تارا فایل

ویژه ارتقاء شغلی داستان نویسی



فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
طبقه بندی داستانها 2
راه پرپیج وخم تجربه (پل انگگل 4
داستان را چگونه باید گفت؟ 7
داستان تا چه حد ساختگی است؟(جورج ه سیزرز،دارال شوایستر 8
داستان نویس و انتخاب نوع داستان 13
روند رسیدن میوه داستان(لارنس بلاک 17
َماهیت وهدف داستان(فلانری اوکانر 18
تصویر در داستان(والیس گریوز، ویلیام ج. لیری 21
باب دوم 24
سرگذشت داستان نویسی ایران 24
قدیمی ترین متون 24
استمرار سنت داستان پردازی 32
گذر از دوره ها 36
جمال زاده واغاز عصر جدید داستان نویسی 40
ایسم گرایی 43
مکاتب مهم ادبی 44
فهرست مآخذ 49

مقدمه
اما شاید هیچکس نتواند به سوال چگونه می توان داستان نویس موفقی شد، پاسخ کاملی بدهد. زیرا همه کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست. ولی مایوس نشوید. اگر استعداد نویسندگی در خود سراغ دارید می توانید و باید، راه و روش بهتر نوشتن را نیز بیاموزید. اما یادتان باشد که معلم و کتابِ راهنما جز اینکه مجموعه ای از فنون قراردادی وغیر قراردادی راهمچون ابزاری دردستانتان بگذارند،کار دیگری نمی توانند بکنند.
هدف از گرداوری این مقاله اشنایی با برخی از فنون داستان نویسی از دید چند تن از داستان نویسان غربی و ایرانی و همچنین اشنایی با سرگذشت داستان نویسی ایران و مطالعه ای مختصر درباره چند داستان معروف ایرانی است.
امیدوارم این مطالب بتواند شما را در خلق اثاری ماندنی تر و بهتر یاری کند.

طبقه بندی داستانها
(( نخستین سوال درباره داستان اینست که: چرا باید رنجی بر خود تحمیل کنیم و داستان بخوانیم؟ با زندگی ای بدین کوتاهی، با اینهمه نیازهای مبرم و روزافزون، و با درک این حقیقت که چه بسیار کتابهای مختلف پیرامون مسائل اموزشی و مباحث متنوع وجود دارد که هنوز نخوانده ایم، چرا باید اوقات گرانبهای خود را صرف خواندن اثاری تخیلی کنیم؟
به این سوال می توان دو پاسخ اساسی داد: برای "لذت وتفریح" وبرای "درک وفهم بیشتر".
اگر بخواهیم زیاد طول و تفصیل ندهیم، داستان کمک می کند تا زندگی کمتر برای ما خسته کننده و یکنواخت باشد. ونیزکمک می کند تا اوقات ما با خوشی و سرعت بیشتری بگذرد. با این دلایل واضح، مطمئناً دیگر نیازی به توصیه بیشترنسبت به خواندن داستان نیست.
لذت- ولذت بیشتر- نخستین مقصود و ابتدایی ترین توجیه برای خواندن داستان است. ولی اگر داستان چیزی بیشتر از لذت به ما نمی داد، به سختی می توانست خودش را به عنوان مبحثی برای " مطالعات دانشگاهی" مطرح کند.
داستانها را می توانیم به دو بخش عمده طبقه بندی کنیم:
الف) ادبیات داستانی تفریحی
ب)ادبیات داستانی تحلیلی
ادبیات داستانی تفریحی صرفاً بدین منظور نوشته می شود تا ما اوقاتمان را بطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم.
اما ادبیات داستانی تحلیلی نوشته می شود تا اگاهی ما را از زندگی گسترش داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد.
ادبیات داستانی تفریحی ما را ازجهان واقعی دور می کند. ما را قادر می کند تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را بدست فراموشی بسپاریم.
ادبیات داستانی تحلیلی دست ما را می گیرد و به یاری تخیلمان وامی دارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان می بخشد تا درد و رنجهایمان را به درستی بفهمیم.
ادبیات داستانی تفریحی در نهایت به هدف و مقصود خود یعنی لذت ختم می شود.
ادبیات داستانی تحلیلی علاوه بر لذت،درک و بصیرت را نیز به همراه دارد.))1
راه پر پیچ و خم تجربه
پل انگگل
((نوشتن مثل عشق ورزیدن است.وقتی که می بینیم این غریزه پاک وبی الایش(البته اگر پاک وبی الایش باشد) تا کجا ما را با خود می برد شگفت زده می شویم. به علاوه نکاتی درباره این اّشکال غنایی بیانی یعنی نویسندگی و عشق ورزیدن موجب نیل ان به کمال خواهد شد. نکته بسیار مهم درباره نویسندگی این است که اولا چیزی به نام مصالح نویسندگی به خودی خود وجدا ازنوع نگرش نویسنده به ان، نحوه احساس ان و شکل اندام وار و بیانی در قالب کلمات دادن بدان، وجود ندارد.از نظر نویسنده شکل بخشی از محتواست ضمن اینکه بر روی ان اثرمی گذارد وصورتی واقعی به ان می دهد.
هنری جیمزمی نویسد تجربه "حساسیتی شدید ونوعی تارعنکبوت بسیار بزرگ ازلطیف ترین نخهای ابریشم و در ناخوداگاه ادمی معلق است و ذرات هوا را به میان رشته هایش می کشد. تجربه همان کیفیت حسی فضای ذهن است."واین سخن بسیار قاطعی است چرا که می گوید اهمیت اتفاقات جهان بیرون مطلق نیست بلکه تغییراتی که ذهن نیرومند هنرمند به هنگام کشف وقایع، در انها می دهد وانها را منظم می کند مهم است.
پس وقتی صحبت از تجربه به میان می اید منظور این نیست که نویسنده باید ماجراهای گوناگون را پشت سر گذاشته باشد داستان می تواند درباره هر چیزی باشد. البته داستان ثبت حوادثی که برای اشخاص رخ می دهد نیست، بلکه ثبت واکنش انها دربرابرحوادث است. چون داستان به شخصیت می پردازد و شخصیت است که حوادث را رقم می زند و حوادث نیز شخصیت را ترسیم می کند. مثلاً نوشتن درباره مردی که بر روی رینگ مشت زنی یا در حال دست و پنجه نرم کردن با گاوی خشمگین است همان قدر حساس برانگیز و مناسب است که لرزش خفیف دست یک زن. کسانی هم که می خواهند نویسنده شوند باید حساسیت قوه ادراکشان را نسبت به زندگی بشر تقوییت کنند. در این مورد نیز جیمزسخن نغزی گفته است. وی ضمن تایید این نکته که نویسندگان جوان باید اثارشان را براساس تجربییات خود شان بنویسند، می گوید ولی قبل از این باید یاد بگیرند که چه طور بیشترین و والاترین تجربیات ممکن را به وسیله خود اگاهشا ن جذب کنند.وسپس به نویسندگان جوان توصیه می کند که"سعی کنید چیزی از چشمانتان دور نماند." جیمزبا استفاده از مهارتهای عملی خودش درداستان نویسی به شرح نحوه استفاده نویسنده ازتجربیاتش می پردازد ومی نویسد" قدرت حدس زدن نادیده ها ازطریق دیده ها،توانایی کشف اشارات ضمنی، قدرت قضاوت درباره کل یک چیز ازطریق یکی از اجزای ان، داشتن وضعیتی که بتوان زندگی را در مجموع و به طور کامل احساس کرد طوری که بتوان به راحتی هرکدام از زوایای خاص ان را شناخت، مجموعه استعدادهای ذاتی ای است که تجربه را بوجود می اورد. پس اگر تجربه متشکل از مجموع برداشتهاست می توان گفت که مجموعه برداشتها و تاثیرگیریها تجربه است."
اگر بگوییم نویسندگی حاصل کشف و شهود است ان را محدود به جنبه کوچکی از زندگی و در نتیجه تحقیر کرده ایم. به همین دلیل هم عکس این گفته صحیح است. منبع اصلی اثر نویسنده کل زندگی اوست. همه حواس او من جمله حس چشایی و لامسه اش، وضع سوخت وساز بدن، فشار خون، وضع دستگاه گوارش، دمای بدن، خاطرات گذشته، سرزندگی و هوشیاری ذهن، مطالعات قبلی، نگاه ژرفکاو وی نسبت به زنگی اشخاص، تمایلات جنسی و گوش اوکه برای شنیدن اصوات تیزاست،هریک به نحوی در پدید امدن اثرش سهیمند.))2
داستان را چگونه باید گفت؟
(( برای گفتن داستان دو شیوه مناسب هست: شیوه سوم شخص و شیوه اول شخص مفرد.
در طریقه اول، نویسنده خود را بیرون از صحنه داستان قرار می دهد و جریانات و وقایعی را که بر اشخاص داستان می گذرد، به خواننده باز می گوید.
در طریقه دوم، نویسنده به جلد یکی از اشخاص داستان درمی اید و وقایع داستان را انگارخود شاهد وناظرانها بوده ودرانها شرکت داشته است برای خواننده تعریف می کند. هریک از این دو شیوه، مزایا ومحدودیتهای خویش را دارد، اما برروی هم کفه مزایا به سود شیوه نخست سنگینی می کند.
شیوه های دیگری را نیز می توان به کار برد، مثلاً : میتوان داستان را در قالب نامه یا نامه هایی گفت و یا ان را به صورت یک سلسله مستخرجات از دفترچه یادداشت
روزانه پرداخت. اما چنین شیوه هایی متضمن دشواریهای فراوانند و به همین مناسبت کمتر مورد استفاده نویسندگان قرار می گیرند.))3
داستان تا چه حد ساختگی است؟
جورج ه . سیزرد
دارالشوایستر ((داستانی که شما می نویسید باید راست باشد، یا لا اقل تا حدودی راست باشد. البته راست بودن درجات مختلفی دارد. ولی به هر حال داستان باید در نظر ادمی راست و مطابق با واقعیتهای اساسی زندگی باشد.اگرداستان دربردارنده احساس واقعی عشق، تنهایی،نشاط، عزت وسربلندی، یاس، ترس وغیره نباشد دروغی است در بدترین شکل ان، و طبیعتاً به هیچ وجه قانع کننده نیست. درضمن این مساله ربطی به میزان واقعی بودن زمان ومکان داستان و یا مایه کار ان ندارد. البته اگرازجنبه دیگربه قضیه نگاه کنیم، داستان دروغ است. دروغ بزرگ یا حقیقت ساده این است که بگوییم داستان، داستان است و نه واقعینامه و گزارش. حتی درتاریخی ترین نمایشها اشخاص خیالی نیز وجود دارند. اما از ان طرف همه ی انواع داستانهای خیالی، دروغ است زیراهمانطو که نویسندگانشان می دانند حوادث این نوع داستانهاغیرممکن ویا حداقل در حال حاضر غیر ممکن است اتفاق بیفتند.
درداستان هیچ نکته ریزی نباید بی اهمیت تلقی شود.چون اگرمهم نباشد طبیعتاً زائد است ، که البته این موضوع دیگری است. و باز اگرنکته ای که شما در داستان می اورید مهم باشد وظیفه شماست که اطلاعاتتان دران مورد دقیق وصحیح باشد.
یکی ازدلایلی که اثاربرخی از نویسندگان هرگز چاپ نمی شود این است که می گویند : " هیچ کس به این نکته جزئی توجه نخواهد کرد " و یا" این نکته ارزش ندارد که ادم خودش را به زحمت بیندازد." نویسندگان بایدازاین نظربه حقایق و واقعیات ارج نهند که اصولاًدانستن واقعیات وشریک شدن دراطلاعات دیگران خود به خود امری لذتبخش است.درثانی واقعیت ازانچنان قوت و قدرتی برخورداراست که به راحتی می توان ان را به جا اورد ومشکل می شود ان را جعلش کرد. به همین دلیل هم بهترین رمانهای راجع به جنگ راکسانی نوشته اند که خود نبرد را تجربه کرده اند.زیرا برای مشاهده جنگ راه دیگری جزحضوردر ان نیست.
دروغ های واضح را قرص و محکم و زود ارائه وسپس داستان را گسترش دهید. هرچه دروغ بزرگتر باشد باید انرا را زودتر و با جسارت بیشتری درمتن داستان اورد. نقطه اصلی حرکت شما باید در شروع داستان و از طریق بیان واقعیت ها باشد. در این هنگام واقعیتها را بلافاصله طرح وسپس مطمئن باشید که ناباوری خواننده را به حالت تعلیق در اورده و او را درحالت شک و انتظار نگه داشته اید. این قانون در تمام داستانها ساری و جاری است. در واقع خواننده و نویسنده به طور ضمنی توافق کرده اند که به خود بگویند فرض می کنیم که… ، تا داستان جالبی را درباره ان بازگو کنیم. پیرامون دروغهایی که می گویید تحقیق کنید و ببینید که ایا می توانید انها را بر مبنای واقعیت استوار کنید. و این دومین موردی است که باید دراطرافش دست به تحقیق بزنید. در چارچوب دروغهایی که می گویید ثابت قدم باشید. یعنی ابتدا دروغی نگویی وبعداً با طرح دروغی دیگر، دروغ اولی را از اعتبار بیندازید یا به تناقض گویی بیفتید.
حقایق و وقایع داستانی را با ظرافت تمام در داستان به هم بیامیزید. درضمن از لفاظی و فضل فروشی بپرهیزید.داستان باید برای شما ازهر چیزدیگری مهمترباشد.
شما به عنوان داستان نویس ومحقق وظیفه دارید که نخست خوب با مواد ومصالح کارتان اشنا شوید و بعد، یعنی پس از این تحقیق مفصل درباره موضوع کارتان، یاد بگیرید که چگونه برخی از نکات را حذف کنید. همچنین اطلاعات شما باید بیش از انچه به روی کاغذ می اورید باشد. به همین دلیل هم هست که دست شما درانتخاب و ذکر جزئیاتی که فکر می کنید واقعاً به انها احتیاج دارید، باز است.
لازم نیست که راجع به هرچیزهمه چیزرا بدانید،بلکه فقط کافی است که این طور وانمود کنید. نوع طرح و اشخاص داستانتان را مطابق با معلوماتتان انتخاب کنید وازرفتن طرفِ چیزهایی که نمی دانید بپرهیزید.)) 4
((صحت و درستی داستان به این نیست که مو به مو از واقعیت پیروی کند؛ زیرا در نهایت داستان چیزی غیر از واقعیت است. داستان از ان نوع بازیهاییست که در ان سعی می شود همه چیز واقعی جلوه داده شود. گواینکه داستان بهترین نوع چنین بازیهاست و البته جدی ترین شان.
در این نوع از بازی نویسنده شخصیتها و حوادثی را تصور کرده، به روی کاغذ می اورد. ولی البته اگر نویسنده با شخصیتها و حوادث خوب کلنجار رفته،انها را بال و پر داشته باشد، داستانش می تواند عمیق تر و پرمعنی تر از انبوه خبرهای ریز و درشت صحفه اول روزنامه ها، زندگی و رفتار انسانها را پیش چشمشان اورد.
هدف نویسنده متعهد انست که با تصور کردن و امیختن یک سری از واقعیتها،حقایق مسلم زندگی بشر رانشان دهد. از این رو داستان نویس همواره داستان خود را با فرصی خیالی شروع می کند.))5

داستان نویس و انتخاب نوع داستان
اورسن اسکات کارد
(( واما چند نوع داستان داریم ؟ قبل ازهرچیز لازم است تقسیم بندیهایی را که تا کنون از داستان خوانده اید ، فراموش کنید . چون ما در این مقاله نمی خواهیم در باره ی انواع داستانهای ادبی دانشگاهی، علمی ، وسترن، پلیسی، مهیج، تاریخی و غیره صحبت کنیم. بلکه می خواهیم به چهارعنصربنیادی که درهمه داستانها وجود دارد منتها شدت وضعف انها فرق می کند، بپردازیم. نوع تعادلی که باید درهرداستان بین این عناصر برقرار باشد مشخص میکند که شخصیت پردازی داستان چگونه باید یا ممکن است یا می تواند باشد.
و ان چهار عنصر عبارت است از محیط ، خبر، شخصیت و حادثه.
محیط : جهان پیرامون شخصیت یعنی مناظر، فضای داخل خانه، محیط فرهنگی که شخصیت را پرورده و شخصیت در قبال ان واکنش نشان میدهد و دیگر چیزهای اطراف وی، ازهوا گرفته تا قوانین راهنمایی و رانندگی است.
خبر: همان اطلاعاتی است که قرار است خواننده کشف کند یا پس از خواندن داستان از انها مطلع می شود.
شخصیت: ماهیت یک یا چند نفر افراد داستان است و شامل اعمال و علل کارهایی است که انجام می دهند. شخصیت معمولا برداشتی کلی درباره ماهیت انسان ارائه میدهد یا ما را به سمت چنین برداشتی سوق می دهد.))6
(( نویسنده می تواند به دو طریق "مستقیم" و"غیر مستقیم" شخصیتهای داستانش را معرفی کند.
در معرفی مستقیم شخصیت، نویسنده رک و صریح با شرح یا با تجزیه وتحلیل،می گوید که شخصیت او چه جور ادمیست و یا به طور مستقیم از زبان کس دیگری درداستان، شخصیت داستان را معرفی می کند.
در معرفی غیر مستقیم، نویسنده با "عمل داستانی"شخصیت را معرفی می کند. یعنی ما از طریق افکار، گفتگوها و یا اعمال خود شخصیت، او را می شناسیم.))7
((حوادث: حوادثِ داستان نیز کلیه اتفاقات و علل پشت سر انهاست.
این عناصر معمولا وجوه مشترک زیادی با هم دارند. مثلاً احتمال دارد عنصر خبر دریک داستان، شامل اطلاعاتی درباره ماهیت یک شخصیت نیز باشد. یا شاید منظور از کشف خبردریک داستان افشای برخی ازجنبه های یک محیط،حادثه ای که درست فهمیده نشده یا نادیده انگاشته شده و یا ماهیت یک شخصیت باشد .حوادث داستان را معمولا یا محیط به وجود می اورد یا شخصیت ها می افرینند. و باز خبری که خواننده در داستان کشف می کند، ممکن است همان حادثه قصه باشد.
این عناصر با درجات مختلفی در همه داستانها حضور دارند و هر عنصر، ساختمان ضمنی خود را به وجود می اورد. بدین معنی که اگر حضور یکی از عناصر درداستان قویتر باشد ساختمان خاص ان نیز شکل کلی داستان رامشخص می کند.
داستانتان را در ذهن یا با نوشتن نکات عمده ان یا با نوشتن ان به صورت چرکنویس ، تحلیل و برسی کنید. ببینید چه چیز داستان برایتان جالبتر است و می خواهید هم وغم تان رابیشتر مصروف ان کنید. ایا قصد دارید پیوسته درنکات و جزئیات محیط تجسس و تعمق کنید؟ یا شیفته تشریح جزئیات و کشف یک معمای جنایی هستید؟ یا می خواهید دائم شخصیتی را بکاوید؟ و یا بیشتربه حوادث واقعی اهمیت می دهید؟ به هرحال داستان شما هنگامی عمیقاً برخواننده تاّثیرخواهد گذاشت که ساختمان انرا مطابق با نوع عنصر عمده در ان برگزینید.
اگر به داستان معما وار پلیسی علاقه دارید، ساختمان داستان خبری را به عنوان الگو
بر گزینید؛ و داستانتان را با معما اغاز و بعد هم وغم اصلی خود را صرف پاسخ دادن به ان کنید. اما اگر به محیط داستانتان بیشتراهمیت می دهید، ازهمان ابتدا با وارد کردن شخصیتتان به دنیایی نو یا با متمرکز کردن داستان روی جزئیات یک مکان یا مسائل فر -هنگی یک محیط، خواننده را ازتصمیم خود اگاه کنید وسپس بخش اعظم داستان خود را به کشف نکات عجیب وغریب محیط اختصاص دهید. ولی اگربه شخصیت پردازی بهای بیشتری میدهیدداستان را با بلاتکلیفی شخصیت شروع کنید وبعد بیشتربه تغییر شخصیت بپردازید. وباز اگر برای حادثه پردازی در داستان اهمیت بیشتری قائل هستید، داستان را از موقعی شروع کنید که شخصیتها با نابسامانیهای محیط خود درگیرشده اند و هم وغم خود را صرف دوباره سروسامان دادن به دنیای ان داستان کنید.))8
روند رسیدن میوه داستان
لارنس بلاک
((به نظرمن این نکته همانطورکه درمورد میوه صادق است،در مورد داستان نیز صدق می کند.همان گونه که لازم است میوه روی درخت بماند تا برسد، داستان نیز باید درذهن نویسنده خوب برسد. داستان باید درمرحله ای که هنوز به صورت فکراست یعنی قبل از نوشتن حتی یک کلمه بر روی کاغذ، مدتها درذهن نویسنده پرورانده شود.
بسیاری ازنویسندگان اغلب در نوشتن تعلل می کنند وما هم فکرمی کنیم که مشکلشان کند کاری است، اما در حقیقت مشکل اصلی انها تردید، اضطراب ،ترس یا جدال درونی است، که منجر به کند کاری می شود. اگر شما بگذارید فکر داستانی به ثمر بنشیند، این دیگراسمش کند کاری نیست، یا اگرهم هست کند کاری خلاق است.))9

ماهیت و هدف داستان
فلانری اوکانر
درباره ی او کانر
(( فلانری اوکانر در1925 به دنیا امد وبه سال 1964 دراثر بیماری سل در گذشت. اوکانر اولین داستانش را درسن بیست و یک سالگی منتشر کرد. یکی از استادان او یعنی استاد کارگاه نویسند -گی دانشگاه آیئوا، پل انگگل، درهمان ایام درباره او نوشت :"اراده ای قوی برای نویسنده شدن
داشت. هیچ چیز حتی حساسیت زیادش در قبال اثار خودش هم جلو دارش نبود. درنگ می کرد،
اصلاح می کرد و دوباره می نوشت."
نوع ادبی مورد بحث ما ادبیات داستانی است، چون من تنها درباره این شاخه ازادبیات است که چیزی می دانم. من به هر قصه ای) Fiction ) هراندازه که باشد چه رمان وچه کوتاهتر از ان، می گویم داستان؛ و داستان از نظرمن نوشته ای است که در ان اشخاص خاصی و حوادثی متقابلاً برهم تاثیر می گذارند تا روایتی معنی دار را شکل دهند. ضمناً من به این نکته پی برده ام که اکثرمردم می دانند داستان چیست،منتهاتا وقتی که نخواهند داستانی بنویسند. چون بعد می بینید که به جای داستان، پیش طرحی(sketch) امیخته به مقاله یا مقاله ای امیخته به پیش طرح یا خاطره ای اخلاقی یا سرمقاله ای که شخصیتی هم در ان نقش دارد و یا اثار دورگه دیگری نوشته اند. و وقتی فهمیدند داستان ننوشته اند درصدد علاج بر می ایند و سعی می کنند چیزهایی را که خود بدان فن داستانِ کوتاه نویسی یا فن رمان نویسی می گویند، یاد بگیرند. به نظربسیاری فن چیز دقیق ولایتغیری است، قاعده ای است که باید برمصالح کار تحمیل کرد. اما درداستانهای عالی فن چیزی اندام وار وزنده است و ازدرونِ مواد خام اثر می شکفد؛ که دراین صورت هرداستان در هر سطحی، فن خاص خود را می طلبد.
انسان از طریق حواس خود شروع به کسب معلومات می کند و داستان نویس نیز کارش، از از همان جایی که ما شروع به ادراک می کنیم، اغازمی شود. او حواس ما را مجذوب خود می کند؛ بنابراین او نمی تواند با چیزهای ذهنی، این کار را بکند. اما مردم اندیشه های ذهنیشان را خیلی راحت تر از توصیف و باز افرینی چیزهایی که بعینه می -بینند،بیان می کنند.با وجود اینکه جهان داستان پراز چیزهای مادی است،داستان نویسان مبتدی علاقه ای به باز افرینی انها ندارند؛بلکه عمدتاً به احساسها واندیشه های بی گوشت و پوست می پردازند.
داستان نویس باید حتماً کمی کند فهم باشد تا بتواند داستان بنویسد. یعنی باید در همه چیز خیره شود وهیچ چیز را سریعاً درک نکند. هر چه شما بیشتر به شیئی بنگرید، چیز -های بیشتری از جهان را در ان می بینید.
دراین بیست سال اخیر،دانشگاهها انقدردراهمیت رشته نویسندگی خلاق عمل کرده اند که ادم احساس می کند هرابلهی با سرسوزن ذوقی، از این رشته فارغ التحصیل شود می تواندداستان قابل قبولی بنویسد. درواقع این روزها ان قدرتعدادنویسنده هایی که داستانهای قابل قبول وشایسته می نویسند زیاد شده که داستانهای کوتاه به عنوان یک قالب هنری،در خطر نابودی قرارگرفته است.البته باید شایستگی لازم را هم کسب کرد،اما این شایستگی نیز خود باعث نابودی است، ما علاوه بر صلاحیت، نیازمند بینشی صحیح هستیم و این چیزی نیست که بتوان در کلاسهای نویسندگی اموخت. ))10

تصویر در داستان
والیس گریوز
ویلیام ج. لیری
((تصاویر جزئیاتی هستند که حواس ما را برمی انگیزند و با این کار اغلب نوع نگرش
نویسنده را افشا می کنند. ساده ترین راه برای پی بردن به اینکه ایا درداستانی از تصویر استفاده شده یا نه، این است که زیر همه جزئیات یا توصیفهایی را که یکی از پنج حس بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی یاچشایی ما رابه خود جذب می کنند، خط بکشیم.با انجام این کار، خیلی زود متوجه خواهید شد که تصاویر دیدنی از بقیه ی تصاویر بیشتر است. زیرا جهان داستان نیز مثل جهان واقعی عمدتاٌ بصری است. چرا که اگر خواننده نتواند ببیند چه اتفاقاتی می افتد، جهان داستان دچار تزلزل می شود. حتی جهان رویا و جهان تفکر و خیال نیز به نور تصاویر روشن است.
بنابراین احتمالاً هنگامی شما تصاویربصری داستان را دقیقتر تجزیه و تحلیل خواهید کرد که فقط ان دسته از تصاویر دیدنی ای را که به طور اخص به رنگها، تاریکی و روشنایی، یا شکل و اندازه چیزهای مختلف می پردازند یادداشت کنید یا زیرشان خط بکشید.وبه این ترتیب شما با محدود کردن کارتان دقیقاً همان کاری را میکنید که بسیاری از نویسندگان هنگامی که سعی دارند داستانشان را ازطریق حواس پنجگانه به طور زنده به نمایش بگذارند، می کنند. انها نیز اگاهانه و با کوشش بسیار حسهای پنجگانه را با داستان می امیزند. اما چون تصاویر بصری بیش از تصاویر دیگر است، نویسنده اغلب توجه خاص خود را معطوف به تصاویری که خوشایند چهارحس دیگر (بویایی، چشایی، لامسه وشنوایی) است، می کند؛ ودر مورد تصاویر دیدنی نیزبه طور اخص به الگوهایی از رنگها، روشنی و تاریکی یا شکل اشیاء می پردازند.
تصویرممکن است صرفاً توصیفی واقعی از چیزی باشد و یا به زبان مجاز[ و با صورتهای خیال ] چیزی را وصف کند. بدین معنی که چیزی را توصیف کند که عیناً درصحنه داستان نیست. ولی درهر حال، تصاویر چه واقعی باشند و چه مجازی، به یک اندازه حواس ما را متاثر می کنند.
پس از یادداشت تصاویر داستان( کلمات وعباراتی که یکی ازحسهای شنوایی، لامسه، بویایی، چشایی یا بینایی- به خصوص تصاویر مربوط به رنگها، روشنایی و تاریکی و اشکال- ما را مجذوب خود می کنند )باید از خود بپرسیم: نویسنده با این تصاویر درپی ایجاد چه تاثیر خاصی بوده است؟ ایا اوسعی داشته تصویری دقیق از یک تجربه را به ما القا کند؟ یا احتمالاً می خواسته عقیده خاصی و بینشی را درلفافه داستان( یعنی همان نکته مهم داستان که اکثراً انرا مضمون می نامند )بیان کند؟ پس ازیادداشت تصاویروطرح این سوالها نیز اغلب متوجه میشویم که مجموعه ای از تصاویر حول محور رنگی، شکلی یا صدایی جمع می شوند و این مجموعه، اندیشه مهم یا تجربه افشا شده داستان را که در واقع محور اصلی داستان است، به شدت تقویت می کند. درحقیقت اگرتصاویر داستان بر چیزی تاثیر نگذارند یا چیزی بر روی انها تاثیر نگذارد، سودی به حال داستان نخواهند داشت. بنابراین باید ببینیم که این تصاویر چه ارتباطی با اندیشه غالب یا تجربه اصلی داستان دارند.)) 11
((تصویر پردازی درنوشته های توصیفی جایی نمایان دارد زیرا بدان وسیله است که نویسنده می تواند انچه را که احساس می کند به خواننده منتقل کند. تصویر در این مقام عبارت است از بیان تصویری یک تجربه حسی.توصیف صحنه های محل وقوع داستان، و اشخاص و وقایع همه به یاری الفاظ و ادراکات حسی صورت می پذیرد.توصیف خواه در قطعات وصفی و خواه در گفتگو بخش عمده ای از داستان راتشکیل می دهد و به این جهت فهم و درک تشبیهات و استعارات نویسنده ناگزیر در فهم داستان نقش مهمی را ایفا می کند.))
سرگذشت داستان نویسی ایران
قدیمی ترین متون
((مورد نظردراین بحث متونی است که نشان ازوجود رشد ادبیات داستانی دردوره ساسا -نی و پیش از ان دارد. این متون عبارتند از:

1-ایاتکار زریران (یادگار زریران)
موضوع این کتاب داستان جنگ میان گشتاب و ارجاسب است. استاد محمد جواد مشکور در کتاب "گفتاری درباره ی دینکرد" می گوید:"یادگار زریران تقریباً مشتمل به 3000 کلمه پهلوی می باشد. این … را شاهنامه گشتاب می نامند. این کتاب را گیگر از روی متون پهلوی با ملاحظاتی چند درسال 1890 به المانی ترجمه کرده، واستاد نلدکه نیز در مطالعات ایرانی خودش ازان ذکر کرده است. موضوع این داستان عبارت است از جنگ میان گشتاب و ارجاسب که بالاخره به پیروزی ایرانیان می انجامد."
2- ارداویرافنامه
ارداویراف نامه کتابی است مذهبی ، با هدف ارشاد مومنان به راه صواب و صلاح، و پرهیز از خلافکاری و گناه، از رهگذر ایجاد بیم و امید.
سبک و شیوه نگارش کتاب این فکر را القا می کند که در ان عصر داستان نویسی و بیان مطلب در قالب داستان، شیوه معمول و جا افتاده ای بوده است که مولف یا مولفان، با علم به اثرات مفید و مثبت ان در یکی از مهمترین تالیفات مذهبی به کار برده اند.
3- کارنامه ی اردشیر بابکان
کارنامه اردشیر بابکان را می توان بی دغدغه در زمره ادبیات داستانی به شمار اورد. اصل کتاب به زبان پهلوی است و از با ارزش ترین متون بجا مانده از دوران پیش از
اسلام محسوب می شود.
کارنامه اردشیر بابکان امروز نیز کتاب داستان است، و سزاوار نقد و بررسی بر اساس
ضوابط داستان نویسی عصر.))12
((کارنامه اردشیر بابکان نام کتابی است به زبان پارسی میانه ( پهلوی ) که در زمان شاهنشاهی ساسانی نوشته شده است و داستان است درباره به قدرت رسیدن اردشیر بابکان، سردودمان ساسانی.
این اثر نثری کوتاه با سبکی ساده است که احتمالاً در اواخر روزگار ساسانی در پارس نوشته شده است. از بافت این اثر چنین پیداست که موبدان در تدوین آن نقش زیادی داشته اند و سنجش آن با بخش مرتبط در شاهنامه فردوسی نشان می دهد که ویراستاری رونویسان مسلمان تا چه اندازه در حذف عناصر زرتشتی از این داستان موثر بوده اند.
کارنامه اردشیر بابکان حاوی برخی جزئیات تاریخی نیز هست هرچند محیط کلی آن داستانی ورمانتیک است. این محیط رمانتیک را تحت تاثیرافسانه های مربوط به کوروش بزرگ که در آن زمان در پارس رواج داشته دانسته اند.))13

4- هزار و یکشب
هزارویکشب ازمهمترین ومعتبرترین متون ادبی ایران، وتاثیرگذار در ادبیات، به ویژه
درادب داستانی مغرب زمین بوده است.
بیشترمحققان، هند را زادگاه این کتاب می دانند، ولی برخی ازانان معتقدند که اصل و
منشاء ایرانی دارد.
مهم نیست که داستان ایرانی باشد یا نباشد، مهم این است که این اثر در ایران پرورش یافته، بالغ شده، وعمیق ترین اثر را درعرصه ادب این ملک به جا گذاشته، انگاه سیر وسفر پر خیر و برکت را اغاز کرده است.
در فرهنگ معین، هزار و یک شب تحت عنوان هزار افسان، این گونه معرفی شده است:" هزار افسان مجموعه ی داستان هائی که در دوره اسلامی با تغییر و تصرف به صورت"الف لیله والیه" (ه م) (هزارویک شب) درامد.گویند این داستانِ یکی ازپاشاهانایرانی است که وقتی زنی می گرفت بعد از یک شب او را می کشت و دختر یکی از
پادشاهان که زیرک بود هزارویک شب، پادشاه را به افسانه سرایی مشغول داشت وسبب گردیدکه پسری از پادشاه پدیدارگردد و پادشاه از کشتن او منصرف شد." در باره ی چهره ی جهانی هزارو یکشب، و نفوذ گسترده وعمیق ان در ادبیات جهان مطالب فراوان تالیف و منتشر شده است.
5- سند باد نامه
" سند باد نامه – داستانی قدیم بود که ان را از موضوعات سند باد حکیم هندی می
– دانسته اند. این کتاب نخست به دستور نوح بن منصور سامانی توسط خواجه عمید
ابوالفوارس قناوزی به فارسی دری ترجمه شد و نیزانرا به عربی ترجمه کردنند."
6- کلیله ودمنه
یکی دیگر از اثر گذارترین متون داستانی، کتابِ"کلیله و دمنه"است. این کتاب در زمینه
پیوستنِ یک داستان به داستان دیگر، برای القای نقطه نظر و مقصود مولف به خواننده و تشدید اثر ان، به هزارویک شب شبیه است.
در مورد زادگاه این داستان نیز اتفاق نظر وجود دارد، ولی عقیده قالب این است که کلیله ودمنه هندی است و از ان دیار راهی ایران شده است.))14
)) کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شده است. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شده است. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد.
بابهای کلیله و دمنه
پیشتر گفتار ابن ندیم پیرامون بابهای کلیله و دمنه ذکر شد. در ترجمهٔ سریانی ای که از
روی متن پهلوی صورت گرفته است کلیله و دمنه ده باب است:
1. باب شیر و گاو
2. باب کبوتر و طوق دار
3. باب بوزینه و سنگ پشت
4. باب بی تدبیری
5. باب موش و گربه
6. باب بوم و زاغ
7. باب شاه و پنزوه
8. باب تورگ (شغال)
9. باب بلاد و برهمنان
10. باب شاه موشان و وزیرانش
در کلیله و دمنهٔ نصرالله منشی، در فصل مقدمهٔ ابن مقفع آمده است که کلیله و دمنه پانزده
باب است و در اصل کتاب که متعلق به هندیان بوده است ۱۰ باب بوده است و پارسیان
پنج باب دیگر به آن افزوده اند.(( 15
7- داستان ویس و رامین
داستانِ ویس و رامین از دیگر اثار داستانی اثرگذار قبل از اسلام ایران است.
استمرار سنت داستان پردازی
((دور از واقع نخواهد بود اگرگفته شود: قدرت نمایی و توفیق کم نظیر فردوسی درتلفیق
اسطوره و تاریخ نگاری با داستان پردازی موجب شد که تاثیر گذاری شاهنامه در حد
تداوم بخشی به حماسه سرایی متوقف نشود وسراسرعرصه ادبیات فارسی اعم از منظوم و منثور را دربر گیرد؛ چرا که شاهنامه، بی گمان، اگر نه مهمترین عامل،یکی ازعوامل
بسیار مهم افزایش میل وعلاقه مردم به شنیدن وخواندن قصه و داستان شد. درک این واقعیت علاوه برداستان نویسان و داستان سرایان، همه دست اندرکاران تصنیف و تالیف اثارِ ادبی، مذهبی، اخلاقی، فلسفی، وحتی فکاهی و طنزامیز را بران داشت که به منظور دستیابی به توفیقی مشابه، به اِعمال شیوه استاد پیش کسوت رو بیاورند.
براین اساس بود که نظم ونثر فارسی گهواره هنرداستان پردازی وعرصه رشد و نمو ان شد. اینک به بررسی اجمالی تعدادی از این اثار می پردازیم.
سمک عیار
در مقدمه ی جلد سوم "سمک عیار" که با مقدمه و تصحیح دکتر خانلری به چاپ رسیده
امده است:" کتاب سمک عیار یکی از قدیمی ترین نمونه های داستان پردازی در ادبیات
فارسی است."
"…قدیمترین داستان منثور که تا کنون به اطلاع ما رسیده همانا"کتاب سمک عیار"
تالیف صدقه بن بوالقاسم شیرازی است که ان را فرامرزبن خداداد بن عبد الله الکاتب
الارجانی به سال585 ه تحریر نمود."
اسکندر نامه
جهان گشایی اسکندرمقدونی،حمله ویرانگر او به ایران، انقراض دولت قدرتمند هخامنشی پس از 238 سال جهانگیری و جهانداری به دست این فاتح قهار، و بالاخره مرگ زود هنگام اودراوج اقتدار،موجب شد که جریان جنگها و فتوحات وبه طور کلی شرح زندگی و اعمال وی ازمرزهای تاریخ نگاری بگذرد ودربیشتر جوامع پا درقلمرو افسانه بگذارد و وسیله ای شود برای رونق بازار افسانه پردازی.
قابوس نامه
" قابوس نامه یکی از مهمترین کتب فارسی اواخر قرن پنجم هجری است. این کتاب را امیرعنصر المعالی کیکاوس بن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار از امرای دانشمند خاندان زیاری تالیف کرده است… عنصرالمعالی چنانکه از قابوسنامه به صراحت اشکار است مردی دانشمند و مطلع از غالب فنون عهدِ خود بود و همین وسعت اطلاع باعث شد که بتواند در قابوس نامه در مباحث مختلف وارد شود و مقدمات غالب فنون را با بیانی ساده و روشن بیان کند."
سیرالملوک(سیاست نامه)
سیرالملوک یا سیاست نامه، تالیف خواجه نظام الملک طوسی، یکی دیگر از شاهکارهای ادبی قرن پنجم ه.ق است. درفرهنگ معین زیرعنوان"سیر الملوک" امده است:"سیاست
نامه یا سیرالملوک، کتابی است به پارسی تالیفِ نظام الملک… وزیر مشهور سلجوقیان و ان حاصل تجارب سالیان ممتد وزارت اوست که در پنجاه فصل جمع شده. این کتاب درسلامت انشا و جزالت عبارت وروشنی مطالب و تنوع موضوع کم نظیراست و شامل قصص انبیا و سیرت و حکایت پادشاهان و پند و مثل است، وان مکرر به طبع رسیده."
جوامع الحکایات و لوامع الروایات
"مولف جوامع الحکایات:سدید الدین(یا نورالدین) محمدبن محمدعوفی بخاری ازمشاهیر، دانشمندان و نویسندگان ایران در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است."
جوامع الحکایات یا به اصطلاح امروز، مجموعه داستان، حاوی حکایاتی است که بیشترانها مانند، حکایتهای قابوس نامه وسیاست نامه و… پس از گذشت متجاوز از7 قرن ، شنیدنی و لذتبخش وغالباً قابل قبول و عرضه به عنوان "داستان"هستند.))16

گذراز دوره ها
((به هر دلیل و با دخالت هر علت و عامل که بود، نویسندگان و متولیان ادب داستانی اشنا شده با فرهنگ و تمدن وداستان پزدازی پرفروغ و با شکوه مغرب زمین، داستان نویسی ایران را نیازمند تغییرچهره وتحولی بنیادی تشخیص دادند. تقلید ازغرب را مناسب ترین وسیله رسیدن به مقصود دانستند، وبه ان رو اوردند. به این ترتیب داستان نویسی نوین قدم به عرصه ی وجود گذاشت. شکل گرفت، و وارد دوره رشد ونمو شد.
ظاهراً نهضت مشروطیت که خود نوعی از الگو برداری از نظام سیاسی- اجتماعی مغرب زمین بود عاملی از عوامل این حرکت، و یا تشدید کننده ی ان به شمار می رود؛ بنابراین ما متجاوز ازصد سال است که قدم دراین وادی نهاده ایم و پیوسته کوشیده ایم تا
راه پر رهرو شود و راهسپاری تداوم یابد. درزمینه مذکور نه تنها موفق بوده ایم، بلکه توفیق ان را یافته ایم که مستمراً اهنگ حرکت را تشدید کنیم.
ببینیم غرب پیش کسوت، در امر راه جویی و طی طریق چه کرد و چه دوره هایی را گذراند، و ما از کجا اغاز کردیم وبه کجا رسیدیم:
1-مغزب زمین: مهمترین دوره هایی را که غرب در مسیر حرکت داستان پردازی طی کرد، عبارت بود از: دوره تقلید به قصد اقتباس- دوره خلاقیت مستقل وصعود به قله ها -ی اعتلا وافتخار.
نویسندگی دردوره تقلید که از دیرباز تا قرن هجدهم میلادی به درازا کشید، مبتنی بود بر
الگوگیری و تقلید از اثار نویسندگان وهنرمندان نام اور یونان و روم و فرانسه. دفتر این دوره، به یُمن اشنایی اروپاییان با فرهنگهای پیشرفته و اثار نام اوران عرصه جهان، از جمله ایران، ورق خورد وجای خود را به دوره یا فصل تحول وتطورساز "اقتباس" داد. "دن کیشوت" سروانتس(1616-1547) پیش درامد وپیش اهنگ و زیر ساخت این دوره بود.
2-ایران: از کم و کیف ادبیات دوره کهن ایران، به ویژه ادب داستانی، اطلاع دقیق و
کافی نداریم ؛ بنابراین نمی توان به بررسی و تحلیل ارتباط های ادبیات دوره اسلامی کشور مان با ادب ان دوران پرداخت و بر این اساس مقایسه و قضاوت کرد. همین قدر می دانیم و می توانیم محتاطانه که ادب فارسی پیشتاز قرنهای نخستین دوره اسلامی ، جوانه ای بود که از کنار درخت پر بار ادبیات ایران باستان سر بر اورد، رصد کرد و بالید و سایه بلند پایه خود رادر اقصی نقاط جهان گسترد.
شایان تذکراست که به دلیل کمبود اثارادبی ازدوره پیش ازاسلام، تعیین و تشخیص اینکه ادبیات قرن های نخستین دوره اسلامی مقلد اثار پیشینیان بوده یا الهام گیرنده، و یا تقلید و اقتباس رادرهم امیخته بوده است ؛ اسان نیست؛ بنابراین بررسی را با توجه به وضع و شرایط و چند وچون ادبیات قرنهای نخستین هجری قمری اغاز میکنیم و تا عصرحاضر، با رعایت کامل مراتب اجمال واختصار ادامه می دهیم. دوره هایی را که داستان پردازی ایران، در مدت زمان مذکور، گذرانده یا می گذراند، عبارتند از: – دوره تقلید به قصد اقتباس – دوره تقلید باقصد شبیه سازی.
در هر دو دوره، به ویژه در دوره "تقلید به قصد اقتباس" بررسی از نسخ مرسوم در تاریخ ادبیات و تالیفات مبتنی برتوالی زمان وقایع و پیدایش اثارادبی و معرفی افرینندگان
اثارنخواهدبود، بلکه به صورتی خواهد بود که به روشن کردن مطالب،و رسیدن به نتیجه مطلوب وحقیقت نگر، کمک کند.
"اقتباس" در فرهنگ معین اینگونه معنی شده است:"…1- (مص م) گرفتن، اخذ کردن. 2- اموختن، فراگرفتن. 3-(بع.) اوردن ایه ای از قران یا حدیثی درنظم ونثر،بدون اشاره به مآخذ. 4- ( اصط ) گرفتن مطلب کتاب یا رساله ای با تصرف و تلخیص. 5- (اِمص.) اخذ فراگیری. 6- دانش اموزی…" مفهوم مورد نظر دراینجا، به معانی شماره 2 و4 و5 و6 نزدیک است.
" تقلید " نیز در فرهنگ معین این گونه معنی شده است: "…1- (مص م.) گردنبند به گردن انداختن. 2- پیروی کردن ازپی رفتن. 3- (فق) عمل کردن به فتوای مجتهد؛ (فق) اجتهاد. 4- واگذار کردن. 5- (نم) حرکات و طرز تکلم کسی را نشان دادن . 6- (اِمص) پیروی"
به طوری که ملاحظه می شود، مفهوم مورد استفاده عامه از "تقلید" با مفاهیم لغوی و اصطلاحی ان همسویی دارد. در عرصه ادب نیز این کلمه معنی تقریباً مشابهی را به ذهن متبادر می کند؛ بنابراین می توان گفت: تقلید از یک اثر ادبی، پیروی کردن از نظام فکری افریننده ان اثر است.))17
جمال زاده و اغاز عصر جدید داستان نویسی
((در این مرحله از بررسی، نگاهی اجمالی می کنیم به اثار و اثر وجودی جمال زاده ، به عنوان پیش کسوت وراه گشای تقلید مطلوب، وبه طورکلی نوسازی داستان نویسی ایران.
" با جمال زاده نثرمشروطیت قدم درحریم قصه می گذارد وحکایتهای پیش از مشرو – طیت به سوی ابعاد چهارگانه قصه یعنی زمان، مکان، زبان وعلیت روی می اورند و کاریکاتورهای دهخدا، جای خود را به کاراکترهای جمال زاده می دهند…"
"در سال 1300(ش)1291م. مجموعه داستان های کوتاه جمال زاده با عنوان یکی بود یکی نبود دربرلین به چاپ رسید.مقدمه این اثردرتاریخ ادبیات متجدد پدیده ای بیاد ماندنی است این مقدمه در حقیقت یک اعلامیه یا بیانیه واقعی است. نویسنده جوانی که اولین اثرخود را منتشرمی کرد با لحنی قاطع و تقریباً امرانه، تمام هموطنانش را مخاطب قرار می داد تا به انها بگوید که: ایران امروزه به ادبیاتی نوین، ادبیاتی مردمی، نیاز دارد؛ و تنها یک نوع ادبی می تواند این ادبیات را پدید اورد ودرعین حال موردپسند همگان قرار گیرد: این نوع ادبی رمان است که ملل اروپایی با توسل به ان توانسته اند توسعه یابند و فرهنگ خود را ارتقاء دهند…"
جمال زاده مقیم اروپا بود، در نتیجه اشنایی وی با تمدن و فرهنگ غربی، و به تبع با نظام داستان نویسی رایج دران دیار، به خلاف دیگر پیش کسوتان، به ارتباط غیرمستقیم، از راه دور، رفت وامدهای گاه بگاه، واقامت کوتاه مدت محدود نمی شد. افزون براین او کسی نبود که ازتوسعه دامنه شناخت وکسب علم واطلاع وتجربه اندوزی غفلت روا دارد ؛ بنابراین نمی توان انتخاب سبک وشیوه خاص وی را به سطحی نگری ومسامحه کاری و ازاین قبیل، حمل کرد، و او را ازدرک بایدها و نبایدهای مورد نیاز درنخستین مرحله درس اموزی ناتوان پنداشت.
جز جمال زاده، تعدادی هم عصر یا نزدیک به عصرِ شکوفایی کار وی، پا به عرصه داستان نویسی گذاشتند که انها را اقتدا کنندگان به او یا لااقل پویندگان این مسیرومتعهدان به عقیده مشابه دانست. از این جمع به دو مورد اشاره می شود:
1-محمد حجازی-حجازی ازبرجسته ترین نویسندگلن ان عصراست که نشانه های رعایت سبک وسیاق مذکور در اثارش، از جمله در "زیبا" زیبا ترین رمان این نویسنده منعکس است.
2-پرویزی-رسول پرویزی با اینکهاز متاخرین بود،رنگ وروح سنت وفرهنگ، بیش از نویسندگان بعد از جمال زاده در اثارش تجلی و انعکاس یافته است، بنا بر این ذکرنام وی در این بخش مناسب تر به نظر می رسد.
از معاصران جمال زاده، انکه دراین بخش سهمی و دراین مقام جایی دارد نویسنده توانا، صاحب سبک و اثر گذار نام اور، صادق هدایت است.
تعدادی از متاخران ازجمله جلال ال احمد نیزکوشیده اند از پویندگان این راه باشند.))18
ایسم گرایی
((گسترش روزافزون دامنه تقلید والگوگیری،شناخت مکاتب ادبی را که درغرب سرگرم زاد و ولد بود، برای دست اندرکاران داستان نویسی الزام اور، حتی می شود گفت واجب کرد. از این رهگذر بود که ایسم گرایی در دیار ما پا گرفت.
رونق بازار مکاتب ادبی غربی شرایطی را به وجود اورد که داستان نویس بومی به رضا یا به اکراه، داستان نویس غربی مشهوری را مقتدای خود کرد و به پیروی ازسبک و شیوه و مکتب برگزیده وی، به خلق اثر پرداخت، و یا مکتبی را برگزید که ان مکتب در موطن خود توانسته بود موفقیت و شهرت جهانی به ارمغان اورد.
جا افتادن این پدیده موجب شد که کم وکیف مکتب شناسی ازمبانی مهم ارزش گزاری شود؛ و منتقدان دو عامل زیر را مبنای تعیین وزن و ارزش داستان نویسان واثار انان مد نظر قرار دهند: 1- اثر خلق شده تا چه حد در کاربرد سبک و شیوه نگارش موفق بوده.
2- الگوی برگزیده غربی، مکتبِ مطرح روز بوده یا یکی از مکاتب منسوخ.
مکاتب مهم ادبی
"مقدمتاً باید به عرض رساند که آشنایی آغازگران داستان نویسی نوین ما با داستان نویسی غربی ، از رهگذر آشنایی با آثار نویسندگان بزرگ آن دیار اتفاق افتاد، نه از طریق تحصیلات و بررسی نتایج دستاوردهای مطالعات تطبیقی. بنابراین "مکتب" را سلیقه مبتنی بر زمینه مساعد فکری و روحی الگو گیرنده، نحوه ونوع آشنایی وی با ادب
وفرهنگ کشورالگو، وچگونگی وابستگی های عاطفیش به تمدن غرب، تعیین کرد.اینک به بیان مطلب با نگاهی گذرا به وضع مکاتب ادبی غرب می پردازیم:
کلاسیسم-این مکتب در یک دوره طولانی که سراسر قرون وسطی را نیز در بر گرفت به ادب داستانی غرب حکومت کرد و تا قرن هجدهم میلادی به حصور تاثیر گذار خود ادامه داد.
این مکتب نوعی احیای شیوه هنری یونان و روم به شمار می رود که در ایتالیا متولد می شود ولی درفرانسه رشد می کند وبه ثمر میرسد.
بزرگان این مکتب عبارتند از: مولیر، لافونتن، راسین و بزرگترین مدافع این مکتب بوالو است.اصول این مکتب عبارت است از: تقلید از طبیعت، تقلید ازقدما،عقلانی بودن، رعایت وحدت سه گانه (موضوع، زمان ومکان)، ایجاز و بلاغت و…
رمانتیسم- ((این مکتب نخست در فرانسه و سپس در آلمان وانگلستان پا گرفت و بعد در سراسر اروپا رایج شد. پیدایش و اشاعه آن در اواسط قرن هجدهم اتفاق افتاد. انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر را نمی توان در پیدایش و تکوین این سبک بی تاثیر دانست.
رمانتیسم را از دیدگاه دیگر می توان اقدام به مبارزه با تقلید دانست. عامل مهم آن نیز بی تردید نتایج انقلاب ها وتحول های اجتماعی و سیاسی بود.
رِِِِِِِئالیسم- درفرهنگ عمید "رئالیسم" اینگونه تعریف شده استRealismeحقیقت جویی، حقیقت بینی، نمایش حقایق طبیعی در صنایع و ادبیات، طریقه نشان دادن حقایق و کیفیت
امور خصوصاً صنایع و ادبیات اعم زیبایی یا زشتی آنها."
دراین مکتب واقع بینی و جستجوی حقیقت مورد توجه خواص قرار می گیرد؛ بنابر -این نویسنده متمایل به این می کوشد که آثارش را تا سر حد امکان تجلی گاه و عرصه نمایش حقایق و واقعیت های ساری وجاری درجامعه، ودر رفتاروگفتار وحالتها وویژگی های روحی شخصیت های داستان سازد.
مکتب رئالیسم در اروپا و اواسط قرن نوزدهم میلادی به وجود آمد.
ناتورالیسم- "… این مکتب از1880 تا 1890 بر ادبیات اروپا حاکم بود و در آثار نو -یسندگان قرن نوزدهم و بیستم تاثیر بسیار نهاد."
" ناتورالیسم- مکتبی که هنرمند در آن به تقلید مو به موی طبیعت توجه دارد و معتقد است که طبیعت را در خور توانایی باید چنانکه هست توصیف وتقلید کرد ناتورالیسم نام دارد. این سبک چهارچوب محدود تری نسبت به رئالیسم دارد و پیشروان آن می کوشند روش تجربی را درادبیات رواج دهند و مانند مسائل ریاضی برای آن، پایه واساس علمی و معیار و محک منطقی قائل شوند و در آثار خود ، انسان را محکوم آیین طبیعت و جبر علمی نشان دهند نه آزاد و با اراده."
به طوری که ملاحظه میشود این مکتب نیز علم گراست ، و سلطه جویی علمی نشانی از رشد وتوسعه علوم،در تکوین و پیدایش ان دخالت تام دارد.
سمبولیسم- "…symbolisme… شیوه ای است که در حدود سال 1880م. در ادبیات
پیدا شد… گروهی در آن اثری از ارفان پیشین شرق و غرب می بینند ."
سوررآلیسم-surrealisme…] برتر از واقع شیوه ای است ادبی که در سال 1922 در فرانسه پیدا شد و مانند مکتبهای دیگر دامنه نفوذ خود را به هنرهای دیگر هم کشاند … این مکتب با جنبش تازه ای که در قلمروعلم پیدا شده همگام وهم صدا می شود و کوشش می کند جبر منطقی و قانون علیت را ویران کند.شکستن سدها وگشودن بندها. به عبارت دیگر عصیان در برابر همه چیز محرک باطنی سوررآلیسم است… نخستین ریشه های سوررآلیسم را در رمانتیسم می بینیم. سوررآلیسم زبان قرن بیستم و نا به سامانی ها و آشفتگی های روزگار مارا بازگو می کنند…"
پست مدرنیسم- این مکتب در واقع شورشی به مدرنیسم و برهمه سبک های داستان نویسی ما قبل خود است. دیگر خصیصه پست مدرنیسم تعمد تعهد گونه ای است که از طریق تصنع کاری و غیر واقعی نشان دادن برخی از ارکان داستان اعمال می شود.)) 19

فهرست مآخذ
1- تاملی دیگر در باب داستان، محسن سلیمانی، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چ دوم، 1365
2- سرگذشت داستان نویسی ایران و تکوین عبرت اموزدر ده قرن گذشته، تقی تقی زاده، تهران، 1386
3- فن داستان نویسی، محسن سلیمانی، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، چ اول، 1370
4-هنر داستان نویسی، ابراهیم یونسی، تهران، انتشارات نگاه، چ پنجم، 1369
5-سایت www.ketabname.com

1 – تاملی دیگر در باب داستان ، محسن سلیمانی ، تهران ، انتشارات حوضه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم ، 1365 ، صص 13- 15

8

10

14 – سرگذشت داستان نویسی ایران و تکوین عبرت آموز در ده قرن گذشته ، صص 30 – 39
15 – همان
16 – سرگذشت داستان نویسی ایران و تکوین عبرت آموز در ده قرن گذشته ، صص 48 – 64
17 – همان ، صص 91 -94
18 – همان ، صص 138 – 145
19 – همان ، صص 224 – 231
—————

————————————————————

—————

————————————————————

3


تعداد صفحات : 50 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود