تارا فایل

مبانی نظری حیطه های انحطاط مغرب زمین، عوامل اجتماعی، علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی


حیطه های انحطاط مغرب زمین (غرب)
دیدن اروپای پرزرق و برق فعلی، شاید مجال کمتری به انسان بدهد که در مورد گذشته تاریک اروپا یا حقایق مخفی گذاشته شده در مورد انحطاط تمدن کنونی غرب، فکر کند؛ اما دیدن همین اروپا در قرون وسطی رقت برانگیز است؛ روزگاری که مسلمین از امپراتور روم در اوج عظمتش سرآمد بود و مردم در رفاه ، پاکیزگی و نظافت چه در شهر و چه از نظر بهداشت فردی و امنیت زندگی میکردند، صنایع بزرگی در آن به وجود آمده بود و در نهایت بودند، اما اروپایی ها ر لندن، حتی یک چراغ برای نمونه نمی سوخت، و در شهر پاریس خیابانی کشیده نشده بود1 غرب در طی روزگار خوش خود، از رنج های بی شمار حاصل از دنیای سراسر غرق در پیشرفت علوم شاهد حوزه های انحطاط فراوانی می باشد، و ما به بخشی از آن می پردازیم:
الف- فرهنگی- علمی
حیطه های انحطاط غرب را باید در شاخصه های کلی این جامعه مشااهده کرد. و سرمنشا تمام عوامل انحطاط همان اندیشه اومانیستی است که از عهد رنسانس شکل گرفته بود. علامه جعفری، در کتاب " فرهنگ پیشرو"، به نقل از اریک فروم می نویسد چیزی که اریک فروم نیز در مورد انحطاط غرب، بدان رسیده است این گونه بیان می کند:.
1- انسان تنها موجودی است که همنوعان خود را بدون دلیل بیولوژیکی می کشد.
2- روان شناسی مدرن تاحد بسیاری روح مرده است; چون به انسان زنده کامل نظر ندارد و به سادگی او را قطعه قطعه می کند.
3- انسان را می توان در اجتماع امروز ابزاری دانست که هنوز برای آن ماشینی وجود ندارد. در این اجتماع، انسان کامل خود را به عنوان یک کالای فعال می بیند.
4- در اجتماع امروز، انسان به یک صفر تبدیل شده یا قطعه ای از یک ماشین است و تا وقتی که یک اجتماع سود و تولیدات را به عنوان هدف عالی و نتیجه همه تلاش های انسان می بیندنمی توان جزاین پیش بینی دیگری داشت.من گمان می کنم که نظام اجتماعی موجود جوانه متلاشی کردن را در خود دارد 2
1- اومانیسم گرایی علمی
باشیوع گرایش شدید به علم و مرکز توجه قرار گرفتن حس و تجربه و عقل انسانی به عنوان تنها عوامل برای پیشرفت و ترقی انسان غربی کم کم در دام انسان گرایی افتاد. در این دیدگاه فرد به جامعه تقدم دارد. فرد نقطه مرکزی ست و آنچه حول محور او میچرخد، باید به گونه ای در خدمت او وتامین خواسته ها و نیازیهای او باشد3
1) رنسانس
از قرن 13 به بعد ابتدا نهضت رنسانس ادبی سپس پروستانتیسم و پس از آن نهضت روشنگری کلیسای کاتولیک را به چالش طلبیدند. و خود موجب بروز انقلابات اجتماعی و فکری فراوان شدند
در طی نهضت رنسانس بیشتر آثار ادبی روم و یونان ترجمه شد فرهنگ کلاسیک روزگار شرک از چنان ارزشی برخوردار شد که گویا زمانه به 15 قرن به عقب رفته است. ویل دورانت در مورد عقاید مردان عهد رنسانس چنین می آورد: "اومانیست های عصر رنسانس با چنان افتخار از دوران طلایی روم یاد می کردند که اصول مسیحیت اسطوره ای است که با نیازهای اخلاقی و خیالی توده مردم سازش ناپذیراست, اما کسانی که اندیشه آزاد دارند نباید آن را جدی تلقی کرد. اومانیست ها درسخنرانی های عمومی خود از مسیحیت دفاع می کردند؛ خویشتن را آشکارا پایبند مسیحیت نجات بخش نشان می دادند و می کوشیدند تا تعلیمات مسیح و فلسفه یونان را هماهنگ کنند؛ اما همین تلاش سرانجام رسوایشان کرد؛ آنها به طور ضمنی عقل را مرجع برتر می دانستند و مکالمات افلاطون را با عهد جدید برابر می نهادند و… زندگی اومانیست ها نمودار معتقدات واقعی آن ها بود، بسیاری از آنان در عمل از موازین خلاقی دوران شرک، آن هم بیشتر از جنبه شهوانی و نه رواقیش؛ پیروی می کردند"4
مردان رنسانس با تن زدن از آخرت اندیشی، با شور و شوق تازه ای به امکانات زندگی در همین دنیا نگریستند. ابتدا انظارشان به فرهنگهای کلاسیک باستان ، به هنر و ادبیات، و به تعبیر دیگر"دانش" دنیوی ولی غیر علمی جلب شده بود. ولی نبوغ لئوناردو داوینچی در زمینه های مختلفی چون هنر، مهندسی و کالبد شناسی ظاهر شده بود. اکتشاف سرزمین های دور دست و پدیده های طبیعی هر چه بیشتر کنجکاوی ماجراجویان را دامن می زد. دیگر برای شقاق بین ایمان و عقل در فلسفه اواخرقرون وسطی و تخطئه اعتبار کلیسا در نهضت اصلاح یعنی اشتیاق جست و جوی دانشی را که بتوان بدون توسل به اقوال ثقات قدما بر آن توافق کرد، تیز تر کرده بود. با از هم گسستن سنتز{عقل و دین یا علم و دین} قرون وسطی، تشتت و تنوع افکار بیشتر و روحیه پژوهش شایع تر گشته و نقش مهم تری به فرد ر طلب حقیقت واگذار شده بود 5
نتیجه نهضت رنسانس گرچه در سال های بعد رشد علمی اروپا بود؛ اما بستر نشو و نمای دانش را در غرب از همان ابتدا در بستری مشرکانه و غیر دینی قرار داد. اومانیست ها آن چنان با اعجاب و عظمت از روم و یونان سخن می گفتند که گویا تمام سالهایی که اروپا, مسیحی بوده است جز دوران عقب ماندگی و قرون تاریکی چیزی نبوده.
همچنین اومانیسم با تاکید فراوان بر جنبه های شهوانی و لذت طلبانه عهد کهن؛ زمینه شکل گیری علم در فضایی دنیوی و غیر اخلاقی را فراهم کرد.و نقش مسیحیت در این میان قابل توجه است.چرا که رنسانس واکنشی در برابر ترویج بیش از حد زهد و رهبانیتی بود که مسیحیت بدان می پرداخت. مسیحیت به جای تنظیم درست روابط دنیا و آخرت و معرفی صحیح بهره گیری از نعمت های این جهانی به رهبانیتی افراطی توصیه می کرد.چنین توصیه هایی شاید درسالهای ضعف و انحطاط جامعه روستایی غرب آرامش می داد و فقر و بیچارگی مردم را توجیه می کرد؛ اما با آشکار شدن نشانه های رشد اقتصادی این نگرش زاهدانه در میان روحانیون مسیحی نیز طرفداراند کمتری یافت. مسیحیت پاسخگوی نیازها و جامعه جدید نبود و قبل از آن که اقتدار رسمی خود را از دست بدهد در پرتو تحولات اروپا و نهضت های اصلاح طلبانه نفوذ خودرا به ویژه درمیان اشراف و طبقه متوسط از دست داده بود و استقبال فراون مردم از ادبیات مشرکانه ی اومانیست ها درعهد رنسانس بهترین شاهد این مدعا است.6
2) دانشمندان هنجار شکن
با مروری بر تحولات عقیدتی- مذهبی و فرهنگی- سیاسی غرب به ویژه تحولات مربوط به دوره نو گرایی از سده 17 به این طرف، در می یابیم که چگونه دوره مزبور روند رو به رشدی را در جهت مبارزه با فلسفه و فلسفه کلاسیک از یک طرف و مخالفت با دین و دینداران از طرف دیگر نشان می دهد. اصولا فلاسفه و نظریه پردازان و معماران عصر نوین از سده 17 به این طرف به مبارزه جدی با عواملی پرداختند که به نظر آنان سد راه پیشروی تجدد گرایی و بیداری و مانع تحقق اهداف نوگرایان به شماار می رفت. آنان از سویی با فلسفه مدرسی ارسطویی به مخالفت برخاستند، زیرا آن را ر معرفت شناس کافی نمی دانستندو از سویی به ضدیت و مبارزه با کلیسا برخاستند.
از سده 17 به بعد, یعنی از عهد رنسانس به این طرف، کم رنگ شدن تدریجی مظاهر و مفاهیم دینی را به صورت قابل ملاحظه ای می توان از نظر گذراند وبه نوبه خود، هر یک از فلاسفه غربی این دوره که می رسید، به نحوی از نظریه پرازان قبل خود تاثیر می پذیرفت و به گونه ای در تحولا فکری نسل بعد اثر داشت. همه این تاثیر ئ تاثرات به سهم خود حکم حلقات به هم پیوسته زنجیری را دارد که سیر تحولات دینی و عقیدتی، فرهنگی- سیاسی غرب را ترسیم می کند. تجربه گرایی هابز، دست در دست نظام دیالکتیک هگل دارد و دیالکتیک هگل خوراک طبیعت گرایی را فراهم می آورد؛ و هر سه با هم پشتوانه ماتریالیس میگردند و این چهار با هم در نظریه تحول انواع داروین رخ می نماید. روح همه این نظام های فکر ی یک چیز است و آن طبیعت گراایی یا ماده گرایی است. چنین روحی پشتوانه تفسیر همه چیز حتی دین و آموزه های دینی قرار می گیرد. دین بر این اساس پدیده ای طبیعی و تاریخی بیش نیست..پدیده ای که از تجربه شخصی افراد بالاتر نمی رود و در گردونه تحولات اجتماعی و فرهنگی، رنگارنگ، تحول می یابد، بی آن که از اصل ثابتی برخوردار باشد..7
بروز دانشمندانی که به تایید مبانی فکری علم بدون دین، کمک می کردند تاثیرات فراوانی در انحطاط فرهنگی غرب امروز دارد. "نیچه" و "ویلهلم" که از جمله مخالفین اخلاق و دین هستند. اعتقاد دارند: " فرو ریختن ایمان به خدا، راه را برای پرورش کامل نیروهای آفریننده انسان می گشاید. خدای مسیحی با امرو نهی هایش دیگر راه را برای ما نمی بندد و چشمان انسان دیگر به یک قلمرو دروغین زبر طبیعی،به جهان دیگر به جای این جهان، دوخته نمی شود"8 به عقده نیچه، مسیحیت با ترغیب انسان ها به کسب به کسب صفاتی مانند نوع دوستی، شفقت، خیرخواهی، تسلیم، و سرسپاری، شخصیت واقعی انسان را سرکوب می کند و آن را از شکوفایی باز می دارد.9
3) عقل گرایی افراطی
در نیمه قرن هجدهم که آن را"عصرروشنائی" می گویند؛ عقل بمنزله معبودی‏ شناخته شد،که جهان خارج آفریده آن است‏ و میتواند بر تمام نواحی زندگی تسلط یابد و در تمام آن موارد به رای خود عمل نماید و انسان از این جهت در کارهایش آزادی‏ کامل دارد و کسی جز خودش حق ندارد آن را محدود نماید و از این راه عصر دخالت دین در زندگی افراد بشر پایان یافت! عصر روشنائی با پایان قرن هیجدهم‏ پایان پذیرفت و قرن نوزدهم فرا رسید و ضربهء مهلک خود را بر پیکر انسانیت و فلسفهء عقلی او وارد ساخت؛زیرا"فلسفه‏ ساختگی"این قرن اعلام میکرد که‏ "ماده"همان خداست!اوست که عقل‏ را پدید می‏آورد و در ادراکات انسان‏ اثر میگذارد!
از این راه هم عقل و هم انسان کوچک، شمرده شد،نه تنها نتوانست خدای خود و خدای اشیاء دیگر باشد بلکه مخلوق‏ "طبیعت"و بندهء"مادهء" بشمار آمد. سپس"داروین" با تئوری تکامل‏ تدریجی حیوانات و اینکه انسان از نسل‏ میمون است ارمغان تازه‏ای برای بشریت‏ آورد و کتاب"بنیاد انواع"را در سال‏ (1859)و کتاب"اصل انسان"را در سال(1871)منتشر ساخت. و از این راه آدمی تمام شخصیتی را که طرز تفکر مذهبی از قبیل کرامت و گل سرسبد عالم بودن باو اعطا میکرد از دست داد همانطور که فاقد نعمتهائی‏ ازقبیل:مثبت بودن و استقلال و تسلط داشتن که فلسفهء"عصر روشنائی" باو عنایت میکرد،گردید و آدمی در این‏ عصر،بشکل حیوانی درآمد مانند دیگر حیوانات و اگر برای او سیطره‏ای در این عصر هست برگشت آن به حیوانات‏ دیگر در دوران گذشته است. این طرز تفکر که آدمی نسبت بخود و جهان خارج از خود داشته و همه روزه‏ رنگ تازه‏ای بخود میگرفته طبعا در نظامها و قوانین زندگی و رفتار فردی و اجتماعیش‏ اثرات سوئی داشته است زیرا بهیچوجه‏ ممکن نیست میان طرز تفکر آدمی و رفتار خارجیش جدائی افکند. وهمچنین اثرات سوء این طرز تفکر غلط، در رفتارش در برابر میلهای‏ فطری و استعدادها و نیروهایش و اخلاق‏ پسندیده اجتماعیش آشکار گردید. لذا همواره اروپا گرفتار افراط و تفریط بود، افراط و تفریط میان فشار و بی‏پروائی،پایمال کردن تمام غرائز و میلها و نیروهای طبیعی که در آدمی قرار داده شده و آزادی بی‏حساب و هیچگاه طریق اعتدال را نپیمود و راه درست را طی نکرد.‏10
این عقل گرایی افراطی کار را بدان جا کشید که از انسان غربی کسی ساخت که با توجه به عقل صرفش فقط به دنبال منفعت شخصی خویش بود؛ و این تنها ثمره ناچیزی است از جدا شدن از وحی .
2- علم و بحران محیط زیست
مغرب زمین که خود را به نوعی سکاندار علو و پیشرفت در جهان می داند به زعم خودشان می خواستند زندگی انسان را بهبود ببخشند، به طوری که بیشترین افراد از بیشترین امکانات بهره مند شوند. آن چه در وهله اول در ذهن بسیاری از آنان وجود داشت خوشبختی انسانها به لحاظ مادی بود. بعضی از آن ها می گفتند: بهبود وضعیت معنوی بشر وقتی ممکن است که وضعیت مادی او بهبود نسبی یافته باشد؛ پس ما از طریق بهبود وضع مادی بشر در واقع وضعیت معنوی او را ارتقا می بخشیم؛ به عبارتی منشاء بسیاری از درگیری ها، اختلاف ها، جنگ ها، کاستی ها، مشکلات مادی انسانهاست.اگر ما این مشکلات را از بین ببریم، مشکلات معنوی ناشی از آن ها را نیزز نخواهیم داشت.11
امروز اینکه واقعا علم و مخصوصا شاخه تجربی علم یگانه مرجع صحت علمی در بهبود وضع مادی بشر زیر سوال رفته است؛ زیرا با نوآوری های حاصل از دانش تجربی زمینه هایی تخریب می شود که اصل بقای انسان ها مورد تهدید قرارمیگیرد. امروز بحران طبیعت به صورت آشکاری نشان می دهد که تنها علم نمی تواند پاسخگوی تمام نیازهای بشر باشد و سعادت او را تامین کند.
تصورات علمی پیشین در مغرب زمین بدین گونه بود که، طبیعت همان طور که منشاء مواد و انرژی است می تواند مود زاید ناشی از تولیدات صنعتی را در خود حل و جذب کند و دوباره به صورت سالم در اختیار او قرار دهد. غرب به این نتیجه رسیده بود که هرچه تولید کند یا به شکل مواد زاید در طبیعت بریزد، طبیعت آن را جذب کند و دوباره آن را به صورت سالم در اختیار او قرار دهد؛ این اکوسیستم می تواند به طور نامحدود مواد زاید صنعتی را در خود نگاه دارد و در عین حال آسیبی نبیند12 اما بار دیگر ورق برگشت و عقل ناقص او اینک پی برده است که آلودگی آب و هوا تعادل محیط زیست را دچار مشکل کرده است " دربسیاری از مناطق، باران اسیدی می بارد که ترش است و محیط گیاهی را تخریب می کند، برجانوران اثر نامطلوب میگذارد"13
امروزه خود علمی که قرار بود به عنوان حافظ طبیعت عمل کند خود به دشمنی باری طبیعت تبدیل شه است. با رشد بی رویه صنعت و تکنولوژی، زمین با افزایش مدام دما روبرواست که ناشی از پدیده گلخانه ای است؛ …همچنین یخ های قطب در حال آب شدن است و این باعث بالا آمدن سطح آب های آزاد می شود و پیش بینی می شود که برخی از کشورهازیر آب برود.."14استفاده بی شمار از درختان و منابع طبیعی آن هم در حد صنعتی آن صدمات جبران ناپذیری را به وجود آورده
ب- تربیتی- اخلاقی
ظاهرا قرار نیست هیچوقت انسان به این باور برسد که عقل او به تنهایی می تواند برای رسیدن به سعادتش کافی باشد؛ و در اوج عقل مداری این انسان یا به دست خود یا با فراموشی برخی خوبیها خود را گرفتار دنیایی بی اخلاق نموه است. زمانی از نظر اخلاقی، در اروپا، در دو طرف افراط و تفریط نسبت به این موضوع، سپری می شد؛ از یک سو شهوترانی و عیاشی و فحشا در سراسر امپراتوری روم گسترده شده بود و از سوی دیگر رهبانیت با شرایط سختت و طاقت فرسا، به منظور فرار از فساد، دامنه های صحراهاو کناره شهرها را فراگرفته بود. شهرهایی که بزرگترین زهاد را در خود جای داده بودند، پیشتازترین شهرها در فسق و فجور بودند.15 چنین جامعه ای قبل از رنسانس در اروپا وجود داشت. بعد از آن و تا این دوره هم همان روحیات با اشکال مدرنش بروز کرده است و دنیایی که مدرنیزاسیون غرب بدان وعده می داد باز هم رفته رفته حتی با کثرت خرد در برخی موارد رو به ذات قرون وسطایی اش آورد است.
1- سکولاریزاسیون
تعریف سکولاریزاسیون کاملا به دین وابسته است و سکولاریزاسیون فرایندی است که به عرفی شدن و عقلانی شدن نهادهای دینی و انفکاک دین از دنیا و به حاشیه راندن دین از عرصه ی اجتماع اشاره دارد.16 این نوع برداشت و برداشت از دین در غرب، به کنار نهادن نهاد دین منجر شده و عملا دین را به عنوان یک نهاد اخلاقی مهم به کنار نهاده و باعث بروز اخلاق خشک و عقلانی محض گشته. عقلی که همه خوبیها و اخلاق را درچارچوب نفع شخصی می نگرد.
واژه عرفی شدن (Secularization) در زبان های اروپایی در معاهده صلح وستفالیا در 1648 به کار برده شد. در این معاهده از واژه ی عرفی شدن برای توصیف انتقال سرزمین هایی که قبلا تحت کنترل کلیسا بودند استفاده شد. این سرزمین ها به مراجع سیاسی غیر روحانی انتقال می یافتند. پیش از این معاهده، از واژه ی Secularis استفاده می شد و اهل کلیسا از تمایز میان امور دینی و عرفی برای طرح ادعای برتر بودن امور مقدس بهره می گرفتند.17
باید گفت، واژه سکولاریزاسیون دو معنا دارد: سکولاریزاسیون به منزله یک واقعیت تاریخی، یعنی سلب مالکیت از کلیسا و به منزله یک نظر جامعه شناسانه، یعنی فرایند تقدس زدایی و عرفی شدن مظاهر اجتماعی و تفکیک نهادهای دینی و غیردینی از یکدیگر.18 ایان باربور می گوید:
" متفکران عصر روشن گری از توانایی عقل نه فقط در حوزه ی علم و دین، بلکه در همه ی شئون حیات انسانی مطمئن بودند. در کفایت عقل کوچک ترین شک و شبهه ای نبود و به وحی یا کتاب مقدس نقش تبعی داده شده بود".19 در قرن هجدهم عقل به تدریج جانشین ضروریات و اصول عقاید مسیحیت می شد.20 دئیست ها نمونه هایی از بیدادگری و بی اخلاقی را از روایات و حکایات کتاب مقدس بیرون کشیدند و اشخاصی مانند تامس پین، با این کار خشنودی خود را از پیروزی عقل بر خرافات اظهار داشتند.21 بدین ترتیب انسان مدرن با اظهار بی نیازی از تعالیم دینی برای اداره ی زندگی خود به کفایت عقل فتوا داد.
و بدین ترتیب دینی که به دنیای مغرب، اخلاق و دستورات اجتماعی را عطا کرده بود به کناری گذاشته شد؛ و کم کم هنجارهای اخلاقی مردم، طبق عقاید اومانیستی شکل گرفت و برای غرب اخلاقی را به ارمغان آورد که به همه مسایل اخلاقی به صورت نسبی می نگریست.
در کتاب عصر امام خمینی به نقل از روبرت کرین بنیان گذارمرکز تمدن و نوگرایی در آمریکا ومشاور وقت نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا می گوید:" نتیجه مبارزه مستمر با این که دین نباید تفکر و عمل قرار بگیرد … فقدان هر گونه سیستم منسجم اخلاقی در زندگی اجتماعی ایالات متحده آمریکا بوده است ."22
1) بحران معنویت
در باره بحران معنویت موجود در غرب، می تون بسیار سخن راند؛ از جمله علامه جعفری، از زبان اندیشمند غربی، آورده که: " بر همه آشکار است که ما خود در راه نابود کردن فرهنگی هستیم، آنچه باقی می ماند دیگر ایمن و محفوظ نیست. و اگر هنوز برباد نرفته است بدین جهت است که در معرض فشار مخرب قرار نگرفته است اما پایه اش سست است و با یک لرزش فرو خوهد ریخت. ظرفیت فرهنگی انسان مدرن کاهش یافته است، زیرا شرایط سبب تنزل آدمی و صدمه روحی وی شده است".23
امروز مغرب زمینی که بر اساس عقل محض و انسان گرایی شکل گرفته، نه تنها جسم خود را در تهدید جدی می بیند که معنویت و روح و روان خویش را تباه شده می داند، از این نگرانی دغدغه و اضطراب زندگی او را فرا گرفته و ره به جایی نمی برد و هم نگران اکنون خویش است و هم نگران آینده خویش و فرزندان. از این که بتواند راهی به رهایی بیابد و دنیای سالم با طبیعت سالم ناامید است.
انسان مدرن امروز گویا فقط از لحاط تکنولوژیکی به پیشرفت رسیده ولی از لحاظ مردمی و انسانیت گامی پیش نرفته، بلکه به سیاه‏ترین دوران سیاه خویش بازگشته است؛ با یک تفاوت، و آن این که از برکت قدرت علمی و فلسفی و ادبی خویش، بر خلاف گذشته، تمام جنایت‏ها را در زیر پرده‏ای از تظاهر به انسانیت و اخلاق، نوع پرستی، آزادی خواهی و صلح دوستی انجام می‏دهد… این یکی از تناقضاتی است که منطق بشر امروز گرفتار آن است. 24
علامه جعفری در بیان انحطاط انسان غربی که از هشداردهنده ترین فریاد انسانیت انسانها در در جوامع غربی- فرو رفته در ناآگاهیهای ماشین و ناهشیاری لذایذ محدود و سطحی و فریبنده پیرامون سقوط طوال تمدن و فرهنگ های اصیل انسانی است؛ از قول رابرت جی. رینگر و می نویسد: افول و زوال غرب را می توان به وسیله یک نمودار پرنوسان نشان داد. آثار انحطاط در ایالات متحده امریکا در پنجاه سال اخیر (سال های بین 1912 تا1963) بیش تر از137 سال پیش به چشم می خورد و نیز این آثار در بیست سال گذشته بیش تر از پنجاه سال پیش بوده است. 25
امروزه فساد در غرب تمام خاک ریزه های اخلاق را فتح نموده است. و تمام شئوون زندگی غربی را درنوردیده؛ برخی از فضایل انسانی- از قبیل صدق و اخلاص و عمل، امانت ودرستی در داد و ستدو…_ که در زندگی انسان غربی وجود دارد، به علت جدایی ز آیین و شریعت خدا از راه مستقیم خود منحرف شده است؛ زیرا این صفت به صورت " صفات انتفاعی" درآمده، و از آن رو معمول و متداول شده که در تسهیل داد و ستد و گرمی و رونق بازار و سرعت گردش چرخهای زندگی مادی نافع شناخته شده است نه آن که صدق و راستگویی مثلا،در حد ذاته خوب و فضیلت است؛ ولی هر زمان که خاصیت انتفاعی خود را از دست بدهدارزش و اعتبار خود را نیز از نظر انان از دست خواهد داد و به صورت حماقت و سفاهت خیالی و خرافاتی غیر عملی جلوه خواهد کرد26
رویکرد انسان امروز به معنویت چیزی که سالهاست به حاشیه رانده شده تصادفی نیست.27 آنان که صنعت و تکنولوژی را می شناسند و از پیامدهای آن آگاهی دارند و از زوایای فاجعه به خوبی خبر دارند از این که انسان بتواند از این درّه خوف انگیز مرگ رهایی یابد تردید دارند.28
روزنامه جمهوری اسلامی از قول گراهام فولر، تئوریسین سازمان اطلاعاتی سیا در امور سیاست خارجی می گوید :" الگوی ارائه شده از سوی دنیای غرب به جهانیان که در قالب اقتصاد آزاد , لائیسم , دموکراسی , حقوق بشر بنا شده است بر عکس ادعاهای ما غربی ها ، نسخه شفا بخش همه جوامع بشری نمی باشد , این نکته هر چند برای ما تلخ است و دردناک اما باید اعتراف نمود که جوامع غیر غربی اکنون در جست و جوی ایدئولوژی دیگری برای آینده خود هستند ."29
کلیسای کاتولیک واتیکان نیز بارها به بحران اخلاقی موجود در تمدن غرب اشاره کرده، که به یکی از آخرین اظهارنظرهای واتیکان در این باره اشاره کنیم، که ماحصل آن دراین عبارات جلوه‏گر است که غرب به سوی تباهی و مرگ پیش می‏رود و تنها راه نجات آن گرایش به خدا و همگامی با اوست.
در فروردین ماه سال – 76،کاردنیال راتزنیگر، رئیس مجمع دفاع از مکتب کاتولیک و یکی از عاملان اصلی انتخاب جانشین پاپ، طی مصاحبه‏ای در رم بر نارضایتی خود از روند دنیای امروز تاکید کرد و افزود:
"اگر به اطراف خود نگاهی بیاندازیم، می‏بینیم که دنیا سراسر از فساد، الکلیسم و مواد مخدر پر شده است. این سبک زندگی ما را مجبور می‏کند به همدیگر به چشم یک رقیب نگاه کنیم. در زندگی غربی ما هرچه داریم باز بیشتر می‏خواهیم و این راه انسان را به طرف مرگ، خستگی از زندگی و دوست‏نداشتن خود و دیگران سوق می‏دهد. تنها راه نجات انسان انتخاب کردن خدا و همگام بودن با وی و اعتماد به اوست. دنیای غرب با حرکت در زمینه‏های تکنیکی و مادی، اوضاع جهان سوم را وخیمتر کرده و نهادهای مذهبی اخلاقی و اجتماعی کشورهای درحال توسعه را از بین می‏برد."30
2) مادی گرایی
جای گزین شدن مادیات به جای معنویات در جامعه مدرن و کمبود منابع مادی، جامعه مدرن را در آستانه یک فروپاشی و انفجار جدی قرار داده است؛ آن چه که مانع این انفجار می گردد، دستورات اخلاقی است که برای همه، مشروعیت دارد. و این خود، بیان گر اهمیت و ضرورت اخلاق در جامعه مدرن است.31
تضاد میان دولت هاست که از یک سو به دلیل صرف هزینه های مردم در امور نظامی، باعث کاهش امکانات رفاهی مردم شده، او در نتیجه باعث نارضایتی مردم نسبت به دولت می گردد. و از طرف دیگر، گاهی این تضادها به جنگ ختم می شود و دولت ها برای ایجاد انگیزه در مردم برای شرکت در نبرد، فقط ابزار اخلاق را در اختیار دارند و هیچ چیز دیگری جای گزین آن نمی شود.32
ترقی صنعتی مآلا مقدار کالاهای فراوانی در اختیار مردم قرار داد. تیراژ زیاد روزنامه ها و مجلات ، اتومببل و سینما و رادیو علاقه جدیدی در عامه مردم ایجاد کرد و آن ها را از مباحث فلسفی در مورد خدا و معرفت به آن بر کنار داشت و نسبت به روحانیت و مذاهب و انبیا بی تفات کرد. این بی تفاوتی یکی از مشخصات زندگی معاصر است.33
خصلت دیوان سالاری سازمان های تمدن جدید ؛که افراد در آنها تحت قوانین و مقررات خشک و انعطاف ناپذیر عمل می کنند؛باعث خستگی و ملامت انسان های درون این سازمان ها گردیده. اگرچه بخشی از درآمدهای سازمان به خودِ این افراد، اختصاص دارد و باعث بهبود زندگی آنها نیز می شود، اما بهبودی در زندگی مادی باعث حفظ و دلبستگی آنها به نظام نمی شود؛ زیرا اینها این پاداش ها را جبران کننده زحمات خود می دانند و غالباً معتقدند که چیز زیادی از حق شان دریافت نکرده اند. در نتیجه، حساب خود را با نظام، تصفیه شده می دانند و این جاست که، اخلاق در میان می آید و وفاداری افراد به نظام را تقویت می کند. به همین دلیل، جامعه مدرن، نیاز شدید به یک نظام اخلاقی پویا وزنده داردو منشا پیدایش اخلاق نیز کمیابی های موجود در جامعه مدرن است واز این جهت است که نظریه های اجتماعی جدید براهمیت اخلاق تاکید دارد.34
3) قوانین ضد اخلاقی
فروپاشی و انحطاط فرهنگی غرب از زمانی آغاز شد که قانون بر ضد اخلاق عمل کرد. از جمله کسانی که معتقد به فروپاشی اخلاق در غرب است منتسکیو می باشد؛ وی معتقد است که جامعه از دو طریق در راه تباهی و فساد قرار می گیرد و انحطاط سقوط می کند:
1- هنگامی که قوانین توسط مردم رعایت نمی شود که این درد قابل چاره و درمان است.
2- هنگامی که قوانین، مردم را به سوی فساد و گمراهی می کشاند که این درد چاره ناپذیر است; زیرا درد از خود درمان ناشی می شود. 35
وضعیت فرهنگی غرب از نوع دوم است. آنگاه که قوانین را از اخلاق و مذهب جدا نمودند و اصول و ارزش های انسانی و همگانی را کنار نهادند و بر مذهب گریزی پای فشردند انحطاط جامعه آغاز گردید. در مورد سوال دوم به نظر می رسد از زمانی که حداقل میزان حساسیت لازم و ضروری جامعه نسبت به "جرایم دهگانه مستوجب کیفر" تضعیف گشت، شواهد فروپاشی تمدن نیز آشکار شد. با توجه به آمارهای موجود، هنوز بیشتر افراد به خدا اعتقاد دارند، ولی باور به رعایت قوانینی که لازمه حیات و نظام جامعه است و در نظام قانونگذاری اسلام "حدود" خوانده می شود، علی رغم آنکه نخستین مواردی است که هنوز در اذهان مردم جرم شمرده می شود، ولی در بیش تر موارد، از حساسیت ضعیفی – کمتر از 50 درصد – برخوردار گشته و بالمآل، جامعه از نصاب لازم برای سلامت و پایداری بی بهره شده است. 36
2- فساد دستگاه دینی
متاسفانه دستگاه دینی در مغرب زمنی که روززگار سنبل آرامش بخشی و قانون بود به مرور زمان و همراه با تحولات فکری غرب ، رفته رفته کارایی اش استحاله گردید. که البته به مسائل مربوط به آموزهایی انحرافی اش در فص پنجم می پردازیم اما عملکردی که ملیسا از خود برای اجتماع به جا گذاشت قابل قبول نبود. از چند راه این دستگاه به حس جدایی این دستگاه از دنیای مردم دامن زد:
1) فساد کلیسا
یکی از مهلک ترین ارکان تشکیل دهنده انحطاط اخلاقی در غرب، ارباب کلیسا بودند. بی اعتمادی حاصل از تفسیر نادرست از تعلیمات مسیح و به دنبال آن مبارزه بی جا با غریزه جنسی و کناره گیری از اجتماع تبعات منفی و شوم آن، ابعاد تازه و وحشتناکی به خود گرفت و دامنه های آن در خود دیرها و میان رهبانان و راهبه ها و نیز میان راهبه ها، به وضع شرم آوری کشیده شد, و بدین ترتیب اعتبار و ارزش رهبانیت و حتی تعلیمات مسیح را از ریشه سست نمود. این وضع نامطلوب و خجالت آور عامه مردم را از پارسایی و دیانت منحرف و به سمت شهوت رانی و افراط در پیروی از غرایز سوق داد.( در مورد فساد در کلیسا در فصل پنجم بیشتر توضیح داده خواهد شد.
حوادثی که بعدا پدید آمد به حرکت این چرخه فساد جنسی به سراشیبی سقوط…نیروی بیشتری بخشید. حوادثی از قبیل انقلاب صنعتی و آثار و تبعات آن مثل سست شدن بنیان خانواده،هجرت جوانان مجرد از ده به شهر، ازمیان رفتن حدود و قیود زندگی دهاتی، عدم قدرت جوانان در تشکیل خانواده به علت درآمد ناچیزو…اختلاط زنان در راه تامین و مساوات با مردان، از عوامل مهمی بود که دامنه فساد را گسترش داد. گرد هم آمدن این مسای و عوامل دیگری چون تلویزیون و سینما، طوفان مفاسد را برانگیخت…و با نظریات علمی افرادی چون مارکس، انگلس، فروید، دورکیم و…صبغه علمی به خود گرفت.37و اومانیسم با تاکید فراوان بر جنبه های شهوانی و لذت طلبانه عهد کهن؛ زمینه شکل گیری علم در فضایی دنیوی و غیراخلاقی را فراهم کرد.
در واقع، رنسانس هم واکنشی در برابر ترویج بیش از حد زهد و رهبانیتی بود که مسیحیت بدان می پرداخت. مسیحیت به جای تنظیم درست روابط دنیا و آخرت و معرفی صحیح بهره گیری از نعمت های این جهانی به رهبانیتی افراطی توصیه می کرد. چنین توصیه هایی شاید درسالهای ضعف و انحطاط جامعه روستایی غرب آرامش می داد و فقر و بیچارگی مردم را توجیه می کرد؛ اما با آشکار شدن نشانه های رشد اقتصادی این نگرش زاهدانه در میان روحانیون مسیحی نیز طرفداراند کمتری یافت. مسیحیت پاسخگوی نیازها و جامعه جدید نبود و قبل از آن که اقتدار رسمی خود را از دست بدهد در پرتو تحولات اروپا و نهضتهای اصلاح طلبانه نفوذ خود را به ویژه در میان اشراف و طبقه متوسط از دست داده بود و استقبال فراون مردم از ادبیات مشرکانه ی اومانیست ها در عهد رنسانس بهترین شاهد این مدعا است.38
2) ظلم کلیسا
بی شک نقش فساد کلیسا و عملکرد ناشایست اصحاب کلیسا در برخورد با عقاید مخالف و برپاکردن دادگاه های تفتیش عقاید نقش عمده ای در ایجاد تردید نسبت به مبانی مسیحیت در میان نخبگان داشت. به ویژه آن که مسیحیت که می بایست ابزاری برای جلوگیری خشونت و خونریزی باشد زمینه ساز جنگ های خونینی همچون جنگهای صلیبی، نبردهای میان پروتستانها وکاتولیک ها، آدم سوزی و دادگاههای تفتیش عقایدرا فراهم کرده بود.
کشیشان با ابزار تفتیش عقاید در اروپا، هر کس را که متهم به بدعت گذارى مى شد با انواع شکنجه ها به قتل مى رساندند. این شکنجه ها عبارت بودند از: شلاق زدن متهمان، سوزانیدن، کشیدن جوارح از اطراف، حبس انفرادى در سیاه چال هاى تنگ و تاریک، کشیدن پاهاى متهم روى زغالهاى سوزان، زنجیر کردن و مجبور کردن متهم تا روى مدفوع خود بنشیند.39
کار کلیسا برای پاک سازی تا بدانجا رسید که، دادگاههاى تفتیش عقاید هر سخنى را که با تحریفات و خرافه هاى مسیحى مخالفت داشت، مبارزه با دین مى دانستند و گوینده را به عنوان بدعتگزار به مرگ محکوم مى کردند و او را در آتش مى سوزاندند، و اگر متهم اظهار ندامت مى کرد به حبس ابد محکوم مى شد. جمیع اموال بدعتگزاران ضبط مى شد و وارثان آنها از حق ارث محروم مى گردیدند. همچنین کودکان آنها حق تصدّى مشاغل حسّاس و مناصب عالى را نداشتند و مقامات حکومتى موظّف بودند خانه هاى آنها را خراب کنند.40 در سال 1183م به دست یارى اسقف اعظم "رس" جمع کثیرى از نجبا، روحانیان، شهسواران، دهقانان، دوشیزگان، زنان شوهردار و بیوگان را زنده زنده در آتش سوزانیدند و اموال آنها را ضبط و بین خود تقسیم کردند.41 در دوره قرون وسطا، پنج میلیون نفر را به جرم فکر کردن و تخطّى از فرمان پاپ به دار آویختند و [بعضى را] تا حدّ مرگ در سیاه چال هاى تاریک و مرطوب نگه داشتند.42
یادآوری آمار کشته هایی که به دست کلیسا انجام شده، از دستگاه کلیسایی به صورت یک قصاب تمام عیار در ذهن تداعی میکند به طوری کی می گویند: تنها از سال 1481ـ 1499م ـ یعنى طى 18 سال ـ بنا به دستور محکمه "تفتیش عقاید"، 10220 نفر را زنده سوزانیدند، 6860 نفر را شقّه کردند و 97023 نفر را به قدرى شکنجه دادند که نابود شدند. در قرون وسطا به دستور محکمه "تفتیش عقاید"، تنها 350000 نفر از دانشمندان و متفکران را زنده زنده سوزانیدند.43
در جریان جنگ هاى صلیبى مورّخان از وحشیگرى و سنگدلى مسیحیانی که به شهر قدس حمله کرده بودند، وقایعى دردناک نقل کرده اند; از جمله اینکه چگونه زنان را به ضرب دشنه به قتل مى رساندند، ساق پاى کودکان شیرخوار را گرفته، به زور آنها را از پستان هاى مادرانشان جدا مى ساختند و به بالاى دیوارها پرتاب مى کردند، یا با کوفتن آنها به ستون ها، گردنشان را مى شکستند! و چطور هفتاد هزار مسلمانى را که در شهر مانده بودند، به هلاکت رساندند. کشیشى که خود شاهد چنین وقایعى بوده است، مى نویسد: چیزهاى بدیعى از هر سو به چشم مى خورد; گروهى از مسلمانان را سر از تن جدا کردند، گروهى دیگر را با تبر کشتند یا مجبور کردند که از برج ها به زیر افکنده شوند، پاره اى را چندین روز شکنجه دادند، آنگاه در آتش سوزانیدند. در کوچه ها، توده هایى از سر و دست و پاى کشتگان دیده مى شد.44
3- سست شدن بنیادهای اخلاق
همزمان با سست شدن اعتقادات در مغرب زمین, با رشد و توسعه اقتصادی در اروپا، شاهد سست شدن بنیان های اخلاقی مردم به ویژه در حوزه اخلاقیات جنسی هستیم. و نمونه های فراوانی نیز گزارش شده است.
با آمدن رنسانس و شروع عصر صنعت، اخلاق در جامعه غربی چنان رو به اضمحلال رفت که " روبرتو, اسقف آکوینو, در اواخر قرن 15, اخلاق مردان جوان بخش خود را بی شرمانه و فاسد می نامد و می گوید که آن جوانان به او توضیح داده اند که عفت از اصول کهنه است و مساله بکارت در شرف برافتادن, حتی زنای با محارم نیز طرفدارانی داشت. به سال 1490در میان نفوس90000 نفری رم, 6800 روسپی ثبت شده وجود داشت و این رقم البته شامل روسپیان مخفی و غیر رسمی نمی شد. در ونیز طبق آمار سال 1509 تعداد 11654فاحشه در میان نفوس 300000نفری آن شهر وجود داشت"45
نتیجه ای که این گونه رفتارها در مغرب زمین به دنبال آورد، رشد انحرافات جنسی کاهش ازدواج های رسمی و افزایش تعداد دختران بی شوهر و جوانان عزب بود. مردان, که از تمام مزایا و تسهیلات فحشا برخوردار بودند فقط در صورتی مجذوب ازدواج می شدند که زنان برایشان جهاز معتنابهی بیاورد. در نتیجه, دختران بالغ فراوانی بودند که به سبب نداشتن جهاز از ازدواج محروم مانده بودند.46
مشکلات جامعه وانحرافات مردم در این سطح باقی نماند و به گونه ای بود که ارتباطات نامشروع میان مردان و زنان شوهردار نیز امری رایج و طبیعی بود. حرامزادگی زشتی خود را از دست داده بود و طفلان حرامزاده به وفور یافت می شد. ویل دورانت در این باره چنین می نگارد: " فرزند حرامزاده نداشتن امتیازی به شمار می رفت، اما داشتن آن ننگ فاحشی نبود؛ مرد معمولا به هنگام ازدواج زن خودد را ترغیب می کرد که طفل حرامزاده خویش را به خانه بیاورد تا با سایر فرزندان آن مرد پرورش یابد. حرامزاده بودن از قدر کسی نمی کاست و داغی که جامعه بر آن می زد چندان مهم نبودد؛ وانگهی مشروعیت را می شد با رشوه دادن به یکی از اعضای کلیسا به ددست آورد"47
1) سقوط ارزش ها
با وجود فراوانی افکار و نظرات در علوم و انسان شناسی ، با وجود آمدن علوم اومانیستی در غرب، امروزه فلسفه اخلاقى رایج در غرب آن بُعد از دیدگاه هاى فروید ترویج مى شود که در آدمیان این تلقى را به وجود مى آورد که او مجموعه اى از غرائز و گرایشهاى محض مادى است ونمى تواند پا از مرز غریزه ها فراتر نهد و باید براى رهایى از زندان درون و از میان بردن عقده هاى روانى در سر حد کمال خود را اشباع کند.و یا برابر روش اخلاقى نوین برتراند راسل در زمینه اخلاق جنسى مى بایست احساسهایى چون احساس شرم عفاف تقوا و غیرت در انسان وجود نداشته باشد.48
ذکر نکته فوق از این نظر جالب است که، تا مدت های مدیدی غربیان، به لحاظ مجاز بودن تعدد زوجات در اسلام، مسلمین را به غیر اخلاقی بودن متهم میکردند. ولی امروز بی بند و باری جنسی آنچنان درغرب رواج یافته است که بسیاری از مردم به جای این که این کار را بی بند و باری بدانند ، فارغ از هر دغدغه ای در پی تغییر دادن خود ضوابط و معیارهای اخلاقی برآمده اند و معتقدند که هر گونه رفتار جنسی که از انسان بالغی سر بزند مادامی که جان کسان دیگری را به خطر نیندازد، اخلاقا قابل قبول است49
آنچه امروزه در غرب مى گذرد نشان دهنده این واقعیت است که تمامى مرزها و ارزش هاى انسانى در آن کشورها شکسته و مشکلات اجتماعى فراوانى ناشى از آن دامنگیر جامعه شده است، تا جایى که گردانندگان امور اجتماعى و طرفداران آزادى نیز از این وضع به وحشت افتاده و براى حل مشکل، به کارشناسان مسائل مربوطه روى آورده اند. پیامدهاى این نوع آزادى در جوامع غرب، بیش از آن چیزى است که بتوان توصیف کرد.
2) ضد ارزش ها ابزار تبلیغ کالا
غرب امروز با وسایل گوناگون ارتباط جمعی که ر اختیارر دارد، در اوج بی اخلاقی از چیزهاییی برای تبلیغ استفاده کند که قبلا به نوعی تابو حساب می شد. امروزه، بابی شرمی تابوها کنار گذاشته شده و همه چیز رنگ ضد اخلاق گرفته. تا 50 سال پیش هیچ کس علنا از موضوعات جنسی سخن نمی گفت، اما امروزه از آن گریزی نیست. سکس وسیله فروش همه چیزاز روزنامه ها تا اتومبیل است. کتاب ها، مجلات، فیلم ها به خاطر محتوای سکسی شان محبوبیببت کسب می کنند. شاید مهم ترین دلیل این تلقی جدید از موضوعات جنسی، سهل الوصول بودن وسایل جلوگیری از بارداری باشد که فعالیت های جنسی را بی خطر ساخته و مردم را از وحشت بارداری و عفونت ها رها ساخته است.عامل دیگر تاکید بر فردیت است، یعنی این اندیشه که مردم نباید با دیدگاه ها و ارزش های قدیمی محدود شوند بلکه باید آزاد باشند تا کار خودشان را بکنند50 در هر محیط و عرصه ی نگاه انسان اومانسیتی به مظاهری از انسان مبتذل برای رسیدن به مقاصدش شده است.
3) شیوع بیمارى هاى جنسی
شاید تا قبل از اینکه ایدزی در کار باشد کمتر کی از اوج گفتاریهای جنسی واخلاقی در غرب واهمه داشت اما امروزه بیماریهی حاصل از بی بندوباری اخلاقی گریبان غرب را گرفته است.اخلاق نهادینه شده جدید بین اقشار مختلف غرب باعث شیوع بیمارى هاى مسرى و غیر مسرى، قابل و غیرقابل درمان در اغلب کشورهاى غربى مانند بیمارى ایدز، بیمارى هاى مقاربتى و امثال آن نتیجه آزادى جنسى است.اشاعه فحشا و رواج روزافزون فساد در میان مردم سبب بروز بیمارى هاى مقاربتى و سرایت آن ها به دیگران گشته است. به قرار برخى از گزارش ها، قریب 75% زنان و 55% جوانان آلوده در جامعه امریکا مبتلا به بیمارى هاى مسرى هستند.51
4) هم جنس گرایی
ابتذال اخلاقی در غرب به قدری شایع شده که با تنظیم قانون هایی سعی در کم جلوه دادن این گونه فسادها دارند. به طوری که در دهه 1950 با قانونی کردن هم جنس گرایی در انگلستان، طرز تلقی از قبح هم جنسگرایی تغییر کرد. اتشار گزارش ولفندن wolfenden در بریتانیا باعث شد که پارلمان بریتانیا مجازات سخت رفتارهای هم جنس گرایانه را کنار بگذاردو انجام فعل هم جنسگرایی به طور خصوصی در میان بزرگسالان در سن رضایت قانونی باشد.؛از زمان انتشار این گزارش، جنسگرایان از خفا خارج شدند و برای پذرش وسیع تر شیوه زندگی خود به تبلیغ پرداختند52
در دنیای لیبرال غرب، امروزه پیوندهای همه چیز در سایه آزادی از هم گسسته ودر اقصی نقاط مغرب زمین، شاهد شکل گیری اجتماعات اعتراضی از طرف هم جنسگرایان در جهت قانونی شدن هم جنس گرایی و استفاده از مزایای قانونی همسران طبیعی هستند و معمولا یاری های دولت ها را با خود دارند.
4- اومانیسم
طبق تعریفی که اومانیست ها از طرز تفکرشان ارایه می دهند؛ اومانیسم، یعنی اندیشیدن و عمل کردن با آگاهی و تاکید بر حیثیت انسانی، و کوشیدن برای دستیابی به انسانیت اصیل. در واقع این معنای از اومانیسم است که یکی از مبانی و زیر ساخت های دنیای جدید به شمار می رود53
رنه‏گنون، "فردیت‏پرستی" را علت اساسی سقوط و انحطاط کنونی باختر زمین می‏داند، زیرا همین فردگرایی به نحوی از انحاء محرک و موجد رشد و تکامل بی‏نظیر پست‏ترین امکانات نوع بشر گردیده است. فردیت‏پرستی، بیش از هر چیز مستلزم نفی اشراق و شهود روحی است که استعدادی فوق‏بشری‏است.مقصود وی ‏از فردیت ‏پرستی، نفی هرگونه اصل عالیه و برتر از فردیت و در نتیجه محدود کردن تمدن، در جمیع شوون به یگانه عواملی است که جنبه انسانی و مادی صرف دارند. راه ‏حل گنون، برای غلبه بر نابسامانی تمدن غرب و نجات انسان، وفاق و همگامی نهضت‏گونه غرب و شرق در بازگشت به معنویت است.54
اومانیسم مروج اصالت انسان در برابر اصالت طبیعت و اصالت خداست و بر آن است که باید همه ارزشهاى خارجى که به نام دین و خدا و عقل و طبیعت بر انسان تحمیل مى شوند دور بریزیم.به نظر اینان ملاک حق و باطل و نیک و بد و خیر و شر به اقتضاى نیاز و رفتار آدمى معنى پیدا مى کند.در اگزیستانسیالیسم اعتقاد به بازدارندگى از منبع بالاتر و مقدس معنى ندارد و آزادى مطلق و خود ملاکى محور همه چیز است; چرا که بناى این مکتب بر اصالت مادّه و حسّ استوار است.در این فلسفه کارهاى انسان دوگونه است: انسان یا در جست وجوى واقعیتهاى مادى است که خیر نامیده مى شود و عقل نیز به پذیرش آن فرمان مى دهد و یا کارهایى مثل فضیلت زیبایى کمال که در مدار خیرمادى و کارهاى عقلانى نمى گنجد. اینها ارزش نامیده مى شوند.ارزشها در ذات خود چیزى نیستند و هویت خارجى ندارند بلکه آفریده آدمى هستند و ذهن به آن معنى مى دهد.ارزشهاى انسانى در این مکتب قیمتى بالاتر از اعتبار ندارند و امور قراردادى و موهوم هستند و کارهاى اعتبارى وقراردادى را انسانها در وسائل و مقدمات کار به کار مى برند نه در هدف.55
آزادی افسار گسیخته
غرب، جهان و انسان را در مادّه خلاصه می‏کنند، مبنا و اساس آزادی را میل، خواست و اراده فردی می‏دانند و معتقدند هر کاری که انسان طبق قانون طبیعی می‏خواهد، بدون هیچ گونه رادع و مانعی انجام می‏دهد؛ تا حدی که قانون و دولت اجازه دهد، قانونی که براساس خواست و اراده بشری تدوین شده است. آنان معتقدند که آزادی انسان، به معنای توان همه جانبه او در انتخاب هر چیز و از جمله بردگی برای انسانهای دیگر است. در نگاه آنان، انسان، آزاد است که دین را بپذیرد یا نپذیرد، اگر نپذیرد ملامتی بر او نیست؛ زیرا هیچ حقیقتی را از دست نداده است. امّا در مکتب وحی، این رهایی مطلق، به معنای بردگی است؛ زیرا چنین آزادی مطلقی برای انسان، اسارت او در دست آرزوها و هوس‏ها می‏باشد و او در واقع از هوای درونی‏اش پیروی می‏کند.56
امام (ره) در بیانات متعدد خویش آزادی به سبک غربی را طرد می کرد و رهایی افسارگسیخته انسان را مطلوب نمی دانست و می فرمود: "آن آزادی که درغرب است, یک قدری فحشاست که هر جوری دلشان می خواهد عمل کنند, در شهوات هیچ قید و بندی نباشد, آزادانه هر طوری دلشان می خواهد در فحشا غوطه ورشوند" 57
پرفسور رابرت.اچ. بورک، اندیشور معروف آمریکایی و شخصیت سرشناس فرهنگی و حقوقی این کشور با اعتراف به فجایع پدید آمده از فرهنگ لیبرالی در جامعه ایالت متحده تصریح می کند :" فرهنگ عمومی ما از مرحله تبلیغ برای روسپیگری هم فراتر رفته , زیرا امروزه در آمریکا تهیه , تولید و توزیع مطالب , فیلم ها , نوارهای ویدئویی و برنامه های دیگر به حدی منحرف , زشت و کثیف است که تصور آن هم مشکل است , پس فرهنگ عمومی ما در مسیر زشت و قبیحی ره می سپارد و نهایتاً به دست سقوط آزاد سپرده خواهد شد , سقوطی که نهایت آن هنوز هم دیده نمی شود و این ارمغانی است زاییده افکار و عقاید لیبرالیستی … اگر جان استوارت میل ( اندیشور انگلیسی و فیلسوف مم مکتب اخلاقی سود گرایی و منفعت عمومی یا بهره جویی 1806-1873) امروزه حیات می داشت از آن چه به نام ازادی و بر سر آزادی آورده ایم بر خود می لرزید و اکنون ما دریافته ایم که بنیان گذاران لیبرالیسم اشتباه کرده و به خطا رفته اند ."58
5- بیگانگى انسانها
پیشرفت ها حاصل شده غرب بقای زیادی نداشت و گرفتاری ای که تمدن عصر صنعت، آی تی، انظباط، خرد گرایی و… برای غرب به ارمغان آوردباعث کنار ماندن روح و اخلاق محبت در آدمی شد. چرا آدمى احساسهاى گوناگون دارد و استعدادها و روح و روان انسانها در پرتو پیوند جمعى و خانواده به هم پیوسته شکوفا مى شود. تربیت مهربانى و دوستى و صفاى کانون خانواده و پیوند خویشاوندان با یکدیگر زمینه رشد احساسهاى پاک را در جامعه بزرگ تر و در کانونهاى گسترده تر فراهم مى سازد. پیش از تمدّن صنعتى عصر استوارى خانواده و پیوندهاى پایدار بود.همه مهره ها در جاى خود نشسته بودند. مادر و پدر داراى تقدسى ویژه بودند. مردم با یکدیگر گرم و صمیمى تر بودند. و حضور مذهب سلامت نسلها را پایندان مى کرد و عمیق ترین تعهدها را در ذهن و خمیرآدمى نسبت به دیگران برقرار مى ساخت و انسانها را با لطیف ترین و شریف ترین رشته ها به هم پیوند مى زد.
در زندگی غرب تنها چیزی که اهمیت داشت پیشرفت بود و شتاب براى پیشرفت و بهره بردارى بیش تر از زندگى همه چیز را تحت الشعاع قرار داد. انسانها به جاى آن که از ماشین در راه گسترش ارزشها سود برند خود برده ماشین شدند. فلسفه تولید براى مصرف و مصرف براى تولید همه جا گیر شد و همگان در این مسابقه بى هدف شرکت دارند. در این روند ماشینى نخستین چیزى که قربانى شده است قدرت مندى و مهرورزیهاى خانوادگى است. در این شیوه زندگى بیماران به جاى پرستارى در منزل روانه بیمارستانها مى شوند کودکان به مهد کودک سپرده مى شوند و سالخوردگان به خانه سالمندان. زن و شوهر بیشتر دور از هم زندگى مى کنند. فرزندان با پدران بیگانه شده اند. در پرورش نسل آینده سستى مى شود و کودکان به دور از کانون گرم خانواده با کینه و نفرت پرورش مى یابند. و چون مادر خود در کانونى کم محبت پروریده شده است نمى توان براى پرورش درست نسل آینده به او امیدى داشت.اینها بحرانهایى است که متفکران غرب از بروز و گسترش روزافزون آنها احساس نگرانى کرده اند59.
6- پوشاندن سقوط ارزشها با ماسک حقوق بشر
استفاده از تعریف نسبی حقوق بشر، برای غرب شعاری تبلیغاتی را پدید آورده که در لوای آن در رویکرهای مختلف به تعاریفی جداگانه از آن پرداخته و به بهره برداری می رساند. رینگر بروز حقوق جهانی بشر را در هنگام سقوط اخلاقی تمدن غرب چنین توضیح می دهد: "درست هنگام سقوط اخلاقی تمدن غرب، حقوق بشر مانند یک عقیده مقدس یا بهتر بگوییم قانون اکثریت و یا حق، پدید آمد که رفته رفته به یک همبستگی نیرومند مردمی انجامید… . در حکومت دموکراسی، مفهوم "حقوق بشر" تضمین حراست مرزها و آب و خاک است و این بهترین مستمسک برای جلب رضایت مردم است…" و در جواب از حل این مساله ادامه میدهد: "از من مکرر سوال می شود که آیا برای نجات تمدن غرب دیگر وقتی باقی نمانده است؟ آیا می توانیم روحیه و صفات اخلاقی گذشته خود را دوباره کشف کنیم و به دست آوریم؟ از نظر من، تنها راهی که می توانیم امیدوار باشیم این است که با توسل به آن نکات درست و اخلاقی تمدن غرب را دوباره کشف کنیم." 60
استفاده ابزاری از این شعار عوام پسند باعث شده، غرب با شعار آزادى و دموکراسى،دفاع از حقوق زنان، آبادانى و متمدّن کردن جهان به کشورهاى ضعیف هجوم برد و غارت جهان سوم را در کام ملّتهاى غربى شیرین کرد آن چنان که وجدان عمومى مردم اروپا و آمریکا جز مردمانى اندک و هوشمند نه تنها از جنایتهاى ارتش مهاجم احساس تنفر نکردند که آن را براى متمدّن کردن مردمان دیگر لازم شمردند: در همان عصرى که کاپیتال و مقدمه بر اقتصاد سیاسى و آنتى دورینگ نوشته مى شد در یک روز فرانسویان 45 هزار نفر را در ماداگاسکار قتل عام کردند. ارتش فرانسه پس از اعلام رسمى و حتى دعوت اشراف و رجال متعین و خیلى متمدّن فرانسوى به تماشاى منظره از نزدیک پایتخت الجزائر را بمباران کرد و سپس اشغال نمود و ملّتى را به اسارت گرفت.61
ج- اجتماعی- سیاسی
در عرصه اجتماع و سیاست همان طور که غرب به موازات پیشرفت علم و صنعت به رشد دست یافت، اما پسرفت هایی نیز در همان حیطه های خود دارا استجریان صنعتی شدن جامعه که با رشد فزاینده شهرنشینی، کوچ به شهرهای بزرگ، افزایش جمعیت و پدیده های بسیار دیگری از این دست در غرب همراه بود، در قرن نوزدهم و حتی پیش تر در قرن هجدهم به تدریج، باعث گسستن و فروریختن بسیاری از تعلقات و قیود اجتماعی سنتی در شهرهای بزرگ و تا حدودی نیز سست شدن تعلقات خانوادگی و ذره ای شدن جامعه در نواحی روستایی شد 62
1- بیماریهاى عصبى و روانى
ظهور عصر علو و مکانیک گرچه اسباب راحتی برای تن آدمی را فراهم نمود واگر چه تکنیک ها انسان را از جهاتى بى نیاز کرده، ولی صدها نیاز و خواهش دیگر آفریده است و غلبه تکنولوژى برطب و پیشرفتهاى تکنولوژیک اگر در از میان بردن شمارى از بیماریها و دردها کامیاب بوده خود به پدیدآمدن بیماریهاى جدید کمک کرده است و در مجموع به جاى این که ماشین و صنعت خادم انسان باشد انسان خود خادم آن شده است؛ بحرانی که شهید مطهری، از آن به نام (بحران ماشین و بیمارى تمدّن) یاد می کندو اعتقاد دارد این علوم، شتاب بى وقفه براى عقب نماندن از دیگران براى انسانها زندگى بى هدف و بى مقصدى را به ارمغان آورده و به میزان رشد صنعتى جامعه ها بر آمار خودکشى ها و بیماریهاى عصبى و اختلالهاى روانى افزوده شده است.آمارها نشان مى دهد در کشورهایى که از نظر صنعت بیش تر پیش رفته اند و در رفاه مادى بیش ترى هستند خودکشى بیش تر است. تحلیلها مى رساند که جز خلا معنوى و عدم اشباع شدن روحى مساله دیگرى نیست… آمارها در آن جا بالخصوص نشان مى دهد که هر چه پیشرفت و رفاه مادى بشر بیش تر مى شود بر بیماریهاى عصبى و اختلالات روانى افزوده مى شود… اسم اینها را گذاشته اند (بیماریهاى تمدّن).63
فاصله گرفتن انسان ارزشهاى اخلاقى نه تنها آسایش دنیوى او را برآورده نکرده که آرامش روانى او را از میان برده است انسان غربى گرچه هیچ گاه مثل امروز در رفاه نبوده ولى او براى دنبال نماندن از کاروان پرشتاب صنعت و نعمت و به دست آوردن ثروت بیش تر بى وقفه در تلاش است. اشتهاى گوناگون جویى به اسرافها و رقابتها و دشمنیها دامن زده است. سوار شدن بر ارّابه سیرى ناپذیر تکنیک و اتوماسیون مجالى براى برآوردن نیازهاى روانى انسانها به جاى نگذاشته است.
2- افزایش نا امنی
غرب با تحول علمی به بالندگی غیر قابل وصفی رسید، ولی پس از کنار نهادن دین از سطح جامعه با گرایشات سکولاریستی، و عدم توجه علم جدی اروپایی به جنبه روانی انسان، همراه خود، افزایش نگرانی ها را برای مغرب زمین به وجود آورد. در کتاب عصر امام خمینی به نقل از هفته نامه آلمانی "اشترن" می نویسد:" در سال 1994 شش میلیون و 527 هزار و 748 شهروند آلمانی قربانی تجاوز جنسی یا نقص عضو و ربودن کیف پول در خیابان و یا مترو و یا ضرب منجر به جرح شده اند "و "آمار جنایات خیلی بیشتر از این هاست و این آمار فقط در مورد کسانی است که به دلایلی شکایت کرده اند , علاوه این که آمار جنایت در آلمان در سال 1995 میلادی پنجاه در صد افزوده شده است ."64 پرفسور لاماند اندیشمند فرانسوی معتقد است " راهی که غرب در پیش گرفته است به نابودی اصول اجتماعی و مدنیت منجر می شود ."65
برخی ریشه تمام این نا امنی ها را در شیوه زندگی مغرب زمین می داند و نسبت به کسانی که دنبال الگوگیری از غرب اند هشدار داده و می گوید" مردم در بسیاری از نقاط جهان که از شیوه زندگی غرب پیروی می کنند از خوان گسترده و فریبنده ولی مسموم و کشنده تمدن غربی چیزهایی عاریتی و ناتمام فرا گرفته اند بی آن که بدانند چرا شیوه زندگی پدرانشان یک سره زیر و رو شده و به دست خود اینان فرو ریخته است "66
3- ‫فروپاشی نهاد خانواده، عامل فساد جامعه‬‬‬
با شروع انقلاب صنعتی، وقتی انتقال توده عظیم مردم از روستاها به شهرها شروع شد. عده بیشماری کارگر به وجود آمد که از دارایی و سواد محروم بودند و برای امرار معاش مجبور بودند در کارخانه ها کار کنند تا کاری به دست بیاوردند. کارمدام اعضای خانواده، در کارخانه ها برای خانواده زهری بود که در عصر حاضر به گونه های مختلف در عدم استحکام خانواده به معنی عرفی آن انجامیده.
انقلابی که در صنعت صورت گرفت و باعث پدید آمدن طبقه جدید از کارگران و کارفرمایان شد؛ هر یک از آن دو طبقه برای منافع خود دست به کار شدند؛ کارگران برای درآمد بی زحمت و کارفرمایان برای کسب ثروت بیشتر؛ و چون برای کار با ماشین کمتر احتیاج به کار جسمانی و تجربه قبلی بود، زنان و بچه ها از 6 سال به بالا به تعداد زیاد استخدام می شدند و از آن ها با بی رحمی استفاده می شد. زیاد در کارخانه ها استفاده می شد.67
غرب با اندیشه های سکولاریستی اش ، اصول خانواده را به هم ریخت و آینده اى تاریک فراروى خانواده ها قرار داد؛ اساس تشکیل خانواده، که ایجاد امنیت خاطر و تامین نیازهاى عاطفى، روحى و معنوى انسان است، دیگر درمغرب زمین معناو مفهومى ندارد.در نگرش غرب، هدف از بنیاد خانواده جز رسیدن به اغراض مادى و استفاده هاى جنسى چیز دیگرى نیست. نقش اصلى خانواده، که تربیت فرزند است، بکلى فراموش شده، عیّاشى و هوس رانى جایگزین آن گردیده است. همه این نابسامانى ها ناشى از آزادى بى حد و حصر غرب است که زنان ودختران را از فطرت اولیه شان به دور ساخته و آن ها را به ابزار کسب و تجارت تبدیل کرده است. اوضاع جارى در کشورهاى غربى به گونه اى است که مورد اعتراض همه اندیشمندان، فرهیختگان و نویسندگان آن دیار قرار گرفته است.68
استادمطهری، علت این فروپاشی را چنین تبیین می کندکه، پاکدامنى زن و مرد و عفت و عصمت زنان از شاخصه هاى بارز ادیان آسمانى است و در همه ادیان ابراهیمى مردم به پاى بندى اخلاق جنسى توصیه شده اند و براى کسانى که از مرزهاى ارزشهاى انسانى درگذرند مجازاتهاى باز دارنده اى در نظر گرفته شده است. اندرزها و راهکارهاى رهروان راه انبیا در طول تاریخ حیات بشرى را به سلامت داشته و آرامش و امنیت نسلها را پایندان بوده است.بازتاب پاره اى از اندیشه ها که در رُنسانس اروپا نقشى بسزا داشتند سبب شد که بنیان جامعه درهم ریزد و حصار پولادین عفت عمومى شکسته شود. پاى بندى به خانواده و وفادارى به پیوند شرعى اسارت شمرده شود و ضرورت نسبت دادن فرزند به پدر از متن قانون حذف گردد. امروز فلسفه اخلاقى رایج در غرب روش اخلاق کانت و یونگ نیست بلکه آن بُعد از دیدگاه هاى فروید ترویج مى شود که در آدمیان این تلقى را به وجود مى آورد که او مجموعه اى از غرائز و گرایشهاى محض مادى است ونمى تواند پا از مرز غریزه ها فراتر نهد و باید براى رهایى از زندان درون و از میان بردن عقده هاى روانى در سر حد کمال خود را اشباع کند.و یا برابر روش اخلاقى نوین برتراند راسل در زمینه اخلاق جنسى مى بایست احساسهایى چون احساس شرم عفاف تقوا و غیرت در انسان وجود نداشته باشد!.69
ﻣﺤﻴﻂ ﺧﺎﻧﻮاده، در غرب، قبل از رنسانس ﻟﻄﻒ و وﻳﮋه ای داﺷﺖ. ﻣﺮدان ﺑﺮای ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﻌﻴﺸﺖ ﺑﻪ ﻛﺎرﻫﺎی ﺧﺎرج‬ ‫ﻣﻲﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ و زﻧﺎن ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﭘﺮورش ﻛﻮدﻛﺎن ﺧﻮﻳﺶ را ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدادﻧﺪ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی آﻧﺎن از ﻣﺤﻴﻂ ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﺠﺎوز‬ ‫ﻧﻤﻲﻛﺮد؛ اﻣﺎ ﺑﺎ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺷﺪن و اﻳﺠﺎد ﻣﺮاﻛﺰ ﺻﻨﻌﺘﻲ، ادارهﻫﺎی دوﻟﺘﻲ، ﺗﺠﺎرتﺧﺎﻧﻪﻫﺎ و ﻏﻴﺮه، زﻧﺎن ﻛﺎرﮔﺮان ارزانﺗﺮی ﺑﻮدﻧﺪ و ﻛﺎرﻓﺮﻣﺎﻳﺎن‬ ‫آﻧﺎن را ﺑﺮ ﻣﺮدان ﺳﺮﻛﺶ و ﺑﺎ دﺳﺘﻤﺰد ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲدادﻧﺪ.‬ ‫زن در ﻏﺮب اﻣﺮوز، ﺑﻪ ﺟﺎی اﻳﻨﻜﻪ اﻟﮕﻮﻳﻲ ﺑﺮای ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎ ﺣﻀﻮر در ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﺎﻧﻮن ﮔﺮﻣﻲ و آراﻣﺶ ﺑﺨﺸﺪ، ﺑﻪ‬ ‫ﻣﺎﻧﻜﻦ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺗﻲ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪداران ﻏﺮﺑﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻫﺮ روز ﻧﻴﺎز ﺟﺪﻳﺪی را ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ مد ﺑﺮای ﺑﺸﺮ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻣﻲﻛﻨﺪ70 ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
1) افزایش طلاق و بروز ناهنجاریهای اخلاقی
پایه های خانواده در تمدن غربی به شدت سست شده است و شدت طلاق های صورت گرفته در غرب هم نتیجه ای جز در اختیار نبودن فرزندان و از دست رفتن تربیت فرزندان توسط پدر و مادر نمی باشد. خانواده های تک والدینی به یکی ااز جنبه های دائمی و قابل توجه جوامع بشری تبدیل شده استوتغییر الگوی مرسوم زن و شوهری و فرزندان به الگوی بدون پدر و مادر ، فرزندان بدون سرپرست. فرزندانی که با پدر بزرگ و مادر بزرگ هایشان زندگی می کنند با زندگی مشترک بدون ازدواج هستند. در سال 2000م 13.5 میلیون نفر از والدین آمریکایی سرپرستی21.7 میلیون کودک زیر21 سال را برعهده داشتند در حالیکه یکی از آن ها درجای دیگر زندگی می کردند71.
رواج یافتن سبک و سیاق زندگی غربی و. تحوّلات اجتماعى ـ فرهنگى مبتنى بر آزادى هاى نامحدود در غرب به گونه اى است که به تزلزل و فروپاشى نهاد خانواده منتهى گشته است; چرا که نظر به آزادى مطلق، بهترین راه براى ارضاى غریزه جنسى جوانان روش "انتخاب دوست و رفیق" است، بدون تحمّل تکالیف ازدواج و خانه دارى به صورت رسمى آن; چنانکه در جامعه امریکاکسى حق ندارد آزادى جنسى را محدود کند و تحت ضابطه اى در بیاورد; زیرا خلاف آزادى محسوب مى شود. با این وضع، دختران و پسران جوان خود را ملزم به تشکیل خانواده نمى بینند.72
2) سردی روابط خانوادگی
روح جهانی شدن و ارتباطات مختلف در جامعه غربی باعث بروز سردی روابط اعضای خانواده گردیده؛ و آن ارتباطاط و عطوفت به مفهوم قدیم را از بین برد؛ و دنیای غرب به مفهوم سابق خانواده ای را نرا برای خود ندارد. این نوع رفتار در مجموع باعث بروز اخلاقیات بسیار خشک در جامعه غربی گشته است و و نهایتا دوستانی که در شبکه های مجازی پیددا کرده اند را جایگزین فامیل ها نموده اند.
بر اساس تحقیقات انجام شده مشخص شده هم اکنون هفت درصد زوج های جوان در سال های اول زندگی مشترک خود به دلیل آن که اکثر اوقات خود رادر مقابل رایانه ها و استفاده ز اینترنت می گذارنند علاقه خود را به همدیگر از دست داده اند به طور مثال در سال 2009 و 2010 بیست درصد زوج های جوان در اکثر کشورهای اروپاییو 31 درصد در آمریکا به همین علت زندگی مشترک را رها کرده اند73
ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻗﻠﺒﻲ ﭘﺪر و ﻣﺎدر ﺑﺎ ﻓﺮزﻧﺪان در غرب ﺑﺴﻴﺎرﺿﻌﻴﻒ اﺳﺖ و زن و ﻣﺮد،‬‫ﻣﺎﻧﻨﺪ دو ﺷﺮﻳﻚ ﺗﺠﺎری در ﻛﻨﺎر ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. راﺑﻄﻪ ﻓﺮزﻧﺪان ﺑﺎ ﭘﺪر و ﻣﺎدر ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻋﻤﻞ، ﻓﺮزﻧﺪان از‬‫ﺣﻴﻄﻪ ﻗﺪرت ﺧﺎﻧﻮاده ﺧﺎرج ﺷﺪه اﻧﺪ و زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮزﻧﺪان ﺑﻪ ﺳﻦ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﻲرﺳﻨﺪ، از ﻣﻨﺰل اﺧﺮاج ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و ﻧﺎﭼﺎرﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪری را ﺗﺮک‬ ‫ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻓﺮزﻧﺪان اﺟﺎزه ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻛﻪ در ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺨﺎرج روزاﻧﻪ را ﺑﭙﺮدازﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ اﺳﺖ ﻛﻪ‬ ‫ﻓﺮزﻧﺪان ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً دﺧﺘﺮان در اﺛﺮ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ و دوری از ﺧﺎﻧﻮاده و ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﻳﻚ ﻣﺮﺑﻲ دﻟﺴﻮز و ﺗﻤﺎس ﺑﺎ ﺟﻮاﻧﺎن ﻣﻨﺤﺮف ﺑﻪ اﻧﻮاع ﻣﻔﺎﺳﺪ‬ ‫آﻟﻮده ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ 74 امروزه ما شاهد جوانان غربی هستیم که گرمای محبت خانواده را ندیده اند و لذا تبدیل به انسان هایی با کمترین عاطفه و احساس گشته اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، در ﻣﻮرد راﺑﻄﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎوﻧﺪی در ﻏﺮب ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮاده ﻏﺮﺑﻲ ﭘﻴﺶ از اﻧﻘﻼب ﺻﻨﻌﺘﻲ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدی ﻓﺮزﻧﺪ،‬ ‫ﺑﻠﻜﻪ اﻓﺮاد دﻳﮕﺮی، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪرﺑﺰرگﻫﺎ، ﻣﺎدرﺑﺰرگﻫﺎ، ﻋﻤﻪﻫﺎ، ﻋﻤﻮﻫﺎ، داﻳﻲﻫﺎ، ﺧﺎﻟﻪ و ﺑﭽﻪﻫﺎی اﻳﻨﻬﺎ را درﺑﺮ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ؛ اﻣﺎ اﻧﻘﻼب ﺻﻨﻌﺘﻲ، ‫ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻮاده را ﻣﺤﺪود ﻛﺮد، ﺑﻠﻜﻪ راﺑﻄﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎوﻧﺪی را ﻧﻴﺰ از ﺑﻴﻦ ﺑﺮد و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ آن را ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻛﺮد75‬‬‬‬‬‬‬‬‬
3) ﻫﻢﺧﺎﻧﮕﻲ ﻳﺎ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺪون ازدواج‬
‫از نشانه های انحطاط خانواده، به وجود نیامدن خانواده عادی است. یکی از موارد نامتعارف در ﺟﻮاﻣﻊ ﻏﺮﺑﻲ، ﻫﻤﺴﺮﮔﺰﻳﻨﻲ ﻓﺮدی اﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﺮ ﻳﻚ از دو ﻧﻔﺮ، ﺧﻮد اﻗﺪام ﺑﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و در اﻧﺘﺨﺎب ﻫﺮ ﻳﻚ از آﻧﻬﺎ ﻓﺮد‬ ‫دﻳﮕﺮی، ﻣﺜﻞ واﻟﺪﻳﻦ دﺧﺎﻟﺖ ﻧﺪارﻧﺪ و ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻫﻤﺴﺮﮔﺰﻳﻨﻲ، ﺗﻄﺒﻴﻖ آن ﻓﺮد ﺑﺎ اﻳﺪهآلﻫﺎی ﻋﺸﻘﻲ آن ﺷﺨﺺ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. درﻏﺮب،‬‫ﭼﻮن ازدواج ﻳﻚ اﻣﺮ ﻓﺮدی ﺑﻮده و دﻳﮕﺮان در اﻧﺘﺨﺎب ﻫﻤﺴﺮ ﺑﺮای ﻓﺮد ﻧﻘﺸﻲ را اﻳﻔﺎ ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﺗﺪرﻳﺞ ﻫﻤﺴﺮﮔﺰﻳﻨﻲاﻧﺘﺨﺎب ﻫﻤﺴﺮ‬‫ﺷﺮﻋﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ، ﺟﺎی ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک دو ﻧﻔﺮ ﺑﺪون ﺗﻌﻬﺪ و ﭘﺎیﺑﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﻪ ﻗﻴﻮدﻫﺎی ازدواج ﻣﻲدﻫﻨﺪ و آن ﻋﺒﺎرت از‫ﻫﻢﺧﺎﻧﮕﻲ ﻳﺎ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﻳﻚ زن ﻳﺎ ﻳﻚ ﻣﺮد ﺑﺪون ازدواج76 اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﻮع از زﻧﺪﮔﻲ درﻛﺸﻮرﻫﺎﻳﻲ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻮﺋﺪ و آﻟﻤﺎن رواج دارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫ﺑﺮ اﺳﺎس آﻣﺎرﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد درﺳﺎل 1960 در آﻣﺮﻳﻜﺎ 439000 ﻧﻔﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺪون ازدواج داﺷﺘﻪاﻧﺪ، درﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ درﺳﺎل998 1‬‫اﻳﻦ رﻗﻢ ﺑﻪ 423600 ﻧﻔﺮ رﺳﻴﺪه اﺳﺖ77 از ﻋﻮاﻣﻞ رواج اﻳﻦ اﻟﮕﻮ ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ ﻣﻮارد زﻳﺮ اﺷﺎره ﻛﺮد: 1. آزادی‬‫ﺑﻲﺳﺎﺑﻘﻪ رواﺑﻂ ﺟﻨﺴﻲ؛ 2. اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی اﺳﺘﻘﻼل و ﻋﺪم ﺗﻌﻬﺪ؛ 3. ﺟﺬاب ﺑﻮدن اﻳﻦ اﻟﮕﻮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﺟﻨﺒﻪ رﺳﻤﻲ و ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ؛ 4.‬‫ﮔﺴﺘﺮش ﺳﻜﻮﻧﺖ در ﻣﻨﺎزل اﻧﻔﺮادی؛ 5. اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻴﺰان ﻃﻼق.‬ ‫در ﺑﺮﺧﻲ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻲ اﻓﺮادی ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺪون ازدواج دارﻧﺪ، از ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺣﻘﻮق زوجﻫﺎی ازدواج ﻛﺮده‬ ‫ﺑﺮﺧﻮردار ﻫﺴﺘﻨﺪ و در ﺻﻮرت ﺑﺮوز اﺧﺘﻼف در ﻣﻮرد داراﻳﻲ و ﻧﻔﻘﻪ ﺑﻪ دادﮔﺎه ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
در مجله آلمانی اشپیگل زندگی مدرن غربی چنین معرفی شده است که " زندگی مدرن به خانه ای جهت ارضای نیازهای حیوانی مبدل گشته است ."78 در واقع، ‫اﻧﺴﺎن ﻏﺮﺑﻲ ﺑﺎ ﻧﺎدﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﻤﻪ ارزشﻫﺎی واﻻی اﻧﺴﺎﻧﻲ و ﻗﻮاﻧﻴﻦ اﻟﻬﻲ، ﺑﺮای ﺳﻴﺮاب ﻛﺮدن ﻋﻄﺶ ﺷﻬﻮت ﺣﻴﻮاﻧﻲ ﺧﻮد ﺑﻪ ازدواج ﺑﺎ‬‫ﻫﻢﺟﻨﺲ ﺧﻮد ﺗﻦ در ﻣﻲدﻫﺪ. در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﺎی ﻣﺒﺎزره ﺑﺎ اﻧﺤﺮاف، ﺑﻪ آن ﺷﻜﻞ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﻲدﻫﺪ ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، در ﻣﺠﻠﺲ ﺑﺮﻳﺘﺎﻧﻴﺎ در‬‫ﻋﺮض ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻋﺖ، ﻗﺎﻧﻮن ﻫﻢﺟﻨﺲﺑﺎزی ﺗﺼﻮﻳﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮن ﻫﻤﻪ ﺣﻘﻮق ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺮای ﻫﻢﺟﻨﺲﺑﺎزان در ﻧﻈﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه ‫اﺳﺖ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
4) جریان های ضد خانواده
با دقتی کم متوجه می شویم که جهت گیری در غرب جهت گیریای ضد خانواد است. که منجر به فروپاشی خانواده می شود. وقتی که خانواده فروپاشی نمود بر اساس آموزههای اسلامی جامعه نیز رو به اضمحلال می رود.79
یکی از عوامل سست شدن بنیان خانواده در غرب پیدایش ‫ﺟﺮﻳﺎنﻫﺎی ﺿﺪ ﺧﺎﻧﻮاده در ﻏﺮب از ﻗﺮن 19 ﺷﺮوع بود؛ که ﻣﺎرﻛﺲ و اﻧﮕﻠﺲ از ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﭼﻬﺮهﻫﺎی اﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎن بودند . نه مارکس و نه انگلس هیچکدام اندیشمند نبودند و قبل از اینکه در صدد کشف حقیقت باشنددر صدد پیشبرد عقاید خود و سرنگونی نظم اجتماعی علاقند بودند این دو شدیدترین حملات را به آزادی ثروت شخصی و نهاد خاناده صورت دادند.و اوج اﻳﻦ‬ ‫ﺟﺮﻳﺎنﻫﺎ در ﻗﺮن 20بود ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻓﺮد در ﻣﻠﻚ دوﻟﺖ و ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ. ﺧﺎﻧﻮاده در ﻣﻘﺎﺑﻞ دوﻟﺖ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺎﻳﺪ‬ ‫ﺧﺎﻧﻮاده ﻧﺒﺎﺷﺪ و ﻫﻤﻪ ﺗﺤﺖ ﭘﻮﺷﺶ دوﻟﺖ ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. ﺑﺮای اﻳﻦ ﻛﺎر ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ اﻓﺮاد را ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺎم آﻣﻮزﺷﻲ دوﻟﺘﻲ در آورﻳﻢ، ﺗﺎ اﻓﺮاد را از‬‫ﺧﺎﻧﻮاده دورﻛﻨﻴﻢ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
انگلس تحلیل خود را بر پایه این اعتقاد قرار داده که جوامع انسانی، از یک مرحله است انیکه به وسیله زن اداره می شدند( مادر سالاری) به مرحله کنونی که مردان آن را اداره می کنند رسیده .‬ ‫ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ: "در واﻗﻊ، ﺳﺮﻧﮕﻮﻧﻲ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻣﺎدر، ﺷﻜﺴﺖ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺟﻨﺲ ﻣﺆﻧﺚ ﺑﻮده اﺳﺖ.‬ ‫ﻣﺮد ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ را در ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ، زن ﭘﺴﺖ ﺷﺪ و ﺗﺎ ﺣﺪ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﺗﻨﺰل ﻳﺎﻓﺖ و ﺑﺮده ﺷﻬﻮت ﻣﺮد و وﺳﻴﻠﻪای ﺻﺮف ﺑﺮای ‫ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻓﺮزﻧﺪان ﺷﺪه اﺳﺖ" 80‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫ ‫راهﺣﻠﻲ ﻛﻪ اﻧﮕﻠﺲ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد ﻣﻲﻛﻨﺪ، اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎی اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮده ﻫﻤﺴﺮ و ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺑﺮده ﻧﺰدﻳﻚﺗﺮﻳﻦ ﺷﺮﻛﺖ دوﻟﺘﻲ‬ ‫ﻳﺎ ﺧﻮد دوﻟﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ و ﭘﺲ از واﮔﺬاری اﺑﺰار ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﻋﻤﻮﻣﻲ، دﻳﮕﺮ ﺧﺎﻧﻮاده اﻧﻔﺮادی، واﺣﺪ اﻗﺘﺼﺎدی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ‫ﺧﺎﻧﻪداری ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺑﻪ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﺷﻮد. ﻧﮕﻬﺪاری و آﻣﻮزش ﻛﻮدﻛﺎن ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻋﻬﺪه ﺑﺨﺶ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد؛ ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ‫از ﻫﻤﻪ ﻛﻮدﻛﺎن، ﭼﻪ ﻣﺸﺮوع و ﭼﻪ ﻧﺎﻣﺸﺮوع ﺑﻪ ﻃﻮر ﻳﻜﺴﺎن ﻧﮕﻬﺪاری ﻣﻲﻛﻨﺪ.‬81‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
در کتاب جنگ علیه خانواده، از قول سیمون دوبوار می نویسد: " هیچ زنی نباید مجاز باشد تا در خانه بماند و فرزندانش را بزرگ کند. جامعه باید به طور کامل متفاوت شود. زنان نباید حق انتخاب داشته باشند دقیقا به این دلیل که در صورت داشتن حق انتخاب بسیاری از آن ها سرگرم همان کارهای پیشین می شوند"82
از جریانهایی که در غرب برای رهایی زنان از قیودات خانوادگی پدید آمد؛ ﻓﻤﻴﻨﻴﺴﻢ رادﻳﻜﺎل اﺳﺖو ﻣﻌﺘﻘﺪند ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮاده، ﻧﻬﺎدی ‫ﺳﺘﻤﮕﺮ اﺳﺖ، زﻧﺎن ﻣﻠﻚ ﻣﺮدان و ﺑﺮده ﺻﺮف ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺧﻮد ﺧﺎﻧﻮاده، ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻓﺌﻮداﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮی ﺟﻮاﻧﺎن ﺟﻬﺖ ﻧﻈﻢ‬ ‫ﺟﺎﻣﻌﻪای ﺑﺰرگﺗﺮ ﻃﺮاﺣﻲ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎﻳﺪ ازﺑﻴﻦ ﺑﺮود و ﻣﺮاﻗﺒﺖ ازﻛﻮدﻛﺎن ﺑﻪ ﻃﻮر ﻗﻄﻊ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎی اﻓﺮاد آزرده و اﻏﻠﺐ‬ ‫ﻧﺎﺧﺮﺳﻨﺪ .واﻟﺪﻳﻦ ﺑﻪ ﻛﺎرورزان ﻛﺎﻣﻼً ﺗﻌﻠﻴﻢ دﻳﺪه از ﻫﺮ دو ﺟﻨﺲ واﮔﺬار ﺷﻮد.‬ و‫ ﺑﻪ‬ ‫ﻃﻮر ﻛﻠﻲ، ازدواج ﺑﺎﻳﺪ ﺟﺎی ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺷﺮتﻫﺎی اﺧﺘﻴﺎری ﺑﺪﻫﺪ83‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
4- رهبانیت و عزلت اجتماعی
پس از کمی که آیین عیسی دین رسمی مملکت امپراتوری روم گردید،اصول رهبانیت در آن مذهب به ظهور رسید و به سرعت رشد و نمو کرد. در آغازبعضی از اشخاص که به سخنان قدیس "پولس " حواری ایمان داشتند اندرز او راکه می گفت: "مومنان عیسوی را از زن ومرد شایسته است که به تجرد و تفردزندگی کرده، دوشیزه و بی همسر بمانند.،در دل داشتند، به این روش گراییدند لکن ظهور رهبانیت به صورت یک نهضت خاص مبتنی بر قطع علاقه از اجتماع، دراواخر قرن سوم میلادی به وقوع پیوست84
اولین شخصی که روش رهبانیت را درپیش گرفت قدیس "آنتونیوس" اهل مصربود.وی سر به صحرا نهاد و به عزلت وتجرد پرداخت.شرح ریاضتها و صیام وقیام او طولانی است. مصر که اقلیمش برای رهبانیت سازگار بود، مامن عده زیادی از رهبان منفرد یا گروهی شده بودکه یا از قواعد زندگی در انزوای آنتونیوس پیروی می کردند یا نوعی زندگی اشتراکی را بر طبق آیینی که "پاخومیوس" در تابن بنیان نهاده بود، پیروی می کردند. ساحل رود نیل انباشته از دیرها و صومعه هایی بود که برخی از آنها سه هزار راهبه را درخود جای می داد .85
این اسلوب رهبانیت دسته جمعی، ازمصر به خارج سرایت کرد و در شام وآسیای صغیر نیز رواج داشت. نهضت رهبانیت در مغرب زمین، ابتدا بسیار کند بود ولی پس از آنکه قبایل ژرمنی به اروپا هجوم آوردند وضع اجتماعی آنها دگرگون شد و این نهضت رواج یافت. تا قرن ششم میلادی وضع به همین صورت بود تا آنکه راهبان پیروان قدیس "بندیکتوس " گروهی تشکیل دادند. این قدیس دستور داد پیروانش دردیر خود به کارهای دستی مشغول شوند 86
ارائه این نظریات در قالب دین نه تنها مردم را به تناقض بین خواسته های فطری و دین انداخت بلکه در بین راهبان نیز مشکلات عدیده را به وجود آورد؛ ویل دورانت می گوید: "حجره های راهبان مرتاض پر از طنین ناله هایی بود که در نتیجه کشمکش با وسوسه های خیالی سر می دادند و یا یادداشتهای آنها پر ازرویاهای شهوانی است87
در عصر کنونی نیز هر از گاهی مشکلاتی در مورد فساد ههای مختلف کشیشان به وفور یافت می شود که در مورد آخر، پاپ بندیکت به خاطر سوع استفاده های جنسی مختلف ددر اقصا نقاط دنیا گزارش شد، از شرمساری اینکه نتوانسته این قضایا را مدیریت کند مجبور به استعفا گردید.
در نمونه دیگر که خبر cnn اعلام کرد در 30/1/86 بود که همزمان با سفر پاپ به امریکا و استقبال گرم بوش اعلام کرد؛ فقط در 2006، حدود هفتصد مورد کودک آزاری و تجاوز جنسی یا هم جنس بازی میان کشیش های کاتولیک، ثبت و شکایت رسمی شده که کلیسا مجبور به پرداخت بیش از دو میلیارد دلار خسارت به خانواد های قربانیان شده است.88
5- توحش
در خلال تاریخ اروپا چند جنگ خانمان سوز و بهره کشی های فراوان از ملت های ضعیف تحت سلطه شان رخ داد که همه از قدرت طلبی غرب سرچشمه می گرفت. برخی از این جنگها حاصل نادانی و سلطه اندیشه قرون وسطایی بر افکارمردم غرب، بود و برخی نیز بعد از نوزایی و دوره رشد عقلی شان اتفاق افتاد که تاکنون فریاد توحش از آن رفتارهاُّ در تاریخ بلند است.
1) جنگ های صلیبی
مهمترین حاثه ای که در دومین نیمه از سده های میانی روید داد جنگ های صلیبی بود؛ پیروزی مسلمین و حاکمیت آنها بر اسپانیا و مسیحیان غربی در چند سده به دو اکنش جدی پادشاهان فئودالی را بر انگیخت. آنه برای پوشش این جنگ یک بسیج عمومی آن هم با نان آرمان های دینی بر آمدند.و بدین طریق طبل جنگ های 200 ساله صلیبی به منظور باز پس گیری اسپانیا و نیز به قصد تصرف قدس آغاز گشت.
سربازان صلیبی با انگیزه های دینی تهییج شده با جسارت برای جنگ برخاستند. همچنین با تحریک پادشاهان، فئودالها نیز دارایی های خود را به طمع به دست آوردن زمین های بیشتر در این راه خرج کردند89
نخستین جنگ صلیبی در خلال سال های1095-1099 میلادی روی داد. جنگی سرااسرر مذهبی؛ دراین زمینه ویل دورانت می نویسد:" به موجب آمرزش تام، مقرر شد که هر کسی در جنگ کشته شود، از هر گونه عقوبت که به واسطه گناه دامن گیرش شده برهد."90 در ادامه می نویسد: " پاپ با جسارت، اختیارات خویش را تعمیم بخشید و مازات افرادی را که محکوم به مرگ شده بودند را به خدمت مادام العمر در فلسطین تقلیل داد. هزاران تن از ولگردان به رهروان این قافله پیوستند"91
قساوت ها وبی شرمی هایی که صلیبیان به نام دین، در این جنگ ها کردند قابل توصیف نیست. به عنوان نمونه ویل دورانت در شرح یکی از این جنگ ها ونسبت به قساوتی که صلیبیون به مسلمانان شهر قدس روا داشتند؛ می نویسد: " در کوچه ها توده هایی از کله، دست و پاهای مقتولان دیده می شد با هر طرف انسان، مرکب راهی می کرد، ددر میان اجساد مقتولان و لاشه اسبان بود. سپاه صلیبی پاپ، زنان را با ضرب دشنه می کشتند و ساق پای اطفال شیرخوار را گرفته و به جبر آن ها را از پستان مادرشان جدا ساختند و به بالای دیوار پرتاب می کردند و یا با کوفتن آن ها بر ستون ها، گردنشان را می شکستند. سربازان پاپ، هفتاد هزار نفر مسلمان را که در شهر مانده بودند، به هلاکت رساندند"92
2) جنگ های جهانی
زمینه جنگ جهانی اول و دوم را باید در رقابت های توسعه طلبانه چند کشور قدرت مند و استعمارگر غربی جستجو کرد در این میان، کشور آلمان، بخصوص مغرور توسعه صنعتی و قدرت سیاسی و نظامی روز افزون خود گردیده بود و در مقابل سایر کشورهای اروپایی گردن فرازی می کرد. گزارشگران جنگ جهانی اول می نویسند: " ویلهلم دوم امپراتور آلمان با این که خود نوه ملکه ویکتوریا بودو با ملکه روسیه- نوه دیگر ملکه ویکتوریا- نیز قرابت خانوادگی داشت بر اثر همین رقابت ها عملا رودر روی انگلستان و روسیه قرار گرفت"93
عامل رقابت و درگیریها را اغلب در روحیه سلطه جویی دولت های قدرت مند غربی بر مستعمرات آسیایی و آفریقایی می توان مشاهده کرد. این قاره ها نه تنها سرشار از منابع زیرزمینی بودند و منبعی برای تامین مواد اولیه چرخ صنعتی غرب به شمار می رفتند، بلکه بازار مناسبی برای تزریق و فروش تولیدات صنعتی و تسلیحاتی غرب نیز به محسوب می شدند. این بود که دولت های صاحب قدرت در غرب همواره سعی می کردند در راستای حفظ سلطه خود بر مستعمرات مزبور از یکدیگر سبقت جویند94
پیامدها و نتایج ناشی از جنگ جهانی اول که بمدت چهار سال و یک صد روز طول کشید، از روز اول اوت سال 1914 تا یازدهم نوامبر سال1918به طول انجامید. این جنگ خانمان سوز که حاصلش بالغ بر تعداد 37/508/686نفر کشته و زخمی و اسیر بود قریب به یک چهارم نیروی جوان کشورهای اروپایی را نابود کرد ، نتیجه توسعه طلبی اهریمنی برخی دولت های غربی بود.
خیره سری، کینه توزی و مجددا توسع طلبی و قدرت نمایاندن صاحبان قدرتمند منجر به شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم شد.این جنگ در اروپا بیشتراز پنج سال و هشت ماه یعنی از سپتامبر سال 1939 تا هفته اول ماه1945، و در آسیا بیش از هشت سال، از زمان حمله ژاپن به چین(1937) تا تسلیم ژاپن( 1945) به طول انجامیدو نزدیک به 35 میلیون نفر تلفات و مجروح بر جای گذاشت95
3) استعمار و بهره کشی
از پیامدهاى روشن تمدّن غرب استثمار و استعمار مردمان غیر غربى است. تفکر بهره ورى هرچه بیش تر و پاى بندى به آیین مکتب قدرت چیزى جز استعمار و بهره کشى از دیگران به بار نمى آورد. غرب براى برآوردن مواد اولیه کارخانه هاى صنعتى خود و چیرگى بیش تر بر جهان همه جا را در مى نوردد.
از نظر استاد مطهری، بهره کشى غرب از جهان سوم نگاه ارزشى او به جهان و انسان منشا گرفته است. ثروت غرب محصول منابع اولیه صنعتى و کشاورزى به دست آمده از جهان سوم است و استعمار ریشه در جهان بینى و تفکّر استکبارى غرب دارد: بهره کشى و استثمار مردم از نتایج تمدّن غرب و آن نیز بر اثر کنار گذاشتن دین و مبانى اخلاق است.96
هند از کشورهایی بود که نزدیک به دو قرن در اشغال بریتانیا بوده است. گاندى از تمدّن جدید به عیب بزرگ، یاد مى کند که تنها هدف زندگى را در امور مادى خلاصه کرده و امور معنوى عشق ایثار و فداکارى در الفباى آن جاى ندارد. و اگر از این مفاهیم نامى برده مى شود براى فریب دیگران است.او به روشنى مى گوید: چنین تمدّنى دوزخ فرودستان است و این تمدّن از خود غربیان بدتر است; چه که غربیان ذاتا شریر و بدکردار نیستند بلکه بیمار تمدّن خویش هستند. او درباره جنگ جهانى دوم نوشته است: جنگ اخیرماهیت شیطانى تمدّنى را که بر اروپاى امروزحکم فرماست نشان داده است. کلیه قوانین اخلاقیات عمومى به دست فاتحان و به نام شرافت نقض شده است. هیچ دروغى در صورت لزوم پست و وقیح تلقى نشده است. در پس پرده تمام جنایات انگیزه کاملا مادى آن به چشم مى خورد. اروپا مسیحى نیست; بلکه ابلیس را پرستش مى کند…..97
به نظر شهیدی مطهری، با تاکید بر همداستان بودن همه چپاولگران در غارت ملتها می گوید: تنها اختلاف بر سر تقسیم ثروتهاى بادآورده بود. تنازع در آن نبود که این ثروتها از کیست; بلکه کشمکش بر سر آن بود که رژیم سرمایه دارى آنها را در اختیار بگیرد و یا رژیم سوسیالیست.98
د- اقتصادی
یکی از کسانی که در خصوص انحطاط اقتصادی غرب سخن می گوید ژان فوراستیه است ؛ وی در کتاب تمدن سال 2001 به اختصار در پی تشریح و تبیین مشکلات تمدنی بشر در زمان حال و آینده است. واز نداشتن عقید ای ثابت درغرب گلایه می کند؛ و ضمن تشریح فراز و نشیبهای اقتصادی در قرن بیستم، به تشریح ناکامیهای بشر در قرن می پردازد از جمله عوامل و آثارذکر شده از نظر وی عبارتند از: افزایش جمعیت، هرج و مرج بین‏المللی، بیکاری، آموزشهای غیرمسوولانه، وجود انسانهای بی‏احساس، و بی‏عشق و درد از جمله مشکلات غرب است و معنقد است.:" انسان متعارف ثروتمند امروزی، از انسان متعارف فقیر دیروزی خوشبخت‏تر نیست. بدون تردید حتی از او بدبخت‏تر هم هست"99 در جای دیگر ادامه می دهد " . چرا که در گذشته کار سخت شبانه‏روزی، کمبود تغذیه، کمبود سوخت، و نبود امکانات رفاهی، زندگی را بر انسان دشوار می‏ساخت. اما با تمام این مشکلات، بشر آن روز بی‏دغدغه بود و گاهی آهنگی و آوازی و خنده‏ای نیز از در و دیوار زندگی به گوش می‏رسید. امروز آن مشکلات اقتصادی دیگر کمتر وجود دارد، ".100
گر چه وضع اقتصادی اروپا از آغاز بر پایه ای غیر اخلاقی استوار بود؛ زیرا نظام فئودالیزم، پیش از ظهور مسیحیت- در شکل تحریف شده ای که امپراتور قسطنطین آن را برای امپراتوری روم تحمیل کرده ، و دستگاه کلیسا آن را در قالب مطامع و هوسهای خود ریخته بود- آن توانایی و قدرت را نداشت که وضع اقتصادی آن امپراتوری را تحت تاثیر و نفوذ تعالیم اخلاقی خود در آورد و از آن پی هر مظالم و تعدیاتی را که فئودالها در مناطق نفوذ خود مرتکب می شدند به پای دین ختم می شد، ولی تعالیم مسیح علیرغم آن که تا اندازه زیادی دستخوش انحراف شده بود، توانست مثلا، معامله ربوی را در قیافه زشت و زننده واقعی اش به مردم بنمایاند و مردم را از این گونه معامله باز دارد. اما بعد از فرو ریختن پایه های اخلاق، رباخواری که در آیین مسیحیت و کیش یهود تحریم شده بود، پایگاهی شد برای نظام سرمایه داری؛ سرمایه داری از اولین لحظه پیدایش خود، آن را تکیه گاه خود قرار داد؛ و از این رهگذر ، بدون تحمل زحمتی و انجام عمل مفید ومثبتی، دسترنج زحمتکشان و حاصل کار کارگران را غصب کرد و پس از آن کارگزاران را در برابر قوت ضروری، و در پاره ای از موارد در برابر مزدی که برای تحصیل قوت ضروری، کافی نبود ، مورد استثمار قرار داد و کودکان را با دستمزد ناچیز در کارخانه ها به کارهای دشوار وا داشت و زن را به منظور جلوگیری از قیام و اعتصاب مرد و مطالبه افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار ، به میدان رقابت کشید و پس آز آن او را در راه کامرانی های حیوانی مرد تسخیر کرد و او را به فروش عرض و ناموس خود در بابر لقمه نانی مجبور ساخت. سرمایه داری برای اندوختن سرمایه و کسب درآمد بیشتر از هر رراهی برای کسب درامد بیشتراز هر راهی به گسترش فساد از طریق به وجود آوردن مراکز فسق و فجور همت بلیغ و کوشش به سزا مبذول داشت….با به وجود آمدن نظریات علمی که هرکدام مورد بهره برداری سرمایه داران قرار گرفت….اقتصاد نیز به کلی از اخلاق جداشده و مردم هم فریب خوردند و حوزه اقتصاد را از اخلاق جدا پنداشتند.101
به هم بستگی اقتصاد بین المللی
انقلاب صنعتی که با انقلاب تجاری در قرن 17و 16 به وجود آمد ، جنبشی به وجود آورد که وابستگی و ارتباط بین المللی را بیشتر تسریع کرد . اروپاییان و مخصوصا مرردمان انگلیس روز به روز بیشتر مشغول صنایع شهری می شدند و کمتر می توانستند مواد غذایی خود را از مزارع به دست بیاورد ولی در عوض کالا صارد کرده و مقادی زیادی گندم و.سایر محصولات می خریدند و بدین ترتیت کم کم سرسر جهان تبدیل به یک بازار شد.102
شروع افکار جهانی سازی دنیا و دیدن دنیا به مثابه یک روستا و تبلیغ این گرایش در راسنه های مختلف که جهانی سازی همه عرصه ها را خاستار است، باعث شده همه بنگاه های اقتصادی در سراسر دنیا به هم مربوط باشند و به هم تنیدگی ای را در دنیا ایجاد کرده که با کوچکترین لرزش در یکی از بنگاه های اقتصادی در یک سو،کل بازار دنیا به لرزش در آید؛ که نمونه های بحران های مالی دنیا نتیجه این نوع نگرش می باشد.

منابع:

قرآن
نهج البلاغه
1- آمدی ، عبدالواحد ابن محمد تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1364
2-آشکار، ژیلبر، جدال دو توحش: 11 سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی،مترجم:حسن مرتضوی، تهران: اختران، 1384
3- اگریدی، جوان، مسیحیت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحیم سلیماانی اردستانی، قم، موسسه فرهنگی طه چ 2 ، 1384
4- الیاده، میرچا، فرهنگ و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، طرح نو، 1374
5- ابن منظور، لسان العرب، ج 13، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، موسسه التاریخ العربی، 1374
6- انیس ، ابراهیم و دیگران، معجم الوسیط، ج 1و2،المکتبه االاسلامیه، استانبول، ترکیا
7- آر بلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم ، عباس مخبر، تهران، مرکز، 1377
8- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، ج 6. بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق
9- احمدیان، محمد علی ، ویژگیهای جغرفیایی جهان اسلام، انتشارات سخن گستر،1388
10- اخوان کاظمى، بهرام، عدالت در اندیشه هاى سیاسى اسلام ، قم، بوستان کتاب، 1382
11- اصغری لفمجانی، صادق ،اصل تربت زیست محیطی در اسلام، هاتف، 1384
12- اجتهادی، ابوالقاسم ،بررسی وضع مالی و مالیه‏ی مسلمین،، تهران: سروش، 1363
13- ابن جوزی، جمال الدین ابی الفرج عبد الرحمن، تلبیس ابلیس، انتشارات دارالقلم، بیروت، 1403 ق
14- الهامى، داود، ایران و اسلام ، قم، کانون نشر جدید، بى تا
15- اقبال آشتیانی، عباس ، تاریخ مغول و اوایل تیمور ایران، تهران، نشر نامک، 1376
16- امینى، ابراهیم؛ بررسى مسایل کلى امامت، چاپ هشتم قم: دفتر تبلیغات اسلامى، 1361
17- امینی، حسین، نقش دین در تعالی روحی و روانی افراد، پایان نامه، کارشناسی ارشد کلام، 1384
18- اینگلهارت، رونالد ، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، کویر، تهران،1373
(ب)
19- ﺑﺎﻓﻜﺎر، ﺣﺴﻴﻦ ، ﻛﺎﻧﻮن ﻣﻬﺮ (وﻳﮋه ﺧﺎﻧﻮاده)، ﭼﺎپ اول، 1380، ﻣﺮﻛﺰ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی اﺳﻼﻣﻲ ﺻﺪا و ﺳﻴﻤﺎ
20- باربور٫ایان ، علم و دین، ترجمه بهاالدین خرمشاهی ، مرکز دانشگاهی، 1362
21- بجنوردی، محمدکاظم، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، چ دوم، 1374
22- ﺑﺴﺘﺎن، ﺣﺴﻴﻦ ، اﺳﻼم و ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﺎﻧﻮاده، ﭼﺎپ دوم، 1380، ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه ﺣﻮزه و داﻧﺸﮕﺎه
23- بختی، کامران، فرهنگ انگلیسی – فارسی، مترادف و متضاد؛ تهران، نشر کلمه، ج اول، 1371
24- برنال، جان، علم در تاریخ، ترجمه: حسین اسدپور پیرانفر، کامران مانی، ج1، چاپ دوم، امیرکبیر، تهران: 1380
25- برنجکار ،رضا ، آشنایی با علوم اسلامی، طه، چ2، 1382
26- بایارد ، داج ، دانشگاه الازهر، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چ1، 1376
27- بوش، ریچارد و سایر نویسندگان، جهان مذهبی( ادیان در جوامع امروز) مترجم دکتر عبدالرحیم ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 2، 1378
28- بورلو، ژوزف،تمدن اسلامی، مترجم: اسدالله علوی، آستان قدس رضوی، 1386
29- بیرو، آلن ، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران ، انتشارات کیهان چاپ دوم، 1370
30- بیات ، عبدالرسول با جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، قم، 1381
(پ)
31- پاپکین، ریچارد هنری، کلیات فلسفه،، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران، انتشارات حکمت 1367
32- پترسون ، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی ترجمه احمد نراقیو ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، 1377
33- پهلوان،چنگیز ، فرهنگ شناسی، پیام امروز، تهران، ج1 ، 1378
(ت)
34- تالیافرّ ،چارلز ، عقل و فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاء الله رحمتی ،تهران: سهروردی، 1382
35- تدوین کتب درسی، شناخت مذاهب کلامی، ج2، سازمام حوزه ها و مدارس علمیه خارج از کشور، 1379
36- توسلی ، غلام عباس و جمعی از نویسندگان، جامعه شناسی کشورهای اسلامی، انتشارات جامعه شناسان، 1389
37- توفیقی، حسین، آشنائی با ادیان بزرگ، ، چاپ نهم، سمت ، پائیز ۱۳۸۵٫
38- ثقفی ، دکتر محمد، و جمعی از نویسندگان،" جامعه شناسی کشورهایی اسلامی"، انتشارات جامعه شناسان،1389
(ج)
39- جعفریان،رسول ، تاریخ سیاسى اسلام، چ1، ج 2، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371
40- جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، ج 24، نشر فرهنگ اسلامی، چ 1، 1359
41- جعفری، محمد تقی، فلسفه دین، تدوین جمعی نویسندگان، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1386
42- جعفری ، محمدتقی ، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1390
43- الجرری، عزالدین ابن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد، اسد الغابه، دارالکتتاب العلمیه، بیروت، ج2
44- جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسراء، نوبت دوم، 1379
45- جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، چ 3، مرکز دفتر انتشارات اسلامی، 1384
46- جوان، عبدالله، نظم اجتماعی در اسلام، مرکز پژو هشهای اسلامی صدا و سیما،چ 1، 1383
(ح)
47- حاجتی ، میر احمد رضا ,عصر امام خمینی ره , قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , 1382
48- حائری، عبدالهادی ، ایران و جهان اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس، 1368
49- حتی، فیلیپ ،تاریخ عرب، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1380
50- حکیمى، محمدرضا، دانش مسلمین ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ دهم، 1379
51- حکیمى، محمدرضا ، الحیاه، ، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1360
52- حسن، ابراهیم ، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه‏ی ابوالقاسم پاینده، تهران: جاویدان،1376، ج 2
53- حسینی، سید محمد عارف، رویا رویی اسلام و غرب، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، چ 1،1481،
54- حسینى طباطبائى، مصطفى ، دین ستیزى نافرجام (در نقد تولّدى دیگر)، تهران، روزنه، 1380
55- حسینی بهشتی، درس گفتار های فلسفی، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، تهران، چ 1، 1382،
56- حسینی، حسن،طرح خاورمیانه بزرگ تر؛ القاعده و قاعده در راهبرد امنیت ملی امریکا، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، 1383
57- حجازی، فخر الدین، نقش پیامبران در تمدن انسان، تهران: انتشارات بعثت.، 1352
58- حریری، محمد یوسف، ، اسلام و عقاید اقتصادی، تهران: انتشارات امیری، 1362
59- حداد عادل، غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، تهران، سروش چ 6، 1374
60- حلبی، علی اصغر، تاریخ تمدن اسلام، ج1، تهران، 1356
61- حکیمی، محمد رضا ، دانش مسلمین،انتشارات دلیل ما، چ 15، 1386
62- حورانی، آلبرت ، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جوهر کلام، موسسه انتشاراتی امیر کبیر، تهران، 1384
63- حلی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسایل الحرام والحلال،تعلیق سید صادق الشیرازی، انتشارات استقلال، تهران
(خ)
64- عبدالحسین خسروپناه، جریان شناسی ضد فرهنگ ، تعلیم و تربیت اسلامی، چ1، 1389
65- عبدالحسبن خسروپناه، جریان شناسی فکری ایران اسلامی، موسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی، 1388، ص 89
66-عبدالحسین خسروپناه، دین شناسی، انتشارات کانون اندیشه جوان،چ1، 1389
67- خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج ۲۱، تهران، موسسه تنظیم و نشر امام خمینی، 1378
68- ——————، ج1،وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362
69- ——————، ج 4، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1368
70- ——————، ج 7، ارشاد، 1370
71- ———- ولایت فقیه، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چ دوم، 1369
72- خرمشاهی، بهاءالدین ، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید،1377،ج1
(د)
73- دورانت، ویل ، تاریخ تمدن، ج1، مترجم: ضیاالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1388،
74- ——————، ج4، عصر ایمان؛ ابوطالب صارمی و دیگران؛ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1385،
75- ——————، ترجمه احمد آرام و دیگران تهران، ج 1، انتشارات علمی و فرهنگی، چ 9، 1367،
76- ——————, ج5, رنسانس, مترجمان؛ تقی صفدر زاده و دیگران, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1385
78- ——————, ج 6، اصلاح دینی , مترجمان, فریدون بدره ای و دیگران، تهران انتشارات علمی 1385
79- ——————، ج8، عصرلویی, ترجمه :پرویز مرزبان و دیگراان, انتشارات علمی و فرهنگی تهران؛ چ 12، 1385
80- ——————، روسو و انقاب ، مترجم: ضیاالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1388، ج10
81- دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1358، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد ج8و 5و 6
82-، دانش نامه امام علی، جمعی از پزوهشگران ،ج3
83- دانش نامه جهان اسلام، ج4، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، بنیاد دایره المعارف ، اسلامی، تهران، 1373
84- دانشپور ، سید علی، آشنایی با کلیات علوم اسلامی، دانشگاه پیام نور، چ6، 1383
85- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج 15، انتشارات دانشگاه تهران، 1375
86- دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، تهران، شرکت نسبى حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، 1334
دی یر، پیتر رابرت، ترجمه عبدالحسین آذرنگ . نگار نادری، تهران، سخن، 1388
(ر)
87- رازی ، ابن مسکویه ، تهذیب الاخلاق، ترجمه و توضیح دکتر علی اصغر حلبی، انتشارات اساطیر، 1381
88- راسل، برتراند ، آزادی و سازمان، علی رامین، تهران، امیر کبیر، 1357
89- رامیار، محمود، بخشی از نبوّت اسرائیلی و مسیحی، قم: انتشارات در راه حق، 1352
90- رادمنش ، دکتر عزت الله ، کلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه تاریخ و تمدّن، / قلم
91- رشید، منور جمال، قدیم اسلامی مدارس، لاهور، بی تا
92- رنی، آستین، حکومت و آشنایی با علم سیاست، لیلا سازگار، تهران؛ دانشگاهی، 1374
93- رحیم پورازغدی، حسن ، عقلانیت،انتشارات طرح فردا، تهران ۱۳۸۷
94- رفیعی علامرو دشتی، علی ،درآمدی بر دایره المعارف کتاب خانه های جهان، قم، 1374
95- عباس رسول زاده و جود باغبانی،شناخت مسیحیت، انتشارات موسسه اموزشی و پژئهشی امام خمینی، 1389
96- رنان، کالین ، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1366
97- رهنمایی،، سید احمد، غربشناسی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388
(ز)
98- زرین‏کوب، عبدالحسین ،کارنامه‏ی اسلام، 1369، تهران : امیرکبیر
99-زرین‏کوب، عبدالحسین ، بامداد اسلام، تهران: امیرکبیر. (1362
100- زیبا کلام ، صادق ، ما چگونه ما شدیم ، انتشارات روزنه ، چاپ سوم ، 1376
101- زیدان، جرجى ، تاریخ تمدّن اسلام، ترجمه على جواهرى کلام، چ دهم، تهران، امیرکبیر، 1382
(ژ)
102- ژان پل ویلم، جامعه شناسی ادیان، مترجم: عبدالرحیم گواهی، چ 1، تبیان، 1377
103- ژیلسون، اتین، مبانی فلسفه ی مسیحیت،1375، ترجمه محمد محمد رضایی، قم، دفتر تبلیغات انتشارات اسلامی
(س)
104- ساندرز، ج.ج، تاریخ فتوحات مغول، ترجمه بوالقاسم حالت، تهران، امیر کبیر، چ2، 1362
105- سبحانی، جعفر ، مدخل مسایل کلام، ج 3، موسسه امام صادق، چ 1، 1383
106- ———-، جبر و اختیار، قم: موسسه امام صادق علیه‏السلام ، چاپ اول، 1381
107- ———-، در سرزمین تبوک ، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380
108- سبحانی نیا، محمد، کارکرد دین در زندگی بشر، چ1، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1387
109- سروش، محمد، دین و دولت دراندیشه اسلامی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ1، 1378
110- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، چاپ اول، کتاب طه، قم ، ۱۳۸۲
111- سعد، محمدبن ،الطبقات الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ق،
112- شاخت، یوزف، دیباچه ای بر فقه اسلامی، ترجمه اسدالله نوری،انتشاررات هرمس، تهران، 1388
(ش)
113- شریف، میان محمد، منابع فرهنگ اسلامی، ترجمه سید جلیل خلیلیان، تهران، 1359
114- شفیق، منیر، اسلام رو در روی انحطاط معاصر، ترجمه غلامحیسن موسوی ، قم، مرکز بررسیهای اسلامی،1362
115- شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369،
116- شیخى، محمدتقى ،جامعه شناسى زنان و خانواده، شرکت سهامى انتشار، 1381
(ص)
117- صاحبی، محمد ,جواد جهانی شدن و دین؛ فرصت ها و چالش ها (مجموعه مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان)، قم، احیاگران، 1382 ش
118 – صدر محمد باقر ، اقتصادنا، مجمع‏الشهید الصدر العلمى والثقافى، ، چ2، 1408
119- صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ج1، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ پنجم ، تهران ، 1374
(ط)
120- طبری ، محمد ابن جریر؛ تاریخ طبری، قم، منشورات مکتبه ارومیه، 1358
121- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج2، چاپ اسماعیلیان، قم
122- —————، آموزش عقاید و دستورهای دینی، ج1،چاپخانه علامه طباطبایی، انتشارات حکمت، 1370
123- —————، خلاصه تعالیم اسلام، انتشارات کعبه، 1362ش
124- —————، سنن النبی، ترجمه و تحقیق محمد هادی فقیهی، کتابفروشی اسلامیه،1370
125- —————، قرآن در اسلام، چ دوم،قم،هجرت، 1369،
122- —————، بررسی های اسلامی، موسسه انتشار هجرت قم،بی تا
123- —————، آموزش دین، دفتر انتشارات اسلامی، 1382
124- طباطبائی، سیدجواد، زوال اندیشه سیاسی درایران،انشارات کویر، چاپ پنجم،تهران،1383
125- طلوعی، محمود ،تاریخ و تصویر، ،تهران، تشر علم،1374
126- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین"، ج 1، ص 422. ، تحقیق سید احمد حسینی، قم، مکتب النشر الثقافه
الاسلامیه، 1367 ش.
127- طاهری، حبیب الله، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامد های آن، بوستان کتاب، 1383،
128-طه، صابر احمد، نظام الاسره فى الیهودیه و النصرانیه و الاسلام،قاهره، نهضه مصرللطباعهوالنشروالتوزیع،2003
(ع)
129- علمداری،کاظم ، چرا ایران عقب ماند وغرب پیش رفت؟، تهران ، نشرتوسعه،چاپ سوم، 1379
130- حر عاملی، شیخ ممد بن حسن ، وسایل الشیعه، موسسه آل البیت، دار احیائ التراث، 1414ه ق، ج17
131- عباس نژاد، محسن ،پیشرفت علم( بررسی عوامل رشد و انحطاط دانش یونان باستان، تمدن اسلامی، قرون وسطی و غرب جدید، با تاکید با نقش دین)، بنیاد پژوهشهای قرانی حوزه و دانشگاه،چ 1، 1388
132- عنایت، حمید، جهانی از خود بیگانه، تهران: انتشارات فرمند، 1353
133- على، امیر، روح اسلام، ترجمه ایرج رزاقى و محمد مهدى حیدر پور، مشهد، آستان قدس رضوى، 1366
134- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1377
135- عمرانی، اسعد ، مالک بن نبی اندیشمند مصلح، ترجمه‏ی صادق آئینه وند، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369
(غ)
136- غنی، قاسم، بحثی در تصوف، ، انتشارات زوار، تهران، 1369
137- غروی، سید محمد ، مع علمااالنجف الاشرف، ج1،دارالثقلین،بیروت، چ1، 1420
138- الغفّار، عبدالحسن ، المراه المعاصره، مطبعه المهر، 1404 ق
(ف)
139- فاضل قانع، حمید، مجله معرفت فرهنگی اجتماعی آینده پژوهی و جامعه مطلوب اسلامی" زمستان 1388، ش1
140- فاستر، مایکل ب، خداوندان اندیشه ی سیاسی، ج 2 ، تهران: امیر کبیر، 1376
141- فان فورست، رایرت، مسیحیت از لابلای متون، ترجمه: جواد باغبانی و عباس رسول زاده، قم، مرکز اتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384
142- فراهیدی، خلیل ابن احمد، العین، چ اسوه، تهران ، بی تا
143- فوراستیه , ژان ، بحران دانشگاه , ترجمه علی اکبر کسمایی , سهاما انتشار ، 1363
144- فوراستیه ، ژان ، تمدن سال 2001،ترجمه خسرو رضایی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368
145- فقیهی، علی اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان ، چاپ سوم
146- فیومی، احمد ابن محمد ،مصباح المنیر، مکتبه لبنان، 1366
147- فیلیپس،کورزین ، امپراطوری اسلامی، مهدی حقیقت خواه، انتشارات ققنوس، 1386
(ق)
148- قدردان قراملکی، حسن، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه، چ 1، 1379
149- قطب، محمد، جاهیلیت قرن بیستم، ترجمه صدرالدین بلاغی، چ1، انتشارات امیر کبیر، 1346
150- قربانی، زین‏العابدین علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، (چاپ سوم: 1368)
151- قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ،نشر سایه، 1385
(ک)
152- کاشفی، محمد رضا، فرهنگ و مسیحیت در غرب، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1380، تهران
153- کلینی ، محمد یعقوب، اصول کافی، قم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1365
154- کاپلستون، فردریک، نیچه فیلسوف فرهنگ، ترجمه علیرضا بهبهانی و علی اصغر حلبی، بهبهانی، تهران، 1371
155- کاپلستون، فردریک ، تاریخ فلسفه، ج7، ترجمه داریوش آشوری، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، تهران، 1370
156- کتاب مقدس، تهران، انشارات اساطیر، ترجمه فاضل خان همدانی و دیگران، چ دوم، 1380
157- کاشفی، محمد رضا ، نقل از فرهنگ و مسیحیت در غرب، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1380
158- کجوری، محمد باقر، الخصائص الفاطمیه"، ج 2قم، انتشارات الشریف الرضی، 1380
(گ)
159- گارودی، روژه، هشدار به زندگان، ترجمه علی اکبر کسمائی، هاشمی، تهران
160-"گفتگو با پروفسور حامد الگار"،کتاب نقد، شماره 2و 3،. اسلام منهای احکام، اسلام نیست بهار و تابستان 79
161- گلی زواره ، غلام رضا ، جغرافیای جهان اسلام (اوضاع کنونی کشورهای اسلامی)، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1چ،1385
162- گوتک، جرالد ال، مکاتب فلسفی و ارا تربیتی، محمد جعفر پاک سرشت، ص 279تهرانف سمت، 1386
163-گلدنر، ویلیام، بحران جامعه شناسی غرب، ترجمه فریده ممتاز، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1383
164- گنون، رنه ، بحران دنیای متجدد، ضیاءالدین دهشیری، تهران، امیرکبیر، 1372
165- گروسه، رنه ، تاریخ جنگ های صلیببی، ترجمه دکتر ولی الله، تهران، پژوهش فرزان،1377 شادان
(ل)
166- لاهوری، اقبال، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، رسالت قلم، بی تا بی نا
167- لویی ،گارده و محمد ارغون ، اسلام، دیروز- فردا، ، ترجمه محمد علی اخوان، تهران،مرکز نشر سمر، 1370
168- لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، عبدالحسین آذرنگ، تهران، ج 1،کیهان، 1387
169- لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقى فخر داعى گیلانى، چ چهارم، بى جا، بنگاه مطبوعاتى على اکبر علمى، 1334،
170- لاهیجى، عبدالرزاق؛ گوهر مراد ، تهران: اسلامیه، بى‏تا،
171- لیندبرگ, دیوید سی؛ سرآغاز علم در غرب, ترجمه فریدون بدره ای, شرکت انتشارات علمی و فرهنگی, تهران 1377
172- لیتل فیلد، هنری نیلسون ،تاریخ اورپااز سال 1815 به بعد، مترجم فریده قره چه داغی،انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، 1381
(م)
173- مجلسى ، محمّدباقر بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 ق ، ج 75، ج 15، ج 2، ج1
174- مالک ابن نبی ، شروط النهضه ، ترجمه عمر کامل مسقاوی و عبدالصبور شاهین/ دمشق 1992
175- مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب، ج ۲، شرح حال پولس
176- مسعودی، مروج الذهب، دارالاندلس، بی تا
177- مدنی، جلال الدین ، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ج 6، تهران: پایدار، 1383
178- معین، حسن، فرهنگ معین ، ج 1، 1375، امیر کبیر
179- مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، تهاجم فرهنگی، تهران، انتشارات مرکز فرهنگی سپاه، 1387
180- مکارم شیرازی،تفسیر نمونه، ج2، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهلبیت،1368
181- مطهّرى، مرتضى، بیست گفتار، قم، جامعه مدرسین، 1361
182- ———–اخلاق جنسى در اسلام وجهان غرب، تهران، صدرا، 1384
183- ———–، مجموعه آثار، ج6ج 17 و16و 3،و 4 تهران، صدرا
184- ———–، ده گفتار ،تهران، صدرا، چ6، 1370
185- ———–، خدمات متقابل اسلام و ایران ، صدرا، 1362
186————، انسان و ایمان صدرا، چاپ یازدهم، تهران 1374
187- ———–، انسان و سرنوشت، تهران، صدرا، یازدهم، 1371
188- ———–، کلیات علوم اسلامی، ج2، تهران، صدرا، چ30، 1384
189- مصباح یزدی، محمد تقی، انسان سازی در قرآن، قم، انتشارات موسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، 1388
190- —————-آموزش فلسفه، ج2، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چ1، 1364
191- —————-، تهاجم فرهنگی ، چاپخانه موسسه امام خمینی، 1376
192- مصباح یزدی، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق ، اطلاعات، چ8، 1381
193- ورنر منسکی، پگی مورگان، النور نسبیت، کلایولاتون، تروز شانون، معشوق ابن علی)، اخلاق در شش دین
194- جهان، ترجمه محمد حسین وقار،انتشارات اطلاعات، 1378،
195- مالرب، میشل، انسان و ادیان،( نقش دین در زندگی فرردی و اجتماعی) ترجمه مهران توکلی،تهران نشر نی،چ 6، 1390
196- مک کلیلن ، جیمز ؛ هرولد درن ، تاریخ علم و فناوری، ؛ ترجمه: عبدلاحسین آذرنگ و نگار نادری،تهران، انتشارات سخن،1387
197- مکى، محمّدکاظم، تمدّن اسلامى در عصر عبّاسى، ترجمه محمّد سپهر تهران، سمت، 1383
198- مظلومان ،رضا ، جامعه شناسی کیفری، چاپ سوم، اقبال، 1355
199- مظاهرى، على، زندگى مسلمانان در قرون وسطى، ترجمه مرتضى رواندى، تهران، صداى معاصر، 1378
200- مک گراث، آلیستر، مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، حدادی، مرکز مطالعات و مذاهب قم، ۱۳۸۶
201- مهدوی زادگان، داوود، اسلام ونقد سنت وبری، چاپ سپهر، چ 1، 1377
202- مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیه، بی جا، بی تا
203- میلر، و.م.، تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین،حیات ابدی، 1981
204- مسجد جامعی، محمد، "اسلام،مسیحیت‏ و تمدن نوین" مجله نامه فرهنگ " زمستان 1372 – شماره 12
205- میشل، توماس،کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان ومذاهب، 1377
206- مجتهدی شبستری، محمد " سخنی چند درباره روش ما و مسیحیت ،مجله معارف جعفری
207- موسوى لارى، سیدمجتبى ، سیماى تمدّن غرب، قم، انتشارات اسلامى، 1360
208-موسویان، سید عباس، پس انداز و سرمایه گذاری در اقتصاد اسلامی،انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1379
(ن)
209- ناصری طاهری، عبدالله ، بیت المقدس شهر پیامبران، تهران، سروش، 1367
210- ندوی، سیدابولحسن، نبرد ایدئولوژیک ،ترجمه و اقتباس سید محمد ثقفی و علی اکبر مهدی پور، قم، دارالتبلیغ، بی تا
211- نظری ، علی اصغر، تاریخ عمومی،ویژ گیهای جغرافیایی جهان اسلامی، گروه تاریخ دفتر تحقیقات و برنامه ریزی درسی و تالیف، تهران، وزاردت آموزش و پرورش،
212- نیکسون، پیدایش و سیر تصوف، ترجمه محمد باقر معین، تهران، انتشارات توس، 1380
213- نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه ی محمود تفضلی،ج 1،تهران: امیرکبیر، 1343
214- ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی ،1383
215- نصر، سید حسین، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، چاپ دوم، طرح نو، 1374،
216- نصر. حسین، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری / موسسه فرهنگی طه، تهران
217- نصر، سید حسین ،علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، ج2، تهران 1359
218- نور احمدی، محمد جواد، اقتصاد دینی، انتشارات دانشگاه امام صادق، 1389
219- نیچه، فردریش، فراسوی نیک و بد،، ترجمه داریوش آشوری، قطعه 222و 260، خوارزمی، تهران، 1373
(و)
220- وبر، ماکس، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، تهران انتشارات علمی و فرهنگی 1382،
221-وارد ،کیت ،مسیحیت و اخلاق، مترجم: حسن قنبری، فصلنامه هفت آسمان، شماره16 Hawzah.net/fa/articlealphabet
222- وزیریان،آرمین ، روح القدس و نقش آن در حیات مسیحیت، انتشارات رضویه، 1386
223- وات،ویلیام مونتگمری، تاثیر اسلام بر اروپای قرون وسطا،حسین عبدالمحمدی؛قم،موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378
224- ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران،مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ج1
225- ولایتی،علی اکبر،فرهنگ و تمدن اسلامی،ص 50-51، دفتر نشر معارف، 1387، چ 7
226- ویلسون، برایان ، دین اینجا و آنجا، مقاله ی عرفی شدن، ترجمه ی مجید محمدی، (نشر قطره، چ 1، 1377)
227- (ورنر منسکی، پگی مورگان، النور نسبیت، کلایولاتون، تروز شانون، معشوق ابن علی)، اخلاق در شش دین جهان، ترجمه محمد حسین وقار،انتشارات اطلاعات، 1378
228- واکر ، آرنولد توماس ، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتى، دانشگاه تهران ، 1358
(ه)
228- هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، موسسه فرهنگی خانه خرد، چ2، 1383
229- هاف, توبی. ای, خاستگاه نخست علم جدید, حمید تقوی پور, موسسه تحقیقات وتوسعه علوم انسانی, تهران, 1384
230- هانتینگتون،ساموئل، برخورد تمدّنها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمد علی حمید رفیعی،دفتر پژوهشهای فرهنگی
231- هینس، جف ، دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم، داود کیانی، تهران، پژوهشکده راهبردی، 1381
232- هونکه، زیگرید، فرهنگ اسلام در اروپا ،ترجمه مرتضى رهبانى، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370
233- هیوم،رابرت ارنست، ادیان زنده جهان ؛. ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، علم، چ 15، 1386،258
(ی)
234- یزدی، نرگس و دیگران ، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ ، دفتر هنر و ادبیات صریر، 1387ٌ
235- دی یر ، پیتر رابرت ، تاریخ علم، عبدالحسین آذرنگ، تهران، سمت، چ 1، 1371
236- یزدان پناه ، سید یدالله ، عرفان نظری مبانی و اصول، انتشارات موسسه آموزشی و پژئهشی امام خمینی، 1389
237- یونسیان، مجید، "القاعده عربستان را می گرداند"، شرق، 25/3/1383

مجلات
238- اقلیدی نژاد، علی ،عوامل ذلت و انحطاط مسلمین در عصر حاضر، ص 56، معرفت، ش 39، (حوزه دات نت)
239- پارسانیا، حمید "از عقل قدسى تا عقل ابزارى"، علوم سیاسى، ش 19 پاییز 1381
240- ساسان پور ، شهرزاد ، نگرش صلیبیان به مسلمانان طی جنگهای صلیبی، فصلنامه تاریخ، ش 22، 1384،
241- جوادى آملى ، عبدالله، علل پیشرفت و انحطاط جامعه از منظر آموزه‏هاى اسلامی،85 /پاسدار اسلام ـ ش 298 – مهر
242- جعفریان، رسول، "نگاهی به ادوار تمدن اسلامی" مجله کتاب ماه تاریخ و جغرافیا ،شهریور و مهر 1385 – شماره 107 و 108/. نور مگز
243- حسینی، حسن ، طرح خاورمیانه بزرگ تر؛ القاعده و قاعده در راهبرد امنیت ملی امریکا، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، 1383، صص 12 ـ 9.
244- حیدری ، محمد حسن و دیگران ، بررسی تطبیقی ارزش ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت های تربیت اخلاقی آن، فصلنامه اسلام و پژو هش های تربیتی، ، ٌ1391
245- حجتی کرمانی ، علی، تلخیص بشرِیت در حال سقوط، مجله درسهایی از مکتب اسلام،" بهمن 1349، سال دوازدهم – شماره 1
246 – جوادى آملى، عبدالله، علل پیشرفت و انحطاط جامعه از منظر آموزه‏هاى اسلامی، پاسدار اسلام ـ ش 298
247- زارعیان ، فائزه و شانظری، جعفر، نگاهی بر مبانی و آموزههای اخلاق مسیحیت، فصلنامهی علمی تخصصی اخلاق ش4، زمستان 1390
248- داعی نژاد، سید محمد علی، دین پژوهی، مجله صباح،1382 ، ش 7و8، / همچنین درhawza.net
249- ذوعلم، علی ، انقلاب اسلامی، تحجر و سنت ، مجله کتاب نقد " بهار و تابستان 1382 – صفحه 13
250- صمیمی، سید رشید ، کارکردهای معنوی و معرفتی دین، کوثر معارف، س4،ش 6، 1387
251- فاضل قانع، حمید ، مجله معرفت فرهنگی اجتماعی آینده پژوهی و جامعه مطلوب اسلامی " زمستان 1388 – شماره 1 ص46
252- نصیری، علی ، اندیشه اباحیگری آفت دین داری، کتاب نقد، شماره40، 1358
253- کیث وارد ، مسیحیت و اخلاق، مسیحیت و اخلاق، قنبری، حسن ، تهران، فصل نامه هفت آسمان، ،1382، شماره16
254- کامستوک، گئری ال، مترجم انشالله رحمتی، ماهنامه پژوهشی اطلاعات حکمت و معرفت، ش 13، ص 62
255- گوستافسون ، جیمز.م، اخلاق و مسیحیت، مترجم: حبیب اللهی،مهدی،حوزه اصفهان " تابستان 1380 – شماره 6 ص 132 /
256- مسجد جامعی، اسلام، مسیحیت‏ و تمدن نوین، مجله نامه فرهنگ " زمستان 1372 – شماره 12 صفحه 46 تا 50 ن
257- مجتهدی شبستری، محمد، مجله معارف جعفری " شماره ویژه سخنی چند درباره روش ما و مسیحیت نویسنده
258- شریفی، بسم الله، نقش دین در معنا بخشی به زندگی انسان، پایان نامه کارشناسی ارشد، 1389، حجتیه
259- ولایتی علی اکبر، پویایی و بالندگی تمدن اسلامی، مجله اندیشه حوزه، ش 47و 48 ، 1383 .
سایت ها
1. خیری، حسن، سقوط اخلاقی در جامعه غربی ، فصلنامه معرفت، شماره 21/ hawzah.net
2. www.hawza.net*
3. www.mgiran.Com
4. noormags.com
5. www. Amoozeh. Ir
6. did.ir کتابخانه دیجیتال
7. سایت باشگاه اندیشه
8. www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/xx.html#People
9. پیامددهای منفی تمدن غرب در اثر عدم توجه به دین mortezamotahari.com( پایگاه جامع استاد شهید مطهری)
10. دایره المعارف اینترنتی طهور، مشترکات ادیان آسمانی در نظام ارزشها و اخلاق
11. magiran.com ، فروپاشی نهاد خانواده درغرب، روزنامه رسالت 3/5/91 شماره 7595..
12. بهرام اخوان کاظمی، راهبردهای اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی و تضمین امنیت ملی، پرتال جامع علوم انسانی
13. http://vazeh.com

نمایه و مطبوعات
1- سراج زاده، حسین (اجتماع اخلاقی مسلمـانـان : تبییـن جـامعه شنـاختی تـاثیــرباورهای اسلامی بر میزان جرم ) ، پژوهش 2- شماره ٣ – تابستان ١٣٧٩/ نمایه
3- کیهان، شماره 15898،مورخ 17/1/1376. Magiranپایگاه مجلات
4- روزنامه ایران , 7/5/75
5- روزنامه جمهوری اسلامی , نگاهی از زاویه دیگر , 24/3/ 74 به نقل از مجله فارین پالسی آمریکا )
6- هفته نامه اشترن , 16/11/95,
7- کیهان، شماره 15898،مورخ 17/1/1376.
8- روزنامه کیهان، 20 تیرماه، 1 138
9- جمهوری اسلامی، 27/11/80
10- مجید یونسیان، " القاعده عربستان را می گرداند"، شرق، 25/3/1383. Magiran.

1 – شریف، میان محمد، منابع فرهنگ اسلامی، صص 17-21
2 – محمدتقی جعفری، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، موسسه تنظیم و نشرآثار علامه جعفری، 1390، ص 190
3- محمد حسن حیدری و دیگران ، فصلنامه اسلام و پژو هش های تربیتی، بررسی تطبیقی ارزش ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت های تربیت اخلاقی آن 1391، ص89
4- ویل دورانت, تاریخ تمدن, ج5, ص96
5- ایان باربور، علم و دین، ص55
6- محسن عباس نژاد، یشرفت دانش، ص 280-281
7 – سید احمد رهنمایی، غربشناسی، ، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388، ص 217و 281 ( با اندکی تغییر و تلخیص )
8- کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج7، ترجمه داریوش آشوری، انتشارات علمی وفرهنگی و انتشارات سروش، تهران، 1370، ص 393-394
9- فردریش نیچه، فراسوی نیک و بد، ترجمه داریوش آشوری، خوارزمی، تهران، 1373، 222و 260
10 – علی حجتی کرمانی ، تلخیص بشرِیت در حال سقوط، مجله درسهایی از مکتب اسلام،" بهمن 1349، سال دوازدهم – شماره 1 ص 14-16
11 – حسینی بهشتی، درس گفتار های فلسفی، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، تهران 1382، چ 1، ص18
12 – پیشین
13 – پیشین ص11
14 – پیشین، ص12و13
15 – محمد، قطب، جاهیلیت قرن بیستم، ترجمه صدرالدین بلاغی، انتشارات امیر کبیر، 1346، چ1، ص236و237
16- برایان ویلسون، دین اینجا و آنجا، مقاله ی عرفی شدن، ترجمه ی مجید محمدی، (نشر قطره، چ 1، 1377)، ص 19
17- پیشین، ص19
18- پیشین، ص 21
19- ایان باربور، علم و دین، ص 76.
20- پیشین، ص 49
21- پیشین، ص 77
22- میر احمد رضا حاجتی ,عصر امام خمینی ره , قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , 1382, ص 303
23 – محمدتقی جعفری، فرهنگ پیشرو…، ص14
24 – مطهری، مرتضی مجموعه آثار، ج 16 25-26
25 – محمدتقی جعفری، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو ص 112 و113
26 – محمد، قطب، جاهیلیت قرن بیستم، ، ص208
27- دکتر سید حسین نصر،جوان مسلمان و دنیای متجدّد غرب ، ص208
28- دکتر حسین نصر، نیاز به علم مقدس ،ترجمه حسن میانداری / موسسه فرهنگی طه تهران.ص39
29- روزنامه جمهوری اسلامی , نگاهی از زاویه دیگر , 24/3/74به نقل از مجله فارین پالسی آمریکا )
30- کیهان، شماره 15898،مورخ 17/1/1376. Magiran
31- گلدنر، بحران جامعه شناسی غرب، ترجمه فریده ممتاز ،تهران: شرکت سهامی انتشار، 1383 ، ص 306 و 308-309.
32 – پیشین ، ص 310
33- هنری نیلسون لیتل فیلد ، تاریخ اورپااز سال 1815 به بعد،ص 14
34- گلدنر، بحران جامعه شناسی غرب، ص311.
35- رضا مظلومان، جامعه شناسی کیفری، چاپ سوم، اقبال، 1355، ص 168
36 – برگرفته از، خیری، حسن، سقوط اخلاقی در جامعه غربی ، فصلنامه معرفت، شماره 21/ hawzah.net
37 – محمد، قطب، جاهیلیت قرن بیستم، ص 237
38 – محسن عباس نژاد، پیشرفت دانش…..ص 280-281
39 – ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ص 1033ـ1055.
40 – پیشین ص 1033ـ1055.
41 – پیشین ، ص 1033ـ1055.
42 – زین العابدین قربانى، تاریخ فرهنگ و تمدّن اسلامى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص 24
43- پیشین، ص 24
44- ویل دورانت ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ، ج 4، ص 792.
45- ویل دورانت, تاریخ تمدن ج5؛ همان، ص 608
46- پیشین ص 610
47- ویل دورانت, تاریخ تمدن, ج5؛ همان، ص607
48- مرتضی مطهری، اخلاق جنسى در اسلام وجهان، ص23
49- سید حسین نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ص 292
50 – اخلاق در شش دین جهان، (ورنر منسکی، و دیگران)، ترجمه محمد حسین وقار،انتشارات اطلاعات، 1378، ص340
51- صابر احمدطه، نظام الاسره فى الیهودیه و النصرانیه و الاسلام،قاهره،نهضه مصر للطباعهوالنشروالتوزیع،2003،ص 24
52- ورنر منسکی، اخلاق در شش دین جهان، ص343
53- عبدالرسول بیات با جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، ص38و 39
54- رنه گنون، بحران دنیای متجدد، ضیاءالدین دهشیری، تهران، امیرکبیر، 1372، ص 10/ بهرام اخوان کاظمی، راهبردهای اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی و تضمین امنیت ملی، پرتال جامع علوم انسانی،
55- مرتضی مطهری،مجموعه آثار ج3، ص543
56- ر.ک: آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، (قم: مرکز نشر اسراء، نوبت دوم، 1379 ه ش) ص 29 ـ 30
57 – صحیفه نور, ج۸ , ۱۳۶۱، ص ۱۲۳).
58 – رابرت . اچ . بورک , لیبرالیسم مدرن و افول آمریکا در سراشیبی به سوی گومورا , ترجمه الهه هاشمی حائری , انتشارات حکمت , 1378, جمع بندی فصل هفتم/ www. Amoozeh. ir
59- برگمن ،زن مذهب نسل آینده ، نصرالله قادرى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری انتشارات برگ 1376،ص166 /پیامدهای منفی تمدن غرب در اثر عدم توجه به دین www.mortezamotahari.com( پایگاه جامع استاد شهدی مطهری)
60- محمدتقی جعفری، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، ، ص 112 و113
61- علی شریعتی، مجموعه آثار دکتر شریعتى،4ج، قلم، بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی، ص161
62- سید حسین نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ص 293 – 295
63- مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص231
64- هفته نامه اشترن , 16/11/95, به نقل از عصر امام خمینی ره , میر احمد رضا حاجتی ,عصر امام خمینی ره , قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , 1382 , ص 224
65- روزنامه ایران , 7/5/75)
66- ژان فوراستیه , بحران دانشگاه , ترجمه علی اکبر کسمایی , سهاما انتشار , 1363, ص 91
67- هنری نیلسون لیتل فیلد ، تاریخ اروپا از سال 1815 به بعد،ص 9و10
68- ر.ک: محمدتقى شیخى، جامعه شناسى زنان و خانواده، شرکت سهامى انتشار، 1381، ص 19
69- مرتضی مطهری، اخلاق جنسى در اسلام وجهان غرب، ص23
70- ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺎﻓﻜﺎر، ﻛﺎﻧﻮن ﻣﻬﺮ (وﻳﮋه ﺧﺎﻧﻮاده)، ﭼﺎپ اول، 1380، ﻣﺮﻛﺰ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی اﺳﻼﻣﻲ ﺻﺪا و ﺳﻴﻤﺎ ‫ص52- 54‬‬‬
71 – فروپاشی نهاد خانواده درغرب، روزنامه رسالت 3/5/91 شماره 7595… magiran.com
72 – ر.ک: صابر احمدطه، نظام الاسره فى الیهودیه و النصرانیه و الاسلام، ،ص 21.-
73 – فروپاشی نهاد خانواده در غرب، رسالت، 3/5/91
74 – پیشین، ‫ص، 56و 57‬‬‬
75 – پیشین، 58و 59
76 – Cohabitation
77 – ﺑﺴﺘﺎن، ﺣﺴﻴﻦ اﺳﻼم و ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﺎﻧﻮاده، ، ص61.
78 – مجله اشپیگل , دسامپر 1993, به نقل از عصر امام خمینی ره , میر احمد رضا حاجتی ,عصر امام خمینی ره , قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , 1382 , ص 306
-79 -فروپاشی خانواده در غرب، رسالت، 3/5/ 91 همان
80- پیشین ص100
81 – پیشین ص 100-101
82 – پیشین، 101
83- وﻳﻠﻴﺎم ﮔﺎدﻧﺮ ، ﺟﻨﮓ ﻋﻠﻴﻪ ﺧﺎﻧﻮاده، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﻣﺤﻤﺪی، ﭼﺎپ اول،، ﻗﻢ: دﻓﺘﺮ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت و ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت زﻧﺎن 1386 ،ص 102-103.‬
84- بایر ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، 1383 انتشارات علمی و فرهنگی ، ص 639
85 – ویل دورانت، تاریخ تمدن ، ج 4، ص 74
86 – پیشین، ص 630
87- ویل دورانت، همان منبع، ج 4، ص 75
88-به نقل از: نرگس یزدی و معصومه امیرلو، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ، دفتر هنر و ادبیات صریر، 1387ٌ ، ص 52
89- رنه گروسه، تاریخ جنگ های صلیببی، ص19و11و14و15
90- تاریخ تمدن، عصر ایمان، ص 78
91 – پیشین، ص 787
92 – گوستاو لوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، همان، ص 15
93 – محمود طلوعی، تاریخ و تصویر، تهران، تشر علم،1374، ص109
94- پیشین، ص109،
95- پیشین، ص277-288،
96- مرتضی مطهری، سیره نبوى ،ص22
97- رومن رولان ، مهاتماگاندى ،ترجمه محمد قاضى49
98- مرتضی مطهری، ییرامون انقلاب اسلامى124
99 – ژان فوراستیه، تمدن سال 2001، ترجمه خسرو رضایی، سازمان انتشارات انقلاب اسلامی، 1368،ص103
100- پیشین
101
102 – هنری نیلسون لیتل فیلد، تاریخ اروپااز سال 1815 به بعد، 8و9
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 49 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود