تارا فایل

مقاله بررسی و تحلیل شخصیت افراد جهت آمادگی برای ازدواج


دانشگاه علمی- کاربردی تحت نظر وزارت
علوم و فناوری
واحد علامه طبرسی
عنوان تحقیق :
ازدواج
معارف اسلامی
استاد راهنما
آقای دکتر مجید حیدری
نام محقق
خدیجه رجائی راد
رشته تحصیلی: حسابداری
کلاس: 118
زمستان 1383

فهرست
عنوان صفحه
مقدمه
بخش اول
– مشکلات دوران کودکی
– نظریه لورنس کلبرگ درباره شده
– رشد از نظر اسلام
– مسائل مربوط به قبل از ازدواج
– حقایق پیرامون عشق و ازدواج
– عاشق شدن با یک نگاه
– عشق دو طرفه
– عشق بعد از ازدواج
– دلایل مناسب برای ازدواج
– دلایل نامناسب برای ازدواج
– مشکلات و موانع ازدواج
– نظرات شخصی محقق
– ملاک های انتخاب
– چه کسی را به همسری برگزینیم؟
– راهنمای گزینش همسر
– دوران نامزدی
– فایده های دوران نامزدی
– آفت های دوران نامزدی
– عشق و ازدواج
– برخورد با واقعیات
– پرورش اعتماد و صداقت
– سوال و پاسخ در رابطه با روابط زناشویی
– مواردی از زمینه های اختلاف نظر و کشمکش
– شیوه سخن گفتن شما
– خطرات افراط در عشق
– بخش دوم:
– چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند. پنج افسانه مهلک درباره عشق
– عواقب باور افسانه های عشقی
– چگونه عاشق می شویم.
– کشف تصمیماتتان درباره عشق
– ترس از صمیمیت
– اعتماد به نفس پائین
– عاشق شدن به دلائل نادرست
– عاشق شدن به دلائل درست
– شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می شویم.
– دوری از فرد نامناسب
– ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهند داشت.
– نقطعه ضعف های مهلک
– بمب ساحتی تفاهم
– شش ویژگی که می بایست در همسر آینده خود بدنبال آن باشید.
– لیست تفاهم
– تعهد
– چرا از تعهد دادن می ترسیم.
– آزمون (1) ضریب هوشی عشقی شما.
– آزمون (2) آیا از لحاظ روحی و احساسی تهیه هستید؟
– بخش سوم:
– پرسشنامه و سوالات مربوط به آن
بخش اول
مشکل پنجم
سربازی
این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی شود. البته شامل عده ای از پسرها نمی شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است- خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی آید.
البته مسئولین نظام باید قانون سربازی را طوری تنظیم کنند که سربازی به عنوان مانع و مشکل بر سر راه ازدواج نباشد و حقوق و مزایای برای سربازان قرار داده شود که مخارج خود و همسرشان تامین شود و . . .
راه حل:
1) نامزدی شرعی و قانونی: نامزدی در دوران سربازی، خیلی شیرین و زیباست. دو نامزد در طول این دوران، نامه نگاری دارند و برای همدیگر مطالب امید بخش دو دلگرم کننده می نویسند. و در هنگام مرخصی های این دوران، با یکدیگر دیدار و ملاقات می کنند.
2) سکونت در منزل والدین زن یا مرد:
اگر ازدواج کرده باشند، زن، در دوران سربازی شوهرش ، در منزل یکی از والدین سکونت داشته باشد (والدین مرد یا زن) که تنها نباشد و مرد بتواند با خیال راحت، خدمتش را به انجام برساند و هر گاه به مرخصی آمد، با هم باشند.
3) کمک پدران و مادران:
در مورد مخارج زن و امور دیگر (همان مطلبی که در بخش "ادامه تحصیلات علمی" گفته شد) قابل انجام است.
مشکل ششم:
(6) وجود برادان و خواهران بزرگتر:
البته این مشکل در بعضی از خانواده ها که این مسئله برایشان مهم است وجود دارد. و اگر نه این مشکل و عقیده، به هیچ وجه پایه و اساس شرعی و عقلی ندارد. بر جوانان لازم است که: سنت های غلط را بشکنند و خود را بدبخت آداب و رسوم غلط نکند. در اینجا باید توجه کرد که می بایست احترام برادر و خواهر بزرگتر کاملاً حفظ شود.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
مشکل هفتم:
(7) مسکن:
لازم است طرح هایی وسیع و فراگیر در سطح کل جامعه اجرا گردد. تا این معضل بزرگ حل شود.
راه حل:
1) سکومت موقت در منزل والدین: در صورت امکان، عروس و داماد برای مدتی در منزل والدین یکی از آنان ساکن شوند تا منزل جداگانه ای تهیه کنند. اما باید توجه داشت که: اگر بداند این سکونت، باعث دعوا و نزاع و توهین و تحقیر می شود، به هیچ وجه صلاح نیست در آن خانه ساکن شوند یا بمانند.
2) اجاره نشینی:
یک امر رایج و معمول در کل جهان است. جوانان یک منزل ارزان و ساده ای اجاره کنند و مقداری سختی اجاره نشینی را تحمل نمایند تا ان شاء الله خانه دار شوند.
مشکل هشتم:
(8) ناتوانی جوانان در اداره زندگی: در ادامه به آن خواهیم پرداخت
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
نظرات شخصی محقق:
همانطور که گفته شد مشکلات ازدواج دو دسته هستند: (1) حقیقی. (2) ساختگی.
حال به مورد دوم یعنی مشکلات ساختگی می پردازیم که البته از جمله مواردی است که من در تحقیقات خود با آن مواجه شدم ممکن است عده ای بر این عقیده باشند که ازدواج کردن اسیری است و بهتر است انسان، مجرد زندگی کند، چرا که با مسایل و مشکلاتی که در خانواده ها مشاهده می کنیم. به این نتیجه می رسیم که "بهتر است مجرد مانده و ازدواج نکنیم."
و از سویی احتمال دارد کسی بگوید: "ازدواج بهتر است و انسان مجرد صاحب زندگی نمی شود، زیرا اغلب افرادی که مجرد زندگی می کنند اینگونه دیده ایم که دور از زندگی بوده و صاحب خانه امکانات زندگی نشده اند".
ازدواج امر مقدسی است و به خاط تقدسش در اسلام انجام آن مستجب بوده و ثواب دارد. اما اسلام الزامی برای این امر ندارد و آنرا واجب نکرده است.
گاهی اوقات ازدواج نکردن بهتر از این است که فرد بدون آمادگی لازم ازدواج کند و زندگی خود و فرد دیگری را دچار مشکل کند.
عده ای به خاطر والدین خود ازدواج نمی کنند و یا زمانی که تصمیم به ازدواج می گیرند با مشکلاتی مواجه می شوند (پدر و مادر با بهانه های مختلف مانع از ازدواج فرزند می شوند). اکثراً این مسئله در خانواده هایی رخ می دهد که پدر خانواده فوت شده یا پدر فرد بی مسئو لیتی است. و در اینجا یکی از فرزندان خود را موظف می کند که تا آخر عمر از خانواده خود به خصوص مادرش حمایت کند. در ادامه داستانی در این مورد می خوانیم.)
داستان محله مربوط به مجله راه زندگی شماره 185 پانزدهم دی ماه 1383 است).
خلاصه داستان:
من کوچکترین فرزند خانواده هفت نفری بودم.
همه فامیل می دانستند پدرم بداخلاق ترین مرد روی زمین است. مادرم که در سن سیزده سالگی به زور همسر پدرم شده بود، در طی تمام این سالها حتی حالا که پیر شده ست از پدرم می ترسد. خواهر و برادرهایم خیلی زود ازدواج کردند و رفتند و در سن چهارده سالگی من و پدر و مادرم تنها شدیم. همیشه دلم برای مادر می سوخت. نمی خواستم باور کنم که او تا آخر عمرش باید این وضع را تحمل کند تمام رویاهایم حول محور تصویری می گشت که من مادرم را با خودم به سفر برده ام، برایش خانه ای زیبا خریده ام، خوشحالش می کنم، او را به خانه خودم می برم و نمی گذارم ذره ای اذیت شود و . . . در طی آن سالها خوب درس می خواندم، چون مادر از بچه های درسخوان خوشش می آمد، کم حرف بودم، تو کارهای خانه مثل یک زن به مادرم کمک می کردم، خلاصه هر کاری می کردم تا مادر از من خشنود باشد. در دانشگاه رشته وکالت خواندم آنهم چون مادر دوست داشت ولی توانست پز آنرا به دیگران بدهد. تمام وظایف مذهبی ام را به نحو احسن انجام می دادم چون این کار شوقی را در چشم مادر می آورد که بیشترین ارزش را در زندگی ام داشت. توی دانشکده با دختری آشنا شدم، دختر ساده ای بود و هرگز رفتار زننده ای از او نمی دیدم. در مورد او با مادر صحبت کردم اما مادر در حالی که هنوز او را ندیده بود به شدت مخالفت کردن و سرانجام کاری کرد که من دیگر به آن دختر فکر نکنم. بعد از آن به سربازی رفتم و در طی آن مدت مادر برای من به دنبال دختری مناسب می گشت. بعد از اتمام سربازی در امتحان کانون وکلا شرکت کردن و قبول شدم و کم کم زندگی ام داشت سر و سامان می گرفت و معیارهای من در طی این سالها بسیار تغییر کرد و این معیارها با معیارهای مادرم متفاوت بود. اما چطور می توانستم این مسئله را به او القاء کنم؟ او عادت کرده بود که من را در هر شرایطی به نحو کامل داشته باشد. هیچ وقت با کوچکترین عقیده و خواست او مخالفت نکرده بودم. اولین پس اندازم را کنار گذاشتم و او را فرستادم مکه. خواهرم و بردادرهایم به او هیچ اهمیتی نمی دادند و پدرم مدام به من غر می زد که چرا اینقدر به مادرم چسبیده ام و به جای آن نمی روم سراغ زندگی خودم؟! خلاصه مادر از مکه که برگشت عزمش را جزم کرده می برد که هر طور شده برای من دختر مناسبی پیدا کند. مدام مرا به خواستگاری دخترهای کم سن و سال و زیبا برد. اما من که حال تقریباً سی و دو سال سن داشتم، و دلم می خواست با دختری ازدواج کنم که بتوانم چند کلمه ای با او حرف مشترک داشته باشم مادرم دختری را پسندید اما او اصلاً کسی نبود که من بتوانم سالها با او زندگی سعادتمندی داشته باشم. اما مادرم عاشق چشم های رنگی و زیبایی چهره او شده بود، می توانست حسابی به همه پز بدهد که عروسش مهندس می شود و چقدر هم زیباست. اینجا بود که برای اولین بار به مادرم نه گفتم، باورش نمی شد، همیشه فکر می کرد من در هر شرایطی مطیع او خواهم بود، سکوت می کنم و می گویم هر چه شما بگویید. . . . اما حالا موضوع یک عمر زندگی بود، حالا فهمیدم چرا خواهر و برادرهایم به سراغ زندگی خود رفتند. متوجه شدم که هر انسانی باید زندگی مخصوص به خود داشته باشد.)
دلایل پنهان دیگری که وجود داد این است که بعضی از جوان ها شرطی اند ، یعنی به دلیل اتفاق ناگواری که برای خواهر، برادر یا یکی از فامیل آنها افتاده و ازدواجشان با مشکل رو برو شده، شرطی شده اند، یعنی از ازدواج می ترسند. همانطور که گفتیم عده ای از جوانان از مسوولیت پذیری می ترسند و به محض اینکه حرف ازدواج پیش می آید، دچار دلشوره می شوند و دست آخر به دلیل عدم آگاهی از معیارهای ازدواج دچار ترسی پنهانی هستند که اقدام به ازدواج نمی کنند.
حال راهکاری هایی را بیان می کنیم: کسانی که شرطی اند باید شرطی زدایی کنند و این تفکر غلط را که همه ازدواجها با دشواری هایی روبرو هستند، از خود دور سازند. کسانی که دلشوره ازدواج دارند باید بدانند که این دلشوره طبیعی است و پس از اینکه ازدواج کردند خود به خود از بین می رود و کسانی که به دلیل عدم آگاهی از چگونگی ازدودج بیمناک اند، و باید بدانند که با خواندن کتاب های مختلف در این زمینه آنقدر میزان آگاهی شان بالا می رود که خود را برای ازدواج آماده می بینند.
شاید خیلی ها بگویند ازدواج به درد سرش نمی ارزد و مجردی هم عالمی دارد . چرا ازدواج کنیم و با اختلاف عقیده هایی که پیدا می کنیم روبروی هم قرار بگیریم و نیروی خود را صرف جر و بحث دائمی بکنیم؟
زن و مرد دو نیری متخاصم و رودروی یکدیگر نیستند که بخواهند برضد هم باشند. آنان دو نیروی مکمل برای تولید نسل هستند. پایه ریز اساس خانواده و شادی بخش زندگی اند. آنها با پیوند با یکدیگر آفریننده حیات موجودی تازه به نام انسان و برآورنده نیاز آینده جهان و هستی اند.
پس لزومی ندارد که زن ستیزی یا مرد ستیزی که تفکری است بیمارگونه، (و امروز خیلی عنوان می شود) مطرح شود.
ازدواج در سنین بالا( بیش از سی سال) دارای معایب و محاسنی است. محاسن ازدواج در سن بالا این است که فرد در این سن با تجربه تر است و تصمیمات او بیشتر از روی عقل و منطق است تا احساس. بنابراین احتمال اینکه اشتباه کند بسیار کم است در این زمان افراد، مسئولیت پذیرتر و فهمیده تر هستند در نتیجه بهتر می توانند مسائل و مشکلات زندگی را حل و فصل کنند.
معایب ازدواج در سن بالا این است که: هر چه سن افراد بالاتر می رود احتمال ریسک آنها در زندگی کاهش پیدا می کند همچنین تحرک آنها کم تر می شود. زمانی که احتمال ریسک افراد پائین می آید انتخاب کردن برای آنها دشوار می شود در نتیجه ممکن است بسیار مشکل پسند و کمال گرا باشند و توقعات زیادی از همسر آینده خود داشته باشند و چون در این سن اکثراً از نظر مالی و موقعیت شغلی و اجتماعی، در سطح بالای هستند ترجیح می دهند با کسانی که شریط بسیار مطلوبی دارند ازدواج کنند. شاید در ظاهر این طور به نظر برسد که داشتن شرایط بسیار مطلوب، امتیاز خوبی است و ایرادی در آن وجود ندارد اما مشکل زمانی حاصل می شود که ما بعد از مدتی متوجه شویم آن شرایط در ظاهر عالی است و برای یک زندگی کافی نیست. مشکل دیگری که ایجاد می شود این است که چون فرد کم تحرک می شود بنابراین نمی تواند همانند زمانی که جوانتر بود آن شور و هیجان اول زندگی را داشته باشد. و این مسئله زمانی حاد می شود که فرد با کسی ازدواج کند که نسبت به خودش بسیار جوانتر، است فرد جوانتر از همسرش انتظاراتی دارد و چون او نمی تواند این شور و هیجان را برای او به ارمغان بیاورد دچار ناراحتی می شود. مسئله دیگر زمانی بوجود می آید که فرد در سن بالا ازدواج کرده مثلاً آقایی در سن 50 سالگی ازدواج می کند زمانی که او صاحب فرزندی می شود تقریباً به اندازه یک نسل با فرزندش اختلاف سنی دارد و در نتیجه وقتی که فرزندش بزرگ می شود نمی تواند با او ارتباط خوبی برقرار کند. مسئله دیگر این است که کوچکترین اشتباه در ازدواج ممکن است در این سن غیر قابل جبران باشد و فرد دیگر فرصت نکند ازدواج مناسب انجام دهد است. البته مواردی که اشاره شد، مسائلی است که در جامعه امروز ما وجود دارد و اگر نه ممکن است استثنا نیز وجود داشته باشد. ازدواج در سن بالا و مشکلات آن با توجه به اینکه آن فرد زن یا مرد باشد فرق می کند. مشکلاتی که در بالا به آن اشاره شد می تواند بین مردها و زن ها مشترک باشد. اما مشکلی که برای خانم ها بیش تر از آقایان پیش می آید این است که هر چه سن خانم ها بالاتر می رود قدرت باروری آنها رفته رفته کاهش پیدا می کند بنابراین ممکن است مثلاً بعد از سن 35 سالکی یک خانم نتواند باردار شود یا بارداری او در این سنین بسیار خطرناک باشد (بارداری در سن بالا امکان ایجاد فرزندان عقب مانده ذهنی را افزایش می دهد).
البته مسائل مختلفی وجود دارد که افراد تمایلی به ازدواج ندارند. به عنوان مثال: شکست عشقی یک مرحله از زندگی ممکن است باعث شود تا فرد تصمیم گیرد تا دیگر ازدواج نکند یا در سنین بسیار بالا ازدواج کند. البته این شکست ممکن است به دلایل مختلف بوجود آمده باشد:
از جمله:
1- خیانت طرف مقابل: که در این صورت فرد نسبت به جنس مخالف خود بی اعتماد می شود.
2- پاسخ منفی طرف مقابل: ممکن است به غرور شخص لطمه وارد شود و دیگر اقدامی نکند.
3- مخالفت بیش از اندازه والدین: فرد نسبت به والدین خود بی اعتماد می شود و یا اگر این مخالفت از طرف خانواده طرف مقابل باشد بعد از مدتی مایوس شود.
4- اقدام نکردن به موقع: (با مثال توضیح می دهیم) فرض کنید آقایی به خانمی علاقمند شود در طی چند ماه یا شاید چند سال سعی در شناخت او و خانواده اش می کند. خانم از علاقه این فرد نسبت به خودآگاه می شود، و اما اقدامی از طرف آقا صورت نمی گیرد و خانم از او مایوس شده و با فرد دیگری ازدواج می کند و آن زمان شخص به خود می آید و می بیند شاید بهترین فرصت زندگی اش را از دست داده، فرصتی که شاید دیگر برایش پیش نیاید. و همه این اتفاقات به علت عدم تصمیم گیری به موقع است.
البته برعکس این اتفاق نیز امکان دارد: چه بسیار دختر خانم هایی که از فرصت خود اسنفاده نکرده و پشت به بخت خود کرده اند. و بعدها حسرت خورده اند.
متاسفانه این تجربه ای است که قیمت بسیارگرانی دارد. نتیجه اخلاقی این است: زمانی که تصمیمی می گیریم و می دانیم که تصمیم ما درست است حتماً آنرا انجام دهیم. حتی اگر بعدها متوجه شویم که اشتباه می کردیم بهتر از این است که یک عمر حسرت بخوریم که جرا از فرصتی که داشتیم استفاده نکردیم. فرصتی که دیگر قابل جبران نیست.
5- گاهی اوقات افراد به علت بیماری یا نقص عضوی که دارند حاضر به ازدواج نیستند.
زمانی که از این افراد علت ازدواج نکردنشان را می پرسیم اینگونه پاسخ می دهند: نمی خواهم فرد دیگری را در گیر مشکلاتم کنم. در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. همانطور که در قسمت های قبل (دلایل نادرست ازدواج) گفتیم که نباید از روی ترحم ازدواج کرد.
در واقع این افراد دوست ندارند که دیگران از روی ترحم و دلسوزی با آنها ازدواج کنند. این افراد خود را با کار یا تحصیل علم یا هنر مشغول می کنند و اکثراً در این زمینه ها انسانهای موفقی هستند. در پاسخ به اینگونه افراد باید گفت: که افراد زیادی هستند که داوطلب ازدواج با آنها هستند. بنابراین باید واقعیت را بپذیرند. اگر اطراف خود را با دقت نگاه کنیم کسانی را خواهیم یافت که با داشتن بیماری یا نقص عضو زندگی خوبی دارند. مثلاً بعد از جنگ تحمیلی افراد بسیاری دچار آسیب جسمانی شدند ( این جانبازان نزد مردم کشور ما قابل احترام و با ارزش هستند) و دختران با ایمانی با این افراد ازدواج کردند. و زندگی شاد و سالمی دارند. توصیه من به افرادی که نقص جسمانی را مانع ازدواجشان می دانند، این است که: شما پیشنهاد ازدواج خود را به فرد موردنظر بدهید آنگاه به او اجازه دهید تا در این مورد فکر کند اگر پاسخ او منفی بود شما چیزی از دست نداده اید و باز فرصت دارید تا انتخاب کنید و اگر پاسخ مثبت بود برای اینکه مطمئن شوید آیا آن فرد از روی احساسات یا ترحم و دلسوزی پیشنهاد شما را پذیرفته است یا خیر، بهتر است برای چند ماه با او در ارتباط باشید و او را با مشکلات و مسائلی که بیماری یا نقص عضو شما بوجود می آورد آشنا کنید تا او بداند در آینده با چه مسائلی روبرو خواهد بود و پس از پایان (مثلاً سه ماه یا بیشتر) نظر قطعی او را بخواهید. البته در طی این مدت نه تنها مشکلات بلکه توانمندی های خود را نیز به او نشان دهید و در پایان تصمیم گیری را به عهده او بگذارید. در هر صورت هیچ کس نمی تواند ضمانت کند که همسرش تا پایان عمر با او خواهد بود. حتی کسانی که از لحاظ جسمی سالم هستند ممکن است بعد از مدتی از هم جدا شوند.
من فکر می کنم حتی کسانی که به بیمار ایدز (HIV) مبتلا هستند با مشورت پزشک خود می توانند با کسانی که همین بیماری را دارند ازدواج کنند. زندگی یعنی حرکت، بنابراین نباید هیچ گاه نا امید بود. شاد باشیم و از لحظات خود به بهترین نحوه، استفاده کنیم. اگر از کسی کینه ای به دل داریم آن فرد را ببخشم .چون زمانی که ما از کسی نفرت داریم این کینه همچون طناب نامرئی بین ما و آن فرد است بنابراین با گذشت می توان این طناب را پاره کرد و آسوده زیست. و راز شاد زیستن در امنیت و آرامش خاطر است.
ملاک های انتخاب همسر:
1- تدین
2- اخلاق نیک
3- شرافت خانوادگی
4- عقل
5- سلامت جسم و روح
6- زیبایی
7- علم و سواد
8- کفو همدیگر بودن
چه کسی را به همسری برگزینیم؟
بیشترین مشکلاتی که در "زندگی خانوادگی" به وجود می آید، به خاطر این است که دختر و پسر در اینجا به خطا رفته اند و همسر متناسب با خود را انتخاب نکرده اند.
معیارها و ملاک ها و خصوصیات و صفاتی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود، دو نوع است:
الف) آنهایی که رکن و اساسند و برای یک زندگی سعادتمند حتماً لازمند.
ب) آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی اند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.
اول- تدین ( از ارکان اساسی و حتمی)
انسانی که دین ندارد، هیچ ندارد، هر چه هم داشته باشد، هیچ محسوب می شود. انسان دیندار، هرگز نمی تواند با همسر بی دین، کنار بیاید و با هم زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند. انسان متدین، ممکن است بتواند نقصهای دیگر همسرش را تحمل کند اما بی دینی او را هرگز نمی تواند تحمل نماید.
از ثمره های تدین می توان به موارد زیر اشاره کرد.
الف) عفت، ب) حجاب، ج) نجابت، د) حیا
انسان به هر اندازه که عفیف و نجیب و پاک باشد، به همان اندازه "متدین" است. هر چند که خودش متوجه نبوده و متعقد به دین نباشد. عفت و نجابت و پاکی و اصولاً هر صفت و خصوصیتی که کمال محسوب شود، جزئی از دین است.
دوم- اخلاق نیک (ویژگی اساسی و حتمی برای طرفین)
منظور از "اخلاق نیک" تنها "خنده رویی و خوش خلقی اصطلاحی" نیست، زیرا خندیدن و . . . . در بعضی از مواقع ، نه تنها مطابق اخلاق نیست، بلکه ضد اخلاق است. بلکه منظور از اخلاق نیک، "صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع" می باشد.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج انجام دهید و اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین بوجود خواهد آمد.
بدزبانی، زبان درازی، نیش زدن با زبان، بی ادبانه و بی پروا سخن گفتن و فحش دادن از نمونه های برجسته "بداخلاقی" است. و خوش زبانی، نرم خوی در سخن و مودبانه سخن گفتن، از نشانه بارز "خوش اخلاقی" می باشد.
"حسادت" از نشانه های مهم " اخلاق بد" است و "بزرگواری" از نمونه های برجسته "اخلاق پسندیده" است.
زندگی با انسان "کج خلق" بسار مشکل است و زندگی با افراد "خوش خلق" و "خوش برخورد" به انسان نشاط و امید می دهد. خوش خلقی یکی از نشانه های "ایمان" است بدخلقی، از نمونه های "ضعف ایمان".
لجاجت و دورنگی، لطمه های سنگینی به زندگی خانوادگی وارد می کند.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
از حضرت محمد (ص) در مور نشانه های مومن سوال کردند حضرت فرمود: نشانه های مومن این است که رئوف است و می فهمد و حیا دارد. از حضرت علی (ع ) پرسیدند. نشانه های مومن چیست؟ حضرت فرمودند: نشانه مومن این است که نگاه می کند آنچه خدا از حق و حقیقت به او واجب کرده، دنباله رو آن می شود و نگاه می کند به آنچه با حق مخالف است، از آن دوری می جوید اگر چه باطل با او فامیل نزدیک باشد بنابراین فرد مومن مهربان رئوف و با معرفت است، شرم و حیا دارد وحق جو است و نسبت به باطل بیزار است. اگر فردی را که ما برای زندگی مشترک در نظر گرفتیم دارای این صفات باشد.
– دیگر حق همسر را پایمان نخواهد کرد.
– نسبت به همسر، دلسوز خواهد بود.
– در اختلاف های خانوادگی هنگامی که متوجه اشتباهش شد عذرخواهی خواهد کرد چرا که قرار است دنباله رو حق و حقیقت باشد.
– دیگر زحمات همسر را نایده نمی گیرد زیرا که فهم و شعور و معرفت دارد.
– از حرف های رکیک و زننده و همچنین کارهای بد و ناپسند دوری خواهد کرد چون شخص با حیایی است.
اصولاً شخص بد اخلاق، حداقل یک کمبود در خود احساس می کند. و به همین علت، خود را نسبت به دیگران ناقص تلقی کرده و به مرور زمان و با فکرهای ناصحیحی که در مقایسه خود با دیگران می نماید اعصاب و روانش دچار تزلزل شدید شده تاجایی که تحمل شنیدن و یا دیدن کوچک ترین رفتار متضاد با ایده و روش خود ندارد و به همین خاطر ظرفیت اش پرگشته و عکس العمل نشان می دهد و این عکس العمل حربه ای است که در حقیقت برای پیرو نمودن دیگران به کار می بندد و از این رو شما تا از او اطاعت می کنید، داد و فریادی از او نمی شنوید اما هنگامی که کارها بر خلاف آنچه او می خواهد اتفاق افتاده باشد و یا بخواهد اتفاق بیفتد، این قشقرق را به پا خواهد کرد.
(اسداللهی فرد/ گفتنی های ازدواج)
سوم- شرافت خانوادگی (شرط اساسی و حتمی برای طرفین)
منظور از "شرافیت خانوادگی" شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست، بلکه منظور "نجابت و پاکی و تدین و . . . . " است.
ازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل!
در مساله " انتخاب همسر" معقول نیست که انسان بگوید: " من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و فامیل او ندارم. . . . "زیرا ؛ این فرد جزئی از همان خانواده و فامیل است و مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل، از راه وراثت و تربیت و محیط عادات به این فرد منتقل شده است. اگر تو با آنان کار نداشته باشی، آنان با تو کار دارند! هرگز نمی توانی همسرت را از آنان و آنان را از همسرت جدا کنی. خودت هم نمی توانی رابطه ات را با آنان قطع کنی. یک عمر باید با آنها معاشرت و زندگی نمایی. اگر خانواده و خویشان همسر، ناباب و فاسد باشند، انسان را "زجر کش" می کنند و از دخالت های آنان در زندگی و از ارتباط با آنان نمی شود بکلی جلوگیری کرد.
بدنامی یا خوشنامی آنان، تا آخر عمر همراه انسان است و در زندگی تاثیر می گذارد، تحمل بدنامی آنان، بسیار مشکل خواهد بود. صفات و خصوصیات آنان، در فرزندان آینده، تاثیر دارد. البته "استثناء" نیز وجود دارد یعنی از خانواده بد، گاهی فرزندان شایسته و خوب بیرون می آیند اما بدون تردید او آثاری از آن ریشه مشترک، را در وجودش دارد. که ممکن است در مواقع و حالا "عادی" ظاهر نشود.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
چهارم- عقل( شرط اساسی برای طرفین)
برای ایجاد "زندگی سعادتمندانه" ، به "عقل و فهم سالم " نیاز است.
امام علی (ع) می فرماید: بپرهیزید از ازدواج با احمق! زیرا مصاحبت و زندگی با او بلا است و فرزندانش نیز تباه می شوند.
توجه: ممکن است انسانی "با سواد" باشد اما "عاقل" نباشد. و یا عاقل باشد اما با سواد نباشد.
یعنی "با سواد بودن" مساوی با "عاقل بودن"" نیست؛ همانگونه که عاقل بودن نیز مساوی با با سواد بودن نمی باشد. البته "علم" و "عقل" بر یکدیگر تاثیر دارند اما عین هم نیستند. البته بعضی از زرنگیها و زد و بندها و حیله گیریها را نباید به حساب عقل گذارد و انجام دهنده آنها را عاقل نامید.
پنجم- سلامت جسم و روح
اسلام از ازدواج با بعضی از بیماران، نهی فرموده است: مانند بیمارانی که دارای بیماری هایی از قبیل جزام، جنون و برص باشند. همانطور که قبلاً هم اشاره شد بعضی از بیماری های جسمی و روانی، اهمیت چندانی ندارند و مانع انجام وظایف همسری نشده و لطمه ای به زندگی نمی زنند و می توان آنها را تحمل کرد و یا با معالجه و مراقبت، درمان و برطرف نمود.
ششم – زیبایی:
"زیبایی " یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت "زندگی زناشویی" تاثیر بسزایی دارد. دو انسان که می خواهند به عنوان همسر و یاور، کانونی سعادتمندانه تشکیل دهند و تا پایان عمر در کنار هم با صفا و صمیمیت و عشق و محبت زندگی کنند. لازم است یکدیگر را از هر جهت دوست داشته باشند و از اندام و چهره و شکل ظاهری هم خوششان بیاید.
زیبایی، یک معیار و اندازه معین و "قانون استاندارد" ندارد که بشود افراد را با آن سنجید، بلکه- تا حدودی به سلیقه افراد بستگی دارد. حتی ممکن است فردی در نظر کسی زیبا باشد و در نظر دیگری زشت.
زیبایی، یک خصوصیت نسبی است و لازم نیست که در حد عالی باشد، بلکه مهم آن است که دو همسر، یکدیگر را بپسندند و از هم خوششان بیاید و دلخواه هم باشند.و کسی که تدین و ایمان و عفت و ارزشهای اصیل و حقیقی را زیر بنای زندگی قرار داد و "زیبایی" را به عنوان یک "امتیاز کلی" در کنار آنها به حساب آورد، گذشت زمان نمی تواند آن زندگی را فرسوده کند. زیرا خدای مهربان، به پاداش تدین همسران با ایمان، چنان محبت و اشتیاق شدیدی در قلبهای پاک آنان قرار می دهد. که هیچ عاملی حتی سپری شدن دوران جوانی و شادابی، نمی تواند آن را سرد و کرده از بین ببرد.
بنابراین پیوندی که بر اساس ارزشهای الهی پدید آمده باشد "پیوندی جاودانه" است و پیوندی که چنین نباشد "ناپایدار" خواهد بود.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
هفتم- علم و سواد
این "ویژگی" در امر "انتخاب همسر" و زندگی مشترک، مورد توجه است و امتیازی برای همسر شایسته محسوب می شود و در تکامل و رشد زندگی و انجام وظایف همسری و تربیت فرزند و . . . . تاثیر نیکویی دارد. اما این خصومت نیز (مانند زیبایی) "شرط کمال" است نه " رکن و اساس" و باید در کنار صفات و معیارهای اصلی و اساسی بررسی شود نه مستقل.
علم بدون تعهد و ایمان همیشه مضر است، همانند "زیبایی" بدون ایمان و عفت.
هشتم – کفو همدیگر بودن (همتایی، سنخیت، تناسب)
ازدواج نوعی "ترکیب بین دو انسان و دو خانواده" است. زندگی مشترک یک "پدیده مرکب" است که اجزاء اصلی و اساسی آن "زن و مرد" می باشند. هر قدر بین این دو عنصر، همانگی، همفکری تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی و جسمی باشد، این "ترکیب" استوارتر، مستحکم تر، پرثمرتر، شیرین تر، لذت بخش تر و جاودانه تر خواهد بود؛ و هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد، زندگی سست تر، تلختر ، کم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود.
موارد همتایی و تناسب دختر و پسر:
1) همتایی دینی و ایمانی: هر چه به هم نزدیکتر باشند و فاصله کمتر باشد، بهتر است. انسان مومن، اگر با همسری بی ایمان ازدواج کند و نتواند او را متدین نماید، یا باید همرنگ او شده و بی دین شود و یا در برابر او مقاومت کند و دائماً نزاع و زد و خورد داشته باشد. البته استثناءهایی وجود دارد اما ما مطالب را بر مبنای "اکثر" افراد بیان می کنیم.
2) همتایی و همگانی فرهنگی و فکری: زوجین در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان گرفته و بر مبنای آن عمل کننده و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند. این عمل جز با داشتن فرهنگ مشترک و هماهنگ تقریباً غیر ممکن است.
3) همتایی اخلاقی: ممکن است دو نفر از نظر "تدین و ایمان" در مقام بالایی باشند اما از جهت اخلاقی با هم تفاهم نداشته باشند و به اصطلاح "اخلاقشان با هم جور در نیاید" بنابراین در زندگی دچار مشکل خواهند شد.
4) هم سطح بودن در تحصیلات: بهتر آن است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند تا تفاهم بیشتری در زندگی شان وجود داشته باشد.
5) همتایی جسمی و جنسی: مسائل جنسی، یکی از ارکان اصلی و بنیادین "زندگی زناشویی" است. "اشباع و ارضاء و رضایت جنیس" زن و شوهر از هم، تاثیر مثبتی در موفقیت زندگی شان دارد همانگونه که "عدم اشباع و نارضایتی" آنان، تاثیر مخرب و خطرناکی بر کل زندگی باقی می گذارد. اگر یک همسر، از نظر جسمی و جنسی، قوی و "گرم مزاج" و دیگری ضعیف و "سرد مزاج" باشد، در بسیاری از امــور زندگی شان خلل وارد می شود و احتمال فساد و انحراف، بسـیار قوی است.
6) تناسب در زیبایی: توجه به توازن و تناسب میان دو همسر در زیبایی صورت و اندام و قیافه ظاهری نیز لازم است.
7) تناسب سنی: تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است. پسر، 4 سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد، پس خوب است که تفاوت سن آنان در امر ازدواج نیز همین مقدار باشد. البته در بخش دوم این تحقیق بطور کی در این مورد توضیح داده شده است.
8) تناسب مالی: قاعده عامی در این مورد این است که، صلاح نیست که دختر و پسرها و خانواده هایشان از نظر مالی و ثروت تفاوت زیادی داشته باشند. زیرا ممکن است موجب تکبر و غرور یک طرف و حقارت طرف دیگر شود.
9) تناسب خانوادگی: ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل در قسمت های قبلی توضیح داده شده است.
10) تناسب سیاسی: اگر زوجین به مسائل سیاسی اهمیت دهند باید این مورد توجه کنند که، از دو گروه مخالف نباشند و اگر نه مشکلی پیش نمی آید.
11) تناسب اجتماعی: کسی که اهل علم و تحقیق و پژوهش است و می خواهد عمر و زندگی اش را در راستای مسائل علمی و تحقیقی بگذراند و بافت زندگی اجتماعی و خانوادگی اش این گونه بافتی است و روحیه اش یک روحیه کاوشگرانه می باشد، هرگز نباید با فرد و خانواده ای وصلت کند که روحیه اجتماعی شان یک روحیه اشرافی است و اهل خوشگذرانی، مهمانیهای رویایی و . . . هستند. البته تفریح و سرگرمی در حد اعتدال برای کسی که اهل تحقیق است نیز لازم است اما عیش و نوش، مهمانی آنچنانی و . . . . چیز دیگری است.
12) همتایی و تناسب در آینده را نیز تا حد ممکن باید در نظر گرفت، از بررسی وضعیت خانواده و رفتار و اخلاق افراد، می توان تا حد زیادی، آینده شان را پیش بینی کرد دختر و پسر قبل از ازدواج، هدفها و ایده ها و طرح های ذهنی و "احتمال تغییرات" در زندگی آینده شان را به یکدیگر بگویند. زیرا اگر همسران، اهداف و برنامه های آینده یکدیگر را قبل از ازدواج بدانند یا می پذیرند خود را برای همراهی و تحمل آماده می کنند و یا نمی پذیرند و رد می کنند و مساله منتفی می شود. اما اگر ندانند و نفهمند، در آینده که با آنها مواجه می شوند، ممکن است قبول نکنند و نتوانند تحمل کنند و آنگاه گرفتاری پیش می آید و کار به نزاع و دعوا و . . . . می کشد.
و در آخر مبحث نتیجه می گیریم که :
کبوتر با کبوتر باز با باز

کند همجنس با همجنس پرواز!

(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
راههای گزینش همسر:
1) مشورت
2) واسطه و معرف
3) تحقیق
4) فرستادن پیک
5) نوشتن نامه
6) عکس
7) گفتگوی مستقیم
8) دیدن یکدیگر
راه اول- مشورت:
صفات مشاور:
تدین: به انسان بی دین نمی شود اعتماد کرد، انسان متدین، علاوه بر اینکه مورد اعتماد است. قضایا را از دید اسلام می نگرد و مطابق معیارهای اسلامی نظر می دهد. مشاور باید دارای عقل و فهم باشد و نسبت به مسائل انتخاب همسر و ازدواج، آگاهی کافی داشته باشد، یک مشاور خوب باید رای و عقیده خود را آزادانه و بدون ترس و مصلحت اندیشی غلط، بیان کند، انسانی که "آزادی رای" نداشته باشد، ممکن است مصلحت هایی را در نظر بگیرد که به زیان مشورت کننده تمام شود، یک مشاور باید دلسوز و خیر خواه و امین و رازدار باشد و . . . . پدر و مادر می توانند بهترین مشاور برای جوانان باشند و نظرات و تجربیات خود را در اختیار فرزندانشان قرار دهند، اما نظراتشان را بر آنان تحمیل نکنند. البته بعد از گرفتن مشاور نیز در نهایت تصمیم نهایی با خود فرد است.
راه دوم- واسطه و معرف:
واسطه و معرف در امر ازدواج کسی است که: دختر و پسری را می شناسد و آنان را برای ازدواج، به یکدیگر معرفی می کند و یا اینکه: علاوه بر معرفی، در ادامه کار نیز آنان را یاری می نماید و یا اینکه: او معرفی نمی کند، اما جوان یا خانواده و یا بستگانش به او مراجعه کرده و از او می خواهد که فرد مناسبی را برای ازدواج به او معرفی کند و یا در امر انتخاب همسر، راهنمایی و کمکش نماید. این وساطت بسیار مهم است و به هر کسی نمی توان اعتماد کرد.
انواع واسطه ها:
1) خیر خواه و آگاه: اینان معیارها را می دانند و راه و رسم این وظیفه مهم را می شناسند و به خوبی از عهده آن بر می آیند.
2) خیر خواه و اما ناآگاه: اینان نیتشان "خیر" است و می خواهند کاری صواب کنند و به ثواب برسند اما راه و رسم آن را نمی دانند و ممکن است اعتماد به اینان، خسارتبار باشد.
3) افرادی که نیت سوء دارند و غرضهای پلید و منافع خاصی را دنبال می کنند. این افراد نیتشان شر است و عملشان هم شر و جوانان و خانواده باید کاملاً مواظب این شیادان باشند.
راه سوم- تحقیق
1) بررسی احوال و صفات خویشان نزدیک شخص:
بعضی از خصوصیات و صفات، در یک خانواده و فامیل، گسترده است و افراد یک خانواده و فامیل دارای صفاتی مشترکند.
2) تحقیقی از طریق خویشان او
البته نظر خویشان نمی تواند "حجت" باشد چون ممکن است از روی ترس یا مصلحت اندیشی سخن گویند. بنابراین نظر آنها تنها می تواند راهنمایی برای مراحل دیگر تحقیق باشد. مگر این که اطمینان حاصل شود که فرد مورد مشورت انسانی عادل و بی غرض و بی طرف است و واقعیت را کتمان نمی کند.
3) از طریق دوستان نزدیک "او".
همکلاسان، همکاران و دوستان نزدیکی که مدتها با او در تماس و معاشرت و دوستی بوده آنان موارد خوبی برای تحقیق اند البته باید به نکته ای که در مورد خویشاوندان گفته شد در اینجا نیز تفکر کرد.
4) از طریق معلمان و استادان "او".
اینان ممکن است خصوصیات و مطالبی درباره "او" بدانند که حتی خویشان و دوستان نزدیکش هم ندانند. درباره اینان مشکل قبلی کمتر وجود دارد، زیرا آنان، نه خویشاوند هستند و نه نیازی به آن گونه مصلحت کاری و کتمان می بینند.
5) تحقیق از طریقی دشمنان "او".
دشمنن شخص، عیبهایش را واضح تر بیان می کنند. البته این هم حجت نیست و اگر عیب و نقصی از "او" بیان کردند، تا از راههای دیگر ثبت نشود، نباید مورد توجه و عمل قرار گیرد.
راه چهارم – فرستادن پیک
دختر و پسر و خانواده یشان، چند نفر از خویشان و آشنایان را برگزینند و به منزل و مکان فرد مورد نظر بفرستند. قبل از فرستادن " پیک ها "به این "ماموریت مهم!"، "دستور کار ماموریت" را برایشان بیان کنند. به این صورت که : معیارها و نقطه نظرهای خود و اموری را که آنان باید مورد توجه قرار دهند، برایشان تشریح کنند. البته پیک ها باید عاقل و خیرخواه و امین باشند و همچنین دارای تجربه و معیارهای صحیح، هم جوان و هم سالمند باشند زیرا سالمندان تجربه هایی دارند که ممکن جوانان نداشته باشند و جوانان نیز معیارها و بینشهایی دارد که شاید سالمندان فاقد آن باشند. پس از آن که پیک ها از ماموریت بازگشتند، دختر و پسر و خانواده هایشان، اطلاعات و نظرات را بگیرند و پیرامون آن تفکر و دقت و مشورت کنند و پس از بررسی همه جوانب، برای برداشتن گامهای بعدی تصمیم بگیرند. اطلاعاتی و نظرات پیکها، حکم "راهنما" را دارد، نه حکم "نظر نهایی" راه و امکان وجود اشتباه در نظراتشان نیز هست. در این مرحله نیز، تصمیم گیرنده نهایی، "دختر و پسر" هستند، با بررسی همه جوانب امور.
راه پنجم- نوشتن نامه:
پس از پیمودن راههای قبل، اگر زمینه مساعد بود و دختر و پسر به تصمیم مثبت نزدیک شوند، گام بعدی می تواند "نامه نوشتن" باشد. منظور ما از "نامه نوشتن"، آن "نامه پراکنیهای عاشقانه" که بعضی از افراد انجام می دهند نیست، بلکه منظور این است که: دختر و پسر، با اطلاع خانوده هایشان و با رعایت موازین عفت و شرع نظرات، هدفها، خواسته ها و انتظارات خود را از همسر، معیارها و ملاک های خود، برنامه های آینده خود اخلاق و روحیات خود و از این گونه امور را، محترمانه و بدون خلاف گویی و پرده پوشی، بنویسند و بوسیله "پیک ها" برای یکدیگر بفرستند.
راه ششم- عکس:
پس از پیمودن راههای پیشین، اگر نتایج آنها مثبت بود و اگر دختر و پسر یکدیگر را ندیده باشند، دیدن عکس های یکدیگر می تواند در افزایش شناخت و رسیدن به تصمیم، موثر باشد.
باز منظور آن عکس دادن های "خلاف حیا و عفت" نیست، بلکه باید عکس ها بوسیله "پیک های امین" از افراد خانواده، فرستاده شده و پس از دیدن، باز گردانده شود.
این راه، به هیچ وجه نمی تواند حجت و دلیل نهایی باشد؛ زیرا "عکس" نمی تواند حقیقت درونی شخص را بیان کند؛ حتی نمی تواند قیافه ظاهری را هم به طور کامل نشان دهد. بلکه یک "راهنمای جزئی" است به سوی شناخت و آگاهی کوتاه برای گامهای بعدی.
راه هفتم- گفتگوی مستقیم:
از مهمترین و موثرترین راههای "نقشه راهنما" صحبت و گفتگوی رو در روی دختر و پسر است پس از پیمودن راههای قبلی و مثبت بودن نتایج آن، حتماً لازم و ضروری است که دختر و پسر، "مذاکره مستقیم" داشته باشند و در فضایی آرام و بدون خوف و فشار از طرف دیگران، مسائل و نظرات خود را بررسی کنند. این گفتگو باید خونسردانه و با آمادگی قبلی باشد. بین تصمیم گفتگو و انجام آن فاصله باشد تا بتوانند خود را آماده کرده و آنچه را می خواهند مطرح کنند، یادداشت نمایند. یکی از فایده های مهم این گفتگوها این است که: از سخنان شخص و صحبت با او، می توان مقدار زیادی به مکونونات درون اش پی برد و از احوال و صفاتش آگاه شد. امیرمومنان (ع) می فرمایند: "انسان هر چه را در دل و درونش پنهان کند،از لغزش های زبان و حالتهای چهره اش آشکار می شود".
پدران و مادران- که سعادت فرزندانشان را می خواهند- باید آنان را در این مساله مهم یاری کنند و زمینه انجام آن را را فراهم نمایند. و آرامش لازم را برایشان بوجود آورند. مبادا خدای ناخواسته از این کار جلوگیری کرده و تعصب بی جا بخرج دهند. این گفتگو، از نظر اسلام و عقل، پسندیده است بسیار دیده ایم که پدر و مادر دختر، از این گفتگو ممانعت می کنند و این کارشان را به حسب اسلام و غیرت می گذارند، در صورتی که اسلام و غیرت، حکم می کنند که وسائل سعادت و خوشبختی را فراهم کنیم. و این گفتگو، در سعادت و تفاهم بین زن و شوهر، تاثیر بسزایی دارد. متاسفانه عده ای از پدر و مادرها، صحبت کردن دو جوان را به حساب پاسخ مثبت دو طرف می دانند و فکر می کنند که حتماً پاسخ هر دو باید مثبت باشد و اگر یکی از طرفین (دختر یا پسر) پاسخش منفی باشد به شدت با او برخورد می کنند.
دستور کار جلسه:
موضوعات قابل طرح در این گفتگو و مذاکرات، مختلف است؛ زیرا افراد، عقیده ها، آرمانها، هدفها و خواسته هایشان باه متفاوت است. اما بعضی از مطالب، عمومی بوده و لازم است مطرح شود و روی آنها مباحثه صورت گیرد، بنابراین بعضی از آنها را بیان می کنیم.
1) بیان خط مشی کلی زندگی آینده:
بیان اینکه زندگی را بر چه مبنایی می خواهند استوار و اداره کنند. مثلاً یک جوان متدین، می خواهد زندگی اش بر اساس قوانین اسلام بنا شود و همسرش نیز باید چنین باشد و در همه امور زندگی، تابع اسلام باشند.
2) گفتگو درباره اهداف آینده:
بیان هدف هایی که قصد دارند در زندگی آینده شان دنبال کنند. هدف ها و آرمانهای علمی، اخلاقی، اجتماعی، شغلی و . . . . .
3) بیان صادقانه صفات و اخلاق و خصوصیات خود
4) بیان خواسته ها و انتظارات طرفین از یکدیگر
5) بیان نظرات خود درباره چگونگی برخورد و رفتار و رابطه با خانواده و بستگان وخویشان یکدیگر.
6) طرح نظرات خود درباره شیوه تربیتی فرزندان آینده
7) بیان عیبها و نواقص و بیماری های خود:
اگر دختر و پسر، بیماری و عیب و نقص دارند، صادقانه و بدون کم و زیاد، به یکدیگر بگویند؛ زیرا:
اولاً: این کار واجب است و پرده پوشی و مخفی کردن عیبها، "تقلب" و "کلاه گذاری" و "خیانت" محسوب می شود و حرام است.
ثانیاً: اگر از اول گفته شود، طرف مقابل ، یا او را با همان عیب می پذیرد و یا رد می کند. اگر پذیرفت، خود را برای تحمل آن آماده می کند و او را انسانی صادق و بی تقلب و با شهامت می بیند و محبتش را به دل می گیرد و خود را در آینده "فریب خورده" احساس نخواهد کرد. اما اگر گفته نشود و بدون آگاهی طرف، وصلت صورت گیرد، در آینده از آن عیب و نقص با خبر خواهد شد و خود را "فریب خورده" و "خسارتکار" و همسر و خانواده او را "فریبکار و خیانتکار" می بیند و . . . . آنگاه مشکلات فراوانی به بار خواهد آمد. محبت همسر از دلش بیرون می رود و کینه او را به دل می گیرد؛ زیرا انسان نمی تواند فردی "فریبکار" را دوست داشته باشد. اگر همین عیب و ایراد را قبلاً صادقانه به او گفته بودند، ممکن بود بپذیرند. اما حالا مساله فرق می کند. البته بعضی از عیب ها و بیماری ها و اشتباهات گذشته که هیچ ربطی به حقوق همسر و زندگی آینده ندارد می تواند این نشود اما باید در چنین حالتی با مشاوره صحبت کنید.
شروط و خواسته های ناحق را نپذیرید!
گاهی مشاهده می شود که دختر و پسر قبل از ازدواج، شرطها و خواسته هایی را برای هم مطرح و بر یکدیگر تحمیل می کنند که ناحق است و طرف را از حقوق مسلم و حتمی خود محروم و از او سلب اختیار می کنند.
این شرطها و خواسته های ناروا را به هیچ وجه نباید پذیرفت. اختیارات و حقوقی را که خداوند به هر کدام از مرد و یا زن داده است. نباید با پذیرفتن شرط، از دست داد. با خود نگویید "فعلاً می پذیریم اما بعداً عمل نمی کنیم." زیرا پذیرفت شرط تعهد می آورد و مومنان باید به شرطهایشان عمل کنند.
راه هشتم- دیدن یکدیگر:
پس از پیمودن راههای قبل، اگر به نتیجه مثبت رسیدند و همه امور را رو براه دیدند و هیچ مانعی سر راه ازدواجشان نبود و در صورتی که دختر و پسر، یکدیگر را نایدده باشند، تصمیم نهائی لازم است همدیگر را کاملاً ببینند. دیدن چهره و قیافه ظاهری، از لازمترین و ضرروی ترین مسائل این مرحله از "نقشه راهنما" است.
تعریف و توصیف دیگران، هر چند که موثر است، اما کافی نیست؛ بلکه خود دختر و پسر نیز باید ببینند؛ زیرا سلیقه ها متفاوت است. دیدن مقدار کمی از صورت هم کافی نیست، بلکه بطور کامل و واضح و آشکار ببینند، بطوری که هیچ نقطه مبهمی باقی نماند.
مبادا گفته شود: " ما همه چیز را پسندیده ایم و خواسته ها و معیارهایمان تامین است؛ دیگر مهم نیست که قیافه و شکل ظاهری چگونه باشد.
زیرا پسندیدن یا نپسندیدن قیافه ظاهری، می تواند بر تمام نتایج قبلی تاثیر بگذارد. شیوه صحیح در این موضوع این است که: هر گاه خواستگاری بری دختر آمد، باید مقدمات و راههای بدست آوردن شناخت، مانند تحقیق، مشورت، فرستادن پیک و . . . . طی شود و همه جوانب کار سنجیده و بررسی گردد. آنگاه اگر معلوم شد که پسر قصد سوء استفاده ندارد و دختر و پسر کفوء هم هستند و منافعی سر راه ازدواجشان نیست و احتمال وصلت و ازدواج، قوی است؛ زمان "دیدن کامل" به عنوان مرحله نهایی تصمیم و گزینش، انجام گیرد. است.
مردی از امام صادق (ع) پرسید: آیا مردی که قصد دارد با زنی ازدواج کند، می تواند به گیسوان و زیبائیهایش نگاه کند؟ امام (ع) فرمودند: اگر قصد سوء استفاده نداشته باشد (واقعاً به قصد پسندیدن برای ازدواج باشد) هیچ اشکالی ندارد.
استخاره:
هر گاه کسی بخواهد کاری را انجام دهد، اگر خوبی و سلاح آن کار برایش روشن است، باید با استمداد و طلب خیر از خداوند و توکل به او، آن کار را انجام دهد و هیچ برای استخاره مصطلح نیست. و اگر بدی و عدم صلاح آن کار برایش آشکار است. باید آن را ترک کندن و باز هم هیچ جایی برای استخاره وجود ندارد. اما اگر پس از تفکر و تحقیق و مشورت و پیمودن تمام راههای ممکن، باز هم راه به جایی نبرد و "حیران" بر سر "دوراهی" درماند و عقربه اندیشه و تصمیمش روی 50% مانده و به هیچ طرفی تمایل پیدا نکرد و آن کار هم به گونه ای است که نمی شود به حال خود رهایش کرد، بلکه باید تکلیف آن را روشن نمود. . . . . . . آنگاه نوبت به "استخاره معروف" می رسد؟
به علاوه ، این استخاره ، هیچ گونه "تکلیف شرعی و عقلی ای" معین نمی کند، بلکه انسان را از حیرت و سر دو راهی بیرون می آورد و یکی از دو راه را پیش روی او می گذارد "انجام یا ترک" و این استخاره علاوه بر این که هیچ تکلیفی نمی آورد، هیچ تضمینی هم وجود ندارد که راهی را که نشان داده، صحیح باشد و راه مقابلش غلط. نکته مهم این است که فردی که برایتان استخاره می کند عالم باشد.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
دوران نامزدی:
از چند جهت لازم است که بین عقد و عروسی فاصله ای باشد:
1) دختری که چندین سال در یک خانواده زندگی کرده و با افراد خانواده بخصوص پدر و مادرش انس شدیدی دارد، و جدایی از آنان برایش سخت است، صلاح نیست که ناگهان او را از خانواده اش جدا کنند، زیرا از نظر عاطفی به او لطمه وارد می شود. بلکه لازم است برای این جدایی، به تدریج در او آمادگی ایجاد شود.
2) دختر و پسری که تاکنون مسوولیت زندگی به عهده پدر و مادر بوده است، آمادگی آن را ندارند که یک مرتبه کل مسئوولیت زندگی را به دوش بگیرند. بلکه فرصتی لازم دارد که خود را برای پذیرش بار مسوولیت زندگی مشترک آماده کنند.
3) دختر و پسری که تا چندی قبل با هم بیگانه بوده اند، برایشان سخت است که یک مرتبه و بدون مقدمه در کنار هم قرار گیرند و با هم زندگی مستقل را شروع کنند لازم است مدتی بگذرد تا با هم انس بگیرند و آماده زندگی با هم باشند.
4) ممکن است دختر و پسر، بنا به دلائلی- مانند ادامه تحصیل یا سربازی- آمادگی زندگی مشترک و مستقل را نداشته باشند، اما آمادگی نامزدی را داشته باشند. پس، نامزد می شوند تا هنگامی که آن موانع برطرف شد، عروسی کنند.
5) والدین دختر و پسر نیز برای عروسی عزیرانشان، احتیاج به آمادگی دارند. دوران نامزدی، فرصت لازم را برای این آمادگی، در اختیارشان می گذارد و . . . .
فایده های دوران نامزدی و وظایف دختر و پسر در این دوران:
1) افزایش شناخت نسبت به یکدیگر، برای تفاهم بیشتر،
هر چند که دختر و پسر ، در مرحله گزینش، باید شناخت کافی نسبت به هم پیدا کرده باشند اما علاوه بر آن شناخت، باید در دوران نامزدی، آشنایی ملموستر و محسوس تر و بیشتری از یکدیگر پیدا کنند و بار و حیات و اخلاق و دیدگاههای هم بیشتر آشنا شوند.
2) اصلاح و تربیت:
اگر کسی صفت و خصوصیتی را در نامزدش مشاهده کند که مورد پسندش نباشد و بخواهد آن را برطرف و یا اصلاح کند و یا صفت وحالتی را در او ایجاد کند. بهترین دوران برای این "اصلاح و تغییر و تربیت" دوران نامزدی است. چون هنوز روابطشان عادی نشده و نسبت به هم احترام و محبت خاصی قائلند، در نتیجه: پذیرششان از همدیگر بیشتر است و زمینه تحول و تغییر و اصلاح و مساعدتر است.
3) افزایش محبت:
یکی از شرط های مهم و اصلی سعادت در زندگی زناشویی "محبت" است. و زمینه آن باید قبل از عقد فراهم شده باشد. اما دوران نامزدی، بهترین فرصت است برای افزایش و تحکیم محبت. رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها، در افزایش محبت و یا کاهش آن، موثر است.
بنابراین، دختر و پسر باید کاملاً مواظب اعمال خود باشند و از هر عمل پسندیده ای که باعث افزیش محبت می شود، کوتاهی نکنند و از کارهایی که موجب دلسردی و کاهش محبت می شود، اجتناب کنند.
4) ایجاد امید نسبت به زندگی آینده
"امید" نیز نقش مهمی در سعادت زندگی مشترک دارد. نامزدها باید از ایجاد و تقویت امید در دلهای یکدیگر کوتاهی نکنند، با سخنان پر امید و رفتار متین و مطمئن می توانند این کار را انجام دهند.
5) پایه ریزی استقلال زندگی آینده:
دختر و پسر – معمولاً قبل از ازدواج، وابسته به زندگی پدر و مادر هستند، که باید این "وابستگی" تبدیل به "استقلال" گردد. دوران نامزدی، فرصت مناسبی برای پی ریزی این استقلال است. نامزدها باید برای آینده، طرح و برنامه بریزند، اهداف و دورنماها وافقهای زندگی آینده را ترسیم نمایند و راههای وصول به آنها را بررسی کنند.
6) بها دادن به احساسات و عواطف همدیگر:
نامزدها باید مواظف عواطف و احساسات یکدیگر باشند و به آنها بها و جواب مناسب دهند. بعضی از نامزدها، به عواطف و احساسات لطیف نامزدیشان، بهای لازم را نمی دهند و به او "بی اعتنایی" می کنند و خیال می کند این کارشان باعث عزیزتر شدنشان می شود و حال آنکه کاملاً برعکس است و چنین رفتاری باعث جریحه دار شدن عواطف نامزدشان می شود و در نتیجه کینه او را به دل می گیرد و ممکن است لطمه های سنگینی به زندگی شان بزند.
دختر باید سنگین و متکبر باشد. اما در مقابل نامحرمان، نه در برخورد با نامزد شرعی اش! دختران متدین و با عفت بدانند که این کارها، لازمه تدین و عفت نیست بلکه حرام است. معنا ندارد که دختر، در مقابل نامزدش که به او محرم است و در حقیقت شوهر اوست، خود را مخفی کند.
7) هدیه دادن:
"هدیه" در جلب دلها و افزایش محبت، نقش عجیبی دارد. لازم نیست که هدیه، گرانقیمت باشد، بکله لازم است زیبا و مورد علاقه طرف باشد و مهمتر آنکه: ظریفانه داده شود! هدیه دادن، ظرافت و سلیقه خاصی را می طلبد!
این هم فراموش نشود که: هدیه دادن باید از دو طرف باشد، نه اینکه فقط پسر به دختر یا دختر به پسر بدهد.
8) نامه نگاریهای محبت آمیز:
نوشتن نامه های عاشقانه و پر محبت و با صفا، تاثیر نیکویی در افزایش محبت و استحکام رابطه بین نامزدها دارد. حتی اگر دو نامزد به هم نزدیک باشند و همیشه یکدیگر را ببینند، باز هم نوشتن نامه تاثیر خوبی را دارد. همسرانی را می شناسیم که پس از گذشت سالها از زمان ازدواجشان، هنوز نامه های دوران نامزدی را نگه داشته و مطالعه می کنند و برایشان خاطره انگیر و لذت بخش است.
9) ملاقاتهای صمیمانه:
دو نامزد باید در این دوران شیرین و به یادماندنی، دیدارهای دوستانه و عاشقانه داشته باشند. این کار نه تنها خلاف عفت نیست بلکه باعث تقویت عفت در هر دو می شود. در این ملاقاتها، با یکدیگر صحبت های محبت آمیز داشته باشند و به همدیگر عشق و علاقه و محبت نشان دهند و درباره زندگی آینده شان گفتگو کنند و به هم دلگرمی وامید بدهند و با هم به گردش و تفریح و مسافرت بروند.
10) مسافرت های کوتاه:
زمینه مناسبی است که در آن جنبه های مثبت و منفی اخلاق انسان بطور ناخودگآگاآگاه بروز کند و در نتیجه زمینه خوبی است برای شناخت بیشتر. و یکی از دلائل اهمیت مسافرت در این دوران این است که هنوز زندگی رسمی شروع نشده است و هر دو طرف، آمادگی و انعطاف زیادی دارند تا در مقابل انتقاد و پیشنهاد سازنده همسر خود، به اصلاح خویشتن بپردازند.
11) شرکت مشترک در محفلهای معنوی:
از برنامه های سازنده این دوران، که در رشد روحی و اخلاقی و افزایش انس و تفاهم بین همسران موثر است و بر شکوه این دوران شکوهمند می افزاید، شرکت مشترک در محافل و مجالس دینی علمی و اخلاقی است.
12) فراگیری علوم و فنون اداره زندگی و همسرداری و مطالعه کتابهایی در این باره:
بسیاری از جوانان، درباره مسئل گوناگون، معلومات فراوانی دارند، اما درباره همسرداری و ادراه زندگی آینده شان، هیچ نمی دانند و یا بسیار کم است . و لازم است با فراگیری علوم و فنون در این زمینه اطلاعات خود را بالاتر برده تا زندگی بهتری داشته باشند
مدت دوران نامزدی: نمی توان مدت خاصی بیان کرد، بلکه به موقعیت و سلیقه افراد بستگی دارد. اما می توان گفت: اگر وضعیت خاصی وجود نداشته باشد (مانند دوران سربازی یا ادامه تحصیل و . . . ) دختر و پسر و خانواده هایشان آمادگی لازم را برای عروسی به دست آورده باشند حدود "6 الی 9 ماه" برای این دوران زمان مناسبی به نظر می آید.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
آفت های دوران نامزدی
1) بهانه های دل
2) توقعات بی جا
3) دخالت و وسوسه جاهلان و مغرضان
4) رعایت نکرده حال والدین
5) زیاده روی در رفت و آمدها
6) تجدید خاطرات ناخوشایند اولیه
7) گفتگو درباره خاطرخواهان قبل
8) غیرت بیجای والدین دختر
این آفت های احتمالی نسبت به جامعه ها و خانواده های گوناگون، یکسان نیست، بلکه همانگونه که عادت و اخلاق و آداب و رسوم وعقاید مردم، متفاوت است، آفات دوران نامزدی و کلاً آفات زندگی خانوادگی نیز متفاوت و گوناگون می باشد، زیرا: این آفت ها، به اخلاق، حالات، عقاید وآداب و رسوم مردم بستگی دارد. در اینجا. بعضی از این افت ها را بیان می کنیم تا جوانان و خانواده یشان از ایجاد آنها جلوگیری کنند و اگر خدای ناخواسته- بوجود آمد. فوراً آنها را برطرف و علاج نمایند:
1) بهانه های دل:
یکی از خصوصیات انسان، این است که: نیروی خیال او، بسیار بلند پرواز است و اگر کنترل و تعدیل نشود به هیچ حدی اکتفا نمی کند و از حقایق و واقعیات می گذارد و به عالم رویا و آرزوهای غیرواقعی پرواز می کند. از طرف دیگر، حالت مقایسه نیز در انسان، قوی است و آنچه را دارد با آنچه دیگران دارند و یا با آنچه در دنیای خیال به آن رسیده است، مقایسه می کنند و معمولاً در این مقایسه ها دچار اشتباه و توهم می شود و حقایق و واقعیات را آنطور که هست نمی بیند، بلکه آنچه را خود دارد، ناچیز و حقیر می پندارد و آنچه را دیگران دارند و یا در عالم خیال به آن رسیده، بزرگ و زییا می بیند. روحیه تنوع طلبی انسان نیز به این امر کمک می کند، در نتیجه: دچار تاسف و حسرت و دلسری می شود و آرزوی تبدیل آنچه دارد را به آنچه دیگران دارند یا در خیال پرورانده می کند. و یکی از عوامل مهم دلسری و پشیمانی در روابط همسران مقایسه کردن همسر خود با دختران و پسران و همسران دیگر است. و این مقایسه ها معمولاً به این نتیجه غلط می رسند که: دیگران، از همسرشان بهترند. این مقایسه هم باطل است و نتیجه ای جز حسرت و اندوه و دلسری ندارد.
واقعیت این است که: وقتی افراد دیگر را با همسر خود مقایسه می کنی چون از عیب های آنان خبر نداری و فقط حسنهایشان را می بینی و از نقص های همسرت خبرداری، نتیجه می گیری که همسرت نسبت به اینها کمبود دارد. شاید اگر می توانستید از عیب های دیگران با خبر شوید آنگاه فقط خوبیهایشان را نمی دیدید بنابراین متوجه می شوید همسرتان از بسیاری از کسانی که آرزوی همسریشان را داری بهتر است.
2) توقعات بی جا:
متاسفانه گاهی مشاهده می شود که: دختر و پسر و یا خانواده هایشان توقعات بی جایی از هم دارند و بارهای سنگینی را بر هم تحمل می کنند و این دوران شیرین را تلخ می نمایند. این توقعات- معمولاً- مادی و خرافاتی و برخاسته از رسوم جاهلی است و هر عقل سلیمی آن را محکوم و مردود می داند. این امور، باعث دلسری و ناراحتی می شود و به زندگی لطمه می زند و حتماً از آن باید پرهیز کرد. و اگر بزرگترها چنین مسئائلی را پیش آورند، دختر و پسر باید هوای همدیگر را داشته باشند و علاوه بر اینکه نباید وارد این امور واهی شوند، لازم است از یکدیگر دفاع کنند و هر کدام نگذارند بر دیگری فشار وارد شود. همکاری دختر و پسر و خانواده هایشان برای سر و سامان دادن به زندگی آینده، ضرورت کامل دارد و این توقعات و تحمیل ها، خلاف همکای و همدلی و صمیمیت است.
3) دخالت و وسوسه جاهلان و مغرضان:
جوانانی را مشاهده کرده ایم که دوران شیرین نامزدی شان و کانون باصفای زندگی شان و قلبهای مالامال از محبتشان، بخاطر دخالت ها و وسوسه ها و فضولیهای یا مغرضان دچار تلخی و سردی و کدورت شده است. زوج های جوان باید مواظب این افراد باشند و در مقابل این دشمنان سعادت، (با همدلی و صمیمت و هوشیاری یکدیگر) مقابله کنند.
4) رعایت نکردن حال والدین:
بعضی از فرزندان، پس از اینکه همسر و مونس خود را یافتند، پدر و مادر را فراموش می کنند و یا با آنان کم توجه می شوند و گاهی نسبت به آنان بی ادبی می کنند. انسان عاقل آن است که حال دو طرف را رعایت کند. هم حقوق والدین را ادا کند و هم حقوق همسر را. نه والدین را فدای همسر و نه همسر را فدای والدین کند.
5) زیاده روی در رفت و آمدها:
رابطه دختر و پسر و خانواده یشان در این دوران باید گرم و صمیمی باشد، اما به افراط و زیاده روی کشیده نشود، "اعتدال" در هر کاری پسندیده و افراط ناپسند است. اگر رفت و آمدها و مهمانی ها زیاد شود. دو طرف خسته می شوند و این خستگی، به محبت ها لطمه میزند، بخصوص اگر این دوران طولانی هم بشود. این رفت و آمدها، نباید هیچگونه تحمیل و تکلفی وجود داشته باشد. هیچکدام نباید توقع پذیرایی مفصل و سفره رنگین و هدیه های گرانقیمت داشته باشند و در هر حالی باید حال یکدیگر را رعایت کنند. همچنین بر عروس و داماد لازم است که حریم عفت و حیا را رعایت کنند، بخصوص در خانواده هایی که دختر و پسرهای دیگر نیز وجود دارند. بی پروایی نسبت به حریم حیا و عفت، باعث بی حرمتی عروس و داماد نزد والدین و موجب انحراف و گمراهی دیگر دختران و پسران خانواده خواهد شد.
6) تجدید خاطرات ناخوشایند اولیه:
ممکن است در طول دوران قبل از عقد، کدورتها و ناراحتی ها پیش بیاید و خطاهایی از طرفین سر بزند. در هنگام خواستگاری و بله برون و تعیین مهریه و شرایط ازدواج و امور اینگونه ای، ممکن است کدورتهایی پیش آمده و مسائلی بین دو خانواده رد و بدل شده باشد و بعضی از بزرگترها و اطرافیان و یا خود دختر و پسر، حرفهای دلسردکننده زده باشند یا بعضی از افراد باعث کدورت هایی شده باشند. این کدورت ها، نباید به بعد از عقد سرایت کند با خواندن عقد، همه این ناراحتی ها باید برطرف گردد و به دوران پس از عقد کشیده نشود. زیرا باعث کم شدن محبت میان زوجین می شود و گاهی لطمه های سنگینی بر پیکره زندگی های نو پا وارده می کند.
7) گفتگو درباره خاطر خواهان قبل:
بعضی از عروس و دامادها و بستگانشان (خصوصاً مادران و مادربزرگها) برای عزیز کردن خود و یا جبران عقده های حقارتشان و یا به هر نیت سوء دیگر، از خواستگاران و خاطر خواهان فراوان سابق خود، نزد یکدیگر سخن می گویند و معمولاً تعدادشان را چندین برابر واقعی اش افزایش می دهند و آنان را به رخ همدیگر می کشند. این کار نه تنها آنان را عزیزتر نمی کند و هیچ فایده ای ندارد. بلکه موجب کدروت خاطرها می شود و زیانهای فراوانی به دنبال دارد.
عروس و داماد، علاوه بر اینکه باید خودشان از این سخنان بیهوده و زیانبار خودداری کند، باید از بیان آنها از طرف بستگانشان نیز جلوگیری نمایند و همچنین اگر دلبستگی و علاقه ای به کسی داشته اند هرگز نباید به همسر خود بگویند و هیچگاه نباید از دختران، پسران، زنان و مردان بیگانه، نزد یکدیگر سخن بگویند. بلکه باید در طی دوران نامزدی با بیان و ابزار احساسات خود نسبت به همسر میزان عشق و علاقه خود را نشان می دهند.
8) غیرت بی جای والدین دختر:
بعضی از والدین دختر، غیرت و تعصب بیجا به خرج می دهند و از رابطه دوستانه دخترشان با نامزد شرعی اش جلوگیری می کنند و این کارشان موجب دلسردی و ناراحتی دو نامزد می شود.
به چنین پدران و مادرانی می گوئیم: اگر شما این داماد را پسندیده اید و به او اعتماد دارید و با رضایت و شناخت کافی او را پذیرفته اید و او را با همسری شایسته و مناسب برای دخترتان می دانید، دیگر جایی برای نگرانی و ممانعت از ملاقات آنان وجود ندارد. اما اگر از او شناخت لازم را ندارید و او را نپسندیده اید و به او اعتماد ندارید، پس چرا دخترتان را به عقد او درآورید. شاید بگویید: اگر این دختر، همسر اوست، پس باید او را بردارد و به خانه اش ببرد، نه اینکه همسر او باشد و در خانه ما زندگی کند. در پاسخ باید گفت: ضرورت دوران نامزدی توضیح داده شده که این دوران چقدر ضرورت دارد و لازم است بین عقد و عروسی فاصله باشد. به هر حال، والدین دختر باید حال این دو جوان را رعایت کنند و با تعصب بی جا باعث دلخوری و رنجش آنان نشوند و از طرفی رابطه عروس و داماد با والدین، رابطه صمیمانه و محترمانه ای باشد و احترام طرفین کاملاً حفظ شود.
(مظاهری/ جوانان و انتخاب همسر)
عشق و ازدواج:
اوایل ازدواج، معمولاً همراه با عشق و علاقه است. اغلب زوج ها در آغاز زندگی اعتقاد دارند که روبط آنها با دیگران متفاوت است و آنها پشتوانه زندگی مشترک خود را عشق و علاقه متقابل می دانند و آن را ضمانتی برای خوشبختی می پندارند. آنها آینده ای زیبا را برای خود مجسم می کنند و تنها جنبه های مثبت را می بینند خصوصیات منفی را اصلاً نمی بینند و اگر بر آن واقف شوند بسیار کم رنگ به نظرشان می آید. این شیفتگی و عشق در اشخاص مختلف با توجه به نیازهای روانی، سلیقه و خواسته های آنها متفاوت است.
شاید بتوان گفت که یکی از دلایل شکست زندگی بر پایه این گونه عشق و عاشقی، غیر واقعی نگریستن وقایع گوناگون زندگی است. هر چه زوجین رویایی تر و عاشقانه تر با مسایل برخورد کنند به همان نسبت نیز دچار مشکل می شوند.
مشخص است زوجی که هیچ تصویری از سختی و مشکلات زندگی نداشته و انتظارات توقعات بالایی از زندگی زناشویی دارد نمی توان این مشکلات را بپذیرد. عشق به تنهایی اغلب ضعیف تر از آن است که بتوانند در مقابل نیروها، فشارها، رنجش ها و دلخوری ها دوام بیاورد.
برای گسترش پیوند زناشویی و تحکیم روابط و ایجاد محبت بیشتر، به چیزی بیش از عشق نیاز است. عشق با آنکه محرک و انگیزه قوی است اما برای ادامه و حفظ زندگی کافی نیست و نفشی در ایجاد خصوصیات شخصی و مهارتهای لازم برای زندگی مشترک پایدار ندارد.
عشق برای سعادت ضروری است و هر یک از زن و شوهرها باید بیاموزند که همزمان با تغییر زندگی خود راه را برای تحول احساسات خویش هموار سازند و با پذیرش عشق معتدل و کم کردن از جنبه های رویای و افراطی ، ازدواج را تابع خود کنند.
پرواضح است که عشق واقعی و عمیق بر اساس شناخت، با تفاهم رابطه تنگاتنگی دارد این دو آنقدر به هم وابسته و نزدیک اند که تشخیص اینکه کدام معلول است بسیار دشوار به نظر می رسد. کسی که محبت و صمیمت دارد دیگران را درک می کند و می فهمد، کسی که می فهمد به دیگران محبت می کند و کسی که احساس می کند بوسیله دیگران درک می شود و محبت دیگران را نسبت به خود احساس می کند.
مردی که می خواهد دیگران را سهیم و شریک احساسات درونی خود بگرداند، ابتدا می خواهد بفهمد که آیا عمیقاً مورد توجه و محبت دیگران هست یا خیر.
برخورد با واقعیات:
پس از چندی زوجین متوجه می شوند که آنچه در مورد امور روزانه تصور می کردند با آنچه که حالا دست به گریبانش هستند تفاوت دارد.
هر اشتیاقی که از ما سر می زند به خاطر خوشبختی مفرط است. درک این واقعیت که ازدواج محتاج فنونی است که در طول زندگی به دست می آید در حل مشکلات کمک موثری است و از ناراحتی هایی چون احساس بی لیاقتی و وازدگی جلوگیری می کند.
مشکلات زوجین بیشتر از آنجایی سرچشمه می گیرد که سعی دارند ازدواجشان کاملاً بی نقص باشد و وقتی که چنین نمی شود دچار مشکل می شوند. اگر زوجین بتوانند قبول کنند که اختلاف غیرقابل اجتناب است و اینکه اختلاف نباید به قطع روابط بیانجامد، خود موجب بوجود آمدن آرامش می شود و رفتار منطقی و طبیعی تری در پیش می گیرند. هیچ گاه اختلاف کوچک و یا حتی بزرگ نسبت ناراحتی نمی شود اگر زندگی برپایه گفتگوی آزادانه و دمکراتیک بنا نهاده شده باشد و درک متقابل وجود داشته باشد.
گرچه احتمال دارد احتیاجات زوجین با هم مطابقت داشته باشد و از تناسب شخصیت نیز به نحو خوبی برخوردار باشند، اما جهت ایجاد روابط طبیعی و لذت بخش کافی نیست. برای بنا کردن زندگی با سعادت احتیاج به راهنمایی می باشد که در رسیدن به اهداف کمک کند و همین طور به تفاهمی احتیاج می باشد که وظایف هر یک از زوجین را برای رسیدن به خوشبختی مشخص کند.
تشریح این توقعات در ابتدای زندگی اهمیت بسیار دارد. موفقیت در نخستین سال بستگی به این دارد که شما و شریک زندگی شما تا چه حد این توقعات را درک کرده و تا چه اندازه درباره آن به توافق رسیده اید
پرورش اعتماد و صداقت:
یکی از اصل های مهمی که زوجین باید با تلاش هم آن را استوار سازند اعتماد دو جانبه است. برای یک ازدواج پویا و دینامیک اعتماد جزء ضروریت است.
ازدواج هایی که بر اساس اعتماد دو جانبه استوار نیست یا در آنها اعتماد وجود ندارد و اگر وجود دارد نسبت آن بسیار کم است. باید طرفین بسیار هوشمند عمل کنند تا به مرز صداقت لازم برسند به صورتی که بتوانند کاملاً با هم روراست باشند. چنانکه یکی از طرفین به دیگری وابسته باشد، طرف دیگر باید ملاحظه احوالش را بکند تا به این وسیله بتواند هر چه بیشتر به او نزدیک شده و از رنجش او جلوگیری کند. هر چه صداقت و صراحت بیشتر باشد دردهایی که زوجنین با آنها روبرو می شوند به مراتب کمتر است چون معنی صداقت و صراحت این است که زوجین به آسانی می توانند بدون ترس و واهمه مسایل خود را با هم در میان بگذارند. در صورت رسیدن به اعتماد کامل تغییر و تحول حاصله از آن غیر منتظره است و از ثمره شیرین آن زوجین بهره مند می شوند. با وجود اعتماد زوجین به نوعی آگاهی می رسند و با حقایق آگاهانه و واقع بینانه برخورد می کند.
(نجاتی/ روانشناسی زناشویی)
سوال و پاسخ در رابطه با روابط زناشویی:
چرا زنان و مردانی که با بررسی همه جانبه و تفاهم کامل زندگی مشترک را شروع می کنند باز هم اغلب دچار اختلاف ریز و درشت می شوند؟
هر ازدواجی با شرط و شروطی شروع می شود. طرفین در مذاکرات اولیه یا در دوران نامزدی تعهداتی را قبول می کنند یا وعده هایی می دهند، حالا اگر پس از ازدواج به آنچه گفته اند عمل نکنند مسلماً طرف دیگر احساس خوبی نخواهد داشت، چه بسا اگر این شروط مطرح نمی شد و قول و قراری هم برای انجامش داده نمی شد ازدواجی هم صورت نمی گرفت . از طرفی طرفین در شروع، مسوولیت پذیرند، صادقند، به قول و قرارشان وفادارند، خیلی مودبند و خیلی خوش اخلاق خود را معرفی می کنند.
زن خـود را کدبانو، مرد خود را هدفـمند معرفی می کند، گل و شیرینی و کادو می خرند . . . .
حالا اگر پس از ازدواج این تعهدات و مسئولیت ها را فراموش کنند و رفتار و کردار واقعی شان را به نمایش بگذارند آیا باید انتظار داشت که کماکان عاشق و دلخسته یکدیگر بمانند دچار اختلاف و بگو مگو نشوند؟ بدیهی است که همین اختلافات و قهر و آشتی ها باعث می شود که طرفین از یکدیگر خسته شوند و راه سرد و بی اعتنایی را در پیش بگیرند.
اغلب ازدواجها بر اساس عشق و علاقه شکل گرفته و گاهی زوجین برای رسیدن به یکدیگر سالها به انتظار نشسته اند و گاهی هم با مخالفت خانواده روبرو بوده اند ولی چرا همین ازدواجها پس از مدتی به سردی و بی تفاوتی می رسد؟
بدیهی است که ازدواجهایی که از روی احساس مطلق شروع شده و مصلحت ها در نظر گرفته نشده سرانجامی جز بی تفاوتی نخواهد داشت، این گونه ازدواجها که بر اثر هیجانات جوانی و تحت تاثیر التهابات جنسی و بدون در نظر گرفتن معیارهای صحیح ازدواج آغاز می شود، فرجامی جز ناکامی ندارد، مخصوصاً ازدواج هایی که با مخالفت والدین روبرو می شد ، دچار چالشهای بی شمار خواهد شد زیرا از یک طرف زوج جوان لجوجانه می خواهند برخلاف عقیده و نظر والدین خود عمل کنند و از طرف دیگر چون با ممنوعیت روبرو شده اند عشق و علاقه خود را شدیدتر می بینند ولی چون طرفین دارای نگاه متفاوتی هستند و از نظر خانوادگی تضادهایی دارند امکان تفاهم برایشان مشکل است بنابراین پس از یک دوره بگو و مگو و قهر و آشتی و تشنج های رایج تدریجاً به مرحله بی تفاوتی و سردی می رسند.
(کیهان نیا/ جوانان و ازدواج)
گاهی اوقات زوج های عاشق با هم به ستیزه بر می خیزند و سرانجام حتی از عشق می گذرند. علت عدم درک این مطلب مهم است. "حفظ میزان منطقی رضایت در روابط بر عهده خودشان می باشد، طی سالها به بسیاری از ما آموخته اند که بهترین راه برای بدست آوردن دل شخصی دیگر این است که مدام تسلیم خواسته او شوی و اینکه هر چه بیشتر از خود مایه بگذاری، عشق و محبت بیشتری نصیب خواهد شد".
این نظریه باید اصلاح شود. اگر منظور این است که شما در همان وقت نیازها و امیال خویش را برآورده می سازید آنگاه نظریه ای صحیح و درست است. اما اگر بدون رابطه متقابل مدام در حال فدا ساختن خویش باشید، به احتمال قریب به یقین ازدواج یا رابطه مزبور دچار مشکل می شود. به نظر من بیش از حد بی تفاوت بودن، دوست داشتن و تسلیم بودن محض فشارهای روانی را پدید می آورد. یکی از بهترین راه حل ها این است که بیاموزیم چگونه متکی به نفس باشیم. ناخوشایندترین مسائل در ازدواج ها به علت این است که یکی از طرفین بیش از حد از خود گذشتگی نشان می دهد.
اگر این نکته را بفهمید آنگاه برای همیشه از بزرگترین ترسی که مردم دارد در امان خواهید بود: مورد قبول واقع شدن.
اما مورد قبول دیگرن واقع شدن امری آسان است. مگر اینکه خودتان آنرا مشکل بپندارید. اگر اصرار نمائید به خاطر اینکه دوستتان شما را رد کرده است. دیگر به هیچکس تمایلی ندارید. در این صورت در اصل هرگز بیش از یک نوع خود خواهی هیچ نداشته اید.
اگر تصور می کنید به خاطر اینکه شوهرتان آن به شخص دیگری علاقمند شده، زندگی تان به پایان رسیده است، در این صورت هرگز اعتماد به نفس کافی نداشته اید. اگر تصور می کنید به خاطر اینکه معشوتان با شما صحبت نمی کند دنیا به آخر آمده، پس بدیهی است که شما قدرت مقاومت بسیار اندکی دارید.
(پل هاک/ آرزو سلیمی زاده/ چگونه یکدیگر را دوست بداریم)
شما مقید که در هر رابطه داوطلبانه ای (به خصوص ازدواج) در حد کاملاً معقولی رضایت خاطر داشته باشید. اگر به خود اجازه دهید در حالتی که از یاس و ناکامی که پائین تر از رضایت خاطر مناسب شماست زندگی کنید آنگاه این امر سه پیامد دارد.
اولین پیامد آشکار این است به طور کلی شما فردی مایوس، ناراحت، می شوید و از زندگی به قدر کافی بهره نخواهید گرفت و این امر به بیماری عصبی منجر می گردد.
پیام دوم: زیستن در سطحی پائین تر از رضایت خاطر کاملاً مناسب این است که بطور کاملاً قطعی کم کم از عشق ورزیدن به شریک زندگیتان دست برمی دارید در آن صورت دیگر اهمیتی ندارد که نخست چقدر عاشق بودید، مهم نیست که ایمان مذهبی شما چقدر است و عزم و تصمیم شما نیز اهمیتی ندارد.
آن دسته از افراد که به خاطر از دست دادن احساسات عاشفانه احساس گناه می کنند، در مورد آنچه که پیش خواهد آمد دچار گمراهی می شوند. گذشتن از عشق عملی شریرانه بد نمی باشد. در مورد رد کردن دیگران به خاطر قصور و اهمال کاری خودشان نباید احساس گناه داشته باشید شما صرفاً به شیوه ای عاقلانه، منطقی و سالم عمل می نمائید.
سومین پیامد: این است که شما بالاخره نگران و مراقب خود رابطه نخواهید بود. در اینجا نیز وقتی تعداد بسیاری از مردم تصمیم می گیرند که به ازدواج خاتمه دهند، دچار احساس گناه می شوند. اما باز هم دقیقاً به همان دلایلی که با گذشتن از عشق نباید احساس گناه داشته باشند. به هنگام خاتمه دادن به ازدواج نیز نباید دچار احساس گناه شوند. وقتی ازدواجتان تلخ می شود و خودتان نیز نمی خواهید تغییر کنید وظیفه شماست که در مورد آن کاری انجام دهید. اگر یک ازدواج برای شما صرفاً اتلاف وقت باشد و گرفتاری هایی را برایتان ایجاد کند و دیگر هیچ شادمانی را به ارمغان نمی آورد، آنگاه خاتمه دادن به آن کاملاً صحیح است. این واقعیت را باید پذیرفت که یک رابطه شادمانه هنگامی وجود دارد که هر دو طرف به طرز مناسی راضی و خشنود باشد. وقتی چنین نباشد، وظیفه و تعهد اخلاقی آن شخصی که بیشترین شکست را متحمل شده ایجاب می نماید که برای پایان داده به این وضعیت ناخوشایند کاری صورت دهد هدف از ایجاد یک رابطه این است: ایجاد رضایت خاطر مناسب شما، تا آنجا که نخواهید رابطه را پایان بخشید. به بیانی مناسب تر می توان گفت عبارتست از تشویق طرف مقابل که بطور دائم لطف و مرحمت خود را نثار شما کند، تا جائی که بتوانید به خویش بگوئید به طرز مناسبی راضی و خرسند هستید در آن هنگام شما به خود و به هر شخص دیگری در این رابطه خدمت کرده اید و کاملاً شیوه اخلاقی و صحیح عمل نموده اید.
تذکر ویژه آقایان: اکثر زن ها مردی را دوست می دارند که غیر تهاجمی باشد عقاید خود را بداند و بتواند از آنها دفاع کند اما از آن دست بردارد. یعنی در کل فردی جذاب و مهربان و با ملاحظه باشد.
نکته مهم: تنها ارضاء امیال سطحی به ازدواج منجر نمی شود. برای بدست آوردن عشق و محبتی کامل، باید در مورد عمیق ترین امیال به بحث و تبادل نظر بپرداریم نه فقط در مورد امیال سطحی . . . . حتی اگر دو نفر درک کاملی از عمیق ترین امیال و نیازهای یکدیگر داشته باشند باز هم ممکن است ناکامیها و کشمکهایی پدید آید. وقتی مسئله ای چندان مهم نباشد. شاید قادر باشید که تسلیم شریکتان شده از موضوع چشم پوشی نمائید.
مواردی از زمینه های اختلاف نظر و کشمکش:
1) مسئولیت مالی:
به طور مثال فرد شاکی است از: خسیس بودن همسر، ولخرج بودن و یا تصمیمات یک جانه در مورد خرید اجناس و غیره . . . . .
2) فرزندان:
هرگز میزان بی علاقگی و نفرتی که می توانید نسبت به شریک زندگی خود داشته باشید در صورتی که او را به عنوان مادر یا پدر فرزندانتان قبول ندارید دست کم نگیرید، اختلاف نظر در مورد پرورش و تربیت فرزندان مشکلات زیادی را بوجود می آورد.
3) مسائل جنسی:
که به علت عدم شناخت درست زن و مرد نسبت به یکدیگر و خواسته های یکدیگر بوجود می آید.
4) دین و مذهب:
اختلاف حاد مذهبی بین زن و مرد زندگی زناشویی را دچار مشکل های حادی می کند.
5) خانواده و بستگان همسر:
معمولاً دخالت بستگان و خانواده همسر در ازدواج مطرح است. شاید شوهر بیش از حد به والدینش وابسته باشد و نظریات آنها را به نظریات همسرش ارجح بدهد. یا بالعکس زن این چنین باشد.
6) شغل کار:
زنان از وابستگی بیش از حد مردان به کارشان و همچنین کمک نکردن آنها در امور داخلی خانه به علت کار کردن بیرون از خانه شاکی هستند.
7) اجتماعی بودن: همسرانی که دارای میزان مناسبی فعالیت اجتماعی هستند، از بقیه زوج ها سعادتمندترند.
8) عادت های آزاردهنده: عادت اعصاب خرد کن و ناراحت کننده معمولاً آنقدر جدی نیستند که باعث از هم گسیختن یک ازدواج شوند اما اگر چندین عادت بد وجود داشته باشد و این عادات کاملاً ناخوشایند باشند. می توانند مانند برخی از موارد دیگری آنها جدی و مهم باشند.
برای ایجاد صمیمت بیشتر با همسرتان شکیبایی پیشه کنید تا عشق بیشتری بدست آورید.
(پل هاک/ آرزو سلیمی زاده/ چگونه یکدیگر را دوست بداریم)
شیوه سخن گفتن شما:
برخی مردم گفتن جمله "دوستت دارم" را بسیار مشکل می یابند. اما در این عبارت تقربیاً چیزی عارفانه و جادویی نهفته است. وقتی مردم این عبارت کوتاه را که با صداقت به آنها گفته می شود، می شوند احساس اعتمادی مجدد، صمیمت تفاهمی به آنها دست می دهد که تقریباً به هیچ طریق دیگری بدست نخواهد آمد.
کلمات زشت و زننده تاثیر بسیار شدیدی در جهت منفی دارند، و کلمات لطیف همین تاثیر را در جهت مثبت دارا می باشند. اگر می خواهید دیگران را دوست بدارید و محبوب آنها واقع شوید، بهتر است از خشونت شدید و کلمات تحقیر آمیز و فریاد کشیدن خودداری نمائید.
خطرات افراط در عشق:
افرادی که بدون توقع هیچ چشمداش (شاید به جز پول) به دیگران خدمت می کنند معمولاً افرادی نیستند که محبوب دیگران باشند و این افرد تبدیل به مستخدمین ما می شوند. و اگر چه ما وفاداری آنها را مورد تحسین قرار می دهیم اما اگر ما را ترک کنند می توانیم رفتن آنها را با تاسف اندکی بپذیریم اغلب احساس می کنیم که نیازی به نشان دادن تمایل بیشتر نسبت به آنها نداریم، زیرا آنها خود سنگ تمام گذاشته اند.
ایجاد یک تجربه متقابل عشقی بین دو نفر مستلزم این است که امیال و نیازهای عمیق هر دو طرف ارضا شود. وقتی فقط یکی از طرفین پاداش می دهد، آن فرد خدمتکار است و طرف مقابل ارباب، آیا اکنون می توانید بفهمید چرا شخصی که کاملاً بخشنده است و در مقابل خدماتش توقع هیچ را ندارد، اغلب شخصی واقعاً محبوب نیست؟ پذیرش کامل. نوعی یک طرفه بودن را ایجاد می کند، از سوی دیگر پذیرش مشروط عملاً طرف مقابل را وادار می سازد تا ملاحظه شما را بنماید. و رابطه را به رابطه ای متقابل (داد و ستد) مبدل می سازد که در آن چیزی بیشتری از خدمات ساده یا معاملات پولی جریان دارد.
شما عزیران می بایست روابط عاشقانه خویش را مشروط سازید آنرا مفت از کف ندهید. برای دوست داشتن و محبوب بودن یاد بگیرید که اگر همسر، والدین و فرزندانتان نسبت به شما بی اعتنایی می کنند، تا حدودی آنها را معذب و ناراحت سازید. این کار را نه تنها به خاطر خود، بلکه به خاطر آنها انجام دهید.
گاهی اوقات مردها فکر می کنند که راه داشتن، رابطه عاشقانه خشنود سازی کامل همسرشان است. اما زنان مخصوصاً می خواهند که مردشان برخی از خواسته های آنان را رد کند.
یکی از چیزهایی که زن از یک مرد می خواند، قوی بودن، داشتن قدرت تصمیم گیری و رهبری نمود است که زن بتواند در لحظات سخت به او تکیه کند. وی در شریک زندگی خویش قدرت را می جوید.
گاهی اوقات نیز زنان دمدمی مزاج می شوند تا بفهمند که این پسر بزرگ تصمیم به انجام چه کاری می گیرد. یعنی زن حامی سست اراده نمی خواهد، آنچه زن تمام مدت در آرزوهایش بوده این است که مرد در مقابلش ایستادگی کند، و به او نشان دهد به اندازه کافی قوی هست که بدون او زندگی را ادامه دهد. زیرا این برای زن ثابت می کند که مرد لوس نیست، شجاعت دارد و بیچاره مردی که هر چه همسرش می خواهد برایش فراهم می آورد، بعد از این مرحله زن با اعتراض به مرد می گوید چون او به حرفهایش گوش نداده پس او را دوست ندارد، زن با این امتحان می خواهد بفهمد که آیا مرد تحمل می کند خشمش را کنترل کند یا او تسلیم می شود یا بحث و اتهامات مرد را ضعیف می سازد؟!
اگر مرد در مقابل ایستادگی کند و تسلیم احساسات نشود زن به او اطمینان می کند.
(پل هاک/ آرزو سلیمی زاده/ چگونه یکدیگر را دوست بداریم)
اغلب زنانی که زندگیشان دچار سردی و بی تفاوتی شده می گویند شوهرانشان اغلب در خانه کمتر حرف می زنند علت این را چه می دانید؟
دلایل این امر این است که بعضی از مردها نسبت به مذاکرات قبلی شرطی اند، یعنی چون به این نتیجه رسیده اند که صبحت کردن فایده ندارد، بنابراین مهر سکوت بر لب می زنند. گاهی اوقات آنان می ترسند اطلاعاتی در مورد کارشان یا وضعیت شغلی شان را به همسرشان بدهند و او بلافاصله نگران شود و دائماً پاپیچ آنان شود که برای فلان مشکل چه خواهی کرد. آنها می ترسند پس از ابراز عقیده در مود مشکلاتشان بلافاصله همسرشان آنها را نصیحت کند یا می ترسند با طرح موضوع بلافاصله همسرشان او را ملامت و سرزنش کند یا اینکه موضوع مطرح شده به جای دیگر درز پیدا کند یعنی همسرشان راز دار نباشد.
پس نقش یک زن کجا و چگونه باید مطرح شود؟
قصد و غرض این نیست که زنان باید در مقابل حرفهای شوهرانشان ساکت بنشینند، پیشنهاد می شود وقتی مردی حرف می زند یا می خواهد اطلاعات بدهد یا می خواهد تنشهایش را تخلیه کند در این گونه مواقع او به سنگ صبوری شکیبا و کم حرف نیاز دارد که فقط سراپا گوش باشد.
این خصوصیت جزو تفاوت های شخصیت مرد و زن است، در حالی که زنان وقتی حرف می زنند نیاز به همدلی و همدردی دارند. زنان هنگام حرف زدن به راه حلهای خود هم می رسند ولی مردان وقتی حرف می زنند انتظار ندارند که نصحیت بشوند و احتمالاً ملامتی بشنوند، اگر زنی بتواند این خصوصیات همسرش را درک کند بی شک شوهرش همیشه حرفهایی دارد که با او بزند و نیازی در خود نمی بیند که به طرف دوستانش یا جنس مخالف برود، بیشتر مردهای که گریز پا می شوند به خاطر نیاز جسمی یا تنوع طلبی نیست بلکه نیاز دارد که یک نفر آنها را تایید کند.
اغلب زنان و مردانی که در ابتدای زندگی فاقد قدرت مالی بوده اند و یا زن در شروع زندگی کمک هایی می کرده پس از اینکه مرد بر اثر تلاش و کوشش و یا پشتیبانی زن به مدارج علمی یا رفاه اقتصادی می رسد، دچار چنین مشکلی می شوند، اگر بخواهیم روشن تر بگوئیم ، یعنی حالا که مرد موفقیت هایی پیدا کرده نیاز به تایید و تصویب و احترام دارد، در حالی که زن گذشته های او را به رخش می کشد و یا حاضر نیست برای کامیابی هایش بهائی قائل شود و او را از دریچه چشم گذشته اش می بیند، در این صورت است که متاسفانه مرد گریز پا شده و به طرف کسانی می رود که موقعیت کنونی اش را ببیند و از او تعریف و تمجید کنند.
در مقابل مردها نیز باید مدام از عبارت "دوستت دارم" استفاده کنند. قدرشناس همسرشان باشند. گاه گاهی برای او گل بخرند، همیشه به او توجه کنند. حداقل ماهی یک بار دو نفری برای شام به رستوران بروند، به سلامتی جسم او اهمیت بدهند، به خلوت او احترام بگذارند، در دوران بارداری و پس از زایمان احساسات اورا درک کنند و با خرید طلا و یا جواهر این درون سخت را برای او هموار سازند ولی متاسفانه باید یک حقیقت تلخ و تکان دهنده ای را برای شما بگوئیم:
دنیا دنیای زور است، مردان به خاطر اینکه اقتصاد خانواده در دستانشان است، اغلب انتظارات بی جایی دارند ولی با کسی که شمشیر به کمر دارد چه می توان کرد؟!
شمشیر او موقعیت اقتصادیش و متاسفانه قوانینی است که به نفع او وضع شده، هنوز که هنوز است زنان نمی توانند از حقوق که قانون به آنها داده به آسانی استفاده کنند، زیرا ابهامات قانونی دست و پای آنها را بسته است. از طرفی اگر زنان بخواهند تمام حق خود را بگیریند، زندگی تقریباً قابل تحمل آنها به جهنمی سخت و خانواده ای متشنج تبدیل خواهد شد. گر چه حق گرفتنی است نه دادنی ولی باید از قانون بتدریج استفاده شود، تا زمانی که زنان ما به توانمندی کاملی نرسیده اند نباید بی محابا در پی استیفای حق باشند، چرا که ممکن است آنچه را که داشته اند هم از دست بدهند.
بعضی از مردان ما به کلمه "دوستت دارم" حساسیت دارند و می گویند این حرفها ادا و اطوار غربی هاست و وقتی ما داریم زحمت می کشیم یعنی خانواده خود را دوست داریم و لزومی به گفتن چنین جمله ای نیست در حالی که ما می دانیم زنان نیاز دارند که این جلمه را از زبان شوهرشان بشوند،
درست است که مردان برای بهبود شرایط اقتصادی زحمت می کشند و باید از زحماتشان قدرشناسی شود ولی باید توجه کرد که زنان و مردان تفاوت شخصیتی دارند، زنان علاقه مندند که این کلمه را هر چند وقت یک بار بشنوند، زیرا عشق برای خانم ها از طریق گوش شکوفا می شود در حالیکه برای مردان عشق از طریق چشم انتقال می یابد، یعنی باید با چشم چیزی را ببینند تا آن را احساس کنند، ولی زنان بر عکس نیاز دارند که توجه و علاقه مردان به زبان آورده شود. عدم انجام بعضی از کارها بدان علت است که ما به اهمیت آن واقف نیستیم و نباید فکر کنیم که همسر ما نخواسته چنین کاری را بکند بلکه باید به عادات و خلق و خوها توجه کرد. مرد یا زنی که در خانه پدری اش شاهد چنین رفتارهای مهرآمیز نبوده، در واقع ندیده تا یاد بگیرد. تغییر این رفتار به آسانی صورت می گیرد، به شرطی که تذکرات ما دوستانه و با لحنی مهربانانه باشد نه اینکه بگوییم تو وظیفه ات است. یا تو باید این کار را می کردی خیلی از مردها پس از اینکه با اهمیت لزوم گفتن عبارت "دوستت دارم" آشنا می شوند به آسانی آن را به کار می برند و رابطه عاطفی شان را بهبود می بخشند.
چرا مردان ایرانی در تعریف و تمجید خسیسند؟
رسول اکرم (ص) می فرماید: اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم، تا ابد در خاطر او باقی خواهد ماند. بیشتر زوج ها، خاصه مردها که مغرورترند، علاقه خویش را به یکدیگر ابزار نمی کنند و زبان دل را به کار نمی گیرند گر چه احساس می کنند که همسر خویش را دوست دارند ولی خست به خرج داده و از کاربرد و تاثیر عمیق این کلام دلنشین و کوتاه ، حسن استفاده را نمی نمایند.
اغلب این مردان اعتقادهایی عجیب و غریب دارند، آنان می گویند: اگر از همسر تعریف شود خودش را خواهد گرفت! پس لزومی ندارد که آن را به زبان بیاوریم!
این ادا و اصولها متعلق به غربی هاست. یا می گویند: همسرم می داند که او را دوست دارم، مگر نمی بیند از صبح تا شب به خاطر او و زندگیمان زحمت می کشم. بچه که نیست تا بخواهم به او بگویم دوستت دارم. و این باور غلط را سالها با خود نگه می دارند. در حالی که ما حق نداریم کسانی را که باغبان "عاطفه ها" هستند، با این گونه مطالب برنجانیم.
گاهی همین جمله کوتاه و بدون خرج می تواند تمام خستگی ها را از تن یک زن بیرون کند و بر میزان مقاومتش در برابر مشکلات بیفزاید. زنان نسبت به این جمله حساسیت شوق انگیزی دارند، زیرا این جمله زندگی را برای آنها شیرین تر می سازد، ابزار علاقه زنان نسبت به مردان هم باید و به زبان آورده شود، زیرا مردان هم به چنین جمله نیاز دارند. به ظاهر آنها که گاهی تظاهر می کنند به این حرفها اهمیت نمی دهند، توجه نکنید.
(کیهان نیا/ جوانان و ازدواج)

چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند؟
1)شما با فرد مناسب بوده ولی طرز صحیحی مهر نمی ورزید.
شما و همسرتان از عادتهای ارتباطی ضعیفی برخوردار هستید.
به درستی نمی دانید که چطور صمیمیت واقعی تولید کنید .
چیزی را می خواهید مطالبه نمی کنید و در نهایت احساس انزجار می کنید .
از رابطه تان غافل می شوید .
شما با فرد نامناسب هستید .
عشق و یا سبک زندگی شما با عشق و سبک زندگی همسرتان از تفاهم و همخوانی کافی برخوردار نیستند.
شما ارزشهای مشترک کافی نداشته و به اصول مشترکی نیز پایبند نیستید.
همسر شما دارای عیبها و نقص های بزرگی است که ازدواجی موفق را ناممکن می سازد.
شما نمی توانید نیازهای یکدیگر را برآورده کنید .
نکته مهم این است((کسی)) که برای مهرورزیدن انتخاب می کنید ،به همان اندازه ((روشی)) که برای مهر ورزیدن برمی گزینید مهم است.
اغلب مردم وقت و انرژی بیشتری صرف تصمیم گیری برای خرید یک ماشین و یا یک دستگاه ویدئو می کنند تا صرف اینکه تصمیم بگیرند با چه کسی تشکیل خانواده بدهند.
یکی از دلایلی که بسیاری از مردم به ازدواج با فرد نامناسب تن می دهند چیزی است که آن را(( ضریب هوشی)) پایین می نامیم. ضریب هوشی شما به میزان دانش شما در خلق و حفظ رابطه ای سالم و موفق بستگی دارد و میزان ضریب هوشی شما تعیین کننده انتخاب شما خواهد بود حتی اگر شما از ضریب هوشی بالایی برخوردار بوده و یا به اصطلاح باهوش در عشق باشید احتمالاً هنوز اشتباهاتی مرتکب خواهید شد اما نه به اندازه کسی که از ضریب هوشی کمتری برخوردار است. در پایان این تحقیق شما این آزمون را مشاهده کنید و اگر مایل باشید می توانید آن را انجام دهید.
اگر پس از انجام آزمون ضریب هوشی عشقی شما خیلی پایین بود زیاد نگران نشوید . شما می توانید با کسب اطلاعات بیشتر و بالا بردن اعتماد به نفس خود ضریب هوشی عشقی خود را بالا ببرید.
پنج افسانه مهلک درباره عشق:
افسانه های عشقی باورهای نادرست هستند که بسیاری از ما راجع به عشق و داستانهای عاشقانه داریم. این افسانه ها عملاً ما را انتخاب هوشمندانه باز می دارند. این باورها و رفتارها علائمی غلط در مورد ازدواج هستند که به سه دلیل زیر در ما شکل می گیرند:
* تماشای برنامه های تلویزیونی و فیلم ها
* خواندن رمانهای عشقی
* عدم وجود آموزش درباره عشق
ما آگاهانه یا نا آگاهانه اساس تصمیمات خود در ازدواج را بر این پنج افسانه عشقی بنا می گذاریم.
بیائید به این پنج افسانه مهلک درباره عشق نگاهی بیندازیم در حالی که هر یک از این افسانه ها را می خوانید از شما تقاضا می کنم که نه تنها در روابط فعلی خود بلکه در روابط گذشته خود نیز تامل کنید.
در اینجا پنج افسانه عشقی و واقعیت مربوط به هر کدام را در جدولی آورده ایم و سپس به توضیح هر کدام از آنها می پردازیم:
افسانه
واقعیت
1)عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید
عشق برای موفقیت یک رابطه کافی نیست. به این معنی که رابطه به تفاهم و تعهد نیاز دارد.

2)اگرعشق ((عشق حقیقی باشد)) همان لحظه که فرد را دیدید خواهید دانست.
برای دلباختگی یک لحظه کافی است اما عشق حقیقی به وقت نیاز دارد.

3)تنها یک عشق واقعی در این دنیا وجود دارد که برای شما مناسب است
این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید . شریک های بالقوه زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید.
4)همسر ایده آل شما را از هر لحاظ ارضاء می کند.
همسر مناسب بسیاری از نیازهای ما را ارضاء می کند اما نه همه آنها را .
5)جاذبه جنسی قوی همان عشق است.
روابط جنسی خالی از احساس هیچ مناسبتی با عشق حقیقی ندارد .

حال عواقب باور افسانه های عشقی را بیان می کنیم:
افسانه های عشقی (1):
عشق حقیقی بر همه چیز فائق می شود : زمانی که شما چنین باوری دارید شما از روبرو شدن با مشکلات زندگی خود و یا ارائه راه حلهای این مشکلات با گفتن این جمله به خود که ((اگر ما عاشق یکدیگر باشیم هیچ یک از مشکلات و تفاوتهای ما اهمیت چندانی نخواهند داشت)) اجتناب می کنید.
شما با گفتن این جمله به خودتان که ((اگر بیشتر به او مهر بورزیم او تغییر خواهد کرد)) در روابط خالی از مهر و خشونت بار خواهید ماند. کسانی که اعتماد به نفس پائینی دارند و گذشته ای مملو از نادیده انگاشته شدن یا آزار و اذیت دیدن دارند، اغلب خود را در روابط مسمومی قرار می دهند که بیرون آمدن از آن برایشان مشکل است . اینگونه افراد مدام خود را متقاعد می کنند که اگر موفق شوند همسر خود را بیشتر دوست داشته باشند رفتار نامطلوب آنها از بین رفته و با عشق جایگزین خواهد شد. اما این دامی بیش نیست . اختلافات رفتاری همسر شما تحت کنترل نیروهایی است که هیچگونه ربطی به مهر ورزیدن یا نورزیدن شما ندارد.
شما از لحاظ روحی خود را زجر می دهید و وقتی که ازدواج نمی تواند موفق شود با گفتن این جمله به خود که ((اگر بیشتر او را دوست می داشتم توانسته بودم رابطه را حفظ کنم)) خود را مقصر می دانید.
متاسفانه باور به این افسانه عشقی می تواند برای شما دلی شکسته و حتی ضرر جسمانی به همراه داشته باشد، زیرا شما را متقاعد می کند در رابطه ای باشید که سالم نیست.
عشق برای موفقیت یک ازدواج کافی نیست، به این معنی که رابطه به تفاهم و تعهد نیازمن است. حقیقت تلخ این است که تنها تعداد کمی از ضوابط به این خاطر که دو طرف یکدیگر را به اندازه کافی دوست ندارند، پایان می پذیرد. رابطه به این خاطر پایان می پذیرد که آن دو با هم تفاهم ندارند .
افسانه عشقی(2):
وقتی عشق، عشق حقیقی باشد همان لحظه که فرد را دیدید ، خواهید دانست . فکر می کنم همه به طرزی پنهانی ، عشق در نگاه اول را باور داریم. و بر طبق این افسانه عشقی ((عشق حقیقی)) عشقی است مثل رعد و برق شما را ذوب کند.
عشق در نگاه اول نوعی جذب شدن(جاذبه فوری) است و مشکلات احتمالی زیر را خواهید داشت.
– شما آنچنان به جاذبه ای که بین شما بوجود آمده می پردازید که از بررسی دیگر قسمتهای رابطه باز می مانید.
شما به شروعهای انچنانی معتاد می شوید و فرصتهای دیگر را برای عشق واقعی و پر دوام از دست می دهید .
حال سوال این است این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات می کنید تکانتان می دهد؟ اگر این عشق نیست پس چیست ؟
– هوس در نگاه اول :شما جاذبه جنسی خاصی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملاً وجود دارد دچار عواطف و احساسات می شوید ، شما نه به این خاطر که عاشق شده اید ، بلکه به این دلیل که تحریک شده اید، مدام به او فکر می کنید-جاذبه جنسی شدید به خصوص با کسی که با تصویر ذهنی شما از همسر ایده آل مطابقت دارد، به سادگی با عشق اشتباه گرفته می شود. خصوصاً اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه ای باشید، اما سرانجام شما در این رابطه با شکست مواجه خواهید شد .
– شیفتگی با تصویر آنها: بعضی اوقات وقتی به کسی علاقه مند می شوید عاشق او نیستید بلکه عاشق تصویر او هستید( چه قیافه ای دارد ،چکاره است ،چقدر پول دارد، چه ماشینی سوار می شوند، چه کارهایی در زندگی انجام داده است ) شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی می سازید و ماهیت فرد را نادیده می گیرید : ((خواستگار من دکتر است)) ((نامزدم هیکلی فوق العاده دارد)).
گذشته از این : آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایده آل شماست و اشتباه نکرده باشید ؟ زوجهایی وجود دارند که سی سال با هم زندگی کرده اند و می گویند که در همان ملاقات اول می دانستند که همسر ایده آل خود را یافته اند . آیا این همان ((عشق در نگاه اول)) نبوده است؟ دوست دارم این موضوع را این طور تلقی کنم که آنها جاذبه ای قوی و ارتباط روحی را تجربه کرده اند که سپس آن را به رابطه ای قوی و موفق بدل ساخته اند . آنان در نگاه اول وجود چیزی را در یکدیگر تشخیص داده اند، اما عشق حقیقی بین آن دو می بایست در طول سالیان شکل گرفته باشد.
برای دلباختگی یک لحظه کافی نیست اما((عشق حقیقی)) به وقت نیاز دارد. متاسفانه خیلی از ما در ابتدای روابط به دنبال همان شعله ناگهانی هستیم به جای آنکه به دنبال همسری باشیم که بتوانیم با او رابطه ای پر دوام و محکم را بسازیم . بنابراین باید به خاطر داشته باشید که عاشق شدن ساده است اما خلق یک رابطه سالم مستلزم کار سخت است اولین تاثیری که کسی بر ما می گذارد کافی نیست تعیین کند آیا او می تواند همسری سالم و مهربان باشد. شما به تاثیرات دوم ، سوم چهارم و پنجم نیاز دارید شما به وقت احتیاج دارید تا علاوه بر ظاهر فرد ماهیت و شخصیت او را نیز کشف کنید.
افسانه عشقی (3):
تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای من مناسب است .
عواقب باور به این افسانه عشقی:
-شما همسر خود را با تصویر رویایی که از همان یک نفر در سر خود ساخته اید ، مقایسه می کنید و از درک منحصر به فرد بودن آن شخص ، باز می مانید. به طور مثال شما بر این باورید که همسر ایده آل شما یک جای این دنیا وجود دارد و فقط و فقط اوست که می تواند شما را خوشبخت کند به همین دلیل وقتی با کسی رابطه ای پیدا می کنید و چالشی در این رابطه بوجود می آید به طرزی ناخود آگاه با مقایسه کردن نامزد خود با همان (همسر ایده آل ذهنتان) جا می زنید.
– باور به افسانه عشقی (3) ما را از شروع یک زندگی جدید، بعد از اینکه زندگی قبلی پایان پذیرفته است، باز می دارد. روابطی که امید وار بودید یک عمر ادامه پیدا می کند ، اگر فقط به یک عشق حقیقی باور دارید و سپس آن یک نفر را از دست بدهید ، بقیه عمرتان را با قلبی تنها و مطمئن از اینکه هیچ کس دیگری نمی تواند جایگزین همسرتان باشد خواهید گذراند.
این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید. شریکهای بالقوه زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید. ما باید بدانیم که قلب یک انسان ظرفیت فوق العاده ای برای عشق ورزیدن دارد و ما مقدار عشقی که اجازه می دهیم در زندگی از آن بهره مند شویم را محدود می کنیم فقط به این خاطر که افسانه های عشقی را باور داریم.
افسانه عشقی(4):
همسر ایده آل ، شما را از هر لحاظ ارضاء می کند حقیقت این است که بسیاری از ما به طور ناخودآگاه از همسر خود این توقع را ارید که هر نوع نیاز ما را ارضاء کند و وقتی هم که نمی کند از او دلسر و منزجر می شویم. اما شما باید بدانید که خود نیز از پاره ای نیازهای خود آگاه نبوده و طبیعتاً قادر نخواهید بود آن نیازها را با صراحت بازگو کنید .
عواقب باور افسانه عشقی (4)
– از شناسایی رابطه خوب و سالم باز می مانید، فقط به این خاطر که همسر شما نیازهایی را که خود باید برای خودتان برآورده کنید برآورده نمی کند. اگر قبل از ازدواج احساس تهی بودن می کنید، بعد از ازدواج نیز به همان اندازه، احساس تهی بودن خواهید کرد و این مشکل ربطی به همسر شما ندارد .
– از همسرتان بخاطر ندادن چیزی که می بایست خود در جای دیگر پیدا کنید، منزجر خواهید شد. و در این حالت به او فشار می آورید تا برای شما همه چیز باشد . اما باید بدانیم بین چیزهایی که میل داریم در همسرمان وجود داشته باشد و چیزهایی که باید در همسرمان وجود داشته باشد فرق قائل شویم.
همسر مناسب ، بسیاری از نیازهای مارا ارضاء می کند اما نه همه آنها را واین حقیقت عشق است .
افسانه عشقی(5):
جاذبه جنسی قوی همان عشق است به راستی که این افسانه عشقی ما را توی دردسر می اندازد .
پایه و اساس این افسانه عشقی احساس گناهی است که ما به طور ذاتی و بواسطه فرهنگ خود درباره روابط جنسی داریم. از آنجایی که اجتماع، تعلیم و تربیت و اخلاقیات ما، اغلب این اجازه را به ما نمی دهد و آن را مردود می داند پس به اشتباه تصئر می کنیم که هرگاه نسبت به کسی جاذبه جنسی داریم عاشق او هستیم .(برای اینکه احساس گناه نکنیم) .
عواقب باور به افسانه عشقی (5):
– خود را با کسانی درگیر می کنید که با آنها تفاهم ندارید.
– بیش از آنچه باید،به رویایتان می چسبید و به سختی کسانی را که برای شما مناسب نیستند ، رها می کنید.
روابط جنسی خالی از احساس ، هیچ مناسبتی با عشق حقیقی ندارد.
چنانچه جاذبه زیادی نسبت به کسی تجربه می کنید:
– لزوماً به این معنی نیست که عاشق او هستید.
– لزوماً به این معنی نیست که برای هم آفریده شده اید.
– لزوماً به این معنی نیست که ازدواج موفقی خواهید داشت.
قطعاً به این معنی است که:
– بیوشیمی جنسی خوبی دارید.
– یک یا هر دوی شما در مهرورزی مهارت دارید.
ممکن است به این معنی باشد که :
– جاذبه جنسی بین شما قوی است ، بطوری که می تواند پایه ای برای یک رابطه سالم باشد : اگر که در نواحی دیگر نیز تفاهم داشته باشید.
چگونه عاشق می شویم:
– آیا برایتان اتفاق افتاده است که به دنبال همسری مسئول و جاافتاده باشید و بعد ببینید که شخصی غیر مسئول و غیر قابل اتکاء را یافته اید را مرتباً دیوانه می کند؟
– آیا تا به حال به خود گفته اید که خواستار رابطه ای دراز مدت و به دنبال کسی هستید که به شما پایبند باشد ، اما عاشق کسی شوید که در دسترستان نباشد و توانایی تعهد دادن به شما را نیز نداشته باشد؟
– آیا شده است که سوگند یاد کنید تا هرگز به شخصی سرد و بی احساس علاقمند نشوید و ببینید که دوباره درگیر کسی شده اید که شما را آنگونه که استحقاق آن را دارید، دوست ندارد؟
– آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا و چگونه چنین افرادی را انتخاب کرده اید ؟
ما می پنداریم که می دانیم از همسرمان چه می خواهیم ما به دنبال ویژگیهای منفی و ناسالم نیستسم ویژگیهای مثبت و ارزنده می خواهیم . بنابراین وقتی خود را با فردی که با ایده آلهای ما متفاوت است و چندان هم فوف العاده به نظر نمی رسد می یابیم نامید می شویم. حال ما در ادامه خواهیم گفت چرا شما چنین انتخابهایی می کنید .
انتخابهایتان را در جدولی ثبت کنید:
تمرین به اینصورت انجام می شود:
مرحله(1) روی یک تکه کاغذ سفید لیستی از تمامی اشخاصی را که به آنها علاقمند شده اید تهیه کنید شخصی را که در حال حاضر در نظر دارید و به او علاقمند هستید منظور کنید. کسانی را که فقط چند بار دیده اید وارد نکنید .
به خاطر داشته باشید، هرکس که از لحاظ روحی به او وابسته بودید را نیز حتماً منظور کنید .
در مقابل هر اسم فضایی خالی در نظر بگیرید به طوری که بعداً برای نوشتن جا داشته باشید اگر فقط یک نفر را در زندگیتان داشته اید ، فقط اسم آن یک نفر را بنویسید .
مرحله(2) زیر اسم هر شخص لیستی از منفی ترین ویژگیهای شخصیتی او را ترتیب دهید، منظور آن قسمت از شخصیت آنان است که بیش از بقیه از آن متنفر بوده اید. از نوشتن جملات کامل خودداری کنید بلکه ویژگی شخصیتی او را در غالب یک یا دو کلمه ، جمع بندی کنید. ویژگی مثبت را در این لیست وارد نکنید.
مرحله (3) وقتی این قسمت را انجام دادید دوباره لیستتان را بخوانید این بار کلماتی را که چند بار تکرار شده اند را مشخص کنید .
مرحله(4) از کلمات و ویژگیهای شخصیتی ای که بیش از یکبار به کار رفته اند و همچنین از آنهایی که از نظرتان مهم می آیند (( لیستی خلاصه)) تهیه کنید.
مرحله(5) روی لیست خلاصه و لیستهای قبلی فکر کنید و از خودتان این سوالات را بپرسید:
– آیا الگوهای خاصی در روابط به چشم می خورند که باید از آنها برحذر باشم؟
– آیا در روابطم با گذشت زمان روند خاصی دیده می شود ؟
– آیا انتخابهایم مرتباً بهتر شده و یا بدتر و بدتر می گردند؟
– آیا روابطم بهتر و بهتر شده و ناگهان به مانند گذشته بد و خراب می شوند؟
– آیا تهیه لیست نکات شخصیتی بعضی از بعضی دیگر ساده تر است؟
– آیا کسانی که در حال حاضر به آنها علاقمند هستم به طرز محسوسی از اشخاص قبل متفاوت هستند : بهتر ، بدتر یا دقیقاً مثل قبل ؟
برای درک بهتر این تمرین به جدول انتخابی (( میشل )) توجه کنید .
((میشل))وکیل 36 ساله است که نمی فهمید چرا نمی تواند همسر مناسب بیابد او به من گفت ((من به دنبال زنی قوی و مستقل هستم که مرا محدود نکنند ، اما به طرزی مرموز همیشه گرفتار و شخصیتی کاملاً متضاد آنچه ذکر کردم ، می شوم)).
ولری
لیندا
خلاصه لیست
از لحاظ روحی بی ثبات
فریبکار
ماجراجو
بدون اعتماد به نفس
ماجراجو
نق نقو
ماجراجو
بد عنق،عصبانی مزاج
غیر منطقی
وابسته و متکی به دیگران
کنترل گر

غیر منطقی
نق نقو

نق نقو
غیر منطقی

بچه وضع
وحشت زده

ناتوان،درمانده
بسیار وابسته به والدین

نتیجه :او با نگاه به جدول خود آموخت:
نه تنها به زنهایی علاقمند می شد که به ماجراجوئی ماجراجو معتاد بودند، بلکه واضح است که او نیز ماجراجویی را دوست داشت، چرا که این رفتار را تحمل می کرد.
او با کمک به زنها که زندگی های از هم پاشیده شان را روبه راه کنند ، نسبت به آنان احساس برتری می کرد.
گرچه میشل می گوید که زنی قوی و مستقل می خواهد ، اما زن هایی را همه یابد که وابسته و بی کفایت هستند تا بدین وسیله احساس ((مهم بودن)) و ((مورد نیاز بودن)) کند.
نکته مهم این است که شما چیزی را می یابید که جستجو می کنید، ما چیزی را پس می گیریم که از خودمان صادر می کنیم و اینکه ضمیر ناخودآگاه ما، احتیاجات خاصی دارد و بر اساس همین احتیاجات است که اشخاص خاصی را در زندگیمان، انتخاب می کنیم.
شناسایی انگاره های همیشگی و منفی در روابطتان اولین قدم در جهت حذف آن الگوها می باشد.
تجارب زندگی شما باعث می شوند که تصمیمات بخصوصی راجع به خود اتخاذ کنید . مجموعه ای از این تصمیمات برنامه ریزی احساسی شما محسوب می شود که این به نوبه خود انتخاب های احساسی شما را در بزرگسالی رقم می زند.
تجربه های زندگی—- تصمیمات—– برنامه ریزی احساسی —— انتخابهای عشقی
قسمت اعظم این برنامه ریزی احساسی،هنگامی که خیلی کوچک بودید ،اتفاق می افتاده است.
روانشناسان تخمین می زنند که:
– از زمان تولد تا سن پنج سالگی، 5% از برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
– بین پنج تا هشت سالگی ، 30% برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
– این به این معنا است که از لحاظ روانی تا سن هشت سالگی حدود 80% برنامه ریزی احساسیتان انجام پذیرفته است.
– به عبارت دیگر 80% از تصمیم گیری هایتان راجع به خود و دیگران ، قبلاً اتفاق افتاده اند.
بین هشت و هیجده سالگی ، 15% دیگر از باقیمانده برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
بنابر این وقتی هیجده ساله هستید ،95%برنامه ریزی شده اید. از این زمان به بعد فقط 5%برنامه ریزی احساسی شما باقی مانده است.شاید به نظر این 5%رقم قابل ملاحضه ای بنظر نیاید ولی افراد زیادی با این 5% توانسته اند زندگیشان را تغیر دهند.
بر نامه ریزی احساسی نا خدا آگاه شما،مسئول بسیاری از دردهایی است که در زندگی عشقیتان تجربه می کنید.

کشف کشف تصمیمانتان در باره عشق:
تمرین :نمایش بر نامه ریزی احساسیتان
مرحله((1))لیستی از درد ناکترین وقایع و تجربیاتی که از زمان کودکی تا آن زمان که خانه را ترک گفتید داشتید،را تهیه کنید.
مرحله((2))با دقت به چیزهایی که در لیت نوشته اید فکر کنید و از خود بپرسید:بعد از وقایع یا تجربیات فوق ،چه تصمیماتی راجع به خود،دیگران یا زندگی گرفتم؟
سپس آن تصمیم را مقابل خاطره مربوطه بنویسید.برای اینکار وقت کافی اختصاص بدهید.اگر درباره یک مورد ،چیزی به نظرتان نمی رسد ،به سراغ بعدی بروید بعداً به آن مورد بپر دازید.اگر بسیاری از تصمیمات شما شبیه به نظر می رسد تعجب نکنید.
مرحله((3))بعد از اینکه به تصمیمات متعاقب هر یک از تجارب و یا شرایط فوق گرفتید فکر کردید،آنگاه بر نامه ریزی احساسی خود و انتخاب های متاثر از برنامه احساساتیتان را بنویسید.
این مشکل ترین مرحله این تمرین و درعین حال مهمترین مرحله آن می باشد.ممکن است چند روز وفت احتیاج داشته باشدتا درباره آن بیاندیشیدوبا دوستان یا همسرتان درباره اش صحبت کنید.این کار به شما کمک می کند تا نظرتان را به وضوح بیشتری درک کرده و توضیح دهید.با گذشت زمان ،هرگونه دریافت و ادراک جدیدتان را همچنان به لیست اضافه کنید.
حالا شاید با انجام این تمرین متوجه شوید چرا به افراد نامناسب علاقه مند می شدید.وقتی از تصمیمات نا خداگاه خود در رابطه با عشق آگاه شدید می توانید تصمیمات جدید تر و سالم تری بگیرید وهمسری مناسب را به سمت خود جذب کنید.حال به مثالی در این زمینه توجه می کنیم.

موقعیت یا حادثه
تصمیم
انتخاب عشقی
پدر قول هایی میداد که به آنها عمل نمی کرد.
مرتباًمرا منتظر می گذاشت.
وقتی قرار بود به جایی بیاید هیچوقت پیدایش نمی شد.
کسانی را که دوستشان دارم،مرا مایوس میکنندنمی شود به مردها اعتماد کرد
مرد هایی که آنها را بزرگ وگرامی بدارم و سپس آنها مرا مایوس می کنند.مردهایی که غیر مسئول هستند
هیچوقت ندیدمپدرم به مادرم ابراز محبت کندو به او عشق بورزد. او به مادرم خیانت می کرد و با زنهای دیگر بود.
مردها بوسیله همسر خود تحریک نمی شوند.
زن ها در حصرت عشق می مانند.
مردها با میل جنسی ضعیف که به من نشان نمی دهند خواستنی هستم.مردهایی که چشمشان به زن های دیگر است.
مادرم همیشه خشمگین،عصبانی و خیلی دمدمی بود.
از اینکه احساساتم را بیان کنم،احساس امنیت نمی کنم ،نباید کسی را
ناراحت کنم.
افرادی کج خلق و دمدمی کسانی را که از ناراحتی و احساساتی بودنم متنفرند کسانی که راجع به احساسات حرف نزنند.
پدر هیچوقت به من ابراز علاقه نمی کردو هرگز نشد که از من تعریف کند.
من دوست داشتنی نیستم وباید بیشتر تلاش کنم تا مرا دوست بدارند.
اشخاص بی احساسی که هیچوقت باعث احساس ((بخصوص بودن))و اینکه با دیگران فرق دارم در من نشوند.
وقتی بچه بودم مریض شدم وتب بالائی داشتم.
پدرم به خانه نمی آمد.من با مادرم تنها بودم.
نمی توانم روی مردها حساب کنم ،باید خودم از خودم مواظبت کنم.
مردهایی که شغل ندارند و من باید از آنها حمایت کنم،مردهایی که غیر عملی هستند و از من مواظبت نمی کنند.
پدر ومادر هیچوقت از من به خاطر کارهایی که برایشان انجام می دادم تشکر نمی کردند وهمیشه طوری رفتار می کردند مثل اینکه وظیفه من بوده.
هر کاری انجام دهی وضیفه ات است منباید توقع تشکر داشته باشی
کسانی که احساسات خود را ابراز نمی کردند و بیان احساسات همیشه وضیفه من بوده ،هر کاری برایشان انجام می دادم وظیفه بوده.
بر نامه ریزی احساسی شما به طرقی مختلفی در این که شما چه کسی را برای عشق ورزیدن انتخاب می کنید مداخله می کند.در زیر دلایل جذب شدنتان به یک شخص آورده شده است.
* ما غالباً موقعیتهای احساسی مشابه با آنچه در کودکی داشتیم جستجو می کنیم.صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند.
وقتی بچه کوچکی بوده اید:
اگر عشق=خانه،و خانه=هرج ومرج بود و آن وقت در ذهن شما عشق=هرج ومرج است
اگر عشق=خانه،و خانه=تنهایی آنگاه عشق=تنهایی
اگر عشق=خانه،و خانه=ترس آنگاه عشق= ترس
ذهن شما هرگونه تداعی معانی که شما از خانه دارید،برابر عشق گرفته و اینطور نتیجه می گیرید که عشق نیز باید چنین احساسی باشد.
مثلاً اگر خانه به معنای تنهایی بود ،ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق،محبت وتوجه کافی ندهد تا اینکه بتوانید در خود احساس تنهایی تولید کنید.اگر خانه به معنای ترس بود،ممکن است جذب کسی شوید که تماماً از شما انتقاد کند و شما را تهدید کند که شما را ترک کند و یا کاری کند که همیشه در ترس بسر ببرید.شما نا خدآگاه چیزی را انتخاب می کنید که برایتان آشنا است ((شما به خانه بر می گردید ))
ضمیر نا خدآگاه شما مرتباً بدنبال تمام کردن کار ناتمام روحی شما از دوران کودکی شماست واین کار را از طریق افرادی که به شما کمک کنند تا درام های کودکیتان را دوباره باز سازی کنید،انجام می دهید.
* اصولاً به یکی از چند طریق زیر کار ناتمام روحی خود را کامل می کنید؟
الف ) اگر عشق یا توجهی که از یکی از والدینتان می خواستید ، بدست نمی آورید :ممکن است به کسی علاقه مند شوید که او نیز به مانند ( والدینتان ) عشق ویا توجهی را که می خواهید به شما ندهد وباعث شود بیشتر تلاش کنید بلکه آن را بدست آورید .
ب) اگر واقعا از یکی از والدینتان عصبانی هستید این امکان وجود دارد جذب کسی شوید که بر خلاف آن (والدینتان ) عشقی که میخواهید را صادقانه به شما بدهد ، اما شما اورا ترد کنید یا دلش را بشکنید ویا اینکه کاری کنید تا سخت تلاش کند که ((عشق شما ))یا به عبارتی ((رابطه با شما ))رابدست آورد .
* آیا شما عاشق فردی همانند پدر ومادرتان می شوید؟
لیستی از والدینتان درست کنید و ان را با لیست خلاصهای که در رابطه با انتخاب عشقیتان نوشته بودید مقایسه کنید.ممکن است تشابهات وحشتناک باشد.اما یقیناً به شما بینش ودرک خوبی خواهد داد.مثال:
پدر
مادر
انتخاب عشقی
غیر قابل دسترس
انتقاد گر
بی احساس
منفعل
سخت گیر
انتفاد گر
بی احساس
طعنه زن
کمال گرا
جدی
عصبانی
طعنه زن
سرد
دمدمی
سرد
معتاد به کار
کمال گرا
غیر قابل دسترس
در تمرین بالا همانطور که مشاهده می کنید:
والدین این فرد انسانهایی انتقاد گر ،بی احساس،و…بودند واین فرد با علاقه مند شدن به کسانی که مدام او را تحقیر کنند،سعی در باسازی رابطه خود با والدینش است.گویی قسمتی از ذهن او هنوز چنین می اندیشد که شاید این بار بتوانم کاری بکنم که او فکر کند که من دوست داشتنی هستم،یا گوئی قسمتی از ذهن فرد هنوز باور دارد که اگر آن گونه باشم که او دوست دارد ،بالاخره مرا دوست خواهد داشت.
* آیا پدر و مادرتان را تنبیه می کنید؟
اگر هنوز به خاطر رنجشتان از یک یا هر دوی والدینتان عصبانی هستید،ممکن است جذب کسانی بشوید که آنها را برنجانید.مثلاًیکی از والدینتان شما را در کودکی ترک کرده اندآنگاه شما نیز با ترک کردن افراد مختلف (افرادی که با آنها رابطه داشتید)سعی در تنبیه والدینتان دارید گوئی که می گوئید((می دانید که طرد شدن چه احساس بدی دارد؟حالا می دانید که من چه کشیده ام))
* آیا سعی می کنید پدر ومادرتان را نجات بدهید؟
اگر یکی از والدین شما خوشحال نبود ویا دوست داشته نمی شد،ممکن است که شما:
* جذب شخصی شبیه آن((والدینتان))شوید تا به او عشق بورزید ،صر فنظر از این که آیا او برای شما مناسب است یا نه،تا به پدر و مادرتان ثابت کنید که انها را دوست دارید،حتی اگر همسرتان انها را دوست نداشت.
-جذب شخصی شبیه به یک ی از والدینتان شوید وسعی کنید که زندگیشان را رو به راه کنید تا نجاتشان دهید،تا به این وسیله آن ((والد))خود را خوشحال کرده باشید.
-به رابطه ای وارد شوید که از ازدواج پدر ومادرتان چندان بهتر نباشد تا که از پدر ومادر خود خوشبخت تر نبوده باشید.
((ترس از صمیمیت))
* آیا مدام به کسانی علاقه مند می شوید که پایبند به شما نیستند؟
* آیا وقتی که کسی به شما ابراز عشق و علاقه می کند وحشت زده می شوید و احساس مخرب بودن می کنید؟
* آیا وقتی به شما عشق می ورزند،دست رد به سینه آنان می زنید،حتی با اینکه چیزی را که خواسته بودید به شما داده اند؟
اگر به یکی از سئوالات بالا جواب مثبت دادید،این احتمال وجود دارد که هنوز در انتخاب های خود ،متاثر از بر نامه ریزی احساسی خود باشید.به این معنی که از صمیمیت می هراسید.ما نه از صمیمیت،بلکه از عواقب آن می ترسیم.
برای مثال:وقتی بچه بودید ،مادرتان را که خیلی دوستش داشتید ،از دست داده اید. در نتیجه ذهن شما بین صمیمیت و آن تجربه درد ناک ،یک رابطه بر قرار می کند:
صمیمیت=از دست دادن یا صمیمیت =شرم یا صمیمیت=درد
به عبارت دیگر در ذهن شما صمیمیت با عوامل منفی ناشی از آن تداعی معانی دارند.
تمرین:لیستی از کلمات منفی که در ذهن خود با صمیمیت مربوط ساخته اید،تهیه کنبد چگونه این تصمیمات را درمورد صمیمیت گرفته اید از خود بپر سید آیا انتخاب های شما از این تصمیم متاثر بوده اید یاخیر؟
مثال)سالها به خود می گوئید که خواهان رابطه ای عاشقانه و صمیمی هستید اما بر نامه ریزی احساسی شما صمیمیت را با یک چیز غیر مطلوب مربوط ساخته است .پس ضمیر نا خودآگاه شما کسانی را انتخاب می کند که یا غیر قابل دسترسی بوده ویا با صمیمیت مشکل دارند:شما شکایت می کنید که :چرا به کسی که عشق مطلوبم را به من بدهند ،علاقه مند نمی شوم ؟پاسخ این است :شما نمی خواهید((آنگونه))شما را دوست بدارند،زیرا در گذشته برایتان درد به همراه آورد.شما به او اعتماد نمی کنید،زیرا در گذشته برای شما باعث درد و رنج شد.می هراسیدتا دوباره برایتان درد به همراه بیاورد.
اعتماد به نفس پایین :
چیزی را بدست خواهید آورد که فکر میکنید مستحق آن هستید .
اگر در کودکی به این نتیجه رسیده بودید که دوست داشتنی نیستید مشکل میتوانید به سمت خود عشق جذب کنید .کسانی که اعتماد به نفس کمی دارند ، علی الخصوص یا دوست داشته نشدن از طرف همسرشان را توجیه میکند ویا اینکه (خود) را به خاطر رفتار او سرزنش میکنند .اگر به خاطر کاری که در گذشته انجام داده اید ، هنوز خود را نبخشیده اید و به طریقی خود را مسول درد کسی می دانید ،ممکن است بر نامه ریزی احساسی شما ایجاب کند که استحقاق دوست داشته شدن را ندارید.
در پایان این بخش اگر شما در رابطه ای خوب هستید و دریافتید که به خاطر برنامه ریزی احساسی خود به او علاقهمند شده اید ،وحشت نکنید ونپندارید که باید به این رابطه خاتمه دهید یا از همسرتان طلاق بگیرید .در هر رابطه ، عناصری از التیام به چشم می خورند وهیچ چیز بهتر ازداشتن همسری نیست که با او احساس امنیت داشته باشید می توانید برای التیام جراحات خود با یکدیگر کار کنید .
هیچ یک از ما هرگز نمی توانیم به طور کامل از تاثیرات گذشته خود رهایی یابیم . با این حال حقیقتا باور دارم که با (( به یاد آوردن )) می توانیم انتخابهای دردناک گذشته را به درسهائی فوق العاده تبدیل کنیم که ما را در خلق روابطی سالم ، پر مهر و مطلوب کمک کنند .
* عاشق شدن به دلائل نادرست :
ارتباط با یک فرد به دلائل نادرست ، یکی از راههای ایجاد روابط نا سالم وغیر ارضاء کننده است .
1)فشار (سن، خانواده ، دوستان وغیره)
2)تنهائی واستیصال
3)گرسنگی جنسی
4)بی توجهی به زندگی خود
5)اجتناب از بزرگ شدن
6)احساس گناه
7)پر کردن خلاءهای احساسی وروحی
دلیل نادرست(1)
1)فشار:
* آبا اغلب دوستان شما نامزد داشته و یا متاهل هستند و شما هنوز مجردید؟
* آیا بیش از 30 سال سن دارید و هنوز ازدواج نکرده اید؟
* آیا آخرین فرد خانواده هستید که هنوز ازدواج نکرده است؟
* آیا به تازگی طلاق گرفته اید؟
اگر به هر کدام از سئوالات فوق جواب مثبت دادید،احتمالاً راجع به فشار چیزهایی می دانید.
فشار تاثیری است که دوستان،خانواده،اجتماع و یا برنامه ریزی احساسی خودتان بر شما می گذرانند و این پیام را به شما می دهند که ((باید با کسی ازدواج کنید ،در غیر این صورت حتماً مشکلی دارید.))اگر به دلایل بیرونی و یا درونی احساس اجبار می کنید ممکن است با کسی ازدواج کنید که در شرایط معمولی،هرگز او را انتخاب نمی کردید.
عکس العمل دیگران در مقابل شما(یا فردی که ازدواج نکرده)هنوز ازدواج نکرده؟مشکل چیه؟چرا هنوز ازدواج نکرده ای؟(این سئوال زمانی است که شماسن خود را می گوئید)
این فشار سنی است:این نگرش که ((سن شما از حد مشخصی گذشته وهنوز با کسی نیستید ،پس غیر طبیعی هستید))البته ایتن که آن سن،چه سنی است ،از شخصی به شخص دیگر فرق می کند.خود آگاه یا نا خودآگاه احتمالاً سنی را به عنوان سن ازدواج ،مد نظر دارید. این سن ممکن است که از زمینه های خانوادگی شما ،سن ازدواج خواهران و یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن ((بلوغ فکری ))چه سنی است ،آمده باشد.
صرف نظر از اینکه این فشار از جانب خانواده ،دوستان و یا حس فوریت شخصی خودتان باشد اما در هر حال نتیجه یکسان خواهد بود:ممکن است از استاندارد های که از ((همسر ایده آل ))برای خود تعریف کرده اید،دست کشیده و چشم پوشی کنید.
اگر خود باوری شما پائین است و یا بش از حد تحت تاثیر اعضاءخانو اده تان هستید،این احتمال وجود دارد که صر فاً به خاطر چیز هایی که دیگران فکر می کنند و نه بر طبق خواسته واقعی خود،رابطه را شروع کنید.
حال با هم ماجرای مریم که تحت فشار مجبور به ازدواج شد را می خوانیم:
تمام دختران فامیل ما تا قبل از سن بیست سالگی ازدواج می کردند و تقریباً به صورت رسم این موضوع جا افتاده بود.خواهران بزر گتر از من در سن 16 و17 سالگی ازدواج کرده اند و حالا هر کدام صاحب چند فرزند هستند.حالا من 21سالم هست و مجبور شده ام بر خلاف میلم با جوانی از افراد فامیل ازدواج کنم. من خیلی دلم می خواست تا درسم را ادامه دهم اما پدر ومادر واطرافیانم مانع من شدندمی گفتند درس خواندن چه فایده ای برای یک دختر دارد . تو لیسانس خودت را هم بگیری باز باید بچه داری بکنی ، در میان دختر خاله ها ودختر عموها جای تعجب داشت که من به سن بیست سالگی رسیدم وازدواج نکردم ،هر کدام که مرا می دیدند سعی در تعریف از همسر ویا نامزدشان می کردند ویا با کنایه به من حرف می زدند .،البته من میدانستم که همه آنها حسرت زندگی مرا دارند واز اینکه من میخواهم برای کنکور درس بخوانم حسادت می کنند اما سرانجام روزی رسید که همه خاله ها و عمه ها با مادر وپدرم بسیج شدند تا برای من همسر پیدا کنند وخلاصه با واسطه های مختلف یکی از جوانان فامیل که به قول بعضی سرش به تنش می ارزد واوضاع مالی خوبی داشته به خواستگاری من آمد ومن در حالی که علاقه چندانی به این ازدواج نداشتم با اوازدواج کردم.وحالا تنها کار من حسرت خوردن است همانطور که خواندید خانم مریم با انجام آنچه که دیگران از او انتظار داشتند شانس عشق حقیقی و خوشبختی را از خود گرفته بود .
وقتی که نه از روی مصلحت ، بلکه از روی اجبار از جانب خود ویا دیگران کسی را انتخاب می کنید ، نیروی خود را از دست می دهید وپایان بدی را برای برای داستان عشقی خود به جان می خرید .اگر درچنین وضعی بوده ویا هستید ، از خود بپرسید که ((شما )) چه می خواهید واین خواسته خود را بر خواسته دیگران در اولویت قرار دهید .
● دلیل نادرست (2)
تنهایی واستیصال :
برهه هایی از زندگی که از لحاظ روحی احساس تنهایی داشته ایم ومستاءصل بوده ایم که به کسی مهر بورزیم ،این مهم نبود که ((چه کسی)) . هرکسی ، همه ما این چیزها را تجربه کرده ایم . اما متاسفانه چیزی که در ابتدا ،اقذامی از سر تنهائی وبرای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع می شود ، می تواند به رابطه ای پیچیده و درد آور تبدیل شود .
وقتی که احساس تنهایی میکنید وبه تنگ آمده اید ،احتمال آنکه انتخابهای ضعیف تری بکنید بالا میرود در نهایت واز روابطی غیر ارضاء کننده سر در خواهید آورد .
با هم ماجرای خانم مهشید را می خوانیم :
بعد از اینکه نامزدم مرا ترک کرد .به شدت احساس تنهائی می کردم . کسی که تمام آمال وارزوی من بود در یک حادثه تصادف کرد ومرد . حدود چندین ماه دچار افسردگی شدم . بعد از آن اطرافیانم به من کمک کردند تا با رفتن به کلاسهای مختلف ورزشی و آموزشی اوقات فراقتم را به نحوی پر کنند تا من کمتر احساس تنهائی و درماندگی کنم . آن زمان تنها دوست داشتم با کسی حرف بزنم ودرد دل کنم ، برایم مهم نبود که چه کسی ،فقط گوش شنوائی برای سخنانم می خواستم . بنابراین به اولین فردی که از من تقاضای ازدواج کرد پاسخ گفتم . البته والدینم مدتی رابرای دوران نامزدی ما تعیین کردند . تا من بیشتر فکر کنم .اما تنها مسئله مهم برای من این بود که کسی جای نامزد قبلی مرا پرکند دیگر برایم اهمیت نداشت که نامزدم چه خصوصیات اخلاقی مهمی دارد .بعد از چند ماه تازه چشمانم باز شد ومتوجه شدم که چه اشتباه بزرگی کردم ، شاید یک فرد بتواند هم صحبت خوبی باشد اما نتواند مسولیت یک زندگی را بر دوش بگیرد . شاید یک فرد بتواند هم صحبت خوبی باشد اما هنوز بالغ نشده باشد .شاید…..
با خواندن مطالب بالا حتما شما نیز متوجه شدید که چگونه یک تصمیم اشتباه منجر به بروز مشکلات فراوانی می شود .بنابراین باید ما انتخابانه تر تصمیم بگیریم . استانداردهای خود را صرف این احساس که((زمانه سخت شده )) پائین نیاورید . شما مغازه ای نیستید که می بایست با به حراج گذاردن اجناس کهنه وقدیمی خود ، از شر آنها خلاص شود . شما انسانی ارزشمند و دوست داشتنی هستید که استحقاق رابطه خود را دارید .
● دلیل نادرست (3)
گرسنگی جنسی :
یکی از دلایل هر ازدواجی داشتن روابط جنسی سالم است . واین موضوع زمانی نادرست است که ما تنها به این دلیل ازدواج کنیم .همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم .یکی از دلائل ازدواج داشتن روابط جنسی است یعنی دلائل دیگر نیز به غیر از این مورد وجود دارند که در اولویت قرار میگیرند . در حالتی که فرد تنها به این دلیل ازدواج می کند ممکن است به کسی علاقه مند شود که حتی چندان نیز برایش جذاب نیست . او تنها فقط کسی را میخواهد که ( هر کسی ) بتواند با او چنین رابطه ای داشته باشد.
● دلیل نادرست (4)
عدم توجه به زندگی خود
ایا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که عاشق بودن تاچه حد از تمرکز شما به امور دیگر می کاهد ؟
آیا از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده میکنید ؟ جملات زیر را بخوانید واز خود بپرسید که آیا در موردشما چه در گذشته و چه در حال صدق میکنند یا خیر :
● سابقه ای ازروابط غیر ارضاءکننده دارم
● هرگز بدون اینکه با کسی رابطه داشته باشم ، به مدت زمان زیادی نمی توانم ((سر کنم ))
● روابطم عموما وقت گیر هستند .
● در بخش های زیادی از زندگی شخصی خودم ،عملکرد مطلوب را ندارم .
● بر نامه ها ، طرحها و رویاهایی دارم کههنوز آنها را دنبال نکرده ام .
● وقتی باکسی رابطه دارم ، به علائق ودوستان خودم وقت کمتری اختصاص می دهم .
● معمولا کمی زود عاشق می شوم .
● از تنها بودن با خودم لذتی نمی برم وترجیح می دهم که با دیگران باشم .
● وقتی که روی برنامه ای کار میکنم ،تلفن ، نیازهای دیگران ، چیزهای بی اهمیت دیگر و… حواسم را پرت می کنند .
● در مقایسه با خودم ، به مراتب ساده تر میتوانم به دیگران به منظور حل مشکلاتشان انگیزه بدهم . اگر با برخی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید ، این احتمال وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده می کنید .بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور وشوق وبی هدفی در زندگی خود خسته شده اند وبه جای آنکه به درون خود نگاه کنند ودلیل این احساس را از درون خود جویا شوند ، خود را درگیر روابط عشقی کرده و((آن)) را هدف خود قرار می دهند .چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت .ازآن رو که در چنین مواقعی ، شما عاشق آن شخص نیستید ،بلکه شیفته (( سرگرمی)) و(( دل مشغولی )) خود به رابتطان هستید وهنگامی که رابطه پایان می پذیرد ، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد .
با هم سخنان رویا (17ساله) را می خوانیم :
من تاحالا چند تا دوست پسر داشتم ، چند ماه با یک نفر میمانم با او به تفریح وگردش میروم اما بعداز مدتی میبینم چه رابطه احمقانه ای وبه آن خاتمه می دهم چند هفته اول از اینکه با خودم تنها هستم خوشحالم ، تمام کارهای عقب مانده ام را انجام می دهم اما بعد از مدتی دوباره همان آش وهمان کاسه ، بعضی اوقات از خودم متنفر می شوم اما چکار کنم نمی توانم بیش از یکی دو هفته تنها باشم . همیشه این پسرها هستند که ما دختر ها را اذیت می کنند وبعد از مدتی مارا ترک میکنند ، اما من تلافی همه این کارها را سر آنها در میاورم .از اینکه مدتی سرکارشان بگذارم لذّت میبرم وفکر میکنم خدمت بزرگی به دخترها کردم اما وقتی تنها میشوم از همه این کارها بدم می آید، من خیلی خسته ام … خسته … خسته .
ماجرای رویا یکی از نمونه ها ((دل مشغولی)) است . حالا میخواهیم راه حل این مشکل را بیان کنیم : در چنین حالتی شما ((روزه رابطه )) بگیرید یعنی به مدت شش ماه سعی کنید تا با کسی رابطه نداشته باشید . در این مدت به کارهای عقب مانده خود رسیدگی کنید وبه زندگی خود نظم وترتیب بدهید . در این حالت دیگر نیازی نخواهید داشت که در پشت روابط عشقی ، خود را پنهان کنید و خواهید توانست که سر فرصت ، کسیرا پیدا کنید که با او زندگی سالمی را خلق کنید .
● دلیل نادرست (5)
اجتناب از بزرگ شدن
بسیاری از مردم نه از روی آمادگی جهت قسمت کردن غنای زندگی خود با شخص دیگر ، بلکه از این رو روابطی را آغاز میکنند که می خواهند از آنها حمایت ومواظبت شود .این مردها وزنها سعی میکنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند پس بنابراین کسانی رابرای خود انتخاب میکنند که نقش ((بابا)) و(( مامان)) را برای آنها بازی کنند ،این روابط در جهت آموختن ورشد دو طرف نبوده ،بلکه بر مبنای وابستگی است . احتمال اینکه در چنین رابطه ای باشید وجود دارد اگر :
●تفاوت سنی زیادی بین شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●تفاوتهای عمده ای بین موفقیتهای شغلی شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●تفاوت بزرگی بین سطح تجارب زندگی شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●یکی از طرفین برای کمک ونصیحت به دیگری چشم دوخته باشد .
در اینگونه روابط ، شما خود را متقاعد میکنید که عاشق هستید . در حالی که صرفا جایگزینی برای ((مادر)) یا ((پدر ))یافته اید.
البته تمام روابط خوب المان هائی از التیام در دینامیسم خود دارند ودر مواقعی ، زن نقش (( مادر)) را برای شوهر خود ومرد نیز به نقش ((پدر )) را برای همسر خود بازی میکند .گرچه وقتی اکثر اوقات به بازی کردن این نقش ها می پردازید به این معنی است که از رابطه به منظور باقی ماندن در حالتی ((بچه گانه )) و بی مسولیت استفاده میکنید .
●دلیل نادرست(6)
احساس گناه :
آیا زندگی عشقیتان را (( احساس گناه )) اداره میکند ؟
جملات زیر را بخوانید وببینید چه تعداد از انها در مورد شما چه در گذشته وچه در حال صدق می کند .
●شما در خانواده مختلفی بزرگ شده اید که احساسات شما به حساب نمی امدند (به عنوان مثال ) والدینی انتقاد گیر وکنترلگر
●شما با این احساس مسولیت که دیگران را راضی وخوشحال کنید ،برگ شده اید ( یکی از والدین شما مشکلی داشت واحتیاج به نجات دادن داشت .یک ((والد )) مجرد که تا حد زیادی از لحاظ مهر ومحبت به شما متکی بود .. )
● شما مشکل میتوانید احتیاجات خود رابشناسید وحتی مشکلتر نیز میتوانید از کسانی که دوستشان دارید ، برای براورده کردن نیازهایتان ،تقاضا کنید .
●شما خود را به عنوان فردی احساسی وبخشنده می شناسید واز این موضوع نیز احساس غرور میکنید واز اینکه شما را ((خود خواه )) بنامند ،بسیار رنجیده خاطر میشوید .
● شما از رنجانیدن دیگران می ترسید ونهایت تلاشتان را میکنید تا مطمئن باشید هیچ چیز از چیزهائی که میگویید یا انجام میدهید ، باعث رنجش عزیزانتان نشود .
●شما به مراتب ساده تر میتوانید برای دیگری از پول یا وقت خود مایه بگذارید تا برای خودتان
●وقتی که عزیزان شما از مشکلاتشان حرف می زنند ، احساس بدی پیدا میکنید واحساس میکنید که حتما مجبورید به آنها کمک کنید تا آنکه راه حلی پیدا کنند .
●در موقع بیان نظر یا احساس شخصی خود ، اگر حس کنید که این احساس شما نسبت به ان فرد او را می رنجاند ، از بیان آ"صرفنظر میکنید .
●شما از اینکه از نزدیکان خود پولدارتر ، خوشبخت تر ویا موفق تر شوید ، احساس خوبی ندارید.
اگر با تعداد کمی از این جملات ارتباط برقرار کردید ،احتمالا به همان اندازه اغلب مردم تحت تاثیر ((احساس کناه )) هستید . اگر بیش از چهار جمله از جملات فوق در مورد شما صدق میکند ، احتمالا اجازه میدهید که احساس گناه درانتخابهای عشقی شما دخالت داشته باشد . اگر با اکثر این جملات ارتباط برقرار کردید ، یقینا به دلایل نا درست عاشق می شوید .
وقتی که از روی احساس گناه و نه از روی عشق تصمیم میگیرید که با کسی باشید ، به آنان وبه خود نیز کم فروشی کرده اید .
●دلیل نادرست (7)
پرکردن خلاءهای احساسی وروحی خود :
در زیر دو مشکل اساسی ناشی از خلاء احساسی وروحی را اورده ایم :
1) شما به منظور پر کردن خلاء روحی خود نه به خاطر اینکه فرد مناسبی یافته اید ، به روابط وارد می شوید در نتیجه برای خود وهمسرتان درد ورنج به همراه خواهید اورد .تنها موقعی رهائی خواهیدیافت که در یابید قبل از اینکه آماده رابطه ای سالم بافردی باشید ،میبایست که قلب وروح خود را اغنا کنید . به زبان ساده تر هیچ گاه با شکم خالی به خرید نروید . زیرا که هر غذای نا سالمی را انتخاب خواهید کرد .
2) در روابطی که احیانا نیز می توانند برایتان مناسب باشد وارد می شوید ، اما انتظار دارید که آن روابط خلاء روحیتان را پرکنند در حالیکه خودتان باید خودتان را سرشار می کردید . به کرات از بسیاری از مردم می شنویم که از شریک زندگیشان شکایت دارند و می گویند شریک زندگیشان بهانها احساس کامل بودن نمی دهند واینکه رابطه ، بیش از این ارزش ادامه دادن را ندارد . اگر احساس تهی بودن را می کنید ، هیچ شخصی صرف نظر از اینکه چقدر شما را هم دوست داشته باشد ، قادر نخواهد بود خلاء روحی شما را پر کند در پایان این تحقیق شما میتوانید آزمون ( ایا از لحاظ احساسی و ورحی تهی هستید ) را انجام دهید .
درک و التیام خلاء روحیتان:
●یک دفتر چه گزارش رشد شخصی درست کنید ( این کار به شما فرصتی خواهد داد تا به آگاهی درونی خود ، دسترسی پیدا کنید )
●مدیتیشن کنید ( این کار به زندگیتان ارامش بیشتری خواهد داد )
●با طبیعت وقت بگذرانید ( این کار باعث ارامش و راحتی خیال می شود )
●کتابهائی بخوانید که شما را به فکر کردن وادار کنند .
عاشق شدن به دلایل درست :
تحقق دو شرط اساسی در زندگیتان الزامی است:
1) اینکه احساس کنید از عشق آکنده اید و میخواهیدآنرا با دیگران سهیم شوید وقتی احساس میکنید چیز های خوبی دارید ، برای قسمت کردن آن با دیگری به یک رابطه می آئید ، زیرا چیزی دارید که آن را قسمت کنید . می خواهید به معشوق خود چیزی بدهید نه اینکه چیزی از او بستانید . دیگر داد وستدی در کار نخواهد بود ، به راحتی میدهید ، زیرا که سرشار هستید وقتیکه با غنای درونی خود درتماس باشید به طرزی طبیعی دیگران را بهره مند خواهید ساخت این سر شار بودن یک رابطه است که باعث موفقیت آن میگردد نه (( تهی بودن )) آن .
2) مایلید که با نگاه در آیینه معشوق از خود بیاموزید .
وقتی عاشق می شوید با ایینه ای مواجه اید که در تمام آنچه که صادر می کنید را به سمت خودتان منعکس می کند شما را با ترسها ، ضعف ها ، خود خواهیها، کرختیها ، محدودیتها برنامه ریزی احساسی و غرورتان را در بر میکند و به شما فرصتی میدهد تا به آن قسمتهایی از خود که نمی پسندید ، نگاهی بیاندازید . روابط می تواند بزرگترین منبع درد یا بزرگترین آموزگارتان باشد .
اگر آمادگی شدت و عمق (تجربه آموختنی) را که عشق در اختیارتان قرار می دهد ندارید خواهید دید که در مقابل رابطه تان مقاومت می ورزید واز همسر خود منزجر میشوید از این ایینه به خاطر چیزی که از شما منعکس میکند ، عصبانی می شوید هر چه مقاومت شما در تسلیم شدن ووادادن به همسرتان به عنوان یک هدیه ویک راهنما کمتر باشد ، رشد بیشتری خواهید کرد وساده تر خواهد بود تا کاری کنید که رابطه تان موفق باشد مقع آمادگی رابطه ای ارضاء کننده را خواهید داشت که بتوانید بگوئید ( متعهد می شوم که در حد توانم از این شخص و از این تجربه بیاموزم حتی اگر سخت باشد )
تحقق هر ادراک درباره اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده اید ، دری را بسوی انتخابهای روشن تری در اینده به رویتان می گشاید وشما نه از استیصال بلکه امیدوارانه رویاهایتان را تعقیب خواهید کرد .
شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می شویم.
1)سئوالات کافی نمی پرسیم.
2)نشانه های هشدار که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می گیریم.
3)سازشکاری های نا پخته و زود هنگام مرتکب می شویم.
4)تسلیم((کوری شهوانی))می شویم.
5)گول مادیات را می خوریم.
6)تعهد را مقدم بر تفاهم می گذاریم.
اشتباه(1)
سئوالات کافی نمی پرسیم:
بسیاری از ما قبل از شروع یک رابطه حتی به اندازه زمانی که می خواهیمیک جفت کفش بخریم سئوال نمی پرسیم.با این اشتباه،ما فرصت کشف چیزهایی که می تواند راجع به شریک زندگیمان از اهمیت حیاتی بر خوردار بود و در موفقیت یا شکست ازدواجمان سهم سهم بسزائی داشته باشند را از دست می دهیم.
چرا قبل از عاشق شدن سئوالات کافی نمی پرسیم؟
* رمانتیک نیست((عاشق شدن))یک تجربه رمانتیک است:اما((مصاحبه)) یک شخص،نه.سئوال کردن از همسر آینده تان به منظور شناخت او شاید رمانتیک نباشد اما تنها راه هوشمندانه شناخت یک فرد است.اگر واقعاً دوست ندارید که راجع به چیزهایی که((رمانتیک))نیستند صحبت کنیم،بدانید که ((حاملگی ناخواسته و بیماری مراقبتی ((هر پیز))نیز ((رمانتیک))نیستند بیماری ((ایدز))هم که مطمئناً ((رمانتیک ))نیست.
* شما نمی خواهید جوابها را بدانید:زیرا ممکن است جوابهایی که خواهیم شنیدرا دوست نداشته باشیم.نمی خواهیم چیز بدی بشنویم.ممکن است مستاصل باشیم ویا اینکه بخواهیم رابطه تمام نشود و موفق باشد.شما از بحث راجع به چیزی که ممکن است رویایتان را خراب کند اجتناب می کنید .ما چنان به دنبال اینکه چرا باید کسی را دوست داشته باشیم هستیم که وقت کافی برای پرداختند به اینکه چرا نباید او را دوست داشته باشیم پیدا نمی کنیم.با لاخره بعد از مدتها تنهایی،کسی را یافته اید که به شما قول ازدواج داده است. از اینکه مرتباً به این وآن فکر کرده اید ،خسته اید ومی خواهید سرانجامی بگیرید.بنابر این از پرسیدن سئوالاتی که ممکن است این ((رابطه خوب))را خراب کند ،بیزارید.
* ممکن است از اینکه نامزد /همسرتان از شما نیز سئوالاتی بکند ،هراس داشته باشید.می خواهید تا بدین وسیله آنها را از سئوال کردن راجع به خودتان باز دارید،بنابر این شما نیز چیزی از آنها نمی پرسید.این موضوع حقیقت دارد،اگر:
-شما از خود ویا زندگیتان راضی نیستید.
-شما از گذشته فرد شرمسارید و یا با آن کنار نیامده اید.
-از کارهایی که در حال حاضر انجام می دهید ،احساس گناه می کنید.
-شما تصویر ذهنی خوبی از خودتان ندارید.
وقتی از کسی که هستید و یا کسی که بوده اید احساس خوبی ندارید،به طرزی نا خود آگاه از دقیق شدن یا ریز بین شدن به زندگ یهمسر آینده تان خودداری می کنید گویی می گویید((من کاری به کار تو ندارم ،توهم کاری به کار من نداشته باش.))پر واضح است که دو نفر که این بازی را می کنند،رابطه ناسالم و مختل خواهند داشت.
((ندانستن))خوشبختی نمی آورد:
جدا از سه دلیل ذکر شده،حقیقتی که راجع به عشق و تمامی زندگی وجود دارد،این است که:چیزی که از آن آگاهی ندارید به شما صدمه خواهد زد.هر چه اطلاعات شما راجع به کسی بیشتر باشد،بهتر می توانید تصمیم بگیرید آیا برای شما همسر خوبی خواهد بود یا نه هر چه اطلاعات شما راجع به کسی کمتر باشد ،احتمال اینکه عصبانی ویا مایوس شوید ودلتان بشکند نیز بیشتر خواهد بود.
موضوعاتی که حتماً باید راجع به آنها از همسر آینده خود سئوالاتی بپرسید:
* وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی او
* روابط قبلی او ودلایل بهم خوردن آنها
* در سهای آموخته شده از تجارب زندگی او.
* اخلاقیات (اصول و نظام اخلاقی)و ارزش های او.
* نگرش وطرز برخورد او در مواجه با عشق،تعهد و بر قراری ارتباط
* فلسفه روحی و مذهبی او
* اهداف زندگی شخصی و شغلی (حرفه ای)او.
اشتباه(2)
علائم هشدار دهنده که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می گیریم.
* آیا به حال به خاطر عدم توجه کافی به چیزی که همسرتان انجام داده بود احساس حماقت کرده اید؟چیزی که خبر از پیامد های بدی می داده است؟
* آیا شما فکر می کنید شخصی مثبتی هستید و تنها نکات خوب ومثبت دیگران و اتفاقات را می بینید؟
* آیا وقتی که به روابط گذشته تان نگاه می کنید،چیزهایی می بینید که آن موقع ندید؟
اگر به یکی از سئوالات بالا جواب مثبت دادید،احتمالاًاشتباه(2)را مرتکب شده اید.چیزی از کسی که به ازدواج با او فکر می کنید،مشاهده می کنید که نشانگر این واقعیت است که باید محتاط تر باشید اما خود آگاه یا ناخود آگاه ترجیح می دهید که از آن چشم پوشی کنید.
و نادیده گرفتن علامت های هشدار دهنده. مشکلاتی را برای ما بوجود می آورد.و احتمالاً این حرفها را می گوئیم (بار آول که با تو آشنا شدم،اینطوری نبودی((اگر می دانستم که چنین مشکلی داری ،هرگز خودم را گرفتار تو نمی کردم))((تو تغیر کرده ای ،اینطوری نبودی ))
و اینها چیز هایی هستند که زمانی که به ناچار با حقیقیت روبرو می شویم به همسر خود می گوئیم.صرف نظر از مواردی که در آن کسی آگاهانه و از روی عمد ما را گول می زند ،اغلب این مائیم که خود را گول می زنیم.
((برخی از نشانه های هشدار دهنده به چه معنی هستند؟))
در زیر نمونه هایی از برخی نشانه های هشدار دهنده و مشکلات احتمالی که از آنها منتج می شود را آورده ایم:
((علامت هشدار دهنده))
((مشکل نهایی))
از صحبت کردن در مورد گذشته خود اجتناب می کنید.از پاسخ به سئوالات طفره می رود یا اینکه آنها را کم اهمیت جلوه می دهد.
این امکان وجود دارد که مسئله ای جدی را با این کار پنهان دمی کند نمی خواهد که روی رابطه کار کند.
جزئیات سوابق خانوادگی خود را فاش نمی کنید زیاد خانواده اش را نمی بیند یا با آنها صحبت نمی کند.
با صمیمی شدن مشکل دارد،نسبت به اعضای خانواده خود،خشم سر کوب شده دارد که روی شما فرافکن خاهد کرد.
همچنان با نامزد/همسر قبلی خود تماس های مکرربر قرار می کند :مرتب با آنها صحبت می کند یا به آنها تلفن می زند و شما را دردوستی با آنها وارد نمی کند و یا معرفیتان نمی کند
قادر نخواهید بود تا به شما قول ازدواج بدهد.این احتمال وجود دارد که مجدداً سراغ نامزد قبلی خود بر گردد و هرگز شما را فرد شماره یک زندگی خود نکند.
بسیار در گیر و مطیع اعضاء خانواده خود بوده و به نظر می رسد که زیاه از حد با آنها حرف نمی زند ،توی روی آنها نمی ایستد .به آنان اجازه می دهد که به او امر ونهی نکند و آنها نیز حد ومرزی در این رابطه نمی شناسند.
قادر نخواهد بود که جای شما را در خانواده خود باز کند و شما همواره در بین انان احساس غریبگی خواهد کرد.اگر به شما حمله کنند طرف شما را نخواهد گرفت.

مشروبات الکلی نوشید یا مواد مخدر مصرف می کند.اما می گوید بطور تفننی این کار را انجام می دهد.
این امکان وجود دارد که او الکلی بوده و یا معتاد به مواد مخدر باشد
گرچه او این را انکار خواهد کرد ،اما مراقب تغیرات خلق و خوی او باشید.ضمناًاز لحاظ روحی از شما فاصله می گیرد.
بی نهایت سفت و دقیق بوده و مرتباً عشق ،محبت توجه و هدایای بسیار به پایتان می ریزد.اینطور به نظر می رسد که بیست و چهار ساعت فقط به شما فکر می کند
این امکان وجود دارد که روی شما احساس مالکیت شدید داشته باشد.اینچنین افرادی با ((زندگی شما))زندگی می کنند ،برای شما هیچ آزادی قائل نیستند و در نهایت احساس خفگی خواهید کرد.
لاس زدن های مکرر،چشم چرانی ،نیاز شدید به توجه از جانب دیگران ،به مانند مگس از لحاظ جنسی سریعاً با این و آن تحریک می شود.
مراقب خیانتهای احتمالی از جانب او باشید چنین افرادی هرگز به شما احساس امنیت نمی دهند و شما احساس می کنید که انگار مشکل از شماست.
نسبت به نامزد /همسر قبلی خود بسیار عصبانی بوده و مدام او را به خاطر مشکلاتی که داشتند ،مقصر می داند.
((نفر بعدی))شما هستید ،مسئولیت مهمی کهخود در بوجود آوردن مشکلات داشته را نمی پزیرد و در پایان همیشه از دست شما عصبانی خواهید کرد.
بدهکار و مقروض بوده و بر گه های جریمه پرداخت نشده بسیاری دارد.از لحاظ اقتصادی بی ثبات بوده و مدام شنیده می شود که((موقتاً دستم تنگ است))
دسته چکهایتان را حاضر کنید ،عذر و بهانه های زیادی خواهید شنید ،اما از عمل خبری نخواهد بود شما نقش ((مامان))یا((بابا))را بازی خواهید کرد.
می خواهید که همه جا رئیس باشید وهمیشه خود را خیلی قوی جامی زنید و همواره ((می داند که چه می خواهد))و هیچگونه احساس ترس یا آسیب پذیری بروز نمی دهد.
عاشق کنترل کردن دیگران است
شروع احساس می کنید که از شما مراقبت می کند اما دیری نمی پاید که می بینید با یک دیکتاتور زندگی می کنید.
تماشای فیلم زندگی عشقیتان:
حال وقت ان رسیده است که نگاهی به برخی از نشانه های هشدار دهنده که در روابط گذشته و یا حال خود نادیدهگرفته بودید،بیندازید :با هم تمرین زیر را انجام می دهیم.
مرحله(1)نامزد/همسر خود و تاریخ آشنائیتان را با او ،در بالای صفحه (کاغذ)بنویسید.
مرحله(2)در زیر آن:عنوان((نشانه های هشدار دهنده))را قید کنید.
مرحله(3)چشمان خود را ببندید و تصور کنید که تنها ،در یک سینما نشسته اید،ناگهان فیلم شروع می شود اولین صحنه فیلم،همان اولین برخورد بین شما دو نفر می باشد تصور کنید که کل اوقات را با هم می گذرانید و…این کار را بر طبق تربیت زمان وقوع هرکدام از آنها انجام دهید ،گویی که دقیقاً فیلمی را که از رابطه شما ساخته شده است ،نگاه می کنید.در حین تماشای هر صفحه فیلم که با صفحه اولین ملاقات شما شروع می شود،مراقب هرگونه رفتار ،گفتار،گفتگو ودریافتهایی باشید که به نحوی در شما احساس ((غیر خوب ))ایجاد می کند یکی را شناسایی موارد یاد شده این است که مصادف با تجسم وتصور صحنه های مربوط در بدن خود احساس تنفس یا معذب بودن دارید نشانه های هشدار دهنده همین ها هستند چشمان خود را باز کرده وآن مطلب را یاد داشت کنید،حالا دوباره چشمانتان را ببندید و ادامه فیلم را ببینید واین کار راآنقدر ادامه دهید تا فیلم به پایان برسد جایی که رابطه عملاً پایان پذیرفته و یا در زمان حال هستید.
مرحله(4)بعد از تمام به نشانه های هشدار دهنده که غید کرده اید نگاهی بیاندازید و سپس بر اساس مشکلاتی که در ازدواجتان با آن فرد به وجود آمده بود چند جمله در توصیف سرانجام وپیامد ازدواج خود بنویسید.
مرحله(5)همین تمرین را در مورد یک یک کاندیدهای ازدواج خود تکرار کنید.مثال:
نشانه های هشدار
((نتیجه گیری))
-طی چند ملاقات اول ،رفتار بسیار مرموز داشت
-هر گاه به او می گفتم راجع به ازدواج چه فکر می کند ،به من گفتکه سعی کنم تا از لحاظ احساس به او وابسته نشوم.
من به او علاقه داشتم اما او علاقه چندانی به من نداشت.
او با من صادق نبود.
به نشانه های هشدار دهنده ای که مشاهده می کنیم چه کنیم؟
با عشق کافی و عزم راسخ،یک زوج می توانند بر بسیاری از مشکلات و موانعی که بر سر راهشان است،فائق شوند.اما هنگامی که حتی یکی از طرفین نقاط ضعف خود را انکار می کند تقریباً غیر ممکن خواهد بود که آن دو،رابطه موفقی را داشته باشند.
اشتباه(3)
سازشهای عجولانه و زود هنگام :
خطر سازش عجولانه و زود هنگام در این است که حس خود باوری خود را در همان ابتدای رابطه از دست داده و آن را با احساس تفاهم قلابی جایگزین می کنید.
بعضی اوقات برای اینکه رابطه موفق باشد:شما علائق شخصی و کارهایی را که می کردید ،ترک می کنید. به خصوص اگر فکر کنید برای نامزد/همسرشما مهم نیستند یا اینکه با آینده مشترک شما تعارف دارند .شما خود را غرق علائق نامزد/همسرتان و کارهایی که او می کند (و شما نیز لذتی از آنها نمی برید)می کنید تا اینکه خود را به او نزدیکتر کنید.
ممکن است این کار را به روشهای زیر انجام دهید :
●دیگر مانند گذشته مطالعه نکنید ، چونکه او ترجیح می دهد که عصر ها تلویزیون تماشا کند .
●ورزشهایی از قبیل دوچرخه سواری ،تنیس ، ویا وزنه برداری را ترک کنید ، به این خاطر که او به انها علاقه ای نشان نمی دهد .
●درس ودانشگاه خود را ترک میکنید چونکه او به انها بی علاقه است .
●به سرکار نمی روید چونکه او دوست ندارد .
وغیره …
به طرق دیگر نیز ممکن است که در روابط سازشکاری کنید :
-اگر نامزد / همسرتان با دوستان و خانواده شما راحت نباشد ، وقت کمتری را با انها می گذرانید .
-برای خوشحال کردن ( او ) با کسانی وقت می گذرانید که معمولا از بودن با انها لذت نمی برید .
علت این سازشهای ناپخته چیست ؟ شما به منظور ایجاد تفاهم بیشتر ((مجبورید )) که سازش کنید . وقتی به منظور اجتناب از درگیری و برخورد سازش میکنید مرتکب اشتباه شده اید . شما از آن رو سازش می کنید که مستاءصل (دوست داشته شدن ) هستید ومی ترسید که رابطه تان شکست بخورد .
باید به یاد داشته باشیم که تمامی روابط سالم حاوی درجاتی از سازش کاری هستند و وقتی که متعهد کسی شوید ، دیگر نمی توانید مانند دوران مجردی زندگی کنید اما شما باید ارزشها وعلائق خود را بشناسید وبعد ازدواج کنید .قبل از هر چیز به خودتان متعهد باشید وسپس به نامزد / همسر خود .
متاسفانه در کشور ما ((ایران )) اکثر مردم فکر می کنند که وقتی مردی با زنی ازدواج میکند مالک اوست .ومردها حق دارند هر طور که دوست دارند با همسرشان رفتار کنند حتی قانون نیز این اجازه را به مردها داده است و قوانین جامعه ما شاید به نوعی میتوان گفت : به حمایت از حقوق مردها پرداخته است .
مثلا اکثر مردها بعد از ازدواج توقع دارند که همسر انها در خانه بماند و وظایف مادری خود را انجام دهد .البته در طی چند سال اخیر اطلاعات خانمها بیشتر شده است ونسبت به گذشته از حق وحقوق خود در خانواده بیشتر اطلاع کسب کرده اند ، اما در حال حاضر در اطراف خود هنوز کسانی را می بینم که به خاطر اینکه همسرشان را از دست ندهد پا روی بسیاری از خواسته ها و ارزوهای خود گذاشته اند.
دراطرافم دختران بسیاری را می بینم که چون نامزدشان مایل به ادامه تحصیا انها نیست انها نیز به خاطر اینکه رابطه شان گسسته نشود از ادامه تحصیل خودداری کرده اند وبعد پشیمان شده اند .
زندگی مشترک مستلزم گذشت وفداکاری است در صورتی که این گذشت و فداکاری دو جانبه باشد ، نه اینکه تنها یک فرد تمام خواسته های خود را نادیده بگیرد تا رابطه حفظ شود .
اشتباه (4):
تسلیم کوری جنسی شویم .
سعی کنید که وقتی اولین بار کسی را ملاقات کردید ، یک (( چشم بند روانی )) بزنید تا اینکه ماهیت واقعی آنان را فراتر از بعد جسمانی شان ببینید .
وقتی می اموزید که دیگران را با قلبتان و نه به چشمتان ببینید کسانی را جذب خواهید کرد که با شما تفاهم دارند .
کی میتوانید از لحاظ جنسی با همسرتان صمیمی شوید ؟
●می بایستی که از نظر فکری و احساس با همسرتان صمیمی شده باشید .
●باید حداقل دو برابر زمانی را که به شوخی کردن و… می گذرانید به گفتگو وشناخت شخصیت به یکدیگر صرف کنید .
●شما باید خود همسرتان را دوست داشته باشید .
●شما باید به همسرتان و ارزشهای او احترام بگذارید .
●شما باید در سختی و گشایش نیز کنار هم بوده باشید (یکی از شما مریض شده باشد بحران خانوادگی ، استرس شغلی ) و اینکه عملکرد همسرتان را تحت آن شرایط دیده باشید . همچنین رفتار او نسبت به خودتان وقتی که (( شما )) تحت استرس هستید را نیز دیده باشید .
●می بایستی که در باره روشهای جلوگیری از حاملگی و بیماریهای مقاربتی صحبت کرده باشید وتا حد ممکن و از سوابق جنسی او مطلع باشید وحتما آزمایش ایدز دهید .
اشتباه ( 5)
تسلیم زرق وبرق های مادی می شوید :
زمانی که به یک خانم نامزد میکند اولین سوالی که اکثر اوقات دوستان واطرافیانش از او می پرسند این است که شغل نامزد ت چیست .
زمانی که مردی نامزد میکند اولین سوالی که دوستانش از او می پرسند این است که چه قیافه ای است همان اندازه که مردها از اینکه از روی ماشینشان و یا میزان پولشان قضاوت شوند متنفر هستند زنها نیز از این موضوع که بر اساس قیافه شان (( خواستنی )) یا (( ناخواستنی )) باشند متنفرند .
وقتی همسرتان را صرفا بر اسا (( مادیات )) ، (( قیافه )) ونه بر اساس (( معنویات )) انتخاب میکنید ، به رابطه ای نا درست وارد می شوید به کرات مردان مجردی را می بینیم که از این موضوع شکایت می کنند که گرچه صادق ، مهربان ووفادار بوده وبدنبال آنند که پایبند از دواجشان باشند.

چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند؟
1)شما با فرد مناسب بوده ولی طرز صحیحی مهر نمی ورزید.
شما و همسرتان از عادتهای ارتباطی ضعیفی برخوردار هستید.
به درستی نمی دانید که چطور صمیمیت واقعی تولید کنید .
چیزی را می خواهید مطالبه نمی کنید و در نهایت احساس انزجار می کنید .
از رابطه تان غافل می شوید .
شما با فرد نامناسب هستید .
عشق و یا سبک زندگی شما با عشق و سبک زندگی همسرتان از تفاهم و همخوانی کافی برخوردار نیستند.
شما ارزشهای مشترک کافی نداشته و به اصول مشترکی نیز پایبند نیستید.
همسر شما دارای عیبها و نقص های بزرگی است که ازدواجی موفق را ناممکن می سازد.
شما نمی توانید نیازهای یکدیگر را برآورده کنید .
نکته مهم این است((کسی)) که برای مهرورزیدن انتخاب می کنید ،به همان اندازه ((روشی)) که برای مهر ورزیدن برمی گزینید مهم است.
اغلب مردم وقت و انرژی بیشتری صرف تصمیم گیری برای خرید یک ماشین و یا یک دستگاه ویدئو می کنند تا صرف اینکه تصمیم بگیرند با چه کسی تشکیل خانواده بدهند.
یکی از دلایلی که بسیاری از مردم به ازدواج با فرد نامناسب تن می دهند چیزی است که آن را(( ضریب هوشی)) پایین می نامیم. ضریب هوشی شما به میزان دانش شما در خلق و حفظ رابطه ای سالم و موفق بستگی دارد و میزان ضریب هوشی شما تعیین کننده انتخاب شما خواهد بود حتی اگر شما از ضریب هوشی بالایی برخوردار بوده و یا به اصطلاح باهوش در عشق باشید احتمالاً هنوز اشتباهاتی مرتکب خواهید شد اما نه به اندازه کسی که از ضریب هوشی کمتری برخوردار است. در پایان این تحقیق شما این آزمون را مشاهده کنید و اگر مایل باشید می توانید آن را انجام دهید.
اگر پس از انجام آزمون ضریب هوشی عشقی شما خیلی پایین بود زیاد نگران نشوید . شما می توانید با کسب اطلاعات بیشتر و بالا بردن اعتماد به نفس خود ضریب هوشی عشقی خود را بالا ببرید.
پنج افسانه مهلک درباره عشق:
افسانه های عشقی باورهای نادرست هستند که بسیاری از ما راجع به عشق و داستانهای عاشقانه داریم. این افسانه ها عملاً ما را انتخاب هوشمندانه باز می دارند. این باورها و رفتارها علائمی غلط در مورد ازدواج هستند که به سه دلیل زیر در ما شکل می گیرند:
* تماشای برنامه های تلویزیونی و فیلم ها
* خواندن رمانهای عشقی
* عدم وجود آموزش درباره عشق
ما آگاهانه یا نا آگاهانه اساس تصمیمات خود در ازدواج را بر این پنج افسانه عشقی بنا می گذاریم.
بیائید به این پنج افسانه مهلک درباره عشق نگاهی بیندازیم در حالی که هر یک از این افسانه ها را می خوانید از شما تقاضا می کنم که نه تنها در روابط فعلی خود بلکه در روابط گذشته خود نیز تامل کنید.
در اینجا پنج افسانه عشقی و واقعیت مربوط به هر کدام را در جدولی آورده ایم و سپس به توضیح هر کدام از آنها می پردازیم:
افسانه
واقعیت
1)عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید
عشق برای موفقیت یک رابطه کافی نیست. به این معنی که رابطه به تفاهم و تعهد نیاز دارد.

2)اگرعشق ((عشق حقیقی باشد)) همان لحظه که فرد را دیدید خواهید دانست.
برای دلباختگی یک لحظه کافی است اما عشق حقیقی به وقت نیاز دارد.

3)تنها یک عشق واقعی در این دنیا وجود دارد که برای شما مناسب است
این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید . شریک های بالقوه زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید.
4)همسر ایده آل شما را از هر لحاظ ارضاء می کند.
همسر مناسب بسیاری از نیازهای ما را ارضاء می کند اما نه همه آنها را .
5)جاذبه جنسی قوی همان عشق است.
روابط جنسی خالی از احساس هیچ مناسبتی با عشق حقیقی ندارد .

حال عواقب باور افسانه های عشقی را بیان می کنیم:
افسانه های عشقی (1):
عشق حقیقی بر همه چیز فائق می شود : زمانی که شما چنین باوری دارید شما از روبرو شدن با مشکلات زندگی خود و یا ارائه راه حلهای این مشکلات با گفتن این جمله به خود که ((اگر ما عاشق یکدیگر باشیم هیچ یک از مشکلات و تفاوتهای ما اهمیت چندانی نخواهند داشت)) اجتناب می کنید.
شما با گفتن این جمله به خودتان که ((اگر بیشتر به او مهر بورزیم او تغییر خواهد کرد)) در روابط خالی از مهر و خشونت بار خواهید ماند. کسانی که اعتماد به نفس پائینی دارند و گذشته ای مملو از نادیده انگاشته شدن یا آزار و اذیت دیدن دارند، اغلب خود را در روابط مسمومی قرار می دهند که بیرون آمدن از آن برایشان مشکل است . اینگونه افراد مدام خود را متقاعد می کنند که اگر موفق شوند همسر خود را بیشتر دوست داشته باشند رفتار نامطلوب آنها از بین رفته و با عشق جایگزین خواهد شد. اما این دامی بیش نیست . اختلافات رفتاری همسر شما تحت کنترل نیروهایی است که هیچگونه ربطی به مهر ورزیدن یا نورزیدن شما ندارد.
شما از لحاظ روحی خود را زجر می دهید و وقتی که ازدواج نمی تواند موفق شود با گفتن این جمله به خود که ((اگر بیشتر او را دوست می داشتم توانسته بودم رابطه را حفظ کنم)) خود را مقصر می دانید.
متاسفانه باور به این افسانه عشقی می تواند برای شما دلی شکسته و حتی ضرر جسمانی به همراه داشته باشد، زیرا شما را متقاعد می کند در رابطه ای باشید که سالم نیست.
عشق برای موفقیت یک ازدواج کافی نیست، به این معنی که رابطه به تفاهم و تعهد نیازمن است. حقیقت تلخ این است که تنها تعداد کمی از ضوابط به این خاطر که دو طرف یکدیگر را به اندازه کافی دوست ندارند، پایان می پذیرد. رابطه به این خاطر پایان می پذیرد که آن دو با هم تفاهم ندارند .
افسانه عشقی(2):
وقتی عشق، عشق حقیقی باشد همان لحظه که فرد را دیدید ، خواهید دانست . فکر می کنم همه به طرزی پنهانی ، عشق در نگاه اول را باور داریم. و بر طبق این افسانه عشقی ((عشق حقیقی)) عشقی است مثل رعد و برق شما را ذوب کند.
عشق در نگاه اول نوعی جذب شدن(جاذبه فوری) است و مشکلات احتمالی زیر را خواهید داشت.
– شما آنچنان به جاذبه ای که بین شما بوجود آمده می پردازید که از بررسی دیگر قسمتهای رابطه باز می مانید.
شما به شروعهای انچنانی معتاد می شوید و فرصتهای دیگر را برای عشق واقعی و پر دوام از دست می دهید .
حال سوال این است این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات می کنید تکانتان می دهد؟ اگر این عشق نیست پس چیست ؟
– هوس در نگاه اول :شما جاذبه جنسی خاصی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملاً وجود دارد دچار عواطف و احساسات می شوید ، شما نه به این خاطر که عاشق شده اید ، بلکه به این دلیل که تحریک شده اید، مدام به او فکر می کنید-جاذبه جنسی شدید به خصوص با کسی که با تصویر ذهنی شما از همسر ایده آل مطابقت دارد، به سادگی با عشق اشتباه گرفته می شود. خصوصاً اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه ای باشید، اما سرانجام شما در این رابطه با شکست مواجه خواهید شد .
– شیفتگی با تصویر آنها: بعضی اوقات وقتی به کسی علاقه مند می شوید عاشق او نیستید بلکه عاشق تصویر او هستید( چه قیافه ای دارد ،چکاره است ،چقدر پول دارد، چه ماشینی سوار می شوند، چه کارهایی در زندگی انجام داده است ) شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی می سازید و ماهیت فرد را نادیده می گیرید : ((خواستگار من دکتر است)) ((نامزدم هیکلی فوق العاده دارد)).
گذشته از این : آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایده آل شماست و اشتباه نکرده باشید ؟ زوجهایی وجود دارند که سی سال با هم زندگی کرده اند و می گویند که در همان ملاقات اول می دانستند که همسر ایده آل خود را یافته اند . آیا این همان ((عشق در نگاه اول)) نبوده است؟ دوست دارم این موضوع را این طور تلقی کنم که آنها جاذبه ای قوی و ارتباط روحی را تجربه کرده اند که سپس آن را به رابطه ای قوی و موفق بدل ساخته اند . آنان در نگاه اول وجود چیزی را در یکدیگر تشخیص داده اند، اما عشق حقیقی بین آن دو می بایست در طول سالیان شکل گرفته باشد.
برای دلباختگی یک لحظه کافی نیست اما((عشق حقیقی)) به وقت نیاز دارد. متاسفانه خیلی از ما در ابتدای روابط به دنبال همان شعله ناگهانی هستیم به جای آنکه به دنبال همسری باشیم که بتوانیم با او رابطه ای پر دوام و محکم را بسازیم . بنابراین باید به خاطر داشته باشید که عاشق شدن ساده است اما خلق یک رابطه سالم مستلزم کار سخت است اولین تاثیری که کسی بر ما می گذارد کافی نیست تعیین کند آیا او می تواند همسری سالم و مهربان باشد. شما به تاثیرات دوم ، سوم چهارم و پنجم نیاز دارید شما به وقت احتیاج دارید تا علاوه بر ظاهر فرد ماهیت و شخصیت او را نیز کشف کنید.
افسانه عشقی (3):
تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای من مناسب است .
عواقب باور به این افسانه عشقی:
-شما همسر خود را با تصویر رویایی که از همان یک نفر در سر خود ساخته اید ، مقایسه می کنید و از درک منحصر به فرد بودن آن شخص ، باز می مانید. به طور مثال شما بر این باورید که همسر ایده آل شما یک جای این دنیا وجود دارد و فقط و فقط اوست که می تواند شما را خوشبخت کند به همین دلیل وقتی با کسی رابطه ای پیدا می کنید و چالشی در این رابطه بوجود می آید به طرزی ناخود آگاه با مقایسه کردن نامزد خود با همان (همسر ایده آل ذهنتان) جا می زنید.
– باور به افسانه عشقی (3) ما را از شروع یک زندگی جدید، بعد از اینکه زندگی قبلی پایان پذیرفته است، باز می دارد. روابطی که امید وار بودید یک عمر ادامه پیدا می کند ، اگر فقط به یک عشق حقیقی باور دارید و سپس آن یک نفر را از دست بدهید ، بقیه عمرتان را با قلبی تنها و مطمئن از اینکه هیچ کس دیگری نمی تواند جایگزین همسرتان باشد خواهید گذراند.
این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید. شریکهای بالقوه زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید. ما باید بدانیم که قلب یک انسان ظرفیت فوق العاده ای برای عشق ورزیدن دارد و ما مقدار عشقی که اجازه می دهیم در زندگی از آن بهره مند شویم را محدود می کنیم فقط به این خاطر که افسانه های عشقی را باور داریم.
افسانه عشقی(4):
همسر ایده آل ، شما را از هر لحاظ ارضاء می کند حقیقت این است که بسیاری از ما به طور ناخودآگاه از همسر خود این توقع را ارید که هر نوع نیاز ما را ارضاء کند و وقتی هم که نمی کند از او دلسر و منزجر می شویم. اما شما باید بدانید که خود نیز از پاره ای نیازهای خود آگاه نبوده و طبیعتاً قادر نخواهید بود آن نیازها را با صراحت بازگو کنید .
عواقب باور افسانه عشقی (4)
– از شناسایی رابطه خوب و سالم باز می مانید، فقط به این خاطر که همسر شما نیازهایی را که خود باید برای خودتان برآورده کنید برآورده نمی کند. اگر قبل از ازدواج احساس تهی بودن می کنید، بعد از ازدواج نیز به همان اندازه، احساس تهی بودن خواهید کرد و این مشکل ربطی به همسر شما ندارد .
– از همسرتان بخاطر ندادن چیزی که می بایست خود در جای دیگر پیدا کنید، منزجر خواهید شد. و در این حالت به او فشار می آورید تا برای شما همه چیز باشد . اما باید بدانیم بین چیزهایی که میل داریم در همسرمان وجود داشته باشد و چیزهایی که باید در همسرمان وجود داشته باشد فرق قائل شویم.
همسر مناسب ، بسیاری از نیازهای مارا ارضاء می کند اما نه همه آنها را واین حقیقت عشق است .
افسانه عشقی(5):
جاذبه جنسی قوی همان عشق است به راستی که این افسانه عشقی ما را توی دردسر می اندازد .
پایه و اساس این افسانه عشقی احساس گناهی است که ما به طور ذاتی و بواسطه فرهنگ خود درباره روابط جنسی داریم. از آنجایی که اجتماع، تعلیم و تربیت و اخلاقیات ما، اغلب این اجازه را به ما نمی دهد و آن را مردود می داند پس به اشتباه تصئر می کنیم که هرگاه نسبت به کسی جاذبه جنسی داریم عاشق او هستیم .(برای اینکه احساس گناه نکنیم) .
عواقب باور به افسانه عشقی (5):
– خود را با کسانی درگیر می کنید که با آنها تفاهم ندارید.
– بیش از آنچه باید،به رویایتان می چسبید و به سختی کسانی را که برای شما مناسب نیستند ، رها می کنید.
روابط جنسی خالی از احساس ، هیچ مناسبتی با عشق حقیقی ندارد.
چنانچه جاذبه زیادی نسبت به کسی تجربه می کنید:
– لزوماً به این معنی نیست که عاشق او هستید.
– لزوماً به این معنی نیست که برای هم آفریده شده اید.
– لزوماً به این معنی نیست که ازدواج موفقی خواهید داشت.
قطعاً به این معنی است که:
– بیوشیمی جنسی خوبی دارید.
– یک یا هر دوی شما در مهرورزی مهارت دارید.
ممکن است به این معنی باشد که :
– جاذبه جنسی بین شما قوی است ، بطوری که می تواند پایه ای برای یک رابطه سالم باشد : اگر که در نواحی دیگر نیز تفاهم داشته باشید.
چگونه عاشق می شویم:
– آیا برایتان اتفاق افتاده است که به دنبال همسری مسئول و جاافتاده باشید و بعد ببینید که شخصی غیر مسئول و غیر قابل اتکاء را یافته اید را مرتباً دیوانه می کند؟
– آیا تا به حال به خود گفته اید که خواستار رابطه ای دراز مدت و به دنبال کسی هستید که به شما پایبند باشد ، اما عاشق کسی شوید که در دسترستان نباشد و توانایی تعهد دادن به شما را نیز نداشته باشد؟
– آیا شده است که سوگند یاد کنید تا هرگز به شخصی سرد و بی احساس علاقمند نشوید و ببینید که دوباره درگیر کسی شده اید که شما را آنگونه که استحقاق آن را دارید، دوست ندارد؟
– آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا و چگونه چنین افرادی را انتخاب کرده اید ؟
ما می پنداریم که می دانیم از همسرمان چه می خواهیم ما به دنبال ویژگیهای منفی و ناسالم نیستسم ویژگیهای مثبت و ارزنده می خواهیم . بنابراین وقتی خود را با فردی که با ایده آلهای ما متفاوت است و چندان هم فوف العاده به نظر نمی رسد می یابیم نامید می شویم. حال ما در ادامه خواهیم گفت چرا شما چنین انتخابهایی می کنید .
انتخابهایتان را در جدولی ثبت کنید:
تمرین به اینصورت انجام می شود:
مرحله(1) روی یک تکه کاغذ سفید لیستی از تمامی اشخاصی را که به آنها علاقمند شده اید تهیه کنید شخصی را که در حال حاضر در نظر دارید و به او علاقمند هستید منظور کنید. کسانی را که فقط چند بار دیده اید وارد نکنید .
به خاطر داشته باشید، هرکس که از لحاظ روحی به او وابسته بودید را نیز حتماً منظور کنید .
در مقابل هر اسم فضایی خالی در نظر بگیرید به طوری که بعداً برای نوشتن جا داشته باشید اگر فقط یک نفر را در زندگیتان داشته اید ، فقط اسم آن یک نفر را بنویسید .
مرحله(2) زیر اسم هر شخص لیستی از منفی ترین ویژگیهای شخصیتی او را ترتیب دهید، منظور آن قسمت از شخصیت آنان است که بیش از بقیه از آن متنفر بوده اید. از نوشتن جملات کامل خودداری کنید بلکه ویژگی شخصیتی او را در غالب یک یا دو کلمه ، جمع بندی کنید. ویژگی مثبت را در این لیست وارد نکنید.
مرحله (3) وقتی این قسمت را انجام دادید دوباره لیستتان را بخوانید این بار کلماتی را که چند بار تکرار شده اند را مشخص کنید .
مرحله(4) از کلمات و ویژگیهای شخصیتی ای که بیش از یکبار به کار رفته اند و همچنین از آنهایی که از نظرتان مهم می آیند (( لیستی خلاصه)) تهیه کنید.
مرحله(5) روی لیست خلاصه و لیستهای قبلی فکر کنید و از خودتان این سوالات را بپرسید:
– آیا الگوهای خاصی در روابط به چشم می خورند که باید از آنها برحذر باشم؟
– آیا در روابطم با گذشت زمان روند خاصی دیده می شود ؟
– آیا انتخابهایم مرتباً بهتر شده و یا بدتر و بدتر می گردند؟
– آیا روابطم بهتر و بهتر شده و ناگهان به مانند گذشته بد و خراب می شوند؟
– آیا تهیه لیست نکات شخصیتی بعضی از بعضی دیگر ساده تر است؟
– آیا کسانی که در حال حاضر به آنها علاقمند هستم به طرز محسوسی از اشخاص قبل متفاوت هستند : بهتر ، بدتر یا دقیقاً مثل قبل ؟
برای درک بهتر این تمرین به جدول انتخابی (( میشل )) توجه کنید .
((میشل))وکیل 36 ساله است که نمی فهمید چرا نمی تواند همسر مناسب بیابد او به من گفت ((من به دنبال زنی قوی و مستقل هستم که مرا محدود نکنند ، اما به طرزی مرموز همیشه گرفتار و شخصیتی کاملاً متضاد آنچه ذکر کردم ، می شوم)).
ولری
لیندا
خلاصه لیست
از لحاظ روحی بی ثبات
فریبکار
ماجراجو
بدون اعتماد به نفس
ماجراجو
نق نقو
ماجراجو
بد عنق،عصبانی مزاج
غیر منطقی
وابسته و متکی به دیگران
کنترل گر

غیر منطقی
نق نقو

نق نقو
غیر منطقی

بچه وضع
وحشت زده

ناتوان،درمانده
بسیار وابسته به والدین

نتیجه :او با نگاه به جدول خود آموخت:
نه تنها به زنهایی علاقمند می شد که به ماجراجوئی ماجراجو معتاد بودند، بلکه واضح است که او نیز ماجراجویی را دوست داشت، چرا که این رفتار را تحمل می کرد.
او با کمک به زنها که زندگی های از هم پاشیده شان را روبه راه کنند ، نسبت به آنان احساس برتری می کرد.
گرچه میشل می گوید که زنی قوی و مستقل می خواهد ، اما زن هایی را همه یابد که وابسته و بی کفایت هستند تا بدین وسیله احساس ((مهم بودن)) و ((مورد نیاز بودن)) کند.
نکته مهم این است که شما چیزی را می یابید که جستجو می کنید، ما چیزی را پس می گیریم که از خودمان صادر می کنیم و اینکه ضمیر ناخودآگاه ما، احتیاجات خاصی دارد و بر اساس همین احتیاجات است که اشخاص خاصی را در زندگیمان، انتخاب می کنیم.
شناسایی انگاره های همیشگی و منفی در روابطتان اولین قدم در جهت حذف آن الگوها می باشد.
تجارب زندگی شما باعث می شوند که تصمیمات بخصوصی راجع به خود اتخاذ کنید . مجموعه ای از این تصمیمات برنامه ریزی احساسی شما محسوب می شود که این به نوبه خود انتخاب های احساسی شما را در بزرگسالی رقم می زند.
تجربه های زندگی—- تصمیمات—– برنامه ریزی احساسی —— انتخابهای عشقی
قسمت اعظم این برنامه ریزی احساسی،هنگامی که خیلی کوچک بودید ،اتفاق می افتاده است.
روانشناسان تخمین می زنند که:
– از زمان تولد تا سن پنج سالگی، 5% از برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
– بین پنج تا هشت سالگی ، 30% برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
– این به این معنا است که از لحاظ روانی تا سن هشت سالگی حدود 80% برنامه ریزی احساسیتان انجام پذیرفته است.
– به عبارت دیگر 80% از تصمیم گیری هایتان راجع به خود و دیگران ، قبلاً اتفاق افتاده اند.
بین هشت و هیجده سالگی ، 15% دیگر از باقیمانده برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
بنابر این وقتی هیجده ساله هستید ،95%برنامه ریزی شده اید. از این زمان به بعد فقط 5%برنامه ریزی احساسی شما باقی مانده است.شاید به نظر این 5%رقم قابل ملاحضه ای بنظر نیاید ولی افراد زیادی با این 5% توانسته اند زندگیشان را تغیر دهند.
بر نامه ریزی احساسی نا خدا آگاه شما،مسئول بسیاری از دردهایی است که در زندگی عشقیتان تجربه می کنید.

کشف کشف تصمیمانتان در باره عشق:
تمرین :نمایش بر نامه ریزی احساسیتان
مرحله((1))لیستی از درد ناکترین وقایع و تجربیاتی که از زمان کودکی تا آن زمان که خانه را ترک گفتید داشتید،را تهیه کنید.
مرحله((2))با دقت به چیزهایی که در لیت نوشته اید فکر کنید و از خود بپرسید:بعد از وقایع یا تجربیات فوق ،چه تصمیماتی راجع به خود،دیگران یا زندگی گرفتم؟
سپس آن تصمیم را مقابل خاطره مربوطه بنویسید.برای اینکار وقت کافی اختصاص بدهید.اگر درباره یک مورد ،چیزی به نظرتان نمی رسد ،به سراغ بعدی بروید بعداً به آن مورد بپر دازید.اگر بسیاری از تصمیمات شما شبیه به نظر می رسد تعجب نکنید.
مرحله((3))بعد از اینکه به تصمیمات متعاقب هر یک از تجارب و یا شرایط فوق گرفتید فکر کردید،آنگاه بر نامه ریزی احساسی خود و انتخاب های متاثر از برنامه احساساتیتان را بنویسید.
این مشکل ترین مرحله این تمرین و درعین حال مهمترین مرحله آن می باشد.ممکن است چند روز وفت احتیاج داشته باشدتا درباره آن بیاندیشیدوبا دوستان یا همسرتان درباره اش صحبت کنید.این کار به شما کمک می کند تا نظرتان را به وضوح بیشتری درک کرده و توضیح دهید.با گذشت زمان ،هرگونه دریافت و ادراک جدیدتان را همچنان به لیست اضافه کنید.
حالا شاید با انجام این تمرین متوجه شوید چرا به افراد نامناسب علاقه مند می شدید.وقتی از تصمیمات نا خداگاه خود در رابطه با عشق آگاه شدید می توانید تصمیمات جدید تر و سالم تری بگیرید وهمسری مناسب را به سمت خود جذب کنید.حال به مثالی در این زمینه توجه می کنیم.

موقعیت یا حادثه
تصمیم
انتخاب عشقی
پدر قول هایی میداد که به آنها عمل نمی کرد.
مرتباًمرا منتظر می گذاشت.
وقتی قرار بود به جایی بیاید هیچوقت پیدایش نمی شد.
کسانی را که دوستشان دارم،مرا مایوس میکنندنمی شود به مردها اعتماد کرد
مرد هایی که آنها را بزرگ وگرامی بدارم و سپس آنها مرا مایوس می کنند.مردهایی که غیر مسئول هستند
هیچوقت ندیدمپدرم به مادرم ابراز محبت کندو به او عشق بورزد. او به مادرم خیانت می کرد و با زنهای دیگر بود.
مردها بوسیله همسر خود تحریک نمی شوند.
زن ها در حصرت عشق می مانند.
مردها با میل جنسی ضعیف که به من نشان نمی دهند خواستنی هستم.مردهایی که چشمشان به زن های دیگر است.
مادرم همیشه خشمگین،عصبانی و خیلی دمدمی بود.
از اینکه احساساتم را بیان کنم،احساس امنیت نمی کنم ،نباید کسی را
ناراحت کنم.
افرادی کج خلق و دمدمی کسانی را که از ناراحتی و احساساتی بودنم متنفرند کسانی که راجع به احساسات حرف نزنند.
پدر هیچوقت به من ابراز علاقه نمی کردو هرگز نشد که از من تعریف کند.
من دوست داشتنی نیستم وباید بیشتر تلاش کنم تا مرا دوست بدارند.
اشخاص بی احساسی که هیچوقت باعث احساس ((بخصوص بودن))و اینکه با دیگران فرق دارم در من نشوند.
وقتی بچه بودم مریض شدم وتب بالائی داشتم.
پدرم به خانه نمی آمد.من با مادرم تنها بودم.
نمی توانم روی مردها حساب کنم ،باید خودم از خودم مواظبت کنم.
مردهایی که شغل ندارند و من باید از آنها حمایت کنم،مردهایی که غیر عملی هستند و از من مواظبت نمی کنند.
پدر ومادر هیچوقت از من به خاطر کارهایی که برایشان انجام می دادم تشکر نمی کردند وهمیشه طوری رفتار می کردند مثل اینکه وظیفه من بوده.
هر کاری انجام دهی وضیفه ات است منباید توقع تشکر داشته باشی
کسانی که احساسات خود را ابراز نمی کردند و بیان احساسات همیشه وضیفه من بوده ،هر کاری برایشان انجام می دادم وظیفه بوده.
بر نامه ریزی احساسی شما به طرقی مختلفی در این که شما چه کسی را برای عشق ورزیدن انتخاب می کنید مداخله می کند.در زیر دلایل جذب شدنتان به یک شخص آورده شده است.
* ما غالباً موقعیتهای احساسی مشابه با آنچه در کودکی داشتیم جستجو می کنیم.صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند.
وقتی بچه کوچکی بوده اید:
اگر عشق=خانه،و خانه=هرج ومرج بود و آن وقت در ذهن شما عشق=هرج ومرج است
اگر عشق=خانه،و خانه=تنهایی آنگاه عشق=تنهایی
اگر عشق=خانه،و خانه=ترس آنگاه عشق= ترس
ذهن شما هرگونه تداعی معانی که شما از خانه دارید،برابر عشق گرفته و اینطور نتیجه می گیرید که عشق نیز باید چنین احساسی باشد.
مثلاً اگر خانه به معنای تنهایی بود ،ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق،محبت وتوجه کافی ندهد تا اینکه بتوانید در خود احساس تنهایی تولید کنید.اگر خانه به معنای ترس بود،ممکن است جذب کسی شوید که تماماً از شما انتقاد کند و شما را تهدید کند که شما را ترک کند و یا کاری کند که همیشه در ترس بسر ببرید.شما نا خدآگاه چیزی را انتخاب می کنید که برایتان آشنا است ((شما به خانه بر می گردید ))
ضمیر نا خدآگاه شما مرتباً بدنبال تمام کردن کار ناتمام روحی شما از دوران کودکی شماست واین کار را از طریق افرادی که به شما کمک کنند تا درام های کودکیتان را دوباره باز سازی کنید،انجام می دهید.
* اصولاً به یکی از چند طریق زیر کار ناتمام روحی خود را کامل می کنید؟
الف ) اگر عشق یا توجهی که از یکی از والدینتان می خواستید ، بدست نمی آورید :ممکن است به کسی علاقه مند شوید که او نیز به مانند ( والدینتان ) عشق ویا توجهی را که می خواهید به شما ندهد وباعث شود بیشتر تلاش کنید بلکه آن را بدست آورید .
ب) اگر واقعا از یکی از والدینتان عصبانی هستید این امکان وجود دارد جذب کسی شوید که بر خلاف آن (والدینتان ) عشقی که میخواهید را صادقانه به شما بدهد ، اما شما اورا ترد کنید یا دلش را بشکنید ویا اینکه کاری کنید تا سخت تلاش کند که ((عشق شما ))یا به عبارتی ((رابطه با شما ))رابدست آورد .
* آیا شما عاشق فردی همانند پدر ومادرتان می شوید؟
لیستی از والدینتان درست کنید و ان را با لیست خلاصهای که در رابطه با انتخاب عشقیتان نوشته بودید مقایسه کنید.ممکن است تشابهات وحشتناک باشد.اما یقیناً به شما بینش ودرک خوبی خواهد داد.مثال:
پدر
مادر
انتخاب عشقی
غیر قابل دسترس
انتقاد گر
بی احساس
منفعل
سخت گیر
انتفاد گر
بی احساس
طعنه زن
کمال گرا
جدی
عصبانی
طعنه زن
سرد
دمدمی
سرد
معتاد به کار
کمال گرا
غیر قابل دسترس
در تمرین بالا همانطور که مشاهده می کنید:
والدین این فرد انسانهایی انتقاد گر ،بی احساس،و…بودند واین فرد با علاقه مند شدن به کسانی که مدام او را تحقیر کنند،سعی در باسازی رابطه خود با والدینش است.گویی قسمتی از ذهن او هنوز چنین می اندیشد که شاید این بار بتوانم کاری بکنم که او فکر کند که من دوست داشتنی هستم،یا گوئی قسمتی از ذهن فرد هنوز باور دارد که اگر آن گونه باشم که او دوست دارد ،بالاخره مرا دوست خواهد داشت.
* آیا پدر و مادرتان را تنبیه می کنید؟
اگر هنوز به خاطر رنجشتان از یک یا هر دوی والدینتان عصبانی هستید،ممکن است جذب کسانی بشوید که آنها را برنجانید.مثلاًیکی از والدینتان شما را در کودکی ترک کرده اندآنگاه شما نیز با ترک کردن افراد مختلف (افرادی که با آنها رابطه داشتید)سعی در تنبیه والدینتان دارید گوئی که می گوئید((می دانید که طرد شدن چه احساس بدی دارد؟حالا می دانید که من چه کشیده ام))
* آیا سعی می کنید پدر ومادرتان را نجات بدهید؟
اگر یکی از والدین شما خوشحال نبود ویا دوست داشته نمی شد،ممکن است که شما:
* جذب شخصی شبیه آن((والدینتان))شوید تا به او عشق بورزید ،صر فنظر از این که آیا او برای شما مناسب است یا نه،تا به پدر و مادرتان ثابت کنید که انها را دوست دارید،حتی اگر همسرتان انها را دوست نداشت.
-جذب شخصی شبیه به یک ی از والدینتان شوید وسعی کنید که زندگیشان را رو به راه کنید تا نجاتشان دهید،تا به این وسیله آن ((والد))خود را خوشحال کرده باشید.
-به رابطه ای وارد شوید که از ازدواج پدر ومادرتان چندان بهتر نباشد تا که از پدر ومادر خود خوشبخت تر نبوده باشید.
((ترس از صمیمیت))
* آیا مدام به کسانی علاقه مند می شوید که پایبند به شما نیستند؟
* آیا وقتی که کسی به شما ابراز عشق و علاقه می کند وحشت زده می شوید و احساس مخرب بودن می کنید؟
* آیا وقتی به شما عشق می ورزند،دست رد به سینه آنان می زنید،حتی با اینکه چیزی را که خواسته بودید به شما داده اند؟
اگر به یکی از سئوالات بالا جواب مثبت دادید،این احتمال وجود دارد که هنوز در انتخاب های خود ،متاثر از بر نامه ریزی احساسی خود باشید.به این معنی که از صمیمیت می هراسید.ما نه از صمیمیت،بلکه از عواقب آن می ترسیم.
برای مثال:وقتی بچه بودید ،مادرتان را که خیلی دوستش داشتید ،از دست داده اید. در نتیجه ذهن شما بین صمیمیت و آن تجربه درد ناک ،یک رابطه بر قرار می کند:
صمیمیت=از دست دادن یا صمیمیت =شرم یا صمیمیت=درد
به عبارت دیگر در ذهن شما صمیمیت با عوامل منفی ناشی از آن تداعی معانی دارند.
تمرین:لیستی از کلمات منفی که در ذهن خود با صمیمیت مربوط ساخته اید،تهیه کنبد چگونه این تصمیمات را درمورد صمیمیت گرفته اید از خود بپر سید آیا انتخاب های شما از این تصمیم متاثر بوده اید یاخیر؟
مثال)سالها به خود می گوئید که خواهان رابطه ای عاشقانه و صمیمی هستید اما بر نامه ریزی احساسی شما صمیمیت را با یک چیز غیر مطلوب مربوط ساخته است .پس ضمیر نا خودآگاه شما کسانی را انتخاب می کند که یا غیر قابل دسترسی بوده ویا با صمیمیت مشکل دارند:شما شکایت می کنید که :چرا به کسی که عشق مطلوبم را به من بدهند ،علاقه مند نمی شوم ؟پاسخ این است :شما نمی خواهید((آنگونه))شما را دوست بدارند،زیرا در گذشته برایتان درد به همراه آورد.شما به او اعتماد نمی کنید،زیرا در گذشته برای شما باعث درد و رنج شد.می هراسیدتا دوباره برایتان درد به همراه بیاورد.
اعتماد به نفس پایین :
چیزی را بدست خواهید آورد که فکر میکنید مستحق آن هستید .
اگر در کودکی به این نتیجه رسیده بودید که دوست داشتنی نیستید مشکل میتوانید به سمت خود عشق جذب کنید .کسانی که اعتماد به نفس کمی دارند ، علی الخصوص یا دوست داشته نشدن از طرف همسرشان را توجیه میکند ویا اینکه (خود) را به خاطر رفتار او سرزنش میکنند .اگر به خاطر کاری که در گذشته انجام داده اید ، هنوز خود را نبخشیده اید و به طریقی خود را مسول درد کسی می دانید ،ممکن است بر نامه ریزی احساسی شما ایجاب کند که استحقاق دوست داشته شدن را ندارید.
در پایان این بخش اگر شما در رابطه ای خوب هستید و دریافتید که به خاطر برنامه ریزی احساسی خود به او علاقهمند شده اید ،وحشت نکنید ونپندارید که باید به این رابطه خاتمه دهید یا از همسرتان طلاق بگیرید .در هر رابطه ، عناصری از التیام به چشم می خورند وهیچ چیز بهتر ازداشتن همسری نیست که با او احساس امنیت داشته باشید می توانید برای التیام جراحات خود با یکدیگر کار کنید .
هیچ یک از ما هرگز نمی توانیم به طور کامل از تاثیرات گذشته خود رهایی یابیم . با این حال حقیقتا باور دارم که با (( به یاد آوردن )) می توانیم انتخابهای دردناک گذشته را به درسهائی فوق العاده تبدیل کنیم که ما را در خلق روابطی سالم ، پر مهر و مطلوب کمک کنند .
* عاشق شدن به دلائل نادرست :
ارتباط با یک فرد به دلائل نادرست ، یکی از راههای ایجاد روابط نا سالم وغیر ارضاء کننده است .
1)فشار (سن، خانواده ، دوستان وغیره)
2)تنهائی واستیصال
3)گرسنگی جنسی
4)بی توجهی به زندگی خود
5)اجتناب از بزرگ شدن
6)احساس گناه
7)پر کردن خلاءهای احساسی وروحی
دلیل نادرست(1)
1)فشار:
* آبا اغلب دوستان شما نامزد داشته و یا متاهل هستند و شما هنوز مجردید؟
* آیا بیش از 30 سال سن دارید و هنوز ازدواج نکرده اید؟
* آیا آخرین فرد خانواده هستید که هنوز ازدواج نکرده است؟
* آیا به تازگی طلاق گرفته اید؟
اگر به هر کدام از سئوالات فوق جواب مثبت دادید،احتمالاً راجع به فشار چیزهایی می دانید.
فشار تاثیری است که دوستان،خانواده،اجتماع و یا برنامه ریزی احساسی خودتان بر شما می گذرانند و این پیام را به شما می دهند که ((باید با کسی ازدواج کنید ،در غیر این صورت حتماً مشکلی دارید.))اگر به دلایل بیرونی و یا درونی احساس اجبار می کنید ممکن است با کسی ازدواج کنید که در شرایط معمولی،هرگز او را انتخاب نمی کردید.
عکس العمل دیگران در مقابل شما(یا فردی که ازدواج نکرده)هنوز ازدواج نکرده؟مشکل چیه؟چرا هنوز ازدواج نکرده ای؟(این سئوال زمانی است که شماسن خود را می گوئید)
این فشار سنی است:این نگرش که ((سن شما از حد مشخصی گذشته وهنوز با کسی نیستید ،پس غیر طبیعی هستید))البته ایتن که آن سن،چه سنی است ،از شخصی به شخص دیگر فرق می کند.خود آگاه یا نا خودآگاه احتمالاً سنی را به عنوان سن ازدواج ،مد نظر دارید. این سن ممکن است که از زمینه های خانوادگی شما ،سن ازدواج خواهران و یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن ((بلوغ فکری ))چه سنی است ،آمده باشد.
صرف نظر از اینکه این فشار از جانب خانواده ،دوستان و یا حس فوریت شخصی خودتان باشد اما در هر حال نتیجه یکسان خواهد بود:ممکن است از استاندارد های که از ((همسر ایده آل ))برای خود تعریف کرده اید،دست کشیده و چشم پوشی کنید.
اگر خود باوری شما پائین است و یا بش از حد تحت تاثیر اعضاءخانو اده تان هستید،این احتمال وجود دارد که صر فاً به خاطر چیز هایی که دیگران فکر می کنند و نه بر طبق خواسته واقعی خود،رابطه را شروع کنید.
حال با هم ماجرای مریم که تحت فشار مجبور به ازدواج شد را می خوانیم:
تمام دختران فامیل ما تا قبل از سن بیست سالگی ازدواج می کردند و تقریباً به صورت رسم این موضوع جا افتاده بود.خواهران بزر گتر از من در سن 16 و17 سالگی ازدواج کرده اند و حالا هر کدام صاحب چند فرزند هستند.حالا من 21سالم هست و مجبور شده ام بر خلاف میلم با جوانی از افراد فامیل ازدواج کنم. من خیلی دلم می خواست تا درسم را ادامه دهم اما پدر ومادر واطرافیانم مانع من شدندمی گفتند درس خواندن چه فایده ای برای یک دختر دارد . تو لیسانس خودت را هم بگیری باز باید بچه داری بکنی ، در میان دختر خاله ها ودختر عموها جای تعجب داشت که من به سن بیست سالگی رسیدم وازدواج نکردم ،هر کدام که مرا می دیدند سعی در تعریف از همسر ویا نامزدشان می کردند ویا با کنایه به من حرف می زدند .،البته من میدانستم که همه آنها حسرت زندگی مرا دارند واز اینکه من میخواهم برای کنکور درس بخوانم حسادت می کنند اما سرانجام روزی رسید که همه خاله ها و عمه ها با مادر وپدرم بسیج شدند تا برای من همسر پیدا کنند وخلاصه با واسطه های مختلف یکی از جوانان فامیل که به قول بعضی سرش به تنش می ارزد واوضاع مالی خوبی داشته به خواستگاری من آمد ومن در حالی که علاقه چندانی به این ازدواج نداشتم با اوازدواج کردم.وحالا تنها کار من حسرت خوردن است همانطور که خواندید خانم مریم با انجام آنچه که دیگران از او انتظار داشتند شانس عشق حقیقی و خوشبختی را از خود گرفته بود .
وقتی که نه از روی مصلحت ، بلکه از روی اجبار از جانب خود ویا دیگران کسی را انتخاب می کنید ، نیروی خود را از دست می دهید وپایان بدی را برای برای داستان عشقی خود به جان می خرید .اگر درچنین وضعی بوده ویا هستید ، از خود بپرسید که ((شما )) چه می خواهید واین خواسته خود را بر خواسته دیگران در اولویت قرار دهید .
● دلیل نادرست (2)
تنهایی واستیصال :
برهه هایی از زندگی که از لحاظ روحی احساس تنهایی داشته ایم ومستاءصل بوده ایم که به کسی مهر بورزیم ،این مهم نبود که ((چه کسی)) . هرکسی ، همه ما این چیزها را تجربه کرده ایم . اما متاسفانه چیزی که در ابتدا ،اقذامی از سر تنهائی وبرای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع می شود ، می تواند به رابطه ای پیچیده و درد آور تبدیل شود .
وقتی که احساس تنهایی میکنید وبه تنگ آمده اید ،احتمال آنکه انتخابهای ضعیف تری بکنید بالا میرود در نهایت واز روابطی غیر ارضاء کننده سر در خواهید آورد .
با هم ماجرای خانم مهشید را می خوانیم :
بعد از اینکه نامزدم مرا ترک کرد .به شدت احساس تنهائی می کردم . کسی که تمام آمال وارزوی من بود در یک حادثه تصادف کرد ومرد . حدود چندین ماه دچار افسردگی شدم . بعد از آن اطرافیانم به من کمک کردند تا با رفتن به کلاسهای مختلف ورزشی و آموزشی اوقات فراقتم را به نحوی پر کنند تا من کمتر احساس تنهائی و درماندگی کنم . آن زمان تنها دوست داشتم با کسی حرف بزنم ودرد دل کنم ، برایم مهم نبود که چه کسی ،فقط گوش شنوائی برای سخنانم می خواستم . بنابراین به اولین فردی که از من تقاضای ازدواج کرد پاسخ گفتم . البته والدینم مدتی رابرای دوران نامزدی ما تعیین کردند . تا من بیشتر فکر کنم .اما تنها مسئله مهم برای من این بود که کسی جای نامزد قبلی مرا پرکند دیگر برایم اهمیت نداشت که نامزدم چه خصوصیات اخلاقی مهمی دارد .بعد از چند ماه تازه چشمانم باز شد ومتوجه شدم که چه اشتباه بزرگی کردم ، شاید یک فرد بتواند هم صحبت خوبی باشد اما نتواند مسولیت یک زندگی را بر دوش بگیرد . شاید یک فرد بتواند هم صحبت خوبی باشد اما هنوز بالغ نشده باشد .شاید…..
با خواندن مطالب بالا حتما شما نیز متوجه شدید که چگونه یک تصمیم اشتباه منجر به بروز مشکلات فراوانی می شود .بنابراین باید ما انتخابانه تر تصمیم بگیریم . استانداردهای خود را صرف این احساس که((زمانه سخت شده )) پائین نیاورید . شما مغازه ای نیستید که می بایست با به حراج گذاردن اجناس کهنه وقدیمی خود ، از شر آنها خلاص شود . شما انسانی ارزشمند و دوست داشتنی هستید که استحقاق رابطه خود را دارید .
● دلیل نادرست (3)
گرسنگی جنسی :
یکی از دلایل هر ازدواجی داشتن روابط جنسی سالم است . واین موضوع زمانی نادرست است که ما تنها به این دلیل ازدواج کنیم .همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم .یکی از دلائل ازدواج داشتن روابط جنسی است یعنی دلائل دیگر نیز به غیر از این مورد وجود دارند که در اولویت قرار میگیرند . در حالتی که فرد تنها به این دلیل ازدواج می کند ممکن است به کسی علاقه مند شود که حتی چندان نیز برایش جذاب نیست . او تنها فقط کسی را میخواهد که ( هر کسی ) بتواند با او چنین رابطه ای داشته باشد.
● دلیل نادرست (4)
عدم توجه به زندگی خود
ایا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که عاشق بودن تاچه حد از تمرکز شما به امور دیگر می کاهد ؟
آیا از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده میکنید ؟ جملات زیر را بخوانید واز خود بپرسید که آیا در موردشما چه در گذشته و چه در حال صدق میکنند یا خیر :
● سابقه ای ازروابط غیر ارضاءکننده دارم
● هرگز بدون اینکه با کسی رابطه داشته باشم ، به مدت زمان زیادی نمی توانم ((سر کنم ))
● روابطم عموما وقت گیر هستند .
● در بخش های زیادی از زندگی شخصی خودم ،عملکرد مطلوب را ندارم .
● بر نامه ها ، طرحها و رویاهایی دارم کههنوز آنها را دنبال نکرده ام .
● وقتی باکسی رابطه دارم ، به علائق ودوستان خودم وقت کمتری اختصاص می دهم .
● معمولا کمی زود عاشق می شوم .
● از تنها بودن با خودم لذتی نمی برم وترجیح می دهم که با دیگران باشم .
● وقتی که روی برنامه ای کار میکنم ،تلفن ، نیازهای دیگران ، چیزهای بی اهمیت دیگر و… حواسم را پرت می کنند .
● در مقایسه با خودم ، به مراتب ساده تر میتوانم به دیگران به منظور حل مشکلاتشان انگیزه بدهم . اگر با برخی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید ، این احتمال وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده می کنید .بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور وشوق وبی هدفی در زندگی خود خسته شده اند وبه جای آنکه به درون خود نگاه کنند ودلیل این احساس را از درون خود جویا شوند ، خود را درگیر روابط عشقی کرده و((آن)) را هدف خود قرار می دهند .چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت .ازآن رو که در چنین مواقعی ، شما عاشق آن شخص نیستید ،بلکه شیفته (( سرگرمی)) و(( دل مشغولی )) خود به رابتطان هستید وهنگامی که رابطه پایان می پذیرد ، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد .
با هم سخنان رویا (17ساله) را می خوانیم :
من تاحالا چند تا دوست پسر داشتم ، چند ماه با یک نفر میمانم با او به تفریح وگردش میروم اما بعداز مدتی میبینم چه رابطه احمقانه ای وبه آن خاتمه می دهم چند هفته اول از اینکه با خودم تنها هستم خوشحالم ، تمام کارهای عقب مانده ام را انجام می دهم اما بعد از مدتی دوباره همان آش وهمان کاسه ، بعضی اوقات از خودم متنفر می شوم اما چکار کنم نمی توانم بیش از یکی دو هفته تنها باشم . همیشه این پسرها هستند که ما دختر ها را اذیت می کنند وبعد از مدتی مارا ترک میکنند ، اما من تلافی همه این کارها را سر آنها در میاورم .از اینکه مدتی سرکارشان بگذارم لذّت میبرم وفکر میکنم خدمت بزرگی به دخترها کردم اما وقتی تنها میشوم از همه این کارها بدم می آید، من خیلی خسته ام … خسته … خسته .
ماجرای رویا یکی از نمونه ها ((دل مشغولی)) است . حالا میخواهیم راه حل این مشکل را بیان کنیم : در چنین حالتی شما ((روزه رابطه )) بگیرید یعنی به مدت شش ماه سعی کنید تا با کسی رابطه نداشته باشید . در این مدت به کارهای عقب مانده خود رسیدگی کنید وبه زندگی خود نظم وترتیب بدهید . در این حالت دیگر نیازی نخواهید داشت که در پشت روابط عشقی ، خود را پنهان کنید و خواهید توانست که سر فرصت ، کسیرا پیدا کنید که با او زندگی سالمی را خلق کنید .
● دلیل نادرست (5)
اجتناب از بزرگ شدن
بسیاری از مردم نه از روی آمادگی جهت قسمت کردن غنای زندگی خود با شخص دیگر ، بلکه از این رو روابطی را آغاز میکنند که می خواهند از آنها حمایت ومواظبت شود .این مردها وزنها سعی میکنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند پس بنابراین کسانی رابرای خود انتخاب میکنند که نقش ((بابا)) و(( مامان)) را برای آنها بازی کنند ،این روابط در جهت آموختن ورشد دو طرف نبوده ،بلکه بر مبنای وابستگی است . احتمال اینکه در چنین رابطه ای باشید وجود دارد اگر :
●تفاوت سنی زیادی بین شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●تفاوتهای عمده ای بین موفقیتهای شغلی شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●تفاوت بزرگی بین سطح تجارب زندگی شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●یکی از طرفین برای کمک ونصیحت به دیگری چشم دوخته باشد .
در اینگونه روابط ، شما خود را متقاعد میکنید که عاشق هستید . در حالی که صرفا جایگزینی برای ((مادر)) یا ((پدر ))یافته اید.
البته تمام روابط خوب المان هائی از التیام در دینامیسم خود دارند ودر مواقعی ، زن نقش (( مادر)) را برای شوهر خود ومرد نیز به نقش ((پدر )) را برای همسر خود بازی میکند .گرچه وقتی اکثر اوقات به بازی کردن این نقش ها می پردازید به این معنی است که از رابطه به منظور باقی ماندن در حالتی ((بچه گانه )) و بی مسولیت استفاده میکنید .
●دلیل نادرست(6)
احساس گناه :
آیا زندگی عشقیتان را (( احساس گناه )) اداره میکند ؟
جملات زیر را بخوانید وببینید چه تعداد از انها در مورد شما چه در گذشته وچه در حال صدق می کند .
●شما در خانواده مختلفی بزرگ شده اید که احساسات شما به حساب نمی امدند (به عنوان مثال ) والدینی انتقاد گیر وکنترلگر
●شما با این احساس مسولیت که دیگران را راضی وخوشحال کنید ،برگ شده اید ( یکی از والدین شما مشکلی داشت واحتیاج به نجات دادن داشت .یک ((والد )) مجرد که تا حد زیادی از لحاظ مهر ومحبت به شما متکی بود .. )
● شما مشکل میتوانید احتیاجات خود رابشناسید وحتی مشکلتر نیز میتوانید از کسانی که دوستشان دارید ، برای براورده کردن نیازهایتان ،تقاضا کنید .
●شما خود را به عنوان فردی احساسی وبخشنده می شناسید واز این موضوع نیز احساس غرور میکنید واز اینکه شما را ((خود خواه )) بنامند ،بسیار رنجیده خاطر میشوید .
● شما از رنجانیدن دیگران می ترسید ونهایت تلاشتان را میکنید تا مطمئن باشید هیچ چیز از چیزهائی که میگویید یا انجام میدهید ، باعث رنجش عزیزانتان نشود .
●شما به مراتب ساده تر میتوانید برای دیگری از پول یا وقت خود مایه بگذارید تا برای خودتان
●وقتی که عزیزان شما از مشکلاتشان حرف می زنند ، احساس بدی پیدا میکنید واحساس میکنید که حتما مجبورید به آنها کمک کنید تا آنکه راه حلی پیدا کنند .
●در موقع بیان نظر یا احساس شخصی خود ، اگر حس کنید که این احساس شما نسبت به ان فرد او را می رنجاند ، از بیان آ"صرفنظر میکنید .
●شما از اینکه از نزدیکان خود پولدارتر ، خوشبخت تر ویا موفق تر شوید ، احساس خوبی ندارید.
اگر با تعداد کمی از این جملات ارتباط برقرار کردید ،احتمالا به همان اندازه اغلب مردم تحت تاثیر ((احساس کناه )) هستید . اگر بیش از چهار جمله از جملات فوق در مورد شما صدق میکند ، احتمالا اجازه میدهید که احساس گناه درانتخابهای عشقی شما دخالت داشته باشد . اگر با اکثر این جملات ارتباط برقرار کردید ، یقینا به دلایل نا درست عاشق می شوید .
وقتی که از روی احساس گناه و نه از روی عشق تصمیم میگیرید که با کسی باشید ، به آنان وبه خود نیز کم فروشی کرده اید .
●دلیل نادرست (7)
پرکردن خلاءهای احساسی وروحی خود :
در زیر دو مشکل اساسی ناشی از خلاء احساسی وروحی را اورده ایم :
3) شما به منظور پر کردن خلاء روحی خود نه به خاطر اینکه فرد مناسبی یافته اید ، به روابط وارد می شوید در نتیجه برای خود وهمسرتان درد ورنج به همراه خواهید اورد .تنها موقعی رهائی خواهیدیافت که در یابید قبل از اینکه آماده رابطه ای سالم بافردی باشید ،میبایست که قلب وروح خود را اغنا کنید . به زبان ساده تر هیچ گاه با شکم خالی به خرید نروید . زیرا که هر غذای نا سالمی را انتخاب خواهید کرد .
4) در روابطی که احیانا نیز می توانند برایتان مناسب باشد وارد می شوید ، اما انتظار دارید که آن روابط خلاء روحیتان را پرکنند در حالیکه خودتان باید خودتان را سرشار می کردید . به کرات از بسیاری از مردم می شنویم که از شریک زندگیشان شکایت دارند و می گویند شریک زندگیشان بهانها احساس کامل بودن نمی دهند واینکه رابطه ، بیش از این ارزش ادامه دادن را ندارد . اگر احساس تهی بودن را می کنید ، هیچ شخصی صرف نظر از اینکه چقدر شما را هم دوست داشته باشد ، قادر نخواهد بود خلاء روحی شما را پر کند در پایان این تحقیق شما میتوانید آزمون ( ایا از لحاظ احساسی و ورحی تهی هستید ) را انجام دهید .
درک و التیام خلاء روحیتان:
●یک دفتر چه گزارش رشد شخصی درست کنید ( این کار به شما فرصتی خواهد داد تا به آگاهی درونی خود ، دسترسی پیدا کنید )
●مدیتیشن کنید ( این کار به زندگیتان ارامش بیشتری خواهد داد )
●با طبیعت وقت بگذرانید ( این کار باعث ارامش و راحتی خیال می شود )
●کتابهائی بخوانید که شما را به فکر کردن وادار کنند .
عاشق شدن به دلایل درست :
تحقق دو شرط اساسی در زندگیتان الزامی است:
3) اینکه احساس کنید از عشق آکنده اید و میخواهیدآنرا با دیگران سهیم شوید وقتی احساس میکنید چیز های خوبی دارید ، برای قسمت کردن آن با دیگری به یک رابطه می آئید ، زیرا چیزی دارید که آن را قسمت کنید . می خواهید به معشوق خود چیزی بدهید نه اینکه چیزی از او بستانید . دیگر داد وستدی در کار نخواهد بود ، به راحتی میدهید ، زیرا که سرشار هستید وقتیکه با غنای درونی خود درتماس باشید به طرزی طبیعی دیگران را بهره مند خواهید ساخت این سر شار بودن یک رابطه است که باعث موفقیت آن میگردد نه (( تهی بودن )) آن .
4) مایلید که با نگاه در آیینه معشوق از خود بیاموزید .
وقتی عاشق می شوید با ایینه ای مواجه اید که در تمام آنچه که صادر می کنید را به سمت خودتان منعکس می کند شما را با ترسها ، ضعف ها ، خود خواهیها، کرختیها ، محدودیتها برنامه ریزی احساسی و غرورتان را در بر میکند و به شما فرصتی میدهد تا به آن قسمتهایی از خود که نمی پسندید ، نگاهی بیاندازید . روابط می تواند بزرگترین منبع درد یا بزرگترین آموزگارتان باشد .
اگر آمادگی شدت و عمق (تجربه آموختنی) را که عشق در اختیارتان قرار می دهد ندارید خواهید دید که در مقابل رابطه تان مقاومت می ورزید واز همسر خود منزجر میشوید از این ایینه به خاطر چیزی که از شما منعکس میکند ، عصبانی می شوید هر چه مقاومت شما در تسلیم شدن ووادادن به همسرتان به عنوان یک هدیه ویک راهنما کمتر باشد ، رشد بیشتری خواهید کرد وساده تر خواهد بود تا کاری کنید که رابطه تان موفق باشد مقع آمادگی رابطه ای ارضاء کننده را خواهید داشت که بتوانید بگوئید ( متعهد می شوم که در حد توانم از این شخص و از این تجربه بیاموزم حتی اگر سخت باشد )
تحقق هر ادراک درباره اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده اید ، دری را بسوی انتخابهای روشن تری در اینده به رویتان می گشاید وشما نه از استیصال بلکه امیدوارانه رویاهایتان را تعقیب خواهید کرد .
شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می شویم.
1)سئوالات کافی نمی پرسیم.
2)نشانه های هشدار که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می گیریم.
3)سازشکاری های نا پخته و زود هنگام مرتکب می شویم.
4)تسلیم((کوری شهوانی))می شویم.
5)گول مادیات را می خوریم.
6)تعهد را مقدم بر تفاهم می گذاریم.
اشتباه(1)
سئوالات کافی نمی پرسیم:
بسیاری از ما قبل از شروع یک رابطه حتی به اندازه زمانی که می خواهیمیک جفت کفش بخریم سئوال نمی پرسیم.با این اشتباه،ما فرصت کشف چیزهایی که می تواند راجع به شریک زندگیمان از اهمیت حیاتی بر خوردار بود و در موفقیت یا شکست ازدواجمان سهم سهم بسزائی داشته باشند را از دست می دهیم.
چرا قبل از عاشق شدن سئوالات کافی نمی پرسیم؟
* رمانتیک نیست((عاشق شدن))یک تجربه رمانتیک است:اما((مصاحبه)) یک شخص،نه.سئوال کردن از همسر آینده تان به منظور شناخت او شاید رمانتیک نباشد اما تنها راه هوشمندانه شناخت یک فرد است.اگر واقعاً دوست ندارید که راجع به چیزهایی که((رمانتیک))نیستند صحبت کنیم،بدانید که ((حاملگی ناخواسته و بیماری مراقبتی ((هر پیز))نیز ((رمانتیک))نیستند بیماری ((ایدز))هم که مطمئناً ((رمانتیک ))نیست.
* شما نمی خواهید جوابها را بدانید:زیرا ممکن است جوابهایی که خواهیم شنیدرا دوست نداشته باشیم.نمی خواهیم چیز بدی بشنویم.ممکن است مستاصل باشیم ویا اینکه بخواهیم رابطه تمام نشود و موفق باشد.شما از بحث راجع به چیزی که ممکن است رویایتان را خراب کند اجتناب می کنید .ما چنان به دنبال اینکه چرا باید کسی را دوست داشته باشیم هستیم که وقت کافی برای پرداختند به اینکه چرا نباید او را دوست داشته باشیم پیدا نمی کنیم.با لاخره بعد از مدتها تنهایی،کسی را یافته اید که به شما قول ازدواج داده است. از اینکه مرتباً به این وآن فکر کرده اید ،خسته اید ومی خواهید سرانجامی بگیرید.بنابر این از پرسیدن سئوالاتی که ممکن است این ((رابطه خوب))را خراب کند ،بیزارید.
* ممکن است از اینکه نامزد /همسرتان از شما نیز سئوالاتی بکند ،هراس داشته باشید.می خواهید تا بدین وسیله آنها را از سئوال کردن راجع به خودتان باز دارید،بنابر این شما نیز چیزی از آنها نمی پرسید.این موضوع حقیقت دارد،اگر:
-شما از خود ویا زندگیتان راضی نیستید.
-شما از گذشته فرد شرمسارید و یا با آن کنار نیامده اید.
-از کارهایی که در حال حاضر انجام می دهید ،احساس گناه می کنید.
-شما تصویر ذهنی خوبی از خودتان ندارید.
وقتی از کسی که هستید و یا کسی که بوده اید احساس خوبی ندارید،به طرزی نا خود آگاه از دقیق شدن یا ریز بین شدن به زندگ یهمسر آینده تان خودداری می کنید گویی می گویید((من کاری به کار تو ندارم ،توهم کاری به کار من نداشته باش.))پر واضح است که دو نفر که این بازی را می کنند،رابطه ناسالم و مختل خواهند داشت.
((ندانستن))خوشبختی نمی آورد:
جدا از سه دلیل ذکر شده،حقیقتی که راجع به عشق و تمامی زندگی وجود دارد،این است که:چیزی که از آن آگاهی ندارید به شما صدمه خواهد زد.هر چه اطلاعات شما راجع به کسی بیشتر باشد،بهتر می توانید تصمیم بگیرید آیا برای شما همسر خوبی خواهد بود یا نه هر چه اطلاعات شما راجع به کسی کمتر باشد ،احتمال اینکه عصبانی ویا مایوس شوید ودلتان بشکند نیز بیشتر خواهد بود.
موضوعاتی که حتماً باید راجع به آنها از همسر آینده خود سئوالاتی بپرسید:
* وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی او
* روابط قبلی او ودلایل بهم خوردن آنها
* در سهای آموخته شده از تجارب زندگی او.
* اخلاقیات (اصول و نظام اخلاقی)و ارزش های او.
* نگرش وطرز برخورد او در مواجه با عشق،تعهد و بر قراری ارتباط
* فلسفه روحی و مذهبی او
* اهداف زندگی شخصی و شغلی (حرفه ای)او.
اشتباه(2)
علائم هشدار دهنده که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می گیریم.
* آیا به حال به خاطر عدم توجه کافی به چیزی که همسرتان انجام داده بود احساس حماقت کرده اید؟چیزی که خبر از پیامد های بدی می داده است؟
* آیا شما فکر می کنید شخصی مثبتی هستید و تنها نکات خوب ومثبت دیگران و اتفاقات را می بینید؟
* آیا وقتی که به روابط گذشته تان نگاه می کنید،چیزهایی می بینید که آن موقع ندید؟
اگر به یکی از سئوالات بالا جواب مثبت دادید،احتمالاًاشتباه(2)را مرتکب شده اید.چیزی از کسی که به ازدواج با او فکر می کنید،مشاهده می کنید که نشانگر این واقعیت است که باید محتاط تر باشید اما خود آگاه یا ناخود آگاه ترجیح می دهید که از آن چشم پوشی کنید.
و نادیده گرفتن علامت های هشدار دهنده. مشکلاتی را برای ما بوجود می آورد.و احتمالاً این حرفها را می گوئیم (بار آول که با تو آشنا شدم،اینطوری نبودی((اگر می دانستم که چنین مشکلی داری ،هرگز خودم را گرفتار تو نمی کردم))((تو تغیر کرده ای ،اینطوری نبودی ))
و اینها چیز هایی هستند که زمانی که به ناچار با حقیقیت روبرو می شویم به همسر خود می گوئیم.صرف نظر از مواردی که در آن کسی آگاهانه و از روی عمد ما را گول می زند ،اغلب این مائیم که خود را گول می زنیم.
((برخی از نشانه های هشدار دهنده به چه معنی هستند؟))
در زیر نمونه هایی از برخی نشانه های هشدار دهنده و مشکلات احتمالی که از آنها منتج می شود را آورده ایم:
((علامت هشدار دهنده))
((مشکل نهایی))
از صحبت کردن در مورد گذشته خود اجتناب می کنید.از پاسخ به سئوالات طفره می رود یا اینکه آنها را کم اهمیت جلوه می دهد.
این امکان وجود دارد که مسئله ای جدی را با این کار پنهان دمی کند نمی خواهد که روی رابطه کار کند.
جزئیات سوابق خانوادگی خود را فاش نمی کنید زیاد خانواده اش را نمی بیند یا با آنها صحبت نمی کند.
با صمیمی شدن مشکل دارد،نسبت به اعضای خانواده خود،خشم سر کوب شده دارد که روی شما فرافکن خاهد کرد.
همچنان با نامزد/همسر قبلی خود تماس های مکرربر قرار می کند :مرتب با آنها صحبت می کند یا به آنها تلفن می زند و شما را دردوستی با آنها وارد نمی کند و یا معرفیتان نمی کند
قادر نخواهید بود تا به شما قول ازدواج بدهد.این احتمال وجود دارد که مجدداً سراغ نامزد قبلی خود بر گردد و هرگز شما را فرد شماره یک زندگی خود نکند.
بسیار در گیر و مطیع اعضاء خانواده خود بوده و به نظر می رسد که زیاه از حد با آنها حرف نمی زند ،توی روی آنها نمی ایستد .به آنان اجازه می دهد که به او امر ونهی نکند و آنها نیز حد ومرزی در این رابطه نمی شناسند.
قادر نخواهد بود که جای شما را در خانواده خود باز کند و شما همواره در بین انان احساس غریبگی خواهد کرد.اگر به شما حمله کنند طرف شما را نخواهد گرفت.

مشروبات الکلی نوشید یا مواد مخدر مصرف می کند.اما می گوید بطور تفننی این کار را انجام می دهد.
این امکان وجود دارد که او الکلی بوده و یا معتاد به مواد مخدر باشد
گرچه او این را انکار خواهد کرد ،اما مراقب تغیرات خلق و خوی او باشید.ضمناًاز لحاظ روحی از شما فاصله می گیرد.
بی نهایت سفت و دقیق بوده و مرتباً عشق ،محبت توجه و هدایای بسیار به پایتان می ریزد.اینطور به نظر می رسد که بیست و چهار ساعت فقط به شما فکر می کند
این امکان وجود دارد که روی شما احساس مالکیت شدید داشته باشد.اینچنین افرادی با ((زندگی شما))زندگی می کنند ،برای شما هیچ آزادی قائل نیستند و در نهایت احساس خفگی خواهید کرد.
لاس زدن های مکرر،چشم چرانی ،نیاز شدید به توجه از جانب دیگران ،به مانند مگس از لحاظ جنسی سریعاً با این و آن تحریک می شود.
مراقب خیانتهای احتمالی از جانب او باشید چنین افرادی هرگز به شما احساس امنیت نمی دهند و شما احساس می کنید که انگار مشکل از شماست.
نسبت به نامزد /همسر قبلی خود بسیار عصبانی بوده و مدام او را به خاطر مشکلاتی که داشتند ،مقصر می داند.
((نفر بعدی))شما هستید ،مسئولیت مهمی کهخود در بوجود آوردن مشکلات داشته را نمی پزیرد و در پایان همیشه از دست شما عصبانی خواهید کرد.
بدهکار و مقروض بوده و بر گه های جریمه پرداخت نشده بسیاری دارد.از لحاظ اقتصادی بی ثبات بوده و مدام شنیده می شود که((موقتاً دستم تنگ است))
دسته چکهایتان را حاضر کنید ،عذر و بهانه های زیادی خواهید شنید ،اما از عمل خبری نخواهد بود شما نقش ((مامان))یا((بابا))را بازی خواهید کرد.
می خواهید که همه جا رئیس باشید وهمیشه خود را خیلی قوی جامی زنید و همواره ((می داند که چه می خواهد))و هیچگونه احساس ترس یا آسیب پذیری بروز نمی دهد.
عاشق کنترل کردن دیگران است
شروع احساس می کنید که از شما مراقبت می کند اما دیری نمی پاید که می بینید با یک دیکتاتور زندگی می کنید.
تماشای فیلم زندگی عشقیتان:
حال وقت ان رسیده است که نگاهی به برخی از نشانه های هشدار دهنده که در روابط گذشته و یا حال خود نادیدهگرفته بودید،بیندازید :با هم تمرین زیر را انجام می دهیم.
مرحله(1)نامزد/همسر خود و تاریخ آشنائیتان را با او ،در بالای صفحه (کاغذ)بنویسید.
مرحله(2)در زیر آن:عنوان((نشانه های هشدار دهنده))را قید کنید.
مرحله(3)چشمان خود را ببندید و تصور کنید که تنها ،در یک سینما نشسته اید،ناگهان فیلم شروع می شود اولین صحنه فیلم،همان اولین برخورد بین شما دو نفر می باشد تصور کنید که کل اوقات را با هم می گذرانید و…این کار را بر طبق تربیت زمان وقوع هرکدام از آنها انجام دهید ،گویی که دقیقاً فیلمی را که از رابطه شما ساخته شده است ،نگاه می کنید.در حین تماشای هر صفحه فیلم که با صفحه اولین ملاقات شما شروع می شود،مراقب هرگونه رفتار ،گفتار،گفتگو ودریافتهایی باشید که به نحوی در شما احساس ((غیر خوب ))ایجاد می کند یکی را شناسایی موارد یاد شده این است که مصادف با تجسم وتصور صحنه های مربوط در بدن خود احساس تنفس یا معذب بودن دارید نشانه های هشدار دهنده همین ها هستند چشمان خود را باز کرده وآن مطلب را یاد داشت کنید،حالا دوباره چشمانتان را ببندید و ادامه فیلم را ببینید واین کار راآنقدر ادامه دهید تا فیلم به پایان برسد جایی که رابطه عملاً پایان پذیرفته و یا در زمان حال هستید.
مرحله(4)بعد از تمام به نشانه های هشدار دهنده که غید کرده اید نگاهی بیاندازید و سپس بر اساس مشکلاتی که در ازدواجتان با آن فرد به وجود آمده بود چند جمله در توصیف سرانجام وپیامد ازدواج خود بنویسید.
مرحله(5)همین تمرین را در مورد یک یک کاندیدهای ازدواج خود تکرار کنید.مثال:
نشانه های هشدار
((نتیجه گیری))
-طی چند ملاقات اول ،رفتار بسیار مرموز داشت
-هر گاه به او می گفتم راجع به ازدواج چه فکر می کند ،به من گفتکه سعی کنم تا از لحاظ احساس به او وابسته نشوم.
من به او علاقه داشتم اما او علاقه چندانی به من نداشت.
او با من صادق نبود.
به نشانه های هشدار دهنده ای که مشاهده می کنیم چه کنیم؟
با عشق کافی و عزم راسخ،یک زوج می توانند بر بسیاری از مشکلات و موانعی که بر سر راهشان است،فائق شوند.اما هنگامی که حتی یکی از طرفین نقاط ضعف خود را انکار می کند تقریباً غیر ممکن خواهد بود که آن دو،رابطه موفقی را داشته باشند.
اشتباه(3)
سازشهای عجولانه و زود هنگام :
خطر سازش عجولانه و زود هنگام در این است که حس خود باوری خود را در همان ابتدای رابطه از دست داده و آن را با احساس تفاهم قلابی جایگزین می کنید.
بعضی اوقات برای اینکه رابطه موفق باشد:شما علائق شخصی و کارهایی را که می کردید ،ترک می کنید. به خصوص اگر فکر کنید برای نامزد/همسرشما مهم نیستند یا اینکه با آینده مشترک شما تعارف دارند .شما خود را غرق علائق نامزد/همسرتان و کارهایی که او می کند (و شما نیز لذتی از آنها نمی برید)می کنید تا اینکه خود را به او نزدیکتر کنید.
ممکن است این کار را به روشهای زیر انجام دهید :
●دیگر مانند گذشته مطالعه نکنید ، چونکه او ترجیح می دهد که عصر ها تلویزیون تماشا کند .
●ورزشهایی از قبیل دوچرخه سواری ،تنیس ، ویا وزنه برداری را ترک کنید ، به این خاطر که او به انها علاقه ای نشان نمی دهد .
●درس ودانشگاه خود را ترک میکنید چونکه او به انها بی علاقه است .
●به سرکار نمی روید چونکه او دوست ندارد .
وغیره …
به طرق دیگر نیز ممکن است که در روابط سازشکاری کنید :
-اگر نامزد / همسرتان با دوستان و خانواده شما راحت نباشد ، وقت کمتری را با انها می گذرانید .
-برای خوشحال کردن ( او ) با کسانی وقت می گذرانید که معمولا از بودن با انها لذت نمی برید .
علت این سازشهای ناپخته چیست ؟ شما به منظور ایجاد تفاهم بیشتر ((مجبورید )) که سازش کنید . وقتی به منظور اجتناب از درگیری و برخورد سازش میکنید مرتکب اشتباه شده اید . شما از آن رو سازش می کنید که مستاءصل (دوست داشته شدن ) هستید ومی ترسید که رابطه تان شکست بخورد .
باید به یاد داشته باشیم که تمامی روابط سالم حاوی درجاتی از سازش کاری هستند و وقتی که متعهد کسی شوید ، دیگر نمی توانید مانند دوران مجردی زندگی کنید اما شما باید ارزشها وعلائق خود را بشناسید وبعد ازدواج کنید .قبل از هر چیز به خودتان متعهد باشید وسپس به نامزد / همسر خود .
متاسفانه در کشور ما ((ایران )) اکثر مردم فکر می کنند که وقتی مردی با زنی ازدواج میکند مالک اوست .ومردها حق دارند هر طور که دوست دارند با همسرشان رفتار کنند حتی قانون نیز این اجازه را به مردها داده است و قوانین جامعه ما شاید به نوعی میتوان گفت : به حمایت از حقوق مردها پرداخته است .
مثلا اکثر مردها بعد از ازدواج توقع دارند که همسر انها در خانه بماند و وظایف مادری خود را انجام دهد .البته در طی چند سال اخیر اطلاعات خانمها بیشتر شده است ونسبت به گذشته از حق وحقوق خود در خانواده بیشتر اطلاع کسب کرده اند ، اما در حال حاضر در اطراف خود هنوز کسانی را می بینم که به خاطر اینکه همسرشان را از دست ندهد پا روی بسیاری از خواسته ها و ارزوهای خود گذاشته اند.
دراطرافم دختران بسیاری را می بینم که چون نامزدشان مایل به ادامه تحصیا انها نیست انها نیز به خاطر اینکه رابطه شان گسسته نشود از ادامه تحصیل خودداری کرده اند وبعد پشیمان شده اند .
زندگی مشترک مستلزم گذشت وفداکاری است در صورتی که این گذشت و فداکاری دو جانبه باشد ، نه اینکه تنها یک فرد تمام خواسته های خود را نادیده بگیرد تا رابطه حفظ شود .
اشتباه (4):
تسلیم کوری جنسی شویم .
سعی کنید که وقتی اولین بار کسی را ملاقات کردید ، یک (( چشم بند روانی )) بزنید تا اینکه ماهیت واقعی آنان را فراتر از بعد جسمانی شان ببینید .
وقتی می اموزید که دیگران را با قلبتان و نه به چشمتان ببینید کسانی را جذب خواهید کرد که با شما تفاهم دارند .
کی میتوانید از لحاظ جنسی با همسرتان صمیمی شوید ؟
●می بایستی که از نظر فکری و احساس با همسرتان صمیمی شده باشید .
●باید حداقل دو برابر زمانی را که به شوخی کردن و… می گذرانید به گفتگو وشناخت شخصیت به یکدیگر صرف کنید .
●شما باید خود همسرتان را دوست داشته باشید .
●شما باید به همسرتان و ارزشهای او احترام بگذارید .
●شما باید در سختی و گشایش نیز کنار هم بوده باشید (یکی از شما مریض شده باشد بحران خانوادگی ، استرس شغلی ) و اینکه عملکرد همسرتان را تحت آن شرایط دیده باشید . همچنین رفتار او نسبت به خودتان وقتی که (( شما )) تحت استرس هستید را نیز دیده باشید .
●می بایستی که در باره روشهای جلوگیری از حاملگی و بیماریهای مقاربتی صحبت کرده باشید وتا حد ممکن و از سوابق جنسی او مطلع باشید وحتما آزمایش ایدز دهید .
اشتباه ( 5)
تسلیم زرق وبرق های مادی می شوید :
زمانی که به یک خانم نامزد میکند اولین سوالی که اکثر اوقات دوستان واطرافیانش از او می پرسند این است که شغل نامزد ت چیست .
زمانی که مردی نامزد میکند اولین سوالی که دوستانش از او می پرسند این است که چه قیافه ای است همان اندازه که مردها از اینکه از روی ماشینشان و یا میزان پولشان قضاوت شوند متنفر هستند زنها نیز از این موضوع که بر اساس قیافه شان (( خواستنی )) یا (( ناخواستنی )) باشند متنفرند .

بخش دوم

وقتی همسرتان را صرفاً بر اساس مادیات، قیافه و نه براساس معنویات انتخاب می کنید، به رابطه ای نادرست وارد می شوید.
به کرات مردان مجردی را می بینیم که از این موضوع شکایت می کنند که گر چه صادق، مهربان و وفادار بوده و به دنبال آنند که پایبند ازدواجشان باشند اما زنها اعتناء چندانی به آنها ندارند.
در پاسخ این مردها باید گفت که میلیونها مرد یا زن فوق العاده وجود دارند که فقط منتظر آنند که عشقشان را با ما قسمت کنند.
در مقابل این مردها، مردانی نیز شکایت شان این است که نمی توانند زن هائی با هوش و مهربان را پیدا کنند و در عین حال ملاک و مبنای انتخابشان را صرفاً زیبایی و جذابیت فیزیکی و جسمانی قرار داده اند.
اگر در جستجوی خود، به دنبال همسر مناسب دچار سرخوردگی و دلسردی شده ایدد، توصیه من به شما این است که توجه خود را بیشتر به کسانی معطوف کنید که به طور معمول با تعریف شما از همسر ایده آل فاصله دارند. این امکان وجود دارد که به طرز شگفت انگیزی متعجب شوید.
اشتباه (6)
تعهد را مقدم به تفاهم می شماریم.
متاسفانه اکثر ما انسانها عاشق، شدن هستیم. قبل از اینکه به این موضوع که آیا این فرد واقعاً برایم مناسب است یا نه، توجهی داشته باشیم، به طرز جدی در روابط در گیر
می شویم. از کجا مطمئن هستید که آیا شما خود مرتکب چنینی اشتباهی می شوید یا خیر؟ در زیر برخی از نشانه های هشدار آورده شده است:
1) ظرف همان یک ماه اول با همسر آینده تان رابطه جنسی برقرار می کنید.
2) ظرف سه یا چهار ماه اول، با یکدیگر عروسی می کنید.
3) ظرف همان چند هفته اول اطمینان پیدا می کنید که این شخص همان همسر ایده آل شماست.
4) عمق و شدت احساساتتان به طر نامتناسبی در مقایسه با مدت زمانی که با یکدیگر آشنا بوده اید بیشتر است.
5) ظرف همان چند هفته اول متوجه می شوید که همان کارهائی را می کنید که در روابط گذشته تان انجام می دادید، همان روابطی که فکر می کردید که تا ابد ادامه خواهند داشت.
6) ظرف همان هفته های اول شروع به خیالبافی، رویا پردازی و یا حتی برنامه ریزی برای آخر سال و یا باقی زندگیتان و اینکه چگونه آن را با نامزد خود خواهید گذارند، می کنید.
اگر قرار است که به زودی با کسی ازدواج کنید و یک یا تعداد بیشتری از نشانه های هشدار فوق را مشاهده کرده اید، وحشت زده نشوید. این احتمال وجود دارد که قبل از اینکه او را خوب شناخته باشید، از لحاظ روحی و احساسی نسبت به او متعهد شده باشید و نیز اینکه می بایست با احتیاط بیشتری حرکت کنید و شتابزده نباشید.
احتمال اینکه مرتکب اشتباه (6): تعهد مقدم بر تفاهم بشوید، وجود دارد اگر:
* بیشتر مایلید متاهل باشید تا مجرد.
* از خواستگاری و آشنایی با مردها یا زنهای دیگر خسته شده اید آرزومندید که دیگر سرانجامی بگیرید.
* هنگامی که بچه بودید دوستتان نداشتند و یا اینکه شما را ترک کردند.
* هنگامی که تنها هستید، احساس سردرگمی می کنید.
* از جانب دیگران جهت یافتن شریک زندگیتان تحت فشار هستید.
* شما یک زن هستید و احساس می کنید که ساعت بیولوژیک شما بزودی از کار خواهد افتاد ( سن باروریتان رو به اتمام است).
* تنها فرد گروه دوستانتان هستید که هنوز ازدواج نکرده است.
* کودک درون تنهایی دارید که شدیداً نیازمند احساس تعلق و دوست داشته شدن است.
* بسیار ایده آلیست و کمال گرا بوده و به سادگی در هر کس چیزی دوست داشتنی پیدا می کنید.

دوری از فرد نامناسب (جلد 2)
* ده نوع رابطه که سرانجامی نخوانند داشت:
1) رابطه ای که در آن بیش از هر آنچه نامزد / همسرتان به شما عشق می ورزد، به او عشق می ورزید.
2) رابطه ای که در آن بیش از هر آنچه شما به او عشق می ورزید، به شما عشق
می ورزد.
3) رابطه ای که در آن عاشق توانائی های بالقوه نامزد / همسر خود می باشید.
4) رابطه ای که در آن ماموریت نجات نامزد / همستران را به عهده دارید.
5) رابطه ای که در آن به نامزد / همسر خود به عنوان یک الگو و آموزگار چشم
دوخته اید.
6) رابطه ای که در آن به دلائل بیرونی شیفته نامزد / همسر خود شده اید.
7) رابطه ای که در آن شما و نامزد / همسرتان از تفاهم جزئی بر خودار هستید.
8) رابطه ای که در آن نامزد / همسرتان را از روی سرکشی و عمصیان انتخاب کرده اید.
9) رابطه ای که در آن نامزد / همسرتان را به عنوان عکس العملی در مقابل همسر قبلیتان انتخاب کرده اید.
10) رابطه ای که در آن نامزد / همسر شما در دسترستان نمی باشد.
* رابطه (1)
رابطه ای که در آن پیش از آنچه به شما عشق می ورزند، عشق می ورزید.
احتمالاً این احساس برایتان آشنا است، شما عاشق هستید اما از احساس طرف مقابل خود مطمئن نیستند و این طور می پندارید که با یکدیگر زوج ایده آل خواهید بود. اما او آنقدرها هم از رابطه اش با شما هیجان زده نیست. وقتی که در کنارتان نیست، مدام به او فکر می کنید. اما این طور به نظر می آید که او بدون شما مشکلی چندانی ندارد. این ها به چه معنی هستند؟ پاسخ: شما در رابطه ی هستید که موفق نخواهید بود.
در هر رابطه ای لحظات، روزها و حتی زمان های طولانی تری وجود دارد که در خلال آنها یکی از طرفین رابطه، نسبت به دیگری احساسات قوی تری را تجربه می کند و این طور به نظر می آید که عاشق تر باشد در یک رابطه سالم این قطبیت به طرز متناوب بین دو طرف جابه جا می شود. بطوری که هر دوی آنها به نوبت دیگری را تعقیب کرده و خود نیز تعقیب می شوند. در این قبیل روابط سالم رقص روحی، به شکلی بسیار ظریف اتفاق می افتد: درست به مانند مدی که به آرامی در ساحل پیشروی کرده و سپس به تدریج به طرف اقیانوس باز می گردد. گر چه یک رابطه، هنگامی که فقط یکی از طرفین در اکثر اوقات از لحاظ روحی تعقیب کننده و دیگری تعقیب شونده می باشد، سالم نبوده و از تعادل خارج شده و محکوم به شکست خواهد بود.
* چگونه بدانید که همسرتان به شما عشق می ورزد یا خیر؟
در زیر برخی از نشانه های هشدار، حاکی از آن هستند که در رابطه ای هستید که در آن بیش از آنچه به شماعشق می ورزند عشق می ورزید، آورده شده است. برای جملاتی که اغلب اوقات احساسا و رفتارهای شما را توصیف می کنند. یک امتیاز در نظر بگیرید. سعی کنید که 100% با خود صادق باشید حتی اگر خوشایند نباشد.
1) این شمائید که معمولاً از لحاظ فیزیکی مبادرت به ابراز محبت می کنید ( این شمائید که او دست او را می گیرید، او را در آغوش می کشید و …
2) این شمائید که می خواهید صمیمی و مهربان باشید و مهرورزی کنید، در حالی که همسرتان به تنها چیزی که علاقه نشان می دهد، رابطه جنسی است.
3) نهایت تلاشتان را می کنید که با او باشید و کارهایش را انجام دهید، در حالی که او به ندرت در حق شما چنین کارهائی انجام می دهد.
4) در ابتدا رابطه این شما بودید که اول به خانواده خود درباره او گفتید.
5) این شمائید که اکثر برنامه ریزیها ( رزرو کردن جا در رستوان، بیرون رفتن برای تعطیلات آخر هفته، عصرهای رمانیتک و …) را به عهده دارید، در حالی که نامزد / همسرتان بدون نشان دادن شور و اشتیاق خاصی فقط در آنها شرکت می کند.
6) این شمائید که در رابطه هیجان بیشتری از خود نشان می دهید، ولی او هرگز به شما نشان نمی دهد که رابطه برایش معنی و مفهوم خاصی دارد یا نه ( به عبارتی
بی تفاوت است).
7) در پاره ای از مناسبت های خاص هدیه های شما شخصی بوده و روی آنها خوب فکر شده است در حالی که او اکثراً در آخرین لحظه به فکر می افتد و هدیه هایش غیر شخصی می باشند.
8) این شمائید که بیشتر تماس ها را در رابطه شروع می کنید: تلفن ها، صحبت ها و …
9) وقتی که درباره رابطه تان، آینده تان و احساساتتان صحبت می کنید نامزد / همسرتان یا سکوت اختیار می کند و یا موضوع را عوض می کند.
10) این شمائید که خود را با زندگی عادتها و برنامه های او وفق می دهید، در حالی که او تلاشی برای این که خود را با زندگی و برنامه های شما وفق دهد، نمی کند.
حال امتیازات خود را جمع بزنید:
* 2- امتیاز: رابطه شما متعادل بوده و به احتمال قوی به همان میزانی که عشق
می ورزید، عشق نیز دریافت می کنید. در زمینه هائی که امتیاز گرفته اید، تامل کنید و حتماً نیازها و خواسته هایتان را مطالبه کنید.
* 5-3 امتیاز: ممکن است بخواهید خود را متقاعد سازید که به شما عشق کافی
می ورزند، در حالی که این طور نیست. شما بسیار تلاش می کنید تا عشق و محبت او را جلب کنید، اما او در جهت جلب علاقه و عشق شما تلاشی چندانی نمی کند، او به لحاظ روحی تنبل بوده و یا اصلاً شما را دوست ندارد. از اینکه مدام به تنهایی و به شدت پارو بزنید، دست کشیده و ببینید آیا او نیز پاروها را به دست خواهد گرفت تا سهم خود را انجام دهد؟ در غیر این صورت این رابطه برایتان مناسب نیست.
* 7-5 امتیاز: در چنین رابطه ای دردناکی چه می کنید؟ از اینکه خود را گول بزنید، دست بردارید و با این واقعیت روبرو شوید که عشقی را که مستحق آن هستید، دریافت نمی کنید. اعتماد به نفس شما به حدی پائین است که به خورده نانی دل خوش کرده اید و وانمود می کنید که برایتان کافی است. در حالی که اینطور نیست! در موقعیتی بسیار ناسالم قرار دارید و هر چه بیشتر به این رابطه ادامه دهید لطمه روحی بیشتری خواهید دید. فوراً به نامزد / همسر خود در مورد رفتار و برخوردی که استحقاق آن را دارید، التیماتوم بدهید. چنانچه موثر واقع نشد به رابطه پایان دهید. سپس بیاموزید تا چگونه خود را دوست بدارید.
* 10-8 امتیاز: چه رابطه ای! شما در رابطه نیستید، بلکه در وهم و پندار خود زندگی می کنید. شما مدام از خود مایه می گذارید؛ اما چیزی دریافت نمی کنید. این عشق نیست. بلکه خود کشی روانی است. شما اصولاً آمادگی آینکه در رابطه ای باشید را ندارید. قبل از اینک دیر شود رابطه را ترک گفته و نزد مشاوره بروید تا به شما کمک کند خود را دوباره بازیابید.
* چرا بیش از آنچه به شما عشق می ورزند، عشق می ورزید؟
* الگوئی را از دوران کودکی خود باز تکرار می کنید: اگر یک یا هر دوی والدینتان، عشق و توجهی را که بدان نیاز داشتند. به شما نمی دادند. احتمالاً در کودکی این تصمیم ناخودآگاه را گرفتید که می بایستی سخت تلاش کنید تا اینکه دوستتان بدارند. بدین گونه با جذب شدن به کسی که او را بیشتر دوست بدارید این الگو را تکرار می کنید.
* خود را تنبیه می کنید: هنگامی که اعتماد به نفش شما پائین می باشد، کسی را به خود جذب می کنید که نظر انتقاد گرانه شما نسبت به خودتان را تایید کند. به این ترتیب که به شما عشق کافی نورزود.
* نقشی که یکی از والدین در قبال دیگری بازی می کرد را بازی می کنید: اگر در کودکی شاهد آن بودید که مادرتان مدام به خاطر توجه، در تعقیب پدرتان بود یا برعکس و از نظر شما این گونه رفتار کاملاً طبیعی به نظر می رسد.
نتیجه چنین رابطه ای:
* احساس خواهید کرد که شما را کنترل می کنند.
* خود را تشنه عشق خواهید یافت.
* از اینکه به شما عشق کافی نمی ورزند، عصبانی خواهید شد.
* احساس خواهید کرد که به شما خیانت می کنند.
* احساس درماندگی خواهید کرد.
راه حل: در ابتدای رابطه مراقب نشانه های هشدار باشید. اینکه چرا به شما عشق
نمی ورزند را توجیه کنید. هر چه زودتر با خود صادق باشید. احتمال انیکه دلتان را بشکنند، کمتر می شود. اگر در حال حاضر به ازدواج با کشی فکر می کنید، که آنگونه که باید به شما عشق نمی ورزد. فکر کنید آیا این رابطه ارزش حفظ کردن را دارد یا نه.
* رابطه نوع (2)
رابطه ای که در بیش از آنچه به او عشق می ورزید، به شما عشق می ورزد.
این نوع رابطه، دقیقاً نطقه مقابل رابطه نوع (1) می باشد.
این نامزد / همسرتان است که بیش از آنچه که شما به او عشق می ورزید، به شما عشق می ورزد. اگر در چنینی رابطه ای هستید، ممکن است وقتی که نامزد / همسرتان از احساسات شما جویا می شود، آن را انکار کنید. سعی می کنید خود را متقاعد سازید که بیش از آنچه واقعیت عشق نمی کنید، در اینجا نیز در رابطه ای هستید که متعادل و سالم نبوده و سرانجام نخواهد داشت.
دلائل اینکه چرا این نوع رابطه را به خود جذب می کنید:
* تا از لحاظ روحی از خود محافظت کنید: اگر در گشدته از طرفغ کسی که او را واقعاً دوست داشتید صدمه دیدید، ممکن است این تصمیم ناخود آگاه را گرفته باشید که دیگر هرگز اجازه نخواهم داد تا دوباره کسی به مانند گذشته قلبم را چنین بشکند.
* تا که یک والدتان را تنبیه کرده باشید: اگر در کودکی والدینتان شما را دوست نداشتند و شما همیشه از آنها عشق را گدائی می کردید حالا خوب کسی می شوید که او از شما عشق را گدائی کند. این وارونگی نقش ها یک راه ناخودآگاه تنبیه آن والدتان می باشد.
* تا که دیگران را کنترل کنید: اگر بوسیله یک یا هر دو یوالدینتان کنترل می شدید این احتمال وجود دارد که رابطه با کشی را انتخاب کنید که بیش از آنچه عشق می ورزید به شما عشق بورزد، تا که بدین وسیله احساس برتری کرده و احساسا کنید که همه چیز تحت کنترل شماست.
* تا نقشی را که وادتان در قبال دیگری داست/ بازی کنید:
در چنین رابطه ای که قلبتان را به طور کامل در طبق اخلاص نگذاشته اید، هیچگاه احساس رضایت نخواهید داشت. ممکن است این طور فکر کنید که خود را از صدمه دیدن حفاظت می کنید و کنترل اوضاع را در دست دارید، اما احساس خوشبختی نخواهید کرد.
رابطه نوع(3)*
رابطه ای که در آن عشق توانایی های بالقوه نامزد / همشر خود می باشید.
در این رابطه شما عشق نامزد / همسرتان نیستند بلکه عاشق آن فردی که امیدوارید نامزد / همسرتان به آن بدل شوند، هستید. این نوع روابط به طرز نسبتاً شدیدی اعتیادآور هستند. از آن رو که شما در دام امید به کسی که قرار است همسرتان به آن بدل شود، گرفتار می شوید و در نهایت نیز دست کشیدن و دل کندن از این امیدتان. بسیار مشکلتر خواهد شد و هر گز قادر نخواهید بود تا بگوئید که بالاخره آن تغییر اعجاز گونه چه وقت در نامزد / همسر شما به وقوع خواهد پیوست. در واقع تفاوت چندانی با قمار ندرد.
چرا عاشق پتانسیل های نامزد / همسر خود می شوید؟
* می خواهید که روی نامزد / همستران کنترل داشته باشید.
هنگامی که به منظور اصلاح کسی به رابطه ای وارد می شوید. طبیعتاً نسبت به او احساس برتری و سر بودن خواهید کرد. همچنین احساس می کنید که روی او تسلط دارید. حتی اگر رفتار شما چندان نیز کنترل گرایانه نباشد. شرف این فکر که همسرتان آنگونه که هست، کافی نسیت، مشا را در موقعیتی کنترل گرا قرار خواهد داد.
* با تمرکز به کارهائی که تامزد / همسرتان می بایست انجام می دهد و در
زمینه هائی که او می بایست تغییر کند، از زندگی و تعقیب رویاهای شخصی خودتان سرباز می زنید: هنگامی که سرگرم اصلاح دیگران باشید، دیگر وقتی نخواهید داشت تا با تقائص خودتان مواجه شوید. عاشق پتانسیل های کسی شدن
می تواند از طریق بسیار موثری از مسامحه کاری باشد.
* در کودکی به این نتیجه رسیدید که نمی توانید چیزی را که می خواهید بدست بیاورید. اگر در کودکی طر شدید یا دوستتان نداشتند، ممکن است ناخودآگاه این نتیجه گیری را کرده باشید که نمی توانید چیزی که می خواهید را از کسانی که دوستشان دارید بگیرید. بنابراین به طرزی ناخودآگاه به دنبال کسانی هستید که چیزی را که می خواهید به شما ندهند یا آنگونه که هستند کافی نباشند تا شما دلسرد و سرخورده شده و در نهایت مانند دوران کودکی تان، احساس محرومیت را در خود بازنواخت کنید.
داشتن یک رابطه سالم با همسرتان، به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر کسی که هست، می باشد. نه عشق ورزیدن به او علی رغم کسی که هست و یا به امید کسی که خواهد شد.

نتیجه اینگونه رابطه:
* از او به این خاطر که به شخصی که شما توقع داشتید مبدل نشد، عصبانی شوید.
* جاذبه جنسسی خود را نسبت به او از دست دهید. از آنجا که نقش مامان یا بابا را برای او بازی می کنید و نه نقش معشوق را.
* به خاطر وقت زیادی که با او تلف کردید، عصبانی و ناراحت شوید.
* از او برنجید و احساس یاس و سرخوردگی کنید. به این خاطر که رویایی که از رابطه ایده آل با او در سر پرورانده بودید، به حقیقت نپیوست.
راه حل :
وقتی با کسی رابطه ای را آغاز می کنید، اطمینان حاصل می کند که به کسی که امروز هست، عشق می ورزید و احترام می گذارید و از بودن با کسی که هست لذات می برید. اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او نیز باشید. اما
می بایست به همان گونه ای که هست، از او رضایت داشته باشید. اگر به این امید هستید که همسر خود را تغییر دهید بلکه بتوانید با او خوشبخت باشید، دگیر عشق نورزیده اید، بلکه قمار می کنید.
رابطه نوع (4)*
رابطه ای است که در آن ماموریت نجات همسرتان را به عهده دارید.
معتادین به نجات دیگران نه از آن رو که با همسرتان تفاهم دارند، بلکه به این دلیل که احساس می کنند مجبورند به او کمک کنند، به روابط وارد می شوند. شما کسی را پیدا می کنید که اسیب دیده، شکننده است و یا او را دوست نداشته اند و سپس شدیداً احساس می کنید که باید به او محبت کنید و اینکار را نیز می کنید. او از شما تشکر
می کند و شما احساس بزرگی می کنید، معمولآً پس از اینکه به آنها وارد شوید، ترک گفتنشان براستی مشکل است. از آنجا که به احتمال قوی احساس خواهید کرد با این کار نامزد / همسرتان را طرد کرده و از لحاظ روحی به طرز وحشتناکی به او آسیب زده اید.
چرا ممکن است به ماموریت نجات روحی بروید؟
* کار ناتمام باقیمانده از دوران کودکیتان را کامل کنید: اگر شما یک رابین هود روحی هستید و عادت دارید کسانی را پیدا کنید که به کمکتان احتیاج داشته باشند ممکن است در واقع با این کار خود سعی در نجات مادر پدر یا عضو دیگری از خانواده تان داشته باشید.
* نیاز دارید که احساس اهمیت و برتری کنید و کسی را بر می گزینید که درب و داغان است و شما در موضع فرد عاقل تر و منسجم تر و برتر قرار خواهید گرفت تا با کاستی ها، بی کفایتی ها و احساس ضعف خود سرباز زنید.
* نیاز دارید که دیگران را کنترل کنید. در این گونه رابطه طبیعتاً نسبت به او در موضع قدرت قرار خواهید داشت. برخی اوقات ازیاد می بریم که کمک کردن می تواند روشی بسیار کنترل گرانه از ارتباط باشد.
کسانی که ماموریت نجات دیگران را به عهده دارند، غالباً ترجم را باعشق اشتباه
می گیرند.
* رابطه نوع (5)
رابطه ای که ر آن به ( نامزد) همسر خود به عنوان یک الگو و آموزگار شم دوخته اید.
* بازیگر زن جوانی که عاشق کارگردان خود می شود.
* دانشجوئی که عاشق استاد خود می شود.
* دستیار وکیلی که عاشق وکیل معروف می شود و …
تمام یافراد فوق مرتکب بک اشتباه واحد شده اند. به این معنی که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند اوج منزلت گزافی برای همسر خود قائل هستند. رابطه آنها،
رابطه ای از جایگاه هائی برابر و بالغانه نیست و موازنه قدرت از همان ابتدا، حتی قبل از شروع رابطه، غیر منصفانه بوده است. تنها به دلیل مرتبه و مقام بلند پایه و ممتازی که یکی از طرفین در چشم دیگری دارد.
وقتی عاشق کسی می شوید که الگوی شماست، مشکل است رابطه ای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفته هایتان به گونه ای باشد که گوئی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزده ای قائل باشید، که این نیز به نوبه خود هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
در اینجا تاکید می کنم که شسکت یک رابطه هرگز برخاسته از تفاوت جایگاه های دو نفر نیست. بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو ناشی می شود. به این معنی که یکی به دیگری به عنوان الگوی خود چشم دوخته است و دیگری با رضایت تمام به جایگاه برتر خود تکهی می زند. اشکالی ندارد با کسی باشید که با هوش تر موفق تر و … از شماست، البته مادامی که هیچیک از شما خودباوری خود را از دست نداده باشید.
چرا ممکن است عاشق الگوها بشوید؟
* عاشق پدر یا مادر خود شده اید: اگر در کودکی هرگز توجه و عشقی را که
می خواستید از یکی والدین خود نمی گرفتید، این امکان وجود دارد که چهره ذی صلاحی را به خود جذب کنید تا در نهایت حمایت و هدایتی را که همواره فقدانش را احساس می کردید به دست بیاورید.
* از لحاظ روحی و عاطفی احساس خلاء و تهی بودن می کنید: هنگامی که خود باوریتان ضعف است. ممکن است کسانی را به سمت خود جذب کنید که اعتماد به نفس فوق العاده بالائی داشته باشند و خود را الگوی شما قرار دهند اما در این گونه روابط شما عاشق آن فرد نیستید، بلکه عاشق قدرت و اعتماد به نفس او می باشید.
راه حل: اگر گمان می کنید جایگاه نامزد / همسر خود را بیش از آنچه باید بالا برده اید، انتظار نداشته باشید که او خود از مسند قدرتی که شما او را بر آن نشانیده اید، پائین بیاید. این شمائید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود، مطالبه نکردن
خواسته هایتان و خود را به اندازه کافی دوست نداشتن، او را برصدر نشانده اید. تنها راه موفقیت چنین رابطه ای اینست که خود را دوست داشته باشید و آنچه و آنکه هستید را قبول داشته باشید. درست به همان میزان که به نامزد / همسرتان عشق می ورزید و او را تحسین می کنید. در ضمن می بایستی که او نیز مایل باشد تا نقش خود را از الگو به حامی و مشاور تعدیل کند.
* رابطه نوع (6)
رابطه ای که در آن به دلائل بیرونی شیفته نامزد / همشر خود شده اید.
* آن چشمان آبی روحم را تسخیر کردند: همانجا دانستم که می بایست او را بدست بیاورم.
* موهای او سحر انگیز بود، بلند، بلوند و به مانند ابریشم، با او احساس مردانگی
می کردم، این امر عاشق او کرد و…
مو، چشم، استعداد موسیقی؛ آیای انیها می توانند دلائلی برای شروع یک رابطه باشند؟ پر واضح است که جواب منفی است. با این وجود بسیاری از ما تنها به خاطر یک ویژگی که هیچ رابطه ای نیز با شخصیت حقیقی نامزد / همسرمان نداشته و بیشتر به
ویژگی های بیرونی او مربوط می شود، عاشق می شویم. این روابط معمولآً دوام چندانی ندارند. بالاخره شما چند ساعت می توانید به موهای نامزدتان خیره شوید و یا به گیتار زدن او گوش دهید.
بالا خره زمانی می رسد که چیزی فرای این چیزها را خواهید خواست. و روزی چشمان خود را بازکرده و می بینید که خود را فریب داده بودید و خود را در بند کسی می بینید که براستی او را نمی خواهید: اینکه براستی او را دوست ندارید و تنها عاشق ظاهر او شده اید: چگونه می توانید جملات زیر را به کسی بگوئید و شما را احمق ننامند؟
راه حل :
هرگاه شیفته یک ویژگی شخصیتی کسی شوید از خود بپرسید: اگر این فرد ] چشمان آبی، موهای فوق العاده، صدائی زیبا[ نداشت و یا ] هنرمند قهرمان، بستکبال و …[ نبود، آیا همچنیان نیز برایم جذاب بود و می خواستم که با او ازدواج کنم؟ با خود صادق باشید، صداقت می تواند شما را از بسیاری از دلشکستگی ها و ناامیدی ها محفوظ نگه دارد.
رابطه نوع(7)*
رابطه ای که در آن شما و نامزد / همسرتان از تفاهم جزئی برخوردارید.
آیا تا به حال شیفته کسی شیده اید که به جزء در یک زمینه که از ارتباط واقعاً خوبی نیز برخوردار بودید، هیچ چیز مشترک دیگری بینتان وجود نداشت؟ این نوع از رابطه می تواند بسیار فریب دهنده باشد. مخصوصاً هنگامی که همان یک زمینه ای که در آن از تفاهم برخوردار هستید، برای شما اهمیت زیادی داشته باشد و براحتی آن را با پیوندی عاشقانه و قوی اشتباه بگیرید.
نمونه های از تفاهم جزئی
* شریکتان را از طریق کلوپ دوچرخه سواری که عضو آن هستید ملاقات کنید. عاظق دوچرهخه سواری هستید و از اینکه این فعالیت مورد علاقه تان را از همان ابتدا با یکدیگر انجام می دهید هیجان زده اید.
* به شما و نامزد / همسرتان مسئولیت داده می شود که در محل کار روی پروژه واحدی با هم کار کنید و…
شما مستعد چنین رابطه ای هستید وقتی که:
* با نامزد / همسر تحت شرایطی غیر معمول و متفاوت با شرایط معمولی زندگی روزمره خود آشنا شده باشید ( گیر کردن آسانسور، جلسات فیزیوتراپی و … )
* تعیین شده است که به همراه نامزد / همسرتان، مشترکاً فعالیت واحدی انجام دهید یا به نحوی توجه خود را به چیزی غیر معمول معطوف کنید ( کارکردن روی یک پروژه خاص، شرکت در سمینار و… )
* با نامزد / همسر خود در محیطی غیر معمول آشنا شده باشید ( در تعطیلات، هیئت منصفه و …)
ممکن است که این تنها یک رابطه ساده نباشد. بدین معنی که ممکن است او تمامی ویژگی هائی را که شما بدنبالش هستید نیز داشته باشد.
خطری که در رابطه با تفاهم جزئی و.جود دارد، شیفتگی و مجذوبیت بیش از حد شما به آن زمینه مشترک واحد است، بطوری که از توجه به باقی قسمت های رابطه تان باز بمانید. این بی توجهی شما را ابستن درگیر شدن با کسی می کند که به طور معمول هرگز با او رابطه ای برقرار نمی کردید و در نهایت هنگامیکه رابطه با شکست مواجه
می شود، احساس یاس و سرخوردگی خواهید کرد.
راه حل: اگر کسی را در یکی از شرایط فوق که قبلاً توصیف کردم ملاقات کردید سعی کنید تا کمی از رابطه.
عقب نشسته و سئوالات زیر را از خود بپرسید:
* زمینه تفاهم جزئیمان به کنار، واقعاً راجع به خود این شخص چقدر می دانم؟
* نیازها و خواسته هایم از یک نامزد / همسر کدامند؟ آیا این شخص واجد آنهاست؟
* چه مشکلات احتمالی وجود خواهند داشت اگر که یک و نامزد / همسرم فاقد این یک زمینه ای که در آن از تفاهم برخوداریم، بودیم؟
اگر وقت کافی جهت پاسخ به این سئوالات صرف کنید، احتمال آنکه به خودتان صدمه بزنید و ناخواسته نامزد / همسرتان را برنجانید، کمتر خواهد شد.
رابطه نوع (8)*
رابطه ای که در آن نامزد / همسرتان را از روی سرکشی و عصیان انتخاب می کنید.
بعضی از مردم نامزد / همسر خود را نه بر این اساس که فرد متناسب را یافته اید، بلکه بر این اساس که چه کسی برای خانواده آنها و نامناسب است، انتخاب می کنند.
علت این کار این است که شما عصبانیت و انزجار زاید نسبت به یک یا هر دوی والدینتان احساس می کنید و یا اینکه در کودکی بسیار تحت کنترل بودید.
اما اگر متوجه شده اید که الگوی انتخابیتان کسانی هستند که نه تنها شما را ارضاء نمی کنند، بلکه موجب عصبانیت خانواده تان را نیز فراهم می کنند. این احتمال وجود دارد که از روابط خود به منظور شورش و دهن کجی به خانواده تان استفاده می کنید.
هرگاه ارض ای نیازهای خودتان به هر طریق به معنی تحقیق بخشیدن به آروزهای پدر و مادرتان باشد آنگاه ضمیر ناخودآگاه شما خود را در این نبرد قدرت بازنده خواهد دید و شما به طوری ناخودآگاه تلاش خواهی کرد تا خود مختاری و استقلال شخصی خود را هر چند به روشی ناسالم به همگان اعلام کنید.
راه حل: اگر کمان می کنید که الگوی شما در جذب شدن به دیگران شورش و طغیان است، آنگاه می بایستی بتوانید بین نیازتان به استقلال و تمایمت فردی و عدم تمایلتان به ازدواجی که تصادفاً منطبق برخواست پدر و مادرتان می باشد، تمایز قائل شده و سپس این دو را با یکدیگر آشتی دهید، همینکه مجبور نباشید یک شورشی باشید، این امکان را خواهید داشت که هر کس علاقمند بشوید اما این کار برخاسته از انتخاب شخصی خودتان خواهد بود نه از روی فشار و اجبار.
رابطه نوع (9)*
رابطه که در آن نامزد / همسرتان را به عکس العمکلی در قبال نامزد / همیر قبلی خود انتخاب کرده اید.
رابطه ای را بکه با کسی به هم می زنید و سپس به دنبال شخصی می گردید که نه تنها متفاوت باشید بلکه در تضاد کامل با او بوده و دقیقاً مقابل او باشد.
اشتباه در این است که چشم خود را به روی سایر ویژگیهای مهم دیگری که
می بایستی در لیست آرزوهاتیان باشد، ببندید و فقط به دنبال آن دسته از ویژگیها باشید که رابطه قبلیتان فاقد آنها بود.
راه حل: اگر از انتخابی فوق العاده غیر ارضاء کننده و مایوس کننده بیرون آمده اید. به هنگام انتخاب کسی که نقطه مقابل نامزد / همسر قبلیتان است دوچندان محتاط و مراقب باشید. تمام ویژگیهای را که در زوج خود بدنبالش هستید در نظر داشته باشید و به دنبال رابطه ای باشید که متعادل باشد.
رابطه نوع (10)*
رابطه ای که در آن نامزد / همسر شما در دسترتان نیست.
اولین توقع و انتشاری که از نامزد / همسرتان می روید اینست که: او در دسترستان باشد.
معنی در دسترس بودن:
آنکه منعی برای ازدواج با شما نداشته باشد، با هیچکس دیگری درگیر نباشد. متاهل نباشد، نامزد نداشته باشد، به طور ثابت با کسی نباشد، با کسی دیگری همبستر نشود، تنها باشد، مجرد باشد و تماماً مال شما باشد.
موارد زیر مترادف عبارت در دسترس نیستند:
* با کسی است، اما قول می دهد که بزودی او را ترک خواهد کرد.
* با کسی است، اما مگوید که او را واقعاً دوست ندارد.
* با کسی است، اما می گوید که دیگر با هم همبستر نمی شوند.
* با کسی است، اما می گوید که فقط به خاطر بچه هایش است که با او زندگی می کند.
* با کسی است و آن کس راجع به شما می داند، اما می گوید که برایش مسئله ای نیست.
* با کسی است و قصد جدا شدن از او را هم ندارد، ولی با اینحال باز از شما
می خواهد که با او بمانید.
* رابطه اش را به هم زده است، اما این امکان وجود دارد که دوباره همه چیز را از سر بگیرند.
* متارکه کرده است اما امکان وجود دارد که طلاق نگیرند.
به عبارت دیگر:
از کسانی که متاهل بوده و یا در روابط دیگری هستند، برحذر باشید!
شما مستعد انتخاب افراد غیر قابل دسترس هستید اگر که:
* در کودکی احساس ترک شدگی کردید ( توسط یک یا هردوی والدینتان)
* این اگلو را در بزرگسالی با انتخاب افرادی که در دسترستان نبوده و به مانند والدینتان نتوانند که در کنار شما باشند، تکرار می کنید.
* اعتماد به نفس پائینی دارید. اگر ا خانواده ای فوق العاده مختل هستید که اعتماد به نفسی برایتان باقی نگذاشتند، ممکن است احساس کنید، استحقاق اینکه کسی را داشته باشید که تمام و کمال مال شما باشد را ندارید. بنابراین هر چه که به شما بدهند، قانعید.
* ترس از صمیمت دارید. رابطه با کسی که در دسترس نیست، راهی است بسیار موثر برای دوری از صمیمت و روشی ناخودآگاه به منطور حمایت و حفاظت خودتان در مقابل ازدواج.
هنگامی که با کسی در گیر می شوید که با شخص دیگری رابطه دارد، در واقع پس مانده های آن شخص را قبول کرده اید.
راه حل: اگر به کسی علاقمند شدید که نسبت به شما احساس تمایل می کند، اما متاهل است و یا در رابطه دیگری باید به او بگوئید: من هم به تو علاقمندم، اما در زندگی برای خود قانونی دارم.
هرگز با کسی که با شخص دیگری رابطه دارد، درگیر نمی شوم، هرگاه منعی نداشتی، مرا مطلع کن.
هر گاه شخص متاهل به شما اظهار علاقه کرد، باید این جرات را به خود بدهید که به او بگویید:
من شما را دوست دارم، اما کاری که ما می کنیم سالم نبوده و به نفع هیچیک از ما نه هیچ کس دیگری نخواهد بود و من پیش از آن خود را دوست دارم تا آن که اجزاه دهم با من چنین رفتاری بشود. دیگر نمی توانم شما را ببینم. اگر روزی همسرتان را ترک کردید، به من اطلاع بدهید.
نقطه ضعف های مهلک:*
1) اعتیاد
2) خشم
3) ذهنیت ( روحیه ) قربانی
4) اعتیاد به کنترل دیگران
5) اختلالات جنسی
6) بالغ شکل نگرفته
7) از لحاظ روحی غیر قابل دسترس
8) عدم التیام از روابط گذشته
9) تخریب روحی از دوران کودکی
اگر یکی از این ویژگی ها و یا خصلت ها را در همسر خود یافتید لزوماً به این معنی نیست که او ظرفیت و قابلیت رابطه با شما را ندارد. بلکه یقیناً به این معنی است که آن نقطه شعف های شخصیتی، مشکلاتی را در رابطه شما ایجاد خواهند کرد، که می تواند بقاء و دوام رابطه شما را تهدید کند.
هیچیک از ما بی عیب نیستیم، هر یک از ما ضعف ها و کاستی هائی داریم: ما برخی از این ویژگی ها در مقایسه با سیار خصلت ها، خطرناک تر و مخرب تر می باشند.

ضعف مهلک (1)*
1) اعتیاد:
اگر عاشق کسی هستید که مشروب می نوشد، منتظر مشکلات زیر باشید:
* رفتا ضد و نقیض، متغیر و غیر قابل پیش بینی.
* خشم، عصبانیت و خشونت.
* افسردگی دائمی.
* عدم مسئولیت پذیری.
* کرختی عاطفی.
* عدم دسترسی روحی و احساسی.
* فقدان میلی جنسی و یا ناتوانی جنسی.
* جنگ، دعوا و بهانه گیری.
* کج خلقی های مکرر.
* بالا و پائین شدن های زیاد در رابطه.
راه حل: اعتیاد از هر نوع که باشد مشکلات فراوانی را بوجود می آورد و اعتیاد به مواد مخدر نیز یکی از بدترین نوع اعتیاد است. اگر نامزد / همسر خود را دوست دارید اصرار کنید تا برای ترک کمک بگیرد و چنانچه اینکار را نرکد، خود را دوست داشته باشید تا بتوانید او را ترک کنید چرا که اوضاع فقط بدتر خواهد شد.

ضعف مهلک (2)*
خشم
وقتی عاشق کسی هستید که حمله های عصبانیت دارد، احساس می کنید که توسط خشم او کنترل می شوید و این خشم شما را از اینکه حقیقتاً آسوده باشید و آرامش داشته باشید باز می دارد، زیرا که مایل نیستند غافلگیر شوید. و شما سعی می کنید خود را با اوضاع وفق داده و قسمت هائی از خود را ویرایش کنید تا که موجبات ناراحتی و عصبانیت او را فراهم نرگده باشید.
در اینجا منظرو تظاهرات طبیعی و حتی سالم خشم نیست آن نوع خشم که ضعف مهلکی به شمار آمده و مخرب می باشد، خشمی است که غیر معمول و نا متناسب باشد.
آیا نامزد / همسرتان تندخو و پرخاشگر است؟ ( نشانه های هشدار )
* هنگامی که برخی چیزهای کوچک مطابق میل او نیستند، از کوره در رفته، و خشم خود را روی کسانی که در اطرافش باشند، خالی می کند.
* هنگامی که با نظر او موافق نیستند، با فریاد، بددهنی، تهدید و سایر دیگر رفتارهای واکنشی در نامتناسب پاسخ می دهد.
* کم حوصله و بی طاقت بوده و از اینکه مجبور باشد منتظر بماند یا پشت ماشینی که به کندی حرکت می کند رانندگی کند و یا اینکه گوشی را نگه دارد بسیار ناراحت و عصبانی می شود و هنگامی که چیزی را توضیح می دهید نمی تواند با حوصله به شما گوش کند.
* هنگامی که از او می خواهید تا کار ساده ای را برایتان انجام دهد، حالت ترافعی گرفته و مخالفت می کند.
* هنگامی که به او در این رابطه که چگونه رفتارش شما را تحت تاثیر قرار می دهد توضیح می دهید، احساس می کند که به او حمله شده است و متقبلاً بیرحمانه به شما حمله می کند.
* خشم خود را با در کوبیدن در، تلفن را روی شما قطع کردن، اتاق را ترک کردن، از خانه رفتن، شبها جدا روی کاناپه خوابیدن و … بروز می دهد.
* خلق و خویش به ناگهان از وضعیتی مهربان، گرم، صمیمی در عرض تنها چند ثانیه به وضعیتی عصبانی تغییر می کند.
* وقتی کاری را که یم خواهد برایش انجام نمی دهید یا مرتکب اشتباهی می شوید، آمادگی او برای اینکه برسرتان داد بزند و شما را تحقیر کند بالاست.
* به رکات در مکانهای عمومی نظیر رستوارنها، مراکگز خرید، خانه دوستان و .. صدایش را بلند کرده و یا عصبانی می شود.
* خشم خود را بصورت فیزیکی و بازدن و یا پرت کردن اشیاء و هل دادن و یا زدن شما و بچه هایتان نشان می دهد.
این نشانه های هشدار تنها تعدادی از مشکل تندخوئی نامزد / همسرتان می باشند. بنابراین هرگز آنها را نایده نگیرید. به احساسات غریزی و درونی خود اعتماد کنید و اجازه ندهید وحشت زده شوید. احساسات خود را نایده نگیرید و هرگز آنها را توجیه نکنید.
چنانچه بسیاری از نشانه های بالا در رابطه شما وجود دارد به نامزد / همسر خود اولتیماتوم بدهید تا که از رفتار آزاردهنده خود دست بردارد و گرنه او را ترک کنید حتی اگر نامزد / همسر شما توافق کند. که حتماً کمک بگیرد، بسیار طول خواهد کشید تا که بتواند مشکل خود را حل کند و عصبانیتش را کنار بگذارد. موضوع این است که نباید حتی بک روز دیگر نیز با شما بدرفتاری شود. از خودتان مراقبت کنید و نزد روانشناس بروید تا اعتماد به نفش و حس عزت نفس و احترام به خود را دوباره باز یابید.
ضعف مهلک (3)*
ذهنیت ( روحیه) قربانی:
ذهنیت قربانی نگرش و رفتاری است که برخی مردان و زنان از وقایع و حوادثی که در زندگیشان اتفاق افتاده، اقتباس می کنند. نگرشی که دیگران را به خاظر مشکلات و مسائل زندگی آنها مسئول دانسته و از این رو سرزنش می کند، آنها از رنج بردن لذت می برند و شما هر چقدر نیز که به رابطه تان ( بدهید)، هرگز کافی نخواهد بود و هر چقدر نیز که آنان را تسلی بدهید، باز از اینکه خوشحال شوند، امتناع خواهند ورزید.
آنها ( افرادی که روحیه قربانی دارند ) به ندرت مستقیماً از شما یا افراد دیگر عصبانی می شوند در عوض مدام گله و شکایت می کنند و قیافه ناراحت به خود گرفته و هیچگاه رک و پوست کنده نمی گویند که از چه چیزی ناراحت هستند.
هنگامی که در مورد چیزی که او به خاطرش ناراحت است، پیشنهاد و یا کمیکی ارائه می دهید، همواره دلیلی پیدا می کند که چرا نظریات و یا پیشنهاداتم مفید نخواهند بود و حتی هنگامی که سعی دارید به او عشق بورزید و او را آرام نکنید تلاش شما مثمرثمر نخواهد بود.
همیشه یک چیزی وجود دارد که آنها ناراحت باشند. قربانی ها این طور فکر می کنند که ضعیف و درمانده هستند. آنها متخصص تفکر منفی می باشند. نمی توانم، نمی شود، هرگز و … اینها عبارتهای متداول و رایجی هستند که اغلب از زبان قربانی ها شنیده
می شود.
اگر درگیر کسی شدید که این ضعف مهلک را داراست، ضروری است تا که با او درباره این نقطه منعقش برخورد جدی کنید گر چه او بدون شک معذب و ناراحت خواهد شد. البته اگر او بخواهد در خود تغییری ایجاد کند، در غیر این صورت با گذشت زمان، حس همدردیشان تنها به بی تفاوتی و بی اعتنائی مبدل خواهد شد.
ضعف مهلک (4)*
اعتیاد به کنترل دیگران
* آیا می بایست که همیشه همه چیز مطابق میل و خواسته نامزد / همسر شما باشد و گرنه بسیار ناراحت خواهد شد؟
* آیا در ترس همیشگی از اینکه مبادا کاری کنید که نامزد / همسرتان را مکدر یا عصبانی کند، زندگی می کنید؟ به عبارتی آیا می بایستی که همیشه کارها را به روش او انجام بدهید و گرنه دلخور خواهد شد؟
* آیا احساس می کنید که نامزد / همسرتان مدام از شما انتقاد کرده و محاکمه تان
می کند؟ آیا این احساس را دارید که او مدام شما را زیر نظر دارد؟
اگر به هر یک از سئوالات فوق پاسخ مثبت دادید، این امکان وجود دارد که در گیر یک معتاد به کنترل دیگرا باشید. یک معتاد به کنترل دیگران عملاً مقابل قربانی است. در حالی که قربانی اغلب از اتخاذ هر گونه تصمیمی سرباز می زند، معتاد به کنترل
می بایستی که تمامی تصمیمها را او اتخاذ کند.
معتادین به کنترل از لحاظ احساسی بسته بوده و به سادگی احساسات آسیب پذیری و عواطف خود را بروز نمی دهند. آنها از اینکه بپذیرند به شما نیاز دارند، خوششان
نمی آید. در صورتی که آنها آنقدر به شما احتیاج دارند که می خواهند تمامی وقت شما را در کنترل خود داشته و در ضمن نیز بسیار حسود می باشند.
آنها به راحتی از دست شما و دیگران ناراحت شده و هنگامی که چیزی مطابق میل آنها نسیت و یا هنگامی که احساس می کنند روی اوضاع و امور کنترل کافی ندارند
می رنجند و یا عصبانی می شود. معتادین به کنترل می توانند نسبت به عادات زندگی، امور روزمره، کار و … وسواسی بوده و بنابراین زندگی با آنها می توانند بسیار مشکل و دشوار باشد.
آنها از اینکه کسی به آنها بگوید چکار کنند، اصلاً خودشان نمی آید، چرا که احساس می کنند که دیگر کنترل در دست آنها نیست. معتاد به کنترل ممکن است که مشکلات جنسی داشته باشند.
یا ممکن است معتاد به کارشان باشند و بعد از کار و یا آخر هفته ها و در تعطیلات به سختی می توانند استراحت کرده و کمی بیاسایند. آنها بسیار بی صبر، عجول و
کم ملاقت بوده و به نتیجه بسیار تحریک پذیر باشند.
معتاد به کنترل امکان دارد که والدینی بسیار سلطه جو و انتقادگر شوند.
افرادی که در کودکی توسط بزرگترها و یا اوضاع و شرایط کنترل می شده اند و این کنترل موجبات ضعف آنها ذرا سبب شده است، ممکن است این تصمیم ناخودآگاه را گرفته باشند که هرگز در بزرگی اجازه ندهند که کنترل چیزی از دستشان خارج شود.
چگونه ممکن است به یک معتاد به کنترل جذب شوید؟
* در کودکی مادر یا پدری فوق العاده کنترلگر داشتید و در نتیجه بین عشق و کنترل تداعی معانی دارید.
* شما خود مقادیری احساس ضعف دارید و این اعتیاد نامزد / همسرتان به کنترل شما و دیگران را با قدرت و هدفمندی او اشتباه می گیرید.
* شما یک قربانی هستید و بدنبال کسی می گردید که به شما بگوید چکار بکنید و مسئولیت زندگیتان را برایتان به عهده بگیرد.
* نامزد / همسر قبلیتان منفعل، ضعیف و بی مصرف بود و شما اشتباهی را که قبلاً راجع به آن صحبت کردیم، مرتکب شده اید: انتخاب همسر به عنوان عکس العملی در مقابل همسر قبلی.
* در کودکی از لحاظ جسمانی، جنسی و یا کلامی مورد اذیت و آزار قرار گرفتید و تنها راه میسر برای ارتباط با دیگران را در این می بینید. که دیگران شما را کنترل کنند و شما از آنها بهراسید؛ چرا که این همان وضعیتی است که کودکی خود را در آن سپری کردید و اصولاً راه دیگری سراغ ندارید.
* شما خود یک معتاد به کنترل هستید و آئینه تمام نمائی از خود را به سمت خود جذب کرده اید. درمان و کنترل این ضعف مهلک این از مشکلترین هاست، چرا که این افراد اصولاً از اینکه کنترل شود متنفر است. مخصوصاً هنگامی که از طرف نامزد / همسرش به او اولتیماتوم داده شود.
اگر درگیر یک معتاد به کنترل هستید خود را فریب ندهید، چنانچه این ضعف درمان نشده رها شود، اوضاع فقط با گذشت زمان بدتر و بدتر خواهد شد.
نامزد / همسرتان می بایستی که به مشکل خود صحه گذاشته و در جهت اطلاع و بهبود آن اقدامی صورت دهد، در غیر این صورت این شمائید که می بایست در مورد رابطه تان با او تجدید نظر کنید.

ضعف مهلک (5)*
اختلالات جنسی
به سه گروه طبقه بندی می شوند:

1) اعتیاد و اشتغال مدام به روابط جنسی: اعتیاد جنسی همسر خود را با این حقیقت اشتباه می گیرید که او به رابطه جنسی با شما علاقمند است. همسرتان باعث
می شود که احساس کنید ناراحتی شما از عادات جنسی او مشکل شماست و اینکه این شمائید که از لحاظ جنسی مسئله دارید. از اینکه با این مشکل همسرتان برخورد کنید، معذب و یا وحشت زده هستی زیرا که نمی خواهید ریسک کرده و تنش تولید کنید.
اگر در حین همبستر شدن با همسر خود شخص دیگری را در ذهن خود تجسم
می کنید پس به او خیانت کرده اید. خیالپردازی درباره همبستر شدن با دیگران چه از طریق خواندن مجله های پوروتوگرافی و یا تماشای فیلم های مستهجن، صورتی از خیانت در زناشوئی می باشد. شما به همسر خود متعهد شده اید که تا پایان از لحاظ جنسی به او وفادار بمانید و با تمرکز توجه جنسی خود بر شخصی دیگر، عامدانه این پیمان را می شکنید.
تنها چییزی که این گونه فیلم ها خلق می کنند فقط شهوانیت بیشتر است که ممکن است بسیاری از زوجها آن را با صمیمت اشتباه بگیرند.
2) عدم عزت نفس و نجابت جنسی:
* لاس زدن با دیگران.
* چشم چرانی مدام و خیره شدن به بدن دیگران.
* اظهار نظرهای جنسی به شما درباره بدن دوستانتان، غریبه ها و …
* اظهار نظرهای جنسی به شما، غریبه ها و …
* لمس کردن و تماس های بدنی بی جا، نامناسب و ناشایست با دیگران.
* خیانت عملی
در زیر برخی از اشکال انکار این ضعف مهلک از جانب شما آورده شده است:
1) شما با گفتن این جمله به خودتان که : کمی زیادی خیالاتی و بدگمان شده ام، واکنش ها و عکس العمل های خود را در قبال چیزهائی که به درستی نیز مشاهده کرده اید و دال بر عدم عزت نفس جنسی نامزد / همسر شما می باشند، وارد ندانسته و آنها را نادیده می گیرید.
2) شما احساسات خود را با گفتن این جمله به خودتان که رفتار او واقعاً آنقدرها هم که من فکر می کنم، بد نیست.
3) شما به خود می گوئید که نامزد / همسرتان با گذشت زمان، این رفتار خود را کنار خواهد گذاشت. اگر نامزد / همسر شما در شروع رابطه به احترام با شما رفتار نکند، هرگز به طور ناگهانی احترام را نخواهد آموخت.
3) مشکل اجرای عمل جنسی: چنانچه اگر به تازگی ازدواج کرده اید و همان اول با این مشکل روبرو شدید آنرا نادیده نگیرید. صرف نظر از اینکه تا چه حد صحبت راجع به آن با همسرتان ناخوشایند باشد ولی هر طور که شده حتماً در این باره با او صحبت کنید.
اختلالات جنسی برای بقاء رابطه شما لزوماً تهدید آمیز نیستند و تنها هنگامی رابطه شما را تهدید خواهند کرد که از رویاروئی با آنها حلشان و حل آنها سرباز بزنید.
ضعف مهلک (6)*
بالغ نامزد / همسرتان، شکل نگرفته است.
نشانه های هشدار که تعیین می کنند که آیا نامزد / همسر شما تمام و کمال بزرگ شده و رشد یافته است یا خیر:
1) عدم مسئولیت پذیری مالی و اقتصادی : بی فکری و بی خیالی نامزد / همشر سما نسبت به امور مالی در طرز رفتار او نسبت به شما نیز نمود خواهد داشت. غیر قابل اعتماد بودن او، حصول رابطه ای سالم و بالغانه را عملآً برای شما ناممکن خواهد ساخت.
2) غیر قابل اعتماد بودن: مدام قول هائی به شما می دهد که به آنها عمل نمی کند. مکرراً به قرار ملاقاتها و جاهائی که می خواهید بروید دیر می رسد. و چیزهایی مهمی را که به او گفته اید، فراموش می کند در کل نمی توانید روی او حساب کنید، از آنجا که در گذشته به دفعات شما را مایوس کرده است.
وقتی با شخصی غیر قابل اتکاء درگیر هستید ناگزیر نقش والد را باری او ایفا خواهید کرد. مدام مجبورید نزد دوستان و خانواده تان به دلیل ندانم کاریهایشان عذرو بهانه بتراشید.
3)عدم هدفمندی و بی انگیزگی: همسرتان منتظر آن است تا کسی شانس زلائیی زندگیش را به او پیشنهاد دهد. نامزد/ همسرتان مشکلات عمده ای دارد که از روبرو شدن با آنها و حلشان سرباز می زند. همسرتان منتظر آن است تا کسی از راه برسد و به او انگیزه بدهد، تا اینکه بتواند کاری صورت دهد. او به سختی برای آینده برنامه ریزی می کند و همواره هر چیز را همواره به بعد موکول می کند. نامزد / همسرتان بیش از سی سال سن داشته و هنوز در پی آن است دریابد وقتی که بزرگ شد،
می خواهد در زندگی چکار کند.
چرا مردم از بزرگ شدن سرباز می زنند؟
* در کودکی مجبور بوده است که هر چه سریعتر بزرگ شود گوئی در ذهن آنها می گوید: هنگامی که هنوز خیلی کوچک بودم. مجبور شدم تا که زود بزرگ شوم. حال خسته ام و می خواهم کمی بازی کنم.
* در کودکی توسط دیگران به افرادی شورشی تبدیل می گردند که در مقابل هر گنه شخصیت به اصطلاح ذی الاصلاح، قوانین، پروتکل ها، سیستمهای قانونی و … شورش و طغیان می کنند.
* در کودکی او را نادیده می گرفتند: از او مراقبت و حمایت نمی شده است و این امکان وجود دارد که در بزرگی بی مسئولیت شده و رفتارهای بچه گانه ای از خود بروز دهد.
سرانجام در چنین رابطه ای ناسالم دست آخر احساس خواهید کرد که:
1- عصبانی هستید. 2- از شما سوء استفاده کرده اند. 3- فریب خورده اید و بازیتان داده اند. 4- برای نامزد / همسرتان احترام قائل نخواهد بود. 5- هر گونه جاذبه جنسی نسبت به نامزد / همسرتان را نیز از دست خواهید داد، هر چه او رفتار بچه گانه تری داشته باشد، روابط جنسیتان به همان میزان نیز بدتر خواهد بود.
ضعف مهلک (7)*
نامزد / همسرتان از لحاظ روحی غیر قابل دسترس است.
از کسانی که احساسات و و عواطفشان کرخت است، دوری کنید.
1) نامزد / همسرتان نمی تواند احساسات و عواطف خود را نشان دهد:
مثلاً می گوئید: می دانم که او قلبی حساس و عاطفی دارد، اما برای او سخت است که احساسات خود را نشان دهد، زیرا که در گذشته به این خاطر بارها صدمه دیده است.
اصولاً رابطه به معنای تاثیر و رفتار متقابل است که بین دو انسان وجود دارد نه سعی و تلاش از جانب یک فرد به منظور کنش متقابل با دیگری و کم کاری یا بی تفاوتی و عدم همکاری از جانب فرد دیگر، اصولاً فرد غیر احساسی وجود ندارد.
2)
نامزد / همسرتان نمی تواند یا نمی خواهد که درباره احساساتش صحبت کند:
مثلاً می گوئید : می دانم او مرا دوست دارد، موضوع این است که او آدمی نیست که بتواند راجع به احساسات و این جور حرفها صحبت کند. وقتی او از احساساتش با شما گفتگو نمی کند، به این معناست که هیچ رابطه ای بین شما وجود ندارد و تنها واقعیتی که وجود دارد، این است که شما فقط یک قرار داد زندگی مشترک دارید نه یک رابطه.
3) نامزد/ همستران نمی تواند خود را رها کرده و براحتی اعتماد کند:
هنگامی که صحبت از رابطه ای پر دوام می رود حسن نیت به تنهائی کاری از پیش نخواهد برد. بدین معنی که شما می بایست کسی را پیدا کنید که آمادگی و از همه مهمتر تمایل همکاری جهت فروریختن دیوارها و حصارهای دفاعی خود را داشته باشد.
ضعف مهلک (8)*
نامزد / همسرتان از رابطه ( روابط ) گذشته خود هنوز التیام نیافته است.
1) نامزد / همسرتان هنوز خشم و انزجار فوق العاده ای نسبت به همسر قبلیش در دل دارد:
اگر در رابطه ای هستید که نامزد شما هنوز از رابطه قبلی خود التیام نیافته به دقت فکر کنید. البته این ضعف برای همیشه نخواهد بود و با گذشت زمان و مشاوره می تواند ریشه کن شود.
هر چه خشم و عصبانیت بیشتری از گذشته در دل داشته باشید، به همان میزان قابلیت و توانائی شما در عشق ورزیدن در روابط فعلیتان کاهش خواهد یافت.
2) نامزد / همسرتان به خاطر نامزد / همسر قبلی خود احساس گناه می کند و خود را مسئول می داند: این احساس او حتماً با قابلیت و توانائی او در وادادن و تسلی شدن به رابطه جدیدش تداخل خواهد کرد: این حالت همچنین مثلثی ایجاد خواهد کرد که شما تنها یک راس آن خواهید بود. حتی اگر نامزد / همسرتان هیچگونه تماس مستقیمی با نامزد / همسر قبلی خود نداشته باشد.
3) نامزد / همسرتان هنوز رنجش خاطر و آزار و اذیتی را که از رابطه قبلی خود دیده است:
فراموش نکرده و یا از ضربه عاطفی که خورده است در شوک روحی بسر می برد.
شاید شما بخواهید وارد چنین رابطه ای شوید و نقش یک شفادهنده را ایفا کنید اما بدانید که ممکن است قلب نامزد / همسرتان به میزان کافی التیام نیافته باشد تا بتواند شما را دوست بدارد.
ضعف مهلک (9)*
تخریب روحی از دوران کودکی ( کودک آزرده)
لطمات روحی از دورا کودکی را می توان به اقسام زیر تقسیم بندی کرد:
1) آزار جنسی و ضربه عاطفی ناشی از آن.
2) آزار جسمانی و یا کلامی ( گفتاری ).
3) ترک شدن بوسیله یک یا هر دوی والدین: طلاق، مرگ، فرزند خواندگی، خودکشی و دوری عاطفی.
4) اختلالات تغذیه ای.
5) اعتیاد یک یا هر دوی والدین به الکل، مخدر، دارو و…
6) تعصب مذهبی.
1) آزار جنسی و ضربه عاطفی ناشی از آن: این گونه افراد دچار اعتیاد جنسی و یا ناتوانی جنسی می وشند و با حد و مرزهای عاطفی و احساسی دچار مشکل
می شوند بدین معنی که از لحاظ احساسی یا زیاده از حد منفعل بوده و هیچگونه حد و مرزی در این باره نشناسند و یا اینکه در را به یکباره به روی هر گونه احساسات و عواطف ببندند و هر گز به کسی اجازه ورود ندهند. مشکل اضافه وزن دارند و غالباً خود را ناخودآگاه باساختن یک پوشش دفاعی جسمانی ( اضافه وزن) به دور کودک آسیب دیده دورنشان، از هر گونه درد احتمالی دو رنگه می دارند و یا در بزرگسالی انسانهای بی بند و باری می شوند. البته این مشکلات زمانی بوجود
می آید که فرد تلاشی برای بهبود روحی خود بوسیله روانکاو یا مشاوره ندهد.
2) آزار جسمانی و یا کلامی ( گفتاری): افرادی که در دوران کودکی مورد آزار جسمانی، تحقیر، کتک خوردن و غیره قرار گرفته اند در بزرگسالی فوق العاده انتقادگر، سختگیر، بدعنق و دمدمی مزاج هستند و یا ممکن است دچار اعتیاد به مواد مخدر شوند اینگونه افراد ممکن است بخواهند تا دیگران را کنترل کنند.
3) ترک شدن بوسیله یک یا هر دوی والدین: این امکان وجود دارد که براحتی نتوانند به کسی از نظر عاطفی تعهد بدهد تعهد ندادن روشی است ناخود آگاه به منظرو پیشگیری از هر گونه احتمال ترک شدن مجدد و یا اگر از داشتن خانواده ای طبیعی محروم شده اند، ممکن است که عجولانه خود را در روابط درگیر کرده و زود هنگام تعهد بدهند به این امید که آنچه را که هر گز نداشتند، خلق کنند. چنین افرادی بیشتر عاشق تصور متعهد بودن هستند تا اینکه اساساً آمادگی قول دادن و پایبند ماندن را داشته باشند.
همچنین ممکن است مشکل ناامنی، احساس مالکیت، حسادت و بی اعتمادی داشته باشد. ممکن است براحتی نتواند خود را متقاعد سازد و باور کند که شما او را دوست دارید و هرگز به هیچ وجه او را فریب نداده و به او خیانت نخواهید کرد و چنانچه کودکی در خانواده ای بزرگ شود که در آن ازدواج پدار و مادرش شالم و پابرجا نمانده و دستخوش اغتشاش شده باشد، تصویر ذهنی سالم یا به عبارتی الگوی صحیحی از یک ازدواج و رابطه پردوام و همیشگی نخواهد داشت.
4) اختلالات تغذیه ای : اختلالات تغذیه ای اغلب خشم و انزجاری را که فرد به دلیل احساس عدم امنیت یا ناامنی، از ابزار آن ناتوان است، می پوشاند. افرادی که مشکل غذائی دارند، به دلیل وقایع و حوادث دوران کودکی خود اغلب از اعتماد به نفس پائینی برخودارند. و رفتار کنترل گرانه دارند و این امکان وجود دارد که مشکلات تغذیه ای به این دلیل حادث شده باشند که این واقعیت که در کودکی از شخص سوء استفاده جنسی می شده است را لاپوشانی کنند.
5)اعتیاد یک یا هر دوی والدین به الکل، مواد مخدر و …؟
مشکلاتی که می تواند بوجود آید: وابستگی و اتکاء بیش از حد به دیگران به اعتیاد و یا مشکل در بیان افکار و احساسات و گفتگو راجع به آنها با دیگران است و این امکان وجود دارد که براحتی نتواند به شما و عشقتان اعتماد کند و شما را از نظر عاطفی به درون خود راه دهد.
6) تعصب مذهبی: والدینی که ادعا می کرده اند که انسانهای نیک و خدا شناس هستند اما با این وجود از نظر احساسی سرد، بی عاطفه و بی محبت بوده و با دیگران بدرفتاری و بد دهنی می کرده اند و بیان هر گونه افکار و احساسات غیر پرهیزکارانه نظیر خشم، رنجش و یاس در خانواده ممنوع بوده است. همچنین والدین به کودک چنین آموزش داده اند که روابط جنسی کثیف و آلوده به گناه است و در کل کودک در خانواده ای بزرگ شده است که مملو از ارزشها و باورهای مذهبی سخت و سخت و متعصبانه بوده و در ضمن هیچگونه فضائی جهت زیر سئوال بردن آن تعصب ها و ارزش های افراطی
وجود نداشته است. این گونه افراد در بزرگسالی دچار ناتوانی جنسی و اشتغال ذهنی مدام به روابط جنسی و همچنینی عدم توانائی بیان احساسات و عواطف دارند و نیز اعتماد به نفس پائینی دارند.

بمب ساعتی تفاهم : ( موجب تخریب روابط می شوند)*
1- تفاوت سنی فاحش. 2- تفاوت دینی ( مذهبی). 3- تفاوت اجتماعی، قول ( نژادی )، تحصیلی. 4- خویشاوندان سببی زهرآگین. 5- همسر قبلی زهرآگین. 6- ناپسری / نادختری زهرآگین. 7- روابط راه دور.
بمب ساعتی تفاهم (1)] تفاوت سنی فاحش[ *
اگر تفاوت سنی شما و همسرتان ده سال و یا بیشتر باشد، برحسب سن و دیگر
جنبه های شخصیتیشان می تواند مشکلاتی را برایتان تولید کند. تفاوت سنی در سن های بالاتر، کمتر مشکل آفرین است.
مثلاً یک تفاوت سنی پانزده ساله بین یک مرد سی و پنج ساله و دختری بیست ساله، احتمالآً خطرات بالوقه بیشتری را سبب خواهد شد؛ در مقایسه با حالتی که همان تفوات سنی پانزده ساله، بین مردی شصت و پنج ساله و یک زن پنجاه ساله وجود داشته باشد.
تفاوت سنی زوج اول را بیشتر تحت الشعاع قرار خواهد داد، چرا که پختگی و سطح تجربیات آنها در مقایسه با پختگی و سطح تجارب زوج دوم، از شباهت و همگونی کمتری برخوردار است.
اغلب ما تجربیات ساده عادی زندگی خود را که در عین حال در شکل گیری ما نقش اساسی دارند بین سن های بیست تا چهل و پنج سالگی کسب می کنیم. البته پنجاه
ساله هایی هستند که هرگز بزرگ نشده اند و بالعکس جوانانی بیست ساله وجود دارند که نسبت به سن خود بزرگ تر و پخته تر هستند.
اگر از همسرتان بزرگتر هستید:
1) این امکان وجود دارد که حوصله او را نداشته باشید.
2) ممکن است بخواهید برای همسرتان نقش والد بازی کنید.
3) ممکن است از لحاظ اقتصادی به مراتب موفق تر از همسرتان باشید.
4) ممکن است به این خاطر که در رابطه قدرت بیشتری با شماست، وسوسه شوید و بخواهید که نامزد / همسرتان را کنترل کنید.
5) ممکن است بخواهید تا از علائق، دوستان و کارهائی که می کنید، دست یکشید، تا این طور به نظر بیاید که با همسرتان تفاهم دارید.
اگر از نامزد / همسرتان جوانتر هستید:
1) این امکان وجود دارد که نامزد / همسرتان را بیش از آنچه باید، بزرگ و گرامی بدارید. بطوری که تنها به خاطر سن او در مقابله با او واداده و از موضع ضعف رفتار کنید.
2) ممکن است نامزد / همسرتان را وادار کنید که برایتان والد باشد.
3) ممکن است بخواهید تا از علائق، دوستان و کارهائی که می کنید، دست بکشید، تا این طور به نظر بیاید که با نامزد / همسرتان تفاهم دارید.
چه وقت می تواند موفق باشد: هر چه نقاط مشترک بیشتری با نامزد/ همسرتان داشته باشید و متعهد باشید که روی رابطه تان کار کنید. امکان موفقیت و دوام رابطه تان بیشتر خواهد بود.
چه وقت موفق نخواهد بود: زمانی که نخواهند روی رابطه خود کار کنند و مشکل را حل کنند.
بمب ساعتی (2)*
تفاوت دینی ( مذهبی )
عقاید، ارزشها و باورهای مذهبی در روزهای اولی آشنائیمان با یک شخص موضوع بحقث قرار نمی گیرد. زیرا لزومی ندارد که از دیدگاه های فلسفی و مذهبی یکسانی برخودار باشید. اما مسئله ای که وجود دارد این است که در این مرحله ( زمانی که رابطه تان شکل گرفت) احساسات شما به حدی وقی شده اند که دیگر جدا شدن از او برایتان براحتی میسر نیست؛ حتی اگر این را نیز بدانید که جدائیتان از او اجتناب ناپذیر خواهد بود. اولین موردی که معمولاً تفاوت دینی سبب بروز مشکلاتی در آن می شود سنتها و ایام تعطیلی است، تعطیلات و مناسبتهای ویژه، چیزهایی بیشتری را درباره عقاید مذهبی روحی ما فاش کرده و تفاوتهائی را که تا آن هنگام دو طرف سعی در کم اهمیت جلوئه دادن آن داشتند، به ناگهان تشدید می کنند. دومین مورد بچه ها هستند. هیچ زمان در رابطه با ارزش ها و باورهایمان صادق تر از زمانی نیستیم که مسئله بزرگ کردن بچه هایمان به میان می آید. حتی کسی که اصولآً حتی زیاد مذهبی هم نیست، به مجرد اینکه بچه اش به سن خاصی می رسد ناگهان فوق حافظه کار می شوند. در چنین وضعیتی می بایست در ابتدای آشنائیتان در رابطه با احساسات خود صادق باشید و از گفتگو درباره آینده خودداری نکنید و چنانچه اصرار دارید که رابطه تان را حتماً تعقیب کنید، از نصایح روحانیون و دیگر زوج هائی که ازدواجهای بین فرقه ای داشته اند، استفاده کنید.
چنینی رابطه ای چه وقت می تواند موفق باشد زمانی که باورهای مذهبی شما و نامزد / همسرتان انعطاف پذیر باشد. و زمانی موفق نخواهد بود که باورهای مذهبی شما و نامزد / همسرتان راسخ باشید.
بمب ساعتی (3)*
تفاوت های اجتماعی قومی ( نژادی )، تحصیلی
1) ممکن است دریابید که نقاط مشترک کمافی ندارید.
2) ممکن است دریابید که ارزش های کاملاً متفاوتی دارید.
زوج هائی که ارزش های مشابهی برخوردار هستند شانس خوشبختی، هماهنگی و تفاهم بیشتری داشته و رباطه پردوامتر خواهند داشت. ارزش های شما تعیین کننده بسیاری از جنبه های شخصیتی شما می باشند (1) طرز رفتار و برخورد شما با دیگران. (2) طرز رفتار و برخورد شما با خودتان. (3) پول خرج کردن. (4) بزرگ کردن
بچه هایتان. (5) اهدافتان در زندگی و روش رسیدن به آنها. (6) عقاید سیاسیتان. (7) نگرش و برخورد شما در رابطه با آنهائی که بخت و اقبال و نصیبشان از زندگی کمتر از شما بوده است. (8) عادتهاتیان در رابطه با بهداشت و سلامت).
ارزش های شما، هر روز زندگیتان را از خود زیاده از حدی را در رابطه تان با او تجربه خواهد کرد. این می تواند رابطه تان را به یک میدان نبرد تبدیل کند.
چنین رابطه ای چه وقت می تواند موفق باشد: هنگامی که زن و شوهر، هر دو مایل باشند که با ارزشهای یکدیگر کنار بیایند و زمینه مشترک و مساعدی بیافزینند اما توجه داشته باشید هرکز به هیچ وجه آن دسته از ارزشهایتان را که احساس می کنید قمستی از وجود شما شده اند کنار نگذارید. زیر پا گذاشتی آنچه که به آن اعتقاد دارید، آنهم تنها به منظور حفظ آرامش، در دراز مدت نتیجه عکس خواهد داد.
بمب ساعتی (4)*
خویشاوندان سببی زهرآگین:
چنانچه اگر نامزد / همسرتان موضع خود را در برابر یک یا هر دوی والدین خود مشخص کرده است و احساسات خود را با آنها در میان گذاشته است و حد و مرز مشخصی راجع به اینکه چه رفتاری را تحمل کرده و چه رفتاری را تحمل نخواهد کرد، قرار داده است، صرف نظر از اینکه فامیل او تا چه حد نیز بخواهند که بین شما اختلاف بیاندازند، هرگز نخواهند توانست به شما و رباطه تان با نامزد / همسرتان آسیبی برسانند.
تنها هنگامی این بمب ساعتی تفاهم را تجربه خواهید کرد که نامزد / همسرتان این اعتراض شما را قبول نداشته باشد و به آن رسیدگی نکرده و از ایستادن در مقابل والدین خود به خاطر رفتار و طرز برخوردشان امتناع کند.
این امکان وجود دارد که هر گز ندانید فامیل شوهر / زن زهرآگین، دارید مگر تا موقعی که دیگر جزئی از خانواده همسرتان شده باشید و بسیار دیر شده باشد. این امکان وجود دارد که قبل ازدواج، برای آنان تهدیدی به حساب نمی آمده اید. این امکان وجود دارد که اثرات و عواقب این مشکلتان را در تمامی ابعاد آن حس نکنید تا موقعی که دیگر احاطه شده یا بچه دار شوید.
برخی از مشکلاتی که آنها برای شما ایجاد می کنند عبارتند از :
1) انگل وقت و انرژی شما هستند: آنها این طور می پندارند که هدف و مقصود از ازدواج و زندگی شما این است که در خدمت آنها باشید، آنها دست از سربچه های خود برنداشته و زندگی مستقلی را که آنها می خواهند، به رسمیت شناخته و به آن احترام نمی گذارند.
2) سعی می کنند در زندگی شما دخالت کنند: آنها با دخالت در چیزهائی که شما آنها را خصوصی و شخصی می دانید ( مثلاً راجع به بزرگ مردن بچه هایتان، سرمایه گذاری پولتان، دکوراسیون خانه تان و …) شما را به بحث می کشانند، عصبانیتان می کنند و کاری می کنند که توی روی آنها بایستید و فشار خونتان بالا برود.
3) از اینکه رابطه مشا را به رسمیت بشناسند، سرباز می زنند: به این ترتیب که طوری رفتار می کنند که انگار شما اصلاً وجود ندارید و یا اینکه شما را به این خاطر که
بچه شان را از آنها گرفته اید، تنبیه می کنند.
مثلاً: وقتی که تلفن می کنند، بدون اینکه با شما صحبت کنند، می خواهند که گوشی را به نامزد / همسرتان بدهید. با بچه هایتان طزوری رفتار می کنند که انگار تنها بچه های همسرتان هستند، وقتی به خانه تان می آیند، توقع دارند که از آنها چنان پذیرائی کنید که گوئی کلفت هستید. در پایان این تحقیق آزمونی برای اینکه بدانید خویشاوند زهرآگین دارید یا خیر وجود دارد که می توانید به آن رجوع کنید.
4) ممکن است بخواهند که بین شما و همسرتان اختلاف بیاندازند: شما و نامزد/ همسرتان مدام بر سر پدر و مادرش دعوا دارید و گمان می کنید که این وضعیت به رابطه شما لطمه می زند و زمانی که با پدر و مادر همسر خود جر و بحث می کنید بعد نیز نامزد / همسرتان نزد شما آمده و چیزی شبیه به این می گوید: چرا یاد نمی گیری چطور با مادرم کنار بیائی؟ تنها خواسته ام این است که با مادرم خوب باشی. من کاری ندارم خودتان با هم کنار بیائید. ببین او دیگر پیر شده است یک پایش لب بام است. حال که او دوست دارد این طور باشد، چرا می بایستی که تو با عصبانی شدن اورا برنجانی؟ آنگاه شما احساس می کنید که همسر / نامزدتان از شما طرفداری نیم کند و حرفتان را نمی فهمد در نتیجه عصبانی تر می شوید و به مراتب بیشتر از خانواده او بدتان می آید.
راه حل: چنانچه که می خواهید ازدواج خود را نجات دهید می بایست تا که واقعیتها را به اطلاع فامیل خود برسانید ( در صورتی که فامیل شما زهرآگین باشند).
1) همسرم را برگزیده ام تا شریک مادام العمر زندگیم باشد و از شما توقع دارم که در کمال احترام،ادب، صمیمیت و گرمی با او رفتار کنید. او همسر من است و چنانچه از او انتقاد کنید یا او را برنجانید، مرا رنجانیده اید.
2) چنانچه نمی توانید که در حضور همسرم ابد و احترام را حفظ کنید، مایل نیستم تا شما را ببینم، یا یانکه ما را با هم خواهید دید و با ما با عشق و محبت رفتار خواهید کرد یا اینکه اصلآً ما را نخواهید دید.
3) خانه ام مال من است نه مال شما. هنگامی که می خواهید به خانه مان بیائید قبلاً زنگ بزنید و چنانچه ما بخواهیم شما را ببینیم به شما خواهیم گفت. به خاطر داشته باشدی که وقتی به خانه ما آمدید، به من یا همسرم نخواهید گفت که چگونه زندگیمان را اداره کنیم، چگونه بچه هایمان را بزرگ کنیم، اسباب و اثاثیه هایمان را چطور بچینیم و …
4) شما می بایست که وقت و خلوت ما را محترم بشمارید. این به این معنی است که دوست ندارم روزی پنج بار بر خانه مان زنگ بزنید. به ما وقت دهید تا به شما زنگ بزنیم. طبیعتاً چنانچه واقعاً فوریتی در کار باشد حتماً در خدمتتان خواهم بود.
5) می دانم ممکن است درک آن برایتان مشکل باشد، اما این واقعیتی است که وجود دارد. مایلم شما را در زندگی خود داشته باشم، اما چنانچه نمی توانید ازدواج رما بپذیرید و به رابطه ما احترام بگذارید، دیگر شما را نخواهم خواست.
ولی چنانچه اگر این کار را بارها و بارها انجام داده اید و در عین حال شکست همچنان به قوت خود باقی مانده اند، می بایستی که نامزد / همسرتان این کار را انجام دهد / ( به والدین شما اولتیماتوم بدهد). در چنین مواقعی اغلب فامیل شوهرتان / زنتان ناراحت خواهند شد و ممکن است که حتی از اینکه با شما به صحبت بنشینند، سرباز بزنند. اما اغلب، بعداً باز خواهند گشت و بدون اینکه به روی خود بیاورند، به خواسته هایتان ترتیب اثر خواهند داد.
با همسر خود در مورد رفتار والدینش به طور جدی صحبت کنید و اگر او امتناع ورزید، تا مقابل آنها بایستد. نزد مشاوره بروید چنانچه باز هم مخالفت کرد. شما با کسی ازدواج کرده اید که کلوه بار احساسات حل و فصل نشده در رابطه با والدینش بیش از حد سنگین بوده و آمادگی یک رابطه بالغانه را ندارد چرا هرگز خانه را به لحاظ روحی تکر نکرده است. استحقاق شما به مراتب بیشتر از این است.
بمب ساعتی (5)*
نامزد / همسر قبلی زهرآگین:
اینگونه افراد ینر همانند خویشاوندان زهراگین هستند. چنانچه به کسی علاقمند هستید که بکبار ازدواج کرده و نامزد / همسر قبلی زهر آگین است، کاملاً طبیعی است اگر :
* از همسرتان به این خاطر که ظاهراً اهمیت بیشتری برای احساسات نامزد / همسر قبلی خود قائل است تا احساسات شما، عصبانی شوید.
* از همسرتان وقتی که شما را به حسادت متهم می کند ( به جای اینکه احساسات شما را درک کند)، عصبانی شوید.
* از عذر و بهانه های نامزد / همسرتان مبنی بر اینکه دلش برای نامزد / همسر قبلیش می سوزد خسته شده و به ستوه بیائید.
* به نامزد / هسمرتان به این خاطر که نامزد / همسر قبلی خود، به عنوان وسیله ای برای طفره رفتن از صمیمی شدن با شما و به پیش رفتن در نزدیکی خود استفاده
می کند، مظنون شوید.
* از همسرتان به این خاطر که هر وقت به دیدن همسر قبلی خود می رود یا بچه ها را می رساند، شما را با خود نمی برد، تنها به این خاطر که نمی خواهد او را ناراحت کند منزجر شوید.
آنهائی که نامزد / همسرقبلیشان زهرآگین است. اغلب از نوعی برنامه ریزی احساسی برخوردار هستند که رها کردن کذشته را برایشان بسیار مشکل می کند. بنابراین می بایستی که به او اصرار کنید که با رها کردن نامزد / همسر قبلی خود دست کشیدن از احساس مسئولیتش در قبلا او، تعهد خود نسبت به رابطه اش با شما را محترم بشمارد و زمانی که او هنوز دیگر همسر قبلی خود می باشد به او بگوئید که او را ترک خواهید کرد و از او بخواهید که هر گاه رابطه دیگر خود را تمام کرد با شما تماس بگیرد زیرا اگر همسر / نامزدتان تمام و کمال به تعهد خود در قبال شما پایند نباشد احساسات بر شما ادامه خواهند داشت.
بمب ساعتی (6)*
ناپسری / نادختری زهرآگین:
نافرزندی های زهرآگین، بچه هائی هستند که براستی درد و رنج زیادی به آنها وارد شده است. والدینشان آنها را نا امید کرده اند. آنها وحشت زده هستند و بر احساس طردشدگی می کنندو در همین حال به ناگهان از آنان انتظار می رود به یک غریبه که به زندگی آنها وارد شده تا جای پدر و مادرشان بگیرد خوش آمد بگویند و هنکامی که نخواهند و نتوانند که با میهمان تازه وارد، خوب و مهربان باشند همه از دست آنها عصبانی می شوند. گر چه مشکل، نافرزندی ها نیستند، بلکه پدر و مارد یا ناپدری و
نا مادری هایشان هستند که نمی خواهند خود را با موقعیت وفق دهند.
شما زمانی موفق خواهید شد که:
1) به همان میزان که روی رابطه خود با هسرتان کار می کنید، روی رابطه تان با
بچه ها نیز کار کنید و احساساتتان را با صراحت و صداقت بیان کنید و احساسات آنان را نیز محترم بشمارید. هنگامی که مشکلی وجود دارد، وانمود نکنید که هیچ مشکلی ندارید. بچه ها احترام بیشتری برای شما قائل خواهند شد و آسانتر شما را خواهند پذیرفت. چنانچه اگر احساس کنند که با آنها واقعی و عملی رفتار می کنید.
2) با همسرتان در مورد تمامی مشکلات احتمالی، از همان ابتدا که رابطه تان هنوز در حال شکل گیری است صحبت کنید. منتظر نشوید تا بعد ازدواج که همخانه شدید به آن رسیدگی کنید.
3) در این باره که چگونه رفتاری با بچه ها داشته باشید و نیز اینکه بچه ها چگونه با شما رفتار کنند، با همسرتان به توافق هائی برسید. شما و همسرتان می بایست که همیشه یک دروی واحد و ثابت به بچه ها نشان دهید. چنانچه آنها بو ببرند که می توانند خللی در رابطه شما بوجود بیاورند بیرحمانه این کار را خواهند کرد.
4) از بیرون کمک بگیرید: مشاوره و انجمن هایی حمایت از خانواده و قدری صبر و تحمل کنید زیرا متخصصین تخمین می زنند که چندین سال طول (5 الی 7 سال )
می کشد تا که نهاتیاً چنین خانواده ها بتوانند با هم هماهنگ شوند.
اگر با کسی نامزد هستید که به نطر نمی آید بداند چگونه بدرستی فرزندان خو را برا بیاورد و از اینکه در این زمینه کمک بگیرد، سرباز می زند و از رویاروئی با مسائل حتی هنگامی که شما به او اوالتیماتوم می دهید نیز طفره می رود، به شما توصیه می کنم رابطه را پایان دهید.
بمب ساعتی (7)*
روابط راه دور :
خیلی چیزها از نزدیک به مراتب متفوات تر از آنچه که از دور به نظر می آیند، دیده می شوند: همانند: چهره ها، نقاشی ها و حتی روابط.
هدف عاشقی و معشوق در یک رابطه طبیعی می بایست این باشد که با یکدیگر مهربان تر و صمیمی تر شوند حال اینکه هدف عاشق و معشوق در یک رابطه دور این می شود که دوباره یکدیگر را ببینند.
در زیر برخی از عواقب و تاثیرات این بمب ساعتی تفاهم آورده شده است.
1) شما فرصت آن را پیدا نمی کنید که ماهیت نامزد / همسرتان را به گونه ای واقعی ببیینید زیر ابعادی از شخصیت انسانها وجود دارند که تنها وقتی که به طور دائم با آنها هستید، تجربه خواهید کرد.
2) از برخورد با مسائل و مشکلات امتناع می کنید. مشکلی که در رابطه با این عادت وجود دارد، این است که شما و نامزد/ همسرتان هرگز نمی آموزید که چگونه مسائلتان را با کمک یکدیگر حل کنید یا رابطه تان را به سطوح عمیق تری از ارتباط و هماهنگی ارتقاء دهید. مسائل حل و فصل نشده تان و انزجار ابراز نشده تان روی هم جمع شده و به بمب های ساعتی عاطفی در انتظار انفجار، مبدل می گردند.
3) تلقی شما از تفاهم با یکدیگر، بسیار غیر واقع بینانه خواهد بود. عاشق و معشوق های راه دور اغلب حتی نمی دانند که تا چه حد نقاط مشترک کمی دارند.
برای موفقیت در این گونه روابط باید طرفین رفتار کنند که گویی رابطه شان یک رابطه تمام وقت است.
به این معنی که:
* تلاش نمی کنند که لحظات آنچنانی بیافرینند بلکه در عوض با هم کارهای معمولی و روزمره انجام می دهند.
* سعی در مخفی نگه داشتن بد قلقی های خود نداشته و بیشتر خود شان هستند.
* احساسات خود را ویرایش نمی کنند و به خود اجازه می دهند که با صداقت درباره افکار و عواطف خود گفتگو کنند و با برخوردهائی که پیش می آیند همان موقع روبرو می شوند.
چنانچه راهنمائی های فوق را به کار بندید به مراتب شانس بیشتری در امان بودن از این بمب ساعت تفاهم خواهید داشت. در غیر این صورت رابطه شما دچار مشکل بزرگی می شود.
شناسائی فرد مناسب * ( جلد 3)
* شش ویژگی شخصیتی که می بایست در همسر آینده خود به دنبال آن باشید.
اشتباهی که بیشتر اوقات اکثر انسانها مرتکب می شوند این است که: در هنگام انتخاب همسر آینده خود به دنبال ویژگی های شخصیتی هستند، در حالی که می بایست بدنبال شخصیت باشید.
نکته کلیدی در انتخاب همسر مناسب این است که بدنبال شخصی با شخصیت و منش خوب باشید نه فردی که تنها از محبوبیت برخوردار است.
اکثر ما در ابتدا جذب کسانی می شویم که یک ویژگی شاخص شخصیتی دارند: توانائی آنها در خندادن ما، نرمی و لطافت آنها و … در حالیکه هر یک از این ویژگی ها می توانند بذت بخش نیز باشند، اما در خوشبختی شما تعیین کننده نیستند. بدین منظور شما می بایست که به دنبال شخصیت و منش و رفتار شخص باشید. این منش و رفتار یک شخص است که تعیین می کند که آن فرد چگونه با خود، شما و در نهایت روزی با
بچه های شما رفتار خواهد کرد. منش و رفتار، زیربنا و اساس هر رابطه سالم است.
حال شش ویژگی اساسی که شخصیت و منش خوب محسوب می شوند می بایست در شخصی همسر خود بدنبالش باشید به شما معرفی می کنیم.
1) تعهد به رشد شخصی
2) بازبودن روحی و احساسی
3) صداقت
4) پختگی و مسئولیت پذیری
5) اعتماد به نفس بالا
6) نگرش مثبت نسبت به زندگی
(1) تعهد به رشد شخصی: به این معناست که):
* نامزد / همسر تان متعهد می شود که تا سر حد ممکن برای اینکه همسر بهتری باشد، بیاموزد.
* همسرتان مایل است که به اشکال مختلف از قبیل: کتاب، نوار، سخنرانی، سمینار و در صورت لزوم مشاوره و روانکاوی، کمک و راهنمایی دریافت کند. بسیاری از روابط هنگامی دچار مشکل می شود که یکی از طرفین از همکاری سرباز می زند غیر ممکن خواهد بود که یک رابطه موفق باشد چنانچه اگر یکی از طرفین از دریافت راهنمائی و کمک حرفه ای به همگام لزوم خود داری کند.
* نامزد / همسرتان از نقاط کور و نیز برنامه ریزی احساسی دوران کودکی خود، آگاه و مطلع بوده و در ضمن نیز به این موضوع که چگونه کوله باری از احساسات را با خود به رابطه آوده است. واقف است. درگیر شدن با کسی که به نقاط ضعف و مسائل و مشکلات خود بی اعتناست، خطرناک است.
* نامزد / همسرتان در جهت رشد شخصی خود، اهدافی قرارداده است و شما نیز با گذشت زمان شاهد تغییرات بخصوص و مثبتی در او هستید.
سئوالاتی که می توانید در رابطه با تعهد به رشد شخصی از همسرتان بپرسید:
2) طرف ده سال گذشته در رابطه با عواطف و احساسات خود چه چیزی آموخته اید؟ این اموخته هایتان چه تغییراتی را در شما ایجاد کرده اند؟
3) از روابط گذشته خود چه آموخته اید. در روابط فعلی خود تا چه حد متفاوت عمل می کنید؟
4) بزرگترین نقاط ضعف شما کدامند و فکر می کنید منشاء و خاستگاه آن چیست؟
5) چنانچه از نامزد / همسر قبلی شما پرسیده شود که بزرگترین شکایت های خود را از شما بیان کند، چه خواهد گفت؟ آیا به نظر او موافقید یا خیر؟
6) هنگامی که در گشذته شما و یا روابطتان دچار بحران می شدند، از چه منابعی کمک می گرفتید؟ ( کتاب، مشاوره، روانکاوی و… ) ایا مفدی واقع می شدند؟
6) ظرف پنج سال آینده می خواهید چه تغییراتی کرده باشید؟ مایلید از چه بخشها و یا چه ویژگی هائی از خود رهائی یابید؟ خصوصیاتی که مایلید واجد آنها باشید کدامند؟

ویژگی (2)*
باز بودن روحی و احساسی: ( به این معنی که همسر شما):
* احساس دارد.
* می داند که چه احساسی دارد.
* مایل است که آن احساسات را با شما در میان بگذارد.
* می داند که چگونه آن احساسات را به شما بیان کند.
چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه صمیمی را ندارد. رابطه با کسی که از لحاظ احساسی بسته
می باشد چه فایده ای دارد؟ ماندن در رابطه با کسی که نمی تواند احساسات خود را با شما سهیم شود، شکلی از خود تنیهی است.
شما استحقاق آن را دارید که همسرتان، عشق و قدردانی خود را به شکلی ثابت و همیشگی به شما نشان دهد. کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند، عملاً شما را وادار می کنند که از آنها گدائی عشق کنید. بطوری که مجبور باشید احساسات آنها را بزور از آنها بیرون بکشید. و این چنینی کاسنی به احتمال زیاد هرگز نیاموخته اند که چگونه دوست بدارند اما این مشکل خود آنان است، نه مشکل شما.
سئوالاتی که در رابطه با باز بدون احساسی نامزد / همسرتان می توانید از او بپرسید.
1) آیا در هنگام بیان احساسات خود با کسانی که دوستشان دارید. احساس راحتی
می کنید؟
2) صحبت راجع به چه احساساتی بیش از بقیه برایتان مشکل است؟ صحبت راجع به کدامین احساسات برایتان شاده است؟ آیا این موضوع با گذشت زمان تغییری نیز کرده است؟
2) آیا بخش هائی از وجود شما هستند که صحبت راجع به آنها با دیگران صحبت
می کنید؟
3) معمولاً چه وقت دلتان را می گشائید و از احساسات، در روابط شما مشکلاتی سبب شده باشد؟
4) آیا فکر می کنید که عدم توانائیتان در بیا احساسات، در روابط شما مشکلاتی سبب شده یاشد؟
5) چنانچه از نامزد / همسر قبلی شما بپرسید که آیا از لحاظ روحی احساسی باز هستید یا خیر چه خواهد گفت؟
ویژگی (3) صداقت*
صداقت، درتی و قابل اعتماد بودن از ضروری ترین اجزاء یک رابطه سامل می باشند.
پیدا کرد همسری که درست و صادق باشد به معنای جستجوی :
* کسی است که با خود صادق باشد.
* کسی که با دیگران صادق باشد.
* کسی که با شما صادق باشد.

یک همسر صادق:
1) هیچ قسمتی از شخصیت خود را از شما پنهان نخواهد کرد.
2) این طور نیست که به خاطر دفاع از خود، فقط آنچه که شما دوست دارید بشنوید را به شما بگوید.
3) بدون اینکه مجبور باشید با سیاست و یا بازو حقیقت را از او بیرون بکشید، خودش تمامی حقیقت را با شما در میان خواهد گذاشت.
4) کسی است که بازی نکند. جای بازی در زمین بازی است، نه در روابط.
بازیهای نظیر: جدس بزن ! احساساتم را به تو نمی گویم و تو مجبوری حدس بزنی یا حسود ذشو ( تنها چیزیهایی که حسادتت را بر می انگیزد به تو می گویم تا بدین ترتیب احساس کنترل و برتی کنم). تمامی بازیها با بی صداقتی سر و کار دارند. به دنبال همسری باشید که در رابطه با احساسات خو درک و صادق باشد و اعمال و گفتارش با یکدیگر هم خوانی داشته باشد.
سئوالاتی که در رابطه با صداقت می توانید از همسر خود بپرسید؟
( پرواضح است که چنانچه نامزد / همسرتان یک دروغگوی درمان ناپذیر باشد، به سئوالات زیر صادقانه پاسخ نخواهد داد. به احساسات خود اعتماد کنید و مراقب حرکات و رفتارهایش باشید که دریابید پاسخ هایش منعکس کننده صداقت او هستند، و اینکه آیا می توان به او اعتماد کرد یا خیر.)
1) آیا فکر می کنید که زن و شوهر می بایست در رابطه با همه چیز با یکدیگر صادق باشند یا اینکه می توانند، چیزهائی را برای خود خصوصی نگه دارند؟ به عنوان مثال …؟
2) آیا در روابط قبلیتان نامزد / همسرتان به شما دروغ گفته یا خیانت کرده بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی در شما بوجود آمد؟
3) آیا هرگز در روابط قبلی خود دروغ گفته یا خیانت کرده اید؟ چه اتفاقی می افتاد؟
آیا دوباره این کار را انجام خواهید داد.
4) چنانچه بخواهید دروغ بگوئید، در مورد چه چیزهائی در رابطه تان دروغ خواهید گفت؟ یک رابطه نامشروع، پسندیدن قیافه و ظاهر نامزد / همسرتان ( نارضایتی از زیبایی نامزد / همسرتان)؟
5) اگز از نامزد / همسر قبلیتان بپرسم که آیا صادق و قابل اعتماد بودید یا خیر، چه جواب خواهد داد؟ چرا؟
6) فکر می کنید اساساً چه کارهائی درست و چه کارهائی غلط هستند و انجام دادن چه کارهائی برای شما مسئله ای نیست تقلب در پدراخت مالیات بر درآمد، لوازم اداره یا محل کار را به خانه آوردن، ریختن زباله و آشغال در خیابان، برداشتن پولی که پیدا کرده اید و …؟)
7) آیا همین حالا نیز با من صادق هستید؟ ( مراقب عکس العمل چشمهای او باشید!)

ویژگی (4)*
پختگی و مسئولیت پذیری:
نشانه هایی که دال بر پختگی نامزد / همسرتان است.
* برای تامین خود پول کافی در بیاورد.
* مکان زندگی خود را تمیز نگه دارد.
* خوب تغذیه کند.
مسئولیت پذیری به این معنی است که به آنچه که وعده داده ای عمل کنی. مسئولیت پذیری یک مفهوم یک عمل است. وقتی نامزد / همسری غیر مسئول پیدا می کنید در واقع بچه ای را برای خود یافته اید که فقط بدن و اندامی بزرگسالانه دارد. چنین نامزد / همسری ممکن است دوست داشتنی باشد. حتی ممکن است شنونده و غمخوار خوبی نیز باشد اما یقیقناً آمادگی رابطه ای بزرگسالانه و تمام عیار را ندارد. هر کس استحقاق آن را دارد که دوست داشته شود. اما هر کس آمادگی پذیرش مسئولیت یک رابطه بالغانه را ندارد. یکی از نشانه های پختگی حس احترام نامزد / همسر شما نسبت به احساسات شما، حریم شما، وقت شما، متملکات خودش، محیط زندگیتان، کارکنانش رئیسش، همکارانش و احساسات دیگران است.
سئوالاتی که می توانید در رابطه با پختگی و مسئولیت پذیری بپرسید:
2) آیا معمولاً به موقع به قرار ملاقاتهایتان می رسید؟ یا اینکه معمولآً با تاخیر می رسید؟
2) در چه زمینه هائی بیش از بقیه غیر مسئول هستید؟ پول، سلامتی، برگرداندن تلفن ها و …؟)
3) آیا تا به حال از شغلتان اخراج شده اید؟ آیا تا به حال استعفا داده اید؟ در صورتی که اخراج شده اید، دلائل آن چه بوده اند؟
4) آیا در روابط خود بیشتر در نقش حمایتگر و یا حمایت شونده ظاهر می شوید؟
5) چنانچه از نامزد/ همسر قبلیتان بپرسید که آیا مسئولیت پذیر بوده اید یا خیر، چه خواهد گفت؟ فکر می کنید که مبنای این قضاوت آنان بر چه اساسی است؟
6) آیا فکر می کنید که برای احساسات دیگران، احترام لازم را قائل هستید؟
7) آیا معمولآً وقتی که از دیگران چیزی قرض می گیرید، آن را پس می دهید؟ آیا این کار را به موقع انجام می دهید؟
8) چه احساسی نسبت به زباله ریختن در خیابان دارید؟
توجه: گذشته از پرسیدن سئوالات فوق، به طرز زندگی او نیز دقت کنید، سبک زندگی عملی او هر آنچه را که می بایستی در رابطه با این ویژگی بدانید به شما خواهد گفت.
ویژگی (5)*
اعتماد به نفس بالا:
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که به هنگام انتخاب همسر می کنیم، توجه به این موضع است که چقدر ما را دوست دارد و چه رفتاری با ما دارد، به جای آنکه دقت کنیم که با خودش چه رفتاری دارد.
همسرتان تنها به آن میزان که خودش را دوست دارد می تواند شما را دوست داشته باشد. کسی که اعتماد به نفس پائین است، به منظور رسیدن به احساس خوب عشق
می ورزد، در حالیکه یک شخص با اعتماد به نفس بالا عشق می ورزد، زیرا که احساس خوبی نسبت به خود دارد.
نشانه هایی که حاکی از اعتماد به نفس بالاست.
* نامزد / همسرتان به آنچه که هست، افتخار می کند یا خیر؟
* همسرتان به خودش آسیب نمی رساند، بلکه در عوض به خوبی از خود مراقبت
می کند. می توانید به غذائی که می خورد، محیطی که در آن زندگی می کند، چگونه از بدن، ماشنی و متعلقات خود مواظبت می کند توجه کنید.
* نامزد / همسرتان به دیگران اجازه نمی دهد که با او بد رفتار کنند.
* نامزد / همسرتان اعتماد به نفس خود را با عمل کردن اثبات می کند. او در راستای اهدافش، تلاش می کند.
سئوالاتی که می توانید در رابطه با اعتماد به نفس بپرسید؟
1) به چه چیزی بیش از هر چیز دیگر در زندگی خود افتخار می کنید ( توجه داشته باشید که براحتی چیزی برای گفتن پیدا می کند یا خیر.)
2) در گذشته از لحاظ احساسی و روحی چه بدرفتاری هایئی را از جانب دیگران با خود، تحمل کرده اید؟ چرا چنینی رفتارهائی را تحمل کرده اید، آیا باز هم آنها را تحمل خواهید کرد؟
3) چه کارهائی انجام می دهید که نشانگر عشق و توجه شما نسبت به خودتان است (حمام در وان پر از کف و خوشبو، ماشاژ، تعطیلات ویژه).
4)بدترین عادتهایتان در رابطه با سلامتی و زندگی کدامند؟
6) چه میزان مسامحه کاری می کنید؟ اکثر اوقات، همیشه یا بندرت.
6)چه ریسک هائی تا به حال در زندگی خود کرده اید؟ آخرین ریسکی که کرده اید چه بوده است؟ ایا مواردی بوده اند که از ریسک کردن امتناع کرده باشید؟
ویژگی (6)*
نگرش مثبت نسبت به زندگی:
آدمهای مثبت همیشه به پیدا کردن راه حل، تمرکز می کنند. موانع را به فرصتها و سختیها را به درسهائی سازنده بدل می کنند. به توانائیهای خود در بهبود اوضاع و شرایط اعتماد دارند. خوشبین هستند و باور دارند که اوضاع را همیشه می توان بهتر کرد و بواسطه آگاهی و بینش، در شخصیت خود تغییراتی مثبت، بوجود آورد.
سئوالاتی که می توانید در رابطه با نگرش مثبت نسبت به زندگی از نامزد / همسرتان بپرسید؟
1)آیا احساس می کنید که مردم اساساً خوب هستند یا اساساً بد هستند؟
2) هنگامی که به یکباره مشکلات زیادی برایتنان بوجود می آیند، عکس العملتان چیست؟ چه ذهنیاتی به سراغ تان می آید؟ در این مورد مثالی بزنید.
4) مهمترین درس هائی که در زندگی در رابطه با درد و رنج آموخته اید، کدامند؟
5) چنانچه بخواهید فلسفه خود را از زندگی در چند جمله خلاصه کنید، چه خواهید گفت؟ آیا این فلسفه شما از زندگی نسبت به گذشته هنگامی که جوانتر بودید، تغییر کرده است؟
6) چنانچه قرار باشد به بچه هایشتان دلیل اینکه چرا دنیا اینگونه است را توضیح دهید چه خواهید گفت؟
6) آیا باور دارید که شرایط و اوضاع همیشه به بهترین نحو ممکن تمام می شود؟ صرف نظر از اینکه پاسختان مثبت است یا منفی، توضیح دهید که چرا.
تفاهم:*
چه کسی برایتان مناسب است.
آیا آماده عشق هستید؟ سئوالات زیر تعیین می کنند که آیا شما آمادگی یک رابطه صمیمی را دارید یا خیر؟
1)آیا هنوز عاشق نامزد / همسر قبلی خود هستم؟
2) آیا هنوز انزجارو و خشم فوق العاده ای نسبت به نامزد / همسر قبلیم در خود دارم؟
3)آیا غالب از دورن احساس خلاء روحی می کنم؟
4)آیا آنچه هستم را دوست ندارم؟
5) آیا چنین احساس می کنم که چیزهای با ارزش زیادی ندارم که به همسرم ارائه دهم؟
6) آیا اعتیاداتی دارم که هنوز آنها را کنار نگذاشته ام؟
7)آیا احساس تنهایی و استیصال دارم، بطوری که بدون رابطه داشتن احساس بدبختی می کنم؟
8)آیا چنین احساس می کنم که هیچکس نمی خواهد با من رابطه ای داشته باشد؟
9) آیا حس کردن، عواطف و احساساتم برایم غیر ممکن است؟
10) آیا مایل نیستم تا درباره احساساتم با دیگران صحبت کنم؟
چنانچه حتی اگر به یکی از سئوالات فوق پاسخ مثبت دادید. انی امکان وجود دارد که از لحاظ عاطفی و روحی آمادگی داستن رابهط ای صمیمی با هیچ کس را نداشته باشید. بدنی معنی که یا هنوز به قدرکافی از رابطه قبلیتان التیام نیافته اید تا که بتوانید قلب خود را به شخص جدیدی هدیه کنید، یا یانکه چنان اعتماد به نفس تان پائین است که توانائی هرگونه دوست داشتن و عشق ورزیدن را از دست داده اید و یا اینکه از درون چنان احساس خلاء و تهی بودن می کنید که بجز محتاج بودن خودتاشن چیزی ندارید، که به کس دیگری بدهید. چنانچه به سئوالات نه و ده پاسخ مثبت دادید، می بایست قبل از آنکه انتظار داشته باشید کسی با شما رابطه داشته باشد، با احساسات و عواطف خود تمام برقرار کنید. چنانچه به برخی از سئوالات فوق پاسخ مثبت دادید ولی با کسی رابطه دارید، بدون شک از مشلاتی که ناشی از عدم آمادگیتان برای عشق می باشند، پیشاپیش مطلع هستید. ممکن است به وقت بیشتری احتیاج داشته باشید تا که در تنهائی و به دو را نامزد/ همسرتان بتوانید خود را بیابید و آنچه که شما را عملاً از اینکه در دسترس باشید باز داشته را بشناسید و در نهایت بتوانید که التبام پیدا کنید. شما با این کار خود، در حق نامزد / همسرتان منصف نیستید، و با انتظار از او که با موانع و مشکلات شما در رابطه با صمیمت سر و کله بزند، به او اجحاف کرده اید.
برهه هایی در زندگی یکایک ما وجود دارند که در آن آمادگی درگیر بودن با شخص دیگری را داریم و برهه هائی نیز هستند که نیاز داریم و می بایست نیز که تنها باشیم. چنانچه گمان می کنید آمده عشق نیستید. روزه رابطه بگیرید و روی اصلاح رابطه شخصی خودتان، با خود کار کنید. تنها هنگامی که بتوانید این آزمون را مجداً پاسخ گفته و به تمامی سئوالات آن پاسخ منفی دهید، آمادگی عاشق شدن را دارید.
لیست تفاهم*
این لیست در درک نقاط قوت و ضعف رابهط تان به شما کمک خواهد کرد. تا ساده تر بتوانید تصمیم بگیرید که آیا رابطه تان را ادامه دهید یا خیر؟
در این لیست ویژگی هائی را بیان کنیم، لیستی برای کسانی که به تازگی وارد
رابطه ای شدند ترتیب داده ایم.
رابطه نوپا (0 تا سه ماه): در زمینه هائی زیر سئوالات زیادی از نامزد / همسر خود بپرسید؟
– سوابق خانوادگی و کیفیت روابط گذشته و حال او
– روابط احساسی گذشته او / دلائل به هم خوردن آنها / تجارب و درس های آموخته شده
– نگرش و برخورد او در رابطه با عشق، تعهد، بچه
– نگرش و برخورد او در روابط جنسی
– سوابق جنسی او ( منجلمه بیماری ایدز)
– فلسفه روحی و مذهبی او/ اعمال دینی او
– اخلاقیات، اصول و ارزش های او / نگرش و برخودر او در رابطه بارشد شخصی
– عادات و رفتارهای مادی / اقتصادی و او، سوابق و اهداف او
– نگرش و برخورد او در قبلا مسئله اعتیاد / سوابق اعتیاد او
– نگرش، برخورد و رفتارهای او را در رابطه با غذا ( تغذیه)، ورزش و تندرستی
لیست تفاهم:
در پایان هر وضعیت ( جسمانی، احساس، اجتماعی و …) مجموع امتیازات همسرتان و نیز بالاترین امتیاز ممکن را محاسبه کنید. براساس اینکه نامزد / همسرتان چه میزان ویژگی های مطلوب فوق را از خود نشان می دهد به او بر طبق ملاک زیر امتیاز بدهید.
تقریباً همیشه …………………………… 5 امتیاز
به کرات ……………………………….. 4 امتیاز
بعضی اوقات …………………………… 3 امتیاز
گاه و بیگاه ……………………………. ..2 امتیاز
به ندرت یا هرگز………………………… 1 امتیاز
به منظور مجاسبه بالاترین امتیاز ممکن می باست که تعدا کل ویژگی های مطلوب را در عدد 5 ( امتیاز تقریباً همیشه ) ضرب کنید. به عنوان مثال زده اید، می بایست که عدد 9 را در 5 ضرب کنید و بدین ترتیب حاصل عدد 45 که بالاترین امتیاز ممکن می باشد، خواهد بود. برای محاسبه مجموع امتیازات همسرتان کافی است که امتیازات او را که در مقابل هر یک از ویژگی های مطلوب نوشته اید جمع بزنید.
می بایست در پایان هر وضعیت ( جسمانی، احساسی، اجتماعی و … ) دو عدد داشته باشید مثال) بالاترین امتیاز ممکن (45)، مجموع امتیازات نامزد / همسرتان (35) حال می بایست، مجموع امتیازات همسرتان را بر بالاترین امتیاز ممکن تقسیم کنید.
تفاهم 77% 45÷ 35
در پایان لیست می بایست که مجموع کل امتیازات نامزد / همسرتان و نیز مجوع کل بالاترین امتیزا ممکن را نیز محاسبه کرده و این را بر یکدیگر تقسیم کنید تا در صد تفاهم کلی شما با نامزد / همسرتان تعین شود. مجموع کل بالاترین امتیاز ممکن (230)، مجموع کل امتیازات نامزد / همسرتان (197)
تفاهم کلی 85% 856%=230÷197
نکته مهم ) اطمینان حاصل کنید که برای هر یک از وضعیت های ده گانه، تعداتد ویژگی های مطلوبی که قید کرده اید، تقریباً برابر باشند. به استثناء دو یا سه وضعیت. به عنوان مثال ممکن است برای وضعیت جسمانی هفت ویژگی، برای وضعیت احساسی هشت ویژگی و برای وضعیت اجتماعی شش ویژگی مطلوب منظور کرده باشید. هرگز نباید تعداد ویژگی های مطلوب برای یک وضعیت خیلی بیشتر و یا خیلی کمتر از نه وضعیت دیگر باشد، در غیر این صورت یاعث خطای فرمول تفاهم خواهد شد. به عنوان مثال، چنانچه اکثر وضعیت ها حاوی شش الی نه ویژگی مطلوب باشند، مشکلی پیش نخواد آمد، اما چنانچه اگر یک وضعیت تنها واجد ویژگی و وضعیت دیگر شامل دوازده ویژگی مطلوب باشد. در پایان درصد تفاهم کلی شما با نامزد / همسرتان زیاد دقیق و قابل اعتماد نخواهد بود.
نکته مهم ) در لیست زیر شما می توانید مثال ها را تغییر دهید هر چه که دوست دارید می توانید به جای آن مثال ها بنویسید. مثالها می بایست در مورد خواسته های درونی شما از همسر آینده خود باشد.
(عنوانها)
(مثالها)
1) وضعیت جسمانی
ظاهر ( قیافه)
عادات غذائی
عادات سلامت و تندرستی
بهداشت شخصی
خوش هیکل، موهای تیره
غذای سالم بخورد / رژیم غذائی بدون گوشت
مرتباً ورزش کند.
عدم اعتیاد به مواد مخدر یا الکل
علاقمند به لباس / خوش لباس باشد
بدن خود را تمیز نگه دارد
2)وضعیت احساسی
نگرش و رفتار او در رابطه با عشق و محبت
رفتار او با شما
چگونه احساسات خود را بیان می کند
را رابطه اش چگونه رفتار می کند

همیشه مهربان و با محبت
حامی من و رویاهایم
براحتی گریه می کند
براحتی احساساتش را بیان می کند
برخوردهای عاطفی و عاشقانه
متعهد و پایبند
در مناسبت های خاص احساساتی
به من افتخار کند و آنرا به من نشان دهد
صادق، وفادار و از خود گذشته
3) وضعیت اجتماعی
ویژگی های شخصیتی
ارتباطات و مراودات او با دیگران
گرم، صمیمی، رفتاردوستانه
برون گرا، جسور، بی پروا
معاشرتی باشد.
شوخ طبع و بذله گو
واقع بین / عملی
با فرهنگ
مهربان و حساس
4) وضعیت فکری / عقلانی
سطح تحصیلات
نگرش و برخورد او در قبال آموختن
نگرش و برخورد او در قبال فرهنگ
نگرش و برخورد او در قابل مسائل و وقایع جهانی
بیانات و اظهارات بدیع و خلاق
تحصیلکرده / دانشگاه رفته
ذهن خلاق
علاقمند به فرهنک و مسائل فرهنگی
علاقمند به رویدادهای جهانی
علاقمند به آموختن چیزهای نوتازه
از بحث های فلسفی لذت ببرد
5) وضعیت جنسی
نگرش و برخورد
مهارتها
توانائی لذت بردن
از روابط جنسی لذت ببرد
در عشق ورزی خوب و ماهر باشد
ناتوانایی واختلالات جنسی نداشته باشد
اغواگر باشد
با بدنش راحت باشد
براحتی تحریک شود
حساس باشد
6) وضعیت ارتباطی / ارتباطات
طرز ارتباط برقرار کردن او
چگونگی بیان افکار و احساساتش
نگرش و برخورد او در رابطه با برقراری
ارتباط
بیان او / اظهارات او
صحبت کردن را دوست داشته باشد
کلامی و گفتاری باشد / قدرت بیان داشته باشد.
نویسنده خوبی باشد / نامه و کارت بفرستد
انتقاد پذیر باشد / واکنش مساعد داشته باشد
تمایل جهت مذاکره و گفتگو درباره مسائل و مشکلات به من بگوئید درونش چه
می گذرد
7) وضعیت شغلی / اقتصادی
رابطه اش با پول
نگرش و برخورد او در قبال موقعیت
عادات شغلی ( کاری) و تشکیلاتی (سازمانی) او
مسئولیت پذیری اقتصادی
سخت کوش در کار
بلند پرواز ( در شغلش)
شغل در رشته ای که به حال جامعه مفید باشد
منظم ( سازماندهی شده)
سخاوتمند ( با خود و دیگران)
از چیزهای خوب زندگی لذت ببرد
صادق و اخلاقی

8) وضعیت رشد شخصی
نگرش و برخورد در قبال رشد شخصی
قابلیت و توانائی دیدن نقائص و
کاستی های شخصی و تغییر
تمایل به کار کردن روی روابط
تعهد به آموختن درباره خویشتن در زمینه رشد شخصی کتاب بخواند.
در سمینار شرکت کند.
کمبود و نقائص خود را ببیند
از صحبت و گفتگو دباره رشد شخصی لذا ببرد
در برخی از زمینه ها تغییرات محسوس و ملموسی از خود نشان دهد.
9) وضعیت روحی / مذهبی
نگرش و برخورد او در قابل منبع متعالی و برتر قدرت
اعمال او
فلسفه او از زندگی
نظرات و دیدهای اخلاقی او
نگرش و چشم انداز مثبت و خوش بینانه به زندگی
اعتقاد و ایمان به خدا
از مدیتیشن و دعاکردن لذت ببرد
عارف مسلک باشد
دلسوز در قبال کسانی که بی نصیب
بوده اند.
احترام نسبت به تمامی موجودات زنده
10) وضعیت علائق و سرگرمی ها
به مسافرت علاقمند باشد
از موسیقی لذت ببرد
علاقمند به هنر
سگ دوست داشته باشد
علاقمند به تفریح و سرگمی ( سینما، تئاتر، کنسرت)
مثال)
1) وضعیت جسمانی
به تغذیه خوب و سالم اهمیت می دهد 3
خوش هیکل / ورزش می کند 4
عاریی از هر گونه اعتیاد 5
از خود خوب مراقبت می کند 4
خوش لباس 2
خوش قیافه 4
موهای تیره 5

ارزیابی لیست تفاهم:
100-80 درصد تفاهم کلی: شما با نامزد/ همسرتان از تفاهم کلی بالائی برخوردار هستید، ارزش ها، عادات، رفتار و اهداف شما با ارزشها، عادات، رفتار و اهداف نامزد / همسرتان از رزنانس کافی برخوردار بوده و می تواند هارمونی، همخوانی و لذت همیشگی و دائم شما را در ازدواجتان تضمین کند.
80-70 درصد تفاهم کلی: این نوع از تفاهم از تفاهم تفاهم جزئی نام دارد که درآن عدم تفاهم قابل ملاحظه ای در برخی زمینه ها ( وضعیت ها) به چشم می خورد. این عدم تفاهم درگیری ها، برخوردها و ناراحتی هائی برای هر دو تولید خواهد کرد. چنانچه درصد تفاهم کلی شما چیزی در این حدود می باشد. احتمالاً در این باره که آیا این رابطه برایتان مناسب می باشد یا خیر، احساس سردرگمی و از هم گسیختگی
می کنید. این لزوماً به این معنا نیست که می بایستی به رابطه تان پایان دهید.، اما قطعاً به این معناست که می بایست صادقانه با نامزد / همسرتان در مورد زمینه هائی که تفاهمتان رضایت بخش نیست به گفتگو بنشینید تا که نهایتاً به راه حل برای بهبود شراط برسید.
69- درصد تفاهم کلی: به احتمال قوی با شخصی که برایتان مناسب باشد نیستند. ممکن است نسبت به او احساس عشق کنید. ممکن است سالها باشد که او را
می شناسید، ممکن است حتی خیلی به او نزدیک باشید. اما واقعیت این است که در زمینه ها گوناگون از رزنانس کافی برخوردار نیستید تا بتوانید رابطه ای همیشگی و پر مهر و لذت بخش خلق کنید. احتمالآً موضوع این است که ظرفیت بالائی جهت تحمل تنش، برخورد، درگیری، نبرد، تنهائی و درد و رنج دارید. چرا که تمام این مدت نیازها و خواسته هایتان رادریافت نمی کرده اید ولی با این وجود همچنان نیز به رابطه تان با او ادامه داده اید.
101 حقیقت این است که این رابطه بیش از آنچه برایتان خوشبختی آورده باشد، رنج و نارضایتی شما را سبب شده است.
در نهایت، تنها چیزی که اهمیت دارد، خوشبختی شما است و اینکه خودتان راجع به رابطه تان چگونه فکر می کنید نه آنچه که من فکر می کنم. بنابراین چنانچه اگر در صد تفاهم کلی نامزد / همستران با شما 63% تعیین دش و بر طبق گفته من این رقم، تفاهم رضایت بخشی نیست و شما فکر می کنید که رابطه تان موفق خواهد بود، طبق احساس شخصی خودتان عمل کنید.
*
آزمون تفاهم شصت ثانیه ای:
یکی از ساده ترین روش برای بدست آوردن میزان تفاهم به سئوالات زیر در مدت 60 ثانیه پاسخ دهید:
1) آیا می خواهم که از این شخص بچه ای داشته باشم؟
2) آیا می خواهم که بچه ای دقیقاً مثل این شخص داشته باشم؟
3) آیا می خواهم که خودم مثل این شخص بشوم؟
4) آیا مایلم که زندگی خود را با این شخص بگذرانم. حتی اگر آنکه و آنچه که هست را رها نکند و هرگز عوش نشود؟
چنانچه به تمام چهار پرسش فوق پاسخ مثبت دادید تفاهم دارید. چنانچه به یکی از آنها پاسخ منفی دادید. از خود بپرسید: چرا نه؟
* تعهد:
شما و همسرتان به سه رکن اساسی نیازمندید تا که ازدواج موفقی داشته باشید:
1) جاذبه
2) تفاهم
3) تعهد
فوائد تعهد در رابطه:
* تعهد به رابطه شما هدفمندی می بخشد.
* تعهد باعث می شود در رابطه از خود مایه بگذارید.
* هنگامی که به رابطه ای متعهد می شوید، توجه و انرژی خود را به طرز عمیق تری در آن سرمایه گذاری می کنید، زیرا که حال دیگر نسبت به این رابطه احساس مالکیت دارید.
* تعهد باعث احساس امنیت روحی در شما می شود.
* تعهد آزادی می آورد. بدین معنی که از هرز رفتن انرژی روحی شما در سایر دیگر جهات جلوگیری می کند و به شما این امکان را می دهد که انرژیتان را تنها بر روی یک نفر متمرکز کنید.
– تعهد به شخص مناسب شما را از لحاظ احساسی آزاد می کند.
– تعهد به شخصی نامناسب شما را از لحاظ احساسی دربند خواهد کشید.
* چرا از تعهد دادن می ترسیم؟
1) ترس از آینده
2) ترش از صدمه دیدن
3) ترس از انتخاب فرد نامناسب
4) ترس از اینکه سرانجام ازدواجتان شبیه ازدواج پدر و مادرتان شود.
* ترس از تعهد (1) ( ترس از آینده )
وقتی به کسی تعهد واقعی می دهیم. تنها می تواند. به این معنی باشد که متعهد
می شویم در هر لحظه تمام کمال به همسرمان عشق می ورزیم، مادامی که رابطه اجازه می دهد که خود را نیز دوست داشته باشیم و برای خودمان نیز احترام قائل باشیم. نه به این معنی که تعیین کنیم عشقمان به چه مدت و یا تا کی ادامه خواهد یافت.
* ترس از تعهد (2) ( ترس از صدمه دیدن)
این عاشق شدن یا تعهد دادن نیست که برایمان درد و رنج به ارمغان می آورد، بلکه تعهد دادن به شخص نامناسب و به دلادل ناردست است که موجبات رنجش ما را فراهم می کند.
* ترس از تعهد (3) ( ترس از انتخاب فرد نامناسب )
هنگامی که می خواهید به کسی برای همیشه تعهد بدهید. کمی شک و تردید کاملاً طبیعی است. گرچه شک و تردید زیاد ممکن است که اخطاری باشد باز طرف قلب و روح شما مبنی بر اینکه انتخابتان درست نباشد. در نهایت این فقط طمان است که به شما خواهد گفت: که انتخاب شما درست بوده یا نه. هرگز چنینی نیست که تماماً به دست سرنوشت باشد انتخاب به عهده شماست می توانید، همسری را انتخاب کنید و متعهد شود که تلاش خواهید کرد تا رابطه تان موفق باشد.
* ترس از تعهد (4) ( ترس از اینکه سرانجام ازدواجتان شبیه ازدواج پدر و مادرتان شود):
قسمتی از مشکل این است که تعریف و تصویر ذهنی ما از ازدواج همان تعریف و تصویر ذهنی است که از والدینمان به ارث برده ایم و هرگز وقتی صرف نکرده ایم تا که این تعریف و تصویر ذهنی خود از ازدواج را باز تعریف کنیم.
بسیار مهم است که هر زوجی کمی وقت صرف کرده و درباره این موضوع که
می خواهند تعهد را برای خود چگونه باز تعریف کنند. مذاکره کنند. صرف نظر از اینکه به تعهد دادن به یکدیگر می اندیشند یا اینکه قبلاً به یکدیگر متعهد شده اند. به عبارتی ببینید که می خواهند تعهد برای آنها چه معنایی داشته باشد و درباره آنها به توافق برسند. این آنها هستند که تعیین می کنند زندگیشان چگونه باشد. گاهی اوقات انجام دادن همین یک کار، بسیاری از ترس ها و نگرانی ها ما را در قبال تعهد همیشگی دادن از بین برده و حتی ترس هایمان را تبدیل به هیجان می کند!
آیا تشنه تعهد گرفتن هستید؟
* آیا با حسرت به مجله های عروس نگاه می کنید؟ آیا رویای روزی که واجد الشرایط خرید ده ها شماره از آن هستید را در سر می پرورانید؟
* آیا در ذهن خودتان با هر مردی که به او علاقمند شده اید ازدواج می کنید و بچه دار می شوید؟ آنهم ملی چند دقیقه اول ملاقاتتان با او؟
* آیا از اینکه در فرمول های مخصوص استخدام در خواست شغل و .. در جلو کلمه مجرد ضربدر بزنید. می ترسید؟
* آیا به طرز پنهانی از آن عده از دوستانتان که شوهرهای خوبی دارند متنفرید؟
* آیا کلمه مادر شوهر / زن شما را برانگیخته می کند؟
چنانچه به هر یک از سئوالات فوق چه در حال و چه در گذشته پاسخ مثبت داده اید بنابراین منظور از کلمه تشنه تعهد را درک می کنید. بر طبق تحققات چنینی دریافته ایم که زن ها به دلائل اجتماعی کاملاً واضحی به مراتب بیشتر از مردان تشنه تعهد می باشند.
هنگامی که تشنه تعهد هستید، بیشتر به دنبال تعهد هستید، تا اینکه بدنبال یک رابطه خوب باشید. چنینی افرادی چنان مشتاق آنند که از کسی تعهدی به آنان داده شود که دیگر توجه چندانی به کیفیت رابطه شان نمی کنند.
مردم تشنه تعهد این نیاز عمیق را دارند که به کسی تعلق داشته باشند. حالا چه کسی؟! مهم نیست. از این افراد همان ابتدا که وارد رابطه ای می شود و برای گرفتن تعهد و قول ازدواج و … طرفشان را تحت فشار قرار می دهند. چنینی افرادی اغلب با این کار خود خواستگارها و یا نامزدهای خود را فراری داده و در عمل این فرآیند را هر چه بیشتر نیز به تعویق می اندازند.
ازدواج قبل از آنکه نامزدتان را کاملاً شناخته باشید و رابطه ای مستحکم.؛ با محبت و صمیمی را با او خلق کرده باشید؛ صرفاً کاری از روی بی مسئولیتی است و بسیار غیر مسئولانه تر از آن اینکه. تصمیم بگیرید. فوراً بچه دار شوید.
* چهار سطح اصلی تعهد:
یک رابطه در خلال رشد و تکامل خود از چهار سطح اساسی و قابل تشخیص از تعهد می گذرد.
1) تعهد به اینکه از لحاظ جنسی و احساسی ( عاطفی ) تک همسر باشید.
2) تعهد به اینکه در جهت خلق صمیمت و ارتباط احساسی روی رابطه تان کار کنید.
3) تعهد به اینکه آینده تان را با یکدیگر زندگی کنید.
4) تعهد به اینکه تا پایان عمر با یکدیگر زندگی خواهید کرد.
تعهد سطح (1)*
تعهد اینکه از لحاظ جنسی و احساسی ( عاطفی ) تک همسر باشید:
* موافقت می کنید که این رابطه یگانه رابطه و تنها رابطه صمیمی شماست و اینکه وقت و انرژی خود را تنها برای یکدیگر و نه هیچ کس دیگری صرف خواهد کرد.
* موافقت می کنید که از نظر جنسی با هیچ کس دیگری صمیمی نخواهید شد.
متعهد سطح (2)*
تعهد به اینکه در جهت طبق صمیمت و ارتباط احساسی روی رابطه تان کار کنید:
این به این معناست که سما خودتان را دیگکر به عنوان یک زوج می شناسید و این هویتی است که از درون برای خود قائلید. رابطه تان در حال بهتر شدن است و ابعاد بیشتری از وقت و زندگی خود را با یکدیگر سهیم شده اید و به جای من و تو از خودتان با به کار بردن کلمه ما یاد می کنید. موافقیت می کنید که رابطه تان این استعداد بالقوه که به ارتباطی مستحکم، صمیمی و پردوام تبدیل شود، داراست.
تعهد سطح (3)*
تعهد به اینکه آینده تان را با یکدیگر زندگی کنید:
هنگامی آمادگی این تعهد را دارید که ارتباط قوی و سالم را خلق کرده باشید. به طوری که تقریباًَ در تمامخی اوقات از عملکرد مطلوببی برخوردار باشد و مطمئن باشید مایلید و می خواهید که آینده تان را تا پایان عمر در کنار یکدیگر بگذرانید. هیچگونه تمایلی به اینکه از وقت و انرژیتان روی خشص دیگری سرمایه گذاری کنید و کاملاً احساس کنید، نامزدتان تقریباً در تمام اوقات شما را دوست داشته و ارزش شما
می داند.
و موافقت می کنید که به این تعهد خود با :
– نامزد شدن یا ازدواج کردن
– برنامه ریزی برای نامزد شدن یا ازدواج کردن در اولین فرصت
– خواستگاری رسمی و اعلام رابطه
صورت رسمی بدهید و هر گونه شک و تردید و مانعی را که در رابطه با شروع زندگی مشترک دارید برطرف کنید.
تعهد سطح (4)*
تعهد به اینکه تا پایان عمر با یکدیگر زندگی خواهید کرد:
موافقت می کنید که مایلید و می خواهید که باقی ماده عمرتان را با یکدیگر زندگی کنیدو موافقت می کنید که به عنوان همسر مادام العمر یکدیگر، رابطه تان را همانند فرزندتان گرامی داشته و از آن حمایت خواهید کرد. موافقت می کنید تا هر گونه تعهدات دیگری را نیز که به منظور اتحاد و یگانگی هر چه بیشتر شما لازم باشد، بپذیرد.
* معنای حقیقی ازدواج:
ازدواج روشی است، برای عشق ورزیدن؛ گرامی داشتن تجلیل و ستایش هر روزه از همسرتان و همچنینی صورتی از ابزار تعهدتان در قابل یکدیگر است.
تعهد حقیق را نمی توان با مراسم عروسی و با یک عقد نامه خلق کرد. ازدواج یک قطعه کاغذ یا یک حلقه نامزدی یا آلبومی از عکس های مختلف ترتیب دادن نیست. ازدواج ارتباطی عمیق و صمیمی است. یک کانون گرم است. نه یک میدان نبرد. آن لحظه که با یکدیگر بدون عشق و احترام رفتار می کنید، ازدواجتان نیز دیگر پایان پذیرفته است. وقتی با خشم و بی اعتمادی با همسرتان زندگی می کنید او دیگر همسرتان نیست. ممکن است با هم زندگی کنید اما زن و شوهر نیستید. ممکن است سالها طول بکشد تا اینکه نهایتاً از هم جدا شوید. اما واقعیت امر این است که لحظه که قلب هایتان را به روی یکدیگر بستید، از نظر احساسی طلاق گرفته اید.
* چه وقت می توانید تعهدتان را بشکنید و به ازدواج پایان دهید.
* دریابید که با همسرتان تفاهم ندارید.
* دریابید که هیچگونه جاذبه ای بین شما و همسرتان وجود ندارد.
* شما وهمسرتان در دو سمت کاملاً متفاوت رشد کرده باشید: چنانچه اهداف و سبک رشد شخصی شما با هسمرتان بسیار ناسازگار باشند، ادامه رابطه تان ناسالم و از لحاظ روحی غیر رضایت بخش خواهد بود.
* همسرتان ضعف مهلکی دارد که مایل نیست آن را برطرف کند.
* همسرتان از کار کردن روی رابطه تان امتناع می کند.
باور نمی کنم کسی این قدرت را داشته باشد که تنها با یک ازدواج حس تاهل شما را از آنچه قبلاً نسبت به او احساس می کردید بیشتر کند. قویاً باور دارم که سپردن ازدواجتان به خدا یا یک منبع متعالی و برتر از آگاهی و درخواست حمایت و رحمت از جانب او، می تواند به طرز فوق العاده ای نیرو بخش باشد. این یکی از راه های گرامیداشت منبع شما یا همانا آفریدگارتان و شکر گزاری به خاطر عشقی که در یکدیگر یافته اید و دعا و درخواست بینش آگاهی جهت توسعه و افزایش هدیه ای که به شما داده شده است.
طبیعتاً این باورهای شخصی شما هستند که مهم تر می باشند
آزمون ضریب هوشی عشقی شما:
اگر جملات زیر را باور شما راجع به اینکه "عشق چگونه احساسی است" را بیان می کنند و این باور روابط گذشته و یا حال شما را به گونه ای تحت تاثیر خود داشته است، ملاک نمره دادن شما بدین گونه خواهد بود:
"به کرات " صفر نمره
"اغلب" چهار نمره
"بندرت" یا "هرگز" ده نمره
بر این اساس که هر یک از جملات زیر تا چه حد راجع به شما صدق می کند (چه در گذشته و چه در حال ) و نیز بر اساس اینکه این باور زندگی شما را تا چه حد متاثر ساخته است، به خود نمره بدهید.
1) اگر من و همسرم واقعاً یکدیگر را دوست داشته باشیم دیگر هیچیک از مشکلات و اختلافات شخصیتی رابطه ما را تهدید نخواهد کرد.
2) اگر در نهایت شخص مناسب را پیدا کنم، غیر ممکن است به شخص دیگری علاقمند شوم ، زیرا که از عشق سرشار هستم.
3) اگر عشق "عشق راستین " باشد همان لحظه که برای اولین بار او را می بینم خواهم فهمید.
4) ازدواج درست همیشه جالب و مهیج خواهد بود.
5) اگر واقعاً "عشق راستین" باشد هنگامی که در کنار همسمر نیستم احساس تمامیت و کمال نخواهم کرد.
6) روابط جنسی ما نمی تواند واقعاً عالی و فوق العاده باشد. مگر اینکه عشق "عشق راستین" باشد.
7) همسر ایده آل من تمام نیازهای مرا برآورده خواهد کرد و تمامی خلاءهای روحی مرا پر خواهد کرد، بطوری که دیگر محتاج کسی نخواهم بود.
8) اگر واقعاً دل باخته باشم، هر وقت که هسمرم را می بینم، هیجان زده خواهد شد بطوری که از با او بودن "مو بر بدنم سیخ می شود"
9) اگر با شخص مناسب ازدواج کرده باشم، آنچنان در هماهنگی و هارمونی خواهیم بود که در هر لحظه از زمان هر یک از ما احساس دیگری را خواهد دانست.
10) هنگامی که در رابطه ای صحیح و مناسب هستم، بطرز طبیعی احساس هارمونی و هماهنگی دارم، بطوری که نیازی به تلاش برای بهبود رابطه خود با همسرم نخواهم داشت.
100-80 امتیاز: به شما تبریک می گوییم!ذ شما ضریب هوشی بالایی دارید. شما در دید خود نسبت به زندگی، واقع بین هستید و می دانید که عشق برای اینکه یک رابطه سرانجام خوبی داشته باشد. کافی نیست. به این معنی که مستلزم ارتباط، تفاهم و کرا سخت می باشد. به منظور جلوگیری از مشکلات آتی در زمینه هائی که نمره پائین تری گرفته اید، نیازمند تلاش بیشتری هستید.
79-69 امتیاز: ضریب هوشی شما بد نیست. اما می تواند بهتر باشد. شما هنوز اجازه می دهید که ایده الهای رومانتیکد و رویاهاتیان، تعیین کننده منش و رفتارهای شما در ازدواجتان باشند. به احساس خود در مقایسه با ظاهر روابطتان بهای بیشتری بدهید و از مشکلات نهراسید. به خود یادآوری کنید که عشق حقیقی به این معنی نیست که همه چیز در همه حال و در تمامی اوقات ایده آل باشد.
59-40 امتیاز: اخطار! ضریب هوشی عشقی شما بطرز وحشتناکی پائین است. احتمالاً شما نیز این را بدانید، زیرا که بهد کرات لطمه دیده اید. دلیل اینکه شما به این وضع ادامه می دهید این است که به شخصی که با او زادواج می کنید توجه کافی نمی کنید. شما خود را نادیده می گیرید. بیشتر عاشق، عاشق شدن هستید تا عاشق آنها. اگر می خواهید از رنج خود بکاهید و خوشحال تر باشید، می بایستی که در طرز انتخاب خود، تغییرات اساسی بدهید.
30-0 امتیاز: اورژانس! ضریب هوشی عشقی شما بقدری پائین است که رنجش خاطر و دلشکستگی شما آن هم به کرات را تضمین می کند. زندگی شما توجه فوری
می طلبد. وقت آن است کمی رشد کنیدو دنیای رویایی خود را ترک گوییدروابط شما می توانند موفق باشند اگر متعهد شوید تا درک کنید چکار اشتباهی مرتکب می شدید و یاد بگیرید که چگونه انتخابهای بهتری داشته باشید. از سرزنش کسانی که با شما خوب نبودند، دست بکشید. فکر کنید تا یک رابطه سالم را خلق کنید.

آزمون 2
آیا از لحاظ احساسی و روحی تهی هستید؟
اگر این جملات در مورد شما:
به کرات صدق می کنند ………………… به خود صفر نمره دهید.
اغلب صدق می کنند …………………. به خود چهار نمره دهید.
گاه گاه صدق می کند ……………….. به خود هشت نمره دهید.
به ندرت یا هرگز …………………. به خود ده نمره دهید.
1) هنگامی که تنها هستم و کاری برای انجام دادن نداشته باشم، احساس خوبی ندارم. نیاز دارم که رادیو و تلویزیون را روشن نگه دارم یا اینکه با کسی بوده یا مدام مشغول کاری باشم.
2) در زندگی هدفی ندارم و نمی دانم که برای چه آمده ام.
3) ارزش ها و باورهای زیر بنائی خود را به درستی نمی شناسم و نسبت به درست یا غلط بودن چیزها، احساس سردرگمی دارم.
4 ) عشق چندانی به خود نمی ورزم: غذای مورد علاقه ام را درست نمی کنم، به مسافرت نمی روم، خوب لباس نمی پوشم و بخودم نمی رسم. این قبلی کارها را فقط وقتی که با کسی هستم انجام می دهم، اما نه وقتی که تنها هستم.
5ژ9 از فکر کردن و صحبت کردن راجع به احساساتم در مورد معنی زندگی، مرگ، مذهب، خدا، دوران کودکیم و … احساس حوبی ندارم. چ
6) دوست دارم که همه چیز قابل پیش بینی و تحت کنترل باشد. وقتی که با یک تغییر ناگهانی روبرو می شوم، دچار اضطراب ناگهانی می شوم.
7) من خود و زندگیم را به طرز غیر منصفانه ای، با موفقیت و خوشحالی دیگران مقایسه می کنم. آدم های زیادی وجود دارند که آرزو می کردم، جای آنها بودم.
8) موقعی که همه چیز برنامه ریزی شده است و فعالیتهایم از قبل مشخص هستند. احساس بهتری دارم. برنامه ریزی را به خود انگیختگی ترجیح می دهم.
9) به صفات مثبت و پسندیده خود عتنای چندانی ندارم و کارهای خوب خود را تحسین نمی کنم، در ضمن اعتقاد چندانی نیز نسبت به اینکه دوست داشتنی باشم، ندارم.
10) با اینکه دیگران مرا دوست دارندو چیزهای خوبی در زندگیم اتفاق می افتد، به ندرت احساس خوب دارم.
100-80 امتیاز: شما رابطه روحی و احساسی سالمی با خود دارید. قدردانی شما از دنیای درونیتان، به خوبی عمق لذتتان از دنیای بیرونیتان است. خود باوری شما بالا بوده و حس هدفمندی بالایی در زندگی دارید و یقیناً قادرید که غنا و عشق زیادی به رابطه تان بدهید. در مورد جملاتی که نمره پائین تری گرفته اند فکر کنید و در نواحی فوق روی خود کار کنید.
79-60 امتیاز: رابطه روحی و احساسی شما با خودتان بد نسیت، اما می تواند بسیار بهتر باشد. در برخی زمینه ها پیشرفت زیادی کرده اید، اما در زمینه های دیگر هنوز احتیاج به تلاش بیشتر دارید تا صلح و آرامش و خوشحالی ای که استحقاق آن را دارید. را نیز احساس کنید. کمتر به خودتان سخت بگیرید شما همینقدر و همین طور که هستید، کافی هستید، تلاش کنید تا بیشتر اعتماد کنید و کمتر لگر باشید، فقطز مواظب باشید که آن را با این توقع از همسرتان که شما را بیش از آنچه خودتان، خودتان را دوست می دارید، دوست داشته باشد، خراب نکنید.
59-40 امتیاز: اخطار! شما با احساس خلاء و تنهایی زیادی زندگی می کنید و این شما را از یک رابطه سالم، محروم ساخته است. بیشتر به دنیای بیرونیتان توجه دارید. وقت آن رسیده است که توجهتان را کمی به درونتان معطوف کنید تا که دریابید که هستید. نمی توانید مدام از خود فرار کنید. دلیل اینکه زندگی عشقی تان دردناک بوده، امنیت که حتی با خودتان هم رابطه هوبی ندارید. اگر مجرد هستید روزه رابطه بگیرید.
اگر به ازدواج با کسی می اندیشید و می خواهید که رابطه تان را با او ادامه دهید، این چیزها را انجام دهید و فاصله و فضای بیشتری بین خود و آن شخص ایجاد کنید. هیچ کس شما را خوشحال نخواهد کرد مگر اینکه شما خودتان از خودتان راضی باشید.
39-0 امتیاز: اورژانس! شما در یک تشنگی مفرط احساسی و روحی بسر می برید. زندگی شما بهتوجه فوری نیاز دارد. از دیگارن توقع نداشته باشید که از راه برسند و شما را نجات دهند. این فقط شمائید که می توانید خود را نجات دهید. بیدار شوید و به خود یادآوری کنید که روی این رکه خاکی به دنبال مقصود و هدفی هستید: اینکه بیاموزید و رشد کنید، اینکه از خودتان روی گردان نباشید. دیگران را به خاطر اینکه در زندگی برایتان درد و رنج سبب شدند، سرزنش نکیند. برخزید و با ناامیدی هایتان بجنگید. شما به وقت نیاز دارید تا دریابید که هستید؟ قبل از اینکه حتی به ازدواج با کسی فکر کنید، یک سیستم حمایتی برای خود پیدا کنید و دستور العملهای آن را تعقیب کنید. شما استحقاق آن را دارید که خوشحال تر باشید.
آزمون 3
آیا خویشاوندان سببی زهرآگین دارید؟
چنانچه هر یک از جملات تقریباً همیشه در مورد شما صدق می کنندبه خود 2 امتیاز بدهید.
چنانچه هر یک از جملات به کرات در مورد شما صدق می کنند به خود 1 امتیاز بدهید.
چنانچه هر یک از جملات به ندرت در مورد شما صدق می کنند به خود صفر امتیاز بدهید.
اگر خانواده شما برای همسرتان زهرآگین است آنگاه بهتر است همسرتان به این سئوالات پاسخ دهد.
1) برخی اوقات احساس می کنم که مادر شوهر ( پدر زنم) در توجه، محبت و عشق نامزد / همسرم با من رقابت می کند.
2) فامیل شوهرم/ زنم بیش از هر کس دیگری به خانه ما تلفن می کنند.
3) من و نامزد / همسرم دست کم هفته ای یکبار بر سر پدر و مادر یا فامیل هایش یبا هم بگو مگو می کنیم.
4) از اینکه به خانه فامیل شوهرم / زنم برویم یا به خانه مان بیایند وحشت دارم.
5) تقریباً هر وقت که با فامیل شوهرم / زنم هستیم، دعوایمان می شود.
6) هیچ وقت احساس نمی کنم که فامیل شوهرم / زنم مرا کاملاص پذیرفته اند و در بین آنها جائی دارم.
7) اغلب این احساس را دارم که هر چه می کنم برای فامیل شوهرم / زنم کافی نیست.
8) برخی اوقات خیالبافی می کنم که اگر اصلاً فرد به خصوصی از فامیل شوهر / زنم بمیرد، آنوقت زندگی برایمان چقدر آسانتر خواهد شد.
9) احساس نمی کنم نامزد / همسرم موضع مشخصی و محککی در قابل والدین خود اتخاذ کرده باشد.
10) هنگامی که سعی می کنم با نامزد / همسرم درباره پدر و مادرش یا … صحبت کنم فوراً حالت تدافعی به خود می گیرد و به من می گوید که مشکل از خودم است.
حال امتیازات خود را جمع کنید:
4-0 امتیاز: عجالتاً خطری شما را تهدید نمی کند! شما نیز به همان میزان بقیه مردم برخی از مشکلات معمول و رایج را تجربه می کنید. سعی کنید روی مواردی که بیشتر امتیاز گرفتید کار کنید.
9-5 امتیاز : فامیل سوهر / زن شماتنش زیادی را در رابطه شما ایجاد کرده اند. آیا نامزد / همسرتان می تواند بفهمد که این موضع تا چه حد برای شما دشوار است؟ آنچه که در حال حاضر قابل تحمل به نظر می رسد با گذشت زمان بدتر نیز خواهد شد. سعی کنید که خواسته هایتان را مطالبه کنید و سریعاً اقدامی صورت دهید.
14-10 امتیاز: هشدار! مورد شما در رابطه با خویشاوندان سببی تان یم مورد تمام عیار است. آیا براسیت مایل هستید که بقیه عمرتان را نیز اینگونه زندگی کنید؟
یا می بایستی که نامزد / همسرتان بزرگ شود مقابل آنها بایستد یا اینکه شما می بایستی از این رابطه خارج شوید.
20-15 امتیاز: اورژانس! احتمال مرگ و میر توسط فامیل شوهر / زن مراقب خود باشید. از خیالبافی درباره تشییع جنازه آنان دیت بردارید و با واقعیت روبرو شوید نامزد / همسرتان با شما ازدواج نکرده است. او با والدین خودش ازدواج کرده است. بنابراین چرا در چنین رابطه ای هستید بهتر است

بخش سوم:
بخش سوم این تحقیق مربوط به پرسش نامه ای است که توسط افراد مختلف کامل شده است و این بخش مربوط به بررسی پاسخ افراد و نیز نظرات شخصی خود محقق است. همچنین نتیجه گیری کلی این تحقیق که در این بخش به همراه پاسخ سوالات بیان شده است. سن افراد پاسخ دهنده بین 45-18 سال و سطح تحصیلات از دیپلم تا دکتر است.
1) عشق چیست؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: اکثر آنها عشق را به معنای علاقه شدید بیان کرده اند و نیز به معنای ایثار، فداکاری، آرامش، احساس حیات و مقدمه عشق آسمانی دانسته اند. دیدگاه محقق: عشق طلب است، عاشق طالب و معشوق مطلوب.
عشق تمام زیبایی های خدمت است. معشوق اوست که یکتا و بی همتاست.
عاشق هیچ است و هر چه هست معشوق است. عاشق واقعی کس است که از وجود مادی خود جدا شده باشد و خود را در معشوق گم کرده باشد و آنگاه است که عاشق همه معشوق است و معشوق همه عاشق.
اکثر ما انسانها فکر می کنیم برای رسیدن به یک کل می بایست . جزء به جزء پیش رفت اما گاهی می بایست برخلاف معمول از یک کل به یک جزء در سید. به طور مثال می گویند باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید. علت این است که عشق آسمانی حقیقت است و راستی، و عشق زمینی مجاز است.
چگونه می توان از یک عشق مجازی به عشق حقیقی رسید در حالی که آن یکی مجازی و دیگری حقیقی است؟!
عشق حقیقت است. در راه رسیدن به معشوق ما به یک همسفر قابل اعتماد نیاز داریم شاید اینطور به نظر اید که ما عاشق همسفر خود شده ایم. اما زمانی که به معشوق رسیدیم آنگاه به عشق واقعی پی می بریم و آن جاست که می فهمیم در این راه عاشق همسفر خود نبوده ایم.
زمانی که عشق حقیقی را پیدا کردیم، عاشق واقعی می شویم و آن گاه عاشق همسفر خود. عشق، علاقه و شناخت قبلی است.
صدا کن مرا . . . . .
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیب است.
که در انتهای صمیمیت خون می دوید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف، در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم.
چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است.
عاشق حقیقی کور نیست. چگونه می توان چنین سختی گفت؟! در حالی که عشق به ذات خود پاک کو حقیقت ست. این ما هستیم که کاه ی چشمان خود را بر روی حقیقت و واقعیت می بندیم و تنها مایل هستیم آنچه را که دوست داریم بینیم. و اگر نه عشق مقدس است و آن حجابی است میان عاشق و معشوق.
2) شما جزو کدام گروه هستید:
الف) کسانی که عاشق می شوند و ازدواج می کنند.
ب) کسانی که ازدواج می کنند و بعد عاشق می شوند.
ج) موارد دیگر
دیدگاه پاسخ دهندگان : افراد مجرد اکثراً گزینه های (الف و ج) را انتخاب کردند و افراد متاهل گزینه (ب) را انتخاب کرده اند.
دیدگاه محقق: علاقه و عشق واقعی بوسیله شناخت بدست می آید و اگر ما بدون آنکه فرد مقابل خود را بشناسیم عاشق شویم، این عشق واقعی نیست. و برای یک زندگی مشترک عشق به تنهایی کافی نیست و زندگی مشترک مستلزم، گذشت، فداکاری مسئولیت پذیری و . . . است. عشق برای یک زندگی لازم است، اما کافی نیست و تفاهم و تعهد لازمه یک زندگی مشترک است. بنابراین تفاوت چندانی نمی کند که گزینه و الف ، ج) را انتخاب کنیم هر گاه ما توانستیم شناخت لازم و مواردی که گفته شد را پیدا کنیم می توانیم زندگی موفقی داشته باشیم.
3) ملاک های شما برای ازدواج چیست؟
دیدگاه پاسخ دهنده: عشق، ایمان ، اخلاق، زیبایی، تفاهم، احترام، تحصیلات روابط اجتماعی، اصالت خانوادگی، شغل مناسب ، وفاداری، سلامت روحی و جسمی صداقت ، سن.
دیدگاه محقق: تمام مواردی که به آن اشاره شد مهم هستند اما مهم تر از همه آنها
1) ایمان و تقوا، 2) اخلاق خوب، 3) اصالت خانواگی است.
1) شخص با ایمان، به علت ارتباط قلبی با خدا، فردی قابل اعتماد است و هر چه ایمان از قویتر باشد، به همان اندازه بیشتر می توان به قول و تعهد او در امر ازواج اعتماد کرد. افراد با ایمان به علت پیروی از دستورات دین، تابع ارزش های مشخص و واحد و همچنین دارای بینش و گرایش ها، خواسته ها و سلیقه های کم و بیش یکسانی هستند. به همین دلیل، در زندگی مشترک، تناسب فکری روحی زیادی با هم دارند. تنها ادعای ایمان می پندارند، اما از ایمان حقیقی فرسنگ ها فاصله دارند.
ایمان حقیقی را از روی ثمره آن که همان "تقوا" است میتوان شناخت و تقوا بوسیله اعمال نیک مشخص می شود.
2) اخلاق خوب: زندگی گردن با افراد خشن و بداخلاق بسیار مشکل است و دشواریهای زیادی به دنبال می آورد. بنابراین اخلاق خوب یکی از مهم ترین موارد است.
3) اصالت خانوادگی: شخصیت اخلاقی و معنوی کسانی که در خانواده های پا و با فضیلت بار آمده اند عمق و اصالت بیشتری دارد و به همین علت بیشتر قابل اعتماد هستند البته استثنا نیز وجود دارد که از خانواده های نامناسب افراد شایسته بیرون آیند اما به یاد داشته باشیم که بعد از ازدواج خوه، ناخواه ما مجبور می شویم با خانواده همسر خود برخورد کنیم بنابراین باید به این مورد نیز اهمیت داد.
البته تحصیلات، شغل مناسب و . . . موارد دیگری است که می توان نام برد. همچنین کسی را که برای زندگی مشترک برای بر می گزیند باید از نظر ظاهر نیز تا حدی مورد پسندتان باشد اما نباید در این مساله زیاده روی کرد.
4) هدف شما از ازدواج؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: آرامش، تکامل، استقلال، ارضاء امیال دیدگاه محقق: هم نشینی و مصاحبت، زندگی سالم، تشکیل خانواده ، سبک زندگی منحصر به فرد، تکامل .
5) شرایط لازم و کافی برای ازدواج کدام است؟
دیدگاه پاسخ دهندگان، سن مناسب، بلوغ (جنسی، اجتماعی و اقتصادی). پیدا کردن فرد مناسب، انتخاب درست، مسئولیت پذیر بودن، تحصیلات، صبر، گذشت فداکاری و علاقه.
دیدگاه محقق: زمانی که فرد از لحاظ روحی و جسمی رشد کافی کرده باشد و قبل از هر چیز خود و نیازها و ارزش هایش را بشناسد و هدف خود از زندگی و ازدواج را مشخص کند و دارای استقلال مالی و روحی و اجتماعی باشد، مسئولیت پذیر، هدفدار و متعهد باشد.
6) مشکلا جوانان در ازدواج بیشتر چه زمینه هایی است؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: افراد مجرد( مشکلات مالی، توقعات والدین، نداشتن کار و مسکن، پیدا کرن فرد قابل اعتماد (برای خانم ها)، عدم شناخت، هزینه بالا، تمایل جوانان به ادامه تحصیل (عدم اعتماد به نفس، ترس از مسئولیت). افراد متاهل (مشکلات مالی، نداشتن اراده و قاطع بودن- ترس از مسئولیت). افراد متاهل (مشکلات مالی، نداشتن اراده و قاطع بودن- غرور بیش از اندازه، انتخاب نامناسب ، عدم شناخت بار و حیات همدیگر، شغل، داشتن اعتیاد، مسکن)، دیدگاه محقق: به عقیده من مهم ترین مشکلات: مشکلات مالی (شغل، مسکن) و نیز عدم شناخت صحیح از یکدیگر، ترس از مسئولیت و اعتماد به نفس پائین است.
7) برای ازدواج خانم ها و آقایان چه سنی مناسب است؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: خانم ها سن مناسب برای ازدواج را (آقایان : 35-25 سالگی و خانم ها: 30-20 سالگی) دانسته اند و آقایان سن مناسب برای ازدواج را (خانم ها: 25-30 سالگی و آقایان 40-25 سالگی) دانسته اند.
دیدگاه محقق: هر گاه که فرد رشد فکر و جسمی لازم و کافی برای این امر (ازدواج) پیدا کرد می تواند در صورت شرایط ازدواج کند. اما بهتر است که تا قبل از 20 سالگی ازدواج صورت نگیرد. البته نمی توان سن خاصی را برای این امر مشخص کرد، چون رشد فکری و نیز مسئولیت پذیری افراد با یکدیگر متفاوت است. اما در کل ازدواج در سنین پائین و بسیار بالا مشکل خاص خود را دارد.
8) ازدواج با افراد فامیل بهتر است یا غریبه؟ چرا
دیدگاه پاسخ دهندگان اکثراً (غریبه: برای جلوگیری از مشکلات ژنتیکی و مشکلات فامیلی) و برخی فامیل را ترجیح می دهند ( به علت شناخت).
دیدگاه محقق:
در صورتی که شناخت کافی داشته باشیم تفاوت چندانی ندارد که با فامیلی یا غریبه ازواج کنیم. و آزمایش ژنتیک در هر صورت ضروری است.
9) زمانی که تصمیم برای ازدواج می گیرد با چه کسنی مشورت می کنید؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: والدین، دوستان
دیدگاه محقق: مهم ترین افراد در درجه اول والدین هستند و بعد از آن مشاوره خانواده می تواند نقش بسیار زیادی در انتخاب صحیح داشته باشد.
10) تحصیلات تا چه اندازه در انتخاب همسر اهمیت دارد، نقش تحصیلات در زندگی مشترک تا چه اندازه است؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: تا حدی نقش دارد، اما مهم: فهم و شور فرد مقابل است. دیدگاه محقق: زمانی که فردی را به همسری انتخاب می کنیم باید از نظر سطح تحصیلات و میزان رشد فکری با او تناسب داشته باشیم تا افق های فکری مان، به هم نزدیکتر باشد. اما همانطور که پاسخ دهندگان گفتند به فهم و درک طرف مقابل نیز بستگی دارد.
11) اگر یک دخترخانم از شما تقاضای ازواج کند برخور شما چگونه است و در مورد او چگونه فکر می کند؟ (ویژه آقایان)
دیدگاه پاسخ دهندگان: آقایان مجرد اکثراً با این موضوع به طور منطقی برخورد می کنند و این عمل را طبیعی می دانند، آقایان متاهل. برخی موافق و برخی مخالف هستند.
12) دوست دارید که از شما چگونه تقاضای ازدواج شود؟ نظر شما در مورد سوال ویژه آقایان (سئوال شماره 11) (ویژه خانم ها)
دیدگاه پاسخ دهندگان: خانم ها ترجیح می دهند که ابتدا نظر خودشان پرسیده شود و سپس بصورت رسمی خواستگاری شود. و در مورد سوال (11) تا حدی موافق اند اما در کل ترجیح می دهند این کار را انجام ندهند.
دیدگاه محقق: در مورد سوال 11 می توان گفت که بهتر است این تقاضا بطور مستقیم صورت نیگرد، بلکه بوسیله واسطه ها و یا علاقه شان را با اعمال و رفتار خود به فرد مورد نظر نشان دهند. و مسلماً اگر آن فرد، انسان منطقی و فهمیده ای باشد متوجه می شود اما آن فرد متوجه رفتار شما نشد، بهتر است بیشتر فکر کنید و ببینید آیا می توانید با فردی زندگی کنید که حتی از روی رفتار شما نمی تواند احساسات درونی شما را درک کند؟!
البته به عقیده من خانمی که می خواهد از یک آقا تقاضای ازدواج کند می بایست تمام جنبه های این کار را در نظر بگیرید و در مورد فرد مورد نظر تحقیق و تفحص نماید. و به این نکته توجه کند که : هنوز این فرهنگ در بین مردم کشور ما به خوبی جا نیفتاده است. و مردان ایرانی خصوصیات مخصوص به خود دارند. و افراد کمی ممکن است با این موضوع بطور منطقی برخورد کنند. در هر صورت قبل از هر اقدامی بهتر است با یک مشاور یا فرد مناسب مشورت شود.
13) تصور شما از آینده زندگی مشترکتان چگونه است؟ فکر می کنید تصور شما بعد از ازدواج تغییر می کند؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: تصویر خوبی دارند، اما در طول زندگی تغییراتی بوجود می یابد. و برخی گفته اند که نظرشان تغییر کرده است.
دیدگاه محقق: یکی از هدف های ازدواج تکامل بود بنابراین من فکر می کنم رفتار امروز ماست که آینده را می سازد بنابراین اگر امروز تلاش کنیم نتیجه آن را در آینده خواهیم دید. زندگی پستی و بلندی زیادی دارد و این سختی و شادی هاست که موجب رشد انسان می شود. همه ما در طول عمر با تغییرات روحی و جسمی و رفتاری مواجه هستیم بنابراین به طور دقیق نمی توان پاسخ داد اما در کل اگر دیدگاه ما نسبت به زندگی مشترک مثبت باشد و اگر تمام سعی و تلاشمان برای بهبود و پیشرفت زندگی مان باشد حتماً زندگی موفقی خواهیم داشت.
14) به نظر شما مواردی که موجب استحکام زندگی مشترک می شود، چیست؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: تفاهم، درک متقابل، گذشت، محبت، صبر، صداقت و احترام.
دیدگاه محقق: سه اصل اساسی: احترام، صداقت، محبت احترام: افرادی که به عقاید، ارزش ها و حقوق یکدیگر در زندگی احترام می گذارند نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند، در مقابل رفتارهای یکدیگر با صبر و حوصله برخورد می کنند.
صداقت: زمانی که صداقت در زندگی حکم فرما باشد، اعتماد نیز وجود دارد دروغ گویی معنایی ندارد و گذشت افراد نسبت به یکدیگر بیشتر می شود.
محبت: کسی که محبت دارد صبور است و مهربان حسود نیست، مغرور نیست و هیچ گاه خودستایی نمی کند و به دیگران بدی نمی کند، خود خواه نیست و باعث رنجش کسی نمی شود. کسی که محبت دارد، پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بی جا ندارد، عصبی و زود رنج نیست و کینه به دل نمی گیرد. بی انصاف نیست. زمانی که شما کسی را دوست دارید، به هر قیمتی به او وفادار می مانید، همیشه سخنان او را باور می کنید، سعادت او را می خواهید و از او دفاع می کنید.
و هر گاه این سه اصل اساسی (احترام، صداقت و محبت) در زندگی زناشویی اجرا شود. تفاهم بوجود می آید و زندگی با تمامی مشکلاتش شیرین می شود.
15) نقش خانواده ها بعد از ازدواج، در زندگی فرزندان تا چه اندازه باید باشد؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: باید در حد راهنمایی باشد نه دخالت.
دیدگاه محقق: جوانان می بایست از تجربه بزرگترها استفاده کنند، هر چه زندگی امروز ما با زندگی والدینمان تفاوت هایی دارد، اما بعضی از مسائل بطور مشترک در هر زمانی وجود دارد که می توان با استفاده از تجربه بزرگترها زندگی بهتری داشت. البته بزرگترها نیز باید توجه کنند و از دخالت ها و دلسوزی ها نا به جا پرهیز کنند.
16) نظر شما در مورد این جمله چیست: وقتی دختر می خواهی بگیری مادرش را ببین و وقتی که می خواهی به پسری دختر بدهی، بین اطرافیانش چه کسانی هستند؟
دیدگاه پاسخ دهندگان، تا حدودی درست اما 100% نیست.
دیدگاه محقق: هر فردی نیمی از ژن های خود را از مادر و نیمی دیگر را از پدر به ارث می برد. اگر با دقت به رفتارهای خود توجه کنیم متوجه می شویم که بیشتر خصوصیات اخلاقی ما برگرفته از رفتار والدینمان است هر چند محیط اطراف، اجتماع و دوستان نیز در این امر، نقش بسزایی دارند. البته تعدادی از خصوصیات اخلاقی و رفتاری ما شخصی است و ربطی به توارث ندارد. بنابراین این سوال یک اصل همیشگی نیست اما نمی توان نقش آن را نادیده گرفت.
17) شما احساسات خود را نسبت به همسرتان چگونه ابراز می کنید؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: خانم ها (به صورت رفتاری و گفتاری)، آقایان (رفتاری)
دیدگاه محقق: همانطور که متوجه شدید آقایان اکثراً بصورت رفتای عمل می کنند و کمتر به صورت گفتاری احساست خود را بیان می کنند . در صورتی که نیاز هر زن و مردی است که احساسات درونی همسر خود را بصورت گفتاری مشاهده کند. زمانی که با فردی زندگی می کنیم که احساسات درونی خود را بیان نمی کند نمی توانیم به آسانی به او اعتماد کنیم و گر در زندگی تنها یک فرد احساسات خود را بیان کند و عکس العملی از طرف مقبل دریافت نکند بعد از مدتی دلسرد می شود و در خارج از محیط خانه به دنبال فرد می گردد تا از او تعریف و تمجید کند. علت اصلی اینکه برخی از زنان و مردان در خارج از محیط خانه با افراد دیگر رابطه نادرست برقرار می کنند به خاطر نیاز جنسی یا تنوع طلبی نیست بلکه این افراد نیاز دارد تا یک نفر آنها را تایید کند . بنابراین حتماً باید احساسات گفتاری و عملی باشد.
18) اگر فرادی در مورد گذشته همسر شما مطالبی بگوید که شما اطلاعی از آن نداشته باشید عکس العمل شما چیست؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: ابتدا به همسرشان صحبت می کنند و در صورتی که صدمه ای به زندگی حاضر نرساند، گذشت می کنند.
دیدگاه محقق: در ابتدای ازواج و یا حتی قبل از آن می بایست مسائلی که مربوط به گذشته ی افراد می شود و در زندگی آینده شان به تاثیرگذار است بیان شود.
و زمانی که فردی، در مورد گذشته همسرتان مطالبی را می گوید که شما اطلاعی از آن نداشتید باید به چند نکته توجه کنید: اول را ستگو بودن فردی که آن مطالب را به شما گفته است. دوم: مطلب گفته شده چه تاثیری در زندگی امروز شما می گذارد، اگر تاثیر ندارد گذشت کنید. سوم: اگر احساس کردید مطلب عنوان شده ممکن است در زندگی تان تاثیر داشته باشد حتماً با همسر خود راجع به آن صحبت کنید و راه حل آن را بیابید و در صورت لزوم گذشت کنید.
19) عکس العمل شما وقتی که از همسرتان ناراحت یا عصبانی شوید و یا وقتی که قرار باشد از همسرتان عذرخواهی کنید، چیست؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: اکثراً سعی می کنند خود را کنترل کنند و اگر اشتباه کردند عذرخواهی می کنند.
دیدگاه محقق: بهترین عمل هنگام عصبانیت و ناراحتی سکوت است. و زمانی که از همسر خود ناراحت یا عصبانی می شویم بهتر است با او صحبت کنیم. هنگام عصبانیت بهتر است، سخنی نگوئیم چون ممکن است بعداً پشیمان شویم. زمانی که با همسر خود صبحت می کنیم در مورد رفتاری که باعث ناراحتی یا عصبانیتمان شده است صحبت کنیم. و زمانی که می بایست عذرخواهی کنیم با توجه به موقعیت گفتاری و رفتاری باشد.
2) عکس العمل شما وقتی که همسرتان از شما بخواهد تغییر در خود ایجاد کنید چیست؟
دیدگاه پاسخ دهندگان: اگر تغییر معقول باشد می پذیرند در غیر اینصورت نمی پذیرند.
دیدگاه محقق: در زندگی مشترک زن و مرد باید انعطاف پذیر باشند گاهی اوقات ممکن است خواسته های زن و مرد با هم متفاوت باشند اما به خاطر زندگی مشترک می بایست گذشت کنند.
نظرات شخصی محقق:
وقتی شیء را از دور نگاه می کنیم تصویر مبهمی از آن شیء در ذهن ما نقش می بندد اما زمانی که آن شیء را از نزدیک می بینیم آنگاه تصویر ذهنی ما روشن و واضح می شود، در آن لحظه متوجه می شویم که چقدر تصویر واقعی آن شیء با تصویر ذهنی ما متفاوت است.
در حقیقت ما انسانها نیز این چنین هستیم. برخی از انسانها به ظاهر خوشبخت و بدون درد و غم جلوه می کنند اما وقتی آنها را از نزدیک می بینیم متوجه می شویم که چقدر اشتباه فکر می کردیم.
چشم ها احساسات درونی انسان ها را بیان می کنند. آنها، حتی اگر خودتان بخواهید دروغ نمی گویند. هر چند بازیگر قابلی باشید. غم و شادی از نگاهتان پیداست. هر چند نگاه خود را از دیگران بدزدید.
جسم خاکی امانتی است که خداوند متعال به ما اهدا کره است. با فدا کردن خودتان چیزی بدست نمی آورید. گاهی اوقات آنقدر خود را درگیر کار می کنید که از وجود خودتان غاقل می شوید. حیات، موهبتی است بزرگ از سوی خداوند بلند مرتبه و طریقه سپاسگزاری این نعمت، ارزش نمادن به آن است. انسان بی غم وجود ندارد.
بزرگترین درس های زندگی را زمانی بدست می آورید که با درد و رنج و شکست روبرو شوید. در حالی که هنگام پیروزی چیزی بدست نمی آورید.
متاسفانه، امروزه آدم ها زندگی را خیلی سخت می گیریند. خدای مهربان آنقدر نعمت های مختلف به ما داده است که می توانیم به سادگی از آن لذت ببریم اما بیشتر اوقات خودمان کوتاهی می کنیم.
به طور مثال بعضی از افراد وقتی ناراحت می شوند ترجیح می دهند که با کسی صحبت نکنند، آهنگ های غمگین گوش کنند و به خودشان بگویند چرا همه ناراحتی ها برای من پیش می آید؟ اگر آن نعمت را داشتم حتماً خوشبخت بود؟!
اینگونه افراد توجه نمی کنند که مسبب این اتفاق ها (ناراحتی ها) خودشان هستند و اغلب اوقات انسانهای دیگر را مقصر می دانند.
چه خوب است که این افراد لحظه ای فکر کنند، ممکن است اشتباه کرده باشند.
احساس خوشبختی کردن مربوط به خود فرد می باشد. اگر نتوانید احساس خوشبختی کنید، حتی اگر چیزی که می خواهید بدست آورید، هرگز احساس سعادت و خوشبختی نخواهید کرد.
این شما هستنید که شادی و نشاط را به زندگیتان می آورید نه افراد دیگر.
حتی زمانی که ناراحت هستید اگر بتوانید در خودتان شادی ایجاد کنید آنگاه خوشبخت و سعادتمندید.
همانطور که گفتم: عده ای از انسانها زندگی را به خودشان سخت می گیریند همیشه سعی می کنند آنگونه که دیگران انتظار دارند زندگی کنند.
آیا تا به حال، یکروز برای خودتان زندگی کرده اید: به طور مثال، لباسی که دوست دارید بپوشید، غذایی که دوست دارید بخورید، آهنگ دلخواهتان را گوش دهید، گردش و تفریح سالمی که خودتان دوست دارید انجام دهید؟ و غیره . . .
بهانه نیاورید که چون آن . . . نعمت را ندارم پس نمی توانم لذت ببرم. من مطمئن هستم نعمت های بیشمار دیگری در اطرافتان وجود دارد که می توانید از آن لذت ببرید. تنها کمی توجه کنید و با دقت نگاه کنید. مال دنیا ، ثروت ، شغل مناسب سلامتی، همسر، فرزند و اطرافیان همه نعمت اند اما زمانی که ما ندانیم چگووه شاد باشیم با داشتن تمام این نعمت ها نیز ، احساس خوشبختی نمی کنیم.
خداوند مهربان آنقدر نیرو و توان در انسان قرار داده است تا بتواند بر مشکلاتش فائق آید.
انسان مومن کسی است که در همه حال شاکر باشد، امید داشته و همیشه شاداب باشد.
می گویند: در زمان های گذشته دختر بی گناهی به اتهام قتل به زندان می افتد، حکم او قصاص بود. روز پدر دختر به ملاقاتش می رود، دختر برای پدر درد و دل می کند و می گوید بسیار ناراحت و ناامید است. پدرش می گوید: به جای اینکه به زمین تاریک زندان نگاه کنی از پنجره به آسمان نگاه کن و ستاره های درخشان آنرا ببین. که فردا از آن توست، پدر ، دخترش را به امید داشتن تشویق می کند و سرانجام بعد از مدتی بی گناهی دختر ثابت شد و دختر آزاد شد و امید داشتن راز آزادی او بود.
گروهی از انسان ها تمام وقت و انرژی خود را صرف جمع آوری ثروت و یا مدرک و . . . می کنند و از جنبه های دیگر زندگی خود غافل می شوند. اسلام به شدت با این گروه مخالف است. بهترین الگو برای ما پیامبران، امامان، عارفان بزرگ و دانشمندان هستند.
آنها به تنها در زندگی شخصی خود بلکه در روابط اجتماعی و شغلی خود نمونه بودند. اکثرا آنها با وجود د اشتن بیماری های جسمانی توانسته اند زندگی موقتی داشته باشند. علت آن است که آنها به توانایی های خود و به خداوند ایمان داشتند و همیشه امیدوار بودند.
مسئله دیگر که ممکن است در زندگی بعضی از انسانها وجود داشته باشد حرص است. بی نیازی ثروت بزرگی است و بی نیازان، غنی ترین مردم هستند.
پیشرفت در زندگی و بدست آوردن ثروت مانعی ندارد اما نباید آنقدر به فکر بدست آوردن مال و ثروت باشیم که از جنبه های دیگر زندگی غافل بمانیم.
البته انسان باید در جوانی سعی و تلاش کند تا در پیری آسوده و راحت زندگی کند. اما نباید این سعی و تلاش طوری باشد که از زندگی که در حال حاضر دارد غافل شود و از آن لذت نبرد.
در جوانی می گفتیم شیر شیر است گر چه پیر بود
در پیری دانستم پیر، پیر است گرچه شیر بود
بهترین دوران زندگی هر شخص، دوران جوانی است، پس می بایست از آن لذت برد، البته قدر لحاظات را دانست و برای آینده بهتر، با برنامه ریزی منظم تلش کرد.
زندگی یعنی حرکت به سوی کمال.
لحظه ها و فرصت ها میدوند. این ما هستیم که به بهترین نحوه از آنها بهره مند شویم. برای خود ارزش قائل شوید. زمانی که به خود احترام می گذارید دیگران نیز به شما احترام می گذارند. وقتی خود را دوست دارید دیگران نیز شما را دوست خواهند داشت. زندگی کردن یک هنر است و ما انسانها هر کدام یک هنرپیشه هستیم. و زمانی که ما خود واقعی مان نیستیم و می خواهیم نقش دیگران را بازی کنیم زندگی سخت می شود.
نسبت به دیگران می بایست خوشبین باشید البته نه خوشبین زود باور.
شاد زیستن هنر است. سعی کنید کارهایی که موجب شادی تان می شود انجام دهید. به طور مثال: لبس های رنگ روشن بپوشید حتی اگر از رنگ های تیره استفاده می کنید سعی کنید به گونه ای باشد که رنگ روشن نیز در کنار آن قرار گیرد. با دوستان و کسانی که موجب شادی تان می شوند صحبت کنید، از موسیقی، فیلم، کتاب و مجله های آموزنده که در شما موجب شادی و احساس رضایت می شوند استفاده کنید.
وسایل کار و منزلتان را مرتب کنید و وسایل غیر قابل استفاده را جدا کنید، برای کارهای آینده تان برنامه ریزی داشته باشید اگر می توانید به سفر بروید و مدتی از محیطی که در آن قرار داردی دور شوید. لازم نسیت این سفر به نقاط بسیار دور باشد می توانید یک روز به خارج از شهر خودتان بروید.
دفتری تهیه کرده و تمام خصوصیات مثبت و منفی خود را یادداشت کنید. اگر
نمی توانید خصوصیت منفی خود را به طور کامل از بین ببرید، فکر کنید و بیاندیشید چه خصوصیت مثبتی می توان آن خصوصیت منفی را بپوشاند آنگاه با تقویت آن خصوصیت مثبت، خصوصیت منفی خود را کم رنگ کنید.
در آن دفتر پیشرفت هایی در حال حاضر نسبت به چند سال گذشته داشته اید حتماً یادداشت کنید و از خود و خدای خود تشکر کنید.
در برگه ای جداگانه تمام ناراحتی ها و مشکلاتتان را بنویسید سعی کنید برای آنها
راه حلی بیابید و در مقابل آن ها بنویسید. به خود بگوئید که غیر ممکن وجود ندارد و من می توانم به خواسته های قبلی ام برسم مگر اینکه مصلحتی در کار باشد. ( قمستی که گفته شد تجربه شخصی است و عملاً مفید واقع شده است).
به کسانی که شما را دوست دارند، ابراز محبت کنید ( کلامی، دادن هدیه مناسب و رفتاری) توکل به خداوند متعال کنید.
زمانی که روز جدیدی آغاز می شود و شما از خونه خارج می شوید به اطرافتان با دقت بیشتری نگاه کنید.
آنگاه می بینید که چقدر نعمت در اطرافتان وجود دارد که شما توجه ای به آن
نمی کنید. ( پرنده ها، درختان، کوه ها، کوچه، خیابان، انسانهای دیگر و …)
بهانه تراشی نکنید، ممکن است ضعف جسمانی تا حدودی انرژی شما را کم کند اما به این فکر کنید که کسانی در این دنیا هستند که نسبت به شما مشکلات بیشتری دارند.
در آینه نگاه کنید، حتی اگر نمی توانید، سعی کنید لبخند بزنید، حال زیباترین
فرشته ای که خداوند در روی زمین قرار داده است روبری شماست و به شما لبخند
می زند پس خوب نگاه کنید.
در پایان خداوند بزرگ و بلند مرتبه را سپاس می گویم که به من کمک کرد تا این تحقیق را به اتمام برسانم. خداوندی که همیشه و همه جا با ماست همه عالم مشتاق او، او مشتاق ما و ما غافل از او، حتی گاهی که با ما سخن می گوید پشت گوش هایمان آنرا پنهان می کنیم اما او همیشه بخشنده ترین است و نادانی ها و دانایی هایی که از روی نادانی مرتکب می شویم را نادیده می گیرد.
او همیشه و همه جا با ماست حتی نزدیکتر از صدای قلبمان.
همچنینی از تمامی استادان محترم ( آقای مجید حیدری، آقای فروغ نژاد، آقای ستاری، و سرکار خانم معتمدی ) و دوستان عزیر که در این تحقیق مرا یاری کردن تشکر می نمایم. امیدوارم مطالب ارائه شده در این تحقیق بتواند حق مطلب را ادا کند.
مطالبی که در این تحقیق بیان شد. دیدگاه مرا نسبت به بسیاری از مسائل تغییر داد امیدوارم این مطالب در مورد دیگران نیز تاثیر گذار باشد.
با آرزوی موفقیت و شاد کامی برای شما عزیزان؛ انشاء ا…
که خداوند همیشه و همه جا یار و نگهدار ما باشد.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی، ما رستگار

فهرست ماخذ
– اسداللهی فرد، علیرضا، گفتنی های ازدواج
– پانور، کاترین، گیتی خوشدل، چشم دل بگشا
– دی آنجلس، باربارا، هادی ابراهیمی، آیا تو آن گمشده ام هستی جلد 1
– دی آنجلس، باربارا، هادی ابراهیمی، آیا تو آن گمشده ام هستی جلد 2
– دی آنجلس، باربارا، هادی ابراهیمی، آیا تو آن گمشده ام هستی جلد 3
– عسگری، حسن، نقش بهداشت و روان در ازدواج
– کوئلو، پائولو، دل آرا قهرمان، کیمیاگر
– کیهان نیا، علی اصغر، جوانان و ازدواج
– مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر
– مجله راه زندگی، شماره 185، هنوز ازدواج نکرده ام
– هاک، پل، آرزو سلیمی زاده، چگونه یکدیگر را دوست بداریم

220


تعداد صفحات : 220 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود