ازدواج دوم فرار از تنهایی یا ماندن در برزخ کدام یک؟
ازدواج دوم فرار از تنهایی یا ماندن در برزخ کدام یک؟
خاطرم هست که وقتی در نوروز سال ۸۹ سریال طنز زن و با پخش شد خیلی مورد استقبال بینندگان تلویزیونی قرار گرفت.پس از پخش این سریال بازتاب های گوناگونی از طرف اقشار مختلف مردم و کارشناسان امر صورت پذیرفت که عده ای موافق ازدواج مجدد بودند و عده ای مخالف.
در همین حین بود که یکی از نشریات معتبر و پر تیتراژ خانوادگی با من تماس گرفته شد که نظرم را به عنوان کارشناس مسائل ازدواج به خانواده درباره ازدواج دوم بگویم.
آنچه را که گفتم گویا مورد پسند عزیزان واقع شد و پس از آن شاید باورتان نشود موردی پیش آمد برای مشاوره درباره ازدواج دوم که به من ارجاع داده شد و من نیز تمام تلاش خود را برای طرفین انجام دادم.
حال در زیر به شرح حال و توصیف آنچه در مشاوره اتفاق افتاد می پردازم.
ازدواج دوم شاید در یکی از موارد زیر خلاصه و تعریف شود:
۱- ازدواج پس از مرگ و فوت همسر حال به هر دلیل ممکن مانند بیماری تصادف و…
۲- ازدواج پس از طلاق و جدایی از همسر اول حال به هر دلیل ممکن مانند اعتیاد, بی کاری, رفتاری همسر, عدم تفاهم, دلزدگی و…
۳- ازدواجی که برای یکی از طرفین ازدواج دوم محسوب می شود و برای طرف مقابل ازدواج اول به حساب می آید.
البته قابل ذکر است که انواع دیگری نیز برای ازدواج دوم می توان مثال زد که با توجه به محدودیت بحث در این بخش جای آن نیست.
یک نمونه ازدواج پس از مرگ و فوت همسر
این شرح حال از زبان پردیس که برای مشاوره پیش روانشناس آمده بود تا تمام قصه زندگی اش را بگوید.
بیژن مردی ۴۵ ساله, کارمند بانک و دارای دو فرزند یک دختر و یک پسر است.
حدود دو سال پیش همسرش ناهید را بر اثر سانحه رانندگی از دست داد و اکنون با پسرش زندگی می کند. دختر از فارغ التحصیل رشته میکروبیولوژی است و ازدواج کرده و در یک آزمایشگاه مشغول به کار است و گاهی به خانه پدر یک سر می زند!
سیما دختر بیژن یک سال پس از فوت مادر ازدواج کرد و اکنون از زندگی اش راضی است. اما به گفته پدرش به دلیل مشکلات مالی و دغدغه های کاری و همسرداری, چندان بهتر سر نمیزند شاید در ماه دوبار.
بیژن دو جوان ۱۶ ساله, باهوش و زیرک درس خواند و در این حال لجباز است.
او از زمانی که پی برد پدرش قصد ازدواج دارد, سر ناسازگاری گذاشته نصایح و صحبت های پدرش را گوش نمی دهد.
دچار افت تحصیلی شدید شده. دوست و رفیق بازی می کند, دیر به منزل می رود رفتارهای پرخاشگرایانه دارد.
این ویژگی های رفتاری اخیر وحید پدر و دچار تشویش و نگرانی, اضطراب و آشفتگی کرده است! این مسائل مدتی است بیژن را دچار نگرانی و تنش کرده, بدون اینکه در محیط کاری اش یعنی بانک با همکاران و مشتریان به مانند قبل برخورد نمی کند و هم از دست او و رفتارهایش گله مند شده اند.
از او از درباره تصمیمش به ازدواج دوم پرسیدم که به این نتیجه رسید که باید ازدواج دوم کنید؟
گفت خستگی های جسمانی و روانی, عدم توجه فرزندان, تنهایی, نداشتن همدم و مونسم را به این تصمیم مجبور کرد. ولی حالا با دیدن این شرایط ترجیح می دهند به مانند قبل تنها بمانم, دیگه نمی توانم بی احترامی ها را از طرف دختر و پسرم تحمل کنم. ارتباط همراه با همه بستگانم قطع کرده ام. به عبارت دیگر خانواده همسرم از زمانی که فهمیدند قصد تجدید فراش دارم, مرا سرزنش و ندامت می کنند و حتی تهدید شده ام!
برای خانواده ام چیزی کم نگذاشته ام و با اضافه کاری های زیاد خودم را از بین برده و فرسوده شده ام. می خواهم در این سنین پایان کاری ام اس تنهایی خارج شوم و دوران بازنشستگی ام, کسی باشد که در مواقع بیماری به فریادم برسد.
نگاه های مختلف به موضوع
پس از شنیدن حرفهای بیژن به او گفتم: تو حق داری اینگونه نگران باشی و ناراحت. اما همیشه در این قبیل مواقع دو موضوع و نگرش گوناگون و متفاوت وجود دارد:
۱- نگرش موافق و تایید کننده
۲- نگرش مخالف و نفی کننده
بدون شک فرزندان تو از موضع دوم با تو برخورد می کنند. که نمی دانند شرایط بحرانی سختی را سپری می کنی. دختر نمی توانم چیزی بگویم. فردی تحصیل کرده و با روابط عمومی بالایی است از او بعید است. در مقابل او, پسرت نیز در سنی است که در دوران بحران هویت را تجربه می کند شکل گیری شخصیت او در این سنین است و باید کمی بیش از گذشته مراقبش باشی.
پس از این توضیحات از او پرسیدم: حالا ازدواج با چه کسی را داری؟ از همکارانم چند وقت پیش گفت در همین شعبه ای که کار می کنیم, در یکی از بخش ها خانمی است که شوهرش به دلیل سرطان ریه مدتی فوت کرده و تنها زندگی می کند. تنها پسرش در استرالیا تحصیل می کند و همانجا ازدواج کرده و او اینک در ایران تنهای تنهاست. کوچه ۴۴ ساله از خانم با وقار و با شخصیتی است و نامش فریده می باشد. من او را دیدم و پس از گفتگو و چندین بار صحبت حضوری در محل کار و رستوران, به یکدیگر علاقمند شدیم. تنها مشکل من, عدم تفاهم و ساز مخالف زدن دختر و پسرم است.
دیدگاه فرزندان درباره ازدواج پدر
بعد از این جلسات از بیژن خواستم دختر و پسرش را پیش من بیاورد تا رو در روی هم در این باره بحث کنیم. پس از اینکه اینها رو دیدم پرسیدم آیا فکر می کنید حق داری که در زندگی پدرتان دخالت کنید؟
ابتدا آنها حرف هایشان را زدند و من فقط شنونده بودم.بعد از اتمام صحبت های آنها گفتم: و تصمیم گیری درباره کسی که میخواهد درمورد زندگی اش تصمیم بگیرد بر عهده خودش است. هر انسانی از خود استقلال فکری دارد و می تواند برای خودش انتخاب کند. او همسرش را انتخاب کرده آیا در حق شما اجحاف کوتاهی و اصولی از او سر زده است. آیا اگر یک شب اتفاقی برای پدرتان افتاد در حالی که هر کدام به دنبال کار خود رفته اید به سراغ او خواهید آمد؟ زمانی خواهد رسید که دیر شده است آیا راضی می شوید در این کهولت سن, تنهایی مونس شبهای عزلت نشینی پدرتان شود؟
قصد ندارم در مسائل خانوادگی تان دخالت کنم, ولی باید انسان واقع بین باشد نه احساسی! روزی شما نیز پدر و مادر خواهد شد این بازی چرخ و فلک با طبیعت هستی و زندگی است. همیشه آدمی جوان نمانده و نمی ماند!
اگر پدرتان را دوست دارید به او کمک کنید نه اینکه سرزنش کنید و بیوفا تلقی کنید. بی وفایی به چه دلیل و بهانه ای؟ آیا راضی می شوید پدرتون به خاطر شما از ازدواج آینده اش صرف نظر کند؟ از اینکه پدرتان ازدواج میکند چه آسیبی به شما خواهد رسید؟ آیا منافع شما مهم است یا پدرتان؟ آیا ازدواج پدرتان به شما ضرر و زیان می رساند؟
بی احترامی و فراموشی همسر قبلی
قبل از اینکه سیما و وحید فرزندان بیژن سالی بپرسند گفتم می دانم چه می خواهید بگویید. که آیا حرمت و محبوبیت مادرتان با ازدواج به پدرتان زیر سوال می رود؟
اشتباه نکنید هیچ کس نمی تواند جای مادرتان را برای شما پر کند. این یک واقعیت است. اما نیاز احساسی و عاطفی و روانی آدم ها را نمی توان مخفی کرد. وقتی همسری فوت می کند, کسی به غیر از خود آن فرد که همسرش فوت کرده نمی تواند درک کند که چه عشق و علاقه به همسر مرحومش داشته است. کنید از آن زمان به بعد, عشق و علاقه اش بیشتر خواهد شد. او نیست ولی با خاطرات او زندگی می کند. قرار نیست با آمدن کسی همسر اول و همه مهربانی ها و خاطراتش از بین برود.
پایان داستان
پس از این گفتگو و توضیحات و مشاوره حضوری و غیر حضوری و تلفنی آنان به این نتیجه رسیدند که پدر شان با همان همکارش فریده خانم ازدواج کند.
ازدواج به خاطر فرار از تنهایی و یا صرفاً بیرون آمدن از خانواده پدری در بسیاری از افراد جزو دلایل اصلی ازدواج است. اما می گویند هدف از ازدواج باید خود ازواج باشد نه چیز دیگر؛ یعنی زوجیت و شریک یافتن و رشد و تکامل فردی و اجتماعی. فرد باید در وهله ی اول باید هدف خود را از ازدواج مشخص کند. بنابراین دلایل و انگیزه های ازدواج بسیار مهم هستند و باید به آنها فکر کرد. بسیاری از جوانان تنها برای فرار از تنهایی و تجربه ی زندگی مشترک ازدواج می کنند و معیارهای اساسی در انتخاب همسر را نادیده می گیرند. در چنین ازدواج هایی معمولا افراد در آینده دچار چالش ها و مشکلاتی می شوند.
در ادامه به بررسی پیامدهای ازدواج از ترس تنهایی و راه هایی برای کنترل آن می پردازیم. برای شناخت عمیق تر انگیزه های ازدواج می توانید از مشاوره قبل از ازدواج استفاده کنید.
ازدواج به خاطر فرار از تنهایی
انگیزه های ازدواج باید منطقی و از روی فکر باشد. بسیاری از دختران می ترسند تا آخر عمر خود تنها بمانند و یا دیگران آنها را به تمسخر بگیرند. زمانی که برای ترس از تنها ماندن و موارد مشابه ازدواج می کنید ملاک ها و معیارهای ازدواج شما برای انتخاب همسر کاهش می یابد. درنتیجه دست به انتخاب هایی می زنید که واقعا مناسب شما نیست.
همچنین باید به این نکته توجه داشته باشید که آیا با ازدواج تنهایی شما صد در صد پر می شود؟ واضح تر اینکه آیا شخصی که چشم بسته و بدون درنظر گرفتن معیارهای عقلانی با او ازدواج می کنید تنهایی شما را پر می کند یا نه.
بسیاری از پسران نیز برای فرار از تنهایی هایی که در محیط خانواده دارند علاقه ی زیادی به اردواج دارند. به همین دلیل ممکن است با دختری که هیچ شناختی از او ندارند و تنها با بهانه ی عشق ازدواج کنند. چنین ازدواج هایی چون بدون شناخت از طرف مقابل صورت می گیرد عمدتا به جدایی می انجامد.
پیامد رابطه ای که برای فرار از تنهایی باشد
بسیاری از افراد برای فراراز تنهایی و داشتن شریک عاطفی و جنسی به روابط خارج از چهارچوب ازدواج روی می آورند. در چنین رابطه هایی ممکن است هیچگونه تعهدی نیز وجود نداشته باشد. تفاوت در دیدگاه های دخترو پسر در مورد روابطشان ممکن است باعث ایجاد مشکل شود. اینکه یکی از طرفین به قصد ازدواج و دیگری تنها برای پر کردن لحظات تنهایی خود و رفع نیاز جنسی وارد رابطه می شوند سبب می شود تفاهمات لازم صورت نگیرد و آسیب های روحی بر افراد وارد می شود.
افزایش این روابط در زندگی برای فرار از تنهایی سبب بی بندوباری و عدم تهد در زندگی می شود. افرادی که برای پر کردن تنهایی خود را درگیر روابط عاطفی زیادی در زندگی می کنند، در نهایت نمی توانند تصمیم درستی برای آینده و انتخاب شریک زندگی خود داشته باشند. در بسیاری مواقع چنین افرادی دچار سردی و بی انگیزگی در زندگی می شوند؛ چرا که فردی را وارد زندگی خود کرده اند که وابستگی احساسی به او ندارند و از انگیزه های اساسی زندگی مشترک بی بهره اند.
شروع رابطه جدید بعد از شکست
بسیاری افراد بعد از شکست در رابطه ای از ترس تنهایی سریع خود را وارد رابطه ای جدید می کنند. شروع یک رابطه جدید به خاطر ترس از تنها ماندن معمولاً بدون درک واقعیت های زندگی صورت می گیرد. هرگز به خاطر اینکه از رابطه قبلی احساس کمبود و شکست می کنید وارد رابطه جدید نشوید. ممکن است تنهایی واقعا آزارنده باشد مخصوصا بعد از یک رابطه طولانی مدت. اما هرگز برای ترس تنهایی رابطه جدیدی شروع نکنید. زیرا باعث می شود رابطه جدید را تنها برای مراقبت از خود و بدون درنظر گرفتن طرف مقابل و اولویت های یک رابطه آغاز کنید. بسیاری از افراد تنها تصور می کنند ایجاد رابطه ای کوتاه مدت می تواند التیام دهنده باشد.
اما اگر در این رابطه دچار وابستگی شوید در واقع همان تجربه ی رابطه ی قبلی شکست خورده برایتان تکرار می شود. قبل از شروع یک رابطه جدید باید تمام تلاش خود را جهت بیرون آمدن از تمام جنبه های رابطه قبلی بکنید و زخم های رابطه قبلی را التیام بخشید. شما نیاز به زمان دارید تا با مشکلات و اندوه رابطه قبلی کنار بیایید. قبل از شروع رابطه ی جدید مهم است که کاملا از احساس اندوه بیرون آمده باشید. سعی کنید دیدگاه خود را به مفهوم تنهایی عوض کنید. تنهایی رخداد فاجعه باری نیست و شما قرار نیست تا آخر عمر تنها بمانید.
ازدواج به خاطر فرار از تنهایی : روش جایگزین
ازدواج و ایجاد یک رابطه تنها راه حل پرکردن تنهایی نیست. البته که راه های دیگری نیز برای رها شدن از تنهایی وجود دارد. در این مطلب به موثرترین راه های غلبه بر تنهایی پرداخته ایم. می توانید با توجه به علایق خود وارد گروه های جدیدی از افراد شوید. برای مثال اگر به کتاب خوانی یا موسیقی علاقه دارید می توانید در این کلاس ها ثبت نام کنید و با افراد بیشتری آشنا شوید. مطمئنا در این شرایط حرف های مشترکی برای گفتن دارید و می توانید روابط صمیمانه ای شکل دهید که بر زندگی شما بسیار تاثیر می گذارند.
ممکن است آدم هایی شبیه به خود پیدا کنید. در خانه ماندن و بی تحرکی سبب می شود انواع افکار مزاحم به سراغ شما بیاید و روانتان فرسوده شود. پس سعی کنید از خانه بیرون بروید صبح ها به پارک بروید در ورزشی که دوست دارید ثبت نام کنید. در این شرایط می توانید با افراد بیشتری نیز آشنا شوید. علاوه بر اینها شما می توانید از تنهایی خود بهره ببرید. می توانید لحظات تنهایی را برای خود لذت بخش کنید. برای خودتان وقت بگذارید . برای مثال استعدادهای هنری خود را در این زمان ها پرورش دهید. کتاب بخوانید. می توانید یک فیلم خوب تماشا کنید.
با کمک یک مشاور متخصص می توانید جنبه های مغفول مانده از شخصیت تان را پیدا کنید و تا زمان پیدا شدن جفت مناسب، به رشد و توسعه فردی بپردازید. ازدواج مجدد پس از فوت همسر و یا جدایی از همسر یکی از کارهایی است که باید انجام شود اما به زمان مناسب نیاز دارد. حداقل زمان مورد نیاز پس از جدایی از همسر و انجام ازدواج مجدد یک سال است.
بعد از طلاق یا فوت همسر، فرد قطعا به مدت زمانی برای بهبود روانی نیاز دارد که بهترین زمان آن ۱سال است؛ بنابراین بعد از جدایی از همسر فرد چه به واسطه طلاق و چه به واسطه فوت، چه فرزند داشته باشد و چه نداشته باشد هیچ وقت توصیه نمی کنیم که در فاصله زمانی کمتر از یک سال ازدواج مجدد داشته باشد چون این یک سال باید صرف بازیابی فرد از دردها، غم ها و آسیب های روانی شود و همه این موارد مانع از شکل گیری سریع یک رابطه تازه خواهد شد.
همه ازدواج های دوم اگر با بررسی های لازم انجام شده باشد به اندازه ازدواج اول شانس موفقیت دارند. بسیاری از کسانی که تجربه زندگی مشترک را دارند، قدر زندگی را بهتر می دانند.
افراد معمولا پس از طلاق در حد و اندازه هایی نسبت به مشکلات خود در زندگی گذشته شان آگاهی پیدا می کنند که البته کافی نیست.
با فرزندان همسرمان چگونه رفتار کنیم؟
معمولا فرزندان اگر در سنین حساس کودکی یا نوجوانی باشند نسبت به ازدواج پدر یا مادرشان واکنش منفی نشان می دهند، اما نحوه رفتار فرزند در مقابل ناپدری یا نامادری بستگی زیادی به برخورد طرف مقابل دارد.
نکته بسیار مهم در این زمینه خودجوشی و طبیعی بودن عواطف و احساسات است. تجربه نشان داده است فرد اگر به معنای واقعی همسرش را دوست داشته باشد به طور عادی فرزندان او را که حاصل ازدواج و زندگی گذشته اش هستند نیز دوست خواهد داشت.
چنانچه فرد ملاحظه کند فرزندش نیز مورد علاقه و احترام همسرش است، چنین امری روی نگرش و علاقه مندی او نسبت به همسر دوم اثر مثبت و سازنده ای دارد.حتی در بعضی موارد فرد با مشاهده بی مهری های بی دلیل همسرش نسبت به فرزندش احساسی ناخوشایند نسبت به شریک زندگی خویش در ازدواج دوم پیدا می کند.
اشتباه دیگر افراد در این مورد مجبور کردن فرزند به ویژه در سنین کم به گفتن «مامان» یا «بابا» به شخص تازه وارد در خانواده است. گاهی در برخی خانواده ها می بینیم که کودک را به گفتن بابا یا مامان مجبور می کنند. در حالی که کودک اگر خودش نخواهد طرف مقابل را مادر یا پدر خطاب کند، این اجبار اثر سوء خواهد داشت.
مردان در ازدواج مجدد موفق ترند یا زنان؟
موفقیت ازدواج ربطی به جنسیت ندارد. در واقع زن یا مرد بودن پارامتر تعیین کننده در موفق بودن یک ازدواج نیست. در ازدواج های مجدد موفق، آنهایی درست عمل کرده اند که صبوری به خرج داده اند، دارای آرامش بوده و مسیر آشنایی را به خوبی طی کرده اند. هرقدر افراد هیجانی و سرعتی تصمیم بگیرند، میزان ریسک ازدواج مجدد ناموفق بالاتر می رود.
توصیه ی روانشناس
یادمان باشد زندگی یعنی فرصت, جلوگیری از جدایی ها. اگر روزی دلی شکست نگذاریم تنها باشد, تنهایی قشنگ نیست یادمان باشد فقط به خودمان نیندیشیم و همه چیز و همه کس را برای خودمان نخواهیم. چرا که دیگران هم حق زندگی کردن دارند یادمان باشد عشق, هیچ وقت تمام شدنی نیست و تاریخ مصرف ندارد. دل باید عاشق باشد سن و سال را بهانه نکنیم.
با تقدیر و تشکر از توجه شما