تارا فایل

مبانی نظری درمان شناختی رفتاری


درمان شناختی رفتاری
مقدمه
مبانی نظری درمان شناختی رفتاری1 بواسطه نتایج تعدادی از تحقیقات مهم تکامل یافته است.یکی از اولین عوامل موثر ،کارهای پاولف و شرطی سازی کلاسیک بود.پاولف با همراه کردن های مکرر نشان داد که چگونه پاسخ های طبیعی (مانندترشح بزاق)می تواند با محرک های خاصی (مثل صدای زنگ )رابطه پیدا کنند.(شرطی شدن).این تحقیق نشان داد که پاسخ های هیجانی (مانند ترس)می توانند توسط اتفاقات و موقعیت های خاص شرطی شوند.(پل استالارد2،ترجمه علیزاده،روحی،گودرزی،1389).
شرطی سازی کلاسیک توسط ولپی 3(1958)به رفتار انسان و مشکلات بالینی گسترش یافت .ولپی شیوه حساسیت زدایی منظم4 را به وجود آورد .با همراه شدن محرک های ترس آوربا محرک دومی که پاسخ متضادی را ایجاد می کند(مانند آرمیدگی)5، از پاسخ ترس ممانعت متقابل صورت می گیرد.در حال حاضر از این شیوه به طور وسیعی در درمان بالینی استفاده میشود و شامل ارایه تدریجی محرک های ترس آور بر اساس جدول سلسله مراتب موقعیت های ترس آور در حالت آرمیدگی می باشد،این عمل هم درتصویر سازی ذهنی وهم درواقعیت انجام می شود.(کازانیز6،رینسک7،2010).دومین عامل موثر در ایجاد درمان شناختی رفتاری ،کارهای اسکینر8 (1974)بود که به نام شرطی ساز ی کنشگر9 معروف است و بر ارتباط بین پیش آیند 10(شرایط،موقعیت)،پیامد (تقویت) و رفتار متمرکز می باشد.اگر رفتار خاصی به این دلیل که پیامد مثبتی از پس آن میآید یا پیامد منفی به دنبال آن نباشد،افزایش پیدا کند گفته می شود که رفتار تقویت شده است .(همان منبع).گسترش رفتار درمانی به سمت فرآیندهای شناختی به طور عمده به وسیله آلبرت بندورا (1977)و با تدوین نظریه های یادگیری اجتماعی صورت گرفت.در این نظریه اهمیت محیط همچنان مهم در نظر گرفته شد،در حالی که هم زمان تاثیر شناختی که بین محرک و پاسخ مداخله می کرد نیز مهم بود.این نظریه بر این نکته تاکید دارد که یادگیری می تواند بر اساس تماشا کردن شخص دیگر صورت گیرد،و الگویی از خود کنترلی بر اساس خود مشاهدهای ،خودارزیابی و تقویت خود مطرح می کند.( پل استالارد،ترجمه علیزاده،روحی،گودرزی،1389).
مداخله شناختی رفتاری بر اساس چند رویکرد درمانی مهم ایجاد شده است که علاوه بر عوامل ذکرشده بیشترین سهم را در شکل گیری این نظریه درمانی داشته است که عبارتند از :
کارهای میچنبام11(1975)و تعلیم خوداموزی12ناشی می شود .این رویکرد بر این ترتیب تغییر خودآموزی می تواند منجر به رشد تکنیک های خود کنترلی مناسب تر شود.این الگو چشم انداز یتحولی را اتخاذ کرده و فرآیندی را بررسی می کند که توسط آن افراد می آموزند رفتارشان را کنترل کنند.این فرآیند چهار مرحله دارد:که شامل مشاهده شخص دیگر در حال انجام کار،تحریک توسط شخصی دیگر در ارتباط با همان کار،صحبت با خود به صورت بلند،و سر انجام آموزش نجوا کردن با خود /صحبت با خود می گردد.ارتباط بین هیجان و شناخت توسط آلبرت الیس13(1962)در درمان عقلانی هیجانی مطرح شد.در این مدل عنوان می شود که هیجان و رفتار از نحوه ی تعبییر رویدادها ایجاد می شود تا به خاطر خود رویدادها.بنابراین رویدادهای فعال کننده14 ((Aتوسط نظام باورها15(B)ارزیابی می شوند واین امر به پیامدهای هیجانی16(C) منجر می شود.باورها ممکن است منطقی و یا غیر منطقی باشند.نقش شناخت های ناسازگارانه و تحریف شده در ایجاد و تداوم افسردگی توسط کارهای آرون بک17پیگیری شد و در کتاب درمانی شناختی افسردگی به چاپ رسید ((کازانیز،رینسک،2010)).این الگو نشان می دهد که افکار ناسازگارانه درباره ی خود،دنیاو آینده (سه بعد شناخت) منجر به تحریف های شناختی می شود که باعث بوجود آمدن هیجان منفی می شود .در این الگو،توجه خاصی به مفروضات اساسی یا طرحوارهها یعنی باورها ی نسبتا ثابتی که در کودکی نسبت به حوادث شکل می گیرند،می شود. زمانی که این باورها ی ثابت فعال شوند،مجموعه ای از افکار خودکار تولید می کنند. این افکار و باورهای خودکار ممکن است در معرض رشته ای از تحریف ها یا اشتباه های منطقی قرار گیرند،و با منفی ترشدن این شناخت ها ،حالت افسردگی ایجاد می شود. (همان منبع).
رابطه بین فرآیندهای شناختی و سایر حالت های هیجانی ومشکلات روان شناختی مشخص شده است.(بک و همکاران،1985;هاوتن 18و همکاران،1989).تمایل به کار در این زمینه به اکتشافات بیشتری درباره ارتباط بین باورها/طرحواره ها با ایجاد و تداوم مشکلات روان شناختی ،منجر شده است . کارهای یانگ19(1990)از این دسته هستند ،او عنوان کرد که طرحواره های ناسازگارانه شناختی که در خلال کودکی شکل می گیرند پایه های تشکیل الگوهای محکم به شکست رفتار می شوند ودر تمام طول زندگی هم تکرار میشوند.طرحواره های ناسازگارانه باسبک های فرزند پروری خاصی همراه هستند،ودر صورتی که نیازهای هیجانی پایه ای افرد برآورده نشوند،رشد می کنند. مدارکی در حمایت از وجود 15 طرحوارهی اولیه شده است. آزمون تجربی این رویکرد هنوز ضروری است،هر چند اگر این مساله به اثبات برسد،این سوال برای کسانی که نوجوانان کار می کنند پیش می آید که آیا فرایندهای سازگارانه تر شناختی را می توان گسترش داد و آیا مشکلات سلامت روانی آینده کمتر خواهد شد. (کازانیز،رینسک،2010)

اهمیت درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری (CBT)، نوعی روان درمانی است که به بیماران کمک می کند تا به درک افکار و احساساتی که بر روی رفتارشان تاثیر می گذارد، نایل گردند. درمان شناختی رفتاری در حال حاضر برای درمان تعداد زیادی از اختلالات، از جمله هراس ها (فوبیا)، اعتیاد، افسردگی و اضطراب به کار گرفته می شود.
درمان شناختی رفتاری عموماً کوتاه مدت است و بر کمک به بیماران در پرداختن به یک مشکل خاص تمرکز دارد. در خلال دوره درمان، فرد یاد می گیرد که چگونه الگوهای فکری مخرّب یا مزاحمی که دارای تاثیرات منفی بر روی رفتارش هستند راشناسایی کند و تغییر دهد.(همان منبع).درمان شناختی رفتاری با چگونگی تعبییر حوادث و تجربه ها و همچنین با شناسایی و تغییر نقص ها یا تحریف هایی که در فرایند شناختی روی می دهد سرو کار دارد.روشی که در آن فرایندهای بد کارکردی شناختی آموخته می شوند،فعال می شوند و رفتار و احساس را تحت تاثیر قرار می دهند.این روش عمدتا بر اساس کارهای آرون بک است و در مدلی که در تصویر 1 نشان داده شده به صورت نمودار خلاصه شده است.

تصویر -1 مدل شناختی

تجربه های اولیه و رفتار والدین در رشد شیوه های تفکر نسبتا ثابت و خشک،عامل تعیین کنندهای هستند.اطلاعات و تجربه های جدید نسبت به این باور های اساسی و طرحواره هاارزشیابی می شوند و اطلاعاتی که آنها را تقویت و حفظ می کنند،انتخاب و جذب می شوند. باورهای اساسی /طرحواره ها توسط حوادث مهم (مانند امتحان دادن)فعال و راه اندازی می شوند،و آنها منجر به ایجاد مفروضاتی می شوند(برای مثال ،فقط در صورتی می توانم نمره خوبی کسب کنم که تمام طول روز مطالعه کنم.)این امر منتج به شکل گیری جریانی از افکار خودکار می شود که مربوط به خود شخص (مثلا من باید احمق باشم)،عملکرد او (من به اندازه کافی کار نمی کنم)و آینده (من هرگز این امتحان را نخواهم گذارند و وارد دانشگاه نمی شوم)،هستند و به عنوان سه جنبه ی شناخت ،معروف هستند.این افکار خودکار متقابلا منجر به تغییرات هیجانی (مانند اضطراب ،ناراحتی)،تغییرات رفتاری(مانندمنزوی شدن،پیوسته کار کردن)و تغییرات جسمی مانند،از دست دادن اشتها،مشکل در خواب)می شوند. درمان شناختی رفتاری فرض را بر این قرار می دهد که آسیب شناسی روانی نتیجه ی نا بهنجاری در فرآیند شناختی است ،بویژه فرض بر این است که مشکلات افراد مربوط به تحریف ها و نقص های شناختی هستند.مداخله های که تحریف های شناختی را مورد هدف قرار می دهند تمرکزشان روی افزایش آگاهی افراد از شناخت های غیر منطقی و بد کنشی باورها و طرحواره ها است و بر تسهیل درک آنها از تاثیر این موارد بر رفتار و هیجان ها تاکید دارند.( پل استالارد،ترجمه علیزاده،روحی،گودرزی،1389) .

هدف درمان شناختی- رفتاری
هدف کلی درمان شناختی -رفتاری افزایش خودآگاهی ،تسهیل خودادراکی بهتر ،و بهبود خود کنترلی به وسیله ی رشد مناسب مهارت های شناختی و رفتاری است .درمان شناختی -رفتاری کمک می کند تا افکار و باورهای مخرب که به طور بارزی منفی،دارای سوگیری و خودمنتقد هستند،شناسایی شوند. فرآیندهای خود نظارتی ،آموزش ،آزمایش و نتیجه ی آزمون این افکار و باورها که توسط شناخت های مثبت ،متعادل و عملکردی جایگزین می شوند ،موجب پذیرش نقاط قوت و موفقیت می شوند. کمبود های شناختی و رفتاری مشخص می شوند،و مهارت های جدید حل مساله شناختی و روشهای رفتار کردن آموخته می شوند،امتحان می شوند،ارزیابی می شوند و تقویت می شوند.در حالی که احساسات ناخوشایند زیر بنایی،با هیجان های خوشایندتر جایگزین می شوند،درک بیشتری از ماهیت و ععل آنها به دست می آید.و سر انجام این که مهارت های جدید شناختی رفتاری موجب می شوند که با موقعیت های سخت به شیوه ای مناسب تر برخورد شود.
ویژگی های اصلی درمان شناختی-رفتاری
واژه های درمان شناختی -رفتاری برای توصیف دامنه ای از مداخله های درمانی به کار می رود،هر چند این مداخله ها اغلب در بعضی از جنبه ها نقاط اشتراک هم دارند.که به شرح زیر می باشد:
1-درمان شناختی -رفتاری از جنبه ی نظری
درمان شناختی -رفتاری براساس الگوهای قابل آزمایش تجربی است که هم بر مداخله و هم تمرکز ماهیت مداخله بر منطبق تاکید می کند. درمان شناختی -رفتاری مداخله ای منسجم و منطقی است نه صرفا مجموعه ای از تکنیک های مختلف.
2-درمان شناختی -رفتاری الگویی اشتراکی است
یکی از جنبه های اساسی شناختی -رفتاری شکل گیری آن به وسیله فرایندی اشتراکی است.نوجوانان نقش فعالی در تعیین اهداف،کسب تجربه،تمرین و اداره یعملکردشان دارند.این نگرش برای تسهیل بیشتر و بهتر خود کنترلی موثر طراحی شدهو برای محقق شدن آن درمانگر چارچوبی حمایتی ایجاد می کند.نقش درمانگر این است که مشارکتی ایجاد کند که درآن به مراجع این اختیار داده شود که درک بهتری از مشکلات پیدا کند و راه های متعدد تفکر و رفتار را کشف کند.
3- درمان شناختی رفتاری از لحاظ زمانی محدود است
درمان شناختی رفتاری مختصر و دارای حد زمانی است که اغلب شامل بیشتر از 16 جلسه نمی شود،در بسیاری از موارد حتی کمتر از 16 جلسه. ماهیت مختصر این مداخله،استقلا و کمک به خود را در فرد تشویق می کند.این مدل به سادگی روی کودکان و نوجوانان قابل اجرا است و دوره معمول مداخله باید به طور قابل ملاحظه ای از دوره ی مداخله بزرگسالان کوتاه تر باشد.
3-درمان شناختی -رفتاری عینی و دارا ی ساختار است
درمان شناختی رفتاری نگرشی ساختار مند و عینی است که فرد را از طریق فرایند ارزیابی،بیان مشکل،مداخله ،کنترل و ارزشیابی راهنمایی می کند.اهداف این مداخله کاملا مشخص اند و به طور مرتب وارسی می شوند.همچنین بر تغییر و میزان کاربرد رفتار (فراوانی رفتار نا مناسب،قدرت باور به افکار مخرب یا میزان ینگرانی) نیز تاکید می شود. نظارت و بررسی منظم با مقایسه یعملکرد جاری نسبت به خط پایه معیاری برای ارزیابی پیشرفت به دست می دهد.
4-تاکید درمان شناختی -رفتاری بر اینجا و اکنون است
مداخله های درمان درمان شناختی -رفتاری بر زمان حال و مشکلات موجود تاکید دارند. این مداخلات به دنبال کشف ضایعه نا هشیار اولیه یا آسیب های زیست شنا ختی ،عصب شنا ختی و ژنتیکی که به اختلال روانشناختی نسبت داده می شوندنیستند،بلکه به جا ی آن تلاش آنها بر ایجاد روشی جدید و سازشی تر برای پردازش دنیا است.
5- درمان شناختی -رفتاری بر اساس فرایند خود اکتشافی هدایت شده و آزمایشی ،است.
درمان شناختی -رفتاری فرایندی فعال است که پرسش از خود و چالش با مفروضات و باورها را تشویق می کند.مراجع صرفا یک پذیرنده ی منفعل نصیحت یا مشاهده های درمانگر نیست،بلکه تشویق می شود تا از طریق فرآیند آزمایش کردن چالش کند و بیاموزد اعتبار افکار،مفروضات و باورها آزموده می شود،تبیین های مختلف کشف می شوند،و راهها یجدید ارزیابی وقایع و رفتار آزمایش و ارزشیابی می شوند.
6- درمان شناختی -رفتاری نگرش یبر اساس مهارت ها است.
درمان شناختی -رفتاری برای یادگیری الگوه ها ی مختلف فکر کردن و رفتار کردن،نگرشی عملی و بر اساس مهارت ارایه می دهد. افراد کم سن تشویق می شوند،تا مهارت ها و عقایدی که در اختلال جلسات درمان به بحث گذاشته شده را در زندگی روزمره ی خود تمرین کنند.در این شیوه ارایه تکالیف خانگی عنصر اصلی بسیاری از برنامه هاست. (همان منبع).
اصول درمان شناختی رفتاری
فلسفه ای که در پشت درمان شناختی رفتاری قرار دارد این است که افکار و احساسات ما نقش کلیدی و بنیادی در رفتار ما دارند. برای مثال، فردی که زمان زیادی را صرف فکر کردن به سوانح هوایی می کند ممکن است رفته رفته از مسافرت های هوایی اجتناب کند. هدف درمان شناختی رفتاری آموزش این نکته به بیماران است که با وجودی که آن ها نمی توانند بر تمام جنبه های دنیای پیرامونشان کنترل داشته باشند امّا می توانند چگونگی تعبیر و تفسیر و پرداختن به چیزهایی که در محیط شان وجود دارد را کنترل کنند.
درمان شناختی رفتاری در سال های اخیر هم در بین بیماران و هم درمانگران محبوبیت زیادی یافته است. از آنجا که درمان شناختی رفتاری، یک درمان کوتاه مدت است معمولاً کم هزینه تر از سایر گزینه های درمانی است. مزایای این روش درمانی از نظر تجربی به اثبات رسیده و نشان داده شده است که به طور موثری به بیماران در غلبه بر انواع گسترده ای از رفتارهای ناسازگارانه کمک می کند. (کازانیز،رینسک،2010)
انواع درمان شناختی رفتاری
طبق تعریف انجمن درمان شناختی رفتاری انگلستان، "روان درمانی شناختی رفتاری، محدوده ای از روش های درمانی را در بر می گیرد که بر پایه مفاهیم و اصول برآمده از مدل های روان شناختی هیجانات و رفتارهای انسان قرار دارند. این روش ها شامل رویکردهای درمانی متنوعی برای اختلالات هیجانی می باشند.
سه رویکرد متفاوت در درمان شناختی رفتاری که توسط متخصصان سلامت روان به طور منظم به کار گرفته می شود عبارتند از:
روان درمانی منطقی- هیجانی روان درمانی چند وجهی شناخت درمانی
مولفه های درمان شناختی رفتاری
مردم غالباً افکار و احساساتی را تجربه می کنند که باعث تشدید یا تقویت باورهای معیوب و نادرست در آنان می گردد. چنین باورهایی می تواند به رفتارهای مشکل زا منجر گردد و جنبه های مختلف زندگی فرد شامل خانواده، روابط عاطفی، کار و تحصیل را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال، فردی که اعتماد به نفس پائینی دارد ممکن است افکار منفی درباره توانائی ها و قابلیت های خود را تجربه کند. در نتیجه این الگوهای فکری منفی، ممکن است او شروع به کناره گیری از اجتماعات کند و یا از فرصت های پیش آمده برای ارتقاء در کار یا مدرسه صرفنظر کند.
درمانگر شناختی رفتاری، برای مبارزه با این افکار و رفتارهای مخرّب، ابتدا به بیمار کمک می کند تا باورهای مشکل زای خود را شناسایی کند. این مرحله که تحلیل عملکردی نام دارد برای یادگیری این که چگونه افکار، احساسات و موقعیت ها می توانند در رفتارهای ناسازگارانه نقش داشه باشند اهمیت دارد. این فرایند ممکن است سخت و پیچیده باشد، به ویژه برای بیمارانی که با درون نگری مشکل دارند، امّا نهایتاً می تواند به شناخت خود و بینشی که بخش اصلی فرایند درمان است منجر گردد.
بخش دوم درمان شناختی رفتاری بر رفتارهای واقعی که در مشکل دخیل هستند تمرکز دارد. بیمار شروع به یادگیری و تجربه مهارت های جدیدی می کند که می توانند بعداً در وضعیت ها و شرایط واقعی به کار گرفته شوند. برای مثال، فردی که از اعتیاد رنج می برد ممکن است به تجربه مهارت های انطباقی و روش های تمرینی جدیدی برای اجتناب از موقعیت های اجتماعی که می تواند باعث عود بیماری گردد بپردازد.
در اغلب موارد، درمان شناختی رفتاری یک فرایند تدریجی است که به فرد کمک می کند تا گام به گام به سمت تغییر رفتار حرکت کند. مثال خوبی از رفتار درمانی، کاری است که درمانگر با مراجعه کننده خود برای غلبه او بر هراس از ارتفاع می کند. درمانگر ممکن است فرد را تشویق کند که از طریق آزمایش و تجربه، به تدریج با هراس خود از ارتفاع مواجه گردد. فرد ممکن است ابتدا خود را ایستاده بر بام یک ساختمان بلند و یا سوار بر یک آسانسور تصور کند. سپس فرد خود را به آرامی در معرض سطوح بالاتر و بالاتری از هراس خود قرار می دهد تا آن که سرانجام هراس او به طور کامل از بین برود. (همان منبع)

کاربردهای درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری برای درمان طیف وسیعی از اختلالات، از جمله اضطراب، هراس ها، افسردگی، اعتیاد و انواع رفتارهای ناسازگارانه مورد استفاده قرار گرفته است. درمان شناختی رفتاری یکی از روش های درمانی است که بیشترین پژوهش ها را به خود اختصاص داده زیرا این روش درمانی بر هدف مشخصی تمرکز دارد و نتایج آن نسبتاً به سادگی قابل ارزیابی است.
درمان شناختی رفتاری غالباً برای بیمارانی که با درون نگری مشکلی ندارند مناسب است. برای اثربخش بودن درمان شناختی رفتاری، فرد باید آماده و خواستار صرف وقت و تلاش برای تحلیل افکار و احساسات خود باشد. چنین خودکاوی می تواند مشکل باشد امّا روشی عالی برای یادگیری بیشتر درباره چگونگی تاثیر وضعیت درونی بر رفتار بیرونی است.
درمان رفتاری شناختی همچنین برای کسانی مناسب است که در جستجوی گزینه های درمانی کوتاه مدتی هستند که لزوماً مستلزم دارودرمانی نباشد. یکی از بزرگترین مزایای درمان شناختی رفتاری این است که به بیماران در به وجود آوردن مهارت های انطباقی که هم در حال و هم در آینده می توانند مفید واقع گردند، کمک می کند. (همان منبع).

مفاهیم اصلی رویکرد شناختی رفتاری
افکار اتوماتیک:
بیشتر مردم از افکار اتوماتیک که احساسات ناخوشایند یا ممنوعیتهای اتوماتیک ایجاد میکنند، خبر ندارند. این افکار ماهیت کلامی یا تصویری نیز دارند. افراد با آموزش کافی، قادر به شناسایی آنها میشوند و مثل هر احساسی دیگر به سهولت قابل درک هستند( بک،1979). افکار اتوماتیک خصوصیات مشترک دارند که آنها را از جریان طبیعی که در تفکر انعکاسی یا تداعی آزاد وجود دارد، متمایز میکنند. اغلب این افکار مبهم وبی قاعده نیستند، بلکه مشخص و مجرد هستند؛ به صورت خلاصه شده و جملات کلمه افتاده و تلگرافی میتوانند باشند. از استدلال بخصوصی بهره نداشته، بطور اتفاقی در اثر یک بازتاب به ذهن خطور میکنند؛ مستقل هستند، بگونهای که بیمار نقشی در ایجاد آنها ندارد و خصوصاً در ناراحتیهای شدیدتر، زدودن آنها از ذهن مشکل میباشد.بعلاوه این افکار در نظر بیمار (فرد) موجه و منطقی هستند، در حالیکه از نظر یک ناظر بیرونی بسیار دور از ذهن و بعید بنظر میرسند. افراد اعتبار آن را بدون تردید باور میکنند، اما اگر درباره واقع بینانه بودن آنها تعمق کنند و یا درباره آنها حرف بزنند، به اشتباه بودن آنها پی میبرند. کلمات و عبارات افکار اتوماتیک برحسب مورد فرق میکنند، اما مضمون واحدی دارند. محتوای این افکار تکراری و بظاهر قدرتمند، قائم به شخص هستند، نه تنها برای شخص بلکه برای سایرین که از مشکل مشابهی رنج میبرند، جنبه شخصی دارند. بنابراین، این افکار زودگذر و معمولاً ریشه در هوشیاری دارند. معمولاً سبب بعضی عواطف مثل اضطراب، اندوه یا خشم هستند و محتوای آنها با عاطفه مرتبط میباشند( بک، ترجمه قراچهداغی،1372).
طرحوارههای شناختی:
به نظر بک(2004)، طرحواره به شیوهای که مردم احساس و رفتار میکنند، تاثیر میگذارد. طرحوارههای شناختی ادراک شخص از خود، دیگران، جهان و آینده، هدفها، سرگذشتها، اعتقادات و غیره هستند، اینکه مردم چطور در مورد تجاربشان فکر میکنند. اگر شخصی این اطلاعات را بر هم بزند دچار بیماری میشود. سوگیری سیستماتیک که تغییر شناختی نامیده میشود میتواند در فرایند اطلاعاتی یک طرحواره شناختی منفی که به هیجانات ناسالم و رفتارهای همراه با اضطراب، افسردگی و دیگر نابهنجاریهای ذهنی منجر میشود را تولید کند که اینها میتوانند در عدم ادراک، تعبیر نادرست یادگیرنده، تغییرات بدون ساختار و غیرعادی از اتفاقات بیرونی نتیجه گرفته شوند. طرحوارههای شناختی عبارتند از: 1- مفاهیم شناختی( حافظه، تغییرکردن، ساختن معانی از جهان و باورهای اصلی)،2- عواطف( احساسات مثبت و منفی) 3- روان شناختی 4- رفتار(فعالیت) 5- انگیزهها، بازی کردن، خوردن، آرزو کردن و اجتناب از درد. وقتی شخص تمام این پنج نوع را داشته باشد بک به آن سبک میگوید. بسیاری از این سبک ها ابتدایی هستند چون آنها در ارتباط با نیازهای اساسی و شامل افکار ابتدایی و اتومات هستند که به وسیله ادراکات نادرست تحریک میشوند. عدم سازگاری سبکها میتواند باعث بیماریهای پاتولوژی مخصوصاً اختلالات شخصیتی شود(استاد20،2009).
قانون بندیها:
توجه به افکار اتوماتیک این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که اصول تشکیل دهنده مضامین این افکار چه چیزی هستند؟ همگونی واکنشها نشان میدهد که هر شخصی با توجه به قانونبندهای خود نسبت به موقعیتهای مختلف واکنش نشان میدهد. این قانونبندیها معیارهایی فراهم میآورند تا شخص کارآیی و مناسبت اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد. از قانونبندها برای رسیدن به هدف، حراست خود از آسیبهای روانی یا جسمی و برای حفظ مناسبات با دیگران استفاده میشود.هر شخص برای هدایت اعمال و ارزیابی رفتار خود و دیگران از قانون ذهنی استفاده میکند و از نهاد آن برای قضاوت درباره درست یا اشتباه بودن رفتار خود و دیگران بهره میگیرد. از آنها به عنوان یک معیار سنجش برای ارزیابی میزان موفقیت هر یک از رفتارهای خود استفاده مینماید و شخص به استناد این معیارها و اصول خود یا دیگران را آموزش میدهد تا در هر موقعیت رفتار مشخصی داشته باشند. سپس میتواند با ارزیابی باز خوردهای اعمال خود، اصلاحات لازم را انجام دهد و خود را به خاطرکار خود مورد تمجید یا انتقاد قرار دهد. قانونبندیها و قیاسهای مبتنی برآنها برای روان درمانگران بالینی اهمیت خاصی دارد. زیرا آنها را در موقعیتی قرار میدهد که میتوانند رفتارهای غیرقابل پیش بینی و غیر منطقی و واکنشهای هیجانی غیرطبیعی را شناسایی کنند. وقتی قانونبندیها با واقعیتها مغایر باشند و یا بیش از حد متعارف به دلخواه مورد استفاده قرار گیرند، مشکلات روانی و درون شخصی ایجاد میکنند. الیس به این قانونبندیها، عقاید غیرمنطقی میگوید و تحت سه ایدئولوژی جبری، بیست وهفت عقیده غیرمنطقی که باعث اختلالات روانی در آدمی میگردد، ذکر میکند.بک معتقد است که علی رغم اینکه این واژهامتیازاتی دارد، اما دقیق نیست، او معتقد است که عقاید معمولاً غیرمنطقی نیستند، بلکه بیش از حد مطلق، وسیع و نهایت گرایانه هستند، بیش از حد شخصی شده، به طور دلخواهی برحسب اقتضای مورد، استفاده میشوند. وقتی اشتباه یا غیرقابل استفاده بودن این قانونبندها مشخص شود، باید از ذهن بیرون روند و هدف درمانگر و مراجع این است که به اتفاق کار کنند تا قوانین واقع بینانهتر و سازگارتر را جایگزین آنها کنند.بسیاری از نویسندگان برای توصیف قانون و قانونبندیها از واژههایی مثل طرز تلقی، نقطه نظر، مفاهیم، ساختار و فرضیههای خاموش استفاده کرده اند( برنز، ترجمه حریری،1372).
مضمون قوانین مربوط به تغییرات رفتاری بر دو محور دور میزند: خطر در برابر ایمنی و درد در برابر لذت. مشکلات بیماران ناشی از ارزیابی آنها از خطر و ایمنی و یا از درد و لذت میباشد.قانونبندیهای مربوط به ایمنی و خطر شامل آسیبهای جسمانی و روانی میشوند. آسیبهای جسمی دامنه وسیعی از موقعیتهای خطرناک مثل مصدوم شدن، به قتل رسیدن، مجروح یا کشته شدن، خفه شدن، تصادف و … را شامل میشود. آسیبهای روانی انواعی از جراحات هیجانی و احساسی، تحقیرشدن، خجالت کشیدن و اندوهگین شدن را در برمیگیرد. باید توجه داشت که این احساسها زمانی مصداق پیدا میکنند که شخص فکر میکند مورد توهین و انتقاد قرار گرفته یا طرد شده است. بعلاوه برخلاف آسیبهای جسمی که معمولاً نشانههای مشخصی ندارند و شخص در نهایت احساس بد دارد، اما در موقعیتی نیست که بداند آیا این احساس بد ناشی از توهین واقعی است یا غیرواقعی.اشخاص برای تخمین احتمالات شدت آسیب و امکان برخورد موفق با تهدید از قوانین استفاده میکنند. نسبت عیان آسیب بالقوه و مکانیسمهای برخورد با آن را میتوان خطر21 نامید. اگر کسی این خطر را بیش از حد برآورد کند، بدون دلیل مضطرب میشود و ممکن است تحت فشار روانی قرار گیرد، برعکس اگر خطر را کمتر از آنچه واقعاً هست برآورد کند، ممکن است با سانحه یا حادثه روبرو شود.بعضی از افراد در جریان روابط میان افراد، خود را به شدت آسیبپذیر میبیند و در نتیجه احساس میکنند که روی لبه تیغی قرار گرفتهاند. عکس آن نیز میتواند صادق باشد(ابراهیمی،1374).
خطرات روابط اجتماعی متقابل تحت تاثیر فرضیههای خاموشی (قانونبندها)، مانند اگر کسی درباره من نظر خیلی خوبی ارائه ندهد، آدم وحشتناکی است میباشد. این شخص میتواند دوست، پدر، و مادر … باشد. مراجعان بیش از همه نگران این هستند که از ناحیه دوستان خود، همکلاسیها و همکاران، کمبها و بیارزرش جلوهگر شوند. بسیاری دیگر نگران این هستند که از ناحیه غریبهها مسخره و مضحک به نظر برسند. به همین دلیل به طرز برخورد و واکنشهای فروشندگان، رانندگان و مردم دیگر حساسیت به خرج میدهند(همان منبع).

قانونبندیهای درد- لذت، مجموعه قانونبندیهایی است که به آنها شقاوت بایدها نام نهادهاند. این "بایدها" ، "نبایدها" با آنچه که فروید به آن "فرامن" نام نهاده ویژگیهای مشترکی دارند. تعدادی از متداولترین "بایدها" و فرضیههای خاموشی به قرار زیر هستند:
1- باید سخاوتمند، ملاحظهکار، والامقام، شجاع و بشردوست باشم.
2- باید بتوانم هر گونه سختی را با متانت پشت سر بگذارم.
3- باید همیشه بتوانم احساسات خود را کنترل کنم.
4- همیشه باید در اوج کارایی خود باشم.
5- باید همیشه سعی کنم کامل و بیعیب و نقص باشم.
6- دنیا باید همیشه بر وفق مراد من باشد.
انواع مختلفی از کاملگرایی وجود دارد که تعدادی از آنها عبارتند از:
1- کاملگراییعملکردی: برای اینکه ارزشمند باشم، باید در همه کارهایم موفق گردم.
2- کاملگراییشناختی: اشخاص هرگز مرا به عنوان یک انسان آسیبپذیر قبول نمیکنند.
3-کاملگراییاخلاقی: اگر از هدفها و معیارهای شخصیام باز بمانم، نباید خود را ببخشم.

رابطه شناخت با هیجانات:
هیجانات آدمی از نحوه نگرش و شناخت آدمی به وجود میآید و از نظر عصب شناسی این حقیقت روشن است که قبل از تجربه هر اتفاقی، باید آن را با ذهن خود دقیقاً مرور کرده، به آن معنی داد. اگر درک آدمی از آنچه که رخ میدهد درست باشد، هیجانات نیز طبیعی خواهد بود؛ ولی اگر آگاهی و درک شخص به نحوی تحریف شده باشد، پاسخ هیجانی نیز غیر طبیعی خواهد بود. آنچه که تغییرات و حالت روانی را باعث میشود ادراک شخص است، نه حوادث واقعی، وقتی مضطرب است، افکار وی همواره غیر منطقی، تحریف شده، غیر واقع بینانه و آشکارا غلط است( برنز، ترجمه حریری،1373).
هر مضمون ویژه تفسیر حادثهای ، واکنش هیجانی ویژهای را بدنبال دارد. بعلاوه میتوان با توجه به بررسیهای مفصل، موضوع را تعمیم داد و گفت که هر شخص با توجه به تفسیری که از هر رخدادی دارد، احساس شادی، اندوه، ترس یا خشم میکند. البته امکان این هم هست که هیچ واکنش هیجانی بخصوصی در فرد ایجاد نشود. برداشتهای شخصی از یک حادثه نه تنها دلیل واکنشهای هیجانی متفاوت از یک حادثه واحد است، بلکه برای درک مشکلات عاطفی کاربرد مستقیم دارد. شخصی که برای حادثهای معنای غیر واقع بینانه در نظر میگیرد به احتمال زیاد واکنش هیجانی غیرواقع بینانه دارد. این معنا که برداشت ویژه از معنای حادثه نوع واکنش هیجانی را مشخص میکند، زیربنای الگوی شناختی درباره هیجانات و اختلالات عاطفی است: گاه شناخت صرفاً یک اشاره ضمنی یا قضاوت ارزشی، "مانند بد و وحشتناک" یا "عالی" است. ممکن است در ظاهر احساس عاطفی ارتباطی با شرایط بیرون در آن لحظه بخصوص نداشته باشد. مثلاً وقتی در اندیشه خیال پوچی هستیم، احساس، ناشی از مضمون پوچ یا اندیشه است و ارتباطی با محرک بیرونی ندارد( برنز، ترجمه حریری،1373).
الگوی شناختی هیجانات و احساسات در ابتدا با توجه به افکار و احساسات درون بدست میآید. سپس ارتباط اندیشه با احساس مشخص میشود و آنگاه درباره ارتباط اندیشه و یا معنا با احساس عاطفی نتیجهگیری میشود. الگوی شناختی، انواع انگیختگیهای هیجانی را در محدود مشاهده شعور عادی جستجو میکند. الگوی شناختی با توجه به معانی ویژه حوادث، بسیاری از موقعیتهای بیتفاوت و غیرمشابهی را که منجر به یک واکنش هیجانی میشوند، در کنار هم قرار میدهد. با آنکه گاه شرایط ویژه برای برانگیختن یک احساس عاطفی مسلمتر از آن به نظر میرسد که نیاز به توضیح داشته باشد، برای تعمیم دادن مطالب نقش قطعی دارند. این تعمیمها به سهم خود مبنایی برای درک اختلالات عاطفی از نوع افسردگی، اضطراب و حالات پارانوئیدی هستند( برنز، ترجمه حریری،1373).
بطور کلی میتوان گفت که در الگوی شناختی بعضی از کارکردهای ویژه از بررسی چهار هیجان اصلی ناشی میشود. غم و اندوه زمانی برانگیخته میشوند که برداشت از دست دادن- محرومیت یا شکست- اکثراً به شکل انتظارات مثبت ناتمام یا عدم تائید وجود دارد. یعنی یاس و ناامیدی یا سرخوردگی نتیجه معمول کنارهگیری از سرمایهگذاری روی منبع ویژه یاس و ناامیدی است. در مقابل، سرخوشی دریافت سود را به دنبال دارد و در نتیجه به احتمال فعالیت به سوی دستیابی به هدف را تقویت میکند. برخلاف غمگینی و خوشحالی که مربوط به اهداف مثبت هستند، اضطراب زمانی برانگیخته میشود که شخص درباره عواقب آسیبپذیر بودن، نگران است. مثل آسیب دیدن یا کشته شدن- و در نتیجه به کنارهگیری روی میآورد. در مقابل، در خشم و عصبانیت شخص بر آسیبپذیری توجه ندارد، بلکه بر کیفیت تعرض و تهاجم در مقابل تهدید توجه میکند. در نتیجه، از بین بردن یا کاهش تهدید از طریق حمله ممکن میشود(بک،1979).

نظریه ساختار شخصیتی
براساس نظریه روان شناسی شناختی کلی22 بشر جهان را از دریچه ساختتارهای ذهنی خود میبیند. ساختار عبارت است از مجموعه تفکراتی که براساس آنها، ساختار عبارت است از مجموعه تفکراتی که براساس آنها، فرد تجریبات خود را تفسیر و از آنها نتیجهگیری میکند. ساختار نماینده روش مداومی است که شخص براساس آن، شباهتها پدیدهها را در جهان خود مشاهده میکند و از بین آنها به مفاهیم قابل ادراکی دست مییابد. نمونههای ساختار شخصیتی عبارتند از: تصور فرد از افراد هیجانی یا آرام، با ادب و بیادب، باهوش و کم هوش، بد و خوب، مهربان و ظالم و مانند آن، این ساختارها، معیارهایی هستند که افراد بشر برای درک و فهم وقایع زندگی روزمره به کار میگیرند. طبق نظر کلی، هر فردی پیش بینی و کنترل وقایع آینده را براساس دوباره سازی تجارب خود تغییر مجدد آنها بنا مینهد. بنابراین ساختار فکری انسان، تشخیص را به آیندهنگریهایی مجهز میکند که با آن قادر به پیش بینی و کنترل حوادث آتی میشود. فقدان ساختاری ذهنی، زندگی را مغشوش و بینظم خواهد نمود، زیرا در آن صورت، شخص هیچ نوع راه و روش مستمر و مداومی برای فهمیدن و درک دنیای بیرونی نخواهد داشت(مهرابیزاده،1375).

آسیب شناسی روانی
گرچه نظریه های آسیب شناسی روانی بک و الیس از نظر واژگان تفاوت دارند ولی از جنبه های بسیار مهمی همگرا هستند. بک به جای عقاید نامعقول الیس ترجیح میدهد از شناختهای ناسازگارانه، نگرشهای کژکار، یا در مورد افسردگی از فرضهای دپرسوژنیک صحبت کند. خطاهای شناختی ویژگی افکار اتوماتیک را دارند و بدون هرگونه دلیل منطقی در ذهن جاری میگردند و به نظر بیمار منطقی بوده، در معرض عقل و منطق قرار نمی گیرند.
با شدت گرفتن اختلال یا بیماری، شدت خطای شناختی نیز افزایش پیدا میکنند. بک و همکاران(1979)، چندی خطای شناختی شایع را مشخص کرده اند که موجب احساسهای افسردگی می شوند که تعدادی از آنها را بیان می کنیم:

1- تفکر هیچ یا همه چیز
این تفکر ارزیابی خصوصیات شخصی و تفسیر حوادث در رده سفید مطلق یا سیاه مطلق میباشد. به این تفکر، تفکر دو قطبی نیز گفته میشود. این تفکر شروع و پایه و اساس کاملگرایی است؛ افراد مبتلا به این طرز تفکر از هر اشتباه یا کار ناقصی، بشدت میهراسند؛ زیرا با جزئیترین خطا، خود را یک پاک باخته نالایق و بیارزش قلمداد میکنند.
باید توجه داشت که این ارزیابی واقع بنیانه نیست، زیرا زندگی انسان براساس هیچ یا همه چیز قوام نگرفته است. نهایتگرایی نمیتواند برداشت صحیح از زندگی باشد. تصور این افراد با حقیقت ناسازگار است. کامل گرایان هرگز به نتیجه دلخواه نمیرسند، زیرا هرچه کارخود را خوب انجام دهند، باز از کاملاً خوب فاصله دارند و در نتیجه به شدت در معرض اضطراب و افسردگی قرار دارند.

2- تعمیم مبالغه آمیز:
تعمیم مبالغهآمیز اشاره به نتیجهگیری کلی و عمومی درباره تمام وضعیتها براساس تنها یک حادثه دارد. به عبارت دیگر به صرف اینکه حادثهای یکبار رخ داده است، بدون هرگونه دلیل و منطق نتیجهگیری میشود که مرتب تکرار خواهد شد. ناراحتی ناشی از طرد شدن و عدم پذیرش تقریباً ناشی از تعمیم مبالغهآمیز میباشند. بدون تعمیم مبالغهآمیز، مورد توهین واقع شدن میتواند موقتاً ناراحت کننده باشد ولی نمیتواند بطور جدی مشکل ایجاد کند. نورینگر (1961)، مبنای اصلی تشکیل دهنده این طرز تفکر را واژههایی چون "همیشه" یا "هرگز" میداند. بنابراین افراد مبتلا به این طرز تفکر و صفت خود و دیگران را با کلماتی چون "هرگز" و "همیشه" توصیف میکنند.
3- فیلتر ذهنی یا تجدید انتخابی :
در این نوع تفکر، شخصی از یک مجموعه مفصل یک جزء را ا نتخاب میکند، بقیه را فراموش کرده یا از آنها غفلت میورزد، شکل و کیفیات موقعیت را بسیار برجسته کرده، تجربه کلی براساس این جزء قصور میکند. به عبارتی دیگر، در هر موقعیتی شخص یکی از جزئیات منفی را انتخاب کرده، منحصراً آن را دستاویز قرار میدهد و تمام موقعیت را منفی مشاهده میکند. هر چیز مثبتی تصفیه شده، به دور ریخته میشود. تمام آنچه که اجازه ورود آن به خودآگاه داده میشود، منفی است. برای مثال، شخص مبتلا به این فکر، به خاطر برخورد خوب با همکاران اداره تشویق میشود، اما در این میان یکی از همکاران کلمهای نه چندان جدی در مقام انتقاد از او میگوید. روزهای مدید در حالی که همه گفتههای مثبت را فراموش میکند تحت تاثیر این تک انتقاد رنج میبرد.

4- درشت نمایی – کوچک نمایی :
دراین نوع تفکر ارزیابی اهمیت نسبی حوادث ویژه تحت تاثیر قرار میگیرد. در درشت نمایی شخص در ارتفاعات به خطاها، ترسها و نقائص خود توجه میکند و در اهمیت آنها مبالغه میکند. به این عمل فاجعهآمیز تلقی کردن نیز میگویند، زیرا شخص وقایع منفی و پیش افتاده را تبدیل به هیولایی کابوس مانند میکند. از طرف دیگر شخص در کوچ نمایی برعکس درشت نمایی از کنار حوادث (به خصوص مثبت) بیتوجه رد میشود. مثل نگاه کردن از دوربین چشمی میباشد. از یک طرف که نگاه میکند، اشیاء را درشت میبیند و از طرف دیگر که نگاه میکند، ریز می بیند. درباره اشتباهات و خطاها نیز مبالغه میشود. اما نوبت که به نکات مثبت میرسد، شخص دوربین را سروته میکند و از دریچه ریز به تماشا میایستد، همه چیزکم ارزش میشود.
5- استنتاج دلبخواهی :
استنتاج دلبخواهی اشاره به فرایند نتیجهگیری در نبود مدرک و شواهد جهت حمایت از آن نتیجه دارد یا در صورت وجود مدارک یا گواه مغایر با نتیجه میباشد. به این خطای شناختی نتیجهگیری شتابزده هم میگویند. افراد مبتلا به این خطای شناختی بدون علت، نسبت به حوادث و وقایع اطراف خود نتیجهگیری منفی میکنند. دو نوع از این خطای شناختی عبارتند از: ذهن خوانی و پیشگویی23
الف) ذهن خوانی: در این خطای شناختی شخص بدون بررسی کافی و دلیل و مدرک فرض را بر این میگذارد که با وی برخورد منفی میشود و به قدری با اطمنیان با این قضیه برخورد میکند که حتی حاضر به امتحان کردن و بررسی آن نمیشود. برای مثال، شخص مبتلا به این نوع تفکر، نطق بسیار خوبی ایراد میکند و میبیند که یکی از حضار ردیف جلو چرت میزند، چه بسا همه شب را بیداری کشیده است اما پیش خود میگوید "سخنرانی من خوابش گرفته است".
ب) پیشگویی: در این تفکر، پیش بینی میشود که اوضاع برخلاف میل فرد در جریان خواهد بود و بدون هرگونه بررسی به نتیجهگیری منفی میرسد. این حالت مانند این است که فال بینی، عمری بدبختی و فلاکت را پیش بینی کرده است. شخص مبتلا همیشه مترصد است که اتفاق ناگواری نیفتد و با آنکه حقیقت ندارد و ساخته توهمات اوست، در درست بودنش تردیدی به خود راه نمیدهد. نقش پیش بینی در تاثیر بر هیجانات و رفتار انسان بیش از حدی است که معمولاً تصور میشود. معنای تجربههای هر شخص تا حدود زیاد تحت تاثیر انتظارات او از نتایج فوری و غایی هر رفتار تعیین میگردد. احساس و انگیزههای هر شخص در موقعیتهای مختلف تحت تاثیر انتظارات خوشایند بهتر و در صورت انتظارات ناخوشایند ضعیفتر میشود. پیشبینی ممکن است شکل بصری داشته باشد. برای مثال شخص مضطرب و افسرده در برخورد با هر موقعیت ناشناخته تصاویر مصیبت باری را در برابر چشمان خود تصور میکند.
6- شخصی سازی:
شخصی سازی، تمایل به ربط دادن حوادث بیرونی به خود، در حالیکه هیچگونه اساسی برای ایجاد همچون ارتباطی وجود ندارد، گفته میشود. اشخاص مبتلا به این نوع خطای شناختی بدون هرگونه دلیل و منطق حوادث ناخوشایندی را به خود نسبت میدهند. بیدلیل نتیجه میگیرند که حوادث ناگوار؛ بیآنکه به آنها ربطی داشته باشد، ناشی از اختلال در عملکرد آنها میباشد(برنز24، ترجمه حریری،1373).
بک در زمینه شخصیسازی میگوید که خودمداری انسان مدتهاست که نظر نویسندگان و فلسفهدانان را جلب کرده است. به عبارت دیگر به نظر میرسد که هرکس دنیایی خصوصی دارد که خود محور آن است. اشخاص اغلب میتوانند درباره حوادث بیرونی و یا حتی خود قضاوتهای عینی کرده، معنی خصوصی یک حادثه را از خصوصیات عینی آن جدا نمایند. اشخاص میتوانند در دو سطح متفاوت، هم در ارتباط با خود و هم جدا از خود قضاوت کنند. در اختلالات روانی، تفسیرهای خودمدار نه تنها الزامآور میشوند بلکه ممکن است بطور کلی جای قضاوتهای عینیدار را بگیرند. در حقیقت لغت شخصی سازی یا "خود رجوعی" از آن روی گفته میشود که میل انسان را در تغییر حوادث باتوجه به معنای شخصی آنها نشان میدهند.فرایند شخصیسازی در بیماران روان پریش بیشتر صدق میکند، برای مثال بیمار اسکنیروفرنی پارانویایی تصاویر روی صحفه تلویزیون را به خود نسبت داده، معتقد است که با او مستقیماً در حال صحبت هستند. و او هم متقابلاً جواب آنها را میدهد. شکل خفیفتر شخصی سازی در بیماران افسرده مضطرب دیده میشود. این بیماران درباره اندازه ارتباط حوادث با خود مبالغه میکنند و در هر حادثه معانی خصوصی میجویند. نوع دیگر شخصی سازی در گرایش اشخاص دیده میشود که در هر شرایط خود را با دیگران مقایسه میکنند. برای مثال، شخص جوانی که از ناراحتی هراس رنج میبرد، پس از خواندن مطلبی درباره حمله قلبی یک فرد مسن پیش خود فکر میکند و "او به حمله قلبی دچار شد، ممکن است این اتفاق برای من هم بیفتد" و یا این طرز تلقی، احساس میکند که روی سینهاش درد گرفته است( بلاچ، ترجمه قراچهداغی،1370).
برنز25 علاوه بر شش خطای شناختی فوق چهار خطای شناختی دیگر در اختلالات هیجانی ذکر میکند که به طور مختصر به آنها اشاره میشود.
1- بیتوجهی به امر مثبت: تمایل شدید اشخاص مبتلا به این نوع تفکر به این است که تجربههای خنثی و حتی مثبت را منفی مینگرند. نه تنها تجربههای مثبت نادیده گرفته میشوند، بلکه به تجربه منفی مبدل میشوند. برنز نام آن را کیمیاگیری معکوس26 نهاده است، کیمیاگران قرون وسطی عمری را به پیدا کردن راهی برای تبدیل فلزات کم ارزش به طلا صرف کردند. شخص مبتلا به این خطای شناختی درست در جهت خلاف این کیمیاگران حرکت میکند و لذت طلایی را با احساس سربی عوض میکند و از کاری که میکند، آگاه نیست.
2- استدلال هیجانی: در این خطای شناختی شخص، هیجان واحساس خود را عین واقعیت میداند. به عبارت دیگر شخص فرض را بر این میگذارد که هیجانات منفی لزوماً منعکس کننده واقعیت میباشد. برای مثال "چون احساس میکنم که آدم بدی هستم، پس حتماً بد هستم" اینگونه استدلالها بدلیل اینکه احساس را منعکس میکنند افکار و باورهایی میباشند که اکثراً گمراه کننده هستند.
3- عبارتهای بایددار27 : اشخاص برای رسیدن به اهداف خود دستورالعمل صادر میکنند. وقتی شخصی هدف مهمی را دنبال میکند، دستورالعمل دادن میتواند شکل تهییج کردن، فرمان دادن، انگیزه دادن و سرزنش کردن به خود بگیرد. هورنای (1950)، نظام بیش از حد فعال صدور فرمان به خویشتن را " استبداد بایدها" نام نهاده است. الیس از بایدها به عنوان ایدئولوژی جبری نام میبرد. برنز به این حالت نظریه بایدی نام نهاده است. به طور کلی بایدها از عواملی اصلی اختلالات هیجانی هستند. معمولاً بایدها در آدمی انتظاراتی تولید میکنند و وقتی شخص نتواند براساس آنها به خواستهها و انتظارات برسد، دچار مکشلات هیجانی میشود، از طرف دیگر، وقتی دیگران مطابق با خواستههای شخص عمل نمیکنند، در شخص احساس ناراحتی و رنجیدگی میکنند. همینطور اگر بایدها برای ایجاد انگیزش بکار گرفته شوند، نه تنها تولید انگیزه نمیکنند بلکه اثر معکوس نیز دارند.
4- برچسب زدن28 : برچسب زدن به خود یا دیگران شکل حاد تفکر هیچ یا همه و تعمیم مبالغهآمیز است. شخص در این خطا به استناد یک اشتباه، تصویر ذهنی کاملاً منفی درست میکند. فلسفه بوجود آورنده این نوع تفکر این است که معیار انسان، اشتباهاتی است که میکند. شخص مبتلا به این خطای شناختی هر اشتباه را با جملاتی مثل "من… هستم: توصیف می-کند، برچسب زدن نه تنها منطقی به نظر نمیرسد، بلکه به آدمی آسیب میزند "خود" آدمی با کاری که میکند برابر نیست. زندگی مجموعه افکار، احساسات و اعمالی است که دائماً در حال تغییر است. اگر بخواهیم مقایسهای کرده باشیم، باید گفت که: "آدمی مجسمه نیست، بلکه رودخانه است که در حال جریان میباشد". برچسب زدن به دیگران نیز مسلماً باعث خصومت میشود( برنز، ترجمه حریری، 1373).

اجزاء مداخله شناختی رفتاری
بطور کلی برای مداخله شناختی رفتاری میتوان سه جزء در نظر گرفت: جنبههای آموزشی، فنون شناختی و فنون رفتاری.
1- جنبههای آموزشی29 :
این جنبهها شامل توضیح دادن مثلث شناختی30 طرحوارهها و اشتباه در منطق به مراجع است. در طول درمان درمانگر و مراجع درباره ایجاد فرضیات و آزمون آنها با همدیگر بحث میکنند. شرح کاملی درباره رابطه شناخت و تفکر با هیجانات و عواطف و رفتار و نیز فلسفه تمام جنبههای درمانی داده میشود. اینگونه توضیح دادن معمولاً در تضاد با روان درمانیهای تحلیلگراست.
2- فنون شناختی :

تکنیکهای درمان در نظریه شناختی :
1-همسان سازی، بازشناسی اساس افکار خودآیند است.مراجع ممکن است هیچوقت از این افکار خودآیند اگاه نباشد و ممکن است نقش خاص آنهارا در بازی کردن خلق و خو و رفتار نفهمد. مراجع نیاز دارد که انتقاد از این افکار را به دلیل متناقض و اشتباه بودن آن یاد بگیرد. درمانگر به مراجع برای یادگیری امتحان کردن این فرضیات و نزاع بر سر افکار غیر ساختار کمک میکند.
2-همسان سازی، باز شناسی با افکار خودآیند انطباق ندارند. این تناقضات در فرضیات است. فرض عدم سازگاری افکار خودآیند خیلی مشکل است چون آنها خیلی پیچیده هستند.
3-استفاده از منطق، تست کردن فرضیات و گفتگوی سقراطی برای به چالش انداختن افکار خودآیند و بر هم زدن شناخت بی ساختار است. استفاده از سوالات، مراجع را برای متعهد کردن در افکار بحرانی و گفتگوی سقراطی تشویق می کند.
4-درمان گروهی: گروه درمانی یک عمل برای مراجع در تئوری شناختی بک است که در تعامل با دیگر افراد و افراد نزدیک می تواند مفید باشد. مراجع احساس تنهایی و طرد شدن و متفاوت بودن نمی کند و اینها اموری هستند برای مواجهه مثبت که در میان آنها اتفاق می افتد و به عنوان ماهیت مساله شناخته شده اند، مفید است(بک ،ویشار، 2008).
روش شناختی شامل چهار فرایند است:
الف ) آشکار نمودن افکار اتوماتیک: به طور کلی افکار اتوماتیک شناختهایی هستند که با توجه به حوادث بیرونی، واکنشهای هیجانی را در شخص بوجود میآورند. به افکار اتوماتیک دگرگونیها یا خطاهای شناختی نیز گفته میشود. در این مرحله درمانگر به مراجع کمک و آموزش میدهد که خطاهای شناختی و افکار اتوماتیک را در خود شناسایی کند.
ب) آزمایش افکار اتوماتیک: درمانگر مثل یک معلم به مراجع کمک میکند تا اعتبار افکار اتوماتیک خود را بسنجد. هدفش تشویق مراجع به طرد افکار اتوماتیک نادرست یا مبالغهآمیز پس از آزمودن دقیق آنها میباشد.
ج) شناسایی فرضیات ناکارآمد: در ادامه شناسایی افکار اتوماتیک، معمولاً الگوهایی آشکار میشود که نشان دهنده اصول فرضیات کلی ناسازگار حاکم برزندگی مراجع است و چنین اصولی عامل اضطراب و افسردگی مراجع میباشد درمانگر و مراجع با روشهای ویژهای به شناسایی این فرضیات میپردازند.
د) آزمایش اعتبار فرضیههای ناکارآمد (ناسازگار): آزمودن صحت فرضیههای خاموش مثل آزمایش افکار اتوماتیک است. برای این کار نیز از روشهای شناختی ویژه ای استفاده میشود.
از جمله این روشها میتوان به روش "خیال فراخوانده" اشاره کرد.
3- فنون رفتاری: فنون رفتاری کمک کننده به فنون شناختی هستند. این فنون برای آزمایش و تغییر شناختهای غیر منطقی یا ناسازگار مورد استفاده قرار میگیرند. هدف کلی این روشها کمک به مراجع برای درک نادرستی فرضیههای شناختی خود و یادگیری فنون جدید برای مدارایابیهای آن است. از فنون رفتاری میتوان فعالیتهای برنامهریزی، تسلط و لذت، تعیین تکالیف، تمرینات شناختی، نقش بازی و تجسم و … را نام برد( بک،1979).

سنجش در مداخله شناختی رفتاری
در شناخت درمانی از همان آغاز و در طول درمان توجه خاصی به سنجش مشکلات و شناختهای مراجعان میشود تا درمانگر بتواند مشکلات مراجعان را دقیقاً مفهوم بندی کند و تشخیص دهد. سنجش نه تنها روی افکار و احساسات و رفتارهای مراجع بلکه روی کارایی فنون درمانی تمرکز میکند. در مورد اختلالات روانی مختلف، راهبردهای سنجشی متفاوتی ابداع شده است از جمله در مورد اضطراب و افسردگی. روشهای استفاده از فنون سنجش عبارتند از:
1- مصاحبهها: شناخت درمانگر در ارزیابی اولیه ممکن است بخواهد موضوعات مختلف را به طور اجمالی بررسی کند و در عین حال رابطه کاری خوبی با مراجع برقرار کند.
2- بازبینی خود: روش دیگر سنجش افکار، هیجانات و رفتارهای مراجعان در بیرون از اتاق درمانگر، روش بازبینی خود است. در این روش مراجعان هیجانات، احساسات و افکار خود را ثبت میکنند. این عمل میتواند در قالب یادداشت کردن، ضبط کردن صدا یا پر کردن پرسشنامه انجام شود.
3- نمونهگیری از فکر: نمونهگیری از فکر یکی دیگر از روشهای جمعآوری اطلاعات در مورد شناختها است. یک راه برای نمونهگیری شناختها این است که در فواصل زمانی تصادفی در خانه لحن خاصی داشته باشیم و سپس افکارمان را ثبت کنیم.
4- مقیاسها و پرسشنامهها: در کنار این فنون به کمک پرسشنامههای خودسنجی نیز میتوانیم عقاید نامعقول، اظهار نظرهای افراد در مورد خودشان و تحریفهای شناختی را مشخص کنیم.
درمانگر پس از جمعآوری دادهها خصوصاً دادههای خام شامل افکار خودکار غالباً مضامین یا طرحوارههای شناختی را از این دادهها بیرون میکشد. گزارش دادهها در هر جلسه به مراجع امکان میدهد که طرحوارههای شناختی دیگری را تدوین و نسبت به طرحوارههای قبلی بینش پیدا کند. در واقع، طرحوارهها فرضیههایی هستند که مراجع و مشاور پیوسته آنها را میآزمایند. پیشرفت را نیز در حین انجام تکالیف منزل، پرکردن پرسشنامهها و گزارش افکار خودکار میتوانیم بسنجیم. نشانه پیشرفت نیز کاهش تحریفهای شناختی، مبارزه با افکار و کاهش احساسات و رفتارهای منفی است(شارف، ترجمه فیروزبخت، 1387).

منابع
منابع فارسی :
ابراهیمی ، سهیلا.(1379).بررسی رابطه گریز دختران 12 تا 18 سال شهر تهران با میزان اعتماد بنفس آنها با مشکلات اجتماعی. رساله دکتری واحد علوم و تحقیقات تهران.
ابوالقاسمی، شهنام .(1382). اثر بخشی رفتار درمانی شناختی ، دارویی و پلاسیبو در درمان اضطراب تعمیم یافته. رساله دکتری واحد علوم و تحقیقات تهران.
آتش پور، سید حمیدوگل پرور،محسن و آقایی ،اصغر.(1381).روانشناسی اعتیاد وسبب شناسی و درمان. اصفهان: دانشگاه آزاد اسلامی ( خوارسگان).
آزاد ،حسین .(1382).آسیب شناسی روانی.(چاپ هفتم).تهران : بعثت.
اتکینسون؛ریتا ال و اتکینسون ،ریچارد سی واسمیت ،ادواردی و بم ، داریل ج و نولن ، سوزان.(1386).زمینه روانشناسی هیلگارد(ترجمه محمد نقی براهنی ،بهروز بیرشک ،مهرداد بیک،رضا زمانی ،سعید شاملو ،مهرناز شهر آرای،یوسف کریمی،نیسان گاهان، مهدی محی الدین ، کیانوش هاشمیان). تهران : رشد.(2007).
احمدی ،سید احمد .(1372).مقدمه ای بر مشاوره و روان درمانی . تهران: انتشارات دانشگاه اصفهان.
اخوت،ولی ا..و جلیلی،احمد.(1382).افسردگی.تهران:دانشگاه تهران.
اسد بیگی ،حسین.(1378).پیشگیری از اعتیاد.فصل نامه پیام مشاور،3و4، 123-100.
اسرار،صدیقه(1381).گروه درمانی شناختی.جلد اول،شیراز:انتشارات سازمان بهزیسی استان فارس.
اسمیت،فیلیپ.(1371).تفکر منطقی و روش تعلیم و تربیت (ترجمه علی شریعتمداری).تهران:رشد(1992).
اصغرنژاد، فرید؛ بوالهدی ، جعفر؛ دماغی ، پرویز.(1386) . اثربخشی شناخت درمانی گروهی بر پایه تفکر نظاره ای و فعال سازی طرح واره های معنوی در پیشگیری از عود مصرف مواد افیونی . www.sid.ir
الیس،آلبرت.(1383).با آلبرت الیس مشاوره کنید(ترجمه مهرداد فیروز بخت).تهران : رسا (2004).
الیس، آلبرت و بکر،اروینگ .(1384) . زندگی شادمانه(ترجمه مهرداد فیروز بخت و وحیده عرفانی ).تهران: رسا .(2005).
انجمن روانپزشکی آمریکا .(1384).راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی( .(DSM4(ترجمه نیکخو و همکاران).تهران: سخن(2005).
باقری ، عباس . (1372) .بررسی همه گیر شناسی اختلالات روانی در منطقه روستای میبد.پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علوم پزشکی .
باوی ،ساسان .(1388).اعتیاد انواع مواد، سبب شناسی،پیشگیری و درمان.اهواز : نشر دانشگاه آزاداسلامی اهواز.
بحیر آبی ، هادی ؛ جواهری ، فروزان ؛ کاویانی ، حسین . (1384) .اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درکاهش افکار خود آیندمنفی ، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب . www.sid.ir
بختیاری زاده، توران(1382). بررسی میزان اضطراب در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و مقایسه آن با گروه کنترل. پایان نامه(دکتری)–دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمان، دانشکده پزشکی مهندس افضلی پور.
برنز.د.(1370).شناخت درمانی و روانشناسی افسردگی(ترجمه فتحعلی لواسانی و فهیمه مدرس و علی عباسی).تهران : موسسه.(1990).
برنز، حریری.(1373).افسردگی چرا؟ شناخت درمانی – جدیدترین درمان افسردگی.تهران انتشارات : پیشتاز علم.
بک،قراچه داغی.(1372).عشق هرگز کافی نیست.شناخت درمانگری.ترجمه قراچه داغی.تهران: اتشارات هم آگاه(1992).
بک،آرون تی .(1389).شناخت درمانی ومشکلات روانی(ترجمه مهدی قراچه داغی). تهران :ویس .(2010).
بلاچ، رای.(1370).مقدمه ای بر رواندرمانی نظریه ها و روشهای رایج.( ترجمه مهدی قراچه داغی).انتشارات رشد.
بلاچی ، کلادتیون وجیمزاری ، بارت.(1387).درمان افسردگی و اختلاف نظرهای گذشته و نگرش جدید(ترجمه حسن سلطانی فر).تهران: آستان قدس رضوی.(2008).
بهرامی،غلام رضا.(1386).بیماری روانی.تهران : بی با.
بیرشک ، بهروز ؛ پرویزی فرد، علی اکبر؛ عاطف وحید، محمد کاظم .(1380) . بررسی همبودی اختلال های خلقی و اضطرابی در معتادان جویای درمان و افراد بهنجار www.sid.ir
پل، استالارد.(1389).خود کارامدی و راههای افزایش ان.روحی، گودرزی(2010). انتشارات آب.

شارف،جک.(1387): نظریه های رواندرمانی و مشاوره :(ترجمه مهرداد فیروز بخت).انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا
ترکی ، عاطفه : صالحی ، مهرداد : فاتحی زاده ، مریم السادات . (1385) بررسی تاثیرآموزش شناختی – رفتاری زوجین در کاهش گرایش به مواد بیماران وابسته به مواد تریاکی درشهر اصفهان . www.sid.ir
تقوی،ابراهیم.(1386).خیال دیو،کنکاش بیولوپیکی از چگونگی تاثیرات مخدرها بر سلسله اعصاب مرکزی و سیستم های دیگر.تهران: جهاد دانشگاهی.
توسلی،غلام عباس.(1379).رشد قاچاق مواد مخدرو گسترش اعتیاد در ایران. مجله ژرفای تربیت17، 10-5 .
جلالی طهرانی،محمد حسن.(1368).تئوری شخصیت از دیدگاه اسلام.مشهد:انتشارات دانشگاه فردوسی،دانشکده علوم تربیتی.
جهانگیری،بیژن.(1381).راهنمای شناخت و درمان اعتیاد در ایران.تهران:انتشارات ارجمند.
جمعه پور ، حمید .(1382) . بررسی کارایی و اثربخشی شناخت درمانی درکاهش نگرش های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد مخدر درمعتادین .پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه فردوسی.
چیر لو،استفانو و برینی ،آر کامبیازو ، جی و مازا،آر.(1378).اعتیادبه مواد مخدر در آیینه روابط خانوادگی(ترجمه سعید پیر مرادی).اصفهان: امام.(1997).
حاجی پور،حسن و رضایی انصاری،علی اکبر.(1384).نگرش های ناکار آمد وراهکارهای پیشگیری از عود. مشهد: انتشارات سازمان بهزیستی خراسان.
حسینی ، زهرا. (1384) . همه گیر شناسی اختلالات روانی دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان تربت جام. پایان نامه کارشناسی .دانشگاه آزاد واحد تربت جام .
حلبی،علی اصغر.(1379).خواندنی های ادب فارسی.تهران: زوار.
دادستان ،پریرخ.(1386).روانشناسی مرضی تحولی(جلد اول).تهران :سمت.
دادستان ، پروین و منصور ، محمود.(1385).لغت نامه روانشناسی. تهران:ژرف.
دلاور ، علی ؛ شیبانی ، شهنار؛ یوسفی لویه ، مجید.(1385).پژوهش در حیطه کودکان استثنائی .شماره 4.
دیویسیون،جرالدسی و گلدفرید،ماروین آر.(1371).رفتار درمانی بالینی.(ترجمه احمد احمدی علون آبادی).تهران:مرکز نشر دانشگاهی.(1990).
راس،میچل.(1389).افسردگی(ترجمه غلامرضا خواجه پور).تهران :مینا.(2010).
رحیمیان،حوریه.(1377).نظریه ها و روش های مشاوره و روان درمانی . تهران: مهرداد.
رستاک، ریچارد(1372).مغز آخرین مرز(ترجمه هوشنگ گودرزی).تهران: دانا.(1992).
ریتا،ویکس و وانس ،سی.(1387).اختلالات روانی کودکان(ترجمه تقی طوسی).مشهد:آستان قدس.(2008).
رجبی محسن،عطاری،عاطفه.(1383). راهنمای مقیاس انتظارات خودکارامدی شغلی فرم آ ، مجموعه مقالات اولین همایش نقش راهنمایی و مشاوره شغلی در بازار کار تهران. انتشارات معیوبی.
رزم آزما،هوشیار.(1385).فرهنگ روانشناسی.تهران:علمی.
ری،دانیل و دیلسون ، ترنس.(1371).رفتار درمانی،کاربرد وبازده(ترجمه نسرین پودات ،علی اکبر سیفو میر افیض).تهران:فردوس.(1991).
ساراسون ،ایوجین و ساراسون ،بار بارا .(1383).روانشناسب مرضی (ترجمه نجاریان و همکاران).تهران : رشد.
سراج خرمی،ناصر.(1382).شناخت،پیشگیری و درمان اعتیاد. دزفول:افهام
سید محمدی ، یحیی .(1377).روان شناسی یادگیری.تهران:روان.
سیف،علی اکبر.(1377). تغییر رفتار و رفتار درمانی. تهران : نشر دوران.
شاملو ،سعید.(1380).بهداشت روانی.تهران: رشد.
شفیع آبادی ، عبد ا.. و ناصری،غلام رضا، ناصری.(1380).نظریه های مشاوره و روان درمانی.تهران : نشر دانشگاهی.
صفائی راد، ایرج.(1379) . اعتیاد و مواد مخدر . ژرفای ترتبیت . شماره 17 .ص 15- 11.
عاشوری ، احمد ؛ ملازاده ، جواد ؛ محمدی ، نوراله .(1387) . اثر به بخشی درمان گروهی شناختی – رفتاری در بهبود مهارت های مقابله ای و پیشگیری از عود در افراد معتاد . www.sid.ir
بدالهی ،احمد.(1385).نقش خودکارامدی در توانمند سازی کارکنان تهران نشریه تدبیر ماهنامه علمی و اموزشی در زمینه مدیریت .سال دوازدهم شماره 168
عبدالحسینی، فاطمه .(1388) . اثربخشی برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی و درمان عقلانی – هیجان- رفتاری بر بهبود شاخص های درمان اعتیاد در زنان سوء مصرف کننده مواد . پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه فردوسی .
فیش، جی .(1384).روانپزشکی(ترجمه نصرت ا.. پور افکاری).تهران : ذوقی.(2005).
قربان حسینی، علی اصغر.(1388).پژوهشی نو در مواد مخدر و اعتیاد . تهران امیر کبیر.
کاپلان ، سادوک.(1384).خلاصه روانپزشکی(ترجمه نصرت ا..پور افکاری).تهران:شهر آب.(2005).
کارولا ، رابرت و جی ، ئی هارلی و سی ، آرنوباک.(1376). آناتومی و فیزیولوژیکی اینانی(ترجمه محمد رضا واعظ مهدوی و امیر حسین تکیان). تهران: علمی و فرهنگی.(1997).
کارلسون، نایل آر.(1374).مبانی ، روانشناختی فیزیولوژیک(ترجمه مهرداد پژهان).اصفهان:غزل.(1995).
کارول، م .کاتلین.(1382). رویکرد شناختی – رفتاریدر درمان وابستگی به مواد.(ترجمه حمید رضا قامت بلند).یزد انتشارات یزد.(2000).
کلاس ، ج.(1386) . مباحث عمده در روانشناسی(ترجمه مهدی وهاب زاده).تهران: انتشارات آموزش و پرورش.(2007).
کرین ، آراس.(1370).اختلالات روانی کودکان(ترجمه امیر هوشنگ مهریار،فریده یوسفی).تهران: رشد.(1990).
لیندزی، اس جی وئی،جیو پاول،تی .(1377).اصول روانشناسی بالینی بزرگسالان(ترجمه هامایاکآوادیس و محمد رضا نیکخواه).تهران:بیکران.(1997).
محسنی،نیکچهره.(1375).ادراک خود از کودکی تا بزرگسالی.تهران:بعثت.
مددی،عباس و نوغانی، فاطمه.(1384).درسنامه اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر. تهران:جامعه نگر.
مرات،ا.(1385).افسردگی روانی (ترجمه سیاوش آگاه ).تهران : بنگاه.(2006).
معانی، ایرج.(1388).افسردگی روانی.تهران:چابخش.
مورفی،ژوزف.(1376).نیروی تفکر مثبت(ترجمه رزم آرا).تهران:سپنج.(1997).
مجیدیان،فرزانه.(1384).بررسی رابطه باورهای خود کارامدی و سخت رویی با استرس شغلی .تهران:نشریه کار و جامعه شماره 66 موسسه کار و تامین اجتماعی.
نابدل،یونس.(1384).راهنمای پزشک در درمان وابستگی به مواد افیونی . تهران:ارجمند.
نابدل،یونس.(1371).آیا فرد معتاد بیمار است ؟.تبریز:انتشارات فرمانداری.
نریمانی، محمد.(1377).بررسی علل اعتیاد و راههای پیشگیری از آن در معتادان شهر های اردبیل،خلخال و پارس آباد. تبریز:فرمانداری تبریز.
نریمانی ، محمد.(1383) . بررسی تاثیر روان درمانی شناختی – رفتاری در ترک اعتیاد و توانبخشی افراد معتاد . www.sid.ir
نیکخو،محمد رضا و آوادیس یانس ، هامایاک.(1376).اصول روانپزشکی بالینی.(چاپ اول). تهران: سخن. وقری، عزت الل(1380 ) بررسی رابطه بین خود کارآمدی و سبکهای مقابله با بحران در زوجهای جوان دانشجوی دانشگاههای تهران سال تحصیلی 79-78. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم تهران.
هاناسینکال،ج.(1381).روانکاوی سلاح کلاین.(ترجمه حسین اردوبادی).شیراز:دانشگاه شیراز.(1999).

Refrence:
Bakken . K., A.S. Landheim, P. Vaglum.(2005).Substance-dependent patients with and without social anxiety disorder: Occurrence and clinical differences: A study of a consecutive sample of alcohol-dependent and poly-substance-dependent patients treated in two counties in Norway.Journal of Drug and Alcohol Dependence, Volume 80, Issue3,Pages321-328.
Berman,M.&D.Brown(2000),The Power of Metaphor,UK:Grown House Publishing .
Burns,G.W.(2000),101 Healing stories: Using Metaphor in theraphy , NY:john Wiley & Sons .
Chisolm. Margaret S.; Michelle Tuten; Emily C. Brigham; Eric C. Strain; Hendre E. Jones. (2004).Relationship between Cigarette Use and Mood/Anxiety Disorders among Pregnant Methadone-Maintained Patients. Journal of Affective Disorders, Volume 111, Issues 1-3,Pages165-175.

Curry. John F, Karen C. Wells, John E. Lochman, W. Edward Craighead, Paul D. Nagy.(2001).Group and family cognitive behavioral therapy for adolescent depression and substance use.Cognitive and Behavioral Practice, Volume 8, Issue 4, Pages 367-376.

Curry. John F, Karen C. Wells, John E. Lochman, W. Edward Craighead, Paul D. Nagy.(2003). Cognitive-Behavioral Intervention for Depressed, Substance-Abusing Adolescents: Development and Pilot Testing. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, Volume 42, Issue 6, Pages 656-665.

DeHaas. Ryan A, John E. Calamari, John P. Bair, Erin D. Martin . (2001). examine Relation between anxiety and substance use disorder.Addictive Behaviors, Volume 26, Issue 6, Pages 787-801.

Dwivedi,K.(1997),The Therapeutic of Stories,London : Routledge .

Ellis,A.& R.Harper(1998), A Guide to Rational Living, 3 rd ed ,
Hollywood , CA : Wilshire Books.
ellis a.&macclaren ,c.(2005).rational emotive behavior therapy :a therapists guide (2nd ed).atascadero,ca:lmpact.emmelkamp,p.m.g.,&wessels ,h.(1975).flooding in imagination vs. flooding in vivo : a comparison with agoraphobics .behaviour research and therapy ,13,715.
Gao . Keming, Bryan K. Tolliver, David E. Kemp, Marcia L. Verduin, Stephen J.Ganocy, Sarah Bilali, Kathleen T. Brady, Seong S. Shim, Robert L. Findling, Joseph R. Calabrese .(2009). Differential interactions between comorbid anxiety disorders and substance use disorder in rapid cycling bipolar I or II disorder.Journal of Affective Disorders, Volume 110, Issues 1-2,Pages167-173.
González-Pinto . Ana, Susana Alberich, Sara Barbeito, Marta Alonso, Eduard Vieta, Anabel Martínez-Arán, Margarita Saenz, Purificación López.(2010). Different profile of substance abuse in relation to predominant polarity in bipolar disorder: The Vitoria long-term follow-up study. Journal of Affective Disorders, Volume 124, Issue 3, Pages 250-255.

Harper,P.&M. Gray(1997), Map and Meaning in Life and Healing , in Kedar Nath Dwivedi (Ed) , The Therapeutic Use of Stories , London: Routledge
Howland . Robert H., A. John Rush, Stephen R. Wisniewski, Madhukar H. Trivedi, Diane Warden, Maurizio Fava, Lori L. Davis, G.K. Balasubramani, Patrick J. McGrath, Susan R. Berman.(2009). Concurrent anxiety and substance use disorders among outpatients with major depression: Clinical features and effect on treatment outcome.Drug and Alcohol Dependence. Volume 99, Issues 1-3, 1, Pages 248-260.
Leventhal . Adam M., Caren Francione Witt, Mark Zimmerman .(2008).Associations between depression subtypes and substance use disorders . Psychiatry Research, Volume 161, Issue 1, Pages 43-50.
Lori L. Davis, John A. Rush, Stephen R. Wisniewski, Kayla Rice, Paolo Cassano, Michele E. Jewell, Melanie M. Biggs, Kathy Shores-Wilson, G.K. Balasubramani, Mustafa M. Husain, Frederic M. Quitkin, Patrick J. McGrath. (2005). Substance use disorder comorbidity in major depressive disorder: an exploratory analysis of the Sequenced Treatment Alternatives to Relieve Depression cohort.Comprehensive Psychiatry, Volume 46, Issue 2, Pages 81-89.

Lopez . Barbara, R. Jay Turner, Lissette M. Saavedra. (2005). examine the relation between comorbid and pure (non-comorbid) anxiety disorders and both substance dependence and substance use problems . Journal of Anxiety Disorders, Volume 19, Issue 3, Pages 275-294.
McEvoy. Peter M., Shand .Fiona . (2008). The effect of comorbid substance use disorders on treatment outcome for anxiety disorders . Journal of Anxiety Disorders, Volume 22, Issue 6, Pages 1087-1098.
.McMullin , R,A.(2000), The New Handbook Of Cognitive Therapy, London : W.W.orton & Company , Inc
miller,w.r.&rollnick,s.(2002).motivational interviewing:preparing people to change(2nd ed.).new york:Guilford press
miller ,w.r.&rollnick,s.(2002).motivational intrvation :preparing people to change (2nd ed.).new york :Guilford press.
Osilla. Karen Chan, Kimberly A. Hepner, Ricardo F. Muñoz, Stephanie Woo, Katherine Watkins.(2009).Developing an integrated treatment for substance use and depression using cognitive-behavioral therapy.Journal of Substance Abuse Treatment, Volume 37, Issue 4, Pages 412-420.
Otto . Michael W, R. Kathryn McHugh, Naomi M. Simon, Frank J. Farach, John J. Worthington, Mark H. Pollack . (2010). Efficacy cognitive – behavioral therapy for less of panic disorder in addicts.Behaviour Research and Therapy, Volume 48, Issue 8, August 2010, Pages 720-727.

Owen , N.(2000),Telling Stories For a Change : New Standpoints , Paris : Speakeasy Publications.
Peseschkian ,N(1982), The Merchant and the parrot : Oriental Stories , as Tool in Psychotherapy , Berlin : Springer – Verlag
rollnick,s.,mason,p.,&butler,c.(1999).health behavior change:a guide for practitioners.new york :Churchill livingstone
rotgers,f.,Graves,G(2004).motivational enhancement treatment manual,ver sion 3.0.available from authors.
Valentiner . David P., Nina S. Mounts, Brett J. Deacon.(2004). Panic attacks, depression and anxiety symptoms, and substance use behaviors during late adolescence.Journal of Anxiety Disorders, Volume 18, Issue 5, Pages573-585.
Zlotnick . Caron, Lisa M. Najavits, Damaris J. Rohsenow, Dawn M. Johnson . (2003). the effect Treatment for comorbid substance use disorder (SUD) and posttraumatic stress disorder (PTSD) is of particular relevance for incarcerated women.Journal of Substance Abuse Treatment, Volume 25, Issue 2, Pages 99-105.
Zvolensky . Michael J, Norman B. Schmidt .(2004). The interplay between anxiety pathology and substance use disorders is increasingly recognized in empirical and clinical work. Journal of Anxiety Disorders, Volume 18, Issue 1, Pages 1-6.

Cognitive Behaviour Therapy1
Stallard Paul2
Wolpe3
Systematic desensitization4
Relaxation5
Kazanez6
Renesk7
Skinner8
Opernat conditioning9
Aantecedent10
Meichenbaum11
Self-instruction12
Albert Ellis1
Activating events2
Belifs3
Emotional consequences4
Aron Beck5
Hawton6
Young7
1 Asetad
Risk1
1 Kelly
The fortune teller error1
Bernerz 4
David Burns 1
Disqualitying the positive 2
Should statcments 3
Labeling and mislabeling4
Didactic aspccts1
Cognitive Triad 2
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 42 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود