تارا فایل

مبانی نظری هورمون رشد، گرلین، تمرینات تناوبی



– تمرین تناوبی شدید
تمرینتناوبی شدید به وهلههای تکراری با فعالیتهای تناوبی به نسبت کوتاه با شدت تمام یا شدتی نزدیک به شدتی که VO2peak بهدست میآید (90%ofVO2peak≤) نسبت داده میشود. با توجه به شدت تمرینات، یک تلاش HIT ممکن است از چند ثانیه تا چندین دقیقه طول بکشد که وهلههای گوناگون بهوسیلهی چند دقیقه استراحت یا فعالیت با شدت کم از هم جدا میشوند (بارگومستر1 و همکاران 1998، 98: 6). ویژگی بارز اینگونه تمرینات حجم خیلی کم آن میباشد (جیباد2 و همکاران 2008، 26)، که در یک مطالعه تنها با 6 جلسه تمرین در طول 2 هفته بهبود قابل توجهی در عملکرد ورزشی مشاهده شد (گورد و همکاران 2010، 357-350). یک وهله فعالیت شدید نیاز به میزانی از بازسازی ATP از هر یک از دستگاههای انرژی دارد.
حال با افزایش تواتر تکرارهای شدید و اجرا آن به صورت متناوب با ریکاوری بین وهلههای فعالیت، نیاز سلول عضلانی و مسیرهای متابولیکی را تغییر داده، بهگونهی که سهم بازسازی انرژی از سیستم بیهوازی به سمت سیستم هوازی تغییر کرده و در نتیجه همزمان دستگاههای تولید انرژی هوازی و بیهوازی را درگیر بازسازی ATP میشود. بنابراین با به کارگیری این تمرینات میتوان دامنهی وسیعی از سازگاریهای متابولیکی و عملکردی را انتظار داشت (لیتل3 و همکاران 2010، 1011-22).

– انواع تمرینات شدید تناوبی
با توجه به دامنهی وسیع مطالعات در موردHIT که در آنها پژوهشگران از وهلههای 5 ثانیهای تا 4 دقیقه فعالیت بهعنوانHIT استفاده کردهاند، این تمرینات برپایهی زمان وهلههای فعالیتها به دو دسته تقسیم میشوند: 1- HITبا حجم کم، 2- HIT با حجم بالا.

– HIT با حجم کم
وهلههای فعالیت کمتر و یا برابر 60ثانیه که با شدتی برابر با حداکثر و یا نزدیک به حداکثر توانو یا سرعت انجام میشود را به عنوان تمرینات تناوبی شدید با حجم کم در نظر میگیریم،جیبادا و همکاران 2012). به عنوان مثال میتوان به برنامه تمرینی پژوهش لیتل و همکاران (2010) در این زمینه اشاره کرد: 10 تکرار 60 ثانیهای با 75 ثانیه ریکاوری فعال بین هر تکرار (لیتل و همکاران 2010، 1011-22).
– HIT با حجم بالا
فعالیت هایی با وهله های طولانی تر، از 1 تا 4 دقیقه که به عنوان HIT شناخته شدهاند ولی با شدتی کمتری نسبت به HIT با وهلههای فعالیت کوتاه مدت، انجام میشوند (جیبادا و همکاران 2012، 177-163). بهعنوان مثال میتوان به برنامه تمرینی پژوهش گورد و همکاران4 (2010) در این زمینه اشاره کرد: 10 تکرار 4 دقیقهای با 2 دقیقه ریکاوری فعال بین هر تکرار (گورد و همکاران 2010، 357-350).

– سازوکار HIT
سازوکار اینگونه تمرینات به این شرح است که یک وهله HIT غلظت سوبستراهای انرژیکی و فعالیت آنزیمهای مرتبط با متابولیسم بیهوازی را افزایش میدهد، حال با افزایش تواتر تکرارهای شدید و اجرای آن به صورت متناوب با ریکاوری بین وهلههای فعالیت، نیاز سلول عضلانی و مسیرهای متابولیکی را تغییر داده، بهگونهای که همزمان دستگاههای تولید انرژی هوازی و بیهوازی را درگیر بازسازی ATP میکند. بنابراین با به کارگیری این تمرینات میتوان دامنهی وسیعی از سازگاریهای متابولیکی و عملکردی را انتظار داشت (داوسون و همکاران 1998، 169-163).
شواهد نشان میدهند که اگر زمان ریکاوری بین وهلههای شدید کاهش یابد، سهم گلیکولیز نیز برای تامین انرژی کاهش پیدا میکند و در نتیجه سوخت و ساز هوازی برای جبران این کسر انرژی افزایش پیدا میکند. لینوسیر و همکاران5 (1993) پیشنهاد کردند که سوخت و ساز هوازی در طول دورههای ریکاوری تمرینات شدید برای بازسازی کراتین فسفات (PCr)6و اکسیداسیون اسید لاکتیک (حذف لاکتات) نقش مهمی دارند. این آشکار خواهد کرد که HIT، به سمت سوخت و ساز هوازی سوق پیدا میکند که این امر ظرفیت سوخت و ساز هوازی را افزایش میدهد (لینوسر و همکاران 1993، 414-408).

-هورمون رشد
تولید استخراج از جسد: قبل از توسعه فنون مهندسی ژنتیک و کاربرد فنون نوترکیبی ژنتیکی در تولید محصولات و فرآورده های مختلف، هورمون رشد از جسد استخراج می شد و بیشتر در درمان کودکانی که رشد کندی داشتند کاربرد داشت. بیش از 27000 کودک در سراسر دنیا به وسیله این نوع هورمون مورد معالجه قرار گرفتند ولی به علت کمبود این هورمون معالجه به طورکامل نمی توانست صورت بگیرد و باید مقدار کمتری به کار برده می شود و لذا رشد کودک به کندی می گرایید. یکی دیگر از معایب ا ستفاده از این نوع هورمون رشد که سبب شد از سال 1985 در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی کاربرد آن ممنوع شود پیدایش بیماری کروتزفلذجاکوب (GJD) بود. بیماری GJD سلولهای عصبی ومغزی را آلوده میسازد.
لذا در مرحله استخراج هورمون رشد از غده هیپوفیز این هورمون نیز ممکن است آلوده به عامل بیماری GJD (پریون نام دارد و ساختمان آن پروتئینی است) شود. به همین دلیل امروزه هورمون رشد نوترکیب برای معالجه استفاده میشود. 2- استفاده از محرک ها7: محققانی مانند سندی شاو8 و دارک پیرسون9 که بر روی افزایش طول عمر کار میکردند پیبردند که میتوان به وسیله اسیدهای آمینه مشخصی، غده هیپوفیز را در جهت تولید هورمون رشد تحریک کرد (فلورین و همکاران 1996، 517-481). با استفاده از این روش، دیگر لازم نیست که هورمون رشد را چه به طریق تزریقی چه خوراکی وارد بدن کرد بلکه این مواد به صورت کپسولهای خوراکی مورد استفاده قرار میگیرند از معایب این روش این است که اسیدهای آمینهای که به عنوان محرک استفاده میشوند در معده به وسیله مواد صفراوی تجزیه میگردند. لذا زمانی که این اسیدها وارد جریان خون میشوند تغییر شکل می یابند و یا اثر اولیه را از دست میدهند. بعضی از هورمونهای رشد را میتوان با افشانه به زیر زبان زد تا بدون این که به معده برود از طریق زبان جذب شود. ولی این محرکها را نمیتوان به این طریق استفاده کرد زیرا مولکول اسید آمینه مورد نظر آن قدر بزرگاند که قابل جذب شدن نیستند (بروم10 و همکاران 2007، 2171-2165؛ راسموسن11 و همکاران 2010، 153-147).
تعریف پروتئینها و اسیدآمینه: ساختار پروتئین، و یا ساختمان پروتئین به ساختاری گفته می شود که پروتئین به خود می گیرد. پروتئین دارای چهار ساختار می باشد (بروم و همکاران 2007، 2171-2165؛ فلورین12 و همکاران 1996، 517-481؛ راسموسن و همکاران، 2010، 153-147).

– چگونه ترشح هورمون رشد را افزایش دهیم؟
برخی از عوامل در افزایش ترشح هورمون رشد موثر ند و در سنین رشد می توانند باعث بلندی قد کودک و نوجوانان شوند که به آنها اشاره میکنیم.

– خواب کافی و منظم
اولین قدم برای تحریک ترشح هورمون رشد، خواب کافی و البته منظم است. بیشترین میزان ترشح هورمون رشد پس از به خواب رفتن و در 2 ساعت اول خواب است و به استخوان ها می رسد، بنابراین بهتر است کودکان و نوجوانان شب ها تا دیر وقت بیدار نمانند و اگر می توانند هنگام بعد از ظهر، خوابی هر چند کوتاه مدت داشته باشند (فلورین و همکاران 1996، 517-481).

– تغذیه صحیح
مصرف غذاهایی که پروتئین کم و قند بالا دارند، منجر به کوتاهی قد و تاخیر در رشد می شوند. بنابراین مصرف پروتئین به خصوص پروتئین هایی که کیفیت بالایی دارند، برای رشد و افزایش قد لازم است.زیاده روی در مصرف قند ها و شیرینی جات، سبب افزایش میزان گلوکز (قند) خون به صورت ناگهانی می شوند که این امر خود باعث کاهش میزان ترشح هورمون رشد می شود. غذاهای چرب نیز حجم عضلات بدن را کاهش میدهند و مانع رسیدن پروتئین کافی به بدن میشوند (گائینی و همکاران 1387، 123-110).

– تمرینات ورزشی
انجام روزانه ورزش های کششی و نرمشی، اثر مستقیمی بر افزایش میزان هورمون رشد دارند و فعالیت های ورزشی شدید سبب کاهش قند خون می شوند و متعاقب این امر، ترشح هورمون رشد افزایش می یابد (هاپکین13 و همکاران 1890، 165-153).
پزشکان معتقدند که مصرف غذاهای حاوی پروتئین، 2 ساعت قبل از ورزش و نیز پس از ورزش باعث افزایش قابل توجهی در میزان هورمون رشد و نیز هورمون تستوسترون در آقایان می شود. انجام ورزش های کششی مرتب، با تقویت عضلات پشت و تقویت ستون فقرات باعث راست قامتی بیشتر و افزایش قد تا حدود 5/2 تا 5 سانتیمتر میشوند. بنابراین در هر سنی که هستید، روزی 20 تا 30 دقیقه وقت برای ورزش بگذارید تا از فواید آن همچون افزایش متابولیسم (سوخت و ساز) بدن، کاهش حجم چربی بدن و تقویت سیستم ایمنی بدن بهره ببرید (هاپکین و همکاران1890، 165-153؛ فلورین و همکاران 1996، 517-481).

-فاصله گذاری مناسب بین تغذیه و خواب
مصرف غذاهای سنگین پیش از خواب باعث می شود که در هنگام خواب میزان انسولین خون افزایش یابد و این مساله باعث کاهش ترشح هورمون رشد میشود. بنابراین اگر میخواهید از خوابتان بهره کافی ببرید، حداقل 2 ساعت قبل از خواب، مواد غذایی سنگین و چرب و دیر هضم نخورید.

– نقشهای کاتابولیکی هورمون رشد
هورمونهای هیپوفیزی GH و آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH)14 در فعالیتهای ورزشی نسبتاً شدید و در پاسخ به دیگر انواع استرس رها میشوند. نقش آنها در متابولیسم فعالیت ورزشی بیشتر کمکی است تا ضروری، زیرا توقف عمل کاتهکول آمینها و تولید انرژی وابسته به آنها هنگام فعالیت ورزشی شدید، تحریک افزایش جبرانی ترشح GH و ACTH را غیر ممکن میسازد. آدرنوکورتیکوتروپین در برخی گونهها به جز انسان تاثیر لیپولیزی قوی بر بافت چربی دارد. افزایش ناچیز غلظت GH هنگام فعالیت ورزشی شدید میشود که اوج پاسخ ترشحی این هورمون پس از توقف فعالیت ورزشی رخ دهد که معمولا با اوج برونریزی اسیدهای چرب آزاد از بافت چربی همراه است (گایینی و همکاران 1389، 123-110).
هورمون رشد همچنین در پاسخ به هایپوگلیسمی، کاهش پلاسمایی غلظت اسیدهای چرب آزاد و دیگر مواقع که انرژی مورد نیاز است رها و با افزایش غلظت پلاسمایی گلوکز و اسیدهای چرب آزاد سرکوب میشود. یک نوبت ترشح ضربانی GH لیپولیز پایه را به خصوص در موقع شب افزایش میدهد. هورمون رشد لیپولیز، کتوژنز و اکسیداسیون لیپید را پس از تاخیری که دامنه آن از 20 دقیقه تا 3 ساعت متفاوت است، تحریک میکند. افزایش مصرف لیپیدها هنگام بازیافت پس از فعالیت ورزشی شدید را به افزایش همزمان غلظت GH و اسیدهای چرب آزاد در پلاسما نسبت دادهاند. هورمون رشد ضمناً حساسیت بافت چربی به لیپولیز ناشی از کاتهکول آمینها را با تحریک سنتز گیرندههای آدرنرژیکی بتا افزایش میدهد. همچنین فعالیت HSL را نیز تحریک میکند که دلیل آن در بخشی ممانعت از عمل ضد لیپولیزی آدنوزین و مهار آدنیل سیکلاز ناشی از پروتیین Gi است. هورمون رشد ضمنا سنتز چربی را با فعال ساختن پروتیین کیناز C و فسفولیپاز C مهار میکند. هورمون رشد و ACTH با تحریک فعالیت لیپوپروتیین لیپاز عضلانی، ورود لیپیدها به عضلات را ممکن میکنند و با مهار فعالیت لیپوپروتیین لیپاز بافت چربی، لیپیدها را از ورود به بافت چربی باز میدارند (گایینی و همکاران 1389، 123-110).
هورمون رشد مستقیماً لیپولیز را بواسطهی فعالسازی آدنیلیل سایکلاز و متعاقب آن بوسیله فعالسازی پروتیین کیناز وابسته به cAMP و فسفوریلاسیون و فعالسازی لیپاز حساس به هورمون تحریک میکند. مطالعات بر روی سلولهای چربی و مدلهای حیوانی نشان دادهاند که به علاوهی اثرات لیپولیزی مستقیم هورمون رشد بر بافت چربی (که بوسیله تحریک لیپولیز پایه نشان داده شده)، GH همچنین به گونهی غیر مستقیم با تغییر اثر سلولهای چربی برای پاسخ نسبت به فاکتورهای لیپولیزی مانند کاتهکولآمینها لیپولیز را افزایش میدهد (ویدداوسون15 و همکاران 2009، 308-19).

– پاسخ هورمون رشد به ورزش
از نظر حفظ سلامتی نیز انجام ورزش مقاومتی دو فایده عمده دارد: نخست آنکه سبب میشود فعالیتهای روزمره زندگی که نیازمند قدرت عضلانی بالایی است به راحتی و با فشار فیزیولوژیک کمتری انجام شود. دوم سبب پیشگیری از بروز بیماریهایی نظیر استئو پروز،دیابت نوع 2 و چاقی شده و به درمان این بیماریها کمک می کند. به همین دلیل بر خلاف تصور عموم اهمیت انجام ورزش مقاومتی با افزایش سن نه تنها کاهش نمییابد بلکه برعکس افزایش یافته و لزوم بکارگیری اصول علمی کار با وزنه را بیش از پیش نشان می دهد. پیشگیری از بیماریهای مذکور تا حدودی مرهون افزایش هورمون رشد در تمرینات ورزشی است (کرایج16 و همکاران 1989، 159-69).
توجه به تکنیک صحیح کار با وزنه و دستگاههای بدنسازی از جهت پیشگیری از آسیب اهمیت زیادی دارد که هر یک از حرکات مورد نظر باید برطبق دستورالعمل مربوطه از جهت وضعیت درست بدن در هنگام اعمال نیرو و توجه به موارد ذیل انجام شود: الف-قبل از انجام ورزش مقاومتی بدن گرم شود که گرم کردن بدن را میتوان با انجام ورزش هوازی سبک و حرکات کششی در مدت 10 تا 15 دقیقه انجام داد (کرایج و همکاران 1989، 159-69).
هم چنین جلسات تمرین 2 تا 3 بار در هفته باید باشد به نحوی که عضلات تمرین شده حداقل 48 ساعت فرصت استراحت و ترمیم داشته باشند. حرکات انجام شده دربرگیرنده عضلات بزرگ بدن شامل گروه عضلات قفسه سینه، شانهها، عضلات قسمت فوقانی و تحتانی ناحیه پشت، شکم، ران و پاها باشد. افزایش ترمیم و رشد در نتیجه رهایش هورمون IGF-1 و هورمون رشد است (قلیپور و همکاران 2014، 37-29).
تمرینات HIT همراه با مصرف مکمل سبب افزایش رهایش هورمون رشد میشوند. این نوع تمرین همراه با وزنه سبب افزایش حساسیت به هورمون رشد میشود (اکرمان و همکاران 2014، 155-124).
هر جلسه تمرینی شامل چند ست (توالی تکرار) از حرکاتی است که باید با فاصله کوتاهی از هم (معمولاً 2 تا 3 دقیقه) انجام شود. برای هر گروه عضلانی 2 تا 4 ست حرکت تمرینی انجام میشود. این تمرینات ممکن است یکسان یا متفاوت باشد (یک گروه عضلانی را میتوان با تمرینات متفاوتی تقویت کرد ولی باید توجه داشت که مجموعاً حداکثر 4 ست باشد. استفاده از تمرینات متفاوت ممکن است از لحاظ ایجاد تنوع در حرکات انجام شده و پیشگیری از خستگی فکری ورزشکار کمک کننده باشد. چنین تمریناتی با شدتهای مختلف سبب افزایش رهایش هورمون رشد در کودکان با رژیم غذایی کنترل شده خواهد شد (قلیپور و همکاران 2014، 37-29).
در سالمندان و افراد با سطح آمادگی جسمانی بسیار پایین لازم است که در ابتدا، تمرینات با وزنه سبکتر و تکرارهای بیشتر شروع شود (10 تا 15 تکرار با وزنه ای درحد 60 تا 70 درصد 1RM) و با افزایش سطح آمادگی جسمانی شدت تمرین را بتدریج افزایش داد و به حد 8 تا 12 تکرار با وزنه ای معادل 60 تا 80 درصد 1RM رساند. (براون17 و همکاران 2008، 176).
جهت استمرار افزایش قدرت عضلات، لازم است که فرد پس از افزایش قدرت اولیه دایماً فشار تمرینی را بیشتر کند که افزایش فشار تمرینی را میتوان با افزایش سنگینی وزنه، افزایش تعداد ستها و افزایش تعداد روزهای تمرینی در هفته ایجاد کرد. در صورتی که افزایش قدرت عضلات به حد مطلوبی رسیده باشد و فرد خواهان حفظ قدرت عضلانی خود باشد نیازی به افزایش فشار تمرینی نبوده و صرفاً کافی است برنامه تمرینی را با همان فشار گذشته ادامه دهد. در واقع انجام تمرینات با شدت گذشته حتی بمدت یک روز در هفته کافی است تا فرد قدرت عضلانی خود را حفظ کند (فلک و کرایمر18 2010، 83-75).
ارتباط بین هورمون رشد و فعالیت ورزشی یک نقش فیزیولوژیکی GH را در تنظیم سلامت بدنی پیشنهاد میکند. آمادگی جسمانی به گونهی مثبتی با وضعیت GH همبستگی دارد. تمرینات بدنی سطوح GH و IGF-1 را در آزمودنیهای سالم افزایش میدهد (بیرزنیسی19 و همکاران 2011، 171-8). اوج پاسخ غلظت GH در پایان فعالیت ورزشی (والاس20 و همکاران 2001، 155). با تفاوتهای کوچک جنسیتی در زمانبندی حداکثر پاسخ GH یافت شده است که در ورزشکاران زن زودتر اتفاق میافتد (اهرنبورگ21 و همکاران 2003، 401-394).
فعالیت ورزشی نیاز به سوختهای متابولیکی مانند گلوکز و اسیدهای چرب دارد. اسیدهای چرب و پیروات (که یک سوبسترا گلوکز مشتق از گلیکولیز است) در چرخه تریکربوکسیلیک اسید برای تولید ATP بواسطهی زنجیره تنفسی میتوکندریایی استفاده میشوند (بیرزنیسی و همکاران 2011، 171-8). هورمون رشد میتواند اجرا را بواسطهی افزایش تحویل سوخت بهبود بخشد، به عبارت دیگر GH سطوح پلاسمایی اسیدهای چرب آزاد و گلیسرول را افزایش میدهد که بازتابی از اثرات لیپولیزی GH میباشد (لیو22 و همکاران 2008، 78). بنابراین تزریق GH به ورزشکاران میتواند در دسترس بودن اسیدهای چرب را به عضلات در حال فعالیت افزایش دهد تا توانایی برای فعالیت ورزشی را حفظ کنند. همچنین GH سطوح گلوکز خون را بواسطهی چندین سازوکار افزایش میدهد (بیرزنیسی و همکاران 2011، 171-8). این افزایش میتواند مقدار پیروات مشتق شده از گلوکز را افزایش دهد تا برای سنتز ATP مورد استفاده قرار گیرد. هر چند مطالعات در عضله نشان میدهند که تزریق GH ژنهایی را که تولید انرژی اکسایشی میتوکندریایی را کنترل میکنند دچار تنظیم کاهشی میکند (سجوگرن23 و همکاران 2007، 364E- 71). این یافته پیشنهاد میکنند که مصرف پیروات برای سنتز ATP بوسیله GH مهار میشود. این نتایج بوسیلهی یافتههایی که در آن GH پیروات دهیدروژناز (آنزیمی که پیروات را به استیل کوآنزیم A تبدیل میکند) را کاهش میدهد حمایت شده است. بنابراین با تزریق GH میتوان پیشبینی کرد که مقدار پیروات سلولی بدون تحریک تولید انرژی اکسایشی میتوکندریایی افزایش یابد. در سیتوپلاسم پیروات میتواند به لاکتات احیا شود. در حقیقت GH سطوح لاکتات را در طول فعالیت ورزشی در مردان جوان افزایش میدهد (لانگه24 و همکاران 2002، 4966-57). در مجموع یافتهها پیشنهاد میکنند که GH مصرف گلوکز و متابولیسم بیهوازی را افزایش میدهد. بنابراین در طول فعالیت ورزشی افزایش سطوح GH میتواند مصرف سوختهای متابولیکی مانند گلوکز را تغییر دهد تا جنبههای معینی از ظرفیت ورزشی را افزایش دهد.

– گرلین
گرلین اولین بار توسط کوجیما و کان گاوا در سال 1999 به عنوان یک لیگاند درون زای GHS-R معرفی شد. هیچ شباهت ساختاری بین گرلین و لیگاندهای اکسینتیک25 آن (GHSs) وجود ندارد. گرلین یک پپتاید حاوی 27 یا 28 اسیدآمینه بوده که توالی آن بین گونه های مختلف به خوبی حفظ شده است (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-595).
گرلین عمدتاً در معده و از سلول های غده اکسینتیک موکوس فوندوس26 ترشح می شود. البته گرلین به مقادیر زیاد در روده کوچک، بیضه ها، هیپوفیز و بافت های متعدد دیگری ترشح می شود. گرلین به داخل گردش خون ترشح شده و در کنترل رهایی GH شرکت می کند. از طرف دیگر GH می تواند در تنظیم ترشح گرلین از طریق مهار فیدبک معده ای- هیپوفیزی دخالت کند. نشان داده شده که GH تظاهر گرلین را در معده مهار می کند. بعلاوه سطح گرلین گردش خون در موش های صحرایی با تزریقGH کاهش می یابد (لازارزیک27 و همکاران 2003، 279-87). مشخص شده است که هورمون های دیگری هم بر عمل گرلین اثر می گذارند. گزارش شده که سوماتواستاتین نه تنها ترشحGH ناشی از گرلین را سرکوب می کند بلکه سطح پلاسمایی گرلین را، مستقل از غلظت پلاسماییGH، کاهش می دهد (سیویل و زهوو28 2008، 6-5). بعلاوه وضعیت تیروئید ممکن است بر سطح سرمی گرلین اثر داشته باشد. در موش های صحرایی بر عکس پرکاری تیروئید، کم کاری تیروئید به طور معنی داری بیان گرلین معده را افزایش می دهد (کامینوس29 و همکاران 2002، 223-210).
در کنار اثرات گرلین بر ترشح GH، گرلین در تنظیم غذا خوردن هم دخالت دارد (ورن30 و همکاران 2001، 76-54). بنابراین چنین حدس زده می شود که ترشح گرلین همچنین ممکن است بوسیله سطح سرمی گلوکز کنترل شود. مطالعات بر روی حیوانات نشان داد که کاهش قند خون ترشح گرلین را تحریک می کند (سیویل و زهوو 2008، 6-6). بر عکس مصرف غذا سریعاً ترشح گرلین را سرکوب می کند. عواملی که می توانند بر ترشح گرلین اثر بگذارند در جدول یک آمده است (لازارزیک و همکاران 2003، 279-87).
تولید طولانی مدت گرلین بیانگر برخی عوامل تغذیه ای و هورمونی است. نشان داده شده که ترکیب رژیم غذایی بر سطح سرمی گرلین اثر می گذارد. حیواناتی که رژیم غذایی پرچرب دریافت می کنند نسبت به حیواناتی که غذای با کربوهیدرات بالا دریافت می نمایند سطح گرلین پلاسمایی پایین تری دارند (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-495). همچنین یک رژیم با پروتئین پایین ارتباط مثبت و معنی داری با غلظت پلاسمایی گرلین دارد (لازارزیک و همکاران2003، 279-87).

– گرلین به عنوان یک پپتاید معده ای- مغزی
گرلین توسط بافت های محیطی ترشح شده و در نتیجه می تواند از خون به داخل سیستم عصبی مرکزی (CNS)31 نفوذ کند. بنابراین احتمالاً برخی اثرات مرکزی را اعمال کرده و مسیرهای سیگنالینگ مختلفی را تحت تاثیر قرار میدهد. البته اخیراً نشان داده شده که حداقل در مدل های حیوانی گرلین فعالیت مرکزی اش را از طریق عصب واگ اعمال می کند. گیرنده های گرلین در پایانه های آوران واگ دیده شده است. این تارهای عصبی آوران ارتباطات نروآناتومیکی اصلی بین مجاری روده ای- معده ای و هسته های مجاری سولیتاری32 در مغز خلفی33 می باشند (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-495). نشان داده شده که گرلین باعث فعال سازی نرون ها در مجاری سولیتاری و پس حرکتی34 و همچنین در هسته های کمانی می شود. بنابراین گرلین می تواند برون ده اسید و تحرک معده را افزایش داده و بر اشتها و هزینه انرژی اثر بگذارد (لازارزیک و همکاران2003، 279-87).

-تعادل انرژی و گرلین
یافته های تحقیقات نشان داده اند که گرلین به عنوان یک شاخص تعادل انرژی کوتاه مدت تلقی می شود و ممکن است به عنوان یک آغازگر سیگنالهای غذایی در نظر گرفته شود. بطوریکه گرلین پس از ترشح از معده و روده از طریق گردش خود بر مرکز سیری و گرسنگی در هیپوتالاموس اثر گذاشته، دریافت غذا و اکتساب وزن را تحریک می کند. در واقع این موارد با تنظیم تعادل انرژی مرکزی بدن در ارتباط است (آروزیو35 2003، 64-32؛ بروگلیو36 2001، 98: 6؛ بروگلیو 2003، 54). از جمله اثرات گرلین میتوان به افزایش اشتها، رفتار دریافت غذا و هایپرفاژیا اشاره کرد (دیت37 2002، 124-9). بررسیها نشان میدهد که گرلین پلاسمایی می تواند به وسیله برخی از هورمونها از جمله انسولین، GLP و گلوکاگن و متابولیتها مثل گلوکز و برخی از اسید های آمینه و دستگاه عصبی خودکار تنظیم شود. از طرفی دیگر بررسیها نشان می دهد که تمرینات ورزشی و فعالیت بدنی با شدت متوسط و بالا و همراه با ناشتایی به تحلیل انرژی سلولی و بافتی و غلبه تعادل انرژی به سمت منفی منجر شود (روبرگز38 1991، 55؛ نایمن39 2004، 77-65؛ موراکامی40 1997، 90-32؛ هاوگتون41 1971، 44-31؛ دوم42 1983، 87؛ قنبری نیاکی 2005، 966-970). با این وجود به نظر میرسد که پاسخ گرلین به تمرینات مختلف بدنی (حاد و مزمن) با روشهای مختلف تمرینی متفاوت باشد. از طرفی نتایج برخی مطالعات علمی نشان داد که سطوح پلاسمایی گرلین در برخی شرایط تغذیهای و تعادل انرژی تغییر میکند. تغییراتی که در انرژی سلولی مثل کبد و عضلات اسکلتی درحین تمرینات مختلف ورزشی و فعالیت بدنی روی می دهد، به طور مثال سطوح پلاسمایی گرلین در چاقی مزمن، پس از تزریق انسولین، بعد از دریافت غذا، پس از مصرف مواد قندی (گلوکز و فروکتوز) تقلیل یافته یا به تاخیر می افتد. بنابراین سطوح پلاسمایی گرلین در شرایط تعادل مثبت انرژی کاهش و در شرایط تعادل منفی انرژی افزایش می یابد. مواردی از قبیل سوء تغذیه، روزه داری، محرومیت غذایی، کاهش قندخون، کم وزنی مزمن، کاهش وزن (تغذیه ای یا ترکیب غذایی و تمرین بدنی) و بولیمیا موجب افزایش میزان سطوح گرلین میشوند، همچنین سطح گرلین با افزایش یا کاهش در BMI نیز تغییر مییابد (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-495).
ترشح گرلین بیانگر برخی عوامل تغذیه ای و هورمونی است. نشان داده شده که ترکیب رژیم غذایی بر سطح سرمی گرلین اثر می گذارد. حیواناتی که رژیم غذایی پرچرب دریافت می کنند نسبت به حیواناتی که غذای با کربوهیدرات بالا دریافت می نمایند سطح گرلین پلاسمایی پایین تری دارند. همچنین یک رژیم با پروتئین پایین ارتباط مثبت ومعنی داری با غلظت پلاسمایی گرلین دارد (لازارزیک و همکاران 2003، 279-87). برخی از محققان معتقدند که اثر گرلین در ازدیاد روند چربی سازی (لیپوژنزیس) و اشتهاراباید مستقل از اثراتش در تحریک هورمون رشد دانست (دیت 2000، 124-9؛ یوشی هارا43 2002، 219-210).
گزارشاتی نیز اثر دریافت غذا با ترکیبات مختلف و همچنین دریافت گلوکز خوراکی و درون رگی را بر روی سطوح گرلین مورد مطالعه قرار داده اند. شییا44 و همکاران (2002) گزارش نمودند که دریافت گلوکز سطوح گرلین را کاهش می دهد. به طوری که سطوح گلوکز گردش خون، غلظت گرلین را تعدیل می کند و سلول های تولید شده گرلین ممکن است مستقیماً به تغییرات غلظت گلوکز پلاسما پاسخ دهد. همچنین عنوان نمودند که به نظر می رسد که تنظیم افزایشی بیان گرلین تحت موقعیت تعادل انرژی منفی و تنظیم کاهشی آن به هنگام تعادل انرژی مثبت، نشاندهنده مکانیزم فید بک منفی برای حفظ هموستاز انرژی باشد؛ ولی سیگنال های مولکولی که ترشح گرلین را تنظیم می کنند ناشناخته است. بارگیری گلوکز و دریافت غذا منجر به کاهش سریع در غلظت گرلین پلاسما می شود و حاکی از آن است که گرلین پلاسما حالت غذایی حادی را منعکس می کند و همچنین ممکن است به عنوان یک شاخص کوتاه مدت تعادل انرژی محسوب شود. ناکایی45 و همکاران (2003) کاهشی در گرلین را پس از دریافت گلوکز خوراکی یافتند. سوریانو46 و همکاران (2004) مشاهده نمودند که g/kg 75/0 محلول گلوکز خوراکی پس از ناشتایی شبانه در پسران چاق سبب کاهش معنی داری در سطوح گرلین (بیشترین کاهش در 60 دقیقه پس از دریافت گلوکز)، افزایش معنی دار در گلوکز و انسولین (به ترتیب، بیشترین افزایش در 60 دقیقه و 120 دقیقه پس از دریافت گلوکز) شد. همچنین همبستگی معنی داری بین گرلین با انسولین و گلوکز مشاهده نشد (سیویل و زهوو 2008، 6-5). همچنین سوریانو و همکاران (2004) همبستگی معکوسی میان سطوح گرلین و غلظت گلوکز و عدم همبستگی با سطوح پایه انسولین را گزارش کردند. به طوری که ارتباط میان غلظت گلوکز و سطوح گرلین حاکی از آن است که گرلین ممکن است روی پانکراس و همچنین کنترل دریافت غذا موثر باشد (سوریانو و همکاران 2004، 21-6). تیچاپ47 و همکاران (2000) بیان کردند که دریافت خوراکی و تزریق گلوکز در افراد سالم غلظت گرلین پلاسما را کاهش میدهد، در صورتیکه دریافت یک حجم مساوی آب نتوانست این تاثیر را داشته باشد. همچنین در موش ها، پر کردن معده با آب سطح گرلین پلاسما را تغییر نمیدهد (تیچاپ و همکاران 2000، 97-90).

– گرلین و تنظیم دریافت غذا
گرلین یکی از چندین مولکولی است که بر هموستاز انرژی اثر می گذارد. در جوندگان نشان داده شده که تزریق زیر پوستی باعث اکتساب وزن از طریق افزایش دریافت غذا و کاهش مصرف چربی می شود. همین طور تزریق داخل وریدی گرلین در انسان به طور مشهودی اشتها و دریافت غذا را افزایش می دهد (ورن و همکاران 2001، 32-12). سوان و همکاران (2003) نشان دادند که تزریق گرلین تعادل مثبت انرژی را در جوندگان از طریق کاهش مصرف چربی بدون تاثیر معنی دار روی هزینه انرژی یا فعالیت حرکتی آنها به وجود می آورد. همچنین نشان داده شده است که در بیماران سرطانی که دچار بی اشتهایی هستند تزریق گرلین باعث افزایش اشتها و دریافت غذا و اکتساب وزن می شود (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-495).
بنابراین گرلین اولین هورمون موجود در گردش خون است که ثابت شده دریافت غذا در انسان را تحریک می کند (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-495).
فعالیت اشتها آوری گرلین به نظر می رسد تا مستقل از اثر آن روی رهاییGH باشد. حداقل بخشی از دریافت غذای وابسته به گرلین و تنظیم متابولیسم چربی، از طریق تحریک نرون های هسته های کمانی صورت می گیرد. این نرون ها پپتایدهای اشتها آوری چون AGRP وNPY را ترشح می کنند. نشان داده شده که گرلین تظاهر هیپوتالاموسیNPY وAGRP را و بنابراین اکتساب وزن را در موش های صحرایی افزایش می دهد (کامگایی و همکاران48 2001، 123-120). بنابراین چنین نتیجه گرفته می شود که گرلین اثرش را بر روی رفتار دریافت غذا به صورت غیرمستقیم و از طریق تغییر بیان NPY و یا AGRP به انجام می رساند. بنابراین عقیده بر آن است که گرلین باعث تحریک اشتها شده که حداقل بخشی از این اثر از طریق فعال سازی مسیر AGRP در هیپوتالاموس می باشد. گرلین همچنین از طریق مهار فعالیت لپتین بر غذا خوردن اثر می گذارد. حداقل بخشی از نقش تنظیمی لپتین در کنترل وزن، از طریق مهار مسیر NPY هیپوتالاموسی می باشد (شینتانی49 و همکاران 2001، 76-54).
لپتین مسیر ضد اشتهایی POMC را تحریک و مسیر اشتها آورNPY-AGRP را مهار می کند، در نتیجه باعث کاهش دریافت غذا می شود. اثر گرلین در هیپوتالاموس مخالف لپتین است. اثر اشتها آوری گرلین از طریق فعال سازی برون ده نرون های NPY-AGRP انجام می شود. ناشتایی باعث افزایش گرلین و کاهش لپتین شده، منجر به فعال سازی مسیرهای اشتها آور می گردد. این پاسخ در سازگاری به ناشتایی مهم است (هوسودا 50و همکاران 2002، 67-35).
مشاهده شده که تزریق بطنی مغزی گرلین موجب افزایش بیان ژن NPY و mRNA، AGRP می گردند و پیش درمانی با NPY ویژه یا آنتی بادی AGRP و یا یکی از گیرنده های AGRP به طور معنی داری موجب مهار feeding (سیری) ناشی از تاثیر گرلین می شود.
اثر اشتهاآور گرلین ممکن است توسط اعصاب آوران، عصب واگ تغییر داده شود. کوله سیستوکینین به عنوان یک مهار کننده دریافت غذا و تخلیه معمولی توسط اعصاب آوران واگ در نظر گرفته شده است. تزریق درون سیاهرگی گرلین به طور معنی داری موجب کاهش فعالیت عصب واگی و معدی می شود که فعالیت کوله سیستوکینین را تحت تاثیر قرار می دهد (کوجیما و کان گاوا 2005، 522-495).
راسوین و همکاران (2001) در تحقیق خود تحت عنوان غلظت گرلین پلاسما و تعادل انرژی به دست آوردند که غلظت گرلین پلاسمائی نمونه ها با توده بدنی و چربی همبستگی منفی دارد. یک گروه از موشها در این تحقیق غذای زیادی به مدت 100 روز دریافت کرده بودند. در پاسخ به این 100 روز، نشان داده شد که غلظت گرلین پلاسما کاهش و تعادل انرژی افزایش یافت (راسوین و همکاران 2001، 287-254).

– گرلین و چاقی
چاقی یکی از علل مهم مرگ و میر در انسانها میباشد. پاتوفیزیولوژی چاقی عبارت است از مصرف غذای زیاد بیشتر از آنچه لازم و مورد نیاز باشد. روش کاهش وزن بدون عمل جراحی به نظر میرسد که تنها با تغییراتی در اشتها و مصرف انرژی امکان پذیر است که این روش ممکن است توسط گرلین قابل انجام باشد(وانگ 2002، 23؛ هارواث 2001، 98). یکی از اثرات گرلین ایجاد تعادل مثبت انرژی است، که این اثرات خود را از طرق مختلف مثل تحریک مصرف بیشتر غذا و القاء چربی سازی و همچنین کاهش دسترسی به چربیها انجام می دهد. غلظت سرمی گرلین در هنگام گرسنگی افزایش و بعد از مصرف غذا و تجویز گلوکز کاهش مییابد. بر اساس این یافتهها پیشنهاد شده که علاوه بر نقش گرلین در تنظیم هورمون رشد این هورمون همچنین در هنگام نیاز به افزایش انرژی علائمی به هیپوتالاموس میفرستد، البته اثرات چربی سازی و اشتهاآور گرلین مستقل از توانایی آن برای تحریک ترشح GH است و این احتمال وجود دارد که بواسطه تعدیل شبکه عصبی مرکزی خاص که بو اسطه لپتین نیز تعدیل و کنترل میگردد تنظیم شود (کیم51 2003، 90 گاسکیم52 2003، 76).
مکانیسم اینکه گرسنگی چگونه باعث تولید یا ترشح گرلین میشود ناشناخته است. نشان داده شده است انسولین، هورمونی که در هنگام مصرف غذا ترشح میشود باعث کاهش ترشح گرلین پلاسما و همچنین کاهش mRNAگرلین معدهای میشود، مواد غذایی مانند گلوکز هم سطح گرلین پلاسما را کاهش میدهند. همچنین مشاهده شده که سطح بیان گیرنده گرلین در هیپوتالاموس موش صحرایی در هنگام گرسنگی به مدت48 ساعت5/8 برابر بیشتر از حالت سیری در آنهاست (کیم و همکاران 2003، 95؛ هارواث و همکاران 2001، 120).
همچنین نشان داده شده که سطح گرلین و لپتین در طول 24 ساعت دارای نوسان است و این دو به صورت پالسی و بخصوص قبل ازخوردن غذا (گرلین) و بعد از آن (لپتین) ترشح میشوند. پالسهای گر لینی به وضوح با گرسنگی تقویت میشوند هر دو این هورمونها از طریق نوروپپتید Y عمل میکنند. در تائید این مساله ثابت شده که آنتاگونیستهای Y1-reseptor نظیرآگونیستهای ملانوکورتین و آنتی سرم NPY با اثر غذا خوردن که توسط گرلین ایجاد میشود مخالفت میکنند (کیم و همکاران 2003، 122؛ هارواث و همکاران2001، 154).
لپتین توسط بافت چربی ترشح می شود و به نظر می رسد که عامل کلیدی و اصلی منعکس کننده ذخایر چربی است .گیرندههای لپتین نیز مانند گرلین در هسته قوسی یافت شدهاند. گرلین هم که در معده تولید و به خون ترشح می شود، می تواند از سد خونی – مغزی عبور کند و به گیرندههای آن که در هسته قوسی است، برسد (کامینگ53 2003، 67).
آزمایشهای قبلی نشان داده است که NPY باعث افزایش مصرف غذا از طریق NO میگردد. NO بوسیله نیتریک اکسید سنتاز ازL – آرژنین ساخته میشود و به عنوان یک هورمون گازی در بدن عمل میکند، همچنین به عنوان یکی از مهمترین مواد تنظیم کننده تغذیه و مصرف غذا است (گاسکین54 و همکاران 2003، 96-43).
گاسکین و همکاران در تحقیق خود نشان دادند که تزریق لپتین به مدت 3 روز باعث کاهش سطح NO در هیپوتالاموس به میزان 37/0 میشود. همچنین با تزریق 100 میلیگرم گرلین به صورت ICV افزایش معنیداری در سطوح NOs مشاهده شد. مطالعه مذکور این فرضیه که نیتریک اکساید یک واسطه اصلی برای تغذیه میباشد را تایید میکند.

منابع و مآخذ
فهرست منابع فارسی
1. کاتارینات، تی بورر. (1389). هورمون ها و فعالیت ورزشی. ترجمه: عباسعلی گایینی، مریم کوشکی جهرمی، محمدرضا حامدی نیا، تهران: انتشارات سمت.
فهرست منابع انگلیسی
1. Gibala MJ, McGee SL. (2008). Metabolic adaptations to short-term high-intensity interval training: a little pain for a lot of gain? Exerc Sport Sci Rev; 36(2).
2. Laursen PB, Jenkins DG. (2002). The scientific basis for high-intensity interval training: optimising training programmes and maximising performance in highly trained endurance athletes. Sports Med; 32(1).
3. Gibala MJ, Little JP, Macdonald MJ, Hawley JA. (2012). Physiological adaptations to low-volume, high-intensity interval training in health and disease. J Physiol; 590(Pt 5).
4. Burgomaster KA, Hughes SC, Heigenhauser GJ, Bradwell SN, Gibala MJ. (2005). Six sessions of sprint interval training increases muscle oxidative potential and cycle endurance capacity in humans. J Appl Physiol; 98(6).
5. Dawson B, Fitzsimons M, Green S, Goodman C, Carey M, Cole K. (1998). Changes in performance, muscle metabolites, enzymes and fibre types after short sprint training. Eur J Appl Physiol Occup Physiol; 78(2).
6. Linossier MT, Denis C, Dormois D, Geyssant A, Lacour J. (1993). Ergometric and metabolic adaptation to a 5-s sprint training programme. Eur J Appl Physiol Occup Physiol; 67(5).
7. Little JP, Safdar A, Wilkin GP, Tarnopolsky MA, Gibala MJ. (2010). A practical model of low‐volume high‐intensity interval training induces mitochondrial biogenesis in human skeletal muscle: potential mechanisms. J Physiol; 588(6).
8. Gurd BJ, Perry CGR, Heigenhauser GJF, Spriet LL, Bonen A. (2010). High-intensity interval training increases SIRT1 activity in human skeletal muscle. Appl Physiol Nutr Metab; 35(3).
9. Kojima M, Kangawa K. (2005). Ghrelin: structure and function. Physiol Rev; 85(2).
10. Civelli O, Zhou QY. (2008). Orphan G protein-coupled receptors and novel neuropeptides. Introduction. Results Probl Cell Differ; 46.
11. Ghanbari-Niaki A. (2006). Ghrelin and glucoregulatory hormone responses to a single circuit resistance exercise in male college students. Clin Biochem; 39(10).
12. Vestergaard ET, Dall R, Lange KH, Kjaer M, Christiansen JS, Jorgensen JO. (2007). The ghrelin response to exercise before and after growth hormone administration. J Clin Endocrinol Metab; 92(1).
13. Forbes SC, Slade JM, Meyer RA. (2008). Short-term high-intensity interval training improves phosphocreatine recovery kinetics following moderate-intensity exercise in humans. Appl Physiol Nutr Metab; 33(6).
14. Farzad B, Gharakhanlou R, Agha-Alinejad H, Curby DG, Bayati M, Bahraminejad M, Mäestu J. (2011). Physiological and performance changes from the addition of a sprint interval program to wrestling training. J Strength Cond Res; 25(9).
15. Broom, D.J. Stensel, N.C. Bishop, S.f. Burns.M. Miyashita. (2007). "Exercise-induced suppression of acylated ghrelin in humans". J.Appl.Physiol. 102.
16. Florini J.R., D.Z.Ewton.S.A. Coolican, (1996). "Growht hormone and the insulin-like growth factor system in myogenesis". Endocr Rev 17(5).
17. Rasmussen M.H.Obesity. (2010). "Growth hormone and weight loss". Molecular and cellular endocrinology 316.
18. Craig BW1, Brown R, Everhart J. Effects of progressive resistance training on growth hormone and testosterone levels in young and elderly subjects. Mech Ageing Dev. 1989 Aug;49(2).
19. Gholipour M1, Kordi MR2, Taghikhani M3, Ravasi AA2, Gaeini AA2, Tabrizi A1. Possible role for growth hormone in suppressing acylated ghrelin and hunger ratings during and after intermittent exercise of different intensities in obese individuals. Acta Med Iran. 2014 Jan; 52(1).
20. Widdowson WM, Healy ML, Sönksen PH, Gibney J. (2009). The physiology of growth hormone and sport. Growth Horm IGF Res;19(4).
21. Ehrnborg C, Lange KH, Dall R, Christiansen JS, Lundberg PA, Baxter RC, Boroujerdi MA, Bengtsson BA, Healey ML, Pentecost C, Longobardi S, Napoli R, Rosén T; GH-2000 Study Group. (2003). The growth hormone/insulin-like growth factor-I axis hormones and bone markers in elite athletes in response to a maximum exercise test. J Clin Endocrinol Metab; 88(1).
22. Birzniece V, Nelson AE, Ho KK. (2011). Growth hormone and physical performance. Trends Endocrinol Metab; 22(5).
23. Sjögren K, Leung KC, Kaplan W, Gardiner-Garden M, Gibney J, Ho KK. (2007). Growth hormone regulation of metabolic gene expression in muscle: a microarray study in hypopituitary men. Am J Physiol Endocrinol Metab;293(1).
24. Lange KH, Larsson B, Flyvbjerg A, Dall R, Bennekou M, Rasmussen MH, Ørskov H, Kjaer M. (2002). Acute growth hormone administration causes exaggerated increases in plasma lactate and glycerol during moderate to high intensity bicycling in trained young men. J Clin Endocrinol Metab;87(11).
25. Kojima M, Kangawa K. (2005). Ghrelin: structure and function. Physiol Rev; 85(2).
26. Kraemer WJ, Dudley GA, Tesch PA, Gordon SE, Hather BM, Volek JS, Ratamess NA. (2001). The influence of muscle action on the acute growth hormone response to resistance exercise and short-term detraining. Growth Horm IGF Res;11(2).
27. Lazarczyk MA, Lazarczyk M, Grzela T. (2003). Ghrelin: a recently discovered gut-brain peptide (review). Int J Mol Med; 12.
28. Ghanbari-Niaki A. (2006). Ghrelin and glucoregulatory hormone responses to a single circuit resistance exercise in male college students. Clin Biochem; 39(10).
29. Ghanbari-Niaki A. (2006). Ghrelin and glucoregulatory hormone responses to a single circuit resistance exercise in male college students. Clin Biochem; 39.
30. Date Y, Nakazato M, Hashiguchi S, Dezaki K, Mondal MS, Hosoda H, et al. (2002). Ghrelin is present in pancreatic alpha-cells of human and rat stimulates insulin secretion. Diabetes; 51.
31. Hosoda H, Kojima M, Kangawa K. (2002). Ghrelin and the regulation of food intake and energy balance. Mol Interv; 2.
32. Hosoda H, Kojima M, Mizushima T, Shimizu S, Kangawa K. (2003). Structural divergence of human ghrelin. Identification of multiple ghrelin-derived molecules produced by post-translational processing. J Biol Chem; 278.

1 . Burgomaster
2 . Gibad
3 . Little
4. Gurd et al
5. Linossier
6.PHospHocreatine
7 . Stimulants
8 . Sandy Shaw
9 . Durk Pearson
10 . Broom
11 . Rasmussen
12 . Florini
13 . Hapkin
14. Adrenocorticotropic Hormone
15 . Widdowson
16 . Craig
17 . Brown
18 . Kraemer
19 . Birzniece
20 . Valas
21 . Ehrnborg
22 . Liuo
23 . Sjögren
24 . Lange
25. Oxyntic
26- Fundus mucosa
3. Lazarczyk
28 . Civelli & Zhou
5. Caminos
6.Wren
31. Central Nervous System
2.Solitary tract
33. Hind brain
34. Dorsomotor
35 . Arosio
36 . Broglio
37 . Date
38 . Robergs
39 – Nieman
40 – Murakami
41 – Houghton
42 – Dohm
43 . Ushi hara
44 – Shiiya
45 . Nakai
46 . Soriano-Guille´n
47 . Tscho¨p
1. Kamegai
2. Shintani
3. Hosoda
51 . Kim
52 . Gaskin
53. Cummings
54. Gaskin
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 18 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود