فهرست
عنوان صفحه
چکیده 1
فصل اول : کلیات تحقیق 2
مقدمه 3
بیان مساله 4
سئوال مسئله 5
اهدف تحقیق 5
اهمیت و ضرورت تحقیق 5
متغییر های تحقیق 6
تعاریف عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم 6
فصل دوم : پیشینه و ادبیات تحقیق 7
بهداشت روانی از نظر اسلامی 8
رابطه بهداشت روانی با رشد شخصیت و تکامل اخلاقی 9
بهداشت و سلامت روانی کودک از نظر اسلام 11
ملاکهای سلامت و بهداشت روانی از دیدگاه اسلام 16
عزت نفس داشتن و حفظ حرمت دیگران 21
عنوان صفحه
ارتباط روان درمانی و دین 24
خود – روانشناسی 26
زندگی یونگ 28
مشاوره دینی 43
تعلیم و تربیت حوزوی و مشاوره کشیشی 43
تعلیم و تربیت کشیشی کلینیکی (ت ک ک ) 44
همایش نقش دین در بهداشت روان آغاز بکار کرد 45
روانشناسی رابطه بلا و ایمان در دین 47
مددکاری اجتماعی و رابطه روان شناسی و دین 51
فصل سوم : تعیین روش تحقیق 52
جامعه مورد مطالعه 53
حجم نمونه 53
روش نمونه گیری 53
ابزار اندازگیری در تحقیق 54
روش آماری مربوط به فرضیه 55
روش تحقیق 56
عنوان صفحه
فصل چهارم : یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها 57
مقدمه فصل چهارم 58
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری 60
بحث نتیجه گیری 62
پیشنهادات 64
محدویت ها 65
منابع و مآخذ 66
ضمائم : پرسش نامهاختلال شناختی پرسش نامه باورهای دینی 67
دانشگاه آزاد اسلامى واحد ابهر
پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی رشته روانشناسی
موضوع پایان نامه :
بررسی رابطه بین اختلالات شناختی و جهت های مذهبی
در بین دانشجویان ورودی 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
استاد :
جناب آقای قربان فتحی اقدم
تهیه کننده:
داود حمزه ای
تابستان 87
تشکر و قدردانی :
به نام یگانه هدایتگر عالم
با تشکر از استاد ارجمند جناب آقای قربان فتحی اقدم
دیر زمانی است که آن یگانه جاودانی با سخنان گهربارش جان های عارفان قرون و اعصاررا به گوش دادن کلامش دعوت کرد و آنان را از تیرگی جهل به سوی معراج نور رهنمون میباشد و طنین صدایش در گوش زمان با صلابت میگوید .
( من علمنی حرفا فقد صیر نیعبدا )
چه زیبا میفرماید آن پادشاه علوم اولین و آخرین و چه نیکو مقامی استاد را پاس مینهد او که خود استاد یگانه ای بود پس به پیروی از آن بی همتا باید مقام بلندت را پاس گویم واز حرمتت پاسداری نمایم اما چگونه میتوان بلندای مقامت را به اسارت قلم در آورد و بر صحیفه کاغذ نگاشت.
.
تنها می توانم بگویم که شما استادان تنها ادامه دهندگان راه انبیا هستید .
تقدیم به روح مادر از دست رفته ام که هرگز از دل نرود
با تقدیم به :
پدر مهربان و دلسوز که در این مدت تحصیل مرا مورد لطف و عنایت خود قرار داده و با تحمل تمام سختی هاو مشقت ها سنگ صبورم، و همواره مشوق من در به پایان رساندن این مجموعه بوده اند . دستشان را می بوسم.
چکیده:
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین اختلالات رفتاری در جهت های مذهبی دانشجویان ورودی 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است فرضیه عنوان شده عبارتند از اینکه بین اختلالات رفتاری و جهت های مذهبی دانشجویان رابطه معنی دارد وجود دارد که جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانشجویان ورودی 85 است که 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده که انتخاب نمونه ها به صورت تصادفی بوده است و جهت ازمون فرضیه ها از روش اماری ضریب پیرسون استفاده گردیده که جهت اعتبار آن از t و فرمول آن استفاده نموده که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین اختلالات رفتاری و جهت های مذهبی رابطه معنی داری وجود داردو در سطح معنی داری 5% قرار دارد.
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه:
همه افراد بشر مشکلاتی دارند این مشکلات در نتیجه محدودیت و دوری از عقاید اسلامی تولید می شود و به عبارت دیگر ریشه در اکثر مسائل انسان و رنجهای حاصل از آن است که اغلب برای افراد دشوار و یا حتی غیر ممکن است که مستقیما" به مشکلی حمله بیاورندو آن را از بین ببرند گاهی محدودیت و دوری از عقاید اسلامی منجر به پرخاشگری و اختلالات شناختی می شود که اختالات شناختیکه در نتیجه محدودیت ایجاد شده ممکن است متوجه فرد یا افرادی که آن را به وجود آورده اند شود و یا اینکه به سوی جانشینان آنها سوق داده شود اختالات شناختی ممکن است به جانب خود فرد نیز هدایت شود . جان داسر روانشناس آمریکایی و همکارانش در کتاب خود به نام اختالات شناختی چنین می نویسد که رفتار شناختی همیشه بعد از ناکامی ایجاد می شودیعنی وجود محدودیت و نبود چیزی در زندگی منجربه نوعی رفتار پرخاشگرانه خواهد شد روانشناسان و روان پزشکان برای تشخیص و درمان احساس اختالات شناختی در کودکان علاوه بر روشهای جالبو مفید آموزش با مسائل مذهبی و مطالب دینی هم انتخاب کرده اند که در این روش به کودک یک خانواده اشنایی با اصول دین آموزش داده می شود تا شاید بتواند از میزان خود خواهی و اختالات رفتاری در جهت در جهت رسیدن به اهداف خود بکاهد اگر پدر و مادر را مسئول محدودیت کودک بدانیم خوب رفتار کودک و اختالات رفتاری آنها منجر به این خواهد بود که آیا کودک در دوران نوجوانی و جوانی از خود بی خود شود یا نه . آیا دچار اختلالات رفتاری و شناختی شود یا نه و اگر احتیاج شخص برای رسیدن به مقام اجتماعی سرکوب شود در او تنفر شدید ی نسبت به تبعیض طبقاتی پیدا می شودو در نتیجه زندگی خود را وقف به دست آوردن حقوق مساوی برای افراد بشر خواهد کرد. صبوری ص121 -1384
بیان مساله :
نیازهای انسان متعددند و آنهایی که ارضا نمی شوند به ایجاد تنش در خود منجر به می شوند از آنهایی که تنش حالت ناخوشایندی است فرد در جستجوی هدفی بر می آید که با رسیدن به ان قادر گرددتنش خود را کاهش داده و به تعدل دست یابد نیازهای نوجوانان و جوانان نیزهمانند سایر افراد متنوع و متفاوتند برخی از این نیازها ی جسمانی و اساسی اند و بعضی دیگر روانشناختی و متعادلی و مذهبی که بر آوردن نیازهای اساسی ضامن بقای حیات است که در این رابطه مسائل و آشنایی با مسائل دینی میتواند میزان اضطراب و تند خویی را کاهش دهد خوب یکی از عوامل کاهش اختلالات شناختی بوسیله افراد مخصوصا" جوانان می تواند استفاده و بهره گیری از عواطف خود و نگرش نسبت به مسائل دینی و جهت های مذهبی که از طریق کتاب و یا آشنایی با ائمهباشد میزان اختلالات رفتاری را در خود کاهش داده که به اعتقاد صاحبنظران گرچه استفاده از جابجایی از دین طریق چاره ای از خطرات و تهدیدات را کاهش می دهد اما خود فرد باید روحیه دینی خود را با هر روش تقویت کند تا بتواند جایگاهی از این مسائی در زندگی خود داشته باشد اختلالات شناختی باعث بالا رفتن اضطراب و عدم اعتماد به نفس در فرد می شود که جهت جبران این اختلالات شناختی می توان به مواردی نام برد که در شناخت جهت های مذهبی مهم است.
سئوال مسئله:
آیا بین اختلالات شناختی و جهت های مذهبی رابطه معنی داری وجود دارد؟
اهدف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر عبارتند ازبررسی رابطه بین اختلالات رفتاری و جهت های مذهبی و مسائل مذهبی است و اینکه آیا روی آوردن به مذهب از اختلالات رفتاری می کاهد یا نه هیچ فرقی نمی کند و آیا بین اختلالات رفتاری و جهت های مذهبی رابطه وجود دارد و در کاهش و افزایش اختلالات رفتاری مانند اضطراب و افسردگی و تنش می تواند مذهب تاثیر گذار باشد یا نه .
اهمیت و ضرورت تحقیق
جامعه شناسان و کارشناسان امور فرهنگی بر این باورند که محیط زندگی نوجوان و جوان و ارضاع خانواده و اعتقادات دینی و تمایل به فرائض آسمانی می تواند در کاهش رفتارهای نا مناسب و اختلالات نقش به سزایی داشته باشدو امید است با پروژه هایی که در این فرضیه انجام می گردد بتوانیم جهت های مذهبی و عقاید مذهبی و جایگاه آن را در زندگی افزایش داده و میزان رفتارهای نا پسندانه و اختلالات انها را در زندگی کم و کمتر کنیم که استفاده از این تحقیقات د رمراکز و نهاد خانواده مورد توجهزیاد قرار خواهند گرفت و کم کردن اختلالات رفتاری به خصوص در بین جوانان که مهمترین قشر جامعه هستند می تواند مفید باشد و امید است که این مسائل مربوط به مذهب در بین جوانان نقش به سزایی داشته باشد .
متغییر های تحقیق
اختلالات رفتاری = متغییر های وابسته
جهت های مذهبی = متغییر های
تعاریف عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم
تعریف عملیاتی : اختلالات رفتاری : عبارتند از رفتارها و اعمال نامناسب و نا متناسب با شخصیت آدمی از لحاظ کدامی دچار مشکلاتی است که فرد در برابر اضطرابها و شکست ها از خود نشان می دهد و هر عملی می تواند این اضطرابها را بیشتر وبیشتر کند.
و بالاخره عبارتند از غره ای است که آزمونی از آزمون اختلالات رفتاری بدست می آورد.
جهت های مذهبی : عبارتند از اعتقادات و فرائض دینیاست که هر فردی نسبتبه اعتقادات خود به آن پایبند است و رفتار وکردار خود را با آن منطبق می کند .
و بالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمونی از آزمون جهت های مذهبی بدست آورده است.
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
بهداشت روانی از نظر اسلامی :
مقدمه : به طور کلی باید گفت سابقه آشنایی بشر با مسائل روانی و از جمله " بهداشت روانی" دقیقا" روشن نیست .بدون شکل زمینه آگاهیها و دانسته های انسان در این مورد , مانند تجربیات دیگران او از آغاز خلقت در نهاد وی وجود داشته و در طول تاریخ توسعه و تکمیل یافته و به پیدایش دانشگاههای گوناگون بشری منتهی شده است . از سوی دیگر باید به این نکته توجه نمودکه شناخت جسم و عوارض و آثار آن به دلیل قابل لمس بودن و عینی بودن آن برای آدمی آسانتر می نموده است . اما روح یا روان و به طور اعم , نفسانیات چون از سنخ پدیده های نمی باشند , وی هیچگاه نتوانسته از از ذات و ماهیت و تجلیات آن اطلاع دقیق حاصل کند و به سخن دیگر روح ومسائل مربوط به آن همواره از حقایق دست نیافتنی بشمار رفته اند . به همین دلیل پندار ها و تصوراتدرباره روح و روان و همچنین عوارض روحی یا بیماریهای روانیدر بین اقوام و قبایل غیر توحیدی که معتقد به الهه ها و خدایان متعدد و یا تابوت ها بوده اند و گاهی نزد مذهبیهای عوام و ساده اندیش با انواع خرافات و باورهای نادرست آمیخته شده است . نمونه های این باورهای ساده لوحانه و بی پایه در تاریخ بشر فراوان یافت می شود که حلول ارواح خبیثه (شیطانی) در کالبد بیماران روانی و خارج ساختن انها از طریق برگذاری مراسم ویژه و خواندن او آوراد و اذکار مخصوص از جمله آنها می باشد.
رابطه بهداشت روانی با رشد شخصیت و تکامل اخلاقی
اصطلاح بهداشت روانی ,معمولا" به دو معنی به کار می رود.
1 – حفظ سلامت روانی و مجموعه تدابیرو اصواتی که به وسیله آنهاسلامت جان و روان آدمی تامین و حفظ می گردد.
2 – کاهش بیماریهای روانی درجامعه و شناخت روشها و فنونی که در نهایت منجر به کاستن از دامنه بیماریها و اختلالات روانی در جامعه می شود .
در هر یک از دو تعریف بالا, هدف نهایی در بهداشت روانی , حفظ سلامت فکر و و توان فرد می باشد , به گونه ای که بتواند در زندگی فردی و اجتماعی خویش وضعیت و موقعیت عادی و مطلوب داشته باشد و در زمینه وظایف شخصی و روابط متقابل گروهی با افراد جامعه با دشواری روبه رو نشود . بدین ترتیب لازمه تامین سلامت روان و پیشگیری از بروز مشکلات روحی یا بیماریهای روانی آن است که قبل از هر چیز زیر بنای یک شخصیت منسجم و استواردر فرد به وجود آید و این به این معنی است که از همان ابتدای تولد کودک و حتی پیش از آن , کلیه عوامل موثر در سلامت روانی و تعادل رفتار او را مورد توجه قرار دهیم و به این وسیله ضمن کمک به ایجاد شخصیت سالم و متعادل در وی , امکان حفظ سلامت روانی اش را را فراهم سازیم.
در فرهنگ غنی و متعالی اسلام توجه به این امر , یعنی حفظ سلامت و تعادل روانی انسان و پشگیری از بروز مشکلاترفتاری ویجایگاه ویژه ای دارد .
دیدگاه اسلام درباره بهداشت روانی دریک تعریف کلی تحت عنوان سلامت فکر و تکامل روانی و همچنین صیانت جسم و جان انسان می تواند خلاصه نمود .
در آموزشگاههای اسلام تاکید فراوانی در مورد کسب دانش و ارتقاء سطح بینش افراد انسانی به عمل آمده است این آموزشها که دامنه گسترده ای دارند, زمینه را برای درک مسئولیت های فردی واجتماعی و همچنین شناخت حق دیگران و احترام به قانون , ابراز فداکاری واز خود گذشتگی به خاطر آرمانهای مقدس انسانی و خدایی و سرانجام سعادتمندی و رستگاری دو جهان انسان آماده می کند .بدیهی است کسانی که بر پایه چنین آموزشهایی تربیت بیابند , شخصیتی متعادل و بالنده دارند , و از ازاده ای قوی , منطقی درست نیتی پاک ,قلبی سرشار از مهر و دوستی نسبت به دیگران و …. برخوردارند و این همان چیزی است که در روان شناسی از تعبیر به " شخصیت بهنجار " می کنند . تعالیم عالیه اسلام در سیره و نیز گفتار حضرت رسول اکرم (ص) متبلور شده است . آنجا که می فرماید :
بعثتُ لا تمّمَ مکارمَ الاخلاقِِِِِِِِ1 .
"من برای تکمیل صفات نیکوی اخلاقی مبعوث شده ام."
از این بیان به روشنی می توان دریافت که در تربیت اسلامی تا چه حد به سلامت روانی اهمیت داده شده است.زیرا صفات نیکوی اخلاقی , همان خصائصی است که به فرد شخصیتی متین و متعادل می بخشد و با قدرت اراده و رشدی که در وی ایجاد می کند . وی را در برابر مشکلات و گرفتاریهای گوناگون زندگی و عوامل نابسامانیهای روانی مقاوم می کند و این همان هدفی است که بهداشت روانی آن را دنبال می کند . با قا طعیت می توان گفت که آموزشهای اسلامی بهترین وسیله برای پیشگیری از بیماریهای روانی و سنجش دستیابی به تکامل روانی می باشد . به عنوان مثال , سالم سازی محیط , از طریق تحریم مشروبات الکلی و هیگساریهای آشکار , برداشت ها یمنطقی و واقع بینانه نسبت به امور جنسی , شرطی کردنافراد نسبت به اتناع طبیعی عریزه جنسی از راه ازدواج مشروع , ایجاد تنفر نسبت به انحرافات جنسی, تاکید در مورد جلوگیری از تولید مثل مبتلایان به بیماریهای شدید روانی و صدها دستور اخلاقی و حقوقی ,حقوقی جزایی را می توان نام برد که همه آنها زمینه را برای ایجاد محیط سالم خانوادگی و اجتماعی آماده ساخته و پایه های بهداشت روانی را به گونه ای استوار پی ریزی می کند.
بهداشت و سلامت روانی کودک از نظر اسلام
مقدمتا" باید گفته شود که تعلیم و تربیت کودک در اسلام تنها به عنوان یک دستور اخلاقی مطرح نشده است , بلکه در قالب یک حق مسلم وی که عایت آن از طرف والدین الزامی می باشد .گوشزد گردیده است .در این جا با توجه به آیات , احادیث و روایات به مواردی از کلام معصومین علیه السلام اشاره می کنیم که به روشنی وظائف اولیاء و مربیان در جنبه های مختلف تربیت کودکان را بیان فرموده اند.
1 – احترام و نیکی کردن نسبت به فرزندان
پیامبر گرامی اسلام در این رابطه می فرماید : مِن حَقِِِِ اَلوَلدِ عَلی الوالدِان اَن یَحسُِنَ اِسِِِِِِمَهُ و یَسحُنَ اَدَبَهُ " از حقوق پسر بر خود آن است که وی را احترام کند ,برایش نام نیکو انتخاب کند و او را با پاکی و پاکیدلی پرورش دهد ."او در جای دیگر می فرماید:
اِذا سَمَّیمُ اَلولََدَ فَاکِرمواَله واوسِعُمالَهُ فیِ اَلمحلس وَلا تَسَتقَبِحُوالهََُُ وَ جها 2. " وقتی نام فرزنداتان را می برید, او را گرامی دارید و جای نشستن را برای او توسعه دهید و باز کنید و نسبت به او رو ترش نکنید ."سیره و روش زندگی گونه ای که در مواقع برخورد با کودکان با احترام به کودکان بود و به آنان عنایات خاصی داشت, به گونه ای که در موقع برخورد با کودکان به احترام آنان می ایستاد و آنها را در آغوش می گرفت و گاهی ایشان بر پشت و دوش خود سوار می کرد به اصحاب خود توسیه می فرمود که با کودکان این طور رفتار کنند .نقل است که حضرت در جایی نشسته بوند حسن و حسین علیع السلام وارد شدند , حضرت به احترام آنها از جایی برخواست و منتظر شد تا پس از چند لحظه کودکان به او رسیدن , حضرت به طرف آنها رفت و آنها را در آغوش گرفت و بر دوش خود سوار کرد و به راه افتاد . نمونه های مانند اینها در زندگی معصومین و پیشوایان اسلام زیاد دیده شده است .در بهداشت روانی این موضوع به عنوان یک اصل بدیهی مورد قبول است که احترام و توجه به کودکان در سنین خرد سالی , از ضروریات بنای یک شخصیت سالم و پایه اعتماد به نفس در بزرگسالی است و در صورتی که والدین و مربیان , کودک را مورد محبت و احترام قرار ندهند , لطمه جبران ناپذیری متوجه سلامت روانیش خواهد شد.
بهداشت و سلامت روانی کودک از نظر اسلام
پرهیز از ایجاد رنجش و ناراحتی برای کودکان در کنار احترام و محبت نسبت به آنها نیز از موارد موثر در سلامت روانی کودک است که در گفتار و کردار پیشوایان معصوم ما مورد عنایات فراوان واقع شده است . رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید " کسی که به کودکان رحمت و محبت نکند و بزرگسالان را احترام ننماید از ما نیست. "این حدیث نشانگر آن است که که بی توجهی و ایجاد زمینه رنجش روحی کودک بی روح اسلام مغایرت دارد , تا جایی که حضرت شخصی را که مرتکب چنین عملی می شود از جمع مسلمین بیرون می داند . در زندگی پیامبر خوداری از رنجاندن کودکان در هر شرایطی مکرر دیده شده است .
3 – همبازی شدن با کودکان و شاد کردن آنان
از نظر متخصان تعلیم وتربیت و روان شناسان تربیتی یکی از راههای پرورش شخصیت کودکان , شرکت بزرگسالان در بازیهای آنهاست هنگامیهنگامی که اولیاء و مربیان , مرتبه خود را تنزل می دهند و با شرکت در بازیهای کودکان , آنها را در بازیهای کودکانه مساعدت می نمایند, روح اطفال از مسرت و شادی لبریز می شود و از خوشحالی به هیجان می آیند ,چون در باطن خویش احساس می کنند که کارهایشان آنچنان ارزنده و مورد توجه است که بزرگترها با ایشان همکاری می کنند و خود را هم سطح آنها قرار می دهند . چنین احساسی ,شخصیت کودک را رشد می دهد . و روحیه او را شاد و با نشاط می پروراند و حس استقلال و اعتماد را شکوفا می سازد و این گام بزرگی است در راه تامین بهداشت روانی کودک . بر عکس اگر کودکان را در اموری که خود مهم می پندارد " مانند بازی" همواره مورد امرو نهی های اولیاء و مربیان قرارگیرند. احساس می کنند که هیچگاه نمی توانند مستقلا" برنامهصحیحی را طرح ریزی کنند و به انجام رسانند ، در نتیجه از همان دروران کودکی احساس حقارت و بی اعتمادی در نها ایجاد شده و شخصیتی متزلزل و بی ثبات پیدا می کنند پیشوایان گرامی اسلام به بازی کودکان توجه خاصی داشته و در این باره توصیه های زیادی فرموده اند. رسول اکرم(ص) می فرمایند : " آن کسی که کودکی نزد او است ، باید در پرورش وی رفتاری مناسب با حال کودک را پیش گیرد 3 " .و باز در جای دیگر می فرمایند : "رحمت خداوند بر پدری که در راه نیکی و نیکوکاری به فرزند خود کمک کند و همچون کودکی ، دقیق دوران کودکی وی باشد و او را عالم و مودب بار آورد 4 " .
و باز می فرمایند : " کسی که دختر خود را شادمان کند ، همچون کسی است که بنده ای را از فرزندان اسمعیل ذبیح آزاد کرده باشد و آن کسی که پسر خود را مسرور و دیده او را روشن سازد ، مانند کسی است دیده اش از خوف خداوند گریسته باشد5"
حضرت علی(ع) در این باره می فرماید : " کسی که کودکی دارد باید در راه تربیت او خود را تا سر حد کودکی تنزل دهد 6 " .
این شعر شیرین مولانا جلال مولوی نیز بیان همین روایت شریف است :
چونکه با کودک سرو کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
زندگی پیامبر گرامی اسلام نیز پر است از موقعیتهایی که آن حضرت با کودکان به بازی می پرداختند وآنان را به این وسیله شاد و خوشحال می کردند. خوشحال کردن کودک و نشاط دادن به او بر اینکه از ایجاد اضطراب و ناراحتیهای روانی وی جلوگیری می کند ، این امکان را فراهم می آورد که والدین و مربیان بتوانند آنچه را برای تربیت وی لازم و مناسب می دانند به آسانی به او بیاموزند.
4 – تربیت و ایمان مذهبی
امروزه شاید بتوان گفت که اکثریت غریب به اتفاق روانشناسان معتقدند که تربیت و اعتقاد مذهبی عامل بسیار موثری در پیشگیری از بروز اختلالات و نا بهنجاری روانی و بیماریهای جسمانی است . به همین سبب آموزشهای اسلامی با دامنه گستردهای که دارند زمینه را برای سالم سازی جسم و روح آماده می سازند و این نکته است که پیشوایان معصوم ما که در حقیقت مفسراناصلی و منحصر به فرد کلام الهی هستند ، کاملا" بدان توجه داشته اند ، خصوصا" تاکید آن بزرگواران پیوسته بر آن بوده استکه زیر بنای اعتقادات دینی افراد بایستی از همان دوران کودکی آماده شود و شکل بگیرد.
اما سجاد (ع) پرورش ایمان و اخلاق کودکی را یکی از وظائف والدین دانسته و در این باره می فرماید : " ای پدر به درستی که تو در ولایتی که نسبت به فرزند خویش داری مسئول هستی که او را با اخلاق پسندیده پرورش دهی و به سوی خداوندش راهنمای کنی7 "
امام باقر (ع) نیز در حدیثی ، وظائف اولیاء را تربیت دینی فرزندان در سنین مختلف چنین بیان می فرماید : در سه سالگی به طفل کلمه توحید " لا اله الا الله " را بیاموزید ، در چهار سالگی به او شهادت دادن به پیامبری خاتم النباء " محمد رسول الله " را یاد دهید ، در پنج سالگی او را به قبله و سجده آشنا کنید ئ،در شش سالگی رکوع و سجود صحیح رابه او تعلیم دهید و در هفت سالگی به او بگویید وضو بساز و نماز به جای آور."
ملاکهای سلامت و بهداشت روانی از دیدگاه اسلام :
اساسا" باید گفت که ارائه تعریف جامعی از سلامت روانی و همچنین شخص کردن الگویی تجربی برای آن ، مووضوع غامض و پیچیده ای است ، تا جایی که بعضی از روانشناسان قائل به عدم وجود الگوی مشخص برای سلامت روانی شده اند .
از دیدگاه اسلامی ، انسانی که خود آگاهانه به تمام هستی ارتباط زنده و پویا و تکامل دارد ،کسی است که از لحاظ روانی سالم است.به همین جهت عالیترین الگوی انسانهای سالم انبیاء الهی هستند.که آنان را بایستی مظهر سلامت و حیات روانی به شمار آورد. آنها چنان چه گفته شد ، آگاهانه ترین ،پویاترین ومتکاملترین رابطه را کل هستی و منابع اصلی آن (خدا) دارند ،لذا این بزرگواران برای دیگران الگوی کامل و مطمئنی تلقی می شوند و سایر انسانها به نسبت تشابه رفتاری و شخصیتی با آنها ،از سلامت روانی و تعادل شخصیتی برخوردارند .در متون اسلامی گرچه ،ملاکهای سلامت روانی همانند آنچه امروزه در کتابهای روانشناسی و و بهداشت روانی مطرح می شود ،تدوین نگردیده است ،اما با توجه به ارزشها و جهت گیریهای دستورات و رهنمودهای اسلامی ،بر اساس شیوه استقرایی می توان ملاکهای زیر را ارائه نمود.
1- هوشیار و خود آگاه زیستن
انسان سالم کسی است که پیوسته هوشیار و خود آگاه بوده و از غفلت زدگی ،خیال پردازی ،هوا پرستی و هر آنچه هشیاری و خود آگاهی او را مختل می کند ،گریزان باشد . انسان سالم زنده است و زندگی و حیات اواستمراری جاودانه دارد، به قول سعدی علیه:
اگر این درنده خویی ز طبیعت بمیرد همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
انسان سالم با جهان درون و دنیای برون خود ارتباطی مبتنی بر وتقعیتها و پذیرش آن دارد .برعکس انسان ناسالم و گمراه ،دستگاه شنوایی دارد ولی شنوایی سودی برایش ندارد و بهتر است گفته شود او نمی شنود .همچنین او چشم دارد ملی با آن نمی بیند ،زیرا آن را بر روی حقایق می بنددو نیز قلب و دل دارد اما چیزی را درک نمی کند و نمی فهمد ،چون آن را به کار نمی گیرد قرآن کریم در این باره می فرماید :
لَهُم قُلوبُ لا یَنفهون بها و لَهُم اَعُین لا یُبصرونَ بِها وَلَهُم اذان لایَسمعون بها، اولئِک تا لانعامِ بَل هُم انعافِلون 8
" آنها دلها (عقلها) یی دارند که با ان اندیشه نمی کنند و نمی فهمند و چشمانی دارند که با آن نمی بینند و گوشهایی داند که با ان نمی شنوند ،آنها همچون چها پایانند ،بلکه گمراه ترند اینان همانا غافلانند زیرا با اینکه همه گونه امکانات هدایت دارند باز هم گمراهند ". لذا پیامبر اکرم (ص) می فرماید :
اَللّهمَ اَرِنی اَلاشیاءَ کَماهِیَ "خدایا اشیا را آن گونه که هستند به من بنمایان ،این دعا ناظر بر شناخت واقعیتها، همانگونه که هستند می باشند .
2 – در حال زیستن
انسان هوشیار و سالم اوقات و فرصتهای خویش را در زمان حال می گذراند و پیوسته در حال می زید ،در حال نفس می کشد بر عکس انسان های نا سالم در حال نفس می کشند ،ولی یا درگذشته و یا در آینده زندگی می کنندآنها یا در حسرت آنچه گذشته و از دست رفته می خورند و یا غم آنچه را نمی دانند و پس از این می آید را دارند .و امیر المومنین علی (ع) در شعر زیبا و نغزی که به او نسبت داده اند می فرماید :
ما فاتَ صَضی و ما لَسَیاتیکِ فَایَن قُمفَاغَتِنمِ اَلغُرَصهَ بَینَ اَلعَدمینِ .
" آنچه از دست رفت ،در واقع گذشته و نابود شده است ،زیرا زمان بر نمی گردد و آنچه پس از این می آید معلوم نیست که چیست چون نیامده و وجود ندارد ، بنابراین از فرصت بین این دو عدم و
یعنی زمان گذشته و آینده کهزمان حال و لحظه ای است که در آن قراردار استفده کن و آن را غنیمت بشمار و ارزان از دست مده "
قرآن کریم می فرماید : با ایهَّا الَّذین اَمِنو9 " ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید ،یعنی اینکه پیوسته در حال بسر برید و لحظات خود را با ایمان سپری کنید .ایمانی تازه و نوین و به ایمانی که در گذشته داشته اید اکتفا نکنید، آری با آنچه دیروز داشتید اکتفا نکنید ،چون گذشته است ،امروز و بلکه لحظه لحظه های امروز ، زندگی و حیات تازه ای است که به شما اضافه شده است و این حیات دم به دم و مستمر،ایمانی تازه و مستمر را می طلبد.
مساله " توبه " نیز که در قرآن و احادیث و روایات این همه درباره آن تاکید شده است از دیدگاه اسلام "در واقع مفهوم آن همان تبدیل گذشته منفی ومضر به حال مثبت و مفید است .
3 – پویا و تکامل زیستن در اجتماع
انسان سالم ، انسان پویاست ،انسانی که دائما" و مستمرا" در حال رشد و تکامل معنوی و روحانی است از دیدگاه اسلام کسی است که امروزش با دیروزش مساوی است ، فردی مجنون و نا بهنجار است آنان که خویش را در دایره ای بسته مح-صور کرده و یا حرکت حلزونی و کاهنده ای را دنبال می کنند، انسانهای هستند که با هنجارهای اسلام تطابق ندارند.
انسان سالم یعنی انسان سالم کسی است که واقعیتها را می شناسد و در جمع زندگی می کند در قرآن کریم در زمینه اتحاد و اتفاع اجماع مسلمین و خوداری آنها از عزلت و رهبانیت و تفرقه و تشتت آیات فراوانی به چشم می خورد ،از آن جمله آیه زیر می باشد:
وَ رُهبانِیهَّ اِبَتدَ عوها ما کَتَبنا عَلَیهُم 10 ." و رهبانیتی را که بعضی از پیروان عیسی (ع ) ابداع کرده بودند ما بر آنها مقرر نداشته بودیم " . از این آیه در مجموع چنین استفاده می شود که رهبانیت که مصداقی از زهد و بی اعتنایی نسبت به دنیاست ، در آیین مسیح دستوری همین دلیل اسلام به شدت آن را محکوم کرده است که حدیث : وَ رُهبانیه فیِ الاسلام " در اسلام رهبانیت وجود ندارد " موید همین معنی است .
عزت نفس داشتن و حفظ حرمت دیگران
به اعتقاد روانشناسان افراد " بهنجار" خود و زندگی خود را دوست دارند و به همین سبب دانسته دست به حرکتی نمی زنند که مورد بی احترامی و نفرت دیگران واقع شوند و به عبارت دیگر حُب و ذات و شخصیت خود را به خطر اندازند ، بلکه بر عکس همه کوشش ها برز این هدف استوار است که به جلب محبت و احترام دیگران بپردازند ، به همین منظور غالبا" به صورت پنهان یا آشکار حرمت دیگران را رعایت می کنند ، در حالی که افراد " نا بهنجار " نه تنها از خود بیزارند ،بلکه نفرت خویش را به دیگران نشان داده و آنان را افرادی شایسته و در خور احترام نمی دانند و قهرا" این چنین کسانی، نفرت و انزجار سایرین را نسبت به خود بر می انگیزند ، و در نتیجه خود را مطرود و منفور جمع احساس نموده و تعادل رفتاری و شخصیتی خود را از دست می دهند . در اسلام مسئله عزت نفس و حرمت مسلمانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است .در قرآن کریم آیات زیادی به این موضوع اشاره دارندکه به عنوان نمونه این آیه را میتوان ذکر کرد :
و لَلِهِ اَلِعّزَهُ وَ لِِرسولِه و للمومنین 11 " عزّت مخصوص خدا و رسول او و مومنان است "
همانگونه که سیره پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) و ائمه معصومین (ع) نشان میدهد رعایت شخصیت افراد وصیانت از عزت نفس آنها و ادای احترام نسبتبه آنها سرلوحه زندگانی این بزرگواران بوده است. شیوه زندگانی رسول اکرم (ص) گواهی صادق بر صدق این مدعاست . و بدون شک می توان گفت که همین امر ، یکی از بزرگترین عوامل پیشرفت و موفقیت آن حضرت در انجام رسالت الهی وی بوده است ."پیشوای عظیم الشان اسلام به تمام جنبه ها و ویژگیهای شخصی و روانی مردم در برخورد با آنها توجه داشت ، در روایت آمده است که : " هر کس بر پیامبر (ص) وارد می شد مورد احترام آن حضرت قرار میگرفت و چه بسا عبای خود را به جای فرش زیر پای او می گسترانید و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می داد 12." هنگامی که یکی از اصحاب به دیدن ایشان می آمد به احترام او آنقدر می نشستند تا وی از مجلس خارج شود و وقتی کسی با آن جناب مصافحه می کرد ، حضرت به او دست می دادند و دست خود را نمی کشیدند تا آن مرد دست خود را بکشد 13 " رسول اکرم (ص) برای رعایت احترام اصحاب خویش و یارانش در مجالس نگاههای مودت آمیزیگان داشت.
5- با خدا زیستن و با او بودن .
انسان هشیار و آگاه و پویا به سوی عالیترین کمال و والاترین حقیقت وجود یعنی خدا در حرکت است . او هر کامی را که جهت تکامل بر می دارد ، قدمی است که او را به خداوند نزدیک می سازد . انسان با یاد خدا در حقیقت با وی ارتباط قلبی و عقلی بر قرار می سازد ، وی با خدای زنده ، شنوا، بینا ، علیم و حکیم سخن می گوید و با او راز و نیاز می پردازد و این است معنای با خدا زیستن .
در نقطه مقابل وقیتی آدم از این مبدا فیاض و مصدر هستی و حیات روی بر تابد و دو رشته ارتباط خود با آن رت بگسلد ، هر حرکتی که از او سر بزرند و هر تلاش و کوششی به عمل آورد او را به وادی گمراهی و هلاکت بیشتر سوق می دهد و به تعبیر قران "معیشت ضنک " را نسیب وی می سازد .
قران کریم در این باره می فرماید : و من اعرض عن ذکری فانَّ له معیشه ضنکاّ 14" آن کسی که از من روی گرداند، دچار مضیقه و تنگنای معیشت خواهد شد " واژه عیش در لغت به معنای "حیات " یعنی زندگی است و معیشت به معنای چیز هایی است که قوام زندگی و ادامه حیات آدمی وابسته به آنهاست و این ها تنها : آب و نان پوشاک و مسکن نیستند بلکه آرامش فکر و آسایش خاطر نیز در ادامه زندگی بهنجار و مطلوب نقش موثری دارد . بنابر این کسی که از لحاظ مادیات در زندگی خویش مرفه است اما روح و قلبش بی قرار است او نیز "معیشت ضنک "و زندگی مشقت باری دارد به گونه ای که خانه وسیع برایش زندان و غذای لذیذ در ذائقه اش نا گوار و غیر مطبوع است و به قول شاعر :
چو دل آرام نباشد زتن آرام مخوا باده صاف ار نبود روشنی از جام مخوا
سخن آخر این که افراد بی ایمان که نقطه اتکاء معنوی و روحانی ندارند آشفته فکر و نگرانند و نا گامی های زندگی و آرزو های بر باد رفته و امیال سر گوفته مانند خاری در دلشان می خلد و پیوسته خویشتن را در منگنه ای از فشار های روانی و عاطفی و وجدانی احساس می کنند و چنانچه گفته شد معیشتی تنگ و خاطر ی رنجیده دارند . در پایان توصیه هایی راکه بااستفاده از منابع اسلامی در زمینه تامین سلامت جسمانی و بهداشت روانی می توان بیان نمود زیلا" ارائه می کنیم
1- خود داری افراد در غذا
2- خود داری از زیاده روی در آمیز های جنسی
3- خود داری از آلوده شدن به مشروبات الکلی و مواد مخدر
4- پرهیز از دست زدند به کارهای سنگین و طاقت فرسا
5- اجتناب از حسد ، خشم ، انتقامجویی ، حرص ، طمع ، یاس ، نا امیدی، تند خویی ، غم و انده و هر عاملی که به نحوی به سلامت جسم و روان اختلال ایجاد نماید .
ارتباط روان درمانی و دین
دین در غرب به نحو تدافعی در قبال بر داشت منفی روانکاوی فرویدی ، واکنش نشان داده و با نادیده گرفتن کل آن یا نفی فراگیری زودرس ، یا مخالفت کرده است . معلوم است که دین در قبال این که صرفا"توهمی انگا شته شود ، ابا و امتناع داشته است ، زیرا این بر داشت ، واقعیت تجربه دینی را انکار می کند . غالبا بر داشت روانمدرمان گرانه از مواد و مطالب دینی روشنی به کار برده است که به خاطر فرضیاتش ، مطالعه عینی را ناممکن کرده است . خوشبختانه ، در رابطه بین روان درمانی و دین ، تحولات مثبتی هم وجود داشته است ، به این شرح که روان درمانی شروع کرده است به تقدیر از نقش روان شناختی و فرهنگی دین ، و دین شروع کرده است به این که روان درمانی را هر چه مناسب تر و به شیوه ای غیر تدافعی تر به کار برد . این مقاله ، ویژگی های عمده رابطه متحول دین و رواندرمانی در غرب را بررسی می کند .
فقط معدودی در روانکاوان بعد از فروید بوده اند که به اندازه او به دین پرداخته اند . مدعیان فروید در باب دین ، از حالت هنجال بر انگیزی فروکش کرد و تا زمانی که تحولات نظری چون و چرا کردن در آنها را لازم دانست ، به صورت وضع ثابت موجود در روانکاوی در آمد . نظریه روانکاوی به دو گروه وسیع و مرتبط با یکدیگر تبدیل شد که یکی از آنها گرایش های روان شناسی زیست شناختی فروید و توجه او به توضیفات مکانیستی پویا یی روانی را ادامه می داد و دیگری دنباله گیر مطالعه کل نگرانه حیات روحی تجربی فرد بود .
در گروه اول آنا فروید (1982-1885) و دیگران به تحولی در روانکاوی مدد رساندند و این تحول در جهت مطالعه نفس و مکانیسم های دفاعی آن بود . به این ترتیب بر داشت قدیمی انطباق با "واقعیت" به هر قیمت ، شروع به تعدیل کرد . در کروه دوم ، ملانی کلاین (1960-1882 م ) و دیگران مطالعه تحولات آغازین شخصی را بر وفق آنچه بعدها روابط موردی نامیده شد ، آغاز کردند .
دو نظریه روانکاوی دیگر که باید در بحث از روان و دین یاد شوند ، عبارتند از اریک فروم (1980- 1900 م ) و ویکتور فرانکل و این نه از آن جهت است که آنان به شیوه ای اساسی ، به تکمیل نظریه روانکاوی مدد رسانند و نه از آن جهت که درک و دریافت روانکاوانه را از تو هم پیش بردند ، بلکه ، از آن روست که آنان دین را چنان که هست ، جدی تر گرفتند و از راه و روش تحولگرایانه یا فرو کاهشی فروید در دین پژوهی ، بریدند. فروم به عنوان نماینده ای از گروه اول نظریه پردازان روانکاوی که بیشتر یاد شد ، ارزش دین را از دیدگاه فرهنگی وسیعی ملاحظه می کرد ، حال آن که فرانکل به عنوان نماینده ای از گروه دوم ، کار کرد روانشناختی دین را در یاری رساندن به تلاش فرد در جستجوی معنی ، ارج می نهاد .
خود – روانشناسی
قهرمانان دینی مانند گذشته، در تحولات نوین نظریه روانکاوی تامل می کنند تا دین را برابر حمله تاریخی ای که تا حدود خود روانکاوی آغاز کرده بود ، توجیه کنند . رواشناسی رشته ای که به مدد هاینتس کوهرت (1981-1913 م) تدوین یافته بود و با روانکاوی ارتباط دارد به نظر می رسد که جدیدتر ین نمونه این گونه تحولات باشد.
کوهرت هم مانند وینیکوت ، مستقیما" به دین تعلق خاطر نداشت . او با بیماراتنی کار می کرد که از داشتن شخصیت خود شیفته وار یا نابسامانی های رفتاری رنج می برند ، یعنی شرایطی که نظریه روانکاوی کلاسیک آن را قابل تحلیل و کاوش نمی دانست ،
چرا که چنین بیمارانی از آنجا که نمی توانند با دیگران ارتباط بر قرار کنند ، نمی توانند در معرض معالجه در آیند .
کوهرت می توانست کسانی را که اسیر خود شیفتگی هستند ، تحلیل کند ، چرا که در خود شیفتگی ارزشی می یافت و این ارزش را با بیمارانش مطرح می ساخت . هر چند در مانگران دین گرا بتازگی شروع به کشف کار های کوهرت کرده اند ، به نظر می رسدکه ارزش آنها در معالجه کسانی که سخت در بند خویش و خود گرا هستند و لذا نمی توانند با دیگران به عنوان دیگران ارتباط بر قرار کنند ، نهفته است . این ناتوانی در ارتباط یافتن با دیگران شامل "دیگری " نهفته در تجربه دینی هم هست ، با این حساب ، خود شیفتگان چه بسا ناتوانی از آنند که کاملا" دینی باشند ، چرا که آنانناتوتنی از آن هساتد که "دیگر بزرگ "همه تجربه های دینی را تجربه کنند به ترتیب ، روانکاری ار ملاحظه "توهم " به صورت تحفیف آمیز ، به ملاحظه آن در پرتو ارزیابی مثبت سیر کرده است . ولی بسیاری رشته ها که در بقیه این مقاله مطرح است کار خود را با قول به مبنای تجربی داشتن "توهم " آغاز می کنند .
یونگ و روانشناسی دین ، روانشناسی تحلیلی (یونک گرایی )
دین – بسیاری در دهه 1950 بر این باور بودند که یونگ یک "فرویدی " است. هر چند او در سال 1909 توسط فروید برای بازدید از دانشگاه کلارک دعوت شد ، اما با این حال نبایداو را تنها یک روانشناس یا روانکاو توصیف کرد .
امروز شما در آمریکا بسیاری از کتابها یونگ در کتابفروشی ها خواهید یافت که حتی از کتاب های مربوط به فروید نیز بسیار بیشتر است .
زیرا ایده های او اکنون بسیار افواه عمومی رایج و متداول شده است . اما یم مشکل وجود دارد و آن این که فهم و درک آثار یونگ ، دشوارتر از فهم و درک آثار فروید است . غالبا" این نکته که یونگ – به ویژه در سال 25 پایانی عمر خود – بیشتر معطوف مسائل مر بوط به "دین شناسی " و "اسطوره شناسی " مورد غفلت واقع می شود .
هر چند خود یونگ معتقد بود که این که این موضوعات بسیار بیش از منظر روانشناسی اهمیت بسیاری دارد . مقاله زیر با رویه توصیفی – تحلیلی به این مسائل پرداخته است .
زندگی یونگ
کارل گوستاو یونگ در 26 جولای 1875 در کسویل (kesswill) سوئیس متولد شد .
پدر او- یوهان پل یونگ – در کلیسای سوئیس کشیش بود و مادر او – انیلی یونک – دختر یک وزیر بود .
هر چند یونگ در سراسر عمر خود با ایده های دینی سر و کار داشت ، اما نهایتا" مناسک و آداب مسیحی امثال پدرش را رد کرد . او در 11سالگی به مدرسه ژیمنازیوم در شهر "بازل " سوئیس رفت و از دانشگاه مدرک پزشکی اخذ کرد .
علایق او در آغاز بین علوم انسانی (تاریخ فلسفه ) و علوم (علوم طبیعی و باستان شناسی ) در نوسان بودند از آنجایی که خانواده او از اقشار کم در آمد بودند ، او سر انجام تصمیم گرفت که علوم انسانی را – به خاطر وجود فرصتهای شغلی کمتر – رها کند . او به باستان شناسی روی آورد اما شهر بازل ، دانشکده ای بر ای این رشته نداشت .
در نهایت یونگ تصمیم گرفت که به پژشکی بپردازد زیرا این کار در آمد بیشتری را برای او به همراه داشت و همین امر سرانجام عاملی شد تا او به سوی مباحث روانشناسی – به ویژه روانشناسی دین و اسطوره – متمایل شود .
کارل گوستاو یونگ ، نیز همچون فروید منشا اسطوره را در اعماق ذهن آدمی و به خصوص در عرصه نا خود هآگاه جستجو کرده است . وی در سایه روان شناسی اعماق، درو نمایه های ناخود آگاه را پی کاوی کرده و می گوید : "عرصه خود اگاه ادمی همچون جزیره ای است بسیار کوچک در اقیانوسی از ناخود آگاهی .
به گفته او جهان نا خود آ گاه از دو بخش اصلی یافته است :
یکی نا خود آگاه فردی که صحنه بروز ظهور انگیزه ها ، امیال و زیست مایه های درونی آدمی است و دیگری نا خود آگاه جمعی که ریشه در تاریخ نوع بشر دارد و چیزی نیست ، جز تجربه های گذشتگان که در پرده ای از ابهام فرو رفته و از خاطر ه ها محو شده است .
در حقیق این سر نمون های (archetype) فراموش شده تاریخ – هر چند وقت یک بار – در صحنه فرهنگ در لباسهایی مبدل – همچون اسطوره ها – پدیدار می شوند . این سر نمون ها یا صورت های اصیل را نمی توان به وضوح در فعالیتهای فرهنگی آدمی مشاهده کرد ، بلکه به صورت های تمثیلی و استعاری در رفتار ، گفتار و حالات افراد جامعه – در قالب اسطوره و یا اشکال دیگر ادبیات – متجلی می شود .
یونگ در یک سخنرانی در سال 1922 اعلام کرد که اسطوره ها . به طور کلی تمامی آثار ادبی و هنر ی مانند موجوداتی زنده در متن فرهنگ رشد می کنند و شکو فا می شوند . در واقع بنیادها و نهادها ی اسطوره ای در طی تاریخ ، در نمادها و باورهای گوناگون آدمی در هم تنیده اند و بدیهی است که استوارتر ین این بنیادها ، اسطوره وحدت جهان و انسان است . در بینش اساطیری میان این دو هیچ گونه جدایی و بیگانگی وجود ندارد .
آنها در وجود با هم یگانه اند ، اما در نمود از یکدیگر جدا هستند و درواقع به همین علت است که در تفکر اسطوره ای – عر فانی انسان را عالم صغیر – جهانی که براساس نا خود آگاه بنا شده است – می نامند و یونگ نا خود آگاه را از تنگنای انگاره های فرویدی رها ساخت و آن را در شناخت روان آدمی و در پیوند با جهان خارج قرار داد.
فروید نا خود آ گاه را بر آمده از خود آگاه و وابسته به آن می دانست ، اما یونگ بر آن بود که بنیان روان آدمی را نا خود آگاه می سازد . در این راستا یونک ناخود آگاه را به سه بخش تقسیم کرد :
1. عرصه ناخود آگاه در دسترس
2. عرصه نا خود آگاه که با اندیشه قابل دستیابی است .
3. هسته نا خود آگاه که دسترسی نا پذیر است .
"نا خود آگاه جمعی " مهمترین دستاورد یونک در عرصه روانشناسی اعماق به شمارمی آید . او نا خود آگاه جمعی را اقیانوسی ورف می شمارد که خود آگاهی بر
فراز آن به زورقی نا چیز می ماند .
او در یکی از سخنرانیهای خود می گوید : "اصطلاح نا خود آگاه را به منظور پژوهش – و با علم به این که به جای آن می تونستم واژه "خدا " را هم به کار کار گیرم – و در آنجایی که به زبان اساطیر سخن می گویم ، مانا خدا و نا خود آگاهی با هم مترادف اند ، زیرا که از مفهوم اولی ، یعنی مانا و خدا ، همان قدر بی خبر یم که از
معنای آخری".
یونگ معتقد است که بر جسته ترین ویژگی نا خود آگاه جمعی آن است که نهانگاه نگاره ها و نماد هایی شگفت است که وی آنها را سر نمون ، صورت ازلی و یا
صورت نوعی نا میده است .
آرکه تیپ از واژه یونانی آرخه توپوس arkhetupos به معنای نمونه کهن و ازلی گرفته شده و درفرهنگ غرب کار نامه ای پر بار دارد . فیلون اسکندرانی آن را صورت الهی خوانده است و در رساله هرمسی ، خداوند نور آرکه تیپی نام گرفته
است .
جان لاک در فلسفه خویش از آرکه تیپ یاد و آن را منظومه ای از نگاره های ذهنی ساده ایده شمرده است که روان آدمی آنها را گرد آوری می کند . اما هر کدام از انها در واقع چیزی را در بر دارد که می توان آن را نمونه کهن نامید . در واقع نمونه های کهن یونگ همان نگاره های ازلیی هستند که در نهاد آدمی با تار و پود وی در آمیخته اند . یونگ می گوید :زبان نا خود آگاه ، زبان نماد هاست . نا خود آگاه بی پرده و برهنه باما سخن نمی گوید، بلکه همواره در جامه ای از رمز و راز و در پوششی از نماد پنهان می گردد .
نا خود آگاه به زبان رویا و اسطوره با ما سخن می کوید . او زادگاه اسطوره و رویا را در درون نا خود اگاه می داند .
وی رویای جمعی را اسطوره می نامد که در طی تاریخ ، اقوام و ملل آن را دیده و به زبان تمثیل و نماد باز گفته اند . در حقیقت نا خود آگاه جمعی همان عامل است که نمادها ی جمعی را پدید می آورد . از سوی دیگر در گستره فرهنگ نماد ها ی جمعی ، ژرفترین لایه های نا خود آگاه را اشکار می سازد . این نماد ها کالبد هایی را تشکیل می دهند که کهن ترین نمونه ها در نهاد شان شکل می گیرد و سپس پدیدار می شود.
ایده ها و عقاید دینی نقش مهمی در آثار یونگ – به ویژه در دوره متاخر – ایفا می کنند او در ابتدا موضوع دین را مانند یک دانشمند تجربی – و نه یک فیلسوف – در نظر می گیرد و به این وسیله می خواهد بگوید که دین واقعیت روانشناسانه است یونگ از مفهوم امر مینوی muminous"برای تشریح آن چه که از دین مراد دارد استفاده می کند و این مفهومی است که ردلف اتو ابداع کرده ست .
امر مینوی همان رازی است که عقاید انسانی را در بر می گیرد . سپس یونگ معطوف بحث از محتوای رویا ها می شود و عقیده دارد که مطالعه رویاها به ما فرصتی برای بررسی تعارف هات و عقیده های شخصی می دهد اما بلافاصله توضیح می دهد که رویکرد او در این موضوع با فروید متفاوت است .
فروید بین معانی سطحی و عمیق رویاها تفاوت قائل می شود در حالی که یونگ معتقد است که دلیلی ندارد که رویاها را امری فریبنده تلقی کنیم . همچنین یونگ می گوید : زمانی رویای ما محتوا ی مذهبی دارد دلیلی ندارد که آن را جدی بگیریم . همچنین او به نقش روح و جسم در اشکال رویاها اهمیت می دهد و می پندارد که آنها به نا خود آگاه ما چارچوب می دهند .
یونگ معتقد است که دین یک رابطه درونی با عالی ترین و نیرومندترین ارزشها – خواه مثبت یا منفی است این رابطه می تواند ارادی یا غیر ارادی باشد . این واقعیت روانشناسانه ای است که نیرومند ترین تاثیر را در عملکرد ما دارد زیرا همواره عامل روانی شدیدی وارد میدان می شود تا آن را خدا بنامیم .
به نظر اتو احساس مینوی با حساس های طبیعی از قبیل احساس زیبایی یا امر عالی تفاوت دارد . احساس های مینوی هر چند با احساس های طبیعی شباهت دارند ، ولی در واقع یگانه و منحصر به فرد ند . آنها از احساس های طبیعی به وجود نمی آیند ، بلکه از احساس امری مینوی نشات می گیرند که ماهیت آن از طریق حالات عاطفی نمایان می شود . ازاین رو احساس های مینوی معرفت بخشند .
"ها شاید به این معنا معرفت بخش باشند که به واقعیتی مینوی و عینی ای اشاره دارند که مواجه با آن طریق تجارت مینوی ، مفهوم امر مینوی را پدید می آورد . در چنین موردی مفهوم امر مینوی مفهومی پسینی و متاخر است ؛ به این معنا که از تجربه واقعیتی عینی و مینوی به وجود آمده است .
از سوی دیگر ، احساس هاس مینوی به این معنا ادراکی و معرفت بخشند که آنها نیز منشا مفهوم امر مینوی هستند و در عین حال واقعیت عینی و مینوی را که این مفهوم بر آن اطلاق می شود ، نمایان می سازد .
در این حالت مفهوم امر مینوی مفهومی پیشینی و ما تقدم است . اتو بر پایه هر دو تفسیر مدعی است احساس های مینوی واقعیت عینی و مینوی ای را ، که او را به شی فی نفسه (نومن ) تعبیر می کند ، نمایان می سازند . (4) به نظر می رسد او عنصر غیر عقلانی امر مینوی در کانون ایده امر قدسی قرار دارد و گوهر همه ادیان است . (5) همچنین مبنای مشترک خود آگاهی دینی است که از "ژرف ترین بنیان شناخت که نفس واجد آن است نشات می گیرد ".
هر چند دغهغه اصلی اتو از جدا سازی عنصر غیر عقلانی از امر مینوی و تلقی آن عنصر به عنوان هسته مفهوم امر قدسی ، فراهم آوردن تحلیلی پدیدار شناسانه از ساختار خو د آگاهی دینی است ، ولی در همان حال عنصری را که مقوم مشترک یا گوهر همه ادیان است ، نشان می دهد .
این موضوع لوازم مهمی برای مطالعه ادیان دارد و تاثیر او بر افرادی که تکثر دینی توجه دارند ، حائز اهمیت بوده است . به عنوان نمونه تصور و بر داشت تیلیش از دین و رویکردسنخ شناسانه و پویای وی به دین پژوهی تا حدودی زیادی مرهون تحلیل پدیدار شناسانه اتو است . با این همه به رغم اتو مفهوم امر قدسی مبنای مشترک یا گوهر دین است . لذا او را به عنوان نماینده بر جسته رویکرد گوهر گرایان به تکثر دینی معرفی می کنند .
کارل گوستا و یونگ بر خلاف فروید نگرش مثبتی در باره دین اتخاذ می کند و اعتقادش را با صراحت این گونه بیان می کند که دین عنصر طبیعی زندگی انسان است و برای سلامت روحی انسان ضروری است .
او ادعا می کند کخ : در میان بیماران من در نیمه دوم زندگی ام – به عبارت دیگر در طول بیش از 35 سال – حتی یک نفر نبوده است که مسئله و مشکل او در نهایت جستجو ی نوعی نگرش دینی در باب زندگی نبوده باشد . با جرات می توان گفت که مه آنها احساس بدی داشتند برای این که از تعالیمی که در ادیان زنده هر عنصر به پیروان خود داده اند ، بی بهرهمانده بودند و هر یک از آنها که نگرش دینی خود را دوباره به دسن نیاورند واقعا" شفا نیافته است .
فروید و یونگ هر دو نظر به طبیعت گرایانه ای در باب دین دارند ، ولی تفاوت آنها در این است که یونگ نگرش الحادی فروید را نمی پذیرد و در عوض تر جیح می دهد صورتی از لاادری را تایید کند که مسئله ماهیت واقعیت مطلق را بی پاسخ رها می کند و ارزیابی مثبت تری نسبت به ارزش دین اتخاذ می کند .
یونگ مدعی است که انسان همواره به کمک دین نیازمند بوده است و این موضوع که روانشناسان فرویدی نادیده انگاشتند . کمک دین بدین ترتیب است که نا خود آگاه روان آدمی را به مرتبه آگاهی می رساند و سپس انسان را آزاد می گذارد تا بهترین وجه ممکن بر آن فائق آید .
به نظر یونگ آزاد گذاشتن نا خود آگاه نظیر رها کردن گله وحشیان است . به همین دلیل بشر ادیان در التیام بخشیدن به بیماری های روانی مفید واقع می شوند ، این مطلب خصوصا" در مورد دو دین بزرگ مسیحیت و بودیسم صادق است .
یونگ معتقد است روان درمانگری اغلب مجبور است مثل کشیش عمل کند و مسائلی را که کا ملا" به حوزه عالمان الهیات تعلق دارند بررسی کند . به اعتقاد او روان درمانگری نمی تواند این مسائل را نا دیده بگیرد و با این امید به کار ادمه دهد کار قوای شفا بخش از اعماق روانی سر بر می آورد که قوای مخرب تولید می کرد .
یونگ از آدمی به عنوان "یکی از نهانترین و اسرارآمیز ترین ساحت های تجربه بشر تعبیر می کند " (10) و در اعماق روان نا حیه ای است که وی را نا خود آگاه جمعی می خواند . این ناحیه الگوهای آرمانی (11) کاملی را بر دارد که می توانند موجود مستقلی را فرض کنند و به عنوان راهنایان معنوی در حیات بشر خدمت کنند .
انسان مذهبی می گوید هدایت او از جانب خدا است . اما یونگ با توجه به وضهیت اکثر بیمارانش از استناد به این موضوع احتراز جست و در عوض از آگاهی نفس به زندگی خود انگیخته اش سخن به میان آورد . این نمونه های آدمی باعث تبدیل نیرو های ویرانگربه قوای شفا بخش و پایان بیماری انسان می شوند . این عمل چنان است که گویی از اعماق روان چیزی برای مواجهه با انسان و آغاز فرایند شفا بخشی سر بر می آورد .
یونگ مدعی است فعالیت خود جوش الگوها نمونه آرمانی ، جلو ه هایی از ارواح اند ؛ خواه ذهن خود آگاه این موضوع را در یابد یا در نیابد ، این جلوه ها در حل تعارضات درونی بیمار به او کمک می کنند و موجبات یکپارچگی شخصیت او را فراهم می آورند
او معتقد است روان درمانگران ، بر داشت کلیسا را نسبت به این وظیفه شفا بخش می پذیرند ، زیرا تصدیق می کند که جلوه های روح به طور شگفت انگیز تغییر می کنند و دائما می توانند در تاریخ بشریت تکرار و تجدید شوند . (12)
نکته ای که باید در این جا مورد توجه قرار دا این است که یونگ نظرش را درباره ضمیر نا خود آگاه جمعی به این منظور اظهار داشت که تکرار و باز گشت علائم یکسان در خواب ها ، افسانه ها ، آثار هنری و ادیان را تبیین کند .
یک فرض این است که او می خواهد دلیل تکرار دائمی بعضی از صور مثالی را در ادبیات ، هنر ، متون دینی شرقی و در خواب های بیمارانش تبیین کنند . با این همه باید پذیرفت که ظاهرا به نظر می رسد او ضمیر نا خود آگاه را نه تنها به عنوان فرضی تبیین کننده ، بلکه به عنوان چیزی که واقعاً وجود دارد و به عنوان امری ثابت مد نظر قرار می دهد ، لکن خاطر نشان می کند واقعیت نا خود آگاه را نمی توان به گونه ای ارائه کرد که با معیار های علم یا منطق منطبق با شد . (13)
به نظر یونگ ، ضمیر نا خود آگاه جمعی که در آن الگو ها یا تصاویر اولیه وجود دارد، ذخیره تجربه جمعی نوع بشر در طی اعصار متمادی است . این تصاویر اولیه "قدیمی ترین و فراگیر ترین "صورفکر " آدمی است . آنها احساسات اند و هم افکار . به واقع آنها زندگی مستقل خودشان را دارند "(14) آنها "می توانند بی حد و حصر بسط یابند و تجزیه شوند " و الگو و عین ثابت ناظر به تصور خدا به مشابهت میان نفس و خدا اشاره دارد .
همان طور که چشم با خورشید مطابقت دارد ، با خدا نیز مطابقت دارد که این مطلب دلیلعمده این مدعاست که "به لحاظ روان شناختی قابل تصور نیست که خدا صرفا مطلقا دیگر باشد . برای این که "مطلقا دیگر "هر گز نمی توند یکی از عمیق ترین و دقیق ترین روابط نفس – یعنی دقیقا همان چیزی که خدا است – باشد " (15).
انسان که نمی تواند در یابد دین راز بزرگی (16) است که ریشه در روان آدمی دارد صرفاً صورت خارجی ایمان نیست ، نمی داند دین چیست ؟ (17) این به معنای به مقام خدایی رساندن یا بتساختن از نفس نیست ، بلکه صرفاً تصدیق این است که نفس کار کرد دینی دارد و میان آن و صورت بیرونی شباهت وجود دارد . "بر این اساس وقتی به عنوان روان شناس می گویم خدا یک صورت مثالی است ، مقصودم از آن "نمونه "در روان است " (18)
کار تحقیق روان شناختی این است که به شبا هت میان صور مثالی و ایده های دینی اشاره کند ، خواه آن ایده ها به عنوان مثال با علت نخستین در ارتباط باشند یا به صورت خدا ، پوروشا(19) ، آتمن (20)یا تا ئو (21) داشته باشند ، چنین تحقیقی چشم و گوش انسان را نسبت به معنا ی اعتقاد های دینی باز می کند و فرصت مناسبی برای فهم تصورات اولیه یا صور مثالی دیگری که تعالیم دینی باید ارائه کنند فراهم می آورد .
ادیان بر علت نخستین ، که از آن به خدا ، آتمن و غیره تعبیر می شود ، پای می فشرند ، ولی روان شناسی بر صورت مثالی یا صورت اولیه ای تا کید می کند که ابهام آن توسط هیچ صورت مثالی متناظر ، "خود "(21) [=نفس] است که به قدری مبهم است که صور متعین زیادی می توانند نماد آن بشوند .
نماد مسیح و نماد بودا هر دو نمادهای متکامل و متمایزترین نماد های "خود " می باشند (23) و به همین دلیل یونگ نسبت به دین نگرش مثبت دارد ، زیرا از نظر او دین صورتی از الگو های مثالی "خود " ، یعنی جلوه ای از روح است و نظیر روان در مانی ، برای نفس مفید است . به عنوان مثال مردم کلیسا کاتولیک دلبستگی دارند صرفا به این دلیل که در آنجا احساس خوبی دارند و دین اولیه به وضوح برای مردم اولیه مناسب تر است از هر صورتی مسیحیت که برای آنها بیگانه است . (24)
یونگ میان دین و اصول عقاید ، که وی صور مدونتجربی می داند ، فرق می گذارد و آنها را مظاهر حقیقت ابدی نمی داند . (25) با این همه اصول عقاید کار کرد مهمی در جامعه دارند و به این معنا که نماد خا جا یگزینتجربه مستقیم می شوند که در مورد مسیحیت این کار به وسیله مقامهای کلیسا انجام می شود . (26)
با این مه روان شناس می بایست با تجربه اولیه که احکام جزئی ، مناسک و اصول عقاید حاکی از آن هستند ، سرو کار داشته باشد .
اگر او به اصول عقاید ملتزم باشد ، در تفسیر فعالیت خود جوش صور مثالی ضمیر نا خود آگاه آزاد نخواهد بود . این صور مثالی را "می توان به لحاظ تجربی معادل های اصول جزئی دینی دانست " . (27) آنچه در مورد اصول عقاید صادق است بر ادیان نیز اطلاق می شود . همان گونه که دیدیم از نظر یونگ "غیر قابل تصور است که صورت مثالی را بر طرف کند . "(28)
او نتیجه می گیرد خدا در صور و زباه های بسیار متجلی شود و به هیچ وجه چنین نیست که یک جلوه صادق و بقیه با طل باشند ، بلکه همه جلوه ها صادق اند .
ولی با ادعای یگانه بودن تجلی خدا در عیسی با ید چه کرد ؟ یونگ می گوید : نماد مسیح از اهمیت زیادی بر خودار است و متکامل ترین نماد "خود " است ، اما همین امر در مورد نماد و بودا اهم صادق است . و تجربه صورت مثالی "خود " می تواند یک نفر را به حقیقت مسیح و دیگری را به حقیقت بودا رهنمون شود . (29)
نتیجه آن که هیچ دینی نمی تواند ادعای خاتمیت مطلق بودن کند . صورت مثالی "خود "برای برخی به صورت مسیح جلوه گرمی شود و برای دیگران صورت پوروشا ، آتمن ، هیرانیا گاربها (30) یا بودا به خود می گیرد . (31) با توجه به این که صورت مثالی "خود " متناظر با ایده ها ی دینی است که در ارتباط با علت نخستین اند ، یونگ بدین ترتیب از دیدگاه روان شناختی اش نسبت به سنتهای دینی مختلف جهان به رویکردی دست می یابد که به هیچ وجه با پاسخ های سایر گوهر گرایان به تکثر گرایی دینی متفاوت نیست .
روانشناسی یونگ ، کمابیش یک روانشناسی بدون توهم است .یونگ هم تحویل گرا بود ، ولی تحویل گرایی او ، به تحویل گرایی دینی فروید شباهت نداشت . یونگ می توانست دین را بر وفق واقعیت فی نفسه آن به عنوان یک فعالیت انسانی به روشنی ملاحظه کند . هر چند امکان دارد که زلالی دین با ریا و نفاق اجتماعی یا درد مند ی و بیمار گونگی شخصی آلوده شود ، مع الوصف بر واقعیت تجربه ای استوار است که نمی توان آن را با روش روان شناختی ، به سایر انگیزه های نا خود آگاه تجزیه و تحلیل کرد .
در این جا یونگ یک نکته روش شناختی مهم را مطرح می سازد و آن این است که اثبات یا رد وجود خداوند ، کار روانشناسی نیست ، روانشناسی می توانند آثار و تبعات روانی تصویر خدا و پیشینه های اساطیر ی آن مورد بحث و بررسی قرار دهد ، ولی نه وجود خدا را جدا از روح انسانی . تاکید و اصرار در باب واقعیت و اهمیت تجربه دینی ، موضعی بود که یونگ تا پایان عمر ش حفظ کرد . در مصاحبه ای با بی سی از او که عمرش از هشتاد هم گذشته بود ، پرسیدند آیا ه خدا اعتقاد دارد ؟ و او پاسخ داد: "حتما لازم نیست که اعتقاد داشته باشم . من او را می شناسم ".
روانکاو یا روان درمان گری که تحت تاثیر یونک و تحولات روان شناسی یونگی است ، لزوما به مسائل دینی مراجعه کننده یا بیمار خود احترام می گذارد .
موسسات یونگی از همان آغاز ، نسبت به کسانی که تعلیم و تربیت دینی دارند ، نظر مساعدی داشته اند بنابر این ، واقعیت تجربی دینی به نحوی قدر و ارج یافته است که در میان دینی که از نظر روان شناسی سالم و دینی که از نظر روانشناسی ناسالم است ، فرق بگذارند .
در اینجا انتقاد مشهوری که از روانشناسی یونگی کرده اند ، مورد پیدا می کند : مراجعه کنند گان یا اصطلاح بیماران ، در این موسسه ها یا مکتب ، لزوما به این تشویق نمی شوند که تجربه دینی شان را به نحو ی با گروه های دینی مستقر پیوند بزنند و یکسان و همسان بینند . یعنی در نظام یونگی ، جنبه فردی تجربه دینی ، به نحوی ستایش می شود که همواره سازنده نیست .
مشاوره دینی
در ارتباط بین روان در مانی و دین ، مشاوره دینی در تقابل با نظریه روانکاوی ، مشروعیت تجربی دینی را اساس کار خود می گیرد . مشاوره دینی ، دومصداق عمده دارد : مشاوره کشیشی (و رابطه اش با تعلیم و تربیت حوزوی ) و تعلیم و تربیت کشیشی کلینیکی (که از این پس به اختصارات ک ک نامیده می شود . )
تعلیم و تربیت حوزوی و مشاوره کشیشی
2 عامل به هم پیوستن ، بر مسیر تحول و تکامل مشاوره دینی اثر گذارده است : یکی ، نیاز حوزویابی که مشاوره را بیاموزند ، دوم ، تحول خود رشته مشاوره کشیشی . عامل نخست از این جهت مهم است که طبق بررسی افکار عمومی در ایلات متحده اغلب مردم پیش از آن که برای مسائل و مشکلات شخصی شان به سایر متخصصان مراجعه کنند ، به روحانیان روی می آورند . مع الوصف درس و بحث های مفصل و سنگین حوزوی نوعا اجازه پرورش یافتن عمیق در زمینه مشاوره را نمی دهد (تا چه رسد به درمانی) ؛ و وقتی هم اجازه می دهد ، مشاوره نه بینش و بر داشت روان شناختی ، بلکه مفاهیم کتاب مقدس استوار است که از نظر فرهنگی محدود و مقید و آشکارا تادیبی است . پا به پای رشد محافظه کاری دینی و نهادی شدن آن ، روانشناسی و روانکاوی رفته رفته نفوذ خود را در مشاوره دینی از دست می دهد . با وجود این بعضی محققان جهت پیوند بین مشاوره کشیشی و روان درمانی را دریافته اند راهنماهای مفیدی برای روحانیان نوشته و نشان داده اند که چه وقت و چگونه کار مشاوره را بر عهده بگیرند و چه وقت و چگونه به متخصصان حرفه ای روان شناسی مراجعه کنند .
دو نمونه از این گونه آثار عبارتند از : روحانی در مقام دردشناسی (1976م) اثر پاول و پرویزر و آنجا که دین بیمار می شود . (1970) اثر دین ا اوتس .
به هر حال به رغم کوشش هایی در این زمینه مشاوره کشیشی به عنوان یک رشته هنوز باید هویت و راه و روش روشنی برای خود دست و پا کند چرا که از یک سو بین چشم اندازه های نومید کننده روان درمانی و نظریه روان کاوی و از سوی دیگر ین نهادها و تجربه دینی ، گیر کرده است .
تعلیم و تربیت کشیشی کلینیکی (ت ک ک )
تعلیم و تربیت کشیشی کلینیکی (ت ک ک ) هر چند در سال 1925م تشکل یافت و نظامی رسمی برای حوزویان با آموزش کلینیکی و روحانیان برای کار با انسان های دردمند در بیمارستان ها ، آسایشگاه های روانی و زندان ها شد . خود چند پیشینه داشت . این نهضت ها ، انگیزه ای مشترک برای مطالعه علمی معنویت داشتند و نوعی نارضایتی از تعلیم و تربیت الهیاتی زمانی که یکسره در بند آموزه های کلامی ، و غافل از واقعیت حیات عاطفی انسان بود .
تحول و تکامل ت ک ک ، عمدتا مرهون کوشش های آنتون بو آزن (1965-1876م ) روحانی قائل به نهضت استقلال کلیسا ها بود . بو آزن در اوایل دهه 1920م ، به بیماری عصبی با علائم جنون وار مبتلا شد
و از آن پس تحت درمان بیمارستانی قرار گرفته بود . او تلاش های خود را در جستجو معنی در تجریه خویش در کتابی به نام اعماق (1960م) به خوبی تصویر کرده است اثری که هنوز هم خواندنش دلپذیر است بو آزن نخستین کسی بود که بسیاری از عناصری را که امروزه مرکز و محور ت ک ک دانسته می شود تدارک دید .
همایش نقش دین در بهداشت روان آغاز بکار کرد
دومین همایش سراسری نقش دین در بهداشت روان امروز – شنبه – با شرکت پژوهشگران و محققان ایرانی و خارجی در سالن رازی دانشگاه علوم پزشکی ایران بر گزار شد .
دکتر مهدی فتحی رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایران در این همایش با اشاره به نقش دین د تاثیر بهداشت روان گفت : بهداشت روان یک مساله تخصصی نیست و مردم با آن در ارتباط هستند .
وی تاکید کرد "نتایج این همایش باید پس از استخراج در جامعه عملیاتی شود و در این زمینه نیز باید فرهنگ سازی شود . "
رئیسدانشگاه علوم پزشکی ایران از این همایش با فاصله زمانی 10 ساله بر گزار می شود ، انتقاد کرد .
دکتر جعفر بو الهری دبیر همایش بررسی علمی بهداشت روان در دین نیر لازمه تغییر و تحول در کمیت و کیفیت مطالعات در حوزه دین و روان را حساسیت – سازی ، آگاهی و مهارت پژوهشگران دو حوزه علم و دین دانست .
وی بر انجام پژوهش ها و مطالعات پیشرفته در حوزه بهداشت روان و دین تاکید کرد و گفت : برای این که ارزش واقعی دین واسلام در حوزه سلامت روان آشکار شود باید در این زمینه با تجربه علمی ، روان شناسی پیشرفته دانشگاهی جهانی که به دور از ارزش ها و معنویت صورت می گیرد رقابت شود .
دکتر مهدی محقق رییس انجمن آثار مفاخر ملی در این همایش ، گفت : انسانیت انسان جوهر لطیفی است که در وجود انسان قرار دارد و کسب کمال می کند و از آن تعبیر به نفس و روح می شود .
این استاد حوزه و دانشگاه گفت : این روح باید در جایی آرام باشد تا حاکم بر بدن بوده و بدن را راهنمایی کند .
"محقق"، فلسفه و طب را دخیل در یکدیگر دانست و گفت : پزشک فاضل با ید هم فلسفه و هم روان پزشکی را بداند چون در هر فرد روح و بدن تاثیر یکسان دارد .
مفهوم عدالت دینی ، معنویت و مذهب ، مقایسه مفهوم قلب در قران کریم با مفهوم روان در علوم رفتاری ادراک مفهوم خدا و بهزیستی روانشناختی ، رابطه بین هویت دینی و باور های غیر منطقی ، ارتباط نماز با ابعاد هشتگانه سلامت در سالمندان از جمله مباحثی است که همایش "نقش در بهداشت روان " بررسی می شود .
همایش سراسری نقش دین در بهداشت روان به مدت سه روز توسط معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران و با همکاری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه انستیتو روانپزشکی تهران ، مرکز تحقیقات بهداشت روان دفتر مطالعات اسلامی در بهداشت روان و با حضور استادان و دانشجویان دانشگاه های داخلی و تعدادی از دانشگاه های خارجی بر گزار می شود .
270 مقاله برای شرکت در این همایش ارایه شده که 60 مقاله به صورت شفاهی وپوستر ارایه می شود .
روانشناسی رابطه بلا و ایمان در دین
اینکه مولای در بندمان موسی بن جعفر علیه السلام می فر ماید : المومن مثل کفتی المیزان ، کلما زید فی ایمانه زید فی بلا ئه ، ناظر به همین معناست. رابطه ی بلاء و ایمان رابطه ای مستقیم و بی واسطه است . منتهی تلاش بعضی بر این است که افراد مومن جامعه ی با ایمان تنها یک کفه داشته باشد .
مانند کبوتری با یک بال . مسلم است کبوتر با یک بال قدرت پرواز نخواهد داشت . اصلا اصل اولی در پرنده و اوج است . پرنده هر اندازه بتواند اوج بگیرد ، به همان اندازه جهان را به زیر بال و پر خود خواهد داشت . پرنده روی زمین مانند مرغ است ، که در عروسی و غزا قربانی می شود .
بنابر این مومن دو بال و دو کفه دارد ، 1- حب 2- بغض . اینکه در لسان ائمه ی معصومین سلام علیهم اجمعین آمده است که : الدین حب و بغض . نشانگر همین معناست. البته حب تمامی سختی ها راه را لطیف می سازد و در مقابل بسیاری از دست اندازها و عقبه ها یار یگر مهربانی است . بدون محبت گلهای در خت دین در قدر و منزلت حب و محبت تشکیک کند ، اما نگرانی در آنجاست که جمعی بر آنند تا همه ی دین را در یک کفه گرد آورند . و پرواز را با یک بال انجام دهند . و بال دوم و کفه ی دوم تر ازو را نا دیده گیرند.
وقتی در حوزه روانشناسی اوام و ادیان وارد می شویم ، می بینیم در هر کدام یک کلمه ی کلیدی وجود دارد . یهود روانشناسی مظلوم نمایی بدنیا شناسانده می شود .
با اینکه یهودیان در قران به قساوت و سخت دلی معرف شده اند و در خارج هر لحظه جنایتی هولناک می آفرینند اما فریاد مظلومیت آنها به گوش عالم و آدم را کرکر ده است . آنان آنقدر در این راه موفق عمل کرداه اند که در موزه های جعل و تحریفشان، روح و روان مردم بینوا را با انواع حیل تسخیر می کنند . تا آنجایی که اشک بازدید کنندگان کمترین چیزی است که جاری می شود .
هنگامی که روان شناسی مردم ایران مورد مطالعه قرار می گیرد ، می بینید که ایرانیان همه جا از یک روانشناسی استفاده می کنند و آن پز است . ایرانی دوست ندارد شکست خورده و ستم دیده باشد ، لذا هر جایی هم که شکست به سراغش آمد و زمین گیر شد ، نوعی نوحه سرائی کرد که انگار دشمن به اسارت او در آمده ، و هر جا که در جنگ کم آورده . با حربه ی فرهنگ ، دشمن را خودی ساخته است .
اما روانشناسی شیعیان بر اساس محبت است ، و شما از هر کلمه ای کلمه ی محبت و مشتقات آن را می شنوید . شیعه در جنگ هم بی بهره از محبت نیست . شما جنگ بدون کینه را فقط در شیعیان می بینید . بدون هیچ گونه تردیدی دوستانه رفتار کردن با دشمنان را فقط در شیعیان می توان سراغ گرفت . این روانشناسی را می توان در رفتار و کردار مردم بسیاری مشاهده کرد . اگر پدری که دخترش را با تنی نیمه برهنه از زیر قران به خانه بخت می فرستد با یان سوال مواجه شود که تن برهنه و قران با هم سازگاری ندارند ، در جواب می گوید من دین را دوست دارم . فردی که عرق میخورد و رفتار دینی هم دارد ، گرفتار دین دوستی است ، او فقط دین را دوست دارد . خانه ای که قران گرانبها یی را در بهترین وضعیت و در بهترین محل قرار می دهد اما رفتار ی مغایر با احکام کتاب آسمانی دارد ، تنها از دین ، دوست داشتن آن و بوسیدن قرآن را یاد گرفته است . آن جوان مسلمانی که غلو می کند وقتی توبیخ می شود در پاسخ می گوید این کار دل است و ربطی به دین ندارد …
آنکه از دین بغض را بر می دارد هر لحظه ممکن است گرفتار دسیسه های دشمن پیدا و نا پیدا شود . توجه کرده اید که کودک به جهت عدم شناخت آگاهی با مار سمی خطر ناکی دوست شده است همین کودک وقتی پا به سن می کذارد با مار دوستی نمی کند . هر چه قدر شناخت کودک و شناخت آدمی نسبت به مار و نسبت به دشمن بیشتر باشد به همان اندازه استعداد و آمادگی او بیشتر خواهد بود . بغض حاصل شناخت شما از دشمن است چه اندازه دشمن شناسی می دانید به همان اندازه بال دیگر دینیان کامل تر است . هر چه قدر نسبت به دشمن شناخت داشته باشید به همان اندازه تدارک می بینید . اگرچه در جه دشمن شناسی شما 30 باشد در جهی تدارک شما 25 تا 35 خواهد بود ، اگر درجه ی شناختتان 100باشد به همان اندازه درجه تدارک شما بالا خواهد رفت . اگر در شناخت نسبت به دشمن کوتاهی داشته باشید و دشمنتان را در حد بسیار ضعیف بشناسید و یا خدای نا کرده اصلا نشناسید ، متاسفانه باید بگویم که هر لحظه ریشه های درخت دینتان در معرض آسیب جدی است .
اگر دشمن دندانهای تیز و نمایانی داشته باشد ، شناخت آن سخت نخواهد بود ، اگر دشمن شاخ های بلندی داشته باشد و از خود بوی بد منتشر بسازد ، شناخت آن به آسانی میسر است . اگر دشمن استتار نکند و آشکارا حمله آورد مبارزه با او راحت تر خواهد بود . اما اگر دشمن همچون شیطان ، شیطنت های خاص خود را با پوششی لطیف عرضه کند ، مسلما مبارزه با دشمنی که محسوس نیست و نا پیدا است ،کاری طاقت فرسا خواهد بود . اگر دشمن موفق شود خود را محبوب بسازد و دلربا یی کند آن وقت کار برای بیداران بسیار سخت تر از هر وقت دیگر خواهد شد و امروز آن روز است و نگرانی بزرگان دین از این که می بینید روح و روان جامعه در حال تغییر و به نفع دشمن قابل ملاحظه است .
مددکاری اجتماعی و رابطه روان شناسی و دین
تعلیم و تربیتی که مددکاران اجتماعی می بینند نیز به شکاف دین و انجام خدمات اجتماعی مخصوصا "روان در مانی " می افزاید . این نکته واقعیت دارد ، با آن که تعداد فزاینده ای از مدارس عالی مربوط به مددکاری اجتماعی ، با حوزه های علمیه همکاری دارند و گاه درجه های فارغ التحصیلی مشترکی به دانشجویا ن عرصه می کند به رغم همکاری و هم فکری بین مدارس عالی مدد کاری اجتماعی و حوزه های علمیه ، این کار به عهده خود دانشجویان است که بین دو برنامه درسی به ابتکار خود وفق دهند . و تلفیق این دو برنامه نشان می دهد که برنامه درسی حوزه ها سبک تر و کم محتوا تر شده است . مدارس عالیمددکاری اجتماعی برای جبران این نقیصه ، به ابعاد دینی روانکاوی در برنامه های درسی شان توجه نمی کند ، علاوه بر این که مدد کاری اجتماعی در آغاز تکوینش به عنوان یک رشته دانشگاهی ، شدیدا" و عمیقا تحت تاثیر نظریه روانکاوی بوده است روانکاوی که با توجه به مشکلات علمی و نظری مددکار ی اجتماعی عرصه می شود به احتمال بسیار ، مسائل و مباحث دینی را از دیدگاه های روانکاوانه فرویدی محض می نگرد ، که طبعا به ارزش های مثبت "توهم" وقعی نمی گذارد .
فصل سوم
تعیین روش تحقیق
جامعه مورد مطالعه :
جامعه مورد مطالعه در تحقیق حاضر عبارتند از دانش جویان ورودی 1385 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر که طبق آمار بدست آمده بالای 2200 نفر است که در رشته های مختلف مشغول به تحصیل هستند و جامعه آماری مورد مطالعه را تشکیل می دهد
حجم نمونه :
با توجه به جامعه مورد مطالعه بر آوردن کل آن از بین 2200نفر 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده که آزمون ویژگیهای شخصیتی و جهت ها ارزشهای مذهبی بر روی آن اجرا گردیده است .
روش نمونه گیری :
روش نمونه گیری در تحقیق ح-اضر از نوع طبقه ای که در روش نمونه گیری طبقه ای در مطالعه های که محقق قصد مقایسه زیر کروهای مختلف را داشته باشد مناسب است به طور خلاصه دو روش نمونه گیری طبقه ای محقق مطمئن است که نحو ه انتخاب شده
بر اساس ویژگی ها عوامل که اساس آن طبقه بندی بو ده اند نماینده واقعی جامعه مورد نظر است .
ابزار اندازگیری در تحقیق
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر عبارتند از گرسش نامه ویژگی های شخصیتی صفیه سوتا است که اختلافات رفتاری حرکتی و جسمی را بر عهده دارد به این صورت که این پرسش نامه که نام اختصاصی آن به نام m .m .p .i است و نام کلی آن پرسش نامه چند شخصیتی صفیه سوتا است که در سال 1973 توسط مک لین رهتاوی طراحی شده است که طبق هنجار گزینی ایرانی این آزمون دارای سوال است که دارای یک نمودار است که 3 مقیاس روایی l, f ,k دارد و 8 مقیاس بالینی که تفاوت آن با هنجار کزینی به این صورت است که علاوه بر 3 مقیاس l, f, k دارای یک علامت سوال است و در مقیاس بالینی هم در مقیاس اضافه دارد . این پرشس نامه دارای 7 سوال در کزینه ای است که گزینه ها به بله و خیر طبقه بندی شده است مدت اجرای آزمون 25 الی 30 دقیقه است و طبق تحقیقات انجام شده روایی این آزمون 62 درصد پایانی آن 70 درصد بوده است شیوی اجرای آزمون که هم به صورت گروهی است و هم به صورت فردی که در تحقیق حاضر به صورت گروهی انجام گرفته است .
پرسش نامه جهت های مذهبی که این پرسش نامه دارای 40 سوال 5 گزینه ای است که گزینه ها عباتند از کاملا موافقه ، تا حدی موافقه و نظری ندارم تا حدی فی لفم کاملا فی لفم که غره گذاری آزمون از طریق کلید صورت می گیرد که از نمره 5 تا 1 طبقه بندی شده است و گاهی هم از 1 تا 5 و حکم بر عکس را دارد . این آزمون جهت سنجش میزان اعتقادات مذهبی و ایمان اشخاص است که طبق تحقیقات انجام شده 60 درصد پایانی و 78 درصد روایی آزمون بوده است مدت اجرای آزمون 30 دقیقه است و شیوه اجرای آزمون هم به صورت گروهی است و هم به صورت فردی که در تحقیق حاضر از نوع گروهی تشکیل شده است
روش آماری مربوط به فرضیه
جهت آزمون فرضیه تحقیق و بررسی رابطه بین اختلالات رفتاری و جهت های مذهبی از روش آماری ضریب بهم پیرسون در سطح آمار استنباطی استفاده گردیده که فرمول آماری آن به شرح زیر است
روش تحقیق
روش تحقیق استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع همبستگی است . که هدف از تحقیق همبستگی عبارت است از درک رتئوهای پیچیده رفتاری از طریق مطالعه هم بستگی بین این رتئو های متغیر هایی که فرض می شود بین آنها رابطه وجود دارد این روش مخصوصاً در شرایط مفید است که هدف آن کشف رابطه بین متغیر هایی باشد که مورد آنها تحقیقاتی انجام نشده است به منظور درک مراحل اجرای روش تحقیق هم بستگس ، مطالعه ی را که در فرضیه توجه شاگردان و دانش پژوهان است مورد توجه قرار داده است .
فصل چهارم
یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه فصل چهارم
جهت سنجش فرضیه تحقیق و بررسی میزان اختلالات رفتاری و جهت های مذهبی و روش آماری ضریب هم بستگی پیرامون استفاده گردیده که نمرات خام آزمون ویژگیهای شخصیتی در رتبه x و نمره جهت های مذهبی در رتبه y قرار دارد که بعد از به نظر رساندن و ضریب x, y و جمع نمرات بدست آمده وارد فرمول ضریب هم بستگی کرده نتایج بدست آمده را بیان می کنیم .
جدول 1-4 : نمرات خام آزمون ها از آزمون جهت های مذهبی و اختلالات رفتا ری
y x ردیف y x ردیف y x ردیف
38 52 51 38 68 26 38 60 1
32 60 52 32 62 27 36 62 2
30 62 53 30 60 28 32 48 3
28 48 54 38 58 29 34 52 4
32 49 55 32 52 30 42 62 5
30 48 56 30 50 31 48 50 6
28 52 57 28 48 32 42 62 7
28 32 50 58 26 52 33 40 8
42 68 59 38 62 34 38 46 9
40 52 60 2 58 35 36 48 10
40 52 36 32 52 11
52 48 37 38 50 12
40 42 38 32 62 13
38 40 39 38 60 14
42 38 40 36 52 15
40 52 41 37 58 16
38 42 42 48 54 17
36 48 43 42 56 18
32 52 44 42 58 19
38 50 45 40 52 20
36 48 46 40 50 21
52 42 47 38 62 22
50 40 48 32 60 23
38 58 49 32 52 24
42 50 50 30 50 25
همانطور که ملاحظه می گردد جهت آزمون فرضیه تحقیق و بررسی رابطه بین اختلالات رفتاری و جهت و ارزش های مذهبی آماری ضریب بهم بستگی پیرسون در سطح آماری استنباطی استفاده کردیده که نتایج تحقیق 2-4 آورده است .
جدول 2-4 : بررسی رابطه بین جهت های مذهبی و اختلالات رفتاری دانش جویان
تعداد
آزمونها
rxy
t جدول
elf
سطح
سطح معنی داری
60
دانش جویان
687%
671/5
672/4
59
5%
همانطور که جدول 2-4 نشان می دهد چون ضریب بهم پیوستگی بدست آمده برابر 678% و t حاصل آن جهت اعتبار ضریب بهم پیوستگی برابر 5/67% از t جدول 4/672 با درجه 59 در سطح معنی داری 5% بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته و بین جهت های مذهبی و اختلالات رفتاری دانش جویان رابطه دارد .
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
بحث نتیجه گیری :
گاهی اوقات آدمی در رفتار و کردار خود دچار اختلالاتی می شود که بعضی از عوامل باعث از بین رفتن این اختلالات می شود که در این راستا و چیزی که مربوط به تحقیق ما می شود می توان گفت که روی آوردن به مذهب و جهت های مذهبی و اعتقاد به آنها می تواند از روی آوردن به اختلالات رفتاری کاهش دهد و گاهی اوقات این اختلالات رفتاری است که باعث دگرگونی انسان و انسان را از اعتقادات و ایمان و تقوا دور نگه می دارد ولی آدمی باید بداند هر کس دارای اعتقادات و ارزش ههایی ست که هم در راستای مذهب است و هم در راستای علمی و تحقیقاتی که هر کدام می تواند اشرات مربوط به خود رابرساند که در تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین جهت های مذهبی و اختلالات رفتاری دانش جویان ورودی 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر که فرضیه عنوان شده عبارتند از اینکه بین جهت های مذهبی و ارزشهای دینی و اختلالات رفتاری رابطه معنی داری وجود دارد . که جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانش جویان ورودی 85 دانشگاه ـزاد واحد ابهر است 60 نفر به هنوان نمونه انتخاب گردیده که جهت آزمون فرضیه ها از پرسش نامه ویژگی های شخصیتی و ارزشهای مذهبی استفاده گردیده گه با بدست آوردن نمرات خام این پرسش نامه و جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری ضریب به هم بستگی پیرسون و t جهت اعتبارآن استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین ارزش های مذهبی و اختلالات رفتاری رابطه معنی داری وجود دارد و سطح معنی داری آن 5% <p قرار دارد که نتایج تحقیق با تحقیق نور الهی زاده در سال 1369 که تحقیق تحت عنوان بررسی رابطه بین بهداشت روانی و اعتقادات دینی زنان حدود سنی 30 ساله شهرستان ملایر است که نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین بهداشت روانی و اعتقادات دینی رابطه معنی داری وجود دارد و همین طور تحقیق ربطجی که در سال 1370 که تحقیق تحت عنوان مقایسه ارزشهای مذهبی در بین خانواده های شهدا و خانواده های عادی شهر اردبیل که نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین ارزش های مذهبی خانواده های شهدا و خانواده های عادی تفاوت وجود دارد .
و همین طور تحقیق روح زاده در سال 1368 که تحقیق تحت عنوان مقایسه اختلالات رفتاری در بین دخترام معلول و دختران عادی حدود سنی 20ساله شهرستان نور که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین اختلالات رفتاری دختران معلول و دختران عادی تفاوت وجود دارد .
پیشنهادات
1- استفاده از مطالب معتبر و تازه در رابطه با تحقیق حاضر
2- استفاده از مطالب اینترنتی و جدید
3- استفاده از پرسش نامه های قابل دسترسی جهت آزمون آزمودنی ها
4- بالا بردن فرصت زمانی جهت ارائه بهتر تحقیق
5- تعمیم دادنآزمودنی ها ورودی ها
6- سنجش ارزش های مذهبی بر روی جنسیت
محدویت ها
1- عدم استفاده از مطالب تازه جدید
2- عدم استفاده از مطالب اینترنتی
3- محدویت زمانی جهت ارائه بهتر تحقیق
4- محدود بودن آزمودنی ها در یک ورودی
5- شخصی کردن آزمودنی ها از لحاظ جنسیت
6- سنجیدن ارزش های مذهبی و اختلالات رفتاری در جنسیت آزمودنی ها
7- عدم همکاری آزمودنی ها در اجرای آزمون
منابع و مآخذ
1- ارهانی – مسعود – دین و ارزش های آن – انتشارات بهار 1384 – تهران
2- بیانی – احمد – روش تحقیق در علوم انسانی – انتشارات فرهنگ 1385 – تهران
3- پور یایی – مصطفی – روان شناسی و دین – انتشاراتصبا 1384 – تهران
4- سعیدی – رحمان – دین و ارزش های آن – انتشارات باران 1384- تهران
5- شفیع آبادی – عبدالله – نظریه های روان درمانی – انتشارات پیام نور 1384 – تهران
6- شاملو – سعید – سلامت روانی – انتشارات راهبر 1385 – تهران
7- دلاور – علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد – 1384- تهران
8- کرباسی – منیره – مسائل دینی و مبانی – انتشارات سمت 1385- تهران
9- محمدی – سعید – روان شناسی و مبانی – انتشارات نار – 1386 – تهران
10- لطفی – محمود – روان شناسی شخصیت – انتشارات ارجمند 1384 – تهران
11-نوری – حمید – دین و عوامل موثر در آن – انتشارات باران 1385 – تهران
ضمائم
پرسش نامهاختلال شناختی
پرسش نامه باورهای دینی
1 – نهج الفصاحه
2 – مستدرک , ج 2 ص 618.
3 – وسایل ج 5 ص 126 .
4 – مستدرک ج 2 ص 626 .
5 – مکارم اخلاق ص 114 .
6 – وسایل ج 5 ص 126 .
7 – تحف العقول ص263 .
8 – اعراف آیه 179 .
9- نساء آیه 136 .
10 – حدید آیه 27 .
11 – منافقون آیه 8 .
12 – بحار النوار ج6 ص151 .
13 – بحار النوار ، ج 6 ص 153
14 – طه ، آیه 124 .
—————
————————————————————
—————
————————————————————
66