تارا فایل

مسابقه داستان نویسی – چهار داستان کوتاه


چکیده مطالب
دنیای کودکی و نوجوانی از حیث خاص بودن، شگفت آور است و بدین علت از دنیای بزرگسالان، جدا می شود. در واقع، کودکان و نوجوانان، هر کدام سلسله رفتارها، نگرش های و افکار منحصر به خود را دارند و از این رو با هم برابر تلقی نمی شوند. بدین جهت نباید پنداشت که آن ها رویدادها و پدیده ها را یکسان ادراک و تفسیر می کنند. کنجکاوی را نیز باید از خصیصه های اصلی این سنین محسوب کرد. تحقیقات، نشان می دهد که کودکان و نوجوانان، علاقه وافری به سر درآوردن از مجهولات و اتفاقات کوچک و بزرگ دارند. گرچه کنجکاوی کودکان به دلیل آن که هنوز مقررات و محدودیت های اجتماعی را تجزیه نکرده اند از نوجوانان بیشتر است، با این حال، کودکان و نوجوانان کنجکاو به راحتی تحت تاثیر محرکات محیطی قرار می گیرند و ممکن است به سرعت، عقیده یا نظرشان عوض شود.
این نحوه از عمل در پاره ای از موارد، موجب واکنش هایی می شود که همیشه برای والدین و بزرگسالان، قابل درک نیست ولی به هر حال، نگاه و انتخاب آن ها را نشان می دهد.
باید توجه داشت که کودکان، خیلی عینی گرا هستند یعنی باید ببینند و لمس کنند تا باور نمایند ولی نوجوانان خیلی انتزاعی نگر از این رو اهل تامل و قیاس بوده و با هر چالشی یا سوالی به راحتی کنار نمی آیند.
کودکان، به شدت تحت تاثیر خانواده و رفتار والدین قرار دارند و بر خلاف، نوجوانان از همسالان و عوامل اجتماعی و فرهنگی تاثیر می پذیرند. البته باید به این مجموعه، برخی ویژگی های دیگر نظیر جنسیت کودکان. محدوده ی پیش از دبستان تا دبیرستان، شخصیت کودکان و نوجوانان را نیز افزود که با عنایت به تمامی این ویژگی ها، مدیریت رفتار و اندیشه ی کودکان و نوجوانان برای هر دوره معنادار می شود.
در رابطه با عدم دسترسی بسیاری از خانواده ها به آنچه که برای آینده فرزندانشان در نظر گرفته اند می توان به یک مورد بسیار مهم اشاره نمود و آن مسئله، روش تربیت خانواده هاست و اینکه تا چه حد روشهای آموزشی و تربیتی با اهداف در نظر گرفته شده هم سود و هم جهت است.
در حال حاضر بین تمام خانواده ها می توان بخوبی مشاهده کرد که والدین در خانواده در هر سطح اجتماعی که هستند تمام سعی و تلاششان در جهت تامین رفاه برای فرزندان است و حتی در این راستا از بیشتر خواسته های خود چشم پوشی نموده و امکانات موجود را به فرزندان خویش اختصاص داده و خود را از بسیاری امکانات برای تامین هر چه بیشتر رفاه فرزندانشان محروم می نمایند.
اگرچه که تامین رفاه برای خانواده هدفی بسیار پسندیده و نیکوست اما، اگر عمیق تر و از زاویه دیگری به این مسئله بنگریم به نکات بسیار ظریفی دست خواهیم یافت.
مسلما وجود انحرافات اخلاقی در سطح جامعه باعث بروز حس بدبینی و عدم امنیت در نوجوانان است بدیهی است که وقتی نوجوانان از نظر اجتماعی احساس امنیت نکنند قادر به پذیرش مسئولیتهای خویش در جامعه نخواهند بود، پس ایجاد فضایی مناسب برای مشارکت نوجوانان و جوانان یکی از مسائلی است که باید در رابطه با مشکلات اجتماعی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و راهبردهای مناسبی در این زمینه از سوی آسیب شناسان اجتماعی ارائه گردد.
و نکته آخر اینکه باید به علایق جوانان مورد توجه قرار دهند و جامعه باید به دختران اجازه و فرصت کافی در جهت ارائه تواییهایشان را بدهد و در واقع روی این قشر جوان که در حقیقت نیمی از جمعیت و نیروی کار مکمل را تشکیل می دهند حساب کرده و از این طریق با ایجاد زمینه های شغلی و فعالیتی باعث تداوم مشارکت ایشان در راستای تامین نیازهای جامعه باشند یعنی جامعه نباید از محول نمودن مسئولیت به این قشر پویا وحشت کند چرا که بحمدا… در حال حاضر بخوبی این مسئله را می توان در ابعاد وسیع اجتماعی مشاهده کرد.
و جامعه باید در راستای حل اختلالات عاطفی و روانی و اجتماعی کودکان، نوجوانان و جوانان تلاش کند و راه حل های موفقیت آمیزی را به آنها گوشزد کنند.

پیشگفتار:
رفتار درمانی شناختی، رشد و توسعه جدیدی در درمان روان شناختی، به شمار می آید. با این همه، در این مدت کم، توانسته است علاقه زیادی را در متخصصان بالینی، به خود معطوف سازد. سه دلیل عمده، برای این علاقه وجود دارد.
نخست آن که روشهای شناختی – رفتاری، بر عکس سایر شکلهای رفتار درمانی، مستقیماً با افکار و احساسات – که در تمامی اختلالهای روانی از اهمیتی آشکار برخوردارند سر و کار دارند. دوم آن که رفتار درمانی شناختی، شکافی را که بسیاری از درمانگران بین روشهای صرفاً رفتاری و روان درمانیهای پویا احساس می کنند، پر می سازد.
سوم آن که این روشهای جدید درمانی، بر عکس روان درمانی پویا، پایه های علمی دارند و قابلیت بیشتری در ارزیابی فعالیتهای بالینی از خود نشان می دهند. برای درمان اختلالهای افسردگی بود که رویکردهای شناختی، توجه اکثر درمانگران را به خود جلب کرد. البته امروزه رفتار درمانی شناختی، کاربردهای بس وسیعتری دارد و بسیاری از آنها به مواردی مربوط می شوند که با استفاده از سایر روشها نمی توان آنها را به سادگی و به طرز موثری درمان کرد.

مقدمه
سپاس فراوان به درگاه آفریدگار توانا که فطرت خداجویی را در وجود انسان به ودیعت نهاد و مسیر تربیت صحیح را فرا روی او گشود، و خلقت را در راستای رفع احتیاجات و نیازهای انسانی بشریت سامان داد.
درود بیکران بر مربیان و بزرگ مربی عصر بیداری ملت ها، روح خدا، خمینی کبیر، او که با اخلاص و ایثار راه نوین "چگونه تربیت کردن" را به همگان آموخت و درود بر یار وفادار او ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت اله خامنه ای اسوه و الگوی تربیت و نمونه انسانی الهی برای جوانان بوده است.
درباره رفتار درمانی شناختی، مطالب زیادی، چه به صورت کتاب و چه به صورت مقاله، نوشته شده است. اما فقط بخش بسیار کوچکی از این نوشته ها، به جنبه های عملی درمان اختصاص یافته است. به همین دلیل، برای یک درمانگر علاقه مند دشوار است که بتواند مناسب بودن بیمار برای این نوع درمان را تشخیص دهد و به اجرای روشها بپردازد.
بی شک، برای یادگیری هر روش درمانی تازه ای، تجربه نظارت شده ای لازم است و همین طور مطالعه.
بدین ترتیب، مسائل نظری مورد لزوم، به خوبی درک می شوند، شرکت در جلسه های سرپرستی، سودمندی بیشتری خواهد داشت.
و هدف از نوشتن مقاله برای هر دانش آموزی که در هر سطح که باشد آشنایی نسبی در مورد اخلاق و رفتار روانی و اجتماعی همسالان خود و کسانی که در اطراف با آنها ارتباط دارد نیست و ما در این پژوهش سعی کردیم برخی از مشکلات نوجوانان و جوانان را برشماریم تا خودمان با آنها آشنا شده و دیگران هم با استفاده از این مقاله با آن آشنایی پیدا کنند.

تعاریف واژه ها:
تعاریف، واژه های ناهنجاری رفتاری، مشکل رفتاری، اختلال رفتاری غیر عادی و غیره … جهت اصطلاح ناهنجاری های رفتاری، یا مشکل رفتاری در کتابهای متعدد روانشناسی و در طبقه بندی های بین الملل به کار گرفته شده است که هر کدام بر یک ویژگی یا بخشی از مشکلات یا واژه های مختلف اشاره کرده اند، ولی همه ی آنها اتفاق نظر در یک تعریف مشترک نداشته اند. دلیل آن قابل توجیه است زیرا شناخت تفاوت بین مرز یک رفتار مطلوب و مناسب با رفتار نامناسب، مشکل است و از طرفی چه مجموعه ای از ویژگی های رفتاری با توجه به فرهنگها و جوامع مختلف می تواند نشانه اختلال، یا مشکل باشد. با توجه به مشکل فوق تعدادی از اصطلاحات ارائه می گردد.
1) اختلال سازگاری (اختلال در انطباق، ناسازگاری) واکنش فاقد سازگاری در مقابل موقعیتها و حوادث مشخص زندگی که انتظار می رود در صورت از میان برداشته شدن آن ها دوام نداشته و خاموش شود.1
2) رفتار ناسازگارانه: هر فعالیتی که از لحاظ مهارت فرد برای دست و پنجه نرم کردن موثر با مشکلات استرس های زندگی که جنبه ی غیر عملی و ضد سازندگی داشته باشد.
3) انحراف رفتار: تغییر مرضی تمایلات عاطفی و اخلاقی به هنجار که به شکل رفتارهای عجیب غیر اخلاقی و ضد اجتماعی بروز می کند همانند انحراف جنسی، انحراف ذائقه و غیره.
4) ناهنجاری ها: به معنای وسیع کلمه به فردی اطلاق می شود که منابع عقلی، تعادل روانی، و رفتار معمولی او از اندازه و قاعده ی عمومی به دور است. در این معنای وسیع می توان تقریباً تمام آسیب شناسی ذهنی را گنجانید. اما در عمل، این مفهوم برای مشخص کردن کودکان و نوجوانانی که به علت تاخیر عقلی یا حالت نوروزی یا اختلالات کم و بیش شدید شخصیتی، شکل سازش با زندگی خانوادگی و اجتماعی را دارند، اطلاق می شود. به همین دلیل امروز به کودک "سازش نایافته" هم اطلاق می شود. 2
5) غیر عادی: اصطلاحی است که از لحاظ تعریف و کاربردی دستخوش تغییرپذیری چشمگیری می باشد و آن را از نظر پسیکو پاتولوژیک معادل خام و خشن محسوب نموده اند و آن را بر اساس ضوابط گوناگون تعریف نموده اند:
الف: از لحاظ معیاری یا آماری، می توان، هر فعالیت روانی یا رفتاری را که از میزان میانگین فرهنگ یک جامعه منحرف شد غیر عادی یا (آنورمال) است.
ب: از دیدگاه ذهنی به آن پدیده هایی که از نظر پسیکو پاتولوژی غیر طبیعی و غیر عادی گفته می شود که برای فرد تولید درد و ناراحتی نموده و شخص را وادار به طلب کمک از دیگران بنماید.
ج: از لحاظ تئوری به آن گروه از انحرافات رفتاری گویند که از لحاظ مفهوم نظری به فعالیت های عادی و طبیعی (آنورمال) گفته می شود که نمایانگر یک اختلال روانی باشد. 3
6) اختلال روانی: نوعی یبماری است که با تظاهرات روانشناختی و رفتاری همراه است و نیز آشفتگی ای که ممکن است ناشی از یک بیماری بیولوژیک و یا اجتماعی و یا روانشناختی و یا حتی ژنتیک یا شیمیایی باشد که در هر بیمار تظاهر و نشانه ای به خصوص دارد.
7) در مورد نابه هنجاری: اتفاق نظر کلی وجود ندارد ولی ملاک هایی را در نظر گرفته اند نظیر انحراف از هنجارهای آماری، انحراف از هنجارهای اجتماعی، غیر اجتماعی بود، و پریشانی شخصی. 4
8) در طبقه بندی I.C.D اصطلاحات مشکل، اختلال را بدین ترتیب توضیح داده است که: کاربرد مشکل، بدین دلیل صحیح نیست به کار گرفته شود که در فرهنگ های مختلف معانی متفاوتی دارد و از جانبی با "مرض" و "بیماری" تداخل پیدا می کند. و اصطلاح "اختلال" مناسب تر است چون این اختلال به مجموعه ی قابلیت های تشخیصی بالینی، نشانه ها یا رفتارهایی اطلاق می شود که در بیشتر موارد همراه با درماندگی ست و به صورت تداخل در کارکردها و کاهش یا میزان کارآیی فرد تجلی می کند و به طور یکنواخت و همیشگی هم در درون فرد یا گروه اجتماعی تجلی می کند.
پس عادت ساده ی رفتاری را مشکل و عادت شدید مختل کننده ی وضعیت درونی فرد را اختلال می خوانند. همان گونه که در تعاریف فوق آمده ما متوجه می شویم که اصطلاحات متعددی در کتاب ها ارائه گشته و کلماتی مانند: نابه هنجاری، انحراف رفتار، رفتار غیر عادی، رفتار ناسازگارانه، اختلال روانی مصطلح شده است، اما با توجه به فرهنگ جامعه ی ما و مسائلی که در مدرسه، مربیان و مشاوران با آن روبه رو هستند بایستی بعضی از اصطلاحاتی که بار منفی آنان زیاد است و ممکن است که منجر به آسیب های روانی گردد، این گونه اصطلاحات را نباید به کار برد و از واژه ی مصطلح تری که در جامعه کمتر واکنش منفی ایجاد می کند، استفاده نمود. مانند واژه ی مشکل رفتاری که یک واژه ی قابل قبولی هم هست و تعریف آن هم از مجموعه ی همان تعاریف بالا می باشد پس به طور کلی باید گفت: "مشکل رفتاری را به رفتار فردی اطلاق می کنند که بدون پایین بودن بهره ی هوشی، تعادل روانی و رفتاری او از اندازه عمومی اجتماع خود به دور بوده، و دارای شدت، تکرار و مداومت در زمان ها و مکان های متعدد می باشد به طوری که در عملکردهای رفتاری، تحصیلی دچار درماندگی و یا کاهش میزان کارآیی فردی گردد." 5
اکنون بهتر است بعضی از لغات فوق را با مثال هایی توضیح دهیم تا تفاوت بین یک رفتار مشکل دار را با رفتارهای عادی شناخته شود.
(1) "رفتاری که از قاعده ی عمومی رفتارهای اطراف خود به دور است." بعضی از رفتارها هستند که در فرهنگ یا جامعه ای، عادی تلقی می گردند ولی در جامعه و محیط دیگری غیر عادی می باشند مثلاً کشیدن سیگار و در محیط مدرسه و لباس هایی که رنگ های زننده دارند در محیط های عمومی ما، برای دختران، مناسب نمی باشد ولی در جوامع دیگری عادی تلقی می گردد. و یا برداشتن اشیاء دیگران به طور پنهانی رفتاری غیر عادی می باشد، زیرا یک فرد متعادل روانی قادر به کنترل خواسته های خود می باشد. 6
(2) "شدت و تکرار و مداومت در زمان ها و مکان های متعدد" همه می دانیم وقتی فردی یکی از نزدیکانش را از دست می دهد دچار اندوه می گردد و بی اشتها می شود.
وای چه بسا تا مدتی با به بار آوردن خاطرات فرد فوت شده گریه می کند. اما اگر کودکی یا نوجوانی تا سال ها این اندوه را حفظ کرده و به شدت هم دچار بی اشتهایی گشت و به صورت مکرر فرد مورد نظر را به آورد و هر بار نیز برایش گریه نمود و در زندگی روزمره اش دچار آشفتگی ارتباطی گردید، آیا این رفتار او دیگر یک رفتار عادی و بدون مشکل است: یا اگر دانش آموزی در طول سال یک یا دو، سه بار تکلیف خود را فراموش و همراه خود نیاورد و یا اینکه دو سه بار آن تکلیف را عمداً انجام ندهد رفتار او رفتار مشکل زا تلقی نمی گردد ولی اگر هفته ای دو یا سه بار این عمل تکرار شود و سوابق او در سال های گذشته نیز چنین مسئله ای را نشان دهد دیگر مشکل او یک مشکل رفتاری را نشان می دهد. توجه کنید شاگردی که سعی می کند با خنده ی بلند، یا سوالات بی جا در کلاس درس وضعیت عادی کلاس را به هم بریزد و یا در کلاس شوخی های نابه جا با همشاگردی های خود بکند به او مشکل دار می گوییم. 7
دقت نماییم این اعمال باید دارای شدت، تکرار، و مداومت باشد آن هم در زمان و مکان نامناسب زیرا همه کودکان و نوجوانان در زنگ های استراحت و در منزل با دوستان خود شوخی می کنند یا سوالاتی را مطرح می کنند که خیلی هم ممکن است مناسب نباشد ولی در چنین مواقعی زمان و مکان نامناسبی را در برندارد. 8
(3) "درماندگی و یا کاهش میزان کارآیی" کودکی که از جدایی والدین در سن بالای 7 سال به شدت نگران است و در مدرسه مضطرب است و او به هیچ وجه مایل به توقف در مدرسه نیست و افزون بر این، شب ها دچار کابوس می شود، و راندمان کار مدرسه ی او پایین می آید یا این فرد دارای رفتار رشد نیافته ی اجتماعی است یا نوجوانی که مرتب با دیگران درگیری فیزیکی پیدا می کند و اُفت تحصیلی دارد و اغلب دوستانش او را طرد می کنند و در ارتباط با خانواده اش همیشه مشکل دارد و حتی ترک منزل می کند، این در واقع دارای رفتاری نپخته و رشد نیافته اجتماعی می باشد. به طور خلاصه این گونه کودکان و نوجوانان مرتب از طرف اطرافیان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم طرد می شوند. خانواده بعد از مدتی که از رفتار آنها می گذرد و به اصطلاح از دست آنها خسته شده و رهایش می کنند و یا به یک جدال دائمی با او می پردازند، در مدرسه مرتب در دفتر از آنها بحث می شود، کادر مدرسه هر کدام به نحوی از او گله و شکایت دارند و بارها به دفتر مدرسه احضار می شود و یا والدین مورد بازخواست قرار می گیرند، در هر صورت به عنوان موردی که نیاز کمک دارد شناخته می شود. 9
تعریف رفتار هنجار یا رفتار سازشی
تعریف رفتار هنجار یا رفتار سازشی از تعریف ناهنجاری یا اختلال مشکل تر است و ما در این جا سعی می کنیم تفاوت ویژگی های یک رفتار هنجار را از یک رفتار ناهنجار باز شناسیم و تعاریفی را در جهت شناخت آنها ارائه می دهیم.
1) رفتار سازشی یا انطباقی: عبارتست از هر نوع رفتاری که بتواند توانایی و مهارت ارگانیسم را برای وفق دادن فرد با یک موقعیت محیطی به خصوص افزایش دهد.
2) انطباق یا سازگاری: رابطه ی یک فرد با محیط و یا خود درونی شخص را گویند.
3) به هنجار: یک فرد زمانی به هنجار است که مشخصات او در داخل محدوده ی تغییرات جمعیتی که وی به آن تعلق دارد قرار گرفته باشد.
4) به هنجار: سازگاری فرد در مقابل محیط همراه با ویژگی هایی نظیر کارآمدی در ادراک، خودشناسی، توانایی در کنترل اختیاری رفتار، عزت نفس و پذیرش، توانایی در برقراری روابط محبت آمیز و با دوری در فعالیت های کاری پس به طور کلی می توان نتیجه گرفت که فرد بدون مشکل و به هنجار فردی است که قادر باشد از مواهب زندگی به طور صحیحی بهره گرفته و از زندگی خود لذت ببرد و آن گاه توانایی های خود را در راه سازندگی جامعه به کار گیرد و در مکان های مختلف، رفتار معقول و قابل قبول اجتماعی گروهی را از خود بروز دهد و در هنگام شادی دیگران، در شعف آنها شرکت نمایند و در غم دیگران، به حد مناسب، اندوه نشان می دهد و متناسب با سن و جنس خود رفتار نماید، به حقوق دیگران احترام بگذارد و از خود بیش از حد توانایی یا کمتر از حد، انتظار نداشته باشد. اینچنین است که این شخص در مدرسه و خانواده مورد قبول است و حداقل درگیری های اجتماعی و گروهی را برای خود و اطرافیان خود ایجاد می کند و متناسب با استعداد خود در درونش هم پیشرفت می کند.
ماهیت استرس
استرس اصطلاح مبهمی است که برای توصیف وضعیت شی یا شخصی که موجب فشار روانی می شود، احساسات و پاسخ های جسمانی که در فرد بوجود می آید و نتایج حاصله، بکار می رود. چه این امر رفتاری باشد چه شناختی و چه فیزیولوژیایی (های وارد – 1998) شاید در این جا مفید باشد که بین منابع استرس (عوامل فشارزا) واکنش های استرسی (پاسخ های استرسی) و استرس (فشار روانی) که تعریف فوق به آنها بر می گردد، تمیز قایل شویم.10
عوامل فشارزا رویدادهایی هستند که فرد مشاهده (دریافت) می کند و سلامت روانی و جسمانی او را به خطر می اندازد. عوامل فشارزا ممکن است داخلی (مثل درد) خارجی یا محیطی (مثل تغییرات در محیط مانند گرما، ازدحام و سر و صدا) یا اجتماعی (مثل ایراد سخنرانی) باشد. واکنش ها یا پاسخ های استرسی مربوط به واکنش ها در مقابل عوامل فشارزای فوق است این واکنش ها ممکن است شامل تغییرات برخی که در اعمال فوری (اورژانسی) بوجود می آیند (پاسخ جنگ یا گریز) و واکنش های روانشناختی (مثل اضطراب، عصبانیت و خشم، بی تفاوتی و افسردگی و آسیبهای شناختی) باشند. استرس (فشار روانی) حالتی است که وقتی مردم با رویدادهایی مواجه می شوند که آنها را خطرناک و تهدید کننده سلامت روانی و جسمانی خود می یابند، رخ می دهد. این نتیجه وقتی حاصل می شود که مثلاً یک شخص احساس کند که نیازهای آن فراتر از توانایی موجود او برای پاسخگویی موثر به آن نیازهاست. بطور خلاصه، استرس حالتی است که توسط عوامل فشارزا بوجود می آید و منجر به تولید پاسخ های استرسی می شود. این پاسخ ها بمنظور کنار آمدن اثربخش با یک وضعیت ناخوشایند، طراحی و اجرا می شوند.
چالشها هنگامی صورت می گیرد که فرد تشخیص می دهد که ارتباط بین استرس و واکنشهای استرسی ممکن است پیچیده و درهم برهم شود. مثلاً افزایش گرما ممکن است خوشایند یا ناخوشایند باشد، این امر بستگی به این دارد که یا ما در محیط و اتاق گرمی مشغول کار باشیم یا در کنار ساحلی دراز کشیده باشیم. 11 الگوی تعاملی استرس (لازاروس و فالکمن، 1984)
لازاروس و فالکمن عقیده داشتند که تعبیر و تفسیر رویدادهای استرس آمیز خیلی مهمتر از خود رویدادهاست. این تعبیر و تفسیر عبارت است از تهدیدها، خطرات و چالشهای بالقوه و اینکه تا چه حد در اراده و کنترل آنها مطمئن هستیم.
این امر توانایی ما را در کنار آمدن و سازش با استرس معین می کند. مثلاً از دست دادن شغل ممکن است برای فردی که مهارت دیگری ندارد و یا فرصت بازگشت مجدد به کار را ندارد، بسیار استرس زا باشد در حالی که، برای فردی که فعلا در جست جوی رشد و پیشرفت در جهات متفاوتی است، فقط در حد خفیف استرس زا باشد. لازاروس و فالکمن اصولاً با انسانها بیش از حیوانها در گسترش تحقیقات و نظریه خود کار کردند. این امر در تاکید آنها در نیاز به ملاحظه سطح بالایی از تواناییهای شناختی نظیر ارزیابی، در توصیف استرس منعکس شده است. 12
لازاروس و فالکمن عقیده داشتند که انسانها در مقایسه با حیوانات در مقابل نوع ویژه ای از استرسها (به دلیل سبکی که در زندگی دارند) و محیطی که در آن زندگی می کنند، استعداد ابتلای بیشتری دارند.
لازاروس و فالکمن استرس را به مثابه "یک ارتباط ویژه بین شخص و محیط که شخص آن را به منزله فشار و زیاده روی در منابع و ظرفیت ها و بخطر انداختن سلامت و رفاه خود ارزیابی می کند" می دانند. این دیدگاه یک رویکرد تعاملی را ارائه می دهد که بر تعامل بین شخص و محیط او در تعیین استرس تاکید می ورزد.
هم چنین بر اهمیت ارزیابی در تعیین ماهیت این تعامل تاکید می کند و استرس را فقط در شرایطی که تهدیدآمیز، چالش انگیز یا بالقوه مضر باشد، مورد ملاحظه قرار می دهد. 13
لازاروس و فالکمن (1984) سه شکل ارزیابی را در کنار آمدن با استرس تعریف می کنند: اول، ما یک ارزیابی اولیه از موقعیتی که در آن قرار داریم، بعمل می آوریم. این ارزیابی بوسیله ارزیابی شناختی اثر موقعیت (یا محرک) در سلامت انجام می گیرد. یک رویداد واحد ممکن است بمنزله امری نامربوط، مثبت (بی خطر) یا استرس زا ارزیابی شود. ارزیابی یک رویداد بعنوان نامربوط معمولاً بر هیجانات ما تاثیر نمی گذارد. مثبت ارزیابی کردن رویداد بدین معنی است که آن رویداد بر پدیده های خوبی دلالت دارد.
ارزیابی استرس آمیز بودن رویداد ممکن است بدین معنی باشد که آن رویداد، مضر و خطرناک، تهدیدآمیز و چالش برانگیز باشد. بعلاوه، هر کدام از این ارزیابیها هیجانهای متفاوتی را بوجود می آورد. لازاروس و فالکمن "ضرر" یا خطر را بعنوان ضربه روانشناختی قلمداد می کند که قبلاً صورت گرفته است. مثل بسیاری با آسیب دیدگی "تهدید" به مثابه پیش بینی ضرر و صدمه ارزیابی شده و نیز "چالش" به عنوان اطمینان و اعتماد به نفس شخص در فایق آمدن بر نیازهای مشکل تعریف شده است. 14
ارزیابی مبتنی بر آسیب ممکن است عصبانیت، تنفر، پریشانی و غمگینی بوجود آورد. ارزیابی تهدید ممکن است نگرانی، اضطراب یا ترس بدنبال داشته باشد و ارزیابی چالش ممکن است پیش بینی، انتظار و برانگیختگی (تهییج) بوجود آورد. این هیجانات بطور مستقیم استرس تولید نمی کنند ولی در ارزیابی فرد از یک رویداد غیر مستقیم دخالت دارند.
بعد از این ارزیابی، ما یک ارزیابی مجدد (ثانویه) از موقعیتهای استرس زایی که در آن قرار داریم و با طرح این سوال که چگونه ما به بهترین وجه می توانیم با موقعیت کنار بیایم بعمل می آوریم. سوالهای مربوط در اینجا مطرح می شود که چه گزینه ها و امکانات انتخابی برایم فراهم است؟ تا چه حد احتمال و امید وجود دارد که طرح و برنامه و شیوه من برای کاهش استرس موفقیت آمیز باشد؟ و "آیا این شیوه عمل ناراحتی مرا تسکین خواهد داد؟"15
سرانجام، ما ارزیابی مجددی را از موقعیتهای استرس زا و پاسخمان نسبت به آن موقعیت، را با استفاده از تغییر و اصلاح اطلاعات قابل دسترس بعمل می آوریم. این امر به ماهیت تعاملی این الگو تاکید می کند و تعامل بین شخص با محیط اطرافش را در طول زمان نشان می دهد. ارزیابی مجدد ممکن است ضرورتاً استرس را کاهش ندهد. در حقیقت، ممکن است ارزیابی مجدد استرس را افزایش دهد چنانچه مثلاً یک محرکی که قبلاً بی خطر یا نامربوط بوده، بعداً ممکن است تهدید کننده تلقی شود.
ارزیابی الگوی تعاملی استرس از دیدگاه لازاروس و فالکمن
این الگو بطور موفقیت آمیزی خصوصیات فعال استرس را به هم پیوسته و یکپارچه کرده است. این الگوی تعاملی هم چنین بر نیاز به لحاظ کردن عوامل شناختی (مثل ادراک) در فهم پاسخهای استرس، تاکید کرده است.
مطالعات متعددی تاکنون تاثیر ارزیابی بر استرس را آزمایش کرده و نقش تفسیر یا ارزیابی در کنار آمدن با استرس را تاکید کرده اند (اوگون، 1996)
مدل تعاملی لازاروس و فالکمن (1984) بیش از آنکه توضیحی باشد، توصیفی است. گرچه طراحی آن خیلی زیباست. تحقیقات آینده، ساز و کار دقیق (فیزیولوژیایی، روانشناختی و غیره) آنچه را که در ارزیابی دخیل هستند، مورد بررسی دقیق قرار دهد و اینکه چگونه و با چه شیوه هایی این فرآیندها در واکنشهای استرس تاثیر می گذارند را مشخص کند. 16
استرس عاطفی:
استرس های عاطفی در کودکان شدت زیادتری دارد. کودکان در برزخی میان محبت و اطمینان و انحراف های طبیعی می مانند. پدر چوبی در یک دست و شلاقی در دست دیگر تهدید به آسیب بدنی و فشار اقتصادی می کند و مادر با ابراز محبت شدید او را می سوزاند. اگر پسر باشد ارتباط محکمی با مادر پیدا میکند حتی ممکن است مادر به تهدیدهای عاطفی پسر تسلیم شود.
سی. پی. آنی یان مولف کتاب درمان بیمار که یک کتاب درسی است نمونه ای کلاسیک از بحران عاطفی کودک بویژه در ارتباط با مادر به دست می دهد و به نقل تاریخچه ای می پردازد.
کودکی ده ساله با تیک های متعدد را برای درمان آوردند، شانه هایش را بالا می انداخت مرتب پلک می زد. شکلک در می آورد و دست راستش را تکان می داد. دلیل خاصی برای این رفتارهای غیر عادی پیدا نشد تا این که مددکار اجتماعی مجرب پس از چند بار رفتن به خانه ی او علت را پیدا کرد.
این کودک فرزند نوازنده ماهر پیانو بود، اما علاقه به نواختن موسیقی کلاسیک نداشت. او موسیقی مورد علاقه ی خود را می خواست و علاقه ای نداشت که امتحان نهایی پیانو را بگذراند. دوست داشت موسیقی مدرن بنوازد و همین امر سبب ناراحتی مادرش شده بود او خودش را بین علاقه مادر و موسیقی کلاسیک (که به آن بی علاقه بود) تقسیم کرده بود و سرگردان بود. بعد از مصاحبه ی پزشک با خانواده و تحصیل موافقت آنان طولی نکشید که تمام تیک های کودک برطرف شد. 17
"کنار آمدن سازش با استرس"
لازاروس و فالکمن کنار آمدن با استرس (سازش) را به عنوان "تغییر دادن مداوم کوششهای رفتاری و شناختی در جهت جامعه عمل پوشاندن به نیازهای ویژه ی داخلی و خارجی می دانند که به عنوان فشار آوردن بد و یا زیاده روی در منابع و ظرفیتهای شخص ارزیابی می شود. بنابراین کنار امدن با استرس یک فرایند است و آن چیزی که ما می آموزیم تا عمل کنیم بر اساس تجربیات ما از موقعیتهای استرس زای قبلی است.
همچنین مشخص شد که کنار آمدن با استرس نیازمند تلاشی است که موقعیتها را تحت سیطره و اداره خود قرار می دهد. همچنین ما یاد گرفتیم که ممکن است فرد ضرورتاً از واکنشهای سازشی خود باخبر نباشد. کنار آمدن با استرس در شناخت اینکه سازش موفقیت آمیز مستلزم "سلطه" نیست، سودمند است. برخی امور در زندگی خارج از کنترل ماست و سازش بیشتر اداره کردن و مهار یک موقعیت است تا حل کردن موفقیت آمیز مشکلات. 18
دو نوع مهارت سازشی از نظر لازاروس و فالکمن 1984 وجود دارد: سازش مساله محور و سازش هیجان محور. همانگونه که از اسمش پیداست راهبرد اولی روی خود کنار آمدن با موقعیت یا مشکل متمرکز است. مثل بازسازی ماهیت چالش. سازش هیجان محور بر اساس کنار آمدن با هیجان خود در ارتباط با موقعیت بیش از اداره کردن خود موقعیت قرار دارد. مثلاً ممکن است ما مکانیزمهای دفاعی مانند انکار یا جابجایی را برای حفظ خود از احساسات ناخوشایند نسبت به موقعیت بکار ببریم. مشکل در اینجا موقعی بوجود می آید که بجای استفاده از یک راهبرد که بطور موثر کنترل استرس را میسر سازد. یک راهبرد سازشی نامناسب را اتخاذ کنیم "ممکن است روی احساسات همکاران در یک مشکل کاری تمرکز بیش از حد داشته باشیم" این راهبردهای متنوع موجب گسترش پرسشنامه هایی شده که در جستجوی شناخت شیوه های مختلف سازش می باشد. یک نمونه ی آن "پرسشنامه ی سبکهای سازش" فالکمن و لازاروس (1988) است. این پرسشنامه از افراد می خواهد یک عنصر استرس زای ویژه را نام ببرد. (آغاز تحصیلات دانشگاهی) و سپس میزان استرس زا بودن آن تجربه را بر اساس مقیاس پنج درجه ای درجه بندی کند. در سازش موثر بسته به وضعیت سلامت یا سطح انرژی تفاوتهای فردی نیز وجود دارد، افرادی که سطح بالایی از سرسختی یا سخت رویی را گزارش می کنند (کوبامیا 1979) یک ساختار شخصیتی مشتمل بر کنترل (مثلاً من می توانم در زندگی خود بر رویدادها تاثیر بگذارم) تعهد (مثلاً من یک احساس یا هدف و جهت در زندگی خود دارم) و مبارزه جویی یا چالش (مثلاً من تغییر را به مثابه یک فرصت می بینم تا یک تهدید) دارند. آنها راهبردهای سازشی موفقیت آمیز بیشتری را گزارش می کنند. لازاروس و فالکمن هم چنین خاطر نشان ساخته اند که مهارتهای موثر حل مساله مهارت های اجتماعی مطمئن منابع جسمانی (مادی) کافی و حمایت اجتماعی همگی در یاری به مردم برای اداره کردن (مهار) و موقعیتهای استرس زای خود بسیار اهمیت دارند. 19

"اداره (مهار) یا کنترل استرس"
قبلاً ملاحظه کردیم که افراد ممکن است شیوه های سازشی متفاوتی در پاسخ به استرس اتخاذ کنند. این شیوه ها بخشی از حیطه ی وسیع اداره ی استرس است که مداخلات درمانی در جهت مبارزه با استرس را مورد ملاحظه قرار می دهد. این روش ها فرد را در مقابل دوره هایی از استرس در آینده ی زندگی شان محافظت می کند کنترل استرس هم چنین ممکن است کاربرد بازخورد زیستی تغییر رفتار، درمان شناختی و تمرین را شامل شود. بعلاوه هیپنوتیزم مراقبه و روش های آرامش عضلانی نیز مورد استفاده قرار گرفته اند. فواید همه ی این شیوه ها در کنترل و یا پیشگیری استرس نشان داده شده و ثابت گردیده است.
ایمن سازی در مقابل استرس:
ایمن سازی در مقابل استرس (مایکبنام و کامرون 1983) بطور موفقیت آمیزی همان تکنیکهایی را که برای درمان درد و کنترل استرس مورد استفاده قرار گرفته بکار بسته است. ایمن سازی استرس شامل سه مرحله زیر است:
مفهوم سازی
اکتساب مهارت ها
تمرین و مرور ذهنی و پی گیری یا کاربرد20
بحران هویت در نوجوانان
جست و جوی هویت یک کار دائم است و از زمانی که نوجوان متوجه قیافه خود در آیینه می شود و از خود می پرسد من چه کسی هستم، آغاز می شود. او از هیچ کس نبودن می هراسد و سرکشی و نافرمانی او با والدین، تلاش و کشمکش برای یافتن هویت خویش است.21
تعریف هویت:
هویت که معادل واژه لاتین (Identity) می باشد یعنی اعتقاد به اینکه ما فردی متمایز از دیگران و همچنین شخص مهم و باارزشی هستیم. به عبارتی دیگر هویت عبارت از افتراق و ممیزی ا ست که فرد بین خود و دیگران می گذارد، هویت شخصی یک ساز و ساختار روانی اجتماعی است یعنی هم شامل طرز تفکرها و عقاید می شود که معرف فرد است و هم نحوه ارتباط فرد با دیگران را می رساند.

بحران هویت:
عدم موفقیت یک نوجوان در شکل دادن به هویت فردی خود اعم از اینکه به علت تجارب نامطلوب کودکی باشد یا شرایط نامساعد فعلی، بحران ایجاد می کند که بحران هویت یا گم گشتگی نام دارد. در هنگام بحران هویت نوجوان دچار تضادها و کشمکش های ضد و نقیض می شود، به پدر و مادر خود علاقه دارد و از طرفی به خاطر امر و نهی های مکرر آنها تنفر هم دارد، هم از نظر اقتصادی و عاطفی وابسته به آنان است و هم می خواهد مستقل عمل کند و با آنها مخالفت می کند، این تضادهای درونی به رفتارهای ضد و نقیض می انجامد و نوجوان را شدیداً دچار اضطراب و ناراحتی ذهنی می کند.
بر اساس نظریه اریکسون اگر هویت شخصی نوجوان در طی زمان بر اساس تجربیات حاصل از برخورد صحیح اجتماعی به تدریح ایجاد شود و نوجوان بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد.
تعادل روانی وی تضمین می شود ولی اگر سرخوردگی و عدم اعتماد جایگزین اعتماد گردد به جای تماس با مردم، نوجوان گوشه گیر و منزوی می شود و به جای تحرک به رکود گراید و به جای خودآگاهی و تشکیل هویت مثبت دچار ابهام در نقش شود تعادل روانی وی به هم می خورد.
در نظریه واقعیت درمانی گلاسر نیازهای اساسی انسان عبارتند از: "نیاز به عشق و محبت" و "نیاز به احساس ارزشمندی". فرد باید دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن را بیاموزد. او باید در این دنیا شخصی را پیدا کند که دوستش داشته باشید و متقابلاً شخص دیگری نیز او را دوست بدارد اگر ممکن باشد اشخاص متعددی را، ولی حداقل یک نفر را دوست داشته و یک نفر نیز او را دوست بدارد. مفاهیم محبت و ارزشمندی، به قدری به هم نزدیک و وابسته است که می توان آن دو را در قالب یک واژه به هم پیوند داد و اصطلاح هویت را به کار برد.
بنابراین می توانیم بگوییم تنها نیاز اساسی انسان، نیاز به یک هویت است.
اگر شخص نتواند از دو طریقه محبت و احساس ارزشمندی به هویت مثبت و موفق خود دست یابد سعی می کند از دو طریقه دیگر، یعنی "بزهکاری" انزوا و "انفعال" به این هدف نایل شود. این دو راه نیز شخص را به یک هدف می رساند آن هم "شکست هویت" افراد شکست خورده در جامعه ما افراد تنهایی هستند.
آنها در تنهایی خویش، بسان کسانی که در تاریکی چیزی را جستجو می کند به دنبال هویت خویش هستند. افرادی که هویت شکست پیدا می کنند بیشتر تمایل دارند تنها و غیر منطقی باشند و نیز حالت "خود انتقادی" پیدا می کنند. ضمناً رفتار آنان نیز بیشتر انعطاف ناپذیر و غیر اثربخش است. غالبا این افراد از خود حالت هایی نظیر ضعف، مسئولیت ناپذیری و نداشتن اعتماد را نشان می دهند.
ویلیام گلاسر روان شناس معتقد است چیزی به نام بیماری روانی وجود ندارد و مسایل روان شناختی وقتی به وجود می آیند که فرد احساس مسئولیت نداشته باشد و رفتارهای نادرست و روابط نادرست را در زندگی خود انتخاب کند.
عوارض بحران هویت
1- اختلال در احساس زمان: دسته ای از نوجوانان وقت را به بطالت می گذرانند و در مقابل این دسته، برخی نوجوانان نیز احساس می کنند که زمان به سرعت می گذرد و هیچ گاه وقت و زمان و مجال کافی برای انجام امورشان نخواهند داشت.
2- احساس شدید نسبت به خویش: در این حالت فکر نوجوان همیشه مشغول خصوصیات شغل و نقشی است که بر عهده دارد و نمی تواند افکارش را از دایره تنگ خویش آزاد سازد. به عبارتی دیگر نمی تواند از خود فراتر برود.
3- هویت منفی: در این صورت نوجوان وظایف و نقشی را که به واسطه خانواده یا اجتماع برایش مناسب تشخیص داده شده و به وی محول شده را با تمسخر یا با پرخاشگری و حالتی خصمانه رد می کند و ممکن است رفتاری عجیب و غریب و نامانوس اجتماعی از خودشان بدهد.
بحران هویت جوانان
دوران جوانی به معنای عام مرحله ی گذر از کودکی به میان سالی است و به دوره ی نوجوانی و جوانی به معنای خاص تقسیم می شود. روان شناسان مکتب انسان گرا این مرحله از زندگی را مرحله ی گسترش خلاق، می نامند که "وظیفه ی تکوینی" اصلی آن جستجوی هویت مستقل و استقلال یابی است. دوران جوانی به معنای عام را به تعبیری می توان دورانی دانست که با شروع بلوغ جسمانی آغاز می شود و معمولاً با تثبیت پایگاه اجتماعی فرد در خانواده ی تولید مثل و شغل اصلی خاتمه می یابد. به تعبیر دیگر دوران جوانی دوران انتقال فرد از خانواده ی منشا به خانواده ی تولید مثل است.
دورانی که بدین صورت تعریف می شود از نظر تداوم زمانی دورانی متغیر است و به ویژه در جوامع صنعتی و نیمه صنعتی معاصر هم به سبب جلو افتادن تحولات بلوغ و هم به سبب بالا رفتن سن متوسط استقلال شغلی و ازدواج از هر دو طرف طولانی شده است و بدین سبب از جوانی طولانی شده صحبت می شود. 22
هویت به مفهومی که در این جا به کار می رود عبارت از تعریفی است که شخص از خود و وجود می نماید و به کمک آن به سوال هایی از قبیل "چیستم؟ و چه می خواهم" پاسخ می دهد و از طریق آن به ابعاد شخصیت خود، یکپارچگی و انسجام نسبی می بخشد و در زمان و مکان و جامعه و از نظر روانی و رفتاری موضع یابی و جهت یابی می کند.
مفهوم "جوان" در جوامع صنعتی کنونی در مقایسه با جوامع سنتی و به ویژه جوامع قومی فاقد شهرنشینی و خط کتابت، به عنوان وسیله ی ارتباطی و اداری، دست خوش دگرگونی محتوایی قابل ملاحظه ای شده است و در عصر حاضر از "دوران جوانی طولانی شده" صحبت می شود، در حالی که به ویژه در جوامع قومی سنتی با ظاهر شدن نشانه های جسمانی بلوغ در دختر و پسر نمایندگان هر یک از دو جنس طی مراسم و آیین های ریشه دار جمعی و سنتی، که معمولاً چند روز طول می کشید، غالبا به طور دسته جمعی از پایگاه اجتماعی "کودک" به پایگاه اجتماعی "بزرگسال" منتقل می شد. طی این دوران کوتاه این جوانان توسط پیران معمولاً هم جنس خود در جامعه به اشکال سمبولیک و غیر سمبولیک تعلیم داده می شوند. اسراری بر آنها فاش می شد، امتحان های روحی و جسمی را پشت سر می گذاشتند و وظایف بزرگ سال هم جنس جامعه به روشهای سنتی و با اثرات ژرف شخصیتی به آنها منتقل می گردید.
مجله تربیت شماره 9
شیوه های شناخت نوجوانان دارای هویت مثبت و موفق
1- جدایی و استقلال کامل از والدین
2- تکامل و درک جنسیت خود (یا پسر بودن یا دختر بودن)
3- توسعه و تکامل وجدان و اخلاقیات
4- اقدام و تعهد به کار کردن و از دسترنج خویش بهره بردن
5- گرایش و علاقه برای ارتباط عاطفی با جنس مخالف و تشکیل خانواده و تربیت فرزندان
6- رسیدن به ثبات عاطفی بیشتر، نزدیکی و صمیمیت، پختگی و تعادل
7- قابلیت انطباق به دلیل ثبات عاطفی و عقلانی و فلسفی و قدرت سازگاری بیشتر با اجتماع
8- واقعیت گرایی، کمال طلبی، خود رهبری و خودکفایی
شیوه های مختلف شکل گیری هویت
1- از طریق داشتن ارتباط و درگیری عاطفی با خود و دیگران
2- بر اساس آن چیزهایی که دوست داریم و ما را ارضاء می کنند.
3- چگونگی برداشتها و نظرات دیگران نسبت به ما
4- ارزش یابی های ما از خودمان در ارتباط با شرایط زندگی و اوضاع اجتماعی و اقتصادی
5- تصورات ما درباره وضع جسمانی و شیوه لباس پوشیدن
بحران هویت نوجوانان ممکن است در بعضی افراد تا سنین جوانی و میانسالی و گاهی حتی تا سنین بالاتر نیز ادامه داشته باشد. برای کمک به نوجوان جهت یافتن هویت باز نیافته اش و شناخت خویش که در نقش خود ابهام دارد، باید روابط باز و صمیمانه با او برقرار کرد و با تکیه بر نقاط مثبت وی به او فرصت تجربه شخصی داده شود. مشاوره فردی با اینگونه نوجوانان تهدید را در آنها تقلیل می دهد. تفاهم توام با همدلی و احترام مثبت نقش عمده ای را در اینگونه مشاوره ها ایفا می کند. 23
تاثیر پدیده های هویت و خودباوری و عوامل اجتماعی و فرهنگی آن بر نوجوانان:
موضوع نوجوانان و جوانان و حفظ ارزش های ملی و اسلامی که بر دوش آنهاست از جمله موضوعات مهمی است که بر دوش آنهاست از جمله موضوعات مهمی که در دو، سه دهه ی اخیر قرن بیستم به صورت جدی مورد توجه صاحب اندیشان قرار گرفته زیرا نحوه زندگی نوع مناسبات، شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم جهان با تحولات وسیع تکنولوژی تغییر یافته است.24
گاه نیز الگوپذیری ها آن چنان بود که فرد کاملاً خود را فراموش کرده و بی هویتی کامل او را فرا گرفته و حاصل چنین فراموشی، عقب ماندگی آن کشور از سایر ملت ها بوده است. (پیشرفت تکنولوژی دلیل اصلی بر مترقی بودن کشور ندارد.) حضرت علی علیه السلام در این مورد می فرماید:
آن کسی که بداند از کجا آمده و به کجا رهسپار خواهد شد مشمول رحمت الهی خواهد شد. در کلام الهی از خود بیگانگی حاصل از خدا بیگانگی تلقی شده است آن جا که می فرماید در زمره ی آنانی نباشید که خدا را از یاد می برند پس خود را از یاد می برند. گاهی اوقات بی هویتی در اثر نفوذ یک باره ی وسایلی چون ویدئو و ماهواره و … به خصوص در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد که باعث به وجود آمدن مشکلاتی چون شکاف نسل ها عدم تعهد نسبت به هویت ملی و اسلامی و عدم پایبندی به میراث گذشتگان شده است و موجبات توسعه نیافتگی آن ملت را از سایر ملل فراهم می کند آنچه باعث ارتقای فرهنگ ایرانی و توسعه روزافزون فرهنگ ایرانی می شود شناخت ارزش ها و درونی کردن آنها و باور کردن هویت ملی و اسلامی یک کشور است. این باور ایمان یک ملت را بر آن می دارد تا استعدادها و خلاقیت های خود را باور کنند و آنان را به این واقعیت سوق می دهد تا در برابر فرهنگ بیگانه احساس حقارت و منفعل بودن نکنند و باور کنند که آن ها هم می توانند پیشرفت نمایند. 25
امام راحل همواره بر جوان باوری تاکید می کردند. امام این موضوع را یکی از عوامل مهم در پیروزی انقلاب می دانست. ایشان معتقد بودند که حرکت های جوانان باعث این انقلاب عظیم بوده و همواره بر این نکته تاکید داشتند که جوانان این سرمایه های ارزشمند معنوی پتانسیل های بالقوه و انرژی های مثمرثمر هستند و باید این ها را نگه داشت و حفظ و رشد این سرمایه ها را بسیار مهم تر از سایر سرمایه ها می دانستند و می فرمودند: چشم امید من به شما جوانان است و به موضوع اتکاء به نفس بسیار توصیه می فرمودند" و می گفتند: این پیروزی مادی و معنوی مرهون اسلامی و مردمی بودن انقلاب و تحول روحی عظیمی است که خداوند در این ملت از جمله جوانان بسیار عزیز سطح کشور که ناگهان با یک جهش برق آسای معنوی و روحی با وسعت همت حق تعالی یک شبه ره صد ساله پیمودند می باشد. بی تردید ساده زیستی و ترک قطعات دنیوی دیانت خلوص و صداقت قناعت و شجاعت امام خمینی (ره) و خلاصه تبعیت ارزشی و مدام و سلوک و سیاق مولای متقیان حضرت علی (ع) می تواند برترین نمونه و الگوی عصر ما باشد و این مسایل از جمله مسایل حیاتی برای نسل جوان می باشد. در شرایطی که تبلیغات رسانه های جمعی با استفاده از الگوها و فرهنگ های وارداتی غرب سعی در از بین بردن هویت ملی دارند و سوداگران مواد مخدر تهاجم خود را به سمت جوانان قرار داده اند. بالطبع نمی توان از جوان انتظار داشت که روح لطیف او از آسیب در امان بماند. 26 خصوصاً اگر جوان به دور از چشم پدر و مادر و کانون گرم خانواده رشد کند. امروزه ارتباطات سرعت شگفت انگیزی پیدا کرده و جهان با همه ی وسعت خود به دهکده ای مبدل شده است که مرزهای زمانی و مکانی را با پیشرفت تکنولوژی در نوردیده و فرهنگ ها و هویت ملی به شدت تحت تاثیر هم قرار گرفته و از این لحاظ شناخت مسایل فرهنگی به منظور جلوگیری از اشاعه ی فرهنگ نامناسب و فرهنگ های بیگانه و ارتقای یک ملت لازم و ضروری به نظر می رسد چرا که بی توجه ماندن به هویت ملی می تواند موجب عقب ماندن یک ملت نسبت به سایر ملل شود. 27

مداخله در بحران
امروزه مشاوران و درمانگران بیشتر با افرادی سر و کار دارند که نوعی بحران را تجربه کرده اند. به عبارت دیگر مشاوران در بحران ها مداخله می کنند. مداخله در بحران به استفاده کوتاه مدت از مهارت ها و راهبردهای اختصاصی برای کمک به افراد در وضعیت بحران جهت مقابله با آشفتگی ناشی از شرایط و رویدادهای اضطراری خاص اطلاق می شود. مداخله در بحران رویکردی فعال و رهنمودی کوتاه مدت است که بلافاصله و یا با فاصله ی کوتاهی پس از بروز بحران انجام می شود. مداخله در بحران شامل طیف وسیعی از تکنیک هاست که از فراهم آوردن حمایت و تماس فوری تا ترتیب دادن درمانهای فشرده، گسترده است. مداخله در بحران نوعی رویکرد به رابطه یاورانه است که از سایر مدل های مشاوره ای متفاوت است. با این حال برای ایجاد رابطه و تصریح و درک ماهیت بحران نیازمند همان مهارت های ارتباطی و مهارت های مساله گشایی است که در سایر رویکردها نیز به کار می روند. طی سالهای گذشته نظریه ی بحران گسترش یافته و نظریه ی فاجعه یا تروما را نیز در بر گرفته است. جهان کنونی ما از طریق رسانه های خبری و ارتباطات سریع که اخبار مربوط به حوادث طبیعی و فجایع ناشی از پیشرفت تکنولوژی مانند: تصادفات هوایی، حملات تروریستی، خشونت، زمین لرزه، طوفان ها، گردبادها و جنگ را به سرعت منتقل می کنند به هم مرتبط شده است. 28
مداخله در بحران ممکن است بر یک یا چند قربانی متمرکز شود یا به صورت مشاوره ای یک به یک متداول باشد در صورتی که مداخله در فاجعه یا تروما مستلزم تلاش های هماهنگ تیمی جهت ارائه ی خدمات به گروه بزرگتری از آسیب دیدگان و به کارگیری روش های چندگانه ی مشاوره است.
بحران چیست؟
بحران وضعیتی است که وقتی فردی در نتیجه ی رویدادی غیر منتظره، غیر قابل کنترل و بالقوه تهدید کننده و یا انتقال رشدی دشوار تعادل هیجانی و عاطفی خود را از دست می دهد تجربه می کند.
تفاوت عمده بین بحران و استرس در این است که بحران محدود و کوتاه مدت است در حالی که استرس می تواند تداوم داشته باشد. بحران ها معمولاً غیر قابل پیش بینی و غیره منتظره هستند و همین غیر منتظره بودن بحران می تواند واکنش به آن را تشدید کند. زمانی که فرد در وضعیت بحران قرار دارد احساس می کند که توانایی و کنترل خود و زندگی اش را از دست می دهد. 29
در پاسخ به عوامل فشارزا تفاوتهای فردی هم بین افراد و هم در طول زمانهای مختلف برای همان فرد وجود دارد.
انواع بحران:
شش نوع بحران هیجانی که مورد پذیرش عمومی قرار گرفته اند از این قرارند: 1- بحران های وضعیتی: این نوع بحران ها از فقدان اطلاعات ناشی می شوند مانند چه شغلی را انتخاب کند به چه کسانی برای حل و فصل مشکلات خود مراجعه کند.
2- انتقال های قابل انتظار زندگی: بحران های هنجاری و رشدی هستند که تقریباً در همه جوامع شایع هستند. این بحران ها می توانند از تغییرات شغلی در میانسالی، ازدواج کردن، پدر و مادر شدن، طلاق، بروز یک بیماری لاعلاج و تغییر مدرسه ناشی باشد.
3- استرس های تکان دهنده: این بحران ها در نتیجه موقعیت های بسیار استرس زای بیرونی که غیر منتظره، غیر قابل کنترل و از لحاظ عاطفی در هم کوبنده هستند، رخ می دهد. از نمونه های این بحران می توان به تجاوز، مورد حمله واقع شدن، مرگ ناگهانی فرد محبوب، از دست دادن ناگهانی کار یا پایگاه اجتماعی، شروع ناگهانی بیماری و … اشاره کرد.
4- بحران های رشدی: همه ی ما در جریان گذر از مراحل مختلف زندگی، این بحران های عمومی را تجربه کرده ایم، این بحران ها ممکن است منعکس کننده ی موضوعات وابستگی، تضاد ارزش ها، هویت جنسی، ظرفیت برای نزدیکی عاطفی، نگرش نسبت به مراجع قدرت، یا سطح خویشتن داری باشند. این بحران ها معمولاً در الگوهای ارتباطی و یا در مراحل حساس رشد تظاهر می نمایند. نمونه ی چنین بحرانهایی از دست دادن مکرر شغل به دلیل ناتوانی در کنار آمدن با سرپرستان، دلتنگی شدید یا افسردگی دانشجویانی که برای اولین بار از خانواده ی خود جدا شده اند و بحران های میانسالی است. 30
5- بحران های ناشی از آسیب های روانی: بحران های عاطفی هستند که در نتیجه ی آسیب روانی از قبل موجود تسریع و تشدید می شوند. به عبارت دیگر اختلال روانی فرآیند مقابله با موقعیت استرس زا به بحران مبدل می شود.
6- فوریت های روان پزشکی: موقعیت هایی هستند بحرانی که در آنها عملکرد کلی فرد به شدت مختل شده و فرد قادر به مراقبت از خود و پذیرش مسئولیت نیست. به عبارت دیگر فرد برای خود و دیگران خطرناک است.
به طور کلی می توان بحران ها را در دو طبقه ی عمده قرار داد:
1- بحران های رشدی که در آن بحران با رشد و گذر از مراحل مختلف زندگی مربوط است.
2- بحران های موقعیتی که در آن بحرانها از استرس های درونی یا بیرونی ناشی می شوند. این نوع طبقه بندی علاوه بر کمک به درک ماهیت بحران ها به ما کمک می کند تا بحران ها را پیش بینی کرده و بهترین روش های مداخله فردی در بحران را انتخاب کنیم.
انتظارات نوجوانان از والدین
شاید برخی از والدین تا به حال کمتر به این مسئله فکر کرده باشند که فرزندان آنها نیز حرفهایی برای گفتن دارند، چون همیشه طبق سنتها و عادتهای گذشته خیال کرده اند که تنها نوجوانان و جوانان هستند که باید از والدین خویش حرف شنوی داشته باشند و بدون چون و چرا به نقطه نظرهایشان توجه کنند و نخواسته اند این مسئله را بپذیرند که امکان دارد آنها نیز در تعلیم و تربیت اطفال خویش خطا کنند و اشتباه آنها بر روی فرزندانشان آنچنان اثر سوء بگذارد که آنان را به اضطراب، نگرانی و افسردگی دچار سازد و یا به انزوا و گمراهی بکشاند.
متخصصین بهداشت روانی هرگونه پرخاشگری، عصیان و حتی اعتیاد به مواد مخدر و سایر رفتارهای نادرست جوانان را دلیل بر اشتباهات تربیتی والدین می دانند و آنها را مقصر می شناسند، البته تا زمانی که به والدین نیاموخته ایم که وظایفشان در قبال فرزندانشان چیست بازخواست از آنها غیر منصفانه به نظر می رسد، به همین جهت ابتدا باید به والدین بیاموزیم که چگونه با فرزندانشان رفتار کنند. با توجه به اهمیت این مسئله شایسته است که مسئولان تعلیم و تربیت و دست اندرکاران وسایل ارتباط جمعی اعم از رادیو، تلویزیون و مطبوعات همانطور که تکالیف فرزندان را نسبت به والدین خویش یادآوری می نمایند، به موازات آن وظایف والدین و سایر اعضای خانواده را در برابر نوجوانان و جوانان خاطرنشان سازند تا والدین به بهانه گرفتاریهای روزمره و مسئولیتهای زندگی، لحظه ای از فرزندانشان غفلت نکنند و با سهل انگاریهای خود موجبات درد و رنج و یا کجرویهای فرزندانشان را فراهم نکنند.
در خانواده ای که والدین عرصه را بر فرزندان خود تنگ می کنند و از هر سخن و حرکت و کارشان خرد می گیرند و در همه موارد نسبت به آنها بی اعتمادی نشان می دهند و همواره می خواهند که تمام نقطه نظرها و دستورهایشان بدون توجیه قبلی و چون و چرا اجرا گردد، باید منتظر عواقب ناخوشایند این طرز تفکر خود باشند. به هر حال چنین فرزندانی در آینده، اگر هم به سلامت روانی آنها آسیب جدی وارد نشود، فاقد استقلال رای، قدرت تصمیم گیری و شهامت اجرایی خواهند بود و افرادی وابسته بار خواهند آ‚د. پس باید به کودکان و جوانان خویش فرصت دهیم تا به خویشتن اعتماد پیدا کنند و والدین را پشتیبان و یاور مهربان و خانه را پناهگاه امین خود بشناسد باید از همان اوان کودکی با بچه ها ارتباط دوستانه برقرار کرد. کودک و نوجوان نیاز به تشویق و دلگرمی دارند نه سرزنش و انتقاد. پس باید همواره به آنان محبت کرد و حتی در مواردی که دچار اشتباه و یا شکست می شوند نباید مورد پرخاش و سرزنش قرار گیرند،. بلکه لازم است دلیل اشتباه و یا علت شکست برای آنها توجیه شود و در دفعات آتی برای انجام درست آن موارد تشویق گردند.
ثابت شده است که همه کودکان و نوجوانان تشنه محبت هستند و از راه عاطفی و بذل محبت و جلب اطمینان آنان، می توان همه اشتباهاتشان را تصحیح کرد. بسیاری از عصیانها و سرکشی های نوجوانان، از کمبود محبت و احساس عدم امنیت و نبودن تفاهم بین آنها و بزرگسالان سرچشمه می گیرد و اگر از طرف مربیان و والدین این نکات مورد توجه قرار گیرد تمام آن حالا عصبی و رفتارهای خشن به کارآئی و توانمندی بدل خواهد شد و خلاقیتها و استعدادهای آنها به مرحله ظهور خواهد رسید.
متاسفانه برخی از والدین تنها به سیر کردن شکم های فرزندان و ارضای نیازهای مادی و ظاهری آنها بسنده و دلخوش کرده اند و از رسالت اصلی خویش که همانا تربیت فرزندان از روی آگاهی و بینش درست است فاصله گرفته اند. شایسته است پیش از هرگونه بداندیشی و کج رفتاریهای اجتماعی فرزندانمان در زمینه تدارک و تامین نیازمندیهای روحی و عاطفی کودکان و جوانان تلاش کنیم و به تامین بهداشت روانی آنها اهمیت دهیم. 31
نوجوانان و تاثیر همسالان بر آنها
در دوران نوجوانی، افراد به رفاقت و دوستی با همسالان خود اهمیت زیادی می دهند و از مصاحبت با آنها حتی در بعضی موارد از خانواده هم، بیشتر لذت می برند.
لذا چنین ارتباط و پیوند اجتماعی می تواند محیطی فراهم کند که هویت نوجوانان مطابق با خواست ها و نیازهای دیگر همسالان شکل بگیرد.
در واقع مطابق آنچه روانشناسان بیان کرده اند نیاز به همانند بودن با دیگران بویژه در دوران بلوغ آشکار می شود و طی دوران نوجوانی و بعد از آن ادامه می یابد. در طی این مدت نوجوان برای شناسایی و حمایت از طرف گروه همسال، به قدرت گروه تکیه کرده و بیش از پیش نگران عدم پذیرفته شدن در گروه همسال می شود. در حالی که چنین نگرانی را برای عضو خانواده شدن ندارد.
او با تقلید از نحوه صحبت کردن، عمل کردن، لباس پوشیدن و آرایش کردن همسال خویش، با آنان همانندسازی می نماید. گرچه ممکن است نوجوان نگران فشارها و ارزشهای همسن و سالهای خود باشد لکن والدین نیز باید اهمیت حفظ ارزش های اساسی خود را در نظر بگیرند. در حالی که نوجوان سعی در سازگاری با همسن و سال های خود دارد، نیازمند به تامین و حفظ این ارزش ها نیز هست. باید به او فرصت تعیین هویت و استقلال را عطا نمود. لکن باید ارزش های والدین را در اختیار داشته باشد تا در صورت تمایل او را راهنمایی نمایند.
به عنوان یک والد باید توجه داشت که این دوران یک مرحله طبیعی از رشد بوده که در آن نوجوان بیشتر نگران تصور دوستان نسبت به خود می باشد تا تصور والدین از او. 32
نوجوان تمایل دارد که بیشتر وقت خود را با دوستان خود بگذراند حتی اگر این امر باعث ناراحتی والدین گردد چرا که عضو گروه بودن و با آنان معاشرت داشتن به او شخصیت و اعتماد به نفس می دهد او را در جمع مطرح می سازد.
تاثیرات همسالان و گروه آنها بر نوجوانان
همسالان هر یک و جمع آنها که گروه باشد در نوجوان اثرات غیر قابل انکاری دارند زیرا بلوغ و نوجوانی گروه پای بند مقرراتی است که نوجوان پس از خانه و خانواده ناچار است که از آنان اطاعت کند.
نوجوان احساس می کند همسالان وی به او قدرت و نیروی جدیدی داده و منظور و عواطف او را بهتر از والدینش می فهمند.
گرایش به جدایی از والدین با دو دلیل عمده ممکن است روی دهد: یکی رهایی از آداب و رسوم خشک خانواده و دیگری احساس استقلال طلبی نوجوان که می خواهد در رفتار و کردار خود آزادی عمل بیشتری داشته باشد. بنابراین این گروه همسالان نه تنها دارای قدرت زیادی است بلکه در عین حال نقطه اتکای بسیار مهمی برای اعضا محسوب می گردد زیرا به نوجوان عضو کمک می کند که رای خود را به عنوان فرد بالغ پیدا کند.
در واقع گروه به نوجوان مهارتهای لازم برای زندگی با فاجعه بزرگسالان را یاد می دهد.
اغلب در طول دوران کودکی تا رسیدن به دوران نوجوانی افزایش در تعداد گروه همسالان مشاهده می گردد بطوری که گاه گروههای دو سه نفری به دوازده نفر یا بیشتر می رسد.
ولی اکثر گروهها جنسیت خود را حفظ می کنند. تقریباً هر نوجوانی در این دوره خود را منتسب به گروه می دانسته و در کار و فعالیتهای مشترک گروهی همکاری می نماید. نوجوانی که به هیچ دسته و گروهی تعلق پیدا نکند معمولاً حساس است.
در بررسی از نوجوانان بزهکار نقش گروه همسال بی تردید بیشترین درصد را به خود اختصاص می دهد و نوجوانان بزهکار مهم ترین عامل انحراف خود را همسالان و دوستان ذکر کرده اند. 33
هیجان و اثرات مختلف آن بر نوجوان
هیجان دارای اثرات روانی مختلفی است برای اینکه بتوانیم رخدادهای گذشته را به یاد بیاوریم نباید از تاثیر هیجان در حافظه غافل باشیم. هر وقت رویدادی اثر خوشایند داشته باشد ممکن است اثر آن مدتها در خاطر ما باقی بماند اما اگر دارای اثر هیجان ناخوشایندی باشد غالباً آن را سرکوب می کنیم. یعنی اثر آن را از وجدان آگاه خود بیرون می رانیم.
زمانی که به اندیشه و ذهنی روشن نیاز داریم هیجانهای نامطلوب اختلالهایی به وجود می آورند.
چنانکه هیجان ترس گاهی ممکن است چنان اختلالی در فرد ایجاد کند که مطالب خود را به کلی فراموش کند و نیز بارها اتفاق افتاده است که زمینه بحث از دست فرد خشمگین خارج گردیده است زیرا ترس و خشم در نیروی استدلال او اختلال به وجود آورده است.
اثر هیجان در فرد و محیط او
وقتی فرد دستخوش هیجان می شود غالبا نمی تواند امور و رویدادهائی را که پیرامون او رخ می دهند ادراک کند. چنانکه وقتی در یک درگیری و در حالت خشم دستش بریده می شود متوجه آن نمی گردد فقط زمانی احساس درد و سوزش می کند که خشمش فرو بنشیند. همین امر درباره شاگردانی پیش می آید که در جلسه امتحان دچار ترس و نگرانی می شوند، متوجه دستورهای کتبی و شفاهی امتحانی نیز نمی گردند. 34
هیجان و درک زیبایی
هر چند گاهی هیجانها سبب می شوند که مفهوم واقعی محیط خود را درک نکنیم اما موارد و اموری هستند که تا هیجانی در ما بوجود نیاورند از دراک آنها ناتوان خواهیم بود اگر تصویری در ما خوشی و شادی پدید نیاورد یا داستانی غم و ترحم ما را برانگیزد نمی توانیم به زیبایی آن و غم انگیزی این این پی ببریم و یا رفتاری را زشت و ناهنجار می شماریم که در ما هیجان نفرت برانگیزد.
ماهیت مساله
منظور از اصلاح "حالت اضطرابی" عبارت است از اضطراب فراگیر (یا منتشری) که محدود به موقعیت های خارجی خاصی نباشد و در آن، رفتار اجتنابی پایدار و گسترده ای که مشخصه هراسهاست، مشاهده نشود. از آنجا که به نظر می رسد بسیاری از بیماران مبتلا به حالت اضطرابی در غیاب هر نوع خطر آشکاری، اضطرابی فراگیر از خود نشان می دهند، این حالتها گاه نمونه هایی از "اضطراب مواج" یا "اضطراب با منشا نامشخص" توصیف شده اند. اما نظریه پردازان شناختی این نگرش را قابل انتقاد دانسته و مطرح ساخته اند که تصور اضطراب مواج از دیدگاه مشاهده گر (ناظر) معنی دارد و نه از دیدگاه بیمار.
وقتی با این بیماران مصاحبه به عمل می آید غالبا افکار و تصوراتی را گزارش می کنند که نشانگر احساس خطر زیاد در شرایط موجود آنهاست و به نظر می رسد که اضطراب آنها پاسخی قابل درک در برابر این نوع دریافتهای مخدوش باشد. این نظریه پیدایش درمانهای شناختی – رفتاری. انجامیده است. در این درمانها به بیمار کمک می شود که بتواند ارزیابی های غیر واقع نگرانه خطر و رفتارهای تداوم بخش این ارزیابیها را شناسایی، بررسی و دگرگون کند. در این فصل، مختصری درباره سیما های عمده حالتهای اضطرابی صحبت می کنیم و آن گاه درباره ی درمان شناختی – رفتاری این حالتها مفصلا توضیح می دهیم. 35
انواع حالتهای اضطرابی
پژوهشهای اخیر نشان می دهند که می توان دو نوع مختلف در حالتهای اضطرابی تشخیص داد و این تشخیص می تواند سودمند باشد. در نوع اول، مساله مسلط، حملات راجعه آسیمگی را می توان نام برد. این حملات ممکن است غیر منتظره باشند و تقریباً در هر موقعیتی اتفاق بیفتند حمله آسیمگی عبارت است از احساس شدید وحشت و یا مرگ فریب الوقوعی که به طور ناگهانی شروع می شود و یا دامنه ی وسیعی از ناراحتیهای جسمی همراه است. این ناراحتیها عبارت است از: تنگی نفس، تپش قلب، سینه درد، احساس خفگی، سرگیجه، احساس خارش در دست و پا، احساس داغی و سرما، عرق کردن، احساس ضعف، لرزش و احساس غیر واقعی بودن.
ماهیت غیر منتظره و شدید این احساسها غالباً بیماران را به این فکر می کشاند که در معرض یک فاجعه ی جسمی و یا روانی از قبیل غش کردن، حمله قلبی، از دست دادن کنترل و یا دیوانه شدن قرار گرفته اند.
پاره ای از این بیماران در مواقعی که دچار حملات آسیمگی نیستند کاملاً آرام هستند اما اکثر آنها در فاصله بین حملات نیز تا حدی مضطربند. علت این اضطراب، اغلب به پیش بینی این حملات، مربوط می شود.
در نوع دوم حالت اضطرابی مساله مسلط، اضطراب و تشویق غیر واقع نگرانه و یا شدیدی است که به شرایط مختلف زندگی، مربوط می شود و نه به انتظار حملات آسیمگی. در این نوع اضطراب دامنه ی وسیعی از نشانه های جسمی ممکن است مشاهده شود این نشانه ها عبارت است از: تنش عضلانی، حرکتهای غیر ارادی و تکان، بی قراری، خستگی پذیری سریع، نفس نفس زدن، تپش قلب، تعریق، خشکی دهان، سرگیجه، حالت تهوع، اسهال، احساس گر گرفتگی یا سرما، تکرار ادرار، اشکال در بلعیدن، احساس ناشکیبایی، اشکال در تمرکز، بی خوابی و تحریک پذیری افکار مربوط به این شکل از اضطراب کاملاً متنوعند، اما جملگی بر حول محور موضوعهایی مانند عدم توانایی در مقابله انتظار ارزیابی منفی از جانب دیگران، ترس از انجام کارها و شکایت های مبهم جسمی دور می زنند.
این دو نوع اضطراب، تقریباً منطبق با اختلال آسیمگی و اختلال اضطرابی منتشر در طبقه بندی راهنمایی تشخیص و آماری اختلالهای روانی هستند. با این همه باید خاطرنشان کرد که قسمت اعظم بیماران، هر دو نوع اضطراب را تجربه می کنند.
چنان که خواهیم دید تفاوتهایی در روش های درمانی این دو نوع اضطراب وجود دارد افرادی که مبتلا به هر دو نوع اضطراب هستند غالبا به هر نوع درمان نیاز دارند.36
مدلهای شناختی حالتهای اضطرابی
انگاره ی اصلی در مدلهای شناختی اختلالهای هیجانی، این انگاره است که آن چه مسئول ایجاد هیجانهای منفی از قبیل اضطراب، خشم، و یا غمگینی است، خود رویدادها نیستند بلکه انتظار و تفسیر افراد از آن رویدادهاست. تفسیرهایی که در افسردگی مهم تلقی می شوند به از دست دادن ارتباط، منزلت و یا اثرمندی مربوط می شوند. در اضطراب، تفسیر و یا دریافتهای شناختی مهم، به خطر فیزیکی و یا روانی – اجتماعی، ارتباط می یابند. در زندگی روزمره موقعیتهای فراوانی وجود دارد که به طور عینی خطرناکند. در این موقعیت ها ادراک افراد غالبا ارزیابیهایی واقع نگرانه ای از تهدید را تشکیل می دهند. اما "بک" استدلال می کند که در حالتهای اضطرابی، افراد مرتبا خطر متعلق به موقعیتی خاص را بیش از آن چه واقعا وجود دارد برآورد می کنند.
این گونه پیش آوردها به طور خودکار و به طور غیر ارادی "برنامه اضطراب" را فعال می سازند. منظور از برنامه اضطراب مجموعه ای از پاسخها هستند که از راه تکامل زیست شناختی به ما رسیده اند. این پاسخها در اصل برای محافظت ما از آسیب های مربوط به محیط ابتدایی، طراحی شده ا ند و انواع زیر را در بر می گیرند:
1) ایجاد تغییر در برانگیختگی خودمختار به منظور آمادگی برای گریز، ستیز و ضعف.
2) بازداری در رفتار جاری، و … .
3) پیگردی انتخابی محیط برای شناسایی منشا احتمالی خطر.
در محیط ابتدایی که بسیاری از خطرها جسمی بوده و زندگی را در معرض تهدید قرار می دادند (مانند تهدید از جانب یک حیوان)، برنامه اضطراب در محافظت مردم از خویشتن و یا در فرار از موقعیتهای خطرناک، نقش ارزشمندی ایفا می کرد.
در زندگی امروزه نیز اضطراب می تواند نقشی مفید در بسیاری از موقعیتهایی که خطری واقعی در بردارند، ایفا کند (مانند موقعی که خود را از معرض ماشینی که با سرعت حرکت می کند، دور نگه می داریم.)37
اما موقعی که ترس از یک سوء ادراک بر می خیزد، پاسخهایی که به وسیله برنامه اضطرابی فعال می شوند، تناسبی با موقعیت ندارند. این پاسخها به جای آن که نقش مفیدی را بر عهده بگیرند، اغلب به عنوان خاستگاههای دیگری از ترس، تعبیر می شوند و این خود، به یک دور باطلی می انجامد که گرایش به تداوم و تشدید واکنش اضطراب دارد. به طور مثال، می توان سرخ شدن را به عنوان نشانه ای از این که کسی افتضاحی بار آورده است، در نظر گرفت. اما این سرخ شدن، خود، خجلت زدگی و سرخ شدن بیشتر را به دنبال می آورد، و یا لرزش دست، ممکن است به عنوان نشانه ی شروع از دست دادن کنترل، تلقی شود و خود به اضطراب و لرزش بیشتری منجر گردد. و یا تپش قلب، ممکن است به عنوان نشانه ای از آغاز حمله ی قلبی تلقی شود و اضطراب و نشانه های قلبی بیشتری را موجب گردد. به علت وجود این ارتباط متقابل بین خطر احساس شده و نشانه های اضطراب، قسمت مهم رفتار درمانی شناختی، به ترسهای مربوط به نشانه های جسمی، رفتاری و شناختی اضطراب اختصاص پیدا می کند. 38
عوامل روانی در کودک
کودک انسان برای آموختن تجارب لازم زندگی، به محیط و درجه ی اول به اولیای خود متکی است. باید به این نکته تاکید نمود که قسمت اعظم آن چه کودک در اوایل زندگی می آموزد بر پایه ی ارتباط کلامی و غیر کلامی او در رابطه با افراد مهم زندگی است.
این امر تا زمان رفتن کودک به مدرسه به قوت خود باقی است زیرا رفتار اولیاء تعیین کننده ی نوع رفتار کودک با دیگران است. و چون کودک برداشتهای مربوط به خود را نیز از اولیا می گیرد لذا ارتباط آنها با او تصویر دائمی و حتی خود پنداری را که در تمام عصر اساس ارزیابی او از خود خواهد بود می سازد. اولیای کودکان رفتارهای متفاوتی دارند این رفتارها ممکن است قابل پیش بینی باشد محروم کننده یا ارضاء کننده باشد با محبت باشد یا خشن در هر صورت کودک با اولیاء خود همانند سازی و ارزش های آنان را درونفکنی می کنند.

عوامل فرهنگی و اجتماعی در کودکان
تقریباً در تمام جوامع انسانی در بین بزرگسالان چند نوع اختلال روانی وجود دارد. گواه این که نحوه ی تظاهر و تجلی این بیماریها و نیز توزیع آنها در سطح فرهنگهای مختلف بسیار متفاوت است. همین امر سبب می شود که مقایسه ی آنها در فرهنگهای متفاوت بسیار دشوار گردد. این دشواری به خصوص در مورد بیماریهای کودکان صادق تر است. هم چنین تغییرات سریع در آنها قضاوت و تشخیص را با معیارهای مشخص را مشکل تر می کند.39
طبقه بندی و شیوع بیماریهای روانی در کودکان
بسیاری از علائمی که در بزرگسالان می بینیم در کودکان نیز قابل مشاهده است. به همین دلیل در گذشته بیماریهای کودکان را از امراض بزرگسالان جدا نمی دانستند. در کودکان نیز تمامی علایم افسردگی اعتیاد و آسیب های مغزی یافت می شود. البته در اطفال خردسال ارزیابی علایم بسیار دشوار است زیرا طبقه بندی بیماریهای روانی کودکان کار ساده ای نیست بعضی از روانپزشکان و روانشناسان از همان طبقه بندی سنتی استفاده می کنند و در نهایت انواع خاصی نیز مانند ترس از مدرسه یا مشکلات خواندن به آن می افزاید. تعدادی از متخصصین نیز فقط به توصیف علایم موجود در کودکان می پردازند تا با تلفیق منطقی این روش ها و بینش ها در این زمینه به یک طبقه بندی نسبتاً جامعی که در برگیرنده ی ابعاد مختلف این موضوع باشد برسیم. 40
واکنش پرخاشگری اجتماعی
بعضی از واکنش های کودک، در اخلال رفتار اجتماعی او مانند خشونت، انحراف، و استفاده از مواد مخدر نمایان می شود. این واکنش ها معمولاً نتیجه ی خشم حاصل از محرومیتی است که کودک در خانواده یا محیط احساس می کند طرد کردن کودک، خشونت کردن با او و یا حتی افراط در محافظت و توجه از او عواملی است که سبب می شود کودک با ابزارهای مذکور خشم خود را بروز دهد و انتقام خود را از جامعه بگیرد. این رفتارها معمولاً زودگذر است و هم زمان با رشد کودک یا از بین می رود یا تقلیل می یاید اما اگر شرایط نامساعد محروم کننده هم چنان با شدت خود باقی بماند. احتمال استمرار، تداوم و حتی شدت این گونه رفتارهای نابه هنجار و ضد اجتماعی در دوران نوجوانی و بزرگسالی بیشتر می شود.

اختلالات رفتاری، عاطفی کودکان
مشکلات اجتماعی
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، طرق بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد.
در این حال، ممکن است مشکلات هیجانی خود را از بازگشت به سیر قهقرایی و تخریب و عدم تحرک و معنا لغت جویی و منفی کاری و سایر طرحهای خصلتی ابراز کند.
در سه سالگی کودک دارای بعضی از خصوصیاتی است که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند. اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و احتیاجات محبتی و وابستگی کودک را ارضاء کند کودک به تدریج تحت کنترل در خواهد آمد.
اما اگر الزام والدین شدید و محبت آنها صمیمانه نباشد، طفل مجبور است که حالات غیر قابل قبول این دوره را تشدید کنند. در این صورت ممکن است مشکلات خصلتی خود را برای همیشه شروع کند. طفل خردسالی، که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابراز شده، به دو شکل واکنش نشان می دهد. اول اینکه ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار رفتارش نمونه باشد، دوم اینکه، امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری در آید.
هر زمان که کودک به شکل غیر فعال سرکش باشد، بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند، ولی به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزند که هرگز آن کار انجام نمی شوند. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکار از دستورات سرپیچی می کنند. ولی در هر حال، والدین نمی توانند به انتظارات کودکشان جامه عمل بپوشانند. منفی کاری او به صورت فعالیتهای خرابکارانه خودنمایی می کند، به گونه ای که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه هم سن و سالان وی است. رابطه اش با سایر کودکان دشوار بوده اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. 41
لجاجت و کج خلقی کودک
لجاجت کودک ممکن است واکنشی کوتاه مدت اما بسیار شدید باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع وقوع کاری شوند که کودک میل دارد آن را انجام دهد و یا از تمایلات وی جلوگیری کنند. در این حال، ناگهان کودک تحریک شده و عصبانی می شود و کلمات نامفهومی را به این صورت بیان می کند: "هیچ کس مرا دوست ندارد. هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است." ممکن است کودک در این حال خود را به زمین بکوبد، جلو تنفس خود را بگیرد، سرش را به زمین بزند، پاهایش را به هم بمالد، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیتهای معمولی این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترل که نشان داده است، پشیمان شود، ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد. زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن باید منازعه بین غرایز کودک و انتظارات والدین را خوب شناخت و در جهت رفع آن اقدام کرد.
حالت بدخلقی و عصبانیت کودک را ممکن است به منزله دریچه اطمینان برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند، دانست.
مواردی از ارتباطات اجتماعی
هنگامی که می کوشید مهارتها و تواناییهای شنیداری – گفتاری فرزند خود را گسترش دهید، با تجربه ها و مواردی بسیار مفیدی رو به رو خواهید شد که فرصتهای خوبی برای گفت و شنود در اختیار او قرار می دهد.
این تجربه ها و فرصتها برای کودک بسیار گرانبها خواهد بود و هزینه های زیادی نیز به شما تحمیل نخواهد کرد. در حقیقت، بسیاری از این تجربه ها به رایگان به دست می آید و شما را از مسیر رفتارها و اعمال روزمره زندگی دور نخواهد کرد. ممکن است ا ین تجربه ها شامل دیدارهای کوتاه شما از ساعات قصه گویی در کتابخانه های کودکان و کانونهای پرورشی، قدم زدن در مراکز خرید، گردش در پارک ها و حضور در صف تماشاگران و میدانهای ورزشی و یا گشت و گذار در محله های مجاور باشد. 42
گوشه گیری و انزوا طلبی در کودکان
رفتار گوشه گیری یا انزواطلبی به عنوان یکی از مشکلات عمده در کودکان و نوجوانان محسوب می شود و متاسفانه به علت آن که برای مدرسه یا اطرافیان ایجاد دردسر و مشکل نمی کند دیر شناخته شده و گاه به عنوان فردی مودب و بی دردسر از طرف نزدیکان معرفی می گردد و هنگامی که با معلمین یا خانواده در مورد مشکلات رفتاری سوال می شود این کودکان کم تر معرفی می کنند و در نتیجه ی شناخت و درمان آنها به تاخیر می افتد و زمانی متوجه این مشکل می رسد که کار درمان سختر می شود و وضعیت شاگرد حادتر گشته است این کودکان و نوجوانان دارای احساس بی کفایتی بوده و به دنیای درون خود پناه می برند و بیش از حد متواضع هستند و حتی اگر با مسئله ای مخالف باشند جرات بیان مخالفت یا نظرات خود را ندارند.
این مشکل زمینه ی مشکلات اختلال اجتماعی یا دوری گزینی می باشد. این افراد نسبت به مسایل اطراف خود حساسیت بیشتری دارند و در گوشه ای کز کرده و با کس حرف نمی زند و گاه در هنگام شدت ناراحتی ناخن های خود را می جوند. کناره جویی یا گوشه گیری بیمارگونه از برقرار نمودن تماس با افراد و شرکت در گرفتاریهای اجتماعی، تقلیل یافتن علایق ذهنی و عاطفی به محیط خارج را گویند. این عارضه ممکن است در بیماری روان گسیختگی و افسردگی دیده شود این دسته از نوجوانان معمولاً از داشتن دوست محروم هستند و یا تک دوست بوده و بسیار به آنها وابسته می باشند به طور کلی از بودن در کنار هم سن های خود لذت نمی برند به فعالیتهایی که بچه های دیگر در آن شرکت داشته باشند علاقه نشان نمی دهند. 43
روش های اصلاح و تغییر رفتار
بی تردید روشهای موفق اصلاح رفتار، مبنی بر شناخت رفتار نامطلوب و چگونگی ایجاد آن است: که در این زمنیه "بیشتر صاحب نظران تربیتی، عمدتا به نیازهای روانی" تکیه می کنند و معتقدند که اگر به این نیازها، پاسخهای مطلوب و متناسب داده شود، به طور منطقی، رفتار فرد به مسیر ناهنجار منتهی نخواهد شد. از این روی انسان متعادل را تجسم شخصیتی می دانند که این نیازها در او به صورت صحیح، ارضا شود و به هر میزانی که یک نیاز و یا برخی از نیازها تامین نشود، زمینه ساز رفتار نامطلوب خواهد شد.
انسان علاوه بر "نیازهای زیستی" (اولیه) یک سلسله نیازهای اساسی روانی هم دارد که آنها را "نیازهای ثانویه" می نامند و عبارتند از:
1- نیاز به محبت و تامین عاطفی
عواطف، یکی از نیرومندترین بخشهای شخصیت انسان را تشکیل می دهند، عواطف به زندگی، معنا و گرمی می بخشند. بدون عاطفه، زندگی تیره، سرد و مکانیکی خواهد بود. لذا نیاز به محبت را اصیل ترین و مهم ترین نیاز روانی می توان برشمرد، آنچنانکه در تمامی مراحل عمر از تاثیر آن بر کنار نبوده و نخواهیم بود.
افراط و تفریط در تامین آن، تعادل شخصیت را به زیان روند رشد انسان و به نفع رفتار نامطلوب برهم می زند. مثلاً افراط در این زمینه عوارض مشخصی از قبیل وابستگی شخصیت، رشد، توقعات و انتظارات، حساسیت و زودرنجی و شکل گیری یک شخصیت شکننده و ضعیف را باعث می شود.
2- نیاز به احساس مفید بودن و خود را با ارزش تلقی کردن
به میزانی که خود را مفید و با ارزش بدانیم، دامنه فعالیتهای سازنده و مثبت ما گسترش می یابد و هر قدر احساس بی ارزشی، بیهودگی و ابتذال وجودمان را فرا گیرد، گرایشی به اقتباس رفتار نامطلوب مشاهده می گردد.
چنانکه به دیگران بقبولانیم که آنها وجودی با ارزش، مفید و سازنده هستند، کانونی از احساسات مثبت و عواطف متعالی را در وجودشان سرازیر کرده ایم و آنها را در جهت ایجاد حفظ چنین موقعیتی برانگیخته ایم و وجودشان را سرشار کرده ایم. در غیر این صورت اگر انسانی از نظر اخلاقی، خود را فاقد ارزش و کفایت بیابد دلیلی وجود نخواهد داشت که از الگوهای رشد و کمال تبعیت نماید. 44
دعا فلسفه زندگی و روانشناسی در زندگی نوجوانان و جوانان
دعا به عنوان عامل تربیتی بر روی اخلاق رفتار عادات ماهیت و روح نیایشگر تاثیر می گذارد و یک انقلاب درونی در درون فرد بوجود می آورد و بالاخره او را متوجه گناهان و نقاط ضعف خود می سازند اما نقش دعا تنها ایجاد تاثیر و تالم روحی و عاطفی نیست بلکه از دیدگاه اسلام نیایش، راه گشا نیز هست.
دعا با پیام، امید به انسان با اراده ای است که مجدانه تصمیم گرفته تغییری بنیادی در شخصیت و ماهیت خود ایجاد کند. دعا راه بازسازی اندیشه و روح را به انسانی که تصمیم به خودسازی گرفته نشان می دهد. چنین انسان والایی، چنین رهبر سازش ناپذیری بهترین الگوی ماست.
و نیایش او برای ما بهترین آموزش است. دعا تنها جنبه ی فردی ندارد بلکه جنبه ی اجتماعی و فرهنگی و همگانی دارد. پیچیده ترین و مهم ترین مسئله را که پس از گذشت قرن ها در روانشناسی امروز محافل مترقی جهان مطرح است و عنوان می کند مسئله ی خودداری یا (کف نفس) است.
امروزه پس از مطالعات و تحقیقات علمی فراوان روانشناسی نوین علمی به این نتیجه رسیده است که هیچ کنترل اجتماعی و هیچ قانون و مقدرات و سیستم بازدارنده اجتماعی تا زمانی که یک سیستم بازدارنده ی داخلی در درون افراد و باطن و ضمیر خودآگاه انسانها به وجود نیاید و رشد ننماید موثر نخواهد بود. 45
امام علی (ع) در شرح دعای کمیل چنین شناختی را به فرد می دهد که به نیت و عمل اهمیت بدهیم. غالباً آدم های ضعیفی را می بینیم که برای فرار از مسئولیت به جای انجام هر عملی دعا می کنند در حالی که امام علی دعا را برای بیان افکار و عقاید و دردها و محرومیتهای جامعه و راه مبارزه مستضعفین بیان می کند. امام علی بر بیان تاکید می کند و بر انجام آن ابداً شک نمی کند و در این که نقش خود را ایفا کند و مسئولیت خویش را انجام دهد هیچ تردیدی ندارد. انسان، خدا مرکز، محور همه ی نیازها و خواسته ها، کنش ها، حرکت ها، و جستجوهایش ذات مطلق اوست از هر کس و همه چیز بی نیاز است. به هیچ کس غیر از او روی نمی آورد.
نیایش، آرامش بخش تر است از تحذیر است اما نه تنها همانند تحذیر به سستی و رخوت و سرانجام ضعف و مرگ منتهی نمی شود بلکه فوق العاده نیروزا حرکت زا و عامل شکوفایی احساسات عواطف انسانی و استعدادهای اسرارآمیز درون بشر است.
برای اینکه روح در بند عینیت مادی، پستی روزمرگی، و ابتذال نماند، چه کسی نیایش می کند با شدت و عشق اضطراب و هراس می خواهد کسی که فاصله ی میان آنچه است با آنچه که باید باشد در آن زیاد است چنین کسی مضطرب است و دائماً خواهنده، مشتاق، نیازمند و تشنه و کسی که اینگونه نباشد نیایش در سطح مبتذل و دستگاه کاینات و مخاطب انسان نیایشگر در جهت تکمیل یک نیایشگر متعالی است. 46

7 گام برای کنترل احساسات
قدم نخست: احساسات خود را به رسمیت بشناسید و آثار آن را برایش شرح دهید.
– ابتدا آنچه را کرده اید یا شنیده اید به شکل کاملاً روشن و بی غرض توصیف کنید.
"علی: تو به طور ناگهانی از جلسه خارج شدی: به نظر عصبانی آمدی"
سپس تاثیر احساس او را برایش شرح دهید، برای خود بیان کنید که چگونه رفتار او یا دیگران شما و دیگرانی را که درگیر این مساله هستند تحت تاثیر قرار می دهد.
"وقتی تو از جلسه خارج شدی، بحث کم کم روی این مساله متمرکز شد که چه چیز تو را عصبانی کرد و ما نمی دانستیم که آیا جلسه را ادامه دهیم یا نه"
توجه داشته باشید که: عزت نفس فرد را حفظ کنید. احترام خود به احساس فرد را به او انتقال دهید. از عبارت منفی یا هر چیزی که رفتار شما را به سوی توهین و اهانت سوق می دهد پرهیز کنید. فرد را از اینکه شما اهمیت موضوع را درک می کنید آگاه کنید "من می دانم که تو خیلی جدی روی این پروژه کار کردی حالا که به اتمام پروژه بسیار نزدیک هستی، از دست دادن بودجه باید بدجوری دردناک باشد."47
قدم دوم: از فرد دعوت کنید افکار و احساساتش را با شما در میان بگذارد.
– مستقیما از فرد عقاید و نظراتش را درخواست کنید، از سوال استفاده کنید.
"چه اتفاقی افتاد که تو را اینقدر عصبانی کر؟"
"فکر می کنی این وضعیت چه ربطی با اتفاقات اخیر دارد؟"
"فکر می کنی علت این مشکل چیست؟"
اجازه دهید فرد احساساتش را بیرون بریزد شاید او نیاز داشته باشد که نارضایتی خود را ابراز کند. بیان کردن احساسات سرکوب شده و اجازه دادن به او که آرامتر به مساله بنگرد، غالبا تا حدود زیادی مساله را برطرف می کند.
آرامش خود را حفظ کنید اگر رجزخوانی دیگران از حد تحمل شما فراتر است یا مستقیما متوجه شماست شما باید سخت تلاش کنید تا احساسات خود را تحت کنترل نگه دارید ولی حتی اگر احساس معذب بودن می کنید یا اینکه احساس می کنید تحت حمله و تهاجم هستید، به خودتان اجازه بدهید تهاجمی یا ستیزه جویانه رفتار کنید. برای اینکه این کار تنها باعث تشدید و ضعف می شود همچنین مراقب باشید که بیش از حد با احساسات افراد دیگر همدردی نکنید. شما می توانید بدون اینکه کاسه داغ تر از آش شوید با دیگران دلسوز و مهربان باشید از سکوت استفاده کنید گاهی اوقات سکوت کردن می تواند به دیگران کمک کند تا خونسردی خود را باز یابند همراه کردن سکوت با اشارات غیر کلامی، مثل دنبال کردن بحث و برقراری تماس چشمی نشان می دهد که شما دارید به صحبت های طرف مقابل توجه می کنید.
قدم سوم: (معلوم کنید که آیا ادامه بحث مناسب است یا نه؟)
از فرد بپرسید که آیا می خواهد بحث را ادامه دهید یا نه، فرد مقابل ممکن است مهلتی برای مصالحه بخواهد تا کمی اندیشه کند. این علت با توجه به نتایجی که ممکن است در احساس فرد ایجاد کند می تواند راهی برای یک گفتگو سازنده، در زمانهای آینده باز کند (بهتر نیست به جای اینکه همین الان درباره این موضوع صحبت کنیم آن را به وقت دیگری موکول کنیم)
مشخص کنید آیا خودتان می توانید ادامه دهید ممکن است آن کس نیاز به زمان بیشتری قبل از ادامه بحث داشته باشد خود شما باشید ممکن است حالت تدافعی به خود گرفته باشید یا اینکه در مهار کردن احساساتتان با دشواری مواجه باشید (مسایلی بیش از آنچه که فکر می کردم وجود دارد. من می خواهم درباره آنچه که آن شب به طور ناگهانی گفتید فکر کنم می توانیم فردا حدود ساعت 2 دوباره همدیگر را ملاقات کنیم).
معلوم کنید که آیا قابلیت دست و پنجه نرم کردن با این اوضاع را دارید یا نه؟ هیچکس توانایی کنار آمدن با همه اجزای رفتارهای احساسی را ندارد سعی کنید نقش یک روانشناس تازه کار را بازی کنید یا خارج از حوزه تخصصی خود نصایحی ارائه دهید.
در مواقع لزوم حمایت خود را ابراز کنید و فرد را به کانال های مناسب ارجاع دهید.
"این یک مشکل جدی به نظر می رسد بهتر است آقای احمدی هم آن را بشنود."
قدم چهارم: بشنوید تا بفهمید
روی برداشت خودتان تمرکز کنید. از فیلترهای ذهنی خودتان آگاه باشید اجازه ندهید که برداشتها و اعتقادتان سد راه فهمیدن شما باشند. اگر لازم است که جلوی چیزی را بگیرید یک نفس عمیق بکشید و گوش کردن را به خود یادآوری کنید هم حقایق و هم نظریات را بشنوید وقتی احساسات بالا می گیرند حقایق و نظرات در هم آمیخته می شوند. قبل از رفع کردن مسائل زیربنایی باید هر دو را (حقایق و نظرات) خود درک کنید.
به سر نخ های غیر کلامی توجه کنید. شنونده واقعی به معنای ورای کلمات گوینده پی می برد. حالت بدن و ژستهای فرد، حرکات بدن و حالات چهره می تواند درباره احساس و سطح انرژی فرد به ما اطلاعاتی بدهند و همچنین می توانند نشان بدهند احساسات فرد و چگونگی عملکرد وی در رویارویی با این احساسات باشند.
قدم پنجم: جستجو کنید تا از مسایل زیر بنایی پرده بردارید.
سوالات باز بپرسید: اینکه چگونه شما احساسات فرد دیگری را می خوانید در بهترین حالت، خود باز هم یک تخمین است. مخصوصا به این دلیل که افرادی که در دام احساساتشان گرفتار شده اند غالبا در بیان نظرات با پرداختن با مسایل با دشواری روبرو هستند.
پرسیدن سوالات باز می تواند به شما و فرد دیگر در روشن کردن نظرات و پرده برداشتن از مسایل مهم کمک کند.
قدم ششم: برداشت خود را انتقال دهید.
نقطه نظر فرد را خلاصه کنید، خلاصه کردن دیدگاه فرد مقابل تمایل شما به فهمیدن، بدون در نظر داشتن این که آیا موفق هستید یا نه را به دیگران انتقال می دهد. بیشتر روی آن حوزه هایی تمرکز کنید که فرد بیشترین مشکل را در آنها دارد.
سوالاتی بپرسید تا مطمئن شوید که پیام را گرفته اید. "درست می گویم که شما درباره تصمیم آغاز به فعالیت تصور می کنید که برای گروه شما منصفانه نیست"
اگر فرد می گوید شما درک می کنید توضیح دهید که می خواهید بفهمید، درخواست کنید تا نمونه هایی به شما نشان دهند مطمئن باشید که مسئولیت درک نکردنتان را می پذیرد.
مقصر دانستن طرف یا عباراتی مثل "تو نمی فهمی" فقط باعث تشدید اوضاع می شود.
به یاد داشته باشید که اعتبار بخشیدن به احساسات فرد، حتی اگر با او مخالف باشید، بسیار با اهمیت است برای فهمیدن لزوماً نباید موافق باشید. اعتماد خود را به توانائیهای فرد دیگر ابراز کنید. تا به طور موثری با اوضاع برخورد کند. بگذارید فرد مقابل بداند شما به توانائیهای او ایمان دارید الان دیگر وقت انتقاد کردن نیست.
موفقیتهای گذشته را به او یادآوری کنید. یعنی اینکه به او بگوئید به کمکهای او بها می دهید.48
قدم هفتم: به فرد کمک کنید تا حرکت کند. بپرسید برای حل مسایل زیربنایی چه کارهایی باید انجام شود. از فرد بپرسید چه راه حل های سودمندی برای مساله می تواند پیشنهاد کند. وظیفه شما حل مشکلات نیست بلکه این است که کمک کنید پاسخ های کارآمدتری تولید شود و یا دید متفاوتی ایجاد کنید. به خصوص اگر فرد هیچ راه حل فرا روی خود نمی بیند. از نظرات فرد مقابل قدردانی کنید، کمک کنید تا مسایل شناسایی شوند.
وقتی مشخص نیست به قصد و نیت شما اطمینان پیدا کرد و به او کمک کنید تا احساسات نهفته خود را بپذیرد و آن را از مسایل مربوط به کار مجزا کند. انعطاف پذیر و باز باشید. مشتاق باشید تا توانائیهایی به وجود آورید که مشکل را حل کند.
به محض اینکه رفتار احساسی به پایان رسید بازی تمام شده است زیاد درباره آن فکر نکنید و آن را شرح و بسط ندهید این واقعه را پشت سر بگذارید و روی کارتان متمرکز شوید.

رشد اجتماعی
در مرحله نخست نوجوانی دسته ها یا گروههای همتایان بیش از مرحله پایانی کودکی اهمیت پیدا می کنند. نوجوان می کوشد گروه همتایان او را بپذیرد و نقشهایی را به عهده بگیرد. گرچه به نظر مساعد و تایید بزرگسالان نیاز فراوان دارد، اما وقت خود را بیشتر با دوستان و همتایان به سر می برد و اندیشه ها و ضابطه های آنان را به معیارهای پدر و مادر و بزرگسالان دیگر ترجیح می دهد.
نوجوانان علاقه دارند خود را از نظر لباس، زبان، بیان واژه ها و رفتار و کردار با ارزشهای گروه همتایان همرنگ و همنوا کنند. در میان آنان معمولا نوعی قانون ناگفته و نانوشته ای به چشم می خورد که بیانگر کارها و چیزهای خوب و بد، زشت و زیبا و پذیرفتنی و ناپذیرفتنی است. این قانونها به طور کلی موید رفتارهای گروهی هستند و غالبا با قانونهای بزرگسالان تعارض پیدا می کنند. نوجوانان تلاش می کنند به هر صورت ممکن خود را از قید آنان رهائی بخشند.
نوجوان چاره ای ندارد جز آنکه اختلافهای شدید خود را به نوعی با بزرگسالان حل کند تا مورد تایید هر دو دسته، یعنی پدر و مادر و گروه همتایان قرار گیرد. البته پدر و مادران هوشمند و دانا از هرگونه درگیری و کشمکشی میان معیارهای بزرگسالان و اصول گروه همتایان دوری می جویند.49
در این مرحله از نوجوانی مانند پایان دوره کودکی پسران و دختران گرایش فراوانی به همجنسان خود نشان می دهند و جنس مخالف را حتی با نظر تحقیر می نگرند. پسران دختران را ناتوان و سبکسر می شمارند و دختران نیز پسران را خودخواه و گستاخ می شناسند. اما بعضی از دختران که به سبب نامهربانی و سرزنش خانواده های خود از دختر بودن تحقیر شده اند مانند پسران صدای خود را بلند می کنند و با التهاب نقش زنانه خود را انکار می کنند، مانند پسران لباس می پوشند، به بازیهایشان توجه می کنند و لحن و گفتار آنان را به کار می برند، ولی این دوره چندان طول نمی کشد، به ویژه وقتی بلوغ جنسی آغاز می گردد رفتارشان نیز زنانه می شود.
یکی دیگر از ویژگیهای این مرحله از نوجوانی ظهور علاقه به جنس مخالف است. بدین معنی که نوجوان، ضمن آنکه می کوشد هویت جنسی و رابطه خود را با گروه همتایان حفظ کند، به ارتباط و دوستی با جنس مخالف نیز علاقه نشان می دهد.

دوستی50
در آغاز این مرحله دوستی نوجوانان اغلب موقتی است. اما معمولا در مرحله دوم نوجوانی پایه رفاقتها و دوستیهای همیشگی آنان گذاشته می شود. نوجوانان بیش از پیش به گروه همتایان گرایش پیدا می کنند و به معیارهای رفتار و کردار پدر و مادران بی اعتنا می شوند و گاهی هم در مقام مخالفت بر می آیند و یا با هر نوع قدرتی ستیزه جویی می کنند. همین شیوه های رفتاری غالبا موجب ناراحتیها و فشارهای روانی و ناکامی نوجوانان می گردند و در موارد خاصی آنان را به بزه کاری وادار می کنند. در حقیقت نفوذ همتایان و همبازیها پدیده تازه ای نیست. زیرا اینان از آغاز دوره نوباوگی به عنوان عوامل تنبیه و تشویق، یا مایه خوشی و الهام و تفاهم و نیز الگوی رفتار برای کودک به شمار رفته اند. دوستی نوجوانان به طور ناگهانی و بی مقدمه به وجود نمی آید، بلکه به تدریج و بر اثر گذشت زمان حاصل می شود. بسیار اتفاق می افتد که نوجوانان دوستانشان را از میان فرزندان دوستان والدینشان انتخاب می کنند. بی شک هر اندازه دوستان و گروه همتایان بتوانند توجه نوجوانان را جلب کنند، به همان اندازه می توانند در آنان نفوذ کنند و آنها را به پیروی از رفتار و معیارهایشان وادار سازند.

نیازهای اجتماعی نوجوانان51
چنان که اشاره شد نوجوانان به جلب محبت و دوستی همتایان بیش از هر چیزی اهمیت می دهند، می کوشند افراد گروه مورد علاقه شان آنان را بپذیرند با به اصطلاح قبول داشته باشند. به این جهت غالبا مانند آنان آرایش می نمایند، لباس می پوشند و رفتار می کنند. آنچه برایشان مهم است سازگاری و هماهنگی با رفتار گروه همتایان است. جلب رضایت پدر و مادران گاهی در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
بر اثر بیداری جنسی، نوجوانان برای جلب نظر جنس مخالف و ابراز شخصیت نه تنها به حفظ ظاهرشان می پردازند، بلکه در رفتار افراد خانواده و در وضع منزلشان نیز اظهار نظر می کنند. همچنین از مقام و منزلت منسوبان و نزدیکان و موفقیتهایشان احساس غرور و سربلندی می کنند.
جامعه ستیزی و بزه کاری52
نخستین پدیده های جامعه ستیزی یا رفتار ضد اجتماعی از دوره نوباوگی در کودکان آشکار می شوند. پدر و مادران یا معلمانی که بیش از توان و استعداد کودکان انتظار دارند، یا آنکه آزادی و ابتکارشان را محدود می سازند و مقررات خشک و سختی را به آنان تحمیل می کنند روح پرخاشگری و عصیان را در آنان تقویت می کنند. در این حالت است که کودک کینه پدر و مادر را به دل می گیرد و نه تنها نسبت به مقررات خانواده، بلکه به قراردادها و مقامهای اجتماعی نیز بدبین و خرده گیر می شود و در همین دوره کودکی است که پایه های جامعه ستیزی و بزه کاری نوجوانان ریخته می شود.
اینکه بعضیها اظهار می کنند نوجوانی دوره بزه کاری و رفتارهای ضد اجتماعی است موضوعی قابل بحث است. این نظر را نمی توان درباره همه نوجوانان تعمیم داد. دلیل افزایش بزه کاری در این دوره شاید آن باشد که چون نفوذ پدر و مادران در نوجوانان کاهش می یابد و نوجوانان به کامجویی و لذت طلبی گرایش دارند دسته هایی به وجود می آورند و رفتارهایی مبنی بر جامعه ستیزی پیشه می کنند. رفتارهای ضد اجتماعی نوجوانان بستگی به نوع محرومیت و جامعه آنان دارد. نوجوانان بزه کار شهری به انواع دزدی، حتی سرقت اتومبیل، پخش و مصرف مواد مخدر و جز آن دست می زنند. اگر پدر و مادران نتوانند در رفتار و کردار نوجوانان نظارت کنند و آنان را افرادی سازگار و جامعه پذیر سازند، جامعه از راه قانون آنان را تنبیه خواهد کرد.
در این دوره نوجوانان بهتر از دوره های پیش می توانند آن گونه احساسات و خواستهایی را که قبلا با مخالفت والدینشان روبه رو می شد ابراز دارند و به مرحله اجرا در آورند. بیشتر آنان ارزشها و میراث فرهنگی خودشان را قبول دارند، چنان که می کوشند درباره آنها معلومات لازم را کسب کنند و آرزومندند که با تامین آینده اطمینان بخش، کار ثابت و انتخاب همسر خانه و خانواده ای تشکیل دهند. بعضی از آنان در این زمینه موفقیتهای چشمگیری به دست می آورند و برخی به واسطه دوستان نامطلوب، کجرویهای مستمر و اعتیادهای بنیان کن، آینده و احیانا سلامتشان را از دست می دهند. برخی دیگر در حد وسط قرار می گیرند. مختصر آنکه دوره بحرانی نوجوانی نقطه عطفی در زندگی هر کس به شمار می رود. نوجوانان را باید با هوشیاری کامل و شیوه های خردمندانه راهنمایی و یاری کرد، وگرنه هر نوع بی احتیاطی و سهل انگاری برای آنان، و خانواده شان و جامعه زیان بار خواهد بود.
رشد شخصیت نوجوانان53
شخصیت عبارت از مجموعه گرایشها و حالتهای رفتاری است که کم و بیش وضع ثابتی دارند و فرد در قبال اوضاع، مسائل و رویدادهای محیط خود احساسات، نگرشها و واکنشهای خاصی نشان می دهد. حالتهای رفتاری، یا به اصطلاح شخصیت، از راه تقلید و تایید همگان حاصل می شود. این حالتها گاهی صفات شخصیت نیز نامیده شده اند و بسیاری از آنها در سن ده سالگی تجلی می کنند. بر اساس صفات و رفتار خاص کودکان در ده سالگی می توان پیش بینی نمود که در بزرگسالی دارای چه شخصیتی خواهند بود. شک نیست که فرد در سراسر زندگانی خویش همواره دستخوش دگرگونیهایی واقع می شود، اما صفات اصلی شخصیت و ویژگیهای رفتاری او از کودکی یا آغاز نوجوانی طرح ریزی می شوند. اگر جامعه پیوسته این حالتهای رفتاری را پذیرا باشد، آن وقت این حالتها و صفات به صورت ثابت در فرد نمایان می گردند و تنها موقعی تغییر می کنند که در نحوه پاداش و معیارهای اجتماعی دگرگونیهای فراوانی پدید آمده باشند.
نوجوان باید خود را آماده تحصیل دانش و هنر کند، با همسالان و بزرگسالان پیوندهای نیکو و جامعه پسند برقرار سازد، احساس مسئولیت کند و برای احراز شغل یا حرفه شرایط لازم را در خود بوجود آورد. هر چند نوجوان در دوره های کودکی تا حدودی راه و روش انجام دادن خواستهای خود را آموخته است، با وجود این باید در نوجوانی طرز صحیح مقابله با خواهشهای نوظهور و مسائل پیچیده دیگری را که جامعه از او انتظار دارد فرا گیرد. آداب و رسوم و فرهنگ هر ملتی دگرگونیهای ویژه و رفتارهای متفاوتی در نوجوانان پدید می آورند. نباید از نظر دور داشت که این دگرگونیهای ناگهانی و بی مقدمه حاصل نمی شوند، بلکه پیوستگی دارند و به مرور رخ می دهند. البته مسائلی مانند آشفتگی و نابسامانی خانوادگی، خواستهای ناجور، مشکلات جنسی، نداشتن هدف و فلسفه زندگی غالبا موجب اختلال و بی نظمی در شخصیت نوجوانان می شوند. ناکامیهای پی در پی و فشارهای روانی ممکن است سبب تغییر شخصیت شوند، یا آنکه در نوجوانان رفتارهای نابهنجار، مانند بزه کاری، پرخاشگری و جامعه ستیزی به وجود آورند.
نقش و پایگاه اجتماعی نوجوان54
نقش عبارت از انجام دادن رفتارهایی است که با انتظارات و فرهنگ هر ملتی تطبیق می کند و به مقام خاصی در جامعه تعلق دارد. پایگاه یا مقام نیز به موقعیتی گفته می شود که شامل یک رشته مزایا و تعهدات باشد. برای مثال عنوان معلمی، پزشکی یا پدری پایگاههایی را در جامعه مشخص می سازند. به طور خلاصه نقش به رفتار افرادی که در جامعه دارای مقام و موقعیتی هستند اطلاق می شود. به سخن دیگر نقش رفتار ویژه ای است که مردم از دارنده یک پایگاه یا مقام انتظار دارند. بی شک هر مقامی با رفتار خاصی ارتباط دارد. هنگامی که افراد بنا به وظیفه هایشان رفتار می کنند جامعه به کردار آنان صحه می گذارد و به آنها پاداش می دهد. بدیهی است که رفتار مدیران و مسئولان یک سازمان با رفتار دربانها و پیشخدمتهای آن سازمان تفاوت دارد. بر این اساس همان طور که از پدران انتظار نمی رود مانند کودکان رفتار کنند از مادربزرگها نیز انتظار نمی رود که رفتاری همچون دختران نوجوان داشته باشند. به همین سان نوجوانان نیز نباید مانند بچه های خردسال یا نوآموزان رفتار کنند، بلکه باید پایگاه و موقعیت خودشان را باز شناسند. زیرا اینان وظایف جداگانه ای دارند و از مزایای مخصوصی برخوردارند. نوجوانان نیز نباید مانند بزرگسالان رفتار کنند. یعنی همان گونه که از نوجوان 13 یا 14 ساله انتظار ندارند روزی 8 ساعت بازی کند نباید از او انتظار داشت که هر روز 8 ساعت به وظیفه یا مسئولیت ثابتی بپردازند، رفتار مخصوص کار یا شغلی را باید مانند رفتار خاص امور دیگر آموخت. البته این گونه رفتارها از روی نمونه و الگوی معینی انجام می شوند. جامعه معمولا سرپیچی از انجام الگوهای رفتاری را محکوم می سازد و احترام و عمل به آنها را تایید و تشویق می کند.55
انسان وقتی به سن معینی می رسد بی هیچ کوشش و دردسری به نوعی پایگاه اجتماعی نایل می شود. کودکی و نوجوانی از همین موارد است. وظیفه کودکی و نوجوانی مانند رفتارهای دیگری که افراد جامعه انتظار آنها را دارند اموری هستند آموختنی، اما بسیاری از مقامهای اجتماعی فقط از راه کوشش و فعالیتهای شخصی به دست می آیند، مانند پزشکی، قضاوت، دبیری و مهندسی. باید توجه داشت که پایگاه یا اسنادی است و یا اکتسابی. پایگاه اکتسابی به شرایط لازم مانند کسب معلومات یا فن و مهارت خاصی نیاز دارد، اما پایگاه اسنادی بر اثر وضع خاص یا زمان مشخصی احراز می گردد، مانند مقام مادری یا پدری. باری پایگاه، خواه اسنادی باشد و خواه اکتسابی، رفتارهای مربوط به آن را باید آموخت و صادقانه انجام داد.
ارتباط نقش با رشد در نوجوانی56
هر چند در جامعه و فرهنگ ایرانی اغلب نوجوانان پسر و دختر 12 تا 16 سالگی از نظر تولید مثل و قوای عقلی به حد پختگی و رشد طبیعی رسیده اند، اما از آنان رفتار مخصوصی را انتظار دارند که به رفتار کودکان و بزرگسالان شباهتی ندارد. یعنی از یک سو این گونه نوجوانان را همسنگ بزرگسالان نمی دانند و به آنان اجازه نمی دهند که از مقام و موقعیت بزرگسالان استفاده کنند، از سوی دیگر آنان را به چشم کودک نیز نمی نگرند و از آنان انتظار رفتار کودکانه را ندارند. در ضمن مجاز نیستند که از مزایای دوران کودکی برخوردار باشد. نوجوان باید به مدرسه برود و به تحصیل دانش و هنر بپردازد، اما مانند بزرگسالان حق ندارد در نظام سیاسی و اجتماعی فعالیتهای قانونی و مجاز داشته باشد. البته در بسیاری از روستاهای ایران و یا شهرکهای عقب افتاده که الگوهای رفتاری خاصی دارند، موضوع فرق می کند، به ویژه در امر زناشویی. انتظار جامعه از نوجوان آن است که خود را از نظر عاطفی، اجتماعی و کارآمدی برای قبول مسئولیت در روزگار بزرگسالی آماده سازد. در حقیقت رشد نوجوانان بیشتر دارای جنبه شناختی است که در زمینه مسایل عاطفی و هیجانی، روابط با افراد، مهارتهای ابزاری و مانند آن دور می زند و آنان را برای تشکیل خانواده، تقبل وظایف و نقشهایی در آینده مهیا می سازد.
در این دوره جنبه های مختلف رشد شخصیت پیشرفت بیشتری دارند که هم نمودار صفات ویژه نوجوانان هستند و هم پایه و اساس شخصیت آنان در بزرگسالی به شمار می روند. نوجوانان به ویژه احساس، اندیشه و نگرشهای دیگران را ارزیابی می کنند و می خواهند بدانند برای مقابله با افراد مختلف چه رفتاری را پیشه کنند تا توفیق یابند. 57
در نوجوانی دوستیها استحکام می یابند و به شکلهای مختلفی نمایان می شوند. رفاقت، صمیمیت، احساس تعلق به گروه، زنده دلی، فعالیت و جنب و جوش و توجه به جنس مخالف از ویژگیهای خاص این مرحله است. مهارت نوجوانان در بیشتر زمینه ها افزایش می یابد. برخی از آنان در کسب معلومات به سرعت پیشرفت می کنند و به مفاهیم ذهنی و انتزاعی دست می یابند. بر اثر تجربه و معلومات سطح فکر آنان بالا می رود، می توانند در مباحثه شرکت کنند، سوالهای منطقی نمایند و قادر به تجرید و تعمیم مفاهیم هستند. گروهی از نوجوانان به دین و خداپرستی اعتقاد شدید پیدا می کنند، در حالی که گروهی دیگر به سبب آموزشهای نادرست سخت از آن روی گردان می شوند. برخی از آنان شکاک و خرده گیر هستند و برخی دیگر متعصب و بی اراده و دسته ای از نوجوانان به مسائل جنسی التهاب و شیفتگی فراوان نشان می دهند، در صورتی که دسته ای دیگر با ترس و اضطراب به آنها می نگرند. بسیاری از نوجوانان در امر درون سازی و جامعه پذیری با کمترین رنج و ناراحتی توفیق حاصل می کنند و اغلب این سوال را مطرح می کنند که منظور از زندگی چیست و تعهدات و قراردادهای اجتماعی تا چه حدودی ارزشمندند.
رشد نوجوانان به طور کلی به استعدادهای زیستی، یادگیری و تجربه های اجتماعی آنان بستگی دارد که یک رشته فعالیتهای شناختی و هیجانی را در برمی گیرد. مقتضیات فرهنگی، راه و رسم جامعه، رفتار بزرگسالان و همتایان از عوامل مهم موجودیت و تکوین شخصیت آنان به شمار می روند. میان کنش یا داد و ستد همه این عوامل سبب می شود که نوجوانان در برابر مسائل مختلف چه واکنشهایی نشان دهند و چگونه مشکلاتشان را حل کنند. نوجوان علاوه بر اینکه قادر است به توقعات جامعه و دوستان و همتایان پاسخ مطلوب بدهد، می داند چه اموری نیز موجب تنبیه و تشویق می شوند. یعنی او به مهارتهای شناختی دست یافته است و اینک از راه درون سازی به رفتار خود تسلط دارد و می تواند بیندیشد و ارزشیابی کند.
رشد هیجانی یا عاطفی58
یکی از ویژگیهای مهم رشد نوجوانان در این مرحله سازش یافتن با احساسهای جدیدی است که در نتیجه دگرگونیهای بدنی پدید آمده اند. این احساسها بیشتر حالت برانگیختگی دارند. حتی پسران و دخترانی که به پدر و مادرشان علاقه دارند غالبا با سوءظن، بی اعتمادی، خشم و برافروختگی واکنش نشان می دهند و با توقع زیاد و افسردگی خاطر شکایت دارند که بزرگترها آنها را درک نمی کنند و با آنان رفتار منصفانه ندارند. این دسته از نوجوانان بسیار حساس و زودرنجند. به این سبب هنگام خشم و ترس و عشق و دلدادگی تسلط بر خود را از دست می دهند یا به اصطلاح معروف خود را می بازند. ناکامیها و شکستهای نوجوانان بیشتر بر اثر کشاکش با پدر و مادران و همتایان پدید می آیند که محصول ناآگاهی و بی تجربگی آنان در مقابل با این گونه رویدادهاست. حساسیت نوجوانان به حدی است که حتی دختران و پسرانی را که رشد روانی کندتری دارند اکثرا "عوضی یا پرت از مرحله" می نامند.
برخورد و کشاکش نوجوان با پدر و مادر معمولا پیرامون طرز لباس، انتخاب دوستان، گذراندن وقت، ترتیب و تنظیم اتاق، وسایل کار و بی توجهی به رعایت احترام بزرگترها دور می زند و در اغلب موارد در برابر این خواستها و انتظارها ایستادگی می کند و آرزو دارد هر چه زودتر از دست آنان رهائی یابد. گاهی هم نوجوان مانند کودکان رفتار می کند، اما اگر بزرگترها بخواهند با او همچون کودک رفتار کنند سخت ایستادگی می کند. با این همه، گرچه نوجوان موجودی سرکش و پرخاشگر است و غالبا مجبور است بنا به خواست و اراده پدر و مادر رفتار کند، اما کمتر مایل به جدائی از خانواده خویش است.
دختر نوجوان برای اینکه آزادی خود را به دست آورد و از دستورهای تحکم آمیز مادر خلاصی یابد، ضمن اظهار وجود ممکن است به انتقاد از لباس و آرایش مادر و نظم و ترتیب خانه بپردازد و از نگرانیها و دلواپسیهای بیش از حد او خرده گیری کند. اما با وجود انتقادهائی که از مادر می کند ناگزیر است در بسیاری از کارها رضایت و موافقت او را جلب کند. دختر نوجوان درباره کودکان خانواده دارای احساس و عواطف متفاوتی است. گاهی از رفتار نسنجیده و ناپخته آنان به شدت انتقاد می کند و زمانی نسبت به آنان بسیار مهربان و پرگذشت می شود. 59
اما پسر نوجوان برای به دست آوردن آزادی و ناوابستگی غالبا با پدر درگیری پیدا می کند. کشاکش و اختلاف موقعی پدید می آید که پسر نتواند خواستها و انتظارهای پدر را انجام دهد و اگر در این باره احساس ناشایستگی کند احتمال دارد از هر کوششی دست بکشد. زیرا متهم شدن به تنبلی و بی توجهی کم زیان تر از شهرت به بی عرضگی است. پدر دانا و فهمیده به فرزند خود آزادی عمل می دهد و او را به واسطه اشتباههای سرزنش نمی کند. اگر پدر قادر به درک فرزند خود نباشد و نتواند به روح آزادمنشی و آزاداندیشی او یاری کند ممکن است نوجوان مجبور شود برای ابراز شایستگی بیش از توان خود تلاش کند و در نتیجه به سلامت بدنی و روانیش صدمه وارد شود. عشق و علاقه مادر به پسر نوجوان، با وجود اختلاف نظر پسر با پدر، از ارزش بسیار بالائی برخوردار است، زیرا موجب نگرش مثبت و مساعد او نسبت به زندگی خواهد شد.
سرانجام آنکه هر نوجوانی در این مرحله برای ایجاد روابط عاطفی با بزرگسالان و اثبات وجود شخصیت با انتخاب و نمونه قرار دادن یک قهرمان یا فرد آرمانی مبادرت به همانند سازی می کند. برای یک دختر نوجوان بهنجار این نمونه والا یا آرمانی پاک، عفت و وقار است، در صورتی که برای پسر نوجوان قدرت، روحیه مردانه و اعتماد به نفس است. البته گروهی از نوجوانان نمونه های آرمانی خود را از میان قهرمانان رشته های ورزشی، هنری، ادبی و اخلاقی و دینی برمی گزینند.
مرحله دوم نوجوانی
مرحله دوم نوجوانی از 16 سالگی آغاز می شود و تا پایان 19 سالگی ادامه دارد و باید آن را مرحله قبل از بزرگسالی نامید. در واقع نوجوانی دوم آخرین مرحله برای ورود به زندگی بزرگسالی است که بی هیچ مراسم و تشریفاتی انجام می شود. در این مرحله نوجوانان اوضاع مختلفی دارند، برخیها به تحصیلات دانشگاهی اشتغال می ورزند، برخی دیگر به برای یافتن شغل فعالیت می کنند، گروهی تن به ازدواج می دهند و به مشاغل مختلف می پردازند و دسته ای زندگی آزادانه ای را دور از تسلط و اوامر پدر و مادر آغاز می کنند. به طوری که ملاحظه می شود نوجوانان مرحله دوم خود را برای تقبل مسئولیتهای بزرگسالی و شرکت فعالانه در امور اجتماعی آماده می سازند. هر چند بعضیها ممکن است تصور کنند که نوجوانان بی دغدغه و بی خیال سرگرم خوشگذرانی هستند، اما در حقیقت بیشتر آنان نگران کار دلخواه و زندگی آینده خود می باشند.
رشد بدنی
طول قد نوجوانان در این مرحله به آخرین حد و به میزان بزرگسالی می رسد و دختران و پسران شکل واقعی و مشخص دوران زندگی خود را پیدا می کنند. بعضی از آنان از شکل و اندام خود بسیار ناراضی و بعضی دیگر بر عکس بسیار راضی و سرفرازند و گروهی دیگر بی تفاوت. نگرانیها بیشتر در اطراف طول قد، وزن و ریخت هر یک از اندامها دور می زند. پژوهشگران و روان شناسان معتقدند که دختران بیشتر از پسران در خصوص ویژگیهای بدنی خود نگرانی و نارضائی نشان می دهند، به همین جهت هم در انتخاب لباس و آرایش خود سختگیرتر و دقیقترند.
پسران بیشتر به طول قامت و مهارتهای بدنی اهمیت می دهند و قهرمانان مورد علاقه آنان کسانی هستند که رفتاری مردانه، وزین و شجاعانه دارند. نوجوانان پسر و دختر غالبا می کوشند شغل و پیشه آینده خود را بنا به استعدادها و نیروهای بدنی خود انتخاب کنند. دانشجویان دانشکده پزشکی هنگامی از رشته جراحی استقبال می کنند که به نیرو و مهارت انگشتان خود اعتماد پیدا کرده باشند. همچنین است انتخاب مشاغل ورزشی، فنی و هنری.
رشد روانی
در این مرحله رشد عقلی و هوشی نوجوانان به کمال می رسد و بر پایه استعدادهای ذاتی و فطری خود می تواند هر نوع دانش و مهارتی را بیاموزد و برای انتخاب شغل آمادگی پیدا کند. نگرش و بینش تازه ای در رفتار و کردار او دیده می شود. نوجوان می کوشد آن دسته از باورها، ارزشها و آرمانهائی را که در هدفهای زندگی او تاثیر دارند درون سازی کند و به اندیشه های سیاسی و اعتقادهای دینی و اخلاقی و درک مفاهیم مجرد یا انتزاعی دست یابد. یعنی آن چیزهائی را که پیش از این قادر به درک آنها نبود اینک به آسانی می فهمد و استدلال و نتیجه گیری می کند. نوجوان، دیگر مانند دوره کودکی، خودمدار و سلطه جو نیست، بلکه نگرش، اندیشه و برداشتهایش بر محور ایده ئولوژی دور می زند. او جهان پندار، رویا و خیالبافی را پشت سر گذارده، به سوی واقع گرائی گام برداشته و به معنا و مفهوم حقوق فردی و اجتماعی پی برده است.
گرچه بسیاری از نوجوانان به خدا و اعتقادات دینی گرایش نشان می دهند، اما بعضی دیگر نسبت به مذهب و احکام مذهبی به دیده شک و بی اعتمادی می نگرند و از آداب و رسوم خانوادگی و احکام و اصول مذهبی انتقاد می کنند، اما گروهی دیگر آنها را مورد تایید مجدد قرار می دهند و با سرسختی و کوشش فراوان به حمایت از آنها می پردازند.
باری، نوجوانان در این مرحله می کوشند از هدف و فلسفه آفرینش سر در بیاورند و بدانند آنها در این دستگاه چه پایگاهی را اشغال کرده اند، وظیفه آنها نسبت به دیگران چیست و جامعه از آنها چه انتظارهائی دارد؟ اما آنچه بیش از همه آنها را به خود مشغول می دارد تامین شغل، وضع مالی و اجتماعی در آینده و انتخاب همسر است. نباید فراموش کرد که خواستها، انتظارها و برداشتها در فرهنگها و جامعه های بشری نه تنها یکسان نیستند، بلکه بنا به زمان و شرایط اجتماعی همواره دستخوش دگرگونیهائی واقع می شوند و در زمینه رشد روانی کودکان و نوجوان دارای تاثیری گویا هستند.
یکی دیگر از فعالیتهای نوجوانان، به منظور پیشرفت در کارهای ورزشی، هنری، تفریحی، دینی، عقیدتی و سیاسی تشکیل تیمها، باشگاهها و انجمنهاست. کوشش آنان در این سازمانهای غیر رسمی بیشتر بر این استوار است که معیارها و اصول رفتاری یا خرده فرهنگ خود را به اجرا در آورند.

محدودیت ها
1- نبودن مکانی برای بحث و اختلاف نظر در مورد تحقیق
2- نبودن افراد صاحب نظر برای راهنمایی در مورد عنوان تحقیق
3- کمبود منابع پژوهش و دسترسیی نداشتن به آنها
4- کم بودن سطح آگاهی مشاوران و عدم دسترسی به افراد متخصص در مورد روش تحقیق ها
5- کمبود زمان جهت طی مراحل پژوهش
6- گران بودن قیمت کتب های مورد استفاده جهت تهیه و استفاده

پیشنهادها
1- رساندن آگاهی بیشتر از طریق رسانه های جمعی در مورد روان شناسی جوانان و نوجوانان
2- وجود مراکزی برای مشاوره و گرفتن راهنمایی در جهت رفع مشکل
3- افزایش کتابهایی در رابطه با اختلالات روانی نوجوانان و جوانان در کتابخانه ی مدارس
4- افزایش مکانهایی برای تبادل نظر و مشاوره
5- افزایش سطح آگاهی دانش آموزان و مشاوران از طریق آموزش
6- ارتباط بیشتر مشاوران و راهنمایان نوجوانان و جوانان در مورد مشکلات آنان
7- آشنا کردن دانش آموزان و جوانان به مسئولیتهای اجتماعی از طریق شرکت در مجامع
8- ارتقاء اعتماد به نفس و خودباوری جوانان و نوجوانان
9- دادن آموزش های لازم از طریق مشاوره به خانواده ها برای حل اختلالات میان والدین و جوانان

منابع و مآخذ:
آتشی پور، سید حمید. مجله تربیت 5 – وزارت آموزش و پرورش 1367
آزاد منش، کبری. آیینه تربیت 5-4- وزارت آموزش و پرورش 1382
آنتونی، جی – کرنتیس. روان شناسی سلامت. آموزش و پرورش 1380
باربارا، اف اوکان. فصل نامه مشاوران. ورای دانش 1380
پارسا، محمد. روان شناسی رشد. انتشارات بعثت 1367
جراره، جمشیدی. روزنامه همشهری شماره 3210. 1382
حاتمی، زهرا. مجله تربیت 5 وزارت آموزش و پرورش 1380
حیدری، اکرم. مجله تربیت 9 آموزش و پرورش 1383
زینلی، زهره. انتظارات نوجوانان از والدین وزارت آموزش و پرورش 1362
سنگاری، فریدون. مجله تربیت 5 1382
شاملو، دکتر سعید. آسیبهای روانی انتشارات رشد 1377
شریفی، محمدرضا. روش اصلاح و تغییر رفتار. وزارت آموزش و پرورش 1368
شفیع زاده، محمود. اختلالات عاطفی رفتاری کودکان. وزارت آموزش و پرورش 1373
فرقانی، شهلا مشکلات رفتار درمانی شناختی. وزارت آموزش و پرورش 1369
فرهادی، مجید. مجله آیینه ی تربیت 405 وزارت آموزش و پرورش 1383
قاسم زاده، حبیب اله. رفتار درمانی تهران: ارجمند 1380
موسوی نسب، جلال. درمان استرس تهران: فراوان 1375

شناخت مشکلات رفتاری نوجوانان و جوانان

احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم ففوا لهم فانهم لا یردون الا انکم ترزقونهم.
کودکان را دوست بدارید و با آنان عطوفت و مهربان باشید، وقتی به آنها وعده ای می دهید حتما وفا کنید زیرا کودکان، شما را رازق خود می پندارند.

فهرست مطالب
صفحه
عنوان
1
چکیده
5
پیشگفتار
6
مقدمه

فصل اول:
8
تعاریف واژه ها
8
رفتارهای ناهنجاری
15
رفتار هنجار یا رفتار سازشی

فصل دوم:
17
ماهیت استرس
22
ارزیابی الگوی تعاملی استرس
23
استرس عاطفی
24
کنار آمدن سازش با استرس
27
ایمن سازی در مقابل استرس

فصل سوم:
28
بحران هویت در نوجوان
32
بحران هویت جوانان
35
تاثیر پدیده ی هویت و خودباوری
39
مداخله در بحران
40
بحران چیست؟
41
انواع بحران

فصل چهارم:
43
انتظارات نوجوان از والدین
46
نوجوانان و تاثیر همسالان آنها
48
تاثیرات همسالان و گروه آنها بر نوجوان
49
هیجان و اثرات مختلف آن بر نوجوان

فصل پنجم:
51
ماهیت مساله
54
مدلهای شناختی اضطراب

فصل ششم:
57
عوامل روانی کودک
58
طبقه بندی و شیوع بیماری روانی کودکان
60
اختلالات رفتاری عاطفی کودکان
63
گوشه گیری و انزواطلبی در کودکان
64
روشهای اصلاح و تغییر رفتار

فصل هفتم:
66
دعا و فلسفه زندگی و روانشناسی در زندگی نوجوانان و جوانان

فصل هشتم:
69
هفت گام برای کنترل احساسات
76
رشد اجتماعی
78
دوستی
79
نیازهای اجتماعی نوجوان
79
جامعه ستیزی و بزه کاری
81
رشد شخصیت نوجوانان
83
نقش و پایگاه اجتماعی نوجوان
85
ارتباط نقش با رشد در نوجوانی
88
رشد هیجانی یا عاطفی
93
رشد روانی
95
محدودیت ها
96
پیشنهادها
97
منابع و مآخذ

"تشکر و تقدیر"
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
در این جا لازم می دانیم که از مسئول کتابخانه دبیرستان حضرت مریم (ص) مربیان پرورشی و مدیریت محترم آموزشگاه و دیگر افرادی که در جمع آوری و تنظیم و گردآوری این پژوهش ما را یاری و راهنمایی نموده اند سپاسگزاری و تشکر نمائیم.

تقدیم به:
تمامی جوانانی که به خود باوری رسیدند و با بهره گیری از راهنمایی های دلسوزانه والدین، مربیان و معلمان دلسوز و گرامی توانسته اند راه صحیح زندگی خود را بیابند و در راه پیمودن آن گامهای استوار بردارند.

گلبرگ های تربیت …
سکوت در مقابل ناروایی ها، گواه آن است که قلب ما به ناروا حرف می زند!
همیشه با کسی آغاز کنیم که در انتها به او می رسیم.
هر گاه به بهای تلخکامی خویش، کامی را شیرین کنیم. میوه های منتظر بهشتی برای ما دهانشان آب می افتد.
پیش بینی می شود اولین مرگی که پس از استقرار انسان در کرات دیگر اتفاق بیفتد، قتل برادر به دست برادر باشد!
از آنان نباشیم که زنجیره ای از اشتباهات را گردن می نهند تا تنها یک اشتباه خود را توجیه کنند!
شهرت کتاب های بزرگ، محصول خوانندگان بزرگ نیز هست.
همیشه منظره هایی برای ندیدن هست که چشم های بینا تشخیص می دهند.
تنها اگر از زمین دور شویم آن را حقیر و کوچک می بینیم!
کشف های بزرگ معمولا در چند ثانیه رخ می دهند اما حاصل سال ها تجربه و اندیشه هستند.
روزی که همه انسان ها از زمین به سمت قیامت بکوچند، زمین نفس راحتی خواهد کشید.
یکی از دلایل "دروغ دوستی" انسان آن است که به "عکس" خودش که زیباتر و جوان تر از "اکنون" است دل خوش می کند.
پس از پیروزی بر "خود"، آسمان مدال کوچکی است که بر گردنمان آویخته می شود.
لازمه سیاست، دروغ گفتن نیست. لازمه دروغ گفتن، "سیاست کاری" است!
زمین، سطل آشغالی است که هر کس لیاقت آسمان ندارد در آن تف می شود.
اگر نمی توانی پرنده باشی، مرغ خانگی نباش!

اداره آموزش و پرورش شهرستان کرج ناحیه 4
دبیرستان حضرت مریم (س)

موضوع:
"شناخت مشکلات رفتاری نوجوانان و جوانان"

استادان راهنما:
رحیمه رضایی – مینو دارایی

مشاور راهنما:
مریم منتظری
پژوهشگران:
مریم یگانه – تینا سرابی – شهلا ابراهیمی
پایه: دوم متوسطه

سال تحصیلی 85-84

اداره آموزش و پرورش شهرستان کرج ناحیه 4
دبیرستان حضرت مریم (س)

موضوع:
"مسابقه داستان نویسی"
(چهار داستان کوتاه)

نویسنده:
یگانه درازایی

پایه: پیش دانشگاهی

سال تحصیلی 85-84

1- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 25
2- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 26
3- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 27
4- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 27
5- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 28
6- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 28
7- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 29
8- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 29
9- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 29
10- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. 1380 ص 174
11- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. 1380 ص 174 و 175
12- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. 1380 ص 185
13- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. 1380 ص 186
14- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. تهران 1380 ص 187
15- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. تهران 1380 ص 187
16- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت: وزارت آموزش و پرورش. تهران 1380 ص 187 و 188
17- موسوی نسب: جلال. درمان استرس. انتشارات فرا روان. تهران 1375 ص 64
18- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت. وزارت آموزش و پرورش. تهران 1380 ص 188
19- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت. وزارت آموزش و پرورش. تهران 1380 ص 189
20- آنتونی جی. کرتیس. ترجمه. فرامرز سهرابی. روانشناسی سلامت. وزارت آموزش و پرورش. تهران 1380 ص 191 و 192
21- جراره: جمشید. روزنامه همشهری. شماره 3210. تهران. آبان ماه 1382
22- حیدری: اکرم. مجله تربیت. آموزش و پرورش. شماره 9. خرداد ماه. ص 18
23- جراره: جمشید. روزنامه همشهری. شماره 3210. تهران. آبان ماه 1382
24- منبع: روزنامه همشهری شماره 3210 تهیه کننده: جمشید جراره
25- سنگاری: فریدون. مجله تربیت. شماره 5. تهران. بهمن ماه 1382. ص 10
26- سنگاری: فریدون. مجله تربیت. شماره 5. تهران. بهمن ماه 1382. ص 11
27- سنگاری: فریدون. مجله تربیت. شماره 5. تهران. بهمن ماه 1382. ص 11
28- باربارا، اف. اوکان. فصل نامه پیام مشاوران. ورای دانش. تهران. 1380. ص 48
29- باربارا، اف. اوکان. فصل نامه پیام مشاوران. ورای دانش. تهران. 1380. ص 49
30- باربارا، اف. اوکان. فصل نامه پیام مشاوران. ورای دانش. تهران. 1380. ص 50-49
31- زینلی: زهره. انتظارات نوجوانان از والدین. مجله آیینه ی تربیت. شماره 5-4. ص 39
32- آتشی پور: سید حمید. مجله تربیت. وزارت آموزش و پرورش. تهران 1367. شماره 5. صفحه 58
33- آتشی پور:سیدحمید. مجله تربیت.وزارت آموزش و پرورش. تهران 1367.شماره 5.صفحه 59
34- حاتمی: زهرا. مجله تربیت. وزارت آموزش و پرورش. شماره 5. تهران 1380. ص 10 و 9
35- قاسم زاده:دکتر حبیب اله.رفتار درمانی شناختی. انتشارات ارجمند. تهران. 1380. صفحه 80
36- قاسم زاده:دکتر حبیب اله.رفتار درمانی شناختی. انتشارات ارجمند. تهران. 1380. صفحه 81
37- قاسم زاده:دکتر حبیب اله.رفتار درمانی شناختی. انتشارات ارجمند. تهران. 1380. صفحه 82
38- قاسم زاده:دکتر حبیب اله.رفتار درمانی شناختی. انتشارات ارجمند. تهران. 1380. صفحه 82
39- دکتر شاملو: سعید. آسیب های روانی. تهران. انتشارات رشد: 1377. صفحه 338
40- دکتر شاملو: سعید. آسیب های روانی. تهران. انتشارات رشد: 1377. صفحه 324
41- شفیع زاده: دکتر محمود. رشد معلم، عنوان، اختلالات عاطفی رفتاری کودکان. شماره 2. آبان ماه 1373. سازمان آموزش و پرورش. ص 52
42- شفیع زاده: دکتر محمود. رشد معلم، عنوان، اختلالات عاطفی رفتاری کودکان. شماره 2. آبان ماه 1373. سازمان آموزش و پرورش. ص 52 و 44
43- فرقانی. شهلا. شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان. وزارت آموزش و پرورش. تهران. 1369 ص 85
44- شریفی: محمدرضا. نشریه تربیت. عنوان روش اصلاح و تغییر رفتار. شماره 9. خرداد ماه 1368. سازمان آموزش و پرورش ص 22 و 23
45- کبری: آزادمنش. آیینه ی تربیت. سازمان آموزش و پرورش. تهران. 1382. شماره 5-4. صفحه 3
46- کبری: آزادمنش. آیینه ی تربیت. سازمان آموزش و پرورش. تهران. 1382. شماره 5-4. صفحه 4 و 5
47- فرهادی: مجید. مجله آیینه تربیت. شماره 405. تهران. شهریور. 1383 ص 12 و 11
48- فرهادی: مجید. مجله آیینه تربیت. شماره 405. تهران. شهریور. 1383 ص 14 و 13
49- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 223.
50- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 224.
51- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 226.
52- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 227.
53- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 226.
54- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 228.
55- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 229.
56- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 230.
57- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 231.
58- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 232.
59- محمد، پارسا. روان شناسی رشد. تهران: بعثت 1367.ص 233.
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1


تعداد صفحات : حجم فایل:299 کیلوبایت | فرمت فایل : .DOC

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود