تارا فایل

بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان



چکیده:
هدف از این تحقیق بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 86- 85 است. بدین منظور تعداد 130 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. نوع پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزار مورد استفاده مقیاس کما ل گرایی اهواز، آزمون عزت نفس کوپر اسمیت، آزمون جرات ورزی گمبریل و ریچی و مقیاس خودکارآمدی عمومی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمال گرایی مادران و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی قوی تری وجود دارد.
کلید واژه ها: کمال گرایی، عزت نفس، جرات ورزی، خودکارآمدی.

فهرست مطالب
عنوان
فصل اول: کلیات پژوهش
مقدمه
بیان مساله
اهمیت و ضرورت مساله
اهداف پژوهش
فرضیه های پژوهش
متغیر های پژوهش
تعاریف نظری و عملیاتی
فصل دوم: گستره نظری مساله مورد بررسی و پژوهش های مربوط به آن
کمال گرایی
نظریه های کمال گرایی
کمال گرایی از دیدگاه اسلام
انواع کمال گرایی
ابعاد کمال گرایی
ویژگی افراد کمال گرا
کمال گرایی والدین
عزت نفس
اهمیت عزت نفس
علل پیدایش عزت نفس
جرات ورزی
ویژگی های شخصیتی جرات ورزانه
خودکارآمدی
مولفه های خودکارآمدی
منابع خودکارآمدی
مروری بر پژوهش های انجام شده
فصل سوم: روش پژوهش
طرح پژوهش
جامعه آماری
نمونه آماری
روش نمونه گیری
ابزارهای اندازه گیری
مقیاس کمال گرایی اهواز
پایایی مقیاس کمال گرایی اهواز
اعتبار مقیاس کمال گرایی اهواز
شیوه نمره گذاری مقیاس کمال گرایی اهواز
آزمون عزت نفس کوپر اسمیت
اعتبار آزمون عزت نفس کوپر اسمیت
پایایی آزمون عزت نفس کوپر اسمیت
شیوه نمره گذاری آزمون عزت نفس کوپر اسمیت
پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی
پایایی پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی
اعتبار پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی
شیوه نمره گذاری پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی
مقیاس خودکارآمدی عمومی
پایایی مقیاس خودکارآمدی عمومی
اعتبار مقیاس خودکارآمدی عمومی
شیوه نمره گذاری مقیاس خودکارآمدی عمومی
روند اجراء و جمع آوری اطلاعات
روش های آماری در تحلیل داده ها
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده های آماری
داده های توصیفی پژوهش
ارزیابی فرضیه های پژوهش
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
خلاصه و نتیجه گیری
بحث و جمع بندی
محدودیت های تحقیق
پیشنهاد ها
فهرست منابع فارسی
فهرست منابع انگلیسی
پیوست ها

فصل اول
کلیات پژوهش

مقدمه:
بی تردید کمال گرایی1 یکی از ویژگی های شخصیتی می باشد که می تواند هم سازنده، مفید و مثبت باشد و هم نوروتیک و کژ کنش. نیروی انگیزشی هر فرد به سوی رشد و خود شکوفایی است. همه افراد نیاز دارند که توانایی های بالقوه خود را تا بالاترین اندازه ممکن شکوفا کنند و به رشدی فراتر از رشد کنونی خود دست یابند. گرایش طبیعی افراد حرکت از مسیر تحقق توانایی های بالقوه خودش است، هرچند ممکن است در این راه با برخی موانع محیطی و اجتماعی رو به رو شوند. البته رسیدن به کمال و شکوفا ساختن استعدادها و توانایی های نهفته و بالقوه فرد به خودی خود بسیار ارزشمند است و در این وادی کمال گرایی امری مثبت و پسندیده است ولی آن چه که به آن اشاره شده است جنبه افراطی یا منفی کمال گرایی است.
کلی اینک2(1998) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از این که نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف می کند.
طبق نظریت (1984) کمال گرایی یک پدیده ناتوان کننده شایع است و کمال گرایان به حالات عاطفی منفی مثل احساس گناه، احساس شکست، عزت نفس پایین و مسامحه کاری حساس هستند.
اغلب نظریه ها بر این باورند که عزت نفس3 ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمت نفس اشاره دارد. به بیان دیگر درکی است که فرد از خود دارد، ولی این درک باداوری های ارزشی همراه است و در برگیرنده ی میزانی از حرمت نفس و خویشتن پذیری می باشد (اسلامی نسب، 1373). برخی از محققین رابطه عزت نفس و خویشتن را ناشی از مقایسه های اجتماعی می دانند، بدین معنا که جنبه هایی از خویشتن از راه مقایسه خود با اشخاص مهم دیگر برای شخص شکل می گیرد. به اعتقاد این پژوهشگران، خودآرمانی که رابطه نزدیکی با کمال گرایی دارد می تواند نتیجه مقایسه اجتماعی با افراد باشد. این مفهوم با کمال گرایی دیگر مدار در نظریه هیویت4و همکاران (1991) همپوشانی دارد. می سیل دین5(1963) نیز مشاهده کرد که عزت نفس پایین و ناخشنودی از خود از عناصر کلیدی کمال گرایی هستند.
در چند دهه اخیر توجه زیادی به مبحث جرات ورزی6شده است که خود نشانگر اهمیت این جنبه تعامل اجتماعی است. به عقیده ریس و گراهام7(1991) جرات ورزی یعنی توانایی ابراز خویشتن به گونه صریح، مستقیم و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن. در واقع جرات ورزی به معنی احترام گذاشتن به خود و دیگران است. یکی از صفاتی که فرد را مستعد و آماده فشار روانی می کند سطح پایین جرات ورزی است، یعنی فرد در اظهار باورهای شخصی، نگرش ها و احساسات دچار مشکل است و نمی تواند در برابر چشم داشت های بیش از حد دیگران واکنش نشان دهد. سطح پایین جرات ورزی اغلب با گرایش شدید کمال گرایانه همراه است، یعنی فرد هر چیزی را "درست و کامل" می خواهد، چنین شخصی می خواهد همه چیز را در کنترل داشته باشد و کارهایش مورد پسند همه قرار گیرد و همین موضوع می تواند به سطوح بالایی از ناکامی و فشار روانی بینجامد (هرمزی نژاد، 1380)
خودکارآمدی8یک سازه محوری در نظریه شناختی- اجتماعی آلبرت بندورا9 است. منظور از خودکارآمدی، باورهای شخص درباره قابلیت هایش برای سازماندهی و اجراء دوره های عمل مورد نیاز برای مدیریت و موقعیت هایی که در آینده پیش خواهد آمد، می باشد (بندورا، 1995). کمال گرایی به عنوان یک سازه شخصیتی با خودکارآمدی نیز همبستگی دارد. پژوهش ها حاکی از این است که گرایش شدید کمال گرایانه با سطوح پایین خودکارآمدی در ارتباط است (هیویت و فلت10، 1991)
دگرگونی های سریع و پیچیده جوامع انسانی به مرور زمان بر شیوه های فرزند پروری انسان ها اثری اساسی بر جای گذاشته است و خانواده ها اکنون تلاش می کنند فرزند خود را از همان اوان کودکی برای بردن گوی سبقت از همسالانشان آماده کنند. این شیوه تربیتی سبب شده است که فرزندان زمانی خود را با ارزش بدانند که مورد تایید والدین خود قرار بگیرند و چون تایید والدین و دیگران نقش اساسی در ساختار شخصیتی افراد دارد می کوشند تلاش خود را دوچندان کنند تا به انتظارات آنان پاسخ مثبت دهند. گاهی اوقات همین حساسیت و توجه بیش از حد والدین و توقعات بیش از اندازه آن ها می تواند بر برخی عوامل شخصیتی و روان شناختی فرزندانشان اثر بگذارد.
والدین کمال گرا نه تنها به تحقیر موفقیت های خود می پردازند بلکه پذیرفتن و پاداش دادن به تلاش های کودکان را نیز دشوار می پندارند. آن ها به جای تایید رفتار کودکانشان پیوسته آن ها را به انجام کارهای بهتر وا می دارند و به آن ها هشدار می دهند. این کودکان هیچ گاه احساس خرسندی نمی کنند زیرا رفتار آنها به اندازه کافی خوب نیست تا نظر والدین را جلب کند بنابراین این کودکان مانند والدینشان موفقیت های خود را کوچک می شمارند و احساس می کنند هیچ گاه چشم داشت های والدینشان را برآورده نخواهند ساخت (می سیل دین، 1963).
بنابراین با توجه به آنچه که گفته شد در این پژوهش به بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندانشان پرداخته شده است. فصول مختلف این گزارش، ضمن طرح گستره نظری و ارائه پژوهش های قبلی، شکل گیری مساله، فرضیه ها و روش های آزمون را مشخص کرده و نتایج حاصل از داده های جمع آوری شده را توصیف و تجزیه و تحلیل می کند.

بیان مساله:
خانواده ها نخستین کانون های زندگی جمعی، جلوه گاه های عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند. بنابراین تمدن انسانی، از دل "خانواده" به عنوان هسته های اولیه تعلیم و تربیت، سر برآورده است. انتقال سنت های فرهنگی، ارزشیابی و نقد میراث فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانواده ها انجام پذیرفته است. به همین دلیل نهاد خانواده به عنوان کانون قدیمی، فرهنگ ساز و مبتنی بر نظرات انسان ها از گذشته های دور همواره مرکز ثقل تحولات اجتماعی و سرچشمه پیدایش تغییرات انسانی بوده است. این نقش با گذشت هزاران سال از عمر آن، نه تنها اهمیت خویش را از دست نداده است بلکه روز به روز بر آگاهی و شناخت بشری در کشف میزان و ابعاد اهمیت نهاد خانواده افزوده شده است.
خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آن جا همه افتخارات و موفقیت هایش را به نمایش می گذراد. در آنجا او به دنبال درمان و مرهمی برای دردها و شکست و زخم های وارد بر خود می گردد تا دردهای خود را آرامش بخشد. به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که او تجربه های اجتماعی روزانه خود را با شتاب به درون آن می آورد تا آن تجربه را ارزیابی کند، به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق می شود یا آن را به بوته فراموشی می سپارد و به عنوان یک تجربه از آن درس بیاموزد و در این وادی نقش والدین از اهمیت بسزایی برخوردار است (نوابی نژاد، 1373).
هورنای11(1934) اظهار می دارد، تاریخچه رشد بیمارانی که دچار گرایش شدید به کامل بودن هستند نشان می دهد که این بیماران والدینی داشته اند کمال طلب، سخت گیر و به ظاهر مقدس مآب که در منزل با قدرت مطلق حکم فرمایی می کردند و اغلب اوقات والدین میان فرزندان تبعیض قایل می شده اند و رفتارشان با کودکان خود رفتاری غیر عادلانه بوده است. این رفتارهای غیرمنصفانه سبب نمودار شدن ستیزه و خشم در کودکان می شود. در نتیجه این شرایط نامساعد فرد در شخصیت خود مرکز ثقلی نخواهد داشت که به آن تکیه کند، بلکه این مرکز را در وجود دیگران به ویژه پدر و مادر جست و جو می کند. به عبارت دیگر فرد به این نتیجه می رسد که همیشه حق به جانب والدین می باشد، خود او همیشه در اشتباه است و از این پس معیار خوبی و بدی را باید در بیرون از وجود خود جست و جو کند.
دکتر پل هیویت (1991)، روان شناس و کارشناس در زمینه مساله کمال گرایی بیان می کند که کمال گرایی والدین مسایل جدی را برای فرزندان به وجود می آورد. عزت نفس در آن ها از بین می رود، حس عمیق شکست و خشم و عصبانیت و عدم ابراز وجود در آن ها به وجود می آید.
شرین خلیل12(1996)، روان شناس بالینی بیان می کند که والدینی که فراموش می کنند که از زحمات فرزندانشان تمجید کنند و فقط نتایج را از آن ها بخواهند مهمترین عامل ایجاد کمال طلبی دریچه ها می باشند. ایشان همچنین بیان می کنند که آن دسته از والدین کمال طلب که همواره به کلیشه ها چسبیده اند در القاء فکر کمال طلبی در کودکان تاثیر می گذارند، این والدین به ندرت می گویند "پسرم یا دخترم! "، "متاسفم یا معذرت می خواهم".
با توجه به آنچه که گفته شد مساله مورد بررسی در این پژوهش عبارت از "بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران" می باشد. به عبارت دیگر در این پژوهش می خواهیم این مطلب را مورد بررسی قرار دهیم که آیا بین کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد؟ و بر آن هستیم که با بدست آوردن نتایج فهم درستی از این روابط حاصل نموده تا خانواده ها در تعاملات خود با فرزندان و برنامه های تربیتی خود اصلاحات مناسب را به عمل آورند.
اهمیت و ضرورت مساله:
اکثر ما دوست داریم کارمان را عالی و بدون نقص و در حد تمام و کمال انجام دهیم و اگر مرتکب کوچکترین اشتباهی شویم دچار یاس و ناامیدی شده و کار را رها می کنیم و زبان به خود سرزنشگری و خود انتقادگری و ارزیابی منفی از خود می گشاییم. امروز موانع فراوانی در فرایندهای روان شناختی بهنجار افراد وجود دارد که هر کدام می تواند مشکلاتی را در روند پیشرفت آنها به وجود آورند. کمال گرایی را می توان یکی از این موانع در نظر گرفت. کمال گرایی به عنوان یک مفهوم روان شناختی، در واقع یک سازه شخصیتی همواره در محاق فراموشی است.
با نظر اجمالی و از منظری روان شناختی، مشاهده می شود که متاسفانه در جامعه ما دو وجه مثبت و منفی کمال گرایی به گونه ای در هم تنیده شده که تمایز آن دو دشوار است. ما در جامعه مان کمتر خانواده ای می یابیم که به دلیل اشتباه کوچکی که فرزندش مرتکب شده، زبان به انتقاد از وی نگشاید و یا با سپردن مسئولیت به او بدون توجه به توانمندیهایش انتظار دارند که وی از عهده آن مسئولیت ها کاملاً برآید. اگر به درد دل خانواده ها درباره وضعیت تحصیلی فرزندانشان گوش دهیم بیشتر از این که فرزندانشان نتوانسته اند نمره بیست بگیرند شکایت می کنند.
گاهی اوقات همین حساسیت و توجه بیش از حد والدین نسبت به عملکرد تحصیلی یا توقعات بالای آن ها می تواند بر برخی عوامل شخصیتی و روان شناختی فرزندان آنها ( از جمله عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی) اثر بگذارد.
در کشور ما آن چنان که شایسته است به کمال گرایی پرداخته نشده و شمار پژوهش ها و بررسی های انجام شده در این زمینه محدود است. از آن جایی که این ویژگی با تمام دشواری هایی که برای افراد به وجود می آورد در جامعه کنونی روز به روز در حال رشد و گسترش است و با توجه به اهمیت نقش والدین، محقق در این پژوهش به بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندانشان پرداخته است که با حصول نتایج می توان الگوهای مناسب تربیتی و روابط سالم با فرزندان را معرفی و پیشنهاد نمود.
اهداف پژوهش:
هدف کلی: هدف کلی پژوهش حاضر بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان می باشد.
اهداف جزئی: هدف های جزئی پژوهش عبارتند از:
– شناسایی و ارزیابی کمال گرایی والدین
– شناسایی و ارزیابی عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان
فرضیه های پژوهش:
1- بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد
1-1) بین کمال گرایی پدران و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد
2-1) بین کمال گرایی مادران و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد
2- بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد
1-2) بین کمال گرایی پدران و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد
2-2) بین کمال گرایی مادران و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد
3- بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد
1-3) بین کمال گرایی پدران و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد
2-3) بین کمال گرایی مادران و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد
متغیرهای پژوهش:
در این تحقیق متغیرهای زیر به کار می روند:
متغیر پیش بین: متغیر مستقل (پیش بین) هر متغیری است که به منظور تعیین این مطلب که آیا در رفتار نفوذ می کند یا نه مورد پژوهش قرار می گیرد. در پژوهش های تجربی، متغیر مستقل، متغیری است که به وسیله آزمایشگر و به منظور تعیین رابطه آن با پدیده مورد مشاهده، دستکاری، کنترل یا انتخاب می شود. در پژوهش های غیرتجربی و همبستگی که امکان دستکاری آن وجود ندارد متغیر مستقل (پیش بین) متغیری است که فرض می شود قبلاً دستکاری شده است (هومن، 1380)
در این پژوهش کمال گرایی والدین متغیر پیش بین است.
متغیر ملاک: متغیر وابسته (ملاک) متغیری است که به منظور تعیین اثر متغیر مستقل مشاهده و اندازه گیری می شود. متغیر وابسته معمولاً جنبه ای از رفتار است که به خوبی تعریف می شود و آزمایشگر آن را اندازه می گیرد. (هومن، 1380).
در این پژوهش (با توجه به این که پژوهش از نوع همبستگی می باشد)، عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی دانش آموزان به عنوان متغیرهای ملاک هستند.
تعاریف نظری و تعاریف عملیاتی:
تعاریف نظری:
کمال گرایی: کمال گرایی عبارت است از گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالای افراطی و اهداف بلندپروازانه و جاه طلبانه و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف و معیارهای بسیار بالا برای عملکرد همراه با خود ارزشیابی های انتقادی و افراطی و عدم اعتماد به نفس
عزت نفس: عزت نفس عبارت است از ارزشیابی مداومی که شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خود دارد. عزت نفس نوعی قضاوت شخصی نسبت به ارزشمندی وجودی می باشد.
جرات ورزی: جرات ورزی عبارت است از اظهار بیان مناسب و صحیح هیجانات و احساس ها (به جزء اضطراب) نسبت به دیگری.
خودکارآمدی: خودکارآمدی عبارت است از باورهای شخص درباره قابلیت هایش برای سازماندهی و اجراء دوره های عمل مورد نیاز برای مدیریت موقعیت هایی که در آینده پیش خواهند آمد.
تعاریف عملیاتی:
کمال گرایی در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که والدین دانش آموز با توجه به پاسخ هایشان به مقیاس کمال گرایی ساخته شده توسط نجاریان، عطاریان و زرگر (1380) کسب می کنند.
عزت نفس: عزت نفس در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که دانش آموزان در آزمون عزت نفس کوپر اسمیت به دست می آورند.
جرات ورزی: جرات ورزی در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که دانش آموزان با توجه به پاسخ هایشان به پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی (1975) بدست می آورند.
خودکارآمدی: خودکارآمدی در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که دانش آموزان در آزمون خودکارآمدی عمومی (شرر و همکاران، 1982) بدست می آورند.

خلاصه:
هدف اصلی محقق در این پژوهش بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان آن ها در بین دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 86-85 می باشد.
محقق با توجه به خطوط پژوهشی موجود فرضیه های ذیل را مطرح نموده است:
1- بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد.
2- بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد.
3- بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.

فصل دوم
گستره نظری مساله مورد بررسی
و پژوهش های مربوط به آن

در این فصل بنیاد نظری و تجربی مسائل مورد بحث در قلمرو تحقیق حاضر (کمال گرایی، عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی) و مرور یافته های پژوهش های قبلی بررسی خواهد شد.

کمال گرایی:
سازه کمال گرایی در دهه های اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و هر کدام به فراخور دیدگاه خود تعریف متفاوتی از آن ارائه داده اند. با این حال بیشتر پژوهشگران بر این امر که معیارهای بلندمرتبه برای عملکرد مفهوم اساسی کمال گرایی است، سازش دارند.
فرهنگ و بستر13کمال گرایی را "عقیده و باوری می داند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی، هدف اصلی تلاش های اخلاقی است و یا کمال گرایی، در حکمت الهی به این معنی است که معصوم بودن در زندگی امکان پذیر است".
هورنای (1934) کمال گرایی را گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن، کوچک ترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامدهای شوم آن را کشیدن، تعریف می کند.
هالندر14(1965) می نویسد: "کمال گرایی نشان دهنده ی گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون "همه یا هیچ"15است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند".
هاماچک16(1978) کمال گرایی را به دو بعد کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی نابهنجار تقسیم می کند. وی معتقد است کمال گرایی نابهنجار عبارت از: نگرانی زیاد درباره ی ارتکاب اشتباهات و ترس از داروهای دیگران است.
ویزمن17(1980) معتقد است، کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بینانه آشکار می شود (به نقل از: بلت18، 1995).
فراست، مارتن، لاهارت و روزنبلیت19(1990) کمال گرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد که با خود ارزشیابی های انتقادی همراه است، تعریف کرده اند.
هیویت و فلت (1990) معتقدند کمال گرایی عبارت است از: گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالای افراطی و تمرکز بر شکست ها و نقص ها در عملکرد.
کلی اینک (1998) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف می نماید.
نظریه های کمال گرایی:
نظریه فروید:
اساس مشاهدات فروید20(1975) درباره تئوری "فراخود"21به این ترتیب است. برخی روان رنجورها پای بند قوانین اخلاقی و دینی شدید هستند، بدین معنی که محرک اصلی در زندگی آن ها خوشبختی نیست بلکه، تکامل و برتری یافتن است. زندگی آن ها را یک سلسله "حتماًها و بایدها" تشکیل می دهد. آن ها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین گونه ای آن را انجام می دهند وگرنه خشنود نخواهند شد. شخصی با این ویژگی ها باید به هیچ روی در داوری اشتباه نکند یا این که شوهر یا زن یا دختر و یا پسر ایده آل باشد و خلاصه این که او را آدمی بی عیب و نقص بپندارند. هدف های اخلاقی این اشخاص که اجباراً به طرف آن ها رانده می شوند، پیوسته و بی رحمانه به آن ها حکم فرمایی می کنند. این گونه افراد تصادف و اتفاقاتی که آن ها را به هیچ روی نمی توانند کنترل کنند، باور ندارند، زیرا آن ها احساس می کنند که باید بتوانند همه ی عوامل، حتی اضطراب را کنترل کنند و در زندگی هیچ گاه نباید اشتباه کنند.
اگر این گونه افراد نتوانند به آرمان های خود ساخته و بسیار دشوار اخلاقی خود برسند اضطراب و احساس تقصیر به آن ها دست خواهد داد. بیمارانی که گرفتار چنگال های این چشم داشت ها هستند، نه تنها برای اینکه اکنون توفیق رسیدن به آرمان های اخلاقی خود را ندارند، بلکه برای شکست هایی نیز که در گذشته در این راه نصیب آن ها شده است، خود را سرزنش می کنند. حتی اگر این افراد در شرایط دشواری باشند احساس می کنند که این عوامل نباید از رسیدن به مقاصد و هدف های اخلاقی آن ها جلوگیری کنند، زیرا در پندار خود، باید به اندازه ای توانا باشند که بتوانند تمام سختی ها را تحمل کنند بدون این که احساساتی مانند ترس و تسلیم و ستیزه، از خود نشان دهند.
جنبه دیگری که اصول اخلاقی روان رنجور برای او دارد چیزی است که فروید آن را "خود غریبی"22می نامد. مقصود از این اصطلاح این است که شخص روان رنجور هیچ گونه اختیار و یا سخنی درباره ی قوانین سختی که خودش بر خود تحمیل کرده ندارد. بدین معنی که درباره این که آیا قوانین را دوست دارد؟ یا به آن ها ایمان دارد؟ با این که ارزشی برای آن ها قایل است؟ هیچ گونه داوری نمی کند.
معمولاً پندار بر این است که محدودیت هایی که اشخاص برای خود قایل می شوند نتیجه قوانین و قواعد اخلاقی موجود در محیط است، ولی به عقیده فروید قوانین و رسوم اخلاقی نتیجه تمایلات دگر آزاری بشر است و این محدودیت ها به جای این که فرد دگر آزار را متوجه محیط کند او را متوجه خود می نماید، و در نتیجه به جای آزار و تهمت و تنفر نسبت به دیگران، نسبت به خود، آزار و تهمت و تنفر روا می دارد. فروید دو دلیل برای اثبات این نظریه عرضه می کند. یکی این که اشخاص گرفتار به نیاز مبرم کامل بودن خود را بیچاره می کنند، بدین معنی که توقعات از خود را به اندازه ای زیاد می کنند که زیر سنگینی آن از پا در می آیند، دوم این که به نظر فروید هرچه شخص تمایلات ستیزه جویی خود نسبت به دیگران را بیش تر کنترل کند به همان اندازه نسبت به خود و ایده آل های خود سخت گیر و ستیزه گر می شود. به نظر فروید کوشش برای کامل بودن و به کمال رسیدن معمولاً سطحی و دروغین است و کسی که هدف تکامل اخلاقی افراطی دارد با خود و دیگران صادق نیست. آن ها بنابر نیاز به کمال پیوسته در تکاپو هستند و تنها تقلید درستکاری را در می آورند وگرنه قلباً به عقاید خود ایمان ندارند.
البته گرایش انسان به حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است، ولی آن چه در شخص روان رنجور مورد بحث و قابل توجه است این است که تظاهر به اندازه ای اغراق آمیز می شود که همه شخصیت او به یک ماسک تبدیل می شود، به گونه ای که نیازهای راستین او تحت الشعاع گرایش او قرار می گیرند.
نظریه هورنای:
یکی از عواملی که باعث می شود "خود واقعی23" به طور طبیعی رشد نکند این است که، چون مهم ترین نیاز کودک (در شرایط نامساعد) از بین بردن اضطراب، رفع تضاد و به دست آوردن آرامش درونی است، دیگر چندان توجهی به احساسات، تمایلات، علاقه ها و آرزوهای راستین و اصیل خود ندارد. کودک به دنبال این است که خود را از آزار دیگران در امان نگه دارد. بنابراین در روابطش با دیگران از تمایلات و احساسات واقعی خود استفاده نمی کند، بلکه تمایلات و احساساتی بدلی و ساختگی در خود می پروراند که مناسب و به فراخور آن رابطه ی خاص می باشد، در نتیجه از وجود خود واقعی غافل و بی خبر می شود.
نهایت این که: فرد راه حل همه ی مشکلاتی را که تا کنون برای او به وجود آمده در "تخیل و تصور" جست و جو می کند. یعنی به این شیوه موفق می شود که نخست خود را برجسته تر و برتر از دیگران بپندارد و احساس کوچکی و حقارت خود را آرامش بخشد، دوم می کوشد در تخیل، تضادهای خود را حل کند. بدین معنی که در تصویر آرمانی که از خودش ترسیم کرده هیچ گونه تضادی نمی بیند، بلکه هر کاری می کند هرچند از دید دیگران متضاد و ضد و نقیض باشد، از دید خودش حسن است. "خودآرمانی24" که معلول یک سلسله جریانات ناسالم عصبی بوده از این پس خود عامل و مبدا ناراحتی های عصبی می شود و انرژی ای که می بایستی صرف پرورش و رشد "خود واقعی" شود، اکنون برای رسیدن به "خود آرمانی" به هدر می رود. برای این که بتواند "خودآرمانی" را به واقعیت نزدیک کند، نیازمند یک بزرگی و شکوه می شود. او برای بدست آوردن بزرگی باید صفاتی را در خودش بپروراند و روش هایی را به کار گیرد که در شان "خود آرمانی" باشد. نخستین حالت و صفت که خود به خود در او به وجود می آید این است که مجبور می شود خود را در هر زمینه ای و از هر نظر کامل و بی عیب و نقص گرداند، چون "خود آرمانی" کامل و بی عیب و نقص است شخص هم باید تلاش کند تا خود را مطابق آن بسازد.
دومین صفتی که در شخص به وجود می آید و وسیله ای برای بدست آوردن بزرگی می شود، عطش یا گرایش شدید به جاه طلبی است و سومین صفت، گرایش شدید به برتری، پیروزی و غلبه انتقام جویانه و کینه توزانه نسبت به دیگران است. هر سه صفت که برای بدست آوردن بزرگی در شخص به وجود می آید، یعنی گرایش شدید به کامل بودن، جاه طلبی و برتری طلبی انتقام جویانه دارای یک ریشه هستند و با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و معمولاً هر سه آن ها در یک فرد وجود دارد ولی با درجات متفاوت. هر سه دارای دو علامت مشخصه می باشند؛ یکی اجباری بودن آن هاست، دیگری نقشی است که تخیل و تصور درآن ها بازی می کند.
هورنای (1950) یادآور می شود، برتری طلب ها برای پنهان کردن نقص های خود به راه حل های خاصی دست می یازند.
او این راه حل ها را به سه نوع متفاوت تقسیم کرد: خودشیفتگی25، کمال گرایی، خودبینی- انتقام جویانه26.
راه حل کمال گرایی پناهگاه افرادی با استانداردهای بالای اخلاقی، عقلی و معنوی است و بر این اساس آنان دیگران را کوچک می شمارند و به درستی داوری، عمل و هدف شان از نظر عالی و بی نقص بودن در کلیه شئون زندگی به خود می بالند. فرد به دلیل دشواری زندگی کردن با استانداردهای خود، برای این که به خوبی جلوه کند به تعدیل ارزش های اخلاقی خود می پردازد. کمال گراها زمانی در این راه تصمیم خود را می گیرند، اصرار دارند که دیگران نیز مطابق استانداردهای کمال طلبی آن ها زندگی کنند و ایشان را به دلیل کوتاهی کردن در رسیدن به این استانداردها تحقیر می کنند. کمال گراها یک تعهد و الزام خشک افراطی دارند و با خود می گویند، چون من همیشه منصف، درستکار و وظیفه شناس هستم، دیگران باید قدر مرا بدانند و رفتارشان نسبت به من منصفانه باشد، این یقین، که به درستی دور از خطا و اشتباه عمل می کنند به آن ها یک احساس برتری می دهد.
نظریه پرلز27:
پرلز معتقد است وضعیت های ناتمام یا گشتالت های ناقص، سائق انسان را معین می کنند. او می گوید: هر موجود زنده ای به تمامیت و کمال خواهی گرایش دارد. هر چیزی که این گشتالت (به کمال گرائیدن) را باز دارد یا بگسلد، برای موجود زنده زیان آور است و به وضعیت ناتمام می انجامد که بی تردید نیازمند به پایان رساندن (تمام و کامل شدن) است.
پرلز در شخصیت دو منش ویژه را عنوان کرده است. یکی منشی که تمامیت گرا و مقتدر است و او آن را شخصیت حاکم و سلطه جو28می نامد. دیگری منشی است که مخالف اولی است و وی آن را شخصیت مطیع و پیرو29می نامد. به عقیده پرلز اگر فراخودی وجود دارد باید "خود" مادونی هم وجود داشته باشد. به اعتقاد او، فروید نصف کار را انجام داده است، او شخصیت حاکم یعنی همان فراخود را دریافته ولی از وجود شخصیتی دیگر که مادون است غفلت کرده است. مطابق تعبیر پرلز، شخصیت حاکم، مقتدر و تمامیت گر است. او بهترین را می خواهد. شخصیت حاکم یک دیکتاتور و قلدر است و با واژه ها و عباراتی مانند "شما باید" و "شما نباید" رفتار می کند و با تهدید دست به کنترل می زند و رفتار را زیر نفوذ می گیرد. بنابراین در درون هر فردی این دو منش پیوسته برای بدست گرفتن کنترل در تلاش و تکاپو هستند و شخص به اجزای کنترل کننده و کنترل شونده تقسیم می شود. کشمکش میان این دو منش هرگز کامل نمی شود و پایان نمی پذیرد زیرا هر یک برای بقا و زندگی خویش در تلاش هستند.
پرلز نظر خود را درباره کمال گرایی در قالب عبارت هایی که در بر گیرنده پند و اندرزهای سازنده هستند، این گونه بیان می کند:
● ای یار! کمال طلب نباش، کمال طلبی زجر و نفرین آور است. می ترسی مبادا هدف را درست نبینی، اما اگر بگذاری تو خود کاملی.
● ای یار! از اشتباهات نهراس، اشتباه گناه نیست. اشتباهات راه های گوناگون انجام دادن کارند. بسا که آفریننده تر و تازه تر هم باشند.
● ای یار! افسوس اشتباهات را مخور، به آن ها ببال، تو شهامت آن را داشته ای که چیزی از خودت مایه بگذاری…
● از هر افراط و تفریطی بپرهیز، هم از کمال طلبی و هم از درمان آنی، شادمانی آنی و هشیاری آنی حواس… (شولتز، 1375).
کمال گرایی از دیدگاه اسلام:
مکتب اسلام، همواره پیروان خود را از افراط و تفریط بر حذر داشته و آن ها را به اعتدال و میانه روی تشویق نموده است. ترجمه تعدادی از آیات قرآن کریم بیانگر این نکته است که انسان به اندازه ی توانایی های خود، مکلف شده و نه بیش تر؛ لذا خداوند هیچ کس را بیشتر از وسع و توانایی های او تکلیف نمی کند.
"و لانکلف نفساً الا وسعَها…" مومنون: 62
"و ما بر هیچ کس مگر به اندازه ی توانش تکلیف نمی نهیم…"
"لایکلّف الله نفساً الا وُسعَها…" بقره: 285
"… خدا هیچ کس را تکلیف نکند، مگر به اندازه ی توانش…"
"لانکلّف نفساً الا وسعَها…" انعام: 152
"هیچ کس را تکلیف نمی کنیم مگر به اندازه توانش…"
"لایکلّف الله نفساً الا ماءاتَها…" طلاق: 7
"خدا هیچ کس را تکلیف نمی کند مگر به قدر آنچه به او داده است…"
با اندکی ژرف اندیشی در آیات بالا مشخص می شود که ویژگی هایی چون داشتن معیارهای دست نیافتنی، تلاش افراطی برای دست یابی به آن معیارها و ارزیابی های سخت گیرانه از نظر اسلام نکوهیده شناخته می شوند، چرا که بیرون از تاب و توان انسان اند. نظام تربیتی اسلام، "روش تکلیف به اندازه وسع و توانایی" را سفارش می کند. در این روش مربی در برخورد با متربی باید چیزی بخواهد که در توان فهم و عمل وی قرار گیرد. این روش مبتنی بر "اصل عدل الهی" است. عدل الهی نیز ایجاب می کند که هیچ کس را مگر به اندازه تواناییش تکلیف نکند (هرمزی نژاد، 1380).
انواع کمال گرایی:
هاماچک (1978) میان کمال گرایی بهنجار و روان نژند تفاوت گذاشت و معتقد بود که کمال گرایی پدیده ی بسیار پیچیده ای است که هم به فعالیت طبیعی سازگار و هم به ناسازگاری های روانی وابسته است. در کمال گرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقت فرسا لذت می برند و زمانی که احساس می کنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند.موفقیت در انجام کارها گونه ای احساس خشنودی و رضایت به همراه می آورد (می سیل دین، 1963). همچنین نوعی احساس اعتماد به نفس نیز در پی دارد؛ زیرا افراد می توانند هم محدودیت های فردی و هم محدودیت های اجتماعی را بپذیرند (پچ30، 1984).
انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه می دهد تا از تلاش های خویش لذت ببرند و از نظر احساسات سیراب شوند، در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر31، 1991).
بنابراین برخی جنبه های کمال گرایی (خود مدار) و معیارهای بالای شخصی و پی در پی شدن آن ها از تلاش های سازنده برای دستاورد ویژگی های خوب دیگری مانند خود شکوفایی هستند (فراست32و همکاران، 1990). پشتیبانی مثبت و تشویق ارتباط با اولیاء و آموزگاران حس خودشکوفایی اشخاص را بالا برده و سرعت می بخشد.
زنان دانشگاهی که معیارهای شخصی بالایی دارند، از گونه های مثبت کمال گرایی به شمار می روند (فراست، لاهارت و روزنبلیت33، 1991). ایشان دارای مادرانی بودند که معیارهای بالایی برای خودشان داشته و بسیار مرتب و منظم بوده اند. ویژگی کمال گرایی مثبت والدین، رابطه معنی دار با وجود اینگونه ویژگی ها در دخترانشان دارد (فراست و همکاران، 1991).
کمال گرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه به وجود می آید. برای شخص انجام هیچ کاری خوب به نظر نمی رسد و فرد از بدست آوردن خشنودی از آن چه در حالت طبیعی خوب انجام شده و یا حتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست، ناتوان است. احساس های ژرف و پستی و آسیب پذیری، فرد را وا می دارد تا دست به یک دور پایان ناپذیر از تلاش های خودشکن بزند که در آن هر کار یا مسئولیتی گونه ای چالش تهدید کننده به شمار می آید، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمی رسد وهمزمان که فرد می کوشد رضایت و خشنودی دیگران را فراهم آورد به شدت تلاش می کند از هرگونه شکست و خطا بپرهیزد (بلت، 1995). بنابراین چنین شرایط خود درگیری (فراست و همکاران، 1990؛ هیویت وفلت، 1991) و تجربیات تنش زای میان فردی (هیویت و فلت، 1991) گونه ای درماندگی و عاطفه ی منفی شدید در شخص به وجود می آورد. چنین اشخاصی پیش، در ضمن و پس از سنجش امور خود، گونه ای عاطفه منفی چشمگیر را تجربه می کنند (فراست و همکاران، 1990).
ابعاد کمال گرایی:
1- کمال گرایی خود مدار34: یک مولفه انگیزشی است که شامل کوشش های فرد برای دست یابی به خویشتن کامل می باشد و در این بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال، معیارهای بالای غیرواقعی، کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ در رابطه با نتایج به گونه موفقیت های تام و یا شکست های تام می باشند. این افراد بر عیب ها وشکست های گذشته خویش تمرکز می کنند و معیارهای شخصی غیرواقعی را در سرتاسر حوزه ی رفتاری خود فراگیر می سازند. این افراد به افراط موشکاف و انتقادگر هستند به گونه ای که نمی توانند عیب ها و اشتباهات با شکست های خود را در جنبه های مختلف زندگی بپذیرند (فلت و همکاران، 1991).
2- کمال گرایی دیگر مدار35: بعد مهم دیگر کمال گرایی در بر دارنده عقاید و انتظارات درباره شایستگی های دیگران است. (هالندر، 1965). کمال گرایی دیگر مدار یک بعد میان فردی است که در بر گیرنده ی گرایش به داشتن معیارهای کمال گرایانه برای اشخاصی است که برای فرد اهمیت بسیاری دارند (فلت و همکاران، 1991). از آنجایی که کمال گرایی دیگر مدار با بی اعتمادی و احساس دشمنی نسبت به دیگران همراه است، این بعد کمال گرایی ممکن است به روابط میان شخصی دشوار بینجامد (فلت و همکاران، 1998). از سوی دیگر فراست، هایمبرگ، هولت و ماتیا36(1993) کمال گرایی دیگر مدار را اینگونه تعریف کردند: گرایش فرد به داشتن مجموعه انتظارات غیر واقع بینانه برای دیگران و ارزیابی سفت و سخت از آن ها. فرد کمال گرا می خواهد دیگران را به گونه ی مبالغه آمیزی با معیارهای غیرواقعی "کامل" ببیند.
3- کمال گرایی القاء شده اجتماعی37: این بعد از ابعاد میان فردی دیگران ساخته شده است. عقیده ای است که دیگران انتظارات اغراق آمیز و غیرواقعی را بر شخص اعمال می کنند که هر چند بر آوردن آن ها دشوار است ولی شخص باید به این استانداردها دست یابد تا مورد پذیرش دیگران قرار گیرد (فراست و همکاران، 1990؛ هیویت و فلت، 1991). چون این معیارهای افراطی از طرف دیگران به عنوان معیارهای تحمیل شده ی بیرونی تجربه می شوند، این احساس در فرد به وجود می آید که کنترل نشدنی هستند و به احساس شکست، اضطراب، خشم، درماندگی و ناامیدی می انجامند و به تفکرات خودکشی و افسردگی مربوط می شوند (بلت، 1995). افراد با سطوح بالای کمال گرایی القاء شده اجتماعی در برخورد با معیارهای دیگران نگران می شوند. آن ها از ارزیابی منفی دیگران می ترسند و از عدم تایید دیگران می پرهیزند و اهمیت بیشتری به دست یابی به توجه دیگران نشان می دهند. (هیویت و فلت، 1991).
ویژگی افراد کمال گرا38:
مهم ترین ویژگی های کمال گرایی داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم و دست نیافتنی و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است. هم چنین اعتقاد بر این است که مشکلات سازگاری افراد کمال گرا ناشی از وجود ویژگی های زیر است:
– داشتن معیارهای غیرواقع گرایانه و تلاش افراطی برای بدست آوردن این معیارها
– توجه انتخابی و تعمیم افراطی شکست ها
– ارزیابی سخت گیرانه از خود و گرایش به اندیشه همه یا هیچ (برنز39، 1980؛ هاماچک، 1978؛ هالندر، 1965؛ پچ، 1984).
کمال گرایان دوست دارند همه چیز سر جای خودش باشد و در زمان خودش انجام شود. برای آن ها نظم و روندکاری، حتی درباره ی کارهای جزئی اهمیت زیادی دارد. اشتباهات قابل تحمل نیستند. آن ها یک نامه ی غیررسمی دست نویس را حتی اگر خودکارشان لغزیده باشد یا املای کلمه ای نادرست نوشته شده باشد دوباره می نویسند. این چنین زندگی کردن اگرچه سخت و پر تشویش است ولی تا زمانی که کارها ثابت و پیش بینی شدنی باشند، اوضاع پیش می رود. این افراد معمولاً سخت کوش، پرکار و قابل اعتماد هستند ولی آمادگی رویارویی با تغییرات ناگهانی و موقعیت های دور از انتظار را به هیچ روی ندارند. مشکلات آن ها در سازگاری با تغییرات و گرایش نداشتن آن ها به ترک روند عادی کارها سبب می شود هنگامی که جریان عادی کارها مختل شود، شدیداً دچار استرس شوند. توجه بیش از اندازه آن ها به جزئیات، به این معنی است که آن ها پیوسته در حال به وجود آوردن استرس برای خود هستند، در حالیکه با اولویت بندی بهتر و یک برخورد ساده تر با کارهایی که اهمیت کمتری دارند می توانند به راحتی از این همه اتلاف وقت جلوگیری کنند.
با مرور در ادبیات پژوهش می توان فهرستی از ویژگی های افراد کمال گرا را به این ترتیب ارائه نمود:
1- داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم، دست نیافتنی و تلاش افراطی برای بدست آوردن این اهداف
2- گرایش به اندیشه همه یا هیچ
3- ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران
4- نیاز شدید به موفقیت
5- پرهیز از انتقاد دیگران و دوری جستن از آشکار شدن عیب ها و نقص ها
6- فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیر واقعی در سراسر حوزه های رفتاری
7- چشم داشت های زیاد از خود و دیگران
8- احساس ستیزه و خواری نسبت به خود و دیگران به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقعات
9- فراگیر نمودن افراطی شکست ها
10- چشم داشت احترام از دیگران در همه حال، به دلیل منصف، درستکار و وظیفه شناس دانستن خود
11- ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران حتی نزدیک ترین دوستان
12- وانمود کردن به استقلال فکری و عاطفی
13- اشتباه را گناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن
کمال گرایی والدین:
می سیل دین (1963) بیان می کند که والدین کمال گرانه تنها به تحقیر موفقیت های خود می پردازند، بلکه پذیرفتن و پاداش دادن به تلاش های کودکان را نیز دشوار می پندارند. آن ها به جای تایید رفتار کودکانشان پیوسته آن ها را به انجام کارهای بهتر وا می دارند و به آن ها هشدار می دهند. این کودکان هیچ گاه احساس خرسندی نمی کنند زیرا رفتار آن ها به اندازه کافی خوب نیست تا نظر والدین را جلب کند. بنابراین این کودکان مانند والدینشان موفقیت های خود را کوچک می شمارند و احساس می کنند که هیچ گاه چشم داشت های والدینشان را برآورده نخواهند ساخت.
هاماچک (1978) از جمله کسانی بود که بر رشد سبک شخصیتی کمال گرایی، آن هم در قالب دو بعد تاکید نمود. وی می گوید: کمال گرایی عصبی یا روان نژند (نگرانی زیاد درباره ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های منفی دیگران) حاصل تجربه های دوره ی کودکی است. این کودکان دارای والدین غیر تاییدگر یا گاه گاه تاییدگر هستند که علاقه شان به کودک بستگی به عملکرد کودک دارد.
والدین کمال گرا بیش از اندازه انتقاد می کنند، سخت گیر هستند و عموماً کمتر از فرزندانشان پشتیبانی می کنند. هاماچک معتقد است عدم تایید و تایید گاه گاهی و یا تایید شرطی والدین عامل نمودار شدن کمال گرایی در کودکان است. کودکان نمی توانند از یک عملکرد که به اندازه کافی خوب است مفهومی را ایجاد و یا درک کنند. عملکرد آن ها بیش از اندازه ارزیابی می شود که این به بهای از دست دادن مهربانی و نزدیکی تمام می شود. آن ها باید همواره بی نقص باشند تا خواسته های والدین را برآورده سازند و از انتقاد به دور باشند. همچنین انتقاد پی درپی و غیر سازنده ی اطرافیان موجب می شود که کودک برای پرهیز از اهانت ها و تحقیرهای احتمالی خود را از انجام کارها پس بکشد، ارزشی برای خود قایل نشود و از جایگاه پایین و با ترس با مسائل برخورد کند. چنین کودکی دست به نوآوری و کارهای تازه نمی زند، مضطرب و پریشان است و به توانایی های خود اعتماد ندارد. او یاد می گیرد برای حفظ اعتبار و احترام خود در جهت خشنودی و بدست آوردن خرسندی دیگران گام بردارد.
برنز (1980) بیان می دارد: والدین کمال گرا از عشق ورزیدن و تایید کودکان خود دوری می کنند و بدین شیوه آنان را مورد تنبیه قرار می دهند. فرزندان این افراد به اشتباهات خود با ناامیدی، اضطراب و ترس پاسخ می دهند زیرا اشتباه چیزی است که می بایست از آن دوری می جستند. این سبک خود ارزیابی به محض این که در فرد ثبات یافت می تواند به خود جاودان سازی بینجامد و فشارهای شدیدی برای فرد به وجود آورد (بلت، 1995).
کودکی که پدر و مادر کمال گرا دارد هرگز احساس خشنودی نمی کند زیرا پدر و مادر هرگز رفتار او را تایید نکرده اند.
کمال گرایی با بسیاری از مولفه های شخصیتی و روان شناختی در ارتباط است، برخی از مهمترین آنها عبارتند از عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی.
عزت نفس:
اغلب نظریه ها بر این باورند که عزت نفس ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمت نفس اشاره دارد. به بیان دیگر درکی است که فرد از خود دارد ولی این درک با داوری های ارزشی همراه است و در بر گیرنده ی میزانی از حرمت نفس و خویشتن پذیری می باشد (اسلامی نسب، 1373).
عزت نفس درجه تصویب، تایید، پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود یا خویشتن احساس می کند. این احساس ممکن است در مقایسه با دیگران باشد یا مستقل از آن. عزت نفس به عنوان یک نیاز، شامل احساساتی است که انسان به داشتن آن در یک سیستم متقابل اجتماعی محتاج است، بدین معنا که، نیاز داریم تا مشترکات احساسی خود را با دیگران رد و بدل نماییم و در درون خود احساس می کنیم که با ارزشیم، همچنین احساس می کنیم که دیگران ما را با ارزش می پندارند و معتقد باشیم که آنان هم با ارزشند (پرهیزکار، 1385).
عزت نفس عبارت است از ارزیابی و ارزشیابی مداومی که شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خود دارد، عزت نفس نوعی قضاوت شخصی نسبت به ارزشمندی وجود می باشد (شاملو، 1363).
کوپر اسمیت40(1967) معتقد است که عزت نفس عبارت است از یک قضاوت شخصی در مورد با ارزش بودن یا بی ارزش بودن، قبولی یا عدم قبولی خود که در نگرش او متظاهر می شود.
عزت نفس مقدار ارزشی است که ما به خود نسبت می دهیم.همانند دیگر جنبه های خود، این جنبه عزت نفس نیز در محاوره با دیگران اکتساب می گردد وانعکاسی از اینکه دیگران چگونه نظری نسبت به ما دارند می باشد.
به عبارت دقیق تر، عزت نفس مقدار ارزشی است که ما فکر می کنیم دیگران برای ما به عنوان یک شخص قایل هستند (ساندفرد و فرانک41، 1965).
عزت نفس عبارت است از میزان تخمین و احساسی که فرد از توانمندی ها و ارزشمندی های خود دارد (براون و هریس42، 1978).
عزت نفس عبارت است از ارزشی که اطلاعات درون خود پنداره برای فرد دارد و ناشی از اعتقادات فرد در مورد چیزهایی است که درون او هست (پپ والیس43و همکاران، 1989).
عزت نفس کودکان و نوجوانان در پنج زمینه اجتماعی، تحصیلی و خانوادگی و تصور جسمانی و عزت نفس کلی ظهور می یابد.
1. در زمینه اجتماعی احساس کودک در ارتباط با دیگران نسبت به خود و ارتباط اجتماعی می باشد.
2. در زمینه تحصیلی، ارزیابی پیشرفت تحصیلی از طریق معلم و خانواده و دوستان می باشد
3. عزت نفس خانوادگی، عقاید کودک در مورد خودش به عنوان عضوی از خانواده اش سرچشمه می گیرد. وضعیت دانش آموز در خانواده، تعداد اعضای خانواده، ترتیب تولد، همگی بر عزت نفس کودک اثر دارد.
4. تصور جسمانی، ظاهر بدن، رضایت از نقش ها و قیافه فرد می باشد.
5. ارزیابی کلی از خود، از اینکه من خوبم یا من همه ی چیزهای مربوط به خودم را دوست دارم (کوپر اسمیت، 1967).
اهمیت عزت نفس:
یکی از مهمترین دلایل اهمیت عزت نفس این است که ابراهام مزلو عزت نفس را یکی از نیازهای اساسی انسان به شمار می آورد و در هرم نیازهای انسان بعد از نیازهای فیزیولوژیک، نیاز به ایمنی، نیاز به عشق و تعلق، نیاز به عزت نفس را عنوان می کند (اسلامی نسب، 1373).
عزت نفس از نظر بهداشت روانی و تعادل شخصیت دارای اهمیت فراوان می باشد (بل44و دیگران، 1985).
عزت نفس پایین تعادل و پویایی انسان را بر هم زده و بازدهی کارآمدی، یادگیری و خلاقیت انسان را به طریقی منفی تحت تاثیر قرار می دهد (فورست45و همکاران، 1979).
افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، این نگرش کلی در آن ها پرورش یافته که خودشان را از یک دیدگاه منفی و انتقادآمیز بنگرند، واقعیت ها را به طریق منفی سوء تعبیر می کنند، روی جنبه های منفی و انتقادآمیز هر موقعیت تمرکز می یابند و احساس می کنند آینده بیشتر از گذشته امیدوارتر نیست و در مورد آینده نظری بدبینانه و ناامیدانه دارند (براهنی، 1369).
فرنچ46(1968)، وارگو47(1972) از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند. کوپر اسمیت (1967) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان برخوردار از عزت نفس بالا افرادی هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره گیری از استعداد و خلاقیت خود به ابراز وجود می پردازند و به راحتی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند.
علل پیدایش عزت نفس:
دلیل عمده ی ایجاد عزت نفس را باید در رابطه فرد با جامعه به ویژه در دوران پر اهمیت کودکی و نوجوانی جست و جو کرد. این رابطه را می توان به گونه هایی بیان کرد که عبارتند از:
1- واکنش دیگران: مهمترین سرچشمه پدید آمدن عزت نفس، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد (به ویژه کودک) است. به عنوان مثال اگر والدین به کودک بگویند که باهوش و زرنگ است و یا قابل اطمینان نیست، این گونه مفاهیم به تدریج بخشی از خود پنداشت کودک می شود.
2- مقایسه با دیگران: به تدریج که کودک رشد می کند، خود را با دیگران، مانند خواهر، برادر، دوستان، همسالان و غیره می سنجد. این سنجش یکی از منابع اصلی ایجاد عزت نفس در کودکان است.
3- همانند سازی با الگوها: کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانند سازی کرده، آنان را به عنوان مدل و الگوی رفتار خود بر می گزیند. آن ها را می ستاید و میل دارد مانند آنان شود. مهمترین این الگوها، والدین، مربیان و آموزگاران هستند. شکل گیری خودآرمانی براساس در هم آمیختن ویژگی های این الگوها در ذهن کودک انجام می شود.
4- نیاز به احساس ارزشمندی: همراه با زیستن در شرایط اجتماعی، نیاز به احساس ارزشمندی به گونه سالم و متعادل آن در انسان به وجود می آید که برای نگهداری سلامت و تعادل روانی بسیار ضروری است. معمولاً اگر به این نیاز خللی وارد شود احساس حقارت و یا خود بزرگ بینی در فرد به وجود می آید. یعنی شخص یا بسیار خود کم بین و ناراضی از خود و یا بسیار خود بزرگ بین و خودنما می شود. در نتیجه فرد به علت به وجود آمدن اختلال در احساس ارزشمندی، از دریافت واقعیت ها و واکنش های دیگران نسبت به خود ناتوان است (بیابانگرد، 1373).
جرات ورزی:
تعاریف متعددی در مورد جرات ورزی در دسترس است. گلاسی و ودر48(1981) آنها را در صورت های زیر طبقه بندی کردند:
الف) حقوق اساسی بشر ب) بیان مناسب و صادقانه
پ) بیان عاطفی درست ت) حقایق، بیان عاطفی و فرضیه های تئوریکی ث) طبقه های خاص پاسخ ها
ج) پاسخی که از نظر محتوا آزاد است.
اسمیت49(1975) جرات ورزی را به عنوان یک "حق برای هر فرد" مطرح کرد و این بیشتر براساس فرضیه های آزادیخواهانه و فلسفه آزادی اجتماعی استوار بود. شما این حق را دارید که نسبت به رفتارها، افکار و عواطف خودتان قضاوت کنید و مسئولیت شروع ونتایج آن به عهده ی خود شما است. تمرکز بیشتر تعریف ها روی بیان عاطفی است. ولپی50(1982) جرات ورزی را بیان مناسب هر گونه عاطفه ای غیر از اضطراب نسبت به شخص دیگر می داند. بهترین تعریف از جرات ورزی را ریم و مسترز51(1979) ارائه کرده اند (به نقل از راکز52، 1991):
"جرات ورزی رفتاری بین فردی است که در آن بیان صادقانه و نسبتاً مستقیم افکار و احساساتی که از نظر اجتماعی مناسب می باشند وجود دارد به طوریکه احساس راحت بودن دیگران در نظر گرفته می شود".
تعریف دیگری را لانگ و جاکو بوسکی53(1976) ارائه کرده اند: "جرات ورزی شامل پافشاری و ایستادگی در مورد حقوق فرد و بیان افکار و احساسات و عقاید به شیوه ای مناسب، مستقیم و صادقانه است که در آن تجاوزی به حق دیگران وجود نداشته باشد".
در همه تعاریف فوق بر رعایت و احترام دیگران تاکید می شود و اشاره شده است که افراد ماهر باید بتوانند بین گرفتن حقوق خود و پایمال کردن حقوق دیگران فرق بگذارند.
برای درک بهتر مفهوم جرات ورزی، لازم است که بین آن و سبک های ارتباطی منفعلانه، پرخاشگرانه و همراه با جرات ورزی تفاوت گذاشت:
1- رفتار منفعلانه: این طبقه رفتاری به گونه ای است که فرد، حقوق خود را برای ابراز افکار و احساساتش نادیده می گیرد و در نتیجه به دیگران اجازه می دهد که به حقوق وی تجاوز کنند. شخص منفعل اجازه می دهد که دیگران افکار، احساسات و حقوق وی را نادیده بگیرند و به حوزه های شخصی او قدم بگذارند. شخص فاقد توانایی جرات ورزی احساس می کند که بر روی اضطرابش هیچ کنترلی ندارد و این اضطراب است که او را برانگیخته و کنترل می کند. شخص منفعل احساس درماندگی و ناتوانی می کند، خود را دست کم می گیرد، اعتماد به نفس ندارد و به دیگران اجازه می دهد که به جای او تصمیم گیری کنند. چنین فردی توان مسئولیت پذیری ندارد و نمی تواند مشکلاتش را حل کند. در این سبک، هدف فرد آن است که به هر قیمتی که شده دیگران را خشنود سازد و از نشان دادن هر گونه تعارضی جلوگیری کند.
2- رفتار پرخاشگرانه: رفتار پرخاشگرانه یعنی ایستادگی سرسختانه برای مطالبه حقوق شخصی، تهدید کردن یا نادیده گرفتن حقوق دیگران و ابراز افکار و احساسات به گونه ای که نامناسب باشد. فرد پرخاشگر غالباً تفوّق خویش را به وسیله خوار و خفیف کردن دیگران حفظ می کند. چنین فردی هنگامی که مورد تهدید قرار می گیرد محل آسیب پذیر در دیگران را هدف قرار می دهد. ویژگی های این سبک عبارتند از: صحبت کردن پیش از تمام شدن صحبت های دیگران، بلندبلند و تهاجمی حرف زدن، خیره شدن به طرف مقابل، کنایه زدن (تهمت زدن، سرزنش وتحقیر کردن)، ابراز خشن و شدید احساسات و عقاید، بالاتر دانستن خود و رنجاندن دیگران برای جلوگیری از رنجش خود. هدف شخص پرخاشگر، تسلط، برنده شدن و فشار آوردن به شخص دیگر برای تسلیم شدن وی است.
3- رفتار همراه با جرات ورزی: این گونه رفتار عبارت است از ایستادگی برای گرفتن حقوق شخصی و ابراز مستقیم و صادقانه ی افکار، احساسات و عقاید به شیوه ای که به حقوق دیگران احترام گذاشته شود. شخص دارای توانایی ابراز وجود، موقعیت را ارزیابی کرده، تصمیم می گیرد که چگونه بدون اضطراب یا احساس گناه عمل کند. افراد دارای توانایی جرات ورزی به خود و دیگران احترام می گذارند و برای کردارها و انتخاب هایشان پذیرش مسئولیت می کنند. آن ها نیازهایشان را بازشناسی کرده و آن چه را که می خواهند آشکارا و مستقیم درخواست می کنند. اگر درخواستشان رد شود، ممکن است احساس ناامیدی یا ناراحتی بکنند، لیکن، خودپنداره ی آنان متزلزل نخواهد شد. همچنین، آن ها به تایید دیگران تکیه نمی کنند، در این سبک هدف شخص رعایت عدالت برای تمامی طرف های رابطه است.

ویژگی های شخصیتی جرات ورزانه:
هر چند رفتار جرات ورزانه در حدّ زیادی موقعیتی است و متناسب با موقعیت ها و وضعیت های مختلف تغییر می کند و به این معنا رفتاری نسبی تلقّی می شود اما مجموعه ای از این رفتارها به تدریج می تواند موجب شکل گیری نوعی صفت شخصیتی نیز باشد. به این ترتیب می توانیم در کنار رفتار جرات ورز و غیر جرات ورز، شخصیت جرات ورز و غیر جرات ورز هم داشته باشیم. توجه پژوهشگران علاوه بر وجود و بروز رفتار جرات ورز و عدم وجود و عدم بروز رفتار جرات ورز، به وجود و عدم وجود شخصیت جرات ورز نیز، معطوف گردیده است. با این وصف در ارتباط های میان فردی، رفتار جرات ورزانه موقعیتی و نسبی است. ممکن است از شخصیت جرات ورز در موقعیت هایی رفتار غیر جرات ورزانه سر زند و از شخصیت غیرجرات ورزی در موقعیت هایی، رفتار جرات ورزانه. اما همان طور که نسبیّت این مفهوم مغایر تصور شخصیت جرات ورز و غیر جرات ورز نیست، حضور کلیّتی از ویژگی های رفتاری جرات ورزی، نیز مغایرتی با نسبی بودن آن به تناسب موقعیت مخاطب، محیط و مهارت ندارد.
پژوهشگران در توصیف ویژگی های رفتار جرات ورزانه اختلاف چندانی ندارند. آن ها اغلب بر رفتارهایی همچون ابراز عواطف بدون اضطراب، رک گویی، رد درخواست های غیرمنطقی، توانایی در گفتن پاسخ نه، پذیرفتن تمجید و تحسین نسبت به خود، ابراز علاقه مندی، پرهیز از رفتار واکنشی، انتقادگری، انتقادپذیری، پافشاری بر خواست های منطقی، خواستن حقوق بشر برای خود و دیگران، توجه به شان انسانی مخاطب، پرهیز از تعارف و چند ویژگی دیگر، تاکید نموده اند. بر این اساس ویژگی های شخصیتی جرات ورزی توضیح داده می شود:
– فرد و شخصیت جرات ورز کسی است که انتقاد پذیر است و با حفظ استقلال رای خویش از هر گونه رفتار وابسته پرهیز می کند.
– در روابط میان فردی به نظر دیگران درباره خودشان حساسیت و نگرانی نشان نمی دهد و با اطمینان و اعتماد متقابل رفتار می کند. همچنین در عین فعال بودن و کارآمدی در این ارتباط رفتاری سازگارانه دارد.
– در رفتارهای اجتماعی ثبات رفتاری دارد و در جایگاه عمل و تصمیم گیری تردید نمی کند. همچنین، حفظ احترام متقابل در روابط اجتماعی صرف نظر از موقعیت مخاطب همیشه برای او معیار اصلی رفتار ارتباطی است.
– او نسبت به خود و دیگران احساس مثبتی دارد و به خواسته خویش و حق انتخاب خود و دیگران احترام می گذارد.
– شخصیت جرات ورز از حقوق خویش آگاهی دارد، در نتیجه از آن حقوق با اعتماد به نفس54، تسلط و مهارت کامل دفاع می کند. همچنین برای گرفتن حقوق دیگران، نظر دادن و استقلال رای آنان زمینه مناسبی فراهم می نماید.
– او استقلال رای دارد و از افکار و عقایدی مستقل، صادقانه و روشن برخوردار است.
– او از پوزش خواستن و پذیرش این که اشتباه کرده، سرباز نمی زند و از تایید دیگران به خاطر کارهای مثبتی که انجام داده اند نمی پرهیزد.
– در رویارویی با موقعیت های تازه و مسائل پیش بینی نشده با ابتکار و انعطاف رفتار می کنند و در ذهن خویش بدیل های گوناگون و بی شمار رفتاری دارد.
ولپی در شخصیت افراد غیر جرات ورز، بر وجود "ترس از دست دادن" اشاره می کند. به اعتقاد وی، فرد به دلیل ترس از این که "خوب و کامل عمل نکند" نمی تواند عواطفش را بیان و ابراز کند. بر این اساس، معیارهای کمال گرایانه و حساسیت نسبت به دیگران، می تواند مخل رفتارهای جرات ورزانه باشد.
خودکارآمدی:
نظریه های روان شناختی متعددی در خلال سال ها سعی کردند تا رفتار آدمی را تبیین کنند. نظریه شناختی- اجتماعی یکی از نظریه هاست. در 1968 بندورا این نظریه را در مورد کنش وری آدمیان ارائه کرد که در آن نقش "باورهای خود" را در شناخت انگیزش عاطفه و رفتار آدمی برجسته نمود. بندورا معتقد است که افراد یک "نظام خود55" را می پرورانند که آنها را قادر می سازد تا بر تفکرات، احساسات و اعمالشان مهار داشته باشند. علاوه بر آن بندورا (1997، 2001) خودکارآمدی را در بافت یک نظریه کارگزاری شخصی و جمعی قرار داده است که به همراه دیگر عوامل شناختی- اجتماعی در تنظیم موفقیت و سلامت آدمی فوق العاده موثر است.
یکی از بهترین شیوه ها برای بدست دادن تعریف دقیق و منسجم از خودکارآمدی آن است که بگوییم این مفهوم چه فرقی با مفاهیم تا حدی شبیه و نزدیک به آن دارد (مادوکس56، 2002):
– خودکارآمدی مهارت ادراک شده57نیست. خودکارآمدی عبارت است از باور فرد درباره اینکه با مهارت های خودم می توانم در شرایط معین کاری را انجام دهم، آن با باورهای فرد درباره توانایی هماهنگی و منسجم کردن مهارت ها و توانایی ها در موقعیت های متغیر و چالش انگیز سروکار دارد.
– باورهای خودکارآمدی پیش بینی ساده درباره رفتار نیست و با می خواهم انجام دهم کاری ندارد، بلکه با این که، می توانم انجام دهم، سروکار دارد.
– خودکارآمدی اسنادهای علّی 58نیست. اسنادهای علّی، تبیینی برای رویدادها از جمله رفتار و پیامدهایش می باشد. باورهای خودکارآمدی، داوری و باور فرد درباره قابلیت و توانایی هایش در انجام کاری می باشد.
– خودکارآمدی قصدمندی59برای رفتار یا قصدمندی برای دست یابی به یک هدف ویژه نمی باشد.
– خودکارآمدی عزت نفس نیست. عزت نفس شامل عقیده فرد و نگرش فرد درباره ارزش خود می باشد.
– خودکارآمدی انگیزه، کشاننده یا نیاز به مهار60نیست، فرد می تواند نیاز قوی به کنترل در یک موقعیت ویژه داشته باشد در حالیکه باورهای ناکارآمدی درباره همان موقعیت در وی مسلط باشد.
– باورهای خودکارآمدی انتظارات پیامد61نیست. انتظار پیامد رفتار عبارت است از باور فرد درباره این که رفتار خاص ممکن است منجر به پیامد خاص در یک موقعیت خاص گردد. اما باورهای خودکارآمدی عبارت است از باور فرد به این که می تواند با یک رفتار خاص، پیامدی خاص را منجر شود.
– خودکارآمدی رگه شخصیتی62نیست. بسیاری از مفاهیم مهارگری و صلاحیت مانند حرمت خود، موضع مهارگری، خوش بینی، امیدواری و سخت رویی به عنوان رگه یا شبه رگه در نظر گرفته می شوند. خودکارآمدی به عنوان رگه شخصیتی تعریف و ارزیابی نشده است بلکه باورهای فرد درباره توانایی انسجام مهارت ها و توانایی ها برای دست یابی به اهداف و پیشرفت طرح ریزی شده در شرایط و موقعیت خاص می باشد (مادوکس، 2002).
– خودکارآمدی خودپنداشت63نیست. خودکارآمدی داوری فرد در مورد صلاحیت64خودش می باشد. سوالاتی که در مورد باورهای خودکارآمدی مطرح است، درباره "توانستن65" می باشد. آیا می توانم خوب بنویسم؟ آیا می توانم رانندگی کنم؟ اما سوالاتی که در مورد خودپنداشت مطرح است درباره "بودن66" است: من کیستم؟ آیا خودم را دوست دارم؟ (پاجاریس67، 2002).
بنابراین خودکارآمدی ادراک شده عبارت است از باورهای فرد درباره قابلیت هایش برای انسجام سطوح طرح ریزی شده عملکرد و پیشرفت و مهار رویدادهایی که در زندگی اش تاثیر بسزایی دارند (بندورا، 1994، 1997).

مولفه های خودکارآمدی:
مطابق گفته های بندورا (1997) باورهای خودکارآمدی دارای سه مولفه (بعد) می باشد: اندازه (سطح68)، عمومیت69و نیرومندی70
الف) سطح: اولین بعد باورهای خودکارآمدی می باشد. کارآمدی یک فرد در یک قلمرو ممکن است در حد کارهای ساده، متوسط و یا شامل سطوح سخت گردد، اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد، انجام آن کار ساده بوده و هر کس ممکن است احساس خودکارآمدی بالا در مورد انجام آن داشته باشد.
ب) عمومیت: دومین تفاوت باورهای خودکارآمدی در بعد تعمیم پذیری است. افراد ممکن است در یک قلمرو و یا بخش کوچکی از آن خود را کارآمد بدانند. عمومیت خودکارآمدی از چند عامل تاثیر
می پذیرد: شباهت فعالیت ها، حیطه بروز آن، کیفیت شرایط و خصوصیات اشخاصی که آن رفتار یا فعالیت به آن ها مربوط است.
ج) نیرومندی: باورهای خودکارآمدی ضعیف دراثر تجارب ناموفق به آسانی بی اعتبار می شوند. اما کسانی که اعتقاد محکمی به قابلیت های خود دارند، در برابر موانع آن را حفظ می نمایند. باورهای خودکارآمدی هر چه قدر نیرومندتر باشد دوام بیشتری می یابد و رابطه بیشتری با رفتار پیدا می نماید.
منابع خودکارآمدی:
بندورا (1994، 1997) معتقد است که باورهای افراد درباره کارآمدی شان تحت تاثیر چهار منبع عمده رشد و تحول می یابد. این چهار منبع عبارتند از: تجارب مسلط71، تجارب جانشینی72، قانع سازی کلامی (اجتماعی73) و حالت های فیزیولوژیکی و هیجانی74. مادوکس (2002) منبع دیگری را به آن چهار منبع اضافه کرده است که تجارب تصویرسازی75می باشد.
الف) تجارب مسلط: یکی از اثر بخش ترین طروق برای خلق احساس کارآمدی بالا، تجارب مسلط قبلی می باشد. موفقیت باورهای کارآمدی شخصی را افزایش می دهد و شکست باعث کاهش آن می گردد.
ب) تجارب جانشینی: دومین طریق برای خلق و نیرومندسازی باورهای خودکارآمد تجربه جانشینی می باشد که به واسطه الگوهای اجتماعی فراهم می گردد. باورهای خودکارآمدی تحت مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای رفتار دیگران قرار دارد، به خصوص افرادی که به عنوان الگو پذیرفته می شوند. افراد از این اطلاعات برای بنا وشکل دهی تجاربشان درباره رفتارشان و پیامدهای رفتارشان سود می جویند و این کاملاً وابسته است که افراد چه قدر خودشان را شبیه فردی بدانند که آن را مشاهده می کنند.
ج) قانع سازی کلامی (اجتماعی): سومین طریق برای نیرومندسازی باورهای افراد است، بدین معنی که آنها توانایی دست یابی به موفقیت را دارند. باورهای کارآمدی افراد تحت تاثیر گفته های افراد دیگر درباره توانایی و قابلیت های آنها قرار دارد. قانع سازی کلامی زمانی با نفوذتر و اثربخش تر خواهد بود که به وسیله افراد متخصص و متعهد و جذاب صورت گیرد.
د) حالت های فیزیولوژیکی و هیجانی: افراد یاد گرفته اند که عملکرد ضعیف یا ادراک شکست را با برپایی فیزیولوژیکی آزار دهنده و موفقیت را با حالت های احساسی لذت بخش و خوشایند تداعی و مرتبط کنند. بنابراین وقتی افراد از برپایی فیزیولوژیکی ناخوشایند در مقایسه با برپایی فیزیولوژیکی خوشایند آگاه می شوند، صلاحیت خودشان را زیر سوال می برند. البته باید توجه داشت نشانگرهای فیزیولوژیکی با برپایی خودکار متفاوت است. وقتی برپایی فیزیولوژیکی و هیجانی بالا باشد، سطح خودکارآمدی او پایین خواهد بود. در یک موقعیت معین هر چه بیشتر دچار ترس، اضطراب یا تنیدگی شویم کمتر احساس می کنیم که می توانیم به اندازه کافی با آن کنار بیاییم.
ه) تجارب تصویرسازی: افراد با تصویرسازی ذهنی یک موقعیت فرضی و رفتارهای اثربخش یا غیر اثربخش خودشان یا دیگران در آن موقعیت می توانند باورهای خودکارآمدی شان را تحت تاثیر قرار دهند. باید توجه داشت که تصویرسازی ذهنی افراد در انجام کارها و تکالیف به نحو بهینه و مطلوب، مسلماً آن تاثیر تجارب مسلط واقعی را ندارد (مادوکس، 2002).
عوامل متعددی در تحول باورهای خودکارآمدی افراد در گستره زندگی موثرند، از جمله این عوامل تاثیر بافت خانواده و والدین است. از ابتدا نوباوگی، والدین و یا مراقبان نوباوگان تجاربی را فراهم می کنند که تاثیر مختلفی بر خودکارآمدی کودکان دارد، وقتی خانواده به کودک کمک کند تا به طور اثربخش با محیط برخورد کند تاثیر مثبتی بر تحول باورهای خودکارآمدی آنها می گذارد (بندورا، 1997؛ اشنیوایند76، 1995) والدینی که تجارب در حد تسلط و فرصت های مختلفی را برای کودکانشان ترتیب می دهند، نوجوانان و جوانان کارآمدتری دارند در مقایسه با والدینی که فرصت محدودی را تدارک می بینند. در تبیین کنش وری های خانواده، نشان داده شده است که والدین در شکل گیری باورهای خودکارآمدی کودکان تاثیر می گذارند (فلامر77، 1995).
مروری بر پژوهش های انجام شده:
پژوهش های انجام شده در خارج از کشور:
هر چند کمال گرایی تارخچه ای طولانی دارد اما پژوهش های تجربی اندکی برای بررسی این سازه انجام شده است.
باردون، کان، آبرامسون، هیترتون و جوینر78(2006) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و خودکارآمدی در نمونه 406 نفری از زنان پرداختند. بررسی ها نشان داد که بین کمال گرایی القاء شده اجتماعی و خودکارآمدی همبستگی منفی وجود دارد.
کنی- بنسون و اِوا79(2005) در پژوهشی به بررسی نقش کمال گرایی مادران در بروز کمال گرایی فرزندان در یک نمونه 140 نفری از دانش آموزان دوره ابتدایی پرداختند. نتایج نشان داد که کمال گرایی در دانش آموزان که مادران کمال گرا داشتند به مراتب بیشتر گزارش شد. همچنین آن ها به این نتیجه رسیدند که این دانش آموزان از نظر ابراز وجود ناتوان تر هستند.
سوئننز، الیوت، وانستینکیزت، لایتن و دوریز80(2004) در پژوهشی تحت عنوان انتقال بین نسلی کمال گرایی به بررسی نقش والدین در بروز کمال گرایی فرزندان پرداختند. نتایج نشان داد که کمال گرایی والدین در ایجاد کمال گرایی فرزندان نقش دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمال گرایی پدران و کمال گرایی دختران رابطه قوی تری وجود دارد.
یونک، کلاپتون و بلاک لی81(2004) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی والدین (18= مادران) و (76= پدران) و عزت نفس فرزندان (فرزندان= 90) پرداختند. نتایج نشان داد که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان همبستگی منفی وجود دارد.
اشبی و ریس82(2002) به بررسی رابطه میان ابعاد سازگارانه و ناسازگارانه کمال گرایی با عزت نفس پرداختند. آن ها به این نتیجه رسیدند که کمال گرایی سازگارانه با عزت نفس رابطه مثبت دارد و کمال گرایی ناسازگارانه با عزت نفس رابطه منفی دارد.
سامیک، سوزوکی و کانداک83(2001) در پژوهشی رابطه میان کمال گرایی و عزت نفس را در یک نمونه 146 نفری از دانشجویان مذکر ژاپنی مورد بررسی قرا دادند. نتایج این بررسی نشان داد که بین کمال گرایی و عزت نفس همبستگی منفی وجود دارد.
لیندادی دینتر84(2000) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و خودکارآمدی فرزندان نوجوان آن ها در یک نمونه 90 نفری پرداخت. بررسی ها نشان داد که بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان همبستگی منفی وجود دارد. ولف85و همکاران (1999) در تحقیقات خود ارتباط منفی بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی پسران را گزارش داده اند.
هیل86و همکاران (1997) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و مسائل میان فردی پرداختند. تحلیل داده ها نشان داد که کمال گرایی خودمدار با جرات ورزی در مردان و زنان رابطه منفی دارد.
پروسر، ریس وابشی87(1996) امکان ارتباط عزت نفس و انواع کمال گرایی و همچنین رابطه میان انواع کمال گرایی و ویژگی های فضای خانوادگی را بررسی کردند. 58 نفر افراد کمال گرا از میان کل 568 دانشجوی دوره ی لیسانس انتخاب شدند. این نمونه به گروه های کمال گرای طبیعی و کمال گرای روان نژند طبقه بندی شدند. عزت نفس و دو بعد از روابط والدین فرزندی یعنی حمایت بیش از اندازه (مثل کنترل کردن) و مراقبت (مثل مهرورزی، حمایت) درباره ی همه آزمودنی ها با مقیاس عزت نفس و پرسشنامه روابط والدین بررسی شدند. نتایج نشان داد که کمال گرایان روان نژند والدین خود را کم تشویق کننده تجربه کرده اند. این مطالعه بیان می کند که همه افراد کمال گرا با درجات متفاوتی والدین خود را سخت گیر، کمال گرا و پرتوقع در می یابند.
شولتز88(1996) در طی تحقیقی نتیجه گرفت که برتری اقتصادی خانواده به طور معنی داری در جرات ورزی نوجوانان دخالت دارد تا کمال گرایی والدین.
فلت، هیویت و دی رسا89(1996) رابطه میان سه بعد کمال گرایی و ادراک مهارت های اجتماعی و سازگاری روانی- اجتماعی را بر روی یک نمونه 105 نفری از دانشجویان مورد سنجش قرار دادند. کمال گرایی القاء شده اجتماعی بالا با مشکل سازگاری روانی- اجتماعی رابطه کاملی داشت که در برگیرنده تنهایی، کم رویی، ترس از ارزشیابی منفی و سطح پایین عزت نفس اجتماعی بود.
کوکتا و دانگلو90(1994) در پژوهشی بر روی بیماران مبتلا به کم خونی قلبی دریافتند که در این بیماران الگوی رفتاری تیپ الف، خصومت گرایی، کمال گرایی، نبود ابراز وجود و اضطراب به عنوان صفات زمینه ساز شخصیت شناسایی شدند.
آلدن، بیلینگ و والاس91(1994) در پژوهش خودروی یک نمونه 90 نفری از دانشجویان دختر به این نیتجه رسیدند که میزان کمال گرایی خودمدار یا القاء شده اجتماعی با اضطراب اجتماعی و سرزنش به خودکارآمدی در آزمودنی ها بستگی دارد.
واینر92(1994) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که کمال گرایی والدین با عزت نفس نوجوانان رابطه منفی و معناداری دارد.
فراست و همکاران (1991) در پژوهشی به بررسی ارتباط رفتار والدین و کمال طلبی فرزندان پرداختند. نخست آزمون خود گزارش دهی از میزان کمال طلبی و رفتار سخت گیرانه به وسیله پدر و مادر تکمیل شد، سپس فرزندان این افراد آزمونی را تکمیل کردند که به بررسی میزان درک آن ها از رفتار سخت گیرانه ی پدر و مادر و اندازه کمال طلبی خود آنان (فرزندان) می پرداخت. براساس نتایج بدست آمده میزان کمال طلبی و سخت گیری مادران با کمال طلبی دختران ارتباط داشت. همچنین درک دختران از رفتار سخت گیرانه با میزان کمال طلبی دختران مربوط بود.
آنجلا و تیموتی93(1990) در پژوهشی بر روی یک نمونه 188 نفری به بررسی الگوهای کمال گرایی در میان دانش آموزان و والدین آن ها پرداختند. آن ها به این نتیجه رسیدند که سطوح کمال گرایی خودمدار در دانش آموزان با سطوح کمال گرایی خودمدار والد هم جنس آن ها رابطه مثبت دارد.
آلدن و سفران94(1978) ارتباط میان نبود جرات ورزی و عوامل شناختی نظیر داشتن معیارهای کمال گرایانه، حساسیت بیش از اندازه نسبت به دیگران را مورد بررسی قرار دادند. آن ها دریافتند که بین کمال گرایی و رفتار جرات ورزانه رابطه وجود دارد.
شوارتز و گاتمن95(1976) معیارهای کمال گرایانه و حساسیت نسبت به نظر دیگران را مخلّ رفتارهای جرات ورزانه می دانستند. به عقیده آن ها انتقاد زیاد از خود، داشتن معیارهای کمال گرایانه و حساسیت بیش از اندازه درباره دیگران و درباره خود می تواند به رفتارهای غیر جرات ورزانه بینجامد.
لودویگ و لازاروس96(1972) یک سری نسخه های شناختی و رفتاری، برای روشن شدن روش های جرات آموزی ارائه نموده اند. آن ها نشان دادند که شناخت های غیر منطقی مانند انتقاد از خود و کمال گرایی اطرافیان به خصوص والدین باعث بازداری اجتماعی می شود و از رفتار جرات ورزانه جلوگیری می کند.
هالندر (1956) در پژوهشی به بررسی رابطه کمال گرایی و عزت نفس پرداخت، نتایج نشان داد که کوشش زیاد برای کمال جویی پاسخ رایج افراد برای مقابله با اعتقاد به "نامطلوب بودن ارزش خویشتن" است.
پژوهش های انجام شده در داخل کشور:
وردی، مهرابی زاده، هنرمند و نجاریان (1380) براساس پژوهشی که بر روی دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی انجام دادند بیان می دارند که کمال گرایی با افسردگی، اضطراب، ترس مرضی و پرخاشگری در ارتباط است.
هرمزی نژاد (1380) در پژوهشی روی دانشجویان دانشگاه نشان داد که میان کمال گرایی و ابراز وجود در دانشجویان رابطه منفی وجود دارد یعنی هر چه دانشجویان کمال گراتر باشند از نظر ابراز وجود که همانا توانایی گرفتن حق مسلم است، ناتوان تر هستند.
در پژوهشی تشکر (1377) رابطه نگرش های فرزندپروری، الگوی شخصیتی تیپ A، جزم گرایی و کمال گرایی والدین را با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی فرزندانشان در یک نمونه 105 نفری از دانش آموزان پسر دوره راهنمایی مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که بین کمال گرایی والدین و اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود ندارد.
اسماعیل خانی (1377) در پژوهشی با عنوان ساخت و اعتباریابی مقیاسی برای سنجش خودشکوفایی و بررسی رابطه آن با سرسختی روان شناختی، کمال گرایی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دختر و پسر به این نتیجه رسید که میان خودشکوفایی و کمال گرایی همبستگی منفی وجود دارد.

خلاصه:
در این فصل موضع گیری های نظری و یافته های پژوهشی در ارتباط با موضوع پژوهش در چند گستره مورد بررسی قرار گرفت.
در آغاز با توجه به این که متغیر مستقل و اساسی پژوهش حاضر کمال گرایی والدین بود، دیدگاههای نظری در این مورد ارائه گردید.
در ادامه نظر به این که مهمترین هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان بود، گستره نظری در مورد عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی و پژوهش هایی که رابطه بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان را مورد تاکید قرار دادند به دقت مورد بررسی قرار گرفتند.

فصل سوم
روش پژوهش

در این فصل روند روش شناختی پژوهش توضیح داده می شود. ابتدا طرح پژوهش، جامعه آماری، گروه های نمونه و روش انتخاب نمونه آماری بررسی می شود، آن گاه ابزارهای ارزشیابی (مقیاس ها) را توضیح می دهیم و در پایان فصل روش تجزیه و تحلیل آماری مناسب این پژوهش معرفی می شود.

طرح پژوهش:
پژوهش حاضر در مقوله مطالعات همبستگی قرار می گیرد. تحقیقات همبستگی شامل کلیه تحقیقاتی است که در آن ها سعی می شود روابط بین متغیرهای مختلف با استفاده از ضریب همبستگی کشف یا تعیین شود. هدف روش تحقیق همبستگی مطالعه حدود تغییرات یک یا چند متغیر با حدود تغییرات یک یا چند متغیر دیگر است (دلاور، 1380).
جامعه آماری:
جامعه پژوهش عبارت است از مجموعه ای از افراد یا اشیاء یا حوادث که حداقل دارای یک صفت یا ویژگی مشترک هستند (دلاور، 1387). جامعه مورد مطالعه این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختری تشکیل می دهند که در دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 86- 85 مشغول به تحصیل بوده اند.
نمونه آماری:
نمونه پژوهش عبارت است از یک گروه منتخب از جامعه پژوهش که باید خصوصیات و صفات جامعه پژوهش را دارا باشد تا بتوان نتایج پژوهش را به آن تعمیم داد.
نمونه پژوهش شامل 130 نفر از دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان است که بر حسب فرضیه ها و متغیرهای مورد مطالعه در پژوهش از میان جامعه آماری فوق الذکر انتخاب شده اند.
روش نمونه گیری:
در پژوهش حاضر از نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شده است. در نمونه گیری های خوشه ای واحد نمونه گیری یک خوشه یا گروهی از عناصر است و از این جهت فرآیند انتخاب گروه نمونه تسهیل می گردد. بدین ترتیب ابتدا در مرحله نخست 3 دبیرستان دخترانه از میان دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند و در مرحله بعد از هر دبیرستان 2 کلاس به صورت تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند.
ابرازهای اندازه گیری:
در این پژوهش از مقیاس کمال گرایی اهواز97، آزمون عزت نفس کوپر اسمیت، آزمون جرات ورزی گمبریل وریچی98و مقیاس خودکارآمدی عمومی99استفاده شد که در ذیل به معرفی آن ها پرداخته شده است.

مقیاس کمال گرایی اهواز:
مقیاس کمال گرایی اهواز، یک مقیاس خود گزارشی 27 ماده ای است که به وسیله نجاریان، عطاری و زرگر (1380) از راه تحلیل عوامل، در یک نمونه ی 395 نفری از دانشجویان اهواز ساخته شده است. ماده های اولیه آن براساس متون معتبر روان شناسی، ماده های ذی ربط در مقیاس های MMPI100 ، اضطراب اسپیل برگر، مقیاس وسواس فکری عملی مادزلی و افکار غیرمنطقی جونز و همچنین از راه مصاحبه بالینی فراهم شد.
پایایی101مقیاس کمال گرایی اهواز:
نجاریان و همکاران برای سنجش همسانی درونی مقیاس کمال گرایی اهواز ضریب آلفای کرونباخ102را به کار گرفتند. براساس نتایج بدست آمده، ضرایب آلفا برای کل نمونه 90/0، آزمودنی های دختر 90/0 و آزمودنی های پسر 89/0 است.
همچنین ضریب پایایی حاصل از باز آزمایی103با چهار هفته فاصله ی زمانی بر روی 190 دانشجوی دختر و پسر، به ترتیب برای کلّ آزمودنی ها، آزمودنی های دختر و پسر (68/0)، (69/0)، (67/0) است که در حدّ قابل پذیرشی هستند.
هرمزی نژاد (1380) نیز پایایی مقیاس کمال گرایی اهواز را بر روی یک نمونه 115 نفری دانشجویی با به کارگیری روش تنصیف104، آلفای کرونباخ و گاتمن بدست آورد که ضریب های بدست آمده به ترتیب 88/0، 90/0، 83/0 هستند.
وردی، مهرابی زاده هنرمند و نجاریان (1380) نیز در پژوهشی، ضریب های پایایی مقیاس یاد شده را به دو روش باز آزمایی با پنج هفته فاصله زمانی در یک نمونه 70 نفری و ضریب آلفای کرونباخ بر روی نمونه 300 نفری محاسبه کردند که ضریب های 63/0، 85/0 به ترتیب به دست آمد که در سطح مطلوبی است.
اعتبار105مقیاس کمال گرایی اهواز:
نجاریان و همکاران برای سنجش اعتبار مقیاس کمال گرایی، مقیاس یاد شده را همزمان با مقیاس های الگوی رفتاری تیپ الف106سمی (TA1) و غیر سمی (TA2)، خرده مقیاس شکایات جسمانی SCL90- R 107و مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت به دانشجویان نمونه پژوهش خود ارائه نمودند. ضریب های همبستگی108میان نمره های کل آزمودنی ها در مقیاس کمال گرایی اهواز، با مقیاس الگوی رفتاری تیپ الف سمی (TA1) 65/0 بوده است. ضریب همبستگی میان مقیاس کمال گرایی با مقیاس رفتاری تیپ الف غیر سمی (TA2) 016/0- بوده که معنی دار نیست. ضریب همبستگی میان مقیاس کمال گرایی اهواز با مقیاس شکایات جسمانی 41/0 و با مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت 39/0 بود که در سطح 05/0>P معنی دار هستند. هرمزی نژاد نیز درباره این مقیاس ضریب اعتبار 74/0 را برای عامل اول تیپ الف و 19/0 را برای عامل دوم تیپ الف به دست آورده است.
وردی، مهرابی زاده هنرمند و نجاریان در پژوهش خود با به کارگیری روش اعتبار همزمان109، نمره های بدست آمده از مقیاس یاد شده را با نمره های به دست آمده از پرسشنامه افسردگی بک110(BDI) و پرسشنامه تیپ الف111(TAQ) همبسته کردند. ضریب های اعتبار به ترتیب 50/0، عامل اول تیپ الف 62/0 و عامل دوم تیپ الف 30/0- به دست آمد که دست کم در سطح 01/0>P معنی دار می باشد. با توجه به نتایج بدست آمده مقیاس کمال گرایی اهواز از پایایی و اعتبار خوبی برخوردار است.
شیوه نمره گذاری مقیاس کمال گرایی اهواز:
ماده های این مقیاس دارای چهار گزینه هرگز، به ندرت، گاهی اوقات، اغلب اوقات می باشد که آزمودنی ها یکی از این گزینه ها را انتخاب کرده و علامت می زنند. در این مقیاس به استثنای ماده های 11، 16، 17، 22 که به شیوه ی معکوس نمره می گیرند، بقیه ماده ها براساس مقادیر "1"، "2"، "3" و "4" نمره گذاری می شوند. در پایان حاصل جمع نمرات، میزان کمال گرایی فرد را نشان می دهد.
آزمون عزت نفس کوپر اسمیت:
کوپر اسمیت (1967) با تجدید نظر بر روی مقیاس را جرز و دیمون (1954) پرسشنامه خود را تهیه و تدوین نمود. پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت به دو جنبه ذهنی و رفتارهای آشکار اشاره دارد و یک نمره کل از پرسش هایی که مضمون متفاوت دارند بدست می آید و فرض بر این است که این نمره کل، عزت نفس کلی را منعکس می کند (صمدی، 1373)
این پرسشنامه 58 سوال دارد که به 4 خرده مقیاس عزت نفس عمومی، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی تقسیم شده است. مجموع نمرات این چهار خرده مقیاس یک نمره کلی از عزت نفس بدست می دهد. 8 ماده آن یعنی شماره 6- 13- 20- 27- 34، 41، 48، 55 دروغ سنج است. دامنه پاسخ های آزمودنی به صورت بله، خیر است که هر فرد متناسب با وضعیت خود یکی از گزینه ها را انتخاب می کند. بدیهی است حداقل نمره ای که یک فرد ممکن است بگیرد صفر و حداکثر 50 خواهد بود. چنانچه پاسخ دهنده از 8 ماده دروغ سنج بیش از 4 نمره بیاورد بدان معنا است که اعتبار آزمون پایین است و آزمودنی سعی کرده خود را بهتر از آن چیزی که هست جلوه دهد.
اعتبار آزمون عزت نفس کوپر اسمیت:
در پژوهش شکرکن و نیسی (1373) که بر روی 360 نفر از دانش آموزان اول تا سوم دبیرستان های شهرستان نجف آباد انجام شد، ضرایب روایی (اعتبار) از طریق همبسته کردن نمره های آزمون عزت نفس کوپر اسمیت با معدل های آخر سال دانش آموزان محاسبه گردید. ضرایب به دست آمده برای پسران 69/0 و برای دختران 70/0 بودند. این ضرایب در سطح 01/0 معنی دار بودند. همچنین اعتبار این آزمون بدین که سوالات موجود در آن عزت نفس را می سنجد مورد تایید اساتید رشته های روان سنجی و آمار و روش تحقیق، آقایان دکتر بهرامی و دکتر دلاور قرار گرفته است.
این پرسشنامه دارای امتیاز بین فرهنگی بودن است، زیرا هم روی دانشجویان انگلیسی و هم دانش آموزان دبیرستان و هم بر روی دانشجویان عرب در دانشگاه عربستان سعودی نرم شده است.
همچنین توسط حمیدرضا اکبری و آرزومان (1372) همبستگی نمرات مقیاس کوپر اسمیت با سیاهه عزت نفس الیس یوب محاسبه شده بود که ضریب همبستگی بدست آمده 65/0 بود. بنابراین می توان گفت که این آزمون از اعتبار بالایی برخوردار است.
پایایی آزمون عزت نفس کوپر اسمیت:
در تحقیق شکرکن و نیسی (1373) ضرایب پایایی آزمون عزت نفس کوپر اسمیت با روش باز آزمایی برای دانش آموزان پسر و دختر به ترتیب 90/0 و 92/0 گزارش شده اند.
شیوه نمره گذاری آزمون عزت نفس کوپر اسمیت:
سوالات شماره 2-4- 5- 10- 11- 14- 18- 19- 21- 23- 24- 28- 29- 30- 32- 36- 45- 47 و 57 پاسخ بلی نمره 1 و خیر صفر می گیرد و بقیه سوالات به صورت معکوس است یعنی خیر آن ها یک نمره و بلی صفر می گیرد. با توجه به مجموع نمره حاصله سطح عزت نفس هر فرد تعیین می گردد (بیابانگرد، 1373).
پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی:
پرسشنامه جرات ورزی براساس آزمون جرات ورزی (1975) تهیه شده است و دارای 40 ماده اصلی می باشد که در برخی از مواد آن به دلیل عدم تطابق با فرهنگ ایران، تغییراتی در آن ها داده شده است. هر ماده آزمون یک موقعیتی را که مستلزم رفتار جرات ورزی است، نشان می دهد، از آزمودنی خواسته می شود که برای پاسخ دادن به سوالات بر حسب یک مقیاس درجه بندی 5 گزینه ای عمل نماید.
این آزمون دارای چند رشته سوال است که عبارتند از:
الف- رد کردن تقاضا
ب- بیان کردن محدودیتهای شخصی
پ- تقاضا کردن
ت- پیش قدم شدن در آغاز یک برخورد اجتماعی و بیان احساسات مثبت
ج- کنار آمدن و قبول انتقاد
چ- قبول تفاوت داشتن با دیگران
ح- ابراز وجود در موقعیت هایی که باید کمک کرد
خ- پسخوراند منفی
پرسشنامه ابراز وجود گمبریل وریچی بر خلاف سایر پرسشنامه های جرات ورزی برای افراد خاصی ساخته نشده است و سوالات آن محدوده وسیعی از موقعیت های مختلف را در بر می گیرد.
پایایی پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی:
ضریب پایایی این آزمون توسط گمبریل وریچی 81/0 گزارش شده است. پایایی پرسشنامه در روش آزمون- پس آزمون بالا هست. ضریب پایایی بدست آمده توسط پژوهشگر از طریق باز آزمایی در مورد درجه ناراحتی 71/0 و نرخ بروز رفتار 88/0 است.
اعتبار پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی:
بعد از ترجمه و انطباق آزمون جرات ورزی توسط پژوهشگر، محققان در دانشگاه علوم تربیتی و روان شناسی علامه طباطبایی و دانشگاه اصفهان آن را مورد بررسی قرار داده و اعتبار محتوا از نظر آنها تایید شده و در ضمن پس از مصاحبه با افرادی که نمرات پایین در این مقیاس بدست آورده بودند مشخص شد که آنها در موقع بروز رفتار جراتمندانه دچار ناراحتی شده و احتمالاً بروز این رفتارها در آن ها کم است.
شیوه نمره گذاری پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی:
ماده های این مقیاس دارای 5 گزینه اصلاً ناراحت نمی شوم، کمی ناراحت می شوم، به طور متوسط ناراحت می شوم، زیاد ناراحت می شوم و بسیار زیاد ناراحت می شوم، می باشد که آزمودنی ها یکی از این گزینه ها را انتخاب می کند و علامت می زنند. در این مقیاس ماده ها براساس مقادیر "1"، "2"، "3" ، "4" و "5" نمره گذاری می شوند. در پایان حاصل جمع نمرات، میزان جرات ورزی فرد را نشان می دهد.
مقیاس خودکارآمدی عمومی:
مقیاس خودکارآمدی مورد استفاده در تحقیق توسط شرر112و همکاران (1982) با اهداف زیر ساخته شده است.
الف) تهیه ابزاری برای تحقیقات بعدی
ب) تهیه ابزاری جهت تعیین سطوح متفاوت خودکارآمدی عمومی افراد
نمونه اصلی مورد مطالعه جهت ساخت آزمون شامل 376 دانشجو روان شناسی بود که می بایست به تکمیل مقیاس خودکارآمدی و شش اندازه شخصیتی می پرداختند. آزمودنی ها می بایست میزان موافقت خود را با هر یک از پرسش های آزمون خودکارآمدی با تعیین یکی از گزینه ها مشخص می کردند.
ماده های آزمون برای اندازه گیری انتظارات خودکارآمدی عمومی در مواردی مانند مهارت های اجتماعی یا شایستگی های حرفه ای نوشته شده بود. این موارد بر موضوعات زیر متمرکز بودند:
الف) گرایش به آغازگری رفتار113
ب) تمایل به تکمیل رفتار114
ج) پافشاری در انجام تکلیف در صورت ناکامی115(باسچر، اسمیت116، 1998)
نسخه اصلی آزمون شامل 36 ماده بود که براساس تحلیل های انجام شده فقط ماده هایی که بار 40% را در هر یک از عوامل اجتماعی و عمومی داشتند حذف نشدند. براین اساس 13 ماده که دارای این ویژگی نبودند حذف و آزمون به 23 ماده کاهش یافت. از این 23 ماده 17 ماده خودکارآمدی عمومی را می سنجد.
با میانگین 99/57 و انحراف معیار 08/12. ضریب پایایی از طریق آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس خودکارآمدی عمومی و خرده مقیاس خودکارآمدی اجتماعی به ترتیب برابر 86/0 و 71/0 برای هر یک بدست آمد.
پایایی مقیاس خودکارآمدی عمومی:
ضریب پایایی گزارش شده بوسیله شرر و همکاران (1982) نسبتاً بالا و رضایت بخش می باشد. آلفا کرونباخ بدست آمده برای زیر مقیاس خودکارآمدی عمومی برابر 86/0 گزارش شده است.
براتی (1375) جهت بررسی اعتبار مقیاس خودکارآمدی از روش دو نیمه کردن (تنصیف) استفاده کرد، ضریب پایایی آزمون از طریق روش اسپیرمن- براون با طول برابر 76/0 و از روش دو نیمه کردن گاتمن برابر با 76/0 بدست آمد. آلفای کرونباخ یا همسانی کلی سوالات برابر 79/0 بدست آمد که رضایت بخش می باشد.

اعتبار مقیاس خودکارآمدی عمومی:
برای سنجش اعتبار مقیاس خودکارآمدی عمومی، امتیازات بدست آمده توسط آن با اندازه های چندین ویژگی شخصیتی همبسته شد. این اندازه های شخصیتی عبارتند از: مکان مهار درونی117، صلاحیت بین شخصی118، نیرومندی من119، عزت نفس، جرات ورزی، خصیصه های شخصیتی نرنیه120و همسازی هیجانی121(شرر و همکاران، 1982؛ شرر و آدامز122، 1983؛ به نقل از هیرسچی و موریس123، 2002).
همبستگی های بدست آمده بین نمرات مقیاس خودکارآمدی عمومی و دیگر اندازه های شخصیتی در جهت تایید اعتبار سازه ای مقیاس تهیه شده می باشد.
شیوه نمره گذاری مقیاس خودکارآمدی عمومی:
شیوه نمره گذاری مقیاس خودکارآمدی عمومی به این صورت است که به هر ماده از 1 تا 5 امتیاز تعلق می گیرد. ماده های شماره 1، 3، 8، 9، 13، 15 راست به چپ امتیازشان افزایش می یابد و بقیه ماده ها به صورت معکوس، یعنی از چپ به راست امتیازشان افزایش می یابد.
روند اجراء و جمع آوری اطلاعات:
روند کار به این صورت است که پس از مشخص شدن جامعه مورد مطالعه و انتخاب نمونه، محقق به مدارس مراجعه نموده و با هماهنگی مسولین مدارس با آزمودنی ها ملاقات کرده و ضمن تقدیر از آنان به جهت همکاری با محقق بر اهمیت پژوهش تاکید شد و پس از توضیحات لازمه در مورد چگونگی انجام تکمیل پرسشنامه ها از آنان خواسته شد تا پرسشنامه های عزت نفس کوپر اسمیت، جرات ورزی گمبریل وریچی و خودکارآمدی عمومی را به دقت مطالعه نموده و یکی از گزینه هایی را که به بهترین وجه ممکن ویژگی هایشان را بیان می کند را با علامت مشخص نمایند، آن گاه براساس کد مشخص شده برای هر آزمودنی پرسشنامه های مربوط به پدر و مادر (پرسشنامه کمال گرایی) هر کدام به دانش آموزان داده شد تا به منزل برده و پس از تکمیل توسط والدین به آموزشگاه برگردانند.
پس از برگرداندن پرسشنامه ها تجزیه و تحلیل آماری به عمل آمد.

روش های آماری در تحلیل داده ها:
در این پژوهش از روش های آمار توصیفی به منظور توصیف بهتر متغیرها استفاده گردید. شاخص های آماری مورد استفاده شامل محاسبه فراوانی، میانگین و انحراف معیار می باشد. همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از روش آماری مانند آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده کردیم.

خلاصه:
این فصل تحت عنوان "روش تحقیق" برای معرفی طرح پژوهشی، جامعه آماری، گروه های نمونه، توصیف روش نمونه برداری و ابزارهای اندازه گیری تنظیم گردیده است. ابتدا ویژگی های طرح پژوهشی، جامعه آماری، نمونه آماری و روش انتخاب گروه های نمونه بیان شد. آن گاه در زیر عنوان ابزارهای اندازه گیری به معرفی مقیاس کمال گرایی اهواز، آزمون عزت نفس کوپر اسمیت، پرسشنامه جرات ورزی گمبریل وریچی و مقیاس خودکارآمدی عمومی پرداخته شد. سپس روند اجراء و جمع آوری اطلاعات و روش های آماری تحلیل داده ها بیان شد.

فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده های آماری

همان گونه که در فصل اول بیان شد هدف از این پژوهش بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان آن ها در بین دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران بوده است. به این منظور گروه های نمونه از بین آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند تا نتایج حاصل از بررسی رابطه بین این متغیرها در این گروه های نمونه به جامعه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه منطقه 7 شهر تهران بسط داده شود.
در این فصل ابتدا توصیف کمی متغیرهای پژوهش در کل آزمودنی ها ارائه شده است، سپس جهت بررسی فرضیه ها، تحلیل های مختلفی صورت گرفته است.

همان گونه که در فصل قبل اشاره شد، آزمودنی های مورد مطالعه شامل 130 نفر می باشند. برای آنکه بتوان رابطه بین متغیرها را ارزیابی کرد همبستگی بین متغیرها در آزمودنی ها محاسبه شده است.
در ابتدا نمودارهای هیستوگرام متغیرهای کمال گرایی پدران و مادران، عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان به منظور دریافت تصویر روشن تری از داده های جمع آوری شده آمده است.

داده های توصیفی پژوهش:
جدول شماره 4-1، شاخص های توصیفی مربوط به متغیرهای کمال گرایی پدران، کمال گرایی مادران، عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان را نمایان می سازد.
شاخص ها متغیرها
تعداد
مقدار کمینه
مقدار بیشینه
میانگین
انحراف معیار
کمال گرایی پدران
130
43
95
33/69
27/13
کمال گرایی مادران
130
42
93
48/70
39/13

عزت نفس فرزندان
130
8
46
53/26
65/11
جرات ورزی فرزندان
130
40
103
89/65
90/14
خودکارآمدی فرزندان
130
30
79
58/50
83/11

براساس یافته های منعکس شده در جدول شماره4-1 میانگین کمال گرایی در مادران (48/70= x) بالاتر از میانگین کمال گرایی در پدران (33/69= x) است.

نمودار4-6 میانگین نمرات پدران و مادران در مقیاس کمال گرایی

همانگونه که در نمودار 4-6 مشخص است میانگین نمرات مربوط به متغیر کمال گرایی در مادران بالاتراز پدران است.

جدول 4-2- ضریب همبستگی بین متغیرهای کمال گرایی پدران و مادران با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان
متغیرها
عزت نفس
جرات ورزی فرزندان
خودکارآمدی فرزندان
کمال گرایی پدران
328/0ـ
295/0ـ
294/0ـ
کمال گرایی مادران
402/0ـ
353/0ـ
346/0ـ

جدول4-3- ضریب همبستگی بین متغیرهای کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان
متغیرها
عزت نفس
جرات ورزی فرزندان
خودکارآمدی فرزندان
کمال گرایی والدین
457/0ـ
406/0ـ
400/0ـ

ارزیابی فرضیه های پژوهش:
فرضیه اول بیان می کند که:
بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-3، همان گونه که مشاهده می شود ضریب همبستگی بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان 457/0ـ است و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی والدین بالاتر باشد عزت نفس فرزندان پایین تر است.
فرضیه فرعی اول بیان می کند:
کمال گرایی پدران و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-2، ضریب همبستگی بین کمال گرایی پدران و عزت نفس فرزندان 328/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی پدران و عزت نفس فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی پدران بالاتر باشد، عزت نفس فرزندان پایین تر است.
فرضیه فرعی دوم بیان می کند:
بین کمال گرایی مادران و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-2، ضریب همبستگی بین کمال گرایی مادران و عزت نفس فرزندان 402/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی مادران و عزت نفس فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی مادران بالاتر باشد، عزت نفس فرزندان پایین تر است.
فرضیه دوم بیان می کند که:
با توجه به جدول 4-3، ضریب همبستگی کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان 406/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد. و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی والدین بالاتر باشد، جرات ورزی فرزندان پایین تر است.
فرضیه فرعی اول از فرضیه دوم بیان می کند که:
بین کمال گرایی پدران و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-2، ضریب همبستگی بین کمال گرایی پدران و جرات ورزی فرزندان 295/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی پدران و جرات ورزی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی پدران بالاتر باشد، جرات ورزی فرزندان پایین تر است.
فرضیه فرعی دوم از فرضیه دوم بیان می کند که:
بین کمال گرایی مادران و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-2، ضریب همبستگی محاسبه شده بین کمال گرایی مادران و جرات ورزی فرزندان 353/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی مادران و جرات ورزی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی مادران بالاتر باشد جرات ورزی فرزندان پایین تر است.
فرضیه سوم بیان می کند:
بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-3، ضریب همبستگی محاسبه شده بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان 400/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی والدین بالاتر باشد خودکارآمدی فرزندان پایین تر است.
فرضیه فرعی اول از فرضیه سوم بیان می کند:
بین کمال گرایی پدران و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدول 4-2، ضریب همبستگی محاسبه شده بین کمال گرایی پدران و خودکارآمدی فرزندان 294/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی پدران و خودکارآمدی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی پدران بالاتر باشد خودکارآمدی فرزندان پایین تر است.
فرضیه فرعی دوم از فرضیه سوم بیان می کند که:
بین کمال گرایی مادران و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.
با توجه به جدور 4-2، ضریب همبستگی محاسبه شده بین کمال گرایی مادران و خودکارآمدی فرزندان 346/0ـ می باشد و ضریب همبستگی محاسبه شده در سطح 01/0> P معنادار می باشد، یعنی با اطمینان 99 درصد فرضیه پژوهش تایید می شود، به عبارتی می توان گفت بین کمال گرایی مادران و خودکارآمدی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد و این رابطه منفی می باشد یعنی هر چه کمال گرایی مادران بالاتر باشد خودکارآمدی فرزندان پایین تر است.
در مجموع نتایج نشان می دهد که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی منفی معناداری وجود دارد. از طرف دیگر نگاهی به همبستگی های مشاهده شده نشان می دهد که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان همبستگی قوی تری وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد که بین کمال گرایی مادران و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی قوی تری وجود دارد.

خلاصه:
این فصل به تجزیه و تحلیل داده ها اختصاص داده شده است. از آن جا که هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران بود، ابتدا به پاسخ گویی به این مساله که آیا بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد؟ پرداخته شد. در این راستا از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون) استفاده شد. بررسی نتایج ضریب همبستگی در کل آزمودنی ها نشان داد که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد.

فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری

خلاصه و نتیجه گیری:
خانواده ها نخستین کانون های زندگی جمعی، جلوه گاه های عش آفرینی و نهادهای تربیتی هستند. بنابراین تمدن انسانی از دل خانواده به عنوان هسته های اولیه تعلیم و تربیت سر برآورده است.
دیوید آبراهیمن124(1998) بیان می کند که خانواده می تواند ویژگی های مثبت و سازنده و یا منفی و مخرب در کودکان به وجود آورد. تمامی حالات و رفتارهای دوران بلوغ، چه اجتماعی و چه ضد اجتماعی ریشه در تجربیات گذشته کودک در خانواده دارد. خانواده از آن جا که بهترین امکان طبیعی برای پیدایش و رشد کودک است، واحد زیستی به شمار می رود و از آن جا که گرد آوردنده، افراد از جنس های مختلف و سنین گوناگون است به عنوان واحدی از تمدن بشری واسطه ای است که سنت های قدیمی را به ارزش های اجتماعی نوین پیوند می دهد.
خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است مبنا و پایه هر اجتماع بزرگتر است و محیطی به شمار می رود که کودک در آن چشم به دنیا می گشاید، رشد خود را آغاز می کند، شخصیت در آن جا پی ریزی می شود و سعادت و شقاوت وی ریشه در آن دارد.
دادستانی (1379) طی تحقیق خود به این نتیجه رسید که زمانی که کودک به دوره نوجوانی می رسد سه پایگاه اجتماعی را تجربه کرده است: خانواده، گروه همسالان و نهادهای وسیع تر مانند مدرسه. وی در هر یک از این پایگاه ها نقش داشته است. هر یک از این نقش ها از لحاظ اجتماعی به وسیله اشخاصی که فرد با آن ها در تعامل است مشخص می شود. بنای عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی سالم در جریان عبور از سه مرحله رشد روای- اجتماعی و همانندسازی با والدین سالم یا جانشین های آن ها ساخته می شود.
اکبرزاده (1379) بیان می کند که خانواده، مدرسه، محله زندگی، نهاد اجتماعی- مذهبی و رسانه های گروهی در شکل گیری عزت نفس، ابراز وجود و خودکارآمدی نوجوانان موثر هستند. با این وصف چون خانواده اولین نهادی است که پایه های اولیه شخصیت نوجوانان را از دوره کودکی شکل می دهد از اهمیت خاصی برخوردار است. به طور کلی می توان گفت که در تعیین روابط والدین با فرزندان عوامل گوناگون و متعددی دخالت دارند که می توان به عوامل فرهنگی، شخصیت پدر و مادر، جنسیت فرزند، سن کودک، سن پدر و مادر، میزان تحصیلات پدر و مادر، نقش عامل آرمان ها و انتظارات والدین و در نهایت رفتار پدر و مادر نام برد.
کمال گرایی والدین نیز یکی از عوامل مهمی است که می تواند بر متغیرهای روان شناختی و شخصیتی فرزندان تاثیر بگذارد.
کمال گرایی یکی از ویژگی های شخصیتی می باشد که می تواند هم سازنده و مثبت باشد و هم نوروتیک و کژ کنش. کمال گرایی گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالای افراطی و اهداف بلند پروازانه و جاه طلبانه و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف و معیارهای بسیار بالا برای عملکرد همراه با خود ارزشیابی های انتقادی و افراطی و عدم اعتماد به نفس است.
دکتر پل هیویت (1991) بیان می کند که کمال گرایی والدین مسائل جدی را برای فرزندان به وجود می آورد. عزت نفس در آن ها از بین می رود، حس عمیق شکست و خشم و عصبانیت و عدم ابراز وجود در آن ها به وجود می آید. بدین ترتیب با توجه به پیشینه مطالعاتی موجود در حوزه کمال گرایی فرضیه های پژوهش عبارتند از:
1) بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد.
2) بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد.
3) بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.
نمونه آماری این پژوهش از 130 نفر از دانش آموزان دختر که با روش نمونه گیری خوشه ای از بین دبیرستان های منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شده بودند تشکیل شده است.
از آنجا که هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه کمال گرایی والدین با عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان آن ها بود برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های مقیاس کمال گرایی اهواز، آزمون عزت نفس کوپر اسمیت، آزمون جرات ورزی گمبریل وریچی و مقیاس خودکارآمدی عمومی استفاده شد.
برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
در مجموع نتایج نشان داد که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمال گرایی مادران و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی قوی تری وجود دارد.
بحث و جمع بندی:
در فرضیه اول پیش بینی شده بود که "بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه وجود دارد". آنچه از نتایج به دست آمده از این پژوهش بر می آید حاکی از این است که بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد.
با توجه به یافته های پژوهش حاضر رابطه بین کمال گرایی والدین و عزت نفس فرزندان منفی و معنادار بود. یافته فوق به طور غیرمستقیم با یافته های پژوهش های یونک، کلاپتون و بلاک لی (2004)، یروسر، ریس واشبی (1996)، وانیر (1994)، هیویت (1991)، هالندر (1956) همسو است.
در تبیین این یافته می توان گفت که عزت نفس به باور برخی نظریه ها ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمت نفس اشاره دارد، از این رو عزت نفس با حس اتکاء به نفس، احساس ارزشمندی و پندار فرد از خود ارتباط معنی داری دارد. والدین کمال گرا برای فرزندان خود معیارهای سختی در نظر می گیرند و انتظارات غیر واقع بینانه ای از آنها دارند.
والدین کمال گرا می خواهند فرزندان خود را به گونه مبالغه آمیزی با معیارهای غیرواقعی "کامل" ببینند و اگر فرزندان به این معیارها نرسند مورد سرزنش و نکوهش قرار می گیرند و این سرزنش ها و تحقیرها فرزندان را دچار احساس خود کمی بینی و بی ارزشی می کند.
در فرضیه دوم پیش بینی شده بود که "بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان رابطه وجود دارد". آنچه از نتایج به دست آمده از این پژوهش بر می آید حاکی از این است که بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان رابطه منفی و معنا داری وجود دارد.
با توجه به یافته های پژوهش حاضر رابطه بین کمال گرایی والدین و جرات ورزی فرزندان منفی و معنادار بود. یافته فوق به طور غیر مستقیم با یافته های پژوهش های متی- بنسون و اوا (2005)، هیل و همکاران (1997)، هیویت (1991)، شوارتز و گاتمن (1976) و لودیگ و لازاروس (1972) همسو است و از سوی دیگر با یافته شولتز (1996) ناهمسو است.
در تبیین این یافته باید اذعان داشت که ولپی در شخصیت افراد غیر جرات ورز بر وجود ترس از دست دادن" اشاره می کند. به اعتقاد وی فرد بقه دلیل ترس از این که "خوب و کامل عمل نکند" نمیتواند عواطفش را بیان و ابراز کند. براین اساس می توان گفت معیارهای کمال گراایانه والدین می تواند مخلّ رفتارهای جرات ورزانه فرزندان باشد.
در فرضیه سوم پیش بینی شده بود که "بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد". آنچه از نتایج بدست آمده از این پژوهش بر می آید حاکی از این است که بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
با توجه به یافته های پژهش حاضر رابطه بین کمال گرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان منفی و معنادار بود. یافته فوق به طور غیر مستقیم با یافته های پژوهش های لیندادی دینتر (2000)، ولف و همکاران (1999)، آلدن، بیلینگ و والاس (1994) همسو است.
در تبیین این یافته می توان گفت که خودکارآمدی عبارت است باورهای شخص درباره این که تا اندازه ای توانایی اعمال کردن کنترل بر عملکرد خودش و بر رویدادهای محیطش را دارد. همچنین در تبیین کنش وری خانواده نشان داده شده است که والدین در شکل گیری باورهای خودکارآمدی کودکان تاثیر می گذارند (فلامر، 1995).
والدین کمال گرا برای فرزندان خود معیارهای سخت و غیرواقع بینانه در نظر می گیرند، بیش از اندازه انتقاد می کنند و از تایید کودکان خود دوری می کنند. این والدین در حقیقت این عقیده را در کودک به وجود می آورند که همیشه حق به جانب والدین است و خود او همیشه در اشتباه است و سبب تضعیف خودکارآمدی وی می شوند.
در تبیین و تفسیر یافته های پژوهش حاضر و نقش اساسی کمال گرایی والدین در ویژگی های روان شناختی و شخصیتی فرزندان همچون عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی باید اذعان داشت که با کاوش دقیق در روحیات انسان در می یابیم که انسان دوستدار خوبی و کمال است. بدیهی است این تمایل یعنی انسان کامل و بی عیب بودن به خودی خود ایرادی ندارد. به راستی اگر همه افراد چنین نیازی را در خود احساس کنند و برای برآوردن آن بکوشند دنیای بهتری خواهند داشت ولی آن چه که در این تحقیق به آن اشاره شده است جنبه منفی و افراطی کمال گرایی است.
با توجه به دگرگونی های سریع و پیچیده جوامع انسانی و تاثیر آن بر شیوه های فرزندپروری، خانواده ها کوشش می کنند فرزند خود را از همان اوان کودکی برای بردن گوی سبقت از همسالانشان آماده کنند. والدین کمال گرا برای فرزندان خود معیارهای سفت و سخت در نظر می گیرند و انتظار دارند که فرزندان به آن ها برسند در غیر این صورت مورد نکوهش، سرزنش و حتی تحقیر والدین قرار می گیرند. شاید بتوان گفت ما در جامعه خود با این مساله زیاد رو به رو هستیم. اگر به درد دل خانواده ها درباره وضعیت تحصیلی فرزندانشان گوش دهیم، بیشتر از این که فرزندانشان نتوانسته اند نمره 20 بگیرند شکایت می کنند. کمال گرایی والدین سبب می شود که فرزندان زمانی خود را با ارزش بدانند که مورد تایید والدین خود قرار بگیرند و چون تایید والدین نقشی اساسی در ساختار شخصیتی افراد دارد، می کوشد تلاش خود را دو چندان کنند تا به انتظارات آنان پاسخ مثبت دهند.
همچنین انتقاد پی در پی و غیر سازنده والدین کمال گرا سبب می شود که کودک برای پرهیز از اهانت ها و تحقیرهای احتمالی خود را از انجام کارهایش پس بکشد، ارزشی برای خود قایل نشود و از جایگاه پایین و با ترس با مسائل برخورد کند. چنین کودکی دست به نوآوری و کارهای تازه نمی زند، مضطرب و پریشان است و به توانایی های خود اعتماد ندارد.
هورنای (1934) اظهار می دارد، تاریخچه رشد بیمارانی که دچار گرایش شدید به کامل بودن هستند نشان می دهد که این بیماران والدینی داشته اند سخت گیر و به ظاهر مقدس ماب و کمال جو و رفتارشان با کودکان خود رفتاری غیر عادلانه بوده است. این رفتارهای غیرمنصفانه سبب نمودار شدن ستیزه و خشم در کودکان می شود. در نتیجه این شرایط نامساعد، فرد در شخصیت خود مرکز ثقلی نخواهد داشت که به آن تکیه کند بلکه این مرکز در وجود دیگران به ویژه پدر و مادر جست و جو می کند. به عبارت دیگر فرد به این نتیجه می رسد که همیشه حق به جانب والدین می باشد، خود او همیشه در اشتباه است و از این پس معیار خوبی و بدی را باید در بیرون از وجود خود جست و جو کند.
باید به این نکته توجه کرد که الگوی اولیه ای که برای زندگی افراد در دوران کودکی ریخته می شود. ممکن است پیام "کامل باش" را القاء کند. رفتار نهایی افراد در برابر چنین پیامی این گونه تدوین می شود که "من بی ارزش هستم".
بنابراین با توجه به نقش خانواده و والدین و همچنین با توجه به پژوهش هایی که در زمینه رابطه کمال گرایی والدین و متغیرهای روان شناختی همچون عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی صورت گرفته و با توجه به نتایج این تحقیق می توان گفت که بین کمال گرایی والدین، عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد یعنی هر چه قدر والدین کمال گراتر باشند، فرزندان از نظر متغیرهای روان شناختی و شخصیتی همچون عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی ناتوان تر هستند که این یافته به طور غیرمستقیم با یافته های پژوهش های پیشین همسو است.

محدودیت های تحقیق:
هر تحقیقی، خصوصاً در حوزه علوم انسانی دارای محدودیت هایی است. توجه به این محدودیت ها محقق را در دفاع از یافته هایش مجهزتر می سازد. (نادری و سیف نراقی، 1383).
الف) محدودیت های خارج از کنترل محقق عبارتند از:
– صداقت پاسخ دهندگان به پرسشنامه ها دخالت تعصب شخصی در پاسخ به پرسشنامه ها
– عدم کنترل متغیرها به جز متغیرهای تحت کنترل که احتمالاً خودکارآمدی، جرات ورزی و عزت نفس نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد.
– عدم توانایی در کنترل همه متغیرهای بازیگر در حوزه تحقیقی
– شرایط اجتماعی- اقتصادی خانواده دانش آموزان.
محدودیت های تحت کنترل محقق عبارتند از:
– محدود کردن تحقیق و بررسی برخی از متغیرهای مورد علاقه متعدد حوزه کلی تحقیق
– محدود کردن تحقیق به دانش آموزان دبیرستانی
– محدود کردن تحقیق به منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران (این تحقیق فقط مربوط به منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران می باشد که اگر محدودیت زمانی و امکانات پژوهشگر اجازه می داد که در سطح مناطق و شهرهای دیگر اجراء می گردید بسیار مفید می نمود.
پیشنهادها:
پیشنهادهایی برای پژوهش های آینده:
– با توجه به اهمیت موضوع خانواده و نقش والدین پیشنهاد می شود که در پژوهش های آینده کل فضای ارتباطی خانواده نیز در رابطه با عزت نفس، خودکارآمدی و جرات ورزی نوجوانان مورد توجه گیرد.
– پیشنهاد می شود که با توجه به مبانی نظری تحقیق متغیرهای تعدیل کننده مناسبی چون جنسیت، طبقه اجتماعی- اقتصادی، دوره های سنی متمایز، میزان سواد والدین و… در تحقیقات وارد و مورد مقایسه قرار گیرد.
– در زمینه روابط خاص والدین و فرزندان تحقیقات نظری و کاربردی بیشتری صورت گیرد و پرسشنامه های خاصی متناسب با فرهنگ جامعه تهیه شده و با خودکارآمدی و جرات ورزی و عزت نفس نوجوانان سنجیده شود.
– جهت تصمیم پذیری بیشتر می توان این پژوهش را در سایر دبیرستان ها و همچنین در مناطق مختلف شهری و روستایی و همچنین در پسران و سنین مختلف انجام داد.
– پیشنهادهای کاربردی:
– یکی از کاربردهای مهم این پژوهش می تواند فراهم کردن انگیزه ای برای تحقیقات عمیق تر و بیشتر در این زمینه و بررسی متغیرهای بیشتری در رابطه با کمال گرایی والدین، عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان در سطح تحقیقاتی فراتر از تحقیقات توصیفی یا زمینه یابی باشد.
– با آن که تنها به استناد نتایج یان تحقیق نمی توان کاربردهای عملی برای آن در نظر گرفت اما با توجه به نتایج سایر تحقیقات مشابه و یافته های این تحقیق می توان به اهمیت مقوله کمال گرایی والدین و تاثیر آن بر عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی فرزندان در جلسات آموزش خانواده اولیاء و مربیان مدارس توجه داشت.
– همچنین به مشاورین توصیه می شود که در روان درمانی با نوجوانان دچار بحران عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی به مقوله کمال گرایی والدین نیز توجه کرده و حتی الامکان به برگزاری جلسات خانواده درمانی با حضور والدین نوجوان اقدام نمایند.
– از آنجا که این تحقیق نشان داده است که رابطه بین کمال گرایی والدین و عزت نفس، جرات ورزی و خودکارآمدی منفی است بنابراین پیشنهاد می شود در برنامه های انجمن اولیاء و مربیان خانواده را نسبت به روش های تربیتی آگاه و از پیامدهای هر یک از این روش ها مطلع سازند.

خلاصه:
در این فصل ابتدا خلاصه ای از فصل های رساله حاضر ارائه شد و در ادامه یافته های پژوهش مورد بحث و موشکافی لازم قرار گرفت. نتایج بدست آمده در اکثریت موارد با یافته های پژوهشی موجود در این زمینه هماهنگی داشت و در پایان محدودیت های پژوهش حاضر، پیشنهادهای نظری در جهت رفع آن ها در تحقیقات آتی و پیشنهادهای کاربردی ارائه گردید.

منابع فارسی:
– تشکر، بهرام. (1377). بررسی رابطه نگرش های فرزندپروری، الگوی شخصیتی A، کمال گرایی و جزم گرایی والدین با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
– دلاور، علی. (1378). احتمالات و آمار کاربردی در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران: انتشارات رشد.
– دلاور، علی. (1383). روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
– شولتز، دوآن. مترجم: خوشدل، گیتی (1385). روان شناسی کمال. تهران: نشر پیکان.
– عباسی نیا، محمد. (1378). تاثیر آموزش جرات ورزی در میزان جرات ورزی و عزت نفس دانش آموازن کم جرات پسر در ناحیه 1 قم در سال تحصیلی 78- 77. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
– علی نیا کروئی، رستم. (1382). بررسی رابطه بین خودکارآمدی عمومی و سلامت روان دانش آموزان پایه سوم مقطع متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی 82- 81. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
– فیست، جس وفیست، گریگوری جی. مترجم: سید محمدی، یحیی (1384). نظریه های شخصیت. تهران: نشر روان
– مهرابی زاده هنرمند، مهناز و وردی، مینا. (1382). کمال گرایی مثبت، کمال گرایی منفی. اهواز: نشر رسش.
– نجفی، محمود. (1383، اسفند). کمال گرایی. دو ماهنامه دانشجو، 3-2.
– هرمزی نژاد، معصومه. (1380). رابطه ساده و چند گانه متغیرهای عزت نفس، اضطراب اجتماعی و کمال گرایی با ابزار وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.

منابع انگلیسی:
– Alden, L.E, Bielingt, P. Y. & Wallace, S.T. (1994). Perfectionism in an interpersonal context, Cognitive Therapy and Reacher, 267- 376.
– Alden, L. & Safrang, J. (1978). Irrational beliefs and nonassertive behavior. Cognitive Therapy and Research, 357- 360.
– Angela, Z. & Timothy, J. (1990). Family Patterns of Perfectionism, Journal of Personality Assessment.
– Bardone- Cone, A.M, Abramson, L.Y, Heatherton, T.F. & Joiner, T.E. (2006). Perfectionism, Self efficacy in Women, Department of Psychological Sciences, university of Missouri- Colombia.
– Flett, G.L, Hewitt, P.L & De- Rosa, T. (1996). Dimensions of Perfectionism, Psychosocial adjustment, and social skills, Personality and Individual Deferences, 143-150.
– Frost, R.O, Lahart, C.M. & Rosenblate, R. (1991). The Development of Perfectionism : A study of daughters and their parents.
Cognitive Therapy and Research, 469-489.
– Gwen, A, Kenney- Benson & Eva, M. (2005). The role of mother's Perfectionism in children's perfectionism. Journal of Personality, 33- 46.
– Hill, R.W. & Zrull, M.G. (1997). Perfectionism and interpersonal problem. Journal of Personality Assessment.
– Ludwig, L.D. & Lazarus, A.A. (1972). A cognitive and behavioral approach to the treatment of social inhibition.
Psychtherapy: Theory Research and Practice, 204- 206.
– Preusser, K.J. ,Rice, K.G. & Ashby, J.S. (1996). Perfectionism. Individual psychology. Journal of adlerian Theory Research and Practice, 246- 260.
– Rice, K. J. & Ashby, J.S. (2002). Perfectionism, dysfunctional attitudes and self- esteem. Journal of Counseling & Development, 197- 203.
– Schwartz, R. & Gottman, J. (1976). Toward a task analysis of assertive behavior. Journal of Consulting an clinical psychology, 910- 920.
– Soenens, B, Elliot, A.J. , Vansteenkiste, M. , Luyten, P. & Duriez, B. (2004). The intergenerational transmission of Perfectionism. Family psychology.
– Sumik, Tsuzuki & kandak. (2001). Perfectionism and self- esteem among Japanese men.
– Young, E.A. , Clopton, J.R. & Bleckley, M. K. (2004). Parental perfectionism and children's self- esteem. Department of Psychology, Texas Tech University.

پیوست ها

Abstract:
The goal of this study is to evaluate relationship between parent's perfectionism with their children's self- esteem, assertiveness and self- efficacy among female highschool students of the district 7 in Tehran.
In this, descriptive correlational study, one hundred and thirty female highschool students in seventh district of Tehran were selected cluster sampling.
Instrument included Ahwaz perfectionism Scale, Cooper smith self- esteem Test, Gambril & Richey Assertiveness Test and General self- Efficacy Scale.
In this reason, pearson correlation factor was used.
Result showed that there is a negative relation among
Parent's Perfectionism and children's self- esteem, assertiveness
And self- efficacy. Result also showed that there is stronger correlation among mother's perfectionism and children's self- esteem, assertiveness and self- efficacy.
Key words: perfectionism, self- esteem, assertiveness, self- efficacy.

Allameh Tabatabae University
Faculty of Psychology and Education science
Submitted for Degree of master in General psychology

Subject
Tudy of relationship between parent's perfectionism with their children's self- esteem, assertiveness and self- efficacy among female highschool student's of the district 7 in Tehran

Compiled by:
Fatemeh Arjmand

Supervisor:
Ahmad BorJali Ph.D

Advisor:
Mahmood Golzari, Ph. D

2007
1. Prfectionism
2. Kleinke C.L
1. Self- esteem
2. Hewitt, P.L
3. Missildine, W.H
1. Assertiveness
2. Rees,S& Graham, R.S
3. Self- efficacy 4. Bandura,A

1. Hewitt, P.L & Flett, G.L
1. Horney, K
1. Khalil, Sh
1. Webster's new American Dictionary
2. Hollender, M.H
3. All-or- none
1. Hamachek, D.E.
2. Weissman, A.N.
3. Blatt, s.J
4. Frost, R.O, Marten, P. A, Lahart, C & Rosenblate, R.
1. Freud, S
2. Superego
1. Ego- alien
1. Real self
1. Idealized self
1. Narcisstistic
2. Arrogant- Vindictive
1. Perls, F
1. Topdog
2. Vndergo
1. Pacht, A.R
1. Flett, G.L, Hewitt, P.L, Blankstein, K.R & Mosher, S.W.
2. Frost, R.O.
3. Frost, R.O, Lahart, C.M & Rosenblate, R.
34. Self- Oriented Pefectionism
1. Other- Oriented Perfectionism
36. Frost, R.O, Heimberg, R.G, Holt. S & Mattia, J.I
37. Socially- Prescribed Perfectionism
1. Perfectiontic
2. Burns, D.D.
1. Cooper smith
2. Sandfred & Franck
3. Brown, G.W &Harris, T.O. 4. Pepe &Ellis, k

1. Bel
2. Fuerst, D.M.
3. French,J
4. Wargo , D. J.
48. Glassi & Vodder
49. Smith, M.Y
50. Wolpe, J
51. Rimme & Masters
52. Rakos, R.F
1. Lang, A & Jakubowski, p
54. Self- confidence
55. Self system
1. Maddux, Y. E
2. Perceived skill
3. Causal attribution
1. Intention
2. Motive drive or need for control
3. Out come expectancies
4. Personality trait
1. Self- concept
2. Competence
3. Can
4. Being 5. Pajares, F
6. Magnitude or level
1. Generality
2. Strength

1. Mastery experiences
2. Vicarious experiences
3. Verbal or social Persuasion
4. Somatic and emotional states
5. Imaginal experiences
1. Schneewind, K.A
2. Flammer, A
3. Bardone- cone, A.M, Abramson, L.Y, Heatherton, T.F & Joiner, T.E.
1. Kenney- Benson, Eva, M.
2. Soenens, B, Elliot,A.J, Vansteenkiste, M, Luyten, P & Duriez , B.
3. Younq, E. A, Clopton, J.R & Bleckley, M.K
1. Ashby, J & Rice, K.
2. Sumik, Tsuzuki & Kandak
3. Lynda D. Dinter
4. Wolf, D
1. Hill, R.W
2. Preusser, K. J , Rice, K. G & Ashby, J. s
1. Schultz, D
2. Flett, G. L, Hewitt, P. L & De- Rosa, T.
3. Kukleta, M & Dungelova, E.
4. Alden, L. E, Bieling, P. Y & Wallace, S.T
1. Weiner, B
2. Angela, Z & Timothy, J
1. Alden, L & Safrang, J.
2. Schwartz, R & Gottman, J
3. Ludwing, L. D &Lazarus, A.A
1. Ahwaz Perfectionism Scale (APS)
2. Gambril, E.D & Richey, C. A
3. General Self- efficacy Scale
1. Minnesota Multiphasic Personality Inventory
2. Reliability
3. Coronbach's alpha
4. Test- retest
1. Split- half
2. Validity
3. Type A behavior pattern
4. Symptom Checklist 90- Revised
1. Correlation Coefficient
2. Concurrent Validity
3. Beek Depression Inventory
4. Type A Questionnaire
1. Sherer, M
1. Willingness to initiate behavior
2. Willingness to expend effort in completing the behavior
3. Persistence in the face of adversity
4. Bosscher, R. J & Smit, J. H
1. Internal Locus of Control
2. Interpersonal competency
3. Ego strength
4. Masculine Personality characteristics
5. Emotional adjustment
6. Adams, C
7. Hirschy, A. J & Morris, J. R
124. Abrahimian, D
—————

————————————————————

—————

————————————————————

127


تعداد صفحات : 127 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود