تارا فایل

تحقیق مقایسه نظریات مدرنیسم و آرمانگراها در ارتباط با شهرسازی




عنوان: مقایسه نظریات مدرنیسم و آرمانگراها در ارتباط با شهرسازی

فهرست مطالب:

1-مقدمه (3)
2-کلیات تحقیق (4)
3-چگونگی شکل گیری اندیشه های آرمانگرایانه وبررسی نظریات اندیشمندان آن
(5)
4-چگونگی شکل گیری اندیشه های مدرنیستی وبررسی نظریات اندیشمندان آن
(10)
5-بررسی اشتراکات و تمایزات مدرنیستها و آرمانگرایان (18)
6-نتیجه گیری (21)
7-منابع (23)

1-مقدمه:
ما در این تحقیق میخواهیم به شناختی از اندیشههای مدرنیستها و آرمانگرایان برسیم .در این تحقیق سه بخش عمده دیده می شود که بخش اول به بررسی آرمانگرایی و اندیشمندانی که دست به آرمانگرایی درقبال شهرها زدند می پردازد. ابتدا چگونگی شکلگیری آرمانگرایان مطرح می گردد و بعد اندیشمندان آن مانند سن سیمون ،رابرت اوئن ،فوریه و اتین کابه معرفی می گردند. در این بخش تا حدی نیز به اندیشه آرمانگرایان قرن 20 در روسیه بعد از انقلاب پرداخته میشود.
در بخش دوم مفاهیم فلسفی مدرنیست از نظر خود فیلسوفان مدرنیته مطرح می شود و بعد به بررسی نظرات شهرسازان مدرن و یا تاثیر گذاران عمده بر این حرفه پرداخته میشود. بعد بیانیه لاساراز و منشور آتن که مهمترین بنیان فکری شهرسازی مدرن می باشد مطرح میگردد. در مورد پاتریک برگس که بنیانگذار طرح جامع می توان گفت مطالبی می بینیم. در مورد شهرسازان و معماران مدرن نیز به تشریح اندیشه های آنان و سردمداران آن می پردازیم.
در بخش سوم ما به بررسی نقاط مشترک و تمایزات این دو اندیشه فکری می پردازیم و تا حدودی می بینیم با وجود برخی تمایزات این دو اندیشه تقریبا در غیر قابل انعطاف بودن و بحث کارکرد گرایی داری خیلی نقاط مشترک می باشند و در انتها نتیجه گیری کلی تحقیق را می بینیم.

2-کلیات تحقیق:
انسان در زندگی خود در شهر همواره با مسائل و مشکلاتی روبرو بوده است و برای رفع این معضلات دست به تحقیقات زده است و با استفاده از نظریات رایج درعلوم مختلف از جمله فلسفه ،جامعه شناسی ،روانشناسی و اقتصاد سعی نموده است به حل مسائل شهری که را زیستگاه انسانی محسوب گشته اقدام نماید. در دو قرن گذشته انسان با فعالیت صنعتی خود که بعد از انقلاب صنعتی در غرب رخ داد با تحولی در عرصه شهر و شهرنشینی روبرو گشت که این مسائل هیچگونه شباهتی با موارد قبلی در مورد شهر نداشته و مهاجرت شدید به شهرهای صنعتی خالی شدن روستاها و شهرهای غیر صنعتی از جمعیت در مقابل انبوحی از جمعیت در شهرهای صنعتی مانند: لندن و مچنستر مشکلاتی عدیدهای را در مقابل حکومت و مصلحان اجتماعی قرار داد که دانشمندان و فیلسوفان به چاره اندیشی پرداختند و راهکارهای گوناگونی را ارئه دادند که قسمتی از راه حلها برگرفته از اصول و نظریات قالب آن زمان مدرنیته بود و این نظریات بخش اعظمی از تاریخ معاصر بشر به خود اختصاص می دهد و آرمانگرا ها که زاده جامعه مدرن آن زمان بودند در مقابل شهرهای صنعتی دست به یکسری اقداماتی زدند که بعد ها شهرسازان معاصر از آن اصول استفاده کردند .
حال ما می خواهیم در این تحقیق به سوالاتی چند پاسخ دهیم که سردمداران اندیشه های مدرنیسم و آرمانگراها چه کسانی بودند و به چه راهکارهایی در مورد شهر رسیدند؟
اندیشه های آرمانگراها و مدرنیستها دارای چه شباهتها و تفاوتهایی است؟
در دنیای معاصر کدام اندیشه نظری جا افتاده تر بود؟
در این تحقیق فرضیات ما مبتنی بر وجود ارتباط میان دواندیشه نظریه میباشد . در قرن بیستم مدرنیستها بیشتر درگیر مسائل شهری شدند و طرح جامع یکی از بزرگترین دستاورد این اندیشه نظری می باشد. حال در متن تحقیق سعی خواهیم کرد بفهمیم که آیا فرضیات ما درست بوده ویا خیر؟
هدف اصلی در این تحقیق بر این اصل استوار بود که، علت بوجود آمدن اندیشه های آرمانگرایی و مدرنیسم را بدانیم و راهکارهای آنها را در مورد شهرسازی شناخته و نقاط ضعف و قوت و روابط آنها را با هم مقایسه کنیم.
روش تحقیق در این مقاله به خاطر موضوع و عنوان تحقیق که حالت مقایسه ای داشته از روش تحقیق تطبیقی استفاده شده است در این روش محقق با مقایسه و تطبیق دو یا چند پدیده نظری یا عینی ، به بررسی وضغیت آنها پرداخته و ضمن تحلیل تفاوتها و شباهتها ،اقدام به جمع بندی و نتیجهگیری مینماید (سید محمد اعرابی ، 1382،ص 18) .
روش جمع آوری اطلاعات به حالت اسناد و کتابخانه ای بوده است.در این تحقیق از منابع دست اول و دوم استفاده شده است.
در باب ضرورت این تحقیق می توان گفت دو اندیشه سوسیالیسم (آرمانگراها ملقب به سوسیالیستهای اولیه بودند) و مدرنیته دو تفکر عمده در قرن 19 و20 بوده است که شهرسازی مدرن نیز ریشه در همان دوران دارد و با بررسی اندیشه های نظریه پردازان این دو نظریه می توان نقاط قوت و ضعفشان را دید . با بررسی نظریات عمده شهرسازی که اکثرا از نظریات فلسفی و جامعه شناسی گرفته شده است مانند:اکولوژیسم می توان باب مطالعات جدیدی را باز کرد که منجر به کشف ارتباط بین نظریات نوین در شهرسازی گردد و یا به ایجاد نظرات کاملتری در مورد شهر و انسان شهرنشین پرداخت. قلمروی این تحقیق بیشتر اروپا و آمریکای شمالی در برمیگیرد ولی نظریات آرمانگرایی و مدرنیته حداقل بطور مقطعی در کشور های متعدد جهان تجربه گشته است.
3-چگونگی شکل گیری اندیشه های آرمانگرایانه وبررسی نظریات اندیشمندان آن:
در انگلستان چارتیست ها (چارتیستها از نظر سیاسی جمهوری خواه بودند واساسا ماهیتی اجتماعی داشت و جنبشی طبقاتی محسوب می شد) برای بهبود شرایط مبارزه می کردند.برخی از اصلاحگران اجتماعی به خیالپردازی پرداختند راه حلهای آرمانی را ارئه دادند. سردمداران این جنبش ضد سرمایه داری به سوسیالیستهای اولیه معروف شدند.عبارتند از: بابوف، سن سیمون، فوریه ، لویی بلان، رابرت اوئن و وایتلینگ.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 49). مارکس سوسیالیست های اولیه ایده آلیست و خیالپرداز نامید و مالکیت عمومی وسایل تولید را یکی از شرایط اساسی رسیدن به هدف خواند.( فرهنگ جامع سیاسی تالیف محمد طلوعی ص 571). اصطاح سوسیالیستهای اولیه برای این اشخاص نشانگر پیشگامی آنان در نشر و تبلیغ اندیشه های جامعه گرایانه است.در حالیکه از سویی دیگر آنها به سوسیالیستهای تخیل گرا یا آرمانگرایان نیز معروفند ،زیرا معرف طرز تفکری بودند که در جامعه بسط نیافته سرمایه داری شکل گرفته و به همین دلیل از تیبین علمی به عنوان آلترناتیوی در برابر سرمایه داری درمانده بودند.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 49).پیشنهادهای آنان برای رفع مشکل زود رس ،خام و تخیلی بود بعضی از آنان به الگوهای پیش از صنعت پناه بردند. برای پیاده نمودن جامعه آرمانی ای که در ذهن آرمانگرایان پرورش می یافت در مقایسه با آن چیزی که در آغاز سده نوزدهم وجود داشت شرایط و فناوری دیگری لازم بود .اگر چه آمانگرایان در بنیاد جوامع آرمانی خود ناکام ماند اما شهر ایده آل آنها کوچکترین همانندی با شهر آرمانی دوره رنسانس نداشت و طرح های آنها دارای اهداف عالی در اخلاق ،تعاون ،همدردی و مشارکت بود که وارد فرهنگ مدرن شده و به صورت پارادایم اصلی به شهرسازی معاصر کمک می کرد. (جهانشاه پاکزاد،1394، ص77). جامعه آرمانی آنها همیشه در شهر و روستایی نوپا دور از جوامع بشری آن روز و در محیطی بسته و محدود شکل می گرفت آنها خود و جامعه آرمانی خود را به تبعیدی خود خواسته کشیده بودند و ضرورت فعالیت اجتماعی پیروان خود را در سطح کل جامعه به فراموشی سپرده بودند. در فاصله بین 1917 تا 1935 پس از انقلاب روسیه اتفاقاتی در زمینه شهرسازی و معماری در شوروی رخ داد که آن را کانستراکیتویسم(آرمانگرایان شوروی بر مبنای اندیشه های ماتریالیسم بودند) می نامند.آنان شهر جدیدی را تصویر می کردند که مبنای آن اصل ماتریالیسم دیالکتیک بود.اعتقاد این گروه چنین بود که قوانین علمی و پیشرفت های فناوری و همه ی آنچه در توان دارد،باید در جهت خلق سوژه ای تازه و طبقه ی اجتماعی جدیدی به کار گرفته شوندکه پاسخگوی علایق خاص ایدئولوژیک حاکم باشد.در این الگو مالکیت خصوصی منتفی شد و مهمترین سد رودروی برنامه ریزان برداشته شد. بعلاوه از آنجا که در این مدل انسانها جمعی زندگی می کنند، ساختمانهای عظیمی چون کاخ مردم و خانه های کمون می بایست همچون تقویت کننده برق به کل شهر انرژی می داد.این الگو در نهایت باکاهش فاصله شهر و روستا و انتقال برخی امکانات شهری همچون برق به روستاها و ساخت کمون در روستا ،جریانی غیر شهر گرا را خواسته یا ناخواسته پایه گذاری کرد. (مرتضی هادی جابری مقدم،1387، ص 181-182).
در زیر به معرفی پیشگامان آرمانگرایان می پردازیم:
سن سیمون: سن سیمون پیشگام سوسیالیزم،تکنوکراتها(فن سالاران)،توتالیتریزم(حکومت مطلقه گرایی)،بوده است.او آیین علم و روش علمی را باب کرد.به نظر او فئودالیته زمین سالاری باید برای همیشه به عنوان دشمن تلقی گردد.ممکن است دلیل آنکه مارکس فئودالیته را در نظام خود مرحله قبل از ظهور بوژوازی دانسته است ،مستقیم یا غیر مستقیم مدیون نظر سن سیمون باشد. او اصل تمام جامعه بر پایه صنعت پذیرفته است و می گوید که صنعت تنها منبع تمام ثروتها و امید ها است.شهرهای تخیلی آینده سن سیمون جنبه های دیگری نیز دارد که باعث برانگیختن حس کنجکاوی بیشتر می گردد.تقسیم فعالیتها دقیق است .صنعتگران که به زعم وی تمامی تولید کنندگان از هر نوع و حتی بازرگانان را شامل می گرددبه قانون گذاری و صدور دستورات اداری خواهند پرداخت. سن سیمون یک اشتغال نسبت به رفاه حال کسانی که در اکثر جملاتش به عنوان طبقه بسیار گسترده فقیر از آنها نام برده،داشته است.او در اصول طرفدار توزیع مساوی است تجمل زمانی مفید و اخلاقی است که تمام مردم کشور از آن برخوردار باشند. پیروان سن سیمون بیش از خود وی مخالف مالکیت بودند.آنها پیامد ارث را حق حکومت طبقات بالا دست و وظیفه کارگری برای طبقات فرودست می دانستند.حق استفاده از ابزار تولید باید بوسیله دولت به آدمها داده می شد و پس از مرگ آنها به دولت بر می گشت. رقابت آزاد منشا همه مصیبتهاست و می باید بوسیله هدایت دولت جایگزین گردد. وظیفه دولت جلوگیری از اجحاف به طبقات نیازمند و جلوگیری از کم شدن شانس آنان است.هر کس به اندازه توانش و توان به اندازه بازدهش .( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 35 ).
رابرت اوئن: رابرت اوئن اصلاحگر انگلیسی که از پیشروان شرکتهای تعاونی بود. وی از معدود آرمانگرایانی است که زندگی مجتمع پیشنهادی اش را قبل از مرگ به چشم دید و تجربه کرد.. بدون شک اوئن موفقیتها یی در بخش تعلیم و تربیت ،سازماندهی نیروی کار و گرایش به تساوی حقوق در شهرسازی بدست آورد. .( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 56 ). پرسش اوئن در این سالها این بود برای چه در انگلستان بیکاری وجود دارد ؟ او در یافته بود که ماشین نقش عمده ای در این رابطه دارد. اوئن معتقد بود که ماشین و دانش همگی فرا خوانده شده اند تا آثار مشقت بار و ناپاک خود را برجای بگذارند.( فرانسوای شوای ،1392، ص 85). تا هنگامیکه کا رو ماشین در یک سطح بشناسیم طبقه کارگر دارای وسایل مناسب برای مبارزه با قدرت مکانیکی نخواهند بود.پس باید یکی از راههای زیر را برگزید:
– استفاده از نیروی مکانیکی باید شدیدا کاهش یابد.
– میلیونها انسان باید بمیرند تا میزان تولید فعلی کاهش یابد.
– باید کار یا حرفه ای برای فقیران و بیکاران پیدا کرد ،ماشین باید فرمانبردار کارگر باشد،نه اینکه بر اساس روال فعلی جایگزین آنان گردد.
اوئن تلاش کرد تا راه حل سوم را به عنوان بهترین راه حل اثبات کند.وی اقدام اصلاح گرایانه خود را با هدف گریز ناپذیرآن، چنین بیان نمود: یافتن شغل با صرفه برای همه کارگران در نظامی که پشیرفت مکانیکی را تا بینهایت ممکن می سازد.
به نظر او خوشبختی در سایه ی همسو بودن گرایش فرد با گروه بدست می آید . اوئن فردی مساوات طلب بود و عملا می خواست همه ی افراد را به یک گونه تبدیل نماید چندانکه نسبت به تفاوتهای فردی در عالم واقعیت بی توجه ماند.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 52-53).
شارل فوریه : وی جامعه ای را که متکی به رقابت بر اساس منافع شخصی و یا طبقاتی است غیر اخلاقی و پوچ می پنداشت و به جای آن ، اتحاد بین نیروهای مختلف را برای دسترسی به هماهنگی و توافق عمومی پیشنهاد می کرد. فوریه با اعتقاد به روند تکاملی جامعه ، تاریخ بشریت را به هفت دوره تقسیم کرده بود. تاریخی که مراحل وحشیگری ( توحش ،آشفتگی و بی نظمی ) ، بربریت( ملتهای جایگزین تیره و عشیره می شوند) ، پدر- سالاری ( با کشاورزی و دامداری مشخص می گردد) و تمدن ( بارزترین خصلت آن توسعه بی نظیر صنعت ) را پشت سر گذاشته و از طریق تحقق مراحل تضمین یا تعاون ( شکل گیری مجموعه ای نهادها که بین اعضای جامعه همبستگی برقرار می کند) و همپیوندی ( مشارکت و تعمیم آن در همه ابعاد ) به آخرین مرحله ، یعنی هماهنگی می رسد ، مرحله ای که به اصل بزرگ طبیعی هماهنگی جهانی ختم خواهد شد. فوریه که اصل خود را تمدن می نامید، در این باره می گوید : تمدن چیزی نیست جزبلایی گذرا ، دردی در کودکی ، چون دندان در آوردن اما این مرحله جز از راه بازسازی بنیادین جامعه گذشتنی نیست ، جامعه ای که برای توسعه بخشیدن به تولید ، ره شدن از فقر و تحقق بخشیدن به انسان کامل ، می باید مشارکت و تعاون را جامه ی عمل بپوشاند. (فرانسوای شوای ،1392، ص 89). مهمترین ویژگی دوره ی تمدن را مالکیت خصوصی آزاد و بدون کنترل می دانست که مورد تایید وی نبود. او دوران پنجم (تضمین) را دوره ی ایجاد زنجیره ی محدودیتها برای مالکیت خصوصی در راستای گذار از تمدن اعلام نمود، تا به این ترتیب هرج و مرج موجود در این شهرها بتوانند جای خود را به نظمی گسترده و دقیق بدهند.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 59).
تصور اجتماعی وی از جامعه ی آرمانی و عقلانی که در 1829 منتشر شد ، ایجاد گروههای اجتماعی اقتصادی مستقل و خود بسنده ای بود به نام فالانژ که مجتمع هایی موسوم به فالانستر زندگی و امرار معاش می کردند.
مکان فالانستر های فوریه در یک محیط روستایی فرض شده بود که می بایستی امکانات مناسب شهری را در خود فراهم می کرد.
مجموعه ی فالانستر ، در مقابل جامعه ی نامحدود زمان وی ، جامعه ای محدود و عقلایی با ساختمانی واحد برای سکونت تصور شده بود.
فوریه بر خلاف اوئن ، آزادی و استقلال قایل بود و نمی خواست که همه تبدیل به یک فرد شوند و اساسا در جامعه ی آرمانی اش به دنبال تبدیل همه ی افراد به یک شخصیت واحد نبود. او جامعه ای متشکل از افراد متفاوت را می پذیرفت. ( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 60)
اتین کابه: اتین کابه اصلاح طلب فرانسوی ، در جو انقلابی و جناح سوسیالیستی آن زمان فرانسه پرورش یافت. کابه هواخواه این بود که دولت بر همه ی کارهای اقتصادی و اجتماعی نظارت کامل داشته باشد.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 68) ایکاریای کابه یک اجتماع کمونیستی است که در آن از مالکیت خصوصی بر زمین و ابزار تولید خبری نیست. نظامی است دموکراتیک، یک دموکراسی مستقیم که همه ی اعضای اجتماع دراداره ی آن مشارکت کامل دارند. خود ، قانونگذار شهر خود هستند و شوراهایی که به دست خود شهروندان بنیاد شده ، قوانین را بازرسی و به کار می بندند.شهر مورد نظر کابه برخلاف شهر های اوئن و فوریه ،یک کلانشهر است. اما کلانشهری که می بایست برنامه ریزی شود. ایکارا شهر صنعتی است که در آن اصول فرد گرایی، بهداشت و سلسله مراتب فضایی جریان دارد. نظر کابه در مورد عابرین پیاده در ایکاریای وی به این شکل است آمد و شد به گونه ای است که کوچکترین مزاحمتی برای عابر پیاده پدید نمی آید.پیاده ها از مسیرهای سرپوشیده ی مخصوص به خود می گذرند. (فرانسوای شوای ،1392 ،ص 119).
4-چگونگی شکل گیری اندیشه های مدرنیستی و بررسی نظریات اندیشمندان آن :
واژه مدرن از نظر تاریخی به رومیان باز می گردد، از نظر کلمه مدرن معنای تازه داشت.حال آنکه به معنای آنچه به گذشته تعلق دارد بود.کلمه مدرن (modernus) را رومیان برای نخستین بار در سده ششم میلادی از روی کلمه(modo) یعنی به تازگی ساختند.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 1).مدرنیته یعنی مدرن بودن،بسیاری از نظریه پردازان در مورد این نکته به توافق رسیدن که مدرنیته یعنی منش شیوه ی زندگی امروزی و جدید،که بجای منش کهن زیستن نشسته و آن را نفی کرده باشد.( بابک احمدی،1396،ص 9).مدرنیته یک رویکرد عقلانی است که بااجتناب حرکت آن حرکت پیوسته به جلواست. مدرنیزاسیون عملی است منتج از مدرنیسم و مبتنی بر مدرنیته و افکار مدرن است. مدرنیزاسیون در پی آن است که بیان کند که الگوی توسعه غربی و سرمایه داری بر سایر راهها تفوق و برتری دارد.( مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 26). اکثر نظریه پردازان زمان پیدایش مدرنیته را سده هجدهم و روزگار روشنگری دانسته اند. در واقع سده هجدهم دورانی بود که مبانی نظری دفاع از دستاوردهای مدرنیته پایه ریزی شد،در تمامی زمینه های سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی پدیدهای زاده شد برخی آنرا خود آگاهی مدرنیته خواندند.( معمای بابک احمدی،1396،ص 26). مدرنیته عمدتا در فرهنگ شهر و مراکز شهری بزرگ حضور خود را اعلام داشت .دکارت ماهیت مدرنیته و آن چیزی که مدرنیته را بی سابقه می سازد،این است که خود ماهیت انسان نیز تغییر یافته است و مبدل به سوژه گردیده است و مقارن با آن همه موجودات و طبیعت ابژه این سوژه شده اند.سوژه طبیعت را شی می کند و با آن رابطه شی گونه برقرار می کند.این یعنی سوبژکتیویته که به زعم بسیاری اصلی ترین بخش تفکر مدرن است.( مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 32).تداوم راه دکارت و تحکیم نظریات در باب مدرنیته با کانت بود. در حقیقت با فلسفه کانت است که سوژه به معنای انسان،از آن جهت که به طریق خاصی فاعل شناس است و ابژه به معنای متعلق شناسایی یا شی خارجی به کار می رود.کانت ابژه چیزی خارج از حیطه سوژه می داند و معتقد است که سوبژکتیویته بر چیزی که در سوژه است دلالت دارد و از شئون آن محسوب می گردد.امروزه سوژه را ذهنی و ابژه را عینی بر می شمارند.در حقیقت کانت موجودیت شی را ابژه بودنش برای سوژه می داندیعنی موجود چون مورد تجربه و ادراک خاص سوژه است موجود است.انسان گرایی به عنوان ماهیت سوبژکتیویته روح واساس مدرنیته است. از دیدگاه مارکس این انسان است که می تواند راه پیشرفت مدرنیته را باز کند و مناسبات اجتماعی ناشی از تولید کهن را ویران کرده و به دوران بورژوازی پایان دهد.در این صورت آرمانهای والای مدرنیته به فعلیت خواهد رسید .( مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 44).
شهر مدرن به سمت عریانی و بی پیرایگی رفت و هرگونه زینت و سلیقه شخصی زدوده شده در نتیجه این توجهات سبک بین الملل(مدرن) پدید آمد .در این سبک شهر مورد نظر موقعیت مکانی خاصی ندارد و در هر جا می تواند باشد،از این رو به سنت و فرهنگ پایبند نیست. (مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 179 ).
اقدامات هوسمان را می توان کاملترین و در عین حال نخستین تحولات اساسی در شهرسازی مدرن می توان بجای آورد. (مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 173 ).نیت نهایی هوسمان ساماندهی به شهر آشفته پاریس و نمایش نظم نوین این شهر بر شالوده ای ناب و جامع بود.در این کار مسائل آمد و شد و ترافیک در صدر همه ی اقدامات بود زیرا باور داشت که شهر می باید پذیرای جمعیت روزافزون باشد که بنابر تمایلات سرمایه داری انباشت دارایی فعال هستند.مسائل بهداشتی در گام بعدی اهمیت قرار داشت که از راه ایجاد منافذ شهری یا فضاهای باز ،تلاش در بهبود آن می نمود. کارهای وی یکسره بر شهرسازی معاصر اثر گذاشت و در تمام شهرهایی که بعد از پاریس به جادهای صنعتی گام نهادند،اثری از نقشه های هوسمان دیده می شود.( جهانشاه پاکزاد،1394، ص 98). مواردیکه پس از کارهای هوسمان در شهرسازی متداول شد:
1- فلکه ،2- بولوار،3- پارکها،4- خیابانهای بی انتها،5- نماهای همسان
تونی گارنیه:ی کی از اولین اشخاص برجسته که کارهای وی باعث شکل گیری اندیشه های مدرن در معماری و شهرسازی گردید تونی گارنیه فرانسوی بود.وی جزپیشگامان شهرسازی مدرن بود.وی معماری با اندیشه های سوسیالیستی بوده است.او دیده بود که طرحهای اقتدار گرایانه و نمایشی حکموتها در خود نمایی زیبا سازی شهرها تاثیر چندانی بر زندگی طبقه کارگز و شهروندان خرده پا نداشت.آنها در محلات بدون تاسیسات و خدمات همگانی و با ساختمانهای فرسوده خانه های پرتراکم،تاریک،کثیف و پراز دوده و خاکستر،زندگی میکردند.از نظر داشتن کار حق مسلم هر انسان بوده و در پی جامعه ای بود که در شهر آن به اندازه کافی آرمان برای ستایش زیبایی و انگیزه برای استقبال از ساختن یک زندگی شکوهمند وجود داشته باشد.( جهانشاه پاکزاد،1394،ص 211).شهر صنعتی گارنیه نخستین کوشش برای معرفی یک شهر سده بیستمی متکی براصول سوسیالیستی است. شهر بدون دادگاه ،مراجع قانونی ،پلیس و زندان،کلیسا که جامعه ای نوینی متکی بر اصول سوسیالیستی بود.گارنیه باور داشت نمی توان مشکلات شهرسازی جدید را تنها با هماهنگ کردن شکل شهر با نیازهای وسایل حمل و نقل نوین حل کرد.با آنکه گارنیه نسبت به صنعت خوش بین بود،اما پیامدهای منفی شهرهای صنعتی شده ی سده نوزدهمی را نیز فراموش نکرده بود.او نیزمانند بسیاری از هم روزگاران خود در پی تامین نور، تهویه و فضای سبزبرای شهروندان شهر خود بود.( واتسلاف اوستروفسکی،1395،ص 49 ).گارنیه در شهر صنعتی خود از پیش مسائلی را که بعدها موضوع بحث سه همایش جهانی معماری نوین (سیام) از 1929 تا 1933 شدند،لمس کرده بود.مسائلی چون مسکن حداقل جانمایی منطقی ساختمانها و سرانجام موضوع شهر کاربردی .
یکی از مواردیکه بعدها درکنگرهای سیام مطرح شد و گارنیه آنرا در شهر صنعتی خود تا اندازه زیادی رعایت کرده بود ،بحث پهنه بندی بود.با جای دادن فضاهای سبز و سیع در لابلای ساختمانهای صنعتی ،می توان ادعا کرد که گارنیه در ایده کارخانه سبز (پارک صنعتی) ،بر لوکوربوزیه پیشی گرفته است.( واتسلاف اوستروفسکی،1395،ص 47 ).
راینهارد باومایستر بنیانگذار شهر سازی مدرن وی د رشته ی عمران در آلمان تحصیل کرد وی از 1870 تحقیقات و فعالیت های خود را در رشته شهرسازی و تاسیسات زیر بنایی شهر متمرکز نمود و سرانجام در 1887 برای نخستین بار رشته شهر سازی را در یکی از دانشگاه های آلمان تاسیس کرد. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 113). باومایستر نخستین کسی است همه جنبه های فنی ،حقوقی ،مالی ،اجتماعی و زیبا شناختی شهر بررسی کرده و سنتزی علمی از آنها ارائه داده است.به همین خاطر لقبی که کامیلوزیته به او داده و او را نخستین تا به آن روز،تنها نظریه پرداز شهرسازی نوین خوانده،اغراق آمیز به نظر نمی رسد.او نخستین مهندس شهرسازی است که متوجه شد شهرسازی یک مساله فنی نیست و برای موفقیت یک طرح توسعه شهری ،همکاری میان رشته ای از مهندسان،معماران،اقتصاد دانان ،حقوقدانان،پزشکان ضروری است.او همیشه بر جنبه های اجتماعی شهرسازی تکیه می کرد و حتی شهرسازی را وظیفه اجتماعی می پنداشت.وی نخستین کسی بود که فرایند برنامه ریزی را درک کرد و در عناصر زیر ارائه داد :
– برداشت وضع موجود و تحلیل واقعیت های شهری
– پردارش میان رشته ای و ارائه راهکارهای گزینه
– وارسی ،حقوقی ،مالی ،اجتماعی و فنی تحقق پذیری آن
– اجرای عملی ترین و مفید ترین گزینه. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 135).
باغشهر هاوارد:وی را می توان یکی از موثرترین افراد که اندیشه های وی تاثیر زیادی بر شهرسازی مدرن داشت می توان دانست وی در ضمن دارای اندیشه های آرمانگرایانه بوده و شناختی از اندیشمندان آن داشت.او با خواندن کتابی از بلامی درباره جنبش تعونی در آمریکا که تاثیر زیادی بر زندگی و آینده اش گذارد و سرچشمه الهام اندیشه ی باغشر شد،به این فکر افتاد که آن اصول را با مقیاس کوچکتری در یک شهر نمونه به اجرا در آورد.اندیشه های او به نوعی ادامه ی آرمانشهر های نیمه ی نخست سده ی نوزدهم و بویژه عقاید اوئن است که اجتماعاتی کامل و بدون نقص بشمار می رفت. هاوارد بر این باور بود که حذف مالکیت خصوصی زمین در این شهر ها امکان ساخت و توسعه ی مکانهای همگانی را در مقیاس گسترده ای بدست خواهد آورد. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 197).
معماری خردگرا در دهه بیست به شهرسازی توجه بیشتری داشت.طرحهای اولیه آن آرمانی و آینده گرا بود .این طرحها سنتزی از تفکرات سوسیالیستی ،روش تولید صنعتی در ساخت و ساز و جستجوی زبانی بینالمللی در فرم پردازی بود که خود دررا ساختن مجتمع های مسکونی متبلور می نمود.پس از جنگ اول جهانی اندیشه های مدرن وارد شهرسازی و معماری می شود.طرح شهر معاصر لوکوربوزیه جز اولین موارد استکه در این طرح مساله ی خانه،تقسیم بندی منطقی زمین،تعیین مقیاس های متناسب و یا مساله شهرسازی جدید که مسائل خانه،کار،استراحت،آمد و شدتوچه دارد.هر دوی این مسائل شهرسازی و معماری پیگیرانه دنبال می شود و در 1930 به تنظیم پروژه ی شهر تابان می انجامد. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 284-285).
والتر گروپیوس همراه با میس وان دروهه ،لوکوربوزیه،اود و ماندلس معماری مدرن را عرضه کردند. وی در 1919 باوهاوس را در وایمار ایجاد می کند،او بر آن بود که در این مدرسه به تحلیلی از هنر و صنعت تحقق بخشد ،تحلیلی به منظور ارتقا بخشیدن به نحوه ساختمان جدید متعلق به آینده .از نظر شهر سازی موظوعات پایه ای باوهاوس بر روی مفاهیم استاندارد سازی و پیش ساختگی و خلق فضایی جدید متمرکز شده بود.گروپیوس دو شهر کارگری به اجرا در آورد ،شهرک دامرشتوک در کارلسروهه و زایمان اشتاد برلین که بعد ها در الگوی شهر سازی ترقی گرا مورد استفاده قرار گرفت. (فرانسوای شوای ،1392 ،ص 220-219).
لوکوربوزیه: برای وی معماری و شهرسازی جدایی ناپذیرند.مضامینی که شهر لوکوربوزیه به دور آن شکل می گیرد.طبقه بندی عملکردهای شهری تعدد فضاهای سبز،ایجاد نمونه های عملکردی اولیه،عقلایی کردن مسکن جمعی به مبانی مشترک معماران نوگرای همان نسل تعلق دارد. (فرانسوای شوای ،1392 ،ص 228).او کارهای بهسازی رایج در شهر نه نتها کافی نمی دانست بلکه هدر دادن هزینه می دانست و باور داشت که می باید که با استفاده منطقی از زمین به جنگ این معضلات رفت. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 374).او مخالف تراکم نبود و تجمع را یکی از گرایشات غریزی انسان میدانست .وی حتی تراکم بیشتر را چاره ای در صرفه جویی در وقت و هزینه می دانست. تصور وی از شهرسازی بسیار ساده انگارانه بود .او چنین می انگاشت که مسائل اصلی شهر کالبدی و معماری است.لوکوربوزیه یک کارکرد باور بود که توجه به سنت و تقلید از گذشته را تقبیح می کرد و آن را صحنه پردازی تشریفاتی می دانست. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 378).
بیانیه لاساراز (نخستین کنگره جهانی معماری مدرن 1928) در مورد شهرسازی:
شهرسازی تنظیم مکانها و محیط های متفاوتی است که می باید گسترش زندگی مادی،احساسی معنوی را در همه ی شکل های فردی و اجتماعی آن نگهیانی نماید . شهر سازی هم مجتمع عای شهری و هم مجموعه های روستایی در بر می گیرد.شهر سازی به خاطر طبیعت و نفس آن ،به کارکرد خود متکی بوده و در پاسخگویی به این سه کاربرد اساسی نظارت دارد:
1- سکونت،2- کار،3- تجدید حیات . از این رو موادی که به آن اختصاص می ابند عبارتند از الف- اشغال زمین ب- تشکیلات و نظم دادن به ترافیک،پ- قانونگذاری . (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 305). در کنگره ی چهارم طرح منطقی شهرها صورتبندی شدند که بر اساس آن شهر ها قادر شدند تا چهار عملکرد حیاتی خود را که عبارتند:مسکن،کار،تفریح و ارتباطات به نحو احسن در بطن خود داشته باشند. .( واتسلاف اوستروفسکی،1395،ص 160 ). منشور آتن به گونه ای بارز دو رشته ی اساسی اندیشه را که زیر عنوان کارکرد باوری و خردباوری در معماری جای می گیرند در هم آمیخته در شیوه ی تحلیل و ارائه ی طریق به کار برده است. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 288).
پاتریک گدیس زیست شناس و جامعه شناس اسکاتلندی بود وی کارهای زیادی را در مورد برنامه ریزی شهری و منطقه ای انجام داد.لزوم برخورداری شهر ها از یک طرح جامع از اندیشه های وی بود. دیدگاه جامع او نسبت به مسائل شهری کامل آشکار است . وی باور داشت زایش شهرسازی ،بر پایه مجموعه علوم زمان نهاده است .وی تاکید داشت که طراحی شهرها می باید بر پایه ی داده های جمع آوری شده ی گوناگون علمی مانند: تاریخ ،جغرافیا،زمین شناسی ،اقلیم شناسی ،جمعیت شناسی و جامعه شناسی باشد ،اما اشاره ای بر ضرورت کار گروهی میان کارشناسان مختلف نداشت.به نظر می رسد که اندیشه ی او برآیند همه ی یافته های علمی بدست یک نفر باشد ، کاری که در سده ی بیستم و پیچیدگی مسائل شهری ،ساده انگاری بیش نبود.گدیس نخستین کسی است که ضرورت مطالعات شهری را مطرح کرده و از متخصصان مختلف جغرافیدانان،اقتصادانان،روانشناس،معمار و دیگر متخصصان که به گونه ای با شهرسازی در ارتباط باشند استفاده نمود.او مدافع برنامه ریزی ارگانیک بوده و با برنامه ریزی مستبدانه و فن سالارانه بشدت مخالفت می کرد. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 246).وی دادن الگوی واحد برای همه ی شهرها را رد می کند و باور دارد که بشمار شهرها باید الگو ارائه داد و هر شهر باید با توجه به پیشینه تاریخی و فرهنگی و اجتماعی ساکنان آن،طرح و الگوی آن ،طرح و الگوی ویژه ی خودش را باید داشته باشد. او معتقد است ما پیش از ارائه طرح و برنامه برای شهر ،باید عوامل متعددی را به عنوان عامل پایداری ،مورد بررسی و شناخت دقیق قرار داد. روش کار گدیس بر پایه سه گام بود:
1- برداشت و پیمایش منطقه ای
2- تجزیه و تحلیل ویژگی ها و گرایش های موجود شهر و منطقه
3- ارائه طرحی واقع گرا.
بسیاری از اندیشمندان شهرسازی ،از گدیس به عنوان پایه گذار برنامه ریزی شهری معاصر یاد می کنند.مهمترین تاثیر نظریات گدیس ،در پایه ریزی طرحهای جامع شهری بود که طرح جامع آمستردام (1934) ،بر آمده از نظریات اوست و چنان می نماید که در اندشیه ها و کارکرد شهرسازان نوگرا نیز بی تاثیر نبوده است. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 251).
طرح جامع آمستردام ،دستاورد کار گروهی عده ای از متخصصان اداره ی کارهای عمومی آمستردام بود که به سال 1934 منتشر شد .ارزش این طرح در این گام نخست،آگاهی بضرورت همکوشی متخصصان آن روزگار در جنبه ها ی گوناگون زندگی شهری است.این گونه تفکر نقطه عطفی در شهرسازی شد و در واقع تولد شهرسازی امروزین را می توان با آغاز این طرح اعلام نمود. .طرح جامعه آمستردام خط سیر گسترش آینده ی شهر را با در نظر گرفتن تمام عواملی که پایه های اجتماعی جامعه را پدید می آورد،ترسیم کرد.همه ی پیشنهادات بر پایه ی پژوهش ها آمار و ارقامی بود که بر بقا و گسترش یک جامعه لازم شناخته شده بود.بخشی نیز به موضوع جمعیت پرداخته ،ازعلل افزایش جمعیت گرفته تا شمار کسانی که می توانند در و نطقه ی مسکونی خود کار کنند را در بر می گرفت. ضریب افزایش جمعیت و شیوه ی تغییر آن نیز مشخص شده بود. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 257).

مدرنیته باعث شد شهر بعنوان یک مساله علمی مطرح گردد و رشته ی جدیدی به عنوان شهرسازی متولد شود .یکسان سازی شهر در سراسر جهان بصورت نسخه قابل تولید و منطقه بندی مطرح می گردد. (مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 66).
5-بررسی اشتراکات و تمایزات مدرنیستها و آرمانگرایان:
مدرنیته دو وجه دارد یکی آرمان فرهنگی که اساس و ماهیت آن را تشکیل می دهد و دیگری آرمان اقتصادی و اجتماعی .وجه اول حیات بخش و صورت دهنده وجه دوم است .وجه اول مدرنیسم را تولید ومی کند و وجه دوم مدرنیزاسیون را. مدرنیته دو وجه دارد یکی آرمان فرهنگی که اساس و ماهیت آن را تشکیل می دهد و دیگری آرمان اقتصادی و اجتماعی.وجه اول حیات بخش و صورت دهنده وجه دوم است .وجه اول مدرنیسم را تولید می کند و وجه دوم مدرنیزاسیون را.در نتیجه مدرنیته نوعی آرمانگرایی محسوب می گردد.سن سیمون و شارل فوریه در فرانسه و رابرت اوئن در انگلستان با تاکید بر سوسیالیم و با تقسیم سهام کاخانه های خود در میان کارگران و ایجاد شرکتهای تعاونی ، در مفهوم جامعه مدنی در تاریخ شهرسازی تاثیر گذار بوده اند. (مرتضی هادی جابری مقدم،1387،ص 89 ).از تاثیرات آرمانگراها بر شهرسازان معاصر می توان به هوارد اشاره کرد. جنبش باغشهر در واقع نقطه ی پایانی برای رشته اندیشه های اوئن،فوریه و کابه شمرده می شود. زیرا که در موقعیت های تازه ی اقتصادی و اجتماعی ،دیگر نمی توان دنباله ی این رشته تفکرات را پی گرفت . با همه ی این اوصاف ،طرح هاوارد خالی از جنبه های آرمانی نبود. (واتسلاف اوستروفسکی،1395،ص 35). شباهت عجیبی بین پیشنهادات اوئن و فوریه در باره ی واحد مسکونی با تعداد مشخص ساکنان،تاسیسات مرکزی ، خیابانهای داخلی و جز آن و برخی از راه حلهایی که در طراحهای شهر سازی سده ی بیستم موکدا توصیه شده دیده می شود. تا آنجا که شماره ی ساکنان فالانستر فوریه کاملا با تعداد ساکنان دو واحد مسکونی اولیه ی لوکوربوزیه دارد. ایده های آرمانگرایان از چنان جذابیت و ضرورتی برخوردار بود که توانست در بسیاری از جنبه های زندگی مدرن رخنه کند ، تاثیر آنها بر طراحی و برنامه ریزی زندگی امروزین انکار ناپذیر است . برای نمونه از بین بردن تضاد میان شهر و روستا ، پیوند و همنوایی شهر و طبیعت ، همسایگی و سکونت جمعی. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 347). اغلب الگوهای ترقی گرایان مستبدانه و سرکوبگر بودند که این ناشی از اندیشه های سوسیال و برگرفته از نظام ارزشهای اشتراکی بودند مانند نظر فوریه در مورد آذین بندی های شهر زیر نظر کمیته تزیین. (فرانسوای شوای ،1392 ،ص 15). الگوهای پیش شهرسازی عملا و فقط در تعدادی ناچیز و در مقیاسی کوچک تحققی عینی یافتند.این اقدامات در اروپا عبارتند از:تاسیسات نیو لانارک،و کارهای گودن در مجموعه های کار و زندگی (فالانستر) گیز ،و در ایلات متحده کلنی های پی افکنده شده توسط پیروان اوئن،فوریه و کابه که همه ی اینها بسیار سریع منقرض شدند .عدم موفقیت آنها بوسیله خصلت اجباری و سرکوبگر تشکیلاتشان و بخصوص قطع رابطه با واقعیت اجتماعی -اقتصادی معاصر تبیین می گردد. (فرانسوای شوای ،1392 ،ص 21).انگلس خود مشاهده می کند که در ساختمانهای الگویی (اولین سوسیالیستهای تخیلی :اوئن و فوریه) تضاد بین شهر و روستا دیگر موجود نیست. شهر درخشان لوکوربوزیه بروشنی مفهوم فالانستر فوریه را از سر می گیرد.این شهر همان تعداد خانوار(1500 تا 2000 نفر) را جای میدهد،همان خدمات اجتماعی و همان اندام ،بخصوص خیابانهای داخلی را عرضه می کند.مجموعه تعبیر نو تازه ای از فالانستر است که بوسیله پیشرفتهای فنی دگرگون شده است. (فرانسوای شوای ،1392 ،ص 35).حال به بررسی اندیشه های آرمانگریان شوروی با مدرنیستها می پردازیم. بسیاری از عقاید و نظریاتی که در روسیه در سالهای پس از انقلاب زاده شد بعد ها در غرب رسوخ کرد.مثلا میلیوتین در سال1930 یعنی سه سال قبل از منشور آتن که در زمینه ی اصول یک شهر کاربردی تشکیل شد، در کتاب خود تحت عنوان شهرهای سوسیالیستی همان اصولی را صورت بندی کرده بود که در سالهای دهد 40 لوکوربوزیه به موضوع شهرهای خطی که قبلا در روسیه در پی تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده بود گرایش پیدا می کند.جنبه پر تحرک و پویای این عقاید از سالهای 1950 به بعد توسط دوکسیادیس در غرب مطرح شد که وجه اشتراکهایی با طرح تغییر و تحول مسکو که بوسیله لادوسکی در سال 1932 تهیه شده بود دارد. در اروپا حتی نام شهر پویا (Dynamopolis ) هم یاد آور طرح شهر موشکی است. (واتسلاف اوستروفسکی،1395،ص142). اتحاد جماهیر شوروی مشکل مالکیت خصوصی زمین را حل کرده بود و شهرهای جدید با برنامه ریزی های قبلی ساخته می شوند.در شهرسازی روسیه هدف منحصر بفرد بهبود اجتماعی بود. اهداف شهرسازی روسیه با اهداف که در سایر نقاط جهان مطرح بود،کاملا تفاوت داشت . در اروپا و آمریکا ،معماران غالبا در پی یافتن را حلی برای ایجاد محیط زیستی مناسبتر برای جامعه ای بودند که تحولات در آن به نرمی صورت می گیرد،در حالیکه در روسیه تغییرات اجتماعی با گامهایی انقلابی و سریع پدید می آمدند و هدف معماران در آن جا سرعت بخشیدن به ساختمان کمونیزم بود. (واتسلاف اوستروفسکی،1395،ص 143)
جنبش های معماری مدرن ،در سالهای 30 از شدت خود فروکش کرد.ابتدا نفوذش را در آلمان و بعد در روسیه و ایتالیا از دست داد.دلایل عدم استقبال از معماری مدرن در شوروی :
1- تمایل دولت شوروی به تجدید حیات ملی جمهوری های مختلف ،با معماری مدرن هیچ گونه ریشه تاریخی در روسیه نداشت با مغایرت روبه رو شد.
2- معماری نوگرا از حل ارگانیک مسائل مبتلا به معماری جوان روسیه بدور بود.معماری مدرن برای آنها تشریفاتی بود.آنها باور داشتند که باید همه توجه آنها به زندگی خودشان بوده و از سوسیالیسم الهام بگیرند.
مدرنیستها مسائل و مشکلات شهر را تنها از دید کالبدی می دیدند به همین دلیل شهرسازان را تنها معماران می دانستند .طبق نظر لوکوربوزیه می باید به عقلایی کردن شهرسازی پرداخت و این از عهده ی هیچکس جز معماران نوگرا نمی آید. (جهانشاه پاکزاد،1394،ص 347).
نیروی محرکه سیاستهای شهری در کشورهایی مانند شوروی سابق با برخی از اهداف کشورهای غربی مشترک است . آنها طراحی شهرها را به گونه ای انجام می دادند که محیط زیست و بناهای تاریخی حفظ شوندو زمینهای کمیاب کشاورزی از توسعه شهری مصون بماند و مانند همکاران غربی خود می کوشیدند نواحی استقرار صنایع سنگین را از مناطق مسکونی جدا کنند.برای صرفه جویی و افزایش کارایی نیز انگیزه ای قوی داشتند و تلاش می کردند شهرهایی بنا کنند که در آن هزینه های خانه سازی ،لوله کشی آب،سیستم فاضلاب ،جاده ها،رفت و آمد به محل کار به حداقل برسد هدف دیگر کاهش نابرابریهای کمی و کیفی مسکن و محل کار به حداقل برسد . کاهش نابرابریهای کمی و کیفی مسکن و خدمات حمایتی در شهرها و نواحی مختلف و کاهش اختلاف سطح زندگی شهری و روستایی بود.برای غلبه برای انزوای سنتی مناطق روستایی ،کوشش می شد شهرهای کوچک و متوسط به شکل خوشه ای در گروههایی قرار بگیرند که ارتباط درونی و خدمات مناسب آنها از طریق مراکز منطقه ای تامین می گردد.( محمدحسین پاپلی یزدی و حسین رجبی سناجردی،1396،ص 149).
6-نتیجهگیری:
تفکر مدرن و اندیشه های روشنگری که ریشه در قرون 17و18 داشت و افرادی مانند دکارت و کانت تلاش فراوانی در بسط این اندیشه نظری بوجود آوردند.تلاش این فیلسوفان و پیشرفت فناوری و انقلاب صنعتی شهر مدرن را بوجود آورد شهری که بر پایه اندیشه سرمایه داری و انباشت سرمایه توسط بورژوازی بود و با ایجاد کارخانجات و مراکز صنعتی آنها نیازمند نیروی کار افرادی بودند که نیروی کار خود را در مقابل مزدی که می گرفتند می فروختند و این قشر که اکثرا مهاجران روستایی بودند اول در کنار کارخانجات ساکن شدند و با افزایش مهاجرت و افزایش میزان زاد ولد آنها بحرانی در شهرهای صنعتی ایجاد شد قشری که بدلیل فقر در آلونکها و خرابه ها زندگی می کردند و غالبا در اجتماع آن روزها نوعی ناهنجاری ایجاد می کردند.آرمانگراها بیشتر به خاطر داشتن تفکرات آرمانی که اغلب قابل اجرا نبود دست به نظریه پردازی و خیالپردازی زدند و عده ای از آنها خود شهر صنعتی را مساله اصلی دانسته و برای حل بحران گفتند مجتمع هایی بدور از این شهرها و آلودگی ها ساخته شود و واحدهای کار و استراحت و مسکن در آن به کار گرفته و اصول کارهای بر مبنای تعاون صورت گیرد.مانند طرحهای اوئن و فوریه .این آرمانگراهای اولیه بودند که در قرن 19 شکل گرفتند و تاثیر بسزایی بر اندیشه های شهرسازی مدرن داشتند بحث پهنه بندی که در منشور آتن مطرح بود ریشه در اندیشه های آرمانگراهای و طرحهای غالبا استبدادی آنان و غیر قابل انعطاف آنان بود .آرمانگراها مالکیت خصوصی را مشکل اساسی می دانستند و امیدوار بودند زمانی با تعاون بتوان این مشکل را حل کرد.در غالب همین اندیشه ها بود بعد ها با انقلاب روسیه عده ای شهرساز و معمار آرمانگرا(البته آرمانگرایی ماتریالیسم) به نشر اندیشه های آرمانی پرداختند که آنها نیز تاثیر بسزایی بر شهرسازی مدرن داشتند و از آن نیز تاثیر می پذیرفتند و وجه تمایز بارزی در اندیشه های آنها بود بدلیل آزاد بودن زمین طرحهای آرمانگرایان شوروی خیلی راحتر می توانستند جنبه اجرایی نسبت به آرمانگراهای قرن 19 و مدرنیستها بگیرد.طرحهایی که غالبا هدف نزدیکی مکان کار و مسکن و کم کردن تمایزات شهر و روستا بود ولی طرحهای شهرسازی مدرن که ریشه در منشور اتن داشت چهار موضوع کارکردی را مطرح می کرد و طرح جامع یگانه راه برای رسیدن به آن می دانست.آرمانگراها اندیشه اولیه شهرهای جدید را با ایجاد و طرح مجتمع های آرمانی مانند فالانستر و ایکارا ایجاد کردند و بعدها هاوارد و سایرین به طرح های آنها جامه عمل پوشاندند که باعث شکل گیری شهرهای جدید در غالب شهرسازی مدرن گردید.شهرسازی مدرن برخلاف آرمانگرایان مخالف شهرهای بزرگ و فرار از معضلات ان نبود بلکه آنها وجود آن را موهبتی می دانستند که با تشدید فعالیتها انسان اجتماعی تر پدید می آمد و انها سعی و می کردند به جای فرار و یا ستیز با آن به حل بحران آن بپردازندو در ضمن آرمانگرایان بیشتر در فکر نزدیک تر کردن روستا ها و شهر ها به یکدیگر بودند.

7-منابع:
بابک احمدی،(1396)، معمای مدرنیته، چاپ دهم، ناشر: نشر مرکز.
جهانشاه پاکزاد، (1394)، سیر اندیشه ها در شهرسازی: از آرمان تا واقعیت (جلد 1)، چاپ چهارم، ناشر: آرمان شهر.
سید محمد اعرابی ،(1382)، تحقیق تطبیقی، چاپ دوم، ناشر: پژوهشهای فرهنگی.
فرانسواز شوای، (1392) ، شهرسازی : تخیلات و واقعیات ، چاپ ششم
، ناشر: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
مرتضی هادی جابری مقدم ، (1387)، شهر و مدرنیته، ناشر فرهنگستان هنر، چاپ دوم.
محمدحسین پاپلی یزدی و حسین رجبی سناجردی، (1396)، نظریه های شهر و پیرامون، ناشر: سمت، چاپ دهم.
محمد طلوعی، (1385)، فرهنگ جامع سیاسی ، چاپ سوم، ناشر علم.
واتسلاف اوستروفسکی، (1395)، شهرسازی معاصر از نخستین سرچشمه ها تا منشور آتن، ترجمه لادن اعتضادی، چاپ ششم، ناشر مرکز نشر دانشگاهی.

21


تعداد صفحات : 23 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود