تارا فایل

تحقیق پیرامون ارتباط با عالم غیب و تازه ماندن اجساد بدن پاکان


باسمه تعالی

تحقیق
تازه ماندن اجساد وبدن های پاکان

تازه ماندن بد ن مرحوم ملا احمد نراقی
شخص موثقی از مرحوم آیت ا… العظمی آقای نجفی مرعشی نقل کرد: روزی با پدرم به صحن مطهر حضرت امیر المومنین(ع) رفتیم.ناگهان متوجه شدیم در گوشه ای از سحن عده ای اجتماع کرده اند. نزدیک رفته ودر کمال تعجب مشاهده نمودیم قبر مرحوم ملا احمد نراقی خراب شده وبدن ایشان نیز پیداشده است در حالی که ان بدن سالم باقی مانده است . پدرم به نزدیکی بدن رفت. دست او را بلند کرده وبوسید وفرمود : دست او مانند دست کسی بود که تازه خوابیده است.
تازه بودن بدن عالم بزرگوار مرحوم شهید سید مهدی خوانساری
آیت ا.. اقای مصلحی از پدرشان آیت ا… العظمی اراکی نقل کردند: در خوانسار عالم بزرگواری به نام آقای سید مهدی خوانساری بود که حدود اسلامی را جاری می ساخت حاکم خوانسار از او بسیار ناراحت بود وپس از چندی او را به دار آویختند. جنازه آن مرحوم را طبق وصیت به امانت در خوانسار دفن کردند. تا بعداً به نجف اشرف حمل شود. پس از چند سال برای اجرای وصیت نامه جنازه آن بزرگوار را از خاک بیرون آوردند وبه نجف حمل نمودند.
مرحوم آیت ا… العظمی آقای سید محمد تقی خوانساری از مرحوم ایت ا… حاج شیخ موسی خوانساری( صاحب تقریرات مرحوم آیت ا… نایینی ) نقل کردندکه : وقتی جنازه عالم بزرگوارسید مهدی خوانساری را به نجف آوردند، مرا متصدی امر دفن جنازه آن مرحوم کردند . وقتی ماجنازه آن مرحوم را از تابوت بیرون آوردیم، جنازه را بعد از گذشت چندسال، صحیح وسالم وتازه یافتیم در حالی که بوی عطر سیب نیز از جنازه به مشام می رسید.
تازه بودن بدن شیخ طوسی
یکی از موثقین نقل کرد: وقتی که درنجف ساکن بودن ، روزی مرحوم آیت ا… العظمی آقای خویی پدرم را خواست. من نیز به همراه پدرم خدمت آن بزرگوار رسیدیم. ایشان روبه ما کرده وفرمودند: جنازه شیخ طوسی در حال تعمیر قبر، نمایان شده وقرار است با چند نفر به زیارت بدن آن مرحوم برویم، لذا خواستم شما هم همراه من باشید. باهم به سوی مقبره شیخ طوسی رفتیم.
مرحوم آیت ا… العظمی اقای حکیم و آیت ا… العظمی آقای شاهرودی وعده ای دیگر هم آمده بودند، همه ما مشاهده کردیم که جنازه شیخ طوسی پس از گذشت قرن ها تازه وسالم مانده است ، نیمی از محاسن ایشان رنگ حنا داشت وناخن ها نیز حنا بسته شده بود، قد ایشان متوسط بدن لاغر اندام و گویا پوست بدن به استخوان ها چسبیده بود. پس از آن حضرت آیات عظام بدن مبارک شیخ را زیارت کردند. آقای حکیم دستور فرمودند قبر مطهر آن بزرگوار را بپوشاند وسنگ مر مر اعلایی هم بر روی قبر ایشان بگذارند.
تازه بودن جسد یکی از سادات پس از حدوددیکصد سال
در خبرنامه داخلی جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم شماره 138- 4/4/1366 آمده است: طبق اطلاعات واصله از رفسنجان ، چندی قبل به دنبال ریزش شدید برف در روستایی از توابع رفسنجان، از داخل باغی واقع در محله مهدی آباد. جسد جوانی 25 الی 30 ساله کاملاً سالم با کفنی تمیز که با زعفران بر روی آن سوره جمعه نوشته شده بود. کشف می گردد. این جسد احتمالاً مربوط به یکصدسال قبل ومتعلق به یکی از سادات بوده که از سابق مورد توجه وعلاقه اهالی بوده ومردم در انی محل اقدام به پرداخت نذورات و… جهت گرفتن حاجات خود می نمودند.
این جسد در حضور امام جمعه محترم رفسنجان مجدداً در همان محل دفن شده ومقبره نیز با نرده هایی محصور گردیده بعد از ان هم مردم سراسر استان با کسب اطلاع به تدریج به این محل مراجعه کرده بیماران خود را جهت شفا به آنجا می آورندو گفته شده: تا کنون چند بیمار از جمله یک دختر 18 ساله کرولال شفا یافته اند.
تازه بودن بدن قطب راوندی
مرحوم آیت ا… العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی می فرمود. با مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری- به خوانسار رفتیم. مرحوم آخوند محمدحسن جلالی نقل کرد: که استادم مرحوم آقا شیخ محمد حسن فرمود: وقتی که صدراعظم( قریب به زمان مشروطیت) صحن مطهر قم را تعمیرمی کرد. دراثر تعمیر روزنه ای به قبر قطب راوندی بازشده بود. من رفتم واز نزدیک دیدم که دو سر زانوی مرحوم قطب راوندی سالم است، سرخود را داخل قبر کردم وسرزانوی آن بزرگوار را بوسیدم درحالی که اثری از فرسودگی درآن نبود وهیچ تاثیری هم از بوسیدن من در آن به وجود نیامد.
مرحوم آیت ا… اراکی می فرمودند: من قبلاً این داستان را شنیده بودم واین مطلب هم بین مردم قم متواتربود که جنازه مرحوم قطب راوندی تازه است.
تازه بودن جسد آقا شیخ موسی
مرحوم آقای حاج ابوالحسن عطار از قول مشهدی محمدکریم نقل می کرد: پس از گذشت 54 سال از مرگ عالم جلیل القدر آقا شیخ موسی پسر مرحوم حاج ملاجعفر ، جنازه او را تروتازه دیدم به طوری که حتی بوی کافور از جسد پاک او استشمام می شد. لازم به ذکر است که قبر آن مرحوم در یکی از رواق های حضرت عبدالعظیم بوده است.
نمونه دیگر
آیت ا… حاج سید علی محقق فرمودند: مرحوم پدرم برای تبلیغ به گرکان می رفت ونجا موقوفه ای بود که متولی آن حاج میرزا احمد غریب بود وبه پدرم بابت تبلیغ از همان موقوفه می دادند وپدرم از این موضوعس خوشنود بود که از مردم چیزی نمی گیرد. آقای غریب فوت شد و وصیت کرده بود که پدرم به ایشان نماز بخواند وبعد او را به امانت درجایی دفن کردند وپس از 13 یا 14 سال او را از محلی که به امانت گذارده بودند، طبق وصیت به جایی دیگر بردند. مرحوم پدرم فرمود: جنازه ایشان بعد از 13 ، 14 سال تازه بود.
آگاهی از وقت مرگ
آگاهی مروحوم آیت ا… العظمی حجت از مرگ ومحل دفن خود
مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقا شیخ حسن معزی از مرحوم حجه الاسلام والمسلمین تیلی- که از اصحاب خاص مرحوم آیت ا… حجت بودند- نقل کردند: من خدمت مرحوم آیت ا… العظمی آقای حجت بودم، عده ای از تجار نزد ایاشن آمده وتقاضا کردند که به ما اجازه بدهید در ساختن مدرسه حجتیه شرکت کنیم. آقا فرمودند: قسمت پایین تمام شده است. اگر آقایان مایلند در ساختن قسمت فوقانی شرکت کنند . ولی آقایان تجار اصرار داشتند که درقسمت پایین می خواهیم حجره بسازیم.
آقا فرمودند: در پایین جایی برای حجره نیست ، اگر مایلید فلان محل را مسجد بسازید. آن وقت آقا شروع به گریه کردند. دامادشان چند بیت شعر خواند تا آقا حالشان عادی شد. تجار رفتند. من به ایشان عرض کردم: گریه شما برای چه بود؟ فرمود: چندی پیش تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه به من گفت: اگر میل دارید قبری برای شما در استانه مهیا کنیم. در حالی که در خواب به من گفته اند: قبر شما در مدرسه می باشد. ودر مدرسه مسجدی ساخته می شود، هروقت بنای مسجد تمام شد عمر شماهم تمام می شود.
آقای تیلی فرمود : چیزی از این جریان نگذشت که تجار شروع به ساختن مسجد کردند . آقا در آن زمان بیرون از شهر رفته بودندوعلی الدوام می پرسیدند مسجد به کجا رسیده است؟ تا آن که روزی که ساختمان مسجد پایان یافت آقا هم به رحمت خدا رفتند.
حجه الاسلام حاج شیخ محمد حسن قرهی نقل کردند یکی از اساتید می فرمودند: موقع احتضار آقای حجت حضور داشتم ودیدم که ایشان به زبان ترکی میگویند علی جان آمدی خوش آمدی!
مولف گوید: آیت ا.. آقای حاج شیخ مرتضی حائی داماد ایشان هم در آنجا حضور داشتند، لذا من این موضوع را از آقای حائری پرسیدم ، ایشان فرمودند : همینطور است.
خبردادن پدر آیت ا… العظمی اراکی از مرگ خویش
مرحوم آیت ا.. العظمی اراکی درمورد پدربزرگوارشان فرمودند که : یکی از بستگانم به نام حاج غلام حسین- که از اخیار وشاگردان مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بود.برای من نقل کرد که : مرحوم پدرم به ایشان گفته بود فلان شب نزد من بیا . ایشان در شب موعود خدمت پدرم می رسند، پدرم به ایشان می گویند : انگشتر پنج تن وتسبیح تربت را به من بده، سپس می خوابند ومدتی بعد ازجای بلند شده ومی ایستند وسلام می دهند ومجدداً می خوابند وجان به جان آفرین تسلیم می کنند.
دیگران درباره پدرم می گفتند : وی بسیار به اهل بیت عصمت(ع) متوسل بودو نیمی از اموال خودش را خرج مجالس حضرت سیدالشهداء می نمود.در مجلس روضه خوانی هم حال خوبی پیدا می کرد ودر تمام مدت مجلس عزای امام حسین(ع) می ایستاد و حاضر نبود که بنشیند.
خبردادن آقای حجت از وقت مرگ خویش
مرحوم آیت ا… احمدی میانجی نقل کردند که مرحوم آیت ا… حاج مرتضی حائری فرمودند که : من منزل ابوالزوجه مرحوم آقای حجت کوه کمره ای کم رفت وآمد می کردم . تا آن که در اواخر عمر ایشان خدمتشان رسیدم، همانطور که قبلاً فرموده بودند ایشان نزدیک ظهر فوت کردند. چند روزی قبل از فوت، ایشان دیگر سهم امام قبول نمی کردند ودستور شکستن مهرشان را صادر کرده بودند.
خبردادن از وقت مرگ
مرحوم آیت ا… احمدی میانجی به نقل از پدرشان چنین می گویند: یک نفر از دوستانم به من گفت: امشب به منزل ما بیا که موقع مرگ من مرا رسیده است. من شب هنگام به نزد او رفتم ، نیمه های شب روبه من کرده و گفت: مرا روبه قبله بخوابان وسپس به رسول خدا وائمه اطهار(ع) سلام داد وبعد گفت : خدایا تو گفته ای پیرمردان را احترام کنید، اکنون من پیرشده ام وبعد از آن جان سپرد.
خبردار بودن از وقت مرگ
مرحوم آیت ا… العظمی اراکی به نقل از مرحوم پدرشان فرمودند : در محل ما شخصی به نام حاج محمد که از قشون وارتش آن روز وآجودان فوج بود ، روزی به من گفت: شما وملای ده، آقای ملا موسی به منزل من بیایید. ما هم به منزل او رفتیم. حاج محمد صدا زد: قلیان آخری را بیاورید. قلیان را آوردند وآن را گرفت، ولی نتوانست پک بزند، قلیان را پس زد ودراز کشیدو گفت : قلاب محبت را به پایم بستند ، آقا ملا موسی را بخوان . آقای ملا موسی دعای فرج را شروع کرد و اوگفت: روح من به زانو رسید وهمین طور ادامه یافت. تا این که گفت به سینه ام رسید وچیزی نگذشت که به رحمت خدا پیوست.

تعیین وقت میرزا محمد همدانی
مرحوم عموی بزرگوارم آقای حاج سید محمد خرازی کسایی نقل کرد: مرحوم آیت ا… آقای حاج شیخ رضا سراج پای منبر میرزامحمدهمدانی نشسته بود، ناگهان متوجه شدم که زمزمه کنان می گوید: این گوینده تا فلان مدت بیشتر زنده نخواهد بود. من مدت مذکور را یادداشت کردم ، چیزی نگذشت که ان منبری در همان تاریخ ازدنیا رفت.
خبر داشتن از زمان مرگ
علامه عسکری فرمودند: پدرم سید محمد شیخ الاسلام در صحن مطهر حضرت عباس(ع) می رود، یکی از دوستانش به ایشان می گوید: من می خواهم شما را وصی خودم قراردهم، پدرم فمروده بود: من زودتر از ما از دنیا می روم، شما وصی من باش وهمین طور هم شد.
آیت ا… آقاشیخ محمد شاه آبادی فرمودند : یک روز قبل از وفات پدرم شخصی که غسال اموات بود به درب خانه آمد، وقتی پدرم متوجه شد که اوست، فرمود: بگویید فردا یک بعد ازظهر بیاید وفردا همان ساعت پدرم وفات یافت.
آیت ا… حاج شیخ محمد شاه آبادی فرمود: پدرم در عرفان نزدیکی از بزرگان درس می خواند وهم بحثی داشت که با هم به درس آن استاد می رفتند، پدرم می فرمود: آن هم بحث من می توانست تجرید کنید، یک روز کنار هم بودیم تجرید کرد وبعد از آن که به حال عادی برگشت، گفت: الآن میرزای شیرازی وفات یافت.
پدرم فرمود: روز وساعت را یادداشت کردم ، پس از چندی خبر رسید که میرزای شیرازی در همان روز وساعت وفات یافته است.
حجه الاسلام والمسلمین آقای آل طه واعظ بزرگ قم نقل کرد: یکی از دایی زاده های من گفت : فلانی! نقاش یعنی چه؟ من مراجعه به کتاب لغت کردم و گفتم : یعنی موشکافی درحساب وبعد پرسیدم: مقصودت چیست ؟ گفت : من مرحوم آقای حاج میرزاعلی محدث زاده واعظ را در خواب دیدم که به منزل ما امده است و می خواست نماز بخواند، جانماز را آوردم مهر را برداشت وبه آن زبان مالید وبو کرد ومن متوجه شدم که او مرده است، پرسیدم : به شما چه گذشت؟ گفت : از من گذشت، ولی امام از نقاش در حساب. مرحوم آیت ا… آقای شیخ مرتضی حائری این خواب را شنید وفرمود : این خواب از رویاهای صادقانه است، زیرا خواب ببیننده اطلاعی از معنی نقاش نداشته است.
حجه الاسلام والمسلیمن موسوی اطفهانی ساکن سنندج
حجه الاسلام والمسلمین موسوی اصفهانی ساکن سنندج فرمود که : پدرم از مرحوم آیت ا… حاج آقا رحیم ارباب نقل کرد که ایشان فرمود: مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی مدتی در کاشان نزدکسی از اطبای قدیم علم طب می خواندند،ایشان گفت: روزی در خدمت استاد بودم، کسی در خارج مدرسه آواز می خواند. استاد گفت: بروید او را بیاورید که مرگش نزدیک است، رفتند او را بیاورند که دیدند افتاد ومرد.
حجه الاسلام والمسلمین اقای سید صادق حسینی یزدی ( از شاگردان مرحوم آیت ا… العظمی اراکی ) فرمود: پدرم گفت : بیماری سختی پیدا کردم و در حال احتضار بودم که که اقا علی(ع) را در آن حال زیارت کردم، فرمود : بیست وپنج سال دیگر عمر خواهی کرد . پدرم فرمود : به حال عادی بازگشتم واز آن تاریخ حساب می کرد وبه ما می گفت: چند سال دیگر به فوت من مانده است وهمانطور هم شد ، در همان سال که 25 سال از تاریخ حال احتضار وبیماری او می گذشت ، از دنیا رفت.
درباره امور غیرطبیعی وغیر عادی
مشاهده امور غیرعادی انسان را به این حقیقت آشنا می سازد که ماورای عالم طبیعی ومادی، نظام دیگری وجود دارد که ویژگی های عالم ماده را ندارد، وکسانی که هستی را در چهارچوبه ماده منحصر می کنند، سخت در اشتباه هستند. آنان به حقیقت خود هم نرسیده اند وگرنه چنین پنداری نداشتند.
کسی که از نفس وروح خود خبر ندارد، چگونه درباره بود ونبود ماورای طبیعت قضاوت می کند؟! واساساً چه دلیلی برنفی آن عالم دارد، جز آن که به ظن وتخمین اکتفا کند که ارزش علمی ومعنوی هم ندارد.
طی کردن پیمون راه های طولانی درکمترین وقت بدون اسباب و وسایل عادی وارائه دادن جریانات آینده با تطبیق کامل وبازشدن درب بسته وهزاران نکته دیگر که گوشه ای از آن در این کتاب ذکر شده است، همه از عالمی ماورای این جهان ماده حکایت می کند وبشر مادی چاره ای جز تجدید نظر درافکار پوچ خویش ندارد.
خوشبختانه امروز پس از انقلاب اسلامی ایران وپیروزی ملت مقاوم ومسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شاهد آنیم که مکتب های مادی یکی پس از دیگری به پوچی خود پی برده و بازگشت ورجوع خویش را از آنچه اصول مسلم می پنداشتند، آغاز کرده اند واگر به دام شیاطین نیفتند. بالطبع به سوی حق نزدیک خواهند شد، چون حق فطری است وباطل دوام وثبات ندارد.
بازشدن درب بسته
مرحوم پدرم حاج سید مهدی خرازی فرمود: یکی از شب ها وقتی مجلس درس مرحوم آقاشیخ مرتضی زاهد- به خانه برمی گشتیم درحالی که دیروقت بود. با خود گفتم: اگر درب منزل را بزنم مادرم از خواب بیدار می شود واین کار موجب زحمت مادرم می شود، لکن بدون آنکه در بزنم دست به در می زنم، اگر بازشد به داخل می روم واگر باز نشد پشت درب منزل می نشینم تا صبح شود.
وقتی دست به درب خانه گذاشتم دربسته باز شد وبه داخل منزل رفتم ومتوجه شدم که مادرم مقداری آب گوشت هم روی چراغ گذارده آن را برداشتم وخوردم. صبح که شد مادرم گفت : شما از کجا آمدید؟ گفتم از درب خانه. گفت من در رابسته بودم وکلون آن را هم انداخته بودم، چطور می شود از درب خانه آمده باشی؟!
من موضوع را برای مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد بیان کردم، ایشان فرمودند گاهی چنین می شود وبعد به مناسبت این موضوع، مطلبی را بیان فرمودند که : یک شب وقتی از منبر فارغ شدم وبه خانه بازگشتم دیدم بسیار دیر شده است، باخود گفتم : عیالم را بیدار نکنم، پشت درب خانه بنشینم تا صبح شود. درهمین حال ناگاه عیالم درب منزل را بازکرد. با تعجب به او گفتم : من که در نزدم، چطور در را باز کردی؟! گفت: خواب بودم ، در عالم خواب آقایی به من گفت: برخیز شیخ مرتضی پشت در منتظر است، ازخواب بیدارشدم وبه درخانه آمدم….
شناختن بدن سادات
مرحوم عموی بزرگوارم آقای حاج سید محمد خرازی کسایی فرمودند: روزی برای وصول مطالبات به جلوی مسجد امام( مسجد شاه سابق) رفتم، پیرمردی را دیدم که انگشتر می فروشد. کسی که با او طرف حساب بودم به من گفت: بیا با هم نزد این پیرمرد برویم با هم نزد او رفتیم، عده ای دیگر هم حضور داشتند. من را در بین جمعیت قرار داد وروکرد به پیرمرد و گفت: ای پیرمرد! دربین این جمع کدام یکی از آنها سید است؟! پیرمرد روکرد به من و گفت : این اقا سید است . من متوجه شدم که این پیرمرد سیدها را می شناسد ودر این باره او را مکرر امتحان کرده بودند.
خبردادن از مفقود الاثر
ونیز ایشان نقل کرد که : شوهرس خواهر ایشان مرحوم آقای امیر کبیری قبل از آن که باخواهر ایشان ازدواج کند، همسری داشته که مدتی مفقود الاثر شده بود .ایشان می گفت : هرچه این طرف وآنطرف گشتم نفهمیدم کجاست، تا آن که پیش کسی رفتم، او مقداری اسپند دود کرد و بعد خوابید ، وقتی از خواب بلند شد، گفت: خانم شما فردا ظهر به منزل بر می گردد.
ایشان می گفت: من به منزل رفتم ، فردا نزدیک ظهر درب منزل را بازکردم واز داخل منزل به خارج آن مکرر نگاه می کردم، ناگهان دیدم همسرم از سرکوچه نمایان وبه منزل وارد شد.
طی الارض پیرمرد پینه دوز
مرحوم آیت ا… العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی همه شب ها پس از ادای نماز مغرب وعشا در مدرسه فیضیه به صحن مطهر حضرت معصومه (س) می رفتند ودر کنار مرقدی فاتحه می خواندند. بنده از ایشان سئوال کردم: این قبر از کیست؟ فرمودند: مرقد حاج سید عبدالمطلب رشتی است، که نه با من خویش بوده نه رفیق، فقط یک منقبت برای من نقل کرده است، لذا من حق او را محترم می شمارم.
سید عبدالمطلب که شخصی موثق ومورد اعتماد من بود، روزی به منزل مرحوم آیت ا… العظمی آقای سید محمدتقی خوانساری آمد وچنین گفت: وقتی من برای تحصیل به نجف اشرف مشرف شدم، در آنجا شنیدم پیرمردی پینه دوز هرشب جمعه نزیژدیک غروب از نجف به کربلا طی الارض می کند ودر حرم مطهر امام حسین(ع) مشغول عبادت می شود وصبح شنبه دوباره با طی الارض به نجف باز می گردد.
به فکر افتادم صحت این مطلب را برایم اثبات گردد، لذا از خود او هرچه پرسیدم چیزی دستگیرم نشد. سرانجام یکی از دوستان را به کربلا فرستادم تا غروب پنج شنبه نزدیک کفش داری حرم منتظر رسیدن نامه ای از من باشد وخودم هم در موقع غروب پنج شنبه به دکان ومغازه آن پیرمرد در نجف اشرف رفتم نامه ای به او دادم و گفتم : من کاری فوری دارم، خواهش می کنم وقتی به کربلا رسیدید نامه را در اسرع وقت به فلانی که نزدیک کفش داری ایستاده برسانید. پیرمرد پذیرفت ونامه را از من گرفت ، پس از خداحافظی او درب مغازه اش را بست ورفت. دوست ما در کربلا در همان محل موعود، نامه را در زمان غروب پنج شنبه دریافت کرد، بدین ترتیب برما روشن شد که پیرمرد مذکور با طی الارض به کربلا می رود.
دریکی از روزها به نزد پیرمرد رفتم وصحبت از طی الارض کردم ، ولی بازهم پیرمرد اظهار بی اطلاعی کرد وزیر بار نرفت، سرانجام کاری که با او کرده بودیم را برایش بازگفتم، آن پیرمرد سخت ناراحت شد،من به او گفتم : ایا ممکن است این مقام را به من هم تعلیم کنی؟ پیرمرد به قبر حضرت امیرالمومنین(ع) اشاره کرد وگفت: آیا اقا جد تو است یا جدمن؟ گفتم جد من است. گفتم: هرچه من دارم از این بزگوار است، از من چه می خواهی ؟
آیت ا… العظمی بهجت می فرمودند: اقای حاج سید عبدالمطلب ، ناقل این داستان عالمی خول واهل ریاضت بود، من با او رفت وآمد داشتم. آن پیرمرد پینه دوز را هم دیده بودم و کفش های خود را برای تعمیر به او می دادم، او عادت داشت در مقابل کارخود قیمتی را معین نکند، بلکه هرچه به او می دادند قبول می کرد وسخنی هم نمی گفت. وعادت دیگر او این بود که هرشب دوشنبه جمعی از مومنین را به منزلش دعوت می کرد وآنان را اطعام می نمود.
خبردادن از وقت فروش جنس توسط یکی از بندگان خاص خدا
یکی از بستگان می گفت : به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) مشرف شده بودم ودرصحن مطهر منتظر شخصی بودم، به خاطرم آمد فلان جنسی که دارم چرا به فروش نمی رود واز این بابت نگران بودم. درهمان موقع پیرمردی عبا به دوش از پشت سر دست به شانه راست می گذاشت وسلام کرد وفرمود: آقا ناراحت نباشید جنس شما تا پنج روز دیگر به فروش می رسد. پیرمرد رفت وآن جنس سر پنج روز به فروش رسید.
طی زمان یا رائه صورت زمان آینده
آیت ا… العظمی حاج موسی زنجانی از آیت ا… حاج آقا سید عز الدین زنجانی وایشان از پدرشان آقای سید محمود زنجانی وایشان از مرحوم آیت ا… میرزا محمد حسن نایینی نقل فرمودند که : مرحوم آقای حاج شیخ باقر نجفی مسجد شاهی روزهای جمعه در مسجد امام ( شاه سابق ( اصفهان صحبت می کرد من با یکی از رفقا یک روز دوشنبه ای به خیال این که روزجمعه است، به مسجد رفتم تا ازصحبت های مرحوم حاج شیخ باقر نجفی مسجد شاهی استفاده کنیم، پس از پایان صحبت های ایشان از مسجد بیرون آمدیم، بعد متوجه شدیم که آن روز دوشنبه بوده است نه جمعه، روزجمعه فرار رسید ودوباره به مسجد رفتیم همان مجلس وهمان حرف ها وشنوندگان هم همان شنوندگان می باشند.

همصدا شدن درودیوار وموجودات با مناجات واذکار آخوندکاشی
مرحوم ایت ا… حاج سید مصطفی خوانساری می فرمود : مرحوم پدرم ومرحوم آیت ا… العظمی حاج آقا حسین بروجردی هر دو از استادشان آخوند کاشی نقل می کردند: وفتی ایشان شب ها به تجهد مشغول می شد، در حال نماز بی اختیار شده وطمانینه خود را از دست می داد، وقتی به رکوع وسجود می رفت وذکر می گفت، گویا درودیوار ودرخت های مدرسه صدر اصفهان با ایشان هم صدا می شدند.
حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ عبدالعلی قرهی می فرمود: به طور متواتر نقل شده که آخوند کاشی وقتی به مناجات وعبادت می پرداخت ، درودیوار با او هم صدا می شدند.
ریاضت وکیمیاگری
حجه الاسلام والمسلمین حاج سید محمدرضا غزوی- فرمود: مرحوم پدرم آقای حاج سید مهدی غروری نقل کرد که : با یکی از برادران روحانی مدتی درباره کیمیاگری کار می کردیم. ولی بالاخره به جایی نرسیدیم. روزگار بین ما جدایی انداخت. تا این که پس از چند سال او را در یکی از بازارهای تهران به نام بازار دروازه دیدم وبه او گفتم : رفیق ایا به جایی رسیدی؟ گفت : اری .لی نه از راه فن بلکه از راه ریاضت گفتم چطور؟ دست در جیب خود فرو برد، یک مشت پول طلا از جیب خود بیرون آورد و گفت: ولی باید خودم نان وترب بخورم.
ارشادهای غیبی
ایت ا… حاج شیخ حسین شب زنده دار فرمودند: یکی از دوستان متدین جهرمی به نام حاج مصطفی که شغل قنادی داشت، نقل کرد که من در آغاز کسب وکار خوبی نداشتم ولی همیشه یکی دونفر را جهت خواندن زیارت عاشورا دعوت می کردم وبه صحرا می رفتیم پس از آن با نان وخرما وآرده از آن ها پذیرایی می کردم. این کار سالها ادامه داشت وبه قدری این بنامه توسعه یافت . که در این اواخر هیات های مختلف عزا را اطعام مفصل می کردم.
ایشان(حاج مصطفی) گفت : در زمان جنگ بین المللی من پول داشتم ، ولی قند پیدا نمی شد. تا جهت پذیرایی خوانندگان زیارت عاشورا آن را تهیه کنم، تا این که شخصی مقداری قند آورد وبه من دادخیلی خوشحال شدم. شب که خوابیده بودم ناگهان دیدم درب منزل را می کوبند، از خواب بیدار شدم ونزدیک درب رفتم ، کلون درب را بیرون اوردم ولی باز نشد. شخصی از پشت در گفت: آن قند را مصرف نکن ، قند دیگری برای تو می رسد. بعد درب را که باز کردم هرچه نگاه کردم کسی پیدا نبود.
ایشان(حاج مصطفی) ادامه داد که : چیزی نگذشت که شخص دیگری قند آورد ومن آن را مصرف کردم ودست به قند اولی هم نزدم. این جریان گذشت تا این که روزی با کسی که قند اولی را آورده بود ، برخورد کردم و گفتم: این چه قندی بود که برای من اوردی؟ گفت : حاجی وا… خودم دزدی نکرده بودم ، لکن از کسی طلب داشتم به جای بدهی خود این قند را داد، ولی ومعلوم بود که این قند دزدی است.
حاج آقا مصطفی از دنیا رفت، پس ایشان نقل کرد که پدرش را درعالم رویا دیده وحالش هم خوب بوده واز او می پرسد: برشما چه گذشت؟ می گوید : یک دقیقه ناراحت بودم وبرمن سخت گذشت تا آن که آقا امام حسین(ع) با تبسم به دیدنم آمدند ومراصدا زدند وفرمودند: حاج مصطفی! می دانی چرا یک دقیقه ناراحت بودی؟ این ناراحتی به خاطر آن بود که در خانه اخلاق خوبی نداشتی.

شنیدن صدای تسبیح موجودات
ونیز ایشان فرمودند: مرحوم آقای شیخ حسن معزی از پدرش شیخ مهدی معزی تهرانی نقل کرد که یکی از اخیار از دنیا رفت، من در تشیع جنازه او حاضر شدم، دیدم حاج شیخ عبدالنبی نوری هم حاضر شده است، صحبت از برزخ وقبر شد مرحوم حاج شیخ عبدالنبی نوری فرمود : من شش ماه است که صدای تسبیح موجودات را می شنوم وعالم برزخ را می بینم.
آیت ا… بروجردی
ونیز فرمودند آقای حاج شیخ مجتبی اراکی فرمودند: هنگام دفن آیت ا… العظمی بروجردی دفن ایشان به من واگذار شد. مقدمات دفن فراهم شد ومن با صدیا ایشان آشنا بودم، چون گاهی که به منزل ایشان می رفتم صدای قرائت قرآن ایشان را از کتابخانه می شنیدیم. هنگام دفن همین که خم می شدم وسرم را در قبر می بردم صدای قرآن ایشان را می شنیدم و وقتی سرم را بالا می گرفتم واز سطح قبر بیرون می آمدم، صدا را نمی شنیدم.
درخت چنار خونبار
درمجله میراث جاویدان شماره 11- 12 سال 1374 صفحه 92 می نویسد: قریه زرآباد که مزار امام زاده علی اصغر(ع) در آن جای دارد، از بزرگترین ابادی های بالا ولایت منطقه رودبار الموت واز قزوین مسیر جاده رودبار الموت 81 کیلومتر فاصله دارد.
ودر ص 97 می نویسد : درخت چنار خون بار در کنار مقبره امامزاده علی اصغر(ع) قرار دارد. در دوران پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی، موضوع خون آمدن از درخت چنار این بقعه در روزعاشورا چنان شهرت داشته که پادشاه صفوی ، موضوع خون آمدن از درخت چنار این بقعه در روز عاشورا چنان شهرت داشته که پادشاه صفوی ، عالمانی را برای تحقیق صحت وسقم مسئله به قریه زرآباد فرستاد، از جمله این فرستادگان میرزاقوام الدین محمد بن مهدی حسینی سیفی قزوینی (متوفی 1150 هـ.ق ) بود که به امر شاه زرآباد رفت و رساله ای از مشاهدات خود درباره این درخت به نام چنار خونبار تالیف کرد وبرای پادشاه ارسال داشت.
پس از میرزاقوام الدین عالم دیگری که به همین منظور به زراباد سفر کرد.میررضا بن میرقاسم بن میر باقر بن میرجعفر کامل حسینی قزوینی ( از دانشمندان خاندان تقوی- متوفای 1170ه.ق) بود او نیز رساله ای در این زمینه تالیف کرد که تاریخ تالیف آن ماده چنار خونبار( به حساب جمل 1113هـ.ق) می شود.
ابن علی شیرازی در کتاب مقتل سفینه النجاه ص 142 ملا محمد صالح برغانی قزوینی (متوفی 1271 ه .ق ) در مخزن البکاء ص 18، فاضل دربندی (متوفی1285 ه.ق) در کتاب اسرار الشهادات ص 586 و 628 واعظ اصفهانی(متوفی 1329ه.ق) درنفایس الاخبار ص 343 محمد هاشم خراسانی (متوفی 1352 ه.ق) در منتخب التواریخ ص 232 شیخ مجتبی قزوینی دربیان الفرقان ، اشرف الواعظین (متوفی 1361 ه.ق) در جواهر الکلام فی سوانح الایام ص 514 ونمازی شاهرودی در مستدرک سفینه البحار ج 5 ص 364 نیز موضوع خون آمدن از این درخت چنار را در روز عاشورا وخشک شدن شاخه ای که از خون جاری شده نقل کرده اند. در نوشته های متاخرتر از جمله در کتاب مینو دریا باب الجنه قزوین وکتاب سرزمین قزوین دکتر ورجاوند در همین موضوع مطالبی آمده است .
انس با مومنان
حجه الاسلام والمسلمین حائری شیرازی گفتند : پیمودن راه بدون انس با مومنان ممکن نیست ، وما انابطارد المومنین دوستی با دوستان خداست و گفتند امدادهای الهی وهدایت های او تابع پذیرش وقابلیت انسان است،اگر انسان امدادها را بپذیرد. روزبه روز آنها بیشتر می شود . وبرخی خواب ها وخطورات از امدادهای الهی است، باید در آنها تامل کرد وگفتند : بیمار شدن برای به دست آوردن حالت انقطاع وذکر خداست.
آیت ا… میلانی
آیت ا… حاج شیخ حسن شب زنده دار از مرحوم آیت ا… احمدی میانجی وایشان از شخصی دیگر نقل کردند. خدمت مرحوم ایت ا… العظمی میلانی بودیم ایشان فرمودند.فلانی به زیارت مده است؟ گفتم نه چیزی نگذشت دیدیم فلانی وارد شد وگفت : درخواب حضرت رضا(ع) را دیدم که فرمودند : آقای میلانی میل دارد شمارا ببیندآنگاه آیت ا… میلانی فرمودند: در حرم مطهر دیدم میل دارم شما را ببینم وشرم کردم که حضرت رضا(ع) این مطلب را بخواهم.
شعر حبیب بن مظاهر
آیت ا… آقای شیخ محمد ابراهیم ربانی بیرجندی نقل کرد که مرحوم فاضل نیشابوری پدر همسر آیت ا… العظمی حاج سید محمود شاهرودی گفت : در حسینیه ای رفته بودم، مداحان می آمدند ومی خواندند اما جلب توجه نمی کرد ، پیرمردی آمد ومشغول مرثیه خوانی شد من که خود منبری بودم سخت تحت تاثیر قرار گرفتم وگریستم بعد به پیرمرد گفتم: اشعار از کی بود؟ گفت : از خودم وشعر آخر از حبیب بن مظاهر بود.
اثر زیارت عاشورا
آیت ا… حاج شیخ حسین شب زنده دار فرمودند: یکی از آقازاده های مرحوم ایت ا… شاه آبادی گفتند: پدرم یک روز از مردم گله کرده بود که چراحاضر نیستید به راه بیفتید(وترقی کنید) چند نفر اظهار آمادگی کرده بودند. پدرم فرمود: نماز را اول وقت بخوانید وهر روز پس از پایان کار خمس درآمدتان را بدهید وهر روز زیارت عاشورا بخوانید.
یکی از آنان که به این دستور عمل کرده بود، گفت : روزی به مسجد رفتم وبه امام جماعت اقتدا کردم، اما در بین نماز دیدم امام حاضر نیست وغایب است وباز دیدم حاضر است ودوباره غایب است، پس از پایان نماز به او گفتم: آقا! من شما را در حال نماز چنین یافتم . فرمود: راست است، من امروز با همسرم بگو ومگو داشتم ودر حال حاضر چنین یافتم . فرمود: راست است، من امروز با همسرم بگو مگو داشتم ودرحال نماز دوبار به خانه رفتم وبا او دعوا کردم.
حافظ قرآن
ونیز فرمودند: مرحوم آقای دستغیب فرمود: یکی از منسوبان من سواد نداشت، اما صلوات می فرستاد وشروع می کرد به خواندن قرآن.
تاثیر قرآن
ونیز فرمودند: یکی از آقایان که به درس مرحوم آیت ا… اراکی حاضر می شد، فرمود: ایشان سر درس فرمودند: که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمودند دریکی از مجالس، مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری فرمودند که من امروزمی خواهم شماها را امتحان کنم، ببینم آیا مومن هستید یا نه؟ اگر مومن باشید آیات قرآن باید در شما اثر بگذارد. من آیاتی از قرآن می خوانم.
آقای حاج شیخ عبدالکریم فرمودند: گفتم عجب امتحانی پیش آمد، خدایا مرا اط این امتحان خوب بیرون بیاور. مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری آیاتی از قرآن کریم خواندند، دیدم بحمد ا… در من اثر کرد.
تاثیر آیه نور
مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ صدر الدین خائری گفت: در زندان بودم، می خواستم بخوابم قضیه ای پیش آمد که باعث اضطراب من شد، ناگاه دیدم علامه طباطبایی حاضر شد وبه من فرمود: دست روی قلب خود بگذار وآیه نور را بخوان، من متوجه خودم شدم وآیه نور را خواندم وقلبم آرام گرفت ودیدم کسی آنجا نیست(مکاشفه بوده است)
احترام به قرآن
مرحومه حجه الاسلام والمسلمین دیباجی فرمود: قرآن می خواندم حاج میرزا علی آقا شیرازی آمد. جلوپای ایشان برخاستم، ایشان افتاد روی زمین و گفت : من چه چیزی هستم که جلو پای من با وجود قرآن بر می خیزید. من نشستم ، ایشان از روی زمین برخاست.
درباره روح وتجرید وتسخیر وغیره
در دنیای امروز افراد زیادی هستند که انسان را یک بعدی دانسته واز بعد روحی او غفلت د ارند، لذا در مقام تغذیه بعد مادی انسان برآمده واو را از هر نظر اشباع می نمایند. ودرنهایت لطمه بزرگی به حقیقت انسان می زنند؛ زیرا بعد روحی او را به طور کلی فراموش کرده ودر استخدام بعد ظاهری در آورده اند. درصورتی که کمال انسان به معنویت اوست ومی باید بعد مادی در استخدام بعد روحی او قرار بگیرد تا انسان به کمال واقعی خود که تکامل روحی وقرب الی ا… است نایل آید.
انبیاء واولیای خدا همه در مقام تقویت معنویت وروح انسانها بوده اندوبعد مادی آنان را درسایه کمال وقرب الی ا… قرار داده واو را راهنمایی می کردند.
درباره اثبات بعد روحی انسان، راه های فلسفی وعقلی روشن وپیچیده ای وجود دارد که در جای خود بیان شده است؛ ولی ازهمه روشن تر که برای همگان درک آن سهل واسان است.نمونه هایی است که به عنوان تجرید نفس وتسخیر روح وارسال آن در اینجا آمده است؛ چرا که انسان تنها جسم بود این مسائل مفهوم نداشت، همانطوری که حیات برزخی ارواح شاهد روشن دیگری بردوبعد بودن انسان است ونیز کرامات ائمه اطهار(ع) که پس از مرگ ظاهری آنان به وقوع پیوسته است، خود دلیل روشن دیگری بروجود ارواح می باشد.
تجرید نفس وارسال آن
آیت ا… خزعلی نقل فرمودند که : شنیدم مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی پیش کسی رفته وتجرید نفس کرده است به حضورشان رسیدم تا شرح این موضوع را از خودشان هم بشنوم. وقتی خدمت ایشان رسیدم فرمودند: شخصی در مشهد تجرید نفس می کرد، از او خواستم روح مرا هم تجرید کند . اوگفت : شب جمعه نزدیک سحر وقت این کار است، گفتم : مانعی ندارد.
در وقت موعود خدمت او رسیدم، گفت : کجا می خواهی بروی؟ گفتم: قزوین. روح مرا در همان موقع تجرید کرد، ناگهان خود را در قزوین دیدم واز جمله چیزی که در آن حال دیدم، این بود که مردی بدون آنکه متوجه من باشد آمد و جلوی آبی را که به زمینی مزروعی می رفت ، بست وآن را به طرف دیگری جاری ساخت. آنگاه زارع دیگری آمد وبا آن مرد مرافعه کرد وسرانجام به آن شخص حمله ور شد واو را کشت وفرار کرد درحالی که هیچ کدام متوجه من نمی شدند. در آن حال من متوجه شدم که نزدیک طلوع آفتاب است وممکن است نمازم قضا شود، تابه فکر نماز افتادم خود را در مشهد یافتم.
شخصی که روح مرا تجرید کرده بود گفت: آنچه دیدی یادداشت کن. مدتی از این قضیه گذشت بعضی از همشهری ها از قزوین به مشهد آمدند، ازآنان پرسیدم: فلانی ( مقتول ) چه شد؟ گفتند : کشته شد. گفتم : قاتل او کی بود ؟ گفتند : هنوز پیدا نشده است.
البته من او را می شناختم ولی سکوت می کردم ، تا این که روزی به قزوین رفتم، مردم به دیدنم می آمدند. روزی قاتل هم آمد، وقتی می خواست برود، به او گفتم: فلانی را چه کسی کشت؟ گفت معلوم نیست . گفتم : کی بیل را برداشت و…. ؟! تا این کلمه را گفتم ، بدنش به لرزه درآمد ودانست که من از قضیه اطلاع دارم.
گفتن نترس من تو را به دولت تحویل نمی دهم، بلکه می خواهم تو را از بدهکاری رها سازم، دیه قتل را به ورثه آن مقتول بپرداز: گفت می ترسم مرا بگیرند.گفتم لازم نیستس آن مبلغ را به عنوان دیه قتل بپردازی تا تو را بگیردن، بلکه می توانی به عنوان بدهکاری بپردازی…
مولف گوید: بنده این مطلب را نیز از استاد بزرگوار آیت ا.. العظمی آقای اراکی هم شنیدم که آن را از مرحوم آیت ا… آقای حاج شیخ حسنعلی مروارید وایشان از حاج شیخ هاشم قزوینی نقل کردند.
تجرید وخلع روح از مرحوم غروی تبریزی
حجه الاسلام والمسلمین شیخ ابوالقاسم غروی از پدرشان آقا شیخ هدایت ا.. نقل می کردند که : روزی پدرم به من گفت: پسرم! چه دلیلی بر اصالت روح داری؟ من مطالبی را از بزرگان علم وفلسفه برای ایشان بیان کردم. ایشان فرمود : این که برای انسان موجب عقیده نمی شود.
من ناراحت شدم ، گفتم: پس چه دلیل دیگری براصالت روح موجود است؟ گفت : دلیل دیگری وجود دارد، آنوقت گفت: اگر برادر شما این جا باشد ودر وسط اتاق بیفتد واز گوشه اتاق با شما صحبت کند، آیا آن دلیل بر اصالت روح نیست؟ گفتم : هست.
گفت : حالا من در مورد خودم چنین می کنم ولی تو باید تحمل کنی، یک مرتبه دیدم پدرم گفت : الله اکبر وبدنش خشک شد به طوری که گویا هیچ اثری از حیات در وجود او نبود. ناراحت شدمف بلند شدم که بروم ودیگران را با خبر کنم، هنوز درست بلند نشده بودم که از گوشه اتاق کسی به من می گفت: ناراحت نشو! چه چیزی را می خواهی؟! بگو تا من آن را انجام دهم: آن کتاب را از آنجا به آن طرف اتاق ببرید.
به چشم خود دیدم کتاب از جای خودبرداشته شد ودرجای دیگری که گفته بودم قرار گرفت وبعد از مدتی آثار حیات در وجود پدرم نمایان گردید ورفته رفته بیشتر شد، تا این که بلند شد وچشمهایش را مالید ونشست.
جدایی روح از بدن وتجرید نفس
مرحوم آیت ا… العظمی آقای اراکی فرمودند: آقای حاج میرزاجوادآقای تهرانی نقل کردند که من بدون مقدمه گاهی در حال نماز متوجه جدایی روح از بدنم شده وخود را در کناری می بینم.
تلاوت قرآن در حالت خواب واشراف نفس بربدن
مرحوم آیت ا… حاج میرزاعبدالعلی تهرانی از مرحوم فخر الادباء نقل نمودند: مرحوم آیت ا… آقای حاج شیخ عبدالنبی نوری درحال خواب به تلاوت قرآن مشغول می شد واگر احیاناً دربرخی از آیات معطل می ماند، از خواب برخاسته وقرآن را باز می کرد وهمان موضع را که نتوانسته بود بخوابد از رو می خواند ودوباره می خوابید یا بیدار می ماند.
تسخیر روح پدر علامه طباطبایی
آیت ا… مصباح یزدی فرمودند: مرحوم علامه طباطبایی از اخوی محترمشان مرحوم حاج سید محمد حسن طباطبایی معروف به آقای الهی، نقل کردند که روزی شخصی به منزل برادرشان آمده واز ایشان تقاضا کرده که اسفار را برای او تدریس کنند. آقای الهی می فرماید : به چه مناسبت ؟
آن شخص می گوید : چون من علم تسخیر ارواح را می دانم. لذا روح ارسطو را حاضر کردم به جهت این که پیش او درس بخوانم ، ارسطو کتابی در دست داشت وبه من گفت : این طوری که نمی شود فلسفه خواند وکتابی را که در دستش داشت اسفار بود. آن را نشانم داد وگفت: این کتاب را نزد آقای الهی فرا بگیر . من به ارسطو گفتم: آقای الهی را نمی شناسم . او آدرس شمارا به من داد ومن پس از گرفتن آدرس از او به دیدن شما آمدم.
اقای الهی نقل کردند: من از او خواستم ارواح برخی از علما را حاضر کند، او این کار را انجام داد ومن از آنان سئوالاتی کردم . همه آنهایی را که از او خواسته بودم حاضر کند به جز دونفر که نتوانست آنها را حاضر کند. به او گفتم : روح آقای حاج میرزا علی آقای قاضی را حاضر کن. او روح ایشان را حاضر کرد ، من از آن مرحوم پرسیدم: چرا آن دونفر حاضر نمی شوند؟! آقای قاضی فرمودند: به خاطر این که آنها از ملازمین حضرت علی(ع) هستند.
سپس از آن شخص خواستم روح پدرم را حاضر کند، روح پدرم حاضر شد ، از ایشان پرسیدم: شما از من راضی هستید؟ آن شخص گفت: پدرشما می فرماید از شما گله مندم ومسئله ای را در مورد من بیان فرمود.
ونیز فرمود: از آقای محمد حسین هم گله دارم که مرا در ثواب تفسیری که نوشته است (المیزان) شریک قرار نداده است.
آقای طباطبایی فرمودند : شخصی که برای برادرم تسخیر ارواح کرده بود، خودش نزد من آمد واین مطلب را به من گفت . من گریه کردم وگفتم: نمی دانستم تفسیری که نوشته ام ثواب هم دارد تا پدرم را در آن شریک قرار دهم بعد از این جریان پدرم را شریک در ثواب تفسیر قرار دادم. دفعه بعد آن شخص روح پدرم را حاضر کرده بوداو را خوشحال یافته وبه او فرموده بود: ثواب تفسیر به من هم رسید.
تسخیر ارواح وخبر از مکان مفقود الاثر
آیت ا… حاج شیخ حسین شب زنده دار به نقل از مرحوم آیت ا… العظمی آقای اراکی فرمودند: فرزند حاج شیخ عبدالحسین فقیهی معروف به صاحب الداری متصدی کتابخانه مدرسه فیضیه مفقود الاثر شد. ایشان بسیار به فرزندشان علاقه داشتند واز این جریان سخت ناراحت بودند، هرچه برای یافتن فرزندش تلاش می کردبه جایی نرسید ( وبه قول بعضی از دوستان) دربرخی از کتاب های کتابخانه پس از یادداشت وقف نامه، می نوشت: " یا راد یوسف الی بعقوب رد ولدی الی" .
بالاخره پس از مدت ها نزد آقای حاج شیخ محمدعلی خوانساری که علم تسخیر ارواح را می دانست، رفته وروح مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری را نیت می کند. تا حاضر کند، ولی تسخیر روح مرحوم حاج شیخ عبدالکریم برای او ممکن نمی شود. شخصی به نام برقعی حاضر می شود. مرحوم خوانساری می گوید : ما شما را نخواستیم، آقای برقعی درجواب می گوید: حاج شیخ عبدالکریم اجل از آن است که اینجا تشریف بیاورند. اگر کاری هست بگویید تامن خدمتشان عرض کنم وجواب آن را بیاورم.
آقای صاحب الداری فرمودند: من خواست خود را گفتم وبعد از مدت کوتاهی جواب آمد که اقازاده شما در فلان مکان در اطراف قم است وکسی آنجا نرود وبه زودی خودش خواهد آمد وهمین طور هم شد، پس از مدتی آمد ومعلوم شد درهمان مکان بوده است.
تسخیر روح وتعیین مقدار بدهی
مرحوم آیت ا… العظمی اراکی از مرحوم آیت ا… حاج سید مصطفی خوانساری نقل کردند که : پدرشان مقداری بدهی داشتند، لکن ایشان مقدار آن را نمی دانسته اند، خدمت آقای حاج شیخ محمدعلی خوانساری می روند تا باروح پدرشان تماس بگیرد ومقدار بدهی را تعیین کنند. آقای حاج شیخ محمدعلی خوانساری با روح پدرشان تماس برقرار می کند وبه ایشان می گوید : تعجب می کنم که پدرشما مانند زمان حیاتشان در این عالم هم سبقت برسلام جسته وبه بنده سلام کردند . بعد از سلام مقدار بدهی را تعیین کردند. پس از تعیین شدن مقدار آن ایشان بدهی را ادا می کنند.
مولف گوید: بنده خودم پس از شنیدن این قضیه با مرحوم ایت ا… آقای سید مصطفی خوانساری ملاقات کرده وقضیه را طبق نقل آیت ا… اراکی بازگو کردم. ایشان اظهار داشتند: یک ذیلی هم دارد وآن این است که پدرم توسط حاج شیخ محمدعلی خوانساری فرموده بودند: به سیدمصطفی بگویید خداوند به تو جزای خیر دهد که حق مرا ادا کردی.

مرموز بودن ارتباط اموات با ارواح احیا
مرحوم آیت ا… العظمی اقای حاج سید محمد رضاگلپایگانی فرمودند: بعضی از بزرگان را درخواب دیده بودند واز آنها پرسیده بودند. که شما از فلان واقعه خبر دارید؟! آنها گفته بودند. اری این خبر ازبیت آقای گلپایگانی به مارسیده است درحالی که ما از ارتباط، اطلاعی نداشته ونداریم.بعد آقای گلپایگانی فرمودند: معلوم می شود ارتباطات ارواح عجیب ومرموزاست، منتهی قابل دقت است، منتهی قابل دقت است که چگونه می شود انسان به دیگری خبر دهد، ولی خودش مطلع نباشد. اما اهل ارتباطات روحی این امر را ممکن و واقع می دانند.
تجرید نفس ودعوی شهود
آیت ا… العظمی آقای حاج شیخ حسین وحید خراسانی – می فرمودند: من به درس مرحوم حاج میرزا مهدی اسفهانی می رفتم. وی درباره حدوث زمانی که یکی از مسائل فلسفی و کلامی است، بحث می کرد. من اشکالی به ذهنم رسید،به آقای حاج شیخ هاشم قزوینی که در درس شرکت می کرد، گفتم ایشان هم گفت: اشکال من هم همین است، تو بروپیش آقا واشکال را مطرح کن.
من خدمت ایشان رسیدم اشکال خود را بیان نمودم، ایشان فرمودند: از نظر علمی اشکال شما وارد است، ولی شهود، حدوث زمانی را تایید می کند . گفتم : من که اهل شهود نیستم تا بتوانم آن را درک کنم، ولی قول شمابرای من کفایت می کند.
آیا شما تجرید نفس دارید؟ یا خیر؟ ایشان فرمودند: بلی ، من تجرید نفس دارم وگاهی هم دوساعت به طول می انجامد.

ارتباط با ارواح
حجه الاسلام آقای خداگو همدانی می فرمود: دایی من آقای حاج غلامحسین موصلی از تجار متدین همدان است یکی از شاگردانش پانزده مثقال طلا را از ایشان به سرقت برده وفرار کرده بود وایشان نمی دانست کجا رفته است، وحیران مانده بود که چه کند. شخصی او را راهنمایی کرده بود که ایشان به سرقت برده وفرار کرده بود وایشان نمی دانست کجا رفته است ، وحیران مانده بود که چه کند . شخصی او را راهنمایی کرده بودکه پیش آقایان جنانی ها برو تا آن ها به وسیله ارتباط با ارواح ویا اجنه جای شخص مذمور را به تو بگویند.
ایشان نزد آقایان مذکور می رود به او می گویند: سارق در کردستان می فرستند نزد فلان شخص است ، دایی من هم مطابق همان آدرس ، شخصی به کردستان می فرستند وآن شاگرد را همراه طلاها پیدا می کنند. فقط مقداری از طلاها نبوده که اوآن را برای مخارج خویش به فروش رسانده بوده است.
آیت ا… حاج شیخ حسین شب زنده دار فرمودند: پسر مرحوم آقای حدائق شیرازی را به تازگی دیدم که در مجمع دار القرآن آیت ا… العظمی گلپایگانی شرکت کرده بود، به من گفت: برخی از ورحیین می خواستند با پدرم تماس برقرار کنند نتوانستند تا کسی از اموات گفته بود: روزی که با ایشان می خواستند تماس برقرار کنند روز دوشنبه بوده است وایشان روزهای دوشنبه خدمت حضرت امیرالمومنین(ع) می رسند ونمی شود با ایشان تماس گرفت.
حجه الاسلام والمسلمین موسوی اصفهان ساکن سنندج فرمود: خدمت مرحوم علامه طباطبایی رسیدیم، کسی پرسید : آیا تسخیر ارواح واقعیت دارد؟ فرمود مدعیان آن در خارج کشور دروغ می گویند ولی کسی از بستگان هست که با علمای اسلام ارتباط برقرار کرده ومی کند وتنها باسه نفر یعنی سیدبن طاووس ، ابن فهد حلی وسید بحرالعلوم نتوانتسه است. ارتباط برقرارکند وسبب آن را ازشیخ بهایی پرسیده ایشان فرموده است: علت آن است که آنان دائم الحضور درخدمت امیرالمومنیم(ع) می باشد.
حجه الاسلام والمسلمین سیدان فرمودند : در سابق پیش ازخواب دعای عشرات را می خواندم، یادم می آید که موقع خواب صورتم را بر روی دستم گذاشتم وسبحان ا… گفتم. دیدم جسدم روی زمین است وخودم بالای بام مانند هوا در فضا هستم وداخل اتاق را می دیدم وپاره ای از حیوانات هم در بام به بازی اشتغال داشتند. از همان بالا خواستم دستم را از زیر صورت بردارم دیدم نمی شود، به هر صورت وحشت کردم وحدود ده دقیقه طول کشید وبه حالت اول بازگشتم.
این مطلب رابه آقای مرحوم آیت ا… حاج شیخ مجتبی قزوینی گفتم، ایشان فرمود این احوال زود پیش آمده است و آن حیوانات اجنه بوده اند.
حیات برزخی وآگاهی اموات
حیات برزخی از جمله مراحلی است که انسان پس ازمرگ ظاهری آن را طی خواهد کرد. آیات قرآن کریم وهمچنین روایات بسیاری حیات برزخی انسان را مسلم وحتمی می دانند ، به نص قرآن کریم شهدا زنده اند. " ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیا ولکن لا تشعرون "
همچنین در مورد مجرمین وکفار ، قرآن کریم خبر می دهد که عذروبهانه ای که کفار پس ازفوت خود می آورند. مورد قبول ملائکه واقع نمی شود ( ان الذین توفیهم الملائکه ضالمی انفسهم قالو فیهم کنتم قالو کنا مستضعفین فی الارض قالو الم تکن ارض الله واسعه فتهاجرو فیها فاولئک ماوایهم جهنم وسائت مصیراً"
ونیز اخبار سوال قبر وفشار قبر وتاثیرات خیرات ومبرات برای اموات وغیره همه شاهد همین حیات برزخی است . نمونه هایی که در این جا آمده است. نیز روشنگر می شود ارواح با هم رفت وآمد دارند، برخی معذب وناراحت وبرخی متعنم به نعمت های الهی وخوشحالس ونسبت به امور وجریاناتی که واقع شده یا می شود مطلع وباخبرند.
رویت ارواح مومنین
مرحوم آیت ا… حاج میرزا عبدالعلی تهرانی که در اخلاق وفضیلت کم نظیر بودند ، فرمودند : شخصی که من به اوارادت داشتم می گفت: گاهی ا زاوقات که به وادی السلام نجف می روم ومشغول خواندن فاتحه وذکر می شوم، می بینم دسته ای در آن طرف دور هم جمعند ولی وقتی نزدیک آنان می روم آنها ناپدید می شوند.
خبر ازبدهی ومقدار آن
یکی از موثقین ازشخص موثقی نقل می کرد که : پس از فوت پدرم ایشان را در خواب دیدم که به من فرمود : مبلغ بیست وچهار تومان به فلان سوهان فروش بدهکارمف برو وبدهی مرا پرداخت کن. از خواب بیدار شده، به نزد آن مرد سوهانی رفتم وبه او گفتم: پدرم به شما بدهکاری داشته است، او ابتدا از اظهار آن امتناع می کرد ولی با اصرار من گفت : بلی ایشان بیست وچهار تومان از من قرض گرفته بودند.
اطلاع دادن از وقت مرگ
مرحوم پدرم آقای حاج سید مهدی خرازی از مرحوم آیت ا… آقای حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نقل کردند که : من در ماه مبارک رمضان به منزلی دعوت شدم، در آنجا آقایی به نام سید محی الدین هم وارد شد، صاحب خانه به من گفت : من فلانی را در عالم خواب دیدم، به من گوشزد می کرد که اقا سید محی الدین پنجم شوال مهمان ماست. از مجلس بیرون آمدم ومنتظر پنجم شوال بودم، پنجم شوال که رسید همان روز آقا سید محی الدین در گذشت.
آگاهی میت از اشیای مفقودشده
یکی از بستگان مورد موثق گفت: مادرم فوت کرد. جزء اموال او چادری بود که مفقود شد، شبی مادرم را در خواب دیدم که به من گفت : چادر نزد فلانی است، دیگر دنبال آن نگرد. پس از مدتی همان شخص دچار را آورد که تحویل بدهد ولی من آن را نگرفتم.
آگاهی برخی از اموات از جای انگشتر
یکی از بستگان مورد وثوق گفت: پس از مرگ مادرم ، دنبال انگشترش می گشتم ولی آنراپیدا نمی کردم، عاقبت شبی در عالم خواب مادرم را دیدم که به من گفت: جای انگشتر در کیفی داخل صندوق خانه است. از خواب که بیدار شدم به سراغش رفتم، دیدم انگشتر در همان جایی است که مادرم درعالم خواب گفته بود.
آگاهی بعضی اموات از چگونگی قبر خویش
یکی از موثقین از بستگان گفت : وقتی مادرم فوت کرد، او را به قم بردند ودر آنجا دفن کردند ولی من اطلاعی از محل دفن او نداشتم. بیش از یک هفته از مرگ او نگذشته بود که ایشان را در خواب دیدم که به من می گفت : جایم خوب است فقط نهر آبی از بالای سرم عبور می کند وقبر مرا نمور کرده است . از خواب که بیدار شدم موضوع را از افرادی که همراه جنازه مادرم به قم رفته بودند. پرسیدم گفتند درست است بالای سر قبر آن مرحومه نهر آبی روان است….
آگاهی بعضی از اموات ازجای پول
یکی از بستگان مورد وثوق گفت : مادرم پس از مرگش به خوابم آمد وگفت: داخل کیسه جورابی که درون صندوق است سیزده تومان پول می باشد ، ازخواب که بیدار شدم به دنبال آ" رفتم متوجه شدم که درست گفته است.
آگاهی بعضی از اموات از کیفیت درمان مریض
مرحوم پدرم به من فرمود : در کودکی به مرض سختی دچار شدی که معالجات درتو تاثیری نداشت ، تا این که جده بزرگ تو به خواب دخترشان آمد که فلان چیز وفلان چیز را بگیرید وچنین و چنان کنید وبه بچه بدهید بخورد ، شفا خواهد یافت. جده شما نزدمن آمد وآن خواب را بیان کرد. من دوایی را که جده بزرگ تو در عالم خواب گفته بود یاداشت کرده وطبق آن عمل کردم، تا این که توشفا یافتی.
مولف می گوید: من خودم نیز این مطلب را از مادربزرگم پرسیدم ایشان فرمودند: بله ، همین طور بوده است.
آگاهی برخی از اموات از جای مطلوب
مادربزرگم گفت : مدتی به عنوان خواستگاری برای پسرم به این طرف وآن طرف می رفتم ولی دختر دلخواه یافت نمی شد. این کارها سالها ادامه داشت، تا آنکه دیگر از این خواستگاری رفتن خسته شده وبه ستوه آمدم . مادرم را درخواب دیدم که به من گفت: به قنات آبادفلان کوچه و فلان خانه برو، آنچه می خواهی انجاست. من هم مطابق همان آدرس رفتم ، دیدم آن دختر دقیقاً همان کسی است که ما به دنبال او بودیم، پس از آن وصلت صورت پذیرفت.

خبردادن از حوادث آینده
حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای متقی همدانی فرمودند: قبل از آمدن به قم در تهران ساکن بودم. شبی مرحوم ایت الله آقای حاج میرزامحمد همدانی پدر حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقای ثابتی همدانی را درعالم رویا دیدم ودرخواب هم متوجه بودم که ایشان به رحمت خدا رفته است، با خود گفتم: خوب است شست ایشان را بگیریم تا از ایشان سئوالاتی را بکنم. بعد در همان عالم رویا با خود گفتم من اهل علم هستم ، مناسب نیست کاری را بدون این که برآن دلیلی از کتاب وسنت داشته باشیم انجام دهم.
بالاخره با خود گفتم از خود ایشان این موضوع را می پرسم، موضوع را از ایشان پرسیدم ایشان فرمودند: ایه و روایتی براین امر نداریم، ولی به تجربه رسیده است من شست ایشان را گرفتم وبه من گفت : به مکه خواهی رفت وحوایج شما براورده خواهد شد ، انگشتری را هم به من داد. پس از بیدار شدن از خواب و گذشت زمان آنچه ایشان گفته بود همه انجام گرفت.
آگاهی بعضی از اموات از فاتحه خوانی وطلب مغفرت
یکی از موثقین فرمودند رفیقی داشتم که بارها به اوپیشنهاد می کردم برای خود وصی متدین تعین کن؛ ولی متاسفانه ایشان به شخصی که قابل وثوق واطمینان باشد وصیت نکرد وبالاخره درنهایت وصی او کسی شد که درباره اش گفته می شد: روزسوم مرگ او از خوشحالی می گساری کرد.
من از این موضوع بسیار متاثر شدم. با این که قبر او نزدیک قبر پدرم بود، برای او طلب مغفرت نکرده وفاتحه نمی خواندک ، تا این که یکی از دوستان به من گفت : فلانی را درخواب دیدم که گله مند بود ومی گفت: وقتی ایشان ( یعنی شما) سرقبر پدرشان می آیند برای پدر خود طلب مغفرت کرده وفاتحه می خوانند ، ولی به من اعتنایی نمی کنند.
آگاهی برخی از اموات از جای امانت
مرحوم آیت ا… احمدی میانجی نقل کردند از مرحوم پدرشان که ایشان مرحوم پدرش را درخواب می بیند ومی فرماید : تنها چیزی که در این جا به دردم می خورد.
رحمت خدا بود. بعد درباره امانتی می فرماید : شخصی نزد من پولی به امانت گذاشته ومن آن را در فلان محل گذارده ام ، مشخصات آن امانت را هم می دهند.
پدرم گفت : وقتی از خواب بلند شدم وبه آن محل رفتم، دیدم امانت با همان مشخصات هنوز موجود است.
بازشدن فهم ودرک بعضی از اموات
مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن مغزی تهرانی نقل کردند که آیت ا… آقای بهاء الدینی می فرمودند: درمجلس بحث ما کسی شرکت می کرد که از همه کمتر می فهمید وقتی ایشان وفات کرد بعد از مرگ مطالبی را بازگو می کرد که درسطح بالایی بود به طوری که در زمان حیاتش ممکن نبود چنین مطالبی را بفهمد وابراز نماید وبه قدری در مورد این مطالب خوب صحبت می کرد که من به گفته های او اطمینان حاصل می کردم. از جمله آن که روزی به من گفت: وضوی ارتماسی نگرفتم.
آگاهی بعضی از اموات از احتیاجات اهل وعیال
ونیز ایشان نقل کردند که : مادرم پس از مرگ پدرم می گفت: هنوز پدرشما بیشتر از شما فرزندان به فکر من است؛ زیرا روزی به داخل آشپرخانه رفتم، دیدم زردچوبه نداریم گفتم: خدایا چه کنم کسی نیست برای من زردچوبه تهیه کند زیرا بچه ها نبودند. مدتی گذشت دیدم درب خانه را می زنند درب را باز کردم دیدم شخصی یک پاکت زردچوبه به من داد ورفت در حالی که نفهمیدم این شخص از کجا می دانست که من زردچوبه ندارم.
اقای معزی فرمودند : شخصی که زردچوبه را داده بود، روزی به اخوی ما گفته بود: من در عالم خواب مرحوم اقای حاج شیخ مهدی معز الدوله را دیدم که به من فرمود: یک پاکت زردچوبه ببر به منزل ما زیرا خانم زردچوبه ندارد.
شعل کشیدن آتش قبر
آیت ا… مصلحی از پدرشان مرحوم آیت ا… العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی نقل کردندس که ایشان می فرمودند:در جوانی من به قبرستان رفتم وبا چشم خود دیدم که از قبری آتش شعله می کشید.
اطلاع برخی از مردگان از مرگ بعضی از زندگان
مرحوم حجه الاسلام جناب آقای حاج شیخ محمد آخوندی در تشیع جنازه مرحوم پدرم حاج سید مهدی خرازی شرکت کردند.در آنجا فرمودند : یکی از دوستانم از فوت پدرشما هیچ اطلاعی نداشته ، لیکن دیشب پدر مرا در خواب دیده که ایشان فرموده است : ما امروز قصد داریم در نماز آقای حاج سیدمهدی شرکت کنیم.
نماز میت مرحوم پدرم را مرحوم آیت ا… العظمی آقای حاج سید احمد خوانساری خواندند.

اطلاع بعضی از مردگان نسبت به اشتباه محاسباتی
پدرم مرحوم حاج سید مهدی خرازی شب جمعه دهم ذی القعده 1395هـ .ق پیش از اذان صبح به رحمت خدا رفت. و روز بعد مرحوم عمویم آقای حاج سید حسن کسایی به محاسبه اموال آن مرحوم پرداخت ودرنهایت پس از جمع بندی صورت اموال را به من نشان داد.
چیزی نگذشت که ایشان مرحوم پدرم رادر خواب دید که درمغازه آمده ومی گوید: فلان بدهی را به حساب نیاورده ای. ایشان گفت : من از خواب بیدارشدم به دفتر حساب مراجعه کردم دیدم درست است ، فلان بدهی را به حساب نیاورده ام، از این مطلب خیلی تعجب کردم دیدم درست است، فلان بدهی را به حساب نیاورده ام از این مطلب خیلی تعجب کردم. با این که مرحوم پدرم در زمان حیات با محاسبات سروکاری نداشت واین کار به عهده عمویم بود.
خبردادن بعضی از مردگان از جای ثبت بدهی
حجه الاسلام مرحوم آقای معصومی فرمود که پدرم فرمود: هنگامی که برادرم از دنیا رفت ، شبی در عالم رویا او را دیدم که به من می گفت: من مقداری پول به آقای حاج ابوالحسن عطار بدهکارم ، اما وقتی پیش ایشان می روید خواهد گفت: فلانی چیزی بدهکار نیست. ولی شما بگویید در فلان صفحه از دفتر حساب مراجعه کند آنجا حساب من نوشته شده است.
من به حاج ابوالحسن عطار مراجعه کردم، او گفت : من چیزی به یاد ندارم. گفتم : به فلان صفحه ار دفتر مراجعه کنید . گفت دفتر منزل است درآنجا می بینیم . روز بعد به ایشان مراجعه کردم، دیدم می خندد ومی گوید : چیز قابل توجهی نبود، من ایشان را حلال کردم.

آگاهی مردگان از جریانات وامور
چون پدرم مرحوم آقای حاج سید مهدی خرازی وصیت کرده بود که نماز وروزه برایشان بگیریم. از حاج عمویم که درمغازه پدرم مشغول مکار بودند، خواستم مقدرای پول بابت این جهت به من بدهند. ایشان فرمودند: فعلاً پول نداریم . این چک وسفته ها را بگرید وبرای این کار خرج کنید. گفتم: چک وسفته به درد افرادی که نماز استیجاری می خوانند، نمی خورد ایشان فرمودند: ما فعلاً پول نقد نداریم وبالاخره ایشان نتوانستند پول بدهند عاقبت چک وسفته ها را گرفته وبه قم آمده درحالی که چیزی از این جریان وموضوع به خانواده ام نگفته ام بودم.
روزی خانواده ام گفت : دیشب مرحوم پدرتان را در خواب دیدم ، خواستم ایشان را نگاه دارم، گفت : نه من می روم وقتی چک وسفته هایم وصول شد، آن وقت می آیم. به خانواده گفتم: پدرم درست فرموده است چک وسفته های ایشان در جیب من است پس از وصول به مصرف ایشان می رسد.
دستگیری قائل توسط مقتول
اخوی گرامی جناب اقای خرازی از آقای دوایی نقل کردند. اقای قاسمی از نوادگان مرحوم نیکومنش به قم می رفتند ، دونفر به عنوان همشهری سوار ماشین او می شوند. به قم که می رسند. اصرار می کنند ما را به منزلمان برسان .در انجا به شما پول می دهیم.به در منزل می روند راننده- آقای قاسمی میگوید من نماز نخوانده ام اجازه میدهید که به منزل شما بیایم ونماز بخوانم!آنان موافقت می کنند وقتی به منزل وارد می شود آماده می شود وضوگرفتن می شودآنان آقای قاسمی راخفه می کنند وکسان او به دنبال قاتل او می گردند .خانم آقای قاسمی وی را در عالم خواب می بیند وآقای قاسمی آدرس قاتلان را به او می دهد. خواب تکرار می شود به آگاهی اطلاع می دهند، آگاهی موضوع را تعقیب می کنند تا بالاخره قاتلین را دستگیر می نمایند.
انتظار اموات
یکی از موثقین فرمود: من به قم مشرف شدم، پس از هشت ماه مرحوم آقای سلطان الواعظین مولف کتاب شب های پیشاور را درخواب دیدم گله مند می کند که با این که این جا ساکنی، یک ساعت پیش ما نمی آیی . ازخواب بیدارشده متوجه شدم همین طور است من با این که با ایشان رفاقت داشتم نسبت به ایشان اظهار ادب نکرده بودم وباید زودتر حق رفاقت را ادا می کردم.
درخواست بیشتر طلب مغفرت
یک از موثقین نقل کرد: من چند ماهه بودم که پدرم از دنیا رفت ومن او را ندیدم ولی همواره برای او طلب مغفرت می کردم.مدتی قبل مادرم از دنیا رفت ومن بیشتر برای او طلب مغفرت میکردم. شبی در عالم خواب پدرم را دیدم که به من می فرمود: برای ایشان دوسه بار(در روز یا هفته) طلب مغفرت می کنی ولی برای من یکبار.
احاطه علمی برخی از اموات نسبت به امور
یکی ازموثقین ازمرحوم حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج سیدابوالحسن مرتضوی اسفهانی نقل می کرد: که تصحیح منتهی الامال مرحوم آقای حاج شیخ عباس قمی چاپ علمیه اسلامیه به من واگذار شده بود. به عبارتی رسیدم که به نظرم غلط آمد، پیش خود گفتم: چرا آن مرحوم چنین کرده است؟ به هر صورت آنرا مطابق نظر خودم اصلاح نمودمو صبح اول وقت دیدم اقازاده ایشان حاج میرزاعلی آقا به منزل ما آمد وگفت : دیشب مرحوم اقای والد را درخواب دیدم وبه من فرمود: صبح اول وقت برو نزد حاج سید ابوالحسن وبگو : من معذرت می خواهمس مطلب همانطوری است که اصلاح کرده اید . من از احاطه آن مرحوم نسبت به امور عالم دنیا درشگفت شدم.
فرشتگان ، شیاطین واجنه
اجنه وملائکه نیز ازموجودات عالمند خداوند در قرآن کریم از وجود واحوالات آنان خبر داده است . از جمله : ملائکه عبادت وتسبیح الهی به جا می آورند واز فرمان الهی سرپیچی نمی کنند ومردمانی که ایمان آورده ومی گویند: خدا رب وهمه کاره ماست واستقامت وپایداری می کنندف ملائکه برآنان فرود می آیند. وبه آنان بشارت بهشت می دهند ومی گویند: خوف وحزن نداشته باشید.
انسانهای شایسته مورد علاقه ملائکه هستند وجنیان هم نسبت به آنان تسلیم وفرمان بردارند .جنیان هم مانند انسانها برای عبادت وقرب الی ا… آفریده شدند، ودرمیان آنان نیز مومن وکافر وجند الله وجند الشیطان وجود دارد. وعده ای ازجند الله ، حضرت سلیمان را یاری می دادند. (وحشر لسلیمان جنوده من الجن والانس والطیر )
وهمچنین قرآن کریم از وجود شیاطین وعداوات ودشمنی آنها با انسانها به تفصیل صحبت کرده است، پس کسانی که موجودات عالم را در موجودات مادی منحصر می کنند، از عوالم وجود بی خبرند ودلیلی هم بر نفی عوالم دیگر ندارند.
ارتباط اجنه با بعضی از علما برای انجام مراسم عقد
یکی از موثقین فرمود: پدرم از جد پزرگوارش حاج شیخ محمد طاهر نقل می کرد که گفت شبی از نیمه شب گذشته بود متوجه شدم س درب منزل ما را می زنند پشت درب رفتم وگفتم : کیست؟ گفتند مجلس عقدی داریم، بفرمایید برویم.
گفتم : این موقع شب وقت مجلس عقد رفتن نیست و وسیله ای هم در اختیار ندارم . گفتند آقا ما شمارا پشت خود سوار می کنیم ومی بریم و بالاخره راضی شده وبه افتادیم. وقتی به مجلس رسیدیم دیدم مجلس همانند مجلسس انسانها نیست، بالاخره هرطوری بود صیغه عقدرا خواندم وپس از اتمام سیغه یک چاقو به خاطر خواندن خطبه عقد به من دادند وبازگشتم.
شخص مذکور می گفت : آن مجلس مربوط به جنیان بوده وعموی من اکنون زنده است واظهار می کند که من آن چاقو را دیده ام.
تسخیر اجنه
مرحوم آیت ا… میرزاعلی احمدی میانجی فرمودند: مرحوم علامه طباطبایی نقل کردند: من به مجلسی رفته بودم. شخصی در آنجا بود که می توانست تسخیر جن کند درمقابل او شخص دیگری درهمان مجلس حضور داشت که تسخیر جنیان را انکار می کرد.
برای اثبات این که تسخیر جن ممکن است . قرار شد اجنه نشانه ای درجیب منکر بگذارند وبعد به منکر گفته شود نشانه را از جیب خود درآورد وبه همگان نشان دهد. پس از تسخیر جن توسط آن فرد فرد دوم طبق قرار حاضر نمی شد دستش را ازجیب خود بیرون بیاورد ، بالاخره حاضرین درمجلس به نزد او آمده وبه زور دست او را از جیبش بیرون آوردند، دیدند جنیان جیب او را آلوده وکثیف کرده اند.
ریسیدن پنبه توسط جنیان
یکی از موثقین فرمود: زنی در سبزوار بود که با جنیان ارتباط داشت روزی ما به نز او رفتیم وایشان هم به ما احترام کرد. نزدواو نشسته بودیم ودیدیم که پنبه زیادی درجلوی خود گذاشته ومی خواهد آنها را بریسد. از ما خواهش کرد که چند دقیقه بیرون از اتاق برویمف ماهم بیرون رفتیم.اوقلیانی چاق کرد وآن را به داخل اتاق برد تقریباً ده دقیقه نگذشته بود که جنیان رفتند وما وارد اتاق شدیم. با چشم خود دیدیم تمام پنبه هایی را که جلوی او بود ریسیده بود.
شنیدن صدای ملائکه
استاد بزرگوارم مرحوم آیت ا… آقای حاج آقا حسن فرید نقل می کردند: شوهر خواهرم مرحوم آیت ا… آقا نورالدین اراکی که از موثقین بود، می فرمود که خواهر مرحوم آقا نورالدین اراکی که از موثقین بود می فرمود که خواهر مرحوم آقا نورالدین به ایشان می گوید: شنیده ام که حاج آقای صابری فوت شده است وبه برادرشان حاج آقا نورالدین عرض می کنند که بعضی می گویند: حاج آقای صابری فوت شده : برادرشان می گوید : درست نیست . ایشان می گویند: به چه دلیلی این سخن را می گویند؟ ایشان می فرمایند هرمومنی که وفات می کند ملکی است که وفات او را اعلام می کند ومن چنین چیزی از ملک نشنیدم. طولی نکشید که معلوم شد همان طوری است که برادرشان فرمودند.
سلطه بعضی از بزرگان برجنیان
یکی از موثقین گفت : بعضی از شبها که می خواستم ازچاه اب بکشم، دلو آب زیاد سنگین می شد وهنگامی که دلو به لب چاه می رسید مثل این که کسی دلو را می گرفت و وارونه می کرد، اب آن به داخل چاه می ریخت. من این موضوع را به شخص بزرگواری اظهار کردم. آن بزرگوار فرمودند بروبگو اگر شوخی است که هیچ اما اگر جدی است ماهم بدانیم. من رفتم پیام آن مرد بزرگ را رساندم از آن به بعد این کار تکرار نشد.

شیاطین عدیله
مرحوم آیت العظمی اراکی از حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج آقا جواد گلپایگانی نقل کردند که مرحوم آقای سید نصرالله مستنبط- ابوالزوجه محترم ایشان می فرمودند : پدر مرحومشان آقا سید رضی گرفتار مرض وبایی می شود وبه حال احتضار می افتد، درحال احتضار شیاطین عدیله به نزد ایشان آمده وبه مناقشه درعقاید او می پردازند ایشان مناقشات آنان را پاسخ گفته وآنان را با جواب مغلوب می کند. در این هنگام صدای هاتفی را از سوی خدا می شنود که از ما پاسخ تو خوشوقت شدیم وبه همین جهت آنها را اعدام می کنیم وبیست وهفت سال به عمر تو افزودیم. پدرم آقا سید رضی فرمود: من دیدم شیاطین عدیله مثل یخی که آب می شود از بین می رفتند.
مرحوم اقای مستنبط فرمود: پدرم براساس همین جریان از سال مرگ خود اطلاع داشت ودقیقاً همان سالی که به او گفته شده بود ایاشن درگذشت.
عزاداران جن ها
آیت الله حاج شیخ حسین شب زنده دار فرمودند: مرحوم آقی قدوسی فرمود: مادرخانم من که خانم علامه طباطبایی می شد فرمود: مادرعراق در بیرونی مرحوم آقا سید محمدکاظم صاحب عروه سکونت داشتیم ومکرر شنیدیم اجنه برای ایشان عزاداری می کردند.
اطاعات اجنه
حجه الاسلام والمسلمین آقای سید علی علوی قزوینی داماد محترم آیت الله العظمی اقای زنجانی از یکی از دوستانش نقل کرد که پدرم گفت : در همسایگی ما منزلی بود که شب ها اجنه دختر او را آزار می دادند . همسایه ما خدمت آیت الله آقای حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی رفت وماجرا را با ایشان بازگو کرد. آقا فرمود: شب بالای بام برو وبلند بگو : سید ابوالحسن می گوید شما … عهد ومیثاق دارید که به مسلمانان آزاد نرسانید. پدرم گفت وقتی همسایه این مطلب را از قول سید ابوالحسن رفیعی گفت : دیگر اجنه دختراو را آزار ندادند.
رویت ملائکه درحال نماز
عموی بزرگوارم مرحوم آقای سید محمد کسایی خرازی می فرمود : در نیمه شبی از ماه مبارک رمضان مشغول نماز بودم ، ناگاه در حال قنوت ملاحظه کردم سفیدپوشی در جلوی من ظاهر شده است وهرچه قدر نماز ادامه داشت ، او نیز حضور داشت . همین که " اسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته" رابه رسم اتمام نماز ادا کردم با شگفتی بسیار اثری از آن سفید پوش نیافتم

1


تعداد صفحات : 42 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود