تارا فایل

مبانی نظری سلامت روان


بخش اول: سلامت روانی
در طول قرن بیستم انسان بیشتر از تمام تاریخ دستخوش دگرگونی از نظر شیوه های زندگی، روابط اجتماعی مسائل سلامتی و پزشکی شده است. تلاش شتابزده برای صنعتی شدن، گسترش سریع شهرنشینی و زندگی ماشینی اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و مسائل سلامتی تازه ای را به بار آورده است اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نابسامان جهان و بار مشکلات اجتماعی و محیطی واکنش های بیمار گونه بسیاری در افراد جوامع به وجود آورده است که خود سبب وخیم تر شدن اوضاع و نامساعدتر شدن محیط زیست شده است. خوشبختانه نهضت سلامت روانی در نیم قرن اخیری افکار غلط و خرافات در مورد بیمارهای روانی را کنار گذاشته و نشان داده اگر بیمارهای روانی رامانند سایر بیماریها زود تشخیص داده و درمان کنند. به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن کاسته خواهد شد. زیرا بیماریهای روانی مانند سایر بیماریها قابل درمان و پیشگیری هستند (میلانی فر، 1374).
مفهوم سلامت روانی را به سختی می توان در قالبی ساده تعریف کرد. و این تعریف باید با احتیاط انجام شود. نمی توان با رسم یک خط تقسیم بندی کرد و گفت ویژگیهایی که در این طرف خط قرار دارند تنها در اختلال روانی یافت می شوند و آنهایی که درطرف دیگر قرار دارند متعلق به افراد سالم می باشند، و نوع شدید را به عنوان اختلال روانی دانست. همچنان که شادی شناخته شاه است و می توان شادی و سازگاری را دلیلی بر سلامت روانی دانست (فرجاد، 1374).
مفهوم سلامت روان شناختی و بیماریهای روانی در طول زمان تغییرات و دگرگونیهای زیادی داشته است. از قرن هفتم تا شانزدهم سلامت روان شناختی به صورت پرهیزگاری تعریف می شد و روان نژندی نیز نوعی انفعال پذیری شیطانی محسوب می شد. پس از قرن شانزدهم سلامت روان شناختی مجدداً به صورت طبیعت گرایانه تعریف شد و هم زمان با رنسانس روان پزشکی در اواخر قرن نوزدهم و پدیدار شدن روان نژندی، سلامت روان شناختی نوعاً به صورت فقدان بیماری روانی تعریف گردید (خدا رحیمی، 1374).
واتسون1 معتقد است که رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری او با محیط و در نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود. به نظر کارل مننجر2 سلامت روانی عبارتست از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود. لوینسون3 و همکارانش (1962) معتقدند که سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن است. همچنین ملاک تعدل سلامت روان را استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد. لذا بردن از زندگی، و استفاده صحیح از فرصتها می دانند (میانی فر، 1374).
انجمن کانادایی سلامت روانی، سلامت روانی را به در سه قسمت تعریف کرده است که به شرح زیر است. 1)نگرشهای مربوط به خود شامل تسلط بر هیجانها، آگاهی بر ضعفهای خود و رضایت از خوشی های زندگی است. 2) قسمت دوم نگرشهای مربوط به دیگران شامل علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی است.، و 3) نگرشهای مربوط به زندگی شامل پذیرش مسئولیتها، ذوق و توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمات شخصی، ذوق خوب کار کردن است (گنجی، 1378).
کاپلان4 و سادوک5 (1991) سلامت روانی را حالتی از بهزیستی و این احساس که فرد می تواند با جامع کنار بیاید و موقعیتهای شخصی و ویژگی های اجتماعی برای او رضایت بخش است، عنوان کرده اند (کاپلان و سادوک، 1991، نقل از کافی، 1375).
با توجه به آن چه بیان گردید برای سلامت روانی و تندرستی تعاریف گوناگونی ارائه شده است اما جامع ترین و پذیرفته ترین آن تعریف سازمان سلامت جهانی (W.H.O) 6 است. این سازمان سلامت روانی را به عنوان یکی از ملاکهای لازم برای سلامت عمومی در نظر گرفته است. بر اساس نظر کارشناسان این سازمان سلامتی عبارت است از "حالت رفاه جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری" است (بلدرو فالن، 1995، نق از کافی 1375).
در تعریفی دیگر، کارشناسان این سازمان سلامت فکر و روان را این گونه تعریف کرده اند: "قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب" (میانی فر، 1374).
در سالهای اخیر با گنجاندن توانایی داشتن "یک زندگی از نظر اقتصادی و اجتماعی مثمر" این تعریف تقویت شده است.
بنابر تحقیق "انجمن ملی سلامت روانی" افراد دارای سلامت ذهنی خصوصیات زیر را بروز می دهند: 1) این افراد احساس راحتی می کند، آنها از نظر روانی خود را آن گونه که هستند می پذیرند. از استعدادهای خود بیشترین بهره را می برند، دیدگاهی واقع گرایانه دارند، اعتماد به نفس دارند و مهمتر از همه، آنها برخوردار از سیستم ارزشی هستند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد.، 2) این افراد احساس خوبی نسبت به دیگران دارند و به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند، 3) قدرت روبرو شدن با نیازهای زندگی را دارند، احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه ای که رخ می دهند برخورد می کنند، محیط خود را تا آنجا که ممکن است شکل می دهند و تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند، از تجارب بنیادین زندگی لذت می برند، اما هرگز شیفته خود نمی شوند (بنی جمالی و احدی، 1373).
سلامت روانی از دیدگاه مکاتب مختلف روان شناسی
مکاتب روان شناسی، در تعریف سلامت روانی مفاهیم مختلفی را به کار می برند. در این بخش به تعریف سلامت روانی از دیدگاه مکاتب زیست گرایی، روان کاوی، رفتارگرایی، و انسان ؛ پرداخته می شود.
الف) سلامت روانی از دیدگاه مکتب زیست گرایی
مکتب زیست گرایی، در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را بر بافتها و اعضای بدن قایل است. این مکتب، که پایه اصلی روان پزشکی را تشکیل می دهد، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارند نه سلامت روانی، زیرا بیماری روانی را جزء سایر بیماریها به حساب می آورد. این مکتب درباره فرد دید تعادل حیات دارد. سلامت روانی بر طبق این دید عبارت است از نظام متعادلی که خوب کار می کند. اگر تعادل به هم بخورد، بیماری روانی ظاهر خواهد شد. بنابراین می توان رفتار را به پاندولی تشبیه کرد که بین دو قطب بیماری نوسان دارد و سلامت روانی بین آن دو قطب جای می گیرد. (گنجی، 1378).
ب) سلامت روانی از دیدگاه مکتب روان کاوی
روان کاوان معتقدند که مشکلات روانی از تعارضات درونی سرچشمه می گیرد. یکی از نظریات اساس مرکزی، تحلیل روانی ناخودآگاه است که سطح وسیعی از ذهن شامل سائق های اساسی و برانگیزنده رفتار فرد را در بر می گیرد. این بخش در عین حال تجربیات تلخ و امیال غیرقابل قبول را شامل می شود که شخص آن ها را به فراموشی سپرده و یا بایگانی کرده است. اما کاملاً محو نشده اند. این خاطرات و احساسات سرکوب شده، باعث فشارهای عاطفی کنونی فرد هستند و با همان شدت اصلی خود با لباس مبدل بروز می کنند. از نظر تئوریسین های روان کاوی، سلامت روانی به معنای نبود علائمی است که دلالت بر اختلالاتی مانند اضطراب و افسردگی می کند (بنی جمالی واحدی، 1373).
روان کاوان معتقدند که فرد باید بتواند بین سه عنصر شخصیت (نهاد، من، من برتر) تعادل برقرار کند. بنابراین، اگر بین نهاد و من برتر تعارض به وجود آید، بیماری روانی ظاهر خواهد شد. بدین صورت من باید بتواند بین تعارضهای نهاد و من برتر تعادل به وجود آورد (گنجی، 1378).
پ)سلامت روانی از دیدگاه مکتب رفتارگرایی
مکتب رفتارگرایی، در تعریف سلامت روانی، بر سازگاری فرد با محیط تاکید دارد. این مکتب معتقد است که رفتار ناسالم نیز، مثل سایر رفتارها، در اثر تقویت آموخته می شود. بنابراین سلامت روانی نیز رفتاری است که آموخته می شود. رفتارگرایان، همه حالت های عاطفی و ذهنی مربوط به ناخودآگاه را چون قابل مشاهده نیست رد می کنند. تنها رفتارهای قابل مشاهده را بررسی می کنند. رفتارگرایان با مشکلات رفتاری به طور مستقیم برخورد می کنند، و معتقدند که یادگیری علط سبب بروز اختلالات است بنابراین سلامت ذهنی و روانی را به عنوان یادگیری یا یادگیری مجدد پاسخهای موثر نسبت به مشکلاتی که با آنها در محیط روبرو می شوند، تعریف و تفسیر می کنند (بنی جمالی واحدی، 1373).
ت) سلامت روانی از دیدگاه مکتب انسان گرایی
مکتب انسان گرایی معتقد است که سلامت روانی، یعنی، ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خود شکوفایی، هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگهدارد و از خود شکوفایی او جلوگیری کند اختلال رفتاری به وجود خواهد آورد. رشد نخواهد یافت و به سلامت روانی کامل نخواهد رسید (گنجی، 1378).
مفهوم انسان سالم از دیدگاه روان شناسان
درباره ماهیت و مفهوم سلامت روانی روان شناسان عقاید متفاوتی دارند. در این بخش عقاید آدلر، آبپورت، راجرن، ‍ فروم، هنری موری، و یونگ درباره مفهوم و ماهیت سلامت روانی بیان می گردد.
آدلر (1967) انسان را موجودی خلاق و انتخابگر، اجتماعی، مسئول و در حال شدن می داند. که ماهیتی خنثی (نه خوب و نه بد) دارد و ماهیتش در جامعه شکل می گیرد. کمال قدر واقعیت بخشیدن به خویشتن است. فرد سالم از نظر آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست، مطمئن و خوشبین است. ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آنها می کند. چنین فردی دارای علائق اجتماعی و مایل به مشارکت اجتماعی است سعی در کاستن هر چه بیشتر عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بی جراتی است. در نهایت چنین فردی موفق می شود که انگیزه های نامطلوب خود را دگرگون سازد ( خدا رحیمی، 1374).
آلپورت7 معتقد است داشتن هدفهای درازمدت، کانون وجود آدمی را تشکیل می دهد بشر را از حیوان، سالمند را از کودک و در بسیاری از موارد شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می سازد. به نظر آلپورت انسانهای سالم نیاز مداومی به تنوع، احساس و درگیری تازه دارند (شولنز، 1997، ترجمه خوشدل، 1369).
شخصیت سالم و کمال یافته از نظر آلپورت با توجه یه شش معیار توصیف می گردد که عبارتند از: 1) بسط احساس خود به اشخاص و فعالیتهای فراسوس خود، 2) ارتباط گرم خود با دیگران، 3) امنیت هیجانی (پذیرش خود)، 4) ادراک واقع بینانه رشد مهارتها و پرداختن به کار و شغل ، عینیت بخشیدن به خود، و 6) یک فلسفه وحدت بخش در زندگی که تمام وجوه زندگی شخص را به سوی آینده هدایت می کند (شولتز، 1990، ترجمه کریمی، 1378).
الگوی راجرز8 از شخصیت سالم و سلامت روانی، انسانی است بسیار کارآمدی با کنش و کارکرد کامل که از تمام توانائیها و استعدادهایش بهره می گیرد. شخصیت سالم الزاما خرسند و خوشحال و خندان نیست. این افراد فاقد ماسک و نقاب هستند و با خودشان رواست هستند. این افراد دارای ویژگیهای آمادگی کسب تجربه، زندگی هستی دار، اعتماد به ارگانیزم، احساس آزادی، و خلاقیت و آفرینندگی هستند (خدا رحیمی. 1374).
برطبق نظر فروم9 (1968) معیار رفاه فردی و اجتماعی را آن گونه که رضایت بخش باشد باید در تعریف سلامت روانی جای داد. زیرا فروم شخصیت انسان را بیشتر محصول فرهنگ می داند و سلامت روان بسته به این است که جامعه تا چه اندازه نیازهای اساسی افراد را برآورده می سازد، نه این که فرد تا چه اندازه خودش را با جامعه سازگار می کند بنابراین سلامت روان بیشتر از آن که امری فردی باشد مسئله ای اجتماعی است. وابستگی سلامت روان به ماهیت جامعه در نگاه فروم به این معنا است که جامعه تعریف خود از سلامت روان وضع می کند. این تعریف چه بسا در زمانها و مکانهای متفاوت تغییر می یابد. از نظر فروم فرد سالم عمیقاً عشق می ورزد، آفریننده است، و در آن ریشه دارد، حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است، و دارای جهت گیری بارز (یعنی به کار بستن همه قدرتها و استعدادهای بالقوه خویش )است (شولتز، 1967، ترجمه خوشدل، 1369).
هنری موری10 برای انسان سالم ویژگیهای خاصی را در نظر دارد که شامل 1) از توانایی های مختلف خود به نحو مطلوب و مناسب بهره می گیرد، 2) من شخص برخودار از سلامت روان شناختی دارای قدرتمندی و کارآمدی است، 3) در انسان بهنجار بین من واقعی و من ایده آل فاصله زیادی وجود ندارد، 4) نیازهای فرد برخوردار از سلامت روان تثبیت شده نیست، 5) درک شخص سالم از عوامل فشار محیطی به صورت عینی (فشار آلفا) است نه به صورت ذهنی (فشار بتا، 6) از موضوعات منفرد شخصیت خود آگاهی دارد و از شیوه های مختلف تجلی این موضوعات منفرد نیز آگاه است، 7) از ساختار روانی خودش آگاهی لازم دارد، 8)عقده روانی ندارد یا عقده های او بسیار کمتر از فرد روان نژند است ، و 9) تحلیل و خلاقیت به عقیده موری قوی ترین ویژگی سلامت روان شناختی هستند (خدا رحیمی، 1374).
یونگ11 معتقد است اشخاص که در رسیدن به تعادل در یکپارچه سازی هماهنگ ناهشیار و باهشیار و در تجربه کردن هستی درونی خود موفق هستند در موقعیتی قرار دارند که به سلامت روان شناختی می رسند. از نظر یونگ سلامت روان شناختی و خودشناسی یکسان است (شولتز، 1990، ترجمه کریمی، 1378).
با توجه به دیدگاه های موجود می توان گفت که تقریباً همه آنها به نوعی توافق دارند که اشخاص سالم می دانند که چیستند و کیستند، فرد سالم از نقاط قوت و ضعف خود آگاه است به طور کلی شکیبا و خود را همان گونه که هست می پذیرد، و به آنچه که نیست تظاهر نمی کند. اشخاص سالم در گذشته زندگی نمی کنند و در آرزوی آرامش و ثبات نیستند بلکه در زندگی مبارزه، هیجان، هدفها، و تجربه های تازه می جویند (شولتز، 1997، ترجمه خوشدل، 1369).
عوامل موثر در تامین سلامت روانی
انسان برای حفظ و تامین سلامت روانی، از جهات مخلتف دقیقاً باید تحت کنترل و مراقبت خود و دیگران قرار گیرد. عوامل متعددی در حفظ و تامین سلامت روانی افراد موثرند روان شناسان عوامل متعددی از جمله خانواده، طبقه بندی اجتماعی، مدرسه، محیط کار خود، عوامل جسمی، و غیره را در رابطه با آن ذکر می کنند که هر کدام به نوبه خود نقش مهمی را در سلامت روانی فرد ایفا می کند. در اینجا محقق به بررسی سه عامل مهم خانواده مدرسه و خود می پردازد.
الف) نقش خانواده در سلامت روانی
خانواده یکی از مهم ترین و اساسی ترین سازمان هایی است که به رشد کودک یاری می دهد. در خانواده است که کودک، نخستین چشم انداز را از جهان پیرامون به دست می آورد و احساس وجود می کند (پارسا، 1368).
انحراف از هنجار در خانواده (مثلاً خانواده های گسسته به دلیل طلاق یا خانواده ها تک سرپرست) با طیف وسیعی از مشکلات در کودکان رابطه دارند که از جمله پایین بودن احترام به نفس، بالا رفتن خطر کودک آزاری، بالا برودن میزان طلاق وقتی بچه ها ازدواج کردند، میزان بالاتر اختلال روانی، بخصوص اختلال افسردگی و اختلال شخصیت ضداجتماعی در بزرگسالی به همراه دارد (کاپلان و سادوک، 1994، نقل از پورافکاری، 1376).
تعدادی از روان شناسان از جمله فروم به کل فضای خانواده و ویژگیهای کیفی آن اهمیت داده اند. فروم12 و سنگیروین13 معتقدند که میزان کمیت وجودی پدر و یا مادر با کودک مطرح نیست بلکه آن چه بیشتر در رشد روانی کودک حائز اهمیت است کیفیت رابطه بین پدر و مادر و فرزند می باشد. تحقیقات و مطالعات متعدد (بلدرین14، کالهان15، بریس16) دیگری که درباره بررسی چگونگی فضای حاکم بر خانواده و رابطه آن با اختلالات رفتاری انجام گرفته نشان می دهد که افراط و تفریط در زمینه های پذیرفتن کامل در مقابل طرد کامل، توجه بیش ازحد در مقابل بی توجهی بیش از حد، آزادی بیش از حد در مقابل دیکتاتوری بیش ازحد، پرتوقعی بیش از حد در مقابل بی توقعی بیش از حد، و تشویق کودک به کارهاینادرست یا خام نقش مهمی در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان ایفا می کنند (سیف نراقی، 1374).
چگونگی ایفای نقش پدر و مادر نیز بر سلامت روانی کودکان تاثیر می گذارد. که مایکل راتر چهار سبک برای ایفای نقش پدر و مادر و تاثیرات آن بر سلامت روانی به شرح زیر بیان کرده است.
1) قدرت طلبی که با اصول سفت و سخت مشخص است و ممکن است به افسردگی کودک بیانجامد.
2) سه انگاری، بخصوص با فقدان تعیین حدود و مسامحه که می تواند به اختلال کنترل تکانه بیانجامد.
3) بی تفوتی، بخصوص با غفلت و عدم درگیری که به رفتار پرخاشگری منجر می شود.
4) دو سویه، بخصوص با مشارکت در تصمیم گیری و هدایت رفتار در مسیری منطقی که به پیدایش احساس اتکاء به نفس منتهی می گردد.
به طور کلی مطالعات تجربی نشان می دهد که موثرترین نوع انجام وظیفه پدر و مادر مستلزم ثبات در پاداش دادن رفتار خوب و تنبیه رفتار بد است. که هر دو باید در زمینه ای پراز محبت و صمیمیت صورت گیرد (کاپلان و سادوک، 1194، نقل از پورافکاری، 1376).
ب) نقش مدرسه در سلامت روانی
دوران تحصیل در آموزشگاه سلاهای مهم شخصیت ساز کودکان و نوجوانان و ایام سرنوشت ساز زندگی بزرگسالی آنان است. خوش بینی و بدبینی به زندگی و هستی، پشتکار و تن آسایی، علاقه مندی و بی علاقگی، اعتماد به نفس و بی اعتمادی نسبت به خود و حتی سلامتی و عدم سلامتی روان به مقدار زیادی ناشی از تجارب موفق و ناموفق دانش آموزان در دوران تحصیل و همچنین برخورد اولیای مدرسه و رفتار آنان با دانش آموزان است (سیف، 1372).
شاملو معتقد است که آموزگان مهم ترین و موثرترین فرد در هر مجموعه تربیتی است او در کتاب خود از قول رانگین ویژگی های زیر را برای یک معلم خوب در حفظ سلامت روانی شاگردان ضروری می داند.
1- کودکان و نوجوانان را دوست داشته باشد.
2- از نظر روانی سالم باشد.
3- از رابطه نظم و ترتیب و سلامت روانی آگاه باشد.
4- به اصول رشد آگاه باشد.
5- کودکان مشکل دار را بشناسد و به مراجع مربوط معرفی نماید (شاملو، 1369).
اگر محیط مدرسه برای دانش آموز شواهدی که حاکی از شایستگی و لیافت وی در کار مدرسه باشد، طی چندین سال خصوصاً سالهای نخست تحصیل فراهم بیاورد و این تجارب موفقیت آمیز در چهار پنج سال بعد نیز تکرار شوند، به اعتقاد روان شناسان برایمدت نامحدودی در فرد نوعی مصونیت در برابر بیماریهای روانی ایجاد می شود. چنین فردی قادر خواهد بود تا بدون تحمل رنج و عذاب بر بحرانها و فشارهای شدید زندگی غلبه کند (سیف، 1364).
پ) نقش خود در سلامت روانی
مهم ترین عاملی که مسئولیت تامین سلامت روانی را به عهده دارد "خود انسان است. هر یک از عوامل فوق، تنها مراحلی از عمر انسان را تحت کنترل گرفته و بعد از مدت معینی انسان را رها می کنند، در حالی که "خود" انسان پیوسته با انسان بوده و از او جدا نمی شود. زمانی می رسد که دیگران مسوول خطای آدمی نیستند بلکه "خود" مسئول حسن و قبح اعمال خویش خواهد بود. این مسولیت نقش بسیار حساسی در کمال رشد و سلامت روانی دارد. (شاملو 1369).
اهداف سلامت روانی
وظیفه و هدف اصلی سلامت روانی تامین سلامت فکرو روان افراد جامعه است به طور خلاصه سلامت روانی دارای 4 هدف اصلی است. 1) خدماتی، جهت تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، بیماریابی، درمان سریع و پی گیری بیماران مبتلا به اختلالات عصبی روانی، کمک های مشورتی به افرادی که دچار مشکلات روانی، اجتماعی و خانوادگی شده اند، 2) آموزشی، شامل آموزش سلامت روانی به افرادی که با بیماران عصبی سروکار دارند و همچنین آموزش سلامت روانی هنگانی در صورت مواجهه با استرس ها و مشکلات روانی، آموزشی و مانند آ، 3) پژوهشی، تحقیق درباره علل، نحوه شروع ، درمان و پیشگیری از بیماریهای روانی، عقب ماندگی ذهنی، اعتیاد، انحرافات. و 4) طرح و برنامه های سلامتی درباره ایجاد و گسترش مراکز جامعه روان پزشکی و هماهنگی بین برنامه های خدماتی، آموزشی و پژوهشی (میلانی فرد، 1374).
ابعاد فعالیت های سلامت روانی
برای رسیدن به اهداف سلامت روانی فعالیتهای در سه بعد صورت می گیرد:
1- پیشگیری: هدف کلیه فعالیتهایی است که از پیدایش یا افزایش مشکلات روحی و اختلالات روانی جلوگیری می کند.
2- درمان: به بهبود یافتن فرد کمک می کند تا به خانواده و زندگی عادی برگردد.
3- بازتوانی: هدف آن است که به موازات درمان مشکلات روانی باید توانائی های از دست رفته به فرد بازگردانده شود تا بتواند به گونه ای مفید و سازنده برای زندگی خانوادگی و جامع باشد (ابراهیمی، 1374).
اصول سلامت روانی
برخی از اصولی را که هر فرد باید رعایت کرده و به کار ببندد تا به حفظ سلامت روانی خود کمک کند و خود را از آسیب های روانی مصون بدارد. به طور مختصر در این قسمت آورده شده است.
1) احترام فرد به شخصیت خود و دیگران: فرد سالم احساس می کند که افراد اجتماعی او را می پسندند و او نیز به نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود احترام قائل است.
2) شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر یکی از مهمترین اصول سلامت روانی روبرو شدن مستقیم شخص با واقعیت زندگی است. برای رسیدن به این مقصود نه تنها لازم است که عوامل خارجی را شناسایی کرده و بپذیرد بلکه ضروری است تا شخصیت خود را آن طور که واقعاً هست قبول نماید.
3) دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است: روان شناسان چون می دانند که رفتار انسان معلول علل خاصی است برای رفتارهایی که از او سر می زند شخص را سرزنش نمی کنند بنابراین از نظر آنها رفتار "خوب و بد" موجود نیست بلکه هر رفتاری عللی دارد و اگر رفتاری برای فرد و جامعه مضر باشد باید مانند برطرف کردن بیماری جسمی سعی در درمان آن نمود.
4) آشنایی به این که رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست: روان تابع تن است و هر فرد انسانی بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمانی موجود دست به عمل می زند.
5) شناسایی احتیاجات اولیه: سلامت روانی مستلزم دانش و ارزش دادن به احتیاجات اولیه افراد بشر است بعضی از این احتیاجات جسمی و گروهی از آنان روانی هستند. شخصی که این اصول را فهمیده و بپذیرد مسلماً واقع بینانه با مشکلات زندگی مقابله می کند. و در نهایت اینکه شخص دیگران را آن طور که هستند قبول دارد و به جای ایده آلیسم در رابطه با آنها روش رئالیسم یا واقع بینانه را اتخاذ می کند. (شاملو، 1369).
عوامل سازنده مقیاس سلامت عمومی
با توجه به پرسشنامه 28 سوالی گلدبرگ (1972) که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. عوامل سازنده سلامت عمومی شامل مولفه های فرعی نشانه های جسمانی، اضطراب، اختلال در کنش اجتماعی و افسردگی است. در این بخش عوامل شناخته شده سلامت عمومی مورد بررسی قرار می گیرد.
الف) نشانه های جسمانی
احتیاج اصلی بدن برقرار کردن تعادل داخلی است. احتیاج موجود را برای نگهداری و ادامه محیط طبیعی و ثابت درونی، تعادل حیاتی می نامند. هنگامی که به دلایلی یکی از دستگاههای فیزیولوژیکی مختلل شود، یک احتیاج جسمانی به وجود می آید و اگر این احتیاج ارضاء نشود در وظایف و فعالیت موجود اختلال حاصل خواهد شد زیرا به هم خوردن تعادل جسمانی نوعی خطر برای موجود زنده محسوب می شود (شاملو، 1369).
آدمی مخلوق انگیزه ها، کششها، احساسهای هشیار و همچنین استعدادها و امکانات فطری خویش است رفتارش هنگامی بهنجار است که موازنه یا تعادل میان این عوامل برقرار گردد. تن و روان چنان با هم ارتباط نزدیک دارند که هر دگرگونی در یکی موجب دگرگونی در دیگری می شود. از سویی، وقتی شخص گرفتار بیماری مزمنی است ممکن است چنان بر اعصاب و عوامل انگیزش او فشار منفی وارد گردد که رفتار و کردارش به وضعی نابهنجار درآید و نشانه های بیماری روانی در فرد نمایان شود (پارسا، 1374).
ب) اضطراب
اضطراب یکی از واکنشهای استرس است و عبارت است از ترس و تشویق در غیاب خطر واقعی و مخصوص، ترس معمولاً مربوط است به خطری که به روشنی قابل ادارک است ولی منبع تهدید آمیزی که اضطراب را برمی انگیرد آشکار قابل ادراک نیست (آزاد، 1375).
اضطراب از نظر کلی عبارت است از تشخیص این نکته که رویدادهایی که انسان با آنها روبرو است خارج از دامنه شمول نظام استنباطی او قرار دارد. وقتی که فرد کمتر خود بر رویدادها را از دست داده باشد و وقتی که در چارچوب استنباطهای خود گرفتار باشد دچار اضطراب می شود (جوادی وکدیور، 1377).
شخص مضطرب تنش و ترس شدید و مداوم دارد او دچار احساس مستمر و اضطرابی نامشخص است که خود نیز از علت و منبع آن خبر ندارد، دوران کودکی بیماران مبتلا، نشانگر دو علت یکی توقع بی اندازه اولیاء و دیگری شک و تردید کودک در انتخاب رفتاری که منجر به تشویق شود و نه تنبیه. شخص آستانه تحمل مشکلاتش پایین است احساس عدم اعتماد به نفس دارد، و حتی در مسائل بسیار کوچک نیز از قوه و کارایی خود مطمئن نیست، شخص مضطرب همیشه در شک و تردید به سر می برد و نمی تواند در هیچ موردی به سرعت تصمیم بگیرد، زیرا از اشتباه کردن می ترسد. هر تردیدی که انسان نسبت به نفس خود احساس کند و هر چیزی را برای سودمندی و کنترل ذهن خود خطرناک بداند یک منشاء بالقوه برای اضطراب محسوب می شود. (شاملو 1369).
پ) کنش اجتماعی
سازگاری به آن گونه ویژگی شخصیتی اشاره می کند که به فرد امکان می دهد تا خود را با شرایط گوناگون اجتماعی وفق دهد. رفتار بهنجار و نابهنجار، سازگار و ناسازگار از جمله مقولات مبحث سازگاری است بنابراین سازگاری عبارت از آن الگوی رفتاری است که شخص را قادر می سازد تا خود را با شرایط اجتماعی وفق دهد. البته الگوی رفتار بهنجار و ناهنجار از جامعه ای به جامعه دیگر فرق می کند و لذا آزمونهای سازگاری باید این تفاوت های فرهنگی و اجتماعی را در نظر داشته باشند. (سیف، 1371).
سازگاری از نظر علوم رفتاری عبارتست از:
1) عمل برقراری رابطه روان شناختی رضایت بخش میان خود و محیط.
2) عمل پرش رفتار و کردار مناسب و موافق محیطی و تغییرات محیطی.
3) سازگاری موجود زنده با تغییرات درونی و بیرونی (شعاری نژاد، 1364).
4) سازگاری اجتماعی بر این ضرورت متکی است که نیازها و خواسته های فرد با منافع و خواسته های گروهی که در آن زندگی می کنند هماهنگ و متعادل شود و تا حد امکان از برخورد و اصطکاک مستقیم و شدید با منافع و ضوابط گروهی جلوگیری به عمل آید. فردی دارای سازگاری اجتماعی است که خصوصیات زیر را داشته باشد.
– علاقه و واکنش نسبت به مردم و خانواده.
– تماس چشمی و یا پیامهایی که از حالت چهره درک می شود.
– توانایی نوازش کردن و در آغوش گرفتن.
– توانایی همکاری دربازی و دوستی.
– توانایی در تشکیل رابطه نزدیک با فردی دیگر بخصوص با شریک زندگی.
– استفاده موفق از رفتارهای تعاملی در اجتماع.
– دیگران را به منظور ارضای امیال خود استثمار نمی کند و به آنها نیز وابسته نمی شود. (اسلامی نسبت، 132).
ت) افسردگی
افسردگی حالت روانی ناخوشی که با دلزدگی، پاس و خستگی پذیری مشخص می شود و غالباً با یک اضطراب کم و بیش شدید همره است (منصور و دادستان، 1365). از دیدگاه روان پزشکی عبارت است از کاهی نیروها و فعالیتهای جسمانی و روانی بر اثر ناراحتی و اندوه ای دیدگاه روان شناسی حالت غم انگیر و اندوهگینی است که با احساساتی حاکی از تهدید، گناه، خصومت، ناامیدی، اندوه، ناکامی و نیز رکود و کنشهای کودک همراه است (شفیع آبادی، 1377).
به عقیده یک افسردگی اختلالی است که تغییراتی در 5 حوزه رفتاری را شامل می شود.
1) عواطف منفی: شامل غم، ناشادی، احساس گناه، حساسیت، بی حوصلگی شدید و احساسات منفی دیگر.
2) انگیزش منفی: شامل فقدان یا از دست دادن علاقه به فعالیتهایی که فرد معمولاً آنها را ترجیح می دهد و وجود افکار خودکشی.
3) شناختهای منفی: شامل تصور از خود منفی، بدبینی و نظری تیره نسبت به خود، دنیا و آینده.
4) تغییرات رفتاری: شامل کاهش میزان انجام کارها و فعالیتهای رفتارعادی فرد.
5) تغییرات حیاتی: شامل بی خوابی، کاهش اشتها، از دستن دادن علاقه به فعالیتهای جنیس (مهریار، 1373).
پژوهش های انجام یافته در رابطه با مقیاس سلامت عمومی
هوپرو17 همکاران (1979)، در مطالعه خود بر روی افراد مراجعه کننده به مراکز مراقبتهای اولیه ایالت ویسکانسین آمریکا، که با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی (G.H.Q) صورت گرفته نشان دادکه 5/19 درصد افراد مورد مطالعه از اختلالات روانی رنج می برند شیوع این اختلالات در زنان بیشتر از مردان و در افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل بوده است.
کلوزن جون18 و همکاران (1988) تحقیقی در رابطه با بررسی میزان سلامت روانی در بین کودکان پرورشگاهی سه ناحیه از ایالت کالیفرنیا انجام دادند. نشان دادند که مشکلات روانی و رفتاری این کودکان در حدود 5/2 برابر بیشتر از مورد انتظار جامعه است همچنین تعداد اندکی از کودکان از نظر خود پنداره در حد مورد انتظار جامعه بودند.
فیلیپس و اسبری 19 (1990) در تحقیقی که روی 900 نفر از دانشجویان سیاهپوست سال اول دانشگاه انجام دادند، شاخصهای خود پنداره و سلامت روانی با توجه به جنیست افرادی که پدر و مادر آنها از هم طلاق گرفته بودند و کسانی که این ویژگی را نداشتند. تفاوت معناداری مشاهده کردند.
چن ولی20 (1992) ارتباط بین رویدادهای عمده زندگی و سلامتی را با استفاده از پرسشنامه های رویدادهای زندگی و سلامت عمومی روی 102 دانشجو مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاصل از پژوهش آنان همبستگی معناداری را بین رویدادهای زندگی با نشانه های مرضی جسمانی (21/0)، اضطراب (26/0) و افسردگی (21/0) نشان داد.
چونگ و اسپیرز21 (1994) در مطالعه ای روی 233 نفر از افراد بزرگسال بدین نتیجه دست یافتند که ضریب اعتبار شکل 28 سوالی پرسشنامه سلامت عمومی به روش بازآزمایی برای کل آزمون برابر 55/0 و برای مقیاس های نشانه های مرضی جسمانی 44/0 ، اضطراب 46/0 اختلال در کنش اجتماعی 42/0 و افسردگی 47/0 بود.
پالاهنگ (1374) در بررسی همه گیر شناسی اختلالات روانی در شهر کاشان، با استفاده از پرسشنامه 28 ماده ای سلامت عمومی، ضریب اعتبار نسخه فارسی این پرسشنامه را بازآزمایی با فاصله زمانی 7 تا 10 روز یک گروه 8 نفری به میزان 91/0 برآورد نموده همچنین در رواسازی پرسشنامه روی 619 نفر از ساکنان بالاتر از 15 سال شهر کاشان، بهترین نقطه برش را با روش نمره گذاری ساده لیکرت برای مردان نمره 23 و برای زنان 21 گزارش نموده است.
یعقوبی (1374) در بررسی همه گیر شناسی اختلالات روانی در مناطق شهری و روستایی صومعه سرای گیلان ضریب اعتبار نسخه فارسی پرسشنامه 28 ماده ای را با استفاده روش بازآزمایی با فاصله زمانی به میزان 8/0 برآورد نموده همچنین روانی آزمون را که بر روی 625 نفر آزمودنی با روش نمره گذاری ساده لیکرت به دست آورده است. حساسیت و ویژگی این آزمون را در بهترین نقطه برش (23) به ترتیب 86 درصد 82 درصد گزارش نموده است.
تحقیق که توسط سانستروم 22 (1996) بر روی 119 نفر زن و 126 مرد دانشجو انجام شد هبمستگی معناداری بین خود پنداره جسمی و اثر مثبت و منفی، خمودگی و شکوه از سلامتی در 17 مورد از 20 مورد تحلیل مشاهده شد. نتایج نشان داد خود باوری در مورد شایستگی بدنی، رابطه ای ضروری با انطباق با زندگی دارد و مستقل از مقبولیت اجتماعی و خود حرمتی، جامع و کلی عمل می کند این ارتباط در بین افراد مذکور بیشتر در مورد شایستگی ورزشی در هر دو جنس عمتاً از لحاظ شرایط بدنی، جذابیت و ارزش گذاری از وضعیت عمومی بدن بود.
هومن (1376) استانداردسازی و هنجاریابی پرسشنامه سلامت عمومی را بر روی 751 نفر از دانشجویان دوره های کارشناسی دانشگاه تربیت معلم انجام داد. مولفه ها یا مقیاسهای فرعی این پرسشنامه را علائم جسمانی، علائم اضطراب و اختلال در کنش اجتماعی و علائم افسردگی تشکیل می دهند. بر اساس محاسبات ضریب هماهنگی درون مقیاسها را بین 79/0 تا 91/0 و برای کل مقیاس برابر 85/0 با خطای استاندارد 848/5 برآورده کرده است. ضریب اعتبار اسپرین براون را برابر با 84/0 به دست آورده است تحلیل آماری مواد پژوهش را مشخص نمود که تقریباً تمام سوالها در اعتبار کل پرسشنامه سهیم بوده و با کل مجموعه همبستگی نسبتاً قوی دارند. ضرایب همبستگی سوالها با متغیرهای ملاک که از برخی مقیاسهای تشکیل دهنده Scl-90-R انتخاب شده بود. در حد نسبتاً مطلوب و حاکی از سهم اغلب سوالها در روانی ملاکی آزمون بود. مقادیر ضریب همبستگی دو متغیری نمرات مربوط به مقیاسهای تشکیل دهنده پرسشنامه سلامت عمومی و Scl-90-R را بین 65/0 تا 71/0 و بین نمرات کل دو پرسشنامه که نشان دهنده روایی تقارنی آنهاست برابر 82/0 برآورد کرده است. دامنه تغییرات ضرایب همبستگی متقابل بین نمرات مقیاسهای تشکیل دهنده (G.HQ-28) بین 46/0 تا 70/0 قرار داشت نتایج او با تحقیقات خارج از کشور بسیار مشابهت داشت. برای تعیین روائی پرسشنامه از روش تحلیل مولفه های اصلی با شیوه نرمال واریماکس استفاده کرد. که این محاسبات حاکی از اشباع مقیاس از چهار عامل معنادار و مهم و باارزش ویژه بزرگتر از 1 بود.
نتیجه نهایی مربوط به مشخصه های آماری مواد آزمون به صورت همبسته بودن چهار خوشه هفت تایی از سوالها با عاملهای چهارگانه گزارش شد، نمره 23 را به عنوان بهترین نقطه برش برای تفکیک دانشجویان سالم از غیرسالم انتخاب نمود.
شاخصهای روائی آزمون برای این که نقطه تفکیک، شامل حساسیت، ویژگی کارایی، و اشتباه طبقه بندی به ترتیب برابر 83 درصد، 76 درصد و 20 درصد گزارش کرده است. بین مجموع رتبه های دو گروه دانشجویان پسر و دختر در مولفه های پرسشنامه تفاوتی مشاهده نکرد. در مورد نرم یابی مقیاس بر روی گروه 751 نفری دانشجویان، به واسطه عدم تقارن انحراف بیش از حد شکل توزیع نمره ها (در تمامی بخشها و کل آزمون) پژوهشگر مجاز بهتبدیل خطی نمره ها نبوده و تنها به محاسبه رتبه درصدی برای نمره های خام اکتفا کرده است.
فونز23 و همکاران (1998) به منظور بررسی میزان شیوع اختلالات روانی در سه کشور چین، مالزی و هند 3020 نفر را با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی مورد مطالعه قرار دادند. نتایج بررسی نشان داد که در مجموع 6/16 درصد آنها از اختلالات روانی رنج می برند. میزان شیوع این اختلالات در کشور چین 417 درصد، مالزی 1/15 درصد و هند 8/17 درصد بوده است.
روکا24 و همکاران (1999) در بررسی روی 697 نفر از ساکنین اسپانیا که با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی و مصاحبه انجام گرفت. نشان داد که حدود 4/21 درصد افراد مورد مطالعه دچار یکی از اختلالات روانی بوده اند. در این مطالعه ارتباط معنا داری بین شیوع اختلالات با جنسبت افراد مشاهده نشد.

منابع:
1- سلطانیان ع، بحرینی ف، نمازی س، امیری م، قائدی ح، کهن غ. بررسی وضعیت سلامت روانی دانش آموزان دوره متوسطه استان بوشهر و عوامل موثر بر آن در سال تحصیلی 83-1382. دوفصلنامه طبّ جنوب. دانشگاه علوم پزشکی بوشهر. 1383؛ سال 7 (2): 173-182.
2- بحرینیان س ع، نورعلی ا. بررسی وضعیت سلامت کارورزان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. مجله پژوهش در پزشکی (دانشکده پزشکی شهید بهشتی). 1383؛ دوره 28 (1): 65-70.
3- شریعتی م، کفاشی ا، قلعه بندی م ف، فاتح ا، عبادی م. بررسی وضعیت سلامت روانی و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران. پایش. فصلنامه پژوهشکده علوم سلامتی جهاد دانشگاهی. 1381، دوره 1 (3): 29-37.
4- حسینی س ح ، موسوی م ح. مقایسه وضعیت سلامت روانی دانشجویان کارآموز پزشکی و پیراپزشکی. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان. سال 6 (13): 102-105.
5- نوربالا اع، محمد ک. طرح ملّی سلامت و بیماری در ایران. تهران: انتشارات وزارت سلامت درمان و آموزش پزشکی؛ 1378.
6- Cormack MA. The introduction of mental health component into primary health care. World Health Organization. Int J Social Psychiatry. 1991; 37(4): 31-40.
7- مهرابی ط، قضاوی ز. بررسی وضعیت سلامت روانی زنان پرستار شاغل در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان سال 1382. مجله سلامت و سلامت. 1383؛ سال 1 (2): 1-5.
8- Sato R, Kawanishi C, Yamada T, Hasegawa H, Ikeda H, KatoD, et al. Knowledge and attitude towards suicide among medical students in Japan: Preliminary study. Phchiatry Clin Neurosci. 2006; 60 (5):558-62.
9- Larosa E, Consoli SM, Hubert-Vadenay T, Leclesiau H. Factors associated with suicidal risk among consulting young people in a preventive health center. Encephale. 2005; 31 (3): 289-99.
10- Merskey H, Brown J, Brown A, Malhotra L, Morrison D, Ripley C. Psychological normality and abnormality in persistent headache patients. Pain. 1985; 23 (1): 35-47.
11- Cassidy EM, Tomkins E, Hardiman O, O'Keane V. Factors associated with burden of primary headache in a specialty clinic. Headache. 2003; 43 (6): 638-44.
12- Demirturk F, Akbayrak T, Citak I. Relation of intensity and frequency of headache with general health status of patients with chronic tension-type headache. Pain. 2002; 13 (4): 323-29.
13-Demjen S, Bakal D. Illness behavior and chronic headache. Pain. 1981; 10 (2): 221-29.
14- Nadaoka T, Kanda H, Oiji A, Morioka Y, shiwakura M, Totsuka S. Headache and stress in a group of nurses and government administrators in Japan. J Head Face Pain. 1997; 37 (6): 386-89.
15- Rasul F, Stansfeld SA, Hart CL, Gillis C, Smith GD. Common mental disorder and physical illness in the Renfrew and Paisley (MIDSPAN) study. J Psychosom Res. 2002; 53 (6): 1163-70.
16- Robinson KL, McBeth J, Macfarlane GJ. Psychological distress and premature mortality in the general population: a prospective study. Ann Epidemiol. 2004; 14 (7): 467-72.
17-May M, McCarron P, Stansfeld S, Ben-Shlomo Y, Gallacher J, Yarnell J, et al. Does psychological distress predict the risk of ischemic stroke and transient ischemic attack? The Caerphilly Study. Stroke. 2002; 33 (1): 5-6.
18- چراغیان، ب. الگوی اپیدمیولوژیک سردردهای میگرنی و تنشی آموزگاران شهر شیراز. ]پایان نامه[. شیراز: دانشکده سلامت، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، 1384.
1 Watson
2 Karl Menninger
3 lrvinson
4 Caplan
5 sadok
6 World Health organization
7 Alport
8 Rogers
9 Froom
10 Moury
11 Yung
12 Fromm
13 Singer wynne
14 Buldirin
15 Kalhan
16 Breese
17 Hoper
18 Clusen & june
19 Phillips & Asbury
20 Lee, H.
21 Cheung and spears
22 Sonstroem
23 Fones
24 Roca
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 26 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود