مواد لازم برای نقاشی سیلیکات
یافتن یک روش نقاشی که هیچگونه نقطه ضعفی نداشته باشد بسیار غریب به نر می رسد. این موضوع در مورد نقاشی با تکنیک بی نظیر "سیلیکات "نیز صدق می کند.بسیار ضروری است که کار در این روش روی سطوح هموار وجاذب انجام گیرد. ترکهایی که بر اثر جمع شدن سطح بوجود می آیند، همچنین سوراخهای پرشده، به وضوح بعد از اتمام کار در این تکنیک مشاهده می گردند. مسئله مهم این است که نباید روی سطوحی که قبلا با آب آهک یا محلولهای رنگی یا رنگ روغن نقاشی شده اند کار کرد. در واقع هیچ ماده حلالی نمیتواند آنطور که باید و شاید رنگ روغن را از روی سطح بردارد، تاآنکه رنگ "سیلیکات" بتواند بخوبی جذب زمینه گردد.
براساس تجربیاتی که مولف در این زمینه داشته می توان ابزار کرد که : آب آهک و یا رنگهای محلول را میتوان با برسهای سیمی-آنچنانکه دانه های شن لایه بتوانند، ماده سیلیکات را بطور همیشگی درون خود حفظ و نگهداری کنند-برداشت.
تولید کنندگان رنگهای "سیلیکات" مواد مناسب کمکی را برای استفاده در شرایط حاد پیشنهاد می کنند. بعنوان مثال ماده "فیکس کروست" ساخت "لوهوالدورک" وماده"دوموسیلین" ساخت "سیلین فارب ورک" برای جلوگیری از تکه تکه شدن لایه رنگ ویا کار روی سطوح ناهموار و یا لایه های تعمیری عرضه شده اند.
مایع "اچینگ" برای لایه سیمانی خالص وساروج شنی که اصولا سطوح بسیار جاذبی هستند،مطرح می گردد. استفاده از محلول "هیداکسیدباریم" در صورت استفاده بر روی دیوار، حالت دیوار را بطور مرتب از "سولفات کلسیم" به "سولفات باریم" تغییر می دهد واین امکان را بوجود می آورد که حتی در موارد اضطراری بتوان روی لایه سنگ گچ نیز کار کرد. اینگونه مواد را میتوان از تولید کنندگان مختلف وتحت عناوین تجاری تهیه کرد. مسئله ای که بسادگی نمی توان برای آن راه حلی پیشنهاد وعرضه کرد موضوع رطوبت بالارونده زمین است. این مشکل در واقع به نقاش مربوط نمی شود وبرای آن باید به معمار و یا مهندس سازنده بنا مراجعه کرد. در هر حال هنرمندان مایلند که برای بعضی نقائص فنی مواد یا محصولات یک تولید کننده خاص ویا بعضی تکنیکهای بخصوص را بهانه کار خود قرار دهند. در بخشهای قبل راجع به سه مشخصه اصلی تکنیکهای نقاشی صحبت شد.
هنگامی که برای یافتن دلایل نقاط ضعف جستجو می شود باید تمامی عوامل را بطور یکسان مورد توجه قرارداد، این مسئله شالم روش های کاری- مورد اجرا برای ترکیب موادرنگی وحلال-زمینه کار ووسائل دیگر نیز می شود.
مسئله دیگری که در انتها باید به آن اشاره کرد، انواع صمغ ترکیبی انتشاری است که فضاهای کار را امتداد می بخشد و امکانات عملی مناسبی را برای اجرا ایجاد می کند. در ضمن گفته میشود این ماده بعنوان یک تثبیت کننده نیز عمل می کند.
اسگرافیتوی خشک
(توضیح: "اسگرافیتو" نوعی تزئین روی ظروف سفالین و غیره است که در اثر خراشیدن سطح ظرف ، و رنگ کردن آن ایجاد می شود، مثل بعضی ظروف مربوط به قرن 17 که در شهر بولونا ساخته می شد.
در ابتدای بحث باید روی این نکته تاکید کرد که این روش شکل دیگری از تکنیک "اسگرافیتو" سنتی معمول است. به هر حال از آنجایی که این روش قادر بوداثرات قابل توجه وجذابی را بوجود آورد "اسگرافیتوی" خشک، بتدریج یک روش مورد پسند ومقبولی گشت. تا زمانی که یک کار با ایمان واعتقاد هنری صحبت می کند و تا وقتی که یک هنرمند موارد مورد مصرفش را درست وصحیح بکار می برد، هر روشی- هر چند هر غیرطبیعی و عجیب- می تواند مناسب باشد وبرای اجرا تجویز گردد. خراشیدن یک لایه خشک، البته خارج از این بحث می باشد، اما در هر حال اینکار به آسانی روی یک لایه نازک و یا تا حدی کلفت لایه آب آهک انجام پذیر است.
وسائل مورد استفاده در این روش، تراشنده های قوس دار- ویا با حالتهای دیگر-هستند.
این موضوع قبلا نیزذکر شده است که برای تزئین یک دیوار با روش "اسگرافیتو" بایستی آنرا به قسمتهایی که بتوان طی مدت یک روز روی آن کار کرد، تقسیم نمود. اگر چه در مقایسه با "فرسک" مدت زمان بیشتری در این روش در اختیار هنرمند قراردارد. پس برای "اسگرافیتو" میتوان بزرگترین اندازه ها را آماده و ملاطگذاری کرد وسپس نقاشی نمود.
بدین ترتیب هنرمند میتوان هر زمان که مایل است و به هر مدت که دوست دارد روی دیوارش کار کند. برای انتقال طرح باید "کارتن"(طرح مقدماتی) را سوراخ کرد و روی کاربرد. خطوطی که بعد از طرح گذاری روی سطح بوجود می آیند وبرای کار لازم هستند را میتوان بعد بوسیله پارچه پاک کرد.
نقاشی برلین به نام "ویلهلم دوهم" که اکنون در امریکا زندگی می کند، دیوارهای عظیم یک کلیسا را به طریق زیر کار کرد:ابتدا یک لایه اکسید قرمز حاوی دانه های خشن توسط یک بنای ماهر روی دیوار رفت، سپس سطح کار با استفاده از یک ماله کاملا صاف شد این کار باعث گردید که دانه های خشن موجود در ملاط اثرات ناجوری را در سطح کار بوجود آوردند( یعنی همان حالتی که گاهی اوقات بر روی دیوارهای نمای خارجی بعضی ساختمانها دیده می شود.)
زمانی که لایه، خود را آنقدر گرفت که رنگهایش به سادگی نریختند، مایع آب آهک کمرنگ با استفاده از یک قلم کار کرده به آرامی روی کار رفت، در این حال دقت می شد که از دویدن رنگ توی خراشهایی که توسط دانه های خشن بوجود آمده بودند خودداری شود. این سطح ناهموار، یک ظاهر زنده خوشایند به دیوار می داد. در فضاهای بزرگی که از وسائل خراش دهنده استفاده می شد سطح ناهموار از برداشته شدن کامل آب آهک سطح کار جلوگیری می کرد و این عمل باعث بوجود آمدن یک سطح و بافت خوشایند می گردید.
این مثال می تواند این موضوع را ثابت کند که یک هنرمند با استفاده از تجربیات کاری و همچنین ابداعات ذهنی می تواند راه و طریق بیان خاص خویش را پیدا و عرضه کند. این روش نه تنها برای اجرای کارهای بزرگ روی دیوارهای عظیم، حتی روی کارهای کوچک وجزئی نیز قابل استفاده می باشد. این نوع کار که بطور اجمال و گذرا در اینجا مطرح شد بسیار به کار گرافیستها نزدیک است. برای مثال ملاط معمولی یک دیوار می تواند با یک رنگ تیره پلاستیک رنگ آمیزی شود که این ملاط در عمل می تواند با یک لایه رنگ روشن پوشانده شود.قبل از آنکه لایه رنگ نرم، سفت شود، خطوط لازم و مناسب را می توان با استفاده از تراشنده های معمولی یا حتی با یک چاقوی جیبی و یا به وسیله قلم خراشنده کارهای "اچینگ" عمل آورد و کارکرد. و در ضمن می توان فقط به خط بسنده نکرد وسطوح مناسب را از کار کاملا در آورد. بهتر است رنگ زیرین از چندین لایه تشکیل شده باشد تا یک وقت بر حسب اتفاق به لایه اصلی صدمه ای نرسد. روشهای مختلف دیگری را می توان با استفاده از رنگهای تیره روی رنگهای روشن بوجود آورد. مثلا بافتهای گوناگونی میتوان با استفاده از رنگهای تیره روی رنگهای روشن بوجود آورد. مثلا بافتهای گوناگونی میتوان با استفاده از شانه های فولادی بوجود آورد. برسهای سیمی و سمباده های خشن و یا تکه های شیشه نیز در این زمینه مناسبند. اما باید توجه کرد که هنرمند نباید فریفته ووسوسه شود تا برای بدست آوردن اثرات بی ارزش و ساده به کار صدمه زند و به قول معروف بیش از حد لازم افراط نماید.
اسگرافیتوی خشک روی ساروج شنی
این نوع از "اسگرافیتو"ی خشک ، نمونه ای از تطبیق هنر مدرن، با محیط نامانوس بوجود آمده توسط ساختمانهای امروزی است. امروزه نمای بسیاری از ساختمانهای تجاری و یا حتی کلیساها، با همان ساروج شنی که در آن استفاده شده رها می شود و هیچ گونه لایه پوشاننده دیگری روی آن نمی آید. چنین دیوارهایی اگر بخواهند تزئین شوند، بهترین راه،خراشیدن و کندن همان ساروج شنی است. برای نفوذ وبریدن سطح سخت ساروج از سمباده های با چرخش سریع استفاده می شود. نقاشی بنام "تئودور ورنر شرودر" این روش را توسعه وبسط داد.او برای کار خود از یک دستگاه با سرعت بالا ساخت کارخانه "بوش" با دوری در حدود 24 هزار دقیقه و با تیغه های قابل تعویض صفحات سمباده استفاده کرد. هر کس با کمی تمرین می تواند از این وسیله کوچک الکتریکی استفاده کند. در صورتیکه لبه چرخنده صفحه با زاویه ای خص با دیوار تماس پیدا کند خطوط نازکی را بوجود می آورد که در صورت نیاز میتون آن ها را پهن و بازتر کرد. خطوط مستقیم مایل وقوس دار را با این روش می توان بوجود آورد. برای داشتن دقت لازم ضروری است که صفحه گردنده را هر چند یک بار تیز کرد تا بتوان خطوطی مشخص و دقیق بدست آورد. چرا که سختی سطح کار استهلاک قابل توجهی ایجاد می کند. باید متذکر شد که استفاده از "بندپیچهای غلطنده ایمنی" را نمی توان توصیه کرد چرا که دانه های چسبیده شده در طی عمل تراشیدن از سطح این وسائل کنده می شوند.
عمل انتقال "کارتن " طبق معمول (روش قبلی) بر روی سطح کار انجام می شود. بهترین طرحها برای این روش طرحهای کشیده و خطی هستند. "اسگرافیتو"ی شنی را رنگهای "سیلیکات " میتوان رنگامیزی کرد چرا که این رنگها با فرآیند شیمیایی خود بخوبی به سطح نفوذ می کنند روش دیگری که در این زمینه میتوان بکار برد رنگامیزی سطوح با استفاده از رنگهای "سیلیکات " و کندن خطوط از میان آنهاست.
این روش بخصوص برای دیوارهایی که با آجر سفید شده کار شده اند مناسب است چرا که نرمی آجر، امکان انجام سریع کار بدون تلاش بیش از حد را می دهد. در صورتی که طرح بجای سطح شنی به روی لایه سیمان اجرا شود استفاده از آسیاب های ساخت کارخانه "بوش " با حدود وزن 5 پوند(حدود 3 کیلو) به مراتب از نوع ذکر شده اول مناسب تر و راحت تر است. در لایه های نرم تر تزئینی، کندن خطوط، کاملا دقیق نخواهد بود. "اسگرافیتو"ی شنی یکی از متداولترین روشهایی است که هنرمندان مجبور به انجام و تطبیق خود با آن هستند وتکنیکی است که طی کار،هنرمند، خود معلم خود خواهد بود.
تکنیکهای فرسک
مقدمه
نه تنها اشخاص غیروارد وعامی،حتی مورخین نیز تمایل دارند که تمام نقاشیهای دیواری را فرسک بنامند متاسفانه این تصور غلط بسیار معمول است. بطور قطع باید گفت این تکنیک تنها به مورد خاص محدود می شود. یعنی آنهایی که بر روی آهک خیس و تازه بکار می روند.
ایتالیائیها این تکنیک را "دی پن گه ره آفرسکو" می نامند که معنای آن نقاشی روی آهک تازه" است. بدین ترتیب این شیوه نقاشی نه روی آهک خشک شده بلکه روی آهک تازه عمل آورده شده انجام می پذیرد.
بدین ترتیب مقدار زمانی ک نقاشی میتواند روی یک کار صرف کند محدود میشود.
یکی از موانعی که باعث شده نقاشی دیواری فرسک کاربرد وسیع و گسترده ای را از دست بدهد همین امر است. بعلاوه تصمیم در مورد تزئینات دیوارهای داخلی وخارجی ساختمانها بسیار دیر گرفته می شود. یعنی زمانی که دیوارها پوشانده شده و برای فرسک بسیار خشک می باشند. از طرف دیگر مهندسین معمار در مورد دوباره ملاط زدن دیوار بسیار اکراه دارند و این دلیل خوبی است برای عدم ارتباط لازم بین نقاشی دیواری و ساختمان.
تحقیقات انجام شده تاکنون نشده نداده که منشا این تکنیک از کجاست اما به احتمال زیادقدمت آن به دوران بسیار قدیم باز می گردد. ایتالیا با ارزش ترین وبهترین نمونه های فرسک را در خود جای داده است. نقاشیهای دیواری که از شهرهای کهن "رم"-"پمپی" و "هرکولانیوم" بدست آمده، حاکی از پیشرفت چشمگیر نقاشی فرسک در آنجا است که هنوز هم پس از گذشت دو هزار سال از عمرشان هر بیننده ای را تحت تاثیر زیبایی خود قرار دهند.
امروزه در ایتالیا ،تنها نقاشان متعلق به نسل گذشته با این شکل از هنر آشنایی دارند. این باور در کشورهای شمالی اروپا وجود داشته که تکنیک "فرسک" مستلزم اسرار تکنیکی بسیار فراوان است، بطوریکه فرسک مدرن امروزی حتی با قابلیت های کافی قدرت بوجود آوردن آن کیفیت قدیم را ندارد. البته این مطلب درست نیست. حقیقت این است که تکنیکهای نقاشی دیواری در آکادمیهای ما آموخته نمیشود واین روزها نقاشان بندرت سفارش این نوع کارها را می گیرند و بنابراین موفقیت بسیار کمی برای تمرین و کسب تجربیات جدید در این زمینه بدست می آورند.
تنها در چند دهه اخیر، تلاشهایی جهت بوجود آوردن پایه هایی در مورد نقاشی فرسک وپژوهشهایی در زمینه تکنیکهای مربوط به آن انجام شده و به تازگی معرفی دوباره این موضوع در دوران تحصیل گنجانده شده است. با توجه به این موضوع هنوز هم معماران با تردید به این امر می نگرند و سفارشات کم ونادری برای این نوع کار داده می شود. متاسفانه این عقیده که نقاشی فرسک روشی پرزحمت است و قابلیت مقاومت در برابر آب و هوای اروپای مرکزی و شمالی را ندارد، هنوز هم وجوددارد. اما نمونه هایی از این تکنیک بسیار خوب در کلیساها قصرها وخانه های روستایی در شرایط آب وهوای شمال اروپا کشف شده که این ادعا را رد می کند.
مواد وروشهای نقاشی فرسک
از نقطه نظر تکنیکی، نقاشی، به معنای مخلوطی نمودن ذرات ریز رنگ وچسباندن آنها به یک سطح بعنوان تکیه گاه می باشد. این موضوع بطور مشروح در ابتدای بحث توضیح داده شده است. در تمام سیستمهای نقاشی رنگ با مواد واسطه ای مختلف مخلوط گشته و در روی سطح بکار می رود.اما فرسک از این موضوع مستثنی است. در این جا مواد رنگ با آب بصورت خمیر در آمده سپس رقیق میگردند تا برای استفاده بر روی سطح لایه بکار روند.
این لایه که همان سطح کار است ذرات رنگی را بهم می چسباند و طی عمل کربوناسیون آهک آن را در خود حل می کند و آنچنان سخت می گردد که بدون ویران ساختن سطح نگهدارنده نمی تون آن را از بین برد.
نمودار شماره :(1)
اساس نقاشی فرسک بدین ترتیب است.
(G) سطح: که از لایه آهک تشکیل شده این سطح ماده فشرده شده واسطه را و همچنین اجزا رنگی را در خود بعنوان نگهدارنده حفظ می کند.
(B) آهک: نوعی آهک به نام آهنگ کشته است و مواد رنگی (P) را به پایه و سطح کار می چسباند.
(L) سنگ آهک حرارت داده میشود و به آهک زنده یا اصطلاحا آب ندیده (Q) تبدیل می شود. (c) در این هنگام دی اکسید کربن آن بیرون آمده دفع می گردد. زمانی که آب (W) اضافه شد آهک زنده تجزیه گشته حالت هیدارکسید کربن پودر مانندی را به خود می گیرد. اضافه کردن بیش از حد آب ، آهک چاله ای (P) را بوجود می آورد. هنگامی که این اندود خشک می شود آب آن می پرد و دی اکسید کربن جذب می گردد.
سنگ گچ، سنگ آهک و سنگ مرمر همگی از کریستالهای "کربنات کلسیم" تشکیل شده اند. این مواد به واسطه حرارت دی اکسید کربن شان گرفته می شود و در این حال بصورت توده در می آیند. نتیجه این عمل اکسید کربن (آهک سوزآور) یا آهک زنده و آب ندیده می شود. خرده های سنگ در طی فرآیند سوختن، حالت وشکل اصلی خود را حفظ می کنند و تنها مقداری روشن تر شده و به سفیدی می گرایند. در این حالت آنها را باید حتی المقدور به سرعت به محل بنا و ساختمان یا به موقعیت نگهداری و یا به کارخانه های ملاط وساروج سازی حمل کرد. در آنجا آهک زنده را باید با آب عمل آورده یا اصطلاحا بکشند. این جریان طی زمانی که سنگها حجمشان زیاد شده و کم کم خرد می شوند حرارت بیشتری تولید می کنند.
هنگامی که آب با آهک مخلوط می شود مقداری از آن بخار شده از بین می رود. آهک کشته بدست آمده یا هیدراکسیدکلسیم پودر حجیم سفید رنگی است که میتوان آنرا درکیسه بسته بندی نمود و به راحتی به محل مورد استفاده حمل کرد. در هنگام عمل آوردن آهک اگر بیش از مقدار لازم برای تشکیل هیدراکسید کلسیم آب به آن اضافه شود خمیری بدست می آید که باید تا حد امکان در حفره های خاصی نگهداری شود که به همین دلیل آنرا آهک چاله ای می نامند.
هیدراکسید کلسیم پس از ترکیب با شن وماسه بعنوان ملاط یا اندوه به کاربرده می شود. پودر هیدرواکسید کلسیم در حالت خشک برای نقاشی فرسک مناسب نیست و تنها آهک چاله ای برای این منظور مناسب می باشد. تغییر شیمیایی در آهک هنگام آماده شدن برای استفاده روی دیوار و حتی پس از روی کار رفتن هم ادامه می یابد. در جریان این فرایند تمام آب اضافی می پرد و این در حالی است که دی اکسید کربن از هوا جذب می شود. در مرحله آخر آهک به کربنات کلسیم تغییر پیدا کرده و دراین حالت مراحل دگرگونی کامل می شود. از نظر تئوری باید گفت که در این حال کربنات کلسیم باید تمامی اجزا و درون مایه اش را بدست آورده باشد لکن در عمل هرگز سختی اولیه خود را سب نخواهد نمود. اما گیرندگی لازم را با قدرت کافی بوجود می آورد که بتواند دانه های شن را محکم و بطور کامل به یکدیگر و به چیزی که می توان آنرا آهک -ماسه سنگ نامید بچسباند وپیوند دهد. قطعات ملاط فرسک های قدیمی درجه سختی ملاط آهک را نشان می دهند. جریان کربنه شدن و در نتیجه سفت شدن ملاط مادامی که آب در حال تبخیر است ادامه پیدا می کند وتنها در این فاصله است که بایستی ذرات رنگها را بکار برد. در عمل این مدت زمان حتی کوتاه تر نیز می باشد. یعنی به محض اینکه ملاط به حد معینی از خشکی برسد لایه آهکی بسیار نازکی روی سطح تشکیل می شود که با اضافاتی که دی اکسید کربن هوا به آن می افزاید از پذیرش هر گونه ذرات رنگی بیشتر خودداری می کند. نقاشان با تجربه فرسک از سختی که در کشش قلم پیدا می شود این حالت را تشخیص می دهند.
در این مرحله هنرمند باید کار خود را متوقف نموده دور طرحها را خراش داده وببرد و سپس ملاط رنگ نخورده را بردارد واین همان محلی است که در فرصت بعد که او بتواند کارش را ادامه دهد دوباره با ملاط تازه پوشانده می شود. پس یک نقاشی بزرگ فرسک از بخشهای زیادی که هر کدام در یک روز کار شده تشکیل یافته و وسعت هر کد ام از اینها به مقداری است که نقاش میتواند طی مدت یک روز کار کند. البته مدت زمانی که او برای کار در اختیار دارد.
کمتر از یک روز کامل است.چون او تنها در فاصله خشک شدن ملاط باید کار خود را تمام کند. این موضوع به موقعیت ووضعیت دیوار، ضخامت اندود که بایستی از چند لایه تشکیل شود هم چنین وضع هوا ومهم تر از همه به نوع ملاطی ک عمل آورده بستگی دارد.
آهک
تمام آهکها برای نقاشی دیواری قابل استفاده نیستند. از میان آنها کلوخ آهک آبی و همچنین آهک "دولومی تیک" بد نیستند اما باید گفت: تنها آهک سفید است که تمام خواص لازم برای این کار رادارد. این ماده باید مانند آهک زنده حاوی 95% وکمتر از 5% ناخالصی باشد. در عین حال مرمر و کربنات آهک سوخته شده کریستالی هم بطور قابل توجهی بهترین آهک فرسک را بدست می دهند. البته سنگ آهکی که از کوههای آلپ گرفته میشود برای این منظور قابل استفاده است.
در قدیم نوعی آهک به نام تیرولین بهترین ماده برای این کار محسوب می شد. اما در آن زمان سنگ آهک را بطریقه کهن در کوره هایی که تنها سوخت آنها چوب بود می سوزاندند و بدین ترتیب زغال موجود در محوطه سولفور را به آهک می رساند و در نتیجه آنرا تا اندازه ای به سولفات کلسیم تغییر می داد. با وجود این سولفات کلسیم و یا سنگ گچ برای نقاشان فرسک ماده ای است که استفاده از آن همراه با نگرانی است چرا که این ماده باعث کاهش سختی و دوام ملاط می شود.
امروزه به دلایل اقتصادی آهک توسط بخار یا نوعی الکتریسته که در ضمن گران نیز هست سوزانده میشود. در مورد ماده مورد بحث احتیاج نقاش تنها با آهکی که توسط زغال یا بخار سوزانده شده رفع می شود. امادر مورد آهکی که بعنوان ماده رنگی سفید قصد استفاده از آن هست باید از بهترین مواد خام که توسط چوب یا برق سوزانده شده بهره گرفت. بعنوان مثال: در کوره های آهکی پالاتین آلمان، آهک خالص با سوزاندن چوب، تهیه و سپس برای مدتی در چاله آهک نگهداری می شود. قیمت آهک به مدت زمانی که در چاله میماند بستگی دارد.
نکته مهم آنکه آهکی که مدت بیشتری از کشته شدنش گذشته و در چاله نگهداری شده روانتر و صافتر خواهند بود. اگر چه در آن هیچ تغییر شیمیایی صورت نمی گیرد. نقاشان فرسک در قدیم از آهکی استفاده می کردند که ده سال از مدت نگهداریش می گذشت. اما امروزه این مدت به یکسال کاهش یافته است. این را نیز باید متذکر د که تنها نوعی از آهک کشته که فعلا در اختیار است همان کیسه های بسته بندی شده ای است ک به دلیل حمل ساده تر وارزانتر بیشتر از آن استفاده می شود.
با وجود این در گذشته ای نه چندان دور هر بنایی می دانست که برای سفید کاری هیچ ماده ای به اندازه آهکی که در چاله ها نگهداری شده مناسب نیست و تا چند سال پیش تمام ساختمانهای پابرجا چندین چاله آهکی را در حیاط خود داشتند که هر چند یکبار دوباره پر می شدند. و بدین ترتیب پیوسته آهک ملایم شده مناسب در دسترس قرارداشت.
هستند افرادی که با اعتقاد به رسوم قدیم این کار را هنوز انجام می دهند و نقاشان مجرب فرسک در ناحیه شمال آلمان به این موضوع اهمیت ویژه ای می دهند.
آهکهای دولومی تیکی اگر چه حاوی سیلیکات و خاک رس هستند اما به عقیده بعضی از نقاشان قدیمی فرسک قابل استفاده اند وحتی از نظر عده ای ترجیح داده می شوند. سنگ گچ ناحیه باواریا در آلمان به عنوان یک نوع خوب شناخته شده ودلیلش هم این است که این سنگها از نظر زمین شناسی متعلق به دوران سنگهای آهکی است. این سنگها معمولا در نزدیک محل استخراج سوزانده سپس به سرعت به محل استفاده برده میشوند و در آنجا در اسرع وقت اصطلاحا کشته می شوند. برای این کار کشتن آهک-قوانین ویژه ای رعایت می شود واین موضوع به مقدار زیادی تجربه نیازمند است چون انواع مختلف سنگ آهک بطور گوناگونی عمل می آیند.اما در مجموع مقداری آب(یعنی نه کم ونه زیاد) به آن اضافه می شود.در حفره اجزا کشته نشده به واکنش در مقابل آن ادامه میدهند و گاهی اوقات آهکهای آب ندیده نیز باقی می مانند که ممکن است فرآیندشان در طی زمان که ملاط آماده می شود و یا حتی تا موقعی که روی دیوار می روند ادامه پیدا کند. و بخاطر اینکه این جریان با انبساط در حجم، صورت پذیرفته و همراه می شود اجزا آهک کشته نشده و یا آب ندیده احتمالا ترک خورده و می ریزند.
بنابراین برای جلوگیری از این عمل باید در انجام کار دقت کافی مبذول داشت.
آهک داغ
این ماده به آهک کشته ای گفته میشود که هنوز از فعل و انفعالات شیمیایی گرم است و از آن در زمانهای گذشته بعنوان ماده ای برای چسباندن تکه های سنگ در تابوت های سنگی ومنقوش قرن 12 میلادی استفاده میشد که این موضوع از نظر علمی هم تایید شده است. در نقاشی که توسط پیتربروگل در سال 1563 در برج بابل انجام شده صحنه ای است که در آن تعدادی سنگ سفیددر جلوی یک سوراخ غار مانند که دود در آن موج می زند دیده میشود. از این کار می توان استنباط کرد که سنگ آهک قبلا در محل ساختمان کشته می شد و بلافاصله هم استفاده می گردید. در کشفیاتی که هنگام ساخت یک جاده در ناحیه جنوب آلمان بعمل آمد یک محوطه وسیع از ساختمانهای متعلق به قرون وسطی کشف شد که در آن تعدادی کوره آهک بود که از آنها احتمالا برای تهیه آهک تازه در محل استفاده می شده است.
این موضوع از طریق مقایسه نمونه های مختلف آزمایش شده است که ملاطهایی که با آهک داغ تهیه شده اند قدرت جایگزینی و کیفیت بهتری نسبت به ملاطهایی که به طور فصلی تهیه ونگهداری می شوند دارند.
بدین ترتیب تا وقتی که این امکان وجوددارد که با زحمت کمتر ملاط یکسانی ساخته شود سازندگان امروزی دیگر با روش قدیم سازگاری ندارند. آهک داغ احتمالا کیفیت کار بناها را بهبود می بخشد و اگر چه این روش حالتی ثبت شده بخود گرفته اما هنوز هم مورد بحث ومجادله است.
اقسام شن ومساله اندازه دانه ها
انتخاب صحیح شن،نقشی تعیین کننده برای دوام وهمچنین استحکام لایه های ملاط بر روی دیوار دارد. بهترین ماده ای که برای این منظور می توان بکار برد سیلیکای خالص و هم چنین نوعی ماده گران قیمت است که در همه جا یافت نمی شود. و آن ماده شنی است که از ته رودخانه اودر بدست می آید. البته این ماده بخاطر خاصیتش از زمانهای قدیم نیز معروف بوده است. یکی از تفاوتهای شن رودخانه وشن چاله ها این است که در شن رودخانه خاک رس و ذرات ماده قیر وجود ندارد و بنابراین تمایل بیشتری به استفاده از آن هست علاوه بر اینکه در شن مذکور سنگ طلق وشیشه و زغال هم نیست اما به عنوان مثال در شن رودخانه الب از این مواد دیده میشود. شن چاله ها معمولا حاوی ترکیبات غبار گونه ای از گل خاک رس و دیگر ناخالصی ها است. این ترکیبات ناخواسته به طور قابل توجه ای از استحکام ملاط می کاهد.
بنابراین شستن شن امری ضروری بنظر می رسد واین نکته در هنگام تهیه ملاط بسادگی مورد سهل انگاری قرار می گیرد.بویژه اینکه شن پس از شستن باید خشک شود. شنی که از چاله بدست آمده ممکن است حاوی آهن باشد این موضوع را از رنگ زرد آن می توان تشخیص داد. البته این مطلب لزوما یک مانع محسوب نمیشود.اما می توان گفت که درخشندگی نقاشی فرسک را کاهش می دهد.
هم چنین باید اشاره کرد که بعضی از نقاشان فرسک این شن زرد رنگ را ترجیح می دهند چون مشکل رنگ کردن زمینه را از پیش پای آنان بر میدارد.
هر دو نوع شن چاله ورودخانه از ریگهای بسیار ریزی تشکیل شده اند. برای چسبندگی هر چه بیشتر یک ملاط خوب باید از مواد زاویه دار و گوشه دار استفاده کرد. بنابراین شنی که توسط ماشین خرد شده است برای نقاشی فرسک ارجح است. بعنوان یک قاعده کلی می توان اظهار کرد که تمام اقسام شن که برای مصرف عرضه می گردند تا زمانی که به حالت بیش از حد، زبر وخشن در نیایند، برای نقاشی دیواری فرسک کاملا قابل استفاده اند.
سنگریزه های آهکی که از کوههای دارای سنگ آهک توسط رودخانه ها شسته می شوند همیشه بهترین ماده برای نقاشی فرسک هستند. این سنگها ازخرده های ریزسنگ آهک تشکیل یافته اند که پس از سوزاندن همان ماده ای خواهد بود که ملاط با قابلیت گیرندگی خوب فرسک را بوجود می آورد.
شن مرمر نیز از خرد شدن انواع مختلفی سنگ مرمر با رنگهای متفاوت بدست می آید که طرز تهیه آن بعدا توضیح داده خواهد شد. شنی که از گراند کانال در ونیز استخراج شده شن مرمر تقریبا خالصی است که از رسوبات گل اخری قرمز رنگ در دامنه های جنوب کوهستان آلپ تشکیل شده است.
اندازه ذرات شن یکی از موضوعات بسیار مهم در ملاط فرسک است. این ذرات نباید زیاد زبر وخشن وهمچنین بسیار نرم و ریز باشند. اگر چه اصطلاح نرم وخشن و زبر نسبی است ،اما اندازه ذرات را بدین شرح می توان مشخص نمود: سنگ ریزه ها 3×8 میلی متر-شنهای خشن وزبر 1×2 میلی متر شنهای نرم 2/0 ×5/0 میلی متر. زمانی برای مشخص نمودن اندازه ذرات بمنظور تهیه ملاط خوب تلاشی صورت گرفت و در این رابطه آزمایشهای بر روی نمونه ملاطهای باستانی انجام شد که بیش از منظور ذکر شده مساله اهمیت تناسب را در ترکیب شن نرم وزبرثابت کرد. به این موضوع نیز باید توجه کرد که ملاط فرسک از چند لایه درست شده واینها باعث تغییر ترکیب میشوند. اگر ملاطی فقط حاوی شن نرم باشد ترک می خورد در حالی که ملاط حاوی شن زبر به تنهایی نیز نقائصی دارد. بدین ترتیب هر کدام از آنها به تنهایی کامل و بی عیب نیستند. در مورد نسبت صحیح اندازه ذرات، تئوریهای فراوانی عرضه شده و مقداری هم در عمل به مورد آزمایش گذارده شده اما هنوز برای اظهار نظر نهایی زود است.
بناهای با تجربه اغلب دارای احساس غریزی برای مناسب تشخیص دادن مخلوط شن هستند. دو روش ابتدایی برای تهیه زمینه فرسک در قسمت بعد مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در هردو روش اندازه ذرات شن نقش مهمی را ایفا می کند.
افزودنی ها
استحکام دیواره بعضی از فرسک های کهن بدون شک از طریق افزودن بعضی مواد اضافی بدست آمده است. این مواد جزء ملزومات ساخت ملاط نیستند، بنابراین شناخت شیمیایی شان مشکل است. اما مطالعات دراین مورد در حال پیشرفت است.
تعدادی که غیراساسی اند و بدون شک در سخت تر کردن ملاط تاثیر دارند امروزه مورد شناسایی قرار گرفته که از این قرارند:
گدازه های آتش فشانی -آجرخرده شده- گرد آجر- خاک نسوز وخاز یا سنگی که آن را به عنوان سنگ پا می شناسیم. اثری که گردآجر دراین ملاط می گذارد را می توان با اثر خاکستر آتشفشانی در تهیه سیمان مقایسه کرد (خاکستر آتش فشانی در تهیه سیمان هیدرولیک بکار برده میشود) خرده های آجر آب را درداخل ملاط نگه داشته فرایند سفت شدن آنرا به تاخیر می اندازد. آجرهای خرد شده قابلیت جذب 33% آب را دارند.
آیا سختی فوق العاده دیوارهای کهن و قرون وسطی با مواد افزودنی ارتباط دارد؟ این سوالی است که مدتها تکرار شده. از این گونه مواد همچنین میتوان از :شیر-شکر-شاه ماهی در آب نمک خیس خورده نام برد.
عقاید مربوط به اینها هنوز هم براساس ارزششان تقسیم بندی می شود. خاصیت رطوبت نمایی شکر ونمک زمان سفت شدن ملاط را طولانی تر می کند و این عمل اثر قابل توجهی بر تکمیل کربوناسیون وسختی احتمال آن می گذارد. امروزه شیمیدانها می دانند که شاه ماهی در نمک خیس خورده، حاوی پروتئین است. درشیری که سرشیر آن گرفته شده ماده آلبولینی نقش موثری دارد در ترکیبات ضعیف تر که از ماست یا پودر پنیر بی چربی تهیه شده نیز همان اثر وجود دارد.
مقادیر بیش از حد این مواد حالت شکل پذیری ملاط را از بین برده باعث آبکی شدن آن می گردند. البته باید متذکر شد که استفاده دقیق و تحت کنترل این مواد هیچ گونه ضروری را در پی ندارد. اما در هر حال وجود اینها نه خیلی ضروری و نه زیان زننده است و در واقع موفقیت رایج در مورد این مواد تنها تصوری است ذهنی.
ترکیب ملاطها
کیفیت اندود فرسک در مرحله اول به نوع مواد وانتخاب آنها و در مرحله دوم به نسبت آهک و ماسه بستگی دارد. عقاید نقاشان قدیمی و مدرن در این مورد گاهی تفاوت دارد. همچنین در این زمینه شیوه های خاصی برای ترکیب لایه های مختلف ملاط نقاشی دیواری وجود دارد نقاشان فرسک در جنوب آلمان یک قسم آهک با سه قسمت آهک با دو قسمت ماسه برای لایه های رویی استفاده می کنند. در روم باستان لایه های روئی ملاط حاوی آهک کمتری بودند امادر لایه های دیگر ممکن بود حتی تا حد مساوی شدن ماسه و آهک هم ملاط را بسازند. البته باید متذکر شد که در لایه های بسیار نازک این امکان وجود داشت که آهک بیشتری مورد مصرف قرار گیرد.
نکته قابل توجه و ویژه اندودهای روم باستان وجود سنگریزه های زبر نزدیک سطح کار است. این موضوع باعث سهولت در نفوذ دی اکسید کربن ورسیدن عمل کربوناسیون تا پایین ترین لایه ها می شود.
در این رابطه باید گفت اندودی ک حاوی مقدار کمتری آهک است تا حدی خرد شونده باقی می ماند. اما مسائلی از این مهمتر هم هست که باید به آن توجه شود مثل ضخامت لایه ها غلظت ملاط و سرعت پذیرش لایه. به عنوان آخرین ومهمترین نکته محل وسطح مورد نقاشی و در این مورد خاص دیوار حتما باید مورد توجه قرار گیرد.
طبیعت دیوار برای تکنیک فرسک
نقش دیوار بعنوان سطحی برای نقاشی دیواری در قسمت مقدمه مورد بررسی قرار گرفت. در نقاشی فرسک طبیعت دیواریکی از مهمترین نکات را تشکیل می دهد. با اینکه فرسک های کهن بر روی انواع سنگها نقاشی شده اند اما موادی که ذکر شد تنها برای نقاشان دیواری امروز مهم و ضروری است و صحبت در مورد آنهایی است که هنرمند در انجام کار به آنها راغب تر می باشد.
عادی ترین اینها آجر است .گل آجرهای نسوز که در درجه حرارت پایین عمل آورده شده خاصیت جذب زیادی دارد. و بدین ترتیب مناسب ترین حالت رابرای نقاشی فرسک دارد.ملاط فرسک در مقابل آجر یا سنگهای تخت دیگر یا آنهایی که لعاب دارند خاصیت چسبندگی ندارد. آجرهای جامد و یکدست از آجرهای سوراخ دار که امروزه مورد مصرفند مناسب بیشتری دارند.
چرا که این نوع آجرها قابلیت نگهداری آب فراوانتری دارند. مناسب بودن تفاله های کوره قالبگری که به صورت آجر درآمده اند بستگی به منفذ آنها دارد. سنگ منفذ داری که از خاکستر آتشفشان بوجود آمده سطح مناسبی را بوجود می آورد و سنگهای خاز (سنگ پا) ایده آل اند. امروزه سطوح مختلفی توسط شرکتهای ساختمانی عرضه می شوند اما برای نقاشی دیواری تنها در مواقع بسیار ضروری و نیاز میتوان از آنها استفاده کرد. ا لبته دانشجویان می توانند برای تمرینات خود از آنها استفاده کنند. بافتهای آجری که بطور وسیعی کاربرد دارند برای منظور ما مناسب کامل ندارند. چرا که قابلیت جذب آب کافی را در رابطه با مواد مورد استفاده ندارند.
روش ساختن ملاط
روش های گوناگون ساخت ملاط پیوسته مورد بحث متخصصین بوده ونکاتی که در اینجا ذکر می شود از تجربیات عملی نقاشان فرسک در آلمان بدست آمده است. رئوس مطالب بدین قرار است؛
خیس نمودن دیوار که در عمل بسیار سرسری گرفته می شود. مقدارآبی که توسط برسهای بنایان پاشیده می شود کافی نیست.
در واقع پاشیدن آب باید آنقدر ادامه می یابد که دیوار کاملا خیس شده و دیگر قابلیت نگهداری آب را نداشته باشد وبرای این منظور ظرف آب و یاحتی لوله های آب پاشی بسیار مناسب ترند.
خیس کردن دیوار نه تنها قبل از انجام کار بر روی آن بلکه چندین مرتبه در عصر روز قبل باید انجام شده باشد. ملاط خشن اولیه و درادامه آن پوشش یکنواخت کننده باشدت و قوت به دیوار مالیده میشود. آخرین لایه که دارد. بدین ترتیب هر کدام از آنها به تنهایی کامل و بی عیب نیستند. در مورد نسبت صحیح اندازه ذرات تئوریهای فراوانی عرضه شده و مقداری هم در عمل به مورد آزمایش گذارده شده اما هنوز برای اظهار نظر نهایی زود است.
بناهای با تجربه اغلب دارای احساس غریزی برای مناسب تشخیص دادن مخلوط شن هستند. دو روش ابتدایی برای تهیه زمینه فرسک در قسمت بعد مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در هر دو روش اندازه ذرات شن نقش مهمی را ایفا می کند.
افزودنی ها
استحکام دیواره بعضی از فرسک های کهن بدون شک از طریق افزودن بعضی مواد اضافی بدست آمده است. این مواد جز ملزومات ساخت ملاط نیستند بنابراین شناخت شیمیایی شان مشکل است. اما مطالعات در این مورد در حال پیشرفت است.
تعدادی که غیراساسی اند و بدون شک در سخت تر کردن ملاط تاثیر دارند امروزه مورد شناسایی قرار گرفته که از این قرارند:
گدازه های آتش فشانی- آجرخرد شده- گرد آجر-خاک نسوز و خاز یا سنگی که آن را به عنوان سنگ پا می شناسیم. اثری که گردآجر در این ملاط می گذارد را میتوان با اثر خاکستر آتشفشانی در تهیه سیمان مقایسه کرد (خاکستر آتش فشانی در تهیه سیمان هیدرولیک بکار برده می شود) خرده های آجر آب را در داخل ملاط نگه داشته فرایند سفت شدن آنرا به تاخیر می اندازد. آجرهای خرد شده قابلیت جذب 33% آب را دارند.
آیا سختی فوق العاده دیوارهای کهن و قرون وسطی با مواد افزودنی ارتباط دارد؟ این سوالی است که مدتها تکرار شده از این گونه مواد همچنین می توان از : شیر-شکر-شاه ماهی در آب نمک خیس خورده نام برد.
عقاید مربوط به اینها هنوز هم براساس ارزششان تقسیم بندی می شود. خاصیت رطوبت نمایی شکر و نمک زمان سفت شدن ملاط را طولانی تر می کند و این عمل اثر قابل توجهی بر تکمیل "کربوناسیون" وسختی احتمالی آن می گذارد. امروزه شیمیدانها می دانند که شاه ماهی در نمک خیس خورده حاوی پروتئین است. در شیری که سرشیر آن گرفته شده ماده آلبولینی نقش موثری دارد و درترکیبات ضعیف تر که از ماست یا پودر پنیر بی چربی تهیه شده نیز همان اثر وجود دارد.
مقادیر بیش از حد این مواد حالت شکل پذیری ملاط را از بین برده باعث آبکی شدن آن می گردند. البته باید متذکر شد ک استفاده دقیق و تحت کنترل این مواد هیچ گونه ضروری را در پی ندارد.اما د رهر حال وجود اینها نه خیلی ضروری و نه زیان زننده است و در واقع موفقیت رایج در مورد این مواد تنها تصوری است ذهنی.
ترکیب ملاطها
کیفیت اندود فرسک در مرحله اول به نوع مواد وانتخاب آنها و در مرحله دوم به نسبت آهک و ماسه بستگی دارد.عقاید نقاشان قدیمی و مدرن در این مورد گاهی تفاوت دارد. همچنین در این زمینه شیوه های خاصی برای ترکیب لایه های مختلف ملاط نقاشی دیواری وجود دارد نقاشان فرسک در جنوب آلمان یک قسمت آهک با سه قسمت ماسه زبر برای لایه های زیر ویک قسمت آهک با دو قسمت ماسه برای لایه های رویی استفاده می کنند. در روم باستان لایه های روئی ملاط حاوی آهک کمتری بودند اما در لایه های دیگر ممکن است حتی تا حد مساوی شدن و آهک هم ملاط را برای نقاشی است وایتالیایی ها آن را اینتوناکو می نامند، با یک ماله گوشه دار روی کار می رود. یک ملاط کار که در فرسک تجربه داشته باشد با استفاده از ماله گوشه دار سطح لایه را مسطح و یکنواخت می سازد. لایه های زیرین برای عرضه داشتن خاصیتهای لازم کمی خشن وناصاف باقی می مانند وتنها پوشش آخری است که با استفاده از یک سطح چوبی هموار می گردد.
بی هیچ تردیدی این سطح نباید توسط یک ماله نمد پیچی شده صاف شود.البته متقاعد نمودن ملاط کارها برای استفاده نکردن از این وسیله بسیار مشکل است چرا که این ماله مقدار زیادی از آب آهکی را که بعدا برای نگهداشتن ذرات رنگ ضروری است جذب می کند. امروزه سطوح ملاط مالی شده توسط یک تکه چوب صاف و یا مانند آن مسطح می گردند و این روشی است که هر کارگر ساختمانی آن را دیده و با آن آشناست. در قسمت بعدی در مورد ساخت ملاط توضیح داده شده است. هیچ توافقی در مورد حد ایده آل ضخامت لایه های مختلف وجود ندارد وارقام ذکر شده تنها حالت یک راهنمایی عمومی و کلی را دارد.در بعضی ازمناطق سطح ملاطگذاری شده را با یک وسیله چوبی که دارای حالتی خاص نیز هست می کوبند تا ملاط حتی الامکان فشرده شود.این موضوع احتمال ترک خوردن را کاهش می دهد از طرف دیگر میزان آب داخل آهک را نیز کم می کند وباید اضافه کرد که این عمل در روش استاکو -لاسترو که یکی از روش های فرسک می باشد ضروری است. قبل از روی کارآوردن هر ملاط لایه زیری با پاشیدن آب خیس می شود.ولی براساس مشکلاتی که یک روش فرسک سالم ودرست بوجود می آورد ملاط کارها علاقه به حذف آن دارند. تا لایه بعدی بسیار آسانتر بتواند بنشیند.
دستورالعمل های ذیل به عنوان خطوط کلی واساسی برای مبتدیان عرضه می شود:
ترکیب ملاطها در نقاشی فرسک
آهک باید دارای غلظتی خمیرگونه- که درخزانه چاله آهکی با استفاده از کج بیل عمل آورده شده به همراه مقدار آب کافی باشد. اندازه ذرات در قسمت قبل توضیح داده شد:
خرده های آجر باید در اندازه های 3 الی 8 میلیمتری باشند. ماسه ای که در حیاط ساختمانهای در حال بنا و یا از فروشندگان بدست می آید اغلب مخلوطی از اندازه های ذکر شده است. ماسه های مورد نیاز معمولا الک می شوند اما گاهی اوقات هم مخلوطند. اندازه گیری وسواس گونه ذرات در محل ساختمان غیرعادی وعجیب می نماید.
اما یک ملاط کار با تجربه که قوانین اولیه ملاط فرسک را میداند بوضوح می تواندن براحساس درونی خویش مبنی بر مناسب تشخیص دادن ملاط تکیه کند. مساله غیررایج ولی مهم ترکیب کردن ماسه خشک وآهک ،حتی توسط بنایان با تجربه نیز به مسخره گرفته میشود. و زمینه ای کاملا مساعد برای به فراموشی سپرده شدن دارد.
مخلوط کننده های مدرن امروزی قادرند، ملاطهایی مناسب با کیفیت بالا تهیه کنند.
اما اهدافی که آرشتیکهای فعلی در پی آن هستند نسبت به گذشته بسیار تغییر نموده است. امروزه سرعت از دوام واستحکام پوشش دیوار بسیار مهمتر است. فرد باید سعی کند تا طبیعت خاص ملاط فرسک را نه با ادعاهای غیرعملی وپوچ بلکه با توجه به مسائل روانی و با زیرکی برای متخصصین کارهای ساختمانی توضیح دهد.
مواد رنگی فرسک
آهک حالت قلیایی شدیدی دارد لذا نقاش فرسک باید در بکار بردن مقدار رنگ مورد استفاده خود بسیار محدود عمل کند. با توجه به این موضوع است که در لیست اسامی رنگها آنهایی را باید انتخاب کرد که با این وضع همسویی بیشتری دارد. یعنی رنگهایی که خاصیت قلیایی آهک حالت ثابتی ندارند باید حذف کرد. به عنوان مثال آبی نیلی بعد از چند دقیقه بی رنگ میشود وزرد کروم هم پس از چندساعت چنین حالتی را پیدا خواهد کرد. با کمی دقت معلوم می شود که تمام سبزهایی که با ترکیب این دو رنگ ساخته می شود هم قابل استفاده نیستند. گفته می شود با اضافه کردن مقداری Madder که ریشه یک نوع گل زرد است. می توان مقدار ثبوت رنگ را بالا برد البته نقاشان محتاط از انجام چنین کاری خودداری می کنند.در هر حال میتوان از قرمز کادمیوم مخصوصا نوع تیره آن که به بنفش نزدیک است وامروزه در دسترس قرار دارد نیز به عنوان جانشینی برای madder استفاده کرد. رنگها در مقایسه با نقای سه پایه تاثیری کاملا متفاوت بر روی دیوارها دارند و این تفاوت در فرسک مشخص تر می شود. در اینجا شفافیت رنگها بیشتر می شود و این بدان معنی است که رنگهای زمینی(خاکی) طبیعی گیاهی به اندازه رنگهای مصنوعی اهمیت پیدا میکنند.یعنی اهمیتشان یکسان می گردد.
نقاشی فرسک بطور غیرقابل باوری به مقدارکمی رنگ نیازدارد. تازه کارها در هنگام تمرین مجبور می شوند که به منتهی درجه محدودیت از رنگهای-پالت -خود استفاده کنند. در ضمن باید در نظر داشت که بعضی از رنگها تنها باید در نظر داشت که بعضی از رنگها تنها برای داخل ساختمانها مناسب اند. حال آنکه نقاشی روی دیوارهای خارجی به رنگهایی نیاز دارد که با استاندارد مطابقت داشته باشد.مثلا قابلیت دوام و مقاومت در مقابل شرایط سخت بوجود آمده توسط باران و نورخورشید و.. بدین ترتیب بالاترین قابلیت ثبات نور ورنگ مطرح می شود. از مسائل مهمی که باید به آن توجه داشت این است که رنگهای فرسک باید حتما فاقد سنگ گچ و نمک محلول باشند.
حتی ترکیبات طبیعی گل رس (خاک رس) مثل آنهایی که در اوکرها Ochers و یا در تمام اقسام سبزهای خاکی (زمینی) یافت می شوند برای نقاشی "فرسک" زیان آور و مضر می باشد. رنگهای رده پائین نیز به همین دلیل بدون استفاده می مانند زیرا حاوی مواد فاسد کننده ای چون "اکسید آلومینیوم"، "باریتا Baryta" نوعی گل سفید رنگ به اسم "وی تینگ" و یا سنگ گچ می باشد.
هشداری لازم در مورد "آبی خالص": در بعضی از انواع آن پس از استفاده روی دیوار و خشک شدن رسوباتی سفید رنگ به صورت کپک باقی می ماند. بدین ترتیب در هنگام تهیه آن باید از نوعی خرید، که حاوی محلول نمک نباشد. رنگ "مشکی عاجی" یک بار توسط "دورنر" معرفی شد و در توضیح آن آمده بود که این رنگ حاوی نمک است و بنابراین باید با مشکی "منگنزدار" تعویض شود و یا برای تسهیلات بیشتر با مشکی حاوی اکسید آهن. این رنگ اخیراً کارآیی و دوام خود را برای دهه های متمادی نشان داده است سفید برای "فرسک" مناسب نیست بخاطر اینکه این رنگ، مثل "اکسید آلومینیوم" معیاری است که می توان آن را با مواد قلیایی مقایسه کرد. به طوری که از بعضی "فرسک" های قدیمی قهمیده می شود، گاز "سولفور" موجود در هوا، این رنگ را به قهوه ای و یا حتی سیاه تبدیل می کند. رنگهای سفید Zinc و سفید Titanium لزوماً مورد استفاده قرار نمی گیرند و دلیلش هم آن است که آهک کشته دقیقاً می تواند کار رنگ سفید را انجام دهد. اگر این نوع آهک با دقت تهیه شود و به حد صافی و یکدستی برسد چیزی است که همیشه در کار مورد استفاده است. ذرات زیر و خشنی که ته نشین شده مورد استفاده نیستند و تنها مایع غلیظی که در رو، می ایسند به درد کار می خورد و این در حالی است که شفافیت این مایع با مرور زمان بیشتر و بیشتر خواهد شد.
حلالهای فرسک
همانطور که قبلاً توضیح داده شد، نقاشی "فرسک" واقعی احتیاجی به حلال خاص ندارد و در واقع مواد رنگی با اضافه کردن آب حالتی خمیرگونه پیدا می کنند و بدین ترتیب نقش اصلی با آب است. حتی نیازی نیست که از آب بسیار تمیز و یا تقطیر شده استفاده کرد مگر اینکه آب محل، دارای مقدار زیادی آهن و یا سنگ گچ باشد. عده ای از نقاشان از آب آهک استفاده می کنند، یعنی همان مایه شفاف و تمیزی که در گودالهای آهکی و چاله ها پس از ته نشین شدن آهک باقی می ماند. این مایع که حاوی مقدار کم ولی بسیار موثری "هیدراکسید کلسیم" است در بهم چسبیدن ذرات رنگی نقش مهمی دارد. گاهی اوقات نقاشان "فرسک" آب و آهک مورد نیاز خود را روز قبل از انجام کار با بهم زدن مقداری آهک کشته داخل سطل آب تهیه می کنند که این مایع بعد از صاف شدن در طول شب قبل از کار، مورد استفاده قرار می گیرد. پوسته مات و نازکی که با این عمل پس از مدت کوتاهی در سطح مایع ظاهر می شود، "کربنات کلسیم" است که پس از ترکیب "هیدراکسید کلسیم" با "دی اکسید کربن" هوا، بوجود می آید. دوغاب آهک هنگامی به عنوان واسطه (حلال) مورد استفاده قرار می گیرد که نقاشی با تکنیک غیر شفاف و در واقع مات گونه انجام می شود و در چنین مواردی مایع مذکور با رقیق کردن آهک توسط آب ساخته می شود.
کارهای مقدماتی: کارتن سازی (طرح مقدماتی)
نقاشان دوران باستان و همچنین قرون وسطی بدون "کارتن" کار خود را انجام می دادند، در آن زمان طرح بوسیله قلم مو مستقیماً بر روی سطح پوشیده شده دیوار درست مثل خود "فرسک" کشیده می شد.
این روش طراحی حرفه ای معمولاً به وسیله "سینوپیا" انجام می شد که نوعی رنگ زرد مایل به قرمز است که از رنگهای طبیعی بوده از خاک بدست می آید. عمل طراحی توسط این رنگ به مرور زمان به نام همین رنگ شهرت یافته است. رویه آخری که در آن طراحی به طور دقیق و تمیزتر انجام می شد در قسمتهای کوچک تهیه شده، بکار می رفت. یکی از ضررهای عمده این روش این است که پس از مدتی لایه های ملاط زیرین بسیار سریعتر از حد معمول خشک می شدند. در برج "پیزا" و در بسیاری از محلهای دیگر که در طی جنگ جهانی دوم مورد حمله و بمباران هوایی قرار گرفته بودند، طراحی های اولیه که در لایه های ملاط زیرین انجام شده بود، پس از ریختن روکار آنها، به راحتی مشاهده می شد. به منظور حفظ و نگهداری "فرسک" ها در ایتالیا، می بایست که آنها را از دیوارهای اولیه برداشت و به محلهای جدیدی حمل و پابرجا کرد. تعمیر کننده های فوق العاده ماهر ایتالیایی قادر به جابجائی تمامی کار "فرسک" بودند و همین عمل را می توانستند در مورد "سینوپیا" نیز انجام دهند. بدین ترتیب امکان مقایسه طرح اولیه "سینوپیا" با نقاشی تکمیل شده در کنار یکدیگر فراهم می آمد، در نتیجه بیننده قادر بود مقدار تغییری را که نقاش در کار اولیه و کار به اتمام رسیده انجام داده تشخیص دهد. این گونه نقاشی های دیواری در "بلودر" نزدیک "فلورانس" طی نمایشگاهی در سال1959 به معرض نمایش عمومی گذارده شد.
در قرن دوازدهم میلادی هنگامی که اروپائیان صنایع کاغذسازی را فرا گرفتند، نقاشان شروع به تهیه طرحهای خود در اندازه های واقعی کاری به صورت خلاصه شده کردند. این عمل توسط بزرگ کردن طرحهای اصلی بود. چنین طرحهائی با اندازه های بزرگ، در عین برخورداری از مقاومت کافی می بایست ضخامت نسبتاً کمی داشته باشد، تا بدین ترتیب بتوان طرحها را به سادگی به روی دیوار منتقل کرد و این کاغذها بنام "کارتن" شناخته شدند. شیوه معمول کار بدین ترتیب است؛ طرح، با عمل چهارخانه بندی به اندازه لازم بزرگ می شود که برای این کار معمولاً به دستیاز نیاز است. برای دقیق کار کردن و همچنین داشتن نتیجه خوب باید ابتدا با استفاده از یک قلم سخت شبکه ای از مربعها را بر روی کاغذ طراحی خوب، بوجود آورد و سپس بوسیله مرکب طراحی، حدود طرح را به خوبی مشخص کرد. مناسبترین اندازه برای چهارخانه ها نیم در نیم اینچ است (حدود 5/1 در 5/1 سانتیمتر) و اگر اندازه طرح بسیار بزرگ باشد لازم است اندازه ها را تا یک در یک اینچ (حدود 5/2 در 5/2 سانتیمتر) بزرگ کرد. برای بدست آوردن هرچه دقیقدتر جزئیات می توان مربعها را در بعضی جاها نصف و یا حتی ربع اندازه اصلی یعنی یک اینچ کرد. شبکه بوجود آمده، با چسب مناسب به طرح الصاق می شود.
در همین حال کاغذهای بلند به طور موقت بر روی دیوار و در محل مناسب قرار می گیرند. با توجه به اینکه کاغذ را عموماً با عرضهای 36 و یا 48 سانتی متر می فروشند، نقاش در بسیاری مواقع مجبور به استفاده از چند برگ کاغذ به هم چسبیده، است. بهترین محلول چسبی برای استفاده در این گونه مواقع نوع غیر آبکی آنها و یا محلولهای چسبناکی که مقدار کمی آب در آنها وجود دارد می باشند. دلیلش هم اینکه، وجود آب در این چسبها باعث پدید آمدن چین های نامناسبی در کاغذ می شود. در این زمان می توان شبکه را بر روی کاغذی که به اندازه مناسب بزرگ شده، منتقل کرد. برای ساده تر کردن کار با کمک یک "تراز"، خطی افقی در امتداد سطح خارجی نقاشی، یعنی محلی که مربعها تمام می شوند رسم می گردد. با استفاده از روزنامه های سوخته شده می بایست خطی عمود با دقت هرچه تمام تر پدید آید تا در مقابل هر مربع قرار گیرد، که نهایتاً دو خط در دو طرف عمودی خارجی و هم چنین خطی در وسط کار جای می گیرد و عمل انتقال این خطوط هم توسط یک خط عمودی سیاه شده (ریسمان شاقول) انجام می پذیرد. خطوط عمودی که بدین روش رسم می شوند نباید بیش از 10 پا (حدود 3 متر) درازا داشته باشند، در غیر این صورت ممکن است بدون توجه به دقتی که در بستن دو سر آن وجود دارد، ریسمان تاب برداشته، مشکلاتی ایجاد می کند. این موضوع نشان می دهد که نه تنها شبکه های کوچک، بلکه حتی ماده سیاه رنگی هم که برای مشخص کردن حدود طرح به کار می رود می بایست به کمک گونیا و (T) و …انجام گردد تا بالاترین ضریب دقت را بدست آورد. زیرا کوچکترین انحراف در بزرگنمایی بعدی به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. ستونهای عموئی مربعها بوسیله اعداد، شماره گذاری خواهند شد و ردیفهای افقی توسط حروف، و این کار بر روی حاشیه طرح و همچنین "کارتن" صورت می پذیرد. این عمل باعث سهولت در انتقال طرح خواهد شد. خطوط بوجود آمده بر روی کارتن نباید خیلی باریک و یا خیلی پهن باشند که هر دو اینها باعث کندی در انجام کار خواهند شد. خود طراحی بوسیله ذغال مخصوص طراحی انجام می شود که البته بعضی از نقاضان با بهره گرفتن از چند دستیار، مهمترین خطوط محیطی و اصلی را مشخص کرده، سپس دنباله طرح را با اطمینان خاطر بیشتری ادامه می دهند. طرحهایی از این قبیل و به این بزرگی می بایست ثابت گردند. در صورت امکان برای این منظور از اسپری های تفنگی و یا از دستگاههای مخصوص که قابلیت پاشیدن مایعات را به صورت ترشحات ریز و پودری دارند، استفاده می شود. ارزانترین محلول "فیکسه" کردن این گونه طرحها را می توان با ریختن هشتاند گرم "راتیانج" در یک لیتر الکل صنعتی و یا مانند آن ساخت.
روش انتقال طرح مقدماتی
دو روش انتقال طرح بطور رسمی و از دیرباز استفاده می شود. در روش اول، در حالی که "کارتن" بر روی چیزی نرم مثلاً تعدادی کاغذ (10 عدد) و یا از این قبیل پهن شده، تمام خطوط طرح توسط وسیله ای نوک تیز با سوراخهای ریز مشخص می شود. در عین حال می توان از یک چرخ اثرگذاری تیز هم استفاده کرد، که با این کار، عمل سوراخ کردن "کارتن" که خسته کننده نیز هست، سرعت قابل توجهی خواهد یافت، ولی اشکال این است که هرچند یکبار می بایست طرح را بررسی کرد که آیا به طور دلخواه سوراخ شده یا نه. گاهی اوقات برای باز کردن سوراخها در پشت کاغذهای نرم، بایستی از سمباده های متوسط (نه زبر و نه خیلی نرم) استفاده کرد. به هر حال بهتر است این نکته نیز به عنوان سفارش گفته شود که در انتهای عمل سوراخ کردن، تمامی "کارتن" در مقابل نور قرار گیرد تا مبادا بعضی از خطوط مهم محیطی از قلم افتاده و. یا سوراخها مناسب نباشند.
در مرحله بعدی، "کارتن" یک جا و یا تکه تکه با استفاده از تخته های باریک (توفال) به دیوار نصب می شود. کیسه ای از جنس پارچه ای نازک، مثلاً "چیت" را باید از کاغذ سوخته و دوده پر کرد. با زدن و مالیدن این کیسه بر روی تمامی طرح، اثر منتقل شده طرح کلی، بر روی دیوار بدست می آید. این حدود مشخص شده در "فرسک" پس از آنکه ملاط خشک می شود، باقی می ماند و به همین دلیل است که هنوز هم بر روی بعضی "فرسک" های قدیمی این گونه آثار را می توان مشاهده کرد. مولف این کتاب، چنین چیزهایی را در کار "پیرو دلا فرنچسکا"، و در دیوارهایی که توسط "آندره آدل کاستانو" در حدود سال 1450 میلادی نقاشی شده، و همچنین "فرسک" های "میکل آنژ" که در کلیسای "سیستین" کشیده شده، دیده است.
دومین روش انتقال طرح به دیوار همان راهی است که اکثراً در نقاشی "فرسک" ترجیح داده می شود. در این حال بجای سوراخ کردن "کارتن"، آن را به روی ملاط تازه نصب می کنند و سپس تمام خطوط طرح توسط انتهای دسته گرد قلم مو از روی "کارتن" فشار داده می شود البته برای این کار بهتر است از یک قلم آهنی که به سادگی از پخ کردن میخی بزرگ ساخته شده استفاده کرد. خطوط در میان ملاط نرم، به آهستگی مشخص شده و اصطلاحاً برجسته می شوند. برای انجام این منظور باید از کاغذ مخصوصی استفاده کرد که در عین حال که به سادگی پاره نمی شود، نرمی لازم جهت انتقال فشار قلم و اثرگذاری بر روی ملاط را نیز داشته باشد. بهرحال اکثر کاغذها در هنگامی که مقابل ملاط خیس قرار می گیرند نرم شده، خاصیت خود را تا حدودی از دست می دهند. این گونه آثار اصطلاحاً خط اندازی شده بوضوح، در کارهای "لوکاسینورلی" (متولد 1441 و متوفی 1523) قابل تشخیص است. این نشانه ای است که توسط آن می توان یک کار "فرسک" واقعی را از غیر آن تشخیص داد. تنها نقطه ضعف روش دوم این است که وقت بیشتری نسبت به طراحی سوزنی می گیرد اما در عین حال، مسئله ای به عنوان باقی ماندن آثار طراحی به روی ملاط نیز وجود نخواهد داشت. "میکل آنژ" گاهی اوقات از هر دو روش در یکنقاشی خود استفاده کرد، بدین ترتیب که او ناچار بود، هنگامی که بر روی دیواری که پنجره ای در مقابل آن قرار داشت، بدلیل عدم وجود نور جانبی، از روش طراحی سوزنی استفاده کند. چون در این حال خطوط مشخص شده در روش خط اندازی قابل دید نیستند.
قرار گرفتن "کارتن" بر روی دیواری یکی از مهمترین مراحل است، به همین دلیل هیچکس نباید به حدس و گمان خود متکی باشد.بجای آن باید به خط عمودی شاقول که قبلاً سیاه شده و خط افقی لبه خارجی شبکه ها توجه و عنایت کافی مبذول داشت. اگر انتقال "کارتن" به صورت تکه تکه انجام می گیرد، لااقل در هر تکه باید یک سری شبکه کامل وجود داشته باشد تا امکان در یک خط قرار دادن همه قسمتها وجود داشته باشد.
با توجه به تجربه طولانی در زمینه تکنیکهای "فرسک" می توان این سفارش را به نقاشان نمود که در هنگام طراحی "کارتن" نهایت دقت ممکن را اعمال کنند. هنرمندان جوان علاقه مندی که مشتاقند قلم موی خود را هرچه زودتر بر روی دیوار گذارده و مشغول نقاشی شوند، مخصوصاً به این مسئله بی توجهی نشان داده، ارزش این مطلب را درک نکرده اند. اشتباهات و معذرت هواهی هایی که ممکن است بعداً شنیده شوند، در همین مرحله قابل رفع و تصحیح اند. این خطا، هنگامی که نقاش در مقابل ملاط خیس ایستاده و می خواهد حداکثرتوان خود را هرچه سریع تر و دقیق تر بکار گیرد، نتیجه ای ناراحت کننده خواهد داشت. در این هنگام وقت آن نیست که به تکاپوی تصحیح کردن طرحها و فرمها افتاد. در گستره سطحی که بهر حال یا دیوار است یا سقف، همه چیز باید در نهایت دقت آماده باشد.(جایی که شخص سطح کمی را در یک وحله می تواند ببیند، بندرت بیش از مقداری است که به اندازه یک روز کار می برد.) استادان نقاشی "فرسک" از قبیل: "میکل آنژ"، "رافائل"، "تی پولو" این موضوع را به خوبی تشخیص داده بودند و بطور قابل توجهی تاکیدات فراوان بر طراحی دقیق "کارتن" داشتند. و مثالهای آن را می توان در "ناپل" و "میلان" مشاهده کرد.
روشهای مناسب برای فرسک
نقاشی "فرسک" قابلیتهای تکنیکی با درجاتی بسیار وسیع تر را نسبت به سایر نقاشی های معمولی طلب می کند. یعنی تقریباً تمام فرمهایی را که نقاش می تواند با رنگ روغن و "تمپرا" نقش کند، با تکنیک "فرسک" نیز قابل عرضه است. از زمان "امپرسیونیستها" آکادمیها، نقاشی دیواری را بدین صورت آموخته اند که برای یک "فرسک" باید تمام فرمها را با دقت ساده کرد. در حالی که با مطالعه در "فرسک"های قدیمی در می یابیم که قرنهای متمادی فرق چندانی بین نقاشی سه پایه و دیواری نبوده. با توجه به مطالب ذکر شده این امکان وجود دارد که نقاشی دیواری منشا دیگر روش ها بوده است ولی بعد از بوجود آمدن نقاشی سه پایه، طوری با آن برخورد شده که به نظر می آید از کنار نقاشی سه پایه، نقاشی دیواری بوجود آمده و مثلاً همان نقاشی سه پایه است که با اندازه های بزرگ بر روی دیوار رفته است. البته در اینگونه نقاشی ها بیان طبیعی بندرت بکار رفته و اکثر موضوعات را وقایع تاریخی ترکیب بندی های تمثیلی و فیگوراتیو در زمینه های معماری و یا چشم اندازها و مناظر یا کارهای صرفاً تزئینی و بالاخره در این اواخر شکلهای انتزاعی تشکیل می دهند. و البته موضوعات مذهبی را نیز بایستی عنوان کرد. نقاشی دیواری، خصوصاً طی 100 سال گذشته در حالتی استا مانده و گویی که در تله گیر افتاده، تحریکی نداشته است و این چیزی است که ما در تلاش رها کردن خود از آن هستیم. در همین حال باید از این فکر که نقاشی دیواری هنری تاریخی و یادبودی است خودداری کرده، بدنبال شروعی تازه در میان گذشته های دور باشیم.
با این مقدمه نویسنده سعید دارد تا لزوم کنار گذاشتن این عقاید، خصوصاً آنهایی را که بر نحوه تکنیکی و شیوه بیان تاثیر می گذارند مورد تاکید قرار دهد، تا بدین طریق بتوان شروعی دوباره را رقم زد. اکثر نقاشان امروزی از این موضوع که "در فرسک میتوان با دقت و ظرافتی بسیار کار کرد" بی اطلاعند. در این مورد می توان از نقاشی های بدست آمده در این مورد می توان از نقاشی های بدست آمده در "پمپئی" نام برد. این تزئینات داخلی شامل نقاشی هائی با اندازه حدود دو برابر یک کارت پستال معمولی اند. این نقاشی های زنده و در عین حال جذاب نشان می دهند که چطور می توان در "فرسک" طرح های جزئی را با روشهای نقاشانه آنهم اندازه های کوچک و ظریف بکار برد.
این آثار نشان می دهد که نقاشان دیواری در "پمپئی" از تکنیک خالص "فرسک" استفاده کرده اند. امروز شاهد تداخل نقاشی دیواری با نقاشی سه پایه هستیم، و دلیل آنهم احتمالاً گسترش روشهای نقاشی سه پایه می باشد.
روشن شفاف
تقریباً هر نوع عمل نقاشی را می توان از طریق شفاف و همجنین مات و تیره انجام داد و نیز می توان از تلفیق ایندو نتابجی بدست آورد. در نقاشی های دیواری طریق شفاف بسیار ساده تر انجام می گیرد، به طور که به هر نقاش بی تجربه ای سفارش می شود که کار خود را با این روش شروع کند. در اصل، این نوع کار همان تکنیک آبرنگ است که به روی دیوار می رود. ایتالیایی ها در اصطلاح خودشان آنرا "آکورلو acquerello" می نامند. همانطور که قبلاً نیز یادآور شدیم، تمام "فرسک"ها که به مرور زمان خشک می شوند حالتی شفاف تر و روشن تر خواهند یافت. اختلاف فاحش کار در ملاط تر و زمانی که خشک می شود، مشکلات فراوان و گوناگونی را برای نقاش به وجود می آورد. بعنوان مثال: هنگامی که از آهک برای ساختن ته رنگهای مختلف استفاده می شود، نتیجه روشنی ها تقریباً در تمام رنگها غیر قابل پیش بینی است. اینگونه مشکلات در روش شفاف به حداقل می رسد، بدین ترتیب که با خشک شدن ملاط، تمام سطح لایه رویی به طور یکنواختی روشنتر می شود و اختلاف درجه روشنی در میان هر رنگ بسیار کم است و این همان حالتی است که در آبرنگ هم وجود دارد.
برای تمامی نقاشان جوان "فرسک" جالب است گفته شود که در این روش به طوری می توان نقاشی کرد که هنگام گذاردن رنگ روی زمینه خیس، هر رنگ اثر مناسب خود را می گذارد و اصطلاحاً در هم نمی دوند. اضافه بر این می توان به وسیله یک برس پهن محل رنگ گذاری شده را جلا داد و. براق کرد. البته بایستی موی برس هم از جنس زبر نباشد و دلیلش هم این است که لایه رویی به هیچ وجه توسط اجسام خشن و زبر نبایستی خراشیده شود. در واقع نقاش باید سعی کند که با آرامی و ظرافت با سطح کار برخورد داشته باشد و حتی هرگز نباید با انگشتان خود آنرا لمس کند. تجربیات مولف این را ثابت کرده که تکرار عمل نقاشی "فرسک" مهارتی در نقاش بوجود می آورد که برای دیگر تکنیکهای نقاشی نیز بسیار مفید و سودمند است. نتیجه گیری که در واقع مبادرت به انجام "فرسک" به آن منجر خواهد شد، افزایش نظم شخصی نقاش و دقت در کار است. چرا که در "فرسک" اشتباهات انجام شده را بسادگی نمی توان برطرف کرد.
هر خط، هرگونه رنگ نابجا و مانند آنها بسرعت در میان خلل و فرج ملاط فرو رفته و تقریباً غیر قابل اصلاح خواهند شد. تنها را اصلاح اشتباه این است که بوسیله مقداری آهک سفید و مات روی آن پوشانده و دوباره نقاشی کرد. البته نقطه مورد نظر درست مثل آبرنگ پس از خشک شدن حالتی غیر از نقاط دیگر خواهد داشت و همیشه بعنوان یک خطا و اشتباه قابل تشخیص است.
گاهی اوقات تصحیح بخشی از کار ضروری است، در این موقع نقاش باید قسمت مورد نظر را بطور کامل توسط یک ماله گل تراش بر دارد و مجدداً روی آن را ملاط تازه بکشد. البته عمل تراشیدن تنها بر روی لایه رویی انجام می شود و ضرورتاً می توان حدود نیم سانتیمتر از لایه یکنواخت کننده را نیز برداشت. در بعضی تصحیح های بزرگ تر می توان آهک (و ماسه) تازه را با ماله سرگرد و یا با وسایلی که در مجسمه سازی استفاده می شود بکار برد. ملاط با دقت در محل مورد نظر قرار گرفته و کاملاً فشار داده می شود. پس از مدتی که جای خود را گرفت توسط یک تکه چوب صاف هم سطح و صاف می گردد. یک سر این چوب باید گوشه دار باشد تا دقیقاً محل مورد تصحیح را بپوشاند و از چرک کردن دیگر نقاط نقاشی شده جلوگیری کند. طبق معمول لایه زیرین ملاط باید قبل از کشیدن ملاط رویی، مرطوب و خیس شود. برای این حالت مخصوص می توان از اسپری استفاده کرد تا شعاع پاشیدن آب کنترل گردد و بدین طریق از ترشح آب اضافی و جاری شدن آن و در نتیجه خراب شدن قسمتهای نقاشی شده توسط آهک(اضافی) حل شده با آب جلوگیری کرد. بعد از عمل ملاط گذاری، محل کار را باید به آرامی مرطوب کرد تا پس از هموار کردن سطح، توسط تراز و چوب صاف، بافتی خشن و ناصاف بدست نیاید. نقاشان عاقل و با تجربه "فرسک" اغلب این نوع گریزها و راههای فرار را بسیار خوب و با مهارت انجام می دهند. به عنوان مثال "میکل آنژ" در کارهایی که روی سقف "سیستین" انجام داده از چنین راه حال هایی استفاده کرده است.
ممکن است شخصی کارش را با کمک اثرهای سریع و خطوط مشخص و تیز و یا با رنگهای رقیق و ضعیف تر و یا قوی و پر مایه شروع کند و یا حتی با تونهای کامل و تمام عیار نقاشی کند. از نظر تکنیکی تمام اینها قابل قبول اند اما باید یادآوریکرد که رنگهایی مثل قرمز اکسید- (Umber) و سیاه که مواد چسبی بیشتری را نیاز دارند، پس از چند بار رنگ گذاری روی هم ممکن است واسطه مناسبی برای چسبیدن به "فرسک" و سطح کار نداشته باشند و پس از خشک شدن اصطلاحاً گچ شوند. پس هنگامی که ملاط، کاملاً تازه و تر است باید از آنها استفاده کرد. در گذشته استفاده از چسب، آن هم به طور متوالی در چنین مواردی تجویز شده است.
دو سوالی که همیشه برای نقاشان مطرح بوده و دانستن جواب برای آنها اهمیت داشته این است که چه وقت می توان شروع به نقاشی کرد و تا چه زمان به آن ادامه داد؟ در مورد اینکه چه وقت می توان شروع به نقاشی کرد باید گفت؛ از زمانی که پوشش روی کار در مقابل فشار آرام انگشت حالت نگیرد و متاثر نشود می توان کار را آغاز کرد. و اگرعمل خط اندازی "کارتن" به راحتی انجام نشود لایه در حل سفت شدن بیش از حد است. در واقع مشخص کردن زمانی معین برای این کار تقریباً غیر ممکن است و این مطلب بستگی به ضخامت و هم چنین ترکیب ملاط دارد. از عوامل مهم دیگر حالت جذب مایع سطح است. خود دیوار و مخصوصاً هوا را نیز باید در نظر داشت. جواب سوال دوم مشکلتر از اولی است چون این موضوع بستگی به حساسیت نقاش دارد، مثلاً نقاشان با تجربه "فرسک" از حالت سفت شدن قلم خود متوجه این موضوعدمی شوند. این حالت، زمانی است که سطح پوشش، دیگر آمادگی قبول و جذب رنگ را ندارد. و البته این توضیح معادل است با اینکه زمان خاصی را برای این چنین حالتی نمی توان مشخص کرد. ولی تحت شرایط عادی، می توان گفت که یک شخص قادراست حدود 4 الی 5 ساعت بر روی ملاط رنگ بگذارد. اگر دیواره به اندازه کافی مرطوب شده و حالت جذب مناسبی را نیز داشته باشد احتمالاً این مدت تا یک روز کامل نیز ادامه پیدا خواهد کرد. مشخصاً نقاش خود باید تصمیم بگیرد که چه وسعتی را در یک نوبت و یا در یک روز می تواند نقاشی کند و در نهایت این بستگی به دقت و ظرافت موضوع کار دارد. در بعضی از نقاشی های قرن شانزدهم مقدار سطحی که در یک نوبت کار شده شگفت آور است. در حالی که در همان "فرسک"، نقاطی به اندازه کمی بزرگتر از یک سر وجود دارد، که یک روز تمام وقت برده است. البته به ندرت اتفاق افتاده که جزء کوچکی مثل فرم یک سر از قسمت بزرگ دیگری جدا شده باشد و در صورت عدم جلب رضایت نقاش دوباره ملاط و روی آن کار شده باشد.(یعنی پس از تراشیدن ملاط روی آن ملاط نو و بعد روی آن کار شده باشد).
نقاش ممکن است تصمیم بگیرد که کار خود را به طور گسترده و با قلمهای پهن آغاز کند، که در این حال باید رنگهای خود را به طور یکسان آماده کند. همچنین ممکن است دوست داشته باشد که با حرکات محکم قلم مو که تاکیدی بر روش اثرگذاری و شخصیت کاری اوست، کار کند. به تازه کارها معمولاً سفارش می شود که "فرسک" خود را به چند فرم ساده و اولیه محدود و از رنگهای زمینی (خاکی) استفاده کنند. نقاشی های دیواری به سادگی و به سرعت، غیر عادی و در صورت رنگین بودن بیش از حد، زننده خواهند نمود. این حالت مخصوصاً در اندازه های بزرگ نمایان تر است. از نقطه نظر تکنیکی اشکال ندارد که رنگها از مواد رنگی خالص و قوی تهیه شوند ولی موضوع و تذکر بالا به تمام نقاشان "فرسک" توصیه شده است تا مواظب رنگهای خود چه از نظر شدت و چه از نظر رقیق بودن باشند. انتخاب قلم مو به مقدار زمانی که در اختیار هست نیز بستگی دارد.
از قدیم قلمهای گرد برای این کار مناسبتر بوده اند. قلمهای تخت ساخته شده از موی حیوانات در زمان "امپرسیونیستها" و برای نقاشی رنگ و روغن بوجود آمدند و نوع ساخته شده از موی نرم، برای هنر تجاری امروزی، ساخته و عرضه شده است و بهرحال هر دوی آنها در نقاشی فرسک قابل استفاده اند. برای کشیدن خطهای طولانی و ضخیم باید از قلمهای پهن استفاده کرد چون قلمهای گرد برای این منظوررنگ کافی را در خود نگه نمی دارند. ضخامت خطها بستگی به پهنای قلم دارد. خط های نازک توسط قلمهای باریک و هم چنین قلمهای تخت سائیده شده- کار کرده- بوجود می آیند. ولی باید اعتراف کرد که برای کارهای واقعی و خوب، قلمهای گرد شماره 6-8 ایده آل اند. برای کشیدن خطهای دقیق، باید دست را حمایت کرد ولی هرگز نباید با لایه کار تماس پیدا شود.معمولاً بهترین خطها با قلمهای گرد بر روی سطح صاف و هموار ملاط کشیده می شوند. مولف راهبی را در سال 1930 در بخشی از قلعه "سنت آنتونیو" در "پادوآ" در حال نقاشی "ناتورالیستی" "فرسک" دید. او بر روی سطحی صاف و صیقلی کار می نمود و برای این منظور تنها از قلمهای گرد به اندازه های مختلف استفاده می کرد. این گونه قلمها بخصوص برای محو کردن در روش شفاف مناسب هستند.
روش مات
در میان تمام روشهای نقاشی، کارهای انجام شده با این طریق به مهارت کمتری احتیاج دارد. به طوریکه شخص قادر است به سرعت و آسانی سطح کار را نقاشی کند و در ضمن نقاطی را که لازم است به راحتی تغییر دهد. از طرف دیگر روش اجرایی "مات" برای کسانی که این روزها مرتباً با کارهای شفاف سروکار دارند تا حدی مشکل است. شاید دلیلش این باشد که"فرسک" کار واقعی هر روز کمتر می شود. این موضوع تاسف انسان را بر می انگیزد چرا که روش "مات"، امکاناتی وسیع برای خلق هنرمندانه و در سطحی بالا را بدست می دهد. مراحل کاری مانند روش شفاف است با این تفاوت که تمام رنگها با مقداری آهک مخلوط می شوند. بدین ترتیب مشخص است که باید همیشه مقداری آهک سفید و تمیز را برای این کار آماده نگهداشت. البته اضافه کردن آهک برای رنگهای طبیعی که مقداری پودر محلول داخل آنهاست فقط به منظور روشنتر کردن آنها صورت می گیرد. هدف اولیه در شروع کار بدست آوردن درجات مختلف روشنی با اضافه کردن مقادیر مختلف رنگ سفید است. پس در این حالت از درجات متفاوت رقیق بودن رنگ، نمی توان استفاده کرد (همانطور که می دانید اگر رنگ، رقیق بکار رود به جسب غلظت آن پس از خشک شدن نورهای گوناگونی را می دهد) به هر حال ماتی آهک بستگی به کیفیت و همچنین مدت زمانی که در آب خوابیده و نگهداری شده، دارد و البته اثر نهایی خود را تا زمانی که خشک نشده نشان نمی دهد. بنابراین هنرمند مقدار درصد می نشیند و نه به رنگی که روی پالت است نمی تواند اعتماد داشته باشد، لذا باید از طریق تجربه تصمیم بگیرد که چه مقدار آهک برای ته رنگ خود احتیاج دارد و یا اینکه آهک، چه مقدار و چه نوع اثری بر روی رنگش خواهد گذارد. از مطالب ذکر شده می توان دریافت که چرا نقاشان "فرسک" تا این حد به نوع آهک و طریقه و مدت نگهداری آن در چاله اهمیت می دهند. بطور کلی باید اشاره کرد که تمام مطالبی که در بخش تکنیک "شفاف" ذکر شد در اینجا نیز صدق می کند. فقط با این تفاوت، شخصی که با تکنیک "شفاف" کار می کند باید مراقب قشرهای رنگی که می گذارد باشد و تا حد امکان، رنگ را نازک تر بنشاند. این موضوع مخصوصاً در مورد رنگهای تاریک اهمیت دارد. در تکنیک"مات" بطور محسوسی نسبت به روش دیگر می توان رنگها را ضخیم تر برداشت. چون آهک موجود در رنگ، چسبندگی مناسب و کافی را در طی مدتی که کار در مراحل اولیه است و مخصوصاً در طی مدت خشک شدن تامین می کند. مقدار رنگ سفید بیشتری که در کار وجود دارد، باعث ضخامت بیشتر آن می شود، تا حدی که ممکن است ضخامتی در حدود یک "ایمپاستو" باریک و نازک را پیدا کند. همانطور که در "فرسک"های "جی.بی.تی پولو" (متولد 1969 و متوفی 1770) و یا "پالاتسوبیانکو" و همچنین "پالاتسوروسو" در "جنوا" دیده می شود.
روش نقاشی ترکیبی
در بخش تکنیک شفاف این نکته را متذکر شدیم که در هنگام کار با روش "Acauerello" (آبرنگ) برای تصحیح های ضروری نباید از رنگهای مات استفاده کزذ. از طرف دیگر جالب است که عنوان شود، می توان ترکیبی سازگار و قابل قبول از تکنیک شفاف را با رنگهای مات کار کرد، و مشکلی نیز نداشت. در هنگام شروع کار ممکن است کسی طراحی خود را با یک رنگ و یا بیشتر انجام دهد. بدین ترتیب می توان روی رنگهای مات حالتی از شفافیت بوجود آورد. در این نوع کار، نقاش قادر است تمام تکنیکهائی را که در زمینه رنگو روغن و "تمپرا" با آنها آشنایی دارد به تکنیکهای نقاشی دیواری برساند و از آنها استفاده کند. می توان نور و روشنائی هایی که در رنگها بکار می رود به همان ترتیب شفاف روی کار آورد. بدین ترتیب نقاش با رعایت اصول اولیه و پایه قادر است هر نوع تکنیکی را که مناسب با کار اوست بکار برد و یا حتی راههای جدیدی را ابداع کند.
تاثیر زمینه در کار
اهمیتی که زمینه در نقاشی و در تمام روشهای مختلف آن دارد، قبلاً مورد تاکید قرار گرفت. در "فرسک" نیز زمینه قادر است شخصیت و خصوصیت اصلی کار را معین کند و یا حتی آن را تغییر دهد و این موضوع در "فرسک" نسبت به روشهای دیگر نقاشی مهم تر و تعیین کننده تر است. اصولاً زمینه را می توان به سه نوع تقسیم کرد:
1-نقاشی روی سطح زبر و ناصاف:
در دوران اخیر نقاشان سعی داشته اند که در مورد مواد مصرفی و اهمیتی که به ارزشهای ملموس خود می دهند وسواس بیشتری به خرج می دهند. به همین ترتیب بافتی که سطح، در کار بوجود می آورد و استفاده از آن توسط نقاشان مورد توجه قرار گرفته است. ملاط "فرسک" ممکن است از مواد زبر و خشن- که در دیوارهای داخلی و یا خارجی ساختمان بکار رفته و شکل گرفته است- باشد. بدیتن ترتیب سطحی نه چندان صاف و صیقلی بلکه با بافتی خاص بوجود می آید.این نوع کار در سردر بعضی خانه ها نیز قابل رویت است. رویه ای که ذراتی به اندازه شن و سنگ ریزه داخل آن است می تواند خیلی زنده به نظر آید و حرکات قلمی که روی این سطح در حین کار، اثر می گذارد به بافت دلپذیر آن می افزاید. البته موضوع ذکر شده تنها برای کارهای با ابعاد بزرگ مناسب است و برای "فرسک" های داخلی ساختمان، باید کارهائی کاملاً اصیل و با زمینه مناسب انجام داد. سطوح مورد بحث معمولاً با شن زبر آماده می شوند. چنین زمینه های زبری باید جای کاغذ آبرنگ را بگیرند. نقاشی روی آنها بسیار راحت و دلپذیر است و بهترین اثر خود را بعد از کار با تکنیک شفاف روی آن و جمع شدن رنگ در اطراف دانه های شن موجود در زمینه خواهند داد.
5-نقاشی روی سطح صاف:
ملاطی که با شن خوب و ریزه های سنگ مرمر تهیه شده سطحی صاف را بوجود خواهد آورد که معمولاً راحت تر از سطح قبلی می توان روی آن کار کرد. اینگونه زمینه ها معمولاً برای نقاشیهای داخل ساختمان که عمدتاً دارای ریزه کاری زیاد هستند و یا نیاز به دقت در رنگ گذاریها دارند، استفاده می شوند. در ضمن باید توجه داشت که نقاشی روی سطح صاف بطور قابل ملاحظه ای مشکل تر است، چون هر اثر قلم و ضربه آن معمولاً قابل دید است و سطوح بزرگی که با قشر نازکی از رنگ پوشیده میشوند ممکن است یکنواخت در نیامده اصطلاحاً تکه تکه شوند. پس این نوع ملاطها که سطحهای بسیار صاف را بوجود می آورند تنها توسط نقاشان با تجربه انتخاب می شوند. از طرف دیگر این موضوع را نیز باید ابراز کرد که این سطوح برای روش مات ایده آلند چون تمام آن را می توان محو کرد. در این حال باید ضخامت قشر رنگ نیز مورد توجه قرار گیرد.
3-سطح صیقلی:
در مقاتبل تفاوتهای بافتی سطوح، که از بسیار زبر تا بسیار صاف و صیقلی متغیراند وجوه تشابهی نیز مابین این دو گروه وجود دارد. در این میان سطوحی که کاملاً صیقلی شده اند از طبیعت متفاوتی برخوردارند. عمل صاف کردن سطح توسط ماله مخصوص انجام می گیرد. پس از مالیدن ملاط، با تکه چوبی مناسب (تخته ماله) سطح کار کاملاً صاف می شود. در گذشته اولویت انجام کار بیشتر به سطوح ساف شده تعلق می گرفت که البته مناسب نبودند. در آن دوران، عمل صاف نمودن سطح توسط غتلک و یا بطری نوشابه انجام می گرفت. این گونه سطوح در نقاشیهای دوران رومیها و بطور بسیار نادر در دوران گوتیک، دیده می شوند و در دوران رنسانس به اوج خود می رسند. توضیح روش کار بر روی این سطوح بدلیل تفاوتهای فراوانی که با کار روی سطوح عادی و زبر دارد، مشکل است. نقاشی روی این سطوح، بسیار شبیه به کار بر روی کاغذهای طراحی خیلی صاف و لیز است که برای طراحی های تکنیکی خاص بکار می روند. بطوریکه هر ضربه قلم به نظر خشک و سخت می آید و تنها پس از تجربیات فراوان است که می توان سطوح بزرگ را کاملاً با رنگهای غلیظ پوشاند. قدما روشهای فوق العاده و خاصی را جهت صاف نمودن سطوح ابداع کرده بودند، که حتی امروزه نیز مورد بحث میان متخصصین فن است. بعنوان مثال:"استفاده از شیر به مقدار کم، یا حرارت مناسب" سطحی تقریباً شیشه ای را بوجود آورده است. کلکسیون نقاشیهای دیواری در موزه ملی"ناپل"، امکان مقایسه های جالبی بین سطوح و ملاطهای مختلف صاف شده، بدست می دهد.
اطاقی در "کازادل لار ریو" در خیابان "دل آبون دانزا" محل یکی از آخرین کاوشها در ناحیه "پمپئی" کاری بر روی دیوار دارد که نمونه ای مسلم از تکنیک خالص "فرسک" را عرضه می کند. در این محل دومین فوران آتشفشان "وزوو" در سال 79 میلادی رابطه بین ملاط کارها و نقاشان این شهر را که معمولاً در کنار یکدیگر مشغول بکار می شدند را قطع کرده و روی دیواری که هنوز کار روی آن تمام نشده قابل مشاهده است. نقاشی، که از قسمت بالا شروع شده به سمت پایین خطی کم رنگ که در اثر کشیدن گچ بر روی ملاط مانده (بعنوان خط نشانه)، ادامه یافته و تقریباً به نیمه رسیده است. پائین تر از خط، روکش صاف شده کار که توسط ابزاری شبیه ماله تراشیده شده قابل رویت است. در اینجا ما بطور واضح کار یک روز را که در حدود نصف سطح دیوار است، می بینیم. مواد مورد استفاده در آماده ساختن دیوار نشان دهنده حجم کار انجام شده در یکروز است و خط گچی نشانه ای است برای ادامه کار در روز بعد.
آنچه که اثر را بسیار جالب می کند این است که مقدار کار انجام شده بالای خط گچی نه تنها حاوی بیشترین دقت و جزئیات تزئینی است، بلکه مطالب مورد توجه، سطح کاملاً صاف و شیشه ای آن است. نکته دیگری که در مورد این کار می توان گفت این است که جای اضافه نمودن هیچ گونه کاری را هرچند در نهایت دقت ندارد. یعنی در این روش که از نوع تکنیکهائی است که با استفاده از حلالهایی به غیر از روغن انجام میشود، جای جزئی کاری بیش از این نیست. متخصصین "فرسک"های امروزی از صاف کردن سطح که می توان آنرا پس از تمام کردن نقاشی و تا زمانی که سطح کار نرم است انجام داد، دوری می نمایند. البته باید توجه داشت که این عمل با تکنیک Stucco-Iustro متفاوت است که در آینده راجع به آن صحبت خواهیم کرد. در مورد کار انجام شده در شهر "پمپئ" می توان اضافه کردکه متاسفانه وسایل مورد استفاده در صاف کردن، سطح که معمولاً در دسترس و دید نقاش است، پیدا نشده است. به هر حال این احتمال قوی وجود دارد که در طی کاوشهای آینده در این شهر، محلهای پنهان شده دیگری مانند این نقطه یافت شود که بدین ترتیب شواهد با ارزشی از تکنیکهای "فرسک" که در آن زمان مورد استفاده بوده اند بدست خواهد آمد.
سیمان در نقاشی فرسک
فرآیند سفت شدن سیمان با آهک بطور قابل توجهی متفاوت است و این در حالی است که این دو ماده غیر آلی گیرنده، معمولاً در کارهای ساختمانی با یکدیگر مخلوط می شوند. "دورنر" این نکته را که سیمان نقشی در نقاشی "فرسک" ندارد را مطرح نمود. در حالیکه تا بحال بسیاری از نقاشان ثابت کرده اند، استفاده دقیق از آن می تواند مفید و عملی باشد. قبلاً نیز به این نکته اشاره کردیم که عمل کربوناسیون کامل به سادگی میسر نیست. بدین ترتیب که اگر لایه رویی کامل شد، شروع به جذب دی اکسید کربن می کند و در این حال مانعی را با سفت شدن خود می سازد که از جذب و نفوذ دی اکسید کربن به لایه های زیرین جلوگیری می نماید. علاج این مشکل استفاده از موادی است که سطوح زیرین را محکم و سفت کند و برای این کار می توان از سیمان استفاده کرد. البته می توان در هنگام مالیدن ملاط مقداری به آن وقت داد تا عمل کربوناسیون انجام گیرد و سطح خود را بگیرد و سفت شود. بعضی از نقاشان این کار را می کنند و پس از آن لایه همسان کننده را روی کار می برند، اما این خود مانعی برای رسیدن رطوبت موجود در دیوار به لایه های دیگر بوجود می آورد.
اشکال دیگر اینکه ملاطهای مختلفی که روی سطوح بکار می روند، هنگامی که به حد معینی از خشکی می رسند، خاصیت چسبندگی خود را از دست می دهند. تنها بوسیله مالیدن ملاط بر روی سطح خیس است که می توان نتیجه ای یکسان و مناسب بدست آورد. البته مانند دیگر تکنیکهای نقاشی نمی توان انتظار انجام کار بدون عیب را داشت، یعنی حتی اگر 3 یا 4 لایه ملاط را با موفقیت و سرعت کافی روی کار بگذاریم، این خطر وجود دارد که پس از خشک شدن، ترکهایی روی سطوح بوجود آیند.
اینها دلائلی است که ثابت می کند باید مقدار کمی سیمان به ملاط زبر و گاخی اوقات در حد کمتر به لایه یکسان کننده اضافه نمود. البته این موضوع بطور مشخص ثابت شده که افزودن سیمان بستگی فراوان به کیفیت آن دارد. و در هر حال و به هر مقدار نباید حاوی نمکهای شوره ای و املاح آن باشد.
طی آزمایشهائی که نویسنده بر روی لایه های "فرسک" کهنه داشته است با مقداری "سیلیس" (مانند آن نوعی که در سیمان یافت می شود) برخورد کرده، که با موادی به آهک اضافه شده و این ماده تقریباً در تمام موارد دیده شده است. البته این شک وجود دارد که آیا سیمانها و چسبهایی که بدست انسان ساخته می شود حاوی این خاصیت هستند یا خیر. ولی به هر حال همانطور که در بالا ذکر شد، خاک آجر نرم بعنوان نوعی چسب شناخته می شود. احتمال دارد که این واسطه های تشکیل دهنده "سیلیس" از مواد طبیعی باشند. گدازه های معدنی یا همان سنگ خاز و دیگر سنگهای پیدا شده در حوالی کوه "وزوو" برای این کار مناسبند که البته در ملاط "فرسک"های کهنه یافت می شوند. ملاط کاران"فرسک" ایتالیائی از نوعی ساروج که از آهک و خاک آتشفشانی یعنی خاکستر می ساختند، استفاده می کردند. در این میان نوعی "سنگ آتشفشانی" که از قسمت ولتای رودخانه "راین" بدست می آید بعنوان چاشنی، توسط سازندگان امروزی مورد استفاده قرار می گیرد. در حال حاضر زمینه استفاده از سیمان بعنوان چاشنی ملاط، بسیار مناسب تر از دوران "دورنز" است. و باز تاکید می شود که استفاده از این ماده باید با احتیاز فراوان همراه باشد چرا که تحقیقات هنوز ادامه دارد و بطور صددرصد توصیه نمی شود.
کاربر ملاطهای رنگین
هرگز به اندازه لازم محکم و خشک نمی شود. برای جلوگیری از این مشکل باید ملاز را با آب آهک و یا کف روی آن، رقیق نمود. بنابراین در نقاشی"فرسک"، نمی توان رنگ را با کاردک و یا چیزی شبیه به آن، بکار برد. ولی می توان ملاط رنگی را با استفاده از سیمان "پرت لند" که رنگی خاکستری دارد و یا سیمان سفید (مخصوصاً دای کرهوف- ویس) همراه یا بدون چاشنی (ذرات شن، سنگ مرمر، سنگ آهک، اسفنج معدنی، سنگ خاز) توسط رنگهایی که قبلاً کارآئی خود را در کار با آهک نشان داده اند، رنگ آمیزی نمود. البته این ملاط ممکن است در هنگام بکار بردن به لایه سختی از سیمان که مقدار کمی آهک دارد تغییر یابد. کارهای انتزاعی و طبیعی انجام شده با این ملاط توسط "کارل واسلز" (1943-1877) را در مدخل ورودی ساختمان شهرداری "زوریخ" می توان مشاهده کرد. اثر مشابه را می توان در کارهای امروزی با زحمت کمتر و با استفاده از رنگهائی که بافت تشکیل می دهند، بر روی زمینه ای که به طور مناسب و جهت خاص مورد نقاشی تهیه شده، انجام داد.
تکنیک بتونه کاری براق
تکنیک "بتونه کاری براق" یک روش کامل"فرسک" است که بر روی سطحی کاملاً صاف و صیقلی انجام می شود. در قسمتهای قبلی روشی کهن برای طرز تهیه سطوح براق و چگونگی صاف نمودن رویه توضیح داده شد. در آن میان اشاره ای شد به اینکه از اتوی داغ می توان بر روی سطحی که بطور مناسب و کافی آهک داشته باشد استفاده کرد. در بررسی های انجام شده بر روی نقاشیهای دیواری انجام شده در شهر "پمپئ"، این موضوع بسیار محتمل به نظر می رسد که نقاشان آنزمان از این تکنیک برای کارهای خود استفاده کرده اند. البته محققین ایتالیائی بر این عقیده اند که برای این نظر، دیایل و شواهدی نیز یافته اند. باید اذعان کرد که این دانشمندان، قادر نبوده اند در نمونه رویه های کهن، موادی را بیابند که مساله استفاده از این تکنیک را ثابت کند. پس جواب به این سوال که آیا در آنزمان از روش مذکور استفاده می شده یا نه، هنوز داده نشده است.
در تکنیک "بتونه کاری براق" از کف آهک اسنفاده می شود. سطح لایه از نسبتهای مساوی "آهک چاله ای کشته سفید" و ذرات سنگ مرمر که به اندازه لایه های زیرین "فرسک" بکار برده می شود برخوردار است. سپس بوسیله یک تکه آهن مسطح، این لایه هموار می گردد. آنگاه ملاطی به نام "بتونه براق" بر روی سطح بکار می رود. از زمانی که این لایه شروع به گرفتن می کند، امکان نقاشی بر روی آن فراهم است، البته رنگهای بکار برده شده همان رنگ معمولی "فرسک" است با این تفاوت که باید در خود مقداری از ملاط ذکر شده را داشته باشد. تقریباً به محض اینکه نقاشی (چه با رنگهای شفاف و یا مات) تمام شد، سطح کار، توسط یک وسیله الکتریکی داغ، اتو می شود. این عمل باعث براق شدن سطح کار می شود. از این زمان تا وقتی که کار کاملاً خشک نشده، نباید به آن دست زد و مانند دیگر نقاشیهای انجام شده با روش "فرسک" باید زمانی بگذرد تا کار، رطوبت خود را کاملا از دست بدهد.
حلال های بتونه کاری براق
روشهای چندی برای ساختن حلالهای این بتونه وجود دارد، در اینجا دو نمونه که در موارد متعدد، کارآئی خوبی از خود نشان داده اند ذکر می شود.
دستورالعمل حلال شماره یک
در این قسمت، حلال از مخلوط آهک کشته که مقداری رقیق شده، همراته با نوعی صابون زیتونی(که از روغن زیتون تهیه شده و حاوی مقدار کمی مواد قلیائی است و از داروخانه ها قابل ابتیاع است) ساخته می شود، سپس آب حرارت داده شده، و محلول بطور دائم هم زده می شود. زمان این کار در حدود 45 دقیقه می باشد. این محلول پس از سرد شدن باید غلظتی همانند ژله داشته باشد. اگر از این حالت، سفت تر باشد، با اضافه کردن آب دوباره حرارت داده می شود و اگر رقیق تر از ژله شد، مقدار بیشتری صابون رنده شده به آن اضافه می شود که البته باید محلول را باز حرارت داد. به دلیل تفاوتی که در کیفیت صابونهای تجارتی موجود است، مقادیر مشخصی را برای تهیه این محلول نمی توان ارائه کرد. پس از تهیه مایه مورد نظر، به نسبت مساوی با آهک کشته رقیق،(در حالی که به آن حرارت داده شود) مخلوط می گردد. در این زمان باید حالتی شبیه به خامه داشته باشد. هم زدن دائم این محلول در هنگام تهیه، مورد اهمیت است.
دستورالعمل حلال شماره دو:
این روش نیز مانند محلول قبلی است، تنها با این تفاوت که صابونهای ژله ای به مقدار مساوی با آب آهک مخلوط شده، حرارت می بینند. برای جلوگیری از لخته شده مایع می توان مقداری پتاس(کربنات دوپتاس که از خاکستر چوب بدست می آید) به آن اضافه نمود.
برای تکنیک "بتونه کاری براق" وجود آهک کشته که بخوبی در چاله آهک مانده و کیفیت بالایی دارد، بسیار ضروری و اساسی است. زمان مناسب و دمائی که بتوان سطح را حرارت داد و یا اتو کرد تنها طی تجربیات و کار عملی قابل تشخیص است. به هر حال تازه کاران این فن در اولین تجربیات باید خود را برای ناکامی و شکست کاملاً آماده سازند، کما اینکه استادان بزرگ نیز بارها این تجربه را داشته اند.
عمل آوردن نهایی
سطح براق بوجود آمده توسط اتوگذاری را می توان با پوششی از نوعی خمیر که از ترکیب واکس و تربانتیسن ساخته شده و از قدیم مورد مصرف قرار داشته نگهداری و یا بهتر کرد. باید دقت کرد که اگر قصذ بکار بردن این پوشش هست، سطح نقاشی، کاملاً خشک و بدون رطوبت باشد. پس از گذشت چند ساعت، سطح کار با یک "برس" پرداخت می شود و در نهایت همین عمل را نیز باید با استفاده از یک پارچه پشمی انجام داد. نتیجه بدست آمده یک سطح براق و جلادار می باشد. که برای بدست آوردن چنین سطحی آگاهی اوقات از مواد جلا دهنده و براق نیز استفاده می شود.
"فرسک"هایی در "پمپئ" و "هرکولانیوم" کار شد که در آنها- با استفاده از روشی که کم و بیش امروزه نیز از آن استفاده می شود- سطح صاف کار، توسط شباهتی که از نظر ظار بین این نوع کار و تکنیک "بتونه کاری براق" وجود دارد، این توهم بوجود می آید که این "فرسک"ها با این روش و یا روش "موم سوزاندن" انجام شده اند. (توضیح: این تکنیک نوعی نقاشی است، که با استفاده از عمل سوزاندن رنگها که عموماً مومی هستند، انجام می گیرد).
تکنیک طاقت فرسای "بتونه کاری براق" نیازمند تجربه فراوان است، و عموماً جایگزین تکنیکهای سطوح جلادار امروزی و مدرن که از رنگهای ترکیبی استفاده می کند-، شده است. این تکنیک پیچیده "فرسک"، بدون تعارف با هیچ روش نقاشی دیگری قابل تعویض و جایگزینی نیست.
تکنیکهای خراشی
قدیمی ترین تزئینات سفالین انجام شده با این روش در آلمان، به قرن 13 میلادی باز می گردد. از این تکنیک هنوز، بعنوان یک هنر محلی در شمال آلمان، اتریش، سوئیس و "ترانسیلوانیا"، استفاده می شود. این روش مثل موزائیک، در واقع یک روش حقیقی نقاشی نیست، اما از آنجایی که با استفاده از دست انجام می گیرد، بعنوان یکی از روشهای نقاشی پذیرفته شده است، البته پیشرفت و تکامل آن امروزه سبب اهمیت این روش، چه از نظر تکنیکی و چه از نظر زیبایی گشته است. اصطلاح "اسگرافیتو" از کلمه ایتالیایی "اسگرافیره" به معنای خراشیدن، مشتق شده است. این روش با استفاده از خط تراش و سیمهای حلقوی و وسائلی مانند آن انجام می پذیرد و مسئله رنگ در آن می تواند مطرح نگردد. پس عجیب نیست که مشاهده شود عده ای از مجسمه سازان نیز برای کارهای خود از این روش استفاده نمایند. طرحهای تک رنگ انجام شده با این روش بسیار شبیه به کارهای کنده کاری و چاپ چوب است، البته نتیجه گرافیکی خوبی را ببار می آورد. در این روش خطوط سیاه بر روی کار حک می شوند، و در واقع عکس چاپ است. باید اذعان داشت که به دلیل همین خصوصیات، گاهی اوقات هنرمندان گرافیست به این روش تمایل نشان می دهند.
اصول اولیه کار بسیار ساده است، بدیت ترتیب که لایه، درست مثل تکنیک "فرسک" آماده می گردد، منتهی ماده رنگی بایستی به ملاط پوشش یکسان کننده، افزوده شود. در آورده می شوند تا رنگ زیرین نمایان گردد. می توان چند لایه با رنگهای مختلف روی کار آورد. هنرمندان تا آن حدی که رنگ مورد نظرش وجود دارد، قادر است خط و یا سطح را حفر نماید. سطح رویی را هم می توان رنگین کرد و با استفاده از ملاط "فرسک" پوشاند و سپس به حالت براق در آورد. بایستی این موضوع را مورد توجه قرار داد که در این روش استفاده از رنگهای فراوان و مختلف یک مزیت محسوب نمی شود.بعنوان یک قانون کلی، رنگها در این روش تابع فرمهای محکم و ساده می باشند. استفاده از رنگهای فراوان، مختلف و با حالت غالب- نسبت به فرم- خصلت خوشایند این روش را ضایع می سازد و در عمل، معمولاً نتیجه راضی کننده ای را بدست نمی دهد.
در مواردی که استفاده از رنگهای گوناگون در کنار یکدیگر ضروری است، تکنیک جدید "حجره ای" یا "خانه ای" که توسط "برت هوندهاوزن" استاد آکادمی طاشتوتگارت"، تکمیل و مورد استفاده قرار گرفته مناسب تر می باشد.
باید اعتراف کرد که جای کار فراوانی در این روش وجود دارد و هنرمند نیز برای قدرت خلاقیت و استعداد هنری خود نمونه های فراوانی را در اختیار دارد. برای نمونه از روشهای زیر می توان استفاده کرد:
1-تکنیک خراشی با استفاده از خطوط محیطی
2-تکنیک خراشی با استفاده از سطوح مختلف رنگی
3-تکنیک خراشی به حالت نقاشی، ترکیبی از دو روش بالا
4-تکنیک خراشی تک رنگ
5-تکنیک خراشی ترکیب و تلفیق شده با دیگر روشها
6-تکنیک خراشی خشک
یکهنرمند با تجربه می تواند برای بدست آورد بهترین روشی که او را قادر به انتقال پیام و ایده خود نماید هریک از این روشها را ترکیب کند، اصلاح نماید و یا تغییر دهد. البته محل انجام کار نیز در انتخاب صحیح این روشها موثر است.
کارهای مقدماتی برای روشهای خراشی
تهیه طرحهای مقدماتی و "کارتن" سازی قبلاً در بخش "فرسک" بصورت دقیق و با جزئیات مطرح شد و در اینجا نیازی به تکرار دوباره آنها نیست. تنها در این میان جواب، یک سوال باقی می ماند و آنهم اینکه، چگونه می توان "کارتن" را روی ملاط خیس منتقل کرد؟ در این حال استفاده از سوراخهای سوزنی و خاک زغال و یا روش خط اندازی جایز است. سوراخهای سوزنی روش خوب و سریعی است، منتهی باید مرتب مراقب بود که خطوط محیطی بخوبی روی سطح منتفل شوند. اگر از کیسه حاوی گرد زغال بشدت و بدون دقت، استفاده شود این احتمال وجود دارد که خاکهای اضافی و خاکستر، سطح تمیز لایه را آلوده و کثیف نماید. در صورتیکه هنرمند قصد انتقال جزئیات کار خود را بر روی سطح داشته باشد، استفاده از سوراخهای سوزنی، دیگر مناسبت ندارد، چرا کهوقتی کار تمام شد این نقاط قابل برداشتن و تمیز شدن، نیستند. با توجه به دلائل ذکر شده ، روش خط اندازی بهتر است، به علاوه خطوط بوجود آمده با این روش، راهنمای خوبی برای تراشیدن های بعدی است.
ملاط تکنیک خراشی
تهیه و بکار بردن ملاط این روش فرقی با اندود "فرسک" ندارد. در صورتیکه قصد بکار رفتن لایه زنگین هست، بهتر است که مقدار معینی سیمان به لایه مورد نظر- و ترجیحاً به تمامی لایه های زیرین- اضافه شود. این کار، عمل سفت شدن لایه را تسریع می کند. بطور کلی برای روی دیوارهای خارجی، لااقل یک مقدار کم سیمان ضروری است. کارهایی که روی نماها انجام می پذیرد، معمولاً با لایه های خاص تزئینی کار می شوند. که همگی حاوی سیمان هستند و به طبع بسرعت خود را می گیرند و سفت می شوند. استفاده از آهک خالص طولانی ترین زمان کار را به هنرمند می دهد. در صورت مناسب بودن دیوار و در شرایط جوی خوب، روز بعد از روی کار آوردن ملاط می توان روی دیوار کار کرد. هرچه سطح نازکتر باشد بایستی خطوط محیطی رابهتر و دقیقتر مشخص کرد؛ تا عمل خراشیدن بهتر و راحتتر انجام شود. یک بنای حرفه ای می تواند تمام سطح کار را با لایه ای حدود 8/1 اینچ ضخامت (حدود 3 میلی متر) بپوشاند. لایه های رنگین را مثل لایه آخر بایستی با ماله بنایی مرغوب روی کار آورد و هموار کرد(برای این کار بهتر است از انواع نامرغول ماله استفاده نشود.) در مورد استفاده داخلی، پوشش نهایی می تواند آب آهک غلظت خامه و یا مانند آن باشد. در صورت نیاز آن را نیز می توان رنگین کرد. این عمل باعث می شود که خطوط محیطی خوبی برای خراش دادن بعدی روی سطح کار پدید آید. با افزودن شن نرم و ماسه سنگ- در لایه های نازک و مرغوب- روی یک پوشش خاکستری ارغوانی، می توان جلوه های زیبایی را بدست آورد.
در ادامه توضیح باید اضافه نمود که خطوط با استفاده از یک چاقوی قلمی مناسب، بریده و خراش داده می شوند. این کار باعث برآمدن لبه- به مقدار کم- می شود. البته می توان آنرا بعد از انجام کار با استفاده از یک برس پاک کرد. در صورتی که کار در این روش به خوبی با تکنیک جدید انجام پذیرد، هنر گرافیک را به یاد انسان می اندازد. در انتها نتیجه می گیریم که از لایه بطور دلخواه و با توجه به امکانات فراوانی که وجود دارد، می توان بهره برد.
مواد رنگی شیوه خراشی
از آنجایی که در این روش مواد رنگی با ملاط مخلوط می شوند، لازم است که در برابر ملاط مخلوط می شوند، لازم است که در برابر قلیا مقاوم باشند. شاید لزومی به تذکر نباشد، اما این رنگها باید دارای خاصیت زودگیرندگی نیز باشند. بجز موارد معدود، از طیف رنگهای مورد استفاده "فرسک"، در اینجا نیز می توان بهره برد. برای رنگ آمیزی مقادیر متنابه ملاط، به مواد رنگی زیادی نیاز است. این مسئله معمولاً باعث می شود که معمار رو بسوی رنگهایی با کیفیت پایین و ارزان آورد. (که البته چنین اشتباهی را نباید مرتکب شد.) شستن ماسه برای جدا کردن هرگونه ناخالصی و دانه های ریز، که احتمالاً باعث صدمه زدن به سختی ملاط می شوند نیز بی مناسبت نیست. این عمل را با افزودن مقدار زیادی دانه های ریز و نرم پودر مانند از مواد رنگین، می توان کامل کرد. رنگ آمیزی ملاط با نتیجه دلخواه باید با حداقل مقدار رنگ ممکن، انجام شود و این کار عملی نیست مگر با استفاده از رنگهایی که دارای قدرت رنگدهی زیاد و مایه رنگی فراوان می باشند. خریدن رنگهای ارزان از نقطه نظر اقتصادی کار اشتباهی است، چرا که حین عمل- در طول مدت زمان و در مقایسه با عملکرد رنگها- آنهایی که از کیفیت بالا و در نتیجه قیمت بیشتری برخوردارند، ارزانتر از آنهایی هستند که کیفیتی ندارند. برای پایین آوردن ضایعات رنگی بهتر است، ابتدا رنگ به همراه آب در ظرفی بع حالت خمیر در آمده و سپس به ملاط افزوده شود. به این ترتیب لازم است از افزودن رنگ بصورت پودر، به ملاط خودداری کرد.یک راه صرفه جویی دیگر استفاده از ماسه های همرنگ با ماده رنگین مورد مصرف و یا خاک آجر و مانند آن است. مثلاً بجای سبز خاکی (معدنی) بهتر است از "اکسید کروم" استفاده شود، چرا که سبز معدنی از مایه رنگی و قدرت رنگدهی خوبی برخوردار نیست و در عوض "اکسید کروم" همان نتیجه را می دهد. این رنگ را با اضافه کردن رنگ "اوکر Ocher" یا مشکی، می توان به مایه سبز نزدیکتر کرد. "اوکر" به تنهایی، خصوصاً کم مایه آن قدرت رنگدهی ضعیفی را داراست. زرد "مارس" مصنوعی از این نظر، قدرت رنگدهی بهتری دارد. برای پرهیز از شوره زدنهای بعدی، "اکسید مشکی آهن" از "سیاه استخوانی یا عاجی"بهتر است. متاسفانه "سیاه منگنز" برای این کار نسبتاً گران است. "گل اخرای طبیعی" در هنگام مجاورت با هوا احتمال تغییر و دگرگونی دارد. بجای آن می توان از ترکیب "زرد مارس" با سیاه و در صورت لزوم، قهوه ای سوخته- به مقدار کم- استفاده نمود.
وسایل تکنیک خراشی
اسباب و وسایل حلقوی و خمیده روش خراشی در اندازه های مختلف توسط تولید کنندگان به بازار عرضه شده است. اما در این مورد خاص، بسیاری از هنرمندان با تجربه، علاقمندند وسایل خود را از میان وسایل مجمسمه سازی انتخاب کرده، یا خود اقدام به ساخت آنها نمایند. برای جلوگیری از شلوغی بیش از حد، می توان در دو طرف یک دسته چوبی دو نوع حلقه نصب کرد. این گونه خمیدگیها و حلقه ها را با زحمت کم، می توان توسط فنرهای قدیمی ساعتهای کهنه و مستعمل و یا تسمه های فولادی بسته بندی ساخت. گوشه های تیز خط تراشهای پهن دو لبه، برای تصحیح همه گونه خطوط، حتی آنهاییکه از ظرافت هم برخوردارند، مناسب و قابل استفاده اند. لبه های برنده این وسایل لزومی ندارد که دندانه دندانه باشند. در صورتیکه برای طراحی نیاز به اندازه های بزرگ این وسایل باشد، می توان به سادگی آنها را در کارگاه آهنگری ساخت.
شیوه های اجرای روش خراشی
توضیحات ذیل، مواردی است که برای اجرای انواع مختلف این روش مورد استفاده قرار می گیرد. این تکنیکها به سبکهای خاص هنری محدود نیست و از کارهای طبیعی تا "آبستره" را می توان با آنها اجرا نمود. این موضوع را باید مورد تاکید قرار داد که دیوارهای خارجی، محدودیتهای خاصی را برای کار بوجود می آورند. بعنوان مثال، توریهای باریک و نازک فلزی در طی مدت کوتاهی بر اثر سرما خاصیت خود را از دست می دهند. بنابراین هنگام کار روی نماهای خارجی باید شخص مراقب هرگونه جزئیات کار باشد. دیوارهای داخلی، آزادی قابل توجه و بیشتری را به هنرمند عرضه می کنند. باید گفت که خود این روش تمایل به کارهای انتزاعی دارد. بنابراین خطر طبیعی سازی بیش از حد، هنگامی که هنرمند مشغول خراش دادن و کندن سطح کار است، از بین می رود. شروع کار معمولاً با "کارتن" سازی است. اما کارهای کوچکتر مثل مجموعه "پانل ها" که در هنرهای سنتی مورد مصرف دارند- را بدون "کارتن" هم می توان انجام داد.
روش خراشی با استفاده از خطوط محیطی
اکثر نقاشان، با درجه و درصدهای مختلف تا حدی نیز گرافیست هستند و در نتیجه با قدرت بیانی خطوط آشنایی دارند. مواد مورد مصرف در این روش را بدون توجه به اینکه کار، دارای سطح یا خطوط جزئی است، بطور کلی- مورد کار قرار می دهند، و تمامی خطوط را یکسان زنده می کنند. برای سایه در این نوع اجرا، می بایست از هاشور استفاده کرد. برای سایه های کم قوه تر می توان عمل نفوذ و خراش را نسبت به سطح کار محدود کرد یعنی به لایه رنگین نرساند. برای تولید سطوح سایه از خراشهای بوجود آمده، نبای بیش از حد انتظار داشت، چون سطح لایه در جاخایی که خراشیده شده است بعد از خشک شدن، تیره تر می شود که این موضوع خود سبب سایه ملایم و خوشایند می گردد. این کار را می توان در صورت داشتن لایه ای با حدود 6 تا 8 میلی متر ضخامت، با شیوه دیگری ترکیب کرد: به این ترتیب که خطوط محیطی را بحالت اریب و تمایل در یک طرف خطی که انداخته شده با استفاده از یک خط تراش پهن، می توان رسم کرد. قبلاً نیز این موضوع ذکر شد که در این نوع طرح اندازی، طریق انجام کار بستگی به ضخامت سطح لایه و دقت در جزئیات کار دارد. تازه کارها معمولاً با این عقیده غلط سعی دارند، همان دقتی که در طرح مطرح می باشد را بر روی سطح نیز منتقل کنند. از طرف دیگر در صورتیکه لایه بیش از حد ضخیم باشد، چاره ای نیست جز آنکه بخشی از جزئیات طرح را حذف کرد. بطور کلی چنین حذفهایی معمولاً یک مزیت برای هنری شدن کار می باشند.
استفاده از محدوده های رنگی در روش خراشی
یک کار مرکب از چند فضای رنگی به طور طبیعی به چند لایه رنگین نیاز دارد. این لایه ها باید ضعیف باشند(یعنی در مقایسه با آنهایی که در روش خط اندازی محیطی مطرح شدند، باید از مواد گیرنده و چسبنده کمتری برخوردار باشند). برای جلوگیری از کم حجم شدن و ترک خوردن نباید بیش از 6 میلی متار ضخامت داشته باشد. مقدار کمی سیمان می تواند جایگزین مقادیر قابل توجهی از آهک شود، تا از احتمال ترک خوردن جلوگیری کند. بطور معمول سه نوع رنگ که با دقت کافی انتخاب و عمل آورده شده برای اجرای این روش کافی است. البته با اضافه نمودن رنگ به لایه رویی می توان یک رنگ دیگر نیز به اینها اضافه کرد. در ضمن با این کار مسئله سایه ای که این لایه رنگ نشده بوجود می آورد هم، از بین می رود. همانطور که قبلاً هم ذکر شد، کارهایی که با استفاده از رنگهای زیاد،
فهرست مطالب :
مواد لازم برای نقاشی سیلیکات
اسگرافیتوی خشک
اسگرافیتوی خشک روی ساروج شنی
تکنیکهای فرسک
مقدمه
مواد وروشهای نقاشی فرسک
آهک
آهک داغ
اقسام شن ومساله اندازه دانه ها
افزودنی ها
ترکیب ملاطها
طبیعت دیوار برای تکنیک فرسک
روش ساختن ملاط
افزودنی ها
ترکیب ملاطها
ترکیب ملاطها در نقاشی فرسک
مواد رنگی فرسک
حلالهای فرسک
کارهای مقدماتی: کارتن سازی (طرح مقدماتی)
روش انتقال طرح مقدماتی
روشهای مناسب برای فرسک
روشن شفاف
روش مات
روش نقاشی ترکیبی
تاثیر زمینه در کار
سیمان در نقاشی فرسک
کاربر ملاطهای رنگین
تکنیک بتونه کاری براق
حلال های بتونه کاری براق
عمل آوردن نهایی
تکنیکهای خراشی
کارهای مقدماتی برای روشهای خراشی
ملاط تکنیک خراشی
مواد رنگی شیوه خراشی
وسایل تکنیک خراشی
شیوه های اجرای روش خراشی
روش خراشی با استفاده از خطوط محیطی
استفاده از محدوده های رنگی در روش خراشی