تارا فایل

مقاله نقش کارآفرینی در تثبیت توسعه پایدار


بررسی نقش کارآفرینی در تثبیت توسعه پایدار

دکتر حسین علی امینی خواه میبدی-دانشگاه پیام نور یزد
طاهره مقنیان خانقاه-کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی

مقدمه
توسعه، هدیهای نیست که از خارج از یک کشور به آن داده شود، بلکه پدیدهای است که در داخل یک کشور روی میدهد. برای رسیدن به توسعه، توسل به عوامل داخلی، جامعه را سریعتر به نتیجه میرساند. اگر جامعهای به توسعه اقتصادی دست یابد، به دلیل تشریک مساعی افراد آن جامعه برای دستیابی به اهداف اقتصادی است. اگر ما بخواهیم در جهان مطرح شویم باید به استقلال اقتصادی برسیم و استقلال اقتصادی بدون تشریک مساعی افراد جامعه امکان پذیر نیست. زمانی که به استقلال اقتصادی دست یابیم میتوان تمام کالاها وخدمات مورد نیاز خود را در جامعه تولید نمود و حتی زمانیکه مورد تحریم اقتصادی و دیگر بحرانهای اقتصادی قرار گرفتیم بدون نیاز به بیگانگان میتوانیم نیازهای خود را رفع کنیم و با یک اقتصاد پویا و پرتحرک به دنبال هر تغییر در اقتصاد جهان بلافاصله حرکتی آغاز کنیم که از این تغییر و تحولات به سود خود بهره بریم. یکی از عواملی که باعث توسعه اقتصادی میشود این است که فرهنگ کارآفرینی را توسعه و عمومیت دهیم، چرا که همین کسب و کارهای کوچک فرشته نجات اقتصاد کشور میباشند. البته فرهنگ کارآفرینی هم در واحدهای بزرگ تولیدی و خدماتی هم در واحدهای کوچک کاربرد فراوان دارد و میتواند خلاقیتها، نوآوریها و موفقیتهای زیادی را به دنبال داشته باشد (آیتاللهی و صدری، 1383). لکن جایگاه اصلی توسعه فرهنگ کارآفرینی در واحدهای کوچک تولیدی و یا خدماتی است و امروزه در اغلب کشورها برای دست یافتن به پویایی اقتصادی به این امر مهم توجه خاصی شده است (رجبزاده و همکاران، 1387). عمومیت دادن و توسعه فرهنگ کارآفرینی باعث ایجاد درآمد میشود و با افزایش درآمد در صورت الگوی صحیح مصرف و قناعت پسانداز افزایش مییابد و به طبع سرمایهها جمعآوری میشود و اگر سرمایهها سرمایهگذاری شود، باعث افزایش تولیدات و منجر به توسعه اقتصادی میشود. توسعه فرهنگ کارآفرینی منجر به اشتغالزایی میشود. وقتی در جامعهای بیکاری وجود داشته باشد، موجب فقر اقتصادی، فقر فرهنگی و فقر اجتماعی میشود. پس با توسعه فرهنگ کارآفرینی ایجاد کسب وکارهای کوچک ر افراهم کرده و بیکاری از بین می رود و توسعه اقتصادی بوجود میآید. توسعه فرهنگ کارآفرینی باعث ایجاد رفاه و ثروت میشود، چرا که با توزیع درآمد معین هرچه سطح سرانه در کشوری پایینتر باشد، میزان فقر بیشتر است و در هر سطحی از درآمد سرانه هر چه توزیع درآمد ناعادلانهتر باشد، میزان فقر بیشتر میشود (روزبهان و همکاران، 1387). لذا عمومیت دادن فرهنگ کارآفرینی باعث جلب مشارکت گسترده همگان در تولیدات و توسعه اقتصادی و توزیع عادلانه درآمد وکاهش فقر میگردد و مجدداً با کاهش فقر و توزیع عادلانه درآمد انگیزه مادی و روانی نیرومندی برای جلب مشارکت گسترده همگان در فرآیند توسعه فراهم میآورد. در نیمه اول قرن پیش جوامعی که بدون کمک دولت وظیفه تامین خدمات عمومی و امنیت را بر عهده داشتند، نمی توانستند به اهداف خود دست یابند. در نیمه دوم آن قرن وضعیت تغییر کرد و مشخص شد که بدون تعهد و فعالیت دیگران(بخش تجارت و کسب و کارها، سازمان های داوطلبانه و مهمتر از همه عموم مردم) دولتها قادر به حصول اهداف خود نخواهند بود(Thompson et al, 2000: p. 1). این تغییرات که ناشی از تحولات اقتصادی کشورهای پیشرفته در چند دهه اخیر است، جوامع را با مسائل جدیدی در حوزه های مختلف روبرو ساخته است. ضعف دولتها و شرکتهای بزرگ در به کارگیری نیروی فعال جامعه، گسترش بی کاری، پایین بودن بهرهوری و گسترش روزافزون فقر از اثرات مستقیم ناشی از تحولات اقتصادی چند دهه اخیر، در زمره این مسائل هستند. از طرفی تاثیر فعالیتهای اقتصادی بر روی محیط زیست، تهی سازی و مصرف ذخایر منابع طبیعی و مسئله تجدید ناپذیری برخی از این منابع، نمای دیگری از اثرات زیان بار فعالیتهای اقتصادی در طول این چند دهه است. در بعد اجتماعی نیز می توان از ظهور تروریسم، افزایش تضاد طبقاتی، پایین بودن سطح رفاه و بهداشت عمومی، افزایش جمعیت و به تبع آن مشکلاتی مانند حاشیه نشینی و مهاجرت اشاره کرد. در کنار این مسائل، سرعت باورنکردنی پیشرفتهای علمی و دستارودهای تکنولوژیکی در کنار ثروت ناشی از فعالیتهای اقتصادی که در اختیار بخش محدودی از جامعه بشری قرار دارد، آینده را نه روشن، بلکه مبهم می نمایاند. با توجه به مراتب فوق، توسعه به شکل کنونی راهی مطمئن برای آینده جوامع انسانی نیست و از آنجا که اقتصاد جز لاینفک پیشرانههای توسعه است و مخالفت با آن امکان پذیر نیست، تنها توسعه پایدار می تواند آیندهای روشن را برای جوامع بشری رقم بزند. نقش کم رنگ دولتها و بخش خصوصی در کنار بخش غیر انتفاعی با امکانات محدود، پاسخ این پرسش که چه کسانی متولیان توسعه پایدار هستند و در آن نقش دارند را به یکی از چالشهای قرن حاضر تبدیل کرده است. در این مقاله ما به تعریف و تشریح کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی پرداخته، سپس مفاهیم توسعه، پایداری و توسعه پایدار را مورد بررسی قرار می دهیم و در نهایت با کنار هم گذاشتن تعاریف و شاخصهای کارآفرینی اجتماعی و توسعه پایدار به بررسی نقش کارآفرینان اجتماعی در توسعه پایدار می پردازیم.

مطالعات پیشین
هر دو مفهوم کارآفرینی اجتماعی و توسعه پایدار، مفاهیمی جدید در حوزه مطالعات دانشگاهی به حساب می آیند و در مورد هر کدام از آنها مطالعات زیادی در دنیا صورت گرفته است. از این میان هادگ کین(2002) در پایان نامه خود به بررسی رابطه بین سه مقولهی کارآفرینی اجتماعی، توسعه پایدار جوامع و پاسخ گویی اجتماعی شرکتها پرداخته، وجوه اشتراک این سه موضوع را شناسایی کرده است و کارآفرینی اجتماعی شرکتی را به عنوان مفهومی جدید معرفی می کند(Hodgkin, 2002). سیلاس و مایر(2004) نیز به بررسی کمک های کارآفرینان اجتماعی به فرایند توسعه پایدار مبادرت نمودهاند(Seelos & Mair, 2005). ولی در کشور ما در زمینه بررسی ارتباط بین این دو پدیده مطالعات چندانی صورت نگرفته است.

کارآفرینی
کارآفرینی مفهوم جدیدی نیست و ریشه آن به قرن 18 میلادی باز میگردد (Prokopenko & Palvin, 1991: p.15). حدود سال 1800 میلادی ژان باتیست سی کارآفرینی را منحصرا افرادی می دانست که منابع اقتصادی را از یک حوزه دارای بهرهوری و سود پایین به حوزه هایی با بهرهوری و سود بالا منتقل نمایند. در حقیقت او اولین کسی است که بر نقش حیاتی کارآفرینان در بسیج منابع اقتصادی بر اساس اصول بهره وری تاکید کرد (Schiller & Crewson, 1997: p.2). با ظهور اصول اقتصادی نئوکلاسیک، مفهوم کارآفرینی دیگر مورد توجه اقتصاددانان نبود. زیرا اصول اقتصاد کلاسیک فقط به دنبال بهینه ساختن منابع موجود برای دستیابی به تعادل و توازن بودند. شومپتر (1934) تنها اقتصاددان برجستهای بود که با تمرکز تحلیل اقتصادی بر پویائیهای حیات اقتصادی و پویائیهای عدم توازن که با توازنی ایستا در تضاد بود، از اصول اقتصادی نئوکلاسیک خارج شد. شومپتر کارآفرینی را به عنوان نیروی بر هم زننده اقتصاد بکار برد و آن را تحت عنوان "تخریب خلاق" نامگذاری کرد (مقیمی، 1383:ص 73).
تیمونز کارآفرینی را خلق چیزی ارزشمند از هیچ می داند (مقیمی، 1383:ص 75). تامپسون کارآفرینی را موقعیت یابی و بهرهبرداری از فرصتها تعریف می کند (داریانی، 1385: ص 48). وجود فرصتهای کارآفرینی پیش نیاز و مقدمه فعالیت کارآفرینانه می باشد و دنیای نیازهای انسانی و صنعتی به عنوان سرچشمه فرصت ها مطرح می شود. تغییر در محیط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیکی اساس پیدایش فرصت های جدید است (محمدی الیاسی، 1386: ص 9). از نظر استیونسون نیز کارآفرینی عبارت است از پیگیری فرصت ها بدون توجه به منابعی که در کنترلاند (Hurley, 1999: p.2). در اواخر دهه 1970 در آمریکا به علت تغییر در ارزش ها و گرایش های جامعه و همچنین تغییرات جمعیت شناختی، موج جدیدی از کسب و کارهای کوچک و افراد خود اشتغال، میلیونها شغل جدید را بوجود آوردند که بر خلاف روند معمول تا آن زمان، یعنی ایجاد شغل بوسیله دولت و شرکت های بزرگ، علاقه بسیاری از محققان رشته های مختلف را به خود جلب کرد. علاوه بر اقتصاددانان، پژوهشگران رشته های دیگر نیز به مفهوم کارآفرینی علاقه نشان داده و به بررسی ابعاد مختلف آن از دیدگاههای مختلف پرداختند. در واقع کارآفرینی موضوعی میان رشتهای است که رشته های مختلفی همچون اقتصاد، روان شناسی، مردم شناسی، جامعه شناسی و مدیریت در تکامل آن نقش اساسی داشتهاند(داریانی، 1385: ص 46). استیونسون و ژاریلو در تحقیقات خود نشان می دهند که، چهار رشته اقتصاد، جامعه شناسی، مدیریت و روانشناسی در پیشرفت مطالعات کارآفرینی موثر بودهاند (Stevenson & Jarillo, 1990: p.3). روانشناسان به مطالعه ویژگی های شخصیتی و رفتاری نظیر خانواده، تحصیلات و سوابق کارآفرینان، جامعه شناسان به بررسی تاثیر نوع نگاه جامعه بر کارآفرینان، اقتصاددانان به بررسی تاثیر محیط اقتصادی و سیاستهای دولتی بر کارآفرینان و مدیریت به بررسی شیوه های عمل کارآفرینان در مسیر راه اندازی و رشد یک کسب و کار پرداختهاند. ویژگیهای شخصیتی و رفتاری کارآفرینان از قبیل حالتهای ذهنی مثبت، موفقیت طلبی یا نیاز به موفقیت، تمایل به ریسک و مخاطره، گرایش به خلاقیت و نوآوری، روحیهی شکست ناپذیری، مرکز کنترل درونی و نیاز به استقلال منجر به پیگیری کارآفرینی و رفتار کارآفرینانه در هر زمینه ای می گردد. مهم ترین این زمینه ها شامل: کسب و کارهای بازرگانی، امور اجتماعی، امور علمی، امور هنری، امور ورزشی، امور اکتشافی و ماجراجویانه و بسیاری از زمینه های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دیگر هستند(داریانی، 1385، ص51). از لحاظ محیطی نیز، کارآفرینی فرایندی است که در محیطهای مختلفی اتفاق می افتد و طی آن تغییرات در سیستم اقتصادی از طریق نوآوریهای افرادی که به فرصتهای اقتصادی واکنش نشان می دهند، رخ می دهد. که این باعث ایجاد ارزش فردی و اجتماعی خواهد شد (Echols & Neck, 1998: p.1). امروزه پیرامون نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی و اجتماعی اتفاق نظر وجود دارد و صاحبنظران بر این باورند که:
1) کارآفرینی موجب گردآوری پس اندازهای عمومی بی هدف و سرگردان می شود و تشکیل سرمایه را بهبود می بخشد.
2) کارآفرینی منجر به ایجاد اشتغال در مقیاس وسیع می شود. بنابراین، کارآفرینی مشکلات بیکاری را که ریشه ی بسیاری از مشکلات اقتصادی- اجتماعی است، کاهش می دهد.
3) کارآفرینی به توسعه ی متوازن منطقه ای منجر می گردد.
4) کارآفرینی باعث کاهش تمرکز اقتصادی در جامعه می شود.
5) کارآفرینی توزیع مجدد ثروت، درآمد و حتی قدرت سیاسی به صورت عادلانه در جامعه را موجب می شود.
6) کارآفرینی، منابع، سرمایهها و مهارتهایی را که ممکن است بی استفاده و سرگردان باقی مانده باشند، به طور موثر مورد استفاده قرار می دهد.
7) کارآفرینی کیفیت زندگی را بهبود می بخشد
8) کارآفرینی، تجارت که جزء مهمی از اقتصاد کشورهاست را ارتقاء می دهد.
9) کارآفرینی منافع اجتماعی حاصل از فعالیت های دولت را افزایش می دهد. دولت می تواند درآمدهایی را که از طریق مالیات، حقوق گمرکی و واگذاری پروانهی کارآفرینان به دست می آورد در پروژه هایی چون احداث پل و جاده، سرویسها و تسهیلات آموزشی و بهداشتی، ایجاد آرامش و دیگر زمینه های اجتماعی و فرهنگی سرمایه گذاری کند (Khanka, 2003: p.16-17).
کارآفرینان اغلب از روی عادت و به گونهای خلاقانه، چیز ارزشمندی را با استفاده از فرصت های موجود ایجاد می کنند. فرصت در قلب فعالیت های آنهاست و آنها در تمام مراحل زندگی خود با سرمایه های اجتماعی، هنری، مالی و محیطی که ایجاد می کنند، شناخته می شوند (Thompson, 2002: p.2). سرمایه مالی، ثروت ناشی از فعالیتهای انتفاعی را نشان می دهد. سرمایه هنری نشان دهنده چیزهای ناملموسی است که احساس رضایت ایجاد می نماید و زندگی، خانهها، شهرها و محیط زیست را زیباتر و پر نشاطتر می کند. سرمایه محیطی با پایداری منابع جهان مرتبط است و در نهایت سرمایه اجتماعی نشان دهنده منابع منتج از کارآفرینی اجتماعی است (Thompson et al, 2000: p. 2). پدیده کارآفرینی که با کمک به توسعه اقتصادی، توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرد در سالهای اخیر نیز به عنوان فرایند تسریع کننده پیشرفت های اجتماعی، توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است (Mair & Marti, 2006: p.1). پارادایم کارآفرینی اجتماعی با چارچوبی سر و کار دارد که کارآفرینی در حوزه های اقتصادی و اجتماعی را تحلیل می کند.

کارآفرینی اجتماعی
مفهوم کارآفرینی یک تاریخچه طولانی در مباحث کسب و کار و تجارت دارد. موضوع اصلی مطرح شده در این مورد همانا خلق ارزش از راه نوآوری میباشد (شومپیتر1951،دراکر1985). برخی برای مثال، روی کارآفرینی اجتماعی بعنوان ترکیب بنگاههای تجاری با تاثیرات اجتماعی تمرکزکردند. در این دیدگاه،کارآفرینان از مهارتهای تجاری و دانش لازم برای ایجاد بنگاههایی که مقاصد اجتماعی دارند بهرهمندند و بعلاوه از نظر تجاری نیز پویا هستند (امرسون وتوئرسکی1996). سازمانهای غیرانتفاعی ممکن است کمکهای تجاری را فراهم نموده و آنها را برای استخدام یا برای ایجاد درآمد برای تامین مقاصد اجتماعیشان بکارگیرند. سازمانهای انتفاعی نیز ممکن است با اهدای بخشی از سودشان یا ازطریق سازماندهی بعضی ازفعالیتها درخدمت اهداف اجتماعی باشند. این افراد و سازمانها منابع ایجادشده را در راه انجام فعالیتهای تجاری موفق برای پیشرفت وپایداری فعالیتهای اجتماعی بکارمی برند.
دیگران کارآفرینی اجتماعی را بعنوان نوعی نوآوری درخدمت اثرات اجتماعی بیان مینمایند. دراین دیدگاه بر نوآوریها و ترتیبات اجتماعی که دستاوردهایی برای مسایل اجتماعی درپی دارد تمرکز میشود. اما اغلب توجه نسبتا کمی به موضوعات اقتصادی مینمایند (دس 1998).کارآفرینان اجتماعی روی مسایل اجتماعی متمرکز میشوند. آنها ابتکارات نوآورانه راخلق نموده، ترتیبات اجتماعی جدید را ساخته، ومنابع را درپاسخ به مشکلات دیگران قبل از آنکه به دستورات بازار یا معیارهای تجاری پاسخگو باشند به حرکت در می آورند.
برخی دیگرکارآفرینی اجتماعی را بعنوان یک روش برای تسریع تحولات اجتماعی از طریق حل مسایل اجتماعی مهم میدانند. از منظراین دیدگاه،کارآفرینی اجتماعی دربهترین حالت تغییرات کوچک در زمانهای کوتاه ایجاد مینمایند که خود مقدمه تحولات شگرف در درازمدت خواهد بود (موسسه آشوکا،2000).کارآفرینان اجتماعی در این صورت نیاز به درک نه فقط مسایل ضروری و فوری داشته بلکه به سیستم اجتماعی بزرگتر و وابستگیهای درونیاش دارند. این توجه و درک معرفی پارادایمهای در وضعیتهای بحرانی را که میتواند منجر به تغییرات آبشاری شود را میسر میسازد که خود منجر به ترتیبات اجتماعی تغییر یافته میگردد. دگرگونیهای اجتماعی پایدار هم شامل نوآوریهایی است که تاثیرات اجتماعی رارقم میزنند و هم علاقه و نگرانی درخصوص جریانات مداومی از منابع است که مختص کارآفرینی اجتماعی است. آنها همچنین منجر به تغییرات اصلی در بطن اجتماع میشوند. ما معتقد به این هستیم که هر سه رویکرد درمورد کارآفرینی اجتماعی مطلوب ملاحظه میشود، اما بیشتر به رویکردی تمایل داریم که تاکید مینماید که کارآفرینی اجتماعی نقش یک کاتالیست را برای دگرگونیهای اجتماعی بازی می نماید. بطور ویژهای این مطالعه روی کارآفرینی اجتماعی تمرکزدارد که راه حلهای خلاقانه را برای حل مسایل اجتماعی ضروری مد نظرداشته وایدهها، ظرفیتها، منابع و ترتیبات اجتماعی را برای ایجاد تغییرات اجتماعی طولانی مدت و پایدارضروری میداند. سازمان هایی مانند بانک جهانی نقش کارآفرینان اجتماعی را هم در کشور های توسعه یافته و هم در کشور های در حال توسعه بیشتر کردهاند. هر ساله کنفرانسها و سمینارهای متعددی در سطح دنیا به بررسی این موضوع می پردازند و سازمانهای غیردولتی (NGOs1) و سازمانهای غیر انتفاعی (2NFPs)، به طور فزایندهای دست به انتشار کتاب، دستورالعمل و فیلم برای بررسی نیاز کارآفرینان اجتماعی زدهاند. دانشگاه های بزرگی مانند هاروارد و استنفورد منابع قابل ملاحظه ای را به این امر اختصاص داده و تلاش خود را برای گسترش برنامه ها، نشریات و بورسیه تحصیلی در این زمینه افزایش داده اند (Christie & Honig, 2006: p.1). هر چند زبان کارآفرینی اجتماعی تازه و نو است و نسبت به گذشته توجهات بیشتری را به خود جلب کرده است با این حال موضوع جدیدی نمی باشد (مقیمی، 1383: ص90). مفاهیم مورد بحث در کارآفرینی اجتماعی همچون خلق ارزش های اجتماعی، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، رفع نیاز های اجتماعی و … سابقه ای دیرینه و همپای ایجاد تمدن در جوامع بشری دارد. آنچه امروز کارآفرینی اجتماعی نامیده می شود در گذشته اساس کارهای خیریه ای چون احداث و راهاندازی بیمارستان ها و یتیم خانه ها بوده است (Thompson et al, 2000: p.1). ساخت کتابخانه و مراکز دانشگاهی در ایران باستان، ساخت بیمارستان و مراکز نگهداری از بیماران در هند قدیم، ساخت نوانخانه در انگلیس و مشارکت در برپایی مراسمی مانند جشن های ملی و باستانی و یا مراسم مذهبی، نمونه هایی کهن از کارآفرینی اجتماعی هستند. با این وجود کارآفرینی اجتماعی موضوعی جدید و نوظهور در تحقیقات دانشگاهی است و بیش از پیش نظر محققین، سیاست گزاران و دست اندرکاران را به خود جلب نموده است (Christie & Honig, 2006: p.1).
مفهوم کارآفرینی اجتماعی، برای افراد و محققین معانی متفاوت و مختلف دارد(Dess,1998: p.1). گروهی از پژوهشگران، کارآفرینی اجتماعی را ابتکارات بخش غیر انتفاعی در یافتن و مدیریت راه های مختلف برای ایجاد ارزش اجتماعی (Austin, Stevenson & Wei-skiller, 2003; Boschee, 1998) و گروهی دیگر آن را رویه های پاسخگویی اجتماعی بنگاه های اقتصادی می دانند (Sagaw & Segal, 2000; Waddock, 1998). برخی نیز از کارآفرینی اجتماعی به عنوان وسیله ای برای کم کردن مشکلات و مسائل اجتماعی و تسریع در دگرگونیهای اجتماعی نام می برند (Alvord et al, 2004). در ادامه بر اساس یک ترتیب زمانی، تعاریف ارئه شده از کارآفرینی اجتماعی و حوزه کاربرد آن را مرور میکنیم. کینگ و روبرتز (1987) کارآفرینی در حوزه عمومی و تاثیر آن بر سیاست های دولت را با تاکید بر دو بعد نوآوری و رهبری تعریف می کنند. ودوک (1991) نیز به جستحوی کارآفرینی اجتماعی در بخش عمومی پرداخته و کارآفرینی اجتماعی را به صورت تاسیس سازمان های عمومی تعریف می کند که شیوه تخصیص منابع را متحول می کنند. کمپل (1997) با تمرکز بر بخش بهداشت، کارآفرینی اجتماعی را ایجاد گروهایی می داند که از نظر اقتصادی به دنبال کسب سود نیستند و در فعالیتهای خود اهداف اجتماعی را دنبال می نمایند. لیدبیتر(1997) با اذعان بر ناتوانی بخش تامین اجتماعی انگلستان در تامین کلیه نیازهای جامعه، کارآفرینی اجتماعی را ورود کارآفرینان به حوزه های غیر انتفاعی و اجتماعی برای تامین نیازهای ارضا نشده جامعه می داند. دیز (1998) با تمرکز بر مفهوم کارآفرینی اجتماعی،کارآفرینان اجتماعی را افرادی با مسولیت اجتماعی می داند که هدف فعالیتهای آنها بهبود جامعه است. این پژوهشگر به مطالعه کارآفرینی اجتماعی در سازمانهای غیر انتفاعی که سرمایه های مالی مورد نیاز برای برآورده کردن نیازهای اجتماعی را تامین می کنند، پرداخته است. تامپسون (2000) به جستجوی کارآفرینی اجتماعی در بخش خصوصی می پردازد و آن را فرایند خلق سرمایه های اجتماعی در این بخش می داند. مرکز کانادایی کارآفرینی اجتماعی (2001) با بررسی جامع و با تاکید برجهانی سازی، کارآفرینی اجتماعی را نوآوری در بخشهای خصوصی، عمومی و داوطلبانه برای دستیابی به اهداف اجتماعی و اقتصادی تعریف می کند و بر این اساس می توان کارآفرینی اجتماعی را در بخش های غیر انتفاعی و سازمان های تعاونی جستجو کرد. سولیوان (2003) به توسعه مفهوم کارآفرینی اجتماعی و ارائه مدل چند بعدی از آن پرداخته و آن را تشخیص فرصت های موجد سازمان های اجتماعی می داند و بر این باور است که در این سازمان ها نوآوری به صورت مستمر ادامه خواهد یافت. کارآفرینی اجتماعی شور و شوق رسالت اجتماعی را با بینش تجاری و بازرگانی ترکیب می کند و شامل توسعه برنامههای نوآورانه برای کمک به بهبود معیشت افراد فاقد کسب و کار و قدرت مالی، که در استفاده از فرصتها با محدودیت مواجهند، می باشد کارآفرین اجتماعی، کسی است که کسب و کارغیر انتفاعی را برای ایجاد درآمد جهت هزینه کردن برای خدمات اجتماعی متقبل می شود (مقیمی، 1383:،ص91). کارآفرینی اجتماعی فرایندی است که در جریان آن افراد، گروه ها و بخش های اجتماعی برای تشخیص فرصتها و ارزش آفرینی اجتماعی کار می کنند. افراد در اجتماعات گردهم می آیند تا از طریق همکاری و همیاری دو جانبه مسایل موجود را حل و فصل کرده و سرمایه اجتماعی را بر پایه اعتماد ایجاد نمایند و با استفاده از این سرمایه، ظرفیت لازم برای پرداختن به موضوعات اجتماعی را تدارک ببینند(علی میری، 1385: ص. 17).

عوامل حیاتی موفقیت در کارآفرینی اجتماعی (Boschee, 1998)
1) صداقت
2) دلبستگی، شوروشوق
3)روشنی هدف
4) تعهد
5) شهامت
6) ارزشهای مهم و اصلی
7) تمرکز بر مشتری
8) مشتاق برای برنامه ریزی
9)اقدام کردن
10) انعطاف داشتن
بررسی انجام شده پیرامون کاربرد واژه کارآفرینی اجتماعی در نشریات علمی و غیر علمی، طی یک دوره پانزده ساله، نشان می دهد که کارآفرینی اجتماعی در 83% از این نشریات به عنوان پدیدهای کاملا غیر انتفاعی طرح شده است (Ana María & McLean, 2005: p.3). به نظر می رسد که پیوستاری از اهداف اجتماعی در بین اهداف کارآفرینان اجتماعی وجود داشته باشد که در یک طرف این پیوستار هدف کارآفرینان، خلق منافع اجتماعی و در سوی دیگر آن، دستیابی به اهداف اجتماعی در بین دیگر اهداف کارآفرینان قرار دارد. با این حساب در کارآفرینی اجتماعی قائل شدن تمایز بین سازمانهای انتفاعی و غیر انتفاعی کار آسانی نیست. و نگاه به طیف وسیع کاربرد کارآفرینی اجتماعی نیز بر عدم اهمیت تمایز بین بخشهای عمومی، خصوصی و غیر انتفاعی دلالت دارد. فعالیت های کارآفرینان اجتماعی مرزهای سنتی بین بخش عمومی، خصوصی و غیر انتفاعی را کمرنگ نموده و بر ایجاد مدلهای ترکیبی فعالیتهای انتفاعی و غیر انتفاعی تاکید دارد. طبق تعریف (کاو، 1993) کارآفرینی فرایندی است که در آن چیز جدیدی ایجاد(خلاقیت)، یا چیز متفاوتی معرفی می گردد(نوآوری) و هدف آن افزایش ثروت اشخاص و ایجاد ارزش در جامعه است. این تعریف به ما کمک می کند تا به جستجوی کارآفرینان اجتماعی در بخش های زیر بپردازیم.
1) کسب وکارهای انتفاعی که هدف آنها کسب سود است، اما نسبت به جامعه متعهدند. آنها متعهد به انجام کارهای درست و کمک به جامعه و محیط زیست با اتخاذ استراتژی های درست و کمک های مالی هستند.
2) موسسات اجتماعی که با اهداف اجتماعی به وجود آمده اند اما هنوز ماهیت آنها انتفاعی است.
3) بخش های داوطلبانه
با این اوصاف بسیاری از کارآفرینان اجتماعی از همان ویژگی ها و خصوصیات رفتاری کارآفرینان کسب و کار برخوردارند، با این تفاوت که آنها بجای کسب درآمد و پول، بیشتر به دنبال اهداف اجتماعی و کمک به مردم و حمایت از آنها هستند (Thompson, 2002: p.4).

انواع کارآفرینی اجتماعی
کارآفرینی اجتماعی سه نوع است: الف) کارآفرینی اجتماعی یکپارچه: فعالیتهای اقتصادی که به طور روشن به منظور ایجاد دست آوردهای مثبت اجتماعی بر پایه ارزش ها و نیازهای اجتماعی طراحی شده باشند، کارآفرینی اجتماعی یکپارچه به شمار می آیند. ب) کارآفرینی اجتماعی توزیع مجدد: هر فعالیت اقتصادی که در یک سازمان یا نهاد غیرانتفاعی انجام می شود تا به وسیله آن از توانایی ها و فرصت های موجود برای کاهش هزینه ها و یا افزایش درآمدها و تنوع بخشی به آن استفاده کنند، از نوع تفسیر مجدد است و ج) کارآفرینی اجتماعی مکمل: هرگاه یک سازمان یا نهاد غیر انتفاعی بخش نوینی را برای فعالیت های رسمی تاسیس کند تا از منافع آن هزینه های بخش غیر انتفاعی خود را تامین کند، مبادرت به کارآفرینی اجتماعی مکمل کرده است (علی میری، 1385: ص. 17).
در جدول(1) تفاوتهای بین کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی نشان داده است (Hodgkin, 2002: p. 62).
کارآفرینی اجتماعی
کارآفرینی
از خرد جمعی و استفاده از اجتماع به عناون منبع نیرو می گیرد.
از مهارتها و دانش اشخاص نیرو می گیرد.
بر روی ظرفیتهای بلند مدت تمرکز دارد.
بر روی کسب منابع مالی کوتاه مدت تمرکز دارد.
رسالت کارآفرین اجتماعی به ایجاد تفاوتهای مثبت در اجتماع محدود است.
هیچ محدودیتی در ایده پردازی ندارد.
سودآوری وسیله است.
سودآوری هدف است.
سود برای خدمت به مردم مصرف می شود.
سود برای به دست آوردن سود بیشتر در آینده پس انداز می شود.
جدول (1)
توسعه
توسعه به عنوان ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و انسانیتر تعریف شده است(تودارو، 1366: ص 136). نخستین نکته درباره توسعه این است که این مفهوم دارای بار ارزشی است و مترادف با کلمه بهبود (Improvement) به کار می رود. برنشتاین(Bernestien) در این زمینه می گوید؛ جنبش ایجاد توسعه، به دلیل بار ارزشی آن با مخالفت مواجه نیست. اشتیاق برای غلبه بر سوء تغذیه، فقر و بیماری، که از شایعترین و قابل توجه ترین دردهای بشری است، از زمره اهداف توسعه به شمار می رود. در این زمینه بروگفیلد (Brogfield) می گوید؛ فرایند عامی که در این زمینه وجود دارد این است که توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر تقلیل فقر و بیکاری و کاهش نابرابری تعریف کنیم. بنابراین، زدودن فقر از جامعه و کاهش نابرابری های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، از اهداف توسعه و عدالت اجتماعی می باشند (لنگرودی،1380: ص4). کشوری را می توان توسعه یافته قلمداد کرد، که از نظر اجتماعی-فرهنگی به سطح توسعه یافتگی رسیده باشد. بنابراین اگر به توسعه با دید اجتماعی-فرهنگی توجه نماییم، می توان گفت که توسعه یافتگی همان راهیابی به سوی عدالت اجتماعی است. در حال حاضر، نگرش تک بعدی به واژه توسعه و چنین برداشتی از آن وجود ندارد. زیرا یک جامعه توسعه یافته، باید از تمامی امکانات زیستی و بینش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، که لازمه زیستن در یک مقطع زمانی است، برخوردار باشد. با توجه به این مفاهیم، واژه توسعه (development) یادآور مفهوم عدالت اجتماعی (social justice) است. از دهه 1970 به بعد، مفهوم واژه رشد (growth) به طور کامل از واژه توسعه تقکیک گردیده و هر یک دارای مفاهیم خاص خود شده اند( لنگرودی، 1380: ص3). سلسله مراتب هدفهای توسعه را می توان به شکل هرم نشان داد که در آن قاعده هرم حداقل نیازهای معیشتی را تشکیل می دهد و با برآوردن آن، مجموعه بالاتری از نیازهای اقتصادی- سیاسی و در نهایت هدف کلی، شکوفایی شخصیت انسان یا توسعه همه جانبه و آزاد شدن نیروی آفرینندگی افراد مطرح می شود.
شاید نتوان از بعد اجتماعی، تقدم و تاخری برای ابعاد مختلف توسعه (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی) در نظر گرفت. چرا که اجتماع ویژگیهای منحصر به خود را دارد که با ویژگیهای تک تک افراد متفاوت است. مطابق سلسله مراتب نیازهای مازلو، اکثر افراد از نیازهای سلسله مراتبی (نردبانی) تبعیت می کنند و تنها با برآورده شدن نیازهای سطوح پایین تر، نیازهای سطوح بالاتر آنان مطرح می شود. مثلا تا نیازهای فیزیولوژیک و امنیت در فرد تامین نشود، نیاز به احترام و اجتماعی شدن و نیازهای سطوح بالاتر برای وی مطرح نمی شود. شاید بتوان گفت که در سطح اجتماعی نیز، نیازهای سطوح پایین جنبه اقتصادی دارند و نیازهایی مثل توسعه سیاسی (مشارکت در تصمیم گیری و ….) در رده های بالاتری قرار می گیرند. در نظر گرفتن چرخه ای از ابعاد متعامل با یکدیگر برای توسعه، جنبه منطقی دارد و اینکه کدام یک از جنبههای توسعه، بیشتر مد نظر باشد بستگی به ویژگیهای جامعه مورد نظر از بعد رشد و توسعه دارد، مثلا در جامعه دارای اقتصاد پیشرفته ، اولویت با توسعه سیاسی است. سطح توسعه به میزان آگاهی مردم بستگی دارد و چنانچه در جامعهای سطح آگاهی مردم بالا باشد، سطح توسعه بالاتری نیز به دست خواهد آمد. بنابراین؛
– ریشه کن کردن فقر شدید و بیکاری،
– دستیابی به حداقل درآمد و خدمات اجتماعی از طریق اشتغال همراه با مشارکت مردم،
– رشد بیشتر و تساوی گسترده تر همراه با آگاهی مردم،
– تساوی یا عدالت توزیعی، برابری اجتماعی، عدالت اجتماعی
– توسعه کامل خلاقیت و استعدادهای انسان
مراحل رسیدن به عدالت اجتماعی است. برای رسیدن به این مرحله، ارتقاء سطح کیفی جامعه از طریق سرمایه گذاریهای اساسی نیروی انسانی و جمعیت از اهمیت بسیار برخوردار است(لنگرودی،1380: ص9).
توسعه، فرایندی تعاملی است که در آن، سازگاری بین کلیه بخشها افزایش می یابد و افراد در شبکه های کاری یاد می گیرند که چگونه مشکلات را تعریف و حل کنند. صنعتی شدن، فرایندی برای ایجاد نوعی مهارت برای حل مشکل است و کمتر جنبه اجتماعی دارد. مدرنیزم نیز به نشانه، نمادها و مدل هایی (مدهایی) از زندگی تکنولوژیک اشاره می کند و بیشتر جنبه اجتماعی داشته و در واقع پیامد اجتماعی صنعتی شدن است، در حالی که توسعه فرایندی چند سطحی است که می تواند همه مفاهیم پیش گفته را در بر گیرد. ضمنا مدرنیزم یک حالت و صنعتی شدن فرایندی بسیار محدودتر از توسعه است، پدیده توسعه بسته نیست و انتهای آن باز و نامحدود است (عباس زاده، 1384: ص2). اگر چه اجرای برنامههای توسعه باعث ارتقا سطح زندگی مردم، توفیق در زمینه های مختلف مثل بهداشت، آموزش و افزایش درآمد می شود، اما با چالشهای عمدهای روبروست که، نتایج حاصل از آن را مورد تردید قرار می دهد. با وجود تمام تعاریف، و بار معنایی مثبتی که واژه توسعه در ذهن تداعی می کند، روند توسعه در دهههای گذشته به رغم امیدهایی که به آن گره خورده بود، نتیجهای جز افزایش فقر و نابرابری برای کشورهای جهان سوم در برنداشت. جهان سوم که قرار بود با طی مراحل تــوسعه به رشد، رفاه و آزادی نائل شود، آشفته تـــر از پیش، گرفتار فقر، نابرابری، بی عدالتی و عقب ماندگی شد و با اوضاع به مراتب شکننده تر و نابسامان تری از گذشته مواجه شد.

پایداری
پایداری به معنای گذران زندگی و امرار معاش از محل درآمدها و جلوگیری از زوال سرمایهها (اعم از سرمایه اقتصادی، اکولوژیکی و اجتماعی) است (بدری و رکن الدین افتخاری، 1382: ص4). یکی از عوامل یکسان سازی در رهیافت کلی توسعه پایدار، تبیین مفهوم واژه پایداری است. در یک سیستم پویا مانند جامعه بشری، پایداری اساسا به معنی ثبات تعادل در طول زمان است. بنابراین این مفهوم را نمی توان به راحتی اندازه گرفت یا سنجید. چرا که کیفیتی غیر ثابت است و نه یک نقطه ثابت. و چون مفهومی پویا است و مشخصات متعددی دارد باید تفسر گردد(مولدان و بیلهارز، 1381: ص84). از دیدگاه اقتصاددانان مشکل پایداری، مشکل حفظ و نگهداری سرمایه است. اصولا نظام اقتصادی در برآورد و محاسبه دو موضوع عدالت و پایداری شکست خورده است. بازار تنها کارایی را در نظر می گیرد و تنها به کارایی منتهی می شود. عدالت و پایداری مشترکاتی دارند، هر دوی آنها با مساله توزیع سر و کار دارند و به طور ساده عدالت با توزیع در سطح فضا و پایداری با توزیع در طول زمان مرتبط است(بدری و رکن الدین1382: ،ص13). از منظر جامعه شناسی نیز جامعه شناسان بخش انسانی را مورد توجه قرار داده و توجه آنها بیشتر بر رفاه همه جانبه بشر و شرایط لازم برای توسعه و بهبود آن است. جامعه شناسان سرمایه های انسانی و اجتماعی را مورد توجه قرار می دهند. سرمایه انسانی تبیین کننده مجموع عواملی چون قابلیت ها، توانایی ها و دانش و به طور کلی دارایی های افراد یک جامعه است. و ارزش این مجموعه عوامل نیز چیزی بیشر از جمع جبری آنهاست. در یک سیستم پیچیده، مانند جامعه انسانی وقتی عملکردهای فردی در کنار یکدیگر قرار گیرند تاثیر گذارترند. خصوصیات و مشخصات گروهی بر تعاملات افراد درون گروه اثر می گذارد و این کیفیت به نام سرمایه اجتماعی خوانده می شود(مولدان و بیلهارز، 1999: ص84). پایداری که از کلمه Sustenere به معنای زنده نگهداشتن یا نگهداشتن گرفته شده است به عنوان وجه وصفی توسعه، وضعیتی است که در آن امکانات موجود و مطلوبیت آنها در طول زمان کاهش پیدا نمی کند و بر حمایت یا دوام بلند مدت دلالت دارد. پایداری در معنای وسیع خود به توانایی جامعه، اکوسیستم یا هر سیستم جاری برای تداوم کارکرد در آینده ی نامحدود اطلاق می شود و نتیجه تحلیل رفتن منابعی که سیستم به آن وابسته است یا به دلیل تحمیل بار بیش از حد روی آنها، به ضعف کشیده نمی شود. پایداری نوعی عدالت توزیعی و به مفهوم تقسیم عادلانه فرصتهای توسعه بین نسلهای کنونی و آینده از یکسو و همه شمول بودن آن از سوی دیگر است. همه شمول به معنای قدرت بخشیدن به مردم و حمایت و توجه به تمامی حقوق انسانی، اعم از حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره است(زاهدی و نجفی، 1384:ص 5 و 6).

توسعه پایدار
در دورانی که ما در آن زندگی می کنیم توسعه پایدار به تکیه کلام تبدیل شده است و در مواردی مورد استفاده و گاهی مورد سوء استفاده قرار می گیرد و به همین دلیل تعریف و ترجمه آن دشوار به نظر می رسد. این مفهوم ذاتا ارزشی، مسئولیت های نسل حاضر و نسل های آینده را دربر می گیرد و نه یک فضای خالی بلکه در برگیرنده فعالیت های مربوط به توسعه در جوامع و گروه های بشری است(مولدان و بیلهارز،1381 :ص 83). از توسعه پایدار تعاریف زیادی ارائه شده است اما به سختی می توان تعریفی، مورد توافق، جامع و فراگیر از آن به دست آورد. کمیسیون "برانت لند"آن را این طور تعریف کرده است: پاسخ گویی به نیازهای نسل حاضر بدون اینکه توانایی نسلهای آینده در تامین نیازهایشان را به مخاطره بیندازد.(کمیسیون جهانی توسعه و محیط زیست3، 1987).توسعه پایدار به معنای تلفیق اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی برای حداکثرسازی رفاه انسان فعلی بدون آسیب به توانایی های نسل های آتی برای برآوردن نیازهایشان می باشد (OECD4, 2001). توسعه پایدار عبارت از "فرایندی مستمر از دگرگونی، انطبــاق و سازگاری" است که طی آن بهره کشی از منابع جهت سرمایه گذاریها، جهت گیری توسعه تکنولوژیک و دگرگونی نهادینه، در هماهنگی با هم دربرگیرنده نیازهای بالقوه و بالفعل انسان می شوند. توسعه پایدار، برآورنده نیاز و آرمانهای انسانها، نه فقط در یک کشور یا یک منطقه بلکه تمامی مردم در سراسر جهان و درحال و آینده است. براساس اعلامیه ریو: در توسعه پایدار، انسان مرکز توجه است و انسانها، هماهنگ با طبیعت، سزاوار حیاتی توام با سلامت و سازندگی هستند و توسعه حقی است که باید به صورت مساوی نسلهای کنونی و آینده را زیرپوشش قرار دهد. از این پس، "توسعه بدون پایداری و پایداری بدون توسعه وجود نخواهد داشت" و این بیانگر پیوند نوینی است که از طریق آن توسعه شادابی و سرزندگی دوباره ای یافته است(بهرام زاده، 1382: ص5). بنابراین، توسعه پایدار در واقع راه حلی بود برای معمای توسعه در شرایط متحول سالهای پایانی قرن بیستم (Arnold, 1993: p.3). در کنفرانس ریو دولتها موظف شدند چارچوب استراتژیک خاصی را برای ایجاد امکان ترکیب اهداف توسعهای و زیست محیطی برگزینند. یکی از این توصیهها تشکیل کمیسیون توسعه پایدار سازمان ملل متحد بود که در حال حاضر اهداف مربوط به توسعه پایدار را دنبال می کند (زاهدی و نجفی، 1384:ص4).
توسعه پایدار فرایندی تصور میشد که طی آن جـــوامــع مختلف از شرایط اولیه عقبماندگی و توسعه نیافتگی با عبور از مراحل تکاملی کم و بیش یکسان و تحمل دگرگونیهـای کیفی و کمی به جوامع توسعه یافته تبدیل خواهند شد. این تلقی ایدئولوژیک از توسعه، در پرتو نقدهای متنوع و بسیار در دهه 1970 و به خصوص در سالهای دهه 1980 به بن بست رسید. چند دهه از آغاز تلاشهای بین المللی برای توسعــه گذشته بود، بدون آنکه دگرگونی بنیادی ای در زندگی مردم جهان پدید آید. نیونی (Nyoni) پژوهشگر برجسته آفریقایی نوشت: "نتایج غلط به دست آمده، ریشه در مبانی و مفروضات و سیاستگذاریهای نادرست دارند" و این نکته ای بود که به ویژه در دهه 1980 توجه پژوهشگران بسیاری بر آن متمرکز شده بود. برخی از اندیشمندان، فراتر از آن، حتی از شکست پروژه توسعه سخن به میان آوردند. توسعه روندی بود که به رغم امیدهایی که در دهه های گذشته به آن گره خورده بود، جز افزایش فقر و نابرابری ثمری برای کشورهای جهان سوم دربرنداشت. بنابراین، توسعه پایدار درواقع راه حلی بود برای معمای توسعه درشرایط متحول سالهای پایانی قرن بیستم (Arnold, 1993). براساس گزارش برانت لند (رشد کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه = WCED ) توسعه پایدار عبارت بود از توسعه ای که نیازهای کنونی جهان را تامین کند، بدون آنکه توانایی نسلهای آتی را دربرآوردن نیازهای خود به مخاطره افکند و این که توسعه پایدار "رابطه متقابل انسانها و طبیعت در سراسر جهان است. کمیسیون جهانی محیط زیست، وتوسعه پایدار را این گونه تعریف کرد: توسعه پایدار فرایند تغییری است در استفاده از منابع، هدایت سرمایه گذاریها، سمت گیری توسعه تکنولوژی و تغییری نهادی است که با نیازهای حال و آینده سازگار باشد (UNESCO, 1997). به هر صورت، اگر منظور از توسعه گسترش امکانات زندگی انسانهاست، پس ناگزیر باید با نگاهی به آینده ابعاد آن ترسیم شود. قابل توجه اینکه از توسعه پایدار تعاریف و توصیفهایی گوناگونی صورت گرفته است. بنابراین، توسعه پایدار "مفهومی شکل یافته نیست، بلکه بیشتر، فرایند دگرگونی رابطه سیستم های اجتماعی، اقتصادی و طبیعی و مراحل آن را بیان می کند". بنابراین، درحال حاضر، مفهوم یگانه ای از توسعه پایدار وجود ندارد. لذا شاید بهتر باشد آن را "چشم انداز در حال پیدایش" تصور کنیم تا مفهومی دقیقاً تعریف شده. مفهوم جدید توسعه پایدار کلی نگر است و همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دیگر نیازهای بشری را دربرمی گیرد. به اعتباری، مهمترین جاذبه در توسعه پایدار در جامع نگری آن است. توسعه پایدار دراساس یک موقعیت ثابت نیست. بلکه عبارت است از "فرایندی مستمر از دگرگونی، انطبــاق و سازگاری" که طی آن بهره کشی از منابع جهت سرمایه گذاریها، جهت گیری توسعه تکنولوژیک و دگرگونی نهادینه همگی در هماهنگی با هم دربرگیرنده نیازهای بالقوه و بالفعل انسان می شوند. توسعه پایدار، برآورنده نیاز و آرمانهای انسانها، نه فقط دریک کشور و یک منطقه که تمامی مردم در سراسر جهان و درحال و آینده است. توسعه پایدار در سالهای پایانی قرن بیستم به عنوان یکی از مناظرات محوری جهان تقریباً همه عرصه های حیات بشری نظیر فقر، نابرابری، آموزش و بهداشت، محیط زیست، حقوق زنان و کودکان، آزادی ملتها و نیز صنعت و سیاست و اقتصاد و همکاریهای بین المللی را تحت تاثیر قرار داد، و به عنوان گستره ای نوین با داعیه پاسخ به مسائل خطیری که چرخه حیات و طبیعت و نوع بشر را به مخاطره افکنده است، درعصر جدید مطرح شده است. همانگونه که "ولفگانگ زاکس" گفته است، ازاین پس، "توسعه بدون پایداری و پایداری بدون توسعه وجود نخواهد داشت" و این بیانگر پیوند نوینی است. توسعه ازطریق این پیوند، شادابی و سرزندگی دوباره یافته است. براساس اعلامیه ریو: در توسعه پایدار، انسان مرکز توجه است و انسانها، هماهنگ با طبیعت، سزاوار حیاتی توام با سلامت و سازندگی هستند؛ توسعه حقی است که باید به صورت مساوی نسلهای کنونی و آینده را زیرپوشش قرار دهد (بهرامزاده، 1382).

یافتهها و نتایج:
کلمات توسعه و پایداری مانند سایر کلمات ارزشمند چون آزادی، جوانمردی، زیبایی، عدالت، کارایی، مردم سالاری و غیره، مفاهیمی ذهنی هستند که تا حدودی ارائه تعریف برای آنها ناممکن یا نشدنی است. به رغم ظاهر متناقض اجزای توسعه پایدار، این نوع توسعه می بایست به هدف خود که زندگی خوب و شایسته برای همه مردم در عین هماهنگی و همراهی با طبیعت است؛ نایل آید(بدری و رکن الدین افتخاری، 1382: ص22). در حقیقت محدودههای اصلی مورد مطالعه توسعه پایدار، یعنی مسائل زیست محیطی، مسائل اقتصادی و مسائل اجتماعی را نمی توان از یکدیگر تفکیک کرد. توسعه پایدار باید گونهای از رشد اقتصادی را که به تخریب محیط زیست نینجامد مد نظر قرار دهد. اما چگونه می توان بین این مفاهیم به ظاهر متضاد، توازن ایجاد کرد و این که چه کسانی می توانند اهداف هم زمان، در توسعه پایدار را محقق سازند. مروری بر تعاریف کارآفرینی اجتماعی، نشان می دهد که تمام محققین عبارت اجتماعی را در تعریف خود به کاربردهاند. برخی از آنها به نتایج اجتماعی رفتار کارآفرینانه از قبیل تغییرات اجتماعی، ارزشهای اجتماعی، سرمایه اجتماعی و سودمندیهای اجتماعی. و برخی نیز به رفع مشکلات و مسائل اجتماعی به عنوان خروجی یا نتیجه یک رفتار کارآفرینانه اشاره نمودهاند. سرمایه به عنوان خروجی فعالیتهای کارآفرینانه برای رفع نیاز مورد استفاده قرار می گیرد. از این رهیافت ما نیاز را در سه سطح طبقه بندی کردهایم:
1- نیازهای اساسی در سطح فردی:
کارآفرینی اجتماعی به گونهای کارآمد قادر به پاسخگویی به نیازهای فردی است. کمک به رفع فقر و برطرف کردن نیازهای اقتصادی افراد، رفع نیازهای بهداشتی و نیازهای آموزشی نمونه هایی بارز از آن است.
2- نیازهای جمعی یا نیاز در سطح جامعه:
نیاز جامعه در ساخت ساختارهای توانمند و توزیع عادلانه منابع محدود را می توان به عنوان گروهی دیگر از نیازها تعریف کرد. پیش شرط پاسخگویی به این نیازها ایجاد بستری مناسب برای رشد و توسعه اقتصادی است. با رسیدن به رشد اقتصادی تنها می توان به نیازهای اولیه جمعیت پاسخ گفت. توسعه خلاقانه شکلهای جدیدی از سرمایه اجتماعی، باعث توانمند کردن افراد بیبهره و محروم، ترغیب آنها به پذیرش مسئولیت های بیشتر در زندگی و افزایش کنترل آنها بر زندگیشان است. در این راستا نیازمند افرادی هستیم که فرصتها را تشخیص داده و به صورت مستمر کار را ادامه دهند. خدماتی که در این زمینه توسط کارآفرینان اجتماعی به افراد جامعه ارائه شده است به نسبت کاراتر و موثرتر از خدماتی بوده است که توسط دولت ارائه شده است(Thompson et al, 2000: p.3). به علاوه کارآفرینی اجتماعی تنها مربوط به افراد نمی شود، بلکه تیم یا گروهی از افراد را نیز می تواند در بر گیرد. فعالیت به صورت گروهی و دسته جمعی برای عملی کردن یک مسئله کارآفرینی که از لحاظ بسیاری جنبهها به طور واضح و مشخص، اجتماعی است، کارآفرینی اجتماعی نام دارد(Christie & Honig, 2006: p.3). این تعریف نشان دهنده جایگاه شایسته کارآفرینان اجتماعی برای رفع این سطح از نیازها است. زیرا کارآفرینی اجتماعی در گروهها و اجتماعات بسیار بهتر می تواند پیگیر اهداف خود باشد و کار در یک گروه یا اجتماع باعث درک بهتر از نیازهای جمعی می شود.
3- نیازهای نسلهای آینده:
قطعا نسلهای آینده حق زندگی داشته و خواهان آن هستند که انتخابهای متنوعی برای رفع نیازهایشان داشته باشند. اما ما به طور دقیق از کیفیت این نیازها آگاهی نداریم. در این بین کارآفرینی اجتماعی می تواند مدل پویا و انعطاف پذیری برای این منظور باشد. کارآفرینان اجتماعی در گروهها گردهم می آیند تا سرمایه اجتماعی را بر پایه اعتماد ایجاد کنند و با استفاده از این سرمایه ظرفیت لازم برای پرداختن به مشکلات اجتماعی را تدارک ببینند. سرمایه اجتماعی ایجاد خلاقیت و مشارکت اجتماعی کرده و از این میان مواد لازم برای ایجاد توسعه ای پایدار که در آن نیازهای نسلهای آینده در نظر گرفته شدهاند را فراهم می آورد.
با توجه به نکات یاد شده در باب کارآفرینی اجتماعی، هم افراد و هم سازمان ها، مشوقهای مشابهی (فراتر از انگیزههای اجتماعی) برای ابتکار، اکتشاف، پیگیری و توسعه راه حلها و کالاها و خدمات برای جوامع محلی و بازارهای جهانی خود خواهند داشت. علاوه بر این، یک کارآفرین اجتماعی خود برای بهبود مستمر محصولاتش جهت رقابت در بازار دارای انگیزه است. تصویر زیر نمایانگر یک محیط مناسب جهت بهبود طرح ها و روحیه کارآفرینی در سطح محلی به واسطه مشارکت ذینفعان مرتبط و فراهمسازی پشتیبانی کافی در حوزههای فناوری اطلاعات و ارتباطات و تامین مالی است. پول برای ترویج و حمایت از فعالیتهای کارآفرینی کافی نیست. دانش، تجربه، مهارتهای اداری و مهارتهای بازاریابی، همه بخشی از تصویرند که تنها بواسطه تعامل با ذینفعان متعدد حاصل میشود.

شکل (1): چارچوب ایده آل برای نوآوری و کارآفرینی اجتماعی

منبع: Miranda Levy, Carlos, 2007

بحث و نتیجهگیری
عبارات کلیدی مورد استفاده در بسط مفهوم کارآفرینی اجتماعی نظیر خلاقیت و نوآوری، ریسک پذیری، فرصت طلبی برای رفع نیازهای اجتماعی، ترجیح کار در گروهها و اجتماعات به جای کار فردی، ارجحیت دادن نیازهای اجتماعی به نیازهای اقتصادی و … ما را ترغیب به تشریح نقش کارآفرینان اجتماعی در توسعه یک جامعه پایدار می کند. کارآفرینان اجتماعی، کارآفرینند از این رو مشخصات فردی و رفتاری کارآفرینان را دارند. فرصت در قلب فعالیتهای آنان قرار دارد و ویژگیهای شخصیتی آنان از قبیل گرایش به خلاقیت و نوآوری، روحیه شکست ناپذیری، مرکز کنترل درونی، گرایش به موفقیت و … آنها را ترغیب به ایجاد سرمایه -که در حقیقت نتیجه یک فعالیت کارآفرینانه است – می کند. اما کارآفرینان اجتماعی نسبت به انواع دیگر کارآفرینی، در ایجاد سرمایه در حوزه وسیعتری عمل می کنند و در حالی که گرایش آنها خلق سرمایه اجتماعی است، صرفا بر رروی ایجاد این نوع از سرمایه تمرکز نکرده، بلکه سرمایههای اقتصادی، هنری، محیطی و مالی را نیز مد نظر دارند. از این رو فعالیت آنها را می توان تلاش در جهت رفع نیازهای انسان از دیدی بشردوستانه و جامعه محور دانست. برای مثال فعالیت آنها در تولید دارو نه تنها برای کسب سود بلکه برای رفع نیاز انسانها است. پس برای آنها کسب سود یک هدف نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف اجتماعی است. از طرفی گفتمان اصلی در موضوع توسعه پایدار نیز رفع نیاز است. مرتفع ساختن نیازهای نسل حاضر و همچنین بهبود مستمر کیفیت زندگی آنها بدون اینکه در توانایی نسل های آتی در برآوردن احتیاجاتشان مشکلی ایجاد شود. یعنی فرایندی پایدار در پاسخ به نیازها در سه سطح فردی، اجتماعی و نیاز نسلهای آینده. سه سطح نیازی که با یکدیگر متفاوت هستند. اما کارآفرینی اجتماعی قدرت پاسخ گویی به هر سه سطح را دارد. از این رو توجه به اهمیت موضوع کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی بسیار مورد تاکید قرار می گیرد. توجه به نهادهای دانشگاهی که در تئوریزه کردن مفاهیم کارآفرینی فعالیت می کنند، حمایت گسترده از کارآفرینان و سازمانهای کارآفرین، بها دادن به نهادهای غیرانتفاعی و داوطلبانه که در حقیقت بخش قابل ملاحظهای از کارآفرینان اجتماعی در آنها فعالیت می کنند، روان سازی ساختارهای قانونی و دولتی برای پیشرفت فعالیت کارآفرینان و در نهایت حمایت مالی و معنوی از کارآفرینان اجتماعی به عنوان پیشنهاداتی برای توسعه فعالیت های کارآفرینانه اجتماعی ارائه می گردد.

منابع و ماخذ
1. مقیمی، سید محمد(1383) کارآفرینی در نهادهای جامعه مدنی، پژوهشی در سازمانهای غیر دولتی(NGOs) ایران،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران و مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران
2. احمدپور داریانی، محمود و مقیمی، سید محمد(1385) کبانی کارآفرینی، تهران: فراندیش.
3. محمدی الیاسی، قنبر(1386) ((مشروعیت کارآفرینی به عنوان یک حوزه نوظهور))، دانش مدیریت، 21،80: صفحه 105-122
4. علی میری، مصطفی(1385)، ((کارآفرینی اجتماعی: مروری بر زمینههای سیاسی و اجتماعی))، فصلنامه دانش مدیریت، سال 19، شماره 72:: صفحه 3 تا 22
5. تودارو. مایکل، (1366) ، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، چاپ دوم.
6. مطیعی لنگرودی، سید حسن(1380) ((راهبردهایی در ارتباط با تحقق عدالت اجتماعی و توسعه پایدار))، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران،45، 157: صفحه279 تا 292
7. عباس زاده، حسن(1384) ((مدیریت دولتی نوین و توسعه پایدار))، ماهنامه علمی-آموزشی تدبیر، سال شانزدهم، شماره 163
8. بدری، علی و رکن الدین، افتخاری(1382) ((ارزیابی پایداری: مفهوم و روش)) فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، 69، 2: صفحه 9-34
9. مولدان، بدریچ و بیلهارز، سوزان(1381) شاخصهای توسعه پایدار، نشاط حداد تهرانی و ناصر محرم نژاد، سازمان حفاظت محیط زیست: انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست
10. زاهدی شمس السادات، نجفی غلامعلی(1384) ((بسط مفهومی توسعه پایدار))، فصلنامه مدرس علوم انسانی،دوره 10، شماره 4:صفحه 43 تا 76
11. . بهرام زاده، حسینعلی(1382) ((توسعه پایدار))، ماهنامه علمی-آموزشی تدبیر، سال چهاردهم، شماره34
12. آیت اللهی ، محمد جواد و صدری ، عباس ، کارآفرینی . تهران ، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران ، 1383
13. روزبهان ، محمود و فنایی ، سید مجتبی و ذاکری ، ناصر ، اقتصاد . تهران ، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی، 1387.
14. رجب زاده ، احمد و ملکی ، حسین و ناصری ، محمد مهدی ، مطالعات اجتماعی . تهران ، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی، 1387.
15. بهرامزاده، حسینعلی. توسعه پایدار، ماهنامه علمی آموزشی تدبیر، سال چهاردهم، شماره 134، 1382.
16. Thompson, John, Alvy, Geoff and Lees, Ann (2000) ((social entrepreneurship- a new look at people and the potential)) Management decision, 38, 5: 328-338.
17. Hodgkin, Saralyn Vera(2002) ((Business social entrepreneurs: working towards sustainable communities through socially responsible business practices)), university of Calgary(A master's degree project)
18. Seelos, Christian & Mair, Johanna(2005) ((Social entrepreneurship the contribution of individual entrepreneurs to sustainable development)),working paper (electronic copy available at: http://ssrn.com)
19. Prokopenko, Joseph and Palvin, Igor(1991) entrepreneurship development in public enterprises, international labour office: International Center for Public Enterprises in Developing Countries
20. Schiller, Bradly & Crewson, Philip(1997)((entrepreneurial origin: a longitudinal inquiry)) Economic Inquiry, 35, 3: 523-531
21. Stevenson, Howard & Jarillo, Carlos (1990) ((A paradigm of entrepreneurship; entrepreneurial management)) Strategic Management Journal, 11, Special Issue: Corporate Entrepreneurship: 17-27.
22. Hurley, Amy (1990) ((incorporating feminist theories in to sociological theories of entrepreneurship)) Women in management review, 14, 2, 54-62.
23. Echols, Ann & Neck, Christopher(1998) ((The impact of behaviors and structure on corporate entrepreneurial success)) Journal of managerial psychology, 13, 1/2: 38-46
24. Khanka, Ss (2003) Entrepreneurial Development, New Delhi: S Chand & Company Ltd.
25. Thompson, John (2002) ((The world of the social entrepreneur)), The International Journal of public sector Management, 15, 5: 412-431.
26. Mair, Johanna & Martı, Ignasi (2006) ((Social entrepreneurship research: A source of explanation, prediction, and delight)) Journal of World Business, 41, 1: 36-44.
27. Dees, G. (1998). The meaning of socialentrepreneurship
http://www.fuqua.duke.edu/centers/case/documents/dees_SE.pdf.
24. Austin, J., Stevenson, H., & Wei-Skillern, J. (2003) ((Social entrepreneurship and commercial entrepreneurship: Same, different, or both?)) Working paper series no. 04-029. Harvard Business School.
25. Boschee, J. (1998). Merging mission and money: A board member'sguide to social entrepreneurship. http://www.socialent.org/pdfs/ MergingMission.pdf.
26. Sagawa, S., & Segal, E. (2000) ((Common interest, common good:Creating value through business and social sector partnership)),California Management Review, 42(2): 105-122.
27. King, P. J., & Roberts, N.C. (1987 July-August) ((Policy entrepreneurs: Catalysts for policy innovation)).Journal of state government, 60: 172-178.
28. Campbell, S. (1997) ((Social entrepreneurship: How to develop new social-purpose business ventures)), Health Care Strategic, Management 16 , 5: 17-18.
29. Waddock, S.A. and J.E. Post, (1991) ((Social entrepreneurs and catalytic change)), Public Administration Review 51: 393-407.
30. Leadbeater, C.(1997) ((The rise of the social entrepreneur)), Demos, London
31. Dees, J.G (1998 January-February) ((Enterprising nonprofits)), Harvard Business Review 76: 55-67
32. CCSE (Canadian Centre for Social Entrepreneurship), (2001 February). Social Entrepreneurship Discussion Paper No. 1.
33. Sullivan Mort, G., Weerawardena, J., Carnegie, K, (2003) ((Social entrepreneurship: Towards conceptualization)), International Journal of Nonprofit and Voluntary Sector Marketing 8, 1: 76-88.
34. Peredo Ana María & McLean Murdith(2005) ((Social entrepreneurship: A critical review of the concept)), Journal of World Business, 41, 1: Pages 56-65.
35. OECD; The DAC guidelines, strategies for sustainable development;2001
36. – Arnold, Steven (1993) ((SUSTAINABLE: A SOLUTION TO THE DEVELOPMENT PUZZLE?)), DEVELOPMENT JOURNAL OF SID, 2, 3: 21-25
37. Christie, Michael & Honig, Benson(2006)((Social entrepreneurship: New research findings)) Journal of World Business, 41, 1: 1-5
38. World Commission of Environment and Development (WCED) (1987), Our common future, Oxford University Press: Oxford
39. Dees, G.J. (2001) ((The meaning of social entrepreneurship)), paper CASE, Fuqua School of Business, Duke University, Durham, NC, available at: http://faculty.fuqua.duke.edu/centers/case/files/dees-SE.pdf
40. Alvord, S. H., Brown, L. D., & Letts, C. W. (2004) ((Social entrepreneurship and societal transformation)), Journal of Applied Behavioral Science, 40(3): 260-282
41. Schumpeter, Joseph A. 1951. Essays: On entrepreneurs, innovations, business cycles, and the evolution of capitalism.
42. Emerson, Jed & Fay Twerksy. (Eds.) September 1996. New social entrepreneurs: The success, challenge and lessons of
43. Dees, J. Gregory. 1998b. the meaning of 'social entrepreneurship.' October 31. Comments and suggestions contributed
44. Ashoka Innovators for the Public. 2000. Selecting leading social entrepreneurs.
45. Boschee jerr, Merging Mission and Money: A Board Member s Guide to Social Entrepreneurship, The national center for non profit boards, (1998).
46. Arnold, Steven H. 1993. "Sustainable: A Solution To The Development Puzzle?", Development Journal of Sid Vol.2, No.3.
47. Unesco.1997, Education for a Sustainable Future, Thessaloniki: UNESCO / the Government of Greece.
48. Miranda Levy, Carlos. The Role of Social Entrepreneurship in Sustainable Development, 20 January 2007, República Dominicana, Available at http://www.socinfo.com/en/carlosmirandalevy/blog/theroleofsocialentrepreneurshipinsustainabledevelopment.

1- Non Government Organization
2 – Non For Profit
6-WECD(World Commission On Environment and Development)
4 – سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (Organization for Economic Co-operation and Development)
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1


تعداد صفحات : 20 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود