مقدمه
" به خواست اهورا مزدا ، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم . دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد . هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد . آن چه را که درست است من آن را دوست دارم من دوست برده دروغ نیستم ، من برده خشم نیستم ، حتی وقتی خشم مرا برمی انگیزاند ، آن را فرو می نشانم . من سخت بر هــوس
خود فرمانروا هستم "
" داریوش "
بی شک بخش عمده ای از فرهنگ و تمدن امروز ما ، به روزگاران و هزاره های دور باز می گردد . قرونی که بومیان فلات ایران و سپس مهاجرین به ویژه آریای ها ، با تلاش و کوششی در خور ستایش ، فرهنگ و تمدنی را آفریدند که در خدمت بشریت بوده و تمدنهای بسیاری را تا به امروز وام دار خود کرده است . روش زندگانی آنان در طی قرون موجب شکل گیری یک الگوی جهانی شد که امروزه آن را در قالب سازمان های وابسته به حقوق بشر مشاهده می کنیم .
در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی و به ویژه ایران هخامنشی ، سهم به سزایی در این رابطه دارد . به درستی این مهم بدست نیامده ، مگر در سایه خردمندی و آزادی ، که مردم ایران شهر به آن باور داشته و برای پاسداری از آن و گسترشش ، حتی از ارزانی داشتن جان خود نیز دریغ نورزیدند .
در واقع می توان چنین برداشت کرد که فرهنگ و تمدن ایران باستان ، به گواهی مورخان داخلی و خارجی ، بر پایه اخلاق بنا شده بود . اخلاقی که از میراث سنتی
آریایی ها و باورها و آموزه های زرتشت مایه می گرفت .
در کتب مقدس یهودیان ، از پادشاهان هخامنشی به عنوان فرمانروایان اهورایی که خداوند آنها را برای فرمانروایی بر زمین آفریده است ، یاد شده آنان معتقد بودند که کوروش بزرگ همان مسیح وعده داده شده ، در تورات است . و در قرآن نیز فرمانروایی آرمانی خدایی در شکل ذوالقرنین نمود پیدا می کند .
قالوا یا ذالقرنین یا جوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل و لک خرجا
علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا .
" ( آن گروه به او ) گفتند : ای ذوالقرنین ! یاجوج و ماجوج در این سرزمین
فساد می کنند ، آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که
میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟ " " کهف /94 "
فهرست عناوین
مقدمه
1- سرفصل 1 – ذوالقرنین
2- تشکیلات
قوانین
3- آداب و رسوم
4- مراسم رسمی و جشن ها
5- هنر
– قالیبافی
– ریخته گری
– کنده کاری بر روی فلزات
– هنر نمایشی
6- ساختار اجتماعی
– اقتصاد
– خط و زبان
– دانش ها و علوم
– پوشاک
7- وسعت ایران هخامنشی
8- سخن آخر ( فرهنگ ملی )
9- منابع
ذوالقرنین که بود : ( کهف / 94 ) 1
( من اعلام القرآن ) ، در این که ذوالقرنین ( صاحب دو قرن ) که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق
می شود ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است . نظریات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است :
اول : بعضی معتقدند او کسی جز " اسکندر مقدونی " نیست ، لذا بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین می خوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نهاد ، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطره خود گرفت و از آن جا به ارمنستان رفت ، عراق و ایران را فتح کرد ، سپس قصد " هند " و " چین " کرد و از آن جا به خراسان بازگشت و شهرهای فراوانی را
بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر " زور " بیمار شد و از دنیا رفت و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد ، جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن کردند 2 ( بعضی گفته اند ، نخستین کسی که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابوعلی سینا در کتاب الشفاء بوده است ) .
دوم : جمعی از مورخان معتقدند ذوالقرنین یکی از پادشاهان " یمن " بوده
( پادشاهان یمن به نام " تبع " خوانده می شدند که جمع آن " تبابعه " است و کلمه " ذو " عربی است و ذوالقرنین از لقب های عرب برای پادشاهان یمن بوده است . )
از جمله اصمعی در تاریخ عرب قبل از اسلام و ابن هشام در تاریخ معروف خود به نام سیره و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه را می توان نام برد که از این نظریه دفاع کرده اند .
حتی در اشعار " حمیری ها " ( که از اقوام یمن بودند ) و بعضی از شعرای جاهلیت اشعاری دیده می شود که در آنها افتخار به وجود ذوالقرنین کرده اند . 3
طبق این فرضیه ، سدی را که ذوالقرنین ساخته همان سد معروف " مارب " است .
سومین نظریه که ضمناً جدیدترین آنها محسوب می شود همان است که دانشمند معروف اسلامی ابوالکلام آزاد که روزی وزیر فرهنگ هند بود در کتاب محققانه ای که در این زمینه نگاشته است آمده 4 است .
طبق این نظریه ذوالقرنین همان " کوروش کبیر " پادشاه هخامنشی است .
نظریه اول و دوم تقریباً هیچ مدرک قابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته ، نه اسکندر مقدونی دارای صفاتی است که قرآن برای ذوالقرنین شمرده و نه هیچ یک از پادشاهان یمن ، به علاوه اسکندر مقدونی ، سد معروفی نساخته ، اما سد مارب در یمن ، سدی است که با هیچ یک از صفاتی که قرآن برای سد ذوالقرنین ذکر کرده است تطبیق
نمی کند ، زیرا سد ذوالقرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی بوده ، در حالی که سد مارب از مصالح معمولی و به منظور جمع آوری آب و جلوگیری از طغیان سیلابها ساخته شده بود که شرح آن را قرآن در سوره سبا بیان کرده است .
به همین دلیل بحث را بیشتر روی نظریه سوم متمرکز می کنیم و در این جا لازم می دانیم به چند نکته دقیقاً توجه کنیم :
الف ) نخستین مطلبی که در این جا جلب توجه می کند این است که ذوالقرنین
( صاحب دو قرن ) چرا به این نام نامیده شده است ؟
بعضی معتقدند این نامگذاری به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به " قرنی الشمس " ( دو شاخ آفتاب ) می کند .
بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن زندگی یا حکومت کرد و در این که مقدار قرن چه اندازه است نظریات متفاوتی است .
بعضی می گویند در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطره آن به ذوالقرنین معروف شد .
و بالاخره بعضی بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بود ، و عقاید دیگری که نقل همه آنها به طول می انجامد و چنان که خواهیم دید مبتکر نظریه سوم یعنی " ابوالکلام آزاد " از این لقب ، استفاده فراوانی برای اثبات نظریه خود کرده است .
ب ) از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که ذوالقرنین دارای صفات
ممتازی بود :
– خداوند اسباب پیروزی ها را در اختیار او قرار داد .
– او سه لشکرکشی مهم داشت : نخست به غرب ، سپس به شرق و سرانجام به منطقه ای که در آن جا یک تنگه کوهستانی وجود داشته و در هریک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد که شرح صفات آنها در تفسیر آیات قرآن آمده است .
– او مرد مومن و موحد و مهربانی بود و از طریق عدل و داد منحرف نمی شد و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار ، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران بود و به مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت .
– او هم به خدا ایمان داشت و هم به رستاخیز
– او سازنده یکی از مهمترین و نیرومندترین سدهاست ، سدی که در آن به جای آجر و سنگ ، از آهن و مس استفاده شد و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است .
– او کسی بوده که قبل از نزول قرآن ، نامش در میان جمعی از مردم شهرت داشت و لذا قریش یا یهود از پیغمبر (ص) درباره او سئوال کردند . چنان که قرآن
می گوید :
" یسئلونک عن ذی القرنین " . " از تو در باره ذوالقرنین سئوال می کنند " .
اما از قرآن چیزی که صریحاً دلالت کند او پیامبر بوده استفاده نمی شود ، هرچند تعبیراتی در قرآن هست که اشعار به این معنی دارد .
از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر (ص) و ائمه اهل بیت (ع) نقل شده نیز
می خوانیم : " او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود " .5
ج ) اساس قول سوم (ذوالقرنین کوروش کبیر بوده است ) به طور بسیار فشرده بر دو اصل استوار است :
نخست اینکه : سئوال کنندگان در باره این مطلب از پیامبر اسلام (ص) طبق روایاتی که در شان نزول آیات نازل شده است یهود بوده اند ، و یا قریش به تحریک یهود ، بنابراین باید ریشه این مطلب را در کتب یهود پیدا کرد .
از میان کتب معروف یهود به کتاب دانیال فصل هشتم باز می گردیم ، در آن جا چنین می خوانیم :
" در سال سلطنت " بل شصر " به من که دانیالم رویایی مرئی شد بعد از رویایی که اولاً به من مرئی شده بود ، و در عالم رویا دیدم ، و هنگام دیدنم چنین شد که من در قصر " شوشان " که در کشور " عیلام " است بودم و در خواب دیدم که در نزد نهر " اولای " هستم و چشمان خود را برداشته نگریستم و اینک قوچی در برابر نهر بایستاد و صاحب دو شاخ بود و شاخهایش بلند 000 و آن قوچ را به سمت " مغربی " و " شمالی " و " جنوبی " شاخ زنان دیدم و هیچ حیوانی در مقابلش مقاومت نتوانست کرد و از این که احدی نبود که از دستش رهایی بدهد لهذا موافق رای خود عمل می نمود و بزرگ می شد 000"6 .
پس از آن در همین کتاب از دانیال چنین نقل شده : جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود :
قوچ صاحب دو شاخ که دیدی ملوک مدائن و فارس است ( یا ملوک ماد و
فارس است ) .
یهود از بشارت رویای دانیال چنین دریافت که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس و پیروز شدنش بر شاهان بابل ، پایان می گیرد و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد .
چیزی نگذشت که " کوروش " در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی ساخت و سلطنتی بزرگ از آن پدید آورد و همان گونه که رویایی دانیال
گفته بود که آن قوچ شاخ هایش را به غرب و شرق و جنوب می زند کوروش نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد .
یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطین به آنها داد .
جالب این که در تورات در کتاب " اشعیا " فصل 44 شماره /28 چنین می خوانیم :
" آنگاه در خصوص کوروش می فرماید که شبان من اوست و تمام مشیتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد " .
این جمله نیز قابل توجه است که در بعضی از تعبیرات تورات ، از کوروش تعبیر به عقاب مشرق و مرد تدبیر که از مکان دور خوانده خواهد شد آمده است ( کتاب اشعیا ، فصل 46 ، شماره /11 ) .
دوم : این که در قرن نوزدهم میلادی در نزدیکی استخر در کنار نهر " مرغاب " مجسمه ای از کوروش کشف شد که تقریباً به قامت یک انسان است و کوروش را در صورتی که نشان می دهد که دو بال ، همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده و تاجی به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ های قوچ در آن دیده می شود .
این مجسمه که نمونه بسیار پرارزشی از فن حجاری قدیم است آن چنان جلب توجه دانشمندان را نمود که گروهی از دانشمندان آلمانی فقط برای تماشای آن به ایران
سفر کردند .
از تطبیق مندرجات تورات با مشخصات این مجسمه این احتمال در نظر این دانشمند کاملاً قوت گرفت که نامیدن " کوروش " به " ذوالقرنین " ( صاحب دو شاخ ) از چه
ریشه ای مایه می گرفت و همچنین چرا مجسمه سنگی کوروش دارای بالهایی همچون بال عقاب است و به این ترتیب بر گروهی از دانشمندان مسلم شد که شخصیت تاریخی ذوالقرنین از این طریق کاملاً آشکار شده است .
آنچه این نظریه را تایید می کند اوصاف اخلاقی است که در تاریخ برای کوروش نوشته اند .
هرودوت مورخ یونانی می نویسد : کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به روی جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند او را نکشند و لشگر کوروش فرمان او را اطاعت کردند ، به طوری که توده ملت ، مصائب جنگ را
احساس نکردند .
و نیز هرودوت در باره او می نویسد : کوروش پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود ، مانند دیگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت ، بلکه نسبت به کرم و عطا حریص بود ، ستم زدگان را از عدل و داد برخوردار می ساخت و هرچه را متضمن خیر بیشتر بود دوست می داشت .
و نیز مورخ دیگر " ذی نوفن " می نویسد : کوروش پادشاه عاقل و مهربان بود و بزرگی ملوک با فضایل حکما در او جمع بود ، همتی فائق ، وجودی غالب داشت ، شعارش خدمت انسانیت و خوی او بذل عدالت بود و تواضع و سماحت در وجود او جای کبر و عجب را گرفته بود .
جالب این که این مورخان که کوروش را این چنین توصیف کرده اند از
تاریخ نویسان بیگانه بودند نه از قوم و ابنای وطن او ، بلکه اهل یونان بودند و می دانیم مردم یونان به نظر دوستی به کوروش نگاه نمی کردند ، زیرا با فتح " لیدیا " به دست کوروش ، شکست بزرگی برای ملت یونان فراهم گشت .
طرفداران این عقیده می گویند اوصاف مذکور در قرآن مجید در باره ذوالقرنین با اوصاف کوروش تطبیق می کند .
از همه گذشته کوروش سفرهایی به شرق و غرب و شمال انجام داد که در تاریخ زندگانی اش به طور مشروح آمده است و با سفرهای سه گانه ای که در قرآن ذکر شده قابل انطباق می باشد .
نخستین لشکرکشی کوروش به کشور " لیدیا" که در قسمت شمال آسیای صغیر قرار داشت صورت گرفت و این کشور نسبت به مرکز حکومت کوروش جنبه غربی داشت .
هرگاه نقشه ساحل غرب آسیای صغیر را جلو روی خود بگذاریم خواهیم دید که قسمت اعظم ساحل در خلیجکهای کوچک غرق می شود ، مخصوصاً در نزدیکی " ازمیر " که خلیج صورت چشمه ای به خود می گیرد .
قرآن می گوید ذوالقرنین در سفر غربی اش احساس کرد خورشید در چشمه
گل آلودی فرو می رود .
این صحنه همان صحنه ای بود که کوروش به هنگام فرو رفتن قرص آفتاب ( در نظر بیننده ) در خلیجک های ساحلی مشاهده کرد .
لشکرکشی دوم کوروش به جانب شرق بود ، چنان که " هرودوت " می گوید : این هجوم شرقی کوروش بعد از فتح " لیدیا " صورت گرفت ، مخصوصاً طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی ، کوروش را به این حمله واداشت .
تعبیر قرآن :
حتی اذا بلغ مطلع الشمس و جدها تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها سترا "7
اشاره به سفر کوروش به منتهای شرق است که مشاهده کرد خورشید بر قومی طلوع می کند که در برابر تابش آن سایبانی ندارند اشاره به این که آن قوم بیابانگرد و صحرا نورد بودند .
کوروش لشکرکشی سومی داشت که به سوی شمال ، به طرف کوههای قفقاز بود تا به تنگه میان دو کوه رسید و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی با درخواست مردمی که در آنجا بودند در برابر تنگه سد محکمی بنا کرد .
این تنگه در عصر حاضر تنگه " داریال " نامیده می شود که در نقشه های موجود میان " ولادی کیوکز " و " تفلیس " نشان داده می شود ، در همان جا که تاکنون دیوارآهنی موجود است ، این دیوار همان سدی است که کوروش بنا کرده ، زیرا اوصافی که قرآن در باره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملاً بر آن تطبیق می کند .
این بود خلاصه آنچه در تقویت نظریه سوم بیان شده است .8
درست است که در این نظریه نقطه های ابهامی وجود دارد ، ولی فعلاً می توان از آن به عنوان بهترین نظریه در باره تطبیق ذوالقرنین بر رجال معروف تاریخی نام برد
( ج 12/542 تا 549 ) .
ساختار سیاسی
و فره ایزدی
تئوری سیاسی ایران باستان که به ساختار حکومت مشروعیت می بخشید ،
فره ایزدی بود . فر در پارسی باستان " فرنه " در پهلوی " فوره " و در فارسی امروزی
" فر " به کار رفته است . فر ، روشنای معنوی آدمی است که در صورت گام برداشتن به سوی نیکی ، راستی و درستی و تلاش برای مبارزه با بدی ، انسان ها را یاری خواهد کرد .
تصویر 2- نقاشی کهن به عنوان سمبل اهورا مزدا
در اوستا دو فر وجود دارد : نخست فر ایرانی " ایرصنم خورن " و " گوئنم خورن" یا فرکیانی که در نهاد همه ی انسان هاست . اگر پای در راه راستی گذارند ، نیرو دهنده و پیش برنده آنها خواهد بود . اما اگر در راه کژی و نادرستی گام بردارند ، آینده آنها تیره و تار خواهد شد . "
این تئوری تاکید دارد که شاهان به قدرت رسیده ، فرمانروایی خود را پیشکشی از سوی خدا برای حکومت بر مردم و برپایی داد و مردمی می دانند . ریشه ی این اعتقاد ، به نخستین اجتماعات بشری باز می گردد . هنگامی که بشر نیاز به امنیت و تعلم داشت . از این رو فرمانروایی می توانست لگام امور را در دست گیرد که از غالب انسانی خود دور شده و به شکل نیمه خدایی متصور می شد . این تصور پایه و اساس حق الهی پادشاهان را حتی تا به امروز توجیه کرده و مشروعیت بخشیده است .
تصویر 3 : کاخ کوروش در پاسارگاد
تئوری فر ، ایزدی توسط کوروش پی ریزی و با داریوش به تکامل رسید . کوروش بنابر یک سنت شرقی ، پس از فتح بابل گفت : در کوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه دادگر ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد ، شاه چهار گوشه ی جهان ، از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را " بل " ( خدا ) و " نبو " گرامی می دارند وبا خرسندی قلبی ، پادشاهی او را خواهانند . من برای صلح کوشیدم 000
من برده داری را برانداختم ، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند ، فرمان دادم که هیچ اهالی شهر را از هستی ساقط نکند . مردوک از کردار نیک من خشنود شد " . (4)
تفاوت بزرگ سنت شرقی ایرانی با دنیای سامی در واقع در نوع نگرش آنها بود . آشور نصیرپال پادشاه آشور ( 884 پ . م ) با نسبت دادن پیروزی خود به خدایان بزرگ آشور می گوید : " 000 به فرمان آشور و ایثار خدایان بزرگ و حامیان من 000 ششصد نفر از لشکر دشمن را سربریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم . حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم . 0000 بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم ، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم " (5) .
کوروش براساس ساختار اجتماعی آریایی و تشکیل امپراطوری جهانی در
پی ریزی سیاستی نوین ، پادشاهی خود و مشروعیت سیاسی اش را بر سه اصل
پایه ریزی کرد : نخست تایید مردم ، دوم تاکید به یک قدرت آسمانی و سوم تبار سلطنتی که اساس ادامه فرمانروایی را برای نسل های بعد فراهم می کرد . (6) .
تصویر 4 : مقبره کوروش در پاسارگاد
کوروش با احترام به خدایان ، فرهنگ و سنت های ملی که زیر پرچم امپراطوری او بودند ، سیاست نوینی را پی ریزی کرد که براساس آن پایه های شهریاری با توجه به دادگری ، تساهل و تسامح ، آزادمنشی ، 000 و بر رضایت درونی مردم استوار بود . خدایانی که این مردم می پرستیدند ، مشروعیت آسمانی کوروش را تاکید می کرد . چنانکه خدای بابلیان ، مردوک ، و بویژه یهوه خدای یهودیان آمدنش را نوید و حکومتش را تایید کرده بودند .
در کتاب شیعیا می خوانیم :
" در باره خورس ( کورس ) می گویم که برآورنده رضایت و خشنودی
من است 000 "
" من دست او را گرفتم تا ملت ها را در حیطه ی اقتدار او درآورم و از چنگ پادشاهان خونخوار نجات دهم ، 0000 " (7) .
در ایران باستان ، پادشاه ، خدای زمینی با ویژگی هایی همپایه فرمانروایی آسمان بود که او نیز می بایست راست و درست باشد و برای نیکی بجنگد و در نگهداشت آفریدگان کارگر باشد ، و این به این معناست که شهریاری گرچه آزادی می دهد ولی در درون ، شاه با دین ( وجدان ) و اخلاق آمیخته است " (8)
تئوری شهریاری ایران توسط داریوش بزرگ کامل شد . او مفهوم مشروعیت آسمانی را بیش از پیش رنگ و بوی ملی داد و با ادامه سیاست کوروش ، تایید حکومتش را از مردم گرفت ، گرچه در نخستین روزهای پادشاهیش ، ناگزیر از یک درگیری خونین با مخالفانش بود .
داریوش در کتیبه ی نقش رستم می گوید :
" خدای بزرگ است اهورا مزدا که این شکوهی که دیده می شود آفریده ، که شادی را آفریده ، که 0000 فعالیت را برای داریوش فرو فرستاده . داریوش شاه گوید : به خواست اهورامزدا چنان کسی هستم که راستی را دوست دارم ، بدی را دوست نیستم ، مه مرا میل است که ( شخص ) ضعیف از طرف دانا به او بدی شود و نه مرا میل است که
(شخص ) توانایی از طرف ضعیف بدی کرده شود . آنچه راست است آن میل من است . مرد دروغگو را دوست نیستم ، تندخود نیستم ، آن چیزهایی را که هنگام خشم بر من وارد می شود ، سخت به اراده نگاه می دارم . سخت بر هوس خود فرمانروا هستم . مردی که همکاری کند او را به جای همکاریش همانطور او را پاداش می دهم . آنکه زیان می رساند او را به جای زیانش کیفر می دهم " (9) .
آنچه کوروش و داریوش بنا کردند ، در دوره های بعد نیز در ایران برجای ماند . وارثان اصلی تئوری سیاسی فره ایزدی ساسانیان بودند ، با این تفاوت که دین ملی رسمیت یافت و در دستگاه سیاسی به فعالیت می پرداختند .
تصویر 5 : سمبل اهورامزدا در بدنه درگاههای سه دروازه
تشکیلات
ایران ، تشکیلات منظم و تفکر یک حکومت را مدیون هخامنشیان است
و دوام و بقا و استقلال این سرزمین هدیه ای است که هخامنشیان
به آیندگان تقدیم کردند " .
پروفسور گریشمن
شاه به عنوان ستون فقرات تشکیلات سیاسی – اقتصادی – اجتماعی مطرح بود . در کنار او یک شورا از بزرگان وجود داشت که پیرامون مسائل کشوری و لشگری به بحث و ابراز نظر می پرداخت . این شورا حتی به کار قانون گذاری نیز می پرداخت . این شورا به طور سنتی یادگار روزگاری بود که آریایی ها به شکل قبیله ای زندگی می کردند . کارکرد مشهود این شورا در برگزیدن دیااکو و مشروعیت بخشیدن به داریوش پس از کودتا پیداست .
تصویر 6 : گل میخ نقره ای
اما وسعت مملکتی چون هخامنشیان بی شک تقسیم کار را می طلبیده است . وزیر به عنوان یکی از ابتکارات ایرانیان در تشکیلات سیاسی ، وظایف سنگین اداره ی شورا را برعهده می گرفت . نمونه بارز آن " هارپاگ " وزیر " آستیاگ " و کوروش است که در زمان هر دو نقش تعیین کننده ای دارد و در دوره های بعد " با گواس " نقش یک وزیر را بازی می کند .
تقسیمات داریوش اینگونه بود : یک صاحب منصب ارشد اقتصادی ،
یک صاحب منصب ارشد نظامی و یک صاحب منصب ارشد سیاسی که به طور پنهانی زیرچشم ها و گوش های شاه به کار می پرداختند .
اما مشروعیت حکومت از جانب اهورا مزدا تامین می شد . شاهان دارای فره ایزدی بودند و این در جای جای کتیبه ها به چشم می خورد .
داریوش می گوید :
" چون اهورا مزدا دید کارهای زمین مختل شده است ، آن را به من سپرد
و من آن را به ترتیب آراستم " .
تصویر7 : نگاره داریوش بر فراز آرامگاه 000
قوانین
در مورد قوانین باید گفت که آنان به دو دسته تقسیم می شد :
1- قوانین حکومتی
2- قوانین اجتماعی – مذهبی
قانون حکومتی برای همه مردمان یکسان بود و از طرف حکومت مرکزی برای
همه ی مردمان در برآوردن آنچه به آن باور داشتند ، آزاد بودند و کسی مثلاً به علت
بی دینی مورد مواخذه قرار نمی گرفت .
اما قوانین حکومت با انضباط خاصی پیاده می شد . ضرب المثلی از یونانیان در مورد اجرای قانون در ایران است که می گویند : " این مگر قانون ایران است که تغییرناپذیر باشد . پیاده شدن قوانین توسط بازرسان ویژه پی گیری می شد و کسانی که از قانون به هر دلیل تخطی کرده بودند مجازات و کسانی که در اجرای قانون کوشیده بودند ، پاداش دریافت می کردند .
آداب و رسوم
هرودوت که اوضاع و احوال ایرانیان را درک کرده است ، ایرانیان را چنین توصیف می کند :
" پارسی ها روز تولدشان را بیش از روزهای دیگر سال محترم می دارند و در این روز آنها غذایی بیش از سایر روزها می پزند و 000 خوراکی های اصلی در نزد پارسی ها کم و غذاهای فرعی زیاد است و یکی پس از دیگری می آورند 0000 شراب را ایرانی ها خیلی دوست دارند . آب دهان انداختن و قضاء حاجت در حضور دیگران ممنوع بود .
ایرانی ها کارهای مهم را در حال مستی به مورد شور قرار می دهند . ولی میزبان خانه ای که در آنجا شور به عمل آمده ، رایی که داده اند ، روز دیگر به آنها می گوید . اگر پسندیدند ، می پذیرند و گرنه دوباره شور می کنند .
تصویر 8 : پیاله یونانی با تصویر یک پارسی از خود بی خود 0000
وقتی در کوچه به هم می رسند ، از کردار آنها می توان دانست که طرفین
مساوی اند یا نه . زیرا درود یا حرف به عمل نمی آید بل آنها یکدیگر را به آغوش کشیده و می بوسند و 0000
ایرانیان همسایگان خود را از همه محترم می دارند و پس از همسایگان مردمانی را که دورترند . ایرانیان عادات نیکوی اجنبی را زودتر از سایر ملل می پذیرند ، لباس عادی می پوشند زیرا آن را زیباتر از لباس بومی می دانند و در جنگ جوشن مصری بر تن
می کنند .
تیراندازی و راستی و درستی
فرزندان زودتر از سن پنج سالگی نزد پدران خود نمی روند بلکه در میان زنان بزرگ می شوند . شاه در باه کسی که در ازای تقصیری در دفعه ی اول به حکم اعدام
نمی دهد . ایرانی ها خادمی را در ازای تقصیر نمی کشند . فقوا وقتی زهر غضب خود را می ریزند که معلوم گردد ، مقصر چند دفعه مرتکب جنایتی شده و ضررش بیش از
خدمتش است .
می گویند : هیچ گاه یک تن پارسی پدریا مادر خود را نکشته است.
چیزی که برای ایرانیان کردنش ممنوع است ، گفتنش نیز جایز نیست . دروغگویی را ننگین ترین عیب می دانند و پس از آن شرم آورترین کار داشتن قرض است و جهت آن از جمله این است که گویند مجبور به دروغ گفتن می شوند . (11)
اینها گفته های هرودوت است که خود از نزدیک با ایرانیان در تماس بود .
مراسم رسمی و جشن ها
به شکل باورنکردنی ایرانیان در تلاش بودند تا زندگی خردمندانه و شادی
داشته باشند . ما با کلکسیونی از جشن های ملی ، مذهبی روبرو هستیم و بزرگ ترین و ماندگارترین آنها جشن نوروز بود . در کنار جشن نوروز جشن های مهرگان ، سده و 000 از اهمیت وافری برخوردار بودند . ماحتی به جشن درخت کاری برمی خوریم و سفارشی از داریوش در این زمینه داریم .
داریوش می گوید :
" شما را به کاشت درختان میوه دار در آن سوی فرات و آسیای غربی
جلب می کنم . " (12)
**********************
تصویر 9 : پیاله برنزی – مجلس شکار شتر مرغ
متاسفانه منابع ما بسیار اندک است و اطلاعات رسیده بیشتر حول محور سیاست می چرخد . با این همه در لابلای اسناد و آثاری که بدست آمده می توان این قسمت تاریک را اندکی روشن ساخت .
قالی بافی ( تصویر 10 : فرش روی تخت شاه )
قالیبافی
این هنر گرچه به عنوان یک صنعت ملی جایگاه ویژه ای دارد اما از آن
می توان به عنوان یک هنر خالص ایرانی نام برد . امروز نیز حتی فرش ایرانی بهترین فرش دنیاست . (13)
تصویر 11 : نمدین الوان تصویر 12 : گره فرش
( قدیمی ترین فرش ایرانی بدست آمده : فرش پازیریک است . )
تصویر 13: فرش پازیریک
سفال و شیشه سازی
این هنرها نیز به عنوان یک صنعت ملی مطرح است اما باز به عنوان یک هنر خالص ایران جایگاه ویژه ای دارد تا آنجا که گوشه هایی از تاریخ تاریک سرزمین ما با کشف همین سفالینه ها روشن شده است .
تصویر 14
در کنار سفال سازی براساس کشفیات تخت جمشید صنعت شیشه سازی نیز رونق فراوانی داشت و استادان ماهر در کارگاه خود به ساختن شیشه و ظروف شیشه ای مشغول بودند .
در این میان هنرهایی چون میناکاری و منبت کاری نیز به چشم می خورد . (14) . از جمله هنرهایی که البته در بحث معماری جای دارند اما باز بواسطه ی زیبایی چشمگیری که دارند امروزه به عنوان هنر ایرانی مطرح می شوند ، هنر کاشی کاری و گچ کاری است .
کاشی های لعاب دار با نقش های زیبا موزه های دنیا را زینت داده است .
از جمله کاشی های زیبای شهر شوش ، پایتخت زمستانه هخامنشیان است .
کاشی کاری تا روزگاران بعد نیز ادامه یافت از جمله کاشی کاری های مساجد در ایران بعد از اسلام با رنگ لاجوردی که در دنیا به آبی ایرانی نامبردار است ، زیبایی
خیره کننده ای دارد (15) .
همچنین گچ بری های ایرانی در دنیا شهرت جهانی دارد . این نیز به وفور در کشفیات و آثاری که از زیر خاک درآمده اند مشهود است . این گچ کاری تا دوره های بعد نیز ادامه پیدا کرد و در دوران اشکانی و ساسانی به اوج خود رسید .
ریخته گری
باز گرچه این هنر نیز در بحث صنعت مطرح است اما ریخته گری ها بویژه بازوبند و دهانه های زیبای اسب و اشیاء دیگر ، هنر ایرانی و ذوق او را به نمایش گذاشته است . **********************
تصویر 15 : گوشواره با ضمائم رنگی
کنده کاری بر روی فلزات
از این هنر نیز که به شکل صنعتی برای خود بوده و البته تاکنون نیز است شاهکارهای بسیاری بدست آمده . کنده کاری روی بشقاب ها و دیس های سیمین ، مسی
و 000 شکوه هنر ایرانی و ظرافت آن را به نمایش می گذارد .
هنر نمایشی
متاسفانه هیچگونه سند مکتوبی جز چند خشت خام و چند کتیبه که بیان کننده احوال سیاسی کشور است چیزی دیگری به دستمان نرسیده است . پیداست با وجود آن همه امکانات هنرهای نمایشی نیز جایگاه ویژه ای داشتند .
اما آنچه مسلم است هنر نمایشی تعذیه خوانی است که تا امروز حفظ شده و باید به عنوان یک هنر ملی و خالص ایرانی در پاسداشت آن کوشید . این نمایش ها در سوگ ایرج و سیاوش تعزیه خوانی ، همراه با بازی بازیگران اجرا می شده و جایگاه ویژه ای
داشته است .
موسیقی
ابزار آلات موسیقی زهی با قدمتی چند هزار ساله از سازهای ملی ایرانیان به شمار می آید . سازهای خالص چون چنگ ، دف ، سرنا ، طبل کوچک ، تنبور و 000 از آلات موسیقی ایران بزرگ ( فلات ایران ) است . پیداست با وجود نمایش ها ، جشن ها و
پیروزی ها موسیقی بسیار مورد توجه بوده است . اما اسناد و مدارک ما در این مورد بسیار اندک است ( 17 ) .
حجاری و معماری
بزرگ ترین و باشکوه ترین جلوه هنر ایرانی معماری و حجاری است که خوشبختانه با وجود شهر شوش ، پارسه و کتیبه های پراکنده در اطراف ایران منابع ارزشمندی در اختیار پژوهشگران است .
**********************
تصویر 16
پایگاه همپرسگی ملی ، شد پارسه ( پرسپولیس ) جایی بود که همه ملل دور هم جمع
می شدند تا به عنوان پایگاه به رای زنی بپردازند همچنین جایگاه برای جشن ها ، اهدای اهدایا ، پذیرفتن سفرای ملل ، و محل زندگی خانوادگی شاه بود . جایی که در قلب سرزمین پارس با هنری ترکیبی از هند تا مصر همه ی ملل اجازه یافتن تا زیر چتر تساهل و تسامح ایرانی گوشه ای از هنر خود را ماندگار کنند . (18) .
شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس به معنی شهر پارس ها می خواندند ، بنای ملی ایرانیان است که بر خلاف بناهای ملی دیگر اقوام چون دیوار چین ، اهرام مصر و غیره با بزرگی و بندگی انسان ساخته نشده است . براساس خشت های بدست آمده از پرسپولیس همه ی کسانی که در ساخت این بنا کار می کرده اند ، در برابر کار خود ، مزد نقدی یا جنسی دریافت کرده اند (19) .
بنای همپرسگی ملی ، با نقش های ظرفیت و زنده ی خود چون شاهنامه فردوسی گوشه ای از ریزترین باورهای ملی ایرانیان را در درون خود دارد . نیلوفرها ، درختهای سرو ، بیش از هرچیز دیگر در تزئین تندیس های متبسم که دست در دست هم یا دست بر شانه ی هم دارند به کار رفته اند .
ساختار اجتماعی
به طور کلی اقشار اجتماعی دوران هخامنشی را می توان به 6 دسته تقسیم کرد :
1- اشراف ، دولت مردان درجه اول امور سیاسی که هفت خانواده ی بزرگ پارسی بر صدر آن قرار داشتند . این قشر را شامل می شدند .
2- جنگاوران : که سران عمده ی آن را ایرانیان تشکیل می دادند و ترکیبی بود از تمام ملل امپراطوری . راه برای ترقی برای ملل دیگر باز بود از جمله مم نن و من تور کسانی بودند که تا بالاترین مقامات ارشد نظامی ترقی کردند .
3- کشاورزان و دامداران ( برزگران ) : این گروه اکثریت مردم درون فلات ایران و کل امپراطوری را شامل می شد .
4- تجار و صاحبان حرفه و پیشه : این قشر بیشتر در درون شهرهای بزرگ بودند عمدتاً به سبب وضع اقتصادی مناسب با گروه اول ارتباط نزدیکی برقرار می کردند .
5- روحانیون : این قشر پس از روی کارآمدن هخامنشیان صدمه بسیاری دید بویژه انضباط داریوش توان آنها را بسیار محدود کرد اما هرچه به اواخر دوران هخامنشی نزدیک تر می شویم رد پای آنها بیشتر می شود .
6- دیوانیان : دیوان سالاران که شامل یک گروه بزرگی از ارباب دانشمندان تا سالنامه نویسان را می شد . به سبب امور و احتیاجات امپراطوری به ضروره پدید و گسترش یافتند . تا جایی که ما رگه های از آن را به وضوح حتی در ایران بعد از اسلام می بینم (20) .
اقتصاد
در سیاست های کلان اقتصادی بنابر پژوهش های دیاکانوف باید ذکر کرد که با روی کار آمدن هخامنشیان اقتصاد از شکل اشتراکی و به تعبیر دیگری دولتی درآمد و به صورت اقتصاد باز و آزاد جلوه گر شد . روحانیون و که گرایشات مذهبی داشتند به اقتصاد اشترگی که بر مبنای شبانی استوار بود نظر داشتند و درباریان و بزرگان در بازی که عمدتاً زمین داران بزرگ بودند ، به اقتصاد باز و آزاد می نگریستند و خواهان تحول و اصلاحات بودند .
کوروش که به قدرت رسید با در پیش گرفتن اقتصاد آزاد ، کشور را به سوی سرمایه داری سوق داد ، این روش یک انگیزه قوی برای تولید بیشتر و در نتیجه سود بیشتر ایجاد می کرد که در نهایت به سرعت بخشیدن به پیشرفت کشور می انجامید . (21)
مردم ایران در دوران ماد و اوایل هخامنشی بیشتر به کشاورزی و دامداری می پرداختند و بر این کار افتخار می کردند ، اما عده ای دیگر به پیشه و حرفه های صنعتی چون ، ساختن ادوات نظامی ، اشیای مفرغی ، سفال گری ، نخ ریسی و پارچه بافی و 000 سرگرم بودند . در این میان تنها عده ای اندک به کار تجارت و بازرگانی می پرداختند اما رفته رفته با قدرت روز افزون سیاسی ایرانی ها و نوشتن قوانین سراسر در کل امپراطوری توسط داریوش ، دیسیپلین و نظم خاصی بوجود آمد و تحویل ژرف رخ نمود .
ایران به علت موقعیت سیاسی و بویژه جغرافیایی که همانند پلی شرق و غرب را پیوند می داد ، رو به تجارت گسترش و صنعت آورد ، علیرغم اینکه بخش کشاورزی همچنان به عنوان مهمترین پایگاه اقتصادی خابگاه خود را حفظ می کرد .
کالاهای تولید شده در کارگاه های صنعتی به استانداردهای لازم در آن زمان
دست یافت تا بتواند با کالاهای دیگر ملل رقابت کند . همچنین بهره بردن از نیروی متخصص و جذب دانشمندان از سراسر دنیا سبب پیشرفت سریع ایرانیان را فراهم کرد تا علیرغم قدرت اقتصادی خود را نیز به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی حفظ کنند . (22) .
بابل و شوش قلب بازرگانی و تجاری به شمار می آمدند و اهمیت فوق العاده داشتند . در کنار این دو شهر ، پرسپولیس اقتدار سیاسی ، نظامی ایران هخامنشی را تثبیت می کرد .
ضرب سکه ی طلای دریگ یا ذریگ که یک واحد پول جهانی به شمار می آمد و از سکه های پیش و پس خود سنگین تر بود . اقتدار ایرانیان را کامل کرد و به آنها اجازه داد نبض اقتصادی در کنار این پول سکه ی نقره ی دیگری به نام سیکل ضرب شد که آن نیز اعتبار جهانی داشت . ( 23 ) .
این رشد اقتصادی اجازه شکل گیری بانک خصوصی واقعی را به ایرانیان داد . در بابل از اعتاب اژیبی به فعالیت بانکی پرداختند . بانک دیگری به نام مورایشی سپهر نیز
تاسیس شد .
در دوران داریوش مالیات ها منظم و تثبیت شد تا دست هرگونه تعدی به اموال مردم از سوی کارگزاران بسته شود . (30) .
موضوع قابل توجه وجود اصناف است ، ما به یک اتحادیه کارگری که توسط خود داریوش حمایت می شدند برمی خوریم . این اتحادیه برای همه ی بیکاران کار تهیه و آنها را سرگرم کار می کرد و از حقوق آنها نیز دفاع می شد .
خط و زبان
زبان پارسی با زبان سانسکریت که کتاب مقدس هندیان بدان نوشته شده و زبان اوستایی دارای ریشه ای مشترک هستند . زبانی که آریایی ها در حدد سه یا چهار هزار سال پیش از میلاد به آن سخن می گفتند . زبان مادری نیز بسیار نزدیک به زبان پارسی بود به شکلی که شاید بتوان گفت یک زبان با دو لهجه متفاوت بوده است . (25) .
زبان شناسان از روی کتبیه ها به ویژه سنگ نوشته های داریوش موفق به کشف برخی واژه ها شد و چهارصد و اندی از آنها را استخراج کرده اند .
خط ایران هخامنشی خطی میخی بوده که خط میخی پارسی از خط میخی ایلامی و بابلی آسان تر نوشته می شده است . این خط دارای 42 حرف است که از چپ به راست
می نوشتند اما در اواخر هخامنشیان خط و زبان آرامی جای خط میخی را می گیرد . در این دوران از کاغذ حصیری برای نوشتن بهره می بردند اما به جز کتیبه های داریوش بر دل سنگ و صخره ها و خشت های خام بدست نیامده است (26 ) .
**********************
تصویر17: لوح طلایی یافت شده در پرسپولیس
دانش ها و علوم
متاسفانه فقدان منابع راه هرگونه سخنی را می بندد به ویژه که حفریات باستانشناسی نیز به طور گسترده صورت نگرفته است .
اما این احتمال بسیار قوی است که یک امپراطوری با آن وسعت دید ، به علم و دانش بهای بسیاری بدهد . در کنار آکادمی های یونان دانشگاه هایی در شوش ، بابل ، ممفیس ، سارد و 000 علوم روز دنیا آن روزگار را تدریس می کردند .
تفاوت عمده دانش ایرانی با یونانی در نگرش کلی آنها به علم نهفته است . یونانیون بیشتر به علوم نظری علاقه نشان می دادند ، اما در ایران علوم طبیعی چون پزشکی ، ریاضیات ، و 0000 مورد توجه بود .
بابل کانون بزرگترین ستاره شناسان و ریاضی دانان بود و البته مصر و هند در علوم پزشکی پیشرفت قابل توجهی بدست آورده بودند . علاقه ایرانیان به دانش پزشکی از وجود یک هیات علمی پزشکی در دربار که کنتریاس نیز در آن حضور داشته ،
مشهود است .
تاریخ و پیشینه ی گذشتگان نیز جزیی از علوم مورد علاقه ی ایرانیان بود . مورخان یونانی بیان می کنند که ایرانیان به پیشینه ی مردمان از همه آگاه ترند .
حفر قنات ها که جزئی از صنایع ، هنر و اندیشه ی خالص ایرانی به شمار می آید و قدمتی چند هزار ساله دارد ، به نیکی آشنایی با وضعیت اقلیمی ( جغرافیایی ) ، ریاضیات ، زمین شناسی را به طور تجربی ، نشان می دهد .
اما فرستادن دریانوردانی برای کشف سرزمین های جدید ، علیرغم دنبال کردن اهداف سیاسی ، اقتصادی ، در درون خود علاقه و اهتمام ورزیدن به دانش جغرافیا را به نمایش می گذارد .
دانش کشاورزی و آبیاری نیز از کتیبه های بدست آمده برای انشعاب از نیل و زدن کاریزها برای آبیاری مزارع به خوبی مهارت ایرانیانی را نشان می دهد . بویژه آشنایی با گندم و جو به عنوان محصولات بومی فلات ایران و کشت اختصاصی سبوس و صادر کردن آن مزید بر علت است (27) .
علم میکانیک که توجه به پیشرفت آن مورد توجه بسیار بوده است . مادر دوران کوروش شاهد ساخت ارابه های داس دار هستیم . این ارائه ها گرچه جنبه ی نظامی داشت اما ابتکار و نوآوری ایرانیان را در تحول در ماشین آلات روز دنیا نشان می داد . قطعاً با رشد اقتصادی ، این رشته پیشرفت های قابل توجهی کرده است .
همچنین استفاده از نفت و قیر نیز نشان از دانستن دانش بهره برداری از این منبع دارد . با کشف یک باطری ساده در حفریات باستانشناسی می توان استنباط کرد که جریان الکتریسیته نیز شناخته شده بود ، و چه بسا مورد استفاده گسترده در علوم گوناگون و
کاخ ها و 0000 بوده است (28 ) .
در حوزه ی فلسفه ما یک فیلسوف بزرگ داریم . زرتشت با افکار و آرای خود یک محدوده ی تمدنی گسترده ای را زیر نفوذ خود قرار می دهد . تا آنجا که مفاهیم خلق شده توسط او در ادیان دیگر رخ می نمایاند . در حوزه ی تمدنی یونانی ، افلاطون و شاگردانش تحت تاثیر زرتشت هستند و فیلسوفان شرق و غرب وام دار اندیشه هایی می باشند و هرکدام به گونه ای محلی سخنان او را بیان می کنند . (29)
تصویر 18 : تندیسهای سیمین ، گنجینه جیحون
پوشاک
پوشاک ایرانیان کهن از جمله روزگار هخامنشیان ، شباهت بسیاری به پوشاک امروز مردان و زنان بلوچ ایرانی دارد که به سبب اشتراکات تاریخی ، نژادی فرهنگی مردم هند ، پاکستان ، افغانستان ، تاجیکستان که حوزه ی تمدنی ایران بزرگ را تشکیل می دهد ، به چشم می خورد . ولی بعدها تنوع بیشتری در پوشاک زنان دیده شد .
در روزگاری که گله داری شغل غالب بوده ، پوشاک زنان بلوچ که کوتاه و تا زانوست مورد استفاده قرار می گرفته اما به سبب زندگی شهری و درباری به مرور زمان دامن ها بلند و پرچین شده است .
همچنین چادر نیز به عنوان یک پوشاک ملی ایرانی است که عمدتاً توسط
خانواده های اشرافی مورد استفاده قرار می گرفته است . اما پوشش مو چون بدن چندان مورد توجه نبوده است .
ایرانیان لباس های راحت و گشاد می پوشیده اند در مقابل غربیان از پوشاک چسب و تنگ استفاده می کرده اند .
مورخان یونانی در مورد پوشش مردان ایرانی چنین گویند که هیچ جای بدن ایرانیان دیده نمی شود . این را نیز برای زنان بیان می کنند که در مجموع به روحیات شرقی و افکار ایرانیان در پوشش باز می گردد . هنر غرب هنری عربان است اما در شرق پوشیده ، ما در ایران تندیس برهنه نداریم اما در غرب به طور فراوان به چشم
می خورد . (30)
تصویر 19 : ملتهای درون امپراطوری بزرگ فارس
وسعت ایران هخامنشی
داریوش در کتیبه ی تخت جمشید . 3 کشور و مردم را آورده است
1- پارس 2 – ماد 3 – خوزستان 4 پرنده 5 هدات 6- باختر 7- سغد
8- خوارزم 9- زرنگ 10 رخچ 11- ث ت گوشی 12- کنداری 13- هند
14- سکائی هومه وزک 15- سکایی تیزخود 16- بابل 17- آشور 18- عرب
19- مصر 20- ارمنی 21- کاپادوکیه 22- لیدی 23- یونان 24- سکایی آنطرف
آب ( اروپا ) 25- سکودری 26- یونانی سیردار ( احتمالاً اسپارت ) 27- پوتی
28- کوشی 29 – به علت صدمه خوانده نشده 30- گرفی
جدای از فلات ایران به مرکزیت پارسه که محدوده ای جغرافیای سیحون و جیحون در شمال شرق و سند در جنوب شرقی و در غرب کرانه های دجله و در شمال غرب تا ارمنستان ادامه می یافت و ایران بزرگ را تشکیل می داد ، سرزمین های مصر ، عربستان ، آسیای صغیر ، یونان ، سکاهای آن سوی دریا ( اروپا ) ، منطقه ی قفقاز ، شمال دریای سیاه و در شرق سکاهای آن سوی سیحون ، هند غربی و دیوار بلند هیمالیا ایران هخامنشی را شامل می شد .
سخن آخر
فرهنگ ملی
بنابر بررسی های انجام شده می توان چنین نتیجه گرفت که ایرانیان بیش از از آنکه ابداع کننده باشند یک رهبر و یک مدیر و در هم آمیزنده ی عالی هستند . ایرانیان میراث اقوام آریایی را با برجسته ترین ویژگی های دیگر ملل در هم آمیختند و تمدن ایرانی را
پی ریزی کردند .
تمدن ایرانی بر سه پایه ی بنیادین استوار شد . که عبارت بود از آزادی اندیشه ، آزادی بیان ، آزادی کردار . کوروش فرمول اخلاقی زرتشت را که عبارت از پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک است ، چرخاند و معجونی به نام آزادی عقیده ، آزادی بیان ، و آزادی کردار آفرید .
آغاز پی ریزی این تمدن به درون هزارهای دور و تاریک باز می گردد زمانی که آریایی ها کوچ تاریخی خود را آغاز نکرده بودند . اما ساخت بنای آن با تحرکات دیااگو و فرزندانش و سپس کوروش و جانشینانش شروع شد .
سیاست تساهل و تسامح مذهبی و احترام به همه ی اندیشه ها سبب شد تا آن تعصب خاص قومی که مربوط به جامعه ای حجری و قبیله ای است ، بمیرد . این مرگ تعصب برای ایرانیان گام بسیار مهمی برای ساخت تمدنی بزرگ بود تا بتواند 150 سال قدرت برتر یا قدرت تکمیلی بزرگ دنیا باشند .
فرهنگ و تمدن ایرانی آمیخته ای بود از ویژگی های ممتاز آریایی با فیلسوف بزرگ خود زرتشت و برجستگی های ملل تابعه که در یک نماد با شکوه جلوه گر شد و رخ نمایاند شهر پارسه یا پرسپولیس را شهر پارس ها می دانند اما باید اعتراف کرد که این شهر ، شهر همه ی ملت هاست . شهری که در زیر چتر فرهنگ انسانی ایرانی به هر ملتی اجازه بروز استعداد خود را جاودانگی داد . شاید بتوان آن را به بوستانی تشبیه کرد که از جایی گلی خوشرنگ در خود دارد .
در واقع فرهنگ و تمدن هخامنشی آمیزه ای از تجربیات و باورهای آریایی ها با بومیان فلات ایران و ملل دیگر بود که با ذوق ایرانی درهم آمیخته شد . گفته می شود که ایرانیان دارای فرهنگی مستحکم و استوارند که در برابر همه تهاجمات به گونه ای از خود انعطاف نشان داد و فرهنگ مهاجم را در درون خود فرود برد . به واقع ریشه های این فرهنگ در روزگاری است که ایرانیان هخامنشی بی تعصب از دست آوردهای مردمان دیگر برای غنی سازی و پیشرفت خود بهره بردند .
اسکندر به ایران می آید و فرهنگ ملتی را با خود می آورد . عرب ها می تازند ، مغول ها می آیند ، اما باز با این همه به شکلی ایرانیزه می شوند .
تصویر 20 : چشم اندازی به ستونهای موجود
تصویر 21 : تندیس سگ از سنگ آهکی تیره و شفاف که از برج جنوب شرقی آپادانا به دست آمده است ، موزه تهران (سر سگ افزوده شده است .
تصویر 22 : دستبند طلا که بلعیده شدن بز کوهی را در
کام شیر نشان می دهد ، موزه ملی در کارلزروهه
تصویر 23: دستبند طلای گرانبها با ضمائم رنگی
تصویر 24: قسمت پشت یک آینه برنزی
تصویر 25 : پارچه گوبلین از پازریک ، دو زن متشخص
همراه خدمتکارانشان در کنار عود سوز
تصویر 26: سرباز نگهبان از نگاره آجر لعابدار در شوش
تصویر 27: ظرف کوزه ای شکل ازجنس نقره با طلاکاری
و دسته هایی ظریف به شکل بز کوهی
تصویر 28: بشقاب منقش به بز کوهی
مجموعه شیمل ، نیویورک
تصویر 29: نگاره بیستون ، در زمستان تشت
آبه های زیر صخره به یخ تبدیل می شود
تصویر 30: نقش برجسته داریوش در بیستون
تصویر 31
تصویر 32
منابع
1- دوست خواه ، جلیل ، اوستا ، ( تهران ، مروارید ، 1370 ) . ج 2 ص 1016
2- بهار ، مهرداد ، پژوهشی در اساطیر ، ( تهران ، نشر توس ، 1362 ) ، ص 119
3- گروه نویسندگان : جهان اسطوره شناسی ، ترجمه ی جلال ستاری ، ( تهران ، مرکز 1377 ) ، ص 35
4- مرادی غیاث آبادی ، رضا ، منشور کوروش هخامنشی ، ( تهران ، پژوهنده ، 1379 ) ص 12
5- همان ، ص 7
6- اسرائیل ، ژرار ، کوروش بزرگ ، ترجمه ی مرتضی ثاقب فر ، ( تهران ، ققنوس ، 1380 ) ص 261
7- آزاد ، ابوالکلام ، کوروش کبیر ، ص 3 و 183
8- کنادت ، ولفگانک ، آرمان شهریاری ایران باستان ، ترجمه ی سین الدین نجم آبادی (تهران ، نشر فرهنگ و هنر ، 2535 ) ، ص 221
9- گریشمن ، رومن ، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام ، ( تهران ، جام ، 1379 ) ، ص 156
10- پیرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ( تهران ، دنیای کتاب ، 1373 ) ، ج 2 ، ص
11- همان ، ج 2 ، صص 1534 – 1536
12- گریشمن ، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمه ی دکتر محمد معین ، ( تهران ،
دانشگاه نشر و ترجمه ، 2535 ) . ص 202
13- سامی ، علی ، تمدن هخامنشی ، ( تهران ، چاپخانه موسوی 1343 )
صص 271-249
14- همان ، ص 219-220
15- پیرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ج 2 ص 1560 – 1559
16- گریشمن ، ر ، ایران از آغاز تا اسلام ، ص 196
17- سامی ، علی ، تمدن هخامنشی ، صص 218-212
18- پیرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ج 2 ، 1562
19- گریشمن ، ایران از آغاز تا اسلام ، ص 201
20- پیرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ج 2 ص 1502-1500
21- دیاکانوف
22- تاج بخش ، احمد ، تاریخ مختصر تمدن و فرهنگ ایران ( قبل از اسلام ) ( تهران ، دانشگاه ملی ایران ، بی تا ) ص 181-179
23- پیرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ج 2 1493
24- سامی ، علی ، تمدن هخامنشی 148-150
25- تاجبخش ، احمد ، تاریخ مختصر تمدن و فرهنگ ایران ، ص 132
26- پیرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ج 2 ص 1551
27- برای آگاهی بیشتر : ر . ک . پیرنیا ، ایران باستان ، 1513-1502
28- سامی ، علی ، تمدن هخامنشی ، 161-157
29- برای آگاهی بیشتر : ر . ک اومیستر، ا . ت تاریخ شاهنشاهی هخامنشی ، ترجمه ی دکتر محمد مقدم ، ( تهران ، امیرکبیر ، 2537 ) ص 146-129
30- پرنیا ، حسن ، ایران باستان ، ج 2
31- شریعتمداری ، جعفر / شرح و تفسیر لغات قرآن / جلد سوم
1 – و انشاء نا من بعدهم قرنا اخرین . " 000 و بعد از آنها اقوام دیگری به وجود آوردیم " انعام /6
( نظیر همین آیه در سوره مومنون ، آیه 31 ، آمده است ) .
قالوا یا ذالقرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا ً . " ( آن گروه به او ) گفتند ای ذوالقرنین ! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند ؛ آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟ کهف /94
2 – تفسیر فخر رازی و کامل ابن اثیر ، ج 1 /287
3 – المیزان ، ج 13/414
4 – این کتاب به فارسی ترجمه شده و به نام " ذوالقرنین یا کوروش کبیر " انتشار یافته و بسیاری از مفسران و مورخان معاصر ، این نظریه را با لحن موافق در کتاب های خود مشروحاً آورده اند .
5 – نورالثقلین ، ج 3/294- 295
6 – کتاب دانیال ، فصل هشتم ، جمله های 1-4
7 – " تا به خاستگاه خورشید رسید ( در آنجا ) مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع می کند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم " کهف / 90
8 – برای توضیح بیشتر به کتاب ذوالقرنین یا کوروش کبیر و همچنین فرهنگ قصص قرآن مراجعه شود .
—————
————————————————————
—————
————————————————————
59