تارا فایل

پیشینه تحقیق و مبانی نظری خانواده


خانواده:
تعریف خانواده
خانواده در لغت به معنی خاندان، دودمان و اهل خانه است و طبق تعریف قانون مدنی ایران، خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است و عبارت است از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستی آنها،که باهم زندگی میکنند و تحت ریاست شوهر و پدر هستند (آقابیگلوئی و همکاران،1380). خانواده در مفهوم اختصاصی آن یک گروه اجتماعی است که در آن به روابط جنسی زن و مرد مشروعیت داده میشود، تولید مثل به شیوه مشروع امکان پذیر می گردد. در مقابل جامعه از نظر مراقبت و رشد فرزندان مسئول است.گونه های خاص مستحکمی از احساسات و عواطف ایجاد و تقویت می گردد و بالاخره اینکه یک واحد اقتصادی و حداقل مصرفی است (محسنی،1375).
به طور کلی در فرهنگ های مختلف نظرات درباره اینکه یک خانواده چیست و ساختار آن باید چگونه باشد متفاوت بوده و همواره در تغییر است. ایالات متحده خانواده را به صورت:"گروهی متشکل از دو یا چند نفر که از طریق تولد، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مرتبط شده و در یک منزل باهم زندگی می کنند" تعریف کرده است.گلدنبرگ1(1993)، بحث راجع به خانواده ها را فراتر از این دانسته و نوشته است که خانواده ها از حیث سازمانی، سیستم های عاطفی پیچیده ای هستند که سه یا حتی امروزه چهار نسل را در بر می گیرند و وجه ممیزه آن با سایر نظامهای اجتماعی در عاطفه، وفاداری و استمرار عضویت آن است (بهاری، 1379).
سالوادور مینوچین(1974)که پیشگام خانواده درمانی ساختی است خانواده را مکمل جامعه می داند و ابراز می دارد که خانواده سیستمی است که عملکرد آن از طریق الگوهای مراوده ای صورت میگیرد، او عقیده دارد که ارگانیسم خانواده بیش از پویائی های زیستی _ روانی یکایک اعضایش است. در دیدگاه سیستمی، خانواده موجودی است که اعضا و اجزاء آن باهم تغیییر می کنند و به هنگام انحراف، برای حفظ تعادل خود فعال می شوند. طبق این تعریف اولا رفتار اعضا خانواده تابعی از رفتار سایر اعضا خانواده است و در ثانی خانواده هم مانند هر سیستمی متمایل به حفظ تعادل است، در این تعریف بر تعامل متقابل اعضا تاکید شده است (بهاری،1379).

گونه های خانواده
از مدتها قبل جامعه شناسان و طی نیم قرن اخیر روانشناسان به تقسیم بندی و توصیف خانواده ها علاقمند بوده اند. خانواده را می توان از ابعاد گوناگون مورد مطالعه قرار داد. از نظر کاربردى که در دانش هاى مختلف دارد، خانواده را به دو صورت "زیستی" (گروه متشکل از پدر و مادر و فرزندان) و "آماری" (افرادى که با هم در زیر یک سقف زندگى مى کنند و دور یک سفره غذا مى خورند و اقتصاد مشترک دارند) تقسیم مى کنند.
خانواده از دیدگاه کارکردى که برعهده دارد به دو شکل "جهت یابی" (خانواده اى که کودک در آن به دنیا مى آید و بزرگ مى شود و گرایش ها و سوءگیرى هاى خود را از آن کسب مى کند) و "فرزندزائی" (خانواده اى که زن و شوهر و فرزندان آنان تشکیل مى شود و کارکرد اصلى آن تولیدمثل است) تقسیم مى گردد. از نظر شیوه معیشت و نحوه زندگی، خانواده به سه شکل شهری، روستائی و عشایری تقسیم مى شود که در عین وجود تشابهات فراوان بین اشکال متفاوت خانواده در این سه قلمرو، از دیدگاه هاى مختلف تمایزهائى نیز میان آنها وجود دارد.
از نظر ساخت خانواده و روابط افراد در درون آن، انواع چهارگانه ی زیر قابل تشخیص است:
۱. خانواده هسته اى2 خانواده هسته ای یا خانواده زن و شوهرى، خانواده اى است مرکب از یک زن و یک مرد با تعدادى فرزندان ازدواج نکرده. در خانواده هسته اى حداکثر دو نسل وجود دارد و از نظر قدرت تصمیم گیرى ممکن است مستقل، نیمه مستقل و وابسته به شبکه خویشاوندى و خانواده گسترده باشد.
۲. خانواده گسترده3: خانواده گسترده یا خانواده توسعه یافته، خانواده اى است که از یک زن و مرد اصلی، فرزندان ازدواج کرده و نکرده آنان، همسر و کودکان فرزندان ازدواج کرده و خویشاوندان و وابستگان دیگر تشکیل مى شود. خانواده گسترده معمولاً شامل دو یا چند هسته زناشوئى است و در آن بیش از دو نسل زندگى مى کنند. خانواده گسترده انواع زیادى دارد که نمونه رایج آن در ایران "خانواده پدرى توسعه یافته" است.
۳. خانواده با محلقات: گونه اى از خانواده هسته اى است که یک یا چند نفر از خویشاوندان زن یا شوهر با اعضاى آن زندگى مى کنند. از نظر اقتدار داخل خانواده و اداره امور آن، اعضاى خانواده تابع خانواده اصلى (هسته ای) و رئیس آن هستند و همین نکته است که تمایز آن را با خانواده گسترده نشان مى دهد.
۴. خانواده ناقص: خانواده اى است که بنا به دلایلی، یکى از عناصر اصلى و ارکان خانواده (مرد، زن و کودک) را نداشته باشد. از خانواده هاى ناقص مى توان به "خانواده نخستین" (زن و شوهرى جوان نوپیوند و بدون فرزند)، "خانواده سومین'"(خانواده زن و شوهر سالخورده که فرزند آنها پس از ازدواج خانواده را ترک کرده اند)، "خانواده بى فرزند" (خانواده اى که به علت عقیم بودن مرد و نازائى زن فرزندى ندارد) و "خانواده گسسته" یا از هم گسیخته (خانواده اى که به علت مرگ یکى از زوجین یا طلاق یا ترک و یا طرد خانواده و مهاجرت و غیره، زن یا شوهر را نداشته باشد) اشاره کرد (محسنی،1375).
4-2 کارکردهای خانواده
خانواده کارکردهای عمومی در سطح جهانی دارد و بقای خود را از طریق کارکردهای خود حفظ می کند. روابط جنسی، تولید مثل، پرورش فرزند، اجتماعی شدن، تولید، توزیع کالاها و خدمات، تعیین هویت فرد، دوستی، عشق و محبت از عمده ترین کارکردها و نقشهای خانواده است. در هر یک از جوامع، افزون بر قبول کلیت کارکردها به یک یا چند نقش اهمیت بیشتری داده شده است. مثلا در جوامع کشاورزی تولید نسل و مشارکت اقتصادی مورد توجه اساسی بوده است. در حالیکه در جامعه جدید خانواده کمتر نقش های پیشین خود را حفظ نموده است (آزاد ارمکی،1377) .در چند دهه پیش هفت کارکرد برای خانواده در نظر گرفته شده:1.تولید کالای اقتصادی و خدماتی 2.تعیین پایگاه اجتماعی برای فرزندان 3.آموزش فرزندان 4.آموزش مذهب به فرزند 5.تولید نسل 6.حمایت 7.عطوفت،محبت و روابط اجتماعی خانواده.
خانواده‏ای که از عهده وظایفی‏ که دارد به خوبی برمی‏آید، نتایج مثبت و موثری از خود بر جای می‏گذارد. این نقش خانواده موجب ارتقای سطح افراد و جامعه در زمینه‏های گوناگونی چون بهداشت، تعلیم و تربیت، اقتصاد، فرهنگ و امثال آن می‏شود. در کنار وظایف‏ مستمر، وقوع شرایط خاص و گاه بحرانی، برای خانواده‏ها این امکان را فراهم می‏کند که با ایفای نقش حساس خود، اعضایش را از آسیب دیدگی بیش‏تر محافظت کند. این نقش‏ در بهداشت روانی با عنوان پیشگیری‏های ثانوی و ثالث‏ نامیده می‏شود. انجام وظایف مستمر خانواده‏ها موجب‏ پیشگیری نوع اول می‏شود؛ یعنی سلامت جسمی، روانی، تربیتی وسایر موارد را تامین می‏کند. مهم‏ترین‏ این حیطه های کارکردی عبارتند از:کارکرد زیستی،کارکرد روانی،کارکرد تربیتی،کارکرد فرهنگی،کارکرد اجتماعی و کارکرد اقتصادی.
ارنست برجس مهمترین کارکرد خانواده امروزی را پرورش و حفظ شخصیت اعضای آن می داند. به عقیده او خانواده به منزله یک واحد شخصیتهای متعادل است که مهمترین وظیفه آن تشدید محبت بین زن و شوهر و پرورش شخصیت فرزندان است. در صورت فقدان فرزند، ایجاد محبت بین زن و شوهر و تقویت مبانی آن از مهمترین وظایف است. بنابراین هرگاه محبت بین زن و شوهر رو به ضعف نهاد، انتظارات از نقشهای متقابل از بین می رود و خانواده دیگر دارای نظام نخواهد بود. به اعتقاد گلدنبرگ(1993) برای درک جامع رشد و تکوین خانواده و کارایی فعلی می باید شبکه های خویشاوندی،تجارب روند اجتماعی سازی، سبک ارتباط، الگوهای تعاملی شاخص مردانه- زنانه، نقش خانواده اصلی و آرایشهای رفتاری و نگرشی را به لحاظ تشابه فرهنگی به هم مرتبط اند را در نظر گرفت. در دید سیستمی، ارگانیسم خانواده،کارایی خانوادگی را در درون منظومه خانواده از طریق منظومه های خود تحقق می بخشد. این زیزمنظومه ها که با تشکیل خانواده از طریق ازدواج طی تکامل خانواده شکل می گیرند عبارتند از:1.زیر منظومه ی زن و شوهری 2.زیرمنظومه والدینی 3.زیرمنظومه فرزندان (آقابخشی،1378).
خانواده عملکردی و بدعملکردی:
عملکرد عبارتست از اینکه تا چه اندازه الگوهای خانواده در کسب هدف‏های آن موثر و سودمند واقع شده‏اند. بدعملکردی به الگوهای خانوادگی غیر سودمند و تعاملات همراه با استرس و رفتارهای مرضی اشاره دارد. قضاوت در مورد الگوهای کارآمد(یا ناکارآمد)بستگی به درک بهنجاری، سلامت و همینطور ملاحظات اجتماعی-فرهنگی دارد. خانواده به عنوان یک سیستم زنده به مبادله اطلاعات و انرژی با محیط خارج می‏پردازد. نوسان‏ها، خواه بیرونی یا درونی، طبعا واکنش‏هایی به دنبال دارند که سیستم را به حالت پایدار قبلی خود باز می‏گردانند. اما وقتی این نوسان‏ها شدت یابند، ممکن است موجب بروز بحران در خانواده شوند که این تغییر و تحول منجر به پیدایش سطوح متفاوتی از کارکرد می‏گردد و بدین‏ترتیب امکان مقابله را فراهم می‏آورد (ازاد ارمکی،1377).
در تعریف عملکرد خانواده، چندین مشکل وجود دارد؛ پیچیدگی ناشی از نحوه تاثیر و تعامل این عوامل درونی و بیرونی در شکل‏گیری ماهیت و مفهوم خانواده در هر فرهنگ، تعریف"عملکرد مناسب" یا "عملکرد نامناسب"را مشکل می‏سازد. مسئله دیگر تعریف مفاهیم بهنجاری یا نابهنجاری است. همواره در تعریف سلامت یا بهنجاری، این خطر وجود دارد که با انتخاب یک سیستم ارزشی به عنوان معیار سلامت، آن معیار برای جمعیتی با سیستم ارزشی دیگر بکار برده شود و از طرف دیگر آنچه کار را باز هم مشکل‏تر می‏سازد. ماهیت چند بعدی بشر است، چرا که انتخاب معیاری که بتواند تمام جوانب روانی یا فیزیکی فرد را دربر بگیرد، بسیار دشوار است و در نهایت وجود الگوهای‏مختلف نظری که هر یک به ارزیابی کیفیت‏های مختلفی از عملکرد خانواده می‏پردازد، سبب شده که کارآمدی و ناکارآمدی از دیدگاه هر یک مفهوم خاصی داشته باشد. اگرچه نهایتا ممکن است همه آنها به یک نتیجه برسند، اما سازه‏های متعددی که از دید هر یک مورد توجه قرار گرفته، کار تعریف و ارزیابی کارکرد خانواده‏ها را دچار پیچیدگی و در عین‏حال تنوع نموده است. لذا برای درک مفهوم کارکرد خانواده نیاز به ارائه تعاریفی از خانواده‏های کارآمد و ناکارآمد می‏باشد. در الگوی ساختاری ، خانواده دارای کارکرد سالم را اینگونه تعریف کرده‏اند:" خانواده‏ای که در آن بین اعضا مکملیت وجود دارد، از ویژگی‏های دیگر این خانواده، برون‏سازی متقابل اعضا با نیازهای یکدیگر، مرزهای روشن و منعطف، قدرت حل تعارض و ایجاد تغییر مناسب با چرخه حیات خانوده است"(ازاد ارمکی،1377).
لذا براساس تعریف مینوچین خانواده ناکارآمد، خانواده‏ای است که در مواجهه با موقعیت‏های استرس‏زا به جای منعطف ساختن الگوهای انتقالی و کاهش مرزها، انعطاف ناپذیری و مرزها را افزایش می‏دهد و مانع کشف راه‏حل‏های جدید برای برخورد با شرایط استرس‏زای جدید می‏شود و در مقابل، خانواده بهنجار در مقابله با استرس‏های گریزناپذیر زندگی، ضمن حفظ انسجام خانواده، قادر است به منظور تجدید ساختار خود، انعطاف‏پذیری لازم را نشان دهد. در تحقیقاتی که مینوچین با خانواده‏ها انجام داده است، پنج نوع ساختار ناکارآمد تشخیص داده شد:1. خانواده‏های درهم تنیده 2. خانواده‏های از هم گسیخته 3 . خانواده‏هایی با مردان حاشیه‏ای 4. خانواده‏هایی با والدین غیر درگیر 5. خانواده‏هایی با والدین کم سن.
در این خانواده‏ها، ساختار اجتماعی به عنوان یک استرس آشکارساز عمل می‏کرد و پاسخهای نامناسب به استرس و دیگر اجزای معادله ناکارآمدی، نقش اساسی در بروز بیماریهای روان-تنی داشت. انعطاف‏ناپذیری یکی از مشکلات مشترک این خانواده‏ها بود. در چنین خانواده‏ای، پاسخ به یک استرس بصورت قالبی و نامناسب صورت می‏گیرد و خانواده در به‏کارگیری الگوهای قبلی برای مواجهه با موفقیت‏ها و شرایط جدید پافشاری می‏کند. در رویکرد استراتژیک فرض می‏شود که خانواده‏های بهنجار منعطف‏تر از خانواده‏های بالینی هستند، یعنی راهبردهایی که برای حل مسائل درنظر می‏گیرند، تنوع بیشتری دارد (پیکرستان،1380).
هیلی، خانواده بدعملکردی را چنین توصیف می‏کند: "خانواده‏ای که قادر به تامین نیازهای تکاملی اعضا و مقابله با فشارهایی مثل تغییرات ناشی از مراحل تکاملی خانواده، که مستلزم قبول یا از دست دادن عضو باشد، نیست. مرزهای بین اعضا نامشخص است و لذا حمایت و همکاری رخ نمی‏دهد. غالبا عامل تعادل خانواده، شخصی است که نشانه مرضی را بروز می‏دهد. در این الگو خانواده‏های کارآمد سلسله مراتب سازمانی صریح‏تری تحت مسوولیت والدین دارند (اقابخشی،1378).
عده دیگری از صاحبنظران، اهمیت ویژه‏ای برای مهارت‏های حل مساله و ارتباطی در خانواده، قائل شده‏اند. به ویژه زمانی که ارتباطات بین والدین و نوجوانان، تعارض‏آمیز باشد. الگوی مک‏مستر از کارکرد خانواده ، یک الگوی سیستمی با جهت‏گیری بالینی است که خصوصیات ساختاری و سازمانی گروه خانواده و الگوهای تبادلی همه موجود میان اعضای خانواده را معین می‏کند. بر طبق این الگو شش بعد مهم در کارکرد خانواده وجود دارد که هر بعد بر روی پیوستاری از کارآیی تا ناکارآیی اندازه‏گیری می‏شود. هدف درمان در این الگو آن است که خانواده از یک دامنه ناکارا به سوی کارآمدی حرکت نماید. این شش بعد عبارتند از:حل مساله، ارتباط، نقش‏ها، آمیختگی عاطفی ، پاسخ‏دهی عاطفی(آمیختگی در پاسخدهی)، کنترل رفتار. (اقابخشی،1378).

2-7 تحقیقات انجام شده داخلی و خارجی

تحقیقات در داخل کشور:
احمدی همچنین در سال 1391 تحقیقی دیگری با عنوان عملکرد خانواده های دارای فرزند معلول انجام داد.هدف از این تحقیق شناخت ویژگی‏ها و عملکرد خانواده‎های دارای فرزند معلول بود تا نقش فرزند معلول در نظام خانواده شناخته شود. پژوهش به روش توصیفی و مقایسه ای انجام شد. جامعه آماری خانواده‎های کارکنان سپاه دارای فرزند معلول و ساکن در شهر تهران بودند. 100 نفر از خانواده‎های دارای فرزند معلول به عنوان گروه نمونه و 100 نفر از خانواده‎های فاقد فرزند معلول به عنوان گروه شاهد به شیوه نمونه‎گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع‏آوری اطلاعات مقیاس سنجش خانواده مورد استفاده قرار گرفت. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده‏ها از آزمون t گروه‏های مستقل (مقایسه میانگین‏ها) استفاده شد. یافته ها نشان داد خانواده‎های دارای فرزند معلول در تمامی ابعاد عملکردی ضعیف‏تر از خانواده‎های فاقد فرزند معلول هستند و این تفاوت در ابعاد نقش‏ها، کنترل رفتار و آزمایش عاطفی معنادار است. از سویی دیگر ملاحظه شد که 88 درصد از فرزندان معلول فاقد فعالیت اجتماعی بوده و 47 درصد از داشتن دوستان صمیمی محروم هستند. نتیجه گیری بر این بود که خانواده‎های دارای فرزند معلول نیاز به حمایت و بازسازی دارند تا بتوانند عملکردی طبیعی داشته و مانع از بروز آسیب‏ها در عملکرد فردی، خانوادگی و اجتماعی در سایر اعضای خانواده بشوند.

احمدی (1390) در تحقیقی با عنوان مشکلات خانواده های دارای فرزند معلول، مطالعه ای بر روی 200 نفر در دو گروه خانواده های کارکنان دارای فرزند معلول و خانواده های فاقد فرزند معلول به عنوان گروه شاهد انجام داد. نتایج نشان داد از نظر عملکرد درون خانواده، تفاوت میان خانواده های فرزند دارای معلولیت با گروه شاهد معنی دار و به بیان دیگر عملکرد در خانواده گروه شاهد بهتر از گروه دارای فرزند معلول بود. از نظر وضعیت سازگاری بین دو گروه در نمره کل و مقیاس های فرعی تفاوت معنی داری وجود داشت. خانواده های دارای فرزند معلول از لحاظ عملکردی و سازگاری نسبت به خانواده های فاقد فرزند معلول دچار ضعف و نارسایی هستند. بنابراین این خانواده ها به خدمات آموزشی، مشاوره ای و حمایت های مالی و روانی نیاز دارند.
در سال 1390 ساعی پور تحقیقی با عنوان "بررسی نظرات معلولین و خانواده های آنان در خصوص معلولیت در شهرهای قزوین و کرج" بر روی150 معلول و خانواده آنها از کانون معلولین، مدارس استثنایی و بنیاد جانبازان کرج و قزوین، که بطور تصادفی انتخاب شده بودند انجام داد. یافته هادر این بررسی نشان داد معلولین ناشنوا و خانواده هایشان نسبت به سایر معلولین نظر مثبت تری به معلولیت دارند. با افزایش تعداد افراد خانواده، نظر معلول بطور معنی داری نسبت به معلولیت منفی تر می شود (ضمن اینکه رابطه نظر معلول با جنس او و علت معلولیت و تحصیلات عالی والدین معنی دار نیست.

در مطالعه ای که سعید قاسمی و همکاران در سال 1390 با عنوان همبستگی و انطباق پذیری خانواده های دارای فرزند معلول بر اساس الگوی حلقوی پیچیده شهر تهران بر روی 200 والد داری کودک کم توان هوشی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی انجام داده است نتایج نشان داد: نمرات پیوستگی و انطباق پذیری ایده آل والدین نسبت به پیوستگی و انطباق پذیری درک شده بالاتر بود. پدران در بعد انطباق پذیری درک شده و ایده آل و مادران در بعد پیوستگی درک شده و ایده آل نمرات بالاتری را کسب کردند. تفاوت میانگین نمرات پیوستگی و انطباق پذیری درک شده و ایده آل در والدین از لحاظ آماری معنا دار نبود. در میان سه دسته کلی ساختار و عملکرد خانواده، متعادل، حد وسط و نامتعادل، اکثریت والدین ساختار خانوادگی خود را حد وسط درک کردند و تعداد بیشتری از مادران نسبت به پدران ساختار خانوادگی خود را بصورت نامتعادل درک کردند. نتیجه گیری کلی این که با وجود قرار داشتن این خانواده ها در ساختار متعادل، والدین فرزند دارای معلولیت تمایل به پیوند عاطفی و انطباق پذیری بالاتری دارند.
افروشه (1389) با تحقیقی تحت عنوان بررسی تاثیر خدمات مراکز درمان و توانبخشی اختلالات نافذ رشد (اوتیسم ) تحت نظر سازمان بهزیستی بر کیفیت زندگی مادران دارای کودک اوتیستیک ( در خود مانده ) نتیجه گرفت، مادران دارای فرزند اوتیسم از کیفیت زندگی پایینی برخوردارند و کیفیت زندگی مادران دارای فرزند اوتیستیک استفاده کننده از خدمات توانبخشی به طور معناداری بیشتر از مادران فرزند اوتیستیکی است که از خدمات مراکز توانبخشی استفاده نمی کنند.
علی آبادی در سال1389 تحقیقی با هدف مطالعه تعیین میزان و نحوه پیروی والدین کودکان دارای معلولیت شهر بیرجند از برنامه های توانبخشی و موانع پیروی از درمان از دیدگاه والدین انجام داد. در این مطالعه مقطعی-توصیفی تحلیلی، میزان و نحوه پیروی والدین کودکان معلول 12 ساله و کوچکترمراجعه کننده به مراکز توانبخشی سرپایی شهر بیرجند از برنامه های توانبخشی و موانع پیروی از درمان در 5 حیطه تداوم دوره درمان، حضور مرتب در جلسات درمان، انجام تمرینات توانبخشی در منزل، تهیه وسایل توانبخشی و تهیه و مطالعه مواد آموزشی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه آماری در تعیین میزان پیروی از تدوام درمان شامل 178 نفر و نمونه آماری در تعیین میزان پیروی از سایر حیطه ها و موانع پیروی شامل 92 نفر بود.
یافته ها در این تحقیق نشان داد میزان پیروی از تداوم دوره درمان، 60/5% بود. میزان پیروی از حضور مرتب در جلسات درمان، انجام تمرینات درمانی در منزل، تهیه وسایل توانبخشی و تهیه مواد آموزشی به ترتیب 77 ، %70 ،%47/8% و 72/7% بود. بین نوع خدمت توانبخشی و پیروی از تداوم دوره درمان ارتباط آماری معناداری وجود داشت. بین سطح تحصیلات والدین و پیروی از تهیه وسایل توانبخشی ارتباط آماری معناداری وجود داشت.مهمترین موانع حضور مرتب در جلسات درمان با در نظر گرفتن شدت هر یک از موانع و فراوانی مواجهه با هر یک از آنها در طیف نمره 0 -460 به ترتیب، "هزینه زیاد خدمات توانبخشی"(113/95)،" دشواری حمل کودک به مراکز توانبخشی"(81/84)، "فاصله زیاد خانه مراجعان تا مراکز توانبخشی"(81/78)، "شرایط بد آب و هوایی در فصولی از سال"(77/9) و "فرصت کافی نداشتن"(71/94) بودند؛ مهمترین موانع انجام تمرینات درمانی در طیف نمره 0-300 به ترتیب،"لجبازی و امتناع کودک از انجام تمرینات"(125/05)،"کودک تمرینات را دوست نداشته و والدین نمی خواهند اذیت شود"(89/91)،" خستگی مراقب در طول روز"(84/97)،"تنها بودن مراقب اصلی و نبودن کسی برای کمک در انجام تمرینات"(60/03)،" نداشتن وسایل انجام تمرینات درمنزل"(55) و "فراموش کردن انجام تمرینات"(46) بودند؛ مهمترین مانع تهیه وسایل توانبخشی در طیف نمره 0-305 "قیمت بالای وسایل توانبخشی" (65/86)بود؛ مهمترین مانع تهیه مواد آموزشی در طیف نمره 0-110 "پیدانکردن مواد آموزشی"(20) بود و نهایتاً مهمترین مانع مطالعه مواد آموزشی" نداشتن فرصت کافی برای مطالعه آنها"(14) بود. بین تعداد موانع انجام تمرینات توانبخشی در منزل و پیروی از توصیه انجام تمرینات در منزل ارتباط آماری معناداری وجود داشت.
نتایج این پژوهش نشان داد میزان پیروی از توصیه تداوم دوره درمان تا انتها، کمتراز پیروی از سایر توصیه ها و میزان پیروی از توصیه تهیه وسایل توانبخشی، بیشتر از پیروی از سایر توصیه های توانبخشی است. همچنین نتایج نشان داد احتمال تکمیل دوره درمان فیزیوتراپی بیشتر از سایر دوره های توانبخشی است و از بین عوامل دموگرافیک تنها بین سطح تحصیلات بالاتر والدین و پیروی از تهیه وسایل توانبخشی ارتباط آماری معنادار وجود دارد. والدین کودکان معلول بدلیل مواجهه با موانع مختلف بویژه هزینه بالای خدمات توانبخشی، لجبازی و امتناع کودک از انجام تمرینات، قیمت بالای وسایل توانبخشی، پیدانکردن مواد آموزشی و نداشتن فرصت کافی برای مطالعه مواد آموزشی توصیه شده، امکان پیروی کامل ازبرنامه های توانبخشی کودکانشان را ندارند. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش به نظر می رسد مسئولان سازمان بهزیستی ومراکز توانبخشی می بایست برای رفع موانع پیروی والدین کودکان معلول از درمانهای توانبخشی و ارائه راهکارهایی جهت افزایش میزان پیروی از درمان و پیشرفت درمانی بیشتر تلاش نمایند. برنامه های توانبخشی نیز بایستی با همکاری والدین ومتناسب با شرایط سنی و علایق هر کودک طراحی گردند تا حداکثرنتیجه مطلوب حاصل گردد.
شکور (1388) در یک مطالعه پدیدار شناسی با عنوان تجارب خانواده های دارای کودک معلول نشان میدهد وجود کودک دارای معلولیت منجر به مشکلات روحی روانی و تغییرات وسیعی در کلیه ابعاد زندگی تمام اعضا خانواده میشود و بر تعاملاتشان اثر میگذارد. اعضا خانواده جهت تطابق خود و سازگاری و یا برگشتن به زندگی عادی راههای متفاوتی را در پیش میگیرند و با وجود مشکلات روحی روانی و تعارضاتی که پیدا میکنند به عنوان یک کودک ضعیف با ناتوانی ها های خاص خود و متعلق به آن درصدد حمایت از او بر می آیند. مشکلات روانی ، اجتماعی و اقتصادی که خانواده در حین سازگاری با بچه دارای معلولیت تجربه میکنند میتواند منجر به تعارضاتی در خانواده شود و ممکن است منجر به تغییراتی در نقشهای افراد و عملکرد آنها در خانواده شود.
به منظور بررسی شیوه سازگاری و تطابق پدر و مادر دارای کودک سندروم دان ( دامروش،1982 به نقل از ایلالی) تحقیقی در مریلند بر روی 25 خانواده این بیماران انجام داد. محقق، والدین کودکان شیر خوار تا سن بلوغ را مورد بررسی قرار داد. او از پرسشنامه سازگاری والدین و غمگینی مزمن برای بررسی استفاده کرد. در این تحقیق تفاوت شیوه سازگاری پدر و مادر به وضوح نشان داده شده است. پدران 83 درصد تطابق با ثبات داشتند. و مادران 68 درصد دچار بحران های روانی بودند. و میزان بالایی از افسردگی مزمن داشتند.1 درصد رفتارهای سازگاری پدر و مادر با یکدیگر تفاوت داشت. مادران سطح بالایی از احساس تحمل ، بار سنگین فشار، گرفتگی، پریشانی مطرح کردند. نگرانی از آینده، اضطراب و ترس برای چیزهایی که افراد دیگر در باره آنها می گویندو احساس حسادت و تنفر نسبت به مادران کودکان سالم داشتند.
پرمقیاس طی تحقیقی با عنوان بررسی عوامل موثر بر نگرش مادران دارای فرزند کم توان هوشی نسبت به شیوهای نگهداری فرزندان کم توان هوشی در خانواده و موسسه شبانه روزی بر اساس آزمون خی دو در سطح معنی داری 01/0p< نشان داد که اکثریت مادران: 1- از اینکه فرزند معلول در کنار خانواده باشد احساس راحتی و آرامش میکنند. 2- از اینکه فرزند معلول خود را به موسسه بسپارند احساس گناه میکنند. 3- حضور فرزند معلول ذهنی را در خانواده موجب گرمی روابط بین اعضای خانواده میدانند. 4- میزان دریافتی کمک هزینه نگهداری فرزند کم توان هوشی در خانواده را کافی نمی دانند. 5- اصلا بچه دار نشدن را به داشتن فرزند کم توان هوشی ترجیح میدهند. همچنین یافته های تحقیق بر اساس آزمون تحلیل واریانس نشان میدهد: بین میزان و چگونگی حمایت و نوع آن با شیوه نگهداری فرزند کم توان هوشی در خانواده در سطح 05/0 p < رابطه معنی دار وجود دارد. نتایج بدست آمده از آزمون خی دو نشان میدهد که بین سن فرزند دارای معلولیت (بالای 15 سال و زیر 15 سال) و نوع نگرش مادران در شیوه نگهداری در سطح 05/0p< رابطه معنی دار وجود دارد به صورتیکه مادران دارای فرزند کم توان هوشی زیر 15 سال دارای نگرش مثبت نسبت به شیوه نگهداری فرزند معلول در خانواده میباشند.نتایج بدست آمده از آزمون خی دو نشان میدهد که: 1. بین فوت همسر و نگرش مادران با شیوه مراقبت از فرزندان معلول در خانواده رابطه معنی دار وجود ندارد. 2. بین ازدواج فامیلی و نوع نگرش نسبت به نگهداری فرزند معلول در خانواده رابطه معنی دار وجود ندارد. 3. بین داشتن مسکن مستقل (شخصی) و شیوه مراقبت از فرزند معلول در خانواده رابطه معنی دار وجود ندارد. 4. بین جنسیت فرزند معلول و شیوه مراقبت از فرزند معلول در خانواده رابطه معنی دار وجود ندارد 5 . میزان جنسیت فرزند معلول و شیوه مراقبت از فرزند معلول در خانواده رابطه معنی دار وجود ندارد
رمزی(1386) در پژوهش با عنوان مقایسه سلامت روانی والدین کم توان هوشی (سنین پایین تر از 16 سال) مقیم در مراکزشبانه روزی و والدین کم توان هوشی که هنوز درآین مراکز پذیرش نشده اند به این نتایج رسید: بین مادران کودکان دارای معلولیت علائم روان تنی، اضطراب، ترس های مرضی، وسواس اجباری، حساسیت درروابط اجتماعی تفاوت معنی دار در سطح5% وجود دارد. در حالی که مقوله های پرخاشگری افکار پارانوئیدی و روانپرشی تفاوت معنی داری یافت نشد. همچنین بین پدران کودکان کم توان هوشی مقیم درمراکز و پدران کودکان کم توان هوشی دراین مراکز پذیرش نشده اند در مقوله های افسردگی، اضطراب و حساسیت در روابط اجتماعی تفاوت معنی دار در سطح 5% وجود دارد درحالی که در مقوله های علایم روان تنی، ترس های مرضی، و سواس اجباری افکار پارا نوئیدی و روان پریشی تفاوت معنی داری یافت نشد.
سلیمانی در سال 1386 تحقیقی با عنوان "میزان بهره مندی از خدمات سلامت در کودکان کم توان هوشی و عوامل موثر بر آن" انجام داد. هدف از این پژوهش بررسی میزان و عوامل موثر بر بهره مندی کودکان دچار کم توانی هوشی از خدمات سلامت بوده است.
روش کاردر این مطالعه از نوع مقطعی توصیفی بوده که به روش نمونه گیری منظم و از طریق مصاحبه با والدین 110 کودک دچار کم توانی هوشی شهر تهران انجام شده و چگونگی و میزان تاثیر عوامل مختلف بر بهره مندی از خدمت با استفاده از مدل رگرسیون دو جمله منفی نشان داده شده است.
نتایج تحقیق نشان داد در طول یک سال 09/99درصد از این کودکان از خدمات سلامت موجود در جامعه استفاده کرده و 9/0 درصد خدمتی دریافت نکرده بودند. 15% آنها در بیمارستان بستری شده بودند. به طور متوسط این کودکان 18207 بار در طول یک سال خدمت سلامت دریافت کرده بودند که 338 بار از این خدمات با هزینه خانواده و بدون یارانه بهزیستی انجام شده و عوامل موثر بر بهره مندی از خدمات اخیر عبارت بودند از: آگاهی خانواده از خدمات لازم و ارجاع کودک به مراکز لازم. بنابراین مداخلات مناسب بر مبنای عوامل موثر می تواند ارایه خدمات سلامت را به این کودکان در جامعه ارتقا دهد.
باغبانان در سال 1386 تحقیقی با عنوان، ب‍ررس‍ی ت‍اث‍ی‍ر آم‍وزش م‍ه‍ارت ه‍ای زن‍دگ‍ی در س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی م‍ادران دارای ف‍رزن‍د کم توان هوشی انجام داد. روش ب‍ررس‍ی در این پ‍ژوه‍ش از ن‍وع آزم‍ای‍ش‍ی‍ م‍داخ‍ل‍ه ای اس‍ت . آزم‍ودن‍ی ه‍ای پ‍ژوه‍ش را ص‍د م‍ادر دارای ف‍رزن‍د کم توان هوشی م‍دارس اس‍ت‍ث‍ن‍ای‍ی دول‍ت‍ی ش‍ه‍ر اص‍ف‍ه‍ان ت‍ش‍ک‍ی‍ل دادن‍د. ح‍ج‍م ن‍م‍ون‍ه ب‍ا ج‍ام‍ع‍ه ی‍ک‍س‍ان ب‍ود. ب‍ا اس‍ت‍ف‍اده از م‍ق‍ی‍اس س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی وی‍زم‍ن و پ‍ی ک‍ل ، ه‍م‍ه م‍ادران آزم‍ون ش‍ده و ب‍ه طور ت‍ص‍ادف‍ی ب‍ه دو گ‍روه آم‍وزش‍ی و گ‍واه ت‍ق‍س‍ی‍م ش‍دن‍د. س‍پ‍س ب‍ه گ‍روه آزم‍ای‍ش ، م‍ه‍ارت ه‍ای زن‍دگ‍ی آم‍وزش داده ش‍د. در پ‍ای‍ان‍ ج‍ل‍س‍ات آم‍وزش‍ی ، م‍ج‍ددا م‍ی‍زان س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی ه‍ر دو گ‍روه ارزی‍اب‍ی ش‍ده و ت‍ف‍اوت ب‍ی‍ن ن‍م‍رات ق‍ب‍ل و ب‍ع‍د آم‍وزش م‍ق‍ای‍س‍ه ش‍د. ی‍اف‍ت‍ه ه‍ا ن‍ت‍ی‍ج‍ه آزم‍ون t ه‍م ب‍س‍ت‍ه ن‍ش‍ان‍ ده‍ن‍ده ت‍اث‍ی‍ر آم‍وزش م‍ه‍ارت ه‍ای زن‍دگ‍ی در اف‍زای‍ش س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی م‍ادران گ‍روه آزم‍ای‍ش اس‍ت . ب‍ررس‍ی ه‍مب‍س‍ت‍گ‍ی س‍ن م‍ادران و همچنین س‍ن ک‍ودک‍ان ب‍ا اف‍زای‍ش س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی ن‍ش‍ان م‍ی ده‍د، ک‍ه راب‍طه م‍ع‍ن‍ی داری ب‍ی‍ن س‍ن م‍ادران و س‍ن ک‍ودک‍ان ب‍ا اف‍زای‍ش س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی م‍ادران وج‍ود ن‍دارد. همچنین اف‍زای‍ش س‍ازگ‍اری اج‍ت‍م‍اع‍ی م‍ادران دارای ف‍رزن‍د دخ‍ت‍ر در ه‍ری‍ک از زی‍رم‍ق‍ی‍اس ه‍ا ب‍ی‍ش‍ت‍ر از ای‍ن م‍ی‍زان در م‍ادران دارای ف‍رزن‍د پ‍س‍ر اس‍ت .
میر زمانی در سال 1386 تحقیقی انجام داد که ه‍دف از آن ، ب‍ررس‍ی و م‍ق‍ای‍س‍ه ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی م‍ادران دارای ف‍رزن‍د کم توان هوشی ش‍دی‍د ی‍ا ع‍م‍ی‍ق م‍راج‍ع‍ه ک‍ن‍ن‍ده ب‍ه م‍راک‍ز خ‍دم‍ات ب‍ه‍زی‍س‍ت‍ی ب‍ا م‍ادران دارای ف‍رزن‍د ع‍ادی ۶ ت‍ا۱۴س‍ال‍ه ش‍ه‍ر ت‍ه‍ران اس‍ت . روش ب‍ررس‍ی م‍طال‍ع‍ه ب‍ه ص‍ورت م‍ق‍طع‍ی و ع‍ل‍ی م‍ق‍ای‍س‍ه ای ب‍وده ک‍ه ۱۶۰ ن‍ف‍ر (۸۰ ن‍ف‍ر م‍ادران دارای ف‍رزن‍د کم توان هوشی ش‍دی‍د ی‍ا ع‍م‍ی‍ق و ۸۰ ن‍ف‍ر م‍ادران دارای ف‍رزن‍د ع‍ادی )در پ‍ژوه‍ش م‍ش‍ارک‍ت ک‍ردن‍د. ای‍ن اف‍راد در ن‍واح‍ی ش‍رق ، غ‍رب ، ج‍ن‍وب ، ش‍م‍ال ، و م‍رک‍ز ت‍ه‍ران ، ازطری‍ق ن‍م‍ون‍ه گ‍ی‍ری خ‍وش‍ه ای چ‍ن‍دم‍رح‍ل‍ه ای در چ‍ه‍ار م‍وض‍وع س‍ن م‍ادران ، س‍طح ت‍ح‍ص‍ی‍لات ، م‍ن‍طق‍ه م‍ح‍ل س‍ک‍ون‍ت و ت‍ع‍داد ف‍رزن‍دان ب‍ه ص‍ورت ه‍م‍ت‍اس‍ازی ان‍ت‍خ‍اب ش‍دن‍د و ب‍ا پ‍رس‍ش ن‍ام‍ه ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی م‍ح‍ل س‍ک‍ون‍ت و ت‍ع‍داد ف‍رزن‍دان ب‍ه ص‍ورت ه‍م‍ت‍اس‍ازی ان‍ت‍خ‍اب ش‍دن‍د و ب‍ه پ‍رس‍ش ن‍ام‍ه ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی ج‍ون‍ز (IBT) پ‍اس‍خ دادن‍د. ت‍ج‍زی‍ه وت‍ح‍ل‍ی‍ل و ی‍اف‍ت‍ه ت‍ج‍زی‍ه وت‍ح‍ل‍ی‍ل داده ه‍ا ب‍ا اس‍ت‍ف‍اده از آم‍ار ت‍وص‍ی‍ف‍ی و اس‍ت‍ن‍ب‍اطی ( tگ‍روه ه‍ای م‍س‍ت‍ق‍ل ، Uم‍ان وی‍ت‍ن‍ی ، م‍ج‍ذور ک‍ای و آزم‍ون دق‍ی‍ق ف‍ی‍ش‍ر ) ان‍ج‍ام ش‍د. ن‍ت‍ای‍ج ن‍ش‍ان داد . ۱:در س‍طح آل‍ف‍ای ۰/۰۵ ت‍ف‍اوت م‍ع‍ن‍اداری ب‍ی‍ن ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی ب‍ه طورک‍ل‍ی و ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی س‍رزن‍ش ک‍ردن خ‍ود، واک‍ن‍ش ه‍م‍راه ب‍ا درم‍ان‍دگ‍ی ب‍ه ن‍اک‍ام‍ی ، ن‍گ‍ران‍ی زی‍اد ت‍وام‍ان ب‍ا اض‍طراب ، اج‍ت‍ن‍اب از م‍ش‍ک‍ل و واب‍س‍ت‍گ‍ی و ک‍م‍ال گ‍رای‍ی وج‍ود دارد ۲ . ب‍ی‍ن ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی م‍ادران دارای دخ‍ت‍ر کم توان هوشی ب‍ا پ‍س‍ر کم توان هوشی در س‍طح آل‍ف‍ای ۰/۰۵ ت‍ف‍اوت م‍ع‍ن‍اداری م‍ش‍اهده ن‍ش‍د ۳ . ب‍ی‍ن ب‍اوره‍ای غ‍ی‍رم‍ن‍طق‍ی م‍ادران دارای ف‍رزن‍د کم توان هوشی ش‍دی‍د ی‍ا ع‍م‍ی‍ق م‍راج‍ع‍ه ک‍ن‍ن‍ده ب‍ه م‍راک‍ز خ‍دم‍ات ب‍ه‍زی‍س‍ت‍ی ب‍ا م‍ادران دارای ف‍رزن‍د ع‍ادی ش‍ه‍ر ت‍ه‍ران در چ‍ه‍ار ب‍اور ت‍ف‍اوت م‍ع‍ن‍اداری م‍ش‍اه‍ده ن‍ش‍د. آن چ‍ه‍ار ب‍اور ع‍ب‍ارت ان‍د از: ت‍وق‍ع ت‍ای‍ی‍د از دی‍گ‍ران ، ان‍ت‍ظارات ب‍ی‍ش از ح‍د از خ‍ود، ب‍ی م‍س‍ئ‍ول‍ی‍ت‍ی ع‍اطف‍ی و درم‍ان‍دگ‍ی ب‍رای ت‍غ‍ی‍ی‍ر.
پاکجویی(1379) در پژوهشی تحت عنوان تعیین عوامل موثر بر رضایت والدین کودکان کم توان هوشی استفاده کننده از خدمات مراکز توانبخشی خصوصی تحت پوشش بهزیستی منطقه شرق استان تهران نشان داد: ارتباط معناداری بین میزان رضایت والدین و متغیر های تعداد افراد خانواده، میزان درآمد والدین، هزینه ایاب ذهاب، شغل پدر، تعداد افراد معلول دیگر در خانواده و علاقه مندی خانواده به تغییر مرکز وجود دارد.
در مجموع 88 در صد از واحد های پژوهش به نوعی از خدمات ارائه شده توسط مراکز توانبخشی خصوصی اعلام رضایت نموده اند.
شریعتی و داور منش (1374) به منظور بررسی اثرات کم توانی هوشی فرزند بر خانواده تحقیقی را انجام دادند. نمونه ها شامل 1589 خانواده که از این تعداد 833 مورد خانواده هایی که فرزند کم توان هوشی داشتند و 756 خانواده که فاقد فرزند کم توان هوشی بودند. در این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات از فرم های اطلاعاتی و ترازومتر استفاده شده است. یکی از متغیرهایی که مورد مطالعه قرار گرفته است، روابط اجتماعی خانواده است که برای بررسی آن از شاخص هایی از ارتباط اجتماعی خانواده استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که در مورد روابط اجتماعی خانواده های استثنایی، از جمله کمیت و کیفیت میهمانی رفتن و میهمان آمدن برای آنها و نیز دفعات مسافرت رفتن آنها می توان نتیجه گرفت؛ اولا وجود یک فرزند کم توان هوشی سبب محدویت روابط اجتماعی خانوده ها می گردد و ثانیا هر قدر شدت کم توان هوشی کودک بیشتر باشد، اوقات فراغت محدودتر شده و دامنه ارتباطات اجتماعی تنگ تر می شود. وجود یک فرزند کم توان هوشی در یک خانواده، بر کارکرد خانواده به عنوان پایگاه بر قراری ارتباطات اجتماعی تاثیر گذاشته و هر قدر شدت کم توانی هوشی بیشتر باشد، تاثیر منفی آن برای کارکرد خانواده بیشتر خواهد بود.
چاووشی(1366) در پژوهشی تحت عنوان بررسی مسایل روانی مادران دارای فرزند کم توان هوشی به این نتایج دست یافت: وجود فرزند کم توان هوشی سلامت جسمی و روانی مادران را تهدید می کند و غالبا تاثیر منفی به دنبال دارد. 58 در صد مادران اظهار کرده اند که وجود فرزند عقب مانده سلامت روانی آنها را مختل می کند. آسیب پذیری مادران باسواد از داشتن فرزند عقب مانده، سلامت روانی آنها را مختل می کند. آسیب پذیری مادران با سواد از مادران بی سواد بیشتر است. مادران جوانتر بیشتر از مادران مسن تر تحت تاثیر کم توان هوشی فرزند قرار می گیرند.
تحقیقات در خارج از کشور:
نتایج پژوهش جاکز (2006) که پژوهش هایی درباره نقش سبک های مقابله در پاسخ مادران به تنش ناشی از وجود کودک کم توان هوشی و تاثیر ان در وضعیت سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی انجام شده اند خانواده ها و مادرانی که بیشتر از سبک مسئله محور بهره می گیرند سطوح پایین تری از فشارهای روانی را تجربه می کنند.
پژوهشهای هوبر و همکاران، 2005 به نقل از علی نژاد مکاری (1386) بر اطلاع رسانی و آموزش به عنوان اولین اولویت خدمات رسانی نشان می دهد که آموزش موضوعاتی مانند: شناخت بهتر خصوصیات کودک کم توان هوشی آموزش پذیر ، آگاهی از ناتوانی خاص کودک، چگونگی رفتار با کودک، چگونگی آموزش به کودک می تواند میزان کیفیت زندگی این دسته از والدین را افزایش دهد .
ورمایزر4 (2005) در تحقیقی به بررسی سازگاری روانی والدین در خانواده هایی که کودک با نقص ستون فقرات دارند پرداخت. بر اساس 33 مطالعه ای که انجام شده بود، 15 مورد از آن را برای مطالعه فرا تحلیلی انتخاب کرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که کودکان با نقص ستون فقرات در دراز مدت بر سازگاری روانی والدین تاثیر می گذارند و پسرانی که دچار نقص بودند بیشتر بر روی مادران تاثیر می گذارد تا پدران. فاکتورهای زیر با سازگاری روانی والدین ارتباط دارند:
فاکتورهای کودک ( سن، مشکلات ارتباطی، مشکلات عاطفی، کم توانی هوشی)
فاکتور های خانواده ( سازگاری عاطفی، امیدواری، استرس، سازش و مولفه ای والدینی)
فاکتورهای محیطی ( حمایت اجتماعی)
کریستین (2004) نشان می دهد که والدین کودکان کم توان هوشی مشکلات مراقبتی بیشتری حتی با فرزندان سالم خود دارند و به طبع آن خواهر و برادران آنها هم مشکلات زیادی در تعامل و ارتباط با سایر اعضا به خصوص با پدرانشان و همچنین با همسالان و معلمانشان دارند. زمانی که خانواده های دارای فرزندان کم توان هوشی با خانواده های عادی مقایسه می شوند نه تنها پدران و مادران چنین فرزندانی از سلامت روان کمتری در مقایسه با والدین دارای فرزند عادی برخوردارند بلکه به طور معنی داری سطح اضطراب، افسردگی و شکایت های جسمانی بالاتری داشته و عملکرد اجتماعی آنها نیز در مقایسه با گروه عادی مختل است(محرابی ،1386).
ویز5(2002) در مطالعه ای به ارزیابی تاثیر حمایت اجتماعی و توانایی فرد بر سطوح استرس در مادران کودکان ویژه، مادران کودکان اوتیسم و مادران کودکان کم توان هوشی پرداخت. از هر گروه40 مادر و مجموعه 120 مادر انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد که تفاوت های معنا داری در گروه ها در میزان افسردگی، اضطراب، شکایات بدنی و تحلیل توانایی و قوای بدن وجود دارد. همچنین حمایت های اجتماعی پیش بینی کننده سازگاری موفق هستند.
بک من6 در مقایسه ادراک مادران و پدران از تاثیر ناتوانی کودک بر آنها تحقیقی بر روی 54 مادر و و 54 پدر که دارای کودک با ناتوانی و بدون ناتوانی اند، انجام داد. تفاوت معنا داری در رابطه با استرس مادران و پدران به دست آمد. نتایج نشان می دهد مادران استرس بیشتری را نسبت به پدران گزارش می کند.
والدین کودکان با ناتوانی استرس و نیاز بیشتری را در همه زمینه ها مطرح کردند. استرس به طور منفی با حمایت رسمی پدران و مادران ارتباط داشت. و به طور مثبت با افزایش نیاز های مادران ارتباط داشت.
وادینگتون، بوش7 (1992) در مطالعه تحت عنوان تاثیر معلولیت کودک روی عملکرد وسلامت روانی مادر 12 جفت مادر را مورد بررسی قرار دادند. سن کودکان ونوجوانان10 تا 19 ساله و جوانان 13 تا 26 ساله با شرایط معلولیت شدید بود و مادران آنها دارای سن 36 تا 68 سال بود مصاحبه ای نیمه برنامه ریزی شده با مادران در ارتباط با عملکرد روانشناختی مادر و به وطور مستقیم بر نقش عملکرد مادر تاثیر می گذارند.

پاتریکیا8(1985)بررسی سازگاری خانواده هایی که به خاطر داشتن کودک با نقص عضو استرس دارند پرداخت. فاکتور هایی که روی ساز گاری این خانواده ها تاثیر می گذارد و ادراک خانواده از استرس در رابطه با کمک های داخلی و خارجی خانواده و خصوصیات کودک ناتوان بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که استرس ادراک شده پایین در رابطه با داشتن کودک ناتوان به طور مثبتی با یکپارچگی خانواده ، بیانگری بالا، تعارض پایین استقلال بالا،کمک های روحی بالا، حمایت اجتماعی بالا مرتبط بود. همچنین استرس والدین در رابطه با نوع ناتوانی و موقعیت اجتماعی _ فرهنگی خانواده ها متفاوت بود.
نتایج پژوهش هالدی و هانرلیک (1960) نشان داده است که والدین مبتلا به نشانگان داون در مقایسه با والدینی که فرزندانشان مشکلی ندارند تحت فشار بیشتری هستند و هنگامی که این کودکان به سنین نوجوانی می رسند والدین احساس ناتوانی بیشتری در قبال آنان می کنند.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که پژوهش ها نشان می دهند، وجود فرزند کم توان هوشی درخانواده غالباً تجربه ای ناخوشاینداست وآنها را درمعرض مشکلات جسمانی، اضطراب، افسردگی(دقیقی خداشهری،1386)، افزایش اضطراب(دارابی،1382)، مشکلات سازگاری اجتماعی(کوهستانی برزکی،(1386)، مشکلات روانی _ اجتماعی (محمدی ودادخواه،1381) استرس(رضایی، 1377 ) مشکلات بهداشت روانی _ هیجانی نگرانی، افسردگی (بایروسانسون،2003) قرارمیدهد. و همچنین طبق تحقیقات احمدی (1390) عملکرد و سازگاری خانواده دارای فرزند معلول نیز دچار مشکل می شود، که در این تحقیق، با در نظر گرفتن مشکلاتی که خانواده های دارای فرزند کم توان هوشی دارند به بررسی این مساله می پردازد که آیا عملکرد و سازگاری خانواده هایی که از خدمات توانبخشی روزانه استفاده می کنند با خانوادههاییکهاستفادهنمیکنندتفاوتدارد؟
فهرست منابع

* آزاد ارمکی، ت(1377). بررسی مسائل اجتماعی. چاپ اول. تهران: موسسه نشر جهاد.
* آقابخشی،ح(1378). اعتیاد و آسیب شناسی خانواده:مصون سازی کودکان در برابر اعتیاد. تهران: انتشارات دانش آفرین، چاپ هشتم.
* آقابیگوئی، الف(1380). تحول شخصیت در نوجوان. تهران: انتشارات ورای دانش.
* احدی،ح(1372). روانشناسی رشد. تهران: نشر بنیاد.
* ایلالی، الف(1376). بررسی نسبت سازگاری والدین کودکان عقب مانده ذهنی در رابطه با عوامل تنش زا در مدارس استثنایی شهر ساری، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده مامایی و پرستاری، دانشگاه تهران.
* احمدی، خ(1390)، بررسی مسائل و مشکلات خانواده های دارای فرزند معلول. طب نظامی،دوره13،صفحات 52-49.
* احمدی،خ(1391)،عملکرد خانواده های دارای فرزند معلول. علوم رفتاری،شماره4، صفحات 337-331.
* اسلامی نسب، ع (1373). روانشناسی سازگاری، تهران: چاپ ونشربنیاد.
* بارکر، ف (1999). خانواده درمانی پایه. ترجمه: محمد دهقانی. تهران: نشر رشد. چاپ چهارم.
* بهاری، ف (1379). ارزیابی و مقایسه کارایی خانواده بین زوج های غیر طلاق و زوج های در حال طلاق مرجوعی به بخش روانپزشکی سازمان پزشکی قانونی. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
* پورافکاری، ن (1382)، فرهنگ جامع روانشناسی- روانپژشکی و زمینه وابسته،چاپ دوم، تهران: نشر نی.
* پیکرستان، ع(1380). بررسی عملکرد خانواده های دختران فراری و مقایسه آن با دختران عادی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مددکاری اجتماعی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
* حسن آبادی،ه(1380).مقایسه پیشرفت تحصیلی، سازگاری اجتماعی و افسردگی دانش آموزان مدارس شبانه روزی با دانش آموزان روزانه دوره دبیرستان اسفراین، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد رودهن.
* حسین نژاد، م(1375). بررسی و مقایسه میزان فشار روانی و سازگاری زناشویی والدین کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و کودکان معلول جسمی و حرکتی با والدین کودکان عادی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی.
* داورمنش، ع(1382)،آموزش و توانبخشی کودکان عقب مانده ذهنی.تهران:انتشارات بهزیستی .
* داورمنش، ع(1375)،تاثیرات روانی ناتوانی کودکان بر خانواده.تهران:انتشارات بهزیستی.
* دیلمی،ع (1380). بررسی اثر بخشی مشاوره همسالان بر سازگاری اجتماعی و خود پنداره دانش آموزان پسر سال اول دبیرستان شهرستان دزفول. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی.
* رستمی، الف(1380). بررسی دلبستگی نوجوانان به والدین و همسالان در جامعه ایرانی و رابطه آن با مولفه های سازگاری اجتماعی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران.
* رمزی، ص(1386). مقایسه سلامت روانی والدین معلولین ذهنی( سنین پایین تر از16 سال) مقیم در مراکز شبانه روزی و والدین معلولین ذهنی که هنوز در این مراکز پذیرفته نشده اند(پشت نوبتی)، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
* رفیعی،م ؛ توان، ب؛ جهانی، ف(1390)،بررسی رابطه عملکرد خانواده و نگرش دینی پرسنل صف و ستاد دانشگاه علوم پزشکی اراک. طب و تزکیه، دوره 20، شماره 3 و 4.

* سلیمی اشکوری،ه (1366).گزارش سمپوزیوم عقب ماندگی ذهنی تهران: دانشگاه علوم توانبخشی.
* شادمان، م(1380). بررسی سازگاری اجتماعی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رود هن. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد رود هن.
* شفیع آبادی، ع؛ ناصری؛غ(1377). نظریه های مشاوره روان درمانی.تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
* شریفی درآمدی، پ(1381)، روانشناسی کودکان استثنایی.تهران:روانسنجی، جلد1و2.
* صفوی،م،لطفی،م،لطفی،ر(1388)،ﭘﮋﻭﻫﻨﺪﻩ(ﻣﺠﻠﻪﭘﮋﻭﻫﺸﻲﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩﻋﻠﻮﻡﭘﺰﺷﻜﻲﺷﻬﻴﺪﺑﻬﺸﺘﻲ)،ﺳﺎﻝﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ،ﺷﻤﺎﺭﻩ ۵ ، ﭘﻲﺩﺭﭘﻲ ۱۷، ﺻﻔﺤﺎﺕ ۵۵۲ﺗﺎ۱۶2
* ظریف صنایعی، ن(1371). بررسی عوامل تنش زا و نحوه سازگاری والدین کودکان تحت درمان با همودیالیز در مراکز طبی کودکان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده مامایی و پرستاری، دانشگاه تهران.
* علی آبادی، س(1389). بررسی نحوه پیروی والدین کودکان معلول از برنامه های توانبخشی و موانع پیروی از درمان در شهر بیرجند، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
* فتحی آشتیانی،ع؛ داستانی؛ م (1388) . آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان .تهران: انتشارات بعثت .
* قصبه، الف(1384). بررسی و مقایسه نیازهای والدین دانش آموزان نابینا، ناشنوا و عادی. مجله استثنایی،شماره 44، صفحه13
* کوهسالی برزکی،م(1385)، ارزیابی سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی ومقایسه آن بامادران کودکان عادی شهرکاشان، پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده، دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی تهران.
* کریمی درمنی، ح (1385). توانبخشی گروه های خاص.تهران:گستره، چاپ اول.
* کجباف، ب (1377). بررسی تطبیقی- تشخیص عقب ماندگی ذهنی بر اساس نظام تحولی پیاژه و معیار های انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی. رساله دکتری، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.
* محسنی،م(1375). مقدمات جامعه شناسی. تهران: نشر دوران
* معانی، الف؛ شاپوریان، ر؛ حجت، م (1379). روانشناسی بهزیستی. تهران: زرین.
* ملک پور،م(1369). بهداشت خانواده کودکان عقب مانده ذهنی اصفهان: جهاد دانشگاهی.
* مینوچین، س(1990). خانواده و خانواده درمانی. ترجمه: باقر ثنایی(1375). تهران: انتشارات امیر کبیر.
* ناصرشریعتی،ت،داورمنش، ع(1374)، اثرات معلولیت ذهنی بر خانواده( خلاصه یک تحقیق). تهران سازمان بهزیستی کشور، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
* یعقوبی،الف(1372).بررسی مسایل روانی-اجتماعی والدین کودکان عقب مانده ذهنی تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی.
* والی پور، الف(1360). روانشناسی سازگاری. چاپ و نشر وحید.
* هالاهان، د؛ کافمن، ج(1387). کودکان استثنایی،ترجمه: فرهاد ماهر. تهران: نشر رشد.
* Beckman PJ(1991). Comparison of mothers and fathers perceptions of the effect of young children with and without disability. Jornal of mental retardation.95(5):585-95.
* Loeb M, Eide HA, Mont D (2008). Approaching the measurement of disability prevalence. Eur J Disabil Res,2(1),32-43
* Mosha Zeinder and Normans(1996). Handbook of coping: Theory ,Research, Applications.
* Scott M, Williams MA, Wendy Hill Williams MA(2005).My family Past, present and future : A personal exploration of marriage and the family. pearson custom publishing.
* Valdez RB, Wood D, Hayashi T, Shen A. Homeless and housed families in Los Angeles: A study comparing demographic, economics and family function characteristics. Am J Public Heath 1990;80:1049-1052
* Chauhan, SS(1993). Mental hygiene: A seienceof adjustment. Second edition. New Dehli, India: Allied Publishers Limi tited.

11. Goldenbr
12. Nuclear
13. Extended

34. Vermaes
35. Weiss
36. Bakman
33. Wadinton Busch
37. Patricia
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 19 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود