کارآفرینی و زنان روستایی
چکیده
کارآفرینی (Entrepreneurship) فرآیند خلق ابتکارها و نوآوری ها و ایجاد کسب و کار جدید در شرایط خطرخیز از طریق کشف فرصت ها و بهره گیری از منابع می باشد و کارآفرین کسی است که با کشف و شناخت فرصت های محیطی و بهره گیری مناسب از منابع بتواند در شرایط پرابهام و ریسک آمیز به ابتکارات و نوآوری ها و ایجاد کسب و کار جدید بپردازد. مناطق روستایی ایران اغلب شامل گستره ای وسیع از زمین های نسبتاً حاصل خیز باخاک مرغوب و آب وهوای مناسب برا کشت گیاهان مختلف می باشد. واضح و مبرهن است که منابع مادی و فیزیکی بدون وجود نیروی انسانی ماهر، کارآمد و خلاق به هدر رفته و سودی از آن حاصل نمی شود لذا در عرصه توسعه تولیدات صنعتی و کشاورزی در بخش های روستایی، نقش افراد کارآفرین روستایی قابل توجه برجسته می باشد. در مقاله حاضر که در آن مشخصاً مقوله زنان کارآفرین روستایی مورد بحث قرار گرفته است، پس از مرور اجمالی مطالبی در رابطه با مفهوم، زمینه، ضرورت و چالش های کارآفرینی در روستا، چند مطالعه موردی در ارتباط با زنان کارآفرین روستایی کشور، بررسی می گردید. بررسی مجموعه این مطالعات نشان دهنده متفاوت بودن برخی ویژگی های زنان کارآفرین، استلزامات کاری آنها، انگیزه ها و دستاوردهای ایشان در سه زمینه فردی، سازمانی و محیطی در مقایسه با مردان می باشد. بررسی این نتایج، رهنمون گر خوانندگان به اهمیت و ضرورت توجه به استعدادهای بالقوه زنان روستایی در زمینه تاسیس واحدهای اقتصادی و نیز توجه به ابعاد مساله تربیت دختران روستایی به منزله کارآفرینان آینده می باشد. در نهایت نقش و عملکرد دولت در زمینه مساعدت به زنان روستایی برای تاسیس واحدهای اقتصادی و توسعه کارآفرینی و خوداشتغالی زنان در کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بررسی شده است. نتایج این بررسی ها نیز نقاط امیدواری و نیز نقاط ضعف برنامه های سابق در این زمینه را نشان می دهند.
مقدمه
کارآفرینی در دنیای کنونی، در پی کشف روابط تعادلی بین روح وو فکر وجسم است و به عنوان کلید حل مسائل و موانع توسعه انسانی، موضوع بحث بسیاری از اندیشمندان توسعه اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است. آنها معتقدند که کارآفرینی موتور توسعه انسانی و بالتبع توسعه اقتصادی کشورهاست. همچنین عقیده دارند اگر خواهان اقتصادی پیشرفته در قرن 21 هستیم، کلید آن کارآفرینی است و لازمه آن وجه بیشتر محققین و سیاستگذاران به نیازهای نیمی از جمعیت جهان یعنی زنان است.(کارتر، 2005). اسمیت (2005) عقیده دارد که توسعه در بازار(جهانی شدن، صدور گواهینامه های مختلف، نیازهای ایمنی مواد غذایی…) در کشاورزی(مباحث سازمان تجارت جهانی، اصلاحات سیاست های ژنتیکی، منابع طبیعی …) لزوم سطوح بالاتر کارآفرینی را به خصوص در قسمت کشاورزی محسوس تر می نماید.
مفاهیم
احمد پور (1377) کارآفرینی را فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها می داند. به عقیده "اسکامپتر" به نقل از نجفی (1378 )، کارآفرین کسی است که نوآور است و قدرت خلاقیت بالایی دراد و فعالیت های جدیدی را در قالب شرکت های کوچک راه اندازی می کند. مردیت و همکاران (1371) کارآفرین را فردی دانسته اند که توانایی آن را دارد تا فرصت های کسب و کار را ببیند و آنها را ارزیابی کند. منابع لازم را جمع آوری و از آن بهره برداری کند و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی نماید. "هیسریخ" و همکاران (2005) عقیده دارند تقریباً در تمامی تعاریف کارآفرینی، توافق بر سه مقوله زیر وجود دارد:
1- تفکر خلاقانه
2- بهره گیری سازمان یافته از منابع
3- توانایی پذیرش ریسک یا خطر
"دینچی" و همکاران (2005) عقیده دارند کارآفرین کسی است که از انجام کارهای نو نمی ترسد و منابع لازم را برای ایجاد رشد یک فعالیت جمع آوری می کند و توجه اصلی وی بر توسعه محصولات و خدمات جدید است. یعنی فردی که یک فعالیت پر ریسک را آغاز می نماید و از طریق ابزارهای نوآوری آن را بهبود می بخشد.
مطالعات انجام شده در مورد کارآفرینان نشان می دهد که آنان دارای صفات ویژگی هایی هستند که نقش آنان را از سایرین متمایز می سازد و به عبارتی با اتکا به آن ویژگی ها می تواند به کارآفرینی دست زنند.
خودباوری: کارآفرینان همواره نسبت به وجود یک استعداد قوی در درون خویش که براساس آن می توانند در محیط پیرامون خودتغییر ایجاد کنند، آگاهی و اطمینان کامل دارند.
ریسک پذیری : کارآفرینان همواره نسبت به شرایط پرابهام و مخاطره آمیز فعالیت خود واقف می باشند و با اشراف به این موضوع به خلق و ایجاد دست می زنند و به طور کلی در مواجهه با ابهامات و مخاطره پویایی و خلاقیت آنان در فرآیند کارآفرینی ظهور پیدا می کنند.
میل به نتیجه: کارآفرینان دارای خصوصیتی هستند که روانشناسان آن را انگیزه اکتساب می نامند و کار را به خاطر حسن انجام کار و نه به خاطر پاداش و قدردانی انجام می دهند.
هدایت و رهبری: کارآفرینان عموماً دارای قدرت سازماندهی و هدایت وجهت دادن منابع در شرایط جدید و تصمیم گیری در هر شرایطی می باشند.
آینده نگری: کارآفرینان دارای قدرت درک شرایط آینده و شناخت تحلیلی مسایل محیطی هستند. آنها همیشه به فکر اهداف بلند مدت خود می باشند واهداف آنان معمولا عادی نیست (هیسریخ، 1984).
در جواب به این سوال که آیا کارآفرینی ذاتی است و با فرد متولد می شود و یا مهارتی آموزشی و اکتسابی است و یاد گرفته می شود. تحقیقات بسیاری صورت گرفته که تئوری دوم را تایید می نماید (مردیث و همکاران، 1371).
تحقیقات نشان می دهد که زنان و مردان کارآفرین هر دو به دلیل احساس نیاز به کسب و کار و استقلال فردی وارد عرصه کارآفرینی شده اند. در بسیاری از موارد هر دو تحت تاثیر ناکامی یا عدم رضایت از شغل قبلی خود و یا نیاز به تغییر محیط پیرامونی خود قرار گرفته اند هر دو هدفمند، پرشور، و پرانرژی هستند. در ذیل این تفاوت به اختصار شرح داده می شود:
1- انگیزه کارآفرینی: از برخی جهات زنان کارآفرین دارای انگیزه متفاوت، سطوح مهارت های متغیر و سوابق کاری مختلف نسبت به همتایان مرد خود هستند. به عنوان نمونه در مورد انگیزه، مردان اغلب برای در دست گرفته مهار سرنوشت خویش، به این کار روی می ورند. این انگیزش اغلب در اثر عدم توافق با رئیس یا احساس این که خود بهتر قادر به اداره کردن امور هستند، پیش می آیاد. اما زنان برخلاف آنها برای کسب استقلال و ناکامی از شغل قبلی خود برانگیخته می شوند.
2- نقطه شروع: یک بررسی در مورد 20 زن کارآفرین در آمریکا نشان می دهد که مهم ترین انگیزه آنان برای شروع کار جدید احتیاج به انجام کار، نیاز به پیشرفت، نیا به احساس رضایت از کار و کسب درآمد بوده است. مشکل اساسی آنها در شروع کار، تبعیض موجود در اعتبار و مشکل بعدی، بازاریابی بوده است.
3- منابع مالی: مردان علاوه بر سرمایه خصوصی از سرمایه گذاران، وام بانکی یا قرض شخصی به عنوان منبع تامین سرمایه، سود می جویند. زنان تقریباً در تمام موارد تنها متکی بر دارایی های شخصی یا پس انداز خود هستند.
4- سوابق حرفه ای: از لحاظ حرفه ای نیز تفاوت هایی بین زنان و مردان کارآفرین به چشم می خورد. هر چند هر دو دسته صاحب تجربه در زمینه کار خود هستند، مردان اغلب صلاحیت بیشتری در بسیاری از فنون کاری دارند. برخلاف زنان که تجربه اداری اکثر آنان محدود به مدیریت سطوح متوسط در خدماتی مانند آموزش و پرورش و یا مشاغل خرده فروشی است.
5- ویژگی های شخصیتی : در زمینه شخصیتی نقاط مشابهی بین زنان و مردان کارآفرین وجود دارد. هر دو پرانرژی، هدفمند و مستقل هستند و یا می خواهند باشند. هر چند مردان اغلب دارای اعتماد به نفس بیشتر و ملایمت و انعطاف کمتری نسبت به زنان همتای خود هستند که این می تواند باعث اتخاذ سیاست های مختلف مدیریتی شود (نجفی، 1378).
مطالعات انجام شده در سراسر جهان (2004) نشان می دهد در اکثر کشورها مردان در مقایسه با زنان کارآفرین ترند. بیشترین این تفاوت ها مربوط به کشورهایی با درآمد متوسط بوده است که مردان 75% جمعیت کارآفرین را تشکیل داده اند. سن زنان کارآفرین درکشورهایی با درآمد پایین و متوسط بین 25-35 سال می باشد ودر کشورهایی با درآمد بالا حدود سنی زنان کارآفرین بین 35-44 سال می باشد. زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار تمایل بیشتری برای کارآفرینی و شروع یک کار جدید را دارند. این زنان سن و تحصیلات بیشتری دارند و اعتماد به نفس آنها به توانایی هایشان یک عامل پیشگویی کننده قوی در کارآفرینی است و به طور متوسط اکثر شغل های جدیدی که به وسیله زنان ایجاد شده در مقایسه با مردان دارای سرمایه اولیه کمتر بوده است. (توانا، 1379).
ضرورت کارآفرینی زنان روستایی و عشایری
نظریه پردازان احیا سازمانی معتقدند که همه سازمان ها صرف نظر از ماهیت، اندازه یا نوع آنها به مرور زمان میل به حالت بی نظمی، فروپاشی، رکود و نهایتاً مرگ دارند. در طبیعت یک قانون عمومی وجود دارد که به موجب آن هر سازمان هر نظمی یک میل طبیعی به سوی بی سازمانی در آغاز حیات خود، خلاقیت، کارآفرینی و پویایی فکری را رکن اساسی توسعه سازمانی خود می داند اما به تدریج با گسترش حجم عملیات و وسعت جغرافیایی دچار نوعی ایستایی و یا کندی تحرک می شود. در این رابطه دانشمندان معتقدند باید روحیه کارآفرینی را از طریق آموزش مداوم در این گونه سیستم های اجتماعی و اقتصادی احیا نموده و زندگی دوباره را به کالبد سازمانی مذکور تزریق نمود. همچنین ضرورت ایجاب می کند کارشناسان و برنامه ریزان زنان روستایی نیز توجه ویژه ای به موضوع آموزش کارآفرینی زنان و دختران روستایی و عشایری به عنوان شرکای همپای مردان در فرآیند توسعه پایدار مبذول دارند. امروزه به حضور زنان در اجتماع به دیده کفه دیگر موازنه اقتصادی نگریسته می شود. نادیده گرفته تاثیر وجود زنان در عرصه اجتماعی واقتصادی برابر با ناممکن شدن توسعه می باشد. نیروی انسانی که متشکل از زن و مرد می باشد. اولین اهرم به حرکت درآوردن موتور توسعه است و از آنجا که زنان بزرگترین گروه محرومان در جهان هستند تلاش برنامه ریزان و کارشناسان زنان روستایی درگام نخست باید معطوف به جبران محدودیت ها و محرومیت ها و سوق دادن زنان روستایی به سوی تساوی اجتماعی و اقتصادی باشد و این امر جز با تواناسازی آنان از طریق کارآفرینی میسر نیست (هیسریخ و همکاران، 2005).
زمینه های مثبت تواناسازی زنان روستایی و عشایری
محیط روستایی بیش از شهر و دختران بیش از پسران پذیرای آموزش تواناسازی از طریق کارآفرینی هستند. دختران به دلیل آنکه بیش از پسران با مساله بیکاری مواجه هستند به همین نسبت بیش از پسران انگیزه کسب آموزش در زمینه مذکور را دارا می باشند. به طور کلی زمینه های مثبت تواناسازی زنان و دختران روستایی و عشایری را می توان به شرح ذیل برشمرد:
الف- هر چه انسان در سنین پایین تری به فعالیت درآمدزا مشغول شود، استعدادهایش ، تجربیاتش و همچنین حس اعتماد به نفس وی زودتر رشد کرده و شکوفا می شود. از آنجاکه زنان روستایی از سنین پایین با کار و فعالیت روزمره درگیر می شوند، شرایط مساعدتری جهت توانمند شدن نسبت به زنان شهری دارند.
ب- تنوع و تعداد فعالیت های زنان روستایی موجب می شود تا از یکنواختی و جمود فکری در امام بوده و تفکر خلاق و پویا داشته باشند.
ج- در خانواده های روستایی، تاثیرپذیری فرد روستایی از دیگر اعضای خانواده بیشتر است، آموزش تواناسازی زنان و دختران روستایی می تواندبه نوعی آموزش دیگر اعضای خانواده نیز باشد. زیرا زنان هر آنچه که آموزش می بینند به دیگر اعضای خانواده منتقل می کنند.
د- گسترش فعالیت های تولیدی و تجاری با توجه به محدود بودن فاصله مکانی و زمانی بازارهای محلی می تواند برای زنان و دختران روستایی، اشتغال زایی نماید. به ویژه آنکه فعالیت های تولیدی در روستا معمولاً به صورت خانوادگی و خویشاوندی صورت می گیرد.
هـ- توسعه کارآفرینی زنان در روستا، بسیار کم هزینه تر از شهر میظباشد. زیرا بهره برداری از منابع طبیعی قابل دسترسی، برای روستایی سهل الوصول است. فراوانی نعمت های طبیعی، روستاییان را در بازنگری جهت مشکلات دسترسی به مواد اولیه و دیگر منابع تولید تا حد بسیاری مصون می دارد مثل حصیربافی، قالی بافی و …. (هیسریخ و همکاران، 2005).
موانع کارآفرینی زنان
سازمان بین المللی کار (1998) موانع زنان کارآفرین را به صورت زیر دسته بندی کرده است:
موانع رفتاری: زنان اعتماد به نفس کمتر و تصور منفی از خود دارند.
موانع ایفای نقش: تعارض بین وظایف مختلف با محدودیت های زمانی.
موانع اجتماعی و فرهنگی: دید منفی نسبت به زنان در کار.
موانع تحصیلی: زنان به طور نسبی از سطوح پایین تری نسبت به مردان برخوردارند. و اغلب دسترسی محدود به فرصت های آموزشی شغلی را دارند.
موانع شغلی: زنان فرصت های کمتری در بخش رسمی اقتصاد برای پیشرفت مهارت های خود دارند.
موانع زیربنایی: دسترسی به اعتبار، فن آوری، خدمات حمایتی، زمین و اطلاعات به طور اصولی برای زنان مشکل تر است.
موانع قانونی: فعالیت قانونی مستقل برای زنان محدود است . (هبول، 1996).
کارتر (2005) عقیده دارد، زنان کارآفرین که در ابتدای راه قرار دارندفاقد منابع سخت افزاری (پس انداز و سرمایه) و منابع نرم افزاری (تجارب مدیریتی و آموزشی) هستند.
مطالعات موردی
صابر، در سال (1381) شش زن روستایی کارآفرین در ایران را به منظور بررسی محدودیت ها و ابتکارات و تدابیر آنها مورد مطالعه قرار داد. انتخاب کارآفرینان مورد مطالعه بر این اساس بود که پس از طی مرحله ایجاد کسب و کار همچنان به فعالیت کارآفرینانه خودمشغول بوده وبه عبارتی توانسته اند پس از عبور از موانع، چهره ای موفق در کار خود باشند. هر یک از کارآفرینان مورد مطالعه به تناسب شرایط خانوادگی، شرایط محیطی و مقتضیات حرفه ای خود موانع و محدودیت هایی داشته اند که تدابیری برای رفع آنها به کار گرفته اند. راه های انتخابی آنها در بسیاری از موارد با یکدیگر مشترک است.
محدودیت ها و موانع ذکر شده از سوی کارآفرینان مورد مطالعه را می توان در سه بخش کلی زیر تقسیم کرد:
1- موانع فردی: موانعی که برخاسته از محدودیت شخصی و خانوادگی زنان کارآفرین است.
2- موانع سازمانی: موانعی که مربوط به درون شرکت یا موسسه کسب و کار آنان است. این موانع عمدتاً شامل موانع مالی، فیزیکی، بازاریابی، فروش و منابع انسانی است.
3- موانع محیطی: موانعی که عمدتاً موانع فرهنگی، اجتماعی و تا حدی قانونی است.
در جدول ذیل، خلاصه نتایج به دست آمده از مطالعات صابر (1381) در رابطه با موانع کارآفرینان و تدابیر و ابتکارات به کار رفته توسط آنها در رفع یا کاهش موانع گردآوری شده است.
نقش دولت
مطالعات فرآیند توسعه کارآفرینی در سایر کشورها نشان داده است که دولت ها حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی در این زمینه نقش مهمی ایفا نموده اند.
نقش دولت در کشورهای کمتر توسعه یافته که هنوز نهادهای غیردولتی سامان جدی نیافته اند و بسیار از امور در نهاد دولت متمرکز است، مهم تر می باشد.
به طور کلی سیاست ها و اقداماتی که دولت می تواند در حمایت از کارآفرینی زنان انجام دهد، عبارتند از:
1- تقویت امکانات و تسهیلات آموزشی
– ایجاد فرصت برای زنان جهت حضور در سطح آموزش عالی، این امر امکان حضور آنان را در عرصه های اجتماعی و اقتصادی بیشتر کرده و در نتیجه حضور آنان در جامعه را مشروعیت می بخشد.
– برنامه ریزی جهت اجرای برنامه های آموزشی کارآفرینی به منظور آماده سازی زنان کارآفرین در ایجاد کسب و کارهای جدید. اکثر زنان کارآفرین نیازمند ارتقاء مهارت های مدیریتی و فنی خود هستند. (زنان کارآفرین، 2005).
2- ایجاد شبکه اطلاع رسانی
زنان کارآفرین در سطح جهان معتقدند که ابتدایی ترین نیاز آنها برای شتاب بخشیدن به رشد شرکت های خود دسترسی به انواع اطلاعات به ویژه اطلاعات بازار است. اگر چه هزینه های شروع فعالیت (از قبیل تهیه برق و یک خط تلفن و…) قابل توجه است و لیکن اطلاعات قابل دستیابی از طریق اینترنت بسیار بیشتر از هزینه های آن است (زنان کارآفرین، 2005).
3- ایجاد فرصت های کسب و کار مبتنی بر دانایی برای زنان کارآفرین
با توجه به محدودیت های خانوادگی زنان کارآفرین و نیاز به حضور آنان در خانواده، ایجاد زمینه هایی که بتوانند در خانه به کسب و کار مستقلی بپردازند مفید می باشد. اکنون بسیاری از حرفه ها از حالت یدی خارج شد و ماهیتی مبتنی بر دانایی پیدا کرده است. به طور مثال ایجاد فرصت های کسب و کار از راه دور می تواند نیروی بسیاری از کارآفرینان را به خود اختصاص دهد.
4- تقویت سازمان های غیردولتی و تعاونی های زنان
در این الگو دولت صرفاً نقش سیاستگذار را دارد. به طور کلی نهادهای غیردولتی نقش حمایت کننده و اجراکننده فعالیت های زنان کارآفرین را به عهده خواهند داشت. آنان می توانند در اجرای فعالیت های زیر نقش موثری داشته باشند:
1- فعالیت های تحقیقاتی: مطالعاتی در زمینه بازار، شناخت تجارب سایر کشورها، موانع کارآفرینی، فرصت های مناسبی برای اقدام جهت سایر فعالیت ها فراهم می آورد.
2- فعالیت های آموزشی: به طور کلی در پرورش کارآفرینی تقویت مهارت های خلاقیت، نوآوری، رهبری، یادگیری، ریسک پذیری، خودباوری و تصمیم گیری و شیوه های حل مشکل موضوعاتیاست که باید در برنامه های آموزشی گنجانده شود.
3- فعالیت های مشاوره ای: کارآفرینان همواره مطرح کرده اند که نیاز فراوانی بر خدمات مشاوره در مراحل مختلف ایجاد و توسعه و کسب و کار خود داشته اند. چگونگی شکل گیری یک کسب وکار، شناخت قوانین و کانال ارتباطی، شیوه های جذب سرمایه و … از جمله مواردی است که ارایه خدمات مشاوره ای به کارآفرینان را ضروری می سازد.
4- تامین منابع مالی: سازمان های غیردولتی می تواند از طریق ایجاد صندوق های اعتباری و در مرحله عالی تر تاسیس بانک های خصوصی نسبت به اعطاء تسهیلات مالی به کارآفرینان کمک موثری کنند (نورزوی، 1383)،
در سال های اخیر، بالا رفتن سطح تحصیلات وافزایش تعداد زنان دارای تحصیلات عالی، بالا رفتن سن ازدواج، کاهش نرخ باوری و کاهش قدرت خرید خانوارها باعث افزایش عرضه نیروی کار زنان شده ولی در کناراین افزایش، به دلیل بحران بیکاری که در سطح کشور سایه افکنده به همین میزان شاهد افزایش سرعت نرخ بیکاری حتی بیش از مردان هستیم.
تحقیقات نشان داده که در سال های اخیر، افزایش نرخ بیکاری، موجب تقویت نگرش های جنسیتی در مسئولان و بازار کار جامعه شده است و با این تفکر که مردان نان آور خانواده هستند، اولویت دادن به مردان هنگام استخدام و اشتغال شدت گرفته است.
تحلیل جنسیتی این امر، ضرورت سیاستگذاری خاص در جهت افزودن اشتغال زنان می باشد.
در قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، تنها در ماده 56 به صورت خاص از زنان نام می برد. دراین ماده زنان بیکار سرپرست خانوار در کنار بیکاران ساکن در روستاها، برای دریافت تسهیلات وام بدون بهره جهت تهیه ابزار کار، به مبلغ حداکثر ده میلیون ریال در بین کسانی که برای کار کردن امکان تهیه وسایل کار خود را ندارند،در اولویت قرار گرفته اند. با توجه به ابعاد وسیع مشکل اشتغال زنان که در شرایط کنونی نیز در حال رشد است، به نظر نمی رسد این ماده به تنهایی چاره ساز باشد.
بررسی عملکرد بقیه سیاست های اشتغال در برنامه سوم نیز می تواند روشنگر این مساله باشد که آیا سیاست های عمومی تدوین شده به صورت مشابه کارگشای مشکلات زنان و مردان است یا خیر؟ با توجه به آنکه فاصله بین نرخ بیکاری زنان و مردان در سال های اخیر همچنان رو به افزایش است، به نظر می رسد جواب این سوال منفی است (مایکل، 2005). وزارت کشور، برای شناسایی بهتر توانمندی و اشتغال زنان در دست تهیهدارد. مسلم است که قرار گرفتن افراد در مشاغل و حرفی که به نوعی با تخصص و توانایی افراد ارتباط دارد، در نهایت به بازدهی و بهره وری بهتر می انجامد. همچنین اجرای چنین طرح های در سطح روستاها و سپس شهرها، استعدادو توانایی زنان را شناسایی و به تقویت آنها در مسیر مناسب کمک می کند. طرح شناسنامه اشتغال برای زنان بخشی از فعالیت هایکمیته زنان روستایی کمیسیون امور بانوان است و وظیفه اش شناسایی زنان روستایی در ارتباط با اشتغال است و زنان جویای کار و سرپرست خانوار به این وسیله شناسایی، برای آنها شناسنامه تهیه می شود. در تهیه این شناسنامه ها مشخصات فرد مورد نظر از قبیل میزان تحصیلات، سن، شغل مورد نظر، سوابق کاری به عنوان عوامل اولیه درنظر گرفته می شود که به وسیله پرسشنامه هایی تهیه می گردد. بنابراین بعد از جمع آوری این اطلاعات و یافتن فرصت های شغلی مناسب می توان با گذراندن مراحلی براساس تخصص افراد آنها را به شغل های مناسب معرفی نماییم. بنابراین شناخت استعدادها و کمبودها و نقاط قوت و ضعف و همچنین تخصص هایی که در بین زنان وجوددارد، تهیه شناسنامه برای زنان و داشتن آمارهای دقیق از نوع فعالیت هایی که زنان در نقاط مختلف کشور دارند زمینه های سرمایه گذاری را فراهم و مشخص خواهد کرد.
جلودارزاده (1379) عضو هیات رئیسه مجلس ششم، در این باره می گوید: این که کارآفرینی و اشتغال را محدود به ارائه تسهیلات بانکی ووام های خوداشتغالی کنیم کاری است که تعداد محدودی را شامل می شود و افرادی که کمتر به فکر اشتغال و کارآفرینی هستند از این تسهیلات استفاده لازم را می برند و مشکلات اشتغال زنان همچنان لاینحل باقی می ماند (دینجی، 2005).
نتیجه گیری
با توجه به مطالب ذکر شده در رابطه با موانع کارآفرینی زنان و تدابیر به کار رفته در رفع یا کاهش موانع توسط آنها و نقش دولت و نهادهای غیردولتی در حمایت از کارآفرینی زنان الگویی در جهت توسعه کارآفرینی زنان پیشنهاد می گردد.
(منبع: یافته های حاصل از مطالعه محقق)
منابع
1- احمدپور، محمود (1377). طرح و تبیین الگوی پرورشی مدیران کارآفرین در صنعت. رساله دکتری دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس. ص (81-32).
2- توانا، فاطمه (1379). بررسی طرح شناسنامه اشتغال زنان. نشریه: خراسان. ص (13-8)
3- صابر، فیروزه (1381)، راه های توسعه کارآفرینی زنان در ایران. تهران: انشارات روشنگران و مطالعات زنان. ص (41-25).
4- مردیث، جفری نیکسون و فیلیپ رایت نک (1371). کارآفرینی، ترجمه محمد صادق بنی ثیان. دفتر بین المللی کار، موسسه کار و تامین اجتماعی. ص (25-16).
5- نجفی، میترا (1378). تواناسازی زنان روستایی از طریق کارآفرینی. وزارت جهاد سازندگی، معاونت ترویج و مشارکت مردمی، مدیریت امور زنان روستایی و عشایری. ص (41-22).
6- نوروزی، لادن (1383). نقد و بازنگری برنامه سوم توسعه در زمینه سیاست های اشتغال زنان. نشریه: برنامه (31). ص (6-5).
7- هافکین، نانسی و نانسی تاگارت (1383). تحلیلی بر جنسیت و فن آوری اطلاعات در کشورهایدر حال توسعه، ترجمه دکتر شعبان علی فمی و مهندس امیر حسین علی بیگی. تهران: دانشگاه الزهرا. ص(28-17).
8- Carer, Sara (2005). Constraints on women enterprise. University of strathclyed in glassgow. 27th June 2005.
9- chmura, Michael (2005). Women & Entrepreneurship. Available at www.babson. Edu.
10- Dingee Alexander and Brain Haslett and Leonard Smollen (2005). Characteristics of a Successful Entrepreneurial management Team. Article 11:P17-75.
11- heebol, john (1996). Can Entrepreneurship be taught? The technical university of denmark.
12- Hisrich, john (1984). The Women and entrepreneurship Characteristics.
13- Hisrich, Robert and Peters Michael and Dean Shepherd (2005). Entrepreneurship. New York: Mc Grow- Hill. Irwin.
14- Smith, A.B. (2005). Changing external conditions require high levels of Entrepreneurship in agriculture. Agricultural economic research institute, Netherlands.
15- Women Entrepreneurship (2005). Available at www.gemcensortium. Org.
فهرست مطالب
چکیده 1
مفاهیم 2
ضرورت کارآفرینی زنان روستایی و عشایری 6
زمینه های مثبت تواناسازی زنان روستایی و عشایری 7
موانع کارآفرینی زنان 8
مطالعات موردی 9
نقش دولت 10
نتیجه گیری 14
منابع 14