تاثیر تمدن ایرانی بر تمدن اسلامی
چکیده:
بیست سال پس از رحلت پیامبر اسلام، اعراب در نبرد قادسیه، سپاهیان یزدگرد سوم آخرین پادشاه امپراتوری ساسانی را شکست دادند. این یکی از اساسی ترین لحظات تاریخ خاورمیانه و جهان بود.
سربازان مسلمان عرب، ظرف یک بعدازظهر، قلب سرزمین ایران را فتح کردند. امپراتوری باستانی ساسانی و نظام روحانیت زرتشتی آن فروپاشید و اسلام برای همیشه جایگزین دین زرتشت به عنوان دین رسمی ایران شد.
پژواک برخورد ایران با اسلام در طول قرن ها با طنین منحصر به فردی شنیده شده است. تمدن های باستانی بیزانس، قبطی در سوریه، فلسطین و مصر زیر بیرق آئین اسلام و زبان عربی فرو رفت.
اما ایران با وجودی که مسلمان شد، عرب نشد. سرزمین باستانی ایرانی ها هویت منحصر به فرد فرهنگی و سیاسی خود را حتی پس از پیروزی اعراب و نابودی امپراتوری ساسانی حفظ کرد.
تاثیر فرهنگ ایرانی بر اسلام، یا تهذیب عجم یکی از ادبی ترین، زیبایی شناس ترین و پیشتازترین جوامع را در تمدن اسلامی خلق کرد. "فارسی" زبان ِ دربار امپراتوری مغول در هند بود و هنوز سرود ملی پاکستان به فارسی سَره است. ادب و زبان فارسی تا پیش از نادرشاه بر فرهنگ مناطق شهری افغانستان مسلط بود. مناطق شیعه نشین جهان عرب- جنوب لبنان، بصره و نجف و خلیج فارس- با فرهنگ، دین و تاریخ ایران پیوند می خورند. تهذیب عجم، اسلام را به آسیای مرکزی، هند و آذربایجان برد.
مقدمه
پس از آنکه اعراب با الهام گرفتن از ایمان پر شور و رهبری کاریزماتیک قلمرو پادشاهی ایران و قسمت زیادی از قلمرو بیزانس را فتح نمودند، امپراتوری گسترده ای ایجاد شد که در آن یک دین جهانی یعنی اسلام و یک زبان رسمی یعنی عربی مشترک بود. در مدت زمان کوتاهی مسلمانان تمدنی پویا ساختند که در آن مردم کشور های فتح شده سهیم بودند. در بنا نهادن تمدن اسلامی سه عامل نقش برجسته ای داشتند. عنصر عربی که دین و زبان مشترک را تامین می کرد. مولفه هلنی که توسط مردم سریانی زبان انتقال داده شد و محدود به فلسفه و علوم طبیعی بود. و در نهایت مولفه ایرانی که بیشتر از باقی عناصر تنوع داشت و شامل اندیشه های مذهبی ، سیاست، مدل های اداری و دیوانی، ادبیات، علوم و اخلاق بود.
برای ایرانیان، سقوط ساسانیان با ضربه های فرهنگی همچون نزول سطح سواد و نفوذ عقاید کفر آمیز در آیین زرتشتی، همراه بود. شکست نظامی برای ایرانیان شرایطی را فراهم نمود تا دیگر تحت سلطه ظالمانه اجتماعی و مذهبی اواخر دوران ساسانی نباشند. این مساله نیروی خلاقه آنها را بر انگیخت؛ روشنفکران نخبه ایرانی خودشان را وقف اسلام و زبان عربی کردند و به شکل گرفتن و گسترش تمدن جهانی اسلام کمک نمودند به گونه ای که گفته می شود ایرانیان سلسله جنبان توسعه تمدن اسلامی بودند.
تورج دریایی می پندارد که در اواخر قاجار و اوایل دوره پهلوی بود که تفکر سقوط شاهنشاهی ساسانی در برابر مسلمانان به منزله پایان شکوه و عظمت ایران و در واقع آغاز افول ایران، بسیار معمول گشت، گرچه به نظر او، فرهنگ ها نمی میرند و دست کم فرهنگ ایرانی نمرد و با اسلام همان کاری را که با یونانی مآبی کرده بود، انجام داد. تحت نفوذ اسلام، ایران توانست در جنبه های فرهنگی، فکری، هنری و ادبی جهان اسلام نیرویی پیش برنده باشد.
دانشمندان ایرانی در دنیای اسلام
از جمله شخصیت های درخشان ایرانی در دنیای علم می توان به مواردی اشاره نمود. ابن مقفع، که درباره او گفته می شود از به وجود آورندگان نثر عربی است، ابو حنیفه، بنیانگذار مکتب حنفی، خوارزمی، ریاضی دان، ستاره شناس، جغرافی دان، و کاشف جبر، که آثار وی این علم را به اروپاییان شناساند، رازی ، پزشک مشهور ایرانی، بدیع الزمان همدانی، ادیب و مبدع سبک مقامه، ابوریحان بیرونی، برجسته ترین بحرالعلوم دنیای اسلام، ابن سینا، تاثیر گذارترین فیلسوف اسلام و نابغه جامع، ابوحامد محمد غزالی متخصص الهیات، زمخشری و شهرستانی. علاوه بر این جغرافی دانانی همچون ابن خردادبه، اصطخری، ابن فقیه همدانی، تاریخ نگارانی همچون احمدبن یحیی بلاذری، طبری، (که او را هرودوت تاریخ اسلامی می نامند)، ابن مسکویه، علامه هایی همچون ابن قتیبه دینوری، ابوحنیفه دینوری، و ابوزید بلخی، دانشمندانی همچون ابومعشر بلخی و موسیقی دانانی همچون ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق موصلی نیز قابل ذکراند.
کشور داری و امور دیوانی
یکی از مهم ترین عوامل جذب شدن اعراب در میان خراسانیان، سیاست اداری و مالی امویان بود که ریشه های آن به فتح ایران و عراق توسط اعراب بر می گردد. وقتی اعراب با پیچیدگی های عملیات مالی و جمع آوری مالیات قلمرو پیشین ساسانیان روبرو شدند، خلیفه ها تصمیم گرفتند سامانه جاافتاده آنها را بپذیرند و امر را به دست دهقان ها یا زمینداران با اصالت بسپارند که از طبقه اجتماعی دیوانسالاران ساسانی بودند.
عباسیان به مردمان غیر عرب فرصت کاملی دادند که در دستگاه جدید خدمت کرده و ارزش خود را ثابت کنند. و ایرانیان از این مساله بیشترین استفاده را به عمل آوردند. به گفته وداد القاضی: "آنها [دبیران] اغلب ایرانی تبار بودند و باور بر این بود که کارگزاران اجتماعی قابلی بودند. ولی بیشتر از هر چیز آنها چهره های دولتی قدرتمندی بودند که از جایگاه محکمی برخوردار بودند. آنها مسئولیت های بزرگ اداری، مالی و نظامی را بر عهده می گرفتند."
عرفان و تصوف ایرانی
برای بیشتر از هزار سال، عرفان و تصوف به علاوه معرفت شیعی به بینش اسلامی شکل داده است. بیشتر از هر حوزه دیگری از فرهنگ اسلامی، ایرانیان در حوزه عرفان در ایجاد هسته مرکزی نقش داشته اند. از گذشته تا به امروز، تصویری که از ایرانی در ذهن مسلمانان سراسر جهان نقش بسته است، نیروی محرکه ای برای الهامات شعری است؛ در قلب بسیاری از مسلمانان، ایده های ایرانی به عنوان منبع الهامات معنوی است. حتّی مسلمانان خشکه مقدس نیز با وجود منش تقلیل گرایانه شان غیر مستقیم معترف به نیرویی هستند که تصوف ایرانی در قلوب مردان و زنان مسلمان تزریق نموده است. به طور قطع بنیادگرایی اسلامی از مراکش تا میندانائو از به قدرت رسیدن دوباره مذهبی که الهام گرفته از اندیشه های ایرانی است پروا دارد.
در قلمرو نوشته های عرفانی، شخصیت هایی همچون حسن بصری، جنید، حارث محاسبی، بایزید بسطامی، حلّاج، ابو بکر کلاباذی، علی ابن طاهر سولامی، قشیری، و بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعران فارسی زبان ظهور کردند. نقش صوفیان ایرانی در انتشار اسلام در میان مردمان ترک در آسیای مرکزی و نیز در شبه قاره و هندوچین کاملا شناخته شده است. اسلام در چین به مبلغین مسلمان ایرانی بسیار وامدار است. تعداد واژه های فارسی که مسلمانان چینی برای آداب و عبادت به کار می برند، همچون، آبدست (وضو)، بانگ نماز (اذان)، نماز بامداد، نماز پیشین و غیره شاهد فعالیت گسترده مبلغین ایرانی در میان چینی هاست. به علاوه اکثر متون اسلامی موجود در چین فارسی است.
تاثیرات سیاسی و اجتماعی
در حوزه سیاسی می توان از سید جمال الدین اسدآبادی (از استان همدان در غرب ایران) نام برد؛ او اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماریهای اجتماعی جوامع مسلمان و ضعف های موجود در آن هشدار داد و در مقابل قدرتهای غربی اسلام گرائی را تبلیغ نمود. تاثیر او بر کشور های اسلامی، مخصوصاً ایران و مصر شایان توجه است. محمد مصدق از چهره های اصلی دیگری بود که ملی گرائی پرشور و استکبار ستیز وی بی تردید بر کشور های خاور میانه همچون مصر و لیبی تاثیر گذشت. او اولین سیاست مدار خاور میانه بود که صنعت نفت را در سال ۱۹۵۰ ملی کرد و پرچم مبارزه اقتصادی با قدرت های استعماری را بر افراشت. او به طرق مختلف سرمشقی برای سران ملی گرای دیگر همچون جمال عبدالناصر بود.
تاثیر اسلام بر تمدن ایران در دایره المعارف اسلام و ایران
دایره المعارف اسلام و ایران" نوشته دکتر علی اکبر ولایتی از سوی دار المشرق بیروت در دو مجلد به زبان فرانسوی ترجمه و و منتشر شده است. این اثر یکی از برجسته ترین فعالیت های علمی و مستندی است که تاریخ سرزمین فارس پیش از اسلام و پس از آنرا فرا گرفته و ابعاد دگرگونی های عظیم معنوی و فرهنگی و علمی ای که ورود اسلام به این کشور در ایجاد آنها موثر بوده اند را مورد بررسی قرار داده است.
اهمیت این کتاب در آن است که تاریخ نگاری کاملی از روابط میان تمدن ریشه دار ایران که ورود اسلام ابعاد معنوی، وحیانی و توحیدی بدان بخشید و آنرا به رویاروییهای بزرگی در جهان فرا خواند، می باشد.
این اثر دایره المعارفی، مراحل تاریخی تحولات و دگرگونی هایی که علوم و معارف اسلامی در محوریت دستیابی به ذات فلسفی ایران باستان به گونه ای که فرایند آمیختن آنها به ظهور حکمت در محور سیاست، هنر و جامعه شناسی، علاوه بر علوم عقلی و نقلی منجر شده است را مورد کند وکاو قرار می دهد.
سهم ایرانیان بر تمدن اسلامی
درباره سیدجمال الدین اسدآبادی کتاب های فراوان نوشته شده است که احصاء همه آن ها مشکل می باشد. یکی از این کتاب ها را که محمد محیط طباطبایی نوشته و دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر کرده است، نامش "سیدجمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین" نام دارد. در بخشی از این کتاب، نوشته ای از سیدجمال الدین اسدآبادی پیرامون سهم ایرانیان در تمدن اسلامی و لزوم اتحاد بین ملل اسلامی درج شده است که بخشی از آن را در ذیل می خوانید.
اینک از نویسندگان فارسی زبان می خواهم که درباره دعوت به یگانگی مسلمانان و تجدید پیوند دینی میان ایشان از زاده های اندیشه راست و ذهن درخشان و خرد والای خود با ما یاری کنند، بخصوص در موضوع اتحاد ایران و افغان که این دو قوم شاخه های یک درختی برومند و شعبه های اصلی خجسته ایران کهن می باشند، که پیروی هر دو از دین پاک اسلام موجب افزایش ارتباط میان آنان شده است و در میان ایشان جز اندک اختلافی آن هم درباره جزئیات وجود ندارد. این اختلاف جزیی هم در خور جدایی و دوری و گسستن پیوند یگانگی نیست و عقل سلیم روا نمی دارد که چنین اختلاف ناچیزی موجب اختلاف شدید گردد.
آری! از همت والای ایرانیان و نظر بلند ایشان بعید نیست که امروز هم نخستین پایه گزار و داعی تجدید وحدت اسلامی و تقویت رابطه دینی میان مسلمانان باشند، همان طور که در صدر اسلام هم به نشر علوم و حفظ احکام و کشف اسرار دین اسلامی پرداختند و به هر وسیله ای که توانستند از خدمت به شرع مقدس فرو نگذاردند.
سیدجمال الدین می افزاید:
آری، بخاری و مسلم نیشابوری و ترمذی و ابن ماجه و ابوداود و بغوی و ابوجعفر بلخی(؟) و کلینی و جز ایشان کسانی بودند که سرزمین ایران آنان را به وجود آورد.
ابوبکر رازی پزشک نامی و امام فخر رازی از کسانی بوده اند که در طهران و ری نشو و نمو یافتند.
حجت الاسلام ابوحامد غزالی، ابواسحق اسفراینی و بیضاوی و خواجه نصیرالدین طوسی و ابهری و عضدالدین(ایجی) و بسیاری از دانشمندان دیگر در علم کلام و اصول مایه مباهات و افتخار سرزمین ایران وعالم اسلام می باشند.
فیلسوف نامدار ابوعلی سینا و شهاب الدین مقتول و کسان دیگری از امثال ایشان برآورده خاک ایران بودند.
مردم ایران نخستین کسانی بودند که به خدمت زبان عرب و ضبط اصول لغت و ترتیب تاسیس علوم عربیت همت گماشتند. سیبویه، ابوعلی فارسی، رضی (استرآبادی) و عبدالقاهر جرجانی که برای بیان اعجاز قرآن و فهم دقایق آن به فراخور قدرت انسانی بلاغت را پی افکندند، ایرانی بودند.
جوهری صاحب صحاح از یک ده ایران و مجدالدین فیروزآبادی از یک شهر این کشور برخاسته اند.
زمخشری و سکاکی و ابوالفرج اصفهانی و بدیع الزمان همدانی و نظایر ایشان که دقایق کلام الهی را تعیین و مبانی دین را تشیید نمودند از کشور ایران بودند.
طبری، سرور مورخین و اصطخری و قزوینی پیشوای جغرافیدانان از ایران بیرون آمدند.
* شبلی از نهاوند و بایزید از بسطام و استاد هروی و پیرهرات که استاد حقیقی محیی الدین ابن العربی بود از هرات برخاستند و این شهرها همه در کشور ایران می باشند.
* آیا صدرالشریعه و فخرالاسلام مروزی و آمدی و مرغینانی و سرخسی و سعد تفتازانی و میرسید شریف و ابیوردی فراموش شده که ایرانی هستند؟
قطب شیرازی و ملاصدرای شیرازی و پیشوای فلسفه در متاخرین میرمحمد باقر داماد و میرفندرسکی از کجا بوده اند؟ آری از کشور ایران بوده اند؟
کدام فضیلت و هنر است که ایرانیان در آن ید طولی نداشته اند و چه مزیت و برگزیدگی است که خداوند بر مسلمانان ارزانی فرموده و اینان درتحصیل آن پیش قدم نبوده اند؟
آری، این فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) درباره ایشان است که:
"اگر دانش بر چرخ برین و ستارگان پروین باشد مردم ایران بدان می رسند".
آن گاه "سید"، مردم ایران را مورد خطاب مستقیم قرار داده می گوید:
"ای ایرانیان! سوابق خود را در خدمت دانش به یاد آورید و به آثار خود در تمدن اسلام بنگرید و اینک برای اتحاد اسلام تکیه گاه باشید همانطور که در آغاز ظهور اسلام که نگهبان آن بودید.
نظر بدان سوابق شما در این راه امروز سزاوارترین جهانیان برای باز یافتن مراتبی که در صدر اسلام یافتید شما هستید. شما برای افکندن کاخ اتحاد اسلام از همه مسلمانان شایسته ترید و چنین کاری از پاکی گوهر و نیروی اراده شما بعید نیست.
تصور می کنم بر خود شما هم پوشیده نباشد که امروز برای پیش قدمی شما در یگانگی با افغانان و عقد پیمان با ایشان به منظور مقاومت در برابر زورگویان بهترین وقت باشد تا در سایه وحدت با آنان به منزله باروی استوار و پناهگاه بلندی باشید که قدم آزمندان و طامعان را از پیشروی باز دارد.
گمان می کنم فراموش نکرده باشید که غلبه انگلیس بر هندوستان در اثر بروز اختلاف میان شما و افغانان به وقوع پیوست. بر شما مخفی نیست که در صورت اتحاد شما با افغانان، هر مسلمانی در هند دیده به راه پنجاب نهاده انتظار مقدم شما را می برد.
تجربه های بی شمار و مشاهده آثار و حوادث روزگار به شما درس عبرتی آموخته که دیگر شایسته نیست بیش از این از هم راه دوری و کناره جویی در پیش گیرید زیرا می دانید که قدرت از وحدت برمی خیزد.
اکنون هنگام برادری و همکاری است. اکنون وقت پیمان و پیوند است. دشمنان از هر سو کشور شما را فرا گرفته و هر یک تیغ تیر خود را تیز می کند و در جستجوی فرصتی است که بر کشور شما بتازد.
اگر این فرصت حاضر را از دست بدهید شاید در وقت دیگری نتوانید بدست آورید. انگلستان با وجود ضعف نیروی لشکری و اختلاف نظری که با دولت های دیگر دارد در قضیه مصر سخت گرفتار است.
امیرعبدالرحمن بنابر آنچه از آغاز جوانی در او سراغ داریم بزرگترین دشمن انگلیسیهاست و هنوز با آنها خرده حسابهایی دارد. که از میان نرفته است.
بالاتر از آن، می گویم که دشمنی انگلیسها با خون افغانی آمیخته و در رگهای آنان دور می زند. در این صورت اگر میان اعلیحضرت شاه ایران و امیر افغانستان اتفاقی دست دهد، قدرت اسلامی در مشرق زمین میان اقوام دیگر مسلمان هم نیروی تازه می گیرد و جان تازه ای در کالبد کلیه مسلمانان دمیده می شود. اکنون وقتی است که اندیشه افغانان به کارهای همسایه ایشان در قضیه متوجه و متنبه شده و چنین وقتی برای اینکه مردم ایران آنان رابه یگانگی با خود دعوت کنند بهترین فرصت می باشد.
این کاری است بسیار مهم و سودمند و شایسته آن می باشد که ارباب فضل و هنر در ایران راجع به فواید اتفاق و اتحاد میان ایران و افغان مقاله ها بنویسند و رساله ها نشر بدهند. چنین اقدامی در اذهان اثر بزرگی خواهد بخشید خصوصا اگر این نوشته یا اثر قلم علمای اعلام و مجتهدان عظام باشد.
پس از بیان مطلبی "سید" می پرسد:
"آیا میان افغانان و برادران ایرانی ایشان چه فرقی است؟"
هر دو به خدا و گفتار پیغمبرش محمد(ص) ایمان دارند".
"سید" بعد از اشاره مجملی به کاردانی امیرعبدالرحمن خان و نتایج مسافرت های ناصرالدین شاه می گوید:
"کسی که در این مقصد عالی قدم اول را پیش بگذارد در میان مسلمانان و جهانیان نصیب بیشتری از فضیلت خواهد داشت و عن قریب از این رنج خود برمی خورد."
"سید" در دنبال این پیشنهاد، موضوع فعالیت ملت آلمان را برای رفع پراکندگی و کسب قدرت نمونه می آورد و بار دیگر نویسندگان روزنامه اطلاع طهران و فرهنگ اصفهان و سایر جراید ایران را به همکاری در این راه، تجدید دعوت می کند. این مقاله در چهاردهمین شماره عروه الوثقی به چاپ رسیده بود و این موقع، مقارن زمانی بود که انگلیس ها مانع از ورود عروه الوثقی به مصر و هند می شدند و "سید" توجه خود را به ایران و افغانستان معطوف داشته بود…
نقش علما در پاسداری از هویت دینی و میهنی
یکی از دیگر از کتاب هایی که درباره سید جمال الدین اسدآبادی تالیف یافته است، نامش "اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسد آبادی" می باشد. در صفحاتی از این کتاب که نوشته صفات الله جمالی است، نامه ای از سید جمال الدین اسد آبادی پیرامون اهمیت و نقش علما در پاسداری از هویت و استقلال دینی و میهنی درج شده است که در ذیل بخشی از آن نامه را برای بهره مندی خوانندگان درج می کنیم.
بنام خداوند بخشنده مهربان. ای قرآنیان، ای نگاهبانان ایمان، ای پشتیبانان دین، ای یاوران شرع مبین، ای لشگریان پیروز خدا و سرکوب کنندگان گمراهان، جناب حاجی میرزا محمد حسن شیرازی، و جناب حاجی میرزا حبیب الله رشتی و جناب میرزا ابوالقاسم کربلائی و جناب حاج میرزا جواد آقا تبریزی و جناب حاجی شیخ هادی نجم آبادی و جناب میرزا حسن آشتیانی و جناب حاج سید طاهر زکی صدرالعلماء و جناب حاج آقا محسن عراقی و جناب شیخ محمد تقی اصفهانی و جناب حاجی محمد بجنوردی و سایر رهبران ملت و روساء دین و علمای بزرگوار که نایبان ائمه طاهرین هستند.
(خدا اسلام و مسلمین را بوجودشان عزیز کرده، دماغ سرسخت را بخاک بمالد – آمین)
از مدتها پیش دول اروپا با اشتیاق و حرص وافری می خواهند، کشور ایران را زیر نفوس خود در آورند اینها هر وقت فرصتی یافته، و مجالی پیدا نموده اند، با نیرنگ و دسیسه (بطوریکه موجب ایجاد تنفر و تهییج احساسات عمومی نشود) کوشیده اند در نقاط مختلفه کشور برای خود نفوذی تولید نموده و زمینه حکومت نمودن بر اینجا را فراهم سازند ولی ضمنا هم می دانند علماء فریبشان را نمی خورند و در مقابل اراده آنها تسلیم نمی شوند زیرا که توده، دل بسته بعلماء و گوش بفرمان روساء دینی است، هر چه بگویند می پذیرد، و هر کجا بایستند در نظر توده، فرمان علماء رد شدنی نیست و هر چه بخواهند تغییر پذیر نخواهد بود، دانشمندان هم پیوسته همت خود را صرف نگهبانانی دین نموده، نه غفلت می ورزند، نه فریفته می شوند، نه مغلوب هوا و هوس خواهند شد، اروپایی نیز از موقعیت علماء مطلع بوده و پیوسته منتظر تحول و مراقب فرصتند راستی هم اروپائیها خوب پیش بینی کرده اند – زیرا هر گاه دانشمندان، با ابهتی که در نظر عوام دارند، نباشند، توده عامی با میل و رغبت بکفار پیوسته و برای اینکه خود را از چنگ این دولت نجات دهد، زیر پرچم آنها در می آید – از چنگ دولت ورشکسته ای که قدرت خود را از دست داده از چنگ دولتی که انصاف را فراموش کرده و سازش با رعیت را پشت گوش انداخته،دولتی که از اقتدار و نفوذ خود نه شرافتی تحصیل کرده نه جانی را حفظ نموده، نه باری از دوش ملت برداشته، روی همین موازنه است که در هر نقطه ای نیروی علماء کم شده، قدرت اروپائیان در آنجا بیشتر گردیده، بحدی که شوکت اسلام را در هم شکسته، نام دین را از آنجا محو ساخته اند – پادشاهان هند و فرمانفرمایان ماوراءالنهر کوشیدند، تا علماء را کوچک کردند، ولی روی قانون طبیعی و خدا داده نتیجه شومش بخودشان برگشت، افغانی ها هم کرارا جز به نیروی علماء نتوانستند کشور خود را از دست برد اجانب و هجوم انگلیسها حفظ کنند.
حالا از وقتی که این شاه بی قیمت گمراه روی کار آمده، در تحقیر علماء و سلب اختیارات آنها می کوشد و از فرط علاقه ای که باستبداد و توسعه دائره ظلم و جور دارد، نفوذ کلمه علماء را با امر ونهی های خود کم نمود، آنها را با خواری تمام از شهرستانها تبعید کرد و نگذاشت بترویج دین قیام نمایند- دست ای را از مراکز اقامت خودشان به طهران (کانون فتنه و ستم)آورد و آنها را مجبور بسکونت در این شهر نمود همین که میدان برایش خالی شد، بندگان خدا را مقهور ساخت شهرها را ویران نمود، از هر سیاهکاری خودداری نکرد، هر گناهی را علنا مرتکب شد، آنچه از خون فقرا و بیچارگان مکیده بود صرف هوا و هوس خود ساخت و اشک در چشمان یتیمان جاری کرد (ای اسلام بی یاور) حالا دیگر جنونش گل کرده و طمع پستش به هیجان آمده نه دینی دارد که جلوگیرش باشد، نه عقلی که سرزنشش نماید، نه شرافت نفسی که مانعش شود، پست فطرتی و نا پاک طینتی وادارش نموده کشور اسلامی را به بهای اندکی بفروشد، اروپائیها هم فهمیدند حالا وقت است که بدون جنگ و نزاع مالک ایران شوند، فهمیدند دانشمندانی که از اسلام و قلمرو دین دفاع می کردند، قدرت خود را از دست داده و نفوذشان کاسته شده است، از اینرو هر دولتی بطمع یک قطعه از این آب و خاک دهان گشود – ولی باز حق بر باطل یورش برده و مغلوبش ساخت و کوششهای دشمن را باطل کرد و ستمکاران ذلیل شدند. حق را باید گفت شما پیشوایان با تصمیمی که گرفتید اسلام را بزرگ نمودید و نام دین را بلند ساختید دلها را از هیبت و قدرت خود پر نمودید بطوریکه بیگانگان عموما فهمیدند در مقابل اقتدار شما، در مقابل نیروی شما، مقاومت ممکن نیست، دانستند شما دیوار کشورید و زمام ملت بدست شماست، ولی مصیبت بزرگ اینجاست که شیطان برای اینکه شکست خود را در این نبرد جبران نماید، بدماغ این مرد تبهکار خارج از دین انداخته است که علماء را از شهرستانها تبعید نماید، او فهمیده است، انجام اوامرش جز از طریق اطاعت افسران ارتش ممکن نیست و افسران هم مخالفت علما را نمی کنند و بد آنها را نمی خواهند، لذا در صدد برآمده است افسران ارتش را از کشور بیگانه تعیین کند و بهمین منظور ریاست شهربانی و فرماندهی هنگ قزاق را به (کنت وازرایه) داده، آن زندیق و دوستان او هم می کوشند فرماندهان ارتشی را از کشور بیگانه بخواهند شاه هم از فرط دیوانگی از این کار خوشحال شده و به آن می بالد، بخدا شاه با جنون و زندقه هم سوگند گردیده، و متعهد شده است، با خودسری و شرارت تمام دین را نابود سازد و شریعت را مضمحل کند و کشور اسلام را بدون چون و چرا به بیگانگان تسلیم نماید.
ای رهبران ملت، اگر این فرعون را بحال خودش بگذارید و جلو دیوانه بازی او را نگیرید و او را از تخت گمراهی پایین نکشید کار می گذرد و علاج مشکل می شود و چاره غیر ممکن می گردد، شما یاوران خدائید، جانهای شما که از شریعت خدائی سرشار است، شما را از هر هوا و هوسی که موجب دو تیرگی و اختلاف کلمه باشد نگاه می دارد، شیطان نمی تواند بین شما را بهم بزند، شما چون دستی هستید که خدا با آن از قلعه های محکم دین خود دفاع می نماید. و با این دست است که ارتش کفر و یاران زنادقه را دور می سازد، تمام مردم (به غیر از آن کسی که بناست زیانکار و بدبخت باشد) فرمان بردار شمایند، اگر شما خلع این نادان را اعلان کنید بزرگ و کوچک گدا و توانگر اطاعت خواهند کرد (خودتان همین روزها دیدید، بنابراین محتاج نیست که من دلیل بیاورم – بخصوص این موقع که در اثر این سلطنت جابرانه آمیخته به جهالت سینه ها بتنگ آمده، سلطنتی که نتوانسته ارتشی آماده کند و نه شهری را آبادان نموده نه فرهنگ را توسعه داده، نه نام اسلام را بلند ساخته، نه یک روز دل ملت در پناهش راحتی دیده – بلکه در عوض کشور را ویران و رعیت را ذلیل کرده و ملت را به گدائی انداخته و سپس گمراهی دامنگیرش شده و از دین بیرون رفته، استخوان مسلمانان را خرد ساخته و با خونشان خمیر کرده تا از آنها برای ساختن کاخ شهوت پست خود خشت تهیه کند، در این مدت دراز، در این سالیان متمادی نتیجه ای که بر چنین حکومتی مترتب شده همین است، نابود باد این پادشاهی، واژگون باد این سلطنت، اگر این پادشاه خلع شود (و خلع وی هم با یک کلمه، کلمه ای که روی غیرت دینی از زبان اهل حق خارج می شود) آنکه جانشین وی خواهد بود نمی تواند از فرمان شما سرپیچی کند و جز خضوع در پیشگاه شما مقدورش نیست زیرا که او قدرت خدائی شما را بچشم خود می بیند، قدرتی که به آن سرکشان را از تخت گمراهی پایین می کشد، ملت وقتی زیر سایه دین از داد برخوردار شود رغبتش به شما زیادتر خواهد شد و گرد شما خواهد گردید، آنگاه همه در پناه خدا و حزب علماء که دوستان خدا هستند در می آیند – هر کس خیال کند خلع این پادشاه جز با قشون و توپ و بمب ممکن نیست خیال بیهوده ای کرده، اینطور نیست. چون یک عقیده و ایمانی در کله مردم رسوخ نموده و در دل آنها جا گرفته و آن عقیده این است که مخالفت علماء مخالفت خداست راستی هم همینطور است و پایه مذهب هم روی این عقیده می باشد.
منابع:
1. آدام متز Adammes : الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری و عصر النهضه فی الاسلام. نقطه الی العربیه، محمد عبدالهادی ابورید. چاپ سوم – 1377 ه – 1957م.
2. دکتر ابراهیم امین الشواربی: العربیه فی ایران. من حولیات کلیه الاداب بجامعه عین شمس. جلد اول، قاهره، 1951.
3. ابن خلدون: المقدمه بتحقیق علی عبدالواحد وافی لجنه البیان العربی، قاهره 1378-1384.
4. ابن خلکان: وفیات الاعیان و انباء ابناءالزمان بتحقیق دکتر احسان عباس، دارالثقاقه، بیرون،1968.
5. ابن العبری: تاریخ مختصر الدول، بیروت، 1958.
6. ابوسعید عبدالحی بن الضحاک کردیزی: زین الاخبار، مقابله وتصحیح و تعلیق عبدالحی حبیبی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1347.
7. اثرالعرب والاسلام فی النهضه الاروبیه: تحقیقی است تحت اشراف مرکز تبادل ارزشهای فرهنگی با همکاری یونسکو، ناشر، الهیئه المصریه العامه للتالیف والنشر، قاهره، 1970.
8. استاد احمد حسن الباقوری: اثر التران فی اللغه العربیه، دارالعمارف مصر، قاهره، 1969.
9. دکتر احمد محمد الحوفی: تیارات ثقافیه بین العرب والفرس، دارالنهضه مصر، قاهره، 1968.
10. ادوارد براون: تاریخ ادبیات ایران، جلد اول، ترجمه و تطبیق علی پاشا صالح، چاپ دوم، تهران، 1335.
19