مبانی مدیریت اسلامی
نوشته:
رضا نجاری
دیباچه
این کتاب اصالتاً به مبحث(مبانی مدیریت اسلامی) می پردازد وبه تبع آن به مدیریت اسلامی هم نگاهی خواهد کرد. کتاب در پنج فصل کاملاً مرتبط به یکدیگر به طور زنجیره ای با نگرش سیستمی نگارش یافته است که برای درک بهتر باید کل آن در نظر گرفته شود و پیوسته مطالعه شود.
فصل اول) کلیات: به تفاوت مدیریت اسلامی و سیستم تدوین مدیریت اسلامی می پردازد و مفهوم مدیریت اسلامی می پردازد و مفهوم مدیریت اسلامی و نظرات مختلف پیرامون آن، شبهات و رابطه مدیریت با اسلام بررسی می شود
فصل دوم) مفروضات بنیادین: به پیش فرض های اساسی در مورد مبانی مدیریت اسلامی و بحث های شبه فلسفی دیگر خواهد پرداخت چهار موضوع شناخت شناسی ، هستی شناسی ، انسان شناسی و ارزش شناسی محور می باشند.
فصل سوم) روش شناسی: به روش تحقیق در مدیریت اسلامی، رویکرد ها و مسائل مختلف درباره ی آن ، منابع، اصول تحقیق، انواع آن و نظریه پردازی می پردازد.
فصل چهارم) مدخلی بر مدیریت اسلامی : به مباحث کلی در مورد جایگاه ضرورت و تعریف مدیریت اسلامی و رابطه آن با حکومت اسلامی و مبانی آن و نظریه ولایت فقیه می پردازد
فصل پنجم) اصول مدیریت اسلامی و الگو های آن: در مورد اصول مدیریت اسلامی برخاسته از اصول دین و جایگاه و الگو های آن بحث میکند و به تعامل و تزاحم آنها نیز اشاره می نماید
فصل اول
کلیات
مقدمه
امروزه اهمیت مدیریت چه در سطح خرد وچه در سطح کلان بر هیچکسی پوشیده نیست وهمه مردم به نوعی با مدیریت سر و کار داشته و اثرات آن را بر زندگی خود به خوبی مشاهده و احساس می کنند . پس از پیروزی انقلاب اسلامی مباحث مربوط به مدیریت و حکومت اسلامی که در سابق به دلایلی متروک مانده بود به بحث روز و داغ محافل دانشگاهی و غیر دانشگاهی مبدل شد افراد زیادی از حوزه و دانشگاه به انحاء مختلف در این باره بحث و گفتگو کردند لذا ضرورت وجود نگرش جامع و ریشه ای و سیستماتیک و مبتنی بر فکر نظام یافته در مورد مدیریت اسلامی احساس می شود.
1_1 : شبهاتی پیرامون مدیریت اسلامی
از تعریف، تبیین و نوشته افراد مختلف در مورد مدیریت اسلامی تا به حال شبهات مختلفی به ذهن افراد به ویژه تحصیلکردگان غرب رسیده که مولود ضعف نظم فکری و فقدان نگرش جامع نویسندگان بوده است و این شبهات تا جایی رسیده که اساساً وجود مدیریت اسلامی را زیر سوال برده است
پاره ای از اشکالات به مدیریت اسلامی از این قرار است:
1_ مدیریت اسلامی امر ذهنی بوده و محصول یافته های ذهن اشخاص متدین است
2_ مدیریت اسلامی صرفاً اخلاقی بوده و فقط به توصیف و تجویز رفتار های خوب وبد می پردازد
3_ بنا به دو دلیل قبل مدیریت اسلامی توانایی دادن برنامه ، الگو وتکنیک و در یک کلمه پیشبرد تمدن امروزی بشر را ندارد
4_ مدیریت یا باید خود را با تکنولوژی و پیشرفت تمدن نوین غربی هماهنگ کند یا تمام دستاورد های خود را کنار بگذارد
5_ عناوینی مثل مدیریت اسلامی ، اقتصاد اسلامی بیشتر شعار است
6_ اگر مدیریت اسلامی امکان پذیر است چرا بعد از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامی هنوز نهادینه نشده است
7_ ایده مدیریت اسلامی رفاه و سعادت و رشد اقتصادی جهان است و مدیریت غربی هم در همین جهت حرکت کرده لذا تفاوتی بین این دو مدیریت نیست
8_ مدیریت مربوط به دنیا و امری مادی است اساساً دین متکفل آخرت بوده و به امور معنوی می پردازد
برای روشن شدن مطلب لازم است موضوعات زیر بررسی شوند
1_2 تفاوت مدیریت اسلامی و مبانی مدیریت اسلامی
اولین نکته مهم، توجه به تفاوت مدیریت اسلامی با مبانی آن می باشد که عدم درک آن منجر به بروز برخی شبهات مذکور شده است و فهم آن ، کلید حل بیشتر شبهات می باشد در واقع اینها دو مقوله جدا از هم می باشند در مبانی پیش نیازها ، مفروضات، اصول کلی، روش تحقیق، مفاهیم و تعاریف مهم و فلسفی مطرح می شود درحالی که مدیریت اسلامی ، اصول سازمانی و نظریه های مدیریتی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
1_3 سیستم تدوین مدیریت اسلامی
نگرش سیستمی:نگرشی که انسان را از تک بعدی بودن اندیشه ، جزء نگری، محدودیت فکر و توجه به ظواهر بازداشته و به جای آن به شناخت همه جانبه ، فکر باز و توجه به باطن می پردازد
تئوری سیستمی:این تئوری بیان می دارد که سیستم از اجزاء مختلف تشکیل شده است و این اجزاء به یکدیگر وابسته اند و هدف مشترکی را دنبال می کنند
مدل عمومی سیستم ها (عناصر سیستم):هر سیستم از چهار قسمت تشکیل شده است:
1_داده: کلیه ی ورودی های یک سیستم را گویند
2_فرآیند: پردازش و عملیاتی که روی داده ها صورت می گیرد
3_ستاده: نتایج و محصولات نهایی که حاصل پردازش داده ها است
4_تعادل:با استفاده از مکانیزم بازخورد صورت می گیرد که بازخورد، اطلاعاتی است که از ستاده به داده بر میگردد
کاربرد تئوری سیستمی:این تئوری در علوم مختلف کاربرد دارد مثلا در مدیریت و یا سازمان این است که آنها را به منزله ی یک سیستم می نگرد
فرآیند تدوین مدیریت اسلامی:نگرش و تئوری سیستمی راهگشای بسیاری از مشکلات انسان در شناخت و حل مسائل می باشد ، حتی دین اسلام نیز یک سیستم است
مبانی مدیریت اسلامی مدیریت اسلامی
داده فرایند ستاده
مفروضات بنیادی نیاز روش تحقیق مسائل اصول پژوهش تئوری اجرا کاربرد
بازخورد
نمودار 1-2مراحل تدوین مدیریت اسلامی
1-4 مفهوم مدیریت اسلامی
برای روشن شدن مفهوم مدیریت اسلامی و نظرات مختلف سوال این است که آیا مدیریت اسلامی وجود دارد ؟
در ارتباط با پاسخ سوال مذکور افراد به دو گروه اصلی تقسیم می شوند :
اول : مخالفان
الف ) عده ای گفته اند اصلاً مدیریت اسلامی نداریم که چند دسته اند :
1-افرادی هستند که می گویند اگر مدیریت اسلامی داریم چرا پس از گذشت 38 سال هنوز نهادینه نشد .
2-افرادی هستند که می گویند عناوین و پسوندهای اسلامی به دنبال علوم انسانی مثل مدیریت ، اقتصاد و جامعه شناسی فقط شعار تو خالی است .
3-افرادی هستند که می گویند آنچه ما تا به حال از مدیریت اسلامی شنیده ایم همه اش ذهنی بوده که محصول بافته های ذهن اشخاص است.
4-عده ای می گویند اساسا آنچه از دین انتظار داریم . سعادت اخروی بشر است و ما درارتباط با امور معنوی ازدین بهره می گیریم .
ب) عده دیگر که می گویند مدیریت اسلامی داریم چند دسته اند :
1-برخی به نوعی دیگر وجود علم مدیریت اسلامی را انکار می کنند آنها می گویند ما دو امر متفاوت داریم :
اول مکتب دوم علم ، آنچه مربوط به دین است پسوند دینی و اسلامی می پذیرد مکتب است . مامکتب مدیریت اسلامی داریم ولی علم مدیریت اسلامی نداریم چون علم و مدیریت به علم تولید است .
2- عده ای دیگر می گویند ما مدیریت اسلامی داریم ولی مدیریت اسلامی یعنی مدیریتی که بتواند بشر را به رفاه ، سعادت ، اقتصاد پیشرفته و توسعه برساند که معتقدند شیوه مدیریت غربی همان مدیریت اسلامی است .
3-بعضی دیگر می گویند مدیریت اسلامی داریم ولی صرفا به امور اخلاقی و معنوی می پردازد.
1-4-1مفهوم علم و کارکردهای آن
عده ای معتقدند علم به مجموعه دانسته های بشر گفته میشود بعضی دیگر فقط دانسته های بشررا با روش تجربه حاصل شده باشد علم می دانند . و قدما مجموعه قضایایی که حول یک محور مطرح می شود و با متدهای متناسب با طبیعت قضایای مزبور مورد بررسی قرار می گیرد .
کارکردهای علم :
1-کشف پدیده ها و درک روابط بین پدیده ها و متغیرها
2-تفسیر ، تعمیم و پیش بینی نتایج نظریه ها
3-کنترل پدیده ها ، متغیرها و رفتار بشر
4-حل و مشکلات و مسایل بشر
1-4-2 مفهوم دین و کارکردهای آن :
" مجموعه ای از عقاید که محور آنها را خدا و ماورای طبیعت تشکیل می دهد به اضافه سلسه ای از ارزش ها و احکام و دستور العلهای متناسب با آن عقاید "
کارکردهای دین
1-دین ایدئولوژی یک کیهانی و سازگار دهنده بشر با حیات و هستی بزرگ است .
2-دین موضوعی برای تجربه های دینی است و تفسیر صحیح برای این تجارب به انسان می دهد .
3-دین به حیات آدمی معنا می بخشد.
4-دین پشتوانه ای برای اخلاق است .
5-دین مساله زندگی پس از مرگ را به انسان یاد می دهد.
6-دین خیلی از مشکلات را با تربیت انسان حل می کند .
7-در دانسته های عقلی ، شان دین مذکّر بودن آن است ولی دین مطالب و رای عقلی هم دارد .
8-دین به انسان کمک تا موضوعاتی را درک که اگر خودش تجربه کند ارزش خود را از دست می دهد .
9- دین خدمات دنیوی زیادی را به انسان ارائه می دهد .
1-4-3 رابطه علم و دین
آیا بین علم و دین رابطه ای وجود دارد به تعبیر دیگر آیا معرفت دینی داریم و اگر داریم به چه اعتباری که در پاسخ گفته می شود بلی و معرفت دینی امکان پذیر است که به چند مورد زیر اشاره می شود.
1-به اعتبار متد تحقیق
که در یک تقسیم بندی کلی در ارتباط با موضوعات از دو روش استفاده می شود .
روش تعبدی : یعنی اینکه چون دین می گوید آن را قبول می کنیم و روش تعقلی یعنی اینکه چون عقل می گوید آن را قبول می کنیم مستند روش اول شرع و مستند روش دوم عقل است .
2-به اعتبار تعیین برخی از احکام جزیی یا کلی تجربی ، عقلی و نقلی موضوعات و مسایل علم توسط دین : اگرچه رسالت اصلی دین ، شناساندن عقاید صحیح پیرامون مسائل هستی شناسی و شناخت خدا و جهان ابدی و ارائه ارزش های حقیقی و برنامه های عملی برای سعادت دنیا و آخرت انسان است ولی به دلایل مختلف در منابع دینی به مناسبت هایی به مسائل طبیعی و شناخت جهان ، انسان ، جامعه و تاریخ و غیره می شود.
3-به اعتبار فلسفه دینی : اصولا فلسفه عهده دار اثبات بسیاری از اصول موضوعه علوم می باشد و از این طریق می توان گفت بین علوم و دین از راه فلسفه ارتباط وجود دارد .
4-به اعتبار نظام ارزش دینی : یکی از اثرات مهمی که علوم به ویژه علوم کاربردی از دین می پذیرند اثرات ناشی از نظام ارزشی دین است علوم انسانی با انسان سرو کار دارند و انسان هم بدون ارزش مفهوم روشنی ندارد لذا همه علوم انسانی به نوعی با مفاهیم ارزشی رابطه دارند بخصوص با علوم کاربردی .
5-به اعتبار تلاش فکری و علمی دانشمندان متدین ( به ویژه مسلمان ) :
بر اساس مبانی دین برای تولید علوم مختلف و ارائه برنامه های علمی و تکنیک ها برای رفع نیازهای مادی و دنیوی جامعه دینی بر اساس روش تحقیق و نظریه پردازی اسلامی کوشش می کنند تا از طریق جهان بینی : انسان شناسی و سایر عقاید دینی به ارزش های دینی برسند ( از طریق تکنیک ها و برنامه های ابداعی از سوی دانشمندان متدین )
1-4-4 رابطه مدیریت با اسلام
در معرفت دینی می توان رابطه مدیریت با اسلام را در موارد زیر بررسی نمود :
1-رابطه جهان بینی ، هستی شناسی و انسان شناسی اسلامی با مدیریت : این رابطه از راه تاثیر نظریات اسلامی پیرامون مسائل هستی شناسی به عنوان اصول موضوعه در همه علوم انسانی از حمله مدیریت ، تجلی پیدا می کند .
2-رابطه ایوئولوژی و احکام اسلامی با مدیریت : این رابطه از راه تاثیر التزام و عمل به احکام خمسه و نیز تربیت اسلامی در مدیر بروز پیدا می کند .
3-رابطه نظام ارزشی اسلام با مدیریت : این رابطه به ویژه با علوم کاربردی و عملی است که مدیریت نیز از آنهاست این رابطه از راه تاثیر نظام ارزشی اسلام در اعمال مدیر ، تعیین اهداف ، استراتژی ها ، خط شی ها ، سیاست ها و … ظاهر می شود .
4-رابطه اسلام با دانشمند مسلمان و محقق در علم مدیریت : که مهمترین رابطه اسلام با مدیریت می باشد این رابطه از راه تاثیر تمام شناخت شناسی ، هستی شناسی ، انسان شناسی و ارزش شناسی و ایدئولوژ ی اسلام بر فکر و عمل پژوهشگر مسلمان است که جهت رفع حوائج مادی ودنیوی وغیر مادی و معنوی با روش های مورد پذیرش اسلام به تولید علم مدیریت می پردازد.
الگوهایی از مدیریت با اسلام ( تاثیر جهان بینی و ارزش های اسلامی در مدیریت )
1-نگرش سیستمی : جهان بینی الهی ،جهان هستی را به صورت کل و مجموعه ای هماهنگ می بیند که هدفی را دنبال کرده و زیر تدبیر و مدیریت الهی قرار دارد . و سنت و ربوبی بر آن حاکم است که مخالفت با این سنن و نوامیس تکوینی و تشریعی الهی نتیجه ای جز شکست نهایی ندارد . بناراین در مدیریت ها ، تعیین اهداف و خط مشی ها و حتی در کاربرد و روش های جزئی ، اراده تکوینی و تشریعی الهی را به عنوان عامل مهم باید در نظر گرفت .
2-اثر بخشی سازمانی : جهان هستی به گونه ای آفریده شده است که با حرکت تکاملی انسان متناسب است که بین زن و مرد و سیاه و سفید و …. فرقی نیست و با رعایت مصالح همه افراد در یک چار چوب برنامه ریزی شده و نظام مند به اهداف سازمانی برسند و حقوق آیندگان را در بهره برداری از منابع و مواهب الهی به رسمیت بشناسند .
3- سبک رهبری : انسان آفریده ای است که مجهز به نیروی اراده و اختیار است باید مسیر تکامل خود را به کمک عقل و شرع انتخاب کند بنابراین نباید برای او از شیوه های فشار ، حصر و سلب آزادی استفاده کرد .
4-هدف گزاری : شرافت انسانی به روح ملکوتی اوست و امتیاز او بر سایر حیوانات مرهون ویژگی های انسانی است که خاستگاه ارزش های معنوی است . لذا در تعیین اهداف برای رسیدن به کمال و سعادت واقعی اولویت و اصالت به ارزش های معنوی داده شود .
5- تصمیم گیری : خصلت ها و ویژگی های لازم برای مدیران شایسته در سایه تعالیم اسلامی بهتر تامین می شود طبعاً مدیری موفق است که با توکل به خداوند و اعتقاد بر قدرت به نهایت الهی تربیت شده و تصمیم های عاقلانه و سنجیده و بدور از حیله و چرب زبانی بگیرد .
6- کنترل : در مدیریت اسلامی بخشی از هزینه ها و نیروهایی که در نظام های دیگر صرف کنترل ، بازرسی ، نظارت ، اطلاعات می شود در راه ارتقای فرهنگی و رشد معنوی کارکنان بکار گرفته می شود تا با تقویت روحیه دینی و تقوی ، عامل کنترل کننده درونی در افراد بوجود می آید . البته الگوی مد نظر تحت معنا و مفهوم مدیریت اسلامی مورد مداقه قرار گرفته شود .
صحیح ترین معنای مدیریت اسلامی
" مدیریت اسلامی عبارت است از مدیریتی که بر اساس نظریه پردازی و تولید علم توسط دانشمند مسلمان که با تکیه بر مبانی اسلامی و مفروضات بنیادین آن با روش های مختلف اعم از تعبدی و تعقلی ( تجربی ) به منظور ایجاد یا بهبود رفتارها ، روش ها ، فنون ، ابزار ، ساختار و الگوها برای رفع مسائل و مشکلات و تامین نیازهای مادی و معنوی و رشد و اعتلای جامعه اسلامی شکل می گیرد .
1-4-5 ویژگی های علم مدیریت اسلامی
1- علم مدیریت اسلامی بر پایه مکتب اسلام است نه خود آن و بر پایه فلسفه اسلامی است نه خود آن
2- علم مدیریت اسلامی با علم فقه تفاوت دارد و یکی نیست .
3- علم مدیریت اسلامی از روش تجربی و روش غیر تجربی استفاده می کند .
4- علم مدیریت به کشف ماهیت اشیاء پدیده ها ، روابط بین آنها و متغیرها و اصول ، قوانین و تئوری
می پردازد .
5- علم مدیریت اسلامی کاربردی است و هم حوزه نظری و هم حوزه عملی دارد و صرفاً ذهنی نیست .
6- علم مدیریت اسلامی پویا ( دینا میک ) است نه ایستا ( استاتیک )
فصل دوم
مفروضات بنیادین
مقدمه
در این فصل با توجه به سیستم تدوین مدیریت اسلامی اولین عنصر آن مفروضات بنیادین دین پرداخته می شود
مفروضات بنیادین در واقع یک سلسله مباحث وابسته و زیر بنایی می باشد که علوم اسلامی بر پایه آن بنا می شوند برای درک و تدوین مدیریت اسلامی نیاز به شناخت مفهوم ارزش ها و نظام ارزشی در اسلام است .
2-1 شناخت شناسی
در بحث شناخت شناسی مباحث زیادی وجود دارد که به پاره ای از آنها پرداخته می شود .
2-1-1 مفهوم و اهمیت شناخت
اصولا مفهوم شناخت بدیهی بوده و به معنای معرفت و آگاهی است و نیازی به تعریف ندارد امروزه فلسفه های اجتماعی ، مکتب ها و ایدئولوژی های زیادی وجود دارند که انسان زندگی خود را آگاهانه یا نا آگاهانه بر اساس ان تنظیم می کند . سوال مهم این است که چرا ایدئولوژی ها با یکدیگر متفاوتند و شخص از ایدئولوژی های خاص دفاع و تبعیت می کند ؟ پاسخ این است که تکیه گاه ایدئولوژی ها ، جهان بینی ها هستند جهان بینی نوع برداشت ، تفسیر و تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان به طورعام و انسان و جامعه به طور خاص دارد از طرفی ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص کرده و انسان را به هدف خاصی دعوت و راه رسیدن به آن را مشخص می کند . جهان بینی به منزله زیر بنای فکر است و ایوئولوژی به منزله رو بنا
2-1-2 امکان شناخت :
اولین سخن در باب شناخت این است که آیا شناخت ممکن است و آیا می شود جهان را آن طور که هست شناخت ، عده ای منکرند و می گویند شناخت برای بشر غیر ممکن است که سخن سستی است نظر صحیح این است که شناخت امکان پذیر است و آیات بسیار زیادی در قرآن وجود دارد که انسان را به دعوت به شناخت کرده است .
2-1-3 منابع و ابزار شناخت :
منظور از منبع ، قلمرو و مواردی است که مورد مطالعه و شناخت قرار می گیرد به عقیده فلاسفه اسلامی سه منبع شناخت وجود دارد :
الف ) طبیعت و تاریخ
ب) عقل و عقلیات
ج) قلب و دل . اما ابزار شناخت طبیعت حس و تجربه است ابزار شناخت عقل استدلال منطقی و برهان است و ابزار شناخت دل تزکیه نفس است . شناخت حسی ، جزیی ، ظاهری و تابع زمان و مکان است در حالی که شناخت عقلی ، کلی عمقی و تابع زمان و مکان نیست .
برخی فقط عقل را در شناخت مهم می دانند مثل افلاطون ، بعضی فقط به حس و تجربه به اهمیت می دهند مثل هیوم و جان لاک و هابز و عرفای قدیمی نیز به دل و تزکیه نفس اهمیت زیادی می دهند البته اسلام به هر سه آنها اهمیت می دهد و یکی را فدای دیگری نمی کند . چون قلمرو اینها را از هم جدا نمی داند .
2-1-4 ارزش شناخت :
یکی از مسائل اساسی ،ارزش شناخت است . انسان در شناخت هایش به مواردی برخورد می کند که خطای آنها را کشف می کند و متوجه می شود که شناخت قبلی او اشتباه بوده است این امر هم در جزئیات و هم در مسائل علمی صدق می کند درمسائل علمی گاهی تئوری یا قانونی کشف می گردد و دهها سال مورد قبول اکثر دانشمندان است و بعد ازمدتی آیندگان این تئوری یا قانون را اشتباه می دانند به طور کلی شناخت دو نوع اند : شناختی که حقیقی است و شناختی که خطا و غلط است . در اینجا دو سوال مطرح می شود 1- ملاک حقیقیت چیست 2- معیار حقیقیت چیست .
ملاک حقیقیت : صحیح ترین تعریف از حقیقت عبارت است از تطابق یک شناخت و مفهوم در ذهن با عین و واقع بنابراین آن شناخت حقیقی است که مطابق با واقع و نفس الامر باشد .
2-1-5 معیار شناخت حقیقی :
علما و فلاسفه معتقدند شناخت ها دو دسته اند :
الف ) شناخت بدیهی که شناختی است که به وسیله عقل سالم ، صحت آن مورد قبول است(شناخت خود معیار) ب) شناخت نظری : شناختی است که نیاز به دلیل دارد و نهایتا باید به یک شناخت بدیهی برسد .
اما برخی علمای غیر اسلامی معتقدند که معیار شناخت ، تجربه و عمل است نه شناخت بدیهی .
2-1-6 تاثیر منطق عمل در عقاید مذهبی :
یکی از مشکلاتی که این منطق بوجود میآورد در مسائل معنوی و مذهبی بود یعنی مسائلی که نمیتوان آنها را در عمل آزمود مثلا اگر کسی ادعا کند که انسان علاوه بر جسم دارای روح است و ما از او دلیل بخواهیم ممکن است دلایلی بیاورد که از نوع شناخت و اندیشه باشد اما اگر قایل باشیم که فقط با معیار عمل می توانیم حقیقی بودن شناخت و اندیشه ای را بسنجیم در مورد این ادعا و اندیشه جوابی نداریم زیرا این اندیشه ها با عمل قابل اثبات نیستند.
2-1-7 جریان عمل گرایی و فایده گرایی :
این جریان از سه ، چهار قرن پیش بوجود آمد که باید ماهیت آن را درک کرد از قرن شانزدهم برخی دانشمندان جریان عمل گرایی و فایده گرایی را در دنیا بوجود آورده اند که پایه گذار آن فرانسیس پیکن بود و افرادی مثل جان دیویی به آن دامن زدند آنها معتقدند که بحث شناخت حقیقی و غیر حقیقی بیجاست زیراعلم ارزش ذاتی برای انسان ندارد و ابزاری در دست انسان برای رسیدن به هدف وسیله ای برای کسب نیرو و قدرت است برای ما انسانها علم غلط و سودمند بهتر از علم حقیقی و غیر سودمند است این بود که آنان به ارزش علمی علوم توجه کردند نه به ارزش نظری آن . اسلام معتقد به شناخت از راه حس و عمل است ولی مرحله اول شناخت از راه حس و تجربه است که این شناخت سطحی و ابتدایی است و شناخت عقلی و منطقی مرحله بالاتر می باشد و شناخت شهودی ( قلبی ) و شناخت از طریق وحی بالاتر و کامل تر می باشد .
2-1-8 مفروضات اسلامی شناخت :
پاره ای از مفروضات در شناخت عبارتند از:
1- جهان خارج مستقل از ذهن ما وجود دارد .
2- جهان خارج قابل شناخت است .
3- شناخت مطلق است نه نسبی .
4- شناخت آدمی محدود به عقل بشر نبوده و شناخت از طریق وحی قطعی و کامل تر است .
5- شناخت حسی و تجربه در اسلام معتبر است .
6- شناخت از طریق و معرفت شهودی نیز امکان پذیر است .
2-2 هستی شناسی
دومین عنصر در مفروضات بنیادین هستی شناسی و جهان بینی که دراینجا سوالات متعددی ممکن است مطرح شوند آیا هستی با ماده مساوی است ؟ آیا جهان خالقی دارد ؟ آیا با مردن انسان همه چیز بر او تمام می شود و سوالات دیگر …
جواب اینکه دو نوع جهان بینی الهی و مادی وجود دارند که دو نوع پاسخ به سوالات بالا می دهند مدیریت اسلامی بر پایه جهان بینی الهی و توحیدی بنا می شود در جهان بینی اسلامی که بر مبنای توحید استوار است هستی منشاء و مبدا واحد دارد . در واقع مجمع کمالات خداوند است و جهان آفریده خداست و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود قضا و قدر الهی بر همه جهان حاکم است لذا کامل ترین و سیستمی ترین نظر در مورد هستی در مکتب اسلام وجود دارد .
2-3 انسان شناسی
2-3-1 جایگاه و اهمیت انسان شناسی در مدیریت اسلامی
از آنجایی که مدیریت جزو علوم انسانی بوده و در علوم انسانی محور بحث انسان است و هر یک از رشته های آن در پاره یکی از ابعاد یا عوارض انسان بحث می کند لذا می طلبد که در همه رشته های علوم انسانی بخشی به نام انسان شناسی وجود داشته باشد انسان یکی از مهم ترین منابع در سازمان است و از طرفی افزایش انگیزش کارکنان یکی از وظایف اصلی مدیریت است و مسائل مربوط به انسان مثل فرهنگ و ارزش ها مهم بوده و امروزه تاثیر آن بر کارایی و اثر بخشی تائید شده است لذا بحث انسان شناسی به عنوان موضوع مهمی در مدیریت اسلامی مطرح و پیش نیازی برای تدوین علم مدیریت اسلامی خواهد بود.
2-3-2 ماهیت انسان
بطور کلی در ماهیت انسان دو نظریه متفاوت وجود دارد :
1- نظر مادیون : اساسا هستی با ماده مساوی است و انسان پدید های کاملا مادی بوده و همه ابعاد موجودی انسان بر اساس قوانین مادی توجیه می شود .
2- نظریه الهیون : علاوه بر بُعد مادی ، جنبه غیر مادی نیز وجود دارد و انسان علاوه بر جسم ، روح مجرد
نیز دارد که با حواس پنجگانه قابل درک نیست ولی با عقل و معرفت حضوری و شهود باطنی قابل اثبات است به نظر اسلام مستقل از بدن بوده و اصالت و هویت انسانی به اوست و انسان دادی ویژگی هایی مثل درک شعور " خود آگاهی " تمایلات و رغبت ها و نیز قدرت تصمیم گیری و اراده می باشد .
2-3-3 جایگاه انسان در هستی ( کرامت انسان )
به نظر اسلام ، انسان در هستی جایگاه ویژه ای دارد و به تعبیری اشرف مخلوقات است زیرا از روح خدا در او دمیده شده و خدا وی را خلیفه خود روی زمین قرار داده است وجایگاه انسان در عالم هستی ،جایگاه جانشینی خداست ودر قران نیز انسان موجودی مکرَّم نامیده شده که بر مخلوقات دیگری برتر داده شده است .
2-3-4تاریخچه پیدایش و هدف از خلقت انسان
سه سوره در قرآن به طور نسبتاً مفصل به تاریخچه پیدایش انسا ن پرداخته است :
1-سوره بقره آیات 29تا 39 2- سوره اعراف آیات 11 تا 27 3-سوره ص آیات 71تا85
حاصل جمع بندی این آیات این است که "خداوند از خاک ،بشری آفرید واز روح خود در آن دمید "وبه ملا ئکه فرمود می خواهم آدم را خلیفه خود قرار دهم ملا ئکه گفتن تو منزهی وما علمی نداریم مگر آنکه تو به ما یاد داده ای وفقط تو دانا وحکیم هستی .
هدف خلقت انسان
در سوره ذاریات هدف از خلقت انسان حتی (جن)بیان شده است و فرموده :و ما جن وانسان را نیا فریدیم مگر برای اینکه عبادت کنند و ما از آنها رزق وروزی واطعام نمی خواهیم وخدارزق دهنده تواناست.
پس هدف از خلقت انسان عبادت کردن وبنده بودن است که حتی پیامبر (ص) نیز بزرگترین امتیاز است که در تشهد نماز می گوییم ( اشهد اَن مُحّمداًوعبدِه ورَسولِه) یعنی شهادت می دهم که پیامبر بنده تووفرستاده توست.
2-3-5فطرت انسان
یکی از مفاهیم کلیدی در انسان شناسی اسلام مفهوم فطرت است در علوم رفتاری فطرت به عنوان یکی از عوامل جهت دهنده رفتار مطرح می باشد.
فطرت در منابع دینی دردو مورد استعمال می شود:
1-شناخت فطری : در مورد شناختها و ادراکات که به فطرت نسبت داده میشود .
2-تمایلات فطری : درمورد تمایلات، کشمکشها و غرایز که منشاء رفتار خاصی در انسان هستند.
2-3-6 سرشت انسان ( تمایل به خیر و شر )موضوع مورد بحث ، سرشت انسان است آیا انسان از نظر ذات و سرشت خوب آفریده شده یا سرشت او زشت و پلید است یا ذاتا نه خوب و نه بد است و یا اینکه بعضی سرشت ها خوب و بعضی سرشت ها بد می باشد قبل از ورود به بحث باید مشخص شود که خیر و شر چیست ، سه دیدگاه در این مورد مطرح است .
1- خیر فلسفی : به این معناست که اگر موجودی را فی نفسه در نظر بگیریم یعنی مستقل و صرف نظر از ارتباط با سایر اشیاء و پدیده ها بسنجیم به خیر بودن آن حکم می کنیم چون وجود مساوی با خیر است و در مقابل عدم آن شر به حساب می آید .
2- خیر عرفی : معمولا موجودات مادی با هم تزاحم پیدا می کنند مثل وجود نیش مار برای انسان شر است در عرف نیز با توجه به ایجاد مزاحمت هایی که افراد یا حیوانات یا اشیاء برای انسان دارند آنها را متصف به بدی و شر می کنند .
3- خیر اخلاقی : هر رفتار اختیاری که موجب رشد و کمال نفس انسان بشود از نظر اخلاقی ارزشمند بوده و خوب است و هر رفتار اختیاری که موجب نقص در انسانیت فرد باشد و یا مانع رشد و کمال او شود از نظر اخلاقی بی ارزش بوده و بد است .
معنای خیر و شر بودن سرشت انسان
منظور از خیر و شر بودن سرشت انسان این است که آیا انسان دارای قوا و نیروهایی است که او را به طرف کارهای خوب سوق می دهند یعنی موجودی است دارای سرشت خیر که پیوسته انگیزه کارهای خیر در او هست و تمایلی به شر ندارد مثل ملائکه که انگیزه و تمایل به گناه ندارند یا بالعکس موجودی است دارای سرشت شر که پیوسته انگیزه کارهای شر در اوست و تمایل به خیر ندارد البته باید دقت نمود که خیر و شر بودن سرشت انسان به درجه ای نمی رسد که انسان را از اختیار باز دارد زیرا انسان فاقد اختیار و مجبور به خوبی و بدی متصف نمی شود و ارزش اخلاقی برای رفتارش وجود ندارد .
2-3-7 کاربرد انسان شناسی در مدیریت نوین
تمام تئوری های موجود در مدیریت بر اساس پیش فرضی از انسان می باشد در واقع هر تئوری بر اساس تصویری خاص از انسان بنا نهاده شده است لذا هر کس بخواهد در مدیریت اسلامی نظریه پردازی کند باید تصویر انسان اسلامی را در ذهن داشته باشد .
2-3-8 چهار تصویر از انسان در مدیریت
در واقع جوهر هر نظام ارزشی را در تصویری که از انسان ارائه می دهد در تفکر غربی تاکنون چهار تصویر از انسان ارائه شده که عبارتند از : 1- انسان اقتصادی 2- انسان اجتماعی 3- انسان خود شکوفا 4- انسان پیچیده
2-3-9 تئوری x , y
در مدیریت تئوریx و تئوری y ( مک گر یگور ) مطرح شده است که در این تئوری ها به ماهیت انسان در رابطه با کار توجه گردیده به طور خلاصه تئوری y نگرش منفی به انسان نسبت به کار دارد و در مقابل تئوری x نگرش مثبت به انسان نسبت به کار دارد.
2-4 ارزش شناسی
از دو بخش ارزش ها و مدیریت ارزشی تشکیل شده است .
2-4-1 ارزش ها
مفهوم ارزش : در واقع ارزش به معنای باید ها و نبایدها نیست و نیز مطلوبیت ومقبولیت به خوبی ( بدی ) برمی گردد ارزش ، خوبی و ضد ارزش ، بدی است و اگر فردی رفتارش منطبق با ارزش ها باشد مورد ستایش است . اگر ضد ارزش باشد مورد سرزنش قرار می گیرد.
گرایش فلسفی ارزش
1- نسبی بودن ارزش ها
2- مطلق بودن ارزش ها که ارزش تابع سلیقه های شخصی نیست و خوب و بد واقعیتی نفس الامری دارد چه کسی دوست داشته باشد یا دوست نداشته باشد در حقیقت آنچه به مصلحت بوده و موجب کمال انسان گردد و خوب و ارزشمند است .
نظر اسلام
به طور خلاصه می توان گفت اصول اخلاقی و ارزش ها در اسلام مطلق و ثابت بوده اما از جهت مصادیق انعطاف پذیر و وابسته به زمان و مکان می باشد ملاک اصلی و کلی ارزش ، مصلحت عمومی فرد و جامعه ( انسانیت ) است و مصلحت چیزی است که موجب کمال و صلاح واقعی انسانیت بشود و تابع سلیقه اشخاص و به دلخواه آنان نیست
انواع ارزش ها :
ارزش ها از جنبه متعددی تقسیم می شوند مثلا ارزش ها به فردی و اجتماعی – ذاتی و غیری – اخلاقی و فلسفی – جوهری (اساسی ) و کارکردی ( ابزاری ) تقسیم می شوند .
ارزش های جوهری و کارکردی در واقع ارزش های جوهری ارزش های بنیادین پایدار هستند که تعیین کننده چار چوب کلی و جهت دهنده الگوهای رفتار مورد پذیرش جامعه می باشند و ارزش های جوهری برخاسته از باورهایی از متن جهان بینی و ایدئولوژی است اما ارزش های کارکردی ( ابزاری ) برای سامان دهی به امور هر جامعه و در رابطه با پیشرفت های انسانی در زمینه تکنولوژی و ابزار به کار گرفته می شوند که از تفسیر پذیری زیادی برخوردار هستند .
ارزش ذاتی داشتن یک شی با این معنی است که علاقه انسان به چیزی یا شخصی از آن جهت که آن شی یا شخصی موجود است و او ذاتا آن را دوست دارد تعلق می گیرد نه از آن جهت که می تواند به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف او باشد یعنی ارزش اصیل دارد نه ارزش تبعی ، در مقابل ، چیزی ارزش غیری دارد که تنها به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف محسوب می شود مثل پول و مال که ارزش غیری دارند .خلط این دو یا غفلت از آنها در امور مدیریت مشکل ساز می باشد که به برخی از آنها اشاره می شود : 1- جابجایی هدف با وسیله 2- غفلت یا بی توجهی به ارزش ذاتی 3- بی توجهی به انسان
نظام ارزشی اسلام
الف) مفهوم نظام ارزشی اسلام : معنای نظام ارزشی اسلام این است که از نظر اسلام ارزش های خاصی معتبر است که محور این ارزش ها فعال اختیاری انسان بوده و این ارزش ها از درون با یکدیگر چنان ارتباطی دارند که یک مجموعه ای هماهنگ و یک نظام را تشکیل می دهند که هدفش کمال انسان است .
ب) ریشه های نظام ارزشی اسلام : ریشه و مبنای ارزش ها ، بینش ها و باورها و نیازهای واقعی و فطری انسان هستند بینش درباره معرفت ، جهان و انسان در قسمت شناخت شناسی و هستی شناسی به آن پرداختیم .
ج) ویژگی های نظام ارزشی اسلام : نظام ارزشی اسلام دارای ویژگی های زیر است :
1- فراگیری و جهان مشمول 2- انسجام درونی و ثبات 3- تبیین پذیری عقلانی 4- ترکیبی از ملاک ها 5- حسن فعلی و فاعلی 6- مراتب داشتن ارزش ها
2-4-2 مدیریت ارزشی
مفهوم مدیریت ارزشی
1-از جمله بحث های مطرح شده در مدیریت این است که اساسا مدیریت فعالیت ارزشی است یعنی نمیتوان مدیریت را بدون ارزش در نظر گرفت البته این مطلب هیچ منکری ندارد و در هیچ مکتبی گفته نشده است که کار مدیران بدون ارزش گذاری است زیرا اصولا مدیریت یعنی تصمیم گیری و تصمیم گیری یعنی انتخاب که به معنای گزینش ارجح می باشد و این امر به معنای آن است که خوب و بد هر دو مطرح اند و امکان ترجیح یکی بر دیگری بدون ارزش گذاری به سادگی میسر نیست بنابراین مدیریت به طور عام کاری ، ارزشی است .
2-بحث دیگری که مطرح میباشد این است که یکی از ادعاهای اساسی نظریه های متعارف غربی این است که آنچه به ارزش ها مربوط می شود نحوه استفاده مدیر از اصول است نه خود آن اصول ، در واقع ادعا این است که اصول از ارزش متمایزند و به خودی خود درباره آنها ارزشی مطرح نمی شود لذا می گویند اصول و روش های اعمال مدیریت فارغ از ارزش ها و صرفا جنبه ابرازی دارند و این مدیر است که آنها را به عنوان ابزاری در جهت ارزش های گوناگون در سازمان به کار می برد .
3-بحث دیگر این است که نظریه پردازان برای مدیریت یک ارزش مشخص تعیین کرده اند ما این ارزش را به عنوان متعالی یا ارزش نهایی تلقی نمی کنیم بلکه معتقدیم که این ارزش باید با چیز دیگر سنجیده شود تا قابلیت آن مشخص گردد.
4-بحث دیگر در مدیریت ارزشی ، رابطه ابزار و هدف است و در بحث های مدیریت اسلامی و مدیریت ارزشی این مطالب مطرح می شود که در دیدگاه عقلانیت ابزاری با دیدگاه حاکم بر مدیریت غربی ، آنچه که ارزش ها را تعیین می کند یا به روش ها مشروعیت می بخشد اهداف است و به اصطلاح معروف بر طبق این دیدگاه هدف وسیله را توجیه می کند و در مورد ابزار وسایل نیز هدف تعیین کننده است .
تقابل مدیریت علمی با مدیریت ارزشی :
در مدیریت علمی یعنی مدیریتی که مبتنی بر نظریه های علمی باشد و مدیریت ارزشی یعنی مدیریتی که بر مبنای ارزش ها باشد سوال این است که آیا این دو از یکدیگر منفک می شوند و یا با هم در تقابل اند .
بعضی معتقدند کاربرد اصطلاحات مدیریت ارزشی بجا نیست زیرا نمی توان مدیریت علمی را با مدیریت ارزشی در تقابل دانست به این دلیل که ارزش در مفهوم عام ، در هر نظام ارزشی که بخواهد مدیریتی انجام گیرد مدیران باید ارزش های آن نظام را رعایت کنند و برخی دیگر معتقدند که این دو را باید جدا از هم دانست زیرا مسئله مدیریت را صرفا علمی ( غیر ارزشی ) می دانند .
علم ، روش علمی ، انسان و ارزش ها
دو دیدگاه وجود دارد :
1-دیدگاه غربیان : انسان ، علم و نیز روش علمی می توانند در علوم گوناگون از جمله مدیریت فارغ از ارزش ها مطرح گردند غرب در روش تحقیق بر این نکته اصرار دارد که بدون در نظر گرفتن ارزش ها ، بررسی های خود را انجام دهد و بدون دخالت دادن گرایش ها ، ارزش ها و قضاوت خود به تحقیق بپردازد ، درباره انسان هم این دیدگاه را دارند که انسان را منهای تقدس ترسیم کنند و دین را از صحنه اجتماع کنار بگذارند .
2-دیدگاه الهیون : در این دیدگاه انسان علم و روش علمی فارغ از ارزش ها نیستند و در واقع هیچ بحثی فارغ از ارزش ها وجود ندارد و به طور کلی مدیریت اسلامی تابع ارزش ها ارزش ها و مسئول تزریق ارزش ها به جامعه است رفتار مدیر در سازمان و جایگاه و نحوه عمل سازمان ( به عنوان شخصیتی در جامعه ) الگویی برای سایرین است لذا در اسلام بر تاثیر انسان در موضوع رهبری بسیار تاکید شده و صلاح و فساد جامعه منوط به فردی دانسته شده که در موضوع قدرت قرار دارد .
فصل سوم
روش شناسی (متد لوژی)
مقدمه
جهت تدوین علم مدیریت اسلامی ابتدا باید روش های مورد پذیرش در اسلام را شناخت و بدانیم که چه روشی با کدامین موضوع تناسب دارد در ضمن اصولی برای تحقیق وجود دارد که یابد مورد توجه پژوهشگر قرار گیرد متاسفانه تا کنون کار مدون و گسترده کمی روی متدلوژی درمدیریت اسلامی صورت گرفته است که این مسئله مورد توجه صاحب نظران نیز قرار گرفته است .
جایگاه پژوهش در آفرینش و خلقت از دیدگاه اسلام
نظام آفرینش را انسان هایی می فهمند که می اندیشند و تعقل می کنند خداوند به انسان ابزار شناخت داده که همان حس و عقل و دل است انسان با حواس خود با جهان هستی آشنا شد ، عقل مواد خام و محسوسات را جمع آوری کرده و با هم هماهنگ می سازد این هماهنگ سازی و سازماندهی عقل " پژوهش " نامیده می شود که کلید اصلی و اولین مرحله از پژوهش ، مسئله یابی است و این مهم منوط به سوال کردن و آزادی سوال است . و از حضرت امیر المومنین نقل شده است که فرمودند : از من سوال کنید قبل از اینکه مرا از دست بدهید یعنی دعوت به سوال و دانستن و فهمیدن
3-1 انواع رویکردهای مدیریت اسلامی
3-1-1 دیدگاه اول ) از لحاظ منشاء و ساختار تئوری یا موضوع
به طور کلی چهار رویکرد اساسی نسبت به مدیریت اسلامی را که به روش های مختلف در پژوهش های مدیریت اسلامی منجر می گردد شناسایی نمود .
1-رویکرد تاسیسی : در این رویکرد نظر اسلام در مورد مدیریت و متغیر های مختلف بیان می گردد مدیریت بر مبنای اسلام بنا و تاسیس شود نظریه پردازی مستقل از تئوری های موجود صورت می پذیرد.
2-رویکرد تطبیقی : در این رویکرد بین مدیریت اسلامی و مدیریت غربی در ابعاد و متغیرهای مختلف ، مقایسه به منظور شناخت اشتراکات و تشابهات و نیز اختلافات و مغایرت ها در سطح خُرد وکلان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد .
3-رویکرد انطباقی : در این رویکرد تئوری های مختلف موجود بررسی می گردند و سعی می شود که بر موازین و مفروضات بنیادینی که در فصل دوم بیان شد منطبق گردد . که در واقع نقد تئوری ها را هم شامل می شود که منجر به تایید ، رد یا حک و اصلاح آن تئوری می گردد.
4-رویکرد تلفیقی : در این رویکرد از همه رویکردهای قبلی یعنی تاسیسی ، تطبیقی و انطباقی استفاده می شود که این رویکرد پژوهشگر مسلمان خود باور ، نقاد و پذیرنده حق است .
3-1-2 دیدگاه دوم ) از لحاظ ماهیت و محتوی تئوری یا موضوع
1-رویکرد رشد : از دیدگاه شهید مطهری رویکرد را اساس مدیریت دانسته و در کتاب های مختلف رهبری را مستلزم نوعی رشد دانسته است .
2-رویکرد اصول گرایی : این افراد به بررسی اصول مدیریت در اسلام پرداخته اند و یک سری اصولی را مطرح نموده اند و به بررسی آن در منابع تحقیق اسلامی پرداخته اند .
3-رویکرد اخلاقی / ارزشی : این عده به نقش ارزش های اسلامی و کمتر به مدیریت ارزشی و بیشتر به اخلاق مدیران مسلمان پرداخته اند و خصوصیات و ویژگی هایی را که یک مدیر ، باید از نظر اخلاقی داشته باشد مورد بحث و بررسی قرار دادند .
4-رویکرد وظیفه گرایی : این افراد بیشتر به وظایف مدیران اسلامی پرداخته اند و وظایفی را برای آنان بر شمرده اند که از متون اسلامی برگرفته اند .
3-2 انواع روش تحقیق در مدیریت اسلامی :
به طور کلی روش تحقیق بر اساس ماهیت ، نحوه و چگونگی تحقیق به دو نوع عمده تقسیم می گردد. روش تعقلی و روش تعبدی ، در روش تعقلی ، انسان به عقل خود متکی است و با چراغ خود ساخته به طرف تاریکی ها و مجهولات می رود و سعی می کند به دانایی و معرفت دست یابد .در روش تعبدی انسان علاوه بر عقل بیشتر به وحی توجه دارد و تلاش می کند که با چراغ وحی ساخته به سمت تاریکی ها و مجهولات رفته و به دانایی و معرفت برسد .
3-2-1 روش تعقلی
در این روش بر اساس سه مبنا ، انواع مختلفی از روش تحقیق قابل شناسایی است این سه مبنا عبارتند از: نوع استدلال، طبیعت مسئله و استراتژی پژوهش
مبنای اول : انواع روش تحقیق بر مبنای نوع استدلال : حجت یا دلیلی که می تواند انسان را از جهل به علم برساند و استدلالی که برای رسیدن از مجهول به معلوم آورده می شود به سه نوع تقسیم می شود :
1-قیاس : که استنتاج از کل به جزء است .
2-استقراء : که از تصمیم از جزء به کل است .
3-تمثیل : که استنباط از جزء به جزء است .
مبنای دوم : انواع روش تحقیق بر مبنای طبیعت مساله : با توجه به طبیعت مسئله می توان روش های زیر را نام برد :
1-تاریخی : در این پژوهش ، شرایط تاریخی مربوط به وقایعی است که در گذشته رخ داده است.
2-تکمیلی (توسعه ای) : در این پژوهش ، طرح ریزی، توالی و تفسیر در پژوهش های قبلی جهت میزان کارایی یا توسعه یا پیشرفت آن پژوهش صورت می گیرد.
3-موردی(مورد نگاری) : در این پژوهش ، جستجو و کنکاش در وضع موجود توام با سوابق کار و عکس العمل های محیطی روی یک فرد ، واحد کوچک ، یک گروه ، یک موسسه یا یک سازمان اجتماعی انجام می پذیرد .
4-ارتباطی (قرینه ای ) : در این پژوهش تمرکز بر تجسس جهت یافتن ارتباط یک متغیر یا پدیده یا چند متغیر یا پدیده دیگر می باشد .
5-علّی ( تشخیصی) : در این نوع پژوهش ،جستجو برای یافتن رابطه علیت و روشن کردن ارتباط بین آنها از طریق مشاهده عینی یا حوادث گذشته یا به دست آوردن اطلاعات و حقایقی که بر اساس آنها علل را کشف نمود صورت می گیرد .
6-تطبیقی ( مقایسه ای ) : در این نوع پژوهش بین دو یا چند پدیده یا متغیر مقایسه و تجزیه و تحلیل صورت می گیرد تا نقاط اشتراک و افتراق آنها روشن گردد.
مبنای سوم : انواع روش تحقیق بر مبنای استراتژی پژوهش : در این مبنا تقسیم بندی از سه حیث صورت می گیرد . الف) از لحاظ وسعت کاربرد ب) از لحاظ میزان بازدهی و نتیجه بخشی ج) از لحاظ نوع نظارت و درجه کنترل
الف) از لحاظ وسعت کاربرد :
1-تحقیق بنیادی : تحقیقی که به کشف ماهیت اشیاء پدیده ها و روابط و روابط بین متغیرها ، اصول ، قوانین ، ساخت یا آزمایش فرضیه و تئوری ها پرداخته و به توسعه مرزهای دانش رشته علمی کمک می نماید .
2-تحقیق نظری : تحقیقی است که نوعاً بنیادی بوده و از روش های استدلال و تحلیل عقلانی استفاده نمود و بر پایه مطالعات کتابخانه ای انجام می شود .
3- تحقیق کاربردی : تحقیقی است که با استفاده از نتایج تحقیقات بنیادی به منظور بهبود و به کمال رساندن و رفتارها، روش ها ، ابزارها ، تولیدات ، ساختارها و الگوهای مورد استفاده جوامع انسانی انجام می شود .
4-تحقیق عملی : تحقیقی است که با استفاده از نتایج تحقیقات بنیادی و با هدف رفع مسائل و مشکلات جوامع انسانی انجام می پذیرند .
ب) از لحاظ بازدهی و نتیجه بخشی :
1-اکتشافی : پژوهشی است که برای روشن شدن موضوع ، واضح شدن مفاهیم ، انجام پژوهش های دقیق تر و گسترده تر ، به ثبوت رساندن فرضیات ، تعیین صحت و سقم و شناخت و آگاهی از حقایق و امتیازات صورت می پذیرد.
2-توصیفی : در این نوع پژوهش ،محقق می کوشد که روشن کند موضوع و مورد تحقیق به چه چیزی شبیه است .
3-پیش بینی : به نوعی از پژوهش اطلاق می گردد که طی آن محقق سعی می کند آنچه را در آینده رخ خواهد داد یا ممکن است رخ بدهد در صورت به وجود آمدن شرایط مکانی و زمانی معین پیش بینی کند .
4-تجویزی : در این نوع پژوهش محقق تلاش می کند تا به موفقیت بخصوصی به عنوان موقعیت مناسب و یا به عمل خاصی به عنوان بهترین کاری که اثر بخشی بیشتری دارد دست یابد .
ج) از لحاظ درجه کنترل و نوع نظارت :
1-کتابخانه ای : در این گونه پژوهش محقق جهت انجام آن از اطلاعات و مشاهداتی بهره برداری می کند که شخصا بر روی آن کنترل و نظارتی ندارد بلکه از متون ، کتب علمی و تئوری های موجود ، مطالب مربوطه را جمع آوری کرده و پس از سازماندهی در جهت هدف پژوهش از آنها نتیجه گیری می کند .
2-میدانی :در این نوع پژوهش با استفاده از فنون مشاهده ، مصاحبه یا پرسشنامه ، اطلاعات را جمع آوری نمود و با تجزیه و تحلیل آنها فرضیه را آزمون کرده و به نتیجه نهایی می رسد .
3-شبه تجربی : در این پژوهش ، محقق از درجه کنترل بیشتری نسبت به قبل برخوردار است ولی به کاملی روش تجربه نمی رسد .
4-تجربی ( آزمایشگاهی ) : این روش که معتبرترین نوع پژوهش در روش استقرایی تعقلی است دارای شرایط زیر می باشد :
الف) شرایط آزمایشگاهی که کنترل متغیرهاست ب) دستکاری تجربی که اعمال یک متغیر مستقل است ج) وجود دو گروه که یکی آزمایشی و دیگری گروه شاهد است
د) انتخاب تصادفی گروه ها ه) تکرار آزمایش که به جهت تعمیم مطرح است و باید تحقیق دارای عوامل دیگری مثل روایی و اعتبار باشد .
3-2-2 روش تعبدی
این روش مخصوص افرادی است که اسلام را قبول دارند و مسلمان هستند در این روش آنچه از طریق وحی توسط پیامبر اکرم (ص) و تبین آن توسط معصومین (ع) رسیده به عنوان علم یقینی و دانش قطعی پذیرفته می شود در این روش آنچه را خداوند عامل و حکیم که عالم مطلق را داراست به وسیله وحی بر انسان نازل فرموده است به عنوان اصیل و حقایق مسلم پذیرفته می شود .
تعقل و تعبد
در تعقل از برهان یا تجربه استفاده می شود و اعتبار آن روش و بدیهی است ولی ممکن است این سوال مطرح شود که آیا تعبد تقلید مذموم نیست ؟ در پاسخ باید گفت که اساسا تعبد هم مبتنی بر تعقل است زیرا در تعبد یک نوع استدلال عقلی نهفته است و آن این است که خداوند علم مطلق را داراست و انسان علم ناقص دارد و عقل حکم می کند که علم مطلق بر علم ناقص مقدم گردد زیرا علم مطلق بر علم ناقص بررسی دارد .
همچنین در روش تعبدی از روش نقلی استفاده می شود یعنی با مراجعه به منابع تحقیق در مدیریت اسلامی به ویژه قرآن و سنت به استخراج نظریه ها و روش ها یا تطبیق آنها پرداخته می شود که به علوم نقلی مشهورند در روش تعبدی مهمترین منبع قرآن و سنت است و در روش تعقلی مهمترین عقل و تجربه است .
3-3 منابع تحقیق در مدیریت اسلامی
معمولا چهار منبع در علوم اسلامی نامبرده می شود که عبارتند از : قرآن ، سنت ، اجماع و عقل
الف) قرآن
قرآن کلام خدا وحی مُنزل است که توسط پیامبر اکرم (ص)و با محافظت الهی به تمام عالم بشری عرضه شده که برترین ملاک شناخت حقیقی است در اصل صدور آن هیچ شکلی وجود ندارد و فقط مشکل در برداشت ها و فهم و منظور و باطن های آن است می توان مجموعه مطالب قرآن کریم را به پنج بخش اصلی تقسیم نمود : 1-اصول عقاید 2-احکام 3-اصول اخلاقی 4-قصص و تاریخ 5-امثال و حکم
ب) سنت معصوم (ع)
منظور از سنت معصوم مجموعه قول ، فعل و تقریر معصومین است.
1-قول : منظور سخنان و گفتار ئ الفاظ صادره از معصومین (ع) است که به آن سنت یا حدیث گفته می شود .
2-فعل : مقصود عمل و رفتار و واکنش های معصومین (ع) است که برای مسلمین و فقها حجت و برای پژوهشگران قابل استناد است زیرا معصومین (ع) از هر گونه گناه و خطایی ، عاری و مبراست .
3-تقدیر : منظور این است که اگر در حضور معصوم (ع) قول یا فعلی انجام گیرد که حکمی را بیان یا نسبتی به اسلام داده شود و معصوم(ع) ان قول یا فعل را تکذیب یا نهی نکند این عدم تکذیب و نهی از سوی معصوم (ع) به منزله تائید و امضا آن قول و فعل خواهد بود البته تقدیر و قابلیت استناد به آن دارای شرایط زیر می باشد :
الف) قول یا فعل در حضور معصوم (ع) انجام گیرد نه در غیاب ایشان
ب)امکان ردع و منبع برای معصوم (ع) وجود داشته باشد یعنی بتواند فرد را آگاه به خطایش بنماید یا او را از انجام عمل نهی نماید .
ج) آن قول و فعل در ارتباط با تشریع و قانون گذاری باشد و به اسلام نسبت داده شود .
ج) اجماع
یکی دیگر از منابع تحقیق ، اجماع است منظور از اجماع ، اتفاق نظر فقها ( شیعه ) بر حکمی از احکام اسلامی است به گونه ای که کاشف نظر معصوم (ع) باشد اجماع در فقه امامیه به عنوان منبع اصلی برای کشف احکام شرعی محسوب نمی شود زیرا چون هر فقیهی از خطا مبری نیست . اجماع آنها نیز به خودی خود از احتمال خطا خالی نمی باشد اجماع در صورتی حجت و قابل استفاده است که مدرک مستند وجود نداشته باشد .
د) عقل
عقل نیروی درک کننده درونی انسان است که اثبات یا نفی قضایایی را درک می کند که از مفاهیم کلی تشکیل یافته اند در اسلام از عقل به عنوان حجت باطنی نام برده شده است عقل انسان فعالیت های مهمی چون ادراک ، انتزاع ، استنتاج ، تجربه و تحلیل و تعمیم و … انجام می دهد .
منبع بودن عقل برای احکام اسلامی به دو صورت قابل تصور است :
اول : به عنوان منبع مستقلی به کار رفته شود .
دوم : در شناخت وحی به انسان کمک کند .
در مورد اول باید گفت که اگر در موردی حکمی از طرف شارع مقدس به دست ما نرسیده باشد و در همان مورد حکم قطعی عقلی وجود داشته باشد مانند مستقلات عقلیه می توان از حکم عقل حکم شرع را بدست آورد.
درباره مورد دوم نیز می توان از عقل کمک گرفت مثل استفاده از اصولی عقلی برای فهمیدن ، مواد کتاب و سنت یا کشف لازمه احکام شرعی مانند اینکه مقدمه یک امر واجب ، واجب است یا لزوم تقدم اهم بر مهم در مواردی که چند تکلیف با هم تزاحم کرده باشند مانند موقعی که فرد نزدیک است نمازش قضا شود و در همان حال مسلمانی در حال غرق شدن است که باید دومی را بر اولی مقدم داشت .
3-4 اصول تحقیق در مدیریت اسلامی
به طور کلی بر پژوهش اسلامی ، اصولی حاکم است که در دو قسمت اصول عام و خاص تحقیق مطرح می شود .
3-4-1 اصول عام تحقیق
این اصول و ضوابط در جهت ایجاد نوعی هماهنگی و انسجام خارجی تحقیق اولا با دین اسلام ،ثانیا با واقعیت هاست که بعضی از دانشمندان آنها را در باب اسلامی کردن علوم اجتماعی مطرح کرده اند و از آن به عنوان ضابطه های اسلامی کردن علوم اجتماعی نام برده اند .
3-4-2 اصول خاص تحقیق
این اصول در جهت انسجام داخلی تحقیق و یا موارد مربوط به پژوهش های مدیریت اسلامی است که به طور اجمالی به آنها اشاره می شود .
الف) توجه به نکات اساسی پژوهشی
ب) توجه به مفاهیم مدیریتی در متون اسلامی
ج) توجه و آشنایی با مفاهیم مدیریتی نوین و تئوری های جدید مدیریت و دیدگاه های متفاوت
فصل چهارم
مدخلی بر مدیریت اسلامی
مقدمه
همانطور که در فصل اول در تفاوت مدیریت اسلامی و مبانی مدیریت اسلامی ذکر گردید در مبانی مدیریت اسلامی پیش نیازها مفروضات ، اصول کلی ، روش تحقیق و مفاهیم زیر بنایی بحث می شود در خالی که در مدیریت اسلامی تعاریف ، سازمان ، فرآیند کارکردها و تئوری های مدیریت و کاربرد آنها بر اساس آن مبانی مورد بحث قرار می گیرد . اینک به مقتضای بحث ، نگاهی به مدیریت اسلامی خواهیم داشت که به طور خیلی خلاصه به یک سری از مفاهیم اساسی در مدیریت و حکومت اسلامی در این فصل اصول مدیریت اسلامی در فصل بعدی اشاره می گردد.
4-1 مفهوم مدیریت
الف) معنای لغوی مدیریت
واژه مدیر و مدیریت هر دو عربی اند مدیر ، اسم فاعل تلاثی مزید از مصدر اداره در باب اِفعال می باشد ( اَدارَ ، یُدیِرُ ، اداره ) و مدیریت هم اسم مصدر می باشد که از مدیر گرفته شده است که هر سه ( مدیر ، مدیریت و اداره ) در اصل از ماده دَوَرَان می باشد و دَوَران به معنی گردیدن است پس مدیر به معنای گرداننده می باشد و مدیریت به معنی گرداندن . پس می توان گفت مدیر در لغت به معنای کارگردان می باشد و مدیریت به معنای کارگردانی
ب) معنی اصطلاحی مدیریت
1-مدیریت انسان ها و رهبری آنها عبارت است از فن بهتر ، بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی
2-مدیریت عبارت است از علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن ، رهبری و کنترل فعالیت های دسته جمعی برای نیل به هدف های مطلوب با حداکثر کارایی
3-مدیریت فرآیند به کارگیری موثر و کارآمد مادی و انسانی در برنامه ریزی ، سازماندهی ، بسیج منابع و امکانات ، هدایت و کنترل است .
4-مدیریت فرآیند انجام امور به وسیله دیگران است .
5-مدیریت فرآیند انجام کارها به طور اثر بخش و کار آمد به وسیله دیگران است .
6-مدیریت هنر انجام دادن کار به وسیله و از طریق دیگران است .
7-مدیریت یک رابطه عینی – ذهنی پیچیده است .
8-مدیریت فراگرد ایجاد محیطی است که به وسیله آن میزان به ایجاد هدایت و حفظ سازمان های متخصص هدف از طریق تلاشی اساسی و منظم و توام با همکاری و هماهنگی می پردازند .
4-2 تعاریف مدیریت اسلامی
چند تعریف مدیریت اسلامی
1-مدیریتی که در زمینه رشد انسان به سوی الله را فراهم کند مطابق ، کتاب سنت ، سیره و روش پیامبر (ص) و امامان (ع) و فنون و تجارب بشری جهت رسیدن به اهداف یک نظام در ابعاد مختلف ، همانند یک محور و مدار عمل کند ، مدیریت اسلامی نامیده می شود .
2-مدیریت اسلامی یک نوع درایت وحسن تدبیر و اندیشه و تعمق در کارهاست که ریشه در مبانی ایدولوژیک دین اسلام دارد و درجهت نیل به اهداف مقدس که از قبل تعیین شده حرکت میکند اهدافی که ماهیتاً با اهداف سایر مکاتب متفاوت است در حقیقت منظور از مدیریت در اسلام فقط استفاده و بهره برداری از نیروهای انسانی و مادی جهت کسب منافع و سرمایه بیشتر نیست
3-مدیریت اسلامی یک مقوله مکتبی است و نه علمی که دارای سیر اکتشافی از روبنا به زیر بنا است
4-مدیریت اسلامی یعنی آن بخش از مدیریت و فرآیندی که مُستند به وحی الهی و منابع اسلامی می با شد
5-مدیریت اسلامی هنر و علم به کارگیری صحیح افراد و امکانات در جهت وصول اهداف سازمانی است به نحوی که با موازین نوع مقایرت نداشته باشد
4-3 جایگاه و اهمیت مدیریت در اسلام
برای اینکه جایگاه و اهمیت مدیریت روشن شود بهتر است نوع و درجه تاثیر آن بررسی شود زیرا که امروزه در تعریف مدیریت یا رهبری گفته اند که درهر مجموعه ای از انسان ها ممنوع بودن یا نبودن رهبر با مدیریت مطرح نیست بلکه موضوع نوع و میزان درجه تاثیر آن است چرا که مدیریت عبارت است از تاثیری که یک فرد در یک مجموعه روی افراد دارد لذا در آن مجموعه هر کسی به نسبت تاثیری که روی سایرین داشته و نقشی که به عهده می گیرد به همان نسبت نقش مدیریت را ایفا کرده است.
مدیریت در اسلام جایگاه والا،مهم و بسیار موثر دارد که به برخی از آنها اشاره می شود
1.مدیران (و مدیریت)تاثیر زیادی بر دوام یا زوال حکومت و سازمان دارند.
دلیل اول:امام رضا(ع)فرمود((در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتی را نمی یابیم که در زندگی موفق وپایدار باشد مگر به وجود مدیر وسرپرستی که امور مادی ومعنوی آنان را مدیریت نماید))سپس در می یابیم که مدیریت صحیح از عوامل بقا ودوام یک گروه،سازمان حتی یک ملت است .
دلیل دوم:امیرالمومنین(ع)درباره ی علل سقوط سیاسی_اجتماعی دولت ها چنین فرمود:برای سقوط دولت ها می توان به چهار علت استدلال نمود 1-ضایع کردن اصول2-چسبیدن بر فروع و امور جزیی3-مقدم داشتن فرومایگان4-موخر داشتن فرزانگان
دلیل سوم:امیرالمومنین(ع)درباره ی علل سقوط و شکست فرمود:برای سقوط و شکست به چهار امر می توان استدلال کرد 1-سوء تدبیر2-تبذیر و ناروا3-کم عبرت گرفتن4-زیاد عذرخواهی نمودن
3.مدیران نقش محوری و ارتباط در سازمان و جامعه دارند
حضرت علی(ع)در خطبه 146 نحج البلاغه(فرمود نقش زمامدار کشور و مدیر و سرپرست همانند رشته ای است که از وسط مهره ها گذشته و دانه ها در یک محورگرد آورده و به یکدیگر پیوند زده است هرگاه این رشته(نخ)پاره شود مهره ها پراکنده خواهند شد و باگسستن آن رشته دیگر هیچ وقت در کنار یکدیگر جمع نمی شود)(نظام از هم می پاشد)
4-4ضرورت مدیریت دراسلام
ضرورت وجود مدیر و رهبری در جامعه از بدیهیات اولیه عقلی است که با تصور آن:تصدیق نیز
حاصل می شود زیرا هرگونه حرکت به سمت هدف و تکامل چه درسطح جامعه بدون وجود مدیریتی مدبّر و آگاه میسر نیست
4-5تفاوت مدیریت در اسلام با مدیریت غیر اسلامی
نظام مدیریت دراسلام با مدیریت های غیراسلامی و عمدتاٌ غربی که امروزه داعیه جهانی شدن و الگو را دارند درابعاد زیر مقایسه و بررسی می شود.
1.هدف غائی:در مدیریت اسلامی هدف غایی عبارت است از رشد و کمال انسان ها به نحوی که جوهره انسانیت خودرا در سازمان و جامعه به منصه ظهور برسانند در واقع هدف نهایی تکامل روحی و معنوی انسان ها قرب الهی و خداگونه شدن توسط رفع نیازهای مادی و معنوی انسان است.
2.ماهیت:مدیریت در اسلام در همه سطوح تکلیف و امانتی از سوی خدوند و ربّ العالمین است که مسولیت سنگینی را به دنبال دارد.
برخلاف مدیریت های غیر اسلامی که آن را حق طبیعی فرد یا برگزیدگان بر مردم می دانند ونگرش اسلامی رادر این مورد ندارند
3.انگیزه و نیت:مدیریت در اسلام انگیزه و نیت انجام وظیفه،قرب به خداوند و خدمت به مردم را دارد درحالی که در مدیریت های غیر اسلامی انگیزه و نیت به دست آوردن و کسب قدرت فردی یا گروهی برای رسیدن به اهداف و منابع خاص خود است
4.ارزش:در نظام اسلام،مدیریت برپایه ارزش های ثابت الهی که برمصالح واقعی انسان استوار است بنا می شود درحالی که در نظام های غیر اسلامی،مدیریت برمبنای ارزش های مادی و شخصی قابل تغییر و تبدیل،بنا می شود
5.وسیله:وسایل درمدیریت اسلامی درچارچوب حقوق،ضوابط و احکام اسلامی است یعنی برای رسیدن به اهداف صرفاٌ از وسایل مشروع استفاده می شود درحالی که در مدیریت غیر اسلامی وسایل در چارچوب حقوق و ضوابط بشر ساخته و متغیر فردی یاگروهی است که با نگرش ماکیاولی می تواند از آن چارچوب نیز خارج شود.
6.فلسفه:فلسفه مدیریت در اسلام تکلیف گرایی است یعنی مدیر تکلیف خود را نسبت به خدا،مردم و سازمان انجام می دهد و برای رسید به هدف سازمان و نتیجه مورد انتظار است
7.تعقل:مدیریت در اسلام عمدتاٌ از تعقل جوهری و ارزش استفاده می کند درحالی که مدیریت های غیر اسلامی دتاٌ از تعقل ابزاری یا کارکردی بهره می برد.
8.مبانی(مفروضات و نگرش ها):مدیریت در اسلام بر مفروضات بنیاد دینی اسوار است که با نظام های غیر اسلامی در این زمینه متفاوت است
9.روش:مدیریت در اسلام بر نظریه هایی استوار اس که بر مبنای روش تحقیق معتبر در اسلام بدست آمده است همچنین رویه ها و روش های اجرایی نیز درچارچوب سیستم و شیوه های اسلامی قرار دارند
10-برد تاثیر مثبت:مدیریت در اسلام علاوه بر تاثیرات دنیوی به جهان آخرت نیز مربوط به جهان آخرت نیز مربوط می شود د باعث سعادت اخروی می گردد درحالی که مدیریت های غیراسلامی منجر به سعادت اخروی بشر نخواهد شد و حداکثر می توانند رفاه دنیوی را تامین نمایند.
4-6سازمان
مفهوم مدیریت با مفهوم سازمان قرین است به سازمان دراسلام اشاره مختصر می شود که تفصیل آن در علم مدیریت اسلامی خواهد بود؛جوهره سازمان،کارگروهی جهت نیل به هدف خاص است کما اینکه جوهره مدیریت کارکردن با دیگران و به وسیله دیگران است درواقع سازمان مجموعه ای است از ساختار و تشکیلات.عوامل تکنیکی وفنی،نیروی انسانی و مدیریت که با هماهنکی خاص برای رسیدن به هدف مشترک به فعالیت و تلاش می پردازند.سازمان یک نهاد اجتماعی است که مبتنی بر هدف باشد و ساختار آن به صورتی آگاهانه طرح ریزی شده باشد که دارای سیستم فعال و هماهنگ باشد که با محیط خارجی ارتباط دارد(ریچاردال دفت)
4-7سازمان در اسلام
اصولا در غرب:سازمان عبارتست از اجتماعی ار انسان ها و ماشین که برای رسیدن به هدف های سازمانی مشترکا فعالیت می کنند.هدف های سازمانهایی در این معیار،تولید،مصرف وسود بیشتر است در این سیستم دامنه رسالت بشر بدین جا محدود می شود که تنها انسان ها برای اردیاد سود و تولید بیشتر فعالیت می کنند و هیچ رسالتی از بابت انجام کار برای سازندگی خود و جامعه به عهده ندارد درچنین سازمانی مدیر یه عنوان یک تحریک کننده و هماهنگ کننده فعالیت های عادی انسان ها و ماشین ها شناخته می شود که لازمه یک مدیر خوب بودن،دانستن تکنیک ادیاد نیروی انسانی،نیروی ماشینی و نهایتا تولید بیشتر برای ایجاد بازار مصرف وسود بیشتر است.تعریف سازمان در اسلام((سازمان عبارتست از مجموعه ای از انسانها و ماشین ها که فعالیت وکوشش می کنند برای رفع نیازهای مادی و معنوی انسان که همانا هدف هر سازمان تولیدی اسلامی است
4-8کارکردهای مدیریت
به منظور کلی برای مدیریت دوکارکرد عام وجود دارد.
منظور ار کارکرد عام کلیه وظایفی است که برای همه مدیران و در همه سطوح وجود داشته و بین آنها مشترک است مثل برنامه ریزی،سازماندهی،هدایت و کنترل
منظور از کارکرد خاص کلیه وظایفی است که با توجه به نوع مدیریت یا سطح مدیریت برای آنان وجود دارد که بین آنها متفاوت است مثل جذب نیروی انسانی که یکی از وظایف مدیران منابع انسانی محسوب می شود.
4-9حکومت اسلامی
4-9-1لزوم و ضرورت حکومت اسلامی
انسان موجودی اجتماعی است که در زندگی اجتماعی انسانها منافع،مقاصد،سرنوشت و اهداف آنها با یکدیگر ارتباط پیدامی کنند و بخاطر هرچه مطلوب تر شدن این ارتباط و تنظیم روابط مالی و رعایت حقوق همه افراد وجود قدرت مرکزی به نام حکومت ضرورت دارد که ار جان و مال و ناموس آنها پاسداری نماید.امام رضا(ع)برای لزوم حکومت به سه علت استدلال می فرمایند:1-برای اجرای قوانین و جلوگیری از تجاوزات مردم نسبت به یکدیگر حکومت لازم است 2-حیات و بقای هرملتی بستگی به وجود حکومت و زمامدار دارد3-حفظ اصول و فروع دین و مکتب هر ملتی بستگی به وجود امام و رهبر دارد.
4-9-2فلسفه و اهداف حکومت اسلامی
آیه الله مکارم شیرازی چهار هدف بزرگ را برای حکومت اسلامی برمی شمارد:
1-آگاهی بخشیدن به انسان ها2-تربیت معنوی و احیای ارزشهای اخلاقی3-اقامه ی قسط و عدل به صورت خودجوش و برخاسته از متن جامعه4-آزادی انسانها از زنجیرهای اسارت
مهم ترین هدفی که حکومت اسلامی دارد همانا دوچیز است:اول انسانهارا به سمت خلیفه ی الله شدن راهنمایی و مقدمات سیر و سلوک را فراهم کردن.دوم:کشور اسلامی را مدینه فاضله ساختن
4-9-3ماهیت حکومت اسلامی
حکومت اسلامی با حکومتهای موجود تفاوت دارد حکومت اسلامی نه سلطنتی است نه جمهوری و برهیچ یک از قالبهای حکومتهای امروزی نمی گنجد.حاکم در جامعه اسلامی اختیار مطلق ندارد که هرکاری که خواست انجام دهد.فرق اساسی حکومت اسلامی با سایر حکومتها دراین است که در رژیمهای دیگر با یک شخص یا عده ای از طرف خود یا از طرف مردم به قانونگذاری می پردازند
درصورتی که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خدا اختصاص دارد.
هیچ کس حق قانونگذاری ندارد درواقع مجلس شورا در حکومت اسلامی مجلس برنامه ریزی برای اجرای احکام اسلامی است که در پرتو احکام اسلام برای وزارتخانه ها برنامه ترتیب می دهد یا کیفیت انجام خدمات عمومی را در سراسر کشور تعیین می کند.همچنین حکومت اسلامی مشروعیت خودرا از خدا میگیرد زیرا حاکمیت در دست خدا و مخصوص اوست و از او نشات می گیرد و به سطوح پایین تو سرایت پیدا می کند.
4-9-4رابطهمدیریت با حکومت
مدیریت،ابزار حکومت برای رسیدن به اهدافش است کما اینکه حکومت نیز وسیله ای برای رسیدن به اهداف یک جامعه می باشد درواقع مدیریت در چارچوب حکومت عمل میکنند و در بخش عمومی بازوی اعمال حاکمیت آن هستند و متاثر از ارزش های حاکم در رژیم سیاسی و در راستا و جهت آن عمل می کنند لذا مدیریت اسلامی باید در چارچوب حکومت اسلامی عمل نماید و بتواند با استفاده از حداقل امکانات و منابع به کارگیری روش ها و متون مختلف به حداکثر بازده و ستاده در چارچوب سازمان اسلامی و در راستای اهداف و ارزش های حکومت اسلامی گام بردارد تا طوری که هم اثر بخشی واقعی و هم کاراییه لازم را داشته باشد
4-9-5سیاستها و مدیریت عمومی در اسلام
لازم است به قواعد و قوانینی که بر نظام ادارای حاکم اند و در رابطه با مدیریت عمومی لازم است به قواعد و قوانینی که بر نظام ادارای حاکم اند و در رابطه با مدیریت عمومی که از هر جهت می توانند برای ما مفسر خوبی باشند دست پیدا کنیم ای قواعد و قوانین ممکن است در شکل گرایش های عمومی برای تنظیم قوانین نظام،تنظیم امور و تصمیم گیری در سیاست های عمومی و یا در شکل کنش ها و گرایش های مربوط به مسائل مدیریت مثل نظارت در مدیریت ،رفتار کارمند با مدیر و رفتار رییس با زیر دست و رفتار سازمانی تجلی پیدا کند به همین امر به کارگیری قواعد علمی در مدیریت باید طوری باشد که همسویی با محیط اجتماعی داشته باشد و در یکدیگر تاثیر مثبت آن به همامنگی با ساختار فرهنگی -اجتماعی بستگی دارد.
4-9-6-نظریه ولایت فقیه
ولایت فقیه یعنی حکومت و رهبری دین شناسی مدیر و مدبر و آگاه به زمان و عدل.ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق می شود و چندان به برهان نیاز ندارد و از امور ضروری و بدیهی است و اسنکه امروزه احتیاج به استدلال پیدا کرده؛علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً و حوزهش علمیه خصوصاً می باشد
نظر امام خمینی (ره)در باب ولایت فقیه
1-علاوه بر شرایط عام مثل عقل و تدبیر نیاز به علم به قانون و عدالت دارد.
2-هرگاه فرد لایقی که دارای این دو خصلت بود بپا خاست و تشکیل حکومت داد بر همه مردم واجب است از او اطاعت کنند
3-ولایت فقیه همان ولایتی راکه رسول اکرم (ص)و امیر المومنین(ع)در امر اداره جامعه داشتند دارا می باشد و هیچ تفاوتی در اختیار حکومتی آنها وجود ندارد.
4-فقیه عادل به رهبر جامعه اسلامی ولایت مطلقه دارد نه اینکه ولایت ایشان به بعضی از امور محدود باشد
5-ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع که یک وظیفه ی سنگین و مهم است برای فقیه شان و مقام غیر عادی به وجود نمی آورد درواقع حکومت شان و مقامی نیست بلکه وسیله ی انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلامی است.
6-مقامات معنوی و یا ولایت تکوینی جدا از وظیفه حکومت است که برای امامان معصوم (ع) دراوج است و قابل مقایسه با فقها نیست
7-ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد.
8-لازم نیست صاحب منصبان و مرزبانان و کارمندان ادارای همه قوانین اسلام را بدانند و فقیه باشند بلکه کافی است قوانین مربوط به شغل و وظیفه خویش را بدانند
9-جانشینان رسول اکرم(ص)در زمان غیبت فقهای عادلند و آنا مکلفند اسلام را حفظ کنند
10-فقهای عادل در اجرای قوانین و فرماندهی سپاه و اداره جامعه و دفاع از کشور و دادرسی و قضاوت مورد اعتماد پیامبرند و در حوادث اجتماعی باید به آنها مراجعه شود چراکه آنان حجت امام زمان(عج)بر مردم هستند.
نقش دیدگاه ولایت فقیه در فهم دین
دیدگاه ولایت فقیه در فهم دین تاثیر دارد یعنی هرگاه شخص دیدگاه ولایت فقیه را داشته باشد با شحصی که دیدگاه ولایت فقیه رانداشته باشد در فهم دین بایکدیگر تفاوت دارند یعنی درمورد یک موضوع دو جور می فهمند و یکسان تفسیر و برداشت نمی کنند اما تفاوت در نوع نگاه و برداشت و تفسیر دین به این امر برمی گردد که کسی که قائل به تئوری ولایت فقیه بوده و این نظریه را پذیرفته است به دین از منظر حکومتی،سیاسی و مدیریتی نگاه می کند درحالی که شخص که نظریه ولایت فقیه راپذیرفته است یک نگرش و برداشت غیر حکومتی:سیاسی و مدیریتی از دین دارد.
فصل پنجم
اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن
5-1مفهوم اصل
در عربی اصل در لغت بن هرچیز و بیخ آن را گویند.همچنین قسمت زیرین شی و اساس و زیربنای دیوار را اصل نامند در تعریفی مشروح تر اصل آن است که غیر آن بر آن بنا شود و جمع آن اصول است در فارسی اصل به معنی ریشه،بیخ و بن و بنیاد با تبار و نژاد و گوهرمی باشد.درانگلیسی اصل به معنی عهده، مهم ،برجسته، معروف، بانفوذ، نافذ، رئیس و مدیر و مافوق و موضوع عمده و اصلی آمده است و اگر اصل را کنار کلمه دیگری قرا دهیم به معنای سرچشمه، حقیقت اصلی و اساسی، اصل اخلاقی، عقیده اصلی ،قاعده کلی، اس اساسی، ماده اصلی ،ناموس اصلی و مبادی و اصول در جمع آمده است یک فرهنگ لغت انگلیسی اصل را چنین تعریف می کند حقیقتی اساسی ،قانونی کلی از علت و معلول و قاعده ای راهنما برای رفتار،سایر فرهنگ های لغت به طوری کلی اصل را به معنای یک حقیقت اساسی عمده با کلی تعریف می کنند.
5-2اصل در مدیریت معاصر
اصولی که درمدیریت کلاسیک و معاصر مطرح می باشند با قانون تفاوت دارند درواقع استفاده از اصطلاح اصل در مدیریت معاصر با دشواری همراه است حتی هنری فایل که چهارده اصل رادر مدیریت مطرح نموده است در ابتدا مایل نبود کلمه اصل را به کار ببرد زیرا دلالت ضمنی این کلمه به قانون،انعطاف ناپذیری و حتمیت است.
مفهوم قابلیت انعطاف در مدیریت معاصر این است که اولا اصول مشابه علوم طبیعی برای توصیف و پیش بینی به کار می روند نه تجویز ثانیا در معرض تغییر مدام قراردارند ثالثا به عنوان راهنمای عمل هستند
5-3تفاوت اصل در مدیریت اسلامی بامدیریت معاصر
تفاوت این دو درچند بند قابل ذکر است:
1.اصل در مدیریت اسلامی از مبانی دینی نشات می گیرد و در راستای اصول دین می باشد درحالی که اصل در مدیریت معاصر منشا دینی نداشته و صرفا حاصل تجربه عملی یا نهایتا مطالعات میدانی است.
2.مفهوم انعطاف پذیری اصل در مدیریت اسلامی با مفهوم انعطاف پذیری در مدیرت معاصر فرق دارد.
3.این تفاوت یکی به دلیل این است که در مدیریت اسلامی علاوه بر توصیف و پیش بینی به تجویز نیز می پردازد و دیگر به دلیل این است که اصل در مدیریت اسلامی در معرض تغییر قرارندارد بلکه در مقام تحقق:روش ها و تاکتیک های اجرایی شرایط روز و موقعیت و وضعیت موجود در نظر گرفته می شود درواقع می توان گفت که در مدیریت اسلامی برخی قانون هستند مانند اصل وحدت و هماهنگی که درهر شرایطی باید رعایت شود و برخی دیگر شبه قانون بدین معنی که در شرایط خاص در صورت تزاحم می توان اجرا و تحقق آنها را بطور موقت به تاخیر انداخت مثل آخرت گرایی در وضعیتی که باوحدت و هماهنگی در تضاد باشد یعنی نتوان هردو را در زمان واحد محقق نمود
5-4ویژگی های اصل
اصل در مدیریت اسلامی باید واجد خصوصیات ذیل باشد:
1-.بنیادین و ریشه ای باشد
2-کلی و عام باشد
3-مستمر و دایمی باشد
4-راهنمای عمل باشد
5-از مبانی دینی و اصول دین نشات گرفته باشد
5-5انواع اصل
اصول به سه دسته تقسیم می شوند:
1.درون سازمانی:اصولی که صرفا در داخل سازمان وجود دارد و از آنها باید استفاده شود
2.برون سازمانی:اصولی که در رابطه با خارج از سازمان مطرح می شود که باید از آنها استفاده شود
3.فراسازمانی:اصولی که هم درون سازمان و هم در بیرون سازمان وجود دارند و می توان از آنها استفاده کرد.
اصول مدیریت اسلامی،فراسازمانی هستند و مدیر باید به خوبی ار آنها هم در داخل سامان و هم در خارج سازمان استفاده کند و قابلیت کاربرد هم در سازمان و هم در خارج از سازمان دارند به عبارت دیگر علاوه بر سازمان،کاربردهای بدون سازمان نیز دارند.
5-6 مفهوم الگو
کلمه الگو در فارسی به معنای نمونه به کاربرده می شود و معادل آن در عربی مثال اسوه و امام می باشد که به معنای مقتدا و کسی است که به او تاسی شده و از شیوه عملی او استفاده گردیده است.
اگر الگو در انگلیسی مترادف "pattrn"قرار داده شود معنی آن عبارت از شخصی یا چیزی است که برای دیگران نمونه می باشد اگر الگو معادل"model"لحاظ شود عبارت از نماینده یا نمونه کوچک از چیزی است که از روی آن نظمی جدید ایجاد شود یا شخص یا چیزی که نمونه کامل برای پیروی کردن می باشد و اگر الگو مترادف"example"در نظر گرفته شود به مفهوم چیزی است برگرفته شده از تعدادی اشیاء از همان نوع که دارای ارزش الگو برداری شخص یا شیء می باشد به طور کلی در یادگیری و روش زندگی و اجرا،مدل سازی،الگو سازی و بیان تمثیلی از روش های مورد قبول عقلا است
5-7 اصول مدیریت اسلامی
مقدمه
همانطور که گفته شد اصول مدیریت اسلامی باید از اصول دین و مبانی دینی نشات بگیرند چون دین اسلام یک سیستم است باید توجه به سه اصل بنیادین دردین که عبارتند از توحید،نبوت و معاد،اصول مدیریت اسلامی مطرح شوند باتوجه به تقدم اصل توحید در مبانی اسلامی ابتدا آن اصل و سپس نبوت و معاد مطرح می شود
2.هر اصل دینی منشا اصولی از مدیریت اسلامی است
3-اصول مدیریت اسلامی مبتنی بر اصول دین باید ویژگی ها اصل را دارا باشند
4-فروع متعددی از هریک از اصول مدیریت اسلامی نشات می گیرند و ممکن است فروعات مشابهی از اصول مختلف مدیریتی ناشی شوند که درواقع اصول کاربردی در سازمان هستند که مدیر مسلمان از آنها استفاده می کند.
5.اگر چه این اصول از نظر معنوی از هم جداشده اند ولی به طور سیستمی با یکدیگر در ارتباط بوده و در عمل تفکیک آنها مشکل است و مجموعه آنها باهم تاثیر مورد انتظار را دارند
5-7-1 توحید
اصل توحید
اولین اصل از اصول دین اسلام توحید است توحید یعنی اعتقاد به خدای یگانه ای که پروردگار جهانیان است.او آفریننده کلیه کائنات و موجودات است جز او خدایی نیست دارای شریک نبوده و هیچ مثل و مانندی ندارد و اوست که انسان را آفریده است و ازهمه به او داناتر و عالم تر است.شرط ورود به اسلام اعتقاد به دین سپس به نبوت است که در کلمه شهادتین تجلی یافته است.اشهدان لا اله اِالا الله و اشهد اَنّ محمداٌ رسول الله(ص)
مفاهیم میانجی بین توحید و اصول مدیریت اسلامی
مفاهیمی که به عنوان میانجی و پل ارتباطی بین اصل توحید و اصول مدیریت اسلامی نقش ایفامی کنند خدامحوری و به دنبال آن عدم تقدم بر خداست.
خدامحوری
خداوند وجود قهار و خالق هستی است از این رو نظام عالم خلقت بر محور توحید استوار است و یک فرمان و امر در عالم جاری است خداوند منبع لایزال خیرو برکت و پروردگار همه عالم هستی است
عدم تقدم بر خدا
حال که خدای یگانه با علم و قدرت مطلق،هستی بخش و پروردگار جهانیان و محور وجود و عالم هستی است اقتضای خدا محوری،عدم تقدم بر حکم خداست یعنی هرگاه در حوزه نظری یا عملی.خداوند عزوجل حکمی داده باشد نباید حکم و خواسته خود را بر حکم الهی مقدم نمود بلکه باید حکم خداوند در هر حال برخواسته های شخص ترجیح داده شود.
اصول مدیریت اسلامی مبنی بر توحید
دو اصل عامل از توحید ناشی میشوند : ارزش مداری و وحدت و هماهنگی
اصل اول : ارزش مداری
در مدیریت اسلامی به دنبال احاطه تفکر و بینش توحیدی همه چیز با معیار الله و رضایت خداوند سنجش میشود در این راستا ارزشهای انسانی و اجتماعی نیز بر اساس حسن و خوبی ذاتی و مصالح و اقعی و نه قراردادی هویت حقیقی پیدا میکنند و همه ی افکار و رفتار مدیریت را تحت پوشش خود قرار میدهد به ویژه در تصمیم گیری ها که باید ارزش های الهی ملاک ارزیابی بدیلها قرار گیرد .ارزشهای ثابتی که مشمول زمان و مکان قرار نمیگیرند . قران دو ارزش عمده اجتماعی را بیان میدارد .
1-خداوند به عدل و احسان امر میکند و همچنین آیات متعددی در در رعایت عدالت وجود دارد ( عدلو هو اقرب للتقوی ) یعنی عدالت پیشه کنید که آن به تقوی نزدیک تر است .
2- خداوند به عدالت اقتصادی یعنی قسط سفارش کرده است و فرموده ای کسانی که ایمان آورده اید پیوسته و کامل قسط ( عدالت اقتصادی ) را به کار گرفته و بر پا دارید و برای خدا شهادت دهید ولو به زیان خودتان یا پدر و مادر و نزدیکان باشند و هر نوع ملاحظه کاری و خروج از عدالت بر اساس منافع شخصی ، ارزش منفی بوده و ممنوع شده است .
فواید و مزایای به کار گیری ارزش عدالت :
با استفاده از نامه ها و دستور العمل ها و فرمان های حضرت امیر المومنین (ع) مزایای عدالت عبارت است از :
1- ثبات و پایداری مدیریت و ریاست بستگی به اجرای عدالت دارد .
2- قدرت و پایداری حکومت بستگی به اجرای عدالت دارد .
3- حیات جامعه و نزول خیر و برکت بستگی به اجرای عدالت دارد .
4- رشد و صلاح مردم در گرو عدالت است.
5- اجرای عدالت باعث کسب جایگاه مردمی و نفوذ کلام است .
6- عمران و آبادانی در گرو عدالت است.
فروع یا اصل سازمانی و کاربردی اصل ارزش مداری :
فروع متعددی از اصل ارزش مداری ناشی می شوند که از مهم ترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
1-انصاف 2- شایسته سالاری 3- جبران خدمات کارکنان ( تامین اجتماعی )4-تحول سازمانی
4- تحول سازمانی
1- انصاف : مقتضای عدالت ، انصاف در سازمان است انصاف ناظر به مجموعه ای از رفتار ، گفتار و کردار حق طلبانه است که اعمال آن موجب افزایش وفاداری به سازمان و توسعه روح اعتماد و اطمینان بین کارکنان و مدیریت و پایبندی افراد به تحقق اهداف سازمان خواهد شد و نیز موجب پایداری نظام و دوام سازمان میشود .
امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید : برخورد منصافه با مردم این است که آن چه را برای خود می پسندید مثل آن را برای مردم بپسندی ، انصاف موجب افزایش انگیزش کارکنان بهبود عملکرد و یکی از پایه های اصلی موفقیت مدیر در سازمان است همه رفتارهای مدیر باید بر اساس انصاف باشد .
2- شایسته سالاری : از آنجا که عدالت هر چیز را در جای خود قرار دادن میباشد مقتضای عدالت در سازمان این است که هر کس شایسته تر است به کار گرفته شود و یا در سازمان ارتقاء یابد و پست های مدیریت را اشغال کند ، از دیدگاه شخصی نیز خود افراد تا زمانی که از آنان شایسته تر وجود دارد نباید مسئولیت را قبول کنند همانطور که پیامبر اکرم (ص) می فرماید : کسی که بر جماعتی پیشوایی کرده و رهبری آنان را بر عهده بگیرد ، در حالی که در میان آن قوم فردی از او آگاه تر وجود داشته باشد مستمرا کار آن جماعت و گروه تا روز قیامت رو به سقوط میرود . از دیدگاه مدیران نیز عدم رعایت شایسته سالاری در انتصاب د ارتقاء خیانت است و حضرت علی (ع)در این زمینه می فرماید : هر کس از افراد ضعیف در کارها استفاده و کمک بخواهد ضعف خود را آشکار کرده است یعنی مدیران ضعیف ، کارکنان ضعیف را بر کارکنان قوی ترجیح میدهند زیرا که در مقابل کارکنان قویتر از خود عاجز می مانند و بی کفایتی و ناشایستگی آنان بر همه آشکار میشود لذا برای سر پوش گذاشتن بر ضعف خود ترجیح میدهند از کارکنان ضعیف تر استفاده میکنند .
3- جبران خدمات کارکنان ( تامین اجتماعی ) : انسان ها و کارکنان سازمان نیازهای مختلفی دارند که باید در نظر گرفته و رفع شود ، در ارتباط با جبران خدمات کارکنان و یا افراد ضعیف و ناتوان از به کار گیری ارزش احسان نباید دریغ ورزید .
افراد با توانایی های کم یا فاقد توانایی در جامعه نباید به حال خود رها شوند زیرا آنها اگر چه نمیتوانند کار مفیدی انجام دهند ولی وظیفه دولت و سازمان های اسلامی رسیدگی به وضعیت آنان و تامین نیازهای اولیه و رفاه مردم است از طرفی مقتضای احسان نیز این است که آنان مورد توجه قرار گرفته و نیازهای آنها تامین گردد همچنین برای جبران خدمات کارکنان پس از سالیان متمادی خدمت ایجاب میکند که برای آنان بازنشستگی و سایر امکانات رفاهی و تامین اجتماعی در نظر گرفته شود .
4-تحول سازمانی : یکی از کاربردی ترین و موثرترین راههای تحول سازمانی ، تغییر در ارزش هاست که خود یکی از مولفه های اصلی فرهنگ سازمانی است تحول پایدار با توجه به تحول ارزشها ایجاد میشود در غیر این صورت هر گونه تغییری سطحی و زود گذر خواهد بود . از طرف دیگر از موارد احسان را میتوان پاداش دادن به افرادی که شایستگی دریافت آن را ندارند نام برد که این پاداش به منظور ایجاد انگیزه و تشویق به کار بسته یا جذب آنان به سازمانی می باشد . مثل هدیه ها و غنائم جنگی که پیامبر اکرم (ص) به کفار و مشرکانی که تازه مسلمان شده بودند به جهت تالیف قلوب میداد ،مانند جنگ حنین که پس از پیروزی غنائم زیادی را به ابوسفیان و معاویه که تازه مسلمان شده بودند توزیع نمود این امر میتواند از تاکتیک های مهم مدیریت در تحول سازمانی محسوب گردد.
اصل دوم : وحدت و هماهنگی
وحدت به معنای یگانگی و یکی بودن در مقابل تعدد و تکثیر است هماهنگی نیز توافق و تناسب بین دو یا چند چیز است همان گونه که دراصل توحید گفته شد وجود خدای یکتا و وحدت خلق (تکوین) و وحدت امر ( تشریع) و وحدت ربوبی اقتضا دارد همانطور که در آفرینش و تکوین وحدت و هماهنگی وجود دارد در جوامع انسانی نیز باید وحدت و هماهنگی وجود داشته باشد در اسلام نیز امت مسلمان ، امت واحدی است که بر مبنای پروردگاری خداوند شکل گرفته است و خداوند در سوره مومنون فرموده : همانا که شما امت واحدی هستید و من پروردگارتان هستم پس تقوی الهی پیشه کنید و این یگانگی و وحدت با عبادت خدا و محوریت او حاصل می شود . همچنین اگر همه مردم فقط خدا را عبادت کنند و او را محور قرار داده و حکم او را در نظر خود مقدم سازند و از هوای نفس بپرهیزند دیگر جایی برای دو گانگی و اختلاف و تضاد مناقع وجود نخواهد داشت .و همچنین خداوند در سوره آل عمران آیه 14 میفرماید : البته وحدت و اتحاد و ائتلاف در اسلام با توجه به ارزش های الهی و محوریت خداوند متعال توصیه شده است نه با زیر پا نهادن ارزش ها . در این باره هم حضرت علی (ع) می فرماید : نتیجه تفرقه را نابودی و هلاکت و اسارت توسط شیطان و دشمن می داند پس از تفرقه به شدت دوری کنید زیرا هر کس از مردم تکروی کند طعمه شیطان است .
جایگاه و رویکرد مدیریتی اصل وحدت و هماهنگی
دو مفهوم وحدت و بخشی و هماهنگی از جمله مفاهیمی هستند که در مباحث مربوط به تئوری های سازمان و مدیریت چه در نوشتجات صاحب نظران اولیه مدیریت ( کلاسیک ها ) و چه در بین نظریه پردازان جدید اعم از مدرنیزم ( نوگرایی) و پست مدرنیزم (پسانوگرایی ) از نقش برجسته ای برخوردار می باشند وحدت بخشی از دید مدیریتی به مفهوم همسر و هم جهت کردن عناصر مهم و به هم پیوسته سازمان می باشد و هماهنگی به مفهوم برقراری ارتباط با وجود اتصال بین عناصر تشکیل یک سیستم یا یک سیستم با سایر سیستم هاست به طوری که اهداف سیستم را تحقق بخشد نکته دیگر واژه سازمان (Organization) است که خود در زبان لاتین از مصدر موزون بودن مشتق شده است که خود بیانگر یکپارچگی و ضرورت اتحاذ تدابیری برای ایجاد و وحدت و هماهنگی است که در دو بعد طرح می گردد .
1-در مدیریتی که مبتنی بر چنین فرهنگی است مدیر خود باید الهام بخش چنین شرایطی باشد و در ایجاد و استمرار آن از هیچ تلاشی دریغ نورزد و فضایی که در آن نه تنها از ناهماهنگی در اجزا و کل آن خبری نباشد بلکه همگونی و تناسب بین آنها برقرار باشد .
2-رویکرد سازمانی وحدت است زیرا از اساسی ترین وظایف و حساس ترین نقش های مدیریت در سازمان ایجاد وحدت و هماهنگی بین ارکان و اجزاء و نیز افراد حوزه مورد تصدی است و از توصیه های مهم کاربردی زمان شناسی و درک جایگاه هاست به گونه ای که هر عمل و هر عکس العمل چنانچه در جایگاه حقیقی خود باشد و نیز زمان و مکان عملیات مناسب تر باشد دست یافتن به و حد مطلوب آسانتر می گردد.
فروع یا اصول سازمانی و کاربردی اصل وحدت و هماهنگی
شش حوزه مهم برای وحدت قابل ذکر است که به عنوان بخشی از فروع یا اصول کاربردی و سازمانی اصل وحدت و هماهنگی مطرح می شوند که فقدان هر یک از آنها کلیت امر وحدت و اثر بخشی آن را مخدوش می سازد .
1-وحدت در قانون و اجزای آن (نظم ): وحدت در قانون نظر به محدودیت قانون به عنوان مبنای نظری و عملی دارد که از توحید نشآت میگیرد قانون الهی بر خلاف قوانین بشری مبنی به جزء خواسته ها و سلیقه ها و منافع شخص دارد و آن همانا مصلحت و منافع بشر است . وحدت در قانون و اجزای آن موجب نظم در سازمان می شود نظم یعنی مواد و انسانها باید در جای مناسب خود در سازمان قرار بگیرند و در زمان مناسب از آنها استفاده شود . در هر سازمان و کشور مجموعه قوانینی که بر آن سازمان یا کشور حاکم است نظم دهنده و موجب دسترسی به اهداف است و در واقع خود قانون به عنوان یک سیستم مطرح میشود که دارای دو خرده سیستم مهم است زیر سیستم توصیفی و زیر سیستم تضمینی که هم باید دارای نظم درونی باشد و هم اجزای توصیفی با اجزای تضمینی هماهنگ باشند و یکدیگر را نقص نکنند که معمولا اجزای تضمینی مبنی بر اجزای توصیفی می باشند همچنین اگر قانون با واقعیت ها و ضرورت های طبیعی و فطرت انسانی هماهنگ نباشد محکوم به شکست است که نمونه بارز آن در سطح دنیا رژیم های کمونیستی به ویژه اتحاد جماهیر شوروی سابق می باشد که هر گونه مالکین خصوصی را نفی می کردند چرا که لغو مالکیت خصوصی هم با واقعیت و هم با فطرت انسانی نا سازگار است و این کشور ها مجبور شده اند که روز به روز به سمت احترام به مالکیت خصوصی قدم بردارند و یکی از علل فرو پاشی نظام شوروی سابق همین قوانین ناسازگار بود .
2-وحدت در عمل ( انضباط ) : منظور و مقصود التزام جدی کلیه افراد سازمان به انجام وظایف مقدر و محصول مشترک با هم یا مختص به خود می باشد یعنی هر کس به وظیفه اش عمل نماید . قوانین و مقررات سازمان و اطاعت از مقام بالاتر ، انضباط است که حاصل اطاعت و تعهد نسبت به توافق های مدیر با کارکنان و بیشتر نتیجه توان رهبری مدیر است .
3-وحدت در رهبری ( وحدت مدیریت ) : در اسلام وحدت در رهبری وجود دارد ، یعنی شخص رهبر باید یکی باشد چرا که باید مسئولیت نهایی به عهده یک شخص باشد که در سازمان رئیس آن است زیرا پیامبر اکرم (ص) را خدا برگزید و قرآن در سوره احزاب به وحدت فرمان دهی پیامبر (ص) اشاره دارد لذا هیچ زن و مرد مومنی حق ندارد هرگاه خدا و رسولش حکمی کردند از خودشان نظر بدهند که در غیر اینصورت عصیان ونافرمانی کرده اندکه نتیجه اش گمراهی آشکارخواهد بود محسنین فقط امام علی (ع) به عنوان جانشین توسط پیامبر(ص) به ام خداوند در روز عید غدیر خم بومی میگردد .و نصب رهبری ایشان به منزله اکمال دین و اتمام نعمت بر مسلمان و مایه یاس دشمنان دانسته شده است . در واقع هم پیامبر (ص) و هم امامان معصوم (ع) از سوی خدا منصب ولایت داشتند و اینطور نبود که رهبری جامعه اسلامی به انتخاب صرف مردم واگذار شده باشد .
4-وحدت در تمامل : باید هماهنگی و انسجام لازم بین افراد با یکدیگر و با سلسه مراتب مدیریت وجود داشته باشد یعنی هماهنگی درون سلسه مرراتب هماهنگ کردن مدیر زیر مجموعه خود و او هماهنگ شدن افراد و زیر مجموعه با مدیر و با یکدیگر در یک سازمان .
5-وحدت در روش : منظور یکسانی رویه های عملی و روش تطبیق اجرای قانون بر واقعیت هاست که عمدتا در روابط متقابل اجتماعی است نه در حوزه فردی شخصی چرا که هر کس دارای ذوق و سلیقه ای است که در چار چوب ضوابط و قوانین محترم بوده و با وحدت در رویه اجتماعی منافاتی ندارد .
6-وحدت در جهت : سمت و سوی حرکت باید واحد و مقصد و هدف نیز یکی باشد .
5-8-2 نبوت :
اصل نبوت :
دومین اصل از اصول دین نبوت است خداوند علاوه بر هدایت حسی ، عقلی و شهودی هدایت و حیانی را مکمل آنها قرار دارد .
راهنمایی که از سر چشمه زلال وحی جاری میگردد و متصل به علم مطلق و کامل است و این جریان هدایت الهی از زمان حضرت آدم و خلقت بشر تا زمان پیامبر اکرم (ص) که خاتم انبیاء بود استرار داشت .
این سنت الهی در آیات متعددی مورد تذکر قرار گرفته است سنت هدایت بشر که خداوند برای هدایت فرستاده و رهبری را مبعوث نموده است .
اصول مدیریت اسلامی مبتنی بر نبوت :
دو اصل عام از نبوت ناشی می شود ، هدایت رشد محور ، اعتدال و میانه روی
اصل اول : هدایت رشد محور
هدایت نقطه مقابل گمراهی است و به معنای ارشاد در راهنمایی می باشد هدایت سوق دادن اشیاء به سمت کمال آنهاست و در مدیریت ، هدایت سوق دادن افراد به سمت اهداف سازمان است هدایت باید به رشد محور باشد بر طبق تعریف مدیریت اسلامی رشد شایستگی و لیاقت برای نگهداری و بهره برداری از وسایل و سرمایه های حیات است و هدایت رشد محور سوق دادن افراد است به طوری که بر اساس ارتقاء رشد کارکنان به اهداف مطلوب دست یابند اما مفهومی که با هدایت قرین و نزدیک است و رهبری است در واقع مخفف راهبری است یعنی راه را نشان دادن و عمل هدایت و ارشاد و برون فردی در یک راه ، هدایت یکی از وظایف عام مدیریت و رهبری جلوه ای از آنان است برخی از نویسندگان در تفاوت مدیریت با رهبری تاکید کرده اند که رهبری یک امر معنوی و تعهدی است در حالی که مدیریت یک اصل مادی و تکنیکی است رهبری یک نقش و وظیفه انسانی است که مدیریت موظف به بکارگیری آن است به عبارت بهتر رهبری نیازهای معنوی و انسانی یک سازمان را بر می آورد ولی مدیریت ابزارهای مادی و تکنیکی افزایش تولید و رفع نیازهای مصوفی انسانها را شامل می شود
البته در مدیریت معاصر از رهبری به عنوان هنر یا علم نفوذ در اشخاص نام می برند یعنی جوهره رهبری نفوذ بر دیگران است به طوری که آنان با اراده و اختیار و میل خود به سمت اهداف قدم بردارند پیامبر و نبی هم بشارت و انذار هدایت مردم را به عهده دارد و با کلام دلنشین در عمق جان آن نفوذ می کند و از به کار بردن زور و تهدید و اجبار خود داری می ورزد که اگر خودشان پذیرفتند هدایت یافته اند و بر پیامبر ابلاغی وحی است .در واقع اصل هدایت و رهبری مفهوم تکامل یافته امر سرپرستی انسان بر انسان است که در طول تاریخ بشری به گونه های متفاوت بروز نموده و متکی بر مناسبت های مختلف اجتماعی زندگی انسان می باشد و این اصل در مدیریت توحیدی نیز از مترقی ترین و مهمترین اصول مدیریت اسلامی محسوب می شود چون تکیه عمده اسلام در نوع روابط انسانی و بهره برداری از منابع انسانی موکد و تعیین کننده نوع رهبری و نقش آن در اسلام است و طبعا رهبری در سازمان نیز به عنوان شاخه ای از مفهوم کلی رهبری قابل بررسی است و مدیر مسلمان نقش و وظیفه هدایت و رهبری نیروهای زیر مجموعه اش را بر عهده دارد تا اینکه سازمان اسلامی به اهداف عالی و نهایی خود دست پیدا کند البته شیوه رهبری در اسلام به خاسته از شیوه تفکر بنیاد دینی است که پیکره اسلام را تشکیل می دهد و با اصل اعتدال و میانه روی در ارتباط ناگسستنی است .
جلوه های هدایت
هدایت و رهبری از شئونات خداوند و قرآن و از نقش های پیامبر (ص) ، امام و رئیس است .
الف ) هدایت خداوند : خداوند اولین هدایت کننده انسان به حق و حقیقت است چرا که او هدایت موجودات و مخلوقات را به عهده دارد . هدایت از ذات خداوند ناشی می شود و مومنان و مسلمانان را به سوی خیر و برکت و حق و سعادت و راه مستقیم هدایت می کند و ما باید سپاسگزار او باشیم .
ب ) هدایت قرآن : ذالک لا ریب فیه هدی للمتقین : این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و متقین را هدایت می کند از آنجا که قرآن کلام خداوند و وحی متزل الهی است سراسر آن هدایت است اما هدایت و امتی و پذیرش هدایت برای مومنان و استواران بر راه خدا و بشارت برای مومنان برای نیکوکاران است .
ج ) هدایت پیامبر (ص) : هدایت و رهبری اجتماع یکی از شئون پیامبر (ص) بود یعنی اینکه فرمان بدهد به عنوان اینکه رهبر اجتماع و مدبر و سائس مردم است نه به عنوان اینکه از طریق وحی به او ابلاغ شده است هرگاه پیامبر (ص) مشورت می کند در این فرمان هاست زیرا که در حکم خدا نمی توان مشورت کرد مثل مشورت های پیامبر در جنگ های مختلف البته هدایت پیامبر فقط در راستای هدایت خداوند موفق می شود .
د ) هدایت امام : مفهوم عام امام به معنی پیشوایی و رهبری هر قوم است که در این مورد قرآن می فرماید :
( در روز قیامت هر قومی را با پیشوایش محشور می کنیم) و پیشوا یعنی فردی که پیشرو که عده ای تابع و دنباله رو او هستند چه فاسق ، چه راه حق برود و چه راه باطل . در رابطه با پیشوای فاسق که پیروانش را به راه باطل و جهنم هدایت می کند یعنی پیشوایانی که مردم را به سوی آتش جهنم می خوانند .
اما مراد از امام در اینجا مفهوم خاص آن است امامت در مفهومی خاص ، فراتر از رهبری است زیرا یکی از شئون امامت ، رهبری است امامت به معنای رهبری اجتماع و مرجعیت دینی و ولایت است و امامان ما همه معصوم و تالی تلو رسول اکرم (ص) هستند . و امامان معصوم چون عصمت دارند از هر گناه و یا اشتباهی مصون بوده و انسان را فقط به راه خدا و حق و صراط مستقیم هدایت می کنند و این به خاطر صبر و یقین ایشان است .
ه ) هدایت مدیر ( رئیس ) : ( ولکن قوم هاد ) و برای هر گروهی هدایت کننده ای است و از کسانی که خداوند خلق نموده گروهی هستند که به حق هدایت می کنند و به عدالت باز می گردند لذا هر گروهی نیاز به یک هدایت کننده دارد یا اینکه خودش هدایت شود و همچنین آمده است کسانی که از هوای نفس خود تبعیت کنند از گمراه ترین افراد و ظالم هستند پس با توجه به آیات و روایات باید از مدیر عادل و هدایت کنند . به حق که تابع هوای نفس نیست پیروی نمود و یکی از مهمترین عوامل و ابزار مدیریت شرح صدر می باشد .
اصل اعتدال و میانه روی
اسلام دین تعادل است نه افراط و نه تفریط در هیچ امری قابل قبول نیست لذا امت اسلامی ملقب به امت وسط گردیده است . امت اسلام باید سرمشق امت های دیگر باشد نه همچون گروه عظیمی از یهود که جز گرایش مادی چیزی را نمی شناسند و نه چون راهبان مسیحی که به کلی ترک دنیا نموده اند . اعتدال سیره و عقلانی است که شارع مقدس بر آن صحه گذارده و تاکید کرده است . حضرت علی (ع) می فرماید : (فدع الا سراف مقتصدا ) یعنی اسراف مکن و میانه روی پیشه نما یکی از علل زیاده روی و کوتاهی عدم اگاهی و پایین بودن سطح آموزش است مجددا آن حضرت فرمود : نادان یا تندرست یا کند رو . در واقع میانه روی شرط موفقیت و پیروزی است . و نتیجه تفرط و کوتاهی پشیمانی است .
و نتیجه دور اندیشی سلامت است میانه روی شرط موفقیت و پیروزی است و انسان ها و سازمان های بزرگ و موفق همگی متعادل بوده اند .
جلوه های اعتدال
اعتدال در ابعاد مختلف و زمینه های گوناگون متجلی می گردد.
1-اعتدال در عقیده : معتدل در عقیده راه درست و میانه را می رود نه غلو می کند ، نه افکار نه جبری است و نه تعویضی ، نه راه عفو را می پیماید ، نه رها تقصیر و شرک در مورد صفات خدا ، نه معتقد به تشبیه است نه تعطیل .
2-اعتدال در مادیات : معتدل نه به کلی در جهان مادی فرو می رود که همه معنویات را به فراموشی سپارد و نه چنان در عالم معنی و معنویت فرو می رود که از جهان مادی به کلی بی خبری و بی بهره باشد .
3-اعتدال در تفکر : میانه رو نه آنچنان بهبودی فکری دارد که فقط فکر خود را درست شمارد و نه آنچنان رها در اندیشه که همه چیز را در قالب نسبیت ببیند بلکه همه نظر ها را بررسی و بهترین آنها را انتخاب می کند .
4-اعتدال در علم و دانش : میانه رو نه آنچنان به داشته های خود مغرور است که عقاید صحیح دیگران را پذیرا نشود و نه آنگونه خود را باخته که محو علم دیگران شود مثل برخی که خود باخته غرب هستند و فکر می کنند که علم فقط آنجاست .
5-اعتدال و ارزش : میانه رو آنچنان است که همه ارزش ها را نسبی و متغیر بداند و نه این چنین که همه ارزش ها را مطلق و غیر قابل تغییر بداند یعنی در عین اعتقاد به ارزش ها متغیر به ارزش های مطلق هم اعتقا دارد .
6-اعتدال در نگرش : اعتدال می گوید نه خیلی خوش بین باشید و نه خیلی بد بین ، نه همه را خوب بدان و نه همه را بد ، به قول امروزی ها همه چیز سیاه یه سفید نیست بلکه چیزهای خاکستری نیز وجود دارد .
7-اعتدال در رفتار و اخلاق : اعتدال می گوید که فرد نباید آنقدر در غم و اندوه زیاده روی کند که افسرده و مایوس گردد و نه در شادی و لذت زیاده روی که خوشگذران و بی خیال بشود .همانطوری که حضرت علی (ع) در نامه 33 نهج البلاغه می فرماید : ( نه هنگام نعمت سخت شادمان باش و نه در دشواری سست رای و ترسان ) اعتدال حکم می کند که نه چنان تند خو باشی که همه از اطرافت پراکنده شوند و عطایت را به لقایت بخشند و نه چنان شوخ و بذله گو که روی مردم به تو باز شده و دلیر و گستاخ شوند . در رفتار اقتصادی هم باید اعتدال را رعایت کرد .
8-اعتدال در عبادت : در عبادت باید میانه روی داشت نه کاهل و سست در عبادت و نه تارک دنیا و افراط در عبادت همانطور که امام صادق (ع) از قول رسول اکرم (ص) نقل فرمود : که همانا دین محکم و متین است پس با ملایمت در آن در آیید و عبارت خدا را به بندگان خدا با کرامت تحمیل نکنید تا مانند سوار درمانده ای باشید که نه مسافت پیموده و نه مرکبی به جا گذاشته است .
9-اعتدال در روابط فردی : میانه رو در روابط با افراد نه آنچنان افراط می کند که همه را دوست بدارد و نه آنچنان تفریط که همه را دشمن بداند حتی در دوستی و دشمنی هم میانه رواست همانطور که حضرت علی (ع) فرمود : با دوست خود در دوستی زیاده روی مکن زیرا شاید یک روز دشمنت شود و با دشمنت در دشمنی زیاده روی مکن زیرا ممکن است یک روز دوستت شود .
10-اعتدال در روابط اجتماعی : اعتدال اقتضاء میکند که در روابط اجتماعی میانه رو و معتدل بود نه آنچنان که در اطراف خودمان حصاری بکشیم و از جهان جدا شویم و به روابط اجتماعی اهمیت ندهیم و نه این چنین که در روابط اجتماعی اصالت و استقلال و فرهنگ خود را از دست دهیم مثل برخی غرب زدگان که در غرب ذوب شده اند .
11-اعتدال در روابط زیر دستان و اعمال مدیریت : در روابط با زیر دستان نه باید آنچنان سخت گرفت که انزجار و فرو پاشی و بی رغبتی حاصل شود و نه چندان راحت و سهل گرفت که فساد و سستی و بی نظمی ایجاد شود و نه صرفا به کار تولید و سازمان توجه کرد و نه صرفا به افراد و کارکنان به طور کلی جانب اعتدال را گرفت به طوری که اثر بخشی فدای کارایی و کارایی فدای اثر بخشی نشود ،کیفیت فدای کمیت نشود نه آنچنان در تبلیغات ضعف عمل شود که موجب عدم حمایت های عمومی شود و نه آن چنین افراط در تبلیغات که موجب پیدایش نمود رویا بازتاب منفی گردد اهداف سازمان فدای اهداف شخصی نشود و بالعکس و صدها مصداق دیگر در مدیریت به طور کلی باید در کارها جانب اعتدال را گرفت . پس اصل اساسی در مدیریت اسلامی را اعتدال باید دانست که باید هم در اهداف ، استراتژی ها ، خط مشی ها و سیاست گذاری ها و هم در روش ها و رویه ها و تاکتیک های اجرایی و برنامه عملیاتی مورد توجه قرار گیرد .اعتدال باید در تمام اجزای سازمان جاری باشد تا سازمان به حرکت خردمندانه و اثر بخشی خود ادامه دهد تخظی از اعتدال عقب ماندگی و سقوط سازمان را در پی خواهد داشت .
5-8-3 معاد
اصل معاد
سومین اصل از اصول دین معاد است که در بین ادیان الهی مشترک است ولی کیفیت آن تفاوت می کند معاد یعنی اعتقاد به زندگی جاوید ، حیات اخروی و زنده شدن دوباره پس از مرگ انسان .
در قرآن کریم بیش از هزار آیه در مورد معاد و زندگی پس از مرگ وارد شده است که حدود ⅙قرآن می شود ، زندگی پس از مرگ و معاد قطعی است معاد و زندگی پس از مرگ مقتضای عدالت خداوند نیز می باشد که علاوه بر آن دلایل متعددی در مورد آن وجود دارد که مجال بحث آن نیست البته اعتقاد به معاد آثار و فواید بیشماری در زندگی دارد که یکی از مهم ترین آنها این است که انسان را از پوچی و سردر گمی خارج می کند و انگیزه قوی به زندگی و اعمال صالح و عملکرد درست به انسان می دهد .
عمل گرایی : مفهوم اساسی که از معاد استفاده می شود عمل گرایی است چون جز سعی و کوشش انسان بهره ای برای او نیست اساسا ایمان بدون عمل فایده ای ندارد و ثمره و نتیجه ایمان ، عمل صالح است در واقع اگر عمل شایسته نباشد کاشف از بی ایمانی است زیرا ایمان واقعی ، آثار واقعی دارد که یکی از مهم ترین آنها ، عمل صالح است بدین خاطر آیات فراوانی وجود دارند که بعد از ایمان بلافاصله عمل صالح آورده شده است .
عمل و عکس العمل ( رابطه دنیا و آخرت) :
همانگونه که سعی و عمل خوب (صالح) نتیجه خوب دارد سعی و عمل بد نیز نتیجه بد دارد در واقع این امر ما را به قانون عمل و عکس العمل هدایت می کند یعنی هر عملی نتیجه متناسب با خودش دارد پس قانون عمل و عکس العمل در روز قیامت هم وجود دارد و این ما را به یک مصداق مهم ان یعنی رابطه دنیا و آخرت رهنمون می سازد این طور نیست که بین دنیا و آخرت رابطه ای وجود نداشته باشد بلکه هر کس هر عملی در دنیا انجام دهد نتیجه آن را در آخرت خواهد دید به طوری که گفته شد " الدنیا مزرعه الاخره " یعنی دنیا مزرعه و کشتزار آخرت است .
البته بالاتر از عمل و عکس العمل بر اساس نظریه تجسم اعمال است که در آخرت مجسم می شود و نتیجه آن و یا عکس العمل آن یعنی انسان خود آن را در روز قیامت خواهید دید . سنت الهی اینگونه است که هر کس به فکر آخرت باشد دنیا هم نصیب او می شود ولی اگر فقط دنیا مطلوب او باشد در بسیاری از موارد هم دنیا را از دست می دهد و هم آخرت را اگرچه برخی اوقات صاحب دنیا می شود .
طبق آیات قرآن مردم چهار دسته اند :
1- هم دنیا را دارند و هم آخرت
2- دنیا را ندارند ولی آخرت را دارند
3- دنیا را دارند ولی آخرت را ندارند
4- نه دنیا را دارند و نه آخرت
همه از تلاش و نتیجه اعمال خود بهره مند می شوند چه در دنیا و چه در آخرت
اصول مدیریت اسلامی مبتنی بر معاد
دو اصل عام از معاد ناشی میشود . آخرت گرایی و اختیار مسئولیت
اصل اول : آخرت گرایی
همانگونه که اشاره شد انسان در گرو اعمال خود است و هر کس چیزی جز اعمال خود نمی بیند حال اگر دنیا و آخرت را با یکدیگر مقایسه کنیم در می بابیم که بهره آخرت به هیچ وجه با دنیا قابل مقایسه نیست و آخرت از ارزش بسیار والایی برخوردار است حیات دنیا زندگی مستقلی نیست بلکه حیاتی است کوتاه و مقدمه برای حیات آخرت که ابدی و نهایی است یعنی یک عمر حداکثر صد ساله در مقابل یک زمان بی انتها و عمری جاودانی
آخرت گرایی
آخرت گرایی به معنی نفی دنیا و بهره و لذایذ آن نیست چرا که خداوند در سوره قسس آیه 77 می فرماید : از آنچه خدا به شما داده جهان آخرت را طلب کن و سهمت را از دنیا فراموش مکن و احسان کن همان طور که خدا به تو احسان نمود .
پس ثروت ، اموال و بهره های دنیوی انسانی است که از خداوند به انسان رسیده است و او نباید به مال خود مغرور شود پس آخرت گرایی به معنای نفی دنیا نیست بلکه امکانات دنیوی را در راستای اهداف اخروی قرار دادن است در واقع اصل دنیا بد و منفی و مذموم نیست .
جنبه های منفی دنیا
1-استغنا : استغنا به معنی طلب و احساس بی نیازی از خداوند است یعنی بخاطر مال و ثروت و بهره های دنیوی یک حالت احساس بی نیازی به فرد دست می دهد ، به طوری که احساس برتر می کند و این برتری طلبی او به استکبار و طغیان می کشاند به طوری که ادعای خدایی و پروردگاری می کند مثل داستان فرعون .
2-وابستگی به دنیا : خود دنیا منفی نیست بلکه تعلق ، علاقه مفرط و وابستگی و دلبستگی ه آن مذموم و مورد نهی است و این امر اصلا به کمیت بهره های دنیوی بستگی ندارد یعنی یک فرد می تواند اموال و ثروت زیادی داشته باشد ولی وابستگی و دلبستگی به آن نداشته باشد و بر عکس برخی از افراد به کوچکترین مال ممکن است وابستگی داشته باشند که به خاطر زینت بودن دنیا نزد آنان است .
3-مشغله های دنیایی و دوری از خدا : نیازها و امیال نفسانی و آرزوها بشر را به زندگی حقیر دنیوی مشغول و سرگرم می سازد این سرگرمی توجه و صرف وقت برای امور دنیوی کم کم موجب دوری از خدا و نزدیکی به شیطان می شود که نتیجه ای جز گمراهی و عذاب الهی ندارد این افراد کم کم به زندگی دنیا راضی شده و به آن اطمینان خاطر می بایند این مشغله های دنیوی که طبیعی بوده و از نیازهای اساسی و معشیت زندگی شروع می شود ممکن است به صورت هدف در آیند .
اصل دوم : اختیار و مسئولیت
دومین اصل که از معاد نشات می گیرد و با توجه به مفاهیم عمل گرایی و قانون عمل و عکس العمل به عنوان اصل دوم مدیریت اسلامی مطرح می شود اصل اختیار و مسئولیت اختیار مسئولیت دوروی یک سکه اند و از هم جدایی ناپذیر، به طور ساده اختیار یعنی توانایی انتخاب و انجام ارادی کاری یا ترک ارادی رفتاری ، در ناموس طبیعت تنها انسان دارای اختیار است به طور کلی نظام طبیعی عالم ، رابطه جبری با آفریدگار خویش دارد و هیچ یک از پدیده های مادی عالم در شکل گیری و خواص درونی خود نقش ندارند جمادات ، نباتات و حتی حیوانات در شکل وجود و زندگی اشان بر طبق آنچه خداوند مقرر و مقدر نموده عمل می کنند مثلا در جریان تکوینی خداوند به آسمان و زمین چنین فرمود : ( هستی در تحت فرمان الهی قرار دارند چه بخواهند چه نخواهند . بطور کلی انسان در تعیین شکل ظاهری مثل کوتاهی ، بلندی ، زیبایی ، رنگ پوست و سایر جهات متیزیولوژیکی بدن خویش نقش و اختیاری ندارد ولی از آنجا که انسان دارای سطح برتر از وجود است و به خاطر آن از سایر موجودات متمایز می شود موضوع اختیار و رفتار ارادی او مطرح می شود البته قدما در علم کلام در این مورد بحث های مفصل داشته اند عده ای راه افراط پیموده و به جهت اثبات قدرت خداوند تمام افعال انسان را فعل خداوند داشته و بدین شکل اختیار را از انسان سلب نمودند و عده دیگر تفریطی شده و به جهت اثبات عدل الهی تمام اختیار را به انسان واگذار نمودند و او را موجودی کاملا آزاد و مطلق پنداشته اند امام حقیقت اعتدال بین این دو امر می باشد نه جبر است و نه اختیار کامل .
تناسب اختیار و مسئولیت
در اسلام بین اختیار و نسئولیت تناسب وجود دارد اساسا افرادی که بالغ و عاقل نیستند تکلیفی هم متوجه آنان نیست ولی افراد عاقل و بالغ در قبال اعمال خویش مسئولند که بستگی به درجه اختیار آنان دارد که خود تابع تاثیر عوامل بیرونی است البته نوع تاثیری که یک عامل می تواند بر انسان بگذارد و درجه اختیار و به تبع ان درجه مسئولیت او متفاوت است نکته مهم این است که آثار وصفی بر اعمال شخصی متوتب است چه شروط تکلیف را داشته باشند وچه نداشته باشند زیرا آثار وصفی همان اثار طبیعی هستند که تحت کنترل نیست مثل اینکه اگر فردی آتش بگیرد می سوزد چه بخواهد و چه نخواهد چه عاقل باشد یا دیوانه باشد چه بالغ باشد چه نباشد و یا اگر کسی شراب بخورد مست می شود چه بداند و چه نداند چه عاقل باشد و چه نباشد لذا در هر سه وضعیت اکراه ، تحمیل و اجبار آثار وصفی وجود دارد .
اکراه مانع و عامل فشار بر سر راه فرد وجود دارد که خواسته آن موافق خواسته و میل شخصی نیست ولی درجه تاثیر مانع آن قدر نیست که خدشه ای در اختیار وارد کند و اگر فرد آن کار را انجام دهد فعل به او نسبت داده می شود .
در نوع دوم تحمیل درجه تاثیر عامل فشار به قدری زیاد است که فرد اراده انجام کار را ندارد ولی عمل تحت فشار بر او تحمیل شده است در اینجا اختیار وجود ندارد ولی چون خود آن فعل را انجام می دهد فعل به او منتسب می شود .در نتیجه بخش عمده ای از آثار تکلیفی از او برداشته می شود.
در نوع سوم اجبار درجه تاثیر عامل به حدی زیاد است که فرد نه اراده انجام کار را دارد و نه خودش آن فعل را انجام می دهد در اینجا اختیار به طور کامل از فرد سلب شده است و فعل به فرد نسبت داده نمی شود لذا همه آثار تکلیفی از فرد برداشته می شود مثل اینکه چهار دست و پای فرد روزه داری را گرفته و او را درون آب بیندازید و سر او را زیر آب کنند که در این صورت نه روزه فرد باطل می شود و نه نیاید کفاره بدهد.
لذا اصل اختیار و مسئولیت از اصول کارآمد و کاربردی در مدیریت اسلامی است پیوند این دو موجب کنترل هر دو می شود به عبارت دیگر اختیار در حد مسئولیت و مسئولیت در حد اختیار در سازمان نیز باید بین اختیار و مسئولیت تناسب وجود داشته باشد در حد اختیار از افراد مسئولیت خواسته شود در واقع نمی توان به فردی اختیار داد ولی از او مسئولیتی نخواست کما اینکه نمیتوان از فردی که اختیار ندارد مسئولیت خواست .
در مدیریت اسلامی دیدگاه ارزشی و اصل ارزش مداری اقتضاء میکند که با توجه به مسئولیت خطیر انسان در قبال اعمال خویش در برابر خداوند بزرگترین عامل نظارت و کنترل لحاظ گردد و هر عملکردی با دید مسئولانه دیده شود و نظارت درونی و خود کنترلی و محاسبه وجود داشته باشد . چون باید به حساب خود رسید قبل از آنکه به حسابمان رسیدگی شود.
جایگاه و رویکرد مدیریتی اصل اختیار و مسئولیت
مفاهیم اختیار و مسئولیت از آغاز مطالعات سازمان و مدیریت در آرا نظریه پردازان کلاسیک از جمله مفاهیم اساس و مهم است ، اختیار با اقتدار سازمانی به معنای حق تصمیم گیری و صدور دستور و به اجرا در آوردن آن با پاداش و تنبیه در سازمان است و مسئولیت داشتن یعنی دارنده اختیار باید در برابر نتایج کارهایش پاسخ گو باشد همچنین هنری فایول پدر مدیریت اداری در بیان اصول چهارده گانه خود به عنوان اصل دوم از اختیار و به دنبال آن مسئولیت نام می برد و به وابستگی و تناسب بین آن دو تاکید می کند ماکس وبر جامعه شناس آلمانی نیز مفهوم اختیار ، اقتدار ، قدرت و سلطه را مطرح و سجد داد . سیستم او از نوع قدرت ( اجباری ، مادی و هنجاری ) و نیز نوع شناسی انواع روابط اطاعت ( بیگانه کننده ، حسابگرانه و اخلاقی ) و تلفیق بین آنها از نظریات مهم در این رابطه است .
فروع یا اصول سازمانی و کاربردی اصل اختیار و مسئولیت
فروع مختلفی از این اصل منشعب می شوند و به عنوان اصول سازمانی و کاربردی اصل اختیار و مسئولیت مطرح می شوند که از مهم ترین آنها میتوان به (سلسله مراتب ، تمرکز و عدم تمرکز ، تعهد سازمانی و نظارت پذیری و قابلیت ارزشیابی ) اشاره کرد .
1-سلسه مراتب : اگر چه سلسه مراتب در بحث رهبری هم ممکن است طرح شود لیکن جریان اختیار و مسئولیت که به خط فرماندهی و خط گزارش دهی در سازمان منجر می شود سلسه مراتب سازمانی را ایجاد می کند لذا سلسه مراتب از فروع اصل اختیار و مسئولیت است خط فرمان یا مسیر دستور در سازمان بر اساس اختیار و اقتدار سازمانی که از رتبه و پست بالاترین سطح مدیریت شروع و به سمت پایین مدیریت و نیروهای عملیاتی ادامه یابد
سلسه مراتب فرماندهی در اسلام خدا ، پیامبر ، اما معصوم (ع) و ولایت فقیه به عنوان نماینده و امام است لزوم رعایت سلسه مراتب در سیره معصومین (ع) به چشم می خورد مثل دستور حضرت علی (ع) به یکی از کارگزاران خود مبنی بر اطاعت از مافوق و کسب اجازه از مافوق در کارهای مهم و حساس ، در سازمان اسلامی ، عدم رعایت سلسه مراتب و اطاعت نکردن از مافوق فقط یک تخلف اداری نیست بلکه یک گناه محسوب می شود و ظلمی است که به راحتی نمی توان گذشت .
2-تمرکز و عدم تمرکز : هرگاه اختیار در یک فرد یا سطح بالای سازمان تجمع یافته باشد یعنی حق تصمیم گیری و دستور دهی در یک فرد با یک سطح در سازمان باشد تمرکز سازمانی وجود دارد و بالعکس .
هر چه اختیار و اقتدار سازمانی در افراد متعدد و یا در سطوح مختلف سازمان توزیع شده باشد عدم تمرکز سازمانی وجود دارد البته مفهوم تمرکز و عدم تمرکز سازمانی از مفاهیم مبنی است و شدت و ضعف داشته و در مقایسه سازمان ها با یکدیگر معنی پیدا می کند و میزان آن بستگی به شرایط مختلف سازمانی و محیطی مثل قابلیت زیر دستان و شرایط بحران دارد سازمانهای غیر متمرکز از مصادیق بارز مشارکت نیروی انسانی در سازمان ها هستند اگر چه در سازمانهای متمرکز نیاز به تعویض اختیار شدیدتر است زیرا مدیران به تنهایی نمی توانند کلیه وظایف مورد نیاز برای تحقق هدف های سازمانی را اجرا کنند بنابراین لازم است جهت تسریع در اجرای امور و تحقق بهتر اهداف تستی از اختیارات خود را به زیر دستان انتقال دهند .
3-تعهد سازمانی : عبارت است از تعهد کارکنان به اجرای وظایف محول شده و این تعهد ناشی از پذیرش شغلی توسط کارکنان است . کانتر تعهد را به عنوان تمایل افراد و در اختیار گذاشتن انرژی و وفاداری خویش به یک نظام اجتماعی تعریف می کند به طور کلی مسئولیت پذیری ، تعهد و وفاداری به سازمان و اهداف آن یکی از ویژگی های اصلی کارکنان در سازمان اسلامی است که رمز بقای سازمانی نیز هست زیرا وفای به عهد و پیمان و قرار دادها و مقررات برای همه مسلمانان واجب است ، همچنین قرآن کریم وفای به عهد را بعد از انجام واجبات از ویژگی های انسانی رستگار و خوب توصیف می کند .
4-نظارت پذیری و قابلیت ارزشیابی :نوع دیگری که از اصل اختیار و مسئولیت ناشی می شود نظارت پذیری و قابلیت ارزشیابی است مسئولیت پذیری و پاسخگویی اقتضاء می کند که بر جریان امور و فرآیند انجام کارها و وظایف ، نظارت وجود داشته باشد و ارزشیابی صورت پذیرد تا بتوان میزان انطباق عملکرد را با اهداف و برنامه های از پیش تعیین شده سنجید بنابراین به عنوان یک اصل سازمانی کلیه طرح های سازمانی ، تشکیلات ، سیستمها و روشها باید به گونه ای طراحی شوند که امکان نظارت و کنترل و ارزشیابی را فراهم سازند نه اینکه طوری طراحی شوند که قابلیت و کنترل کمی داشته باشند مثل طراحی سیستم با یگانی در یک سازمان که بر اساس فقط شماره پرونده ها صورت گیرد البته خود نظارت و کنترل یکی از کارکردهای مهم مدیریت می باشد .
انواع ارزشیابی
بر خلاف تصور عامه ارزشیابی فقط کنترل کار نیست بلکه ارزشیابی بر سه نوع است .
1-ارزشیابی اولیه : یکی از انواع ارزشیابی که آثار مثبتی دارد ارزشیابی در آغاز کار و قبل از شروع هر فعالیت است در ارزشیابی اولیه ، کارکنان از جهت اعتقادات ، توانایی ها و مهارت های لازم برای کار محول سنجیده می شود و در صورت احراز شرایط هر فردی در جایگاه خود قرار داده می شود .
2-ارزشیابی تکوینی : ارزش یابی و در ضمن کار و در حین برنامه است که در این نوع کارکنان و اعمالشان و به طور کلی حرکت سازمان تحت نظارت قرار میگرد تا میزان انطباق آن با اهداف وظایف محوله سنجیده شود ارزشیابی تکوینی مزایای زیادی دارد زیرا قبل از اینکه کار از کار بگذرد جلوی انحراف و هزیمه های اضافی گرفته می شود .
3-ارزشیابی نهایی : در پایان کار برای تشخیص اینکه سازمان به اهدافش رسیده یا خیر و اینکه عملکرد منطبق با برنامه های تعیین شده بوده است یا خیر ارزشیابی نهایی صورت می گیرد بدین ترتیب یک بررسی کلی به عمل می آید در واقع در ارزشیابی نهایی که نظارت پایان کار محسوب می شود نتایج به دست آمده مورد ارزیابی قرار می گیرد .
5-9تعامل و تزاحم اصول
5-9-1 تعامل اصول ( معنی بخشی اصول به یکدیگر )
از آنجا که دین اسلام یک سیستم است از ویژگی و خصوصیات سیستم نیز برخوردار است به همین نحو اصول مدیریت اسلامی نیز یک سیستم اند که باید مجموعه اصول را در جایگاه خود و در روابط متقابل با اصول دیگر بکار گرفت هر اصلی در قالب کل سیستم معنی و مفهوم پیدا میکند لذا تلبس به برخی اصول و رها کردن برخی دیگر ، نادیده گرفتن کل سیستم است که در واقع ناقص اعمال مدیریت بر مبنای اصول مدیریت اسلامی می باشد و نتیجه و ثمره ای به دنبال نخواهد داشت .
5-8-2 تزاحم اصول
در حوزه نظری همه اصول با یکدیگر ارتباط سیستمی و تنگاتنگ و منسجمی دارند لیکن در حوزه عملی یعنی در تمام عمل کاربرد و عرصه اعمال مدیریت و عملکردها در یک وضعیت خاص ممکن است تحقق یک اصل به طور همزمان با تحقق اصل و دیگر از اصول مدیریت تابع جمع نباشد و یک اصل مزاحم اصل دیگر در تحقق و اجرا به نظر رسر در واقع به عنوان اصل بین اصول مدیریت اسلامی نه تنها تزاحمی نیست بلکه به یکدیگر معنی می بخشد البته شاید در تحقق اجرایی با موانعی روبرو شود که با رفع آن موانع اصل آخرت گرایی با اصل وحدت و هماهنگی میتوان انها در جهت هم افزایی بکار بسته البته با شرط تقدم یک اصل بر اصل دیگر با توجه به ملاک قرار دادن ملاک ها و نیازها تا این امر تحقق یابد .
3