بنام خدا
متنی که پیش رو دارید اطلاعاتی مختصر در رابطه با مکاتب ، اصطلاحات اجتماعی ، سیاسی و فلسفی است که جهت آشنائی نسل عظیم و نوپای دانشجو گردآوری شده است تا همان گونه که رهبر فرزانه انقلاب فرموده اند : دانشجوئی با دید و بینش وسیع سیاسی در دانشگاهها به تحصیل و تهذیب بپردازند . امید است که متن حاضر برای دانشجویان و خوانندگان عزیز مفید واقع شود .
با آرزوی توفیقات الهی
جلیل اجلی
سرپرست بسیج دانشجوئی
دانشگاه آزاد اسلامی میانه
آبسولوتیسم (Absolutisme ) ؛ ابسولو به معنی مطلق و مقصود از آبسولوتیسم ، حکومت مطلقه و ریاست یکنفر شخص مطلق است بر جامعه . در این آئین حقوق و قدرت زمامدار نامحدود است .
اپیس کوپالیسم (Episcopalisme ) ؛ نام مسلکی است که در قرن 16 در اروپا بوجود آمد . این مسلک منسوب به ژان کالون تئولوژیست فرانسوی است . او به سلطنت تکیه نداشت و معتقد بود که قدرت روحانی ، تفوق بر قدرت جسمانی دارد .
آتاشه (Attache ) ؛ وابسته سفارتخانه .
اپتی میسم (Optimisme ) ؛ عقیده به خوش بینی و حسن ظن است . این اصطلاح غالباً ملحق باصطلاحات حاکی از مرامهای اصلی و سیاسی می گردد .
اپورتونیسم (Opportunisme ) ؛ مسلکی است که طرفدارانش بسرعت بر حسب تغییر وضع سیاسی یا تغییر رژیم یا زمامدار بنا به نفع شخص ، تغییر عقیده می دهد .
اپولوژیسم (Apologisme ) ؛ نام فرقه ای موسوم به اپولوژیسم ها که در قرن 17 در خلال جنگهای داخلی انگلستان برای مردم حق مقاومت در برابر پادشاه قائل بودند . فلاسفه آغاز مسیحیت را که معتقد به استدلال در مقابل مخالفین مسیحیت بودند نیز اپولوژیسم می خواندند .
اتوریتاریانیسم (Autoritarianisme ) ؛ مسلک و سیستم حکومتی است که درآن آزادی فردی تحت الشعاع قدرت دولت قرار می گیرد .
اتوکراسی (Autocracy ) ؛ سیستم حکومتی را گویند که در آن تمام قدرتها در دست زمام دار باشد .
اریستروکراسی (Aristocrascy ) ؛ حکومت اشرافی ، سیستم و نوعی حکومت که در آن قدرت و نظارت در دست عده کمی از اشراف باشد .
اریستوکرات (Aristocrate ) ؛ عضو هیئت حاکمه اشرافی هوا خواه حکومت اشرافی را گویند .
اسکولاستیک (Schoolastic ) ؛ حکومت و فلسفه حکومت قرون وسطائی را که در مدارس به تدریس اشتغال داشتند ، اسکولاستیک می نامند . فلسفه این حکما که بنام مدرسیون یا اصحاب مدرسه نیز نامیده می شوند ، بیشتر جنبه دینی داشت . از فلاسفه مهم این مکتب : آبلار ، تاس داکن ، گیوم داکن ، و سنت آنسلم را می توان نام برد .
اسکی پیسم (Escapisme ) ؛ به معنی فرار است و مقصود از آن فرار از شرکت در کارهای اجتماعی و امتناع از قبول پستهای دولتی و شرکت در امور حکومت است .
اکسپانسیونیست (Expansioniste ) ؛ طرفدار توسعه و گسترش اراضی کشور بوسیله فتوحات نظامی یا به وسایل اقتصادی .
الیگارشی (Olygarichie ) ؛ روشی در حکومت که توسط چند نفر اداره می شود و کلیه قدرتها در اختیار عده ای محدود باشد.
امپریال (Imperial ) ؛ امپراتوری ، شاهنشاهی .
امپریالیست (Imperialiste ) ؛ طرفدار و هواخواه امپراطوری را گویند .
امپریالیسم (Iperialisme ) ؛ هواخواه امپراطوری ، عقیده و روشی را گویند که هدفش بسط امپراطوری و توسعه قلمرو حکومت بر دیگران است .
اگوئیسم (Egoisme ) : عقیده باینکه طبیعت انسان در همه جا و همه زمانی اساساً خودخواه است ، لذا زمامدار باید انگیزه اش اگوئستیک ، یعنی خودخواهی و خودپرستی باشد .
آنارشی (Anarechie ) ؛ آشوب ، بی نظمی و هرج و مرج ، در زبان یونانی به معنای بدون حکومت است .
آنارشیست (Anarechiste ) ؛ آشوب طلب .
آنارشیسم (Anarrchisme ) ؛ هرج و مرج خواهی مسلک آنارشیست حکومت را تنها مجب بدبختی و مصیبتهای اجتماعی می داند .
انترناسیونال (Interntional ) ؛ جهانی ، بین المللی .
انترناسیونالیسم (Internationalisme ) ؛ در مقابل ناسیونالیسم است و عبارت است از اعتقاد به این که همکاری و معاونت ما بین ملتهای جهان موجب سعادت و برقراری صلح و آرامش حکومت جهانی است .
انتلکوتوال (Intellectual ) ؛ روشنفکر ، خردمند .
انتلکتوالیسم (Intellectualisme ) ؛ مکتب اصالت قریحه و هوش و عقیده بر اینکه علم زاده عقل است و عقل منبع حقیقت است یا علم صحیح بواقعیت تنها از طریق قریحه و هوش و عقل میسر است .
اندوستریلیسم (Industrialisme ) ؛ یعنی صنعتی شدن زندگی انسان و رواج صنعت و کارخانه و ماشین و اهمیت دادن به صنعت .
اندیویدوالیسم (Indinidualisme ) ؛ یعنی اصالت فرد و طبق این فلسفه باید اجازه داده شود که هر کس با اختیار آزاد برای خود فکر و کار کند .
اوبژکتیویسم (Obgectivism ) ؛ که آن را ایده آلیسم اژکتیف نیز می نامند ، فلسفه ایست که حقایق را از نظر حسی نگاه می کند .
اوتارکی (Auatrk ) ؛ بمعنی استقلال اقتصادی است .
اولترااندیوویدوالیسم (Ultra Individualisme ) ؛ عقیده به خود گرائی افراطی است .
اولتیماتوم (Ultimatum ) ؛ اتمام حجت ، آخرین پیشنهادی که دولتی به دولتی
می دهد و در صورت عدم قبول موجب بروز جنگ می شود .
ایرولاسیونیسم (Irolationisme ) ؛ اعتقاد به لزوم تبعیت از یک خط مشی و سیاست و کناره گیری علنی یک ملت از همکاری سیاسی و اقتصادی .
بکوش نیسم (Bakuninisme ) ؛ عقیده سیاسی باکونین ، پیشوای آنارشیست روسیه و اروپا . وی این مکتب را که اصولش لزوم تخریب دولت و حفظ حقوق فردیت و انکار خداوند است را ابداع کرد .
بالشویسم (Balsnewism ) ؛ ایده ای خاص از مکتب ( مارکسیسم ) است که طبق آن طبقه کارگر باید بوسیله دستجات محلی که پیرو انطباق شدید از طرف دولت مرکزی باشند هر چه زودتر قدرت سیاسی را بدست آورند .
بربریسم (Barbarisme ) ؛ وحشیگری ، توحش و حالت بدوی زندگانی جوامع اولیه و اقوام دور از تمدن .
کرافت یونیونیسم (Craft – Unionisme ) ؛ نوعی اتحادیه کارگری که مرکب از کارگرانی که در شغل و یا حرفه خاصی کار می کنند .
کمونیسم (Comonisme ) ؛ جامعه شتراکی ، اعتقاد به لزوم کنترل جامعه نسبت به کل حیات اقتصادی ، خاصه مالکیت کل مشترک توده نسبت به وسایل تولیدی که دولت نماینده آن است .
کمیته (Comitte ) ؛ انجمن ، جائی که اعضای برجسته حزب و یا هر جمعیتی برای گفتگو و مذاکره جمع می شوند .
کمینتون (Comintern ) ؛ نامی است برای مجمع کمونیست بین الملل سوم که لنین در سال 1915 در کنگره حزب سوسیالیست بین المللی اساس آن را گذارد .
کمینفرم (Cominforme ) ؛ سازمان ارتباطی احزاب کمونیستی که بنابر پیشنهاد روسیه شوروی از نمایندگان احزاب کمونیست دنیا برای تبادل عقاید و آراء تشکیل
می شود .
کنتراسوسیال (Contratsooial ) ؛ فرضیه ایست که طبق آن زمامدار و دولت وقتی می توانند حکومت کنند که رعایت حقوق مردم را بنمایند .
کنتروسیسم (Controisisme ) ؛ عنوان گروهی است که در قرون وسطی درباره رابطه دولت با کلیسا با هم بحث و مناظره می کردند .
کنستی توسیونالیسم (Constitutionalisme ) ؛ مشروطیت ، حکومت مشروطه بر مردم طبق قانونی بنام قانون اساسی .
کنسرواتیسم (Coservatisme ) ؛ محافظه کاری ، شامل کلیه موارد چه مذهبی ، چه سیاسی و چه اجتماعی می شود .
کنسرواتیرف (Conservatirf ) ؛ حزب محافظه کار ، متمایل به روش محافظه کاری را گویند .
کنسول (Consoul ) ؛ مامور دولتی ، در کشور خارجی جهت برسی روابط و رسیدگی به کار هم وطنانش .
کنسولات (Consoulate ) ؛ کنسولگری ، مقام کنسول .
کنفدراسیون (Confedrasione ) ؛ اتحادیه چند کشور که مجموعاً به صورت دولت واحدی درآمده باشند ، ولی در داخل این دولت واحد دولتهای عضو استقلال خود را حفظ کنند .
کنوانسیون (Convantione ) ؛ موافقت نامه بین دو یا چند کشور در امر مربوط به بازرگانی . ضمناً نام مجلس فوق العاده ایست که قدرت مستقله حاکم بدان داده می شود
( جهت ایجاد تغییرات مهم در قانون اساسی )
کواتیسم (Qutisme ) ؛ مکتب و مسلک بردباری ، تحمل و سکوت .
کودتا (Codetat ) ؛ تغییر رژیم ناگهانی و سقوط دولتی بوسیله عده ای برای بدست گرفتن حکومت .
کولکتیویسم (Collectivisme ) ؛ سیستمی است اجتماعی که کوشش می کند جامعه را توسط مساعی گروهی اداره نماید .
گوبی نیسم ؛ عقیده ای منسوب به ژوزف گوبینو ( 1816 – 1882 ) که معتقد به عدم تساوی نژاد انسانی است .
لگالیسم (Legalisme ) ؛ اعتقاد به اصالت قانون و اصول حقوقی .
لنینیسم (Lenibisme ) ؛ شکلی است از مارکسیسم که منسوب به لنین است .
لیبرال (Libral ) ؛ آزادی خواه ، پیرو مکتب لیبرالیسم .
لیبرالیسم (Liberalisme ) ؛ فلسفه آزادی طلبی ، اعتقاد به اینکه انسان آزاد بدنیا آمده و صاحب اختیار و اراده است و باید مجاز باشد بهر اندازه که ممکن است آزاد پرورش و تربیت یابد .
ماتریالیست (Materialiste ) ؛ مادی گرا ، پیرو مکتب ماتریالیست .
ماتریالیسم (Materialisme ) ؛ ماده پرستی ، مادیت و اصالت ماده .
مارکسیسم (Marxisme ) ؛ عنوان فلسفه مارکس فیلسوف آلمانی ( 1818 – 1883 ) و مبتکر فرضیه کمونیسم .
ماکیاولیسم (Machiavelisme ) ؛ مکتب ماکیاولیسم که آن را فلسفه استبداد جدید نیز می خوانند ، عبارت است از مجموعه ، اصول ، روش و دستوری است که ماکیاول فیلسوف و سیاستمدار ایتالیائی قرن پانزده برای زمامداری بر مردم می دهد و اولین مرتبه در تاریخ باختر زمین افکاری را برای روش حکومت استبدادی بر روی کاغذ می اورد .
میتینگ (Miting ) ؛ جمع شدن مردم برای سخنرانی و مذاکره در خصوص مسائل اجتماعی .
متروپل (Metropol ) ؛ کشورهائی که دارای مستعمرات هستند .
موبوکراسی (Mobocracy ) ؛ حکومت رجاله ها و مردم عوام که غالباً در خلال بحرانها و شورشها بشکل موقتی تشکیل می شود .
مرگانتالیسم (Mergantalisme ) ؛ نام فرضیه ای است که می گوید یک ملت تنها بوسیله ای می تواند از لحاظ اقتصادی قوی شود که صادراتش بر وارداتش فزون یابد .
منشویسم (Manshevisme ) ؛ نام حزبی است که در ابتدای انقلاب بلشویکی روسیه از حزب سوسیالیست انشعاب یافت و عبارت است از مرامی که تبعیت از سوسیالیسم معتدل را تبلیغ می کند .
مونارشی (Monarchie ) ؛ حکومت پادشاهی ، سلطنتی و عبارت است از اداره حکومت و امور دولت بدست یک فرد زمامدار در قالب موروثی .
میلیتاریسم (Militarisme ) ؛ عبارت است از اعتقاد باینکه جنگ و اماده باش مهمترین وظیفه ذاتی یک ملت و عالی ترین شکل خدمات توده است .
ناسیونال (National ) ؛ ملی ، قومی .
ناسیونالیسم (Nationalisme ) ؛ مکتب ملیت ، ملیت پرستی ، قوم پرستی ، اعتقاد به برتری یک ملت و تفوق آن نسبت به ملل دیگر و وفاداری مطلق گروه تبعه به ملت خود و عقیده به برتری معتقدات و ارزشهای آن ملت به سایر ملل .
نئومارکسیسم (Neo-Maixisme ) ؛ منسوب به ژرژ سارل است که به نحو افراطی بر ضد صلح می باشد و متکی به اصل تحریک پسیکولوژی انقلاب . بدین دلیل که طغیان، جنگ و شدت عمل علائم نیکی هستند در تقلای وجود سالم و بهزیستی بشر.
ویگیسم (Whiggisme ) ؛ عنوان شایع حزب آزادیخواه انگلیس است که تا اواسط قرن 19 بدین نام خوانده می شدند.
ایومنیسم (Humanisme ) ؛ نام نوعی از فرهنگ است که ناشی از تعلیمات کلاسیک و قدیم باشد .
یوتیلیتاریلیسم (U-Tilitariaulism ) ؛ فلسفه سیاسی است که در قرن 19 بوسیله گروهی از لیبرالهای انگلیس پرورده شده و آن را می توان ( فلسفه انتفاعی ) یا ( سود جوئی ) نامید . این فلسفه تمام نیکیها را در ترازوی مفید بودن می سنجد .
یوتوپیانیسن ؛ اصطلاحی است بسیار شایع در علوم سیاسی و آن عبارت است از یک جامعه ایده آل و کمال مطلوب و دولتی است بی عیب .
بلوک (bloc ) ؛ دسته متحد ، گروه هم بسته .
بورژوا (Bourgeris ) ؛ سرمایه داری ، دولتمند ، شهر نشین ثروتمند .
بورژوازی (Bourgeooisie ) ؛ سرمایه دار ، طبقه ثروتمند و سوداگر.
بنتهامیسم (Benthamimsme ) ؛ به نوع مخصوصی از لیبرالیسم اطلاق می گردد .
پاتریوت (Patriot ) ؛ میهن پرست .
پاتریوتیسم (Patriotisme ) ؛ به معنی میهن پرستی است .
پارتیکولاریسم (Particularisme ) ؛ علاقه شدید هر شهر به حفظ حالت خود .
پولیتیک (Pplitique ) ؛ علم سیاست .
پارتیزان (Partisan ) ؛ سرباز چریک ، هواخواه ، طرفدار .
پارلمان (Parlement ) ؛ مجلس نمایندگان ، مجلس شورا و سنا .
پارلامانتر (Parlementaire ) ؛ عضو پارلمان ، مطابق با آداب و رسوم پارلمان .
پارلامانتریسم (Parlamanterisme ) ؛ روشی است در حکومت که در آن قوه مجریه خود مسول قوه مقننه ، یعنی پارلمان می باشد .
پاروشیالیسم (Parochialisme ) ؛ محدودیت فکر و دلبستگی به انجام کارهای بلوکی و بخشی و محلی .
پاسی فیسم (Pacifisme ) ؛ صلح طلبی ، مخالفت با جنگ بهر نوع و شکلی که باشد.
پراگماتیسم (Pragmatisme ) ؛ اصالت عمل و نقطه مقابل متافیزیک است . پیشوای این مکتب ویلیام جیمز آمریکائی است .
پرووینسیالیسم (Provinclisme ) ؛ عقیده به عدم تمرکز امور کشور در پایتخت و تقسیم مسئولیتهای هر ایالت به متصدیان امور همان ایالت .
پلوتوکراس (Ploutocracy ) ؛ نام سیستم حکومتی است که توسط ثروتمندترین افراد یک جامعه اداره می شود .
پلورالیسم (Ploralisme ) ؛ بمعنی کثرت ، بفلسفه سیاسی اطلاق می گردد که علاقه فرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد ، بلکه علاقه های دیگری نیز دارد، مانند : علاقه به خانواده و علایق مذهبی و اقتصادی .
تائوئیسم (Taoisme ) ؛ نام مکتب سیاسی است که بنیانگذار آن لااوتسه ( 604 – 501 ق – م ) است ، فلسفه مذهب لیبرال است .
تاکتیک (Tactic ) ؛ فن جنگ و راهنمائی سپاه در نبرد با دشمن .
تامیسم (Tamisme ) ؛ مکتب سیاسی منسوب به تامس داکوین ( 1225 – 1274 میلادی ).
تروتسکی ایسم : فرقه منشعبی از حزب کمونیسم که بنیانگذاری تروتسکی یکی از پیشوایان انقلاب بلشویکی روسیه بوده است.
ترادیسیونالیسم (Traditionalisme ) ؛ اعتقاد به اصالت و سنت پرستی .
ترور (Terreur ) : وحشت و هراس ، کشتن و از بین بردن مخالفین .
ترورپست (Terroriste ) ؛ عامل ترس و وحشت ، آدم کش .
دیکتاتور (Dictateur ) ؛ مستبد ، خود رای ، خود کام .
رادیکالیسم (Radicalisme ) ؛ مکتبی است در سیاست که هواخواهان آن از اوضاع موجود ناراضی بوده و طالب تجدید نظر و در هم شکستن تمامی قوانین و نظامات موجود می باشد ( برای بوجود آوردن موسسات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی نو ).
راسیونالیسم (Rationalisme ) ؛ فلسفه اصالت عقل ، اعتقاد به برتری و تفوق عقل بر همه چیز .
رستوراسیون (Resturation ) ؛ دوران اعاده سلطنت به خانواده بوریون که از سال
( 1814 – 1830 ) ادامه یافت .
رفراندوم (Referendum ) ؛ مراجعه به آری عمومی از طرف دولت برای دست یابی به اکثریت آرا مردم .
رفرم (Reforme ) ؛ اصلاح تغیرات و اصلاحات سطحی در امور اقتصادی و سیاسی بدون توسل به انقلاب و شورش .
رفورماسیون (Reformation ) ؛ اصلاحات سیاسی و اقتصادی ، نهضت اصلاحی .
رولوسیون (Revolotione ) ؛ انقلاب ، طغیان و شورش .
رویالیسم (Royalisme ) ؛ سلطنت طلبی ، شیوه سلطنت طلبان در برابر جمهوری خواهان .
ریتوالیسم (Ritvalisme ) ؛ آداب پرستی ، اعتقاد به لزوم رعایت آداب مذهبی و آداب و رسوم بحد افراط .
رویزیونیسم (Revsionisme ) ؛ نام مکتب و مسلک ادوارد برشتاین سیاستمدار ، نویسنده سوسیالیست دموکرات آلمان . هدف این مسلک اصلاح و تعدیل سوسیالیسم انقلابی مارکس بود .
ژئوپولتیک (Jeo – Pliqoue ) ؛ نام علم جدیدی است که هدفش مطالعه و تحقیق در روابط بین جغرافیا با حیات قدرتها و امپراتوریهای بزرگ است .
ساتیاگراها (Satyagraha ) ؛ دریافت حقیقت ، نهضت سیاسی و مذهبی ای که در سال 1919 شروع بوسیله مقاومت منفی در برابر تجاوزات بیگانگان مبارزه نمود .
سانترالیسم (Centralisme ) ؛ اصول تمرکز در روش اداره حکومت یک کشور و تمرکز امور در حکومت مرکزی در پایتخت .
سزاریسم (Czarisme ) ؛ حکومت قیصری و به همان مفهوم استبداد و اتوکراسی و قدرت مطلقه امپراتور است .
سکولاریسم (Secularisme ) ؛ دنیا پرستی ، اعتقاد به اصالت امرو دنیوی و رد غیر آن چه است .
سنا (Senat ) ؛ مجلس اعیان ، مجلس اشراف ، مجلسی که درآن نمایندگان آن از بین طبقات و افراد ممتاز انتخاب می شوند .
سناتور (Senature ) ؛ نماینده مجلس اشراف ، مجلسی که نمایندگان آن از بین طبقات و افراد ممتاز انتخاب می شوند .
سندیکا (Syndicat ) ؛ اتحادیه کارگری .
سندیکالیسم (Syndicalisme ) ؛ مسلکی سیاسی و جنبشی انقلابی است که هدفش بوسیله اتحادیه های کارگری دولت بانجام رسد ودموکراسی پارلمانی را از طریق طغیان و هر نوع انقلابی واژگون کند .
سوسیالیست (Socialist ) ؛ طرفدار و هواخواه مکتب ( سوسیالیسم ).
سوسیالیسم (Socialisme ) ؛ مسلکی است که هدفش ایجاد و برپا کردن دسته جمعی جامعه است ، بنفع مردم بوسیله مالکیت دولت نسبت به کلیه وسایل تولیدی اعم از صنعت و وسایل حمل و نقل و غیره که کنترل آنها از طرف دولت است .
شووینیسم (Chauvnisme ) ؛ ملت بازی ، وطن بازی ، افراط ، مبالغه کورکورانه در میهن پرستی .
فابیانیسم (Fabianisme ) ؛ نام مسلک سیاسی یک سازمان سوسیالیستی در انگلستان است . اینها سعی کردند که سوسیالیسم را در طبقه متوسط معمول سازند .
فاشیست (Fachisme ) ؛ این اصطلاح از کلمه فاشیسمو که بعنوان شمار قدرت در روم قدیم بود گرفته شده است و به معنی آشوب طلب و هرج و مرج طلب است .
فئودالیته (Feodalite ) ؛ ملوک الطوایفی ، نوعی تجزیه حکومت در کشورهای قرون وسطی که اشراف و مالکین بزرگ هر کدام قسمتی را تحت نفوذ خود درآورده و در کشوری حکومت کرده و همیشه با هم در حال جنگ و ستیز بوده اند .
فئودالیسم (Feodalisme ) ؛ نوعی حکومت مجزا از هم و ملوک الطوائفی در قرون میانه که امروزه به کشورهائی اطلاق می شود که عده ای از اشراف و ملکین ملاک باشند.
فاکسیون (Faction ) ؛ بمعنی حزب است .
فاکسیونالبسم (Factionalisme ) ؛ این واژه را جرج واشنگتن رایج کرد و به معنی حزب پرستی است .
فاناتیسم (Fanatisme ) ؛ فاناتیسم یا فاناتیکیسم بمعنای اعتقاد تعصب آمیز و تابع تعصب است از هر نوع که باشد ، چه سیاسی ، چه مذهبی و چه اخلاقی و000.
فدرال (Federal ) ؛ همگرائی ، اتحاد .
فدراسیون (Fedrasion ) ؛ اتحادیه چندین حکومت مستقل که بصورت دولت متحد درآیند ، همگرائی و اتحاد چند دسته از مردم .
فدرالیسم (Federation ) ؛ شیوه ای در حکومت و سیاست که بموجب آن بایستی مملکت از اتحاد ایالات مستقل تشکیل شود.
فراکسیون (Feraction ) ؛ گروهی هم فکر و هم رای از یک جمعیت و یا یک حزب .
فراماسونری (Feramasonnerie ) ؛ جمعیتی سری که در برخی از کشورهای اروپائی وجود دارد.
فیزیوکراسی (Fhysioratie ) ؛ مسلکی که به موجب آن بایستی قوه مقننه از دخالت وضع قوانین اقتصادی خودداری نماید .
کاپیتال (Capital ) ؛ سرمایه .
کاپیتالیسم (Capitalisme ) ؛ یعنی سرمایه داری و آن عبارت از سیستمی است که در آن وسایل عمده تولیدی بوسیله سرمایه های شخص فراهم می آید و به مالکیت شخص صاحبان سرمایه باقی می ماند .
کاپیتولاسیون (Capitolation ) ؛ حق قضاوت کنسولی که به دولتهای خارجی در داخل یک کشور داده می شود .
کاتاکلسیم (Cataclysme ) ؛ بمعنی طوفان جهانی و زیر و زبر شدن اوضاع و یا حوادثی که جهان را واژگون سازد .
کالوینیسم (Cxalvinisme ) ؛ نام مکتب و مسلک سیاسی و مذهبی منسوب به کالوین، تئوژولیست فرانسوی . این مسلک دارای جنبه آزادی و دمکراسی است .
کاسموپولیتانیسم (Casmopolitanisme ) ؛ طریقه ایست از زندگی که افکار و احساسات و کمال مطلوب و عقاید و ملل اقوام را هم علاوه بر ایده آلهای ملی خود محترم شمرده و سعی می کنند آنها را با حسن تفاهم درک کنند .
بهار 82
جلیل اجلی
1
14