مبانی نظری وپیشینه تحقیق ویژگیهای شخصیت وسلامت روان
فصل دوم(پیشینه پژوهش) 10
شخصیت ومفهوم آن 11
ضرورت مطالعه وشناخت شخصیت 13
نظریه های شخصیت(شخصیت ورویکرد روانکاوی) 14
نظریه تحلیلی یونگ 15
نظریه پویایی روانی -اجتماعی 16
نظریه بودائیسم درباره شخصیت انسان 18
نظریه اسلام درباره شخصیت انسان 20
الگوی شخصیت 21
پایداری شخصیت 22
تغییردرشخصیت 23
شخصیت سالم 24
ساختارشخصیت 26
همسانی شخصیت 29
تعریف سلامت روانی 30
تاریخچه سلامت روانی 30
کلیدسلامت روانی 32
چرابایددرموردسلامت روانی بدانیم؟ 32
اعتمادبه نفس،کلیدسلامت روانی 33
نظریه های سلامت روانی 34
1-الگوی گوردون آلپورت 34
2-الگوی کارل راجرز 35
3- الگوی کارل گوستاو یونگ 35
4-الگوی ویکتورفرانکل 36
5- الگوی اریش فروم 36
6-الگوی آبراهام مزلو 37
7-الگوی فریتس پرلز 38
تحقیقات انجام شده درزمینه سلامت روان وویژگی های
فصل دوم
پیشینه پژوهش
شخصیت ومفهوم آن
صاحبنظران حوزه شخصیت وروان شناسی ازکلمه شخصیت تعریفهای گوناگون ارائه داده اندازنظرریشه ای ،گفته شده است که شخصیت که برابر معادل کلمهPersonaluty یاPersonalite فرانسه است درحقیقت ازریشه لاتین Persona گرفته شده است که به معنی نقاب یاماکسی بودکه دریونان و روم قدیم بازیگران تئاتر برچهره می گذاشتند.این تعبیر تلویحاًاشاره به این مطلب داردکه شخصیت هرکس ماکسی است که اوبرچهره خودمی زندتاوجه تمیز اوازدیگران باشد.
در زبان عامه شخصیت به معانی دیگری به کارمی رود؛مثلاً،وقتی گفته می شودکه هرکسی باشخصیت است ؛یعنی اینکه او دارای ویژگیهایی است که می تواندافراددیگر راتحت نفوذ خودقراردهدیامتانت و وقارویژه ای دارد.همین طوردرنقطه مقابل آن بی شخصیت به معنی داشتن ویژگیهای منفی است که البته بازهم دیگران راتحت تاثیرقرارمی دهد،امادرجهت منفی.همچنین کلمه شخصیت درعرف به عنوان چهره مشهوروصاحب صلاحیت در حوزه های مختلف به کارمی رود،همچون شخصیت سیاسی،شخصیت علمی،شخصیت هنری وازاین قبیل.اما در روان شناسی ،شخصیت به مفهوم متفاوت ازآنچه ذکرشده تعریف می شودو روان شناسان هرکدام تعریفهای متعددی ازشخصیت و مفهوم آن داشته اندکه به ذکرتعدادی ازآن هاپرداخته می شود.
کاتل1 درتعریف شخصیت چنین می گوید"شخصیت چیزی است که اجازه پیش بینی رفتارشخص رادرشرایط و اوضاع و احوال معین به فردمی دهد".
"شخصیت مجموعه تفکیک ناپذیرآن خصایص بدنی ونفسانی است که شناخته دوستان نزدیک شخص یابه عبارت دیگر،آن نقاب یا ماسکی است که فردبرای سازش بامحیط ،که درحقیقت نوعی بازیگری درصحنه زندگی است،به چهره خود نهاده است"(ایزدی به نقل ازکریمی،1351).
تعریف شلدون ازشخصیت این است که "شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراکی وانفعالی وارادی وبدنی فرد وآدمی است".
شخصیت مجموعه ای پایدارازویژگیها وگرایشهاست که مشابهت وتفاوتهای رفتارروان شناختی افراد(افکار،احساسات واعمال)راکه دارای تداوم زمانی بود.وممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی وزیست شناختی موقعیتهای بلاواسطه شناخته شوندیابه آسانی درک نشوند،مشخص می کند(مدی به نقل ازکریمی،1972).
شخصیت عبارت است ازالگوهای رفتاروشیوه های تفکرکه سازگاری فرد بامحیط راتعیین می کنند(آتکینسون وهیلگارد به نقل ازکریمی،1993).
اگر وجوه مشترک تعاریف فوق درنظرگرفته شوددیده می شودکه اولاً همه آنهابه یک رشته ازویژگیها وخصوصیات جسمی و روانی اشاره دارند.
ثانیاً درهمه تعریفها به مسئله تمایز،افتراق ومشخص کردن فردازافراددیگربه طورتلویحی اشاره شده است پس می توان گفت که شخصیت عبارت است ازمجموعه ویژگیهای جسمی ،روانی،رفتاری که هرفرد را ازافراددیگر متمایزمی کند(کریمی،1379).
ضرورت مطالعه وشناخت شخصیت
شناخت شخصیت ،ویژگیها،چگونگی شکل گیری ،عوامل موثر درایجادشخصیت ومسائلی ازاین قبیل از یک جنبه ارضای حس کنجکاوی ومیل به شخصیت جویی رادرانسان بدنبال داردزیرا این شناخت نوعی خودشناسی است وشخص هنگام مطالعه موضوعهای ذکرشده غالباً آن دانسته هاراباخود مقایسه کرده وتطبیق می دهد واحتمالاً بااین شناخت نوعی طبقه بندی انجام می دهدیعنی خود رادریکی ازتیپهای شخصیتی قرارمی دهدیاخودرا دارای ویژگیهای شخصیتی خاص می بیند.ازسوی دیگراین شناختها واطلاعات به شخص امکان می دهدکه درارتباط متقابل بادیگران موضع گیریهای مناسب وآگاهانه داشته باشد.اگرازجنبه دیگری هم به این شناخت بنگریم می بینیم که داشتن اطلاعات ودانش لازم درباره شخصیت تنهابه کارعادی دانستن برخی رفتارهادرمراحل مختلف رشدشخصیت نمی آیدبلکه این دانش درپیشگیری یااقدام اجتماعی درموردبروزاختلالها ونابسامانیهای شخصیتی نیزمی تواندبه کمک فردبیایدوچنانچه اختلالهایی بروز کندبااستفاده ازدانش روان شناسی شخصیت می توان چاره جویی کردوازوخیم ترشدن اوضاع جلوگیری نمود(کریمی،1379).
نظریه های شخصیت
شخصیت و وریکردروانکاوی
به عقیده فرویدآنچه سبب فعالیت وپویائی انسان می شودانرژی کلی حیات است که ازدوبخش سازنده ومخرب تشکیل می شود.بخش سازنده همان نیروی زندگی2 است که درخدمت انگیزه صیانت ذات بوده ومی کوشدزندگی ماراحفظ کند(لیبیدو3).درمقابل این نیرو،محرک مرگ4 قرارداردکه همواره سعی داردمارابه سوی مرگ سوق دهد.این انگیزه شخص رابه سوی خودازادی ،خودکشی ورفتارهای پرخاشگرانه سوق می دهد.
ساختارشخصیت انسان ازنظرفرویددارای سه وجه مشخص است:
الف- نهاد5:مرکب ازغرائز،تمایلات وخواسته های مشخص است.اصرارنهادبرارضای بدون قیدوشرط این غرائز وتمایلات است.به عبارت دیگر ،نهادتابع اصل لذت است .همه کس نهادرادرهنگام تولدباخودبه همراه داردودرتمام طول زندگی خودنیزآنرا باخود به همراه دارد.
امابایدتوجه داشت که نهادهمیشه منبع شرّ وبدی نیست بلکه نهاداست که مارابه رفع نیازهایی چون گرسنگی،تشنگی ،گریزازمخاطرات ونظایرآنها برمی انگیزدوبه فعالیت وا می دارد.البته نهادجنبه های منفی وخواسته های نامعقول وغیرمعقول نیزدارد،امادراین زمینه هانهادغالباً بامن ومن برتردرتعامل است وعمدتاًتحت کنترل آنهاقراردارد.
ب- من6 یاخود:گفتیم که نهادتابع هیچ قید وبندی نیست وارضای صرف تمایلات ونیازها را می طلبد.ازسوی دیگرجامعه ومحیط نیزمی تواندپای بندنبودن به هیچ اصلی رابپذیرد.بنابراین وجه دیگری ازشخصیت فرددراینجا واردعمل می شودکه تابع اصل واقعیت است .یعنی ازیکسوبه ارضای خواسته هاوتمایلات همت می گماردوازسوی دیگر این ارضاء رادرچارچوب مقررات وضوابط قابل اجتماعی تحقق می بخشد.
ج- من برتریافراخود7 :فراخود درحقیقت نقطه مخالف وضدنهاداست یعنی هراندازه نهادکوشش به ارضای بدون چون وچرای غرائز وتمایلات دارد،فراخود سعی درمحدود کردن ومحروم کردن ماازهمه لذتها وارضای نیازهادارد.محتوای فراخود که درنظریه فرویدمعادل وجدان اخلاقی است،عبارت ازایده آلهای انسانی واخلاقی وحربه کنترل وسانسور شخصیت است.توجه فراخود به کمال است نه لذت وخوشی (کریمی،1378).
نظریه تحلیلی یونگ
یونگ برای افرادانسانی،برحسب آنکه بیشترمتوجه عالم درون باشند،یاعالم بیرون ،دوتیپ شخصیتی قائل است .گروه اول را درون گرا8 وگروه دوم را برون گرا9 می نامددرتعریف برونگرایی یونگ می گوید"وقتی توجه به امورواشیاء خارج چنان شدیدباشدکه افعال ارادی وسایراعمال اساسی آدمی صرفاً معلول مناسبات اموروعوامل بیرونی باشدونه حاصل ارزیابی ذهنی،این حالت برون گرایی خوانده می شود.برعکس شخص درونگراغالباًمتوجه عوامل درونی وذهنی است وزیرنفوذاین عوامل قراردارد.تردیدی نیست که او شرایط و اوضاع واحوال بیرونی رامی بیند.اماعوامل وعناصر ذهنی دراوبرتری ومزیت دارندوحاکم براحوال ورفتاراوهستند."
علاوه براین دوتیپ شخصیتی ،یونگ برای آدمی چهارکارکرد10 نیزقائل است که عبارتندازاحساس11 ،شهود12 ،عاطفه13 وتفکر14 ،که ترکیب آنها بادوتیپ ذکرشده جمعاً هشت تیپ شخصیتی ایجادمی کندیعنی برونگرای احساسی،درون گرای عاطفی وبرون گرای متفکر،درون گرای متفکر.یونگ این گروهها راباروشهای بالینی وبااستفاده از روان درمانی به دست آورده است(کریمی،1378).
نظریه پویایی روانی – اجتماعی (کارن هورنای)
هورنای درسال 1885 میلادی درآلمان به دنیاآمدودرسال 1952 میلادی درآمریکا فوت کرد.اودراصل ازپیروان فرویدبود،ولی بسیاری ازنظریات اوراتغییر داد.هورنای پس ازسالها مطالعه وبررسی به این نتیجه رسیدکه انگیزه اصلی رفتارانسان ،احساس امنیت15 است.اگرفرد درابطه بااجتماع وبه خصوص کودک در رابطه باخانواده احساس امنیت خودرا ازدست بدهد،دچاراضطراب اساسی16 می شود.
هورنای اضطراب اساسی راعبارت می داند ازاحساس منزوی شدن ،بیچارگی وبی پناهی در دنیایی که بالقوه خطرناک وترسناک است.عواملی که ازطرف جامعه وبه خصوص خانواده درکودک ایجاداحساس ناامنی می کند،عبارتند از تسلط زیاد،به خصوص خانواده درکودک ایجاد احساس ناامنی می کند،عبارتندازتسلط زیاد،بی تفاوتی ،رفتاربی ثبات ،عدم احترام برای احتیاجات کودک ،توجه ومحبت بیش ازحعدم گرمی وصمیمیت کافی،تبعیض،محافظت شدید ،واگذاری مسئولیت زیادویاعدم آن ،پرخاشگری وخشونت برای کسب احساس امنیت ،کودک درمقابل این عوامل روشهای مختلفی ازخود نشان می دهدوهمانهارافرامی گیرد.این رفتارها نوع شخصیت ومنش اوراتشکیل می دهند.
به نظر هورنای ،نیازهای روانی افرادرامی توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف)نیازبه رفتن به سوی مردم17 ؛که خودشامل چندنوع ،ازجمله نیازبه محبت می شود.
ب)نیازبه دورشدن ازمردم18 ؛مانندمیل به استقلال.
ج)نیازبه مخالفت بامردم19 ؛مانندنیازبه قدرت.
هرکدام ازاین الگوها ،جهت بینش وعمل فردنسبت به خود ودیگران راتعیین می کند.عدم تعادل واختلال دراین سه نوع نیاز،ناهنجاریها رابوجود می آورد.انسان ناسالم ازنظرروانی کسی است که در دوران زندگی وبه خصوص دردوران پراهمیت کودکی ،بامشکلات عدیده وشدید اجتماعی روبروبوده است .این مشکلات سبب به هم ریختن توازن سه الگوی نیازهای زندگی می شود(شاملو،1377).
نظریه بودائیسم درباره شخصیت انسان
بودائیسم که بین آئین های اخلاقی ازنظرقدمت،طولانی ترین تاریخچه راداردتوسط موسس آن گائوتامابودا20 (438 تا 535 قبل ازمیلاد مسیح)ارائه شد.
درفلسفه بودا،آنچه رامی توان نزدیک به مفهوم شخصیت دانست .مفهوم "آتا21"است که در روانشاسی غربی "خویشتن"نامیده می شود.البته بااین تفاوت اصلی که ازدیدگاه آتا ،خویشتن ثابت ومداومی درانسان وجود ندارد.وشخصیت انسان ،مجموعه ای ازخصوصیات ،جریانات وحالات گذراوناپایدارجداازهم هستند.آنچه "خویشتن"راتشکیل می دهند،مجموعه است ازقسمت های مختلف بدن ،تفکر،احساس،خواهش ها،ادراکات،حافظه وامثال آن.
به عقیده ابهیدهاما،شخصیت انسان مانندرودخانه ای است که شکل و موجودیت کلی آن ثابت است،ولی وجود آن دائماً جریان وتغییر می یابدوحتی یک قطره آن نیزمانند لحظه قبل نمی ماند.
ما ممکن است "خویشتن "رامجموعه ای ازتفکر،ادراکات ،خاطرات واحساسات بدانیم؛ولی همه این پدیده ها ،قسمتی ازیک مجموع سیال،متحرک ودائم التغییراست .ازاین دیدگاه ،هیچ عملکردی ازعمل کننده،هیچ ادراکی از ادراک کننده وهیچ واقعیت موجودی ،جدااز آگاهی وهشیاری انسان وجود ندارد.
مطالعه شخصیت دربودائیسم براساس مفاهیم پیچیده ای مانندنهاد،ناخود آگاه وفراخودقرارنگرفته است؛بلکه برپایه بررسی یک سلسله ازوقایع استواراست.واقعه اساسی موردمطالعه ،رابطه موجود بین یک وضع روانی فردمانندخواسته یامیل،ویک عامل خارجی مانندیک تابلوی نقاشی یاغذای مطبوع،است.وضع روانی یک فرددائماًازیک لحظه به لحظه دیگردرحال تغییراست.
شناخت عوامل روانی ،کلیدشناسایی کاما22است.کاما یکی ازمفاهیم اساسی دربودائیسم است.لغت کاما درابهیدهاما یعنی "انگیزه هرعمل انسان یک حالت یاوضع روانی است که زیربنای آن عمل خاص قرارمی گیرد."ازاین دیدگاه ،رفتارانسان دراصل نه خوب است ونه بد،طبیعت خوب یابدبستگی داردبه انگیزه یانیت فکری که برآن اساس بوجودآمده است.به طورکلی ،آنچه انسان انجام می دهد،محصول نحوه تفکرخوداواست.
انواع اصلی شخصیت مطابق ابهیدهاما عبارتنداز:
1. تیپ حسی23- فردی که چنین تیپی دارد،مودب ومهربان است.رعایت حال دیگران رامی کند.درزندگی منظم ،تمیزوباهدف است.
2. تیپ نفرت انگیز24 – فردی باچنین تیپی ،عجول،خشن،بی توجه به دیگران ،عصبانی،پرسروصدا،بی نظم،حسودوعیب جواست.
3. تیپ هذیانی- فردی باتیپ هذیانی ،بسیاربی نظم وترتیب،کثیف،تنبل،بی توجه به خوراک وپوشاک ،تلقین پذیر،متلون،مضطرب،نادم وبی اراده است.
نظریه اسلام درباره شخصیت انسان
ازدیدگاه اسلام ،انسان مخلوقی است که هنگام زاده شدن،بالقوه کمالاتی داردکه می تواندبه آنهافعلیت بخشدوهمچنین فطرتی حیوانی داردکه براثرافراط وتفریط درآن ،سبب ایجاد دشواریهایی برای خود ودیگران می شود.انسان ازنظرساختمان جسمی،تمایلات غریزی ،شهوات وخواسته هایش،شبیه سایرحیوانات است؛ولی ازسه بعدباآنها وجه تمایزعمیقی داردکه عبارتنداز:
1. داشتن ارداک،کشف خود وجهان خود وداشتن جهان بینی.
2. وجود عوامل وجاذبه هایی که برانسان احاطه دارند.
3. آزادی انتخاب ،تحت تاثیر محیط وجاذبه های آن قرارگرفتن وتسلط برآنها.
الگوی شخصیت
اصطلاح "الگو"(Pattern) به معنای طرح یاشکل بندی یاهیات (Configuration)است.به نظرسیستم های روانی- فیزیکی سازندگان شخصیت فردکاملاًبا همدیگربستگی دارندوشخصیت درواقع،محصول تعامل یاتفاعل آنهاست.دومولفه مهم الگوی شخصیت عبارتنداز:هسته یا"خودپنداری"و ویژگی ها(traits)که تحت تاثیرهسته می باشند.
درباره "خودپنداری"قبلاًسخن گفتیم واشاره کردیم که خودپنداری واقعی مفهومی است که هرکس خویشتن دارد و می داندکیست وچیست.وشخص به وسیله روابطش بادیگران و واکنش های آنها نسبت به او آن رادرمی یابدیعنی پی می بردواقعاً کیست.خودپنداری آرمانی تصویری است که شخص دوست داردآن باشد.هرکدام ازاین دونوع خودپنداری دارای جنبه بدنیروان شناختی است.
جنبه بدنی مفهومی است که شخص ازظاهرش،جنس خود،اختصاصاتش ،اهمیت بدنش دررابطه بارفتارش ،و وجهه ای که بدنش درچشم دیگران به اومی بخشد، دارد.جنبه روان شناختی مفهوم یامفاهیمی است که شخص ازتوانایی ها وناتوانانی خود،ارزش،وروابطش بادیگران دارد.ابتدااین دوجنبه ازهم جداهستندولی بتدریج با بزرگ شدن کودکان آن دوباهم ترکیب می شوند.
ویژگی ها صفات ویژه رفتاریاالگوهای سازگارندازقبیل واکنش های شخصی به ناکامی ها،شیوه های برخوردبامشکلات،رفتارپرخاشگرودفاعی ورفتارکناره گیری ازدیگران.ویژگیهاتحت تاثیرخودپنداری قرارمی گیرندوباآن ترکیب می شوند.ویژگیهادوخاصیت برجسته دارند:فردیت که درتغییرکلیت یک ویژگی خاص دیده می شودتادرویژگی مخصوص آن شخص .مانند الگوی رفتاری که ازیک فردفقط دریک موقعیت ظاهرمی شودنه درمواردمشابه دیگر.وهمسانی که شخص درموقعیت های همانندوتحت شرایط همسان تقریباًبه یک شیوه رفتارمی کند.(شعاری نژاد،1374).
پایداری شخصیت
اصطلاح "پایداری"(Persistence)به معنای "دیرپایی"و"بازپیدایی"است نه به این معناکه تغییری پیدانمی شود به عبارت دیگر ،منظورازپایداری شخصیت این است که ویژگیهای فردگرایش دارندبه اینکه نسبتاًپایداربمانندوتغییرنیابند.یابه گفته آلپورت(Allport)"حقیقت مهم درباره شخصیت،پایداری نسبی وسازمان بی نظیرآن است".
عوامل موثردرپایداری شخصیت ازاین قرارند:
وراثت:آن ویژگی که مستقیماًیاغیرمستقیم به وراثت مربوط است بیشترثبات خواهد داشت.
پرورش کودک:روش پرورش کودک وگرایش های شخصی که مدام ان رابه کارمی بردطبعاًنوع خودپنداری کودک راتقویت می کند.
ارزشهای والدینی:ویژگی های شخصیت که برای والدین ارزش بالایی دارندیاباپاداشهای ایشان تقویت می شوندودرنتیجه پایداری بیشتری پیدامی کند.
ایفای نقش:نقش که کودکان یادمی گیرنددرخانه ایفاکننددرخودپنداریهای انهااثرمی گذارد؛زیرااین نقش در دوران کودکی پایدارمی شود.
محیط اجتماعی:وقتی کودکان خودراآنچنان ببینندکه دیگران آنهارامی بینند همین نگرش خودپنداری وروش سازگاری ایشان رامشخص خواهدکرد.وتغییرات بعدی درمحیط اجتماعی ممکن است ،نتواندآن الگوی شخصیت راتغییردهد.
انتخاب درمحیط اجتماعی:شخصیت کودک یاویژگی مسلط براو انتخاب سازگاری اجتماعی اوراتعیین می کند.ضمن گردآمدن مداوم بااشخاص آن محیط،خودپنداری والگوهای خاش سازگاری تقویت می شوند(شعاری نژاد،1374).
تغییردرشخصیت
منظوراز"تغییر"گوناگون یادگرگون شدن است بدون این ضرورت،که گونه دیگرکامل ترباشد.خودپنداری و ویژگی درطول زندگی دگرگون می شوندواین تغییرویژگی هاممکن است کمی یاکیفی باشد.مثلاًدرتغییرات کیفی ویژگی هایک ویژگی نامطلوب اجتماعی به یک ویژگی مطلوب تبدیل می شود.درتغییرات کمی ویژگیها یک ویژگی ضعیف به یک ویژگی قوی عوض می شود.عواملی که درتغییر شخصیت موثرعبارتنداز:
تغییرات بدنی:تغییرات بدنی ناشی ازنضنج،اختلال ساختی درمغز،اختلالهای عضوی،اختلال های غده ای ،صدمات،سوءتغذیه،داروها یابیماریها غالباً باتغییرات شخصیت همراهند.واین تغییرات عمدتاً درخودپنداری کودک اثرمی گذارند.
تغییرات محیطی :هنگامی که تغییر درمحیط ،وضع کودک رادرگروه همگنان بهبودمی بخشداثرمساعدی روی خودپنداری خواهد داشت.اثرتنهاازتغییرات محیطی ناشی نمی شودبلکه معمول تغییری است که درکودک پیداشده است.
فشارهای اجتماعی:کودک برای اینکه موردپذیرش وتایید اجتماعی قرارگیردویژگی های موردانتظار وتاییدجامعه رادرخودرشد وگسترش می دهد.
افزایش صلاحیت:افزایش کفایت وصلاحیت درمهارتهای حرکتی یاذهنی اثرمساعدی درخودپنداری داردزیرابه کودک کمک می کنداحساس خودکم بینی رابه احساس برتری تغییردهد.
تغییرات نقش:تغییرنقش ازوابستگی وانقیاد به برابرنگری یارهبری درخانه،مدرسه،یاهمسایگی درخودپنداری کودک اثرخواهدگذاشت.
کمک تخصصی:روان درمانی به کودکان کمک می کندخودپنداری مساعدیامثبت را درخویشتن رشد وگسترش دهدزیرابه ایشان امکان می دهدکه علل خودپنداری نامساعدشان را کشف کنندوآنهارابه خودپنداری مساعدتغییردهند(شعاری نژاد،1374).
شخصیت سالم
سازگاری بهنجار یاعادی (normal)یک حالت نسبی است وهرکودک گاهگاهی دچاراضطراب وتنش می شودورفتاری ازاوسرمی زندکه موردقبول خودودیگران واقع نمی شود.بنابراین ،کودکانی دارای شخصیت سالم هستندکه هدفهای واقعی رادنبال می کنند،می توانندنیازهای خود راارضاکنند،وشیوه اعمال ایشان ازلحاظ اجتماعی موردپذیرش است.یکی دیگرازخصایص شخصیت سالم کودک،رغبت اجتماعی اوست که به دیگران به همان اندازه خودش توجه دارد،می توانددیگران رادوست بدارد،بادیگران همدردی می کند،به خود اعتماد دارد،می تواندمسئولیتی رابعهده بگیرد.کنفرانسی که درسال 1951 برای مطالعه رفتارکودکان ونوجوانان درآمریکا تشکیل شده بودخصایص شخصیت سالم راچنین اعلام کرد:
1. احساس اعتمادواطمینان :هرگاه درنخستین سالهای زندگی به نیازهای کودک توجه شودبه احتمال زیاددارای احساس اعتمادواطمینان خواهدبود.
2. احساس استقلال:کودک وقتی تصمیم می گیردوانتخاب می کندخودرافردباکفایت ونیرومندی احساس می کند.
3. قدرت ابتکار،شخصیت سالم برای اینکه خلاق باشدافکارخودرامنظم می سازدوطرح ریزی می کند.
4. احساس وظیفه.اهمیت همکاری رامی فهمدوازاینکه می تواندکاری راانجام دهد لذت می برد.
5. احساس هویت.اومی داندخودش کیست وچه نقش و وظیفه ای دارد.
6. احساس صمیمیت.اومی داندکه بادیگران است وایشان رامراعات می کند.
7. احساس والدینی.شخصیت سالم به مواظبت ومراقبت ازبچه های خانواده خودعلاقه مند است.
8. احساس درستی.اوتوانایی پذیرش زندگی و مردم را دارد.(شعائری نژاد،1374).
ساختارشخصیت
"جورج کلی" شخصیت را روش خاص هرفرددرجستجوی پیداکردن وتفسیرمعنای زندگی می داند.به بیان دیگر "شخصیت ،امکان پیش بینی آنچه راکه فرددرموقعیتی خاص انجام خواهد دادفراهم می کند"(راس،1373).
با توجه به نعاریف فوق به نظرمی رسدچندین تضاد آشکار دربرداشت ماازشخصیت وجود دارد:این تضادها عبارتند از:
1. هیچ دونفری دقیقاًشخصیت یکسانی ندارند.به بیان دیگر ،هرکسی دارای شخصیت منحصر به فردی است؛
2. شخصیت یک فردمی تواندثابت وهم انعطاف پذیرباشد؛
3. شخصیت ازدوعامل وراثت ومحیط وتعامل آنهاشکل می گیرد.
ازاین تضادهای آشکار می توان گفت که این امرکاملاًممکن وعملی است که شخصیت یک فردهم منحصربه فردودرعین حال دارای خصوصیات مشترک باشدونیزاین خصوصیت درطی زمان می تواند،هم ثبات وهم دسخوش تغییرباشدونیزاین که وراثت ومحیط هردودرشکل گیری شخصیت نقش دارند.
ازدیدگاه فروید،شخصیت انسان به مثابه قطعه یخ بسیاربزرگی است که دراقیانوس شناور است وفقط قسمت کوچکی ازآن آشکار ودرسطح آگاهی است(خودآگاه)وبخش عمده آن زیرآب یعنی درناخودآگاه قرارگرفته ودنیای وسیع خواستهاوتمایلات وانگیزه ها وعقایدسرکوب شده ای است که انسان ازانهاآگاهی ندارد(ناخودآگاه).این بخش ناخودآگاه،درحقیقت تبیین کننده اصلی رفتارماانسانهاست.
فرویدساختارشخصیت راشامل سه لایه "نهاد25"،"من26"و "من برتر"27می داند:
1- نهاد:نهادیه به اصطلاح قدما"نفس اماره"سرچشمه نیروی نفسانی بوده،ازغرایز اولیه ناخودآگاه انسان است که هیچ گونه قیدوبندی نمی شناسد،وفعالیت آن براصل لذت استواراست و می خواهدبه سرعت ارضاشود.این نیروی روانی که ناشی از اعمال حیاتی وسوز وسازبدن است مایه زندگی وپایه اصلی شخصیت است ومن ومن برترازآن منشعب می شوندوبرای فعالیتهای خودنیروی لازم راازآن می گیرند.
"نهاد"برای کاستن یاازبین بردن تنیدگیها وناراحتیها،یعنی پیروی از"اصل لذت"دو نوع فعالیت دراختیاردارد."یک واکنش بازتابی28 ودیگر نخستین کامیابی".واکنش بازتابی شامل مجموع حرکات غریزی وافعال خود به خودی است مانندسرفه،عطسه وخمیازه.این کنشها معمولاً سبب کاستن تنیدگی می شوندوتاحدی رنج وناراحتی راازبین می برند.
اما"نخستین کامیابی"متضمن واکنش روانی پیچیده تری است وموجب به تصور درآوردن چیزهایی می شودکه می توانندتنیدگیهایی راکه ازبین بردنشان ازعهده حرکات انعکاسی یابازتابی خارج است ،کاهش دهند؛مثلاً:سبب می شوندکه آدم گرسنه غذارادرنظر خودمجسم سازد؛یااگر آرزوی نیل به مقام یابدست آوردن مالی دارد،درعالم خیال شاهدمقصد رادرآغوش گیرد(سیاسی،1371).
2- من:"من"هسته اساسی شخصیت است وبارشد کودک وآشنایی اوباحقایق محیط تشکیل می شود."من"مبین آموزش وفراگیری واقعیات زندگی است.این بخش درواقع،پیوند دهنده نهادومن برتروبه اصطلاح "دروازه بان"شخصیت است وبه انسان کمک می کندتانیازهایش رابراساس واقعیات ودرارتباط باان وبااستفاده ازامکانات واقعی برآورده سازدوازتنش دورنی بکاهد.کودک به وسیله "اصل لذت"(نهاد)هدایت می شود؛یعنی برآورده شدن فوری نیازهای خودرامی خواهدونمی تواندارضای آنهارابه تعویق اندازد.چنانچه مادراین کودک بایک موازنه بین محبت وارضای نیازهای او"اصل لذت"(من)رارهنمون باشد،کودک سالمی راازنظرشخصیت خواهد داشت.
3- من برتر:وقتی کودک دربرابر محیط واکنش نشان می دهد،نه تنها"من"رشد می کند؛بلکه نوعی آگاهی نسبت به "درست یانادرست"نیزدراوایجادمی شود.این آگاهی مبنای همان چیزی است که معمولاًبه آن "وجدان اخلاقی"گفته می شودوفرویدآن را"من برتر"می خواند.بنابراین من برترشامل ارزشهای اخلاقی و وجدانی هرفرداست که به تدریج باآموزش وپرورش وتاثیرعوامل محیطی درضمیرناخودآگاه اوپدیدمی آید وبه وسیله پاداش وتنبیه استواروپایدار می گرددومی توانددرمقابل "نهاد"مقاومت کند.
دراینجابایدمتذکرشد که نهاد،من ومن برترسه چیزجداازیکدیگرنیستند؛بلکه بارهبری من باهم درکارند.نیروی زندگی دراختیار"نهاد"است ومن ومن برترنیروی خودراازاومی گیرند.
می توان به طورکلی ،"نهاد"راجزءزیستی (بدنی)شخصیت ،"من" راجزءروانی شخصیت ،و"من برتر"راجزءاجتماعی شخصیت دانست(سیاسی،1371)(ستوده،هدایت اله،1381).
همسانی شخصیت
روانشناسان درمطالعه شخصیت سعی دارندقانونمندیهای رفتاراوراکشف کنند.یکی ازفرضهایی که اساس اکثرنظریه های شخصیت است این است که مردم درموقعیتهاوزمانهای مختلف رفتار همسانی دارند.درنظریه های صفات فرض براین است که هرکس دارای صفات شخصیتی زیربنای خاصی است که درشرایط متنوع موقعیتهای روزمره وتااندازه ای درسراسر عمردراونمایان می گردد.مثلاً اگرچندین موقعیت رفتارشخص حاکی ازصداقت یاپشتکارباشدمافرض می کنیم که قادریم پیش بینی کنیم که وی درشرایط مختلف وحتی یکسال بعدنیز چگونه رفتارخواهدکرد.نظریه روانکاوی نیزفرض رابرهمسانی می گذاردتعارضهای حل نشده دوره کودکی (مثلاًدرزمینه آموزش آداب توالت رفتن)منجربه مجموعه ای ازویژگیهای شخصیتی می گردد.(مانندلجاجت،پاکیزگی افراطی وتوجه به جزئیات)که درسراسر عمرازحالات مشخصه فردمی شود.
درارتباط باشخصیت خصوصی ما،احساس وجودهمسانی درافکارورفتار،برای سلامت ماامری ضروری است.ازدست رفتن این احساس همسانی نشانگر نابسامانی شخصیت است.
بااین حال دربسیاری مواردتحقیقات نتوانسته نشان دهدکه شخصیت به آن اندازه که نظریه ها واحساس شهودی ماحکم می کندهمسانی دارد(زمینه روانشناسی،براهنی،محمدتقی،1382).
تعریف سلامت روانی
درموردسلامت روانی ،تعاریف نظری فراوانی وجود داردویک توافق جمعی ومشترک بین اندیشمندان رشته های مختلف دراین موردوجود ندارد.مثلاًپزشکان وافرادی که بادیدگاه پزشکی به این مسئله نگاه می نگرند،سلامت روان رامنوط به نداشتن علایم بیماری تلقی می نمایندو روانشناسان و ورانپزشکان نیزفردی را ازنظرروانی سالم می دانندکه دچارعلائم روانی که بیانگراختلال درکارکرد های روانی است ،نباشدوبتواندبه هنگام مواجهه بامسایل ومشکلات اجتماعی ،تعادلی دررفتارهایش برقرارنماید.
کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر وروان راچنین تعریف می نمایند:
سلامت فکر،عبارت است ازقابلیت برقراری ارتباط هماهنگ وموزون بادیگران،تغییر واصلاح محیط فردی واجتماعی ،حل تضادها،مشکلات وتمایلات فردی به طورمنطقی،عادلانه ومناسب(میلانی فر،1373).
تاریخچه سلامت روانی
تاریخچه سلامت روانی باتوجه به وجود بیماریهای روانی اززمانی که بشر وجود داشته ومخصوصاً زندگی اجتماعی راشروع کرده همراه بوده است.پیداکردن ،شروع وآغاز هرنهضتی به خصوص نهضت های اصلاحی وعلمی به علت داشتن منابع گوناگون وچند جانبه مسئله مشکلی است.درحقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه وتازه ترین علم به شمارآورد.
ازاسناد ومدارک موجود چنین استنباط می شودکه تااواخر قرن هیجدهم وهمزمان باانقلاب کبیرفرانسه ازتاریخچه سلامت روانی اطلاعات کافی دردست نیست به علت جهل وبی سوادی ازبروز بیماری های روانی،اختلافات رفتاری وبیماریهای روانی رابه دخالت ارواح خبیثه وشیاطین ،قدرت های ماورای انسانی ونفوذعوامل طبیعی مانندخورشید ماه ورعد وبرق دربدن می دانستندکه بااین بیماری هابانیروی ماوراء الطبیعه وساطت افرادمقدس درنزدخدا بهبود یابندواین شفاعت موقعی اتفاق می افتدکه بیماردرخواب باشد.
اولین باربقراط فیلسوف مشهوریونانی بودکه خرافات درباره بیماری های روانی راکنارگذاشت واختلافات روانی رابه طرف پزشکی کشانید.دراوایل قرن سیزدهم واوایل رنسانس ارتباط جسم و روان ویکپارچگی واکنش آنها موردبحث قرارگرفت.
اطلاعات جسته وگریخته ای وجود داردکه تاقرن چهاردهم مکان های برای مواظبت ئنگهداری بیمارروانی وجود داشته است.درقرن هفدهم ارتباط جسم و روان ومحل این ارتباط درسلسله اعصاب موردبحث قرارگرفت درهمین قرن درسال 1602 اولین کتاب پزشکی درباره بیماری های روانی بانام پراکسین مدیا توسط یک سوئیسی نوشته شد(میلانی فر؛1373).
در اواخر قرن 18 واوایل قرن 19 نام 3 نفربایددرسرلوحه پیشتازان ورهبران درمان اخلاقی وانسانی که عبارتنداز فیلیپ ازفرانسه،ویلیام تیوک ازانگلستان ،و ون سنزوکیاروکی ازایتالیا قرارگیرد.دراین قرن علوم وتکنولوژی پیشرفت قابل توجهی کرد. درقرن بیستم تئوریهای مختلف روانکاوی ،روانپزشکی ،دینامیک،ژنتیک،بیولوژی ،ارتباط جسم وران ،تئوریهای سرشتی،مطالعه درباره اثرات الکتروشوک وعمل جراحی مغز دربعضی ازبیماریهای روانی،گشایش مراکزاورژانس ،روانپزشکی به علت بروز جنگ جهانی دوم ومطالعات اپیدمیولوژیک درکودکان که ازخانواده هایشان جداشده بودندوبه سایرکشورها پناه آورده بوندباز شد.کم کم مکتب رفتارگرایی توسط واتسون مفهوم همئوستازی ومطالعه واکنشهای اعصاب ،اتونوم به وسیله کائن دراثربرخوردبااسترس وفشارها،فرضیه فشارسندروم سازش عمومی توسط هانس سیله وبالاخره فرضیه های دیگریکی پس ازدیگری پیداشدو روانپزشکی بصورت روانپزشکی امروزی درآمد(میلانی فر،1373).
کلید سلامت روان
سلامت روان به نحوه تفکر،احساس وعمل فردمربوط می شود.به طورکلی افرادی که ازسلامت روانی برخوردارهستند:
1. نسبت به زندگی نگرش مثبت دارند.
2. آماده برخوردبامشکلات زندگی هستند.
3. درموردخودودیگران احساس خوبی دارند.
4. درمحیط کارو در روابطشان مسئولیت پذیرهستند.
وقتی ازسلامت روانی خوبی برخوردارباشندانتظاربهترین چیزهارادرزندگی دارندوآماده برخوردباهرحادثه ای هستند.
چرابایددرموردسلامت روانی بدانیم؟
ماباآموختن ویژگی های سلامت روانی ،بهترمی توانیم به آن دست یابیم.سلامت روانی دربسیاری ازمواردمانندسلامت جسمی است.برای مثال:
1-بسیاری ازمردم گاهی اوقات احساس افسردگی می کنندهمان طورکه بسیاری ازانها دچار سرماخوردگی می شوند.
2- شمانمی توانیدازهمه ناراحتی های روحی جلوگیری کنید،همان طورکه ازبروز همه بیماری هانیزنمی توانیدجلوگیری کنیدو
3-سلامت روانی وجسمی هردوبرای خوشبختی انسان ضروری هستند.
رسیدن به سلامت روانی به هیچ وجه تصادفی نیست ،این امرباصرف زمان وزحمت محقق می شود.
اعتمادبه نفس ،کلیدسلامتی روان
این که افرادچه نظری نسبت به خودشان دارندشدیداًبه نحوتفکر،احساس وعمل فردمربوط می شود.وقتی اعتمادنفس بالاباشد احتمالاً:
1-اززندگی رضایت دارند .2- هدف های زندگی رامشخص می کنندوبه آنهامی رسند.
3- برای حل مشکلات به خودشان اتکامی کنند. 4- روابط سالم وقوی برقرارمی کنند.
5- پستی وبلندی های زندگی رامی پذیرند.
وقتی اعتمادبه نفس پائین باشداحتمالاً:
– احساس می کنندخارج ازکنترل شده است.
– استرس برایشان طاقت فرساست.
– درانتظارشکست هستندونهایتاًشکست می خورند.
– ازمشکلات زندگی فرارمی کنند(بنادرخشان،1361).
نظریه های سلامت روان
1-الگوی گوردون آلپورت29
آلپورت معتقداست ،نیروهای ناآگاه یاتجربه های کودکی رهنمون شخصیت سالم نیستند،بلکه جنبه اصلی شخصیت آدمی،مقاصدسنجیده وآگاه ،یعنی امیدهاوآرزوهای اوست.این هدفهاانگیزه شخصیت سالم قرارمی گیرندوبهترین راهنمابرای فهم رفتارکنونی انسانند.آلپورت می گویدداشتن هدفهای دراز مدت،شخصیت سالم را ازشخصیت بیمارمتمایزمی سازد.بنابراین می توان باکوشش برای دست یافتن به مقاصد ورسیدن به هدفها،جنبه های شخصیت رایکپارچه ساخت وجامعیت بخشید.
انسانهای سالم نیازمندروحی به تنوع،احساس ودرگیری تازه دارند،کارهای روزمره وعادی راکنارمی گذارندوبه جستجوی تجربه های تازه برمی آیند،تن به ماجرامی سپارند،خطرمی کنندوچیزهای تازه کشف می کنند.هرچندممکن است درمسیرتلاش خودباسختی ،تلخی و درد ورنج همراه شودولی این به معنای عدم سلامت روان نمی باشد.چیزی که مهم است ،انگیزش (ازنوع سازنده آن)برای کسانی که ازسلامت روان برخوردارند،حیاتی است،افرادسالم به آینده می اندیشند ودرآینده زندگی می کنندواین گونه افرادفعالانه درپی هدفها وامیدها و رویاهای خویشند(خوشدل،1369).
2- الگوی کارل راجرز30
راجرز ،معتقد است که انسان سالم گرایش به تحقیق خود31 (خود راازقوه به فعل درآوردن)دارد،آزادی عمل وانتخاب بیشتری رااحساس وتجربه می کند.انسان سالم می تواند بدون محدودیت وممنوعیت فکروعمل خودراآزادانه انتخاب کند.به علاوه ،انسان باکنش کامل ازاحساس تسلط خویش برزندگی لذت می بردومعتقداست آینده به خود اوبستگی داردوباحادثه وموقعیت ورویدادهای گذشته هدایت نمی شود.انسان سالم باداشتن احساس آزادی وقدرت ،درزندگی راههای انتخاب بیشمار می بیندواحساس می کندمی تواندهرآنچه نخواهد انجام دهد.
انسانهای دارای سلامت روانی ازدیدگاه راجرز بسیارخلاقندوانسانهای خلاق وخودانگیخته بامحدودیتهای اجتماعی وفرهنگی،همرنگی باسازش فعل پذیرندنشان نمی دهند،چراکه اینهاحالت توافقی ندارندو وابسته ستایش دیگران ازرفتارخودنیستند.در دگرگونی های جدی اوضاع واحوال محیط سازگاری بیشتری ازخودنشان می دهند.ومحدودیت های اجتماعی وفرهنگی و…..اورامنفعل نمی سازد.
3-الگوی کارل گوستا و یونگ32
ازنظریونگ هرچندتصویرروشن ازشخصیت سالم نمی توان ارائه کردولی افراددارای سلامت روانی دراین دیدگاه کسانی هستند که به ناهشیار (جاه طلبیها- امیدها- هدفها و…)مجال بیان داده اندودرنتیجه ازآن وجه طبیعت خودکه قبلاًسرکوب شده آگاهند،وهرآنچه راکه دوره اکتشاف خودبرآنهافاش می سازدمی پذیرد،قدرتها- ضعفها وجنبه مقدس وشیطانی طبیعت خویش راپذیرامی شوندهمه جنبه های شخصیت اینان یکپارچگی وهماهنگی می یابندهمان شخصیتی که یونگ آن راشخصیت مشترک خوانده است.چون دیگر هیچ جنبه شخصیت (یک گرایش ،کنش)به تنهایی حاکم نیست.(خوشدل،1369).
4- الگوی ویکتورفرانکل33
فرانکل معتقداست افرادسالم کسانی هستند که درانتخاب عملشان آزادند،شخصاًمسئول هدایت زندگی وگرایشی هستندکه برای سرنوشت شان برمی گزینند،معلول نیروهای بیرون ازخودنیستند،درزندگی معنایی مناسب برای خود یافته اند،زندگیشان تسلط آگاهانه دارند، می توانند ارزشهای آفریننده وتجربی یاگرایشی رانمایان سازند.ازتوجه به خودفرارفته اند،به آینده می نگرند وبه هدفها و وظایف اتی متوجه می کنند،تعهدوغرقه شدن درکارنیزازویژگیهای آنهاست(خوشدل،1369).
5- الگوی اریش فروم34
فروم شخصیت انسان رابیشترمحصول فرهنگ می داند.درنتیجه ،به اعتقاد وی ،سلامت روان بسته به این است که جامعه تاچه اندازه نیازهای اساسی افرادجامعه رابرمی آورد.نه اینکه فردتااندازه خودش راباجامعه سازگارمی کند.درنتیجه ،سلامت روان بیش ازآن که امری فردی باشد،مسئله ای اجتماعی است.عامل اصلی این است که جامعه تا چه پایه نیازهای انسانی رابر می آورد.
اگرجامعه سالم به اعضای خودامکان این رابدهدکه به یکدیگر عشق بورزند،بارور وخلاق باشند،وقوه تعقل وعینیت خودرابارور ونیرومندسازند،ازنظر روانی سالم هستندوبادیگران به ارتباط می پردازند.فروم شخصیت سالم رادارای جهت گیری بارور می داند.واین مفهوم به شخصیت بالغ آلپورت و انسان خواستارتحقق خودمزلو شباهت دارد(خوشدل،1369).
6- الگوی آبراهام مزلو35
مزلو معتقدبود که همه انسانها با نیازهای شبه غریزی به دنیامی آیند.این نیازهای مشترک ،انگیزه رشد وکمال وتحقق خود قرارمی گیردوانسان را تبدیل به شدن به آنچه در توان اوست ؛فرا می خواند.انسانهای سالم به اعتقاد مزلوازنیازهای سطوح پایین ترشان یعنی:نیازهای جسمانی،ایمنی،تعلق ،محبت واحترام را برآورده ساخته اند،آنهاالگو های بلوغ پختگی وسلامتند.باحداکثراستفاده ازهمان قابلیتها وتوانائیهایشان ،خویشتن رافعلیت وتحقق بخشند. می دانند چیستندوکیستندوبه کجا می روند.ازموضوعات واشخاص دنیای پیرامونشان شناخت عینی دارند،آنهاطبیعت خود رابخوبی می پذیرندو درصدد تحریف ویاوارونه جلوه دادن خویش نیستندومی توانند صادقانه آنهارانشان دهند.به مسائل بیرون ازخود توجه دارند،آنهانیازشدیدی به خلوت گزینی وتنهایی دارندباانکه ازتماس بادیگران پرهیز می کنند،ظاهراًبه دیگران نیازی ندارند.خودکفاهستند واستقلال شدیدشان ،آنهارادربرابر بحرانهاومحرومیت ها مقاوم وآسب ناپذیرمی سازد.تجربه های خالص رابدون توجه به اینکه تکرارشده باشندیانه ،بااحساس لذت،احترام وشگفتی می ستایند،نوع دوست وخواستار برقراری رابطه متقابل بادیگران هستند.برای افراد دارای سلامت روان هدفها ومقاصد مهمتراز وسایل دستیابی به آنهاست.دربرابر همه مردم،صرف نظرازطبقه اجتماعی ،سطح تحصیلات ،وابستگی سیالی یا دینی ونژاد ورنگ آنها،بردبار وشکیبایند،اینها اصیل ،مبتکر وبدعت گرند،حس طنزمهربانانه ومقاومت درمقابل فرهنگ پذیری (نه به طورسنتی)دارند(خوشدل،1369).
7-الگوی فریتس پرلز36
به اعتقادپرلز برای داشتن سلام+-ت روان بایدبدون تنظیم یادخالت بیرونی توانایی بیان آزادانه ارزوهای خود راداشته باشیم.باتاکیدپرلز برزمان حال به عنوانتنهاواقعیت موجود،شخصیت سالم درزمان حال وبرای حال زندگی می کند،وباینکه می تواندبرای آینده برنامه ریزی کند،دچار اضطراب ناشی ازآنکه فرداچه خواهدشدنمی گردد،افرادسالم هیچ یک از استعدادهای بالقوه خود رابی استفاده نمی گذارندوبه دورنمی افکنند،بلکه همه آنها رابه کارمی گیرند،اشخاص سالم کاملاًخودشاننآگاهندوکارآیی فراوان دارند.نقاط ضعف وقدرتشان رامی شناسندومی پذیرند،آرمانها وهدفهایی رابرنمی گزینند که می دانند نمی توانند بدانها دست یابند،اینان مسئولیت زندگی خویش رامی پذیرندومسئولیت هیچ کس دیگری رانمی پذیرند.پرلز می گویدانسانهای این مکانی واین زمانی به تعقیب خوشبختی نمی پردازند،چراکه خوشبختی نادراست،ونمی توان بدان دست یافت(خوشدل،1369).
– تحقیقات انجام شده درزمینه سلامت روان
– پژوهش خانم مهرابی درسال (1383)باعنوان بررسی میزان سلامت روان وتنیدگی درمعتادان ،قاچاقچیان موادمخدروافرادعادی انجلم داده است وهدف ازاین پژوهش حاضربررسی مقایسه ای میزان سلامت روانی درسه گروه 1- معتادان 2- قاچاقچیان 3- افرادی عادی است دراین تحقیق درهرکدام ازگروهها 100 نفربه عنوان نمونه انتخاب شدند.نتایج این پژوهش نشان داد که معتادان نسبت به دوگروه دیگر ازکمترین سلامت روانی برخوردارند.به علاوه نتایج نشان داد که گروه معتادان بیشترین تنیدگی راتحمل می کنند.درکل نتایج این پژوهش ،نشان دهنده آن است که معتادان دربدترین شرایط روانی به سرمی برند.ونیازمندبیشترین کمک وحمایت می باشند.
– درپژوهشی که خانم صادقی وآقای مظاهری درسال(1384)باعنوان بررسی اثر روزه داری بر سلامت روانی دانشجویان انجام داده اند،162 نفردانشجوبه عنوان نمونه انتخاب شدندویک تادوهفته ازماه مبارک رمضان رابه عنوان پیش آزمون ویک تادو هفته پس ازاتمام ماه رمضان رابه عنوان پس آزمون موردآزمون قراردادندنتایج نشان دادکه روزه ماه مبارک درتمامی خرده مولفه ونمره کل سلامت روان موثر بوده است. بدین صورت که این تفاوت معناداردرزیرمقیاس های "نشانه های بدنی"(اضطراب وبیخوابی) ،(نارساکنش وری اجتماعی)افسردگی ونهایتاًنمره کلی"پرسش نامه سلامت روان"برای گروههایی که درماه مبارک رمضان تمام روزه های خودراگرفته اندویابه طور تنفسی تعدادمحدودی از روزها روزه گرفته اندحاکی ازبهبود وضعیت سلامت عمومی دربعدازماه رمضان وبرای گروهایی که به دلیل عذرشرعی یاپزشکی روزه نگرفته اندویااصلاًروزه نگرفته اندحاکی کاهش سطح سلامت روان پس ازماه رمضان می باشد.
– درپژوهشی که خانم یوسفی وآقای یوسفی درسال(1376)باعنوان بررسی سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان وعوامل مرتبط باآن انجام داده اندنتایج بدست آمده ازاین پژوهش نشان داده است 2/37%آزمودنی ها مشکوک به عدم سلامت(0001p<)بوده اند.همچنین نتایج این پژوهش نشان دادکه 8/3%از آزمودنی ها درفکر اقدام به خودکشی بوده اندو5/15% ازآنان ابراز داشته اند که ایکاش مرده بودند.باتوجه به نتایج این پژوهش بین شغل پدرومیزان سلامت روانی دانش آموزان رابطه معنی داری(05/0p<)وجود داشته است.وهمچنین دراین پژوهش مشخص شده است بین جنسیت وسلامت روانی رابطه وجود داشته است.وسلامت روانی رابطه معنی داری (05/0p<) وجود دارد.
– پژوهش خانم محی الدین درسال(1382) باعنوان بررسی نقش ویژگیهای شخصیتی(درونگرایی- برونگرایی وهیجان طلبی)دروابستگی به نیکوتین انجام داده است که نتایج آزمون حاکی ازان است که ارتباط معنی داری بین وابستگی به نیکوتین ومقیاس ویژگیهای شخصیتی برونگرایی وارتباط معنی داربودن بین وابستگی به نیکوتین وهیجان طلبی است نتایج حاصل ازضریب همبستگی پیرسون نشانگر فقدان ارتباط معنی داربین مدت زمان وابستگی به نیکوتین ومقیاس ویژگیهای شخصیتی برونگرایی وهیجان طلبی است بااینحال ضریب همبستگی پیرسون بین ارتباط بین تعداد سیگارهای مصرفی درطی روز توسط افرادسیگاری وویژگیهای شخصیتی برونگرایی ونیزهیجان طلبی معنی داربود.
– درپژوهشی که آقای هاشم زاده ،خانم اورنگی ،آقای بهره داردرسال(1378)باعنوان بررسی میزان استرس شغلی ورابطه آن باسلامت روان درکارکنان بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شیرازانجام داده اند.به این نتیجه دست یافته اندکه میزان استرس شغلی باسلامت روان بین کارکنان اداری ودرمانی رابطه دارد(5%p<).همچنین بین گروه پرسنل اداری و درمانی درسلامت روان تفاوت معنی داری مشاهده شد وکادردرمانی ازسلامت روان کمتری برخورداربودند(1%p<)ضمناً نتایج پژوهش نشان دادکه کارکنان مردازسلامت روانی بیشتری نسبت به کارکنان زن بهرمندمی باشند.نتیجه دیگراینکه میزان استرس شغلی درکارکنان قراردادی ازسایر کارکنان که دروضعیت های استخدامی دیگری قرارداشتندبیشتربود.
منابع و ماخذ
1-آزاد حسین.(1375).آسیب شناسی روانی.تهران.انتشارات بعثت.
2- اتکینسون ،ریچارد اس،اتکینسون،ریتال،هیلگارد ارنست ن،(1382).زمینه روانشناسی.(ترجمه محمدتقی براهنی….ودیگران)؛تهران:رشد.
3-بنادرخشان،همایون.(61)کلیدسلامت روانی.نشریه :موفقیت
4-حسینی،ابوالقاسم.(1371).اصول بهداشت روانی.مشهد:انتشارات دانشگاه علوم پزشکی مشهد.
5-دلاور،علی.(1381).احتمالات وآمارکاربردی در روانشناسی وعلوم تربیتی .تهران:رشد.
6-ستوده،هدایت الله.(1381).آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات)(ویرایش 2).تهران :آوای نور.
7-سیف ،علی اکبر.(1382).روش تهیه پژوهشنامه در روانشناسی وعلوم تربیتی .تهران :نشردوران.
8-شعائری نژاد،علی اکبر.(1374).روان شناسی رشد(ویرایش؟).تهران .اطلاعات
9- شولتس،دو آن.(1369).روانشناسی کمال- الگوهای شخصیت(ترجمه گیتی خوشدل).تهران:نشرنو.
10-شاملو،سعید.(1383).بهداشت روانی(ویرایش 2).تهران:رشد.
11-صادقی ،منصوره السادات ،مظاهری،محمدعلی.(1384).اثر روزه داری برسلامت روان.مجله روانشناسی ،ش 6،ص 292 .
12-کریمی،یوسف.(1379).روانشناسی شخصیت .تهران:موسسه نشرویرایش.
13-گروه مطالعات روانشناختی (1376).به نقل ازگلدبرگ(1972)وهیلر(1979).
14- گروسی،محمد.(؟).ارزیابی شخصیت .انتشارات ،
15-میلانی فر،بهروز.(1373).بهداشت روانی .انتشارات رشد.
16-مهرابی،نادر.(1383).بررسی میزان سلامت روانی وتنیدگی درمعتادان،قاچاقچیان موادمخدروافرادعادی،مجله روانشناسی،ش 2،ص173.
17-محی الدین ،ملک.(1382).بررسی نقش ویژگیهای شخصیتی(درونگرایی ،برونگرایی،هیجان طلبی)دروابستگی به نیکوتین .پایان نامه کارشناسی.
18-هاشم زاده،ایرج،اورنگی،مریم،وبهره دار،محمدجعفر.(1378).بررسی میزان استرس شغلی ورابطه آن باسلامت روان درکارکنان بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شیراز،چهارمین گنگره سراسری استرس بیمارستان حافظ شیراز.
19-یوسفی،فائق،ویوسفی ،محمدحسین.(1378).بررسی سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان شهرسنندج وعوامل مرتبط باآن .دانشگاه علوم پزشکی کردستان.
1 -Cattell
2 – eros
3 – libido
4 -thanatos
5 -Id
6 -ego
7 -super ego
8 -Introvert
9 – Extrovert
10 -Function
11 -sensing
12 -intuition
13 -feeling
14 -thinking
15 -security
16 -Basic Anxiety
17 -Moving toward people
18 Moving away from people
19 -Goving a gainst people
20 -Gautama Buddha
21 -Atta
22 -Kamma
23 -Sensual
24 -Hateful
25 -Id
26 -Ego
27 -super Ego
28 -Reflex Reaction
29 -Gordon Allport
30 -Carl rogers
31 -self – actualization
32 -G.G.jung
33 -V.Frank
34 -Erich fromm
35 -Abraham H. Maslow
36 -F.perls
—————
————————————————————
—————
————————————————————