دانشگاه آزاد اسلامى واحدابهر
پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی رشته راهنمایی مشاوره
موضوع:
بررسی رابطه بین تفکر غیر منطقی و سلامت روانی در بین دانشجویان غیر بومی رشته های تربیت بدنی و صنایع ورودی 85 ـ 84 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
استاد:
جناب آقای دکتر اعظمی
تهیه کننده:
مینا بابائی
زمستان 1386
تقدیم به استاد ارجمند و بزرگوارم جناب آقای زمانى که در انجام این پژوهش یاری نمودند تا بتوانم با استفاده از تجربیات و راهنمایی های این بزرگوار قدم کوچکی را به سوی پیشرفت بردارم .
فهرست
عنوان صفحه
چکیده 1
فصل اول: کلیات تحقیق 2
مقدمه 3
بیان مسئله 5
سوال مسئله 6
هدف تحقیق 6
اهمیت و ضرورت تحقیق 6
فرضیه های تحقیق 7
متغیر های تحقیق 7
فصل دوم: پیشینه و ادبیات تحقیق 9
مقدمه و کلیات 10
تعریف 11
مشکل تعریف 11
تاریخچه 15
مختصری درباره تاریخچه بهداشت روانی در ایران 27
هدف بهداشت روانی و سلامت عمومی 35
پیشگیری 36
پیشگیری اولیه 37
نظریه آلبوت الیس در رابطه با تفکر غیر منطقی 52
مبانی نظری 53
نظریه شخصیت 54
رشد شخصیت 57
منشا اضطراب و رفتار ناسازگار 58
اهداف درمان 62
فنون درمان 63
فصل سوم: تعیین روش تحقیق 64
جامعه مورد مطالعه 65
فهرست
عنوان صفحه
حجم نمونه 65
روش نمونه گیری 65
معرفی ابزار تحقیق 65
معرفی پرسش نامه تفکر غیر منطقی 66
روش تحقیق 67
روش آماری مربوط به فرضیه ها 68
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها 69
جدول 1-4 نمرات آزمون 70
تجزیه و تحلیل داده ها 72
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری 82
بحث و نتیجه گیری 83
پیشنهادات 85
محدودیت های تحقیق 86
ضمائم و پرسشنامه سلامت روانی گلدنبرگ 87
پرسشنامه سلامت عمومی(GQH) 88
دستور اجرا و پرسشنامه سلامت عمومی(GQH) 90
نمره گذاری 92
منابع و ماخذ 95
چکیده :
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی در بین داشجویان غیر بومی رشته های صنایع و تربیت بدنی ورودی 85 ـ 84 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است که فرضیه های عنوان شده عبارتند : 1 ـ بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی دانشجویان رابطه وجود دارد . 2 ـ بین سلامت روانی دانشجویان رشته صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود دارد . 3 ـ بین تفکر غیر منطقی دانشجویان رشته صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود دارد . که جامعه مورد مطالعه دانشجویان رشته های صنایع و تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر ورودی 85 ـ 84 است که 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون سلامت روانی گلندبرگ که دارای 28 سوال 5 گزینه ای است و آزمون تفکر غیر منطقی 30 سوال که دارای دو گزینه بله وخیر است که جهت آزمون فرضیه 5 از روی ضریب همبستگی پیلرولون و ازروش آماری t و تغییر مستقل برای فرضیه های اول و دوم و سوم که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین سلامت روانی وتفکر غیر منطقی رابطه معنی داری وجود دارد ولی بین سلامت روانی دانشجویان رشته صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود ندارد و همین طور بین تفکر غیر منطقی در بین دانشجویان صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود ندارد .
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه :
اعتقاد داریم که تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در زمره بالاترین نعمتهاست افرادی که به نحوی ازلغا با بیماران روانی ، عقب ماندگی ذهنی و معتادین به مواد مخدر و اکس سرو کار دارند به این امر اعتقاد کامل دارند . بدیهی است بیماران روانی مخصوص به یک قشر و یا طبقه خاصی نبوده وتمام طبقات جامعه را شامل می گردد و تعصب نسبت به بیماران روانی به قدری است که هنوز نه تنها در کشور ما بلکه در بیشتر کشورهای جهان آمار دقیق و منظمی مربوط به بیماران روانی در دسترس نیست در ایران فقط 10 در صد تخت های بیمارستانی متعلق به بیماران روانی و در حدود 12 درصد بودجه بهداشتی کشور صرف بیماران روانی می گردد مسئله افزایش بیماریهای روانی موضوع روز بوده و رابطه مستقیم با سیر صعودی رشد جمعیت و افزایش فشارهای عاطفی و هیجانی دارد تاریخچه بهداشت و سلامت روانی با توجه به وجود بیماریها روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصا زندگی اجتماعی را شروع کرده همراه بوده است پیدا کردن شروع آغاز هر نهضتی بخصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است در حقیقت روان پزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد قدیمی ترین چون بیماریهای روانی از قدیم وجود داشته و سقراط در سال 377 تا 460 سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد و تازه ترین علم برای اینکه تقریبا از سال 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین الملی بهداشت روانی بود که روان پزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شهر و سازمان روان پزشکی و مراکز پیشگیری در کشور های مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند و اکثرا همه این مشکلات از طریق افکار و باورهایی است که می تواند زندگی آدمی را دستخوش آسیب کند که باعث سعی کرد این افکار را از ذهن خود جدا کرد .
موسوی پور ـ 1381 ـ ص 17
بیان مسئله :
بیماریهای روانی مانند بیماریهای جسمانی کشنده نیستند اگر چه خودکشی یکی از علل مرگ ومیر بیماران روانی است ولی از نظر آماری و مقایسه با مرگ و بیماری جسمانی می توان آن را نادیده گرفت عدم درک از نحوه شیوع بیماری و حتی ایجاد رفتارهای غیر طبیعی در آدمی باعث بهم خوردن سلامت روحی وروانی افراد میشود و گاهی عوامل و عللی وجود دارد که باعث ایجاد بهم خوردن سلامت روانی شود که می توان آن را به افکار و باور های فرد نسبت دارد که گاهی اوقات افکار نادرست و به کارگیری روشهای نادرست در زندگی باعث ایجاد ناراحتیهای روانی می شود و گاهی اوقات دوری از خانواده در بین جوانان و مشکلات ناشی از آن مانند امکانات اقتصادی و تغذیه و پیدا شدن دوستان ناباب و عوض شدن راه زندگی تامل در عدم سلامت روانی می تواند دخالت داشته باشد .
میلانی فر ـ 1382 ص 10
سوال مسئله :
آیا بین تفکر غیر منطقی و سلامت روانی رابطه وجود دارد ؟
آیا بین تفکر غیر منطقی دانشجویان ـ صنایع و تربیت بدنی تفاوت وجود دارد ؟
آیا بین سلامت روانی دانشجویان صنایع و تربیت بدنی تفاوت وجود دارد ؟
هدف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی است و اینکه آیا باورهای غلط و منفی می تواند در فرد و سلامت روحی آن نقش بسزایی داشته باشد و آیا افکار نادرست در امور زندگی می تواند فرد را دوچار تنش کند و اینکه آیا دوری از خانواده در بین جوانان این تفکرات رابیشتر و بیشتر می کند یا نه ؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
عدم سازش و وجود اختلالات رفتاری در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است در هر طبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی اشخاص نا متعادلی زندگی می کنند بنابراین در مورد همه افراد اعم از کارگر ، دانش پژوه و پزشک و … خطر ابتلا به ناراحتی های روانی است که همه اینها می تواند از باورهای غلط و منفی آدمی در ذهنش نشات گرفته باشد که باید آدمی از راه حلهایی استفاده کند که کمتر با این موارد دست و پنجه نرم کند دانشجویان دانشگاه معمولا افراد برگزیده هر جامعه هستند و آنها معمولا از لحاظ هوش بر دیگر همسالان خود برتری دارند و اغلب از لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی از دیگر جوانان برخوردارند با این وجود در دانشگاهها عده ای از دانشجویان افراد پیکسوت و عده زیادی نورتیک است و گاهی این عوامل به جهت دوری از خانواده یا تفکرات باطل و منفی است که دانشجو در صورت نبود خانواده به خود و ذهنش راه می دهد که با ارائه این تحقیقات امید است که این مشکلات روحی و ذهنی قشر جوانان را کاهش داد و طوری که این جوانان با امید و افکارمثبت و منطقی بتوانند سلامت روحی و روانی خود را افزایش دهند که این تحقیقات در محیط های آموزشی و خانواده می تواند نقش بسزایی داشته باشد .
احمدی 1380 ـ ص21
فرضیه های تحقیق :
1 ـ بین تفکر غیر منطقی و سلامت روانی دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد .
2 ـ بین تفکر غیر منطقی دانشجویان صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود دارد .
3 ـ بین سلامت روانی دانشجویان صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود دارد .
متغییرهای تحقیق :
فرضیه اول : تفکر غیر منطقی متغییر مستقل
سلامت روانی متغییر وابسته
فرضیه دوم : تفکر غیر منطقی متغییر وابسته
دانشجویان تربیت بدنی و صنایع متغییرمستقل
فرضیه سوم : سلامت روانی متغییر وابسته
دانشجویان صنایع و تربیت بدنی متغییر مستقل
متغییرهای تحقیق و تعاریف عملیاتی و نظری آنها :
تفکر غیر منطقی : عبارتند از باورهای غیر منطقی و منفی که باعث اضطراب و تنش در آدمی می شود و این باورها ، باورهایی است که براساس بایدهای بی اساس در ذهن آدمی نقش می بندد و باعث بهم خوردن تعادل آدمی می شود و بالاخره عبارتند از غره ای است که آزمودنی از آزمودن سلامت روانی بدست آورده است
سلامت روانی عبارتند از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود در رفتار عادی نمودار شخصیت سالم است که موجب سازگاری او با محیط و بالنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود بالاخره عبارتند از غره ای است که آزمودنی ها از آزمودن سلامت روانی بدست آمده است.
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
مقدمه و کلیات
تعریف
بهداشت روانی ، روانپزشکی پیشگیر ، بهداشت روانی اجتماعی و یا روانپزشکی اجتماعی به کلیه روشها و تدابیری اطلاق می شود که برای جلوگیری از ابتلا ء و درمان بیماریهای روانی و توان بخشی بیماران روانی موجود به کار می رود .
دو واژه اخیر بعد از سومین انقلاب در روانپزشکی از سال 1963 که باعث ایجاد مراکز جامع روانپزشکی در مناطق جغرافیائی و با جمعیتی معین گردیده بکار می رود .
مشکل تعریف
مشکل تعریف بهداشت روانی از آنجا سرچشمه می گیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری نداریم . البته تعریف و نقطه نظرهای زیادی با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی ، سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است .
پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه می کنند بهنجاری یا سالم بودن را نداشتن علایم بیماری تلقی می کنند و به عبارت دیگر سلامتی و بیماری را در دو قطب مخالف یکدیگر قرار میدهند و برای اینکه فردی سالم بیمار شود بایستی از قطب سالم به قطب مخالف برود . این امر در بعضی از بیماریها منجمله بیماریهای عفونی ممکن است صادق باشد ولی در بیماریهای روانی صادق نیست . عدم وجود علایم بیماری روانی و یا از بین رفتن علایم بیماری در اثر درمان ، به این معنی نیست که فرد از سلامت روانی کامل برخوردار و به اصطلاح سالم است . بیماران مبتلا به صرع ، جنون ادواری و انواع افسردگی ها و نظایر آن از این قبیلند . البته این موضوع منحصر به بیماریهای روانی نیست و دراکثر بیماریهای جسمانی نیز صدق می کند . بیماران مبتلا به فشار خون و یا بیماری قند و غیره اگر به علت استفاده از دارو ، فشار خون عادی و یا قند خون در حد طبیعی دارند دلیلی بر سلامتی آنها نیست چون قطع درمان باعث پیدایش و برگشت علایم بیماری خواهد شد .
پزشکان و روانپزشکان بهداشتی که در سازمانهای بهداشتی با طب پیشگیری و برنامه های اجرایی سروکار دارند و به اصطلاح دید بهداشتی دارند مانند اپیدمیولوژیست ها برای تعریف بهنجاری از نرمال میانگین یا زنگوله معروف منحنی توزیع عمومی استفاده می کنند وافراد را با خصوصیات افراد میانگین مقایسه می کنند . این روش جنبه بالینی و درمانی نداشته و جنبه آماری دارد . بعلاوه تعیین خصوصیات افراد میانگین که از طریق آماری به دست می آید ، خود مسئله قابل بحثی است .
روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادلی بین رفتارها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد . از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مواجعه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد . از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم در نظر گرفته می شود که براساس کیفیات تاثیر و تاثر متقابل عمل می کنند . با این دید سیستمیک ملاحظه می شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعکس از آن اثر می پذیرد . به عبارت دیگر در بهداشت و تعادل روانی ، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه مورد بحث قرار می گیرد پدیده هایی است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم و نظام او تاثیر می گذارند و از او متاثر می شوند . پس از دید روانپزشکان سلامتی عبارتست از تعادل در فعالیتهای زیستی ، روانی و اجتماعی افراد که انسان از این تعادل سیستمیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند .
روانکاوان و طرفداران فرضیه های روانکاوی ( روان تحلیلی ) از شخصیت ایده آل صحبت می کنند و " من " را میانجی بین خواسته های " نهاد " و کنترل و مواخذه " فوق من " می دانند و بهنجاری را میان جیگری صحیح و منطقی بین دو قدرت " نهاد " و " ابرمن " می دانند . روانکاوان به مراحل مختلف رشد روانی و عملکرد صحیح و خالی از تعارض ایگو ، استفاده از مکانیسم دفاعی سازنده در ضربه ها و فشار های شدید را دلیل بر سلامت و تعادل روان می دانند . کارهای اریکسون و هارتمن نیز به منظور تائید این نظریه است .
کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند :
" سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی،عادلانه ومناسب" .
لوینسون وهمکارانش در 1962 سلامتی روان را این طور تعریف کرده اند : " سلامتی روان عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود ، دنیای اطراف ، محل زندگی ، اطرافیان مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد ، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن" .
کارل مننجر می گوید : " سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود ".
طبق تعریف واتسون موسس مکتب رفتارگرایی " رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری او با محیط و با لنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود ".
تعریف گینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارت است از " تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خوصوص در سه فضای مهم زندگی عشق ، کار ، تفریح " این شخص و همکارانش برای توضیح بیشتر می گویند : " استعداد یافتن و ادامه کار ، داشتن خانواده ، ایجاد محیط خانوادگی خرسند ، فرار از مسائلی که با قانون در گیری دارد ، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاک تعادل و سلامت روان است " .
با توجه به تعریف بهنجاری ، از دیدگاههای مختلف و پیچیدگی علوم رفتاری در پزشکی و عدم تعیین مرز و حد رفتار عادی ، ارتباط جسم و روان ، رابطه علوم رفتاری با فیزیولوژی و پزشکی از یک طرف و روانشناسی ، فلسفه ، علوم انسانی و جامعه شناسی از طرف دیگر ، کمبود تحقیقات و مطالعات در بیماری های روانی و نحوه اجرا انواع پیشگیریها که پایه و اساس بهداشت را در پزشکی تشکیل می دهند همگی نقطه ضعفی است که تعریف ، هدف و برنامه های بهداشتی روانی را دچار اشکال می کند.
مشکلات تعریف بهداشت روانی به قدری آشکار است که احتیاج به ارئه مدارک و دلیل ندارد و تعاریف فوق نشان دهنده وسعت مسئله و خط مشیی است برای آنان که علاقه مند به بهداشت در بیماریهای روانی هستند .
همانطور که گذشت اکثریت روانپزشکان توانایی سازش با محیط ، انعطا ف پذیری ، قضاوت عادلانه و. منطقی در مواجه با محرومیت ها و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند وهدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی خانوادگی ، اجتماعی وبه اصطلاح سازش با محیط است .
تعاریف فوق برای روانپزشک بهداشتی که در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی مجری طرح و برنامه ریزی بهداشت روانی کشور است و با مسائلی مانند سیاست روز ، امکانات بودجه ، مسائل ارتباط جمعی ، کمبود پرسنل و نیروی انسانی متخصص وفعال ، مسائل اداری ، مالی ، قضائی ، آمار و اقلام ، جمعیت ، تعداد مبتلایان جهت پیاده کردن و گسترش برنامه های بهداشت روانی و خلاصه مسائل همه گیر شناسی سروکار دارد مفید و مفهوم نیست وبا نوع کار او نیز توافقی ندارد .
از تعاریف فوق چنین استنباط می شود که بهداشت روانی ، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه ، دانشگاه ، محیط کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است " احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است " و تا هنگامی که حیثیت و شخصیت فرد برقرار نشود سلامت فکر و تعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت . روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای صحیح روانی و عاطفی بتواند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نماید .
مجددا به این واقعیت تاکید می شود که در بهداشت روانی تنها نداشتن علائم بیماری کافی نیست . بهداشت مناسب باید افراد را قادر سازد تا تواناییهای جسمی و روانی خود را به حداکثر رسانده و از استرسها ناشی از عوامل بین افراد جلوگیری کرده ، زندگی اجتماعی ، اقتصادی بارور و هماهنگ با محیط داشته باشند .
تاریخچه
تاریخچه بهداشت روانی با توجه به وجود بیماریهای روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصا زندگی اجتماعی را شروع کرده همراه بوده است . پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی بخصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است . در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمیترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد . قدیمی ترین ، چون بیماریهای روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در 377 تا 460 سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد ، علل سرشتی و فرضیه مزاجها از همان زمان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم برای اینکه تقریبا از 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیتهای خود را شروع کردند . از فعالیت این سازمانها در جریان جنگ جهانی دوم عملا کاسته شد و بدین ترتیب میتوان روانپزشکی را به صورت تازه ترین علم بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آورد .
از اسناد و مدارک موجود چنین استنباط می شود که تا اواخر قرن هیجدهم و همزمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه بهداشت روانی اطلاعات کافی در دست نیست . به علت جهل وبیسوادی از بروز بیماریهای روانی ، اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت ارواح خبیثه و شیاطین ، قدرتهای ماورای انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید ، ماه ، رعد و برق در بدن می دانستند و عقیده داشتند که باید این بیماریها با نیروهای ماورا الطبیعه ، وساطت افراد مقدس در نزد خدا بهبودی یابد و این شفاعت موقعی اتفاق می افتد که بیمار در خواب باشد .
اولین بار بقراط فیلسوف مشهور یونانی بود که خرافات را درباره بیماریهای روانی کنار گذاشت ، و اختلالات روانی را به طرف پزشکی کشانید ،درباره مالیخولیا و جنون زایمانی تعریف و توصیف کرد و مغز را مرکز اصلی روان دانست . جالینوس علت بیماریهای روانی را اختلال عمل مغز و عدم تعادل اخلاط بدن می دانست . در اوایل قرن سیزدهم و اوایل رنسانس ارتباط جسم و روان یک پارچه گی واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ابو علی سینا مسئله این ارتباط را به اسپانیا و کشورهای دیگر کشاند و این زمینه برای فرضیه جدید برای بیماریهای روانتنی شد . این قرن را باید قرن سحر و جادو ، دخالت شیاطین و ارواح در ایجاد بیماریهای روانی دانست . اولین روانپزشک به نام جان وی یر که در سال 1515 در دهکده ای در مرز بین آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران پزشکی در پاریس علاقه مند به مطالعه درباره رفتار انسانی و بیماریهای روانی شد و در سال 1563 کتابی در سوئیس نوشت که امروز ، اهمیت زیادی درباره تاریخچه روانپزشکی دارد . به علت علاقه مندی در نوشتن رساله هایی در مورد تشخیص بیماریها ی روانی ، پسیکوزهای سمی ، صرع ، وحشت شبانه ، پسیکوزهای پیران ، هیستری ، پارانوئیا ، توهمات ، افسردگی و سایر پدیده های روانی مرد قرن 16 نام گرفت . اگرچه نوشته های او با مخالفت و طرد او از طرف گروه زیادی از اطباء و نویسندگان آن زمان روبرو شد ولی تا قرن اخیر ارزش ارزش و اهمیت نوشته های او معلوم نبود ولی با رشد روان شناسی پویا مجددا نوشته های تاریخی "وی یر" ارزش خود را در روانپزشکی پیدا کرد . اولین روانپزشک در کشور انگلستان ویلیام بتی در سال 1753 بود .
اطلاعات جسته گریخته وجود دارد که تا قرن چهاردهم مکانهایی برای مواظبت و نگهداری بیماران روانی در مونت کاسینو ایتالیا و بیمارستانی در لیون فرانسه و در پاریس و همچنین بنا شدن بیمارستان بتلم در لندن در سال 1247 ( اولین بمارستان تقریبا رسمی و دولتی ) و در 1385 بیمارستان سنت بارتولومو در لندن در نزدیک کلیسای سنت بارتولومو وجود داشته است . دراسپانیا اولین بیمارستان روانی در سال 1409 در شه والانسیا به وسیله کشیش اسپانیایی ایجاد شد و علت آن رفتار استهزا آمیز و آزار دهنده افراد نسبت به بیماران روانی در ملاءعام و خیابانهای آن زمان بوده است .
در اثر اقدام و پیشنهاد این کشیش از سال 1412 تا 1489 پنج بیمارستان دیگر در مناطق مختلف اسپانیا ساخته شد و در سال 1567 به علت نفوذ اسپانیا ییها اولین بیمارستان روانی در شهر مکزیکو بنا نهاده شد . روی این اصل نقش اسپانیاییها در بنا نهادن بیمارستان روانی و مواظبت بیماران روانی هم در قدیم و هم امروزه از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده و هست .
از اینکه نحوه درمان در بیمارستان های آن زمان چه بوده و به سر بیماران چه می آمده ، آیا بیماران بهبود می یافتند یا نه ؟ اطلاعات درستی نداریم ولی آنچه مسلم است این است که اگر این بیماران در منازل یا خانواده ها می ماندند ، به طناب و زنجیر بسته می شدند به طوری که بعضی از آنها زنجیرها را پاره ، از خانواده فرار ، در غار ، جنگلها زندگی می کردند ، از پوست و برگ درختان تغذیه می کردند ، به صورت دیو ، اجنه مزاحم رهگذران می شدند و هر کس آنها را می کشت مسئولیتی نداشت . بیماران روانی خفیف به صورت فقرا ، ولگردان در کوچه و بازار وسیله خنده و تمسخر بچه ها و آلت دست بزرگتران می شدند . در بیمارستان بتلم لندن تا قرن 19 خوراک ، پوشاک و جای کافی برای بیماران وجود نداشت و بیماران را در روزهای یکشنبه در معرض دید و تماشای مردم در مقابل دریافت مختصر پول قرار می دادند و از این راه سالیانه 400 پوند انگلیسی عاید بیمارستان می شد تا کمبود بودجه را جبران نمایند .
در قرن 17 ارتباط جسم و روان و محل این ارتباط در سلسه اعصاب مورد بحث قرار گرفت و دکارت و مالپکی ویلیس و سایرین مراکزی برای این ارتباط تعیین کردند . در همین قرن در سال 1602 اولین کتاب پزشکی در باره بیماریهای روانی به نام پراکسیس مدیا توسط پزشک سویسی نوشته شد که در آن طبقه بندی بماریهای روانی مورد توجه قرار گرفته و برای بیماریها روانی علل ارگانیک قائل شدند . دونفر از روانپزشکان معروف آن زمان یکی زاکیا که پدر پزشکی قانونی لقب گرفته و سالها نیز پزشک پاپ بوده است کتابی درباره روانپزشکی قضایی نوشته و در گزارشات او مطالب زیادی وجود دارد از جمله اینکه فقط پزشک است که میتواند درباره ناراحتی و شرایط روانی افراد اظهار نظر نماید ، با بیمار روانی به مصاحبه بنشیند و درباره رفتار و اعمال بیمار قضاوت نماید . دیگری به نام توماس سید نهام که خاطر نشان کرد واکنشهای هیستریک فقط مخصوص خانمها نبوده بلکه نزد آقایان و کودکان نیز دیده می شود و به صورت همه نوع علائم مانند : تهوع ، استفراغ ، سرفه ، تشنج ، دردهای معدهای و روده ای و دردهای مختلف بدن ممکن است تظاهر نماید نکته قابل ارزش این بود که در آن تاریخ که همه درگیر علائم روانی شدید و جنون ما لیخولیایی بودند سید نها به ناراحتی های نوروتیک اشاره کرد ولی بعد از او مسئله به فراموشی سپرده شد تا اینکه مجددا در قرن بیستم مسئله توسط فروید بر سر زبانها افتاد .
در قرن 18 مسئله به همان طریق قرن 17 ادامه یافت و موسسات خیریه در کشورهای کاتولیک بنا به پیشنهاد کشیشها تاسیس شد . در این موسسات نظریات مردم درباره نحوه نگهداری و نظریه پزشکان در مورد درمان بیماران متفاوت بود . در بیمارستان بتلم اختلاف بین پزشکان طوری بود که عده ای بیماران روانی را غیر قابل علاج دانسته و بعضی نیز روشهای مختلف درمانی به آنها توصیه و عقیده داشتند که این بیماران بایستی درمان پزشکی شوند. در همین قرن ژرژ سوم پادشاه انگلستان که دچار حملات بیماری مانیاک شده بود توجه پزشکان و اطرافیان را به خود معطوف داشت و توجه نه تنها به درمان ژرژ سوم بلکه به مسائل پزشکی و روانپزشکی و پرستاری بیماران روانی بیشتر شد .
در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 نام سه نفر باید در سرلوحه پیشتازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از فیلیپ پینل از فرانسه ، ویلیام تیوک از انگلستان و ون سنزو کیاروگی از ایتالیا قرار گیرد . کیا روگی در سال 1794 ـ 1793 سه جلد کتاب درباره بیماریهای روانی نوشت و افتتاح بیمارستان روانی به نام بونی فازیو و گذراندن قانون برای بیماران روانی در سال 1774 از کارهای انجام شده او بود مورگانی نیز در ایتالیا از افرادی بود که در پیشرفت و ادامه درمان با روش اخلاقی سهم مهم داشت . تیوک ( 1819 ـ 1732 ) به علت داشتن اعتقادات مذهبی و اینکه اگر بیمار روانی از محیط فشار آور دور باشد بهبود می یابد در یورگ انگلستان در سال 1796 بیمارستانی برای 30 نفر افتتاح کرد و به درمان پزشکی با آزاد گذاتشتن بیماران اقدام کرد و چون نتایج رضایت بخشی داشت بعد از او نیز پسرش به نام ساموئل تیوک روش پدر را ادامه داد و روش او الگوئی برای افتتاح بیمارستان و مراکز روانی در ایالت متحده آمریکا گردید .
پینل ( 1826 ـ 1845 ) متولد جنوب فرانسه و پزشک معروف در سال 1794 به پاریس رفت و به ریاست بیمارستان بی ستر که مربوط به بیماران روانی مرد بود و حدود 200 بیمار خطرناک و غیر قابل کنترل داشت منصوب شد. پینل از سالها قبل درباره درمان و نگه داری بیماران روانی به طرق انسانی نظریه هایی داشت . پس از منصوب شدن به این سمت اولین اقدامش آزاد گذاشتن بیماران و کنار گذاشتن تنبیه و شکنجه بود که با استقبال اکثریت مردم آن زمان روبرو شد و در نتیجه این امر در بیمارستان سالی پتر یر که مخصوص بیماران زن بود و توسط اسکیر ول اداره می شد به اجرا در آمد پینل در کتابی به نام رساله پزشکی فلسفی درباره مانی با زبانی بسیار ساده و روشن و مطابق سبک پزشکی علائم بیماریهای روانی را شرح داده و به چهار گروه بیماریهای روانی اشاره کرد . که عبارت بودند از :
ملانکلی یا اختلال عملی فکری و ذهنی ،روانی یا هیجان عصبی بیش از حد بدونه هذیان یا توام با هذیان ، دمانس یا جنون پیری واختلال پدیدهای فکر و بالاخره عقب ماندگی ذهنی یا محدودیت فعالیت قوای ذهنی .
پینر اعتقاد داشت که این بیماریها بایستی با دارو درمان شود و در رساله خود هیجان عاملی مستعد کننده و یا تسریع کننده در بیماریهای روانی دانسته است .
به نظر می رسد وجود این عقیده در پینل به علت این بوده که در مکتب روانشناسی ملی ارسطویی (یکی از مکاتب رونشناسی یونان در سالهای 322 تا 384 قبل از میلاد ) هیجان در سرلوحه علائم بیماریهای روانی قرار داده شده بود به عبارت دیگر ارسطو بیماریهای روانی را در اثر بهم خوردن تعادل و هیجان وسلامت روان را به علت تعادل کامل هیجان می دانست . در مکتب ارسطویی تمام جنبه های رفتاری از نظر عملی در نظر گرفته می شود که تقریبا همان نظریه ای که فعلا نیز در مد نظر است . در این مکتب فلسفه گانگی روان وجسم بیشتر مورد تاکید بوده و به همین دلیل برای درمان بیماران روانی از عطریات ، مشروبات ، موزیک ، تفریح ، گردش وصحبت آزاد استفاده می شود مخصوصا برای مسئله درددل آزاد و احیای واکنشها خیلی تاکید می شده زیرا هیجانات باید بیرون ریخته می شدند تا باعث تهاجم وهتک حرمت نشوند باید گفت استقبال از موزیک وتاتردر فرهنگ یونان بیشتر به علت جنبه های هیجانی روانی و بالنتیجه درمان بوده است و همین مسئله باعث شده که پینل درمان اخلاقی را یک درمان انتخابی برا ی بیماران روانی دانسته است.
در کشورهای آمریکایی تا زمانی که جزء کشورهای مستعمراتی بودند مسائل روانی همان جنبه های خرافاتی و موهوم پرستی داشت و سحر وجادو در سرلوحه علل بیماریهای روانی به شمار میرفت . بیماران شدید روانی در زندانها و بیماران سبک و خفیف در منازل نگه داری می شدند و حتی قانون الیزابتی درباره نگه داری فقرا در انگلستان تاثیر زیادی در کشورهای مستعمراتی آمریکا نداشت . کم کم مردم خیر و فهمیده انجمنهای محلی تشکیل داده و به تبعیت از کشورهای اروپایی روشهای انسانی درباره بیماران روانی به اجرا گذاشتند و روز به روزبه علت فشار و احتیاج مردم تعداد این انجمنها زیاد شدند . بالاخره در سال 1751 اولین قانون نگه داری بیماران روانی و فقرا از طرف دولت وقت وضع شد در سال 1756 اولین بیمارستان عمومی در پنسیلوانیا توسط بنیامین فرانکلین بنا نهاده شد و بخش بیمارستان روانی در طبقه زیرزمین این بیمارستان قرار داده شد روش درمان در این بیمارستان بدوی و به طور اولیه بود و بیشتر از بیماران کار می کشیدن تا توجه به سلامت آنان داشته باشند . بیماران به وسیله نگهبان نگهداری و مواظبت می شدند و اگر حالت تهاجمی و تحریکات شدید وجود داشت دست و پاهای آنها را می بستند و آنها را به زمین میخکوب می کردند و یا در لباسهای مخصوص محکم می بستند و مانند انگلستان روزهای یکشنبه بیماران را در معرض تماشاگران در مقابل دریافت پول قرار می دادند . اولین بیمارستان روانی جدا از بیمارستان عمومی در سال 1773 از طرف دولت و مسئولین ایالتی در شهر ویلیامز برگ که بعدا پایتخت ویرجینا نام گرفت افتتاح شد . بسیار به جاست که نامی از بنیامین راش که پدر روانپزشکی در آمریکا نامیده شده ببریم که درمان بیماران روان را در بیمارستان پنسیلوانیا به عهده گرفت و در سال 1812 یک سال قبل از مرگش کتابی به نام اطلاعات پزشکی و شرح بیماریهای روانی نوشت که تا 70 سال تنها کتاب بیماریهای روانی در امریکا به شمار می رفت .مسئله درمان اخلاقی که بیشتر جنبه انسانی ، عاطفی و تعلیم وتربیت داشت در طرفداران انجمنهای خیریه اثر خوبی داشت و مخصوصا در قرن 19 بنا نهادن بیمارستانها در نظر قرار گرفت . به طور خلاصه باید گفت در اوایل قرن 19 اصطلاح روان پزشکی در کشورهای اروپایی به جای دیوانگی بنا نهاده شد .
در این قرن علوم و تکنولوژی پیشرفت قابل توجهی کرد . شهر نشینی ، صنعتی شدن ، احتیاج مردم ، کنار گذاشتن عقاید و خرافات و شرکت در انقلابات اجتماعی باعث شد که علم پزشکی جزء علوم اساسی شده و روان شناسی و مسائل روانی بخصوص به علت باز شدن دانشگاهها مسئله روز شود این موضوع در کشورهای آلمان ، ایتالیا به اوج خود رسید و علیرغم مرگ پیش قدمان و فلسفه دانان درمان اخلاقی کتابهایی در زمینه جنبه های عضوی و دریو پاتولوژی بیماری های روانی در آلمان نوشته شد و در سال 1867 این کتابها به زبان انگیلیسی ترجمه شده و در دسترس امریکاییان نیز قرار گرفت .
به طوری که معلوم می شود اروپایی ها نسبت به امریکاییها در مورد روان پزشکی خیلی جلو بوده و در حقیقت احتیاجات مردم کشورهای امریکا بوده که دولتهای امریکایی را به فکر انداخت که لنگان لنگان پشت سر اروپاییان درباره مسائل روانی پیش بروند .
در سال 1895 انیستیتوی روانپزشکی در بیمارستان نیویورک تحقیقات درباره مسائل روانپزشکی را شروع کرد و در سال 1902 ادولوف مایر روانپزشک جوان سوئیسی ( 1950 ـ 1866 ) جزء پزشکان این انیستیتو شد و در سال 1912 به سمت رئیس مرکز روانپزشکی هنری فیلیپین وابسته به دانشکده چالز هاپکینز منصوب شد و بعدا مکتب سایکوبیولوژی را بنیان گذاری کرد .
در این سالها که روان پزشکی ترقی و توسعه روزانه داشت شخصی به نام کلیفورد بیرس که یک تاجر معروف بود به علت ابتلا به افسردگی در بیمارستان روانی بستری شد و در سال 1905 کتابی از شرح حال و تجربیات خود به نا م " روانی که به حال خود برگشت " نوشت . بیرس در این کتاب ضمن شرح حال خود در زمانی که در بیمارستان بوده از نحوه درمان بیماری خود و وضع بیمارستان روانی صحبت می کند . در سال 1908 کمیته وابسته به بهداشت روانی که پس از یک سال تبدیل به انجمن ملی بهداشت روانی شد باعث شد که بهداشت روانی نهضتی جهانگیر شود و نظایر این انجمنها در کشورهای دیگر و ایالتهای امریکا افتتاح شوند . درمان اخلاقی پینل باعث پیدایش روانپزشکانی چون اسکیریول ، امیل کراپلن ( 1929 ـ 1855 ) ، اوژن بلولر ( 1939 ـ 1857 ) پیر ژانه ( 1949 ـ 1859 ) و شارکو شد .
اثرات پیشرفت روانپزشکی در فرانسه باعث شد روانپزشکان و پزشکانی در سوئیس پیدا شوند . کوچکی ، بی طرفی از نظر سیاسی ، محل جغرافیایی ، نفوذ زبان و عقاید محلی کمک زیادی به پیشرفت روانپزشکی در سوئیس کرد و اوژن بلولر لغت اسکیزو فرنی را از کلمه یونانی اسکیزو به معنی جدایی و انفکاک و فرن به معنای مغز را بنا نهاد و تقسیم بندی بیماریهای روانی را نوشت .
هرمن رور شاخ در سوئیس تحت نظر یونگ روانکاو معروف سوئیسی مشغول کار شد و بالاخره نوبت به روانپزشکان یا روانکاوانی مانند فروید ، بروصر ، ادلر ورانک که همگی اهل اتریش بودند رسید که در قرن اخیر شهرت عالم گیر پیداکردند .
نهضت روانکاوی که توسط فروید ، به اوج قدرت رسید از اوایل قرن 20 از ابتدا توسط ژوزف بروثر اتریشی که علائم هستیریک یک زن جوان را معالجه می کرد شروع شد .
در قرن 20 تئوریهای مختلف روانکاوی ، روانپزشکی دینامیک ، ژنتیک ، بیولوژی ، ارتباط جسم و روان ، تئوریهای سرشتی ، مطالعه درباره اثرات الکترو شوک وعمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی ، گشایش مراکز اورژانس روانپزشکی به علت بروز جنگ جهانی دوم ومطالعات اپیدمیو لوژیک در کودکان که از خانواده هایشان جدا و به سایر کشورها مخصوصا سوئیس پناه آورده شده بودند باز شد کم کم مکتب رفتار گرایی توسط واتسون ، مفهوم همئوستازی و مطالعه واکنشهای اعصاب اتونوم به وسیله کانون در اثر برخورد با استرس و فشارها ، تئوری هیجان به وسیله جیمز پاپز ، فرضیه فشار و سندرم سازش عمومی توسط هانس سلیه و بالاخره فرضیه های دیگر یکی پس از دیگری پیدا و روانپزشکی به صورت روانپزشکی امروزی در آمد .
در سال 1930 اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی با شرکت نماینده پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شد و مسائل روانی کشورها از قبیل تاسیس بیمارستانها ، مراکز درمانی سرپایی ، مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت.
درهمین سال به مو.جب قانونی در انگلستان بخشهای سرپایی تاسیس شد و دراین بخشها سرویسهای کار درمانی به وجود آمد و بالاخره در 1940 کم کم بیمارستانهای روزانه در انگلستان افتتاح شد . بروز جنگ جهانی دوم تشکیل کنگره های بهداشت روانی را به تعویق انداخت ولی خوشبختانه بعد از اتمام جنگ کنگره های بهداشت روانی یکی بعد از دیگری تشکیل شد . اگرچه جنگ جهانی دوم مسائل زیادی پیش آورده ولی این حسن را داشت که مسئله بهداشت روانی اهمیت بیشتری پیدا کند زیرا بیش از میلیون و هفتصدو پنجاه هزار نفر به دلیل بیماریهای روانی ازخدمت سربازی اخراج شدند .
در سومین کنگره بین المللی بهداشت روانی در سال 1948 که در لندن تشکیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روانی بنیان گذار شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان جهانی درآمد و سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روانی را به عهده گرفت . از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار یک کنگره جهانی تشکیل شده و میشود . در نتیجه تلاش و کوششهای پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام گردید و در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشورها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئولین بهداشتی کشورهای مختلف خواسته شد تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند. در سال 1959 قانون روانی انگلستان از مجلسین آن کشور گذشت و وزرارت بهدادی و تامین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگه داری بیماران روانی در آن کشور شد . در سال 1960 به دستور پرزیدنت کندی ریاست جمهور وقت آمریکا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهدهدار مسئولیتهای سنگینی برای این گونه بیماران شد کندی بهداشت روانی روانی را یک وظیفه همگانی و جهاد ملی اعلام کرد و گفت : " من پیشنهاد می کنم برنامه بهداشت روانی ملی با تاکید هر چه بیشتر و توجه مخصوص درباره مراقبت از بیماران روانی و عقب ماندگی ذهنی ایجاد شود و دولت در تمامی مراکز ایالتی ، مقامات محلی و حتی همه افراد مسئولیت کلی داشته باشد" و به همین دلیل در سال 1963 قانون مراکز جامع روانپزشکی در امریکا به تصویب رسید و تحت این قانون مراکز جامع منطقه ای مسئول 75 تا 20 هزار نفر از ساکنین همان منطقه برای بیماران روانی شد .
مراکز جامع دارای 5 نوع سرویس مختلف هستند که عبارتند از : بخش بیماران بستری ، بخش بیماران سرپایی ، بخش بیماران روزانه ، بخش توانبخشی و بخش اورژانسهای روانپزشکی که در تمام اوقات شبانه روز و تعطیلات باز و آماده دادن خدمات و مراقبت های فوری است . بخش مشاوره و راهنمایی و آموش درمانی نیز در بعضی از مراکز جامع تاسیس شده است . به تصاویر مراکز جامع روانپزشکی در این کتاب مراجعه شود.
مختصری درباره تاریخچه بهداشت روانی در ایران
اگرچه از تاریخچه بهداشت روانی در ایران اطلاعات کافی در دسترس نیست ولی از مدارک ناکافی بدست آمده با توجه به اعتقادات مذهبی ، سنتی و علمی آن زمان در کشورهای ایران و عربی می توان قبول کرد که رفتاربا بیماران روانی به نحو مطلوب انجام می شده و از زمانهای قدیم محلهایی برای نگه داری بیماران روانی وجود داشته است . اکثر تصور ها این است که علوم پزشکی یونان در نگرش کشورهای عربی زبان و ایران تاثیر گذارده ولی شواهددی وجود دارد که حتی در قرن 6 و 7 مدارس پزشکی در ایران وجود داشته و از کتابهای یونانی حتی به صورت ترجمه در این مدارس استفاده می شده . تجاوز و تاخت وتاز عراب در قرن 7 به کشور های آسیایی از جمله ایران و حتی اسپانیا باعث شد که آثار موجود از بین برود . از زمان ساسانیان در جندی شاپور اهواز برای بیماران روانی مکان مخصوصی ترتیب یافته و در قرن 8 چندین بیمارستان در بغداد وجود داشته و از مسافرانی که از این کشورها به اروپا می رفتند و یا جهت سیاحت به این کشورها آمده و بر می گشتند . شواهدی در دسترس است که درمان بیماران در بیمارستانها به نحو ممکن البته با روش آن زمان انجام می گرفت . در این بیمارستانها ، باغ ها ، حوض خانه ها ، حمام ، موزیک ، کشاورزی وجود داشته و از عطریات ، داروهای مقوی و اشتها آور گیاهی جهت درمان استفاده می شد . مطابق رسم یونان این بیمارستانها با مدارس پزشکی وابستگی نزدیک داشته و این وسائل برای فقرا و متمولین یکسان بوده و بیشتر بیماران راه ، بیماران مانیاک دپرسیو تشکیل می داده است .
ریشه اعتقادات مذهبی مسلمانان بنا به گفته پیغمبر که " خداوند بیماران را دوست دارد "و "بیماران به وسیله خداوند انتخاب می شوند که حقیقت را بگویند " بیماران افراد مقدسی به شمار آمده و مورد لطف و احترام قرار می گرفتند و این روش تاثیر زیادی در بهبود آنها داشت . حمایت از زیر دستان ، قبول کودکان بی سرپرست ، کمک به افراد بی بضاعت و بیماران روانی در مکتب اسلام یک تکلیف شرعی و از صفات ایرانیان بوده وهست وشعر سعدی که :
"بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند "
و حتی وجود موقوفات زیاد همگی نشان دهنده شواهدی از نیکوکاری ونوع پروری مردم آن زمان بوده است
"سعد یا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند "
در دوران اسلام پزشکان و نویسندگان مهم آن زمان مانند زکریا رازی و ابوعلی سینا را می توان نام برد که نوشته های آنان غیر از عربی به زبان یونانی ، لاتین و زبانهای دیگر ترجمه شده و در دسترس مردم مغرب زمین قرار گرفته و با استقبال آنان روبرو شده است .
محمد زکریا رازی ( 330 ـ 240 ه ـ ق یا 910 ـ820 میلادی ) در شهر ری بدنیا آمد وپس از آموختن فلسف ، نجوم وشیمی برای فرا گرفتن طب به بغداد رفت که در آن زمان مرکز بزرگی برای آموختن علم طبیعی ، شیمی و پزشکی بوده است . پس از تکمیل دانش پزشکی رازی به ری برگشت و به درمان بیماران پرداخت وحتی بیمارستانی شبیه بیمارستان بغداد در شهر ری بر پا کرد و به تدریس و آموزش پزشکی پرداخت . رازی به علت نامعلومی به بغداد برگشت و ریاست بیمارستان بغداد را عهده دار شد . به نظر می رسد که رفتن او به بغدادیکی به علت دعوت خلفای آن زمان از عراق و دیگری عدم توجه مردم به کارهای او در ایران بوده است .
رازی صرف نظر از پزشک بودن شیمی دان وکیمیا گری برجسته بوده است . کشف الکل از تقطیر مواد نشاسته ای و اسید سولفوریک از بزرگترین کشفیات اوست و اوبه کیمیا گری نیز معروف است . از تالیفات مهم رازی دو کتاب معروف به طب به نام الحاوی و کتاب منصوری ورسالاتی درباره امراض باطن و کتابی درباره حرکات نفسانی ، اوهام ، حرکات عشق و طب روحانی را می توان نام برد .
ابوعلی سینا (428 ـ 371 ه ق یا 108 ـ 951 میلادی ) نیز مانند زکریا رازی برای بیماران روانی ( دیوانگان آن زمان ) که آنها را مریض دماغی نیز می گفتند دستورات داریی تجویز می کرد .ابوعلی سینا برای درمان بیماران روانی عقیده به تلقین داشت و به غقیده اکثر مورخان بخیه وپیوند اعصاب را برای اولین بار عرضه کرده است . از تالیفات ابوعلی سینا می توان به کتاب قانون ( کتاب طب آن زمان ) که معروفیت جهانی دارد اشاره کرد . این کتاب باعث شد که پزشکی اعراب شهرت جهانی بیابد و تا چندین قرن مرجع پزشکان شرق و غرب باشد . این کتاب در قرن 12 میلادی به لاتین ترجمه و پانزده بار تجدید چاپ شده و تا اواسط قرن 17 ( 1650 ) در تمام دنیا به منزله اصول علوم پزشکی شناخته شده و در مراکز پزشکی اروپا تدریس می شد طب امروزی ادامه طب ابو علی سینا است در این کتاب فصولی برای بیماریهای روانی وجود دارد که تا چند قرن در کتب اروپایی چنین چیزی به چشم نمی خورده است .
کتاب دیگر او به نام " شفا " کهد مربوط بهد فلسه است و تا سال 1300 تدریس طب و فلسفه ( حکمت قدیم ) با هم توام بوده است . در مورد مزاج ها ابو علی سینا به چهار نوع ملانکولی ( دموی ، صفراوی ، بلغمی و سودائی ) اشاره کرد و آنها راجزء ابعاد شرستی در سایکو پاتولوژی بیماریهای روانی دانسته است .
در سال 1267 شمسی دارالشفا در یزد به فرمان خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان در باغی مشجر و بزرگ بنا شد این بیمارستان دارای بخشهای مخصوص برای بیماران روانی ، حوض خانه ها ، مجلس المجانین بوده است . تا سال 1293 به علت جنگهای داخلی وهجوم قبایل بیگانه پیشرفت بهداشت روانی انجام نگرفت و در این سال در بیمارستان سینای فعلی ( ابو علی سینا ) که یک بیمارستان عمومی است محل کوچکی در زیر زمین و دالان بیمارستان به بیماران روانی اختصاص یافت که فقط تکافوی پذیرش عده قلیلی از بیماران روانی ثروتمند را داشت . در سال 1297 نگهداری و سرپرستی بیماران روانی و جلوگیری از حوادث ناگوار به شهربانی واگزار شد و باغی در اکبر آباد تهران ( خیابان سینا ی فعلی ) به صورت " دارالمجانین " یا اولین بیمارستان روانی در تهران ایجاد شد . امور پرستاری و اداری این بیمارستان را یک افسر و سه پاسبان انجام می دادند و از پزشک ، پرستار و دارو خبری نبود . در سال 1300 در زمان صدارت سید ضیاء الدین طباطبایی مدیریت و اداره دارالمجانین از شهربانی به شهرداری منتقل شد و در سال 1310 اولین متخصص اعصاب و روان در بیمارستان مشغول به کار گردید پس از انتقال مدیریت دار المجانین به شهرداری تیمارستانی در امین آباد شهر ری جهت بیماران روانی اختصاص یافت و بیماران تیمارستان خیابان سینا به امین آباد شهر ری انتقال داه شدند به پاس تحقیقات و تالیفات دانشمند معروف محمد زکریا رازی که در شهر ری می زیسته و در آنجا نیز فوت کرده است نام تیمارستان به نام رازی نام گذاری گردید . چون نظر این بود که مردم آنجا را به چشم یک بیمارستان نگاه کرده و مسائل درمانی مطرح شود و از طرفی بیماران بستری احساس سرافکندگی وحقارت نکنند کم کم نام تیمارستان به بیمارستان مبدل و فعلا به نام روانپزشکی رازی انجام وظیفه می کند .
در سال 1319 سازمان جدید دانشکده پزشکی توسط پروفسور ابرلین تاسیس و با ایجاد کرسی بیماریهای روانی و تدریس بیماری های روانی در دانشکده پزشکی تهران ، تدریس روانشناسی در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات به مورد اجرا گذاشته شد .
در سال 1325 بیمارستان روزبه در خیابان سی متری جهت بیماران نسبتا آرام روانی اختصاص یافت و در سال 1339 بیمارستان روزبه با وسایل مدرنتر در ساختمان جدید شروع به کار کرد این بیمارستان از طرف دانشکده پزشکی تهران اداره می شود .
در سال 1336 برنامه های روانشناسی و بهداشت روانی از رادیو ایران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت روانی در اداره کل بهداشت وزارت بهداری تشکیل شد .
درسال 1343 اولین مرکز بهداشت روانی تهران از طرف اداره بهداشت روانی وزارت بهداری در خیابان هدایت تاسیس شد و بیماران را به طور سرپایی پذیرا گردید .
در سال 1350 اداره بهداشت روانی به اداره کل تبدیل شد و پس از گذشت دو ال به علت اختلاف دید وزرای بهداری وقت یعنی در سال 1352 مجددا اداره کل بهداشت روانی به صورت اداره تحت نظارت تداره کل خدمات بهداشتی ویژه درآمد و اینجانب سمت کارشناس ارشد بهداشت روانی وزارت بهداری را به عهده گرفتند . با توجه به دید بهداشتی معاون بهداشتی وزارت بهداری و مدیر اداره کل خدمات بهداشتی ویژه اولین دوره باز آموزی پزشکان عمومی تهران و شهرستانها در تابستان سال1354 در مرکز بهداشت روانی تهران و مرکز روان پزشکی رازی به مدت یک ماه انجام گرفت و اینجانب سرپرستی طرح و اجرای این برنامه آموزشی را به عهده داشتم . اجرای این برنامه به قدری مفید بود که پزشکان آموزش دیده توانستند با راهنمایی اداره بهداشت روانی تهران در درمانگاههای عمومی شهرستانها بیماران روانی را تشخیص و درمان و اعزام آنها به تهران جلوگیری به عمل آورند . چون این امر نتایج بسیار مفید داشت لذا در سال 1355 مجددا برای پزشکان عمومی ، متخصصین رشته های مختلف ، لیسانسه های مامائی و سرپرستاران بیمارستانهای وابسته به بهداری استان تهران در دوره باز آموزی یک ماهه روانپزشکی توسط اداره بهداشت روانی بهداری استان تهران ترتیب داده شد . در اواخر سال 1355 پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی تمام مراکز وابسته وبیمارستانهای روانی و انجمن توان بخشی وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی منتقل شد از همان سال مراکز جامع روانپزشکی منطقهای در نقاط مختلف تهران تاسیس شد . ( مرکز روان پزشکی تهران نو ، مرکز روانپزشکی شهید اسماعیلی فعلی و … ) بعضی از مراکز فقط بیماران را به طور سرپایی می پذیرند و بعضی دارای تختهای بیمارستانی هستند.
در اردیبهشت سال 1358 پس از انحلال سازمان توانبخشی فعالیت بهداشتی و درمانی این سازمان که سازمانهای بهداری منطقه تهران و فعالیت آموزشی آن به انیستیتو روانپزشکی تهران واگذاز شد که این انیستیتو فعلا جزء دانشکده علوم پزشکی ایران فعالیت آموزشی ، پژوهشی وطرح و برنامه ریزی و مشورتی در باره مسائل بهداشت روانی کشور را به عهده دارد .
در شهرستانها نیز از جمله مشهد در سال 1300 ، تبریز در سال 1312 ، اصفهان در سال 1317 ، شیراز در سال 1327 و بیمارستان سلامی شیراز در سال 1332 ، همدان در سال 1335 و بعدا در سایر استانها تدریجا مراکز جامع روانپزشکی تاسیس مشغول به کار شدند . از تاریخ تصویب وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی تمام سازمانهای بهداشتی ، درمانی و ٱموزشی به آن وزارت خانه منتقل شد و مجددا دفتری به نام دفتر بهداشت روانی در آن وزارت خانه شروع به فعالیت بهداشتی ، آموزشی و طرح و برنامه ریزی کرد .
برای اولین بار طرح ادغام خدمات بهداشت روانی در خدمات اولیه بهداشتی در شبکه بهداشت و درمان شهر رضا ( استان اصفهان ) شروع شد و چون موفقیت این طرح مورد تائید نمایندگان سازمان بهداشت جهانی قرار گرفت لذا بهداشت روانی به عنوان اصل نهم خدمات اولیه بهداشتی در کشور اعلام واجرا طرح کشوری بهداشت روانی در استانهای دیگر کشور آغاز شد .
برحسب این طرح توسط بهورزان آموزش دیده در خانه بهداشت واقع در روستا بیمار یابی انجام می گیرد و بیمار به مرکز بهداشتی و درمان روستایی در مرکز بخش معرفی میشود . در این مرکز پرونده شرح حال روانپزشکی برای بیمار تهیه و پر می شود و بیمار به پزشک مرکز معرفی می شود درصورتی که بیمار ، بیماری ساده ای داشته باشد دستورات لازم بهداشتی و درمانی به او داده می شود و در صورتی که بیمار مبتلا به بیماریهای روانی یا عصبی شدید باشد به کلینیک روانپزشکی واقع در پلی کلینیک شهرستان معرفی می شود . این کلینیک دارای یک روانپزشک و یک روانشناس است که پس از معاینه کامل دستورات سرپایی به بیمار می دهند و در صورتی که بیمار احتیاج به بستری شدن داشته باشد به بخشهای روانپزشکی مرکز استان معرفی می شود و تمام اقدامات انجام شده به اطلاع مراکز قبلی داده می شود
خانه بهداشت ( روستا ـ بهورز ) مرکز بهداشتی درمان روستایی ( مرکز بخش ـ پزشک )
بخشهای روانپزشکی و بیمارستان ( مرکز استان ) پلی کلینیک و کلینیک روانپزشکی (شهرستان ـ روانپزشک )
با اجرای این طرح خدمات بهداشت روانی از حالت تمرکز در بیمارستانهای روانی خارج شده و در سطح کل کشور به مورد اجرا گذاشته می شود و به نام خدمات بهداشت روانی اجتماعی گفته میشود.(به فعالیتهای پیکیر بهداشتی درمانی تیم روانپزشکی در این کتاب مراجعه شود ).
طبق گزارش دفتر بهداشت روانی وزارت بهدشت ، درمان و آموزش پزشکی در حال حاضر 200 مرکز روانپزشکی در ایران فعالیت دارند . تعداد پزشکان ایران حدود 24000 نفر می باشد که از بین آنان فقط 385 نفر روانپزشک هستند و با توجه به کل جمعیت ایران برای هر یک میلیون نفر 5 تا 6 روانپزشک داریم و بهمین علت 85 در صد بیماران روانی به پزشکان غیر روانپزشک مراجعه می کنند . در حدود بیست بیمارستان عمومی دارای بخش روانپزشکی هستند . تعداد تخت های بیمارستانی در کشور 89000 می باشد که تعداد 5850 از آنا به بیماران روانی اختصاص یافته است . بخش های اورژانس روانپزشکی جا نیافتاده و مراکز توان بخشی جوابگوی احتیاجات بیماران نیستند.
هدف بهداشت روانی و سلامت عمومی
وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه است برای رسیدن به این هدف احتیاج به نیروی انسانی فعال و کاردان، همکار ی سازمانهای دولتی ، برنامه ریزی ، بودجه برای ایجاد وگسترش سازمانهای روانپزشکی و بالاخره آموزش بهداشت همگانی در سطح جامعه داریم به طور خلاصه و فهرست وار بهداشت روانی دارای چهار هدف اصلی است :
1 ـ خدماتی : جهت تامین سلامت فکر وروان افراد جامعه ، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی ، بیمار یابی ، درمان سریع و پیگیری بیماران مبتلا به اختلالات عصبی روانی به طور سرپایی یا بسترری کمک های مشورتی ، به افرادی که دچار روانی ، اجتماعی و خانوادگی شده اند .
2 ـ آموزشی : آموزش بهداشت روانی به افرادی که با بیماران عصبی روانی سروکار دارند و همچنین آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از سرویس های موجود در صورت مواجه با استرس ها و مشکلات روانی ، آموزش روانپزشکی برای پزشکان عمومی جهت آشنایی بیشتر علوم روتنپزشکی و نظایر آن .
3 ـ پژوهشی : تحقیق درباره علل ، نحوه شروع ، درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی ، عقب ماندگی های ذهنی ، اعتیادات و انحرافات مانند پژوهش در مدارس ، دانشگاهها ، سازمانهای پلیس ، سربازخانه ها ، کارخانه جات و مراکز کاریابی ، درمانگاههای عمومی ، مراکز بهداشت تنظیم خانواده ، مادر و کودک و نظایر آن .
4 ـ طرح و برنامه ریزی بهداشتی د ر باره ایجاد و گسترس مراکز جامع روانپزشکی منطقهای ، مرکز بهداشت مادر و کودک و تنظیم خانواده ، مراکز کودکان استثنائی ، مراکز مسمومین ومصدومین ، مراکز آموزشی جهت بالا بردن کیفیت امور بهداشتی درمانی و سطح آگاهی مردم به وسیله رسانه های گروهی ، آشنا ساختن پزشکان عمومی به مسائل روانپزشکی که در درمانگاههای عمومی فعالیت میکنند و ایجاد هماهنگی بین برنامه های خدماتی ، آموزشی و پژوهشی .
همانطوری که گذشت هدف از بهداشت روانی شناخت وسیع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی ، عاطفی و رفتاری است . مقابله با بیماریهای روانی برای ایجاد جامعه ای سالم از وظایف اصلی دولتها و افراد جامعه است . و هر اجتماعی که خواستار بهزیستی و شادکامی افراد خود می باشد باید مردم سازگار هماهنگ پرورش دهد .
هدفهای بهداشتی روانی را می توان در سه قسمت زیر شرح داد:
1 ـ پیشگیری
2 ـ درمان
3 ـ باز توانی یا توانبخشی
پیشگیری
پیشگیری شامل کلیه تدابیر و فعالیتهایی است که از پیدایش و افزایش بیماریهای عصبی و روانی در جامعه جلوگیری میکند .
به طور کلی و فهرست وار از سه نوع پیشگیری صحبت خواهیم کرد :
پیشگیری اولیه
منظور از پیشگیری اولیه عبارت از جلو گیری از پیدایش بیماری است و به عبارت دیگر کاری بکنیم که کسی بیمار نشود و علاج واقعه قبل از وقوع انجام گیرد . روش پیشگیری اولیه به منظور کاهش تظاهرات هیجانی ، عاطفی در جامعه از طریق مبارزه با عوامل استرس زا و حالاتی که منجر به عوارض روانی می شوند می باشد و به عبارت دیگر هر عاملی که باعث بهبود وضع زندگی انسان گردد جزئی از روش پیشگیری اولیه است .
تشخیص افرادی که در معرض خطر بروز بیماری هستند ، مشاوره با آموزگاران برای شاگردانی که مشکل تحصیل و … دارند ، آموزش مسائل جنسی به نوجوانان و جوانان ، مشاوره با خانمهایی که تازه ازدواج کردهاند برای ترس از حاملگی و زایمان و … جرء پیشگیری اولیه هستند این نوع پیشگیری به دو صورت انجام می گیرد :
1 ـ نوع مستقیم : در این روش با ازدیاد مقاومت افراد در مقابل عوامل بیماری زا از بروز بیماری جلوگیری می شود . مثال رایج این روش واکسیناسیون در جلوگیری از بیماریهای عفونی و طب دار است .
2 ـ نوع غیر مستقیم : در این نوع پیشگیری که برای ازبین بردن عامل بیماری زا به مورد اجرا گذارده می شود تماس پزشک با فرد در کار نیست و تمام افراد به نحوی از این پیشگیری استفاده می کنند مانند اضافه کردن کلر به آب آشامیدنی برای جلوگیری از بیماریهای ناشی از آب و یا اضافه کردن فلوراید به آب آشامیدنی یا خمیردندان برای جلوگیری از پوسیدگی دندان.
برای اینکه دو نوع روش پیشگیری فوق به مورد اجرا گذاشته شود باید عامل اصلی ، نحوه و راه سرایت بیماری شناخته شود و به مردم آمورزش لازم داده شود که چطورو به چه نحو از روشهای فوق استفاده کنند.
متاسفانه پیشگیری در بیماریهای روانی مانند بیماریهای جسمانی و عفونی روشن ، قاطع ، مشخص و تنظیم شده نیست و برای اجرا برنامه های پیشگیری در بیماریهای روانی احتیاج به بررسی های زیر داریم :
1 ـ بررسی های اتیولوژیک بیماریهای روانی
2 ـ بررسی های اپید میو لوژیک بیماریهای روانی
برای اجرا دو بررسی فوق احتیاج به ایجاد و توسعه موسسات بهداشتی درمانی ، مراکز جامع روانپزشکی ، بیمارستانهای روانی ، موسسات آموزشی و نگه داری کودکان عقب مانده و موسسات نگه داری افراد سالمند ، مراکز مشاوره و راهنمایی ژنتیک ، مراکز راهنمایی و هدایت کودکان ، نوجوانان و جوانان در انتخاب رشته های تحصیلی ، شغلی ( بر حس استعداد و توانایی آنان ) ازدواج و مراکز تعلیم و تربیت کادر فنی و نیروی انسانی برای انجام کارهای تخصصی ( پژوهشی ، خدماتی ، آموزشی ، درمانی و … ) داریم .
1 ـ بررسی های اتیولوژیک بیماریهای روانی
منظور ازبحق درباره اتیولوژی بیماریهای روانی در اینجا این است که دانستن علل بیماری و عواملی که در ایجاد و شدت بیماری موثر اند ما را در نحوه پیشگیری و درمان بیماری راهنمایی می کند. تا ندانیم چه عامل یا عواملی در بروز وشیوع و شدت بیماری موثرترند نمی توانیم از آن جلوگیری کرده ویا آن را درمان نماییم اکثر بیماریهای غیر قابل علاج علل ناشناخته دارند و وقتی علت بیماری روشن شود دیر یا زود روشهای درمانی آن نیز پیدا می شود . قبل از بحث در باره علل بیماریهای روانی باید به سه نکته اساسی زیر توجه شود
1 ـ بیماران روانی مبتلا به یک نوع بیماری ، ممکن است علائم مختلفی از خود نشان دهند که به هیچ وجه شباهتی به هم نداشته باشد از این رو بعضی ها می گویند که هر بیمار روانی علائم منحصر به خود را دارد و به عبارت دیگر کتابی است که فقط یک نسخه آن چاپ شده است .
2 ـ یک بیمار روانی در زمانهای مختلف ممکن است دارای علائم و رفتارهای متفاوت باشد و همین بیمار ممکن است زمانی رفتاری کاملا عادی از خود نشان دهد .
3 ـ رفتار بیمار روانی در یک زمان و با دیدهای مختلف ممکن است به طرز متفاوت تعبیر و تفسیر گردیده و هر کس از زاویه دید خود آن را توجیه کند .
چون بیماری روانی بین دوقطب بیماری از یک طرف و سلامت از طرف دیگر نوسان می کند ونشانه های بیماری نیز بر حسب شخص ، زمان ، مکان و نحوه شروع متغییر بوده و به روال مشخصی جلوه گر نمی شود روی این اصل نباید توقع داشت که علل بیماریهای روانی محدود ، منظم و طبقه بندی شده ارائه گردد .
روان انسان مانند رودخانه ای است که از انشعابات کوچکی تشکیل یافته است این انشعابات همان اعضای مختلف سازنده وجود و روان انسان هستند که مرتبا تحت تاثیر عوامل فیزیکی ، شیمیای ، فیزیولوژیکی ، روانی و اجتماعی و … می باشد که در زمانهای مختلف و مکانهای متفاوت در سازمان جسم و روان ما اثر میگذارد . همانطوریکه انشعابات کوچک ولی گل آلود نمی تواند رودخانه عظیمی را گل آلود سازد لذا استرس ها ، ناملایمات ، تضادهای کوچک چون وزش باد در روان تاثیر کرده ولی قادر نخواهد بود آن را متشنج وبیمار سازد . به عبارتی دیگر روان سالم ناکامی ها و فشارهای کوچک را تحمل و دفع کرده و آرامش قبلی را پس از رفع فشارها باز می یابد . ولی اگر ناملایمات ، محرومیت ها واسترس ها که در وجود آدمی اثر می کنند شدت یابند و یا مرتبا تکرار شوند ، مثل بادی که اگر همیشه وزش شدید داشته باشد درخت را خم کرده و شاخه های آن را خواهد شکست وجود انسان نیز تحت تاثیر عوامل مهاجم تعدل خود را از دست خواهد داد که همان بروز بیماری است . از همین جا نتیجه می گیریم که یک عامل مانندمرگ عزیزان ، طلاق و یا شکست در زندگی نمی تواند به تنهایی عامل ایجاد بیماری روانی شود بلکه ممکن است یکی از عوامل ایجاد کننده به شمار آید پس بیماریهای روانی عوامل چند جانبه دارد و چند علتی بودن در بیماریهای روانی قانون کلی است .
در انسان سالم استرسها و شکهای روانی تغییراتی ایجاد میکند که بدن برای حفظ تعادل روانی به کفیت سازشی یا سندرم سازش عمومی دست می زند ، به سرعت خود را با وضع جدید تطبیق داده و تعدل برقرار می نماید که به آن پدیده همئو ستازی گویند . در کیفیت سازشی دستگاههای عصبی ، عصبی خود کار یا نورو وژ تاتیو ، نوروگلاند ولر و عصبی عضلاتی اهمیت به سزایی دارند .
طرز و نحوه کار این دستگاهها در کتب فیژیو لوژی مفصلا شرح داده شده که چطور استرس و فشارها در کار این دستگاهها اختلال ایجاد می کند و چطور این دستگاهها برای تنظیم و حفظ تعادل بدن به کار می افتد ( به تئوری بحرانها و سندرم سازش عمومی در این کتاب مراجعه شود ) .
معمولا تکرار استرس ها و عوامل بیمارزا در ابتدا عوارض فو نکسیو نل ویا عملی ایجاد میکند ولی اگر ادامه یابند این عوارض تبدیل به عوارض عضوی می گردد و به اصطلاح ناراحتی ارگانیزه می شود و عضو را بیمار میکند . این ارگانیزه شدن خود منشا بروز بیماریهای دیگر و ادامه بیماری قبلی گشته وناراحتی قبلی و روانی را تشدید می سازد . پس بروز بیماری روانی تابع اصل کلی روابط علت و معلول میباشد .
علل بیماریهای روانی را می توان به دو دسته تقسیم کرد .
1 ـ علل جسمانی ( شامل عوامل ارثی ، مادرزادی ، شرایط فیزیکی و فیزیولوژیکی بدن ) یا محیط داخل .
2 ـ علل محیطی ( شامل عوامل جغرافیایی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، عفونت ، مسمومیت ، ضربه ، فشارهای روانی و … ) یا محیط خارج.
نکته مهم وقابل ذکر اینکه هنوز میزان و سهم اثر عوامل فوق در ایجاد بیماریهای روانی معلوم نیست ولی آنچه معلوم است این است که این دو عامل اثر متقابل و مکمل بر یکدیگر دارند و این خود چند علتی بودن بیماریهای روانی را تایید می کند .
مثلا فردی که پدر یا مادر مبتلا یه اسیکزوفرن دارد اگر درشرایط مطلوب محیطی و اجتماعی قرار گیرد ممکن است با وجود داشتن زمینه ، بیماری در او ظاهر نشود و یا باالعکس فردی که پدر یا مادر سالمی دارد ممکن است در اثر عوامل مختلف اجتماعی دچار افسردگی شود مثال زیر شاید بتواند علل بیماریهای روانی را روشن تر نماید .
ما میدانیم که عامل ایجاد بیماری سل دو کخ است . اگر در فردی این باسیل وجود نداشته باشد مسلما این فرد مبتلا به سل نمی باشد.
از طرف دیگر اگر باسیل دو کخ در بدن فردی وجود داشته باشد دلیل بر مسلول بودن نیست . نتیجه می گیریم که وجود باسیل دوکخ در بدن شرط لازم واصلی ابتلا بهسل است ولی شرط کافی برای بروز بیماری نیست بلکه شرایط دیگری مانند سوء تغذیه ، بدی بهداشت محیط زیست ، مسکن ، آب وهوا ، فشارهای جسمی و روانی برای بروز بیماری لازم است . به میکروب سل علت اصلی و به عوامل دیگر علل بروز دهنده یا مساعد کننده گفته می شود که بدون وجود این عوامل بروز بیماری امکان ندارد . شناخت عوامل فوق اثر مهمی در جلوگیری و درمان بیماری دارد . بعضی به این عوامل نام تسریع کننده نیز داده اند .
در مورد بیماریهای روانی علت اصلی و شرط لازم وجود زمینه ارثی است ولی شرط کافی نیست چون بدونه دخالت عوامل مساعد کننده یا تسریع کننده بروز بیماری امکان ندارد پس اثر متقابل عوامل مختلف کاملا محسوس است . این اثرات در روی دو قلوهای یکسان که از بدو تولد به علل جدا از یکدیگر زندگی کرده اند و یا فرزندانی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده اند مورد مطالعه قرار گرفته و تائید شده است . اگرچه عامل ارث در بروز اسکیزوفرنی و جنون ادواری نقش اصلی دارد ولی فشارهای زندگی ، اختلالات تغذیه ، آبستنی و زایمان ، محیط زندگی ناراحت کننده ، محرومیت های اجتماعی ، شغلی و تغییر فصل یا پاتولوژی بیماری ارتباط دارند .
شکل 3
در اتیولوژی بیماری ، باید علل بروز بیماری ، شدت ، ادامه یافتن بیماری و بالاخره عواملی که عاقبت بیماری را تعیین می کند مشخص شود . پس چندین سئوال از فردبیمار باید انجام شود .
چرا بیمارشده است ؟
چطور شده است که به این بیماری خاص مبتلا شده است ؟
چرا در این موقع بخصوص از زندگی به بیماری مبتلا شده است ؟
عامل بیماری زا عامل اصلی و لازم برای بروز بیماری است و در روی انسان در محیطی مخصوص اثر می کند .
عوامل بیماری زا عبارتند از :
عوامل فیزیکی : تصادف ، سوختگی ، فشار های زندگی و …
عوامل شیمیایی : سم ، داروها ، مواد شیمیای ، مواد مخدر و …
عوامل بیولوژیک : میکروبها ، ویروسها ، قارچها و …
عامل میزبان ـ خود انسان ـ جنس ، نژاد، سن ، خوصوصیات ارثی و استعداد ، عادات و اعتیادات که فرد را در معرض بیمار قرار می دهد .
عوامل محیطی عبارتند از :
عوامل جغرافیایی : آب وهوا ( گرمسیر وسرد سیر ) ارتفاع از سطح دریا و …
عوامل اجتماعی : زندگی در شهر یا روستا ، سربازخانه ها ، بیمارستان ، اداره ، مدرسه ، فرهنگهای مختلف ، عقیده ، سنت ، محرکهای محیطی ، خانواده و عوامل خانوادگی و …
فرضیه استرس را در اکثر بیماریهای روانی دخالت می دهند ولی مسلما استرسها نمی توانند به طور قطع مشخص نمایند که چه اندازه در ایجاد بیماری اثر دارند همانطوری که گذشت چون عامل ارث نقش اصلی را در ایجاد بیماری بازی می کند و بدون آن بیماری امکان ندارد پس در جلوگیری از بیماریهای روانی دو راه وجود دارد :
ـ از بین بردن عوامل وراثتی .
ـ از بین بردن عوامل بیماری زا محیطی و اجتماعی .
خوشبختانه به علت ترقیات علم پزشکی و جراحی مغز از بروز بیماریهای روانی حاصل از صدمات مغزی و عوامل عضوی نظیر فلج مترقی (به علت درمان بیماری سیفلیس ) .آنسفالیتها ، مننژیت ها که از عوارض مهم بیماریهای عفونی هستند ،اختلالات ناشی از ضربه های زایمانی و حوادث دوران بارداری و بالا خره فقز غذلیی وکمبود مواد پروتینی و ویتامینها ومسمومیت های صنعتی با فلزات سنگین مانند مسمومیت با سرب که منجر به آنسفالوپاتی های سمی می شوند به مراتب کاسته شده است .
در مورد بیماریهای شدید روانی مانند اسکیزوفرنی و اختلالات مایناک ـ دپرسیو (جنون ادواری ) که اثر عوامل ارثی آنها کاملا روشن شده است با راهنمایی مراکز ژنتیک بایستی از ازدواج های داخل فامیلی یا خانواده هایی که سوابق بیماریهای روانی دارند تا آنجا که امکان دارد خودداری شود . چون مبتلایان به بیماریهای فوق صرف نظر از انتقال بیماری از راه ارث از ایجاد مناسبات فردی ، محیط سالم خانوادگی عاجز خواهند بود این امر به نوبه خود اثر تسریع کننده در بروز بیماری را دارد .
در مورد بیماری صرع که حائز توجه بیشتری است مطالعات الکتروا نسفالو گرافی ( نوار مغزی ) نشان داده است که بعضی از فرزندان افراد مصروع دارای الکتر با نسفالو گرام طبیعی نبوده اند . لنوکس در 312 نفر اعضای بلافصل خانواده یک نفر مصروع نتیجه گرفته است که 52 در صد از آنها دارای الکترو وانسفالو گرام غیر طبیعی هستند که ممکن است دارای علائم صرع ظاهری و یا مبتلا به نوعی صرع از نوع صرع های وژتاتیو و یا رفتار وخلق و خوی صرعی باشند چون الکتر وانسفالو گرام غیر طبیعی مسلما نوعی بماری یا بدکاری و اختلال عملکرد مغزی را نشان می دهد ولی تا کنون نقش وراثت در بروز بیماری صرع ثابت نشده و به عبارت دیگر تمام انواع بیماری صرع ارثی نیست .
2- بررسیهای ایپد میو لوژیک یا همه گیر شناسی
همه گیر شناسی عبارت از مطالعه وضع سلامتی و بیماری در افراد جامعه و یا به عبارت کلی و صحیح تر علم شناخت آنچه در احتماع و جمعیتی می گذرد . لغت ایپد میو لوژی ازاپی یعنی نزد "دموس" یعنی توده مردم و"لوژی" یعنی شناسایی درست شده است . با قبول این تعریف ملاحظه می شود که مطالعه هر بیماری یا واقعه ای مانند ازدیا د جمعیت ،مهاجرت، طلاق، ازدواج و نظایر آن هر کدام همه گیر شناسی خاص دارد و اصول این همه گیر شناسیها یافته های آماری است . اگرجه برای همه گیر شناسی تعاریف گوناگونی شده است ولی تعریف گرین وود " مطالعه جنبه های مختلف یک بیماری " از نظر سادگی و سهولت کاربردی از امتیاز خاصی بر خوردار است.
منظور ما از همه گیر شناسی در اینجا اولا مطالعه و شناخت وضع روانی و سلامتی افراد جامعه و در ثانی ارزیابی برنامه های سازمانهای موحود که مسئول این شناخت و درمان هستند می با شد. قسمت اخیر در مبحث ایجاد و توسعه مراکز درمانی و آموزشی بحث خواهد شد. با در نظر گرفتن نکات فوق می توان اپیدمیولوژی را جز علوم اساسی و پایه در بهداشت دانست مانند تشریح و فیزیو لو ژی که اساس وپایه پزشکی ویا جمع و تفریق که اساس ریاضیات را تشکیل می دهند .
در مطالعه اپیدمیولوژی دو نکته لازم به نظر می رسد.
1- دانستن اینکه چه بیماری در جامعه وجود دارد،عوامل ایجاد کننده ،نحوه انتشار و شیوع ، طول مدت بیماری و اثرات پیشگیری و درمانی کدامند ؟
2- سازمانهای موجود خدمات بهداشتی کدامند و برنامه های اجرایی آنان برای کنترل و درمان بیماری دارای اثرات مفید و قا بل قبول هستند یا نه ؟
همه گیر شناسی در بیماریهایی که در حا ل توسعه و پیشرفت هستند و یا طول مدت بیماری زیاد است از ارزش خاصی نسبت به بیماریهای کشنده مانند سرطان و سکته قلبی و بیماریهای زودگذر، مانند گریپ و سرما خوردگی بر خوردار است .
افرادی که با همه گیر شناسی کار می کنند یاید بدانند که کدام بیماری در حا ل از بین رفتن است (مانند اکثر بیماریهای عفونی و قا بل پیشگر ی در کشورهای متمدن ) و کدام بیماریها در حال ازدیاد و شیوع وکم کم مسئله و مشکلی برای سازمانهای بهداشتی ایجاد می کنند. درست مانند پزشکی که باید بداند بیمارش در حال بهبودی است و یا اینکه بدتر شده است و عوارضی را ممکن است نشان دهد . به طور مثال در روانپزشکی تعداد مبتلایان به عوارض روانی بیماریهای فلج مترقی که در اثر سیفلیس به وجود می آید نایاب شده و همچنین عوارض روانی بیماری پلا گرکه به علت اختلالات تغذیه و کمبود ویتامینهای گروه " ب" به وجود می آید، تقریبا از بین رفته است ولی در عوض تعداد مبتلایان به سندرم دان به علت پیدایش آنتی بیو تیکها و جلوگیری از مرگ ومیر آنان به طور ما فوق تصور رو به ازدیاد است (به کتاب کودکان و نوجوانان استثنایی تا لیف مولف مراجعه شود)
همچنین به علت بالا رفتن سن متوسط عمر پیدایش زوال قوای عقلانی و شعوری در پیری و اختلا لات روانی به علت تصلب شرائین مغزی که در گذشته قبل از رسیدن به این سنین فوت می کردند زیادتر از چند سال پیش به چشم می خورد. در سالهای اخیر اعتیاد به مواد مخدر و متادن وحتی خودکشی با متادن در کشورهایی که ترک اعتیاد به مواد مخدر با متادن انجام می شود مسئله بزرگی شده است . ولی در عوض طبق آمارهای موجود از تعداد مبتلایان به هیستری های تبدیلی به مراتب کاسته شده است . مطالعات اپیدمیولوژیک است که نشان می دهد که در حدود یک سوم ساکنین امریکا در طول عمر حد اقل یکبار دچار اختلال روانی می شوند که مهمترین آنها در درجه اول اظطراب و در درجه دوم افسردگی و در درجه سوم استفاده بی رویه از الکل و مواد مخدر است و 15 % بیمارانیکه به کلینیک های مختلف مراجعه می کنند بیماریشان ارتباط مستقیمی با اختلالات عاطفی و هیجانی و موارد نامبرده در فوق دارد. هم چنین بررسیهای همه گیر شناسیب نسبت بیماران سخت روانی را که نیاز به بستری شدن داشته اند8/3 درصد کل بیماران روانی ذکر کرده است.
همه گیر شناسان فقط با آمار و یافته های تحقیقاتی است که می داند اختلالات شدید روانی بیشتر در گروههای اجتماعی پایین است تا افرادی که مرفه تری دارند و یا اختلالات روانی در زنان اکثر به صورت علایم نوروتیک و سایرکوفیزیولوژیک است و در صورتی که در مردان بیشتر به صورت سندرمهای عضوی مغز ، استفاده بی رویه الکل و مواد مخدر و رفتارهای سایکوپاتیک ظاهر می شود و بالاخره بیماریهای روانی در افراد مجرد به مراتب بیشتر از متاهلین دیده می شود . البته اینکه افراد بیمار مجرد می مانند و ازدواج نمی کنند ویا تجرد باعث پیدایش اختلالات روانی می شود خود مسئله ای قابل بحث است .
برای بررسی های همه گیر شناسی در بیماریهای روانی باید :
1 ـ شرح و تعریف بیماری روانی مشخص شود و به عبارت دیگر به چه کسی بیمار روانی می گوییم (به مبحث نرمالیتی یا بهنجاری مراجعه شود )
2ـ از طرز بروز و شیوع بیماری روانی تا آنجا که امکان دارد اطلاع کافی داشته باشیم
3 ـ بدانیم چه افرادی در معرض ابتلا به بیماری روانی قرار دارند و یا به عبارت دیگر احتمال بروز بیماری در چه افرادی زیادتر است . همانطور که قبلا متذکر شدیم چون هیچ فردی از اجتماع از ابتلا به بیماریهای روانی معصون نیست لذا همه افراد اجتماع شامل این برنامه می شوند و لی باز هم افرادی هستند که به علت قرار گرفتن در موقعیتهای خاص احتمال بروز بیماری در آنها زیادتر است مانند پیری ، حاملگی ، تصادفات مختلف ، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی ، ابتلا به عفونت ها ومسمومیت های مختلف ، طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده و نظایر آن همگی از عواملی هستند که فرد را در معرض ابتلا به بیماری روانی قرار می دهند .
4 ـ مبتلایان به بیماریهای روانی در اجتماع چه تعدادند . برای این منظور از منابع زیر کسب اطلاع می شود :
ـ آمار بیمارستانها و مراکز در مانی سرپایی .
ـ اطلاعات جمع آوری شده از ادارات ، مدارس ، محل کار برای غیبت از کار بعلت ابتلا به بیماری روانی . طبق آمارهای سازمانهای مختلف غیبت افراد از کار در یک سوم موارد بعلت بیماریهای روانی است ( به فصل دوم اهمیت و زیان بخشی بیماریهای روانی مراجعه شود ) .
ـ سازمان تامین خدمات اجتماعی که به علت بیماری و از کار افتادگی به افراد مبتلا حقوق زمان بیماری و یا از کار افتادگی پرداخت می کند .
ـ مطالعات پژوهشی در شهرها ، اجتماعات مختلف ، مدارس ، کارخانه ها ، سربازخانه ها و ادارات و مشاغل مخصوص مانند مراکز پلیس ، دادگستری ، پزشکی قانونی جهت بیمار یابی . مطالعات همه گیر شناسی انواع و اقسام مختلف دارد که به شرح خلاصهای از انواع آن می پردازیم:
1 ـ 2 ـ همه گیر شناسی توصیفی : این نوع همه گیر شناسی مطالعه توزیع بیماری و تعین تعداد بیماران موجود است و به عبارت دیگر به مطالعه موقیت و وضع بیماری که در چه اجتماعی چه نوع بیماری شایع است نسبت در صد مبتلایان چیست ، چه گروه سنی ، جنسی ، شغلی بیشتر در معرض ابتلا هتند و به طور کلی میزان شیوع ، مرگ و میر بیماری نسبت به جوامع مختلف چه تعدادی است .
برای تعیین میزان شیوع به طریقه زیر رفتار می شود .
تعداد موارد جدید و قدیم بیماری در زمان معین
میزان شیوع = —————-
تعداد جمعیت جامعه مربوطه درهمان زمان معین
میزان شیوع را می شود در یک زمان بسیار کوتاه و یادر یک مدت نسبتا طولانی انجام داد .
این روش ارزش زیادی در بیماریهای مزمن ، نیمه مزمن مانند اختلالات عصبی روانی دارد .
به طور خلاصه در این مطالعات موضوعات زیر مورد بررسی قرار می گیرد :
مکان بروز بیماری ، انتشار برحسب وضع جغرافیایی ، مدرسه ، کارخانه ، آسایشاه ، خانواده .
زمان بروز بیماری ، فصل ، تغییرات آب و هوا ، جنگ ، قحطی و …
فرد بیمار از نظر جنس ، سن ، میزان تحصیلات ، استعداد ارثی و خانوادگی ، وضع تاهل و …
خصوصیات اجتماعی ، نژاد ، مذهب ، عادات و سنن ، تراکم جمعیت و غیره
در این نوع همه گیر شناسی که در گروههای مختلف انجام می گیرد باید تمام عوامل یکسان بوده و فقط یک عامل مورد مطالعه قرار گیرد .
بطور مثال ابتلا به نورزها در خلبانی که در نیروی هوایی کار می کند و با ببمارانو جنگهای شدید هوایی سرو کار دارد به مراتب بیشتر از خلبانی است که با هواپیمای مسافر بری پرواز می کنند و باز دز بین دسته قبل در زمان جنگ در آنهاییکه خطر سقوط به ویله ضد هوائی دشمن بیشتر است نوروز زیادتر است تا در آنهایی که خطر سقوط ممکن است تصادفی باشد . اگرچه در این عوامل مدت بمباران ، شدت نبرد ، حتی وجود سوابق و زمینه های بیماری نقش مهمی را بازی می کنند . به همین منظور امتحانات روانی خلبانان قبل از شروع به کار ، آموزش حرفه در جریان تعلیمات و پس از آن و این باید جزء کدام گروه خدمت نماید لازم و ضروری است . همچنین ناراحتی روانی در کارگرانی که در محیط و کارگاههای پر سرو و صدا مخصوصا به مدت طولانی کار میکنند به مراتب بیشتر از محیطهای ساکت و آرام است . با این نوع بیماران موجود ، طول مدت بیماری ، و طول مدت درمان را نیز می توان تععیین کرد .
2 ـ همه گیر شناسی تحلیلی : در این نوع همه گیر شناسی دلائل توزیع بیماری و به عبارت دیگر علل و رابطه بیماری با عوامل ایجاد کننده مورد بررسی قرار می گیرد که چه عاملی در ایجاد و یا رفع بیماری موثرند و به عبارت دیکگر فاکتور های اتیولوژیک و درمانی کدامند ؟ مانند رابطه واریس با کار ایستاده ، رابطه سیگار و سرطان ریه ، رابطه ضربه های مغزی با بیماری صرع و یا رابطه استفاده از مواد مخدر و بیماریهای روانی . چون در بیماریهای روانی اکثرا عوامل متعددی دستاند کارند و از طرفی علت و معلول سهم تقریبا یکسانی دارند و رابطه علت و معلول یک اصل کلی است لذا مطالعه را مشکلتر خواهد کرد .
نظریه آلبوت الیس در رابطه با تفکر غیر منطقی
آلبرت الیس در سال 1913 در پیسبورگ متولد شد در سن چههار سالگی به نیویورک رفت . در سال 1934 از سیتی کالج نیویورک موفق به اخذ درجه کارشناسی شد . او دوره تحصیلات کارشناسی ارشد و دکترای خود را در دانشگاه کلمبیا گذراند و در سال 1947 درجه دکترا دریافت کرد . بعد از پایان حصیلات به طور خصوصی درباره مسائل ازدواج ، خانوادگی و جنسی به مشاوره پرداخت و به عنوان روانشناس بالینی در یک موسسه وابسته به بیمارستان ایالتی نیو جرسی به کار اشتغال ورزید . الیس در ضمن کار با مراجعان به روانکاوی علاقه مند شد و این روش درمانی را در بعضی موارد مفیدتر از روشهای دیگر تشخیص داد . او از سال 1947 تا سال 1953 شیوه روانکاوی کلاسیک و روانکاوی جدید را در درمان به کار برد . اما این شیوه درمانی او را به کلی راضی نکرد . پس از به کارگیری چند روش دیگر و کسب تجربه ، سرانجام در سال 1955 درمان عقلانی ـ عاطفی را به عنوان بهترین و موثرترین روش درمانی معرفی کرد . الیس در شکل گیری نظریه اش فلسفه انسان گرایی و رفتار درمانی را ارتباط داده است به همین دلیل او را پدر رفتار درمانی شناختی می دانند(Corcy,1996:317)
الیس در سال 1959 یک موسسه آموزشی غیر انتفاعی برای آموزش اصول زندگی منطقی تاسیس کرد . در این موسسه دانش پژوهان اصول منطقی زیستن را می آموختند . الیس همچنین در سال 1968 موسسه دیگری به منظور آموزش شیوه درمانی عقلانی ـ عاطفی بنیاد نمود و به اشاعه نظریه خود از طریق سخنرانی و چاپ نشریاتی در باره زندگی عقلانی پرداخت .
مبانی نظری
نظریه الیس ریشه در فلسفه رواقیون دارد . نمونه این طرز فکر را می توان در بیانات اپیکتتوس نشان داد مانند این جمله : " اشیا و امور صرفا باعث اختلال انسانها نمی شوند بلکه نظرات و طرز فکرهایی که انسانها نسبت به اشیا و امور دارند موجب این اختلال می گردد" . همچنین شکسپیر می گوید :" هیچ چیز خوب یا بد نیست ، بلکه تفکر انسان است که آن را خوب یا بد می کند " . افکار الیس با مفاهیم و آیین بود او تائو نیز همخوانی دارد در این آیینها آمده است که " عواطف آدمی ناشی از فکر او است " دیگر این که : " برای تغییر و کنترل عواطف لازم است عقاید شخص تغییر یابد ".
دیدگاه الیس به میزان زیادی از نظرات و روان درمانی ادلر نیز تاثیر پذیرفته است .
به نظر ادلر واکنش های عاطفی و رفتارهای فرد ناشی از نگرشها و اعتقادات وی است ، این واکنشها و رفتارها حاصل تابیر و تفسیر و برداشتهایی است که او از خود و دنیای بیرونی دارد و بر این اساس خود را با جهان خارج مرتبط می سازد .
درمان عقلانی ـ عاطفی براین اصل استوار است که مشکلات انسان از امور خارجی و رویدادها سرچشمه نمی گیرند ، بلکه ناشی از اعتقادات و برداشتهای فرد از آن امور و رویدادها هستند . به نظر الیس اعتقادات و باورهای آدمی ممکن است منطقی و یا غیر منطقی باشند ، اعتقادات غیر منطقی موجبات بروز اختلالات عاطفی و رفتاری شخص را فراهم میسازد . الیس این موضوع را در اثار و افکار پیشینیان پذیرفته بود و در تجربه با بیماران ، خود نیز به همین نتیجه رسید . لذا او معتقد است که در جریان درمان لازم است به فرد کمک شود تا افکار و باورهای منطقی را جایگزین افکار و باورهای غیر منطقی خویش سازد . ( شیلینگ ، 1372 : 145 ) .
نظریه شخصیت
الیس شخصیت را از سه جنبه فیزیولوژیکی ، اجتماعی و روان شخص شناختی توضیح می دهد .
1 ـ جنبه فیزیولوژیکی : الیس این فرضیه را مطرح می سازد که انسان فکر می کند ، احساس می کند و عمل می کند . یعنی افکار و باورهای او عواطف و رفتارهایش را تحت تاثیر قرار می دهند .به نظر الیس گرچه آدمی اعتقادات و باورهای غیر منطقی را می آموزد اما از نقطه نظر زیستی استعداد زیادی برای کسب این گونه اعتقادات و باورها را خواهد داشت . آمادگی شدید ذاتی در پرداختن به تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی باعث منفی کاری ، آشفتگی عاطفی ، سهل انگاری در تغییر شخصیت و رکود آن می گردد . بنابراین هر فردی عملا در مواردی رفتار غیر منطقی را از خود نشان می دهد . حتی افرادی هم که نسبت به رفتارهای نا معقول و غیر منطقی آگاهی دارند و با آنها مخالفت می ورزند ممکن است اسیر اینگونه رفتارها شوند و آنها را از خود بروز دهند ( ساعتچی ، 1372 : 332 ) .
جنبه اجتماعی : الیس انسان را موجودی اجتماعی می داند که ناگزیر است با دیگران زندگی کند . از این رو او تلاش می کند تا رفتار خود را با اتنتظارات دیگران تطبیق دهد . آدمی ارزشها ئ عقایدی را ازاجتماع می گیرد و آنها را در جهت کسب مهارتهای مربوط به روابط بین فردی و موفقیت اجتماعی به کار می بندد و درونی می سازد .
به عقیده الیس بها دان بیش از حد به نظر دیگران ، یعنی بیش از آنچه که برای نظر خود ارزش قایلیم موجب اختلال می شود . سلامت روانی و بلوغ عاطفی متضمن برقراری تعادل میان اهمیت دادن به نظرات خود و دیگران در مناسبتهای اجتماعی است .
جنبه روانشناختی : الیس غرایز را به عنوان عامل تعیین کننده و کنترل کننده رفتار قبول ندارد به عقیده او انسان از نظر بیولوژیکی این استعداد را دارد که طرز تفکر غیر منطقی را از والدین و یا فرهنگ جامعه کسب کند ، اما در عین حال انسان موجودی خلاق ، آزاد و انتخاب گر است و این توانیی را دارد که در جهت رشد و خود شکوفایی حرکت کند . انسان در برابر محرکهای بیرونی به تعبیر و تفسیر می پردازد وآنچه به نفع او است انتخاب می کند . ولی اگر نسبت به افکار و نگرشهای خود تعصب داشته باشد ممکن است تحت تاثیر استدلالهای نادرست خویش قرار کیرد و مضطرب شود . در این صورت شخص برای قانع کردن و حفظ خود ، مشکل و ناراحتی خویش را معلول عوامل خارجی قلمداد میکند و دیگران را محدود می سازد الیس همانند مزلو معتقد است که انسان تمایل به عشق و محبت دیگران دارد و از بی توجهی دوری می جوید .
به نظر الیس در رو یارویی با یک رویداد فعال کننده ( A ) ممکن است افکار و باورهای منطقی داشته باشد ، (Rb ) یا برعکس افکار و باورهای وی از آن رویداد غیر عقلانی و غیر منطقی با شد ( ib ) در حالت اول فرد مضطرب و پریشان نمی شود و در ارتباط با خود و دیگران هیچ مشکلی ندارد و از نتایج ( C ) باورها و افکارش راضی و خوشنود است .اما در حالت دوم به دلیل غیر منطقی بودن باورها و افکار خویش دچار اختلالات هیجانی و رفتاری می گردد و به تدریج سلامت روانی خود را از دست می دهد .
(سلامت روانی)رفتار سازگار+عاطفه مطبوع(باورمنطقی)Rb
A
رویدادفعال کننده
(عدم سلامت روانی)رفتار سازگار+عاطفه نامطبوع(باور غیر منطقی)ib
(نمودار عواقب باورهای منطقی و غیر منطقی آدمی)
از دیدگاه الیس افکار غیر منطقی و غیر عقلانی در همه افراد دیده می شود ، از آنجا که بسیاری از باورها و افکار غیر منطقی تحت تاثیر افراد خانواده و یات جامعه آموخته می شوند حتی در افراد باهوش نیز نمونه هایی از افکار و نگرشهای نامعقول و غیر منطقی وجود دارد.
رشد شخصیت
در درمان عقلانی ـ عاطفی اعتقاد بر آن است که انسان اساس تمایلات ، هدفها و ترجیحات شخصی خود رشد می کند . بنابراین افکار ،باورها و نگرشهای هر انسانی با دیگران تفاوت دارد . انسان خود مختار است و می تواند موجب اضطراب و اختلالات روانی خویش شود ویا برعکس شیوه هایی را بیاموزد که سلامت روانی وی راتنظیم کنند از نظر الیس آدمی توانایی لازم را برای تغییر عادات ، افکار و باور های نا معقول خود دارد اما این تغییرات مستلزم تلاش فعالانه شخصی است . به عقده الیس تقریبا همه انسانها دارای تمایل فطری به ایجاد آشفتگی عاطفی در خود می باشند و افکار غیر منطی را به خویشتن تلقین می کنند ، اما برخی از دیگران آسیب پذیرترند . الیس ابتدا 11 نمونه از افکار منطقی را بیان کرد ولی بعدها او و گریگر 27 فکر غیر منطقی تحت عنوان ایدئولوژی جبری در سه گروه دسته بندی کردند . ( شیلینگ ، 1372 : 149 ) نمونه هایی از این افکار عبارتند از :
ایدئولوژی (1 )
الف . من تقریبا همیشه باید از طرف کسانی که مهم هستند صمیمانه تائید شوم . در غیر این صورت فرد نالایقی خواهد بود .
ب . من باید حداکثر لیاقت و کفایت خود را به دیگران نشان دهم یا لااقل در انجام کارهای مهم واقعا لیاقت و شایستگی داشته باشم .
ایدئولوژی ( 2 )
الف . دیگران باید درست به همان صورتی که من دلم می خواهد با من رفتار کنند وگرنمه باید به خاطر بی توجهیشان سخت سرزنش و تنبیه شوند .
ب . در صورتی که رفتار مردم نادرست و حماقت آمیز باشد واقعا احمق هستند و باید از خود شرمنده شوند .
ایدئولوژی ( 3 )
الف . منشا همه بدبختی ها و ناراحتی های من وقایع خارجی و انسانهای دیگر هستند که مرا پریشان و درمانده می کنند . اگر شرایط و مردم تغییر یابد من دیگر احساس پریشانی و درماندگی نمی کنم .
ب . حوادث باید آنطور که من می خواهم اتفاق بیافتد در غیر این صورت بسیار احساس ناراحتی و بیچارگی خواهم کرد و فاجعه آمیز خواهد بود .
منشا اضطراب و رفتار ناسازگار :
الیس اضطراب و اختلالات روان نژندی را زاده تفکر غیر عقلانی و باورهای غیر منطقی می داند . به نظر او انسان خود آگاه است ، اختلالت خویش را مشاهده می کند و آگاهی از این مشکلات او را مضطرب می سازد . اما انسانها در عین آگاهی از مشکلات خود ، به سادگی خویش را تغییر نمی دهند ، زیرا اولا آنها گرایش فطری به کژ فکری ، احساسات نا معقول و سهل انگاری و تعلقین پذیری دارند . ثانیا از نظر بیو لوژیکی به رفتارهایی گرایش نشان می دهند که موجب خود تخریبی و شکست آنها می شوند به نظر الیس مبنا افکار و احساسات مخرب در آدمی ، " عقیده جزمی پنهان " او یعنی " باید ها " است . به عنوان مثال زمان یکه اعتقاد فرد چنین باشد که : " همه افراد جامعه باید مرا دوست بدارند و به من احترام بگذارند "این عقیده جزمی و یک تصور نامعقول است ، زیرا تحقق چنین ایده ای امکان پذیر نیست . درست است که انسان نیاز به محبت و دوستی دیگران دارد ، اما این تعمیم که " همه افراد باید او را دوست بدارند " یک تعمیم و باور غیر عقلانی وغیر عملی است که باعث ناامنی و اضطراب شخص میشود . ولی اگر عقیده فرد این باشد که " من علاقه مندم همه افراد جامعه مرا دوست بدارند و به من احترام بگذارند " پیامدهای عاطفی این طرز فکر را بدون این که پریشان و مضطرب شود تجربه میکند و واقعیتها را می پذیرد .
براساس نظریه درمانی عقلانی ـ عاطفی ، مشاهدات و ارزیابی ها و برداشتها فرد از یک رویداد مشخص ، نوع و جهت رفتار او را معین می سازد . بنابراین تغییر در رفتار فرد مستلزم تغییر در افکار ، ارزیابیها و باورهای او است . این نظریه به " شناخت " و "معرفت " توجه خاص دارد زیرا در پی کسب " شناخت " آدمی موفق می گردد تا افکار منطقی و معقول را جایگزین افکار غیر منطقی و نا معقول خود سازد .
شناختهای حاصل از مشاهدات و ارزیابیهای انسان ممکن است از نوع " سرد " ، " گرم "و یا ، "داغ "باشند . " شناخت سرد" معرفتی است که انسان نسبت به واقعیتی پیدا میکند و با هیجان همراه نیست . مانند :" من هیچ شانسی برای قبولی در امتحانات کنکور ندارم و باید به دنبال هدفی دیگر بروم " . " شناخت گرم "بر ترجیحات و غیر ترجیحات تاکید دارد . این شناخت ممکن است گاهی با هیجانهای ملایم یا شدید همراه شوند . مانند " من تحصیلات عالی را دوست دارم و با وجود آن می توانم شغل بهتری بیابم پس باید در کنکور قبول شوم "." شناخت داغ " معرفتی است که بر الزامات ، مطلق نگری و قطعیت مبتنی است و با هیجان زیادی همراه است . این شناخت ممکن است به صورت تعمیمهای افراطی ، بزرگ کردن ، برچسب زدن یا افکار نامعقول و غیر منطقی دیگر تظاهر نماید . مانند : " من در حرفه خود تخصص دارم و باید در سازمانی که کار می کنم بالاترین درجه لیاقت و اعتبار را کسب کنم و گرنه آدم نالایق و بی ارزشی هستم " ( ساعتچی ، 1373 : 340 )
به نظر الیس " شناختهای داغ " اضطراب زا بوده و منشا ایجاد اختلالات روان نژندی هستند و لذا شیوه عقلانی ـ عاطفی در پی درمان و تغییر این گونه شناختها است . اضطراب ممکن است همراه با احساس گناه یا احساس بی کفایتی فرد در انجام دادن کارها باشد ، در این حالت ارزش " خود مورد تهدید واقع می شو.د ، یا این که اضطراب فرد ناشی از مواجعه با موقیتهای خطرناک است ، در این حالت آرامش و آسایش شخص مورد تهدید قرار می گیرد و دچار وحشت می شود . گاه نیز این دو اضطراب با هم در می آمیزد و اختلال فرد شدید تر و پیچیده تر می گردد
فرایند مشاوره و درمان :
درمان عقلی ـ عاطفی بر این فرضها مبتنی است . 1 ـ انسانها فکر میکنند و در پی آن احساسات را در خود به وجود می آورند. در صورت تغیییر افکار نا معقول و غیر منطقی ، احساسات و عواطف مختل نیز تغییر می یابند 2 ـ چنانچه مردم بیاموزند تا عقاید جزمی و باورهای غیر منطقی خود را رها کنند در آرامش و سلامت روانی بسر می برند . 3 ـ باورها و اعتقاداتی که انسان در مورد اشیا و رویدادها دارد تاثیرشان بر عواطف و رفتار وی به مراتب بیشتر از آن اشیا و رویداد ها است .
به عبارت دیگر اشیا و رویدادها فی نفسه انسان را ناراحت نمی سازند ، بلکه باورها یی که آدمی از آنها پیدا می کند ممکن است موجب اختلال او گردد . 4 ـ انسان ذاتا فکور است و رشد تفکر وی هم تحت تاثیر استعداد فطری و هم محیط اجتماعی و خود تلقینی است . از این روی او می تواند معقول و یا نا معقول و غیر منطقی باشد . 5 ـ افراد روان نژند سبب اختلال خود را رویداد های خارجی و دیگران می دانند.( شیلینگ 1972 : 152 ).
درمان عقلانی ـ عاطفی روشی مستقیم و معلم وار است . در این نوع درمان ، درمانگر فعالانه می کوشد تا مراجع را نسبت به افکار نامعقول و غیر منطقی خویش آگاه سازد و چگونگی مقابله با آنها را به او بیاموزد . در مرحله اول درمان گر با ایجاد یک رابطه حسنه و ویژه مشاوره ای تلاش می کند تا مراجع را به گرمی بپذیرد و نسبت به او محبت و خلوص نشان دهد . او با این ترتیب شرایط لازم و مورد نیاز را برای مداخله درمانی فراهم می آورد و به مراجع تفهیم می کند که وی شخصا و جدای از افکار و رفتارش دارای ارزش و احترام است .
در مرحله دوّم درمانگر با همکاری مراجع به بررسی مشکلات او می پردازد و هدفهای درمانی را مشخص می سازد . در این مرحله درمانگر با مراجع به بحث می نشیند و با طرح پرسشهایی مراجع را در جهت این تشخیص که اختلال کنونی او ریشه در گذشته و باور های نامعقول خودش دارد هدایت می کند و در این راستا درمانگر از طریق نقد گفتار مراجع او را به این بینش می رساند که مشکل و اختلالات وی ناشی از رویدادهای بیرونی و مردم دیگر در زمان حال نیست ، بلکه در عقاید جزمی و درونی شده او نهفته است . باور های غیر عقلانی فرد معمولا به شکلهای زیر ظاهر می گردند :
1- باید به آرزو وخواسته خود برسم وگرنه وحشتناک و فاجعه آمیز است .
2- این مسئله فقط یک راه حل دارد و باید از همین طریق آن را حل کنم.
3- افراد غیر منصف شرور و فاسد هستند و باید به شدت سرزنش و تنبیه شوند.
درمانگر مراجع را متقاعد می کند که خود او است که افکار نامعقول را از طریق تلقین مجدد به خویش، حفظ و نگهداری می نماید .
در مرحله سوّم مراجع به این بینش هدایت می شود که برای رهایی از اختلالات لازم است با افکار و باورهای غیر منطقی خود مبارزه کند و یک نظام فکری معقول را جایگزین آنها سازد . در این مرحله درمانگر به مراجع می آموزد که چگونه می تواند از به وجود آمدن افکار نامعقول و حفظ آنها در ذهن خود جلوگیری کند و با منطقی فکر کردن به سلامت عاطفی و رفتار سازگارانه در زندگی دست یابد .
اهداف درمان :
هدف اصلی از درمان عقلانی ـ عاطفی آن است که فرد در نظام اعتقادی و افکار خویش تجدید نظر کند . عقاید و تصورات جزمی و غیر منطقی خود را بشناسد و از زیر سلطه آنها رها گردد . در افکار و رفتارهایش از الزامات و مطلق نگری دست بردارد و سرانجام نظام باورها و نگرشهای او براساس تفکر و تصورات عقلانی و منطقی تجدید سازمان یابد . در این صورت اضطراب وی کاهش پیدا می کند ، به سلامت عاطفی دست می یابد و رفتارهایش در جهت مطلوب تغییر خواهند کرد . در زندگی چنین افرادی عقل سلیم ومنطق بر عواطف و رفتار حاکم می گردد ، این افراد به خود رهبری می رسند ، برای خویش ارزش قائلند و خود را قبول دارند . اینان دیگران را به خاطر اشتباهاتشان محکوم و سرزنش نمی کنند ، برای تعبیر و تفسیر روابط میان فردی از عقل و منطق پیروی می کنند و به دیگران علاقه مندند . اینها در نظام اعتقادات و افکار خود انعطاف پذیر خواهند بود و برای رشد و بالیدگی آمادگی دارند .
فنون درمان:
درمانگر عقلانی ـ عاطفی در سه جهت به درمان مراجع می پردازد : 1- درمان شناختی
2 -درمان عاطفی 3- درمان رفتاری .
درمان شناختی : از جمله فنون درمان شناختی بحث و جدل با مراجع درباره افکار غیر منطقی و الزامی او است . برای این منظور درمانگر پرسشهایی نظیر : " چگونه می توان درستی این عقیده را نشان داد ؟ " یا " چه عاملی باعث شده این نگرش را پیدا کنی؟" و" یا چه دلیلی وجود دارد که دیگران این بدبختیها را برای تو ایجاد کرده اند ؟"
مطرح می سازد و به این وسیله مراجع را یاری می دهد تا باور های منطقی را از باورهای غیر منطقی تشخیص دهد و به پیامد ارزشهای مطلق در شخصیت و رفتار واقف شود .
درمان عاطفی : در مانگر عقلانی ـ عاطفی با پذیرش غیر مشروط مراجع باعث می شود تا مراجع احساسات خود را رها سازد و از این لحاظ تا اندازه ای شبیه به راجرز عمل می کند . در درمان عاطفی تلاش می شود تا زمینه لازم برای مراجع فراهم گردد که بتواند عواطف خود را عینا تجربه کند و باورهای غیر منطقی و ارزشهای غیر واقعی خود را تغییر دهد . برای این منظور درمانگر ، از تکنیکهایی مانند ایفای نقش برای نشان دادن رفتارهای عاطفی نامناسب و تاثیر آنها در روابط بین فردی و الگو سازی برای آموزش ارزشهای مختلف به کار گرفته می شود . از خلال بذله گویی های درمانگر هم مراجع به بطلان عقاید خود پی می برد.
فصل سوم
تعیین روش تحقیق
جامعه مورد مطالعه:
جامعه مورد مطالعه در تحقیق حاضر عبارتند از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر ورودی سال 85-84 که بالای 10000 دانشجو می باشد که از این تعداد دانشجو 5400 دانشجوی غیر بومی است که از این تعداد دانشجوی غیر بومی 2400 دانشجوی رشته تربیت بدنی و صنایع هستند که جزء آمار و جامعه مورد مطالعه تحقیق حاضر هستند.
حجم نمونه:
با توجه به جامعه اماری و کل آن 2400 آن و براورد آن از بین این تعداد 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده که انتخاب نمونه ها به صورت تصادفی بوده است و آزمون بر روی آنها اجرا گردیده است.
روش نمونه گیری:
روش نمونه گیری استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع خوشه ای ـ چند مرحله ای است. این روش نوع دیگری از نمونه گیری خوشه ای است و زمانی که منطقه به صورت تصادفی انتخاب شده می توان نمونه گیری را در داخل منطقه نیز ادامه داد نمونه گیری خوشه ای در مواقع تحقیقات آموزشی به کار می رود و مزیت عمده نمونه گیری خوشه ای جلوگیری از اتلاف وقت و صرفه جویی در منابع مالی است ( دلاورـ 1383ـ ص 127 )
معرفی ابزار اندازه گیری تحقیق :
الف ـ پرسش نامه سلامت روانی گلدنبرگ ب ـ پرسش نامه تفکر غیر منطقی
معرفی پرسش نامه سلامت روانی گلدنبرگ : این پرسش نامه دارای 28 سوال 5 گزینه ای است که این گزینه ها از، بیش از حد معمول ، کمتر از حد معمول ، متوسط ، خیلی بیش از حد معمول و خیلی کمتر از حد معمول تقسیم بندی شده اند . این پرسشنامه توسط گلدنبرگ در سال 1947 جهت سنجش سلامت عمومی و روانی افراد مورد استفاده قرار گرفته است که این پرسشنامه دارای چهار مقیاس اختلال جسمانی ـ اختلال اجتماعی ـ اختلال اضطرابی ـ اختلال افسردگی است ، که هر کدام از این مقیاس ها برای خود سوالاتی دارند که آزمودنی با جوابگویی به این سوالات نوع رفتار و کردار خود را مشخص می کند . نمره گزاری این آزمون ها از طریق کلید می باشد که اگر مطابق کلید باشد 5 تا 1 به آن تعلق می گیرد و گاهی سوالات به حالت برعکس است . مدت اجرای این آزمون 25 الی 30 دقیقه است و از آزمودنی خواسته می شود که با دقت تمام به سوالات جواب دهد . سوالات مربوط به اختلال جسمانی
7-1سوالات مربوط به اختلال اجتماعی 14-8 است و سوالات مربوط به اختلال اضطرابی 15تا21 و سوالات مربوط به اختلال افسردگی 28-22 است که آزمودنی با جوابگویی به لین سوالات نوع سلامت روانی و عمومی خود را مشخص میکند . شیوه ی اجرای این آزمون هم به صورت گروهی است و هم به صورت فردی که در تحقیق حاضر به صورت گروهی اجرا گردیده است و این نشان می دهد که آزمودنی ها بعد از جمع آوری شدنشان در یک زمان به سوالات پاسخ می دهند .
معرفی پرسش نامه تفکر غیر منطقی :
این پرسشنامه در جهت شناسایی افکار غیر اصولی و غیر منطقی طراحی شده است به منظور اینکه مشخص شود آدمی دارای چه افکاری است البته در باطن و چه قدر این افکار در میزان اضطراب و نگرانی می تواند می تواند موثر باشد . این آزمون در سال 1941 طراحی شده است که طبق نظریه آلبرت الیل روان شناس شناختی که اضطراب ئ منشا آن را از همین افکار غیر منطقی می داند . این پرسش نامه دارای 32 سوال بله و خیر است که آزمودنی به سوالات طبق نظر خود جواب می دهد که نمره گذاری این آزمون از طریق کلید صورت می گیرد که اگر طبق کلید بود 1 نمره و خلاف کلید 0 و جمع نمرات به عنوان نمره خام محاسبه می شود . این آزمون هم به صورت گروهی اجرا میگردد و هم به صورت فردی که در این تحقیق آزمون به صورت گروهی اجرا گردیده است و مدت اجرای این آزمون 20 الی 25 دقیقه است و طبق آمار به دست آمده از تحقیقات گذشته روایی این آزمون در حدود 68 درصد و پایایی آن در حدود 76 درصد بوده است این آزمون در تمام سنین و افراد قابل اجراست و نوع تفکر غیر منطقی و میزان درصد به وجود آمده این افکار مشخص می شود.
روش تحقیق :
روش تحقیق عنوان شده در این تحقیق از نوع همبستگی است که هدف از روش تحقیق هم بستگی عبارت است از درک الگوهای پیچیده رفتاری از طریق مطالعه همبستگی بین این الگوها ومتغییر هایی که فرض می شود بین آنها رابطه وجود دارد . این روش مخصوصا در شرایطی مفید است که هدف آن کشف رابطه بین متغییرهایی باشد که در مورد آنها تحقیقاتی انجام نشده است و روش هم بستگی در این زمینه روابط علی و معلولی دارد .
( علی دلاور ـ1383)
روش آماری مربوط به فرضیه ها :
جهت آزمون فرضیه های تحقیق و آزمون فرضیه اول و بررسی رابطه بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردیده و جهت آزمون فرضیه دوم و سوم یعنی مقایسه سلامت روانی در بین دانشجویان رشته های صنایع و تربیت بدنی و همینطور مقایسه تفکر غیر منطقی در بین این دو گروه از روش آماری t متغییر مستقل استفاده گردیده که فرمول های این روش آماری به شرح
زیر است :
فصل چهارم
تجزیه وتحلیل داده ها
جدول 1-4 : نمرات آزمون ها ی تفکر غیر منطقی و سلامت روانی گلدنبرگ در بین دانشجویان ورودی سال 85-84
xy
²y
²x
y
x
ردیف
xy
²y
²x
y
x
ردیف
840
400
1764
20
42
31
748
484
1156
22
34
1
1008
576
1764
24
42
32
720
400
1296
20
36
2
1120
784
1600
28
40
33
1008
576
1764
24
42
3
760
400
1444
20
38
34
2304
484
2304
22
48
4
704
484
1024
22
32
35
1152
576
2304
24
48
5
896
784
1024
28
32
36
1092
676
1764
26
42
6
640
400
1024
20
32
37
1104
576
2116
24
46
7
156
484
2304
22
48
38
1064
784
1444
28
38
8
912
576
1444
24
38
39
960
576
1600
24
40
9
640
400
1024
20
32
40
1400
784
2500
28
50
10
840
784
900
28
30
41
1456
784
2704
28
52
11
560
400
784
20
28
42
960
400
2306
20
48
12
572
484
676
22
26
43
1260
900
1764
30
42
13
640
400
1024
20
32
44
1288
784
2116
28
46
14
648
324
1296
18
36
45
968
484
1936
22
44
15
684
324
1444
18
38
46
684
324
1444
18
38
16
672
256
1764
16
42
47
640
400
1024
20
32
17
912
576
1444
24
38
48
1064
784
1444
28
38
18
760
400
1444
20
38
49
840
400
1764
20
42
19
760
400
1444
20
38
50
1056
484
2304
22
48
20
924
484
1764
22
42
51
1008
576
1764
24
42
21
800
400
1600
20
40
52
7060
400
1444
20
38
22
912
576
1444
24
38
53
924
484
1764
22
42
23
840
400
1764
20
42
54
756
324
1764
18
42
24
1144
484
2704
22
52
55
608
256
1444
16
38
25
1200
576
2500
24
50
56
768
576
1024
24
32
26
1092
676
1764
26
42
57
840
400
1764
20
42
27
960
400
2304
20
48
58
864
324
2304
18
48
28
1100
484
2500
22
50
59
768
576
1024
24
32
29
756
324
1764
18
42
60
760
400
1444
20
38
30
تجزیه و تحلیل داده ها
همانطور که ملاحظه گردید جهت آزمون فرضیه تحقیق و بررسی رابطه بین تفکر غیر منطقی وسلامت روانی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر در دو گروه دانشجوان صنایع و تربیت بدنی از روش آماری ضریب هم بستگی استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 2-4 آورده شده است .
جدول2-4 :بررسی رابطه بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی در بین دانشجویان صنایع و تربیت بدنی
تعداد
آزمودنیها
y u r
ƒ او
سطح معنی داری
t بدست آمده
tجدول
60
دانش جویان صنایع و تربیت بدنی
377/0
59
05/0
126/3
676/2
همانطور که جدول 2-4 نشان می دهد چون ضریب هم بستگی به دست آمده برابر 377/0 و t بدست آمده جهت اعتبار ضریب هم بستگی برابر 126/3 با درجه آزادی 59از t جدول در سطح معنی داری 05 /0 بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است و نتیجه اینکه بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی رابطه معنی داری وجود دارد.
جدول3-4 : نمرات آزمودنیها در دو گروه دانشجویان صنایع و تربیت بدنی از آزمون تفکر غیر منطقی
2²x
1²x
2x
1x
ردیف
324
484
18
22
1
256
784
16
28
2
576
400
24
20
3
400
576
20
26
4
484
784
22
28
5
484
576
22
24
6
784
784
28
28
7
676
784
66
28
8
676
900
26
30
9
784
576
28
24
10
324
784
18
38
11
256
784
16
28
12
324
576
28
24
13
400
784
20
28
14
784
676
28
26
15
484
576
22
24
16
400
484
20
22
17
400
784
20
28
18
324
576
18
24
19
576
400
24
20
20
484
576
22
24
21
484
784
22
28
22
784
400
28
20
23
784
484
28
22
24
484
786
22
28
25
576
484
24
22
26
784
784
28
28
27
400
676
20
26
28
784
784
28
28
29
400
400
20
20
30
همانطور که ملاحظه گردید جهت آزمون فرضیه دوم و مقایسه تفکر غیر منطقی در بین دانش جویان صنایع و تربیت بدنی در بین دانشجویان ورودی 85-84 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر از روش آماری t متغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 4-4 آورده شده است
جدول 4-4 : مقایسه تفکر غیر منطقی در بین دانش جویان صنایع و تربیت بدنی
تعداد
آزمودنیها
میانگین
t بدست آمده
t جدول
سطح معنی داری
ƒاو
30
صنایع
7/24
286/1
361/2
05/0
58
30
تربیت بدنی
66/22
همانطور که جدول 4-4 نشان می دهد چون t بدست آمده 286/1 از t جدول361/2 با درجه آزادی 58 در سطح معنی داری 05/0 کوچکتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار نگرفته است وبین تفکر غیر منطقی دانشجویان صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
جدول5-4 : نمرات آزمودنیها پس از پرسش نامه سلامت روانی در بین دانشجویان رشته صنایع و تربیت بدنی
2²x
1²x
2x
1x
ردیف
1024
1764
32
42
1
900
1444
30
38
2
1024
1600
32
40
3
1024
1444
32
38
4
1444
1024
38
32
5
1106
1764
36
42
6
1444
2116
38
46
7
1764
2500
42
50
8
1444
2304
38
48
9
1600
2704
40
52
10
1444
2304
38
48
11
1024
1764
32
42
12
1600
2116
40
46
13
1444
2304
38
48
14
1296
1024
36
32
15
784
2304
28
48
16
1024
1444
32
38
17
1444
1764
38
42
18
1024
2116
32
46
19
676
1936
36
44
20
784
2304
28
48
21
1024
1764
32
42
22
1024
2304
32
48
23
1444
2116
28
46
24
1764
2304
42
48
25
1600
1600
40
40
26
1444
1444
38
38
27
1024
1764
32
42
28
1744
2304
42
48
29
175
2116
42
46
30
همانطور که ملاحظه می گردد جهت آزمون فرضیه تحقیق و مقایسه سلامت روانی در بین دانشجویان رشته صنایع و تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر از روش آماری t متغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 6-4 آورده شده است .
جدول 6 ـ4 : مقایسه سلامت روانی در بین دانشجویان رشته صنایع و تربیت بدنی
تعداد
آزمودنی ها
میانگین
tبدست آمده
tجدول
FLE
سطح معنی داری
30
صنایع
3/27
322/2
361/2
58
5٪
30
تربیت بدنی
86/23
همانطور که ملاحظه گردید چون t بدست آمده2/322 از t جدول 361/2 با در جه آزادی 58 در سطح معنی داری 5 ٪ کوچکتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تائید قرار نگرفته است و بین سلامت روانی دانشجویان صنایع وتربیت بدنی تفاوت معنا داری وجود ندارد .
فصل پنجم
بحث ونتیجه گیری
بحث ونتیجه گیری :
سلامت روانی و عمومی در رسیدن به زندگی سالم گام اول را همیشه برداشته و جهت کسب این سلامت روانی دور ژرن از رفتاری و اعمالی می تواند گام اصلی را بردارد که در تحقیق حاضر جهت رسیدن به سلامت روانی دوری جستند از افکار غیر منطقی که می تواند اضطراب و افسردگی را در فرد بیشتر و بیشتر کند که جهت یافتن سلامت روانی از افکار نادرست و منفی که در ذهن مان بیشتر جا گرفته را به افکار مثبت و منطقی بدهیم و سعی کنییم که با روحیه سالم و شاد سلامت عمومی و روانی را بالا ببریم تا بتوانیم زندگی خوبی را داشته باشیم که در تحقیق حاضر به بررسی سلامت روانی و تفکر غیر منطقی در بین دانشجویان رشته های صنایع و تربیت بدنی ( غیر بومی ) ورودی 84 ـ 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر که فرضیه های عنوان شده عبارتند از: 1 ـ بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد . 2 ـ بین تفکر غیر منطقی دانشجویان غیر بومی رشته های صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود دارد . 3 ـ بین سلامت روانی دانشجویان غیر بومی رشته های صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود د ارد جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی ابهر که در رشته صنایع و تربیت بدنی مشغول به تحصیل هستند که 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون سلامت روانی گلندبرگ که دارای 28 سوال 5 گزینه ای و آزمون تفکر غیر منطقی که دارای 20 سوال دو گزینه ای بله و خیر است که بر روی آزمودنیها اخرا گردیده و جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون جهت سنجش فرضیه اول و جهت آزمون فرضیه های دوم و سوم از روش آماری t متغییر مستقل استفاده گردید که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی رابطه وجود دارد و فرضیه اول مورد تائید قرار گرفته است ولی فرضیه دوم و سوم رد شده است و اینکه بین سلامت روانی و تفکر غیر منطقی در بین دانشجویان صنایع و تربیت بدنی تفاوت معنی داری وجود دارد که نتایج تحقیق حاضر با تحقیق انجام شده می تواند همخوان یا نا همخوان شوند . که تحقیق حاضر با تحقیق یوسفی در سال 1368 که تحت عنوان بررسی رابطه بین تفکرات غیر منطقی و اضطراب در بین زنان حدود سنی 35 ساله شهرستان بروجرد که نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین تفکرات غیر منطقی و اضطراب رابطه معنی داری وجود دارد .
و همین طور تحقیق مهر آور در سال 1370 در تحقیقی تحت عنوان مقایسه سلامت روانی در بین زوجین مطلقه و زوجین عادی حدود سنی 25 ساله شهرستان جیرفت که نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین سلامت روانی زوجین مطلقه و زوجین عادی تفاوت معنی داری است .
و همین طور تحقیق عارف زاده در سال 1372 که تحت عنوان بررسی رابطه بین تفکرات غیر منطقی و افسردگی در بین دختران حدود سنی 18 ساله شهرستان نطنز که نشان می دهد بین تفکرات غیر منطقی و افسردگی رابطه معنی داری وجود دارد .
پیشنهادات :
1 ـ استفاده از منابع و مطالب معتبر در رابطه با تحقیق حاضر .
2 ـ استفاده از پرسشنامه های قابل دسترس در محیط پژوهش .
3 ـ تعمیم دادن این موضوع در کلیه رشته های دانشگاهی .
4 ـ تعمیم دادن این موضوع در بین دانشجویان بومی دانشگاه .
5 ـ مقایسه تفکرات غیر منطقی در بین دختران و پسران .
6 ـ بالا بردن فرصت زمانی بهتر در جهت رسیدن به نتایج بهتر .
محدودیت های تحقیق :
1 ـ محدودیت زمانی جهت ارئه بهتر تحقیق .
2 ـ محدود بودن آزمودنی ها در دانشجویان غیر بومی .
3 ـ محدود بودن دانشجویان در رشته های صنایع و تربیت بدنی .
4 ـ عدم استفاده از مطالب و منابع معتبر در جهت بهتر بودن تحقیق .
5 ـ عدم دسترسی به آزمودنی های معتبر در محیط دانشگاه .
6 ـ محدود بودن و مشخص نکردن آزمودنی ها از لحاظ جنسیت .
ضمائم
پرسشنامه سلامت روانی گلدنبرگ
پرسشنامه سلامت عمومی (QHG)
1 ـ مقدمه
پرسشنامه سلامت عمومی یک " پرسشنامه سرندی" مبتنی بر روش ـ خود گزارش دهی است که در مجموعه های بالینی با هدف ردیابی کسانی که دارای یک اختلال روانی هستند ، مورد استفاده قرار می گیرد ( گلد برگ ، 1972 ) در این پرسشنامه ، به دو طبقه اصلی از پدیده های توجه می شود : ناتوانی فرد در برخورداری از یک کنش وری " سالم " و بروز پدیده های جدید با ماهیت معلول کننده . در حال حاضر، این نکته آشکار شده است که پاره ای از سطوح نشانه های مرضی را می توان به وسیله مصاحبه های استاندارد شده روانپزشکی ، تشخیص داد اما پایین تر از سطح معینی ، احتمال قرار گرفتن اختلال در سطح زیر ـ آستانه ای و عدم تشخیص آن وجود دارد ( گلدبرگ و بلاک ول ، 1970 ، وینگ و همکاران ،1977 ).
پرسشنامه سلامت عمومی را می توان به عنوان مجموعه پرسشهایی در نظر گرفت که از پایین ترین سطوح نشانه های مشترک مرضی که در اختلالهای مختلف روانی وجود دارند ، تشکیل شده است و بدین ترتیب میتواند بیماران روانی رابه عنوان یک طبقه کلی از آنها که خود را سالم می پندارند، متمایز کند . بنابراین ، هدف این پرسشنامه دستیابی به یک تشخیص خاص در سلسه مراتب بیماریهای روانی نیست بلکه منظور اصلی آن ، ایجاد تمارض بین بیماری روانی و سلامت است .
فرم 28 ماده ای پرسشنامه سلامت عمومی دارای این مزیت است که برای تمامی افراد جامعه طراحی شده است . این پرسشنامه به عنوان یک " ابزار سرندی " می تواند احتمال وجود یک اختلال روانی را در فرد تعیین کند . در حال حاضر ، با اجرای این پرسشنامه توانسته اند به گستره وسیعی از نتایج در جمعیتهای مختلف دست یابند ، وجود رابطه بین فرم اصلی پرسشنامه سلامت عمومی ( گلدنبرگ ،1972 ) و فرم " ردیابی اختصاری " آزمون سرندی را با تشخیصهای روانپزشکی ثابت کنند ، و امکان درک رابطه بین خود ـ گزارش دهی و بر آورد بر مبنای مشاهدات بالینی را فراهم سازند .
این پرسشنامه دارای چهار زیر ـ مقیاس است : نشانه های بدنی ، اضطراب و بیخوابی ، نارسا کنش وری اجتماعی و افسردگی وخیم . از مجموع نمرات نیز یک نمره کلی بدست می آید . وجود چهار زیر ـ مقیاس براساس تحلیل آماری پاسخهای ( تحلیل عاملی ) ثابت شده است .
زیر ـ مقیاس اول ( A ) شامل موادی درباره احساس افراد نسبت به وضع سلامت خود و احساس خستگی آنهاست و نشانه های بدنی را در برمی گیرد .این زیر ـ مقیاس ، دریافتهای حسی بدنی را که اغلب با برانگیختگیهای هیجانی همراهند ارزشیابی می کند . مواد این زیر ـ مقیاس در پرسشنامه با حروف A مشخص شده اند .
پرسش های زیر ـ مقیاس دوم ( B ) شامل موادی است که با اضطراب و بی خوابی مرتبطند . هفت ماده مربوط به این زیر ـ مقیاس در پرسشنامه با حروف B مشخص شده اند .
زیر ـ مقیاس سوم ( C ) گستره توانایی افراد را در مقابله با خواسته های حرفه ای و مسا یل زندگی روزمره می سنجد و احساسات آنها را درباره چگونگی کنار آمدن با موقعیتهای متداول زندگی ، آشکار می کند . هفت ماده مربوط به این زیر ـ مقیاس در پرسشنامه با حروف C متمایز شده اند .
و بالا خره ، چهارمین زیر ـ مقیاس دربرگیرنده موادی است که با افسردگی وخیم و گرایش مشخص به خودکشی مرتبط اند و هفت ماده متمایز کننده آن در پرسشنامه با حروف D مشخص شده اند .
نمره کلی هر فرد از حاصل جمع نمرات چهار زیر ـ مقیاس به دست می آید .
2 ) دستور اجرا و پرسشنامه سلامت عمومی ( GHQ )
خواهشمندیم نوشته های زیر را با دقت بخوانید :
می خواهیم بدانیم که در چند هفته گذشته ، ناراحتی جسمانی داشته اید و یا بطور کلی ، وضع عمومی سلامت شما چگونه بوده است .
لطفا دور پاسخی که فکر میکنید بیشتر از پاسخهای دیگر با وضع شما مطابقت دارد ، یک دایره بکشید.
یادتان باشد که ما می خواهیم وضع کنونی و اخیر شما را بدانیم و نه آنچه در گذشته وجود داشته است.
آیا اخیرا :
A1ـ احساس کرده اید که حالتان بسیار خوب است و از سلامتی خوبی برخوردارید؟
بیش از معمول
در حد معمول
بدتر از معمول
بسیار بدتر از معمول
A2 ـ احساس کرده اید که به یک داروی نیروبخش موثر احتیاج دارید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
A3 ـ احساس کرده اید که نیروی کافی ندارید و حالتان خوش نیست ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
A4 ـ احساس کرده اید که بیمار هستید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
A5 ـ دوچار سردرد هایی شده اید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیاربیش از معمول
A6 ـ در سر خود احساس سنگینی و فشار کرده اید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
A7 ـ احساس سرمای شدید یا( گر گرفتگی) کرده اید؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B1ـ خوابتان به دلیل نگرانی زیاد بسیار کم شده است ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B2ـاغلب هنگام شب ، پس از به خواب رفتن از خواب بیدار شده اید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B3ـ احساس کرده اید که مدام خسته اید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B4ـ عصبی و بد خلق شده اید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B5 ـبی دلیل از چیزی ترسیده یا دچار وحشتزدگی شده اید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B6 ـ احساس میکنید که همه چیز از اختیار شما خارج شده است ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
B7 ـ همواره عصبی و بر آشفته هستید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
C1 ـ به گونه ای برنامه ریزی کرده اید که خود را مشغول وسرگرم نگه دارید؟
بیش از معمول
در حد معمول
کمتر از معمول
بسیار کمتر از معمول
C2 ـ برای انجام کارها بیش از گذشته وقت صرف کرده اید ؟
کمتر از معمول
در حد معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
C3 ـ رویهم رفته احساس می کنید کارها را خوب انجام داده اید ؟
بهتر از معمول
تقریبا در حد معمول
بدتر از معمول
بسیار بدتر از معمول
C4 ـ از روشی که برای انجام وظایف خود به کار برده اید راضی هستید ؟
بیش از معمول
تقریبا در حد معمول
کمتر از معمول
بسیار کمتر از معمول
C5 ـ احساس مکنید نقش موثری در کارها دارید ؟
بیش از معمول
در حد معمول
کمتر از معمول
بسیار کمتر از معمول
C6 ـاحساس می کنید قادر به تصمیم گیری در امور هستید؟
بیش از معمول
در حد معمول
کمتر از معمول
بسیار کمتر از معمول
C7 ـ می توانید از انجام فعالیتهای عادی خود لذت ببرید ؟
بیش از معمول
در حد معمول
کمتر از معمول
بسیار کمتر از معمول
D1 ـ خود را فرد بی ارزشی می دانید؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
D 2 ـ احساس میکنیدزندگی کاملا ناامید کننده است ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
D 3 ـ احساس می کنید زندگی ارزش زنده ماندن را ندارد؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
D 4 ـ در باره امکاناتی فکر کرده اید که میتوانند شما را از شر خودتان خلاص کنند؟
هرگز
نه بیش از معمول
به ذهنم خطور کرده است
قطعا چنین است
D 5 ـ بارها فکر کرده ایدکه به علت ناراحتی عصبی هیچ کاری نمی توانید انجام دهید ؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
D 6 ـ احساس می کنید که آرزو دارید بمیرید و از همه چیز خلاص شوید؟
به هیچ وجه
نه بیش از معمول
بیش از معمول
بسیار بیشتر از معمول
D 7 ـ احساس میکنید که فکر از بین بردن خود ، ذهنتان را مشغول می کند ؟
هرگز
چنین فکر نمی کنم
گاهی به ذهنم می آید
قطعا چنین است
نمره کلی
D
C
B
A
3 ـ نمره گذاری
به هر پاسخ از راست به چپ ، صفر ، یک ، دو یا سه نمره تعلق می گیرد . نمرات هر آزمودنی در هر یک از زیر ـ مقیاسها به صورت جداگانه مشخص و در زیر ورقه نوشته می شوند و پس از آن، نمرات چهار ـ مقیاس را جمع کرده و نمرات کلی را بدست می آوریم . نمرات بین 14 تا 21 در هر زیر ـ مقیاس وخامت وضع آزمودنی در آن عامل را نشان می دهند.
اگر بخواهیم مقیاس سلامت عمومی ( QGH ) را به عنوان یک آزمودنی سرندی به کار ببریم براساس روش نمره گذاری 0 ـ 0 ـ 1 ـ 1 به نتایج بهتری دست می یابیم .
محاسبات آماری نشان داده اند که اگر چه عامل مورد نظر در هر یک اززیر مقیاسها ،59 درصد واریانس آن را تشکیل داده است اما چهار زیر ـ مقیاس بطور معنا داری مستقل از یکدیگر نیستند . جدول شماره 6 همبستگیهای بین چهار زیر ـ مقیاس و مقیاس کلی را نشان میدهد.
جدول شماره 6 : همبستگیهای بین زیر ـ مقیاسها و مقیاس کلی QHG
مقیاسB مقیاسC مقیاس D مقیاس کلی ( حاصل جمع 28) ماده
مقیاس A 58 / 0 52 /0 33 / 0 79 /0
مقیاس B ـ 57 /0 61 /0 90/0
مقیاس C ـ ـ 44/0 75 /0
مقیاسD ـ ـ ـ 629 /0
با توجه به جدول شماره 6 می توان نتیجه گرفت که درجه همبستگی بین زیر ـ مقیاسها کمتر از درجه همبستگی بین هر زیر ـ مقیاس و مقیاس کلی است .
همبستگهای بین زیر ـ مقیاسها نشان دهنده وجود یک عامل عمومی است و در مجموعه 28 ماده پرسشنامه سلامت عمومی ،32 درصد از مجموعه واریانس را عامل عمومی تشکیل می دهد . ضریب همبستگی90/ 0 بین زیر ـ مقیاس B و نمره کلی را می توان ناشی از این امر دانست که اضطراب یک پدیده بنیادی است که مخرج مشترک نشانگان اختلالهای روانی را تشکیل می دهد . اما وجود سه زیر ـ مقیاس دیگر ، به محققان اجازه خواهد داد تا به دیگر ابعاد نشانه شناختی مورد نظر خود دست یابند.
پرسشنامه سلامت عمومی (QHQ) این امکان را برای پژوهشگران فراهم می کند تا بتواند به اطلاعاتی فراتر از آنچه از یک پرشسنامه کلی حاصل می شود ، دست یابند .برای مثال ، یک محقق که می خواهد افراد افسرده و وخیم را متمایز کند می تواند در بین کسانی که نمرات بالایی در مقیاس کلی دارند فقط آنهایی را انتخاب کند که در زیر ـ مقیاس D نیز نمرات بالایی به دست آورده اند .
محققانی که از پرسشنامه سلامت عمومی ( GHQ )قبل و بعد از وقوع یک رویداد مانند یک دگرگونی اجتماعی یا اجرای یک شیوه درمانگری استفاده می کنند ، می توانند با مقایسه سطح نمرات پیش ـ آزمون و پس ـ آزمون ، درجه تاثیر عامل برونی را در قلمروهای مختلف نشانه شناختی تعیین نمایند.
منابع و مآخذ :
ـ دلاور ـ علی ـ روش تحقیق در علوم تربیتی ـ 1383 ـ انتشارات رشد ـ تهران
ـ دلاور ـ علی ـ آمار استنباطی ـ 1380 ـ انتشارات رشد ـ تهران
ـ دادستان ـ پریرخ ـ ثنیدگی روانی ـ 1381 ـ انتشارات بهار ـ تهران
ـ رحیمیان ـ حوریه بانو ـ نظریه های روان درمانی ـ 1381 ـ انتشارات فرهنگ ـ تهران
ـ شفی آبادی ـ عبدالله ـ نظریه های شخصیت ـ 1382 ـ انتشارات پیام نور ـ تهران
ـ شاملوـ سعید ـ سلامت روانی ـ 1383 ـ انتشارات نور ـ تهران
ـ کریمی ـ یوسف ـ روان شناسی شخصیت ـ 1382 ـ انتشارات سمت ـ تهران
ـ محمدی ـ سید یحیی ـ نظزیه های شخصیت ـ 1385 ـ انتشارات نی ـ تهران
ـ محمدی ـ سید یحیی ـ بهداشت روانی ـ 1385 ـ انتشارات فرهنگ ـ تهران
ـ منصور ـ محمود ـ روان شناسی بالینی ـ 1384 ـ انتشارات رشد ـ تهران