تارا فایل

تحقیق در مورد توبه و جایگاه بلند آن در عرفان


توبه و جایگاه بلند آن در عرفان(۱)
یکى‏از مباحث مهم درعرفان عملى و مقامات‏العارفین توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علم‏اخلاق، متکلمان و محدثان از جایگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفیان توجه‏اى خاص و عنایتى ویژه به آن مبذول داشته‏اند. سیرى اجمالى در آثار مشایخ بزرگ به وضوح نشانگر این معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنین بدست مى‏آید که تقریبا همه اینها توبه را از مهمترین مقامهاى سالک راه حق مى‏دانسته‏اند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پیر هرات از کشف الاسرار گرفته، منازل السائرین و صد میدان و… این مطلب با اهمیت‏خاصى طرح شده است. (۱) محیى‏الدین عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى باب مفصلى را در دایره‏المعارف بزرگ خود(الفتوحات المکیه) (۲) به این امر اختصاص داده است.
نجم‏الدین رازى در "مرصادالعباد" (۳) دو مبحث‏بسیار مهم در این مورد دارد. مولوى افزون بر طرح مسئله توبه در "مثنوى معنوى‏" به مناسبتهاى مختلفى، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بیان فرموده است. (۴) بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شیرازى در حد قابل توجهى مسئله را مدنظر داشته و در سى و دو بیت از دیوان خود به بیان توبه پرداخته است، (۵) ابن فارض شبسترى، و نسفى هر کدام بنوبه خود بر اهمیت این موضوع اصرار ورزیده‏اند. ما بعنوان نمونه سخنى از خواجه عبدالله انصارى را در ارزش والاى توبه نقل مى‏کنیم: "…توبه نشان راه است، و سالار بار، و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ و شرط قبول و سر همه شادى." (۶)
از نشانه‏هاى اهمیت توبه، تاریخ دیرینه آن است; زندگى آدم ابوالبشر (۷) در این ناسوت خاکى با آن آغاز مى‏شود، پیام آوران بزرگى همانند ابراهیم، اسماعیل، (۸) یونس، (۹) موسى (۱۰) و پیامبر بزرگ اسلام – صلى‏الله علیه وآله – هموار در حال توبه و در طلب توبه الهى بوده‏اند. (۱۱) امیرالمومنین على‏ابن ابى طالب – علیه‏السلام – که همه صوفیان و عارفان بوجودش افتخار مى‏کنند و وى را مرشد مرشدان و… مى‏دانند – و فرزندان معصومش – بویژه امام زین‏العابدین – علیه‏السلام – رهنمودهایشان و خصوصا نیایشهایشان مملو از توبه و استغفار است و سلوک معنوى بسیارى از ستاره‏هاى درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدویه، (۱۲) ابراهیم‏بن ادهم (۱۳) و فضیل عیاض (۱۴) و… با توبه آغاز مى‏گردد و بسیارى از عارفان بزرگ آن را نخستین گام سالک در راه سازندگى مى‏دانند.
از دیدگاه قرآن هم که بى‏گمان از مهمترین منابع عرفان است، دهها آیه به این امر خطیر اختصاص داده شده است، واژه "توبه‏" و مشتقاتش نود و دو بار و "استغفار" و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه در کتاب خداى عزوجل استعمال شده است. افزون بر اینکه در آیات متعدد و مختلف دیگر هم بدون ذکرى از این واژه‏ها این مسئله مطرح شده است. مفسران کتاب خدا نیز با عنایتى خاص به شرح و بسط و تفصیل معناى این واژه کوتاه اما پر محتوا پرداخته‏اند; تاملى اندک در تفاسیر شیعه و سنى بویژه تفاسیر عرفانى به روشنى این واقعیت را نشان مى‏دهد بعنوان نمونه پیر هرات در تفسیر ارزشمند خود ذیل اکثر آیات توبه و استغفار، در ابعاد گوناگون توبه سخن رانده است و آهنگ کلام وى نشانگر این است که گاه آنقدر تحت تاثیر نورانیت قرآن قرار گرفته که عنان اختیار از کف داده و مطالب والا و گرانقدرى که سرشار از سوز، شیفتگى و عشق است، براى ما بیادگار گذاشته است. علامه طباطبایى نیز افزون بر تفسیر این آیات بحث مفصلى در ذیل آیات ۱۷ و ۱۸ سوره توبه طرح فرموده است. (۱۵)
اخبار و روایات بسیار زیادى نیز در این باره وارد شده است که بى‏گمان مورد استفاده و استشهاد عرفا در این مبحث‏بوده است; مرحوم مجلسى مجموعه‏اى از این روایت را در "بحارالانوار" گرد آورده است. (۱۶)
خواجه نصیر طوسى – رضوان‏الله تعالى علیه – در تجرید نیز بابى را بعنوان توبه گشوده است و شارحان کتاب وى هم مطلب را مورد شرح و تفصیل قرار داده‏اند (۱۷) از مجموع اینهانتیجه مى‏گیریم که:
توبه در عرفان، اخلاق، (۱۸) قرآن، حدیث و کلام از جایگاه والا و ارزش گرانقدرى برخوردار است.
به هرحال،توبه یکى از مقامات العارفین است، قبل از شروع بحث، به توضیح معناى مقام و سلوک مى‏پردازیم.
معناى سلوک و مقام
هدف عارف وصول به حق و رسیدن به محبوب است واین مهم جز از راه سلوک و طى مقامات بس دشوارى میسرنمى‏گردد، و توبه یکى از این منازل و مقامها است. از اینرو از باب مقدمه اشاره‏اى به معناى سلوک و مقام نموده و در این مورد به نقل کلام تنى چند از عارفان بزرگ بسنده مى‏نماییم.
شیخ محمود شبسترى در توضیح معناى سلوک و مقام چنین مى‏فرماید: "سلوک سالک سفرى معنوى است و در این سفر مراحلى قطع مى‏کند و از منازلى مى‏گذرد در هر مرحله مقامى است که سالک به آن در مى‏آید و پس از اینکه در یک مقام به کمال رسید به مقام برتر مى‏رود، مقام مرتبه‏اى از مراتب سلوک است که به سعى و کوشش و اراده و اختیار سالک بدست مى‏آید. روانباشد از مقام خود اندر گذرد بى‏آنکه حق آن مقام بگذارد. در جریان آمدن به این مقامات وگذار از آنها آیینه دل سالک صفا مى‏پذیرد و از جهان معنوى به او فیضها مى‏رسد… سالک در قدم اول به توبه متصف مى‏گردد." (۱۹)
و عزالدین کاشانى در"مصباح‏الهدایه‏" مى‏فرماید:"مقامات در اصطلاح صوفیان اقامت‏بنده است در عبادت از آغاز سلوک به درجه‏اى که به آن توسل کرده است و شرط سالک آنست که از مقامى به مقام دیگر ترقى کند. و در تعریف آن آورده‏اند مراد از مقام مرتبه‏اى است از مراتب سلوک که در تحت قدم سالک آید و محل استقامت او گردد و زوال نپذیرد." (۲۰)
تعداد و ترتیب مقامات
در تعداد منازل و مقامات و ترتیب و نظم آنها عبارات عارفان مختلف است. بعنوان مثال: ابونصر سراج (متوفى ۳۷۸) مراحل سلوک را هفت مقام مى‏داند که به ترتیب عبارتند از: توبه و… ابومحمد الکلاباذى (م ۳۸۰) در کتاب "التعرف لمذهب اهل التصوف‏" از باب ۳۵ تا ۶۱ تالیف خود به ذکر پاره‏اى (۲۱) از مقامات پرداخته و از توبه آغاز و به توحید ختم کرده است. (۲۲)
عزالدین کاشانى (م ۷۳۵) در مصباح الهدایه مقامات را ده مرحله دانسته است و از مقام توبه آغاز و به رضا ختم کرده است. به روایت هجویرى در کشف‏المحجوب اول کسى که اندر ترتیب مقامات و بسط احوال خوض کرد "ابوالحسن سرى بن المفلس السقطى‏" استاد و دایى جنید بغدادى (۲۳) بود مى‏گوید هر کدام از انبیا مقامى دارند پس مقام آدم توبه بود. (۲۴) و حاصل سخن آنکه: سخن بزرگان عرفان و تصوف در تعداد منازل و مقامات مختلف است ، برخى تعداد آنها را هفت، و برخى ده و برخى چهل، روزبهان اصفهانى هزارویک ، پیرهرات (خواجه عبدالله انصارى) صد و… دانسته اند.
در چینش و نظم و ترتیب آنها نیز بهمان اندازه سخن عارفان مختلف است. در هرحال بسیارى از شخصیتهاى برجسته عرفان، توبه رامقام اول و نخستین منزل سیر صعودى و سفر روحانى سالک دانسته‏اند.

توبه اولین مقام و منزل عارفان
بى گمان، سالک راه حق براى وصول به سرمنزل مقصود باید منازل و مقاماتى را طى کند و توبه اولین مقام و منزل سالکان راه حق است. کسى که مى‏خواهد به سوى او سیر کند باید روى از دنیا، خود و هرچه غیراوست، برتابد و باتمام وجود متوجه حق شود و این جز با انقلابى بزرگ از درون که دیو منیت و هواهاو شهوتهارا از تحت‏سیطره وسلطنت دل برافکند، ممکن نیست و این است که زمینه ساز اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و نخستین پله نردبانى است که آنسویش دریاى بى کران وجودالهى است. و به بیانى دیگر: براى اینکه عارف واصل شود، باید مقامات و منازل بس دشوارى رابپیماید و این پیمودن مراحل و مراتب منظمى دارد که نخستین آنها توبه است; چرا که این حرکتى است که با فضل خدا آغاز شده، براى او وبسوى او و توام با عشق او است و براى اینکه راه این سیر صعودى هموار گردد،باید سالک طریق حق، آتش، در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعله‏ها فروزان شود تا ریشه‏هاى گناه و آثار و تبعات غفلتها، ترک اولى‏ها و… سوخته شود ودل شیفته شیدا را آماده حرکت‏بسوى او کند و این همان توبه است که البته پس از یقظه (۲۵) و بیدارى حاصل مى‏شود. بنابراین، سائرالى الله قبل از هر چیز به توبه‏اى حقیقى بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور کمال آن مبذول دارد که توبه‏اى کامل و نصوح وار، زمینه ساز مقام بعدى. و به قول پیرهرات: "میدان دوم، میدان مروت است، از میدان توبه، میدان مروت زاید." (۲۶) و عارفان بزرگ و عالیقدر به این واقعیت تصریح فرموده‏اند که نمونه‏هایى از آن به شرح زیر است:
"میدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن است‏به خداى… توبه نشان راهست و سالار بار و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ، وشرط قبول و سرهمه شادى." (۲۷)
عزالدین کاشانى مى‏گوید:"اساس جمله مقامات و مفتاح جمیع خیرات واصل همه منازل و معاملات قلبى و قالبى، توبه است." (۲۸)
هجویرى در کشف المحجوب مى‏گوید: اول مقام سالکان طریق حق، توبه است. (۲۹) دکتر سید محمد دامادى در کتاب "شرحى برمقامات العارفین‏" مى‏گوید:
توبه را باب‏الابواب گویند، زیرا اول چیزى است که طالب سالک به سبب و وسیله آن چیز به مقام قرب حضرت خداوند وصول مى‏یابد، توبه است." (۳۰)
از موارد متعددى از کتاب مشارق‏الدر استفاده مى‏شود که توبه مقام اول عارفان است. (۳۱)
در مرصادالعباد مى‏فرماید: "چون مرید به خدمت‏شیخ پیوست و… باید به بیست صفت موصوف باشد تا داد صحبت‏شیخ بتواند و سلوک این را ه بکمال او را دست دهد. اول مقام توبه است‏باید که توبتى نصوح کند که بناى جمله اعمال بر این اصل خواهد بود و اگر این اساس بخلل باشد در نهایت کار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد وآنهمه رنجها حبط شود." (۳۲)
شبسترى در گلشن راز مى‏فرماید:
به توبه متصف گردد درآندم
شود در اصطفاء ز اولاد آدم
و لاهیجى مى‏فرماید: "بدانکه در طریق سیر الى‏الله و سیر رجوعى، اول مقامى که سالک سائر برآن عبور مى‏نماید، مقام توبه است.. . اشاره براین معنى است که: در هنگام توجه به جانب علیین ابرار و شروع در سلوک طریقت‏به توبه…. متصف گردد و توبه صفت وى شود. (۳۳)
مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى در رساله لقاءالله پس از بیانات سودمند و جامعى در اثبات لقاءالله یعنى امکان رسیدن به‏مقام بلند عرفانى و معنوى از طریق مجاهده، مى‏فرماید: "آرى بعد از اینک مقصود معین شد آن وقت دامن همت‏به کمر بزند و بگوید:
دست از طلب ندارم تاکام من‏برآید
یاجان رسد به جانان یاجان زتن برآید
توبه صحیحى از گذشته‏ها بکند…" (۳۴) در مصباح‏الشریعه مى‏فرماید: "التوبه حبل الله و مدد عنایته ولابد للعبد من مداومه التوبه على کل حال." (۳۵)
در میدان عمل نیز بسیارى از مشایخ بزرگ عرفان و تصوف از توبه آغاز کرده‏اند که بذکر نمونه‏هایى‏از آنان مى‏پردازیم.
توبه اولین منزل رابعه عدویه
شاید عطار نیشابورى اولین کسى باشد که قسمتهاى اول شرح زندگى رابعه عدویه را نوشته است، على‏رغم مسلک شعرى و عرفانى عطار وتلاش گسترده ایشان در جهت‏بزرگ نشان دادن چهره عارفان، عطار داستان توبه رابعه را بسیار مجمل و کوتاه و با شتابى تمام نقل کرده‏است. و احتمال دیگرى را درباره وى تقویت نموده‏است، عبارت وى دراین باره چنین است… "و گروهى گویند در مطربى افتاد آنگاه بردست‏حسن توبه‏کرد و در ویرانه ساکن گشت…" (۳۶)
عبدالرحمن بدوى پس از تاملى عمیق در عبارت عطار و بیان علت‏شتابزدگى وى در توبه "رابعه‏" ضمن تحلیل نسبتا مفصلى همین روایت عطار را صحیح دانسته و اولین منزل رابعه را توبه مى‏داند. (۳۷)
توبه،اولین منزل ابراهیم ابن‏ادهم و فضیل عیاض
اولین منزل ابراهیم ابن‏ادهم، عارف بزرگ جهان اسلام توبه است. (۳۸) حرکت عرفانى فضیل عیاض نیز با انقلابى کامل و جامع از درون (توبه) آغاز مى‏شود. (۳۹) معنویت و عرفان "بشرحافى‏" نیز از توبه آغاز مى‏گردد. (۴۰)
البته همانگونه که اشاره کردیم همه عرفا در این مورد اتفاق نظر ندارند و برخى از آنان مقام اول را توبه نمى‏دانند، بعبارت دیگر در مورد اینکه نخستین منزل سالک چیست؟ اختلاف است و در اینجا این مبحث رابه کلام محى‏الدین‏ابن عربى در مورد اختلاف ختم مى‏کنیم:
"میان اصحاب ،در مورد اولین مقام عارف و سالک اختلاف است; برخى از آنان فرموده‏اند: اولین مقام "یقظه است و برخى فرموده‏اند: اولین منزل "انتباه‏" است و برخى فرموده‏اند: نخستین گام "توبه‏" است." (۴۱)

مفهوم توبه
توبه در لغت: توبه از ماده "توب‏" به معناى "رجع‏" (بازگشت) است. ابن فارس متوفاى ۳۹۵. ه در "معجم مقاییس اللغه‏" مى‏گوید: "توب‏" التاء والباء والواو کلمه واحده تدل على الرجوع یقال تاب من ذنبه اى رجع عنه، یتوب الى الله توبه ومتابا…" (۴۲)
ابن‏منظورلغوى معروف مى‏گوید: "التوبه الرجوع من‏الذنب… و تاب الى الله یتوب توبا و توبه و متابا اناب و رجع عن المعصیه الى‏الطاعه… و تاب الله علیه وفقه لها والله تواب یتوب على عبده." (۴۳)
راغب اصفهانى مى‏گوید:"توبه ترک گناه به بهترین وجه است و آن رساترین شکل پوزشخواهى است زیرا اعتذار سه قسم است و قسم چهارمى ندارد:
۱- اینکه پوزش خواه بگوید این کار را انجام نداده‏ام. (کار را از اساس منکر شود.)
۲- بگوید آنرا بدین دلیل انجام داده‏ام. (عذرى براى کارش بتراشد.)
۳- این کار را انجام داده‏ام وگناه کرده‏ام و از بن و بیخ آن را ترک مى‏کنم.
توبه در اصطلاح: آنچه در عرفان مهم است‏حقیقت توبه است اما بد نیست‏بعنوان مقدمه به ذکر پاره‏اى از تعاریف توبه که در گوشه و کنار کتب عرفانى آمده است‏بپردازیم.
الف: جرجانى مى‏گوید:"…و در اصطلاح شرع پشیمانى از گناهان است و صوفیان مى‏گویند: توبه رجوع به خداى تعالى است‏براى گشودن گره‏امتناع از قلب وبرخاستن‏به تمام حقوق پروردگار." (۴۴)
ب: عبدالرزاق کاشانى در شرح منازل السائرین پیر هرات مى‏گوید: "توبه بازگشت از مخالفت‏حکم حق است‏به موافقت او پس تا زمانى که مکلف حقیقت گناه را نشناسد و نداند که فعلى که از او صادر مى‏شود مخالف حکم خدا است‏براى آن مکلف رجوع از گناه صحیح نیست‏" (۴۵)
ذوالنون مصرى: "توبه عوام، از گناه است وتوبه خواص،از غفلت." گفت: "بر هر عنصرى، توبه‏اى است توبه دل،نیت کردن است‏بر ترک شهوات حرام و توبه چشم،از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترک گرفتن دست ازمناهى و توبه پاى،نارفتن به مناهى." (۴۶)
سهل‏بن عبدالله: "اول توبه،اجابت است. پس‏انابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابت‏به فعل بود و انابت‏به دل و توبه به نیت و استغفار از تقصیر… (۴۷) اول چیزى که مبتدى را لازم آید توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل برکندن و از حرکات مذمومه به حرکات محموده نقل کردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشى را لازم خود نگرداند و…" (۴۸)
جنید بغدادى:"توبه را سه معنى است: اول ندامت، دوم عزم بر ترک معاودت. سوم خود را پاک کردن از مظالم و خصومت." (۴۹)
خواجه نصیرطوسى (ره):"معناى توبه رجوع از گناه باشد و اول باید دانست گناه چه باشد." (۵۰)
دکتر قاسم غنى:"صوفیه توبه را به این شکل تعریف کرده‏اند که بیدارى روح است از غفلت و بى‏خبرى به طورى که گناهکار از راههاى ناصوابى که مى‏پیماید، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولى فقط تذکر و تنبه کافى نیست که تائب شمرده شود مگر آنکه توبه کار بکلى آن معصیت‏یا معاصى را که مرتکب بوده و متذکر شده رها نماید و مصمم شود که بار دیگر به آن معاصى برنگردد تا به قول شیخ عطار در منطق الطیر:
تو یقین مى‏دان که صد عالم گناه
از تف یک توبه برخیزد ز راه (۵۱)
لاهیجى:…بتوبه – که بازگشتن بجانب حق است و ترک ماسوى الله – متصف گردد. (۵۲)
غزالى در احیاءالعلوم، نراقى در جامع السعادات و فیض در محجه‏البیضاء در تعریف توبه مى‏فرمایند: "توبه عبارتست از سه امرى که مترتب بر یکدیگرند و هر کدام علت دیگرى است و آن سه عبارتند از: ۱- علم به مضرات گناه و اینکه سبب دورى از حق تعالى مى‏گردد. ۲- ندم و پشیمانى. ۳- تصمیم و اراده به عمل. کیفیت ترتب این سه امر به این صورت است که آگاهى از زبان گناه لت‏حالت ندامت و پشیمانى از آن مى‏گردد و هنگامى که بخوبى این ندامت‏بر انسان مستولى گردد تصمیم مى‏گیرد گناهان گذشته راجبران کند و در زمان حال گناه نکند و تصمیم مى‏گیرد در آینده نیز مرتکب گناه نگردد. (۵۳)

پى‏نوشتها:
۱- نمونه‏هایى از گفتار خواجه عبدالله انصارى در تفسیر ارزشمند "کشف‏الاسرار" به مناسبتهاى مختلف ذکر مى‏کنیم.
۲- محیى‏الدین عربى، الفتوحات المکیه، (بیروت، داراحیاءالتراث العربى،بى‏تا)، ج ۲،ص ۱۳۹-۱۴۴.
۳- نجم‏الدین رازى، مرصادالعباد،(تهران،انتشارات علمى و فرهنگى،۱۳۶۵) چاپ دوم،ص ۲۵۵ و۳۵۵.
۴- مولانا جلال‏الدین رومى، کلیات مثنوى، (انتشارات کتابفروشى‏اسلامیه، بى‏تا) دفتر پنجم ۴۸۳ قصه قوم یونس و دفتر چهارم ۴۲۵بیان حدیث انى لاستغفرالله… و دفتر پنجم ۴۹۹ توبه نصوح.
۵- مجله علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه شیراز، شماره ۱ و ۲، سال ۶۹ -۷۰، توبه در اشعار حافظ.
۶- عبدالله انصارى، منازل‏السائرین، مترجم: روان فرهادى، (تهران،انتشارات مولى، ۱۳۶۱) ص ۲۵۲ نقل از صد میدان
۷- "فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب‏الرحیم‏" بقره: ۳۷
۸- …"وارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم‏" بقره:۱۲۸
۹- …"وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادى فى‏الظلمات الااله الا انت‏سبحانک انى کنت من‏الظالمین‏"
۱۰- فلما افاق قال سبحانک تبت الیک و انا اول المومنین،اعراف: ۱۴۳
۱۱- واستغفره‏انه کان توابا،نصر:۳ و حدود ده روایت‏به‏این مضمون وارد شده‏است "وانى استغفرالله فى کل یوم ماه مره‏" مستدرک‏الوسایل ۱/۳۸۷
۱۲،۱۳،۱۴- رجوع به بحث توبه اولین مقام در همین مقاله.
۱۵- محمد حسین طباطبایى،المیزان، (قم، موسسه مطبوعاتى اسماعیلیان،۱۳۹۴ ه . ق) چاپ سوم،ص ۲۴۴ "کلام فى التوبه‏"
۱۶- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۶، (تهران، دارالکتب الاسلامیه،۱۳۶۳) چاپ سوم، باب‏التوبه انواعها و شرایطها، ص ۱۱الى ۴۲
۱۷- خواجه نصیرطوسى،تجرید الاعتقاد،۹ – ۳۳۱ (قم،انتشارات ایران، بى‏تا) و علامه ابوالحسن شعرانى، ترجمه و شرح تجرید، (تهران، کتابفروشى‏اسلامیه،۱۳۹۸ ه ) چاپ دوم، ۵۸۵ – ۵۹۲.
۱۸- دراخلاق نیز مسئله توبه بسیار مورد توجه بوده است‏بعنوان مثال: فیض کاشانى در محجه‏البیضاء بحث مفصلى دراین باره دارد. غزالى دراحیاءالعلوم بحث جامع و جالبى را آورده است. و نراقى در جامع‏السعادات‏نیزدر ابعاد مختلف توبه بحث کرده است.
۱۹- شیخ محمود شبسترى،مجموعه آثار (تهران، کتابخانه طهورى، ۱۳۶۵) ص ۲۴،۲۵
۲۰- عزالدین کاشانى، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه،(تهران، موسسه نشر هما،۱۳۶۷) چاپ سوم، ص ۱۲۵
۲۱- همان، ص ۱۳،بنقل از اللمع، ص ۸۳ و ۶۶
۲۲- عزالدین کاشانى، پیشین، ص ۳۶۶ تا ۴۰۰
۲۳- سید محمد دامادى، همان
۲۴- کشف المحجوب، هجویرى، (بى‏م، بى‏تا، بى‏نا) ص ۱۳۷ و ۴۸۴
۲۵- معمولا "یقظه‏" قبل از توبه مطرح شده است و تاملى کوتاه در مسئله بیانگر صحت آن است – از جمله رجوع کنید به: خواجه عبدالله در منازل و صد میدان
۲۶ و ۲۷- خواجه عبدالله انصارى، پیشین، ص ۲۵۳ و۲۵۲
۲۸- عزالدین کاشانى، پیشین،ص ۳۶۷
۲۹ و۳۰- سید محمد دامادى،پیشین، ص ۲۹،به نقل‏از هجویرى،پیشین،ص ۳۷۸
۳۱- از جمله رجوع کنید به: صفحه‏هاى ۱۴۸ و ۱۵۰، مشارق الدرر، شرح قصیده تائیه ابن فارض، سعید فرغانى، (انتشارات فلسفه و عرفان اسلامى، ۱۳۹۸ ه )
۳۲- نجم‏الدین رازى، پیشین، ص ۲۵۷
۳۳- شرح گلشن راز، محمود لاهیجى، (انتشارات محمودى، بى‏تا)۸ -۲۵۷
۳۴- لقاءالله، میرزا جواد ملکى تبریزى، با تعلیق سید احمد فهرى، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۰
۳۵- ترجمه: "توبه ریسمان خداست و مدد عنایت او است و بنده باید در هر حال به توبه‏اش ادامه دهد." از جمله اول و سوم مى‏توان استفاده کرد که توبه به مقام اول، سلوک به سوى خدا است. مصباح‏الشریعه،ترجمه و شرح حسن مصطفوى، (تهران، انجمن حکمت و فلسفه،بى‏تا) ص ۳۵۱.
۳۶- فریدالدین عطار نیشابورى، تذکره‏الاولیاء، (تهران،انتشارات مرکزى،۱۳۳۶) چاپ پنجم، ص ۶۶
۳۷- شهید عشق الهى، رابعه عدویه، عبدالرحمن بدوى،مترجم: محمد تحریرچى (تهران،انتشارات مولى، ۱۳۶۶) ص ۱۸ – ۲۴، به نظر مى‏رسد تحلیل عبدالرحمن بدوى از سخن عطارنیشابورى عمیق و شایسته تامل است.
۳۸ و ۳۹- عطار نیشابورى، پیشین، ص ۸۸ – ۸۹ و ۷۹ – ۷۸
۴۰- ابن عربى، پیشین، ج ۲، ص ۱۴۳
۴۱- عطار نیشابورى، پیشین، ص ۱۰۶
۴۲- احمدبن فارس، مقاییس اللغه، (قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۴۰۴، ه ق) ج ۱، ص ۳۵۷
۴۳- ابن منظور، لسان‏العرب، (بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا) ج ۲، ص‏۶۱
همانطورکه درمتن‏ملاحظه شده‏است توبه‏رادوجور معنى کرده‏اند. ۱- (برگشتن و رجوع) ۲- برگشتن و رجوع مقید به "از گناه‏" دراقرب الموارد، قاموس و صحاح اللغه معناى دوم را اختیار کرده است در مجمع‏البیان هم‏درذیل‏آیه ۳۷ بقره، توبه را رجوع از عمل گذشته دانسته است ولى نظر صحیح آنست که توبه به معناى مطلق رجوع باشد – همانطورکه علامه طباطبایى درسراسرالمیزان این‏معنى راپذیرفته‏است و دلیل آن این است که این معنى – برخلاف معناى اول – شامل توبه خدا نیز مى‏گردد.
۴۴- سید محمد دامادى، پیشین، ص ۲۹، بنقل از جرجانى.
۴۵- عبدالرزاق کاشانى، شرح منازل السائرین، (تهران، انتشارات کتابخانه علمیه حامدى، ۱۳۵۴)ص ۲۱.
۴۶ و ۴۷ و ۴۸ و ۴۹ – سید محمد دامادى، پیشین، ص ۳۰، به نقل از عطار نیشابورى، پیشین، ص ۱۵۲
۵۰- محمدبن الحسن‏الطواسى، اوصاف الاشراف، (مشهد،انتشارات کتابفروشى زوار، ۱۳۵۷) ص ۲۳
۵۱- قاسم غنى، تاریخ تصوف، بى‏م، ج ۲، ص ۲۲۱
۵۲- محمود شبسترى، پیشین، ص ۲۸۵
۵۳- غزالى، پیشین، ج ۴، ص ۳

19


تعداد صفحات : 19 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود