به نام خدا
تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا
مکتب توصیه گرا
در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق در طول تاریخ، مکاتب و دیدگاه های بسیار متعدد و متنوعی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان شرق و غرب پدید آمده است. بسیاری از فیلسوفان از روزگار یونان باستان تا عصر حاضر، همواره کوشیده و می کوشند تا متناسب با مبانی فکری و فلسفی خود، نظامی اخلاقی ارائه دهند. این مکاتب و نظام های اخلاقی از سوی نویسندگان مختلف ، به گونه های متفاوت دسته بندی و تنظیم شده اند. لطفا در این زمینه به برخی از مهمترین دسته بندی های انجام گرفته اشاره نمایید.
اولین دسته بندی مفاهیم و جمله های اخلاقی، دسته بندی تاریخی است. به این طریق که برخی از نویسندگان در بررسی مکاتب اخلاقی توالی و تعاقب تاریخی آنها را مورد توجه قرار داده اند . به این صورت که معمولا از نظریه اخلاقی سقراط شروع کرده و سپس به ترتیب به بررسی نظریات اخلاقی افلاطون، ارسطو و سایر شاگردان و پیروان سقراط پرداخته و به همین ترتیب پس از بیان نظریات و مکاتب اخلاقی یونان باستان به بررسی اخلاق مسیحی و اندیشمندان بزرگ قرون وسطی مبادرت ورزیده اند و در نهایت به بررسی نظریات اخلاقی دوران جدید می رسند. به عنوان مثال می توان به کتاب تاریخچه فلسفه اخلاق مک اینتایر، یکی از مشهورترین فیلسوفان اخلاقی معاصر، اشاره کرد که آقای انشا الله رحمتی آن را ترجمه و توسط انتشارات حکمت به چاپ رسیده است. دیگر تقسیم که به نظر می رسد بهترین و معروفترین تقسیم درباره مفاهیم و جمله های اخلاقی باشد، تقسیم به توصیفی و غیرتوصیفی است. معتقدان به نظریه توصیفیDescriptive( برای جمله های اخلاقی ویژگی خبری و گزارش از عالم واقع قائل هستند. به نظریه توصیفی، شناختی cognitive( و واقعی factual( هم گفته می شود. معتقدان به نظریه های غیرتوصیفی non -Descriptive( قائلند که جمله های اخلاقی از عالم خارج انسان خبر نمی دهند. به نظریه غیرتوصیفی، غیرشناختی non -natural( هم گفته می شود. برخی از معتقدان نظریه های توصیفی، تحلیلی تجربی از مفاهیم و جمله های اخلاقی ارائه می دهند، یعنی مفاد آنها را اموری تجربه پذیر می دانند و بین جمله های اخلاقی و سایر گزاره های تجربی تفاوت ماهوی قائل نیستند. طبیعت گرایی naturalism( نام این گروه از نظریه های توصیفی است، که به سه دسته فرعی، زیست شناختی، روان شناختی و تکاملی تقسیم می شوند. مفاهیم اخلاقی در نوع زیست شناختی با استفاده از مفاهیم زیست شناسی و در نوع روان شناختی با استفاده از مفاهیم روان شناسی و در نوع تکاملی با استفاده از مفاهیم مربوط به تکامل و ترقی توضیح داده می شود.
گفتنی است برخی از نظریه های توصیفی در تحلیل و توضیح مفاهیم و جمله های اخلاقی از مفاهیم فلسفی سود می برند که به نظریه های فلسفی معروفند و برخی مفاد جمله های اخلاقی را امر و نهی یا میل و کراهت خداوند می دانند که به نظریه های الهیاتی معروفند. گاهی مجموع این سه دسته نظریه توصیفی، یعنی تجربی، فلسفی و الهیاتی، طبیعت گرا نامیده می شوند.
بنابراین طبیعت گرایی دو معنا دارد: یکی همان تحلیل تجربی (معنای خاص و دیگری تحلیل های تجربی، فلسفی و الهیاتی (معنی عام. استعمال طبیعت گرایی در معنای عام خود به تاریخ فلسفه مربوط است که یکی از پیشگامان فلسفه اخلاق یعنی آقای جرج ادوارد مور، تمام این سه گروه را متهم به ارتکاب مغالطه طبیعت گرایی کرده و باعث شد تامجموعه آنها به نام طبیعت گرایان معروف شوند و الا معنای طبیعت گرایی همان تحلیل تجربی مفاد جمله های اخلاقی است و تحلیل فلسفی یا الهیاتی را در بر نمی گیرد.
اما نظریه های غیر توصیفی که بر انکار اینکه نقش جمله های اخلاقی، اطلاع دادن از چیزی یا در توصیف آن مشترکند، این انکار به چه دلیل است؟
باید گفت این انکار از اعتقاد به دو حکم اساسی ریشه می گیرد: عقیده به اینکه احکام اخلاقی محرک انجام کاری هستند و اینکه هیچ حکم معرفتی خالص درباره عالم خارج نمی تواند محرک انجام کاری بشود، پس احکام اخلاقی نمی توانند فقط گزارشگر امور واقع باشند، بلکه اخلاقی بودن آنها به چیز دیگری از قبیل بیان احساسات و یا امر و توصیه بستگی دارد.
برخی از این نظریه های غیر توصیفی، منکر دخالت هرگونه وجه معرفتی در احکام اخلاقی اند و نقش آنها را ابراز احساس یا افشای امر و نهی می دانند. برخی از اینها ضمن قبول بار معرفتی احکام اخلاقی، معتقدند اخلاقی بودن حکم، به وجه غیرشناختی آن بستگی دارد. خلاصه اینکه نقش جمله های اخلاقی در نظریه های غیرشناختی چیزی غیر از خبر از عالم واقع است و به همین دلیل مفاد آنها با جمله های خبری علمی یا فلسفی ارتباط منطقی ندارد.
باتوجه به ملاکی که شما برای دسته بندی نظریات اخلاقی بیان کردید آیا پاره ای از این نظریات را براساس مدل توضیح داده شده تقریر می نمایید؟
اگر ما به ملاک توصیفی و غیرتوصیفی بودن نظریه های مختلف در باب مفاهیم و جمله های اخلاقی دقت نماییم متوجه می شویم آن دسته از مکاتب و نظریاتی که احکام و جملات اخلاقی را از سنخ جملات انشایی دانسته و بدین ترتیب آنها را از چرخه احکام و قضایای واقعی که قابلیت صدق و کذب را داشته باشند در ذیل مکاتب و نظریات غیرتوصیفی و یا غیر واقع گرا جای می دهد. براین اساس نظریاتی مانند احساس گرایی، توصیه گرایی، جامعه گرایی، قراردادگرایی و نظریه امر الهی یا حسن و قبح شرعی نظریاتی غیر توصیفی هستند.
نظریه احساس گرایی و توصیه گرایی که دو نظریه غالب نظریات غیر توصیفی هستند، هریک را می توان این گونه تقریر نمود: احساس گرایی که در قول آقای آیر دیده می شود نقش احکام و مفاهیم اخلاقی را تا حد اصوات تنزل می دهد. بهترین استدلال احساس گرایان این است – که البته نقدهای فراوانی بر این استدلال وارد است – که هر گزاره و قضیه باید از نوع تجربی باشد تا علی الاصول بتوان صدق و کذب آن را براساس ملاحضات تجربی معلوم کرد و یا از نوع تحلیلی – مربوط به روابط و نسبت های مفهومی -، در حالی که جمله های اخلاقی هیچ یک از آن دو نیستند و از این رو گزاره و قضیه نبوده و نقش آ نها ابراز احساسات متکلم و انگیزش عواطف مشابه در مخاطب است. توصیه گرایی که مدافع اصلی اش هیر است بیان می دارد که کارکرد احکام اخلاقی مشابه اوامر و نواهی است – توصیه انجام کاری – مکاتب واقع گرا یا توصیفی را در یک تقسیم بندی می توان به دو دسته تقسیم نمود: مکاتبی که واقعیت احکام و قضایای اخلاقی را واقعیت های طبیعی می دانند و مکاتبی که واقعیت آنها را در امور متافیزیکی و مابعدالطبیعی جستجو می کنند.
دسته اول که به واقع گرایی طبیعی نامبردار است شامل نظریاتی همچون: لذت گرایی، سودگرایی، دیگرگرایی یا عاطفه گرایی، قدرت گرایی و تطور گرایی، وجدان گرایی می شود.
دسته دوم که به واقع گرایی مابعدالطبیعی معروف است شامل: مکتب کلبی، مکتب رواقی، مکتب کانت، مکتب سعادت گرایی و مکتب اخلاقی اسلام می شود
مکتب اخلاقی اسلام
اگر همزمان با نهضت علمی اروپا، نهضت اخلاقی نیز انجام می گرفت، امروز دنیا با مسئله ای به نام "نابودی تمدن انسانی یا نسل بشر" رو به رو نبود. متاسفانه رنسانس علمی، منهای اخلاق به وجود آمد و پله های نردبان پیشرفت در غیاب اخلاق، پشت سر گذاشته شد. اما در این میان بعضی از اندیشمندان، این خلا اخلاقی را به خوبی احساس می کردند و نگران آینده بودند. لذا برای جبران گذشته، نهضت های اخلاقی را در اروپا و آمریکا به وجود آوردند، اما خطای بزرگی که انجام گرفت این بود که در طی این فرآیند، اخلاق از مذهب جدا شد و بر تاسیس مکتب اخلاقی بر مبنای مادیان و محسوسات تاکید شد. اثر این نهضت، ایجاد یک خلا بزرگ در روح فرد و اجتماع و تسهیل سیر نزولی بشریت بود. نسل امروز، با همه رفاه نسبی و نیز با تمام مصائب دردناکش نمونه ای از گسترش وسیع دانش و تکنیک، منهای اخلاق است
صاحب نظران فناوری های زیستی عموماً معتقدند اگر نسل بشر تا هزاره سوم نابود نشود، آن قدر از نظر علم و تکنولوژی پیشرفت می کند که بسیاری از احتیاجات زندگی را به کمک توانایی ها و قدرت ذهنی خود، تامین می کند و سایر اعضای بدن، فعالیت کمتری خواهد داشت. در چنین عصری که تکنیک به آخرین مرحله تکامل رسیده است، همه چیز برای بشر حل می شود، جز مسئله "سعادت" که همچنان حل نشده باقی خواهد ماند. از این رو جامعه انسانی به خاطر رسالتی که از نظر تکامل مادی و معنوی بر عهده اوست، مسئولیت بزرگی در پیش دارد، که همان انقلاب اخلاقی و تجدید حیات معنوی است.
از میان مکاتب مختلف اخلاقی موجود، مکتب اخلاقی اسلام، واجد امتیازات و خصوصیات منحصر به فردی است که می تواند پیشاپیش همه مکاتب و علوم در هر زمان، نقش سازنده خود را ایفا نماید.
چرا بشر به اخلاق دینی نیازمند است؟
هدف از تدوین مقررات اجتماعی و سیاسی در تمام اجتماعات این است که افراد یک ملت بتوانند با رعایت حقوق متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. در حقیقت، نهادهای قانون گذاری و سازمان های گسترده قضایی و امنیتی و انتظامی، کارشان منحصر به این است که مانع طغیان گری بشر شوند؛ اما هنوز این همه قوانین نتوانسته امنیت کاملی در اجتماعات به وجود آورد. آمار جنایات در جوامع به اصطلاح توسعه یافته، گواه بر این ادعاست.
حقیقت این است که خواست های بی نهایت بشر، چیزی نیست که با تدوین چند قانون و تصویب مجازات هایی بتوان آن را مهار کرد، این گناه اندیشمندانی است که انسان را خیلی کوچک تر از آنچه هست تشخیص داده اند و تصور کرده اند با این ذهن و درک ناقص بشری می توان به تمام جنبه های پیچیده روح انسان پی برد و برنامه سعادت او را به دست داد.
ثروت، لذت، قدرت، وطن پرستی، ملت پرستی، علم، هنر و … فاقد آن کلیتی هستند که بتوانند تمام ابعاد وجود یک فرد را ارضا نمایند. مگر انسان غیر از لذت گرایی یا ثروت خواهی یا عشق به وطن و … خواسته های دیگری ندارد؟ فردی که تمام وجود خود را در راه گردآوری ثروت هماهنگ می سازد، خیلی زود در می یابد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است. اکنون این سوال مهم پیش میاید که: "هدف نهایی زندگی، چه می تواند باشد؟".
وقتی روشن شد که آرمان های محدود و سطحی، قدرت پاسخگویی به همه خواسته های مادی و معنوی بشر را ندارند، باید در تکاپوی هدف و مقصدی بود که با فراگیری تمام وجود انسان، نیازهای جسمی و خواسته های بی نهایت روحی او را اشباع نماید و آن قدرت را داشته باشد که به سه سوال اساسی "از کجا آمده ام، برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت؟" پاسخ های قانع کننده ای بدهد و یا این که بدون اعمال زور و قدرت، آنها را به رعایت قوانین اخلاقی، مُلزم نماید.
آیا قدرتی که بتواند پشتوانه مطمئنی برای اصول اخلاقی بشر در روابط فرد و اجتماع باشد و عموم افراد را در نهان و آشکار، مقید به رعایت حقوق و انجام وظایف نماید، جز خدا می شناسید؟
اسلام و حفظ سلامت اخلاقی یکی از اصلی ترین غرایز بشری، غریزه خودخواهی است و اگر غالب مفاسدی را که در زندگی روزمره انجام می شود دقیقاً کالبدشکافی کنیم، بازگشت آن به خودخواهی خواهد بود. دشمن شماره یک اخلاق نیز همین خودخواهی است. محال است بشر بدون کنترل این غریزه بتواند به مکارم اخلاق دست یابد.
دین اسلام به موقعیت خطیر این غریزه، آگاهی دارد و قرآن کریم آن گاه که می خواهد منکران خدا را نام ببرد با صفات "خودخواهان" و "متکبران" یاد می کند. (صافات، آیه 35؛ نوح، آیه 7؛ نحل، آیه 22، منافقون، آیه 5. امام علی (ع نیز در این رابطه می فرماید: "نه علم، عالم را و نه فقر، فقیر را از تکبر برکنار می دارد".
برای آن که غریزه خودخواهی مانع سیر کمالی بشر نگردد، اسلام، برنامه مبارزه جامعی اتخاذ کرده است. اول آن که بشر، خالقی دارد و شایسته است که بندگان به خاطر سعادت خود، او را بندگی نمایند. دوم آن که بشر در روی زمین، موجود مستقلی نیست که خودسرانه هر عملی خواست انجام دهد، بلکه نماینده ای است برای بسط عدالت و اطاعت امر خدا. اعتقاد به این دو امر از امتیازات اخلاق اسلامی است. نقش موثر این دو در درجه اول، مبارزه با غریزه خودخواهی بشر، و در درجه دوم، ایجاد ارزش های اخلاقی است.
هیچ کدام از مکاتب فلسفی به اندازه اسلام، در اعتقاد به اصل دوم، پافشاری و الزام ندارند، در حالی که اسلام روی آن زیاد پافشاری می کند و اهمیت مسئله در این است که اگر انسان، موجود مستقلی فرض شود و یا نماینده خالق خود به حساب آید، نوع فعالیت و میزان آن در هر یک از دو حالت، فرق می کند. اسلام به پیروان خود چنین تعلیم می دهد که هر انسانی نماینده خدا در زمین است. این مقام بزرگ برای هر فردی منظور شده است. این بشر است که باید لیاقت خود را برای حفظ این موهبت، احراز نماید.
اسلام و ضمانت اجرا
در اسلام، ضمانت اجرای مقررات اخلاقی، نیروی ایمان مردم به مبدا آفرینش است. نیروی ایمان همان پلیس مخفی ای است که هر فرد در همه حال، آن را ناظر اعمال خود می داند. حتی آن گاه که شخص تنها باشد، چون خود را تنهای حقیقی نمی داند، از ارتکاب اعمال زشت می پرهیزد و از انجام دادن نیکی استقبال می کند؛ چرا که او معتقد است که: "خدایش از رگ گردن به او نزدیک تر است" و زندگی دنیا، گذرگاه ورود به جهان دیگری است که بسی بزرگ تر و خواستنی تر است و هر عمل کوچکی در این دنیا، جزا و پاداشی در آن دنیای جاودان دارد.
گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام
1. ثبات ارزش ها
بشر، تاریخ مدون چند هزار ساله دارد؛ ولی آنچه که از انسان، به نام "انسانیت" یا "فرهنگ انسانی" باقی مانده است، تنها جزئی از آن را تشکیل می دهد، که همان مظاهر ثبات اخلاق در طول اعصار است و اگر جز این بود، انسانیت، تاریخی نداشت و وجه تمایز اساسی بین انسان و حیوان به نظر نمی رسید.
سهمی که اسلام در نمودهای تاریخی بقای انسانیت دارد، از نظر هیچ محققی پوشیده نیست. تمدن اسلامی در طول حیات خود با ملت های مختلفی برخورد داشته و فرهنگ های متفاوتی را لمس نموده و میراث اخلاقی گران مایه ای را برای جهانیان تدارک دیده که انوار آن، تاریخ علوم و معارف را درخشان ساخته است، تا جایی که اگر بگوییم فلسفه اخلاق اسلامی، چیزی جز ثبات اخلاق نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. قرآن کریم، ظلم و دروغ و کینه ورزی و … را برای همیشه زشت و ممنوع اعلام کرده و خوبی و زیبایی صداقت و محبت و عدالت و ایمان و … را ابدی دانسته است.
2 جهانی بودن
اسلام، مردم روی زمین را بدون توجه به نژاد و رنگ، به یک نظر می نگرد و از نظر اجرای مقررات اخلاقی، هیچ گونه تبعیض یا امتیازی را به رسمیت نمی شناسد. به رغم مکاتب فلسفی جدید که آخرین هدفشان تربیت شهروند مفید است، اسلام از اولین روز ظهورش تربیت انسان مفید را سر لوحه فعالیت های خود قرار داد. هدف اسلام، تربیت انسان کامل یا انسان متعادل در همه ابعاد انسانی است، نه انسان تک بعدی یا مفید فقط در جغرافیایی خاص!
3. اعتدال
امتیاز دیگر این نظام، ایجاد روح اعتدال بین تمام قوای مادی و معنوی است. در این نظام چنین روشی به کار می رود تا ضمن ارضای تمام خواسته های سطحی و عمقی بشر، تناسب و هماهنگی بین آنها نیز محفوظ بماند. در صورتی که دیگر نظام های موجود فلسفی، قادر به تامین این تناسب نیستند؛ زیرا اولاً تابع شناخت انسانی هستند و هنوز اعماق اقیانوس روان بشر، شناخته نشده است و ثانیاً از نقاط شناخته شده آن نیز ارزیابی های افراطی و تفریطی به دست داده اند.
نقش عبادات در تزکیه اخلاق
در نظام اخلاقی اسلام، هدف از عبادت، ارتباط دائم با مدبر کارگاه هستی است، و این ارتباط باید به نحوی برقرار شود که در طول حیات بشر پایدار بماند. تکامل اخلاقی انسان ها نیاز شدید به چنین پیوندی دارد. هر لحظه که ارتباط قطع شود، سیر نزولی شروع می گردد. احکام عملی و عبادات اصطلاحی (فروع دین: نماز، روزه، زکات، حج و … به منزله پایگاه های تقویتی ای هستند که ارتباط را محکم تر می گردانند تا سیر کمالی بشر، بدون ترس و دور از واپس زدگی انجام گیرد. هنگامی که پیوند برقرار شد، هر لحظه ای که از حیات انسان بگذرد، عبادت محسوب می شود؛ خواه در آن لحظه، کار فیزیکی انجام داده، یا به تفکر پرداخته باشد.
عبادات و احکام، برنامه دقیق زندگی اند که در سایه آن ارتباط با خالق، تقویت و تثبیت می شود؛ اما نکته مهم، هدف از برقراری ارتباط با خداست. هدف، این است که تمام افعال انسان، تحت نظام در آید و جهت مخصوص به خود گیرد تا آن جا که وقتی به امور شخصی زندگی می پردازیم یا موقعی که در آزمایشگاه، سرگرم تحقیق هستیم و یا در مسند قضاوت، حق را از باطل تشخیص می دهیم یا در بازار، در حال خرید و فروشیم، بدون توجه به این که کارمان کوچک است یا بزرگ، خدا را ناظر اعمال بدانیم.
عبادات، مانند باغبان دلسوزی، هرگونه علف هرزه را از زمینه روان انسان، پاک می کنند. چنین انسانی، در صورت کسب آگاهی، آمادگی هر چه بیشتر برای پرورش صفات حسنه را در خود ایجاد کرده و شایسته است که از چنین موقعیتی حداکثر بهره برداری را بنماید؛ چرا که بسیار مردمی که زحمات فراوان در راه عبادات ضروری و غیر ضروری متحمل می شوند، لیکن عبادتشان چون از روی آگاهی انجام نمی گیرد، اثری در پرورش صفات نیک ندارد. این طبقه، با آن که مضر به حال اجتماع نیستند، مفید هم نمی توانند باشند؛ زیرا لازم مفید بودن، تخلق به اخلاق خداوند و عملی کردن ارزش های اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی است و این ارزش ها نیز تنها در فضای آگاهی و انتخاب آگاهانه به ثمر می نشینند و نتیجه می دهند و بس!
قرآن در موارد متعددی بعد از آن که مسلمانان را به اجرای مراسم عبادی دعوت می کند، بلافاصله از آنان می خواهد که کارهای نیکو انجام دهند. خداوند، در سوره جمعه در خاتمه آداب نماز جمعه می فرماید: "اکنون در روی زمین برای کسب فضیلت، متفرق شوید". در حقیقت، ثمره عبادات، ظهور اخلاق و افعال پسندیده در فرد و جامعه است و شرط ثمربخشی اعمال و اخلاق پسندیده در ساخت جامعه خداپسند و آرمانی اسلام نیز نیت صالح و پذیرش و انتخاب آگاهانه و آزادانه آن اعمال و صفات است
6