تارا فایل

تحقیق بررسی رابطه کمال گرایی والدین با خودباوری، جسارت و خودکارآیی فرزندان آنها


 مبانی نظری بررسی رابطه کمال گرایی والدین با خودباوری، جسارت و خودکارآیی فرزندان آنها

فصل دوم: گستره نظری مساله مورد بررسی و پژوهش های مربوط به آن
کمال گرایی
نظریه های کمال گرایی
کمال گرایی از دیدگاه اسلام
انواع کمال گرایی
ابعاد کمال گرایی
ویژگی افراد کمال گرا
کمال گرایی والدین
خودباوری
اهمیت خودباوری
علل پیدایش خودباوری
جسارت
ویژگی های شخصیتی جسارت ورزانه
خودکارآیی
مولفه های خودکارآیی
منابع خودکارآیی
مروری بر پژوهش های انجام شده
کمال گرایی:
سازه کمال گرایی در دهه های اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و هر کدام به فراخور دیدگاه خود تعریف متفاوتی از آن ارائه داده اند. با این حال بیشتر پژوهشگران بر این امر که معیارهای بلندمرتبه برای عملکرد مفهوم اساسی کمال گرایی است، سازش دارند.
فرهنگ و بستر1کمال گرایی را "عقیده و باوری می داند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی، هدف اصلی تلاش های اخلاقی است و یا کمال گرایی، در حکمت الهی به این معنی است که معصوم بودن در زندگی امکان پذیر است".
هورنای (1934) کمال گرایی را گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن، کوچک ترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامدهای شوم آن را کشیدن، تعریف می کند.
هالندر2(1965) می نویسد: "کمال گرایی نشان دهنده ی گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون "همه یا هیچ"3است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند".
هاماچک4(1978) کمال گرایی را به دو بعد کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی نابهنجار تقسیم می کند. وی معتقد است کمال گرایی نابهنجار عبارت از: نگرانی زیاد درباره ی ارتکاب اشتباهات و ترس از داروهای دیگران است.
ویزمن5(1980) معتقد است، کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بینانه آشکار می شود (به نقل از: بلت6، 1995).
فراست، مارتن، لاهارت و روزنبلیت7(1990) کمال گرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد که با خود ارزشیابی های انتقادی همراه است، تعریف کرده اند.
هیویت و فلت (1990) معتقدند کمال گرایی عبارت است از: گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالای افراطی و تمرکز بر شکست ها و نقص ها در عملکرد.
کلی اینک (1998) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف می نماید.
نظریه های کمال گرایی:
نظریه فروید:
اساس مشاهدات فروید8(1975) درباره تئوری "فراخود"9به این ترتیب است. برخی روان رنجورها پای بند قوانین اخلاقی و دینی شدید هستند، بدین معنی که محرک اصلی در زندگی آن ها خوشبختی نیست بلکه، تکامل و برتری یافتن است. زندگی آن ها را یک سلسله "حتماًها و بایدها" تشکیل می دهد. آن ها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین گونه ای آن را انجام می دهند وگرنه خشنود نخواهند شد. شخصی با این ویژگی ها باید به هیچ روی در داوری اشتباه نکند یا این که شوهر یا زن یا دختر و یا پسر ایده آل باشد و خلاصه این که او را آدمی بی عیب و نقص بپندارند. هدف های اخلاقی این اشخاص که اجباراً به طرف آن ها رانده می شوند، پیوسته و بی رحمانه به آن ها حکم فرمایی می کنند. این گونه افراد تصادف و اتفاقاتی که آن ها را به هیچ روی نمی توانند کنترل کنند، باور ندارند، زیرا آن ها احساس می کنند که باید بتوانند همه ی عوامل، حتی اضطراب را کنترل کنند و در زندگی هیچ گاه نباید اشتباه کنند.
اگر این گونه افراد نتوانند به آرمان های خود ساخته و بسیار دشوار اخلاقی خود برسند اضطراب و احساس تقصیر به آن ها دست خواهد داد. بیمارانی که گرفتار چنگال های این چشم داشت ها هستند، نه تنها برای اینکه اکنون توفیق رسیدن به آرمان های اخلاقی خود را ندارند، بلکه برای شکست هایی نیز که در گذشته در این راه نصیب آن ها شده است، خود را سرزنش می کنند. حتی اگر این افراد در شرایط دشواری باشند احساس می کنند که این عوامل نباید از رسیدن به مقاصد و هدف های اخلاقی آن ها جلوگیری کنند، زیرا در پندار خود، باید به اندازه ای توانا باشند که بتوانند تمام سختی ها را تحمل کنند بدون این که احساساتی مانند ترس و تسلیم و ستیزه، از خود نشان دهند.
جنبه دیگری که اصول اخلاقی روان رنجور برای او دارد چیزی است که فروید آن را "خود غریبی"10می نامد. مقصود از این اصطلاح این است که شخص روان رنجور هیچ گونه اختیار و یا سخنی درباره ی قوانین سختی که خودش بر خود تحمیل کرده ندارد. بدین معنی که درباره این که آیا قوانین را دوست دارد؟ یا به آن ها ایمان دارد؟ با این که ارزشی برای آن ها قایل است؟ هیچ گونه داوری نمی کند.
معمولاً پندار بر این است که محدودیت هایی که اشخاص برای خود قایل می شوند نتیجه قوانین و قواعد اخلاقی موجود در محیط است، ولی به عقیده فروید قوانین و رسوم اخلاقی نتیجه تمایلات دگر آزاری بشر است و این محدودیت ها به جای این که فرد دگر آزار را متوجه محیط کند او را متوجه خود می نماید، و در نتیجه به جای آزار و تهمت و تنفر نسبت به دیگران، نسبت به خود، آزار و تهمت و تنفر روا می دارد. فروید دو دلیل برای اثبات این نظریه عرضه می کند. یکی این که اشخاص گرفتار به نیاز مبرم کامل بودن خود را بیچاره می کنند، بدین معنی که توقعات از خود را به اندازه ای زیاد می کنند که زیر سنگینی آن از پا در می آیند، دوم این که به نظر فروید هرچه شخص تمایلات ستیزه جویی خود نسبت به دیگران را بیش تر کنترل کند به همان اندازه نسبت به خود و ایده آل های خود سخت گیر و ستیزه گر می شود. به نظر فروید کوشش برای کامل بودن و به کمال رسیدن معمولاً سطحی و دروغین است و کسی که هدف تکامل اخلاقی افراطی دارد با خود و دیگران صادق نیست. آن ها بنابر نیاز به کمال پیوسته در تکاپو هستند و تنها تقلید درستکاری را در می آورند وگرنه قلباً به عقاید خود ایمان ندارند.
البته گرایش انسان به حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است، ولی آن چه در شخص روان رنجور مورد بحث و قابل توجه است این است که تظاهر به اندازه ای اغراق آمیز می شود که همه شخصیت او به یک ماسک تبدیل می شود، به گونه ای که نیازهای راستین او تحت الشعاع گرایش او قرار می گیرند.
نظریه هورنای:
یکی از عواملی که باعث می شود "خود واقعی11" به طور طبیعی رشد نکند این است که، چون مهم ترین نیاز کودک (در شرایط نامساعد) از بین بردن اضطراب، رفع تضاد و به دست آوردن آرامش درونی است، دیگر چندان توجهی به احساسات، تمایلات، علاقه ها و آرزوهای راستین و اصیل خود ندارد. کودک به دنبال این است که خود را از آزار دیگران در امان نگه دارد. بنابراین در روابطش با دیگران از تمایلات و احساسات واقعی خود استفاده نمی کند، بلکه تمایلات و احساساتی بدلی و ساختگی در خود می پروراند که مناسب و به فراخور آن رابطه ی خاص می باشد، در نتیجه از وجود خود واقعی غافل و بی خبر می شود.
نهایت این که: فرد راه حل همه ی مشکلاتی را که تا کنون برای او به وجود آمده در "تخیل و تصور" جست و جو می کند. یعنی به این شیوه موفق می شود که نخست خود را برجسته تر و برتر از دیگران بپندارد و احساس کوچکی و حقارت خود را آرامش بخشد، دوم می کوشد در تخیل، تضادهای خود را حل کند. بدین معنی که در تصویر آرمانی که از خودش ترسیم کرده هیچ گونه تضادی نمی بیند، بلکه هر کاری می کند هرچند از دید دیگران متضاد و ضد و نقیض باشد، از دید خودش حسن است. "خودآرمانی12" که معلول یک سلسله جریانات ناسالم عصبی بوده از این پس خود عامل و مبدا ناراحتی های عصبی می شود و انرژی ای که می بایستی صرف پرورش و رشد "خود واقعی" شود، اکنون برای رسیدن به "خود آرمانی" به هدر می رود. برای این که بتواند "خودآرمانی" را به واقعیت نزدیک کند، نیازمند یک بزرگی و شکوه می شود. او برای بدست آوردن بزرگی باید صفاتی را در خودش بپروراند و روش هایی را به کار گیرد که در شان "خود آرمانی" باشد. نخستین حالت و صفت که خود به خود در او به وجود می آید این است که مجبور می شود خود را در هر زمینه ای و از هر نظر کامل و بی عیب و نقص گرداند، چون "خود آرمانی" کامل و بی عیب و نقص است شخص هم باید تلاش کند تا خود را مطابق آن بسازد.
دومین صفتی که در شخص به وجود می آید و وسیله ای برای بدست آوردن بزرگی می شود، عطش یا گرایش شدید به جاه طلبی است و سومین صفت، گرایش شدید به برتری، پیروزی و غلبه انتقام جویانه و کینه توزانه نسبت به دیگران است. هر سه صفت که برای بدست آوردن بزرگی در شخص به وجود می آید، یعنی گرایش شدید به کامل بودن، جاه طلبی و برتری طلبی انتقام جویانه دارای یک ریشه هستند و با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و معمولاً هر سه آن ها در یک فرد وجود دارد ولی با درجات متفاوت. هر سه دارای دو علامت مشخصه می باشند؛ یکی اجباری بودن آن هاست، دیگری نقشی است که تخیل و تصور درآن ها بازی می کند.
هورنای (1950) یادآور می شود، برتری طلب ها برای پنهان کردن نقص های خود به راه حل های خاصی دست می یازند.
او این راه حل ها را به سه نوع متفاوت تقسیم کرد: خودشیفتگی13، کمال گرایی، خودبینی- انتقام جویانه14.
راه حل کمال گرایی پناهگاه افرادی با استانداردهای بالای اخلاقی، عقلی و معنوی است و بر این اساس آنان دیگران را کوچک می شمارند و به درستی داوری، عمل و هدف شان از نظر عالی و بی نقص بودن در کلیه شئون زندگی به خود می بالند. فرد به دلیل دشواری زندگی کردن با استانداردهای خود، برای این که به خوبی جلوه کند به تعدیل ارزش های اخلاقی خود می پردازد. کمال گراها زمانی در این راه تصمیم خود را می گیرند، اصرار دارند که دیگران نیز مطابق استانداردهای کمال طلبی آن ها زندگی کنند و ایشان را به دلیل کوتاهی کردن در رسیدن به این استانداردها تحقیر می کنند. کمال گراها یک تعهد و الزام خشک افراطی دارند و با خود می گویند، چون من همیشه منصف، درستکار و وظیفه شناس هستم، دیگران باید قدر مرا بدانند و رفتارشان نسبت به من منصفانه باشد، این یقین، که به درستی دور از خطا و اشتباه عمل می کنند به آن ها یک احساس برتری می دهد.
نظریه پرلز15:
پرلز معتقد است وضعیت های ناتمام یا گشتالت های ناقص، سائق انسان را معین می کنند. او می گوید: هر موجود زنده ای به تمامیت و کمال خواهی گرایش دارد. هر چیزی که این گشتالت (به کمال گرائیدن) را باز دارد یا بگسلد، برای موجود زنده زیان آور است و به وضعیت ناتمام می انجامد که بی تردید نیازمند به پایان رساندن (تمام و کامل شدن) است.
پرلز در شخصیت دو منش ویژه را عنوان کرده است. یکی منشی که تمامیت گرا و مقتدر است و او آن را شخصیت حاکم و سلطه جو16می نامد. دیگری منشی است که مخالف اولی است و وی آن را شخصیت مطیع و پیرو17می نامد. به عقیده پرلز اگر فراخودی وجود دارد باید "خود" مادونی هم وجود داشته باشد. به اعتقاد او، فروید نصف کار را انجام داده است، او شخصیت حاکم یعنی همان فراخود را دریافته ولی از وجود شخصیتی دیگر که مادون است غفلت کرده است. مطابق تعبیر پرلز، شخصیت حاکم، مقتدر و تمامیت گر است. او بهترین را می خواهد. شخصیت حاکم یک دیکتاتور و قلدر است و با واژه ها و عباراتی مانند "شما باید" و "شما نباید" رفتار می کند و با تهدید دست به کنترل می زند و رفتار را زیر نفوذ می گیرد. بنابراین در درون هر فردی این دو منش پیوسته برای بدست گرفتن کنترل در تلاش و تکاپو هستند و شخص به اجزای کنترل کننده و کنترل شونده تقسیم می شود. کشمکش میان این دو منش هرگز کامل نمی شود و پایان نمی پذیرد زیرا هر یک برای بقا و زندگی خویش در تلاش هستند.
پرلز نظر خود را درباره کمال گرایی در قالب عبارت هایی که در بر گیرنده پند و اندرزهای سازنده هستند، این گونه بیان می کند:
● ای یار! کمال طلب نباش، کمال طلبی زجر و نفرین آور است. می ترسی مبادا هدف را درست نبینی، اما اگر بگذاری تو خود کاملی.
● ای یار! از اشتباهات نهراس، اشتباه گناه نیست. اشتباهات راه های گوناگون انجام دادن کارند. بسا که آفریننده تر و تازه تر هم باشند.
● ای یار! افسوس اشتباهات را مخور، به آن ها ببال، تو شهامت آن را داشته ای که چیزی از خودت مایه بگذاری…
● از هر افراط و تفریطی بپرهیز، هم از کمال طلبی و هم از درمان آنی، شادمانی آنی و هشیاری آنی حواس… (شولتز، 1375).
کمال گرایی از دیدگاه اسلام:
مکتب اسلام، همواره پیروان خود را از افراط و تفریط بر حذر داشته و آن ها را به اعتدال و میانه روی تشویق نموده است. ترجمه تعدادی از آیات قرآن کریم بیانگر این نکته است که انسان به اندازه ی توانایی های خود، مکلف شده و نه بیش تر؛ لذا خداوند هیچ کس را بیشتر از وسع و توانایی های او تکلیف نمی کند.
"و لانکلف نفساً الا وسعَها…" مومنون: 62
"و ما بر هیچ کس مگر به اندازه ی توانش تکلیف نمی نهیم…"
"لایکلّف الله نفساً الا وُسعَها…" بقره: 285
"… خدا هیچ کس را تکلیف نکند، مگر به اندازه ی توانش…"
"لانکلّف نفساً الا وسعَها…" انعام: 152
"هیچ کس را تکلیف نمی کنیم مگر به اندازه توانش…"
"لایکلّف الله نفساً الا ماءاتَها…" طلاق: 7
"خدا هیچ کس را تکلیف نمی کند مگر به قدر آنچه به او داده است…"
با اندکی ژرف اندیشی در آیات بالا مشخص می شود که ویژگی هایی چون داشتن معیارهای دست نیافتنی، تلاش افراطی برای دست یابی به آن معیارها و ارزیابی های سخت گیرانه از نظر اسلام نکوهیده شناخته می شوند، چرا که بیرون از تاب و توان انسان اند. نظام تربیتی اسلام، "روش تکلیف به اندازه وسع و توانایی" را سفارش می کند. در این روش مربی در برخورد با متربی باید چیزی بخواهد که در توان فهم و عمل وی قرار گیرد. این روش مبتنی بر "اصل عدل الهی" است. عدل الهی نیز ایجاب می کند که هیچ کس را مگر به اندازه تواناییش تکلیف نکند (هرمزی نژاد، 1380).
انواع کمال گرایی:
هاماچک (1978) میان کمال گرایی بهنجار و روان نژند تفاوت گذاشت و معتقد بود که کمال گرایی پدیده ی بسیار پیچیده ای است که هم به فعالیت طبیعی سازگار و هم به ناسازگاری های روانی وابسته است. در کمال گرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقت فرسا لذت می برند و زمانی که احساس می کنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند.موفقیت در انجام کارها گونه ای احساس خشنودی و رضایت به همراه می آورد (می سیل دین، 1963). همچنین نوعی احساس اعتماد به نفس نیز در پی دارد؛ زیرا افراد می توانند هم محدودیت های فردی و هم محدودیت های اجتماعی را بپذیرند (پچ18، 1984).
انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه می دهد تا از تلاش های خویش لذت ببرند و از نظر احساسات سیراب شوند، در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر19، 1991).
بنابراین برخی جنبه های کمال گرایی (خود مدار) و معیارهای بالای شخصی و پی در پی شدن آن ها از تلاش های سازنده برای دستاورد ویژگی های خوب دیگری مانند خود شکوفایی هستند (فراست20و همکاران، 1990). پشتیبانی مثبت و تشویق ارتباط با اولیاء و آموزگاران حس خودشکوفایی اشخاص را بالا برده و سرعت می بخشد.
زنان دانشگاهی که معیارهای شخصی بالایی دارند، از گونه های مثبت کمال گرایی به شمار می روند (فراست، لاهارت و روزنبلیت21، 1991). ایشان دارای مادرانی بودند که معیارهای بالایی برای خودشان داشته و بسیار مرتب و منظم بوده اند. ویژگی کمال گرایی مثبت والدین، رابطه معنی دار با وجود اینگونه ویژگی ها در دخترانشان دارد (فراست و همکاران، 1991).
کمال گرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه به وجود می آید. برای شخص انجام هیچ کاری خوب به نظر نمی رسد و فرد از بدست آوردن خشنودی از آن چه در حالت طبیعی خوب انجام شده و یا حتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست، ناتوان است. احساس های ژرف و پستی و آسیب پذیری، فرد را وا می دارد تا دست به یک دور پایان ناپذیر از تلاش های خودشکن بزند که در آن هر کار یا مسئولیتی گونه ای چالش تهدید کننده به شمار می آید، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمی رسد وهمزمان که فرد می کوشد رضایت و خشنودی دیگران را فراهم آورد به شدت تلاش می کند از هرگونه شکست و خطا بپرهیزد (بلت، 1995). بنابراین چنین شرایط خود درگیری (فراست و همکاران، 1990؛ هیویت وفلت، 1991) و تجربیات تنش زای میان فردی (هیویت و فلت، 1991) گونه ای درماندگی و عاطفه ی منفی شدید در شخص به وجود می آورد. چنین اشخاصی پیش، در ضمن و پس از سنجش امور خود، گونه ای عاطفه منفی چشمگیر را تجربه می کنند (فراست و همکاران، 1990).
ابعاد کمال گرایی:
1- کمال گرایی خود مدار22: یک مولفه انگیزشی است که شامل کوشش های فرد برای دست یابی به خویشتن کامل می باشد و در این بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال، معیارهای بالای غیرواقعی، کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ در رابطه با نتایج به گونه موفقیت های تام و یا شکست های تام می باشند. این افراد بر عیب ها وشکست های گذشته خویش تمرکز می کنند و معیارهای شخصی غیرواقعی را در سرتاسر حوزه ی رفتاری خود فراگیر می سازند. این افراد به افراط موشکاف و انتقادگر هستند به گونه ای که نمی توانند عیب ها و اشتباهات با شکست های خود را در جنبه های مختلف زندگی بپذیرند (فلت و همکاران، 1991).
2- کمال گرایی دیگر مدار23: بعد مهم دیگر کمال گرایی در بر دارنده عقاید و انتظارات درباره شایستگی های دیگران است. (هالندر، 1965). کمال گرایی دیگر مدار یک بعد میان فردی است که در بر گیرنده ی گرایش به داشتن معیارهای کمال گرایانه برای اشخاصی است که برای فرد اهمیت بسیاری دارند (فلت و همکاران، 1991). از آنجایی که کمال گرایی دیگر مدار با بی اعتمادی و احساس دشمنی نسبت به دیگران همراه است، این بعد کمال گرایی ممکن است به روابط میان شخصی دشوار بینجامد (فلت و همکاران، 1998). از سوی دیگر فراست، هایمبرگ، هولت و ماتیا24(1993) کمال گرایی دیگر مدار را اینگونه تعریف کردند: گرایش فرد به داشتن مجموعه انتظارات غیر واقع بینانه برای دیگران و ارزیابی سفت و سخت از آن ها. فرد کمال گرا می خواهد دیگران را به گونه ی مبالغه آمیزی با معیارهای غیرواقعی "کامل" ببیند.
3- کمال گرایی القاء شده اجتماعی25: این بعد از ابعاد میان فردی دیگران ساخته شده است. عقیده ای است که دیگران انتظارات اغراق آمیز و غیرواقعی را بر شخص اعمال می کنند که هر چند بر آوردن آن ها دشوار است ولی شخص باید به این استانداردها دست یابد تا مورد پذیرش دیگران قرار گیرد (فراست و همکاران، 1990؛ هیویت و فلت، 1991). چون این معیارهای افراطی از طرف دیگران به عنوان معیارهای تحمیل شده ی بیرونی تجربه می شوند، این احساس در فرد به وجود می آید که کنترل نشدنی هستند و به احساس شکست، اضطراب، خشم، درماندگی و ناامیدی می انجامند و به تفکرات خودکشی و افسردگی مربوط می شوند (بلت، 1995). افراد با سطوح بالای کمال گرایی القاء شده اجتماعی در برخورد با معیارهای دیگران نگران می شوند. آن ها از ارزیابی منفی دیگران می ترسند و از عدم تایید دیگران می پرهیزند و اهمیت بیشتری به دست یابی به توجه دیگران نشان می دهند. (هیویت و فلت، 1991).
ویژگی افراد کمال گرا26:
مهم ترین ویژگی های کمال گرایی داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم و دست نیافتنی و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است. هم چنین اعتقاد بر این است که مشکلات سازگاری افراد کمال گرا ناشی از وجود ویژگی های زیر است:
– داشتن معیارهای غیرواقع گرایانه و تلاش افراطی برای بدست آوردن این معیارها
– توجه انتخابی و تعمیم افراطی شکست ها
– ارزیابی سخت گیرانه از خود و گرایش به اندیشه همه یا هیچ (برنز27، 1980؛ هاماچک، 1978؛ هالندر، 1965؛ پچ، 1984).
کمال گرایان دوست دارند همه چیز سر جای خودش باشد و در زمان خودش انجام شود. برای آن ها نظم و روندکاری، حتی درباره ی کارهای جزئی اهمیت زیادی دارد. اشتباهات قابل تحمل نیستند. آن ها یک نامه ی غیررسمی دست نویس را حتی اگر خودکارشان لغزیده باشد یا املای کلمه ای نادرست نوشته شده باشد دوباره می نویسند. این چنین زندگی کردن اگرچه سخت و پر تشویش است ولی تا زمانی که کارها ثابت و پیش بینی شدنی باشند، اوضاع پیش می رود. این افراد معمولاً سخت کوش، پرکار و قابل اعتماد هستند ولی آمادگی رویارویی با تغییرات ناگهانی و موقعیت های دور از انتظار را به هیچ روی ندارند. مشکلات آن ها در سازگاری با تغییرات و گرایش نداشتن آن ها به ترک روند عادی کارها سبب می شود هنگامی که جریان عادی کارها مختل شود، شدیداً دچار استرس شوند. توجه بیش از اندازه آن ها به جزئیات، به این معنی است که آن ها پیوسته در حال به وجود آوردن استرس برای خود هستند، در حالیکه با اولویت بندی بهتر و یک برخورد ساده تر با کارهایی که اهمیت کمتری دارند می توانند به راحتی از این همه اتلاف وقت جلوگیری کنند.
با مرور در ادبیات پژوهش می توان فهرستی از ویژگی های افراد کمال گرا را به این ترتیب ارائه نمود:
1- داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم، دست نیافتنی و تلاش افراطی برای بدست آوردن این اهداف
2- گرایش به اندیشه همه یا هیچ
3- ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران
4- نیاز شدید به موفقیت
5- پرهیز از انتقاد دیگران و دوری جستن از آشکار شدن عیب ها و نقص ها
6- فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیر واقعی در سراسر حوزه های رفتاری
7- چشم داشت های زیاد از خود و دیگران
8- احساس ستیزه و خواری نسبت به خود و دیگران به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقعات
9- فراگیر نمودن افراطی شکست ها
10- چشم داشت احترام از دیگران در همه حال، به دلیل منصف، درستکار و وظیفه شناس دانستن خود
11- ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران حتی نزدیک ترین دوستان
12- وانمود کردن به استقلال فکری و عاطفی
13- اشتباه را گناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن
کمال گرایی والدین:
می سیل دین (1963) بیان می کند که والدین کمال گرانه تنها به تحقیر موفقیت های خود می پردازند، بلکه پذیرفتن و پاداش دادن به تلاش های کودکان را نیز دشوار می پندارند. آن ها به جای تایید رفتار کودکانشان پیوسته آن ها را به انجام کارهای بهتر وا می دارند و به آن ها هشدار می دهند. این کودکان هیچ گاه احساس خرسندی نمی کنند زیرا رفتار آن ها به اندازه کافی خوب نیست تا نظر والدین را جلب کند. بنابراین این کودکان مانند والدینشان موفقیت های خود را کوچک می شمارند و احساس می کنند که هیچ گاه چشم داشت های والدینشان را برآورده نخواهند ساخت.
هاماچک (1978) از جمله کسانی بود که بر رشد سبک شخصیتی کمال گرایی، آن هم در قالب دو بعد تاکید نمود. وی می گوید: کمال گرایی عصبی یا روان نژند (نگرانی زیاد درباره ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های منفی دیگران) حاصل تجربه های دوره ی کودکی است. این کودکان دارای والدین غیر تاییدگر یا گاه گاه تاییدگر هستند که علاقه شان به کودک بستگی به عملکرد کودک دارد.
والدین کمال گرا بیش از اندازه انتقاد می کنند، سخت گیر هستند و عموماً کمتر از فرزندانشان پشتیبانی می کنند. هاماچک معتقد است عدم تایید و تایید گاه گاهی و یا تایید شرطی والدین عامل نمودار شدن کمال گرایی در کودکان است. کودکان نمی توانند از یک عملکرد که به اندازه کافی خوب است مفهومی را ایجاد و یا درک کنند. عملکرد آن ها بیش از اندازه ارزیابی می شود که این به بهای از دست دادن مهربانی و نزدیکی تمام می شود. آن ها باید همواره بی نقص باشند تا خواسته های والدین را برآورده سازند و از انتقاد به دور باشند. همچنین انتقاد پی درپی و غیر سازنده ی اطرافیان موجب می شود که کودک برای پرهیز از اهانت ها و تحقیرهای احتمالی خود را از انجام کارها پس بکشد، ارزشی برای خود قایل نشود و از جایگاه پایین و با ترس با مسائل برخورد کند. چنین کودکی دست به نوآوری و کارهای تازه نمی زند، مضطرب و پریشان است و به توانایی های خود اعتماد ندارد. او یاد می گیرد برای حفظ اعتبار و احترام خود در جهت خشنودی و بدست آوردن خرسندی دیگران گام بردارد.
برنز (1980) بیان می دارد: والدین کمال گرا از عشق دن و تایید کودکان خود دوری می کنند و بدین شیوه آنان را مورد تنبیه قرار می دهند. فرزندان این افراد به اشتباهات خود با ناامیدی، اضطراب و ترس پاسخ می دهند زیرا اشتباه چیزی است که می بایست از آن دوری می جستند. این سبک خود ارزیابی به محض این که در فرد ثبات یافت می تواند به خود جاودان سازی بینجامد و فشارهای شدیدی برای فرد به وجود آورد (بلت، 1995).
کودکی که پدر و مادر کمال گرا دارد هرگز احساس خشنودی نمی کند زیرا پدر و مادر هرگز رفتار او را تایید نکرده اند.
کمال گرایی با بسیاری از مولفه های شخصیتی و روان شناختی در ارتباط است، برخی از مهمترین آنها عبارتند از خودباوری، جسارت و خودکارآیی.
خودباوری:
اغلب نظریه ها بر این باورند که خودباوری ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمت نفس اشاره دارد. به بیان دیگر درکی است که فرد از خود دارد ولی این درک با داوری های ارزشی همراه است و در بر گیرنده ی میزانی از حرمت نفس و خویشتن پذیری می باشد (اسلامی نسب، 1373).
خودباوری درجه تصویب، تایید، پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود یا خویشتن احساس می کند. این احساس ممکن است در مقایسه با دیگران باشد یا مستقل از آن. خودباوری به عنوان یک نیاز، شامل احساساتی است که انسان به داشتن آن در یک سیستم متقابل اجتماعی محتاج است، بدین معنا که، نیاز داریم تا مشترکات احساسی خود را با دیگران رد و بدل نماییم و در درون خود احساس می کنیم که با ارزشیم، همچنین احساس می کنیم که دیگران ما را با ارزش می پندارند و معتقد باشیم که آنان هم با ارزشند (پرهیزکار، 1385).
خودباوری عبارت است از ارزیابی و ارزشیابی مداومی که شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خود دارد، خودباوری نوعی قضاوت شخصی نسبت به ارزشمندی وجود می باشد (شاملو، 1363).
کوپر اسمیت28(1967) معتقد است که عزت نفس عبارت است از یک قضاوت شخصی در مورد با ارزش بودن یا بی ارزش بودن، قبولی یا عدم قبولی خود که در نگرش او متظاهر می شود.
عزت نفس مقدار ارزشی است که ما به خود نسبت می دهیم.همانند دیگر جنبه های خود، این جنبه عزت نفس نیز در محاوره با دیگران اکتساب می گردد وانعکاسی از اینکه دیگران چگونه نظری نسبت به ما دارند می باشد.
به عبارت دقیق تر، خودباوری مقدار ارزشی است که ما فکر می کنیم دیگران برای ما به عنوان یک شخص قایل هستند (ساندفرد و فرانک29، 1965).
خودباوری عبارت است از میزان تخمین و احساسی که فرد از توانمندی ها و ارزشمندی های خود دارد (براون و هریس30، 1978).
خودباوری عبارت است از ارزشی که اطلاعات درون خود پنداره برای فرد دارد و ناشی از اعتقادات فرد در مورد چیزهایی است که درون او هست (پپ والیس31و همکاران، 1989).
خودباوری کودکان و نوجوانان در پنج زمینه اجتماعی، تحصیلی و خانوادگی و تصور جسمانی و خودباوری کلی ظهور می یابد.
1. در زمینه اجتماعی احساس کودک در ارتباط با دیگران نسبت به خود و ارتباط اجتماعی می باشد.
2. در زمینه تحصیلی، ارزیابی پیشرفت تحصیلی از طریق معلم و خانواده و دوستان می باشد
3. خودباوری خانوادگی، عقاید کودک در مورد خودش به عنوان عضوی از خانواده اش سرچشمه می گیرد. وضعیت دانش آموز در خانواده، تعداد اعضای خانواده، ترتیب تولد، همگی بر خودباوری کودک اثر دارد.
4. تصور جسمانی، ظاهر بدن، رضایت از نقش ها و قیافه فرد می باشد.
5. ارزیابی کلی از خود، از اینکه من خوبم یا من همه ی چیزهای مربوط به خودم را دوست دارم (کوپر اسمیت، 1967).
اهمیت خودباوری:
یکی از مهمترین دلایل اهمیت خودباوری این است که ابراهام مزلو خودباوری را یکی از نیازهای اساسی انسان به شمار می آورد و در هرم نیازهای انسان بعد از نیازهای فیزیولوژیک، نیاز به ایمنی، نیاز به عشق و تعلق، نیاز به خودباوری را عنوان می کند (اسلامی نسب، 1373).
خودباوری از نظر بهداشت روانی و تعادل شخصیت دارای اهمیت فراوان می باشد (بل32و دیگران، 1985).
خودباوری پایین تعادل و پویایی انسان را بر هم زده و بازدهی کارآیی، یادگیری و خلاقیت انسان را به طریقی منفی تحت تاثیر قرار می دهد (فورست33و همکاران، 1979).
افرادی که خودباوری ضعیفی دارند، این نگرش کلی در آن ها پرورش یافته که خودشان را از یک دیدگاه منفی و انتقادآمیز بنگرند، واقعیت ها را به طریق منفی سوء تعبیر می کنند، روی جنبه های منفی و انتقادآمیز هر موقعیت تمرکز می یابند و احساس می کنند آینده بیشتر از گذشته امیدوارتر نیست و در مورد آینده نظری بدبینانه و ناامیدانه دارند (براهنی، 1369).
فرنچ34(1968)، وارگو35(1972) از خودباوری به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند. کوپر اسمیت (1967) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان برخوردار از خودباوری بالا افرادی هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره گیری از استعداد و خلاقیت خود به ابراز وجود می پردازند و به راحتی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند.
علل پیدایش خودباوری:
دلیل عمده ی ایجاد خودباوری را باید در رابطه فرد با جامعه به ویژه در دوران پر اهمیت کودکی و نوجوانی جست و جو کرد. این رابطه را می توان به گونه هایی بیان کرد که عبارتند از:
1- واکنش دیگران: مهمترین سرچشمه پدید آمدن خودباوری، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد (به ویژه کودک) است. به عنوان مثال اگر والدین به کودک بگویند که باهوش و زرنگ است و یا قابل اطمینان نیست، این گونه مفاهیم به تدریج بخشی از خود پنداشت کودک می شود.
2- مقایسه با دیگران: به تدریج که کودک رشد می کند، خود را با دیگران، مانند خواهر، برادر، دوستان، همسالان و غیره می سنجد. این سنجش یکی از منابع اصلی ایجاد خودباوری در کودکان است.
3- همانند سازی با الگوها: کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانند سازی کرده، آنان را به عنوان مدل و الگوی رفتار خود بر می گزیند. آن ها را می ستاید و میل دارد مانند آنان شود. مهمترین این الگوها، والدین، مربیان و آموزگاران هستند. شکل گیری خودآرمانی براساس در هم آمیختن ویژگی های این الگوها در ذهن کودک انجام می شود.
4- نیاز به احساس ارزشمندی: همراه با زیستن در شرایط اجتماعی، نیاز به احساس ارزشمندی به گونه سالم و متعادل آن در انسان به وجود می آید که برای نگهداری سلامت و تعادل روانی بسیار ضروری است. معمولاً اگر به این نیاز خللی وارد شود احساس حقارت و یا خود بزرگ بینی در فرد به وجود می آید. یعنی شخص یا بسیار خود کم بین و ناراضی از خود و یا بسیار خود بزرگ بین و خودنما می شود. در نتیجه فرد به علت به وجود آمدن اختلال در احساس ارزشمندی، از دریافت واقعیت ها و واکنش های دیگران نسبت به خود ناتوان است (بیابانگرد، 1373).
جسارت :
تعاریف متعددی در مورد جسارت در دسترس است. گلاسی و ودر36(1981) آنها را در صورت های زیر طبقه بندی کردند:
الف) حقوق اساسی بشر ب) بیان مناسب و صادقانه
پ) بیان عاطفی درست ت) حقایق، بیان عاطفی و فرضیه های تئوریکی ث) طبقه های خاص پاسخ ها
ج) پاسخی که از نظر محتوا آزاد است.
اسمیت37(1975) جسارت را به عنوان یک "حق برای هر فرد" مطرح کرد و این بیشتر براساس فرضیه های آزادیخواهانه و فلسفه آزادی اجتماعی استوار بود. شما این حق را دارید که نسبت به رفتارها، افکار و عواطف خودتان قضاوت کنید و مسئولیت شروع ونتایج آن به عهده ی خود شما است. تمرکز بیشتر تعریف ها روی بیان عاطفی است. ولپی38(1982) جسارت را بیان مناسب هر گونه عاطفه ای غیر از اضطراب نسبت به شخص دیگر می داند. بهترین تعریف از جسارت را ریم و مسترز39(1979) ارائه کرده اند (به نقل از راکز40، 1991):
"جسارت رفتاری بین فردی است که در آن بیان صادقانه و نسبتاً مستقیم افکار و احساساتی که از نظر اجتماعی مناسب می باشند وجود دارد به طوریکه احساس راحت بودن دیگران در نظر گرفته می شود".
تعریف دیگری را لانگ و جاکو بوسکی41(1976) ارائه کرده اند: "جسارت شامل پافشاری و ایستادگی در مورد حقوق فرد و بیان افکار و احساسات و عقاید به شیوه ای مناسب، مستقیم و صادقانه است که در آن تجاوزی به حق دیگران وجود نداشته باشد".
در همه تعاریف فوق بر رعایت و احترام دیگران تاکید می شود و اشاره شده است که افراد ماهر باید بتوانند بین گرفتن حقوق خود و پایمال کردن حقوق دیگران فرق بگذارند.
برای درک بهتر مفهوم جسارت ، لازم است که بین آن و سبک های ارتباطی منفعلانه، پرخاشگرانه و همراه با جسارت تفاوت گذاشت:
1- رفتار منفعلانه: این طبقه رفتاری به گونه ای است که فرد، حقوق خود را برای ابراز افکار و احساساتش نادیده می گیرد و در نتیجه به دیگران اجازه می دهد که به حقوق وی تجاوز کنند. شخص منفعل اجازه می دهد که دیگران افکار، احساسات و حقوق وی را نادیده بگیرند و به حوزه های شخصی او قدم بگذارند. شخص فاقد توانایی جسارت احساس می کند که بر روی اضطرابش هیچ کنترلی ندارد و این اضطراب است که او را برانگیخته و کنترل می کند. شخص منفعل احساس درماندگی و ناتوانی می کند، خود را دست کم می گیرد، اعتماد به نفس ندارد و به دیگران اجازه می دهد که به جای او تصمیم گیری کنند. چنین فردی توان مسئولیت پذیری ندارد و نمی تواند مشکلاتش را حل کند. در این سبک، هدف فرد آن است که به هر قیمتی که شده دیگران را خشنود سازد و از نشان دادن هر گونه تعارضی جلوگیری کند.
2- رفتار پرخاشگرانه: رفتار پرخاشگرانه یعنی ایستادگی سرسختانه برای مطالبه حقوق شخصی، تهدید کردن یا نادیده گرفتن حقوق دیگران و ابراز افکار و احساسات به گونه ای که نامناسب باشد. فرد پرخاشگر غالباً تفوّق خویش را به وسیله خوار و خفیف کردن دیگران حفظ می کند. چنین فردی هنگامی که مورد تهدید قرار می گیرد محل آسیب پذیر در دیگران را هدف قرار می دهد. ویژگی های این سبک عبارتند از: صحبت کردن پیش از تمام شدن صحبت های دیگران، بلندبلند و تهاجمی حرف زدن، خیره شدن به طرف مقابل، کنایه زدن (تهمت زدن، سرزنش وتحقیر کردن)، ابراز خشن و شدید احساسات و عقاید، بالاتر دانستن خود و رنجاندن دیگران برای جلوگیری از رنجش خود. هدف شخص پرخاشگر، تسلط، برنده شدن و فشار آوردن به شخص دیگر برای تسلیم شدن وی است.
3- رفتار همراه با جسارت : این گونه رفتار عبارت است از ایستادگی برای گرفتن حقوق شخصی و ابراز مستقیم و صادقانه ی افکار، احساسات و عقاید به شیوه ای که به حقوق دیگران احترام گذاشته شود. شخص دارای توانایی ابراز وجود، موقعیت را ارزیابی کرده، تصمیم می گیرد که چگونه بدون اضطراب یا احساس گناه عمل کند. افراد دارای توانایی جسارت به خود و دیگران احترام می گذارند و برای کردارها و انتخاب هایشان پذیرش مسئولیت می کنند. آن ها نیازهایشان را بازشناسی کرده و آن چه را که می خواهند آشکارا و مستقیم درخواست می کنند. اگر درخواستشان رد شود، ممکن است احساس ناامیدی یا ناراحتی بکنند، لیکن، خودپنداره ی آنان متزلزل نخواهد شد. همچنین، آن ها به تایید دیگران تکیه نمی کنند، در این سبک هدف شخص رعایت عدالت برای تمامی طرف های رابطه است.

ویژگی های شخصیتی جسارت ورزانه:
هر چند رفتار جسارت ورزانه در حدّ زیادی موقعیتی است و متناسب با موقعیت ها و وضعیت های مختلف تغییر می کند و به این معنا رفتاری نسبی تلقّی می شود اما مجموعه ای از این رفتارها به تدریج می تواند موجب شکل گیری نوعی صفت شخصیتی نیز باشد. به این ترتیب می توانیم در کنار رفتار جسارت ورز و غیر جسارت ورز، شخصیت جسارت ورز و غیر جسارت ورز هم داشته باشیم. توجه پژوهشگران علاوه بر وجود و بروز رفتار جسارت ورز و عدم وجود و عدم بروز رفتار جسارت ورز، به وجود و عدم وجود شخصیت جسارت ورز نیز، معطوف گردیده است. با این وصف در ارتباط های میان فردی، رفتار جسارت ورزانه موقعیتی و نسبی است. ممکن است از شخصیت جسارت ورز در موقعیت هایی رفتار غیر جسارت ورزانه سر زند و از شخصیت غیرجسارت در موقعیت هایی، رفتار جسارت ورزانه. اما همان طور که نسبیّت این مفهوم مغایر تصور شخصیت جسارت ورز و غیر جسارت ورز نیست، حضور کلیّتی از ویژگی های رفتاری جسارت ، نیز مغایرتی با نسبی بودن آن به تناسب موقعیت مخاطب، محیط و مهارت ندارد.
پژوهشگران در توصیف ویژگی های رفتار جسارت ورزانه اختلاف چندانی ندارند. آن ها اغلب بر رفتارهایی همچون ابراز عواطف بدون اضطراب، رک گویی، رد درخواست های غیرمنطقی، توانایی در گفتن پاسخ نه، پذیرفتن تمجید و تحسین نسبت به خود، ابراز علاقه مندی، پرهیز از رفتار واکنشی، انتقادگری، انتقادپذیری، پافشاری بر خواست های منطقی، خواستن حقوق بشر برای خود و دیگران، توجه به شان انسانی مخاطب، پرهیز از تعارف و چند ویژگی دیگر، تاکید نموده اند. بر این اساس ویژگی های شخصیتی جسارت توضیح داده می شود:
– فرد و شخصیت جسارت ورز کسی است که انتقاد پذیر است و با حفظ استقلال رای خویش از هر گونه رفتار وابسته پرهیز می کند.
– در روابط میان فردی به نظر دیگران درباره خودشان حساسیت و نگرانی نشان نمی دهد و با اطمینان و اعتماد متقابل رفتار می کند. همچنین در عین فعال بودن و کارآیی در این ارتباط رفتاری سازگارانه دارد.
– در رفتارهای اجتماعی ثبات رفتاری دارد و در جایگاه عمل و تصمیم گیری تردید نمی کند. همچنین، حفظ احترام متقابل در روابط اجتماعی صرف نظر از موقعیت مخاطب همیشه برای او معیار اصلی رفتار ارتباطی است.
– او نسبت به خود و دیگران احساس مثبتی دارد و به خواسته خویش و حق انتخاب خود و دیگران احترام می گذارد.
– شخصیت جسارت ورز از حقوق خویش آگاهی دارد، در نتیجه از آن حقوق با اعتماد به نفس42، تسلط و مهارت کامل دفاع می کند. همچنین برای گرفتن حقوق دیگران، نظر دادن و استقلال رای آنان زمینه مناسبی فراهم می نماید.
– او استقلال رای دارد و از افکار و عقایدی مستقل، صادقانه و روشن برخوردار است.
– او از پوزش خواستن و پذیرش این که اشتباه کرده، سرباز نمی زند و از تایید دیگران به خاطر کارهای مثبتی که انجام داده اند نمی پرهیزد.
– در رویارویی با موقعیت های تازه و مسائل پیش بینی نشده با ابتکار و انعطاف رفتار می کنند و در ذهن خویش بدیل های گوناگون و بی شمار رفتاری دارد.
ولپی در شخصیت افراد غیر جسارت ورز، بر وجود "ترس از دست دادن" اشاره می کند. به اعتقاد وی، فرد به دلیل ترس از این که "خوب و کامل عمل نکند" نمی تواند عواطفش را بیان و ابراز کند. بر این اساس، معیارهای کمال گرایانه و حساسیت نسبت به دیگران، می تواند مخل رفتارهای جسارت ورزانه باشد.
خودکارآیی:
نظریه های روان شناختی متعددی در خلال سال ها سعی کردند تا رفتار آدمی را تبیین کنند. نظریه شناختی- اجتماعی یکی از نظریه هاست. در 1968 بندورا این نظریه را در مورد کنش وری آدمیان ارائه کرد که در آن نقش "باورهای خود" را در شناخت انگیزش عاطفه و رفتار آدمی برجسته نمود. بندورا معتقد است که افراد یک "نظام خود43" را می پرورانند که آنها را قادر می سازد تا بر تفکرات، احساسات و اعمالشان مهار داشته باشند. علاوه بر آن بندورا (1997، 2001) خودکارآیی را در بافت یک نظریه کارگزاری شخصی و جمعی قرار داده است که به همراه دیگر عوامل شناختی- اجتماعی در تنظیم موفقیت و سلامت آدمی فوق العاده موثر است.
یکی از بهترین شیوه ها برای بدست دادن تعریف دقیق و منسجم از خودکارآیی آن است که بگوییم این مفهوم چه فرقی با مفاهیم تا حدی شبیه و نزدیک به آن دارد (مادوکس44، 2002):
– خودکارآیی مهارت ادراک شده45نیست. خودکارآیی عبارت است از باور فرد درباره اینکه با مهارت های خودم می توانم در شرایط معین کاری را انجام دهم، آن با باورهای فرد درباره توانایی هماهنگی و منسجم کردن مهارت ها و توانایی ها در موقعیت های متغیر و چالش انگیز سروکار دارد.
– باورهای خودکارآیی پیش بینی ساده درباره رفتار نیست و با می خواهم انجام دهم کاری ندارد، بلکه با این که، می توانم انجام دهم، سروکار دارد.
– خودکارآیی اسنادهای علّی 46نیست. اسنادهای علّی، تبیینی برای رویدادها از جمله رفتار و پیامدهایش می باشد. باورهای خودکارآیی، داوری و باور فرد درباره قابلیت و توانایی هایش در انجام کاری می باشد.
– خودکارآیی قصدمندی47برای رفتار یا قصدمندی برای دست یابی به یک هدف ویژه نمی باشد.
– خودکارآیی خودباوری نیست. خودباوری شامل عقیده فرد و نگرش فرد درباره ارزش خود می باشد.
– خودکارآیی انگیزه، کشاننده یا نیاز به مهار48نیست، فرد می تواند نیاز قوی به کنترل در یک موقعیت ویژه داشته باشد در حالیکه باورهای ناکارآیی درباره همان موقعیت در وی مسلط باشد.
– باورهای خودکارآیی انتظارات پیامد49نیست. انتظار پیامد رفتار عبارت است از باور فرد درباره این که رفتار خاص ممکن است منجر به پیامد خاص در یک موقعیت خاص گردد. اما باورهای خودکارآیی عبارت است از باور فرد به این که می تواند با یک رفتار خاص، پیآیی خاص را منجر شود.
– خودکارآیی رگه شخصیتی50نیست. بسیاری از مفاهیم مهارگری و صلاحیت مانند حرمت خود، موضع مهارگری، خوش بینی، امیدواری و سخت رویی به عنوان رگه یا شبه رگه در نظر گرفته می شوند. خودکارآیی به عنوان رگه شخصیتی تعریف و ارزیابی نشده است بلکه باورهای فرد درباره توانایی انسجام مهارت ها و توانایی ها برای دست یابی به اهداف و پیشرفت طرح ریزی شده در شرایط و موقعیت خاص می باشد (مادوکس، 2002).
– خودکارآیی خودپنداشت51نیست. خودکارآیی داوری فرد در مورد صلاحیت52خودش می باشد. سوالاتی که در مورد باورهای خودکارآیی مطرح است، درباره "توانستن53" می باشد. آیا می توانم خوب بنویسم؟ آیا می توانم رانندگی کنم؟ اما سوالاتی که در مورد خودپنداشت مطرح است درباره "بودن54" است: من کیستم؟ آیا خودم را دوست دارم؟ (پاجاریس55، 2002).
بنابراین خودکارآیی ادراک شده عبارت است از باورهای فرد درباره قابلیت هایش برای انسجام سطوح طرح ریزی شده عملکرد و پیشرفت و مهار رویدادهایی که در زندگی اش تاثیر بسزایی دارند (بندورا، 1994، 1997).

مولفه های خودکارآیی:
مطابق گفته های بندورا (1997) باورهای خودکارآیی دارای سه مولفه (بعد) می باشد: اندازه (سطح56)، عمومیت57و نیرومندی58
الف) سطح: اولین بعد باورهای خودکارآیی می باشد. کارآیی یک فرد در یک قلمرو ممکن است در حد کارهای ساده، متوسط و یا شامل سطوح سخت گردد، اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد، انجام آن کار ساده بوده و هر کس ممکن است احساس خودکارآیی بالا در مورد انجام آن داشته باشد.
ب) عمومیت: دومین تفاوت باورهای خودکارآیی در بعد تعمیم پذیری است. افراد ممکن است در یک قلمرو و یا بخش کوچکی از آن خود را کارآمد بدانند. عمومیت خودکارآیی از چند عامل تاثیر
می پذیرد: شباهت فعالیت ها، حیطه بروز آن، کیفیت شرایط و خصوصیات اشخاصی که آن رفتار یا فعالیت به آن ها مربوط است.
ج) نیرومندی: باورهای خودکارآیی ضعیف دراثر تجارب ناموفق به آسانی بی اعتبار می شوند. اما کسانی که اعتقاد محکمی به قابلیت های خود دارند، در برابر موانع آن را حفظ می نمایند. باورهای خودکارآیی هر چه قدر نیرومندتر باشد دوام بیشتری می یابد و رابطه بیشتری با رفتار پیدا می نماید.
منابع خودکارآیی:
بندورا (1994، 1997) معتقد است که باورهای افراد درباره کارآیی شان تحت تاثیر چهار منبع عمده رشد و تحول می یابد. این چهار منبع عبارتند از: تجارب مسلط59، تجارب جانشینی60، قانع سازی کلامی (اجتماعی61) و حالت های فیزیولوژیکی و هیجانی62. مادوکس (2002) منبع دیگری را به آن چهار منبع اضافه کرده است که تجارب تصویرسازی63می باشد.
الف) تجارب مسلط: یکی از اثر بخش ترین طروق برای خلق احساس کارآیی بالا، تجارب مسلط قبلی می باشد. موفقیت باورهای کارآیی شخصی را افزایش می دهد و شکست باعث کاهش آن می گردد.
ب) تجارب جانشینی: دومین طریق برای خلق و نیرومندسازی باورهای خودکارآمد تجربه جانشینی می باشد که به واسطه الگوهای اجتماعی فراهم می گردد. باورهای خودکارآیی تحت مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای رفتار دیگران قرار دارد، به خصوص افرادی که به عنوان الگو پذیرفته می شوند. افراد از این اطلاعات برای بنا وشکل دهی تجاربشان درباره رفتارشان و پیامدهای رفتارشان سود می جویند و این کاملاً وابسته است که افراد چه قدر خودشان را شبیه فردی بدانند که آن را مشاهده می کنند.
ج) قانع سازی کلامی (اجتماعی): سومین طریق برای نیرومندسازی باورهای افراد است، بدین معنی که آنها توانایی دست یابی به موفقیت را دارند. باورهای کارآیی افراد تحت تاثیر گفته های افراد دیگر درباره توانایی و قابلیت های آنها قرار دارد. قانع سازی کلامی زمانی با نفوذتر و اثربخش تر خواهد بود که به وسیله افراد متخصص و متعهد و جذاب صورت گیرد.
د) حالت های فیزیولوژیکی و هیجانی: افراد یاد گرفته اند که عملکرد ضعیف یا ادراک شکست را با برپایی فیزیولوژیکی آزار دهنده و موفقیت را با حالت های احساسی لذت بخش و خوشایند تداعی و مرتبط کنند. بنابراین وقتی افراد از برپایی فیزیولوژیکی ناخوشایند در مقایسه با برپایی فیزیولوژیکی خوشایند آگاه می شوند، صلاحیت خودشان را زیر سوال می برند. البته باید توجه داشت نشانگرهای فیزیولوژیکی با برپایی خودکار متفاوت است. وقتی برپایی فیزیولوژیکی و هیجانی بالا باشد، سطح خودکارآیی او پایین خواهد بود. در یک موقعیت معین هر چه بیشتر دچار ترس، اضطراب یا تنیدگی شویم کمتر احساس می کنیم که می توانیم به اندازه کافی با آن کنار بیاییم.
ه) تجارب تصویرسازی: افراد با تصویرسازی ذهنی یک موقعیت فرضی و رفتارهای اثربخش یا غیر اثربخش خودشان یا دیگران در آن موقعیت می توانند باورهای خودکارآیی شان را تحت تاثیر قرار دهند. باید توجه داشت که تصویرسازی ذهنی افراد در انجام کارها و تکالیف به نحو بهینه و مطلوب، مسلماً آن تاثیر تجارب مسلط واقعی را ندارد (مادوکس، 2002).
عوامل متعددی در تحول باورهای خودکارآیی افراد در گستره زندگی موثرند، از جمله این عوامل تاثیر بافت خانواده و والدین است. از ابتدا نوباوگی، والدین و یا مراقبان نوباوگان تجاربی را فراهم می کنند که تاثیر مختلفی بر خودکارآیی کودکان دارد، وقتی خانواده به کودک کمک کند تا به طور اثربخش با محیط برخورد کند تاثیر مثبتی بر تحول باورهای خودکارآیی آنها می گذارد (بندورا، 1997؛ اشنیوایند64، 1995) والدینی که تجارب در حد تسلط و فرصت های مختلفی را برای کودکانشان ترتیب می دهند، نوجوانان و جوانان کارآمدتری دارند در مقایسه با والدینی که فرصت محدودی را تدارک می بینند. در تبیین کنش وری های خانواده، نشان داده شده است که والدین در شکل گیری باورهای خودکارآیی کودکان تاثیر می گذارند (فلامر65، 1995).
مروری بر پژوهش های انجام شده:
پژوهش های انجام شده در خارج از کشور:
هر چند کمال گرایی تارخچه ای طولانی دارد اما پژوهش های تجربی اندکی برای بررسی این سازه انجام شده است.
باردون، کان، آبرامسون، هیترتون و جوینر66(2006) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و خودکارآیی در نمونه 406 نفری از زنان پرداختند. بررسی ها نشان داد که بین کمال گرایی القاء شده اجتماعی و خودکارآیی همبستگی منفی وجود دارد.
کنی- بنسون و اِوا67(2005) در پژوهشی به بررسی نقش کمال گرایی مادران در بروز کمال گرایی فرزندان در یک نمونه 140 نفری از دانش آموزان دوره ابتدایی پرداختند. نتایج نشان داد که کمال گرایی در دانش آموزان که مادران کمال گرا داشتند به مراتب بیشتر گزارش شد. همچنین آن ها به این نتیجه رسیدند که این دانش آموزان از نظر ابراز وجود ناتوان تر هستند.
سوئننز، الیوت، وانستینکیزت، لایتن و دوریز68(2004) در پژوهشی تحت عنوان انتقال بین نسلی کمال گرایی به بررسی نقش والدین در بروز کمال گرایی فرزندان پرداختند. نتایج نشان داد که کمال گرایی والدین در ایجاد کمال گرایی فرزندان نقش دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمال گرایی پدران و کمال گرایی دختران رابطه قوی تری وجود دارد.
یونک، کلاپتون و بلاک لی69(2004) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی والدین (18= مادران) و (76= پدران) و خودباوری فرزندان (فرزندان= 90) پرداختند. نتایج نشان داد که بین کمال گرایی والدین و خودباوری فرزندان همبستگی منفی وجود دارد.
اشبی و ریس70(2002) به بررسی رابطه میان ابعاد سازگارانه و ناسازگارانه کمال گرایی با خودباوری پرداختند. آن ها به این نتیجه رسیدند که کمال گرایی سازگارانه با خودباوری رابطه مثبت دارد و کمال گرایی ناسازگارانه با خودباوری رابطه منفی دارد.
سامیک، سوزوکی و کانداک71(2001) در پژوهشی رابطه میان کمال گرایی و خودباوری را در یک نمونه 146 نفری از دانشجویان مذکر ژاپنی مورد بررسی قرا دادند. نتایج این بررسی نشان داد که بین کمال گرایی و خودباوری همبستگی منفی وجود دارد.
لیندادی دینتر72(2000) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و خودکارآیی فرزندان نوجوان آن ها در یک نمونه 90 نفری پرداخت. بررسی ها نشان داد که بین کمال گرایی والدین و خودکارآیی فرزندان همبستگی منفی وجود دارد. ولف73و همکاران (1999) در تحقیقات خود ارتباط منفی بین کمال گرایی والدین و خودکارآیی پسران را گزارش داده اند.
هیل74و همکاران (1997) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و مسائل میان فردی پرداختند. تحلیل داده ها نشان داد که کمال گرایی خودمدار با جسارت در مردان و زنان رابطه منفی دارد.
پروسر، ریس وابشی75(1996) امکان ارتباط خودباوری و انواع کمال گرایی و همچنین رابطه میان انواع کمال گرایی و ویژگی های فضای خانوادگی را بررسی کردند. 58 نفر افراد کمال گرا از میان کل 568 دانشجوی دوره ی لیسانس انتخاب شدند. این نمونه به گروه های کمال گرای طبیعی و کمال گرای روان نژند طبقه بندی شدند. خودباوری و دو بعد از روابط والدین فرزندی یعنی حمایت بیش از اندازه (مثل کنترل کردن) و مراقبت (مثل مهر، حمایت) درباره ی همه آزمودنی ها با مقیاس خودباوری و پرسشنامه روابط والدین بررسی شدند. نتایج نشان داد که کمال گرایان روان نژند والدین خود را کم تشویق کننده تجربه کرده اند. این مطالعه بیان می کند که همه افراد کمال گرا با درجات متفاوتی والدین خود را سخت گیر، کمال گرا و پرتوقع در می یابند.
شولتز76(1996) در طی تحقیقی نتیجه گرفت که برتری اقتصادی خانواده به طور معنی داری در جسارت نوجوانان دخالت دارد تا کمال گرایی والدین.
فلت، هیویت و دی رسا77(1996) رابطه میان سه بعد کمال گرایی و ادراک مهارت های اجتماعی و سازگاری روانی- اجتماعی را بر روی یک نمونه 105 نفری از دانشجویان مورد سنجش قرار دادند. کمال گرایی القاء شده اجتماعی بالا با مشکل سازگاری روانی- اجتماعی رابطه کاملی داشت که در برگیرنده تنهایی، کم رویی، ترس از ارزشیابی منفی و سطح پایین خودباوری اجتماعی بود.
کوکتا و دانگلو78(1994) در پژوهشی بر روی بیماران مبتلا به کم خونی قلبی دریافتند که در این بیماران الگوی رفتاری تیپ الف، خصومت گرایی، کمال گرایی، نبود ابراز وجود و اضطراب به عنوان صفات زمینه ساز شخصیت شناسایی شدند.
آلدن، بیلینگ و والاس79(1994) در پژوهش خودروی یک نمونه 90 نفری از دانشجویان دختر به این نیتجه رسیدند که میزان کمال گرایی خودمدار یا القاء شده اجتماعی با اضطراب اجتماعی و سرزنش به خودکارآیی در آزمودنی ها بستگی دارد.
واینر80(1994) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که کمال گرایی والدین با خودباوری نوجوانان رابطه منفی و معناداری دارد.
فراست و همکاران (1991) در پژوهشی به بررسی ارتباط رفتار والدین و کمال طلبی فرزندان پرداختند. نخست آزمون خود گزارش دهی از میزان کمال طلبی و رفتار سخت گیرانه به وسیله پدر و مادر تکمیل شد، سپس فرزندان این افراد آزمونی را تکمیل کردند که به بررسی میزان درک آن ها از رفتار سخت گیرانه ی پدر و مادر و اندازه کمال طلبی خود آنان (فرزندان) می پرداخت. براساس نتایج بدست آمده میزان کمال طلبی و سخت گیری مادران با کمال طلبی دختران ارتباط داشت. همچنین درک دختران از رفتار سخت گیرانه با میزان کمال طلبی دختران مربوط بود.
آنجلا و تیموتی81(1990) در پژوهشی بر روی یک نمونه 188 نفری به بررسی الگوهای کمال گرایی در میان دانش آموزان و والدین آن ها پرداختند. آن ها به این نتیجه رسیدند که سطوح کمال گرایی خودمدار در دانش آموزان با سطوح کمال گرایی خودمدار والد هم جنس آن ها رابطه مثبت دارد.
آلدن و سفران82(1978) ارتباط میان نبود جسارت و عوامل شناختی نظیر داشتن معیارهای کمال گرایانه، حساسیت بیش از اندازه نسبت به دیگران را مورد بررسی قرار دادند. آن ها دریافتند که بین کمال گرایی و رفتار جسارت ورزانه رابطه وجود دارد.
شوارتز و گاتمن83(1976) معیارهای کمال گرایانه و حساسیت نسبت به نظر دیگران را مخلّ رفتارهای جسارت ورزانه می دانستند. به عقیده آن ها انتقاد زیاد از خود، داشتن معیارهای کمال گرایانه و حساسیت بیش از اندازه درباره دیگران و درباره خود می تواند به رفتارهای غیر جسارت ورزانه بینجامد.
لودویگ و لازاروس84(1972) یک سری نسخه های شناختی و رفتاری، برای روشن شدن روش های جسارت آموزی ارائه نموده اند. آن ها نشان دادند که شناخت های غیر منطقی مانند انتقاد از خود و کمال گرایی اطرافیان به خصوص والدین باعث بازداری اجتماعی می شود و از رفتار جسارت ورزانه جلوگیری می کند.
هالندر (1956) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و خودباوری پرداخت، نتایج نشان داد که کوشش زیاد برای کمال جویی پاسخ رایج افراد برای مقابله با اعتقاد به "نامطلوب بودن ارزش خویشتن" است.
پژوهش های انجام شده در داخل کشور:
وردی، مهرابی زاده، هنرمند و نجاریان (1380) براساس پژوهشی که بر روی دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی انجام دادند بیان می دارند که کمال گرایی با افسردگی، اضطراب، ترس مرضی و پرخاشگری در ارتباط است.
هرمزی نژاد (1380) در پژوهشی روی دانشجویان دانشگاه نشان داد که میان کمال گرایی و ابراز وجود در دانشجویان رابطه منفی وجود دارد یعنی هر چه دانشجویان کمال گراتر باشند از نظر ابراز وجود که همانا توانایی گرفتن حق مسلم است، ناتوان تر هستند.
در پژوهشی تشکر (1377) رابطه نگرش های فرزندپروری، الگوی شخصیتی تیپ A، جزم گرایی و کمال گرایی والدین را با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی فرزندانشان در یک نمونه 105 نفری از دانش آموزان پسر دوره راهنمایی مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که بین کمال گرایی والدین و اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود ندارد.
اسماعیل خانی (1377) در پژوهشی با عنوان ساخت و اعتباریابی مقیاسی برای سنجش خودشکوفایی و بررسی رابطه آن با سرسختی روان شناختی، کمال گرایی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دختر و پسر به این نتیجه رسید که میان خودشکوفایی و کمال گرایی همبستگی منفی وجود دارد.

خلاصه:
در این فصل موضع گیری های نظری و یافته های پژوهشی در ارتباط با موضوع پژوهش در چند گستره مورد بررسی قرار گرفت.
در آغاز با توجه به این که متغیر مستقل و اساسی پژوهش حاضر کمال گرایی والدین بود، دیدگاههای نظری در این مورد ارائه گردید.
در ادامه نظر به این که مهمترین هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه کمال گرایی والدین با خودباوری، جسارت و خودکارآیی فرزندان بود، گستره نظری در مورد خودباوری، جسارت و خودکارآیی و پژوهش هایی که رابطه بین کمال گرایی والدین و خودباوری، جسارت و خودکارآیی فرزندان را مورد تاکید قرار دادند به دقت مورد بررسی قرار گرفتند.

منابع فارسی:
– تشکر، بهرام. (1377). بررسی رابطه نگرش های فرزندپروری، الگوی شخصیتی A، کمال گرایی و جزم گرایی والدین با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
– دلاور، علی. (1378). احتمالات و آمار کاربردی در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران: انتشارات رشد.
– دلاور، علی. (1383). روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
– شولتز، دوآن. مترجم: خوشدل، گیتی (1385). روان شناسی کمال. تهران: نشر پیکان.
– عباسی نیا، محمد. (1378). تاثیر آموزش جسارت در میزان جسارت و خودباوری دانش آموازن کم جسارت پسر در ناحیه 1 قم در سال تحصیلی 78- 77. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
– علی نیا کروئی، رستم. (1382). بررسی رابطه بین خودکارآیی عمومی و سلامت روان دانش آموزان پایه سوم مقطع متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی 82- 81. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
– فیست، جس وفیست، گریگوری جی. مترجم: سید محمدی، یحیی (1384). نظریه های شخصیت. تهران: نشر روان
– مهرابی زاده هنرمند، مهناز و وردی، مینا. (1382). کمال گرایی مثبت، کمال گرایی منفی. اهواز: نشر رسش.
– نجفی، محمود. (1383، اسفند). کمال گرایی. دو ماهنامه دانشجو، 3-2.
– هرمزی نژاد، معصومه. (1380). رابطه ساده و چند گانه متغیرهای خودباوری، اضطراب اجتماعی و کمال گرایی با ابزار وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.

منابع انگلیسی:
– Alden, L.E, Bielingt, P. Y. & Wallace, S.T. (1994). Perfectionism in an interpersonal context, Cognitive Therapy and Reacher, 267- 376.
– Alden, L. & Safrang, J. (1978). Irrational beliefs and nonassertive behavior. Cognitive Therapy and Research, 357- 360.
– Angela, Z. & Timothy, J. (1990). Family Patterns of Perfectionism, Journal of Personality Assessment.
– Bardone- Cone, A.M, Abramson, L.Y, Heatherton, T.F. & Joiner, T.E. (2006). Perfectionism, Self efficacy in Women, Department of Psychological Sciences, university of Missouri- Colombia.
– Flett, G.L, Hewitt, P.L & De- Rosa, T. (1996). Dimensions of Perfectionism, Psychosocial adjustment, and social skills, Personality and Individual Deferences, 143-150.
– Frost, R.O, Lahart, C.M. & Rosenblate, R. (1991). The Development of Perfectionism : A study of daughters and their parents.
Cognitive Therapy and Research, 469-489.
– Gwen, A, Kenney- Benson & Eva, M. (2005). The role of mother's Perfectionism in children's perfectionism. Journal of Personality, 33- 46.
– Hill, R.W. & Zrull, M.G. (1997). Perfectionism and interpersonal problem. Journal of Personality Assessment.
– Ludwig, L.D. & Lazarus, A.A. (1972). A cognitive and behavioral approach to the treatment of social inhibition.
Psychtherapy: Theory Research and Practice, 204- 206.
– Preusser, K.J. ,Rice, K.G. & Ashby, J.S. (1996). Perfectionism. Individual psychology. Journal of adlerian Theory Research and Practice, 246- 260.
– Rice, K. J. & Ashby, J.S. (2002). Perfectionism, dysfunctional attitudes and self- esteem. Journal of Counseling & Development, 197- 203.
– Schwartz, R. & Gottman, J. (1976). Toward a task analysis of assertive behavior. Journal of Consulting an clinical psychology, 910- 920.
– Soenens, B, Elliot, A.J. , Vansteenkiste, M. , Luyten, P. & Duriez, B. (2004). The intergenerational transmission of Perfectionism. Family psychology.
– Sumik, Tsuzuki & kandak. (2001). Perfectionism and self- esteem among Japanese men.
– Young, E.A. , Clopton, J.R. & Bleckley, M. K. (2004). Parental perfectionism and children's self- esteem. Department of Psychology, Texas Tech University.

1. Webster's new American Dictionary
2. Hollender, M.H
3. All-or- none
1. Hamachek, D.E.
2. Weissman, A.N.
3. Blatt, s.J
4. Frost, R.O, Marten, P. A, Lahart, C & Rosenblate, R.
1. Freud, S
2. Superego
1. Ego- alien
1. Real self
1. Idealized self
1. Narcisstistic
2. Arrogant- Vindictive
1. Perls, F
1. Topdog
2. Vndergo
1. Pacht, A.R
1. Flett, G.L, Hewitt, P.L, Blankstein, K.R & Mosher, S.W.
2. Frost, R.O.
3. Frost, R.O, Lahart, C.M & Rosenblate, R.
34. Self- Oriented Pefectionism
1. Other- Oriented Perfectionism
36. Frost, R.O, Heimberg, R.G, Holt. S & Mattia, J.I
37. Socially- Prescribed Perfectionism
1. Perfectiontic
2. Burns, D.D.
1. Cooper smith
2. Sandfred & Franck
3. Brown, G.W &Harris, T.O. 4. Pepe &Ellis, k

1. Bel
2. Fuerst, D.M.
3. French,J
4. Wargo , D. J.
48. Glassi & Vodder
49. Smith, M.Y
50. Wolpe, J
51. Rimme & Masters
52. Rakos, R.F
1. Lang, A & Jakubowski, p
54. Self- confidence
55. Self system
1. Maddux, Y. E
2. Perceived skill
3. Causal attribution
1. Intention
2. Motive drive or need for control
3. Out come expectancies
4. Personality trait
1. Self- concept
2. Competence
3. Can
4. Being 5. Pajares, F
6. Magnitude or level
1. Generality
2. Strength

1. Mastery experiences
2. Vicarious experiences
3. Verbal or social Persuasion
4. Somatic and emotional states
5. Imaginal experiences
1. Schneewind, K.A
2. Flammer, A
3. Bardone- cone, A.M, Abramson, L.Y, Heatherton, T.F & Joiner, T.E.
1. Kenney- Benson, Eva, M.
2. Soenens, B, Elliot,A.J, Vansteenkiste, M, Luyten, P & Duriez , B.
3. Younq, E. A, Clopton, J.R & Bleckley, M.K
1. Ashby, J & Rice, K.
2. Sumik, Tsuzuki & Kandak
3. Lynda D. Dinter
4. Wolf, D
1. Hill, R.W
2. Preusser, K. J , Rice, K. G & Ashby, J. s
1. Schultz, D
2. Flett, G. L, Hewitt, P. L & De- Rosa, T.
3. Kukleta, M & Dungelova, E.
4. Alden, L. E, Bieling, P. Y & Wallace, S.T
1. Weiner, B
2. Angela, Z & Timothy, J
1. Alden, L & Safrang, J.
2. Schwartz, R & Gottman, J
3. Ludwing, L. D &Lazarus, A.A
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 48 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود