مطالعات انتقادی در ارتباطات
یورگن هابرماس
یورگن هابرماس اندیشمند معاصر آلمانی و در ردیف جامعه شناسان انتقادی است. این جامعه شناس متاخر منتقد بیشتر در سنت جامعه شناسی مارکسیستی کارکرده است. با این تفاوت که همانند همفکران خود(در موسسه مطالعات اجتماعی فرانکفورت)کسانی چون مارکوزه، آدرنو و … بیشتر توجه خود را صرف روبنای فرهنگی کرده است.
کارهای هابرماس همسو با نظریه مارکسیستی است، چرا که مارکس برای تحلیل جامعه سرمایه داری تاکید بیشتر بر زیر بنای اقتصادی که مشخصه آن کار یعنی کنش انسان با طبیعت است دارد ولی هابرماس در تحلیل خود به کنش ارتباطی یعنی کنش انسان با انسان پرداخته است. مارکس بر کار خلاقه یعنی پراکسی تاکید دارد ولی هابرماس بر کنش ارتباطی و زبان در ساختن کنش ها تاکید دارد.
فهرست
زندگی نامه
آثار
اندیشه های هابرماس
نقدهایی از جامعه مدرن
نقد پوزیتیویسم
مبانی معرفت شناسی
بحران جامعه سرمایه داری
نظریه کنش ارتباطی
زیست جهان و نظام اجتماعی
حوزه عمومی
زندگی نامه
تولد در سال 1929 در شهر دوسلدورف آلمان در خانواده ای روشنفکر و مذهبی
در سال 1949 در سن 20 سالگی در رشته های فلسفه، روانشناسی و ادبیات آلمانی شروع به تحصیل در دانشگاه های گوتینگن، زوریخ و بن.
در سال های دهه 1950 مطالعه آثار لوکاچ به ویژه کتاب "تاریخ و آگاهی طبقاتی"
در سال 1954 رساله دکترا با عنوان "مطلق و تاریخ: در بررسی تضاد بین مطلق و تاریخ در اندیشه شلینگ"
از سال 1954 با سمت استادی در دانشگاه هایلدبرگ تدریس فلسفه
در سال 1956 در دانشگاه فرانکفورت دستیار آدورنو
از 1961 تا 1964در دانشگاه هایدلبرگ تدریس فلسفه و 1964 تا 1971 تدریس جامعه شناسی و فلسفه در دانشگاه فرانکفورت
سالهای 1971 تا 1982 با سمت ریاست انستیتو ماکس پلانک پژوهش در زمینه تاثیر دانش و فن بر زندگی اجتماعی
سال 1982 انتشار اثر "نظریه کنش ارتباطی" در دو جلد
از سال 1983 تدریس فلسفه در دانشگاه فرانکفورت
تکوین روند شخصیت در متن شرایط سیاسی- اجتماعی جامعه آلمان و ظهور و سقوط نازیسم.
آثار
دانشجو وسیاست
نظریه وعمل
جنبش اعتراض واصلاحات دانشگاهی
در منطق علوم اجتماعی
شناخت وعلایق انسانی
کنش ارتباطی
بحران مشروعیت دهه
جهانی شدن واینده دموکراسی
هرمونتیک فلسفی
به سوی جامعه عقلانی
تکنولوژی وعلم به مثابه ایدئولوژی
کار شناخت وپیشرفت
تحلیل فلسفی_سیاسی
اندیشه های هابرماس
نظریات هابرماس متاثر از تفکر انتقادی مارکس و تحت تاثیر مستقیم آدورنو و هورکهایمر
متاثر از تفکر ایده آلیستی هگل و کانت، از طریق وبر
نزدیک کردن و ارزیابی این دو رویکرد فکری متفاوت در سطح نظری و در مصادیق عینی (مفاهیمی چون کنش انتقادی، وضعیت آرمانی گفتار و کنش ارتباطی)
اهمیت نظریه انتقادی در دهه 1970 در آثار هابرماس با شکلی تازه
ارائه مباحثی بدیع در "پدیده عقلانیت"
دوری جستن از "نظریه انتقادی" کلاسیک و ابداع نظریه انتقادی جدید
ترویج و تبیین نظریات جدید در فلسفه و علوم اجتماعی (ارتباط بین نظریه انتقادی و دیگر مکاتب فلسفی و نظریات اجتماعی)
مضمون اصلی آثار: مشارکت در تدوین سیمایی واضح از یک "جامعه جهانی بهتر" و توانایی انسان در تغییر حیات اجتماعی خودش و ساختن یک زندگی مطلوب (شکل گیری فکری در شرایط و اوضاع بحران های سیاسی- اجتماعی)
بینش انتقادی: نقد کل نظامهای موجود در جهان و مربوط به جهان و نقد نظریه ها و وضعیت (کمونیسم، سرمایه داری، کارکردگرایی، اثبات گرایی، ساخت گرایی و پست مدرنیسم و …)
روش: عدم پذیرش روش اثباتی(پوزیتیویسم)، توجه به روش هرمنوتیک (فهم و درک انسان ها و جهانی انسانی)
شناسایی اهداف رهاسازی با دانش و شناخت چگونگی ارتباط و تفسیر مردم
دانش معتبر؟ او معتقد است دانش معتبر تنها در صورتى امکانپذیر است که "علم" به عنوان یکى از دستاوردهاى "خرد" جایگاه مناسب و تبعى خود را بپذیرد.
نجات میراث عقل گرایی(دفاع از روشنگری)- (هدف او)
انتقاد از نسبت میان علم و فلسفه در مدرنیته و معرفت شناسی جدید (نزدیک کردن فلسفه و جامعه شناسی)
او در این راستا علم گرایى را نقد مىکند و علم را به مثابه شاخهاى از دانشهاى ممکن مىپذیرد؛ به عبارت دیگر، یکى دانستن دانش و علم را نقد مىکند.
طبیعی تلقی کردن واکنش اجتماعی: یکی دانستن وضع موجود با وضع مطلوب: محافظه کارانه و نقد آرمان شهر
نقدهایی از جامعه مدرن
ویژگی های اصلی: عقلانیت ابزاری، شی وارگی، آگاهی کاذب و از دست رفتن معنا و آزادی
عدم توانایی در هماهنگی بین پیشرفتهای علمی و فنی با نیازهای اخلاقی و علایق رهایی بخش انسان
تزلزل هویت جسمی، بیگانگی، کنارگذاشتن ارزشها، علایق و عقلانیت ارتباطی
تبدیل شدن انسان به اشیاء بی روح، حکومت متخصصان فنی بر اجتماع و تمامی عرصه های اجتماعی
نادیده گرفته شدن ارزشهای انسانی و اخلاقی
نقد پوزیتیویسم
منتقد جدی کاربرد روشهای علوم طبیعی و تجربی در حیطه علوم انسانی و اجتماعی
عامل اصلی به بیراهه رفتن روشنگری و نا تمام ماندن پروژه مدرنیته
پوزیتیویسم رویکردی نامناسب و گمراه کننده دارد که به درک درستی از حیات اجتماعی منجر نمی گردد.
پوزیتیویسم با پرداختن به آنچه که وجود دارد، نظم اجتماعی موجود و مستقر را تایید کرده و مانع هرگونه تغییر و تحول اساسی می گردد و در نهایت به انفعال و بی توجهی سیاسی می انجامد.
پوزیتیویسم عامل بسیار مهمی در ایجاد و حمایت از شکل جدیدی از سلطه یعنی سلطه ”فن سالارانه“ به شمار می رفته و رابطه تنگاتنگی با آن دارد.
علوم اثباتی بازتاب شی وارگی و از موانع عمده رهایی اجتماعی
تضعیف نگرش تفاهم، ارتباط عقلانی و بین الاذهانی
پوزیتیویسم بین امر واقع و ارزش یا هنجار تمایز مطلقی برقرار ساخته و آنها را از هم جدا دانسته و از این رو دانش را از علایق انسانی منفک می سازد. (نقد دوئالیسم هگلی)
مبانی معرفت شناسی:
علایق و ارزشها نقش اصلی در فرایند شناخت، از طریق پیوند شناخت با منافع و علایق انسانی.
سه نوع علاقه انسانی متمایز از هم برای فعالیت انسان در زمینه شناخت
علاقه تکنیکی یا فنی: علاقمندی انسان برای تسلط بر نیروهای طبیعی و کنترل و بهره گیری از آنها ،ایجاد ابزارهای جدیدتر و پیشرفته تر برای تسلط بر طبیعت
علاقه عملی یا ارتباطی: تمایل انسان به مفاهمه و ارتباط و تبادل بین ذهنی، عقلانیت ارتباطی که در اثر روابط بین الاذهانی به شناخت کلیت اجتماعی و جایگاه انسان در آن موقعیت کلی و تاریخی منجر شود.
نیاز انسان به زبان و شکل گیری ذهنیت و هویتش در قالب زبان
ایجاد شناخت از طریق زبان و آگاهی از شرایط حاکم به زمانه و خویشتن و امکان ارتباط بین ذهن ها با زبان
بهره مندی از دانش هرمنوتیک تاریخی
هدف هرمنوتیک دستیابی به فهم متقابل ریشه دار در کنش اجتماعی و تحقق این کنش در متن معانی و انگیزه ها و اهداف و اعتقادات مشترک بین الاذهانی.
علایق رهایی بخش: هادی علوم انتقادی و نقد ایدئولوژی و هرگونه تلاش نظام مند برای بازاندیشی و تامل
بحران جامعه سرمایه داری
فاصله از مارکسیسم کلاسیک با نفی نگرش مادی گرایانه محض
بحران آمیز بودن سیستم سرمایه داری، بحران خصوصیت اصلی و ذاتی این نظام
بحران خرده سیستم ها در این نظام
چهار نوع بحران در جامعه سرمایه داری
بحران اقتصادی: ناتوانی نظام اقتصادی درتولید ارزشهای مصرفی به میزان لازم
بحران عقلانیت: ناتوانی نظام مدیریتی اداری در ایجاد تصمیمات عقلانی به میزان لازم
بحران مشروعیت: ناتوانی نظام مشروعیت بخش در ایجاد انگیزش های تعمیم یافته یا انگیزشهای عمومی
بحران انگیزش: ناتوانی نظام فرهنگی اجتماعی در ایجاد معانی کنش بر انگیز
مرکز ثقل اصلی بحران، نقش دولت در نظام سرمایه داری (پایه اصلی نظریه بحران)
نظریه کنش ارتباطی
علت اصلی طرح نظریه: وجود بحران مشروعیت در جامعه سرمایه داری
جامعه سرمایه داری با تسلط ابزار و تکنولوژی کنشگران و سیستم، امکان ارتباط بین افراد را از بین برده: افزایش بحران
کنش ارتباطی قلب فلسفه اجتماعی هابرماس
هدف هابرماس از نظریه کنش ارتباطی
توضیح و تفهیم مفهوم عقلانیت.
ترکیب این مفهوم با دیدی تکاملی برای یافتن فهمی نو از جهان
نشان دادن پیوند درونی نظریه عقلانیت و نظریه جامعه در دو سطح فرا نظری و روش شناختی
تمایز کنش وسیله ای و کنش استراتژیک: تعقیب حساب شده منفعت شخصی
کنش وسیله ای: کنشگر واحد، مناسب ترین وسیله را به گونه ای معقولانه و حسابگرانه برای رسیدن به هدف برمی گزیند( عقلانیت معطوف به هدف ماکس وبر )
کنش استراتژیک: عمل دو یا چند فرد که در تعقیب یک هدف کنش معقولانه و هدفدارشان را هماهنگ می کنند
هدف هر دو: چیرگی وسیله ای
کنش ارتباطی: هماهنگی کنش های افراد درگیر، نه از طریق حسابگریهای خودخواهانه موفقیت، بلکه از طریق کنش های تفاهم آمیز
عقلانیت ارتباطی
عقلانیت ارتباطی به ارتباط رها از سلسله و ارتباط آزاد و باز می انجامد.
مستلزم رهاسازی و رفع محدودیتهای ارتباط
در تعارض با نگرشهای مکانیکی و ابزاری محض و شی سازی
ایجاد زمینه برای رهایی و رشد و تعالی انسان و رهایی از چتر دولت سرمایه داری مدرن
نظام هنجار بخش، کمتر تخریب کننده و کاهنده سرکوبگری هنجار بخش و خشک اندیشی در سطح هنجارهای اجتماعی و افزاینده انعطاف پذیری و بازاندیشی فردی.
به معنای از میان برداشتن موانع تحریف کننده ارتباط
عقلانیت ارتباطی
نظامی ارتباطی که افکار آزادانه ارائه می شوند، در برابر انتقاد حق دفاع دارند، توسعه استدلال توافق غیرتحمیلی
مهم ترین حوزه عقلانیت ارتباطی مستلزم گسترش تواناییهای کلامی و ارتباطی
وضعیت کلامی آرمانی: تحقق تواناییهای ارتباطی و کلامی لازم برای ایجاد جهان عقلانی
رسیدن به وضعیت کلامی آرمانی نیازمند نقد ایدئولوژی
اخلاق: شکل گیری در پرتو مفاهمه و در قالبهای بیانی، زبانی و گفتمانی
محصول گفتگو مفاهمه که انسان ها را به نتایج مشا بهی مثل ارزش آزادی، و برابری که نتیجه گفتگو خلاق است میرساند
زیست جهان و نظام اجتماعی
زیست جهان : جهانی سطح خردتر که در آن کنشگران ضمن ارتباط با یکدیگر در امور مختلف به تفاهم میرسند
نظام اجتماعی: پهن دامن تر ودارای خرده نظام
متمایز ودارای عقلانیت متفاوت
عقلانیت زیست جهان مستلزم ارتباط ازادانه افرادوتوافق بدون تاثیر نیروهای نیرومند خارجی
عقلانیت اجتماعی مستلزم نهادمندی یک نظام هنجاربخش
عدم رشد برابر عقلانیت در هر دوسطح
سریعتر عقلانی شدن نظام اجتماعی
زیست جهان تحت چیرگی یک نظام اجتماعی عقلانی شده
راه حل بی مایگی زیست جهان:
رهایی زیست جهان از چنگ نظام اجتماعی
عقلانی شدن زیست جهان به شیوه خود (توافق ارتباطی ازادانه)
حوزه عمومی: قلمرویی از حیات اجتماعی که تبادل آرا وعقاید و دیدگاهها و اطلاعات در باره مسائل مورد توجه وحساسیت عمومی و در نتیجه شکل گیری افکار عمومی در هر زمینه ای در ان شکل میگیرد
بحث شهروند بنا بر حق گردهمایی و معاشرت خویش در مورد مسائل روز و مسائل سیاسی(وقوع حوزه عمومی)
حوزه واسط جامعه مدنی ودولت
رسانه های گروهی نهادهای اصلی حوزه عمومی
استوار بر محوریت تحلیلی گفتمان عقلانی وانتقادی
تضمین دسترسی یکسان و برابر شهروندان و مشارکت سیاسی از طریق گفتگو (دموکراسی)
اطلاعات اکسیژن دموکراسی
گفتمان (استدلال فعالانه)…حوزه عمومی…افکار عمومی…شکل گیری سیاستهای دولتی..رشد جامعه
عمل فارغ از ساختارهای قدرت و ثروت و معیار برنده شدن، عقل ومنطق
(کاهش نقش دولت در جامعه مدنی و گسترش حوزه عمومی)
حوزه عمومی
مداخله و مباحثه درحوزه عمومی
-شیوه هابرماس ، شیوه دیالکتیکی (مباحثه وگفتگو) است .
-هدف اواز مباحثه : توسعه بخشیدن به افقهای فکری خود ازطریق ، جذب ، تطبیق ، نقد و باز اندیشی درنظریات است .
حوزه عمومی : عرصه ای است که درآن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز وعلنی گردهم می آیند. حوزه عمومی مفهومی کلی است که به موارد جزئی قابل تقسیم است .
1-حوزه عمومی بورژوایی :
از گفتگو و مذاکره، شهروندان درباره مسائل عمومی تشکیل می شود. ریشه درحوزه خصوصی دارد.
2- حوزه عمومی ادبی : با مسائل فرهنگی سروکار دارد.
3- حوزه عمومی سیاسی : معطوف به مسائل سیاستگذاری دولتی است و با مسائل حکومتی سروکار دارد.
فروپاشی حوزه عمومی : دخالت دولت درامور خصوصی وحل وجذب شدن جامعه دردرون دولت موجب فروپاشی حوزه عمومی می شود.
نقد هابرماس به پست مدرنها (ژاک دریدا)
حرفشان محافظه کاری جدید وآنارشیسم وهرج ومرج معرفتی
تخریب عقل به عنوان معیار نقد و نماندن چیزی برای نقد
نسبی شدن همه چیز
خوبی همه چیز
به بن بست رسیدن نظریه های پست مدرن ها (شکست فمینیست، تخریب بیشتر محیط زیست و اقلیت های قومی و…)
انتقادات پست مدرنها از هابرماس
عقل کلیت فرا زبانی فرا تاریخی و فرا گفتمانی نیست
برقراری ارتباط میان ادمها فقط برای رسیدن به یک تفاهم عقلانی نیست:
برخی اوقات برای بیان خواهشهای نفسانی
برای ابراز هویت
یا برای لذت
عقل گراها ابعاد وجودی انسان را به عقل تقلیل میدهند
از طریق زبان نمیتوان به تفاهم و توافق رسید
زبان سازنده واقعیت نه خبر دهنده واقعیت
قدرت در همه جا پخش است و حوزه عمومی فارغ از روابط قدرت نیست
انتقادات فمینیست ها
مردانه بودن حوزه عمومی بورژوایی در غرب
غیبت زنان در آن
حوزه های علایق و افکار مردانه
نشان دادن لیاقت وشایستگی مردان
در اختیار گرفتن قدرت در جامعه توسط مردان
جمع بندی
دارای بن مایه های قوی فلسفی نسبت به دیگر فرانکفورتیها (توجه به هایدگر)
انتقاد به فرانکفورتیها در بی توجهی به جامعه شناسی امریکایی
افزودن اشکال نمادین تعامل اجتماعی به نظریه انتقادی
اعتقاد به خرد رهایی بخش و بهتر شدن زندگی مردم
توجه به وظیفه جامعه شناسی در ارائه راه حل و یاری رساندن
پیش بینی وتوجیه جامعه بهتر جهانی و فرصتهای بیشتری برای نیکبختی و صلح و وحدت
جامعه عقلانی تر و منطبق با نیازهای جمعی و نه منطبق با قدرتهای خودکامه
مدرنیته به عنوان پروژه ناتمام