تبیین های ثرندایک و واتسون از یادگیری مشاهده ای
این که انسانها از راه مشاهده انسان های دیگر می آموزند، دست کم به یونانیان باستان مانند افلاطو ن ارسطو بازمی گردد. یادگیری مشاهده ای ذاتی وفطری برای انسان است
ثرندایک نخستین کسی بود که سعی کرد تا یادگیری مشاهده ای را به طور آزمایشی مطالعه کند. او مطالعات خود را با گربه ها، مرغ ها و سگ ها انجام داد. صرف نظر از اینکه حیوان تازه کار چه اندازه حیوان کار آزموده را مشاهده می کرد به نظر می رسید که حیوان تازه کار از دیدن هیچ چیزی نمی آموزد.
واتسون پژوهش های ثرندایک را تکرار کرد و او هم هیچ گونه گواهی بر یادگیری مشاهده ای نیافت.
ثرندایک و واتسون هر دو نتیجه گرفتند :
یادگیری تنها از راه مستقیم با محیط صورت می پذیرد نه از راه تجربه غیر مستقیم یا تجربه جانشینی.
تبیین میلر و دلارد از یادگیری مشاهده ای:
میلر و دلارد مانند ثرندایک و واتسون کوشیدند تا با تبیین فطرت گرایانه از یادگیری مشاهده ای به چالش برخیزند. اما برخلا ف ثرندایک و واتسون آنها این واقعیت را که یک ارگانیسم می تواند با مشاهده فعالیت ارگانیسمی دیگر یاد بگیرد انکار نکردند. یادگیری تقلیدی مورد خاصی از شرطی سازی وسیله ای است
میلر و دلاردر رفتار تقلیدی را به سه نوع تقسیم کرده اند
: 1 -رفتار یکسان: وقتی رخ می دهد که دو نفر یا بیشتر به یک موقعیت به طور یکسان پاسخ بدهندهمه افراد درگیر این رفتار مستقلا اموخنه اند تا به محرک معینی به نحو معینی پاسخ بدهند تمام رانندگان پشت چراغ قرمز ایست می کنند
. ۲ -رفتار نسخه برداری کردن یا کپی کردن: شامل هدایت رفتار یک شخص به وسیله شخص دیگر می باشد در این رفتار پاسخ کپی شده تقویت می شود
. ۳ -رفتار جور شده وابسته: رفتاری است که در آن یک مشاهده گر برای تکرار کورکورانه اعمال یک سرمشق و الگو تقویت می شود این رفتار وجهه مشخص رفتار بزرگسالاندر موقعیت نااشنا است
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
میلر و دلارر خاطرنشان کردند که تقلید می تواند به صورت عادت درآید. آنان این تمایل آموخته شده برای تقلید رفتار افراد را تقلید تعمیم یافته نامیده اند.
نقش سرمشق و الگو :
این است که پاسخ های مشاهده کننده را هدایت می کند تا اینکه پاسخ مناسب داده شود
یا اینکه به مشاهده کننده نشان می دهد که در یک موقعیت معین چه پاسخی از او تقویت خواهد شد
از نظر میلر یادگیری تقلیدی حاصل مشاهده پلسخدهی اشکار وتقویت است وارگانیسم از مشاهده صرف چیزی یادنمی گیرد
بندورا اعتقادداشت یادگیری مشاهده ای یک فرایند شناختی دارای ویژگی خاص مانند زبان . تفکر . اخلاق وخود نظم دهی رفتاراست
. تحلیل اسکینری از یادگیری مشاهده ای:
تبیین اسکینری از یادگیری مشاهده ای مانند تبیین میلر و دالارد است.
ابتدا رفتار الگو مورد مشاهده قرار می گیرد و مشاهده کننده این رفتار را تقلید می کند و آخر اینکه رفتار تقلیدی تقویت می شود.
طبق تحلیل کنشگر از یادگیری مشاهده ای و رفتار الگو نقش یک محرک تمیزی را ایفامی کند که نشان می دهد چه رفتاری به تقویت منجر خواهد شد. غیر انسان ها می توانند از راه مشاهده یاد بگیرند: پژوهش های اخیر نشان می دهند که تحلیل های ثرندایک، واتسون، میلر و دالرد و اسکینر کامل نبوده اند. برخلاف ادعاهای مخالفان ها بعضی غیر انسان هامی توانند از راه مشاهده سایر اعضای نوع خود یادگیری های پیچیده انجام دهند و این کار رامی توانند بدون تقلید مستقیم انجام دهند.
تبیین بندورا از یادگیری مشاهده ای:
طبق نظر بندورا یادگیری مشاهده ای ممکن است شامل تقلید باشد یا نباشد و یادگیری مشاهده ای بسیار پیچیده تراز تقلید ساده است که معمولا نوعی نسخه برداری از اعمال شخص دیگری به حساب می آید
مشاهدات تجربی
: دیدگاه بندورا درباره تقویت: تمایز بین یادگیری و عملکرد در یکی از مطالعات بندورا به خوبی نشان داده شده است. در آزمایشی که کودکان فیلمی را مشاهده می کردند که در آن یک سرمشق و الگو به یک عروسک بزرگ مشت و لگد میزد.
الگو :
در نظریه بندورا الگو هر چیزی است که اطلاعاتی را انتقال می دهد مانند :یک شخص، فیلم، برنامه تلویزیونی، نمایش عکس یا آموزش. در آزمایشاتی که بندورا انجام داد یافته مهم آن آزمایش ها این بود که تقویت یک متغیر عملکردی است نه یک متغیر یادگیری. بندورا با توجیه میلر و دلارد از یادگیری مشاهده ای شدیداً مخالف است. از نظر بندورا یادگیری مشاهده ای در همه وقت اتفاق می افتد. پس از آن که توانایی یادگیری مشاهده ای به حد کمال رشد کرد کسی قادر نخواهد بود مانع دیگران بشود تا آنچه را که می بینند یاد نگیرند
. مفاهیم نظریه عمده: 4 فرایند موثر بر یادگیری مشاهده ای وجود دارد
: 1 -فرایندهای توجه: قبل از آنکه چیزی از یک الگو یا سرمشق آموخته شود آن الگو یا سرمشق باید مورد توجه قرار گیرد. چه چیزی تعیین می کند که چه چیزی مورد توجه قرار گیرد؟
ظرفیت حسی
نخست اینکه ظرفیت حسی شخص برای فرایندهای توجه تاثیر خواهد گذاشت
2-تقویت های پیشین
دوم اینکه ویژگی های مختلفی از الگو نیز بر اینکه تا چه جلب توجه یادگیرنده را می کند موثر است. مانند: جنسیت، سن، قابلیت احترام، پایگاه اجتماعی، شایستگی و قدرتمندی.تقویت های پیشین در مشاهده کننده یک امایه ادراکی به وجود می اورد که مشاهدات اتی را تحت تاثیر قرار می دهد
۲-فرایندهای یاد داری یا به یاد سپاری: برای اینکه اطلاعات دست آمده از راه مشاهده مفید واقع شوند باید حفظ گردند. به اعتقاد بندورا فرایندهای یاد داری یا به یاد سپاری وجود دارند که در آنها اطلاعات به طور نمادین و به دو صورت تجسمی و کلامی ذخیره می شوند. بندورا می گوید رفتار دست کم تا اندازه به وسیله تصاویر ذهنی حاصل از تجارب گذشته تعیین می شود.
شباهت بندورا با تولمن: بندورا رفتار به وسیله تصاویر ذهنی حاصل از تجارب گذشته تعیین می شود
تولمن: اکثر رفتار ها به وسیله نقشه شناختی که از بازنمایی ذهنی تجارب قبلی در یک موقعیت تشکیل می شوند هدایت می شوند
از نظر بندورا رمز کلامی دومین ومهم ترین نوع رمز است غالب فرایندهای شناختی که رفتار نظم میدهند مفهومی هستند
۳-فرآیندهای تولید رفتاری: این فرایندها تعیین می کنند که آنچه یاد گرفته شده است تا چه اندازه به عملکرد تبدیل می شود. طبق نظر بندورا نشانه های حفظ شده از تجربه الگوبرداری به عنوان سرمشق عمل می کنند که رفتار فرد با آن مقایسه می شود
. 4-فرایندهای انگیزشی: در نظریه بندورا تقویت دو نقش عمده ای ایفا می کند: یکی اینکه انتظاری در مشاهده کنندگان ایجاد می نماید مبنی بر اینکه اگر مانند الگوی که برای فعالیت های معینی تقویت شده است عمل کنند تقویت خواهند شد و دوم اینکه نقش یک مشوق را برای تبدیل یادگیری به عملکرد ایفا می کنند.
یادگیرندگان هم از مشاهدهرفتار خود هم از مشاهده رفتار دیگران اطلاع بدست می اورند در موقع لازم از ان استفاده می کنند. رفتار تا اندازه ای تحت تاثیر واکنش های شخصی قابل انتظار است به وسیله معیارهای درونی وکارامدی شخصی یا خودکارامدی تعیین می شوند
اگر یادگیری از راه مشاهده شکست بخورد علتش موارد زیراست
یادگیرنده به فعالیت الگو توجه نکرده
یا ان را به یاد نسپرده
یا از لحاظ جسمی توانایی انجامش ندارد
یا مشوق مناسب برای انجامش ندارد
یادگیری مشاهده ای شامل توجه ، یاد داری یا به یاد سپاری، توانایی های رفتاری و مشوق هاست. جبرمتقابل یا تعیین گری متقابل
شاید بنیادی ترین سوال در روانشناسی این باشد که علت رفتار آدمیان چیست؟ بنا به جوابی که هر فرد به این سوال می دهد می توان او را یک محیط گرا، فطرت گرا، هستی گرا یا چیز دیگری نامید.
محیط گرایان جواب می دهند که رفتار تابعی از وابستگی های تقویتی محیط است. فطرت گرایان بر سرشت ها یا از پیش آمادگی ها صفات یا حتی اندیشه های فرد تاکید می کنند. هستی گرایان بر انتخابات آزاد افراد یعنی اینکه آنها کمابیش آنچه را که می خواهند انجام می دهند اصرار می ورزند. پاسخ بندورا به این سوال این است که شخص، محیط و رفتار فرد با هم به طور تعاملی عمل می کنند تا رفتار بعدی شخص را تعیین نمایند و هیچ یک از این سه جز را نمی توان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیین کنند رفتار انسان به حساب آورد. بندورا می گوید تقویت ها مانند تنبیه ها، تنها به صورت بالقوه در محیط وجود دارند و فقط به وسیله الگوهای رفتاری معینی به فعل درمی آیند. مفهوم جبرگرایی یا تعیین گری متقابل بندورا حاکی از این است که رفتار، محیط و افراد با هم تعامل می کنند و این کنش متقابل سه جانبه باید فهمیده شود تا اینکه کارکرد روانی فرد و رفتار او درک شود.
خود نظم دهی
بندورا معتقد است که رفتار آدمی عمدتا یک رفتار خود نظم داده شده است. از جمله چیزهایی که انسان از تجربه مستقیم یا غیرمستقیم می آموزد معیارهای عملکرد است و پس از آن که اینها آموخته شدند پایه ای می شوند برای ارزشیابی شخصی فرد. اگر عملکرد شخص در یک موقعیت معین با معیارهای هماهنگ یا از آن بالاتر باشد آن را مثبت ارزیابی می کند اگر پایین تر از معیارها باشد آن رامنفی ارزشیابی می کند. بندورا معتقد است که تقویت درونی حاصل از ارزشیابی شخصی یا خود ارزشیابی از تقویت بیرونی فراهم آمده به وسیله دیگران بسیار نیرومندتر است. مانند معیارهای عملکرد درونی شده کارآمدی شخصی تصوری یا خودکارآمدی تصوری نیز نقش مهمی در رفتار خود نظم دهی ایفامی کند. کارآمدی شخصی تصوری به باورهای شخص در ارتباط با تواناییها یش در انجام امور دلالت می کند و از منابع مختلف از جمله : توفیق ها و شکست های خود فرد، مشاهده موفقیت یا شکست دیگرانی که شبیه او هستند و ترغیب کالمی سرچشمه می گیرد. اشخاصی که دارای کارآمدی شخصی تصوری سطح بالایی هستند بیشتر تلاش می کنند، بیشتر موفق می شوند و از کسانی که سطح کارآمدی شخصی تصویری شان پایین تر است کار بیشتری از خود نشان می دهند و ترس کمتری را تجربه می کنند.
عملکرد اخلاقی :
عملکرد اخلاقی مانند معیارهای عملکرد و خودکارآمدی تصوری معیار اخلاقی نیز از طریق تعامل با الگوها رشد می کند. در رابطه با اخالق، والدین معموالً قواعد و مقررات اخلاقی را سرمشق کودکان خود قرار می دهند و کودکان آنها را درونی می سازند. پس از آنکه معیارها درونی شدند، تعیین می کنند که کدام رفتارها و افکار نهی شوند و کدام نشوند. دور شدن از معیارهای اخلاقی باعث ایجاد تحویل خود می شود که تجربه مطبوعی نیست. بندورا نمی پذیرد که رفتار آدمی از ثبات برخوردار است، بلکه به باور او رفتار بیشتر وابسته به موقعیت است، یعنی او معتقد است رفتار انسان بیشتر به وسیله موقعیتی که در آن قرار می گیرد و تفسیر و از آن موقعیت تعیین می شود تا به وسیله مراحل رشد صفات یا سنخ شخصیت او. مکانیزم هایی وجود دارند که می توان از آنها برای بر حذر داشتن فرد از سرزنش خود به خاطر اعمال سزاوار سرزنش سود جست،
توجیه ااخلاقی : در توجیه اخلاقی رفتار قابل سرزنش فرد به صورت وسیله ای برای هدفی ببالاتر و لذا قابل توجیه در می آید مثال دزدی کردم تا خانواده ام گرسنه نمانند
. برچسب مدبرانه
فرد عمل قابل سرزنش طور دیگری جلوه می دهد که به هیپ وج احساس حقارت نکند
مقایسه سودمند: فرد یک عمل زشت را با اعمال بدتر مقایسه می کند تا رفتارش کمتر زشت باشد
. جابه جایی مسئولیت: بعضی افراد از راه جابجایی مسئولیت می توانند به راحتی از اصول اخالقی خود دوری کنند
تقسیم مسولیت: وقتی همه مسول باشند تصمیم گیری برای انجام عملی زشت اسان تراست
بی اعتنایی به پیامد یا تحریف: افراد صدماتی که اعمالشان به دیگران وارد می کند نادیده می گیرند تا احساس شرمساری نکنند
غیرانسانی کردن : اگر با انسانی بصورت موجودی پست تر از انسان برخورد شود یدون احساس شرمساری می تواند بااو غیر انسانی رفتار کرد
نسبت دادن سرزنش ها: می توان به چیزی که شخص گفته یا عملی که انجام داده استناد کرد ادعاکرد ان عمل موجب واکنش خشن فرددیگری می شود
جبر در مقایسه با اختیار:
آیا این باوری بندورا که بیشترین رفتار آدم به طور شخصی نظمی یابند با این به این معنا است که انسان و آزادند تا هر کاری می خواهند انجام دهند بند را بیان می کند آزادی تعداد انتخاب های موجود برای افراد و فرصت های آنان برای بهره مندی از آنان است بازدارنده شخصی عدم شایستگی ترس ها بی مورد عیب جویی بیش از اندازه
عوامل بازدارنده اجتماعی تبعیض پیش داوری و تعصب
فرایندهای شناختی معیوب:
بندورا فرایندهای شناختی را در تعیین رفتار آدمی بسیار مهمی دارد و آینده شناخت ای معیوب از سه عامل موثر فرد با محیط جلوگیری می کند تاثیر فرایندهای شناختی از آنجا معلوم می شود که ما می توانیم خود را در هر حالت هیجانی تصور کنید یعنی با تفکر خود می توانیم خشم تهوع آرامش و تحریک جنسی تولید نمایید پس انداز و معتقد است رفتار شدیداً تحت تاثیر تخیلات می باشد
دلایل ایجاد فرآیندهای شناختی معیوب
1- دلیل ایجاد اعتقادات غلط در کودکان این است که چیزها را بر اساس ظاهرشان ارزیابی می کند کودکی که به مرحله نگهداریش ای نرسیده بلندتر و بزرگتر می پندارد ۲ خطای فکری می تواند از اطلاعات حاصل از شواهد ناکافی به وجود آید وقتی باورهای غلط تشکیل شدن به صورت پیشگوییهای خودکامبخش در می آید ۳ خطای فکری می تواند ناشی از برداشت غلط اطلاعات باشد همه کشاورزان فاقد هوش هستند پس از آن کشاورز به خصوص هم فاقد هوش است
. کاربردهای عملی یادگیری مشاهده ای:
الگو برداری یا سرمشق گیری چند نوع تاثیر مختلف بر رفتار دارد: 1 -از راه مشاهده الگوهایی که برای انجام اعمال معینی تقویت می شوند می توان پاسخ های تازه را آموخت، یعنی اکتساب رفتار از تقویت جانشینی ناشی می شود. 2 -وقتی که الگوی مورد مشاهده به خاطر انجام یک پاسخ تنبیه می شود انجام این پاسخ در مشاهده کننده بازداری می شود. یعنی بازداری پاسخ از تنبیه جانشینی ناشی می شود. ۳ -مشاهده الگویی که به یک فعالیت ترس آورمشغول است می تواند به کاهش بازداری آن پاسخ در مشاهده کننده بیانجامد بی آنکه خود فرد عمالً آن فعالیت ترس آور را تجربه کند.
بازداری زدایی: کاهش ترس ناشی از مشاهده الگوی که بدون تنبیه شدن به یک فعالیت ترسناک می پردازد. آسان سازی: وقتی که یک الگو می تواند در مشاهده کننده پاسخی را به وجود آورد که قبالً آموخته شده است و برای آن هیچ نوع بازداری وجود ندارد در اینجا الگو با اجرای یک پاسخ صرفاً سطح احتمال اینکه مشاهده کننده پاسخ مشابهی را بدهد بالا می برد.
آفرینندگی: الگوبرداری می تواند آفرینندگی را تحریک کند. از طریق نشان دادن الگوهای مختلفی که ترکیب های گوناگونی از ویژگی ها یا سبک ها را به کار می گیرند. استفاده از الگو برداری برای انتقال اطلاعات به این دلیل که صرفاً تقلید کردن را آموزش می دهد مورد انتقاد قرار گرفته است
. الگو برداری انتزاعی : در آن فرد الگوهایی را مشاهده می کند که پاسخ های متفاوتی را می دهند و در آنها یک قاعده یا اصل مشترک مورد استفاده قرار می گیرد.
الگو برداری انتزاعی سه جز دارد: 1 -مشاهده تعداد زیادی موقعیت که در همه آنها یک قاعده یا اصل مشترک است. 2 -استخراج قاعده یا اصل از تجارب متنوع. ۳ -استفاده از قاعده یا اصل در موقعیت های تازه. طبق نظر بندورا هر آنچه که از راه تجربه مستقیم یاد گرفتنی است از راه تجربه غیر مستقیم یا جانشینی نیز یاد گرفتنی است.
الگوبرداری در موقعیت های بالینی: طبق نظر بندورا آسیب روانی از یادگیری های غلط که به انتظارات نادرست درباره جهان منجر می شود به وجود می آید و وظیفه درمانگر این است که تجاربی را فراهم آورد که انتظارات غلط را تایید نمی کنند و به جای آنها انتظارات درست تر و سالم تری را قرار می دهند. در نظریه بندورا با مشاهده پیامدهای رفتار الگوها، افراد نه تنها می توانند پاسخ های تازه را بیاموزند بلکه پاسخ های موجود را می توانند خاموش کنند که به آن خاموشی جانشینی گفته می شود و به اندازه تقویت جانشینی مهم است. درآزمایشی که توسط بندورا و منلو بر روی کودکان دارای فوبی سگ انجام شد در سه شرایط مختلف سه گروه این کودکان یک رشته فیلم را مشاهده کردند که شامل مراحل زیر بود
: 1-الگو برداری واحد :که در آن کودکان الگوی را مشاهده می کردند که به تدریج به یک سگ نزدیک می شد و به بازی با او می پرداخت
:. 2-الگوبرداری چندگانه که در آن کودکان تعدادی الگو را مشاهده می کردند که با تعدادی سگ بدون ترس به بازی می پرداختند. ۳-شرایط گواه که در آن کودکان فیلم هایی را تماشا کردند که هیچ سگی در آنها نشان داده نمی شد. بعد از آزمایش نتیجه گیری شد که اگرچه هم الگوبرداری مستقیم و هم الگوبرداری نمادی در کاهش درس مفیدند اما الگوبرداری مستقیم اثربخشی بیشتری دارد.
تاثیر رسانه های خبری و سرگرم کننده:
بندورا معتقد است که ما به همان اندازه که از مشاهده پیامدهای رفتارمان یاد می گیریم از مشاهده تجارب غیر مستقیم هم چیز می آموزیم. بندورا الگو را به عنوان انتقال دهنده اطالعات تعریف می کند و بیان می دارد که روزنامه ها، تلویزیون و سینما به عنوان الگو های بسیار آموزنده می توانند عمل کنند. او در مورد خشونت در برنامه های داستانی تلویزیونی بیان می دارد که اعمال خشونت آمیز غالباً به صورت اعمالی مجاز،موفق و نسبتا مقبول جلوه داده می شوند. خشونت در فیلمهای داستانی تلویزیون می تواند در بعضی بینندگان خشونت را تشویق کند.البته همه کسانی که در معرض خشونت نمایش داده شده در تلویزیون یا ارائه شده در روزنامه ها قرار می گیرند رفتار خشن کسب نمی کنند. در ارتباط با هرزه نگاری خشونت جنسی نسبت به زنان اغلب الگوسازی می شود و این الگوسازی هامی تواند رفتار مشابهی را در بعضی از بینندگان به وجود آورد.
نظریه شناختی اجتماعی: هرچند که نظریه های تولمن و بندورا هر دو ماهیت شناختی دارند، عمدتاً بر تبیین فرایند یادگیری تاکید می ورزند، اما نظریه شناختی بندورا از آن جامع تر است. نظریه دالارد و میلر هم بر رفتار اجتماعی تمرکز داشتند و نظریه یادگیری هال را زیر بنای کار خود قرار داده بودند. بندورا برای اینکه نظریه خود را از نظریه های تولمن و دالر و میلر متمایز سازد، اصطالح نظریه شناختی اجتماعی را ترجیح می دهد. عاملیت انسانی
عاملیت انسانی : شهرت جاری نظریه بندورا را می توان تا حدودی بر تاکید آن بر بی همتایی آدمیان دانست. عاملیت انسانی یعنی طراحی هوشیارانه و اجرای هدفمند اعمال که بر رویدادهای آتی تاثیر می گذارند. به عبارتی یعنی مردم صرفاً مجموعه ای مکانیسم درونی اداره شده به وسیله رویدادهای محیطی نیستند. آنها خود عامل تجربه هستند نه فقط اینکه تجربه ها را تحمل کنند..
جنبه های اصلی عاملیت انسانی
عمدی بودن است معرفی یک رشته عمل که باید در آینده انجام پذیرد کسی که می خواهد پیانو زدن را یاد بگیرد با خودش متعهد می شود که هر روز صبح کلاس رود و این مهارت را بیاموزد این طراحی زیر تضمین کننده اینکه فرد مهارت مورد نظر را خواهد داد مخفیانه ممکن است پیامدهای متفاوتی را پیش بینی یا رخ دهد
پیش اندیشی : به معنای انتظار پیامد برای قصد هایمان است این جهت گیری آینده رفتار را به سوی کسب پیامد مثبت و دوری از پیامد منفی هدایت می کند نقش انگیزشی دارد بازنمایی شناختی اهداف باعث انگیزش و هدایت می شود وگرنه پیامدهایی واقعی در حال حاضر وجود ندارند بازنمایی های شناختی که توسط کارآمدی تصوری یادگیرنده باورها و معیارهای او به وجود می آیند تا به خود نظم دهی هستند
خود واکنش سازی : پیوند بین اندیشه و عمل است مردم اعمالی را انجام می دهند که برایشان ورضایت خاطر و غرور و ارزشمندی بیاورد و اعمال منجر به تحقیر و سرزنش دوری می کند عوامل مهم کارآمدی باور و ارزش برای هدایت فرد به کار می روند برای طرح ریزی عمل ساختار محدودیت فراهم می کند در ارتباط با خود واکنش سازی آنها اجرای واقعی رفتار را هدایت می کنند
اندیشه ورزی : با خود اندیشید توانایی فراشناختی تفکر درباره جهت ها پیامدها و معنای نقشه ها و عمل ها است باورهای کارآمدی اساس عاملیت انسانی هستند
خودکارآمدی ترین عامل تعیین کننده فعالیت هایی است که انتخاب میکنیم عامل تعیین کننده شدتی است که اعمالمان را انجام می دهیم باعث می شود پس از سرخوردگی با تجربه ناکافی باز هم به فعالیت ادامه دهیم یادگیری عمدی ما به وسیله خودکارآمدی تصوری سطح پایین محدود می شود و توسط خودکارآمدی تصویر سطح بالا افزایش می یابد
نورون های آیینه ای
: نورون های آینه ای: یادگیری مشاهده ای نظریه های یادگیری الزاماً از مکانیسم های مغزی برای تبیین یادگیری استفاده نمی کنند، هرچند که بعضی نظریه های این کار را به درجات مختلف انجام داده اند. نورون های آینه ای راهی را نشان می دهد که در آن مغز رفتاری را که حیوان یا انسان دیگری انجام می دهد رمزگردانی می کند و بدین وسیله انجام آن عمل را آسان می سازد.نظام آیینه ای کمابیش به طور خودکار عمل می کند. در این رابطه اثر چاملون بیان می دارد که تقلید نا هوشیارانه وضع بدن، ادا و اطوار، حالتهای چهره ای و سایر رفتارهای فرد مورد تعامل مورد توجه قرار می گیرد. ما الگوهای رفتاری از جمله حالت صدای کسانی را که با آنها تعامل می کنیم تقلید می نماییم
. دیدگاه بندورا در مورد آموزش و پرورش :بندورا معتقد است هر چیزی که با تجربه کردن قابل یادگیری باشد با مشاهده کردن نیز یاد گرفته می شود
2- او معتقد است که الگوهای یا سرمشق هایی که مورد احترام، یا پر قدرت باشند در ایجاد یادگیری موثرند و در این مورد معلمان می توانند الگوهای کامال با نفوذی باشند
3- با برنامه ریزی دقیق مواد و مطالب آموزشی معلمان می توانند هم به آموزش دانش و مهارت ها اقدام کنند و هم به یاد دادن شیوه های حل مسئله اصول اخلاقی و معیارهای عملکرد قواعد کلی و اصول و خلاقیت همت گمارند
4- دیدگاه بندورا درباره خودکارآمدی در کوشش های مربوط به افزایش یادگیری دانش آموزان در موقعیت های مختلف مثل مدارس ابتدایی تاثیر ویژه ای دارد
ارزشیابی از نظریه بندورا:
کارهای بندورا در میان نظریه پردازان یادگیری، روانشناسان اجتماعی و روانشناسان شناختی شهرت زیادی دارد.
خدمت ها: بندورا بیان می دارد که ما از راه مشاهده دیگران می آموزیم این نوع یادگیری هم از راه تقلید و هم بدون آن رخ می دهد و یادگیری مشاهده هم با تقویت صورت می پذیرد و هم بدون تقویت.
خدمت دیگر بندورا ،کنش متقابل سه جانبه او در اندیشه تعیین گری یا جبر متقابل است یعنی او رفتار را هم محصول شخص و محیط می داند و هم تاثیرگذار بر شخص و محیط
انتقادها: : فیلیپس و ارتون اصل تعیین گری متقابل بندورا را مورد انتقاد قرار داده اند. به نظر آنها اصل تعیین گری متقابل تحلیل علی معیار را خدشه دار ساخته است، یعنی مشخص نیست چه چیزی علت چه چیزی دیگری می شود.