تارا فایل

تحقیق در مورد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان




اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعه ای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی در ایران در ماه های مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمان های مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیف های مختلف گروه های چپ و کمونیست بود.[۱][۲]
تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت است. بیشتر اعدام شدگان زندان های تهران در واقعهٔ تابستان ۶۷ در گورهای دسته جمعی گورستان خاوران به خاک سپرده شدند.

پیش زمینهٔ تاریخی
در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینه های آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات "فروغ جاویدان" به طور اخص می دانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی می دانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سال های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.
منتظری در نامه به خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین زندان ها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ می نویسد:
"پس از عرض سلام و تحیت، به عرض می رساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندان ها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی می شود….."

در کتاب "پاسداشت حقیقت" که در دهه ۸۰ و در جمهوری اسلامی توسط دفتر تدوین تاریخ ایران به چاپ رسید این واقعه بیشتر ادامهٔ درگیری سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی به طور کلی تصویر شده است.
به نوشتهٔ این کتاب: در تابستان ۱۳۶۷ و پس از عملیات مسلحانه فروغ جاویدان از سوی "سازمان مجاهدین خلق" و حمله به خاک ایران از طریق مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در "قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود."(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۸)
"هم زمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل خاک ایران، بروز تحرکات و تنش هایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیت های برخی هواداران سازمان در سطح جامعه و ایجاد حرکت هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار پیام های مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ می دهد." (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
حسن پویا, از فعالان ضد جمهوری اسلامی در کانون خاوران, در مطلب خود "پروژهٔ قتل عام تابستان ۶۷" این اعدام ها را ادامه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۰ می داند که به دلیل فشارهای بین المللی در سال های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود.
آغاز ماجرا
حکم روح الله خمینی
"پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران … خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده … [افراد] زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان هم زمان با برنامه های بیرون سازمان داشتند، صادر کردند."(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲) که متن نامه ها در خاطرات حسین علی منتظری که در آن زمان از مقامات رده بالای جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بوده است، و با اعدام ها مخالف بوده است، وجود دارند.
خمینی آنها را "محارب" اعلام می کند و چنین حکم می دهد:
"از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند، محارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده ای از وزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد، رحم بر محاربین ساده اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می باشد. والسلام"[۴][۵][۶]
سیداحمد خمینی که در آن زمان رئیس وقت دفتر خمینی بود در نامه ای در مورد جزییات این اعدام ها می پرسد و تاکید می کند آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شده اند و دوران زندان شان به زودی تمام می شود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستان هایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟ پاسخ روح الله خمینی بدین گونه است که:
بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.
تشکیک در دستخط خمینی
منتظری در خاطرات خود می نویسد که در آن زمان گفته می شد که نامه اول به خط احمد خمینی نوشته شده است.[۹] و در مورد نامه دوم هم آشکارا دستخط خط سوال کننده و پاسخ دهنده نامه یکسان است.

اعدام ها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی
اعدام های تابستان ۶٧ پیش زمینه هایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدام ها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده می شود. این روندی است که در تهران و زندان های گوهردشت و اوین اتفاق افتاده است در مورد جزئیات اعدام ها در سایر شهرستان ها منابع کافی در دست نیست اما پروسه ای مشابه در شهرستان های دیگر گمان برده می شود.
آغاز
اکثر مراجع روزهای اول مرداد را هنگام آغاز اعدام ها می دانند اما یرواند آبراهامیان، تاریخ دان معروف، این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر) نگاشته است. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندان ها صورت گرفت و تلوزیون ها و روزنامه ها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
با این حساب محاکمه ها و سوال و جواب ها آغاز می شوند.
محاکمه و اعدام های مرداد
ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام "منافقین" (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بود.
به دستور روح الله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماینده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام حسینعلی نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت و آمد می کرد. این گروه را اپوزیسیون "کمیسیون مرگ" می نامد و نیز نزد آنان به "کمیسیون هوابرد مرگ" هم معروف است.
از روز شنبه ٨ مرداد کمیسیونی به سرپرستى "نیرى" در ساختمان دادگاه واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر مى گردد و کشتار را با "محاکمه مجدد" مجاهدین، آنهم از زنان مجاهد آغاز مى کند. به گفتهٔ حسن پویا،یرواند آبراهامیان و گزارش های متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارش های سازمان های اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسی شان سوال می شود و اگر کسی می گفت "مجاهدین" در جا به اعدام محکوم می شد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین می شناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و "پافشاری بر نفاق" گرفته شده است). کسانی که پاسخ داده بودند "منافقین" با سوال های دیگری روبرو می شدند.
"آیا حاضرید در مصاحبه تلویزیونى منافقین را محکوم کنید؟"، "آیا حاضرید طناب دار را به گردن یک عضو فعال منافقین بیندازید؟"، " آیا حاضرید میدانهاى مین گذارى شده را براى ارتش اسلام پاکسازى کنید؟" و پاسخ منفى به هریک از این سوالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت آبراهامیان: "در گوهردشت، زندانیان مى توانستند چهره بازجویان خود را ببینند ولى در اوین آنها را با چشم بسته به بازجویى مى بردند."
یرواند آبراهامیان پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف می کند:"کسانیکه پاسخهاى نامساعد مى دادند، یا حاضر به زبان آوردن "منافقین" نبودند، بیدرنگ به اتاق ویژه اى هدایت مى شدند. در آنجا انگشترها و عینکهایشان ضبط و به آنها گفته مى شد که وصیت نامه نهایى خود را بنویسید. آنگاه آنها را به سوى چوبه هاى دار که پنهانى، هم در تالار سخنرانى گوهردشت و هم در حسینیه اوین برپا شده بود مى بردند و در گروههاى ۶ نفرى به دار مى آویختند. جان کندن بعضى از آنها تا ١۵ دقیقه به طول مى انجامید چون بجاى اینکه دریچه اى پنهانى از زیر پایشان در رود و به پایین بیفتد به همان شیوه قدیمى حلق آویز مى شدند. پس از گذشت چند روز، ماموران اعدام که بیش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومین تیرباران شوند ولى با این تقاضا، به این عنوان که طبق حکم شرع مرتدین و دشمنان خدا باید حلق آویز شوند مخالفت بعمل آمد. البته این بهانه اى بیش نبود. چون طى یک دهه محکومین به "فساد فى الارض" بوسیله جوخه هاى آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلى استفاده از طناب حفظ سکوت و پنهانکارى کامل، هم در قبال دنیاى خارج و هم در برابر بخش هاى دیگر همان زندان بود. به چپ گرایان گفته شد که مجاهدین به زندانهاى دیگر انتقال یافته اند، اما بعضى از زندانیان با مشاهده کامیونهاى مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفى تئاتر رفت و آمد داشتند جریانات مشکوکى را حدس زدند. با وجود این آنها نمى دانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاههاى "فریزر" در مرده شویخانه زندان از کار افتاده است. یکى از پاسداران ادعا کرد که آنها "فقط مشغول تمیز کردن سلولها هستند."
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدام ها می گوید:"زنى از گروههاى چپ گرا مى نویسد که هیچ یک از ۵٠ مجاهدى که با او در یک بخش زندانى بودند به بندهاى خود باز نگشتند. به نوشته مردى متعلق به همان گرایش، هیچکدام ١٩۵ تن از ٢٠٠ مجاهدى که در یکى از بخش هاى زندان گوهردشت نگهدارى مى شدند بازنگشتند. گزارش دیگرى حاکى است که حجت الاسلام نیرى مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سیاسى) وارد کند. در حالیکه آیت الله اشراقى با حالتى نه چندان قاطع سعى داشت راه اعتدال بپیماید."
محاکمه و اعدام های شهریور
شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. این ها عمدتاً تعلق سازمانی به یکی از سازمان های مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریک های فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومه له، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمان های کوچک چپی از این سازمان ها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپی ها جلب شد و پرسش و پاسخ از آن ها از 5 شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. "آیا شما مسلمانید؟"، "آیا به خدا اعتقاد دارید؟"، "آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟"، "آیا محمد را به عنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟"، "آیا در ماه رمضان روزه مى گیرید؟"، "آیا قرآن مى خوانید؟"، "آیا هر روز نماز مى خوانید؟"، "آیا ترجیح مى دهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟"، "آیا حاضرید زیر ورقه اى را دایر بر اینکه به خدا، به پیغمبر، به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید امضا کنید؟" و پر معناتر از همه: "آیا در خانواده اى بزرگ شده اید که پدر در آن نماز مى خواند، روزه مى گرفت و قرآن مى خواند؟"
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بین الملل و تاریخ نویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوال ها می توانست به اعدام شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی اعدام بود زیرا بر "ارتداد" فرد تاکید می کرد زیرا طبق موازین فقهى، فقط کسى را می توان مرتد شناخت که در یک خانواده معتقد مسلمان و در سایه پدرى که به طور مرتب نماز و قرآن مى خوانده و در ماه رمضان روزه مى گرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید می کرد اما می گفت نماز نخوانده است تنها به شلاق محکوم می شد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی "توبه یا مرگ زیر شلاق" عمل می شده است و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق می مردند یا اسلام را می پذیرفتند.
اعتراض هایی از طرف زندانیان به این محاکمه ها صورت می گیرد و بعضا کسانی اعتصاب غذا می کنند که شلاق می خورند و بعضا زیر شلاق کشته می شوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که این گونه کشته می شوند.
آبراهامیان روند اعدام ها را این گونه توصیف کرده است:"این بازجوئیها که به مدت سه ماه ادامه یافت، در اوین و گوهردشت در تالار اصلى دادگاه صورت گرفت. بخشى از بازجوییها حالت شفاهى داشت، و بخش دیگر به شکل پرسش نامه هاى ماشین شده انجام پذیرفت. بعضى از زندانیان مى توانستند بازجویان خود را ببینند ولى دیگران در پشت پاراوانهاى بلند پنهان شده بودند. کسانى که جوابهایشان پذیرفتنى بود به سوى راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهایشان غیرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدایت مى شدند، دسته نخست را به بندهاى خود باز مى گرداندند و به آنها دستور نماز خواندن مى دادند اگر زندانى از خواندن یک نوبت نماز خوددارى مى کرد از بابت آن ده ضربه تازیانه به او مى نواختند و مجازات کسى که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خوددارى مى ورزید، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهایى که نتوانسته بودند با موفقیت به پرسشها پاسخ گویند و مردود شناخته شده بودند، بعد از یک وقفه ى کوتاه براى تحویل مایملک مختصر و نوشتن آخرین وصایاى خود به سوى چوبه هاى دار برده مى شدند. بعضى از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامى که بوجود آمده بود اشتباها به سمت درى که نمى بایست هدایت شدند. جان به در بردگان به یاد مى آورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت نامه را شوخى مى پنداشتند چون نمى توانستند تصور کنند که چنان پرسش هایى ممکن است سرنوشت مرگ و زندگى یک نفر را تعیین کند.
رفتارى که با زنان صورت گرفت تا اندازه اى پیچیده تر بود. در حالى که زنان مجاهد به عنوان "محارب خدا" به دار آویخته شدند، به زنهاى متعلق به سازمانهاى چپ، حتى اگر در خانواده هاى مذهبى هم پرورش یافته بودند، فرصت دیگرى ارزانى شد چون آنها (به عنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمى شدند. زن بودن در جمهورى اسلامى براى خود امتیازاتى دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازى که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق "تغزیر" مى شدند. بعد از مدتى، بسیارى از آنها پذیرفتند که نماز بخوانند. یکى از آنها دچار کابوس مى شود. برخى از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتى از نوشیدن آب خوددارى ورزیدند. یکى از آنها بعداز ٢٢ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵٠ ضربه شلاق درگذشت. مقامات زندان براى او به عنوان خودکشى گواهى مرگ صادر کردند. چون در هر حال "او بود که تصمیم مربوط به خوددارى از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود."
به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپ ها و کمونیست ها نیز محاکمه و اعدام شدند.
مخالفت ها با روایت بازماندگان از آن واقعه
با توجه به این که محاکمه ها برای این اعدام ها شدیدا شخصی و خصوصی صورت می گرفته است بسیاری روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان, تاریخ دان, نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی می دانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است, نویسندگان می گویند:" "در این گونه مدعیات مطرح شده … بسیار می توان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمی دانند قضیه از چه قرار است نمی گویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمی شوند، یا در پاسخ به این سوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله می گویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را می برند و اعدام می کنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، . طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی می دهند. به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخگویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده … برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است… در واقع آن گونه که … درباره این قضیه سخن گفته شده… و با چنان روش هایی که به اجرا درآمد قاعدتا دیگر نمی بایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندان ها باقی بماند."(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)
پس از اعدام ها
آبراهامیان می نویسد:"به خویشاوندان قربانیان تا بعد از تاریخ ۴ آذر ماه (٢۵ نوامبر) هیچ اطلاعى درباره ى اعدام آنها داده نشد. بعضى از آنها با تلفن، به کمیته ها و معدودى نیز به خود زندان اوین احضار شدند تا اثاثیه شخصى و یا آخرین وصیتنامه هاى اعدام شدگان را، در مواردى که این وصیتنامه ها بى زیان تشخیص داده شده بود، تحویل بگیرند. براى آنکه از ازدحام جلوگیرى شود آنها را در گروه هاى جدا از هم و طى چندین هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صریحا اعلام شد که حق برگزارى مراسم چهلمین روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستان هاى بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در این گورستان ها، مارکسیست ها را به این عنوان که "نجس" هستند جدا از دیگران به خاک سپردند. به این ترتیب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نیز به مرحله ى اجرا گذاشته شد."
تعداد اعدامیان
به علت این که جمهوری اسلامی ایران همچنان بر سر کار است تعداد دقیق اعدام ها هرگز فاش نشده است و بین مراجع مختلف در مورد آن ها اختلاف وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده می شود. در این جا سعی می شود ابتدا به اعداد اعلام شدهٔ منابع مختلف رجوع می شود و سپس به لیست های مختلفی که از کشته شدگان منتشر شده اشاره می شود.
سازمان عفو بین الملل "بیش از ۲۵۰۰ نفر" را اعلام کرده است. در ضمن لیست و نام های مشخص حداقل پنج هزار نفر توسط سازمان های مختلف اعلام شده است.

لیست کشته شدگان
اولین لیستی که از کشته شدگان انتشار یافت توسط سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود که تا حد امکان وابستگی سازمانی و محل مرگ را نیز تعیین می کرد. این لیست که نام ۶۱۵ نفر را در برداشت تنها مربوط به اوین و گوهردشت بود و به هیچ وجه کامل نبود. در این لیست از ۶۱۵ نفر، ۱۳۷ نفر به مجاهدین، ۱۰۸ نفر به اکثریت، ۹۰ نفر به حزب توده، ۴۱ نفر به انشعابات دیگر فدایی، ۳۰ نفر به کومه له، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر به پیکار و بقیه به سایر تشکیلات چپی تعلق داشتند.
در سال های پس از آن تلاش های زیادی برای تهیه لیستی از قربانیان بوده که حاصلش جمع نام های حدود پنج هزار نفر است.
کمیته موقت دفاع از زندانیان سیاسی ایران،کانون ایرانیان لندن،کانون حمایت از زندانیان سیاسی (در آخن,آلمان)،سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران،حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران (داخل کشور) در سال ۶۷، حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان فداییان خلق (اقلیت) و دیگر انشعابات فدایی از جمله تشکل هایی هستند که تا بحال لیستی از قربانیان ارائه کرده اند. تعداد و جزییات هر کدام از این لیست ها با دیگری متفاوت است.
آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود، این رقم را ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر دانسته و تایید می کند که رقم دقیق را به خاطر ندارد.
کاملترین لیست این زمینه لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیست های فوق الذکر حاصل شده است. این لیست که به همت ب.آزاده و ب.آذرکلاه جمع آوری شده جمعا شامل ۴۴۸۱ نفر است.
مسئولان اعدام ها
در زمان این اعدام ها خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ این ها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) صورت گرفته بود. حسینعلی منتظری در این باره نامه ای به خمینی نوشت و شخص روح الله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد کرد.
از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند می توان به این افراد اشاره کرد:
* حسینعلی نیری، عضو کمیسیون مرگ منصوب از طرف خمینی
* مرتضی اشراقی، عضو کمیسیون مرگ منصوب از طرف خمینی
* مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ
17


تعداد صفحات : 17 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود