مهارت ابراز وجود
ابراز وجود کردن، پروریی کردن نیست، حق دیگران را ضایع کردن نیست، پرخاشگری و زورگویی هم نیست بلکه عبارت است از: ابراز عقیده ها، احساسات، وافکار، به صورت شایسته به گونه ای که به هیچ کس بی احترامی روا نداریم وحق کسی را نیز ضایع نکنیم. به عنوان پایه آموزش مهارت های جرات ورزی و ابراز وجود باید این فرض را در ذهنتان داشته باشید که تمام انسان ها از حقوق یکسان و برابر برخودارند و باید ضمن حفظ ادب و رعایت حقوق دیگران، نظر خود را ابراز کنند و به حقوق خود دست یابند. (بهرامی، 1389).
مداخلات روانشناختی (جرات ورزی)
ذات زندگی اجتماعی، زیستن در کنار دیگران و معاشرت با مردم است. آنچه زندگی آدمی را شکل می دهد روابط میان انسان ها است؛ روابط میان من وشما با آن ها که می شناسیم یا نمی شناسیم. از اعضای یک خانواده کوچک بگیرید تا اعضای جامعه جهانی. در روابط بین فرد، نوعی داد وستد روانی مستمر شکل می گیرد. در اداره ای به انتظار ورود به اتاق رئیس هستید. مدتی را صرف کرده اید تا نوبت شما شده است. یک نفر از راه می رسد و بامنشی رئیس احوالپرسی گرمی می کند و منشی او را به داخل اتاق رئیس راهنمایی می کند شما دلتان می خواهد اعتراض کنید و بگویید نوبت شماست و شما یک ساعت منتظر مانده اید اما همچنان ساکت می مانید. چرا؟ آیا جواب این سوال آن است که شما فردی هستید مبادی آداب یا آدمی هستید صبور؟ با شخصیت؟ موقر؟ بی قید؟ کدام یک؟ آیا این سکوت را به حساب مناعت طبع خود می گذارید یا برعکس، از این سکوت خود بیزارید ولی نمی دانید چه بکنید؟ ابراز وجود کردن یا جرات مندی یکی از خصیصه های مهم برای هر انسانی باشخصیت سالم است. لازم نیست و نباید نوبت دیگران را غصب کنید ولی قطعاً لازم است از نوبت خود دفاع کنید. اهمیت دادن به خود و افزایش اعتماد به نفس: اساس اهمیت دادن به خود یک آرزوست – آرزوی بهبود رفتارتان باخود؛ کاهش استرس زندگی تان؛ وتقویت شخصیتتان. ممکن است احساس کنید که این نیاز شدیدی است که از اعماق وجودتان برمی خیزد ممکن هم هست از گوش فرا دادن به آرزوهایتان و تصمیم به اهمیت دادن به خود، ترس داشته باشید؛ زیرا تبدیل آن به بخشی از زندگی تان مستلزم تغییر است. هنگامی که از آرزویتان در مورد اهمیت دادن به خود، واقف شدید، هرگز بازنگردید. در ابتدا انکار کننده سعی دردفن آن داشته باشد. آرزویتان باقی خواهد ماند و تا زمانی که به آن گوش ندهید، به سر و صداهای خود ادامه خواهد داد. بخشی از وجودتان (آن بخش معتبر وجودتان) می داند که اهمیت دادن به خود منفعت هایی فراتر از احساس سلامت؛ داشتن انرژی بیش تر؛ و دنبال کردن یک زندگی پر معنا دارد. هنگامی که به خود اهمیت بیش تری می دهیدوطبعاً طرز برخوردتان تغییر پیدا می کند، روابطتان بهبود می یابند وکم تر احساس تنهایی می کنید؛ در ضمن استرستان کاهش می یابد و مسائل پیش پا افتاده، کم تر خاطرتان را آزرده می کند. به علاوه در زندگی تان از وفور نعمت بهرمند خواهید شد. اگر واقعاً خواهان افزایش اعتماد به نفس و تقویت شخصیت خویش هستید، پذیرفتن مسئله ای اهمیت دادن به خود به عنوان یک تکلیف بایسته است. نتیجه ی کلی این است که جهت حفظ منافعی که با افزایش اعتماد به نفستان کسب کرده اید، باید رفتاری در پیش گیرید که نشان می دهد به خود اهمیت می دهید. روش برخورد ما با مسائل، حاصل عقاید درونی و نظام ارزیابی ماست. برخوردی که بیانگر اهمیتی است که به خود می دهید، اعتقادی است حاکی از این که اهمیت دادن به خود باید در طول آن چه از زندگی تان باقی است، به عنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته شود_ با این مزیت که زندگی تان با آسودگی بیش تری پیش می رود. شما با گذشت روزها تنها به زندگی خود ادامه نمی دهید؛ بلکه روز به روز شدن پیدا می کنید. درک اعتقاداتتان در رابطه بامسئله ی اهمیت دادن به خود به تشخیص موانعی که ممکن است برسر راه رسیدن به این نوع برخورد قرار گیرند، به شما کمک خواهد کرد.
2-2-2- یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود
در عقاید مربوط به مقوله اهمیت دادن به خود، شما را با هرگونه موانعی که ممکن است در راه به دست آوردن دائمی این ویژگی با آن روبه رو شوید، آشنا می کند. اهمیت دادن به خود از این حقیقت دورنی سرچشمه می گیرد که تمایل دارید که بیش تری برای خود انجام دهید. این میل نوعی انرژی است؛ شعورتان هم منبع این اطلاعات است. شعورتان به شما می گوید که زندگی تان عنصری حیاتی کم دارد. جهت تقویت اعتماد به نفس، این امر مسلم که چیزی کم است، باید پذیرفته و درک شود و مورد استفاده قرار گیرد. اگر چنین اتفاقی روی ندهد، مدام لنگری را به دوش خواهید کشید که رشد فردی تان را کاهش می دهد و یادگیری تان را در طول سفر زندگی تاخیر می اندازد؛ ولی این که ترجیح دهید به خود اهمیت دهید، پایه ی لازم را جهت رسیدن به بهداشت روانی مداوم و نه فقط برای پشت سر گذاشتن مواقع بحرانی پدید می آورد. گام بعدی متعهد کردن خود است. لحظه ای که شروع به بهره بردن از تمامی خواسته ها و اراده ی خویش به نفع خود می کنید، لحظه ی پر قدرتی است! به عنوان یک خواسته، خود را متعهد به انجام این ذهنیت می کنید که می گوید، اهمیت دادن به خود یک بخش معمول زندگی تان است. آن گاه نیروی اراده ی خویش را جهت اطمینان یافتن از داشتن این برخورد، مورد استفاده قرار می دهید. فرایند یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود، شبیه یک مارپیچ است. شما نیاز به ایجاد تغییر ر ا احساس می کنید؛ به تدریج راه حل های بهتری را در زندگی تان برگزینید و اثرات فواید آنرا تجربه می نمایید و با تمایل بیش تری به خود اهمیت می دهید. هم چنین از خواسته ی خود جهت تبدیل مسئله اهمیت دادن به قدرت اراده ی خویش را در به انجام رساندن این ماموریت مورد استفاده قرار می دهید. این کار اعتماد به نفستان را افزایش می دهد. تمایلتان جهت ارجحیت دادن به خود در زندگی قوی تر می گردد تا زمانی که در سبک زندگی تان جای گیرد. حال برخوردی که نشان دهنده ی اهمیتان نسبت به خود باشد، در اعماق وجودتان رسوخ کرده و پایه گذاری شده است.
2-2-3- سازگاری شخصی یا حفظ سلامت روان
سلامت روان در حقیقت مشکل فردی است، زیرا فرداست که دارای مشکل می باشد و هم اوست که باید مشکل خویش را حل کند. هر فردی باید برای خود بیاموزد که چگونه به سازگاری رضایت بخش نائل شود و در آن ابقاء گردد. کلینیک های روانی، مشاوران، درمانگران روانی، دوستان و حتی کتب وادبیات، همه می توانند به فرد در کمک به خویش کمک کنند. آشنائی با نشانه های اختلالات روانی و احتمالاً راههای مقابله با آن ها به تنهایی کافی نخواهد بود بلکه باید با اصول و ویژگیهای سلامت روان مطلوب و شخصیت خوب سازگار یافته، نیز آشنا شد.
اصل واقعیت: شاید کلی ترین ویپگی فرد سازگار آن است که نسبت به خود واقع بین است؛ بدین معنی که درباره انگیز هایش خود را فریب نمی دهد؛ هدف های قابل دسترس برای خود طرح می کند، واز تعارضات غیر لازم پرهیز می نماید. او با مشکلات شخصی اش به طور غیر عینی برخورد می کند، درست مانند زمانی که به حل یک مسئله ریاضی یا تنظیم تعادل دوچرخه و یاساختن میز می پردازد، خود را با حقایق لازم و مربوط آشنا می سازد و اطمینان میابد که مشکل شناخته است، آنگاه برای حل آن برنامه ریزی می کند.
خود شناسی: شخص ناسازگار نوعاً کسی است که در باره انگیزه های واقعی خویش، خود را فریب می دهد. او عادتاً به کمک مکانیزمهای دفاعی، خود فریبی را اعمال می کند، تا خود را از اضطراب های ناشی از تعارض و ناکامی برهاند.
اگراین تصویر را از فرد ناسازگار بپذیریم، فرد سازگار درست نقطه مقابل او و دارای ویژگیهای زیر خواهد بود
الف). پذیرش اضطراب: لازمه سازگاری مطلوب پذیرش و نه انکار اضطراب است. اضطراب را که حاصل طبیعی تجارت موقعیت های ترس آوراست هرگز نمی توان به طور کامل از بین برد. در مواجهه با این موقعیت ها، گاه صرف پذیرش اضطراب، از شدت آن می کاهد. تفاوت بین پذیرش و انکار اضطراب را می توان به تفاوت بین سرباز شجاع و سرباز ترسو در جبهه تشبیه کرد.
ب). رهائی از مکانیزمهای دفاعی: شخص سازگار به علت آنکه پاره ای از اضطراب ها را می پذیرد، از استفاده زائد از مکانیزمهای دفاعی اجتناب می کند. این مکانیزمها بدواً در مقابل اضطراب که خود از ویژگیهای افراد ناسازگار به شمار می آید. اگر بتوان اضطراب را پذیرفت و تحمل کرد، نیاز کمی به توسل به مکانیزمهای دفاعی وجود خواهد داشت. دانش آموزی که به علت گرفتن نمره بد معلم خود را سرزنش می کند، خوب می داند که او برای عدم شرکت خود در کلاس، یادداشت برنداشتن و نخواندن درس، به دلیل تراشی دست زده است؛ و با شخصی که وسوسه می شود تا احساس کند دوستانش از او برگشته اند، در حقیقت به فرافکنی ترس و نفرت خویش نسبت به دوستانش ظنین است، به هر حال استفاده آگاهانه از مکانیزمهای دفاعی، موجب می شود تا فرد به اندازه معقول آنان را بکاربرد.
ج). شناخت انگیزه ها: از آنجا که مکانیزمهای دفاعی هاله ای به دور انگیزه هاست، شناخت انگیزه ها نیز فرد را در موقعیت بهتری برای درک و پذیرش انگیزه ها خود قرار می دهد. دراین مورد فرد سازگار به مراتب بیش از ناسازگار توانایی عمل دارد، مثلاً هنگامی که دانش آموز معلم خود را برای نمره بدی که گرفته، سرزش می کند باید از خود بپرسد "راستی چه می خواهد؟"، "هدف ها وانگیزه های من کدامند؟" پاسخ صادقانه و حداقل پاسخ انسانی، احتمالاً آن است که او بدون زحمت در خواندن، نمره خوب می خواهد. باپذیرش این مطلب او متوجه خواهد شد که به این ترتیب به این هدف نخواهد رسید. آنگاه "بیشتر درس خواندن" و یا "درس کم خواندن و نمره کم گرفتن" ازجمله تصمیماتی است. که او بدون اضطراب و خصومت ناشی از سرزنش دیگری، اتخاذ خواهد کرد.
تغییر انگیزه ها وهدف ها: شخصی سازگار است که می تواند انگیزه ها وهدفهایش را تغییر دهد، بدون آنکه آن ها را بامکانیزمهای دفاعی تغییر شکل دهد. مثلاً فردی که پیوسته علیه مسئولان و قدرتمندان طغیان می کند و زیر بار قوانین زندگی نمی رود، اگر تشخیص دهد که طغیان او در واقع واکنشی است به پدر سختگیرش و با دیگران نیز همچون پدرش رفتار می کند، ممکن است به سرعت نگرش خود را تغییر دهد.
ایجاد تغییر در هدف، الزاماً همیشه به طور قاطع و سریع انجام نمی پذیرد؛ بلکه ممکن است تغییر در درجات مختلف صورت بگیرد.
مثلاً دانش آموز به جای آن که با اضطراب و تنش فراوان برای گرفتن نمره 20 تلاش کند، خود را برای گرفتن نمره 15 آماده کند تا حداقل نمره 10 دست یابد؛ و یا شخص رشته تحصیلی آسان تر ویا شغلی که از ارزش اجتماعی کمتری برخوردار است، و ضمناً با توانائی ها وانگیزه های او همخوانی بیشتری دارد، برگزیند تا ناراحتی و اضطراب او کمتر باشد.
2-2-4- راهکارهای تقویت اراده و قاطعیت در تصمیم گیری و دوری از اهمال کاری
در زمینه ضعف اراده و ناتوانی در تصمیم گیری، توجهتان را به مطالب زیر جلب می کنیم:
فرد با اراده کسى است که داراى هدفى معقول بوده و تا موقعى که به آن نرسیده است، از تعقیب آن باز نمى ایستد.
مشکلات و موانع روانى یا مادى، به اراده و عزم او لطمه نمى زند و از پیشرفتش جلوگیرى نمى کند. در اولین گام، باید هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا کارى که مى خواهد انجام دهد، براى خویش ترسیم نماید. طبیعى است این هدف، باید معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد فرد و واقع بینانه باشد؛ نه آنکه آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایى هاى وى باشد. در این صورت در صحنه عمل وقتى با مشکلات و سختى هاى طاقت فرسا و خارج از توان خود، رو به رو شد و با شکست هاى احتمالى به هدف مورد نظر خود دست نیافت؛ ناامید و دلسرد شده و از ادامه کار منصرف مى گردد. همچنین از انجام کارهاى دیگر منصرف مى شود و خود را ناتوان و بی اراده تلقى مى کند. دومین گام شناخت توانایى ها و استعدادهاى نهفته در وجود خویش است. همه ما در وجود خود، از استعدادهایى برخورداریم؛ کافى است این نیروها را بشناسیم و براى رسیدن به هدف، آن ها را به کار گیریم. سومین گام، برنامه ریزى است. باید براى تمام کارها و فعالیت هاى شبانه روزى، برنامه اى مدون و منظم داشته باشید. بدین منظور از جدولى استفاده کنید که در ستون افقى آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت کرده و تمام کارهاى روزانه را در آن درج کنید (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و…). هر فعالیتى را در زمان خاص خود در جدول بنویسید و هیچ زمانى را بدون کار خالى نگذارید. هر روز صبح با نگاهى به آن برنامه، به اجراى دقیق آن بپردازید و شب ها قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابى کنید. شایسته است همچون یک محاسبه گر جدى و قاطع، فعالیت هاى روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن کارها را بررسى کنید. در صورت موفقیت، خود را تشویق کنید و در صورت تخلف از برنامه و سهل انگارى در اجرا، خود را تنبیه نمایید. چهارمین گام، [تلقین] است. تلقین به خود در تقویت اراده، اثر قابل ملاحظه اى دارد. بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین کنید؛ مانند: [من اراده لازم براى انجام کارهایم را دارم]، [هیچ چیز نمى تواند اراده ام را متزلزل کند]، [آنچه را که به نظرم انجام دادنى است، انجام مى دهم و هیچ قدرتى نمى تواند مرا از آن باز دارد]، [اراده من هر روز محکم تر مى شود]، [بر من لازم است که موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آن نیرومندان است] و…
پنجمین گام، توجه به تدریجى بودن تقویت اراده است. براى به دست آوردن اراده اى قوى و محکم، تدریجى بودن آن و نیاز به تمرین و ممارست امرى لازم و ضرورى است. گمان نکنید مى توانید به طور دفعى و بدون هیچ تلاشى، به آن دست یابید.
تصمیم درست گرفتن مبنی بر شناخت و نیز استفاده از تجربیات دیگران است. هر اندازه معرفت آدمی نسبت به امور مختلف کامل تر شود تصمیم گیری او در این امور مناسب تر خواهند بود. برای این که بتوانید بهتر تصمیم بگیرید و به یک انتخاب خوب و مناسب دست یابید؛
اولا، زود تصمیم نگیرید و پیرامون تصمیم خود، خوب فکر کنید و جنبه های مثبت و منفی مساله مورد نظر را یادداشت کرده و با اندیشیدن در اطراف آن و سبک و سنگین کردن آن، یکی از دو طرف را برگزینید.
ثانیا; با افراد عاقل و با تجربه, دلسوز و قابل اعتماد مشورت کنید واز تجربه های آن ها به خوبی استفاده نمایید.
ثالثا؛ با مطالعه و تحقیق درباره موضوع مورد بررسی اطلاعات خود را در آن باره گسترش بخشید و از ملاک ها و معیارهایی که باید مورد توجه قرار گیرد آگاهی یابید. ناگفته نماند متناسب با اهمیت موضوع تصمیم، باید دامنه تحقیق و مشورت را کاستی یا فزونی بخشید، به گونه ای که از وسواس بیش از حد و احساسات زودگذر در امان باشیم.
رابعا، اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. اعتماد به نفس یعنی اینکه انسان باور کند که قادر است بسیاری از کارهایی که در ظاهر سخت جلوه می دهد را انجام دهد. شما اگر بخواهید به این خواسته برسید، باید به توانایی خود در رسیدن به این مرحله اطمینان داشته باشید.
تقویت اراده: شخص با اراده کسى است که وقتى در مورد کارى، به خوبى تامل کرد، تصمیم به انجام آن مى گیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در مى آورد. بنابراین پافشارى بر تصمیمى غلط یا داشتن میلى قهرمانانه، ثبات قدم نخواهد بود. در مقابل فرد سست اراده، با کمترین مشکلى از انجام دادن کار، دلسرد شده و کوشش جهت تحقّق آن را متوقف مى کند. کسى که اراده قوى دارد، آنچه را که با تامل خواسته است، باکوشش و ثبات قدم به دست مى آورد. شخص با اراده کسى است که داراى هدفى معقول بوده و تا موقعى که به آن نرسیده است، از تعقیب آن باز نمى ایستد. مشکلات و موانع روانى یا مادى، به اراده و عزم او لطمه نمى زند و از پیشرفتش جلوگیرى نمى کند.
راهکارهاى زیر براى تقویت اراده سفارش مى شود:
یک. تعیین هدف یا اهداف؛ ابتدا هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا کارى که مى خواهد انجام دهد، براى خود ترسیم کنند. طبیعى است این هدف، باید شفاف، معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد خود واقع بینانه باشد؛ نه آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایى هاى وى در غیر این صورت وقتى با مشکلات و سختى هاى طاقت فرسا و خارج از توان خود، رو به رو شوید و با شکست هاى احتمالى به هدف مورد نظر دست نیابید؛ ناامید و دلسرد شده و از ادامه کار منصرف مى گردید. همچنین از انجام کارهاى دیگر منصرف شده و خود را ناتوان و بى اراده مى بینید.
دو. شناخت توانایى ها و استعدادها؛ همه ما در وجود خود، از استعدادهایى برخورداریم؛ کافى است این نیروها را بشناسیم و براى رسیدن به هدف، آن ها را به کار گیریم.
سه. برنامه ریزى؛ باید براى تمام کارها و فعالیت هاى شبانه روزى، برنامه اى مدون و منظّم داشته باشید. بدین منظور از جدولى استفاده کنید که در ستون افقى آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت و تمام کارهاى روزانه را در آن درج کنید (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و …). هر فعالیتى را در زمان خاص خود در جدول بنویسید و هیچ زمانى را بدون کار خالى نگذارید. هر روز صبح با نگاهى به آن برنامه، به اجراى دقیق آن بپردازید و شب ها قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابى کنید. شایسته است همچون یک محاسبه گر جدى و قاطع، فعالیت هاى روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن آن ها بررسى کنید. در صورت موفقیت، خود را تشویق و در صورت تخلّف و سهل انگارى در اجرا، تنبیه کنید.
چهار. تلقین؛ تلقین به خود در تقویت اراده، اثر قابل ملاحظه اى دارد؛ بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین کنید؛ مانند: [من اراده لازم براى انجام کارهایم را دارم]، [هیچ چیز نمى تواند اراده ام را متزلزل کند]، [آنچه را که به نظرم انجام دادنى است، انجام مى دهم و هیچ قدرتى نمى تواند مرا از آن باز دارد]، [اراده من هر روز محکم تر مى شود بر من لازم است که موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آن نیرومندان است] و … .
پنج. تدریجى بودن تقویت اراده؛ براى به دست آوردن اراده اى قوى و محکم، توجه به تدریجى بودن آن و نیاز به تمرین و ممارست، امرى بایسته است. گمان نکنید مى توانید به طور دفعى و بدون هیچ تلاش، به آن دست یابید. بنابراین به راه کارهاى عملى زیر توجه کرده، به آن ها پاى بند باشید:
1. باید علل و عوامل ضعف اراده خویش را بشناسید. توجّه کنید ضعف اراده غالباً در عدم اعتماد به بینش و تفکر، عدم شناخت خویش، با ارزش تلقی نکردن خود، عدم امنیت روانی، عدم تدبیر عقلانی در تشخیص امور و تمیز اهم و مهم، شکست های گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محرومیت، سرزنش و رنج های مستمر ریشه دارد. زدودن هر یک از این عوامل در پرتو سرمایه گزاری و برنامه ریزی ممکن است.
2. باید باور کنید چون دیگر انسان ها از توانمندی های بسیار برخوردارید و از دیگران کم تر نیستید. فراموش نکنید نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بیش تر است و نباید خود را دست کم بگیرد. تصمیم خوب در پرتو تکیه بر قوت ها، جبران ضعف ها و احساس توانمندی شکل می گیرد.
3. پس از مشورت با افراد ذی صلاح، با توجّه به امکانات و توانمندی های واقعی خود، برای زندگی تان برنامه ریزی کنید و بکوشید هرگز بی جهت از آن برنامه و نظم سر نپیچید. اوقات استراحت و تفریح و عبادت و همه فعّالیّت ها را در این برنامه بگنجانید تا زمانی خالی نماند و توجّه به فرصت بیکاری شما را سمت تاخیر انداختن کارها سوق ندهد.
4. بکوشید برای هر رفتاری انگیزه ای قوی داشته باشید و به ویژه از آثار مثبت تصمیم گیری ها و رفتارهای خاصّ خویش به طور کامل آگاه شوید.
5. محیط زندگی و موقعیت کاری خود را تغییر دهید و موانع بروز اراده و فعّالیّت را نابود سازید؛ برای مثال در موقعیتی که به سرزنش و متهم شدن به ناتوانی و ناپختگی می انجامد، قرار نگیرید. برای تصمیم گیری ها و اقدامات خویش امنیت روانی فراهم آورید تا بتوانید به آرامی در برابر دیگران یا همراه آنان ابراز وجود کنید و برجستگی فکری و فعّالیّت به جا را از طریق تصمیم آشکار سازید.
6. هر کاری را آسان تلقی کنید؛ زیرا در برابر اراده پولادین انسان همه سختی ها آسان می گردد. به استقبال کارهای به ظاهر دشوار بروید و به خود تلقین کنید می توانید در این امور درست تصمیم بگیرید و افتخار موفقیت در انجام آن ها را به دست آورید.
7. رضایت خداوند را ملاک هر رفتار و گفتار قرار دهید و از تسلیم شدن در برابر تمایلات پوچ و هواهای نفسانی بپرهیزید. این تسلیم شدن ها اراده را ضعیف و متزلزل می سازد. تقوا و رعایت حرمت دستورهای پروردگار برای آرامش روانی و تقویت نفس و اراده بسیار سودمند است.
8. مدتی برنامه ریزی و تصمیمات خود را با فردی ذی صلاح در میان بگذارید و از وی بخواهید مراقب باشد تا در شما دو دلی پیش نیاید و اجرای تصمیمات خویش را به تاخیر نیندازید.
9. از خواب زیاد، پرخوری و دیگر اسباب تنبلی و سستی اراده بپرهیزید و نگذارید دیگران به جای شما تصمیم بگیرند.
10. با کسانی که روحیه و اراده قوی دارند، دوست شوید تا اراده شما نیز قوی گردد.
11. بکوشید تصمیم هاتان را با فردی با تجربه در میان نهید تا از قوت و درستی شان اطمینان یابید. پس از مشورت با این فرد، بر اساس تدبر و اندیشه خود تصمیم بگیرید و بدون از دست دادن فرصت اقدام کنید.
تصمیم باید بر تدبیر و اندیشه و آگاهی های لازم استوار باشد و به عمل بینجامد. تخلف از این امر جز تلف کردن وقت، پیروی از افکار پوچ و سستی در عمل دستاوردی ندارد و فرد را با زیان های مادی و معنوی روبه رو می سازد. از این رو، امور یاد شده گناه به شمار می آید.
تردید در تصمیم گیری و تاخیر در عمل سبب از دست رفتن منافع معنوی و مادی فراوان می شود و زیان های بسیار را به ارمغان می آورد.
12. تصمیمات به جا و پر ارزش گذشته خود را به یاد آورید و توجّه کنید که چون گذشته برای انجام دادن کارهای مهم آمادگی دارید.
13. در تصمیم ها و فعّالیّت های اسوه ها دقّت کنید، در همسان سازی و الگوپذیری جدی باشید تا جرات انجام کار یابید و توان تصمیم گیری و اجرا در شما تقویت شود.
14. ورزش مستمر و منظم را که در تقویت اراده بسیار موثر است، فراموش نکنید.
15. با تصمیم های آسان در کارهای ساده، به تدریج خود باوری و توانمندی را در خویش پدید آورید و راه را برای تصمیم گیری در امور مشکل و پیچیده هموار سازید.
16. در موضوع مورد نظر تمرکز پیدا کنید و از اشتغالات ذهنی متعدد بپرهیزید تا تصمیم گیری آسان تر صورت پذیرد.
17. پس از تدبیر و مشورت از عواقب تصمیم های خود هراسناک نباشید و به خدا توکل کنید. پیامدهای تصمیم هاتان را که از قلمرو اندیشه تان بیرون است و با سامان دادن احتمال های ضعیف سبب تردید و تزلزل شما می گردد، به خداوند متعال که به بندگانش لطف و رحمت و محبت گسترده دارد، واگذارید و به آنچه پروردگار پیش می آورد، خشنود باشید. خداوند شما را سمت صلاح و مطلوب واقعی تان رهنمون شود.
2-6- پیشینه تجربی تحقیق
2-6-1- تحقیقات انجام گرفته در خارج از کشور
باتسون و همکارانش یافته های 115 مطالعه در مورد همبستگی میان دین داری و بهداشت روانی را تجزیه و تحلیل کرده و دریافته اند که 37 مورد از این مطالعات، نشان دهنده همبستگی مثبت میان دین داری و بهداشت روانی، و 47 مورد نشان دهنده ارتباط منفی است و 31 مورد نیز هیچ گونه همبستگی نشان نداده اند. این پژوهشگران، نتایج این مطالعات را به صورت جداگانه بر دین داری درونی و برونی تحلیل کرده اند. نتایج تحلیل 115 مطالعه باتسون و همکاران بر دین داری درونی و بیرونی نشان می دهد که جهت گیری مذهبی درونی، همبستگی مثبت با بهداشت روانی دارد، اما جهت گیری مذهبی برونی غالباً همبستگی منفی با بهداشت روانی دارد. (نیلمان1، 2012).
اثر مذاهب مختلف (اختلاف مذهبی) بر رفتارهای اقتصادی
برخی از دیدگاه های ارایه شده در این زمینه, نوع مذهب را بر رشد اقتصادی موثر دانسته اند. می توان از اولین دیدگاه های ارایه شده در این زمینه به نظرات وبر اشاره کرد. از نظر وبر پروتستانیسم اعتقاداتی ارایه کرد که بر خلاف دیدگاه کاتولیک نه تنها به مال اندوزی جنبه قانونی می داد, بلکه آن را چنانچه صرف لذت های زودگذر نشود به منزله مشیت الهی تلقی کرد و در کنار آن به صورت های مختلف کسب ثروت را تایید کرد. از این رو سرمایه داری و توسعه اقتصادی حاصل از آن را نتیجه ایجاد و توسعه تفکر و مذهب پروتستانیسم در مقابل کاتولیک می داند (وبر2, 1905، ترجمه 1958).
تاونی3 (1926) تلاش کرد نشان دهد نظر وبر صحیح نیست. ساموئلسون4 (1993) درباره نظرات او بررسی جامع تری انجام داد و نتیجه گرفت که بسیاری از نهادهای اشاره شده توسط وبر قبل از پروتستانیسم به طور محدود وجود داشت. دلاکرو5 (1995) نیز در ادامه این بررسی ها به این نتیجه رسید که برخی مناطقی که وبر توسعه آن ها را حاصل پروتستانیسم می داند، کاتولیک نشین بوده اند. تولیسون6 (1992) نیز نظرات مشابهی را ارایه می کند.
در مقابل این ها روپر7 (1963) در بررسی خود کالوینیسم را در توسعه تجاری موثر دانسته است. آلن8 (1998) در بررسی خود, افزایش دستمزد (در یک زمان مشخص در اروپا) در شهرهای کاتولیک نشین (19%) را بیشتر از مناطق پروتستان نشین (4%) می یابد. مک کلری9 (2002) نیز درپی اثبات دیدگاه وبر بین مذاهب پروتستان، کاتولیک، اسلام، هندو و بودایی است. گلاه10 و ووریس11 (1989)، هیت12، واترز13 و واتسون14 (1995), نیس بت15 (1989) و پالدام16 (1999) نیز نتایج مشابهی مبنی بر تفاوت اثر نگرش های حاصل از مذاهب مختلف به رشد اقتصادی می گیرند.
در کنار این بررسی ها بررسی هایی نیز انجام شده است که رابطه مذاهب مختلف با مصرف را بیان می کند. از جمله اولین دیدگاه های منسجم در این زمینه حاصل مطالعه هریشمن17 (1983) است که رابطه بین پیروی از مذاهب پروتستان، کاتولیک و یهود را با برخی رفتارهای مصرفی شهروندان آمریکا بررسی کرد و این رابطه را مثبت دانست. سود18 و ناسو19 (1995) نیز این رابطه را بین پیروان مذهب ژاپنی و پروتستان های امریکایی بررسی کرد و به این نتیجه رسید که رفتار مصرفی این دو گروه به طور مشخص از یکدیگر متفاوت است. مایر20 و شارپ21 (1962)، گری لی22 (1963)، گای23 (1991)، پیلی24 (1992)، گولدین25 (1992) و لهرر26 (2002) نیز این موضوع ها را بررسی کرده و به نتیجه رسیده اند که رفتار مصرفی پیروان مذاهب مختلف, متفاوت است.
اثر شدت اعتقادات مذهبی بر رفتارهای اقتصادی
برخی از بررسی ها که رابطه مذهب و رفتارهای اقتصادی را بررسی کرده اند, اثر شدت اعتقادات مذهبی بر رفتارهای اقتصادی را بررسی کرده اند. این بررسی ها در مذاهب مختلف انجام شده است. از جمله این تحقیقات و دیدگاه ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد.
کهف (1972 و 1974) پیروان مذهب را دارای هزینه های خاص خود دانسته است. تحقیقات مختلف فهیم خان (1986) از اقتصاددانان مسلمان نیز به رابطه تقوای مذهبی بر مصرف تاکید می کند. و آن در قالب یک تابع مصرف ارایه می کند. عزتی (1381) به صورت نظری و تجربی رابطه بین ایمان مذهبی را با مقدار مخارج توصیه شده در مذهب بررسی می کند و نتیجه می گیرد که این رابطه مثبت و معنی دار است. همچنین عزتی (1385) رابطه بین ایمان مذهبی و استفاده از پول برای سرمایه گذاری، سپرده با سود نزد بانک، قرض سود و پرداخت قرض الحسنه بررسی و این رابطه را معنی دار یافته است.
پژوهش های مختلفی نیز در جوامع غیر مسلمان انجام شده است. از جمله استارک27 (1972) رابطه بین اعتقادات مذهبی با درآمد و فعالیت های مذهبی را بررسی کرده و رابطه مثبت بین آن ها را تایید کرده است. ویلکس28، بارنت29 و هاول30 (1986) رابطه اندازه دین داری و عوامل تعیین کننده مصرف را بررسی و آن را تایید کرده اند یاناکن31 (1992) تلاش کرد رابطه بین پیروی از مذاهب محافظه کار، رادیکال، لیبرال و گروه های دیگر را با سطح درآمد، کمک به کلیسا و حضور در کلیسا بررسی کرد و رابطه را معنی دار یافت. هوگ32 و یانگ33 (1994) رابطه بین پیروی از گروه های لیبرال و اصول گرای مسیحی در آمریکا را با مقدار کمک به کلیسا بررسی کرد و کمک اصول گرایان را بیشتر یافت. مرکز ملی تحقیقات نظرسنجی امریکا (1986) نیز بررسی پیوسته ای را انجام داه که به نتیجه مشابهی رسیده است.
گایسو34، ساپینزا35 و زینگالز36 (2002) در یک بررسی میدانی بر روی رفتار افراد در 66 کشور جهان به این نتیجه رسیدند که به طور متوسط مذهب بر روی نگرش های مناسب برای رشد اقتصادی اثر مثبت دارد. گلاه37 و ووریس38 (1989) نیز همین مطلب را بیان کرده بودند.
سرمایه انسانی مذهبی
هرچند می توان مطالعات اشاره شده در دو قسمت قبل را نیز مطالعاتی دانست که به نوعی مذهب را در قالب سرمایه مطرح کرده اند، اما اغلب آن ها تنها به نتیجه وجود این سرمایه و بدون اشاره به ماهیت و حتی نام بردن از آن به عنوان سرمایه به موضوع پرداخته اند. با این وجود, برخی مطالعات به سرمایه ای از جنس مذهبی نزد افراد توجه کرده اند. به این مطالعات که بسیار محدود هستند اشاره می کنیم. در این مطالعات چنین استدلال شده است که از لحاظ نظری علاوه بر زمان و دارایی، عوامل دیگری نیز بر مقدار فعالیت های (اعمال و هزینه های) مذهبی موثرند. استیگلر39 و بیکر40 (1977) توضیح می دهند که تنها مقدار زمان و دارایی در اختیار فرد، در تخصیص به فعالیت های مذهبی موثر نیستند، بلکه صبغه مذهبی فرد، مانند دانش مذهبی، آشنایی با مراسم و دکترین مذهبی، ارتباط با افراد مذهبی و نظیر این ها نیز در تخصیص مقدار زمان و دارایی به فعالیت های مذهبی موثر است. این مجموعه عامل را سرمایه انسانی مذهبی می نامند. بر اساس دیدگاه سرمایه انسانی مذهبی، ممکن است با تغییر مذهب، اعمال مذهبی افراد کاهش بیابد، زیرا دانش، اعمال، سنت ها و دکترین مذهبی در مذاهب مختلف متفاوت است. از این رو افرادی که به مذهب جدید می پیوندند، از سرمایه انسانی کمتری در مذهب جدید برخوردارند. سرمایه مذهبی در طول عمر فرد و توسط والدین، دوستان، هم کیشان، آشنایان، حضور در مراسم مذهبی یا مطالعات طول عمر افزایش می یابد.
از جمله مطالعات تجربی این زمینه, توسط یاناکن (1990) انجام شده است. او تلاش کرده با استفاده از داده های منتشر شده توسط منابع مختلف که بر اساس مطالعات میدانی به دست آمده اند، اثر سرمایه انسانی مذهبی، زمان و دارایی را بر روی فعالیت های مذهبی آزمون کند. او در این مقاله تلاش می کند، الگوهای مشاهده شده از تغییر فرقه ای مذهب، ازدواج بین مذهبی، سن تغییر مذهب، ارتباط بین حضور و پرداخت کمک مالی به کلیسا، اثر آموزش (تربیت) و ازدواج داخل مذهبی بر روی مشارکت در فعالیت های مذهبی را تبیین کند. نتایج این تحقیق نشان می دهند که مباحث نظری اثر سرمایه انسانی مذهبی با شرایط یاد شده از پشتیبانی تجربی خوبی برخوردارند. از جمله نتایج کلی این تحقیق کلی این تحقیق نیز چنین است:
هنگامی که افراد به سن بلوغ می رسند و تصمیم به انجام اعمال مذهبی می گیرند، به سمت آن شاخه های مذهبی می روند که والدین آن ها پیرو آن شاخه ها بوده اند. افرادی که در این سنین تغییر مذهب می دهند، به سمت مذاهبی گرایش دارند که در محیط اجتماعی زندگی آن ها حکم بوده اند. همچنین بیشتر تغییر مذهب ها (در نمونه مورد بررسی) بین مذاهب نزدیک به هم صورت گرفته است. تغییر مذهب مانند تغییر شغل، اغلب در اوایل دوران زندگی که تلاش برای سازگاری با محیط انجام می شود، صورت گرفته است. در طول زمان با افزایش سن، منافع تغییر مذهب کاهش و هزینه های آن افزایش می یابد. در نتیجه، تغییر مذهب در سنین بالا به ندرت انجام می شود.
چون مذهب زن و شوهر به عنوان داده های مکمل عمل می کنند، ازدواج های بین مذهبی کمتر دوام داشته اند، در حالی که ازدواج های درون مذهبی دوام بیشتری داشته اند. علاوه بر این, همان نیروهایی که گرایش به مذهب والدین را ترغیب می کند، ازدواج داخل مذهبی را تقویت می کند. چنان چه در ازدواج های بین مذهبی یکی از دو زوج به مذهب همسر تغییر مذهب دهند، دوام ازدواج بیشتر می شود، زیرا منافع (و مطلوبیت های) مذهبی افزایش می یابد. (یاناکن، 1990).
در واقع می توان گفت این نظریه, سرمایه انسانی مذهبی را عامل محرک و ایجاد توسعه یا افزایش تولید نمی داند, بلکه آن را عاملی در شکل گیری رفتارهای مصرفی می داند. با این وجود نظریه اثر سرمایه انسانی مذهبی, از این جهت که علاوه بر درآمد و زمان فرد، یک عامل مذهبی را نیز وارد مباحث مصرف در نظریه های مذهبی می کند، یک پیشرفت علمی در زمینه اثر مذهب بر رفتار مصرف کننده و رفتارهای اقتصادی محسوب می شود.
2-6-2- تحقیقات انجام گرفته در داخل کشور
در پژوهش جعفری 1383 که به بررسی رابطه جهت گیری مذهبی با شیوه های مقابله انجام گرفته است مشخص شده که دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی درونی بیش از دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی بیرونی، از شیوه های مقابله ای مسئله محور استفاده کرده اند. همچنین دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی بیرونی بیش از دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی درونی از شیوه های مقابله ای هیجان محور استفاده کرده اند.
غرایی و همکاران 1385 در پژوهشی درباره ارتباط سلامت روان با جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی به این نتیجه رسیده اند که رابطه معناداری بین مذهب درونی با سلامت روان وجود دارد، ولی این ارتباط در مذهب بیرونی مشاهده نشده است. همچنین تفاوت معناداری بین دو جنس از لحاظ نوع مذهب مشاهده نشده است. درخصوص مقایسه هریک از زیرگروه های مقیاس سلامت روان با مذهب درونی نیز کلیه این مقیاس ها رابطه معناداری با مذهب درونی داشته، ولی مذهب بیرونی صرفاً با نمره های مقیاس افسردگی وخیم، ارتباط داشته است.
بهرامی و رمضانی فرانی 1382 نیز در پژوهشی درباره نقش جهت گیری مذهبی (درونی و بیرونی) بر سلامت روان و میزان افسردگی سالمندان به این نتیجه رسیده اند که همبستگی معناداری بین جهت گیری مذهبی با سلامت روان و افسردگی سالمندان وجود دارد؛ بدین معنا که هرچه نمره های جهت گیری مذهبی به جهت بیرونی افزایش می یابد، نمره های اختلال در سلامت روان و افسردگی بالا می رود و هرچه نمره ها به سمت جهت گیری مذهب درونی تمایل می یابد، نمره های اختلال در سلامت روان و افسردگی کاهش می یابد.
نوغانی و همکاران (1389) از آموزش مجموعه معارف و فرائض دینی (نماز، روزه و مناجات) و تاثیر آن در جهت تسکین افسردگی و سلامت روان بهره برده و به این نتیجه رسیده اند که 55 درصد از افرادی که در این بررسی شرکت کرده اند، پس از انجام عبادت ها احساس آرامش و سلامت روانی بهتری داشته اند.
لهسایی زاده و همکاران (1388) در پژوهشی تحت عنوان "بررسی رابطه جهت گیری مذهبی و سلامت روانی مهاجران بر اساس مدل آلپورت و راس" به این نتیجه رسیده اند که ضریب همبستگی بین جهت گیری درون دینی با سلامت روان 79/0 و برون دینی 75/0- است و یافته های پژوهش آن ها پیش فرض نظریه آلپورت در مورد رابطه بین سلامت روانی و دین داری و ارتباط آن با سلامت روانی مهاجران را تایید می کند. (پی41ن، 2013).
گردی و همکاران در پژوهشی تحت عنوان "رابطه سلامت روانی با تفکر غیرمنطقی در دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی" به این نتیجه دست یافته اند که سطح سلامت روانی آزمودنی ها با میزان تفکرات غیرمنطقی آن ها به طور کلی، و با انواع توقع تایید از دیگران، انتظار بیش از حد از خود، واکنش به ناکامی، بی مسئولیتی هیجانی، بیش دلواپسی اضطرابی، اجتناب از مشکل، و درماندگی برای تغییر معکوس و با کمال گرایی معنادار بوده است. همچنین نتایج پژوهشی نشان می دهد که حالت و میزان بالای اضطرابی که دانشجویان احساس می کنند، در موقعیت های همراه با فشار روانی بیشتر، با باورهای غیرمنطقی آن ها مرتبط است. در پژوهش دیگری که روی دانشجویان انجام شده، نشان می دهد که باورهای غیرمنطقی برای کنار آمدن با مسائل، به افزایش فشار روانی و پیامدهای منفی منجر می شود. از آنجا که دین داری تاثیر بسیاری بر بالا رفتن سلامت روان افراد دارد و باورهای غیرمنطقی هم یکی از مهم ترین عامل های پایین بودن سلامت روان است، می توان اینچنین استنباط کرد که دین داری می تواند باورهای غیرمنطقی را به طور قابل ملاحظه ای کاهش دهد. بنابراین، شناسایی عوامل تاثیرگذار بر باورهای غیرمنطقی و سلامت روان و ارتباط این دو مقوله مهم روان شناختی با یکدیگر حائز اهمیت است، زیرا سلامت روانی در قالب پدیده ای روانی ـ اجتماعی مستلزم درک و تفسیر درست از امور مرتبط بوده و هر فرهنگی هم بر اساس معیارهای خاص خود در پی سلامت روانی است. بنابراین، با مرور پیشینه پژوهشی، پژوهشی که به بررسی نسبت بین جهت گیری مذهبی، سلامت معنوی و مهارت ابراز وجود پرداخته باشد، یافت نشد، ولی پژوهش هایی در مورد نقش جهت گیری دینی (درونی و بیرونی) بر سلامت روان انجام شده است. گزارش یافته های متفاوت درباره نقش مذهب بر سلامت روان سبب شد تا تحقیق حاضر انجام گیرد.
منابع و مآخذ
– اریکسون، ریتال و همکاران، زمینه روانشناسی مترجم، محمد تقی براهنی.
– افروز، احمد (1371). بررسی رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با سازگاری اجتماعی دانش آموزان شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
– آذر، عادل، ومنصور مومنی (1385). آمار وکاربرد آن؛ ج 2، تهران, انتشارات سمت.
– بهرامی احسان (1389). رابطه بین جهت گیری مذهبی، اضطراب و حرمت خود. مجله روانشناسی، سال ششم، شماره 24.
– بهرامی احسان، تنهایی فرد (1389). رابطه بین ابعاد جهت گیری مذهبی با سلامت روانی و اختلال های روانشناختی. روانشناسان. ایرانی،؛ سال دوم، شماره 5، صفحات 35 تا 42.
– بیابانگرد اسماعیل (1373). روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان تهران.
– پرویز عسگری و همکاران (1389). "تاثیر آموزش شیوه های تربیتی سیره عملی پیامبر اکرم (ص) بر تفکر دینداری، اعتقادات و باورهای مذهبی و سلامت روان دانش آموزان دوره متوسطه) دانش و پژوهش در روانش شناسی کاربردی، ش 40 (11)، ص 16.
– جان بزرگی (1388). بررسی اثر بخشی روان درمانگری کوتاه مدت با و بدون جهت گیری مذهبی بر مهار اضطراب و تنیدگی. پایان نامه دکتری،. تهران، دانشگاه تربیت مدرس.
– جلیلیان، "تاثیر آموزش فرهنگ دینداری بر میزان افسردگی" فصلنامه حیات، سال دهم، ش 23، 1380، ص 56-49.
– جیمز ویلیام (1367). دین و روان، ترجمه مهدی قائمی، ج 2، قم: نشر دارالفکر
– خوانین زاده، اژه ای، مظاهری (1387). مقایسه سبک دلبستگی دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی. مجله روانشناسی، سال نهم، شماره 3.
– رمضانی، ولی ا (1388). بررسی رابطه جهت گیری دینی (درونی و برونی) با سلامت روان مردان و زنان 25 تا 55 ساله زرتشتی، مسیحی و مسلمان در شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه تربیت معلم.
– سرمد، مرتضی و دیگران (1388). "روش های پژوهش در علوم رفتاری"، تهران، نشر آگاه.
– سیف نراقی، مریم، نادری، عزت الله (1375)، روش های تحقیق و چگونگی ارزیابی آن در علوم انسانی، تهران انتشارات ارسباران.
ـ صانعی، (1382). اندازه گیری اعتقادات و نگرش مذهبی دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
– صفورایی و پاریزی (1386). "بررسی ارتباط سلامت روان با مذهب درونی و بیرونی در شهر کاشان"، فصلنامه علمی- پژوهشی روانشاسی دانشگاه تبریز، سال سوم، شماره دهم، ص 65-88.
ـ عقیقی بخشایشی (1357). رابطه التزام عملی به اعتقادات مذهبی با سلامت روانی و هویت یابی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان، مقاله ارائه شده در همایش ملی روان شناسی و کاربرد آن در جامعه.
– قربان حسینی (1368). روان شناسی دین، یک روی آورد علمی چند تباری، فصلنامه قبسات، سال. سوم، شماره 2 و 3.
ـ کرمی و همکاران، "رابطه بین ابعاد مختلف دینداری و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه اصفهان"، پژوهش های تربیتی و روان شناختی، ش 2، سال دوم، 1385، صفحه 1-22.
– گنجی و محمودیان (1382). تاثیر ارایه خدمات مددکاری در کاهش نیازهای بهداشتی، درمانی سالمندان، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین، دوره 7، شماره 4؛ صفحه 56 تا صفحه 61.
– نوری،نجیب الله؛ جان بزرگی،مسعود (1392). رابطه ی خوش بینی از دیدگاه اسلام با افکار اضطرابی و افکار فراشناختی نگرانی (فرانگرانی)، مجله: روانشناسی و دین" سال ششم – شماره 24 [علمی-پژوهشی] (19 صفحه – از 66 تا 84)
-فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران (1389). جستاری در سلامت معنوی، تهران، چاپ اول.. مطهری، مرتضی. یادداشت ها، تهران، صدرا، جلد 2 ص 11.
-قریشی راد،فخرالسادات (1392). بررسی ویژگی های روانسنجی، مجله: روانشناسی بالینی" شماره 20 [علمی-پژوهشی/ISC] (14 صفحه – از 85 تا 98).
قریشی راد، (1381). "بررسی ساخت شخصیت در جهت گیری مذهبی دانشجویان"، مجله روان شناسی، ش 14، صفحه 185-204.
-لهسایی زاده،عبدالعلی؛ آذرگون،زهره؛ مرادی،گلمراد(1385). بررسی جهت گیری مذهبی و سلامت روانی مهاجران بر اساس مدل آلپورت وراس: نمونه مورد مطالعه قصر شیرین، مجله: علوم اجتماعی (دانشگاه فردوسی مشهد)" شماره 8 [علمی-پژوهشی] (21 صفحه – از 149 تا 169)
مژگان عباسی، اعظم گیوری، حمید حقانی، مرحمت فراهانی نیا(1384). سلامت معنوی دانشجویان پرستاری و دیثدگاه آنان در مورد معنویت و مراقبت معنوی از بیماران، فصلنامه پرستاری ایران، دوره هیجدیم شماره 44.
-Allport G, editor)2010(. The person in psychology. Boston, Beacon Press,.
-Berammer LM, Abrego P, Shostrom EL, editors )2013( . Therapeutic counseling and psychotherapy.6th edition.PrenticeHall.
– Wulff DM, editor)1997(. Psychology of religion.2nd edition, John Wiley & Sons Inc.
-Donahue, M.J. (1985); Intrinsic and Extrinsic religiousness: Peview and meta analysis. Journal of psychology and social psychology, 48.
-Sharf, R. S (1996); Theories of psychotherapy and counseling: Concepts and cases; Brooks/col. Pob.
-Schaefer CA, Gorsuch RL )2012(. Psychological adjustment and religiousness. Journal for the Scientific Study of Religion;3(4):448-61.
-Levin JS, editor)2011(. Religion in aging and health.Theoretical foundations and methodological frontiers.ASAGE, Pub.Inc;
-Neelman J, Halpern D, Leon D, Lewis G )2012(. Tolerance of suicide, religion and suicide rates: an ecological andindividual study in western countries. Psychol Med;27(5):165-71.
-Payne IR, Bergin AE, Bielmea KA, Jenkins PH)2013(. Review of religion and mental health: prevention and theenhancement of psychosocial functioning. Prevention in Human Service 9:11-40.
-Wulff DM, editor.)2011(. Psychology of religion.2nd edition, John Wiley & Sons Inc.
1 Neelman
2. Weber
3. Tawney
4. Samuelsson
5. Delacroix
6. Tolisson
7. Ropper
8. Allen
9. McCleary
10. Glah
11. Vorhies
12. Heath
13. Waters
14. Watson
15. NissBet
16. Paldam
17. Hirschman
18. Soood
19. Nasu
20. Maayer
21. Sharp
22. Garryly
23. Gay
24. Pyle
25. Goldin
26. Lehrer
27. Stark
28. Wilkes
29. Burnett
30. Howell
31. Iannaccone
32. Hoge
33. Yong
34. Gaiso
35. Sapienza
36. Zingales
37. Glah
38. Vorhies
39. Stigler
40. Becker
41 Payne
—————
————————————————————
—————
————————————————————