سبک های شناختی
سبک شناختی یکی از مباحثی است که به تفاوت های فردی در جریان یادگیری اشاره دارد و با ورود آن به ادبیات روانشناسی تعاریف گوناگونی برای آن ارائه شده است .افراد از لحاظ توانایی های ذهنی،روش های آموختن،سبک و سرعت یادگیری،علاقه و انگیزش نسبت به کسب دانش و انجام فعالیت های تحصیلی با هم تفاوت دارند.در واقع یکی از موضوعات مرتبط با تفاوت های فردی در یادگیری روش ها و راههای یادگیری آنهاست.
از عواملی که هر فرد با خود به موقعـیت یادگیری می آورد، روشهای یادگیری است.اگرچه تمام انسانها توانایـــی یادگیری دارند، اما میــــزان و نحوه ی یادگیری انسان ها ، حتـی در موقعـــیتی یکســان، متفــاوت است.شاید یکـی از مهمـــترین دلایــل آن روشهـــای یادگیری متفاوت آنان باشد (الهی،آزادفلاح،رسول زاده، طباطبایی،1383).
روش های یادگیری دارای انواع گوناگونی هستند و مــــی توان آنها را به ســـه گـــروه تقسیم کرد: روشهای شناختی، روشهای عاطفی و روشهای فیزیولوژیک.روشهای یادگیری شناختی عبارتند از طریقی که شخص موضوعات را ادراک می کند ، اطلاعات را به خاطر می سپارد ، درباره ی مطالب می اندیشد و مسائل را حل می کند. این روشها بسیار متنوع اند و مهمترین آنها عبارتند از روش های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه (ولفولک1،1995)، تکانشی و تاملی( بایر و اسنومن 1993 )، روش های مفهوم سازی ، روش های پردازش کننده ی کلامی در برابر پردازش کننده دیداری ، روشهای انعطاف پذیر و انعطاف ناپذیر، روشهای سنت گرا در مقابل خردگرا ( فراهانی،1376 به نقل از بیگی،انور،1388)، و روشهای یادگیری همگرا ،واگرا،جذبکننده،انطباق یابنده (کلب،1985).در این پژوهش از دسته بندی اخیر استفاده شده است. بنابراین در ادامه از میان این سه دسته سبک یادگیری، سبکهای شناختی کلب که مدنظر ماست را بیشتـــر توضیح می دهیم.
اصطلاح سبک یادگیری معادل، سبک شناختی به کار می رود. سبک شناختی را عمدتاً به عنوان روشی که یادگیرنده به کمک آن اطلاعات را پردازش می کند تعریف کرده اند. هرچند نظریه پردازان اصطلاحات سبک یادگیری و سبک شناختی را جــدا از هم می دانند، اما اکثریت صاحبنـــظران و روان شنــاسان تربیتی آن دو را معادل هم به کار می برند.
سبک شناختی به صورت راههایی که شخص می اندیشد و به جهان می نگرد تعریف شده است (سریواستاوا2، 1997).
مفهوم سبک های شناختی به چگونگی یادگیری یادگیرنده اشاره می کند. دی چکو و کرافورد (1974، ص 62 به نقل از سیف) سبک های شناختی را به عنوان "راههای شخصی که در آن افراد اطلاعات را در جریان یادگیری مفاهیم و اصول پردازش می کنند" تعریف کرده اند. هوهن3 (1995) گفته است. اصطلاح سبک یادگیری به باورها، رحجــانها، و رفتارهایی که به وسیله افراد به کار می روند تا به یادگیری آنان در یک موقعیت کمک کنند گفته می شود (به نقل از سیف،1382 ص 97).
هر دانش آموز یا دانشجویی سبک یادگیری خاص خودش را دارد .نظریه های مختلفی درباره سبک های یادگیری ارائه شده است که به توصیف روشـــهای ترجیحی دانشجویان برای یادگیری می پردازد.
سبک های شناختی بسیار متنوع هستند که مهمترین آنها عبارتند از:
2-1- 1 – سبک های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه4:
سبک های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه (یا فارغ از زمینه) گویای این است که قضاوتهای شخصی بعضی از یادگیرندگان تحت تاثیر زمینه ی موضوع یادگیری قرار می گیرد ؛ در حالی که برای بعضی اشخاص دیگر تاثیر زمینه بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارد . افرادی که از لحاظ سبک شناختی وابسته به زمینه اند، به راحتی نمی توانند محرکها را زمینه جدا کنند؛ از این رو ادراکهای آنها به سادگی تحت تاثیر تغییرات زمینه ای قرار می گیرد. از سوی دیگر ، افرادی که از لحاظ سبک یادگیری نابسته به زمینه (فارغ از زمینه) اند؛ به سادگی می توانند محرکها را از زمینه ها جدا سازند؛ لذا ادراکهای آنان از تغییرات زمینه تاثیر چندانی نمی پذیرد. به افراد دارای سبک وابسته به زمینه ، کلی نگر5 و به افراد دارای سبک نابسته به زمینه تحلیلی نگر6 نیز می گویند ، زیرا افراد گروه اول شکل و زمینه در ترکیب کلی می بینند و لذا جدا سازی شکل از زمینه برای آنها دشــــوار است، اما افراد گروه دوم شکل و زمینه را جدا از هم می بینند و لذا به راحتی می توانند آنها را از هم جدا کنند .
بعد وابسته به زمینه -نابسته به زمینه نشان می دهد که تا چه انداره افراد می توانند،به هنگام کوشش برای تشخیص جنبه های مهم یک موقعیت خاص، بر عناصر زمینه ای مزاحم غلبه کنند. هر چه افراد از لحاظ وابستگی به زمینه از عناصرمزاحم یا مخل مستقل تر عمل کند، به همان اندازه تحلیلی تر عمل می کند.در مقابل ، هر چه افراد بیشتر وابسته به زمینه باشند، به همان نسبت کلی تر عمل می کنند.برای نمونه،فردی که وابسته به زمینه است ممکن است نتواند،از روی توضیح و شکل،قطعات یک دوچرخه را بر روی هم سوار کند، در حالی که یادگیرنده ی فارغ از زمینه این کار را به راحتی انجام می دهد. این دو گروه یادگیرنده ، یعنی وابسته به زمینه و نابسته به زمینه ، با محیط خود به طور متفــاوت برخورد می کنند. اشخاصی که وابســته به زمیـــنه اند جذب دیگران می شوند،شغلهایی را که مستلزم ایجاد رابطه با دیگران است مانند معلمی برمی گزینند، و موضوعهای درسی نظیر علوم اجتماعی را که بیشتر با مردم سرو کار دارد انتخاب می کنند. از سوی دیگر،افراد فارغ از زمینه ، مشاغلی را که نیاز چندانی به تعامـــلات اجتماعی ندارند، مانند اختـــرشناسی و مهــندسی ، ترجیح می دهند، و موضوعهای درسی نظیر ریاضیات و علوم را که تاکید چندانی بر امور انسانها ندارند انتخاب می کنند. اشخاص نابسته به زمینه در یادگیری و یادآوری مطالبی که جنبه ی اجتماعی ندارند، پیروزی کسب می کنند(سیف،1382).
افراد وابسته به زمینه و نابسته به زمینه در رابطه با وابسته بودن به دیگران و مستقل بودن از آنان نیز با هم تفاوت دارند.افراد وابسته به زمینه ، از لحاظ ادراکهاو عقاید ، شدیداً تحت تاثیر دیگران قرار دارند ؛ در حالی که افراد نابسته به زمینه ، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت می کنند و عقایدشان را بر اساس ادارکهای خود شکل می دهند. افراد وابسته به زمینه بیشتر با دیگران می آمیزند و از این رو دیگران نیز آنها را دوست داند.در مقابل افراد نابسته به زمینه بیشتر مستقل عمل می کنند و با دیگران همنوا نمی شوند و لذا دیگران آنها را سرد و خوددار تصور می نمایند.
نکته ای را که باید از نظر دور نداشت این است که ویژگیهای فوق در افراد افراطی سبکهای وابسته به زمینه و نابسته به زمینه یافت می شوند.واقعیت امر این است که اکثریت افراد در حد وسط میان این دو قطب قرار می گیرند و تنها از بعضی جنبه ها متمایل به یکی از دو کرانه ی پیوستار وابسته به زمینه و نابسته به زمینه اند. نکته دیگری که باید یاد آور شد این است که هیچ یک از دو سبک وابسته به زمینه و نابسته به زمینه ،بر دیگری برتری ندارد." به طور کلی افراد نابسته به زمینه در موقعیت هایی که نیاز به تحلیل های غیر شخصی دارد توانا هستند ، اما افراد وابسته به زمینه در مهارت های بین شخصی و موقعیت های اجتماعی برتری دارند"(نقل از سیف،1382،ص175).
از نظر تحصیلی یادگیرندگان وابسته به زمینه در موقعیت های گروهی ،مثلا بحث های گروهی و مطالعات گروهی که با همکلاسی هایشان در ارتباط متقابل هستند،بهتر یاد می گیرند. این دانشجویان بسیار مشتاق هستند که تشویق و تقویت بیرونی را از معلمان و مربیانشان دریافت کنند در صورتی که دانشجویان مستقل از زمینه بسیار راغب هستند که به صورت انفرادی آموزش ببینند، یعنی دارای انگیزه شخصی و خودانگیخته هستند و مایلند مطالب و مواد درسی را خودشان سازمان بدهند و این دانشجویان کمتر تقویت بیرونی را می پذیرند. دانشجویان مستقل از زمینه ، تحلیلی هستند و منطقی عمل می کنند و بهتر قادرند که یک الگو را به بخش های متفاوتی تجزیه کنند و به جزئیات یک مسئله توجه نمایند. در حالی که افراد وابسته به زمینه مهارت های اجتماعی و رفتارها، ادارک و کیفیت های اجتماعی را می توانند تغییر دهند و به اطلاعات و راهنمایی های دیگران اعتماد کنند. دانشجویان وابسته به زمینه نسبت به مستقل از زمینه ها کمتر حس خودمختاری و استقلال دارند. آنها همچنین قادر نیستند که برای یادگیری خود برنامه ریزی کنند و در حفظ مطالب با مشکل روبرو هستند (لوک،1998).
شاید بتوان گفت که معروف ترین سبک یادگیری شناختی که تاکنون پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است ، سبک شناختی وابسته به زمینه و مستقل از زمینه است. این سبک توسط "ویتکین7" شناسایی شده و خود او کارهای زیادی را در رابطه با آن انجام داده است. به طور کلی ،کار ویتکین در این رابطه در اوایل دهه 1940 در موضوعی به دور از یادگیری آغاز شد.انگیزه اصلی این پژوهش ها، از مشاهداتی که بر روی تعدادی از خلبان جنگ جهانی دوم انجام شد، به وجود آمد. او مشاهده کرد که بعضی از خلبانان ویژه نیروی هوایی اگر در درون توده ای از ابر پرواز می کردند و در حین پرواز ،هواپیمای آنها وارونه می شد، آن ها تشخیص نمی دادند که موقعیت شان تغییر کرده است.به عبارت دیگر ، این خلبانان دچار سو گمکردگی (گم گشتگی) در پرواز می شدند، که نتایج این گم گشتی ها بعضی اوقات فاجعه آمیز بود. به طوری که این خلبانان احساس شان را از جهت جاذبه زمین از دست می دادند و بعضی اوقات معکوس یا (کج) پرواز می کردند و گاهی اوقات هم سقوط می کردند. ماهیت مسئله الزاماًحکم می کرد که ویتکین روی دیدگاه ادراکی افراد مطالعه نماید. این علاقه منجر به پژوهشهای زیادی در این زمینه شد که چگونه افراد یک عامل را از مجموع زمینه دیداری خود جدا می کنند. ویتکین در همین راستا از آزمون "سازگاری انطباقی بدنی8" استفاده کرد (لوک9،1998،به نقل یوسفی ،نوریه).
2-1-2- سبک های تکانش و تاملی10:
دسته بندی دیگر سبک های یادگیری شناختی، سبک تکانشی در مقابل سبک تاملی است. به این بعد از سبک های یادگیری، "سرعت شناختی11" نیز گفته می شود. منظور از سرعت شناختی این است که یادگیرندگان با چه سرعتی به تکالیف شناختی پاسخ می دهند. یـــادگیرندگان تکانش سریع کار می کنند، اما اشتباهات زیادی مرتکب می شوند. یادگیرندگان تاملی کند کار می کنند ، اما اشتباهات کمتری مرتکب می شوند(سیف،1382).
2-1-3 – سبک های یادگیری فلدر و سولمان
سبک یادگیری سولمان و فلدر مبتنی بر چهار پیوستار و هشت گزینه است،که دو به دو مقابل هم،در چهار بعد قرار گرفته اند که این چهار پیوستار عبارتند از:
1.فراگیرن فعال و فراگیران فکور
فراگیران فعال تمایل دارند که اطلاعات را به بهترین وجه از طریق انجام فعالانه ی کار، بحث کردن،کاربرد یا توصیف چیزی درک کرده و به خاطر بسپارند.
در مقابل فراگیران فکور ترجیح می دهند که در ابتدا به آهستگی پیرامون مطالب و کارها فکر کنند.
2. فراگیران حس گرا و فراگیران شهودی
فراگیران حس گرا تمایل دارند که حقایق را فراگیرند.اما فراگیران شهودی اغلب اکتشاف پدیده های تازه یا روابط ما بین پدیده ها را ترجیح می دهند.
3. فراگیران بصری و فراگیران کلامی
فراگیران بصری هنگامی که در کلاس های درس شاهد تصاویر،فلوچارت ها،سری های زمانی،فیلم و نمایش باشند بهتر یاد گرفته و مطالب را راحتر به یاد می آورند. فراگیران شفاهی، زمانی که مباحث کلاسی و تدریس آموزشگران، براساس نوشتن (جزوه) ، توصیف و تشریح مطالب استوار است بهتر یاد می گیرند.
4. فراگیران مرحله گرا و فراگیران کل گرا
فراگیران مرحله گرا تمایل دارند که از طریق مراحل خطی و متوالی فرا گیرند. به نحوی که هر مرحله به طور قطعی از مرحله قبلی مطابعت کند. فراگیران کل گرا تمایل دارند که از طریق یک جست بزرگ، جذب تقریبا تصادفی موضوعات، بدون مشاهده ی ارتباطات بین آنها و سپس درک ناگهانی مطالب، یاد بگیرند.
2-1-4- سبک یادگیری فیس چر
فیس چر هفت نوع سبک یادگیری، در ارتباط با فرایند تدریس- یادگیری به شرح زیر معرفی کرده است.
فراگیر گام به گام
این نوع فراگیران با شیوه ی اصلی منظم، موضوعات اصلی را دنبال می کنند و به تدریج بر معلومات، نگرش و مهارت های خود می افزایند. فراگیران گام به گام از مواد آموزشی و آموزش برنامه ای استفاده می کنند. از دانش جدید و اطلاعات روز آگاه می شوند و به رشد و افزایش دانش خویش به طور پیوسته و متوالی ادامه می دهند.
فراگیر شهودی
شیوه ی مخصوصی است به دور از توالی زمانی و منطقی شیوه ی سنتی گام به گام،در فراگیران بصیــــرت ناگهانی و خود انگیزی به وجود می آورد. به موضـــوع یادگیری معنی می دهد، نتیجه گیری می کند و نتایج را تعمیم می دهد. اغلب پیروان سبک شهودی در محیط آموزش و به طریق مختلف و با استفاده از اطلاعات غیر اصولی و تجربیات نا منظم و توجه به محیط اطراف خویش، به درک، توصیف و توضیح یک مفهوم می پردازند.
فراگیر یک حسی
در این سبک بیشتر در جهت تشکیل ایده های معنی دار، روی یک حس تاکید می شود و از حواس دیگر هیچ گونه استفاده ای به عمل نمی آید. البته یادگیری یک حسی پاسخ گوی مسائل پیچیده ی معاصر نیست. زیرا فقط بخش کوچکی از حوزه ی یادگیری را می پوشاند.
فراگیر چند حسی
در دنیای کنونی، جمع آوری اطلاعات گوناگون و حل مسائل مختلف زندگی و کسب بصیرت های لازم در جهت تصمیم گیری نیازمند به کار گیری حواس پنچ گانه است. تحصیل مهارت های اساسی مانند گوش دادن، صحبت کردن، خوانندن و نوشتن و کسب دانش و نگرش ایجاب می کند که فراگیران به منظور رشد همه جانبه از تمام حواس خود استفاده نمایند.
فراگیر تعاملی
در این شیوه که مبتنی بر همکاری آموزشــگر و علاقه ی فراگیر است، یادگیری فعال و پویا در کلاس تحقق می یابد. آموزشگر با بیان مطالب آموزنده و انجام نمایش های مناسب، جلب مشارکت فراگیران در موضوع یادگیری و بحث های آزاد و منطقی بر تامل هر چه بیشتر برای درک موضوع درس تاکید می ورزند. از مجموعه تلاش های فراگیران، هم کوشی ایجاد می شود که انگیزه را از برون به درون سوق می دهد.
فراگیر ساختار روشن
هنگامی که آموزشگر ساختار یادگیری را ساده و خالی از ابهام می سازد، در واقع هدف ها و محدودیت های یادگیری را روشن و عملکرد عقلانی فراگیر را در راستـــای رسیدن به هدف تقویت می کند. فراگیران زمانی در کلاس احساس آرامش می کنند که محیط آموزش را همچون خانه بدانند. ساختار دانش برای آنها به خوبی تعریف شده و از حاشیه رویی و زوائد موضوع صرف نظر شده باشد. در این حالت است که آنها می توانند ساختار اصلی مطالب را با منطق و استدلال بیان کنند و آن را فرا گیرند.
فراگیر انتخابی
با این سبک، فراگیر می تواند بسته به موقعیت زمانی و مکانی،سبکی مناسب را انتخاب کند و یا سبکی را با سبک های دیگر هماهنگ سازد.
2-1-5- سبکهای همگرا، واگرا، جذب کننده، و انطباق یابنده
نوع دیگری از دسته بندی سبکهای یادگیری به وسیله ی دیوید کلب (1984، 1985) انجام گرفته است. دیوید کُلب به منظور فراهم ساختن درک بهتری از روش های متفاوت افراد در یادگیری و حل مسئله، نظریه ی سبک های یادگیری خود را مطرح ساخت. وی که سبک یادگیری را روش فرد در تاکید بر برخی از توانایی های یادگیری نسبت به دیگر توانایی های یادگیری می داند، معتقد است آگاهی افراد از پیامدهای سبک های یادگیری خود و دیگر روش های یادگیری در دسترس مزیت هایی برای آنان دارد.
نظریه ی یادگیری تجربی اساس نظریه ی کُلب است. از آنجا که این نظریه بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تاکید می نماید، یادگیری تجربی نامیده می شود.. در این نظریه، یادگیری فرایندی توصیف می شود که از تغییر شکل تجربه، دانش یا علم تولید می کند. از نظر کُلب، یادگیرندگان در هنگام یادگیری دو وظیفه ی اصلی دارند که با ترجیحات دوقطبی متمایزی آن ها را انجام می دهند. اولین وظیفه ی آنان کسب تجارب یا درک اطلاعات است، که با یکی از این دو روش انجام می گیرد: عینی یا انتزاعی. دومین وظیفه ی یادگیرندگان نیز پردازش یا تبدیل اطلاعات است، که به یکی از این دو روش انجام می گیرد: مشاهده ی تاملی یا آزمایشگری فعال. به طور کلی در نظریه ی کُلب، چهار شیوه ی اصلی برای یادگیری وجود دارد: تجربه ی عینی، مشاهده ی تاملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال. این چهار بعد به شرح زیر است:
تجربه ی عینی
در این مرحله از چرخه ی یادگیری، فرد از طریق تجارب ویژه، ارتباط با مردم و حساسیت به احساسات افراد را یاد می گیرد. در این مرحله از چرخه یادگیری فرد بیش تر بر احساسات درونی و توانایی های خود متکی است تا بر یک رویکرد نظام دار نسبت به حل مسئله و موقعیت ها. وی در این مرحله به احساسات خود اعتماد می کند و نمی تواند ذهنی باز داشته باشد و نسبت به امور و قضایا به صورت انعطاف پذیر عمل کند. تجربه عینی را می توان معادل فعل احساسکردن12 دانست. درواقع یادگیرنده ای که شیوه ی یادگیری تجربه ی عینی دارد از تجــــارب خاص می آموزد، با دیگران ارتباط بـــرقرار می نماید، و نسبت به احساس خود و افراد دیگر حساس است.
مشاهده ی تاملی
این بعد مشاهده دقیق قبل از قیاس و قضاوت، نظاره چیزها و اشیاء از جنبه های مختلف و جست وجوی مفاهیم و معنای چیزها را دربرمی گیرد. بیش تر اندیشه ها و موقعیت ها را از دیدگاه های متفاوت درک می کند. ولی الزاماً اقدامی انجام نمی دهد. همچنین، فرد برای تشکیل عقاید خود به افکار و نظریه ها مراجعه می کند. مشاهده تاملی را می توان معادل فعل تماشاکردن13 دانست. در واقع شیوه ی مشاهده ی تاملی بر مشاهده ی دقیق پیش از داوری، دیدن امور از زوایای مختلف، و جستجو برای کسب معانی امور استوار است.
مفهوم سازی انتزاعی
این بعد شامل تحلیل منطقی دیدگاه ها، طراحی اصولی و منظم، و ادراک عقلانی موقعیت ها می شود. بر این اساس، در این مرحله از یادگیری، فرد برای درک مسایل و موقعیت ها بیش تر از منطق و تفکر استفاده می کند تا احساس. مفهومسازی انتزاعی را می توان معادل فعل فکر کردن14 دانست. شخص دارای شیوه ی مفهوم سازی انتزاعی بر تحلیل منطقی از اندیشه ها تاکید می ورزد، در کارهای خود طرح ریزی نظامدار را به کار می بندد، و با توجه به درک و فهم اندیشه مندانه از امور عمل می کند.
آزمایشگری فعال
این بعد توان فراهم آوری اسباب کار، ریسک و تاثیرگذاری در افراد و وقایع را در طول عمل شامل می شود. در این مرحله، یادگیری شکلی فعال می یابد، یعنی به صورت تجربه کردن برای تاثیرگذاری و تغییر موقعیت درمی آید. همچنین، فرد صرفاً موقعیت را مشاهده نمی کند، بلکه علاقه ای واقعی و روی آورد فعالی به مسئله دارد. آزمایشگری فعال را می توان معادل فعل انجام دادن15 دانست. شیوه ی آزمایشگری فعال شامل توانایی انجام دادن امور، خطر کردن، و تاثیر گذاشتن بر دیگران از راه عمل کردن است(پورمحمدی،1391)
کلب و فرای16 (1975) دو بعد و چهار شیوه ی یادگیری معرفی کرده اند. بعد نخست شامل دو شیوه ی تجربه ی عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی است. بُعد دوم نیز شامل دو شیوه ی یادگیری آزمایشگری فعال در مقابل مشاهده ی تاملی است.
یادگیرنده برای اینکه موثر عمل کند، به چهار نوع توانایی مختلف نیازمند است :توانایی تجربه ی عینی،توانایی مشاهده ی تاملی، توانایی مفهوم سازی انتزاعی و توانایی آزمایشگری فعال. یعنی اینکه یادگیرنده باید بتواند خودش را به طور کامل، از روی میل و بدون سوگیری با تجربه های تازه در آمیزد. باید بتواند این تجربه ها را از دیدگاههای مختلف مشاهده کند و بر روی آنها تامل کند. باید بتواند مفاهیمی بسازد که مشاهداتش را به نظریه هایی که از جهات منطقی درست باشد ادغام نماید. و باید بتواند از این نظریه ها برای تصمیم گیری و حل کردن مسائل استفاده نماید(کلب و فرای،1975).
کلب (1985) برای تعیین سبک یادگیری افراد، یک پرسشنامه 12سوالی با نام " سیاهه ی سبک یادگیری " درست کرده است. هر یک از سوالهای این پرسشنامه شامل تعدادی کلمه است که پاسخ دهنده آنها را طبق سبک یادگیــــری خـــودش به دنبال هم مرتب می کند. برای نمونه، اگر پاسخ دهند ای کلمات تحلیلی، فکری، منطقی،مفهومی،عقلایی را به پذیرشی،احساسی،اکتشافی،حال گرا و تجربه گرا ترجیح دهد باید نتیجه گرفت که او شیوه ی مفهومی سازی انتزاعی را به شیوه ی تجربه ی عینی ترجیح می دهد.کلب و فرای (1975 ) با ترکیب چهار شیوه ی یادگیری فوق چهار سبک یادگیری را معرفی کرده اند.آنها با ترکیب چهار شیوه ی یادگیری فوق(تجربه عینی،مشاهده تاملی ، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال) چهار سبک یادگیری را نام گذاری کرده اند. که عبارتند از تفکر همگرا، واگر، جذب کننده و سبک انطباق یابنده. این سبکها با نوعی الگوی فرآیند یادگیری نظیر آنچه در شکل 2-1آمده مطابق است. در این الگو، یادگیری در یک چرخه ی چهار مرحله ای تصور شده است: (1) تجربه ی عینی فوری، (2) مشاهده و تفکر درباره ی آن تجربه (3) تدوین فرضیه یا نوعی نظریه درباره ی آن (4) آزمون آن فرضیه یا نظریه در موقعیتهای عملی. پین17 و ویتاکر18 (2000) موضوع را به گونه ی زیر توضیــــح داده اند: یادگیرنده ابتدا عملی انجام می دهد (تجربه ی عینی). بعد درباره ی آن عمل به تفکر می پردازد (مشاهده ی تاملی). به دنبال آن نظریه می سازد (مفهوم سازی انتزاعی). و سرانجام درباره ی آن به انجام آزمایش می پردازد (آزمایشگری فعال). ص (12)
شکل 2-1 الگوی یادگیری تجربی (اقتباس از کلب و فرای،1975)به نقل از سیف
سبک یادگیری همگرا از ترکیب دو شیوه یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال ایجاد می شود. همگراها از طریق تفکر و عمل یاد می گیرند و توانایی زیادی در کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها دارند و در موقعیت هایی که فقط یک جواب درست یا فقط یک راحل برای سوال یا مساله وجود دارد عملکرد بهتری دارند. پژوهش ها نشان می دهد که همگراها نسبتاً غیرعاطفی (غیرهیجانی) هستند و به جای این که با افراد ارتباط داشته باشند،ترجیح می دهند، اقدام به عمل کنند. آن ها اغلب تمایل دارند در علوم فیزیک ،مهندسی و علوم کامپیوتر متخصص شوند(لامبرسکی19 ،2002).
افراد دارای این سبک یادگیری در یافتن موارد استفاده ی عملی برای اندیشه ها و نظریه ها کارآمدند. به سخن دیگر، کسانی که از این سبک یادگیری بهره مندند در حل مسائل و تصمیم گیری براساس راه حل هایی که برای مسائل می یابند توانا هستند.
سبک یادگیری واگر از ترکیب تجربه ی عینی و مشاهده تاملی حاصل می شود. افراد دارای این سبک یادگیری موقعیتهای عینی را از زوایای مختلف می بینند. رویکرد آنان نسبت به موقعیتها مشاهده کردن است تاعمل کردن. این افراد موقعیـتهایی را که نیاز به ابراز اندیشه های متنوع دارند می پسندند و به جاذبه های متنوع فرهنگی و جمع آوری اطلاعات علاقه نشان می دهند. از آنجا که این افراد قادر به تولید اندیـــشه های گوناگون هستند سبــک آنها را واگرا می نامند. به طور کلی، افراد دارای سبک واگرا از قدرت تخیل و احساس برخوردارند، و این ویژگیها برای موفقیت در فعالیتهای هنری و امور تفریحی مفیدند.
واگراها از طریق احساس و مشاهده یاد می گیرند، و ویژگی هایی مخالف همگرا دارند. این افراد خلاقیت و توانایی تخیلی زیادی دارند و در دیدن موقعیت ها از زوایای مختلف بر دیگران برتری دارند.پژوهش ها نشان می دهد که واگراها به ارتباط با افراد علاقه مندند و عاطفی و تخیلی هستند . آن ها گرایش دارند که جذب علوم هنری شوند و اغلب دارای سابقه تحصیل در علوم انسانی و هنرهای آزادند.مشاوران،متخصصان سازمان ها و مدیران از ویژگی های این سبک یادگیری برخوردارند(لامبرسکی20،2002).
سبک یادگیری جذب کننده از ترکیب دو شیوه یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده تاملی ایجاد می شود. جذب کننده ها از طریق تفکر و مشاهده ، توانایی زیادی در درک و تولید نظریه ها دارند و در استدلال استقرایی و در ترکیب دیدگاه های مختلف و مشاهده آن ها در یک زمینه کلی بردیگران برتری دارند.جذب کننده ها مانند همگراها به ارتباط با افراد کمتر علاقمندند و به تامل درباره مفاهیم می پردازند،ضمن آن که به کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها نیز علاقه ای ندارند.برای این افراد این سبک، بیشتر مهم است که نظریه،منطقی و دقیق به نظر برسد. در موقعیتی که یک نظـــریه یا برنامه با واقعیات تناسبی ندارد، جذب کننده ها دوست دارند بی اعــــــتنا باشند یا دوباره واقعیت ها را بررسی کنند. در نتیجه، این سبک یادگیری بیشتر مشخصه علوم پایه و ریاضیات است تا علوم کاربردی. جذب کننده ها اغلب مشاغلی راکه مستلزم پژوهش و برنامه ریزی است، برمی گزینند (لامبرسکی،2002).
افراد دارای این سبک یادگیری در کسب و درک اطلاعات گسترده و تبدیل آن به صورتی خلاصه، دقیق و منطقی توانا هستند. این افراد به طور عمده بر اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی تاکید می ورزند. از دیدگاه این افراد، نظریه هایی که از لحاظ منطقی درست هستند بر نظریه هایی که قابلیت کاربرد عملی دارند ترجیح داده می شوند. علت نامیدن این سبک یادگیری به جذب کننده آن است که افراد دارای این سبک قادر به دریافت داده های گوناگون و سازمان دادن به آنها هستند. افراد دارای این سبک یادگیری در مشاغل علمی و اطلاعاتی موفق اند.
سبک انطباق یابنده از اجتماع دو شیوه ی یادگیری تجربه ی عینــــــی و آزمایشگری فعال به دست می آید. افراد دارای این سبک یادگیری از تجارب دست اول می آموزند و از اجرای نقشه و درگیر شدن با اعمال چالش انگیز لذت می برند. این افراد بیشتر از آنکه به تحلیل های منطقی بپردازند امور محسوس را ترجیح می دهند. همچنین این افراد در حـــل مسائل به اطلاعاتی که از دیگـــران به دست می آورند وابسته اند تا به اطلاعاتی که خودشان از راه تحلیل های تخصصی کسب می کنند. سبب نامیدن این سبک به انطباق یابنده آن است که افراد دارای این سبک در انطباق یافتن با موفقیتهای جدید توانا هستند. افراد دارای این سبک یادگیری در مشاغل بازاریابی و فروشندگی موفق تر از دیگران اند.
نمودار سبک های یادگیری کلب (1984) به شکل زیر است:
شکل2- 2: سبک های یادگیری کلب
بطور خلاصه نیرومندترین جهت گیری افراد واگرا، تخیل قوی و آگاهی از ارزش ها و معانی است که در دیدن موقعیت های عینی از چشم اندازهای مختلف عملکرد بهتری دارند. افراد با سبک همگرا نیز در حل مساله ، تصمیم گیری و کاربرد عملی ایده ها، موفق تر هستند و دانش را با یک روش خاصی از طریق استدلال فرضی – قیاسی ، سازماندهی می کنند که می تواند بر حل مساله خاص متمرکز شود. نیرومندترین جهت گیری افراد با سبک جذب کننده نیز استدلال استقرایی ، خلق الگوهای نظری و جذب مشاهدات ناهمخوان برای ایجاد تبیین های منسجم است ، اما در افراد با سبک انطباق یابنده انجام دادن کارها و اجرای طرح ها و برنامه ها در اولویت هستند و با تجارب تازه و دست اول درگیر می شوند(کلب،1991).
تاکنون سبک های شناختی مختلف و متنوعی معرفی شده اند ، که از آن جمله می توان به ،سبک های محیطی، هیجانی، جامعه شناختی ، فیزیولوزیکی و روانشناختی (که به وسیله دان،دان،وپرایس انجام گرفته است)و سبکهای حسی – شهودی،دیداری – کلامی،فعالیتی – تاملی، و سبک های عمقی و سطحی اشاره کرد وبه دلیل اینکه با موضوع تحقیق ارتباطی ندارد به توضیح و تشریح آنها نمی پردازیم .
2-4-پیشینه پژوهش
2-4-1 تحقیقات انجام شده در داخل کشور
پژوهشهای انجام شده درباره ی سبکهای شناختی نتایج مختلفی به بار آورده اند. از جمله اینکه رابطه ی سبکهای مختلف شناختی با جنسیت، سطح تحصیلات، رشته ی تحصیلات، و سطح توانایی افراد مورد پژوهش قرار گرفته است.
در رابطه با سبکهای چهارگانه ی یادگیری کلب، علاوه بر پژوهشهای متعدد خارجی که به نمونه ای از آنها اشاره خواهد شد، در ایران برای اولین بار پژوهشی به وسیله ی حسینی لرگانی (1377) انجام گرفته و رابطه ی سبکهای یادگیری با متغیرهای مختلف بررسی شده است. مهمترین یافته ی این پژوهش این است که میان سبکهای یادگیری دانشجویان سه رشته ی مختلف تحصیلی، یعنی پزشکی، فنی- مهندسی، و علوم انسانی تفاوت وجود دارد.
بیگی (1381) در پژوهشی با عنوان رابطه بین سبک یادگیری و خلاقیت دانشجویان دختر مقطع راهمنایی به این نتیجه رسیده است که بین سبک های شناختی و خلاقیت ارتباط معنی داری وجود دارد به این صورت که افراد خلاق بیشتر گرایش به سبک نابسته به زمینه دارند و افراد غیر خلاق بیشتر گرایش به سبک وابسته دارند.
عاصمیان(1384) ، رابطه سبک های شناختی ( واگرا،همگرا،جذب کننده،و انطباق یابنده) با مولفه های یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی قرار داده است و به این نتیجه رسیده است که بین یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت وجود دارد. همچنین بین سبک های شناختی و راهبردهای یادگیری سطح بالا تفاوت معنی داری وجود دارد.
حسینی نسب،روئین و سلطان القرایی (1385) در پژوهش خود با عنوان بررسی رابطه ی سبک های شناختی با عوامل شخصیتی دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز به این نتیجه رسیدند که بین سبک های شناختی با توجه به عوامل شخصیتی تفاوت وجود دارد. بین شیوه های یادگیری با توجه به جنسیت و گروههای تحصیلی تفاوت وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که برونگرایی ، همبستگی مثبت با شیوه های یادگیری تجربه ی عینی و آزمایشگری فعال و هبستگی منفی با شیوه های یادگیری مشاهده تاملی و مفهوم سازی انتزاعی دارد. ابعاد دلپذیری و با وجدان بودن با شیوه های یادگیری آزمایشگری فعال رابطه ی مثبت و با تجربه ی عینی و مشاهده ی تاملی رابطه منفی دارند. ابعاد روان رنجورخویی و انعطاف پذیری با هیچکدام از شیوه های یادگیری ارتباط معنی داری ندارند.
یزدی (1388)، در پژوهشی شیوه های و سبک های یادگیری دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه الزهرا را مورد بررسی قرار داده است ، و به این نتیجه رسیده است که دانشجویان دانشکده های مختلف از شیوه ها و سبک های یادگیری متفاوتی استفاده می کنند . دانشجویان دانشکده هنر بیشتر از شیوه تجریه عینی و سبک های واگرا – انطباق یابنده ، دانشجویان دانشکده فنی از شیوه های مشاهده تاملی و مفهوم سازی انتزاعی و سبک جذب کننده ، دانشجویان دانشکده روان شناسی از شیوه های آزمایشگری فعال ، مفهوم سازی انتزاعی و سبک همگرا و دانشجویان دانشکده علوم پایه نیز از شیوه مفهوم سازی انتزاعی و سبک همگرا استفاده می کنند.
غیبی(1389) ، رابطه بین سبک های شناختی و خودکارآمدی دانشجویان گروه های تحصیلی را مورد مطالعه قرار داده است و گزارش نموده است که دانشجویان علوم انسانی سبک شناختی انطباق یابنده و دانشجویان فنی و مهندسی سبک همگرا و دانشجویان علوم پایه سبک جذب کننده داشتند.
روزگرد(1390)، رابطه بین تیپ های شخصیتی با سبک های شناختی در بین دانشجویان را مورد بررسی قرار داده است و به این نتیجه رسیده است که بین تیپ شخصیتی افراد با سبک های متفاوت شناختی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین بین تیپ های شخصیتی مایزر – بریگز با شیوه یادگیری مشاهده تاملی ارتباط معنی دار وجود نداشت، بین تیپ شخصیتی مایزر – بریگز با شیوه های یادگیری مفهوم سازی انتزاعی ، آزمایشگری فعال ، تجربه عینی رابطه معنی دار وجود داشت. لذا مشاوران تحصیلی در زمینه هدایت تحصیلی دانشجویان بایستی به تیپ های شخصیتی و سبک های یادگیری افراد توجه داشته باشند.
خورشید(1390)، رابطه چندگانه ویژگی های شخصیتی و سبک های شناختی دادنش آموزان متوسطه نظری شهرستان بیجار را مورد مطالعه قرار داده است. و به این نتیجه رسیده است که ویژگی شخصیتی برون گرایی با سبک شناختی همگرا همبستگی منفی دارد.ویژگی شخصیتی موافق بودن ،با سبک شناختی واگرا همبستگی منفی دارد. ویژگی های شخصیتی روان رنجوریی با هیچ یک از سبک های شناختی ، رابطه معنادار ندارد. همچنین میان ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر و پسر و سبک های شناختی آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد و رابطه میان ویژگی های شخصیتی و سبک یادگیری دانشجویان با رشته تحصیلی آنها نیز معنادار نبود.
امینی(1390) ،در پژوهشی رابطه غلبه طرفی مغز (جانبی شدن) با سبک های شناختی و نقش آن در برنامه ریزی آموزش از راه دور را مورد مطالعه قرار داده است و به این نتیجه رسیده است که دو متغیر غلبه ی طرفی مغز و رشته ی تحصیلی، با یکدیگر رابطه ی معناداری دارند.
قربانخان(1390 )، رابطه سبک شناختی و یادگیری خودتنظیمی در پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی قرار داده است. و به این نتیجه رسیده است که بین سبک های شناختی و پیشرفت تحصیلی رابطه ای وجود ندارد و افراد با هر سبک شناختی می توانند پیشرفت قابل توجه ای در زمینه تحصیلی داشته باشندو و بین سبک شناختی و یادگیری خودتنظیمی رابطه معناداری دیده نشد. اما بین یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد.
خالقی(1384 )، رابطه بین سبک دلبستگی و یادگیری خودتنظیمی را مورد مطالعه قرار داده است. و به این نتیجه رسیده است که بین سبک دلبستگی و خودتنظیمی رابطه معنی داری وجود دارد. و به این صورت که یادگیری خودتنظیمی با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت و معنی دار و با سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه معنی دار دارد. همچنین سبک دلبستگی ایمن به طور مثبت یادگیری خودتنظیمی و ابعاد آن (فراشناخت،شناخت و انگیزش) را پیش بینی می کند و سبک اجتنابی به صورت منفی فقط بعد شناخت و انگیزش را پیش بینی می کند. سبک دوسوگرا نیز بصورت منفی یادگیری خودتنظیمی و فراشناخت را پیش بینی می نماید.
تقی زاده(1387 )، رابطه بین یادگیری خودتنظیمی و انگیزه پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی قرار داده است و نتایج مطالعات او نشان داده است که بین یادگیری خود تنظیمی و انگیزش پیشرفت در مدارس سنتی رابطه معناداری وجود دارد. و بین یادگیری خود تنظیمی و انگیزش پیشرفت در مدارس آموزش از راه دور رابطه معنا داری وجود ندارد.
شیرازی(1389 )، عوامل موثر بر یادگیری خودتنظیمی و تاب آوری را مورد بررسی قرار داده است. و به این نتیجه رسیده است که : 1- جنسیت ، تاهل، اشتغال، وضعیت اقتصادی و نوع پذیرش دانشجویان برتاب آوری و خودتنظیمی یادگیری آنها تاثیری ندارد.2- وضعیت سکونت دانشجویان بر تاب آوری آنها موثر بوده اما بر خودتنظیمی یادگیری آنها موثر نیست. 3- میزان علاقه به رشته تحصیلی دانشجویان بر تاب آوری و خودتنظیمی یادگیری آنها موثر است. 4- میزان ساعت مطالعه دانشجویان بر خودتنظیمی یادگیری آنها موثر است، اما بر تاب آوری آنها تاثیری ندارد. 5- بین یادگیری خودتنظیمی و تاب آوری رابطه معناداری وجود دارد.
رابطه بین دست برتری و متغیرهای روانشناختی مدت هاست مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.در ایران نیز علی پور و صالح میر حسنی در سال (1390 )هوش کلامی و عملی و خرده مقیاس آن بین چپ دست ها و راست دست ها را با استفاده از آزمون هوش وکسلر بزرگسالان مورد بررسی ومقایسه قرار داده اند ، و گزارش کرده اند بین افراد چپ دست و راست دست در هوش کلی ، هوش کلامی و سه تا از خرده مقیاس های هوش کلامی و برخی ازمولفه های هوش عملی تفاوت معناداری وجود داردو هوش کلی و کلامی افراد چپ دست در این پژوهش ، بیشتر از راست دست ها بوده است.
حکیمی کلخوران،خداپناهی،حیدری(1389 )، رابطه دست برتری با توانایی های دیداری – فضایی و انعطاف پذیری شناختی مورد مطالعه قرار داده اند و گزارش کرده اند تونایی های دیداری – فضایی و انعطاف پذیری شناختی با دست برتری رابطه معنادار دارند. نتایج تحقیقــات آنها نشان می دهد دست برتری و جنس بر انعطاف پذیری شناختی تاثیر دارند به صورتی که پسران و افراد چپ برتر در زمینه انعطاف پذیری شناختی عملکرد ضعیف تری نسبت به دختران و افراد راست برتر دارند اما دو متغیر جنس و دست برتری در تاثیر بر انعطاف پذیری شناختی دارای کنش متقابل نیستند. همچنین تاثیر دست برتری بر میزان توانایی های دیداری – فضایی است به صورتی که افراد چپ برتر در توانایی های دیداری – فضایی عملکرد بهتری نسبت به افراد راست برتر دارند .
سلگی(1390) ، در پژوهشی به مقایسه هوش اجتماعی و هوش هیجانی دانشجویان با توجه به دست برتری آنها پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که هوش اجتماعی و هوش هیجانی با دست برتری برتری رابطه دارند.همچنین دانشجویان راست دست از میزان خودآگاهی،هوشیاری و مهارت اجتماعی بالاتری برخوردارند.
آخوندی(1390) ، ارتباط دست برتری با سبک های تفکر در دانشجویان را مورد مطالعه قرار داده است. و به این نتیجه رسیده است که بین دست برتری و سبک های تفکر قانونی ، اجرایی ، قضایی ، تک قطبی ، سلسله مراتبی ،کلی ،جزیی، بیرونی ،آزادمنش و محافظه کار ارتباط معنی داری وجود دارد.به این ترتیب که گروه چپ دست برتر در سبک تفکر قضایی و کلی نسبت به گروه راست دست،نمره بیشتری دارند،در سبک تفکر اجرایی و سبک تفکر جزیی حالت عکس بود یعنی گروه راست دست،نمره بالاتری داشتند همچنین مردان چپ دست در سبک تفکر قانونی ، سلسله مراتبی و آزادمنش نسبت به مردان راست دست برتر نمره بالاتری به دست آورند.
2-5-2- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
پژوهشهای هیکسون21 و بالتیمور22 (1996) و نایت23، الفنباین24، و مارتین25 (1997) نشان داده اند که بین زن و مرد از لحاظ سبکهای یادگیری کلب تفاوت وجود دارد و مردان بیشتر به تجربه ی عینــی تمایل دارند در حالی که زنان عمـــوماً تاملی تر عمل می کنند. فوجی (1996 به نقل از سیف،1386) رابطه ی بین هوش و سبکهای یادگیری را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که سبکهای یادگیری همگرا و واگرا به ترتیب با استدلال کلامی و غیرکلامی قوی تر رابطه دارند.
فریتزیک26 (1990،به نقل از رحمانی،1379) بین ویژگیـــهای شخصـــیتی و سبکـــهای یادگــیری بزرگسالان،همبستگی بالایی را یافت ؛ بطوریکه تیپ سلطه گر دارای سبک یادگیری همگرا و تیپ سلطه پذیر دارای سبک جذب کننده و تیپ عامل دارای سبک واگرا و تیپ برجسته دارای سبک انطباق یابنده می باشد.
کانو – گارسیا و هیوز (2000) در پژوهشی در مورد رابطه ی بین سبک های یادگیری کلب و پیشرفت تحصیلی به این نتیجه رسیدند که دانشجویان دارای پیشرفت تحصیلی بالا از دانشجویان دارای پیشرفت تحصیلی پایین در سیاهه ی سبک های یادگیری کلب (1985) در تجربه عینی ، مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده ی تاملی بیشتر نمره آورده بودند.
کلینجر27 (2003) در پژوهشی خود با عنوان " رابطه بین سبکهای یادگیری یادگیرندگان بزرگسال ثبت نام کرده در دوره های برخط در دانشگاه پاریس و موفقیت و رضایت از یادگیری الکترونیکی" به این نتیجه رسید که تفاوت معنا داری بین متغیرهای تحقیق وجود ندارد. وی در پژوهش خود از پرسشنامه سبک های یادگیری کلب استفاده کرده است. دلیل این امر را وی چنین ذکر می کند که خصوصیت انعطاف پذیر یادگیری الکترونیکی باعث می شود که همه کسانی که در این دوره های ثبت نام می کنند از این دوره ها رضایت داشته باشند. چون امکان تطبیق تمام سبک های یادگیری با این نوع از آموزش وجود دارد.
هوفر، یو28(2003) در مورد ارتباط استفاده فراوان از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با کاهش اضطراب امتحان به این نتیجه رسیده اند که بین استفاده از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و کاهش اضطراب امتحان پیشرفته رابطه معنی داری وجود دارد.
هیزر و کوبایایشی29 (2003) نشان دادند دست برتری عامل مهمی در ایجاد تفاوت های شناختی و فکری نمی باشد و متغیرهای دیگر، مانند فرهنگ دخیل هستند.
کسیدی30 (2004، به نقل از سیف 1386) در مورد ارتباط بین هوش و سبک های شناختی به این نتیجه رسیده است که بین هوش و سبک های شناختی هیچ گونه رابطه ی معنی داری وجود ندارد.
تایلر،کوریگان31(2005) در مورد ارتباط یادگیری خودتنظیمی و حل مسائل علوم و ریاضیات پیشرفته به این نتیجه رسیده اند که بین یادگیری خودتنظیمی وحل مسائل علوم و ریاضیات پیشرفته رابطه معنی داری وجود دارد.
همچنین گالاگر32 (2007) در پژوهشی با عنوان "سبک های یادگیری، خودکارآمدی و رضایت از یادگیری الکترونیکی: آیا یادگیری الکترونیکی برای هر کسی است؟" به این نتیجه رسید که تفاوت معنی داری در رضایت کسانی که با سبک های گوناگون در این نوع آموزش ثبت نام کرده بودند، مشاهده نشد.
کالپانا و میردولا33(2007) بین سبک تفکر دو جنس و تسلط جانبی اختلاف معنی داری را گزارش کرده اند، هرینگتون34(2009) در پژوهشی نشان داد است که دست برتری در سرعت و دقت افراد موثر است.
مالکوم35 (2009) در پژوهشی "رابطه بین سبک های شناختی و موفقیت در یادگیری برخط" پژوهشی مورد بررسی قرار داده است. نتایج پژوهش نشان داد که همه سبک های یادگیری (لازم به ذکر است که در این پژوهش از سبک یادگیری کلب استفاده شده بود) می توانند در یادگیری الکترونیکی موفق باشند. هر چند چون این تحقیق در یک دبیرستان صورت گرفته است، محقق خاطر نشان می کند که در تعمیم نتایج پژوهش به دیگر گروه های سنی باید جانب احتیاط را رعایت کرد. با این حال، خود نشان از انعطاف پذیری بالای این نوع آموزش در مقایسه با آموزش حضوری دارد.
کیمبر36(2009) در پژوهشی تاثیر آموزش راهبرد یادگیری خودتنظیمی بر اضطراب ریاضی را در بین معلمان کارآموز مورد مطالعه قرار داده است. و به این نتایج رسیده است که اثر آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بعنوان راه حلی برای جلـــوگیری از اضطــراب درس ریاضی به خوبی اثبات نمی شود.اگر چه یادگیری خودتنظیمی با ریاضیات پیشرفته و حل مسائل علوم در ارتباط است.
( راهبردهای یادگیری خود تنظیمی که در این مطالعه بررسی شده است شامل مدیریت زمان شخصی، چگونگی خواندن متن ریاضی به منظور فهم آن، استفاده از تخمین در حل مسائل ریاضی بود).
واوروا، هلادیک، هرباکووا37(2012) در پژوهشی عملکرد مکانیزم های یادگیری خودتنظیمی در دانشجویان کمک حرفه ای در دانشگاه توماس باتا در ازلین مورد بررسی قرار دادند. آنها عوامل شناختی و غیر شناختی را که در فرایند توسعه خودتنظیمی نقش کلیدی دارند را مورد توجه قرار دادند.آنها بررسی کردند که این عوامل چطور و تحت چه شرایطی به مهارت های لازم برای یادگیری خود فرد تبدیل خواهد شد.آنها به این نتیجه رسیدند موفقیت در یادگیری به انگیزه بستگی دارد که به نوبه خود شدیداً تحت تاثیر انتخاب مناسب زمینه تحقیق یا شغل آینده است که در راستای تامین انتظاراتی است که یکی از عوامل انگیزشی معنی دار می باشد. یک دانشجوی با انگیزه فرایند یادگیری اش را فعالانه تنظیم می کند. و در رابطه با یادگیری، چنین دانشجویی درباره راهبردهای بکار گرفته شده فکـــر می کند و آنها را بر اساس موفقیت ها و شکست هایش تعریف می کند.
در دیگر کشورها نیز رابطه بین دست برتری و متغیرهای روانشناختی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است ، به عنوان مثال ارتباط دست برتری با متغیرهایی مانند حافظه کوتاه مدت و بلند مدت (جاسپرز فایر و پتوز،2005) ، جنس (بارنت و کوربالیس ، 2002) ، یادگیری زبان و مغز (سان تاو و دیگران،)، عملکرد فضایی (ریو و همکاران،2004و علی پور،1387) از جمله موضوعات بررسی شده است.
منابع و مآخذ
– فهرست منابع فارسی
– الهی،طاهره.آزادفلاح،پرویز،رسول زاده ،طباطبائی،کاظم(1383).رابطه ی سبکهای یادگیری وابسته،نابسته به زمینه و پیشرفت در یادگیری زبان.مجله ی روان شناسی،جلد29 ،صص 37-22.
– امینی ، شهریار(1382). بررسی خودکارآمدی، خودتنظیـــــمی و عزت نفس در پیشرفت تحصــیلی دانش آموزان سال سوم متوسطه دبیرستان رشته علوم تجربی شهرستان شهرکرد،پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم.
– بیگی،انور،1388 . بررسی رابطه سبک های یادگیری شناختی کلب و ابزار وجود با خلاقیت پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران.
– تقوایی، ناصر(1382 ). مقایسه سبکهای یادگیری معلمان و دانش آموزان مراکزپیش دانشگاهی پسرانه رشته های علوم انسانی،علوم تجربی و ریاضی فیزیک شهرستان ورامین. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربت معلم.
– حکیمی، خداپناهی، حیدری،نشریه علوم رفتاری،دوره 5،شماره 1 ،تهران: بهار1390
– دلاور،علی،1381،احتمالات و آمار کاربردی،تهران: رشد.
– رحمانی شمس،حسن (1379 ). مقایسه تیپــــهای شخصیتی و سبکــــهای یادگیری مرد و زن چهار رشته تحصیلی پزشکی،فنی-مهندسی ، هنر و علوم انسانی دانشگاه. پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه علامه طباطبایی.
– سرمد ،بازرگان ، حجازی(1386). روش تحقیق در علوم رفتاری ، تهران: آگاه.
– سیف،علی اکبر(1382). روانشناسی پرورشی پرورشی ( روانشناسی یادگیری و آموزش).تهران. آگاه.
– صالح میرحسینی وحیده ، علی پور احمد ، مقایسه هوش کلامی و عملی و خرده مقیاس های آن بین چپ دست ها و راست دست ها ، فصلنامه روان شناسی تربیتی ، شماره 21 ، 1390.
– طلایی ، خداکرم (1379). بررسی رابطه بین باورهای معرفت شناختی ، خودگردانی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر سال سوم متوسطه دبیرستانهای شهر تبریز ، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم.
– عربزاده،مهدی، بررسی رابطه بین یادگیری خودگردان و جهت گیری هدف با سبک مدیریتی کلاس در معلمان ضمن خدمت دانشگاه شهید رجائی تهران ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم تهران.
– علی پور احمد ، صادقی زهره ، محمدبیکی علی ، مردانی زهرا ، باقریان رضا، آیا شخصیت افراد چپ دست ، راست برتر و دوسوتوان متفاوت است، تحقیقات علوم رفتاری، ویژه نامه طب رفتاری ،دوره 10 ، شماره 7.
– علی پور احمد،کلانتریان شهلا، بررسی ارتباط دست برتری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی ، مجله روان شناسی مدرسه ،بهار1391.
– غلامی،یارمحمد(1382). بررسی ارتباط بین جهت گیری هدف با یادگیری خودگردان در دانش آموزان دختر و پسر سال سوم متوسط شهر تهران،پایان نامه کارشناسی ارشددانشگاه تربیت معلم.
– غیبی معصومه،عارفی محبوبه،بررســــی رابــــطه سبکهای یادگیری و خودکارآمدی دانشجویان گروه های تحصیلی،فصلنامه روان شناسی کاربردی،سال6 ، شماره 1 (21) ، بهار 1391 .
– قاسمی،علی،1390،بررسی نقش تاکیدات هدفی والدین در خودتنظیمی یادگیری دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
-کارشکی حسین،محسنـی،نیکچهره(1390، انگیزش در یــــــادگیری و آمــــوزش(نظریه ها و کاربردها)،تهران : آوای نور.
-کدیور،پروین(1386). روانشناسی یادگیری ،تهران: سمت.
– نصر،احمد رضا، 1384، روش های تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی،تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
– نیکدل ، فریبرز ، بررسی و مقایسه خودتنظیمی یادگیری و سازگاری (عاطفی ، اجتماعی و آموزشی) دردانش آموزان کاربر اینترنت و دانش آموزان غیرکاربر دبیرستان های پسرانه شهر تهران در سال تحصیلی 1385-1384.
– یزدی،سیده منور،1388،بررســـــی و مقایسه شیـــوه های و سبکهای یادگیری دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه الزهراء ، فصلنامه اندیشه های نوین تربیتی دانشگاه الزهراء،دوره 5،شماره 2.
– یوسفی ، نوریه ،1391، بررسی رابطه سبک های یادگیری و باورهای خودکارآمدی با پیشرفت ریاضی ، نشریه پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی
– فهرست منابع انگلیسی
Reference
– Cardwell,M.(2003).Complete A-Z psychologyhand book (3rd ed.).london: Hodder and Slottghoton.
– Chularut,Pasana, and Debacker, teresak.(2003). The inflance of concept mapping on achievement, self – regulation and self – efficacy in student of English as a second language, contemporaty Educational psychology, 29.(248-263).
– Gallagher, L.S & Janet, R. (2009). Nursing student perceptions of learning style,s in online learning.Volume 32, Issue 1-2,April-June 2009.
– Greenberg, A.(2009). a Analysis of preferred learning styles, as they affect adult learners in the synchronous online environment.May 2, 2009.
– Harrington, A. (2009). The brain and the behavioral sciences. In The Cambidg History of Scince. 6.504-523.
– Hiser,E., & Kobayachi, J.(2003). Hemisphere lateralization differences. A cross – cultural study of Japanese and American students in Japan. Journal of Asian Pacfic. 13(2). 197-229.
– Kalpana , v., & Mirdula, K. (2009).Styles learning and thinking. Journal of the Indian Academy of Applied psychology.33,(1)111-118.
– Klinger,B.G.(2003). The relationship between learing styles of adult learners enrolled in online courses at pace university and success and satisfaction with onlionlearning.doctoral dissertation. Walden university,New York, 2003.
– Lamberski,R.(2002).Kolb learing style inventory. Available at http://www.coe.iup.edu/rjl/instruction/cmI/self interpretation/Kolb.htm.
– LUCK, SUET Chink.Apr (1998). The relationship between cognitive style and accdemicachivments. British Journal of educational technology.
– Lynch, Rhchard&Dembo, Myron(2004). The relationship between self-regulation and online learning in a blended learning context, internation Review of Research in open and distance learning, August, 2004.
– Paris,Scott&Winogaradpeter. (2003) the role of self – regulation learning in contextual teaching : principal and practice for teacher preparation , office of educational research and improvement, Washington Dc.
– Rice,P.F.(1998).Human development (3re ed.). New Jersey : prentice Hall.
– Zimmerman ,B.J.& Martinez-Popns.M.. (1986). Development of a structed interview for assessing students use of self – regulated learning strategies. American Educatonal Research Journal,23,614-628.(2009).
– Zimmerman ,B.J.& Martinez-Popns.M.. (1988).Construct validation of strategy model of student self – regulated learning.
-Annett, M. (1985). Left, right: Hand and brain. London: Erlbaum.
-Bailey,L.M&Mckeever, W .F .(2004). A large-scale of handedness and pregnancy/birth risk events : Implications for genetic theories of handedness. Journal of laterality,9(2),175-188.
-Bakan,P.(1971). Handedness and birth order. Journal of Nature,229,195
-Benbow, C. P. (1986).Physiological correlates of extreme intellectual precocity.Neuropsychologia,24, 719-725.
-Bishop, D.V .M. (1984). Using non-preferred hand skill to identify pathological left-handedness in an unselected population. Developmental Medicine and Child Neurology, 26, 214-226.
-Boekaaerts.M(2002) bringing about change in classroom: strengths and weaknesses of the self-regulated learning approach , learning and instruction,N,12,589-604.
-cano-Garcia,F.,&Hughhes ,E.H.(2000). Learning and thinking style.educational Psychology, vol.20,No.4,pp.413-430.
-Cardwelll, M. (2003). Complete A-Z psychologyhand book (3rded.). London: Hodder and Slottghoton.
-Chapman LJ, Chapman Jp .the measurement of handedness. Brain Cogn. 1987; 6:175-83
Journal of Educational Psychology,80,284-290.
-Leblance,Gess&Bearision,David (2004). Teaching and learing as a bi-directional activity : investigation dyadic interaction between child teachers and cild learners, Cognitive development.
-Levin, Daniel M. et al.(2004).How does a teacher scuffold in student self-regulated learning during a collaborative seince inquiry investigation in Genscope, paper presented at the annual meeting of the American Educational Research Assocation, sendiego, (April),12-16.
-Rice,P . F . (1998). Human development (3rded.). New Jersey : Prentice Hall.
-Sggleton, J. P., Kentridge, R.W., & Good, J. M. M. (1994). Handedness and musical ability: A study of professional orchestral player, composers, and choir members. Psychology of music,22,148-156.
1- Wool folk,R,L, & Bieher, R.F
2- Srivastata
3- Hohn
4-fild dependence & field independence
5-holistic
6-analytic
1- Witkin
8-Body Adjustment Test (BAT)
9 -Luck
10- impulsive &refective style
11 – cognition speed
1- feeling
1- watching
2- thinking
3- Doing
4- fry
17- payne
18- whittaker
3- Lamberski
21- Hickson
22- Baltimore
23- knight
24- Elfenbein
25- Martin
– Fritzik6
1- Klingner
– Hofer & Yu2
– Hiser &Kobayachi3
4 – Cassidy
5- Taylor & Corrigan
-1 Gallagher
-Kalpana & Mirdula 2
3-Harrington
4- Malcolm
5- Kimber
1- Vavrova & Hladik & Hrbackova
—————
————————————————————
—————
————————————————————