تارا فایل

پاورپوینت رعایت انصاف ، افشای اطلاعات و روندهای آینده درحسابداری


رعایت انصاف ، افشای اطلاعات و روندهای آینده درحسابداری
1

مطلوبیت در گزارشگری
بدست می آید با
رعایت انصاف
بی طرفی
لازمه اش
بدست می آید با
رعایت انصاف
راست گویی
لازمه اش
در امریکا
در انگلیس
مطلوبیت در گزارشگری

3
انصاف بعنوان بی طرفی در گزارشگری
اصل بی طرفی Scott: مقررات و رویه های حسابداری باید مطلوب و عاری از سوء گیری باشد یعنی منافع گروه خاصی را تامین نکند.
فرض بی طرفی موسسه آرتور اندرسن: فرض اساسی(زیربنای اصول) بوده که بیان می دارد که گزارشات حسابداری بایستی حقوق اقتصادی و منافع همه بخشهای استفاده کننده را به نحو مطلوب تامین نماید.
ویژگی کیفی رعایت انصاف Patilo: حسابداری یک نهاد اجتماعی است و در برابر جامعه مسولیت دارد. بنابراین در تعیین قواعد و مقررات حسابداری بایستی ویژگی کیفی رعایت انصاف مدنظر قرار گیرد. رعایت انصاف خود شامل عدالت، حقیقت و مطلوبیت میشود.
از نظر تاریخی: انصاف ≠ محافظه کاری: یعنی انصاف را از روی واژه رقیب تعریف کرده اند. اما مشکل اینجاست که در طول زمان، تئوریسن ها نتوانستند از خود محافظه کاری هم تعریف جامع و روشن ارائه نمایند. چون تعریف محافظه کاری به استفاده کنندگان گزارشات حسابداری برمی گردد که بسیار متنوع بوده و نیز هدفها یا خواست های متفاوت از شرکت دارند. در تعریف محافضه کاری فقط گفته شده است که: حفظ منافع گروهی خاص
Skinner: گزارشات حسابداری زمانی سودمند است که منصفانه باشد یعنی سوء گیری به نفع گروه خاصی از استفاده کننده نداشته باشد. اسکینر انصاف را بر اساس سودمندی در تصمیم گیری تعریف میکند.
Lee: اطلاعات زمانی منصفانه است که براساس مدارک معتبر و قابل تائید تهیه شده باشد و ضمنا منافع گروه خاصی (که با زیان زدن به منافع گروه های دیگر ممکن میشود) را لحاظ نکند.
دیدگاه حاکم در امریکا
نتیجه گیری: بی طرفی تعریف ثابت یا روشنی تا کنون نداشته است. پس مرز انصاف و گزارشگری منصفانه نیز قابل تعیین نیست. با این وجود، همچنان انصاف یکی از مواردی است که بر رعایت آن در تهیه اطلاعات تاکید میشود

راهکار عملی تا تعریف شدن دقیق انصاف
در فضای کنونی امریکا، تئوریسین ها، بی طرفی را رعایت کردن استانداردهای حرفه ایی می دانند. آنها معتقدند که اگر مدیری منصف باشد و بخواهد گزارشگری منصفانه کند آنگاه برایش فرقی نمی کند که رویه های تهیه یک گزارش مطلوب را خودش تعیین کند یا که گروه معتبر دیگری آنها را به وی توصیه کند. این یعنی بی طرفی در تهیه گزارشات و نتیجه آن نیز رعایت انصاف است.
دلیل ادعای فوق، بند اظهارنظر حسابرسان می باشد: آنها برای گزارشاتی که مطابق با استانداردها باشند عبارت به نحو مطلوب ارائه می کند را بکار می برند. یعنی مطلوب بودن که لازمه آن منصفانه بودن و منصفانه بودن که لازمه آن بی طرف بودن است، در رعایت استانداردها دیده میشود.
بی طرفی-دیدگاه حاکم در امریکا

ایرادات تفسیر کنونی رعایت انصاف به شکل رعایت استانداردها
1) با برخی تعاریف عدالت که مطلوبیت توزیع ملاک شان است، همخوانی ندارد یا جمع نمی شود.
دلیل: استانداردها فقط در مورد نحوه تهیه اطلاعات بحث می کنند و در مورد نحوه توزیع راهکاری ندارند، لذا انصاف با مفهوم رعایت استانداردها، نوعی مطلوبیت در گزارشگری را مد نظر قرار می دهد و مطلوبیت در توزیع را نادیده می گیرد و این ناعادلانه است.

2) انعطاف پذیری استانداردها دست مدیر را برای دستکاری اطلاعات باز می کند. بدین شکل، دیگر گزارشات: بی طرف، مطلوب و در نهایت منصفانه نیستند.
بی طرفی-دیدگاه حاکم در امریکا

نظریه حقیقی، منصفانه، مطلوب (رعایت انصاف به شکل حقیقت گویی)
Chastney در سال 1975 در مقاله ایی با عنوان true & fair view مطرح می کند:
مفهوم حقیقی، منصفانه، مطلوب که در حسابداری کشور انگلستان جا افتاده است و به وفور مورد اشاره و تاکید قرار می گیرد و سبب ایجاد انتظارات فراوانی شده و یا انتظارات فراوانی را پاسخ میدهد، نه کسی از استفاده کنندگان معنی آنرا میداند(یعنی معنای آن برای عموم بدیهی نیست)، نه کسی در مورد معنی آن و شکل دستابی به آن تحقیق و پژوهشی معتبر یا نتیجه بخش انجام داده است، نه در استانداردها یا بیانیه های حرفه ایی آن تعریف شده است و نیز در قوانین شرکتها هم تعریفی ندارد. جالب تر اینجاست که سه حسابدار رسمی ارشد انگلیسی که به وفور در گزارشات حسابرسی خود از این مفهوم استفاده می کنند، نیز در یک مصاحبه، در مورد معنی این دیدگاه، یکی خندید، یکی سکوت اختیار کرد و سومی نیز بیان نمود که بعدا پاسخ میدهد.
دیدگاه حاکم در انگلستان

Lee در سال 1981 در کتاب حسابداری مالی مدرن می نویسد:
حقیقی، منصفانه، مطلوب بودن یعنی مطابق با GAAP بودن
در قالبی دیگر آن یعنی: استفاده از اعداد و ارقام درست، انجام برآوردهای معقول، عاری از تعصب بودن، عینی بودن، حساب سازی نکردن و بیان کردن واقعیتهای مهم

Lee در همان سال و در کتاب حسابرسی شرکتها نوشت:
حقیقی بودن یعنی در بر داشتن هر آنچه که انتظار می رود که گزارشات مالی آنها را شامل شود.
منصفانه و مطلوب بودن یعنی افشاءگزارشات عینی، بی طرف و بدون اعمال قضاوتهای شخصی
نظریه حقیقی، منصفانه، مطلوب (رعایت انصاف به شکل حقیقت گویی)
دیدگاه حاکم در انگلستان
نتیجه گیری: از دیدگاه Lee، حقیقی، منصفانه و مطلوب بودن یعنی دقیق و عاری از تعصب بودن. اما میتوان تلویحا از تعریف Lee دریافت که وی نیز رعایت انصاف را در سایه رعایت GAAP می داند.

اتحادیه اروپا نیز در رهنمود چهارم خود بر مفهوم حقیقی، منصفانه و مطلوب بودن گزارشات مالی تاکید و دستیابی به آن را در سایه رعایت قوانین شرکتها مد نظر قرار داد.
نظریه حقیقی، منصفانه، مطلوب (رعایت انصاف به شکل حقیقت گویی)
دیدگاه حاکم در انگلستان
اما مشکل تعریف اتحادیه اروپا از مفهوم حقیقی، منصفانه و مطلوب این بود که آنها در قانون شرکتها، بندی را تدارک دیده بودند که اظهار می داشت که: هرگاه رعایت قوانین گزارشگری این مجموعه منجر به افشاء منصفانه و مطلوب نگردد آنگاه هر کشوری می تواند موارد استثناء تعریف نموده و مقرارت خاص درونی را تدوین و اجراء نماید. البته به شرطی که عدم رعایت قانون شرکتهای اتحادیه را در یادداشتها یادآوری کند.

این استثناء نشان می دهد که مسولین اتحادیه معتقدند که رعایت قوانین شرکتها الزاما به معنای رعایت انصاف نیست یا که به گزارشگری منصفانه نمی انجامد. البته در عمل نیز همین اتفاق واقع گردید. یعنی بعدها، هر کشوری بر اساس شرایط محیطی خود، استاندارد گزارشگری مجزایی وضع کرد. (این امر در مورد شرکتهای موجود در یک جامعه نیز مصداق دارد. یعنی آنها نیز استاندارد خاص شرایط شرکت شان را می خواهند نه استانداردهای کشوری را)

1- تعریف جامع و فراگیر تا کنون نشده است

2- ابهام های زیادی در مورد این مفهوم بین ارائه کنندگان اطلاعات و استفاده کنندگان اطلاعات وجود دارد
نتیجه گیری کلی از نظریه حقیقی، منصفانه، مطلوب
دیدگاه حاکم در انگلستان

رعایت انصاف در توزیع اطلاعات
در حسابداری انصاف در دو بعد باید رعایت شود
در تهیه اطلاعات
در توزیع اطلاعات
دیدگاه عمومی، رعایت انصاف را فقط در تهیه اطلاعات میداند و معتقد است که آن با بی طرفی یا راست گویی در تهیه اطلاعات تامین میشود
رعایت تمام وکمال انصاف زمانی صورت می پذیرد که(در کنار بی طرفی یا راست گویی در تهیه اطلاعات)عدالت در توزیع اطلاعات نیز لحاظ شود.

چرا رعایت عدالت در توزیع اطلاعات حسابداری مهم است
ا) نظر Williams
حسابداری یک حرفه است یعنی نتایج کار آن بر رفتار یک اجتماع تاثیر بسزایی دارد. لذا همانند سایر حرف(مثل پزشکی و حقوق) بایستی اصول اخلاقی در آن رعایت شود. عدالت در توزیع اطلاعاتی که نقش حیاتی در تصمیم گیریهای مالی دارد، یکی از اصول اخلاقی است.

2) نظر Pallot
وی نیز همانند Williams توزیع عادلانه گزارشات مالی در کنار تهیه بی طرفانه اطلاعات را جزیی از رعایت انصاف می داند. دلیل اش تعهد خود تحمیل شده شرکت نسبت به جامعه است. به عبارتی دیگر، وی معتقد است که شرکتها بایستی در تهیه و توزیع اطلاعات به ذی نفعان، انصاف را رعایت کنند و در این زمینه به هزینه و فایده این حرکت نیز توجه نکنند.
همچنین وی این موضوع را نیز اضافه می کند که علاوه بر پاسخگویی مالکانه، شرکتها بایستی پاسخگویی اجتماعی هم داشته و در آن نیز باید هر دو جنبه انصاف را رعایت نمایند.

در این نقطه، به بررسی سه تئوری مبتنی بر عدالت در توزیع، از سه اندیشمند معاصر فلسفه سیاسی پرداخته و سپس، از این تئوریها، تعمیم هایی به موضوع توزیع اطلاعات حسابداری داده میشود.
الف. تئوری رالز
ب. تئوری نازیک
ج. تئوری گِرویت
12

رالز یک تئوریسین لیبرال(البته طرفدار آزادی جمعی)بود که معتقد بود عدالت مقدم ترین فضیلت- اجتماعی و بسیار ضروری و لذا غیر قابل صرف نظر کردن است. از این رو، وی به دنبال تدوین و ارائه ی یک تئوری درباره ی عدالت بود که در قالب یک الگو ارائه کند و برای بسط ساختار بنیانی جامعه، بتواند به طور مستقیم سوداگری و سودجویی را به چالش بکشاند.
رالز عدالت را در آزادی و آزادی را در برابری توزیع کالاها و خدمات اقتصادی میداند البته نه برابری مطلق. به عبارتی، وی نابرابری را در جایی که به نفع جامعه باشد یا دست کم به نفع کسانی باشد که دارای بدترین وضع ممکن در جامعه هستند باشد، خوب میداند. به عبارتی دیگر، رالز معتقد است که عدالت(عدالت اجتماعی نه عدالت شخصی) زمانی محقق میشود که توزیع صحیح انجام گیرد. ضمنا، وی علاوه بر توزیع صحیح کالاها و خدمات اقتصادی، توزیع مناسب مسولیتهای اجتماعی را نیز از شروط لازم تحقق عدالت میداند.
تئوری عدالت از Rawls
استاد دانشگاه هاروارد (2002-1921)

رالز با تکیه بر دیدگاه کانت در مورد برابری، زندگی را یک مسابقه ی مبتنی بر شانس قلمداد می کند که در آن جهان هستی به هر یک از افراد (بر حسب تصادف) مجموعه ی از ویژگی های شخصی از جمله: فرهنگ، نژاد، نسل، سیستم اجتماعی، خانواده و … را اعطا می کند. وی این شیوه از تخصیص تصادفی را خلاف عدالت می داند.
رالز معتقد است که برای اصلاح این وضع (تخصیص تصادفی) و برقراری عدالت، باید مجموعه ای از سازمان ها و نهادهای عدالت گستر(یعنی دولت) وجود داشته باشند. ضمنا لازم است که هر یک از افراد نیز گامی به عقب بردارند و خود را پشت پرده ی جهل قرار دهند. به این ترتیب، هر نوع آگاهی نسبت به وضع یا اعتبار بالقوه و منافع حاصل از تخصیص تصادفی شانسی از بین میرود. در این نقطه، برای تسهیم کالاها، خدمات اقتصادی و مسولیتهای اجتماعی، گفتگو و توافق افراد(که اصطلاحا قرارداد اجتماعی نامیده میشود) ملاک عمل قرار میگیرد. در رسیدن به این قرارداد اجتماعی، دو اصل بایستی مورد توجه قرار گیرد تا که موجبات پیشروی به سوی یک جامعه ی عادلانه فراهم شود.
1) اصل آزادی: هر شخص(بجهت دستیابی به بالاترین آزادی، که سازگار یا مشابه آزادی برای دیگران است) از حقی برابر برخوردار می باشد.
2) اصل تفاوت ترتیبی: ابتدا باید رفاه محروم ترین افراد را به حداکثر رسانید و سپس به سطوح بالاتر توجه نمود.
14
تئوری عدالت از Rawls

15
تئوری عدالت از Rawls
نظر رالز درباره حضور یا وجود دولت:
رالز معتقد است که دولت بایستی در حد لازم و مناسب وجود داشته باشد یعنی آن نبایستی کوچک و فقط محدود به تامین امنیت باشد. (البته وی اعتقاد به دولت بزرگ مدنظر کمونیستها نیز ندارد). از نظر رالز، دولت مجری عدالت توزیعی است یعنی دولت بایستی باشد و علاوه بر امنیت، به : ایجاد فرصتهای برابر، دریافت مالیات و پرداخت آن به شکل مستمری به اقشار ناتوان(همان تعدیل درآمدها)، تامین حداقل معیشت برای مردم و جلوگیری از تمرکز قدرت بپردازد. به عبارتی دیگر، دولت باید آنقدر در اجتماع و اقتصاد مداخله کند تا ثروت در نقطه ایی خاص جمع نشود و کارآیی اقتصادی افزایش یابد. (بطور خلاصه، مداخله دولت در توزیع و بازتوزیع ثروت ضروری است)
نظر رالز درباره توزیع مساوی یا برابر:
رالز معتقد است که برابری مطلق اولا ممکن نیست و ثانیا موجب رکود اقتصادی میگردد و ثروت عمومی را کاهش میدهد چون آن انگیزه کار و تلاش را هم در سرمایه داران و هم در فقراء کاهش میدهد. البته وی تامین نیازهای اولیه مادی همه افراد اجتماع را از جانب دولت ضروری میداند.

نازیک، که همکلاسی رالز است، یک تئوریسین لیبرال و طرفدار آزادی فردی بود. بنا بر عقیده نازیک، انسان مالک دو چیز است: 1- جسم خویش 2- مال خویش. بنابراین دیگران نمی توانند در حقوق کسی دخالت کنند. به عبارتی دیگر، به عقیده نازیک، دخالت در حقوق و مال دیگران نقص آزادی فردی و در نهایت نقض عدالت است (حتی اگر آن رفاه اجتماعی ببار آورد).
همچنین نازیک معتقد است که نقض عدالت است که از ثروتمندان بگیریم و به فقرا بدهیم. او معتقد است که دولت تا حد امکان باید کوچک باشد. البته او طرفدار بی دولتی نیست بلکه تنها نقش دولت را محافظت از جان و مال مردم میداند.
نازیک با دولت گرایی و جامعه گرایی یا کل گرایی مخالف و شدیدا مدافع فردگرایی است. او معتقد است که دولت نباید از ایجاد صلح ، نظم و امنیت فراتر رود. همچنین وی معتقد است که اگر سرمایه ها آزاد باشند(در سیستم اقتصاد آزاد یا بازار باشند) آنگاه نفع جمعی نیز حاصل میشود و در اینصورت، عدالت نیز تامین شده است.
16
تئوری عدالت از Nozick

وجوه تمایز تئوری عدالت نازیک با رالز:
1- اعتقاد به فرد گرایی نازیک با جمع یا جامعه گرایی رالز مخالفت دارد.
2- رالز عدالت را در توزیع برابر میداند(عدالت توزیعی) در حالیکه نازیک آنرا در توزیع بر اساس حق هر فرد مطرح میکند.
3- نازیک دولت حداقلی را معتقد است در حالیکه رالز دولت کوچک را خوب نمیداند.
نقاط ضعف تئوری عدالت به شکل آزادی خواهی نازیک :
1) تکیه بر ساز و کار بازار.
2) فقدان یک راهکار معنوی (اخلاقی) برای بحث راجع به مسولیتهای اجتماعی.
3) فقدان دیدگاه یا مفهوم مشخص در مورد توزیع و بازتوزیع عادلانه کالاها و خدمات اقتصادی. (تدارک ندیدن راهکاری برای اوضاع محروم ترین افراد جامع)

هدف تئوری گرویت در مورد عدالت این بود که بتوان به شیوه ی عینی نهادها و عملیاتی را که از نظر اخلاقی درست هستند، از نهادها و عملیاتی که از نظر اخلاقی نادرست هستند، بازشناسانده شوند.
وی اصل سازگاری عمومی را برترین اصل اخلاقی می نامد، زیرا این اصل بیان می دارد که هیچ عاملی نباید مزاحم آزادی و رفاه دیگران شود.
این اصل کاربردهای مستقیم و غیر مستقیم متعددی دارد. از جمله کاربردهای مستقیم اش این است که هر عامل باید با توجه به حق دیگران و آزادی و رفاه عمل کند. کاربرد غیر مستقیم این اصل بیان می دارد که نظام های نهادینه شده باید به آزادی و رفاه سایرین احترام بگذارند و در صدد تامین آن ها باشند.
18
تئوری عدالت از Gerwith

تئوری عدالت گرویت به حق بهره مند شدن از آزادی و رفاه تمرکز می نماید و آن را حق تمام افراد و گروه هایی می داند که تحت تاثیر فعالیت های واحد اقتصادی قرار می گیرند. از دیدگاه وی، گزارشی از ارزش افزوده می بایست به اعضای تیم تولید (شامل سهام داران، دارندگان اوراق قرضه، عرضه کنندگان مواد اولیه، دولت و جامعه) داده شود.
اصولاً، اصول ارائه شده به وسیله ی گرویت که در رابطه با مطلوبیت و رعایت انصاف در حسابداری است، مستلزم شناخت و رعایت حقوق همه ی کسانی است که تحت تاثیر فعالیت های سازمان قرار می گیرند. (یا همان ذی نفعان)
19
رعایت انصاف در حسابداری از دیدگاه Gerwith

دراین بخش درباره بهبود یا اصلاح «انصاف» بحث می کنیم. رعایت انصاف در توزیع اطلاعات مستلزم گسترش دادن سیستم افشای اطلاعات حسابداری است تا علاوه بر سرمایه گذاران و اعتباردهندگان که در امور سازمان دارای منافع و حقوق اصلی هستند، منافع سایر گروه های ذی نفع نیز تضمین بشود.
رعایت انصاف در افشای اطلاعات

21
تکیه بر رعایت انصاف در ارائه اطلاعات به شکل اجرای اصول پذیرفته شده حسابداری موجب بروز برخی از محدودیتها و بی انصافی در گزارشگری شده است. برای کم کردن از این بار بی انصافی و یا از بین بردن آن پیشنهاداتی ارائه شده است که در ادامه آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
نیاز به گسترش دادن سیستم افشای اطلاعات

22
Bedford برای تسهیل در امر حل مسائلی که در ابطه با نظریه «رعایت انصاف» در حسابداری بروز می کنند، پیشنهاد کرد که دامنه افشای اطلاعات حسابداری گسترش یابد. به عبارتی دیگر، Bedford پیشنهاد کرد، به جای این که تنها بر اصول پذیرفته شده حسابداری، به عنوان تنها روش سنجش و اندازه گیری، تکیه شود، ابزارها یا روشهایی ارائه گردد تا بدان وسیله اطلاعاتی سودمندتر به تصمیم گیرندگان و مدیریت ارائه شود.
الف- نظر Bedford برای افشای اطلاعات

بدفورد پیشنهاد نمود که موارد زیر به دامنه افشای اطلاعات حسابداری اضافه شوند یا گسترش داده شوند:
1. گسترش دادن محدوده ی گروه های استفاده کنندگان از سهام داران و اعتباردهندگان به عموم مردم.
2. گسترش دادن حوزه ی تصمیمات یا استفاده ی استفاده کنندگان از اطلاعات ارائه شده.
3. اضافه کردن اطلاعات در رابطه با فعالیت های داخلی واحد سازمانی
4. گسترش دادن شیوه های سنجش و اندازه گیری که بر لزوم ارائه ی اطلاعات گذشته نگر و هم چنین مربوط، به منظور تصمیم گیری های خاص متمرکز است.
5. ارتقاء کیفیت اطلاعات افشا شونده
6.افزایش راه ها و روش های توزیع اطلاعات از گزارشگری سنتی تا توزیع بوسیله رسانه های جمعی.
23
پیشنهاد بدفورد برای افشای اطلاعات

1-تئوری حقِ دانستن (right to know):
مردم عادی و مالکان، حق داشتن اطلاعات را دارند و این همان چیزی است که حسابداران در راستای انجام وظیفه ی افشای اطلاعات باید به آن توجه کنند.
24
بدفورد 6 گسترشی را که باید در دامنه افشائ ایجاد کرد، با توجه به 5 تئوری مطرح نمود که آنها عبارتند از:
2-تئوری سرریز اطلاعاتی (information overload):
با توجه به محدود بودن توان پردازش اطلاعات توسط انسان، افشای بیش از حد اطلاعات منجر به گمراه کنندگی استفاده کنندگان اطلاعات میگردد.
این تئوری، حدود اطلاعاتی که باید افشا شود را مشخص می سازد.
3. تئوری سیستم های اصلاح شده (retrieved systems):
حسابدار وظیفه ی ایجاد و نگهداری داده ها را بر عهده دارد. وی مسئول است که این اطلاعات را از طریق یک سیستم اطلاعاتی -مبتنی بر خودارزیابی- به مصرف کننده بدهد.
4. تئوری مربوط بودن اطلاعات (relevance):
حسابداری بایستی اطلاعات مربوط به مصرف کننده گزارش کند.
هدف این تئوری آن است که شرایط افشای اطلاعات مربوط را مشخص سازد.
5. تئوری دقت (preciseness):
توجه این تئوری به دیدگاه ها و مفاهیم فاقد ابهام و تجزیه و تحلیل های دقیق.

تئوری Lev
در حسابداری(در تهیه اطلاعات) جهت رسیدن به کارآیی بیشتر بازار و اجتماع، بایستی سیاست برابری توسط انتخاب کنندگان سیاستهای تهیه اطلاعات(مدیران و استانداردگذارن) اتخاذ گردد. سیاست برابری یعنی: اطلاعات متقارن برای همه استفاده کنندگان تهیه شود(یعنی اطلاعات دقیق و بیطرف باشد) و نیز بصورت یکسان در اختیار خواهانش قرار گیرد. بطور کل، بازار به یک چشم به همه افراد موجود در بازار نگاه کند.
تئوریها و مدارک تجربی نشان میدهند که:

در عوض دیدگاه برابری منجر به کارآیی بیشتر بازار می گردد چون:

نتیجه گیری:
بطور کلی، به نفع سرمایه گذاران آگاه است که منافع سرمایه گذاران ناآگاه را تامین نمایند.
افزایش عدم تقارون اطلاعات با افزایش نابرابری ها
کاهش تعداد سرمایه گذاران بدلیل نارضایتی
افزایش هزینه های
داد و ستد
کاهش شدید حجم معاملات
پائین آمدن قدرت سرمایه گذاری
کاهش سود یا رفاه اجتماعی
کاهش عدم تقارون اطلاعات و توزیع برابر اطلاعات
کاهش سرمایه گذاران ناآگاه و کارآیی بازار
هم به نفع سایر افراد بازار است. چون جهت بازار به سمت درست در حرکت است. ولی اگر تمیمات غلط زیاد باشد، آنگاه تصمیمات منطقی افراد آگاه با شکست یا ضرر مواجه است.
کاهش تصمیمات غلط
هم به نفع تمیم گیرنده ناآگاه است چون ضرر کمتری میکند

هر هیئت یا گروهی که تدوین کننده استاندارد است همواره با معمای زیر روبه رو است: هر سیاستی تامین کننده سلیقه ها یا اولویت خاصی بوده و احتمالا از بین نتیجه های گوناگون، یک یا چندتای محدود را رقم خواهد زد.
26
دیدگاه گ.آ (GAA): حفظ حریم شخصی مصرف کننده
بنابراین، تدوین سیاست حسابداری هیچ گاه نمی تواند بی طرفانه باشد، چون همیشه کسی یا گروهی وجود دارند که خواسته و نیاز وی تامین می شود، و کسی یا گروهی هم هستند که خواست آنها برآورده نمی شود. همچنین از نظر اخلاقی نیز این پرسش مطرح است که: فرایند سیاستگذاری باید بر پایه چه رهنمودی قرار گیرد و در راستای تامین منافع چه گروهی قرار داشته باشد؟
دو گزینه ی پیشنهادی برای حل این مشکل وجود دارد:
1) تدوین کننده ی استاندارد ارتباطی یکسان با منافع همه ی افراد داشته باشد. چون طبق اصل بی طرفی، باید استانداردهایی را ارائه کرد که رفاه اجتماعی را به حداکثر برساند.
2) به منافع یک گروه از گروه های درگیر در عرصه تهیه-مصرف اطلاعات اولویت داد و آن هم کسی نیست جز استفاده کننده اطلاعات

در ادبیات حسابداری، دو نگرش در رابطه با حفظ یا لحاظ نمودن منافع استفاده کننده وجود دارد:

الف. اولویت اولیه یا مقدم منافع استفاده کننده: تاکید این نگرش بر تامین نیازهای استفاده کنندگانی است که دارای توانایی های اندک هستند. مانند نگرش انجمن حسابداران رسمی امریکا.

ب. اولویت گسترش یافته ی استفاده کنندگان: تاکید بر نیازهای اطلاعاتی استفاده کنندگان آگاه و متخصص. مانند نگرش حاکم بر چارچوب نظری هیئت استانداردهای حسابداری مالی
«گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را ارائه کند که برای تصمیم گیری بخردانه اعتباردهندگان، سرمایه گذاران بالقوه و بالفعل و دیگر استفاده کنندگان مفید باشد.»
27

شناسنامه کمیته گزارشگری مالی به ریاست ادماند جنکینز:
مرجع تشکیل دهنده: انجمن حسابداران رسمی امریکا(AICPA)
سال تشکیل: 1991
هدف تشکیل: تحقیق درباره نیازهای اطلاعاتی سرمایه گذاران و اعتباردهندگان
مدت تحقیق: 2 سال
نتایج تحقیق: شناسایی 4 مورد تقویت شونده و 2 مورد ایجادی یا جدید در گزارشگری مالی که در ادامه می اید
28
دستاوردهای کمیته جنکینز

1. بهبود افشای اطلاعات مربوط به بخش های اقتصادی(segment reporting) یک واحد تجاری.
2. توجه بیشتر به حسابداری و افشای اطلاعات درباره ی روش های مبتکرانه ی (نوآورانه ی) مالی.
3. بهبود فرایند افشای اطلاعات(مربوط به ماهیت، فرصتها و ریسکهای مقرارت و قراردادهای تامین مالی خارج از ترازنامه).
4. ارائه ی گزارش های جداگانه درباره ی فعالیت ها و رویدادهای عملیاتی(اصلی) و فرعی، و محاسبه ی دارایی ها و بدهی های غیراصلی بر مبنای ارزش بازار.
5. توجه به موضوع عدم اطمینان در افشا، از نظر محاسبه ی اقلام خاصی از دارایی ها و بدهی ها.
6. بهبود گزارش های مالی سه ماهه، از طریق گزارشگری میان دوره ایی(inter-period reporting) برای سه ماهه ی چهارم سال و گنجاندن داده های متعلق به بخش های اقتصادی مختلف در آن.
نتایج موجود در گزارش کمیته جنکینز در نوامبر 1995

گزارشگری اطلاعات
شناسایی: گزارش در متن صورتهای مالی اساسی را گویند
به معنای تخصصی کلمه
افشا: گزارش در غیر متن صورتهای مالی اساسی را گویند
یا با
یا با
ث . گسترش دامنه افشای اطلاعات حسابداری
رعایت اصل انصاف در تهیه و ارائه صورت های مالی به شناسایی و افشای اطلاعات محدود می گردد.

هدف های افشای اطلاعا ت به شرح زیرند :
1. ارائه شرحی از اقلام شناسایی شده در صورت های مالی.
2. شرح اقلام شناسایی نشده و ارائه اطلاعاتی که در مورد این اقلام « سودمند » باشند
3. ارائه اطلاعات به منظور کمک به اعتبار دهندگان و سرمایه گذاران جهت ارزیابی ریسک ها و توانایی های بالقوه اقلام شناسایی شده و نشده.
4. ارائه اطلاعات مهم که برای استفاده کنندگان از صورت های مالی این امکان را به وجود آورد که مقادیر متعلق به دو سال ( یا دوره های درون یک سال ) را با هم مقایسه کنند.
5. ارائه اطلاعات درباره جریان های نقدی ورودی یا خروجی آینده.
6. کمک به سرمایه گذاران در راه ارزیابی بازده سرمایه گذاری ها.

نقدی بر اهداف افشا
1. بیشترین اطلاعاتی که اغلب افشا می شوند مربوط به اقلام شناسایی شده در صورتهای مالی است.
2. شش موضوعِ: حقوق صاحبان سهام، اجاره های بلندمدت، بازنشستگی، مالیات بر درآمد، مزایای کارکنان پس از بازنشستگی، تعهدات و رویدادهای احتمالی بیش از 45% حجم افشا را به خود اختصاص میدهند. همچنین پنج استاندارد (به شماره های 15، 87، 88، 106 و 109) 28% اطلاعاتی که باید افشا شوند را در بر می گیرند. (یعنی افشائیات معمولا بر روی موضوعات مشخص و غالبا نه چندان بااهمیت صورت می گیرد)
3. در مورد جریان های نقدی ورودی یا خروجی آینده، در واقع، هیچ نوع اطلاعاتی افشا نمی شود. (یعنی پیش بینی های نقدی افشاء نمی شود)
4. در مورد اقلام شناسایی نشده معمولا اطلاعاتی افشا نمی شود.
5. با گذشت زمان، الزام به افشای اطلاعات افزایش یافته است. این در حالی است که هیچیک از استانداردهای افشا حذف نشده است. (یعنی استانداردهای جدید افشا، جایگزین نمی شوند و این سبب افزایش شدید حجم افشاء یا گزارش اطلاعات نامربوط در افشاء می گردد)

33
نمونه هایی از افشای اطلاعات حسابداری جدید ، در راستای بهبود – رعایت اصل انصاف در افشای اطلاعات عبارتند از :
1- گزارش ارزش افزوده
2- گزارش اطلاعاتی درباره کارکنان
3- حسابداری و گزارشگری اجتماعی
4- افشای اطلاعات مربوط به بودجه
5- حسابداری و گزارشگری جریان نقدی
6- حسابداری منابع انسانی

گزارشگری ارزش افزوده
ارزش افزوده عبارت است از:
افزایش در ثروت که در سایه استفاده از منابع شرکت در امور تولیدی بدست می آید، پیش از این که ثروت مزبور بین سهامداران، دارندگان اوراق قرضه، کارکنان و دولت تقسیم شود.

نحوه محاسبه ارزش افزوده:

R = S –B – DP – W – I – DD – T
مالیات – سود تقسیمی – بهره – دستمزد – استهلاک – خرید – درآمد =
معادله سود که بدیهی است
می توان با استفاده از اطلاعات صورت سود و زیان، آنرا به شرح زیر محاسبه کرد:
سود
انباشته

با جابجایی در عوامل معادله سود داریم:
: ارزش افزوده ناخالص S – B = R + DP + W + I + DD + T
: ارزش افزوده خالص S – B – DP = R + W + I + DD + T

هرگاه ارزش افزوده(اعم از نوع خالص یا ناخالص) را با استفاده از طرف راست معادلات فوق بدست آوریم، دراینصورت از روش جمع استفاده کرده ایم و هرگاه آنرا از طرف چپ محاسبه نمائیم آنگاه از روش تفریق استفاده نموده ایم.

مزایای ارزش افزوده و صورت مربوطه
1. میتواند در کارکنان ایجاد خشنودی و رضایت بنماید. (در سایه آگاهی از ارزش نقش شان در کل ثروت شرکت)

2. برای محاسبه پاداش کارکنان، مبنای بهتری است.

3. عامل خوبی برای پیش بینی رویدادهای اقتصادی و واکنش بازار باشد.

4. در مقایسه با فروش، معیار بهتری برای تعیین اندازه یا بزرگی سازمان است.

5. برای گروههای کارکنان ارزش افزوده میتواند سودمند باشد، زیرا این معیار میتواند بر احساس ها و افکار نمایندگان آنان ( در مذاکره با کارفرمایان ) اثر بگذارد.

6. در تجزیه و تحلیل مالی، ارزش افزوده می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا میتوان بدین وسیله رویدادهای مهم را با متغیرهای صورت ارزش افزوده مرتبط ساخت.

با این که صورت ارزش افزوده که در اینجا معرفی شد، از طریق جابجایی عوامل تشکیل دهنده ی ارقام صورت سود و زیان به دست می آید، ولی مفهوم آن با اطلاعات صورت سود و زیان متفاوت است. هر یک از بخش های T، W، I که در صورت سود و زیان به عنوان یک نوع هزینه قلمداد می شدند، در صورت ارزش افزوده یک نوع توزیع سود محسوب می شوند و این، نقش کلیه عوامل مختلف را در تولید سود یک شرکت نشان می دهد.
صورت ارزش افزوده, برخاسته از یک دیدگاه جامع تر از میان تئوریهای حقوق مالکان می باشد.
37
تفاوت اطلاعات صورت ارزش افزوده با اطلاعات صورت سود و زیان

گزارشهایی برای کارکنان
با ورود کارکنان و اتحادیه ها به صحنه استفاده کنندگان بالقوه از اطلاعات حسابداری، چنین به نظر می رسد که گزارش سالانه برای سهامداران نمی تواند سندی فراگیر و مناسب برای کارمندان و اتحادیه ها باشد. چون آنان نه عملکرد شرکت را میخواهند، نه وضعیت مالی آنرا پی می گیرند و نه بدنبال ارزیابی جریانهای نقدی شرکت هستند. بلکه ساعات کارکرد، حقوق و مزایا، شرایط کار، محیط کار، تسیهلات و غیره را میخواهند.

راه حل این مشکل: تهیه گزارشی خاص برای کارکنان و اتحادیه ها ارائه شود.

در بسیاری از کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه از جمله ایالات متحده آمریکا، آلمان، کانادا، فرانسه، دانمارک، نروژ، سوئد و انگلستان این راه حل پذیرفته شده است.

سرفصلهای مندرج در گزارش کارکنان در انگلیس
1- تعداد افراد مشغول به کار
2- محل استخدام
3- توزیع سنی نیروی کار
4- ساعات کار طول هفته
5- هزینه کار یا کارمند
6- اطلاعات بازنشستگی
7- میزان آموزش و هزینه های آن
8- نسبت های مربوط به اشتغال
9- اطلاعات اضافی

دلایل گزارش به کارکنان بر اساس نتایج تحقیقات 1919 تا 1979
– پیشگامی در تغییر
– انجام تبلیغات
– ایجاد و افزایش علاقه در کارمندان برای درک عملکرد شرکت
– توضیح رابطه بین کارکنان، مدیریت و سهامداران
– توضیح و تبین هدف های شرکت
– ایجاد تسهیلاتی برای مشارکت هر چه بیشتر کارکنان
– واکنش در برابر فشار اتحادیه ها یا سازمان های تدوین کننده قوانین
– ارائه تصویر کامل تر از شرکت
– تامین نیازهای شرکت

مواردی که در آنها کارکنان درخواست شدیدتری به دریافت گزارش دارند

(الف) استفاده از فناوی جدید در محل کار
(ب) افزایش ادغام در شرکت های سهامی
(پ) تقویت احساسات ضد اتحادیه
(ت) وحشت از رکود اقتصادی

دلایل افزایش حجم گزارش به کارکنان در هنگام درخواست شدید آنها از دیدگاه Lewis
1- تسکین دادن یا کم کردن و حشت ناشی از از دست دادن پست سازمانی یا شغل
2- رویارویی با وحشت مربوط به تغییر پست یا از دست دادن هویت ناشی از بزرگ شدن سازمان، قدرت انحصاری یا ادغام
3- تقویت احساسات ضد اتحادیه در کارکنان از طریق گزارشات مستقیم به کارکنان (بجای گزارش به اتحادیه و از آنجا به کارکنان)
4- آماده سازی کارکنان (محیط) برای روزهای سخت مثل ورشکستگی شرکت، رکود اقتصادی

سودمندی گزارش مستقیم به کارکنان از دیدگاه تیلر، وب و مک گینلی
الف: ایجاد یک احساس خوب و مساعد در کارکنان درباره گروه مدیریت
ب: کم کردن مقاومت کارکنان در برابر تغییرهایی که برای نخستین بار به وسیله مدیریت پیشنهاد می شود

پ: نشان دادن واکنشی مناسب و مفید در برابر فشار اتحادیه با ارائه اطلاعات مالی بیشتر

1- تقویت عملکرد کاری کارکنان و ارتقای انگیزه آنان از طریق گرفتن بازخورد از عملکردشان

2- ارتقای کارآیی کل شرکت

3- ارائه گزارش به کارکنان موجب مشروعیت یافتن فعالیت شرکت میشود.

4- افزایش مشارکت کارکنان و بهبود اعتماد به نفس آنان
سودمندی گزارش مستقیم به کارکنان از دیدگاه فالی و ماندرز

حسابداری و گزارشگری اجتماعی
محاسبه عملکرد اجتماعی در یک حوزه کلی، به نام حسابداری اجتماعی قرار می گیرد.
تعریف حسابداری اجتماعی:
فرایند گزینش متغیرهای عملکرد اجتماعی در سطح شرکت، معیارها و رویه های اندازه گیری، ارائه منظم (سیستماتیک) اطلاعات مهم برای ارزیابی عملکرد اجتماعی شرکت و ارائه این اطلاعات به گروه های اجتماعی مربوط درون سازمانی و برون سازمانی

شاخه های حسابداری اجتماعی:
1- حسابداری سنجش مسئولیت اجتماعی
2- حسابداری سنجش اثر کل
3- حسابداری اجتماعی – اقتصادی
4- حسابداری شاخص های اجتماعی

گروه های سیاسی ایی که گزارشگری اجتماعی را ترغیب می کنند
1- سیاستمداران تندرو دست چپی (دموکراتها)
2- طرفداران حفظ وضع موجود
3- طرفداران وجدان و عدالت
4- سیاستمداران تندرو دست راستی (سرمایه داران ناب)
به نظر، گروه دوم از طرفداران واقعی تر گزارشگری اجتماعی هستند.

دسته های موجود در گروه حفظ وضع موجود
سه دسته در این زمینه وجود دارند و هریک معتقدند که گزارشگری اجتماعی:
1- تقویت کننده تصویر شرکت در ذهن مردم است. (یعنی تبلیغات: البته از نوع واقعی)
2-ایفای قرارداد اجتماعی شرکت است.
3- بخشی از توسعه طبیعی دامنه گزارشگری مالی شرکتهاست.

دلایل منطقی یا چرایی گزارشگری اجتماعی
1- گزارشگری اجتماعی بخشی از مفاد قراردادی است که شرکت تلویحا با اجتماع می بندد. در نتیجه این قرارداد، شرکت بایستی، بصورت دوره ایی، گزارشی از عملکرد خود در راستای ایفای مفاد این قرارداد ارائه کند.
2- انصاف در گزارشگری و عدالت در توزیع، شرکتها، را ملزم میکند که عملکرد خود را بطور تمام و کمال و به همه گروه های مهیا کننده شرایط عملیات شرکت (اعم از سهامداران، اعتبار دهندگان، کارمندان، دولت، جامعه) ارائه کند
3- سرمایه گذاران سوداگر(منطقی) عصر فعلی، شرکتهایی را برای سرمایه گذاری می پذیرند که علاوه بر عملکرد و وضعیت مالی خوب در سطح شرکت، عملکرد اجتماعی خوب هم داشته باشند. چون اگر شرکتی عملکرد اجتماعی خوبی نداشته باشد، آنگاه ممکن است که از ادامه عملیات آن شرکت در اثر اعتراض مردم و جامعه ممانعت بعمل آمده و شرکت تعطیل گردد.
4- سرمایه گذاران پایبند اصول اخلاقی و عدالت(که این روزها در حال افزایش اند) بدیهی است که همواره فقط شرکتهایی را می پذیرند که عملکرد خوب اجتماعی و گزارشگری اجتماعی داشته باشند.

افشای اطلاعات بودجه ایی
حسابداران پیوسته با چالش ناشی از وجود استفاده کنندگان گوناگون و نیازهای اطلاعاتی متنوع روبه رو هستند و بطور دایم می کوشند روشهای گزارشگری مناسب تری را ارائه نمایند.
برخی تئوریسین ها معتقدند که اطلاعات پیش بینی شده را هم در صورتهای مالی بایستی گنجانید. در این راستا، بعضی معتقدند که شرکتها بایستی بودجه سالیانه خود را گزارش نمایند و بعضی دیگر، علاوه بر بودجه، صورتهای مالی میان دوره ایی و پیش بینی سود را نیز به گزارشگری مالی اضافه کنند.
کمیته تروبلاد یکی از طرفداران افشای اطلاعات بودجه ایی است. این کمیته در گزارش خود دارد: «یکی از هدف های صورتهای مالی این است که برای فرایند پیش بینی، به استفاده کنندگان، اطلاعاتی سودمند ارائه کنند. در این راستا اگر گزارشات بودجه ایی و پیش بینی های مالی شرکتها بتواند به استفاده کنندگان در امر پیش بینی کمک کند، آنگاه شرکتها باید این پیش بینی ها را انجام دهند»
از دیگر طرفداران افشای اطلاعات بودجه ایی در امریکا، SEC است. این سازمان در سال 1975، شرکتها را ملزم به افشای پیش بینی های مالی نمود. البته اندکی بعد، یعنی در سال 1976، بدلیل انتقادات شدید وارده، SEC موضع خود را اصلاح نمود یعنی افشای اطلاعات بودجه ایی را اختیاری اعلام کرد.

مسله اول:
آیا فقط بودجه ها را بایستی گزارش کرد یا بایستی پیش بینی ها را نیز ضمیمه کرد؟

پاسخ مسله اول:
بودجه ها، برای برانگیختن کارمندان، معمولا متورم بسته می شوند. به همین دلیل، در اکثر موارد، بودجه با واقعیتها انحراف دارد. در نتیجه، صرف گزارش بودجه نمیتواند چندان به استفاده کننده در پیش بینی ها کمک کند. چیزی که در این راستا کمک کننده است، پیش بینی های مالی-مخصوصا پیش بینی عایدات- است.
سه مسله چالشی در افشاء اطلاعات بودجه ایی

مسله دوم:
آیا افشای اطلاعات بودجه ایی بایستی الزامی باشد یا اختیاری؟

پاسخ مسله دوم:
از نظر تئوریک، هر دو حالت قابل توجیه است. اگر بخواهیم آنرا نپذیریم، میتوانیم استدلال کنیم که: برخی از شرکت ها دارای تجربه و صلاحیت لازم نیستند تا بتوانند به شیوه ایی مناسب، رویدادهای آینده را پیش بنیی کنند. یا میتوان گفت که افشای اطلاعات بودجه ایی، بار مالی- غیرضروری بر شرکت ها تحمیل می نماید. و اگر هم که بخواهیم آنرا بپذیریم، میتوان گفت که: افشای اطلاعات بودجه ایی سودمند در امر تصمیم گیری استفاده کنندگان بوده و چون برای همه شرکتها الزامی است، لذا ناعادلانه هم نیست.
سه مسله چالشی در افشاء اطلاعات بودجه ایی

مسله سوم:
آیا افشای اطلاعات بودجه ایی کمکی به تصمیم گیری میکند؟یا، آیا آن مورد استفاده قرار میگیرد؟

پاسخ مسله سوم:
نتایج تحقیقات مختلف(چون تحقیق Daily، McDonald) نشان میدهد که اولا حتی پیش بینی های مدیریت(نه بودجه ها) اکثرا نادرست است و ثانیا سرمایه گذاران نیز اعتماد چندانی به این پیش بینی ها نمی کنند.
سه مسله چالشی در افشاء اطلاعات بودجه ایی

Ijiri مسئله های اصلی مربوط به پیش بینی مالی شرکتها را بدین صورت طبقه بندی می کند؛
1- قابل اتکاء بودن
2- مسولیت پذیری
3- میزان سکوت

مقصود از قابل اتکا بودن اطلاعات میزان دقت و صحت پیش بینی هاست.

مقصود از مسئولیت پذیری این است که شرکت تا چه اندازه مسئولیت پیش بینی هایش را می پذیرد و حسابرسان تا چه اندازه این پیش بینی ها را تایید می کنند.

میزان سکوت مرتبط با بی سروصدا بودن شرکت است، یعنی همان علاقمندی شرکتها به افشاء نکردن اطلاعات خود در محیط رقابتی.
مشکلات افشاء اطلاعات بودجه ایی از نظر Ijiri

Mautz بر این باور است که هنگام ارزیابی میزان سودمندی افشای اطلاعات بودجه ایی، سه موضوع مهم را باید مورد توجه قرار داد:

1- توانایی شرکت ها در امر پیش بینی

2- نگرش مردم نسبت به پیش بینی های مدیران

3- توانایی های سرمایه گذاران در استفاده از پیش بینی ها
مشکلات افشاء اطلاعات بودجه ایی از نظر Mautz

حسابداری و گزارشگری جریانهای نقدی
برای ارزیابی وظیفه مباشرت مدیریت، سیستم تعهدی یکی از مطلوب ترین، مناسب ترین و برترین سیستم های گزارشگری به حساب می آید. روش تعهدی، بدلیل توجه خاصی که به موضوعات تحقق درآمد و تطابق هزینه با درآمد میکند از توان بهتری، نسبت به سیستم نقدی، برای ارزیابی صحیح عملکرد برخوردار است.
به دلایل گفته شده فوق، مبنای تعهدی برای مدت طولانی ایی پارادایم غالب در حسابداری بوده است. اما این مبنا، در طول تمام این مدت حکومت، همواره بوسیله طرفداران مبنای نقدی مورد چالش و انتقاد قرار می گرفت.

منتقدین مبنای تعهدی
منتقدین این مبنا همواره مدعی بودند که: حسابداری تعهدی بدلیل تطابق و همزمانی- درآمدها و هزینه ها، فرایند ارزیابی وظیفه مباشرت مدیریت را تسهیل می کند اما آیا اطلاعات این سیستم برای پیش بینی های مالی کارآیی دارد؟

توماس (Thomas) ابراز می نماید که:
اعداد و ارقام موجود در گزارشات سیستم تعهدی: ذهنی، برآوردی و غیر قابل اتکاء هستند.

هاکینز و کمپل (Hawkins & Campbell) گزارش میکنند که:
سرمایه گذاران در بازار بورس جهت ارزیابی ها و پیش بینی ها از سود تعهدی استفاده نمی کنند بلکه از سود نقدی استفاده می کنند.

نقاط قوت اطلاعات نقدی بر اطلاعات تعهدی
1- اطلاعات سیستم حسابداری جریان نقدی یک چارچوبی تحلیلی ارائه می نماید که بدان وسیله میتوان عملکرد مالی گذشته، حال و آینده را به هم مرتبط ساخت.
2- از دیدگاه سرمایه گذاران بالقوه، جریان نقدی پیش بینی شده منعکس کننده
الف- توانایی شرکت در پرداخت های آتی و
ب- اجرای سیاست مالی برنامه ریزی شده
3- نسبت جریان نقدی به قیمت (P/DPS) می تواند شاخصی قابل اتکاتر در مقایسه با نسبت سود به قیمت (P/EPS) ارائه کند. زیرا برای محاسبه سود هر سهم، تعداد زیادی شیوه های تخصیص ذهنی و قضاوتی بکار برده می شود.
4- در کنار حسابداری تعهدی(برای ارزیابی عملکرد)، حسابداری جریان نقدی بایستی وجود داشته باشد تا استفاده کنندگان در مواقع نیاز(هنگام سرمایه گذاری-که البته کم هم نیست)، به اطلاعات نقدی دسترسی داشته باشند.
است

آیا یک بار دیگر مبنای نقدی، همچون سیستم های اولیه حسابداری، کانون توجه گزارشگری مالی میشود؟
گو وین درا جان (Govindarajan)در مقاله ایی می نویسد:
از میان سیستم های موجود گزارشگری مالی، حسابداری نقدی از بقیه عینی تر و قابل درک تر است. در اجرای این مبنا، سعی میشود که واقعیت ها بیان شود بدون اینکه حسابدار ناگزیر باشد درگیر قضاوت ذهنی شود. داده های سیستم نقدی، داده هایی هستند که هر کس میتواند آنها را بررسی، درک و تائید نماید. از این رو، گزارشهای جریان نقدی، بصورت بالقوه، جامع و فراگیر هستند. این موضوعی است که سبب شده است در سالهای اخیر، گزارشهای جریان نقدی، بطور فزاینده ایی مورد توجه حسابداران و بسیاری از گروه های استفاده کننده قرار گیرد.

حسابداری و گزارشگری منابع انسانی
دارائیها: منافع اقتصادی محتمل آتی هستند که توسط واحد انتفاعی مشخص تحصیل یا کنترل میشوند و نتیجه معامله یا رویدادی در گذشته هستند.
با این تعریف، بدیهی است که منابع انسانی یک شرکت، به علت پاس نمودن تعریف یا ویژگیهای یک دارائی، بایستی بعنوان یک دارایی گزارش شوند و اگر چنین امری در گزارشگری مالی رعایت نشود، آنگاه گزارشات مالی ویژگی مربوط بودن را دارا نیستند.

در حال حاضر، شیوه مرسوم یا متعارف حسابداری در مورد مخارجی که برای منابع انسانی میشود این است که همه این مخارج در همان دوره به حساب هزینه می روند.(شناخت بلادرنگ)

تعریف حسابداری منابع انسانی: فرایند شناسایی و محاسبه ی داده هایی درباره ی منابع انسانی و انتقال این اطلاعات به گروه های علاقمند و مربوط.
مباحث اصلی در حسابداری منابع انسانی :
1. چه زمانی دارایی انسانی شناسایی شود؟
2. دارایی انسانی به چه مبلغی شناسایی شود؟
3. گزارشگری منابع انسانی چه کمکی به تصمیمات استفاده کنندگان میکند یا چه رفتاری را در آنها تحریک میکند؟
نکته: در حال حاضر، شرکتها نسبت به حسابداری منابع انسانی بی علاقه اند در حالیکه استفاده کنندگان به داشتن این نوع اطلاعات علاقمندی نشان میدهند.(شاید دلیل اش این باشد که: تهیه کننده بایستی مخارج اضافی تحمل کند، پس بی علاقه است. اما استفاده کننده بدون تحمل مخارج مالی، اطلاعات بیشتری در اختیار خواهد داشت، از این رو علاقمند است)

چرا گزارشگری منابع انسانی؟
دلیل اول: هزینه بری مخارج منابع انسانی غلط است. به عبارتی دیگر، از دیدگاه نظری، روش مربوط تر این است که مخارج منابع انسانی به حساب دارایی برده شوند.

دلیل دوم: دارایی شناسایی نکردن منابع انسانی ممکن است که اولا: توجهات مدیران را در برنامه ریزی، استفاده و نگهداری از یک دارایی مهم شرکت جلب نکند و ثانیا: user برون سازمانی را در تعیین ارزش شرکت دچار اشتباه کند.

دلیل سوم: حسابداری منابع انسانی بدلیل مخابره این پیام که افراد سازمانی در زمره ی منابع ارزشمند سازمان قرار دارند و بخش جدا نشدنی از منابع شرکت می باشند، میتواند ایجاد انگیزه در منابع انسانی نماید.

الگوهای تعیین ارزش منابع انسانی
1- الگوی Flamholtz: ارزش کل دارائیهای انسانی شرکت عبارتست از مجموع ارزش فعلی خدمات تک تک منابع انسانی شرکت.

2- الگوی Likert-Bowers: ارزش کل دارائیهای انسانی شرکت عبارتست از مجموع ارزش فعلی خدمات گروه های انسانی شرکت.
در این الگو، کل کارمندان شرکت در گروه های مختلف دسته بندی میشوند. آنگاه PV خدمات هر گروه محاسبه و در نهایت از مجموع PVگروه ها، کل ارزش دارائیهای انسانی شرکت بدست می آید.
ارزش فردی وابسته است به
ارزش مشروط یا ارزش مورد انتظار
احتمال حفظ عضویت فرد
رضایت فرد از کار
ویژگیهای فردی کارمند
ابعاد سازمانی شرکت
مهارت شخصی
میزان فعال بودن
نقش سازمانی
پالایش خدمات

معیارهای سنجش دارایی های انسانی

1- معیار بهای تمام شده تاریخی
در این روش، ارزش یک دارایی انسانی عبارتست از: همه مخارج تحمل شده شرکت برای یک کارمند اعم از: کارمندیابی، گزینش، استخدام، آموزش، به کارگماری یا منصوب کردن در پست سازمانی و ترفیع.

مزیت روش: قابلیت اتکای بسیار بالا

معایب روش:

الف) بهای تاریخی یک قلم دارایی انسانی الزاماً با ارزش اقتصادی(ارزش منصفانه) آن منبع انسانی برابر نیست. پس بهای تاریخی الزاما ارزشی مربوط از یک دارایی انسانی ارائه نمی کند.
ب) هر نوع تغییرات ارزش یا استهلاکی که محاسبه میشود ذهنی است و با افزایش یا کاهش بهره وری دارایی های انسانی رابطه ای ندارد.(توجه شود که این ایراد در روشهای دیگر نیست چونکه در آنها، ارزش دفتری دارایی انسانی با ارزش اقتصادی یکی است. لذا اگر روش استهلاک هم مطابق با واقعیت باشد آنگاه مبلغ استهلاک واقعی است نه ذهنی)
ج) ممکن است که هزینه های گزینش، استخدام، آموزش و به کارگماری هر کارمند، حتی در پستهای مشابه، با یکدیگر فرق داشته باشد. از این رو، این روش نمی تواند ارزش های مربوطی از نیروی انسانی ارائه کند چون دو کارمند با خدمات و منافع مشابه را متفاوت ارزشگذاری میکند. در نتیجه، ارزشهای قابل مقایسه ارائه نمی کند.

2- معیار بهای جایگزینی
در این روش، ارزش یک دارایی انسانی عبارتست از: مخارج برآوردی(کارمندیابی، گزینش، استخدام، آموزش و به کارگماری) برای جایگزینی آن دارایی انسانی.

مزیت روش: ارزش گزارش شده منابع انسانی به ارزش اقتصادی آن نزدیک است یعنی مربوط تر است.
معایب روش:
الف- در برخی مواقع هیچ جایگزینی را نمی توان برای برخی کارمندان پیدا نمود.
ب- در برخی مواقع، برخی کارمندان ممکن است که جایگزین برایشان پیدا شود اما در نزد مدیران شرکت، کارمند خودشان خاص تر یا مرجح تر است. در نتیجه، ارزش آن کارمند برای شرکت بیش از بهای جایگزینی آن کارمند خواهد بود.
ج- چون روش برآوردی و ذهنی است، لذا ممکن است که مدیران مختلف، از کارمند مشابه، برآوردهای مختلف داشته باشند. یعنی قابلیت اتکای روش کم است.

3- معیار هزینه فرصت
این معیار توسط Hekimian و Jones ارائه شد. آنها پیشنهاد کردند که اولا فقط بایستی منابع انسانی کمیاب را بعنوان دارایی شناسایی و گزارش نمود و ثانیا ارزش دارائیهای انسانی را بایستی از مناقصه عمومی(که حتی میتواند صوری هم باشد) استخراج نمود. یعنی بالاترین قیمت پیشنهادی در مزایده، ارزش منصفانه آن دارایی انسانی خواهد بود.
معایب روش:
الف. یک روش تصنعی و حتی غیر اخلاقی محسوب می شود.
ب. گنجاندن تنها کارکنان کمیاب در این الگو به عنوان دارایی، باعث تبعیض آمیز شدن این روش می شود. در نتیجه انگیزه کاری کارمندان غیر کمیاب محسوب شده را کاهش میدهد.
ج. ممکن است که شرکتهای کوچک، به علت ناتوانی در رقابت با شرکتهای بزرگ، در جذب کارکنان بهتر با مشکل مواجه شوند و متحمل نوعی جریمه گردند.

4- معیار ارزش فعلی جبران خدمات(دستمزدها)
این معیار توسط Lev و Schwartz ارائه شد. آنها مطرح نمودند که: ارزش سرمایه ی انسانی عبارت است از: ارزش فعلی منافع آتی ایی که از وی به دست می آید. ضمنا منافع آتی ایی که از یک کارمند بدست می آید معادل حقوق یا دستمزدی است که به وی پرداخت میشود.
محدودیت الگوی مزبور این است که تعیین میزان حقوق آینده، مدت زمان اشتغال مورد انتظار کارمند در شرکت و نرخ تنزیل بر اساس قضاوتهای ذهنی صورت می گیرد.

5- معیار ارزش فعلی دستمزدهای تعدیل شده آتی
این معیار توسط Hermansan ارائه شد. وی مطرح نمود که: ارزش سرمایه ی انسانی عبارت است از: ارزش فعلی حقوق و مزایای آتی تعدیل شده کارمند.
تفاوت معیار Hermansan با معیار Lev و Schwartz در این است که در معیار Hermansan دستمزدهای آتی کارمند ابتدا بایستی با «نسبت کارآیی» تعدیل شود. نسبت کارآیی عبارتست از:

ER= نسبت کارآیی
RF: نرخ سود حسابداری دارائیهای تحت تملک شرکت در سالهای مختلف
RE: نرخ سود حسابداری دارائیهای تحت تملک همه شرکتها در سیستم اقتصادی در سال مربوطه
ER =

معیارهای غیر پولی
برخی تئوریسین ها معتقدند که دارائیهای انسانی را بایستی بصورت رتبه ایی ارزشگذاری نمود. در اینحالت طبیعی است که دارائیهای انسانی را نمیتوان شناسایی نمود بلکه فقط میتوان آنرا افشاء نمود.
متداولترین معیار غیرپولی ارزشگذاری دارائیهای انسانی، الگوی Likert-Bowers است. در این الگو، ابتدا کارکنان شرکت یک پرسش نامه به نام "زمینه یابی سازمان" را پر می نمایند. سپس از روی نتایج تحلیل پرسشنامه، متغیری به نام "جو سازمانی" اندازه گیری می شود. جو سازمانی(همان پنداشت کارکنان از جو حاکم بر سازمان در آینده) را می توان بعنوان یک معیار غیرپولی از دارایی های انسانی بکار برد.


تعداد صفحات : 68 | فرمت فایل : ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود