نقش همسران، خانواده و ارتباطات در اعتلای سلامت فردی
واژگان کلیدی
خانواده، همسر، ارتباط، سلامت
مقدمه
خانواده های شاد همه مثل هم شاد هستند.
هر خانواده نا شادی به طریقه خود ناشاد است.
لئوتولستوی (آنا کارینا)
چرا بعضی افراد در برابر ناملایمات زندگی خم می شوند, در حالیکه بعضی دیگر با موفقیت، مصائب و مشکلات را پشت سر می گذارند؟ چرا بعضی افراد برای بیمار شدن، مستعدتر هستند؟ چرا بعضی از بیماران کاملتر و بهتر از دیگران بهبود می یابند؟
میزان حمایت از "شبکه اجتماعی فردی" در افراد, متغّیر بسیار مهمی در مقابله با فشارهای روانی است.
افرادی که ارتباطات فعال و صمیمی با دیگران دارند اوضاع بهتری دارند. ارتباطات سالم, با اهمیت و پایدار خانوادگی یا دوستانه برای فرد ایجاد سلامتی میکند. برعکس افراد با ارتباطات ضعیف, ناپایدار و یا شکست خورده استعداد بیشتری برای ابتلا به بیماریهای فیزیکی و روانی دارند. به این دلیل, پزشکان بایستی حمایت اجتماعی هر بیمار را در بیمارشناسی در نظر بگیرند.
پزشکان میتوانند به بیماران کمک کنند تا از روابط خود برای پیشگیری از بیماری, مبارزه با بیماری ای که هم اکنون وجود دارد و پیروز شدن بر بیماری، کمک و قدرت بگیرند. نوع ارتباطات انسان عمیقاً بر او تاثیرگذار است و ندیده گرفتن این ارتباطات شناخت پزشک را نسبت به بیماری بسیار محدود میکند
حمایت اجتماعی
در حمایت اجتماعی چه چیزی نهفته است؟ حمایت اجتماعی اینگونه تعریف شده است: وجود دیگران یا وجود امکانات بوسیله آنان, قبل, به هنگام و بعد از واقعه ای که ایجادکننده فشار روانی است. بنابراین, حمایت اجتماعی شامل کمک و آرامشی است که کسی از یک رابطه پایدار و مداوم با یک نفر و یا یک گروه می گیرد. این حمایت میتواند مادی مانند پول یا غذا یا غیرمادی مانند محبت, مقبولیت و تشویق باشد.
سیستم های حمایتی, منابع ارتباطی هستند که یک نفر میتواند داشته باشد تا در تضاد, بیماری و فشار روانی به او کمک کنند. یا در نظر گرفتن وضعیت خانواده و شبکه اجتماعی یک فرد, منابع ارتباطی می تواند شامل همسر, والدین , برادرها وخواهرها و همسران آنها پزشک یا روانپزشک, همسایه ها، همکاران, دوستان, هم باشگاهی ها, مسجد و کلیسا و روابط مذهبی و یک شخصیت روحانی باشد. درجه و میزان کمک این رابطه ها به سه عامل زیر بستگی دارد:
1 ـ تعداد افراد حمایتگر (همسر و خواهران و برادران و …)
2 ـ حضور افراد حمایتگر و یا دسترسی داشتن به آنها (از طریق ملاقات های شخصی, تلفن و یا نامه نگاری)
3 ـ مقدار رضایت بدست آمده از شخص حمایتگر (کیفیت رابطه)
مسلئه مشخص این است که اداراک شخصی از دراختیار بودن حمایت اجتماعی و رضایتی که فرد از ارتباط با آنها بدست می آورد میتواند سدی در مقابل ضربه بیماری و یا فشار روانی باشد.
مراقبتها و ارتباطات عاطفی ایجاد شده توسط حمایتهای اجتماعی در سلامتی و طولانی شدن عمر می توانند بسیار موثر باشند. یک مطالعه درازمدت آینده نگر در مورد طول عمر که در آلامدای کالیفرنیا (ALAMEDA, CALIF) انجام گرفت به این نتیجه رسیده که در افرادی که کمترین ارتباطات اجتماعی را دارند, مرگ و میر ناشی از کم خونی عضلانی قلب دو تا سه برابر بیشتر از افرادی است که بیشترین روابط را دارند. وضعیت این افراد در یک دوران پنج تا نه سال مورد مطالعه و بررسی بوده است. همین تحقیق متوجه شد که جدایی و شکست در ارتباطات اجتماعی در این نه سال بین افراد مزبور ریسک پذیری مرگ و میر ناشی از کم خونی عضلانی قلب را افزایش داده است. همچنین تحقیق به این نتیجه رسید که ارتباطات زیادتر رابطه بین افزایش فشار خون و ریسک مرگ و میر ناشی از کم خونی عضلانی قلب را تعدیل میکند. در فنلاند شرقی نیز نتایج کاملا مشابهی از یک تحقیق بدست آمده است.
چطور میتوانیم رابطه بین روند بیمار شدن و روابط شخصی را توجیه کنیم؟
وجود یا نبود حمایت اجتماعی به ظهور یک وضعیت روانی که تغییرات فیزیکی و جسمانی، پی آمد آن است کمک میکند و در حقیقت موجب تغییر عوامل ریسک استاندارد فرد میشود. احساس بی پناهی, افسردگی و قادر نبودن به اظهار عواطف به وابسته یا وابستگان نزدیک با سرعت گسترش بیماری ارتباط مستقیم دارد. عدم توانایی در مقابله موفق با وقایع ایجاد کننده پریشانی روانی می تواند با تغییرات در سلول های عصبی پیام رسان در مرکز سیستم عصبی و تغییرات دوره ای هورمونی همراه باشد. این تغییرات مستقیم یا غیرمستقیم فعالیت های ایمنی و مکانیسم های مقابله با بیماریها را در بدن به مخاطره می اندازد.
مدل های مختلفی میتواند رابطه بین فشار روانی, ارتباط اجتماعی و سلامتی را توجیه و تفسیر نماید. مدل ارتباط مستقیم می گوید شخصی که شبکه حمایتی بسیار خوبی دارد سلامتی فیزیکی و روانی بهتری از شخص فاقد این حمایت ها دارد, همانطورکه در تحقیقات استان آلامدا به آن پرداخته شد. در مقابل در مدل ارتباط غیرمستقیم فرض بر این نیست که شبکه حمایت اجتماعی مستقیماً از بیماری جلوگیری می کند بلکه حمایت اجتماعی سد یا عاملی است که بر بیماری اثر میگذارد, همانطور که در بعضی از تحقیقات در مورد سرطان نشان داده شده است. شخصی که با یک واقعه ای در زندگی مواجه می شود که فشار روانی برایش ایجاد کرده و یا بیمار شده است, چنانچه بتواند برای خود منابع حمایتی قوی ایجاد نماید, امکان اثرات منفی فشار روانی بیماری را کاهش خواهد داد.
وقتی یک واقعه با خود، فشار روانی به همراه می آورد, شخصی که از حمایتهای اجتماعی کمتری برخوردار است احتمال بیشتری دارد که بدنبال کمک, حمایت و اطلاعات برود. یک تحقیق در مورد سیاهپوستان (در آمریکا) نشان داده است مردانی که با کاهش سلامتی فیزیکی مواجه بودند بالاترین اعتماد به نفس را داشته اند. مردان بیمار احساس نیاز بیشتری به ایجاد یک رابطه صمیمانه و یا اعتماد میکردند تا مردانی که در یک وضعیت خوب و یا عالی سلامتی قرار داشتند.
این احساس حمایت, وابستگی و عطوفت ـ یک احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن ـ اثرات سلامتی بخش بسیار مهمی دارد ولی چطور عشق میتواند در از بین بردن ـ بیماری به بدن کمک کند؟ چه اثرات شاخصی بر سیستم ایمنی بدن نتیجه این ارتباط, محبت و حمایت است؟
دکتر دیوید مک للاند (D. McClelland) استاد روانشناسی و ارتباطات اجتماعی دانشگاه هاروارد, پس از مشاهده حمایت با کیفیت بالای شفابخشی درمانگران موثر (effective healers) تصمیم گرفت در این مورد تحقیق کند. او متوجه شد که حمایت مشتاقانه و عاشقانه مهمترین بخش جریان درمانگر است. بنابراین این تئوری که عشق میتواند اثر قابل نمایش و قابل ارزیابی بر سیستم عصبی بگذارد توسط او عنوان گردید. دکتر مک للاند می گوید: ما می دانیم که جنبه منفی چیزها, بعنوان مثال, رفتار تیپ A و سندروم قدرت طلبی ثابت ـ با افزایش ترشح کاتکولامین ها (Catecholamines) همراه است که بعضی از فعالیت های ایمنی بدن را تحت فشار و کاهش قدرت قرار میدهد … ما ایده ای در مورد ارتباط عشق و هورمون و اینکه چطور عشق میتواند به لینفوسیت ها کمک کند و سیستم ایمنی بدن را تقویت کند نداریم, ولی در حال حاضر در حال کارکردن بر روی آنها هستیم.
چگونه عشق یا محبت را میتوان ساده تر توصیف کرد؟
فردریک بوچنر (F. BUECHNER) نویسنده برجسته در این مورد نوشته است: مهربانی ظرفیتی احساسی است که انسان بتواند بعضی اوقات خود را بجای دیگری بگذارد و از درون او, او را ببیند. دانشی است که میگوید هیچ صلح و شادی برای من نخواهد بود تا زمانیکه نهایتا برای تو هم صلح و شادی وجود داشته باشد.
ازدواج، تکیه گاهی برای سلامتی
قویترین متغیّر قابل پیش بینی در مورد فشار روانی چیست؟ سن, نژاد, تحصیلات, وضعیت تاهّل یا درآمد؟ پرلین و جانسون محققین برجسته علوم رفتاری به این نتیجه رسیده اند که وضعیت تاهّل، قویترین موضوعی است که معیّن می کند آیا شخص تحت فشار روانی قرار دارد یا نه؟ البته در این تحقیق فشار روانی، فشار درآمد کم و انزوای اجتماعی هم به طور مساور وجود داشته است و مشخص شده است که شخص مجرد از یک متاهل، فشار روانی بیشتری دارد. محقّقین مزبور می گویند: ازدواج از غلبه مشکلات اقتصادی و اجتماعی بر زندگی جلوگیری نمیکند ولی می تواند بعنوان سدّی در مقابل تهدیدات محرّک های خارجی که فشار روانی تولید میکنند عمل نماید.
در آمارگیری از مسئولین خانواده ها, بدون در نظر گرفتن جنسیت, محققی به این نتیجه رسید که افراد متاهل به مراتب اضطراب و فشار روانی کمتری از افراد مجرّد دارند. آیا یک فرد مجرّد از سلامت روانی ضعیف تری نسبت به یک فرد متاهل برخوردار است؟ آیا مجرّدها به رخدادهای ناخوشایند بسیار بیشتری در زندگی برخورد میکنند؟ تحقیقی دو گروه مجرّد و متاهل را در مقابل وقایع فشارزای مشابه قرار داد و به این نتیجه رسید که متاهل ها اوضاع بهتری دارند و این تحقیق خلاف آنچه بنظر میرسد متوجه شد که افراد متاهل نسبت به مجرّدها معمولاً رویدادهای ناخوشایند بیشتری را در زندگی تجربه میکنند. علّت وجود رویدادهای ناخوشایند بیشتر در حیطه شبکه وقایع مربوط به ازدواج مانند از دست دادن کار یکی از طرفین یا عدم موفقیت فرزند در امتحانات مدرسه, بوده است. علیرغم این افزایش تعداد وقایع ـ ناخوشایند و فشارزا, افراد ازدواج کرده سلامت روانی بیشتری را تجربه می کنند. ازدواج اضافه بر ایجاد یک تکیه گاه مناسب در مقابله با فشارهای روانی در زندگی، نشان داده است که می تواند در افزایش اعتماد به نفس نیز موثر باشد. افراد متاهل به روشنی از افراد مجرّد از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند.
یک تحقیق که بیست هزار خانم را بین سنین هیجده و پنجاه و پنج سال بررسی کرده است به این نتیجه رسیده است که خانم های مجرّد بمراتب بیشتر از خانمهای متاهل مستعد ابتلاء به بیماری هستند. در تایید و موافقت با نتایج تحقیق فوق، پرلین و جانسون متوجه شدند که متاهل بودن در سلامت یک فرد بسیار موثرتر از متغیّرهایی نظیر سن, تحصیلات و درآمد خانواده است. زن مجرّدی که تنها زندگی میکند ناراحتی قلبی بیشتری از یک زن متاهل دارد و روزهای بیشتری را در بستر بیماری می گذراند. زنانی که تنها زندگی نمی کنند نیز از زنانی که با همسرانشان به سر می برند از سلامتی ضعیف تری برخوردارند, هرچند که سلامت آنها از زنانی که تنها زندگی میکنند بهتر است.
زنانی که از لحاظ سلامتی بیشترین صدمه را میخورند مادران ازدواج نکرده هستند, آنها به پزشک بیشتر مراجعه میکنند, روزهای بیشتری را در بستر بیماری میگذرانند و در بیمارستان نیز بیشتر بستری می شوند. این افراد حمایت های اجتماعی بسیار زیادتری را نیاز دارند.
تزلزل
حمایت و پشتیبانی همسر همانطور که اشاره شد نقش بسیار موثری را در افزایش سلامتی و تقویت قدرت مقابله با فشارهای روانی ایفاد میکند, هرچند که صرف حضور همسر، نمی تواند عاملی موثر بر سلامتی باشد. رضایتی که از یک حمایت اجتماعی بدست می آید در این مسئله تاثیر بسزایی دارد. در نتیجه کیفیت زندگی مشترک بسیار مهم است. یک زندگی بحرانی، وضعیت مثبت یاد شده را می تواند کاملاً معکوس نماید.
یک بررسی نشان داده است که رضامندی همسران از یک زندگی مشترک متغیّر بسیار قوی تر از سن, نژاد, تحصیلات و یا درآمد در سلامتی است. افرادی که از ازدواج خود ناراضی هستند از سلامتی ضعیف تری نسبت به مجرّدها برخوردارند. همچنین, کیفیّت پایین زندگی ـ مشترک عامل موثرتری در افزایش فشار روانی و تنهایی نسبت به وضعیت سواد و یا وضعیت اقتصادی, اجتماعی و جمع وقایع منفی زندگی است. تحقیقات نشان داده است که میزان صمیمیّت و نزدیکی همسران، کلید تاثیر زندگی مشترک بر سلامت فرد است.
جدایی
چنانچه ازدواج، رضایت بخش باشد اثرات زیادی بر سلامت شخص دارد و اگر رابطه ضعیف و فرسایشی باشد اثرات معکوس ببار می آورد, آیا طلاق و جدایی چاره بهتری از ادامه یک زندگی فرسایشی است؟ تحقیقات نشان داده است که طلاق می تواند فشار روانی را افزایش داده و سلامتی را بیشتر به خطر بیاندازد: قطع زندگی مشترک برای فرد، پرفشارترین واقعه زندگی است و طلاق با بهم ریختگی وضعیت سلامت فیزیکی و روانی مرتبط است. قطع زندگی مشترک که جدایی بوسیله مرگ یا طلاق می باشد یکی از عوامل بسیار قوی و موثر در ایجاد بیماریهای فیزیکی و روانی است. در یک تحقیق طولانی شامل نیم میلیون مرد در مورد اعتیاد آنان به سیگار و ریسک ابتلائشان به سرطان, محققین وقتی متوجه شدند که, طلاق همانقدر خطرناک است که کشیدن یک پاکت یا بیشتر سیگار در روز, بسیار متعجّب شدند. مردانی که از همسرانشان جدا شدند و سیگار نمی کشیدند تقریباً به همان تعداد مبتلا به سرطان حنجره شدند که مردانی که مزدوج بودند و یک پاکت یا بیشتر سیگار می کشیدند. طلاق مانند سیگار اثرش را بر سلامتی میگذارد.
در یک تحقیق دیگر، محققین به این نتیجه رسیدند که انواع مختلف سرطان در مطلقه ها (چه زن و چه مرد) در سنین مختلف بیشتر از مزدوجین در همان سنین است. این مسئله به خاطر اینکه قبلاً فکر می شد که وضعیت روانی واجتماعی در ایجاد سرطان تاثیری ندارد بسیار حائز اهمیت است. علاوه بر بیماریهای فیزیکی, جدایی و طلاق، ریسک بیماری روانی را بخصوص در مردان, بشدت افزایش میدهد. در نتیجه, بر اساس نتایج این تحقیقات, پزشکان برای تشویق بیماران به گرفتن مشاوره در مورد حل مشکلات زندگی مشترک دلایل کافی و قوی دارند.
خصوصیات ازدواج های پایدار
یک عامل کلیدی در پایداری ازدواج ها تعهد دوطرف نسبت به هم و نسبت به ازدواج است. برای پایداری ازدواج ها اوّلین فکری که در هر مورد به ذهن میرسد این است که چطور این تصمیم یا کار به ارتقاء کیفیّت زندگی مشترک من کمک میکند؟
خصوصیات دیگری که ازدواج های پایدار دارند عبارتند از:
1 ـ اعتماد ـ دوطرف اطمینان دارند که تحت هر شرایطی از هم مراقبت کرده و مورد نفی, تمسخر و خشونت طرف مقابل قرار نمی گیرند.
2 ـ ارزشهای مشترک ـ اعتماد و اطمینان, تایید کننده ارزش های مشترک است, تقویت کننده یک احساس احترام متقابل است و به دو طرف فرصت مشترکی برای برطرف نمودن اختلافات میدهد.
3 ـ رابطه پایدار و همیشگی ـ یکی از ارزشهای مشترک در ازدواج های پایدار, باور این مسئله است که وقتی مشکلاتی پدیدار شد رابطه بهم نمیخورد و زندگی پاشیده نمی شود.
4 ـ ارتباط خوب ـ روابط خوب با صفاتی نظیر صادق, باز و ارتباط کلامی و غیرکلامی خوب توصیف می شود.
5 ـ قبول انطباق ـ قادر بودن به قبول خود و طرف مقابل با تمام ضعف ها و قوّت ها, بدون تقاضا برای بی نقص بودن در هر دو طرف وجود دارد.
6 ـ سهیم کردن متقابل عواطف و احساسات و قدردانی از یکدیگر ـ این احساس که هرکدام از طرفین از دیگری لذّت ببرد و احساس کند که برای دیگری مهم است.
7 ـ صمیمیت ـ وقتی عمیق ترین و آسیب پذیرترین بخش روح, روان و تن انسان با دیگری سهیم می شود, قدرت احساس نزدیکی به این عمق در دو طرف وجود دارد.
8 ـ شوخ طبعی ـ نهایتا یک احساس شوخ طبعی و سرکیف آوردن طرف مقابل که بسیار پراهمیت است شوخ طبعی است که اغلب شناسایی نمی شود و افراد آن را در خود تقویت نمی کنند.
پرورش هر کدام از این خصوصیات می تواند در تحکیم تقویت یک ازدواج و ارتقاء سلامت فیزیکی و روانی بسیار موثر باشد.
خانواده
خانواده دارای ساختار فیزیکی و قانونی است که ماهیت و عطری عاطفی و روحانی دارد. در قانون اینطور تعریف شده است که خانواده عبارتست از جمع افرادی که بوسیله خون, ازدواج و یا قبول سرپرستی، با هم زندگی می کنند. خانواده شامل والدین و فرزندان و ارتباط آنها با یکدیگر است. ولی این تعاریف فقط ساختار قانونی و فیزیکی خانواده را در بر می گیرد ولی خانواده بسیار فراتر از این تعاریف است.
تعاریف قانونی در توصیف اهمیّت عواملی مانند حمایت و تربیت و روابط عاطفی که بین والدین و فرزندان وجود دارد چیزی نمی گوید. کیفیت های عاطفی و روانی خانواده ها می تواند اختلافهای فاحشی با هم داشته باشند. بعنوان نمونه والدین و فرزندان خانواده های هسته ای (Nuclear Family) انرژی هسته ای دارند. قدرت این روابط، نمایش بسیار خوبی بر جای می گذارد. ولی وقتیکه این قدرت در جهت تخریب حرکت میکند, از مسیر صحیح خارج میگردد و می تواند صدمات زیادی بزند.
وقتی به سه عامل بسیار مهم موثر بر سلامت در حمایت های اجتماعی که تعداد حمایتهای اجتماعی, تناوب و نوع ارتباط و کیفیّت رضایت از آن حمایت است نگاه می کنیم خانواده می تواند گذرگاه اصلی و بسیار مهم تولید سلامتی باشد. اگر روابط متزلزل و یا مخرّب باشد می تواند فشار روانی بسیار زیادی تولید کرده و شخص را در موقیعت خطر بیماری قرار دهد. افزایش آمار طلاق و خانواده های متزلزل در آمریکا عمدتاً به علّت این است که تعهد به یک زندگی پایدار و همیشگی رنگ باخته است. فلسفه تعهد به خانواده و مسئولیت پذیری نسبت به آن, در مقابل دنبال کردن خواست ها و آرزوهای شخصی ضعیف شده است. چنانچه پایداری خانواده ضعیف گردد به همان نسبت حمایت های اجتماعی خانواده ضعیف میشود.
خصوصیات خانواده های پایدار
استینت و دوفرین (Stinnet & Defrain) در سال 1985 شش خصوصیت برای خانواده های پایدار بر شمرده اند:
1 ـ تعهد ـ اعضاء خانواده های پایدار خود را وقف رفاه و شادی یکدیگر می کنند. آنها وحدت خانواده را یک ارزش می دانند.
2 ـ قدردانی ـ آنها به شدّت نسبت به یکدیگر قدردان هستند و این قدردانی را به وضوح نشان میدهند.
3 ـ ارتباط ـ آنها مهارتهای ارتباطی خوبی دارند و زمانهای زیادی در صحبت کردن با یکدیگر می گذرانند.
4 ـ زمان ـ آنها اوقات با کیفیت بالای زیادی را با یکدیگر می گذرانند.
5 ـ ایمان ـ فارغ از اینکه خانواده در مراسم مذهبی شرکت می کند یا نمی کند, خانواده های پایدار به یک قدرت برتر و خوب که به آنها نیرو و هدف می بخشد اعتقاد دارند.
6 ـ قدرت مقاومت ـ آنها فشار و بحران را موقعیّتی برای رشد می دانند.
استینت ودوفرین نتیجه میگیرند که : خانواده های پایدار, جذاب هستند و همراهان مثبتی در زندگی می باشند, زیرا اعضاء راه های مفیدی را در برخورد با یکدیگر آموخته اند. آنها برای حمایت, عشق و پشتیبانی بدون قید و شرط روی یکدیگر حساب می کنند. و از یکدیگر لذّت ببرند.
گرمی, عشق, حمایت و محبت خانواده لنگرگاه احساسی مناسبی برای مقابله با فشارهای زندگی است. در آغوش گرفتن کودکان و در اختیار کودکان بودن برای تماس فیزیکی تاثیرات بسیار عظیمی بر روی رشد شخصیت آنها دارد. گرمی و اطمینانی که یک نوزاد یا کودک از تماس با مادر میگیرد در رشد بهتر شخصیت و جلوگیری از ابتلاء به برخی بیماری های روانی بسیار موثر می باشد.
اضافه بر این, حمایت والدین می تواند عامل مهمی در مقابله موثرتر کودک با فشارهای روانی و تعدیل آن در زمان مبارزه با یک بیماری باشد. فعالیت مشترک و هماهنگ پدر و ماد در نگهداری و تربیت فرزندان، مبنای جدیدی برای پایداری ازدواج بوجود آورده است. حمایت از مادر در دوران بارداری, زایمان و بعد از آن بسیار با اهمیّت است. پدر، چنانچه در دسترس و آگاه باشد بهترین حمایتگر مادر است زیرا:
– او به اهمیت استراحت مادر آگاه است و در این مورد همکاریهای لازم را می نماید.
– به وضعیت تغذیه مادر اهمیت می دهد.
– در پیاده روی و ورزش مناسب مستمر، مادر را یاری می دهد.
– اهمیت تغذیه کودک با شیر مادر را در سلامتی مادر و کودک می داند.
– مادر را تشویق می کند و به او انگیزه می دهد.
– تنها راه کمک به کودک را تغذیه نمی داند.
– خود را کنار گذاشته نمی بیند.
– در تنظیم خانواده همراهی می نماید.
خلاصه
در این گفتار در خصوص اهمیّت حمایت های اجتماعی برای تقویت سلامت فیزیکی و روانی بحث شد. همچنین در مورد نتایج اسفبار عدم وجود و یا کمبود این حمایت ها, بخصوص چنانچه مورد طلاق مطرح باشد مطالبی به تحقیق بیان گردید. میزان قدرت شبکه حمایت اجتماعی فرد به تعداد حمایت های اجتماعی, تناوب این ارتباطات و نوع کمک ها و همچنین کیفیّت و رضایت بدست آمده از این روابط بستگی دارد و اثرات آن بر سلامت فرد با نمونه های مختلف نشان داده شد.
بلا (Bellah) و همکاران محقق او در سال 1985 به این روابط عنوان "اکولوژی اجتماعی فرد" دادند: بعد اجتماعی مهمی که نیاز به مراقبت و تقویت دارد. روابط مناسب و سالم نه تنها در ارتقاء سلامتی فردی بلکه در سلامتی و پایداری ازدواج, خانواده و نهایتاً سلامتی اجتماع بسیار موثر است. در مقابل, تنش دائمی و جدایی همسران باعث و بانی اکثر جنایات, خودکشی ها, اعتیاد به الکل و مواد مخدّر, افزایش بیماری های فیزیکی و روانی و همچنین مرگ و میر زودرس می شود.
عشق و مراقبت و حمایت در شفا یافتن بسیار موثر است. در نتیجه, پزشکانی که آرزوی بدست آوردن این قدرت شفادهی را دارند بایستی در تقویت این احساس روانی در خود, در همدلی با بیمار و مراقبت از او و همینطور مهارتهای علمی و تکنیکی پزشکی فعالیت مستمر داشته باشد. یک پزشک می تواند یک حمایتگر اجتماعی باشد و در سلامت فیزیکی و روانی افراد و سلامتی اجتماع نقش عمده ای ایفا کند و بدیهی است که در مراقبت های بهداشتی و ارتباطات اجتماعی نیز عشق به همنوع و احساس وظیفه در قبال ارباب رجوع، بر کیفیت ارائه خدمات، بیشترین تاثیر را اعمال می نماید.