تارا فایل

پاورپوینت اطلس مغز



مقدمه
مغز انسان حدود 1500 گرم وزن داشته که کلاً داخل جمجمه قرار دارد مغز از قسمتهای زیر درست شده است:
نیم کره های مغز
تالاموس و عقده های عصبی قاعده ای
مغز میانی
پل دماغی
مخچه
بصل النخاع

نیمکره های مغز :
نیمکره های مغز دو عدد است دو نیمکره توسط جسم پینه ای به هم متصل می باشند که در حقیقت ارتباط اصلی نرونهای دو نیمکره با هم می باشند. لوبهاى اصلى نیمکره هاى مخ شامل:
لوب پیشانى که یک ناحیه مهم حرکتی است. (Frontal Lobe)
لوب گیجگاهى که در ادراک شنوایی نقش دارد. (Temporal Lobe)
لوب آهیانه که منطقه درک حسی است (تشخیص حس های پیکری). (Parietal Lobe)
لوب پس سرى که منطقه درک بینایی محسوب می شود (Occipital Lobe)

لوب پیشانى :(Frontal Lobe)
لوب پیشانی مهمترین قسمت تکامل یافته مغز است . مخصوصاً در انسان و انسان نماها این قسمت فوق العاده وسعت پیدا کرده است . قسمتهای خلفی لوب پیشانی ویژه فرمانهای حرکتی بوده و از هم گسیختگی نسج این قسمت باعث از کارافتادگی یک اندام می شود . تحریک هر قسمت از اندامها و سر بر روی مکان مخصوصی از این نوار باریک وجود دارد ، قسمتی از این ناحیه ، که بین دو نیمکره وجود دارد، مختص حرکات اندامهای تحتانی می باشد
درقسمت قدامی ناحیه حرکتی سرو دست مرکز کنترل حرکات چشم وجود دارد . در نیمکره چپ ، مرکز حرکتی تکلم درلوب پیشانی می باشد . از هم پاشیدگی نسوج این ناحیه باعث گنگی شده و بیمار قادر به گفتار نیست .

لوب پیشانى:(Frontal Lobe)
آنچه از لوب پیشانی باقی می ماند عبارتست از ناحیه ای که در جلو قرار داشته و مرکز شعور ، منطق ، تفکر و تا حدودی حافظه است . از بین رفتن این قسمت از مغز در دو طرف منجر به کم اهمیت دادن اصول اخلاقی شده و تصمیمات بیمار انفعالی می گردد . اگر آسیب بسیار شدید باشد خلاقیت حرکات از بین رفته و ممکن است با حالت اغماء اشتباه شود . یکی از راههای درمان امراض روانی ، در ابتدای سده حاضر ، عبارت بود از تخریب دو طرفه قسمتهای عمقی لوب های پیشانی و تبدیل بیمار به فردی که از نظر اجتماعی بیشتر قابل تحمل باشد . متاسفانه اثرات سوء این عمل جراحی باعث شد که بعداً کمتر مورد استفاده قرار گیرد.

لوب گیجگاهى: (Temporal Lobe)
این لوب در طرف راست نقش مهمی از نظر هنر تشخیص رنگها و جوانب مختلف دستگاههای موسیقی داشته و در طرف چپ تاثیر مهم آن درتکلم انسان است . درک صداهای شنیده شده و پردازش دستوری گفتار و آماده کردن پاسخ شایسته ، به وسیله لوب آهیانه چپ صورت می گیرد  آسیب رسیدن به لوب گیجگاهی گاهی باعث از بین رفتن توانائی نامگذاری افراد و اشیاء می شود . همچنین لوب های گیجگاهی راست و چپ با هم نقش مهمی در فعال نگهداشتن حافظه دارند. دروازه اصلی ورود اطلاعات
محیطی به مغز و ثبت آنها در گرو سلامتی لوب گیجگاهی است  به نظر می رسد که « هیپوکامپ» این ناحیه همگام با قسمت های دیگر لوب حاشیه ای نقش کلیدی در قبول یا رد اطلاعات داشته باشند .از این مکان است که اطلاعات منتشر شده از محسوسات محیطی به نقاط دیگر مغز مخصوصاً لوب های پیشانی می روند .بخش دیگری از فیبرهای آورنده اطلاعات به لوب گیجگاهی از ساقه مغز و هسته « مینرت» می باشد

لوب گیجگاهى: (Temporal Lobe)
از بین رفتن « هیپوکامپ » منجر به عدم توانائی انسان در تثبیت حافظه شده و شخص قدرت انتقال اطلاعات رابه سایر نقاط مغز از دست می دهد . اگر انسانی هر دو لوب گیجگاهی مخصوصاً دو « هیپوکامپ » را از دست بدهد برای همیشه قدرت ثبت اطلاعات از محیط را برای یادآوری در دراز مدت از دست خواهد داد .در ام- آر- آی روبرو هر دو لوب گیجگاهی به خاطر انسفالیت آسیب دیده و قدرت حافظه بیمار شدیداً صدمه دیده است . حس شامه نیز با لوب گیجگاهی ارتباط دارد .

لوب آهیانه(Parietal Lobe)
وظایف لوب های آهیانه ای در طرف راست و چپ تا حدودی با هم فرق می کنند.
لب آهیانه ای در طرف راست بینش فضائی را در شخص بوجود می آورد . عوارض عمقی لوب طرف راست منجر به از دست دادن جهت یابی فضائی فرد گشته وطرف چپ بدن را در کارهای روزمره فراموش می کند . به حوزه بینائی چپ توجه نکرده و مثلاً ریش خود را در طرف چپ نمی تراشد ، چنین شخصی ردیابی فضائی خود را از دست می دهد . شدت عارضه در بعضی بحدی است که بیمار عضوی در طرف چپ بدن خود را از یاد می برد و فکر می کند مربوط به شخص دیگری است . لب آهیانه ای در طرف چپ علاوه بر جهت یابی فضائی و محسوسات طرف راست ، وظیفه تکلم را نیز بعهده دارد . اختلال در ریاضیات ، محاسبه ، تشخیص راست و چپ بدن ،خواندن و نوشتن و تکلم پس از آسیب رسیدن به لوب آهیانه چپ دیده می شود.

لوب پس سری (Occipital Lobe)
در پشت هر نیمکره مخ (عقبی ترین قسمت نیمکره) واقع شده که به شکل هرم مثلث القاعده است. سطح خارجی این هرم در حفره مخچه ای استخوان پس سری، سطح داخلی آن در مجاورت سطح داخلی لوب پس سری طرف مقابل و سطح تحتانی آن بر روی پرده مخچه قرار دارد.
لوب اکسیپیتال در ادراک بینایی نقش دارد و آسیب آن منجربه اختلالات بینایی یا مشکلات دید می شود. حوادث عروقی مغز درنتیجه انسداد شریان های مغزی پشتی از عوامل مهم آسیب لوب تمپورال محسوب می شوند. از علایم مهم آسیب لوب تمپورال، نیمه نبینی همنام یا همی آنوپی همنام است. همی آنوپی همنام به معنای از دست دادن نیمی از میدان بینایی راست یا چپ در هر دو چشم است (کوری در یک طرف میدان بینایی هر دو چشم) . درصورت آسیب لوب پس سری سمت راست، همی آنوپی همنام چپ ایجاد می شود.

لوب حاشیه ای
لوب حاشیه ای از قدیمی ترین قسمتهای مغز بوده و وظیفه اش بیان غرایض جنسی و تامین احتیاجات احساسی و تنازع بقاست . لوب حاشیه ای در اصطلاع به « مغز اول » مشهور شده و از اینجاست که تمام اطلاعات پس از بررسی و فیلتر شدن می توانند به سایر نقاط مغز رسوخ کنند .  احساس امنیت درونی با وجود لوب حاشیه ای امکان پذیر است . اینجا محل احساسات قلبی و فردی و عشق و دلدادگی است . با تکیه به« مغز اول » است که انسان کاری را انجام داده و سپس با مراجعه به منطق و « مغز جدید» یا « نئوپالیوم » پشیمان می شود . در این مکان است که موجود برای حفظ خود و خانواده حاضر است به استدلال کم محلی کند .  کنترل اصلی سلسله اعصاب نباتی هنگام جنگ و ستیز یا پشیمانی و غم و اندوه در دست« مغز اول » یا « آرکی پالیوم » می باشد . بالاخره زبان اصلی نهفته در نگاه افراد به یکدیگرکه حاصل آن دوست داشتن فردی و یا تنفر از فردی دیگر می شود در لوب حاشیه ای است.

شیارهاى عمده نیمکره هاى مخ عبارتنداز:
(Sylvia) یا شیار سیلوین (Lateral) شیار خارجى یا جانبی
شیار مرکزى یا شیار رولاندو
(Calcarin) شیار کالکارین
(Parieto -Occipital) شیار پاریتو  اکسیپیتال
شیار مرکزی (شیار رولاندو)، لوب های فرونتال (پیشانی) و پاریتال (آهیانه) را از یکدیگر مجزا می کند. لوب تمپورال (گیجگاهی) ازطریق شیار خارجی (شیار سیلویوس) از لوب های فرونتال و پاریتال جدا می گردد. . شیار پاریتو-اکسیپیتال (شیار آهیانه ای-پس سری)، لوب های پاریتال و اکسیپیتال را از یکدیگر جدا می کند 

تالاموس :
تالاموس توده ای از سلولهای عصبی با اندازه های مختلف است که وظیفه پردازش و هم آهنگ کردن پیامهای حسی را در ارتباط با فعالیت های حرکتی داشته و دراین خصوص با گره های عصبی قاعده جمجمه، قشر خاکستری مغز و مخچه در تماس دائم می باشد. تالاموس نیز نقش بی نهایت مهمی در دریافت درد و محسوسات محیطی دارد. آسیب یک طرفه به تالاموس باعث کرخ شدن طرف مقابل بدن و آسیب دو طرفه، بیمار را به حالت بیهوشی می برد

گره های عصبی قاعده مغز:
هسته های دم دار و عدسی شکل از مهمترین گره های عصبی قاعده مغز می باشند که ارتباط تنگاتنگ با تالاموس، قشر خاکستری مغز و مخچه داشته و عملکرد اصلی آنها تنظیم فعالیت های حرکتی ماهیچه ها بوده و در تداوم حرکات آنها نقش مهمی دارند.
 نارسائی گره های عصبی قاعده مغز باعث لرزش های غیرارادی و سفتی و کمی تحریک ماهیچه ها شده و تابلوئی شبیه مرض پارکینسون را بوجود می آورد.

ساقه مغز:
از نظر تکاملی ساقه مغز یکی از قدیمی ترین قسمت های سلسله اعصاب بوده که علاوه بر حفظ هوشیاری و کنترل خواب، تنفس و گردش خون، محل گردهمایی اعصاب جمجمه ای نیز می باشد که در تعیین تکلیف مرگ مغزی بسیار پراهمیت اند. اندازه و پاسخ مردمک ها به نور، رفلکس های قرینه و سرفه، حرکات چشمها، زبان، صورت، حلق و حنجره نیز عمدتاً توسط ساقه مغز کنترل می شود. ساقه مغز گذرگاهی است دو طرفه برای گذشتن محسوسات از محیط خارج به طرف مغز و آوردن پیامهای عصبی از مغز و ساقه مغز به طرف نخاع و اندامها .
ساقه مغز از قسمتهای زیر تشکیل شده است :
مغز میانی
پل دماغی
 بصل النخاع

1 – مغز میانی
بخش های مهمی از مغز میانی که در مرگ مغزی اهمیت دارند عبارتند از : ساختمان مشبک که مسئول حفظ سطح هوشیاری بوده، پایک های مغزی که از الیاف و ابران حرکتی درست شده اند و اعصاب جمجمه ای سه و چهار که حرکات چشمها، اندازه و پاسخ مردمک ها را به نور به عهده دارند. آسیب دو طرفه به ساختمان مشبک باعث حالت اغماء شده و اگر پایکهای مغز آسیب ببینند فلج اندامها و در مورد اعصاب سه و چهار ضعف حرکات چشم ها و بزرگ شدن مردمک ها با عدم پاسخ به نور را موجب می شود. پس به این ترتیب با معاینه و تعیین سطح هوشیاری، حرکات و مردمک های چشم و قدرت اندامها می توان به سالم بودن مغز میانی پی برد.

2 – پل دماغی
اجزاء مهم پل دماغی عبارتند از : قسمت دیگری از ساختمان مشبک، اعصاب جمجمه ای پنج، هسته عصبی شش و هفت و الیاف مرتبط کننده مخچه به سلسله اعصاب مرکزی.
آسیب دو طرفه به دو سوم فوقانی ساختمان مشبک پل دماغی باعث حالت اغماء شده و گرفتاری عصب شش، حرکات چشمها را در محور افقی مختل و آسیب به عصب پنج باعث از بین رفتن حس قرنیه و رفلکس قرنیه می شود. بنابر این می توان با در نظر گرفتن سطح هوشیاری بیمار، حرکات کره چشم و صورت و رفلکس قرنیه به و ضعیت تشریحی آن پی برد.

3 – بصل النخاع
این قسمت از ساقه مغز از ساختمان مشبک، مراکز کنترل تنفس و گردش خون، اعصاب جمجمه ای 9، 10,11,12 و الیاف حسی و حرکتی ای که مخچه، نخاع، ساقه مغز و نیمکره ها را به یکدیگر مربوط می کنند درست شده است. در بصل النخاع، ساختمان مشبک نقشی در تامین سطح هوشیاری نداشته و بلکه آسیب به این قسمت از مغز به صورت نارسائی شدید و تنفس و گردش خون خود را نشان داده و رفلکس سرفه از بین می رود. در صورتی که بیمار هوشیار باشد، قدرت بلع در او از بین خواهد رفت.

مخچه :
مخچه درست در پشت سر و در قسمت خلفی پل دماغی و بصل النخاع قرار گرفته است. در حقیقت مخچه جعبه سیاه سلسله اعصاب مرکزی بوده که تعادل انسان را کنترل کرده سرعت و دامنه حرکات را طوری تنظیم می کند که آنها بدون نقص باشند . مخچه در ارتباط دائم با گیرنده های حسی محیطی و جمجمه ای بوده و از طریق مغز میانی و پل دماغی پیوسته وضعیت تعادل بدن را در اختیار تالاموس، گره های عصبی قاعده مغز و قشر خاکستری می گذارد.

سه منبع اصلی ارتباط مخچه با اطلاعات محیطی عبارتند از :
1 -پیام هائی که از نخاع به مخچه می رسند و نقطه شروع آنها در ماهیچه ها، زردپی ها، پوست و مفاصل است. این پیام ها به سرعت مخچه را از وضعیت اندام ها، مخصوصاً اندام های تحتانی، در فضا آگاه می سازند. توسط همین پیام هاست که انسان دائماً بررسی کرده و حرکات را ظریف تر می سازد. اشکال در این سیستم باعث تلوتلو خوردن شخص هنگام راه رفتن می شود. کرمینه قسمتی از مخچه است که پردازش اطلاعات فوق را در دست دارد.

سه منبع اصلی ارتباط مخچه با اطلاعات محیطی عبارتند از :
2 – پیام هائی که از گوش درونی به مخچه رسیده و دائماً آن را در جریان موقعیت فضایی سروگردن قرار می دهند. به وسیله این اطلاعات مرکز ثقل انسان درون سطح مقطع بدن بر روی زمین قرار می گیرد. کنترل اصلی تعادل حرکات چشمها و محور عمودی بدن از وظایف این سیستم است. حفظ تعادل در حرکات مستلزم چرخشی سلامتی این قسمت از مخچه است که در قاعده آن قرار دارد.
3 – اطلاعاتی که از مغز رسیده و نقش اصلی کنترل حرکات ظریف اندام ها ( مخصوصاً دست ها ) را به عهده دارند. اختلال در این سیستم باعث شلختگی در حرکات مهارتی می شود. نیمکره های مخچه همگام با مغز در این مورد به انسان یاری می کنند. عملکرد مخچه در بیماری که به حالت اغماء است از اهمیت کمتری برخوردار است.

جریان خون مغز:
خون رسانی به مغز توسط سرخرگ های سبات و مهره ای صورت می گیرد که مجموعاً چهار عدد بوده و حدود یک هزار سانتی متر مکعب در دقیقه به مغز خون می رسانند. این میزان بسیار زیاد خون مبین سرعت متابولیسم بالای مغز بوده و نیاز شدید به اکسیژن و گلوکز است. زمان جریان خون از سرخرگ های سبات تا سیاهرگ های وداج حدود ده ثانیه است. قطع کامل جریان خون مغز پس از مدت پنج تا ده ثانیه منجر به بیهوشی می شود و اگراین زمان از ده دقیقه بیشتر شود نسج مغز از بین می رود.

ساختمان مشبک :
یکی از سری ترین مناطق سلسله اعصاب مرکزی، ساختمان مشبک است که درست در مرکز ساقه مغز قرار داشته و از بصل النخاع تا قسمت فوقانی مغز میانی کشیده می شود. کمتر جائی از سلسله اعصاب مرکزی است که ساختمان مشبک در آن دست نداشته باشد . ساختمان مشبک از تعداد زیادی سلول به اندازه های مختلف درست شده که زوائد آنها نسبتاً کوتاه می باشند. علاوه برساقه مغز، نخاع، مخچه، اعصاب جمجمه ای،گره های عصبی قاعده مغز ، تالاموس و نیمکره ها همه با ساختمان مشبک ارتباط دارند. علاوه بر این که ساختمان مشبک قدیمی ترین قسمت سلسله اعصاب مرکزی است، درکنترل خواب، قوام ماهیچه ها « تن ماهیچه ای» و درد نیز نقش کلیدی دارد ولی وظیفه اصلی آن برقرار داشتن سطح هوشیاری است. هرگونه ضایعه نسجی، حتی یک میلی متر، اگر دو طرفه باشد و در ساختمان مشبک اتفاق افتد منجر به از دست رفتن هوشیاری می شود.

بطن مغز:
درون مغز انسان حفره هائی وجود دارند که بطن نامیده می شوند. دو بطن در نیمکره ها و بطن سوم بین گره های عصبی قاعده مغز، بطن چهارم در پشت ساقه مغز بوده که مخچه آن را می پوشاند. درون بطن های مغز مایع مغزی نخاعی وجود دارد که درون بطن ها و روی سطح مغز درجریان است تا جذب شود .

پوشش های مغز ، مخچه و ساقه مغز:
این قسمت ها توسط سخت شامه و دو لایه نرم شامه پوشانیده شده است که وظیفه حفظ و حراست آن را به عهده دارند.

سیستم لیمبیک
شامل اجزایی نظیر آمیگدال- شکنج کمر بندی – مثلث مغزی – دستگاه لیمبیک : هیپوکامپ – هیپوتالاموس – قشر بویایی و تالاموس است این دستگاه در کنترل احساسات – ترشحات هورومونی – پاسخ های هیجانی- رفتار- انگیزه و احساس درد نقش موثری بر عهده دارد. واژه لیمبیک به معنی مرز و حاشیه است. این سیستم به طور عمده با هیپوتالاموس و با ساختار های وابسته به آن کار خود را انجام می دهد.

آمیگدال:
بخشی از سیستم لیمبیک که سیگنال هایی را از تمام بخش های قشری لیمبیک و لوب های گیجگاهی، آهیانه ای و پس سری دریافت می کند را آمیگدال می گویند. به همین دلیل گاهی با آن پنجره سیستم لیمبیک نیز می گویند. اکثر رفتار  های هیجانی از آمیگدال منشا می شود.

هیپوکامپ:
هیپوکامپ قسمت دراز شده در قشرمغز است. هیپوکامپ در اصل یک مسیر اضافه است که از طریق آن سیگنال های حسی ورودی می توانند به واکنش های رفتاری برای مقاصد متفاوت عبور کنند. کی از اعمال مهم این بخش، یادگیری به کمک قشر بویایی می باشد. در اصل هیپوکامپ تاًمین کننده محرکی برای  تبدیل حافظه ی کوتاه مدت به حافظه بلند مدت است. اگر به هرترتیبی هیپوکامپ برداشته شود موجب می شود تا فرد نتواند اطلاعات جدید را به حافظه خود بسپارد ولی در عوض هیچ نقصی در اطلاعاتی که قبل از برداشت هیپوکامپ در حافظه شخص وجود داشته پیش نمی آید.

هیپوتالاموس :
هیپوتالاموس قسمتی از مغز انسان می باشد که در زیر تالاموس و درست در قسمت بالای ساقه مغز واقع شده است. اندازه هیپوتالاموس در یک انسان بالغ، تقریبا به اندازه یک بادام می باشد.
یکی از مهم ترین وظایف غده هیپوتالاموس، برقراری ارتباط بین دستگاه عصبی و سیستم غدد درون ریز می باشد. سیستم غدد درون ریز کار ترشح هورمون ها را بر عهده دارد.
از دیگر وظایف غده هیپوتالاموس می توان به انجام فرایند های متابولیکی و فعالیت های مربوط به سیستم عصبی خودکار اشاره کرد. رگ های خونی بین غده هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ، هورمون های ترشح شده از هیپوتالاموس را به غده هیپوفیز می رساند.
غده هیپوتالاموس با غده هیپوفیز ارتباط نزدیک عصبی و خونی دارد، به این صورت که هورمون های بخش پسین هیپوفیز به وسیله هیپوتالاموس ساخته می شوند و ترشح هورمون های بخش پیشین آن به وسیله موادی که هیپوتالاموس می سازد، تنظیم می شود. غده هیپوتالاموس هورمون هایی را تولید می کند که در مهار و تحریک هورمون های دیگر بدن موثرند.

سایر اعمال هیپوتالاموس عبارتند از تنظیم:
ضربان قلب – فشار خون و
دمای بدن
برقراری تعادل بین مایعات بدن
اشتها و وزن بدن
ترشحات غدد معده و روده

هیپوفیز:
هیپوفیز، یکی از غده های موجود در بدن ما است که شبیه یک فندق می باشد، اما همین غده کوچک فندقی، کارهای مهم و حیاتی زیادی را در بدن ما مدیریت می کند. در زیر مغز و درون حفره استخوان شب پره قرار دارد.
این غده شامل دو قسمت است: بخش پیشین و بخش پسین.
بخش پیشین ساختمان غده ای دارد ولی بخش پسین یا خلفی ساختمان غده ای ندارد، بلکه بخشی از دستگاه عصبی است و از اجتماع یک سری آکسون تشکیل شده است. اجسام سلولی این آکسون ها در هیپوتالاموس مغز قرار دارند.

غده پینه آل یا صنوبری
غده صنوبردر عمق مغز قرار دارد. کارکرد دقیق آن هنوز مشخص نیست، البته این غده هورمونی به نام ملاتونین را ترشح می کند که با چرخه روزانه خواب و بیداری مرتبط می باشد و احتمالا یک نقش مخالف با هورمون محرک بیضه ها و تخمدان ها نیز دارد.

منبع
www.migna.ir


تعداد صفحات : 35 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود