تارا فایل

پاورپوینت خودشیفتگی در مدیران نارسیسم


خودشیفتگی در مدیران (نارسیسم)

فهرست مطالب
تعریف خودشیفتگی
صفات افراد خودشیفته
اثرات خودشیفتگی مدیر بر سازمان
خصوصیات مدیران خودشیفته در تصمیم گیری
راه های پیشگیری و کنترل خودشیفتگی مدیران ارشد سازمانی
راهکارهایی برای از بین بردن خودشیفتگی

تعریف خودشیفتگی
در خود شیفتگی شخص در ذهن خویش صفات و فضائل ایده آلی را می سازد و خود را دارای آن صفات تصور می کند. شخص تصویری از خویش می سازد که به میزان قابل توجهی، با آنچه واقعی است، فاصله دارد.
خودشیفتگی یک ویژگی فطری ـ شخصیتی و بنیادی انسان است که بسته به نوع زمینه های ژنتیک افراد، تربیت خانوادگی، شرایط رشد و شرایط اجتماعی و محیطی، ممکن است تشدید شده و یا شدت یابد، به نحوی که بر سایر ویژگی های شخصیتی غالب شود.

نمودار ویژگیهای افراد خودشیفته

افراد خودشیفته چه صفاتی دارند؟
خود را عقل کل و فردی عالی و بی نظیر تصور می کند. و تصوری که از خود دارند، قوی تر از خود واقعی است
ضعف ها و نواقص خود را بصورت حسن می بیند و به کمک منطق سازی و تحریف، آنها را نماینده یک شخصیت قوی و بی نقص می پندارد.
اگر شخصی به خود واقعی خویش بیش از خود تصوری نزدیک باشد، نتیجه این می شود که خود واقعی خویش را دائما با خود ایده آلی مقایسه کند و چون می بیند که با آن تصویر زیبا فاصله زیادی دارد، خود را ملامت، تحقیر و تخفیف میکند.
بیش از هر چیز کلمه «باید» را تکرار می کند. من باید شجاع باشم، من باید پر کار باشم، من باید مصون از اشتباه باشم، من باید در انجام هر کاری موفق شوم، کلمه «باید» همانند شلاقی است که با آن خود را به طرف خود تصوری می راند و می کوشد تا این فاصله را از بین ببرد.

ادامه صفات افراد خودشیفته
در مواردی که توجه بیشتر به فاصله ها میان این دو «خود» یعنی «خود تصوری» و «خود واقعی» باشد، شخص تمام هم و غم خود صرف پر کردن این «فاصله» کرده بطور مداوم تلاش می کند تا خود را به کمال برساند.
تصورات ایده آلی سبب کبر و خود پسندی فرد می شوند.
خود را منزه تر، خشن تر، دوست داشتنی تر، باهوش تر و جهتی که مورد علاقه خود اوست و با ساختمان روحی وی تطبیق دارد برتر از دیگران تصور می کند.
حمل هیچگونه انتقاد و ملامت را نخواهد داشت، زیرا او خود را ایده آل و غیر قابل انتقاد تصور می کند.

ادامه صفات افراد خودشیفته
اگر از «خود تصوری» جدا شود، احساس فنا، سرگردانی و ناچیزی و واماندگی می کند.
تمام عیب ها و ضعف های خود را محو یا حتی زیبا جلوه می دهد.
میل به تسلیم، گذشت و توسری خوری را نشانه بزرگی و آقامنشی خود می داند و میل به غلبه و تسلط بر دیگران را لازمه یک شخصیت محکم و برجسته فرض می کند.
احساس می کند در هر کاری باید «اول» باشد و «مقام اول» را داشته باشد.
در عالم خیال زندگی می کند و چندان میل به زندگی حقیقی ندارد، زیرا از آن دور است.
نسبت به آنچه واقعا می خواهد یا دوست دارد و نسبت به اعتقادات خود و نسبت به آنچه که واقعا هست، کند ذهن می شود.

ادامه صفات افراد خودشیفته
دید روشنی نسبت به هیچ چیز ندارد.
نمی تواند درباره زندگی خود تصمیمی بگیرد زیرا نمی داند واقعا چه می خواهد، اگر مشکلی برای او پیش بیاید نمی تواند واقعیت آن مشکل را درک کند، زیرا بطور کلی با امور واقعی نا آشناست.
دائما متکی به تحسین و تصدیق دیگران است.
 از افرادی که نسبت به او برتری و تفوق دارند به شدت متنفر است.
شخص نمی تواند از اشتباهات خود پند بگیرد، زیرا آنها را نمی بیند.
غالبا در روابط بین فردی، از قطب پرستش یک نفر تا تحقیر و تنفر از دیگری در نوسان است.

ادامه صفات افراد خودشیفته (آخر)
هیچگونه پیشرفتی حاصل نمی کند، زیرا در عالم تصورات، خود را موفق و با عظمت می داند و به همین بسنده میکند.
عدم وجود احساس صمیمیت و همدردی عمقی نسبت به انسانها.
احساس حقارت در مواقع عدم موفقیت.
در بسیاری مواقع این احساس خود مهم بینی با احساس بی ارزشی توام می شود.
تخیلات آنان مملو از موفقیت در زمینه قدرت، ثروت، هوشمندی و عشق های ایده آل است.
احساس شدید و اغراق آمیز خود مهم بینی در این افراد بصورت خودخواهی شدید و خودشیفتگی مداوم ظاهر می کند.
گاهی خود را کاهنی با زهد و تقوی تصور می کند که در بالای کوهی نشسته و به حقارت و خردی مردم با دیده بی اعتنایی می نگرد.
گاهی در ذهنش خود را موجودی می پندارد خالی از عواطف انسانی که در یک لحظه به جانوری درنده و بی عاطفه تبدیل می شود و در بعضی اوقات، خود را بهترین دوست و از هر لحاظ شایسته عشق ورزی می پندارد.

اثرات خودشیفتگی مدیر در سازمان
احساس حقارت کارکنان و زیردستان
 دلسردی و سرخوردگی کارمندان
عدم توجه به نیازهای اساسی کارکنان
تضاد و دشمنی بین کارکنان
سردرگمی در تشخیص رفتار مدیر
ترک خدمت و تنفر کارکنان از مدیر

اثرات خودشیفتگی مدیر در سازمان (ادامه)
تضاد بین مدیر و کارکنان در اثر عدم تحمل انتقاد و پیشنهادات کارکنان از سوی مدیر خودشیفته
افراد خودشیفته از عقاید آزاد و نظرات دیگران حمایت نمی کنند.
رواج تملق گویی
عدم پیشرفت و توسعه واقعی انسان
ابهام در اهداف سازمان
عدم درک واضح و صحیح از واقعیات موجود سازمان
تجمل گرایی و ریاست طلبی

خصوصیات مدیران خودشیفته در تصمیم گیری
نمی توانند آزادانه تصمیم بگیرند و برای آینده سازمان برنامه ریزی کنند چرا که بی اختیار در پی تمایلات درونی لجام گسیخته خود می باشند.
به علت عدم اعتماد به نفس، تمام هم و غم این افراد در سازمان نیل به اهداف شخصی و ارضاء نفس خویش و نیازهای نفسانی است و هدف اصلی سازمان گم خواهد شد.

راه های پیشگیری و کنترل خودشیفتگی مدیران ارشد سازمانی

راه های پیشگیری
تلاش برای ایجاد و تقویت درک خود از بزرگی هستی
مدیریت گفتگوهای درونی
عدم انتخاب مدیرانی با ویژگی های متمایل به خود شیفتگی برای سطوح ارشد
شکل دهی و تقویت نظام حاکمیت شرکتی
فیدبک گیری مستمر
برنامه ریزی ملاقات با مشتریان یا ارباب رجوع ناراضی
داشتن مشاوری نزدیک یا دوستی صادق

راهکارهایی برای از بین بردن خودشیفتگی

1- جایگزینی اعتماد به نفس، مناعت واقعی است
شخص خودشیفته به علت فشارهای تحقیرآمیز و خردکننده محیطش هرگز قادر نبوده اعتماد به نفس واقعی را در خود بپروراند، زیرا شرایط و عوامل که لازمه رشد اعتماد به نفس در انسان است در مورد شخص خود شیفته وجود ندارد.
مهمترین شرایط و عواملی که برای رشد اعتماد به نفس لازم است عبارتند از اینکه نیروها و انرژی های معنوی شخص زنده باشند و بتواند آنها را بکار اندازد و از آنها استفاده و بهره برداری کند. هدفهای واقعی صریح و پرشور داشته باشد، در زندگی خویش نقش موثر و فعال داشته و فرمانده کشتی وجود خود شود. علاوه بر اینکه بتواند آزادانه تصمیم بگیرد و برای زندگی خویش نقشه ای بکشد.

2- تطبیق خود و تمایلات خود با واقعیات خارج از ذهن
دومین وظیفه نیز ارتباط نزدیکی با وظیفه اول (فقدان اعتماد به نفس) پیدا می کند، شخص در خلاء احساس ضعف نمی کند بلکه در دنیای خارج که دیگران مترصد تحقیر، تحمیق و استثمار و شکست او هستند سعی می کند خود را خشن تر و باهوش تر جلوه دهد. برای پیروزی بر این احساس ضعف، نباید فرد خودشیفته با یک قسمت از ذهنش، خود را آنطور که واقعا هست ببیند، بلکه باید خود و تمایلات خود را با واقعیات خارج از ذهن خود تطبیق دهد.

3- صریح و مشخص کردن اهداف خود
سومین وظیفه نیز یک وظیفه جانشینی است و آن جانشینی هدفها و خواسته های واقعی است. توضیح آنکه چون هدفها و آرزوهای شخص خودشیفته همگی متضاد و مخالف یکدیگرند، یک نیرو و انگیزه الزامی و قوی برای رسیدن به آنها در او وجود ندارد، یعنی نیروهایش منشعب و متفرق هستند.
هدفها نیز مبهم و غیر صریح در ذهنش انبار می شوند و موجب یاس و واماندگی وی می گردند. بنابراین بهترین راه این است که هدفهایش را منطبق با واقعیت خارج از ذهن کرده و هدفهای خود را مشخص و صریح و هماهنگ و منسجم کند.

4- توجه به تضادهای درونی
چهارمین وظیفه که موجب لجاجت او نیز می شود، نفی و پرده پوشی های درونی است، یعنی وقتی شخص خود را در تصویر ایده آلی که از فرد ساخته حسن و کمال بیند، در اینصورت همه عیبها و ضعفهای او محو می شوند یا حتی به نظرش زیبا می رسند، لذا باید به این تضادهای درونی توجه نماید، اگر «خودتصوری یا ایده آلی» وجود نداشت، او می دید که دارای چه تمایلات متضادی است.

منابع و ماخذ
قلی پورآ., خنی فر, ح., فاخری (1387). اثرات خودشیفتگی مدیران بر آشفتگی سازمانها. تهران: فرهنگ مدیریت.

فقهی فرهمند، ناصر، مدیریت پویای سازمان، تبریز، انتشارات فروزش، چاپ اول، بهار 1381.
فقهی فرهمند، ناصر، مدیریت پایای سازمان، تبریز، انتشارات فروزش، زمستان 1382.
Alavi, S. B. (2008). Individual and organizational narcissism, 6th International Management Conference, Tehran, Iran (attached file).


تعداد صفحات : 20 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود