انتخاب طبیعی و سازگاری
زیست شناسان و طبیعت دانان درباره تغییرات حاصل در انواع ساختار های زیست شناختی موضوع هایی را مطرح کردند .داروین علت انتخاب طبیعی را ویژگی های شاخص انتخاب طبیعی معرفی می کند. اول اینکه در بین جانداران تفاوت های طبیعی وجود دارد این تفاوت ها به این صورت است مثلاً در بعضی سرعت یادگیری بهتر است در بعضی نیروی جسمی و غیره تفاوتهای فردی سنگ بنای فرایند تکامل را تشکیل می دهند دوم اینکه فقط بعضی از تفاوت های فردی ارثی هستند و بعضی غیر قابل انتقال است تغییرات حاصل از جهش ژنتیکی یا رویدادهای محیطی برای یک نوع جاندار مفید نیستند و به فرزندانش منتقل نمی شود نظریه تکامل با تغییرات قابل انتقال از راه راست کار دارد نه تغییرات رفتاری که حاصل چیزهای دیگر است سوم اینکه تعامل بین ویژگی های یک جاندار و خواسته های محیطی که در آن زندگی می کند به انتخاب طبیعی فرصت عمل می دهند.
سازگاری از دید داروین هرگونه ویژگی فیزیولوژیکی یا کالبد شناختی که به جان دار امکان بقا و تولید مثل می دهد است و از نظر ویلسون هرگونه ویژگی فیزیولوژیکی یا کالبد شناختی یا الگوی رفتاری که به توانایی جاندار در تولید نمونه های ژن خود در نسل بعدی کمک می کند می باشد.
مفاهیم نظری عمده بولس
انتظارات:برای بولس، یادگیری در واقع تشکیل انتظارات است یعنی جاندار یاد می گیرد که رویدادی به طور قابل اعتماد قبل از رویداد دیگر می آید شرطی سازی کلاسیک را به عنوان انتظار یاد گرفته شده می داند و می گوید که به دنبال یک محرک شرطی یک محرک غیر شرطی خواهد آمد.. یادگیری انتظار در نظریه بولس به تقویت احتیاج ندارد و ترتیب زمانی و مجاورت بین دو محرک یا یک پاسخ و پیامد آن ماهیت انتظار آموخته می شود.
از پیش آمادگی ذاتی: بین نظریه های بولس و تولمن تفاوت های زیادی وجود دارد تولمن بر بر انتظارات یادگرفته شده محرک پاسخ و محرک محرک تاکید دارد و بولس بر انتظارات ذاتی محرک پاسخ و محرک محرک تاکید می کند.
انگیزش انعطاف پذیری در پاسخ را محدود می کند: از نظر بولس انگیزش و یادگیری جداشدنی نیستند در رویکرد او هم حالت انگیزشی جاندار و همکاری که به طور طبیعی در آن حالت انگیزشی انجام می دهد مورد توجه هستند طبق نظریه او جاندار رفتاری را که با رفتار طبیعی در تعارض است به سختی یاد می گیرد
استدلال موقعیت: بولس اعتقاد دارد که درک یادگیری مستلزم درک تاریخ تکامل جاندار است و محیط مناسب تکاملی اصطلاحی است به محیط اجتماعی و فیزیکی که در آن سازگاری خاص مشاهده می شود. اندیشه محیط مناسب تکاملی ترکیبی از عوامل محیطی و اجتماعی که در یک دوره زمانی معین وجود دارد و امکان این را میداد که سازگاری مختلف در یک نوع ممکن است محیط های مناسب تکاملی متفاوت را داشته باشد.
خودشکل دهی بولس
در کل یعنی به نظر می رسد تحت شرایط معینی رفتار بعضی جاندار ها به طور خود به خود شکل داده می شود و از تبیین بولس چنین نتیجه می گیریم که خود شکل دهی شامل یادگیری محرک محرک است و هیچ نوع یادگیری پاسخ اتفاق نمی افتد
قاعده هامیلتون یعنی و بیان ریاضی هامیلتون مبنی بر اینکه تمایل یک فرد به گسترش رفتار نو دوستی اش نسبت به فرد دیگری با تعداد ژن هایی که با آن فرد شریک است تناسب دارد
چرا زنان بیشتر از مردان از فرزندان مواظبت می کنند؟
طبق روانشناسی تکاملی اول اینکه زنان برای تولد و پیدایش فرزند سرمایه گذاری بیشتری می کنند دوم اینکه اگر قرار باشد که رفتار از خود گذشتن طبق قاعده هامیلتون عمل کند باید مکانیسم های وجود داشته باشند که به کمک آنها بتوانیم خویشاوندان مثل فرزندانمان را که ژن های ما را دارند شناسایی کنیم تفاوت جنسیتی در مواظبت از فرزندان به این دلیل است که مردان و زنان بر نشانه های متفاوتی تکیه می کنند تا بتوانند مشکل عدم اطمینان از پدر یا مادر بودن را حل کنند.
نوعدوستی و رفتار اخلاقی
نوع دوستی رفتاری است که به ظاهر غیر خودخواهانه ولی خود را به مخاطره انداختن است و نوعدوستی خویشاوندی یا خویشاوند دوستی یعنی اعمال یاری رسان یا از خودگذشتگی که متوجه کسانی است که با ما ژن مشترک دارند در روانشناسی تکاملی نوع دوستی دوجانبه یعنی نوعی رفتار یاری رسان که در میان افرادی که از لحاظ ژنتیکی به هم وابسته نیستند رخ می دهد این نوع دوستی بر این واقعیت استوار است که انسان هایی که به هم کمک می کنند از کسانی که یاری رسان نیستند احتمال بیشتری برای بقا دارند همچنین بر این فرض مبتنی است که اگر فردی به عضوی کمک کند آن فرد یا عزا در آینده پاسخ محبت آمیز می دهد
زبان
چامسکی نسبت به تبیین تکاملی از زبان آموزی انسان نظر مثبتی ندارد چامسکی دو چالش و ایراد در رابطه با نظریه های سنتی یادگیری از زبان مطرح کرد ۱- چامسکی می گوید کودکان در پیش خود نکات دستوری ابداع می کنند بدون اینکه آموزش دیده باشند آنها قواعد زیربنایی زبان را می فهمند و جملات و عبارات معمولی و غیر معمولی را درک می کنند معتقد است مغز عضوی از بدن انسان است که برای تولید و فهم زبان طراحی شده. ۲- چامسکی می گوید که کودکان کلمات و جملاتی را استفاده می کنند که منحصر به فرد خودشان است و و از تکرار کلمات که برای آنها تقویت شده اند نیست پس چیزهایی را به زبان می آورند که در محیط آنها الگوبرداری نشده و در بعضی موارد قابل الگوبرداری هم نیست.
پینکر و زبان
۱-پینکر می گوید برای زبان ویژگیهای جهانی وجود دارد همه زبان ها شامل گذشته حال آینده فعل فاعل و ساختارهای دستوری هستند هرچند که استثناهایی هم برای قواعد شان هست است ولی ۴۵ قاعده مشترک در بین ۳۰ زبان دنیا وجود دارد پس ادعای چامسکی در مورد اینکه مغز به یک دستور زبان جهانی مجهز است تایید شد
۲- پریپتر نشان داد که کودکان از لحاظ زیستی آماده هستند که گرامری تولید کنند و این کار راحتی بدون الگو و آموزش هم انجام می دهند زبانهای کرئول نمونه ای از این موضوع هستند.
بدفهمی ها درباره سازگاری
باور معمول این است که انتخاب طبیعی به نفع قوی ترین و مهاجم ترین اعضای یک نوع عمل می کند با این حال در بعضی انواع اعضای موفق ممکن است کسانی باشند که توانایی شان اجتناب از رویارویی خطرناک است یعنی مناسب بودن تکاملی که برحسب تولید مثل موفقیت آمیز تعریف می شود اما این اصطلاح اغلب به مناسب بودن جسمانی فرد متکی نیست.
سازگاری ها مکانیزم هایی هستند که به نحو بهتری می توان به عنوان راه حل های موقتی سرهم بندی شده تصور کرد که از لحاظ کیفیت و طرح به وسیله نیروهای تاریخی محدود شدند
استفاده های جاری از ساختار زیست شناختی برای یک هدف خاص به این معنی نیست که ساختار مورد نظر برای آن هدف کامل است انتخاب یک ساز داری برای یک هدف مفید اما نامربوط فرا سازگاری گفته می شود آثار جانبی خاصی به نام حمایت کننده ها با فرا سازگاری همراه هستند که ممکن است سازگاری معینی را همراهی نکند آثار جانبی مغز بزرگتر می تواند توانایی هایی مثل موسیقی قواعد پیچیده اجتماعی یا زبان نوشتاری باشد که ممکن است به غلط سازگاری هایی تصور شوند که برای بقا و مناسب بودن بیشتر برای تولیدمثل نسبت داده شوند
مناسب بودن کلی و نظریه نو داروینی
مناسب بودن کلی تاکید تعریف از توفیق عضوی از یک نوع در تولید مس را به تاکید بر تداوم ژنهای آن عضو و ژنهای مشترکه بین عضو بقیه اعضا همان نوع تغییر می دهد د رفتار مواظبت از فرزند و رفتار تعاونی در بین یک خانواده به صورت رفتار سازگارانه در می آید چراکه این رفتارها جاندار و توفیق تولید مثل ژنهای مشترک را افزایش می دهد از نظر مناسب بودن کلی رفتارهایی که ممکن است افراد خاصی را به مخاطره اندازد سازگارانه به نظر می رسند زیرا ازخودگذشتگی فرد ممکن است بقای دیگر اعضای نورا که ژنهای مشترک دارند تامین کند این مفهوم م در نظریه نو داروینی ها بسیار سازنده بود علاوه بر تبیین رفتار نوع دوستی اذان برای توضیح و تبیین موضوع هایی مثل خودکشی و همجنس بازی هم استفاده شده
موارد زیست شناختی یادگیری
برای بعضی از جانداران یادگیری نوعی تداعی دشوار است به خاطر اینکه از لحاظ زیستی برای یادگیری آن آمادگی ندارند پس اگر یک تداعی برروی پیوستار از پیش آمادگی قرار بگیرد راحت و آسان یاد گرفته می شود
شرطی سازی وسیله ای
پترینویچ و بولس در آزمایشهای خود به این نتیجه رسیدند که چون موش ها به صورت حیوانات جستجوگر همه چیز خوار هستند برای جستجوی غذا در یک جای خاص در کوشش های پشت سر هم تمایل زیادی ندارند برای موش غذا یک منبع متغیر است و ممکن است است فردا در جای امروز نباشد از طرف دیگر جستجوی آب در یک جای ثابت برای موش ها سازگارانه است چون یک روز یا دریا چه منبع ثابت است و موش سوگیری پاسخ را که در نتیجه تاریخ تکامل خود کسب کرده بود نشان داد در واقع موش ها آمادگی دارند که برای آب به یک محل خاص بروند اما برای غذا برای یک محل مشخص آمادگی ندارند
گریز و اجتناب
جاندار می تواند برای کسب غذا یا آب از خودش انعطاف نشان دهد در پاسخ دادن مثلاً می تواند موش گرسنه میلهای را فشار دهد یا کار دیگری را بکند تا غذا به دست بیاورد در مواردی هست که حیوان هیچ فرصتی برای یادگیری از راه کوشش و خطا ندارد و باید بتواند تنها در یک پوشش پاسخ را بدهد. بولس می گوید در محیط هایی که برای جاندار خطر آنی ایجاد می کند انتظارات محرک و پاسخ جاندار راه حل های لازم را برای او فراهم می کند واکنش های دفاعی ویژه نوع مانند خشک شدن جیغ کشیدن و حمله کردن و غیر است در یک محیط طبیعی حیوان ممکن است یک یا چند واکنش ذاتی که مسئله را حل کند انجام دهد در این شرایط حیوان چیزی یاد نمی گیرد بلکه تحریک آزارنده باعث می شود که حیوان واکنش های دفاعی ویژه نوع را نشان دهد.
شرطی سازی کنشگر
بولس نشان داد اگر به موش ها با یک برنامه تقویتی فاصله ثابت غذا داده شود یاد می گیرند که آن را پیش بینی کنند اگر با همان برنامه به آنها شوک بدهیم نمی توانند آن را پیش بینی کنند
رفتارگرایی زیست شناختی
تیمبرلیک استدلال موقعیت مناسب بولس را گسترش داد و تلاش کرد تا دیدگاه کردار شناسان را که بر رفتارهایی که به طور طبیعی از حیوان های وحشی سرمیزند متمرکز بود و دیدگاه رفتارگرایان آزمایشی را که غالباً باحیوانهای اهلی در آزمایشگاه کار می کردند را پیوند دهد.
او برای سنت رفتارگرایی به خاطر نقش مهم آن در روشهای استاندارد و فنون اندازه گیری ارزش قائل بود و منطق محکم آزمایشگری کنترل شده را تایید میکرد .اما تیمبرلیک مانند بولس می گوید که کوشش برای کشف اصول انتزاعی و کلی یادگیری تفاوت های ویژه نوع جاندار را در آمادگی برای یادگیری مورد غفلت قرار می دهد پس اگر ما یک جاندار را از لحاظ تکاملی زیستی نشناسی و پدیده های خود شکل دهی یا بدرفتاری را مشاهده کنیم مطمئناً آنها را به صورت غلط تعبیر میکنیم تیمبرلیک نتیجه گرفت که قالب رفتارهای آزمایشگاهی چند علتی است یعنی اگر رفتار به طور قابل اطمینان در نبوده دستکاریهای آزمایشی مثل محرومیت از غذا یا وابستگی های پاسخ پاداش رخ دهد و اگر تعداد الگوی حسی حرکتی زیربنای رفتار باشند آن وقت رفتار چند علتی است
اصل چند علتی تیمبر لیک نسبت به تعمیم یافته ها از یک نوع جاندار بقیه انواع هشدار می دهد و می گوید که باید نسبت به از پیش آمادگی تکاملی هوشیار باشیم
روانشناسی تکاملی و رفتار انسان در مورد زبان شکل گیری هراس ها جفت گزینی مواظبت از فرزندان نوع دوستی و رفتار اخلاقی و خشونت خانوادگی صحبت می کند
شکل گیری هراس ها
بعضی هراس ها به سرعت کس میشن چون به وسیله فرایند های یادگیری خودکار و ناهوشیار واسطه گری می شود او همان و مینکا می گویند ما با سایر حیوان ها یک مکانیسم عصبی مشترک داریم که یک از پیش آمادگی خودکار نسبت به یادگیری پاسخ های ترس به محرک هایی که از نظر تکاملی مهمند در ما ایجاد می شود این محرک ها توجه ما را به خودشان جلب می کنند و ما میتونیم بدون پردازش اطلاعات هوشیارانه درباره اونها یاد بگیریم. یعنی این نوع محرک ها به طور طبیعی برای نوع ما برجسته اند و ما به شکل طبیعی آماده ایم تا از مثلاً مار و عنکبوت هراس داشته باشیم حتی بدون اینکه تجربه شخصی با محرک های غیر شرطی آسیب زا داشته باشیم.
اهمال و همکارانش برای کشف اینکه چگونه یادگیری نا هوشیارانه عمل می کند از روش پوشش وارونه استفاده کردند در این روش یک محرک دیداری برای مدت کوتاهی نمایش داده می شود و تقریباً بلافاصله با یک نمایش دیداری دیگر ر دنبال می شود نمایش دیداری دوم از لحاظ زمانی معکوس عمل میکند و با پردازش هوشیارانه محرک دیداری اول تداخل می کند پس محرک دوم تنها محرکی است که به طور هوشیارانه ادراک می شود
جفت گزینی
به اندازه همه فرهنگ های مختلف معیارهای مختلفی برای جذابیت وجود دارد حتی در یک فرهنگ واحد معیارهای جذابیت جسمانی ممکن است فرق داشته باشند از نظر یک نظریه پرداز یادگیری اجتماعی شناختی ممکن است تعریف جذابیت از راه توجه به الگوهای متفاوت فرهنگ خاص خواص و در جوامع تکنولوژیکی از راه توجه کردن به الگوهایی که رسانه ها آنها را جذاب می دانند آموخته می شود. طبق دیدگاه تکاملی یک جفت جذاب ویژگی هایی دارد که با جذابیت جسمانی ارائه شده به وسیله رسانه های معروف بی ارتباط است ویژگی ها مثل غذا دهنده مواظبت کننده مناسب برای تولید مس شریک خوب بودن است و یک جفت جذاب ویژگی هایی دارد که از لحاظ کمک به تامین بقای خود ما و تولید مثل و بقای فرزندانمان اطمینان می دهد.
مردها زیبایی جسمانی را در زنان با ارزش می زنند و زنان درآمد خوب را در مردان توضیح نظریه تکاملی برای این تفاوت این است که زنان منابع زیستی قابل توجهی را برای بارداری مصرف می کند و زنان به عنوان منابع زیستی برای فرزند هستند چرا که تنها والدی است که قادر به شیر دادن است. در مقابل مردان به ویژگی های جسمانی زنان اهمیت زیادتری می دهند چرا که این ویژگی ضامن تولید مثل موفقیت آمیز در زنان است
مواظبت از فرزندان اگرچه نقش های خاص پدر و مادر در آموزش اجتماعی کردن و انضباط دادن به فرزندان به وسیله فرهنگ شکل داده می شود اما عوامل زیستی هم بر آن تاثیر می گذارند
گزینش خویشاوند
تبیین تکاملی برای رفتار مواظبت از فرزند با اصل نو داروینی گزینش خویشاوند شروع می شود. یعنی اندیشه ای که میگوید مناسب بودن تکاملی مستلزم تداوم ژنهای خود ما و ژن های کسانی است که با ما خویشاوند هستند قاعده هامیلتون نقش هدایت کننده ژن های خویشاوند آنگونه که به نوع دوستی مربوط می شود یعنی عمل از خودگذشتگی غیر خودخواهانه به نفع دیگران را پیشنهاد می کند و می گوید احتمال دارد که ما عمل را به خاطر خودمان انجام دهیم حتی اگر فایده آن کار به سختی از هزینه آن آن بیشتر باشد پس احتمال انجام دادن و عمل کردن از سوی خود ما همیشه احتمال بالایی است. طبق این قاعده فقط زمانی که نسبت فایده به هزینه بزرگتر باشد ما به عمل غیر خودخواهانه دست میزنیم
خشونت خانگی
یکی از تلویحات پردردسر قاعده همیلتون به رابطه بین ناپدری _نامادری و کودکان مربوط می شود
روانشناسی تکاملی و آموزش و پرورش
روانشناسی تکاملی برای آموزش فن خاصی ندارد اما برای برنامه کلی آموزش و پرورش کاربردهایی دارد برای اینکه کودکان چه چیزهایی را باید از لحاظ رشد و تحول یاد بگیرند مناسب است.
روانشناسان تکاملی میگویند که انسان ها نسبت به خودخواهی بیگانه را ۳۰ و پرخاشگر آمادگی ذاتی دارند برای اینکه این آمادگی ها به ظهور نرسند باید از راه منابع فرهنگی با آنها مبارزه کنیم یعنی برنامه ها و فعالیت های تحصیلی همراه با فعالیت های کودک پروری طوری طراحی شوند که از بروز این تمایلات طبیعی جلوگیری شود.
روانشناسان تکاملی معتقدند که انسان ها از لحاظ زیستی آماده هستند تا چیزهایی را یاد بگیرند که از لحاظ فرهنگی ارزش مثبت دارد مثلاً با توجه به توانایی انسان برای یادگیری زبان آن باید از همان سال های اول آموزش و یادگیری زبانهای مختلف تاکید کرد.
خدمتها: روانشناسان تکاملی بین تبیین های نزدیک و تبیین های نهایی از رفتار تفاوت قائل شدن تبیین های نزدیک یعنی ارجاعات به شرایط محرومیت محرک های محیطی قابل مشاهده یا تاریخچه یادگیری اخیر جاندار است و تبیین های نهایی بر ویژگی ها و رفتارهایی از جانداران که به وسیله انتخاب طبیعی شکل داده شده اند تاکید می کند. مهمترین خدمت بولس و دیگران پافشاری آنها بر این موضوع بود که تبیین های نزدیک باید همراه با تبیین های نهایی مورد توجه باشند همینطور روانشناسی تکاملی یک کارکرد اکتشافی مهم به دست داده و ما را به درک کامل تری از یادگیری انسان و غیر انسان هدایت کرد
انتقادها: مهمترین ترم تقا دین است که استدلال های نظریه تکامل دوری هستند. سازگاری موفقیت آمیز بر حسب ویژگی های جسمی و رفتاری که در انتخاب طبیعی باقی می مانند تعریف می شوند
تبیین تکاملی از رفتار دربرگیرنده نظریه جبر گرایی ژنتیک است یعنی اگر ماه محصول سپرده ژنتیکی هستیم مجبوریم محصول ژن های حریص و خودخواهانه باشیم
منتقدان از این میترسند که روان شناسی تکاملی به داروینیسم اجتماعی اندیشه خویشاوند پروری نژادپرستی و یا نژاد پروری انتخابی منجر بشود
منتقدان می گویند که آمادگی های ژنتیکی مانع یادگیری می شود یعنی اگر یک رفتار نتیجه فرایندهای ژنتیکی است یاد گرفته نمی شود موقعیت ها فقط رفتار را ایجاد می کنند پس همه رفتارها به عنوان مجموعه ای از پاسخ های غیر شرطی توصیف می شود