چکیده
به واقع خانواده،نخستین محفل و نهادی است که نوزاد بعد از گشودن دیدگان خود در جهان هستی با آن ارتباط برقرار می کند و نخستین تصویرها،ذهنیت ها،افکار،دیده ها و شنیده ها در این بستر تجربه می شود،عناصری که به تدریج زمینه ساز رشد و شکوفایی شخصیتی، روحی، روانی و حتی جسمی نسل آینده خواهد بود.و اصلی ترین و ارزنده ترین سرمایه و ثروت هر جامعه ای که معطوف به نیروی انسانی آن می شود، در چنین بستری،روند رشد،تکامل و پویایی خود را طی می کند.
خانواده هویت بخش نسل آینده است و به واقع امر،نخستین نیازهای انسان،دراین بستر تامین و مهیا می شود و طبیعتا بروز نارسایی در این حوزه می تواند سنگ بنای دیواری کج را بنا نهد که اصلاح آن،مستلزم انرژی، و صرف هزینه،زمان بسیاری خواهد بود.خانواده دژ مستحکمی است که می تواند مانع بسیاری از انحرافات و کژی های اجتماعی شود،آنچنان که این مانع خود می تواند به عنوان عاملی برای سقوط و خُسران اجتماعی مطرح و اثر گذار واقع شود.
پس از خانواده و در درجه دوم تربیت نسل آینده با هویت مستقل، عزتمند، دینی و دارای شاخص های ممتاز و جریان ساز وظیفه اصلی و بسیار خطیر آموزش و پرورش و معلمان می باشد.کار مخلصانه و برای خدا، ماندگار و موجب نجات است و زمینه کار مخلصانه در شغل معلمی، کاملاً وجود دارد.مهمترین شاخصه ای که باید در تربیت دانش آموزان مد نظر قرار گیرد، شکل گیری "هویت مستقل، ایرانی – اسلامی " در نسل آینده است. برای رسیدن به هویت مستقل ،دانش آموز باید (خلق) و ساخته ی خود را در سطوح مختلف تشریح کند .
در مقاله حاضر قصد داریم به هویت مستقل دینی و ملی نسل آینده و چیستی و چگونگی آن بپردازیم.
کلیدواژه :
هویت-مستقل-دینی-ملی -نسل آینده
مقدمه
هویت های دینی و ملی به دلیل ماهیت و محتوایی که دارند از مهم ترین عناصر ایجاد کننده همگنی و همبستگی اجتماعی در سطح جامعه به شمار می رود و مهم ترین بعد هویت جمعی و فرهنگی را تشکیل داده و نقش بسیار تعیین کننده ای در هویت یابی افراد ایفا می کنند. بنا به دلایل متعدد تاریخی، مذهب، تدین، معنویت ، خداگرایی ووحدانیت جزء ذاتی هویت ایران و ایرانیان بوده و دین در فرهنگ ایرانی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و امکان تفکیک آن از سایر عناصر هویت ایرانی وجود ندارد .
بنابراین ارتباط تنگاتنگی بین هویت ملی و مذهبی ایرانیان وجود دارد (اسلامی ندوشن،34 ). از این رو، تقویت مشترکات دینی در افراد از یک سو و پایبندی آنها بر شعائر دینی از سوی دیگر، نشان دهنده قوام و ثبات آنهاست.
امروزه یکی از اساسی ترین مسائل پیش روی آموزش و پرورش، به مثابه یکی از مهم ترین کارگزاران جامعه پذیری و بازتولید همبستگی اجتماعی عام به شمار می رود. نظام آموزشی با درونی کردن ارزش ها و آشنا ساختن دانش آموزان با اصول حاکم بر جامعه و نظام سیاسی، نقش قابل توجهی در افزایش علاقه و دلبستگی افراد به آنها ایفا می نماید. به همین سبب درونی کردن ارزش ها و هنجارهای نظام سیاسی و اشاعه آنها در تک تک افراد از جمله مهم ترین وظایف نظام آموزشی محسوب می شود که هر نوع اختلالی در انجام آن میتواند نتایج ناخوشایندی در پی داشته باشد.
یکی از هدف های عملیاتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و " احترام به قانون " دهندگانی است که با درک مفاهیم اجتماعی و سیاسی واندیشه ورزی در آنها، شایستگی رویارویی مسئولانه و خردمندانه با تحولات اجتماعی وسیاسی را کسب می کنند و با رعایت وحدت و تفاهم ملی، در دفاع از عزت و اقتدارملی می کوشند و با روحیه مسئولیت پذیری و تعالی خواهی و برخوردار از مهارت های ارتباطی، در حیات خانوادگی و اجتماعی با رعایت اصول برگرفته از نظام معیار در سند تحول، یکی از راهکارهای اصلی دستیابی به این ." اسلامی، مشارکت موثر دارندمهم، ایجاد سازوکار برای تقویت انسجام اجتماعی و وحدت ملی و احیای هویت افتخارآمیز اسلامی ایرانی در دانش آموزان و معلمان با تاکید بر آموزش و اجرای سرود ملی و به اهتزاز درآوردن پرچم جمهوری اسلامی ایران در تمام مدارس معرفی توسعه فرهنگ " شده است .
بیان مسئله
آموزش و پرورش علاوه بر محتوای برنامه درسی، از راه شبکه های مستحکم و پایدار اجتماعی، جو و فضای تربیتی در محیط های آموزشی و مشارکت در فعالیت های فوق برنامه در ایجاد دیگر فهمی و بسط جهت گیری های شناختی، عاطفی و کنشی دانش آموزان اثرگذار است. جهت گیری دینی و ملی معلمان، عضویت در تشکل های دانش آموزی، مشارکت در فعالیت های فوق برنامه، تعامل با اولیای مدرسه، یادگیری تعاملی، سنوات تحصیل، رشد هویت های دینی و ملی را در جهت مثبت پیش بینی می کند.
گام نخست حرکت انسان به سمت تعالی،پیشرفت و سازندگی از بستر خانه آغاز می شود و خانواده حوزه ای محسوب می شود که ریل گذاری و سمت و سوی حرکت جامعه از این نهاد حساس کلید می خورد.
در بند نخست سیاست های کلی خانواده به ایجاد جامعه ای خانواده محور و تقویت و تحکیم خانواده و کارکردهای اصلی آن بر پایه الگوی اسلامی خانواده به عنوان مرکز نشو و نما و تربیت اسلامی فرزند و کانون آرامش بخش متمرکز می شود.
به تعبیری،خانواده و جامعه جزئی لاینفک و جدایی ناپذیر از یکدیگر هستند که در کنش و واکنش متقابل با یکدیگر،مسیر شکوفایی و پیشرفت مادی و معنوی کشور را ترسیم می کنند.
یکی از الزامات تحقق سیاست های راهبردی در حوزه خانواده به توانمند سازی این کانون تربیتی و پرورشی معطوف می شود،اصلی که از آن به عنوان پایه و مبنایی در جهت حصول توفیقات هر چه بیشتر در رشد و اعتلای این حوزه یاد می کنند.
در واقع خانواده ای که از لحاظ تفکر و عملکرد و از منظر مادی و معنوی،توانمند است،سربلند، مقتدر و آشنا به مسئولیت ها و وظایف خویش نقش آفرینی می کند و در چنین شرایطی در فرازها و فرودها و تحولات اجتماعی قادر است کارکرد اصلی خود را حفظ و دوام و قوام بَخشد.مقام معظم رهبری در بند نخست سیاست های کلی خانواده،بر تعالی انسان و اقتدار و اعتلای معنوی کشور و نظام تاکید می ورزند و یکی از راهکارهای نائل شدن به این امر،به تقویت بنیه اعتقادی و دینی به عنوان مولفه ای که از این کانون حساس صیانت و پاسداری می کند معطوف می شود.آموزش صحیح معارف،تبیین موازین و شریعت اسلامی،از مولفه های حائز اهمیتی است که به غنی شدن و باروری مضاعف جامعه منتهی می شود و مجموعه این عوامل در کنار یکدیگر،عنصر تحکیم بخشی و انسجام بخشی به خانه،خانواده و به تبع آن جامعه و کشور را تقویت خواهد کرد.
نبایداز نظر دور داشت که رشد و نمو نسل پویا و بالنده در محیطی آرامش بخش میسر می شود و خانواده پر تنش در اکثریت قریب به اتفاق مواقع قادر نیست بستر تعالی را ایجاد کند و این بستر با حصول آرامش روحی و روانی،تلاش و پشتکار،تعاملات سازنده،آموختن مهارت های زندگی و تقویت معنویت و ارزش های اخلاقی محقق خواهد شد.
افراد برای آن که در دوران نوجوانی هویت مستقلی به دست بیاورند باید دوران کودکی خوبی را در کنار خانواده داشته باشند تا با ورود به دوران نوجوانی دچار آسیب کمتری شوند.
در دوره نوجوانی فرد دچار تغییرات زیاد ای از نظر جسمانی، شناختی، اجتماعی و هیجانی می شود، وقتی یک نوجوان احساس اعتماد و شایستگی خواهد کرد که در کودکی چنین احساسی را از خانواده دریافت کرده باشد. اگر این اتفاق نیفتد، ورود به دوران نوجوانی با آسیب همراه خواهد بود یعنی نوجوان مضطرب است و به خود اعتماد ندارد.
بخش زیاد ای از هویت در دوران کودکی و نوجوانی در خانواده شکل می گیرد هم چنین اگر مراحل تحولی یک نوجوان به خوبی طی نشده باشد هویت هم در نوجوانی به خوبی شکل نخواهد گرفت.
در دوران نوجوانی فرد سوالات زیادی درباره ماهیت خود می کند که باید خانواده به درستی به سوالات فرزند نوجوان خود پاسخ دهد.
بیش از 20 درصد جوانان ما دچار دو هویتی هستند
باید نهادهای تربیتی و فرهنگی در زمینه فرهنگ ایرانی- اسلامی بیشتر تلاش کنند تا جوان و نوجوان ما از پذیرش فرهنگ غربی دوری کند.خانواده ها باید درباره تغییرات جسمانی فرزندان خود اطلاعات کافی داشته باشند و اطلاعات خود را در این زمینه به خوبی به فرزند خود منتقل کنند.در زمینه تربیت کودک باید بسیار کار شود و باید والدین در شیوه تربیتی آن قدر قوی عمل کرده تا فرزندشان اگر با فرهنگ غریبه روبرو شوند فرهنگ خود را کنار نگذارد.خانواده هایی که حمایت های عاطفی خود را از فرزندان دریغ می کنند موجب از هم گسیختگی روحی و روانی فرزند خود می شوند.
برخی خانواده ها ارتباط فرزندشان را با همسالان کم و قطع کرده که این کار باعث کاهش اعتماد به نفس فرزندان و فاصله گرفتن از اجتماع می شود. والدینی که با یکدیگر درگیری زیادی داشته باشند نمی توانند به خوبی با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند و نوجوان در بدست آوردن هویت خانوادگی دچار مشکل می شود.
مصادیق و جلوهایی از فرهنگ غیرخودی در برخی جوانان دیده می شود که باید نهادهای مربوطه در این زمینه بیشتر کار کنند.به معنی کلی، آموزش و پرورش افراد برای زندگی مطلوب به عنوان یک شهروند خوب برای یک جامعه، باید اساسی و از کودکی شکل گیرد.
تربیت فرزندان از هرچیز باید برای والدین مهم تر باشد و والدین باید در این امر اطلاعات خود را بالا برده و وقت بیشتری را برای فرزند خود اختصاص دهند.پاسخ های صحیح و منطقی به پرسش های نوجوانان آن ها را از سردرگمی هایی که در این دوران ممکن بوده برایشان پیش آید نجات داده و نوجوان خود را بیشتر از گذشته درک کنیم.
اهمیت و ضرورت
هدف اساسی هر نظامی از برنامه ریزی فرهنگی و تربیتی در مدارس،جامعه پذیر کردن جوانان و نوجوانان است.جوانانی که به ارزش های دینی ارج نهاده و به هنجارهای آن عمل می نمایند.ارزش ها و هنجارهای دینی به سوالات اساسی و مهم که در تعارض با هویت دینی پیش می آید،به شکلی ساده جواب های مشخص و معین می دهند.سوال هایی نظیر "من کیستم ؟" و "به کجا می روم؟" همین ارزش ها و هویت دینی جوانان را بر می انگیزد که با رسوم و سنن مستقر در یک جامعه به مبارزه برخیزند و به فعالیت هایی علیه آنان دست بزنند.اگر نوجوان قادر به یافتن ارزش های مثبت پایدار در فرهنگ ،دین یا ایدئولوژی خود نباشد،ایده هایش به هم می ریزد.فردی که از درهم ریختگی هویت دینی رنج می برد،نه می تواند ارزش های گذشته را ارزیابی کند و نه صاحب ارزش هایی می شود که به کمک آن ها بتواند آزادانه برای آینده طرح ریزی کند(شاملو،1370).
نظام دینی و ارزش ها مبتنی بر طرز تلقی افراد از سبک زندگی و موقعیت انسان در جهان و در رابطه با پدیده های جهان است.بسیاری از جوانان داشتن نوعی فلسفه زندگی را برای خود ،ضروری می دانند.وقتی برای اولین بار به دنیای اطراف خود می نگرند و سعی می کنند تا شخصیت خود را ارزیابی نمایند،احساس می کنند که درباره جهان و معنای وجود انسان و حتی خودشان نیازمند پاسخ هستند و طبعا پاسخ را در ارزش های دینی جست و جو می کنند(مطهری،1365).
اصولا در دوران بلوغ جهش ناگهانی به طرف مذهب و ارزش های دینی در نوجوانان دیده می شود.در این اوقات نوعی بیداری مذهبی حتی نزد کسانی که سابقا نسبت به مسائل لاقید بوده اند،دیده می شود.این استحاله و برخورد را می توان بخشی از توسعه شخصیت نوجوان دانست.تماس با ارزش های دینی در شکل گیری شخصیت،تاثیر بسیاری دارد و نوجوان را وا می دارد تا وجود خود را به منزله تابعی از جهان بزرگ بداند(شعاری نژاد،1367).در این مسیر نظام آموزش و پرورش ایران تلاش های بسیاری برای تربیت دینی جوانان انجام می دهد و انتظار دارد مجموعه اقدامات انجام گرفته به تربیت جوانانی منجر شود که اعتقادات دینی بالایی داشته باشند و در انجام رفتارها و اعمال مذهبی پایبندی زیادی از خود نشان داده،عامل به احکام الهی باشند و همنوایی کاملی با ارزش ها و هنجارهای دینی از خود به نمایش بگذارند.با وجود این تلاش ها ،امروزه تردیدهایی در مورد هویت دینی جوانان وجود دارد و هویت دینی جوانان موضوعی است که مدت هاست به صورت یک مساله مجادله آمیز برای طرح دیدگاه های متفاوت و بعضا متعارض در سطح جامعه مبدل شده است .پژوهش و کنکاش در مورد ارزش ها و هویت دینی جوانان از دو دیدگاه دارای اهمیت خاص می باشد. لذا این پژوهش سعی دارد با استفاده از دیدگاه های جوانان در نتایج پژوهش هایی که در این زمینه صورت گرفته است،تصویری از وضعیت ارزش ها و هویت دینی جوانان از یک طرف و ارائه راهکارهای تقویت آن از سوی دیگر ارائه کند.
مروری برمبانی نظری پژوهش و تحقیقات انجام شده
واژه Identity به معنای هویت ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است: معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. بنابراین، مفهوم هویت – به معنای اصطلاحی آن – میان اشیاء و افراد دو نسبت محتمل را برقرار می سازد:از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت. به عبارت دیگر، هویت مرکب از جنس ( وجه اشتراک )، و فصل ( وجه افتراق ) است. در واقع هویت آن چیزی است که موجب شناسایی شخص یا چیزی می شود. یعنی مجموعه خصایل فردی و خصوصیات رفتاری که روی آن، فرد به عنوان عضو یک گروه اجتماعی شناخته شود و از دیگران متمایز گردد ( باقری، 1383: 227 ).
الف)اعتقادات مذهبی و هویت دینی:
منظور از ایدئولوژی یا اعتقادات مذهبی مجموعه ای از ارزش های فردی است که به صورت برداشتهای مذهبی، علمی و اجتماعی نمایان می شود. هدف ایدئولوژی ایجاد تصویری در ذهن است که احساس فردی و جمعی هویت را در فرد تقویت می کند. ایدئولوژیها به سئوالات اساسی و مهم که در تعارض با هویت پیش می آید به شکلی ساده جوابهای مشخص و معین می دهند. سئوالهایی نظیر " من کیستم " و " به کجا می روم " همین ایدئولوژی جوانان را بر می انگیزد. که با رسوم و سنن مستقر در یک جامعه به مبارزه برخیزند و به فعالیتهای علیه آنها نیز دست بزنند ( نوابی نژاد، 1383: 226 ).
ب)هویت اجتماعی:
با توجه به این که بخش مهمی از هویت شخصی افراد در اجتماع شکل می گیرد، طبیعی است که بخش بزرگ تر و مهم تر هویت اجتماعی آنها، در اجتماع شکل می گیرد و معنا پیدا می کند. این سخن که:" شعور افراد، وجود آنان را تعیین نمی کند، بلکه وجود اجتماعی آنان شعورشان را تعیین می کنند "( جنکینز ،1381 ). اهمیت هویت اجتماعی را نشان می دهد. بدیهی است که هویت اجتماعی در خلاء شکل نمی گیرد، بلکه از تعلق فرد به جامعه ناشی می شود و برخی از هویت های خردتر مثل هویت جنسی، هویت سنی، هویت نژادی و قومی، هویت مذهبی، هویت طبقه ای، هویت منطقه ای، ملی و فراملی – گاهی ذیل هویت اجتماعی قرار می گیرند. بنابراین، هیچ کدام از این هویت ها در تقابل با دیگری قرار ندارد، بلکه ممکن است از نظر اهمیت و جایگاه هر یک دارای وزن خاص خود باشند. بر این اساس، هویت اجتماعی هر فرد بر اساس جایگاه فرد در اجتماع تعریف می شود و چون جامعه از نهادها و گروههای مختلفی اعم از اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی تشکیل شده، هویت اجتماعی شخص نیز بر اساس این که به کدام یک از نهادها تعلق دارد، چندگانه است و در اغلب موارد این چندگانگی هیچ گونه تضادی ایجاد نمی کند.
به عبارت دیگر هویت اجتماعی نوعی خودشناسی فرد در رابطه با دیگران است که نشان می دهد آن شخص از نظر روان شناختی و اجتماعی کیست و چه جایگاهی دارد. روند هویت سازی این امکان را برای یک کنشگر اجتماعی فراهم می کند که برای پرسش های بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خود، پاسخ مناسب و قانع کننده ای پیدا کند ( گل محمدی، 1386: 223 ).
روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان، بر این واقعیت تاکید می کنند که احساس هویت فردی در روابط دیالکتیک میان فرد و جامعه شکل می گیرد. آنها کم و بیش می پذیرند که هویت معمولاً در نگرش ها و احساسات افراد نمود می یابد ولی بستر شکل گیری آن زندگی جمعی است. هویت اجتماعی نمودیافته در شخصیت، جدا از دنیای اجتماعی دیگر افراد معنایی ندارد و افراد بی همتا و متغیر هستند ولی شخصیت کاملاً به صورت اجتماعی و به واسطه مراحل مختلف اجتماعی شده و اندر کنش اجتماعی ساخته می شود ( گل محمدی، 1386: 222 ).
جرج هربرت مید، مهم ترین نظریه پرداز هویت اجتماعی، معتقد است هر فرد هویت یا خویشتن خود را از طریق سازماندهی نگرش های فردی دیگران در قالب نگرش های سازمان یافته یا گروهی شکل می دهد به عبارت دیگر، تصویری که فرد از خود می سازد و احساسی که نسبت به خود پیدا می کند در اصل بازتاب نگرشی است که دیگران به او دارند ( گل محمدی، 1386: 15 ). بعدها تاجفل با اتکا به این رهیافت، رابطه میان برداشت های افراد از خود و از طبقه های اجتماعی که آنان و دیگران به آنها تعلق دارند را ممکن کرد. تاجفل هویت اجتماعی را با عضویت گروهی پیوند می زند و عضویت گروهی را مبتنی بر سه عنصر زیر می داند:
1- عنصر شناختی، یعنی آگاهی فرد از اینکه به یک گروه تعلق دارد.
2- عنصر ارزشی، فرض هایی درباره پیامدهای ارزشی مثبت یا منفی عضویت گروهی
3- عنصر احساسی، احساسات نسبت به گروه و نسبت به افراد دیگری که رابطه ای خاص با آن گروه دارند.
هویت اجتماعی از دیدگاه تاجفل بخشی از برداشت یک فرد از خود است که از آگاهی او نسبت به عضویت در گروههای اجتماعی سرچشمه می گیرد و همراه با اهمیت ارزشی و احساسی منظم به آن عضویت ( گل محمدی، 1386: 222 ).
نکته مهم این است که نوع اندیشیدن، اخلاقیات، دین و مذهب و اجتماعی که به نوعی برآیند این عناصر است، نقش مهمی در شکل گیری هویت اجتماعی افراد ایفا می کند. بنابراین، هویت های اجتماعی محصول هویت فرد در حیات گروهها و اجتماع های مختلف است. هنگامی که فرد عضوی از خانواده است، هویت خانوادگی اش برجسته می شود. اما وقتی همین فرد به محیط مدرسه می رسد هویت دانش آموزی او برجسته می شود. هویت فردی بیشتر در چارچوب روابط بین اشخاص شکل می گیرد ولی هویت اجتماعی در سطح کلان و در چارچوب رابطه گروههای مختلف به وجود می آید ( حاجی یوسفی ،1379: 26 ).
ج)هویت دینی و ارزش:
در ادبیات، وفاق کاملی بر سر تعریف مفهومی ارزش وجود ندارد. اغلب برای تعریف مفهوم ارزشی از تعریف کننده هایی[4] نظیر خواست ها، نیازها، تمنیات، رجحان ها، علایق و غیره استفاده می شود در این رابطه، دتس و اسکار برو در واکاوی خود از موضوع مزبور نتیجه می گیرند که تردید وجود دارد که آیا بتوان تعریفی از ارزش ارائه نمود که در بر گیرنده تمامی جنبه های معنایی این واژه و هم ریشه های[5] آن باشد. یا این که مورد قبول تمامی پژوهشگران واقع شود ( چلبی، 1383: 25 ).
این دو پژوهشگر مفهوم ارزش را یک مفهوم پیشین[6] در معنای کانتی – و وسیله ای برای تنظیم فکر[7] تلقی می کنند. بر همین اساس مفهوم سازی آنها مبتنی بر سه پذیره است:
1- ارزش ها مستقیماً قابل مشاهده نیستند.
2- ارزش ها با ملاحظات اخلاقی توام اند.
3- ارزش ها پنداشت هایی از امر تمناپذیر[8] می باشند ( چلبی، 1375: 52 ).
در این معنا ارزش معادل " تمناپذیری " نیست بلکه برداشتی از امر تمناپذیری است. ورتس و همکاران به نقل از مک لافلین ضمن بر شمردن سه وجه اشتراک ارزش ها در مفهوم سازی های مختلف از جمله می گویند که: "ارزش ها مستقل از ارگانیسم های زیستی و محیط اجتماعی عمل نمی کنند" ( چلبی، 1383: 25 ).
ما نیز در چارچوب مفهومی موجود، ارزش را نه صرفاً ذهنی[9] و نه صرفاً عینی[10] نمی دانیم بلکه آنها را امری عینی – ذهنی تلقی می کنیم. ضمناً تا آنجا که به فرد انسانی مربوط است برای ارزش بعد تمناپذیری قائل هستیم که خود نشات گرفته از تمایلات شناختی و عاطفی فرد است و از طرف دیگر تا آنجا که به جامعه به عنوان یک متن[11] مربوط می شود، بعد معنایی و مفهومی برای ارزش قائل هستیم که خود ناشی از تعاملات گفتمانی در جامعه است ( چلبی، 1375: 45 ).
به هر حال تعریفی که در این چارچوب پذیرفته شده این است که ارزش ها را می توان مجموعه از پنداشت های[12] اساس نسبت به آنچه پسندیده ( تمناپذیر ) است تلقی نمود که تجلی عمیق ترین احساسات مشترک نسبت به ( اعیان ) مختلف در جامعه هستند ( چلبی، 1375: 60 ). طبق تعریف اخیر ارزش ها مفاهیمی هستند که در خود آنچه در جامعه پسندیده و تمناپذیر است را متجلی می سازند و آنچه در جامعه تمناپذیر است خود تجلی احساسات عمیق مشترک اعضاء جامعه می باشند.
به لحاظ ارزش شناسی[13] ممکن است ارزش ها را به چهار نوع عمده تقسیم نمود. این انواع عبارتند از:
1- ارزش کارایی و زیستی ( مفید یا موثر بودن )
2- ارزش زیبایی ( زیبا یا زشت بودن )
3- ارزش اخلاقی ( خوب یا بد بودن )
4- ارزش دانایی ( درست یا غلط بودن )
از آنجا که ارزش به عنوان " پنداشته " از " امر تمناپذیر " تعریف می شود پس می توان برای ارزش دو عنصر اساسی قائل شد: یکی عنصر شناختی ( پنداشت ) و دیگری عنصر عاطفی ( تمناپذیری ) ( چلبی ،1375: 65 ).
وجود عنصر شناختی، یعنی پنداشت، در ارزش دال بر این است که ارزش یک سازه منطقی می باشد. یعنی اینکه ارزش همانند فرهنگ یا مفهوم نیرو در فیزیک قابل مشاهده مستقیم نیست، بلکه تنها می توان تظاهرات و تجلیات آن را به طور مستقیم مشاهده نمود. به سخن دیگر، ارزش هم زمان حائز اندیشه ( معنا ) و احساس ( تمناپذیر ) می باشد. ( چلبی ،1383 ).
در بعد شناختی، متناسب با کم و کیف معنا و میزان حضور آن در ارزش، به همان میزان سطح انتزاع آن نیز ارتقاء می یابد. در بعد عاطفی، ارزش صرفاً یک خواسته یا رجحان نیست بلکه امر تمناپذیر است، یعنی آنچه که احساس می شود برای خواستن مناسب است. به این ترتیب ارزش احساس به ندرت با یکدیگر کاملاً منطبق می شوند، چرا که در حالی که احساس تولید تکانه های عصبی می کند، ارزش تکانه های عصبی را بر اساس پنداشت و اهداف وسیع تر و پایدارتر کانالیزه و تحدید می کند. با این حساب ارزش بر انتخاب شیوه ها، وسایل و اهداف موجود برای کنش اثر می گذارد. ارزش ها بر حسب مضمون، معیارهای دانایی ( درست – غلط ) کارایی ( مفید – مضر ) زیبایی ( زیبا – زشت ) و اخلاقی ( خوب – بد ) برای تشخیص و انتخاب فراهم می نمایند.
ارزش ها در فرایند جامعه پذیری، ضمن درونی شدن با انگیزه ها ( نیازها و شقوق ) ترکیب می شوند.
ارزش ها با حضور خود در انگیزه به آن جهت می دهند و محدوده ارضای تکانه های عصبی را مشخص می سازند. ارزش ها در سطح نظام فرهنگی چیزی جزء مجموعه ای از معیارها نیستند ولی آنگاه که در سطح نظام شخصیت درونی شوند با احساس و انگیزه تلفیق شوند، تولید الزام و تعهد ارزشی می نمایند ( چلبی، 1375: 35 ). ده بعد مختلف برای ارزش ها پیشنهاد می شود. این ابعاد فهرست وار عبارتند از :
– بعد کیفیت: ارزش های مثبت و منفی
– بعد محتوی: ارزش های کارایی، دانایی، زیبایی و اخلاقی
– بعد نیت: ارزش های اظهاری ( غایی ) در مقابل ارزش های ابزاری
– بعد عمومیت: ارزش های ریشه ای ( فراگیر ) در مقابل ارزش های وضعیتی / موضعی
– بعد شدت: ارزش های قطعی ( محوری ) در مقابل ارزش های رجحانی ( پیرامونی ) یعنی قدرت ارزش بر حسب ضمانت اجرا و میزان جهد و کوشش صرف شده در راه آن سنجیده می شود.
– بعد صراحت: ارزش های صریح در مقابل ارزش های ضمنی
– بعد وسعت: ارزش های فردی ( شخصی ) در مقابل ارزش های همگانی ( عام )
– بعد ساماندهی: ارزش های مجزا ( منزوی ) در مقابل ارزش های منسجم
– بعد بخش: ارزش های امر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
– بعد سختی: ارزش های سخت افزاری ( مادی ) در مقابل ارزش های نرم افزاری ( فرامادی ) ( چلبی، 1375: 25 ).
د)پیشینه تحقیق
از دیدگاه شهید مطهری نظام ارزش ها مبتنی بر طرز تلقی افراد از زندگی و موقعیت انسان در جهان و در رابطه با پدیده های جهان است.بسیاری از جوانان داشتن نوعی فلسفه زندگی را برای خود ضروری می دانند(مطهری،1365).
مبحث ارزش ها و هویت دینی ، تلاش برای پاسخگویی به پرسش "من کیستم؟" قدمتی بسیار طولانی دارد.هویت مجموعه معانی ای است که چگونه بودن را در خصوص نقش های اجتماعی به فرد القا می کند و یا وضعیتی است که به فرد می گوید او کیست و مجموعه معانی ای را برای فرد در نظام ارزش های دینی تولید می کند که مرجع چیستی و کیستی اعتقادات اورا تشکیل می دهد.داشتن هویت مستقل و ممتاز دینی در حیات فردی و جمعی جوانان به عنوان یک رکن اساسی در زندگی و کنشگری آنان محسوب می شود(چیت ساز قمی،192:1383).
مهمترین کارکرد هویت دینی ،ایجاد پیوستگی و هماهنگی است.در تحقق این امر ،دو عنصر دخالت دارد: تعریف ما از خود و دیگران.هویت در هر سطحی در مقابل غیر مطرح می شود.مثلا زمانی ارزش های دینی جوانان مسلمان در برابر جوانان غیر مسلمان به عنوان مرکز هویت شان مطرح می شود(افروغ،1380).
در این راستا بسیاری از اندیشمندان جامعه شناس دینی،هویت دینی را به عنوان هویت جمعی که متضمن آن سطح از دینداری است که با "مای" جمعی یا همان اجتماع دینی یا امت مقارنه دارد(دوران،1383).در واقع ارزش ها و هویت دینی نشان دهنده احساس تعلق به دین و جامعه دینی و "مای " مسلمانان و احساس تعهد به دین و جامعه دینی است.با توجه به اینکه یکی از ویژگی های هویت چند بعدی و مرکب بودن آنست،برای هویت دینی نیز ابعادی در نظر گرفته شده است که عبارتند از بعد دینداری و نگرش به نفس دین،بعد اجتماعی دین،بعد تاریخی دین و بعد فرهنگی آنست(معمار،27:1378).
در این مسیر است که فوکویاما در تحقیقات خود اشاره به چند بعدی بودن دینداری تصریح نموده اند.او در یک مطالعه اکتشافی به شیوه های متفاوت دینی بودن مردم اشاره کرده و در آن به ابعاد چهارگانه شناختی،آیینی،عقیدتی و عبادی تاکید نموده است(به نقل ازدوران،1383).
در رویکردی دیگر هویت دینی به عنوان هویت جمعی ،آقایان گلاک و استارک برای دینداری چهار بعد اصلی باور،عمل،تجربه و دانش را تحت عنوان ابعاد عمومی التزام دینی مطرح کرده اند(شجاعی زند،1384).
این ابعاد چهارگانه در سطح مقیاس های اولیه ،به پنج شاخص تفسیم شده اند که افزایش آن ناشی از تفکیک بعد عمل به دو شاخص "اهتمام مناسکی" و "عبادی" است.در مقیاس های ثانویه،شاخص ها نهایتا به هشت عدد افزایش یافته است که اولا ناشی از تفکیکی است که در بعد "باور" صورت گرفته است و ثانیا به دلیل افزودن دو مقیاس ثانویه اضافی است که ناظر به روابط اجتماعی دینداران است(شجاعی زند،1384).
از جانب دیگر اسلام انسان را واجد حداقل دو بعد وجودی می شناسد(آیات 9-7 سوره سجده و 29-28 سوره حجر از قرآن کریم) که در برخی تعابیر تا سه بعد تفصیل پیدا کرده است( صدرالمتالهین،498:1375).
دعوی کمال و فراگیری در این آیین آن را ناگزیر ساخته تا در اهتمام به تمامی ابعاد وجود انسان،به عنوان مخاطب خویش،هیچ فروگذاری نکند و هریک از ابعاد دین را متناظر با حداقل یک بعد وجودی انسان قرار داده و آن را تقویت نماید.درباره ابعاد دین در تقویت هویت دینی و ارزش های آن در اسلام نیز تعابیر بعضا متفاوتی وجود دارد که از سه بعد "اعتقادات"،"احکام و "اخلاق" (مطهری،63:1365)تا پنج بعد "عقیده"،"ایمان"،"عبادیات"،"اخلاق" و "شریعت" گفته شده است.آقای شجاعی زند در رابطه با هویت دینی بر این باور است که اگر دینداری را تاثیر یا تجلی کم یا زیاد دین در ذهن،روان و رفتار فرد بدانیم و آن را از طریق ابعاد تفصیل یافته اش،یعنی عقیده و ایمان و عبادت و اخلاق و شریعت دنبال کنیم،با ابعاد پنج گانه هویت دینی زیر می توان شناخت: معتقد بودن،مومن بودن،اهل عبادت بودن،اخلاقی عمل کردن و متشرع بودن(شجاعی زند،52:1384).
با توجه به آراء و اندیشه های جامعه شناسان دینی برای تقویت هویت دینی و ارزش های موجود در آن ،هر جامعه ای متناسب با هویت دینی و تقویت آن دارای ارکان و ساختارهای اجتماعی گوناگون است،که میزان جامعه پذیری دینی جوانان به کیفیت توانمندی آن ها بستگی دارد.از سوی دیگر هر جامعه ای به مقتضای آرمان ها و مطلوبیت های خود با گرایش ها و تمایلات ارزشی و اخلاقی مردم آن هماهنگ می باشد.در هر حال ،هماهنگی هدفمند تمام حوزه های عملکردی در هر جامعه ای،پیش شرط دستیابی به ارزش ها و هنجارهای مطلوب اجتماعی است.به یقین برای تقویت و درونی کردن ارزش های دینی هم نیازمند و محتاج آن هماهنگی است.اگر حوزه های عملکردی جامعه اسلامی را شامل پیکره های فرهنگی،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی بدانیم.نخست در درونی کردن ارزش ها و هویت دینی جوانان ساختار واقعی و بافت ظاهری این نظام هانباید در تضاد با یکدیگر بوده و برعکس باید از نوعی تعامل منطقی برخوردار باشد.نکته مهمتر اینکه هر یک از قلمروهای انسانی،باید با آرمان ها و ارزش های دینی جامعه اسلامی هماهنگ باشند و حتی ضروری تر است که مبانی و اصول در هر نظامی،مستند به خاستگاه دیانت باشد(حسینی،275:1376).
فاصله گرفتن نسل جوان امروز، از خودباوری ایرانی- اسلامی
پایبندی به ارزش ها، به جوان مسلمان هویت می دهد.جوانان ایرانی باید از هویت خود محافظت کنند که این در پرتو نظم، انس و جسارت حضور در صحنه های اجتماعی می تواند تحقق پیدا می کند. توجه به آرمان های انقلابی یکی از پایه های هویتی جوانان است.دین را به زور نمی وان به کسی القا کرد باید در جوان احساس نیاز پیدا شود تا به دستورات و پیام های دینی اشتیاق پیدا کند.والدین در هویت دادن به فرزند خود نقش بسزایی دارند لذا در امر تربیت باید با توجه به سن فرزندش اطلاعات خود را بالا ببرد. کمیت انگاری را کنار گذاشته و به انس آن بیشتر فکر کنیم تا این شیرینی در کام جوان شکل بگیرد.جوان را بیشتر درک کرده و شیرنی عبادت را در کام خانواده ماندگار کنیم.
اگر والدین بیش از آنچه که به نیازهای مادی فرزندان شان اهمیت می دهند به جنبه های روحی آنان بپردازند، مشکلات کمتری برایشان به وجود می آید.
ارتباط والدین در شکل گیری هویت نسل آینده
نوع ارتباط نوجوان با والدین در چگونگی شکل گیری هویت آنان موثر است. غفلت، جهل و عدم تفکر جوانان درباره دین و یا تهاجم فرهنگی نیز تاثیر اساسی و فراوانی در این فرایند دارند.دوران نوجوانی و جوانی مهم ترین دوران زندگانی انسان محسوب شده زیرا در این دوران تحولات عظیمی در درون فرد روی می دهد.در دوره نوجوانی و جوانی، تاثیرپذیری از خانواده به شدت کاهش یافته و جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود می خواهد از چیزهایی غیر از خانواده استفاده کند.تربیت بدنی و سلامت جسمی، نیاز طبیعی فرد سالم و جامعه سالم بوده که می تواند زمینه ساز سلامت روانی و عاطفی آنان شود.
میزان سلامت جوانان در چگونگی پیشرفت تحصیلی آنها موثر بوده و هر چه جوان سالم تر و با نشاط تر باشد فراگیری و رشد او متعادل تر صورت می گیرد.از بهترین و اصلی ترین راه ها برای پیشگیری از دین گریزی جوانان نشان دادن یک الگوی مناسب به جوان است.تقویت بینش دینی و سیاسی جوانان، زدودن فقر اقتصادی و ارائه الگوهای مناسب به جوانان می تواند جوان را از بی هویتی نجات دهد.
نهاد خانواده اساسی ترین و نخستین محیط اجتماعی شدن بوده و کودک از بدو تولد در خانواده رشد می یابد.
محیط های فرهنگی که در آن متولد می شویم و رشد پیدا کرده بر رفتار ما بسیار تاثیر می گذارد.
وظیفه اصلی دوره نوجوانی از زندگی، هویت یابی است که در صورت عدم موفقیت در اکتساب یک هویت مناسب، فرد درگیر آشفتگی نقش در آینده خواهد شد. افرادی که دارای تعهد هستند معمولاً در برخورد با مشکلات، تصمیم های درست تری می گیرند و از روش های حل مسئله به جای برخوردهای هیجانی در حل مشکلات استفاده می کنند و به طور کلی از زندگی خود احساس رضایت بیشتری دارند.
هویت در عصر فرامدرن
هویت در عصر فرامدرنیکی از مهم ترین عوامل موجود در هر گروه یا جامعه، نگاه آن مجموعه به مقوله زمان است، به طوری که تمامی فرهنگ های موجود را براساس عنصر زمان دسته بندی و تبیین می کنند.
به قول "فلورانس کلاک هون"، نه تنها تاکید گروه ها بر زمان های گذشته، حال و آینده متفاوت است، بلکه می توان چنین الگویی را به جامعه نیز تعمیم داد و از این طریق، جهت تحولات آن را پیش بینی کرد و یا حداقل دریافت که تاکید آن بر کدام یک از زمان های فوق بیش تر است. به اعتقاد من این مساله در مورد افراد هم صدق می کند و اگر بخواهیم بفهمیم چرا بعضی از بچه ها در مدرسه نسبت به دیگران تکالیف درسی شان را بهتر انجام می دهند و به قول معروف شاگرد ممتاز هستند، پاسخ را باید در همین نکته جست وجو کرد.
گفته می شود سمت گیری تفکر بخش عمده طبقه متوسط آمریکا به سوی آینده است. شواهد به خوبی نشان می دهد که طبقه متوسط جامعه آمریکا که به شدت متاثر از اخلاق پروتستانی است، تصور خود از زمان را که مبتنی بر کاهش ارزش حال به نفع آینده است، به نسل بعد انتقال داده است. چنین تاکیدی بر آینده، در اشکال فردی و در فرهنگی که ضربان خود را به جای گذشته، با آینده تنظیم می کند موفقیت را با خود به همراه خواهد داشت. با این حال، سرفصل های آموزشی ما بر مبنای ارایه دانش بنیان نهاده شده که در گذشته و حال و به خصوص گذشته تولید شده است. بنابراین بیش تر آنچه دانش آموز فرا می گیرد، دانشی است که نسل گذشته درباره تلاش های نسل قبل از خود، از این طرف و آن طرف جمع آوری کرده است.
این پس افتادگی زمانی، ممکن است کما بیش در دوره ای که تحولات به صورت منظم و زمان بندی شده به وقوع می پیوندد، قابل قبول جلوه کند، چراکه شرایط روانی ما به هیچ وجه نمی تواند خود را با سرعت تحولات همساز کرده و دگرگون شود. اما چنین بهانه ای دیگر برای امروز که آینده چهار نعل به سو ما پیش می تازد، موجه نیست. همان طور که رابرت فینچ، وزیر اسبق بهداشت و تامین اجتماعی آمریکا می گوید: "ما به جای آنکه به جوانان یاد بدهیم چگونه اختراع کنند، فقط یاد گرفته ایم ذهن آنها را با اختراعات پیشینیان پرکنیم و به جای آنکه ذهن آنان را همچون ابزاری در نظر آوریم که باید به کار گرفته شود به مثابه انباری می بینیم که وظیفه داریم آن را پرکنیم." متاسفانه بیش تر آنهایی که سرفصل های آموزشی را طرح می کنند و آنهایی که همین سرفصل ها را در سر کلاس عملا به اجرا درمی آورند، از این تعصب زمانی بی خبرند. پس به منظور آموزش برای فردا باید از عقاید و دیدگاه دانش آموزان نسبت به زمان آگاه شد.
به عنوان مثال، می توان گروه هایی را در نظر گرفت که در جامعه آمریکا، اغلب به زندگی در زمان حال یا زندگی در لحظه متهم می شوند. آنها معمولا نشان لاابالی گری را بر پیشانی دارند و متهم اند که هیچ ذخیره ای برای روز مبادا جمع نمی کنند. فقرا، سیاهان و گروه های معینی از مهاجران چنین نگاهی نسبت به زمان دارند و در خلاف جریان اصلی حاکم بر جامعه آمریکا قرار گرفته اند که نشان آن را می توان به خوبی در برنامه ریزی شخصی و دقت آنها در صرف وقت مشاهده کرد. وقتی آینده زیر سوال برود، حال گسترش پیدا می کند و به همین دلیل است که کودکان سفیدپوست طبقه متوسط که طبعا باید همواره در زندگی چشم اندازی از آینده را پیش روی داشته باشند، در زمان حال دست وپا می زنند. این روند مخرب، از نسل بیتل ها آغاز شده و به نسل پست هیپی های امروز رسیده است، چنانکه نسل جوان طبقه متوسط امروز به شدت از بحران هویت رنج می برد که خود بیانگر نوعی واپس ماندگی فرهنگی در آستانه تحولاتی برق آسا است که اهداف آینده را در هاله ای از ابهام فرو می برد. بحران هویت، مشکلی است که در پیوند تنگاتنگ با مقوله زمان قرار دارد.
اگرچه انیشتن به تصور فیزیک دانان از مکان، بعد زمان را نیز افزود، اما هنوز اکثر دانشمندان علوم اجتماعی چندان به مساله زمان اهمیتی نمی دهند. روانشناسی به نام "جی.ال.ویدرو"، درباره اهمیت زمان گفته است، "شواهد تایید می کند که فقدان رابطه میان ابعاد روانی و فیزیولوژیک فعالیت های مغزی و هویت فردی، کمتر به مقوله مکان و بیش تر به ابعاد زمانی مربوط می شود." به بیان دیگر، یادگیری با زمان پیوند خورده است.
روانشناسانی که فرایند یادگیری را مورد مطالعه قرار داده اند، اهمیت نقش تشویق در یادگیری را به کرات متذکر شده اند. یادگیری نتیجه مستقیم تشویق و تایید است و در بیش تر تجارب بشر، تایید، همواره با کاری که به آن معنا بخشیده ، همراه بوده و پیامد منطقی آن به شمار رفته است. اما اگر مضمون تشویق در ابهام فرو رود و نقش ها بر اثر تحولات سریع اجتماعی دگرگون شود، تکلیف چه خواهد بود؟ برای محرومان، تلاش برای جدا کردن حال از آینده مفهومی ندارد و تصور می کنم برای جوانان هم بر اثر تحولات سریع، حال و آینده چنان با هم عجین شده باشد که خود را نسل امروز معرفی کنند.
● هویت های آینده
هویت و تصور ما از زمان، هر دو از نظام های اجتماعی که در آن زندگی می کنیم، سرچشمه می گیرد. هویت ما چهره ای است که بر زمینه تصوری که از زمان داریم، نقش بسته است. نقش اجتماعی هم که از این دو نشات گرفته و بر اثر شرایط زمانی تعیین می شود، همان تصور ما از نقش اجتماعی آینده است که به بسیاری از کارها و فعالیت های کنونی ما معنا می بخشد.ما تصور خویش از آینده خود را با توجه به نقش اجتماعی دیگران در آینده، گسترش می دهیم. این تصور، عامل پیش برنده رفتار کنونی ما است و بسیار مهم تر از همه محرک های مقطعی و میرا است که ما را احاطه کرده و رفتار کوتاه مدت مان را تعیین می کند. ما هم اکنون برخلاف روان درمانی که گذشته فرد را محور قرار می داد، بنا به نظر اریک اریکسون، خودهای پیش بینی شده را محور قرار می دهیم. او می گوید: کودک در عنفوان کودکی سعی می کند برای خود، نقش و یا نقش های ویژه ای را در آینده در نظر گیرد و یا حداقل می فهمد چه نقش هایی ارزش فکر کردن دارند و با تخیل خویش، از محدودیت ها در می گذرد و امکانات آینده را حس می کند.
تصور افراد، طبقات اجتماعی و جوامع از نقشی که در آینده برعهده می گیرند، متفاوت بوده و به خصوص شناخت اجزا و توضیح مکانیسم عملکرد آن در زمان بی ثباتی و شتاب فزاینده و یا زمان تحول سریع بافت های اجتماعی، یعنی وقتی سازمان ها ناپدید می شوند یا به ظهور می رسند و نقش های اجتماعی دگرگون می شوند، از اهمیت زیادی برخوردار است.
دوست پسرک ۱۲ ساله ای از او پرسید، "وقتی بزرگ شدی دوست داری چه کاره شوی؟" او پاسخ داد: "تا زمانی که ندانم چه شغل های جدیدی در آینده به وجود می آید، نمی توانم در این مورد چیزی بگویم." رابطه زمان، فرد و تحول در ارتباط با مشکلات فقرا، اقلیت ها و ساکنان کشورهای در حال توسعه، از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. وقتی نقش اجتماعی آینده در هاله ای از ابهام فرو رود، سرنوشت و تقدیر جای آن را می گیرد و کمبود آن را جبران می کند.
انسان شناسی به نام "والتر.ب.میلز" با تصویرکردن وضعیت جوانان متعلق به طبقات پایین دست جامعه که در باندهای جنایتکار فعالیت می کنند، این نکته را به خوبی نشان داده است. بسیاری از افراد متعلق به طبقات پایین دست جامعه، احساس می کنند که زندگی شان زیر نفوذ نیروهایی است که هیچ کنترلی بر آنها ندارند و البته معمولا آنها را بیش تر بامفهوم سرنوشت و یا نیروهای جادویی که بشر را در چنگال خویش اسیر کرده اند، مشخص می کنند. تبعات این تفکر می تواند به بینش پوچ گرایانه ای از هستی منجر شود که هرگونه تلاش در جهت اهداف را بیهوده و پوچ می سازد. از طرف دیگر، ما سرمشق هایمان را از گذشته می گیریم. برای مثال، فردی که سنت را مبنای زندگی خویش قرار داده، همواره احساس امنیت می کند، زیرا می داند نقش ایده آلی را که می تواند در جهان ایفا کند، از پیش تعیین کرده اند.
هویت نیزکه فرآیند معین و مشخص تری است، به نقش اجتماعی فرد که از ثبات قابل توجهی برخوردار است، وابسته است. اریکسون، همچنین به داده های جامعه شناختی اشاره می کند که به دلیل تحولات فرهنگی و تاریخی، اثر تکان دهنده ای بر تداوم شکل گیری هویت فردی بر جای گذاشته است و تداوم آرزوهای کودکی را غیرممکن می کند. اهداف درازمدت، چارچوبی است که هویت در آن شکل می گیرد. براساس نظر "گوردون آلپورت"، متخصص روانشناسی اجتماعی، تمامی تلاش های ما همیشه به هدفی در آینده مربوط می شود؛ از این رو، جهت گیری زمانی افراد و فرهنگ هایشان، کیفیت تلاش هایی را که موفقیت فرد در زمان حال تضمین کرده است، به نوعی مشروط می کند.
بررسی منظومه فکری و مجموع سخنان رهبر انقلاب، از دغدغه ایشان در زمینه ایجاد، پرورش و حفظ باورهای انقلابی و اسلامی در ضمیر آحاد مردم و بالاخص نسل جوان حکایت دارد و این دغدغه مکرراً توسط ایشان در مقاطع مختلف بیان شده است.
این تاکید در دیدار ایشان در سال جاری با معلمان و دانشجو معلمان به عنوان وظیفه خطیر و اصلی آموزش و پرورش مطرح شد و درخواست خاص و ویژه ی ولی امر مسلمین از مجموعه دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت این بود: تربیت نسل آینده با هویت مستقل، عزتمند، دینی و دارای شاخص های ممتاز و جریان ساز.
بنابراین هویت داشتن زمینه متمایز بودن در برابر دیگری و تعلق خاطر به این خاص بودن را فراهم می کند. یکی از وظایف حکومت، بالاخص حکومتی که داعیه دار ایجاد تمدن نوین اسلامی و دارای سابقه تمدنی عظیم باشد، ایجاد، پرورش، حفظ و بازسازی هویت در وجود افراد ملت است و این امر به وسیله درونی سازی گفتمان ها و ایدئولوژی ها انجام می شود.
هر جامعه دارای دو بخش نرم و افزاری و سخت افزاری است که بخش نرم افزاری آن شامل منابع انسانی می شود و تعالی و کمال هر جامعه نیز، بیش از آن که به پیشرفت تکنولوژیک و بخش سخت افزاری آن وابسته باشد، در گرو فرهنگ و هویت مستقل آن جامعه است، و این مسئله خطیر است که سعادت و بقای حکومت را تضمین می کند و داوری پیرامون هر حکومتی نخست با ارزیابی این بخش انجام می شود.با ایجاد و گسترش پدیده جهانی سازی، فرهنگ به عنوان رکن اصلی ایجاد هویت، مخدوش شد و هجمه ی شبهات و ارزش های بدلی و وارداتی سببِ کاهش جایگاه عناصر مهم فرهنگ شد و به این تربیت فرهنگ در قابلیت و تونایی هویت سازی خود متزلزل شد. هدف اصلی آجهانیسازی، محو کردن فرهنگ اصیل کشورهای هدف است با تضعیف فرهنگ، هویت را از یک جامعه می گیرد.
نقش نظام تعلیم و تربیت در ایجاد هویت مستقل در آحاد جامعه
نظام آموزشی ابزار مهم تقویت ابعاد مختلف هویت به شمار می رود، تربیت نیروی انسانی دارای هویت در هر کشوری، موجب می شود که آینده سازان آن کشور برای حفظ استقلال، تمامیت ارضی و پیشرفت از هیچ تلاشی دریغ نورزند.
در این زمینه، ابتدا مسئولین و برنامه ریزان که در راس هرم نظام تعلیم و تربیت حضور دارند، نقش آفرین هستند و البته بار اصلی مسئولیت بر عهده اجرا کنندگان برنامه ها، یعنی معلمان است.
صحبت از راهکار برای ایجاد هویت مستقل در دانش آموزان توسط آموزش و پرورش نیازمند تلاش عمیق فکری، جامعه شناختی و روانشناختی است که ثمره آن می تواند "منشور ملی هویت دینی وملی دانش آموزان" باشد. علی ای حال در این گزارش به بررسی و ارائه چند راهکار در این زمینه خواهیم پرداخت.
اصلاح سیستم گام مهم و اولیه؛ تنها چاره اجرای کامل سند تحول است
متاسفانه و همان طور که بارها راجع به آن صحبت شده است، اساس و کلیت نظام آموزشی ما فرسوده، وارداتی و سکولار است و نمی توان بخشی از آن را اصلاح کرد و متوقع بروز نتیجه مثبت بود. بنابراین اولویت اصلی مسئولین برای دست یافتن به تمام آنچه، برای وجود نظام تعلیم و تربیت اسلامی، احصا می شود اجرای سند تحول بنیادین است، که ثمره تلاش نخبگان امر تعلیم و تربیت کشور است.
یکی از زمینه های اجرای سند تحول مطالبه عموم فرهنگیان از کلیه متولیان امر، در خصوص اجرای واقعی و نه سیاست ورزانه و شعاری این سند است.
خروج از آموزش محوری
زمانی که در نظام تعلیم و تربیت، اصالت آموختن صرف مفاهیم و مطالب و انتقال محتوای علمی باشد و بدتر از آن نحوه سنجش و بودجه بندی در نظام آموزشی در راستای تحقق این مسئله باشد، خروجی آن دانش آموزانی است که حتی درس دینی را تنها برای رتبه بهتر در کنکور مطالعه می کنند!
در این نظام آموزشی، دانش آموز تراز جمهوری اسلامی تربیت نخواهد شد و نیروی انسانی با هویت ملی و دینی تربیت نمی شود و اگر تحولی در این زمینه روی ندهد، پیامدهای منفیِ مادی گرایی، بی هویتی و نداشتن تعلق به دین و سرزمین بیش از پیش افزایش می یابد.
در این سیستم آموزشی حتی اگر محتوای مفید برای ایجاد و رشد هویت ملی و دینی وجود داشته باشد_ که شاهد حذف و کمرنگ شدن آن هستیم_ با وجود شیوه های غلط سنجش دانش، نمی توان انتظار تربیت دانش آموزانی با هویت مستقل دینی و ملی داشت.
اهمیت به امر تربیت و تقدم آن بر تعلیم برای ایجاد هویت مستقل دینی
نقش آفرینی در حوزه تربیتی تنها منحصر به مربی پرورشی نیست، حسن فرازنده خالدی مدیرکل سابق امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش با اشاره به مفاد قانون احیای معاونت پرورشی معتقد است: در تبیین و تحقق تربیت دانش آموزان در مدارس، مدیران و کلیه کارکنان مدارس مسئولیت دارند و این مسئولیت تنها بر عهده معلمان پرورشی نیست.
آنچه از تعلیم و تربیت که منظور نظر امام راحل(ره) بود، بر می آید، تقدم تربیت بر تعلیم است که این امر با آموزش محور شدن مدارس به انزوا رفت و اکنون با کمرنگ شدن فعالیت های پرورشی و بی رمق شدن محتوای درس دینی به قهقهرا می رود.
از استلزامات تربیت مقدم بر تعلیم این است که پرورشی به عنوان یک درس مستقل وارد نظام آموزشی شود و ساعات کار رسمی برای درس پرورشی در نظر گرفته شود؛ خالدی با تایید این مسئله به تربیت نیروی انسانی برای پیشبرد این امر تاشاره کرد و بیان نمود: لازم است که در دانشگاه فرهنگیان معلم تربیت شود، یعنی تاکید بر تربیت فردی با دانش در سطح کارشناسی در علم خاص مطرح نباشد بلکه تربیتِ معلم با شاخصه های معلم بودن و پذیرش امر تربیت دانش آموز در کنار تعلیم وجود داشته باشد.
بار اصلی انتقال فرهنگ دینی و ایجاد هویت مستقل دینی در دانش آموزان بر روی بخش پرورشی و پرداختن به آن به صورت مستقل است، البته با تاکید بر این که امر پرورش و انتقال مفاهیم تربیتی مختص به معلم پرورشی نیست بلکه وظیفه ای بر دوش معلمان و کلیه کارکنان یک مدرسه است.
ایجاد هویت مستقل ملی با ایجاد غرور ملی
شاخص های هویت ملی در یک کشور عبارتند از: وطن دوستی، سرود ملی، زبان و خط رسمی و همچنین دین و مذهب رسمی، پول رایج و میراث فرهنگی که باید از بدو ورود کودک به سیستم آموزشی از طریق محتوای مفید و کارشناسی شده برای دانش آموزان تشریح و تبیین شود. ذکر موفقیت ها و افتخارات ملی گذشته و بررسی تاریخ و تمدن کشور، احساس تعلق به ملت واحد را تقویت می کند و حس افتخار به گذشته باعث ایجاد غرور و در نتیجه ایجاد هویت ملی می شود.
متون درسی و فعالیت های فوق برنامه مدارس باید دانش آموزان را با قومیت ها و نمادهای فرهنگی هر شهر، نظیر لباس، زبان ،غذاها و جلوه های هنری آشنا کند و در کنار آن سیاست گذاری آموزشی نباید باعث ایجاد شکاف های قومی باشد.به دلیل وجود حساسیت در بحث هویت ملی و امکان تاثیر منفی تعلیمات غیرکارشناسی در این زمینه باید حساسیت ویژه ای در تدوین کتب صورت گیرد و آموزش های لازم به معلمان داده شود؛ در واقع نظام آموزشی باید به گونه ای عمل کند که تلقی یکسانی از هویت ملی بین دو دانش آموزی که در شهرهای مختلف کشور زندگی می کنند وجود داشته باشد و نظام آموزشی برای تقویت هویت به صورتی عمل کند که ضروریات کلان کشور در آن ثمره آن تجلی یابد.
بعد دینی هویت ملی:
با وجود افزایش وشدت یافتن فرایندهای توسعه و نوسازی و مذهب همچنان در تمام ابعاد خود به عنوان منبع مهمی برای هویت و معنا بخشیدن در جهان متجدد و آشفته به شمار می رود. برخلاف بعضی از تصورات که مذهب را در نتیجه ی تداوم روند تجدد گرایی , محو شده می پنداشته , دین به عنوان منبع اولیه معنا بخشی و هویت بخشی به بسیاری از مردم دنیا چون مسیحیان , مسلمانان , بودائیان و هندویان مطرح است.
بعد فرهنگی هویت ملی
شاید بتوان میراث فرهنگی مشترک گسترده و فراگیر دربین شهروندان یک کشور را از مهمترین اجزای هویت ملی دانست که سبب توافق فرهنگی می شود. میراث فرهنگی در تعریفی گسترده , کلیه ی ابعاد فرهنگی هر نظام اجتماعی را در بر می گیرد که به نحوی خود آگاه یا ناخوداگاه ما را تحت تاثیر می دهد .
باید گفت میراث فرهنگی هر ملت که در هویت ملی آن موثر است, مشتمل بر مجموعه مناسک عام , شیوه های معماری , سنت ها , اعیاد , اسطوره ها و … می باشد.
بعد زبانی هویت ملی:
زبان و آثار ادبی بعد مهمی از میراث مکتوب هر ملت است . زبان نه تنها به عنوان یک محصول اجتماعی ابزار و وسیله ی ارتباطات به شمار می رود . بلکه خود به عنوان بخشی از متن روابط اجتماعی محسوب می شود که در تولید و باز تولید فرهنگ و هویت ویژه ی هر جامعه نقش مهمی دارد. زبان یک ملت , نظام معنایی یک ملت است و ابزاری مهم برای حفظ شکل گیری و انتقال فرهنگ به شمار می آید . در واقع زبان هر ملت تنها وسیله ی سخن گفتن و رفع نیازمندیهای روزانه ی وی نیست. بلکه وسیله ی اندیشیدن, جهان بینی ,عمل اجتماعی ,هویت اجتماعی و روابط خرد و کلان با یکدیگر, با جهان پیرامون و با زمان های گذشته , حال وآینده است.
ازآنجا که زبان از عناصر فرهنگی مهم هر جامعه به حساب می آید در صورتی که این عنصر از میان برود, مسلما هویت فرهنگی و هویت ملی آن جامعه نیز از میان خواهد رفت. ادبیات مکتوب نیز صرف نظر از زبان, در شکل دادن به هویت ملی بسیار موثر است . مجموعه ها و دیوان اشعار و آثار منثور ادبی کهن و معاصر, همگی در تقویت فرایند هویت یابی نقش عمده ای دارند . در کنار این میراث مکتوب , مجموعه های داستانی , ترانه ها, تصنیف ها , ضرب المثل ها , مثل ها و چیستان ها را نیز می توان نام برد.
تعریف هویت دینی :
واژه ی هویت ریشه در زبان لاتین دارد و دو معنای اصلی در آن می توان جست . اولین معنای ان بیانگر مفهوم تشابه مطلق است. این با آن مشابه است . معنای دوم آن به مفهوم تمایز است به این معنی که ما به وسیله ی تشابها و تفاوتهایی که با هم داریم شناخته می شویم.
. هویت دینی را نیز در دو سطح می توان مشاهده کرد. اول سطح فردی و شخصی که تقریبا مترادف با دینداری فردی است اما در سطح دیگر, هویت دینی به عنوان جمعی نیز مطرح است و متضمن ان سطحی از دینداری است که با ما جمعی یا همان اجتماع دینی یا امت مقارنه دارد.
در این معنا هویت دینی به معنای تعلق و تعهد به جامعه ی دینی است . البته هر دو سطح از هویت دینی ( شخصی و جمعی) متضمن میزانی از دینداری است.
ابعاد هویت دینی
بعد دینداری:
بررسی پژوهش های تجربی راجع به دینداری نشان می دهد که چند بعدی بودن دین نکته ای است که عموما توسط پژوهشگران پذیرفته شده است. مدل گلاک و استارک که در این حوزه مورد توجه بسیار قرار گرفته است برای آن , پنج بعد در نظر گرفته است.
بعد اعتقادی بعد شعائر و مناسک , بعد تجربی , بعد دانش دینی و بعد پیامدی.
بعد اجتماعی :
این بعد با مجموعه ای از نشانگرها سر وکار دارد که مرز گروه های دینی را تعریف می کند و به شخص اجازه می دهد که میان درون گروه و برون گروه تمایز قایل شود. بعد اجتماعی با تعریف رسمی و علمی تعلق , ارتباط دارد. مثلا می توان به ختنه شدن یا غسل تامید داده شدن یا مومنانه عمل کردن به اصول پنج گانه اسلام یا داشتن سر پناه مشترک در آیین بودا اشاره کرد . در واقع بعد اجتماعی , احساس تعلق خاطر مشترک و احساس تعهد افراد به مای مسلمان را نشان می دهد.
بعد تاریخی :
بعد تاریخی را می توان آگاهی و دانش نسبت به پیشینه ی تاریخی و احساس تعلق خاطر و دلبستگی بدان دانست . این تعریف در بر گیرنده دو بعد است.
الف: دانش تاریخی به معنای آگاهی از مهمترین حوادث و شخصیت های تاریخی است.
ب: تعلق خاطر تاریخی : به معنای وجود احساسات وعواطف مثبت و منفی نسبت به حوادث , وقایع و شخصیت های تاریخی است که نتیجه ی آن برخورد غرور آمیز و افتخار آمیز با آن یا موفق دانستن فعالیت ها و اقدامات شخصیت های موثر و مثبت در تاریخ کشور , یا ناراحتی , سر افکندگی و تحقیر شدن است.
بعد فرهنگی :
این بعد حاوی مجموعه ای از عناصر شناختی , نمادین و عملی است که میراث سنتی خاصی را تشکیل می دهد . آموزه ها , کتاب ها, علم و تفاسیر علمی , رفتارها و آیین ها و رموز آیینی, تاریخ اندیشه ها و شیوه های اندیشه ورزی که ریشه در فعالیت های اجتماعات دارند, عادات غذا خوردن , لباس پوشیدن , امورجنسی , بهداشت و نظایر آن که با نظام اعتقادات فرد مرتبطند . هنر و آفریده های زیبا شناختی که به طور علمی توسعه یافته است و با این اعتقادات ارتباط دارد و نظایر آن شامل بعد فرهنگی هویت دینی می شود.
در واقع بعد فرهنگی , نگرش مثبت به میراث فرهنگی مذهبی و اهتمام به حفظ و نگهداری آن را نشان می دهد.
بحث و نتیجه گیری
نتایج حاصل از مقاله نشان می دهد.بعبارت دیگر هرچه میزان معلومات دینی جوانان افزایش یابد،هویت دینی جوانان بیشتر تقویت می شود .. هرچه میزان دارابودن ظاهر دینی جوانان افزایش یابد،هویت دینی جوانان بیشتر تقویت می شود. هرچه میزان مشارکت دینی جوانان و معاشرت دینی جوانان افزایش یابد،هویت دینی جوانان بیشتر تقویت می شودهرچه میزان اهتمام دینی در خانواده جوانان افزایش یابد،هویت دینی جوانان بیشتر تقویت می شود.
پیشنهادات
1- با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شودنظام آموزش و پرورش کشور از طریق برنامه ریزی جهت تقویت هویت دینی نوجوانان و جوانان محتوای کتب درسی علوم انسانی بخصوص علوم اجتماعی را در راستای آرامش بخشیدن و القای شادی برای نسل جوان مورد ذیل را درمتن مطالب کتب درسی برجسته تر ارائه نماید : الف)تلاش در جهت اهمیت دادن به تولد پیامبر اسلام،ائمه اطهار(ع) و تشویق برای برگزاری جشن تولد آنها
2- با توجه به یافته تحقیق و با توجه به عدم وفاق و هماهنگی بین ارزش های دینی ارائه شده از وسایل ارتباط جمعی(صدا و سیما) و نظام آموزشی کشور و تعابیر متفاوت آنها از ارزش ها و هویت دینی،موجد بحران هویت دینی در سطح جوانان مدارس استان شده است.پیشنهاد می شود در برنامه ریزی جهت ارتقاء هویت دینی نهاد های مختلف تاثیر گذار هماهنگی های لازم را در جهت تکمیل مطالب ارائه شده با همدیگر انجام دهند.بنابراین صدا و سیما باید در موارد ذیل با نهادهای آموزشی،فرهنگی و دینی برای بالا بردن هویت دینی در تولیدات فرهنگی خود هماهنگی های لازم را بعمل آورند.
الف) تبلیغ ساده زیستی،نه گسترش فرهنگ استقبال از رفاه طلبی
ب) عدم توجه به مد و تجمل گرایی در تولیدات فرهنگی بجای تبلیغ از مد و تجمل گرایی
ج)برجسته کردن تفکرات دینی،نه گسترش تدریجی تفکرات سکولار در بین جوانان
د)عدم برخورد گزینشی با آموزه های دینی، بجای برخورد گزینشی با احکام و آموزه های دینی
ه) جهت دهی در راستای رویکرد دینی در مسائل فرهنگی بجای استقبال از رویکرد جامعه در مسائل فرهنگی
3- ارتقاءعملکرد رسانه های جمعی، بویژه صدا و سیما به مثابه یکی از مهمترین ابزار های ملی موثر در معرض ارزش ها و هویت دینی
4- اصلاح فرایند تربیت دینی با تاثیر بر بازسازی و توسعه نظام آموزشی در بعد اجتماعی شدن دینی،مناسب با نیازمندی ها و شرایط و مقتضیات امروزی جوانان ایرانی.پیشنهاد می شود نظام آموزشی در راستای جامعه پذیر کردن دینی جوانان از شیوه های جامعه پذیری مبتنی بر زور بپرهیزد و تربیت دینی را مبتنی بر عواطف درونی سازی کند.
5- شکاف بین باور و عمل،بویژه تحت شرایط"انتخاب آزاد" موجب تغیییر در گرایش می شودو به دنبال خود بحران هویت دینی را بوجود می آورد.لذا در مسائل دینی و ارزش های مذهبی نباید بین گفتار و عمل تعارض و تضاد باشد.
6- هماهنگی هدفمند تمام حوزه های عملکردی در هر جامعه ای پیش شرط دستیابی بر ارزش ها و هنجار های مطلوب اجتماعی است.به تعیین برای تقویت و درونی کردن ارزش های دینی هم نیازمند و محتاج آن هماهنگی است.لذا پیشنهاد می شود حوزه های عملکردجامعه اسلامی در ابعاد فرهنگی،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی در درونی کردن ارزش ها و هویت دینی جوانان،ساختار واقعی و بافت ظاهری دین نظام ها نباید در تعارض و تضاد با یکدیگر بود.وبرعکس باید از نوعی تعامل منطقی برخوردار باشد.
7- با توجه به نتایج پژوهش متغیر خانواده کمابیش بیشترین تاثیر را در افزایش هویت دینی جوانان داشته است لذا پیشنهاد می شود برنامه ریزان فرهنگی و دینی برنامه ریزی های خود را در راستای هماهنگی بیشتر با این نهاد انجام دهند.
منابع
[1]کارشناس ارشد جامعه شناسی و مسئول مرکز مطالعات اجتماعی و جرم شناسی معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل استان آذربایجان غربی، نویسنده مسئول
[2] کارشناس ارشد جامعه شناسی و مدرس دانشگاه علمی – کاربردی استان آذربایجان غربی
[3] کارشناس ارشد جامعه شناسی
[4]- Defienians.
[5]- cognates.
[6]- apriority concept.
[7]- heuristic device.
[8]- The desirable.
[9]- subjective.
[10]- objective.
[11]- text.
[12]-conceptions.
فهرست مطالب
چکیده 1
کلیدواژه : 1
مقدمه 2
بیان مسئله 3
اهمیت و ضرورت 6
مروری برمبانی نظری پژوهش و تحقیقات انجام شده 8
فاصله گرفتن نسل جوان امروز، از خودباوری ایرانی- اسلامی 17
ارتباط والدین در شکل گیری هویت نسل آینده 17
هویت در عصر فرامدرن 18
● هویت های آینده 21
نقش نظام تعلیم و تربیت در ایجاد هویت مستقل در آحاد جامعه 24
اصلاح سیستم گام مهم و اولیه؛ تنها چاره اجرای کامل سند تحول است 24
خروج از آموزش محوری 25
اهمیت به امر تربیت و تقدم آن بر تعلیم برای ایجاد هویت مستقل دینی 25
ایجاد هویت مستقل ملی با ایجاد غرور ملی 26
بعد دینی هویت ملی: 27
بعد فرهنگی هویت ملی 27
تعریف هویت دینی : 28
ابعاد هویت دینی 29
بعد دینداری: 29
بعد اجتماعی : 29
بعد تاریخی : 29
بعد فرهنگی : 30
پیشنهادات 31
منابع 33
34