نگرش کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط به فضای کسب و کار
خلیل صفری1، حبیب الله دانایی2، محمدمحمودی میمند3، محمدمهدی پرهیزگار4
1دانشگاه پیام نور، Kh.safari@gmail.com
2دانشگاه پیام نور، h.danai@live.com
3دانشگاه پیام نور، drmahmoudim@yahoo.com
4دانشگاه پیام نور، m.parhizgar@pnu.ac.ir
داور علمی مقاله: دکتر حسین علی امینی خواه
چکیده
نظریه های اقتصادی نهادگرایی و اتریشی، ذهنیت را سنگ بنای رشد و توسعه اقتصادی عنوان نموده و بده بستان ها و انتظاراتی را که فرد از محیط اجتماعی و اقتصادی اطراف خود دارد را مبنای فعالیت او عنوان کرده اند. تحقیق حاضر با توجه به اهمیت ذهنیت افراد و به خصوص کارآفرینان یک اجتماع، اقدام به بررسی عوامل شکل دهنده ذهنیت افراد نموده است. در این راستا ابتدا با مطالعه منابع علمی، عوامل مختلف شکل دهنده ذهنیت افراد مشخص گردیدند و سپس با به کارگیری نظرات 25 نفر از خبرگان، با استفاده از روش دلفی، اقدام به رتبه بندی و شناسایی مهمترین عوامل موثر بر ذهنیت کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط نسبت به فضای کسب و کار ایران پرداخته شده است. با تکرار سه دور روش دلفی، اجماع نظر(0.699=w) و ثبات گروهی (تغییر در نسبت انحراف استاندارد نظرات بین دور دوم و سوم کمتر از 4%) مورد قبول، حاصل گردید. نتایج حاکی از آن است که عواملی همچون سرمایه اجتماعی (حکمرانی خوب در سطح کلان و فرهنگ حمایت اجتماعی در سطح خرد)، فرصت های اقتصادی، مدیریت دانش و دارایی های دانشی در سطح کلان، منابع و توانایی افراد و فرهنگ مبتنی بر عملکرد، دارای بیشترین نقش در ایجاد ذهنیت و درک نسبت به فضای کسب و کار هستند.
واژه های کلیدی
نگرش به فضای کسب و کار، حکمرانی خوب، سرمایه اجتماعی، فرهنگ مبتنی بر عملکرد، منابع و توانایی ها.
مقدمه
تغییر اقتصادی فرآیندی در جریان و افزایشی است که پیامدی ناشی از انتخاب های هر روزه افراد و کارآفرینان محسوب می شود. از آنجایی که افراد پذیرفته و درک کرده اند که از طریق تغییرات ساختاری (سیاسی یا اقتصادی) می توانند بهتر عمل کنند، وقوع تغییرات حتمی خواهد بود. از نظر نورث ادراکات تغییر یافته افراد ممکن است منشاء خارجی داشته باشد، و در نتیجه ادراکات کارآفرینان یک اقتصاد را نسبت به فرصت های سودآور تغییر دهد. اما منبع اصلی تغییر یادگیری کارآفرینان سازمانی است[1]. مشخص شده است که برخورداری از کسب و کارهای کوچک و متوسط1 توانمند و یا به عبارت دیگر یک بخش خصوصی پر رونق، لازمه رشد و توسعه پایدار است و مزایای اقتصادی و اجتماعی آن پذیرفته شده است[2][6]. از این رو به منظور ایجاد انگیزه لازم برای افراد جامعه به عنوان یک کارآفرین یا یک فرد خوداشتغال، لازم است به تمایل2 افراد و وجود فرصت3 در جامعه توجه ویژه گردد [7]. فرصت به معنای میزان امکان کارآفرین شدن توسط یک فرد است، که خود خواهان کارآفرین شدن است و این امر بستگی به سرمایه ابتدایی، توانایی کارآفرینی و محیط اقتصادی موجود دارد. تمایل به شروع به عنوان یک کارآفرین نیز وابسته به ترجیحات شخصی برای جنبه های خاص کارآفرینی و همچنین گزینه های جایگزین دردسترس و جذابیت های درک شده برای آن است[8] شایان ذکر است که وجود فرصت و تمایل در یک اجتماع تا حد بسیار زیادی وابسته به فضای کسب وکار و زمینه اجتماعی آن کشور است. بنابراین نقش فضای کسب و کار به عنوان یک عامل برجسته و عمده در موقعیت رقابتی کشورها، زمینه ساز شکل گیری و رشد کسب و کارهای کوچک و متوسط خواهد بود[6][9][10][11]. چرا که فضای کسب وکار باعث شکل گیری درک افراد و بالطبع نوع کارآفرینی (بهره ور یا غیر بهره ور- رسمی یا غیررسمی) در آن کشور خواهد گردید. نظریه های اقتصاد اتریشی و اقتصاد نهادگرایی توسعه عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به عنوان عوامل زیربنایی و تشکیل دهنده فضای کسب و کار دانسته و آن را عامل اصلی رشد و توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط عنوان می کنند [1][12]. بامول4 (1990) مطرح می کند که عرضه کلی کارآفرینی در یک جامعه و سودمندی فعالیت های کارآفرینی آن اجتماع، تا حد زیادی تحت تاثیر بده بستان های اجتماعی در رابطه با آن فعالیت ها است[12]. بدین معنا که فعالیت هایی در اجتماع رشد خواهد کرد که در ذهن افراد، باعث نزدیکی بیشتر به اهداف شده و اصولا درک مثبت و مناسبی نسبت به آن ها وجود داشته باشد. چرا که نگرش افراد به صورت کلی و به خصوص در مورد کارآفرینی، در توضیح تمایل افراد به ایجاد سرمایه گذاری جدید مورد آزمایش و تایید محققین مختلف قرار گرفته است[13][14]. چرا که افراد بر اساس آن چه می بینند و درک می کنند، رفتار کرده و تصمیم گیری می کنند[15]. مدل های شناخت اجتماعی5 با این پیش فرض آغاز می شوند که رفتار افراد را می توان به بهترین شکل از درک آن ها از محیط اجتماعی استنباط نمود[16]. ادراک6 را می توان به عنوان فرآیندی که از طریق آن افراد برداشت های حسی خود را به منظور، مفهوم و معنی بخشیدن به محیط شان سازماندهی و تفسیر می کنند، تعریف نمود. به هرحال آن چیزی که یک فرد درک می کند ممکن است اساسا با واقعیت متفاوت باشد[15]. بامول (1990) مطرح می کند که تقریبا سطح مشابهی از روحیه کارآفرینی در بین افراد مناطق مختلف وجود دارد، اما به دلیل تفاوت در عوامل زمینه ای (فضای کسب و کار) کارآفرینان ممکن است بهره ور و یا غیربهره ور شوند[12]. بدین معنا که در صورت فراهم نبودن شرایط محیطی و زیرساخت ها، توان کارآفرینی افراد به سمت رانت جویی و فعالیت های غیرقانونی سوق پیدا کند. چرا که سازمان ها همیشه در حال هم-تکاملی7 در درون یک اکوسیستم اجتماعی هستند این درحالی است که هر سازمانی یک عامل مشارکت کننده در اکوسیستم اجتماعی است که خود شامل همه کسب و کارهای مرتبط، مشتریان و عرضه کنندگان و همچنین نهادهای اقتصادی، فرهنگی و قانونی است، و بنابراین سازمان ها در چنین فضایی، هم از اکوسیستم تاثیر می پذیرد و هم بر آن تاثیر می گذارد[20]. از این بابت منطقی است که به منظور رشد همه جانبه یک اکوسیستم، در جهت دستیابی به رشد و توسعه پایدار، مدیریت نمودن کل اکوسیستم لازم و ضروری خواهد بود [21]. از این رو بسیار منطقی است که بر روی ایجاد کسب و کارهای جدید و فرآیندهای کارآفرینی، به عنوان فرآیندهایی که در بستر شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قرار دارند تمرکز نموده [13] و در این بستر پیچیده اقدام به برنامه ریزی و مدیریت این بخش مهم از اقتصاد هر جامعه ای پرداخت.
بنابراین یک سوال اساسی این است که چه عواملی تعیین کننده درک کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط نسبت به فضای کسب و کار هستند. بررسی ادبیات تحقیق نشان می دهد که عوامل بیرونی بسیار زیادی می توانند در شکل گیری درک افراد نسبت به فضای کسب و کار دخیل باشند. برخی عوامل برگرفته شده از ادبیات تحقیق که مورد توافق افراد خبره نیز قرار گرفتند، عبارتند از: سهولت انجام کسب و کار[10]، بستر نهادی و اجتماعی و سیستم سیاسی[1][8][12][23][24][25]، ارزش ها و باورهای فرهنگی [13][24][26][27][28]، فرصت های اقتصادی [7][8][29]، منابع و توانایی ها [29][33]، مدیریت دانش [14][34]، و همچنین عوامل متعدد دیگر. البته شایان ذکر است که به دلیل وجود تفاوت های عمده ازجمله تفاوت های فرهنگی، دولتی و … بین جوامع مختلف، مسلما برنامه ها و سیاست های به کار رفته برای توسعه فضای کسب و کار و حمایت از کارآفرینان نیز متفاوت خواهد بود[35].
پیشینه تحقیق
در حالی که محققان مدت زمان زیادی را به بررسی نقش زمینه های وسیع فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بر روی فعالیت های اقتصادی اختصاص داده اند، تحقیقات اخیر به صورت مشخص شروع به بررسی تاثیر فرهنگ، و جامعه و همچنین سیستم های اقتصادی و سیاسی بر روی کارآفرینی و ایجاد کسب و کارهای جدید نموده اند [32][33]. در این راستا، تعدادی از مطالعات از دهه 90 میلادی پدیدار شده اند که به انواع شکل های کارآفرینی که در بستر محیط های نهادی قرار دارند توجه نموده اند و به صورت روز افزونی نشان داده اند که فرآیند تبدیل شدن به یک کارآفرین به شدت به نهادهای رسمی و غیررسمی بستگی دارد[32][34] و همچنین تاکید نموده اند که هنجارهای فرهنگی و ارزش ها از طریق تاثیر بر سمت عرضه و تقاضای کارآفرینی باعث شکل گیری رفتارهای کارآفرینی می شوند [23][39]. برای مثال علاقه به انجام فعالیت های کارآفرینی زمانی بیشتر است که سطح پذیرش اجتماعی کارآفرینی در جامعه زیاد باشد. و همچنین مشخص شده است که ارزش های فرهنگی و اجتماعی باعث شکل گیری علایق فردی به کارآفرینی می شود و می تواند باعث حمایت و یا ممانعت از تصمیم فرد به شروع یک کسب و کار گردد. به علاوه مشخص شده است که ادراکات فرهنگی از موقعیت اجتماعی کارآفرین و احساس شرم ناشی از شکست کسب و کار معیار بهتری برای انگیزه های کارآفرینی در آسیای شرقی، نسبت به کشورهای انگلوساکسون بوده است [32]. میتشل و همکاران (2000) نیز نشان دادند که ارزش های فرهنگی باعث شکل گیری شناخت های کارآفرینی و ارتباط آن ها با تصمیم عملی برای شروع کسب و کار می شود، آن ها همچنین نشان دادند که ادراک یک فرد از داشتن شایستگی برای کارآفرین شدن و تمایل به چنین کاری با ویژگی های فرهنگی فردگرایی و فاصله قدرت هافستد تعدیل شده اند، که این مساله نشان از نفوذپذیری فرهنگی در فرآیند ایجاد سرمایه گذاری دارد[35]. برخی فرهنگ را باعث شکل گیری عرف های نهادی دانسته و سیاست را باعث تسهیل و یا ایجاد مانع برای شکل گیری شرکت های نوپا می دانند. و بر این اساس عنوان می کنند که با وجود اینکه کسب و کارهای جدید در تمامی کشورها ایجاد می شوند، اما به دلیل تفاوت های فرهنگی و اجتماعی، نرخ شکل گیری این کسب و کارهای جدید در کشورهای مختلف باهم متفاوت است[20]. لی و پیترسون (2000) ضمن این که عوامل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی/قانونی و اجتماعی را با کارآفرینی مرتبط می دانند، فرهنگ ملی را عامل شکل دهنده گرایش فردی و همچنین شرایط محیطی مناسب جهت فعالیت کارآفرینی معرفی می نمایند[19]. بر این اساس پذیرفته شده است که ارتقاء و توسعه سازمانی به جای دلایل اقتصادی از ملاحظات اجتماعی و سیاسی نشات می گیرد[2][4].
مطالعات صورت گرفته در زمینه فرهنگی، رابطه بین اجزای فرهنگ مبتنی بر عملکرد و کارآفرینی رسمی را تجزیه و تحلیل نموده و به این نتیجه رسیدند که این نوع فرهنگ باعث تقویت کارآفرینی رسمی (ثبت شده) می گردد [11][23][25][36]. بنیانگذاران شرکت های بزرگ (معمولا شرکت های ثبت شده) دارای میزان بالاتری از جهت گیری هدف نسبت به بنیانگذاران کسب و کار کوچک می باشند[37]. علاوه بر این، افراد هدف گرا، از ابهام بیشتر اجتناب نموده و به همین دلیل، با ثبت کسب و کار خود، به دنبال حفاظت و حمایت های رسمی هستند. افرادی که تمایل بیشتری به رفتارهای آینده گرا، مانند برنامه ریزی، سرمایه گذاری در آینده و به تاخیر انداختن ارضاء فردی یا جمعی دارند با احتمال بیشتری به سمت بخش رسمی و استفاده از خدمات عمومی، خواهند رفت[38]. از آنجا که دستیابی به هدف نیازمند اعتماد و ثبات کافی به منظور فعال کردن شرکاء، برای حرکت رو به جلو است، و سازمان های رسمی باعث افزایش اجرای تعهدات می گردد، افراد هدف گرا تمایل بیشتری به رسمیت خواهند داشت [39][40]. بنابراین، می توان انتظار داشت که فرهنگ مبتنی بر عملکرد مانع کارآفرینی در بخش غیررسمی باشد[25]. درک هنجارهای فرهنگی-اجتماعی مبتنی بر عملکرد و درک نهادهای حمایتی اجتماعی (در سطح کشور، دولت های محلی، گروه های سرمایه گذار و جوامع) به صورت مستقل بر روی باورها تاثیر می گذارند و هر دوی آن ها به صورت مثبت با موفقیت کارآفرینان نوپا در ایجاد کسب و کارهای عملیاتی در ارتباط هستند[24].
سرمایه اجتماعی عبارتست از مقررات، روابط، نگرش ها و ارزش هایی که تعاملات بین مردم را شکل داده و به توسعه اقتصادی و اجتماعی کمک می کند[14]. سرمایه اجتماعی شامل اطلاعات، اندیشه ها، راهنمایی ها، فرصت های کسب و کار، سرمایه های مالی، قدرت و نفوذ، پشتیبانی احساسی، خیرخواهی، اعتماد و همکاری است. این نوع سرمایه نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی در سازمان ها و جوامع ایفا می کند، چرا که در غیاب سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست داده و پیمودن راه توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی، ناهموار و دشوار خواهد گشت [41]. سرمایه اجتماعی ارتباط دهنده افراد جامعه با هم است و بدون آن رشد اقتصادی و سعادت بشری وجود نخواهد داشت. سرمایه اجتماعی به انتشار اطلاعات کمک کرده، رفتار فرصت طلبانه را کاهش می دهد و باعث تسهیل در تصمیم گیری های جمعی می شود[42].
از نظر ریندرمن و همکارانش (2015) حکمرانی خوب یا "اثربخشی دولتی" به عنوان یک عامل مهم برای ثروت ملت ها دیده شده است تا آنجایی که باعث شکل گیری نهادهای سیاسی و اقتصادی شده و بر روی عملکرد کلی اقتصاد تاثیر می گذارد و همچنین اشاره نموده اند که کیفیت حکمرانی، به نوبه خود، بستگی به ویژگی های افراد آن کشور دارد [43]. تعاریف متعددی از حکمرانی خوب ارائه شده است از جمله، فعالیت یا روش حکم راندن، اعمال کنترل یا قدرت بر فعالیت های زیردستان، ارکان نظامی و قوانین و مقررات [44]. همچنین عنوان گردیده حکمرانی خوب، در اتخاذ سیاست های پیش بینی شده، آشکار و صریح دولت (شفافیت فعالیت های دولت)؛ بوروکراسی شفاف؛ پاسخگویی دستگاه های اجرایی در قبال فعالیت های خود؛ مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و نیز برابری همه افراد در برابر قانون، تبلور می یابد [45].
منظور از فرصت های اقتصادی وجود فرصت هایی برابر برای افراد جامعه به منظور ایجاد کسب و کار در فضای رسمی جامعه است. این متغیر از طریق شاخص هایی اقتصادی از جمله توسعه مالی، رشد اقتصادی (رشد GDP)، انسجام اقتصاد بین المللی و سهم بخش خدمات در اقتصاد، نشان داده می شود[25]. به نظر محققین کشورهای دارای سیستم های مالی پیچیده تر که درگیر در تجارت و کسب و کار هستند، بیشتر با دیگر اقتصادها یکپارچه گردیده و فرصت های اقتصادی بیشتری را فراهم می کنند. [25]. انسجام اقتصادی در سطح بین المللی می تواند از طریق توسعه اعتماد به نفس، فعالیت های مستقل، ایجاد ارزش بیشتر برای دستاوردهای فردی، پرورش ابراز وجود(جسارت فردی)، دستیابی به اهداف، و ارائه فرصت های بیشتر برای موفقیت فردی باعث تقویت کارآفرینی گردد[25], [46].
در رویکرد ذهن گرایی، فرد عضو فعالی است که سازنده و استفاده کننده از دانش است و فعالیت های اقتصادی را ایجاد نموده و فراتر از آن به عنوان موتور تغییر، در نظر گرفته می شود[47]. سیاست های آموزشی هم برای گسترش مهارت های ابتدایی و هم تربیت متخصصانی که در نهادهای علمی، اقتصادی و سیاسی فعالیت نمایند و فرآیندهای توسعه تکنولوژی های جدید را مدیریت نمایند، بسیار حائز اهمیت است[43]. براساس نظر برخی محققین، در دنیای آشفته و رقابتی امروز، دانش به طور گسترده ای به عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی شرکت ها شناخته شده است[48]. چرا که تا زمانی که بازارها و فن آوری ها، در حال تغییر و تحول هستند، بنگاه می باید توانایی نوآوری، بهبود و یادگیری را داشته باشد. دانش ذهنی و بینش کارآفرینان، به شدت تحت تاثیر تجربه افراد در درون شرکت، تیم و فضای کسب و کار شکل می گیرد[49]. دانش ترکیب پویایی از تجربیات، ارزش ها، اطلاعات زمینه ای و بینش های کارشناسی است که چهارچوبی برای ارزشیابی و یکپارچگی تجربیات و اطلاعات جدید فراهم می کند. این دانش از ذهن های آگاهان سرچشمه گرفته و مورد استفاده قرار می گیرد. در سازمان ها این دانش نه تنها در اسناد یا گزارش ها بلکه در امور روزانه، فرآیندها، اعمال و هنجارها نهفته است [50]. نظام های دانشی در سطح ملی شامل قوانین و مقررات، چهارچوب ها و زیرساخت های ملی می شود که می تواند استفاده، به اشتراک گذاری، خلق و بازسازی دانش برای رشد اجتماعی-اقتصادی را تسهیل نماید[14]. چرا که دانش فردی اگر قابل دسترس و استفاده توسط دیگران نباشد، تاثیری بر سازمان ها نخواهد داشت.
تای و تورکینا (2014) معتقدند که دولت ها می توانند با انجام اقداماتی، کارآفرینی غیررسمی را کاهش داده و در عوض کارآفرینی رسمی را توسعه دهند و این کار مسلما با بهبود فضای کسب و کار و در نتیجه ایجاد انگیزه برای افراد جامعه صورت خواهد پذیرفت. یکی از این عوامل، توسعه منابع و توانایی های افراد جامعه است. آن ها منابع و توانایی ها را، ترکیبی از شاخص های کمی تعریف می کنند که از مدل کارآفرینی ترکیبی استخراج نموده اند که عبارتند از امنیت اجتماعی، نرخ بیکاری، درآمد سرانهو توسعه انسانی. آن ها منابع مالی را از طریق درآمد سرانه و نرخ اشتغال عملیاتی نموده اند و معتقدند که امنیت اجتماعی و شاخص توسعه انسانی (سلامت و تحصیلات) منعکس کننده توانایی ها و منابع فیزیکی و اجتماعی است. چرا که مطرح نموده اند در کشورهای با سطح اشتغال و درآمد بالا، افراد تمایل بیشتری به سطوح بالاتر تحصیلات، دسترسی بیشتر به خدمات درمان و بهداشت و برنامه های امنیت اجتماعی توسعه یافته تر، دارند[25].
بر اساس تئوری تکاملی نلسون و وینتر و تئوری روانشناسی شناختی مدل های ذهنی افراد بر اساس یادگیری از محیط، تغییر می یابند. همچنین بر اساس اندیشه های هایک دانش نتیجه فرآیند درونی سازی اطلاعات است و ادراک نیز دلیل غیرقابل پیش بینی بودن رفتار بوده و سنگ بنای تغییر اقتصادی را شکل می دهد[47]. فعالیت ادراکی بخشی از فرآیند مداومی است که به وسیله آن از طریق تخمین پیاپی، دنیای کوچک مغز به بازتولید جهان گیتی می پردازد[47]. لذا چگونگی درک فضای کسب و کار به شدت تحت تاثیر تعاملات اجتماعی فرد با محیط اطراف خود است. اینکه فرد تا چه میزان قوانین را باکیفیت درک می کند، دولت را حامی تولید کننده و کارآفرین می پندارد، مفهوم عدالت اجتماعی را قابل دستیابی می بیند و در مجموع فضای کسب و کار را فضایی مناسب و حمایت کننده می بیند همگی بستگی به گذشته او و نحوه عملکرد نهادها و رفتار اجتماعی افراد آن اجتماع دارد.
روش تحقیق
این تحقیق از روش کیفی با استفاده از تکنیک دلفی، به منظور شناخت عوامل موثر در درک فضای کسب و کار بهره گرفته است. به این ترتیب که با استفاده از ادبیات تحقیق و نظرات خبرگان، عوامل موثر بر درک فضای کسب و کار کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط مورد شناسایی قرار گرفته و در نهایت بر اساس نظر ایشان، مهمترین عوامل مشخص گردیده اند. براین اساس ابعاد و شاخص های متغیرهای تحقیق (حکمرانی خوب، سرمایه اجتماعی، فرصت های اقتصادی، مدیریت دانش، منابع و توانایی ها، فرهنگ مبتنی بر عملکرد و درک فضای کسب و کار) کشف گردید. از نظر نحوه گردآوری داده ها نیز این تحقیق جزء تحقیقات پیمایشی با استفاده از روش دلفی دسته بندی می گردد.
جامعه آماری خبرگان فضای کسب و کار، عبارتند از کلیه مدیران اجرایی بخش های صنعت و معدن و کسب و کارهای کوچک و متوسط، کارکنان پارک های علم و فناوری، اساتید و دانشجویان دوره دکتری و کارشناسی ارشد رشته های مدیریت و اقتصاد و رشته های مرتبط با فضای کسب و کار. در این رابطه، 40 نفر از خبرگان در بخش های مختلف با استفاده از نمونه گیری قضاوتی انتخاب گردیدند. جدول 1 نشان دهنده تعداد خبرگان در هر دور دلفی و همچنین میزان مشارکت آن ها می باشد.
جدول 1: تاریخ توزیع وگردآوری پرسشنامه های خبرگان و میزان مشارکت
دور
توزیع پرسشنامه ها
جمع آوری پرسشنامه ها
میانگین دفعات
پیگیری
تاریخ توزیع
تعداد
تاریخ
تعداد
درصد
اول
16/ 10/1394
40
28/12/1394
31
77
4
دوم
15/01/ 1395
31
15/02/1395
27
87
3
سوم
20/02/1395
27
10/03/1395
25
92
3
جدول 2: ضریب توافقی کندال در راندهای سه گانه تکنیک دلفی
تکرار دلفی
ضریب هماهنگی کندال (W)
ضریب کای اسکوئر
راند اول
0.423
65.499
راند دوم
0.618
83.392
راند سوم
0.699
87.426
جدول 3: رتبه عوامل تاثیرگذار در درک فضای کسب و کار
رتبه
عامل
میانگین اهمیت
1
سرمایه اجتماعی
4.43
2
حکمرانی خوب
4.36
3
فرصت های اقتصادی
4.25
4
منابع و توانایی ها
4.18
5
فرهنگ مبتنی بر عملکرد
4.17
6
مدیریت دانش و دارایی های دانشی
4.03
نتیجه گیری
پس از دسته بندی و نظم بخشیدن به اطلاعات حاصل از روش دلفی مشخص گردید که نظر خبرگان تا حد زیادی با عوامل مطرح شده در گزارشات بین المللی از جمله گزارش های بانک جهانی نزدیکی زیادی دارد. و نکته قابل توجه این است که بیش از هر عامل دیگری تاکید بر عوامل انسانی و فرهنگی و سیاسی می باشد. لذا بررسی این واقعیت که روابط این عناصر چگونه است و چه تاثیراتی را بر روی یکدیگر دارند به تحقیقات کمی بیشتر و بررسی روابط ساختاری بین متغیرهای مطرح شده موکول می گردد.
در این تحقیق بر اساس بررسی ادبیات تحقیق و نظرات اعضای پنل دلفی با رویکردی کیفی، این نتیجه حاصل گردید که ذهنیت و درک کارآفرینان تحت تاثیر مجموعه عوامل زیربنایی سازنده نهادها و مجموعه قواعد کسب و کار کشور قرار دارد. در این راستا سرمایه اجتماعی، حکمرانی خوب، وجود فرصت های اقتصادی، برخورداری افراد جامعه از منابع و توانایی، فرهنگ مبتنی بر عملکرد و مدیرت دانش در سطح کلان، عواملی اساسی هستند که از نظر اعضای پنل، دارای بیشترین اهمیت در شکل دهی به ادراک و ذهنیت کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط نسبت به فضای کسب و کار ایران هستند. درک کارآفرینان از فضای کسب و کار، عامل بسیار مهمی است که می تواند کارآفرینان را ترغیب به شروع یک کسب و کار جدید و یا توسعه کسب و کارهای موجود نماید و یا اینکه ایشان را از فعالیت های بهره ور و سازنده دور نموده و به سمت رانت جویی و سوء استفاده از شرایط موجود سوق دهد.
در مسیر تکامل، عوامل بیرونی و درونی (ذهنی) بر روی هم موثرند و باعث تغییر یکدیگر در طول زمان می گرند، از این رو در هر دوره زمانی شناسایی و مدیریت مهمترین عوامل بیرونی که دارای بیشترین اثر بر متغیرهای ذهنی هستند، می تواند مسیر دستیابی به تکامل را تسهیل نماید. بر اساس نظرات اقتصاددانان نهادگرایی، در صورت وجود شرایط مساعد، نهادها و قواعدبازی به صورتی شکل می گیرند که موجب رشد و توسعه اقتصادی در بلندمدت خواهند شد[1][12][34] . البته لازم به ذکر است که عوامل انسانی و اجتماعی دارای روابط ای دوجانبه هستند، اما به هر حال هرچه میزان سلامت فضای نهادی یک جامعه بیشتر باشد، افراد آن جامعه نیز درک بهتری از مجموعه آن عوامل خواهند داشت و با اعتماد و اطمینان بیشتری اقدام به کار و فعالیت خواهند نمود.
منابع
[1] D. North, "The New Institutional Economics and Development," 1995, pp. 17-26.
[2] E. A. G. Rocha, "The Impact of the Business Environment on the Size of the Micro, Small and Medium Enterprise Sector; Preliminary Findings from a Cross-Country Comparison," Procedia Econ. Financ., vol. 4, no. Icsmed, pp. 335-349, 2012.
[3] F. Ghanatabadi, "Internationalization of small and medium-sized enterprises in Iran," Luleå University of Technology, 2005.
[4] M. Ayyagari, T. Beck, and A. Demirguc-Kunt, "Small and Medium Enterprises Across the Globe," Small Bus. Econ., vol. 29, no. 4, pp. 415-434, Oct. 2007.
[5] T. Altenburg and C. von Drachenfels, "Creating an enabling environment for private sector development in sub-Saharan Africa," Vienna, 2008.
[6] OECD, "Policy Framework for Investment," 2006.
[7] C. M. Praag, "Determinants of succesful entrepreneurship," Amsterdam: UVA, 1997.
[8] S. Wennekers and R. Thurik, "Linking entrepreneurship and economic growth," Small Bus. Econ., vol. 13, no. 1, pp. 27-56, 1999.
[9] M. Bîrsan and C. Gordan, "The Business Environment Perceived by Foreign Investors in the Region Transylvania, Romania," Transit. Stud. Rev., vol. 14, no. 2, pp. 297-309, Nov. 2007.
[10] World Bank Group, "Doing Business 2016: Measuring Regulatory Quality and Efficiency," The World Bank, Oct. 2016.
[11] S. Wennekers, R. Thurik, A. van Stel, and N. Noorderhaven, "Uncertainty avoidance and the rate of business ownership across 21 OECD countries, 1976-2004," J. Evol. Econ., vol. 17, no. 2, pp. 133-160, 2007.
[12] W. J. Baumol, "Entrepreneurship: Productive, unproductive, and destructive," J. Polit. Econ., vol. 98, no. 5, pp. 893-921, Jan. 1990.
[13] E. J. Schwarz, M. A. Wdowiak, D. A. Almer‐Jarz, and R. J. Breitenecker, "The effects of attitudes and perceived environment conditions on students' entrepreneurial intent," Educ. + Train., vol. 51, no. 4, pp. 272-291, May 2009.
[14] Y. Malhotra, "Measuring knowledge assets of a nation: knowledge systems for development," in Research Papers prepared for the Invited Keynote Presentation at meeting "Knowledge Systems for Development, 2003, p. 52.
[15] S. P. Robbins, Organization Theory: Structures, Designs, And Applications, 3/e. Pearson Education India, 1990.
[16] M. Conner and P. Norman, Predicting health behaviour, Second. McGraw-Hill Education (UK), 2005.
[17] M. Peltoniemi and E. Vuori, "Business ecosystem as the new approach to complex adaptive business environments," in Proceedings of eBusiness research forum, 2005, pp. 267-281.
[18] T. Power and G. Jerjian, Ecosystem: Living the 12 principles of networked business. Financial Times Management, 2001.
[19] S. M. Lee and S. J. Peterson, "Culture, entrepreneurial orientation, and global competitiveness," J. World Bus., vol. 35, no. 4, pp. 401-416, Dec. 2000.
[20] C. C. Baughn and K. E. Neupert, "cultural and national Conditions facilating Entrepreneurial Sturt-ups," J. Int. Entrep., vol. 1, no. 3, pp. 313-330, 2003.
[21] J. J. Ferreira, M. L. Raposo, R. Gouveia Rodrigues, A. Dinis, and A. do Paço, "A model of entrepreneurial intention," J. Small Bus. Enterp. Dev., vol. 19, no. 3, pp. 424-440, Aug. 2012.
[22] F. J. Santos, M. A. Roomi, and F. Liñán, "About Gender Differences and the Social Environment in the Development of Entrepreneurial Intentions," J. Small Bus. Manag., vol. 54, no. 1, pp. 49-66, Jan. 2016.
[23] I. Verheul, S. Wennekers, D. Audretsch, and R. Thurik, "An eclectic theory of entrepreneurship: policies, institutions and culture," in Entrepreneurship: Determinants and policy in a European-US comparison, Springer, 2002, pp. 11-81.
[24] C. Hopp and U. Stephan, "The influence of socio-cultural environments on the performance of nascent entrepreneurs: Community culture, motivation, self-efficacy and start-up success," Entrep. Reg. Dev., vol. 24, no. 9-10, pp. 917-945, 2012.
[25] M. T. T. Thai and E. Turkina, "Macro-level determinants of formal entrepreneurship versus informal entrepreneurship," J. Bus. Ventur., vol. 29, no. 4, pp. 490-510, 2014.
[26] A. Jiménez, C. Palmero-Cámara, M. J. González-Santos, J. González-Bernal, and J. A. Jiménez-Eguizábal, "The impact of educational levels on formal and informal entrepreneurship," BRQ Business Research Quarterly, vol. 18, no. 3. pp. 204-212, 2015.
[27] A. H. Maslow, R. Frager, J. Fadiman, C. McReynolds, and R. Cox, Motivation and personality, vol. 2. Harper & Row New York, 1970.
[28] J.-E. Nurmi, "How do adolescents see their future? A review of the development of future orientation and planning," Dev. Rev., vol. 11, no. 1, pp. 1-59, 1991.
[29] G. E. O'Brien, Psychology of work and unemployment. John Wiley & Sons, 1986.
[30] D. Chen and C. J. Dahlman, "The knowledge economy, the KAM methodology and World Bank operations," 2005.
[31] J.-W. Lee and S. W.Tai, "Motivators and inhibitors of entrepreneurship and small business development in Kazakhstan," World J. Enterprenuership, Manag. Sustain. Dev., vol. 6, pp. 61-75, 2010.
[32] J. Gathungu and P. W. Mwangi, "Entrepreneurial Intention, Culture, Gender and New Venture Creation: Critical Review," Int. J. Bus. Soc. Res., vol. 4, no. 2, pp. 112-132, 2014.
[33] F. Welter, "Contextualizing Entrepreneurship-Conceptual Challenges and Ways Forward," Entrep. Theory Pract., vol. 35, no. 1, pp. 165-184, Jan. 2011.
[34] D. C. North, Understanding the process of economic change. Academic foundation, 2006.
[35] R. K. Mitchell et al., "The central question in entrepreneurial cognition research 2007," Entrep. theory Pract., vol. 31, no. 1, pp. 1-27, 2007.
[36] D. W. Naffziger, J. S. Hornsby, and D. F. Kuratko, "A proposed research model of entrepreneurial motivation," Entrep. Theory Pract., vol. 18, no. 3, pp. 29-43, 1994.
[37] W. H. Stewart Jr., J. C. Carland, J. W. Carland, W. E. Watson, and R. Sweo, "Entrepreneurial Dispositions and Goal Orientations: A Comparative Exploration of United States and Russian Entrepreneurs," J. Small Bus. Manag., vol. 41, no. 1, pp. 27-46, Jan. 2003.
[38] P. S. Amaral and E. Quintin, "A competitive model of the informal sector," J. Monet. Econ., vol. 53, no. 7, pp. 1541-1553, 2006.
[39] W. Wiewel and M. Lieber, "Goal achievement, relationship building, and incrementalism: The challenges of university-community partnerships," J. Plan. Educ. Res., vol. 17, no. 4, pp. 291-301, 1998.
[40] J. A. Starr and N. Fondas, "A model of entrepreneurial socialization and organization formation," Entrep. Theory Pract., vol. 17, no. 1, pp. 67-77, 1992.
[41] ب. واین, مدیریت و سرمایه اجتماعی. تهران: سازمان مدیریت صنعتی, 1382.
[42] C. Grootaert, D. Narayan, V. N. Jones, and M. Woolcock, "Measuring Social Capital," Washington, 18, 2004.
[43] H. Rindermann, O. Kodila-Tedika, and G. Christainsen, "Cognitive capital, good governance, and the wealth of nations," Intelligence, vol. 51, pp. 98-108, Jul. 2015.
[44] ع. بشیری، و. شقاقی شهری, "حکمرانی خوب، فساد و رشد اقتصادی، رویکردی اقتصادی به مقوله حکمرانی خوب," بررسی های بازرگانی, .48, 69-81, 1390.
[45] م. صباغ کرمانی، م. باسخا, "نقش بازار سرمایه در بهبود کارکرد هزینه های دولت: مطالعه موردی بخش بهداشت و آموزش کشورهای اسلامی," فصلنامه تحقیقات اقتصادی, 86, 101-121, 1388.
[46] R. G. McGrath, I. C. MacMillan, and S. Scheinberg, "Elitists, risk-takers, and rugged individualists? An exploratory analysis of cultural differences between entrepreneurs and non-entrepreneurs," J. Bus. Ventur., vol. 7, no. 2, pp. 115-135, 1992.
[47] S. Rizzello, "Economic Change, Subjective Perception and Institutional Evolution," Metroeconomica, vol. 51, no. 2, pp. 127-150, May 2000.
[48] C.-J. Chen and J.-W. Huang, "How organizational climate and structure affect knowledge management-The social interaction perspective," Int. J. Inf. Manage., vol. 27, no. 2, pp. 104-118, Apr. 2007.
[49] Y. Y. Kor, J. T. Mahoney, and S. C. Michael, "Resources, capabilities and entrepreneurial perceptions*," J. Manag. Stud., vol. 44, no. 7, pp. 1187-1212, 2007.
[50] ع. امین بیدختی، م. نظری, "ارایه یک مدل نظری برای نهادینه سازی مولفه های سرمایه اجتماعی جهت بهبود عملکرد اقتصادی," راهبرد توسعه.19, 53-75, 1388.
1 – small and medium sized enterprises
2 – willingness
3 – opportunity
4 – Baumol
5 – social cognition models
6 – Perception
7 – co-evolving
—————
————————————————————
—————
————————————————————
3
24 دی 1394، AHT2016
7
IACMAEB2017, 31 مرداد ماه 1396
6
20-21 اسفند 1393، icmae2015