فهرست مطالب
سر آغاز…
انسان 7
طبیعت 18
معماری 25
انسان و طبیعت 58
انسان و معماری 65
معماری و طبیعت 83
منابع 111
انسان ـ طبیعت ـ معماری
سر آغاز…
برای درک رابطه معماری با محیط ابتدا بایستی به دیدگاه انسان در موردمحیط ویا به طور کلی نسبت به طبیعت نظر داشت اساس ساختن و ایجاد معماری در ایجاد موانعی از همه جهت در طبیعت میباشد که این موانع ارتباط بسیار نزدیکی با طرز فکر وبرداشت انسان از طبیعت پیرامون خود دارد.
در فرهنگهای مختلف موجود در سطح جهان به خصوص در شرق ارتباط تنگاتنگی، انسان با طبیعت پیرامون خود دارد و این امر از سالهای بسیار دور تا به امروز در این فرهنگها باقی مانده است و در پی آن تاثیراتی مشهود در ساخته های دست بشر مخصوصا در ایجاد و خلق آثار هنری داشته وباعث شده که انسان و طبیعت با هم ادغام گردند که در پی آن ارتباطهای چند گانه با طبیعت پیدا نموده است که باعث دوام زندگی انسان و طبیعت شده است (البته در هنر شرقی این موضوع بسیار مشهود تر از غرب می باشد)در این باره ارسطو اعتقاد دارد که هنر در حکم تقلید است که با توجه به آن بسیار ی در این باورند که هنر تقلید کامل و جزءبه جزءاز طبیعت پیرامون می باشد.هر چند طبیعت به عنوان مدل بسیاری از آثار معماری وهنری به جا مانده از گذشته است مانند کلیسای جامع فلورانس اثر برونلسکی که در آن با الهام از تخم مرغ دست به طراحی وساخت گنبد این کلیسا زده است یا ساخت انواع سازه های فضایی یا اختراعات علم امروز از حشرات و حیوانات الهام گرفته شده است البته این باور که تمامی مصنو عات بشری و ساخته شده به دست انسان را کپی محض از طبیعت بدانیم اشتباه است. چون در بسیاری از مواقع ابداع یا خلق موضوعی در تقلید از طبیعت نبوده بلکه برای مقابله یا ایجاد تضاد با آن ایجاد می گردد و هیچ گونه آشتی با طبیعت ندارد البته بسیاری از انسانها بر این باورند که تمامی انسانها از طبیعت پیرامون خود احساسی مشابه دارند یعنی که نسبت به رنگ قرمز یا آبی یا نسبت به زیبایی طبیعت و…اتفاق نظر دارند در مورد هنر نیز چنین می باشد.که این موضوع جایی برای تامل دارد،که در این بحث جای نمی گیرد.
حال ما در این مجموعه نوشتار سعی بر آن داریم که به بررسی سبکهایی و گرایشات فکری که در صده اخیربر هنر دنیا و معماری به عنوان یکی از هنرهای کاربردی تاثیر گذاشته در حد خود بپردازیم و ببینیم که در این افکار و عقاید چه چیزهایی مطرح شده است و کجا را میتوان گفت که از طبیعت الهام گرفته و یا مورد تقلید قرار داده اند و یا، معماری همگام با طبیعت چگونه معماری است وکدام یک از افکار و سبکهای موجود در پایدار نگهداشتن معماری و طبیعت موفق تر بوده اند.در واقع در این افکار و سبکها که سعی بر آن است که، آفرینش معماری، همواره بر انگاره ای از جاودانگی استوار باشد. معماری شکل می گیرد تا ماندگار شود و معمار، همواره با سودای آفریدن کالبد معمارانه ای که در فراسوی زمان پایدار و استوار بماند، دست به کار می شود. آرزوی ماندگاری اما، سرشت ایستا و واپس گرایانه معماری را آشکار می کند. معماری خواهان وضع موجود است و جهان، باید آن چنانکه هست بماند، تا معماری ماندگار شود. معماری، بر بودن پامی فشارد، شدن را برنمی تابد. از این رو، معماری برای اینکه ماندگار شود، باید در برابر زمان، دگرگونی و طبیعت بایستد،یکه و تنها، به گفته دیگر، معماری برای اینکه پایدار بماند، ناگزیر باید در برابر جهان بیرون از خود بایستد و با سه دشمن نابودگر خود، زمان، دگرگونی و طبیعت، بجنگد.
آفرینش معماری، سرآغاز جدایی آدمی از طبیعت است. آدمی، با شکل دادن به مکان معمارانه، جهانی می آفریند که در برابر طبیعت می ایستد. معماری، آشکارترین نمود پیروزی آدمی بر طبیعت است. معماری، طبیعت و عناصر طبیعی را دگرگون می کند تا جهانی معمارانه بیافریند. معماری، خاک زیرپا را به شکل خشت درمی آورد و در ستیز با گرانش طبیعی زمین، آن را، به شکل تاق و گنبد، بر فراز زمین و بر بالای سر آدمی برپا نگه می داردکه خود الهام گرفته از طبیعت است. معماری، سنگ و خشت را، جدا از جایگاه طبیعی آنها، به ایستادگی در برابر گرانش وامی دارد. معماری، بیابان را به شکل شهر درمی آورد تا آدمها در آن زندگی کنند. پیروزی آدمی بر طبیعت اما، پیروزی بر خویشتن است و پیروزی بر خویشتن طبیعی، بزرگترین شکست معماری در برابر طبیعت است. طبیعت، آرام و خاموش، به رویارویی با جهان ساخته آدمی برمی خیزد و ساخته های آدمی را فرومی ریزد. خشت، به جایگاه آغازین خود بازمی گردد و دوباره خاک می شود. سنگ، فرومی افتد تا بر روی زمین استوار بایستد و این همه، فضای تهی شکل گرفته از خشت و سنگ برپاداشته را، با خاک پرمی کند و آدمیان را در دل خود جای می دهد. معماری، نابود می شود و شهر دوباره به شکل بیابان درمی آید. در این میان، تنها نخلها هستند که استوار ایستاده اند و خاموش و به زبان بی زبانی می گویند: این معماری ستیزه گر با جهان بیرون از خود را، از نابودی گریز نیست. معماری، تنها آن گاه که با طبیعت سازگار، با زمان همراه و دگرگونی پذیر و پویا باشد و سرمایه آفریننده اش درست به کارگرفته شود، می تواند پاینده باشد.در این زمان که بعضی از سازندگان و آفرینندگان معماری به فکر همسان سازی و آشتی با طبیعت می افتند که شاید دیگر ستیزی دیگر با طبیعت نداشته باشند.حال به نظر شما معماری که برای برقراری خود دست به تخریب طبیعت می زند اما خود الگویی از طبیت است تا چه حد درست وصحیح می باشد مادر این مجموعه قصد حمایت از محیط زیست را نداریم بلکه می خواهیم بدانیم چرا انسان برای ساخت مصنوعات خود با توجه به افکار و عقاید خودتا چه حداز طبیعت از لحاظ مبانی اولیه استفاده میکنند وتا چه اندازه و به چه طریق استفاده می کنند.
انسان
انسان
انسان شناسی عنوان واحدی در مجموعه هستی در گستره تاریخ است ؛ یعنی تحول انسان در طول تاریخ بشری بحثی فراتر از تاریخ بشری است،لذا: از اولین پیدایش به قبل از شکل گیری جوامع بشری برمی گردد. انسان شناسی گستره ای در این دامنه می باشد.
انسان شناسی را از دیدگاههای مختلفی مورد بررسی قرار می دهند:
1. انسان شناسی دینی
2. انسان شناسی فلسفی
3. انسان شناسی تجربی
4. انسان شناسی عرفانی
1) انسان شناسی دینی: روش ادیان مبتنی بر وحی است. در مورد انسان نیز مطالبی را مطرح کرده اند. پس انسان شناسی دینی، تصویر انسان را از بطن دین خارج می کند.
2) انسان شناسی فلسفی: از طریق استدلال، براهین عقلی این کار انجام می شود. هنگامی که فلاسفه می خواهند بنای فلسفی را ایجاد بکنند ابتدا تمام باور های مردم را کنار می زنند و در آنها شک می کنند و دوباره از موضوعی که قابل شک نیست شروع می کنند.مثلاً دکارت در مورد همه چیز شک می کند و در نهایت می گوید: من در مورد همه چیز شک کردم ولی در مورد شک نمی توانم شک کنم، شک وجود دارد. در حقیقت این امر حرکت به سوی رسیدن به یک زیر بنای محکم می باشد، پس یک بنای فلسفی است.
3) انسان شناسی تجربی: مطالعاتی در میدان تجربه انجام می دهیم و به اطلاعاتی دست می یابیم. فلسفه می تواند به مسائل انسان شناسی پاسخ معقول و مثبتی بدهد. بخشی از فلسفه به موضوع انسان می پردازد ؛ اینکه انسان چیست، کیست، دارای روح است یا نه و اصالت با کدام است.هیچ یک از شاخه های معرفتی طور کامل نمی توانند به سوالات مطرح شده در مورد انسان پاسخ بدهند.اگر انسان پاسخ خود را از یک شاخه دریافت می کرد از شاخه ها ی دیگر مستغنی بود. بنابراین به این مجموعه، انسان شناسی عرفانی نیز افزوده می شود.
4) انسان شناسی عرفانی: عرفا با شیوه شهودی دنبال شناخت انسان هستند. مانند کتاب مثنوی مولوی که در مورد انسان صحبت ارزنده ای کرده است. در این کتاب، شیوه شهودی مطرح است اما بر گرفته از دین نیز هست.
سوال هایی که انسان به آنها پاسخ می دهد عبارتند از:
1) دامنه حقیقی وجود آدمی از کجا آغاز و به کجا می انجامد ؟
2) زیر ساختارهای رفتارهای آدمی چیست ؟
3) تفاوت های اصلی و بنیادی انسان با حیوان در چیست ؟
4) نیازها و اهداف حقیقی انسان چیست و چگونه می توان به آنها پاسخ داد ؟
انسان از زبان…
در عرصه تاریخ هیچگاه مثل امروز، انسان به این اندازه برای خود مساله نبوده است. امروزه انسان شناسی علمی، فلسفی و انسان شناسی متکی به الهیات، نسبت به یکدیگر یکسره بی اعتنا هستند و علوم تخصصی بیشتر پنهانگر ذات انسان هستند تا روشنگر آن ؛یعنی دانش ما نسبت به انسان موجب پنهان ماندن انسان شده است.(ماکس)
اندیشه و تفکر پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشر است و انسان بی اندیشه و تفکر به ماده ای بی روح می ماند. (پاسکال)
انسانها با دو چشم و یک زبان به دنیا می آیند تا دو برابر آنچه می گویند ببینند، ولی از طرز سلوکشان این طور استنباط می شود که آنه با دو زبان و یک چشم تولد یافته اند، زیرا همان افرادی که کمتر دیده اند بیشتر حرف می زنند و آنهاییکه هیچ ندیده اند، درباره همه چیز اظهار نظر می کنند.(کولتون)
آنکه برای بهروزی آدمیان تلاش می کند و راه درست را نشان می دهد بارها و بارها می زید و تا یاد و سخنش جاریست او زاده می شود و باز هم.(اُرد بزرگ)
حیات آدمی در دنیا همچون حبابی است در سطح دریا. (جان راسکن)
گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است. (اُرد بزرگ)
گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است). اُرد بزرگ)
انسان بزرگ خلق شده است ولی در میان قیود به دنیا می آید.(فیلر)
پاکی نفس جدایی می آورد.(نیچه)
فکر خوب معمار و آفریننده است. (دیل کارنگی)
انسان حیوان ناطق است.(ارسطو)
هویت انسان، احساس نسبتاٌ پایدار از یگانگی خود است.(اریکسون)
برای افلاطون آدم و انسان دو عالم دارد:عالم دیدار و عالم پندار
مثلاٌ تمام انسانها به وجود می آیند و می میرند،اما یک چیزی هست که همه انسانها به طور مشترک دارند،چیزی که سبب می شود انها را انسان بدانیم.آن چیز، الگو،قالب و یا همان صورت انسان است.(افلاطون)
انسان قادر نیست از چیزی که پیوسته در حال تغییر است،شاخ حقیقی پیدا کند. (افلاطون)
روح پیش از آمدن به این دنیا،زیبایی مطلق را دیده و در این دنیا زیبایی ظاهر را می بیند. (افلاطون)
همه انسانها از توانایی و استعداد یکسانی برخوردار نیستند. (افلاطون)
اجتماع نوع انسان و حکیمان این معنی را بدین سان تعبیر می کند که انسان دارای سرشت مدنی است،یعنی ناگزیر است اجتماعی تشکیل دهد که در اصطلاح ایشان آن را مدنیت گویند و معنای عمران همین است.(عبدالرحمن بن خلدون)
امتیاز انسان با حیوانات دیگر به این است که اگر انسان بخواهد به تنهایی و به دور از اجتماع زیست کند،حسن معشیت وی تامین نخواهد گشت،پس ناگزیر با همنوعان دیگر خود باید همکاری داشته باشد تا با معاونت آنان حسن معشیت وی تامین و احتیاج او رفع گردد و از همین روست انسان مدنی بالطبع می گردد (امام فخر رازی)
انسان مدنی بالطبع است،یعنی باید اجتماع کند در مدینه ها(معنای اصطلاحی مدنی در اصطلاح فلاسفه اسلامی،مدنی منسوب به مدینه و کنایه از اجتماع بشری). حکیم سبزواری
مولوی:روزها فکر من این است، همه شب این سخنم که چرا غافل از دل خویشتنم.
از کجا آمده ان آمدنم بهر چه بود****به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
پاسخ:انسان شناسی.
خودت را بشناس. سقراط
ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما باد خودتان(خودتان را مراقبت کنید)هرگاه شما هدایت یافتید آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی رساند بازگشت همه به سوی خداست.(قرآن کریم)
هیچ معرفتی ارزشمندتر از معرفت تو نسبت به خودت نیست. (حضرت علی)
هرکس خود را بشناسد به سعادت بزرگی رسیده است.(حضرت علی)
آنی که هستی باش. (نیچه)
ارزیابی یعنی آفرینش.(نیچه)
با رنج عمیق درون، آدمی از دیگران جدا می شود و والا می گردد.(نیچه)
حقیقت مانند دریا است که چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد. (نیچه)
چهار فضیلت انسان والا عبارت است از: دلیری،درون بینی، همدلی و تنهایی که گرایش به آنها سبب پاکی می شود. (نیچه)
فارابی همانند افلاطون اجتماع انسانی را تشبیه به یک بدن یا یک کالید میکند.
فرد آزاد فردی است که بتواند آزادی را اراده کند این نظر در مخالفت با روسو استو معتقد است قرارداد اجتماعی از دست دادن آزادی است نه بد ست آوردن آن. (هگل)
انسان از آن رو که انسان است از حق آزادی برخوردار است.(کانت)
نگرش شهید مطهری نسبت به انسان بر اساس اصل فطرت است.
حضرت علی (ع) می فرمایند:کریم کسی است که آبرویش را بر مالش حفظ می کند و لئیم کسی است که آبرویش را می دهد تا مالش را حفظ بکند.
از امام صادق (ع) نقل شده است:
ثلاثه تدل علی الکرم المرء:
حسن الخلق، کظم الغیظ و غض الطرف
سه چیز نشانه کرامت انسانی است:
1) خوش خلقی
2) فرو بردن و کنترل خشم
3) چشم پوشی کردن
طبیعت
طبیعت
تمایز طبیعت در معنای عام از طبیعت در معنای خاص تا به پایان رسیدن جنبش رمانتی سیسم مفهوم طبیعت در معنای خاص کلمه به ویژه مفهوم زیبایی طبیعی. تحت تاثیر افکار ارسطویی و افلاطونی بود. این مفهوم در ارتباط تنگاتنگ با عقیده ای بود که هماهنگی را وحدت الهام شده بین عالم صغیر و عالم کبیر , و انسان را جزیی کامل در این وحدت میدانست. متقاعب آن ماشینی کردن تصور جهان منجر به درکی علمی از طبیعت شد. این امر دیگر خود را به مفاهیم کیفی محدود نمی کند. بلکه مفاهیم کمی را که مربوط به تعاریف مختلفی از زیبایی شناسی اند برتر میداند. به هر حال ذهنیت آدم هنوز تحت تاثیر تعریفی است که مکتب رمانتیسیسم از جلوه های ایده ال و بکر طبیعت برای انسان منبع مواد اولیه به شمار میرود. درک رمانتیک انسان از طبیعت او را وادار میکند تا در پی جلوه های بکر طبیعی باشد و در واقع با دخالت خود این بهشت گمشده را به مخاطره اندازد. در طول تاریخ , طبیعت به معنای خاص کلمه , به مفهومی نمادین و با تنوع موضوعی روز به روز در حال افزایش بدل شده. و به هر حال امروزه هنوز اختلاف ذاتی بین قطب های متضاد حل نشده است، ولی آنها کماکان در کنار هم قرار دارند.
در قالب جامعه چند قطبی کنونی و در برابر پیشینه پیچیده تاریخی آن هر فردی تعریف خود را از طبیعت بدست میدهد. این مفهوم ایستا نیست و تحت تاثیر آنچه در جامعه رخ میدهد (مثلا انچه از طریق تبلیغات القا میشود , قرار دارد و با معیار های فرهنگی در ارتباط است). بنابر این معنای واقعی مفهوم معاصر هنر حاصل جمع این تعاریف شخصی است و در نتیجه ارائه تعریف مشخصی از طبیعن در معنای خاص ناممکن به نظر میرسد، در حقیقت ممکن است چنین تعریفی اصلاً وجود نداشته باشد.
با وجود همه اینها مفهوم طبیعت نقش مهمی را در ایدئولوژی ایفا میکند. و میتواند بیانگر هر دو دیدگاه اصلاح طلبانه و محافظه کارانه در جامعه باشد. استفاده از فراخوان روسو برای بازگشت به طبیعت در جهت توجیه به فرار به سوی محیط طبیعی به اصطلاح دست نخورده , حرکتی کاملا محافظه کارانه است. این امر ابعاد هشدار دهنده که صفاتی بدوی و بومی و اصیل به دلیل طبیعی بودنشان مورد پسند قرار میدهند. و با استفاده از منطق مشابه صفاتی را که دارای بار معنایی"غیر طبیعی"باشند پست جلوه میدهند , با هم مرتبط میسازند.
می توان گفت که تعریف اصلاح طلبان از"طبیعت"بر پایه فلسفه های اخلاقی استوار است که تغییرات را میپذیرد. تنوع را ارج میدهد. احساس گرایی را مجاز میداند و به تفاوت ها احترام میگذارد و قادر است با تغییرات ناگهانی همانگ شود. این تعریف اساسا میپذیرد که انسان به عوان موجودی زنده , جزئی از طبیعت است و در عین حال به عوان موجودی دارای استدلال. موجودی خود محور , و به تبع آن , مسئول کردار خویش است.
از آنجا که مفهوم"طبیعت"هنوز معنای اخلاقی بسیاری را در بر دارد و مبنای برای طراحی عملی به شمار میرود. و بدین ترتیب بر شیوه زندگی آدم تاثیری مستقیم بر جای میگذارد. تاملی موشکافانه بر رویکرد فردی و اجتماعی انسان به طبیعت اجتناب ناپذیر است. مشکلات زیست محیطی ای را که جهان را تهدید میکند , میتوان اساساً به رابطه مخدوش شده بین"طبیعت بیرونی انسان"و"طبیعت درونی"وی نسبت داد.
عدم اعتماد بشر امروزی به طبیعت انسان – بالاتر از همه"وحشی بودن درونی"امیالش نتیجه بدل شدن او به موجودی استدلال گر و روشن فکر در طول قرن ۱۷. ۱۸ میلادی است. از زمان آغاز این تغییر. که برای نخستین بار در طول جنبش روشن گری به اوج خود رسید غلبه بر طبیعت گاهی غیر قابل کنترل انسان , یکی از اهداف نهادین فرایند پیشرفت فن آوری و صنعت و دخالت آن در محیط زیست , بر پایه تلاش انسان برای آزادی از قید نیروهای محدود کننده طبیعت نیرومند , و بهره گیری از منابع استوار آن است. در عین حال , این حرکت آزادی خواهانه , یعنی در اختیار گرفتن طبیعت بود که رفاه اقتصادی ملل صنعتی و بهره مندی همگان از زیبایی های طبیعی را ممکن ساخت. به عنوان نمونه اشتیاق دست اندر کاران هنر خاکی در امریکا در طول دهه ۱۹۶۰ , به بلایای طبیعی را , تنها کسانی میتوانند درک کنند که هستی آنها با زلزله و آتشفشان و سیل و بلایای دیگری از این دست به مخاطره نیفتاده باشد.
رد کردن فن آوری به خودی خود به ندرت یکی از ملاحظات جدی مربوط به جامعه امروزی است. پرسشی که باید مطرح کرد این است که چگونه میتوان به رویکردی پر معنا به طبیعت و فن آوری در آینده دست یافت. به ویژه رشته هایی که مسولیت شکل دهی به محیط زیست را بر عهده دارند, با توجه به این واقعیت که همه آنها در تفهیم مفاهیم خاص طبیعت مسئولیت مشترکی دارند , وادار خواهند شد تا در دیگاه خود نسبت به طبیعت و در دیدگاه رایج خود به طراحی منظر , تجدید نظر کنند …
معماری
معماری
معماری هنر و دانش طراحی ساختمان هاست. تعریفی گسترده تر از معماری می تواند طراحی کلیه محیط ساخت و ساز، از سطح شهرسازی و محوطه سازی گرفته تا طراحی مبلمان و فرآورده ها را نیز در بر بگیرد. معماری تجسم عینی و کاربردی کردن هنر در زندگی روزمره است. محیط اطراف ما را طبیعت زنده و ساختمان که ساخته معمار است فرا گرفته است. معماری یعنی (ساختن ظرف زندگی انسان ها) این تعبیر از دکتر مهدی حجت است. همچنان که برای آب، شربت، چای، میوه، جواهر، کتاب ظرفهایی طراحی می کنیم و می سازیم، برای زندگی انسان هم ظرفهایی طراحی می کنیم و می سازیم. این ظرف را، که مظروفش زندگی آدمی است، معماری می گویند. به فعل طراحی کردن و ساختن این ظرف نیز معماری می گویند.
معماری از زبان…
ویلیام موریس (William Morris):
معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه میکند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمیتوانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.
جان راسکین(John Ruskin)
… تعریف درست معماری بطوریکه آن را از یک مجسمه متمایز کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا بر اساس مناسبترین اصول ساختمان. جان راسکین: معماری هنر مرتب کردن و تزیینات بنا های ساخته شده توسط بشر به هر مقصودی است به قسمی که در ساده ترین نگاه سلامت، نیرو و لذت بردن روح را میسر نماید.
اتین لویی بوله (Etienne-Louis Boullee):
معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانهشان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور میکردند، میساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل میدهد، اینک ما میتوانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر میرسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد.
آدولف لوس (Adolf Loss):
زمانی که ما با یک تپه و توده خاک به طول شش فوت و عرض سه فوت در جنگل روبرو میشویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است، به فکر فرو میرویم و چیزی در درون ما میگوید: اینجا کسی دفن شده است. آن توده خاک معماری است.
لوکوربوزیه (Le Corbusier):
… اینکه معماری در لحظهای از خلاقیت بوجود میآید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تامین خواستههایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالیتر از تامین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا تواناییهای شاعرانهای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمیانگیزانند و به ما لذت و سرور میبخشند.
لوکوربوزیه: معماری غیر از نمایش ساخت و پاسخ دادن به نیاز ها است.(منظورم از نیازها استفاده، راحتی و آسایش عملی است(
سرنیکولاس پوزنر (Sir Nikolaus Pevsner):
آلونک چتری دوچرخه یک ساختمان است و کلیسای لینکلن (Lincoln Cathedral) نمونهای از معماری میباشد. تقریباً هر چیزی که فضا را به میزان کافی برای انسان محصور میکند تا آدمی به درون آن نقل مکان کند، یک ساختمان است. اصطلاح معماری تنها ساختمانهایی را در برمیگیرد که با هدف برخورداری از جاذبه زیباییشناسانه طراحی شدهاند.
لویی کان (Louis Kahn):
… معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام میدهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه میکند… روحی که سبک نمیشناسد، تکنیک نمیشناسد، متد نمیشناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش میباشد
والتر گروپیوس: از قاشق غذاخوری تا شهر دامنه کار معمار را تعریف می کند.
اتیون لوییس بوله: معماری چیست؟ آیا معماری هنر ساخت و ساز است؟ یقیناً خیر.
تادااو آندو: معماری باید کاملاً با اطراف هماهنگی داشته باشد.
فرانسیسکو میلیزیا: معماری هنر ساختن است.
ویتور ویوس: اولین شخصی که گفت معماری هنر است.
تویوایتو: معماری پدیده شهری است.
فوتوریست ها: معماری تحت تاثیر جهان مکانیکی و تکنولوژی می باشد.
اسنووا: ایدولوژی لادوفسکی درباره ساخت گرایی اینگونه معرفی شده بود که معماری باید ترکیب سه عامل روراستی فنی، امکان پذیری اقتصادی و بیان تجسمی باشد.
ل .بنه ووله: معماری مدرن از تغییرات فنی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از انقلاب صنعتی، زاده شده.
کریستین نور برگ_شولتز: شاید به این نتیجه برسیم که صفت کمال معماری در گرو سه معیار اساسی است، نقش ساختمان، شکل و فنون
لویی هلمن:
معماری هنر دانش طراحی ساخت ساختمان است،بنابراین معماری هنر دانش را به هم می آمیزد تا از این رهگذر محیطی متناسب با نیازهای انسان خلق کند.معماری صورتی از هنر است،اما نه یک هنر مجزا و موزه ای،هنری که همه افراد را تحت تاثیر قرار می دهد،بنابراین معماری آیینه ایست که جامعه مربوطه و ارزش های آن را باز می نماید.
هولاین: همه معمارند و همه چیز معماری است.
آدلف لوس: معماری چیزی نیست جز یادمان ها و مقبره ها.
معماری دریافت بصری از به پرواز در امدن تفکرات خالق.
مدرنیست ها: معماری صنعت می باشد.
آیزنمن: معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد
آیزنمن:حقایق علمی بهانه ای برای معماری هستند نه توجیهی برای آن.
آلبرتو پرز گومس:حتی دیدگاه ریاضیدانی چون مندلبروت از معماری همانند دیدگاه پرنس چارلز تقلیدی کهنه است.
میس ونده رو:هیچ کس نمیتواند هر صبح دوشنبه یک سبک معماری جدید اختیار کند.
میس ونده رو:ترجیح میدهم خوب باشم تا جالب توجه.
هوشنگ سیحون:کلام آخر من ایران است.
لوکوربوزیه:چشمهایی که نمی بینند زیبایی نوین عصر حاضر را.
لوکوربوزیه:من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم، زیرا ترسیمکردن سریعتر است و مجال کمتری برای دروغگفتن باقی میگذارد.
پاول جاناک:رفتار معماران مدرن بر محور مصالح است و می خواهند کار خود را بر اساس ساختار و مصالح قرار دهند برای اینکه نمایش ساختار و مصالح تشکیل دهنده یک یک اصول خلاصه شده است.
بهرام شیردل:معماران هم مثل اهل حرفه های دیگر در یک مقطع زمانی پی می برند که شرایط جهان دارد تغییر می کند و کار حرفه ای آنها وقتی ارزش دارد که در این شرایط جدید بتواند نقشی ایفا کند.
ژان نوول:معمارانی که حرف بیشتری برای گفتن دارند معمارانی هستند که واقعا میسازند.
پاتریک ناتگنز:معماری علاوه بر زیبایی با کارایی نیز سر و کار دارد یعنی علاوه بر بیان شخصی با تامین نیاز دیگران نیز درگیر است.
بن فارمر:معماری هنری است که نمی تواند از بافت پیرامون طبیعی و مصنوع جدا باشد.اگر قرار است مفاهیم معماری را درک کنیم تبحر فنی نیازیست اساسی. معماری خوب نیزمند کارفرمای خوب است.
هنری لنارد/سوزان کروهست لنارد:فضاهای شهری نیازمند بیان هنری اند.خاطره های ما با مکانهای با هویتی که در آن تجربه های ارزشمند رخ میدهد گره خورده است.فضای شهری در واقع قلب شهر و منشاء زندکی روزمره است.
جرج آنزورنا:معمار واقعی معماریست برای همه و از جمله فقرا.
باری.بی.گرین بی:از نظر تاریخی معماری عینی ترین و ماندگارترین نتیجهء آرزوی انسان برای یافتن معنا در این دنیای خاکی بوده است.
جی اپیلتون:رابطه یک بنا با محیط پیرامونش معیار مهمیست که با توجه به آن میتوان شایستگی هنری بنا را ارزیابی کرد.
دیتریچ کاربرچت:وقتی میگوییم شهری زیباست منظور آن زیبایی است که ما از خیابانها و میدانها _یعنی از فضای عمومی_درک میکنیم.بنابراین برای "زیبا" کردن یک شهر باید به اینگونه فضاهای عمومی پرداخت.
استیون گروک:آثار "آلتو" دل مشغولی او را به مکان و راهها نشان میدهد.یعنی عینیت بخشیدن به تجربه ای از حرکت در مکانی از پیش ساخته.
چارلز جنکز:معماری ارگانیک این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار میشود.
فرانک لوید رایت:معمار بایستی یک پیامبر باشد… یک پیامبر به مفهوم واقعی کلمه… اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببیند، نمیتوان او را یک معمار نامید.
لویی کان:پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.
لوکوربوزیه: معماری بازی احجام زیر نور است.(کتاب زمان ومعماری
فرانک گری:هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست مییابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمههای زاینده و مهم الهام هستند.
تادائو آندو:خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل میگردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان میشود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبانهای دیگر قادر به ابراز آن هستند.
سبک های معماری
معماری ارگانیک
معماری مدرن و های تک
معماری پست مدرن
معماری دیکانستراکشن
معماری فولدینگ
معماری پیدایش کیهانی و …
معماری ارگانیک
منبع الهام: طبیعت
لغات کلیدی:
– حداقل دخالت در محیط طبیعی
– معماری بومی
– رشد
– گسترش از درون به برون
– نمایش ماهیت مصالح
– باغ شهر
ساختمان شاخص: خانه آبشار
معماری مدرن و های تک
منبع الهام: تکنولوژی
لغات کلیدی:
– عملکرد و کارایی
– صنعت و ماشین
– پیش ساختگی
– استاندارد نمودن
– توجه به آینده- علم، ریاضی و هندسه
– تناسب و همگونی
– منطق و خرد
– هنر انتزاعی
– سبک بین المللی
ساختمان شاخص: ویلا ساوا – مرکز پمپیدو
سبک معماری: معماری پست مدرن
منبع الهام: هویت انسان
لغات کلیدی:
– فرهنگ
– تاریخ
– سنت
– کثرت گرایی
– التقاط
– هنر مردمی
– سبک محلی
ساختمان شاخص: خانه مادر ونچوری
سبک معماری: معماری دیکانستراکشن
منبع الهام: چند معنایی
لغات کلیدی:
– کثرت گرایی
– اکنونیت
– ابهام
– ضد دوگانگی
– نسبیت گرایی
– عدم قطعیت
– عدم وضوح
– تزلزل
– تناقض
ساختمان شاخص: مرکز هنری و بصری وکسنر
سبک معماری: معماری فولدینگ
منبع الهام: چند معنایی
لغات کلیدی:
– کثرت گرایی
– افقی گرایی
– ریزوم
– ضد دوگانگی
– ضد مرکز گرایی
– ضد سلسله مراتب
– ضد خرد گرایی
– ضد فراروایت
– انعطاف پذیری
– انتقال نرم
– فرم ظعیف
ساختمان شاخص: مرکز گردهمایی کلمبوس
سبک معماری: معماری پیدایش کیهانی
منبع الهام: علم و فلسفه جدید
لغات کلیدی:
– توجه به نشانههای کیهانی
– علم پیچیدگی
– خود سازماندهی
– مشابهت خودی
– پرش
– فراکتال
– آشفتگی
– منطق مخدوش
– عدم قطعیت
– گسترش غیر خطی
– اثر پروانه
ساختمان شاخص: موزه گوگنهایم در بیلبائو
مکتب شیکاگو / Chicago School
اصطلاحی که برای انواع نهضتهای معماری آمریکایی که در شیکاگو آمده بودند، به کار میرفت و همچنین به گروهی از معماران و آرشیتکتهایی اطلاق می شود که در فاصله سالهای 1817 که مصادف با آتش سوزی بزرگ بوده است و سال 1893 که طرح فوریت سولیوان و فرانک لویدرایت برای نمایشگاه جهانی کلمبیا مطرح بوده است به بازسازی شهر همت گماردند. و همچنین این اصطلاح اشاره دارد به همه معمارانی که از سال 1893 تا جنگ جهانی اول فعالیت میکردند و تحت تاثیر سولیوان و رایت بوند.
گوتیک / Gothic
سبک شاخص معماری شمال اروپاست، از آغاز قرن دوازدهم تا قرن شانزدهم، و همین طور به سبک نقاشی و پیکره سازی آن دوره هم اطلاق می شود. گر چه عناصر مشخص سبک گوتیک هریک به طور مستقل پیش از این تاریخ هم در گونه های مختلف معماری به کار گرفته شده بودند؛ اما سبک گوتیک اولین به کارگیرنده ی متمرکز و منظم صنایع و فنونی چون طاق بندی با رگه قوسی، طاقهای نوک تیز، پشت بندهای شمشیری، سرمناره های تزیینی، زینتهای بالای سقف و شیروانی، تزیینات توری وار گوتیک و شیشه های رنگی بود. به ظاهر ممکن است به نظر برسد که سبک گوتیک از اهمیّت کمتری نسبت به سبک رومی وار برخوردار باشد ؛ اماتوجه داشته باشیم که گوتیک سبک معماری بناهای بلند و سر به فلک کشیده بوده و از نظر تاریخی جایگزین سبک رومی وار شده است.
سبک لویی شانزدهم / Louis xvi Style
آخرین دوره سبک فرانسوی روکوکو است که در هنرهای تزئینی به کار می رفت وویژگی آن بازگشت به نقشهای قدیمی و باستانی و استفاده از خطوط مستقیم بود.
/ Orders of Architecture
گونه های مختلف استقرار ستونها وپیشانی و اسپرها (بخشی از سرستون شامل کتیبه و گلویی) که به عنوان اجزا و قطعات سبک شناخته می شوند. یونانیها سه نوع ترکیب و آرایش را ابداع کرده بودند: دوریک، یونیک، و کورینتن و رومیها: توسکان و مختلط را هم به آن اضافه کردند.
معماری ارگانیک / Organic Architecture
نظریه ای در معماری که در کارهای فرانک لویدرایت تشریح و تجسم یافته است. در این نظریه، شکل و مواد به کار رفته در ساختمان باید تا حد امکان به طبیعت و محیط اطراف ساختمان شبیه باشد تا حدی که به نظر بیاید ساختمان از میان آنها سر برآورده است.
روکوکو / Rococo
شیوه رایجی است در هنر و تزئینات در فرانسه و در دوره سلطنت لوئی پانزدهم، این شیوه در حدود سال 1730 در فرانسه و اندکی پس از آن در دیگر نقاط اروپا مانند بنای معماری کلیسای شیرینی پزی در آلمان و اتریش و در ایتالیا و اسپانیا در آثار شخصی بنام تی یه پولو به اوج خود رسید. ویژگی این سبک سرزندگی و شادابی است که بنظر می رسد از شیوه پر شکوه دوره باروک تاسی می کند و این در شیفتگی به رنگهای تند، استعاره های دور از ذهن و عاشق پیشگی بازیگوشانه و با استفاده زیاد از گچ بریها
پیچکی، ابرهایی با ته رنگ سرخ، کمانهای پیچیده و تو در تو و عدم تقارن کاملا مشهود است. بزرگان این سبک واتائو، بوخر و تا حدودی فراگونار بود که خیلی دیر به آنها پیوست.
سبـک معماری رایج در آمریکا پس از جنـگهای داخلی بر مبنـای سبک امپراطوری دوم فرانسه و ویـژگی آن بامهای چند گانه به سبک خانه های مجلل بود. رهبری این گروه به عهده رین ویک بود.
نامی که به سبک معماری دوره 1145 تا 1190 داده شد و شامل عناصر باقیمانده از سبک نورمن و عنـاصر سبک گوتیک بود.
1-سبک خراسان
با طلوع اسلام ساخت بناهای مذهبی به خصوص مساجد آغاز گردید. سبک خراسانی اولین سبک معماری اسلامی بوده، چون اولین بناها در خراسان ایجاد شده، لذا به سبک خراسانی معروف است. این سبک در قرون اولین (1 تا 4 هجری) رایج بوده و تحت تاثیر پلان و نقشه مساجد عربی با ساختمانی ایرانی (پارتی) با فضای ساده (فاقد تزئینات) بنا احداث شده اند.
ویژگی های سبک خراسانی:
1. پلان مستطیل شکل
2. فضای شبستانی یا چهل ستونی
3. ساده و بی پیرایه (فاقد تزئینات(
4. مصالح اولیه خشت خام و آجر
5. فاقد پوشش و تزئینات یا گاهاً پوشش کاهگل
6. استفاده از تک منار منفک با مقطع دایره ای در شمال بنا
7. قوس های بیضی، تخم مرغی، ناری
در سبک خراسانی پلان و نقشه مساجد عربی و ساختمان بنا ایرانی است.
2-سبک رازی:
تغییرات اسلوب معماری روندی تدریجی و آرام دارد، آغاز تغییرات در اسلوب خراسانی و نزدیک شدن آن به سبک رازی از دوره ی آل زیار و سامانیان صورت پذیرفته است. سبک رازی دومین سبک معماری پس از اسلام در ایران می باشد. که اوج آن در دوره ی سلجوقی بوده است.چون اولین بناها در شهر ری (راز) احداث گردیده، به سبک رازی معروف است. از مهمترین تغییرات این سبک حذف فضای شبستانی و ستون های آن و احداث ایوان، گنبد با پلان چهار ایوانی می باشد.
اصلی ترین متنوع ترین سبک معماری ایرانی، سبک رازی است.
سبک رازی تحت تاثیر سبک پارسی و پارتی قرار دارد.
ویژگی های سبک رازی:
1. پلان مستطیل شکل
2. فضای ایوانی
3. مصالح اولیه آجر
4. ساخت ایوان 0پلان ایوان مربع شکل می باشد)
5. استفاده از طاق های جناقی (تیزه دار)
6. ساخت گنبد و متعلقات آن (گوشواره و فیلپوش)، گنبدها بر پشت ایوان جنوبی ساخته می شده است.
7. ساخت زوج مناره بر ایوان جنوبی
8. استفاده از تزئینات (گچ بری، آجرکاری، گره سازی، کاشی خشتی)
3- سبک آذرری
با ورود مغولان (ایلخانی) این شیوه معماری آغاز گردید و تا زمان صفویه ادامه داشته است. چون اولین بناها درتبریز احداث گردید به سبک آذری معروف است. دوره ی حکومت غازان خان را آغاز سبک آذری می دانند.
سبک آذری خود به دو شیوه قابل تفکیک می باشد:
الف: شیوه ی اول سبک آذری مربوط به دوره ی ایلخانی به مرکزیت تبریز با ویژگی های زیر:
1. ساخت بناهای سترگ و عظیم
2. توجه به تناسبات عمودی بنا
3. ساخت ایوان با پلان مستطیل شکل
4. تنوع در ایوان سازی
5. استفاده از تزئیناتی چون گچ بری، کاشی زرین فام و کاشی نقش برجسته.
ب: شیوه ی دوم سبک آذری مربوط به دوره ی تیموری به مرکزیت سمرقند با ویژگی های زیر:
1. ساخت ساقه (گلوگاه) بین فضای گنبد و گنبد خانه.
2. ایجاد سطوح ناصاف در تمامی بنا.
3. استفاده از تزئینات کاشی معرق (موزاییک کاری)
دوره ی تیموری اوج معماری سبک آذری می باشد.
4-سبک اصفهانی:
به شیوه ی معماری دوره ی صفویه، سبک اصفهانی اطلاق می شود. چون اولین بنادر شهرهای اصفهان ساخته شده و به سبک اصفهانی معروف است. دوره ی حکومت شاه عباس را عصر طلایی سبک اصفهانی می دانند.
ویژگی های سبک اصفهانی (تزئینی ترین سبک معماری ایرانی)
1. پلان مستطیل شکل و چند ضلعی ساده
2. پلان ایوانی
3. مصالح مرغوب و بادوام
4. در تزئینات بناها از کاشی خشتی، هفت رنگ، مقرنس کاری، یزدی بندی، کاربندی یا رسمی بندی استفاده شده است
انسان و طبیعت
انسان و طبیعت
در تدبیر تکوینی و اداره واقعی جهان ماده،انسان جایگاهی فعال و اثر گذار دارد.طبیعت با انسان و نیازهایش بیگانه نیست.آنچه نیاز انسان را برمی آورد،در طبیعت و قدرت چیرگی بر طبیعت در انسان نهاده شده است
انسان چنان آفریده نشده است که بر قسمتی از طبیعت تسلت یابد و بخشی دیگر از تیرس بهره برداریش خارج بماند،مدبر جهان طبیعت را چنان آفریده که نیازهای طبیعی انسان را برآورده سازد.
انسان در چرخه ی تولید عامل اساسی است و باید در به دست آوردن تکنولوژی و به کارگیری فن تولید که عامل سرنوشت ساز زندگی اش به شمار می آید تلاش و کوشش نماید.از سوی دیگر نه طبیعت همه ی اندوخته هایش را به آسانی در اختیار انسان می گزارد و نه انسان می تواند بدون تلاش و آگاهی از رازهای طبیعت، آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد.
تاثیر طبیعت بر آثار تصویری انسان در دوران باستان
اگر سری به موزه ی ایران باستان یا هر موزه ی دیگری که در آن ها سفال هایی از دوران باستان به نمایش در آمده بزنیم و نگاهی به نقشهایشان بیندازیم متوجه می شویم که چگونه محیط زیست بشر یا همان طبیعت بر روی تفکرات و فرهنگ او تاثیر گذاشته است.
روی بیشتر این سفالها نقش زیگزاگی همچون (wwww)دیده میشود که کارشناسان از ان به عنوان سمبل کوه یا آب دریاها و رودخانه ها یاد میکنند. از طرفی، نظریه ای وجود دارد مبنی بر این که بیشتر تمدنها در کنار کوهها و رودخاهای پر آب شکل گرفته اند با توجه به این موضوعات، بستر زندگی بشر در تفکر او همواره با نقش هایی همخوان شده که او از کوه ها و رودخانه ها الهام گرفته است.
جالب اینجاست که همین نقش سفالها که هم برآمدگی و تورفتگی کوه ها را تداعی می کند و هم امواج آب را بعدها نیز د نوشتن و خط الرسم به یادگار باقی ماند.تا جایی که واژه ای (کوه) می دهد،در زبان انگلیسی که برداشتی از زبان وخط لاتین است،به صورت ((mountain نوشته می شود که حرف اول آن از نقش مورد بحث آمده است.حتی واژه های آب و موج هم با همین شکل شروع می شوندwater,wave)).
از آنجایی که محیط زیست بشرعلاوه بر کوه ها و رودها،درختان و صخره ها و موجودات درون آن را نیز در بر می گیرد،برایش مقدس هم بوده اند و از همین رو واژه های مقدسی که بسیاری از اوقات به باروری و حاصلخیزی هم مربوط
می شوند،با حروف mوw که نمادی از نقش مذکور هستند،شروع می شوند. برای مال می توان به واژه های (mother,maryam,mary,musa) اشاره کرد.
بررسی تغییر طبیعت و تاثیر آن بر زندگی انسان
نویسندگان کتاب دیالتیک روشنگری اشاره می کنند که با پیشرفت تکنیک و عقلانی شدن بشر نه فقط طبیت را می شود کنترل کرد و بر آن مسلط گردید بلکه این تسلط بر انسانه ا نیز گسترش می یابد و حتی فرد در عصر روشنگری سرشت و خصلت خود را سر کوب میکند.
روسیه لنین و استالین و چین امروزه نمونه هایی هستند که به خوبی نشان می دهند که چگونه برنامه صنعتی،مدرنیزه کردن اجتماع و کنترل شهروندان همراه میباشد با نابودی طبیعت و پرورش انسانهای غیر طبیعی. روسیه اولین کشور سوسیالیستی جهان برای رسیدن به بهشت کمونیستی و نزدیک شدن به آخر تاریخ،دگرگونی طبیعت و انسانها را در دستور کار دولت قرار داد.
تروتسکی در کتاب تاریخ انقلاب روسیه فرمان تصاحب کردن طبیعت را برای صنعتی شدن روسیه صادر کرد و تاًکید کرد که تکنیک نه فقط در عرض و پهنا بلکه در عمق نیز باید مورد استفاده قرار گیرد.به زبان دیگر طبیعت نه به طور سطحی بلکه به صور رت عمقی باید تخریب گردد.
تروتسکی ادامه میدهد که حتی جای کوه ها و مسیر رودخانه ها نیز برای بنیاد نهادن سوسیالیسم می بایست به طور جدی و مرتب تغییر کند و طبیعت را می شود مانند گل رس به مدلهای گوناگون تبدیل نمود.
دگرگونی طبیعت برای صنعتی شدن جامعه مهمترین برنامه حزب کمونیست روسیه بود.به زبان دیگر با انقلاب کمونیستها بیشتر سعی در تغییر طبیعت داشتند، تا تحولات در سطح جامعه.
تاثیر طبیعت تغییر یافته در روسیه
در کتاب (Hellebust Rolf) درباره انسان ماشینی در روسیه نوشته است:شاعران سوسیالیست درباره صدای ماشین و آهن شعر می سرودن و نقاشان تصویر کارخانه ها،نیروگاههای برق و کارگران در حال قدم زدن را نقاشی می کردند.در این تصویر جایی برای مناظر طبیعی نبود و طبیعت برای هنر سوسیالیت چیزی جز کارخانه نبود.
انسان و معماری
انسان و معماری:
در واقع دلیل اصلی بروز بحث معماری شخص انسان است. از بدو خلقت یکی از دغدغه های بشر داشتن سر پناهی بوده که در زیر آن آرامش را تجربه کند. آرامش و آرام بودن کلماتی است که در بحثهای روانشناسانه با آن بسیار بر میخوریم و کما اینکه تمامی حالات انسانی را میتوان به تعبیری از وجود و عدم وجود آرامش نسبت داد. در بخش پیش آموختیم عوامل متعددی در طبیعت میتواند به ایجاد آرامش فیزیکی در انسان بیانجامد. حال خواهیم دید که خارج از نیاز های فیزیکی هر انسان دارای خواسته هایی است که در کنار مفاهیم قابل لمس میتوان به آنها پرداخت. طبق نظر استاد دکتر مطهری هر انسان دارای سه دسته نیاز میباشد:
الف – نیاز های طبیعی: که وجوه مشترک انسان و جمادات است که عبارتست از اینکه انسان دارای کالبدی است که دارای وزن و حجم و فرم میباشد. پس از سالها تحقیق و بررسی رفتار های اندامهای انسان در نهایت به تهیه استاندارد هایی منتهی شده است که بصورت جزوات و کتابها در دسترس است. در همه نقاط دنیا در امور ساخت تعدادی از استاندارد ها لازم الاجراست و رعایت پاره ای از آنها نیز توصیه شده است.
ب – نیازهای غریزی انسان:این نوع نیاز ها مشترک بین حیوان و انسان میباشد که عبارتند از خوردن و آشامیدن و تولید مثل و رشد و نمو و….. برای پاسخ به این نیازها نیز معماری به تناسب انسان این پاسخ را میدهد که اولا فضا های متناسب میبایست برای هر قسمت در نظر گرفته شود. بعنوان مثال فضا های اقامتی انسان میبایست دارای حداقل 3 متر مکعب هوا در ساعت جهت تنفس باشند همچنین سرویسهای بهداشتی بر حسب سنین مختلف میبایست قابل استفاده گردند.
ج – نیاز های فطری یا انسانی: این نوع گرایشات که خاص انسان است هویت انسانی او را تشکیل میدهد و به سایر کششهای انسان جهت و استعلا میبخشد و عبارتست از:
1- حق خواهی 2- علم خواهی 3- زیبایی جویی 4- خیر خواهی
اما معماری و شهر سازی به هر کدام از این نیازها چگونه میتواند پاسخ دهد ؟
1-حق خواهی:
الف – مساوات: امکانات شهر میبایست بصورت یکسان در شهر و در فضا های معماری توزیع شود و تقسیم شهر به دو منطقه بالا شهر و پایین شهر بر خلاف فطرت است.
ب- عدالت: در عین حال هر فضایی میبایست به قدر استعداد و عملکرد خود از مواهب و امکانات شهری برخوردار باشد و در موقعیت مناسب جانمایی گردد. همچنین در معماری اولویت بعضی فضا ها به نسبت فضای دیگر در برخورداری از امکانات (مثلا جای تجمع خانواده در مقابل محل خواب فرد) قابل ذکر میباشد. همچنین میتوان به رعایت حقوق والدین و سایر افراد مسکن و حقوق همسایگی و….. اشاره کرد.
2-علم خواهی: بروز علم خواهی در معماری و شهر سازی در برخورداری از عالی ترین فرآورده های علمی و تکنولوژی ساخت، استفاده از مصالح برتر و بهداشت بیشتر و…. جلوه مینماید. بنابر این تلاش برای توسعه و بهره برداری از تکنولوژی برتر از شاخصه های معماری انسانی است که پاسخ به قسمتی از نیاز های فطری میباشد.
3-خیر خواهی: عبارتست از اینکه فقط خوبی ها و مواهب را برای خود نخواهد و بلکه دیگران را نیز از این مواهب بهره مند نماید و در شهر سازی این موضوع در طراحی فضا های مناسب شهری که در آن تعامل انسانی بخوبی صورت پذیرد و تدوین قوانینی که حداقل مزاحمتهای همجواری را ایجاد نماید و…. و در معماری نیز روابط مناسب و حسنه فضا ها میتواند پاسخی به این نیازها باشد.
4-زیبایی خواهی: این شاخصه هم از کششهای فطری انسان است و بر مبنای اینکه انسان در نهایت حسن و زیبایی خلق شده و فطرت او تجلی جلوه حق است قابل طرح میباشد. لذا معماری انسان کامل میبایست در نهایت زیبایی و جمال باشد. البته منظور از زیبایی ظاهری نیست. زیبایی واقعی ما را به حقیقت نزدیک میکند و تا انسان روح خود را خالص نکند به زیبایی حقیقی دست نخواهد یافت. زشتی و نازیبایی: تعبیر زیبایی با مفهوم گسترده خود در بحث ما نمیگنجد اما میتوان زیبایی را به معقوله ای از جنس وجود و در مقابل زشتی را معادل عدم زیبایی و از مقوله نیستی و عدم در نظر گرفت با چنین تعبیری زشتی نسبتی بین زیبا و کمتر زیبا نیز تعبیر میشود که این موجودیت کمتر خود زشتی قلمداد میگردد.
ابزار های شناخت:
در این شک نیست که موجودیت انسان در طی سی هزار سال بر روی کره زمین جز تغییرات کوچک ژنتیکی فرم دیگری نداشته است. در طول سالیان انسان با ابزار های طبیعی موجود در خود به شناخت حوادث و اتفاقاتی پرداخته که در اطراف و یا درون خود افتاده و از استنتاج آنها سعی در ساخت زندگی بهتری برای خود داشته است. اما ابزار های شناخت بشر در مورد حوادث مختلف کاملا متفاوت میباشد. همچنین بکار گیری این ابزار ها نیاز به مهارت های ویژه ای دارد.
بعنوان مثال میتوان به ساده ترین این ابزار ها یعنی حواس پنجگانه پرداخت. فعل دیدن از مهمترین اتفاقات یک انسان است و همه ما میدانیم که چشم دارای توانایی خاصی در شناخت و تفکیک حجم ها و رنگ ها و همچنین تشخیص تاریکی و روشنی در اطراف خود است. اما همین چشم ها به نسبت چشمان یک عقاب که از ارتفاعات بالا به شکار خود مینگرد دارای ناتوانی های خاص خود است و همچنین محدودیت بر دید طی زاویه خاصی باعث میشود که ما نتوانیم کل موضوعاتی که در اطرافمان اتفاق میافتد را ببینیم چراکه دید انسان در دو جهت بالا و پایین به 60 درجه تمرکز محدود شده است. تنها همین محدودیت باعث میشود که وقتی شما در خیابان در حال گذر هستید تقریبا از طبقه دوم ساختمانی که از کنار آن میگذرید برای شما قابل دیدن نباشد.
جالب است وقتی که ما از مفهومی مثل خوبی در یک خودرو صحبت میکنیم استنتاج عقلی خود را در مورد خوبی بعنوان ابزار شناخت بکار میبریم چرا که خوبی یک اتومبیل به فاکتور هایی مربوط میشود که شامل راهوار بودن، امکانات، مصرف سوخت و…. هستند و این فاکتور ها درست است که با ابزار های شناخت ساده تری چون حواس پنجگانه درک شده اند اما در مفهوم بالاتری چون خوبی مطرح شده اند که مفهومی عقلانی است. لذا عقل نیز خود یکی از ابزار های شناخت انسان میباشد.
و در نهایت واژه هایی چون عشق و دوستی و محبت و نفرت و… نه تنها با معیار های عقلانی مورد تحلیل قرار میگیرند (چون مفهوم خوبی) بلکه از احساسات و عواطف انسانی نشات میگیرند که جزئی از روح انسان هستن و در صورت تربیت و پرورش صحیح میتوان از آن بعنوان مهمترین ابزار شناخت نام برد.
جدول زیر استعدهای بالقوه انسان در معرفت شناخت و همچنین چگونگی روش استفاده و تقویت ابزار های شناخت را نشان میدهد:
نتایج علمی و عملی جدول استعداد های بالقوه انسان در معرفت شناخت:
۱-ابزار و وسایل شناخت انسان یک بعدی و یگانه نیست
۲- روش هر استعداد انسان در شناخت و معرفت متفاوت است و متد آزمایشگاهی منحصر به حواس پنجگانه میباشد
3-علوم تجربی بدون جمع بندی عقلانی و نتیجه گیری که توسط عقل انجام میشود جنبه علمی پیدا نمیکند.
4-غیر آزمایشگاهی بودن علوم انسانی دلیل بی اهمیت بودن آنها نیست بلکه برعکس اینگونه علوم از مسیر انسان در زندگی خود سخن میگویند.
5-اختلاف نظر در علوم الهی و عرفانی امری طبیعی است که خداوند با ارسال پیامبران و کتب الهی آنرا جبران نموده است.
6-زیبایی شناسی انسان نیز از یک نوع نیست و هر وسیله و ابزار انسان زیبایی های خاص خود را کشف میکند. لذا هنر مند در خلق اثر هنری میبایست به کلیه عناصر پدید آورنده زیبایی توجه نشان دهد.
هنر:
هنر بعنوان عالیترین بروز احساس جایگاه ویژه ای داراست و مبتنی بر بیان احساس انسانی است. هنرمند آنچه را که حوادث انسانی و محیط اطراف خویش در میابد در قالب فرمها، شکلها ؛ نماد ها، صدا ها و رنگها و…. بیان مینماید. معماری نیز ضمن دارا بودن ابعاد انسانی و فناوری دارای هویت هنری است. به هر میزان که مبنای بروز احساس هنری به حقیقت انسانی نزدیکتر باشد تاثیر بیشتری بر انسان خواهد داشت. لذا عمده مکاتب هنری بر اساس تعریف آن مکاتب از انسان و حقیقت وجود او بنا گذاشته شده است بنابر این میبینیم که مابین هنر و فلسفه همواره رابطه تنگاتنگی برقرار بوده است.
هنر های شناخته شده به 7 دسته تقسیم میشوند و بر مبنای انتزاعی بودن و کاربردی بودن آن عبارتند از:
موسیقی – شعر و ادب – تئاتر – سینما – نقاشی – مجسمه سازی – معماری
بنابر این انتزاعی ترین هنر موسیقی است که برای انتقال احساس نیازی به نمایش در آوردن عناصر مادی نداشته و معماری کاربردی ترین هنر است که علاوه بر اینکه یک اثر هنری است ؛ فضایی محاط بر زندگی انسان بوده و بسیاری از نیاز های او را مرتفع میسازد.
هنرهای مجسمه سازی، نقاشی، و معماری دارای شاخصه هایی هستند که با آن شاخصه ها با مخاطب خود ارتباط برقرار میکنند. برخی از این شاخصه ها عبارتند از:
رنگ: یکی از عوامل مهم در تاثیر یک اثر هنری در انسان است که بر اساس تاثیراتی که بر انسان میگذارد قابل بررسی است:
رنگهای هماهنگ: رنگهایی هستند که بطور خیلی نزدیک به هم وابسته بوده و بنابر این ترکیب آنها احساس یکپارچگی و هماهنگی و در احساسات روانی ؛ اطمینان و آرامش ایجاد میکند.
رنگهای متضاد: که تاثیر یکدیگر را تشدید میکنند و برای جلب توجه و مشخص کردن و اهمیت دادن به عنصر ویژه بکار میروند.
تاثیرات روانی رنگ:
آبی: تسکین دهنده و در سطح وسیع ملال انگیز
سبز: با شکوه و آرامش بخش.
زرد: بشاش و محرک. جذب کننده و در سطح زیاد خسته کننده
قرمز: هیجان انگیز. اشتها آور و ترکیبش با سفید احساس دوستانه دارد
بنفش: در سطح کوچک غنی و پر اهمیت جلوه میکند
قهوه ای: راحت و استراحت دهنده.
طلایی: با شکوه و جلوه گر
برای اطلاعات بیشتر در این خصوص به کتاب رنگ ایتن میتوان مراجعه کرد
بافت:
بافت را میتوان تصور بصری از آنچه که میتوان لمس گردد تعبیر نمود. بافت میتواند طبیعی و یا مصنوعی باشد و یا بصورت آبکاری شده بر سطح دیگر قرار گرفته شده باشد.
تصویر: دو سطح یک رنگ با دو بافت متفاوت
فرم:
تصور کلی از یک فضای معماری را بدون در نظر گرفتن کیفیت فضا فرم میگوییم. بعنوان مثال وقتی از مسجد یاد میکینم فرمی با گنبد و مناره در حافظه ما نقش میبندد. بنابر این تصور فرم تصوری سه بعدی است که با اشکال دیگر شاخصه ها متفاوت است.
شکل:
معمولا بصورت دو بعدی مطرح میشود و در شکل میتوان تصور سطحی از در و پنجره و یا نما را در نظر گرفت.
شکلها دارای تاثیرات روانی متفاوتی میباشند. بعنوان مثال مستطیل کشیده در صورتی که بر یک پایه خود سوار باشد شکل ناپایداری بنظر می آید ولیکن مثلث قرار گرفته بر قاعده٬ برعکس شکل کاملا پایداری است.
لازم بذکر است بنظر فیثاغورث سه شکل مربع و دایره و مثلث اشکال اصلی نامیده میباشند و سایر اشکال از ترکیبات و تناسبات مختلف آنها بدست می آید.
تصویر- تاثیر اشکال مختلف بر روی یک موضوع ثابت
هارمونی:
تکرار هماهنگ و موزون یک فرم را هارمونی میگویند. البته فرمها با تغییرات اندکی که دارند از یکنواختی ملال آور میکاهند و البته میزان اختلافات بسته به ناظر و درک مفهوم هارمونی نیاز تمرین زیاد دارد.
ترکیب (کمپوزیسیون):
ترکیب از تلفیق و کنار هم گذاشتن اشکال و اشیاء به طرق خاصی بدست می آید به نوعی که هر جزء از فرم کلی نقش یک ارگان (اندام) را داشته باشد.
گرچه ایجاد کمپوزیسون مناسب از اهداف اصلی یک معمار است اما یک تابلو نقاشی هم بدون ترکیب بندی صحیح ناقص و خالی مینماید.
تصویر: کمپوزیسیون – اثرپیت موندریان
تناسب و مقیاس:
تناسب و مقیاس از عناصر اصلی یک ترکیب میباشند در یک اثر معماری تناسب اثر با انسان و عملکردی که در حال انجام است از نکات مهم میباشد.
بنابراین مقیاس یک انسان تعیین کننده مقیاس یک ساختمان است و تناسبات انسانی در یک بنای معماری متجلی میشود.
ایهام و ایجاز:
ایهام یعنی به وهم آوردن و ایجاز یعنی خلاصه آوردن. هر دو از ویژگی های هنر اسلامی هستند. اشاره کردن مستقیم به کلیه مطالبی که عنوان شد برخوردی ساده و در نهایت خسته کننده با یک اثر هنری را پدید میاورد لذا در هنر اسلامی اول ناظر جذب شده و بصورت مرحله به مرحله با پیام و جزئیات آن اثر هنری آشنا میشود.
ایهام و ایجاز در مقایل هنر مدرن هم توسط عده ای از هنرمندان پست مدرن استفاده شده است اما از آنجایی که قصد فقط متفاوت بودن با هنر مدرن مطرح است از هر گونه مفهومی تهی میباشد.
معماری و طبیعت
معماری با الهام از طبیعت
معماری طبیعی نوعی معماری آمیخته با رنگ است که در اوایل قرن بیستم به عرصه ظهور رسید. معمارانی چون فرانک لوید رایت، آنتونی گادی و رادولف استینر که هر کدام با الهام از طبیعت شیوه ای از این معماری را بنیان گذاشتند. این شیوه معماری به معنای تقلید صرف از طبیعت نیست بلکه در آن خواسته های بشر بعنوان موجودی خلاق و زنده در نظر گرفته می شود، به انسان فردیت می بخشد و به سازگاری انسان با طبیعت پیرامون و مشخصه های فرهنگی وی کمک می کند.
اصل و مبدا معماری طبیعی:
مدرنیسم
در دنیای امروزکه عصری، مملو از اطلاعات گوناگون وهمچنین تبادل شدیدی از افکار و عقاید است، سبکها و عقاید زود به دنیا می آ یند و و زود از افکار طرد می شوند، اما در دنیای معاصراولین سبک یا تفکر که به ذهن همه رسوخ میکند مدرنیسم است که در قرن حاضر پیشگام تحولاتی جدی در دنیا گردیده هر چند از نظر تعدادی از نظریه پردازان مرگ مدرنیسم اعلام گردیده است و برای آن مجلس ختمی گرفته شده اما تاثیرات محسوس آن هنوز بر جوامع بشری مشهود می باشد، اماحال مدرنیسم چیست ؟و چه تاثیراتی از طبیعت گرفته و یا چه تغییراتی نسبت به استفاده ازطبیعت در معماری نسبت به دوران گذشته ایجاد کرده ؟
همان طور که معماران بزرگ تاریخ زده اند باید به مانند برونسکی، میکل آنجلو، شینکل یا فرانک لوید رایت، لوکوربوزیه و میسن وان دروهه و امروزه نیز به مانند ایسوزاکی، آندو یا هنرمندانی مانند گهری، کوپ هیل بلاو و یا کولهاس، خطر را پذیرا شده اند. و تعدادی از این معماران با خلق شیوه های نوین معماری بسیاری از معماران بر آن شدند که با تلفیق تکنیک های ساختمان سازی و الهام از طبیعت زندگی بشر امروز، معماری طبیعی را بنیان گذاری کنندکه در شرایط خاص همان مناطق باشد اما بر اساس مفاهیم معماری مدرن.که چهار نفر از پیشگامان این شیوه عبارتنداز:
1-لوئیس سالیوان (1856_1924): اولین فردی که به تجزیه و تحلیل مفاهیم معماری طبیعی پرداخت. وی در مورد طبیعت تحقیقات بسیاری انجام داد که نتیجه آن اصول نقشه کشی این شیوه معماری بود. او همچنین معمار بنای هندسی (شکل صفحه بعد) است.
2-فرانک لوید رایت (1869_1956): وی مفاهیم را در جهت تصریح روابط میان طبیعت و معماری گسترش داد و به وضع دستور العمل هایی در خصوص چگونگی ساخت فضاهای داخلی و خارجی بنا و استفاده از مصالح ساختمانی سازگار با طبیعت پیرامون پرداخت.
-آنتونی گادی (1852_1926): اولین فردی که طرح این شیوه ساخت و ساز را با ارائه صورت ساخته شده بنا بیان کرد و بر چگونگی ساختمان سازی بدین شیوه تاکید داشت. وی در اواخر عمرش معماری هندسی طبیعی را با ساخت دو فضای قوس دار در کلیسای "سگرادا فامیلی" متحول ساخت.
4-رادولف استینر (1861_1925): وی اصول این سبک متحول شده معماری را بیان کرد. این اصول شامل طبیعت، فرهنگ و شعور بشر است.
آنچه که مدرنیسم در واقع بر اساسا الهام طبیعت گرفته همانطور که از دیدگاه این چهار معمار دید بر خلاف دوران رنساس و کلاسیک می باشد یعنی در دوران مدرن دیگر از مصالح بومی مناطق به عنوان مصالح استفاده نمیشود و حتی فرم های رایج طبیعی که الهام گرفته از طبیعت باشد دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد و دیگر خبر از فرمهایی مانند:گنبد منازل کویری که از فرم طبیعت تپه ماهور کویر الهام گرفته شده است و یا سقفهای شیب داری که از طبیعت گیاهان مناطق گرم مرطوب گرفته شده باشد نیست در این دوران معمار بسوی الهام از طبیعت برای استفاده در طراحی پلانها می رود ولوکوربوزیه و همکارانش و کسانی که از او پیروی می کنند دست به ایجاد ساختمانهایی می زنند که بر اساس مقیاسهایی انسانی باشد و از این مقیاسها خارج نشود و با پرداختن به تاثیر عناصر طبیعت سعی بر آن داشتن که به ایجاد فضایی پرداخته که در ارتباط با طبیعت پیرامون خود باشد و یا میس ون دروهه و پیروانش که با استفاده از عناصر شفاف در ساختمان سعی بر آن داشتن که با استفاده ازاین مسئله دید منظر را افزایش داده و به نوعی باعث این شوند که فضای درونی با طبیعت پیرامون خود ارتباط یابد یا از لحاظ بصری تداخل یابد. و یا رایت و پیروانش که که با استفاده از معماری ارگانیک سعی بر آن داشتن که به ایجاد معماری، که سازگار با محیط پیرامون خود باشد و از مسائل پیرامون بنا الهام گرفته و در ایجاد اثر تاثیر داشته باشد و بنا به نوعی در بطن طبیعت پیرامون خود هضم گردد.
همانطور که در بالا گفته شد معماری مدرن بیشتر تاثیر عوامل طبیعی را در خود پذیرا بود که در این میان آثاری همچون کلیسای نور تادئو آندو،کلیسای رونشان و ویلا ساوا لوکوربوزیه، خانه آبشار رایتو یا خانه شیشه ای فیلیپ جانسون از نمونه آثاری هستند که بز این اصل طراحی گردیده و تا به امروز هم به عنوان آثاری ماندگار باقی مانده اند
پست مدرنیسم
اما آنچه که به نظر می رسد این معماران بر خلاف مدرنیسمها که بر سادگی، افراط می ورزیدند بر پیچیدگی و گوناگونی افراط دارند در واقع همچون طبیعت یک منطقه جنگلی بکر که در آن میتوان هر نوع سلیقه زیبا شناسانه را ارضاء نمود می خواهند با این گونه کارها دست به ارضاء کاربران بزنند در این گرایش فکری بر خلاف مدرن دیگر از استفاده عناصر طبیعی همچون دوره رنسانس و کلاسیک دوری نمی گزینند اما از این فرمها و اشکال که در طبیعت پیرامون هست استفاده کرده اما در واقع نوعی تبلیغ برای سوژه موردنظرشان است مثلا آقای جیمز استرلینگ در پروژه اشتاتسگالزی در اشتوتگارت در نمای آن با استفاده از دو نوع رنگ و تر کیب افقی آن به نو.عی یاد آور کوهستانها و تپه های رسوبی است که در طبیعت وجود دارد که در صورتی م برشی عمدی از این کو های رسوبی بزنیم خواهیم دید از لایه هایی تقریبا مواری با دو یا چند والر رنگی تشکیل شده اند. که در واقع این نما یادآور آن چهره طبیعت است اما با کاری نمادین که نوعی تبلیغات نیز محسوب میشود دست به این کار میزند.
ساختمان اشتاتسگالری،کاری از جیمز استرلین
ساختمان پروژه برای برلین،پیتر آیزنم
از نمونه های این سبک می باشند.
بوتا
معماری اثری است که در خلاء به وجود نیامده و نیازمند فعل و انفعال و عملکردهای متقابل (برهمکنش) با محیط خود است. معماری و هنر باید در جهت ارتقاء کیفیت محیطی باشند نه در جهت لکه دار کردن محیط.
بوتا بر این عقیده است که خلق یک سازه معماری به معنای تصرف زمین است. و به معنای تغییر طبیعت به فرهنگ در خلال ارتباطات مردمی.
طراحی و ساختن راهی است برای خلق زیبایی و برای پیروزی بر فشارها، اندیشه ها تضادهای زندگی.
می توان گواهی داد که معماری راهی نیست برای تغییر مکان بلکه روشی است برای خلق مکان.
معماری ارگانیک: معماران ارگانیک معتقد بودند که طبیعت جزئی از خود انسان است و بین انسان و طبیعت جدائی نمی تواند باشد. آنان که به دنبال زیبایی مدرن بودند، طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی می شد. معماران بایستی ترکیبی می ساختند که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات، رشد و توسعه را به صورت انتزاعی نشان دادند.
معماران ارگانیک، معماران را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کردند، به گفته آنها: طبیعت سیستمی، از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیماً قابل تطبیق در هنر است.
هوراتیو گرینو مجسمه ساز و هنرمند آمریکایی، نظریه زیبایی پیشنهاد می کرد که بر اساس مطالعا دقیق در طبیعت بود، او می گفت: قانون تطبیق پذیری، قانون زیر بنایی طبیعت در تمام ساختارها است.
سالیوان در مورد مصالح می گوید: سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده می شوند. موضوعی که فرانک لوئید رایت شاگرد وی بهتر از هر معمار معاصر دیگر آن را در ساختمانهایش نشان داده است.
به طور کلی اصول کار معماران مدرن متعالی و معماران ارگانیک عبارت بودند از:
طبیعت باید داخل بنا، اجزا و مصالح نیز بشود، ارگانیک به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل و کل نسبت به اجزا است.
عملکرد صرف صحیح نمی باشد، بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است. فرم و عملکرد یکی هستند.
احترام به محیط طبیعی، تلفیق حجم و فرم با محیط طبیعی به کونه ای که هر یک مکمل همدیگر باشند.
احترام به فطرت و ذات مصالح، به همان گونه ای که هستند، چه سنگ باشد چه چوب و یا آجر.
استمرار نمایش مصالح از داخل به خارج بنا.
به کار بردن عنصر خط برای بیان بهتر، استفاده از خطوط ساده و مستقیم به جای خطوط منحنی و شکسته.
. چارلز جنکس
چارلز جنکس بر اساس ارزیابی خاص خود از آثار معماری جهان، پاردایمها (Paradigm) یا الگووارههای مطرح معماری (از ابتدا تا دوران معاصر) را در هفت پارادایم به شرح زیر طبقهبندی میکند:
این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار میشود:
. معماری حبابگونه
این پارادایم که بر نظریات آیزنمن استوار میباشد، در واقع تلفیقی است از طرح لایههای مختلف زمین. این شیوه به سطوح تاشونده متداخل متکی است که معماری قرون وسطایی را با نوعی تزیین که وجه عقلی و ذهنی دارد، به نمایش میگذارد.
. معماری مبتنی بر اشکال زمین
این معماری موجیشکل بر وامگیری تقریبی از شکلهای طبیعی موجود بر سطح زمین استوار است. در این پارادایم نیز از تکرار المانهای خاص استفاده میشود، اما این تکرار با تفاوتهای جزیی همراه است. اضافه شدن عناصر جدید باعث گسترش و تغییر سازمان اولیه میگردد. در واقع سازمان اولیه با این تغییرات خود را سازماندهی میکند و به این ترتیب در این تکرار در عین همانندی تمایز نیز وجود دارد و تکرار معنای واقعی خود را از دست میدهد. این پارادایم بر شعار بیشتر متفاوت است (More is Different) دلالت دارد. این الگوی معماری در کارهایی مثل بندر یوکوهاما کار دفتر معماری F.O.A (فرشید موسوی و آلخاندرو زائراپولو) به کار گرفته شده است. این بندر در واقع منظر مصنوعی (Artificial Landscape) ساخته شده از چوب و فلز می باشد.
. معماری کیهانشناختی
این پارادایم بر بحث سیارات، انرژی و کیهانشناسی استوار است. در تمام طول تاریخ، معماری از هستی وام گرفته است، بطوری که با شکلگیری ادراکهای نو درباره هستی، معماری جدید نیز بوجود آمد. این معماری بر گسست تقارن تاکید دارد و دیگر از دیدگاههای قدیمی معماری استفاده نمیکند.
. الگوواره دال معماگونه
این پارادایم از نظریات برگرفته از معماری پستمدرن است. بر اساس این الگوواره، برخورد با یک اثر معماری نگاه کردن به یک مجسمه سوررئالیستی است که معانی رازآمیز مستقر در آن بر پایه دهنیت بیننده شکل میگیرد. این نوع معماری با درک نظم عمومی طبیعت و با استفاده از خطوط سطوح و فضاهای طبیعی شکل میگیرد. معانی این رویکرد از معماری به طبیعت و تداعی آن در ذهن ناظر وابسته است. الگوواره دال معماگونه این پرسش را مطرح میکند که در دنیای معاصر که سیاست، مذهب، اجتماع و فلسفه یکسانی وجود ندارد، آثار معماری را چگونه طراحی و اجرا کنیم؟
آشنایی با معماری بیونیک
بیونیک، به معنای زیستارشناختی یا به کارگیری اندام های ساختگی طبیعت، اولین بار توسط دانشمند امریکایی جک.ای.استیل در سال 1959 بکار برده شد.
او امروز هرجا سخن از تکنولوژی به میان می آید، تصویر همان دستاوردهای مهم تکنولوژی که پاسخگوی نیازهای اساسی برای انسان امروز و آینده است، به ذهن می آیند، اما اگر کمی به مسیر تکنولوژی دقت کنیم کم و بیش به منشاء برخی پدیده ها پی می بریم، به اینکه مثلاً هر پدیده صنعتی یا ساختمانی از کدام الگوی زنده طبیعت الهام گرفته است.
چارلی لوکستون از پیشگامان عرصه معماری بیونیک نقطه تمرکز معماران بیونیک را استفاده به جا از مواردی در طبیعت می داند که موجب استحکام ساختمان و ایجاد تنوع و آرامش در فضا می شود.
یکی از بهترین طرح های شناخته شده از علم بیونیک اثر لئوناردو داوینچی نقاش معروف است که ماشین پرنده را براساس ساختمان بدن یک خفاش طراحی کرد. استدلال او این بود که خفاش دارای بال کاملا پوشیده ای است که هوا را از خود عبور نمی دهد و دارای پوستی پرده مانند است که آن را تقویت می کند.
حدود 400 سال بعد از طرح داوینچی، ماشین پرنده توسط کلمنت آدر با الهام از خفاش ساخته شد و در سال 1890 تا ارتفاع 15 متری پرواز کرد.
در ساخت زیردریایی ها نیز از بدن دلفین الهام گرفته شده است. این جانور با نیروی عضلانی کم می تواند به سرعت در آب حرکت کند و راز این حرکت در پوست دو لایه بدنش است. لایه پوست بیرونی قابل ارتجاع و لایه پوست درونی شبیه یک رشته لوله پر شده از ماده اسفنجی است.
این ویژگی باعث می شود تلاطم ناشی از جریان پرفشار آب چندان محسوس نباشد، زیرا پوست قابل ارتجاع بیرونی، فشار را به لایه اسفنجی و تراکم پذیر درونی که مانند فنر عمل می کند منتقل می کند، به طوری که جریان پرتلاطم پیش از آن که فرصتی برای پیشروی پیدا کند از بین می رود و به همین دلیل است که در طراحی زیردریایی، جدار آن را مانند پوست دلفین می سازند.
بناها در معماری بیونیک یا معماری طبیعی یا با استفاده از مواد شکننده و نا پایدار ساخته می شدند یا در دل یک حفره طبیعی که در زمین یا صخره شکل گرفته. یکی از این مکان های طبیعی، غارها بودند.
معماری غاری که به طور عمده در قالب معماری مقابر جلوه کرده، از عصر باستان وجود داشته و به عنوان بارزترین نمونه های آن می توان به مقبره کاتوکومب رم و ناپل و مقبره های لبنان اشاره کرد.
کلیساهای سنگی در ارمنستان و نیز غارهای بسیار بزرگ مسکونی مکشوف در گورمه ترکیه و ماترا در جنوب ایتالیا نیز از دیگر نمونه های این سبک معماری هستند. این بناها احتمالا چیزی شبیه به لانه های بزرگ موریانه ها که هزاران موریانه را در خود جای می دهند، بوده اند.
علاوه بر این معماری گلی یا خاکی را نیز می توان یکی از شاخه های معماری طبیعی در نظر گرفت. شهرهای قدیمی و تاریخی همچون صنعا در یمن یا ساختمان های گلی دو گون در مالی نمونه هایی از این سبک هستند.
در عصر حاضر…
از گرم ترین نقطه دنیا تا سردترین نقطه، سعی در الهام گیری از طبیعت دیده می شود. در کلبه های برگ و چوب بومیان آمازون، بناهای کاهی اقوام مختلف آفریقایی یا در کلبه های اسکیموهای بومی آلاسکا و گریلند نیز الهام از طبیعت به وضوح دیده می شود، به عنوان نمونه های غیربومی نیز می توان به طراحی ساختمان مرکزتحقیقات لندن اشاره کرد که از گیاهی به نام لوتوس الهام گرفته شده است.
از لحاظ ساختار و شکل کلی نیز، بنای استادیوم المپیک مونیخ قابل توجه است. همچنین بانک کارمرز در فرانکفورت آلمان، ساختمان اینونیک در کمبریج و پروژه همزیگری صنعتی kalundborg در دانمارک از مشهورترین نمونه هایی هستند که در آنها از سبک بیونیک برای طراحی و ساخت بنا استفاده شده است.
تقلید از طبیعت مزایای بسیاری دارد. فرض کنیم هر جاندار کنونی محصول چندین میلیون سال تکامل است، در این فاصله زمانی طبیعت هر چه را که با هدف ویژه اش سازگاری نداشته از بین برده است و این امیدواری را بوجود آورده که بشر بتواند با مطالعه فرآیند تکامل، مکانیسم های جدید فناوری را از روی موجودات زنده نسخه برداری کند.
ساخت هواپیماهای تیزپرواز با الهام از بال پرستو و بادقپک و ساخت رایانه با الهام از مغز و فکر انسان نمونه های بارز دیگری از کاربرد علم بیونیکی برای ساخت فناوری های جدید است.
تادو آندو
* اهمیت فوق العاده به طبیعت
* معماری خلق فضایی برای زیستن و به تفکر واداشتن
* فرم از تاثیر فضایی می کاهد و در نتیجه جذابیت معماری را محدود می کند.
* اهمیت به نور در فضای معماری
* نور به زیبایی نمود می بخشد، و باد و باران با تاثیری که بر بدن انسان می گذارند به زندگی رنگ و رو می دهند. معماری واسطه ای است که انسان را قادر می سازد تا حضور طبیعت را حس کند.
* من با نشاندن طبیعت و نور متغیر در درون فرم های هندسی ای که از زمینه شهری شان بریده شده اند، فضاهایی پیچیده می آفرینم.
آسمان قاب شده، نور و سایه ایجاد می کند و به شخص القا می کند تا از معنای طبیعت بپرسد و به او کمک می کند تا عناصر ترکیبی فضا را درک کند.
* به باور من سه عنصر برای تبلور معماری مورد نیاز است: مصالح واقعی مانند بتن اکسپوز و یا چوب رنگ نشده، هندسه ناب، طبیعت ؛ طبیعتی که از طریق انسان نظم داده شده و در تضاد با طبیعت آشفته است.
* من می خواهم بناهای قوی و در عین حال آرامی بیافرینم که صدای آفریننده شان را بتوان شنید
الگوهای معماری و طبیعت
بدن انسان:
شکل بدن انسان،منحصر به فرد بودن آن و هویت تشکیل یافته آن از بخشهای متمایز،به انسان اولین قانون ترکیب را آموخته است:وحدت در عین گوناگونی.استفاده از بدن انسان در طراحی چه آگاهانه باشد یا نه،بخشی اساسی از تمام تمدنهای معماری،بدون توجه به دوره و زمان آنها را تشکیل می دهد.
استخوان بندی:
ایده اسکلت به عنوان سازه باربر بدن،حتی در ابتدایی ترین کلبه های ساخت بشر مشاهده می شود،که با استفاده از شاخه های درختان ساخته و سپس با پوششی از پوست حیوانات و بوته های کوچک پوشانیده می شدند.نه تنها سازه چوبی قابلیت ایجاد این رابطه بین کالبد باربر و پوسته خارجی را دارد،بلکه این رابطه دوگانه از زمانی که شروع به استفاده از فولاد و بتن مسلح در مصالح ساختمانی شد معنی تازه ای یافته است.
حیوانات:
استفاده از خصوصیات بدن حیوانات در بسیاری از تمدنهای بشری،این قابلیت را برای معماران ایجاد کرده است تا از تقلیدی سمبلیک برای ایجاد ارتباط بین ایده های خود و ایجاد ارزشهای جامع استفاده کنند.صفات مشخصه هر حیوان و هر کدام از اعضای بدن آنها(بال،پنجه،منقار و…) در ساخت بناها به منظور دستیابی به قدرت جادویی استفاده می شده است. از نمونه های استفاده شده فرمهای بدن حیوانات در معماری می توان از فرم دفاعی بدن لاکپشت،فرم سیال و آزاد بدن پرندگان و فرمهای محاطی حلزون نام برد.
کوهها:
گفته می شود" برای آنها که رویاهایشان برخاسته از طبیعت است،حتی کوچکترین تپه منبعی از الهام است" ستایش کوهها به عنوان نقاط عطف جهان،الهام بخش تمایل سرکوب ناپذیر انسان برای ساخت کوههای نمادین همانند زیگوراتها،هرمها و معابد و به همان شیوه در عصر امروز،آسمان خراشها و سازه ساختمانهای مسکونی که از منظر اطراف خود تبعیت می کنند،شمرده می شود.
کریستال:
در آشوب سنگهای بی فرم،زمین گنج خود(کریستالها) را پنهان کرده است.اینجاست که طبیعت آشکارا قصد دارد به انسان نظم،وضوح و اطاعت از قوانین آفرینش و تکامل را بیاموزد.
شاخه:
انشعاب جزیی از طبیعت درخت است که به انسان ایده رشد و تکثیر را می آموزد.انشعاب مظهر ایجاد است، تولید مثلی که در مقطع زمانی خاص از رشد خود در طبیعت دو برابر می شود،دقیقا عکس آنچه در مورد جریان آب اتفاق می افتد مادامی که حرکت رو به جلوی آن،شاخه های جدا شده از سرچشمه را به هم پیوند می دهد.انشعاب به انسان قدرت تکرار را می آموزد.دنباله ای از تنه،شاخه ها،سربرگها،برگها و… قانونی مشابه نظم حاکم بر معماری را به نمایش می گذارد.
درخت:
درخت در بسیاری از فرهنگها سمبلی از کل عالم،پیدایش و تکامل آن است.همینطور رشد عمودی آن،درخت را به مظهری انسانی تبدیل می کند،سنبلی از آنچه آن را مقیاسی از کل جهان می دانیم.اولین بار قانون "treeness"توسط رایت در یکی از سخنرانیهای اولیه اش مطرح شده است.
گل آذین(inflorscene):
گل آذین نحوه استقرار گلها بر روی شاخه به عنوان محوری عمودی است. گل آذین سیستمی انشعابی دارد. در طول تاریخ،تقریبا تمام سیستمهای استقرار گل آذین،معادلی در معماری بناها و به همان میزان در تزیینات یافته اند.
گلها:
مدلهای مرکزگرای گلها نه تنها به معماران ایده های بی پایانی از فرمهای تزیینی را می دهد،بلکه اصول توزیعی و ارگانیسم های طبیعی شکل گرفته براساس محوری عمودی و با فرمهای متنوعی از ساختارهای لایه ای هم پوشاننده،آرایشی از چیدمان گلبرگها حول یک محور مرکزی و گسترش عمودی آن از یک نقطه را به نمایش می گذارد.
و در آخرآنکه ما باید درک و آگاهی خود از طبیعت را با توجهی محتاطانه و از طریق تحقیقات و مطالعات دقیق برای دستیابی به بالاترین درجه کارایی،اندیشمندانه سازیم.تا کنون بیشتر توجه انسان به طبیعت رویکردی احسلسی و شهودی بوده است اما در حال حاضر روش و شیوه ای متفاوت در نگاه به طبیعت باید اتخاذ کرد.
منابع:
وبلاگ اصول و مبانی معماری و شهر سازی(فصل3)
پایگاه اطلاع رسانی معماری و شهرسازی Aruna
وبلاگ اصول و مبانی معماری و شهر سازی(فصل3)
وبلاگ آهوپا
وبلاگ همشهری
Aftab.ir
Google.com
article_view.php
iran-eng.com
http://www.Organische-architektur.org/en/frameset.html