نقد و بررسی تاریخ ایران از صفویان تا ظهور قاجار
موضوع تحقیق:
روابط خارجی ایران در دوره زندیه
مقدمه:
بعد از نادر شاه روابط خارجی ایران از توسعه ای که در زمان او پیدا کرده بود کاسته شد و محدود به مسائل مربوط به سرحدات عثمانی و نمایندگیهای تجارتی دول اروپایی در خلیج فارس گردید.
در مدت 22 سال حکمرانی کریم خان زند (1757-1779) مردم از یک دوره صلح و آرامش برخوردار شدند و توانستند خرابیهایی که در اثر جنگهای داخلی به وجود آمده بود تا حدودی ترمیم کنند. و در این دوران دوباره پای اروپائیها به ایران باز شد زیرا قبل از آن بر اثر حمله افغانها و اغتشاشات داخلی نمایندگی های تجاری اروپایی در ایران تعطیل شده بود.
به طور کلی در مناسبات سیاسی خارجی کریم خان زند به دو دسته از کشورها بر می خوریم:
1- کشورهای همسایه مانند عثمانی و روسیه و تا حدودی هندوستان
2- کشورهای اروپایی
دسته اول کشورهایی هستند که ارتباط آنها با دولت مرکزی ایران به دلیل سوابقشان از زمان صفویه بیشتر جنبه سیاسی داشت تا تجاری و بازرگانی و در دسته دوم کشورهای هلند، انگلیس و فرانسه قرار دارند که انگیزه اصلی ارتباط آنها با ایران کسب سود و منفعت از طریق ایجاد دفاتر بازرگانی در بنادر خلیج فارس بود، چه آنها ایران را کشوری سودآور می دانستند.1
این کشورها با توجه به این که می خواستند در روابط خود با ایران با امپراطوری وسیع و گسترده عثمانی رقابت نمایند و به نوعی موازنه قوا دست یابند تا برای گسترش روابط خود با ایران عملاً باعث تضعیف و یا محدودیت قدرت رو به گسترش عثمانی را موجب شوند.
سیاست خارجی کریم خان زند در ارتباط با دسته اول گاهی به مصالحه و گاهی به جنگ و درگیری – بجز هندوستان – انجامید. در رابطه با کشورهای اروپایی وکیل ابتدا سعی کرد با توجه به ضعف مفرط نیروی دریایی خود کمک و پشتیبانی آنها را در سرکوبی میر مهنا که سواحل و بنادر جنوبی ایران و راههای آبی خلیج فارس را ناامن کرده بود به دست بیاورد تا جایی که حتی در رابطه با مزاحمتهای اعراب بین کعب به رهبری شیخ سلیمان تعهد کرد خسارت وارده به کشتیهای انگلیسی کمپانی هند شرقی را جبران کند ولی وقتی دورویی و ضعف پشتیبانی آنها را از طرحهای خود مشاهده کرد، دست به اقدامات دیگری زد که به آن پرداخته می شود.
در عهد کریم خان هر چند روابط تجاری ایرانی بیشتر با انگلستان بود اما چون با هوشمندی خاصی می دید چگونه انگلستان بر تار و پود اقتصادی هندوستان مسلط شده است سعی کرد هرگز خود را اسیر سیاستهای اقتصادی و بازرگانی انگلیس نسازد.
روابط ایران و عثمانی
در عصر زند مناسبات ایران و عثمانی بیشتر جنبه سیاسی داشت اگر چه ارتباط بازرگانی را نیز نمی توان نادیده گرفت. مرزهای طولانی مشترک بین دو کشور، اختلافات سیاسی بر سر اشغال برخی مناطق مرزی – که اغلب متقابلاً صورت می گرفت- و گاه جانبداری از برخی اعراب مرزنشین از جانب یکی از دو کشور، وجود اماکن مقدسه شیعیان در خاک عثمانی و علاقه شیعیان ایران به زیارت ایران اماکن و بالاخره راه تجاری ایران به بازار تجارت جهانی از طریق عثمانی به طور کلی موضوع اصلی ارتباط دولت ایران و دولت عثمانی را تشکیل می داد. زمانی به دلیل برخی از این موارد و گاه به علت تشدید یکی از آنها روابط ایران و عثمانی شکل دیگر به خود می گرفت.
البته راه زمینی و تاریخی تجارت ایران به مرکز مهم بازار وقت یعنی حلب از خاک عثمانی می گذشت و این راه نسبت به سایر راه ها کوتاه تر بود. با این همه تجار ایرانی هفته ها و ماه ها در کشور عثمانی به سر می بردند تا بتوانند کالاهای خود را در مراکز تجاری وقت در نواحی غرب عثمانی عرضه کنند، البته غیر از مخارج راه و هزینه حمل و نقل، گاه می بایستی عوارض سنگینی نیز بپردازند همچنین زوار ایرانی نیز گاه از پرداخت عوارض معاف نبودند. افزون بر آن ایرانیان مسافر مورد آزار عثمانیان قرار می گرفتند که گاه تلفاتی نیز به همراه داشت همچنین عوامل دیگری نیز بر مناسبات ایران و عثمانی تاثیر می گذارد.2
در زمان کریم خان اعراب بنی کعب که در ساحل راست اروند رود ساکن بودند و از تعدیات والی بغداد به ستوه آمده بودند به سرداری شیخ سلیمان از اروند رود گذشته و در ناحیه فلاحیه خوزستان ساکن شدند. هنگامیکه کریم خان مشغول انتظام امور غرب ایران بود شیخ سلیمان چند زورق فراهم آورد و مدخل اروند رود را در خلیج فارس بر روی مسافران و کشتیهای تجاری بست و به ویژه برای ابزار مخالفت با والی بغداد و حاکم بصره کشتیهای عثمانی را در دهنه رود توقیف کرد.3
زمانیکه کریم خان در سیلاخور بود سفیری به نام محمد آقا سلام آغاسی از طرف عمرپاشا، والی بغداد به خدمت او رسید و پیغام آورد که اگر کریم خان بخواهد قبیله بنی کعب را که برای والی بغداد مزاحمت هایی ایجاد کرد که است سرکوب کند دولت عثمانی با در اختیار گذاشتن کشتی و آذوقه او را یاری خواهد کرد. وکیل با این پیشنهاد موافقت کرد، اگر چه کریم خان در رفع مزاحمتهای اعراب بی کعب کوشید، اما آنچنان که از جانب عمرپاشا قول داده شده بود، کمکی از عثمانی دریافت نکرد و همین امر زمینه ای برای عدم اطمینان بعدی به دولت عثمانی را به وجود آورد و تاثیر در تیرگی روابط ایران و عثمانی گذاشت.4
جریان آن به این شرح بود که کریم خان پس از قبول درخواست دولت عثمانی از خرم آباد و دزفول گذشت و در اوایل رمضان سال 1178 وارد شوشتر شد و بعد از انتظام امور داخلی لرستان و خوزستان به سرکوبی اعراب بنی کعب پرداخت، شیخ سلیمان چون تاب مقاومت نداشت از دسترس سپاه ایران دور شد و به دریا پناه بود. سپس تلاش کرد که با ایرانیان از در آشتی درآید، به همین منظور پیکی به نزد کریم خان فرستاد و اعلام داشت، چنانچه با قبیله اش در خاک ایران به راحتی زندگی کند حاضر است مطیع خاندان زند باشد و حتی پسر خود را به عنوان گروگان به دربار کریم خان بفرستد. خان زند چون ترکها به تعهدات خود مبنی بر در اختیار گذاشتن کشتی و آذوقه عمل نکردند از تقاضای شیخ سلیمان استقبال کرد و زکی خان و سپاه او را که مامور جنگ با بنی کعب بود فراخواند. اما ماجرای بنی کعب خاتمه نیافت.
فتنه های میر مهنا و درگیری های کریم خان با او دوباره داستان بنی کعب را پیش آورد، پس از بازگشت کریم خان از نواحی غرب به شیراز شیخ سلیمان دوباره با انگلیسی ها درگیر شد و در تابستان 1179 دو فروند از کشتی ها را برای سرکوبی میرمهنا با او همکاری می کنند وی نیز آنان را در جنگ با شیخ سلیمان یاد می خواهند داد و بیست هزار تن از سپاهیان خود را از راه خشکی به کمک خواهد فرستاد.5
ظاهراً علاقه کریم خان به سرکوبی میر مهنا که مشکلات فراوانی تولید کرده بود موجب شده بود تا وکیل الرعایا علیرغم عفو و بخشیدن اعراب بنی کعب، اندیشه محدود کرد ن قدرت آنان را در سر بپروراند، از همین رو وقتی آوازه قدرت نمایی میرمهنا در سواحل خلیج فارس پیچیده محمد صادق خان اعتضاد الدوله ، برادر کریم خان که در غیاب او امور فارس را بر عهده داشت ، سپاهی مجهز به سرکوبی میرمهنا فرستاد، اما این سپاه با مقاومت و تهاجم زعابی ها در هم شکست و به جانب شیراز عقب نشست، کریم خان سپاه دیگری را به فرماندهی امیر گونه خان افشار علیه میرمهنا تجهیز و اعزام کرد. میرمهنا که در خود یارای مقابله با سپاه جدید کریم خان را نمی دید ابتدا به جزیره خارگو (نزدیک خارک) عقب نشت و سپس به علت بی آبی و نامناسب بودن آب و هوا متوجه جزیره خارک شد و آنجا را با قهر و غلبه از چنگ هلندی ها خارج کرد. از این پس تاخت و تازهای میرمهنا در خلیج فارس به شهرت افزایش یافت و متمردین را به علت دستبرد و شلتاق او نه عبور از سمت دریا امکان داشت و نه احدی از تجار و مسافرین از اندیشه راهزنی او قدم به ساحل بحر عمان توانست گماشت. 6
میرمهنا در سال 1169 تاسیسات انگلیسیها را در بند ریگ ویران ساخت و با حملات دریای خود تجارت را در خلیج فارس و زیانهای بسیاری به بازرگانان انگلیسی در بوشهر وارد کرد. بنابراین برای سرکوبی میرمهنا علاوه در ایران، دولت عثمانی هم که از ناحیه بصره دچار زیانهایی زیادی شده بود و همچنین انگلیسیها که تجارت خود را در خلیج فارس مختل می دیدند اظهار علاقه می کردند. 7
علاوه بر اینها، بازرگانان و مسافرین نیز که در امان نبودند، دست به دامان کریم خان شدند و دفع و ی را خواستار گردیدند، کریم خان نیز ابتدا دو سال به میرمهنا فرصت داد تا مگر او از روش خود دست بردارد و چون او بر شرارت خود افزود، زکی خان را مامور سرکوبی او کرد و به شیخ سلیمان رئیس طایفه بنی کعب و شهبنداران کنگ و بندرعباس و بوشهر و کنگان فرمانهایی فرستاد تا زکی خان را در دفع میرمهنا یاری دهند، میرمهنا از شش جهت در خطر قرار گرفت و هم این وضع موجب شد تا بسیاری از هواخواهان و یاورانش توطئه قتل او را چیدند.8
در این زمان زکی خان نیز که برای سرکوبی وی به نیروی دریایی نیاز داشت به انگلیسیها امتیازات داد تا آنان وسایل بحری و نیروی لازم را در اختیار زکی خان قرار دهند، ولی عملاً فقط یک کشتی کوچک را در اختیار او قرار دادند که باعث رنجش کریم خان و بدبینی وی نسبت به سیاستهای انگلیس گردید، زکی خان راه رسیدن آذوقه به میرمهنا را از هر سو بست و به حاکم بنادر جنوب و روساء عشیر سواحل خلیج فارس دستور داد کشتیها را آماده کنند، در چنین اوضاعی ، متحدان و یاران میرمهنا از ترس اینکه به کلی نابود شوند تصمیم گرفتند رئیس خویش را دستگیر و تحویل دهند. 9
از همین رو حسن سلطان نامی از زعمای طایفه زعابی، روزی که میرمهنا بی خبر از همه جا به سیر و گشت در بازار مشهد مشغول بود با جماعتی از یاران خود به او هجوم بردند، اما میرمهنا با زحمت از چنگ آنان جان به در برد و با چند تن از یاران خود به دریا زد. سرانجام میرمهنا با شجاعت خود را به دریا رساند ولی کشتی میرمهنا و غلامان او در دریا اسیر طوفان شدند و چون شب بود و تاریکی راه تشخیص آنها را بسته بود از این رو سحر گاه خود را در ساحل بصره دیدند و چون دریا هم طوفانی بود، سپس راه بازگشت هم نداشتند خاصه که آذوقه آنها هم تمام شده بود، میرمهنا که از نفرت مردم بصره نسبت به خود آگاه بود در صدد برآمد به صورت ناشناس برای تهیه آذوقه داخل شهر شود و سپس مجدداً به دریات بازگردد اما جمعی از اهالی بصره که ضررهای کلی و کینه دیرینه از او در دل داشتند و در کنار دریا کشتی او را دیدند و وی را شناختند وی را دستگیر و نزد حاکم بصره بردند و به دستور عمر پاشا به قتل رسانیدند.
نامی اصفهانی درباره فرار میرمهنا به بصره و قتل او معتقد است:
"با آنکه میرمهنا خیال رفتن به بصره را نداشت طوفان او را به بصره و مردم بصره که از دست او هزاران صدمه و رنج دیده بودند بر سر او تاختند وی را اسیر و محبوس کردند و به عمرپاشا والی بغداد گزارش دادند، عمر پاشا هم دستور قتل او را صادر کرد و به طور مخفی وی را به قتل رسانید."10
سرجام ملکم نیز در کتاب خود در این رابطه نوشته؛ "میرمهنا مجبور شد بگریزد و حاکم بصره، علی الفوراً او را گرفته به قتل رسانید و جسد او را به صحرا انداخته طعمه سگان و عبرت کسان آن بعد ساخت."11
به هر حال میرمهنا به قتل رسید اما ماجرای او پایان نیافت، اینک کریم خان مدعی کشندگان او شده بود، وکیل با عنوان اینکه میرمهنا یک ایرانی بوده و دولت عثمانی موظف به تحویل او به دولت ایران بوده و حق قتل او را نداشته به سختی اعتراض کرد.
از همین رو فرمود فرمانی عقاب آمیز به سلیمان پاشای مسلم بصره نوشتند که ای مرد خام بی تجربه ناهوشیار و ای جاهل برگشته بخت سیه روزگار و ای مغرور تنگ مغز از خود بیگانه و ای کوردل بدتر از دیوانه پا از دایره حیا و ادب و انصاف بیرون نهادی . . . چاکر یاغی و روگردان ما را از تو چر ا بردار کردی . . . در حقیقت میرمهنا صاحب سیف و قلم و به کمالات صدریه و معنویه آراسته بود و از کشور روم، خونبهایش بیش است، سپس بر ما واجب و لازم است که خونبهای چاکر رشید نادر خود را از تو بگیریم، خلاصه آنکه ، یا عادله خاتون خواهر پاشای بغداد را از بر ای ما بفرستید یا بصره را به تصرف کارگزاران ما بدهید یا آماده جنگ باشید. 12
به طور خلاصه دلایل اختلاف ایران و عثمانی که سبب لشکرکشی ایران به بصره شد به شرح ذیل می باشد:
1 – برخی از مورخان یکی از دلایل این لشکرکشی به بصره را در عهد شکنی، دولت عثمانی در جریان مبارزه کریم خان با قبیله بنی کعب می دانند که دولت عثمانی برخلاف تعهدی که سپرده بود کمک نظامی لازم را به کریمخان نکرد.
2 – همچنین در ماجرای مربوط لشکر کشی به عمان وقتی زکی خان عازم بندر عباس شد کریم خان از والی بغداد برای سپاهیان ایران از خشکی اجازه عبور خواست، در این زمان عثمانیها نه تنها این اجازه را ندادند بلکه با فرستادن آذوقه به یاری عمانی ها برخواستند.
3- اعدام میرمهنا به وسیله والی بغداد که کریم خان آنرا به منزله دخالت در امور داخلی ایران تلقی کرده، و اعتراضاتی علیه این عمل والی بغداد عنوان نمود ولی هیچ پاسخی دریافت نکرد.
4- برخی معتقدند که چون انگلیسیها در سال 1188 تجارتخانه خود را از بوشهر به بصره انتقال دادند، این امر موجب اعتبار و رونق اقتصادی بصره و در مقابل وارد آمدن زیان بسیاری به تجارت خارجی ایران و بنادر ایرانی گردید. کریم خان که از انگلیسیها به شدت آزرده خاطر شده بود، با حمله به بصره هم می خواست زهر چشمی از آنان بگیرد و هم بصره را از رونق بیندازد تا دوباره تجارت بنادر ایران رونق یابد.
5- پس ندادن اموال زوار ایرانی و ایرانیان مقیم عراق که طاعون آنها را به کام مرگ کشیده بود از سوی والی عراق، و از زمانی که کریم خان استرداد اموال را از عمر پاشا در خواست کرد این مساله با بی توجهی والی مواجه شد.
6- اخذ عوارض از ایرانیانی که قصد زیارت مکه و دیگر اماکن مقدس را داشته و می بایستی از خاک عثمانی می گذشتند در حالی که در گذشته هیچگاه ، هیچ حکومتی چنین باجی از حجاج نگرفته بود، به همین علت این امر مورد اعتراض کریم خان زند قرار گرفت.
7- برخی منابع نیز علت اختلاف ایران و عثمانی را در اواخر عهد کریم خان بر سر حمایتی می دانند که کریم خان از ولاه کردستان معزول ساخت.
ماجرا از این قرار بود که محمد پاشا برادر سلیمان پاشا حاکم کردستان عراق بود که بعد از مرگ برادر به حکومت آن دیار رسیده ولی به وسیله عمر پاشا خلع شده بود و کریم خان در خواست برقراری مجدد او را داشت اما عمر پاشا به این درخواست نیز وقعی نگذاشت . کریم خان سپاهی به سرداری علی مراد خان زند همراه محمد پاشا کرد و آنها را به جنگ عمر پاشا فرستاد. اما در گرماگرم جنگ، جناب علی مراد خان در حال مستی به دست ترکان افتاد و به همین سبب ناگهان خود را در میان سنگر دشمن یافت و لشکریان بی سردارش منهزم شدند، عمر پاشا از ترس کریم خان علیمرادخان را روانه ایران کرد. کریم خان می خواست او را بکشد ولی به بالاخره به شفاعت صادق خان او را بخشود.13
حوادث فوق زمینه را برای حمله به بصره و تسخیر آن آماده ساخت بنابراین طی نبردهای ابتدا به سرداری علی محمد خان زند و سپس صادق خان زند بصره محاصره شد، البته قبل از اینکه جنگ ایران و عثمانی شروع شود، کریم خان در سال 1774 عبدالله بیک کلهر را به سفارت به استانبول فرستاد. سفیر ایران از سلطان عبدالحمید اول تقاضا کرد سر عمر پاشا را برای کریم خان بفرستد و گرنه سپاه ایران به بصره حمله ور خواهد شد.
سلطان عبدالحمید که در این هنگام سخت گفتار جنگ با روسها بود دستپاچه شد و بلافاصله محمود وهبی افندی را با نامه ای به سفارت نزد کریم خان فرستاد و در این نامه اشاره ای به روابط دوستی بین ایران و عثمانی و جلوس سلطان عبدالحمید شده بود و مسئله بصره می بایستی توسط محمد وهبی مطرح گردد، محمد وهبی قصد داشت تا با ادامه مذاکرات فرصت بیشتری بدست آورد و احتمال می داد که پس از مرگ وکیل که اکنون سالخورده بود مسئله بصره حل خواهد شد، به ویژه کریم خان در این زمان دچار بیماری نیز بود. اما کریم خان زیر بار نرفت و چون دولت عثمانی از عزل و تنیه عمر پاشا استنکاف نمود در فوریه 1775 (1188 هـ. ق) یک سپاه شصت هزار نفری به فرماندهی برادرش صادق خان مامور فتح بصره نمود.14
سپاه ایران به سرداری صادق خان زند، برادر کریم خان، اول محرم سال 1189 به اهواز و روز پانزدهم همین ماه به کنار اروند رود رسید، صادق خان دستور داد برای گذشتن از آب بدون توجه به بارش توپهای توپخانه بصره و کشتی های انگلیسی، روی رودخانه پلی از قایق و الوار و زنجیر زده شود، ضمناً دو هزار نفر از شناگران ماهر به آن طرف رودخانه فرستاده شدند تا سازندگان پل را از سوی دیگر آب یاری کنند. پس از 18 روز پل حاضر شد و صادق خان توانست اوایل صفر 1189 سپاه خود را به آن سوی رودخانه بفرستد.15
بدین گونه شهر بصره در محاصره سپاه ایران قرار گرفت . پیشروی سپاه ایران در شرایطی بود که مدافعان بصره که توسط نمایندگان تجارتی انگلستان با توپ و تفنگ حمایت شده بود، لذا سپاه ایران با مقاومت فوق العاده عثمانیها و اهالی شهر مواجه شد، از همین رو صادق خان برای تصرف سریع شهر دستور داد قلعه هایی در مقابل آن ایجاد کنند، در این زمان بسیاری از اعراب منطقه برای مساعدت به طرفین آماده شدند از آب بگذرند و از جمله کسانی که به ایرانیان کمک کردند یکی حاجی ناصر رئیس قبایل جزایر بود که در مقابل تعهد حفاظت از آب سدهای رودخانه ها که به راحتی می توانست محاصره قوای ایران را متلاشی سازد به مدت یک سال زعامت قبایل و طوایف ناحیه جزایر را به دست آورد، و دیگر اعراب قبیله بنی کعب بودند که قصد داشتند چهارده فروند کشتی به قسمت علیای اروند رود که محل استقرار سپاه ایران بود بفرستند که با مخالفت انگلیسیها مواجه شدند و نتوانستند به سپاه ایران کمک کنند. در این میان اعراب عمان در صدد برآمدند به مردم بصره کمک کنند آنان ارزاق و مواد غذایی خود را از طریق ایران یا بصره تامین می کرند، اما کریم خان اجازه صدور کالا را به آنان نمی داد، به همین دلیل ، با صد فروند کشتی جنگلی و غیر جنگلی و دیگر آلات و ادوات به طرف بصره آمدند. ولی به هر حال اعراب عمان توانستند در زیر آتش توپخانه ایران خود را به بصره برسانند.16
سرانجام حاکم بصره بعد از سیزده ماه محاصره به علت کمبود آذوقه و عدم کمک جدی از سوی بغداد ناچار تسلیم شد. در روز 28 سفر سال 1190 سلیمان آقا با تمامی اقوام خود و بزرگان بصره به خدمت صادق خان رسیدند و از وی امان خواستند و چند روز بعد سپاه ایران وارد بصره شد، به فرمان صادق خان هیچیک از سربازان دست به غارت نگشودند. پرداخت 125 هزار تومان غرامت جنگی بوسیله کریم خان تعیین شد. 17
به هر حال بصره در 1190 بدست صادق خان و ناصر خان مفتوح گردید، صادق خان پس از چهار ماه اقامت در بصره علیمحمد خان زند را در آنجا گذاشت و خود با سلیمان آقا به شیراز به خدمت برادر آمد، در غیاب صادق خان قسمتی از اعراب خوزستان بر علیمحمدخان حکمران بصره شوریدند و به وسیله انداختن آب در میان سپاه ایران جمعی از ایشان را تلف کردند و حکمران زند نیز به دست غلام خود به قتل رسید، کریم خان بار دیگر صادق خان را در سال 1799/ 1192 به تنبیه اعراب سرکش و ضبط بصره روانه نمود صادق خان یا غیان را سرکوب کرده و به بصره آمد و تا صفر 1193 در آنجا بود، در این تاریخ که خبر مرگ کریم خان به او رسید به شیراز حرکت نمود و چون بصره خالی ماند ترکان عثمانی به سهولت آنجا را بار دیگر به تصرف خود درآورد.
به نوشته دکتر نوایی: "فتح بصره آخرین قدرت نمایی زند و بلکه آخرین قدرت نمایی ایرانیان در عرصه سیاست خارجی بوده زیرا پس از این تاریخ دیگر ما ایرانیان در محاربه با کشورهای همسایه نه تنها به تصرف شهر مهمی موفق نیامدیم بلکه دچار شکستهای فراوانی در قفقاز و ترکمن صحرا و خراسان شرقی و حتی در بوشهر شدم."18
البته به غیر از این موارد ارتباط دیگری هم دولت عثمانی با ایران داشته و آن در زمان، جنگ بین روسیه و عثمانی بود، در این زمان ایلچی روم با نامه محبت آمیز و برادرانه ای به دربار کریم خان جهت جلب پشتیبانی ایران آمد. سلطان عثمانی مایل بود بداند آیا مادامی که عثمانی سرگرم جنگ با روسیه است، دولت ایران می تواند عثمانی را از جنگ حفاظت از شهرهای بادکوبه و رشت و غیره مطمئن سازد، زیرا پشتیبانی و هوشیاری ایران در این مناطق، مانع می گردید که روسیه بتواند از طریق این مسیر سپاهیانی نقل و انتقال دهد به دنبال چنین درخواستی کریم خان فوراً نامه ای به فتح علی خان قبه ای نوشت و دستوراتی چند دال بر مواظبت از سواحل ایران و غرب دریای خزر و شهرهای آن نواحی به وی داد، همین برخوردهای عثمانی با روسیه باعث شده بود که به طور کلی روابط ایران و عثمانی در عصر زند- به استثنای چند مورد – از آرامش نسبی برخوردار باشد. 19
روابط ایران و روسیه:
پس از آنکه در زمان نادرشاه افشار روسها مناطق مازندران و گیلان و دیگر نواحی شمالی ایران را تخلیه کردند به علت آشفتگی اوضاع داخلی روسیه پس از مرگ پتر کبیر تا روی کار آمدن کاترین دوم، برخورد نظامی شایان توجهی با ایران نداشتند و چیزی که معلوم است این است که در زمان زندیه هم ایرانیان با قدرت در برابر تجاوزات مرزی روسها ایستادگی می کردند.
در زمان کریم خان روابط ایران و روسیه بر اساس عهدنامه تجاری دوجانبه 1775 که در زمان پتر کبیر منعقد شده بود استوار بود، از این زمان به بعد وقایع داخلی ایران موجب شد که این کشور از دنیای خارج مجزا و روابط آن با دولت باختری قطع گردد. لیکن دولت روسیه پیوسته با ایران روابط سیاسی داشت و هر بار که هرج و مرج و انقلابات داخلی به این دولت فرصت می داد بی درنگ مرزهای شمالی ایران را مورد تحدید قرار می داد و هر بار، قسمت کوچکی از خاک این کشور را به بهانه ای مجزا کرد. از طرف دیگر دریای خزر زمینه مساعدی برای استقرار تجارت بین دو کشور فراهم کرده بود. بندر انزلی در ایران و هشتر خان در روسیه مهم ترین مراکز تجاری ایران و روسیه از راه دریای خزر بودند، این بنادر که در منتهی الیه راههای کاروانی ایران و هند قرار گرفته بودند و با وجود اغتشاش و هرج ومرج داخلی ایران مرکز فعالیت شدیدی گرید. جنگهای داخلی ایران در حقیقت انعکاس بسیار خفیف و بی اهمیتی در فعالیت تجاری این بنادر داشت.20
در این زمان همسایه شمالی ایران (روسیه)، بیشتر سرگرم رقابت با کشورهای اروپایی و نبرد با عثمانی بود. فرانسه که با روسیه و اتریش درگیر بود می خواست ایران و عثمانی را به هم نزدیک و این دو کشور مسلمان را علیه روسیه به جنگ وادار سازد، از همین رو پرسیمون، کشیش که درراس هیات سیاسی لوئی پانزدهم در سال 1751 به ایران و عثمانی آمد تا این هدف را تحقیق بخشد در آشوب قدرت نمائیها بین کریم خان دو مدعی دیگر او در آغاز کار آنها و با اینکه موفق به مذاکراتی هم با علیمردان خان، یکی از سه مدعی که در این زمان صدر اعظم ایران بود، شد ولی در نهایت نتیجه ای بدست نیاورد و احتمال می رود در آشوب های ایران به قتل رسیده باشد، اما از گزارشهای باقیمانده از پرسیمون نشان می دهد که روسها پس از قتل نادرشاه از راه تجارت با قفقاز به تحکیم و توسعه نفوذ خود در ایالات این منطقه پرداخته بودند و به تعبیر پرسیمون با استفاده از جنگهای داخلی ایران موفق شده بودند تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص دهند. در نبردی که بین عثمانی و کریم خان بر سر مساله بصره در گرفت روسها سفیری به دربار کریم خان فرستادند و پیشنهاد اتحاد علیه عثمانی دادند. این پیشنهاد در حالی بود که روسها و عثمانیها نبردهای شدیدی را پشت سر گذاشته بودند و دولت عثمانی هر بار امتیازات تازه ای به روسها داده بود. شبه جزیره کریمه را متصرف شده و حاکمیت خوانین تا تار تحت الحمادیه عثمانی را پایان داده بود. کریم خان از این پیشنهاد استقبال کرد، اما اجل مهلت نداد که آن را عملی سازد.21
در سال 1197 / 1783 فرمانده روس و ینوویچ، پس از مدتی تفحص در سواحل دریای خزر در بندر انزلی و شهرهای رشت، آمل، ساری و بار فروش با چند کشتی وارد سواحل ایران در نزدیکی اشرف شد. سفر وینوویچ به بهانه تجارت صورت گرفت، اما کشتیهای جهانبانی که به نیابت عمومی خود ایالت مازندران را اداره می کرد، تقاضای قطعه ای زمین جهت احداث ساختمانی برای استحکامات نظامی نمود فعالیت های این هیات در سواحل مازندران بنا بر خواسته آغامحمد خان قاجار و فرمان فتح علی خان جهانبانی و سرداری حاجی آقا عمرنلو خنثی گردید.22
در سال 1199 ق پوت کمین ژنرال روسی در اصفهان به حضور علی مراد خان زند رسید و تقاضای دولت روسیه را مبنی بر انحصار تجارت در گیلان و مازندران و اجازه احداث به یک باب ساختمان در شهر در بندرها به اطلاع خان زند رساند. علی مراد خان به علت جنگهای داخلی و آشفتگی اوضاع با این درخواست موافقت کرد در همین زمان دولت فرانسه نیز نماینده ای به نام فریردوسووبوف به منظور جلوگیری از گسترش تجارت روسها در ایران به دربار فرستاد و با علی مراد خان به مذاکره پرداخت.23
از روابط ایران و روسیه در زمان علی مراد خان اطلاع چندانی در دست نیست.
روابط ایران و هند
دولت کریم خان با هندوستان که دارای موقعیت اقتصادی و بازرگانی خاصی در منطقه بود، روابط بسیار حسنه سیاسی و تجاری داشت که در تبادل سفرا و هیئتهای بین دو کشور نمود پیدا می کرد. در سال 1184 سفیر رسمی حاکم دکن حیدر علی خان بهادر به شیراز آمد و به حضور کریم خان رسید. او هدایایی نیز با خود آورده بود و مدت2 ماه در دربار مسکن گردید مولف لگش مراد در رابطه با ورود سفیر پادشاه هندوستان به شیراز و هدایایی که وی به نشانه روابط دوستانه کهن خود به همراه آورد چنین
می نوسید: " در اواخر سال 1184، ایلچی عظیم الشان که صاحب دستگاه فراوان بود با نامه عنبرین مشامه و مکتوب دوستی ختامه و تنسوقات و هدایای لایقه از جمله دو زنجیر فیل قوی پیکر منظر بعضی مرصع آلات قبل شمامه عنبرین و ممیزه اشیاء نفسیه و …از جانب حیدر نایی پادشاه والاجاه ملک دکن در شیراز به درگاه دارای زمین و فرمانفرمای زمین آمد. 24"
کریم خان وقتی خبر ورود ایلچی را به دو فرسخی شیراز شنید، دستور داد عده ای از بزرگان امرای دولت وی با دسته ای از مطربان و نغمه سرایان به استقبال او رفته و وی را با کمال احترام داخل شهر کنند وی را در ارگ به حضور پذیرفت و بر جمیع امرای ایران در صدر مجلس خود جای داد.
سفیر هند نامه ای به کریم خان تقدیم کرد و پس از دو ماه توقف در شیراز وکیل اذن مراجعت خواست اما هیچ گونه اشاره ای به محتوای نامه پادشاه نکرد و جواب نامه ای که کریم خان به سفیر میرزا سلیم خراسانی فرزند مولانا علی اکبر ملاباشی زمان نادرشاه داد تا آن را به وی تسلیم نماید نمی کند، شش سال بعد پادشاه دکن در سال 1190 هنگامیکه کریم خان موفق به فتح بصره شده بود، نماینده ای به نام محب علی خان ایرانی الاصل از اعاظم هندوستان که ایلچی سابق سابقه و تشخص بیشتری داشت، با هدایای نظیر قماشهای نفیس… به شیراز فرستاد، کریم خان به سبک سابق دستور داد در دو فرسخی شهر از او استقبال شود و سپس او را به حضور پذیرفت محب علی خان نامه پادشاه هندوستان را به کریم خان تقدیم کرد و پس از دو ماه توقف در شیراز با پاسخ نامه وکیل به دکن بازگشت، کریم خان این بار سفیری را به دکن فرستاد.25
متاسفانه منابع زندیه در مورد انگیزه این دو سفارت هند سخنی نگفته اند ولی بسیار بعید است که هدف از این ماموریتها صرفاً تعارفات معمول سیاسی و احترامات و تجدید عهد دوستی دو طرف باشد.محتمل ترین اقدام این سفرا را باید تلاش در راه پایان بخشیدن به جنگ میان ایران و عمان به شمار آورد، ادامه این جنگ از نظر روابط بازرگانی که وی با هر دو طرف داشت به زیانش بود و بحران در این لحظات با لشکر کشی امام مسقط برای درهم کشیدن محاصره بصره به اوج خودش رسیده بود.
طبق گزارشهای گروگانیهای گمپانی هند شرقی به نامهای بیومنت وگرین، که در بندر ریگ اسید و به شیراز منتقل شدند، حیدر علی خان به کریم خان پیشنهاد کمک دریای و برقراری پیوندها و ازدواج را نپذیرفت ولی قول داد که در بندر عباس پایگاهی بازرگانی به آنان واگذار کند.26
سفیر هند در سال 1188 به ایران آمد یعنی درست زمانی که لشکر کشی زکی خان برای حمله به عمان صورت گرفت. این عملیات نظامی بدلیل اسارت او در جزیره هرمز به دست شیخ عبدالله بنی معین ناکام ماند. سال بعد ناوگان دریایی امام مسقط برای نجات بصره از محاصره سپاه زند وارد جنگ شد، و این موید این مطلب است که این سفرها که در رابطه با جلوگیری از اقدامات کریم خان علیه عمان بود، بی نتیجه بوده است، چون عمانیها پس از تحمل شکست و خسارتی سنگین بدون هیچ نتیجه ای از برابر سپاه زند عقب نشستند.
در هر حال محتوای نامه های دو طرف هر چه باشد، تغییری در روابط دوستانه بین کریم خان و پادشاه دکن ایجاد نکرد. چون از دیر باز هندوستان به عنوان ملجا و پناهگاهی تبدیل شده بود برای کسانی که نمی توانستند فشارهای دوره نادری را تحمل کنند.
آرامش دوره کریم خان برای این افراد که از علمای دینی و سفرا و ادبای برجسته جامعه بودند، زمینه مناسبی فراهم کرد تا آنان را مجدداً به ایران بازگرداند.
کارستن نیبور می نویسید:" تجارت هندوستان با ایران از طریق بیست نفر هند که در شیراز از سکونت داشتند، صورت می گرفت، وی اضافه می کند کریم خان دستور داد برای تشویق این بازرگانان هندی و ترغیب آنان به اقامت در شیراز از کاروانسرایی ساخته شود و در اختیار آنان قرار گیرد.27"
این تجار پارچه های لطیف هندی و شکرلاهور و ادویه چینی و مخصوصاً ظروف چینی ساخت روسیه و پارچه های پنبه ای و …. را به ایران وارد و در مقابل شراب شیراز، مس، گوگرد و سایر موارد مصرفی را به هندوستان منتقل می کردند.28
از همین رو روابط بازرگانی و دیپلما تیک با هند نیز حالتی سیال داشت چون امپراطوری مغولی هند در برابر مبارزه طلبیهای داخلی و خارجی در حال فرو پاشیدن بود. حضور تجاری هندوستان در ایران که به پاینترین نقطه خود در سده هجدهم ( 1079 تا 1879ش)رسیده بود به تدریج افزایش یافت و در 1801م/ 1180 ش توانست 20 تا 30 درصد تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص دهد، تراز این بازرگانی عمدتاً به سود هند بود.29
اگر چه کمپانی انگلیسی هند شرقی سعی می کرد که تجارت بین ایران و هند را در دست داشته باشد اما این امر لطمات چندانی به دیگر روابط ایران و هند وارد نکرد.30
روابط ایران و انگلیس:
مناسبات ایران با قدرتهای اروپایی نیز در این دوره گذرا دستخوش تحول شد. کریم خان کلاً طرفدار تجارت بود و در سرآغاز امتیاز نامه ای که به کمپانی هند شرقی انگلیس در 1763 م/ 1142ش اعطا شده در توصیف این نظر نوشته شده است که " مشتاقانه گفته است که پادشاهی باید شکوفا گردد و با افزایش تجارت و دادو ستد و نیز اجرای عدل وداد، عظمت گذشته را باز یابد."31
از همین رو در اوایل زمامداری کریم خان زند وقتی انگلیسیها دریافتند که وی مایل به تجدید روابط بازرگانی با آنان می باشد در این راه پیشقدم شدند و در سال 1763 ( 1177 ه .ق) ویلیام آندر و پرایس نماینده بازرگانی انگلیس در خلیج فارس نماینده ای به نام تامس دارن فرد را در راس هیئتی به شیراز فرستاد، این هیات پیش از دیدار کریم خان با شیخ حاکم بوشهر قرادادی به شرح ذیل امضاء کردند:
ماده اول شرکت انگلیس می تواند از هر نقطه بوشهر یا هر بندر دیگری که در خلیج فارس انتخاب نماید مقدار زمینی را که برای ساختمان یک نمایندگی تجارتی لازم باشد تصرف کند. آنها می توانند هر قدر که مایلند توپ در این مراکز کار بگذارند، ولی توپها نباید از شش بوند بیشتر باشد. بعلاوه آنها می توانند که در هر نقطه ای از کشور ایران که مایل باشند نمایندگی بازرگانی تاسیس نمایند.
دوم: بر مال التجاره هایی که در بوشهر یا جاهای دیگر صادر یا وارد می شود نباید گمرکی بسته شود. سوم: هیچ ملت اروپایی دیگر اجازه وارد کردن امتعه پشمی را ندارد. چهارم: قروض بازرگانان انگلیسی و دیگران بایستی پرداخت شود . پنجم: انگلیسیها حق خرید و فروش کالاهای خود را دارند. ششم: هیچ گونه حقوق بازرگانی پنهانی و مخفیانه نبایستی پرداخت شود. هفتم: اجناس آب افتاده نبایستی به ایران وارد شود. هشتم: آزادی مذهبی به انگلیسها اعطا می شود. نهم: سربازان یا ملاحان فراری باید تسلیم شوند. دهم: دلالها، مستخدمین و دیگران که در نمایندگی کار می کنند که از پرداخت مالیات یا عوارض گمرکی معافند. یازدهم: انگلیسها در هر کجا که هستند بایستی زمینی برای قبرستان آنها اختصاص داده شود. و اگر آنها زمینی را برای باغ بخواهند اگر آن زمین از اراضی خالصه و متعلق به شاه باشد مجانا به آنها داده می شود و اگرمتعلق به افراد باشد بداهتاً بایستی بهای آن پرداخت گردد. دوازدهم: خانه ای که قبلاً در شیراز به شرکت انگلیسی تعلق داشت. آن را با باغ و آب و متعلقات آن به ایشان واگذار گردید. از آنجایی که کریم خان مایل بود تجارت بریتانیا، دوباره رونق یابد به همین دلیل این قرارداد در محرم سال 1177 امضاء گردید.32
دارن فرد پس از مذاکراتی با کریم خان موفق شد در دوم ژوئیه 1763 فرمانی به امضاء برساند که به موجب آن حق آزادی تجارت به اتباع انگلیس اعطا شده و اجازه یا بند در بوشهر نمایندگی تجارتی دایر و در بنادر خلیج فارس به تجارت پردازند و کالاهای آن نیز از حقوق گمرکی معاف باشند، اما انگلیسها مجاز نبودند پولی را که از فروش کالاهای خود در ایران بدست می آورند از کشور خارج کنند، بلکه به جای آن مکلف بودند اجناس ایرانی صادر نمایند و از همین رو معلوم می شود کریم خان با وجود بی سوادی این اصل مهم اقتصادی را در نظر داشته که از خروج ارز از کشور جلوگیری کند.33
اما به هر حال پس از صدور این قرارداد، باید توجه داشت که انگلیسی ها دنبال منافع تجاری در ایران نبودند و حجم وارداتشان در سال از یک کشتی تجاوز نمی کرد، بلکه آنها در پی استقرار نفوذ سیاسی خومد دز خلیج فارس بودند.34
به هر حال پس از این قرارداد، شرکت هند شرقی نمایندگی خود را از بندر عباس به بوشهر منتقل کرد و این بندر مرکز فعالیت انگلیسها در خلیج گردید. حجم بازرگانی انگلیسها به ایران در ابتدا بسیار کم بود و فقط سالی یک کشتی از بمبئی به ایران می آمد و تا مدتها شرکت هند شرقی در تجارت با ایران ضرر می داد اما به واسطه اهمیتی که انگلیسی ها به برقراری نفوذ و سیادت خود در خلیج فارس قائل بودند به کار خود اداممه دادند.
در سال 1181 هـ . ق که انگلیسی ها به قصد توسعه دامنه فعالیت های خود هیاتی را برای مذاکره به شیراز فرستادند کریم خان با آنها به سردی رفتار کرد، کریم خان وقتی که شنید ایلچی از جانب دولت خلود آیت انگلیس آمده است، مدتی او را به حضور نخواند. وزیران علت بی اعتنایی او را پرسیدند، پاسخ پرکنایه و گیج کننده ای داد: اگر با پادشاه مهمی دارد، ما پادشاه ایران نیستیم، ما وکیل دولت ایرانیم، پادشاه ایران شاه اسماعیل است و در قلعه آباده می باشد ایلچی را به خدمت او ببرید و کارش را انجام بدهید و اگر با ما کار دارد ما با او کار نداریم. و چون وزیران او اصرار کردند، پرسید: آنچه از ایشان احساس نموده اید، مطلب و حاجت ایشان دوستی و آمد وشد گذارند و از نفایس فرنگ و هندوستان ارمغانها و هدیه ها به حضورش آوردند و بالیوس، نماینده محلی ایشان در ایران جای گیرد و بنای معامله گذارد و امتعه و اقمشه و ظروف و اوانی و آلات و اسباب از فرنگ و هند به ایران آوردند و مهم سازی اهل فرنگ و هند و ایران شود و امور رواج یابد، کریم خان گفت: ما ریشخند فرنگی به ریش خود نمی پذیریم و اهل ایران را به هیچوجه من الوجوه احتیاجی به امتعه و اقمشه فرنگی نیست زیرا که پنبه و پشم و کرک و ابریشم و کتان در ایران زیاد از حد و اندازه می باشد، اهل ایران هرچه می خواهد خود می بافد و اگر چنانچه شکر لاهوری نباشد شکر مازندران و عسل و شیره انگور و شیره خرما اهل ایران را کافی است، آنگاه آغامحمد خان قاجار آزاد خان افغان، شهباز خان دنبلی و امیر گونه خان افشار و اسماعیل قشقایی را فرا خواند و با حضور آنان، نظر آغا محمد خان را در باب انگلیسی ها پرسید. او پاسخ خود را در قالب مثالی بیان کرد وگفت: بعضی زندان و الواط و اوباش برای فریفتن اطفال خویش برور و آنان را با قوچ جنگی و خروس جنگی و کبوترهای رنگارنگ دست آموز و گلوله سنگ تراشیده می فریبند و به دام می کشند و اگر این اطفال به حد بلوغ رسیده باشند ایشان را به سیاه چشمان گل رخسار شیرین سخن فریب می دهند و در حالت مستی از ایشان به کام دل خود می رسند…
کریم خان سپس با همان زبان ساده، ساده لوحی و زیران را به رخشان کشید و هشدار داد که: اگر فکر می کنید که فرنگی، صاحب حسن سلوک است و اگر بر ایران مسلط گردد، شما باز صاحب مناصب عالیه خواهید بود، اشتباه کرده اید. اگر فرنگی بر ایران مستولی گردد، همه شما را خائن می شمارد و می کشد. سپس از آغا محمد خان پرسید، ما با این ایلچی فرنگی به چه قسم رفتار نماییم که مصلحت ایران و اهلش در آن باشد؟
آغا محمد خان پاسخ داد: پیشکش ایشان را باید قبول کرد و دو برابر پیشکش ایشان باید به ایشان انعام داد و در حضور ایشان پیشکش ایشان را باید به ساربانان وقاطر چیان و فراشان و تازی کشان بخشید و باید میدان جولان گری بیارایند و از هر طایفه سواری چابک و زبر دست هنرهای خود را بنمایند تا فرنگیان آنرا تماشا کنند. بعداً ایشان را مرخص فرمائید و به میرمهنا بندری بنویسید که همه ایشان را بکشند و ایلچی را بار 5 نفر کوش و دماغ بریده با کشتی رها کند.35
البته این سر گذشت و مجلس مشاوره و اظهار نظرها ممکن است اساساً روی نداده باشد و کریم خان چنین سخنانی نگفته باشد، ولی در هر حال طرز تفکر و سوء ظن مردم روشن دل ایران را نسبت به مطامع و مقاصد اروپائیان، خاصه انگلیسها می رساند و آنچه در این سوال و جوابها آمده چکیده مطالعات و تجربیاتی است که سیر حرکت دول استعماری سوال را بیان می کنند… که تنها راه مبارزه با استعمار آن است که ملل کوچکتر بتواند هویت ملی خویش را حفظ کنند و به زرق و برق ها و ظواهر فریب تمدن فرهنگی از راه به در نروند و در مقابل دول استعماری نیرومند بمانند.36
بنابراین هیئت مذکور پس از 5 ماه انتظار مجبور شدند بدون اخذ نتیجه ای به بصره مراجعت و ایران را ترک نمایند. اما آنها ناامید نشدند و مجدداً به تلاش پرداختند.
از همین رو در آوریل سال 1768 میلادی ( 1183 هجری) قبل از اینکه فرانسویها نیز با ایران وارد مذاکره شوند، هیئت جدیدی از انگلیس به شیراز آمد و موفق به امضاء موافقت نامه ای با کریم خان شد، به موجب این موافقت نامه انگلیسی ها انحصار تجارت جزیره خارک را با کسب امتیاز آن بدست آوردند و در مقابل تعهدات زیر را به نفع دولت ایران تقبل کردند.
1- نیروی دریایی خو را برای راندن میرمهنا، راهزن جزیره خارک در اختیار قوای دولتی ایران خواهند گذارد. 2- هر مقدار پارچه برای تهیه ملبوس سپاهیان کریم خان لازم شود به دولت ایران خواهند فروخت. 3- مبادله بر اساس پایاپای خواهد بود و پارچه فوق الذکر با ابریشم گیلان و پشم کاشان مبادله خواهد شد.
به موجب این قرار داد و برای اجرای آن انگلیس ها جزیره خارک را در 8 ژوئیه 1768 میلادی ( 1183 هجری) محاصره کردند، محاصره به طول انجامید و قوای انگلیس در تصرف خارک ابتکار چندانی از خودشان نداد و سپس از چند هفته دست از محاصره جزیره برداشت، کریم خان از عدم موفقیت انگلیسها خشمگین شد.37
لیکن در اواخر سال 1768 میلادی ( 1183 هجری) وضع جزیره خارک دگرگون شده چه زکیخان پسر عموی کریم خان از طرف او مامور شد برای دفع میرمهنا را هزن خلیج فارس اقدام کند و او نیز پس از تهیه و تدارک لازم در بندر عباس خود را بری حمله به جزیره خارک بدون کمک خارجی آماده کرد، وقتی همکاران میرمهنا از تمرکز سپاه دولتی از بندر عباس و تعداد نفرات و تجهیزات کامل آن مطلع شدند بشدت مرعوب شد و برای فرار از مجازات قوای دولتی علیه رئیس خود توطئه کردند میرمهنا که در بازار مشهد بود مورد حمله ناگهانی قرار گرفت به دریا گریخت و در همان حال توطئه کنندگان دروازه های قلعه جزیره را بر روی سپاهیان ایران باز کردند و بدون جاری شدن قطره ای خون مرکز راهزنی دریائی خلیج فارس به تصرف ایرانیان درآمد، وقتی بدین ترتیب بدون کمک انگلیسی ها جزیره خارک به تصرف ایرانیان درآمد، کریم خان دیگر موجبی برای اجرای تعهدات ایران که در موافقت نامه منعقده بین دو کشور پیش بینی شده بود ندید و از اعطای انحصار خلیج فارس با انگلیس ها خود داری کرده ولی انگلیسیها نقشه خود را رها نکردند و از سال 1770 ( 1185هجری) از نو برای تحصیل النحصار تجارت جزیره خارک اقدام کردند. ولی چون خود از تحصیل انحصار تجارت جزیره خارک ناامید شده بودند از این به بعد کوشش خود را مصروف این امر کردند که از واگذاری این امتیاز به یک دولت اروپائی نیز مانع شوند.38
انگلیسها برای آنکه از نزدیک شاهد اوضاع تجارت ایران باشند در تابستان( 1186 / 1772 )تصمیم گرفتند که مجدداً فعالیت خود را در بندر بوشهر آغاز کنند. در سال
( 1187 / 1773 ) با شیوع بیماری طاعون در بغداد و بصره، دفتر نمایندگی و فعالیت تجاری انگلیسها در بصره از رونق افتاد و آنها مقداری از اموال دفتر را به بمبئی نقل مکان دادند.39
در سال 1774 (1188 هـ.ق) مجدداً هیئتی به شیراز فرستادند و از در آشتی در آمدند این بار هم کریم خان زیر بار نرفت و دستور اخراج آنها را داد و ضمناً یکی از کشتیهای متعلق به شرکت هند شرقی به نام تایگر را مصادره و کارکنان آن را زندانی کرد، در مقابل این اقدامات انگلیسها بیکار نشستند و مجدداً بصره را مرکز تجارت و تحریکات خود علیه ایران قرار دادند.40
با وجود عدم اعتمادی که کریم خان نسبت به انگلیسی ها پیدا کرده بود و با وجود رفتار خصمانه ای که انگلیسی ها هنگام محاصره بصره در پیش گرفتند، کریم خان هرگز با آنها بد رفتاری نکرد و اجازه نداد مردم با آنها بد رفتاری کنند. هنگامی که قوای ایران پس از یک سال محاصره وارد شهر بصره می شود صادق خان نسبت بر انگلیسی ها ساکن این شهر خوش رفتاری زیاد کرد به طوریکه یکی از سیاحان اواخر قرن هیجدهم میلادی مینویسد، صادق خان به نماینده انگلیس در شهر بصره اظهار داشته که بنای تجارتخانه انگلیسی ها تنها بنائی است که شایسته اقامت او در بصره است، ولی او برای انگلیسی ها آنقدر احترام قائل است که آنرا اشغال نمی کند، حتی اگر دیوراهای آن از طلا باشند.41
کریم خان زند که در عهد خود به عدالت و حسن رفتار معروف بوده در سال 1193 هجری با حال طبیعی وفات نمود، ایران بعد از او نیز دچار هرج و مرج گردید و امنیت مالی و جانی برای چندی از ایران سلب شد، جعفر خان برادر زاده کریم خان زند در بصره تسلط و اقتداربهم رسانید و انگلیسها تجارتخانه خودشان را به آنجا نقل دادند و فرمان ذیل را برای امنیت و اطمینان خود از او بدست آوردند.
"به نام خدای جهان آفرین، فرمان عالی، اما بعد، از آنجائیکه ما همیشه خواهانیم که تجاری که در مملکت ما آمد و رفت می کنند در ظل حمایت ما بوده در امن و امان باشند و مطمئناً به کار تجارت خود مشغول شوند و برای مساعدت با آنها آنچه که ما را در توان باشد در حق آنها دریغ نخواهد شد، بنابراین فرمان مطلع برای تمام حکام و فرماندهان شهرها و قلاع به تمام سرداران و مامورین جمع آوری حقوق گمرکی صادر می شود که درباره تمام عمال ملت انگلیس که به قصد تجارت به مملکت ما وارد شده و مشغول تجارت هستند نهایت همراهی و مساعدت مرعی دارند که همه آنها راحت و آسوده بدون مزاحمت احدی در امور تجارتی خود، خواه برای متاع وارده خواه برای متاع صادره مشغول باشند و میباشند از آنها حمایت و حفاظت شود، عمال دولتی نباید به هیچ اسم و رسمی از آنها مالیات و یا حق راهداری مطالبه کنند و به هیچ عنوانی نباید از نمایندگان دولت انگلیس وجهی مطالبه شود و رفتار شما نسبت به آنها باید طوری دوستانه باشد که آنها به ما اطمینان نموده در رفت و آمد خودشان کاملاً آزاد باشند و همیشه باید بدون دغدغه خاطر مشغول تجارت خود بشوند. در هر موقع که مال التجاره خود شانرا بفروش میرسانند و در نقل و انتقال وجوه آن مختار می باشند و از طرف شما نباید ممانعتی بداند که عواطف و همراهی ما درباره شما بسیار زیاد و فوق خیال شماهاست و برای امتحان بهتر است به آزمایش بگذارید و ملت انگلیس را تشویق کنند که در ایران به تجارت خودشان توسعه دهند، در آن وقت مشاهده خواهند نمود، نهایت درجه برای حفظ امنیت آنها خواهیم کوشید. بعلاوه هر اندازه متاع ملت انگلیس و وارد ایران گردد هیچ مانعی و عایقی برای ورود آن سه راه نخواهد بود و آزادانه در هر کجای ایران بخواهند می توانند متاع خودشان را بفروش رسانند و سپس از فروش هم در تحت حفاظت ما آسوده خاطر وجوه آنرا بر گردانند ما قول می دهیم که به هیچ اسم و رسم یا عنوانی از آنها وجهی عنوان مطالبه حقوق گمرکی نخواهیم نمود و آنچه هم در سابق برقرار بوده ما آنها را لغو و باطل می نماییم. از این طریق تمام آنها باطل است و فراموش خواهد شد.42"
بلاخره اینکه آخرین حکمران دودمان زند، لطفعلی خان، بر اثر کثرت گرفتاریهایی که داشت فرصت نکرد تا به سیاست خارجی بپردازد، اما در این زمان نماینده شرکت هند شرقی با وی دیدار و مذاکره کرد.43
روابط خارجی ایران با فرانسه:
از دیگر کشورهایی که در زمان کریم خان را ایران روابط سیاسی داشته، فرانسه بود، که در دوران حکومت وکیل الرعایا عرصه کشمکش های انقلابی وزدو خورد اندیشه های سیاسی بود اگر چه تحرکات انقلابیون فرانسه در طول حکومت کریم خان به مرحله حادی نرسیده بود، ولی شتاب خود را هم می رفت که آغاز کند.44
روابط ایران و فرانسه در زمان کریم خان در سه مرحله مشخص مطالعه می شود: این روابط که از تاریخ آخرین سفارت اعزامی از ایران به دربار لوئی چهاردهم در ورسای قطع شده بود، از سال 1751 میلادی( 1166 هجری) از نو آغاز شد. در این سال پادشاه فرانسه لوئی پانزدهم هیئتی به ریاست شخصی به نام سیمون به ایران اعزام داشت، پس از این هیات روابط ایران و فرانسه به ترتیب توسط کنسولهای فرانسه در بصره سیور پیرو و سیور روسو برقرار شد.45
الف) سفارت سیورسیمون:
نخستین اقدام و نشانه ارتباط سیاسی و تجاری دولت فرانسه با دولت زند، با اعزام سفیری در سال 1164 از طرف لویی پانزدهم پادشاه فرانسه انجام شد. در این سال لوئی هیئتی به سرپرستی سیورسیمون به ایران و عثمانی فرستاد، هدف او از اعزام این سفیر ایجاد ارتباط و جلب اتحاد با دولت ایران و عثمانی به منظور نظارت بر تحرکات نظامی روسیه، که تهدیدی جدی برای اروپا محسوب می شد و نیز رقابت با آن دولت در سطح منطقه بود. در سال 1165 سیورسیمون ابتدا به عثمانی و سپس به ایران آمد و در راه اصفهان، از طریق همدان به ظاهر عابد و مسلمان شد و خود را محمد رضا نامید و تاریخ هجری را در پای مکاتبات خود که به فرانسه ارسال می کرد می نگاشت. هدف عمده او از ماموریت سیمون جلب اتحاد کشورهای منطقه علیه روسیه بود.
در یکی از گزارشهائی که در 20 سپتامبر 1751 به فرانسه فرستاده است سیورسیمون صراحتاً مینویسید که قصد دارد معاهدات تجاری مختاف بین دولت اروپائی و ایران و ترکیه منعقد کند.
سرنوشت شخص سیوریسون نیز مجهول است. آخرین نامه او در دست نیست و حتی از این تاریخ به بعد دیگر خبری از او در دست نیست، گمان می رود که وی در اغتشاشات و جنگلهای داخلی ایران کشته و یا در راههای ناامن گرفتار راهزنان شده به قتل رسیده است، آنچه مسلم است اعزام این هیئت بی نتیجه ماند و روابط فرانسه و ایران مدتی پس از آن توسط کنسول فرانسه در بصره برقرار گردید.46
ب) سفارت سیورپیرو (کنسول فرانسه در بصره)
در تابستان 1173 / 1759 به دنبال جنگهای هفت ساله فرانسه و انگلیس -که از چند سال قبل شروع شده بود – ناوگان جنگی فرانسه ، دفتر نمایندگی تجاری انگلیس در بندرعباس را ویران کرد. در سال 1177 / 1763 که فرانسه شکست خورد و به موجب پیمان صلح پاریس کانادا و برخی متصرفات هندوستان را از دست داد، فعالیت آنها در ایران کمتر شد47.
به طور کلی ضعف ارتباط تجاری فرانسه را با ایران می توان در این نکته نمایان دید که فرانسه به رغم اینکه در اغلب بنادر هند و بنادر خلیج فارس ناوگانهای بازرگانی متعددی تاسیس کرده بود، در ایران هیچ پایگاهی نداشت، ارتباط مختصر تجاری ایران و فرانسه، با توجه به موقعیت مهم بندر بصره و استقرار فعالیت کنسول فرانسه – سیورپیرو – در آن، از طریق این بنادر انجام گرفت48.
سیور پیرو کنسول فرانسه در بصره نیازمندی کریم خان را به پارچه های ابریشمی برای تهیه لباس لشکریان زند زمینه مناسبی برای برقراری و گسترش ارتباط تجاری با ایران می دید، به خصوص آنکه کریم خان پس از بدقولیهایی که از انگلیس در جریان سرکوبی میرمهنا دیده بود، حاضر شد خارک را به فرانسه واگذار کند و حتی در این مورد پس از اینکه حسن سلطان را به جای میرمهنا به امارت بندر ریگ منصوب کرده به او فرمان داد طی سفری به جزیره خارک قلعه آن را مرمت کند و در اختیار نماینده دولت فرانسه قرار دهد49.
سیور پیرو در 26 اوت سال 1768 م (1183) نماینده ای به شیراز گسیل داشت و به کریم خان پیشنهاد کرد پارچه های فرانسوی مخصوص ملبوس سربازان را با پشم کرمان و ابریشم گیلان مبادله کند، کریم خان از این پیشنهاد استقبال کرد و بیدرنگ نماینده ای به بصره فرستاد، وی به خصوص اصرار داشت که دولت فرانسه متعهد شود سالیانه 000/000/2 قواره پارچه مورد احتیاج سپاهیان او و اهالی کشور را تهیه کند و به ایران بفرستد، براساس این طرح یک معاهده تجاری تهیه شد که به موجب آن کریم خان امتیاز جزیره خارک را به فرانسویها واگذار کند. ولی در آن هنگام این جزیره هنوز در دست میرمهنا راهزن معروف خلیج فارس بود، مدیران کمپانی هند ، فرانسه طی عهدنامه پیشنهادی کریم خان و سیورپیرو را پذیرفت، لیکن نسبت به کمک نظامی لازم که برای راندن میرمهنا از جزیره خارک تعهد شده بود مردد بودند و معتقد بودند که هر اندازه این اقدام پرسود باشد پادشاه فرانسه حاضر نخواهد شد برای تحصیل مرکز جدید قسمتی از قوای فرانسه را که ممکن است به نحو موثرتر و مفیدتر برای استقرار مجدد مواضع از دست رفته فرانسه در هند بکار رود در ایران بکار اندازد و باید طرح مربوط به خلیج فارس را به وقت مساعدتری موکول کرد50.
هر چند کنسول فرانسه و نمایندگان کمپانی هند ، فرانسه، این معاهده را پذیرفتند و حتی نامه کریم خان را به ورسای فرستادند، ولی در نهایت در کمک نظامی به وکیل مردد ماندند چه مصلحت را در آن می دیدند که در صورت لزوم نیروی نظامی خود را علیه رقیب جدی خود انگلستان در هند به کار گیرند، چون این معاهده دنبال نشد انگلیسیها سعی کردند از طریق پادشاهی بغداد کریم خان را ترغیب کنند تا تعهد نماید خارک را که از سابق مورد درخواست آنان بود و او در واگذاری آن به ایشان روی خوش نشان نمی داد به هیچ یک از دول غربی واگذار نکند.
هر چند سیورپیرو سعی کرد نظر دولت ورسای را درباره جلب نظر کریم خان و امنای دولت او با تقدیم هدایایی برای معاهده با وکیل جلب کند توفیقی به دست نیاورد. پیرو پیشنهاد کرده بود دولت ورسای با تقدیم مبالغ زیر به وکیل و سران دولت زند موافقت کند. کریم خان 25000 روپیه/ ابوالفتح خان 7000 روپیه / صادق خان و زکی خان 3000 روپیه / شیخ علی خان 3000 روپیه / فراهانی وزیر 2000 روپیه ، پیرو درباره میزان این هدایا که چهل هزار روپیه می شود، نوشته بود تنها توپخانه موجود در جزیره خارک به مراتب بیش از این مبلغ ارزش دارد51.
اما هر چه اصرار کرد و از قول کریم خان به ورسای نوشت که اگر فرانسه نتواند پارچه مورد نیازش را تامین کند و در خارک تجارتخانه دایر نماید، او با دولت دیگری وارد مذاکره خواهد شد هیچ پاسخی دریافت نکرد، به این ترتیب سیور پیرو نیز در اجرای معاهده خود با ایران شکست خورد و در سال 1187 در وبای عمومی بصره درگذشت.
ج). مرحله سوم: اقدامات سیور روسو کنسول جدید فرانسه در بصره پس از مرگ سیور پیرو و دستیارانش در بصره ژان فرانسوا گزاویه روسوئه به جای او منصوب شد. روسوئه سعی کرد اقدامات پیرو را دنبال نماید لذا تصمیم داش از شیراز، قبل از وقوع حادثه مهم فتح بصره بازدید نماید و با کریم خان مذاکره کند.
کریم خان نیز در سال 1991 طی نامه ای برای بازدید از شیراز از وی دعوت نمود تا در مورد عقد قراردادی با هم مذاکره کنند اما این اقدامات دو طرف به دلیل بی علاقگی نمایندگان کمپانی فرانسه هیچ نتیجه ای به بار نیاورد52.
روسو در سال 1191 / 1777 مورد سوال کریم خان درباره ارسال پارچه قرار گرفت اما نظر به اینکه از پاریس پاسخ روشنی نیامده بود از دادن جواب به کریم خان خودداری کرد، به ویژه که با رفتن وی به شیراز نیز موافقت نشده بود53.
این وضع تا مرگ کریم خان در سال 1193 ادامه یافت، علت عدم پاسخ دولت فرانسه به کنسول خود در بصره روشن نیست شاید فرانسه به دلیل لشکر کشی وکیل به بصره و اشغال آن نمی خواست با تامین خواسته های وکیل، متحد بزرگ خود دولت عثمانی را از خود خشمگین سازد. دلیل و نشانه این امر را می توان در هنگامیکه صادق خان بصره را در محاصره داشت به خوبی دید، کنسول فرانسه که در بصره بود با چند فروند کشتی سعی کرد از نزدیک شدن صادق خان به بصره جلوگیری و با سپاه زندیه وارد جنگ شد54.
به دنبال تشدید اختلافات فرانسه با روسیه و اتریش لویی 16 پادشاه فرانسه در سال 1783 م / 1187 هـ.ق هیئتی را به ریاست کنت وزیر روسو و بوف ماموریت یک مسافرت تحقیقی به منظور اطلاع از اوضاع ایران نمود. این هیئت در مارس 1874 به اصفهان رسید و کنت دو فریر مدتی با علیمراد خان زند مشغول مذاکره درباره اتحاد بین دو کشور بود، اما فوت علیمراد خان و هرج و مرجی که یکبار دیگر در سالهای آخر زمامداری خاندان زند به وجود آمد مخصوصاً انقلاب کبیر فرانسه باعث شد که این اقدامات به نتیجه نرسد55.
بنابراین پس از ناکامی روسئه دولت فرانسه تصمیم گرفت به جای استقرار در بوشهر یا بندر عباس همچنان در بصره و مسقط به فعالیت بازرگانی خود ادامه دهد.
روابط ایران و هلند
روابط ایران و هلند در زمان کریم خان به داستان پرحادثه ای شبیه است که راهزنان دریائی خلیج فارس نقش عمده ای در آن بازی کرده اند. در آن هنگام جزایر هند هلند یعنی اندونزی امروز بتازگی مورد دست اندازی هلندیها قرار گرفته بود و در باتاویا مرکز این جزایر یک دولت هلندی بنمایندگی از طرف دولت مرکزی هلند حکومت می کرد. دولت هلندی باتاویا شخصی را به نام بارون کنیپ هاوزن بنمایندگی به بصره فرستاده بود و این شخص در بصره تجارتخانه ای دائر کرده بود و تجارت هند هلند و خلیج را بعهده داشت، مدتی بعد حاکم بصره بارون را به بهانه هتک حرمت قوانین و مقررات مذهب اسلام زندانی کرد56. و یا به دلیل اینکه آن طور که سرجان ملکم می گوید:
" هاوزن با زنی مسلمان در بصره روابط نامشروع برقرار کرده بود والی بصره تصمیم به زندانی کردن وی و همکارانش گرفت. آنان پس از پرداخت جریمه ای سنگین معادل صدهزار روپیه ناچار شدند از بصره خارج شوند57."
بارون کنیپ هاوزن به باتاویا مراجعت کرد، به دولت هلندی باتاویا پیشنهاد کرد بعضی از جزایر مهم خلیج فارس و از جمله جزیره خارک را به منظور تامین تجارت هلند و استقرار نفوذ این کشور در این ناحیه فتح کنند. جزیره خارک حاکم بر تجارت خلیج فارس و شهر بصره بود و به همین جهت بارون قصد داشت با تسخیر این جزیره و مستحکم کردن آن تجارت بصره را فلج کند و از حاکم این شهر انتقام گیرد. دولت هلندی باتاویا نقشه بارون را تصویب کرد و بارون با دو کشتی جنگی از باتاویا حرکت و در سال 1755 میلادی (1170 هجری ) او بود، پس از مقاومت مختصری تسلیم شد و حاضر شد انحصار تجارت این جزیره را با حق اقامت به هلندیها وگذار کند58.
به دلیل موقعیتی که جزیره خارک در امیر نظارت بر کشتیهای دولت عثمانی که به بصره رفت و آمد می کردند، داشت، تصمیم گرفت ماجرای شکست خود را در بصره جبران کند و هم با رونق بخشیدن به خارک که سکنه آن حدود صد نفر ماهیگیر بومی بودند. تجارت بصره را فلج نماید و منافع سرشاری نصیب هلند سازد. اینکه آیا هاوزن با دوکشتی جنگی از باتاویا به خلیج فارس آمده و خارک را در یک نبرد تصرف کرده و نظر شیخ ناصر حاکم بندر ریگ را نیز که چاره ای جز پذیرش انحصار تجارت و حق اقامت هلندیها در خارک را نداشت جلب کرده است، یا اینکه شیخ ناصر به میل خود انحصار تجارت خارک را به او واگذار کرده، صحت این امور به درستی معلوم نیست، ولی به هر تقدیر کنیپ هاوزن و هلندیها از این سال (1170) تا یازده سال دیگر در آنجا ماندند.
این جزیره ویران در اثر فعالیت شدید هلندیها بزودی به صورت یک مرکز تجاری آباد و با اهمیت و یک انبار مطمئن و مناسب برای کالای تجار خلیج فارس درآمد و جمعیت آن که تا سال 1755 یعنی سال تسخیر آن بدست هلندیها از چند صد نفر ماهیگیر تجاوز نمی کرده یازده سال بعد به 11000 نفر بالغ شد59.
اما سرانجام در ژانویه سال 1766 میرمهنا به خارک حمله نمود و قلعه هلندیها را تسخیر کرد و کلیه اموال آنها را به غارت برد، هلندیها با کشتیهایشان به باتاویا گریختند و به این ترتیب به دوران تسلط و نفوذ آنان در خلیج فارس پس از یک قرن و نیم خاتمه داده شد60.
فهرست منابع و مآخذ:
1- آصف، محمدهاشم، رستم التواریخ، تصحیح محمد مشیری، تهران: امیرکبیر، 1368.
2- اعتماد السلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، ج / 2، تهران، دنیای کتاب.
3- پری، جان، کریم خان زند، ترجمه علی محمد ساکی، تهران: فرامرز، 1376.
4- پناهی سمنانی، کریم خان زند، تهران: نشر ندا، 1375.
5- حقیقت، عبدالرفیع، روابط خارجی ایران.
6- حزین لاهیجی، محمدعلی، سفرنامه حزین لاهیجی، تصحیح علی دوانی، تهران: اسناد انقلاب اسلامی، 1375.
7- جونز، سرهارد فورد، آخرین روزهای لطفعلی خان زند، ترجمه هما ناطق، تهران: امیرکبیر، 1356.
8- رجبی، پرویز، کریم خان زند و زمان او، تهران: امیرکبیر، 1352.
9- سالکیس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، ج / 2 ، تهران؛ دنیای کتاب، 1370.
10- شعبانی، رضا، تاریخ تحولات سیاسی – اجتماعی ایران در دوره افشاریه و زندیه، تهران: سمت، 1380.
11- شمیم، علی اصغر، از نادر تا کودتای رضا خان میرپنج، تهران: مدبر، 1368.
12- شیرازی، علی رضا، تاریخ زندیه، تهران: گسترده، 1356.
13- غفاری کاشانی ، گلشن مراد، به اهتمام غلامرضا طباطبائی مجد، تهران: زرین، 1369.
14- گلستانه، ابوالحسن بن محمدامین، مجمل التواریخ پس از نادر، به اهتمام مدرس رضوی، تهران: ابن سینا، 1344.
15- مالکوم، سرجان ، تاریخ ایران ، ترجمه میرزا حیرت، ج / 2 ، بی جا.
16 -محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19 م ، ج 1 ، تهران: اقبال، 1336.
17- مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوره صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران: امیر کبیر، 1380.
18- میرخواند، میرمحمد سیدبرهان الدین خوارزمشاه، تاریخ روضه الصفا، ج / 9 ، تهران؛ اساطیر ، 1376.
19- نامی اصفهانی، میرزا محمدصادق موسوی، گیتی گشای زندیه، تصحیح سعید نفیسی، تهران: اقبال ، 1377.
20- نفیسی، سعید ، تاریخ اجتماعی و سیاسی دوره معاصر، ج / 1 ، تهران:
21- نیبور، کاریستین، سفرنامه نیبور، ترجمه پرویز رجبی، بی جا: توکا، 1354.
22- نوائی، عبدالحسین، کریم خان زند، تهران: سپهر، 1368.
23- ورهرام، غلامرضا ، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه، تهران: معین ، 1366.
24- ویلم فلور، هلندیان در جزیره خارک در عصر کریم خان زند، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس، 1376.
25- هدایتی، هادی، تاریخ زندیه ، تهران:
1 – ویلم فلور، هلندیان در جزیره خارک در عصر کریم خان زند ، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس، ص 151.
2 – ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه ، تهران: معین، صص 192-191.
3 – میرخواند، میرمحمد سید برهان الدین خوارزمشاه، تاریخ روضه الصفا، ج/9، تهران : خیام ، ص 80.
4 – ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه . تهران: معین، ص 195.
5 – پناهی سمنانی، کریم خان زند، تهران: نشر ندا، 1375،ص 79.
6 – غفاری کاشانی، ابوالحسن، گلشن مراد، به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد، تهران : زرین، ص 276.
7 – رجبی، پرویز، کریم خان زند و زمان او، تهران: امیرکبیر، 1352، ص 96.
8 – پناهی سمنانی، کریم خان زند، تهران: نشر ندا، 1375، ص 79.
9 – شعبانی، رضا، تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در دوره افشاریه و زندیه، تهران: سمت ، ص 147.
10 – نامی اصفهانی، میرزا محمد صادق موسوی، همان کتاب، ص 62
11 – مالکم، سرجان، تاریخ ایران، ترجمه میرزا حیرت، ج/ 2، ص 283.
12 – آصف، محمد هاشم، رستم التواریخ، تصحیح، محمد مشیر، تهران: امیر کبیر، همان کتاب، صص 399-400.
13 – اقبال، عباس، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: نشر خیام، 1380، ص 746.
14 – مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوره صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم. تهران: امیرکبیر، 1369: ص 147.
15 – رجبی، پرویز، کریم خان زند و زمان او، تهران: امیرکبیر : 1352، ص 116-115.
16 – نامی اصفهانی، میرزا محمد صادق موسوی، گیتی گشا(زندیه)، تصحیح سعید نفیسی، تهران: اقبال، 1317، ص 73.
17 – رجبی، پرویز، کریم خان زند و زمان او، تهران: امیرکبیر 1352، ص 122.
18 – نوائی، عبدالحسین، کریم خان زند ، تهران: سپهر، 145.
19 – ورهرام، غلامرضا. همان کتاب، ص 194.
20 – هدایتی، هادی ، همان کتاب، ص247
21 – مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، همان کتاب، ص 186
22 – ورهرام، غلام رضا، همان کتاب، ص 199
23 – هدایتی، هادی، همان کتاب
24 – غفاری، ابوالحسن، گلشن مراد، به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، زرین، 1369،ص 303
25 – غفاری، ابو الحسن، همان کتاب، ص 358
26 – پری، جان، کریم خان زند، ترجمه محمد ساکی، تهران، فراز، 1365،ص379
27 – نیبور، کارستن، سفرنامه، ترجمه پرویز رجبی، بی جا، توکا، 1354، ص 157
28 – پری،جان، همان کتاب، ص 211
29 – فرای، جان، همان کتاب، ص 142
30 – ورهرام، غلامرضا، همان کتاب، ص 196
31 – فرای، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمدتدین، تهران: رسا، ص 134
32 – سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه محمد تقی فخرداعی گیلانی، ج2 ، تهران، دینای کتاب، ص 404
33 – هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان کتاب، ص 183
34 – پناهی سفانی، همان کتاب، ص 69
35 – آصف محمد هاشم، همان کتاب، ص 328
36 – نوائی ، عبدالحسین، همان کتاب، ص 596
37 – ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه، تهران معین، 1367،ص203
38 – هدایتی، هادی، تاریخ زندیه، ج 1، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1334، ص 235
39 – ورهرام، غلامرضا، همان کتاب، ص 206
40 – هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان کتاب ، ص 185
41 – هدایتی، هادی، همان کتاب. ص 231
42 – محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19 م، ج 1، تهران، اقبال، ص7
43 – جونز، سرهادفورد، آخرین روزهای لطفعلی خان زند، ترجمه هما ناطق ، تهران: امیر کبیر، ص 94
44 – هدایتی، هادی، همان کتاب ، ص 237
45 – پناهی سمنانی، همان کتاب، ص 67
46 – هدایتی، هادی، همان کتاب، ص 239 -238
47 – ورهرام ، غلامرضا، همان کتاب، ص 312.
48 – هدایتی، هادی، همان کتاب، ص 240.
49 – پری، جان، همان کتاب، ص 376.
50 – همان کتاب، ص 241.
51 – هدایتی، هادی، همان کتاب، ص 241.
52 – جان ر. پری، همان کتاب، ص 376.
53 – ورهرام، غلامرضا، همان کتاب، ص 213.
54 – اعتماد السلطنه، محمد حسن، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، ج/2 ، تهران: دنیای کتاب ص 1179.
55 – مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، همان کتاب، ص 183.
56 – هدایتی، هادی، همان کتاب.
57 – مالکم، سرجان، تاریخ ایران، ترجمه میرزا میری، ج / 2 ، ص 208.
58 – همان کتاب، ص 250.
59 – هدایتی، هادی، همان کتاب.
60 – مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، همان کتاب، ص 181.
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1