شخصیت کاریزما
چگونه شخصیت کاریزما داشته باشیم
مقدمه
حتما در اطراف و زندگی به انسان هایی برخورد کرده اید که قدرت رهبری و جاذبه غیرعادی داشته باشند.
به گونه ای که هر فردی بدون اراده و چشم بسته تمایل دارد از وی اطاعت کرده و از طرفدارانش باشد.
مقدمه
گروهی از افراد به این مسائل دقت می کنند و سعی دارند تا متوجه شوند آن فرد در وجودش چه چیزی پنهان کرده است که همگان را
این طور شیفته خود می کند
گروهی دیگر از افراد دیگر نیز ترجیح می دهند زیرپرچم چنین آدمی بمانند تا اینکه سعی و تلاشی برای رسیدن به چنین شخصیتی
در خود داشته باشند.
مقدمه
در همین راستا این مطلب قصد دارد تا شما را با مفهوم کاریزما و کاریزماتیک آشنا کند
پس از آن به سراغ معرفی همان افرادی که دیگران
ترجیح می دادند از آن ها پیروی کنند، رفته است
پس پیشنهاد می کنیم با ما همراه باشید و این افراد را بشناسید.
مقدمه
فَرَهْمَندی یا کاریزما (به یونانی: χάρισμα؛ تلفظ: «خاریسما») در لغت به معنی جذابیت غیرعادی و دارا بودن صفت های ویژه و
ممتاز و منحصربه فردی است که مورد پسند و ستایش تعداد
زیادی از دیگر انسان هاست.
جاذبه ای انفرادی (فردی) که اثری اجتماعی (جمعی) دارد.
مقدمه
از اواسط قرن بیستم و در ادبیات سیاسی و اجتماعی، واژه کاریزما به تعبیر غالبی در توصیف چهره های سیاسی برجسته بدل شد
چهره های مثبت یا منفی که جذابیت مقاومت ناپذیری برای توده ها داشته، توان اثرگذاری بی مانندی بر آن ها یافته بودند
واژه کاریزماتیک نیز برای توصیف ابرانسانی بکار می رود که فراتر از اراده و اختیار مردم آنان را تحت تاثیر قرار می دهد و هیچ کس یارای مقاومت در برابر او، یا حق انتخاب و انتقاد ندارد
شاید اندیشه رسیدن به چنین شخصیتی نیز در شما ایجاد شود
شاید برایتان پیش آمده باشد در جلسه ای شاهد اضطراب بیش ازاندازه ی همکارتان برای معرفی ایده اش باشید
یا مجبور باشید خود را برای رویارویی با یکی از زیردستانتان که خلاق و بااستعداد است، اما عملکرد ضعیفی دارد آماده کنید
یا نظاره گر همکارتان باشید که پس از نرسیدن به نتیجه ی
دلخواه در جلسه ی معرفی محصول، باید به سراغ اعضای
تیمش برود که خسته و ناامید منتظر راهنمایی او هستند.
البته که نمی توان افراد را به شخص دیگری تبدیل کرد، اما می توان کاریزما را فراگرفت.
کاریزما خصلتی تماما ذاتی نیست، بلکه مهارتی آموختنی یا دست کم مجموعه ای از مهارت هاست که کاربردشان قدمتی طولانی دارد.
پژوهش ها نشان داده اند کسانی که «فنون رهبری کاریزماتیک»
را فرا گرفته اند، در نگاه دیگران اثرگذار تر و قابل اعتمادتر هستند
و بیشتر به عنوان رهبر پذیرفته می شوند.
در این مقاله به شما می گوییم چطور مدیران می توانند این فنون
را در خود پرورش دهند و تقویت کنند.
مانند ورزش کاری که برای برنده شدن به تمرین سخت و نقشه ی
مناسب نیاز دارد، رهبران هم برای کاریزماتیک شدن باید این فنون را فرا بگیرند،
سخت کوشانه آنها را تمرین کنند و روش مناسبی برای به کارگیری
آنها داشته باشند.
کاریزما از ارزش ها و احساسات ریشه می گیرد
به عقیده ی ارسطو تاثیر کاریزما ناشی از کیمیای اندیشه، خصلت های
انسانی و حس همدردی است.
به عبارتی دیگر، برای قانع کردن دیگران باید:
1-کلامی مستدل و قدرتمند داشته باشید
2- اعتبار شخصی و اخلاقی تان را نشان بدهید
3-سپس احساسات و اشتیاق پیروانتان را برانگیزید.
رهبری که به خوبی از عهده ی این سه بربیاید، می تواند
با دست گذاشتن روی امید ها و اعمال پیروانش برایشان
هدف مشخص کند و به آنها برای انجام کارهای بزرگ
انگیزه بدهد.
نتایج پژوهش ها
بنابر نتایج برخی پژوهش های بزرگ، کاریزما می تواند سرمایه ای غیر قابل ارزش گذاری در حیطه ی کاری باشد.
سیاست مداران هم از اهمیت آن آگاه اند.
اما بسیاری از مدیران اعتقادی به کاریزما ندارند،
شاید به خاطر اینکه نمی دانند چطور آن را به کار بگیرند
یا فکر می کنند به کارگیری آن به آسانیِ سبک های رهبری دیگر نیست..
اما تردیدی نیست که رهبران برای جلب اعتماد پیروانشان،
مدیریت عملیات مختلف و تعیین استراتژی، به مهارت های
فنی گوناگونی نیاز دارند.
آنها همچنین امکان بهره برداری از توبیخ و تشویق را دارند.
اما تاثیرگذارترین رهبرها برای تحقق اهدافشان رهبری کاریزماتیک را در اولویت قرار می دهند
کاریزما چیست؟
کاریزما چیست؟
کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته می شود که به شخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوق العاده است.
این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعه شناسی به کار برده
می شود تا زیرمجموعه ای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی
توانایی شخصی خود می توانند تاثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان
خود داشته باشند، توصیف کنند.
در دانش اجتماعی و علم برقرای ارتباط معمولا تعریف کاریزما موضوعی چالش برانگیز است
اما در نهایت کاریزما حاصل برقراری ارتباط و مهارت های ارتباطی بین افراد به شکلی عالی و مطلوب است
و از آنجا که امکان یادگیری این مهارت ها امکان پذیر است پس افزایش کاریزما نیز امکان پذیر است.
کاریزماتیک شدن
کاریزماتیک شدن
شخصیت کاریزماتیک، به کاراکتری گفته می شود که به
سبب داشتن برخی ویژگی ها الگوی سایرین محسوب
می شود و حتی می تواند برای آن ها الهام بخش هم باشد.
شخصیت های کاریزماتیک که در دنیا زیاد پیدا نمی شوند،
افرادی هستند که می توانند با قدرت خود جمعیت زیادی
را تحت تاثیر قرار دهند و آن ها را به سمت و سوی خود
جذب کنند.
کاریزماتیک شدن
کاریزماتیک شدن یعنی توجه ویژه داشتن به نحوه تعامل با دیگران
ویژگی هایی که باعث ایجاد کاریزما می شوند مثبت هستند و برای دیگران جذابند.
افراد کاریزماتیک از مهارت های خود استفاده می کنند تا دیگران را با خود همسو کنند، چه از نظر حرفه ای یا ایدئولوژیک یا اجتماعی.
به همین دلیل کاریزما ارتباط مستقیمی با مهارت ها یا رهبری دارد.
کاریزماتیک بودن از ویژگی های مهم یک رهبر موفق است.
رفتار کاریزماتیک چگونه است؟
رفتار کاریزماتیک چگونه است؟
وقتی که برای اولین بار کسی را ملاقات می کنیم،
به طور غریزی بررسی می کنیم تا ببینیم که آیا او یک دوست
بالقوه است یا یک دشمن و اینکه آیا قدرت و قصد ابراز دوستی
یا دشمنی خود را دارد یا خیر.
.
قصد و قدرت
قدرت و قصد، چیزهایی هستند که ما در دیگران ارزیابی می کنیم:
«آیا می تواند کوه ها را برای من جا به جا کند؟
آیا اصلاً برایش مهم هست که چنین کند؟»
رفتار کاریزماتیک چگونه است؟
اصلاً برای پاسخ دادن به پرسش نخست است که سعی می کنیم بفهمیم
او چقدر ما را دوست دارد.
به طور مشابه، وقتی یک آدم کاریزماتیک را ملاقات می کنیم،
این حس به ما دست می دهد که او قدرت زیادی دارد و ما را هم
بسیار دوست می دارد
رفتار کاریزماتیک چگونه است؟
وقتی صحبت افراد کاریزماتیک می شود معمولا یاد
چهره های معروف مانند سیاستمداران ، هنرمندان
یا رهبران موفق می افتیم.
موفقیت این افراد ناشی از کاریزمای آنهاست.
اما افراد معمولی بسیاری هم هستند که شخصیت کاریزماتیکی دارند مانند :
کودکی که در مدرسه محبوب است
گارسونی که بالاترین انعام را می گیرد
یا فردی محبوب در اداره که با همه ارتباط دوستانه دارد.
بعضی افراد نسبت به بقیه کاریزماتیک تر هستند
ما میتوانیم کاریزمارا تشخیص دهیم اما چه چیزی آن را ایجاد میکند
اشتیاق یا اقتدار
معادله ای که کاریزما را برای شما به ارمغان می آورد، بسیار
ساده است.
تمام کاری که باید بکنید این است که اقتدار و اشتیاق زیادی
در رفتارتان داشته باشید
زیرا رفتار کاریزماتیک متشکل از این دو مبحث است.
«مبارزه یا فرار؟» مسئله ای از جنس اقتدار است.
«دوست یا دشمن؟» نیز مسئله ای از جنس اشتیاق است.
حضور فردی
اما یک بعد مهم دیگر وجود دارد که زمینه ساز این دو کیفیت
است: حضور فردی.
وقتی مردم تجربه دیدن رفتار یک فرد کاریزماتیک را
توصیف می کنند، چه آن فرد کالین پاول باشد یا دالایی لاما،
آن ها اغلب به حضور فوق العاده او اشاره می کنند
وقتی شما با یکی از بزرگان کاریزماتیک دنیا هستید، نه تنها قدرت و تعهد مشتاقانه او را احساس می کنید، بلکه این حس را نیز دارید که او کاملاً در اتاق با شما است و به معنای واقعی کلمه «حضور» دارد.
در ادامه به برخی از ویژگی های کاریزماتیک و نحوه ی ایجاد این ویژگی ها در خودمان اشاره میکنیم.
ویژگی های کاریزماتیک و نحوه ی ایجاد آن ها
1) برای کاریزماتیک بودن اعتماد به نفس داشته باشید
افراد کاریزماتیک اعتماد به نفس بالایی دارند
یا دست کم قادرند با اعتماد به نفس ظاهر شوند.
داشتن اعتماد به نفس برای برقراری ارتباط در شرایط
مختلفی همچون برقراری ارتباط به صورت فرد به فرد
در گروه یا مخاطبین مهارتی است که بسیاری از افراد به دنبال آن هستند.
.
اعتماد به نفس
فرد کاریزماتیک نه تنها می تواند با اعتماد به نفس با
دیگران ارتباط برقرار کند، بلکه می تواند با بهتر کردن
فرآیند برقراری ارتباط با سایرین به دیگران هم کمک
کند اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.
افراد کاریزماتیک به دور از خودخواهی یا لاف زنی اعتماد به نفس مثبتی دارند
2) مثبت نگر باشید
مثبت نگری
افراد کاریزماتیک به همان اندازه که با اعتماد به نفس
هستند،قادرند مثبت نگر هم باشند.
این بدان معناست که آنها سعی میکنند بهترین وجه ممکن
را در افراد، موقعیت ها و وقایع ببینند.
.
مثبت نگری
آنها معمولا شاد و سرزنده هستند و این قابلیت را دارند
که دیگران را تشویق کنند تا وقایع را مانند خودشان
مثبت ببینند.
بدین ترتیب نگرش مثبت می تواند نیروی قدرتمندی
برای موفقیت در مذاکرات و حل مشکلات محسوب شود
3) بازیگر احساسی خوبی باشید
بازیگر احساسی
اگر توانایی آن را ندارید که با اعتماد به نفس و خوش بین ظاهر شوید،
پس لازم است نقش بازی کنید.
اگرچه افراد کاریزماتیک هر زمان که به نفعشان باشد
می توانند به خوبی احساسات واقعیشان را بروز دهند
بازیگر احساسی
آنها معمولا در نقاب زدن یا نقش بازی کردن به نحوی
که باورپذیر باشد توانایی بالایی دارند.
مانند قو که از نظر بیننده ی معمولی به آرامی و با متانت
در سطح آب شنا می کند در صورتی که در زیر آب
حرکات پنهانی زیادی دارد
4) فرد جالب توجه باشید و توجه دیگران را به خود جلب کنید
جالب و جلب توجه
افراد کاریزماتیک ضمن اینکه افراد جالبی هستند
و دیگران را مجذوب سخنان خود می کنند، خود نیز
علاقه دارند به سخن دیگران گوش دهند.
این افراد هنگام صحبت کردن و توضیح دادن، رفتاری سرگرم کننده دارند و اغلب قصه گو های خوبی هم هستند.
جالب و جلب توجه
آنها این توانایی را دارند که برای جلب توجه و تمرکز مخاطب، گاهی جدی باشند و گاهی شوخ طبع تا پیام خود را واضح و مختصر بیان کنند.
هنگامی که در موقعیت های فرد به فرد یا
میان گروه های کوچک هستند، از زبان بدن راحت
و آزاد به ویژه ارتباط چشمی زیاد استفاده می کنند
جالب و جلب توجه
آنها متناسب با واکنشی که از مخاطب دریافت می کنند موقعیت خود را مشخص می کنند.
برای ارتباط با گروه های بزرگتر یا ارائه دادن مطلب به دیگران زبان بدن اهمیت بیشتری پیدا می کند.
جالب و جلب توجه
افراد کاریزماتیک نیز به دیگران علاقه نشان می دهند.
آنها برای پی بردن به دیدگاه فرد مقابل از او سوال های مطرح نشده ای می پرسند و به خاطر تواناییشان در ایجاد احساس آرامش در فرد مقابل بیشتر اوقات پاسخ هایی صادقانه و صمیمانه هم دریافت می کنند
جالب و جلب توجه
شخص کاریزماتیک می تواند با به یاد آوردن جزییات مکالمه های قبلی و کسب اعتماد واحترام فرد مقابل با همدگی و ملاحظه رفتار کند.
لبخند صمیمانه، ارتباط چشمی مداوم، رفتار فروتنانه و مبادی
آداب روشی موثر در جذب دیگران است.
معمولا افراد زمانی کاری برای شما انجام می دهند،
که با آنها رفتار درستی داشته باشید
5) هوش خود را نشان دهید
هوش خود را نشان دهید
همانطور که افراد کاریزماتیک خواستار برقراری ارتباط موثر با دیگران هستند، در شروع مکالمه هم مهارت دارند.
آنها تمایل دارند با داشتن دانشی بروز درباره وقایع جاری
و اطلاعات عمومی بالا باهوش جلوه کنند.
بدین ترتیب شروع یک مکالمه که گاهی سخت ترین کار ممکن است، آسان می شود.
.
هوش خود را نشان دهید
افراد کاریزماتیک معمولا دانشی تخصصی در برخی حیطه ها دارند.
آنها قادرند موضوعات پیچیده را به نحوی که
مخاطبشان متوجه شود توضیح دهند
وتوضیحاتشان را با توانایی، دیدگاه و مهارت
مخاطبانشان تطبیق دهند.
این دانش تخصصی همچنین اعتماد و باور دیگران را به توانایی افراد کاریزماتیک زیاد می کند
6) قاطع باشید
قاطع باشید
قدرت کاریزما قابلیتی است که می توانید دیگران را وادار کنید چیزی را بخواهند که شما می خواهید.
یا آنها را در یک هدف مشترک متحد کنید.
این توانایی می تواند هم در مقاصد خوب و هم
در مقاصد بد استفاده شود.
رهبران کاریزماتیک قادرند پیروان خود را تحت ثایر قرار داده و آنها را تشویق کنند تا انگیزه ی اطاعت کردن را در آنان به وجود آورند
قاطع باشید
یک شیاد کاریزماتیک با اعتماد به نفس بالا ممکن است قبل از اینکه از قربانیش اخاذی کند، با مهارت خود اعتماد و احترام آنها را جلب کند.
افراد کاریزماتیک به شکل زیرکانه ای قاطع هستند.
قاطع باشید
آنها میتوانند با کلماتشان دیگران را ترغیب کنند و با اعتماد به نفس
و مثبت نگری دیگران را تشویق کنند
یا با به کار گرفتن درکشان از احساسات خود و دیگران،
قاطعیت داشته باشند
7) به جزییات توجه مداوم داشته باشید
به جزییات توجه مداوم داشته باشید
کاریزما به طور کامل با توجه به جزییات و چگونگی شکل گرفتن واکنش بین فردی ارتباط دارد.
کاریزما دربرگیرنده ارتباط پویا و پرانرژی، ضمن نمایش
مثبت زبان بدن است و شامل طرز فکر مثبت، خوش بینی و
اعتماد به نفس می شود.
یعنی مجاب کننده بودن و ایجاد حس اعتماد و احترام در دیگران.
به جزییات توجه مداوم داشته باشید
ما همگی می توانیم کاریزماتیک بودن را از طریق رشد مهارت های ارتباطی بین فردی و با درک و تمرین بیشتر فرا بگیریم.
اما به یاد داشته باشید که هر چقدر هم کاریزماتیک باشید،
همیشه نمی توانید همه را راضی نگه دارید
8) فضای مثبت ایجاد کنید
فضای مثبت ایجاد کنید
فضای مثبت حالتی از درک سازگار با فرد یا گروه است که ارتباطی بزرگتر و ساده تر را فراهم می سازد.
به معنای دیگر فضای مثبت، یعنی داشتن رابطه ی
خوب با افراد به وسیله ی ایجاد نقاط مشترک که موجب می شود فرآیند برقراری ارتباط آسان تر و تاثیرگذارتر گردد.
فضای مثبت ایجاد کنید
گاهی فضای مثبت به طور طبیعی اتفاق می افتد.
شما بدون تلاش با دیگران صمیمی می شوید و
رابطه ی خوبی برقرار می کنید
فضای مثبت ایجاد کنید
اولین کار در برقراری ارتباط بین فردی موفق، تلاش برای ایجاد فضای مثبت است.ایجاد فضای مثبت یعنی جور شدن با فردی دیگر.
برای بسیاری از افراد شروع مکالمه با فردی غریبه؛
اتفاقی استرس زا است. چراکه ممکن است کلمات از ذهنشان
پاک شود یا با زبان بدن رفتار ناشیانه ای از خود بروز دهند
فضای مثبت ایجاد کنید
ایجاد فضای مثبت در آغاز یک مکالمه با فردی جدید، باعث می شود نتیجه ی مثبت تری به دست آید.
هرقدر که پر استرس یا مضطرب باشید، اولین کاری
که باید انجام دهید این است که آرامش خود را حفظ کنید.
با کاهش فشار برقراری ارتباط آسان تر می شود و فضای مثبت افزایش پیدا می کند.
9) یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
در ادامه نکته های ساده ای را خواهیم گفت که برای کاهش فشار و استرس شروع مکالمه هنگام دیدار فردی برای اولین بار و ایجاد احساس راحتی در برقراری ارتباط موثر هستند.
برای شروع مکالمه از موضوعاتی استفاده کنید
که برای فرد مقابل تهدید یا خطر محسوب نشود.
درباره ی تجربه های مشترک صحبت کنید.
مثلا آب و هوا یا اینکه چگونه به مکان کنونی خود آمدید
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
از زیاده گویی در مورد خودتان و پرسیدن سوالات مستقیم در مورد فرد مقابل بپرهیزید.
به آنچه فرد مقابل می گوید گوش دهید و به دنبال
تجربه ای مشترک باشید.
به این ترتیب در مراحل اولیه برقراری ارتباط موقعیت
بیشتری برای صحبت کردن در اختیارتان قرار می گیرد.
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
سعی کنید عنصر شوخ طبعی را اضافه کنید. با هم خندیدن باعث ایجاد هماهنگی و توازن می شود.
درباره ی خودتان یا شرایطی که در آن قرار دارید
لطیفه بسازید اما از جوک گفتن در مورد دیگران خودداری
کنید.
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
نسبت به زبان بدن و سیگنال های غیر کلامی که از خود ارسال می کنید آگاه باشید.
سعی کنید شصت درصد مواقع ارتباط چشمی
مداوم و پایدار داشته باشید. آرام باشید و کمی
سمت فرد مقابل خم شوید تا نشان دهید گوش می کنید
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
در مواقع لزوم زبان بدن فرد مقابل را تکرار کنید. همدلی خود را ابراز کنید. نشان دهید که دیدگاه فرد مقابل را می فهمید.
به یاد داشته باشید که فضای مثبت یعنی پیدا کردن
شباهت ها و داشتن دیدگاه مشترک
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
ابراز همدلی به دستیابی به فضای مثبت کمک می کند.
اطمینان حاصل کنید که طرف مقابل احساس می کند
در مکالمه شرکت دارد
اما این بدان معنا نیست که در شروع مکالمه سوال پیچ شود
همانطور که ممکن است شما هنگام ملاقات یا صحبت با فرد جدیدی احساس تنش یا موذب بودن داشته باشید،
یخ میان خود و فرد مقابل را بشکنید
ممکن است این حس برای فرد مقابل هم ایجاد شود.
به فرد مقابل احساس آرامش و راحتی بدهید تا هم شما
آرام بمانید و هم مکالمه روند طبیعی خودش را طی کند
10-فضای مثبت غیر کلامی ایجاد کنید
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
هرچند مکالمه های آغازین می تواند به ما احساس
راحتی بدهد، با این حال در بیشتر مواقع بدون رد
و بدل کردن کلمات و از طریق ارتباط غیر کلامی،
فضای مثبت ایجاد می شود.
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
ما فضای مثبت را بصورت ناخودآگاه، از طریق تطابق
سیگنال های غیر کلامی ایجاد و حفط می کنیم
که این سیگنال های غیر کلامی شامل موقعیت
و وضعیت بدن، حرکات بدن، ارتباط چشمی، حالات چهره و آهنگ صدا می شود
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
دو دست را هنگام صحبت کردن مشاهده کنید
و ببینید که چگونه ناخودآگاه ارتباط غیر کلامی یکدیگر را تقلید می کنند.
بیشتر ما به طور غیر ارادی برای جلوگیری از اختلاف فضای مثبت را ایجاد می کنیم و این عکس العمل ذاتی ما به حساب می آید. مهم است که از زبان بدن مناسب استفاده کنیم.
ما بی درنگ آنچه زبان بدن می گوید را باور می کنیم تا جایی که ممکن است بیشتر با ارتباط کلامی متقاعد شویم
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
اگر بین آنچه بصورت شفاهی می گوییم وآنچه زبان
بدنمان می گوید تفاوتی وجود داشته باشد، فردی
که درحال برقراری ارتباط با او هستیم، زبان بدنمان
را باور می کند.
فضای مثبت، با نمایش مناسب زبان بدن، خوش رویی و آرامش و راحتی اغار می شود.
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
هماهنگی کلمات هم به اندازه زبان بدن و توجه به فرد مقابل کمک کننده است.
فکر کردن و شفاف سازی درباره آنچه گفته شده، از جمله تاک تیک های مفید برای تکرار ارتباط با فرد مقابل به شمار می آید.
این کار نه تنها تایید می کند که شما گوش می دهید، بلکه به شما فرصت می دهد به منظور تاکید بر شباهت ها و زمینه های مشترک بین طرفین از کلمات و عبارات فرد مقابل استفاده کنید
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
. نحوه ی ادای کلمات در بهبود فضای مثبت اهمیت دارد.
مثلا وقتی تحت فشار هستیم تمایل داریم تند صحبت کنیم.
همین باعث می شود مضطرب به نظر برسیم.
ما می توانیم به نحوه ی ادای کلمات، تن صدا، بلندی صدا و سرعت کلام تنوع ببخشیم. طوری که آنچه برای مخاطب می گوییم جذاب تر به نظر برسد.
ایجاد فضای مثبت غیرکلامی
اما در مواردی هم باید آرام تر، راحت تر و صمیمانه تر حرف بزنیم. سعی کنید با پایین آوردن تن صدایتان شمرده تر صحبت کنید.
این امر برای افزایش فضای مثبت به شما کمک می کند.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای مثبت
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
اگر در وضعیت نشسته قرار دارید کمی به سمت شخصی
که با او درحال صحبت هستید خم شوید.
دست به سینه ننشینید و پاهایتان را روی هم نیندازید.
به این شیوه زبان بدن آزاد می گویند.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
زبان بدن آزاد مجموعه ای از حرکات بدن است که همگی حاکی از آزاد و راحت بودن فرد است.
یعنی وقتی اعضای بدنتان را به شکل باز یا جمع
قرار می دهید، پیامی به منظور تغییر در نحوه ی فکر
یا احساستان به فرد مقابل ارسال می کنید
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
به طور کلی زبان بدن آزاد به شما و فرد مقابل کمک می کند تا در برقراری ارتباط احساس راحتی بیشتری داشته باشید.
شصت درصد از زمان مکالمه را به چشمان فرد
مقابل نگاه کنید.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
ارتباط چشمی برقرار کنید اما مراقب باشید باعث ایجاد احساس ناراحتی در او نشوید
به هنگام گوش دادن سرتان را به نشانه ی تایید
تکان دهید و اشارات و حرکات دلگرم کننده از خود نشان دهید.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
لبخند بزنید، از پرسیدن نام فرد مقابل پیش از شروع مکالمه استفاده کنید که نه تنها به عنوان عملی مودبانه محسوب می شود، بلکه باعث می شود نام او در ذهنتان نقش ببندد و احتمال فراموشی آن کاهش یابد.
.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
درباره ی گفت و گوهای فرد مقابل صحبت کنید و بین تجربه های مشترکتان ارتباط ایجاد کنید.
در صورت توافق با فرد مقابل صراحتا بگویید و در صورت نیاز بپرسید چرا
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
بر پایه افکار فرد مقابل پیش بروید.
از قضاوت پرهیز کنید.
خودتان را از بند تصورات معمول و پیشداوری ها در مورد او رها کنید و چنانچه با او مخالف هستید ابتدا دلیل بیاورید
سپس مخالفت خود را اعلام کنید.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
اگر جواب سوالی را نمی دانستید یا اشتباهی مرتکب شدید، بپزیرید و به آن اقرار کنید.
صداقت داشتن بهترین شیوه است و اعتراف به هنگام اشتباه به اعتمادسازی کمک می کند.
رفتارهایی مفید برای ایجاد فضای عاطفی مثبت
خود واقعیتان باشید و با رفتار های بصری و کلامی خود برقراری ارتباط را موثر تر کنید.
از طرف مقابل تعریف و تمجید کنید.
از انتقاد کردن بپرهیزید و مودب باشید
ویژگی های شخصیتی افراد کاریزماتیک
ویژگی های شخصیتی افراد کاریزماتیک
در اینکه افراد کاریزماتیک از موفق ترین افراد جامعه هستند،
هیچ شکی نیست.
پروفسور وایزمن در دانشگاه هرتفوردشایر انگلستان تخمین زده است
که کاریزما پنجاه درصد فطری است و پنجاه درصد از طریق یادگیری بدست می آید
عناصر کلیدی کاریزما اقدامات ساده ای است که با تمرین به بخشی از شخصیت شما تبدیل می شود.
.
ویژگی های شخصیتی افراد کاریزماتیک
تعاملتان با دیگران را بهتر می کند و رضایت همه جانبه ی شما را در زندگی افزایش می دهد.
در ادامه به هفت مورد از صفت های افراد کاریزماتیک
که می توانید در زندگیتان به کار ببندید اشاره می کنیم
7 صفت افراد کاریزماتیک
1-گوش دادن فعالانه
هنگام گوش دادن تمام توجهتان را به طرف مقابل معطوف کنید و از او سوال بپرسید.
حین مکالمه تلفن همراهتان را بیشتر از یک بار چک نکنید.
حتی بهتر است اصلا چک نکنید.
.
گوش دادن فعالانه
در تحقیقی توسط دانشگاه کولورادو مشخص شد که:
گوش دادن فعال از ایجاد سوء تفاهم جلوگیری می کند
باعث می شود افراد بیشتر حرف بزنند
ارتباط با دیگران را بهبود می بخشد.
مردم تمایل دارند کسانی را که گوش شنوایی دارند، به عنوان افرادی مثبت بخاطر بسپارند
2) شفاف صحبت کنید
عجله نکنید و درباره ی هر جمله ای که به کار می برید فکرکنید.
هرچقدر در صحبت هایتان از جملات غیر ضروری استفاده کنید،
کمتر شفاف خواهد بود.
خصوصا وقتی مخاطبتان بیشتر از یک نفر باشد، یا گروه جدیدی از افراد دورتان باشند، از قبل جملات خود را تمرین کنید.
2) شفاف صحبت کنید
از خود بپرسید که آیا هرچه لازم است به زبان آورده اید؟
آیا آنچه می گویید ضروری به شمار می آید؟
آیا هدف و مقصود ما در رابطه با آنچه می گویید وجود دارد؟
3) از ته دل لبخند بزنید
واقعی بودن یک لبخند از چهره مشخص می شود.
شما هنگام لبخند زدن با چشم ها و لب هایتان لبخند
می زنید، که به آن لبخند دوشن می گویند.
لبخند دوشن از نام فیزیکدانی فرانسوی گرفته شده که در زمینه ی فلسفه ی حالات چهره در قرن نوزدهم تحقیق می کرده
3) از ته دل لبخند بزنید
این بدان معنا نیست که تمام مدت نیشخند بزنید، بلکه
بدین معناست که وقتی از ته دل لبخند می زنید دیگران
بیشتر پذیرای شما خواهند بود.
.
3) از ته دل لبخند بزنید
روانشناسان دانشگاه کالیفرنیا در برکلی روی عکس صد و چهل و یک دانش آموز سال آخر دبیرستانی تحقیق کردند.
این عکس ها از سالنامه ی کالج میلز گرفته شده بود
3) از ته دل لبخند بزنید
این تحقیق که تا سن بیست و هفت، چهل و سه و پنجاه و دو سالگی همان افراد ادامه پیدا کرد، نشان داد تقریبا بیشتر زنانی که لبخند دوشن بر لب داشتند؛ نسبت به کسانی که لبخندی ظاهری می زدند، ازدواج کرده و متاهل مانده بودند و حس سلامتی شخصی بیشتری نسبت به بقیه داشتند
این نتایج تا سی سال بعد از آن هم پایدار مانده بود.
3) از ته دل لبخند بزنید
همچنین نشان داد که ظاهر، هیچ ارتباطی با میزان رضایت از زندگی ندارد، بلکه تنها از درون فرد نشات می گیرد.
وقتی در عین حال که شخصیت مهربانی دارید از ته دل نیز لبخند می زنید، بیشتر از حد ممکن به دنیا هدیه می دهید و از دنیا هدیه می گیرید.
4) صاف بایستید
تصور کنید نخی از نافتان بیرون آمده از وسط سرتان
گذشته و به سقف وصل شده است. این حیله ی
رقصنده های قدیمی است
و کمک می کند تا حالت ایستادنمان را در تمام طول روز حفظ کنیم.
.
4) صاف بایستید
طرز ایستادن مناسب باعث می شود با اعتماد به نفس و مطمِئن به نظر برسید.
اگر احساس می کنید اعتماد به نفس زیادی ندارید، آنقدر تظاهر کنید تا آن را بدست آورید.
به یاد داشته باشید که شانه هایتان را پایین نگه دارید
5) دیگران را تحسین کنید
آیا تا به حال شنیده اید که می گویند آنچه می گویید مهم است؛
اما مهم تر از آن این است که چگونه می گویید
اگر مجبورید از کسی انتقاد کنید، به این فکر کنید
که اگر خودتان بودید دوست داشتید چگونه انتقاد شوید؟
مستقیم صحبت کنید و نزدیک ترین و دم دست ترین مشکل را مشخص کنید
5) دیگران را تحسین کنید
راه حلی ارائه دهید و سپس بازه زمانی مشخص کنید و بازخورد بگیرید.
با تعریف و تمجید از فرد مقابل، هنگام تمام کردن موفقه ی کار یا ارائه یک مطلب، به او احساس مهم بودن بدهید.
ایجاد اعتماد به نفس در خودتان، امر مهم است
اما توانایی ایجاد اعتماد به نفس در دیگران است که
کاریزما می آفریند
6) نام افراد را به خاطر بسپارید
نویسنده ای موفق به نام دیل کارنگی که با نام آقای کاریزما شناخته شده است، می گوید:
نام هر فرد برای خودش شیرین ترین و مهمترین آوا در هر زبانی به شمار می آید.
این موضوعی ساده اما بسیار تاثیرگذار است.
وقتی برای اولین نام کسی را یاد می گیرید، آن را تکرار کنید.
مثلا با گفتن جمله ای مانند : سلام آماندا، آشنایی با تو باعث افتخاره آماندا،
همچنین از نام او در پایان مکالمه استفاده کنید
7) ارتباط چشمی برقرار کنید
وقتی با افرادی درحال گفت وگو هستید به چشمان او نگاه کنید؛ ارتباط چشمی یکی از مهمترین مولفه های گفت و گو است.
ارتباط چشمی باعث می شود بفهمید آیا پیامتان به نتیجه می رسد یا نه.
و در عین حال توجه و تمرکز هر دو طرف را به یک دیگر معطوف می کند.
7) ارتباط چشمی برقرار کنید
اگر می خواهید سخنرانی ارائه دهید تا جایی که ممکن است با تک تک افراد حاظر در جمع دست کم یک بار ارتباط چشمی برقرار کنید
7) ارتباط چشمی برقرار کنید
ارتباط چشمی باعث می شود که مخاطب نسبت به کلیت مکالمه احساس نزدیکی بیشتری پیدا کند.
تحقیقات بی شماری اثبات کرده اند افردی که تماس
چشمی زیادی برقرار می کنند، به عنوان افرادی با
ویژگی های مطلوب شناخته می شوند. ویژگی هایی چون:
خونگرمی، صداقت، صمیمیت، شایستگی، اعتماد به نفس و ثبات احساسی
حضور در لحظه داشته باشید
حضور در لحظه داشته باشید
آیا تا به حال با کسی گفت و گو داشته اید که حس کنید تمام توجه طرف مقابل را جلب نکرده اید؟
چه حسی داشتید؟ احتمالا کمی آزرده خاطر شده اید.
متاسفانه به نظر می رسد تعداد کمی از افراد هنگام تعامل با فرد مقابل کاملا در مکالمه حضور دارند.
حضور در لحظه داشته باشید
از آنجایی که همه ی ما مقداری خود شیفتگی در
مکالمه هایمان داریم؛ حضور تمام و کمال در گفت
و گو برایمان چالش به شمار می آید
حضور در لحظه داشته باشید
حالا که گوشی های هوشمند زندگی امروزی را اشباع
کرده اند، حضور تمام و کمال در لحظه حتی سخت تر
هم شده است.
این روز ها مردم سعی دارند توجهشان را بین دو دنیای مختلف تقسیم کنند.
حضور در لحظه داشته باشید
دنیای واقعی که در آن با حضور فیزیکی افراد
سر و کار دارند و دنیای مجازی که در آن
پیام هایی از طریق گوشی ارسال می کنند
حضور در لحظه داشته باشید
به هر رستورانی که در آمریکا سر بزنید شاهد خواهید بود
که مردم دور میز نشسته اند و بدون هیچ هدفی به
گوشی هایشان زل زده اند و به ندرت با یکدیگر
گفت و گو می کنند.
حضور در لحظه داشته باشید
وقتی صحبت از کاریزما به میان می آید، ممکن است
به این فکر بیفتید که خودتان را فوق العاده جلوه دهید،
اما رمز متناقض نمایی کاریزما این است که لازم نیست
ویژگی های مثبت خود را در بوق و کرنا کنید.
حضور در لحظه داشته باشید
بلکه تنها باید کاری کنید که فرد مقابل احساس خوبی
درباره ی خود پیدا کند.
کاریزمای واقعی در فرد مقابل احساس مهم بودن
ایجاد می کند.
به شکلی که وقتی گفت و گو به پایان رسید، احساس بهتری نسبت به قبل از دیدار با شما پیدا می کند.
حضور در لحظه داشته باشید
متمرکز کردن انرژی احساسی و روانی روی یک فرد
هنگام گفت و گو همان ایجاد احساس مهم بودن در
فرد مقابل است.
آدم ها اساسا خواستار توجه هستند، آنها میخواهند به رسمیت شناخته شده وتایید شوند.
نکاتی برای حضور در لحظه
نکاتی برای حضور در لحظه
حضور از ذهن شما آغاز می شود.
خود را به لحظه ی حال بیاورید.
اگر حس می کنید حین گفت و گو با دیگران ذهنتان
جای دیگریست، با انجام این تمرین ذهنتان را به لحظه ی حال برگردانید.
نکاتی برای حضور در لحظه
بر حواس فیزیکی که اغلب نادیده می گیرید تمرکز کنید؛
مثل نفس کشیدن یا لمس زمین با پاهایتان.
احتیاج نیست زمان زیادی صرف اندیشیدن به این حواس کنید،
فقط چند لحظه کافیست تا شما را به لحظه ی حال بازگزداند.
اطمینان حاصل کنید از نظرجسمانی راحت اید
اگر دارید به تنگی شلوارتان یا گرمی فضای اتاق فکر می کنید،
احساس حضور در لحظه به سختی امکان پذیر خواهد بود.
برای پایان دادن به چنین احتمالاتی هر آنچه برای ایجاد
احساس راحتی لازم دارید مهیا کنید.
اطمینان حاصل کنید از نظرجسمانی راحت اید
لباس کاملا مناسب بپوشید که نه تنها باعث خوش قیافه تر شدن خودتان می شود، بلکه احساس بهتری هم به شما می دهد.
بقیه مواردی که باعث افزایش احساس راحتی در شما
می شود عبارتند از:
داشتن خواب کافی، پرهیز از خوردن کافئین و تنظیم دمای اتاق
دستگاه های هوشمند خود را در حالت سکوت و دور از دید قرار دهید
با این کار به دو هدف می رسید؛ اول اینکه حین گفت و گو با دیگران کمتر وسوسه می شوید آن را چک کنید
و دوم به فرد مقابل نشان می دهید تمام توجهتان معطوف به اوست.
از بیقراری و جنب و جوش پرهیز کنید
بیقراری در حرکات این پیام را می رساند که شما احساس راحتی یا خشنودی نمی کنید و ترجیح می دهید جای دیگری باشید.
با انگشتان یا تلفن همراه خود بازی نکنید و از سرک کشیدن به اطراف بپرهیزید.
چرا که باعث می شود فرد مقابل فکر کند شما به دنبال فرصتی بهتر از لحظه ی کنونی هستید.
وقتی طرف مقابل هنوز درحال صحبت کردن است فکرتان را درگیر جوابی که میخواهید به او بدهید نکنید
همه ما تمایل به انجام این کار داریم.
خودشیفتگی در گفت وگو باعث می شود بخواهیم به محض فراهم شدن فرصت وسط صحبت دیگران بپریم.
اما مسلما اگر در حال فکر کردن به آنچه قرار است بگویید باشید، به آنچه طرف مقابل می گوید توجه نخواهید داشت.
وقتی طرف مقابل هنوز درحال صحبت کردن است فکرتان را درگیر جوابی که میخواهید به او بدهید نکنید
طبیعی است که قبل از صحبت سخنان خود را مد نظر داشته باشید.
اما بهتر است هنگام ارائه ی پاسخ مکث کرده، و به آن فکر کنید.
فقط افراد سطحی و دونپایه هستند که بیشتر از همه صحبت کرده و فکر می کنند باید سکوت را از بین ببرند
پیش از پاسخ دادن دو ثانیه صبر کنید
صحبت کردن به محض مکث یا توقف فرد مقابل این پیام را ارسال می کند که شما تمام مدت به جای گوش دادن به حرف های او، به پاسخ خودتان فکر می کردید.
رفتار های غیر کلامی قدرتمند تر از رفتار های کلامی هستند
پیش از پاسخ دادن دو ثانیه صبر کنید
پس وقتی کسی صحبتش را تمام کرد ابتدا با حالت چهره تان نشان دهید که مجذوب گفته هایش شده اید و به نظراتش توجه می کنید و سپس بعد از دو ثانیه پاسخ خود را بدهید.
مهم نیست در چه شرایطی از زندگی قرار گرفته اید یا چه هدف شخصی را دنبال می کنید.
پیش از پاسخ دادن دو ثانیه صبر کنید
یکی از مهم ترین ابزار های موفقیتتان کاریزمای شخصی شما است.
آنچه به شما اجازه می دهد یک جمع را فرماندهی کنید و دیگران را به سمت خود بکشید یا متقاعد سازید.
این ویزگی اساسی یک رهبر است که پیروان جانسپارش مشتاقند به خاطر او تا ته دنیا بروند.
پیش از پاسخ دادن دو ثانیه صبر کنید
افراد کاریزماتیک هم دوست داشتنی هستند و هم قدرتمند؛ ترکیبی پویا و غیر قابل مقاومت که درهای بینهایت را روی پیروانشان می گشایند. کاریزما ممکن است چون کیفیتی اسرارآمیز به نظر برسد.
کیفیتی که برخی افراد با آن دنیا می آیند و برخی نه؛ اما خوشبختانه اینطور نیست
پیش از پاسخ دادن دو ثانیه صبر کنید
. شما نیاز ندارید که کاریزما را در لاتاری ژنتیکی برنده شوید تا خودتان را در سطح یک فرد با کشش و جذابیت رشد دهید.
گذشته از جادویی بودن این ویژگی، کاریزما می تواند به مجموعه ای مشخص و تا حد زیادی رفتارهای غیر کلامی تجزیه شود که قابل فراگیری، تمرین و نهادینه شدن هستند.
اولیویا فاکس کابان نویسنده ی کتاب افسانه ای کایزما، این رفتار ها را در سه طبقه بندی جای می دهد:
(حضور، قدرت و خونگرمی)
وقتی این سه مورد به شکل ماهرانه با هم تلفیق شوند جاذبه ی قدرتمند شخصی را ایجاد می کنند.
شخصیت کاریزماتیک برای چه کسانی مفید است؟
شخصیت کاریزماتیک برای چه کسانی مفید است
این سوال بسیار خوبی است که بدانیم اصلاً آیا لازم است که شخصیت کاریزماتیکی داشته باشیم یا خیر؟
شخصیت کاریزماتیک برای چه کسانی مفید است
اگر هدف بزرگی داریم و می خواهیم اثری ماندگار از
خود برجای بگذاریم، بدون شک نیاز داریم که افراد دیگری
نیز ما را در مسیر هدف همراهی کنند
و این همراهی بدون شک از طریق کاریزما محقق خواهد شد
شخصیت کاریزماتیک برای چه کسانی مفید است
اما حتی اگر نمی خواهیم که شخصیتی کاریزماتیک داشته باشیم و یا اصلاً به آن نیازی نداریم، به قول بیل گیتس بنیانگذار مایکروسافت:
اگر نمی توانید کاری را عالی انجام دهید،
حداقل کاری کنید که عالی به نظر برسد!
شخصیت کاریزماتیک برای چه کسانی مفید است
بنابراین دانستن مهارت های کاریزما و بهره بردن از آنها بدون شک می تواند یک موضوع بسیار مهم باشد که در همه جنبه های زندگی به شما کمک می کند، از زندگی شخصی و خصوصی تا زندگی اجتماعی، شغلی و کسب و کار و سبک زندگی…
مثبت نگری چیست؟
پیش از این که اصلاً به ویژگی مثبت اندیشی در افراد کاریزماتیک بپردازیم، اصلاً خود واژه مثبت اندیشی را تعریف می کنیم:
شاید یک تعریف ساده در مورد خوش بینی این باشد که ما از تمامى ظرفیت هاى ذهنىِ مثبت و نشاط انگیز و امیدوار کننده در زندگى، براى تسلیم نشدن در برابر عوامل منفى ساخته ذهن و احساس هاى یاس آورِ ناشى از دشوارى ارتباط با انسان ها و رویارویى با طبیعت به خوبی استفاده کنیم.
مطمئناً آغاز بحث با جمله زیر، شروع قدرتمندی خواهد بود:
فرد بدبین در هر فرصتی سختی ها و مشکلات را می بیند؛
فرد خوش بین در هر مشکلی فرصت ها را می بیند
ویستون چرچیل
اما لازم است که پیش از هر چیزی بینیم که دقیقاً مثبت نگری چیست و وقتی از ویژگی های یک شخصیت کاریزما صحبت می کنیم، مد نظر ما چه چیزی است؟
مثبت اندیشی
در یک کلام، مثبت اندیشى را مى توان اینطور گفت:
«داشتن امید همیشگى به یافتن راه حل»
اگر بخواهم فرق بین افراد خوشبین (مثبت نگر) و بدبین (منفی نگر) را بیان کنیم می توانیم بگوییم که انسان های منفی نگر معمولاً به رخ دادن اتفاقات بد معتقد هستند و گمان می کنند که شرایط بد دائمی هستند:
مثبت اندیشی
مثلاً اگر یک فرد منفی نگر در یک کسب و کار شکست بخورد، می گوید که من از اول هم شانس نداشتم و یا هیچوقت در این کشورر نمی توان یک کسب و کار سالم داشت. اما اگر همین اتفاق برای یک فرد مثبت نگر رخ دهد، او اعتقاد خواهد داشت که شاید جایی از کار را اشتباه انجام دادم که هنوز موفق نشدم و یا به چند و چون کار به خوبی تسلط ندارم.
مثبت اندیشی
فرد بدبین اجازه می دهد ناامیدی در بخشی از زندگی اش وارد شود و به سایر بخشها نفوذ و سرایت کند.
به عنوان مثال وقتی به شخصی گفته می شود بطور موقتی از کار بر کنار شده است، انسان بدبین نه تنها بخاطر از دست دادن شغل خود احساس بدی دارد بلکه نگرانی اش را به سایر ابعاد زندگی خود منتقل کرده ، ابراز می کند که زندگی زناشویی اش در معرض خطر است و فرزندانش غیر قابل کنترل هستند،
مثبت اندیشی
اما انسان خوشبین اجازه نمی دهد یک شکست، تمام زندگی او را محدود کند، او با خود فکر می کند "پس من در این شرایط ، شغلی ندارم، ولی من و همسرم هنوز رابطه خیلی خوب و نزدیکی باهم داریم و فرزندانمان مایه افتخار ما هستند.
چطور به دنیایی اینچنین منفی و پر از مشکلات، مثبت بنگریم:
پیشنهاد می کنم چند دقیقه ای وقت بگذارید و سخنرانی آقای Larry Brilliant با موضوع « توجیه امکان خوش بینی » را مشاهده کنید و از این تفکر جالب و کاملاً واقع بینانه لذت ببرید.
افراد کاریزماتیک مثبت نگر هستند؟
افراد کاریزماتیک مثبت نگر هستند؟
اکثر افراد کاریزماتیک ، مدیران موفق و ثروتمند، موفقیت
خود را بیشتر از هر عاملی مدیون خوشبنی و نگرش خوب
خود می دانند.
اگر نگرش درست و دیدگاه خوشبینانه نداشته باشید، چگونه می توانید الهام بخش دیگران شوید و بر روی آنها تاثیر بگذارید؟
افراد کاریزماتیک مثبت نگر هستند؟
نگرش شما درباره باران در سفری به شمال کشور می توانید
هم باعث خراب شدن تعطیلات شما شود و هم به گونه ای
تعطیلاتتان را جالب تر و خاطره انگیزتر کند
افراد کاریزماتیک مثبت نگر هستند؟
خوشبینی به شما می گوید که مشکلات موقتی هستند و بدبینی مشکلات را دائمی انگاشته و راه خلاصی برای آنها نمی بیند.
خوشبینی باعث می شود که دیگران جذب شما شوند.
مطالعات نشان داده است که افراد خوشبین در مدرسه و در شغلشان افراد موفق تری هستند و زندگی طولانی تر دارند.
بدبین ها با افسردگی دست و پنجه نرم می کنند و به راحتی تسلیم می شوند
افراد کاریزماتیک مثبت نگر هستند؟
خوشبینی و مثبت نگری واقعی چارچوبی ذهنی است که نگاه شما را به دنیا کنترل می کند.
خوشبینی یعنی داشتن این دیدگاه و تفکر که همه چیز در نهایت خوب و درست خواهد شد (البته به شرطی که تلاش کنیم) اگر واقعاً خوشبین باشید، می توانید این حس را به دیگران نیز منتقل کنید و باعث تشویق آنها شوید.
افراد کاریزماتیک مثبت نگر هستند؟
خوشبینی یعنی سعی کنید در هر موقعیتی به جنبه های مثبت متمایل باشید (و البته مطمئناً خوشبین و مثبت نگر با فرد بی خیال و احمق تفاوت دارد) و به جای تمرکز بروی نکته های منفی به دنبال راه هایی برای حرکت رو به جلو باشید. مردم به کسانی که نگاهی مثبت به زندگی دارند بیشتر گرایش دارند.
حتی هیتلر هم دید مثبتی داشت!
کاری با نیت افراد نداریم، ممکن است ما یک سارق باشیم،
اما دید مثبتی داشته باشیم!
پس برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید که آدولف هیتلر به
عنوان یک فرد کاریزماتیک و دارای شخصیتی اثرگذار بسیار
مثبت نگر بوده و اعتقاد داشته که مشکلات به پایان خواهند رسید و او و مردمانش به آرزوی خود خواهند رسید.
حتی هیتلر هم دید مثبتی داشت!
حال فرض کنید هیتلر فردی منفی نگر بود! فردی که دائماً نقاط منفی را می دید و به دیگران نیز از شرایط بد می گفت….
آنگاه چه کسی…!!!
و به عنوان جمله پایانی باید بگویم که:
اگر به دنیای اطرافمان خوشبین نباشیم، مطمئن باشیم که نمی توانیم بر دیگران تاثیر بلندمدتی بگذاریم…
برایان تریسی در مورد کاریزما می گوید
برایان تریسی نکته بسیار جالبی را مطرح می کند.
او اعتقاد دارد که اگر شما مادر ترزا را در خیابان ببینید،
احتمالاً احترام خاصی نسبت به او نخواهید گذاشت زیرا
یک زن نحیف، با قد کوتاه و … را مشاهده خواهید کرد.
.
برایان تریسی در مورد کاریزما می گوید
ما کافیست جایگاه او و خدماتی را که ارائه کرده بدانید
مثلاً این که روئسای جمهور مختلفی چگونه به او احترام می گذارند و در تصویر زیر او را در حال جایزه گرفتن از ریگان رئیس جمهور وقت امریکا مشاهده می کنید:
آنگاه مطمئناً نظر شما متفاوت خواهد بود
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
اگر فرد کاریزماتیکی هستید (یا حداقل می خواهید باشید)، باید دیگران این موضوع را درک کنند، شما را بشناسند
شما باید کمک کنید که آنها این برداشت، شناخت و ادراک را داشته باشند. البته نه با تعریف از خود بلکه با ایجاد زمینه ای برای انجام این کار!
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
تا جاییکه معلوم شده، بین کاریزمای فردی و موفقیت در زندگی ارتباط نزدیکی وجود دارد به احتمال زیاد حدود 85 درصد از موفقیت ها و شادی های شما حاصل روابط و تعاملات شما با سایر آدم هاست.
هرچقدر واکنش های دیگران نسبت به شما مثبت تر باشد، آسان تر می توانید به خواسته هایتان دست یابید
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
وقتی درباره ی کاریزما صحبت می کنیم، در واقع از قانون جاذبه حرف می زنیم این قانون در طول قرن ها به انواع مختلف معرفی شده اما اساسا در مورد این است که شمادر زندگی به طور طبیعی و ناگزیر در هر شرایطی جذب افرادی می شوید که با افکار غالب شما هماهنگی دارند.
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
به معنایی دیگر شما یک آهنربای زنده هستید و به طور مداوم امواج مغزی شما پخش می شود.
درست مانند یک ایستگاه رادیویی که امواج صوتی از آن ساطع می شود و این امواج توسط سایر آدمها دریافت می شود افکار شما به وسیله ی احساس شما تشدید می شود،
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
همانگونه که امواج رادیویی توسط تکان های الکتریکی تشدید می شوند این امواج از شما ساطع می شود و افرادی که امواج مغزی مشابه شما دارند آنها را دریافت می کنند. شما در مسیر زندگی تان هستید، با آدمهاعقاید، فرصتها، منابع، موقعیت ها، پول و سایر چیزهایی که با چارچوب غالب ذهنیتان و فکر احساسی هر لحظه تان سازگار هستند .
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
همچنین، این قانون جاذبه توضیح می دهد که چگونه می توانید علاقه دیگران نسبت به خودتان را به عنوان فردی کاریزماتیک افزایشش دهید. و بدین ترتیب تاثیر بیشتر و مثبت تری داشته باشید روی افرادی که تمایل به همکاری و حمایت و محبت شان دارید همانطور که به خاطر می آورید نکته ی بحرانی درباره ی کاریزما این است که:
کاریزما عمدتاً بر پایه ی ادراک است
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
بر پایه ی اینکه مردم در باره ی شما چه فکر می کنند؟ و اینکه فکر می کنند شما واقعا چه کسی هستید؟ البته اینکه مردم چگونه شما را درک می کنند خیلی مطابق با واقعیت نیست. مثلا یک نفر می تواند برای ایجاد کاریزما در شخصی،، درباره ی او با آب و تاب با شخص ثالثی صحبت کند.
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
اگر باور داشته باشید که قرار است فرد برجسته و مهمی را ملاقات کنید هنگام ملاقات، آن شخص کاریزماتیک خواهد بود حتی اگر از این راز هم با خبر باشید! به عنوان مثال ، تصور کنید شخصی کنار شما نشسته فردی ست که با هیچ چیزشروع کرده و الان صاحب صد میلیون دلار است.
رویس رولز دارد. در خانه ای زیبا زندگی می کند، صاحب یک جت شخصی ست و باهوش ترین تاجر در آمریکا یا کل دنیا به حساب می آید و تمام اینها به این دلیل است که:
او دوست داشته پیشرفت کند و مهارت هایش را افزایش دهد.
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
اکنون اگر بگویم کسی که کنار شما نشسته همچین آدمی ست، حتما شما به شکلی کاملا متفاوت درباره ی او فکر می کنید و با تعجب می گویید: وای این شما هستید!؟ بدین ترتیب این شخص صاحب کاریزمای فوق العاده ای می شود به خاطر شهرت و اعتباری که برایش ساخته شده، مثلا اگر در پیاده رو از کنار یک فرد فوق العاده معروف عبور کنید و او را نشناسید، هرگز تاثیری بر روی شما نخواهد گذاشت.
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
اما اگر من را به عنوان یک فرد فوق العاده مشهور واقعی، شناسایی کنیدشما هم واقعا من را تحسین می کنید و احترام می گذارید . و به خاطر تاثیری که ممکن است رویتان بگذارم امکان دارد دست پاچه هم بشوید، پس همه چیز به ادراک مربوط می شود
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
اگر شخصی به شما بگوید که می خواهد یک میلیونر خودساخته ی درخشان را به شما معرفی کند که درباره ی موفقیت آرام و بی ادعاست، طبیعتا باور به کاریزمای او با توانایی های ویژه اش در شما نفوذ می کند و در حضور او، شما به گونه ای متفاوت نسبت به وقتی که چیزی درباره اش نمی دانستید خواهید بود. کاریزما در ذهن بیننده بزرگتر خواهد بود و شما می توانید معنای مفهوم ذهنی بیننده را تحت تاثیر بگذارید
هدف از گفتن این موضوع این است که برایان تریسی تاکید دارد که:
ماندگاری کاریزما بیشتر از آنچه که انجام می دهید به آنچه هستید بستگی دارد
پس به دنبال راههایی باشید که ادراک تون رو افزایش بده، زیرا قدرت و نفوذ تون بیشتر می شود
آهنربای زنده باشید!
راز دیگر کاریزما
و یک راز دیگر راجع به کاریزما این است: هرچقدر بیشتر به آدمها گوش بدهید و درک شان
کنید و به گونه ای جذاب با آنها رفتار کنید، آنها نیز
شما را جذاب تر در می یابند.
شخصیت های کاریزماتیک تاریخ و ویژگی های آن ها
شخصیت های کاریزماتیک تاریخ
باید قبول کنیم که پیروی از یک رهبر برایمان جذابیت دارد
رهبری که بتواند ما را برانگیزاند و در راستای رسیدن به ماموریتی مهم به دنبال خود بکِشد.
در واقع پیروی از رهبر، گرایشی فطری است.
.
شخصیت های کاریزماتیک تاریخ
ممکن است رهبرانی وجود داشته باشند که بدون کاریزماتیک بودن هم بر مردم تاثیر بگذارند
با این حال باید پذیرفت که کاریزما که ترکیبی است از شور و ترغیب کنندگی و جذابیت
احتمالا یکی از ویژگی های مهم رهبران است. در برابر اشخاص کاریزماتیک، به سختی می توان مقاومت کرد
شخصیت های کاریزماتیک تاریخ
مثلا سزار چاوز را در نظر بگیرید.
او یکی از فعالان حقوق مدنی و کارگری و نیز سخنرانی
با اندیشه های ناب بود.
در عین حال، آنچه به کاریزمای او می افزود، شوروشوقی بود که در سخنانش موج می زد، نه اندیشه هایش.
شخصیت های کاریزماتیک تاریخ
علاوه بر این، او با توده ی مردم ارتباط خوبی داشت.
این همان رمزِ کاریزمای او بود که باعث شد بتواند خیل عظیمی از مردم را به دنبال خود بکشاند
البته باید قبول کنیم که کاریزما همیشه هم ویژگی مثبتی نیست.
برخی شخصیت های کاریزماتیک تاریخ، مردم را وادار به انجام کارهای خطرناک و نادرست می کنند.
شخصیت های کاریزماتیک تاریخ
به عنوان نمونه، جیم جونز 900 نفر از اعضای معبد خود را وادار
به خودکشی دسته جمعی در جنگل های گویانا کرد.
در ادامه به معرفی ۱۰ شخصیت کاریزماتیک تاریخ بشر در
طیف های مختلف فکری و اخلاقی: خوب ، بد ، زشت می پردازیم .
1) ناپلئون بناپارت
1) ناپلئون بناپارت
ناپلئون با ۱۵۷ سانتی متر قد در زمره ی بلندقامتان تاریخ قرار نداشت و در کودکی به خاطر ناتوانی در درست حرف زدن، مورد تمسخر واقع می شد.
با وجود این، رهبری مثال زدنی بود.
.
1) ناپلئون بناپارت
او افسری جوان در ارتش فرانسه، مردی باهوش، شجاع و بی باک بود و هرکس با او ملاقات می کرد، شیفته اش می شد.
به خاطر این ویژگی ها، سربازانِ تحت فرمانش در نبردهای بسیاری پیروز شدند.
او در سال ۱۸۰۴ در ۳۴سالگی امپراتور فرانسه شد
1) ناپلئون بناپارت
علت موفقیت ناپلئون بناپارت در رهبری، این بود که به طور غریزی چیزهای زیادی در مورد رفتار انسان می دانست، مثلا اینکه باید قدردان کسانی باشیم که در موفقیت ما نقش داشته اند.
.
1) ناپلئون بناپارت
به همین خاطر بود که پس از پیروزی ارتش در یکی از جنگ ها، طلا و نقره ی به دست آمده از کشورهای فتح شده را به عنوان غنائم و به رسم قدردانی میان سربازان خود تقسیم کرد
1) ناپلئون بناپارت
او همچنین می دانست باید اعتماد کسانی را که پیرو او نیستند نیز جلب کند.
از این جهت، وقتی ارتش او کشوری را فتح می کرد، به شهروندان آن کشور صریحا می گفت که کاری با آن ها ندارد، بلکه بر ضد رهبران مستبد و ظالم آن ها قیام کرده است تا مردم را از بند جور آن ظالمان رها کند. او با این کار غالبا آن مردمان را به حامی خود بدل می کرد.
1) ناپلئون بناپارت
علاوه بر این ها خودِ او در جنگ ها همراه با سربازان حاضر
می شد و هر کاری از دستش برمی آمد، می کرد، حتی کارهایی را که برای
دون پایه ترین سربازان در نظر گرفته بودند
او با این کار، حمایت و وفاداری سربازان خود را جلب می کرد.
1) ناپلئون بناپارت
اما متاسفانه، به مرور زمان از موفقیت او کاسته شد.
او کشورهای بسیار زیادی را فتح کرد و در این میان
ارتش او شکست های زیادی را متحمل شد.
پس از این شکست ها بود که او اعتمادبه نفس خود را
کم کم از دست داد و مرتکب اشتباهاتی شد:
.
1) ناپلئون بناپارت
استبداد ورزید و دهان منتقدان خود را بست.
ضمنا از آنجا که به افراد معدودی اعتماد داشت و به
همه بدبین شده بود، جاسوس هایی را به اطراف گسیل داشت.
در نهایت هم شکست خورد و 5 سالِ باقی مانده از عمر خود را در جزیره ی کوچک سنت هلنا گذراند
2-فیدل کاسترو
2-فیدل کاسترو
فیدل کاسترو از وقتی که در انقلاب سال ۱۹۵۹ کوبا قدرت را به دست گرفت، تا وقتی که به خاطر بیماری در سال ۲۰۰۸ استعفا داد، با مشت آهنین بر این کشور حکمرانی کرد.
خیلی از کوبایی ها به خاطر بازکردن پای کمونیسم
به کشورشان از او نفرت دارند، اما انصاف این است
که خیلی از مردمان فقیر کوبا به خاطر اصلاحات اجتماعی
و شخصیت جذابش طرفدار او هستند.
وقتی فیدل کاسترو قدرت را در دست گرفت، کوبا کشوری جوان بود که به تازگی از استعمار اسپانیا در ۱۸۹۸ رها شده بود.
کاسترو با کودتایی نظامی توانست فولخنثیو باتیستا، دیکتاتور کوبا را سرنگون کند و رهبری این جزیره را به دست بگیرد.
او با وعده ی انتخابات و بازگرداندن حکومت مشروطه به مردم بر سر کار آمد و به همین دلیل کوبایی ها با اشتیاق زائدالوصفی از او حمایت کردند.
اما کاسترو به آن وعده ها عمل نکرد و با متحدشدن با اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و آمریکاستیزی، طعم تلخ کمونیسم را به کام کوبایی ها چشاند.
با اینکه اتحاد جماهیر شوروی در زمان حضور خود در عرصه ی بین المللی از کوبا حمایت می کرد، اقتصاد کوبا همیشه در وضعی اسفناک به سر می برد.
حالا که اثری از اتحاد جماهیر شوروی در سیاست جهان نیست، کمتر اثری از صنعت در کوبا مشاهده می شود.
بیشترِ درآمد این کشور از راه توریسم و نیز فرستادن پول هایی تامین می شود که کوبایی های شاغل در کشور های دیگر به کشورشان می فرستند.
جالب اینجاست با اینکه کاسترو دیگر در میان کوبایی ها نیست و با اینکه سال های درازی را به شکل حکومت مادام العمر بر مسند قدرت نشسته بود، کوبایی ها همچنان او را دوست دارند.
کوبایی ها از اینکه کاسترو، برخلاف بسیاری کشورها، یک تنه در برابر آمریکا ایستاد یا از نفوذ و تهاجم فرهنگی آن جلوگیری کرد، احساس غرور می کنند
. کاسترو ایالات متحده ی آمریکا را به خاطر بسیاری از مشکلات اقتصادی کوبا سرزنش می کرد.
فیدل کاسترو نطام خدمات درمانی رایگان را برای کوبایی ها به ارمغان آورد، نژادپرستی را در جامعه ی کوبا کم رنگ کرد و آموزش رایگان را از دبستان تا دانشگاه به کوبایی ها هدیه کرد.
حالا به جای او، برادرش رائول در قدرت است.
باید منتظر ماند و دید حالا که رهبر جدید کوبا از کاریزمای فیدل کاسترو برخوردار نیست، کوبایی ها همچنان از اقتصاد معیوب کوبا راضی خواهند بود یا نه.
3) وینستون چرچیل
3) وینستون چرچیل
چرچیل مردی پرشور و انرژی و مصمم بود.
او پدری انگلیسی و مادری آمریکایی داشت.
وضع درسی چرچیل در مدرسه معمولی بود، اما می توانست
بچه ها را به دنبال خود بکشاند و وقتی هم که احساس می کرد
حق با اوست، هرگز تسلیم نمی شد.
او در جوانی وارد عرصه ی سیاست شد و در سال ۱۹۲۴ به
صدراعظمی بریتانیا رسید که یکی از درجات بسیار بالا در
دولت بریتانیا بعد از نخست وزیری است.
3) وینستون چرچیل
در دهه های ۲۰ و ۳۰ میلادی، یعنی هنگامی که چرچیل جنگ طلب تر بود و حس می کرد با روی کارآمدن نازی ها در آلمان، خطر جنگ در کمین است، بریتانیا سیاست صلح آمیزی اتحاذ کرده بود.
3) وینستون چرچیل
این باعث شد چرچیل با نخست وزیر بریتانیا، استنلی بالدوین و همین طور دیگران مشاجرات زیادی بکند.
اما در سال ۱۹۴۰ که بریتانیا وارد جنگ جهانی دوم شد، چرچیل به منصب نخست وزیری رسید.
3) وینستون چرچیل
درست همین هنگام بود که مردم با شوروشوق از او حمایت می کردند. چرچیل در طول مدت جنگ خطابه های پرشور و تحریک کننده ی زیادی برای متفقین جنگ جهانی دوم و شهروندان بریتانیا ایراد کرد.
یکی از جملات بسیار مشهور چرچیل، در هجدهم ژوئن ۱۹۴۰ به گوش جهانیان رسید، یعنی درست زمانی که فرانسه در حال تسلیم شدن در برابر هیتلر بود و بریتانیا را مقابل آلمانی ها تک وتنها رها کرده بود
3) وینستون چرچیل
: «پس بیایید به وظیفه ی خود عمل کنیم و به یاد داشته باشیم که اگر بریتانیا و کشورهای مشترک المنافع هزار سالِ دیگر هم پابرجا باشند، مردمان خواهند گفت که این بهترین دوره ی تاریخشان بوده است.»
چرچیل برای اینکه تصویر روشن و متمایزی از خود در اذهان مردم برجا بگذارد، در تصاویر و کاریکاتورهای سیاسیِ روز از مشخصات منحصربه فرد بسیاری نظیر کلاه، عصا، سیگاربرگ و پاپیون استفاده می کرد.
3) وینستون چرچیل
جالب این است که چرچیل با کارکنان خود برخورد بد و بی ادبانه ای داشته، اما در بین توده ی مردم چهره ای محبوب بوده است.
کارکنان و زیردستانش او را دوست می داشتند، اما علت این علاقه نقش او در مقام رهبر بود، نه اینکه لزوما گرم، مهربان و دوست داشتنی باشد.
بریتانیا و متفقینش در سال ۱۹۴۵ در جنگ جهانی دوم پیروز شدند. چرچیل در انتخابات پس از جنگ رای نیاورد، اما بین ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ بار دیگر بر صندلی نخست وزیری تکیه زد.
4) ماهاتما گاندی
4) ماهاتما گاندی
ماهاتما گاندی در کودکی بیمار و ضعیف بود و عملکرد درسی متوسطی داشت.
او در بزرگسالی وکیل شد، اما از آنجا که فردی خجالتی
بود، نتوانست وکیل قابلی باشد.
بروز رفتارهای نسنجیده و گستاخانه از جانب او محتمل بود
و اصلا کاریزما نداشت، مگر وقتی که واقعا عصبانی می شد.
4) ماهاتما گاندی
گاندی در سال ۱۸۹۳ به قصد وکالت به آفریقای جنوبی رفت و با قطار در آن کشور سفر کرد.
یک روز با اینکه بلیت درجه یک داشت، مرد سفیدپوستی مانع نشستن او در قسمت درجه یک قطار شد و به همین خاطر نگهبان، او را از قطار پیاده کرد.
ناگهان در تاریکی اتاقِ انتظار ایستگاه، الهامی بر قلب او وارد شد.
ظرف یک هفته پس از آن ماجرا، شروع کرد به ایراد سخنرانی های پرشور و ضد تبعیض نژادی.
4) ماهاتما گاندی
او لباس های تولید بریتانیا را با وجود علاقه ی زیادش به آن ها از تن درآورد و به جای آن، لباس سفید و ساده ی کشاورزان هندی را بر تن کرد.
دیری نپایید که جرقه ی اعتراض صلح آمیز از طریق نافرمانی مدنی در ذهن او شکل گرفت و از این سیاست در راستای حمایت از حقوق بشر و برابری سیاسی استفاده کرد.
4) ماهاتما گاندی
گاندی پس از اینکه به تغییر برخی قوانین تبعیض آمیز در آفریقای جنوبی کمک کرد، در سال ۱۹۱۵ به هند بازگشت.
هنوز مدت چندانی از بازگشت او به هند نگذشته بود که توانست مردم را برای مبارزه ی صلح آمیز با استعمار بریتانیا به قیام وا دارد.
او به طورخاص، از مردم دعوت کرد هرچیز انگلیسی ای را تحریم کنند:
لباس های ساخت بریتانیا، دانشگاه های بریتانیا و حتی قوانین بریتانیایی را
4) ماهاتما گاندی
. در یکی از آن قوانین انگلیسی تصریح شده بود که هندی ها حق تولید نمک ندارند، بلکه در عوض باید نمک خود را از کارخانه های دارای گواهی بخرند و حال آن که همه ی این کارخانه ها در تملک بریتانیا بودند.
از این رو در سال ۱۹۳۰، گاندی راهپیمایی ۲۴روزه ای به سمت دریا به راه انداخت که بعدها «رژه ی بزرگ دریایی» نامیده شد.
صدها هزار نفر از مردمان هند در آن راهپیمایی شرکت کرده بودند؛ وقتی آن ها به دریا رسیدند، از دریا برای تولید نمک مورد نیازشان استفاده کردند.
4) ماهاتما گاندی
تاکتیک های گاندی مفید واقع شدند. هند در سال ۱۹۴۷ استقلال پیدا کرد و کشور جدید پاکستان نیز از به هم پیوستن مناطقِ عمدتا مسلمان نشین شمال شرق و شمال غرب هند تاسیس شد.
متاسفانه در سال ۱۹۴۸ یکی از هندوهای ملی گرا که از گاندی به خاطر مدارا با مسلمانان هند نفرت داشت، او را ترور کرد.
5) آدولف هیتلر
5) آدولف هیتلر
آدولف هیتلر اجتماعی نبود. او در ۱۶سالگی ترک تحصیل کرد تا در وین به نقاشی بپردازد، اما در این هنر ناکام ماند.
او در برقراری روابط صمیمی با افراد دچار مشکل بود، نمی توانست در بحث های فکری وارد شود و وجودش لبریز از تعصب بود.
با همه ی این ها، دو سال بعد از اینکه در سال ۱۹۱۹ به حزب کارگران آلمان (که بعدا به «حزب نازی» تغییر نام داد) پیوست، توانست به رهبر این حزب تبدیل شود.
5) آدولف هیتلر
آلمانی ها در جنگ جهانی اول شکست خورده بودند و به خاطر این شکست، در قحطی، گرسنگی و تحقیر فرو رفته بودند.
هیتلر با وعده ی نجات و رستگاری آلمان که آن را تقریبا به شکلی مذهبی جلوه می داد، بر سر کار آمد.
او با دموکراسی سر سازش نداشت و به آلمانی ها می گفت آریایی اند و به همین خاطر از همه ی انسان های دیگر برترند
5) آدولف هیتلر
. هیتلر دشمنانی برای آلمان تعریف کرده بود و مرتب علیه آن ها حرف می زد؛ این دشمنان کسانی جز کمونیست ها و یهودیان نبودند.
او ماموریتی روشن در ذهن داشت و بسیار تلاش می کرد جهان را درباره ی این ماموریت متقاعد کند. این ها همه ، رازورمز رهبری کاریزماتیک است. میلیون ها آلمانی که سابقه ی شنیدن این پیام ها را داشتند، تسلیم سحر و جادوی هیتلر شدند و او را مانند خدا پرستیدند.
شاید تعجب کنید اگر بدانید هیتلر رهبری مهربان بوده است.
دیری نپایید که اکثر مردم آلمان بدون قیدوشرط از او تبعیت می کردند.
5) آدولف هیتلر
بخشی از کاریزمای هیتلر وابسته به اعتقاد راسخ او به برتری آلمانی ها بود و نیز تاکید بر این نکته که آلمان برای تسخیر کل اروپا به رهبری جز هیتلر نیاز ندارد.
پس از اینکه او به راحتی چندین کشور اروپای غربی را به تصرف خود درآورد، باور این نکته کار سختی نبود.
با تسخیر این چند کشور، هیتلر دیگر نمی دانست تصرف کل اروپا چه خطراتی برایش به همراه دارد.
ارتش آلمان به رهبری او توانست در جنگ جهانی دوم، در گیرودار نبرد با بریتانیا و اشغال کشورهای دیگر، روسیه را هم اشغال کند.
5) آدولف هیتلر
او همچنین تمام یهودیان ساکن در کشورهای اشغالی اش را یا می کشت یا به اردوگاه می فرستاد.
وقتی آمریکا، بریتانیا و روسیه، آلمان را محاصره کردند، پیروان هیتلر از او ناامید شدند و نهایتا پس از تسلیم شدن آلمان در ۱۹۴۵، هیتلر دست به خودکشی زد.
6) مارتین لوتر کینگ
مارتین لوتر کینگ رویایی در سر داشت که هیچ وقت نتوانست تعبیر آن را ببیند.
او از پیش گامان نهضت حقوق مدنی در آمریکا به شمار می رود.
این نهضت در همان دوره، رهبران سیاه پوست بسیاری داشت،
اما کینگ بود که از بین آن همه درخشید، چراکه توانست با سخنرانی های خود توده ی مردم را برانگیزاند و تعهد خود به اعتراض مسالمت آمیز را وجه المصالحه قرار ندهد.
6) مارتین لوتر کینگ
6) مارتین لوتر کینگ
کینگ در سال ۱۹۲۹ در آتلانتا به دنیا آمد.
او مردی تحصیل کرده بود و از دانشگاه بوستن مدرک دکتری گرفته بود.
در سال ۱۹۵۵ رهبریِ تحریم اتوبوس های مونتگومری آلاسکا را به عهده گرفت.
در آنجا، سیاهان مجبور بودند فقط سوار قسمت عقبی اتوبوس شوند و در واقع نوعی تفکیک نژادی بر اتوبوس ها حاکم بود.
6) مارتین لوتر کینگ
، اما سیاهان با تحریم اتوبوس و سوارنشدن بر آن، اصرار می کردند که اجازه دارند در جای دلخواهشان در اتوبوس بنشینند
موفقیت این تحریم (که حدود یک سال به طول انجامید) باعث شد مارتین لوتر کینگ سردمدار نهضت حقوق شهروندی شود
6) مارتین لوتر کینگ
کینگ به خاطر سخنرانی های پرشور خود هم شهرت دارد.
یکی از این سخنرانی ها که بسیار به یادماندنی بود، خطابه ی «رویایی دارم» است که کینگ در سال ۱۹۶۳ آن را طی راهپیمایی مردمی در واشینگتن.دی.سی ایراد کرد.
در آن هنگام، هزاران نفر از مردمی که به انواع نژادها تعلق داشتند، دور هم جمع شده و خواهان تصویب قانون حقوق شهروندی شدند.
6) مارتین لوتر کینگ
این راهپیمایی که ۲۵۰هزار نفر در آن شرکت کرده بودند، در آن دوران بزرگ ترین راهپیمایی در طول تاریخ پایتخت ایالات متحده بود.
سخنرانی مارتین لوتر کینگ در آن راهپیمایی هم یکی از خطابه های بسیار عالی در تاریخ آمریکا شناخته می شود
6) مارتین لوتر کینگ
در سال ۱۹۶۴، کنگره ی آمریکا قانون حقوق شهروندی را تصویب کرد که به موجب آن، تبعیض براساس نژاد، دین و جنسیت جرم شناخته می شود.
البته کینگ دشمنان بسیاری داشت:
هم از سیاهان و هم از طیف نژادپرستان.
سیاهان به خاطر رویکرد مسالمت آمیز او، با او دشمن بودند و نژادپرستان هم می خواستند تفکیک نژادی در جامعه ی آمریکا به قوت خود باقی باشد.
6) مارتین لوتر کینگ
در سال ۱۹۶۸، مارتین لوتر کینگ در بالکن مسافرخانه ای واقع در ممفیس ایالت تنسی ترور شد و جان باخت.
او به خاطر کمک به کارگرانِ درحال اعتصاب شهرداری در آن هتل اسکان داشت.
7) مالکوم ایکس
7) مالکوم ایکس
مالکوم ایکس زندگی پرتلاطمی داشت، اما علی رغم این تلاطم ها و فقدان تحصیلات، به رهبری قدرتمند بدل شد که توانست هزاران نفر از سیاه پوستان را به فرقه ی«ملت اسلام» وارد و حس غرور نژادی را در آن ها بیدار کند.
مالکوم ایکس با نام اصلی «مالکوم لیتل» در اوماهای ایالت نبراسکا به دنیا آمد.
7) مالکوم ایکس
پدر او، ارل لیتل، مبلّغی مذهبی و فعال حقوق شهروندی بود. به خاطر فعالیت های مدنی پدر، گروه های برتری طلب نژاد سفید، خانواده ی او را مدام آزار می دادند.
خانواده ی لیتل برای فرار از این آزار و هجمه، به ایست لنسینگ میشیگان کوچ کردند، اما در سال ۱۹۳۱ برتری طلبان نژاد سفید پدر مالکوم ایکس را ترور کردند و به قتل رساندند.
مادر او، لویی، هرگز نتوانست از اندوه ناشی از مرگ پدر مالکوم بهبود یابد و در نهایت در بیمارستان روانی بستری شد.
7) مالکوم ایکس
به این ترتیب مالکوم سر از مواد مخدر و گروه های خلاف کار درآورد. پس از اینکه در سال ۱۹۴۶ به زندان افتاد، شروع به مطالعه کرد.
در این مدت، هر چیزی را که به دستش می رسید، با ولع می خواند. در همین دوره به «ملت اسلام» پیوست؛ ملت اسلام نام فرقه ای مذهبی متشکل از مسلمانان سیاه پوست بود که باور داشتند سیاهان باید دولت مستقل خود را تشکیل بدهند
7) مالکوم ایکس
. مالکوم نام خانوادگی لیتل را حذف کرد، چون آن را نامی مختص برده ها می دانست و در عوض نام خانوادگی ایکس را برگزید که یادآور اجداد گمنام سیاه پوستش بودند. دیری نگذشت که تبلیغ را آغاز کرد و به سیاه پوستان گفت که باید برای برقراری دولتی مستقل دست به انقلابی خشونت آمیز بزنند.
مالکوم ایکس فردی پرشوروشوق بود و به طور ذاتی استعداد سخنرانی داشت
وقتی در ۱۹۵۲ از زندان آزاد شد، ملت اسلام ۴۰۰ عضو داشت.
هشت سال بعد، به یُمن تلاش ها و کاریزمای او این عدد صد برابر شد و به ۴۰هزار نفر رسید.
7) مالکوم ایکس
در سال ۱۹۶۴، وقتی مالکوم ایکس فهمید که الیجا محمد، رهبر فرقه ی ملت اسلام، برخلاف تعلیمات اسلام مرتکب زنا شده است، از آن فرقه بیرون رفت.
او به قصد انجام مراسم حج به مکه رفت و سپس به اسلام سنتی گروید.
در همین مدت، خشونت و عصبانیت درونی اش رنگ باخت و نژادهای دیگر را هم به رسمیت شناخت.
او دریافته بود که برای رسیدن به اهدافش نیازی به خشونت نیست.
متاسفانه در سال ۱۹۶۵، وقتی برای سخنرانی در منتهن نیویورک در حال آماده شدن و رفتن روی جایگاه بود، سه عضو فرقه ی ملت اسلام به جایگاه یورش بردند و او را هدف گلوله ی خود قرار دادند.
ایکس بلافاصله در همان جا و در ۳۹سالگی جان باخت.
8) نلسون ماندلا
8) نلسون ماندلا
نلسون ماندلا در ۱۹۱۸ در خانواده ای سلطنتی از قبلیه ی ثمبو در آفریقای جنوبی به دنیا آمد.
در آن زمان سفید پوست ها کشور آفریقای جنوبی را اداره می کردند و او سیاه پوست بود.
حتی خانواده ی سرشناسی که در آن به دنیا آمده بود هم نمی توانست او را از سیستم ظالمانه ی تفکیک نژادی موسوم به «آپارتاید» نجات دهد.
ماندلا بلافاصله بعد از ورود به دانشکده، درگیر اعتراضات گوناگونی علیه تبعیض نژادی شد
8) نلسون ماندلا
. در ابتدا، او مایل بود برای استیفای حقوق شهروندیِ تمام شهروندان در آفریقای جنوبی از روش های مسالمت آمیز استفاده کند، نظیر اعتصاب و تحریم، اما درسال ۱۹۶۲، وقتی پلیس سفید پوست ۶۹ نفر از معترضان سیاه پوست را در شاپرویل کشت، ماندلا به عنوان رهبر یک سازمان فعال حقوق شهروندی، یعنی کنگره ی ملی آفریقا (ANC)، به استقبال برخی روش های مقاومت خشونت آمیز رفت.
8) نلسون ماندلا
پس از اینکه فعالیت کنگره ی ملی آفریقا در سال ۱۹۶۲ ممنوع اعلام شد، ماندلا به اتهام خراب کاری، خیانت و اقدام خشونت آمیز علیه امنیت ملی دستگیر شد.
در طول محاکمه ی هشت ماهه اش، طی سخنانی توانست چهره ی خود را در عرصه ی بین الملل در اذهان مردم جهان ثبت کند.
او در یکی از جملات پایانی سخنانش گفته بود: «من خواهان جامعه ای آزاد و دمکراتیک هستم که در آن تمام افراد در صلح و صفا و با فرصت های برابر زندگی کنند.
این رویایی است که من برای تعبیرشدن آن زندگی می کنم.
اما اگر لازمه ی تعبیر این رویا مرگ باشد، با آغوش باز از آن استقبال خواهم کرد.»
8) نلسون ماندلا
ماندلا ۲۷ سال از عمر خود را در زندان بود و اکثر این دوران را با اعمال شاقه گذراند. اما در این دوره توانست در حقوق مدرک بگیرد، بیانیه های سیاسی را مخفیانه به بیرون از زندان بفرستد و زندگی نامه ی خود را بنویسد. دوران طولانی حبس او توانست هاله ای از رمزوراز بر گرد چهره اش ترسیم کند و برای او به عنوان مبارز راه آزادی، اعتبار ایجاد کند
8) نلسون ماندلا
. سرانجام در سال ۱۹۹۰، تحت فشارهای بین المللی، هم او از زندان آزاد شد و هم رژیم آپارتاید از بین رفت. چند سال بعد، در ۱۹۹۴، در اولین انتخابات پارلمانیِ چندنژادی، به عنوان اولین رئیس جمهوری آفریقای جنوبی برگزیده شد.
در سال ۱۹۹۹، ماندلا از سیاست کناره گیری کرد، اما باز هم تا هنگام مرگ به ترویج صلح و عدالت اجتماعی در سراسر جهان ادامه داد.
9) اوا پرون
به خاطر محبوبیت نمایش موزیکال «اویتا»، او را به همین نام بشناسید.
اما مهم نیست او را اویتا بنامید یا اوا پرون، چراکه به هر حال ماریا اوا دوارته پرون در قرن بیستم میلادی تاثیر شگرفی بر زندگی میلیون ها آرژانیتی گذاشت.
او در سال ۱۹۱۹ در شهر کوچک لوس تولدوس به دنیا آمد.
در جوانی به بوینس آیرس رفت تا بازیگر شود.
بااینکه استعداد چندانی در بازیگری نداشت، توانست به موفقیت هایی دست یابد.
اما وقتی در سال ۱۹۴۵ با خوان پرون ازدواج کرد، زندگی اش دگرگون شد.
9) اوا پرون
خوان پرون سرهنگ و افسر دولت بود و در سالی که با اوا ازدواج کرد رئیس جمهوری آرژانتین شد. اوا فن بیان خوبی داشت و بلافاصله تصمیم گرفت به عنوان بانوی اول آرژانتین برای استیفای حقوق زنان و کمک به محرومان و فقرا از این موهبت ذاتی استفاده کند.
او با فقرا ارتباط خوبی داشت و آن ها را «پابرهنگان من» می نامید.
او همچنین برای کمک به فقرا بنیادی تاسیس کرد که اغلب شخصا به آن پول می داد.
9) اوا پرون
اوا وزیر بهداشت و وزیر کار آرژانتین بود، اما در جامعه ی مردسالار آن دوران آرژانتین، این امری بی سابقه بود.
چیزی نگذشت که اوا پرون هم زمان محبوب و مبغوض میلیون ها نفر شد:
محبوب کسانی که به آن ها کمک می کرد و مبغوض کسانی که یا فکر می کردند زنان نباید فعال سیاسی باشند یا از حکومت خودکامه ی شوهر اوا ناراضی بودند.
9) اوا پرون
در سال ۱۹۵۱ که شوهر اوا مجددا نامزد ریاست جمهوری شده بود، برخی اصرار داشتند اوا معاون اول پرون بشود.
ارتش مخالف این موضوع بود و اوا هم آن را نپذیرفت.
او در ۱۹۵۲ در ۳۳سالگی و بر اثر سرطان درگذشت.
اوا در این عمر کوتاه توانسته بود به بسیاری چیزها در زندگی دست یابد.
هزاران نفر به واتیکان پیشنهاد کردند او را در زمره ی قدیسان قرار دهد.
10) آنگ سان سو چی
10) آنگ سان سو چی
آنگ سان سو چی که طی دو دهه در وطن خود، میانمار، (برمه ی سابق) زندانی بود، به نماد آزادی کشورش تبدیل شده است.
او دختر موسس ارتش مستقل برمه است؛ پدرش که با بریتانیا بر سر استقلال برمه رایزنی می کرد، سرانجام ترور شد.
10) آنگ سان سو چی
سو چی در انگلستان، به همراه همسر بریتانیایی و فرزندانش زندگی
معمولی داشت تا آن که برای مراقبت از مادر بیمارش به برمه بازگشت.
در آن هنگام، از او خواستند رهبری نهضت دموکراسی خواهی را بر عهده بگیرد.
در ۱۹۸۸، به امید بازگرداندن دموکراسی به وطن خود، نیم میلیون نفر را از طرف لیگ ملی برای دموکراسی مورد خطاب قرار داد.
طبیعتا هیئت نظارت برمه که آن کشور را با حکومت نظامی ظالمانه اداره می کرد، از ایده ی او استقبال نکرد.
10) آنگ سان سو چی
سو چی در انگلستان، به همراه همسر بریتانیایی و فرزندانش زندگی معمولی داشت تا آن که برای مراقبت از مادر بیمارش به برمه بازگشت.
در آن هنگام، از او خواستند رهبری نهضت دموکراسی خواهی را بر عهده بگیرد. در ۱۹۸۸، به امید بازگرداندن دموکراسی به وطن خود، نیم میلیون نفر را از طرف لیگ ملی برای دموکراسی مورد خطاب قرار داد.
طبیعتا هیئت نظارت برمه که آن کشور را با حکومت نظامی ظالمانه اداره می کرد، از ایده ی او استقبال نکرد.
10) آنگ سان سو چی
سو چی در انگلستان، به همراه همسر بریتانیایی و فرزندانش زندگی معمولی داشت تا آن که برای مراقبت از مادر بیمارش به برمه بازگشت.
در آن هنگام، از او خواستند رهبری نهضت دموکراسی خواهی را بر عهده بگیرد. در ۱۹۸۸، به امید بازگرداندن دموکراسی به وطن خود، نیم میلیون نفر را از طرف لیگ ملی برای دموکراسی مورد خطاب قرار داد.
طبیعتا هیئت نظارت برمه که آن کشور را با حکومت نظامی ظالمانه اداره می کرد، از ایده ی او استقبال نکرد.
10) آنگ سان سو چی
بااینکه حزب سو چی در انتخابات عمومی سال ۱۹۹۰ پیروز شد، هیئت نظارت نتایج را به نفع رقیب سو چی برگرداند، او را در حصر خانگی قرار داد و خود قدرت را در دست گرفت.
هیئت نظارت برمه با این شرط که سو چی برمه را ترک و از سیاست کناره گیری کند، حاضر به برداشتن حصر خانگی بود، اما سو چی این شرط را نپذیرفت و اعلام کرد بااینکه ممکن است خانواده ی خود را هرگز نبیند، آماده است تا پای جان به مردم برمه خدمت کند.
10) آنگ سان سو چی
اما آرام آرام، اوضاع تغییر کرد. پس از فشارهای شدید بین المللی، سو چی که در آن هنگام یکی از زندانیان سیاسی بسیار برجسته در جهان بود، در اواخر ۲۰۱۰ از حصر آزاد شد. هیئت نظارت درنهایت منحل شد و در ۲۰۱۲ انتخابات واقعی برگزار شد.
طی این انتخابات، حزب لیگ ملی برای دمکراسی توانست تمام صندلی های مجلس را از آن خود کند..
10) آنگ سان سو چی
کسی نمی داند که آیا سو چی در انتخابات بعدی نامزد ریاست جمهوری خواهد شد یا خیر.
اما اگر حزب او قوی باقی بماند، می تواند اکثریت قانونی را در دست بگیرد و نیروی انتخاب رئیس جمهوری را داشته باشد
پایان
گروه آموزشی مهر جنوب(دکتر برومند)
09129680169