فلسفه علم به روایت چالمرز
آرین عقیلی – دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری (ورودی مهر 97)
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فلسفه علم
(Philosophy of Science)
فلسفه علم
فلسفه علم گرایشی از فلسفه است که به تغییر در مفاهیم و مسائل (مانند روش شناسی، ارزش گزاره ها و کارایی آن ها و گونه های پیکره بندی ها و…) علوم گوناگون می پردازد.
در واقع، فلسفه علم، علم «مطالعه علوم» است.
فلسفه علم، از لحاظ علم مورد بررسی، به زیر گرایش های گوناگونی از جمله فلسفه ریاضیات، فلسفه فیزیک، فلسفه علوم کامپیوتر، فلسفه زیست شناسی، فلسفه مکانیک کوانتومی، فلسفه نسبیت و… تقسیم می گردد. فلسفه علم ارتباطی تنگاتنگ با دیگر مباحث فلسفه تحلیلی مانند فلسفه ذهن، فلسفه زبان، فلسفه منطق، فلسفه مهندسی و… دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پیدایش فلسفه علم (1/2)
به بیان خلاصه، فلسفه علم پیامدهای فکری فلسفی علوم را از جنبه های گوناگون تاریخی، منطقی و روش شناسی تحلیل و بررسی می کند. تحولاتی که پس از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی با ظهور دانشمندانی نظیر گالیله، نیوتن و کپلر آغاز گردید و با ماکسول، فارادی، پلانک، هایزنبرگ و اینشتین ادامه پیدا کرد و فهم انسان از جهان را به صورت بنیادین تغییر داد و به عبارت بهتر زیرورو کرد. این تحول بزرگ گرچه در حیطه علم رخ داد، اما تبعات فکری و فلسفی بسیاری نیز به همراه داشت. پای تحولات علمی در زیست شناسی و شیمی، در فیزیک و کیهان شناسی و حتی در ژنتیک و علوم کامپیوتر و… به حیطه فلسفه هم باز شد و پرسش های جدید فلسفی ایجاد کرد که تا پیش از آن وجود نداشتند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پیدایش فلسفه علم (2/2)
فلسفه علم نسبت به بسیاری از شاخه های دیگر، فلسفه بسیار تازه و جوان است. اگر برخی از اظهار نظرهای ارسطو، فرانسیس بیکن در قرن شانزدهم، و تعداد اندک شماری از متفکران قرن نوزدهم مانند جان استوارت میل، ویلیام هیول، و جان هرشل را استثنا کنیم، بحث های جدی، متمرکز و مفصل در این عرصه را نخستین بار پوزیتیویست های منطقی در قرن بیستم گسترش دادند.
بعدها بحث ها در موافقت و مخالفت با فرانسیس بیکن و استقراگرایان، و نیز با پوزیتیویست های حلقه وین منجر به پیدایش مکاتب بسیار مهم دیگری در فلسفه علم گردید. ابطال گرایی، واقع گرایی (رئالیسم علمی)، و نسبی گرایی از آن جمله هستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
دو رویکرد در تعریف علم (1/2)
واژه Scievicco از لفظ لاتین Scientia گرفته شده است و از زبان پارسی و عربی کلمه علم به دو معنی متفاوت بکار برده می شود غلظت از این دو نوع کاربرد اغلب به خطاهای بزرگی انجامیده است این دو کاربرد عبارتند از:
1) معنای اصلی و نخستین علم که دانستن در برابر ندانستن است و به همه دانستنی ها صرف نظر آن ها علم می گویند. مطابق این معنا اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان و نجوم و همه علم اند و هر کس یک یا چند رشته از آنها را بداند عالم دانسته می شود. خداوند به این معنا عالم است یعنی نسبت به هیچ امری جاهل نیست و برای او مسئله مجهولی ندارد. در این معنا علم در برابر جهل قرار می گیرد. کلمه Knowledge انگلیسیComaissanse در فرانسه معادل این معنای علم اند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
دو رویکرد در تعریف علم (2/2)
2) کلمه علم در معنای دیگر فقط به دانستنیهایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسب مبتنی باشد علم در این معنا در برابر جهل قرار نمی گیرد بلکه در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبیها و بدیها)، متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب ارونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقر، اصول، بلاغت و… همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند. کلمه Science در انگلیسی و فرانسه معادل این معنای علم اند می توان گفت که هدف تمام علوم شناسایی دنیای اطراف آدمی است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مروری بر تعریف های علم
در معنای عام آن که معادل Knowledge است. علم به معنی دانستن در برابر ندانستن است که به همه دانستنی ها، صرف نظر از نوع آن علم گویند و عالم کسی است که جاهل نیست. مطابق این معنا اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه از نوع علم هستند.
علم ≠ جهل
علم به معنی خاص که معادل Science می باشد. علم منحصراً به دانستنی ها اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی می باشند و از طریق روش های تجربی قابل اثبات است. علم در اینجا در برابر جهل قرار نمی گیرد و بلکه در برابر همه دانستنی هایی قرار می گیرند که آزمون پذیر نیستند.
طبق این تعریف اخلاق، متافیزیک، عرفان، منطق، فقه، اصول و… علم نیستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
شناخت علمی
شناخت علمی، شناختی است که از بوته آزمایش درآمده است، نظریه های علمی با روش دقیق از واقعیتهایی بدست می آید که از مشاهده و تجربه حاصل شده است، در علم محلی برای عقاید شخصی، سلیقه ها و خیال پردازی وجود ندارد. علم امری عینی است و به شناخت علمی به این دلیل می توان اعتماد کرد که به صورتی عینی به اثبات رسیده است.
شناخت علمی از دو روش کلی حاصل می شود.
این رویکردها در ایجاد شناخت علمی عبارتند از: قیاس و استقرا
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استقرا (Induction)
استقرا یعنی استدلال از جزئی به کلی
به گونه ای که پژوهشگر بر پایه مشاهدات و بررسی های جزئی خود درباره کل قضاوت می کند و تعمیم میدهد
استقرا انواعی دارد که اولین آن، شمارش ساده است که در آن احکامی درباره اشیاء یا رویدادهای منفرد به عنوان اساس تعمیم در مورد نوعی که این اشیاء و رویدادها متعلق به آن است در نظر گرفته می شود. یا آنکه در یک مرتبه بالاتر (از نظر کلیت) احکامی راجع به انواع به عنوان مبنا و اساس تعمیم در مورد یک جنس ملحوظ می شود.
نوع دیگر استقرا عبارت از درک مستقیم آن اصول کلی است که در پدیدارها بطور واضح، آشکار است. استقرای شهودی همان داشتن بصیرت و بینش است یعنی توانایی فهم آنچه ها که در داده ها حسی حالت ذاتی دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
قیاس (Deduction)
قیاس یعنی استدلال از کلی به جزئی، به گونه ای که پژوهشگر با دستیابی به یک شناخت کلی در مورد پدیده های جزئی قضاوت می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
رابطه علم با فلسفه
علم درباره واقعیت و حقیقت بحث می کند و از چگونگی و مشخصات یک شیء یا پدیده یا حالت یا متغیر یا روابط بین آنها صحبت می کند.
فلسفه در مفهوم کلی علم یعنی دانش (Knowledge) جزو آن محسوب می شود ولی در مقایسه با مفهوم خاص علم (Science) جدای آن است.
موضوع فلسفه هستی و وجود است که از آگاهی و احوال موجودات خارجی آن طور موجودند و در حدود استعداد بشر درک می شوند بحث می کند.
یک سلسله بحثهای برهانی که غرض و آرمان نامبرده و تامین نماید و نتیجه آنها اثبات وجود حقیقی اشیا و تشخیص علل و اسباب وجود آنها و چگونگی و مرتبه وجود آنها می باشد فلسفه نامیده می شود. (تعریف علامه طباطبایی از فلسفه علم)
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فلسفه علم به معنای علم علم
گاه فلسفه به مفهوم «علم علم» به کار می رود که مخلوطی از منطق و روش شناسی است؛ یعنی علمی که در آن علوم مختلف مورد بحث قرار می گیرد و از چگونگی، حدود و قلمرو، تواناییها، نظریه ها و متدولوژی آن علم بحث می کند مثل فلسفه علم فیزیک یا فلسفه تاریخ.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تفاوت علم به مفهوم خاص آن با فلسفه
1- علم از چگونه بودن و صفات اشیاء با استفاده از روش های تجربی و آزمایش صحبت می کند ولی فلسفه از اصل وجود موضوع و روش علم با استفاده از روش استدلال و برهان بحث می کند.
2 – دایره شناخت علم به معنی خاص محدود بوده از قلمرو ماده و واقعیتهای این جهان فراتر نمی رود، ولی دایره شناخت فلسفه وسیعتر بوده دارای یک سلسله اصول عام و جهان مشمول است که قلمرو حس و غیر حس را در بر می گیرد.
3 – قوانین فلسفی کمّی نیستند ولی اغلب قوانین علمی کمّی شده اند.
4 – هیچ قانون متافیزیکی و فلسفی را نمی توان از راه تجربه ابطال کرد، در صورتی که قوانین علمی از این طریق قابل ابطال می باشند.
5 – علم از فلسفه چهار چوب فکری و جهان بینی می آموزد و فلسفه نیز از مسائل جدید ایجاد شده به وسیله علم استفاده می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
روش علمی
روش مجموعه ای از شیوه ها و تدابیری است که برای شناخت حقیقت و بر کناری از لغزش به کار برده می شود به طور دقیق تر روش به سه چیز اطلاق می شود:
1 مجموعه طرقی که انسان را به کشف مجهولات و حل مشکلات هدایت می کنند.
2 مجموعه قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش واقعیات باید به کار روند.
3 مجموعه ابزار یا فنونی که آدمی را از مجهولات به معلومات راهبردی می نمایند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ویژگی های کلی روش علمی
1 نظام مند بودن
2 عقلایی بودن
3 روح علمی: هر روش که مبتنی بر نظمی عقلانی باشد برخوردار از روح علمی است و خود مستلزم احراز شرایطی چون بیطرفی، تسلط بر خویشتن، سعه صدر و بالاخره تواضع است.
4 واقعیت گرایی: هر روش زمانی راه به کشف قوانین درست یا نظریه های مستحکم می برد که از درون نگری یا درون کاوی و شهود گرایی و هر آنچه دوری از واقعیت را موجب گردد جدایی یابد بطور کلی می توان گفت: روش علمی، فرآیند جستجوی منظم برای مشخص کردن یک موقعیت نامعین است
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تعریف روش علمی
روش علمی، فرآیند جستجوی منظم برای مشخص کردن یک موقعیت نامعین است
به عبارت دیگر روش علمی شکل خاص و نظامداری از جستجو است که همواره به دنبال حقیقت است
حقیقتی که از طریق بررسی های منطقی معین می شود چون آرمان علم، دستیابی به روابط درونی نظامدار بین واقعیت ها با استفاده از روش شک نظامدار است.
روش علمی نیز باید همین ایده آل را از طریق آزمایش، مشاهده، بحث و تفسیرهای منطقهای بر پایه اصول موضوعه قابل قبول و ترکیبی از این عوامل و روابط بین پدیده ها کشف کند.
بنابراین پژوهش و روش علمی کاملاً نزدیک و وابسته به یکدیگرند و در پی یافتن پاسخ برای پرسشهایی از این گونه بکار می روند که آیا چنین است؟ تا چه اندازه است؟ چرا چنین است؟ چه شرایط کلی موجب می شود که چنین باشد؟
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
منظور از کاربرد روش علمی دستیابی به این موارد است:
الف) افزایش میزان مناسبت و ارتباط بین جواب و مسئله مورد نظر.
ب) بالا بردن میزان اعتبار و روایی
ج) کاهش میزان تورش
روش علمی خصوصیتی است که هیچ روش دیگر کسب آگاهی آن را ندارد و آن خصوصیت خود اصلاحی است. در ساختار علم وارسی های ذاتی وجود دارد. این وارسیها چنان ملحوظ و اجرا می شوند که فعالیت های علمی را تا پایان دستیابی به دانش معتبر کنترل و تضمین می کنند. اگر این وارسی های مورد استفاده در پژوهش علمی در نهایت امکان با واقعیت خارج از باورها، ادراکات، سوگیری ها، ارزش ها، نگرش ها و هیجانات شخصی دانستند گره خورده باشند. شاید بهترین واژه برای بیان آن ها «عینیت» باشد به عبارت دیگر عینیت عبارت از توافق در داوری های متخصصان پیرامون آنچه مشاهده می شود و آنچه که در پژوهش باید انجام گیرد و انجام یافته است می باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
هدف علم و پژوهش، فهم جهان هستی است. دانشمندان به منظور تولید دانش درباره جهان هستی، مکاتب فلسفی و پارادایم های متفاوتی را مورد توجه قرار می دهند. تاکنون تقسیم بندی های مختلفی از این پارادایم ها ارائه شده است:
هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پارادایم
الگو واره یا پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چهارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعه ای از الگوها و نظریه ها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل داده اند.
هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگو واره ای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف می کند. بر اساس ایده توماس کوهن، پارادایم آن چیزی است که اعضای یک جامعه علمی با هم و هر کدام به تنهایی در آن سهیم هستند.
مجموعه ای از مفروضات، مفاهیم، ارزش ها و تجربیات که روشی را برای مشاهده واقعیت جامعه ای که در آن سهیم هستند (به ویژه در رشته های روشنفکرانه) ارائه می کند. بر اساس ایده کوهن، پارادایم اصطلاح فراگیری است که همه پذیرفته های کارگزاران یک رشته علمی را دربر می گیرد و چارچوبی را فراهم می سازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Paradigm
هستی شناسی
هستی شناسی مطالعه فلسفی طبیعت هستی، شدن، وجود یا حقیقت است؛ همچنین به عنوان پایه مقولات وجود و روابطشان.
هستی شناسی که به طور سنتی به عنوان بخشی از شاخه های عمده از فلسفه، یعنی متافیزیک شناخته می شود، اغلب با سوالاتی از قبیل اینکه چه چیزهایی وجود دارند یا ممکن است گفته شود وجود دارند و اینکه چگونه چنین اشیایی ممکن است در یک سلسله مراتب گروه بندی شوند و طبق شباهت ها و تفاوت هایشان تقسیم بندی شوند. اگرچه هستی شناسی به عنوان یک امر فلسفی به شدت فرضی است، همچنین در علم اطلاعات و تکنولوژی کاربردهایی مانند مهندسی هستی شناختی دارد.
یک تعریف بسیار ساده از هستی شناسی این است که ببینیم کلمه «چیز» در بافت چه معنایی دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Ontology
پرسش های بنیادین هستی شناسی
کلمه مرکب هستی شناسی یا ontology ترکیبی است از onto از یونانی ὄν، به معنای «بودن؛ آنچه که هست» وlogia یعنی «گفتمان منطقی»
پرسش های اصلی هستی شناسی شامل موارد ذیل می باشد:
«چیز (شی) چیست؟»
«چه چیز را می توان گفت که وجود دارد؟»
«در چه دسته هایی، در صورت وجود، اشیای موجود را می توانیم مرتب کنیم؟»
«معنای وجود چه چیزهایی هستند؟»
«چه حالات مختلفی از بودن اشیا وجود دارد؟»
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Ontology
هستی شناسی عبارت است از نظریه ای عام درباره اینکه چه نوع چیزهایی یا جوهره هایی در جهان وجود دارند و اشاره به گستره ای از هستی ها و روابطی است که درون حوزه ای خاص از معرفت و تخصص علمی، پذیرفته می شود
پرسش های هستی شناختی پرسش هایی درباره ماهیت واقعیت اند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
هستی شناسی علم عبارت است از مفروضات رویکرد خاصی از پژوهش درباره ماهیت واقعیت جهان
معرفت شناسی
معرفت شناسی یا شناخت شناسی شاخه ای از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی شناخت و راه های حصول آن، تعریف می شود. معرفت شناسی پژوهش درباره پرسش هایی درباره امکان شناخت و چیستی شناخت است؛ پرسش هایی از این دست:
امکان شناخت: به چه چیزی شناخت داریم؟ آیا شناختی که از راه مشاهده و آزمایش به دست می آید، یکسره حدس و گمان است؟ آیا با تفکر ناب مستقل از مشاهده و آزمایش، می توان به یقین رسید؟ آیا موضوعاتی هست که خرد ما از فهم آن ها ناتوان باشد، و هیچ گاه نتوان درباره آن ها شناخت یقینی داشت؟
چیستی شناخت: در چه شرایطی یک شخص به چیزی شناخت دارد؟ و در چه شرایطی باور یک شخص به چیزی موجه است؟
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Epistemology
معرفت شناسی
معرفت شناسی نظریه معرفت و ادراک در علم است.
معرفت شناسی روشن می کند که در هر نظام فکری، چه چیزی معرفت قابل قبول به شمار می آید. معرفت شناسی روشن می سازد که چگونه می توان درباره یافته های پژوهش داوری کرد؛ به عبارت دیگر، روشن می کند که چه چیزی سبب می شود یافته های یک پژوهش نسبت به یافته های پژوهش دیگر در همان زمینه مناسبتر باشد.
معرفت شناسی عبارت است از:
مطالعه اینکه چگونه و چه چیزی را می توان شناخت
مطالعه ماهیت معرفت و توجیه
به طور خلاصه، معرفت شناسی هر علم به مفروضاتی درباره چگونگی شناخت هرچه وجود آن پذیرفته شده است، اطلاق می شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Epistemology
روش شناسی
روش شناسی یا متدولوژی وسیله شناخت هر علم است. روش شناسی در مفهوم مطلق خود به روش هایی گفته می شود که برای رسیدن به شناخت علمی از آن ها استفاده می شود و روش شناسی هر علم نیز روش های مناسب و پذیرفته آن علم برای شناخت هنجارها و قواعد آن است.
روش های شناخت را باید از روش ها و فنون اجرای آن ها متمایز دانست، چرا که اجرای هر قاعده پس از شناخت آن قاعده ممکن می گردد. واژه روش شناسی گاه نیز به معنی «روشمندی» یا مجموعه ای از روش ها بکار می رود.
در روش شناسی مجموعه مفاهیم مرتبط ذیل برای رسیدن به پاسخ یک پرسش بکار گرفته می شوند:
گردآوری مجموعه ای از فرضیات، عقاید و تصورات
مقایسه ارزیابی های مختلف
نقد روش های خاص
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Methodology
روش شناسی
روش شناسی اشاره به اصول و ایده هایی دارد که پژوهشگر براساس آن، روش های خود را پایه ریزی می کنند.
روش شناسی دربرگیرنده این است که چگونه ساختار کلی نظریه در رشته های علمی خاص، کاربرد پیدا می کند.
روش شناسی عبارت است از:
نظریه و تحلیل درباره نحوه اجرای پژوهش های علمی
تحلیل مفروضات، اصول و روش های اجرا در رویکردی خاص به پژوهش های علمی
مطالعه، توصیف، تعریف روش ها و نه خود روش ها
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Methodology
رابطه بین هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
رابطه بین هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
به عبارت ساده تر، روش شناسی توجیه کننده روشی است که داده ها را گردآوری و تحلیل می کند.
معرفت محصول داده ها و تحلیل داده ها است.
معرفت شناسی، جرح و تعدیل کننده روش شناسی است و معرفت حاصل را توجیه می کند.
هستی شناسی به نوبه خود راهبردهای پژوهش را توجیه می کند.
رویکردهای سه گانه به توسعه علم
رویکرد استقرایی
رویکرد ابطال گرایی
رویکرد پارادایمی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
رویکرد استقرایی
کنت با اعتقاد راسخ به فلسفه اثبات گرایی (پوزیتیویسم) بر آن بود که باید برای علوم انسانی نیز حیثیتی مشابه علوم تجربی قائل شد؛ به این معنا که در علوم انسانی نیز باید از ابزار پژوهش تجربی استفاده شود. از نظر او، جوامع انسانی از سه مرحله الهی، فلسفی، و علمی عبور کرده اند.
در جوامع الهی، که تبلور تاریخی آن قرون وسطی است کشیشان، و در عصر رنسانس و پس از آن فیلسوفان به عنوان رهبران جامعه شمرده می شوند. امّا در دوره کنونی (عصر علمی)، دانشمندان و جامعه شناسان، رهبران جامعه خواهند بود. البته ممکن است در هر جامعه ای، بازمانده های فکری اعصار گذشته رسوب کرده باشند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استقراگرایان از جمله فرانسیس بیکن تجربه را که به واسطه مشاهده و آزمایش به دست می آید به منزله منبع معرفت معرفی می کنند.
مطابق استقراگرایی سطحی، علم با مشاهدات آغاز می شود. عالم مشاهده گر باید دارای اعضای حسی معمولی و سالم باشد و باید آنچه را که با توجه به وضعیت مورد مشاهده می تواند ببیند، بشنود و… با امانتداری تمام ضبط کند و این عمل باید با ذهنی خالی از پیشداوری انجام پذیرد.
از این رو، پوزیتیویست ها با تکیه بر استقرا که مبتنی بر مشاهده و آزمایش است به دنبال کسب معرفت می باشند.
رویکرد استقرایی
پوپر به عنوان یکی از نظریه پردازان فلسفه علم، پیرامون شکل گیری دانش، قائل به نظریه ابطال گرایی است. او می گوید: دانش علمی می تواند از طریق شکل دهی ایده های جدید (حدسیات) و تلاش برای ابطال آنها از طریق پژوهش های تجربی، با شتاب بیشتری پیشرفت کند.
ابطال گرایی
واقعیات و حقایق واگرا و چندگانه ای وجود دارند و هدف غایی علم کشف و تبیین تفسیری ماهیت و معنای پدیده ها و تعیین رفتار آنها است.
کوهن با ردّ دو رویکرد ابطال گرایانه و استقرایی، قائل به نظر سومی است.
او می گوید: توسعه علم به جای اینکه از طریق واقعیت هایی که خود را برای دانشمندان آشکار می سازند (نگرش استقراگرا) یا به جای اینکه به وسیله دانشمندانی که در هر آزمایش سعی در ابطال فرضیات خود دارند (نگرش ابطال گرا) انجام پذیرد، از طریق حل تنش های سیاسی در جامعه علمی و به طور تناوبی صورت می گیرد
رویکرد پارادایمی
به جای اینکه سیر تکامل علم شامل یک مسیر خطّی از فرضیات ابطال پذیر باشد، متشکّل از یک سری دوره های غیرمستمر از علوم هنجاری و تغییرات انقلابی است.
این امر بدان معناست که برای یک دوره زمانی (یک شیوه دیدن جهان) هنجار تلقّی می شود و در صورتی که این شیوه پاسخگوی مسائل نبود، با بحران مواجه می شود و در نتیجه این بحران، انقلاب علمی رخ می دهد. البته از دیدگاه کوهن، پارادایم وسیع ترین واحد اجماع درون یک رشته علمی است که یک جامعه علمی یا خرده جامعه علمی را از دیگری متمایز می سازد. او چنین تحوّلی را در مقام قیاس با انقلاب های سیاسی، انقلاب علمی (پارادایم) می نامد.
رویکرد پارادایمی
پارادایم، نوعی جهان بینی است که ماهیت جهان، جایگاه فرد در آن و دامنه روابط احتمالی او نسبت به جهان و اجزای آن را مشخص می کند.
باورهای موجود در پارادایم ها از آن جهت اساسی و بنیادی اند که باید با ایمان پذیرفته شوند و هیچ راهی، برای اثبات حقیقی بودن آنها وجود ندارد.
انقلاب های پارادایمی وقتی رخ می دهند که مجموعه جدیدی از پیش فرض ها، اندیشمندان را قادر به مسائلی می کند که قبلاً لاینحل بوده اند. در عین حال، این پیش فرض ها باید قبل از اینکه تغییر پارادایمی کامل شود، مورد قبول طیف وسیعی از علما و کاربران قرار گیرد
مروری بر مفهوم پارادایم
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
برای اینکه بدانیم پارادایم چیست، باید به سراغ توماس کوهن برویم. او در سال ۱۹۶۲ کتابی نوشت به نام: «ساختار انقلاب های علمی» در آن کتاب، معیارهایی را ارائه کرد که بگوید آیا واقعاً یک انقلاب علمی روی داده است یا خیر؟ لغت های پارادایم و جابجایی پارادایم از واژه های کلیدی در زبان و ادبیات توماس کوهن بودند.
از توسعه پارادایم به پارادایم شیفت
در این تفکر، هر کس مثالی بر مثال های قبل می افزاید و نظریه ای بر اساس نظریه های قبلی می سازد. اما در لحظات مهمی در تاریخ علم، بنای قبلی فرو می ریزد و پی ریزی یک ساختمان جدید آغاز می شود.
کوهن، فضایی را که در آن هر کس سنگی را بر روی سنگ قبلی قرار می دهد، «توسعه و ترویج پارادایم حاکم» و مقطعی را که بنای گذشته فرو می ریزد تا بنای جدیدی شکل بگیرد، «جابجایی پارادایم» نامگذاری می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تغییر پارادایم
اگر بخواهیم مثالی برای «تغییر پارادایم» ارائه کنیم، می توان به دو مورد اشاره کرد:
یک تغییر پارادایم، زمانی رخ داد که عقیده مرکزیت زمین جای خود را به نظریه حرکت زمین به دور خورشید کوپرنیک داد.
یک تغییر پارادایم دیگر زمانی رخ داد که هندسه اقلیدسی جای خود را به نظریه نسبیت انیشتین داد.
Duck Rabbit Optical Illusion
رویکرد ها به علوم اجتماعی
رهیافت عینی گرا
هستی شناسی: واقع گرایی
معرفت شناسی: اثبات گرایی
انسان شناسی: جبر گرایی
روش شناسی: قانون بنیاد
رهیافت ذهنی گرا
هستی شناسی: نام انگاری
معرفت شناسی: غیر اثبات گرایی
انسان شناسی: اختیار گرایی
روش شناسی: ایده نگار
واقع گرایی و نام انگاری در بحث هستی شناسی
واقع گرایان معتقدند که جهان اجتماعی داری وحدت، ضرورت و عمومیت است. به عبارت دیگر، جهان اجتماعی خارج از انسان بوده و هست.
درمقابل نام انگاران می گویند که پدیده های اجتماعی صرفا یکسری مفاهیم و نام ها است که انسان ها به منظور ساختار دادن به واقعیت به کار می برند. جهان اجتماعی، یک جهان ساختگی است.
اثبات گرایی و غیر اثبات گرایی در بحث معرفت شناسی
اثبات گرا ها معتقد اند که جهان اجتماعی و پدیده ها و واقعیت های اجتماعی دارای روابط علی و معلولی است مانند علوم طبعی، و دانشمند درصدد کشف ان است. رشد دانش نیز فرآیندی انباشتی دارد.
در مقابل غیراثبات گرایان می گویند که جهان اجتماعی داری ماهیت نسبی و سیال است. هیچ پدیده ثابت و همیشگی و خارج از اراده انسان وجود ندارد.
اختیارگرایی و اجبارگرایی در بحث انسان شناسی
اختیارگرایان معتقدند که انسان یک موجود خلاق و خالق محیط و پیرامون خود است.
اما اجبارگرایان می گویند که انسان تابع و مقهور محیط بوده و اعمال شان فقط محرک و پاسخ است.
ایده نگاری و قانون بنیاد در بحث روش شناسی
رهیافت های ایده نگار معتقدند که پدیده های اجتماعی دارای قوانین ثابت مانند علوم طبعی نیست، بلکه توسط انسان ها در جریان زندگی و در برابر موقعیت های مختلف ایجاد می شود. لذا برای فهم واقعیت های اجتماعی باید ذهن و مغز انسان کالبد شکافی شود.
در مقابل رهیافت های قانون بنیاد بر تحقیق روش مند، نظام مند و بر اساس اصول دقیق علمی در علوم طبیعی تاکید می ورزند.
پیش فرض هایی درباره ماهیت جامعه) دیدگاه نظم
دیدگاه نظم
هر جامعه ساختاری نسبتا مستمر و ثابت از عناصر است. هر جامعه ساختاری کاملا منسجم از عناصر است.
هر عنصر در جامعه کارکردی دارد. یعنی سهمی را در بقای جامعه به منزله یک سیستم ایفا می کند.
هر ساختار اجتماعی کارکردگرا، بر توافق اعضای آن جامعه بر ارزش ها مبتنی می باشد.
1 وضع موجود
2 نظم دهی اجتماعی
3 همرایی
4 انسجام و همبستگی اجتماعی
5 وحدت
6 ارضای نیاز
7 فعلیت
جامعه شناسی
نظم دهی
پیش فرض هایی درباره ماهیت جامعه) دیدگاه تضاد
دیدگاه تضاد
هر جامعه در هر لحظه در معرض فرآیند های تغییر است. تغییر اجتماعی پدیده رایج است.
هر جامعه در هر لحظه در معرض عدم توافق و تضاد را از خود بروز می دهد. تضاد اجتماعی پدیده فراگیر است.
هر عنصر در جامعه سهمی را در گسستگی و تغییر جامعه ایفا می کند.
هر جامعه بر مجبور شدن بعضی از اعضایش به وسیله اعضای دیگر مبتنی است.
1 تغییر بنیادی
2 تضاد ساختاری
3 شیوه های سلطه
4 تناقض
5 رهاسازی
6 محرومیت
7 امکان
جامعه شناسی
تغییر بنیادی
دو بعد و چهار پارادایم
نگاه کارکرد گرایی نسبت به سه چیز بی اعتنا است:
بی اعتنایی نسبت به خود پدیده مورد مطالعه) مثلا اگر یک کارکردگرا در مورد دین تحقیق می کند، به خود دین کار ندارد، بلکه به کارکردهای آن می پردازد.
بی اعتنایی نسبت به کارکردهای اظهارشده) بیشتر به کارکردهای ناگفته می پردازد.
بی اعتنایی نسبت به خود کنشگر) یک کارکردگرا از دور، فرد را مطالعه می کند و هیچگاه به با کنشگر ارتباط برقرار نمی کند و به او نزدیک نمی شود. به عبارت دیگر، کارکرد گرا یک تماشاگر است و نه بازیگر.
1) پارادایم کارکرد گرایی
این پارادایم رهیافت ذهن گرایی دارد، اما اینکه در بخش نظم دهی قراردارد، بصورت تلویحی است و نه صریح و مستقیم. این پارادایم معتقد است که جهان را آنگونه که هست باید شناخت و ماهیت بنیادی جامعه را در سطح تجربه ذهنی باید شناخت.
این پارادایم تبیین را در حوزه آگاهی و ذهنیت فردی و در چهارچوب مرجع دست اندرکار کنش جستجو می کند که در نقطه مقابل نظاره گر کنش قراردارد.
2) پارادایم تفسیری
این پارادایم به ایجاد جامعه شناسی تغییر بنیادی از دید ذهنی گرا توجه دارد. رهیافت این پارادایم به علوم اجتماعی، وجوه اشتراک زیادی به رهیافت پارادایم تفسیری دارد. یعنی این پارادایم نیز جهان اجتماعی را از دید گاهی متمایل به نام انگاری، غیراثبات گرایی، اختیارگرایی و ایده نگاری می نگرد.
ولی چهارچوب مرجع این پارادایم به دیدگاهی از جامعه تاکید می کند که بر اهمیت طرد کردن یا رفتن به فراسوی محدودیت های ترتیبات اجتماعی موجود پایبند است. آگاهی کاذب، از خود بیگانگی و ایدئولوژی، از مفاهیم بسیار مهم در این پارادایم است.
این پارادایم جامعه را بصورت ضد انسان می نگرد و در پی بیان روش هایی برای رهایی از این غل و زنجیر است. این پارادایم برتغییر بنیادی، شیوه های سلطه، رهاسازی، محرومیت و امکان تاکید می کند.
این پارادایم به مقتضای رهیافت ذهنی گرای خود به علو م اجتماعی، بر آگاهی انسان تاکید می کند.
3) پارادایم انسان گرایی بنیادی
درحالی که انسان گرایان بنیادی، بر آگاهی تاکید می ورزند، ساختارگرایان بنیادی بر روابط ساختاری در جهان اجتماعی واقع گرا توجه دارند.
این دیدگاه معتقد است که سلطه و استبداد در ساختارها و نهادها، نهادینه شده است و برای رهایی از وضع موجود و دسترسی به وضعیت بهتر، باید درصدد اصلاح و یا ازبین بردن این ساختارها بود.
وجه مشترک تمام نظریه پردازان این پارادایم، این است که جامعه کنونی را می توان با تضاد های بنیادی حاصل از بحران های سیاسی و اقتصادی تغییر بنیادی توصیف کرد.
از طریق چنین تضاد ها و تغییرات است که رهایی انسان از ساختارهای اجتماعی که در آن زندگی می کند، تحقق می یابد.
4) پارادایم ساختارگرایی بنیادی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مقدمه ای بر اثبات گرایی (پوزیتیوتیسم)
اثبات گرایی هر گونه فلسفه علم بر اساس این دیدگاه است که در علوم طبیعی و اجتماعی، داده های برگرفته شده از «تجربه حسّی» و تلقی منطقی و ریاضی از این داده ها، تنها منبع همه شناخت های معتبر است. داده هایی که می توان از راه حس ها به دست آورد را «شواهد تجربی» گویند.
اثبات گرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنی متفاوت به کار رفته است. این اصطلاح در قرن هجدهم توسط فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی. آگوست کنت ساخته شده و به کار رفت.
کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرش دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی می ماند متعلق به اندیشه قطعی (Positive) و تجربی علم است.
در این عصر جدید تاریخ، نهادهای اجتماعی مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصول کتاب چیستی علم (1/2)
فصل اول: استقرا گرایی؛ علم معرفتی ماخوذ از یافته های تجربی
فصل دوم: مسئله استقرا
فصل سوم: اتکای مشاهدات بر نظریه ها
فصل چهارم: ابطال گرایی
فصل پنجم: ابطال گرایی پیشرفته؛ پیش بینی های بدیع و رشد علم
فصل ششم: محدودیتهای ابطال گرایی
فصل هفتم: نظریه به مثابه ساختار؛ برنامه های پژوهشی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصول کتاب چیستی علم (2/2)
فصل هشتم: نظریه به مثابه ساختار؛ پارادایم های کوهن
فصل نهم: معقول گرایی در مقابل نسبی گرایی
فصل دهم: آفاقی گرایی
فصل یازدهم: تبیینی آفاقی گرایانه از تغییر نظریه ها در فیزیک
فصل دوازدهم: معرفت شناسی نظم گریزانه فایرابند
فصل سیزدهم: واقع گرایی، ابزارگرایی و حقیقت
فصل چهاردهم: واقع گرایی غیرواصف
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
آلن چالمرز
آلن چالمرز در سال ۱۹۳۹ در شهر بریستول انگلستان متولد و در سال ۱۹۶۱ در رشته فیزیک فارغ التحصیل شد. وی پس از گذراندن دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه منچستر، دو سال به تدریس فیزیک و تاریخ علم مشغول شد و سپس به تحصیل در دوره دکتری رشته فلسفه در دانشگاه لندن پرداخت و در سال ۱۹۷۱ فارغ التحصیل شد. وی هم اکنون دانشیار تاریخ و فلسفه علم در دانشگاه سیدنی استرالیاست.
چالمرز علاوه بر کتاب چیستی، بیش از چهل مقاله تحقیقی در مجلات تخصصی بین المللی انتشار داده است. کتاب دیگر وی، چگونگی ساختن علم، در سال ۱۹۹۰ منتشر شده است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
درباره کتاب چیستی علم (1/2)
کتاب چیستی علم درآمدی است ساده و روزآمد به نظریات جدید علم شناسی فلسفی؛ و تا آنجاکه امکان داشته، فارغ از اصطلاحات پیچیده است. توفیق فوق العاده آن سبب شده به زبانهای ایتالیایی، اسپانیولی، هلندی، یونانی و چینی ترجمه شود. نظریه های جدید در فلسفه علم به طور موفقیت آمیزی تلّقی متعارف و سنتی از علم را مورد تحدّی و چالش قرار داده اند.
موافق تلّقی سنتی، نظریه های علمی از مشاهده و آزمایش اخذ می شوند و بدین ترتیب می توان آن ها را توجیه و تصدیق کرد. تحولات اخیر در فلسفه علم نشان داده اند که این تلقی بسیار رایج از ماهیت علم کاملا بر خطاست؛ تلّقی ای که هنوز در بیشتر علوم اجتماعی معصر نافذ و رایج است و اغلب نتایج مضر و ویرانگری دارد.
کاستی ها و خام اندیشی های نظریه های تجربه گرایانه در این کتاب به زبانی ساده تشریح شده و تلاش های جدید برای بهبود و یا جایگزینی آنها به طور مبسوط توصیف و ارزیابی شده است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
درباره کتاب چیستی علم (2/2)
هدف از تالیف این کتاب، طرح ساده، روشن و ابتدائی نظرگاه های نوین درباره ماهیت علم است. در عصر جدید به علم ارج بسیار گذاشته می شود. ظاهراً عموم چنین می پندارند که علم و روش هایش دارای خصوصیاتی ویژه است.
نسبت «علمی» دادن به بعضی ادعاها، استدلال ها و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود.
«روش علمی چیست؟» که به حسب ادعا به نتایج خصوصاً ممتاز و قابل اتکاء منجر می شود؟ چیستی علم درآمدی است ساده و روزآمد به نظریات جدید علم شناسی فلسفی؛ و تا آنجا که امکان داشته، فارغ از اصطلاحات پیچیده است.
ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره و وسایل ارتباط جمعی نیست،
بلکه آشکارا در کانون های علم و تحقیق و در تمام اجزای جهان معرفت مشاهده می شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بحث و بررسی کتاب چیستی علم (1/5)
کتاب «چیستی علم» با رویکردی پوزیتیویستی آغاز شده و پایه های اولیه تولید علم را بیان می کند.
استقرا به عنوان نخستین روش تولید علم، معتقد است علم با مشاهده آغاز می شود. در نگاه نخستین این سخن می تواند علمی و موجه جلوه کند اما با تامل ایرادات این نظریه نمایان می شود. ابطال گرایان معتقدند نظریه مقدم بر مشاهده است بدین ترتیب فردی می تواند مشاهده معنی دار داشته باشد که ایده ای در ذهن خود دارد.
اما چالمرز معتقد است که هر یک از رویکردهای ذکر شده قسمتی از بدنه علم را مورد توجه قرار داده اند. مشاهده یا نظریه بدنه دانش را تشکیل می دهند و مناظره بر سر تقدم یکی از این دو؛ مناظره ای چندان مفید نیست. جالب است که در صفحات کتاب مفهوم علم باز نشده است بلکه علم از نظر روش شناسی بررسی شده است. سوال آغازین علم چیست؟، سوالی هستی شناختی است اما پاسخی که بدین سوال داده شده است پاسخی روش شناختی است. روش های رسیدن به علم بیشتر مورد نظر است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بحث و بررسی کتاب چیستی علم (2/5)
استقراگرایان گزاره های مشاهدتی را ارج بسیار می نهند و با مشاهده صرف سعی در تولید علم و تبیین چرایی وقایع می کنند. در حالی که مشاهده به خودی خود ارزشی ندارد. نقد وارد بر ابطال گرایی این است که ابطال گرایی با مشاهده یک نمونه خلاف، نظریه ای را باطل می کند در صورتی که همان یک مورد امکان دارد خلاف باشد و نظریه قابل رد نباشد. به نظر من مشاهده و نظریه رابطه ای چرخه ای با هم داشته و در کنار هم پیش می روند.
استقراگرایی با بیان قسمتی از روش رسیدن به علم ابهاماتی ایجاد کرد که منجر به نقد و در نتیجه طرح نظریات جدید شد. برخی با نقد استقراگرایی تکه های پازل علم را دریافته و در تکمیل این بدنه خدمت فراوانی انجام دادند. بدینسان طرح یک نظریه حتی اگر نادرست باشد به رشد و پویایی علم کمک فراوانی می کند. مثال های موجود در کتاب بیشتر در مورد فیزیک می باشد در صورتی که مثال های علوم انسانی و اجتماعی می توانست مطرح شود. حرف از «جرم» راحت است اما دموکراسی را به سادگی نمی شود با علم دقیقه تبیین کرد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بحث و بررسی کتاب چیستی علم (3/5)
استقرا، قیاس و ابطال پذیری در علوم دقیقه کاربردی تر نسبت به علوم اجتماعی می باشند.
اگر یکی از معیارهای علمی تلقی کردن خطا و آزمایش است، علوم انسانی و اجتماعی برخلاف علوم طبیعی قابل بررسی مکرر و پیشرفت با آزمون و خطا نمی باشند. معرفت به معنای عینی، فکری مربوط به گذشته های علوم انسانی و اجتماعی است زیرا در نظریات متفکرین جدید همچون هابرماس معرفت حاصل توافق جمع می باشد. علم توسط دانشمندان تعریف می شود پس چگونه می توان از معیاری عینی صحبت به میان آورد؟ آیا یک نظریه ادعای عینیت دارد یا ذهنیت؟. اگر عینی است چگونه خود را نشان می دهد و اگر ذهنی است ویژگی متمایز آن چیست؟ نقد نظریه از دیدگاه واقع گرایی که آیا این نظریه مسیر کندوکاو و پژوهش را برای تحقیقات آتی هموار می کند یا ادعای این نظریه گفتن حرف نهایی است؟ اگر علم توصیف واقعیت است پس چگونه می توان گفت کدام نظریه مثلاً در ژنتیک توصیف واقعیت است و کدام نه.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
از این کتاب چه می توان فرا گرفت؟! (1/2)
علم نه با مشاهده و نه با نظریه آغاز نمی شود بلکه با هر دو آغاز می شود.
خطا، آزمایش، ابطال، مشاهده یا نظریه در علوم انسانی وضعیت متفاوتی از علوم طبیعی دارند.
جهان انسانی برخلاف تصور عموم از علوم طبیعی پیچیده تر است.
تولید نظریه در علوم انسانی اطلاعات زیاد در آن زمینه می خواهد و ریسک نظریه پردازی در مورد انسانها از نظریه پردازی در مورد طبیعت بیشتر است.
علم هم عینی است و هم ذهنی. علم از برخورد جهان عینی و ذهنی پدید آمده و اجتماع نقش عمده ای در شکل دهی به این برخورد دارد. اجتماع است که شکل و رنگ و حجم این برخورد را تعیین می کند و بعد نام علم بر آن می گذارد.
علم از نیاز به وجود می آید. حال نیازی از هر جنس.
شناخت باید بال پرواز در اختیار انسان قرار دهد نه اینکه عامل محدودیت باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
از این کتاب چه می توان فرا گرفت؟! (2/2)
هر آنچه امروز گفته می شود حقیقت مطلق نیست، دنیا در حال تغییر است، انسان ها در حال تغییرند. به عنوان مثال اگر روزی اشعه UV در زمین کم بود و تاثیری کم بر پوست انسان می گذاشت امروزه این اشعه بیشتر شده پس باید چاره های جدیدی به وجود بیاید.
نه می توان از روش گریخت و نه می توان در آن محبوس شد. روش ابزار افزایش فهم است اما گاهی می توان فراتر از آن رفت.
علم امروزه با تکنولوژی پیوند خورده و محلی برای منازعه جمعی شده است. جهان شمال رشد سریع علمی داشته و جهان جنوب بی بهره از این پیشرفت در مراحل اولیه توسعه متوقف شده است. اگر روزی علم فی نفسه به علم بودن خود مفتخر بود امروزه به خدمت یا گاهی خیانتی که به بشریت می کند، دانشمندان را مفتخر می سازد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل اول) مسئله استقرا
در نتیجه انقلاب علمی، که عمدتاً در قرن هفدهم و توسط دانشمندان بزرگی چون گالیله و نیوتون رخ داد عده ای مانند فرانسیس بیکن برآن شدند که تجربه را هرچه بیشتر به منزله معرفت محسوب کنند. ایشان غرق شدن فلاسفه طبیعت شناس قرون وسطی را در آثار قدما، بویژه ارسطو و در انجیل به منزله منابع معرفت اشتباه دانستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تکمیلی) رویکرد فرانسیس بیکن به علم
فرانسیس بیکن معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمی توان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار می کند و از حدود ماده تجاوز نمی نماید».
وی معتقد بود که ادراک ما از حقیقت تنها در همان حدی است که مشاهدات ما اجازه می دهد و «خارج از حیطه مشاهدات» نه تنها نمی توانیم چیزی بدانیم، شاید اصولاً شایسته دانستن آن نباشیم.
از نظر او ذهن مسئول یافتن روابط در ماده به وسیله مشاهده و تجربه است و میان علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. راهی که وی برای رسیدن به بصیرت و ادراک بهتر از جهان پیرامون پیشنهاد می کند چنین است: «با کسب دانش طبقه بندی ماده بر اساس ارزش و اعتبار آن، ذهن خود را از تزویر دور دار» و برای رسیدن به این ادراک باید ذهن را از بت هایی که آن را احاطه کرده اند رها سازیم.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استقرا گرایی سطحی
مطابق استقرا گرایی سطحی، علم با مشاهدات آغاز می شود. مشاهده گر باید دارای اعضای حسی معمولی و سالم باشد و باید آنچه را با توجه به وضعیت مورد مشاهده می تواند ببیند، بشنود و غیره با امانتداری تمام ضبط کند و این عمل باید با ذهنی خالی از پیش داوری انجام پذیرد.
صدق گزاره هایی راجع به چهره ای از دنیا را می توان به نحوی مستقیم با به کارگیری بدون پیشداوری حواس مشاهده گر توجیه یا تصدیق کرد.
گزاره هایی که این گونه به دست آمده باشند (گزاره های مشاهدتی) اساسی را به وجود می آورند که قوانین و نظریه ها که مجموعاً معرفت علمی را می سازند، از آن اخذ می شوند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
گزاره های شخصیه و گزاره های کلیه
گزاره ها در این تلقی به دو گروه عمده تقسیم می شوند: گزاره های شخصیه و گزاره های کلیه
گزاره های شخصیه) مربوط به واقعه ای خاص در مکانی مشخص و زمانی معین هستند. مثلاً:
در ساعت دوازده نیمه شب اول ژانویه 1975 میلادی، سیاره مریخ در فلان موقعیت در آسمان ظاهر شد.
گزاره های کلیه) به کل حوادث نوع خاصی در تمام مکان ها و زمان ها اشعار دارند. قوانین و نظریه ها که معرفت علمی را می سازند همه تصریحاتی کلی از این نوعند و گزاره های کلیه نامیده می شوند. سیارات در مدارهای بیضی شکل به دور خورشید می گردند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
از گزاره های شخصیه به گزاره های کلیه
چگونه می توان از گزاره های شخصیه که از مشاهده نتیجه می شوند به گزاره های کلیه که معرفت علمی را می سازند رسید؟
پاسخ استقرا گرایان این است با برآورده شدن شرایط زیر ما مجاز به این کار هستیم:
یک) تعداد گزاره های مشاهدتی که اساس تعمیم را تشکیل می دهند باید زیاد باشد.
دو) مشاهدات باید تحت شرایط متنوعی تکرار شود.
سه) هیچ یک از گزاره ای مشاهدتی نباید با قانون جهانشمول ماخوذ، معارضه داشته باشد.
استدلال فوق که اخذ گزاره ای کلی را از تعداد محدودی گزاره شخصیه موجه می داند استدلال استقرائی، و فرآیند آن استقرا نامیده شده است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ادعای استقراگرایان سطحی
بنابراین طبق نظر استقراگرایان سطحی علم بر اساس اصل استقرا بنا شده و معرفت علمی به وسیله استقرا از بنیان مطمئنی که به واسطه مشاهده به دست آمده ساخته می شود.
اگر بخواهیم اصل استقرا را به صورت خلاصه فرمول بندی کنیم به گزاره زیر می رسیم:
اگر تعداد زیادی الف تحت شرایط بسیار متنوعی مشاهده شوند و اگر بدون استثنا تمام الف های مشاهده شده خاصه ب را داشته باشند، آنگاه تمام الف ها خاصه ب را دارا هستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
قیاس منطقی
همین که دانشمندی نظریه ها و قوانین جهانشمولی در اختیار داشته باشد می تواند از آن ها نتایج مختلفی اخذ کند که به منزله تبیین و پیش بینی به کار او آیند.
استدلالی که در این قبیل استنتاجات وجود دارد استدلال قیاسی نامیده می شود. بررسی استدلال قیاسی معرفت منطقی را تشکیل می دهد.
در زیر نمونه ای از یک قیاس منطقی را ملاحظه می کنیم:
تمام کتب فلسفی خسته کننده اند.
این کتاب راجع به فلسفه است.
این کتاب خسته کننده است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مقدمات و نتیجه قیاس
اگر مقدمات یک قیاس منطقاً معتبر، صحیح باشد، آنگاه نتیجه هم باید صحیح باشد. (مانند مثال اسلاید قبلی)
مثالی که نتیجه لزوماً صحیح نیست:
بسیاری از کتب فلسفی خسته کننده اند.
این کتاب راجع به فلسفه است.
این کتاب خسته کننده است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
منطق و قیاس
منطق و قیاس به تنهایی نمی توانند صدق گزاره ای واقعی از نوع مثال های فوق را اثبات کنند.
تنها چیزی که منطق می تواند در اینجا عرضه کند این است که اگر مقدمات صادق باشند، در آن صورت نتیجه باید صادق باشد. یک استدلال می تواند قیاس منطقی معتبر و کاملی باشد حتی اگر مشتمل بر مقدمه ای باشد که در واقع کاذب است. مثال:
تمام گربه ها پنج پا دارند.
ملوسی گربه من است.
ملوسی پنج پا دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
منبع صدق برای استقراگرایان
برای استقراگرایان منبع صدق، منطق نیست بلکه تجربه است.
گزاره هایی که وضعیت مورد تحقیق را وصف می کنند شرایط اولیه نامیده می شوند. توصیف وضعیت های آزمایشی نمونه هایی از شرایط اولیه هستند. از دید استقراگرایان شکل کلی تمام پیش بینی ها و تبیین های علمی (به طور خلاصه) عبارتند از:
قوانین و نظریه ها
شرایط اولیه
پیش بینی ها و تبیین ها
داستان علم به روایت استقراگرایان: یافته های حاصل از مشاهده >>> (به وسیله استقرا) >>> قوانین و نظریه ها >>> (به وسیله قیاس) >>> پیش بینی و تبیین
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تبیین استقراگرایان سطحی از علم
جاذبه تبیین استقراگرایان سطحی از علم در این نکته نهفته است که تبیینی منظم از بعضی پندارهای رایج مربوط به ماهیت علم، قدرت تبیین و پیش بینی، عینیت و اطمینان بخشی برتر آن نسبت به اشکال دیگر معرفت عرضه می دارد.
عینیت علم در تلقی استقراگرایان از این واقعیت اخذ می شود که هم مشاهده و هم استدلال استقرایی خود عینی هستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل دوم) مسئله استقرا
مطابق نظر استقراگرایان سطحی
اولاً علم با مشاهده آغاز می شود.
ثانیاً مشاهده اساس مطمئنی در اختیار می نهد که معرفت علمی برآن بنا می شود.
ثالثاً معرفت علمی با استقرا از گزاره های مشاهدتی اخذ می شود.
در این فصل قسمت سوم نظر آن ها مورد چون و چرا قرار می گیرد. سوال اساسی این است که چگونه می توان اصل استقرا را توجیه کرد؟
استقراگرایان برای پاسخ، دو رویکرد در اختیار دارند:
یک) توسل به منطق
دو) تکیه بر تجربه
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ضعف منطق در توجیه استقرا
اما توسل به منطق نمی تواند توجیه گر اصل استقرا باشد زیرا در استنباطات استقرایی امکان دارد نتیجه برهان استقرایی کاذب باشد و حال آنکه مقدمات آن صادق باشند بدون اینکه چنین وضعی متضمن تناقض باشد.
از سوی دیگر تکیه بر تجربه نیز توجیه گر اصل استقرا نیست. برهانی که برای توجیه استقرا با تکیه بر تجربه اقامه شده به شکل زیر است:
اصل استقرا در موقع الف 1 موفقیت آمیز بود.
اصل استقرا در موقع الف 2 موفقیت آمیز بود.
…….
اصل استقرا در موقع الف n موفقیت آمیز بود.
اصل استقرا همیشه موفقیت آمیز است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مسئله استقرا
دیوید هیوم در اواسط قرن هجدهم به طور قطعی نشان داد که توجیه فوق متضمن دور است. یعنی خود متوسل به همان استدلال استقرایی می شود که اعتبار آن نیاز به توجیه دارد. این مشکل توجیه استقرا همان است که در سنت فلسفی «مسئله استقرا» نام گرفته است.
علاوه بر دور موجود در توجیه اصل استقرا، این اصل در به کار بردن شروط «کثرت» و «تنوع» دچار ابهام است. چند مشاهده، کثیر محسوب می شود؟ چه چیز به منزله تنوع مهم شرایط محسوب می شود؟ و قس علی هذا.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تعدیل موضع افراطی استقراگرای سطحی
برای رفع بعضی از انتقادات بخش قبلی، می توان موضع افراطی استقراگرای سطحی را تعدیل کرد. در این موضع تعدیل یافته اگر چه نمی توان صدق کامل تعمیم های حاصل از استقراهای مجاز را تضمین کرد ولی این تعمیم ها «احتمالاً» صادق هستند. معرفت علمی، معرفتی اثبات شده نیست لکن معرفتی است که «احتمالاً» درست است. بدین ترتیب صورت احتمالی اصل استقرا عبارت است از:
اگر تعداد زیادی الف در شرایط متنوع وسیعی مشاهده شوند، و اگر تمام الف های مشاهده شده بدون استثنا خاصه ب را داشته باشند در این صورت تمام الف ها احتمالاً دارای خاصه ب هستند.
اصل تعدیل یافته در صورت جدیدش هنوز هم یک گزاره کلی است و نه با توسل به منطق و نه با تکیه بر تجربه قابل توجیه نیست. در توجیه آن با تکیه بر تجربه دوباره به همان دوری می رسیم که در صورت اصلی آن رسیده بودیم.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
حفظ مسلک استقراگرایی
حتی اگر بتوان اصل تعدیل شده را توجیه کرد مسائل بیشتری گریبان گیر استقراگرای محتاط خواهد شد. مثلاً هرچه قدر شواهد مشاهدتی در تایید گزاره ای افزایش یابد همچنان احتمال صدق تعمیم استقرایی ما صفر خواهد بود.
راه دیگری که برای حفظ مسلک استقراگرایی اندیشیده شده متضمن عدم نسبت دادن احتمالات به قوانین و نظریه های علمی است.
به جای آن به احتمال صدق هریک از پیش بینی ها توجه شده است.
طبق این رویکرد، هدف علم، برای مثال تعیین احتمال طلوع فردای خورشید است و نه تعیین احتمال اینکه خورشید همیشه طلوع خواهد کرد. دستگاه های چندی حول این محور تکوین یافته اند تا مقدار احتمال پیش بینی های منفرد را محاسبه کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ایرادات وارد بر تلاش های حفظ مسلک استقراگرایی
دو ایراد این گونه دستگاه ها عبارت است از اینکه:
اولاً این تصور که مقصود از علم تولید مجموعه ای از پیش بینی ها است، و نه یافتن معرفت به شکل دستگاهی از گزاره های کلی، خلاف شهود و وجدانیات عادی ماست.
ثانیاً حتی اگر هدف علم را محدود به پیش بینی ها کنیم می توان استدلال کرد که نظریه های علمی، و در نتیجه قضایای کلی، به طور محتوم در تخمین احتمال موفقیت پیش بینی ها به کار می آیند.
و بنابراین این موضوع که درستی پیش بینی ها به نظریه ها و قوانین کلی متکی است، تلاش استقراگرایان را برای تعیین مقداری برای احتمال پیش بینی های منفرد که صفر نباشند، بی ثمر می سازد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پاسخ هایی چند به مسئله استقرا
یک) ما می توانیم ابتنای علم بر استقرا و هم برهان هیوم را که استقرا نمی تواند با توسل به منطق و تجربه تصدیق شود بپذیریم و نتیجه بگیریم که علم را نمی توان به طور منطقی توجیه کرد.
دو) پاسخ دوم عبارت است از سست کردن این شرط استقراگرایان که تمام معارف غیر منطقی باید از تجربه اخذ شوند و نیز اقامه براهین دیگری برای توجیه اصل استقرا. با این حال مسلم فرض کردن اصل استقرا قابل قبول نیست زیرا چیزی را که مسلم فرض کرده ایم بستگی وثیقی به تربیت، پیش داوری ها و فرهنگ ما دارد.
سه) راه حل سوم برای مسئله استقرا عبارت است از اینکه ابتنای علم بر استقرا را انکار کنیم.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل سوم) اتکای مشاهدات بر نظریه ها
اشاره شد که از دیدگاه استقراگرایان سطحی دو فرض مهم درباره مشاهده وجود دارد:
اول اینکه علم با مشاهده آغاز می شود.
دوم اینکه مشاهده اساس وثیقی فراهم می کند که می توان از آن معرفت به دست آورد.
در این فصل هر دو فرض به شیوه های گوناگون مورد نقادی قرار خواهد گرفت.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تلقی رایج از مشاهده
بحث خود را در مشاهده در این قسمت به حوزه بینایی محدود می کنیم با این توضیح که آنچه ارائه می شود به سهولت می توان در قالب دیگر حواس نیز بیان کرد.
استقراگرایان در وصف خود از مشاهده بر دو نکته تاکید می کنند:
اولاً، تا آنجا که خواص جهان خارجی توسط مغز در عمل دیدن ضبط می شود انسان مشاهده گر دسترسی کمابیش مستقیمی به آن خواص دارد.
ثانیاً، دو مشاهده گر عادی که شی یا منظره واحدی را از یک مکان مورد مشاهده قرار می دهند هردو همان چیز را خواهند دید.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تجارب بصری توسط تصاویر منقوش بر شبکیه تعیین نمی شوند.
قراین بسیار نشان می دهد تجربه ای که مشاهده گران هنگام مشاهده شی کسب می کنند صرفاً توسط اطلاعاتی که به شکل نور به داخل چشم می رود، تعیین نمی گردد. همچنین، این تجارب صرفاً توسط تصاویر منقوش بر شبکیه مشاهده گران ایجاد نمی گردد. آنچه یک مشاهده گر می بیند، به عبارت دیگر تجربه بینایی مشاهده گر هنگام نگاه کردن به شی تا حدی به تجارب گذشته، معرفت و انتظارات وی بستگی دارد.
پاسخ رایج به ادعای بالا درباره مشاهده که با انواع مثال ها تایید شده است، این خواهد بود که مشاهده گرانی که به یک منظره و از یک مکان نگاه می کنند یک چیز را می بینند لکن تفسیرشان از آنچه می بینند متفاوت است. اما در جواب باید گفت که تا آنجا که به ادراک مربوط می شود تنها چیزهایی که مشاهده گر با آنها تماس مستقیم و بلاواسطه دارد تجارب او است. این تجارب به طور یکسان و لایتغیر حاصل نمی شوند بلکه به نسبت انتظارات و معرفت مشاهده گر تغییر می کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
گزاره های مشاهدتی دربردارنده نظریه هستند
آنچه وضعیت فیزیکی مورد مشاهده به طور یکسان فراهم می کند تصویر روی شبکیه چشم مشاهده گر است لکن مشاهده گر ارتباط ادراکی مستقیم با آن تصاویر ندارد.
گزاره های مشاهدتی هستی هایی همگانی هستند که به زبان عام صورت بندی شده و دربرگیرنده نظریه هایی با درجات مختلف از کلیت و پیچیدگی هستند.
به محض اینکه گزاره های مشاهدتی به مثابه بنیاد استوار مزعوم علم مورد تامل قرار گیرند در خواهیم یافت که بر خلاف ادعای استقراگریان، نوعی نظریه باید مقدم بر کلیه گزاره های مشاهدتی شده باشد و گزاره های مشاهدتی همان اندازه خطا پذیرند که نظریه های مضمر در آن ها.
یعنی گزاره های مشاهدتی همواره به زبان نوعی نظریه بیان می شوند و به همان اندازه دقیق خواهند بود که چهارچوب نظری یا مفهومی مورد استفاده آن ها دقیق باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
لذا استقراگرایان به دو دلیل به خطا رفته اند!
اول آنکه علم با گزاره های مشاهدتی آغاز نمی شود زیرا نوعی نظریه مقدم بر تمام گزاره های مشاهدتی است.
دوم آنکه گزاره های مشاهدتی از آن رو که خطا پذیرند، بنیاد استواری در اختیار نمی نهند که بتوان معرفت علمی را بر آنها بنا نهاد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
هدایت مشاهده و آزمایش به وسیله نظریه
طبق نظر سطحی ترین استقراگرایان، اساس معرفت علمی با مشاهداتی فراهم می آید که مشاهده گری بی نظر و بی غرض انجام می دهد. اگر این نظر را موافق ظاهر آن تعبیر کنیم آن را مهمل و غیرقابل دفاع خواهیم یافت.
مشاهدات و آزمایش ها به منظور آزمودن یا بهتر فهمیدن نظریه صورت می گیرند و فقط مشاهداتی که برای آن منظور مناسب و مربوط تشخیص داده شوند باید ضبط و ثبت گردند.
با این وصف، از آنجا که نظریه ها که مقوم معرفت علمی هستند خود خطاپذیر و ناکامل هستند رهنمودهایشان برای تمییز مشاهدات مربوط به پدیدار مورد تحقیق، ممکن است خطا باشد و باعث غفلت از عوامل مهمی شود. لکن این مسئله باید با تکمیل و و وسعت بخشیدن به نظریه هایمان چاره سازی شود نه با ضبط فهرست بی پایانی از مشاهدات بی هدف.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استقراگرایی به طور قطعی ابطال نشده است! (1/2)
هیچ یک از استقراگرایان جدید و پیچیده تر تمایلی به برگرفتن صورت سطحی استقراگرایی ندارند.
آنها با تمییز نهادن بین شیوه ای که یک نظریه نخستین بار به اندیشه در می آید و یا کشف می گردد از طرفی و شیوه ای که با آن نظریه ای توجیه می شود و یا توانایی هایش ارزیابی می شود از طرفی دیگر، می توانند این ادعا را که علم باید با مشاهدات بدون پیش داوری و نظر آغاز شود وانهند.
تمییز نهادن بین مقام کشف و دستیابی و مقام نقد و ارزیابی، استقراگرایان را از بخشی از انتقادات مطرح شده در این فصل که مربوط به ادعای آغاز شدن علم با مشاهده است، می رهاند. با این حال این تمییز نهادن خود مورد سوال است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استقراگرایی به طور قطعی ابطال نشده است! (2/2)
حتی اگر روا داریم که استقراگرایان مقام کشف و ظهور نظریه ها را از مقام ارزیابی و سنجش آنها تمییز نهند، موضع شان هنوز به دلیل این دقیقه که گزاره های مشاهدتی گران بار از نظریه و در نتیجه خطاپذیر هستند، در معرض خطر جدی قرار دارد.
با این حال براهینی که در رد استقراگرایی ارائه شد ابطال مطلقاً قطعی آن را موجب نمی شود و استقراگرایان می توانند دفاع های هوشمندانه ای طرح کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پوپر معتقد است که همه راه حل هایی که برای حل مسئله استقرا ارائه شده اند، در یک امر مشترکند و آن، فرضی است بی اساس، یعنی این فرض که همه گزاره ها باید، تصدیق پذیر یا تکذیب پذیر باشند.
فصل چهارم) ابطال گرایی
در دیدگاه ابطال گرایی، نظریه ها به منزله حدسیات یا گمان های نظری و موقتی تلقی می شوند که ذهن انسان آزادانه آن ها را خلق می کند تا بر مسائلی که نظریه های قبلی با آن مواجه شده بودند فائق آیند و تبیین مناسبی از رفتار بعض جوانب جهان خارج ارائه کنند.
حدس هاس نظری همین که به اقتراح پیش نهاده می شوند به دقت و بدون شفقت به وسیله آزمایش و مشاهده مورد آزمون واقع می شوند. نظریه هایی که از عهده آزمون های مشاهدتی و آزمایشی برنیایند باید حذف شده، حدس های نظری دیگری جایگزین آنها شوند.
علم با حدس ها و ابطال ها پیشرفت می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ابطالگرایان به سهولت می پذیرند که مشاهده، توسط نظریه هدایت شده و آن را پیشفرض می کند. با این حال این موضع را که صدق یا صدق احتمالی نظریه ها را می توان در پرتو شواهد مشاهدتی تصدیق کرد با خرسندی وا می نهند. نظریه ها به منزله حدسیات یا گمان های نظری و موقتی تلقی می شوند که ذهن انسان آزادانه آنها را خلق می کند تا بر مسائلی که نظریه های قبلی با آن مواجه شده بودند فائق آیند و تبیین مناسبی از رفتار بعض جوانب جهان خارج ارائه کنند.
موضع ابطالگرایان در برابر استقراگرایان
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
دقیقه ای منطقی در تایید ابطال گرایی
بنابر ابطال گرایی، می توان با توسل به نتایج آزمایش و مشاهده نشان داد که برخی از نظریه ها باطل هستند. یعنی این امکان وجود دارد که با به کارگیری استنتاجات منطقی از گزاره های مشاهدتی جزئی به منزله مقدمات شروع کرده و به وسیله قیاس منطقی به کذب قوانین و نظریه های کلی رسید.
کذب گزاره های کلی را می توان از گزاره های جزئی مناسب استنتاج کرد. ابطال گرایان از این نکته منطقی بهره تمام و کمال می گیرند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ابطال پذیری، معیاری برای علمی بودن نظریه ها
ابطال گرایان علم را به مثابه مجموعه ای از فرضیه هایی می پندارند که به منظور توصیف یا تبیین دقیق رفتار چهره ای از جهان موقتاً پیشنهاد شده اند.
این فرضیات چنانچه بخواهند جزء معرفت علمی قرار گیرند باید واجد شرط «ابطال پذیری» باشند.
مثلاً گزاره ساده «تمام عناصر در اثر حرارت منبسط می شوند.» یک گزاره ابطال پذیر است. در حالیکه که گزاره «هوا یا بارانی است و یا بارانی نیست.» یک گزاره غیر ابطال پذیر است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
چنانچه بخواهیم فرضیه ای را جزء معرفت علمی محسوب کنیم باید ابطال پذیر باشد.
دقیقه ای منطقی در تایید ابطالگرایی
بنابر ابطالگرایی، می توان با توسل به نتایج آزمایش و مشاهده نشان داد که برخی از نظریه ها باطلند.
حتی اگر فرض کنیم که به نحوی گزاره های مشاهدتی صادق در اختیار داریم؛ باز هم ممکن نخواهد بود که صرفا بر آن اساس و به وسیله استنتاجات منطقی به قوانین و نظریه های جهانشمول برسیم. از طرفی دیگر، این امکان وجود دارد که با بکارگیری استنتاجات منطقی از گزاره های مشاهدتی جزئی به منزله مقدمات شروع کرد و به وسیله قیاس منطقی به کذب قوانین و نظریه های کلی رسید.
اگر گزاره «کلاغی که در مکان م و در زمان ز مشاهده شد سیاه نبود» در اختیار ما باشد، به طور منطقی از آن نتیجه می شود که «همه کلاغ ها سیاه هستند» غلط است. به عبارت دیگر، استدلال ذیل قیاسی منطقاً معتبر است.
مقدمه: کلاغی که در مکان م و در زمان ز مشاهده شد سیاه نبود. نتیجه: همه کلاغ ها سیاه نیستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
اگر بتوان در آزمایشی به وسیله مشاهده اثبات کرد که یک وزنه ده کیلویی و یک وزنه یک کیلویی در سقوط آزاد با سرعت تقریبا برابر حرکت می کنند، آنگاه می توان نتیجه گرفت که این ادعا که سرعت سقوط اشیا متناسب با وزن آنهاست، غلط است. اگر بتوان بدون کمترین تردید نشان داد که پرتو نوری که از نزدیکی خورشید می گذرد در مسیر منحنی حرکت می کند، آنگاه آشکار می شود که نور ضرورتاً در خط مستقیم حرکت نمی کند.
اگر مقدمه قیاس موجبه و نتیجه آن سالبه باشد، قیاس مشتمل بر تناقض خواهد بود
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ابطال پذیری؛ معیاری برای علمی بودن نظریه ها
ابطالگرایان علم را به مثابه مجموعه ای از فرضیه هایی می پندارند که به منظور توصیف یا تبیین دقیق رفتار چهره ای از جهان موقتا پیشنهاد شده اند، با این همه، هر فرضیه ای این گونه نیست.
چنانچه بنا باشد فرضیه ای یا نظامی از فرضیه های واجد منزلت قانون یا نظریه علمی بشود باید یک شرط اساسی را بر آورده کند.
چنانچه بخواهیم فرضیه ای را جزء معرفت علمی محسوب کنیم باید ابطالپذیر باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تلقی خاص ابطالگرایان از اصطلاح «ابطال پذیر»
گزاره های ابطال پذیر:
هرگز روزها چهار شنبه باران نمی بارد.
تمام عناصر در اثر حرارت منبسط می شوند.
هرگاه اشیا سنگین نزدیک زمین رها شوند، چنانچه به مانعی بر نخورند مستقیم سقوط خواهند کرد.
هرگاه پرتو نوری از صفحه آینه منعکس شود، زاویه انعکاس برابر زاویه تابش خواهد بود.
گزاره های غیر ابطال پذیر:
هوا یا بارانی است و یا بارانی نیست.
فاصله تمام نقاط روی دایره اقلیدسی از مرکز دایره یکسان هستند.
در پیش بینی های ورزشی امکان شانس وجود دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
شرط ابطال پذیری
ابطال گرایان بر شرط ابطال پذیری اصرار می ورزند زیرا فقط در صورتی قانون یا نظریه ای را اخباری می دانند که مجموعه ای از گزاره های مشاهدتی منطقاً ممکن را به لحاظ تجربی ناممکن اعلام کند.
اگر گزاره ای ابطال پذیر نباشد در آن صورت جهان می تواند به هر نحو ممکنی رفتار کند بدون اینکه با آن گزاره تعارض پیدا کند. آنچه از نظریه یا قانون علمی انتظار می رود این است که خبری درباره چگونگی عمل جهان در واقع، در اختیار ما بنهد و بدین سان اعمال دیگر را که منطقاً امکان وقوع دارد، اما در واقع وقوع نمی یابد به لحاظ تجربی غیر ممکن بخواند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مثلاً بنابر ادعای پوپر، دست کم برخی از برداشت های موجود در نظریه تاریخ مارکس، روانکاوی فرویدی و روانشناسی آدلری مبتلا به این نقیصه هستند.
جدال پوپر با روانشناسی آدلری
یکی از اصول اساسی نظریه آدلر این است که انگیزه اعمال انسان نوعی احساس حقارت است.
مردی در همان لحظه ای که بچه ای در درون رودخانه ای می افتد در کنار آن رودخانه ایستاده است. امکان دارد وی برای نجات بچه وارد رودخانه شود و نیز امکان دارد هیچ کاری نکند. چنانچه وارد شود، آدلری ها برای اینکه نشان دهند چگونه نظریه شان تایید شده است خواهند گفت: مسلما آن مرد به دلیل نیاز به غلبه بر احساس حقارت خود، خواسته نشان دهد که با وجود مخاطرات، شجاعت لازم برای رفتن در رودخانه را دارد. اگر وارد رودخانه نشود، آدلری ها باز می توانند ادعا کنند که نظریه شان تایید شده است، زیرا مرد با نشان دادن این امر که به رغم مشاهده غرق شدن بچه، قدرت اراده حرکت نکردن از لب رودخانه را بدون کمترین دغدغه خاطر دارد می خواهد بر احساس حقارت خود غلبه کند.
اگر این وصف اغراق آمیز شیوه کار معمول نظریه آدلری باشد، در آن صورت نظریه ای ابطال ناپذیر است زیرا با هر نوع رفتار انسان سازگاری دارد و دقیقا به همین دلیل هیچ چیزی راجع به رفتار انسان ها به ما نمی گوید.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
درجه ابطال پذیری، وضوح و دقت
قانون یا نظریه علمی مطلوب صرفاً بدین علت ابطال پذیر است که درباره جهان دعوی و سخن مشخصی دارد. در نتیجه هر اندازه نظریه ای بیشتر ابطال پذیر باشد بهتر است. نظریه بسیار مطلوب آن است که دربرگیرنده بیشترین اطلاعات درباره عالم طبیعت و در نتیجه بسیار ابطال پذیر باشد و البته هرگاه به بوته آزمایش برده شود ابطال نشود.
از آنجا که در علم نظریه هایی بیشتر مورد توجه است که محتوای اخباری بیشتری دارند، ابطال گرایان از طرح حدس های نظری متهورانه استقبال می کنند.
مریخ در مداری بیضی شکل دور خورشید حرکت می کند.
تمام سیارات در مدارهای بیضی شکل به دور خورشید حرکت می کنند.
از لوازم مهم شرط ابطال پذیری بیشتر نظریه ها این است که نظریه ها باید به وضوح بیان شده و دقیق باشند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
جهان علم، جهان اقتراح فرضیه های بسیار ابطال پذیر
نظریه هایی که ابطال پذیری شان بیشتر است باید به نظریه هایی که ابطال پذیری شان کمتر است ترجیح داده شوند، مشروط بر اینکه در واقع ابطال نشده باشند. این شرط برای ابطالگرایان حائز اهمیت است. نظریه هایی که ابطال شده اند باید بدون کمترین تاسف و تاخیر وانهاده شوند.
جهان علم، جهان اقتراح فرضیه های بسیار ابطال پذیر و به دنبال آن تلاشهای تعمدی و سختگیرانه برای ابطال آنهاست
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بنابراین، من می توانم با خرسندی بپذیرم که ابطالگرایان مثل خودم تلاش برای حل مساله ای در خور اعتنا را با حدس های متهورانه، حتی (و مخصوصا) اگر بسرعت غلط از آب در آیند، بیشتر توضیح می دهند تا تقریر یک سری بدیهیات نامربوط. ما این را ترجیح می دهیم چون معتقدیم این شیوه ای است که با آن می توانیم از اشتباهاتمان درس بگیریم و از اینکه دریافتیم حدس ما غلط است نکات بیشتری درباره حقیقت آموخته ایم، و به حقیقت نزدیک تر شده ایم.
از آنجا که در علم نظریه هایی بیشتر مورد توجه است که محتوای اخباری بیشتری دارند، ابطالگرایان از طرح حدس های نظری متهورانه استقبال می کنند. به گمان های متهورانه به شرط ابطال پذیر بودن و به شرط اینکه در صورت ابطال طرد شوند، باید میدان داد. این رویکرد «بگو یا بمیر» با احتیاطی که مورد عنایت استقراگرایان سطحی است سازگاری ندارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
خصوصیت یک نظریه علمی از دید ابطالگرایان
اگر نظریه ای چنان مبهم بیان شده باشد که مدعای آن دقیقا روشن نباشد، آنگاه در صورت آزموده شدن بر اساس مشاهده یا آزمایش، می توان همیشه آن را به نحوی تفسیر کرد که با نتایج آن آزمون ها سازگاری پیدا کند و بدین شیوه می توان از نظریه ها در مقابل ابطال دفاع کرد
ابطالگرایان همواره در پی آنند که نظریه ها با وضوح کافی اظهار شوند تا خطر ابطال شدن را پذیرا باشند.
همچنین هر اندازه نظریه ای دقیق تر صورت بندی شود ابطال پذیرتر می شود.
اگر بپذیریم که هر اندازه نظریه ای ابطال پذیر تر باشد بهتر است (به شرط آنکه ابطال نشده باشد)، در این صورت نیز باید بپذیریم که هر چه دعاوی نظریه ای دقیق تر باشد بهتر است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ابطالگرایان این ادعا را که سرعت نور در خلاء 106*8/299 متر در ثانیه است به ادعای نا دقیقتری که تقریبا 6 10* 300 متر در ثانیه است باید ترجیح دهند، صرفا بدین دلیل که گزاره اول ابطال پذیر تر از گزاره دوم است.
دو شرط تقریبا ملازم دقت و وضوح برای بیان نظریه ها، به سهولت از تبیین ابطالگرایان از علم نتیجه می شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ابطال گرایی و پیشرفت علم (1/2)
تلقی ابطال گرایان از پیشرفت علم را می توان به این شرح خلاصه کرد:
علم با مسائل آغاز می شود، مسائلی مربوط به تبیین رفتار جنبه هایی از جهان. دانشمندان فرضیه های ابطال پذیر را به منزله حل مسئله ای پیشنهاد می کنند.
سپس فرضیه های حدس زده شده مورد نقادی و آزمون قرار می گیرند. بعضی از آنها به سرعت حذف می شوند و برخی دیگر ممکن است موفق تر باشند، که در این صورت باید تحت نقادی و آزمون های سخت تر و خطرخیزتر واقع شوند.
وقتی فرضیه ای، که از بوته آزمون های دقیق و بسیار متفاوت با موفقیت بیرون آمده، سرانجام ابطال شود، مسئله جدیدی که امید می رود به طور کلی از مسئله حل شده اولیه متفاوت باشد، ظاهر می شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ابطال گرایی و پیشرفت علم (2/2)
این مسئله جدید نیازمند ابداع فرضیه های نوینی است و به دنبال آن نقادی و آزمون دوباره آغاز می شود. و بدین منوال، این فرآیند بی پایان ادامه می یابد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
برداشت ابطالگرایان از پیشرفت علم به منزله حرکتی از مسائل به فرضیه های نظری، به نقادی و ابطال نهایی آنها و سپس به مسائل جدید.
هرگز نمی توان هیچ نظریه ای را صادق دانست، اگرچه از آزمون های دقیق با موفقیت بیرون آمده باشد، لکن می توان خوشبینانه گفت نظریه ای که قادر به تحمل آزمون هایی شده که نظریه های سابق را ابطال کرده است، نسبت به نظریه های پیشین برتری دارد.
علم با مسئله آغاز می شود و نه با مشاهده!
این ادعا که علم با مسائل آغاز می شود کاملاً با تقدم نظریه ها بر مشاهدات و گزاره های مشاهدتی سازگاری دارد. در واقع بر خلاف نظر استقراگرایان سطحی علم با مشاهدات محض آغاز نمی شود.
از آنچه گذشت آشکار می شود که مفهوم پیشرفت و رشد علم مفهومی است که در تبیین علم ابطال گرایان نقشی محوری دارد.
پوپر سعی داشت تا پاسخی برای پوزیتیویست های منطقی حلقه وین فراهم آورد. اعضای حلقه وین معتقد بودند که اگر کسی بتواند گزاره هایی ایجاد کند که مستقیماً به مشاهداتی از جهان مرتبط باشد، تمام مسائل و مشکلات جهان حل خواهد شد. این گروه اعتقاد کامل و تعصب گونه ای به استقراء داشتند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
من منکر منطق استقرائیم، و استنتاج تئوری ها را از گزاره های شخصی که به اثبات تجربی رسیده اند، منطقاً محال می دانم. از این رو در نظر من تئوری ها هیچگاه قابل اثبات تجربی نیستند.
فصل پنجم) ابطال گرایی پیشرفته، پیش بینی های بدیع و رشد علم
در تبیین ابطال گرایان پیچیده از علم، با عنایتی که به رشد علم دارند، توجه عمده از قابلیت های یک نظریه منفرد به توانایی های نسبی نظریه های رقیب معطوف می شود.
یک نظریه جدید وقتی شایستگی بررسی دانشمندان را خواهد یافت که ابطال پذیرتر از رقیب خود باشد؛ به ویژه اگر بتواند پدیدار نوع جدیدی را پیش بینی کند که نظریه رقیب از آن غفلت کرده است.
با تاکید بر مقایسه درجه ابطال پذیری نظریه ها، که نتیجه تاکید بر علم به عنوان معرفتی در حال رشد و تکون است می توانیم از مشکل فنی تعیین مقدار ابطال پذیری یک نظریه منفرد که بسیار هم مشکل است احتراز کنیم. صرفاً بدین علت که ابطال گرایان بالقوه یک نظریه همیشه بی نهایت خواهند بود نمی توان میزان مطلقی برای ابطال پذیری تعریف کرد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
کمال مطلوب ابطال گرایان
کمال مطلوب ابطال گرایان این است که بتوانند بگویند رشته ای از نظریه های متوالی که مبین تکامل تاریخی یک علم است از نظریه های ابطال پذیر ساخته شده و هریک از نظریه های این رشته ابطال پذیر از نظریه قبلی است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
افزایش ابطال پذیری و اصلاحات موضعی
این شرط ابطال گرایان که همزمان با پیشرفت هر علمی، باید نظریه های آن علم ابطال پذیرتر و در نتیجه پر محتواتر و اخباری تر شوند هرگونه جرح و تعدیلی را که صرفاً به منظور حفظ نظریه از ابطال باشد، رد می کند.
جرح و تعدیل یک نظریه از قبیل افزودن یک اصل موضوعه یا تغییر در اصول موضوعه موجود، در صورتی که نتایج آزمون پذیری نداشته باشند، تعدیل موضعی خوانده می شوند.
اصلاحات موضعی برای ابطال گرایان غیرقابل قبول است.
جرح و تعدیل یک نظریه، از قبیل افزودن یک اصل موضوعه یا تغییر در اصول موضوعه موجود، در صورتی که نتایج آزمون پذیری نداشته باشد که قبلاً از نتایج آزمون پذیر نظریه تعدیل نیافته نبوده باشند، تعدیل موضعی خوانده می شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مثالی از تعدیل موضعی
«نان تغذیه می کند» اگر گندم به شیوه عادی کاشته و به روش معمول تبدیل به نان شود و به طریق عادی خورده شود، آنگاه انسان را تغذیه می کند. این نظریه به ظاهر بی ضرر زمانی در یک روستای فرانسه با مخاطرات بسیاری مواجه شد. بدین صورت که پس از کاشت و پخت گندم به روش معمول، بیشتر مردمی که از آن تغذیه کرده بودند بشدت بیمار شدند و حتی بسیاری درگذشتند. نظریه «(کلیه) نان ها تغذیه می کنند» ابطال شد. برای پرهیز از ابطال نظریه می توان آن را بدین شکل اصلاح نمود: «(کلیه) نان ها، به استثنا نوع ویژه ای که در روستای مورد نظر در فرانسه تولید می شوند، مغذی هستند». این تغییر را اصلاح موضعی می خوانند. نظریه تعدیل شده را با هیچ شیوه ای، افزون بر آنچه برای نظریه اولیه ممکن بود، نمی توان آزمود. مصرف هر نوع نان آزمونی برای نظریه اولیه است، در صورتی که آزمونهای نظریه تعدیل یافته محدود می شود به مصرف نانی غیر از آن نوع که در فرانسه فاجعه آفرید. فرضیه تعدیل شده از فرضیه اصلی کمتر ابطال پذیر است. ابطالگرایان چنین اقدامات تدافعی را رد می کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
آزمون مستقلاً آزمون پذیر
چگونه می توان «نان تغذیه می کند» را به نحوی مناسب و پذیرفتنی جرح و تعدیل کرد؟!
یک کار مقبول این است که نظریه ابطال شده اولیه را با این نظریه جایگزین کنیم «تمام نانها تغذیه می کنند بجز نانی که از گندم آلوده به نوع خاصی قارچ تهیه شده باشد» (و به دنبال آن، قارچ و بعضی از ویژگیهایش را مشخص کنیم).
این نظریه تعدیل شده موضعی نیست زیرا به آزمون های جدیدی می انجامد. به زبان پوپر، مستقلاً آزمون پذیر است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تعاطی واقعی گالیله و حریف ارسطویی وی (اوایل قرن 17)
گالیله که با دقت ماه را به وسیله تلسکوپ جدید الاختراع خود مشاهده کرده بود، توانست گزارش کند که ماه یک سیاره کروی شکل صاف نیست، بلکه سطح آن پر از کوه و حفره است. رقیب ارسطویی وی که مکرراً به همان مشاهدات نایل شده بود ناگزیر شد بپذیرد که واقعیت آن گونه که گالیله گزارش کرده به نظر می رسد، اما این مشاهدات این تصور اساسی ارسطوییان را که تمام اجرام آسمانی کاملاً کروی هستند خدشه دار می کرد. حریف گالیله در برابر این ابطال، آشکارا و به نحوی که بوضوح موضعی بود از نظریه خویش دفاع کرد. وی گفت عنصری نامرئی روی سطح ماه وجود دارد که حفره ها را پرکرده و کوهها را پوشانده است به گونه ای که شکل ماه به طور کامل کروی است. هنگامی که گالیله از وی سوال کرد چگونه می توان حضور این عنصر نامرئی را کشف کرد، پاسخ داد هیچ راهی برای یافتن آن وجود ندارد.
نظریه تعدیل شده، هیچ نتیجه آزمون پذیر جدیدی به بار نیاورده، و از این رو برای ابطالگرایان کاملاً غیر قابل قبول است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تایید در تبیین ابطال گرایان از علم (1/2)
طبق نظر ابطال گرایان پیشرفته تر باید توجه کرد که این خطاست که ابطال حدس های تهورآمیز را مواقف مهم پیشرفت علم محسوب کنیم. بیایید دو سر طیف حدس ها را در نظر بگیریم. در یک سر طیف، نظریه هایی به شکل حدس های متهورانه و خطرخیز و در سر دیگر طیف، نظریه هایی به شکل حدس های احتیاط آمیز داریم.
پیشرفت های مهم با تایید حدس های متهورانه از یک سو و ابطال حدس های محتاطانه از سوی دیگر مشخص می شوند. نوع اول اخباری و دارای سهم بسزایی در معرفت علمی است صرفاً بدین علت که به کشف چیزی منجر می شوند که پیش از آن یا شنیده نشده بود یا نامحتمل تصور می شد. ابطال حدس های احتیاط آمیز نیز اخباری هستند زیرا معلوم می کنند آنچه به طور اطمینان بخشی صحیح به نظر می رسد در واقع غلط بوده است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
قبلاً متذکر شدیم که پیشرفت های مهم علمی هنگامی حاصل می شوند که حدس های متهورانه تایید شوند.
چالمرز در اینجا دچار لغزش شده، گفته است حدس های متهورانه ابطال شوند!
ابطال حدس های تهورآمیز و پیشرفت علم
این نکته هنگامی وضوح می یابد که حالات دو سر طیف حدس ها را در نظر بگیریم. در یک سر طیف، نشریه هایی به شکل حدس های متهورانه و خطرخیز و در سر دیگر طیف، نظریه هایی به شکل حدس های احتیاط آمیز داریم که به نظر می رسد چندان مخاطره آمیز نباشند. چنانچه هر قسم از این حدس ها در آزمونی مشاهدتی یا آزمایشی با شکست مواجه شود ابطال خواهد شد، در صورتی که اگر از عهده این گونه آزمونها برآید خواهیم گفت تایید شده است. پیشرفتهای مهم با تایید حدس های متهورانه، یا ابطال حدس های محتاطانه مشخص می شوند.
نوع اول اخباری و دارای سهم بسزایی در معرفت علمی است صرفا بدین علت که به کشف چیزی منجر می شوند که پیش از آن یا شنیده نشده بود و یا نامحتمل تصور می شد.
ابطال حدس های احتیاط آمیز نیز اخباری هستند زیرا معلوم می کنند آنچه به طور اطمینان بخشی صحیح به نظر می رسد در واقع غلط بوده است
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تایید در تبیین ابطال گرایان از علم (2/2)
به عکس، ابطال حدسی تهورآمیز یا تایید حدسی احتیاط آمیز، درس آموزی کمی خواهد داشت.
اگر حدسی تهورآمیز ابطال شود در آن صورت تنها چیزی که آموخته می شود این است که باز هم غلط بودن تصور احمقانه دیگری اثبات شده است. به همین ترتیب، تایید فرضیه های محتاطانه نیز غیر اخباری هستند. چنین تاییداتی صرفاً نشان می دهد که نظریه ای که بنیادی استوار داشته و شک و تردیدی در آن نبوده، یک بار دیگر به طور موفقیت آمیزی تایید شده است.
طبق نظر ابطال گرایان، پیش از آنکه فرضیه تهورآمیزی به منزله جانشینی مناسب برای نظریه ابطال شده پذیرفته شود باید پیش بینی های بدیعی داشته باشد که تایید شوند. تایید پیش بینی های بدیعی که از حدس های تهورآمیز اخذ شده باشند در تبیین رشد علم از دیدگاه ابطال گرایان اهمیتی به سزا دارند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تهور، بدعت و معرفت پیشین
اکنون راجع به صفات «متهور»و «بدیع» آنگونه که به ترتیب برای فرضیه ها و پیش بینی ها به کار می روند، سخن خواهیم گفت.
هر دوی آنها به لحاظ تاریخی مفاهیمی نسبی هستند. آنچه در مرحله ای از تاریخ علم حدس تهورآمیز محسوب می شود ضرورتاً در مرحله بعدی متهورانه نخواهد بود.
اگر مجموعه نظریه های علمی مرحله ای از تاریخ علم را که عموماً پذیرفته شده و به خوبی جا افتاده است معرفت پیشین آن مرحله بنامیم، آنگاه حدس هایی تهورآمیز خواهند بود که ادعاهای شان با توجه به معرفت پیشین آن زمان نامحتمل باشند.
پیش بینی ها نیز در صورتی بدیع قلمداد می شوند که متضمن پدیداری باشند که یا در معرفت پیشین آن زمان یافت نشود و یا معرفت پیشین صریحاً آن را رد کرده باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مقایسه تایید از نظر استقراگرایان و ابطال گرایان
به دلیل تاکید ابطال گرایان بر رشد علم، تبیین آنها از تایید تفاوت چشمگیری با تبیین استقراگرایان دارد.
مطابق نظر استقراگرایان، میزان اهمیت هر مورد از تایید یک نظریه، تنها به وسیله رابطه منطقی بین گزاره های مشاهدتی تایید شده و آن نظریه تعیین می شود. زمینه تاریخی که قراین و شواهد در آن حاصل می شوند هیچ اهمیتی ندارد. موارد موید به گونه ای هستند که اگر بتوانند نظریه را مورد تایید استقرایی قرار دهند هرچه تعدادشان بیشتر باشد حمایت بیشتری برای آن نظریه و احتمال بیشتری برای صدق آن محسوب خواهد شد.
در مقابل، اهمیت موارد تایید در تبیین ابطال گرایان بستگی بسیار زیادی به زمینه تاریخی آن دارد. در صورتی موردی از تایید، ارزش قابل توجهی برای یک نظریه خواهد داشت که از آزمودن یک پیش بینی بدیع نتیجه شده باشد. به عبارت دیگر، تایید ها هنگامی مهم خواهند بود که باتوجه به معرفت پیشین آن زمان نامحتمل به نظر آمده باشند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل ششم) محدودیت های ابطال گرایی
ابطالگرایان سطحی بر این نکته تاکید می ورزند که کوشش های علمی باید صرف ابطال نظریه ها شود. این امر با اثبات صدق گزاره های مشاهدتی که با آن نظریه ها متعارض هستند تحقق می پذیرد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
اتکای مشاهدات بر نظریه ها و خطاپذیری ابطال ها
اگر گزاره های مشاهدتی صادق داشته باشیم، می توانیم کذب بعضی از گزاره های کلی را به طور منطقی از آنها استنتاج کنیم، در صورتی که امکان ندارد بتوان از آن ها صدق گزاره های کلی را استنتاج کرد.
این مطلبی است تردیدناپذیر و در عین حال مشروط بدین فرض است که گزاره های مشاهدتی کاملاً مطمئن در اختیار باشد. اما همان طور که قبلاً بحث شد هیچ گزاره مشاهدتی از چنین وثاقتی برخوردار نیست. تمام گزاره های مشاهدتی خطاپذیرند.
منطق هیچ گاه حکم نمی کند که در صورت تعارض نظریه با مشاهدات، همیشه نظریه باید مردود شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
به سبب خطاپذیری گزاره های مشاهدتی و اتکای آنها بر نظریه، ادعای ابطال گرایان به شدت سست می شود.
دفاع نامناسب پوپر
در دیدگاه پوپر، تمایز مهم بین گزاره های مشاهدتی عمومی از یک طرف و تجارب ادراکی خصوصی یکایک مشاهده گران از طرف دیگر نمودار می شود.
هر گزاره مشاهدتی که به زبان عام صورت بندی شده باشد آزمون پذیر خواهد بود. پوپر تاکید می کند که قابلیت پذیرش این دست از گزاره های مشاهدتی از روی توانایی شان در فائق آمدن بر آزمون ها تعیین می گردد. بدین روی، هنگامی گزاره ای مشاهدتی، در مرحله ای خاص از تحول حوزه ای از علم، موقتاً قابل پذیرش است که قادر به از سر گذراندن تمام آزمون هایی باشد که نسبت به وضعیت رشد و تحول حوزه مورد نظر در آن مرحله امکان پذیر شده باشد.
طبق نظر پوپر، گزاره های مشاهدتی خود خطاپذیرند. اما دقیقاً همین مطلب که گزاره های مشاهدتی خطاپذیرند و پذیرش آنها موقتی و قابل تجدید نظر و تعدیل است موضع ابطال گرایان را سست می کند. در واقع ابطال های قطعی به واسطه فقدان مبنای مشاهدتی کاملاً وثیق که ابطال ها بدان متکی هستند، غیر ممکن هستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
گزاره های مبنایی پوپر
لب موضعی پوپر درباره گزاره های مشاهدتی این است که قابلیت پذیرش آن ها از روی توانایی شان در فائق آمدن بر آزمون ها تعیین می گردد. آن هایی که در آزمون های بعدی شکست می خورند وانهاده می شوند و آنهایی که از تمام آزمون های انجام شده جان سالم به سلامت می برند موقتا برگرفته می شوند.
پوپر، حداقل در نخستین اثرش، بر نقش تصمیمات یکایک افراد و گروهها برای پذیرش یا رد آنچه من گزاره های مشاهدتی نامیده ام و وی «گزاره های مبنایی» نام نهاده است، تاکید می کند: «گزاره های مبنایی در نتیجه یک تصمیم یا توافق پذیرفته میشوند و از این رو، قراردادی هستند»
هر گزاره تجربی علمی را می توان به نحوی ارائه کرد(با توصیف ابزارهای آزمایشگاهی و غیره) که هر که فن مربوط را فرا گرفته باشد بتواند آن را بیازماید. در نتیجه، اگر کسی گزاره را رد کند، اظهارات وی حاکی از احساس شک یا احساس یقین نسبت به ادراکات خویش مورد رضایت و قبول ما واقع نخواهد شد. آنچه وی باید انجام دهد صورت بندی حکمی است که نقیض حکم ما باشد و بعلاوه، باید راهنمای آزمون آن را در اختیار ما نهد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پوپر و نسبت توانایی نظریه علمی به گزاره های مشاهدتی
بنیاد تجربی علم عینی هیچ چیز « مطلقی» ندارد. علم بر اساس مستحکمی استوار نیست. گویی بنایی تهور آمیز نظریه های آن بر باتلاقی افراشته شده است، و همانند ساختمانی است که بر ستونهای استوار شده که درون باتلاق فرو رفته اند، اما نه به سوی شالوده ای طبیعی یا «معلوم».
و اما اگر ما از فرو بردن عمیق تر ستونها باز می ایستیم از آن روی نیست که به زمین سختی رسیده ایم. ما فقط وقتی توقف می کنیم که راضی شده باشیم ستون ها برای تحمل ساختمان، دست کم عجالتاٌ به اندازه کافی محکم هستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پیچیدگی وضعیت های واقعی آزمون ها
یک نظریه واقعی علمی از مجموعه ای از گزاره های کلی تشکیل شده است. علاوه بر این، آزمون آزمایشگاهی هر نظریه ای، تنها متضمن گزاره های مقوم نظریه نیستند بلکه آنها را باید با فرض های کمکی، از قبیل قوانین و نظریه های حاکم بر نحوه کارکرد ابزار و وسایل مورد استفاده، بسط و گسترش داد. علاوه بر این به منظور استنتاج برخی پیش بینی هایی که اعتبارشان به طور آزمایشگاهی مورد آزمون واقع می شود باید شرایط اولیه از قبیل توصیف دستگاه آزمایشی افزوده شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بنابراین هیچ نظریه ای را نمی توان به طور قطع و یقین ابطال کرد زیرا نمی توان این امکان را منتفی دانست که بخشی از شبکه آزمونی، به جز نظریه تحت آزمون، باعث پیش بینی خطا شده باشد.
ناتوانی ابطال گرایی به دلایل تاریخی
واقعیت مشکل آفرین تاریخی برای ابطال گرایان این است که اگر دانشمندان از روش شناسی آنها بدون کم و کاست تبعیت می کردند، نظریه هایی که عموماً از بهترین نظریه های علمی محسوب می شوند هرگز تحول نمی یافتند زیرا در اولین مراحل کنار گذاشته می شدند.
با در نظر گرفتن هر نمونه از نظریه های علمی کلاسیک، چه در زمان طرح اولیه اش و چه بعد، می توان مشاهداتی یافت که از مقبولیت تام برخوردار بودند و در همان حال معارض با نظریه هم محسوب می شدند و با این وجود نظریه در پرتو این شواهد مشاهدتی معارض رد نشده است.
انقلاب کپرنیکی مثالی از چنین امری ست که با دقیق شدن در جزئیات آن در می یابیم که نه استقراگرایی و نه ابطال گرایی از عهده تبیین درست این رویداد بر نمی آیند. هیچ تبیینی از علم را نمی توان حتی به طور تقریبی، مقبول و مستحسن دانست مگر اینکه بتواند عوامل تاثیر گذار در انقلاب کپرنیکی را در نظر بگیرد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل هفتم) نظریه ها به مثابه ساختار: برنامه های پژوهشی
تبیین استقراگرایان و ابطال گرایان از علم بسیار متفرق و تکه تکه است. نه تاکید استقراگرایان سطحی بر استنتاج استقرائی نظریه ها از مشاهدات، و نه تصویر حدس ها و ابطال های ابطال گرایان، هیچ کدام نمی توانند چگونگی پیدایش و رشد نظریه های واقعاً پیچیده را به طور مستوفی شرح و تبیین کنند.
تبیین های مناسب تر مستلزم این است که نظریه ها را به مثابه نوعی کل های ساختاری تلقی کنیم.
یکی از دلایل ضرورت تلقی نظریه ها به مثابه ساختار، از بررسی تاریخ علم نشات می گیرد.
بررسی تاریخی روشن می سازد که تکامل و پیشرفت علوم عمده، حاکی از وجود ساختاری است که با تبیین استقراءگرایان یا ابطال گرایان به چنگ نمی آید.
البته استدلال تاریخی تنها دلیل این ادعا که نظریه ها نوعی کل های ساختاری اند نیست. برهان فلسفی کلی تر دیگری نیز وجود دارد که با مسبوقیت مشاهدات بر نظریه ها ارتباط تنگاتنگی دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
گزاره های مشاهدتی باید به زبان نظریه، صورتبندی شوند. در نتیجه، گزاره ها و مفاهیم به کار رفته در آنها به اندازه همان نظریه ای که آن گزاره ها به زبانش بیان شده اند، دقیق و اخباری خواهند بود. برای نمونه، فکر می کنم قبول دارید که مفهوم نیوتنی جرم دارای معنایی دقیقتر از، مثلاً مفهوم دموکراسی است. من بر این عقیده ام که دلیل دقت نسبی معنای جرم از آنی نشات می گیرد که این مفهوم، نقش مشخص و دقیقاً تعریف شده ای در نظریه دقیق و منتظم مکانیک نیوتنی ایفا می کند. بر خلاف این، نظریه هایی که مفهوم «دموکراسی» در آنها ظاهر می شود، آشکارا مبهم و متعددند.
اگر ارتباط نزدیک میان دقیق بودن معنای یک اصطلاح یا یک گزاره و نقش ایفا شده آن در یک نظریه صحت داشته باشد، در این صورت می توان نیاز به نظریه هایی با ساختار منسجم را به طور نسبتاً مستقیمی از آن نتیجه گرفت.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
نظریه ها به مثابه مجموعه های ساختاری
به سه دلیل باید نظریه ها را به مثابه نوعی ساختار منتظم، تلقی کرد:
یکی اینکه بررسی تاریخی نشان می دهد که نظریه ها دارای این ویژگی هستند
دیگر دریافتن این نکته که فقط به واسطه نظریه ای که به طور منسجم منتظم شده باشد، مفاهیم معنای دقیقی پیدا می کنند:
مفاهیم، معنای خود را حداقل تا اندازه ای از نقشی که در یک نظریه ایفا کرده اند، اخذ می کنند
دلیل سوم از نیاز علم به رشد و توسعه نشات می گیرد:
اگر نظریه ها به گونه ای انتظام یافته باشند که از نظر چگونگی نحوه تحول و توسعه شان، حاوی سرنخ ها و توصیه هایی باشند، علم چالاک تر پیشرفت خواهد کرد. نظریه ها باید ساختارهای بی انتهایی باشند، به گونه ای که برنامه ای پژوهشی در اختیار نهند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
1) دلیل دقت نسبی معنای جرم از آنی نشات می گیرد که این مفهوم، نقش مشخص و دقیقاً تعریف شده ای در نظریه دقیق و منتظم مکانیک نیوتنی ایفا می کند. 2) نیوتن نمی توانست جرم یا نیرو را بر حسب مفاهیم ما قبل خود تعریف کند. برای او ضرورت داشت که با ایجاد دستگاه مفهومی جدیدی از اصطلاحات دستگاه قدیمی فراتر رود.
سه برهان تبیین نظریه مکانیک نیوتنی به مثابه مجموعه ای ساختاری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
3) مکانیک نیوتن برنامه های پژوهشی ای را برای فیزیکدانان قرن هجدهم و نوزدهم فراهم کرد؛ برنامه ای برای تبیین تمام دنیای فیزیکی بر حسب دستگاههای مکانیکی که شامل نیروهای گوناگون می شد و از قوانین حرکت نیوتن تبعیت می کرد.
برنامه های پژوهشی لاکاتوش (هسته سخت و کمربند محافظ)
لاکاتوش تصویر خود را از علم به منظور اصلاح و فائق آمدن بر مشکلات ابطال گرایی پوپری طرح کرد.
برنامه پژوهشی لاکاتوشی ساختاری است که برای پژوهش بعدی به نحوی ایجابی و سلبی رهنمون هایی فراهم می سازد.
رهنمون (رهنمود) سلبی یک برنامه این شرط را شامل می شود که مفروضات اساسی آن برنامه، یا استخوان بندی اش، نباید ترک یا جرح و تعدیل شود. این مفروضات اساسی با یک کمربند محافظ که مشتمل است بر فرضیه های معین، شرایط اولیه و غیره، از ابطال مصون نگاه داشته می شود.
رهنمون (رهنمود) ایجابی رهنمودهایی تقریبی را شامل می شود که حکایت از چگونگی امکان تحول و توسعه برنامه پژوهشی دارد. چنین تحول و توسعه ای انضمام مفروضات اضافی به استخوان بندی را شامل خواهد بود بدین منظور که پدیدارهای از پیش شناخته شده را در برگرفته و پدیدارهای بدیعی را پیش بینی کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
Methodology of Scientific Research programs
توضیح مختصر برنامه های پژوهشی لاکاتوش (1/2)
استخوان بندی (هسته سخت) یک برنامه ویژگی ممیز آن است. استخوان بندی شکل فرضیه های بسیار کلی را می گیرد که مقوم بنیانی است که با تکیه بر آن، برنامه باید تحول و توسعه یابد.
استخوان بندی هر برنامه با «تصمیم روش شناختی مدافعانش» ابطال ناپذیر می شود.
هرگونه تعارضی که بین یک برنامه پژوهشی تفصیل یافته و یافته های مشاهدتی بروز کند به بخش دیگری از ساختار نظری آن نسبت داده می شود، نه به مفروضاتی که مقوم استخوان بندی اند.
شبکه مفروضاتی که قسمت دیگر ساختار را می سازد همان است که لاکاتوش کمربند محافظ نامیده است. کمربند محافظ نه تنها فرضیه های صریح معینی را که مکمل استخوان بندی است شامل می شود، بلکه دربرگیرنده گزاره های مشاهدتی و نیز مفروضاتی می شود که در توصیف شرایط اولیه مضمرند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استخوان بندی اخترشناسی کپرنیکی واجد این مفروضات خواهد بود که زمین و سیارات دیگر دور خورشید ثابتی گردش می کنند، و زمین روزی یک بار حول محور خودش می چرخد. استخوان بندی فیزیک نیوتنی از قوانین حرکت نیوتن به انضمام قانون جاذبه گرانشی تشکیل یافته است. استخوان بندی ماتریالیسم تاریخی مارکس این فرض خواهد بود که تحولات اجتماعی باید بر حسب مبارزات طبقاتی تبیین شود، و ماهیت طبقات و جزئیات مبارزات در آخرین مرحله توسط زیربنای اقتصادی تعیین می گردند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
استخوانبندی برنامه پژوهشی کپرنیکی نیازمند تقویت شدن به وسیله افزودن فلک های تدویر متعدد به مدارهای مستدیر اولیه نجومی بود و به علاوه لازم بود تخمین پذیرفته شده فاصله ستاره ها از زمین تغییر کند. حال اگر حرکت نجومی مشاهده شده با آنچه که برنامه پژوهشی کپرنیک در مرحله ای از سیر تحول خود پیش بینی کرده بود تعارض پیدا می کرد، استخوانبندی برنامه می توانست با جرح و تعدیل فلک های تدویر و یا افزودن فکل های تدویر جدید مصون نگه داشته شود. نهایتاً مفروضات ابتدائاً تلویحی دیگری می باید کشف و تعدیل می شدند.
استخوانبندی توسط تغییر نظریه مضمر در زبان مشاهده حفظ می شد، به طوری که، به عنوان نمونه، یافته های مشاهدتی تلسکوپی جایگزین مشاهدات چشم نامسلح شدند. همچنین شرایط اولیه با افزایش سیارات جدید، نهایتاً، مورد جرح و تعدیل قرار گرفتند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
نظریه مرکزیت (نظریه خورشید محوری) کپرنیک
توضیح مختصر برنامه های پژوهشی لاکاتوش (2/2)
راهنمونی سلبی یک برنامه عبارت است از اینکه استخوان بندی در جریان تحول برنامه مورد جرح و تعدیل واقع نشود. هر دانشمندی که استخوان بندی را مورد تعدیل قرار دهد از آن برنامه پژوهشی خاص خارج شده است.
راهنمونی ایجابی نشان می دهد که برای تبیین و پیش بینی پدیدارهای واقعی، چگونه باید استخوان بندی تکمیل شود. توسعه برنامه های پژوهشی نه تنها متضمن افزایش فرضیه های معین مناسب است بلکه بسط یافتن فنون آزمایشی و ریاضی مناسب را نیز در بر می گیرد.
طبق نظر لاکاتوش، وقتی برنامه ای بدان حد توسعه یافته باشد که بردن آن به بوته آزمون های مشاهدتی مناسبت پیدا کند، تایید است که اهمیت فوق العاده می یابد و نه ابطال. از یک برنامه پژوهشی انتظار می رود که، حداقل به طور متقطع، موفق به پیش بینی های بدیعی شود که مورد تایید واقع شوند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
رهنمود ایجابی
تمییز و تشخیص ممیزات و خصوصیات راهنمونی ایجابی، یعنی آن جنبه از برنامه پژوهشی که نشان دهنده اموری است که دانشمندان باید انجام بدهند، نه چیزهایی که باید از انجام شان اجتناب ورزند، از راهنمونی سلبی قدری مبهم تر و مشکل تر است. راهنمونی ایجابی نشان می دهد که برای تبیین و پیش بینی پدیدارهای واقعی، چگونه باید استخوانبندی تکمیل شود.
به نقل از لاکاتوش «راهنمونی ایجابی شامل مجموعه ای از اقتراحات یا اشارات بعضاً بسط یافته ای است بر چگونگی جرح و تعدیل کمربند محافظ ابطال پذیر و یا توسعه آن»
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
نیوتن با در نظر گفتن حرکت بیضی شکل سیاره ای با اندازه فرضی یک نقطه، به دور خورشید ساکنی آن هم به اندازه فرضی یک نقطه، نخست به قانون عکس مجذور جاذبه رسید. واضح است که اگر می خواستند نظریه جاذبه را عملاً با حرکت نجومی تطبیق دهند، این الگوی خیالی فرضی باید به شکل واقعی تری تغییر شکل می یافت؛ اما این تحول متضمن حل مسائل نظری بود و بدون تلاش قابل ملاحظه نظری حاصل نمی شد. نیوتن که خود برنامه مشخصی پیش روی داشت، یعنی توسط راهنمونی ایجابی هدایت می شد، پیشرفت قابل توجهی کرد. وی ابتدا بدین نکته روی آورد که خورشید و تمام سیاره ها تحت تاثیر جاذبه متقابل شان حرکت می کنند. سپس اندازه محدود سیارات را مورد ملاحظه قرار داد و آنها را به مثابه کره در نظر گرفت. نیوتن پس از حل مساله ریاضی ناشی از آن حرکت، پیچیدگی های دیگری را وارد کرد. پیچیدگی هایی از قبیل مسائلی که به دلیل امکان حرکت وضعی سیاره، وجود نیروی جاذبه بین سیارات و نیز بین هر سیاره و خورشید مطرح می شود.
ایمره لاکاتوش را بیشتر بشناسیم…
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ایمره لاکاتوش فیلسوف علم مجارستانی بود که به انگلیس مهاجرت کرد و شاگرد پوپر شد و در نهایت به نقد «ابطال گرایی» و آرای استادش دست زد. او برای غلبه بر مشکلات ابطال گرایی پوپری، تصویری از علم ارائه کرد که در «برنامه پژوهشی» متحقق می شد. برنامه پژوهشی لاکاتوشی، ساختاری است دارای یک هسته مرکزی که استخوان بندی هر برنامه را شکل می دهد و نباید حذف گردد یا دستخوش اصلاح شود.
لاکاتوش و پوپر
تاکید لاکاتوش بر این امر که کار و کاوش در برنامه های پژوهشی دارای جنبه های قراردادی است، یعنی لازم است دانشمندان برای پذیرش استخوانبندی برنامه تصمیم بگیرند، اشتراک بسیاری با موضع پوپر نسبت به گزاره های مشاهدتی دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تفاوت عمده در این است که نزد پوپر اخذ تصمیم فقط مربوط به پذیرش گزاره های جزییه می شود، در صورتی که نزد لاکاتوش حوزه تصمیم گیری چنان وسعت یافته که گزاره های کلیه را که مقوم استخوانبندی هستند فرا می گیرد.
شیوه های ارزیابی قابلیت برنامه پژوهشی
به طور خلاصه نتیجه می گیریم که دو شیوه جهت ارزیابی قابلیت برنامه پژوهشی وجود دارد: اول اینکه برنامه های پژوهشی باید دارای درجه ای از انسجام یا سازگاری درونی باشند که متضمن طراحی برنامه ای معین برای تحقیقات بعدی باشد. دوم اینکه برنامه های پژوهشی، هرچند به طور گهگاهی، باید به کشف پدیدارهای بدیع منجر شوند. چنانچه بخواهیم یک برنامه پژوهشی را به منزله برنامه ای علمی محسوب کنیم باید واجد هر دو شرط باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
لاکاتوش مارکسیسم و روانشناسی فرویدی را نمونه برنامه هایی که معیار اول را برآورده می کنند، اما از عهده شرط دوم برنمی آیند معرفی می کند، و جامعه شناسی جدید را نمونه ای از برنامه هایی که شرط دوم را احتمالاً برآورده می کند و از عهده شرط اول برنمی آید، می شناسد.
روش شناسی درون برنامه پژوهشی
در چهارچوب فلسفه لاکاتوش، روش شناسی علمی باید از دو منظر مورد کاوش قرار گیرد. یکی مربوط به فعالیت هایی است که درون یک برنامه پژوهشی منفرد انجام می شود و دیگری مربوط به مقایسه توانایی های برنامه های پژوهشی رقیب است.
کار درون یک برنامه پژوهشی منفرد شامل بسط و جرح کمربند محافظ از طریق افزایش و تفصیل فرضیه های گوناگون است. البته این افزایش و اصلاحات نباید موضعی باشند.
هرگونه حک و اصلاح کمربند محافظ برنامه ای پژوهشی باید مستقلاً آزمون پذیر باشد. در روش شناسی لاکاتوش دو نوع چاره اندیشی منع گردیده است: اول فرضیه های تبصره ای یا موضعی؛ یعنی فرضیه هایی که مستقلاً آزمون پذیر نیستند. اقدام نوع دیگری که منع شده اقدامی است که استخوان بندی را نقض کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
درحالی که توانایی های نسبی فرضیه های رقیب درون یک برنامه پژوهشی را می توان به نحو نسبتاً مستقیمی تعیین کرد، مقایسه برنامه های پژوهشی رقیب مساله آمیزتر است. به طور اجمال، قابلیت های نسبی برنامه های پژوهشی را باید با توجه به میزان پیشرو و یا روبه زوال بودن آنها ارزیابی کرد. برنامه رو به زوال جای خود را به حریفی پیشروتر واگذار می کند، همان گونه که اخترشناسی بطلمیوسی نهایتاً جای خود را به هیات کپرنیکی داد.
مشکل عمده این معیار پذیرش یا رد برنامه های پژوهشی، به عامل زمان ارتباط پیدا می کند. همواره امکان دارد که جرح و تعدیلی مبتکرانه در کمربند محافظ به پاره ای اکتشاف شگرف منجر شود که دوباره به برنامه حیات بخشد و آن را پیشرو سازد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
مقایسه برنامه های پژوهشی از منظر لاکاتوش
مقایسه برنامه های پژوهشی از دیدگاه لاکاتوش
هرگز نمی توان موافق تبیین لاکاتوش بدون هیچ قید و شرطی مدعی شد که یک برنامه پژوهشی «بهتر» از برنامه رقیب خود است.
لاکاتوش خود می پذیرد که توانایی های نسبی دو برنامه را فقط به کمک «وقوف بعد از وقوع» می توان سنجید. بدین علت که وی از ارائه معیار شخصی برای ترک برنامه های پژوهشی، و یا انتخاب بین برنامه های پژوهشی رقیب بازمانده است شاید بتوان، همگام با فایرابند، گفت که روش شناسی لاکاتوش «آرایش لفظی» است به «منزله یادبودی از آن دوران فرخنده تر که هنوز تصور می شد با پیروی از چند قاعده ساده و عقلانی می توان امر پیچیده و غالبا فاجعه آمیزی چون علم را اداره کرد»
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
جمعبندی متدلوژی برنامه های تحقیق علمی لاکاتوش
لاکاتوش با مطرح کردن متدلوژی برنامه های تحقیق علمی ادعا می کند که واحد دستاورد علمی عبارت از یک فرضیه جدا و یگانه نیست، بلکه در واقع یک برنامه تحقیق است که این واحد را تشکیل می دهد، علم عبارت از آزمایش و خطای ساده و یک سری حدس ها و ابطال ها نیست به عقیده وی تئوری جاذبه نیوتن، تئوری نسبیت اینشتاین، مکانیک کوانتومی، مارکسیسم و فرویدیسم، همگی برنامه های تحقیق هستند.
لاکاتوش به رفو کردن فرضیاتی معتقد بود که برنامه های تحقیق علمی دربرداشتند.
وی از این فرضیات بعنوان کمربند محافظ در برابر مفروضات بنیادین نام می برد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل هشتم) نظریه ها به مثابه ساختار: پارادایم های کوهنی
دیدگاه دومی که نظریه های علمی را نوعی ساختار پیچیده می داند همان است که تامس کوهن آن را به وجود آورد و نخستین شکل آن در کتابش با عنوان «ساختار انقلاب های علمی» مطرح و در سال 1962 منتشر شد.
کوهن حرفه علمی خود را به عنوان فیزیکدان آغاز کرد و سپس توجهش به تاریخ علم معطوف شد. وی ضمن این کار متوجه شد که پیشپندارهایش درباره ماهیت علم از هم پاشیده و متشتت گردیده است، و دریافت که تبیین های سنتی از علم، خواه استقراگرا و خواه ابطالگرا، با شواهد تاریخی تطبیق نمی کند. پس از آن کوهن کوشید تا درباره علم نظریه ای طرح کند که با واقعیات تاریخی، آن گونه که او می بیند، توافق داشته باشد. ویژگی عمده نظریه وی تاکیدی است که بر ممیزه انقلابی پیشرفت های علمی دارد به طوری که موافق آن، انقلاب متضمن طرد و رد یک ساختار نظری و جایگزینی آن با ساختار ناسازگار دیگری است. ویژگی مهم دیگر، نقش پر اهمیتی است که ممیزات جامعه شناختی جوامع علمی در نظریه کوهن ایفا می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تصویر کوهن از شیوه پیشرفت یک علم
تصویر کوهن از شیوه پیشرفت یک علم را می توان به وسیله طرح بی پایان زیر خلاصه کرد:
پیش علم ← علم عادی ← بحران ← انقلاب ← علم عادی جدید ← بحران جدید
فعالیت های پراکنده و گوناگونی که قبل از تشکیل و تقویم یک علم صورت می گیرد نهایتاً پس از اینکه به یک پارادایم مورد پذیرش جامعه ای علمی تبدیل شد منظم و هدفدار می گردد.
پارادایم مشتمل است بر مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنها که اعضای جامعه علمی خاصی آنها را بر می گیرند. پژوهشگران درون یک پارادایم به امری مشغولند که کوهن آن را علم عادی می نامد. کوشش دانشمندان عادی برای تبیین و تطبیق رفتار برخی از چهره های مربوط به هم عالم طبیعت که به کمک نتایج آزمایش، آشکار گردیده پارادایم را تفصیل و توسعه می بخشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
از تفاوت های عمده بین کوهن در یک طرف و پوپر و لاکاتوش در طرف دیگر، تاکیدی است که کوهن بر عوامل جامعه شناختی می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
رهیافت های لاکاتوش و کوهن وجوه مشترک چندی با هم دارند. به ویژه، هر دو بر این شرط اصرار می ورزند که تبیین فلسفی شان باید از عهده انتقادات برآمده از تاریخ علم برآید. تبیین کوهن سابقه دارتر از روش شناسی برنامه های پژوهشی علمی لاکاتوش است و فکر می کنم منصفانه است گفته شود که لاکاتوش پاره ای از نکته سنجی های کوهن را موافق مراد خود اقتباس کرده است.
پژوهشگران درون یک پاردایم، خواه مکانیک نیوتنی باشد، خواه علم ابصار موجی، شیمی تحلیلی باشد یا هر چیز دیگر، به امری مشغولند که کوهن آن را علم عادی می نامد.
کوشش دانشمندان عادی برای تبیین و تطبیق رفتار برخی از چهره های مربوط به هم عالم طبیعت که به کمک نتایج آزمایش آشکار گردیده، پارادایم را تفصیل و توسعه می بخشد. آن ها ضمن این کار مشکلاتی را تجربه خواهند کرد و با ابطال های آشکاری مواجه خواهند شد. اگر مشکلاتی از آن نوع را نتوان فهم و رفع کرد، وضعیتی بحرانی
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پارادایم جدید، حاوی نویدهایی است و مشکلات ظاهراً غلبه ناپذیر ندارد، و از این پس فعالیت علمی عادی جدید را هدایت می کند تا اینکه آن نیز با مشکلاتی جدی روبرو شود و بحران جدیدی بزاید که به دنبال آن انقلاب جدیدی ظاهر شود.
به وجود خواهد آمد. بحران هنگامی مرتفع خواهد شد که پارادایم کاملاً جدیدی ظهور کند و مورد حمایت روزافزون دانشمندان واقع شود تا اینکه پارادایم مسئله انگیز اولیه نهایتاً مطرود شود. این تحول گسسته یک انقلاب علمی را تشکیل می دهد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
علم عادی متضمن تلاشهای مفصلی برای توسعه و بسط پارادایم است، با این هدف که سازگاری بین پارادایم و طبیعت افزایش یابد. پارادایم همواره چنان نادقیق و بی کرانه خواهد بود که تعداد زیادی مسائل قابل پژوهش در آن موجود باشد. کوهن علم عادی را به منزله فعالیتی حل المعمایی تجسم می کند که با قواعد پارادایم هدایت و نظارت می شود. معماها و مشکلات از هر دو نوع نظری و آزمایی هستند.
علم عادی و پارادایم از منظر کوهن
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پارادایم و علم عادی (1/2)
موافق نظر کوهن، خصوصیتی که علم را از غیر علم متمایز می سازد وجود پارادایمی است که بتواند یک سنت علم عادی را حفظ کند و استمرار بخشد.
علم عادی متضمن تلاشهای مفصلی برای توسعه و بسط پارادایم است با این هدف که سازگاری بین پارادایم و طبیعت افزایش یابد.
دانشمند عادی باید پیش فرض کند که پارادایم وسایل حل مشکلات مطرح شده در خود را فراهم می کند. عدم توفیق در حل یک معما به منزله ناکامی و ناتوانی آن دانشمند تلقی خواهد شد، نه ناتوانی پارادایم. معماها و مشکلاتی که در قبال حل خود سرسختی کنند به منزله اعوجاجات تلقی خواهند شد، نه به عنوان مواردی از ابطال پارادایم مربوط. کوهن می پذیرد که کلیه پارادایم ها حاوی برخی اعوجاجات هستند و از این رو تمام اشکال ابطال گرایی را مردود می شمارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پارادایم و علم عادی (2/2)
عدم اختلاف بر سر اصول همان چیزی است که بنای سامان یافته علم عادی را از فعالیت های نسبتاً نابسامان پیش علم توسعه نیافته متمایز می سازد. مطابق نظر کوهن، اختلاف همه جانبه و مناقشه مداوم روی اصول از ویژگی های ممیز پیش علم است، به طوری که انجام پژوهش های پیچیده و مفصل را امری غیر ممکن می سازد.
کوهن تاکید می کند که پارادایم فراختر از آن است که بتوان آن را به طور مشخصی در هیات قوانین و شیوه های صریح و روشن صورت بندی کرد.
اگر بکوشیم تا ممیزات بعضی از پارادایم های گذشته یا کنونی علم را به طور صریح و دقیق تعیین کنیم، همواره در خواهیم یافت که بعضی امور محاط در پارادایم، آن ویژگی های ممیز را نقض می کنند.
اگرچه نمی توان تمام ممیزات یک پارادایم را صریحاً بیان کرد، دانشمندان ضمن آموزش های علمی خود به پارادایم مربوط به خود شناخت پیدا می کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
دانشمند عادی باید نسبت به پارادایمی که در آن کار می کند موضعی غیر نقادانه داشته باشد. او تنها با داشتن چنین موضعی است که می تواند کوشش هایش را برای توسعه و تفصیل پردامنه پاردایم متمرکز و مستمر سازد، و غواصی های پیچیده را که لازمه ژرفکاری در طبیعت است انجام دهد.
عدم اختلاف بر سر اصول همان چیزی است که بنای سامان یافته علم عادی را از فعالیت های نسبتا نابسامان پیش علم توسعه نیافته متمایز می سازد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بحران و انقلاب (1/3)
صرف وجود معماهای حل نشده در یک پارادایم موجد بحران نمی شود. کوهن برآن است که پارادایم ها همواره با مشکلاتی روبرو خواهند شد. همواره اعوجاجاتی وجود خواهد داشت. تنها تحت شرایط خاصی است که اعوجاجات می تواند به نحوی بروز کند و تحول یابد که اطمینان به پارادایم را متزلزل سازد. یک اعوجاج هنگامی جدی و مشکل زا محسوب خواهد شد که ملاحظه شود
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بنیادهای پارادایم را هدف قرار داده است و با وجود این در برابر تمام تلاش های اعضای جامعه علمی عادی برای رفع آن، سرسختانه مقاومت می ورزد. همچنین اعوجاجات هنگامی جدی تلقی خواهند شد که نسبت به بعضی نیازهای ضروری و فوری اجتماعی مهم به نظر آیند. تعداد اعوجاجات جدی عامل موثر دیگری است برای اینکه بحران ایجاد کند.
بحران و انقلاب (2/3)
هنگامی که به نظر آید اعوجاجات مسائل خطیری برای پارادایم به وجود آورده اند، دوره ای از «ناامنی آشکار شغلی» آغاز می شود. تلاش برای حل مسئله به طور فزاینده ای متوجه بنیادها می شود و قواعد تعیین شده به وسیله پارادایم برای حل مسائل، بتدریج سست تر می گردند.
هرگاه پارادایمی بدان حد ضعیف و سست بنیان شود که مدافعانش اطمینان خود را نسبت به آن از دست دهند زمان برای انقلاب مستعد و مناسب شده است.
وخامت بحران هنگامی شدت می یابد که پارادایم رقیبی ظهور کند. پارادایم جدید تفاوت بسیاری با پارادایم قدیم خواهد داشت، یا شاید هم با آن تعارض داشته باشد.
هر پارادایمی جهان را ساخته شده از انواع مختلف اعیان می داند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پاولی که سخت متغیر شده بود به یکی از دوستانش اعتراف می کند که «در حال حاضر فیزیک دوباره به شدت مغشوش شده است. در هر حال، برای من بسیار مشکل است و آرزو می کنم دلقک فیلمهای سینمایی یا چیزی از این قبیل بودم و هرگز کلامی از فیزیک نشنیده بودم»
کوهن، واکنش ولفگانگ پاولی را نسبت به آنچه او حدود سال 1924 بحرانی رو به رشد در فیزیک می دید، نقل می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بحران و انقلاب (3/3)
پارادایم های رقیب سوالات متفاوتی را مجاز یا معنادار می دانند. علاوه بر طرح مسائل نوعاً مختلف، پارادایم ها متضمن موازین متفاوت و متعارضی هستند. کوهن تغییر حمایت از یک پارادایم به پارادایم ناسازگار دیگر را از جانب یکایک دانشمندان به «تحولی گشتالتی» یا «تغییری در دین» تشبیه کرده است. هیچ برهان صرفاً منطقی وجود ندارد که برتری یک پارادایم را بر دیگری ثابت کند و در نتیجه دانشمند معقولی را به تغییر سوق دهد.
حامیان پارادایم های رقیب مقدمات یکدیگر را نمی پذیرند و در نتیجه با براهین یکدیگر الزاماً متقاعد نخواهند شد. به علت این نوع استدلال است که کوهن انقلابات علمی را با انقلابات سیاسی مقایسه می کند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
انتخاب بین پارادایم های رقیب در عمل، انتخابی بین شیوه های متعارض زندگی اجتماعی می شود و هیچ برهانی نمی تواند به طور منطقی یا حتی بر حسب احتمالات الزام آور باشد. یعنی آنکه پارادایم های رقیب «غیرقابل قیاس» هستند. انقلاب علمی عبارت است از طرد یک پارادایم و قبول پارادایمی جدید، نه از سوی یک دانشمند به تنهایی، بلکه از سوی جامعه علمی مربوط در تمامیت آن.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
کارکردهای علم عادی و انقلابات
کوهن اصرار می ورزد که تبیین وی مقوم نظریه ای راجع به علم است زیرا مشتمل است بر تبیین کارکرد اجزای مختلف علم. بنا به نظر کوهن، علم عادی و انقلابات کارکردها و نقش های لازمی را ایفا می کنند به طوری که علم باید متضمن آن ممیزات و یا ممیزات دیگری باشد تا همان کارکردها را نجام دهد.
دوران علم عادی فرصت بسط جزئیات پیچیده یک نظریه را در اختیار دانشمندان می نهد. برای علم عادی ضروری است که تا حد زیادی موضعی غیرنقادانه داشته باشد.
اگر کلیه پژوهشگران یک پارادایم، دانشمند عادی باشند و اینگونه باقی بمانند، علم درون پارادایم خود محبوس می شود و هرگز از آن حد پیشرفت نخواهد کرد. علم باید حاوی مکانیسمی برای خروج از یک پارادایم و دخول به پارادایم بهتری باشد، و چنین است نقش و کارکرد انقلاب ها.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پیشرفت علم؛ کوهن در برابر استقراگرایان
بدیل کوهن برای پیشرفت متزاید علم، که صفت ممیزه تبیین علم استقراگرایان می باشد، پیشرفت علم از رهگذر انقلابات است.
مطابق موضع استقراگرایان، معرفت علمی به طور مستمر با مشاهدات هرچه متنوع تر و متفاوت تر رشد می کند، به طوری که پیدایش مفاهیم جدید، تدقیق مفاهیم قدیم، و کشف روابط قانونمند جدید بین آنها را امکانپذیر می سازد.
از دیدگاه ویژه کوهن، این تلقی استقراگرایان اشتباه است زیرا در آن از نقش پارادایم ها در هدایت مشاهدات و آزمایشها غفلت شده است؛ و دقیقاً به دلیل همین تاثیر ویژه پارادایم ها بر علم محاط در خود است که جایگزینی یک پارادایم با پارادایم دیگر باید به صورت انقلابی انجام گیرد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
معقول گرایی و نسبی گرایی
برخورد بین آرا کوهن در یک طرف و آرا لاکاتوش و پوپر در طرف دیگر، مناقشه ای را بین دو دیدگاه کاملاً متفاوت تحت عناوین «معقول گرایی» و «نسبی گرایی»، برانگیخته است.
این مناقشه به مسائل ارزیابی (یا داوری)، انتخاب نظریه ها و شیوه های تمییز علم از غیرعلم مربوط می شود. لاکاتوش معقول گرا و کوهن نسبی گرا، خوانده می شوند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
معقول گرایی
معقول گرایان افراطی معتقدند معیاری واحد، ابدی و کلی وجود دارد که به مدد آن می توان توانایی های نسبی نظریه های رقیب را ارزیابی کرد. مثلاً استقراگرایان می توانند میزان تایید استقرائی را که یک نظریه از یافته های پذیرفته شده به دست می آورد به منزله معیار کلی خود برگیرند، در صورتیکه ابطال گرایان می توانند معیار خود را براساس میزان ابطال پذیری نظریه های ابطال نشده بنا نهند.
صرف نظر از جزئیات شکل و بیان معیار معقول گرایان، ویژگی مهم آن، کلیت و خصلت غیر تاریخی آن است.
به نظر معقول گرایان افراطی معیار کلی، جمله تصمیمات و انتخاب های دانشمندان را رهبری می کند. دانشمندان معقول گرا هنگام انتخاب بین دو نظریه رقیب، نظریه ای را که با معیار کلی مطابقت داشته باشد بر می گیرند و آن را که با معیار ناسازگار باشد وا می نهند. معقول گرایان نوعاً معتقدند نظریه هایی که واجد شروط معیار کلی باشند صادق، یا تقریباً صادق و یا احتمالاً صادقند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تمیز بین علم و غیرعلم برای معقول گرایی
برای معقول گرایان، تمیز بین علم و غیرعلم امری سهل و روشن است. از دید آنها فقط نظریه هایی علمی هستند که بتوان آنها را بوضوح بر اساس معیار کلی ارزیابی کرد و از بوته آزمون سرافراز بیرون آیند.
معقول گرایان استقراءگرا می توانند حکم کنند که تنجیم علم نیست، چرا که استقرائاً از واقعیات مشاهدتی قابل اخذ نیست، در حالی که معقول گرایان ابطالگرا می توانند حکم کنند که مارکسیسم علمی نیست زیرا ابطال پذیر نیست.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
معقول گرایان نوعاً قائلند که این امری بدیهی و پرواضح است که معرفتی که موافق معیار کلی تکوین یافته، باید از ارج فراوانی برخوردار شود. اگر تصور شود که فرایند مزبور راهبر به سوی حقایق است، این امر تاکد بیشتر می یابد. حقیقت، معقولیت، و بنابراین علم، ذاتاً مطلوب پنداشته می شوند.
نسبی گرایی
نسبی گرایان منکر وجود معیاری کلی و غیر تاریخی برای معقولیت هستند، معیاری که به اعتبار آن بتوان نظریه ای را برتر از دیگری دانست.
آنچه خوبی یا بدی نظریه های علمی نسبت به آن سنجیده می شود نزد هر دانشمند یا هر جامعه علمی متفاوت خواهد بود. هدف از یافتن معرفت بستگی خواهد داشت به اینکه برای فرد یا جامعه مورد نظر چه چیز مهم باشد و یا به چه امری ارزش بنهند. تعیین ممیزات پیشرفت علم و معیارهای ارزیابی توانمندی نظریه ها همواره نسبت به فرد یا جامعه ای صورت می گیرد که به آنها معتقدند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
برای مثال، در جوامع سرمایه داری غربی نوعاً منزلت رفیعی برای هدف استیلا و سیطره مادی بر طبیعت قائل می شوند، در صورتی که در فرهنگی که معرفت برای ایجاد احساس قناعت و آرامش تدبیر شده باشد، چنین سیطره ای از منزلت چندانی برخوردار نیست.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
انتخاب و تصمیمات دانشمندان تابعی اند از آنچه نزد آنان (افراد یا گروه ها) واجد ارزش هستند.
در مقام گزینش، هیچ معیار کلی وجود ندارد که بر تصمیمی حکم کند که برای دانشمند معقول، منطقاً الزام آور باشد. لازمه فهم گزینش هایی که دانشمند خاصی انجام داده، این است که آنچه او بدان ارج می نهد فهم شود و این امر متضمن پژوهشی روانشناختی است، در صورتیکه گزینش های انجام شده یک جامعه بستگی دارد به آنچه مورد حرمت آن جامعه است و شناخت آن انتخاب ها، مستلزم پژوهشی جامعه شناختی است.
از آنجا که از نظر نسبی گرایان معیارهای ارزیابی تواناییهای نظریه ها بستگی به ارزش ها و تعلقات فرد یا جامعه مربوط دارد، تمییز بین علم و غیرعلم به تناسب تغییر خواهد کرد.
برتری علم از منظر نسبی گرایان و معقول گرایان
تمییز بین علم و غیر علم نزد نسبی گرایان افراطی بسیار اعتباطی تر (گزافی تر)، و کم اهمیت تر است تا نزد معقول گرایان.
نسبی گرایان منکر وجود حوزه ای منحصر به فرد به نام علم می شوند که ذاتاً از سایر اشکال معرفت برتری دارد، اگرچه کاملاً امکان پذیر است که افراد یا جوامع به آنچه معمولاً علم نامیده می شود ارج رفیعی بنهند. اگر علم در جامعه ما ارج بسیار دارد، این امر را باید با تحلیل جامعه مان فهم کنیم، نه با تحلیل صرف ماهیت علم.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
لاکاتوش معقول گرا است!
برخی از آثار لاکاتوش حاکی از آن است که قصد وی دفاع از موضعی بوده است شبیه آنچه معقول گرایی نامیده ایم؛ و نیز اینکه او موضعی را که نسبی گرایی نامیده ام، و وی صورتی از آن را به کوهن نسبت داده، با خوف و هراس می نگرد. بنابه نظر لاکاتوش، بحث اصلی «مربوط به ارزشهای محوری فکری ماست»
لاکاتوش صریحاً گفته است: «مسئله عمده در فلسفه علم، تعیین معیارهای کلی است که با توجه به آن ها یک نظریه، علمی محسوب می شود.»
مطابق نظر لاکاتوش، در صورتی حوزه ای از اندیشه ورزی، علم محسوب می شود که با روش شناسی برنامه های پژوهشی علمی موافقت داشته باشد، و اگر با آن روش شناسی مطابقت نداشته باشد علم محسوب نخواهد شد. باید در نظر داشت که این روش شناسی، حدسی است که باید در بوته تاریخ فیزیک به آزمون گذاشته شود. پر واضح است که فرض لاکاتوش این است که فیزیک تجسم و الگوی اعلای معقولیت علم و علم مطلوب است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
کوهن نسبی گرا است!
کوهن معیارهای چندی بر می شمارد که می توان از آنها در ارزیابی رجحان یک نظریه بر نظریه رقیب استفاده کرد. این معیارها عبارتند از: «دقت پیش بینی به ویژه پیش بینی کمی، توازن بین موضوعات روزمره و غامض، و تعداد مسائل مختلف حل شده»، و نیز «سادگی گستردگی و سازگاری با حوزه های دیگر»؛ اگرچه معیارهای اخیر اهمیت کمتری دارد.
کوهن درباره مساله انتخاب نظریه اصرار می ورزد که هیچ معیار گزینشی وجود ندارد که منطقاً اقناع کننده باشد. «هیچ فرمول محاسبه بی طرفی برای انتخاب نظریه وجود ندارد، هیچ روال مضبوط و منظم تصمیم گیری که اگر به طور صحیح پیاده شود، بایستی هر فرد عضو گروه را به همان تصمیم رهنمون شود، وجود ندارد»
هر جامعه علمی ارزشهای تایید شده ای برای خود دارد، شامل: دقّت، وسعت، سادگی، ثمربخشی و امثال این ها، که انتخاب یکایک دانشمندان را جهت می بخشد. امکان دارد دانشمندانی که به این ارزشها پای بند هستند در وضعیت های واقعی یکسان انتخاب های متفاوتی بکنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
کوهن انکار می کند که نسبی گراست!
کوهن انکار می کند که نسبی گراست. وی در پاسخ به اتهام نسبی گرا بودن می نویسد: «نظریه های علمی متاخر برای حل معماها در موقعیتهای کاملاً متفاوت، اغلب از نظریه های علمی متقدم بهترند. این موضعی نسبی گرایانه نیست و این معنا را ایفا می کند که قویاً معتقد به پیشرفت علمی هستم».
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
معیار تمییز علم و غیرعلم کوهن
نزد کوهن، اینکه آیا می توان حوزه ای از معرفت را علم خواند یا نه، بستگی دارد به اینکه با تبیین علم ارائه شده در ساختار انقلابهای علمی توافق داشته باشد یا نه.
کوهن مدعی است که مهمترین ممیزه یک حوزه معرفتی از جهت تمییز بین علم و غیر علم، میزان توانایی آن حوزه در حفظ یک سنت علم عادی است. به گفته کوهن «مشکل می توان معیار دیگری یافت که بتواند بدین وضوح حوزه ای را علم بخواند.»
پوپر معیار تمییز کوهن را براساس نقش بیش از حدی که برای نقّادی در علم قائل است مورد نقد قرار می دهد. لاکاتوش نیز آن را علاوه بر مطالب دیگر، بدین علت به نقد کشیده که از اهمیت رقابت بین برنامه های پژوهشی (یا پارادایم ها) غفلت ورزیده است. همچنین فایرابند بدین سبب که معیار تمییز کوهن منتهی به این نتیجه می شود که جرایم سازمان یافته و فلسفه آکسفورد نیز علم خوانده شوند، آن را نقد و طرد می کند
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
آفاقی گرایی یا اوبژکتیویسم
اوبژکتیویسم نسبت به معرفت انسانی، بدان صورت که این اصطلاح را به کار خواهم برد، نظری است که تاکید دارد بر اینکه هر جزء معرفت، از قضایای ساده گرفته تا نظریه های پیچیده، دارای خصوصیات و ممیزاتی است که از مرز عقاید و آگاهیهای افرادی که آنها را طرح می کند و مورد تامل قرار می دهند فراتر می رود.
اوبژکتیویسم با نظری که آن را فردگرایی تعبیر خواهم کرد و طبق آن معرفت بر حسب عقاید افراد فهم می شود، تقابل دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فردگرایی (ایندیویژوالیسم)
از دیدگاه فردگرایان، معرفت مجموعه ویژه ای از عقاید افراد تلقی می شود که در ذهن یا مغز ایشان جای دارد. این نظر مسلماً به واسطه کاربرد و استعمال جاری و عام معرفت مورد تایید واقع می شود.
اگر بگویم «من تاریخ تحریر این فقره خاص را می دانم، اما شما نمی دانید»، در این صورت به چیزی اشاره می کنم که از جمله عقاید من است و به یک معنا، در ذهن یا مغز من جای دارد، اما از جمله عقاید شما نیست و از ذهن یا مغز شما هم غایب است.
اگر سوال کنم «آیا شما قانون اول حرکت نیوتن را می دانید؟»، راجع به چیزی از شما سوال می کنم که شما، به عنوان یک فرد با آن آشنا هستید. واضح است که فردگرایان که این نوع تلقی از معرفت برحسب عقیده را می پذیرند هر عقیده ای را به منزله معرفت حقیقی قبول نمی کنند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فردگرایی (ایندیویژوالیسم)
چنانچه بخواهیم عقیده ای را معرفت حقیقی محسوب داریم، توجیه آن عقیده، با نشان دادن صدق و یا شاید احتمالی آن با توسل به قراین مناسب، باید امکانپذیر باشد. «موافق این دیدگاه، معرفت عقیده صادقی است که به طور شایسته شواهدی یافته باشد، یا فرمولی شبیه آن»
اگر معرفت از دیدگاه فردگرایان نگریسته شود بدون کمترین مشکلی متوجه خواهیم شد که چگونه مساله ای اساسی به وجود می آید. این مساله همان به اصطلاح تسلسل بی نهایت براهین است که حداقل به زمان افلاطون باز می گردد. اگر بخواهیم گزاره ای را توجیه کنیم، متوسل به گزاره های دیگری خواهیم شد که در بردارنده شواهدی برای آن خواهند بود، اما این امر موجد مساله دیگری خواهد شد و آن اینکه چگونه خود گزاره های دربردارنده شواهد باید توجیه شوند.
اگر با توسل دیگری به گزاره های شواهدی بیشتر، آنها را توجیه کنیم، در این صورت مشکل خود را تکرار کرده ایم و مادامی که چاره ای برای توقف آن تسلسل بی نهایت نیابیم، مشکل استمرار خواهد داشت.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
شرح اوبژکتیویسم
هنگامی که انسانی متولد می شود قدم به جهانی می گذارد که انبوهی از معرفت، از پیش، در آن وجود دارد. اگر فردی تصمیم داشته باشد فیزیکدان شود با مجموعه ای از معرفت رو به رو خواهد شد که نمایانگر وضعیت کنونی تحول فیزیک است و چنانچه وی خواسته باشد در آن تحول سهیم باشد باید به بخش متنابهی از آن آشنا شود.
آفاقی گرایان در تحلیل خود از معرفت به خصوصیات اجزاء یا بخشهایی از معرفت که افراد، مستقل از طرز فکر، عقاید، و یا سایر حالات انفسی شان با آن مواجه می شوند، اولویت می بخشند. به بیانی مسامحه آمیز، معرفت به منزله چیزی خارج از اذهان یا مغز افراد، و نه داخل آنها، تلقی می شود.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
قضایای ساده برای شرح تاکید آفاقی گرایان
قضایای درون یک زبان دارای خصوصیاتی است، خواه انسان ها به آنها آگاهی و اعتقاد داشته باشند خواه نداشته باشند. برای مثال، قضیه «من و گربه ام در خانه ای زندگی می کنیم که در آن هیچ حیوانی وجود ندارد» متناقض است، در صورتی که قضایای «من یک گربه دارم» و «امروز یک خرگوش مرد» دارای خواصی است که از نتایج قضیه «گربه سفید من امروز خرگوش کسی را کشت» است.
امکان دارد حقوقدانی پس از بررسی پرزحمتی درباره پرونده قتلی کشف کند که اظهارات یکی از شهود گفته های شاهد دیگر را نقض می کند. اگر مطلب به واقع چنین باشد، در این صورت خواه شهود چنین قصدی داشته اند یا نه، و خواه آگاهی و اعتقاد بدان داشته اند یا نه، وضع به واقع چنین خواهد بود. علاوه بر این، اگر در این مثال حقوقدان آن تناقض را کشف نکرده بود امکان داشت همواره نامکشوف بماند، به طور یکه هیچ کس هیچ وقت از آن آگاهی نیابد. با این همه این واقعیت همواره باقی می ماند که اظهارات آن دو شاهد متناقض است.
قضایا می توانند، کاملاً مستقل از آگاهی انسانها، واجد خواصی باشند. آنها دارای خواص «آفاقی» هستند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
نکته ای که به سود موضع آفاقی گرایان است این است که نظریه های علمی می توانند دارای توابع و عواقبی باشند، و اغلب هم این گونه اند، که این توابع مورد نظر مقترحین اصلی آن نظریه ها نبوده و مقترحین از آنها بی-اطلاع بوده اند. این گونه نتایج، از قبیل پیش بینی پدیداری بدیع یا تعارض غیره منتظره بخشی با بخش دیگری از نظریه، به عنوان خواص نظریه جدید وجود خواهند داشت تا [روزی] با کاوشهای علمی بیشتر مکشوف گردند.
قضایای پیچیده ای که در یک مجموعه معرفتی، در مرحله ای از تحول آن، وجود دارند دارای خواصی هستند که افرادی که روی آن مجموعه کاوش می کنند الزاماً از آنها آگاهی ندارند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
پوپر و جعبه آشیانه در باغ
جعبه نماینگر یک وضعیت مساله دار و امکان آفاقی برای پرندگان است. شاید روزی تعدادی پرنده این امکان را دریابند، مساله اش را حل کنند و با موفقیت از جعبه سود جسته، آشیانه ای بسازند. مساله و امکان برای پرندگان موجود خواهد بود خواه آنها نسبت به آن واکنشی نشان بدهند خواه ندهند. به همین ترتیب، وضعیتهای مساله دار درون ساختار نظری علم وجود دارند، خواه دانشمندان متفطن آنها شده آنها را مورد استفاده قرار بدهند خواه ندهند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
این امر که وضعیتهای مساله دار امکانهای آفاقی فراهم می کنند، به تبیین اکتشافات همزمان در علم کمک می کند، از قبیل «اکتشاف» همزمان قانون بقاء انرژی به وسیله عده ای از دانشمندان جدا از یکدیگر در دهه 1840.
آیا پوپر، لاکاتوش و مارکس اوبژکتیویست هستند؟ (1/2)
پوپر و لاکاتوش موضعی را بر می گیرند و در واقع قویاً آن را مورد حمایت قرار می دهند که مربوط به معرفت است، و من به تبعیت از ماسگریو آن را اوبژکتیویسم نامیدم. در کتاب مجموعه مقالات پوپر آمده:
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
اطلس، تایتان یونانی علیه خدایان جنگید و محکوم شد افلاک را بر دوش بگیرد.
تز من مشتمل است بر وجود دو معنای مختلف از معرفت یا اندیشه: 1) معرفت یا اندیشه به معنای سوبژکتیو (انفسی) شامل وضعیتی از ذهن یا آگاهی یا تمایلی به رفتار یا عمل و 2) معرفت یا اندیشه به معنای آفاقی شامل مسائل، نظریه ها و احتجاجات. معرفت به این معنای آفاقی کاملاً مستقل از ادعای افراد به دانستن آن است؛ همچنین مستقل از اعتقاد، تمایل به توافق، اظهار و یا عمل [انسان ها] است. معرفت به معنای اوبژکتیو (آفاقی) معرفتی بدون داننده است؛ معرفتی بدون فاعل دانستن است.
آیا پوپر، لاکاتوش و مارکس اوبژکتیویست هستند؟ (2/2)
لاکاتوش اصرار می ورزد که هنگام تحریر تاریخ تحولات درونی یک علم اتخاذ موضعی آفاقی گرایانه امری ضروری است. «مورخ درونی پوپری از بذل هرگونه توجه به اشخاصی که دخیل بوده اند و به عقاید آنها درباره فعالیت هایشان، بی نیاز خواهد بود» در نتیجه، تاریخ تحولات درونی علم «تاریخ علم خالی از انسانها» خواهد بود
به یک معنا، ماتریالیسم تاریخی، نظریه ای که کارل مارکس درباره جامعه و تحولات اجتماعی درانداخت، نظریه ای آفاقی گرایانه است که در آن رهبرد آفاقی گرایانه ای را که من نسبت به معرفت توصیف کرده ام با کل جامعه تطبیق داده است. آفاقی گرایی مارکس در این سخن مشهور وی آشکار می شود که: «این آگاهی انسانها نیست که وجود آنها را تعیین می کند، بلکه برعکس، وجود اجتماعی آنهاست که آگاهی شان را تعیین می-کند»
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فصل دوازدهم) معرفت شناسی نظم گریزانه فایرابند
فایرابند برای این ادعایش که هیچ یک از روش شناسی هایی که تا کنون برای علم مطرح شده کامیاب نبوده اند دلایل توانمندی اقامه می کند. شیوه عمده وی در تایید ادعایش- هرچند نه به طور انحصاری- این است که وانماید چگونه کلیه آن روش شناسی ها با تاریخ فیزیک ناسازگارند. بسیاری از براهین وی علیه آن روش شناسی ها را من استقراءگرایی و ابطالگرایی می نامم.
فایرابند اقامه برهان می کند که روش شناسی های علم موفق به ارائه قواعد مناسبی برای هدایت فعالیت دانشمندان نگردیده اند. به علاوه، او معتقد است که با توجه به پیچیدگی های تاریخ، انتظار اینکه علم بر اساس چند قاعده ساده ی روش شناختی قابل تبیین باشد، بسیار نامقبول به نظر می آید.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
شاگرد پوپر بود. سر بزیر و آرام و حرف های او را مرتب تکرار می کرد. اما وقتی حسابی در دریای تاریخ علم غواصی نمود، سر برآورد، و نه تنها دیدگاه استاد خود را رد نمود، بلکه با رد دیدگاه های لاکاتوش (که میخواست با چند بخیه ماهرانه، فلسفه ی علم سنتی را نجات دهد)، یکباره بازار تفکرات آنالیتیک را در هم کوبید. او هر گونه روش از قبل آماده ای را به عنوان «روش علمی» رد کرد و با شواهد دقیق تاریخی نشان داد که آنچه بعنوان روش علمی، خود را در تاریخ علم، جا زده، در اصل چیزی نبوده جز توافق عالمان یک جامعه علمی درباره یک موضوع بخصوص!
این نهیب فایرابند که حتی از سنت شکنی های کوهن هم فراتر می رفت، مقدمه ای مهم در ایجاد تواضع در اندیشه آنگلو- آمریکن نسبت به علم گردید و زمینه گرایش این تفکر را به سمت فلسفه علم اروپای قاره ای، فراهم ساخت. به این ترتیب باید گفت اگر این انفجار صورت نمی گرفت، شکاف مانش فلسفی هم برداشته نمی شد!
فایرابند چنین می گوید:
تصور اینکه می توان، و باید، علم را مطابق قواعد ثابت و جهانشمول، حیات و استمرار بخشید هم غیر واقع بینانه است و هم مهلک. غیر واقع بینانه است زیرا استعدادهای انسان و شرایطی که مشوق و مسبب توسعه استعدادهای اوست، تلقی بسیار ساده ای دارد. و مهلک است برای اینکه هرگونه تلاشی برای اعمال آن قواعد ناگزیر اهمیت و توانایی حرفه ای ما را به قیمت انسانیت ما افزایش خواهد داد.
به اضافه، این تصور برای علم مضر است، زیرا شرایط پیچیده فیزیکی و تاریخی را که موثر در تحول علمی است مغفول می گذارد. این تصور، علم را کمتر انعطاف پذیر و بیشتر جزمی می کند… پژوهشهای موضوعی… علیه اعتبار جهانشمول هر قاعده ای حکایت می کنند. تمام روش شناسی ها محدودیتهای خود را دارند و تنها «قاعده»ای که بقا می پذیرد همانا «هرچیزی امکانپذیر است» می باشد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
چالمرز در خصوص ادعای فایرابند چنین می گوید:
اگر روش شناسی های علم را به معنای قواعدی برای هدایت انتخاب ها و تصمیمهای دانشمندان بگیریم، به نظرم چنین می آید که موضع فایرابند صحیح است. با توجه به پیچیدگی هر وضعیت واقعی در علم و عدم قابلیت پیش بینی آینده از جهت چگونگی توسعه یک علم، امید بستن به روش شناسی که حکم کند دانشمند معقول باید در وضعیتی خاص نظریه (الف) را بپذیرد و نظریه (ب) را رد کند و یا نظریه (الف) را بر نظریه (ب) ترجیح دهد، نامعقول است. قواعدی از قبیل «نظریه ای را بپذیرید که دارای بیشترین تایید استقرائی از واقعیات پذیرفته شده باشد» و یا «نظریه هایی را وانهید که با واقعیات عموماً مقبول ناسازگارند»، مغایر با رویدادهایی در علم هستند که عموماً به منزله پیشروترین دوره های تاریخ بسط و توسعه علم محسوب می شوند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فایرابند بر علیه روش
استدلال فایرابند علیه روش، متوجه روش شناسی هایی است که پنداشته می شود برای راهنمایی دانشمندان،قواعدی در اختیار می نهند. بدین ترتیب، وی می تواند از لاکاتوش به منزله متحدی نظم گریز استقبال کند! زیرا روش شناسی اش، قواعدی برای انتخاب نظریه یا برنامه در اختیار نمی گذارد. «روش شناسی برنامه های پژوهشی موازینی در اختیار می نهد که دانشمند را در ارزیابی موقعیت تاریخی که در آن تصمیم می گیرد، یاری می دهد. این روش شناسی حاوی قواعدی نیست که به وی بگوید چه کار کند.»
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
بنابراین، دانشمندان نباید به واسطه قواعد روش شناس محدود شوند. به این معنا، هر چیزی امکانپذیر است.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
تمایز در این نیست که اولی [ فرد «قابل احترام» ] آنچه را مستحسن و نوید بخش موفقیت است طرح می کند، در حالیکه دوم [بوالهوس] آنچه را نامستحسن، سخیف، و محتوم به شکست است مطرح می کند. تمایز نمی تواند در این امر باشد، زیرا ما هرگز از پیش نمی دانیم کدام نظریه، کامیاب و کدام ناکام خواهد شد. زمان زیادی می خواهد تا تصمیمی برای این سوال گرفته شود و هر یک از گام هایی که به چنین تصمیمی منتهی می شود قابل تجدید و تنقیح است. بوالهوس معمولاً به دفاع از آن دیدگاه در شکل اولیه، توسعه نیافته و مابعدالطبیعی اش مشغول و خرسند می شود و اصلاً حاضر نمی شود فایده آن را در تمام مواردی که ظاهراً به نفع مخالف است، بیازماید و یا حتی به وجود مساله اعتراف کند. همین تحقیق بعدی، و جزئیات آن، و معرفت به مشکلاتش، و آگاهی از وضعیت کلی آن معرفت، و پذیرش وجود ایرادات است که «متفکر محترم» را از بوالهوس متمایز می کند. محتوای اولیه نظریه اش این تمایز را نمی سازد. اگر او گمان می برد که به ارسطو باید مهلت بیشتری داده شود، باید این فرصت را به او داد و منتظر نتیجه ماند. اگر وی از این بیان، احساس رضایت کند و دینامیک جدیدی را پی ریزی و تفصیل نکند، اگر با مشکلات اولیه موضع خویش ناآشنا باشد، در آن صورت موضوع،شایسته التفات بیشتر نخواهد بود. با وجود این، اگر با اندیشه ارسطویی در شکل موجود امروزی-اش قانع نباشد و در عوض بکوشد تا آن را با وضعیت موجود در نجوم، فیزیک و میکروفیزیک آشتی دهد، پیشنهادهای جدید بدهد و به مسائل کهنه از دیدگاه جدید بنگرد، در آن صورت باید ممنون بود که بالاخره کسی هست که اندیشه های غیر معمول دارد و نباید با احتجاجات نامربوط و گمراه، وی را از پیش متوقف کنیم.
بخشی از یک مقاله فایرابند که ده سال قبل از علیه روش نوشته شده بر این امر اشعار دارد که «هر چیزی امکانپذیر است» نباید به معنای بسیار سخاوتمندانه برداشت شود. فایرابند در این بیان می کوشد بین دانشمند معقول و بوالهوس تمییز نهد.
خلاصه، از دیدگاه فایرابند اگر کسی بخواهد برای مثال، در توسعه فیزیک، سهمی داشته باشد لازم نیست با روش شناسی های معاصر علم آشنا شود و لکن باید قدری با فیزیک آشنا شود. کفایت نخواهد کرد که صرفاً از هوسها و امیال خود از سر بی خبری تبعیت کند؛ یعنی این طور نیست که در علم هر چیزی به معنای نامحدود امکانپذیر باشد.
ادله فایرابند علیه روش از آن رو موفق است که نشان داده محدود ساختن انتخاب و تصمیم دانشمندان به قواعدی که روش شناسی های علم مقرر می کند و یا مندرج در آنهاست، توصیه شدنی نیست،
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
لاقیاسیت (سنجش ناپذیری)
بخش مهمی از تحلیل علم فایرابند مربوط به سنجش ناپذیری می شود که با موضع کوهن در این زمینه، چند وجه مشترک دارد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
برداشت فایرابند از سنجش ناپذیری اتکای مشاهدات بر نظریه نامیدیم ریشه می گیرد. معنا و مدلول مفاهیم و گزاره های (مشاهدتی که آنها را به استخدام خود در می آورند) به چهارچوب و زمینه نظری که در آن رخ می نمایند بستگی خواهد داشت. امکان دارد در پاره ای از موارد، اصول اساسی دو نظریه رقیب چنان به طور بنیادی متفاوت باشند که حتی صورتبندی مفاهیم پایه ای یک نظریه بر حسب دیگری امکانپذیر نباشد و در نتیجه دو رقیب در هیچ گزاره مشاهدتی ای، اشتراک نداشته باشند. در چنین مواردی مقایسه منطقی نظریه های رقیب غیر ممکن است. استنتاج منطقی پاره ای از توابع یک نظریه از اصول نظریه رقیب، به منظور مقایسه دو نظریه، ممکن نخواهد بود و در اینصورت این دو نظریه غیر قابل سنجش خواهند بود.
نمونه ای از لاقیاسیت
یکی از نمونه های سنجش ناپذیری فایرابند رابطه مکانیک کلاسیک و نظریه نسبیت است. مطابق مکانیک کلاسیک- چنانچه به نحو واقع گرایانه فهم شود، یعنی به مثابه توصیف چگونگی جهان مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر به آن گونه که واقعاً هست اشیا فیزیکی دارای شکل، جرم و حجم هستند. آن خواص در اشیا فیزیکی وجود دارند و می توان آنها را در اثر دخالت فیزیکی تغییر داد. در نظریه نسبیت، خواصی از قبیل شکل، جرم و حجم دیگر وجود ندارند، لکن روابطی می شوند بین اشیا و یک چهارچوب مرجع و می توان آنها را، بدون هیچ دخالت فیزیکی، با تغییر از یک چهارچوب مرجع با چهارچوب دیگر تغییر داد. در نتیجه، معنای هر گزاره مشاهدتی درون چهارچوب مکانیک کلاسیک، درباره اشیا فیزیکی، با معنای گزاره مشاهدتی درون چهارچوب نظریه نسبیت ( که فقط ظاهراً شبیه آن است )، تفاوت خواهد داشت. این دو نظریه غیر قابل قیاس هستند و نمی توان با تطبیق تبعات منطقی شان آنها را مقایسه کرد.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
فایرابند خود می گوید:
دستگاه مفهومی جدید که (درون نظریه نسبیت) متولد می شود فقط وجود وضعیتهای کلاسیک را انکار نمی کنند، بلکه حتی اجازه صورتبندی گزاره های حاکی از آن وضعیتها را هم نمی دهد. [دستگاه جدید] با نظریه سلف خود حتی در یک گزاره هم اشتراک ندارد و نمی تواند داشته باشد. چنانچه مستمراً بر این فرض باشیم که نظریه ها را به مثابه دستگاههای دسته بندی برای نظم بخشیدن به یافته های خنثی به کار نمی بریم … طرح پوزیتیویست ها در مورد پیشرفت به همراه «عینک پوپری» آن، ویران خواهد شد.
نظریه های سنجش ناپذیری دیگری که فایرابند ذکر می کند عبارتند از مکانیک کوانتوم و مکانیک کلاسیک، نظریه انگیزش و مکانیک نیوتنی، و ماتریالیسم و ثنویت ذهن- بدن.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
البته توجه داشته باشیم که از سنجش ناپذیری دو نظریه رقیب نمی توان نتیجه گرفت که آنها را به هیچ طریقی نمی توان مقایسه کرد. یک راه مقایسه چنین جفتی از نظریه ها، مواجه کردن هر یک از آن دو نظریه با رشته ای از وضعیتهای مشاهده پذیر و بررسی میزان سازگاری هر یک از نظریه های رقیب با آن وضعیت ها است، به طوری که سازگاری هر نظریه از دیدگاه خودش بررسی شود. شیوه های دیگری که فایرابند برای مقایسه نظریه ها برمی شمرد شامل ملاحظاتی از این دست می شوند: آیا آنها خطی اند یا غیر خطی، همساز و متلائمند یا ناهمساز و نامتلائم، آیا تقریب های متهورند یا تقریب های احتیار آمیز و غیره
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
علم و عدم برتری آن بر سایر معارف
جنبه مهم دیگر موضع فایرابند نسبت به علم به رابطه میان علم و انواع دیگر معرفت مربوط می شود. او خاطر نشان می کند که بسیاری از روش شناسان بدون برهان، مفروض می گیرند که علم (یا شاید فیزیک) مثل اعلا یا پارادایم معقولیت است. بدین ترتیب، فایرابند درباره لاکاتوش می نویسد:
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
او پس از به پایان رساندن «بازسازی» علم جدید، آن را متوجه معارف دیگر می کند چنانکه گویی از پیش اثبات شده است که علم جدید از سحر و یا علم ارسطویی برتر است و هیچ نتایجی وهم آمیزی ندارد. در صورتی که ذره ای استدلال از این نوع وجود ندارد. «بازسازی های معقول»، «خردمندی اساس علمی» را مفروض می گیرند، آن ها نشان نمی دهند که آن (خردمندی اساسی علمی) از «خردمندی اساسی» جادوگران و جن گیران بهتر است.
فایرابند به طور موجهی اظهار نارضایتی می کند که حامیان علم نوعاً آن را از انواع دیگر معرفت برتر می نشانند، بدون اینکه انواع دیگر را به طرز شایسته ای مورد پژوهش قرار دهند. او قائل است به این که «عقلانیت -گرایان انتقادی» و مدافعان لاکاتوش علم را به تفصیل مورد کاوش قرار داده اند، «نگرش آنها نسبت به مارکسیسم یا تنجیم، یا زندقه های سنتی دیگر بسیار متفاوت است اما در این مورد به سطحی ترین کاوش ها و سست مایه ترین استدلالات بسنده می کنند»
فایرابند نمی تواند برتری ضروری علم را بر سایر اصناف معرفت بپذیرد. به علاوه، در پرتو تز سنجش ناپذیری خود، این تصور را رد می کند که هرگز برهان قاطعی برای برتری علم بر انواع دیگر معرفت بتواند وجود داشته باشد. چنانچه خواسته باشیم علم را با سایر انواع معرفت مقایسه کنیم، ضروری است ماهیت، هدف و روشهای علم و اصناف دیگر معرفت را مورد بررسی قرار دهیم. این امر به وسیله بررسی «سوابق تاریخی- کتب درسی، مقاله های تحقیقی، صورتجلسات گردهمایی ها و گفتگوهای خصوصی، مکاتبات و از این قبیل» انجام خواهد گرفت
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
آزادی فردی
ممیزه غالب نظر فایرابند در علیه روش، سلبی است. این تز، انکار این ادعاست که روشی وجود دارد که قادر به تبیین تاریخ فیزیک است و یا اینکه تفوق فیزیک بر سایر اصناف معرفت را می توان با توسل به روش علمی اثبات کرد. با این حال، اندیشه فایرابند واجد جنبه ای ایجابی نیز هست. فایرابند از آنچه «نگرش انسانگرایانه» می نامد دفاع می کند. مطابق این نگرش، آحاد انسانها باید آزاد باشند و باید در چیزی شبیه به آنچه جان استوارت میل در رساله «درباره آزادی» خود از آن دفاع می کند، دارای اختیار باشند. فایرابند طرفدار «تلاش برای افزایش آزادی برای حیاتی پربار و پر ثمر» است و از میل در دفاع از «ایجاد فردیت، آنچه به تنهایی انسانهای کاملاً رشید به بار می آورد یا می تواند به بارآورد» حمایت می کند. از این دیدگاه انسانگرایانه، نظر نظم گریزانه علم فایرابند مقبولیتی می یابد، زیرا در حوزه کاوشهای علمی، آزادی افراد را با تشویق به حذف کلیه محدودیتهای روش شناختی افزایش می دهد، ضمن اینکه در محدوده ای وسیعتر، آزادی انسان را در انتخاب بین علم و انواع دیگر معرفت توصیه می کند. به نظر فایرابند، نهادی شدن علم در جامعه ی ما با نگرش انسانگرایانه سازگار نیست.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
برای مثال، علم در مدارس به طور طبیعی مفروض گرفته شده است و به عنوان مواد درسی آموزش داده می شود. «بدین ترتیب، در حالی که یک امریکایی دین خود را به میل خود انتخاب می کند، هنوز اجازه ندارد خواهان این باشد که فرزندانش، به جای علم، سحر و جادو در مدرسه فرابگیرند. جدایی بین حکومت و کلیسا وجود دارد، اما جدایی بین حکومت و علم وجود ندارد».
فایرابند تصریح می کند آنچه با توجه به این اوضاع باید انجام دهیم این است که «جامعه را از بند خفقان آور علمی که به لحاظ عقیدتی متحجر است آزاد سازیم!»
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
جامعه آرمانی فایرابند
در جامعه آزاد مورد نظر فایرابند، علم بر سایر اشکال معرفت رجحان داده نخواهد شد. یک شهروند رشد یافته در جامعه آزاد «کسی است که توانسته افکار خود را نظم و نسق داده و سپس در جهت آنچه گمان می برد مناسب حالش هست تصمیم گرفته است». علم به منزله پدیداری تاریخی «همراه با داستانهای افسانه ای از قبیل اساطیر جامعه های بدوی مورد مطالعه قرار خواهد گرفت» به طوری که هر فردی «اطلاعات لازم را برای اتخاذ تصمیمات آزاد داشته باشد»
در جامعه آرمانی فایرابند، حکومت به لحاظ عقیدتی خنثی است. وظیفه حکومت نظم بخشیدن به مبارزه بین مکاتب است به این منظور که افراد آزادی انتخاب داشته باشند و هیچ مکتبی خود را به رغم میل آنها تحمیل نکند.
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری
با سپاس از توجه شما
پرسش و پاسخ …
ارائه ای از آرین عقیلی؛ دانشجوی دکترای سیاستگذاری علم و فناوری (ورودی مهر 97)