تارا فایل

تفاوت های روانی و جسمانی دانش آموزان


مقدمه
داشتن یک ارتباط صحیح با دانش آموزان در کلاس مستلزم آشنا شدن با ویژگی های عمده رفتاری آنهاست. در واقع داشتن تعاملی مناسب با دانش آموزان در گروه شناختی صحیح و البته نه همه جانبه از افراد است، چرا که هیچگاه نمی توان یک انسان را از تمامی جوانب شناخت وقتی شناخت کلی از شاگردان پیدا کردیم قادر خواهیم بود سازگاری مناسبی با آنها پیدا کنیم.
تفاوت های روانی و جسمانی دانش آموزان
در یک کلاس که دانش آموزان دارای مشترکاتی از قبیل سن ، جنس ، زبان ، جامعه و … تفاوت های زیادی هم با یکدیگر دارند. این تفاوت ها در سه نوع از شاگردان جلب توجه می کند. و البته منظور از تفاوت ها همان تفاوت های روانی و جسمانی است.

گروه اول
در بین شاگردان یک کلاس عده ای هستند که باصطلاح افراد بدون دردسر نامیده می شوند. که درس خوان و وقت شناس و بی آزار هستند، دوستان معدود و مانند خودشان دارند، سر بزیرند و حتی چندان سوال نمی پرسند اما تکالیف شان را انجام می دهند. برای امتحان دلشوره زیادی دارند و هیچ رقابت قابل ملاحظه ای بین آنها دیده نمی شود. در هیچ گروهی عضو نمی شوند، چون فکر می کنند چیزی برای عرضه ندارند. آنها اوقات فراغت را درس می خوانند تا عقب ماندگی که رغم خود دارند، جبران کنند.

گروه دوم
عده دوم افرادی هستند بسیار پر جنب و جوش و کمی هم خودخواه و خود مرکزبین ، هنگام ورود به کلاس سر و صدا راه می اندازند. تا معلم آماده درس گفتن بشود و یک دور کتابشان را دید می زنند و در طول درس معلم را یاری می دهند تا نشان دهند که پیش از او مطالعه کرده اند. نمرات متوسط است، اما هوشیار و زیرک هستند. غیر از کتاب های مدرسه به خواندن جملات و داستان ها علاقه نشان می دهند.

آنها به نمرات شاگردان آرام و درس خواندن حسادت می کنند و البته به نوعی معتقدند که آنها درس نمی خوانند بلکه همه چیز را حفظ می کنند. به نظر افراد این گروه سواد داشتن فقط حفظ کردن مطالب کتاب های درسی نیست. این افراد اهل ریسک کردن هستند. دوستان بسیار زیادی دارند چرا که جسور و سر زبان دار هستند و بچه ها چنین افرادی را دوست دارند. آنها حتی ممکن است برای جذب دوستان بیشتر سر جلسه امتحان افراد ضعیف را بوسیله تقلب یاری دهند.

آنها دوست دارند نماینده کلاس بشوند، به هر بهانه ای وارد دفتر مدرسه می شوند ، تخته را قبل از معلم پاک کرده و در ردیف های اول می نشیند. گاهگاهی به تقلید از بزرگترها اخبار هم گوش می کنند. آنها همیشه از لحاظ سر و وضع آراسته ، تمیز و مرتب هستند. در گروه های نمایشی و سرود شرکت می کنند و دوست دارند قبل از همه انشائشان را بخوانند. حتی موقع معمولی صحبت کردن هم صدایشان بلند است. تعداد این افراد در کلاس زیاد نیست.
گروه سوم
عده سوم درست برخلاف عده اول می باشند. بنابراین ترجیحا آنها را افراد پر دردسر می نامیم. ردیف های آخر کلاس با چنین افرادی آشناست. آنها دوستان بخصوصی دارند، دوستانی که برخلاف مقررات مدرسه لباس می پوشند و وضع و ظاهر خود را درست می کنند. ظاهرا کلاس درس ، معلم و نمره برای این افراد اهمیتی ندارد. آنها موضع قدرت خود را جای دیگری یافته اند. درس خواندن آنها اجباری است که از سوی والدین و شاید هم اجتماع بر آنها تحمیل شده است. مردود شدن و تجدید شدن نه تنها برای آنها سهمناک نیست، بلکه خیلی عادی می نماید.

آنها به عنوان افرادی ناهنجار شناخته می شوند و این ، رفته رفته برای خود آنان نیز قابل قبول می شود. بنابراین به پرخاشگری و آزار و اذیت همکلاسی ها و هم مدرسه ای های خود می پردازند و به این ترتیب همیشه عده ای از آنها شاکی می باشند. با این حساب ترک تحصیل ، فرار از مدرسه ، گرایش به گروه های نامناسب ، بی بند و باری و… در بین این افراد به وفور یافت می شود.
تفاوت های فردی در قالب تفاوت های جسمانی دانش آموزان
*قدرت تکلم: قدرت تکلم در همه افراد یکسان نیست. بعضی از افراد از لکنت زبان ، بعضی از صدای گرفته و تودماغی ، بعضی از تندگویی و بعضی از کند تلفظ کردن رنج می برند. عده ای هم هستند که صدای رسا و گیرایی دارند، تلفظ کلمات را بطور صحیحی انجام می دهند. اما در هر صورت ، همه به نحو یکسانی در کلاس سهیم هستند.

یک فرد که صدای خوبی ندارد، یا موقع خواندن دچار مشکل می شود، نباید محکوم به سکوت شود، و معلم نباید در این مورد تبعیض قاتل شود. اگر صدای یک فرد دلنشین و زیباست، نحوه تلفظ کسی که کلمات را می جود و تندتند بیان می کند، نیاز به اصلاح دارد. معلم علاوه بر تشویق شاگردان در مورد تلفظ صحیح و فن بیان ، باید از مسخره شدن شاگردان مشکل دار توسط سایرین جلوگیری کند.

*ضعف بینایی: این ضعف عموما بین افراد شایع است و گاه به علت بی تفاوتی والدین ، بسیاری اوقات ناراحتی هایی مانند تنبلی چشم ، ضعف دوربینی ، نزدیک بینی ، آستیگماتیسم ، انحراف چشم و … را باعث می شود. اما یک معلم باید با تیزبینی افراد مشکل دار را تشخیص داده و موارد لازم را به خانواده ها هشدار دهد.

*مشکل شنوایی: این نوع ضعف معمولا دیرتر از ضعف چشم احساس می شود. غالبا فردی که مشکل شنوایی دارد، تصور می کند اطرافیان آرام صحبت می کنند. این عامل به خاطر خجالتی که شاگرد از معلم دارد، به راحتی بیان نمی شود. و به آسانی قابل تشخیص نیست. ولی می توان با دقت در املا نویسی و محاوره با او به این مشکل پی برد و مراتب درمان را پی گیری کرد.

*تفاوت در قوای جسمانی: در یک کلاس همواره افراد بلند قد و قوی بنیه احساس قدرت می کنند. آنها همکلاسی های کوتاه قد و ضعیف خود را تحقیر می کنند و به زور در هر کجا که دوست دارند می نشینند. به این ترتیب دانش آموزانی که جثه ضعیفی دارند و نمی توانند با آنها مقابله کنند، به آخر کلاس رانده می شوند. معلم در این مورد باید برخورد منطقی و صحیحی داشته باشد. اول باید به همه اطمینان بدهد که ردیف اول و آخر کلاس در صورتی که آنها دانش آموزان ساعی و خوبی باشند، تفاوتی با هم ندارند. و بعد باید آنها را با ردیف کردن و نشان دادن تفاوت های قدشان برای جایگزین شدن در جای خود متقاعد کند. البته در صورتی که یک فرد بلند و یک فرد کوتاه قد دوست باشند ، جدا کردن آنها تاثیر عاطفی بدی ، روی آنها می گذارد.
*چپ دست بودن: موضوعی که متاسفانه چندان اهمیت به آن داده نشده است، چپ دست بودن عده ای از افراد است. تمام امکانات موجود در کشورها برای افراد راست دست تدارک دیده شده است. در یک کلاس درس ، معلم باید تعداد چپ دست ها را شناسایی کرده و صندلی مناسب برای این افراد سفارش دهد تا آنها نیز با مشکل مواجه نشوند.

آینده بحث
تفاوت های فردی ، اموری مهم هستند که نادیده گرفتن آنها نقصانی جبران ناپذیر در ساختار پرورشی و آموزشی مدارس ایجاد می کند. در ضمن معلم باید از نظر مالی تامین باشد تا با فراغ خاطر بتواند تمام وقت خود را صرف دانش آموز بکند. معلمی که شغل دوم دارد، هیچ گاه فرصتی برای مطالعه و جمع آوری مطالب جدید و ارائه به دانش آموزان نخواهد داشت. در هنگام معاینات قبل از ثبت نام دقت کافی مبذول داشته شود. معاینه نباید سرسری و بدون توجه صورت گیرد. بعد از فهمیدن مشکلات کودک نباید تسلیم خواهش پدر و مادر کودک مبنی بر ثبت نام کودک شده ، ابتدا باید اقدامات درمانی یا پیشگیری بر روی کودک انجام شود و بعد ثبت نام صورت گیرد. نگاهی به تفاوت های فردی در پیشرفت یادگیری

چرا کودکی برای همه ما خاطره انگیز است؟ و حتی خاطرات تلخش ما را به یاد "بودنمان" می اندازد؟ آیا به خاطر این نیست که یادگیری های کودکی معنی دار، پراحساس و همراه با تجربه های هدف است؟ انسان از اوان کودکی کنجکاوی خاصی نسبت به شناخت بیرون و درون خود دارد. در این راستا با محیط درگیری حسی پیدا می کند.
با نوع ارتباطی که با دنیای جالب و پر از سوال خود دارد به تدریج حس تعلق مسوولیت پذیری توانایی حل مشکلا ت و تصمیم گیری به دست می آورد و یاد می گیرد.
برای هر دانش آموز "یادگیری" تجربه ای طبیعی و لذت بخش است. چه می شود که این لذت با ورود او به مدرسه تبدیل به یک "مساله" می گردد و مرتب باید برای حل آن چاره اندیشی کرد؟ آیا غیر از این است که ما معلمان با تلا ش خودمان و گرفتن قدرت فعالیت از دانش آموز یادگیری را برای او مصنوعی و مشکل می کنیم؟
روش های فعلی ما معلمان، بیشتر در جهت تقویت وظیفه کم اهمیت تر مغز یعنی "حافظه" تلا ش می کند و از هدف اصلی خود که "تفکر" می باشد دور افتاده است.
در آموزش و پرورش متکی به حافظه که بحث کمتری در کلا س به منظور بالا رفتن شناخت و قدرت درک دانش آموزان صورت می گیرد هرچند ممکن است فراگیر به آزمون ها پاسخ صحیح بدهد ولی به علت آنکه ما شناخت کافی از تفاوت های فردی و استعدادهای ذاتی دانش آموز نداریم، استعدادهای ذاتی او شکوفا نمی شود و آنچه بیش از همه دانش آموز را از نیل به هدف باز می دارد اعتمادی به خود و نیروهای پویایی درونش برای رشد و پیشرفت است.
امروزه نقش تعلیم و تربیت در اصلا ح فرد و جامعه چنان بارز است که هیچ کشوری را در جهان نمی توان یافت که بدون بهره مندی از آن توانسته باشد به مراحلی از رشد و توسعه به ویژه در حل مسائل و مشکلا ت اجتماعی خود دست یابد. لذا توجه به تفاوت های فردی و کشف استعدادها در دانش آموزان امری است حیاتی که می بایست به وسیله نهادهای تربیتی و در درجه اول از طرف خانواده و مدرسه صورت گیرد. خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی است که کودک در آن رشد می یابد و به سن مدرسه می رسد.
اگر خانواده در دوران کودکی به کودک توجه لا زم را بکند و به رشد جسمانی و روحی و عاطفی او توجهات لا زم را مبذول کند وقتی او وارد مدرسه می شود به راحتی می تواند تعلیم پذیر باشد. ولی امروزه به علت اینکه توانایی های مالی خانواده های کم درآمد در سطح متعادل نیستند، کودکان این خانواده ها در دوران کودکی با سو"تغذیه و فقر عاطفی روحی و روانی روبه رو می شوند و چنانکه این کودکان به مدرسه پا می گذارند نمی توانند خود را پابه پای دیگر همکلا سیان خود در یادگیری به جلو بکشند و در نتیجه همیشه یک تفاوت فاحش در یادگیری این کودکان با دیگر همکلا سیان به وجود می آید و این امر کار را بر مربیان آموزشی سخت می کند.
تفاوت های فردی پیش از آنکه در یافته های پژوهش ها جستجو گردد باید در خود انسان دیده شود. نخست آنچه انسان ها را از هم متفاوت می سازد عامل وراثت است.
هر کس با ردیفی از ویژگی ها زاده می شود که با خصوصیات فرد دیگر یکسان نیست. عامل دیگری که سبب تفاوت در بین انسان ها می شود محیط است. محیطی طبیعی و اجتماعی ویژگی هایی را در فرد پدید می آورد و شخصیت او را شکل می دهد.
نخستین بار سرفرانسیس گالتون به وجود تفاوت های فردی توجه کرد. اولین کار گالتون برای روانشناسی نبوغ ارثی او بود. اساس فکری او این بود که مردان برجسته فرزندان برجسته می آورند. اندیشه گالتون در زمینه تفاوت های فردی منشا خدمات ارزنده برای آموزش و پرورش شد.

نقش تعلیم و تربیت در دنیای امروز:
امروزه بر همگان روشن است که سرچشمه تمام تحولا ت و نوآوری های آموزشی در جامعه، تجارب و نتایج تحقیقات علمی و عملی دانشمندان و صاحب نظران علوم اجتماعی وعلوم تربیتی است. لذا در نگرش های جدید آموزشی مدرسه برای دانش آموزان است، نه دانش آموزان برای مدرسه و توجه کردن به تفاوت های فرد در یادگیری با در نظر گرفتن رغبت ها و پرورش عواطف و استعدادها در درجه اول مهمتر از دانشی است که باید فرد یاد بگیرد. در این میان مدرسه مهمترین جایی است که می تواند در آن جا مورد ارزشیابی و آزمایش قرار گیرد و آنچه حائز اهمیت است و می تواند به آنچه گفته شد جامه عمل بپوشاند یادگیری است.

استفاده از وسایل کمک آموزشی:
یادگیری امری بسیار پیچیده و مستلزم دخالت عوامل متعدد است و زمانی اتفاق می افتد که این عوامل در کنار هم باشند. امر یادگیری در محیط کلا س به طور اخص دارای اهمیت و حساسیت بیشتری است. محیط کلا س به سبب تفاوت اساسی با محیط بیرونی نیازمند دقت و توجه فراوان تر است. در کلا س درس عوامل اساسی دخیل در امر یادگیری عبارتند از: وضع جسمی روحی علمی و شخصیتی معلم محتوای منابع آموزشی قوانین و مقررات آموزشی، فضای آموزشی و وسایل کمک آموزشی که توجه به این عوامل می تواند جریان یادگیری دانش آموزان را تسریع بخشد. به عنوان مثال استفاده از وسایل کمک آموزشی از طرف معلم در جریان تدریس باعث می شود که مطالب مطرح شده در ساخت شناختی دانش آموزان جا بگیرد و دانش آموزان به یادگیری معنی دار نائل شوند.
ولی متاسفانه استفاده منظم و اصولی از وسایل کمک آموزشی تحت هر عنوان در مدرسه به بوته فراموشی سپرده می شود و اغلب عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی را از طریق کمبود وقت و نبود وسایل توجیه می کنیم. ولی اگر کمی دقت کنیم ممکن است یک وسیله ساده با توجه به شرایط و موقعیت خاص و به عنوان وسیله کمک آموزشی مورد استفاده قرار گیرد و اثرات مثبت فراوانی در یادگیری دانش آموزان ایجاد کند. طبق بررسی های کارشناسان مسائل آموزشی و تربیتی 75درصد یادگیری از طریق کاربرد حس بینایی انجام می شود بنابراین چون درصد یادگیری در حس بینایی از دیگر حواس بالا ست لذا این امر به خوبی جایگاه استفاده از وسایل کمک آموزشی را نمایان می سازد.
با توجه به اینکه دانش آموزانی که در یک کلا س درس حضور دارند دارای علا یق و استعدادهای متفاوت هستند، لذا معلم در تدریس که "عبارت است از تعامل یا رفتار معلم و شاگرد براساس طرح منظم و هدفدار معلم به منظور تغییر مطلوب در رفتار شاگرد" باید به انتخاب بهترین روش تدریس که بتوان اکثریت دانش آموزان را به تفکر واداشت، اقدام کند. البته ناگفته نماند که هیچ یک از روش های تدریس مخالف خوب یا بد نیستند بلکه نحوه و شرایط استفاده از آنهاست که باعث قوت یا ضعفشان می شود. لذا معلم باید با توجه به هدف های آموزشی – محتوای درس، نیازها و علا یق دانش آموزان و امکانات موجود و تراکم دانش آموزان، مناسب ترین شیوه را برای تدریس مطلوب انتخاب کند. توجه به ساختار شخصیت و استعداد توانایی های ذاتی و آموخته های قبلی دانش آموزان موجب شکل گیری سبک های مختلف یادگیری می شود.
این حقیقت را باید پذیرفت که تربیت و پرورش انسان که وظیفه اصلی آموزش و پرورش است نیازمند نظم و اجرای صحیح و دقیق و مدبرانه برنامه های آموزشی است و آنچه ما را در این راستا بهتر و سریع تر به هدف مطلوب می تواند برساند همانا توجه کردن به آموزش درست و اصولی معلمان و سرمایه گذاری روی نگرش، دانش و مهارت آنهاست و ایجاد فرصت تحقیق و مطالعه برای معلمین است. فرصتی که اکثریت به اتفاق معلمین از آن به علت گرفتاری های مالی و اقتصادی بی بهره هستند.
معلمان چه کارهایی می توانند در افزایش عزت نفس دانش آموزان انجام دهند؟
یکی از تفاوت های فردی دانش آموزان در داشتن عزت نفس است. عزت نفس می تواند به عنوان چگونگی احساس مردم درباره خودشان تعریف شود. سطوح عزت نفس بچه ها در رفتار و نگرش آنها قابل مشاهده است. اگر بچه ها درباره خود احساس خوبی داشته باشند این احساس خوب در چگونگی ارتباط آنها با دوستان، معلمان، والدین، برادران،خواهران و دیگران تاثیر خواهد گذاشت. عزت نفس عاملی تاثیرگذار در زندگی افراد است. دانش آموزانی که از عزت نفس بالا یی برخوردار هستند می توانند به نحو احسن با مربیان خود ارتباط برقرار کنند و به راحتی تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند.
شکل گیری باور کودکان در مورد خودشان خیلی زود آغاز می شود. بچه ها برای درک این مطلب که دوست داشتنی، با هوش توانا و… هستند به چگونگی رفتار والدین و بزرگسالا نی که برای آنها فهم اند و مربیان خود که الگو هستند نگاه می کنند اگر بچه ها شواهدی دال بر موارد فوق را مشاهده نکنند عزت نفس پایین آنها توسعه می یابد.
عزت نفس و توجه به سطوح آن در دانش آموزان، بر موفقیت های مدرسه ای خیلی موثر است، چرا که بچه هایی که احساس خوبی درباره توانایی های خود دارند به احتمال قوی در مدرسه بهتر از بچه هایی عمل می کنند که اغلب فکر می کنند نمی توانند کارها را به درستی انجام دهند. موفقیت های مدرسه ای نیز متقابلا در عزت نفس دانش آموزان اثر می گذارند. چگونگی موفقیت های مدرسه ای دانش آموزان بر احساس آنها در مورد خود موثر خواهد بود. بچه هایی که عملکرد آنان در سطح پایینی است این سطح عملکرد را به سایر فعالیت های خود نیز تعمیم می دهند.
عزت نفس در نحوه ارتباط بچه ها با دیگران موثر است. بچه هایی که در مورد خود احساس خوبی دارند تمایل دارند که رابطه ای مثبت با دیگران داشته باشند و بچه هایی که خود را دوست ندارند اغلب در ارتباط با دیگران مشکل دارند. عزت نفس در خلا قیت موثر است. دانش آموزانی که دارای عزت نفس پایین تر هستند کمتر از دانش آموزانی که دارای عزت نفس بالا یی هستند در خلا قیت و یادگیری موفق اند.
با این توضیحات به بیان مواردی که معلمان در افزایش عزت نفس دانش آموزان می توانند انجام دهند می پردازیم:
1- دانش آموزان خود را تحسین و تشویق کنیم: تشویق کردن باعث بالندگی دانش آموزان می شود و هیچ چیز به اندازه آن موثر نیست. تشویق باید مشخص و توام با احترام باشد تا تاثیر مثبت به جا گذارد.
2- محبت وعشق زیادی نسبت به دانشآموزان خود نشان دهیم: بچه ها نیازمند عشق و محبت هم به صورت کلا می و هم به صورت فیزیکی اند. والدین و مربیان تعلیم و تربیت می توانند به بچه ها بگویند که آنها را دوست دارند. والدین می توانند با در آغوش کشیدن، بوسیدن و نوازش کردن، محبت و علا قه خود رابه فرزندانشان نشان دهند و در افزایش عزت نفس فرزندان موثر واقع شوند و معلمین هم می توانند به صورت کلا می به دانش آموزان ابراز احساس و علا قه و محبت کنند.
3- همیشه به نوآموزان احترام بگذاریم و با احترام با آنها رفتار کنیم، یکی از راه های مهمی که معلمان می توانند اعتماد به نفس دانش آموزان را بالا ببرند توجه کردن به حرف های آنهاست. مربی نباید دانش آموزان را با نام های تحقیرآمیز و بی اهمیت صدا زند که این گونه روش ها می توانند تاثیر منفی بر روی عزت نفس آنها داشته باشند معلمان می توانند با گفتن لطفا و متشکرم احترام خود را به دانش آموزان نشان دهند.
4- هیچگاه نباید چنین انتظار داشته باشیم که دانش آموزان ما کامل باشند: هیچ کس کامل نیست و ما نباید چنین انتظاری از دانش آموزان خود داشته باشیم. اگر دانش آموزان بدانند که معلمان آنها را همانطور که هستند قبول دارند احساس امنیت می کنند و این امر در افزایش عزت نفس آنها موثر واقع می شود.
5- به قول هایی که به دانش آموزان خود می دهیم عمل کنیم: چون عمل نکردن به قول باعث می شود که دانش آموزان دچار سردرگمی شوند و این عمل به عزت نفس آنها به شدت صدمه وارد می کند چرا که دانش آموزان معلمان خود را به عنوان الگو قبول دارند.
6- کارهای مدرسه ای هنری و پروژه هایی که دانش آموزان انجام می دهند را در معرض نمایش قرار دهیم: این یکی از بهترین راه هایی است که معلمان می توانند به دانشآموزان خود نشان دهند که به کارهای آنها ارزش قائل اند و در نتیجه آنها ارزشمندند و با این روش می توان دانش آموزانی را که از عزت نفس کمتری برخوردار هستند در جمع مشارکت داد و عزت نفس و اعتماد به خود را در آنها بالا برد.
7- به دانش آموزان خود مسوولیت بدهیم: وقتی به دانش آموزان مسوولیت هایی داده می شود آنها به خود می بالند و رشد می کنند هرچند که ممکن است این مسوولیت کاری عادی و معمولی باشد.
8) – به توانایی ها و علائق دانش آموزان خود اهمیت بدهیم: معلمان می توانند دانش آموزان را برای مشارکت در فعالیت هایی که مورد علاقه آنهاست تشویق کنند. انجام فعالیت های جالب، سرگرم کننده و خوب باعث افزایش عزت نفس می شود. تشویق و دلگرمی توسط معلمان بر دانش آموزان سبب می شود که آنها فکر کنند افرادی توانا و لایق هستند.
برای اینکه یادگیری در دانش آموزان در سطح مورد انتظار صورت گیرد توجه به چند نکته اساسی لازم و مفید است که عبارتند از:
1- زمینه های تجربه فردی دانش آموزان را فراهم کنیم: بهتر است معلم درس را از جایی شروع کند که دانش آموزان ایستاده اند (موضع دانسته های آنان) یعنی از نقطه ای که می دانند و قبلا تجربه کرده اند شروع کنیم و از آموخته آشنا و پیشین برای گسترش اطلاعات استفاده کنیم چرا که این کار آنان را تشویق می کند که از موضوع شناخت بهتر پیدا کنند و با موضوع احساس همدلی داشته باشند و موضوع جدید را به آسانی می فهمند.
2- توجه دانش آموزان را به موضوع جلب کنیم: جلب توجه دانش آموزان در هر درس از اهمیت بسیار برخوردار است و این کار را می توان با استفاده از سبک های متفاوت تدریس و با در نظر گرفتن موقعیت و شرایط عملی کرد. اگر برای تدریس همه درس ها از شیوه ای واحد استفاده شود دانش آموزان به زودی کسل می شوند و انگیزه خود را از دست می دهند بنابراین استفاده از راه ها و روش های فعال یادگیری همه دانش آموزان را درگیر و متوجه کار می کند. هورن هلن در کتاب "چگونه کیفیت آموزشی رابهبود ببخشیم" می نویسد از روش های قدیمی و معمولی مثل روش حرف و گچ و تخته دوری کنید; این روش اگرچه بعضی وقت ها مناسب است اما روش خسته کننده است به ویژه اگر تکرار شود.
3- دانش آموزان را در حالت مشارکت نگه داریم: این کار را با فعالیت های گوناگون می توان امکان پذیر ساخت کاربرد روش های متفاوت از این حقیقت ناشی می شود که شیوه های یادگیری دانش آموزان متفاوت است و نسبت به انجام وظایف گوناگون رویه ای خاص دارند. لذا سرعت یادگیری نیز باید در حالت انجام وظایف کوچک و بزرگ متفاوت باشد.
مشکلات آموزشی دانش آموزان

دانش آموزان بنا بر ضرورت نیازهای درونی و فطری خویش به دنبال کسب دانش و آگاهی هستند، بنابراین به صورت طبیعی به تحصیل علاقه مندند. اغلب دانش آموزان در حال تحصیل در مدارس، از بهره هوشی لازم برای انجام تحصیل در مقطع مربوط به خود برخوردارند و به گفته بنیامین بلوم اغلب دانش آموزان قادر به کسب اهداف آموزشی هستند و تنها زمان یادگیری برای آنها متفاوت است.
– مشکلات جسمی: هرگونه مشکل جسمی فرد ممکن است به تاثیر منفی در روند یادگیری او منجر شود. اساسا مشکلات جسمی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول، مشکلاتی است که به دلیل حالت فیزیکی جسم، فرد را در یادگیری دچار مشکل می کند. به عنوان مثال دانش آموزی که چشمش به خوبی تابلو را تشخیص نمی دهد یا دانش آموزی که گوشش به خوبی مطالب را نمی شنود و یا یادگیرنده ای که به خاطر ضعف جسمی قادر نیست مدت زمان کلاس را با آرامش بگذراند. چنین افرادی حتی با بهره هوشی کافی در یادگیری و کسب مهارت ها قادر نیستند از استعداد واقعی خود بهره بگیرند. دسته دوم مشکلات جسمی، حالت روانی و عاطفی ایجاد کرده و مانع ابراز وجود شخص یادگیرنده می شوند. به همین دلیل او قادر نیست از استعداد واقعی خود بهره برده و آن را آشکار سازد. برای پیشگیری از بروز چنین شرایطی، لزوم توجه به بهداشت جسمی و روانی دانش آموزان بسیار مهم است.
– مشکلات عاطفی: بعضی از دانش آموزان دچار مشکل عاطفی هستند. دانش آموزی که نتواند به تناسب سن خود رفتار موردانتظار جامعه (رفتار عادی) را از خود ظاهر سازد، مثلا در مقابل تذکرات عادی معلم یا والدین به گریه بیفتد یا در رویارویی با حوادث عادی دچار اضطراب و نگرانی بیش از حد شود، در مقابل شوخی های دوستانه هم کلاسی ها دچار خشم شدید و نگرانی گردد و خلاصه رفتاری انجام دهد که با رفتارهای عادی مغایرت داشته باشد، ممکن است دچار مشکل عاطفی بوده و این امر بر روند آموزشی او تاثیر منفی بگذارد. علت تاثیر منفی چنین روحیه ای عدم سازگاری دانش آموز با محیط کلاس، جامعه و هم کلاسی هاست. چنین فردی هم از طریق هم کلاسی ها منزوی می شود و هم به دلیل تلقی ناخوشایند از هرگونه رفتار معلم و والدین، مستمرا دچار بحران روحی است و بنابراین از محیطی که در آن این گونه بحران ها برایش ایجاد می شود، بیزار و فراری می گردد.
– مشکلات تدریس معلم: والدین گرامی باید بدانند که ممکن است علت بیزاری از درس یا مدرسه و یا عدم انجام تکالیف نوعی عدم علاقه مندی به معلم باشد. عدم علاقه مندی به معلم دارای دلائلی است. از جمله اینکه معلم در نحوه تدریس خود باید طیف متفاوت دانش آموزان و تفاوت های فردی آنان را در نظر بگیرد تا حتی المقدور از بروز مشکلات جلوگیری به عمل آید. معلم باید بداند طیف استعدادها، تمامی دانش آموزان قوی و ضعیف را شامل می گردد. وی حتی در تقسیم نگاه ها، محبت ها و توجهات به دانش آموزان باید عدالت را رعایت نماید.
– مشکلات خانوادگی: مشکلات خانوادگی، طیف وسیعی از مسائل را از اختلاف بین پدر و مادر گرفته تا برخوردهای غیرمعقول همچون خشونت بیش از حد، عطوفت زیاد، روابط اعضای خانواده با هم، موقعیت دانش آموزان در بین اعضای خانواده، مشکلات رفتاری والدین و بسیاری از مسائل دیگر را شامل می گردد.
– مشکلات ناشی از توقعات بیجای مربیان و والدین: باید میزان توقع مربیان و والدین از دانش آموزان معلوم باشد. اگر پدر و مادر و معلم از میزان استعداد و توان یادگیرنده اطلاع درستی نداشته باشند و او با حداکثر تلاش و براساس استعداد خود قادر نباشد از حمایت و تشویق والدین و مربیان خود بهره گیرد و از اینکه نتوانسته است به شرایط مورد دلخواه آنان نائل آید، دستخوش بی علاقگی، بی تفاوتی، افت آموزشی و حتی بیزاری خواهد شد. زیرا آنها می بینند که به رغم تلاش و کوشش و برخورداری از بهره هوشی و استعداد لازم، مورد انتقاد و بی مهری والدین و یا حتی مربی قرار می گیرند.
افت تحصیلی
افت تحصیلی نوعی کاهش عملکرد تحصیلی و درسی دانش آموزان از سطحی رضایت بخش به سطحی نامطلوب محسوب می شود. بهترین شاخص برای تعیین افت تحصیلی دانش آموزان مقایسه و سنجش سطح عملکرد تحصیلی آنان با میزان توان و استعداد بالقوه آنان است.

ا فـت تحصیلی و تـفـاوتـهـای فــردی

در پ‍ژ وهشهای انجام شده در ایران وکشورهای جهان نشان داده شده که درصد ؛ افت تحصیلی در مدارس ابتدایی بیش از پایه های دیگر است . در این جا به بررسی دلایل افت تحصیلیمی پردازیم .

1)هوش واستعدادهای ذهنی :

از جمله عواملی که با یادگیری وموفقیت وشکست دانش آموزان رابطه دارد ،هوش واستعدادـ های ذهنی است . در چند سـال پیش مسولین آموزشی طرحی را در کشور اجرا کردند ؛ تـا بـا استفاده از این طرح بتوانند با افت تحـصیـلی دانـش آموزان مـبارزه کنـند و افراد کند ذهن را جداگانه تحت نظر خود آموزش دهند . این طــرح ازاین قرار است که بچه ها قبل از ورود بــه مدرسه به مراکز سنجش که مسولین مشخص کرده اند بروند ؛ با تشکیل پـرونده وتـشـخـیـص ضریب هوشی بچه ها آن هایی که ضریب هوشی کمتری را داشتند به مدارس جداگانه مـعرفی کردند .ولی بیشتر مردم ازاین طرح استقبال نکردند . زیرا این مدارس محدود بود.ودوم این کـه این مدارس از محل زندگی آن ها دوربود .بدی دیگر این طــرح این است که در روستا ها بــه سختی قابل اجربود .

2)- عوامل خانوادگی :

مهمترین عامل افت تحصیلی عوامل خانوادگی است که خود این عوامل به شاخه هایی تقسیم می شود .که با نام بردن هر شاخه به توضیح آن می پردازیم .

الف)-سطح در آمد واقتصاد خانواده ها : بیشتر دانش آموزان مستعد وپیشرفته ی تحصیلی به خانواده های سطح بـالا ی اقتصادی تعلق دارد ؛ البته در این زمینه استثنا هایی وجـــود دارد ؛
وجود امکانات رفاهی آموزشی در خانواده های مرفه ، انگیزه ی قوی تری را در یــادگیــری وپیشرفت این خانواده ها دارد .

ب)- تعداد فرزندان : در بررسیهای به عمل آمده ، معلوم شده که بین سطح هوشــی وتعداد فرزندان خانواده ها رابطه معکوس وجود دارد ، هر چه تعداد فرزندان خانواده ها بیشتر باشـــد متوسط هوش فرزندان در مقایسه با خانواده های کم فرزند ، کمتر است

ج) سطح اجتماعی وفرهنگی خانواده ها : یکی از دلایل. اجتماعی این امر این است که تعداد فرزندان خانواده های سطح پایین ،اجتماعی وفرهنگی به طور متوسط بیشتر از خانواده هـــای سطح بالــاست . توانایی وانگیزه یادگیری کودکان با سطح اجتماعی وفرهنگی این خانــواده ها رابطه دارد .سطح اجتماعی فرهنگی خود شامل تحصیلات والدین وشغل آن ها سـت .خود تحصیلات والدین با شغل ودرآمد آنان ارتباط دارد .مثلاٌ بعضی والدین معلم ،دکتر ، مــــهندس ویـا ……. هستند که تحصیلات بالایی دارند وبرخی هم درآمد بالایی دارند اینان از نظر فرهنگی نیز برای تحصیلات فرزندان خود ارزش فراوانی قائل هستند .پدر ومادر باسواد ، مشکلات درسی و آموزشی فرزندان خود را برطرف می کند و اضطراب ودلهره ی دانش آموزان را کمتر می کند این خانواده ها پیشرفت فرزندان را در امر تحصیل وموفقیت آنان در این زمینه را به عنوان یکی از ارزش ها تلقی می کنند به پیشرفت درسی فرزندانشان اهمیت بیشتری می دهند ،ارتباط آنان با مدرسه ومعلمان بیشتر است ، این امر انگیزه ی قویتری را برای یادگیری فرزندان خود مهیا می کنند . اما بلعکس در بعضی خانواده ها ،والدین از نظر تحصیلات وشغل ودرآمد در سطح پایین تری هستند .آنان توجه چندانی به وضعیت تحصیلی فرزندان خود ندارند.والدین بیسواد ، نمی توانند مشکلات آموزشی فرزندان خود را بر طرف کنند ،پس نسبت به درس خواندن آنان بی اهمیت می شوند .وفرزندان هم دچار اضطراب ودلهره می شوند . آنان قادر نیستند امکـانـا ت آموزشی فـرزندان خود را فـراهم کنند ،ارتـبـاط ایـن والـدین هـا با مدارس(معلمین ) خیلی کم (یا صفر)است. انگیزه ی یاد گیری در این دانش آمو زان خیلی کــم است ((باز هم می توانیم بگوییم استثناهایی وجود دارند )) .حال اگر معلم هم نتواند انگیزه یادگیری را در این دانش آموزان به وجود آورد افت تحصیلی افزایش خواهد یافت .پس می توان گفت : ارزشهای خانواده نه تنها در انگیزه ی یادگیری وپیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر دارد ،بلکه در رفتار وچگونگی سازگاری آنان با شرایط در موقعیت های آموزشی نیز نقش تعیین کنندهای را ایفا می کنند ، هنگامی که بین ارزشهای خانواده ها و ارزش های مدارس هماهنگی وجود داشته باشد ،دانش آموزان بهتر می توانند با موقعیت آموزشی سازگار شوند .از طرف دیــگر ناهماهنگی بین ارزشهای خانه ومدرسه ، در دانش آموزان تعارض ایجاد می کنند ، وسازگاری اورا مختل می سازد طبعاٌ بر یادگیری وپیشرفت او تاثیر زیانباری بر جای می گذارد .

د) رفتار والدین با یکدیگر : رفتار والدین با یکدیگر وتعامل آن ها با فرزندان وبه طور کلی جو عاطفی خانواده ها به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر در رفتار وسازگاری بچه ها به شمار می رود . طلاق والدین ، مرگ یکی از والدین ، اعتیاد والدین ،طرد وتبعیض کودک از ســــوی والدین روابط فرزندان با یکدیگر ، بهداشت روانی فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهد .

فرزندی که در خانواده احساس تبعیض ، طردشدگی ونا امنی می کند از نظر بهداشت روانی و سلامت عاطفی مورد تهدید قرار می گیرد انتظارات بیش از حد والدین از فرزندان ممکن است به اعتماد به نفس و خود پنداری آنان آسیب برساند ، این بچه ها به تدریج انگیزه ی یادگیری و پیشرفت را از دست می دهند و به گروه مردود شدگان وشکست خـــوردگان می پیوندند .

در خانواده هایی که جو عاطفی سالم وروابط عاطفی واجتماعی مناسب ،بین آنها بـــرقرار است فرزندان احساس آرامش وامنیت می کنند ، چنین فرزندانی ،از سلامت روانی وپختگی عاطفی ورشد اجتماعی بهتری برخوردارند، که طبعا در سازگاری با مدرسه ،دوستان ومعلمین،ویادگیری وپیشرفت تحصیلی آنان تاثیر تعیین کننده ای دارند .

امروزه معلوم شده است که : کیفیت رفتار وپیشرفت درسی دانش آموزان تا حد زیادی به فشارهای عاطفی وروانی که در خانه یا مدرسه تجربه می کنند دارد .کودکی که باپرخاشگری وابراز خصومت به دیگران ؛ برای معلم مشکلاتی را فراهم می کنند ،فردی شرور وبــــــدجنس نــیســت، شاید با این عمل می خواهد اضطراب نـاشی از عمق فشارهای خارج از مـــدرسه را به ویژه خانواده را کاهش دهند . دانش آموزان مطیع وگوشه گیر ، کسانی هستند که اغلب در رویا وبی توجهی به سر می برنددوستانی در مدرسه ندارند ؛ بیشتر از دانش آموزان پرخاشگر وپر جنب وجوش به راهنمایی وتوجه معلم نیاز دارند .

3) -سلامت روانی دانش آموزان :
چگونگی سلامت بدنی دانش آموزان در رفتار وپیشرفت تحصیلی آنان نقش مـــوثری دارد ، دربسیاری از موارد اختلال های بدنی موجب عقب ماندگی تحصیلی وحتی ناسازگاریهای دانش آموزان با محیط مدرسه می شود .یک دانش آموز که نارساییهای بینایی وشنوایی دارد .وقتی نتواند نوشته های روی تخته را ببیند ویا صدای معلم هنگام دیکته یا تدریس بشنود ،مطمــئنا نخواهد توانست ،در خواندن ونوشتن که اساس تمام یادگیریها ی او در دوره ابتدایی است پیشرفت رضایت بخشی داشته باشد .

این اختلالات یا اختلالات رفتاری در عملکرد دانش آمو.زان در سازگاری با موقعیت آموزشی و یادگیری ،اورا تحت تاثیر قرار می دهد . تغذیه ناکافی ، مقاومت دانش آموزان را در بیماریهـا ی واگیر پایین می آورد ، اگر چه معلم نمی تواند به طور مستقیم به رفع مشکلات دانش آموزان کمک کند ، در پاره ای ازمواردبه ویژه ، در رابطه با بینایی وشنوایی بهتر از دیگران می تواند پی ببرد و برای برطرف کردن این مشکلات به والدین اطلاع دهد .

4)-آمادگی وآموخته های قبلی:

یادگیری هر مطلب مستلزم یادگیری مطالبی است که پایه واساس یادگیریهای بعدی است بـه همین دلیل است که اغلب گفته می شود ،معلم پیش از تدریس هر مطلب ، ابتدا معلوم کند که آیا دانش آموز رفتارهای ورودی یا به عبارت دیگر توانایی ومهارتهایی را که لازمه ی یادگیری مطالب جدید است از پیش آموخته اند یا خیر ؟
دانـش آموزی که موارد کــاربـردی چـهار عمل اصلی را در محاسبات عددی نیاموخته اســـت نمی تواند مسئله های ریـاضـی را حــل کـنـد . همچنین دانـش آموزی که صداهای کلمات را تشخیص نمی دهد چگونه می تواند حروف های فارسی را تجزیه وترکیب کند و شکل حروف،قاعده نوشتن اشکال مختلف در الفبای فارسی را نمی داند .مطمئنا قادر نخواهد بود کلمات را با املای درست بخواند وبنویسد .

در چنین مواردی آموزگـار پیش نیازهایی را که می خواهد تعلیم دهد به دانش آموز می آمـوزد ویا کلاس های تقویتی وجبرانی برای شا گردان ضعیف می گذارد . در آخر باید گفت هر گاه روش تدریس مناسب فراهم باشد می توان افت کمی وکیفی را تا حـد قابل توجهی کاهش داد. البته فراهم کردن دوعاملی که به آن ها اشاره شد به دست معلمی کار آزموده وعلاقه مند امکان پذیر است .

نتیجـــــه :
1)- تفاوتهای فردی دانش آموزان به عنوان عوامل موثر در افت تحصیلی شناخته شده اســت .
2)-افت تحصیلی علاوه برهوش استعداد های ذهنی دانش آموزان و آموخته های قبلی ،انگیزش شرایط خانوادگی ، وتوانایی سازگاری دانش آموزان با موقعیت های آموزشی در ارتباط است
3)- بین سطح هوشی وتعداد فرزندان خانواده ها رابطه معکوس وجود دارد .
4)- توانایی وانگیزه یادگیری دانش آموزان با ، سطح اقتصادی واجتماعی و فرهنگی (شغل وتحصیلات ) رابطه دارد .
5)-هماهنگ بودن ارزشهای خانه ومدرسه به سازگاری دانش آموز با موقعیت آموزشی کمک می کند .
6)-اعتیاد ،طلاق،مرگ یکی از والدین ،تبعیض؛طرد فرزند از طرف والدین ،روابط فرزندان با یکدیگر ، بهداشت روانی دانش آموز را تحت تاثیر قرار می دهد .
7)-اطلاع آموزگار از سلامت جسم وروح دانش آموز؛
8)_اطلاع آموزگار از رفتارهای ورودی و کشف توانایی و مهارت های دانش آموزان را که لازمه یادگیری مطالب جدید

مشکلات آموزشی دانش آموزان

دانش آموزان بنا بر ضرورت نیازهای درونی و فطری خویش به دنبال کسب دانش و آگاهی هستند، بنابراین به صورت طبیعی به تحصیل علاقه مندند. اغلب دانش آموزان در حال تحصیل در مدارس، از بهره هوشی لازم برای انجام تحصیل در مقطع مربوط به خود برخوردارند و به گفته بنیامین بلوم اغلب دانش آموزان قادر به کسب اهداف آموزشی هستند و تنها زمان یادگیری برای آنها متفاوت است.
– مشکلات جسمی: هرگونه مشکل جسمی فرد ممکن است به تاثیر منفی در روند یادگیری او منجر شود. اساسا مشکلات جسمی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول، مشکلاتی است که به دلیل حالت فیزیکی جسم، فرد را در یادگیری دچار مشکل می کند. به عنوان مثال دانش آموزی که چشمش به خوبی تابلو را تشخیص نمی دهد یا دانش آموزی که گوشش به خوبی مطالب را نمی شنود و یا یادگیرنده ای که به خاطر ضعف جسمی قادر نیست مدت زمان کلاس را با آرامش بگذراند. چنین افرادی حتی با بهره هوشی کافی در یادگیری و کسب مهارت ها قادر نیستند از استعداد واقعی خود بهره بگیرند. دسته دوم مشکلات جسمی، حالت روانی و عاطفی ایجاد کرده و مانع ابراز وجود شخص یادگیرنده می شوند. به همین دلیل او قادر نیست از استعداد واقعی خود بهره برده و آن را آشکار سازد. برای پیشگیری از بروز چنین شرایطی، لزوم توجه به بهداشت جسمی و روانی دانش آموزان بسیار مهم است.
– مشکلات عاطفی: بعضی از دانش آموزان دچار مشکل عاطفی هستند. دانش آموزی که نتواند به تناسب سن خود رفتار موردانتظار جامعه (رفتار عادی) را از خود ظاهر سازد، مثلا در مقابل تذکرات عادی معلم یا والدین به گریه بیفتد یا در رویارویی با حوادث عادی دچار اضطراب و نگرانی بیش از حد شود، در مقابل شوخی های دوستانه هم کلاسی ها دچار خشم شدید و نگرانی گردد و خلاصه رفتاری انجام دهد که با رفتارهای عادی مغایرت داشته باشد، ممکن است دچار مشکل عاطفی بوده و این امر بر روند آموزشی او تاثیر منفی بگذارد. علت تاثیر منفی چنین روحیه ای عدم سازگاری دانش آموز با محیط کلاس، جامعه و هم کلاسی هاست. چنین فردی هم از طریق هم کلاسی ها منزوی می شود و هم به دلیل تلقی ناخوشایند از هرگونه رفتار معلم و والدین، مستمرا دچار بحران روحی است و بنابراین از محیطی که در آن این گونه بحران ها برایش ایجاد می شود، بیزار و فراری می گردد.
– مشکلات تدریس معلم: والدین گرامی باید بدانند که ممکن است علت بیزاری از درس یا مدرسه و یا عدم انجام تکالیف نوعی عدم علاقه مندی به معلم باشد. عدم علاقه مندی به معلم دارای دلائلی است. از جمله اینکه معلم در نحوه تدریس خود باید طیف متفاوت دانش آموزان و تفاوت های فردی آنان را در نظر بگیرد تا حتی المقدور از بروز مشکلات جلوگیری به عمل آید. معلم باید بداند طیف استعدادها، تمامی دانش آموزان قوی و ضعیف را شامل می گردد. وی حتی در تقسیم نگاه ها، محبت ها و توجهات به دانش آموزان باید عدالت را رعایت نماید.
– مشکلات خانوادگی: مشکلات خانوادگی، طیف وسیعی از مسائل را از اختلاف بین پدر و مادر گرفته تا برخوردهای غیرمعقول همچون خشونت بیش از حد، عطوفت زیاد، روابط اعضای خانواده با هم، موقعیت دانش آموزان در بین اعضای خانواده، مشکلات رفتاری والدین و بسیاری از مسائل دیگر را شامل می گردد.
– مشکلات ناشی از توقعات بیجای مربیان و والدین: باید میزان توقع مربیان و والدین از دانش آموزان معلوم باشد. اگر پدر و مادر و معلم از میزان استعداد و توان یادگیرنده اطلاع درستی نداشته باشند و او با حداکثر تلاش و براساس استعداد خود قادر نباشد از حمایت و تشویق والدین و مربیان خود بهره گیرد و از اینکه نتوانسته است به شرایط مورد دلخواه آنان نائل آید، دستخوش بی علاقگی، بی تفاوتی، افت آموزشی و حتی بیزاری خواهد شد. زیرا آنها می بینند که به رغم تلاش و کوشش و برخورداری از بهره هوشی و استعداد لازم، مورد انتقاد و بی مهری والدین و یا حتی مربی قرار می گیرند.
افت تحصیلی
افت تحصیلی نوعی کاهش عملکرد تحصیلی و درسی دانش آموزان از سطحی رضایت بخش به سطحی نامطلوب محسوب می شود. بهترین شاخص برای تعیین افت تحصیلی دانش آموزان مقایسه و سنجش سطح عملکرد تحصیلی آنان با میزان توان و استعداد بالقوه آنان است.

نقش انگیزش در یادگیری

در یادگیری کارآموزان و دانش آموزان، انگیزه مساله مهمی است به واقع بعضی متخصصان ایجاد انگیزه را از مسوولیت های نخستین مربیان و معلمان می دانند. با وجود برانگیخته شدن یادگیرندگان این احتمال است که آنان تلاش کافی برای تسلط یابی نشان ندهند با تاسف گفتنی است که حتی بهترین برنامه کارآموزی و آموزش سازماندهی شده هم در صورت نبود "انگیزه" در کارآموزان و دانش آموزان به بار نمی نشینند.
هنوز هم افرادی هستند که پیشاپیش نشانه هایی از انگیزش در خود دارند انسان ها از ابتدای حیات خود تا واپسین دم حیات خودانگیختگی را با خود دارند انگیزش از ویژگی های هر موجود زنده ای است. ولی در مواردی دیده می شود که یادگیرندگان دوست ندارند کاری که انجام می دهند بنا بر خواسته معلمان یا مربیان باشند به هر روی آنان به طریقی برانگیخته می شوند.
بنابراین مربی و معلم بیش از آنکه نقش انگیزه زایی را ایفا کند به ایفای نقش کنترل انگیزش یادگیرندگان و سوق دادن انگیزه ها برای یادگیری تکلیف یا کار ویژه ای انجامد، یعنی توجه آنان به نحوی جلب می شود و انرژی شان برای انجام دادن فعالیت جدی هدایت می گردد.
انگیزه نیرویی درونی است که سبب می شود به نحوی معین رفتار کنیم. گاه انگیزه غریزی و گاه از تصمیمی منطقی است روی هم رفته گفتنی است که آن ترکیبی از هر دو است تا حدودی انگیزش غریزی، نیندیشیده و تا حدودی هم منطقی و اندیشیده است، اغلب انگیزش خود محور و در خدمت شخصی است. انگیزه ها نیروی قوی در فرآیند یادگیری هستند. انگیزش نه فقط نیرویی هدایت کننده است بلکه گیج کننده هم هست. اگر نسبت به موضوعی انگیزه پیدا کنید کار دیگری را که باید انجام دهید سبب سردرگمی خواهد بود، این حالتی است که ترجیح می دهید کاری را پی بگیرید و از سوی دیگر مجبورید کار دیگری را برگزینید.
انگیزش به فراگیرندگان نیرو می دهد. این نیرو سبب می شود که آنان فعال و درگیر در کار و مسوول شوند. انگیزش عاملی برای پافشاری در کار و تداوم فعالیت است.
انگیزش هدف محور است، انگیزش یادگیرندگان را برای تکمیل کردن کار و برآورد درک یک هدف عینی مطلوب رهنمون می سازد.
انگیزش انتخابی است. انگیزش تعیین می کند که انجام دادن چه فعالیتی را باید پذیرفت. همچنین معین می کند که تکلیف یا کار چگونه انجام می شود. انگیزش اولویت را مشخص می کند.
انگیزش به رفتار یادگیرنده الگو می دهد، انگیزش به فعالیتها سازمان می دهد بر نیروی کار و کارایی می افزاید و سبب پدید آوری نقشه یا طرح می شود. آثار چهار عامل پشتکار جهت یابی اولویت بندی و رفتار برنامه ریزی شده برای یادگیری ضروری است. آنها منبع غنی ای را پدید می آورند که مربیان و معلمان و یادگیرندگان می توانند از آن بهره مند گردند.

اضطراب و انگیزش

آنگاه که بر شدت انگیزش افزوده می شود تنش و اضطراب هم تشدید می شود.
چنین افزایشی بر حالا ت عاطفی و نواخت عضلا نی فرد اثر می گذارد. هر دو حالت در آموزش آثاری به جای می گذارند آنها بر فراگیری دانش، مهارت ها و نگرش ها اثر می گذارند. روی هم رفته اضطراب بر عملکرد فرد آثار مثبت و منفی دارد. اکثر دانش آموزان می توانند با حد معقولی از اضطراب سازگار گردند ولی تنش بیش از اندازه مخرب و ناتوان کننده است. به بیان بهتر با تنش زیاد نمی توانیم به مدت طولا نی کاری که می توانستیم انجام دهیم به عمل درآوریم، اضطراب زیاد فرد دانش آموز را از دستیابی به مهارت محروم می کند. از سوی دیگر فقدان تنش هم تضعیف کننده است. نبود تنش سبب انحراف توجه یادگیرندگان می شود، این امر سبب می شود چالش ها از بین برود و فعالیت ها جذابیت خود را از دست بدهند.
به مثابه یک قاعده کلی، روشن است که زمانی عملکرد کارایی نشان می دهد که حد متعالی از اضطراب در کار باشد نقش نباید بسیار زیاد و هم بسیار کم باشد، زمانی که دانش آموزان بسیار نگران یا بی خیال اند عملکرد آنان رو به زوال می رود چنین رابطه ای را می توانیم طبق بررسی های به عمل آمده در نمودار نشان دهیم.
اهمیت دادن به تفاوت های فردی در آموزش، اثربخشی آموزشی را بیمه می کند در اکثر نظام های آموزشی تفاوت های فردی نادیده گرفته می شود. نادیده گرفتن تفاوت های فردی در آموزش یا هر فعالیت دیگر سبب می شود به افرادی که خصایص همانند ندارند با یک دید کلی نگریسته شود. در پذیرش یک انگیزه نگرش و فکر عواملی همچون هوش، عاطفه و توانمندی جسمی تاثیر می گذارند همچنین فراگیرندگان از نظر سرعت آماده شدن و برانگیخته شدن برای یادگیری در یک سطح نیستند بنابراین در تدوین هر برنامه آموزشی با طراحی تجارب یادگیری باید تا حد امکان تفاوت های فردی را مورد توجه قرار داد.
از دید انگیزش و آمادگی برای یادگیری، افراد دانش آموز به دلا یلی که در زیر می آوریم با هم تفاوت دارند:
1- استعداد و توانایی
2- داشتن مهارت و انگیزش
3- شخصیت و سبک یادگیری
در برنامه ریزی های آموزشی، نخست باید تفاوت های فردی شناخته شوند. سپس بر پایه توانایی های فراگیرندگان طرح آموزشی تدوین گردد. بی شک اگر برنامه های آموزشی به گونه های متفاوت تنظیم گردد معلمان راحت تر می توانند تفاوت های فردی دانش آموزان را رعایت کنند.

تفاوت در استعداد و توانایی

هر یک از فراگیرندگان استعداد و توانمندی های خاصی دارند و توان آنان برای انجام دادن کارهای متعدد یکسان نیست بی شک ژنتیک در به وجود آوردن تفاوت ها نقش زیادی دارد ولی فرصت ها نیز در پرورش افراد مهم اند. برای مثال پژوهش های اخیر نشان داده است که اغلب زنها توانایی کلا می بیشتری از مردها دارند در حالی که مردها در انجام دادن اموری که به تجسم فضایی نیاز دارند تواناترند.
در هر حال آموزش این تفاوت ها را کم رنگ تر می کند، فرصت ها نوع توانایی را معین می کند، زمانی که تفاوت ها شناخته شدند گام بعدی برای از بین بردن تفاوت ها خواهد بود. معلمان وظیفه دارند آثار منفی بر استعداد و توانمندی را به حداقل برسانند.

دانش ، مهارت و نگرش ها

انسان ها نه تنها از نظر توانایی و استعداد متفاوت اند بلکه از نظر دانش و استعداد نیز با هم تفاوت دارند. برخی افراد دانشمندتر و برخی دیگر ماهرتر از دیگران هستند. بسیاری از تفاوت ها از تجارب فرصت ها یادگیری و توانایی ها ناشی می شود. گاه تفاوت با آموزش و پرورش نیز ارتباط می یابد.
بهتر است معلمان پیش از هرگونه آموزش توانایی فراگیرندگان را برای انجام دادن کارهای ویژه تعیین کنند آنان باید مشخص کنند که برای تسلط به مهارتی لا زم است که چه کارهایی انجام دهند و پیش از شروع آموزش فراگیرندگان دارای چه استعدادی هستند؟
معلم با تجربه برای اجرای آموزش موثر به سوال هایی درباره دانش آموز پاسخ می دهد و آموزش را بر مبنای آنها بنیان می گذارد.
اطلا عات در زمینه دانش، مهارت و نگرش به یادگیرنده را می توان از راه های مشروح زیر به دست آورد:
1- مصاحبه کردن با افراد خانواده معلمان پیشین
2- تعیین تجارب عملی ونظری پیش فراگیرنده
3- تعیین این که چرا فراگیرنده برای کلا س های جبرانی ثبت نام کرده است.
4- مصاحبه با تک تک فراگیرندگان و تعیین نیازهای یادگیری آنان از دید خودشان
5- سنجش استعداد مهارت و دانش، دانش آموزان
6- مشاهده میزان استفاده دانش آموزان از دانش و مهارت و استعدادشان از روزهای اول مدرسه اگر به این شیوه ها عمل شود نیمرخ صحیح و مناسبی از مجموعه توانایی های فراگیرندگان به دست می آید، همیشه باید به خاطر داشت که کسب اطلا عات از چندین منبع موثق تر از کسب آنها تنها از یک منبع است.
شخصیت و سبک یادگیری

شخصیت عامل بسیار مهمی در یادگیری و آموزش است، اما آثار آن کمتر به شیوه رسمی مورد بررسی قرار گرفته است. با وجود این می توان گفت که ممکن است شخصیت از راه های متعدد فرآیند یاددهی یادگیری را تحت تاثیر قرار دهد. شخصیت سبک یادگیری و سبک کار گروه های آموزشی که فراگیرندگان به آن تعلق دارند و تغییر می دهد.
نگرش فراگیرندگان پرکار و مسوولیت پذیر و فراگیرندگان تنبل به کار بسیار متفاوت است، دانش آموزانی که عزت نفس بالا یی دارند کاوشگر دارای پشتکار و خستگی ناپذیر آنان ممکن است مدتها خود را در موضوعی دگرگون سازند و دست به ابتکار بزنند ولی فراگیرندگانی که عزت نفس کمی دارند، تلا ش نمی کنند کار خود را به دیگران واگذار کنند و پرخاشگرند. محیط های یادگیری فراگیرندگانی با خصایص فردی گوناگون را می پذیرند، بنابراین باید فرصت های رشد برای هریک از آنها فراهم شود.
آموزشگاه ها باید به نحوی سازمان یابند و برنامه ریزی شوند که فراگیرندگان تشویق شوند تا به شخصیت بالغی راه یابند.
معلمان می توانند با برنامه ریزی خاص خود فراگیرندگان را در مسیر فعالیت های مشروح زیر قرار دهند:
فراگیرندگان را در جریان آموزش، فعال قرار دهند.
فراگیرندگان را به انجام دادن تکالیف علا قمند کنند.
فراگیرندگان را برای یادگیری مسوول سازند.
فراگیرندگان را در مورد کنش های خود دقیق کنند.
فراگیرندگان را برای انجام دادن فعالیت های بعد آماده سازند.

سن و تجربه

سن و تجربه نباید در آموزش مورد مسامحه قرار گیرد. فراگیرندگان در نظام آموزشی رسمی در سن رشد قرار دارند. هر سال جدید برای فراگیرنده دنیای جدیدی است. تحولا ت جسمانی و هوشی در فراگیرندگان توجه بیشتری می طلبد. معلمان در هر پایه تحصیلی باید درباره فراگیرندگان آن پایه و دانش کافی داشته باشند، داشتن برنامه نسبت به فراگیرنده سبب می شود معلم در تدوین برنامه درسی فراگیرنده را از نظر توانایی های هوشی عاطفی و حرکتی در نظر بگیرد.
فراگیرندگان از محیط های گوناگونی به مدرسه میآیند به این سبب هر یک از آنان دارای پیشه خاص خود هستند، طبقات اجتماعی پایین، متوسط و بالا از نظر تجاربی که برای فراگیرندگان تدارک می بینند متفاوت اند.
معلمان باید در برنامه ریزی برای تدارکات تجارب یادگیری به گذشته هر یک از فراگیرندگان توجه داشته باشند وجود فراگیرندگان با تجربه و کم تجربه و همچنین فراگیرندگانی که پایه را تکرار می کنند امری انکار ناپذیر است. با توجه به ویژگی های فراگیرندگان بهتر است موارد اشاره شده در زیر در آموزش مد نظر قرار گیرد.
الف – فراگیرندگان کم تجربه و با تجربه را در گروه های مشترکی قرار دهیم، معمولا فراگیرندگان تکرار کننده پایه احساس سرخوردگی می کنند و به شورش تمایل دارند برای از بین بردن روحیه دفاعی آنان در کلا س باید از نقاط قوت آنها استفاده کرد.
ب – باید فضایی آکنده از صمیمت ایجاد کرد واز هر گونه اشتباهی پرهیز داشت. آموزش با استفاده از مطالعات موردی، آموزش برنامه ای، مطالعه مستقل، شبیه سازی ها، اسلا ید و نوار مفید خواهد بود.
ج – دانش و مهارت های جدید به تدریج ارائه شود، برای ارائه مهارت های جدید مرور مطالب تمرین و تثبیت اساس کار است.

تفاوت های فردی و سنجش

هر فعالیت آموزشی بدون اندازه گیری بدون داد فرایند آموزشی ناتمام است اندازه گیری عملکردها میزان اثر بخشی هر جریان آموزشی را تعیین می کند استعداد توانایی های ویژه دانش، مهارت و نگرش به میزان خاصی برای یادگیری فراگیرنده اثر می گذارد. بنابراین یادگیری هر فرد با فرد دیگر متفاوت خواهد بود برخی شاخص هایی که به آنها اشاره شد مجموعه ویژگی هایی در افراد ایجاد می کنند تعدادی از موارد به شرح زیر است.
برخی فرایندگان موفقیت و شکست خود را ناشی از توانمندی خود نمی دانند و آن را به عوامل خارجی نسبت می دهند.
فراگیرندگان از نظر توانایی جسمی هوشی و عاطفی متفاوت اند.
فراگیرندگان کلا س برای انجام دادن تکالیف درسی و تکالیف منزل به یک سطح توانایی ندارند.
تفاوت در توانایی ها ایجاب می کند که هر فراگیرنده با توجه به توانایی های خود سنجیده شود. به روال معمول همه افراد یکسان آزموده می شوند در حالی که توانایی یکسان ندارند آزمون های تربیت بدنی که درمدارس گرفته می شود بدون آن که فراگیرندگان را در نظر بگیرید با یک سنبعه آزمون انجام می شود. در کلا س های نظری نیزاین پدیده یک بیماری واگیردار آموزشی است.
برای این که دانشآموزان از توانایی واقعی خود آگاه گردند و اندیشمندانه راه خود را انتخاب کنند لا زم است سطح پیشرفت یا شکست آنان با توجه به توانش پایه خودشان سنجیده شود مشخص کردن توانایی پایه اندکی از وقت معلم را می گیرد. او با انجام یک پیش آزمون می تواند که فرد چه توانایی هایی را داراست.
منابع :
1- دانش آموز عجیب کلاس شیش ب
نویسنده: ولادیمیر ژلزینکوف
مترجم: گامایون
ناشر: ماکان
2- قسمت اول رقیه وطنی
3-رشد جوانه، ویژه نامه سومین جشنواره کتاب های آموزشی، خسرو داودی
4- منبع :کتاب (( کلاس خلاقیت) -منبع – سلیمانی ،افشین " کلاس خلاقیت " انتشارات انجمن اولیاء و مربیان . :تابستان 1381
5-جعفری ناصر "شیوه های ارزشیابی مستمر از دانش آموزان" -تهران1381چاپارفرزانگان،
6- www.aftab.ir ، www.sid.ir ، www.tebiyan.com

فهرست مطالب
مقدمه 1
گروه اول 1
گروه دوم 2
گروه سوم 3
آینده بحث 6
نقش تعلیم و تربیت در دنیای امروز: 9
استفاده از وسایل کمک آموزشی: 9
مشکلات آموزشی دانش آموزان 15
افت تحصیلی 18
ا فـت تحصیلی و تـفـاوتـهـای فــردی 19
نتیجـــــه : 25
مشکلات آموزشی دانش آموزان 26
افت تحصیلی 28
نقش انگیزش در یادگیری 29
اضطراب و انگیزش 31
تفاوت در استعداد و توانایی 32
دانش ، مهارت و نگرش ها 33
شخصیت و سبک یادگیری 34
سن و تجربه 35
تفاوت های فردی و سنجش 37
.منابع : 37

40


تعداد صفحات : 40 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود