بسمه تعال
موضوع تحقیق:
بررسی رابطه بین اعتماد به نفس و پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان
نویسندگان:
محمدرضا سرمدی1- محمود شاهسواری2، یونس پاک پور3، علی محمودی4 ، ناهید اوجاقی میرکوهی5
استاد گرامی:
نام محقق:
مقدمه
بسیاری از خانواده ها نه تنها نسبت به عواقب ناهنجار عدم پرورش اعتماد به نفس در کودکان خود آگاهی لازم را ندارند، بلکه از شیوه های کم هزینه و اغلب بدون هزینه آن نیز اطلاعات چندانی ندارند، کودکان ما خواه ناخواه بزرگ خواهند شد، و سرانجام از ما جدا و در زندگی آینده خود با با حوادث و دشواری های فراوانی روبرو خواهندگشت ، پس ضروری است ما نیز همگام با طبیعت و فطرت آنان به ندای استقلال طلبی آنان پاسخ درست داده و با اسستفاده از راه ها ی صحیح آنها را برای زندگی آینده آماده سازی ، حضرت امام سجاد(ع) می فرمایند: " فرزندت را آنچنان تربیت کن که مایه ی آبرو و سربلندی تو باشد". فرزندان ما نیازمند اعتماد به نفس اند تا در سایه آن بتوانند راه خوشبختی خود را هموار کنند.
به هر میزان که کودکان ما بیشتر رشد کنند و بیشتر با مسائل و دشواری های زندگی مواجه گردند. نیاز آنها به اعتماد به نفس بیشتر خواهد شد. و مقدمات این امر باید از دوران کودکی فراهم گردد. ارزش پرورش کودکان و ایجاد زمینه اعتماد به نفس را در آنان هنگامی می توان دریافت که بدانیم عدم آن موجب پیدایش چه عوارضی و دشواری هایی است: 1-جنبه فردی: کسی که فاقد اعماد به نفس باشد،در تحصیل ناموفق است. در کارها نیازمند است که به دیگران اتکا کند و برای جلب نظر دیگران ناگزیر است مطالبق با میل آنان رفتار کند و دشواری هایی را متحمل شود.
شخصیت موجود چنین افراد ی به مراتب پائین تر از شخصیت واقفی آنهاست و برای همین آنها دچار احساس حقارت و تحت تاثیر عوامل مایوس کننده هستند. امری که تدریجاً سبب خواهد شد که آنان امکانات طبیعی حیات را از دست بدهند و در معرض ابتلا به بیماریهای عصبی و روانی قرار گیرند.2- جنبه اجتماعی: کودکان و حتی همه ی آنهایی که اعتماد به نفس ندارند .
از معاشرت با دیگران پرهیز می کنند و گمان دارند در این زمینه دچار ضرر و زیان تواهند شد. وقتی هم معاشرتی دست دهد جرات و اعتمادی ندارند تا استقلال رای و نظر خود را حفظ کنند، روحیه متزلز شان آنها را وادار به تبعیت و تسلیم در برابر دیگران میکند ، امری که معلوم نیست همیشه به سود آنان باشد. این افرا د دوست ندارند در میان جمع حاضر شوند از آن جهت که مبادا نقاط ضعف شان علنی گردد و بی اهمیتی شان برملا و آشکار گردد. به دیگران بی اعتمادند و به صداقت و صفای هیچکس اعتماد ندارند. از مورد سئوال قرار گرفتن می گریزند، مزاحم والدینند، در همه کارها به آنان مراجعه می کنند، استقلال رای و رفتار ندارند، می خواهند دیگران شروع کنند و آنها دنباله رو باشند، جراتشان مرده و پیشروی شان ملاحظه کارانه و کند است.هر معلمی شاید این تجربه را داشته باشد که وقتی برای اولین بار وارد کلاس می شود و سوالهایی را می پرسد ، بعضی از دانش آموزان بلافاصله دست بلند می کنند و
داوطلب پاسخگویی می شوند و پاره ای خاموش می نشینند و فقط با نگاه و دقت ، جریان کلاس را دنبال می کنند. این داوطلب ها همیشه ه جواب سوا ها را به درستی نمی دانند ، ولی جرات داوطلب شدن را دارند .
بعد از اولین امتحان رسمی کتبی، معلم تازه پی می برد که تعدادی از بالاتر ین نمره ها به بعضی از شاگردان خاموش تعلق دارند ؛ شاگردانی که شهامت ابراز وجود شفاهی ندارند ؛ می ترسند جواب سوا ها را غلط بدهند و آبرویشان نزد دیگر ان برود . در واقع به خود اتکا ندارند. آن ها پس از هر بار که جواب صحیح معلم به سوالی را می شنوند، در دل افسوس می خورند که چرا داوظلب پاسخگویی نشدند؛ چون جواب صحیح سوال را می دانستند . این نوع دانش آموزان در امتحانات شفاهی عملکرد ضعیف تری نسبت به امتحان های کتبی دارند. یکی از مهترین عوامل در این عملکرد دانش آموزان ؛ضعف اعتماد به نفس در آن هاست.
اعتماد به نفس چیست؟
در " واژه نامه ی روان شناسی" ساده ترین تعریفی که برای " اعتماد به نفس" ارائه شده چنین است: " اعتماد به نفس عبارت است از اعتقادی که شخص به خود و به توانایی ها ، مهارت ها و سایر قابلیت های خود دارد".
بنا بر ای تعریف ، برای دست یافتن به اعتماد به نفس ، فرد ابتدا نیازمند شناختن توانایی ها و سایر ویژگی های ارزشمند خود است ، ضعف اعتماد به نفس در فرد بر رفتار اجتماعی و پیشرفت تحصیلی او اثر می گذارد و باعث کمرویی و عملکرد نامطلوب او در امتحانات شفاهی و کتبی می شود.
نشانه های جسمی و رفتاری ضعف اعتماد به نفس
افرادی که اعتماد به نفس کمی دارند، معمولاً دچار لرزش خفیف دست و گرفتگی عضلات می شوند. قیافه ی به طور معمول نگران و غمگین است. به ظاهر خود اهمیت نمی دهند . با صدایی ضعیف که حاکی از اطمینان نداشتن به خود است ، سخن می گویند و چشمانی بی فروغ دارند. از نظر رفتاری هم حساس ، زود رنج، کم رو و گوشه گیر می شوند و دائم از خود و اطرافیان انتقاد می کنند.گاهی نیز بر عکس حالتی تهاجمی و خشونت آمیز دارند و رفتار آن ها همراه با زورگویی و پرتوقعی است.
متکبر و حراف بودن، غلو کردن، تحقیر کردن و عیب جویی ازدیگران،خ ود را مبرا از اشتباه دانستن، نداشتن ثبات ر ای ، داشتن تشویق و نگرانی ، احساس بی لیاقتی ، نالیدن از مشکلات به طور دائم ، بد شانس دانستن خود، بدبینی و کمال طلب بودن، همه از جلوه های گوناگون ضعف اعتماد به نفس هستند.
اعتماد به نفس نیز مانند سایر جنبه های رشد فرد، تحت تاثیر بافتی قرار می گیرد که فرد در آن زندگی و رشد می کند. در سال های اولیه زندگی، مهم ترین بافت، "خانواده" است.
با رشد فرد، به جز خانواده، عوامل دیگری مانند: همسالان ، مدرسه ، اجتماع، ارزش هایفرهنگی و آموزش های دینی نیزتاثیر خود را نمایان می سازند.
نقش والدین
والدین را از نظرنقشی که به عنوان مربی اجرا می کنند. می توان به چهارگروه تقسیم کرد:
الف) والدین زورگو
ب) والدین بی تفاوت
ج) والدی آزاد
د) والدین با اقتدار
"والدین زورگو" پر توقع هستند؛ نظارت بسیار شدیدی بررفتار فرزندانشان اعمال می کنند و خواسته های خود را با زور، تهدید و تنبیه به اجرا در می آورند.بیشتر اوقات فرزندان به این نوع رفتار ها پاسخ مثبت نمی دهند. فرزندان چنین والدینی خیلی زود غمگین می شوند، بدخلقی نشان می دهند، متجاوز بار می آیند و مشکل آفرین می شوند.
بر عکس،"والدین بی تفاوت" برای فرزندانشان محدودیتی قائل نمی شوند آن ها توجه به علاقه ای نسبت به فرزندان خود نشان نمی دهند و از آن ها پشتیبانی عاطفی نمی کنند. رفتار این گونه والدین موجب عدم رشد سالم شخصیت فرزند می شود. فرزندان چنین والدینی زیاده طلب، نافرمان و عنان گسیخته بار می آیند و در تعامل های اجتماعی و بازی با همسالان خود ، به طور موثر و سالم مشارکت نمی کنند.
"والدین ازاد" محبت هستند و از نظر عاطفی حساسند. اما برای رفتار فرزندانشان مرزی قائل نیستند. آن ها گرچه پذیرای رفتار فرزندانشان و مشوق آن ها هستند، اما نقش مهمی در ساخت شخصیت آن ها ندارند. جای تعجب است که فرزندان این گونه والدین در بعضی موارد به فرزندان" والدین زورگو" شباهت دارند و بیش تر اوقات رفتارشان ناگهانی ، بودن تفکر، ناپخته و خارج از کنترل است.
اما " والدین با اقتدار" بهترین بستر را برای رشد فرزندان خود، به خصوص پرورش اعتماد به نفس در آن ها فراهم می آورند. این والدین ضمن این که به فرزندان خود علاقه نشان می دهند و نسبت به آن ها احساس عاطفی دارند، برای رفتار آنان مرزهای معینی را تعیین می کنند؛ به طوری که فرزندان از پیش می توانند واکنش پدر و مادر را در مقابل هر یک از رفتارهای خود حدس بزنند. این نوع رفتار از جانب والدین موثرترین اثر مثبت را بر رشد اجتماعی فرزندان می گذارد. فرزندان چنین والدینی به طور کلی کنجکاوترین و مستقل ترین افراد جامعه بار می آیند. و اعتماد به نفس بالایی پیدا می کنند. عملکرد سایر افراد خانواده به جز پدر و مادر ، مانند برادر و خواهر کوچک تر یا بزرگتر نیز می تواند نقش مهمی در میزان اعتماد به نفس کودکان داشته باشد.
والدین آگاه در مورد رفتار خود نسبت به فرزندان شان به مطالعه می پردازند و به طور عملی از راهکارهای مثبت در تربیت فرزندان استفاده می کنند. و بدین وسیله میزان اعتماد به نفس آن ها را بالا می برند و چنین والدینی:
-در برخورد با کودکان و نوجوانان، ملایم و منطقی هستند. اجازه ابراز وجود را به فرزندان خود می دهند و به نظرات آن ها احترام می گذارند.
– در تصمیم گیری برای بعضی از امور خانه، آن ها را نیز مشارکت می دهند، از مقایسه کردن ان ها با هم و یا با دیگران پرهیز می کنند.، توانمندی های آنان را مد نظر قرار می دهند و ضعف هایشان را به رخشان نمی کشند، در حد توانشان از آنان توقع دارند و به انان ها مسئولیت واگذار می کنند و به آن ها کمک می کنند که تجزیه های موفقیت آمیز خود را روز به روز بیشتر کنند.
-بین آنان عدالت را رعایت می کنند، با آن ها صادقانه رفتار می کنند. در فعالیت های مجاز به آنان آزادی عمل می دهند. حالت طرد کنندگی را در رفتار با فرزندان کنار می گذارند و در اختلاف نظر با همسر ، فرزندان را داور قرار نمی دهند (فرزندان هم پدر و هم مادر را دوست دارند. آن ها نه تنها داور خوبی نمی توانند باشند، بلکه در چنین وضعیتی آزار روحی فراوان می بینند).
– بیش از حد آنان را به خودشان متکی و وابسته نمی کنند. به جای نصیحت های دائمی ، سعی می کنند با عملشان الگوی صحیحی برای آنان باشند، اعتقاد به خرافات را از ذهن آن ها پاک می کنند، تمام خواسته های آنان را بدون قید و شرط بر آورده نمی کنند، به آنان فرصت می دهند که ارزش به دست آوردن و لذت استحقاق داشتن را درک کنن.
-نسبت به آن ها معمولی و همدردی نشان می دهندو به این طریق نشان می دهند که نسبت به احساسات و عواطف آن ها بی تفاوت نیستند.
– مشاجرات لفظی را در محیط خانه به حداقل می رسانند و به فرزندان به طور عملی می فهمانند که برای هر مشکلی ، اه حل های منطقیتری نیز وجود دارد و با مذاکره و ایجاد جو صمیمانه بین افراد خانواده بهتر می توان مشکلات را حل کرد.
– به تفریح افراد خانواده اهمیت می دهن و تحت نظارت خود برنامه های جذاب هفتگی تدارکمیبینند.
-از مسخره کردن فرزندان به هر صورت و در هر زمان و مکان جداًپرهیز میکنند.
– به استعداد های فرزندان خود پی میبرند و به آن ها کمک می کنند تا ازوجود این استعدادهاآگاه شوند؛سپس وسائل شکوفایی استعدادهای آنانرا مهیا می سازند.
-هرگز به کودکان خود برچسب تحقیرآمیز نمی زنند و آن ها را با القاب محترمانه و انگیزه دهنده صدا می کنند. تکرارچنینالقابی موجب می شود که فرزندان برای این که شایسته آن القاب باشند؛ تفکر کنند و در جهت آن گام بردارند.
ایجاد دیدگاه مثبت نسبت به رویدادهای زندگی در فرزندان به تقویت اعتماد به نفس آنان کمک بزرگی می کند. یکی از رویدادهایی که باعث کاهش اعتماد به نفس در فرد می شود،"شکست " است. پدر و مادر می توانند فرزند" شکست خورده" را در مورد آن واقعه به طور منطقی توجیه کنند و تعریف صحیحی از کلمه ی "شکست" به او ارائه دهند. به او بیاموزند. افرادی که در زندگی هدف دارند و تلاش می کنند به هدف خود برسند. ابتدا وسایل و راهکارهایی را برای خود انتخاب می کنند. استفاده از بعضی از این وسایل و راهکارها امکان دارد همیشه موفقیت آمیز نباشد.
فردی که مثبت اندیش و هدفدار است، در اراده اش تزلزل روی نمی دهد و با اتکا به خود، هر شکست را یک فرصت طلایی می شمارد و با تجزیه و تحلیل علل عدم موفقیت ، بهترین بهره برداری را از موفقیت پیش آمده می کند. به عبارت دیگر ، افرادی که به نفس خود متکی هستند؛ به اصل " خیرالامور فی ما وقع" ایمان دارند و از یک رویداد بد نیز جریانی مثبت می سازند.
به علاوه برای گام برداشتن به سوی هدف با جدید و سعی تمام از نتایج آن استفاده می کنند .با چنین طرز فکر و دیدگاهی است که فرزند تشویق می شود یاس و ناامیدی را از خود دور سازد و به اقدامی جدید و استفاده از راه های دیگر دست زند.
انسانی که پویاست، طبعی است که در مسیر آزمایش و خطا گاهی با شکست نیز روبه رو شود و این مساله نباید خارج از انتظار وی باشد .فقط افرادی در زندگی شکست نمی خورند که هرگز دست به عمل هدفمند در زندگی نمی زنند.
به عبارت دیگر ، ترس از شکست بعضی انسان ها را منفعل بار می آورد . شکست ، تجربه بسیار ارزشمندی است.
برای این که در ذهن فرزندان انی طرز فکر مثبت نسبت به رویدادها، بهتر و سریع تر شکل بگیرد، پدر و مادر می توانند به آنان از طریق آشنا کردنشان با زندگی بزرگان کمک کنند. زندگی بزرگان و افرادی که به عنوان برترین ها در جوامع بشری مطرح شده اند، الگویخوبیبرای تقویت اعتماد به نفس است.
والدین برای تقویت اعتماد به نفس فرزندان بهتر است با صرف وقت و بردباری، آنان را نسبت به این موارد آگاه سازند و آن ها را تشویق کنند:
-مهمترین هم صحبت وپشتیبان خود را خداوند بدانند، قدر تمام نعمت هایی را که خالق کل هستی به آن ها و خانواده ها آنها ارزانی داشته است ، بدانند وبه کاهش شکرگزار باشند.
-راحت طلبی را کنار بگذارند و برای زندگی خود هدف های بلندمدت و کوتاه مدت تعیین کنند.
-راه رسیدن به هدفهای خود را خیلی دقیق بررسی کنید و بعد از بررسی، به برنامه ریزی دقیق بپردازند و برای آن زمان مناسب و واقعی تعیین نمایند. برای به دست آوردن نتجیه ی مطلوب، لازم است با واقع بینی توان خود را ارزیابی کنند.
برای این که جسم خود را سالم نگه دارند، سعی کنند، خواب کافی، تغذیه مناسب، ورزش و تحریک بدنی مستمر داشته باشند.
-به نظافت شخصی و آراستگی سر و وضع خود اهمیت بدهند، توانایی های جسمی ، روحی و ذهنی خود را به دقت بشناسند و خارج از توانایی که دارند، ازخود انتظار نداشته باشند. در بررسی های خود، وضع اقتصادی خانواده و محدودیت های آن را در نظر بگیرند،نسبت به خود احساس شایستگی کند و مثبت نگر باشند و سعی کنند ، همواره تبسم بر لب داشته باشند.
-روش مطالعه صحیح را بیاموزند ، روش صحیح گوش کردن را به کار ببندند و در طول روز و در ساعات فراغت از تنفس عمیق و تمرین های آرامش بخش استفاده کنند حس استقلال ا در خود تقویت کنند و به هیچ عنوان خود را متکی به دیگران ندانند، روحیه همکاری را در خود پرورش دهند و بدین وسیله در شادی دیگران سهیم شوند و برای اجرای هر طرحی که مناسب و مثبت می دانند، در همان لحظه اقدام کنند و آن را به بعد موکول نکنند.
-از رهنمود ارزشمند "لیس للانسان الا ماسعی " بهره جویند و بدانند که زندگی انسان ها چیزی نیست جز تلاش و زحمت خودشان. تلاش بیش تر ، موفقیت بیش تری را در پی دارد.
نقش عوامل دیگر در تقویت اعتماد به نفس
در تعامل با اجتماع ، فرد برای نوع قضاوت دیگران نسبت به خود اهمیت زیادی قائل می شود. به دیگر سخن، تا حد زیادی شخص همان گونه خود را می بیند که فکر می کند دیگران او را می پندارند و نسبت به سراپای وجودش ، سرو وضعش ، رفتارش ، وضعیت تحصیلی اش و دیگر وجوه شخصیتش به قضاوت می پردازد.
در محیط آموزشی، قضاوت دیگران درباره ی موفقیت ها یا شکست های تحصیلی فرد، او را نسبت به نمره بسیار حساس می کند. از این رو به طرو مداوم دستاورد تحصیلی خود را با یگران مقایسه می کند.
اگر عملکرد وی در کلاس درس خوب باشد، اعتماد به نفسش افزون می شود و برعکس . گرفتن نمره ی پائین موجب تزلزل اعتما دبه نفس در وی می شود.
معمولاً در موقعیت شکست تحصیلی ، دانش آموز ممکن است به دو گونه متفاوت عکس العمل نشان دهد. بعضی ها عدم موفقیت خو درا به کم کوشی خود نسبت می دهند و با تلاش پیگیر برای جبران نمره پائین خود اقدام می کنند. بعضی دیگر دلسرد می شوند و به خود نسبت های منفی می دهند؛ مانند این که :" من اصلاً استعداد ندارم" یا " من بی هوشم".
این طرز فکر مخرب و اندیشه ی منفی نسبت به خود، دست کشیدن از تاش بیش تر ، تسلیم در برابر شکست، افت تحصیلی بیش تر و بحرانی تر شدن وضع را به دنبال دارد. در مورد این دسته از دانش آموزان، کمک فوری مشاور و اطمینان خاطر دادن به آن ها نسبت به توانایی هایشان بسیار ضروری است. بهتر است مشاور ، دانش آموز و دبیر درس مربوط، در جلسه ای کنار هم بنشینند و سعی کنند، راه های مناسبی برای موفقیت بیش تر وی در آن درس پیدا کنند.
از بعد از آموزشی، عامل دیگر در کاهش میزان اعتماد به نفس ، تغییر دادن مدرسه ی محل تحصیل دانش آموز است. معمولاً محیط جدید تحصیل باعث افت درسی می شود و بعضی از افراد برای وفق دادن خود با موقعیت جدید به زمان زیاد دارند. پس نتیجه می گیریم که مدرسه در مجموع ، یک عامل محیطی بسیار موثر در رشد یا سرکوب اعتماد به نفس شخص است.
عامل موثر دیگر ، تغییرات فیزیولوژیکی دوران بلوغ است که بر فرد فشارهای روانی و جسمی وارد می کند و منجر به غمزدگی او می شود . نگرش منفی شخص نسبت به خود که حاصل این تغییرات است، اعتماد به نفس او را خدشه دار می کند.
نتیجه گیری
اعتماد به نفس تاثیر مهمی در سازماندهی رفتارهای سالم و سازنده فردی و اجتماعی انسان ها دارد، در نتیجه والدین ، نهادها و مربیان آموزشی همه می خواهند بدانند بهترین راه برای درونی کردن این حس در کودکان و نوجوانان چیست؟ به ویژه که پژوهشگران روانشناسی نیز معتقدند فقدان اعتماد به نفس در افراد، پایه و اساس بسیاری از معضلات اجتماعی است.
گر چه در زمینه اعتماد به نفس بیش از صد سال مطالعه و تحقیق شده است، اما هنوزنتیجه قطعی به دست نیامده و متخصصان همچنان درباهر ماهیت اعتماد به نفس و چگونگی تکامل ان بحث می کنند. با وجود این بیشتر پژوهشگران معتقدند پدر و مادر و خانواده در پی ریزی و تکامل شخصیت بچه ها نقشی اساسی دارند.
منابع:
اینترنت
کنفرانس بین المللی روانشناسی و علوم تربیتی ICPE2012
موسسه عالی و فناوری خوارزمی .شیراز.ایران .20مهرماه 194
فهرست مطالب
مقدمه 2
اعتماد به نفس چیست؟ 4
نشانه های جسمی و رفتاری ضعف اعتماد به نفس 4
نقش والدین 5
نقش عوامل دیگر در تقویت اعتماد به نفس 10
نتیجه گیری 12
منابع: 12