موضوع:
تاثیر نماز بر روح انسان و جلوگیری از انحرافات اخلاقی
استاد راهنما:
تهیه کننده:
مقاله:
تاثیر نماز بر روح انسان و جلوگیری از انحرافات اخلاقی
فهرست:
تاثیر نماز بر انسان
تاثیر نماز بر بیماریهای روح (گناهان )
نقش هنجارهای دینی در پیشگیری از انحرافات
منبع
تاثیر نماز بر انسان
به نظر می رسد که نماز این عالی ترین جلوه نیاز، ارتباطی گسترده با ابعاد مختلف زندگی انسان داشته باشد. از میان تمام فرایضی که از لحاظ دینی بر مسلمانان واجب است نماز بیشترین ارتباط را با انسان دارد. هر روز پنج بار نماز این کتاب هستی را ورق می زنیم و این چنین است که نماز کلاس درسی می شود که آموختنی هایش تمامی ندارد.امروزه روانشناسی را به عنوان علم رفتارشناسی معرفی می کنند و در اینجا ما به بررسی تاثیراتی می پردازیم که نماز به عنوان یک رفتار بر ابعاد مختلف روح و روان انسان می گذارد.از دیدگاه روانشناسان یکی از عوامل رشد و شکفتگی شخصیت نشانه های رمزی است. از خوشبختی آدمی یکی این است که می تواند نشانه های رمزی بکار برد.آدمی هر چه بیشتر ترقی کند و به کمال نزدیک تر شود بیشتر نشانه های رمزی بکار می برد و برعکس هر چه بیشتر در حال تنزل باشد، نشانه های رمزی کمتر مورد استفاده اش واقع می شوند.یکی از فواید نشانه های رمزی این است که جای انگیزه های غریزی و تمایلاتی را که ابزار آنها مقتضی یا مناسب و یا مقدور نیست می گیرند و به تسکین یا تخفیف تنیدگی و ناراحتی که ناشی از عدم ارضای آنهاست می پردازند."ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر". همانا نماز انسان را از بدی و زشتی باز می دارد و از همین جا درمی یابیم که شاید نماز نشانه ای رمزی است که باعث رشد شخصیت ما می شود و آن را اعتلا می بخشد.
تاثیر نماز بر بیماریهای روح (گناهان )
با آن که طب سی و نه نکته گذشته با نکات گوناگون و متنوعی پیرامون برخی فواید پزشکی نماز ، با شما همراه بوده ایم ، اما با طرح نکات سی و هشتم و سی و نهم و بحث درباره " تعادل ناقل های عصبی " به گسترده عظیم و بی نهایت عمیقی از معارف نماز وارد شدیم که عرصه توانمندیهای این گسترده حداقل تا قرنهای آینده از حیطه توانائی های متصور برای علم بشر و دانش پزشکی خارج است و آن همانا تاثیر خارق العاده و فوق بشری نماز در از بین بردند روحیه گناه و بیماریهای روح ، یعنی همان چیزی که ر قاموس قرآن از آن با نام " امراض قلب " یاد شده است – و گفتیک که غربیان آن را با عنوان تعادل ماقل های عصبی می شناسن – می باشد .
هر چند اظهار نظر در این مورد از حیطه نگاه و تخصص حقیر سر تا پا تقصیر نگارنده سطور ، به کلی خارج است اما از آنجا که شاید برای برخی خوانندگان این مجموعه مقالات ، این نگرش پدید آمده باشد که " نماز " تنها پدیده ای عبودی و معنوی ، توام با تاثیرات شگرف مادی و دنیایی از جمله روی جسم و روان انسان است ، لازم دیدم که در بعدی دیگر و تنها به گونه ای اشاره وار ، از عظمت لایتناهی و قدرت و توانایی باور نکردنی " نماز" در پیراستن انسان از " گناه" نیز سخن بگویم .
به خصوص که با ارائه نکات اخیر به این دیدگاه رسیدیم که " گناه " ، نه فقط از دیدگاه دین و قرآ" بلکه از دیدگاه علم و یافته های جدید دانش پزشکی ، نوعی " بیماری " است .
بنابراین اصرار ما مبنی بر این که ، بیماریهای روح ( گناهان ) را بعنوان مسائل پزشکی بشر بشناسیم ، نه فقط دیدگاه قرآنی و ناشی از تعصب مذهبی نویسنده است ، بلکه این موضوع یک باور عمیق علمی است ، که هر چه دروازه های علم بیشتر به روی انسان گشوده می گردد ، این باور عمیق بیشتر تقویت می گردد.
بعنوان مقال : در تعالیم اسلامی از دروغ به عنوان یک گناه کبیره و معصیتی بزرگ یاد شده است ، و ما در مطالعات روانپزشکی به بیماریها و اختلالات گوناگونی بر می خوریم که در آنها " دروغ گویی " به عنوان یک علامت برجسته مطرح است .
یا " دشنام گویی " که یک گناه محسوب می شود ، گهگاه با ابتلاء حاد برخی از اشخاص به گروهی خاص از بیماریهای روانی ، در آنها دیده می شود .پس چه بسا که ساختمان مغزو وضعیت ناقل های عصبی در اشخاص دروغگو ، به گونه ای باشد که آنها را به دروغگویی وا دارد یا کسانی که دشنام گویی بیمارگونه دارند بر اثر تغییرات نابهنجاری که بر اثر عوامل مختلف آنها بوقوع پیوسته است ، دچار این عارضه شده اند .در این مورد مدرک و شواهد پزشکی متعددی می توان ارائه داد ، بعنوان مثالهای دیگر بد نیست به یکی بیماری عفونی مشهور موسوم به "سیفلیس" اشاره بکنیم که با توجه به مباحث قبلی ما در مورد شیاطین توسط نوعی از انواع شیطان ، موسوم به " تروپوتما پالیدوم " ایجاد می شود . علائم روانی و نشانه هایی که شاید بتوان آنها را بیماری روحی تلقی کرد ، در این بیماری به وفور ایجاد می شود ، مثلا در مرحله سوم سیفلیس ، بیمار مبتلا شروع به گزافه گویی ها و دروغگویی های عجیب و غریبی در مورد خود می کند ، که قبل از ابتلاء به بیماری هرگز سابقه ای از این گونه اعمال را نشان نمی دهد ، یا در بیماری دیگر عفونی موسوم به "بروسلوز " ( تب مالت ) که ناشی از تفوق شیطان دیگری ، در جسم انسان است ، از تظاهرات مهم بیماری وقوع حالت افسردگی شدید در فرد مبتلا ست .با این مثالها می توان به رابطه نزدیک شیاطین میکروبی ، با شیاطین دستگاه مغز و اعصاب انسان که او را به سوی بیماریهای روانی ( مثل افسردگی ) یا بیماریهای روحی ( مثل دروغگویی ) سوق می دهند ، پی برد .بد نیست برای تقهیم بهتر مطلب مثال بسیار جالب دیگری را نیز ارائه دهیم و آن در مورد یک اختلال مشهور روانپزشکی در برخی از خانمها و بخصوص خانمهای حامله است . در این اختلال خانم حامله ای که حتی کوچکترین سابقه ای در انجام اعمال خلاف نداشته است به ناگاه مثلا پس از حاملگی خود تمایل بسیار شدیدی برای " دزدی کردن " پیدا می کند ، تا جایی که گهگاه نمی تواند در مقابل این تمایل بسیار شدید خود ، مقاوت کند و سرانجام اقدام به دزدی های عجیب و غزیب می کند .توجیه علمی این دزدی های غیر منتظره ، برزو تغییر و تحولاتی در ناقل های دوران بارداری می باشند و این تغییر مرموز در دستگاه اعصاب است که زن را بدون هیچ سوء سابقه ای ، به سمت دزدی سوق می دهد .این قبیل مسائل شناخته شده در دانش امروز بشر همگی دلالت بر آن دارند که گناهانی که بشر مرتکب می شود همگی ناشی از تغییر و تحولاتی در دستگاه اعصاب اوست و گناهکاران و منحرفین ، باذات آدمهای بدی نیستند ، بلکه موجودات بیماری هستند که تعادل های ناقل های عصبی در آنها به هم خورده است .بدین ترتیب برآیند و نتیجه همه عواملی که آنها را در بروز گناهان و بیماریها موثر می دانند ، ( مثلا تربیت خانوادگی بد ، اجتماع فاسد و منحرف ، دوستان ناباب و ….) همین بر هم خوردن تعدل ناقل های عصبی می باشد که در طی نکات اخیر به مطالبی پیرامون آن اشاره شد .با همین دیدگاه است که در برخی ممالک پیشرفته وقتی کسی در یک فروشگاه هنگام دزدی ، دستگیر می شو.د او را به جای آن که به پلیس بسپارند ، به بیمارستان روانپزشکی اعزام می کنند در حالی که علم بشر تا زمانی که به شناسایی کامل تغییرات ناقل های عصبی مربوط به هر انحراف ( مثلا دزدی ) دست یاسد و برای هر یک دارو پیشنهاد کند ، راه درازی را در پیش دارد . و بر این اساس بیمارستانهای روانپزشکی نیز در قرون حاضر نخواهند توانست کار چندانی برای شفا بخشیدن به این قبیل بیماران ( که در واقع گنهکاران هستند ) انجام دهند .و به همین دلیل است که آمار جرم و انحراف و جنایت روز به روز در کشورهای غربی و اقتدارکنندگان به ایشان بالا می رود .اما از آنجا که مکتب اسلام هیچ سوال بشر را بدون پاسخ نگذاشته است در مورد نحوه درمان بیماریهای روان ( گناهان ) و ریشه کن نمودن جرم و جنایت و انحراف از جامعه نیز میتوان در رهنمودهای این مکتب روشهای متعدد پیدا کرد و با سر نهادن کامل و بدون قید و شرط به دستورات آن در راه ساختن جامعه ای به تمام معنا سالم ، قیام نمود .پس وقتی که خالف انسان و هستی ، در کاملترین صحیف ضامن خوشبختی و سعادت انسان ندا سر می دهد که : ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر ، می توان با قبول کامل این جمله الهی اطمینان یافت که بهترین راه مبارزه با همه بدیها و منکرات " نماز " است .چرا که نماز از راههای اسارا آمیز همه ناقل های عصبی بد و نامطلوب را در دستگاه اعصاب انسان مهار می کند و او را به مفهوم تعادل ناقل های عصبی نزدیک می سازد .با مروری که در نکات پیشین ایم مجموعه مقالات بر فواید پزشکی نماز نمودیم و با نمونه های متعددی که از تاثیرات مثبت نماز در پیشگیری یا حتی درمان بیماریهای جسمی و روانی انسان ارائه دادیم و با توجه به این موضوع که در نظریات مربوط به تعادل ناقل های عصبی ، همه بیماریهای جسمی و روانی انسان به نوعی در ارتباط با تحولات ناقل های عصبی معرفی می شوند ، می توانیم به این نتیجه درخشان برسیم که نماز دارای تاثیرات غیر قابل انکاری بر ناقل های عصبی بسیار متعدد دستگاه عصبی انسان است .بعنوان مثال دیدیم که چگونه نماز بهداشت خواب را تامین می کند و در واقع از تاثیر نامطلوب آن گروه از ناقل های عصبی که با کم و زیاد شدن خود ، اختلالات گوناگون مربوط به خواب را ایجاد می کند جلوگیری می نماید .یا متوجه شدیم که طهارت همراه نماز از طیف گسترده ای از بیماریهای عفونی پیشگیری می نماید ، بر این اساس می توانیم قضاوت کنیم که نماز جلوی بسیاری از تغییرات نامطلوب ناقل های عصبی در دستگاه اعصاب ، که بر اثر بیماریهای عفونی حاصل می شوند ( مثل روان پریشی ناشی از سیفلیس ، افسردگی ناشی از تب مالت و …) را می گیرد .یا در بعد بیماریهای روانی کختلف اعم از اضطراب ، افسردگی ، وسواس ، اختلالات شخصیت و … که دانش امروز همگی را ناشی از تغییر و تحولات نامطلوب ناقل های عصبی می داند ، به تاثیر ذاری حتمی نماز پرداختیم .با عنایت به مجموعه این مباحث و با توجه به مشابهتی که بین النحرافات و گناهان با بیماریهای مختلف جسمی و روانی ، از نظر تاثیرات متقابل آنها بر دستگاه مغز و اعصاب ، قائل شدیم می توانیم به تاثیر نماز از طریق ایجاد تعادل در ناقل های عصبی در ریشه کنی بیماریهای روح یعنی همان گناهان و انحرافات ، توجه نماییم .در حقیقت ، انسان نمازگزار با بهره بردن از این فریضه نورانی خود را در مقابل همه گناهان و خطاها ، " ایمن " و " واکسینه " می کند یا این که در این مورد می توان به شواهد متعدد آماری که به مقایسه میان روحیات اشخاص نمازگزار و بی نمازها پرداخته ، استناد نمود ، اما با یک نگاه کلی به مردم اطراف نیز می توان به این نتیجه رسید که اشخاص نمازگزار نسبت به بی نمازها و " تارک الصلوه " دارای ویژگیهای برحسته اخلاقی و ارزشهای انسانی به مراتب بیشتری هستند و به این ترتیب تعادل تعداد ناقل های عصبی به درجات بیشتری در آنها برقرار است .و این معما برای دانش پزشکی همچنان باقی است که نماز چگونه اثرات شگفت انگیز خود را در ریشه کنی گناه و انحرافات از جامعه و در واقع مقابله با تحولات نامطلوب ناقل های عصبی به انجام می رساند .اما ای کاش بشر دانشمند امروز هر چه زودتر متوجه می شد که هر آن چه علم در طی مسیر پیشرفت خود بدان دست می یابد ، همان است که شکل دقیق و بی عیب و نقص آن در آملترین مکتب یعنی اسلام و بخصوص در تعبیرهای علمی پیشوایان شیعه ( ع ) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است .و ای کاش انسان متوجه می شد که برای پیمودن مسیر کمال لازم نیست که دست به روی دست بلگذارد و به انتظار بنشیند تا علم به کمال مطلق برسد و مثلا با تکمیل نظریات مربوط به ناقل های عصبی ، انسان را به طریقهای جبر گونه به سعادت و آرامش و آسایش برساند ، بلکه کافی است تا دستورات انسان ساز آیین مقدس اسلام را گردن نهد و با اختیار کامل و بوسیله نماز در راه برقراری تعادل ناقل های عصبی در سرزمین وجود قیام کند .در این مورد آئین مقدس اسلام و بخصوص مکتب شیعه ، نه تنها راه حلهای علمی و قدتمندی مثل نماز را برای برقراری تعادل ناقل های عصبی ارائه داده است بلکه معصومین (ع) را بعنوان انسانهای کامل و اسوه های حسنه و مظاهر تمام عیار انسانیت معرفی نموده است .با آنچه که گفتیم معصومین ( ع) کسانی هستند که تعادل ناقل های عصبی به مفهوم مطلق کلمه ، در وجود مبارکشان برپاست . بدین معنی که این بزرگواران ، نه فقط در مقابل انجام هر گونه گناه و انحرافات با خطا و اشتباهی ، مصونیت دارند ، بلکه حتی در مقابل همه بیماریهای جسمی و روانی نیز محفوظ هستند .در باور بشر دانشمند امروز ، برقراری کامل تعادل ناقل های عصبی در وجود هر شخص ایجاب می کند که شخص به مفهوم سلامت کامل دست یابد و بدین سان نه فقط از هر گونه بیماری جسمی و روانی ، بلکه از همه گناهان و انحرافات ، به دور باشد .که این باور علمی بشر در اعتقادات فلسفی شیعه پیرامون " انسان کامل " و حول و حوش مفهوم " عصمت " تایید می گردد . به عنوان مثال " خواجه نصیر الدین طوسی ( ره ) " عالم بزرگ شیعه ، در کتاب " تجرید الاعتقاد " با ذکر براهین حکیم و فلسفی متعدد به اثبات رسانده است که معصومین ( ع ) نه فقط در مقابل کلیه گناهان و اشتباهات مصونیت کامل داشته اند ، بلکه از ابتلا به هر گونه بیماری جسمی یا روانی نیز ایمن و محفوظ بوده اند . شواهد تاریخی متعدد نیز نشانگر این موضوع است که پیامیران و امامان (ع) در زمان نبوت و یا اماتشان ، به دلیل عصمت خویش ، هرگز بیمار نمی شده اند و یا حتی در سیمای فیزیکی و ظاهر این اولیاء الهی ، کوچکترین ناهنجاری وجود نداشته است . و بدینسان ، در وفات این بزرگواران ، پیوسته عواملی به جز بیماری دخیل بوده است .و با این اوصاف می توان حتی علت طولانی شدن بی سابقه عمر حضرت بقیه الله امام زمان (عج ) را پیرامون این نوع نگرش علمی و فلسفی نسبت به عصمت ایشان ، دریافت .و این یگانه معصوم زنده در دنیا ، که قلبهای منتظر شیعیان و عاشقانش ، پیوسته در حسرت دیدار با او در طپش است ، همان انسان کاملی است که در انتهای مسیر حقیقی تکامل بشریت قرار دارد و همان نمازگزالری است که نماز را با همه عظمتهایش به مفهوم حقیقی آن ، اقامه می کند . نمازی که تمامی اجزای آن سزاوار سلام و ثنا و ستایش ابدی است .
نقش هنجارهای دینی در پیشگیری از انحرافات
دین، قوی ترین و محکم ترین ریسمان الهی است که انسان، فقط با تمسک به آن میتواند به هدف و ماوای والای خویش که همان مقام خلیفه اللهی است، نائل گردد. اما مسئله اصلی این است که دین چگونه و از چه راهی توانسته است، قدرت انسان را بالا ببرد و وی را در مقابل لذتهای دنیوی، عصیان و سرکشی، بیمه نماید؟
این نوشتار با بهره گیری از روش علوم اجتماعی در کشف این مقصود بر آمده است. طبق یک نگاه کلی تمام معارف و دستورالعملهای دینی این مسئولیت را به عهده دارند، زیرا دین دارای حلقههای به ظاهر متفاوت،و در نهایت از روحی واحد برخوردار است، البته با نگاهی خاص تر میتوان به دو راهکار نظری و عملی دین اشاره نمود که در راهکار نظری به سه مقوله مهم ترسیم بدیها و خوبیها، ترسیم پاداش، عقوبت و مجموعه معارف بنیادین عنایت دارد و راهکار علمی از طریق تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر بر این مهم گام بر میدارد؛ اگر چه در ظاهر، بعضی از این موارد فردی و بعضی دیگر ظاهری اجتماعی دارند، لیکن هر دو در هم تنیده شده و قابل تفکیک نمیباشند.
هر جامعهای دارای افکار، عقاید و باورهای خاصی است که با توجه به آن، هم احساسات و علایق ویژهای مورد پسند قرار میگیرد و هم رفتارهای خاصی مقبول شناخته میشود. به این قواعد و معیارها که افکار و احساسات درست و قابل قبول و نیز رفتارهای مناسب و مورد انتظار را در هر شخص تعیین میکنند، "هنجارهای اجتماعی"گفته می شود و تخلف از آن هنجارها را "انحراف اجتماعی"می گویند. دین نیز به عنوان نظامی که از سوی خداوند در قالب کتاب و سنت نازل گردیده است، معیارها و هنجارهایی برای اندیشه، احساس و عمل دارد. هنجارهای دینی، اگر چه در جامعه ای دینی که اکثریت آن را دینداران تشکیل دادهاند، تا اندازهای زیاد با هنجارهای اجتماعی مطابقت داشته و تخلف از آن، به عنوان انحراف اجتماعی تلقی میشود، ولی لزوماً هر هنجار دینی، معیار قابل قبول جامعه و هنجار اجتماعی نمیباشد، بلکه ممکن است هنجارهایی در این زمینه وجود داشته باشد که در جامعه مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته باشد. به گونه ای که نه تنها از اعمال افراد حذف شده باشد، بلکه در قوانین مکتوب نیز اثری از آن دیده نشود. هم چنانکه ممکن است هنجارهایی مورد قبول جامعه باشد که در دین وجود نداشته باشد یا مخالف آن موجود باشد.
به طور مسلم، دین نه تنها درصدد حفظ هنجارهای اجتماعی مخالف با هنجارهای دینی نیست، بلکه خواستار مبارزه با آن هنجارها نیز میباشد؛ لذا انبیا را به مبارزه با بت پرستی که مطابق هنجارهای اجتماعی قومشان بود، فرا میخواند. همچنین شان هدایتگری دین اقتضا مینماید که از هنجارهای اجتماعی غیر دینی (نه مخالف و مغایر دین) هم که بی ارتباط با وظیفه هدایت است، حمایتی نداشته باشد. بنابراین وقتی از نقش دین در جلوگیری از انحرافات اجتماعی سخن میرود، مقصود از انحراف، آن دسته هنجارهای اجتماعی است که به نحوی (امضایی یا تاییدی) هنجار دینی نیز شمرده شود. هم چنانکه زمانی از انحرافات اجتماعی سخن به میان میآید، هنجارهای دینی غیر اجتماعی (هنجارهایی دینی که مورد توافق جامعه به عنوان معیار عمل و هنجار قرار نگرفته است)، مورد بحث قرار نمیگیرد.
برای بررسی نقش دین در جلوگیری از انحرافات اجتماعی این سوالات باید مد نظر قرار بگیرد:
1- آیا از دین میتوان انتظار مقابله با انحرافات اجتماعی را داشت؟
2- در صورت به جا بودن این انتظار، آیا دین توانایی مقابله با انحرافات اجتماعی را دارد و به عبارت دیگر، آیا دین از راهکارهای مناسب برای مقابله با انحرافات اجتماعی برخوردار است؟
3- آیا راهکارهای دین، در جوامع امروزی نیز دارای کاربرد است؟
3.انتظار از دین
یکی از اهداف مسلم دین، که در آیات متعدد قرآن کریم بر آن تاکید شده است، هدایت و راهنمایی انسان به سوی شناخت و عبودیت پروردگار است.
هدایت و راهنمایی انسان از طریق رعایت و عمل به احکام، دستورات و هنجارهای خاصی مبتنی گشته است، به گونه ای که بدون رعایت آنها، هدایت ممکن نمیباشد.
با پذیرش شان هدایتگری دین از یک سو و اهمیت هدایت بر رعایت هنجارهای دینی از سوی دیگر، ناگزیر باید پذیرفت که دین نمیتواند دغدغه رعایت هنجارهای دینی را (خواه هنجارهای دینی ـ اجتماعی، خواه غیر اجتماعی) از سوی مردم نداشته باشد و درصدد مقابله با تخلف از آن هنجارها برنیاید. در واقع، موضع بی تفاوتی قائل شدن برای دین در مبارزه با انحرافات، به منزله در نظر نگرفتن شان هدایتگری دین است.
4.راهکارهای نظری دین
دین از یک سو با ارائه علوم و معارف خاص و از سوی دیگر با توصیه بر اعمال و رفتارهای ویژه، نقش موثری را در بازداشتن افراد از انحرافات ایفا مینماید.
راهکار اول که بر طبق آن، دین از طریق ارائه شناختهای خاص بر افراد تاثیر میگذارد و آنان را از انحرافات باز میدارد، "راهکار شناختی" یا "نظری" میتوان نامید و راهکار دوم که جلوگیری از انحرافات از طریق "عمل افراد" صورت میگیرد، "راهکار عملی" میتوان نامید در این نوشتار ابتداً راهکار نظری توصیف و سپس ساز و کار این راهکارها بیان میگردد:
الف) راهکارهای نظری
معارف و شناختهای دین که در بازداشتن افراد از انحرافات موثر است، تحت سه مقوله میباشد: ترسیم و ساز و کار پاداش و عقوبت؛ بدی و خوبی و معارف بنیادین.
ترسیم و ساز و کار پاداش و عقوبت
دین برای افراد مومن، نیکوکار و به طور کلی کسانی که دستورها و هنجارهای دینی مربوط به اندیشه و عمل را به خوبی رعایت میکنند، متناسب با میزان پایداری آنان بر هنجارهای مذکور، پاداشهایی معرفی مینماید که آن اعم از پاداش دنیوی و اخروی است که به چند عنوان نمونه آن در قرآن کریم اشاره میگردد: پاداشهایی چون نعمتهای بهشتی، احساس رضایتمندی، سرور و افتخار، جلب نظر و توجه الهی، به دست آوردن یقین، اطمینان و آرامش، برخـورداری از کمـکهای ویـژه الهی در دنیا و برخورداری از هدایت بیشتر الهی و…. در مقابل، دین عقوبتهایی را برای کفار، بدکاران و کسانی که از هنجارهای دینی تخلف مینمایند، ترسیم میکند. عذابهای اخروی، پشیمانی و سرافکندگی، برخوردار نبودن از نگاه، توجه و رضایت الهی، شک، تردید و ناآرامی از جمله این عقوبات است.
سازوکار شناخت مربوط به پاداش و عقوبت:
در درون طبیعت و فطرت انسان نیازهای متنوعی وجود دارد که با تامین آن، احساس آرامش، خوشی و لذت مینماید و در صورت عدم تامین، دچار ناآرامی و ناخوشی میگردد. از همین جهت انسان نسبت به رفتار و عملی که مقرون به پیامد خوشایند تامین نیاز است، رغبت داشته و از عملی که پیامد ناخوشایند را به دنبال دارد، گریزان است. بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی، همانگونه که پیامدهای واقعی عمل(تشویق، یا تنبیهی که مقارن عمل دریافت شود) رفتار فرد را بر میانگیزد، پیامدهای مورد انتظار آن هم که به صورت نمادین، در ذهن بازنمایی شده است، نیز رفتار فرد را بر میانگیزد. بنابراین، شناختهایی که از دین در باره پاداش و عقوبت دریافت میشود، در صورت درونی شدن میتواند آدمی را به سوی کارهای شایسته که مقرون به پاداشهای مورد انتظار است، سوق دهد و از کارهای ناشایست که همراه با عقوبت مورد انتظار است، باز دارد. به عبارت دیگر، انسان را به رعایت هنجارهای دینی و دوری از انحرافات ،سوق دهد.
ترسیم و ساز و کار بدی و خوبی
انسان بر طبق طبیعت و فطرت خویش و همچنین بر اساس آموزههای اجتماعی، چیزهایی را خوشایند و زیبا و چیزهایی را ناخوشایند و نامطلوب مییابد؛ به گونه ای که درک این زیبایی و زشتی در انسان نهادینه شده است.
امور خوب و بد دینی نیز به همین ترتیب شکل میگیرد، زیرا دین با بیاناتی متنوع و با استفاده از تعابیری خاص سعی مینماید، تا زشتی و بدی، زیبایی و خوبی بعضی اعمال را همچون ناخوشایندی و زشتیها و یا خوشایندی و زیباییهای طبیعی و اجتماعی مجسم نموده و برای ما ،درونی سازد. به عنوان نمونه در قرآن کریم از قمار، شراب، گوشت خوک، مردار و خون به رجس و پلیدی تعبیر میشود. از منافقین به سبب اعمال ناشایست شان، به عنوان افراد بیمار دل یاد میشودو از مال حرام، عقاید نادرست و افراد بدکار به خبیث، آلوده و ناپاک تعبیر میگردد. در مقابل، درباره چیزهای حلال، عقاید درست و افراد درستکار از تعبیر طیب، پاک و دلپذیر، استفاده میشود. همچنین از افراد مومن و درستکار با صفاتی چون سمیع، بصیر، هدایت شده، دارای نور، زنده دل، صاحب عقل و دانش توصیف میگردد.
سازوکار شناخت مربوط به خوبی و بدی:
همان گونه که یک عمل میتواند پیامدهای بیرونی مثبت یا منفی (خواه پیامدهای واقعی؛ خواه پیامدهای مورد انتظار) داشته باشد، میتواند پیامدهای درونی نیز داشته باشد. پیامدهای درونی یک عمل، طی "واکنش خود سنجی" و بر اساس معیارهای درونی شخص در باره خوبی یا بدی یک عمل ایجاد میگردد. البته، اگر شناختهای دین در باره زشتی و زیبایی، خوبی و بدی اعمال، به نحوی درونی گردد (که هر عملی را که دین زشت دید، انسان نیز زشت ببیند و آنچه را زیبا ببیند، آدمی زیبا ببیند)، از اعمال خلاف هنجارهای دینی به جهت فرار از ارزیابی خود سنجی منفی دوری میگزیند و به همنوایی با هنجارهای دینی، به جهت دستیابی به ارزیابی و خودسنجی مثبت روی میآورد. پیامدهای مثبت و منفی درونی عمل از چنان تاثیری برخوردار است که میتواند به مقابله با پیامدهای بیرونی عمل برخیزد. به عنوان مثال انبیا، افراد انقلابی و اصلاحگران جامعه، به خاطر ارزیابی مثبتی که از اعمال خود دارند، پیامدهای ناگواری را که مترتب بر نقض بعضی از هنجارهای حاکم بر جامعهشان است، بر دست کشیدن از رسالتشان ترجیح میدهند. همچنان که پیامدهای بیـرونی عمل آنگاه بیشترین تاثیر را دارد که با پیامدهای درونی عمل همساز باشد. بنابراین با توجه به محوریت نقش پیامدهای درونی در رفتار، میتوان شناختهای دینی مربوط به خوبی و بدی اعمال را که معیار خود سنجی و ارزیابی درونی است، از اساسی ترین راهکارهای دین برای مقابله با انحرافات دانست. این اهمیت در حدی است که بعضی از روایات بدترین حالت جامعه را از لحاظ انحراف تبدیل "منکر" به "معروف" و تبدیل "معروف" به "منکر" معرفی کردهاند. زیرا وقتی عملی را که دین منکر و زشت میداند، در جامعه به عنوان معروف و زیبا تلقی گردد، دیگر کسی با انجام آن عمل دچار ارزیابی منفی از خود نخواهد شد، هم چنانکه وقتی جامعه معروف و زیبا را منکر و زشت دید، انجام آن معروف، نه تنها ارزیابی مثبت شخص از خود را به دنبال ندارد، بلکه با انجام آن دچار ارزیابی و خودسنجی منفی خواهد شد.
ترسیم و ساز و کار معارف بنیادین
ترسیم دین از زشتیها و زیباییها، آنگاه درونی میشود که مستند به خداوند دانا گردد، زیرا تنها اوست که به انسان اشراف کامل دارد و هر آنچه در جهت سعادت وی است، آگاهی داشته و از هر چه باعث نگون بختی اوست، آگاه است.
بنابراین، از یک سو به مجموعه معارفی نیاز است که وجود خداوند دانا و آگاه از مصالح و مفاسد را، اثبات نماید و از سوی دیگر انتساب آن تعابیر به خداوند را روشن سازد. همچنین، وقتی پاداشها و عقوبتهای اخروی و دنیوی به مرحله باور میرسد که انسان پاداشهای مذکور را صادر شده از سوی خداوند حکیم، عادل، مهربان و توانا بداند که افراد را به تناسب اعمالشان پاداش میدهد. از این رو، علاوه بر اثبات خداوند حکیم، عادل و … ، به اثبات صدور آن سخنان از سوی خداوند هم نیاز است. بطور خلاصه پذیرش و درونی سازی ترسیم خوبی و بدی، پاداش و عقوبت، مبتنی بر مجموعه معارفی است که "معارف بنیادین" نامیده می شود، لذا همه معارفی که به توصیف خداوند، آیات و نشانههای او، اثبات عالم آخرت، اثبات الهی بودن قرآن و اموری از این قبیل میپردازد، از جمله معارف بنیادین شمرده میشود.
سازوکار معارف بنیادین:
البته تاثیر شناختهای مربوط به پاداش و عقوبت و نیز شناختهای مربوط به خوبی و بدی، آنگاه در بازداشتن افراد از انحرافات موثر است که برای آنان درونی گردد و این امر مستلزم آن است که معارف بنیادین که مبتنی بر آن شناختها است،به یک باور درونی تبدیل گردد. بنابراین، به هر میزان که افراد از معارف بنیادین دین، آگاهی داشته باشند و آن را درونی سازند، به همان میزان شناختهای مربوط به پاداشها و عقوبتها، درونی میگردد و در نتیجه به همان میزان از انحراف و ناهنجاریهای دینی، دوری میشود. از همین جهت قرآن کریم نماز را که در بردارنده چکیده قرآن (سوره حمد) و معارف بنیادین است، بازدارنده از کارهای زشت و ناپسند معرفی میکند.
5.راهکارهای عملی
راهکارهای عملی را میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
1.های فردی؛ رفتاری که هر کسی با عمل به آن میتواند خودش را از انحراف دور نماید.
2.های اجتماعی؛ رفتاری که افراد برای بازداشتن یکدیگر از انحراف باید به کار گیرند.
توصیه های فردی
دین اعمالی را توصیه میکند که انجام آن باعث درونی شدن شناخت میگردد که به عنوان راهکارهای نظری مطرح شد. درونی شدن شناختهای مذکور هم چنان که بیان گردید، از طریق سازوکارهای خاص به دور شدن افراد از انحرافات میانجامد.
اعمال و عباداتی مانند: تلاوت مقدار ممکن قرآن کریم در هر شبانه روز، اقامه نمازهای پنجگانه و نوافل، تفکر در خلقت آسمان و زمین، حج، روزه، صله رحم و به طور کلی همه افعالی که به عنوان عبادت و اطاعت خداوند انجام میشود، همه از مقوله توصیههای رفتار فردی است.
سازوکار تاثیر توصیههای فردی بر درونی شدن شناختهای سه گانه را از دو طریق میتوان تبیین نمود:
اولاً: اعمال مذکور، در بردارنده مجموعه ای از معارف و شناختها است که توجه به خداوند محور مهم آن میباشد، اگرچه در بعضی از این اعمال توجه به خداوند متعال چندان ظاهر نیست، مثل صله رحم؛ به همین جهت پیوستگی و مداومت بر اعمال مذکور سبب تکرار و یادآوری دائم آن شناختها میگردد و در نتیجه تثبیت و درونی میشود، لذا اقامه نماز و تلاوت قرآن موجب ارتباط مستمر انسان با مجموعه ای از معارف بنیادین و تثبیت آن در درون ذهن و قلب میشود، همچنین سایر عبادات مانند: روزه، زکات، صله رحم و … ، اگر به قصد اطاعت خداوند انجام شود، مستلزم توجه به خداوند و تثبیت این شناخت بنیادین در انسان میگردد.
ثانیاً: همان گونه که در مباحث روانشناختی بیان شده است، انسانها دارای نظام سه جزئی مرکب از باورها، نگرشها و رفتارها هستند، این سه جزء شناختی، عاطفی و رفتاری، در جهت سازگاری و همسازی با یکدیگر تغییر میکنند .به گونه ای که اعتقاد به درستی یک عمل (مثلا خوردن غذای خاص)، کمابیش انسان را به نگرش مثبت (دوست داشتن آن غذا) و نیز به انجام آن عمل (خوردن آن غذا) سوق میدهد؛ به همین ترتیب عادت به یک رفتار، نگرش مثبت و اعتقاد به درستی آن را تسهیل مینماید. قرآن کریم نیز در آیات متعدد از تاثیر رفتار بر باورها سخن گفته است؛ به عنوان نمونه، عبادت پروردگار را (که ازمقوله رفتار و عمل است) موجب "یقین" میداند.در مقابل، پیروی از هواهای نفسانی و انجام کارهای بد را عامل انکار عالم آخرت و تکذیب آیات الهی معرفی میکند.
بنابراین میتوان اذعان نمود، هر گونه عملی که به عنوان اطاعت و عبادت خداوند انجام میشود، می تواند باور قلبی انسان نسبت به وجود خداوند را که اساس معارف بنیادین است، را تثبیت نماید؛ در نتیجه توصیههای فردی، موجب درونی شدن معارف بنیادین میگردد که این شناخت از طریق مکانیزمهایی سبب پیشگیری افراد از انحراف میشود.
منابع:
www.tabian.com
www.blogfa.com
9