مبانی نظری پیدایش شهر وشهر نشینی، فرایند بازساخت و شکل گیری مناطق کلانشهری،کیفیت زندگی شهری
مقدمه 14
2-1- پیدایش شهر و شهرنشینی 15
2-1- 1- مرحله اول دگرگونی و رشد شهرها سال1300 تا 1320 15
2-1- 2- مرحله دوم دگرگونی و رشد شهرها سال 1320 تا 1341 16
2-1- 3- مرحله سوم رشد شتابان شهر نشینی تا انقلاب اسلامی 17
2-1- 4- مرحله چهارم ادامه شدت شتابان شهرنشینی بعد از انقلاب اسلامی 17
2-2- فضای شهری و ابعاد آن 18
2-2-1- تاثیر فضاهای شهری بر وجوه مختلف یک شهر 19
2-2-2- تاثیر فضاهای شهری بر سیما و کالبد یک شهر 19
2-2-3- تاثیر فضاهای شهری بر وجوه فرهنگی و اجتماعی یک شهر 20
2-3- فرایند بازساخت و شکل گیری مناطق کلانشهری 20
2-3-1- سنت زیبایی شناسی بصری در طراحی شهری 22
2-3-2- سنت ایجاد مکان شهری 22
2-4- تعریف کلان شهر 23
2-4-1- تاریخچه پیدایش کلان شهر 24
2-4-2- خصلت های کلان شهرها 24
2-4-2-1- سلطه عقلانیت و حسابگری در شهرها 24
2-4-2-2- پیچیدگی کلان شهرها 25
2-4-2-3- دلزدگی و یکنواختی 25
2-4-2-4- احتیاط، محافظه کاری در کلان شهری 25
2-4-2-5- کلان شهر، مرکز تحول فرهنگ مدرن 25
2-4-2-6- عدم تجانس و ناهمگونی شهرها 26
2-4-2-7- تراکم و آلودگی محیط 26
2-4-2-8- تاخر فرهنگی و عدم هماهنگی انسان و ماشین 26
2-5- تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی 26
2-5-1-کیفیت زندگی شهری 28
2-5-2- مفهوم کیفیت زندگی 30
2-6- نظریه های کیفیت زندگی 33
2-6-1- کیفیت زندگی ناشی از برخورداری 33
2-6-2- کیفیت زندگی ناشی از ارتباطات 34
2-6-3- کیفیت زندگی ناشی از کیفیتِ بودن 34
2-6-4- کیفیت زندگی شهری و برنامه ریزی 34
2-7- دیدگاه های کیفیت زندگی 36
2-7-1- مکتب ساختارگرایی 36
2-7-2- مکتب اصلاح گرایی 37
2-7-3- نظریات طراحان شهری معاصر در باب کیفیات محیطی 37
2-7-4- مدلهای طبقه بندی کیفیت محیط شهری 38
2-7-4- 1- مدل لنگ: نیازهای انسانی 38
2-7-4-2- مدل اپلیارد: حالت های ادراک انسانی 39
2-7-4- 3- مدل "کانتر" : مولفه های " مکان " 39
2-8- ابعاد اساسی در مدلهای سنجش کیفیت زندگی شهری 39
2-8-1- کیفیت زندگی و ابعاد سه گانه آن 41
2-8-2- شاخص های سنجش کیفیت زندگی شهری 43
2-9- برنامه ریزی 46
2-10- دیدگاههای توسعه پایدار شهری با توجه به محیط زیست 46
2-10-1- تعریف سازمان خواربار جهانی (فائو) 47
2-10-2- تئوریهای توسعه منطقه ای 47
2-10-3- روش منطقه ای کردن 48
2-10-4- مناطق همگن 48
2-10-5- مناطق عملکردی 49
2-10-6- مناطق برنامه ریزی 49
2-10-7- نظریه سیستمها 51
2-11- تعریف و مفهوم ارزیابی عملکرد محیط 51
2-11-1- مفهوم ارزیابی محیط 53
2-11-2- اهداف، عملکرد و معیارهای ارزیابی 53
2-11-3- ارزشیابی محیط 54
2-11-4- مفهوم ارزشیابی 55
2-12- مدیریت شهری و مشارکت مردمی 57
2-12-1- مشارکت و توسعه شهری 58
2-12-1-1- مفهوم مشارکت 58
2-12-1-2- سطوح مشارکت 59
2-12-1-3- ضرورت و اهمیت مشارکت در توسعه 60
2-13- نظریه برنامه ریزی ارتباطی 62
2-13-1- برنامه ریزی فضایی 63
2-13-2- ساختار فضایی 64
2-13-3- ساماندهی فضایی 64
مقدمه
اگر چه شهرها دارای تاریخی طولانی هستند اما رشد شهرهای بسیار بزرگ و گذار به یک جامعه شهری جهانی به ظهور شهرگرایی صنعتی در اوایل قرن بیستم برمی گردد. بایروچ،انقلاب صنعتی را نقطه عطف و عزیمت گاه تاریخ شهر و شهرنشینی می داند که عامل محرکه رشد حیرت آور شهرنشینی می داند که عامل محرکه رشد حیرت آور شهرنشینی بوده است. وی ضمن اشاره به دوره های تحولات جمعیتی و میزان رشد جمعیت شهری، دوره کنونی را یک دوره انفجار شهری قابل توجه در جهان در حال توسعه توصیف می کند. "گیلبرت و گاگلر" نیز در کتاب خود با عنوان"شهرها، فقر و توسعه:شهرنشینی در جهان سوم" به صراحت، موضوع صنعتی شدن و توسعه صنعتی را یکی از دلایل شکل گیری کلانشهرها و ابرشهرها در کشورهای در حال توسعه می دانند. به اعتقاد آنها صنعتی شدن پیامدهای مکانی و بازتاب های فضایی آشکاری داشته است. در سراسر جهان سوم، توسعه صنعتی در بزرگترین شهرها از سرعت بیشتری برخوردار بوده و تاکید بر رشد کلانشهر و ابرشهر در اولوییت قرار داشته است.
در واقع حجم، تنوع و آهنگ تغییرات ناشی از وقوع انقلاب صنعتی موجب دگرگونی هایی در ساختار و سازمان فضایی شهر شد که نقش، ماهیت و جایگاه شهرها به عنوان نوع برتر اسکان نیازمند تعریف مجدد شد. انقلاب صنعتی به همراه تولید انبوه و متمرکز از یک سو و گسترش و تسهیل شیوه های ارتباطی شهر با هاله پیرامونی خود، به تدریج سازمان و ساختار فضایی نوینی شکل داد که آشکارترین و برجسته ترین وجه آن گسترش فضایی شهر و رشد کمی آن بود.
در واقع آنچه کلانشهر را به منطقه کلانشهری تبدیل کرد، انقلاب دوم تکنولوژیک بود. در انقلاب دوم تکنولوژیک کارخانه هایی که کوچک بودند تبدیل به مجتمع های عظیم صنعتی شدند. این پدیده ای است که تحت عنوان سرمایه داری سازمان یافته از آن یاد می شود. در انقلاب اول صنعتی، کارگاه ها و محوطه های صنعتی کوچک در درون مرزها و محدوده های شهری اسقرار یافتند، اما در انقلاب دوم به مدد فناوری های نوین در حمل و نقل و ارتباطات، امکان استقرار محوطه های عظیم کارگاهی صنعتی در پیرامون شهرها فرآهم آمد و حوزه میان کنش جمعیت و فعالیت در منطقه ای وسیع گسترده شد.
بنابراین در تبیین فرایند شکل گیری مناطق کلانشهری چه از جنبه های توسعه اقتصادی و چه از بُعد فضایی می توان از دو مفهوم شهرنشینی و صنعتی شدن به عنوان دو فرایند همراه و همزاد نام برد. چنانکه "هودر" شهرها و مناطق شهری را به عنوان کاتالیزورها یا تسهیل کننده های یک فرایند طراحی شده می پندارد که برای درگیر شدن در تمامی فضای ملی شناخته می شوند و یا "فریدمن" بر این باور است که رشد اقتصادی گرایش به شکل گیری در شهر دارد و از طریق این مبدا است که تحول و شکوفائی اقتصاد فضا سازماندهی می گردد. تصمیمات مربوط به مکان گزینی اغلب کارخانه ها، حتی در زمینه کشاورزی با ارجاع به شهرها و مناطق شهری اتخاذ می گردد. از منظر فضایی نیز، به طور کلی توزیع و تمرکز استقرار صنایع کارخانه ای در جهان بر روی نقشه ها، انطباق درخور توجهی را با کمربندهای شهری نشان می دهد.
2-1- پیدایش شهر و شهرنشینی
پیدایش شهر به عنوان دومین انقلاب عظیم در فرهنگ انسان ، پدیده اجتماعی برجسته ای است که موجب دگرگونی در روابط متقابل انسانها با یکدیگر شد . به همین منظور آغاز شهرنشینی ، نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی انسان به حساب می آید . چنین پدیده ای که قدمت آن به 6تا7 هزار سال می رسد ، در جریان تحول خود از مجموعه عواملی مختلفی مانند تحول اجتماعی،حکومت ، فرهنگ و … تاثیر پذیرفته است در نتیجه چنین عواملی ، شهرها به شکل یابی فضایی خاص در قلمروهای مختلف جغرافیایی رسیده و روندپر دامنه ای را بطور مستمر در طول تاریخ طی کرده است(نظریان، 1385:59). شهر و شهرنشینی روند اجتماعی برجسته ای است که بیش تر موجب دگرگونی در روابط متقابل انسان با محیط و با انسانهای دیگر شده است. در حقیقت تغییر در واکنش های انسان ها نسبت به هم و نسبت به محیط، به تحول اجتماعی و دگرگونی فضایی امکان داده که نمود عینی آن به صورت یک پدیده نو که اصطلاحا شهر نامیده می شود ، نمایان گردیده است . ویژگی های شهر و مفهوم آن در دوره های مختلف تاریخی و مناطق و مناطق مختلف، یکسان نبوده و مفهوم آن در هر دوره و مناسب با هر سرزمینی در مسیر تاریخ ، تفاوت هایی را نشان می دهد. اختصاص واژه هایی به مانند پولیس ، هگمتانه ، پاسارگاد ، کهندژ، شارستان، شهر، شهرستان، قصبه و امثال این ها به اجتماعات بزرگ انسانی نمونه ای از این تفاوت ها در نگرش به مفهوم شهر می باشد.
2-1- 1- مرحله اول دگرگونی و رشد شهرها سال1300 تا 1320
اوضاع اجتماعی سیاسی ایران در اواخر دهه آخر قرن سیزدهم ، دول اروپایی، بخصوص دولت انگلستان را تشویق کرد که برای حفظ منافع خود اقدام به مداخلات سیاسی و تشکیل حکومت های وابسته در ایران کند. این سیاست در راستای ایجاد حکومت مرکزی قوی ، تضعیف و نابودی قدرت های محلی بخصوص ریشه کن کردن کامل نظام ایلی ، تکوین و یکپارچگی بازارهای داخلی و پیوستگی کامل آن به بازارهای جهانی انجام گرفت . استقرار حکومت رضاشاه و بالاخره تثبیت حکومت پهلوی ، فرایند چنین سیاست و تفکری بود که می توانست به این خواسته ها جامه عمل بپوشاند. این عصر با عناوین مختلفی چون دوران تجدد طلبی، مدرنیسم، تجددگرایی و… خوانده شده است. این عصر منشا کلیه تحولات اقتصادی _ اجتماعی قرن حاضر تلقی شده و پیدایش غالب نهادهای نوین به این دوران باز می گردد. شروع تحولات شهرسازی وشهرنشینی به مفهوم جدیدآن تاحد زیادی مربوط به این روزگار است و آنچه اکنون در این عصر ما شاهدیم، بی تردید متاثر از رویدادهای این دوران مهم تاریخی کشورمان می باشد. این دوران حلقه اتصال سیر تکامل شهر در ایران، در کذشته و حال به شمار می آید . در چنین روندی است که به سرعت تلاش می شود شهرها جامه سنت از تن درآورده و جامه تجدد بر اندام خود نمایند (همان).
2-1- 2- مرحله دوم دگرگونی و رشد شهرها سال 1320 تا 1341
متاسفانه به علت وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین ، روند مدرنیزاسیون متوقف شد . گسترش سرمایه گذاری های دولتی و روند بسط زیرساخت های اقتصادی و روند واردات و صادرات ایران از این تاریخ دچار وقفه شد. روند واردات کالاهای سرمایه ای که تضمین کننده روند صنعتی شدن بود ، تنزل یافت . با ضعف دولت مرکزی دوره ای از آشفتگی و نهضت های ملی آغاز شد . به دنبال آزادی هایی که بعد از دیکتاتوری رضاشاه حاصل شده بود ، شهرها نیز دچار دگرگونی اجتماعی وسیاسی شدند . این روند تا کودتای سال1332 ادامه داشت .بطور کلی پس از کودتا روند مدرنیزاسیون در مقیاس وسیع تری ادامه یافت که به علت گسیختگی شبکه استخراج و تمرکز مازاد در اقتصاد کشاورزی و قراردادهای نفتی، نفت به مهمترین منبع مازاد اقتصادی در سطح ملی تبدیل شد . از این دوره به بعد شهر با اتکا به مازاد اقتصاد حاصل از صدور نفت به محور اصلی تحولات جامعه تبدیل شد که با گسترش روزافزون تجارت خارجی و سرمایه گذاری ها و وام های خارجی، شهرها هرچه بیشتر به مکان تحقق تجارت جهانی و تمرکز مازاد اقتصاد ملی تبدیل شدند و به تدریج مستقل از مازاد اقتصاد روستایی به حیات خود ادامه دادند .در دوره قبل از سال های 1332 به علت رکود شهری ، گسیختگی در روابط شهر و روستا بوجود آمده بود و علاوه براین فعالیت های کشاورزی نیز تنزل یافته بود، مقدمات مهاجرت از روستا به شهر فراهم آمد . ولی رونق شهری بعد از سالهای 1332 به تدریج باعث افزایش مهاجرت به شهرها گشت و هر چقدر رونق شهری افزایش می یافت، امکان جذب نسبی مهاجرین روستایی افزون تر می شد. تا اینکه اصلاحات ارضی بعد از سالهای 1341 سرعت آن را بیش از پیش افزایش داده و زمینه های انفجاری رشد جمعیت شهری و گسترش فضایی آنها را فراهم آورد .
2-1- 3- مرحله سوم رشد شتابان شهر نشینی تا انقلاب اسلامی
فرایند تحولات و شکاف عمیق اقتصادی بین جامعه روستایی و جامعه شهری ، مهاجرت گسترده از روستا به شهرها ، رشد سریع و شتابان جمعیت شهرهاو تعداد آن ها بود . اصلاحات ارضی به غیر از برهم زدن نظام ارباب رعیتی به هیچ یک از اهداف خود نرسید . هرچند که در اثر اصلاحات ارضی عده ای از رعایا صاحب زمین شدند اما از آنجا که مقدار زمینی که برای هریک از آنها تعلق گرفت بسیار اندک بود ، مخارج آنها را تامین نمی کرد . یکی دیگر از علل مهاجرت روستاییان بعد از اصلاحات ارضی ماشینی شدن کشاورزی بود . این تحول منجر به بیکار شدن بخشی از نیروی کار روستایی شد، بدون اینکه برای جلوگیری از عوارض آن برنامه ای تهیه شده باشد .
اگر افزایش جمعیت روستایی در اثر رشد طبیعی جمعیت و عدم امکان اشتغال در روستا نیز به حساب آورده شود ، ابعاد و دشواریی های ناشی از روند فوق آشکار می شود . این عوامل دافعه در کنار عوامل جاذبه، یعنی ویژگی های مثبت شهرها با آن دگرگونی های وسیع اقتصادی و نیاز به نیروی کار موجب کاهش روز افزون شاغلین در بخش کشاورزی و مهاجرت روستاییان شد . برآوردها و آمارگیری هایی که تا سال 1335 انجام گرفته ، نشان می دهد که تعدادی از شهرهای کشور تا این سرشماری مهاجر فرست بوده یا حداقل به افزایش جمعیت خود دست نزده اند،در صورتی که تمامی شهرها از سال 1335 به بعد مهاجرپذیر شده اند .
رشد انفجاری جمعیت شهرنشین و رشد شتابان واقعی آن بعد از سال های 1345 آغاز می گردد که بازتاب واقعی اصلاحات ارضی و سرمایه گذاری های ملی و رشد سریع سرمایه گذاری ها در شهرها می باشد که منجر به فروپاشی کامل نظام های تولیدی ماقبل سرمایه داری به همراه تکمیل و توسعه مناسبات جدید در شهرها شد و باعث تشدید جریانات مهاجرتی گردید. بخش کشاورزی با رشد کم خود هرچه بیشتربه یک بخش حاشیه ای در کل اقتصاد کشور بدل شد و متابولیسم اقتصادی از حیث مازاد اقتصادی قابل سرمایه گذاری هر چه بیشتر وابسته به صدور نفت و منابع ارزی حاصل از آن شد.نتیجه چنین دگرگونی پیش گرفتن آهنگ شهرنشینی از آهنگ رشد نیروهای مولد و ایجاد ناموزونی در بخش اشتغال شهرها و بالاخره رشد انگلی مشاغل کاذب و ریشه دار شدن مشکلات شهری است (همان).
2-1- 4- مرحله چهارم ادامه شدت شتابان شهرنشینی بعد از انقلاب اسلامی
از عوامل مشخصه این دوره افزایش جمعیت شهرهای پرجمعیت و فاصله گرفتن آنها از مجموعه شهرهای متوسط کشور است . شهرهای بالای صدهزار نفری به 40شهر افزایش پیدا کرد و مجموعه شهرهای بالای 100 هزار نفری با رشد سالانه برابر 1/6 نزدیک به 66 درصد کل جمعیت شهری را به خود اختصاص دادند، که مجموعه این دگرگونی های فضایی فوق بیانگر افزایش سریع وزن وسهم جمعیت شهری و نظام شهری در سازمان یابی فضای ملی است و همه عوامل را به نفع شهر تغییر داد . نکته اساسی این دوره توسعه شهرهای بزرگ و تراکم جمعیت در آنها است (همان) .
2-2- فضای شهری و ابعاد آن
فضاهای شهری ویژگی های کالبدی و کارکردی متفاوتی در دوره های مختلف و بسترهای جغرافیایی و فرهنگی متفاوت به خود گرفته اند و از این روی تعاریف گوناگونی نیز از آنها به عمل آمده است. نگاهی به این تعاریف و دیدگاه ها برای استخراج ابعاد مختلف یک فضای شهری نشان از دو عامل فرم (کالبد) و ماهیت (عملکرد) فضاهای شهری است. کالبد و فعالیت در دوره باستان یکی است، اما در اواخر قرن هجدهم متفاوت از یکدیگر است. در این دوره شهر و فضاهای شهری کانون اندیشه ها، عواطف و احساسات بشری است و از اواسط قرن بیستم تاکنون مفهوم فضای شهری به گونه دیگری است.
فضای شهری به ترکیبی اطلاق می شود که از فعالیت ها، بناهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اداری، تجاری و مانند آن و عناصر و اجزای شهری به صورتی آراسته، هماهنگ و واجد نظم و زیبایی و بالطبع با ارزش های بصری تشکیل می گردد و از نظر فیزیکی دارای بدنه ای محصور کننده می باشد. به عبارتی فضای شهری جزئی از یک شهر است که به عنوان عرصه عمومی، تجلی گاه فعالیت های شهری است.
بدین ترتیب در حال حاضر هرگونه فضایی را نمی توان فضای شهری قلمداد نمود؛ چرا که فضای شهری دارای ویژگی هایی ارتباطی بوده و بخشی از ارگانیسم زنده شهر است که با شرایط اجتماعی، اقتصادی و فنی در حال تغییر، مرتبط است و درغیر این صورت به جز حفره ای در میان ساختمان ها و سایر اجزای شهری نخواهد بود. با این تعاریف فضای شهری امروزی حاصل نگرش توام به هر دو بعد فرم (کالبد) و عملکرد (محتوا) ست و ضرورتاً "فضای شهری را نه فقط باید از طریق ویژگی های زیبایی شناختی آن بلکه باید از طریق تحلیل مشخصه های محتوای آن مورد بازشناسی قرار داد." بنابراین در بررسی و تحلیل تاثیرات آن نیز این دو فاکتور ملاک عمل خواهد بود:
2-2-1- تاثیر فضاهای شهری بر وجوه مختلف یک شهر
بر اساس مطالب پیشین می توان گفت که یک شهر از عوامل و اجزای مختلفی تشکیل می گردد که این عوامل در قالب دو گروه کلی قابل تقسیم بندی است:
الف) عناصرکالبدی شهر نظیر ساختمان ها و زیرساخت های شهری
ب) عوامل فرهنگی و اجتماعی یک شهر، نظیر مناسبات فرهنگی، سیاسی و … ویژه آن شهر
از طرفی فضای شهری نیز به عنوان یکی از عناصر هویتی یک شهر که بر تمامی عوامل و عناصر یک شهر تاثیرگذار است، عنصری تک بعدی نبوده و دارای دو فاکتور حیاتی خود به عنوان فرم و کارکرد است. حال بدیهی است که با چنین نگرشی به شهر و فضاهای شهری می توان تاثیرات متقابل شهر و فضاهای شهری بر یکدیگر را نیز نتیجه همین دو عامل دانست: الف) تاثیر فضاهای شهری بر سیما و توسعه کالبدی شهر ب) تاثیر فضاهای شهری بر وجوه فرهنگی و اجتماعی یک شهر
2-2-2- تاثیر فضاهای شهری بر سیما و کالبد یک شهر
شهر فضایی است که تحرک، تداوم و توسعه از مشخصات بارز آن به شمار می آید و ناگزیر از تحرک و توسعه در فضای مکانی است.
فضاهای شهری به دلیل جوانب فیزیکی و کالبدی خود، نوعی فضای نمادین، اداراکی، مادی و حقیقی است که با شهر و کالبد شهر پیوندی عمیق دارد و بنابراین یک فضای شهری، فضایی است که عنصری هویت بخش از یک شهر تلقی می شود؛ به طوری که اغلب شهرهای بزرگ را می توان به واسطه فضاهای شهری آن بازشناخت. فضاهای شهری که بر اساس قواعد زیبایی شناسی شکل گرفته و در کل سیما و ظاهری زیبا به منطقه تحت نفوذ خویش می دهند، می توانند به عنوان عناصر کلیدی و محور های توسعه یک شهر مد نظر قرار گیرند و یا به عنوان عنصری مونومانتال از یک شهر بر منظر و سیمای شهر تاثیرگذار باشند.
در حالت کلی فضاهای شهری را در دو قالب مدرن و تاریخی (یا حداقل با پس زمینه ای تاریخی) می توان گروه بندی نمود. اغلب این فضاها علاوه بر اثرات کالبدی مستقیم که بر سیمای یک شهر بر جای می گذارند، می توانند به واسطه جذب گردشگر و فعالیت های اقتصادی درون خود نیز به عنوان عامل پویایی و تحرک در شهر به شمار آیند؛ به طوریکه برخی شهرها به عنوان شهرهایی زنده و پویا و برخی بدلیل عدم وجود فضاهای شهری که خود موجب عواملی چون زندگی شب و فعالیت های جمعی و … می شود، شهرهایی بی روح و کم تحرک جلوه می کنند.
2-2-3- تاثیر فضاهای شهری بر وجوه فرهنگی و اجتماعی یک شهر
نقش کارکردی فضاهای شهری به عنوان مکان فعالیت های عمومی و عرصه تعاملات شهری، از دیرباز تا کنون همواره وجود داشته است؛ به طوریکه فعالیت های مردم هر عصر را می توان توسط فضاهای شهری آنها باز شناخت و یا بالعکس فضاهای شهری را به واسطه فعالیت ها و علایق شهروندان معرفی نمود؛ بنابراین رابطه تنگاتنگی میان توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک شهر و فضاهای شهری آن وجود دارد.
به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، بالاترین مرحله بلوغ فرهنگی، اجتماعی شهروندان یک شهر در فضاهای شهری به وقوع می پیوندد؛ همان جایی که علاوه بر فرم و کالبد دارای مفهومی وسیع تر با عنوان محتواست.
فعالیت های انسانی در عرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ضامن بقای زندگی جمعی و حس شهروندی است که به واسطه فضاهای شهری گسترش و تجلی می یابد؛ به عبارتی فضای شهری مکانی است که مناسبات چهره به چهره، تظاهرات سیاسی و حتی جشن های عمومی در آنجا برگزار می شود و به واسطه حضور همین فعالیت ها می تواند مفاهیمی چون مشارکت شهروندی، جامعه مدنی و … را در بر گیرد. حیات مدنی یا مدنیت نیز چیزی جدای از مردم، مشارکت آنان و روابط انسانی، اجتماعی آنها نیست که نماد سازنده آن فضای شهری است. از طرفی همانگونه که رنگ، نور، فرم و جریان حاکم بر یک فضای معماری می تواند در نحوه نگرش به آن فضا و حتی احساس شادی یا غم ساکنین آن فضا تاثیر بگذارد، فضای شهری نیز بر مخاطبین خود که اساس شکل دهی به یک شهر می باشند، تاثیر گذار است. فضای شهری باز عموماً القا کننده آزادی و حقوق شهروندی است؛ جایی که احساس جوشش و خروش در آن وجود دارد، نمی توان آهسته و بی تفاوت بود و بدون شک چنین است که بسیاری از فضاهای شهری، خود موجب جنبش های سیاسی، فرهنگی بوده اند.
2-3- فرایند بازساخت و شکل گیری مناطق کلانشهری
از دهه 1980 به بعد و در بستر تغییرات آرام، تدریجی و تکاملی از یک سو و دگردیسی ها و تغییرات ماهُوی کلانشهرها از سوی دیگر، موضوعی که توجه محققین و پژوهشگران علوم شهری و منطقه ای را به خود مشغول کرده است، پدیده تجدید ساختار یا بازساخت شهری است. به گونه ای که فرایند کلانشهری شدن در اکثر کشورها با پدیده ساختاریابی و سازمان یابی مجدد کلانشهری در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و کالبدی فضایی همراه بوده است. پدیده بازساخت اقتصادی که به گسترش نظام سرمایه داری و نظام جدید اقتصادی انجامیده است، تغییرات چشمگیری را در فرایند شهرنشینی و الگوهای توسعه شهری هم در جهان توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه به وجود آورده است. نتیجه اصلی این بازساخت اقتصادی در کشورهای توسعه یافته افول صنعت، خدماتی شدن و متعاقب آن زوال شهری و شهرگریزی است و در کشورهای در حال توسعه، صنعتی شدن فزاینده و به دنبال آن جذب جمعیت به شهرها و انفجار شهری و گسترش شیوه زندگی غربی بوده است و بر این اساس می توان چنین استدلال کرد که ساختار کنونی شهرها و ظهور اَشکال فضایی جدید در مقیاس کلانشهری تا حد زیادی بازتاب و محصول فرایند بازساخت به طور عام بوده است.
فرایند محو صنعت از پهنه شهرهای اروپایی و جابه جایی و مکان گزینی صنایع در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه از یکسو و خدماتی شدن و ظهور اقتصاد نوع سوم در شهرهای کشورهای جهان توسعه یافته،موجب تغییرات جدی و اساسی در شهر فراصنعتی به ویژه در ساختار و سازمان فضایی آن شده است. این جابجایی و پالایش عملکردی در درون شهر در مقیاسی جهانی مطرح شد و از همین زمان است که تعبیر جغرافیایی و مرزبندی کشورهای شمال و جنوب مطرح می شود. بر مبنای تغییر در نقش و ماهیت شهر، شهرهای جهان اول یا کشورهای شمال ارزشمندتر و مهم تر از آنند که محل صنایع و فعالیت های تولیدی آلاینده باشند و این فرایند با جابجایی و مکان گزینی صنعت به سوی جنوب و حفظ و گسترش فعالیت های تخصصی سطح برتر،متنوع،پاک،سبز و دانش پایه در شمال محقق می گردد.
بر این مبنا، در سازمان و ساختار فضایی شهر شهر فراصنعت نوعی تفکیک عملکردی رخ می دهد که موجب دگردیسی کالبد درون شهری و گسترش محدوده فیزیکی شهر به منظور پاسخگویی به استقرار عملکردهای جدیدی است که با تجدید ساختار اقتصادی، در درون مراکز شهری جایی برای آنها متصور نیست. طبیعی است که در این دگردیسی فعالیت های اقتصادی ساده تر نظیر کارخانه های صنعتی، صنایع تبدیلی، انبارها و تاسیسات حمل و نقل که ارزش افزوده کمی دارند، زمین بر بوده و به نیروی کار با تخصص بالا نیاز ندارند، به حاشیه(شهرهای کوچک و متوسط، حومه ها و هاله پیرامون شهرهای بزرگ)رانده شده و همراه با این رانش و پالایش عملکردی، موج جمعیت وابسته به این فعالیت ها(کارگران، خانوارهای کم درآمد و مهاجرین شهری) نیز جابجا می گردند. این تقسیم بندی فضایی کار و فعالیت در نظام شهری که امروزه خود را در مقیاس جهانی و با محو صنعت از کشورهای جهان توسعه یافته و مکان گزینی آن در کشورها در حال توسعه نشان می دهد، هیچگاه تا این اندازه آشکار و انکار ناپذیر نبوده است. به تعبیری دیگر این نیروی گریزاننده فعالیت ها و جمعیت از مرکز به پیرامون چه در کشورهای شمال و چه در حوزه کشورهای جنوب، تبیین کننده بخشی از واقعیت دگردیسی شهر معاصر است.
2-3-1- سنت زیبایی شناسی بصری در طراحی شهری
این دیدگاه بیشتر معمارانه و کمتر طراحانه بود و محصول محور است و بیشتر روی کیفیات بصری تاکید دارد و همچنین بر تجربیات زیبایی شناسی از فضای شهری تا اینکه بر موارد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و معیارهای فضایی و فرایندهای دخیل در ایجاد فضای شهری موفق. علی رغم تاثیر از طراحی شهری "کامیلوسیته" منطبق بر اصول زیبایی شناسی و "لوکوربوزیه"، سنت و نگاه زیبایی شناسی بصری در عمل در برنامه ریزی شهری unwin "آنوین" بیان شد و با شرکت گسترده درطراحی شهرک ها و دهکده های ""MHLG تحکیم شد و این دیدگاه توسط "Frederick Gibberd" در ترکیب باغچه های جلوی منازل مسکونی به جای خصوصی کردن آن ها نمود پیدا کرد. همچنین مباحث توالی تصویر در کتاب منظر شهری "گوردن کالن" و دیگران در دهه 1940 و 1950 مطرح شد. Carmona","Punter"" می گویند در حالی که "گوردن کالن" پاسخ های گویا و شخصی خود را در مورد محیط شهری بیان می کند، تصورات عموم را از منظر شهری و مکان و فضای شهری از نظر فروگذاشته، در صورتی که در مقابل "کوین لینچ" معاصر او در کتاب "سیمای شهر" خود آن را مورد توجه قرار داده است.
2-3-2- سنت ایجاد مکان شهری
دیدگاه حاکم برتفکر طراحی شهری در دو سال گذشته این دیدگاه است که در تعاریف زیر جمع شده است. در سال 1953 فردریک گیبارد" Frderic Gibbard "گفت که هدف طراحی شهری ترکیبی از ویژگی های عملکردی و ظاهر مطلوب است.
در سال 1961 جیکوبس" "Jane Jacobs بیان کرد که برای اداره شهر یا واحد همسایگی، چنانکه یک مساله معمارانه بزرگ باشد، باید هنر را برای زندگی جایگزین کرد.
در سال 1988 پیتر بوکانن" "Peter Bachanan بیان کرد که طراحی شهری خلق مکان است ولی مکان ها تنها یک فضای خاص نیستند بلکه همه فعالیتها و وقایع در مجموع، خلق آن ها را ممکن می کند.
شهر سازی معاصر در رابطه با طراحی فضای شهری به عنوان یک ماهیت زیبا و یک ساختار رفتاری است و بر تنوع و فعالیت برای ایجاد مکان در شهر تاکید دارد به خصوص به چگونگی پشتیبانی محیط فیزیکی از فعالیتها و عملکردهایی که در آن جا اتفاق می افتد.با این تفکر طراحی شهری به عنوان طراحی و مدیریت قلمرو عمومی مطرح می شود و به صورت جبهه عمومی بناها و فضاهای مابین حیاط ها و فعالیتهایی که در آن ها یا مابین آن ها اتفاق می افتد و مدیریت این فعالیت ها، نمود پیدا می کند و همه آنچه توسط کاربری بناها تحت تاثیر قرار می گیرد.
در سال های اخیر تعاریف رسمی هم مفاهیم ایجاد مکان و قلمرو عمومی را دربرگرفته است.در انگلستان برای مثال، سیاست برنامه ریزی بیان می کند که طراحی شهری باید این معنا را داشته باشد: ارتباط بین بناهای متفاوت؛ ارتباط بنا و خیابان، میدان، پارک و فضاهای دیگر قلمرو عمومی؛ ارتباط یک قسمت از شهرک با قسمت های دیگر و الگوی حرکت و فعالیتهایی که به وسیله آن ایجاد شده است. و خلاصه ارتباطات پیچیده بین همه المان های فضای ساخته شده و ساخته نشده Guidance Note 1,1997, Para.14) دپارتمان حمل و نقل و محیط زیست و نواحی و کمیسیون معماری و محیط ساخته شده بعدها یک تعریف واضح تر و مشخص تر ارائه داد که طراحی شهری را به عنوان هنر ایجاد مکان برای مردم تعریف می کرد: طراحی روشی را شامل می شود که طی آن، مکان ها حیات می یابند و عمل می کنند و موضوعاتی نظیر امنیت اجتماعی و ارتباطات مردم و مکان ها، حرکت و فرم شهری، طبیعت و بافت ساختمان ها را مدنظر قرار می دهد وفرایندهایی هستند برای تضمین شهرک ها و دهکده ها و شهرهای موفق. این رهنمودها هفت هدف را تعریف می کند که به مفهوم مکان مربوط است:
> هویت: مکانی که دارای خصوصیات مخصوص خود است
> کیفیت قلمرو عمومی: مکانی با محدوه های بیرونی موفق و جذاب
> سهولت حرکت: مکانی که قابلیت دسترسی راحت و حرکت و جابجایی دردرونش را ممکن سازد
> خوانایی: مکانی که تصور روشن و سهولت ادراک دارد.
> سازگاری: مکانی که به راحتی قابلیت تغییر دارد
> تنوع: مکانی با تنوع و فرصت انتخاب بالا
2-4- تعریف کلان شهر
کلان شهر منطقه ای است که هر شهری به طور گسترده ای در فضاهای اطراف خود پراکنده شده است و فراتر از هسته اولیه خود حرکت می کند. به طوری که حومه شهرها با هم تلاقی پیدا می کنند و نمی توان مشخص کرد که حومه یا یک شهر اقماری، جز کدام "مادر شهر" است. هر یک از "مادر شهرهای" این ناحیه بسیار عظیم هستند. جالب توجه است که "کلان شهر" ذکر شده، پیچیده ترین سیستم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در خود جای داده است. به قول جامعه شناسان آلمانی، کلان شهرها مرکز پیچیده ترین مسائل زندگی مدرن هستند که شخصیت فردی را شدیداً تحت فشار قرار می دهد و او را از این سو به آن سو می کشاند.موضوع قابل ذکر این است که تکنولوژی مدرن و تحولات اجتماعی باعث گسترش زندگی شهری می شود، به طوری که با مکانیزه شدن کشاورزی و کاهش استفاده از نیروی کار انسانی در تولید کشاورزی، وضعیت جدیدی فراهم می آید. یعنی در جهان صنعتی پدیده روستا از بین رفته است و کارخانه های کشاورزی جانشین شیوه تولید روستایی شده اند که بر آنها هم برای فعالیت خود وابسته به تکنولوژی، اطلاعات و ابزری هستند که از "مادر شهر" می آید. بیشتر جامعه شناسان شهری بر این اعتقادند که آینده زندگی بشر، زندگی در منطقه های شهری است.
2-4-1- تاریخچه پیدایش کلان شهر1
گاتمن سال ها پیش اصطلاح "کلان شهر" را برای رجوع به تحولی جدید در شمال شرقی آمریکا به کار می برد. او معتقد است که شمال شرق آمریکا شاهد یک توسعه عجیب است؛ مجموعه به هم پیوسته ای از "مادر شهرها" حومه ها و مناطق وابسته به آنها، از جنوب نیوهمشایز تا شمال ویرجینیا، از ساحل آتلانتیک تا کوه های آپالاچی گسترش می یابد. این مجموعه متشکل از شهرهای بزرگی مثل بوستن، نیویورک، واشنگتن، فیلادلفیا و بالتیمور می شود که از طریق خطوط زمینی، آبی و هوایی به هم مربوط اند. این جدیدترین شکل سکونت شهری است که در قرن بیستم پدید می آید و تمایز شهر و روستا از بین می رود.
2-4-2- خصلت های کلان شهرها
2-4-2-1- سلطه عقلانیت و حسابگری در شهرها
سلطه عقل و حسابگری در شهر به رغم احساس و عواطف رشد می کند و در همه جا ریشه می دواند. بدین سان کلان شهر همواره جایگاه اقتصاد پولی بوده و تمرکز مبادله اقتصادی و رونق تجارت ، اصالت فردی را کنار زده نسبت به آن بی اعتنا می شود. پول فقط با آنچه مشترک بین همه است سر و کار دارد و طالب ارزش مبادله است و تمام کیفیت فردی به سوال "چقدر فرو می کاهد" و تمام روابط عاطفی افراد را که بر فردیت استوار است از او سلب می کند و تنها کمیت و عدد و دستاورهای عینی سنجش پذیر مورد توجه است. بنابراین فرد با همه کسانی که مجبور است با آنها روابط اجتماعی داشته باشد حسابگرانه برخورد می کند و چنین برخوردی با انواع روابط اجتماعی خودمانی و صمیمی که در روستا رواج دارد مغایر است .
2-4-2-2- پیچیدگی کلان شهرها
بنیاد شناختی فرد نوع کلان شهری در شدت یافتن تحریکات عصبی نهفته است که خود ناشی از تغییر سریع و بدون وقفه محرکهای بیرونی و درونی است. کلان شهر از آدمی به منزله موجودی تمیز گذار ، آگاهی به مراتب بیشتری را طلب می کند تا زندگی روستایی . درروستا آهنگ حرکت زندگی و تصاویر ذهنی حسی آشناتر و موزون تر است. حیات انسان در کلان شهر خصلت پیچیده ای پیدا می کند. او با مفر خود واکنش نشان می دهد نه با عواطف و احساسات خود .
2-4-2-3- دلزدگی و یکنواختی
دلزدگی انسان به صورت و در زمینه ای خاکستری ظاهر می شود و هیچ شی بر دیگری رجحان ندارد و این حالت بازتاب دقیق ذهنی اقتصاد پولی است که کاملا درونی شده است .
2-4-2-4- احتیاط، محافظه کاری در کلان شهری
احتیاط و محافظه کاری سرپوشی برای یکی دیگر از پدیده های ذهنی انسان کلان شهری است. احتیاط به فرد نوعی آزادی را عطا می کند که نمونه مشابه آن تحت شرایط دیگر مشاهده نشده است. به دلیل آنکه وحدت گروه در کلان شهر است می شود، فرد آزادی حرکتی به دست می آورد و دارای فردیت ویژه ای می شود که تقسیم کار پیشرفته ضرورت و فرصت بروز آن را فراهم می سازد. بنابراین فرد کلان شهری از یک سو خود را آزاد حس می کند و از طرفی بسیار "محتاط" می شود، زیرا خود را تنها تنهاتر و گمشده تر از هر جای دیگر حس می کند .
2-4-2-5- کلان شهر، مرکز تحول فرهنگ مدرن
بالاخره کلان شهرها مرکز تحول فرهنگ مدرن و سلطه "روح عینی" بر "روح ذهنی" است یعنی همه چیز در زبان دفن و حقوق و تولید و هنر و اشیا محیط خانگی و ماشینی تجسم یافته است و آن را با پیشرفت فرهنگی فرد ناهماهنگ ساخته است. به عبارت دیگری تناسبی دهشتناکی بین پیشرفتهای فنی و پیشرفت فرهنگ فردی ملاحظه می شود. از یک سو زندگی برای شخص بی نهایت ساده و آسان می شود و از طرفی جریان زندگی ماشینی او را با خود می برد و زندگیش بیشتر از محتواهای غیر شخصی آکنده می شود و فرد در جستجوی هویت و یکتایی خویش است که کمتر آن را به دست می آورد .
2-4-2-6- عدم تجانس و ناهمگونی شهرها
عدم تجانس و ناهمگونی شهرها به دلیل هجوم مهاجرین و مردمانی با ریشه های قومی و فرهنگی و نژادی مختلف و با سطح زندگی متفاوت ، موجب بروز ناهماهنگی و تضاد در درون شهرها می شود و زندگی را در عین تنوع دشوارتر می سازد و تسامح بیشتری را طلب می کند. در چنین وضعیتی "آنومی" یا بی هنجاری در شهرها توسعه می یابد و به تضعیف "انسجام مکانیکی" و رشد زندگی تضعیفی و غیر شخصی کمک می کند. همین امر موجب توسعه قشربندی و انشقاق گروهها و فاصله اجتماعی می شود و نابرابریها و تضادها را افزایش می دهد و به دنبال خود آسیبهایی مختلف اجتماعی در شهرها گسترش می یابد .
2-4-2-7- تراکم و آلودگی محیط
رشد شهرهای عظیم و مادر شهرها مشکلات جدی و زیادی به همراه داشته است که عمده ترین آنها، تراکم وسایط حمل و نقل، آلودگی هوا و آب، تراکم زباله و چرکزادهای ناشی از سوخت نفت و بنزین که راه حل آن به آسانی میسر نیست. همچنین گفته می شود که مادر شهر نوین پیوندهای خانوادگی و همسایگی را که در شهرهای کوچک وجود دارد برهم می زند و بی هنجاریبه وجود می آورد .
2-4-2-8- تاخر فرهنگی و عدم هماهنگی انسان و ماشین
در شهرهای توسعه نیافته، هر چند تنهایی و عزلت و عدم صمیمیت ها که در کل شهرها کشورهای صنعتی ملاحظه می شود به آن شدت بروز و ظهور نکرده اما شهر در این کشورها ویژگی های خاص خود را دارد که مهمترین آن در "تاخر فرهنگی" و عدم هماهنگی انسان با ماشین خلاصه می شود. حرکات نامناسب و کج و معوج وسایل نقلیه و عدم رعایت مقررات رانندگی در کنار عبور غیر محتاطانه و بی رویه پیاده ها از وسط خیابان و حرکت تند و نامناسب و زیگزاگ موتورسیکلت ها از پیاده روها از وسط اتومبیل ها عابرین نشان می دهد که هر چند ظواهر زندگی شهری در این کشورها تغییر کرده اما هنوز فرهنگ شهرنشین در رفتار و اذهان شهرنشینان جایگزین نشده است .
2-5- تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی
تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در 385 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. در آن دوران ارسطو "زندگی خوب" یا "خوب انجام دادن کارها "را به معنی شاد بودن در نظر گرفته است، لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نیست و به طور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز درشرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت. به هرحال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستن معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد تلقی می شد؛ ولی اصطلاح "کیفیت زندگی" تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود . به مرور زمان محققین متوجه شدند که کیفیت زندگی می تواند یکی از پیامد های پر اهمیت در ارزیابی های سلامت باشد، چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تاکید دارد (Fayers P M, 2000:56). با توجه به تعریف تندرستی توسط سازمان بهداشت جهانی در سال 1948 میلادی، مبنی بر ابعاد وسیع آن به شکل رفاه کامل فیزیکی، روحی و اجتماعی و نه فقط عدم وجود بیماری، لازم است اندازه گیری سلامت و ارزیابی مداخلات بهداشتی علاوه بر شاخص های فراوانی و شدت بیماری به سایر ارزش های انسانی مانند کیفیت زندگی نیزتوجه کند. امروزه در مقایسه اثر بخشی و ارزش نسبی درمان های متفاوت، تحقیقات، سیاست گذاری های بهداشتی، ارزیابی خدمات بهداشتی، درمان بیماران و بهبود رابطه پزشک و بیمار می توان کیفیت زندگی را به عنوان یک پیامد پر اهمیت اندازه گیری نمود (Bonomi A, 2000: 53). ابزارهای زیادی برای اندازه گیری کیفیت زندگی طراحی شده است .
کیفیت زندگی به عنوان یکی از مهم ترین شاخص های بهزیستی و رفاه اجتماعی، یکی از دستاوردها و ستانده های مهم توسعه محسوب می گردد. سابقه ی این مفهوم نیز به واکنش هایی برمی گردد که مخالف رشد اقتصادی بودند. گزارش باشگاه رم با عنوان محدودیت های رشد از نخستین و سامان یافته ترین این واکنش ها بود. این گزارش که در سال 1972 تهیه گردید، مخاطرات حاصل از رشد لجام گسیخته ی اقتصادی و بهره برداری بی رویه از منابع طبیعی را یادآور می شد.
از آنجایی که مساله اصلی در تمام برداشت هایی که از کیفیت زندگی وجود دارد این است که "مجموعه اقدامات و سیاست های اتخاذ شده در زمینه های گوناگون، چه اثری بر مخاطب این سیاست ها می گذارد؟ و آنها چگونه چنین سیاست هایی را تجربه می کنند؟" از این رو مطالعات مربوط به کیفیت زندگی به خاطر توجه همزمان هم به آثار عینی (ستانده ها) و هم به آثار ذهنی (دستاوردها) سیاست های به اجرا گذاشته شده می توانند از اهمیت به سزایی در ارزشیابی سیاست های اجتماعی برخوردار باشند. مطالعات نظری و تجربی نشان می دهند که گسترش و تسهیل شبکه های ارتباطات و پیوندهای اجتماعی سطح دسترسی افراد و گروه ها را به منابع اقتصادی و اجتماعی ارتقا می دهند. این پیوندها و ارتباطات در اشکال متفاوت خود، یعنی به صورت درون گروهی و برون گروهی، باعث می شود که عناصر موجود در جامعه به هم اتصال یابند و کنش های جمعی از قبیل تعاون، حمایت های اجتماعی و … تسهیل گردد. کنش های جمعی و حل مساله به صورت گروهی باعث استفاده ی بهتر از منابع اجتماعی، تقلیل هزینه های اجتماعی و افزایش کارآیی برنامه های اقتصادی، اجتماعی و عمرانی در سطح جامعه می گردد. مطالعات متعدد نشان داده اند که عدم کارآیی بسیاری از برنامه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیاده شده در برخی مناطق جغرافیایی، مرتبط با کیفیت روابط و پیوندهای موجود در بین مردم با همدیگر و با ارگان های رسمی و هنجارهای تثبیت کننده ی آنها بوده است. بنابراین می توان ادعا کرد که کیفیت زندگی در ابعاد متفاوت خود (کیفیت محیطی، روانی، فیزیکی، اجتماعی، جسمی و روحی) شدیداً متاثر از کیفیت ارتباطات و پیوندهای اجتماعی می باشد.
2-5-1-کیفیت زندگی شهری
در سطح شهری، یافتن امتیازات و شاخصهای کیفیت زندگی شهری می تواند برنامه ریزان را در محک زنی و ارزیابی مقایس های کیفیت زندگی سایر شهرها با استفاده از مطالعات قبلی مشابه در یک شهر یا ناحیه مشخص یاری کند. پروژه های مقایسه ای کیفیت زندگی شهری (بر مبنای نتایج و شاخصهای یک شهر یا ناحیه مشخص) بطور رایج در بسیار ی از کشورها چون استرالیا (Stokie, 1998,490) و آمریکا (Besleme & et al. 1998,235,) انجام شده است. به هر روی هرچند که شناخت و ارزیابی و مطلوبیت بخشیدن به کیفیت زندگی شهری اما همانند کیفیت زندگی ، ورای یک شاخه علمی خاص قرار می گیرد.(شکویی، 1385: 16) دارای تعاریف متفاوت و حتی چندگان های است که بعضی از مهمترین آنها به شرح زیر هستند: بعضی مطالعات شاخص کیفیت زندگی محله یا واحد همسایگی2 را به عنوان یک اتصال در جاییکه شاخصهای رفاه و خوشی اجتماعی3، مشخصات و خصوصیات زمین4 تبهکاری و پهنه قدرت اقتصادی5 همگی در نظر گرفته شده اند، مطرح می کنند (Boelhouwer, 2000, 5 & Schyns). کیفیت زندگی شهری ممکن است احساس خوبی باشد از ترکیبی از عوامل مرتبط با حس مکان یا هویت مکان از قبیل خوانایی، خاطره جمعی وحس تعلق تاریخی (Profect & etal, 1992 134،) کیفیت زندگی شهری معمولا هم توسط شاخصهای ذهنی و با استفاده از پیمایشهایی در جهت جمع آوری ادراکات ذهنی و ارزیابی ها و میزان رضایت شهروندان از زندگی شهری و هم توسط شاخصهای عینی و با استفاده از داده های ثانویه و وزن دهی مربوط به هر شاخص در محیط شهری انجام می پذیرد( 1.McCrea & et al. 2004) .کیفیت زندگی شهری علاوه بر وضعیت فرد از نظر پایگاه اجتماعی، اقتصادی، سلامت و غیره به معنا و احساس رضایتی که فرد از زندگیش دارد، بستگی دارد.
با توجه به مطالب و تعاریف فوق و عناصر مهم و اصلی آنها، در مجموع می توان کیفیت زندگی شهری را به شکل زیر و بصورت عملیاتی تعریف نمود: "کیفیت زندگی شهری، واژه ای دربردارنده دو دسته از شاخص های ذهنی (کیفی) و عینی (کمی) است که با توجه به ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و
زیست محیطی به دنبال برنامه ریزی تامین نیازهای مادی و معنوی زندگی شهروندان و رضایتمندی
شکل شماره (2-1) : اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی (Levent, 2006: 5)
حداکثری آنان از زندگی می باشد. در این راستا کیفیت محیط که بخشی از قابلیت های محیط می باشد بر اساس ادراک محیطی افراد مورد بررسی قرار می گیرد. ادراک محیط فرایندی است که از طریق آن انسان داده های لازم را بر اساس نیازش از محیط پیرامون خود بر می گزیند. لذا می توان آن را هدفمند دانست، که به فرهنگ، نگرش و ارزش حاکم بر تفکر ادراک کننده بستگی دارد. در حقیقت ادراک محیطی، از تعامل ادراک حسی و شناخت که در ذهن انسان تجربه شده اند حادث می شوند. در این فرایند نقش محیط به عنوان عامل اساسی در رشد، توسعه و در نهایت در یادگیری مورد توجه قرار می گیرد (مطلبی، 1380: 56).
با جمعبندی این مطالب و تعاریف و شناختی که از کیفیت زندگی به عنوان مفهوم مادر و پایه سایر مفاهیم منتج از آن بدست می آید می توان به شناخت و بررسی مفهوم جزیی تر و البته جدید و مهم کیفیت زندگی شهری پرداخت. هرچند که کیفیت زندگی شهری مفهومی جدا از کیفیت زندگی نیست و در واقع تعریف و مصداقی از کیفیت زندگی در حوزه شهر و مسایل مربوط به آن است و قطعا محدودتر، اما گستردگی مسایل و مشکلات شهری و پیوند خوردن شهر با تقریبا تمامی مسایل و علوم روزمره و زندگی انسانی و غالب شدن شکل زندگی شهری در بین جوامع انسانی، کیفیت زندگی شهری را به اهمیت و جایگاه بالایی رسانده است. شاخص های کیفیت زندگی شهری را می توان در سه محیط فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی بررسی نمود.
2-5-2- مفهوم کیفیت زندگی
قرن ها است که مردم به طور ذاتی به دنبال زندگی خوب بوده اند و در این راستا برای بهبود شرایط زیست خود ، بشر سعی می کند تا از استعدادها و توانمندی های خود حداکثر بهره برداری را بنماید. ولی همواره مساله ی اصلی این بود که یک زندگی مطلوب و با کیفیت چگونه زندگی است؟
در ادبیات علوم اجتماعی ، توسعه ی اجتماعی نخست مترادف با تکامل اجتماعی بود. دراین دوره بشر در حال حرکت به سوی تمدن بود، ولی در دوره های اخیر توسعه ی اجتماعی از فرضیه های تکاملی خود جدا شده و روی مسایلی در ارتباط با تامین نیازهای بشری و ارتقای کیفیت زندگی متمرکز شده است.
در مراحل آغازین، مطالعات تجربی مربوط به کیفیت زندگی به صورت تقلیل گرایانه و یک بعدی صورت می گرفت. به عنوان مثال ، به سال 1985 در شمال غرب انگلستان تحقیقاتی به نام مطالعه ی کیفیت زندگی انجام شد که طی آن مفهوم کیفیت زندگی محدود به بیماری های روانی مزمن در نظر گرفته شد. در مطالعاتی که بدین سبک در زمینه ی کیفیت زندگی صورت می گرفت ، آن را به عنوان نقطه ای محوری جهت ارزشیابی بهداشت روانی تلقی می کردند. در طی دو دهه ی گذشته، مفهوم کیفیت زندگی از مفهوم روانشناختی صرف به یک مفهوم چند بعدی مبدل شده است. این برداشت چند بعدی از مفهوم کیفیت زندگی در سنجش و ارزیابی کارآیی سیاست های رفاه اجتماعی نقش عمده ای را ایفا می کند. آن چه که امروزه در حوزه رفاه اجتماعی و بهزیستی اهمیت دارد ، اتخاذ دیدگاهی از کیفیت زندگی است که بتواند ابعاد اجتماعی ، اقتصادی ، روانی و زیستی را پوشش دهد. به طوری که هدف اصلی آن ، بیشتر بررسی چند بعدی انسان می باشد. انسان شناسان نیز در این زمینه معتقدند که زندگی بشر دارای دو بعد است:
* سطح : این بعد به جنبه های آشکار زندگی اشاره دارد.
* عمق : به جنبه های پنهان و نادیدنی زندگی بشر اشاره دارد. در این بعد آخر است که فهم و شناخت ما از زندگی شکل می گیرد.
در حال حاضر اتفاق نظر چندانی در زمینه ی چیستی مفهوم کیفیت زندگی وجود ندارد. این مفهوم در حوزه های متفاوت علمی با برداشت های متفاوت در حال حاضر به کار برده می شود. در این جا به تعدادی از این تعاریف اشاره می شود:
– کالمن می گوید که کیفیت زندگی گستردگی و انبساط امید و آرزو است که از تجارب زندگی ناشی می شود(کالمن،1984: 124).
– فرانس و پاورس می نویسند: " کیفیت زندگی، ادراک فرد از رفاه است که به نظر می رسد از رضایت یا عدم رضایت در حیطه های اصلی زندگی ناشی می شود(فرانس و همکاران، 24:1985).
– سازمان بهداشت جهانی نیز کیفیت زندگی را این گونه تعریف می کند: " ادراک افراد از موقعیتشان در زندگی، در متن فرهنگ و نظام های ارزشی که در ان زندگی می کنند و در ارتباط با اهداف ، انتظارات ، ارتباطات و نیازهایشان است. با وجود اختلاف نظرهایی که در تعریف کیفیت زندگی وجود دارد ، توافقی ادراکی در بین متخصصان وجود دارد. اکثر متخصصان موافق این امر هستند که کیفیت زندگی شامل ابعاد مثبت زندگی می شود و مفهومی چند بعدی است.
همان طور که گفته شد مفهوم کیفیت زندگی، مفهومی چند جانبه و چند وجهی می باشد. با مرور مطالعات انجام شده در زمینه کیفیت زندگی شهری به وضوح دیده می شود که این مساله که کیفیت زندگی شهری دارای اجزای مختلفی می باشد، مورد تایید محققان قرار گرفته است. محققان در پژوهش های خود بر روی کیفیت زندگی شهری به طور کلی اجزای تا حد زیادی مشابه را به عنوان ابعاد مختلف کیفیت زندگی شهری انتخاب کرده اند ولی شاخص هایی که برای سنجش این اجزا در نظر گرفته اند، متفاوت می باشد.
جدول زیر جنبه هایی را که در پژوهش های مختلف در زمینه کیفیت زندگی شهری، به عنوان جنبه های مختلف کیفیت زندگی شهری توسط پژوهشگران مختلف انتخاب شده است،نشان می دهد (جدول 2-1)
جدول شماره(2-1): جنبه های کیفیت زندگی شهری در پژوهش های مختلف
منبع
جنبه های کیفیت زندگی شهری
Liu (1976)
1 – اقتصاد 2- سیاست 3- محیط زیست 4- اجتماع 5- آموزش
Boyer and Savageau (1981)
1- آب و هوا 2- مسکن 3- محیط زیست و بهداشت 4- جرم 5- حمل ونقل 6- آموزش 7- هنر -8 تفریح 9- اقتصاد
Blomquist et al. (1988);
Stover and Leven (1992)
1- نزولات جوی 2- تعداد روزهای گرم 3- تعداد روزهای سرد 4- رطوبت 5- سرعت باد 6- تابش آفتاب 7- ساحل 8- جرم 9- نسبت معلم به شاگرد 10 – ذرات معلق 11 – مواد زاید
Sufian (1993)
1- امنیت عمومی 2- هزینه خوراک 3- فضای زندگی 4- استاندارد مسکن -5 ارتباطات 6- آموزش 7- بهداشت عمومی 8- آرامش 9- جریان ترافیک 10 – هوای پاک
Human Dev. Index
(UNDP, 1994)
1- امید به زندگی 2- نرخ بیسوادی بزرگسالان 3- متوسط قدرت خرید
Protassenko (1997)
1- درآمد ماهانه هر شخص 2- توزیع درآمد 3- مخارج خوراک ماهانه
) Ulengin ,1999, 130 منبع: (
همان طور که در جدول بالا مشاهده می شود، اگر چه جنبه های مختلف کیفیت زندگی شهری در هر یک از
پژوهش ها متفاوت می باشد و با دیگر پژوهش ها مشابه نیست، لیکن تشابهات زیادی در نوع جنبه های مورد بررسی در این پژوهش ها دیده می شود. سارتوس و مارتینز ( 2007 ) در پژوهشی که به منظور نظارت بر کیفیت زندگی شهری در شهر پورتو انجام داده اند، برای کیفیت زندگی شهری در این شهر جنبه های زیر را تعریف کرده اند (شکل شماره 2-3 )
شکل شماره (2-3): کیفیت زندگی شهری انظر سانتس و مارتینز (Santos,2007,418)
در ادامه برای هر یک از جنبه های بالا، موضوعات زیر را تعریف نموده اند: الف: جامعه: جمعیت، آموزش، ساختار فرهنگی، بهداشت، ایمنی، ناهنجاری های اجتماعی ب: وضعیت محیط زیست: فضاهای سبز، آب و هوا، صدا، کیفیت هوا، زیرساخت های اساسی ج: وضعیت کالاهای اجتماعی: تسهیلات اجتماعی، تسهیلات ورزشی، تسهیلات آموزشی، تسهیلات اجتماعی و درمانی، تحرک و پویایی، خرده فروشی د: وضعیت اقتصادی: درآمد و هزینه، بازار کار و بازار مسکن، مکانیزم اقتصادی(Santos,2007,418).
2-6- نظریه های کیفیت زندگی
نظریه های کیفیت زندگی در سه مقوله قابل بررسی است:
> کیفیت زندگی ناشی از برخورداری .
> کیفیت زندگی ناشی ازارتباطات
> کیفیت زندگی ناشی ازبودن
2-6-1- کیفیت زندگی ناشی از برخورداری
این نوع از کیفیت زندگی بیشتر ناشی از میزان برخورداری افراد از امکانات و سطح دسترسی افراد نسبت به خدمات رفاهی می باشد. این بعد از کیفیت زندگی بیشتر متغیرهای عینی کیفیت زندگی را پوشش می دهد. درآمد به عنوان یکی از متغیرهای اصلی این حوزه درنظر گرفته می شود. به خاطر چند بعدی بودن مقوله کیفیت زندگی نمی توان ادعا کرد که بالا بودن این بعد از کیفیت زندگی نشانه ی کیفیت زندگی بالای افراد است.
2-6-2- کیفیت زندگی ناشی از ارتباطات
این بعد از کیفیت زندگی ناشی از روابط و پیوندهای اجتماعی است. کیفیت روابط اجتماعی از نظر شکل، شدت و میزان درگیری عاطفی، بر سطح کیفیت زندگی تاثیر می گذارد. با این اوصاف روابط اجتماعی هم از نظر ذهنی و هم از نظر عینی بر کیفیت زندگی تاثیر خواهد گذاشت. ازاین رو روابط اجتماعی یکی از اساسی ترین منابع کیفیت زندگی خواهد بود. درحال حاضر برخی تصور می کنند که از میزان تاثیر متغیرهای این بعد کاسته شده است. در حالی که با تغییر ساخت جامعه تنها شکل روابط تغییر یافته است. در حال حاضر از شدت روابط مبتنی بر صمیمیت کاسته شده و با اشکال دیگر روابط یعنی پیوندهای ضعیف و پیوندهای عمودی جایگزین شده است. این روابط باعث دست یابی به منابعی می شوند که در صورت عدم وجود آن ها با صرف هزینه های گزافی امکان پذیر خواهد بود.
2-6-3- کیفیت زندگی ناشی از کیفیتِ بودن
تصور از خودمان و پاسخ به این سوال که ما چه کسی هستیم، بر قضاوت ما از کیفیت زندگی تاثیر می گذارد. این بعد بیشتر با بعد ذهنی کیفیت زندگی در ارتباط است. کمپبل دریافت که تصور درباره ی خود با مقولاتی مثل سواد و درآمد ارتباط قابل ملاحظه ای ندارد، بلکه بیشتر با احساس کنترل بر زندگی خود درمقابل این احساس که زندگی ما تا چه حد توسط نیروهای بیرونی کنترل می شود، مرتبط است. این بعد به واسطه ی ایجاد این احساس که زندگی چقدر معنا دار است؛ بر تصور از کیفیت زندگی تاثیر می گذارد.
2-6-4- کیفیت زندگی شهری و برنامه ریزی
آرزوی بهبود کیفیت زندگی در مکانی مشخص و برای شخص یا گروه مشخص، کانون توجه مهمی برای برنامه ریزان است. هم چنین می توان اظهار کنیم که اقدام به برنامه ریزی بصورت فعالیتی عمومی و همگانی، به طور بالقوه ای می تواند کیفیت زندگی شهروندان را به وجود آورد.
کتاب کلاسیک فریدمن (1987) درباره ی برنامه ریزی در حوزه ی همگانی و عمومی، این موضوع را به طور زیادی روشن می سازد که برنامه ریزان مسئولیت قابل توجه ای برای همکاری و شرکت درایجاد جوامع آزاد، قانون مدار و مسئول برعهده دارند، جوامعی که در آن ها انتخاب های پیچیده و مرکب ارزیابی و سنجیده شده و برنامه های مناسب آن اجرا و تکمیل شده اند. چنین برنامه هایی عواقب و نتایج مستقیمی هم بر جنبه های خصوصی و هم جنبه های عمومی و همگانی زندگی شهروندان در زمینه ی کیفیت زندگی شان دارد (Massam 2002,198,) برنامه ریزان شهری، دولت مردان، سیاست مداران، سازمان های غیردولتی و (نیز) عموم مردم می کوشند تا فرآیند و خروجی های برنامه ریزی را، در جهت تغییر شرایط و بالا بردن کیفیت زندگی تحت تاثیر قرار دهند و کالبد و محیط اجتماعی را فراهم کنند که در آن کیفیت زندگی ارتقاء یابد. مطالعه کیفیت زندگی در برنامه ریزی شهری به گستره وسیعی از فرض هایی متکی است که گستردگی آن ها به اندازه ی گوناگونی است که در کیفیت زندگی میان افراد، گروه ها یا مکان ها می تواند تشخیص داده شود و تدابیر تجویز شده می تواند یا باید تفاوت ها (و اختلافات) را ریشه کن نماید. به هرحال میان برنامه ریزان شهری و سیاست گذاران درباره ی تدقیق معنای کیفیت زندگی، اجزای منفردی که کیفیت زندگی را در بردارند (کیفیت زندگی از مجموع و تعامل آنها بدست می آید)و روشی که از طریق آن برنامه های ویژه، کیفیت زندگی را بهبود می بخشند، توافق اندکی وجود دارد. در عین حال درگزارشات و پروژه های برنامه ریزی شهری بسیاری به مفهوم کیفیت زندگی شهری اشاره می شود، چه به عنوان نتیجه و حاصل پروژه و چه به عنوان بررسی وضعیت موجود. در واقع استفاده از مفهوم کیفیت زندگی شهری در برنامه ریزی شهری حداقل می تواند در دو مرحله از فرآیند برنامه ریزی مورد استفاده قرار بگیرد. مرحله اول جایی است که برنامه ریزان می خواهند چشم انداز صحیح و قابل اطمینانی از وضعیت موجود شهر داشته باشند. در واقع در این مرحله برنامه ریزان در پی آن هستند تا اولویت ها و مسائلی را که از اهمیت بیشتری برخوردار هستند، به طور ویژه مورد توجه قرار بدهند، که بررسی ابعاد مختلف کیفیت زندگی شهری می تواند راهنمای مناسبی برای آنها در این مرحله باشد. مرحله دوم جایی است که برنامه ها و پروژه ها می بایست مورد ارزیابی قرار بگیرند تا سودمندی و کارآیی آنها تایید شود. در این مرحله نیز بررسی اثراتی که این برنامه ها و پروژه ها بر روی ابعاد مختلف کیفیت زندگی شهری می توانند داشته باشند، راهنمای مناسبی را برای برنامه ریزان و تصمیم گیران بوجود می آورد. در واقع برنامه ها و پروژه هایی می تواند سودمندی و کارآیی داشته باشد که درنهایت منجر به بالا بردن کیفیت زندگی شهری شود و به خصوص برخی ابعاد آنرا که بیشتر مورد توجه برنامه ریزان شهری می باشد، ارتقاء دهد.
2-7- دیدگاه های کیفیت زندگی
مارانس6 به منظور ارزیابی کیفیت زندگی شهری خصوصاً در زمینه زندگی مردم در شهرها، دو رویکرد اساسی را معرفی می کند: نخستین رویکرد شامل نظارت بر کیفیت زندگی/ کیفیت زندگی شهری از طریق مجموع های از شاخصهای)معمولاً بیشتراوقات( مشتق از داده های فضایی جمع شده از منابع اداری مانند سرشماری است، که گفته شده باید مربوط به کیفیت زندگی ادراک شده باشند)به عنوان مثال سطح درآمد خانواده، میزان جرم، سطوح آلودگ ، هزینه مسکن و غیره( از این دیدگاه به عنوان دیدگاه عینی یاد می شود.
دومین رویکرد شامل مدل سازی روابط میان ویژگی های محیط شهری و انداز ه گیری ارزیابی های ذهنی از قلمروهای کیفیت زندگی مردم بوده،که شامل رضایتمندی از پدید ه های خاص و از زندگی به عنوان یک کل است. این دیدگاه که به دیدگاه ذهنی شناخته شده، نوعی داد ه های جمع آوری شده از میان روشهای تحقیق زمینه یاب و داد ه های تحلیل شده از طریق روشهایی مانند تحلیل رگرسیون یا مد لهای چند ساختاری را درگیر می کند. درنهایت لازم است که ماهیت و درجه ارتباط میان ابعاد عینی و ارزیابی ذهنی افراد آزموده شود، چون درک آنها دراطلاع از چگونگی برنامه ریزی، مهم است؛ همچنین ممکن است در دیگر سیاست های مداخله در توسعه کیفیت زندگی شهری نیز مشارکت داشته باشند(Marans,2011,3).
2-7-1- مکتب ساختارگرایی
در مکتب ساختار گرایی، پدیده های جغرافیای شهری به صورت مجزا در کنار هم قرار نمی گیرند، بلکه هر پدیده جغرافیای شهری جزیی از کل ساختاری است و تنها در درون این ساختار می توان آن را تحلیل نمود،زیرا کل ساخت فضای زندگی بر هر پدیده جغرافیای شهری اثر می گذارد، همچنین پیوند پدیده ها با پدیده های قبلی به منزله علت وجودی پدیده های فعلی مورد نظر نیست، بلکه تنها بر ارتباط پدیده ها در داخل یک ساختار تاکید می شودبطور مثال در نظریه ساخت شهر ، ارتباط و پیوند میان میزان اجاره بها ، قیمتهای زمین و کاربری زمین بررسی میگردد، یعنی میزان اجاره بها با توجه به بازار زمین، قوانین درباره زمین، همچنین کاربری زمین با توجه به چگونگی نظارت دولتها به نحوه استفاده از زمین های شهری و مانند آندر مکتب ساختار گرایی شهر و پدیده های شهری بخشی از یک جامعه وسیعتر محسوب می شود و برای شناخت عمیقتر و منطقی تر مسائل شهری باید کل جامعه که شهر نیز جزئی از آن است مورد بررسی قرار بگیرد.در جغرافیای شهری در داخل مکتب ساختاری ساخت گرایی عمدتآ با دو نوع نگرش روبرو است:
* نگرشی که در آن گونه های نهادی و سازمانهای مختلف از عوامل اصلی در شکل گیری شهرها ساخته می شود.
* نگرش سوسیالیستی به شهر، که بین ساختهای اقتصادی ، طبقات اجتماعی و تولید و مصرف در فضای شهری همواره رابطه محکمی وجود دارد( شکویی، 1379: 23).
2-7-2- مکتب اصلاح گرایی
مکتب اصلاح گرایبان تاکید بر جنبه های فن شناختی، معتقد به یافتن راه حل هایی برای رفع مشکلات شهری استدر این مکتب عقیده بر آن است که بهسازی و ساماندهی محیط شهری باید از درون همین جوامع صورت پذیرد؛ بنابراین بر اصلاح تنگناها و عوارض نظام اجتماعی موجود، بدون نفی کلیت آن تاکید می کند. اصلاح گرایان زمین را ثروت شهر و حومه می دانند که باید از آن استفاده شود (زیاری، 1389: 13).
مکاتب عنوان شده از جمله مکاتبی هستند که در زایش و تحول نظریات مطرح شده فوق نقش بارز و روشنی ایفا نموده اند.
2-7-3- نظریات طراحان شهری معاصر در باب کیفیات محیطی
در میان آثار زیاد و متنوعی که از آنها پارامترهای کیفیتی محیط زندگی استخراج شده است، دراین نوشتار به نظریات 5 نظریه پرداز اشاره خواهد شد که عبارتند از: جین جیکوب به عنوان اولین نظریه پرداز از نظریه پردازان معاصر، یان بنتلی نظریه پردازی که مستقیما به کیفیات محیطی در جهت ایجاد محیطی پاسخگو اشاره می کند، بیان کیفیات مندرج در کتاب به کمک طراحی و ابعاد طراحانه برنامه ریزی شهری از آن جهت که دیدی طراحانه و برنامه ریزانه توامان دارند و در آخر کیفیات مندرج در کتاب "مکانهای عمومی- فضاهای شهری " اثر متیو کرمونا به عنوان آخرین اثر در دسترس از کیفیات محیط شهری.
جین جیکوب در سال 1961 در کتاب زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا، 5 معیار را برای محیطی با کیفیت مطلوب بیان می کند: ملحوظ داشتن فعالیت های مناسب پیش از توجه به نظم بصری محیط، استفاده از کاربری مختلط چه به لحاظ نوع استفاده و چه از نظر حضور ابنیه با سن های مختلف در یک ناحیه، توجه به عنصر خیابان، نفوذ پذیر بودن (قابل دسترس بودن) بافت، اختلاط اجتماعی و انعطاف پذیر بودن فضاها
یکی از مشهورترین مجموعه کیفیت های طراحی شهری که توسط اهل فن ارائه شده است، مجموعه پیشنهادی گروه مطالعاتی "مرکز مشترک طراحی شهری پلی تکنیک آکسفورد" است. مجموعه مزبور توسط یان بنتلی و همکارانش در کتابی تحت عنوان محیط های پاسخده تدوین گردیده است و به واسطه جامعیت و سهولت فهم آن به یکی از مراجع مهم در مجامع حرفه ای و آکادمیک بدل شده است. این مجموعه 7 معیار که باید در ایجاد محیط های پاسخده رعایت شوند را به این شرح بیان می کند: نفوذپذیری، گوناگونی، خوانایی، انعطاف پذیری ، تناسبات بصری ، غنای حسی و رنگ تعلق (Bently ,1999:205) .
در کتاب" به کمک طراحی" که بیان کننده موفقیت طراحی در سیستم برنامه ریزی است، اهداف طراحی به نوعی بیان کننده کیفیت های مورد توجه در طراحی شهری محیط کالبدی است. این اهداف عبارتند از: هویت، تداوم و محصوریت، کیفیت عرصه همگانی، آسانی حرکت، خوانایی، تطابق و تنوع. از طرفی در سال 1991 جان پانتر و کرمونا در کتاب ابعاد طراحانه برنامه ریزی شهری نیز بحث کیفیت را مطرح کردند . این دو با روش تحلیل هفتاد و سه طرح، کیفیاتی که به لحاظ فراوانی دارای درصد بالایی بودند را به عنوان مهمترین کیفیات محیط شهری مطرح کردند این کیفیات عبارت بودند از : کیفیت پایداری زیست محیطی، کیفیت منظر شهر، کیفیت دیدها، کیفیت فرم شهر، کیفیت فرم ساختمان و کیفیت عرصه همگانی (Punter ,1997:101).
آخرین اثری که کیفیات محیط کالبدی را طبقه بندی کرده است در سال 2003 توسط متیوکرمونا با عنوان" مکانهای عمومی – فضاهای شهری "منتشر شد. در این اثر ، کرمونا کیفیات تاثیر گذار بر محیط کالبدی را به 7 دسته تقسیم کرده است که عبارتند از: دسترسی، سخت فضا و نرم فضا، فضای همگانی، ایمنی و امنیت، منظر شهری، اختلاط و تراکم، همه شمول بودن، و مدیریت زمانی فضا (Carmona ,2003:41).
2-7-4- مدلهای طبقه بندی کیفیت محیط شهری
2-7-4- 1- مدل لنگ: نیازهای انسانی
این مدل با اقتباس از نظریه سلسله مراتب نیازهای "مازلو"، تدوین شده است. بر اساس این مدل می توان کیفیت محیط شهری را بر حسب برآورده ساختن گونه های مختلف نیازهای انسان یعنی: نیازهای فیزیولوژیک، نیاز به ایمنی و امنیت، نیاز به وابستگی و احساس تعلق، نیاز به عزت و اعتماد به نفس، نیاز به تحقق خویشتن و خودشکوفایی و نیازهای شناختی- زیبا شناختی طبقه بندی نمود. لذا لازم است که محیط شهری ، نیازهای متفاوت انسانی را برآورده سازد (Lang, ,1987:91).
2-7-4-2- مدل اپلیارد: حالت های ادراک انسانی
بر اساس مدل پیشنهادی اپلیارد، می توان مولفه های گوناگون کیفیت طراحی شهری را بر اساس پاسخگویی به حالات ادراکی مختلف انسان سازمان دهی و طبقه بندی نمود. اپلیارد، واکنش های ادراکی "انسان" در برابر "محیط" را به سه حالت زیر تفکیک می کند: حالت واکنشی-عاطفی که در بر گیرنده واکنش های عاطفی افراد نسبت به محیط است و در این حالت محیط به عنوان محرکی جهت برانگیختن احساسات و تداعی معانی تلقی می گردد. حالت عملیاتی که غالبا توسط افراد در زندگی روزمره مانند تردد از مکانی به مکان دیگر جهت کار، ملاقات و … به کار گرفته می شود و بالاخره حالت استنباطی که افراد برای حمایت از فعالیت های "عملیاتی" و "واکنشی-عاطفی" فوق، در جستجوی کسب اطلاعات از محیط و نهایتا فهم "معنی" آن هستند. در این وضعیت، "اطلاعات استنباط شده"، موجب روشن گردیدن هویت فردی و جمعی محیط و جامعه مرتبط با آن و نهایتا حس مکان می گردد (Appleyard ,1981:51).
2-7-4- 3- مدل "کانتر" : مولفه های " مکان "
مدل مشهور "دیوید کانتر" از پیشگامان مطالعات ادراکی معماری و طراحی شهری را می توان یکی از چارچوب های نظری که قادر به تبیین مولفه های کیفیت طراحی شهری است، محسوب نمود. بر اساس مدل مزبور که به مدل " مکان " شهرت دارد محیط شهری به مثابه یک " مکان " متشکل از سه بعد در هم تنیده کالبد، فعالیت و تصورات است. به عبارت دیگر، کیفیت محیط شهری عبارت است از برآیند سه مولفه که هریک از آن ها متکفل برآورده ساختن یکی از کیفیت های سه گانه "کالبدی" "فعالیتی" و "تصوری" محیط شهر است.
2-8- ابعاد اساسی در مدلهای سنجش کیفیت زندگی شهری
اکثر محققان در مطالعات کیفیت زندگی آن را به دو بعد تقسیم کرده اند، یکی بعد روانشناختی و دیگری بعد محیطی. در بسیاری موارد بین این دو دسته از ابعاد همبستگی بالایی وجود دارد. مثلا کیفیت بالای تسهیلات7 سطح بالایی از رضایتمندی را به همراه دارد( Moro et al, 2008:58) اما در عین حال در برخی موارد نتایج حاصل از تحلیل شاخص های عینی (مثلا متغیرهای مالی) با تحلیل شاخصهای ذهنی (مثلا متغیرهای غیر مالی مانند امید به زندگی، محیط بهتر و سایر موارد)، مشابه نبوده و رتبه بندی که از شهرها از نظر شاخصهای عینی بدست می آید با رتبه بندی شاخص های ذهنی متفاوت است اما در عین حال وجود کنش بین شاخصهای عینی و ذهنی امری امکاناپذیر است. به عبارتی دیگر کیفیت زندگی ترکیبی از دو رویکرد عینی و ذهنی است در واقع کیفیت زندگی گستره ای است که نیازهای عینی انسان در ارتباط با درک فردی یا گروهی رضایتمندی ذهنی از آن تحقق می یابد (Costanza et al,2007; 26 ) در مدلی که شافر و همکاران(shafer et al,2000:58) ارائه میدهند. تصویری از نحوه ارتباط بین سه مفهوم قابلیت زندگی، پایداری وکیفیت زندگی را نمایش میدهند. در این مدل قابلیت زندگی به عنوان نتیجه ارتباط بین ابعاد فیزیکی واجتماعی مورد توجه قرار گرفته و پایداری نیز نتیجه ارتباط بین ابعاد اقتصادی و فیزیکی(طبیعی) مطرح گردیده است. ارتباط بین این سه بعد در نهایت پایداری یا کیفیت زندگی تعریف می گردد.
شکل (2-4): فاکتورهای موثر در کیفیت زندگی اجتماع (از دید اکولوژی انسانی)
با توجه به پیچیدگی مفهوم کیفیت زندگی، چهار مفهوم رکن اساسی در کیغیت زندگی شهری را در بر می گیرید. این چهار بعد عبارتنداز: پایداری اقتصادی، پایداری اجتماعی، پایداری محیطی و پایداری فرهنگی- سیاسی که درشکل شماره (2-5) این ابعاد به همراه شاخص های آن ارائه گردیده است (فرجی ملائی،1389: 59)
شکل (2-5): ابعاد کیفیت زندگی شهری (منبع : فرجی ملائی،1389 :49)
2-8-1- کیفیت زندگی و ابعاد سه گانه آن
سلامت جسمانی و روانی، یکی از ارکان اصلی توسعه پایدار و بخش جدایی ناپذیر آن برای شکوفایی وارتقای وضعیت زندگی است، به عبارت دیگر حفظ و ارتقای سطح سلامت، پیشنیاز حرکت و اقدام در زمینه برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی است. هر جامعه زمانی از پویایی و نشاط لازم برخوردار خواهد بود که شهروندان آن از سلامت جسمانی و روانی مطلوب برخوردار شوند(حریرچی و همکاران،1388: 2). گر چه مفهوم سلامت اجتماعی کاربرد فراوانی دارد اما ارائه تعریفی روشن و جامع برای آن دشوار است چون در زمینه های گوناگون و با کاربردهای متفاوت به کار گرفته شده است. خود مردم معمولا تصویر روشنی از کیفیت زندگی خود در ذهن دارند. آنها معمولا می دانند که اگر چه شرایطی رخ دهد، در زندگی احساس خوشبختی خواهند داشت. بعنوان مثال داشتن درآمد بیشتر، وجود محله یا شهری آرام و زیبا و …. (نوغانی، 1388: 113). از همین رو تعریف جامع و انتخاب معیاری مناسب برای سنجش این بعد از سلامت جوامع بسیار نقش آفرین است. تعاریف و شاخص های بسیار برای سنجش کیفیت زندگی در حوزه ی اجتماعی ارائه شده است. از جمله درحوزه سلامت اجتماعی، پرسشنامه پیمایش سلامت SF-36 (وار،1996) و برنامه مصاحبه ای کیفیت زندگی (اولت و کینتز،1990) را می توان اشاره نمود. کینتز (2004) سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروه های اجتماعی می داند. ساپیرو(2004) به توانایی فرد در تعامل موثر با دیگران و اجتماع به منظور ایجاد روابط مطلوب شخصی و به انجام رساندن نقش های اجتماعی، عنوان سلامت اجتماعی می دهد. استون وجیکوب (2005) سلامت اجتماعی را شامل سطوح مهارت های اجتماعی، عملکردهای اجتماعی و توانایی شناخت هر شخص از خود به عنوان عضوی از جامعه بزرگتر دانسته و به شرایط اقتصادی و اجتماعی، رفاه و تمامیت شخص درشبکه اجتماعی او توجه کرده است. لارسن سلامت اجتماعی را گزارش فرد از کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان وگروه های اجتماعی که عضو آنهاست، توصیف می کند Larson,1996:83). ائتلاف جماعت سالم انتاریو(2003) مفهوم و شاخص های سلامت اجتماعی را نهفته در مفاهیمی همچون محیط زیست پاک، صلح، عدالت اجتماعی، دسترسی همگان به نیازهای اولیه همچون غذا، آب، سرپناه و دسترسی به خدمات سلامت می داند. از سوی دیگر باید اذعان نمود که کیفیت زندگی بدون کیفیت محیطی که در آن زندگی می کنیم معنایی ندارد، امروزه بسیاری از ناهنجاری های رفتاری در جوامع شهری مانند خشونت، پرخاشگری، تجاوز به حقوق دیگران و رعایت نکردن قانون ضمن داشتن ریشه های تاریخی، فرهنگی و اقتصادی در کیفیت فضاهای سکونتی و کاری نهفته است. بنابراین می توان بیان کرد که کیفیت محیط یک قسمت از کیفیت زندگی است و شامل تمامی فاکتورهایی می شود که بخشی از رضایتمندی انسان را از محیط تشکیل می دهند. کیفیت محیطی یک نتیجه پیچیده ای است از ترکیب تصورات ذهنی، ارزش ها و گرایش هایی که در میان افراد و گروه ها متغییر است. کیفیت محیطی می تواند به عنوان یک درک وسیع تر از کیفیت زندگی تلقی گردد. کیفیت پایه ای از قبیل سلامتی و ایمنی در ترکیب با عواملی از قبیل راحتی و جذابیت مفهوم پیدا می کند. کیفیت محیطی طبیعت، فضای سبز، زیر ساخت ها، محیط انسان ساخت، مطبوعیت محیط فیزیکی و منابع طبیعی که هر کدام از آنها کیفیت ویژه ای دارند، از معرّف های کیفیت محیطی به حساب می آیند. به طور کلی کیفیت محیطی به عنوان شاخصی برای اندازه گیری درجه ای از محیط که برای زیستن انسان مناسب می باشد، مورد استفاده قرار می گیرد (قالیباف،1390: 48). رابطه متقابل و تاثیر کیفیت محیط شهری بر کیفیت زندگی شهرها توسط کوئین لینچ (1981) نیز مورد تایید واقع شده است. وی می گوید اگر بنا بر اینست که طراحی شهری مفید واقع گردد باید قادر باشد از راه اعتلای کیفیت محیط کالبدی به اعتلای کیفیت زندگی انسان یاری نماید(گلکار،1378: 43) در تعیین کیفیت زندگی مراد از مفهوم کیفیت اقتصادی، برخورداری خانوارها از استانداردهای زندگی است. مقصود از استانداردهای زندگی، قابلیت دسترسی به کالاها و خدمات پایه بوده و معمولاً بر حسب درآمد سرانه و یا مصرف سرانه محاسبه می شود. دسترسی به سرمایه، کالا وخدمات عمومی در جوامع، معیاری از رفاه اقتصادی است به شرطی آنکه به گونه ای منصفانه و متعادل بین مردم توزیع شده باشد، در غیراین صورت حتی با وجود دسترسی بالا به سرمایه وخدمات، بسیاری از مردم از لحاظ استاندارد زندگی و به تبع آن کیفیت زندگی در سطح نازلی به سر خواهند برد(خادمی،1390: 34). از سوی دیگر مطالعات علمی نشان داده اند که رابطه میان وضعیت اقتصادی وکیفیت زندگی رابطه خطی نبوده واین دو در نقطه ای همسو و هم جهت حرکت می کنند و آن نقطه ای است که حداقل شرایط مطلوب مادی برای زیست انسان فراهم شده باشد، ولی از آن به بعد دیگر نمی توان انتظار داشت که تامین نیازهای اقتصادی به بهبود کیفیت زندگی کمک کند، زیرا انسان موجودی چند وجهی و پیچیده است و منطق اقتصادی نمی تواند بسیاری از رفتارهای او را تبیین کند(زمانی ،1388: 43).
2-8-2- شاخص های سنجش کیفیت زندگی شهری
در گذشته محققان علوم اجتماعی برای سنجش کیفیت زندگی استفاده از معرّف های عینی فرا فرهنگی مانند رفع نیاز های اولیه (غذا، سرپناه، …) را توصیه می کردند. تاکید زیاد بر دیدگاه عینی منجر به غفلت از دیدگاه ذهنی شد که بسیار مهم است و در سطح فردی به کار برده می شود. در حالی که شاخص های عینی محیط زندگی و کار را تشریح می کنند و شاخص های ذهنی راه هایی که مردم شرایط اطرافشان را درک و ارزیابی می کنند را تشریح می نمایند( اکبری،1389: 128).امروزه تعریف بهزیستی ذهنی به عنوان شاخص کیفیت زندگی از مطلوبیت بیشتری برخوردار می باشد.بدان سبب که به جای اینکه متخصصان بگویند مردم چه هنگام احساس خوشبختی می کنند، خود مردم درباره آن اظهار نظر می کنند. می توان به روشنی از شهروندان پرسید که تا چه حد احساس خوشبختی می کنند. سنجش کیفیت زندگی شهری با استفاده از این رویکرد مشکل بوده و وقت و هزینه بیشتری را نسبت به سنجش شاخص های عینی به خود اختصاص می دهد لیکن نتایج حاصل از آن منطقی بوده و بیشتر به واقعیت نزدیک تر است (لطفی،:1388: 75). در این تحقیق سعی شده است که کیفیت اقتصادی، اجتماعی و کالبدی شهر با توجه به دیدگاه های جامعه و جنبه ذهنی مورد بررسی قرار گیرد. مناسب ترین روش برای این منظور اینست که مستقیماً از افراد در مورد احساسشان از زندگی و ویژگی های جامعه شان سوال شود(حریرچی وهمکاران،1388: 95). به همین منظور در انتخاب شاخص های موثر، تحقیقات اولئکن که در شهرهای ترکیه و به منظور سنجش کیفیت زندگی شهری انجام پذیرفته است، و به سبب شباهت های فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی کشور ترکیه با ایران که امکان استفاده از این شاخص ها را فراهم می آورد، مورد توجه قرار گرفته است. در بررسی کیفیت زندگی و تعیین شاخص های سلامت اجتماعی، اولئکن(2001) درشهرهای ترکیه مواردی از قبیل وسعت و نرخ خدمات آموزشی، میزان خدمات سلامتی از قبیل بیمه های درمانی، فعالیت های فرهنگی، امنیت و میزان مشارکت مردم را معرفی کرده است. راوارد و کرامرس(1998) در مطالعات خود بیان نموده اند که می توان با شاخص هایی همچون سبک زندگی، محیط فیزیکی و اجتماعی، صفات فردی درونی یا صفات حاصل شده در طول زندگی،به سطح سلامت در شهرها پی برد. (2002) Padilla در این زمینه بر شاخص های خوب بودن از نظر روانی، دغدغه های اجتماعی، کنار آمدن با شکل ظاهری، سلامت جسمانی و پاسخ به درمان تاکید کرده است(نجات،1387: 58). ریموند و همکاران(2004) شاخص های سلامت جوامع را دریکپارچگی اجتماعی، پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شکوفایی اجتماعی دانسته و آنها را در تحقیقات خود به کار برده اند. در بررسی کیفیت زندگی و در تعیین شاخص های اقتصادی و کالبدی اولئکن (2001) در شهرهای ترکیه مواردی از قبیل حمل و نقل و شبکه دسترسی، فضای سبز، زیبایی بصری، بهداشت، وضعیت پارکینگ و نحوه پارک اتومبیل در محله، وضعیت جوی ها و آبراهه، رضایت از درآمد، رضایت شغلی، توان پرداخت هزینه های درمانی، میزان پس انداز را مورد بررسی قرار داده است. دیدگاه برخی از صاحبنظران در زمینه تعیین شاخص های کیفیت زندگی در جدول(2-2) آورده شده است.
جدول(2-2): شاخص های کیفیت زندگی شهری از دیدگاه صاحب نظران مختلف
محقق
شاخص های کیفیت محیط
جین جیکوبز (1961)
ملحوظ داشتن فعالیت ها مناسب پیش از توجه داشتن به نظم بصری محیط، استفاده از کاربری های مختلط چه به لحاظ نوع استفاده چه از نظرابنیه با سن های مختلف در یک ناحیه، توجه به عنصر خیابان، نفوذپذیر بودن بافت که به مفهوم پیشنهاد استفاده از بلوک ها ی کوچک تر شهری است، اختلاط اجتماعی و انطباق پذیر بودن فضاها
اپلیارد و اوکاموت (1968)
صدا، نور، دود، گرد و غبار، میکرواقلیم، خلوت فعالیت های ارزشمند و محیط های شناسایی محلی،تعامل اجتماعی
لانسینگ و مارانز (1969)
باز بودن، راحتی،جذابیت، نگهداری، صدا و ارتباط آنها با ساکنان محله شان
سانوف و ساونی (1972)
ایمنی از آتش سوزی، امنیت، دسترسی به مدارس، جمع آوری زباله، ارتباط با همسایه ها، پیاده رو مناسب، فاصله مناسب از دوستان، فاصله مناسب از خویشاوندان، پارکینگ جلوی خانه
اپلیارد و لینتل (1972)
خطرات ترافیکی، استرس، صدا و آلودگی، خلوت، قلمرو خانه، همسایگی و ملاقات، شناسایی و دلبستگی
کارپ و همکاران (1976)
ایمنی، زیبایی، صدا، همسایه ها، تحرک و دسترسی، آزار و اذیت
کوئین لینچ (1981)
دسترسی، سر زندگی، حس سازگاری، کنترل و نظارت،کارایی و عدالت
پرفسور دوهل (1984)
بالا بودن سطح بهداشت براساس شاخص های قابل قبول بهداشتی و قابلیت دسترسی برای کلیه ساکنین،بالا بودن کیفیت کالبدی محیط، مسکن، وجود محلات فعال و معنی دار، توانایی رفع نیازهای اولیه هر شهروند، وجود روابط اجتماعی در حد معقول، وجود اقتصاد متنوع و خودکفا، تنوع فعالیت های فرهنگی،الگوی متناسب شهرسازی
بنتلی و همکاران (1985)
سازگاری بصری، تنوع، نفوذپذیری، خوانایی، انعطاف پذیری، قابلیت شخصی سازی، هم چنین در سال 1990 سه معیار: کارایی از نظر مصرف انرژی، پاکیزگی و حمایت از حیات وحش بدان افزوده شد تا کاستی های را بپوشاند
آلن جیکوبز و دانلد اپلیارد (1987)
سرزندگی، هویت، کنترل دسترسی به فرصت ها، تخیل و شادی، اصالت و معنا، زندگی اجتماعی و همگانی, خود اتکایی شهری، محیطی برای همه
مایکل ساوت ورث (1989)
ساختار، خوانایی، فرم، حس مکان، هویت؛ دیدها و مناظر، مقیاس انسانی یا پیاده
رومانا و همکاران (2003)
زباله، آلودگی آب، آلوگی هوا، صدا، شلوغی و ترافیک
ماخذ: یافته های تحقیق
2-9- برنامه ریزی8
برنامه ریزی فرآیندی است تحلیلی که شامل پیش بینی شرایط آینده و تعیین اهداف در چارچوب آن پیش بینی و تهیه چند گزینه عمل و قابل اجرا برای دستیابی به اهداف و انتخاب یک گزینه از میان آن ها می شود( نوریان و شریف، 1379: 25). حسین زاده دلیر برنامه ریزی را عبارت از پویش عقلایی مکانیزم تصمیم گیری در امور توسعه اقتصادی- اجتماعی در ابعاد زمانی بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت به منظور بهره برداری منطقی و هماهنگ از امکانات و منابع در جهت تامین نیازمندی های عمومی و اساسی جامعه می داند(حسین زاده دلیر،1380: 5) فریدمن برنامه ریزی را چنین تعریف می کند: برنامه ریزی اساساً یک روش اندیشیدن به مسائل اجتماعی و اقتصادی است، جهت گیری برنامه ریزی عمدتاً به سوی آینده است، عمیقاً به ارتباط میان هدف ها و تصمیم های جمعی مربوط بوده و برای جامع بودن خط مشی و برنامه تلاش می کند هر جا که این شیوه تفکر به کار رفته باشد این استنباط وجود دارد که برنامه ریزی در حال انجام است (آسایش،1382: 21)در برنامه ریزی ها تاکیدها در محورهای زیر ضروری است:
* تاکید بر عنصر انسان در فرآیند تغییر و تحول به عنوان یک عامل اصلی و اولویت دادن به نظرات و نیازهای مردم محلی.
* جامع نگری و نگرش سیستمی به پدیده های طبیعی و انسانی در ناحیه.
* توجه به حفظ محیط زیست و ایجاد شرایط مناسب برای حفظ تعادل و پایداری محیط زیست.
* گریز از مطلق نگری و توجه به شیوه درک و تفسیر و تعبیر انسانهای محلی در فرآیند شناخت و توسعه
2-10- دیدگاههای توسعه پایدار شهری با توجه به محیط زیست
دیدگاههای زیست محیطی نخست در جوامع غربی با بروز مسائل و مشکلات روز افزون زیست محیطی پدید آمد که ریشه در نابسامانی ها وعدم تعادلهای محیط زیست جوامع صنعتی داشت. با اشاعه فرهنگ غربی در جوامع توسعه نیافته، مفاهیم زیست محیطی نیز به عنوان بخشی از این فرهنگ، تسری یافت و بعدها در پی اجلاسهای جهانی پی در پی، توجه به ملاحظات زیست محیطی بر راهبردهای توسعه، سایه افکند. البته در کشورهای توسعه نیافته نیز، فقر و رشد سریع جمعیت، بهره برداری نامناسب و مفرط از منابع طبیعی و تخریب آن، بی توجهی به توان اکوسیستمها با تراکم جمعیت و فعالیت و … جملگی و توامان موجب به هم ریختگی تعادلهای زیست محیطی شده و بستر مناسبی برای شکل گیری دیدگاههای زیست محیطی فراهم ساخت.
توسعه پایدار9، اساسی ترین نظریه در این زمینه است که تمامی زمینه های توسعه از جمله توسعه شهری را نیز در بر می گیرد، این نظریه که با پی گیری نهادهای بین المللی در دهه اخیر به یک میثاق جهانی مبدل شده بر این مبنا شکل گرفته که نباید با تامین نیازهای نسل کنونی، نیازهای توسعه آتی به مخاطره افتد.
2-10-1- تعریف سازمان خواربار جهانی (فائو)
توسعه پایدار، مدیریت و حفاظت از منابع پایه ای، استفاده از دستاوردهای تکنولوژیکی و پی ریزی ساختار تشکیلاتی مناسب است تا نیازهای انسانی نسلهای کنونی و آتی به طور مستمر و مطلوب تضمین شود. به تعبیر دیگر توسعه پایدار، حفاظت از منابع اراضی و آب، منابع ژنتیک گیاهی و جانوری به گونه ای است که مخرب محیط زیست نباشد و ضمناً از نظر فنی مناسب، از نظر اقتصادی با ارزش و از نظر اجتماعی مورد قبول پذیرش باشد. توسعه پایدار شهری که اینک بیش از هر دیدگاهی مورد قبول و عنایت است، در سالهای اخیر دستخوش تحولی اساسی بوده و از محدوده تعادلهای زیست محیطی فراتر رفته و تعادلهای اقتصادی، اجتماعی را نیز در بر گرفته است.
2-10-2- تئوریهای توسعه منطقه ای
"هیرشمن" "Hirschman" و"میردال Myrdal" از نخستین کسانی بودند که در راه کاربردهای مکانی فرایند توسعه را شناختند و از این طریق برای ایجاد پیوند میان مدلهای رشد اقتصادی و نظریه توسعه منطقه ای اقدام کردند. در واقع، توجه اصلی هیرشمن به رشد اقتصادی متمرکز بود. وی به ویژه با نظریات "نورکز" در مورد رشد متوازن، مخالفت می ورزید و معتقد بود که توسعه اقتصادی از طریق زنجیره عدم توازن به وجود می آید و سرمایه گذاریهای جدید در نتیجه افزایش بازده فعالیتهای موجود، انجام می شود.
در نتیجه، رشد، نامتوازن خواهد شد. صنایع جدید در نزدیکی صنایع موجود مستقر می شوند و نقاط رشد معینی را ایجاد می کنند. این تمرکز مکانی، با عقب ماندگی نواحی دیگر همراه خواهد بود و نتیجه آن، قطب بندی منطقه ای و گسترش ناهمگون توسعه از نظر جغرافیایی است. در پی آن، آثار "نفوذکننده" متعددی، تصحیح این عدم توازن را تضمین خواهد کرد.
"میردال"، بسیار بیشتر از "هیرشمن"، به این نکته معتقد است که توسعه، یک روند کنش متقابل بین نواحی مختلف است که تفاوتهای ابتدایی در زمینه موفقیت آتی را افزایش می دهند. او همچنین بر این باور است که وقتی توسعه اقتصادی به سطح معینی برسد، این تفاوتها برابر خواهند شد. در این فرایند، دو مکانیزم اساسی به نامهای گسترش10 و واپس روی11 مطرح می شوند. مثلاً هنگامی که یک مرکز شهری در حال توسعه، تولید کشاورزی در نواحی مجاور خود را تحرک می بخشد، گسترش به وجود می آید.
سالخوردگی جمیعت در مناطق پرجمعیت، مثالی برای واپس روی است. یکی دیگر از آثار کاملاً شناخته شده واپس روی، فرایند انتقال سرمایه از نواحی توسعه نیافته به مناطق کاملاً توسعه یافته است.
در کشورهای فقیر، غالباً قدرت اقتصادی و سیاسی با هم آمیخته است و در مناطق نسبتاً توسعه یافته متمرکز شده و باعث تشدید نابرابری جغرافیایی می شوند. یکی از نتایج این امر این است که نواحی عقب مانده، فراموش شوند و سرمایه گذاری کمتری را در امور زیربنایی و غیره دریافت کنند. بر اساس برداشت "روند ینلی" و "رادل"، خوش بینی "هیرشمن" درباره گسترش توسعه به نواحی عقب مانده، واقعیت خارجی ندارد و دست کم نیازمند کنشی آگاهانه است. بر اساس شناخت میردال، چنین بر می آید که نیروهای قطب بندی کننده، غالباً قویتر از مکانیزمهای گسترش هستند. به منظور اجتناب از قطبی شدن بیش از اندازه (مثلاً رشد کنترل نشده شهرهای بزرگ)، این مکانیزمهای گسترش، باید از ابتدا با اقدامات برنامه ریزی شده تقویت شود که البته این امر، به برنامه ریزی منطقه ای نیرومندی نیاز خواهد داشت.
2-10-3- روش منطقه ای کردن
معمولاً طبقه بندی و ترسیم خطوط مناطق، به یک یا چند روش از سه نظریه متفاوت زیر صورت می گیرد :
2-10-4- مناطق همگن12
ترسیم خطوط نواحی همگن، هدف اولین نظریه است، معیار اصلی مورد استفاده برای تعیین وجوه تمایز بین مناطق متفاوت است و به هدفهای مورد نظر بستگی دارد. ارتفاع از سطح دریا، شکل زمین، میزان بارندگی، نوع فعالیت اقتصادی غالب (مانندکمربند ذرت در آمریکا) یا ترکیبی از چند عامل، ممکن است به عنوان معیار شناخته شوند. در مورد حالت اخیر، شاید استفاده از روشهای آماری، مانند اعداد شاخص یا تحلیل عوامل، ساده تر باشد. ضابطه همگنی نشان می دهند که میزان تفاوت با سایر مناطق، از تفاوتهای داخلی بیشتر است.
2-10-5- مناطق عملکردی
تلاش دیدگاه دوم، ترسیم خطوط مناطق عملکردی است، که مناطق قطبی شده یا به اعتقاد "هیل هورست"، مناطق گره ای نیز خوانده می شوند. این مفهوم بر این نظریه استوار است که مردم برای فعالیتهای خود به فضایی نیازمندند و بنابراین دارای جایگاهی هستند. حداقل این فعالیتها، شامل امور اداری، اقتصادی، سیاسی، تفریحی و اجتماعی می شود. محتوای این موضوع، در واقع روابطی است که از اینگونه فعالیتها منتج می شود و مستلزم حمل و نقل و یا ارتباط میان جایگاه های مختلف است. بدین ترتیب، مفهوم گره ای، بر تفاوتهای درون منطقه ای تاکید می ورزد. تخصص فزاینده (تقسیم کار)، جریان را به سمت کانون یابی این روابط در فضا هدایت می کند. الگوی خطوط متقارب حاصله، از ابتدا به سمت مراکز بزرگتر جهت داده می شود.
اگر بتوانیم عملکردهایی را که فقط از طریق بزرگترین مراکز صورت می گیرد، حذف کنیم، انتخاب مناطق از طریق اتصال نقاط کم تراکم امکان پذیر می شود، البته این کار باید به ترتیبی صورت گیرد که برای هر شهر درجه دوم، فعالیتهایی که در شهرهای درجه دوم دیگر متمرکز است، در نظر گرفته نشود.
2-10-6- مناطق برنامه ریزی
مقوله سوم را منطقه برنامه ریزی می نامند. اساساً، این گونه مناطق را می توانیم برحسب هدفهای برنامه ریزی، شیوه های پیشنهاد شده و توسعه مورد انتظار، تعریف کنیم. برای سهولت امر، معمولاً مرزهای اداری، که جمع آوری اطلاعات (آماری) و نیز اجرای برنامه (از طریق کانالهای اداری موجود) را آسان می کنند، به کار گرفته می شوند. عیب بزرگ این کار، ناهماهنگی مرزبندیهای اداری با مرز بندیهای دیگری مانند معیارهای اقتصادی است، به طوری که تصمیمات زیربنایی را برای اینگونه مناطق کم اثر می کند. در اینگونه موارد، تغییر مرزهای اداری، تنها راه حل واقعی است که به ندرت عملی است. اندازه مناطق برنامه ریزی، با طول مدت برنامه ریزی تغییر می کند. هر چه مدت برنامه ریزی طولانی تر باشد، مناطق بزرگتر خواهند بود. اقدامات کوتاه مدت، معمولاً در مناطق نسبتاً همگن موثر واقع می شود. در برنامه ریزی، منطقه همگن و منطقه عملکردی، برای هدف تجزیه و تحلیل به میزان قابل توجهی با یکدیگر مرتبط هستند، حتی اگر با منطقه برنامه ریزی تداخل نیابند. طبقه بندی "فریدمن" از مناطق برنامه ریزی (یا به قول خودش، مناطق توسعه) چارچوب مفیدی برای تجزیه و تحلیل فراهم می آورد. او پنج نوع منطقه متفاوت را در مناطق توسعه ای ارائه می دهد :
> مناطق هسته ای، که با داشتن استعداد فراوان برای توسعه اقتصادی، مشخص شده اند. این مناطق، شامل یک یا چند شهر خوشه ای ، با حومه های میانی هستند.
> نواحی انتقالی پیشرفته که در فاصله نسبتاً کم از مناطق هسته ای قرار گرفته اند و ظرفیت استفاده از منابع را به خوبی دارا هستند. از مشخصات بارز این نواحی، مهاجرت و امکان توسعه اقتصادی است، که غالباً در پاسخ به تقاضاهای روزافزون مناطق هسته ای به وجود می اید.
> مناطق مرزی دارای منابع، نواحی قدیمی ای هستند که اماکن مسکونی آنها دارای اقتصاد روستایی با ویژگی مهاجرت است.
> مناطق دارای مسائل ویژه، نواحی ای هستند که به علت موقعیت مکانی خاص یا مناطق ویژه، به نگرش توسعه ای خاصی نیاز دارند. حوزه های آبریز رودخانه ها، نواحی مناسب برای توسعه جهانگردی و محدوده های مرزی را به عنوان چند نمونه می توان ذکر کرد.
گرچه این طبقه بندی ممکن است در طراحی برنامه های توسعه بسیار مفید باشد، اما در متن آن، بر جنبه "توسعه" (که "فریدمن" آنها را مناطق توسعه می نامد)، بیشتر تاکید شده است، تا جنبه های "برنامه ریزی"
"میسرا"، "سوندارام" و "پراکاسارائو"، نوعی طبقه بندی ویژه مناطق برنامه ریزی را طرح ریزی کردند، که چنین محدودیتی نداشت. آنان سه نظام برنامه ریزی مناطق را از هم متمایز می کنند که سرانجام می بایست در یک نظام کلی ترکیب شوند.
* مناطق اقتصادی، که بر اساس منابع بالقوه مشخص شده اند. اینها با دیدگاه "فریدمن" در زمینه منطقه ای کردن قرابت دارند.
* مناطق اجتماعی، که با انواع مختلف تفاوتهای اجتماعی در داخل جمعیت مشخص می شوند. به ویژه درجه و خصوصیت دوگانگی در درون منطقه، مورد تاکید نویسندگان قرار گرفته اند. برای مثال، آنها دوگانگی شهری و روستایی، فرهنگی و اقتصادی را مورد توجه قرار می دهند.
* مناطق محیطی، که بر اساس درجات متفاوت آسیب پذیری محیط، که توسط عواملی مانند فرسایش، آلودگی و پیشروی کویر نشان داده می شود، تعیین می گردد.
* مناطق اداری، که از قبل وجود داشته و مکانیزم تنظیم و اجرای طرحها را به وجود می آورد.
در ادامه به چند مورد از نظریه ها و مدلهای قابل اجراء در توسعه روستایی که مرتبط با موضوع رساله اینجانب نیز می باشد آورده شده است.
2-10-7- نظریه سیستمها13
سیستم مجموعه اجزا وابسته به یکدیگر است که دارای ثبات، پیوستگی و استقلال نسبتاً قابل توجهی است. استقلال، بیانگر عدم وابستگی خارجی است، یعنی حدی که اجزای سیستم با سایر اجزا خارج از سیستم، در ارتباط نیستند.
سیستم را می توان به عنوان یک دسته متغیر و نظام روابط بین آنها، یا یک دسته اجزای سازنده یک مجموعه پیچیده توجیه کرد. (مینایی، 1353: 95)
اصول حاکم بر سیستمها را می توان در چهار مورد ذیل خلاصه نمود :
* تعامل موجود بین عناصر تشکیل دهنده یک سیستم
* کلیت، سیستم ترکیبی از عناصر است، ولی در مجموع آنها خلاصه نمی شود. کل سیستم چیزی بیش از حاصل جمع عناصر تشکیل دهنده، آن است.
* سازمان به مفهوم سلسله ای از روابط بین عناصر یا اشخاص است که یک واحد وجودی جدید را به وجود می آورد. این واحد دارای کیفیتهایی است که هر یک از عناصر یا اشخاص مربوط به تنهایی ازآن برخوردار نیستند.
* پیچیدگی، واژه پیچیدگی نباید با واژه ساده یا بغرنج بودن، اشتباه شود. برای درک سیستم علاوه بر زمان، روش و دقت نظر کافی نیز لازم است. (دوران، 1370: 22-16)
2-11- تعریف و مفهوم ارزیابی عملکرد محیط
از واژه ارزیابی عملکرد تعاریف بسیاری ارائه شده است به منظور درک صحیح هر پدیده یا موضوع لازم است آن پدیده تعریف شده تا برداشت و فهم مشترکی از آن حاصل شود. موضوع ارزیابی عملکرد نیز از این قاعده مستثنی نیست. ارزیابی فرایند جمع آوری و تفسیر نظام دار شواهدی است که در نهایت به قضاوت ارزشی با چشم داشت به اقدامی معین بینجامد" در این تعریف چهار عنصر کلیدی وجود دارد. اول آنکه استفاده از اصلاح نظام دار بیانگر آن است که اطلاعات مورد نیاز به درجه ای از دقت تعریف می شود و تلاش برای به دست آوردن آنها با برنامه ریزی صورت می گیرد. دومین عنصر تعریف بیبای "تفسیر شواهد" گاهی در ارزیابی نادیده گرفته می شود. اطلاعات جمع آوری شده در هر زمینه ارزیابی، خواه ناخواه تفسیر می شوند تا سومین عنصر یعنی"قضاوت ارزشی" شکل بگیرد.ارزیابی از حد توصیف فراتر میرود. عامل ارزیابی براساس اطلاعاتی که جمع آوری کرده است به تفسیر آنها می پردازد و قضاوت ارزشی می کند. اگر فعالیت جمع آوری اطلاعات و تفسر آنها به "داوری ارزشی" ختم نشود ارزیابی صورت نگرفته است.آخرین عنصر تعریف با چشم داشت به اقدامی معین است ارزیابی اگر به اقدام منتهی نشود، چیزی جز اتلاف منابع نخواهد بود(طبرسا ، 1378: 15). ارزیابی عملکرد و یا سنجش عملکرد، فرایندی است که بوسیله آن یک مدیر رفتارهای کاری کارکنان را از طریق سنجش و مقایسه آنها با معیارهای از پیش تنظیم شده ارزیابی می کند، نتایج حاصله را ثبت می کند و آنها را به اطلاع سازمان می رساند، یک سیستم ارزیابی عملکرد، فعالیت های سازمانی مرتبط با موضوع ارزیابی عملکرد را شامل می شود(گریفین ، 1385: 479).
ارزیابی عملکرد دربعد سازمانی معمولا مترادف با اثربخشی فعالیتها است. منظور از اثربخشی میزان دستیابی به اهداف و برنامه ها با ویژگی کارآ بودن فعالیت ها و عملیات است.
ارزیابی عبارت است از روشی که بوسیله آن میزان نزدیکی عملیات انجام شده با انتظارات مورد نظر سنجیده می شود. بعبارت دیگر ارزیابی مقایسه ای بین آنچه وجود دارد با آنچه مورد نظرمطلوب است. به بیان دیگر ارزیابی عبارت است از تعیین ارزش، اهمیت، شایستگی یا مطلوبیت یک چیز است این امر با روش جستجوی منظم و قضاوت کردن سروکار دارد(بازرگان ،1380: 53). منظور ارزیابی عملکرد سازمان عبارت است از فرایندی است که بوسیله آن بتوان مجموعه اقدامات، فعالیت ها، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را در زمان معینی از فصول به نحو احسن کنترل و نظارت نمود(عبدی ،1381: 30).
در صورت اجرای صحیح نظام ارزیابی عملکرد بخصوص در بخش های دولتی و دستاوردهای متعددی به شرح ذیل برای دولت یا سازمان موضوع ارزیابی حاصل خواهد شد:
1) توسعه فرایند هدف گذاری صحیح؛ 2) تقویت فرایند بهبود دائمی؛3) استفاده بهینه از منابع بخصوص منابع انسانی سازمان؛ 4) ارتقای توان دستیابی سازمان به اهداف و در نتیجه اثربخشی آن؛ 5) تصمیم گیری دقیق تر مسئولین به واسطه مشخص شدن نقاط قوت و ضعف عملکردها؛ 6) افزایش مشارکت جامعه با مجموعه دولت به واسطه آگاهی آنها از عملکرد دولت؛ 7) افزایش مشارکت کارکنان در امور، نهادینه شدن پذیرش تغییر و تحول در جامعه و به تبع آن در مجموعه دولت(خداداد حسینی، انور رستمی، 1382: 29).
نظام ارزیابی عملکرد را می توان از زوایای متفاوتی مورد بررسی قرار داد. دو دیدگاه سنتی و نوین در خصوص ارزیابی عملکرد وجود دارد.
در نگرش سنتی مهمترین هدف ارزیابی قضاوت و یادآوری عملکرد بوده در حالیکه در نگرش نوین، فلسفه وجودی ارزیابی بر رشد، توسعه، بهبود ظرفیت ارزیابی شونده متمرکز می باشد.
به نظر می رسد مناسبت دارد که با توجه به نتایج حاصله از مطالعات، مسئولان ارزیابی دستگاههای دولتی دیدگاه دوم را در دستور کار خود قرار دهند. در صورتیکه دستگاههای دولتی با تمام وجود لمس نمایند که اهداف اساسی مرتبط با انجام ارزیابی در راستای رشد، توسعه و بهبود عملکرد و فعالیتهای آنها است و پدیده قضاوت و مچ گیری در آن جایگاهی ندارد در این صورت سازمانها خود به استقبال برقراری نظام ارزیابی می روند و به طور مرتب در جهت بهبود مکانیزمهای آن تلاش می نمایند. برآیند این تلاش ها ایجاد نظام خود ارزیابی در سازمان ها است که پیامد وجود چنین نگرشی بالا رشد، توسعه و بهبود عملکرد و نهایتا تحقق اهداف سازمانی است (طبرسا، 1378 : 6).
2-11-1- مفهوم ارزیابی محیط
ارزیابی به عنوان فعالیتی کلیدی، تکمیلی و حمایت کننده در فرایند برنامه ریزی است که موجب اطمینان از ارتقاء شرایط موجود سیاستها، برنامه و طرح ها است. ارزیابی، مرحله ای اساسی در تصمیم سازی در جهت کمک به تصمیم گیری می باشد و یک روند تحصیلی است که در آن کوشش می شود دلایل و شواهدی دال بر مزایا و معایب طرح ها فراهم شود و نگرش های جدید برای تهیه آلترناتیوهای برتر به دست آید و دارای فرایند مشخصی است که به منظور بهبود و ارتقای زندگی اعضای جامعه انجام می شود.
در زبان فارسی به معنی عمل یافتن ارزش هر چیز و قیمت گذاشتن بر روی چیزی و معادل انگلیسی آن Evaluation به معنی ارزیابى کردن، سنجیدن و تقویم کردن و یا شماره و عدد چیزی را معین کردن و یا قیمت گذاری کردن می باشد. همچنین مفهوم ارزیابی را می توان بررسی و آزمایش یک طرح، برنامه یا فرایند برنامه ریزی، در چهارچوب ارزشها، معیارها و ضوابط مشخص شده، تعیین نتایج حاصله از تعدادی فعالیت برنامه ریزی شده برای نیل به یک یا چند هدف و یا تنظیم معیارهای موفقیت تعدادی نمونه از واحدهای مورد نظر، تبدیل نمونه ها به اطلاعات حاصله با معیارهای تدوین شده و تعیین موقعیت کارایی و مورد قبول بودن پدیده مورد مطالعه بیان نمود. با پیدایش نگرش سیستمی به برنامه ریزی و تکامل فرایند برنامه ریزی، ارزیابی نیز به عنوان یکی از ارکان مهم این فرایند مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. (عزیزی، 1389: 89)
2-11-2- اهداف، عملکرد و معیارهای ارزیابی
هدف ارزیابی مانند سایر مراحل از فرآیند برنامه ریزی، ارتقاء کمی و کیفی در سطوح مختلف و بر طرف کردن نیازهای برآمده از کل فرآیند برنامه ریزی است؛ در یک نگاه جامع به مفهوم هدف می توان گفت که اهداف براساس ویژگی ها، خصوصیات، مشخصات و صفاتی که دارند، می توانند به انواع گوناگون طبقه بندی شوند. به طور خلاصه می توان اهداف ارزیابی را باز آگاهی و باز خورد، شناخت خود، بهبود عملکرد، برنامه ریزی، توسعه و بهسازی و اجرای تعهدات قانونی باتوجه به نظام ارزیابی هر کشور نام برد. دسته ای دیگر از اهداف ارزیابی نیز شناخت ابعاد مختلف برنامه برای بهره برداری استفاده کنندگان از نتایج آن، کمک به موثر واقع شدن برنامه ها از طریق آگاه کردن دست اندرکاران و تصمیم گیران، مشخص کردن میزان نیل به اهداف برنامه، شناسایی نقاط قوت و ضعف برنامه، بهبود کیفیت نظارت، میزان اقتصادی بودن برنامه، ارتقاء اثر گزاری برنامه و اندازه گیری پیشرفت، جمع آوری اطلاعات، مبادله تجربه می باشند.
با توجه به اهداف و نتایج مورد انتظار و در نظر گرفتن ابعاد و نقش ارزیابی در برنامه ها، ارزیابی باید بتواند به پرسش هایی از این دست پاسخ دهد :برنامه انتخاب شده تا چه اندازه با در نظر گرفتن ویژگی های جامعه هدف مشخص شده و کیفیت برنامه چگونه است. نتایج مورد انتظار از اجرای هر طرح یا برنامه چیست؟ آیا طرح، برنامه و سیسات تنظیم شده یا در حال اجرا بر طبق زمان بندی معین پیش می رود؟ آیا پیش بینی لازم برای زمان، مکان، گستره، نیروی انسانی و بودجه طرح و برنامه صورت گرفته است، و دلایل عدم موفقیت یا عدم انطباق با طرح پیش بینی شده چیست؟ برای موفقیت برنامه و دستیابی به نتایج مطلوب، به چه تغییراتی در اهداف، ساز و کار، زمان، بودجه، و موثر سایر عوامل در برنامه نیاز است؟ (عزیزی، 1389: 90)
2-11-3- ارزشیابی محیط
هر یک از ما در زندگی روزمره، به طور غیررسمی، درگیر ارزشیابی هستیم و پیوسته دست به این کار می زنیم. پاسخ به این که "آیا برنامه های توسعه به کاهش فقر و نابرابری انجامیده اند ؟" و … همگی در گرو بررسی و در نهایت و قضاوت درباره آنها است. در ارزشیابی به دنبال پدید آوردن آگاهی و دانشی هستیم که برای قضاوت و تصمیم گیری به کار آید و زمینه را جهت بهبود شرایط و وضعیت فراهم سازد. اما این کار مستلزم گردآوری شواهد و قرائن، تجزیه و تحلیل، نقد و نتیجه گیری، داوری و در نهایت دستیابی به راهکارها و توصیه هایی چند می باشد. ابتدا باید اطلاعاتی گردآوری شوند که مرتبط با موضوع باشند تجزیه و تحلیل اطلاعات و تفسیر آن می تواند ما را به نتیجه گیری هایی برساند. این نتیجه گیری ها باید با ملاک و معیارهایی (یا ارزش هایی) سنجیده شوند و درباره خواسته یا ناخواسته، سودمندی یا زیان آوری، مثبت یا منفی بودن آنها داوری انجام گیرد. در نهایت در پرتو این یافته ها و داوری ها است که ما می توانیم برای بهبود روش های اعمال شده، شیوه های انجام کار و … توصیه هایی ارائه دهیم.
فورنیه چارچوب منطق ارزشیابی را این گونه تشریح می کند:
* تعیین ملاک و معیار (برنامه/ ارزشیابی باید به چه جنبه ها و ابعادی توجه داشته باشد؟)
* ساختن استاندارد (برنامه/ ارزشیابی باید چگونه انجام شود؟)
* بررسی عملکرد و مقایسه آن با استانداردها (برنامه/ ارزشیابی تا چه حد درست اجرا شده است؟)
ارزشیابی بنا به دلایل سیاسی و تخصصی حائز اهمیت شایانی است. سیاستگذاران، تصمیم گیران و قانون گذاران انتظار دارند که انجام ارزشیابی توانایی ها، قابلیت ها، کم و کاستی ها و … را آشکار کند. آنان می خواهند اطمینان یابند که هزینه های صرف شده (یا تخصیصی) در عرصه های عمومی به مداخله های اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و… تاثیرگذار تبدیل شده است. مسئولان برنامه ریزی و مدیران اجرایی تمایل دارند بدانند آیا راهبردهایی که برگزیده اند به کار بسته شده است و براساس آنها امور اجرایی هدایت می شوند. آنها می کوشند با انجام بهتر ارزشیابی بر کارآمدی، اثربخشی و بازدهی برنامه های خود بیفزایند.
2-11-4- مفهوم ارزشیابی14
پیش از آنکه مفهوم ارزشیابی تعریف شود ناچار هستیم آن را از اصطلاحاتی چون گزارش دهی15 و ارزیابی16 تفکیک کنیم. هر سازمانی برای پیشرفت امور و انجام وظایف خود به نتایج این سه فعالیت نیاز دارد. نظام گزارش دهی پیش از ارزیابی و ارزشیابی طراحی می شود و برای یاری رساندن به این دو شکل می گیرد. ارزیابی و ارزشیابی نمی توانند، به طور موفق، انجام شوند مگر آن که نظام گزارش دهی اطلاعات دقیق و موثق قابل دسترسی فراهم آورده باشد.
قصد از ارائه گزارش پیشرفت (کار) یاری رساندن به مسئولان اجرایی برای نظارت مستمر و هدایت موثر بر فعالیت هایی است که در چند مرحله و زمان صورت می گیرد. گزارش دهی در برنامه های توسعه، برای به جریان انداختن نظام مند و سازمان یافته اطلاعات، حائز ارزش و اهمیت فراوانی می باشد. به کمک گزارش های اجرای عملیات دستیابی به اهداف طراحی شده به طور مستمر و پیوسته، اندازه گیری می شود. نخستین هدف گزارش دهی فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز دست اندرکاران اجرا، جهت کمک به آنها برای کنترل و هدایت برنامه، خواهد بود. نظام گزارش دهی باید بیان کند که چه مقدار از کار برنامه ریزی شده به انجام رسیده و چه مقدار از آن باقی مانده است. این نظام باید اطلاع دهد که کار صورت گرفته چه مقدار از منابع (نیروی انسانی، مواد، تجهیزات، زمان و اعتبارات مالی) را به مصرف رسانده و یا از آن بهره برده است. این اطلاعات میزان کارآمدی مدیریت اجرایی برنامه را آشکار خواهد ساخت. محتوای گزارش باید امکان مقایسه پیشرفت برنامه را نسبت به گذشته و نسبت به پیش بینی برنامه فراهم کند.
همان طور که گفتیم نظام گزارش دهی جهت کمک به دست اندرکاران اجرایی طراحی می شود تا بتوانند عملیات اجرایی سازمان را به طور موثرتر، کنترل و هدایت کنند. ارزیابی به معنای برآورد17 مستمر مسئولان اجرایی از مرتبط بودن فعالیت های واحدهای عملیاتی با اهداف تعیین شده می باشد.
ارزیابی ابزاری مدیریتی است که به وسیله آن مسئولان اجرایی قادر می شوند توجه خود را به جنبه ها و عرصه های ویژه ای از عملیات متمرکز سازند و از این طریق اطمینان یابند که فعالیت های اجرایی به طور تنگاتنگ و نزدیکی، با اهداف برنامه همخوان و هماهنگ باشد. برای یک ارزیابی اثربخش، مسئولان اجرایی باید به پدید آوردن اهرم های کنترل- نظارت در سازمان علاقه نشان دهند. چون کنترل و جهت دهی به عملیات امری خاص و گزینشی است. تفاوت اصلی ارزیابی و ارزشیابی در برهه زمانی و سطحی نهفته است که در آن انجام می شوند. ارزشیابی یک بررسی پس از اجرا و پس آیندی است. در صورتی که ارزیابی به زمان اجرای برنامه تعلق دارد. ارزشیابی یک برنامه به کل آن تسری می یابد، در حالی که ارزیابی به هر سطحی از نظارت و سرپرستی سازمانی باز می گردد. ارزیابی گونه ای ارزشیابی هنگام اجرا برای قضاوتی درون سازمانی است. گزارش دهی دست اندرکاران اجرایی سطوح مختلف را قادر می سازد تا از پیشرفت عملیات متفاوت یک برنامه اطلاع پیدا کنند. یک نظام گزارش دهی خوب، تدابیر اصلاحی عملیات را تاثیرگذار می کند و به مدیریت در دستیابی به اهداف مطلوب و مورد نظرش یاری می رساند. از سوی دیگر یک ارزیابی به تجزیه و تحلیل درونی (درون سازمانی) از عملکرد واحدهای اجرایی گفته می شود. مهم ترین وظایف ارزیابی به مطالعه پیشرفت کار و مقایسه با جدول زمان بندی اجرا، کنش های متقابل دستگاه ها و واحدهای متفاوت، عملکرد کارکنان برنامه و مقایسه آن با وظایف آنها در دستیابی به اهداف باز می گردد.
آنچه درباره نظام های گزارش دهی و ارزیابی گفته شد نشان می دهند که این دو ابزارهای مدیریت هستند که برای اعمال کنترل درونی (درون سازمانی) تمامی فعالیت های اجرایی و عملکرد افراد و واحدها به کار گرفته می شوند. اما هنگامی که برنامه های توسعه ای در پی دستیابی به دگرگونی های اقتصادی، اجتماعی و … مبادرت به تلاشی طراحی شده کنند، دیگر گزارش دهی و ارزیابی درون سازمانی چندان مفید به نظر نمی رسند. گوبا ولینکلن ارزشیابی را چنین تعریف کرده اند:
"ارزشیابی فرآیند توصیف یک پدیده (مورد ارزشیابی) و داوری درباره شایستگی و ارزش آن را گویند" (Lincoln & Guba, 1985) .
در این تعریف "شایستگی به معنای متناسب بودن و مناسبت یک چیز است" و ارزش به مفهوم سودمندی نسبی آن برای یک فرد، اجتماع و … در یک زمینه خاص می باشد. این که تا چه حد طرح هادی تهیه شده روستا به شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … روستائیان توجه نشان داده و توسعه همه جانبه را مد نظر داشته است به مناسبت طرح باز می گردد و پیامدهای مثبت و منفی اجرای طرح هادی بیانگر سودمندی نسبی آن خواهد بود.
2-12- مدیریت شهری و مشارکت مردمی
امروزه یکی از راهکارها و راهبردهای موثر، اثربخش و کارساز در مساله مدیریت که در قالب مدیریت های استراتژیک، آینده نگری و مشارکت مردمی متجلی می شود، استفاده از استعدادها، پتانسیل ها و سرمایه های فکری، فیزیکی و مادی بخش خصوصی و مردمی است که از طریق ایجاد ارتباطات و تعامل های کارساز و برنامه ریزی کارشناسانه قابل تحقق است و از این طریق می شود مساله کارایی، اثر بخشی و بهره وری، که پیامد آن کاهش هزینه ها، افزایش درآمدها و بهینه سازی عملکردها می باشد را در مدیریت و به خصوص مدیریت شهری ارتقاء بخشید و زمینه های پایداری مدیریت شهری را فراهم نمود (ایمانی جاجرمی و دیگران ،1381: 97).
یکی از مناسب ترین شیوه های آگاهی رسانی به مردم، تشکیل جلسات سالیانه درباز است، در چنین دوره هایی مردم می توانند به ادارات شهرداری بروند و از بخش های گوناگون شهرداری شهر خود دیدن کنند. در این دوره هر یک از ادارات مسئولیت دارند که طرح های مخصوص نمایشگاه ها، نمونه هایی از ادوات و وسایل کار خود و پروژه ها و … را که مربوط به کار آنهاست تهیه کرده، در معرض نمایش قرار دهند و افرادی را برای ادای توضیح درباره خدمات و مشکلات بگمارند (هیربندا ، 1358 : 22)
اگر چه با تشکیل شوراهای اسلامی شهرها در برخی شهرها امکان هایی برای فعالیت مبتنی بر مشارکت ایجاد شده، امّا ساختارهای اساسی و کلان نظام تمرکزگرا و دولت محور همچنان با اقتدار به کار مشغول است. به طور کلی مهمترین ابزار برای مدیریت شهری موفق، بهره گیری از مشارکت مردم است. اگر مشارکت را فراهم آوردن و گسترش بستر نقد مشترک برای یافتن هدف های مشترک در نظر بگیریم، لازم است برنامه ریزان و مدیران امور شهری به منظور دستیابی به اهداف خود بستری مناسب را برای جلب مشارکت شهروندان فراهم سازند. بررسی الگوهای مشارکتی کشورهای جهان، نقش و اهمیت مشارکت مردمی را در مدیریت و تصمیم گیری شهری بیش از پیش روشن می سازد. مدیران و برنامه ریزان شهری این کشورها براین اندیشه اند که در شرایط کنونی حل مسائل شهری نیاز به همکاری و مشارکت شهروندان دارد. به همین منظور آنان برای تقویت و تشویق مشارکت گسترده تر شهروندان در امور شهری اقداماتی را به انجام رسانده اند. مسلماً هر گونه تجربه مفید در زمینه مشارکت مردمی در این دسته کشورهای موفق در زمینه های مدیریتی می تواند الگو و سرمشق مدیران و برنامه ریزان ما قرار گیرد. از جمله تجربه های موفق مشارکت مردمی در کپنهاگ پایتخت دانمارک است.
کپنهاگ در سال 1996 این برنامه را تحقق بخشید امّا مشارکت مردمی در فعالیت ها و اقدامات مربوط به این برنامه، نقطه ای محوری در مدیریت شهر کپنهاگ به شمار می رفت (مشکلانی، 1383 : 26).
مالزی نیز به عنوان کشوری آسیاسی که به شتاب گام های توسعه را پیموده در خصوص مشارکت مردمی در تمام زمینه ها ـ از جمله مدیریت تصمیم گیری شهری ـ اقدامات لازم را تا حد زیادی انجام داده است، نخستین بار که در تاریخ برنامه ریزی توسعه این کشور عنصر مشارکت مردم در اداره امور شهر و کشور مورد توجه قرار گرفت سال 1976 و به هنگام تصویب قانون برنامه ریزی شهر و کشور بود(همان منبع،27).
در فرانسه نیز مقوله مشارکت مردمی در همه زمینه های مربوط به تصمیم گیری و مدیریت همانند تهیه و اجرای طرح های شهرسازی نقش و سهم تعیین کننده ای دارد(همان منبع،26).
2-12-1- مشارکت و توسعه شهری
2-12-1-1- مفهوم مشارکت
از مشارکت تعاریف بسیاری شده است، کلمه مشارکت معادل Participation)) انگلیسی است. این کلمه از ریشه part به معنی قسمت، جزء و بخش گرفته شده است.و به معنای سهیم شدن در چیزی یا گرفتن قسمتی از آن است. (حامدمقدم ،1373: 285). در واقع امروزه مشارکت یکی از الزام آورترین رویکردها در فرآیند توسعه جوامع محلی و پایدار محسوب می شود. در این معنی مشارکت واقعی مردم در جریان برنامه ریزی کشور را دگرگون می کند. بطوری که برنامه ریزی عمرانی را از دیدگاه صرفاً فیزیکی و با رشد اقتصادی مطرح نیست بلکه تغییر دریافت قدرت سیاسی و از دیدگاه علمی، پیشرفت فن آوری و عقلانی نحوه زندگی و مشارکت مردم اهمیت اساسی دارد (توسلی، 1382: 6). مشارکت هم ابزاری است برای انجام فعالیت های متکی به فرد و هم وسیله ای برای برآورده کردن نیازهای اساسی انسان لذا باید مشارکت را فرآیندی دانست که در آن اقدامات و ابتکارات مردم به وسیله فکر و اندیشه خود آنها هدایت می شود و در این فرآیند ابزارها و روشهایی استفاده می کنند که برای آنها کنترل موثر خود در اعمال می کند. (مطیعی لنگرودی، 1382 : 82) .واژه مشارکت امروزه یکی از بخشهای اساسی در فرهنگ توسعه به شمار می رود.مشارکت فرایندی اجتماعی ، عمومی، یکپارچه، چندگانه، چندبعدی و چندفرهنگی است که هدف آن کشاندن همه مردم در همه مراحل توسعه است و به عقیده یوماللَ18 مشارکت در مفهوم گسترده اش برانگیختن حساسیت مردم و در نتیجه به معنی افزایش درک و توان آنان جهت پاسخگویی به طرحهای توسعه و نیز معنای تشویق ابتکارات محلی است (ازکیا ، غفاری ، 1380: 185). "مشارکت عبارت است از فعالیتهای ارادی و داوطلبانه ای که از طریق آنها اعضای یک جامعه در امور محله، شهر و روستای خود شرکت می کنند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی خود شریک می شوند.
در بعد توسعه شهری، مشارکت شامل دخالت مردم در فرایندهای تصمیم گیری در اجرای طرحها و سهم آنها از منابع طرحهای توسعه و مداخله آنها در ارزیابی اینگونه طرحها یاد می شود و از طرفی اوکلی و مارسدن19 در توصیف و تفسیر مفهوم مشارکت بر این نکته اشاره دارند که : " مشارکت عبارت است از برانگیختن حساسیت مردم و در نتیجه به معنی افزایش درک و توان مردم "
جهت پاسخگویی به طرحهای توسعه و نیز به مفهوم تشویق ابتکارات محلی است ( کلی و مارسدن ، 1370: 33). در اصل می توان عنوان کرد که : مشارکت مفهومی در ارتباط با توسعه است که با انتقال قدرت همراه استlowe et al, 1999: 14,17)) مشارکت در واقع وسیله ای است تا مردم به کمک آن و بدون اتکای جدی بر نهادهای رسمی بتوانند بر مشکلات خود فایق آیند، یعنی خوداتکا شوند و نیازهای خود را رفع کنند" ( پاپلی یزدی و ابراهیمی، 1381: 119).
2-12-1-2- سطوح مشارکت
ازکیا مشارکت را در چهار سطح مجزا و مربوط به هم را به شرح زیر در نظر گرفته است :
1) آگاهی: مطلع بودن افراد از وظایف، حدود اختیارات، کارهای انجام شده برنامه های آینده، مشکلات و امکانات سازمان روستایی و یا افرادی که از طرف نهادهای دولتی در ده خدمت می کنند؛
2) تصمیم گیری: موثر بودن در اتخاذ تصمیم هایی که در سازمان های مشارکتی ده در باره انجام امور ده گرفته می شود؛
3) شرکت داشتن( همکاری): حضور و همکاری در فعالیتهایی که تحت نظارت هر یک از سازمانهای مربوط و یا مامورین دولتی در ده انجام می گیرد؛
4) رضایت: داشتن احساس خوشایند از حسن انجام کار، پس از ارزیابی نتایج فعالیتها و کارهای انجام شده و نیز سهیم بودن در برنامه ها.
اوکلی و مارسدن هم برای مشارکت سطوحی را در نظر می گیرند:
> شرکت جستن در تصمیم گیریهای اجتمایی؛
> همیاری و معاضدت در توسعه؛
> بهره مند شدن از ثمرات و منافع توسعه (اوکلی و مارسدن، 1370: 73).
2-12-1-3- ضرورت و اهمیت مشارکت در توسعه
اصل مشارکت در برنامه ریزی توسعه همزمان با تکامل و اصلاح نگرش به مفهوم توسعه جایگاه بیشتری یافته است.به عبارت دیگر، تاکید بر اصل مشارکت در برنامه ریزی از این جهت است که توسعه بیش از همه بر انگیزش و یادگیری نیازمند است و در بهبود و کفایت مستمر توانایی های درونی تجلی می یابد بر همین اساس برنامه ریزی توسعه به طور جدی به دموکراسی در اهداف و روشها وابسته خواهد بود. برنامه های ملی، مسئولیت مشترک سازمانها و نهادهایی است که بر همدیگر تاثیر می گذارند و از سوی دیگر هر چه مشارکت مردم عادی و گروههای ذینفع از قبیل نهادهای صنفی یا احزاب سیاسی در تهیه و اجرای برنامه ها افزایش یابد برنامه ریزی آنها معنادارتر است. بر این اساس نظام برنامه ریزی توسعه باید به گونهای طراحی شود که حجم گسترده ای از مشارکت را در کلیه سطوح داشته باشد. مشارکت مورد نظر تنها به دوره طراحی برنامه مربوط نمی شود بلکه همه مراحل مطالعات، هدفگذاری، سیاستگذاری، ارزیابی، تامین منابع، اجرا، نظارت و ارزشیابی را در بر می گیرد.تجربه بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما نشان می دهد که برنامه ریزی متمرکز، آمرانه و از بالا به پایین دستاورد مطلوبی نداشته است. هر چه سطح مشارکت محدودتر باشد امکان اجرایی و کارآمدی شدن برنامه ها کاهش خواهد یافت، و هزینه های اجرا و نظارت مرکزی افزایش یافته و آسیب پذیری طرحها و سیاستها بالا خواهد رفت. (رضوانی،1383: 214).
"باید مردم را از یک دیدگاه واقع بینانه و جدی به حساب آورد. چرا باید مردم را به حساب آورد؟ زیرا مردم منبع نهایی و اساسی هر گونه ثروتند؟ اگر مردم مورد غفلت قرار گیرند، اگر آلت دست کارشناسان خودمختار و برنامه ریزان خود رای قرار گیرند. دیگر هیچ تلاشی ثمر واقعی نخواهد داشت" (شوماخر، 1365: 132). از آنجایی که هدف غایی نظام سیاسی رشد دادن انسان در حرکت تکاملی در رسیدن به قسط و عدل در تمامی ابعاد زندگی است جزئ از طریق مشارکت فعال و کسترده تمامی عناصر اجتماع در روند تحول جامعه سیاسی نمی تواند تحقق یابد. و در نتیجه در جهت اعمال مسارکت مردم در حکومت اسلامی، اصل شورا بعنوان اصل اجتناب ناپذیر شناخته شده است" (طاهری، 1377: 211)
در ده سال اخیر، گرایش مردمی به مشارکت عمومی افزایش قابل توجه ای را در بر داشته است. تعدادی از ابتکارات به منظور ترغیب افراد بیشتر به امور عمومی شناخته شده است.
چرا مردم از مشارکت حمایت می کنند؟ با وجود اینکه اجماع عمومی در مورد اینکه مشارکت یک راهبرد مفیدی است وجود دارد ولی مردم به دلایل گوناگون از مشارکت مردمی حمایت می کنند. ازدیدگاه علمی، دلایلی وجود دارد که چرا نویسندگان مختلف از مشارکت مردمی حمایت کرده اند. برای مثال، روسو اظهار می کند که مشارکت مطلوب است زیرا در مشارکت کسی قادر به دخالت بر دیدگاه دیگران نیست . .همچنانکه روستو20(1968) در اثربسیار معروف خود بنام " قرارداد اجتماعی " اظهار می کند که مردم می توانند با هم در یک جلسه گرد هم آیند و در وضع قوانینی که جامعه را متحد و اداره کنند تصمیم گیری نمایند. این قوانین بر روی " اراده عمومی " پایه گذاری می شود، این اراده عمومی مورد نظر روستو که می بایست اعمال گردد در کتاب قرارداد اجتماعی بخوبی واضح نیست .
روستو می گوید که مردم در بسیاری از کارها با داشتن زمینه ذهنی اصطلاحی مانند " اموراشتراکی" ، با تلاش خود به عموم ملحق می گردند. به هر حال، روستو در مقدمه کتاب خود بنام " قانونگذار" موضوع را بطور مفصل بیان کرده و می تواند پاسخی به سوالی باشد که چرا مردم ، به طور کلی، به مشارکت در تصمیم گیری نیاز دارند. روستو در مقابل این سوال که چرا تمام امور مردمی به نهادهای قانونی سپرده نشده است این است که قوانین، دقیقا" از باورهای واقعی مردم حاصل گردیده است به همین دلیل موظف به اطاعت ازآنها می باشند .
به هر حال، فلامنتز21 (1963) و پاتمن22 (1970) در تالیفات خود اظهار می دارند دلیل اصلی اینکه روستو از مشارکت حمایت کرده این بوده که که او نگاه روان شناسانه داشته است . به نظر روستو ، مشارکت در تصمیم گیری باعث می شود که افراد یاد بگیرند که آنها جزئی ازاجتماع هستند و معنی عدالت را توسعه بدهند Mclaverty:2002, 185)).
2-13- نظریه برنامه ریزی ارتباطی
تا اوایل دهه 80 میلادی رویکرد غالب در برنامه ریزی، نظریه برنامه ریزی مبتنی بر عقلایی گرایی23 یا رویکرد فنی ـ ابزاری24 بود که بطور عمده با اتکا بر دانش فنی برنامه ریزان و ابزار و روش های علمی شکل می گرفت. این رویکرد طی دهه 80 و 90 میلادی از جانب اندیشمندان و برنامه ریزان مخصوصا دانشمندان علوم اجتماعی مکتب انتقادی فرانکفورت و به ویژه یورگن هابرماس25 مورد انتقاد قرار گرفت.(رکن الدین افتخاری، 1383: 3). در این دهه ادبیات برنامه ریزی شاهد چالش های جدیدی بود. در بسیاری از کشورها ابزارهای مکانیسم بازار جایگزین روش های برنامه ریزی شدند و برنامه ریزی از جنبه های مختلف هدف حملات شدیدی قرار گرفت. مردمی بودن، مشارکتی بودن، عقلایی بودن، کارسازبودن، پایداربودن، جنسیت گرایی و بسیاری دیگر از جنبه های برنامه ریزی مورد سوال قرار گرفت.(عسگری، 1377 : 29).
از نظر هابرماس، برنامه ریزی و سیاستگزاری به طور کلی نوعی فرایند ارتباطی هستند. از نظر وی بسیاری از شکست های برنامه ریزی را می توان به شکست شیوه های ارتباطی و عواملی که ارتباطات را مخدوش و بی ثمر می کنند، دانست. بنابراین او در نظریه خود در جستجوی تهیه پیش نیازهای یک ارتباط سازنده و غیر مخدوش است. هابرماس به جای عقلانیت ابزاری از استدلال های ابزاری ـ فنّی26، اخلاقی27 و احساسی28 بهره می گیرد. از نظر هابرماس مهمترین اشکال برنامه ریزی عقلایی و تفکرات مبتنی بر آن این است که در برخی از جوامع استدلال ابزاری و عقلایی که پیوند با مادیات و اقتصاد دارد، بر انواع دیگر استدلال ها چیره شده است و حتی آن ها را غیرعقلایی و غیر مهم می داند. از این نظر، انواع دیگر استدلال ها یعنی احساسات و اخلاقیات بیشتر به نشان دادن عکس العمل در برابر تکنیک های عقلایی می پردازند.
این امر باعث می شود که برنامه ریزان از زندگی روزمره مردم فاصله بگیرند. چون در حقیقت بخش های دیگری از انواع استدلال ها را که مردم بیشتر از آن ها استفاده می کنند، کنار می گذارند. هابرماس تفاهم جمعی از طریق وضع ارتباطات سازنده اجتماعی را شرط لازم برای حل مشکلات اجتماعی می داند که برنامه ریزی درصدد [رفع] آنها است. او چهار اصل کلی را برای برقراری یک ارتباط سازنده مطرح می نماید: گویایی، صمیمیت، مشروعیت و صداقت. انتقادات ذکر شده که با گرایش به سوی دموکراسی و حکومت های دموکراتیک همراه بود سبب شد این نظریه به سرعت مورد استقبال نظریه پردازان برنامه ریزی قرار گیرد. (رکن الدین افتخاری، 1383: 3). "جان فورستر" و "پتسی هیلی" جزو اولین کسانی بودند که سعی کردند عمل برنامه ریزی را در چارچوب این نظریه تفسیر و تجزیه و تحلیل کنند. نظریه برنامه ریزی ارتباطی، برنامه ریزی را نوعی عمل ارتباطی می داند و معتقد است که برای دستیابی به موفقیت، برنامه ریز باید مبتنی بر اصول چهارگانه یادشده، با سادگی، صمیمیت، مشروعیت و صداقت به طرح و بحث برنامه بپردازد. رویکرد برنامه ریزی ارتباطی علاوه بر دارا بودن چهار ویژگی فوق باید شامل سه معیار اصلی ارتباط، گفتگو (مشارکت) و آموزش باشد.(افتخاری، همان 20). بدین ترتیب در فرایند برنامه ریزی ارتباطی برنامه ریز فقط به تکنیک های فنی و علمی متداول در برنامه ریزی احتیاج ندارد، بلکه نیازمند دستیابی به تکنیک های لازم در زمینه ارتباطات و روابط اجتماعی نیز می باشند.(عسگری، 1377 : 43) و نقش تسهیلگری برای مردم داشته تا مردم برای توسعه محیط زندگانی خود برنامه ریزی نمایند. از این رو برنامه ریزان باید علاوه بر دانش های متداول، به فنون ارتباطی نیز مسلط باشند تا به کمک آن بتوانند بر موفقیت برنامه ها بیافزایند. با دستیابی به تکنیک های لازم در زمینه ارتباطات و روابط اجتماعی، برنامه ریز قادر خواهد بود از طریق برقراری ارتباط سازنده با مردم، به گونه ای مناسب ارزش ها و اخلاقیات را در متن و محتوای برنامه وارد نماید. بدین ترتیب پیوندی ظریف بین ارزش ها و واقعیات برقرار شده و برنامه ریز به هنگام فعالیت، دانش فنّی خود را با اعتقادات درمی آمیزد. ( عسگری 1379: 47).
2-13-1- برنامه ریزی فضایی29
برنامه ریزی فضایی عبارت است نحوه توزیع و سازمان یابی انسان و فعالیت ها در پهنه سرزمین. برنامه ریزی فضایی روندی است برای بهره ورسازی و آرایش منطقی، حفظ تعادل و هماهنگی بین جمعیت و تاسیسات اجتماعی و اقتصادی ایجاد شده در فضای ملی و منطقه ای و جلوگیری از بروز عدم تعادل و بازتاب های تخریبی منفی در فضای سرزمین. در اصل برنامه ریزی فضایی برنامه ریزی ساختار کالبدی وفعالیتی سطح مورد برنامه ریزی است که به کاربرد فضا، ارتباطات، تسهیلات وغیره می انجامد. (زیاری، 1383: 34) به نظر معصومی اشکوری برنامه ریزی فضایی روندی است برای بهره ورسازی و آرایش منطقی، حفظ تعادل، توازن و هماهنگی بین جمعیت و تاسیسات اقتصادی و اجتماعی ایجاد شده توسط آن در فضای ملی و منطقه ای کشور و جلوگیری از بروز عدم تعادل و بازتاب های تخریبی و منفی در فضای سرزمین، به عبارت دیگر هدف از برنامه ریزی فضایی عبارت است از شناخت منابع زمین و چگونگی بهره برداری از این منبع همراه با پیش بینی وضعیت آینده استقرار مطلوب انسان و عملکرد وی در طبیعت به منظور تامین رشد معقول، متوازن و مطلوب اقتصادی بر پهنه سرزمین. هدف برنامه ریزی عموماً بهبود رفاه جامعه است. بنابراین، برنامه ریزی عبارت است از دستیابی به مقاصدی که به نحوی در شرایط زندگی افراد جامعه موثر باشد( قره گوزلو، 1365: 35).
2-13-2- ساختار فضایی30
ساختار فضایی محصول فرآیند فضایی است که در آن فضا به وسیله فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی و طبیعی سازمان می یابد. این سازمان یابی از محل استقرار عناصر و اجزای داخلی یک پراکندگی فضایی تاثیر می پذیرد. محل استقرار هر جزئی نسبت به هر یک از اجزای دیگر و جایگاه هر جزئی نسبت به همه اجزاء با هم و توام سازمان یابی فضایی را شکل می دهند در واقع ساختار فضایی از آرایش و سازمان یابی پدیده ها که نتیجه فرآیندهای طبیعی، اجتماعی و اقتصادی است، به وجود می آید(مافی و حاتمی نژاد، 1376: 42).
به طور کلی انطباق سازمان فضایی بر محیط طبیعی را ساختار فضایی می گویند. به عبارت دیگر تجلی روابط درونی و برونی واحدهای یک مجموعه فضایی و جایگاه اجزای آن بر بستر محیط فیزیکی را ساختار فضایی می گویند.
2-13-3- ساماندهی فضایی
سازماندهی فضایی یعنی دخالت آگاهانه و ارادی برای تنظیم کردن رابطه بین انسان، فعالیت و فضا و بنابراین امری است هشیارانه برای انتظام امور در همه سطوح. به عبارت دیگر برنامه ریزی فضایی به منظور تسهیل در تغییراتی است، که رو به تکامل است. همچنین ساماندهی عبارت است ازشناخت و بازشناخت حلقه های اتصال بین شهر و روستا و انتظام امور بین انسان، فعالیت و فضا در زمان و مکان (حبیبی، 1375: 19) روژه برونه جغرافیا را علم ساماندهی فضایی می داند (آنامراد نژاد، 1383: 20) به طور کلی محل استقرار و مکان گزینی هر جزئی نسبت به هر یک از اجزاء دیگر و جایگاه هر جزئی نسبت به همه اجزاء با هم و توام، سازمان یابی فضایی یا همان ساماندهی فضایی را شکل می دهند(Sayer,1987: 128). همچنین می توان گفت که ساماندهی فضا، بهینه کردن رابطه جمعیت و فضا و فعالیت در جهت تحقق اهداف اقتصادی و اجتماعی می باشد از اهداف اصلی طرح ساماندهی فضایی می توان به رشد و توسعه یکپارچه و همگن با محیط، درونزا، متعادل و موزون اشاره کرد(آنامرادنژاد، 16:1383) .
منابع و ماخذ
– اداره هواشناسی استان کرمانشاه، (1390)، گزارش داده های سالانه هواشناسی و اقلیم استان.
– اکبری، اسماعیل، امینی،مهدی،(1389)،کیفیت زندگی شهری ایران، فصلنامه رفاه اجتماعی،سال دهم، شماره36. آلتمن، آیرون، (1382)، محیط و رفتار اجتماعی (خلوت فضای شخصی، قلمرو و ازدحام)، ترجمه علی نمازیان، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
– ایزدی، محمدسعید،(1380)، بررسی تجارب مرمت شهری در ایران با تاکید بر تحولات دو دهه اخیر، فصلنامه عمران و بهسازی شهری،سال دوم، شماره سوم.
– باسخا، مهدی، لطفعلی عاقلی کهنه شهری و ارشک مسایلی، ( 1389 )، رتبه بندی شاخص های کیفیت زندگی در استان های کشور، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال نهم، شماره 37 ، تهران.
– بحرینی،حسین، طبیبیان، منوچهر، (1377)، مدل ارزیابی کیفیت محیط زیست شهری، مجله محیط شناسی دانشگاه تهران، شماره 21-22، صص 1-24.
– بحرینی، سید حسین، (1389)، فرایند طراحی شهری،انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.
– بزی، خدا رحم،(1386)، اصول و چهارچوب تهیه و تنظیم مقاله، پایان نامه و طرح تحقیق علمی،انتشارات سخن گستر، مشهد.
– پژوهشی جغرافیای انسانی، سال اول، شماره چهارم.
– پیران، پرویز، ( 1387 ) مشارکت (در امور شهری)،دانشنامه مدیریت شهری و روستایی، سازمان شهردار ی ها و دهیاری های کشور، تهران.
– جهاد کشاورزی استان کرمانشاه،(1391)، سیمای کشاورزی استان کرمانشاه، انتشارات جهاد کشاورزی استان کرمانشاه.
– چاپمن، دیوید، (1383)، آفرینش محلات و مکان ها در محیط انسان ساخت، ترجمه شهرزاد فریادی و منوچهر طبیبیان، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
– حاجی نژاد، علی، رفیعیان،مجتبی،زمانی،حسین، (1389)،بررسی متغییرهای فردی موثر بر رضایت مندی شهروندان از کیفیت محیط زندگی،مطالعه مورد بررسی شهر شیراز،جغرافیا و توسعه،شماره17.
– حافظ نیا، محمد رضا (1382)، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، انتشارات سمت.
– حریرچی، امیرمحمود، میرزایی،خلیل جهرمی ومکانی، اعظم،(1388)،چگونگی وضعیت کیفیت زندگی شهروندان شهرجدید پردیس، فصلنامه ی پژوهش اجتماعی، سال دوم، شماره چهارم.
– حسین زاده دلیر، کریم، رسول قربانی و پری شکری فیروزجاه، ( 1388 )، تحلیل و ارزیابی کیفی سنجه های پایداری شهری در شهر تبریز، مجله مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای، سال اول، شماره 2، پاییز .1388
– حسین زاده دلیر، کریم، (1380)، اصول و روشهای برنامه رطزی ناحیه ای، چاپ اول، انتشارات سمت، تهران .
– حسینی، سیدجواد،حیدری،محمدرضا،(1387)، شیوه های موثر در بازسازی و نوسازی بافتهای فرسوده، اولین همایش بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهری، مشهد مقدس.
– حکمت نیا، حسن و موسوی، میر نجف،(1385)، کاربرد مدل در جغرافیا با تاکید بر برنامه ریزی شهری و ناحیه ای، انتشارات علم نوین یزد.
– خادم الحسینی، احمد، حسین منصوریان و محمد حسین ستاری، (1389)، سنجش کیفیت ذهنی زندگی در نواحی شهری (مطالعه موردی : شهر نورآباد، استان لرستان ) ، فصلنامه جغرافیا و مطالعات محیطی، سال اول، شماره 3 . بهار 1389
– خادمی،امیرحسین،(1390)، ارزیابی ومکان یابی فضای سبز شهری با استفاده (ازGISنمونه موردی: شهرآمل)، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نور.
– خوب آیند، سعید،(1384)، تحلیل فضایی شکل گیری حاشیه نشینی در شهر اصفهان، به راهنمایی دکتر علی زنگی آبادی و دکتر اصغر ضرابی، دانشگاه اصفهان .
– رضوانی،محمدرضا، متکان، علی اکبر، منصوریان،حسین، ستاری، محمدحسین،(1388)،توسعه و سنجش شاخص های کیفیت زندگی شهری )شهر نورآباد، لرستان(، فصلنامه مطالعات و پژوهشهای شهری، سال اول، شماره دوم
– رهنما، محمدرحیم،(1388)، برنامه ریزی مناطق مرکزی شهرها،انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
– رهنمایی، محمدتقی،(1382)، مجموعه مباحث و روشهای شهرسازی- جغرافیا، انتشارت مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران، چاپ سوم، تهران.
– رهنمایی، محمدتقی، حسینی، شاه پروانه،(1383)، فرایند برنامه ریزی شهری ایران، چاپ اول، انتشارات سمت، تهران.
– زمانی،حسین، (1388)، بررسی رضایتمندی شهروندان از کیفیت محیط زندگی،پایانامه کارشناسی ارشد،دانشگاه شیراز.
– زیاری، کرامت الله،(1383)، مکتب ها، نظریه ها و مدل های برنامه ریزی منطقه ای، انتشارات دانشگاه یزد.
– سازمان برنامه و بودجه استان کرمانشاه،(1378)، مطالعات قابلیت سنجی توسعه استان کرمانشاه (بخش جغرافیای طبیعی).
– سالنامه آماری استان، (1388)، مرکز آمار استان، پورتال سازمانی و اطلاع رسانی استانداری کرمانشاه.
– سلطان زاده،واله، (1388)، بررسی عوامل موثر بر مشارکت مردمی در فرایند احیاء بافت فرسوده شهرتبریز، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز
– سمیعی،مرسده، رفیعی،حسن،امینی،مصطفی،اکبریان،مهدی، (1389)،سلامت اجتماعی ایران: تعریف اجماع مدارتا شاخص شواهد مدار،مسائل اجتماعی ایران،سال اول،شماره.
– سیف الدینی، فرانک، (1381)، فرهنگ واژگان برنامه ریزی شهری و منطقه ای، چاپ دوم، دانشگاه شیراز
– شکویی، حسین،(1384)، فلسفه های محیطی و مکتب های جغرافیایی، چاپ دوم، انتشارات گیتاشناسی، تهران.
– طالبی، هوشنگ و زنگیآبادی، علی،(1380)، تحلیل شاخصها و تعیین عوامل موثر در توسعه انسانی شهرهای بزرگ کشور، فصلنامه تحقییقات جغرافیایی، شماره 60، مشهد.
– غراب، ناصرالدین، (1380)، تاثیرات محیط شهری در از ، خود بیگانگی انسان، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 8 . سال 138
– قالیباف، محمدباقر، روستایی،مجتبی،رمضان ژاد،مهدی،طاهری،محمدرضا،(1390)، ارزیابی کیفیت زندگی شهری (مطالعه موردی: محله یافت آباد)،انجمن جغرافیایی ایران،سال نهم،شماره31.
– قدمی، مصطفی،حسینی،سمانه،(1390)، بررسی مولفه های کالبدی درکیفیت محیط شهری درنواحی مرکزی شهرساری اولین همایش آرمان شهر ایرانی،دانشگاه آزاد اسلامی واحد نور.
– گروسی، سعیده، نقوی، علی، (1387)، سرمایه ی اجتماعی و کیفیت زندگی در شهر کرمان، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال هشتم، شماره 30 و 31 .
– گلکار ک ،(1380)،مولفه های سازنده کیفیت محیط شهری، مجله صفه ، دانشگاه شهید بهشتی، . ش32، ص54 .
– گلکار،کوروش، (1378)،طراحی شهری:تحلیل تئوری ها، دانشکده معماری ،دانشگاه شهید بهشتی ،شماره29.
– لطفی، صدیقه، (1388)،مفهوم کیفیت زندگی شهری: تعاریف، ابعاد و سنجش آن در برنامه ریزی شهری، فصلنامه علمی پژوهشی جغرافیای انسانی – سال اول، شماره چهارم.
– لنگ، جان، (1383)، آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، ترجمه علیرضا عینی فر، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
– لینچ، کوئین ،(1381)، تئوری شکل شهر، ترجمه سید حسین بحرینی، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران.
– لینچ،کوین، (1376)، سیمای شهر، مترجم:منوچهر مزینی، نشر دانشگاه تهران.
– ماجدی ، سید مسعود و عبدالهی لهسایی زاده ،(1385)، بررسی رابطه بدین متغیر های زمینه ای، سرمایه اجتماعی و رضایت از کیفیت زندگی " فصلنامه روستا و توسعه ، سال 9، شماره 4، صص 135
– مطلبی، قاسم، (1380)، روانشناسی محیط دانشی نو در خدمت معماری و طراحی شهری، مجله هنرهای زیبا، شماره 10، صص 52-67.
– مهدیزاده، جواد، (1385)، برنامه ریزی راهبردی توسعه شهری، معاونت معماری و شهرسازی، وزارت مسکن و شهرسازی، تهران.
– مهندسین مشاور پژوهش و عمران، (1382)، طرح تفصیلی ویژه بافت قدیم،شهرآمل، وزارت مسکن و شهرسازی
– مهندسین مشاور پژوهش و عمران،(1383)، طرح تفصیلی شهرآمل، وزارت مسکن و شهرسازی.
– مهندسین مشاور تخت پولاد، (1389)، طرح ساماندهی، بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهرآمل، شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری، وزارت مسکن و شهرسازی، گزارشات سطح یک،دو و سه.
– مهندسین مشاور طرح و منظر. طرح توسعه و عمران (جامع) شهر اصلاندوز،(1388)، سازمان مسکن و شهرسازی استان اردبیل، اردبیل.
– نجات، سحرناز،(1387)، کیفیت زندگی و اندازه گیری آن، مجله تخصصی اپیدمیولوژی ایران، دوره 4، شماره 2.
– نوغانی، محسن، اصغرپور، احمدرضا، صفا، شیما،کرمانی، مهدی،(1388)،کیفیت زندگی شهروندان و رابطه آن با سرمایه اجتماعی در شهر مشهد، مجله علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد،سال پنجم.
– Appleyard, D. 1981. Livable Street, Berekly :University of California Press.
– Bonomi A, Patric D, Bushnell D. Validation of the united states' version of the World Health Organization Quality of Life (WHOQOL) instrument. Journal of Clinical Epidemiology 2000; 53: 1-12
– Calman، KC.( 1984) Quality of life in Cancer Patients- An Hypothesis Med Ethics
– Canter, D. 1977. The Psychology of place, London : Architectural Press,. Longman, Harlow.
– Carmona, M. et al. 2003. Public places – Urban spaces, The dimensions of urban design, New York : Architectural Press.
– Craglia, M., Leontidou, L., Nuvolati, G. and Schweikart, J.,(2004). Towards the development.
– Fahy, F.,( 2007), Galway 21, Implementing the Principles and Practices sustainable Development in Galway city council. 1st End. Environmental Protection Agancy.USA., ISBN-10:1840951214
– Fayers P M, Machin D. Quality of Life Assessment, Analysis and Interpretation, Jhon Willy, New york: 2000
– Ferrance، C: Powers، M.(1985) Quality of Life Index: Development and Propertied.Adv Nursci
– Foo Tuan Seik(2000): Subjective assessment of urban quality of life in Singapore, Habitat Internatonal, 24, pp 25-55
– Foo, T.S.,(2005), Subjective assessment of urban quality of life in Singapore(1997-1998). Habitat
– Habitat International 33 (2009) 319-326, 0197-3975/$ – see front matter _ 2008 Elsevier Ltd. Allrights reserved.
– Harpham.Trudy& et al,(2001), Healthy city project in developing countries:The first evaluation, south bank university,London,SW8,2JZ,UK
International, 24(1):31-49.
– Jacobs , jane (1961) . the Death and life of Great American cities . New yourk. Rondom House.
– Jacobs, J. 1961. The Death and Life of Great American Cities. New.
– Lambiri,Dionysia,(2006),Quality of life in the Economic and urban Economic Literature, JEL classification: R00,131,R12
– Lang J. 1987. Creating architectural theory: The role of the behavioral sciences in environmental designWokingham:Van , London : Nostrand Reinhold.
– Larson J. S.(1996), The World Health Organization Definition of Health: Social Versus Spiritual Health, Social Indicators Research, 38:180_192
– Mitchell, G., Namdeo, A., Kay, D., (2001), A new disease-burden method for estimating the impact
– Moro, M., Brereton, F., Ferreira, S., Clinch, J.P., (2008), Ranking quality of life using subjective
– Naude´,W., Rossouw, S., Krugell, W.,(2009), The non-monetary quality of city life in South Africa,
– Nel، E; Uys، HH.(1993) The Effect Of Preparative Teaching on the Emothional Attitude ofPatients Undergoing Coronary Bypass Surgery Curations.
of outdoor air quality on human health. Sci. Total Environ. 246, 153-164.
– Pal, A.K, Kumar,U.C,(2005),Quality of life concept for the evaluation of societal development of rural community in west bangal, india, Rural Devolopment, vol. xv,no2
– Punter, J. , Carmona, M. 1997. The Design Dimension of Planning: Theory, content and best practice for design policies, London : E & Fn Spon. quality of life indicators in the digital city. Environment and Planning B-Planning & Design, 31(1):51- 64.
– Sabbahi 1 I, Nabil Drouby, Sanaa Sabbah, Nathali Retel Rudel and Mariette Marcier,(2003), Quality of life in rural and urban population in Lebano, usingSF 36 Health survey.
– Shafer, C.S., Koo Lee, B., Turner, S., (2000), A tale of three greenway trails: user perceptions relatedto quality of life. Landscape and Urban Planning. 49, 163-178.
– Smith, C., Levermore,G.,(2008), Designing urban spaces and building to improve sustainability and quality of life in a warmer word, Social Indicators Research 40
– Ulengin,Burc, Fusun Ulengin & Umit Guvenc(2001), A multidimensional approach to urban quality of life: The case of Istanbul, European Journal of Operation Reasrch, 130, pp 361-274
– Van poll ,Ric (1997).The pevceived Quality of urban Environment A multi- attvibute evaluation , university of Groningen
– Ware, John E., Jr. (1996): The SF-36 Health Survey. Spilker, B. Quality of Life and Pharmaco-Economics in Clinical Trials. Philadelphia: Leppincott
– well-being data, ECOLOGICAL ECONOMICS 65 (2008) 448-460, 0921-8009/$ – see front matter (c) 2008 Elsevier B.V. All rights reserved.
– York : Random House. Bently, I. et al. 1985. Responsive environment: AA Manual for Designers, London : Architectural Press
1 – Megalopolis
2 – Neighborhood QOL
3 – Social well being
4 – Physical Characteristics
5 – Economic Vitality Area
6 -Marans
7 – Amenities
8- planning
9- Sustainable Development
10- Spread
11- Back Wash
12-Homogeneous Regions
13- Systems Theory
14- Evaluation
15 – Reporting
16 – Appraisal
17 – Assessment
18.I.Umalele
19- Oakle and Marseden
20-Rosto
21-Falamenter
22-Patman
23- Rationalism
24-Instrumental-Technical Approach
25- Jurgen habermas
26- Instrumental – Technical Reasoning
27- Moral Reasoning
28 -Emotive Reasoning
29- Spatial planning
30-spatial structure
—————
————————————————————
—————
————————————————————