تارا فایل

طبیعت در پست امپرسیونیسم بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ


دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهران شرق
گروه هنر
گرایش نقاشی

پایان نامه جهت اخذ درجه کاردانی

عنوان عملی:
طبیعت در پست امپرسیونیسم

عنوان تئوری:
بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ

استاد راهنما:
جناب آقای محمد استانستی

نگارش:
معصومه کزازی

تابستان 1387

فهرست صفحه
مقدمه
باونسان وان گوگ آشنا شوید
سیب زمینی خورها
رنگ خاکی و سفیدهای رنگی (در کارون گوگ)
لذت در کارون گوگ
نقاشی با نقطه و خط
نقاشی با شیوه مدرن
تک چهره باباتانگی
سرگرمی ون گوگ
گل های آفتاب گردان
گل های طبیعی
نقاشی نور بر نور
پویان و تحرک
تراس کافه (فضای فانوس)
شب رنگی
فصل درو لاکرو
کاری آبی رنگ
اتاق خواب
رنگ پرقدرت ون گوگ
صندلیهای خالی
زن آدلی
اغراق در اشکال
شعله های سبز
پیچ و تاب در همه جا
شب پرستاره
آثار مهم ون گوگ
نخستین قدم ها به دنبال میله
افزودن رنگ
نخستین قدمها
کلاغ ها پرفرار گندم زارها
آخرین فندل
کارهای تقلبی از تابلوهای طبیعت ون گوگ
موزه مجسمه ون گوگ
ون گوگ چگونه ون گوگ شد
نتیجه گیری
منابع و مآخذ
آثار خودم

مقدمه
تنها چند عبارت از کتاب تازه ای که از وان گوگ انتشار یافته است نقل می کنم. و آن مجموعه نامه هائی است که او به دوستش وان را پارد، نقاش دیگر هلندی نوشته است.
در یکی از نامه ها می نویسد : "من و شما یک خصیصه مشترک داریم و آن این است که انگیزه های خود را در قلب مردم می جوئیم. و یک چیز مشترک دیگر نیز در میان ما هست و آن تمرین کردن از روی نمونه های زنده است، از روی واقعیت."
او که می خواست ترجمان زندگی مردم ساده باشد، در خطاب به آنها می گوید: "وظیفه هنر نقاشی آن است که روشنائی وجود شما را در جهان برپا کند." و باز می نویسد : "انسان ها را به کجا می خواهم رهبری کنم؟ به سوی فضای آزاد و مرامی که می خواهم به آنها تبلیغ نمایم چیست؟ این است: ای انسان ها بیائید تا در راه مقصود خود، وجود خود را وقف کنیم، کار بکنیم با تمام قلبمان، و دوست بداریم آنچه را که دوست می داریم."
ساده ترین زندگی ها را زندگی روستائیان می دانست، و بدین جهت بیش از همه به آنان دلبسته بود. می نویسد: "چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگ های زرد. و چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگ های زرد. و چه خوب است تابستان، در گندمزارهای رسیده؛ و بهار چه خوب است، لای علفها. آدم در میان دروگرها و زنهای دهقان باشد؛ در تابستان زیر آسمان، در زمستان زیر دودکش سیاه، و بداند که همیشه اینطور بوده و همیشه همینطور خواهد بود"…
"عقیده من این است که یک زن روستائی زیباتر از یک "خانم" است، زن روستائی با آن دامن و ارخالق آبی رنگش، پوشیده از گرد و خاک وصله دار، که فرسودگی و باد و آفتاب، در آن هزار ریزه کاری ایجاد کرده اند؛ ولی همین زن، آن لباس زرق و برق دار "خانم" را بر او بپوشانید، اصلیت خود را از دست می دهد."
"اگر یک تابلو که دهقانی را نقاش کرده، بوی روغن سوخته، بوی دود، بوی بخار سیب زمینی آب پز از آن متصاعد شود، این خوب است. این نا سالم نیست که طویله بوی کود می دهد. این خوب است. خاصیت طویله همین است. اگر مزرعه بوی خوشه رسیده، یا بوی سیب زمینی، یا بوی فضله یا پهن می دهد، این در واقع طبیعی و سالم است. خصوصاً برای شهرنشین ها دیدن این تابلوها لازم است. ضرورتی ندارد که تصویر یک روستائی را آدم عطر آگین بکشد." و به دنبال آن می آورد: "درست است که من غالبا در بدبختی به سر می برم؛ با این حال، نوعی هنجار و تعادل آرام و خالص در وجود من است. من موضوع نقش ها و طرح های خود را در فقیرترین کلبه ها پیدا می کنم، و در کثیف ترین کومه ها، و با جاذبه ای مقاومت ناپذیر به جانب آن مکان ها رانده می شوم…"
و دوستش وان راپارد، خاطره خود را از وان گوگ پس از مرگ او چنین بیان می کند: "ادراک او از زندگی و از هنر، عظیم و فارغ از خودخواهی بود. از این جهت نیز رعب انگیز و زیبا بود. اینکه سرانجام کار او به شوریدگی کشید، نه برای آن بود که می بایست بر ضد عدم تفاهم دیگران و یا حقارت و کوته بینی دیگران به نبردبپردازد، و نه برای آن بود که تصوراتش درباره عظمت، به ناکامی برخورد کرده بود؛ نه، علت اینها نبود. علت در خارج از وجود او قرار نداشت، در خود او بود. آنچه ونسان طالب آن بود یک هنر عظیم بود، و نبرد سهمناکی که او برای دست یافت به آن در پیش گرفته بود، هر هنرمندی را از پای درآورد."
"من تصور می کنم که هیج طبیعتی نمی توانست در برابر این کشش عاطفی و عصبی که هر لحظه آماده پاره شدن بود مقاومت ورزد."
همان احساسی که وان گوگ در نامه هایش کرده، تا حد زیادی روشنگر محتوای آثار اوست و خوب می نماید که چرا این نقاش بی سر و سامان هلندی توانسته است تا این پایه در دوران بعد از خود، در سراسر دنیا نفوذ بگذارد؛ زندگی اش نه کمتر از اثرش.
وان گوگ بیان کننده عمیق انسانیت انسان است؛ بی هیچ خود نمائی، بی هیچ منت گذاردن، با کمال خضوع و بی لحظه ای آرام گرفتن. و خود اعلام می دارد که در عین رنج، لذتی وصف ناپذیر از آن می برده و در واقع محکوم به این لذت و این رنج هر دو بوده. جز این کاری نمی توانسته است بکند. مانند کشتی های مغناطیس زده می بایست تا به کوه بربخورد.

با ونسان وان گوگ آشنا شوید
ونسان ویلم وان گوگ (Vincent Villem van Gogh) در سی ام مارس 1853 در دهکده هلندی گروت زوندرت (Groot-Zundert)، نزدیک مرز بلژیک، متولد شد. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند. ونسان احترام عمیق به انسانسیت را از پدر و عشق به طبیعت و هنر را از مادر به ارث برده بود. پدر و مادر وان گوگ توانسته بودند با مشقت و فداکاری سه دختر و سه پسر خود را به مدارس آبرومندی بفرستند. بزرگ ترین فرزندشان، ونسان یازده ساله، اولین عضو خانواده بود که با رفتن به مدرسه شبانه روزی، از خانواده جدا شد و این جداماندگی مایه اندوهش گردید. این شاگرد متوسط، اما سخت کوش، در سن سیزده سالگی درکنار دروس ریاضی، تاریخ، جغرافیا، گیاه شناسی، جانورشناسی، خوشنویسی، و ژیمناستیک، به تحصیل زبان های هلندی، آلمانی، فرانسوی، و انگلیسی پرداخت و در عین حال به فراگیری طراحی نیز مشغول شد. ونسان در مارس 1868 به طور ناگهانی مدرسه شبانه روزی را رها کرد و به میان خانواده برگشت و یک سال را با والدینش گذراند و پس از آن تصمیم گرفت تحصیل را رها کند. در سن شانزده سالگی به دنبال کسب معاش خانه را ترک کرد.
نخست در یک گالری هنری مشغول کار گردید، بعد معلم مدرسه شد و پس از آن، همچون پدرش، به لباس کشیشی درآمد. برای کار، منطقه ای فقیر نشین و نزدیک به یک معدن را انتخاب کرد و به رغم فقر و تنگدستی، با طراحی از معدنچیان خود را تسکین می داد و مشکلات را از یاد می برد. پس از دو سال به این نتیجه رسید که تنها از طریق هنر می تواند به بشریت خدمت کند و از آن پس هرگز از طراحی دست نکشید.
وان گوگ در طول زندگی کوتاهش تقریباً هیچ ثروتی کسب نکرد، و بیشتر باکمک هزینه ای که برادرش تئو (Theo) برای او می فرستاد زندگی می کرد. ونسان نامه های بیشماری به برادرش که بسیار مورد علاقه اش بود نوشته است؛ این نامه های اطلاعات گرانبهایی درباره زندگی و هنر ونسان به دست می دهد.
موضوع این کتاب بررسی زندگی وان گوگ از سال 1885 به بعد است، از هنگامی که وان گوگ نخستین بوم بزرگ خود را پس از تقریباً پنج سال مطالعه و تمرین مداوم نقاشی کرد. این تابلو، که پیروزی بزرگی برای او محسوب می شد، موضوعی غیر معمول یعنی یک خانواده روستایی را در حال خوردن سیب زمینی نشان می دهد. وان گوگ به برادرش نوشت که منتهای تلاشش در این تابلو "زنده و واقعی نشان دادن" آن بوده است. به مرور که سفر کوتاه وان گوگ را در صفحات این کتاب دنبال می کنید، خواهید دید که این هنرمند بزرگ چگونه با شیوه استثنایی خود به هر آنچه نقاشی می کرد و روح و زندگی می بخشید.

سیب زمینی خورها
اولین شاهکار وان گوگ
ونسان وان گوگ نخستین شاهکار خود را در سن سی و دو سالگی خلق کرد. او به منظور آمادگی برای کشیدن این نقاشی، سراسر یک زمستان را به طراحی و تهیه نقاشی های کوچکی از روستاییان سخت کوش وقانع ناحیه فقیرنشینی که خود در آنجا زندگی می کرد گذراند. وان گوگ به برادرش تئو نوشت: "با مشاهده مداوم زندگی روستایی در تمام ساعات روز به قدری مجذوب آن شده ام که به ندرت به موضوع دیگری می اندیشیم." وان گوگ با یک خانواده روستایی به نام د گروت (De Ceroot) آشنا شد. کلبه دود گرفته آنها با سقف گالی پوش الهام بخش وان گوگ شد و تصمیم گرفت تابلویی بزرگ تر و مهم تر از هر آنچه تا آن زمان کشیده بود بیافریند.
حالت سحر آمیز شعله کم نور چراغی که به فضای تیره داخل کلبه خانواده د گروت روشنایی می بخشید، وان گوگ را مجذوب خود کرد. این شعله، اشیاء و افراد درون کلبه تاریک را که وان گوگ سعی می کرد با رنگ تسخیر کند، قابل رویت می ساخت. با چشمانی خیره به نور ضعیف شعله، شاهد لحظات زندگی دوستانش نیز بود. همانجا تصمیم گرفت که تمام افراد خانواده د گروت را زیر نور چراغ به دور میز و در مقابل دیسی از سیب زمینی های آب پز نقاشی کند.
وان گوگ برای به خاطر سپردن چگونگی حرکات و اعمال و حالات د گروت ها، طرح های متعددی از آنها کشید. خانواده د گروت با دوست نقاش خود صبور بودند و در تمام مدت زمستان به او اجازه دادند تا ساعاتی از روز را، که از کار فارغ و در حال استراحت بودند، از آنها نقاشی و شب ها از آنها طراحی کند. سرانجام زمانی رسید که وان گوگ حس کرد می تواند به کمک حافظه خود آنها را نقاشی کند.
رنگ های خاکی و سفیدهای رنگی
وان گوگ در توصیف یکی از تابلوهای مطالعات رنگ روغنی خود گفته است: "با خاک نقاشی شده" و این احساسی است که از تابلو استنباط می شود. اما در واقع، برخی از رنگدانه هایی که او از آنها استفاده می کرد، رنگ های خاکی نامیده می شوند و از خاک، سنگ، و رسوبات معدنی به دست می آیند. وان گوگ قبلاً نقاشی های هلندی قرن هفدهم را که در آنها اغلب از رنگ های خاکی تیره با مختصری از رنگ سفید استفاده می شد بررسی کرده بود. او می خواست نقاشی هایش مانند آن تابلو باشند.
در واقع بیشتر رنگ های سفیدی که در تابلوی سیب زمینی خورها دیده می شود سفید نیستند. اگر سفید خالص می بودند در آن اتاق تیره (به دلیل کنتراست متقابل) بیش از حد روشن به چشم می آمدند، حال آنکه این خاکستری روشن است که سفید به نظر می رسد، چون روشن ترین رنگ در تابلو است. وان گوگ تنها برای نشان دادن برق اشیاء از کمی رنگ سفید استفاده کرده است.
بزرگ تر ازمعمول نشان دادن افراد
وان گوگ تابلوی سیب زمینی خورها را در اتاق خواب کوچکی که ازسرایدار کلیسای کاتولیک محل به عنوان کارگاه اجاره کرده بود کشید. خودش در اتاق کوچک تر زیر شیروانی می خوابید. کارگاه او تقریباً به تاریکی اتاقی بود که در تابلو دیده می شد. هنگامی کار در کارگاه، هر وقت به چگونگی جزئیات موضوع نیاز پیدا می کرد، بوم خود را زیر بغل می زد و با عجله به سوی کلبه د گروت ها می رفت.
در این تابلو دست و پای د گروت ها بلندتر از اندازه طبیعی نشان داده شده است. اگر تمام افراد این خانواده نشسته به دور میز می ایستادند، به غول های عظیمی تبدیل می شدند. وان گوگ با بلندتر نشان دادن دست و پای این دهقانان مهربان قصد داشته به آنان منزلت ببخشد، همانند شیوه ای که نقاشان قدیمی برای نشان دادن پیکره های قدیسین به کار می بردند. وان گوگ در نشان دادن اعضای چهره آنان نیز اغراق کرده است تا بر قدرت درونی آنها تاکید کند. این دهقانان تنومند، علاقه و محبت خود را به یکدیگر بدون کلام ابزار می کرده اند.
لذت های ساده
خوردن سیب زمین باید برای د گروت ها کسل کننده شده باشد، زیرا هر روز تکرار می شد، اما مطمئناً در انتظار چشیدن قهوه تازه دمی بوده اند که بدون تشریفات در فنجان ها ریخته می شد. وان گوگ با تصویر یکی از مردان در حالی که مشتاقانه فنجانش را بالا نگه داشته، و مرد دیگر که به پذیرایی ساده آن سوی میز نگاه می کند، نشان می دهد که آنها چقدر از داشتن این نوشیدنی لذت می برند. سیب زمینی نمایانگر خوشی های ساده زندگی آنان است.
وان گوگ که در آن دوره در کارهایش از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار بود، برای تحصیل نقاشی هلند را به قصد آنورس (Antwerp) بلژیک ترک کرد. در همان دوره بود که شیوه استفاده از رنگ های درخشان را آموخت. با این حال، بعد از گذراندن سه ماه در آنورس، هنوز یک نقاش هلندی وفادار به حقایق اساسی زندگی باقی مانده بود. آنچه نظر او را جلب می کرد تلاش گروهی از نقاشان جوان در پاریس بود که سعی در تسخیر اثرات زود گذر نور داشتند. برادرش تئو در آنجا زندگی می کرد و با بسیاری از این نقاشان جوان در پاریس آشنا بود؛ ونسان برای ملحق شدن به او، در سال 1886 به پاریس نقل مکان کرد.
تکچهره خود با کلاه نمدی خاکستری
نقاشی با نقطه و تک خط
وان گوگ در پاریس بیش از بیست تک چهره از خود کشید و فقط در دو تابلو از نخستین کارهای این مجموعه از رنگ های خاکی سرزمین مادر ی اش، هلند، استفاده کرد. او پس از ملاقات با نقاش جوانی به نام پل سینیاک (pul signac ) و تحت تاثیر او زمینه پشت تکچهره هایش را تماماً با رنگ ها و نقوش شاد و پرشور رنگ آمیزی کرد.
سینیاک ده سال جوان تر بود، اما این اختلاف سن مانع دوستی و گشت و گذارهایشان در طبیعت برای نقاشی نشد. سینیاک شیوه جدیدی از نقاشی را فرا گرفته بود که "شیوه نقطه ای" (pointillism) ‍[لکه رنگ های نقطه ای] نام داشت. در این شیوه رنگ های خالص در تابلو به صورت خال یا نقاط کوچک در کنار یکدیگر گذاشته شده و در فاصله معینی از چشم بیننده با یکدیگر ترکیب می شدند.
برای تعیین رنگ هر نقطه، دانش تئوری رنگ لازم بود. وان گوگ آن قدر صبر و حوصله نداشت تا دانش را با هنر بیامیزد، اما وقتی نقاشی های بدیعی را که با این شیوه خلق شده بودند دید، به یادگیری شیوه نقاشی سینیاک پرداخت. ولی حتی با آموزش های سینیاک هم وان گوگ هنوز حاضر نبود سراسر بوم را فقط با نقطه ها نقاشی کند. هر چند سینیاک بر به کار گیری نقطه پا فشاری می کرد، وان گوگ به تبدیل نقطه ها به خطوط منقطع ادامه می داد. اما برای آنکه دوست جوانش را نرنجاند، آستین های پیراهن کار آبی رنگ خود را با نقطه های کوچک رنگ نقاشی کرد و آن را هنگامی که با هم برای نقاشی بیرون می رفتند می پوشید.
نقاشی به شیوه مدرن
وان گوگ در اوایل سال 1888 در تکچهره ای از خود مقابل سه پایه، و نیز در یکی از تکچهره های پاریسی اش آنچه را که سینیاک به او آموخته بود به کار بست؛ اما باز هم چیزهای بسیاری از تخیل خود به آنها افزود. در اینجا او حتی تخته رنگ خود را با تکه رنگهای کوچک نقاشی کرده است. در تکچهره خود با کلاه نمدی خاکستری، خطوط منقطع رنگی از انحنای سطوح چهره و شانه ها و همچنین از خطوط کناری سر و بالا تنه پیروی می کنند. همان طور که سینیاک به او آموخته بود، خطوط منقطع رنگی صورت، مو، لباس، و کلاه در فاصله معینی از چشم بیننده با هم ترکیب می شوند و شبیه رنگ واقعی شیء نقاشی شده جلوه می کنند، اما از نزدیک مثل ماسک های کارناوال دیده می شوند.

تکچهره بابا تانگی
هنگامی گه وان گوگ برای نخستین بار وارد پاریس شد، جز برادرش کسی را نمی شناخت، اما این وضع به زودی تغییر کرد. در دومین روز ورود خود به این شهر با ژولین تانگی (Julien Tanguy) آشنا شد. او صاحب یک فروشگاه وسایل هنری بود که در فاصله میان گالری هنری تئو و آپارتمانی که ونسان و تئو در آن زندگی می کردند قرار داشت. وان گوگ ژولین تانگی را فردی مهربان و سخاوتمند یافت. این دو برادر از روی محبت او را بابا تانگی (pere Tanguy) خطاب می کردند.
وان گوگ در همین مغازه کوچک بابا تانگی با پل سینیاک و بسیاری از نقاشان دیگر آشنا شد. مغازه او محل آشنایی و تبادل عقاید نو بود. تانگی علاقه ای به هنر سنتی نداشت و نقاشی هایی را می فروخت که در آن زمان متفاوت و غیر معمول بودند. وان گوگ تصمیم گرفت با نقاشی تکچهره بابا تانگی احترام خود را به او نشان دهد. تانگی مهربان در تابلو دست هایش را به هم گره زده و روی پاها قرار داده و عینکش را در جیب کتش گذاشته است. دیوار پشت سرش پوشیده از آثار چاپی ژاپنی است.
هنگامی که وان گوگ این تکچهره را نقاشی می کرد، حدود دو سال بود که به جمع آوری نقاشی های چاپ ژاپنی روی آورده و صاحب سدها باسمه از نوع آنهایی که دیوار پشت سر بابا تانگی را پوشانده اند بود. بابا تانگی ظاهراً این کارهای غیر بومی را نه جمع آوری می کرد و نه در مغازه اش می فروخت . شاید تصویر آنها در پشت چهره او عشق و احترام عمیقش را به هنر بیان می کند. این تصاویر همچنین با طرح ها و رنگ های شاد خود تضادی در مقابل این رنگ فروش ساده دل ایجاد کرده اند.
تانگی دقیقاً در مرکز بوم قرار گرفته است و در قسمت بالای تابلو، باسمه ژاپنی معروفی از کوه فوجی دیده می شود. خط دور گردن و برگردان یقه تانگی، سه شکل V می سازند که مانند شکل کوه مقدس است. زاویه بین پاهای او نیز شکل کوه فوجی را تکرار می کند. ولی در دیگر باسمه های این تابلو چیزی که مصداق حالت او باشد دیده نمی شود، بلکه نقشهایی هستند از گل و مردم و منظره. که وان گوگ عاشق نقاشی آنها بود.
سرگرمی وان گوگ
سرزمین ژاپن موضوع دلخواه وان گوگ شده بود. او هر چیزی را در مورد این کشور و هنر آن به دست می آورد و می خواند و ژاپن را جامعه ایده آلی می دانست. او برای درک بهتر نقاشی ژاپنی کپی هایی دقیق از چند باسمه ژاپنی بی نظیر شبیه سازی کرده بود.

گل های آفتابگردان
اقامت در آرل
در سرد ترین ماه سال 1888 وان گوگ پاریس را به قصد جنوب فرانسه، به امید یافتن آفتابی درخشان، روزهایی گرم، و آسمانی صاف ترک کرد. مقصد نقاش شهر باستانی آرل (Arles) بود که حدود پانزده ماه در آنجا اقامت کرد. دوران زندگی وان گوگ در آرل ثمر بخش ترین دوره زندگی او شد؛ در این مدت نزدیک به دویست تابلو و بیش از صد طراحی و آبرنگ خلق کرد. او فعالیت پر شور خود را در آرل چنین توصیف می کند: "مانند یک لوکوموتیو نقاشی کننده به جلو می روم."
زمانی که وان گوگ به آرل رسید هیچ کس را نمی شناخت، اما آنجا را به قدری دلچسب یافت که به جستجوی مکانی برای اقامت و نقاشی پرداخت. پس از چند ماه، خانه ای در حومه شهر نزدیک راه آهن و در حد استطاعت مالی اش اجاره کرد که نزدیک آن باغی پر از گل های قرمز و صورتی بود. تا خانه جدید را رنگ کند و اسباب و اثاثی برای آن تدارک ببیند، شب ها را در مسافر خانه ها به صبح می رساند. گل های آفتابگردان در حاشیه خط آهن و گندم زارهای طلایی رنگ، که تا تپه های دور دست امتداد داشتند، نقاش را برای تماشای نقاشی به سوی خود فرا می خواندند.
گل های طلایی
وان گوگ در نامه هایش به تئو مشتاقانه به توصیف طبیعت پرداخت و از ترکیب زیبای رنگ آبی آسمان و زرد مزارع به شگفت آمد. او شش تابلو از گل های آفتابگردان برای تزیین خانه اش نقاشی کرد و آنها را "سمفونی آبی و زرد" نام گذاشت و درباره آنها نوشت : "رنگ های زرد گل های آفتابگردان در کنار آبی ها به آسمان شعله می کشند"
گل های آفتابگردان چیده شده خیلی زود پژمرده می شدند، بنابراین وان گوگ به هنگام سپیده دم بیدار می شد تا به مقدار کافی گل برای نقاشی بچیند و سپس "با شتاب همه را نقاشی می کرد" بقیه روز را به نقاشی از موضوعات دیگر می پرداخت. تصمیم داشت با تابلوهایی که از گل های آفتابگردان نقاشی کرده بود اتاق پذیرایی و کارگاه خود را برای استقبال از پل گوگن، دوستی که بسیار مورد تحسین او بود، تزیین کند. او حداقل چهار تابلو از گل های آفتابگردان را تا زمان رسیدن گوگن کامل کرد. مهمانش شیفته این تابلوها شد و حتی چهره ای از وان گوگ کشید که تمام بوم را با گل های آفتابگردان می پوشاند.
نقاشی نور بر نور
در نقاشی گل های آفتابگردان، خط آبی باریکی میز تیره را از دیوار کم رنگ جدا می کند و به رنگ مایه های زرد روح می بخشد. خط آبی دور کمر گلدان نیز مرزی بین نواحی زرد تیره و زرد روشن است، و باز به همین منظور تکه خط هایی با رنگ آبی به پایین و سمت چپ گلدان اضافه شده است. وان گوگ در مورد نقاش گل های طلایی روی زمینه زرد می گوید که با مسئله ای چون "نور بر نور" درگیر بوده است. برای وان گوگ رنگ زرد مظهور خورشید بود.
پویایی و تحرک
در تابلوی پر نشاط گل های آفتابگردان هر یک از پانزده گل ویژگی متفاوتی دارد، شکل و اندازه شان نیز با هم فرق دارد. برخی مملو از گلبرگ اند و برخی دیگر گلبرگ هایشان را تقریباً از دست داده اند. شش گل کپه ای که در وسط تابلو قرار دارند با مجموعه ای از ضربه های ریز و ضخیم رنگ نارنجی تیره شکل داده شده اند تا هنوز ناشکفته به نظر آیند. از گل های دیگر هم ساقه های سبز و نارنجی به بیرون کشیده شده اند. این خطوط مجعد و مضرس با حرکتی موجی فضای بین گل ها را پر کرده و گلدان را جان بخشیده اند.
گلدان به دو بخش تقسیم شده که با دو رنگ زمینه پشت تابلو در تضاد است؛ بخش بالای گلدان با رنگ های زنده نقاشی شده است تا در مقایسه با رنگ زرد دیوار نمود پیدا کند، و بخش پایین گلدان با زرد کم رنگ نقاشی شده است تا در مقایسه با سطح تیره میز جلوه گر شود. در نقاشی به شیوه ژاپنی، سایه اجسام و عناصر تابلو حذف می شود؛ وان گوگ هم تحت تاثیر این اصل پایه گلدان را مانند دیوار پشتش تخت و یکنواخت نقاشی کرده است.
تابلوی گل های آفتابگردان همان قدر تجلیلی از طبیعت به شمار می رود نقاشی نمادین نیز دارد. وان گوگ تقریبا دو سال بعد از کشیدن این تابلو در نامه ای به خواهرش ویلمین (Willemien) نوشت: "گل ها می توانند سمبل حق شناس باشند" هنگامی که او مشغول نقاشی گل های آفتابگردان بود، قلبش سرشار از محبت و سپاس نسبت به برادرش به خاطر حمایت از او، به گوگن به خاطر دوستی اش، و به خورشید به خاطر گرمی و روشنایی اش بود.

تراس کافه ای در شب
فضای مانوس
کافه ها معمولا مکانی گرم و شاد و مورد علاقه هنرمندان قرن نوزدهم بودند، همان طور که از لغت کافه بر می آید، مکانی برای خوردن قهوه، نوشیدنی، و غذاهای سبک است. اما آنچه در این اماکن توجه نقاشان دوره وان گوگ را به خود جلب می کرد بحث و گفت و گوهای بین مشتریان دائمی بود. بعضی از آنها بیشتر اوقاتشان را در این کافه ها می گذرانده اند و حتی نامه هایشان نیز به نشانی آنجا فرستاده می شد. وان گوگ کافه نسبتاً مناسبی را در مرکز آرل می شناخت که مشتریان آن شب ها بیرون کافه می نشستند، و برای کشیدن تابلو به آنجا می رفت.
وان گوگ در این تابلو از سه نوع نور مختلف استفاده کرده است. چراغ گازی که روی ستون دیوار بیرونی قرار گرفته است نور زرد شدیدی از خود می پراکند و سطح زیرین سایبان انعکاس این نور را روی میزها و سطح خیابان باز می تاباند. نور دیگری که کمی ملایم تر است، از درها و پنجره ها به بیرون می تابد. برای خلق این نور وان گوگ تکه هایی از نور نارنجی را بر فضای بوم نقش کرده است که وسیع ترین آن را می توان روی پنجره ها و درهای کافه و مغازه ای که در گوشه میدانچه قرار دارد مشاهده کرد. سومین نور این تابلو، نور مهتاب و ستاره هاست، برخی از ستاره ها را وان گوگ با ضربه های نقره ای رنگ و همچون درخشش واقعی ستاره ها نقاشی کرده است. تقریباً به نظر می رسد که سطح میزها نور مهتاب را باز تابانده اند.

شب رنگی
در این تابلو پیکره هایی سایه وار و کوچک در تضاد با رنگ های شاد زیر سایبان قرار گرفته اند. خطوط موربی که با شیارهای سنگفرش خیابان، تراس نارنجی رنگ، و بالا و پایین درها و پنجره ها به وجود آمده اند، جملگی نگاه را به سوی این پیکره ها می کشانند. مردی در حال ورود به کافه و پیشخدمتی آماده گرفتن سفارش از چند مشتری است. مشتریان زیر نور خیره کننده چراغ گازی که باعث درخشش رنگ های دیوارها و خیابان می شود نشسته اند. رنگ دیوارهای کافه از زرد به نارنجی، و نیز به سبز می گراید و سنگفرش خیابان به رنگ های بنفش مایل به صورتی، بنفش مایل به آبی، زرد، نارنجی و حتی کمی صورتی دیده می شود. وان گوگ در نامه ای به تئو نوشت: "شب زیبا و رنگین تر از روز است" او از نقاشی به هنگام شب و با رنگ های بنفش و سبز و بدون استفاده از رنگ سیاه بسیار به خود می بالید. علاقه او به رنگ ها در استفاده دست و دل باز از آنها به خوبی آشکار است. حتی در نمونه چاپی این اثر، ضربه های ضخیم قلم موی او در سطح زیرین سایبان و در رنگ سبز تیره شاخه های کاج مقابل کافه به خوبی آشکار است.

فصل درو در لاکرو ( La Crau)
دریایی از مزارع
در ماه های ژوئن و ژوئیه سال 1888، وان گوگ مدام در اطراف نواحی سر سبز شهر آرل به گردش می پرداخت. برای خواهرش نقل می کند که در این گشتن ها، با سه پایه و بوم و رنگ و سایر وسایل آویخته از دوش و کول و بازوهاش، شبیه به یک جوجه تیغی خاک آلود شده است. منطقه لاکرو در پنج کیلومتری شمال شرقی آرل قرار دارد و وان گوگ حدود پنجاه بار برای نقاشی و طراحی از مزارع و خانه ها به آنجا رفت. هر چند تابلوی فصل درو در لاکرو حالتی از سکوت و آرامش دارد، وان گوگ در حال نقاشی مرتباً مجبور بود با بادهای شدید و مداوم منطقه مقابله کند. پشه های مزاحم نیز در آنجا فراوان بودند. به گفته خودش: "بوم در تمام مدت می لرزید" و "اگر منظره ای بتواند تمام این مشکلات را از خاطرتان بزداید باید چیزی خاص برای جذب شما داشته باشد"
وان گوگ مزارع لاکرو را "به زیبایی و بی کرانی دریا" دید و بر آن بود تا زمین را به خاطر بسپارد، زیرا چیز متفاوتی در ذهن خود احساس می کرد. او قصد نداشت منظره را از زاویه پایین نقاشی کند، چون مانع از آن می شد که گستردگی دشت به چشم آید. می خواست که احساس بی کرانی مناظر گسترده یاکوپ وان رویسدال (Jacob van Ruisdael) رادر نقاشی های خود منعکس کند؛ در نقاشی های وان رویسدال صحنه ها از زاویه بالا تصویر شده اند. وان گوگ هم، به رغم طرح های متعدد از دشت از زاویه پایین، آن را از زاویه بالا نقاشی کرد. پرسپکتیو از زاویه بالا باعث شد تا مزارع وسیع تر از آنچه وان گوگ با چشم خود می دید دیده شوند.
گاری آبی رنگ
وان گوگ بر آن بود تا چشم بیننده را بی درنگ از زمینه جلو تابلو به پس زمینه تابلو بکشاند، که البته با اجرایی دقیق به هدف خود دست یافت. تکه رنگ های باریک حاصل ضربه های قلم مو در پایین بوم چشم بیننده را بلافاصله به سمت دو مزرعه کوچک سوق می دهد.
در کنار حصار میانه مزرعه یک گاری آبی رنگ مرکز تابلو را تشکیل داده است. دیرک های حصار چوبی چشم را، قبل از دیدن گندم زار سبز میانه دشت و کشتزار زرد رنگ دور دست، از این سو به آن سوی بوم هدایت می کنند. وان گوگ مزارع را با خطوطی از هم تفکیک کرده است که به سمت صومعه و تپه های دور دست هدایت می شوند. در پایان تابستان آن سال وان گوگ به این نتیجه رسید که این نقاشی بهترین اثر او تا آن زمان بوده است.

اتاق خواب
خانه و اتاق خواب نقاش
وقتی که وان گوگ توانایی خرید اسباب و اثاث برای خانه اش پیدا کرد ، وسایل ساده را برای اتاق خواب و وسایل تجملی را برای اتاق پذیرایی در نظر گرفت. این ساختمان چهار اتاقه جمع و جورترین مکانی بود که او در تمام عمر به آن دست یافت. گوگن به دیدار او می رفت، و وان گوگ حدس زده بود که به زودی نقاشان دیگری نیز به سوی آرل سرازیر می شوند و خانه او "کارگاه منطقه جنوب" خواهد شد. تصمیم گرفت علاوه بر تابلوهای گل های آفتابگردان، آثار دیگری نیز آماده و به دیوار نصب کند تا گوگن تلاش های اودر این مدت را ببیند. تابلوی اتاق خواب یکی از این تابلوها بود.
وان گوگ با اشتیاق به کارهایش ادامه می داد. دو طرح از اتاق کشید و در نامه ای نظرش را درباره رنگ هایی که قصد داشت به کاربرد با تئو در میان گذاشت: "رنگ ها باید احساس خواب را تداعی کنند، آسودگی برای ذهن و خیال فراهم آورند." وقتی این نقاشی به پایان رسید، رضایت خاطر نشان به حدی بود که نسخه دیگری از روی آن برای مادر و خواهرش تهیه کرده است.
رنگ های پر قدرت و خطوط کلی
وان گوگ اعتراف می کند که "به دست آوردن یک تصویر ساده با رنگ های تند" کار آسانی نبوده است. یکی از شیوه های او برای رسیدن به این منظور، استفاده از سطوح بزرگ رنگ های تخت آبی، سبز، زرد، بنفش مایل به صورتی و قرمز است. این رنگ های تند و زنده عناصر آشنای تابلو را چشمگیر تر می کنند. وان گوگ شیوه های رنگی دیگری را نیز به کار برده است؛ دور هر اسباب و اثاث را، محض تاکید، با خطوط سیاه یا قهوه ای تیره مشخص کرده است. وان گوگ با حذف سایه اشیاء، عناصر تابلو را به شیوه نقاشی در چاپ ها ژاپنی مسطح نشان داده است، طوری که انگار اشیاء در فضای اتاق شناورند. کف اتاق را به گونه ای شیب داده است که به نظر می رسد سمت راست اتاق بلندتر از سمت چپ آن است و دیوار رو به رو، در مقایسه با تخت، به سمت عقب متمایل شده است. همه اینها مکان را تا حدی در هم و بر هم نشان می دهد و فقط اسباب و اثاث، در تضاد با فضای کلی اتاق، با ثبات طبیعی و "حالت آشنا و اطمینان بخش" نقاشی شده اند.

صندلی های خالی
وسایل شستشو منظو و مرتب چیده شده اند. صابون و جا صابونی، تنگ و لیوان آبخوری، مشربه و لگنی کوچک برای شستشو، دو بطری و یک ماهوت پاک کن در کنار هم قرار داده شده اند.
درخشان ترین نقطه تابلو آینه است که بالای میز به دیوار آویخته و ضربه های سفید قلم مو آن را از دیوار جدا کرده است. حوله نخی زبری با خطوط باریک قرمز از میخی در کنار در آویزان است. دو صندلی حصیری، که پرسپکتیوشان مانند کف زمین شیبدار است و دو بالش پف کرده روی تخت شاید نمادی از آرزوی همیشه وان گوگ برای داشتن شریکی در زندگی باشد.
طی صدها سال نقاشان غربی از نمادهای رایج شیوه کلاسیک و آیین مسیحیت استفاده می کردند، ولی نمادهای وان گوگ بسیار شخصی بودند و از ژرف ترین اندیشه ها و امیدهایش سرچشمه می گرفتند. او در زمان تحصیل که دور از خانه زندگی می کرد یکبار پس از بازگشت به خانه و دیدن صندلی خای پدرش به شدت شروع به گریستن کرد. وان گوگ صندلی های خالی را نمادی از نیستی و مرگ می دانست.
وان گوگ هیچ گاه چهره پل گوگن را نکشید، اما از صندلی خانه خودش که گوگن هنگام ملاقات بر روی آن می شست نقاشی کرد. او نقاشی دیگری هم از صندلی خودش کشید تا با تابلوهای دیگر هماهنگ شود. صندلی ها در خلاف جهت یکدیگر قرار دارند و هر دو از دید بالا تصویر شده اند. در تابلوی صندلی گوگن نوارهای سبز و زرد تشکچه، قوس ها و خطوط پخش شده را با نقوش مبهم قالی به هم پیوند می دهد. خطوط صندلی وان گوگ مانند در پشت صندلی، مستقیم و به سادگی کاشی های کف زمین است. به عقیده نقاش، صندلی خالی گوگن، با دو کتاب داستان و مشعلی روشن بیانگر غیبت کسی است. شاید مشعل که در واقع یک شمع است، امید او را برای بازگشت گوگن نشان می دهد. شمع روشن همچنین نماد باستانی زندگی و تجدید حیات است. چراغ گازی دیواری روشن است و سایه های آبی و بنفش شدیدی روی دیوار مقابل صندلی ایجاد می کند و نشان می دهد که این صحنه هنگام شب نقاشی شده است. یکی از پایه های صندلی لبه پایین بوم را قطع کرده است.
صندلی وان گوگ در نور روز نقاشی شده و درست همان مقدار فضایی را که صندلی گوگن اشغال کرده در برگرفته است. پیپ و بسته باز شده تنباکو، بخشی از این طبیعت بی جان هستند. روی کاشی قرمز رنگ کف زمین جعبه چوبینی انباشته از پیاز قرار دارد و وان گوگ فقط گوشه ای از آن را به اندازه امضای نامش تصویر کرده است. این تابلو با نمای بزرگی از صندلی حس آرامش و راحتی او را در خانه ای با وسایل ساده و بی تکلف نشان می دهد.

زن آرلی
شاهکارهای سریع
در فصل زمستان به هنگام خواب زمستانی مزارع، وان گوگ به نقاشی از چهره ها پرداخت و حدود چهل تابلو خلق کرد که جملگی از چهره خود و آشنایان محلی است. در نزدیکی محل زندگی وان گوگ کافه ای بود که به مادام ژین (Madame Ginoux) و شوهرش تعلق داشته. مادام ژینو تقریبا به طور همزمان برای وان گوگ و گوگن مدل نقاشی شد. گوگن چهره موقر زن را از رو به رو نقاشی کرد، ولی وان گوگ در زاویه ای قرار گرفت که بتواند نوار پهنی را که زن موهایش را با آن زینت داده و تا پشت صندلی امتداد یافته است ببیند. لباسی سنتی آرل را مادام ژینو ظاهراً به پیشنهاد نقاش کرد، ولی وان گوگ در زاویه ای قرار گرفت که بتواند نوار پهنی را که زن موهایش را با آن زینت داده و تا پشت صندلی امتداد یافته است ببیند. لباسی سنتی آرل را مادام ژینو ظاهراً به پیشنهاد نقاش به تن کرد و از این رو این تابلو زن آرلی نامیده می شود. وان گوگ دوست صمیمی مادام ژینو بود و با شناختی که از روحیه او داشت می دانست که بی حرکت نشستن پس از مدتی او را عصبانی می کند؛ بنابراین با حرکت های تند قلم مو در یک مرحله و کمتر از یک ساعت نقاشی را به پایان رساند.
"سیاه، سیاه، سیاه با آبی پروس" توصیف وان گوگ از رنگ لباس زن است. میز سبز رنگی که مادام ژینو به آن تکیه داده تیره است. این رنگمایه های تیره در قیاس با زرد لیمویی دیوار او را همچون کلاغی در برابر خورشید نمایان می سازد. صفحه کتاب و یقه لباس مادام ژینو به رنگ سبز نعنایی است. وان گوگ از به کار بردن رنگ سفید اجتناب کرده، چون در کنار رنگ های تیره بیش از اندازه درخشان به نظر می آید.
اغراق در اشکال
به نظرمی رسد که طرح دالبری سایه وار پارچه ای که زن با آن موهایش را زینت داده به خاطر تشابه با خطوط آستین لباس او موجب رضایت وان گوگ بوده است. شکل دسته صندلی که فقط بخشی از آن دیده می شود در فضای زرد رنگ زیر دست راست مادام ژینو تکرار شده است. صورت با خطوط قرمز روی پلک ها و لب ها زنده تر به نظر می رسد. همان رنگ قرمز بخش هایی از خطوط دور دست را به وجود آورده و گلدوزی زیبای دور یقه بلند او را مشخص کرده است. وان گوگ رنگ نارنجی را که برای رنگ آمیزی یکی از کتاب های پیش روی مادام ژینو به کاربرده در تکیه گاه صندلی تکرار کرده است. کتاب ها صرفاً عنصر تزیینی نیستند، بلکه هدف از نقاشی آنها، ساختن تصویری از زنی باهوش با چهره ای فکور پس از خواندن صفحات کتاب است.
وان گوگ چند ماه پس از نقاشی چهره مادام ژینو بیمار شد و در بحران عصبی از شدت نومیدی لاله گوش خود را برید. گوگن که به وضع خطرناک روحی وان گوگ در آرل نیز او روی گرداندند. ترس از جنون، وان گوگ را راهی تیمارستان کرد و او دیگر هیچ گاه طعم شیرین زندگی را نچشید.

درختان سرو
شعله های سبز
منزل جدید وان گوگ تیمارستانی بود در صومعه ای نزدیک کوهپایه های حومه شهر سن رمی (Saint – Remy) محل جدید زندگی اش را "استراحتگاه" توصیف کرده و به برادرش اطمینان داده بود که : "در اینجا کاملا راحت هستم و حالا که افراد مبتلا به جنون را در اطراف خود می بینم ترس از دیوانه شدن تقریبا در من از بین رفته است" وان گوگ وقتی نمی توانست نقاشی کند دچار بحران روحی می شد، با این حال، طی همان یک سال بستری شدن بیش از صد تابلوی با ارزش و نیز صدها طرح کشید.
مناطق اطراف سن رمی در قیاس با آرل ناهموار بود و وان گوگ مجذوب سروهای استوار آن منطقه شد. زیبایی و تناسب اشکال این درختان، ستون های مصری را به یاد می آورد. او در نامه ای می نویسد: "درخت ها مدام ذهن مرا به خود مشغول می کنند و می خواهم از آنها تابلویی همچون گلهای آفتابگردان نفاشی کنم. حیرتم از این است که این درخت ها آن طور که من می بینمشان ساخته نشده اند" اما پس از تلاش و ممارست، سرانجام گله می کند که: "نتوانستم آنها را آن طور که احساس می کنم نقاشی کنم." با این حال تسلیم نشد و سرانجام در تابلوی درختان سرو توانست احساس نیرومندی را که از دیدن طبیعت بر او غلبه می کرد بیان کند.
درختان سرو، برگ های سوزنی همیشه سبز کوچک و تیره ای نزدیک به یکدیگر دارند. وان گوگ گفته است که رنگ آمیزی برگ های "سبز شفاف" برایش مشکل بوده است. درختان با رنگ سبز مایل به زرد و بنفش مایل به صورتی رنگ آمیزی شده اند و شاخه های آبی از میان پوشش برگ های سوزنی به چشم می خورند. در این تابلو، وان گوگ رنگ را با حرکات قوس دار و مارپیچ قلم مو به کار برده است. خطوط زیبای رنگ به قدری ضخیم اند که مانند کوه و تپه در سراسر بوم دیده می شوند. اگر این لایه های ضخیم رنگ به کمک ذره بین در ابعاد بزرگ نشان داده شوند جلوه ای خاص ارائه می کنند.
وان گوگ اغلب دو درخت سرو را به حدی نزدیک به هم نقاشی کرده است که به نظر می رسد تنه واحدی دارند. بوته های نقاشی شده در تابلو پایه درخت کوچک تر را پوشانده اند. وان گوگ نقاشی سر شاخه های درخت را از بالای بوم بیرون برده است و با این تمهید خواسته است تا درخت بزرگ تر از آنچه هست به نظر برسد. درختان همچون شعله های عظیم چرخان و به هم تنیده تصویر شده اند و زمین و کوه ها و بوته های تمشک جنگلی بازی مارپیچ آنها را تکرار می کنند. نقطه ها و خطوط منقطع رنگی در دل آسمانی با توده ابرهای غلتان صورتی رنگ و هلال باریک ماه مواج و روانند. یافتن خطی مستقیم در تابلو غیر ممکن است.
پیچ و تاب در همه جا
وان گوگ هر شیء را پیش از نقاشی یا طراحی بارها از زوایای مختلف بررسی و طرح های متعددی از آن ترسیم می کرد. برخی از طرح ها را همراه نامه برای دوستان و خانواده اش می فرستاد. طراحی های دیگر او کپی هایی از نقاشی هایش بودند که او به عنوان یادداشت و یا هدیه برای دیگران تهیه می کرد. طرح هایی نیز به عنوان کارهای صرفاً هنری می کشید، ولی قصد او از این طرح ها، یادداشت برداری برای موضوع نقاشی و یا منبعی برای مراجعات بعدی نبود، طراحی کمتر از نقاش هزینه برمی داشت، چون ابزار طراحی ساده بود. قلم نی او مثل قلم های نقاشان ژاپنی بود و در جیب پیراهنش جا می گرفت و مرکب و دفترچه طراحی اش را می توانست با یک دست به راحتی حمل کند.
وان گوگ در طراحی از دو درخت سرو، به قصد ایجاد حرکت در تابلو، به دو شیوه طراحی از مناظر دست یافت. درختان را با حرکت های مارپیچ شکل داد و بوته ها و کوه ها را با خطوط قوس دار نقاشی کرد، و این دو شیوه را به نقشی مارپیچ ساده کرد که سراسر تابلو را پر می کند. او در پاریس به ایجاد نقوشی با نقاط و خطوط منقطع پی برده بود، ولی حالا آنچه را می دید به خطوطی مارپیچ تبدیل می کرد، با نقش کردن زمین و آسمان با چنین خطوط پر تحرک و زنده، شیوه ای منحصر به فرد برای بیان شگفتی اش در اوج آفرینش پیدا کرده بود.

شب پر ستاره
وان گوگ برای طراحی یا نقاشی از هر شیء و شکلی، باید آن را پیش روی خود می دید. گوگن او را تشویق به نقاشی از موضوعات ذهنی می کرد، اما این کار برای او بسیار مشکل بود. حتی زمان که در بیمارستان سن رمی در اتاق خود محبوس بود، باز آنچه را که می توانست ازپنجره ببیند نقاشی می کرد. هر چند که پنجره اتاق و میله های آن ، دید او را محدود می کرد، ولی آنچه را که از قاب پنجره می دید نقاشی می کرد. او فقط می توانست بخش هایی از یک دیوار، مزرعه ای شیب دار، سه ساختمان، و رشته کوهی را در دور دست ببیند و تمام جزئیات این صحنه را چه در باران و چه در آفتاب نقاشی کرده است.
شیوه نقاشی وان گوگ ناگهان تغییر کرد. موضوعی مذهبی ذهن او را به خود مشغول داشت و او خود را ناگزیر از نقاشی آن حس می کرد. سرانجام توانست آنچه را که در ذهن داشت بر روی کاغذ و بوم منتقل کند و نتیجه آن تابلو شب پرستاره است. او هرگز در نامه هایش اسمی از این تابلو به میان نیاورد و توصیفی در مورد موضوع آن نکرد. در نتیجه مفهوم این نقاشی شخص و سری باقی ماند.
نقاش آسمانی خیال انگیز را با یازده ستاره درشت که هر کدام با خطوط رنگی نقره ای احاطه شده اند نقش کرده است، سحابی اژده ها مانند در آسمان امتداد یافته و به نظر می رسد ازستاره ها می گریزد و به دور سحابی کوچک حلقه می زند. این دو مارپیچ پر شتاب با نهری از نور زرد اسرار آمیز از کوه های پایین تر جدا شده اند. درخشان ترین عنصر فلک، خورشید را با هم تلفیق کرده است. زنجیره باریک رشته کوه های زیر آسمان خوف انگیز، شهر، و مزارع اطراف را در پناه خود گرفته است. در سمت چپ تابلو دو درخت سرو که خطوط پیرامونیشان با رنگ قهوه ای مشخص است به بالا قد کشیده اند و شاخه هایشان با حرکتی مارپیچ به سوی بالاترین ستاره امتداد می یابد.

تقرب به آسمان
هنگامی که وان گوگ این تابلو را نقاشی می کرد، مهم ترین بخش برای او آسمان پر ستاره بود.

نخستین قدم ها، به دنبال میله
قهرمان صوان گوگ
وان گوگ در ایامی که در بیمارستان به سر می برد، تصمیم گرفت از آثار چاپی ژان فرانسوا میله کپی های رنگی تهیه کند. وان گوگ شیفته آثار میله بود. این نقاش مشهور که 39 سال پیش از وان گوگ در نواحی روستایی فرانسه و در فقر به دنیا آمده بود، بیشتر عمر خود را به نقاشی از روستاییان گذراند. زمانی که وان گوگ برای نخستین بار نمایشگاه بزرگی از طراحی های میله را در پاریس دید سخت تحت تاثیر او قرار گرفت. او در نامه ای به برادرش تئو می نویسد که میله باید به خود گفته باشد: "کفش هایت را در بیاورد، زیرا روی زمین مقدس ایستاده ای." نظر وان گوگ هرگز در مورد این نقاش بزرگ تغییر نکرد. به عقیده او میله "بزرگ ترین بزرگترها" بود. وان گوگ همیشه سعی داشته "حقیقت و سادگی" آثار این نقاش را سرمشق خود قرار دهد. او حتی میله را "پدر میله" می نامید.
چاپ های سیاه و سفیدی از نقاشی های میله در دوران زندگی وان گوگ بسیار رایج بود. وان گوگ تعداد زیادی از این چاپ ها و همچنین عکس هایی از آثار میله را جمع آوری کرده بود. او برای این تصاویر ارزش زیادی قائل بود، زیرا در آثار میله روح انسان را که او "مرواریدی گرانبها" می نامید حس و درک می کرد. وان گوگ با کپی از پیکرهای میله، آموخت که چگونه از مردم طراحی کند و آنها را به طرح های بزرگ مبدل سازد.
افزودن رنگ
نقاشی از موضوع روستا و روستاییان با استفاده از آثار چاپی موجب تسلی خاطر وان گوگ بود و او بیش از یک دوجین تابلو را با این شیوه نقاشی کد. او هر قطعه از اثر چاپی را مانند یک شخص یا گلدانی از گل در نظر می گرفت و به آن به عنوان یک موضوع می نگریست. وان گوگ حس می کرد که با بازآفرینی این آثار به میله کمک می کند.
و بر این عقیده بود که مرگ میله پنج سال زودتر به او فرصت نقاشی (با رنگ روغن) از این موضوع ها را نداده است. وان گوگ با استفاده از شیوه سنتی شطرنج، چاپ ها را بر روی بوم کپی می کرد و نسخه های دقیقی از طراحی های میله پدید می آورد. ابتدا نسخه چاپی را با چهار خانه های مساوی شطرنجی می کرد؛ بعد هم هر قطعه از تصویر را که در هر مربع کوچک قرار داشت یک به یک به بوم منتقل می کرد. برای او کار به این شیوه نسبت به کپی یکباره کل نقاشی، بسیار آسان تر و دقیق تر بود. این مرحله از کار را با مداد شکل می داد، و نقاشی با رنگ در آخرین مرحله بود. از این کار بسیار لذت می برد و حتی نامه ای نوشته است: "قلم مو بین انگشتانم مانند آرشه ای روی ویولن حرکت می کند، آن هم فقط برای خرسندی من!" نقاشی های قدری از چاپ های سیاه و سفید متفاوت بودند و نقاش به این نتیجه رسید که کارش "بیشتر ترجمه آن آثار به زبانی دیگر است تا مثلاً کپی از آنها."
نخستین قدم ها
تئو برادر وان گوگ با دختری هلندی به اسم یو (Jo) ازدواج کرده و منتظر تولد فرزند بودند. وان گوگ تصمیم گرفت به رسم هدیه یکی از آثار میله با عنوان نخستین قدم ها را که صحنه ای جذاب از خانواده ای جوان بود برای آنها باز آفرینی کند. با دیدن عکسی از این اثر با شگفتی فریاد برآورد: "این کار میله چقدر زیباست."
بعد هم آن را به همان شیوه شطرنجی با مداد روی بوم، سپس کپی، و آخر سر با رنگ های سبز آرام، زردهایی به رنگ خورشید، و سفید و آبی هایی که برای او تازه و نا آشنا بودند به انجام رساند.
درختان و بوته ها قلم مویش را چرخاند تا خطوطی مارپیچ به وجود آورد. حرکات کوچک موج وار دستش باغ صیفی کاری را شکل داد و سقف ساختمان ها را گالی پوش کرد. ایجاد خطوط تیره به دور سه پیکر، آنها را در زمینه تابلو مشخص تر ساخته است. خطوط پیرامونی چرخ دستی با ضربه هایی از رنگ قهوه ای روشن و سبز کامل شده است. وان گوگ تابلو را به محض خشک شدن برای برادر وزن برادرش ارسال کرد. در ژانویه سال 1890 آنها صاحب پسری شدند و او را ونسان ویلم (Vincent Willem) نام نهادند. وقتی که مدت زمان بستری شدن وان گوگ در بیمارستان سن رمی خاتمه یافت، برای دیدن نوزاده هم نام خود به سوی پاریس شتافت.

کلاغ ها بر فراز گندم زار
وان گوگ زن برادر خود را دوست می داشت و از بودن در میان خانواده جدید بسیار خوشحال بود. او همچنین می توانست به دیدار بابا تانگی و دیگر دوستانش هم برود. وان گوگ تصمیم گرفت در شهر آرام اور (Auvers) واقع در ساحل رودخانه اواز (Oise) که تنها یک ساعت با پاریس فاصله داشت زندگی کند. اغلب شب ها زود می خوابید و صبح زود از خواب بر می خاست؛ به این ترتیب می توانست در تمام روز نقاشی کند. او تقریباً روزی یک تابلورا به پایان می رساند و این سرعت را "دگرگونی سریع در دنیای مدرن" توصیف می کرد. کلبه های گالی پوش و رو به ویرانی اور مصداقی بر این مدعای او بود؛ بنابراین، با نقاشی از آنها سعی داشت پیش از آن که کاملاً از بین بروند شکل ظاهری آنها را ثبت کند. ویلاهای مدرن، کلیساها، مزارع، و کشتزارها موضوعات دیگر نقاشی او بوده اند. در عین حال، چهره های خاصی را در آن مکان ها برای نقاشی پیدا می کرد.
در قسمت شمال شهر اور دشت های بی پایانی از مزارع گندم تا به افق گسترده بود. وان گوگ که همیشه می خواست گستردگی صحنه را در تابلو بگنجاند، بومی را که پهنایش دو برابر بلندی اش بود برای این کار برگزید. وقتی به محل مورد نظرش رسید، توفانی در شرف وقوع بود و او با تغییرات جوی ناگهانی مواجه شد. در این تابلو کلاغ های سیاه به دنبال پناهگاهی می گردند، خورشید بر فراز خوشه های طلایی گندم می درخشد، و باد ساقه های گندم را روی زمین خم می کند. با تکرار شکل کلاغ ها خطوط گندم زار را مانند دریایی مواج نشان می دهند. برای کشیدن این صحنه وان گوگ در تقاطع سه کوره را که به وسیله گاری ها در میان مزارع ایجاد شده بود ایستاد و برای نمایاندن گل قرمز رنگ کوره راه ها، حاشیه هایی از علف سبز درخشان به عنوان رنگ مکمل در دو سوی آنها شکل داده است. خطوط بلند مواجی که او برای نشان دادن علف ها و راه ها به کار برده است مانند روخانه هایی به نظر می رسند که به سوی پایین بوم در حرکتند و در آنجا با هم تلاقی کرده و یکی می شوند.
وان گوگ از مزارع زیبای گندم تابلوهای متعددی نقاشی کرد و مشتاق بود که آنها را به تئو نشان دهد. در نامه ای به برادرش نوشته است که "سلامت و حیات" را در مناطق سر سبز خارج شهر تجربه می کند. علی رغم اینکه توفان تابلوی کلاغ ها بر فراز گندم زار به عقیده برخی صاحب نظران خبر از مرگ وان گوگ می دهد، او خود گندم های طلایی رنگ را نشانه ادامه زندگی می دانست.
آخرین منزل
دو ماه بعد از اینکه وان گوگ به اور نقل مکان کرد، خود را با تپانچه ای هدف قرار داد و دو روز بعد در بیست و نهم ژوئیه سال 1890 چشم از جهان بست. دلیل خودکشی او هرگز مشخص نشد. تنها روز قبل از مرگ او، برادرش تئو که به سرعت خود را از پاریس به کنار او رسانده بود، گفت: "او به شدت احساس تنهایی می کند." معلوم نیست که کدام تابلو آخرین اثر اوست. اما به نظر می رسد که تابلوی کلاغ ها بر فراز گندم زار درست در همان روزهای قبل از مرگش تمام شده است.
وان گوگ در گورستان جدید در کنار گندم زارها به خاک سپرده شد. تئو نیز شش ماه بعد در گذشت و در کنار برادرش دفن شد. بیوه او، یو، نقاشی های وان گوگ و صدها نامه ای را که برای تئو فرستاده بود نگاه داشت، و پسر خود را طوری تربیت کرده که به عمویش به عنوان بزرگ ترین نقاشی که تا کنون زیسته است احترام بگذارد. ونسان ویلم در دوران کهولت، به گشایش موزه وان گوگ در آمستردام کمک شایانی کرد. تمام نقاشی ها و طرح هایی که تئو در طول زندگی کوتاه وان گوگ جمع آوری کرده بودند به موزه سپرده شد. این آثار هدیه ونسان ویلم وان گوگ به مردم دنیا بود.

موزه و مجسمه وان گوگ
در نوینن (هلند – برابانت) جایی که در سالهای 1883 تا 1885 وان گوگ کار می کرد، از مجسمه وان گوگ پرده برداری شد. در مراسم گشایش ، خواهر سالخورده هنرمند Quesne van Gogh نیز حضور داشت . در کارگاه سابق وان گوگ نمایشگاهی به یادبود هنرمند تشکیل شد. از اوور – سور – اوآز محلی که چهل سال پیش وان گوگ در گذشت می نویسند، آن جا همچنین مراسم تجلیل به پا گشت. خانه دکتر گاشه، جایی که وان گوگ تا روزهای مرگ می زیست هنوز به همان وضع سابق، یعنی وضع و ترتیبی که هنگام زندگی وان گوگ داشت باقی ماند. بسیاری از نوشته ها و یادداشت های وان گوگ نزد پل گاشه که دکتر خصوصی هنرمند بود حفظ شده که باید چاپ و منتشر شود. این یادداشت ها از نظر مطالعات روانی جالب توجه هستند.
کارهای تقلبی از تابلوهای طبیعت وان گوگ
به طوری که فوسیشه تسیتونگ گزارش می دهد، دو-لا- فای دانشمند و نویسنده هلندی که تالیفات زیادی درباره ونسان وان گوگ دارد، برای تکمیل کاتالوگ بزرگش که شش ماه پیش به چاپ رسانده بود و در آن تمام تابلوهای استاد هنرمند را به صورت وپرودوکسیون گنجانده بود، تصمیم گرفت کتاب تازه ای منتشر سازد و ثابت کند که او درباره سی تابلو دچار اشتباه شده و اکنون به قلابی بودن آنها اعتراف می کند. از آ"جایی که بخشی از این تالوها در این مدت به دارندگان کلکسیون های شخصی از 25000 تا 50000 مارک فروخته شده، این است که بسیاری از کلکسیونرها از این حیث زیان بسیار خواهند دید. هنوز مرکز اصلی این تابلوها تقلبی پیدا نشده و معلوم نیست چه کسی آنها را رواج داده است….
"سرو صدا و غوغای بزرگی که از قلابی بودن سی تابلوی استاد هلندی وان گوگ بلند شده است، محافل وسیع بازار آثار هنری را چنان فرا گرفت که پلیس جزایی نیز در این امر دخالت کرده …. پلیس مشغول بازجویی از واکر بازرگان تابلو فرو است…"
"…واکر که هنوز به اصل بودن تابلوها اعتقاد دارد، ممکن است علیه دو-لا-فای که در کاتالوگ خود این نظریه را پیش کشیده است و باعث بدنامی واکر شده تقاضای دادرسی کند.
"واکر ، مدیر شرکت بازرگانی آثار هنری، دلایلی برای اثبات اصالت تابلوها اظهار داشت. با وجود این توضیحاتش درباره پیدایش آنها و این که تابلوها واقعاً اثر قلم وان گوگ هستند مشکوک به نظر می رسد… واکر می گوید این تابلوها را از خانواده ای روسی خریده است، اما درباره محل اقامت این خانواده هیچ نشانه درستی نمی دهد. اکنون پلیس سرگرم رسیدگی این پرونده است.
نیاز به گفتن نیست که اکثر تابلوها به وسیله شرکت های بازرگانی، درست مانند برگهای سهام بهادار، به عنان سرمایه گذاری خریداری می شود. اگر در سال های اخیر از رونق و گرمی بازار آثار هنری معاصر (چون کالایی که دارای بهای غیرثابت و ناپایدار است) کاسته شده است و متوجه آثار دوره های جداگانه (تابلوهایی که دارای مهر و استامپ کارشناس هستند و اصالت آنها تضمین شده است) گشته، ابداً نمی رساند که مردم بهای واقعی آثار هنری دوره های گذشته را احساس کردند یا در این دگرگونی باید تغییر سلیقه مردم را ببینیم… مردم به آن جهت از آثار هنری معاصر رویگردانند که هم فروشنده و هم خریدار به یکدیگر اعتماد ندارند…"

نتیجه گیری :
هنرمند گرانمایه ونسان وان گوگ 35 مارس سال 1853، و برادرش تئودور، 1 مه 1857 به دنیا آمدند.
نامه نگاری آنان از ماه اوت 1872 آغاز شد و پس از دو سال فاصله (1888-1886) تا سال 1890 ادامه داشت. نامه های ونسان از سال 1888 تا 1890 (دوران فرانسه) به زبان فرانسه. این نامه ها را ایو گانا وان گوگ بونکر، زن بیوه تئودور گردآوری و تنظیم کرده است.
ونسان وان گوگ در سال 1869 وارد خدمت در شرکت بازرگانی کالای هنری گوپیل در لاهه شد. این شرکت به عموی نقاش که خود نیز ونسان وان کوگ نامیده می شد تعلق داشت؛ از این دوره فقط نامه های 1872 و 1873 برجای ماند.
نقاش آینده، پس از آن از طرف شرکت برای خدمت در شعبه لندن ماموریت یافت و شغل مهمی به وی ارجاع شد. نامه های ژوئن 1873 تا ماه مه 1875 مربوط به این دوره هستند.
در سال 1874 به منظور انجام کارهای شرکت برای مدتی کوتاه رهسپار پاریس شد.
در سال 1875 به طور کلی به پاریس منتقل شد. نامه های این زمان، از ماه مه 1875 تا مارس 1876 نوشته شده است.
چون بدون اجازه روسای شرکت در تعطیلات عید میلاد مسیح نزد خویشانش به هلند رفته بود، اول آوریل 1876 به خدمتش خاتمه دادند و کارهای بازرگانی ونسان به همین جا پایان یافت. ونسان وان گوگ در همان سال خدمت کمک آموزگاری آموزشگاه مستراستوگ را در رامسگیت که یکی از شهرهای کوچک و ییلاقی انگلستان است پذیرفت. این مدت نامه های آوریل تا نوامبر سال 1876 را نگاشت.
در عید میلاد مسیح بار دیگر به هلند نزد بستگانش بازگشت و مدتی در کتاب فروشی شهر دور درخت سرگرم کار شد. نامه های ژانویه تا آوریل 1877 را این زمان نوشت.
از ماه مه 1877 به آمستردام کوچ کرد، و آن جا نزد عمویش یان، که معاون و مدیر کارخانه کشتی سازی بود زندگی کرد. ونسان در آمستردام خود را برای ورود به دانشگاه روحانی آماده کرد، تا در آینده پیشه کشیشی پدرش را دنبال کند. نامه های آمستردام از ماه مه 1877 آغاز شد و تا ماه مه 1877 پایان یافت. پس از آن فعالیتش در رشته علوم روحانی نیز قطع شد و در ژوییه سال 1878 به نزد پدر و مادرش که در محل کوچکی به نام اتتن زندگی می کردند و پدرش کشیش آن جا بود بازگشت. این هنگام نامه های 1878 تا اوت همان سال را نگاشت.
از سال 1878 در یکی از کان های ذغال سنگ بوریناژ، واقع در بلژیک به سمت مبلغ روحانی به کار پرداخت (نامه های نوامبر 1878 تا سپتامبر 1880). در سال 1879 برای مدتی کوتاه در واسم مشغول کار شد و در پایان ماه فوریه از آن جا، پیاده، رهسپار بروکسل شد و به نزد پترسون یکی از کشیشان آن جا شتافت.
زمستان 1880-1879 را به سیر و سیاحت گذراند و ضمن آن به کورییر رفت، و سپس بار دیگر به بوریناژ بازگشت و در دهکده گسم زندگی کرد.
در سال 1880 به بروکسل کوچ کرد (نامه های اکتبر 1880 تا آوریل 1881)، سپس به مدت هشت ماه نزد پدر و مادر در اتتن گذراند (نامه های ماه مه تا دسامبر 1881). پس از آن به علت دلبستگی به یکی از بیوه به نام … با پدر و مادرش به هم زد و به لاهه کوچ کرد و دو سال آن جا به سر برد (نامه های دسامبر 1881 تا سپتامبر 1883)
وان گوگ این هنگام با زنی به نام کریستین دوست شد و پس از جدایی از وی به یکی از نقاط دور دست و خاموش هلند، درنته، سفر کرد و تا نوامبر همان سال آنجا ماندگار شد (نامه های سپتامبر تا نوامبر 1883). از این پس بار دیگر نزد پدر و مادرش که به نوینن کوچ کرد و دو سال آنجا به سر برد (نامه های دسامبر 1883 تا نوامبر 1885).
در سال 1885 در اثر خرده گیری روحانیون محل ناچار نوینن را ترک گفت و به آنورس سفر کرد و در یکی از کارگاه های نقاشی آن جا به آموختن طراحی پرداخت (نامه های پایان ماه نوامبر 1885 تا فوریه 1886)، پس از آن رهسپار پاریس شد.
از آغاز سال 1886 تا 1888 در نامه نگاری وی فاصله پیدا شد، زیرا این مدت نزد برادرش تئو در پاریس می زیست. درسال 1888 به آرل یکی از شهرهای جنوب فرانسه سفر کرد (نامه های 1888 تا 1889).
اواخر سال 1888 گوگن نزد وان گوگ به آرل آمد؛ و از اکتبر تا دسامبر با هم زندگی و کار کردند. این هنگام بیماری روحی ونسان بروز کرد و فاجعه ای دردناک به بار آورد. بین آنان مشاجره و نزاع در گرفت و وان گوگ به قصدکشتن به گوگن حمله کرد، و گوگن بی درنگ آرل را ترک کرد.
وان گوگ از 8 مه 1889 تا 15 مه 1890 در بیمارستانها سن رمی و سپس از 21 مه تا 27 ژوئیه 1890 در بیمارستان اور – سور- او آز گذراند و نامه هایش را از این دو بیمارستان نگاشت.
ونسان وان گوگ در 29 ژوئیه 1890 در بحران بیماری روحی به زندگی خویش پایان داد؛ و برادرش تئودور نیز در 25 ژانویه 1891 در گذشت.
از شش عموی وان گوگ سه نفر حرفه خرید و فروش کالای هنری داشتند. کورنلیوس مارینوس شرکت معروف C.M. van Gogh را در آمستردام بنیان گذاشت؛ هاندریک ونسان در بروکسل بنگاه بازرگانی را اداره می کرد و عموی دیگرش، ونسان وان گوگ بنگاه بازرگانی را اداره می کرد و عموی دیگرش، ونسان وان گوگ مغازه کوچکی داشت و با فروش رنگ و لوازم نقاشی در مدت چند سال، کار بازرگانی را چنان گسترش داد که در تمام کشورهای اروپا شعبه نمایندگی دایر کرد.
بازرگانی معروف گوپیل در پاریس وی را برای شرکت در سهام آن بنگاه دعوت کرد. او خود در پاریس زندگی می کرد و شرکت بازرگانی لاهه به این ترتیب به شعبه گوپیل تبدیل شد و در راس آن ترستیگ، شخصی که وان گوگ در نامه های خود اغلب از وی نامبرده قرار گرفت. ونسان وان گوگ شش سال در شرکت بازرگانی گوپیل کار کرد، و تئو تاواپسین روزهای زندگیش.

منابع و مآخذ
شور زندگی، "ماجرای زندگی ونسان وان گوگ نقاش هلندی"، ایروینگ استون؛ ترجمه محمد علی اسلامی ندوشن. تهران : یزدان، 1363.
نامه های وان گوگ، ترجمه رضا فروزی، تهران: موسسه انتشارات نگاه، 1380.
وان گوگ چگونه وان گوگ شد؟ / ریچارد مولبرگر؛ ترجمه مژگان رضانیا، تهران : نشر نی، 1385.

77


تعداد صفحات : 77 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود