عنوان:
تحلیل بنیادی سهام
مقدمه
تجزیه وتحلیل اوراق بهادار به چندین گونه انجام می شود که مهمترین آنها تجزیه وتحلیل (فنی )، تجزیه وتحلیل بنیادی و تحلیل ترکیبی است. بررسی علمی درباره عوامل اساسی تعیین کننده ارزش سهام را تجزیه و تحلیل بنیادی می نامند. تحلیل گر بنیادی به بررسی دارایی ها، بدهی ها، فروش، ساختار بدهی، درآمد، محصول، سهم بازار، ارزیابی مدیریت بنگاه و مقایسه آن شرکت های مشابه می پردازد و در نهایت ارزش واقعی سهام را تخمین می زند.
تحلیل بنیادی مبتنی بر این فرض است که اوراق بهادار(و بازار به عنوان کل) دارای ارزش ذاتی است که بوسیله سرمایه گذاران قابل برآورد است. ارزش اوراق بهادار تابعی از یک سری متغیرهای بنیادی است که ترکیب این متغیرها بازده مورد انتظار همراه با سطح ریسک مشخص را ایجاد می کند.
در تحلیل بنیادی برآورد ارزش ذاتی سهام از طریق ارزیابی متغیرهای بنیادی انجام می شود. ارزش ذاتی برآورد شده سپس با ارزش بازار سهام مقایسه می شود. اگر ارزش بازار کمتر از ارزش ذاتی باشد زمان برای خرید مناسب است و اگر ارزش بازار بیشتر از ارزش ذاتی باشد زمان برای فروش مناسب است.
در تحلیل تکنیکی نمودارها و منحنی ها و روابط هندسی و ریاضی حاکم بر آنها مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته تا مشخص شود هریک از اقلام معاملاتی درآینده به چه قیمتی خواهد رسید.
اغلب از تحلیل گران تکنیکی به عنوان چارتیست یاد می شود زیرا برای تحلیل هایشان اتکای زیادی به نمودارها دارند در واقع تکنیکالیست ها برعکس بنیاد گراها که بر“چرایی قیمت ها ” تاکید می ورزند بر روی ”چیستی قیمت“ تمرکز دارند .
چارتیست ها عنوان می دارند که قیمت های کنونی یک سهم که به نظر تصادفی می رسد ممکن است بتدریج به الگوهای قابل تکراری تبدیل شوند .
این تکرار قیمت ها یک روند را ایجاد می کند که می تواند حالت صعودی (نمایشگر شماره 2-9 ) یا نزولی (نمایشگر شماره 3-9) به خود گیرد.
روند صعودی قیمت سهام
روند نزولی قیمت سهام
مراحل بررسی قیمت سهام توسط چارتیست ها یا تکنیکالیست ها
1- انتخاب نوع نمودار از لحاظ بعد زمانی (همانند تغییرات قیمت در هر ساعت ، روز ، هفته ، ماه و ………..)و نیز انتخاب اشکال نمودار از فبیل میله ای ، خطی ، شمعی که معمولاٌٍ از مورد آخری جهت نشان دادن روندها استفاده بعمل می آورند
2- بررسی روند شاخص کل
3- بررسی روند شاخص 50 شرکت برتر (خصوصاٌ اگر سهم مورد نظر بین این شرکت ها باشد)
4- روند قیمتی سهم که برای معاملات میان مدت وکوتاه مدت دوره های روزانه وهفتگی وبرای افق بلند مدت دوره های ماهانه بررسی می گردد.
قیمت پایین و نقطه پرش و یا قیمت های بالاتر از دو نقطه فوق
5- تعیین سطح پایداری یا حد بالای قیمت و سطح حمایت
ساختار تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی سرمایه گذاران ابتدا اقتصاد و بازار را به صورت کلان، تجزیه و تحلیل می کنند تا بتوانند زمان مناسب برای سرمایه گذاری را تشخیص دهند. سپس به تحلیل صنایع یا بخشهایی از اقتصاد می پردازند که دارای چشم اندازهای آتی مناسبی هستند. در خاتمه اگر تحلیل گر به این نتیجه برسد که زمان سرمایه گذاری مناسب است و صنایع مناسبی با بازده بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت می کنند به تحلیل شرکتها می پردازد. به طور خلاصه بنیادگرایان در تلاش اند، تا تغییرات قیمت آتی سهام را با بررسی عامل هایی که مرتبط با ارزش های بازاری سهام
می باشد، پیش بینی نمایند.
عوامل مذکور به یکی از 3دسته زیر تقسیم می شوند:
1.شرایط اقتصادی و بازار (به صورت کلان)؛ همانند: چرخه های اقتصادی و سیاست های مالی و پولی کشور.
2.شرایط صنعت؛ همانند: مزیت نسبی، ارزش جایگزینی، بازار مواد اولیه و فروش و ترکیب سهامداران.
3.شرایط شرکت؛ همانند: درآمدها، قدرت مالی، محصولات، مدیریت و روابط نیروی کار.
یکی از عوامل تاثیر گذار بر سود شرکت و به تبع آن قیمت سهام، رخدادهایی است که براقتصاد جهانی اثر می گذارد. یک تحلیلگر بنیادی باید به خوبی به این زمینه (بررسی رویدادهای جهانی) اشراف داشته باشد تا جهت حرکت بازار را تشخیص دهد. اکثر شرکتهایی که سهام آنها در بورس و فرا بورس معامله می شوند، شرکت هایی هستند که در زمینه صادرات و واردات فعال هستند واز این رو نرخ های ارز بر روی آنها تاثیر مستقیم می گذارد که در بعضی مواقع منجر به بالا رفتن قیمت سهام آنها می شود و در بعضی مواقع برعکس. برای مثال افزایش قیمت مس در بورس ایران که با نماد فملی نشان داده می شود با توجه به افزایش قیمت جهانی مس.
بازار سهام قسمت مهم و حیاتی از کل اقتصاد به شمار می رود. واضح است که ارتباط قوی میان بازار سهام و اقتصاد وجود دارد. اگر شرایط اقتصادی نامناسب باشد عملکرد بیشتر شرکت ها و در نتیجه بازار سهام نیز ضعیف خواهد بود. برعکس؛ در نتیجه شرایط بهینه اقتصادی در بازار سهام متبلور خواهد شد.
تجزیه و تحلیل اقتصاد و بازار به صورت کلان
استفاده از چرخه تجاری برای پیش بینی بازار
قیمت های سهام معمولاً در حالت رکود کاهش می یابند و هرچه میزان رکود بیشتر باشد میزان کاهش نیز زیادتر خواهد بود. اگر به نظر برسد که در آینده چرخه تجاری کاهش خواهد یافت بعد از گذشت چند ماه از افول اقتصادی، احتمالاً بازار سهام نیز با افول روبرو خواهد شد.
اقتصاد، بازده کل سهام (براساس سالانه) می تواند در شرایط رونق (افول) چرخه تجاری، منفی (مثبت) باشد. وقتی که چرخه تجاری به نقطه پایین خود می رسد قیمتهای سهام تقریباً همیشه افزایش می یابد. میزان این افزایش زیاد است به طوری که سرمایه گذاران در طول این دوره عملکرد خوبی دارند. به علاوه، وقتی چرخه تجاری وارد اولین مرحله رونق می شود قیمتهای سهام اغلب ثابت می ماند و یا حتی به صورت ناگهانی کاهش می یابد.
طبق این تحلیل ها میتوان گفت :
1 ) اگر سرمایه گذاران بتوانند قبل از وقوع رکود اقتصاد آن را تشخیص دهند می توانند حداقل براساس تجربیات گذشته افزایش در بازار سهام را پیش بینی کنند.
2) هر چه که اقتصاد رونق مییابد قیمتهای سهام ممکن است کاهش یابد. بنابراین، دومین حرکت مهم در بازار ممکن است براساس تجربیات گذشته قابل پیش بینی باشد.
3) طبق رکودهای اقتصادی گذشته، P/Eبازار معمولاً قبل از پایان رکود افزایش می یابد و تقریباً در طول سال آینده بدون تغییر باقی می ماند.
تجزیه و تحلیل صنعت
صنایع نیز مانند بازار و شرکتها، از طریق مطالعه اطلاعاتی همچون مزیت نسبی، ارزش جایگزینی، شرایط ورود و خروج، بازار مواد اولیه و فروش، ترکیب سهامداران و غیره مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
از طریق این تجزیه و تحلیل می توان فهمید چه صنایعی ارزش سرمایه گذاری دارند. مزایایی که تحلیل صنعت در پی دارد، باعث توجیه هزینه های تجزیه و تحلیل صنایع می شود. یکی از مفیدترین روشها برای تحلیل صنعت براساس مراحل چرخه عمر آنها است.
مرحله اول این روش بررسی وضعیت کلی و موقعیت فعلی صنعت است.
مرحله دوم بررسی موقعیت صنعت در رابطه با چرخه تجاری و وضعیت اقتصاد کلان است.
مرحله سوم شامل تجزیه و تحلیل کیفی ویژگیهای صنعت به منظور تعیین افق دید آتی صنعت است.
تجزیه و تحلیل شرکت
تحلیل بازار دلالت بر زمان مناسب جهت سرمایه گذاری در سهام دارد. تحلیل صنعت به منظور یافتن صنایعی با آینده روشن صورت می گیرد، بنابراین سرمایه گذار قادر به انتخاب شرکتهایی با آینده بهتر در محدوده آن صنایع خواهد بود.
تحلیل اساسی در سطح شرکت، شامل تحلیل متغیرهای اصلی مالی برای تخمین ارزش ذاتی شرکت می باشد این متغیرها شامل فروش، حاشیه سود، استهلاک (کاهش بها)، منابع مالی، گردش داراییها و عوامل دیگر است. تحلیل های بعدی، می تواند شامل موقعیت رقابتی شرکت در آن صنعت، تغییرات تکنولوژیکی، مدیریت، رقابت خارجی و غیره باشد.
از عواملی که در بررسی شرکت باید به آنها دقت کرد عبارتند از:
1- قابلیت نقدشوندگی: قابلیت نقدشوندگی یک ورقه سهم به معنای امکان فروش سریع آن است. هر چه سهامی را بتوان سریعتر و با هزینه فرصت کمتری به فروش رساند، قابلیت نقدشوندگی آن بیشتر است. اوراق بهاداری که به طور روزانه و به دفعات مکرر معامله می شوند نسبت به اوراق بهاداری که با تعداد محدود و یا دفعات کم معامله می گردند قابلیت نقدشوندگی بیشتر و در نهایت ریسک کمتری دارند.
2- ترکیب سهامداران: یکی دیگر از معیارهای مطلوبیت یک ورقه سهم، ترکیب سهامداران آن است و ترکیب سهامداران که در واقع ترکیب هیات مدیره آن را تعیین می کند می تواند به نفع سهامداران جزء یا عمده باشد. در شرکتهایی که اعضاء هیات مدیره آن منتخب سهامداران عمده هستند ممکن است تصمیماتی اتخاذ شود که بیشتر در راستای اهداف سهامدار عمده باشد و درمواردی به نفع سهامدار جزء نباشد. چنین تصمیماتی در بازارهای کارا اثر خود را به خوبی در قیمت سهام نشان می دهد و البته معمولاً تاثیر مهمی بر قیمت سهام نمی گذارد اما در بازارهای غیرکارا که تا حدودی تحت تاثیر جو بازار قرار می گیرد می تواند جهت تغییرات قیمت را یکطرفه سازد.
3- میزان سودآوری و کیفیت آن: شاید مهم ترین عامل برتری یک سهم، میزان سودآوری و کیفیت آن بخصوص در آینده و بررسی شرایط تداوم آن باشد. با توجه به اینکه تعداد سهام منتشره از سوی شرکتها با هم متفاوت است میزان سودآوری یک سهم را با نسبت سود هر سهم یا EPS می سنجد. با استفاده از این شاخص عملکرد کلی شرکت و مدیریت آن ارزیابی می شود.
ابزارهای تحلیل بنیادی
ابزارهای تحلیل بنیادی به دو گروه کلی قابل تقسیم هستند:
1- ابزارهای کمی که در قالب عدد و رقم قابل بیان هستند:
اجزای صورتهای مالی و بررسی روند آن از قبیل دارایی، فروش یا سود
نسبتهای مالی
2- ابزارهای کیفی که نمی توان آنها را در قالب ارقام بیان کرد:
ترکیب هیات مدیره شرکت و ارتباطات با سایر نهادهای مالی
دارایی های نامشهود شرکت مانند حق اختراع و سایر گواهینامه ها
در کوتاه مدت استفاده از تحلیل بنیادی ممکن است فاقد کارایی باشد . تحلیل بنیادی بر متغیرهایی تکیه می کند که در کوتاه مدت تغییر بسیاری کمی داشته و اغلب این تغییر برای فعالان بازار محسوس نیست تحلیل بنیادی نیاز بر گرد آوری و تحلیل متغیر های زیاد و پر هزینه دارد که فایده مندی آن را حتی در میان مدت و بلند مدت نیز کم می کند.
خطای اندازه گیری در متغیرهای بنیادی بیشتر است.
برخی از متغیرهای بنیادی ، تغییرات بسیار کندی دارند و زمان گزارش دهی ، طولانی است .
اطلاعات بنیادی قدیمی بدلیل اینکه در قیمت ها لحاظ شده اند فاقد ارزش هستند .
معایب تحلیل بنیادی
مفاهیم و اصطلاحات کاربردی
صورت های مالی
هدف اصلی از تشکیل یک واحد تجاری ایجاد ارزش برای تمام ذینفعان می باشد که تامین کننده خواسته های موسسین، سهامداران، مشتریان و . . . آن خواهد بود. بسیاری از عملکرد های شرکت دارای بازتابی مالی است که این بازتاب در قالب صورت های مالی آن منعکس می گردد ؛ مهمترین ابزار تحلیل کمی شرکت صورتهای مالی عبارت اند از:
ترازنامه
صورت سود و زیان
صورت سود و زیان جامع
صورت جریان وجوه نقد
یادداشتهای پیوست
دو نکته خیلی مهم:
اظهار نظر حسابرس می تواند باعث یافتن سرنخهایی در تحلیل صورتهای مالی باشد.
یادداشتهای همراه صورتهای مالی، گاهی از خود صورت ها مهمترند.
نسبت های مالی
نسبت های نقدینگی: توانایی واحد تجاری را در انجام تعهدات کوتاه مدت، اندازه گیری می کند. با این نسبت ها می توان بررسی کرد که آیا شرکت می تواند به تعهدات مالی کوتاه مدت خود پاسخ دهد یا خیر؛ که از جمله مهم ترین آنها می توان به نسبت جاری و نسبت آنی (سریع) اشاره کرد.
نسبت های فعالیت: این گروه از نسبت ها بیانگر میزان کارایی مدیریت شرکت بر دارایی ها است که شامل نسبت گردش کالا، متوسط دوره گردش موجودی کالا، گردش دارایی ها، نسبت گردش دارایی ها، دوره وصول مطالبات و نسبت گردش حساب های دریافتنی می باشد.
نسبت های اهرمی: این نسبت ها توانایی شرکت را در پرداخت تعهدات بلند مدت اندازه گیری می نمایند. این نسبت ها به دو گروه تقسیم می شوند: گروه اول نشان می دهد میزان تامین مالی شرکت از طریق بدهی ها چقدر است و گروه دوم چگونگی سودآوری شرکت در پرداخت دیون را نشان می دهد. این نسبت ها عبارتند از: نسبت بدهی، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام، ضریب مالکانه، ساختار سرمایه در مقابل مجموع دارایی ها، نسبت توان پرداخت بهره و نسبت پوشش نقدی بهره.
نسبت های سودآوری: با محاسبه این نسبت ها عملکرد کلی شرکت ارزیابی شده و میزان و چگونگی سودآوری شرکت تحلیل خواهد شد که شامل نسبت سود به فروش (نسبت حاشیه سود خالص)، نسبت حاشیه سود ناخالص، بازده دارایی ها (ROA)، قدرت کسب سود دارایی ها و بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
می باشد.
ضریب قیمت به سود هر سهم (P/E)
یکی از روشهای ارزشیابی که مورد استفاده تحلیلگران قرار می گیرد روش ضریب قیمت به سود هر سهم (P/E) است. P/E نشان می دهد که قیمت سهم چند برابر سود آن است و یا سهامی که سود مساوی دارند قیمت کدام یک گران تر است و به ازای هر ریال سود چه قیمتی را باید پرداخت کرد. به عبارت دیگر اگر P/E یک سهم ۲۰ باشد بدین معنی است که سرمایه گذاران حاضرند ۲۰ ریال برای هر ریال از سود این سهم (که شرکت تولید می کند) بپردازند.
مشکل بزرگ محاسبه P/E مربوط به شرکت هایی است که سود آور نیستند و از این رو EPS منفی دارند.
به لحاظ تاریخی در بورس اوراق بهادار تهران عموماً میانگین P/E در دامنه ۲/۳ تا ۲/۱۳تجربه شده است.
نوسان P/E در این دامنه عمدتاً بستگی به شرایط اقتصادی کلان هر زمان دارد.
همچنینP/E بین شرکت ها و صنایع می تواند کاملاً متفاوت باشد.
نتیجه گیری
در تجزیه و تحلیل قیمت های سهام و گزینش تصمیمات سرمایه گذاری دو روش فوق الذکر کاربرد زیادی دارند لیکن ترکیبی از دو متد، قدرت تشخیص و رویه های انتخاب بهتری را به سرمایه گذار عرضه می دارد، به طوری که روش بنیادین از دید کلی وضعیت کنونی بازار و دور نمای آتی را شناسایی می کند. روش تکنیکال با بررسی دقیق قیمت ها می خواهد اشتباهات گذشته تصمیم گیری را تکرار نکند و از لغزش ها دوری جوید و پیش بینی خود را بر منطق دقیق و عاری ازهرگونه احساسات فردی استوار کند.
با تشکر از توجه شما