تارا فایل

مرگ چیستی ؟


4- ابعاد وجود انسان در قرآن
ثم جعلنا فی قرار مکین . ثم خلقنا النطفه علقه العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقنا اخر فتبارک الله احسن الخالقین . " سپس او را به صورت نطفه ای در جیاگاهی استوار قرار دادیم . آنگاهنطفه را [ به صورت ] علقه درآوردیم . سپ آن علقه را [ به صورت ] مضغه گردانیدم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم .بعد استخوان ها را با گوشتی پوشاندیم "
شرح و تفسیر
همان طور که ملاحظه می شود در آیه اول واژ هایی به کار رفته است که خبر از ساختار جسمانی انسان و مراحل پیدایش آن می دهد . مراحل ساخت این پیکره در قطعات زمان پخش است و در هر مرحله ساختار ابتدایی و ساده تر آن به گونه ای تدریجی به سوی ترکیبات پیچیده و پیچیده تر پیش می رود .

5- چیستی مرگ
تفسیر مرگ هر چه باشد وابسته به تفسیر زندگی است .زندگی بشر از چشم انداز علوم زیستی تفسیر شود ،مرگ او هم بر این اساستبیین می شود از منظر فلسفه الهی بدان بنگریم ،که زندگی مستند به ماورای طبیعت ،مرگ نیز چنین است.با توجه به دید گاههای مختلف درباره حقیقت انسان ،تلاش بشر در منطقه فلسفه به تفسیر های مختلفی از مرگ انجامیده است برخی از آنها بدین شرحند:
وجه مشترک دو دیدگاه اخیر این است که مسیر زندگی شخص انسانی در نقطه مرگ قطع نمی گردد ،و هر دو به نوعی مرگ را عبور از یک وضعیت وجودی به وضعیت وجودی دیگر می شناسانند. پاره ای از طرفداران دیدگاه سوم در تفسیر و تبیین مرگ می گویند :
موجودات امکانی به دو قسم مادی و مجرد یا ناقص و کامل تقسیم می شوند . موجود مجرد محکوم به حرکت و تغییر نیست و همواره به بقای علت فاعلی خود باقی است . اما موجودات مادی یا مرتبط با ماده ذاتاً در حرکت و تبدیل و به سوی غایت خویش رهسپارند . تعبیر دیگر ، حرکت انسان از مادیت محض به سوی تجرد و ماورای طبیعت است و مرگ ، انهدام و نابودی شخص انسانی نیست ؛ بلکه انتقال وی از یک عالم وجودی به عالمی دیگر یا تحول انسان از نقصان به درجه ای از کمال است .
این تفسیر از حقیقت مرگ ، روشن می سازد که مرگ بخشی از حقیقت وجود انسان بلکه مقوّم او است ،نه نابودگر هستی وی . آدمی هر دم مرگ و حیاتی دارد . از این رو در جهان کامل و بر قرار ( جهان آخرت ) که جهان فعلیت و کمال است ،مرگ خواهد مُِرد .

6- مرگ از منظر قرآن و روایات
آیاتی از این دست ، بعُد دیگری از مرگ را که بسی عمیق تر است ،بیان می کند . روز مرگ ، روز بازگشت به خدا و روز شتافتن به سوی اوست و خداوند صاحب هستی است . هنگام مرگ ،روح به اذن خداوند عالم طبیعت را پشت سر گذارده ،رو به جهان دیگری می کند .مرگ ، حجاب ها را از دیدگان آدمی فرو می افکند . حقیقت هستی را به او باز می نمایاند ، نتیجه آنکه ،مرگ گذرگاهی است که با عبور از آن از یک سوی وجود ( آشکار ) وجود نهان سفر می کنیم .
ماکان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا موجلا … .
می راندن همچون زنده کردن هر دو به دست توانای الهی صورت می گیرد. نه کسی خود زنده می گردد و نه کسی خود می میرد .فاعل احیا و می راندن انسان نیست؛چون مرگ و زندگی از اختیار او بیرون است .
روح یا نفس تا مدت یا مهلت معینی امکان عبور به عالم دیگر را ندارد؛ همانطور که امکان ورود به این عالم را نداشت .
کل نفس ذائقه الموت "هر نفسی چشنده[طعم ] مرگ است".
قانون کلی مرگ بر اشخاص انسانی بدون استثنا نگاشته شده است در داخل طبیعت،قانونی که حاکم بر قانون مرگ باشد و بر آن فائق آید وجود ندارد.سبقت از هر قانون طبیعی ، جز از راه توسّل به قانون دیگری در خود طبیعت ممکن نیست قانونی که بتواند او را از مرگ برهاند در طبیعت وجود ندارد زیرا مرگ از مقتضیات وجودی ما است ،نه بیرون از حقیقت ما ، تا بتوان خود را از آن در پناه گاهی نفوذ ناپذیر پنهان کرد .
اینما تکونوا یدرککم الموت ولوکنتم فی بروج مشیده."هر کجا باشید مرگ شما را درمی یابد ؛هر چند در برج های استوار باشید .".

7- ترس از مرگ
از عمومی ترین احساسات حاکم بر ما ترس است ؛اما از میان عوامل گوناگونی که موجب ترس و وحشت انسان می شود ،شاید هیچ یک به اندازه مرگ آدمی را نمی هراساند . نام مرگ قلب ها را می لرزاند و عیش ها را مکدر می کند .
پاره ای از عوامل ترس از مرگ بدین قرار است :
1. مرگ ،زندگی را به هلاکت و نیستی تبدیل می کند.
2. مرگ اجتناب ناپذیر است ،وقت آن معلوم نیست .
3. مرگ امری ناشناخته است و ما تجربه ای از آن نداریم .
4. هر انسانی باید به تنهایی با مرگ مواجه شود .
5. با رسیدن مرگ،همه امید ها و آرزو های آدمی از دست می رود .
میان متفکرانی که می خواهند با اثبات جاودانگی شخصی بر ترس از مرگ غالب شوندو آن دسته که می کوشند با فانی دانستن انسان و معرفی مرگ به عنوان نقطه پایانی زندگی ،این ترس را تسکین دهند،فاصله بسیاری است.
اما ماده گرایانی چون اپیکوریان می خواهند با نفی زندگی پس از مرگ و معرفی مرگ به عنوان پایان آگاهی و بیدردی کامل،هراس از مرگ را از میان ببرند.غافل از اینکه وحشت نوع بشر از مرگ نه بدان رواست که مرگ را درد ناک می داند.
این گفته بدان معنااست که انسان می تواند با روی گردانی از یاد مرگ ،ترس از آن را تسکین دهد ؛این که گفته شود "به مرگ نیندیشیم " کافی نیست ؛بلکه بایدتوضیح داد که چگونه می توان از اندیشیدن به مرگ خودداری کرد و آیا این کار مطلوب و خرد پسند نیز می باشد.
دین و ترس از مرگ
ترس از خدا،کمال و ترس از مخلوق،نقص است. یاد خدا قلب او را به خشوع و خضوع و هراس می افکند و او از این هراس در سرور و شادی است .
پس هر راه حلی که در دین برای حالت هایی چون ترس ارائه می شود، متکی بر رکن اصلی دین یعنی توحید یا ایمان به خدا است و آدمی جز با ایمان به خدا و تسلیم در برابر وی نمی تواند از ترس از مرگ رهایی یابد .

8- رهیافت های مختلف فلسفی در باب جاودانگی انسان
مراد است جاودانگی ،جاودانگی هر فرد انسانی پس از مرگ بدن است جاودانگی به معنای غیر شخصی،موضوع بحث حاضر نیست فی المثل تصور جاودانگی از طریق فرزندان و نسل -که به گفته برخی بخشی از حالت های روانشناختی،همچون ترجیح فرزند پسر بر دختر و بعضی نابسامانی های روانی او مانند ناخشنودی از بی فرزندی ،بدین تصور بازمیگردد -و همچنین تصور جاودانگی نام و یاد انسان در میان زندگان ،از نوع جاودانگی غیر شخصی است. انسان بقای نام،اثر و نسل خود را گویا بقای شخص خودمی داند.کسانی که انسان را مادی محض می دانند ؛و در عین حال به جاودانگی او اعتقادی ندارند گاه خود و دیگران را به جاودانگی غیر شخصی دلخوش می کنند .اما دغدغه اصلی بشر این نوع زندگی جاودانه نیست .
تصاویر جاودانگی شخصی ،بنا بر اختلافی که د رباب حقیقت انسان یاد شد ،متفاوت است .از این رو بعضی از آنها متوقّف بر اثبات روح و تجرد آن است و گروهی که اساساًبه روح غیر مادّی اعتقاد ندارند ،جاودانگی را صرفاًاز راه هویت جسمانی انسان تصویر می کنند .
9- نظریه تناسخ
بر اساس این نظریه تنها برخی از انسانها پس از مرگ بدن با روح نا مستجد به زندگی خود ادامه می دهند و بیشتر آنها در چرخه های متوالی به زندگی دنیوی در قالب و بدن جدیدی باز می گردند و این چرخه تجدد حیات و مرگ ،پیوسته ادامه دارد تا انسان به پالایش روح خویش از تقیدات مادّی که یگانه راه نجات از این چرخه است تو فیق یابد .
به هر تقدیر ،قانونی که کیفیت و چگونگی تولّد ثانوی و علّت انتقال روح به جسد ما فوق یا پیکری مادون را بیان می کند ،به قانون کرمه مو سوم است . حیات آینده هر موجود انسانی بر حسب این قانون مشخّص می شود و به موجب کردار ،گفتار و باور های هر فردی ،سر نوشت آینده او رقم می خورد ،بر اساس نظریه تناسخ ،اگر آدمی از چرخه تولد متوالی رهایی ایبد،بقای او روحانی محض خواهد بود و تا وقتی که در مدار این چرخه وجود دارد ،بویی محتمل کیفرو مجازات جسمانی روحانی است 1
طرفداران نظریه تناسخ برای اثبات مدعای خود دلایل فلسفی ،کلامی و تجربی متعددی ترتیب داده اند . اما این دلایل نه فقط نا موجه است بلکه دلایلی برای اثبات ناپذیری نظریه تناسخ و دلایلی بر بطلان آن نیز در دست است .
اول،مسئله این که چگونه می توان به "ابن همانی " میان شخص در زمان T2 که بر حسب ادعاهمان شخص در زمان T1 است حکم کرد ؟ هر یک از ما در طول زندگی خویش ،مراحل متعددی را پشت سر می گذارد که خصوصیات جسمانی و روانشناختی آن عین یکدیگر نیست ؛اما حلقه هایی همچون خاطره ها برای پیوند مراحل متصور است و همین حلقه ها صحت حکم را بر وحدت شخصی امضاء می کنند . اما در نظریه تناسخ ، به چه دلیل می توان بر یکی بودن روح در دو زمان T1وT 2حکم کرد ؟ اگر ملاک استمرار خاطره باشد ، در اگثر غریب به اتفاق
فرد هیچ خاطره ای از زندگی گذشته خود ندارد و اگر ملاک استمرار جسمانی است ،باز در فرضیه تناسخ مصداقی ندارد ؛ پس استمرار هویت شخصی در دو زمان مفروض امکان پذیر نیست.
در مرحله دوم ، نظریه تناسخ از اساس باطل است ؛زیرا همان طور که در تجلیل حقیقت مرگ بیان شد ،مرگ پشت سر نهادن مسافت عالم طبیعت است ،نه صرف جدایی روح از بدن.اساس نمی توان فرض کرد که روح با مفارقت از بدن به بدن مباین و متمایز دیگری حلول کند و در عالم طبیعت باقی بماند . افزون براین ،رابطه هر نفسی با بدن خود ، رابطه ای منحصر به فرداست که میان آن نفس با بدن دیگر ،چنین رابطه ای وجود ندارد .

10- کیفیت جاودانگی از نظر اسلام
از میان دیدگاه های پیش گفته ، به جز نظریه تناسخ و نظریه بدن سایه ای که در میان محققان مسلمان طرفدارانی دارد ،دیدگاه اخیر با اصول انسان شناختی اسلام و نیز با آیات و روایات تناسب بیشتری دارد.
11- برزخ
برزخ در لغت به معنای مانع و حدّ میان دو چیز است . در مباحث معاد شناسی ،فاصله میان پایان زندگی دنیوی(=مرگ)تا آغاز زندگی اخروی را برزخ می گویند . رجوع به دنیا پس از حلول مزگ ممکن نیست و در فاصله میان پایان زندگی دنیوی تا روز قیامت یا زندگی اخروی مقطعی است که از آن به برزخ یاد می کنند.
بدن برزخی
فرض زندگی برزخی بدون قائل شدن به ساحتی غیر جسمانی در انسان ،مشکل به نظر می رسد ؛ زیرا پس از مردن بدن مادی ، پوسیده و به عناصر و هیاتی تبدیل می شودکه دیگر نمی توان آن را بدن انسانی قلمداد کرد افزون بر این اساساً بدن مادی مدفون ، فاقد روح است و نمی توان زندگی برزخی و پاداش وکیفر آن را به چنین بدنی نسبت داد از سوی دیگر اگر آدمی فقط روحی باشد که به تعبیر فلاسفه تنها بر ادارک امور کلی و نامحسوس قادر است ، چگونه می تواند ، مطابق آیات و روایات ، عذاب ها و نعمت های جسمانی برزخی را درک کند از این رو است که برخی از فلاسفه مسلمان آدمی را در برزخ ، مصاحب بدن مثالی می دانند که با عالم برزخ مناسبت دارد و از اعمال و عقاید انسان یعنی از هویت اختیاری او ، در زندگی دنیوی بر گرفته شده است . این بدن هم اکنون در سرای دنیا نیز با روح مصاحبت دارد و روح با رها کردن بدن مادی ، با بدن و صورتی که ازنظر هیئت مشابه بدن مادی است ، وارد برزخ می شود چنین بدنی هرچند از ابعاد هندسی و کیفیت جسمانی همچون رنگ برخوردار است ، از ماده و خواص آن – مانند جرم و وزن – عاری است.

12- زندگی اخروی انسان
به پشتیبانی دلایل عقلی و نقلی تجرد روح ، بقای روح پس از مرگ و حضور آن در برزخ و آخرت تردید ناپذیر است و پاره ای آیات قرآنی نیز از نعمت های غیرجسمانی اخروی حکایت دارند که تنها با پذیرفتن حضور روح در آخرت معنا می یابند.
قرآن کریم ، رضایت و خشنودی خداوند را در برابر لذت های جسمانی مومنان در آخرت قرار می دهد و آن را بزرگ تر از آن لذت ها می خواند و روشن است که این لذتی است نه تنها با بدن جسمانی ، بلکه با عقل و روح آدمی درک می شود . بنابراین هیچ تردیدی در این که اسلام جاودانگی روحانی انسان را می پذیرد وجود ندارد . اما مطلب به همین جا ختم نمی شود زیرا آیات پرشماری نیز هست که بر حضور جسمانی آدمی در قیامت دلالت دارند :
1- گروهی از این آیات بر حضور بدن انسان در روز رستاخیز گواهی می دهند .
الف – آیاتی که بیانگر آنند که آدمی پس از مرگ به خاک ( زمین ) بازمی گردد و سپس بار دیگر در روز رستاخیز از آن خارج می شود .
ب – پاره دیگری از آیات به صراحت اعلام می دارند که در روز رستاخیز همه انسان ها از درون گورها بر می خیزند . بدیهی است که برخساتن از گور ، مربوط به بدن انسان است نه روح او .
ج – در برخی آیات نیز از اعضای بدن انسان در آخرت سخن گفته شده است . این آیات نیز دلالت روشنی بر معاد جسمانی دارند زیرا روشن است که روح غیر مادی ، اعضاو جوارح ندارد .
اساساً فهم مردم از دعوت پیامبر به جاودانگی ، زنده شدن دوباره ابدان بود و پیامبر فهم آنها را رد نکرند .
2- افزودن بر گروه اول آیات – گروه دیگری از آیات ، آشکارا از نعمت ها و عذاب های جسمانی در آخرت سخن می گویند . آیات قرآنی ، به " باغ های بهشتی " " سایه های لذت بخش " " انواع غذاها و ظروف " "انواع لباس ها و زینت ها" و …. اشاره شده است .
هر کدام بخشی از نعمت ها یا عذاب های جسمانی اهل آخرت را گزارش می کند . این گروه از آیات نیز بر حضور جسمانی دلالت دارند ، زیرا بدون حضور جسم ، درک نعمت ها یا عذاب های مادی ممکن نیست .
با توجه به آنچه گفته شد ، می توان نتیجه گرفت که از دیدگاه اسلام ، جاودانگی اسنان ، جسمانی – روحانی است و حقیقت وجودی او ، اعم از ساخت جسمانی و روحانی ، به صورت کامل در آخرت حاضر می شود .
14- بدن اخروی
تا کنون روشن شد که از دید اسلام ، معاد انسان هم از جنبه روحانی برخوردار است و هم از جنبه جسمانی . حال ممکن است این پرسش از ذهن بگذرد که آیا بدن اخروی انسان همان بدن دنیوی او است ؟ یا چیزی غیر از آن است ؟ در پاسخ به این پرسش ، جمعی از اندیشمندان اسلامی احتمال نخشت را برگزیده بر این اعتقادند که در روز رستاخیز همان بدن دنیوی انسان دوباره سامان می گیرد و با روح پیوند می یابد . در نظر این گروه ، پاره ای از آیات – مانند آیاتی که بیانگر خروج انسان ها از گورند . به روشنی بر این رآی دلالت داردند . علاوه بر این عدل الهی اقتضا دارد که نعمت یا عذاب جسمانی اخروی بر همان بدنی وارد شود که در دنیا به کارهای نیک یا بد اشتغال ورزیده است .
گروه دیگری از علمای اسلامی معتقدند که هر چند بدن اخروی شخص نیز مادی -و از خاک-است اما ضرورتی ندارد از همان ماده بدن دنیوی او فراهم آید . بلکه صرفاً از جهت شکلی همانند بدن دنیوی است . این گروه نیز در تایید رای خود به پاره ای از آیات قرآنی تمسک می جویند که در آن سخن از ایجاد " مثل " و " مانند" انسان ها در آخرت است .
البته ، در نظر این گروه ، تغایر بدن دنیوی و اخروی از جهت ماده ، با " این همانی " شخص منافاتی ندارد و سبب نمی شود که انسان محشور شده را در رستاخیز ؛ غیر از آنی بدانیم که در دنیا وجود داشت .
در این میان ، برخی حکیمان اسلامی به راه دیگری رفته اند که آموزه های دین را در این مساله جامع تر تبیین می کند . در نظر اینان ، بدن اخروی مرتبه تکامل یافته همان بدن طبیعی است که هر چند به لحاظ کمال وجودی خود با بدن طبیعی تفاوت هایی دارد ، بین آن دو ، رابطه و این همانی برقرار است .
بر این اساس ، بدن اخروی هر انسانی همان بدن دنیوی او است با این تفائت که محدودیت ها و نقایص مرتبه طبیعی را پشت سر گذاشته ، بدنی کامل و تام شده است .

16- امکان و ضرورت معاد
قرآن مجید در دو مرحله اساسی ،به تحکیم مبانی عقلی معاد پرداخته است : در مرحله نخست امکان وقوع معاد را ثابت می کند و بیان می دارد که حضور دوباره روح و جسم آدمیان در سرای آخرت ، امری محال و ناشدنی نیست . در مرحله دوم ادله ای بر وقوع معاد ارائه می کند و نه تنها اصل حیات اخروی انسان ها که ضرورت آن را نیز می نمایاند .
به طور کلی ، در اسلام ، دعوت پیامبر به هر امری با تحدی ذکر شده است . پیامبر با تحدی از همگان می خواهد و بلکه آنان را ترغیب می کند که اگر هر گونه دلیل یا مدرکی بر خلاف دعوت او در دست دارند ابراز کنند . پیامبر در کنار دعوت خود از طرف خداوند مامور است که به مردم بگوید " اگر راست می گویید برهان بیاورید " پیام "تحدی" کنار گذاردن ظن و گمان و روی آوردن به مدرک و دلیل خردپسندانه است .
15- امکان معاد
قرآن به روش های گوناگون امکان معاد را خاطر نشان کرده است :
1- انکار معاد فاقد دلیل است :
پاره ای آیات بیانگر آنند که منکران حیات اخروی ، هیچ دلیل عقل پند و استواری بر مدعای خود ندارند . از یک سو با مطالعه آیاتی که دعاوی منکران را نقل می کند . و صرفاً می کوشد تا با طرح پرسش هایی ، حیات مجدد انسان و بازگشت آنان را به سوی خداوند ، امری غیر معقول نشان دهند . گاه نیز با ایراد تهمت های ناروا ، پیمامبران و سفیران الهی را به دلیل اخبار از معاد ، دروغزن یا دیوانه می خوانند ! از سوی دیگر ، در آیات متعددی بیان می شود که انکار معاد ،گمانی نادرست و بی پایه است و بر هیچ مبنا و پایه معقول استوار نیست :
این ادعا بر پایه علم و دانش بنا نهاده نشده است بلکه تنها از ظن و گمان آنان سرچشمه می گیرد . بیان می شود که منکران معاد که با دلایل روشن رستاخیز و حیات اخروی روبه رو می شوند ، دست به دامان احتجاجی واهی و بی اساس گردیده ، می گویند : " گذشتگان ما را زنده کنید تا معاد را بپذیرم " .
2- آفرینش نخستین انسان :
تدبّر در آفرینش اولیه انسان ، راه را برای پذیرش هموارتر می سازد ، زیرا خداوندی که در آغاز آدمی را آفریده است ، در احیای دوباره او ناتئان نخواهد بود .
از دیدگاه قرآن ، حیات اخروی انسان بسان آفرینش جدیدی است و همو که در آفرینش اولیه انسان ناتوان نبوده است می تواند آدمی را بازآفرینی کند .
3- قدرت بی کران الهی :
قدرت بی کران خداوند دلیلی دیگر بر امکان معاد است . قرآن کریم یادآوری مظاهر قدرت الهی در آفرینش جهان ، بر این حقیقت تاکید می ورزد که چنین آفریدگار قادری بر احیای مجدد مردگان توانا است . اساساً آسان یا دشوار بودن کاری در قیاس با قدرت های محدود مطرح می شود . از این رو ، نباید با نظر به عظمت امر معاد ، امکان وقوع آن را مورد تردید قرار داد .
17- 4- نمونه های معاد در طبیعت :
یکی دیگر از روش های قرآن برای زدودن شک و تردید در رستاخیز ، فراخواندن انسان ها به تامل در جهان طبیعت و نمایش مرگ و حیات پدیده های طبیعی است . از دیدگاه قرآن ، رویش گیاهان زیبا و پرطراوت از دل مرده نمونه ای عینی و ملموس از برانگیختگی انسان ها در قیامت است که امکان آن را بیشتر روشن می سازد .
5- نمونه های تاریخی معاد :
در پاره ای از آیات قرآن به حوادثی تاریخی اشاره شده است که یا نمونه ای عینی از رستاخیز انسان ها در آخرتند و یا دست کم وضعیت کاملاً مشابهی را به نمایش می گذارند . بدین ترتیب ، شخصی که شاهد عینی این حوادث بوده یا براساس دلیل معتبری وقوع آن را پذیرفته باشد ، در پذیرفتن امکان معاد ، مشکلی نخواهد داشت .
یکی از این حوادث ، ماجرای شخصی است که در حال گذر از کنار ویرانه های قریه ای این پرسش از ذهن او می گذرد که چگونه خدا اجساد مردگان را زنده خواهد کرد . این شخص به قدرت الهی می میرد و پس ازگذشت صدسال ، دوباره زنده می شود.2
18- حکمت الهی
حکمت الهی ؛ در بحث اوصاف الهی گفتیم که خداوند حکیم است؛ یعنی کار بیهوده وعبث از او سر نمی زند؛بلکه تمام افعال او دارای غایات و اهداف خردمندانه است .
بنابراین ،آففرینش انسان – که از برترین آفریده ها است – کاری لغو و بیهوده نمی تواند باشد؛ بلکه هدف ، رسیدن آدمی به کمالاتی است که شایسته جایگاه و منزلت ویژه او است.
از سوی دیگر ، چنین می نماید که جهان طبیعت و حیات دنیوی انسان ، نمی تواند به تنهایی تامین کننده کمالات او باشد؛ زیرا این جهان موقتی و زودگذر است و حیات آدمیان در آن آکنده از محرومیت ها و محدودیت ها است؛ حال آنکه انسان موجودی است که همه به زندگانی جاوید ، گرایش فطری دارد و هم به دلیل داشتن روح غیرجسمانی ، قابلیت حیات ابدی را دارا است.
بنابراین به اقتضای حکمت الهی ، هدف آفرینش انسان باید محقق شود و او به کمالات شایسته خویش دست یابد. اما تحقق کامل این هدف به هیچ وجه در عالم ممکن نیست . بنابراین ، لازم است حیات انسان پس از مرگ ادامه یابد تا خلقت او بیهوده و عبث نگردد.
عدل الهی ؛ دادورزی و عدالت یکی از اوصاف خداوند است . یکی از جلوه های عدل الهی آن است که مومنان و نیکوکاران را پاداشی شایسته بخشد و کافران و بدکاران را کیفری درخور دهد. از سوی دیگر ، ملاحظه می کنیم که جهان طبیعت ، به دلیل محدودیت های گوناگونش ، گنجایش پاداش و کیفر اعمال همه انسان ها را ندارد؛ از یک سو ، تمام نعمت ها و لذت های دنیوی نمی تواند پاداش مناسب و کامل اعمال مومنان و حقیقی باشد، و از سوی دیگر، حتی با بالاترین مجازات – یعنی اعدام – نمی توان برخی جنایات را به کمال کیفر داد
بنابراین ، از آن جا که پاداشو کیفر کامل همه انسان ها در دنیا ممکن نیست ، عدالت خداوندی اقتضا دارد که در جهان دیگری دادگاه عدل الهی برپا گردد و آدمیان دوباره با اعمال نیک وبد خویش ، بی هیچ کم و کاستی ، رو در رو شوند، و این جهان ، جایی جز عالم آخرت نیست.

13- نفخ صور
کلمه "صور" ده بار در قرآن کریم به کار رفته است و همه موارد آن ناظر بر پایان دنیا یا ظهور قیامت است . دوبار در صور دمیده می شود و پیامدها و حوادث مربوط به نفخ اول ، با پیامدها و حوادث نفخ دوم متفاوت است . در یک آیه ، به صراحت به هر دو نفخ اشاره شده است :
از مجموع آیات و روایات آشکار می شود :
یک . صعق و بی هوش افتادن (به تعبیری مرگ) همگانی و برچیده شدن وضع کنونی عالم طبیعت از پیامدهای نفخ اول و برخاستن همگانی آدمیان و پیوستن گذشتگان و آیندگان به یکدیگر برای محاسبه از حوادث مربوط به نفخ دوم است.
دو . نفخ اول واقعه یی است که مرگ هستی های امکانی را به دنبال دارد و نفخ دوم بخشنده زندگی به آنها است.به تعبیر پاره ای از حکما این دمیدن ، همچون دمیدن بر آتشی است که گاه آتشی را خاموش می کند و گاه بر آتش دامن می زند و آن را شعله ورتر می کند.
سه . میان نفخ اول و دوم فاصله ای وجود دارد. نفخ اول را فرشته ای به نام اسرافیل انجام می دهد و نفخ دوم از سوی خداوند است.3

19- حساب اعمال
قرآن کریم از روز واپسین به اسامی مختلفی یاد می کند که هر کدام ویژگی و وجهی ازوجوه آن را تبیین می کند. از جمله : یوم القیامه ( = روز برخاست) یوم الجمع (= روز جمع شدن)؛ یوم البعث (=روز برانگیخته شدن)؛ یوم الخروج(= روز خارج شدن از قبور) ؛ یوم الحسره (= روز اندوه و حسرت) ؛ یوم الفصل (= روز جدایی حق از باطل) ؛ یوم الازفه (=روز بسیار نزدیک)؛ یوم الاخر(= روز پایان)؛ یوم الخلود (روز جاودانگی)؛ و … یکی از اسامی دیگر این روز ، یوم الحساب(= روز محاسبه) است که همراه با مساله نامه اعمال ، شاهدان و گواهان ، میزان و … همگی برای برپایی دادگاه عدل الهی است . اعمال آدمی در سرای دنیا ، سرمایه او است و این سرمایه به کسی جز او تعلق ندارد و به بقای او باقی است و باقی خواهد ماند . حقیقت این سرمایه در جهان دیگر آشکار می شود و هم محاسبه شونده قدرت درک واقعیت کار خویش را داشته باشد ، "و اینکه برای انسان حاصلی جز تلاش او نیست ، و (نتیجه)کوشش خود را به زودی خواهد دید".4
شاهدان اعمال
در دادگاه عدالت الهی ، شاهدانی هستند که بر اعمال آدمیان گواهی می دهند. صادق ، دقیق و کامل است و از این رو هر کس مجاز به گواهی دادن نیست . شاهد و گواه در قیامت باید خصوصیاتی را داشته باشد ؛ از جمله :
الف . شاهدان اعمال در روز قیامت ، باید اعمال را در ظرف تحقق آن (دنیا) ملاحظه کرده باشند.
ب .اگر اعمال ظاهری دارد و باطنی ، شاهد کامل شاهدی است که از پوسته ظاهر بگذرد و به درون عمل نفوذ کند. بر ظاهر هیچ عملی نمی توان حکم قطعی و کامل. فصل ممیز بسیاری از اعمال ، ظاهر آنها نیست ، بلکه اعتقاد و نیت مقوم آنها است.
ج. شاهدان اعمال باید از هرگونه خطا در مقام تحمل اعمال و سپس گواهی به آن مصون باشندعدالت به معنای متعارف ، راه هرگونه خطا را نمی بندد؛ هر چند راه را بر خطای عمد سد می کند .
بنابراین شهادت کامل از اولیای معصوم خداوند اعم از انبیا و امامان ممکن است و شهادت موجودات دیگر همچون اعضا وجوارح هر شخص انسانی، سرانجام باید به گواهی آنان منتهی شود و داوری کامل را به روز قیامت که روز ظهور کامل حق است موکول کرده است.

20- جهنّم
جهنم نام آتش اخروی است که جایگاه عذاب است. این آتش اخروی به نام های دیگر هم خوانده شده است که پاره ای از خصوصیات آن را آشکار می کند؛ از جمله این نام ها حطمه (=خرد کننده) است. این آتش بر خلاف آتش دنیوی که تنها به ظاهر آدمی(بدن) دست می یابد ، به باطن او نفوذ کرده ، روح انسان را می سوزاند :
آتش اخروی یا جهنم ، موجود زنده ای است که حالت هایی چون خشم و غضب از خود نشان می دهد. در قیامت به جست و جوی کافران است و آنها را در خود می گیر.
از هر سوی این آتش مهیب ، مرگ می بارد ؛ کسی را اجاره مردن و رهایی از عذاب نمی دهد جهنمیان طلب مگر می کنند اما در جهان آخرت ، که جهان زندگی است ، مرگی وجود ندارد.
جهنم در عین آنکه مظهر غضب الهی است ؛ زیر پوشش رحمت عام خداوند است . ترس از جهنم به نوعی ترس از غضب الهی است و از این رو در دین از چنین ترسی منع نشده است ؛ هر چند مرتبه عالی تربیت دین ، به ترس از خدا می انجامد ، نه مخلوق .
بهشت
قرآن کریم از محل زندگی اخروی مومنان و درستکاران به جنت یاد کرده است.جنت در لغت بوستانی را گویند که درختان آن زمین را بپوشاند . ابعاد بهشت بی انتها است و هیچ گونه فساد و تباهی نه بر آن عارض می شود و نه بر ساکنان آن .
بهشت سراسر طهارت و پاکیزگی است و هیچ گونه پلیدی را بدو راه نیست. قبل از ورود به بهشت ، هر گونه ناپاکی از بهشتیان به عذاب موقت یا به مغفرت ، زدوده می شود.
پرهیزکاران هر چه بخواند در بهشت برای آنان حاضر است . بهشت بر خلاف دنیا ، سیمای یکنواخت ندارد و تغییر آن محتاج به زمان و استعداد و فساد و تباهی نیست.
1-تاریخ جامع ادیان ،جان بی . ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت صفحه 155و 167و 189و309.
2 – قرآن از نام این شخص و محل حادثه ذکری به میان نیاورده است. براساس برخی روایات شخص مزبور ، "عزیز" پیامبر و بر طبق پاره ای دیگر ، "ارمیا" پیامبر بوده است . همچنین برخی روایات ، محل حادثه را شهر بیت المقدس دانسته اند.
3 – برای بررسی تفصیلی رک : امیر دیوانی ، حیات جاودانه.
4 – سوره نجم ، آیات 39-40.
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1


تعداد صفحات : حجم فایل:79 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود