تارا فایل

مقایسه تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی ع در قرآن و اناجیل اربعه


مقایسه تطبیقی داستان حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع) در قرآن و اناجیل اربعه
دکتر فیض الله اکبری دستک(1)
چکیده
داستان زندگی و تعالیم حضرت زکریا(ع) و یحیی(ع) یکی از داستانهای مشترک میان قرآن کریم و اناجیل اربعه می باشد که اگرچه بصورت مختصر و کوتاه در هر دو کتاب طرح شده، ولی نکات عبرت آموز و جنبه های تربیتی و سازنده آن در هر دو کتاب به حدی فراوان است که ضمن تقویت زمینه های صلح و همزیستی میان پیروان ادیان توحیدی می تواند چراغ پرفروغی فرا راه دیدگان پیروان اسلام و مسیحیت در جهت تحکیم بنیانهای مشترک عقیدتی قرار دهد.
انجیل لوقا، زکریا (ع) را به عنوان کاهنی یهودی و بسیار درستکار و مجری احکام الهی با جان و دل می داند که در ایام پیری توسط فرشته خدا به ولادت یحیای نبی بشارت داده شد. قرآن کریم نیز، زکریا را به نبوت و وحی وصف نموده که علاوه بر دریافت بشارت اعجاز آمیز یحیی در کهنسالی توسط وحی، کفالت و سرپرستی مریم مقدس(س) را نیز بر عهده داشته است. در اناجیل اربعه، وظیفه یحیی(ع)، تمهید راه برای عیسی مسیح(ع) و تبشیر نسبت به ظهور پیام آور مسیحیت بیان شده است و قرآن کریم نیز یحیی را پیامبری می داند که علاوه بر تصدیق نبوت عیسی (ع)، دارای کتاب آسمانی بوده و در سن کودکی، مقام نبوت به وی عطا شده بود.
کلید واژه ها: قرآن، اناجیل اربعه، زکریا، یحیی، مقایسه تطبیقی، داستان.
طرح مساله:
در نیم قرن گذشته، بیشتر متالهان و متفکران ادیان بزرگ، از ضرورت گفتگوی ادیان سخن می گویند و برای بسط و گسترش آن تلاش می کنند. طرح این گفتگو و تبادل نظر جهت ابهام زدایی، از پیامهایی اصلی ادیان و تقویت زمینه های صلح و همزیستی میان پیروان آنها، نقش حیاتی دارد از این رو موضوع نبوت و شرح داستان زندگانی و رسالت پیامبران الهی، از موضوعاتی است که در قرآن کریم و اناجیل اربعه به آن پرداخته شده است. مساله هدایت مردم و دعوت آنان به پرستش خدای یگانه، بار سنگینی است که بر دوش انسانهای برگزیده الهی نهاده شده و آنان از طریق اتصال به وحی، مامور تبلیغ پیامهای الهی و مبارزه با ظلم و فساد پادشاهان و نیز حمایت از ستمدیدگان و پابرهنگان بوده اند. در همین راستا اناجیل اربعه و قرآن کریم، گاه به تفصیل و گاه به اجمال، به بیان داستان زندگی پیامبران الهی و مبارزات سخت آنان با حاکمان و زورگویان جامعه و نیز عابدان و راهبان مقدس مآب و ریاکار معاصر خویش پرداخته و مخاطبان و پیروان خویش را با داستان زندگی و سطح تعالیم و آموزه های آنان و نیز سرگذشت امتهای پیشین آشنا نموده اند.
از میان پانزده پیامبری که نام آنها بطور مشترک در قرآن کریم و اناجیل اربعه، ذکر شده است، مقاله حاضر تنها به مقایسه تطبیقی داستان حضرت زکریا (ع) و حضرت یحیی(ع) ابتدا در اناجیل اربعه و سپس در قرآن کریم می پردازد و نقاط اشتراک و افتراق هر یک را به تفصیل مورد بررسی قرار می دهد. لازم به ذکر است که داستان حضرت زکریا به تفصیل فقط در انجیل لوقا ذکر شده ولی داستان حضرت یحیی (ع) در اناجیل چهارگانه وارد شده است.
1-زکریا(ع)
1-1- داستان زکریای پیامبر در انجیل لوقا:
داستان حضرت زکریا(ع) در انجیل لوقا نسبتاً کوتاه و گذرا آمده و تحت الشعاع داستان حصرت یحیی(ع) قرار گرفته است از لحاظ شخصیتی زکریا، کاهنی یهودی و عضو دسته ای از خدمه خانه خدا به نام اََُبِِیّّا(1) و همسر الیصابات از نسل کاهنان یهود می باشد. وی بسیار درستکار و مجری احکام الهی با جان و دل بود. او توسط فرشته خدا در ایام پیری به ولادت یحیای نبی بشارت داده شد.

1-1-1- بشارت ولادت یحیی:
"در ایام هیردویس پادشاه یهودیه کاهنی زکریا نام از فرقه ابیا بود که زن او از دختران هارون بود و الیصابات نام داشت. و هر دو در حضور خدا صالح و به جمیع احکام و فرایض خداوند بی عیب، سالک بودند. و ایشان را فرزندی نبود زیرا که الیصابات نازا بود و هر دو، دیرینه سال بودند. و واقع شد که چون به نوبت فرقه خود در حضور خدا کهانت می کرد. حسب عادت کهانت، نوبت او شد که به قدس خداوند در آمده بخور بسوزاند و در وقت بخور، تمام جماعت قوم بیرون عبادت می کردند. ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده بر وی ظاهر گشت. چون زکریا او را دید در حیرت افتاده ترس بر او مستولی شد. فرشته بدو گفت: ای زکریا ترسان مباش زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجه ات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. و ترا خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد، زیرا که در حضور خداوند، بزرگ خواهد بود و شراب و مسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود پر از روح القدس خواهد بود. و بسیاری از بنی اسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان خواهد برگردانید. و او به روح و قوت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید تا دلهای پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان برگرداند تا قومی مستعد برای خدا مهیا سازد زکریا به فرشته گفت این را چگونه بدانم و حال آنکه من پیر هستم و زوجه ام دیرینه سال است. فرشته در جواب وی گفت من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شدم تا با تو سخن گویم و از این امور ترا مژده دهم. والحال تا این امور واقع نگردد گنگ شده یارای حرف زدن نخواهی داشت زیرا سخنهای مرا که در وقت خود به وقوع خواهد پیوست باور نکردی. و جماعت، منتظر زکریا بودند و از طول توقف او در قدس متعجب شدند. اما چون بیرون آمده نتوانست با ایشان حرف زند پس فهمیدند که در قدس رویایی دیده است. پس به سوی ایشان اشاره می کرد و ساکت مانده و چون ایام خدمت او به اتمام رسید به خانه خود رفت و بعد از آن روزها، زن او الیصابات حامله شده، مدت پنج ماه خود را پنهان نموده و گفت به این طور خداوند به من عمل نمود در روزهایی که مرا منظور داشت تا ننگ مرا از نظر مردم بردارد." (انجیل لوقا، باب اول، 25-5)
در این قسمت از انجیل لوقا، بدینگونه به داستان زکریا(ع) پرداخته شده که در یکی از روزهایی که زکریا در معبد بوده است، فرشته خداوند بر او نازل می شود و با او صحبت می کند و او را بشارت می دهد که دعای تو مستجاب گردیده است و همسرت برای تو پسری خواهد آورد که او را یحیی نام خواهی نهاد و به او خبر داد که از این پس، شادی و سرور زائدالوصفی نصیب تو و همسرت خواهد شد و بسیاری از ولادت آن نوزاد، خوشحال خواهند شد. زیرا که او یکی از بندگان بزرگ خداوند خواهد بود که گناه نخواهد کرد و قوت و قدرتی به مانند الیاس پیغمبر به او عطا خواهد شد.
در این حال، زکریا(ع) به فرشته گفت که این امر چگونه ممکن است با اینکه من و همسرم هر دو پیر شده ایم و در عین حال او هم، نازاست. ولی فرشته به او چنین گفت که از طرف خدا ماموریت دارم تا این مژده را به تو بدهم.
در ادامه داستان، فرشته، او را از علامت و نشانه صحیح بودن و نیز وقوع نزدیک این بشارت خبر داد و گفت از این لحظه به بعد، توان تکلم از تو گرفته خواهد شد و نمی توانی با مردم سخن بگویی تا آنکه این امور، واقع گردد. و البته چنین هم شد و این در حالی است که زکریا، بشارت جبرئیل را باور نکرد و عدم تکلم زکریا به عنوان تنبیه وی معرفی شده زیرا وقتی که او از معبد بیرون آمد، جماعت منتظر بیرون، متوجه عدم تکلم او شدند و فوراً به حادثه بزرگی پی بردند و سرانجام الیصابات باردار شد و ننگ بزرگ از او برداشته شد.

1-1-2- ولادت یحیی:
"اما چون الیصابات را وقت وضع حمل رسید پسری بزاد و همسایگان و خویشان او چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمی بر وی کرده با او شادی کردند و واقع شد در روز هشتم چون برای ختنه طفل آمدند که نام پدرش زکریا را بر او می نهادند. اما مادرش ملتفت شده گفت نه بلکه به یحیی نامیده می شود. به وی گفتند از قبیله تو هیچ کس این اسم را ندارد. پس به پدرش اشاره کردند که او را چه نام خواهی نهاد، او تخته ای خواسته بنوشت که نام او یحیی است و همه متعجب شدند. در ساعت دهان و زبان او بازگشته به حمد خداوند متکلم شد پس بر تمامی همسایگان ایشان خوف مستولی گشته و جمیع این وقایع در همه کوهستان یهودیه شهرت یافت. و هرکه شنید در خاطر خود تفکر نمود گفت این چه نوع طفل خواهد بود و دست خداوند با وی می بود. و پدرش زکریا از روح القدس پر شده نبوت نموده گفت: خداوند خدایِ اسرائیل، متبارک باد. زیرا از قوم خود تفقد نموده برای ایشان خدایی قرار داد و شاخ نجات برای ما برافراشت در خانه بنده خود داود."(انجیل لوقا، باب اول،67-57).
به گزارش انجیل لوقا، پس از ولادت یحیی مردم خواستند اسم آن نوزاد را همنام پدرش زکریا کنند ولی مادرش از این کار آگاه شده و گفت که نام او یحیی خواهد بود. اطرافیان از این نام تعجب کردند زیرا که پیش از این کسی بدان اسم نامبردار نشده بود. همسایگان و اطرافیان دوباره از زکریا پرسیدند که نام آنرا چه خواهی گذاشت. زکریا هم، نام یحیی را، روی تخته ای نوشت و به آنان نشان داد و از این وقت بود که زبان زکریا به سخن گشوده شد و به حمد و ستایش پروردگار پرداخت و او که از روح القدس پر شده بود، پس از حمد و ستایش الهی، به بیان فلسفه ولادت یحیی و آینده بنی اسرائیل پرداخت و آنرا هدیه ای الهی و بسیار متبارک برای بنی اسرائیل خواند که مایه نجات بنی اسرائیل از دشمنان و نجات آنان از گناهان خواهد بود تا آنان را از ظلمت و جهالت و موت به سوی نور رهنمون شود.
1-1-3- شهادت زکریا:
"تا انتقام خون جمیع انبیاء که از ابنای عالم ریخته شد از این طبقه گرفته شود. از خون هابیل تا خون زکریا که در میان مذبح و هیکل(1) کشته شد. بلی به شما می گویم که از این فرقه بازخواست خواهد شد." (انجیل لوقا، باب یازدهم، 51 و 50)
در این قسمت، عیسی مسیح، به این نکته اشاره می کند که خداوند، انتقام خون تمامی انبیا و فرستادگان خود را از دست ظالمان و سفاکان یهود خواهد گرفت از خون هابیل تا خون زکریا که خون هیچ یک به هدر نخواهد رفت و این قوم در محضر خدا، بازخواست خواهد شد. همچنانکه این مطلب در انجیل متی نیز آمده است:
"تا همه خونهای صادقان که در زمین ریخته شد بر شما وارد آید. از خون هابیل صدیق تا خون زکریا ابن برخیا که او را در میان هیکل و مذبح کشتید.(انجیل متی، باب بیست و سوم، 35)

1-1-4- همسر زکریا:
طبق گزارش انجیل لوقا، همسر زکریا، الیصابات نام داشت که از نسل هارون برادر موسی و از قبیله کاهنان یهود بود. (لوقا، باب اول، 5) الیزابت، زنی پارسا، متعبد، مجری احکام الهی، پیر و سالخورده و نازا بود.(لوقا، باب اول، 17-5).
1-2- داستان زکریا در قرآن:
در قرآن کریم داستان زندگی و نبوت حضرت زکریا(ع) در سوره های آل عمران(38-37)، انعام(85)، مریم(2و 7) و انبیا(89) بیان شده است و در هر یک به ترتیب خداوند وی را به "نبوت و وحی"، "پیامبری عظیم همانند الیاس و اسماعیل و عیسی" و "اهل عبودیت و صلاح" وصف نموده است. از تاریخ حیات زکریا جز دعا و نیایش آن حضرت به درگاه خداوند جهت فرزند دار شدن و استجابت آن از سوی خداوند و اعطاء یحیی (ع) به وی آنهم پس از مشاهده حالات مریم مقدس(س) در عبادت و کرامت وی به نزد خداوند، چیز دیگری گزارش نشده است. (طباطبایی، المیزان، 114/27) از این رو، مطابق بیان قرآن کریم، کفالت و سرپرستی مریم به خاطر فقدان پدرش عمران به زکریا داده می شود و پس از رشد و نمو مریم در بیت زکریا و اشتغال وی به عبادت، زکریا بر وی داخل می شود و به تفقد و تشویق مریم می پردازد:"فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم این لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بعیر حساب: پس خداوند او را به نیکویی پذیرفت و او را به تربیتی نیکو پرورش داد و زکریا را برای کفالت و نگهبانی او برگماشت و هر وقت زکریا به صومعه عبادت مریم می آمد، رزق شگفت انگیزی می یافت می گفت ای مریم این روزی از کجا برای تو می رسد؟ پاسخ داد که این از جانب خداست که همانا خدا بی سبب به هرکس خواهد روزی بیحساب دهد."(آل عمران 37)
در این هنگام بود که زکریا با مشاهده کرامت مریم، به نیایش به درگاه الهی پرداخت و از پروردگار خود خواست که فرزندی طیب و پاک از ذریه ای پاک به وی عطا نماید:
1-2-1- بشارت ولادت یحیی:
"هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. فنادته الملئکه و هو قائم یصلی فی المحراب اِنّ الله یبشّرک بیحیی مصدّقاً بکلمه من الله و سیداً و حصوراً و نبیاً من الصالحین. قال رب انّی یکون لی غلام و قد بلغنی الکبر و امراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء. قال رب اجعل لی آیه قال آیتک ان لا تکلم الناس ثلاثه ایام الّا رمزاً. و اذکر ربک کثیراً و سبح بالعشی والابکار: در آن هنگام که زکریا کرامت مریم را مشاهده کرد عرض کرد پروردگارا مرا به لطف خویش فرزندانی پاک سرشت عطا فرما که همانا تویی مستجاب کننده دعا. پس زکریا را فرشتگان ندا کردند هنگامی که در محراب عبادت به نماز ایستاده که همانا خداوند ترا به ولادت یحیی بشارت می دهد در حالی که او به نبوت عیسی کلمه خدا گواهی می دهد و او خود در راه خدا پیشوا و پارسا و پیغمبری از شایستگان است. زکریا عرض کرد: پروردگارا چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که مرا سن پیری فرا رسیده و اهل من نیز عجوزی نازا باشد؟ گفت چنین است کار خدا هرچه بخواهد می کند بی آنکه به شرایط و اسباب محتاج باشد."(آل عمران/ 40-38)
و در سوره دیگر، چنین آمده است:
"کهیعص ذکر رحمت ربک عبده زکریا. اذ نادی ربه نداء خفیا. قال رب انی و هن العظم منّی و اشتعل الراس شیباً و لم اکن بدعائک ربّ شقیاً. و انی خفت الموالی من ورائی و کانت امراتی عاقرا فهب لی من لدنک و لیّاً. یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضّیا. یا زکریا اِنّا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیّا. قال رب انی یکون لی غلام و کانت امراتی عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیّا. قال کذلک قال ربک هو علیّ هیّن و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً. قال ربّ اجعل لی آیه قال آیتک ان لا تکلم الناس ثلاث لیالٍ سوّیاً. فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبّحوا بکره و عشیّاً: کهیعص. در این آیات پروردگار تو از رحمتش بر بنده خاص خود زکریا سخن می گوید. یاد کن حکایت او را وقتی که خدای خود را پنهانی و از صمیم قلب ندا کرد. عرض کرد که پروردگارا استخوان و (ارکان حیات) من سست گشت و فروغ پیری بر سرم بتافت و با وجود این من از دعا به درگاه کرم تو (چشم امید دارم) و خود را محروم از عطای تو هرگز ندانسته ام.
بار الها من از این واژگان کنونی بیمناکم مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشد و راه باطل پویند و زوجه من هم نازا و عقیم است. تو خدایا از لطف خاص خود، فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما. که او وارث من و همه آل یعقوب باشد و تو ای خدا، او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش، همنام و همانندش، در تقوا نیافریدیم، بشارت می دهیم. زکریا از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان عرض کرد پروردگارا مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازا و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده ام. خدا فرمود این کار برای من بسیار آسان است و من هستم که تو را پس از هیچ و معدومِ صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم. زکریا باز عرضه داشت بار الها برای من نشانه و حجتی بر این بشارت قرار ده خدا فرمود که بدین نشان که با مردم تکلم تا سه روز نکنی پس ما به زکریا در آنجایی که از محراب عبادت بر قدمش بیرون آمد وحی کردیم که (تو و امتت) همه صبح و شام به تسبیح و نماز قیام کنید."(مریم/11-1)
در این دو سیاق بلند از آیات سوره های آل عمران و مریم، پیرامون نیایش و مناجات حضرت زکریا (ع) به درگاه الهی و درخواست ایشان از خدای مهربان جهت دارا شدن فرزندی شایسته و صالح سخن گفته شده است. آنچه که در این میان بیشتر جلب توجه می کند، نزول فرشته بر زکریا و ندای وی می باشد که بشارت استجابت دعای وی و بشارت ولادت فرزندی بزرگ و صالح که دارای رسالت و نبوت خواهد بود، می باشد توضیح آنکه مطابق بیان این قسمت از آیات شریفه قرآن کریم، زکریا به محض شنیدن این خبر مسرّت بخش، بسیار شگفت زده شده و چنین استدلال می کند که این امر با اسباب و علل طبیعی و بشری، در تضاد خواهد بود چرا که خود دچار پیری و کهنسالی شده و همسرش هم، عقیم و نازاست. ولی خداوند، این واقعه را امری ممکن می شمارد و حتی نام آن طفل را که هنوز بدنیا نیامده است، به نام یحیی معین می کند و نشانه صحت این بشارت را چنین بیان می دارد که زکریا تا سه شبانه روز قادر به تکلم نخواهد بود و لذا قدرت تکلم به اذن الهی از وی سلب خواهد شد و چنین نیز شد.

1-2-2- همسر زکریا در قرآن
علاوه بر آنچه که در سوره های فوق الذکر قرآن کریم از زبان زکریا نقل شده که همسرش عقیم و نازاست، در سوره انبیاء، ضمن بیان سرگذشت نیایش و درخواست زکریا از خداوند در فرزند دار شدن، توصیفی هم از صلاح و شایستگی و پاکدامنی همسر زکریا بیان شده است که نشان می دهد وی به جهت پاکدامنی، شایستگی مادر شدن یحیی و نیز صلاحیت قبول و پذیرش موهبت الهی یعنی یحیی را داشته است و به همین خاطر، هر دو یعنی زکریا و همسرش، با صفاتی همچون :"مسارعین فی الخیرات" و "خاشعین" معرفی و ترسیم شده اند.
"و زکریا اذ نادی ربه رب لاتذرنی فرداً و انت خیر الوارثین. فاستجبنا له و وهبنا له یحیی و اصلحنا له زوجه انهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً و کانوا لنا خاشعین." (انبیاء/89-88):
"و یاد آور حال زکریا را هنگامی که خدا را ندا کرد که بار الها مرا تنها و یک تن وامگذار که تو بهترین وارث اهل عالم هستی. ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و زنش را که (نازا بود) شایسته همسری او و قابل ولادت گردانیدیم زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل می کردند و در حال بیم و امید ما را می خواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند."
در این قسمت از آیات، علاوه بر آنکه از یحیی (ع) به عنوان موهبت و عطیه الهی به زکریا یاد شده است، از شخصیت و پاکدامنی و صلاح و ایمان همسر زکریا نیز یاد شده است که ما چگونه او را صالح و شایسته گردانیدیم:"و اصلحنا له زوجه" آنگاه در ادامه، همچنانکه برخی از مفسرین از جمله علامه طباطبایی(ره) نیز فرموده اند، خداوند متعال طبق سیاق آیه، به بیان علت و وجه این انعام و موهبت خویش به زکریا و اهل بیت او از جمله همسرش اشاره می کند و آنرا در سه جهت اصلی، خلاصه می نماید: اول بدان جهت که اینان از پیشگامان و پیشتازان در خیرات بوده اند، دوم آنکه پیوسته و همیشه در حال خوف و رجا، پروردگارشان را می خواندند و دیگر آنکه همواره در برابر خداوند، اهل خشوع بوده اند. بنابراین مطابق بیان صریح این فراز از آیات، همسر زکریا، بانویی صالح و شایسته، پیشگام در انجام خیرات و نیکیها، اهل دعا و نیایش مداوم همراه با بیم و امید و نیز اهل خشوع و خضوع به درگاه الهی بوده است. به همین خاطر، مورد عنایت ویژه خداوند و اصلاح او، قرار گرفته است. (طباطبایی، همان، 14/319)
1-2-3- سرنوشت زکریا در قرآن:
در قرآن کریم پیرامون سرنوشت و عاقبت کار زکریا (ع) و نیز کیفیت رحلت وی، چیزی بیان نشده است لکن اخبار و گزارشهای فراوانی از طرف عامه و خاصه وارد شده است که قوم زکریا، او را به قتل رسانیدند و ماجرای آن بدین صورت نقل شده است که دشمنانش قصد جان وی کردند ولی زکریا از میان آنان گریخت و به درختی پناه برد و آن درخت نیز برای وی شکافت شد و زکریا به درون آن درخت رفت و آن درخت به حالت اول خود برگشت. آنگاه شیطان بر قوم زکریا مسلط شد و به آنان دستور قطع درخت با اره را صادر کرد و آن قوم نیز چنین کردند و درخت را به دو نصف در آوردند در آن هنگام، زکریا به شهادت رسید. (تفسیر قمی، 3/76) و (طبرسی، مجمع البیان، 5/96).
در برخی دیگر از اخبار نیز چنین آمده که سبب شهادت زکریا بدین امر بوده است که قومش او را در ماجرای بارداری مریم به مسیح(ع)، متهم به مباشرت با مریم کردند و به همین جهت او را به شهادت رسانیدند و برخی دیگر غیر این گزارش کرده اند. (طباطبایی، همان، 14/27) و (سیوطی، الدرالمنثور، 6/39)

مقایسه (نتیجه)
1)در هر دو کتاب، زکریا به عنوان نبی خدا به ولادت یحیی بشارت داده شده و مورد رحمت خداوند بوده است.
2)در هر دو کتاب، به مساله ولادت یحیی به صورت اعجازگونه و در حالت شگفت انگیزی و سالخوردگی و ناتوانی زکریا و نیز عقیم و سالخورده بودن همسر زکریا اشاره کامل شده است.
3)در هر دو کتاب، برای نوزاد آینده زکریا، نام یحیی از طرف خدا انتخاب شده که تا کنون این اسم، مسبوق به سابقه نبوده است.
4)در هر دو کتاب به موضوع سلب قدرت تکلم زکریا پس از بشارت ولادت یحیی به واسطه ندا و نزول فرشته بر وی، اشاره شده با این تفاوت که قرآن کریم، مدت این سلب تکلم زکریا را تا سه شبانه روز و انجیل لوقا تا پس از بیان ولادت یحیی ذکر کرده اند.
5)قرآن کریم، علت سلب قدرت تکلم زکریا را نشانه ای از سوی پروردگار می داند ولی در انجیل لوقا علت آن، تنبیه زکریا، به سبب باور نکردن بشارت خداوند معرفی شده است.
6)هم قرآن و انجیل لوقا، بشارت را در خلوتگاه عبادت ذکر می کنند با این تفاوت که در قرآن، بشارت در پی دعای زکریا و استجابت خداوند محقق شده است.
7)در قرآن کریم، صفاتی نظیر صالح، صابر، خاشع، عابد، مستجاب الدعوه، مسارع فی الخیرات و تسبیح گو برای زکریا ذکر شده که در انجیل لوقا، کاهن بودن، بسیار درستکار بودن، مجری و سالک احکام الهی با دل و جان بودن برای او آمده است.
8)در قرآن کریم، زکریا، سرپرست و کفیل مریم، معرفی شده است ولی در اناجیل چهارگانه چنین نیست.
9)در انجیل لوقا، نام همسر زکریا، الیصابات، آمده است ولی در قرآن با عناوینی همچون:" اصلاح شده از سوی خداوند". "از جمله مسارعین فی الخیرات" و "نیایشگران پیوسته به درگاه الهی" و نیز از جمله "خاشعین نسبت به خداوند" از او یاد شده است.
11)در گزارش انجیل لوقا، الیصابات از نسل هارون و از قبیله کاهنان می باشد ولی در قرآن به نسب وی اشاره ای نشده است.
12)در قرآن، نسبت بین مریم و زکریا در رابطه با تربیت مطرح می شود ولی در انجیل لوقا، نسبت نسبی مطرح می شود.
13)طبق گزارش انجیل لوقا و متی، زکریا بدست اقوام فریسی(1) و احبار و دانشمندان یهود به شهادت رسیده است ولی در قرآن کریم، هیچ اشاره ای به سرنوشت زکریا و چگونگی وفات وی نشده است.

2- یحیی (ع)
2-1- داستان یحیی در اناجیل اربعه
داستان حضرت یحیی(ع) در اناجیل چهارگانه بیان شده و طی آن به شرح زندگی، مواعظ و تعلیمات و رسالت وی و همچنین به دعوت از مردم برای ایمان به خدا و پرستش او و ترک گناهان اشاره شده است. از جانب دیگر در اناجیل اربعه، وظیفه یحیی، تمهید راه برای حضرت عیسی مسیح(ع) می باشد به گونه ای که بشارتهای آن حضرت نسبت به ظهور پیامبری با عظمت به نام عیسی مسیح و نیز تمجیدها و تجلیل هایی که آن حضرت نسبت به مسیح، بیان می دارد، شاهدی بر این مدعاست.
2-1-1- بشارت ولادت یحیی (ع):
"ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده بر وی ظاهر گشت. چون زکریا او را دید در حیرت افتاده ترس بر او مستولی شد. فرشته بدو گفت ای زکریا ترسان مباش زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجه ات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. و ترا خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد. زیرا که در حضور خداوند، بزرگ خواهد بود و شراب و مسکری نخواهد نوشید و در شکم مادر خود، پر از روح القدس خواهد بود و بسیاری از بنی اسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان خواهد برگردانید. و او به روح و قوت الیاس، پیش روی وی خواهد خرامید تا دلهای پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان برگرداند تا قومی مستعد برای خدا مهیا سازد. زکریا به فرشته گفت این را چگونه بدانم و حال آنکه من پیر هستم و زوجه ام دیرینه سال است. فرشته در جواب وی گفت من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شدم تا به تو سخن گویم و از این امور ترا مژده دهم." (انجیل لوقا، باب اول، 19-11)
شرح داستان یحیی(ع) از بشارت ولادت و خود ولادت تا رسالت وی و نیز رابطه او با مسیح(ع) به طور مفصّل و مشروح تقریباً فقط در انجیل لوقا، وارد شده و سه انجیل باقیمانده دیگر، تنها به مرحله رسالت و تعمید وی آن هم به طور مختصر اشاره کردنده اند.
آیات فوق، به موضوع بشارت ولادت حضرت یحیی(ع) از طرف خداوند و نیز بشارت نبوت و رسالت آن حضرت به پدرش زکریا اشاره دارد. در اینجا، علاوه بر مژده فرزند دار شدن زکریا با اراده الهی و نیز نامگذاری آن نوزاد به نام یحیی، از بشارت مهمتر دیگری نیز مبنی بر اینکه آن نوزاد در آینده ای نه چندان دور، از پیامبران بزرگ الهی خواهد شد. سخن به میان آمده است. توضیح آنکه در این بشارت، علاوه بر آنکه دلالت روشنی بر عظمت قدرت خداوند دارد، سرور و شادمانی، ولادت این نوزاد، متوجه اشخاص زیادی خواهد شد: اول آنکه سهم قابل توجهی از این سرور و شادمانی نصیب زکریا و همسرش خواهد شد چرا که مطابق بیان صریح این قسمت از آیات انجیل لوقا، فرشته خداوند بر زکریا نازل می شود و با او سخن می گوید و او را از استجابت دعایش در درگاه خداوند آگاه می کند که این دو امر یعنی نزول فرشته و استجابت دعا، بر عظمت شخصیت و مقام و منزلت زکریا در نزد خداوند دلالت می کند و نشانگر آن است که زکریا چگونه با تهذیب نفس و طهارت درون، مورد اعتماد خداوند در نزول فرشته و سخن گفتن با او قرار گرفته است. دیگر آنکه با مستجاب شدن دعای حضرت زکریا(ع) از سوی خدا، اوج لطف و عنایت الهی در حق زکریا، روشن و نمایان می شود که چگونه خداوند، به این پیامبر عظیم الشان خویش، نظر و عنایت ویژه ای دارد که در کهنسالی و نازایی همسرش به اذن و اراده الهی، صاحب فرزند می شود آنهم نه یک فرزند عادی و معمولی بلکه از همان اوان انعقاد نطفه، مورد عنایت ویژه خداوند است که هم، اسم او در آسمانها و هم در زمین مشخص و معین است و هم تکلیف و وظیفه او پس از ولادت و بزرگسالی مشخص و معین است. او به عنوان یکی از پیامبران بزرگ الهی است که از هم اکنون، رسالت و تکالیف او در هدایت خلق به سوی خالق و نجات آنها از ضلالت و حیرت، روشن و مشخص است. بنابراین، با این اوصاف، عزت و عظمت زکریا و همسرش در پیشگاه خداوند، روشن می شود که از رهگذر آن، اوج عزت و عظمت و محبوبیت یحیی در پیشگاه خداوند نیز نمایان می شود.
دوم آنکه، بیشترین سهم از سرور و شادی ولادت حضرت یحیی (ع) نصیب بنی اسرائیل و پیروان یحیی خواهد شد، چرا که او بسیاری از بنی اسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان بر خواهد گردانید و ایشان را از ستمگران نجات خواهد بخشید و خود نیز بشارت ولادت و ظهور منجی پس از خود یعنی عیسی مسیح را به آنان خواهد داد. از سوی دیگر، سهم بشارت ولادت یحیی علاوه بر افراد یاد شده، نصیب مادرش الیصابات خواهد شد و او را از آماج طعنه ها و سرزنش های آشنایان و زنان و مردان رها خواهد ساخت و سرور و شادی وصف ناپذیری را برای او به ارمغان خواهد آورد. نکته قابل توجه که در این فراز از انجیل لوقا پیرامون شخصیت یحیی بیان شده، آن است که جبرئیل در بیان اوج عزت و قدرت یحیی به نزد خداوند، او را به سان الیاس پیغمبر(ع) می داند که وی به روح و قوت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید.

2-1-2- ولادت یحیی:
"اما چون الیصابات را وقت وضع حمل رسید پسری بزاد و همسایگان و خویشان او چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمی بر وی کرده با او شادی کردند و واقع شد در روز هشتم چون برای ختنه طفل آمدند که نام پدرش زکریا را بر او می نهادند. اما مادرش ملتفت شده گفت نه بلکه به یحیی نامیده می شود. به وی گفتند از قبیله تو هیچ کس این اسم را ندارد. پس به پدرش اشاره کردند که او را چه نام خواهی نهاد، او تخته ای خواسته بنوشت که نام او یحیی است و همه متعجب شدند. در ساعت، دهان و زبان او بازگشته به حمد خداوند متکلّم شد پس بر تمامی همسایگان ایشان خوف مستولی گشته و جمیع این وقایع در همه کوهستان یهودیه شهرت یافت. و هرکه شنید در خاطر خود تفکر نمود گفت این چه نوع طفل خواهد بود و دست خداوند با وی می بود. و پدرش زکریا از روح القدس پر شده نبوت نموده گفت: خداوند خدای اسرائیل متبارک باد. زیرا از قوم تفقد نموده برای ایشان خدایی قرار داد و شاخ نجاتی برای ما برافراشت در خانه بنده خود داود چنانچه به زبان مقدسین گفت که از بدو عالم انبیای او می بودند. رهایی از دشمنان ما و از دست آنانی که از ما نفرت دارند. تا رحمت را بر پدران ما بجا آرد. و عهد مقدس خود را تذکر فرماید. سوگندی که برای پدر ما ابراهیم یاد کرد. که ما را فیض عطا فرماید تا از دست دشمنان خود رهایی یافته. او را بیخوف عبادت کنیم در حضور او به قدوسیت و عدالت. در تمامی روزهای عمر خود. و تو ای طفل. نبّی حضرت اعلی خوانده خواهی شد. زیرا پیش روی خداوند خواهی خرامید. تا طرق او را مهیا سازی تا قوم او را معرفت نجات دهی. در آمرزش گناهان ایشان. به احشای رحمت خدای ما. که به آن سپیده از عالم اعلی از ما تفقد نموده تا ساکنان در ظلمت و ظل موت را نور دهد. و پایهایی ما را به طریق سلامتی هدایت نماید. پس طفل نمو کرده در روح قوی می گشت و تا روز ظهور خود برای اسرائیل در بیابان به سر می برد."(انجیل لوقا، باب اول، 80-57)
این قسمت از انجیل لوقا، به بیان داستان ولادت یحیی و کیفیت وضع حمل مادرش الیصابات و احوال عارض بر پدرش زکریا می پردازد. در اینجا آمده است که چون وقت زایمان الیصابات فرا رسید، او فرزند پسری به دنیا آورد و با الهام و اعلام خداوند از قبل و اشاره زکریا نام آن نوزاد را "یحیی" نهادند که پیش از آن، کسی در آن قبیله و منطقه بدین اسم، نامبردار نشده بود.
همچنین آمده است که پس از تولد یحیی، پدرش زکریا از حالت عدم تکلم (گنگی) و روزه سکوت خارج شد و توان تکلم پیدا کرد و نیز اینکه خبر ولادت یحیی و صاحب فرزند شدن زکریا در تمامی آفاق، شهرت پیدا کرد. آنچه که در این میان، مهم به نظر می رسد و ما در پی آن هستیم، این است که زکریا(ع) فلسفه ولادت و رسالت یحیی را برای همگان بازگو نمود و چنین فرمود که خداوند بر بنی اسرائیل، منت نهاد و از رهگذر ولادت یحیی، بر ایشان رهبری فرستاد تا مایه نجات و رهایی قوم باشد که ما را از دشمنان و کسانی که از ما نفرت دارند، برهاند و اینکه عهد مقدس خدا را تذکر فرماید آنجا که خدا برای پدرمان ابراهیم سوگند یاد نمود که هر آینه ما را فیض عطا نماید تا ما را از دست دشمنان برهاند تا اینکه بدون هیچ خوف و ترسی، او را عبادت و بندگی و نیز به عدالت رفتار کنیم.
سپس زکریا رو به طفل نمود و فرمود که از این پس، تو نبی حضرت اعلی خوانده خواهی شد زیرا که پیش روی او خواهی خرامید و طرق او را مهیا خواهی نمود تا آنکه قوم خویش را نجات داده و به سوی آمرزش الهی، دعوت نمایی و ما را به سوی نور و هدایت و سلامت، رهنمون شوی.
آنچه که از این عبارات فهمیده می شود آن است که بیان عظمت شخصیت یحیی(ع) بویژه عظمت رسالت الهی او، در جهت هدایت بندگان به سوی خدا و طلب آمرزش از او و نیز نجات و رهایی بنی اسرائیل از ظلمت به سوی نور و هدایت و سلامت می باشد که این وظایف و تکالیف، از همان زمان ولادت وی، توسط خداوند و با تقریر و ابلاغ زکریا(ع) برای یحیی(ع) معین و مشخص شده بود و البته یحیی هم چنین نمود.

2-1-3- آغاز نبوت و تعالیم یحیی:
"وحنّا و قیافا، روسای کَهَنه بودند کلام خدا به یحیی ابن زکریا در بیابان نازل شده. به تمامی حوالی اردن آمده به تعمید توبه به جهت آمرزش گناهان موعظه می کرد. چنانچه مکتوب است در صحیفه کلمات اشعیای نبی که می گوید صدای ندا کننده در بیابان که راه خداوند راه مهیا سازید و طرق او را راست نمایید. هر وادی انباشته و هر کوه و تلّی، پست و هر کجی، راست و هر راه ناهموار، صاف خواهد شد. و تمامی بشر، نجات خدا را خواهند دید. آنگاه به آن جماعتی که برای تعمید(1) وی بیرون می آمدند گفت ای افعی زادگان، که شما را نشان داد که از غضب آینده بگریزید. پس ثمرات مناسب توبه بیاورید و در خاطر خود این سخن را راه مدهید که ابراهیم پدر ماست زیرا به شما می گویم خدا قادر است که از این سنگها فرزندان برای ابراهیم برانگیزاند. و الآن نیز تیشه بر ریشه درختان نهان شده است پس هر درختی که میوه نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده می شود. پس مردم از وی سوال نموده گفتند چه کنیم. او در جواب ایشان گفت هر که دو جامه دارد به آنکه ندارد بدهد و هرکه خوراک دارد نیز چنین کند. و باجگیران نیز برای تعمید آمده بدو گفتند استاد چه کنیم؟ بدیشان گفت زیادتر از آنچه مقرر است نگیرید. سپاهیان نیز از او پرسیده گفتند، ما چه کنیم بدیشان گفت بر کسی ظلم مکنید و بر هیچکس افترای مزنید و به مواجب خود اکتفا کنید. و هنگامی که قوم مترصد بودند و همه در خاطر خود درباره یحیی تفکر می نمودند که این مسیح است یا نه؟ یحیی به همه متوجه شده گفت من شما را به آب تعمید می دهم لیکن شخصی تواناتر از من می آید که لیاقت آن ندارم که بند نعلین او را باز کنم او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد. او غربال خود را بدست خود دارد و خرمن خویش را پاک کرده گندم را در انبار خود ذخیره خواهد نمود و کاه را در آتشی که خاموشی نمی پذیرد خواهد سوزانید" (انجیل لوقا، باب سوم، 17-2)
در این قسمت از انجیل لوقا، به آغاز رسالت یحیی و وحی خداوند به وی اشاره شده است که کلام خداوند به یحیی در بیابان نازل شده و او را مامور دعوت مردم به سوی خدا نمود و او نیز مردم را برای درک حضور و ظهور مسیح(ع) آماده می کرد و اینکه تمام بشر، نجات خدا را خواهند دید.
در ادامه کلام یحیی، به مواعظ و سخنان او به بنی اسرائیل خصوصاً ریاکاران و فخرفروشان اشاره شده است از جمله اینکه فرمود: تنها عمل صالح و توبه، خواهد توانست شما را نجات بخشد نه انتساب به ابراهیم که در ورای این انتساب، هر گناهی را مرتکب شوید و توبه نکنید. پس مَثَل شما همانند درختانی است که چون میوه نیکو نیاورد، بریده شود و به عنوان هیزم در آتش افکنده شوند. آنگاه در ادامه، مردم را به انفاق در راه خدا و دستگیری از برادران و اطعام فقرا دعوت نمود و به باجگیران توصیه نمود که قانع و منصف باشند و زیادتر از حد مقرر، چیزی بیش تر نگیرند و به سپاهیان نیز سفارش کرد که از فزونی قدرت، ظلم و ستم نکرده و به هیچ کس افترای نبندند و به مواجب خود اکتفاء کنند.
آنگاه پس از آنکه برخی از بنی اسرائیل شک می کنند که آیا او خود مسیح(ع) است یا خیر، متوجه شک و تردید آنها شده و ضمن ردّ شبهه آنها در نفی مسیح بودن خویش، خبر و بشارت از ظهور نجات بخشی بزرگ می دهد و پیرامون فضائل و عظمت شخصیت و رسالت عیسی مسیح(ع) چنین سخن می گوید که من شما را به آب تعمید می دهم ولی او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد. من همواره یکی از خدمتگزاران او هستم که لیاقت ندارم نعلین او را باز کنم. او از من تواناتر است. آنگاه درباره دقت کار و شدت عدالت عیسی مسیح چنین فرمود که او غربالی دارد و سره را از ناسره جدا خواهد نمود و البته خودش نیز، غربال شده است و کاه (ظالمان) را به آتش الهی گرفتار خواهد ساخت.

2-1-4- بشارت یحیی به ظهور عیسی
"شخصی از جانب خدا فرستاده شد که اسمش یحیی بود. او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد تا همه به وسیله او ایمان آورند. او آن نور نبود بلکه آمد تا بر نور شهادت دهد. آن نور حقیقی بود که هر انسان را منور می گرداند و در جهان آمدنی بود. او در جهان بود و جهان به واسطه او آفریده شد و جهان او را نشناخت. به نزد خاصّان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند. و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند یعنی به هرکه به اسم او ایمان آورد. که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم بلکه از خدا تولد یافتند. و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی. و جلال او را دیدیم جلالی شایسته پسر یگانه پدر. و یحیی بر او شهادت داد و ندا کرده می گفت این است آنکه درباره او گفتم آنکه بعد از من می آید پیش از من شده است زیرا که بر من مقدم بود. و از پُری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض. زیرا شریعت به وسیله موسی عطا شد اما فیض و راستی به وسیله عیسی مسیح رسید. خدا را هرگز کسی ندیده است. پسر یگانه ای که در آغوش پدر است همان او را ظاهر کرد. و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سوال کنند که تو کیستی که معترف شد و انکار ننمود بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم آنگاه از او سوال کردند پس چه. آیا تو الیاس هستی گفت نیستم. آیا تو آن نبّی هستی جواب داد که نی. آنگاه بدو گفتند پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند جواب بریم. درباره خود چه می گویی. گفت من صدای ندا کننده در بیابان هستم(1) که راه خداوند را راست کنید چنانکه اشعیاء نبی گفت. و فرستادگان از فریسیان بودند. پس از او سوال کرده گفتند اگر تو مسیح را لباس و آن نبی نیستی پس برای چه تعمید می دهی. یحیی در جواب ایشان گفت من به آب تعمید می دهم و در میان شما کسی ایستاده است که شما او را نمی شناسید. و او آن است که بعد از من می آید اما پیش از من شده است که من لایق آن نیستم که بند نعلینش را باز کنم. و این در بیت عبره که آن طرف اردن است در جایی که یحیی تعمید می داد واقع گشت. و در فردای آن روز یحیی، عیسی را دید که به جانب او می آید پس گفت اینک برّه خدا که گناه جهان را بر می دارد. این است آن که من درباره او گفتم که مردی بعد از من می آید که پیش از من شده است زیرا که بر من مقدم بود. و من او را نشناختم لیکن تا او به اسرائیل ظاهر گردد و برای همین من به اسرائیل آمده به آب تعمید می دادم. پس یحیی شهادت داده گفت روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده بر او قرار گرفت. و من او را نشناختم لیکن او که مرا فرستاده تا به آب تعمید دهم همان به من گفت بر هر کس بینی که روح نازل شده بر او قرار گرفت همان است او که به روح القدس تعمید می دهد. و من دیده شهادت می دهم که این است پسر خدا." (انجیل یوحنا، باب اول، 34-6)
در این باب از انجیل یوحنا، نسبت به اناجیل سه گانه پیشین، نگاهی متفاوت به یحیی شده است و با قداست و طهارت بیشتری به یحیی نگریسته و مقدم بودن وی برای ظهور حضرت عیسی مسیح(ع) با جامعیت بیشتری بیان شده است. در این قسمت، پس از به میان آوردن مساله "کلمه" اشاره مجمل و مبهم پیرامون مدلول آن، از یحیی و فلسفه رسالت وی، سخن به میان آمده است. با این تعبیر که شخصی از جانب خدا فرستاده شد که اسمش یحیی بوده است. بنابراین به الهی بودن رسالت یحیی(ع) در این باب به صراحت اشاره شده است. فلسفه ظهور او، شهادت بر "نور" است تا اینکه سایرین به وسیله او ایمان آورند. بنابراین او خود نور نبود بلکه شاهد بر نور بوده است. طبق بیان این فراز از باب اول انجیل یوحنا، یحیی مردم را به خدا و نیز آشنا کردن آنها با حقیقت قدرت خدا و مبدا و معاد دعوت می نمود.
فلسفه دیگر رسالت یحیی، بشارت نسبت به ظهور مسیح(ع) و منجی قوم آنها، و نیز شهادت بر نور یعنی عیسی مسیح از جانب خدا بیان شده است.
در این قسمت، ضمن آنکه، یحیی، تعبیر "نور" را برای عیسی بکار می برد، وجود آن حضرت را به نوری تشبیه می کند که در پرتو آن "نور" و به طفیلی آن "نور"، عالم ممکنات و حتی خود یحیی هم از آن "نور" وجود و هستی یافته است آنجا که یحیی تصریح می کند که بواسطه فیض وجودی اوست که ما همگی بهره و وجود یافتیم.
باری، در این قسمت از انجیل یوحنا، از یحیی، تحت عنوان "مبشر" ظهور حضرت عیسی(ع) یاد شده و اینکه خود وی مقدمه ظهور حضرت مسیح است.
در فرازهای بعدی این باب، سخن یحیی درباره مسیح، تقریباً همان است که در اناجیل پیشین آمده؛ یعنی اینکه او مقدم بر من است اگرچه پس از من به رسالت برانگیخته شده است، وی آنقدر از مقام عظیم و شخصیت والایی برخوردار است که حتی من لیاقت آنرا ندارم که بند نعلینش را باز کنم. من شما را به آب تعمید می دهم ولی او شما را به روح القدس تعمید می دهد.
تنها نکته اضافی که در این انجیل، پیرامون اظهارات یحیی نسبت به مسیح آمده این است که یحیی پس از مشاهده علائم نزول وحی بر مسیح که پیش تر از جانب خداوند به وی گفته شده بود. صراحتاً، شهادت به حقانیت رسالت مسیح داده است آنجا که اظهار می دارد." و خداوند که مرا برای تعمید فرستاده به من گفته که بر هرکس که می بینی روح نازل شده، همان مسیح است و من اکنون دیدم که بر وی، روح نازل شده و لذا او مسیح است و پسر خدا."
2-1-5- ستایش یحیی از عیسی مسیح
"و بعد از آن عیسی با شاگردان خود به زمین یهودیه آمد و با ایشان در آنجا بسر برده تعمید می داد. و یحیی نیز در عینون نزدیک سالیم تعمید می داد زیرا که در آنجا آب بسیار بود و مردم می آمدند و تعمید می گرفتند. چونکه یحیی هنوز در زندان حبس نشده بود. آنگاه در خصوص تطهیر در میان شاگردان یحیی و یهودیان مباحثه شد. پس به نزد یحیی آمده به او گفتند ای استاد آن شخصی که با تو در آن طرف اردن بود و تو برای او شهادت دادی اکنون او تعمید می دهد و همه نزد او می آیند. یحیی در جواب گفت هیچکس چیزی نمی تواند یافت مگر آنکه از آسمان بدو داده شود. شما خود بر من شاهد هستید که گفتم من مسیح نیستم بلکه پیش روی او فرستاده شدم. کسی که عروس دارد داماد است اما دوست داماد که ایستاده آواز او را می شنود از آواز داماد بسیار خوشنود می گردد. پس این خوشی من کامل گردید. می باید که او افزون گردد و من ناقص گردم. او که از بالا می آید بالای همه است و آنکه از زمین است زمینی است و از زمین تکلّم می کند. اما او که از آسمان می آید بالای همه است. و آنچه را دید و شنید، آن شهادت می دهد و هیچ کس شهادت او را قبول نمی کند. و کسی که شهادت او را قبول کرد مهر کرده است بر اینکه خدا راست است. زیرا آن کسی را که خدا فرستاد به کلام خدا تکلم می نماید چونکه خدا روح را به میزان عطا نمی کند. پدر پسر را محبت می نماید و همه چیز را بدست او سپرده است. آنکه به پسر ایمان آورده باشد حیات جاودانی دارد و آنکه به پسر ایمان نیاورد حیات را نخواهد دید بلکه غضب خدا بر او می نماید." (انجیل یوحنا، باب سوم، 36-22)
در این قسمت از انجیل یوحنا، پیرامون تمجید و ستایش عرفانی یحیی و اعتراف صریح وی نسبت به شخصیت والای مسیح(ع) و جنبه الهی و آسمانی بودن رسالت وی سخن به میان آمده است و یحیی هم حق مطلب را به خوبی ادا می کند. آنجا که بر سر مساله تطهیر و تعمید همزمان عیسی و یحیی میان یهودیان و شاگردان یحیی اختلاف پیدا شد و هر یک شایستگی پیامبر خود را در تعمید مدعی می شدند، شاگردان یحیی، به نزد وی آمدند و گفتند که تا کنون تو تعمید می دادی و اکنون کس دیگری هم علاوه بر تو تعمید می دهد و همه نزد او می روند، اینجا بود که یحیی به رسالت الهی و آسمان و نیز عظمت شخصیت و منزلت مسیح اعتراف کرد و فرمود که کسی این مقام را پیدا نمی کند مگر آنکه این مقام، از آسمان به او داده شود و من هم قبلاًگفته بودم و اکنون نیز می گویم که مسیح نیستم بلکه مقدمه ظهور او هستم و پیش روی او فرستاده شدم و اکنون وقت آن است که او (بر کمالاتش) افزوده شده و من ناقص شوم چون او از آسمان آمده، بالای همه است و …
آنگاه در ادامه، یحیی پیرامون ایمان یا کفر نسبت به عیسی مسیح(ع) و عواقب آن اشاره کرد و چنین گفت: آنکه به پسر ایمان آورد، حیات جاودانه خواهد یافت و آنکه ایمان نیاورد، مستوجب غضب خدا خواهد شد و حیات جاودانه نخواهد یافت. به این ترتیب ملاحظه می شود که در انجیل یوحنا، کمتر از احوال و شخصیت و رسالت یحیی صحبت شده است و بیشتر پیرامون اخبار و بشارت وی نسبت به ظهور عیسی مسیح و بطور کلی به بیان نظرات و اقوال آن حضرت در خصوص فضیلت و عظمت شخصیت مسیح و رسالت وی، صحبت شده است.

2-1-6- یحیی و عیسی در اناجیل چهارگانه
" و در آن ایام یحیی تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و موعظه کرده می گفت. توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.(1) زیرا همین است آنکه اشعیای نبی از او خبر داده می گوید صدای ندا کننده در بیابان که راه خداوند را مهیا سازید و طرق او را راست نمایید. و این یحیی، لباس از پشم شتر می داشت و کمربند چرمی بر کمر و خوراک او از ملخ و عسل برّی می بود. در این وقت، اورشلیم و تمام یهودیه و جمیع حوالی اردن نزد او بیرون می آمدند و به کاهنان خود اعتراف کرده و در اردن از وی تعمید می یافتند. پس چون بسیاری از فریسیان و صدوقیان را دید که به جهت تعمید از وی می آیند بدیشان گفت ای افعی زادگان که شما را اعلام کرد که از غضب آینده بگریزید. اکنون ثمره شایسته توبه بیاورید. و این سخن را به خاطر خود راه مدهید که پدر ما ابراهیم است. زیرا به شما می گویم خدا قادر است که از این سنگها فرزندان برای ابراهیم برانگیزاند. والحال تیشه به ریشه درختان نهاده شده است پس هر درختی که ثمره نیکو نیاورد بریده و در آتش افکنده شود. من شما را به آب به جهت توبه تعمید می دهم لکن او که بعد از من می آید، از من تواناتر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم. او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد. او غربال خود را در دست دارد و خرمن خود را نیکو پاک کرده گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود ولی کاه را در آتشی که خاموشی نمی پذیرد خواهد سوزانید. آنگاه عیسی از جلیل به اردن نزد یحیی آمد تا او از او تعمید یابد. اما یحیی او را منع نموده گفت من احتیاج دارم که از تو تعمید یابم و تو نزد من می آیی. عیسی در جواب وی گفت الآن بگذار زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال رسانیم پس او را واگذاشت. اما عیسی چون تعمید یافت فوراً از آب بر آمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده بر وی می آید. آنگاه خطابی از آسمان در رسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم" (انجیل متی، باب سوم- 17-1)
"چنانکه در اشعیای نبی مکتوب است اینک رسول خود را پیش روی تو می فرستم تا راه تو را پیش تو مهیّا سازد. صدای ندا کننده در بیابان که راه خداوند را مهیا سازید و طرق او را راست نمایید. یحیی تعمید دهنده در بیابان ظاهر شد و به جهت آمرزش گناهان به تعمید توبه موعظه می نمود. تمامی و مرز و بوم یهودیه و جمیع سکنه اورشلیم نزد وی بیرون شدند و به کاهنان خود معترف گردیده در رود اردن از او تعمید یافتند. و یحیی را لباس از پشم شتر و کمربند چرمی بر کمر می بود و خوراک وی از ملخ و عسل برّی و موعظه می کرد و می گفت که بعد از من کسی تواناتر از من می آید که لایق آن نیستم خم شده دوال نعلیم او را باز کنم. من شما را به آب تعمید دادم لیکن او شما را به روح القدس تعمید خواهد داد. و واقع شد در آن ایام که عیسی از ناصره جلیل آمد در اردن از یحیی تعمید یافت. و چون از آب بر آمد در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل می شود. و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر من حبیب هستی که از تو خشنودم." (انجیل مرقس، باب اول، 12-2)
این قسمت از انجیل متی و نیز انجیل مرقس، مشترکاً به رسالت یحیی، مواعظ و تعلیمات، شرح خوراک و پوشاک وی و مهمتر از همه به بشارتهای وی نسبت به ظهور حضرت عیسی مسیح و بیان عظمت مقام و منزلت وی اشاره شده است. آنجا که آمده است یحیی در بیابان به تعمید یهود می پرداخت و به آنان موعظه می کرد از جمله اینکه آنها را به توبه دعوت می نمود و اعلام می داشت که ملکوت آسمان نزدیک است و راه خدا را مهیا سازید.(1) از سوی دیگر، طبق گزارش انجیل متی برخی از تعلیمات آن حضرت به بزرگان و عابدان یهود اختصاص دارد که ضمن دعوت آنان به توبه و بازگشت به سوی خدا و ترک اعمال ناپسند، اینگونه پرده از سیمای نفاق آلودشان می بردارد که چگونه با ارتکاب آن اعمال ریاکارانه و نفاق آمیز بانحصار طلبی و شانه خالی کردن از عبادت خداوند، روی می آورند صرفاً از آن جهت که به ابراهیم پیغمبر انتساب دارند و همین انتساب، آنها را کفایت خواهد نمود پس دیگر نیازی به توبه و تعمید ندارند زیرا که منتسب به ابراهیم و مقرب درگاه خداوندند.
در قسمت دیگری از بیانات انجیل متی که با انجیل مرقس نیز مشترک می باشد، به اخبار و بشارت یحیی در حق حضرت عیسی مسیح و بویژه به بشارت دهندگی و تمهید دعوت عیسی توسط یحیی پرداخته است. یحیی چنین تصریح می کند:"من شما را به آب به جهت توبه تعمید می دهم ولی پیامبری که بعد از من می آید، شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد و همین امر نشانه ای روشن برای اشاره به عظمت مقام در کلام حضرت یحیی است. در ادامه، آن حضرت نسبت به عظمت منزلت مسیح، صریح تر و روشن تر، سخن می گوید که او از من تواناتر است و من حتی لایق برداشتن نعلین او نیستم که این امر خود از یکسو به منزلت والای مسیح به عنوان پیامبر خدا اشاره دارد و از سوی دیگر، هماهنگی و انسجام رسالت پیامبران الهی را در دعوت مردم به سوی خدای یگانه اثبات می کند.
در فراز دیگری از سخنان حضرت یحیی(ع) در انجیل متی، در قالب تمثیل چنین بیان شده است که عیسی نیکان را از بدن جدا نموده و دعوت خویش را به گوش همگان خواهد رسانید ولی کسانی که از دعوت او سر باز زنند، مشمول آتش دیرپای غضب الهی خواهند شد و به دوزخ خواهند افتاد. این بیان، تاییدی است بر اصل رسالت مسیح(ع).
نکته پایانی آنکه در آغاز هر دو باب از انجیل متی و مرقس، پیرامون ساده زیستی و کیفیت خوراک و پوشاک حضرت یحیی(ع) صحبت شده است که او پیامبری ساده زیست و معمولی و به دور از تکبر و تبختر بوده که همانند سایر مردم می زیسته و همانند آنان می خورده و می پوشیده است.
به این ترتیب، انجیل متی و انجیل مرقس در مقایسه با انجیل یوحنا، به شرح زندگی و مواعظ و تعالیم خود یحیی پرداخته اند تا بشارات وی که موضوع اخیر بیشتر در انجیل یوحنا، گزارش شده است.
2-1-7- شهادت یحیی:
"در آن هنگام هیرودیس تیتراخ چون شهرت عیسی را شنید. به خادمان خود گفت این است یحیای تعمید دهنده که از مردگان برخاسته است و از این جهت معجزات از او صادر می گردد. زیرا که هیرودیس، یحیی را به خاطر هیرودیازن برادر خود فیلیپس گرفته در بند نهاده و در زندان انداخته بود. چونکه یحیی بدو همی گفت نگاه داشتن وی بر تو حلال نیست. و وقتی که قصد قتل او کرد از مردم ترسید زیرا که او را نبی می دانستند. اما چون بزم میلاد هیرودیس را می آراستند دختر هیرودیا در مجلس رقص کرده هیرودیس را شاد نمود. از این رو قسم خورده وعده داد که آنچه خواهد بدو بدهد. و او ترغیب مادر خود گفت که سر یحیای تعمید دهنده را الآن در طبقی به من عنایت فرما. آنگاه پادشاه برنجید لیکن به جهت پاس قسم و خاطر همنشینان خود فرمود که بدهند و فرستادن سر یحیی را در زندان از تن جدا کرده سر او را در طشتی گذاشته به دختر تسلیم نمودند و او آنرا نزد مادر خود برد. پس شاگردان آمده، جسد او را برداشته به خاک سپردند و رفته عیسی را اطلاع دادند." (انجیل متی، باب چهاردهم، 12-1) و (انجیل مرقس، باب ششم، 29-14)
ماجرای قتل یحیی تنها در دو انجیل متی و مرقس، به طور مشروح گزارش شده و دو انجیل باقیمانده دیگر یعنی لوقا و یوحنا، سخنی از آن به میان نیاورده اند. شرح شهادت(قتل) یحیی بدین صورت است که هیرودیس و همسرش هیرودیا با یحیی دشمنی داشتند و هیرودیس نیز چنانچه از شورش مردم نمی ترسید، او را می کشت و علت آن نیز مخالفت یحیی با ازدواج هیرودیس و هیرودیا بود چرا که هیرودیا قبلاً زن برادر هیرودیس یعنی فیلیپ بود و به همین خاطر یحیی را به زندان انداخته بود. در جشن میلاد هیرودیس، هنگام رقصیدن دختر هیرودیا، هیرودیس که بسیار شاد شده بود، در حضور همه سوگند یاد کرد که هرچه بخواهد برایش آماده کند و او نیز بنا به سفارش مادرش تقاضای سر یحیی را کرد. هرچند پادشاه از این تقاضا رنجیده خاطر شد ولی دستور به انجام داد و دختر نیز سر یحیی را تقدیم مادرش کرد. آنگاه شاگردان یحیی آمدند و بدن او را به خاک سپردند. البته ذکر این نکته لازم است که در انجیل مرقس(باب ششم، 20-19) این دشمنی به هیرودیا نسبت داده شده است و هیرودیس را علاقمند به یحیی معرفی می کند هم چنانکه چنانچه آمده:" هیرودیا، بسیار مایل بود که از یحیی انتقام بگیرد ولی این کار بدون اجازه هیرودیس ممکن نبود. هیرودیس به یحیی احترام می گذاشت چون می دانست که او مرد نیک و مقدسی است. بنابراین از او حمایت می کرد و هرگاه با یحیی گفتگو می نمود وجدانش ناراحت می شد. با این حال دوست می داشت سخنان او را بشنود."
2-2- داستان یحیی(ع) در قرآن کریم
داستان حضرت یحیی(ع) در قرآن کریم در کنار داستان حضرت زکریا و در همان سوره هایی است که داستان حضرت زکریا در آن بیان شده و این سوره ها عبارتند از: آل عمران، انعام، مریم و انبیا.
داستان حضرت یحیی در قرآن کریم دو بخش عمده مورد بررسی قرار گرفته است:
1- ولادت یحیی و تاریخ زندگانی وی
2- ثناها و توصیفات الهی پیرامون شخصیت و نبوت یحیی

2-2-1- بشارت ولادت یحیی و حیات وی:
مساله بشارت ولادت یحیی و تاریخ زندگانی وی در قرآن کریم تحت تاثیر زندگانی و حیات پدر بزرگوارش حضرت زکریا است و می توان گفت که آنچه قرآن پیرامون تاریخ حیات یحیی بیان نموده، عمدتاً در قالب همان بشارتها و اخبار غیبی است که به هنگام نزول فرشته بر زکریا به وی داده شده و لذا مستقلاً قرآن کریم به معرفی شخصیت و نبوت حضرت یحیی نپرداخته است با این وصف، همه آنچه که در این باره بیان داشته، بسیار جامع و کامل و گویاست و از هیچ گونه ابهام و اجمالی برخوردار نیست:
"فنادته الملئکه و هو قائم یصلی فی المحراب اَنّ الله یبشرّک بیحیی مصدقا بکلمه من الله و سیّدا و حصوراً و نبیا من الصالحین. قال رب انی یکون لی غلام و قد بلغنی من الکبر و امراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء" (آل عمران- 40-39)
و در جای دیگر چنین آمده:
"یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیاً. قال رب انی یکون لی غلام و کانت امراتی عاقراً و قد بلغت من الکبر عتیاً. قال کذلک ربک هو علیّ هّین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً.(مریم- 9-7)
طبق سیاق این دسته از آیات قرآن کریم، حضرت یحیی، به صورت خرق عادت و معجزه گونه ای از پدر و مادری که هر دو پیر و سالخورده بودند، به دنیا آمد و خداوند موهبت ولادت یحیی را به والدینش روزی نمود در حالی که هر دو از داشتن فرزند، مایوس شده بودند. این نوزاد، پیش از ولادتش از سوی خداوند یحیی نامیده می شود، نامی که هیچ کس پیش از این به آن، نامبردار نشده بود. آنگاه این نوزاد، پس از ولادتش رشد و نمو می کند و در راه عبادت و هدایت و زهد در خردسالی گام بر می دارد و در همین سن به نبوت و رسالت الهی، نائل می آید. بیش از این، قرآن دیگر گزارشی از خردسالی، نوجوانی و جوانی یحیی، بیان نمی کند و تنها به طور کلی به ذکر اوصافی از دوران رسالت و تعالیم آن حضرت می پردازد که در قسمت بعد خواهد آمد. از آن پس حضرت یحیی در راه عبادت و تنسّک و زهد و انقطاع از دنیا، گام برداشت و هیچگاه ازدواج نکرد و چیزی از لذات دنیا او را به خود سرگرم و مشغول نکرد.(طباطبایی، همان، 14/28). از سوی دیگر، آن حضرت معاصر با رسالت حضرت عیسی و مصدّق و موید نبوت وی بوده و در قوم خود مورد محبت و علاقه آنها واقع گردید و به ارشاد و تربیت آنها همت گماشت.

2-2-2- اوصاف یحیی:
نام یحیی در چند موضع از کلام الهی ذکر شده و اوصاف زیبا و ثناهای شایسته ای از وی بعمل آمده از جمله اینکه خداوند او را در قرآن اینگونه توصیف کرده که "یحیی، مصدق کلمه الله" یعنی تصدیق کننده نبوت مسیح است، "سیدی است که قوم خود را سیادت و سروری می کند." آن حضرت "حصور" می باشد یعنی اینکه هیچگاه همسری اختیار نمی کند و "پیامبری در زمره پیامبران صالح" می باشد که از جمله برگزیدگان و مخلصین می باشد، خداوند، خودش، نام یحیی را برای او برگزیده است، که هیچ کس پیش از این نام یحیی بر او نهاده نشده بود و در وصف اهل بیت زکریا که شامل زکریا و همسر و بویژه فرزندشان یحیی هم می شود، یحیی را از جمله پیشگامان در خیرات و نیایشگران همیشگی به درگاه الهی و خاشعان ساحت قدس الهی معرفی می نماید. (آل عمران/40-39)، (انبیاء/90-89)
آیات ذیل تعالیم و نبوت یحیی را روشن می سازند:
"یا یحیی خذالکتاب بقوه و آتیناه الحکم صبیّا. وحناناً من لدنا و زکوه و کان تقیّا. و برّا بوالدیه و لم یکن جباراً عصیا. و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا"(مریم/ 15-12):
"به یحیی خطاب کردیم که ای یحیی تو کتاب آسمانی ما را بقوت فرا گیر و به او در همان سن کودکی مقام نبوت بخشیدیم. و او به لطف خاص ما بدان مقام نبوت رسید و از این رو که طریق بندگی خدا و تقوی پیش گرفت. و هم در حق پدر و مادر خود بسیار نیکی کرد و هرگز به احدی ستم نکرد و معصیت خدا را مرتکب نگردید. سلام خدا بر او باد در روز ولادتش و در روز وفاتش و روزی که برای زندگانی ابدی برانگیخته خواهد شد."
مطابق آیات فوق، یحیی در سن کودکی به مقام نبوت رسید و دارای کتاب گردیده از سوی دیگر، ایشان، مایه رحمت الهی معرفی می شود که نسبت به والدین خود بسیار مهربان و نیکوکار بود و جبار و عصیانگر نبود و در مقابل اهل تقوا و پاک دلی بود که در سه مقطع حیات خویش مورد سلام و درود و رحمت خداوند واقع می شود. از همین اوصاف و خصائص شخصیتی یحیی، می توان یه تعالیم و مقصد نبوت وی پی برد که وی دارای رسالت الهی بوده و همواره ماموریت داشت تا مردم را به تقوا و پاک دلی و رعایت احترام نسبت به والدین و نیکی در حق آنان دعوت کند و امت خویش را از جباری و عصیانگری و ظلم و ستم، باز دارد. علاوه بر اینها، مقصد اصلی و تعالیم حضرت یحیی در ماجرای بشارت ولادت وی به زکریا از سوی فرشته، تمهید رسالت عیسی و تصدیق نبوت آن حضرت اشاره شده است:
"فنادته الملئکه و هو قائم یصلی فی المحراب ان الله یبشرک بیحیی مصدقاً بکلمه من الله و سیداً و حصوراً و نبیّا من الصالحین." (آل عمران/39)
2-2-3-یحیی و عیسی مسیح در قرآن:
در قرآن کریم، دو رابطه بین عیسی و یحیی مشاهده می شود: یکی رابطه تصدیق کنندگی یحیی برای عیسی است ولی این رابطه فقط در یک آیه و آن هم در حین بشارت تولد یحیی به زکریا می باشد که:"خداوند تو را به یحیی بشارت می دهد که کلمه خدا را تصدیق می کند."(آل عمران/39) و دیگری رابطه ای است که بین زکریا (پدر یحیی) و مریم (مادر عیسی) موجود می باشد و آن هم سرپرستی مریم توسط زکریا می باشد که :"خداوند مریم را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایسته ای پرورش داد و کفالت او را به زکریا سپرد." (آل عمران/37) که در این آیه، احتمال خویشاوندی به چشم خورد.

مقایسه(نتیجه)
1)هم در قرآن و هم در اناجیل اربعه، به نبوت و پیامبری یحیی اشاره شده و هر دو یحیی را به عنوان پیامبری بزرگ، در زمره صالحان و با تقوا و پاکدل معرفی نموده اند.
2)هم قرآن و هم اناجیل اربعه، در تصدیق کنندگی یحیی(عیسی مسیح را) مشترکند ولی در اناجیل اربعه، علاوه بر تصدیق مسیح، یحیی به معرفی او نیز می پردازد و اصل آمدن یحیی برای تمهید راه مسیح، معرفی شده است.
3)داستان ولادت و نامگذاری یحیی توسط مردم در اناجیل به تفضیل بیان شده است ولی در قرآن سخنی از آن نیست.
4)در قرآن، سخن از جانشینی یحیی (زکریا و دودمان یعقوب را) می باشد ولی در اناجیل، سخنی از جانشینی نیست.
5)در قرآن، یحیی از آل یعقوب می باشد ولی در اناجیل اربعه سخنی از آن نیست.
6)در اناجیل، محدوده نبوت یحیی در بنی اسرائیل بیان شده ولی در قرآن مشخص نشده است.
7)در اناجیل اربعه به شرح جزئیات زندگی یحیی اشاره شده است از جمله اینکه یحیی اشاره در بیابان زندگی می کرد و از خوراک صحرایی چون ملخ و عسل استفاده می نمود و مردم را با آب جهت آمادگی برای دخول در ملکوت خداوند، غسل تعمید می داد ولی در قرآن هیچ سخنی از آن نیست.
8)در اناجیل اربعه، وظیفه و رسالت اصلی یحیی، تعمید مردم برای پذیرایی از مسیح است. ولی قرآن، یحیی را تصدیق کننده مسیح معرفی می کند.
9)در اناجیل اربعه، رابطه و نسبت یحیی با عیسی، خویشاوندی و همچنین بشارت دهندگی و تمهید دعوت عیسی مسیح توسط یحیی می باشد ولی در قرآن رابطه خویشاوندی، احتمالی است و علاوه بر آن، رابطه تصدیق کنندگی بین یحیی و مسیح موجود می باشد.
10)در قرآن کریم، اعطای نبوت به یحیی در کودکی است ولی اناجیل اربعه، زمان آن را مشخص نمی کند.
11)در قرآن کریم، سخن از کتابی آسمانی است که خداوند دستور گرفتن آن را به یحیی می دهد ولی در اناجیل چهارگانه، سخنی از کتاب آسمانی یحیی نیست.
12)عبارات قرآن کریم صراحتاً به مساله عدم ازدواج یحیی(ع) اشاره می کند (حصوراً). در عبارات اناجیل اربعه هم، علاوه بر آنکه، هیچ تصریح یا تلویحی مبنی بر ازدواج یحیی یافت نمی شود، زهد و بیابانگردی آن حضرت شاهدی دیگر بر این مدعاست.
13)در قرآن کریم سخن از نیکوکاری یحیی در حق پدر و مادرش و نیز خضوع و نیایش او به درگاه خداوند و پیشگامی او در خیرات و همچنین اجتناب شدید یحیی از جباری و عصیانگری است ولی در اناجیل اربعه، سخنی به میان نیامده است و در مقابل به مواعظ یحیی در تعمید به توبه و آمرزش گناهان اشاره شده است.
13)در اناجیل، مرگ(قتل) یحیی در زمان هیرودیس و به درخواست دختر هیرودیا در زندان به شکل سر بریدن بیان شده است ولی در قرآن، هیچ سخنی از مرگ یحیی به میان نیامده است.

کتابنامه
1-قرآن کریم، حامد آلامدی، ترجمه مهدی الهی قمشه ای، چاپ دوم، 1368.
2-کتاب مقدس (اناجیل اربعه): ترجمه تفسیری (ترجمه تفسیری فارسی)، انجمن ترجمه و پخش کتب مقدسه.
3-اشرفی، عباس، مقایسه قصص در قرآن و عهدین، تهران، انتشارات دستان، 1382.
4-توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، انتشارات سمت، 1380.
5-سیوطی، جلال الدین، الدرا المنثور فی التفسیر الماثور، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1421 ق.
6-طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی، چاپ اول، 1421 ق.
7-طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1403 ق.
8-قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، موسسه دارالکتاب، چاپ سوم، بی تا.
9-میلر، و.م، تاریخ کلیسای قدیم در ایران و روم، بی جا، 1931
10-هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377.
11-هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان؛ ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1369.

مقایسه تطبیقی داستان حضرت زکریا(ع) و حضرت یحیی(ع) در قرآن و اناجیل اربعه

نام: فیض الله

نام خانوادگی: اکبری دستک

رتبه دانشگاهی: مربی پایه 1

مدرک تحصیلی: دکترای تخصصی (علوم قرآن و حدیث)

دانشگاه : آزاد اسلامی واحد کرج- دانشکده الهیات و ادبیات عرب

آدرس منزل: کرج- حصارک- خ انقلاب- خ فروردین- کوچه 6 متری اول ولی عصر-پ42
تلفن منزل: 4566924- 4556991

آدرس دانشگاه:کرج- انتهای رجایی شهر- بلوار شهید موذن- دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج-ساختمان ولایت -دانشکده الهیات و ادبیات عرب.

تلفن دانشکده : 4400729
1- عضو هیات علمی تمام وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج و دانش آموخته دوره دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
1- اُبِیّا دسته ای از فرقه اسنیان می باشند. این فرقه، حدود دو قرن پیش از میلاد بوجود آمدند و با خراب کردن اورشلیم، آنان نیز مانند فرقه صدوقیان و بعضی فرقه های دیگر از بین رفتند و جز نامی از ایشان، باقی نماند تا آنکه نیم قرن پیش به سال 1974، برخی آثار مکتوب آنان همراه با نسخه هایی از عهد عتیق که تحریر کرده بودند، در غارهای فلسطین به دست آمد. ر.ک به: آشنایی با ادیان بزرگ، از حسین توفیقی، ص 97.
1- مراد از هیکل، معبد مقدس یهودیان و مراد از مذبح، قربانگاه آنان می باشد که با احتساب سایر معابد ساخته شده بدست یهودیان، کنیسه نام دارند. (حسین توفیقی، همان، ص 92)
1 -فریسیان، یکی از اقوام شناخته شده یهود هستند که پس از بازگشت یهود از بابل پدید آمده اند. کلمه "فریسی" در زبان عبری به معنای عزلت طلب است. این لقب بر جدایی و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه، بنا به نقل مورخین، دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تا کنون هم، اکثریت یهود از آن هستند. آنان از نظر فکری با فرقه صدّوقیان، تضاد و مخالفت روشنی داشتند. این فرقه، خدا را از جسم و صفات جسمانی منزه می دانستند. همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمی، راه میانه ای را پذیرفته بودند و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهی را می پذیرفتند و به عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره، اهمیت می دادند. (توفیقی، همان، ص 95).
1 -نخستین و اصلی ترین آیین که برای همه مسیحیان ضرورت دارد، تعمید است. انسان با تعمید به جامعه مسیحیت وارد می شود و رسالت دائمی کلیسا را بر عهده می گیرد. این رسالت، عبارت است از گواهی دادن به کارهای نجات بخش خدا بوسیله عیسی. به عقیده هر مسیحی، تعمید وسیله ای است که خدا با آن، همه آثار زندگی و مرگ عیسی را عطا می کند. هر مسیحی فقط یک بار، هنگام ورود به جامعه مسیحیت، تعمید می پذیرد. تعمید، اصولاً با گونه ای از شستشو انجام می گیرد. در برخی کلیساها رسم است که با ریختن آب بر سر شخص، وی را تعمید می دهند. در بعضی کلیساهای دیگر، رسم است که شخص برای تعمید به زیر آب می رود و بیرون می آید. کلیساها نیز، تعمید شونده را به آبهای طبیعت مانند نهرها و دریاچه ها می برند. (توفیقی، همان، ص 152).
بعضی دیگر معتقدند تعمید واژه یونانی Baptiz و به معنای فرو رفتن و یا غوطه ور شدن در آب، استفاده می شود. با این کلمه، رفتار تعمید دهنده که شخص ایماندار را در آب فرو می برد، تشریح می شود. کلمه تعمید توسط زبان عربی از ترجمه قدیم انجیل به زبان آرامی که کلمه "معمودیتا" را بکار می برد، گرفته شده است. این به معنای بر پا ایستادن و پا برجا شدن می باشد.(اشرفی، عباس، مقایسه قصص در قرآن و عهدین ص 310)
1 – در مورد علت بیابانگردی یحیای تعمید دهنده باید گفت چنانچه آن حضرت را از قبیله اسنیان بدانیم (زیرا در وجه تسمیه این کلمه، احتمالات دیگری مانند تعمید دادن نیز وجود دارد) این امر، به عقاید آنان بر می گردد؛ زیرا اسنیان، در اندیشه شفای روان خویش بوده اند و نیز مالکیت فردی را قبول نداشتند و به ازدواج هم روی خوشی، نشان نمی دادند و در روز چندین بار، غسل می کردند و به این منظور، حوضهای بزرگی ساخته بودند که بعدها، کشف شد. سطح معلومات آنان، در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادی، 4.000.000 نفر گزارش شده که به عقیده برخی دانشمندان، افکار این فرقه، بعدها زیربنای مسیحیت فعلی گردید. از این رو، بیابانگردی، یحیی به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامی- که بعداً خواهد آمد) می تواند شاهدی بر این موضوع باشد.(بنگرید، توفیقی، همان ص 98)
1- از دیدگاه بنی اسرائیل، ملکوت آسمان گونه ای از حکومت الهی بود که آرمان مقدس آنان به شمار می رفت. به همین دلیل، (به گفته اناجیل در موارد مختلف)- یحیای تعمید دهنده در دعوت خود، موفقیت چشمگیری بدست آورد و تاثیر عمیقی بر مردم گذاشت بطوری که همه طبقات اجتماعی گروه گروه، نزد او می آمدند و توبه می کردند و وی آنان را غسل تعمید می داد. (توفیقی، همان، ص 113).
اما در مورد مدلول و مفهوم دقیق "ملکوت آسمان" میان دانشمندان مسیحی، اتفاق نظر وجود ندارد؛ جیمز هاکس می گوید: "ملکوت خدا، ملکوت آسمان، ملکوت خداوند ما: الفاظ مسطوره، معانی چند دارد، از جمله: حیات و تقوای قلبی (متی:33:6) و نظم قاعده و قانون و اصولی که مسیح از برای ترتیب آن آمد(متی:17:4 و 11:13) و برتری قوم خدا بر حسب اراده او تعالی (متی:43:21) و مجد و تسلط مسیح (متی:28:16) و اقتدار کلی خدای تعالی بر تمامی موجودات (متی:10:6) و حالت سماوی (متی:11:8). (هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص 834).
هیوم در همین زمینه می نویسند:"ملکوت آسمان (حکومت خداوندی) نزدیک است، عیسی بر این مساله که این حکومت یک سلطنت روحانی قلبی است که از طریق درستی و محبت کسب می گردد تاکید داشت. این برداشت با آنچه که در فکر بسیاری از شنوندگان او بود، تفاوت داشت زیرا آنها تصور می کردند که او فردی بت شکن و یا رویایی است". (هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 341"
1 -در همین رابطه میلر معتقد است، آخرین و بزرگترین پیغمبری که مبعوث گردیده تا قوم خاص خدا را به توبه دعوت نماید. یحیی تعمید دهنده بود که آمده اعلام نمود که ملکوت خدا نزدیک بلکه بر در است. (میلر.و.م تاریخ کلیسای قدیم در روم و ایران، ص 38)
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

1


تعداد صفحات : حجم فایل:153 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود