امام جعفرصادق(ع) و رشد علم و تمدن اسلامی
چکیده:
امام صادق(ع) در شرایط قرار داشت که اختلافات و پراکندگی وکشمکش های سیاسی میان امت اسلامی آنچنان گسترده شده بود که احتمال فروپاشی جامعه ی آن روز را به دنبال داشت؛ بزرگان آن روز گار یکدیگر را قبول نداشته و شدید ترین حملات به همدیگر روا می داشتند.
در چنین زمانه و شرایطی نقش امام صادق(ع) در پیش رفت علوم مختلفه باعث گردید تا براى امت اسلامی زمینه را آماده سازد که تا شکوفایی علم و تمدن اسلامی باعث افتخار مکتب حیاتبخش اسلام گردد، برای همین موفق شد که در شرایط پچیده آن عصر امت اسلامی را به رشد وکمال علمی برساند.
امام جعفر صادق(ع) با فکر روشن ودیده دقیق وتیز بین خویش، سینه دانش ها را شکافت و بشریت را به سوی سرزمین علم ودانش رهنمون ساخت. پس از جد بزرگوار خود امیر مومنان علی(ع) تنها او بود که این ندا را سر داد: "سلونی قبل ان تفقدونی لا یحدثکم احدی بعدی بمثل حدیثی" از من سوال کنید پیش از آنکه مرا از دست بدهید. به درستی که پس از من، کسی مانند حدیث مرا به شما نخواهد گفت.
در دانشگاه بی نظیر امام صادق(ع) افزون بر دانش های تفسیر، علوم قرآن، حدیث، فقه، اصول و معارف دینی، علوم مختلف دیگری چون ریاضی، طب، فیزیک، شیمی، ستاره شناسی و فلکیات، جانورشناسی و دهها رشته دیگر که هریک، سرفصل و منشا برای گسترش این علوم در میان بشر قرار گرفت، تدریس می شد.
گستردگی حوزه و دانشگاه امام صادق(ع) حقیقتی است که دوست و دوشمن به آن معترف بوده و کسی جرات انکار آن را ندارد.
تشکیل و راه اندازی هسته مرکزی چنین پایگاه مهم علمی در آن زمان، از ضروریات جامعه ای اسلامی بود. اما یکی از نیازهای مهم آن دوره، تعیین ضوابط و چهار چوب عمل برای علما و معرفی الگوهای موفق عینی در کنار گسترش خود علوم و دانش ها بود.
شاگردان امام باقر(ع) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق(ع) حلقه زدند؛ امام صادق(ع) نیز با جذب شاگردان جدید به تاسیس یک نهضت عظیم فکری و فرهنگی و بالنده مبادرات ورزید، به گونه ای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد.
پژوهش حاضر، با درک این ضرورت، ضمن بیان فرمایشات پیامبراعظم(ص) به جایگاه، محبت ودوستی اهل بیت(ع) و تبیین گوشه ی از زندگانی امام جعفر صادق(ع) مورد بحث و سپس اهمیت نقش آن حضرت در رشد علم و تمدن اسلامی از منظر منابع اسلامی و تاریخی مورد کنکاش قرار گرفته است.
جایگاه علمی امام صادق(ع)
امام جعفر صادق(ع) به تناسب وضع فرهنگی و سیاسی زمان خود، در عرصه علم و دانش، به هدایت و راهبری مردم پرداخت، آن حضرت همیشه مجالس بحث و گفتگوی علمی ترتیب میدادند و به تبیین معارف دین واجبات و محرمات و تفسیر قرآن و علوم دینی میپرداختند.
ایشان به سئوالات مردم پاسخ میدادند و آنها را روشن میساختند. هیچ سئوال کنندهای از حضورشان بیرون نمیرفت، مگر این که پاسخ در خور و پسندیدهاش را میگرفت.
در باب عظمت علمى امام صادق(ع) شواهد فراوانى وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان تشیع و تسنن است. فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمى آن حضرت سر تعظیم فرود مىآوردند و برترى علمى او را مىستودند.
امام "ابو حنیفه"، پیشواى مشهور مذهب حنفى، مى گوید: "من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام."(۲۴) نیز مىگفت: زمانى که "منصور" (دوانیقى) "جعفر بن محمد" را احضار کرده بود، مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند، براى محکوم ساختن او بعضی مسائل مشکل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشکل آماده کردم. روزى منصور که در "حیره" بود، مرا احضار کرد. وقتى وارد مجلس وى شدم دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است وقتى چشمم به او افتاد آنچنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که چنین حالى از دیدن منصور به من دست نداد. سلام کردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وى کرد و گفت: این ابو حنیفه است. او پاسخ داد: بلى مىشناسمش. سپس منصور رو به من کرده گفت: اى ابو حنیفه! مسائل خود را با ابو عبدالله (جعفر بن محمد) در میان بگذار. در این هنگام شروع به طرح مسائل کردم. هر مسئلهاى مىپرسیدم، پاسخ مىداد: عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است. در برخى از مسائل با نظر ما موافق، و در برخى دیگر با اهل مدینه موافق و گاهى، با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح کردم و همه را پاسخ گفت: ابو حنیفه به اینجا که رسید با اشاره به امام صادق(ع) گفت: دانشمندترین مردم، آگاهترین آنها به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهى است.(۲۵)
"مالک"، پیشواى مذهب مالکى مىگفت: مدتى نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مىکردم، او را همواره در یکى از سه حالت دیدم: یا نماز مىخواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت مىکرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند(۲۶) در علم و عبادت و پرهیزگارى، برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به قلب هیچ بشرى خطور نکرده است.(۲۷)
شیخ مفید مىنویسد: به قدرى علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است.(۲۸)
"ابن حجر هیتمى" مىنویسد: به قدرى علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و بزرگترین پیشوایان (فقه و حدیث) مانند: یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، سفیان بن عیینه، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سجستانى از او نقل روایت کردهاند.(۲۹)
"ابو بحر جاحظ"، یکى از دانشمندان مشهور قرن سوم، مىگوید: جعفر بن محمد کسى است که علم و دانش او جهان را پر کرده است و گفته مىشود که ابوحنیفه و همچنین سفیان ثورى از شاگردان اوست، و شاگردى این دو تن در اثبات عظمت علمى او کافى است.
"سید امیر على" با اشاره به فرقههاى مذهبى و مکاتب فلسفى در دوران خلافت بنىامیه مىنویسد: فتاوا و آراى دینى تنها نزد سادات و شخصیتهاى فاطمى رنگ فلسفى به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و گفتگوهاى فلسفى در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذکر است که رهبرى این حرکت فکرى را حوزه علمىاى که در مدینه شکوفا شده بود، به عهده داشت. این حوزه را نبیره على بن ابى طالب بنام امام جعفر که "صادق" لقب داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگرى فعال و متفکرى بزرگ بود، و با علوم آن عصر بخوبى آشنایى داشت و نخستین کسى بود که مدارس فلسفى اصلى را در اسلام تاسیس کرد.
در مجالس درس او، تنها، کسانى که بعدها مذاهب فقهى را تاسیس کردند، شرکت نمىکردند، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر مىشدند. "حسن بصرى"، موسس مکتب فلسفى "بصره" و "واصل بن عطا" موسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب مىشدند.(۳۰)
"ابن خلکان"، مورخ مشهور، مىنویسد: "او یکى از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه، و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستى و درستى گفتار، وى را صادق مىخواندند. فضل و بزرگوارى او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. ابوموسى جابر بن حیان طرطوسى شاگرد او بود. جابر کتابى شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفر صادق را در برداشت و حاوى پانصد رساله بود."(۳۱)
اوضاع علمی وسیاسی عصر امام صادق(ع)
در میان امامان، عصر امام صادق(ع) منحصر به فرد بوده و شرائط علمی، سیاسی واجتماعی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان معصوم(ع) وجود نداشته است.
عصر امام صادق(ع) یکی از طوفانی ترین ادوارتاریخ اسلام است که ازیک سواغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین(ع) رخ میداد ، که انقلاب ابو سلمه در کوفه و ابو مسلم در خراسان از مهمترین آنها بوده است .
و از دیگر سو عصر برخورد مکتبها و ایده ئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و درمیان مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن وپژوهش پدید آورده بود.
عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام صادق(ع) ، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون می شد .
اینجا بود که امام صادق(ع) دشواری فراوان در پیش ومسئولیت عظیم بر دوش داشت . امام صادق (ع) در ظلمت بحرانها و آشوبها دنیای اسلام را به فروغ تعالیم خویش روشنی بخشید و حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات وگزند فریبکاران حفظ نمود . او آن قدر فقه و دانش اهل بیت(ع) را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که نام او به عنوان رئیس مذهب جعفری شهرت یافت . آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام صادق(ع) بهره برده واز آن حضرت حدیث نقل کرده اند که از هیچ یک از دیگرائمه نقل نکرده اند.
امام صادق(ع) که همواره مبارز نستوه و خستگی ناپذیر وانقلابی بنیادی درمیدان فکر و عمل بود، کاری که امام حسین(ع) به صورت قیام خونین انجام داد، وی قیام خود را درلباس تدریس وتاسیس دانشگاه انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد.
عصر امام صادق(ع) عصر جنبش فکرى و علمی بود. در آن زمان شور و شوق علمى بى سابقهاى در جامعه اسلامى به وجود آمده بود و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام، یا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و ساینس پدید آمده بود، به طورى که هر کس یک متاع فکرى داشت به بازار علم و دانش عرضه مىکرد. بنابراین تشنگى علمى عجیبى به وجود آمده بود که لازم بود امام صادق(ع) به آن پاسخ گوید.
عصر برخورد اندیشه ها:
چنانکه قبلاً گفتیم عصر امام صادق(ع) یکى از ادوار شکوفایى علم و دانش و تحقیق و برخورد اندیشهها و پیدایش فرقهها و مذاهب گوناگون در جامعه اسلامى بود.
با آنکه آیین اسلام از روز نخست مروج دانش و آگاهى بود، ولى در این عصر از یک سو به علت آشنایى دانشمندان مسلمان بافلسفه یونان و افکار دانشمندان بیگانه، بحثها و گفتگوهاى علمى و مناظره در این زمینه برخاسته بودند که هر کدام وزنه بزرگى به شمار مىرفتند.
همچنین، از آنجا که اکثر مباحث علمى تا آن روز شکل ثابت و تدوین شدهاى نیافته بود، زمینه براى بحث و مناظره بسیار وسیع بود،(۳۲) در اثر این عوامل، مناظره میان پیروان فرقهها و مذاهب گوناگون اهمیت خاصى پیدا کرده و اینجا و آنجا مناظرات ارزنده و پرهیجان فراوانى رخ مىداد که در خور توجه و جالب بود و امروز بسیارى از آنها در دست است.
مجموع این عوامل، مایه شکوفایى دانش و آگاهى و فهم تحلیلى مسائل در میان مسلمانان گردیده بود، به طورى که براى این موضوع در کتب تاریخ اسلام جاى خاصى باز شده است.
هشام بن حکم، که در چنین جوى تولد و پرورش یافته بود، به حکم آنکه از استعداد شگرف و شور و شوق فراوانى برخوردار بود، بزودى جاى خود را در میان دانشمندان باز کرد و در صف مقدم متفکران و دانشمندان عصر خود قرار گرفت.(۳۳)
پیدایش فرق و مذاهب:
عصر امام صادق(ع) عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آراى اهل کتاب و نیز دانشمند یونان، شبهات و اشکالات گوناگونى پدید آمده بود.
در آن زمان فرقه هایى همچون: معتزله، جبریه، مرجئه، غلات،(۳۴) زنادقه،(۳۵) مشبه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج مىکردند.
امام صادق(ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسى که به وجود آمده بود، و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش امام محمد باقر(ع) را گرفت و حوزه وسیع علمى و دانشگاه بزرگى به وجود اورد و در رشتههاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان بزرگ و برجستهاى همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشتهاند.(۳۶)
هر یک از این شاگردان شخصیتهاى بزرگ علمى و چهرههاى درخشانى بودند که خدمات بزرگى انجام دادند. گروهى از آنان داراى آثار علمى و شاگردان متعددى بودند. به عنوان نمونه "هشام بن حکم" سى و یک جلد کتاب(۳۷) نوشته و "جابر بن حیان" نیز بیش از دوصد جلد(۳۸) در زمینه علوم گوناگون بخصوص رشتههاى عقلى و طبیعى و شیمى (که آن روز کیمیا نامیده مىشد) تصنیف کرده بود که به همین خاطر، به عنوان پدر علم شیمى مشهور شده است. کتابهاى جابر بن حیان به زبانهاى گوناگون اروپایى در قرون وسطى ترجمه گردید و نویسندگا تاریخ علوم همگى از او به عظمت یاد مىکنند.
رساله توحید مفضل:
چنانکه اشاره شد امام صادق(ع) در علوم طبیعى بحثهایى نمود و رازهاى نهفتهاى را باز کرد که براى دانشمندان امروز نیز مایه اعجاب است.گواه روشن این امر (گذشته از آموزش جابر) توحید مفضل است که امام آن را ظرف چهار روز املا کرد و "مفضل بن عمر کوفى" نوشت و بنام کتاب "توحید مفضل" شهرت یافت.
مفضل خود در مقدمه رساله مىگوید: روزى هنگام غروب در مسجد پیامبر نشسته بودم و در عظمت پیامبر و آنچه خداوند از شرف و فضیلت به آن حضرت عطا کرده مىاندیشیدم. در این فکر بودم که ناگاه "ابن ابى العوجا"، که یکى از زندایقان آن زمان بود، وارد شد و در جایى که من سخن او را مىشنیدم نشست. پس از آن یکى از دوستانش نیز رسید و نزدیک او نشست. این دو، مطالبى درباره پیامبر اسلام بیان داشتند… آنگاه ابن ابى العوجا گفت: نام محمد را، که عقل من در آن حیران است و فکر من در کار او درمانده است، واگذار و در اصلى که محمد آورده است سخن بگو. در این هنگام سخن از آفریدگار جهان به میان آوردند و حرف را به جایى رساندند که جهان را خالق و مدبرى نیست، بلکه همه چیز خود بخود از طبیعت پدید آمده است و پیوسته چنین بوده و چنین خواهد بود.
مفضل مىگوید: چون این سخنان واهى را از آن دور مانده از رحمت خدا شنیدم، از شدت خشم نتوانستم خوددارى کنم و گفتم: اى دشمن خدا، ملحد شدى و پروردگار را که تو را به نیکوترین ترکیب آفریده، و از حالات گوناگون گذارنده و به این حد رسانده است، انکار کردى! اگر در خود اندیشه کنى و به درک خود رجوع نمایى، دلائل پروردگار را در وجود خود خواهى یافت و خواهى دید که شواهد وجود خدا و قدرت او، نشان علم و حکمتش در تو آشکار و روشن است.
ابن ابى العوجا گفت: "اى مرد، اگر تو از متکلمانى (کسانى که از مباحث اعتقادى آگاهى داشتند و در بحث و جدل ورزیده بودند) با تو، به روش آنان سخن بگویم، اگر ما را محکوم ساختى ما از تو پیروى مىکنیم ؛ و اگر از آنان نیستى سخن گفتن با تو سودى ندارد؛ و اگر از یاران جعفر بن محمد صادق هستى، او خود با ما چنین سخن نمىگوید و این گونه با ما مناظره نمىکند. او از سخنان ما بیش از آنچه تو شنیدى بارها شنیده ولى دشنام نداده است و در بحث بین ما و او از حد و ادب بیرون نرفته است، او آرام و بردبار و متین و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت بر او چیره نمىشود، سخنان و دلائل ما را مىشنود تا آنکه هر چه در دل داریم بر زبان مىآوریم، گمان مىکنیم بر او پیروز شدهایم، آنگاه با کمترین سخن دلائل ما را باطل مىسازد و با کوتاهترین کلام،حجت را بر ما تمام مىکند چنانکه نمىتوانیم پاسخ دهیم، اینک اگر تو از پیروان او هستى، چنانکه شایسته اوست، با ما سخن بگو"
من اندوهناک از مسجد بیرون آمدم و در حالى که در باب ابتلاى اسلام و مسلمانان به کفر این ملحدان و شبهات آنان در انکار آفریدگار فکر مىکردم، به حضور سرورم امام صادق(ع) رسیدم. امام چون مرا افسرده و اندوهیگین یافت، پرسید: تو را چه شده است؟
من سخنان آن دهریان را به عرض امام رساندم، امام فرمود: "براى تو از حکمت آفریدگار در آفرینش جهان و حیوانات و درندگان و حشرات و مرغان و هر جاندارى از انسان و چهار پایان و گیاهان و درختان میوه دار و بى میوه و گیاهان خوردنى و غیر خوردنى بیان خواهم کرد، چنانکه عبرت گیرندگان از آن عبرت گیرند و بر معرفت مومنان افزوده شود و ملحدان و کافران در ان حیرآن بمانند. بامداد فردا نزد ما بیا…".
به دنبال این بیان امام، مفضل چهار روز پیاپى به محضر امام رسید. امام بیاناتى پیرامون آفرینش انسان از آغاز خلقت و نیروهاى ظاهرى و باطنى و صفات فطرى وى و در خلقت اعضا و جوارح انسان، و آفرینش انواع حیوانات و نیز آفرینش آسمان و زمین و… و فلسفه آفات و مباحث دیگر ایراد فرمود و مفضل نوشت.(۳۹)
رساله توحید مفضل بارها به صورت مستقل چاپ و توسط مرحوم علامه مجلسى و برخى دیگر از دانشمندان معاصر به فارسى ترجمه شده است.
وسعت دانشگاه امام صادق(ع)
امام صادق(ع) با تمام جریانهاى فکرى و عقیدتى آن روز برخورد کرد و موضع اسلام را در برابر آنها روشن ساخته برترى بینش اسلام را ثابت نمود.
شاگردان دانشگاه امام صادق(ع) منحصر به شیعیان نبود، بلکه از پیشوایان مشهور اهل سنت، بلاواسطه یا با واسطه، شاگرد امام بودهاند.
در راس این پیشوایان، "ابوحنیفه" قرار دارد که دو سال شاگرد امام بوده است. او این دو سال را پایه علوم و دانش خود معرفى مىکند و مىگوید:"لولا السنتان لهلک نعمان": اگر آن دو سال نبود، "نعمان" هلاک مىشد.(۴۰)
شاگردان امام صادق(ع) از نقاط مختلف همچون کوفه، بصره، واسط، حجاز و امثال اینها و نیز از قبائل گوناگون مانند: بنى اسد، مخارق، طى، سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنى ضبه، قریش بویژه بنى حارث بن عبدالمطلب و بنى الحسن بودند که به مکتب ان حضرت مىپیوستند.(۴۱)
در وسعت دانشگاه امام صادق(ع) همین قدر بس که "حسن بن على بن زیاد وشا" که از شاگردان امام رضا(ع) و از محدثان بزرگ بوده (طبعاً سالها پس از امام صادق(ع) زندگى مىکرده)، مىگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر استاد حدیث مشاهده کردم که همگى از جعفر بن محمد حدیث نقل مىکردند.(۴۲)
به گفته "ابن حجر عسقلانى" فقها و محدثانى همچون شعبه، سفیان ثورى، سفیان بن عیینه، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه، پسروى موسى، و هیب بن خالد، قطان، ابوعاصم، و گروه انبوه دیگر، از آن حضرت حدیث نقل کردهاند.(۴۳)
گاهى امام صادق(ع)، دانشمندانى را که براى بحث و مناظره مراجعه مىکردند، راهنمایى مىکرد تا با یکى از شاگردان که در آن رشته تخصص داشت، مناظره کنند.
تعجب دانشمندان غربی:
دانشمندان عضو مجمع تحقیقات استراسبورگ در فرانسه تحقیق وسیعی مربوط به مذهب شیعه دوازده امامی از جمله تحقیق مربوط به حضرت امام صادق(ع) را به انجام رسانیدند و درباره ایشان کتابی به چاپ رساندند، به نام مغز متفکر جهان شیعه که در ذیل آنچه خواهید خواند گوشه هایی از کمالات امام صادق(ع) است که باعث تعجب آنان شد، امام صادق(ع) سال ها پیش به نکاتی در جهان علم اشاره داشت که پس از سال ها به اثبات رسید و باعث تعجب دانشمندان غربی شده است. به گوشه ای از علم و کمالات امام توجه کنید:
امام صادق(ع) در دوازده قرن پیش توانستند پی ببرند که زمین به دور خود می گردد و در نتیجه روز و شب به وجود می آید؟ امام صادق(ع) آن زمان به این حقیقت علمی پی برده بود که اثر نیروی جاذبه با دو شکل، یکی به شکل نیروی فرار از مرکز و دیگری به شکل نیروی جذب به سوی مرکز، بروز می کند و سبب می شود که اجرام آسمانی به دور خود بچرخند.
امام جعفرصادق(ع) اعتقاد داشت هر قدر علوم پیشرفت نماید، سبب تقویت دینی می شود، به همین خاطر در دانشگاه جعفری، تمام علوم آن زمان تدریس می شد. تا جایی که علاوه بر فلسفه در محضر درس امام جعفرصادق(ع)، علوم فیزیک، شیمی طب، جغرافیا، هیئت، حساب و هندسه که غیر از علوم دینی بود، تدریس می شد. امام(ع) متوجه شده بود در جامعه ای که افراد آن ادیب و عالم باشند، تجاوز به حقوق دیگران، به ندرت دیده می شود و اگر همه از ادب و علم برخورددار شوند، روابط افراد در تمامی قسمت ها تسهیل می گردد.
امام جعفرصادق(ع) علم را این گونه تعریف فرمودند: "هر چیزی که به آدمی بیاموزد علم است" و عقیده داشتند که پس از اجرای احکام دین، برای یک مسلمان واجب تر از ادب و علم چیزی نیست.
امام صادق(ع) فرمودند: جز ذات خدا، دانای مطلق وجود نداردبرای این که هرگز فردی از ابنای بشر نمی تواند از تمام دانستنی ها برخورددار شود.اگر انسان هزاران سال عمر کند و پیوسته مشغول تحصیل باشد تمام دانستنی ها را فرا نخواهد گرفت، بنابراین هرگز زمانی نمی رسد که یک نفر بتواند احساس کند که از علم غنی است. تنها آنهایی احساس می کنند که از علم غنی هستند که جاهل باشند و آن که جاهل است، خود را از علم بی نیاز می داند.
امام صادق(ع) فرمودند: در بعضی از دنیاهای دیگر شاید علومی باشد که انسان نتواند آنها را تحصیل کند، چون در دنیای ضدماده، قوانین فیزیکی به غیر از قوانین فیزیکی دنیای ماست (بعدها انسان به کره ماه و همچنین سفر به دور زمین با سفینه را تجربه کرد، آنها به دنیایی رفتند که اجسام بی وزن بودندانسان ها در سفینه بی وزن هستند و این به آن معنی است که قوانین فیزیکی زمین با دیگر سیارات تفاوت دارد.)
امام صادق(ع)، از پانصد علم برخوردار بود و همه را تدریس می کرد، دانشمندان و محققان برایشان مشکل بود که باور کنند، مردی دارای پانصد علم است.
یکی از بدایع علمی امام صادق(ع)، نظریه ایشان راجع به نور است، ایشان فرموده بودند که نور از طرف اشیا به سوی چشم ما می آید و از آن نور که از طرف هر شی به سوی چشم ما می آید فقط قسمتی به چشم می تابد و به همین جهت ما، اشیای دور را به خوبی نمی بینم و این نظریه سال ها بعد به اثبات رسید.
همچنین فرمودند: برای این که بتوان چیزی را دید، باید آن شی روشن باشد و اگر روشن نیست باید یک شی نورانی بر آن بتابد و آن را روشن کند تا این که بتوان، آن را دید. همچنین فرمودند: سرعت نور که به طرف چشم ما می آید فوری و از انواع حرکات است. (خواننده محترم همان طور که می دانید سرعت نور بسیار بالاست که قرن ها بعد دانشمندان به چنین مسئله ای پی بردند).
امام فرمودند: در بین ستارگانی که شب در آسمان می بینیم، هستند ستارگانی که آن قدر نورانی می باشند که خورشید در قبال آنها تقریبا بی نور است و نزدیک سیزده قرن طول کشید تا ثابت شد در جهان ستارگانی وجود دارد که خورشید، در قبال نور آنها، یک ستاره خاموش به شمار می رود.
یکی دیگر از نظریه های جالب توجه، مربوط به طول عمر انسان می باشد. امام فرمودند: آدمی برای این آفریده شده است که عمری طولانی داشته باشد، اما خود او عمرش را کوتاه می کند. اگر انسان طبق قوانین دین اسلام عمل نماید و از منهیات بپرهیزد از عمر طولانی بهره مند خواهد شد. بعدها دانشمندان گفتند که مغز متفکر جهان شیعه دلایل طول عمر را پیش بینی کرده بود، یکی رعایت بهداشت و دیگری خودداری از پرخوری.
یکی از مظاهر نبوغ علمی امام جعفر صادق(ع)، توصیه او به مادران بود تا این که فرزند شیرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند تا آنان راحت تر تغذیه کنند. هیچ کس به فایده این سفارش پی نبرد و حتی بعضی ها هم این کار را خطرناک می دانستند، اما سال ها طول کشید تا دانشمندان به اهمیت این سخن پی بردنددر قرن بیستم، پس از آزمایش های متعدددانشمندان مرکز تحقیق دانشگاه کورنیل متوجه شدند که طفل در شکم مادر نه فقط عادت به شنیدن ضربان قلب او می کند، بلکه آن ضربات به حیات وی نیز وابستگی دارد و هرگاه ضربان قلب ادامه نیابد، طفل در شکم مادر از گرسنگی می میرد. این امر برای مادر عادت می شود، به نوعی که وقتی در آغوش مادر قرار می گیرد، سرش را بر سمت چپ بدن مادر می گذارد و از سینه سمت چپ او شیر می خورد، چرا که گوشش به صدای ضربان قلب مادر، عادت کرده است.
امام صادق(ع) در خصوص مرگ فرمودند: اگر مرگ نبود مردم خداپرست از خدا نمی ترسیدند. اگر مرگ نباشد زندگی برای هیچ کس لذت ندارد، همن طور که اگر کار کردن نباشدهیچ کس از استراحت لذت نمی برد، اگر مرگ وجود نداشته باشد، در قلب آدمی، ذره ای ترحم، حتی نسبت به فرزندش به وجود نمی آید.
همین طور که می دانید سرعت نور بیشتر از صوت است، نظریه ای که در قرن بیستم به اثبات رسید. جابربن حیان از شاگردان امام صادق(ع) از ایشان پرسید: آیا یقین دارید چیزی نیست که دارای حرکت نباشد؟ امام پاسخ داد: در این موضوع تردید ندارم.
جابر پرسید: آیا صدا حرکت می کند؟
امام صادق(ع) پاسخ دادند: بله ای جابر، صدا حرکت دارد ولی حرکت آن کندتر از حرکت روشنایی می باشد، تو وقتی از راه دور می بینی که مردی در دکان آهنگری روی سندانپتک می کوبد، صدای برخورد پتک با آهنی که روی سندان است، دیر به گوش تو می رسد، در صورتی که در همان لحظه که پتک بر سندان فرود می آید تو می بینی که فرود آمد. نوری که به سندان و پتک می تابد، در یک لحظه به چشم تو می رسد و تو آن دو را می بینی، اما صدای برخورد پتک با سندان چون به اندازه نور سرعت ندارد دیرتر به گوش تو می رسد. جابر پرسید چقدر دیرتر به گوش می رسد؟ امام صادق(ع) پاسخ دادند: این بسته به فاصله صدا با تو می باشد (خواننده محترم درست مانند صدای رعد و برق که ابتدا نور رعد و برق را می بینید و ثانیه هایی بعدصدای آن را می شنوید.)
امام صادق(ع) سال ها قبل به سیارات جهان آگاهی داشت و فرمودند: "در بین ستارگان سیار، ستاره ای درخشنده تر از زهره، وجود ندارد و پس از زهره، مشتری درخشان ترین سیاره نام گرفت". سال ها بعد تحقیقات ستاره شناسان چنین مسئله ای را تایید کرد و این نمونه ها تنها مواردی از واقف بودن به پانصد علم امام صادق(ع) بوکه در بالا گوشه ای از آن را خواندید.
نقش امام صادق(ع) در پیش رفت علوم و تمدن اسلامی
آگاهی از معارف دینی و علوم بشری در راستای هدایت تشریعی، احیاء تفکر اسلامی و فرهنگ غنی اسلامی به منظور اداره امور مسلمین در ابعاد فردی و اجتماعی، لازمه امامت است. حضور علمی امام صادق(ع) در عصر خود و بی نقص بودن نظریات ایشان و آشکار نمودن علم خود حاکی از آن است که سایر امامان به اندازه ایشان فرصت و موقعیت مناسب پیدا نکردند تا فرهنگ ناب اسلام را تبیین نمایند. بی شک اقدامات علمی امام صادق(ع) در حیات ارزشمندش مرهون وضعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی منحصر به فرد آن عصر و اقدامات امام محمد باقر(ع) در راستای اعتلای فرهنگ شیعه و زمینه ساز برای تاسیس دانشگاه بزرگ جعفری می باشد.
حرکت علمی امام صادق(ع) در عصر جنبش فکری و فرهنگی مسلمانان شکل گرفت. در این زمان عطش شدیدی از سوی مسلمین برای یادگیری و علم آموزی مشاهده می شد و علت آن علاوه بر تعالیم متعالی اسلام درباره علم آموزی، حضور تازه مسلمانانی بود که دارای سابقه ای درخشان و تمدنی کهن و پربار بودند؛ لذا امام صادق(ع) با توجه به شرائط ملحوظ و وجود بستر مناسب فکری و فرهنگی و آمادگی جو غالب جامعه که در تداوم حرکت عظیم علمی و فرهنگی حضرت باقر العلوم(ع) بود، و دانشگاه بزرگ جعفری را تاسیس کرد.
در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
حضرت امام صادق(ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه "تابعیان" و نه "محدثان" و نه "فقها" ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر(ع) و او از پدرش علی بن الحسین(ع) و او از پدرش حسین بن علی(ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب(ع) و او هم از حضرت رسول(ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.xxx
امام صادق(ع) و پرورش شاگردان
بی شک عمده ترین نقش امام در گسترش علوم را می توان پرورش شاگردان متخصص دانست که هر کدام از آنان با استدلال های نوین، خصم خود را به زانو در می آوردند. در مکتب امام صادق(ع) و دانشگاه بزرگ جعفری شاگردان بسیاری به کسب علم و فضیلت می پرداختند که برخی از مورخان عدد آن ها را چهار هزار نوشته اند.
دانشمندانی از این دانشگاه در رشته های فقه، تفسیر، تاریخ ادیان، کلام و سایر علوم آن عصر برخاسته اند. تخصص در مکتب امام صادق(ع) رعایت می شد؛ مثلا حمران به اعین در علم قرائت قرآن، ابان بن تغلب در علم عربیت، زراره در فقه، مومن طاق در کلام الهی، طیار در جبر و اختیار، هشام بن سالم در توحید و هشام بن الحکم در امامت، تبحر و تخصص کامل یافته بودند و هرگاه شخصی در یکی از رشته های علوم آن زمان سوالی مطرح می کرد، چه بسا امام پاسخ او را به یکی از شاگردان خود که در آن رشته مهارت داشت واگذار می فرمود. به هر حال، در میان این شاگردان، هشام بن حکم سرآمد شاگردان مکتب جعفری بود. با این که جوان بود امام(ع) او را بر دیگران مقدم می داشت و درباره علت احترامش می فرمود: "هشام به دل و زبان و دستش ما را یاری می کند." هشام چنان در علم کلام و عقاید مذهبی ورزیده بود که مطالب را به شیوه ای جدید و بی سابقه بیان می کرد و در اثبات خداوند جهان و صفات جلال و جمال او استدلال های نوین بکار می برد. به دیگر سخن، هشام از لحاظ استدلال و منطق روشی تازه برگزیده بود. در مناظره و مجادله و بحث آزاد بی نظیر بود. دانشمندان و متخصصان این فن او را به استادی قبول داشتند و از مناظره با او بیمناک بودند. یحیی بن خالد برمکی، وزیر هارون الرشید مجالس بحث آزاد و مناظره در مسائل کلامی تشکیل می داد که ریاست آن را هشام بر عهده داشت. گاهی اتفاق می افتاد دانشمندی بنام، که هشام را ندیده بود در مناظره ای شکست می خورد و از شکست خود حدس می زد که طرف مناظره او هشام بن الحکم است.(۴۵)
سخن از نقش امام صادق(ع) در علوم و تمدن اسلام بلکه جهان را نمی توان در چند صفحه بیان کرد. اما همین قدر که بدانیم حضرت چهار هزار شاگرد در رشته های گوناگون تربیت کرده و بسیاری از ایشان در رشته های خود سرآمد روزگار بوده اند و در سرتاسر ممالک اسلامی و غیر اسلامی پراکنده شدند؛ پی به نقش حیاتی امام در علوم و تمدن جهان می بریم.
نمونهاى از شاگردان امام صادق(ع):
در مکتب امام صادق(ع) شاگردان بسیارى پرورش یافتند که علوم و معارف اسلامى را در زمینههاى مختلف فرا گرفته و به دیگران منتقل ساختند،شیخ طوسى در کتاب"رجال"حدود چهار هزار نفر را که از محضر امام صادق(ع) استفادهى علمى یا روایت کردهاند نام مىبرد که ما در این جا براى تجلیل از مقام شامخ آنان و قدردانى از زحماتشان در راه انتقال علوم و معارف به نسلهاى بعد، بعضى از شاگردان نامى آن بزرگوار عبارت بودند از: "امام ابوحنیفه" و"هشام بن حکم" و"مومن الطاق" و "محمد بن مسلم" و "زراره بن اعین" و غیر آنان کهجانشین وى گردیدند.
"حرکت علمى او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامى رادر برگرفت"(۴۶) و"مردم از علم او چیزها میگفتند و شهرت او در همه شهرهاپیچیده بود."(۴۷)
جاحظ در مورد امام صادق(ع) گوید: "امام صادق(ع)چشمههاى دانش و حکمترا در روى زمین شکافت و براى مردم درهایى از دانش گشود که پیش از اومعهود نبود و جهان از دانش وى سرشار گردید."(۴۸)
چنانکه قبلا گفتیم، تربیت یافتگان دانشگاه جعفرى بالغ بر چهار هزار نفر بودند و در اینجا مناسب بوددکه حداقل تعدادى از این شخصیتها را معرفى مىکردیم، ولى به خاطر رعایت اختصار، فقط به معرفى چند تن از آنها به عنوان نمونه مىپردازیم:
۱ – امام ابوحنیفه(ره) فقیه نوگرا:
نعمان بن ثابت، ملقب به امام الاعظم و مشهور به ابوحنیفه(ره) پیشوای مذهب حنفی است که بیشترین پیروان را از مسلمانان دارا میباشد. وی سال ۸۰ هجری قمری در کوفه در خانواده مسلمان، ثروتمند و سخاوتمند متولد و پرورش یافت و در سال ۱۵۰ هجری قمری درگذشت.
پدر ابوحنیفه(ره) اصالتاً از شمال کابل است و احتمالاً تا زمان اقامت در آنجا مسمی به مرزبان بود.
تحصیلات امام ابوحنیفه(ره) ابتدا در علم کلام بوده و بعداً به علم فقه روی آورد و نزد حماد بن ابیسلیمان، تلمذ نمود و حدود ۱۸ سال در مصاحبت با استاد بود.
پس از وفات حماد برای تکمیل تحصیلات خویش در علم فقه به حجاز سفر کرد و دو سال نزد امام جعفر صادق(ع) تلمذ نمود و از گفتههای معروف وی در مسندش میباشد که "لولا السنتان لهلک النعمان" یعنی اگر دو سال (تحصیلی نزد امام صادق(ع)) نبود، نعمان در اجتهادش هلاک میشد (یعنی به خطا میرفت.)
پس از آن امام ابوحنیفه(ره) به کرسی استادی نشست و شاگردان سرشناس وی عبارتنداز: زفر بن الزهیل متوفی ۱۵۸ هجری قمری، ابویوسف یعقوب بن ابراهیم الانصاری متوفی ۱۸۲ هجری قمری، محمد بن الحسن الشیبانی متوفی ۱۸۹ هجری قمری، الحسن بن زیاد اللولوی الکوفی متوفی ۲۰۴ هجری قمری، داوود الطائی، ابومطیع بلخی، محمد بن حسن شیبانی، اسدبن عمرو بجلی، حسن بن زیاد لولوی و پسرش حمٌادبن ابی حنیفه عبدالله بن مبارک و جارود نیشابوری و عبدالکریم جرجانی و ابونعیم و…
از آثار او: کتاب "مسند" در حدیث که جمع آوری شاگردان او است؛ "المخارج" در فقه که روایت ابویوسف از او است.
از لحاظ تفکر سیاسی؛ امام ابوحنیفه(ع) ۱۹ سال پس از شهادت امام حسین(ع) متولد شدند که اوج منازعات فرقه ای و سیاسی بود و اکثریت مسلمانان آن دوره پایبند به اصول و روابط دوره خلفای راشدین بودند.
بر این اساس امام ابوحنیفه(ره) در جهت کاهش این منازعات فرقه ای و در دفاع از اکثریت جامعه اسلامی دست به قلم برد و کتابی نوشت که در آن راه درست را نشان دهد و جوابگوی اختلافات فرقه ای باشد و بدین ترتیب کتاب الفقه الاکبر را تدوین نمود. نکته جالب توجه این که امام ابوحنیفه(ره) با حاکمان وقت که خلفای عباسی بودند، هیچ وقت سازش نکرد. و از نهضتهای اصلاحطلبی حمایت میکرد. او زیدبن علی را پنهانی در قیامش کمک کرد و همچنان از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی از پیشوایان زیدیه در شهر بصره حمایت نموده و ارادتی تمام به محمد و ابراهیم، پسران عبدالله محض، داشت، مردم را به بیعت با ابراهیم فتوا می داد و می گفت:"شهید در راه ابراهیم مانند شهید در معرکه بدر است."
ابوحنیفه(ره) در عهد خلافت منصور از کوفه به بغداد فراخوانده شد تا عهدهدار منصب قاضیالقضات آنجا شود ولی او نپذیرفت، چون منصب قضا را که از سوی خلیفه منصور عباسی پیشنهاد شده بود نپذیرفت به امر خلیفه به زندان افکنده شد و شکنجه گردید، سرانجام امام ابوحنیفه(ره) به زندان بغداد در سال ۱۵۰ هجری قمری بر اثر زهر وفات یافت و در نزدیکی پل کاظمین فعلی به خاک سپرده شد.(۴۹)
مفضل بن عمر جعفى(ره):
مفضل از بزرگان یاران امام صادق و از خواص او و یکى از فقهاى بزرگ موثق است(۶۴) او از نزدیکان امام محسوب مىشد و متصدى برخى از امور آن حضرت بود. (۶۵)
گروهى از شیعیان به مدینه آمدند و از امام صادق(ع) تقاضا کردند شخصى را به ایشان معرفى که بهنگام نیاز در امور دینى و احکام شرعى به او مراجعه کنند، امام فرمود: "هر کس سوالى داشت نزد من بیاید و از خودم بپرسد و برود".
آنان اصرار کردند که حتما شخصى را نیز تعیین فرماید، فرمود: "مفضل را برایتان تعیین کردم، آنچه بگوید بپذیرید،زیرا او جز حق نمىگوید…"(۶۶)
امام صادق(ع) در چند جلسه درسهاى ویژهیى درتوحید براى مفضل فرمودند که مجموع آن به صورت کتاب توحید مفضل، مشهور است و قبلا آنرا معرفى و فرازهایى از آن را ذکر کردیم،این درسها شاهدى استبر عنایت مخصوص امام نسبتبه مفضل و علو مرتبت و مقام او نزد آن حضرت. مفضل نزد امام صادق(ع) چنان محبوب بود که یکبار امام به او فرمود: "به خدا سوگند ترا دوست دارم و کسى را که ترا دوست دارد نیز دوست مىدارم…"(۶۷)
امام کاظم(ع) در مورد مفضل مىفرمود:مفضل همدم و موجب راحتى من است.(۶۸) و هنگامى که مفضل از دنیا رفت فرمود: خدا او را رحمت کند، او پدرى بود بعد از پدر، هم اکنون او راحت و آسوده شد.(۶۹)
آثار امام صادق (ع)
غالب آثار امام صادق(ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام(ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.
۱- از آثار مکتوب امام صادق(ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.
۲- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام.
۳- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام(ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
۴- کتاب اهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
۵- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق(ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی، صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.
۶- رساله ای از امام(ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
۷- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
۸- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام(ع) نقل کرده است.
۹- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
۱۰- چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم(ع) سفیان شوری، عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری، که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.
۱۱ – ادعیه امام صادق(ع) (الصحیفه الصادقیه و الصادصیه الجامعه) : مجموعه ادعیه معتبره ای است که از دو امام بزرگوار پنجم و ششم (امام محمد باقر و امام جعفرصادق(ع)) در کتب روایی شیعه وارد شد است.
۱۲ – سخنان آن حضرت در وصف محبت اهل بیت و توحید و ایمان و اسلام و کفر و فسق.
۱۳ – رساله آن حضرت درباره وجوه معیشت و کسب و کار بندگان و وجوه اخراج اموال.
امام(ع) این نامه را در پاسخ کسى که از وى درباره جهات معیشتبندگان که در آنها کسب و کار و معامله بین یکدیگر انجام مىدهند و نیز وجوه نفقات پرسیده بود، نوشت.
۱۴ – رساله آن حضرت در احتجاج بر صوفیه که آن حضرت را از طلب رزق و روزى نهى مىکردند.
۱۵ – گفتار آن حضرت درباره خلقت انسان و ترکیب او.
۱۶ – کلمات قصار آن حضرت.(۷۰)
آخرین وصیت امام صادق(ع)
"ابو بصیر" از یاران بزرگوار امام صادق(ع) مىگوید: پس از رحلت امام صادق(ع) براى تسلیت به همسرش"ام حمیده" به خانهى آن حضرت رفتم، در سوگ حضرت گریستیم، آنگاه به من فرمود:
اى ابو بصیر! اگر به هنگام وفات امام صادق(ع) مىبودى، تعجب مىکردى، زیرا امام چشمان خویش گشود و فرمود: همهى خویشاوندانم را نزد من آورید، و چون گرد آمدند امام(ع) به همهى آنان نگاه کرد و فرمود: "ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوه"شفاعت ما ائمه شامل کسى که نماز را سبک بشمارد نمىشود.